![]() | ||
![]() |
مقالات | سخنراني ها | شبکه سلام | موبايل | انتشارات | محصولات نرم افزاري | ليست پاسخ ها |
![]() |
تاريخ: 11 مرداد 1392 |
![]() |
|
اثبات امامت در پنج دقيقه | ||
اثبات امامت در پنج دقيقه براي دانلود فايل pdf اين مقاله روي لينک ذيل کليک کنيد: ../image_user/vasaeq/emamat-dar5.pdf فهرست مطالب بشارت خداوند به بندگاني که بهترين راه را انتخاب ميکنند لزوم تحقيق در مذهب، در روايات: أدله شيعه بر فرقه ناجيه بودن خود خلافت حضرت علي (ع) از كتب اهل سنت شوراي 6 نفره خلافت عثمان توسط مردم انتخاب شدند يا توسط شخص عمر مقدمه: به دنبال برنامه هاي جذاب حضرت آيت الله قزويني در شبکه ولايت در باره امامت، بينندگان عزيز اين شبکه درخواست کردند که اين مطالب به صورت خلاصه شده در سايت قرار گيرد تا آنان بتواند به راحتي از اين مطالب در مناظرات و مباحثات با مخالفان استفاده کنند. بدين منظور بر آن شديم که مقاله ذيل تقديم شيعيان و دوست داران اهل بيت عصمت و طهارت شود. در اين مقاله مختصر به چند مطلب اساسي پرداخته ميشود: 1. چرا مسلمان ها بايد درخصوص مذهب خود تحقيق کنيم؛ 2. ادله شيعه براي بر حق بودن خود، چيست؟ 3. ادله شيعه بر خلافت بلافصل اميرالمومنين طبق قرآن و تفاسير اهل سنت چيست؟ 4. ادله شيعه بر خلافت بلافصل اميرالمومنين طبق سنت صحيح پيامبر (ص) چيست؟ 5. ادله خلافت ابي بکر از ديدگاه اهل سنت چيست؟ چرا بايد از مذهب تحقيق كنيم؟ آيا تحقيق در باره مذهب ضروري است؟ چرا بايد مسلمانان در مذهب خود تحقيق کنند؟ مگر همه ما مسلمان نيستم و همه مسلمانان در صراط مستقيم الهي نيستند و به بهشت نخواهند رفت؟ در اين بخش به اين سؤال پاسخ داده خواهد شد. بشارت خداوند به بندگاني که بهترين راه را انتخاب ميکنند در قرآن کريم آيات متعددي وجود دارد که لزوم تحقيق و تفحص در عقيده را براي مسلمانان گوشزد ميکند که ما به جهت اختصار به يک آيه اشاره ميکنيم. خداوند رحمن و رحيم در قرآن کريم ميفرمايد: {فَبَشِّرْ عِبَادِي الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمْ اللهُ وَأُوْلَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الاَلْبَابِ}. الزمر: 17 – 18 بنابراين بندگان مرا بشارت ده، کساني که سخنان را ميشنوند و از نيکوترين آنها پيروي ميکنند، آنها کساني هستند که خدا هدايتشان کرده، و آنها خردمندانند. لزوم تحقيق در مذهب، در روايات: در روايات شيعه و سني نيز بر اين مطلب تأکيد شده است که هر مسلماني بايد در عقيده خود تحقيق کرده و بهترين راه و مذهب را بيابند و بر اساس آن زندگي نمايند که ما به يک روايت بسنده ميکنيم: حديث افتراق امت به 73 فرقه حديث افتراق امت، از احاديث متواتري است که شيعه و سني آن را در کتابهاي خود با سندهاي صحيح نقل کردهاند؛ از جمله ترمذي در سنن خود آورده است که پيامبر (ص) فرمودند: وَتَفْتَرِقُ أُمَّتِي عَلَى ثَلَاثٍ وَسَبْعِينَ فِرْقَةً.... قَالَ أَبُو عِيسَى: هَذَا حَدِيثٌ حَسَنٌ غَرِيبٌ مُفَسَّرٌ. سنن الترمذي: ج4، ص134 ح 2778. وصحّحه الحاكم المستدرك: ج 1 ص 6 امت من به هفتاد سه فرقه تقسيم خواهد شد. ترمذي از علماي بزرگ اهل سنت بعد از نقل حديث مي نويسد: سند روايت حسن (معتبر) است و حاكم نيشابوري هم بر صحت روايت شهادت مي دهد. و يا در روايت ديگري ميفرمايد: سنن الترمذي: ج 4 ص 135 ح 2779. امت من به هفتاد و سه فرقه تقسيم خواهد شد که تمام آنها اهل آتش جهنم هستند بجز يک فرقه. از اين رو، بر ما لازم است راجع به مذهب صحيح و فرقه ناجيه در کلام رسول الله صلي الله عليه واله وسلم بحث و تحقيق بکنيم تا بتوانيم بهترين فرقه را انتخاب کرده و از آن پيروي کنيم. أدله شيعه بر فرقه ناجيه بودن خود تمام مذاهب اسلامي، ادعا کردهاند که آنها فرقه ناجيه هستند و ديگران فرقه باطل. اما در اين ميان تنها مذهبي که براي اثبات ادعاي خود از قرآن و سنت؛ حتي از کتابهاي مخالفان خود دليل و مدرک معتبر دارد، مذهب اماميه اثني عشريه است. هر چند که اين ادله بسيار گسترده است؛ اما به دليل اختصار تنها به چند دليل بسنده ميکنيم: من مات بلا إمام مات ميتة جاهلية (هر کس بدون امام بميرد به مرگ جاهلي مرده است) در صحيح مسلم از كتابهاي معتبر دست اول اهل سنت آمده که رسول خدا (ص) فرمود: وَمَنْ مَاتَ وَلَيْسَ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً. صحيح مسلم: ج 6 ص 22 ح 4686. هرکس بميرد و بر گردن او بيعتي نباشد به مرگ جاهلي مرده است. واحمد بن حبنل در مسند خود مينويسد: من مات بغير إمام مات ميتة جاهلية. مسند أحمد ج 4 96. هرکس بدون امام بميرد به مرگ جاهلي مرده است. تنها مذهبي که بعد از رسول خدا صلي الله عليه وآله امام زمان خود را ميشناسد و همواره بيعت يک امام مشخص را بر گردن داشته، مذهب اثني عشريه است؛ اما ساير مذاهب اين چنين نيستند. خلفائي اثناعشر (جانشينان پيامبر صلي الله عليه واله وسلم دوازده نفر هستند) شيعه و سني با سندهاي صحيح و متواتر نقل کردهاند که رسول خدا صلي الله عليه وآله بارها تأکيد کردهاند که جانشينان من تا قيامت تنها دوازده نفر خواهند بود؛ چنانچه مسلم در صحيح خود آورده است که رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود: إِنَّ هَذَا الأَمْرَ لاَ يَنْقَضِي حَتَّى يَمْضِيَ فِيهِمُ اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً. صحيح مسلم، ج6، ص3، ح4598. اين امر (اسلام) منقضي نميشود تا اينکه دوازده خليفه در بين آنها بگذرد (حکومت کند). طبق اين روايت، خلفاي واقعي رسول خدا صلي الله عليه وآله تا زماني که اسلام هست، تنها دوازده نفر خواهند بود. به غير از مذهب حقه اثني عشريه، هيچ مذهب ديگري نتوانستهاند، اين روايت را بر مذهب خود تطبيق دهند. تعدادي از علماي اهل سنت قاطعانه تصريح کردهاند که نتوانستهاند معناي اين روايت را بفهمند و هيچ يک از علماي اهل سنت نيز معناي دقيق و قاطعي براي آن ذکر نکرده است؛ از جمله ابن حجر عسقلاني به نقل از ابن جوزي مينويسد: قد أطلت البحث عنه، وتطلّبت مظانّه، وسألت عنه، فما رأيت أحدا وقع على المقصود به. فتح الباري ج 13 ص 181. در باره اين روايت تحقيق زيادي کردم و تمام احتمالات را ملاحظه کرده و از ديگران سؤال کردم؛ اما هيچ کسي را نيافتم که معناي قطعي اين روايت را متوجه شده باشد. تنها مذهب شيعه است که ميتواند اين روايت را بر باورهاي خود تطبيق دهد. خلافت حضرت علي (ع) از كتب اهل سنت پيروان مکتب اهل بيت عليهم السلام تنها مذهبي هستند که براي اثبات حقانيت مذهب خود، از قرآن، سنت، عقل و اجماع دليل قطعي دارند که ما به اختصار به چند دليل اشاره ميکنيم: ولاية علي بن أبي طالب در قرآن آيات فرواني در قرآن کريم وجود دارد که به صورت مستقيم و غير مستقيم ميتوان به آنها براي اثبات ولايت و امامت اميرمؤمنان عليه السلام استناد کرد؛ از جمله: آيه ولايت {إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ ءَامَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَوةَ وَهُمْ رَ كِعُونَ}. المائدة: 55. سرپرست و صاحب امر شما، تنها خدا، پيامبر او و کسانى هستند که ايمان آورده اند؛ همانها که نماز را بر پا مىدارند، و در حال رکوع، زکات مى دهند. طبري در تفسير خود به نقل از مجاهد نوشته است: {إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ} الآية. نزلت في علي بن أبي طالب تصدق وهو راكع. تفسير الطبري ج 6 ص 390 اين آيه در باره علي بن أبي طالب عليه السلام نازل شده است و او در حال رکوع صدقه داده است. همچنبن ابن أبي حاتم در تفسير خود از عتبة بن أبي حكيم همين مطلب را نقل کرده است: تفسير ابن أبي حاتم ج 4 ص1162. ابن تيميه در باره تفسير طبري و تفسير ابن أبي حاتم گفته: تفاسيرهم متضمّنة للمنقولات التي يعتمد عليها في التفسير. منهاج السنة، ج7، ص179. تفسير طبري و ابن ابي حاتم از تفاسيري است که روايات نقل شده در آنها، در تفسير قرآن قابل اعتماد هستند. آلوسي در باره شأن نزول اين آيه گفته است: وغالب الأخباريّين على أنّ هذه الآية نزلت فيعليكرّم اللّهوجهه. روح المعاني، ج6، ص167. اکثر صاحبان روايت، بر اين باور هستند که اين آيه در باره علي کرم الله وجهه نازل شده است. و همچنين گفته است: والآية عند معظم المحدثين نزلت في علي. روح المعاني، ج6، ص186. از ديدگاه بيشتر محدثين، اين آيه در باره علي بن ابي طالب عليه السلام نازل شده است. آيه ابلاغ {يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا اُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ} المائدة: 67. اى پيامبر! آنچه از طرف پروردگارت برتو نازل شده است، به طور کامل (به مردم) ابلاغ کن؛ و اگر چنين نکنى، رسالت او را انجام نداده اى. خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم، حفظ مى کند. ابن أبي حاتم در تفسير خود از ابو سعيد خدري نقل کرده است: نزلت هذه الآية... في علي بن أبي طالب. تفسير ابن أبي حاتم، ج 4 ص1172. اين آيه در باره علي بن ابي طالب نازل شده است. آلوسي در تفسير خود مينويسد: روي ابن مردويه عن ابن مسعود قال كنا نقرأ على عهد رسول الله (ص): بَلِّغْ مَا اُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ إنّ عليّاً وليُّ المؤمنين وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ. روح المعاني، ج6، ص193 ابن مردويه از ابن مسعود نقل ميکند که ما در زمان رسول الله صلي الله عليه واله وسلم اين آيه را اينگونه ميخوانديم: آنچه از طرف پروردگارت برتو نازل شده است که «علي ولي مومنين است» را به طور کامل (به مردم) ابلاغ کن، و اگر چنين نکنى، رسالت او را انجام نداده اى. و سيوطي اين روايت را اين چنين نقل کرده است: بَلِّغْ مَا اُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ إنّ علياً مَولَي المؤمنين وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ. الدر المنثور ج2ص298 و فتح القدير ج 2 ص60 والمنار: ج 6ص463. آنچه از طرف پروردگارت برتو نازل شده است که «علي مولاي مومنين است» را به طور کامل (به مردم) ابلاغ کن، و اگر چنين نکنى، رسالت او را انجام نداده اى. آيه اکمال دين {أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمْ الاِْسْلاَمَ دِيناً}. المائدة: 3 امروز، دين شما را برايتان کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم. خطيب بغدادي با سند معتبر نقل کرده است که اين آيه بعد از معرفي اميرمؤمنان عليه السلام در غدير خم، نازل شده است: وَهُوَ يَوْمُ غَدِيرِ خُمٍّ لَمَّا أَخَذَ النَّبِيُّ ﴿ص﴾ بِيَدِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ، فَقَالَ: " أَلَسْتُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ؟ "، قَالُوا: بَلَى يا رَسُولَ اللَّهِ، قَالَ: " مَنْ كُنْتُ مَولاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاهُ "، فَقَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ: بَخٍ بَخٍ لَكَ يَابْنَ أَبِي طَالِبٍ أَصْبَحْتَ مَوْلايَ وَمَوْلَى كُلِّ مُسْلِمٍ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ: {الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ}. تاريخ بغداد ج8 ص284 روز غدير خم، زماني که پيامبر دست علي بن ابي طالب را گرفت، سپس فرمود: آيا من سرپرست مومنان نيستم؟ گفتند: بله اي رسول خدا! فرمود: هرکس که من مولاي او هستم پس علي مولاي اوست. پس از آن، عمر بن خطاب گفت: تبريک تبريک بر تو اي فرزند ابي طالب ؛ زيرا از اين پس تو مولاي من و مولاي کل مسلمانان هستي، سپس اين آيه نازل شد: امروز، دين شما را برايتان کامل کردم. ابن کثير نقل کرده است که عمر خطاب به اميرمؤمنان عليه السلام گفت: البداية والنهاية ج 7 ص350. تو از اين پس، سرپرست تمام موم--نان شدي. ولايت علي بن ابي طالب درسنت حديث ولايت علماي اهل سنت با سندهاي صحيح نقل کردهاند که رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود: إنّ عليّا منّي وأنا منه وهو وليّ كلّ مؤمن بعدي. به راستي علي از من است و من از او هستم و او سرپرست همه مؤمنان، پس از من است. حاکم نيشابوري پس از نقل اين روايت گفته: صحيح على شرط مسلم. اين روايت صحيح است و شرايط صحيح مسلم را دارد. المستدرك ج 3 ص 110. شمس الدين ذهبي نيز در تلخيص المستدرک اين روايت را «صحيح» دانسته است. محمد ناصر الدين الباني نيز در باره اين روايت گفته: صحّحه الحاكم الذهبي وهو كما قالا. اين روايت را حاکم و ذهبي تصحيح کردهاند. اين روايت، صحيح است همانگونه است که حاکم و ذهبي گفتهاند. السلسلة الصحيحة، ج5، ص222. دلالت کلمه ولي بر خلافت براي فهم دقيق معناي کلمه «ولي» بايد به سراغ کلمات خلفاي اهل سنت در صدر اسلام برويم که آنها از اين معنا چه فهميده است. ابن کثير در البدايه والنهايه گفته است: قال ابوبكر: قد وُلِّيتُ أمركم ولست بخيركم. إسناد صحيح. البداية والنهاية ج 6 ص 333. ابوبکر (در نخستين سخنراني خود بعد از خلافت) گفت: من حاکم شما شدم؛ و حال آن که از شما بهتر نيستم. مسلم در صحيح خود نقل کرده است که عمر بن خطاب گفت: مسلم ج5 ص 152 ح 4468. زماني که رسول خدا وفات کرد ابوبکر گفت: من جانشين رسول خدا هستم.... بعد ابوبکر فوت کرد من جانشين رسول خدا و جانشين ابوبکر شدم. روشن است که نميتوان معناي کلمه «ولي» را در اين روايات به معناي «دوست»، «ناصر» و... گرفت؛ بلکه تنها ميتوان به معناي حاکم، خليفه، سرپرست گرفت؛ زيرا اگر به معناي دوست باشد، اين معنا استفاده ميشود که ابوبکر و عمر گفتهاند که تا رسول خدا زنده بود، ما با شما دوست نبوديم و الآن دوست شدهايم. حديث الخلافة ابن أبي عاصم در کتاب السنۀ مينويسد که رسول خدا صلي الله عليه وآله خطاب به اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: وأنت خليفتي في كلّ مؤمن من بعدي تو پس از من، جانشين من در ميان همه مؤمنان هستي الباني در باره سند اين روايت گفته: إسناده حسن. سند اين روايت «حسن» است كتاب السنة لابن أبي عاصم، ص551. حاکم نيشابوري اين روايت را اين چنين نقل کرد است که رسول خدا صلي الله عليه وآله خطاب به اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: إِنَّهُ لا يَنْبَغِي أَنْ أَذْهَبَ إِلا وَأَنْتَ خَلِيفَتِي. شايسته نيست که من از ميان مردم بروم؛ مگر اين که شما جانشين من باشي. المستدرك ج3 ص133. الباني وهابي در باره سند اين روايت ميگويد: صحّحه الحاكم والذهبي وهو كما قالا. السلسلة الصحيحة ج 5 ص222. اين روايت را حاکم و ذهبي تصحيح کرده است و اين روايت صحيح است، همانگونه حاکم و ذهبي گفتهاند. حديث امامت ابونعيم اصفهاني با سند معتبر در کتاب معرفۀ الصحابه نقل کرده است که رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود: انْتَهَيْتُ لَيْلَةَ أُسْرِيَ بِي إِلَى السِّدْرَةِ الْمُنْتَهَى، فَأُوحِيَ إِلَيَّ فِي عَلِيٍّ بِثَلاثٍ: «أَنَّهُ إِمَامُ الْمُتَّقِينَ، وَسَيِّدُ الْمُسْلِمِينَ، وَقَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ إِلَى جَنَّاتِ النَّعِيمِ». معرفة الصحابة، ج 3 ص 1587، هنگامي كه در شب معراج به سدرة المنتهي رسيدم، خداوند به من در باره علي (ع) سه چيز وحي كرد: به راستي كه او پيشواي پرهيزگاران، سردار مسلمانان و جلودار روسفيدان به سوي بهشت سرشار از نعمت خداوند است. اين روايت معتبر است ؛ چنانچه حاکم نيشابوري گفته است: صحيح الاسناد. المستدرك ج3 ص138. سند اين روايت صحيح است. ادله اهل سنت بر خلافت ابوبكر اثبات ولايت اميرمؤمنان عليه السلام از کتابهاي اهل سنت، هدف اصلي ما بود؛ اما اين کار زماني کامل ميشود که بطلان خلافت خلفاي سه گانه نيز از کتابهاي اهل سنت ثابت شود. در اين بخش به اين مهم خواهيم پرداخت. آيا نصي و حديثي در خلافت ابوبكر وارد شده؟ با قاطعيت تحدي ميکنيم که هيچ دليلي از قرآن و سنت صحيح رسول خدا صلي الله عليه وآله؛ حتي از کتابهاي اهل سنت براي مشروعيت خلافت ابوبکر، عمر و عثمان وجود ندارد؛ چنانچه در صحيح بخاري آمده است که عمر بن خطاب در زمان احتضارش گفت: صحيح البخاري، ج8، ص126، ح 7218. اگر جانشين انتخاب كنم كاري كرده ام كه كسي كه از من بهتر بود يعني ابو بكر انجام داده است. واگر ترك كنم به درستي كاري كردم كه كسي كه بهتر از من بود يعني رسول خدا صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ترك كرده نموده است. تفتازاني از بزرگترين دانشمندان علم کلام اهل سنت تصريح کرده است: والنص منتف في حق أبي بكر. شرح المقاصد، ج5، ص255. هيچ نصي (دليل قرآني و روائي) در باره خلافت ابوبکر وجود ندارد. آيا اجماع بر خلافت ابوبكر منعقد شده؟ علماي اهل سنت وقتي ديدهاند که نصي براي اثبات خلافت ابوبکر نيست، به اجماع پناه بردهاند و ادعا نمودهاند که صحابه با اجماع او را انتخاب کردهاند؛ در حالي اين که ادعا نيز با صحيحترين روايات اهل سنت سازگار نيست؛ چنانچه بخاري در صحيح خود نقل کرده است که عمر بن خطاب سخنراني کرد و گفت: كَانَتْ بَيْعَةُ أَبِي بَكْرٍ فَلْتَةً... وَلَكِنَّ اللَّهَ وَقَى شَرَّهَا. وَلَيْسَ فيكم من تُقْطَعُ الْأَعْنَاقُ إليه مِثْلُ أبي بَكْرٍ من بَايَعَ رَجُلًا من غَيْرِ مَشُورَةٍ من الْمُسْلِمِينَ فلا يتابع هو ولا الذي تابعه تَغِرَّةً أَنْ يُقْتَلَا. صحيح البخارى، ج 8، ص26، ح6830. مبادا کسي در ميان شما باشد که همانند ابوبکر که کساني به سوي او تمايل پيدا کنند؛ اگر با کسي بدون مشورت با مسلمانان بيعت شود، از او پيروي نميشود؛ زيرا هم کسي که با او بيعت شده و هم کسي که بيعت کردهاند، خود را در معرض کشتن قرار ميدهند. قرطبي از بزرگترين مفسران اهل سنت تصريح کرده است که عمر به تنهايي ابوبکر را انتخاب کرد و هيچ اجماعي در کار نبوده است: فإن عقدها واحد من أهل الحلّ والعقد فذلك ثابت... ودليلنا: أنّ عمر – رض - عقد البيعة لأبي بكر ولم ينكر أحد من الصحابة ذلك. تفسير القرطبي ج 1 ص 269. اگر خلافت توسط يکي از اهل حلّ و عقد شکل گرفت خلافت ثابت ميگردد.... دليل ما براي اين مدعا اين است که: عمر به تنهايي براي ابوبکر بيعت گرفت و هيچکدام از صحابه منکر نشدند. همچنين بخاري در صحيح خود از زبان عمر بن خطاب نقل کرده است که تمام انصار و نيز علي بن أبي طالب عليه السلام، زبير بن عوام و تمام طرفداران آنها با خلافت ابوبکر مخالف بودند: صحيح البخارى ج 8 ص 26 ح 6830 تمامي انصار با ما مخالفت كردند و در سقيفه بني ساعده جمع شدند، و نيز علي (عليه السلام) و زبير و كساني كه همراه آنها بودند، با ما مخالفت كردند. و ابن تيميه، در منهاج السنۀ مينويسد: منهاج السنة ج 7 ص 47. بيشتر بني عبد مناف ـ از بني اميه و بني هاشم و ساير قبايل ـ علاقه فراواني داشتند که خلافت علي بن ابي طالب را بپذرند. و طبري و ابن أثير در تاريخ شان نقل کردهاند که تمام انصار و يا بعضي از آنها گفتند که ما تنها با علي بن أبي طالب عليه السلام بيعت ميکنيم: فقالت الأنصار أو بعض الأنصار: لا نبايع إلاّ عليّاً. الكامل ج 2، ص 325 وتاريخ الطبري ج 2 ص 443. و در بخاري به نقل از عائشه آمده است که حضرت زهرا و اميرمؤمنان عليهما السلام تا شش ماه با ابوبکر بيعت نکردند: عن عائشة:... وَعَاشَتْ ]فَاطِمَةُ[ بَعْدَ النَّبِيِّ (ص) سِتَّةَ أَشْهُر... وَلَمْ يَكُنْ علي يُبَايِعُ تِلْكَ الأَشْهُرَ. صحيح البخارى ج 5 ص82 ح 4240 و ح 4241 (حضرت زهرا سلام الله عليها) بعد از پيامبر صلي الله عليه واله وسلم شش ماه زنده بود... و علي در اين مدت هرگز با او (ابوبکر) بيعت نکرد. و ابن حزم اندلسي در باره اجماعي که علي بن أبي طالب عليه السلام آن را قبول نداشته باشد، گفته است: ولعنة اللّه على كلّ إجماع يخرج عنه على بن أبى طالب ومن بحضرته من الصحابة. المحلى ج 9 ص 345. لعنت خداوند بر هر اجماعي که علي بن ابي طالب عليه السلام و اصحابي که در محضرش هستند در آن جمع حضور نداشته باشند. آيا در خلافت ابوبكر دموکراسي حاکم بود وبه زور متوسل نشدند؟ بخاري در صحيح خود به نقل از عائشه مينويسد که عمر بن خطاب در زمان انتخاب ابوبکر مردم را ميترساند و در ميان مردم نفاق وجود داشت: خَوَّفَ عُمَرُ النَّاسَ وَإِنَّ فِيهِمْ لَنِفَاقًا. صحيح بخاري، ج4، ص195، ح 3669. و طبري در تاريخ خود مينويسد که عمر بن خطاب پس به خلافت رسيدن ابوبکر ميگفت: ما هو إلاّ أن رأيت أسلم، فأيقنت بالنصر. تاريخ الطبري ج 2 ص 458. هنگامي که قبيله اسلم را كه ديدم يقين به پيروزى پيدا کردم. قبيله اسلم همان قبيله چماق به دست مي باشد که از مردم به زور براي خليفه بيعت مي گرفت. آيا نماز ابوبكر به جاي پيامبر دليل بر خلافت اوست؟ علماي اهل سنت وقتي ديدهاند که دست شان از دليل و نص خالي است، به قضيه نماز خواندن ابوبکر در زمان بيماري رسول خدا صلي الله عليه وآله استناد کردهاند و ميگويند که اگر او شايستگي خلافت دنيوي را نداشت، رسول خدا صلي الله عليه وآله او را به امامت نماز که امامت اخروي است نميگماشت؛ در حالي که طبق روايت صحيح بخاري هنگامي که رسول خدا صلي الله عليه وآله فهميد که ابوبکر به مسجد رفته تا امامت جماعت را به عهده گرفته است، براي اين که براي او طرفدارانش دستاويزي براي آينده نشود، به مسجد رفت و ابوبکر را کنار زد و ابوبکر کناري ايستاد و تنها مکبر بود و با صداي بلند تکبير ميگفت: وَأَبُو بَكْر يُسْمِعُ النَّاسَ التَّكْبِيرَ. صحيح البخاري ج 1 ص 174 ح 712. ابوبكر صداى تكبير را به مردم مى رساند. همچنين در کتابهاي اهل سنت آمده است که تعدادي از صحابه در زمان رسول خدا صلي الله عليه وآله به دستور آن حضرت امام جماعت بودهاند. ابي داود در سنن خود مينويسد: اسْتَخْلَفَ ابْنَ أُمِّ مَكْتُومٍ يَؤُمُّ النَّاسَ وَهُوَ أَعْمَى. سنن أبي داود ج 1 ص 143 ح 595. پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم ابن امّ مكتوم را كه شخصي نابينا بود به امامت مردم در نماز برگزيدند. حتي علماي اهل سنت تصريح کردهاند که خود رسول خدا صلي الله عليه وآله پشت سر عبد الرحمن بن عوف نماز خوانده است: النبي (ص) صَلَّى خَلْفَ عبد الرحمن بن عَوْفٍ. مصنف ابن أبي شيبة ج 2 ص 119 ح 7170. رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم پشت سر عبدالرحمن بن عوف نماز خواند. پس اگر نماز گذاردن کسي به جاي پيامبر (ص) دليل بر خلافت اوست، چرا عبد الله بن ام مکتوم و يا عبد الرحمن بن عوف جانشين پيامبر (ص) نشدند؟ از اين گذشته، علماي اهل سنت نقل کردهاند که رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود: من أصل الدين الصلاة خلف كل بر وفاجر. سنن الدارقطني ج 2 ص 44 ح 1747. جواز نماز خواندن پشت سر هر نيک و بدکاري، از اصل دين است. خلافت عمر بن خطاب پيش از اين خوانديم که علماي اهل سنت براي اثبات مشروعيت خلافت ابوبکر، به اجماع استدلال کردهاند، حال سؤال اين است که اگر مبناي خلافت با شورا و اجماع صحابه است،چرا عمر توسط ابوبكر نصب شد، چرا براي انتخاب او نيز شورا تشکيل نشد؟ ابن أثير در اسد الغابه مينويسد که ابوبکر گفت: إني استخلفت عليكم بعدي عمر بن الخطاب، فاسمعوا له وأَطيعوا أسد الغابة ج 4 ص 180، نشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت ابوبکر گفت: من بعد از خودم بر شما عمر بن خطاب را جانشين قرار دادم، حرف شنو و مطيع او باشيد. و ابن حبان در کتاب الثقات مينويسد که ابوبکر در هنگام انتخاب عمر گفت: اللهم وليته بغير أمر نبيك. الثقات ج 2 ص 193 خدايا من عمر را بدون اجازه پيامبرت، ولي امر مسلمانها قرار دادم هنگامي که ابوبکر، عمر بن خطاب را انتخاب کرد، صحابه به شدت اعتراض کردند؛ چنانچه ابن أبي شيبه مينويسد: أن أبا بكر حين حضره الموت أرسل إلى عمر يستخلفه فقال الناس: تستخلف علينا فظاً غليظاً، ولو قد ولينا كان أفظ وأغلظ، فما تقول لربك إذا لقيته وقد استخلفت علينا عمر. المصنف ج 8 ص 574. وقتي ابوبکر در حال احتضار قرار گرفت، كسي را به دنبال عمر فرستاد تا او را جانشين خود كند، مردم گفتند: كسي را بر ما مسلط ميكني كه خشن و بد اخلاق است، اگر او حكومت را به دست گيرد، سختگيرتر و خشنتر خواهد شد، جواب خدا را چه خواهي داد كه عمر را بر ما مسلط ميكني؟ سند اين روايت صحيح و تمام روات آن ثقه هستند: وكيع بن الجراح: ثقة. تقريب التهذيب ج 2 ص 283. إسماعيل بن أبي خالد: ثقة. تقريب التهذيب ج 1 ص 93. زُبيد بن الحارث: ثقة، ثقة. تهذيب التهذيب ج 3 ص 268. همچنبن ابن سعد به نقل از عائشه مينويسد که علي بن أبي طالب عليه السلام و طلحه نيز اعتراض کردند: لما حضرت أبا بكر المتوفي استخلف عمر فدخل عليه علي وطلحة فقالا من استخلفت قال عمر قالا فماذا أنت قائل لربك قال بالله تعرفاني لأنا أعلم بالله وبعمر منكما. الطبقات الكبري ج 3 ص 196. وقتي زمان مرگ ابو بکر فرا رسيد، عمر را به جانشيني خويش انتخاب کرد ؛ پس علي و طلحه به نزد او آمده و گفتند: چه کسي را انتخاب کرده اي؟ پاسخ داد عمر را! گفتند: با اين كار، پاسخ پروردگارت را چه خواهي داد؟ ابوبكر گفت: خدا را به من ميشناسانيد؟ من به خدا و به عمر از شما دانا تر هستم. الضحاك بن مخلد. وثقه ابن معين والعجلي. تهذيب التهذيب ج 4 ص 397. عبيد الله بن أبي زياد: وثقه العجلي. والحاكم. تهذيب التهذيب ج 7 ص 14. يوسف بن ماهك: وثقه ابن معين والنسائي. تهذيب التهذيب ج 11 ص371. حتي ابن تيميه حراني نيز اعتراف کرده است که صحابه معترض بودهاند: وقد تكلّموا مع الصديق في ولاية عمر وقالوا ماذا تقول لربك وقد وليت علينا فظا غليظا؟ فقال: أبالله تخوفوني!. منهاج السنّة ج 6 ص 155. صحابه با ابوبكر در باره جانشيني عمر با او صحبت (اعتراض) كردند و گفتند: چرا يك فرد خشن و تند را بر خلافت برگزيده اي؟ فردا جواب خدا را چه خواهى داد؟ ابوبكر گفت: من را از خدا ميترسانيد؟! شوراي 6 نفره خلافت عثمان توسط مردم انتخاب شدند يا توسط شخص عمر اهل سنت براي اثبات مشروعيت خلافت عثمان به انتخاب او توسط شوراي شش نفره استناد کردهاند. براي ابطال اين قضيه نيز دلايل متعددي وجود دارد؛ از جمله: عمر بن خطاب معتقد به شوري نبود! در کتابهاي اهل سنت روايات وجود دارد که ثابت ميکند خليفه دوم به شورا اعتقاد نداشته است و تصريح ميکرد که اگر اشخاصي زنده بودند، آنها را خودش انتخاب ميکرد نه اين که انتخاب را به شورا واگذار کند؛ از جمله عبارات ذيل از او نقل شده است: لو كان سالم حيا ما جعلتها شوري الاستيعاب ج 2 ص 568، بتحقيق: علي محمد البجاوي، 2، نشر: دار الجيل- بيروت. لو كان سالم حيا ما تخالجني الشك في توليته عليكم أو في تأميره. تأويل مختلف الحديث ص 115؛ المحصول للرازي ج 4 ص 322؛ اگر سالم زنده بود شك وترديدي راجع به سر پرست (خليفه) قرار دادن او بر شما در من پيدا نميشد. لو أدركت أبا عبيدة بن الجراح لوليته... ولو أدركت معاذ بن جبل ثم وليته... ولو أدركت خالد بن الوليد ثم وليته. اگر ابا عبيده جراح زنده بود او را سرپرست (خليفه) شما قرار ميدادم.... اگر معاذ بن جبل و يا خالد بن وليد زنده بود او را سرپرست (خليفه) شما قرار ميدادم. عمر بن شبة النميري البصري، تاريخ المدينة المنورة، ج2، ص61، ح1496 دستور قتل مخالفين در شوراي عمر، مظهر دموكراسي يا ديكتاتوري ! تعدادي از علماي اهل سنت نقل کرده که عمر بن خطاب دستور داد که اين شش نفر با همديگر مشورت کنند و اگر کسي از آنها بر خلاف ديگران نظر داد، گردن او را بزنيد: وقال (عمر بن الخطاب) للمقداد بن الأسود إذا وضعتموني في حفرتي فاجمع هؤلاء الرهط في بيت حتى يختاروا رجلا منهم وقال لصهيب صل بالناس ثلاثة أيام وأدخل عليا وعثمان والزبير وسعدا وعبد الرحمن بن عوف وطلحة إن قدم وأحضر عبد الله بن عمر ولا شيء له من الأمر وقم على رؤوسهم فإن اجتمع خمسة ورضوا رجلا وأبى واحد فاشدخ رأسه أو اضرب رأسه بالسيف وإن اتفق أربعة فرضوا رجلا منهم وأبى اثنان فاضرب رؤوسهما فإن رضي ثلاثة رجلا منهم وثلاثة رجلا منهم فحكموا عبد الله بن عمر فأي الفريقين حكم له فليختاروا رجلا منهم فإن لم يرضوا بحكم عبد الله بن عمر فكونوا مع الذين فيهم عبد الرحمن بن عوف واقتلوا الباقين إن رغبوا عما اجتمع عليه الناس تاريخ المدينة، ج 2 ص 82، نشر: دار الكتب العلمية - بيروت تاريخ الطبري ج 2 ص 581، نشر: دار الكتب العلمية – بيروت الكامل في التاريخ ج 2 ص 461، نشر: دار الكتب العلمية - بيروت عمر بن خطاب به مقداد بن أسود گفت: وقتي مرا داخل قبر گذاشتيد، اين 6 نفر را در يك خانهاي جمع كنيد تا اينها يك نفر را از ميان خودشان براي خلافت انتخاب كنند. به صُهيب هم گفت: تو 3 روز براي مردم نماز بخوان و علي و عثمان و زبير و سعد بن أبي وقاص و عبد الرحمن بن عوف و طلحه ( اگر بود) را جمع كنيد و عبد الله بن عمر (پسر مرا) هم حاضر شود (و او حق رأي ندارد) و با شمشير، بالاي سر اين 6 نفر بايست. اگر 5 نفر اتفاق نظر داشتند و يك نفر را براي خلافت انتخاب كردند و نفر ششم با آنان مخالفت كرد، سر او را با شمشير بشكافت (يا سرش را با شمشير بزن). اگر 4 نفر اتفاق نظر داشتند و 2 نفر مخالفت كردند، سر آن 2 نفر را بزن و اگر 3 نفر روي يك نفر اتفاق نظر داشتند و 3 نفر ديگر روي يك نفر ديگر اتفاق نظر داشتند، عبد الله بن عمر حَكَم است و نظر هر كدام را قبول داشت، حُكْم همان است. اگر نظر عبد الله بن عمر را قبول نكردند، نظر آن گروهي مورد قبول است كه عبد الرحمن بن عوف در آن گروه است و اگر بقيه مخالفت كردند، آنها را بكشيد. طبق اين روايت، عمر بن خطاب دستور داد که فرزند عبد الله داور نهايي است و اگر افراد شورا به نتيجه نرسيدند، او داوري خواهد کرد. حال سؤال اين است که عبد الله عمر كه صلاحيت طلاق زن خود را ندارد چگونه داوري اساسي ترين مسائل جامعه اسلامي را عهده دار مي شود؟! ابن سعد متوفاي 230هـ در کتاب الطبقات مينويسد: عن إبراهيم قال: قال عمر من أَسْتَخْلِفُ؟ لَوْ كَانَ أَبُو عُبَيْدَةَ بنُ الْجَرَّاحِ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ: يَا أَمِيرَ المُؤْمِنِينَ فَأَيْنَ أَنْتَ مِنْ عَبْدِ اللَّهِ بن عُمَرَ؟ فَقَالَ: قَاتَلَكَ اللَّهُ وَاللَّهِ مَا أَرَدْتَ اللَّهَ بِهَذَا أَسْتَخْلِفُ رَجُلاً لَيْسَ يُحْسِنُ يُطَلقُ امْرَأَتَهُ. الطبقات الكبرى، ج3، ص343، نشر: دار صادر بيروت جامع الأحاديث للسيوطي ج 13 ص 382، تاريخ الخلفاء للسيوطي ج 1 ص 145، نشر: مطبعة السعادة - مصر از ابراهيم نقل شده است که عمر گفت: من چه كسي را خليفه كنم؟ اگر أبو عبيدة بن جراح بود، او را خليفه ميكردم. مردي به او گفت: اي امير المومنين! چرا پسرت عبد الله را خليفه نميكني؟ عمر گفت: خداوند تو را بكشد! (اين چه حرفي است كه ميزني؟!) به خدا قسم! خداوند را با اين سخنت در نظر نگرفتهاي. آيا مردي را خليفه كنم كه نميتواند همسرش را طلاق بدهد؟! نتيجه آن که: اميرمؤمنان عليه السلام توسط خداوند انتخاب و توسط رسول خدا صلي الله عليه وآله معرفي شده است ؛ اما از آن طرف هيچ دليلي براي اثبات مشروعيت خلافت خلفاي سه گانه حتي در کتابهاي اهل سنت وجود ندارد. الحمد لله الذي جعلنا من المتمسکين بولايۀ علي بن أبي طالب عليه السلام. والسلام عليکم و رحمت الله و برکاته موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج) | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: غلامحسين -
تاريخ: 11 مرداد 92
اقا قزويني سلام مگرميشودکساني که قلب رسول خداراخون کردند خداانهاراجانشين پيامبر قراردهد |
2 |
نام و نام خانوادگي: محمد حسين حقيقت خواه -
تاريخ: 11 مرداد 92
خدا خيرتون بده، يا علي. |
3 |
نام و نام خانوادگي: mokhtar saghafi -
تاريخ: 11 مرداد 92
سلام عليکم بسيار عالي بود . فقط اگر ممکنه اين فايل رو به صورت مفصل تر بزاريد خيلي عالي ميشه |
4 |
نام و نام خانوادگي: نازلي -
تاريخ: 12 مرداد 92
فوق العاده بود.از آقاي حسيني قزويني کمال تشکر رو داريم شيعيان بياين يه قولي به امام مظلوممون اقا امام زمان بديم که اين مطالب رو همگي حفظ کنيم وازش بهره کافي ببريم. اين برگ برنده وحقانيت اميرالمومنين حضرت علي است. هم نسلي هاي من بياين باحفظ اين مطالب طلايي نشون بديم به اماممون که اگه 1400سال پيش مظلومو تنها بودي الان ما شيعه ها نميزاريم حقانيت وامامت تو ن زير نقاب بي تفاوتي وجهل ما پنهون بمونه ازمديران سايت اجازه ميخوام از اين مطلب ناب تو وبلاگم استفاده کنم. الهم عجل لوليک الفرج |
5 |
نام و نام خانوادگي: عبدالحيدر -
تاريخ: 12 مرداد 92
دکتـــــرقـــــزويـــــنــــي تـــشـــــکر....تـــــــشــــــکر....تـــــــشـــــکر.... |
6 |
نام و نام خانوادگي: حسن فرحان -
تاريخ: 12 مرداد 92
|
7 |
نام و نام خانوادگي: حسن اركوازى -
تاريخ: 12 مرداد 92
خدا بحق حضرت زهرا خيرتون بده و موفق دنيا و اخرتتون بكنه. |
8 |
نام و نام خانوادگي: محسن هخامنش -
تاريخ: 12 مرداد 92
عالي +++++ واقعا ممنون |
9 |
نام و نام خانوادگي: صديق -
تاريخ: 12 مرداد 92
دانلود کل سايت موسسه تحقيقاتي حضرت وليعصر عجل الله تعالي فرجه در قالب يک فايل فشرده شما بزرگواران مي توانيد با دانلود اين فايل فشرده،کل سايت موسسه تحقيقاتي حضرت وليعصر عجل الله فرجه را تا تاريخ 11 مرداد 1392 به صورت آفلاين داشته باشيد با دانلود اين فايل،به راحتي از مطالب سايت وليعصر عج استفاده کرده،تمام صفحات سايت را باز کرده و نيازي هم به اينترنت نداريد. خيلي راحت مي توانيد اين فايل را روي يک فلش قرار دهيد و همه جا با خود ببريد. به لينک زير،تشريف بياوريد و دانلود کنيد http://14mah.parsiblog.com/Posts/959 لطفا دوستان خود را هم مطلع کنيد تا آنها نيز از اين فايل را دانلود کنند يا خودتان دانلود کنيد و به وسيله فلش،بين همديگر،پخش کنيد. ياعلي مدد |
10 |
نام و نام خانوادگي: دوستدار اهل بيت -
تاريخ: 12 مرداد 92
با خواندن اين روايات اشک از چشمانم سرازير شد که چگونه چند نفر با آينده اسلام وقرآن وپيامبر بخاطر دنيا ورياست طلبي بازي کردند وچه ها بر سر اسلام آوردند واين همه کشته چه شيعه وچه سني وعقب افتادگي فکري ومعنوي در کشورهاي اسلامي و.....به خاطر چه بوده وبخاطر چي مي باشد .واي بر شيطان که فکر کنم به اين کار که باعث شده هميشه به خودش وپيش فرزندان شيطانش افتخار مي کند وداستان اين افتخارات به دست آمده را پيش فرزندانش نقل وبازگو ميکند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!و ميگويد که چه کساني در اين فاجعه کمک وياوريش کرد ه اند. |
11 |
نام و نام خانوادگي: حامد کوثري -
تاريخ: 12 مرداد 92
واقعا عالي بود اين مقاله بيشتر ازاينکه به درد اهل سنت بخوره بدرد عوام شيعه ميخوره تا با دليل و مدرک معتبر به حقانيت مذهبشون پي ببرن و عقيده قلبي شون محکمتر بشه انشا الله خدا توفيق روشنگري رو بيشتر از پيش به شما اساتيد گرامي بده |
12 |
نام و نام خانوادگي: مهدي -
تاريخ: 12 مرداد 92
انشاالله تحت عنايت امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف باشيد. التماس دعا |
13 |
نام و نام خانوادگي: عليرضا -
تاريخ: 12 مرداد 92
خدا خيرتون بده ، من برنامه هاي اين شبها رو دنبال کردم بسيار مفيد بود. |
14 |
نام و نام خانوادگي: حاج قاسم -
تاريخ: 12 مرداد 92
خيلي عالي بود.اجرکم عندالله |
15 |
نام و نام خانوادگي: شمس الدين جليليان -
تاريخ: 12 مرداد 92
لياقت علي(ع) و فضيلت آن جناب بر تمامي اصحاب به حدي است که حتي اگر طبق نظر اهل سنت موضوع جانشيني به امت واگذار شده باشد , هرکسي غير از علي مردود است .بيعت با غير علي مثل آن است که با وجود گل هاي معطر محمدي خار و خاشاک بچيني .؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟ن و 5 نفر شورا و مغيره و ابوعبيده جراح و معاويه و عمرو عاص و خالدبن وليد و تمامي کودتاچيان سقيفه ... |
16 |
نام و نام خانوادگي: مجتبى افخم -
تاريخ: 12 مرداد 92
باسلام عزيزان تشكرازاين زحمات شما غير ازاين ماكارى ازدستمان برنمياد فقط خداعوضتون بدهد. افخم ازمراغه روستاى بلوك اباد |
17 |
نام و نام خانوادگي: هادي -
تاريخ: 12 مرداد 92
سلام ...دوستان خدا اجرتان دهد اينکه روشن گري ميکنيد ولي خدا اين وهابي ها رو براي هيزم جهنم لازم داره بعد اين همه سال هرچي گفتيم اينا لج باز تر شدن خدا اينا رو هدايت کنه نکرد هيزم جهنم کنه..........................خدا اگه هيچي تو دنيا واخرت بما شيعيان نده جز ولايت علي و اولاد علي ما هزاران مرتبه شکرش گوييم جز اين چيز ديگري نيست همه اين است...خدايااااااااااااااااا شکرت |
18 |
نام و نام خانوادگي: ابوالفضل از زاهدان -
تاريخ: 13 مرداد 92
با عرض سلام خدما حضرت آيت الله دکتر قزويني خداوند شما را در سايه حضرت بقيه الله حفظ کند که با سخنانتان حقانيت شيعه را ثابت کرده ايد حال ديگر حجت را براي همه تمام کرده ايد اي مردم بيدار شويد و به سخنان حاج اقا گوش فرا دهيد تا فرداي قيامت از زيانکاران نباشيد |
19 |
نام و نام خانوادگي: غزل -
تاريخ: 13 مرداد 92
خيلي عالي بود ممنون. |
20 |
نام و نام خانوادگي: محسن كيخا -
تاريخ: 14 مرداد 92
باعرض سلام وخسته نباشيد واقعا دستتون درد نكنه انشاا... موفق باشيد التماس دعا |
21 |
نام و نام خانوادگي: خانم احمدى از لندن -
تاريخ: 14 مرداد 92
سلام به دكتر قزويني ! واقعا عالى بود و من كه قبلا از أهل سنت بودام و تازه شب 19 ماه رمضان امسا ل شعيه أمام على شده ام. از برنامه هاى تون خيلى مستفيد شده أم و تازه توسط برنامه پر معلوماتى شما فهـميد أم كه أبو بكر و عمر چه نا مردى هاى كردن به حقى أمام مون على جون.. خداوند خير نده أن شاالله أبو بكر و عمر را و هـر كى ديگرى كه با اغاى مون نا مردى كرد اند.خداوندى يكتا بحقى أما م مون على خيرتون بده و موفق دنيا و اخرتتون بكنه أن شاالله . |
22 |
نام و نام خانوادگي: حسن -
تاريخ: 14 مرداد 92
خدا حفظتان نمايد عالي بود در ضمنا با اجازه مي خواهم از آن در سايت استفاده کنم |
23 |
نام و نام خانوادگي: رضا -
تاريخ: 14 مرداد 92
با سلام و تشکر فراوان از زحمااتي که در راه هدايت شيعيان متقبل شدين. اجرکم عند الله. با اينکه مطالب بسيار مفيد هستند اما مي شود مفصل تر و پربار تر آنرا بيان نمود. چنانچه عنايت فرماييد و مفصل تر بيان کنين منفعت آن بيشتر خواهد بود. |
24 |
نام و نام خانوادگي: سيد معصومي -
تاريخ: 15 مرداد 92
واقعا عالي و فخر اميز براي شيعه هاست |
25 |
نام و نام خانوادگي: فزت ورب الکعبه -
تاريخ: 15 مرداد 92
سلام بسيار عالي بود.هرچند کساني که نمي خواهند قبول کنند باز هم ايراد ميگيرند و لي کارتان بسيار محکم و قاطع بود. آقاي قرائتي هم در يک دقيقه با 3 تا آيه از قرآن شيعه را ثابت کرده بودند که بسيار عالي بود : 1-اهل بيت ما همه معصوم اند انما يريدالله... هيچ کسي هم نگفته که در رابطه با کس ديگري آمده2- اهل بيت ما قرن يک بودند و 4 امام اهل سنت قرن دو السابقون السابقون اولئک المقربون3- اهل بيت ما همه شهيد شدند فضل الله المجاهدين باموالهم وبانفسهم |
26 |
نام و نام خانوادگي: سىد جواد موسوى -
تاريخ: 15 مرداد 92
سلام دست مرىزاد |
27 |
نام و نام خانوادگي: محمدحسين -
تاريخ: 16 مرداد 92
باسلام وتشکر واقعا استفاده کردم به اميدجهاني شدن مذهب اهل بيت اگرامکان دارد اين بحثها ادامه داشته باشد دست همه کساني درصدداعتلاي نام حضرت امير المومنين هستند مي بوسم وخداي متعال خواهانم اين نور ولايت را تاابد ودرصحراي محشر ازهمگي ما شيعيان زوال نياورد |
28 |
نام و نام خانوادگي: محب اهل بيت -
تاريخ: 16 مرداد 92
با سلام خدمت آقايان ابوالقاسمي و يزداني در آخرين برنامه ي کلمه ي طيبه آقاي ابوالقاسمي حديثي از کتب اهل سنت گفت که اگر کسي فضيلت صحابه را منکر شود او صحابه را مورد بغض خود قرار داده است لطفا اين حديث را براي ما بنويسد تر خدا با تشکر جواب نظر: با سلام دوست گرامي اين مطلب در کتاب شعب الايمان بيهقي اين چنين آمده است: قال البيهقي رحمه الله وإذا ظهر أن حب الصحابة من الإيمان فحبهم أن يعتقد فضائلهم ويعترف لهم بها ويعرف لكل ذي حق منهم حقه ولكل ذي غنا في الإسلام منهم غناه ولكل ذي منزله عند رسول الله صلى الله عليه وسلم منزلته وينشر محاسنهم ويدعو بالخير لهم ويقتدي شعب الإيمان ج 2 ص 192 آنچه که از اين بيان استفاده مي شود اين است که حب به صحابه به اين است که به فضائل صحابه اعتراف و آن را انتشار دهي و الا اگر کسي اين کار را نکند نسبت به صحابه بغض دارد موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
29 |
نام و نام خانوادگي: سعيد -
تاريخ: 17 مرداد 92
شکر خدا را که مار درمسير هدايت قرار داد و اگر نبود اين هدايت معلوم نبود از کدام ناکجا اباد سر در ميآورديم پژوهش هايي در رابطه با تاييد مذهب شيعه و 12 امامي بودن آن در تورات را چندي پيش ديدم،با اين حال نميدونم چرا برادران اهل سنت ما بر اين دعوي خود باقين،با اين که از کتب خودشون مشخص ميشه،حق با کيست و چه کسي با حق است! مخاطب من برادراي اهل سنت هستن نه وهابيايي که حتي مسلمان نيستند. |
30 |
نام و نام خانوادگي: شايان دنياديده -
تاريخ: 17 مرداد 92
اقا خدايي حال کردم خيلي عالي بود اجرتون با امام رمان(عج) |
31 |
نام و نام خانوادگي: صابر ازکرمان -
تاريخ: 18 مرداد 92
اللهم حفظ صاحب امرنا و وليک مولانا صاحب الزمان باعرض سلام وتهنيت خواهشمندم در صورت اجازه مديران سايت اين مطلب به تمامي افرادي که ميشناسيم ايميل شود و با چاپ و انتشار آن بالاخص در شهرهايي که برادران اهل تسنن جمعيت بيشتر را درآنجا تشکيل ميدهند باعث روشنگري حقطلبان شويم. هر شيعه فقط يک برگ کپي کرده وانتشار دهد... اجرکم الي الله |
32 |
نام و نام خانوادگي: خانم احمدي پور -
تاريخ: 18 مرداد 92
با عرض سلام وتبريك به مناسبت عيد سعيد فطر مثل هميشه بسيار عالي خدا در دنيا واخرت خيرتان دهد |
33 |
نام و نام خانوادگي: دوستدار علي -
تاريخ: 19 مرداد 92
عاليه.من هردو شبکه ولايت و کلمه رو نگاه ميکردم.از مقايسه هردو مشخص بود که آقاي قزويني دلايلي که بيان ميکنند هم از قران بود هم از روايات شيعه وستي ولي شبکه کلمه فقط مدام حرف خودشونو تکرار ميکردنددليل قانع کننده نبود وهمچينين کسانيکه با شبکه ولايت تماس ميگرفتند هيچ وقت تماسشون قطع نميشد حتي برادران سني که تماس ميگرفتند گاها تا 20 دقيقه بيشتر صحبت ميکردن و بحث هاي جالبي با آقاي قزويني داشتند که خيلي مفيد و عالي بودولي متاسفانه در شبکه کلمه هر شيعه که تماس ميگرفت تا يک دليل قانع کننده داشت فورا تماس رو قطع ميکردند بعد ميگفتند قطع شد و دوباره حرف خودشونو ميزذند!!!!!!!!يه شيعه نبود که تماس گرفته باشه و بشتر از 2 الي 3 دقيقه رو خط باشه!!!!!!!!!!!!.خدارو شکر که شيعه ام ولايت حضرت علي رو قبول دارم. با تو جه به روايت (اين امر (اسلام) منقضي نميشود تا اينکه دوازده خليفه در بين آنها بگذرد (حکومت کند).)از صحيح مسلم. که علماي سني اظهار کرده اند که که نتوانستهاند معناي اين روايت را بفهمن.قبول نفهميده ايد يعني اين را هم نفهميده ايد که مذهب شما آن مذهبي نيست که 12 خليفه داشته باشد چون مذهب اهل تسنن 4 خليفه دارد و 4 خليفه حکومت کرده در حاليکه در کتاب صحيح مسلم نام 12 خليفه آمده!پس اهل تسنن بر حق نيست چون 12 خليفه ندارد. |
34 |
نام و نام خانوادگي: عليرضافريدي -
تاريخ: 19 مرداد 92
زاد المهاجر الرسالة التابوكية لابن القيم الجوزيه ص20 وقال تعالى :النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِن أَنفُسِهِمْ. وهذا دليل على أن من لم يكن الرسول أولى به من نفسه فليس من المؤمنين،وهذه الأولوية تتضمن أموراً:منها: النبي اولي بالمؤمنين من انفسهم، دليل بر اين است كه هر كس پيامبر خدا را بر خودش مقدم نداند مؤمن نيست و اين اولويت مستلزم چند امر است: ازجمله: أن يكون أحبَّ إلى العبد من نفسه؛ لأن الأولوية أصلها الحب، ونفس العبد أحب إليه من غيره، ومع هذا يجب أن يكونَ الرسول أولى به منها، وأحبَّ إليه منها؛ فبذلك يحصل له اسم الإيمان. بايد رسول خدا را از خودش بيشتر دوست داشته باشد، چون اولويت و برتري دادن اساس آن به محبت و دوستي است و طبيعي است كه هر كس نفس خودش را بيش از ديگران دوست دارد و وقتي كه رسول خدا را در دوست داشتن بر خودش مقدم بداند مؤمن بودن هم تحقق پيدا مي كند، ويلزم من هذه الأولوية والمحبة كمالُ الانقياد والطاعة والرضى والتسليم وسائر لوازم المحبة، من الرضى بحكمه، والتسليم لأمره، وإيثاره على كل من سواه. ولازمه اولويت ومحبت پيروي و رضايت و تسليم در برابر فرمان او خواهد بود. ومنها: أن لا يكون للعبد حُكْمٌ على نفسه أصلاً، بل الحكمُ على نفسه للرسول، يحكمُ عليها أعظمَ من حُكْمِ السيد على عبده، والوالد على ولده؛ فليس له في نفسه تصرف قط إلا ما تصرف فيه الرسول الذي هو أولى به منها. . خودش را در برابر رسول خدا چيزي نداند بلكه دستور او را مهمتر از فرمان ارباب به بنده اش يا پدر نسبت به فرزندش بداند، و هيچگونه حقي براي خودش در برابر فرمان رسول خدا قائل نباشد. الان اين معناي محبت ولوازم آنرا براي علي ع هم مي پذيريد اي اهل سنت ياخير 1-كمال الانقياد=كمال فرمانبرداري 2-والرضى=ورضايت 3-والطاعه=واطاعت 4-والتسليم=وتسليم شدن 5-والرضى بحكمه=وراضي شدن به امرش 6-والتسليم لامره=تسليم دستورش شدن |
35 |
نام و نام خانوادگي: سيدمصطفي محسني -
تاريخ: 19 مرداد 92
سلام خدمت اقاي قزويني .واقعا ممنون ازاين به بعد ماشيعيان بااين مطالب ميتوانيم بايک سني شجاغانه بحث کنيم |
36 |
نام و نام خانوادگي: عليرضا حسيني -
تاريخ: 21 مرداد 92
سلام واقعا بايد از زحمات بي پايان شما تشکز کرد که اينگونه داريد از پيامبر(ص) و اهل بيت ايشان (عليهم السلام) دفاع ميکنيد انشاالله با اهل بيت پيامبر محشور شويد يا علي |
37 |
نام و نام خانوادگي: خادم العباس -
تاريخ: 21 مرداد 92
سلام عليکم خداوند به همه شما عزت بده خدا طول عمر با برکت به آقاي قزويني بده واقعا عاليه... لعنت خدا بر دشمنان مولا علي يا حيدر ... يا زهرا |
38 |
نام و نام خانوادگي: afshin moqadam -
تاريخ: 22 مرداد 92
سلام دستتون درد نکنه چشم اين کافرا رو در مياريد اين دو روهارو اين زاده يهود رو اين قاتلين مسلمونارو اين جاهل هارو يا علي به کوري دو چشم وهابيت فقط حيدر اميرالمومنين است |
39 |
نام و نام خانوادگي: اميد رامز -
تاريخ: 23 مرداد 92
خدا خيرتون بده اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم |
40 |
نام و نام خانوادگي: قدرت ا.. -
تاريخ: 23 مرداد 92
با سلام وصلوات بر محمد وآل محمد و دعا براي فرج آقا ومولا يمان امام زمان جناب آقاي دكتر قزويني براي كار اعتقادي اجر شما با خداست. واما از نقطه نظر علمي اين كار شما بسيار كار با ارزشي است . چون مطالب علمي- مستند- مفيد- مبسوط -وروان - قابل فهم براي هر قشر از خواننده عادي متن تا دانشجوي اهل تحقيق با هر اعتقاد وتفكر وانديشه كار برد موثر دارد. و بعلت دسته بندي منسجم ومرتبط مطالب با يكديگر ميشود انرا بصورت جزوه آموزشي ومحاوره اي هميشه همراه داشت. لذا بهتر است اين كار را خود سايت با سليقه وتفكر مديريتي خود انجام بدهد.تا در صحنه بيرون از رسانه گفتاري شنيداري با تمسك با قديمي ترين روش آموزشي بشر كه كتابت است اين يادگار به زبان هاي رايج ترجمه شود و اين افتخار تشيع دردست همه اهل ايمان واهل تحقيق انشااله در ميان كتب در كتاب خانه مومنين ومحصلين مكتب ال محمد ضبط وثبت شود . و البته به بهانه فروش --حضور--و وجود اين جزوه در بين احاد مردم بازهم اطلاعاتي در صحنه روز مره مردم مبادله وحقي از ميليونها حق خدا بر بندگانش مجدداَ ذكر شود . |
41 |
نام و نام خانوادگي: مهدي -
تاريخ: 25 مرداد 92
سلام دستتون درد نکنه ، از خيلي وقت ما منتظر اين مطالب به صورت خلاصه و مفيد بوديم. براي ما باعث افتخاره که خودمونو شاگرد شاگردان استاد بزرگوار جناب آيه الله قزويني بدانيم ان شاء الله همه ما بتونيم به سهم عقل خود مبلغ ولايت امير المومنين و ائمه اطهار عليهم السلام در بين دوستانمان باشيم. يا علي |
42 |
نام و نام خانوادگي: عليرضا از مشهد -
تاريخ: 25 مرداد 92
با عرض سلام و خسته نباشيد، يك خواهشي داشتم جناب حاج آقاي يزداني، اينكه كه تو مقاله هاتون عكس كتاب ها رو ميگزاريد واقعا عاليه، اگه بتونيد فايل عكس كتاب ها رو بگزاريد كامل ميشه .و ما هم استفاده كامل رو ميبريم. خواهش ميكنم ! يا علي |
43 |
نام و نام خانوادگي: حميد -
تاريخ: 26 مرداد 92
باعرض سلام وخسته نباشيد اززحمتي که راجع به خلاصه کردن مطالب کشيديد ممنونم انشاالله مآجورباشيد |
44 |
نام و نام خانوادگي: دوستدار اهل بيت -
تاريخ: 26 مرداد 92
ببينيم حال اهل سنت وجماعت ايران وحتي ديگران چه جوابي براي اين مطالب مفيد که از کتب خودشان نيز ميباشد دارند يا نه ؟؟؟؟؟ اميداوارم که جوابي در خور اين مطالب داشته باشند ؟؟؟اگر نه با انديشه باز وبدون تعصب حق را از اين مطالب پيدا کنند؟؟؟؟؟ ولي اگر تعصب ونفاق در دل و عمل بگذارد ؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!! |
45 |
نام و نام خانوادگي: لطيفي -
تاريخ: 26 مرداد 92
سلام بر شما؛ بسيار خوب بود. اين مقاله در وبلاگ "دختران آفتاب" با ذکر منبع قرار داده شد. «التماس دعاي فرج و شهادت» |
46 |
نام و نام خانوادگي: شيعه کردستاني. -
تاريخ: 27 مرداد 92
سلام خدمت شما عزيزان! ميخواستم اطلاعاتي درباره اسحق دبيري داشته باشم. جواب نظر: باسلام دوست گرامي؛ وي از مترجمان آثار اهل سنت و ضد شيعي و وهابيت مي باشد. اهل استان فارس مي باشد و اخيراً فوت شده است. اطلاعات بيشتر را در سايتهاي اهل سنت ببينيد. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
47 |
نام و نام خانوادگي: عليرضافريدي -
تاريخ: 27 مرداد 92
باعرض سلام وخسته نباشيد به دست اندركاران سايت.من 2 تا سوال برام پيش اومده اكه امكانش بود لطف كنيد جواب بديد 1:فرزندان آدم با كي ازدواج نمودن ايا محارم بودن يا نه 2:چرا خدا انجيل وتورات رو حفظ نكرد ازتحريف جواب نظر: با سلام دوست گرامي در خصوص ازدواج فرزندان حضرت آدم چند نظريه وجود دارد: نظريّه اوّل: در زمان آغازين آفرينش انسان به خاطر ضرورتها، ازدواج خواهر و برادر حلال بوده و بعداً اين امر ممنوع شده است.در آن زمان چون هنوز قانون تحريم ازدواج خواهر و برادر از طرف خداوند قرار داده نشده بود و چون راهي براي بقاي نسل بشر غير از اين راه نبوده، ازدواج آنان با يکديگر صورت گرفته است. نظريّه دوم: ازدواج ميان خواهر و برادر از همان اول ممنوع بوده، به دليل روايات متعدّدى كه در اين زمينه موجود است و افزايش نسل انسان از طريق حوريان بهشتى يا جنّيان كه با فرزندان آدم ازدواج كردند، حاصل شده است. نظريّه سوم:فرزندان آدم با دختراني از نژاد و نسل ديگر که در روي زمين بودند ازدواج کردند. بعدهاً که فرزندان آنها باهم پسر عمو شدند، زناشويي ميان خود آنان صورت پذيرفت و از اين طريق نسل انسان گسترش يافت. بنابراين نظريه واحدي در اين خصوص ديده نمي شود. اما در پاسخ به اينکه چرا خداوند تورات و انجيل را مانند قرآن از تحريف حفظ نکرد ، مي گوييم: 1-اراده الهي بر اين تعلق گرفته که امور از راه اسباب و شرايط طبيعي جريان يابد و در اعصار گذشته تكامل نوشتن به آن ميزان نبوده است كه بتواند متني را به صورت كامل حفظ نمايد. و با رشد تمدن بشري زمينه هاي لازم براي چنين امري پديدار شد. علاوه بر اينکه قرآن به تدريج نازل شده و زمينه حفظ آن و تواتر تاريخي آن مهيا شده است و يا اين که امکانات کم بوده و کتابت به صورت وسيع صورت نمي گرفته است يا انسان ها به آن اندازه از رشد و بلوغ نرسيده بوده اند که بتوانند کتاب هاي خود را از دستخوش تحريف حفظ کنند که با رشد تمدن بشري و بلوغ ا نسان ها امکان اين امور حاصل شد. 2-قرآن ويژگي دارد که تورات و انجيل ندارند؛ قرآن معجزه ابدي و اساسي پيامبر صلي الله عليه و آله است بر خلاف پيامبران قبلي که معجزه آن ها چيزي غير از کتاب آسماني بوده است لذا براي اينکه وجه اعجازي قرآن همچمان حفظ شود، بايد قرآن محفوظ بماند تا معجزه جاودان باشد اما تورات و انجيل چنين ويژگي را نداشتند 3- چون اديان پيشين براي برهه اي از تاريخ بودند و قهراً با پيشرفت زمان و تاريخ بايد در آن ها تحولات و تغييراتي حاصل مي شد، حفظ آن کتاب ها براي هميشه ضروري نبوده است اما دين اسلام دين ابدي و قرآن آخرين کتاب آسماني و کامل ترين آن ها است، بايد از دستخوش تحريف و دگرگوني مصون بماند، چرا که اگر تحريف مي شد، نقض غرض لازم مي آمد. از طرفي آخرين کتاب آسماني است که راهنماي سعادت انسانها تا نهايت است. از سوي ديگر با تحريف، اين غرض حاصل نمي شود، ولي ساير کتب آسماني مربوط به مقطعي از زمان است موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
48 |
نام و نام خانوادگي: سيد سعيد -
تاريخ: 28 مرداد 92
سلام دوستان. براي اينکه قرآن مهر يقين بر قلوبمان بزنه،اين ويديو را ببينيد که مؤيّد و مکمل اين مطالبه؛کليپي از سخنراني استاد علي اکبر رائفي پور در سبزوار http://www.aparat.com/v/oBTOb اينم کاملش http://dl5.zahra-media.ir/raefi%20pour/raefi%20pour-bahman%2090-sabzevar-porsesh%20va%20pasokh/raefi%20pour-bahman%2090-sabzevar-porsesh%20va%20pasokh.rar |
49 |
نام و نام خانوادگي: محمد علي فطري -
تاريخ: 28 مرداد 92
سلام دست حضرت آيت الله دكتور سيد حسين قزويني - حجج اسلام ابوالقاسمي - يزداني - روستايي و عباسي و همه كارمندان شبكه مقدسه ولايت را از دور مي بوسم افرين به شما كه شيعه را زنده نموديد و وهابيت را رسوا نموديد ايا مي شود پاورپاينت هاي بحث امامت از دكتور قزويني را روي سايت بگذاريد كه قابل دانلود باشد . اجركم علي الله جواب نظر: باسلام دوست گرامي؛ با تشكر از اظهار لطف شما، بخشي از اين پاورپوينت ها در بخش مقالات قرار داده شده است مي توانيد دانلود كرده و استفاده نماييد. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
50 |
نام و نام خانوادگي: خادم الحسين -
تاريخ: 29 مرداد 92
با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت كاركنان شبكه ي ولايت مي خواستم بپرسم يه مقدار البته فكر ميكنم آقاي قزويني در بخش مناظره با شبكه ي المستقله در بحث لعن و نفرين بر خلفا زياده روي مي كنند تقيه اين نيست كه شما يكي از مهم ترين اصول مذهب شيعه كه لعن كردن هست را انكار كني و اين را هم بايد بگويم تنها بيت مقام معظم رهبري كه حجت نيست در بحث شهادت حضرت زهرا در روضه ها اسم از كساني كه اين كار را كردند مي آيد و بايد هم بيايد تا حقايق روشن شود بله يك زماني شما نبايد به مقدسات ديگران توهين كني چون اين منطق قران است اما ما شيعيان در جمع خودمان كه ميتوانيم اين كار را كنيم ..................... يك بحث ديگه لطفا كتاب الامامه و السياسه رو كه منتسب به ابن قتيبيه است رو بررسي كنيد ؟؟؟؟ آيا او شيعه هست و آيه اين كتاب براي اوست ؟؟؟ با تشكر يا علي جواب نظر: باسلام دوست گرامي؛ به مقاله زير مراجعه كنيد: موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
51 |
نام و نام خانوادگي: mahbube mohammadi -
تاريخ: 29 مرداد 92
با سلام واقعا عالي بود.اجرکم الله .يک سوالي هميشه در ذهن من هست که ميگويم مگر اهل تسنن امام علي عليه السلام را به عنوان خليفه 4 قبول ندارند پس چرا هنوز وضو ونمازو... را به سبک 3 خلفاي اول انجام ميدهند؟!! به نطرم ما سني تر هستيم به روايتي!!!!! ضمنا خيلي خيلي از شبکه ولايت و اساتيد شبکه تشکر ميکنم ديگه کاملتر از اين نميشه!! من از دبي شبکه شما را دنبال ميکنم موفق و پيروز باشيد جواب نظر: باسلام كاربر گرامي؛ اهل سنت هر چند امام علي عليه السلام را به عنوان خليفه چهارم قبول دارند ولي به جهت اينكه ايشان نقطه بزنگاه اختلاف ما با آنها مي باشند بسياري از مواقع بخصوص در اين موارد كه با يكديگر اختلاف داريم مخالفت با شيعه را ولو مخالفت با نص قرآن و عمل علي عليه السلام و نص كتابهاي خودشان باشد از هر چيزي مقدم مي دارند. در مورد وضو و نماز و ديگر بحثهاي اختلافي فقهي مي توانيد به بخش «فقه مقارن» مراجعه نماييد بخصوص دو مقاله ذيل را مطالعه نماييد: موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
52 |
نام و نام خانوادگي: شيعه کردستاني. -
تاريخ: 29 مرداد 92
سلام خدمت شما دوستان زحمت کش!از مطالبتون واقعا ممنونم. يک سؤال داشتم: آيا دلايلي از کتابهاي تراجم و رجال و همچنين از خود کتاب«شرح نهج البلاغه» وجود داره که ثابت کنه مؤلف ابن ابي الحديد هست؟ اگه امکان داره براي مطالبتون آدرس اينترنتي هم بدين(البته در صورت امکان) جواب نظر: با سلام دوست گرامي علماي بزرگ اهل سنت هنگام معرفي ابن ابي الحديد به اين نکته نيز اشاره کرده اند که او مؤلف کتاب شرح نهج البلاغه است. در اين خصوص به اين آدرس رجوع کنيد موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
53 |
نام و نام خانوادگي: fuad -
تاريخ: 30 مرداد 92
سلام تمام روايات موجود در مقاله از نظر سندي معتبر هستند؟ جواب نظر: با سلام دوست گرامي در مقاله فوق رواياتي که به آنها استناد شده است يا از صحيحين است که نياز به بررسي سند ندارد چون در نزد اهل سنت صحيحند و يا از کتاب هاي ديگر است که به تواتر و صحت آنها نيز اشاره شده است. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
54 |
نام و نام خانوادگي: mahbube mohammadi -
تاريخ: 30 مرداد 92
با سلام خدمت کارشناس محترم در مورد وضو و نمازو غيره که گفتم منظورم اين بود که بعد از اينکه اقاي عثمان مثلا نمازشون رو انطوري ميخوانندومريدانشان ازش تبعيت کردند درست؟! ولي بعد از ايشان که امام علي عليه السلام به عنوان خليفه بعدي انتخاب مي شوند طبيعتا بايد از ايشان پيروي کنند و مثلا نمازشان يا وضو را از حضرت امير ياد بگيرند و انطور بخوانند!!! نه اينکه هنوز همان روش خليفه قبلي را ادامه دهند! مي خواهم از سني ها سوال کنم که تابع يک يک خلفا بوديد ولي به امام علي که رسيديد درجا مي زنيد؟! و يک جورايي گير کرديد(روي سخنم با بزرگانشان مي باشد) با تشکر از شما |
55 |
نام و نام خانوادگي: صديق -
تاريخ: 30 مرداد 92
چند وقت پيش عبدالله حيدري ادعا کرد اگر شيعه بتواند با روايت صحيح و صريح ثابت کند که در قبر و قيامت از امامت پرسيده مي شود،کلا شبکه کلمه را به آنان واگذار مي کنيم پاسخ عبدالله حيدري در کليپ زير http://www.aparat.com/v/5FKmZ اميدواريم عبدالله حيدري بر سر قول خود بماند |
56 |
نام و نام خانوادگي: محب اهل بيت -
تاريخ: 30 مرداد 92
با سلام بعد از تحويل گرفتن شبکه کلمه ادعاي به اصطلاح آقاي عبدالله حيدري را پخش کنيد تا آقاي سجودي و رييس شبکه ي از بين رفته ي کلمه و هاشمي و ......اين برنامه را ببينند و در ارشليم به همراه نتانياهو با عبدالله حيدري دعوايي به راه بيندازند!!!!!!! باتشکر |
57 |
نام و نام خانوادگي: ------ -
تاريخ: 30 مرداد 92
بسيار عذر ميخواهم که اين سوال را ميپرسم، اما چرا همه ي نظراتي که در پاسخ به مقالات داده ميشود را تاييد نميکنيد؟ جواب نظر: باسلام دوست گرامي؛ بيش از 95 درصد نظرات علني مي شوند و برخي كه داراي الفاظ زشت هستند و در ضمن داراي مطالب خوب هم هستند الفاظ زشت آن حذف شده و علني مي شوند. برخي نظرات هم نياز به بررسي دارند كه بايگاني مي شوند. شايد نظراتي كه مد نظر شماست به دست ما نرسيده باشد. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
58 |
نام و نام خانوادگي: شهاب -
تاريخ: 31 مرداد 92
سلام با تشکر از اين مقالهٔ مفيد، در ابتداي مقاله، آيات 17 و 18 سورهٔ زمر آمده که در آن، عبارت «فبشر عباد» به اشتباه به صورت «فبشر عبادي» نوشته شده است. البته کسره در کلمهٔ «عبادِ» به جاى «ياء» تكلم قرار گرفته است (مجمع البيان، طبرسي، 8/770) ولي متن آيه شريفه به صورت «عباد» و بدون «ي» پاياني است. جواب نظر: باسلام دوست گرامي؛ با تشكر از تذكر شما، به مسئول مربوطه اطلاع داده شده، انشاء الله تصحيح مي شود. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
59 |
نام و نام خانوادگي: روح الله -
تاريخ: 01 شهريور 92
الحمدالله الذي جعلنا من المتمسکين بولايه اميرالمومنين والامه المعصومين/عليهماالسلام/ا اجرتان با صاحب الزمان .در مورد شهادت حضرت زهرا /سلام الله عليها/ازمنابع اهل سنت بيشتر بحث کنيد ان شالله اين برادران ناتني سر عقل بيايند ودست از لجاجت بردارند ودر مسير اهل بيت قرار بگيرند جواب نظر: با سلام دوست گرامي دراين خصوص مقاله مفصلي نوشته شده است جهت اطلاع به اين آدرس رجوع کنيد موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
60 |
نام و نام خانوادگي: نيلوفر ساکي -
تاريخ: 01 شهريور 92
با سلام وخسته نباشيد واقعا عالي بود خيلي بدردم خورد. امام زمان کمکتان کند که بتوانيد اين وهابي هاي کور دل را شکست دهيد... |
61 |
نام و نام خانوادگي: سيد وحدت هاشمي -
تاريخ: 02 شهريور 92
ما شيعيان شانس آورديم دکتر قزويني فقط تو 5 دقيقه تکليف مذهب حقه شيعه رو اثبات کرد و اهل سنت شانس آوردن دكتر قزويني نخواست رد مذهب اهل سنت اثبات کنه اگر نه به دقيقه هم نمي رسيد اما من از جناب دکتر خواهش دارم زير يک دقيقه اين کار رو انجام بدن تا برادران اهل سنت حفظ کنن تا شب اول قبر به دردشون بخوره وبه سوالات نکير و منکر مهندسي معکوس جواب بدن دکتر خيلي عالي بود |
62 |
نام و نام خانوادگي: غلام رضا حسيني -
تاريخ: 03 شهريور 92
سلام آيا ادعاي ديدن امام زمان صحت دارد؟چون من در حديثي از کتب شيعه ديدم که نوشته امام زمان فرموده است که(به زودى از شيعيان من كسى خواهد آمد كه ادعاء ميكند ، مرا مشاهده كرده است آگاه باشيد هر كس قبل از خروج سفيانى و صيحه ادعاى مشاهده نمايد او دروغگوى افتراء زننده اى است) با تشکر جواب نظر: با سلام دوست گرامي پاسخ اين سؤال در اين آدرس داده شده است موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
63 |
نام و نام خانوادگي: سيدمحسن -
تاريخ: 03 شهريور 92
خيلي ممنون عالي بود |
64 |
نام و نام خانوادگي: شيعه کردستاني. -
تاريخ: 03 شهريور 92
سلام. در يکي از کتب اهل سنت براي عدالت صحابه، به آيه 117 سوره توبه(لقد تاب الله علي النبي) استناد شده. آيه بر اين مطلب رديه اي وجود داره؟ جواب نظر: با سلام دوست گرامي جهت روش شدن بحث، اول آيه را ذکر مي کنيم بعد درباره عدم دلالت آن بر عدالت صحابه بحث مي کنيم. خداوند در سوره توبه اين چنين مي فرمايد : «قَدْ تابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَ الْمُهاجِرينَ وَ الْأَنْصارِ الَّذينَ اتَّبَعُوهُ في ساعَةِ الْعُسْرَةِ مِنْ بَعْدِ ما كادَ يَزيغُ قُلُوبُ فَريقٍ مِنْهُمْ ثُمَّ تابَ عَلَيْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَؤُفٌ رَحيمٌ؛ مسلّماً خداوند رحمت خود را شامل حال پيامبر و مهاجران و انصار، كه در زمان عسرت و شدّت (در جنگ تبوك) از او پيروى كردند، نمود بعد از آنكه نزديك بود دلهاى گروهى از آنها، از حقّ منحرف شود (و از ميدان جنگ بازگردند) سپس خدا توبه آنها را پذيرفت، كه او نسبت به آنان مهربان و رحيم است! » اگر در آيه دقت شود، توبه خداوند بر مهاجرين و انصار، مقيد به وقتي است که در جنگ تبوک در سختي از پيامبر صلي الله عليه و آله تبعيت کنند و شامل تمام مراحل زندگي آنها نمي شود. پس اين آيه نه تنها دلالت بر عدالت صحابه نمي کند بلکه نشان از بي عدالتي برخي صحابه دارد؛ زيرا آنها مرتکب گناه( تمرد از دستور پيامبر) شدند بعد توبه کردند و خدا نيز توبه آنها را در صورت تبعيت پذيرفت. کساني که اين آيات را براي عدالت صحابه ذکر مي کنند خوب است به آياتي که به منافق و فاسق و مرتد بودن برخي صحابه دلالت دارد نيز توجه کنند. جهت اطلاع بيشتر در اين خصوص به مقاله زير مراجعه نماييد: موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
65 |
نام و نام خانوادگي: مصطفي نوري -
تاريخ: 03 شهريور 92
سلام عرض مي كنم خدمت استاد محترم آيت الله دكتر قزويني و تمامي اساتيدي عزيز شبكه جهاني ولايت كه واقعاً باعث افتخاري شيعه ها هستيد تشكر و سپاس از معلومات كه در سايت ولي عصر(عج) گذاشته ايد |
66 |
نام و نام خانوادگي: غلام رضا حسيني -
تاريخ: 03 شهريور 92
سلام من يه سوال و يه درخواست داشتم!!! آيا مدرک معتبري دال بر اينکه منظور از (کلمات)در قرآن 5 تن هست وجود دارد؟ اگه ميشه مقاله اي کامل با موضوع فضايل اهل بيت (به خصوص 5 تن) از زبان رسول خدا (ص) در کتب شيعه و سني بياوريدتا هم مردم بيشتر با اهل بيت پيامبر آشنا شوند و هم شبهاتي مانند شراب خواري اميرمومنان (ع) (نعوذ بالله) برطرف شود ممنون ميشم اين کار رو بکنيد اجرتان با الله و پيامبر(ص) و اهل بيت ايشان(عليهم السلام) يا حق جواب نظر: با سلام دوست گرامي طبق روايات اهل سنت و شيعه، مراد از كلماتى كه آدم به وسيله آن توبه نمود، توسّل به بهترين خلق خدا يعني پنج تن آل عبا عليهم السلام است. در تفسير درّ المنثور از ابن عباس چنين نقل شده است: عن ابن عباس قال سألت رسول الله صلى الله عليه وسلم عن الكلمات التي تلقاها آدم من ربه فتاب عليه قال : سأل بحق محمد وعلي وفاطمة والحسن والحسين ألا تبت علي فتاب عليه . الدر المنثور ج 1 ص 147. حسکاني نيز روايات فراواني را در اين خصوص در شواهد التنزيل لقواعد التفضيل ج1 ؛ ص102 نقل کرده است در کتابهاي شيعه نيز فراوان دراين خصوص روايت نقل شده است به عنوان نمونه به چند مورد اشاره مي کنيم 1کليني چنين نقل مي کند: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ صَاحِبِ الشَّعِيرِ عَنْ كَثِيرِ بْنِ كَلْثَمَةَ عَنْ أَحَدِهِمَا ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ «5» قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَ بِحَمْدِكَ عَمِلْتُ سُوءاً وَ ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي وَ أَنْتَ خَيْرُ الْغَافِرِينَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَ بِحَمْدِكَ عَمِلْتُ سُوءاً وَ ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي وَ ارْحَمْنِي وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ اللَّهُمَّ وَ بِحَمْدِكَ عَمِلْتُ سُوءاً وَ ظَلَمْتُ نَفْسِي فَتُبْ عَلَيَ إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ وَ فِي رِوَايَةٍ أُخْرَى فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ- فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ قَالَ سَأَلَهُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ فَاطِمَةَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهم . الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج8 ؛ ص 304 2- شيخ صدوق نيز روايتي را در اين خصوص چنين نقل کرده است: حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ الْفَضْلِ بْنِ الْعَبَّاسِ الْبَغْدَادِيُّ قَالَ قَرَأْتُ عَلَى أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ بْنِ الْحَارِثِ قُلْتُ حَدَّثَكُمْ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ خَلَفٍ الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا حُسَيْنٌ الْأَشْقَرُ «1» قَالَ حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ أَبِي الْمِقْدَامِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: سَأَلْتُ النَّبِيَّ ص عَنِ الْكَلِمَاتِ الَّتِي تَلَقَّاهَا آدَمُ مِنْ رَبِّهِ فَتابَ عَلَيْهِ قَالَ سَأَلَهُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ إِلَّا تُبْتَ عَلَيَّ فَتَابَ عَلَيْهِ. الخصال ؛ ج1 ؛ ص270 اما درباره پاسخ به اتهام شرابخواري به حضرت علي عليه السلام به اين آدرس رجوع کنيد که مفصل جواب داده شده است موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
67 |
نام و نام خانوادگي: يك سني -
تاريخ: 03 شهريور 92
امامت منصوصه 1- چنان که تجربه ي تاريخي وجامعه شناختي بشر نشان مي دهد، تنوّع مکاتب و سبک هاي زندگي، يکي از خصوصيّات جوامع بشري است و آدمي به محض رسيدن به رشد فکري و تصميم گيري براي آغاز زندگيِ جدّي وسنجيده، با کثيري از انديشه ها و روش ها، حتّي در داخل يک حوزه ي فرهنگي، مواجه مي شود. مکتب زندگي نيز بر خلاف فرهنگ خوراک و پوشاک، به آساني قابل تعويض و اِعمال سليقه نيست و معمولاً آدمي بنا به الزامات زندگي اجتماعي و ساختار روحي خود، چندان شايق و قادر به تغيير مکتب و هويّت خود نيست؛ از اين رو ناچار بايد از ميان انواع مختلف اديان و مکاتب، يکي را انتخاب و بر اساس آن سلوک کند؛ اين جاست که پاي سنجش و ارزيابي به ميان مي آيد و هر کس به تناسب دانش و نگرش و درجه ي کمال شخصيّتي خود، معيار هايي براي سنجش و گزينش افکار و مكاتب، طراحي يا قبول مي کند. يکي از مهم ترين و راهگشاترين معيار سنجش مکاتب و مذاهب، توجّه به ميزان انسجام دروني يا ميزان تطابق جزئيّات يك مكتب با اصول و کليات آن است؛ چنان چه باورها يا مناسکِ يک مکتب با اصول و مباني آن ناسازگار باشد، اصالت و حقّانيّت آن باورها و مناسک، به لحاظ منطقي مخدوش است و پذيرش آن ها خلاف اقتضاي اخلاق علمي و ديني است. 2- آن گونه که از آيات صريح قرآن پيداست ايمان يا دين ورزي مؤمنانه، مستلزم انتخاب داوطلبانه و اشتياق قلبي است؛ يعني فعل مؤمنانه، فعلي است که برخاسته از اشتياق قلبي و آزادي اراده باشد و مؤمن به حکم مؤمن بودنش بايد قبل از قبول دين و احکام آن، مشتاق دين ورزي و مشتاق سلوک خداپسندانه باشد و گرنه حتّي در صورت اجراي احکام دين،مؤمن نخواهد شد؛چنان که در قرآن در آيه اي توصيفي - توصيه اي بهره منديِ مومنان از دينْ دوستي و شيفتگي نسبت به خدا، نعمت و منّت الهي شمرده شده است:«حَبّبَ اِلَيْکُمُ الايمانَ و زَيّنَهُ في قُلوبِکُمْ» حجرات/7؛ يعني: " آفريدگار، ايمان را در نظر شما دلکش و جذّاب ساخت و آن را در دلهايتان آراست." مفهوم آيه اين است که مؤمنان بايد ايمان و لوازم آن را محبوب و زيبا بدانند و به امور ايماني، قلباً علاقه مند باشند و گرنه واجد ايمان اصيل قرآني نخواهند شد. در جايي ديگر، خداوند متعال پس از نکوهش و طرد کفّار، در بيان علّت نکوهش و طرد آنان مي فرمايد: «ذلِکَ بِأنّهُمْ کَرِهوا ما اَنْزَلَ اللهُ» محمد/9؛ "اين بدان علّت است که آنان دين الهي را ناپسند مي داشتند و به آنچه خداوند فرو فرستاده بود، علاقه اي نداشتند." هم چنين در بيان اوصاف فريبْ خوردگانِ وساوسِ شيطاني،مي فرمايد: «اَنّهُمُ اتّبعوا ما اَسْخَطَ اللّهَ و كَرِهوا رِضْوانَهُ»محمّد/28. " آنان مطيع احكامي بودند كه الله را به خشم مي آورد و علاقه اي به خشنودي او نداشتند." با توجه به مطاب فوق الذکر،بي علاقگي به آيات و احکام الهي و نيز پيروي از افراد بي علاقه به دينداري(محمد/26)، سرچشمه ي کفر و الحاد، و خلعِ نعلينِ کين و کراهت، شرط ورود به وادي مقدّس ايمان است؛ به تعبير مولوي: خوش نگردد از مــديحي سـينه هــا چونکه در مـدّاح باشد کيــنه هــا اوّل اي دل از کين و کراهت پاک شو وانگهان الحـمد خوان، چالاک شـو! بنابراين مي توان گفت حبّ آفريدگار و حبِّ ما انزل الله، مبناي تديّن قرآني و ضرورت ايماني است. چنان که اميرالمومنين علي (رض) نيز در نهج البلاغه فرموده اند: «انّ هذا الاسلام دين الله الذي اصطفاه لنفسه و ... اقام دعائمه علي محبته»1: " اين اسلام دين خداي متعال است که آن را براي خود برگزيده و ستون هايش را بر روي محبّت خود بنا کرده است." 3- در پرتو حقيقت مذکور يعني اصالت محبّت احکام و دستورات شرعي به عنوان شرط تديّن و ضرورت ايمان، مي توان گفت که مؤمنان شرعاً موظّفند با عشق و علاقه و بدون کمترين احساس کراهت، تسليم فرمان هاي ديني باشند: «فَلا ورَبِّکَ لا يُؤمنون حتّي يُحَکِّموکَ فيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ، ثُمّ لايَجِدوا حَرَجاً في اَنْفُسِهِمْ مِمّا قَضَيْتَ و يُسَلّموا تسليماً» نساء/65. "بي گمان مومن نخواهند شد مگر در صورتي که تو را در اختلافاتشان داور قرار دهند و سپس بدون کمترين نگراني و کراهت، کاملاً تسليم حکم تو شوند." هم چنين مؤمنان موظّفند براي عملي کردن احکام دين و دستورات الهي در کمين فرصت ها بنشينند و آن اشتياق قلبي و شور ايماني خود را با اجراي دستوراتي چون:«ففرّوا الي الله» ذاريات/50، «سارعوا الي مغفرة من ربّکم و جنّة» آل عمران/133، «فاستبقوا الخيرات» بقره/148، و بالاخره "و في ذلک فليتنافس المتنافسون» مطففين/26، عملاً و عيناً نشان دهند و به محض فراهم شدن شرايط و فقدان موانع، در اعلاي کلمةالله شتاب ورزند و بانگ بردارند که: صوفي ابن الوقت باشد اي رفيق نيست فردا گفتن از شرط طريق! 4)مي دانيم از يك سو بنا به الزامات متدولوژيك و موازين منطقي،استنباط هاي فقهي و برداشت هاي كلامي ما از متون و محتواي يك دين ، بايد در چارچوب كليات همان دين و همنوا با محكمات آن باشد و از سوي ديگر، اديان در تحقّق تاريخي - اجتماعي خويش لزوماً در همان اصالت اوليه و خلوص آسماني باقي نخواهند ماند و تحت تأثير خصائص رواني و پايگاه و مصالح اجتماعي بشر، معمولاً به آنچه در فرهنگ ديني بدعت (Hetrodoxy) خوانده مي شود، آغشته و آميخته مي شوند و فرزنداني (افکار و مذاهب) مي زايند که در پاره اي موارد شباهتي به والدين خود ندارند؛ از اين رو، در تاريخ فرهنگ اديان، معمولاً وجود و فعّاليّت گروهي خاص از علما،كه نقش و وظيفه شان پاسداشت خلوص دين، تبيين عقايد و احکام اصيل، دفع شبهات و بازسازي کژي هاست، ضروري بوده است؛ دين اسلام نيز از اين قاعده مستثنا نيست و ما به عنوان مسلمان موظّفيم که به موازاتِ دين ورزي، مراقب باشيم که تديّن ما از تهديد و تأثير انحرافاتي چون تأويلات ناسنجيده، تحريفات غلوّآميز و استحاله شدن بدست مبطلان آسيب نبيند. 5)يکي از مسائل تاريخي فرهنگ اسلامي مسأله ي امامت و خلافت است كه، همان گونه كه ابوالحسن اشعري در کتاب مقالات الاسلاميّين گفته اند، نخستين موضوع مورد نزاع ميان مسلمانان بوده است. صف بندي هايي که نوع موضع گيري درباره ي اين مساله در ميان مسلمانان ايجاد كرده، به حدّي در تفرّق فرهنگي - اجتماعي جامعه ي اسلامي مؤثّر بوده. 6)گذشته از نقض و ابرام هايي که از جنبه هاي اعتقادي و تاريخي در مورد بحث امامت به عمل آمده است، مي توان از زوايه ي «انسجام دروني»، به عنوان ملاک مهمّي براي سنجش ميزان اصالت و سلامت يک فکر، نيز به بررسي موضوع پرداخت و قرائت هاي موجود از امامت را در پرتو اصول کلّي دين سنجيد و ميزان سازگاري يا ناسازگاري آن با کلّيات اسلام را نشان داد. امامت منصوصه، يعني قول به اين که خدا يا پيامبر (ص) امام يا خليفه را از پيش تعيين کرده اند، قرائت رايج از امامت در کشور ما ايران است؛ بنا بر اين قرائت، شارع، خود مستقيماً حضرت علي (رض) را به عنوان جانشين بلافصل رسول الله (ص) تعيين فرموده اند و امامت در واقع، يک حکم شرعي و بلکه اصلي از اصول دين است و سالگرد اعلام آن نيز مستلزم برگزاري جشن و عيد است. وقتي امامت و خلافت علي (رض) را مبتني بر دستور خدا يا پيامبر بدانيم، با توجّه به آن چه در مورد وجوب علاقه مندي به ايمان و حبّ ما انزل الله گفته شد، منطقاً بايد انتظار داشت که مسلمانان و در صدر آنان، مخاطب اين حکم يعني شخص حضرت علي، درست همان گونه که به ديگر امور ايماني همچون نماز، روزه، توحيد، حج و ... علاقه مند بوده اند، به امامت نيز عشق بورزند و در پي سبقت در کسب اين خير باشند؛ امّا در سيره ي حضرت علي نه تنها از اين عشق و علاقه خبري نيست بلکه کاملاً بر عکس، مي بينيم که ايشان در موضعي کاملاً متضاد، بي علاقگي و بي ميلي خود به امامت را، آن هم در شرايطي که مقتضي، موجود و مانعْ مفقود است و همگان مشتاقانه براي همکاري نزد او شتافته اند، صراحتاً اعلام مي کند و مي گويد:«دعوني والتمسوا غيري»2 يعني: "مرا رها کنيد و فرد ديگري براي تصدّي خلافت بجوييد!"در جايي ديگرنيز، به صراحت به خدا سوگند ياد مي کند که هيچ علاقه اي به خلافت ندارد و صرفاً بنا به دعوت و اصرار مردم، حاضر به پذيرش آن شده است:«والله ما کانت لي في الخلافةِ رغبةٌ و لا في الولايةِ اربةٌ» 3 يعني: "به خدا سوگند من نه به خلافت علاقه اي داشته و نه به ولايت نيازي داشته ام!" سبحان الله! مگر بنا به نصّ صريح قرآن، بي علاقگي به ما انزل الله صفت کفّار نبود؟! مگر مسلمان مي تواند برخلاف موازين اسلامي و برخلاف موازين بنيادين دين خود، به امور ايماني و دستورات خدا و پيامبر بي علاقه باشد؟! وقتي بر مبناي آيات 9 و28سوره ي محمّد، ناپسند داشتن ما انزل الله، صفت کفّار و سبب حبط اعمال است و از طرف ديگر حضرت علي (رض) ،که در وفور علم و ايمانش شکّي نيست، آشکارا بي علاقگي خود به خلافت را اعلام مي کند، ناقدان و ناظران دو راه بيشتر پيش رو ندارند: يا برخلاف مسلّمات تاريخي و حديثيِ بيانگر برجستگيِ مقام علمي و ايمانيِ حيدر كرّار، ايشان را نعوذ بالله بي خبر از محتوا و اصول دين و بي اطّلاع از شرايط مسلماني بنامند و يا اساساً بر خلاف تصوّر رايج،تعيين امام و خليفه را موکول به انتخاب مردم و غير منصوص بدانند و به حکم لزوم انسجام دروني مکتب، قرائت خود از امامت را در پرتو آيات قرآن، موزون و تصحيح نمايند که راه صواب هم همين است! طرفداران امامت منصوصه قبل از ابلاغ و ترويج تلقّي خويش، وظيفه ي مهم تري به لحاظ علمي و اخلاقي دارند و آن اين که همخواني برداشتِ خود با نصوص قرآن و سيره ي علي (رض) را نشان دهند و براي مردم توضيح دهند که: چگونه مي توان ميان وجوب شرعي علاقه به ما انزل الله و امتناع و کراهت علي در مورد خلافت، سازگاري و انسجام منطقي برقرار نمود؟! آيا خود حضرت علي و ديگر مسلمانان شرعاً مي توانند به امورالزامي ايماني و ما انزل الله بي علاقه باشند؟! پس آيات قرآني ستايشگر سبقت در نيکي ها، لزوم مسابقه در تحقّق احکام شريعت و ... در کجا کاربرد دارند؟! گيريم که شيخين (ابوبکر و عمر) پس از غصب حقّ الهي علي و نقض دستور خدا، از لحاظ سياسي چنان علي بن ابي طالب و جامعه ي اسلامي را به استضعاف کشاندند که حاكميّت اختناق، امکان انتقاد و دادخواهي را محال ساخته بود؛ آيا آن گاه که عثمان(رض) در کمال پيري و بدون ياور، در محاصره ي مخالفان خشمناکِ خويش قرار گرفته و جايي هم براي تقيّه نمانده بود، علي (رض) مي بايست با شكار لحظه ها و اغتنام فرصت به اداي امانت الهي و وظيفه ي دلسوزي براي مردمِ رو به هلاکت مي پرداخت يا پسرانش را به نگهباني خليفه ي غاصب مي فرستاد و اعلام مي کرد:«والله لقد دافعت عنه حتّي خشيت ان اکون آثماً»4 يعني: به خدا قسم آن قدر از عثمان دفاع کردم که مي ترسم (بر اثر افراط) گناهکار شده باشم! اگر خلافت، دستور قرآني و نبوي بود چگونه علي (رض) خودداري از بيعت با ابوبکر را دروغ بستن به پيامبر (ص) مي دانست و در رد پيشنهاد حمله به ابوبکر،مي فرمود:«اتراني اکذب علي رسول الله (ص)؟! والله لاَنا اوّل من صدّقه فلا اکون اوّل من کذب عليه؛ فنظرت في امري، فإذا طاعتي قد سبقت بيعتي و إذا الميثاق في عنقي لغيري»5، يعني: " آيا انتظار داري بر پيام آور خدا (ص) دروغ بندم ؟!آن هم من که نخستين تصديق کننده ي او بوده ام و طبعاً اوّلين تکذيب کننده اش نخواهم شد! پس در کار خود نگريستم و ديدم مطيع بودنم بر فرمانروا بودنم مقدّم شده است و پيماني براي اطاعت از ديگري در گردن دارم." خلاصه ي مقاله اين كه: ملاحظه ي شرايط اسلام پذيري و نواقض تديّن در قرآن از يك سو و مطالعه ي سيره ي ديني-سياسي حضرت علي از سوي ديگر، نشان مي دهد كه عقيده ي منصوصيّت امامت و خلافت، خلاف دلالت صريح آيات فوق الذكر قرآن و در نتيجه، فاقد شرط منطقيِ سازگاري با موازين و اصول كلّيِ ايمانِ اسلامي است و در نتيجه،ناپذيرفتني و نيازمند بازنگري مبنايي است. مراجع: 1- سيّد رضي، نهج البلاغة، شرح شيخ محمّد عبده، بيروت: المکتبة العصرية، 1424 ق. خطبه ي 198. صفحه ي 296. 2-اشعري،ابوالحسن علي بن اسماعيل،مقالات الاسلاميين،تحقيق محمدمحيي الدين عبدالحميد،1/39،بيروت:المكتبه العصريه،1419ق. 3-سيد رضي،همان، خطبه ي 92، صفحه 144. 4-همان، خطبه ي 205، ص 302. 5-همان، خطبه ي 240، ص 335. 6-همان، خطبه ي 37، ص 75. جواب نظر: باسلام دوست گرامي؛ در مورد سخن اولي كه از حضرت علي عليه السلام بصورت ناقص نقل كرديد مربوط به خطبه 92 نهج البلاغه مي باشد. كل سخن ايشان به اين صورت است: «دَعُونِي وَ الْتَمِسُوا غَيْرِي فَإِنَّا مُسْتَقْبِلُونَ أَمْراً لَهُ وُجُوهٌ وَ أَلْوَانٌ لَا تَقُومُ لَهُ الْقُلُوبُ وَ لَا تَثْبُتُ عَلَيْهِ الْعُقُولُ وَ إِنَّ الآْفَاقَ قَدْ أَغَامَتْ وَ الْمَحَجَّةَ قَدْ تَنَكَّرَتْ. وَ اعْلَمُوا أَنِّي إِنْ أَجَبْتُكُمْ رَكِبْتُ بِكُمْ مَا أَعْلَمُ وَ لَمْ أُصْغِ إِلَى قَوْلِ الْقَائِلِ وَ عَتْبِ الْعَاتِبِ وَ إِنْ تَرَكْتُمُونِي فَأَنَا كَأَحَدِكُمْ وَ لَعَلِّي أَسْمَعُكُمْ وَ أَطْوَعُكُمْ لِمَنْ وَلَّيْتُمُوهُ أَمْرَكُمْ وَ أَنَا لَكُمْ وَزِيراً خَيْرٌ لَكُمْ مِنِّي أَمِيراً ؛ رهايم كنيد و غير مرا بخواهيد، زيرا ما با حادثه اى روبرو هستيم كه آن را چهره ها و رنگهاست، حادثه اى كه دلها بر آن استوار، و عقلها بر آن پايدار نمى ماند. آفاق حقيقت را ابر سياه گرفته، و راه مستقيم دگرگون و ناشناخته شده است. بدانيد اگر خواسته شما را پاسخ دهم بر اساس آنچه خود مى دانم با شما رفتار مى كنم، و به گفتار هيچ گوينده و سرزنش هيچ سرزنش كننده اى توجه نمى كنم. و اگر رهايم كنيد مانند يكى از شما خواهم بود، و شايد شنواتر و فرمانبردارتر از شما براى كسى باشم كه حكومت خود را به او مى سپاريد. و من براى شما به وزارت بنشينم بهتر از قيام به امارت است» ائمه طاهرين عليهم صلوات الله داراي دو مقام و حق مي باشند مقام و حق ظاهري براي حكومت بر مردم و ديگري مقام باطني و حكومت بر قلبها كه توسل و شفاعت و... از اين مقام نشات مي گيرد. اين سخن حضرت علي عليه السلام در مورد حكومت ظاهري ايشان است كه چون ايشان آن عصر را طوري نمي بينند كه بتوانند با بدست گرفتن حكومت آرمانهاي خود را پياده كنند رغبتي به آن نشان نمي دهند و الا امامت ايشان از همان ابتدا بوده و قابلا انفكاك نيست بلكه اراده تكويني خداوند بر آن تعلق گرفته است لذا بنا بر احاديث متواتر رسول الله صلي الله عليه و آله فرمود: اگر خلافت دوازده امير و امام را بپذيريد تا مادامي كه آنها حاكم باشند اسلام عزيز و مقتدر خواهد بود يعني اين مقام در صورتي است كه شما بپذيريد. اين سخن تصريح در خرابكاريهاي خلفاي قبلي دارد در حقيقت مي خواهد اعتراض خود را به انحرافهاي آنها نشان دهد شما اول سخن را گرفته ايد و دليل سخن را رها كرده آنگاه به آن استدلال مي كنيد. چون ايشان مسلمانان را در اين مدت داراي تربيتي مي بينند كه گوش به سخن و اراده ايشان در مديريت جامعه نخواهند داد چنين سخني فرموده اند و ايضا به همين خاطر است كه در ادامه هم مي فرمايد: «من براي شما وزير باشم بهتر است تا اينكه امير باشم» يعني براي شمايي كه داراي اين چنين تربيت خاصي شده ايد. بنابراين توضيح معلوم مي شود گرچه مقتضي موجود بوده ولي مانع مفقود نبوده است و مانع، دخواسته هاي مردم و به تبع آن اراده هاي آنهاست كه در مسير اراده و خواست ايشان نبوده و از ايشان تبعت نمي كرده است. بسياري از خطبه هاي نهج البلاغه گوياي اين مطلب است. اما جمله دومي كه از خطبه 205 نهج البلاغه خوانديد هم ناقص ذكر كرده ايد و منظور حضرت را متوجه نشده ايد لطفاً دوباره مطلب را با دقت مرور كنيد:«أَ لَا تُخْبِرَانِي أَيُّ شَيْءٍ كَانَ لَكُمَا فِيهِ حَقٌّ دَفَعْتُكُمَا عَنْهُ- أَمْ أَيُّ قَسْمٍ اسْتَأْثَرْتُ عَلَيْكُمَا بِهِ- أَمْ أَيُّ حَقٍّ رَفَعَهُ إِلَيَّ أَحَدٌ مِنَ الْمُسْلِمِينَ- ضَعُفْتُ عَنْهُ أَمْ جَهِلْتُهُ أَمْ أَخْطَأْتُ بَابَهُ- . وَ اللَّهِ مَا كَانَتْ لِي فِي الْخِلَافَةِ رَغْبَةٌ- وَ لَا فِي الْوِلَايَةِ إِرْبَةٌ- وَ لَكِنَّكُمْ دَعَوْتُمُونِي إِلَيْهَا وَ حَمَلْتُمُونِي عَلَيْهَا- فَلَمَّا أَفْضَتْ إِلَيَّ نَظَرْتُ إِلَى كِتَابِ اللَّهِ وَ مَا وَضَعَ لَنَا- وَ أَمَرَنَا بِالْحُكْمِ بِهِ فَاتَّبَعْتُهُ- وَ مَا اسْتَنَّ النَّبِيُّ ص فَاقْتَدَيْتُهُ- فَلَمْ أَحْتَجْ فِي ذَلِكَ إِلَى رَأْيِكُمَا وَ لَا رَأْيِ غَيْرِكُمَا- وَ لَا وَقَعَ حُكْمٌ جَهِلْتُهُ فَأَسْتَشِيرَكُمَا وَ إِخْوَانِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ- وَ لَوْ كَانَ ذَلِكَ لَمْ أَرْغَبْ عَنْكُمَا وَ لَا عَنْ غَيْرِكُمَا- . وَ أَمَّا مَا ذَكَرْتُمَا مِنْ أَمْرِ الْأُسْوَةِ- فَإِنَّ ذَلِكَ أَمْرٌ لَمْ أَحْكُمْ أَنَا فِيهِ بِرَأْيِي- وَ لَا وَلِيتُهُ هَوًى مِنِّي- بَلْ وَجَدْتُ أَنَا وَ أَنْتُمَا مَا جَاءَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ ص قَدْ فُرِغَ مِنْهُ- فَلَمْ أَحْتَجْ إِلَيْكُمَا فِيمَا قَدْ فَرَغَ اللَّهُ مِنْ قَسْمِهِ- وَ أَمْضَى فِيهِ حُكْمَهُ- فَلَيْسَ لَكُمَا وَ اللَّهِ عِنْدِي وَ لَا لِغَيْرِكُمَا فِي هَذَا عُتْبَى- . أَخَذَ اللَّهُ بِقُلُوبِنَا وَ قُلُوبِكُمْ إِلَى الْحَقِّ- وَ أَلْهَمَنَا وَ إِيَّاكُمُ الصَّبْرَ- . ثم قال ع- رَحِمَ اللَّهُ رَجُلًا رَأَى حَقّاً فَأَعَانَ عَلَيْهِ- أَوْ رَأَى جَوْراً فَرَدَّهُ- وَ كَانَ عَوْناً بِالْحَقِّ عَلَى صَاحِبِهِ؛ آيا به من نمى گوييد چه چيزى حق شما بود كه از شما دريغ كردم يا كدام بهره اى بوده كه به شما نداده و خود آن را برداشته ام و در كدام شكايت مسلمانى كه پيشم آورده شد سستى و يا جهل نشان دادم، و يا به اشتباه حكم كردم به خدا قسم كه مرا به خلافت ميل و رغبتى نبود، و نه به حكومت نيازى، ولى شما دعوتم كرديد به آن و مرا به آن واداشتيد. پس هنگامى كه حكومت كردن به من رسيد نگاه كردم به كتاب خدا و آنچه كه قرار داده در آن براى ما و امر كرده ما را به حكم، پس پيروى كردم از آن، و پيروى كردم از سنت رسول خدا (ص) و به آن اقتدا كردم. پس در اين نيازى نبود كه نظر شما و يا نظر غير شما را بخواهم، و حكمى پيش نيامد كه آن را ندانم و بخواهم كه با شما و يا برادرانى از مسلمانان مشورت كنم، و اگر غير از اين بود به شما نشان مى دادم و از شما و غير شما رو برنمى تافتم. و اما آنچه ياد كرديد از آن در مساوى داشتن همگى و تقسيم بيت المال بالسويه، پس همانا آن كارى بود كه حكم نكردم من به تنهايى و از هواى نفسم پيروى نكردم، بلكه من و شما شاهد بوديم كه رسول خدا (ص) چه حكمى در مورد آن آورد، و آن را چگونه انجام داد. پس نيازى به شما نبود در آنچه كه خدا قرار داد از سهم و حكمى كه در مورد آن امضاء كرد. پس به خدا كه نيست از شما و غير شما حقى بر من در اين مورد. خدا دلهاى ما را و شما را به حق بگرداند، و به ما و شما شكيبايى الهام نمايد. [پس حضرت (ع) فرمود:] خدا رحمت كند كسى را كه حقى را ديد و آن را يارى كرد، و يا ستمى را ديد و آن را باز گرداند و بود ياور حق تا آن را به صاحبش برگرداند.» حضرت امير عليه السلام در اين خطبه در صدد وادار كردن مردم در تبعيت از خودشان هستند و به اين صورت شروع مي كنند كه من به چه وظيفه اي در امور حكومت عمل نكردم كه مرا تبعيت نمي كنيد؟ سپس ميفرمايد: «من به خلافت علاقه اي نداشتم و به حكومت نيازي نداشتم شما بسويم آمديد» اگر كل خطبه را به دقت بخوانيم مي فهميم كه منظور ايشان از اين سخن اين است كه حال كه شما بسويم آمديد و با من بيعت كرديد و از من خواهش كرديد كه حكومت كنم بايد بيشتر حرف شنوي داشته باشد وقتي خودتان براي بيعت بامن از من خواهش هم مي كنيد چه دليلي براي عدم تبعيت از من داريد؟ مضاف بر اينكه بي علاقگي ايشان به معني عدم حب مقام و رياست است كه از آموزه هاي اسلام مي باشد نه انجام وظيفه كه مد نظر نويسنده مي باشد. با كمي دقت مي توانيد فرق بين اين دو و منظور حضرت را بفهميد. دفاع ايشان از عثمان هم براي جلوگيري از هرج و مرج و خليفه كشي و بنا بر علمي كه در مورد وقايع بعد داشتند عدم سوء استفاده افرادي چون معاويه براي خونخواهي از عثمان بوده است. لذا فرمود: «إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِيرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ يَعْمَلُ فِي إِمْرَتِهِ الْمُؤْمِنُ وَ يَسْتَمْتِعُ فِيهَا الْكَافِر؛ امير براي مردم لازم است خوب يا بد» همچنين خطبه 240 كه نويسنده بخشي از آن را ناقص ذكر نموده و قصد استفاده سوء از آن دارد در همين راستاست. در اين خطبه كاملاً ناراحتي در عين اطاعت حضرت از عثمان معلوم است «كلام له ع قاله لعبد الله بن العباس- و قد جاءه برسالة من عثمان و هو محصور يسأله فيها الخروج إلى ماله بينبع، ليقل هتف الناس باسمه للخلافة، بعد أن كان سأله مثل ذلك من قبل، فقال عليه السلام: يَا ابْنَ عَبَّاسٍ مَا يُرِيدُ عُثْمَانُ- إِلَّا أَنْ يَجْعَلَنِي جَمَلًا نَاضِحاً بِالْغَرْبِ أَقْبِلْ وَ أَدْبِرْ- بَعَثَ إِلَيَّ أَنْ أَخْرُجَ ثُمَّ بَعَثَ إِلَيَّ أَنْ أَقْدُمَ- ثُمَّ هُوَ الْآنَ يَبْعَثُ إِلَيَّ أَنْ أَخْرُجَ- وَ اللَّهِ لَقَدْ دَفَعْتُ عَنْهُ حَتَّى خَشِيتُ أَنْ أَكُونَ آثِماً ؛ از سخنان آن حضرت به عبد الله پسر عباس [گفت به عبد الله پسر عباس كه نامه اى از طرف عثمان در زمانى كه او را محصور كرده بودند آورده بود، و در آن خواسته بود كه امام (ع) به ينبع ملك خود برود تا مردم كمتر نام او را براى خلافت ببرند و قبلا هم از امام (ع) چنين خواسته بود. امام (ع) فرمود:] اى پسر عباس، عثمان نمى خواهد جز اين كه من مانند شترى آبكش با دلوى بزرگ بيايم و بروم پيغام فرستاد كه بيرون بروم، سپس فرستاد تا بازگردم، سپس اكنون فرستاده است تا بيرون روم. به خدا تلاش كردم كه آزار مردم را از او دور كنم، تا جايى كه ترسيدم در اين كار كه گناهكارم.» چرا ايشان مي فرمايد كه من ترسيدم در دفاع از عثمان گنهكار شوم؟ چون او منحرف شده بود و به درخواستهاي مردم جواب نمي داد مردم قصد قتل او را داشتند ولي امام قصد داشت مانع قتل او شود تا هرج و مرج برداشته شود و با سخن او را به راه آورد و مخالفان را از شدت عمل باز دارد و مساله را به سرانجام رساند. اما بخشي كه از خطبه 37 بيان داشتيد اصلاً در مورد رد پيشنهاد حمله به ابوبكر نبوده بلكه در عنوان خطبه آمده است «قاله بعد وقعة النهروان» يعني اين خطبه را در پايان حكومت خود ايراد فرموده است. اين خطبه كاملاً خلاف سخن و منظور شماست تمام اين خطبه به اين صورت است: «فَقُمْتُ بِالْأَمْرِ حِينَ فَشِلُوا- وَ تَطَلَّعْتُ حِينَ تَقَبَّعُوا- وَ نَطَقْتُ حِينَ تَعْتَعُوا- وَ مَضَيْتُ بِنُورِ اللَّهِ حِينَ وَقَفُوا- وَ كُنْتُ أَخْفَضَهُمْ صَوْتاً وَ أَعْلَاهُمْ فَوْتاً- فَطِرْتُ بِعِنَانِهَا وَ اسْتَبْدَدْتُ بِرِهَانِهَا- كَالْجَبَلِ لَا تُحَرِّكُهُ الْقَوَاصِفُ- وَ لَا تُزِيلُهُ الْعَوَاصِفُ- لَمْ يَكُنْ لِأَحَدٍ فِيَّ مَهْمَزٌ وَ لَا لِقَائِلٍ فِيَّ مَغْمَزٌ- الذَّلِيلُ عِنْدِي عَزِيزٌ حَتَّى آخُذَ الْحَقَّ لَهُ- وَ الْقَوِيُّ عِنْدِي ضَعِيفٌ حَتَّى آخُذَ الْحَقَّ مِنْهُ- رَضِينَا عَنِ اللَّهِ قَضَاءَهُ وَ سَلَّمْنَا لِلَّهِ أَمْرَهُ- أَ تَرَانِي أَكْذِبُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص- وَ اللَّهِ لَأَنَا أَوَّلُ مَنْ صَدَّقَهُ- فَلَا أَكُونُ أَوَّلَ مَنْ كَذَبَ عَلَيْهِ- فَنَظَرْتُ فِي أَمْرِي- فَإِذَا طَاعَتِي قَدْ سَبَقَتْ بَيْعَتِي- وَ إِذَا الْمِيثَاقُ فِي عُنُقِي لِغَيْرِي ؛ روزى كه همه سستى و گردنكشى ورزيدند من مشغول به كار بودم، و هنگامى كه همه مخفى شدند، من خود را آشكار ساختم، و سخن گفتم وقتى همه سخنوران زبانشان بسته شد. و آن گاه كه همه ايستادند در راه نور و پرتو خدا گام برداشتم. و صدايم كوتاهتر از همه بود و مرتبتم برتر از همگان. پس زمام فضل رها كرده و آزادانه در وادى فضيلت پيش تاختم مانند كوهى كه در برخورد با تندبادها ايستادگى و مقاومت مى كند ايستادم. و براى كسى حق ايراد و خرده گيرى نبود و هيچ كس را ياراى طعنه و كنايه. ذليل نزد من بزرگ قدر بود تا زمانى كه حق او را به او برگردانم. و زورگو نزد من خوار بود تا زمانى كه حق مظلوم را از او بستانم. راضى و خشنود به رضاى الهى و تسليم اوامر او هستيم. گمان مى كنيد كه من بر رسول خدا (ص) دروغ مى بندم، در حالى كه من اولين كسى بودم كه او را تصديق كردم و نمى باشم اولين كسى كه به او دروغ مى بندد. پس در امور خود نظاره كردم و پيروى از دستورات پيامبر را برتر از حق خود ديدم و ناچار تسليم پيمانى شدم كه با آن بزرگوار گرانقدر بسته بودم و از روى مصلحت با اين و آن بيعت كردم و حتى دم بر نياوردم و گردن نهادم.» موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
68 |
نام و نام خانوادگي: محمدي -
تاريخ: 04 شهريور 92
الفضل ما شهد به الاعداء دوستان گرامي؛ قبل از اينکه خبر دار بشن و برش دارن برويد ببينيد: در تفسير سوره بينه، در معناي آيه «خيرُ البَرية» در سايت وزارت اوقاف و ارشاد عربستان سعودي، که تفاسير وترجمه هاي قرآن كريم را دارد: به اين آدرس برويد: http://quran.al-islam.com/Page.aspx?pageid=221&BookID=13&Page=598 آخر صفحه، خط آخر و جمله آخر صفحه را ببينيد: *{7}ﺇِﻥَّ ﺍﻟَّﺬِﻳﻦَ ﺁﻣَﻨُﻮﺍ ﻭَﻋَﻤِﻠُﻮﺍ ﺍﻟﺼَّﺎﻟِﺤَﺎﺕِ ﺃُﻭﻟَﺌِﻚَ ﻫُﻢْ ﺧَﻴْﺮُ ﺍﻟْﺒَﺮِﻳَّﺔِ* ﻳَﻘُﻮﻝ : ﻣَﻦْ ﻓَﻌَﻞَ ﺫَﻟِﻚَ ﻣِﻦْ ﺍﻟﻨَّﺎﺱ ﻓَﻬُﻢْ ﺧَﻴْﺮ ﺍﻟْﺒَﺮِﻳَّﺔ . ﻭَﻗَﺪْ : 29208 - ﺣَﺪَّﺛَﻨَﺎ ﺍِﺑْﻦ ﺣُﻤَﻴْﺪ , ﻗَﺎﻝَ : ﺛﻨﺎ ﻋِﻴﺴَﻰ ﺑْﻦ ﻓَﺮْﻗَﺪ , ﻋَﻦْ ﺃَﺑِﻲ ﺍﻟْﺠَﺎﺭُﻭﺩ , ﻋَﻦْ ﻣُﺤَﻤَّﺪ ﺑْﻦ ﻋَﻠِﻲّ { ﺃُﻭﻟَﺌِﻚَ ﻫُﻢْ ﺧَﻴْﺮ ﺍﻟْﺒَﺮِﻳَّﺔ } ﻓَﻘَﺎﻝَ ﺍﻟﻨَّﺒِﻲّ ﺻَﻠَّﻰ ﺍﻟﻠَّﻪ ﻋَﻠَﻴْﻪِ ﻭَﺳَﻠَّﻢَ : " ﺃَﻧْﺖَ ﻳَﺎ ﻋَﻠِﻲّ ﻭَ ﺷِﻴﻌَﺘﻚ " پيامبر(ص) فرمود: منظور از خيرالبرية، علي جان تو هستي و شيعيان تو. زود برويد ببينيد که مثل کتاباشون بزودي تحريف و حذف ميشود |
69 |
نام و نام خانوادگي: علي محيسني -
تاريخ: 05 شهريور 92
باعرض سلام وخسته نباشيد خدمت شما واساتيد عزيز:واقعا زحمت هاي شما جبران پذير نيس انشاالله از سربازان مخلص حضرت ولي عصر باشيد.باتشکر فراوان |
70 |
نام و نام خانوادگي: سمانه -
تاريخ: 06 شهريور 92
سلام سوال يکي از اهل تسنن: علاّمه سيوطي : در تفسير خود «الدرالمنثور» در ذيل همين آيه قولي از حضرت علي نقل كرده كه با توجه به آن اعتقاد به «ائمه معصومين» به طور كلي نفي ميشود، بلكه از آن، مسلك اهل سنّت و جماعت در مسئله امامت، به طور كامل تأييد ميگردد. «أخرج البيهقي عن علي بن أبي طالب قال: لا يصلح الناس إلا أمير برّ أو فاجر. قالوا: هذا البرّ ؟فكيف بالفاجر! قال: إن الفاجر يؤمن الله به السبل، ويجاهد به العدو، ويجيء به الفيء، ويقام به الحدود، ويحج به البيت، ويعبد الله فيه المسلم آمنا حتى يأتيه أجلهم. بيهقي روايت ميكند كه حضرت علي بن ابيطالب فرمود: اصلاح مردم جز با امير امكانپذير نيست؛ اين امير خواه خوب باشد يا بد! حاضران عرض كردند: امير نيك درست؛ امّا امير فاسق چگونه ممكن است مردم را اصلاح كند؟ (چه سودي براي مردم دارد؟) حضرت علي فرمود: خداوند به وسيلهي حاكم بد نيز، راهها را پر امن ميگرداند، تحت قيادت و فرماندهي او، جهاد با دشمنان كافر ادامه خواهد يافت، مال فيّ به دست ميآيد، حدود به اجرا در خواهد آمد، حج بيت الله برقرار ميماند، و در قلمرو او، مسلمان تا واپسين لحظات زندگي، با احساس امنيّت، به عبادت الله تعالي مشغول ميشود. لطفا سوالشو پاسخ بدهيد. جواب نظر: با سلام کاربر گرامي اولا: اينکه حضرت علي عليه السلام مي فرمايد مردم مجبور از حكومتند، نيكوكار باشد يا بدكار، آن حضرت نمى خواهد به حكومت افراد فاجر و بدكار مشروعيت ببخشد؛ بلكه به معناى رجحان عقلى است؛ يعنى حكومت و لو اين كه فاجر باشد، بر هرج و مرج و فتنه عقلا مقدم است. همچنانکه خود ايشان در اين زمينه مي فرمايد: وال ظلوم غشوم خير من فتنه تدوم «ولى ستمگر كينه توز از فتنه و هرج و مرج مدام بهتر است». حكومت راندن شخص ستمگر از هرج و مرج و فتنه هست بهتر است شبيه همين روايت از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نيز نقل شده است در معجم طبراني آمده است: لابد الناس من اماره بره او فاجره فاما البره فتعدل فى القسم و تقسم بينكم فيئكم بالسويه و اما الفاجره فيبتلى فيها المومن و الاماره خير من الهرج قيل يا رسول الله و ما الهرج. قال: القتل و الكذب. المعجم الكبير ج 10 ص 132 مردم ناچارند از حكومت، نيكوكار باشد يا بدكار، اما حاكم نيكوكار در تقسيم به عدالت رفتار مىكند و اموال عمومى بيت المال را به صورت مساوى و عادلانه بين شما تقسيم مىكند و اما در حكومت فاجر، مؤمن مورد ابتلا و آزمايش قرار مى گيرد و حكومت بهتر از هرج است. گفته شد: يا رسول الله! هرج چيست؟ فرمود: كشتار و دروغ گويى. در اين صورت يا بايد به پيامبر صلي الله عليه و آله اشکال شود که چرا مثل مسلک اهل سنت به عنوان رهبري انتخاب نشده است؟ و اين سخن پيامبر (ص) با رهبري خود ايشان که از طرف خدا منصوب بودند تنافي دارد و يا اينکه بگوييم مقصود حضرت چيزي ديگري است و آنهم اين بوده که رهبر داشتن و لو اينکه فاجر باشد از رهبر نداشتن بهتر است تا جلوي هرج و مرج را بگيرد ثانيا: حضرت علي عليه السلام در مقام احتجاج با خوارج اين سخن را فرموده اند نه اينکه خلافت و حکومت فاجر و ظالم را مشروع بداند . ابن ابي شيبه روايتي را در اين خصوص و شبيه همان روايت فوق چنين نقل مي کند: حدثنا يحيى بن آدَمَ قال حدثنا يَزِيدُ بن عبد الْعَزِيزِ عن عُمَرَ بن حَسِيلِ بن سَعْدِ بن حُذَيْفَةَ قال حدثنا حَبِيبُ أبو الْحَسَنِ الْعَبْسِيُّ عن أبي الْبَخْتَرِيِّ قال دخل رَجُلٌ الْمَسْجِدَ فقال َلاَ حُكْمَ إَلاَ لِلَّهِ ثُمَّ قال آخَرُ َلاَ حُكْمَ إَلاَ لِلَّهِ فقال عَلِيٌّ َلاَ حُكْمَ إَلاَ لِلَّهِ ) إنَّ وَعْدَ اللهِ حَقٌّ وََلاَ يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ َلاَ يُوقِنُونَ ( فما تَدْرُونَ ما يقول هَؤَُلاَءِ يَقُولُونَ َلاَ امارة أَيُّهَا الناس إنه َلاَ يُصْلِحُكُمْ إَلاَ أَمِيرٌ بَرٌّ أو فَاجِرٌ قَالَوا هذا الْبَرُّ قد عَرَفْنَاهُ فما بَالُ الْفَاجِرِ فقال يَعْمَلُ الْمُؤْمِنُ ويملى لِلْفَاجِرِ وَيُبَلِّغُ اللَّهُ الأَجَلَ وَتَأْمَنُ سُبُلَكُمْ وَتَقُومَ أَسْوَاقُكُمْ وَيُقَسَّمُ فيئكم ( ( ( فيؤكم ) ) ) وَيُجَاهَدُ عَدُوُّكُمْ وَيُؤْخَذُ للضعيف ( ( ( الضعيف ) ) ) من الْقَوِيِّ أَوَ قال من الشَّدِيدِ مِنْكُمْ .مصنف ابن أبي شيبة ج 7 ص 562 مردى از خوارج وارد مسجد شد و گفت: لا حكم الا لله. حضرت على عليه السلام فرمود: بله! حكم نيست مگر براى خداوند. همانا وعده خدا حق است و كسانى كه يقين به مبداء و معاد ندارند تو را خفيف و ضعيف نكنند. آن گاه حضرت رو به مردم نمود و فرمود: آيا مى دانيد اينان خوارج چه مى گويند؟ اينان مى گويند: امارت و حكومتى نبايد باشد. اى مردم! شما را اصلاح نخواهد كرد مگر فرمانده و امير، نيكوكار باشد يا بدكار. گفتند: نيكوكار را مى دانيم اما بدكار چگونه؟ حضرت فرمود: مؤمن در آن حكومت استخدام شده و به وظايف خود عمل مىكند و فاجر براى نشان دادن خود مهلت داده مىشود و خداوند هر چيز را به سرآمد خود مىرساند. چنين اميرى راه هاى شما را امن و بازارهاى شما را با رونق و سرپا نگاه مىدارد، بيت المال را بين شما تقسيم و با دشمنانتان مبارزه و قتال مىكند و حق ضعيف را از افراد قوى (با افراد سرسخت و بدخو) مى گيرد. پاسخ حضرت علي عليه السلام به شبهه خوارج، استدلال به فطرت است، زيرا ضرورت نياز جامعه به نظام، امر بديهي است و اين، جز با رهبري، امكان پذير نيست. بنابراين امير مومنان عليه السلام در صدد تبيين ضرورت رهبري است، نه مشروعيت بخشيدن به حكومتِ فاجر، امام عليه السلام در اين صدد است كه حتي حاكميت جائر، بر هرج و مرج، ترجيح دارد و الا اگر بگوييم هدف حضرت مشروعيت بخشيدن به اين نوع حکومت است در اين صورت بايد بگوييم حضرت مخالفت با قرآن کرده است؛ زيرا در قرآن آياتي وجود دارد که حکومت فاجر را حرام دانسته است از جمله اين آيه «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُواْ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَن يَتَحَاكَمُواْ إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُواْ أَن يَكْفُرُواْ بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَن يُضِلَّهُمْ ضَلاَلاً بَعِيدًا»؛ آيا نديدي كساني را كه گمان ميكنند به آنچه(از كتب آسماني) بر تو و بر پيشينيان نازل شده، ايمان آوردهاند، ولي ميخواهند طاغوت و حكام باطل را به داوري بطلبند، با اينكه به آنها دستور داده شده، به طاغوت كافر شوند. شيطان ميخواهد آنها را شديداً گمراه كند و به بيراهههاي دور دستي بيفكند»نساء: 60. آيا کسي چنين چيزي را مي پذيرد که حضرت بر خلاف قرآن سخن گفته باشد؟! موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
71 |
نام و نام خانوادگي: حسن اركوازى -
تاريخ: 07 شهريور 92
خدا خيرتون بده خيلى كارتون بزرگه ان شاء الله به مرادتون برسيد ... |
72 |
نام و نام خانوادگي: علي -
تاريخ: 09 شهريور 92
سلام من اين اثبات امامت در پنج دقيقه رو دارم حفظ ميکنم، خدا خيرتون بده اللهم العن الجبت و الطاغوت واللات و العزي |
73 |
نام و نام خانوادگي: حيدر -
تاريخ: 11 شهريور 92
سلام و سپاس گزارم از اين کار خوب تون مدت ها منطزه اين چنين مطلبي بودم |
74 |
نام و نام خانوادگي: مجيد كريمي -
تاريخ: 11 شهريور 92
بهترين ثروت دراين دنياي زود گذر عبادت خداست بس خدايا لذت عبادت را از من نگير |
75 |
نام و نام خانوادگي: عليرضا ريگي -
تاريخ: 11 شهريور 92
باسلام خدمت کارشناسان عزيز ومجريان عزيز شبکه ولايت ,تشکرازاين همه تلاش شما, خداخيرتون بده,حقا که دل حضرت زهراص واميرالمومنين ع وامام زمان عج روشاد کردين ,اجرکم عندا... |
76 |
نام و نام خانوادگي: تراب -
تاريخ: 11 شهريور 92
سني ها کجان جواب بدن. اين اهل السنة؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ |
77 |
نام و نام خانوادگي: دوستدار اهل بيت -
تاريخ: 14 شهريور 92
جناب يک سني ::::: ما شيعيان اعتقاد براين داريم که پيامبر وائمه (اهل بيت رسول خدا ويا خلفاي اثني عشر ) علم غيب دارند .پس اگر علي(ع) به عثمان شما کمک نمي کرد وفرزندانش را به کمک او نميفرستاد فکر کنم از آن اوضاعي که بعد از کشته شدن عثمان که تعدادي از جمله عايشه ومعاويه جهت خونخواهي عثمان به ظاهر بر عليه امام زمانشان قيام کردند بدتر مي شد وچه ها بر خاندان پيامبر مي آوردند که آوردند ( اما احساس کنم کامل نشد آن کينه وتعصب ) چون بلاخره تعداي از مردم به خاطر داشتند که علي (ع) و فرزندان ايشان در زمان قبل از کشته شدن عثمان چه ها براي اين شخص انجام دادند (داستان را خودتان مي دانيد ) .و اما بعد در خطبه 92 نهج البلاغه امام فرمودند : ( رهايم كنيد و غير مرا بخواهيد، زيرا ما با حادثه اى روبرو هستيم كه آن را چهره ها و رنگهاست، حادثه اى كه دلها بر آن استوار، و عقلها بر آن پايدار نمى ماند. آفاق حقيقت را ابر سياه گرفته، و راه مستقيم دگرگون و ناشناخته شده است. ) شما سخن اامام را که داخل پرانتز گذاشتم چند بار بخوان که امام علي (ع) چرا فرمودن «« که حقيقت را ابر سياه گرفته وراه مستقيم دگرگون وناشناخته شده ودل ها وعقلها .....»» ، مگر خلفاي اهل سنت آقايان ابوبکر وعمر وعثمان وعمالشان چه ها بر اسلام وقرآن وسنت و..... آورده اند که امام خون گريه مي کند با اين اوصاف در خطبه که ذکر شد .اين سخنان جاي بسي تامل ودقت وبررسي ومطالعه دارد ، امام بدوت تعصب وکينه وعداوت و تحجر و..................... . والسلام |
78 |
نام و نام خانوادگي: خادم العباس -
تاريخ: 15 شهريور 92
سلام عليکم اجر شما با مولا علي چند سئوال داشتم يک اينکه حضرت استاد قزويني شب جمعه حديثي فرمودند من کنت وليه و هذا وليه که سخن رسول خدا بوده در روز غدير خم درباره اميرالمؤمنين که در کتب اهل تسنن هست خواستم سندش رو بگيد اون شب که آقاي قزويني سند رو گفتند من حواسم نبود؟؟؟ بعد آقاي قزويني مي فرمودند رشاد سالم اين رشاد سالم کيه؟؟؟ و ربطش با ابن تيميه و مهناج السنه چيه؟؟؟ ممنون ميشم يا علي حيدر مدد جواب نظر: با سلام دوست گرامي اين روايت در کتاب خصائص أمير المؤمنين علي بن أبي طالب ، ج 1 ، ص 96 ، ح79 با سند صحيح نقل شده است جهت اطلاع بيشتر به اين آدرس رجوع کنيد اما محمد رشاد سالم از محققان أهل سنت است که كتاب منهاج السنة ابن تيميه را تحقيق كرده است موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
79 |
نام و نام خانوادگي: sbc -
تاريخ: 16 شهريور 92
سلام بنده دو بار از شما سوالي درباره روايات مذموم زراره پرسيدهام و تا به حال هنوز به من پاسخ نداده ايد!! آقا جان لطفا پاسخ بدهيد. تشکر ميکنم از لطف شما جواب نظر: با سلام دوست گرامي اين سؤال را در ذيل مقاله«آيا در قبر و قيامت از ولايت علي و ائمه عليهم السلام سؤال ميشود؟ »قسمت نظرات پاسخ داديم اما لازم است بدانيد رواياتي که در ذم زراره نقل شده است، تمامشان ضعيف هستند همچنانکه علماي شيعه به اين مطلب تصريح کرده اند . سيد علي بروجردي در پاورقي کتاب «طرائف المقال» از قول شهيد ثاني در اين خصوص چنين مي نويسد: وقد ذكر الشهيد في تعليقاته على الخلاصة حاصل ما ذكره " كش " في حق زرارة أحادث تزيد على العشرين يقتضي ذمه ، وكلها ضعيفة السند جدا ، وفي أكثرها محمد بن عيسى العبيدي ، الا حديثا واحدا طريقه صحيح الا أنه مرسل ، لان رواية محمد بن قولويه عن محمد بن أبي القاسم ما جيلويه عن زياد بن أبي الحلال عن الصادق عليه السلام ، وظاهر أن زياد الذي من رجال الباقر والصادق عليهما السلام لم يبق إلى زمان ما جيلويه المعاصر لابن بابويه ومن في طبقته . شهيد ثاني در تعليقاتش بر خلاصه ( علامه حلي ) چنين مي گويد که ماحصل روايات کشي در حق زراره که بالغ بر 20 روايت مي باشد و متضمن ذم زراره مي باشد ، همه آنها جدا ضعيف السند مي باشند و در اکثر آنها محمد بن عيسي العبيدي مي باشد . مگر يک روايت واحد که طريق آن صحيح است ولي مرسل مي باشد . زيرا روايت از محمد بن قولويه از محمد بن ابي القاسم ماجيلويه از زياد بن ابي الحلال از امام صادق عليه السلام مي باشد . و ظاهر بر آن است که زياد بن ابي الحلال که از اصحاب امام باقر و امام صادق عليهما السلام مي باشد تا زمان ماجيلويه – که معاصر ابن بابويه بوده - و افراد طبقه روايي وي زنده نبوده است . طرائف المقال - السيد علي البروجردي - ج 2 ص 579 جهت اطلاع بيشتر در اين زمينه به همان آدرس رجوع کنيد موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
80 |
نام و نام خانوادگي: حسيني -
تاريخ: 19 شهريور 92
روايت جهاد نكاح در صحيح بخاري http://upload7.ir/images/03990248045635697298.jpg منتشر كنيد لطفا |
81 |
نام و نام خانوادگي: رضا -
تاريخ: 20 شهريور 92
سلام ادرس اين گفته ابوحنيفه در كدام منبع سني است لولا سنتان لهلك نعمان جواب نظر: با سلام دوست گرامي؛ آلوسي در كتاب «مختصر تحفة إثنا عشرية» صفحه 8، اين مطلب را آورده است كه ابوحنيفه به شاگردي امام صادق (عليه السلام) افتخار ميكرد. در كتاب رسائل جاحظ متوفاي 255 هجري ـ آمده است: «جعفر بن محمد الذي ملأ الدنيا علمه و فقهه و يقال: إن أبا حنيفة من تلامذته و كذلك سفيان الثوري و حسبك بهما.» جعفر بن محمد كسي است كه دنيا را با علم و فقهش لبريز كرد، گويند ابوحنيفه و سفيان ثوري از شاگردان او بودند. و همين دو شاگرد تو را در شناساندن علمش كافي است. مزي در تهذيب الكمال او را از افرادي كه از امام صادق (عليه السلام) نقل روايت كردهاند، ميشمارد. تهذيب الكمال للمزي، ج5، ص76 إبنتيميه هم در منهاج السنة ميگويد: «و قد أخذ العلم عنه هؤلاء الأئمة، كمالك و إبن عيينة و شعبة و الثوري و إبن جريج و يحيي بن سعيد؛ پيشوايان اهل سنت از محضر جعفر بن محمد علم را آموختند، مانند مالك و ... .» منهاج السنة لإبنتيمية، ج4، ص126 موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
82 |
نام و نام خانوادگي: ناصر -
تاريخ: 24 شهريور 92
باسلام خدمت دست اندکاران موسسه امام عصر (عج) ميخواستم بدانم نظر اهل سنت پيرامون «امام» در اين ايه شريفه يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِم» چيست ؟؟ باتشکر جواب نظر: با سلام دوست گرامي اکثر مفسرين اهل سنت «امام» در آيهَ «يومَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِم» را به نبي و يا کتاب نازل شده و يا به نامه اعمال تفسير مي کنند . بغوي در تفسير خود مي نويسد: قال مجاهد وقتادة بنبيهم وقال أبو صالح والضحاك بكتابهم الذي أنزل عليهم وقال الحسن وأبو العالية بأعمالهم وقال قتادة أيضا بكتابهم . البغوي ج3 ص125 طبري نيز در تفسير خود ج15 ص126 به اين مطلب اشاره کرده است. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
83 |
نام و نام خانوادگي: وحيد-اهواز -
تاريخ: 26 شهريور 92
با سلام خدمت اساتيد محترم و توانا سايت وليعصر و شبکه مبارک ولايت بنده در يکي از وبلاگ هاي پر تلاش شيعه مطلب خيلي جالبي را خواندم . من اين مطلب را همراه با آدرس در اينجا قرار ميدهم. ما خواستار پخش شبکه ولايت از رسانه ملي هستيم شبکه جهاني ولايت يک شبکه مستقل تلويزيوني غير دولتي است که در جهت تثبيت و تحکيم اعتقادات؛تقويت علمي مباني نظري و پاسخگويي به شبهات و سؤالات و دفاع از انديشه هاي متعالي اسلام ناب شيعي تاسيس شده است اين شبکه تلاش مي نمايد با ايجاد وحدت و همدلي هر چه بيشتر بين مسلمانان با محوريت اهل بيت (عليهم السلام) به دور از هر گونه تفرقه و اهانت به باورها و اعتقادات ديگر فرق اسلامي و همچنين ديگر اديان الهي فعاليت هاي خود را انجام دهد شبکه جهاني ولايت تحت اشراف فقيه فرزانه حضرت آيت الله العظمي مکارم شيرازي (مد ظله العالي ) تأسيس و اداره مي شود. کارشناساني که در اين شبکه همکاري مي کنند يا مجتهد مسلم و يا دکتراي حوزه و دانشگاه را دارند. حضرت آيت الله مکارم شيرازي نيز در اين باره فرموده اند:افرادي که در اين شبکه فعال هستند مورد اعتماد و وثوق هستند و سابقه بسيار درخشان علمي دارند. در اين شبکه بحثهاي علمي به صورت منطقي و حساب شده دنبال خواهد شد و تنها در مسير وحدت مسلمانان حرکت ميکند؛ زيرا مکتب اهل بيت (ع) خالي از هرگونه پيراهه و خرافات است و خوشبختانه اين شبکه جهاني نيز در همين مسير قدم بر خواهد داشت. همچنين تعدادي از اساتيد و علماي شاخص اهل سنت نيز در اين شبکه حضور پيدا کرده اند و در نقد مباني فکري و اعتقادي وهابيت صحبت کرده اند حضور اين بزرگواران در شبکه ولايت؛باعث شد تا شبکه هاي وهابي دچار سرگرداني شوند با توجه به اينکه زمان سخنراني در مساجد و حسينيه ها سپري شده و هم اکنون مخالفان و دشمنان مکتب ما امروز در عرصه اينترنت و ماهواره فعاليت گسترده دارند؛اگر مي خواهيم فرهنگ اهل بيت را در سطح بين الملل منتشر کنيم راهي نداريم جز اينکه از رسانه جهاني استفاده کنيم. لذا ما خواستار پخش شبکه ولايت از رسانه ملي بوده و ان شاءالله در آينده شاهد پخش برنامه هاي شبکه ولايت از صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران باشيم. http://14mah.parsiblog.com/Posts/1004/ما+خواستار+پخش+شبکه+ولايت+از+رسانه+ملي+هستيم/ |
84 |
نام و نام خانوادگي: حسيني -
تاريخ: 27 شهريور 92
مستند اعترافات جهاد نكاح در سايت شبكه ولايت لينك دانلود: http://velayattv.com/fa/page.php?bank=archive&id=1764 (اعتراف زناني كه به جهاد نكاح رفته اند) |
85 |
نام و نام خانوادگي: علي -
تاريخ: 27 شهريور 92
همين بود اثبات ولايت که در نزد شما مهمترين رکن اسلام است !!!!!!!!!!!!!!! من که يک دانشجو هستم و آنجنان سواد حوزوي هم ندارم همه اين دلايلتون رو رد ويا جواب ميدم چه برسه به علماي ما شما نميخواد که به قول خودتون در عرض 5 دقيقه امامت يا همون ولايت رو براي ما ثابت کنيد ما براي شما يک ساعت که نه يک روز که نه يک ماه هم که نه يک سال هم که نه بلکه چندين سال به شما فرصت ميديم تا اين امامت رو براي ما نه بلکه براي پيروان خود مذهب تشيع ثابت بکنيد خدارو گواه ميگيرم و مطمئنم که شما خوب ميدانيد که نزديک به چندين سال است که شبکه کلمه وبه قول شما وهابي کلمه سوالي را طرح کرده که يک دليل بله فقط و فقط يک دليل بر حقانيت و اثبات امامت از قران که نه بلکه از روايات امامان و حضرت علي و پيامبر بياريد چرا به اين شبکه ولو اينکه وهابي ويا اصلا کافر باشند چواب نميدين ؟؟؟؟؟؟ جواب نظر: باسلام دوست گرامي؛ ادعاي خشك و خالي نكنيد. دلايل خود را بگوييد تا بررسي شود. به هر حال ما منتظر رديات شما هستيم. خوب است خودتان هم لجاجت خود را قبول داريد و مي گوييد براي ما نه براي پيروان مذهب خودتان! دوست گرامي هر كس پيرو دين ماست يعني مساله امامت براي او حل شده. امامت يك مساله مسلم عقلي است. «چندين سال»! چه دروغ بزرگي؛ «جواب نمي دهيد»! دروغ بزرگ ديگري ما بارها اين مساله را بررسي كرده و در مقالات فراواني جواب گفته ايم و شيعيان بارها به شبكه آنها زنگ زده و از مذهب خود دفاع كرده اند شما چگونه به خود اجازه مي دهيد اينگونه دروغ بگوييد؟ گويا به هنگام ورود به اين سايت چشمان خود را باز نكرده ايد و الا مقالات مختلفي كه در اين مورد نوشته شده را مي ديديد مضاف به اينكه در همين مقاله چندين آيه و روايت در اين مورد نقل شده و شما به آنها هيچ توجهي نداريد! به فردي مي مانيد كه گوشها و چشمهايش را بسته و فقط سخن مي گويد! اگر گوشهايتان را قصد داريد باز كنيد تا سخن حق بشنويد و اگر مي خواهيد چشمان خود را براي ديدن حقيقت بگشاييد ما پيوند چند تا از اين مقالات را در ذيل قرار مي دهيم مطالعه كنيد در صورتي كه براي شما سوالي باقي ماند در خدمت شما هستيم. و... از اينكه كمي با شما صريح سخن گفتيم عذرخواهيم. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
86 |
نام و نام خانوادگي: حسن م -
تاريخ: 28 شهريور 92
با عرض سلام وادب و احترام. لطفا در ويژه برنامه (امامت و ولايت) به آيات وروايات بيشتري مثل حديث غدير, حديث منزلت, حديث وصايت وحديث يوم الانذار نيز استدلال کنيد . با تشکر |
87 |
نام و نام خانوادگي: حسن م -
تاريخ: 28 شهريور 92
با سلام وخسته نباشيد. جناب علي آقاي محترم , بابا بر فرض اصلا پيامبر براي خودش جانشين مشخص نکرد و انتخاب جانشين را به شورا سپرد , لايق ترين وبرترين و با فضيلت ترين شخص براي جانشيني پيامبر کسي جز علي بن ابي طالب (عليهما السلام) بود؟؟؟ برتري مطلق علي (عليه السلام) بر تمام اصحاب پيامبر چنان آشکار است که حتي بسياري از دانشمندان اهل سنت از اعتراف به آن خودداري نورزيده اند. بر پايه برخي روايات نبوي , فضائل علي (عليه السلام) آن چنان فراوان است که به شمارش در نيايد. از ابن عباس نقل شده است که رسول خدا (صلي الله عليه وآله و سلم) فرمود: اگر درختان باغها قلم و جنيان شمارشگر و انسانها نويسنده شوند , فضائل علي بن ابي طالب (عليهما السلام) را به شماره در نياورند. (اين حديث در منابع اهل سنت نيز مانند ينابيع الموده ص 121 و لسان الميزان ج 5 ص 62 نقل شده است.) بي ترديد حتي ارائه فهرست فشرده اي از اين فضائل , نيازمند نگارش مکتوبي بلند است. آنچه در اين جا , و در حد يک اشاره کوتاه , مي توان گفت آن است که علي (عليه السلام) به شهادت قطعي تاريخ , کانون همه فضائل انساني و عصاره اخلاق و انسانيت است , او با تقوا ترين , زاهد ترين , شجاعترين , سخاوت مندترين و آگاه ترين اصحاب رسول خدا است واين برتري چنان آشکار است که حتي دشمنان وي نيز از اعتراف به آن سر باز نزده اند. ابن ابي الحديد معتزلي در مقدمه شرح خود بر نهج البلاغه عبارت معروفي دارد که مي گويد: و قدم المفضول علي الافضل لمصلحه اقتضاها التکليف , (خداوند مفضول يعني ابوبکر را بر افضل يعني علي به سبب مصلحتي که مقتضاي تکليف بود , مقدم ساخت !!!) آيا دعوت رسول خدا را علي (عليه السلام) اول اجابت کرد يا ابوبکر؟ آيا سوره برائت را علي به مشرکين ابلاغ کرد يا ابوبکر؟ آيا در موقع هجرت رسول خدا علي جان خود را سپر پيامبر کرد يا ابوبکر؟ آيا در غدير خم بنا به حديث پيغمبر , علي مولاي ابوبکر و کليه مسلمين شد يا ابوبکر؟ آيا در آيه زکات (انما وليکم الله ...) ولايتي که با ولايت خدا و رسولش آمده درباره علي بود يا ابوبکر؟ آيا حديث منزلت از پيغمبر و مثلي که از هارون به موسي زده شده است درباره علي بوده يا درباره ابوبکر؟ آيا رسول خدا در روز مباهله علي را با اهل و فرزندش براي مباهله مشرکين (نصارا) برد يا ابوبکر را با اهل و فرزندش؟ آيا (در سوره هل اتي) صاحب آيه : يوفون بالنذر و يخافون يوما کان شره مستطيرا علي بوده يا ابوبکر؟ آيا ابوبکر بود آن کسي که در روز احد او را از آسمان جوانمرد خواندند يا علي؟ آيا ابوبکر بود آن کسي که در روز خيبر رسول خدا پرچمش را بدست او داد و خداوند بوسيله او قلعه هاي خيبر را گشود يا علي؟ آيا ابوبکر بود که از رسول خدا ومسلمين با کشتن عمرو بن عبدود غم را زدود يا علي؟ آيا آنکسي که رسول خدا او را براي تزويج دخترش فاطمه برگزيد وفرمود خدا او را در آسمان براي تو تزويج کرده است علي است يا ابوبکر؟ آيا علي است پدر حسن وحسين دو نواده و ريحانه پيغمبر , آن جا که فرمود: آندو سيد جوانان اهل بهشتند و پدرشان بهتر از آنها است يا ابوبکر؟ آيا برادر ابوبکر است که در بهشت بوسيله دو بال با فرشتگان پرواز ميکند (جعفر طيار) يا برادر علي؟ آيا علي بود که رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) بعلم قضا وفصل الخطاب دلالت نمود وفرمود: علي اقضاکم يا ابوبکر؟ آيا علي بود آنکسي که رسول خدا به اصحابش دستور فرمود به او سلام دهند يا ابوبکر؟ آيا از نظر قرابت برسول خدا علي سبقت داشت يا ابوبکر؟ آيا رسول خدا براي شکستن بتهاي طاق کعبه ابوبکر را روي دوش خود قرار داد يا علي را؟ آيا پيغمبر موقع مسدود کردن در خانه جميع اهل بيت خود واصحابش بمسجد در خانه ابوبکر را باز گذاشت يا در خانه علي را؟ آيا آيا آيا آيا آيا آيا. |
88 |
نام و نام خانوادگي: زينب سادات صدر -
تاريخ: 28 شهريور 92
با سلام مي خواستم به علي آقا بگم خودت را خسته نکن همه شما را مي شناسيم لطفا تا دير نشده فکري به حال خود بکني حقيقت چون آفتاب آشکار هست منتظر دلايل بهتري هستم |
89 |
نام و نام خانوادگي: م.ش -
تاريخ: 29 شهريور 92
اقا دمتون گرم الحق قوي ترين سايت امامت را پشتيباني ميکنيد جا پاي اميني ها گذاشتيد بريکلا |
90 |
نام و نام خانوادگي: شاگرد ملازاده -
تاريخ: 03 مهر 92
هيچ امامتي نيست اينا فقط براي گول دادن مردمه به نام خمس وصيغه |
91 |
نام و نام خانوادگي: رضا سلطاني شال -
تاريخ: 05 مهر 92
در جواب علي و شاگرد ملازاده اگر امامتي باشه: ما ضرر نکرديم چون بر اساس روش و سبک زندگي امامت خوب ، صادقانه، مهربانانه، عالمانه و با درستکاري زندگي کرديم. حقي نخورديم. دروغي نگفتيم. بي انصافي نکرديم و .... اگر امامتي نباشه: باز هم ما همانگونه که در بودن امامت زندگي کرديم، همانگونه زندگي خواهيم کرد. در هر دو صورت زندگي خداپسندانه خواهيم داشت. يک مورد: بجز از علي که گويد به پسر که قاتل من...چو اسير گشت بر تو، به اسير کن مدارا اما اي برادران و عزيزان اهل تسنن: جهادالنکاح، رضاع کبير، توهين به هزيان گو بودن پيامبر اکرم عليه و آله السلام، فرار از جهاد، شان نزول آيه تحريم و تير باران تابوت حسن بن علي عليهم السلام، آتش زدن درب خانه اهل بيت عليهم السلام، .....که در کتابهاي صحيح شما هست رو چگونه توجيه مي کنيد. با سبک و سياق خلفاي سه گانه تون زندگي کردن چه لطفي در حق بشريت داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ |
92 |
نام و نام خانوادگي: سرباز ولايت -
تاريخ: 05 مهر 92
اين بنده خدا چقدر نادونه . آخه نادون چرا تعصبي حرف ميزني لله خودت کلاه خودت رو قاضي کن ببين مشکلات دلايلي که اين برادرا گفتن چيه اونو بگو. اينکه برميگرديد ميگيد اينا دروغ و چرته و امامتي نيست در حقيقت هم خودتونو وهم اساتيد و بزرگان خودتونو به اين تعصب کاريها نشون ميديد يعني نشون ميديد که همتون تعصب الکي داريد و بدون هيچ کلام علمي وببخشيد از رو شکم صحبت ميکنيد. اتقوا الله..... |
93 |
نام و نام خانوادگي: راهي بسوي حقيقت -
تاريخ: 05 مهر 92
سلام. اثبات خلافت بلافصل و امامت در: http://alsonnat.blogfa.com/post/52 |
94 |
نام و نام خانوادگي: mohamad7 -
تاريخ: 05 مهر 92
عجب جناب شاگرد ملازاده پس علماي شما با نوشتن اين مطلب تو کتبشون سعي در گمراه کردن مردم داشتند اعجبني ! |
95 |
نام و نام خانوادگي: تراب -
تاريخ: 07 مهر 92
شاگرد جاهل زاده مثل خودش جاهله و متاسفانه از عقل محروم. داداش خدا عقلت بده برو به درد بي درمونت بمير |
96 |
نام و نام خانوادگي: محسن م -
تاريخ: 07 مهر 92
مگه ملازاده هم شاگرد داره؟!! عجب_حداقل ميگفتي شاگرد شافعي يا ابو حنيفه تا با يه واسطه بشي شاگرد امام صادق (ع) يا مثلا احمد ابن حنبل يا مالک تا با چند واسطه بشي شاگرد امام(ع) آخه آدم اسم خودشو ميزاره شاگرد ملازاده اي که روزي *60* تا سوتي نده شب خوابش نميبره خلاصه از اينکه اسباب خنده و شادي ما رو فراهم کردي ممنونم |
97 |
نام و نام خانوادگي: محسن م -
تاريخ: 09 مهر 92
بسم الله الرحمن الرحيم آقا جان از هر نظر تک اميرالمومنين عالمي دلايل عقلي: 1_ولادت امام در کعبه(ولادت حضرت رو مقايسه کنيد با ولادت حضرت عيسي(ع)_طبق آيه 23 س مريم(س) مادر گرامي ايشون بايد بره بيرون از مسجد الاقصي ولي خانه کعبه واسه مادر گرامي حضرت شکافت) 2_شهادت در مسجد 3_پسر عموي پيامبر (ص)(از نزديکترين صحابه و بين خلفاي نزديکترين به پيامبر (ص)) 4_از کودکي تحت تربيت پيامبر(ص) بزرگ شدن 5_دختر پيامبر(ص)همسر ايشان هست 6_خودشان امام و 11 امام فرزندان ايشان و فرزندان بزرگواري مثل قمر بني هاشم عباس (ع) وزينب کبري(س) و... 7_اولين کسي که به اسلام و نبوت خاتم الانبيا(ص) ايمان آورد(به ظاهر در مهماني که پيامبر (ص) سران کفر را دعوت کرد) 8_اولين مردي که پشت سر پيامبر (ص) نماز جماعت خواند(زماني که بيشتر مردم انها رو به خاطر نماز مسخره ميکردنند) 9_محبوبترين فرد نزد خداوند و پيامبر(ص) (شب معراج خداوند با صوت محبوبترين فرد نزد پيامبر(ص) با ايشان صحبت کرد(روايت رو عبدالله بن عمر نقل کرده که بايد تو اين سايت هم باشه)) 10_بارها جان خود را در راه خدا به خطر انداخت(شب ليله المبيت_براي مذاکره با کساني که از او بغض داشتن رفت_جنگهاو...) 11_قبل از اسلام بت پرست نبوده و به دين حنفي (دين حضرت ابراهيم(ع))بوده ولي ديگر خلفا قبل از اسلام ... 12_شمشير وشجاعت علي (ع)(جنگ بدر از مبارزين تن به تن جنگ بود که دايي معاويه(ل)رو کشتن_جنگ احد که همه فرار کردن حضرت موند و از پيامبر (ص)دفاع کرد_جنگ احزاب يا خندق عمر بن عبدود رو کشت عمري که کسي جرات مبازه رو با او نداشت)که فقط ثواب اين شمشير به عمر طبق روايت پيامبر(ص) برابر با عبادت کل جن و انس تا روز قيامت است(بحار ج 20 ص216_المستدرک حاکم نيشابوري ج 1 ص 378 که بهز روايت رو اورده)_جنگ خيبر که پيامبر(ص) گفتند فردا پرچم رو به کسي ميدم که خدا و پيامبرش از او راضي اند و....وپرچم رو تو اون جو حسادت به علي (ع) دادند_جنگ حنين از 12 هزار نفر 12 نفر موندند که يکيش حيدر کرار(ع) بود_جنگ جمل که حضرت پيروز شد_جنگ نهروان با کمترين کشته ممکن اون مومنان بي ايمان رو تار ومار کرد_جنگ صفين که تو نبرد پيروز ولي چون آقامون حيله گر نبود معاويه شکست نخوردو...) 13_زبان ولسان صدق علي(ع)(حضرت ابراهيم(ع)از خداوند لسان صدقي تو ايندگان ميخواد(84 س الشعرا)که خدا ميفرمايد ما علي(ع) رو قرار داديم(50س مريم)_حضرت يه خطبه في البداهه(بدون آماده کردن متن خطبه)داره بدون الف ويکي هم بدون نقطه اون هم معني دار نه بگي يه چيز هاي سر هم گذاشته و... 14_معصوميت از گناه خطا ترک مستحب و اولي(آيه 33 س احزاب(آيه تطهير اهل بيت))_و حتي يه خطا از ايشون در تاريخ ثبت نشده 15_علم حضرت(حديث انا مدينه العلم و عليا بابها)اهل سنت هم اوردنش که پيامبر (ص)ميفرمايد من شهر علمم و علي(ع) دروازه آن است_اعتراف عمر که اگر علي(ع)نبود عمر هلاک ميشد) و... 16_کتاب نهج البلاغه(گرد آورنده امام زاده سيد رضي)(که شايسته ترين کتاب بعد قرآن نهج البلاغه است اوج علم و تقوا يه بشر منجر به اين کتاب شده_خلفا يه خط مثل نهج البلاغه ندارن 17_مقام علي(ع)(که مقام ايشان از تمام پيامبران جزء خاتم الانبا (ص)بيشتر است(آيه 124 س بقره)که حضرت ابراهيم(ع)بعد از مقام نبي_رسول_اولوالعظم و خليل الله تازه تر فيع درجه گرفته به امامت) 18_حافظ و گرد آورنده قرآن(بر اساس شان نزول)هم زمان بدن مطهر پيامبر (ص) رو به خاک سپرد هم زمان با سقيفه 19_شفيع و ميزان و تقسيم کننده بهشت و جهنم که اين کارها به اذن خداست و.... ببخشيد طولاني شد توي هر مورد شک داشتيد به احتمال زياد جوابتون تو همين سايت داده شده آقا جان منو به نوکري قنبرت قبول کن |
98 |
نام و نام خانوادگي: محمد حسن -
تاريخ: 11 مهر 92
محسن جان دمت گرم. خوب جوابهايي دادي ، اکثريت اهل سنت اينو قبول دارن که حضرت علي (ع) جانشين بر حق حضرت محمد (ص) بوده و همين طور موارديو که گفتي قبول دارن و ميدونن درستش چيه ولي فقط ميخوان راهي يا روايتي يا چيزي پيدا کنن که بگن نه ، درست نيست. باعث اين کژ فهميها فقط غرور و تعصب بيجاست . من نميدونم پيامبر ديگه چه جوري بايد ميگفت که اينها باور کنن. به نظر من کساني که ولايت حضرت علي (ع) را نميخوان باور کنن اين مطالب و مقالات را نخونن چون حجت بر اونها تموم ميشه و ديگه نميتونن بگن ما نميدونستيم. انشاء الله خدا همه را به راه راست هدايت کنه البته همه کساني که بخواهند. |
99 |
نام و نام خانوادگي: احمد -
تاريخ: 12 مهر 92
با سلام وخسته نباشيد ايا اين روايت که سيوطي در تفسيرش درمورد مباهله اورده درست است : «فجاء بابى بكر و ولده! و بعمر و ولده! و بعثمان و ولده! و بعلي و ولده». الدر المنثور في تفسير المأثور، ج2، جواب نظر: با سلام دوست گرامي اين روايت دروغ و جعلي را ابن عساکر در تاريخ مدينه دمشق نقل کرده و سيوطي نيز از ايشان نقل کرده است که داراي اشکالاتي است: الف: آلوسي اين روايت را بر خلاف نظر جمهور دانسته است . وي در تفسير خود بعد از نقل اين روايت گويد: وهذا خلاف ما رواه الجمهور . روح المعاني ج 3 ص 190 ب: در سند اين رويات افرادي هستند که متهم به دروغ گويي هستند . سند روايت را ذکر کرده و به بررسي آن مي پردازيم: أخبرنا أبو عبدالله محمد بن إبراهيم أنبأ أبو الفضل بن الكريدي أنبأنا أبو الحسن العتيقي أنا أبو الحسن الدارقطني أنا أبو الحسين أحمد بن قاج أنا محمد بن جرير الطبري إملاء أنا سعيد بن عنبسة الرازي أنا الهيثم بن عدي قال سمعت جعفر بن محمد عن أبيه في هذه الآية ) تعالوا ندع أبناءنا وأبناءكم ونساءنا ونساءكم وأنفسنا وأنفسكم ( قال فجاء بأبي بكر وولده وبعمر وولده وبعثمان وولده وبعلي وولده .تاريخ مدينة دمشق ج 39 ص 177 1- سعيد بن عنبسة الرازي ابي حاتم درباره او گويد: على بن الحسين بن الجنيد قال سمعت يحيى بن معين و سئل عن سعيد بن عنبسة الرازي فقال لا اعرفه فقيل انه حدث عن أبى عبيدة الحداد حديث والان فقال هذا كذاب حدثنا عبد الرحمن قال سمعت على بن الحسن بن الجنيد يقول سعيد بن عنبسة كذاب سمعت أبى يقول كان لا يصدق .علي بن حسين بن جنيد گويد شنيدم از يحيي و از او درباره سعيد بن عنبسه سوال شد گفت من او را نمي شناسم به او گفته شد او از ابي عبيده حديث کرده او در جواب گفت اين کذاب است عبدالرحمان بر من حديث کرده که که از علي بن حسن بن جنيد شنيدم که مي گفت سعيد کذاب است و از پدرم شنيدم که مي گفت تصديق ندارد . الجرح والتعديل ج4 ص52 2- الهيثم بن عدي ذهبي درباره او چنين نقل مي کند: الهيثم بن عدي الطائي أبو عبد الرحمن المنبجي ثم الكوفي قال البخاري ليس بثقة كان يكذب ...يحيى ليس بثقة كان يكذب وقال أبو داود كذاب وقال النسائي وغيره متروك الحديث... وذكره بن السكن وابن شاهين وابن الجارود والدارقطني في الضعفاء بخاري گويد او ثقه نيست و دروغگوست.. يحيي گويد: او ثقه نيست و دروغ مي گفت ابوداود گويد او دروغگوست نسائي و غيره گويند او منکر الحديث است. ابن سکين ، ابن جارود، دارقطني او را در ضعفاء ذکر کرده اند. لسان الميزان ج6 ص209 ج: ابن تيميه کتاب ابن عساکر را از جمله کتابهايي مي داند که در آن رواياتي ( روايات فضائل) وجود دارد که جعلي و دروغ هستند .منهاج السنة النبوية ج 7 ص 40 د: اين روايت با روايات صحيح که در صحيح مسلم و کتاب هاي ديگر آمده است که مراد از آيه مباهله حضرت علي ، حضرت زهراء و حسنين عليهم السلام هستند، درتعارض است. وَلَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ { فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ } دَعَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَلِيًّا وَفَاطِمَةَ وَحَسَنًا وَحُسَيْنًا فَقَالَ اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِي . صحيح مسلم ، ج 7 - ص 120 – 121 ابن كثير دمشقي سلفي مينويسد: قال جابر " أنفسنا وأنفسكم " رسول الله صلى الله عليه وسلم وعلي بن أبي طالب " وأبناءنا " الحسن والحسين " ونساءنا " فاطمة . وهكذا رواه الحاكم في مستدركه عن علي بن عيسى عن أحمد بن محمد بن الأزهري عن علي بن حجر عن علي بن مسهر عن داود بن أبي هند به بمعناه . ثم قال : صحيح على شرط مسلم ولم يخرجاه هكذا . جابر گفته است : "خويشان نزديک ما و خويشان نزديک شما " رسول خدا صلي الله عليه وسلم و علي و" پسران ما " حسن و حسين و " زنانمان" فاطمه است ؛ و اين چنين حاکم اين روايت را در مستدرکش از علي بن عيسي از احمد بن محمد بن الازهري از علي بن حجر از علي بن مسهر از داود بن ابي هند با همين مضمون نقل کرده است سپس گفته است اين روايت طبق شروط مسلم ( براي صحت حديث) صحيح است ولي بخاري و مسلم آن را ( در کتاب هايشان) نياورده اند.تفسير ابن كثير - ابن كثير - ج 1 - ص 379 . موفق باشيد گروه پاسخ بهه شبهات |
100 |
نام و نام خانوادگي: محمد -
تاريخ: 13 مهر 92
شاگرد ملازاده مگه صيغه (متعه) و خمس بصراحت توي قرآن نيومده؟؟ مگه پيامبر و اصحابشون به اينها عمل نميکردن؟؟ دستور خدا در مورد خمس رو گذاشتين زير پاهاتون، تازه دو قورت و نيمتون هم باقيه؟؟ |
101 |
نام و نام خانوادگي: مهدي313 -
تاريخ: 14 مهر 92
ببينيد يکي از نشانه هايي که حديث ديدم بدانيم قطعا دروغ و جعلي است آن است که در حديثي که مربوط به فضايل باشد بيايد که در آن ابتدا نام ابوبکر و بعد عمر و بعد عثمان و بعد اميرالمومنين امده باشد .نگفتم دونفر و بعد اميرالمومنين .بلکه مي گويم هر سه نفر باشند . يعني اگر جايي گفتند اول ابوبکر و بعد عمر و بعد عثمان و بعد اميرالمومنين .بدانيد قطعا اين ترکيب چينش تا جايي که من ديده ام از يک حديث جعلي موضوع دم مي زند . مثلا : «فجاء بابى بكر و ولده! و بعمر و ولده! و بعثمان و ولده! و بعلي و ولده» مي خواستم نظر سايت را هم جويا شوم که ايا برداشت بنده درست است و ايا شما تاکنون حديثي صحيح يا حسن را با چنين ترکيبي ديده ايد ؟ جواب نظر: با سلام دوست گرامي بيان شد که آيه مباهله فقط در حق اهل بيت عليهم السلام نازل شده است و چنين رواياتي که هر چند نام حضرت علي عليه السلام را نيز ذکر کرده باشند، جعلي است موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
102 |
نام و نام خانوادگي: عليرضافريدي -
تاريخ: 15 مهر 92
بعضي ها تلاش مي كنند جنگي راكه بين علي ع ومعاويه اتفاق افتاده را مصداقي ازمصاديق اين سخن الله قرار دهند: اگر دو طائفه از مؤمنين به جان هم افتادند بينشان اصلاح كنيد پس اگر معلوم شد يكي از آن دو طائفه بر ديگري ستم ميكند با آن طائفه كارزار كنيد تا به حكم اجبار تسليم امر خدا شود و اگر به سوي خدا برگشت بين آن دو طائفه به عدل اصلاح كنيد و باز هم توصيه ميكنم كه عدالت را گسترش دهيد كه خدا عدالت گستران را دوست مي دارد. مي گويندكه قران كريم يا احاديث وارده بيان مي كنند كه معاويه مومن است زيرا الله ميفرمايد :وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنْ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ الآية 9، من سورة الحجرات. من اين روايت را ازصحيح بخاري نقل مي كنم وميخواهم روشن كنم كه ايمان واقعي استعمال مي شود براي كسي ولي مراد ازآن ايمان ظاهري مي باشد ولو اينكه طرف منافق باشد صحيح البخاري« كِتَاب الصُّلْحِ«بَاب مَا جَاءَ فِي الْإِصْلَاحِ بَيْنَ النَّاسِ إِذَا ... رقم الحديث: 2507 حَدَّثَنَا مُسَدَّدٌ، حَدَّثَنَا مُعْتَمِرٌ، قَالَ : سَمِعْتُ أَبِي، أَنَّ أَنَسً ارَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ ، قَالَ : "قِيلَ لِلنَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ : لَوْ أَتَيْتَ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ أُبَيٍّ ، فَانْطَلَقَ إِلَيْهِ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَرَكِبَ حِمَارًا ، فَانْطَلَقَ الْمُسْلِمُونَ يَمْشُونَ مَعَهُ وَهِيَ أَرْضٌ سَبِخَةٌ ، فَلَمَّا أَتَاهُ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ، فَقَالَ : إِلَيْكَ عَنِّي ، وَاللَّهِ لَقَدْ آذَانِي نَتْنُ حِمَارِكَ ، فَقَالَ رَجُلٌ مِنْ الْأَنْصَارِ مِنْهُمْ : وَاللَّهِ لَحِمَارُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَطْيَبُ رِيحًا مِنْكَ ، فَغَضِبَ لِعَبْدِ اللَّهِ رَجُلٌ مِنْ قَوْمِهِ فَشَتَمَهُ ، فَغَضِبَ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا أَصْحَابُهُ ، فَكَانَ بَيْنَهُمَا ضَرْبٌ بِالْجَرِيدِ وَالْأَيْدِي وَالنِّعَالِ " ، فَبَلَغَنَا أَنَّهَا أُنْزِلَتْ وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا سورة الحجرات آية 9". http://library.islamweb.net/hadith/display_hbook.php?bk_no=146&hid=2507&pid=101061 از انس روايت شده كه گفت : شخصي به رسول خدا ص عرضه داشت چه خوب بود سري به عبد الله بن ابي)وي بزرگ منافقين بود(بزني . رسول خدا ص بدون درنگ بر الاغي سوار شد و مسلمانان هم با او به راه افتادند ، و راهي كه ميبايد طي ميكردند زميني خشك و شوره زار بود ، همين كه رسول خدا ص به عبد الله و همفكرانش رسيد عبد الله گفت : دور شو از من ، به خدا سوگند بوي الاغت ناراحتم كرد. مردي از انصار گفت : به خدا سوگند الاغ رسول خدا ص خوشبوتر از تو است. بعضي از ياران عبد الله به حمايت او برخاسته و بعضي از ياران رسول خدا ص به حمايت از آن جناب برخاستند ، و هر دو طايفه عصباني بودند ، دست به شاخههاي خرما برده ، بعضي با دست و با كفش به يكديگر زدند ، اينجا بود كه آيه و ان طائفتان من المؤمنين اقتتلوا فاصلحوا بينهما نازل شد. پس ايه ايمان را برمنافقين تطبيق كرد بنابه روايتي كه درصحيح بخاري امده. پس به ضرورت ولزوم نيست، وقتي ايه مي گويد :واگر دوطايفه ازمومنين باهم به جنگ پرداختند پس بينشون اصلاح كنيد.يعني مراد ايمان حقيقي است صحيح البخاري« كِتَاب الْإِيمَانِ«بَاب خَوْفِ الْمُؤْمِنِ مِنْ أَنْ يَحْبَطَ عَمَلُهُ ... رقم الحديث: 47 حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَرْعَرَةَ، قَالَ : حَدَّثَنَا شُعْبَةُ، عَنْ زُبَيْدٍ، قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا وَائِلٍعَنِ الْمُرْجِئَةِ ، فَقَالَ ، حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ، أَنّ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ، قَالَ : "سِبَابُ الْمُسْلِمِ فُسُوقٌ ، وَقِتَالُهُ كُفْر http://library.islamweb.net/hadith/display_hbook.php?bk_no=146&hid=47&pid=97737 |
103 |
نام و نام خانوادگي: محسن م -
تاريخ: 17 مهر 92
چرا اين همه دين و مذهب و فرقه به وجود اومد: چون انسانها خيال ميکردند خاتم هاي دين(خاتم انبيا(ص)وخاتم الاوصيا(عج)) رو اونها تعيين ميکنند ولي ندونستند اين خاتم ها رو خداوندي که پيامبر و امام رو برگزيده تعيين ميکنه يهوديان هنوز هم فکر ميکنند از حضرت موسي(ع) به بعد ديگه شريعتي نيست و اين تفکر باعث شد نه فقط الان بلکه در زمان بعثت حضرت عيسي(ع) اون رو قبول نکنند و حتي ميخواستند که حضرت(ع) رو بکشند مسيحيان هم همين طور زير بار شريعت خاتم الانبيا(ص) نرفتند چون فکر ميکردنند حضرت عيسي(ع) آخري هستش خداوند نام مبارک محمد(ص)رو از زبان مبارک عيسي(ع) به مردم بار ها گفت تو در دين عيسي(ع) توقف نکنند در لابه لاي اين مخالفت هاي که با حق شد از زمان حضرت آدم (ع) به بعد_بت پرستي هم به خاطر جهل انسانها درست شد وگرنه اولين بشر که خودش پيامبر بوده گذشت تا بعضي از مسلمانها هم به اين*اشتباه تاريخي*دچار شدن خداوند هم حجت رو بر ما تمام کرد و فرمود:دچار اين اشتباه بزرگ نشيد ولي(سرپرست) شما تنها من و پيامبر(ص) نيستيم يه شخص سومي هم هست(آيه 55 س مائده) اينجا نميخوام ثابت کنم اون شخص سوم کي هست(هر چند تو منابع اهل سنت اومده اين شخص علي بن ابي طالب(ع) هست)ولي بلاخره شخص سومي هم وجود داره اون کيه؟؟؟اگر علي(ع) نيست اهل سنت اينجا به وجود اومد که شخص سوم رو نپزيرفت نميخوام اهل سنت رو با يهودي هاي صيهونيست که دشمن ترين انسانها براي همه مسلمانانند يا مسيحيان مقايسه کنم ما اهل سنت رو دوست داريم چون مسلمانند هرچند امامت علي (ع) رو قبول نکردنند اگر اثبات امامت رو خونده باشيد مقام امامت رو بزرگ خواهيد دونست عده اي هم شيعه شدن(لفظ شيعه علي(ع)از زبان مبارک پيامبر(ص) به سلمان و ابوذر و...گفته شده) چون قرآن آخرين کتاب آسماني بود ديگه قرار نبود براي اينکه شيعيان هم فرقه فرقه نشن کتابي فرستاده بشه ولي پيامبر (ص) حديث 12 خليفه بعد از من و آخرين انها هم نام من است و... رو مطرح کرد تا فرقه هاي واقفيه و اسماعيليه و... درست نشن و همه گان خاتم الاوصيا مهدي جان فاطمه(عج) رو بپذيرن که اينطور نشد و عده اي هم اينجا کم آوردن هرکس بميرد و بر گردن او بيعتي نباشد به مرگ جاهلي مرده است |
104 |
نام و نام خانوادگي: محمد -
تاريخ: 17 مهر 92
شاگرد ملازاده چرا جواب سوالمو نميدي؟ يه شبهه از خودت درست ميکني و ميندازي به اميد اينکه شايد حرفت بگيره؟؟ هر کي از اهل سنت اگه ميتونه، جواب بده که چرا اهل سنت خمس و متعه رو که صريحا تو قرآن اومده، رد ميکنن؟ واسه اينکار دليل محکمي هم آيا دارن؟؟؟ |
105 |
نام و نام خانوادگي: ناهيد جوادي -
تاريخ: 26 مهر 92
با سلام براي من سوالي پيش آمده که نماز پيابر (ص) را بعد از رحلت ايشان چه کسي خواند ؟ عبارت نماز معصوم را بايد معصوم بخواند از امام زمان هست يا نه ؟ پس چطور ميگويند نماز پيامبر را ابوبکر خوانده؟ جواب نظر: با سلام کاربر گرامي اولين شخصي که بر پيکر مطهر پيامبر صلي الله عليه و آله نماز خواند حضرت علي عليه السلام بود . در اين خصوص طبرسي روايتي را چنين نقل مي کند: وَ فِي رِوَايَةِ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ أَنَّهُ قَالَ: أَتَيْتُ عَلِيّاً ع وَ هُوَ يُغَسِّلُ رَسُولَ اللَّهِ ص وَ قَدْ كَانَ أَوْصَى أَنْ لَا يُغَسِّلَهُ غَيْرُ عَلِيٍّ ع وَ أَخْبَرَ أَنَّهُ لَا يُرِيدُ أَنْ يُقَلِّبَ مِنْهُ عُضْواً إِلَّا قُلِّبَ لَهُ وَ قَدْ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع لِرَسُولِ اللَّهِ ص مَنْ يُعِينُنِي عَلَى غُسْلِكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ جَبْرَئِيلُ فَلَمَّا غَسَّلَهُ وَ كَفَّنَهُ أَدْخَلَنِي وَ أَدْخَلَ أَبَا ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادَ وَ فَاطِمَةَ وَ حَسَناً وَ حُسَيْناً ع فَتَقَدَّمَ وَ صَفَفْنَا خَلْفَهُ فَصَلَّى عَلَيْهِ وَ عَائِشَةُ فِي الْحُجْرَةِ لَا تَعْلَمُ قَدْ أَخَذَ جَبْرَئِيلُ بِبَصَرِهَا ثُمَّ أَدْخَلَ عَشَرَةً مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ عَشَرَةً مِنَ الْأَنْصَارِ فَيُصَلُّونَ وَ يَخْرُجُونَ حَتَّى لَمْ يَبْقَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ إِلَّا صَلَّى عَلَيْهَ قُلْتُ لِعَلِيٍّ ع حِينَ يُغَسِّلُ رَسُولَ اللَّهِ ص إِنَّ الْقَوْمَ فَعَلُوا كَذَا وَ كَذَا وَ إِنَّ أَبَا بَكْرٍ السَّاعَةَ لَعَلَى مِنْبَرِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ مَا يَرْضَى النَّاسُ أَنْ يُبَايِعُوا لَهُ بِيَدٍ وَاحِدَةٍ إِنَّهُمْ لَيُبَايِعُونَ بِيَدَيْهِ جَمِيعاً يَمِيناً وَ شِمَالًا فَقَالَ عَلِيٌّ ع يَا سَلْمَانُ- فَهَلْ تَدْرِي مَنْ أَوَّلُ مَنْ يُبَايِعُهُ عَلَى مِنْبَرِ رَسُولِ اللَّهِ ص؟ِ- در روايت سليم بن قيس هلالى از سلمان فارسىّ رضى اللَّه عنه آمده است كه گفت: به خدمت حضرت علىّ عليه السّلام رسيدم، و آن حضرت سرگرم غسل دادن پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله بود- زيرا رسول خدا وصيّت فرموده بود كه او را جز علىّ بن ابى طالب كسى غسل ندهد و خود خبر داده بود كه هنگام غسل او جسد مبارك به هر سمتى كه بخواهد خود بر مى گردد و علىّ پرسيده بود كه هنگام غسل چه كسى مرا كمك مى كند؟ و رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرموده بود: جبرئيل [تو را يارى خواهد كرد]. چون از كار غسل و تكفين فارغ شد، من و أبو ذرّ و مقداد و فاطمه و حسن و حسين عليهم السّلام را داخل نموده و ما وارد شديم، در آنجا حضرت امير جلو ايستاده و ما در پشت آن حضرت بر رسول خدا نماز خوانديم، و عائشه در گوشه اطاق نشسته و هيچ توجّهى بما نداشت گويا جبرئيل ديدگانش را پوشانده بود، سپس هر بار ده نفر از مهاجرين و ده نفر از انصار (بيست نفر بيست نفر) را داخل خانه مى نمود، آنان نيز نماز خوانده و خارج مىشدند، و به همين ترتيب همه جماعت مهاجر و انصار بر جنازه مطهّر نماز خواندند. سلمان گويد: هنگام غسل جريان سقيفه را به گوش او رساندم و اينكه الحال أبو بكر بر منبر رسول خدا نشسته و مردم با او بيعت مى کنند حضرت علىّ عليه السّلام فرمود: اى سلمان، آيا دانستى اوّلين نفر كه در منبر پيامبر با أبو بكر بيعت نمود كه بود؟ گفتم: نه، جز آنكه در سقيفه بنى ساعده أوّل كسى كه با أبو بكر بيعت نمود. الإحتجاج على أهل اللجاج( للطبرسي)ج 1 ص80 علامه امين نيز در اعيان الشيعه در اين خصوص از شيخ مفيد چنين نقل مي کند: شيخ مفيد گويد: چون حضرت على (ع) از کار غسل دادن و تجهيز حضرت محمد (ص) فراغ يافت، جلو ايستاد و بر آن حضرت نماز خواند و هيچ کس در نماز خواندن بر پيامبر با على همراه نشد.مسلمانان در مسجد بودند و درباره اينکه چه کسى بر آن حضرت نماز گزارد و او را در کجا به خاک سپارند بحث و گفت وگو مى کردند.آن گاه امير المؤمنين به سوى آنان رفت و گفت: رسول خدا (ص) چه زنده باشد و چه مرده رهبر و پيشواى ماست پس شما دسته دسته بر جنازه پيامبر حاضر شويد و بدون آنکه امامى داشته باشيد و بر او نماز بخوانيد و برگرديد در منابع اهل سنت نيز آمده است که اصحاب گروه گروه وارد خانه پيامبر صلي الله عليه و اله شده ونماز مي خواندند. روايتي را احمد چنين نقل کرده است :فَكَانُوا يَدْخُلُونَ مِنْ هَذَا الْبَابِ فَيُصَلُّونَ عَلَيْهِ ، ثُمَّ يَخْرُجُونَ مِنَ الْبَابِ الآخَرِ .مسند أحمد بن حنبل ج 5 ص 81 ا بنابراين نماز پيامبر صلي الله عليه و آله که فقط يک بار واجب است، توسط حضرت علي عليه السلام خوانده شد و ديگر صحابه نيز بصورت گروه گروه که شايد ابوبکر هم در داخل آنها باشدف بعد از نماز حضرت علي(ع) آمدند و بر پيکر پيامبر(ص) نماز گذاردند اما در خصوص سؤال ديگري که مطرح کرديد بايد عرض شود که روايات فراواني در منابع شيعه از ائمه عليهم السلام نقل شده است که فرموده اند:«أَنَّ الْإِمَامَ لَا يَلِي أَمْرَهُ إِلَّا إِمَامٌ مِثْلُهُ »«وَ لَا يَلِي الْوَصِيَّ إِلَّا الْوَصِي» متولي غسل، کفن و دفن معصوم بايد معصوم ديگر و يا وصي او باشد. جهت مشاهده روايات در خصوص به اين آدرس رجوع کنيد موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
106 |
نام و نام خانوادگي: رضا -
تاريخ: 28 مهر 92
سلام ايا مقاله اي مجزا درباره شان نزول ايه مباهله درسايت موجود است ؟؟ جواب نظر: با سلام دوست گرامي مقاله جداگانه درباره آيه مباهله در سايت موجود نيست اما جهت اطلاع مي توانيد به اين آدرس رجوع کنيد موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
107 |
نام و نام خانوادگي: احمد -
تاريخ: 29 مهر 92
يک حکايت جالب و خواندني درباره پيام غدير روزي يكي از دوستان اهل سنت به ديدنم آمده بود . گفتگوي مفصلي درباره حقانيت اهل بيت داشتم از جمله به خطبه ي حضرت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) در غدير خم استناد كردم . ايشان مي گفت : مولا در اين حديث به معناي دوست آمده است . نهايتا هر چه دليل آوردم قبول نكرد . خداحافظي كرد و به سمت بلوچستان حركت كرد . يك ساعت از رفتنش گذشته بود كه به او زنگ زدم و گفتم : كار خيلي مهمي با شما دارم بايد برگردي!!! گفت : من بايد بروم ؛ وقت ندارم برگردم ؛ خانواده ام منتظرم هستند چه كارم داري ؟ در تلفن بگو!! گفتم : كار مهمي دارم ؛ تلفني نمي توانم بگويم بايد خودت اينجا باشي . خيلي اصرار كردم و به زور برگشت . وقتي به من رسيد گفت : چه كار مهمي داري كه من را از اين همه راه برگرداندي ؟ گفتم : مي خواستم بهت بگم : دوستت دارم . گفت : همين !!! گفتم : بله . همين را خواستم به شما بگويم . دوستم ناراحت شد و گفت : خانواده ام منتظرم بودند و بايد مي رفتم اين همه راه من را برگرداندي كه بگويي دوستت دارم !! اذيت مي کني ؟ گفتم : سوال من همين جا است چطور وقتي شما با عجله به سمت خانواده ي منتظرتان مي رويد ، و شما را از راهتان که مي رويد بر مي گردانم تا به شما بگويم دوستت دارم ؛ ناراحت مي شوي و در عقل من شک مي کني !! ولي وقتي پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله) دهها هزار نفر را که با عجله به سمت خانواده ي خود که آماده ي استقبال از آنها بودند ، مي رفتند سه روز در زير آفتاب سوزان ، معطل کردند كه فقط بگوند : هر کس من را دوست دارد علي (عليهالسلام) را دوست بدارد . اين کار پيامبر (صلي الله عليه و آله) عاقلانه بود ! آيا اين اقدام پيامبر (صلي الله عليه و آله) ناراحتي مسلمانان را در پي نمي داشت ؟؟ آيا آنها در عقل چنين پيامبري شک نمي کردند ؟ با اين كاري كه كردم دوستم با تمام وجود احساس کرد که چه حرف خنده داري زده است و اقرار کرد که پيامبر در جريان غدير خم ، نکته ي مهمتري مي خواست بيان کند و الا بيان دوستي علي (عليهالسلام) نيازي نبود مسلمانان را از راهشان برگردانند |
108 |
نام و نام خانوادگي: محسن م -
تاريخ: 29 مهر 92
سلام دمت گرم آقا احمد با حال بود عند الله عند الرسول عندالصحابه عند الخلفا عند ال هر کي ميشه پيامبر(ص)صد وبيست هزار نفر يعني يه ورزشگاه آزادي پر(تازه تو راهرو هم آدم نشسته باشه) رو چند روز نگه داره_اوني که نرسيدن سريع برسن اوني هم که رفتن برگردن واسه دوستي علي(ع) !/?/! يه نگگگاهي به دور و ور تون بندازيد |
109 |
نام و نام خانوادگي: شقايق -
تاريخ: 30 مهر 92
خير ببينيد! من توي دانشگاه مذاهب اسلامي درس ميخونم،باور کنيد اينا با خودشونم درگيرن:) عاشقانه عمر رو دوست دارن:) به خدا باور کنيد هرچي ما باهاشون مودبانه حرف ميزنيم اونا پشت سرمون بد ميگن. شکلات ولادت امام هادي رو بينشون پخش کردم ، با اجبار يه دونه شکلات برداشتن. اصلا توي فقهشون نميدونيد چه چيزايي هست که؟ من هرروز که مي بينمشون خدا رو از اينکه توي يه خانواده شيعه به دنيا اومدم شکر مي کنم. حيف که زورشون نميرسه وگرنه همونجا که واسشون دليل مياريم ميخوان خفمون کنن:) |
110 |
نام و نام خانوادگي: مجنون و عاشق سينه چاک اهل بيت -
تاريخ: 01 آبان 92
سلام خدمت شما برادر گرامي انگار ايميل هاي من به دست شما نرسيده است مجبورم سوالم رو اينجا بگم..ميخواستم اگه ميشه اون روايتي رو که خليفه ي دوم اهل سنت قبل از مرگ گفت رو به من بدهيد منظورم کلاميه که گفت نميداني ما چه کارها که انجام نداديم.ميخواستم برسي سنديش هم کنيد ممنونتونم جواب نظر: با سلام دراين خصوص به اين آدرس مراجعه کنيد موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
111 |
نام و نام خانوادگي: نيلوفر -
تاريخ: 02 آبان 92
با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت برو بچه هاي سايت.يه سول داشتم .علماي اهل سنت که در تفسير هاي خود اياتي که در حق حضرت علي نازل شده قبول دارند.اما در صورتي که براي اثبات امامت ابوبکر يک مدرک صحيح قراني ندارند اما باز ابوبکر رو به عنوان جانشين قرار ميدن.اگه براي يک ادم عادي اين دلايل و بياري قانع ميشه حالا علماي سني هاواقعا نميدونندکه حق با علي.به نظر من علماي سني ها تفسير به راي ميکنن و جايگاهشون اتش جهنم. |
112 |
نام و نام خانوادگي: عليرضا -
تاريخ: 04 آبان 92
سلام در مورد سندي که در ذيل آيه اکمال دين فرموديد من اين سند را در اختيار يک اهل سنت قرار دادم در جوابم ايشان فرمودند: حديثي که از خطيب بغدادي و امام ابن کثير نقل کردند از نظر علماي حديث اهل سنت صحيح نميباشد اولا خطيب بغدادي اين حديث را در تاريخشان آورده است که هر چه در تاريخ آمده باشد حتما صحيح نيست و خطيب هم تصحيحش نکرده.اما در مورد ابن کثير ايشان هم حديث رو در تاريخش ذکر کرده و آن را تاييد نکرده نکته مهم اينجاست که ابن کثير در جايي ديگه همين حديث رو آورده و آن را تضعيف ميکند وآن را صحيح نميداند آدرسشم در تفسير ابن کثير تفسير آيه 3سوره ماءده. لطفا دقيق جواب بديد که در بحث با ايشان استفاده کنم سپاس. يا علي درپناه حق. جواب نظر: با سلام دوست گرامي خود خطيب بغدادى نيز اين حديث را صحيح مى داند; زيرا وى درباره سند آن سخنى نگفته و سكوت وى از طعن در سندى و بيان سندى ديگر نشان گر مقبول بودن حديث نزد خطيب بغدادى و اعتقاد و تأكيد او بر اين حديث است. از سوى ديگر خطيب بغدادى از عالمان موجّه و مورد اعتماد سنيان به شمار مى رود و ذهبى در شرح حال وى تعابير بلندى به كار برده است. وى در سير أعلام النبلاء درباره خطيب بغدادى مى نويسد: الخطيب، الإمام الأوحد، العلامة المفتي، الحافظ الناقد، محدّث الوقت أبوبكر، أحمد... ، صاحب التصانيف، وخاتمة الحفّاظ... ، وكتب الكثير، وتقدّم في هذا الشأن، وبذر الأقران، وجمع وصنّف وصحّح، وعلّل وجرّح، وعدّل وأرّخ وأوضح، وصار أحفظ أهل عصره على الإطلاق . خطيب، پيشواى يگانه، علامه صاحب فتوا، حافظ ناقد، محدث زمان خود و خاتم حفاظ بود... بسيار نوشت و در اين ويژگى بر ديگران تقدم يافت و از معاصرانش پيش افتاد و به جمع آورى، تصنيف، تصحيح، توضيح، جرح و تعديل، تاريخ نگارى و آشكارسازى پرداخت و به طور مطلق احفظ اهل زمانش شد.سير أعلام النبلاء: 18 / 270 / ش 137 اين کثير نيز اين روايت را از خطيب بغدادي نقل کرده و سکوت کرده است اما در خصوص تضعيف ابن کثير در تفسير نيز مي گوييم او بدون دليل اين روايت را تضعيف کرده است در اين خصوص سبب تضعيف را ذکر نکرده است درحالي که سند اين روايت بطور کامل بررسي شده است که راويان آن همه ثقه هستند و شايد علت تضعيف او بخاطر تعصب او باشد همچنانکه خيلي از مطالب درباره غدير از جمله نقل ماجراي يمن را تحريف کرده است در خصوص سند روايت به اين آدرس رجوع کنيد موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
113 |
نام و نام خانوادگي: يه شيعه -
تاريخ: 11 آبان 92
اين عزيزاي اهل سنت يا همون وهابي يه جوري ميگن امات تو قرآن نيومده که انگار خلافت ابوبکر در قرآن مستقيما اومده! نه تنها تو قرآن بلکه تو کتب خودشون يه فضيلت از ابوبکر ندارند! حالا دم از امامت تو قرآن ميزنند! اگه قرار بود همه چي آشکارا مستقيما تو قرآن ميومد پس چطور بود خدا همه رو مي فرستاد بهشت يا حهنم! ديگه براي چي به اين دنيا اومديم! پس کجا بايد بريم تحقيق مطالعه اختيار انتخاب پس اينا چي ميشنود؟؟؟ آيا عقيده ي من درست است؟؟؟؟ |
114 |
نام و نام خانوادگي: nima419 -
تاريخ: 12 آبان 92
سلام و خسته نباشيد يه سوال از برادران اهل سنت يکي از اعجاز هاي قرآن کريم داشتن حرف امام به تعداد 12 مي باشد برادران اهل سنت به نظر شما اين 12 امام منظور خاصي رو نمي رسونه ؟؟:) |
115 |
نام و نام خانوادگي: عليرضا فرهاديان -
تاريخ: 23 آبان 92
سلام عليکم. آيا 14 معصوم عصمت خود را از جانب خداوند داشته اند؟ يعني معصوم به دنيا آمده اند؟ با احترام خواهشمندم جوابم مختصر و مفيد باشد. و بعد اينکه امامت 12 امام تماما از جانب خداوند تعييد شده اند؟ جواب نظر: با سلام دوست گرامي عصمت موهبتي است الهي كه افرادي كه لائق آن بوده اند خداوند با آنان موهبت كرده است و چون خداوند داراي علم گسترده و غير محدود است، به لياقت انسانها آگاهي كامل دارد از اين رو آنان را كه شايستگي آن را داشته باشد با اين امتياز تخصيص مي دهد و با وجود اين نيرو ديگر اختيار گناه و معصيت از آنان صورت نمي گيرد.در حقيقت افرادي با جنبه اختياري و ارادي خود توانستند به مقامي برسند كه لياقت عصمت را داشته باشند جهت اطلاع بيشتر در اين خصوص به اين ادرس رجوع کنيد اما درباره امر امامت نيز بايد به اين نکته توجه کرد که امامت امري الهي است. خداوند متعال در قرآن بارها به صراحت امامت و خلافت را امري الهي معرفي کرده است؛ و اولين دليل همان آيهاي وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيتِي قَالَ لَا ينَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ (البقرة: 124) چون ابراهيم را پروردگارش با کلماتى بيازمود و وى آن همه را به انجام رسانيد، [خدا به او] فرمود: «من تو را پيشواى مردم قرار دادم»، [ابراهيم] پرسيد: «از دودمانم[چطور]؟» فرمود: «پيمان من به بيدادگران نمىرسد». در اين آيه به صراحت امامت عهد الهي معرفي شده است و مقامي که خداوند آن را عطا ميکند و نه اينکه شخص با شايستگيهاي فردي و يا ياد گرفتن برخي کلمات به آن برسد! جهت اطلاع بيشتر در اين خصوص به اين آدرس ها رجوع کنيد موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
116 |
نام و نام خانوادگي: مصطفي -
تاريخ: 27 آبان 92
بسم الله الرحمن الرحيم آخه اين اهل تسنن ديگه چقدر دليل ميخوان ؟؟؟؟ آخه ديگه چقدر ادله ؟؟؟؟؟ فقط لطفا يه فکري به حال شهرهاي جنوبي ما بکنين مخصوصا اهواز و شهرهاي عرب نشين من خودم عرب زبانم و ساکن تهران وقتي گاهي اوقات به اهواز ميرم به فاميل سر بزنم از اينکه ميبينم اين همه مردم سني شدن ابراز تاسف ميکنم لطفا به اين مسئله جدا رسيدگي بشه يا علي عليه السلام |
117 |
نام و نام خانوادگي: مجنون و عاشق سينه چاک اهل بيت -
تاريخ: 27 آبان 92
آقا مصطفي حتما منظورشون اينه که از افزايش جمعيت اهل سنت ناراحت هستن و نه اينکه افراد سني بشن و از شيعه بودن خود برگردند زيرا کسي پيرو مذهبي نميشود که براي اثبات خودش و فضايل بزرگانش حتي يک روايت صحيح در کتاب هاش موجود نيست و سراسر تناقض و ابهام در اون بيداد ميکنه مثلا از يک طرف همه صحابه را بهشتي ميدانند و از يک طرف حديث حوض در کتاب هايشان است يا اينکه ميگويند زنان پيامبر معصومند و از يک طرف با سنده صحيح دارند که يکي از زنان پيامبر مرتد شد و ميليون ها تناقض ديگر و يا متعه را حرام ميدانند و در کتاب بخاري از قول يک صحابي دارند ما در زمانه پيامبر و ابوبکر و مدتي هم در زمان عمر متعه ميکرديم و اگه متعه حرام بوده فاتجه ي صحابه خوانده است و تناقضات وحشتناک ديگر....کارشناس گرامي برادر و سرور ارجمندم ميخوام بدونم آيا شما هنوز هم از طريق ايميل به شبهه ها پاسخ ميديد يا اينجا سوالامو مطرح کنم جواب نظر: با سلام دوست گرامي؛ پاسخ دهي در بخش «نظرات» و «طرح پرسش» در ايام محرم بخاطر تبليغ، كند شده بود كه دوباره بروز مي باشد مي توانيد در هر دو بخش سوالات خود را مطرح كرده تا پاسخ داده شود. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
118 |
نام و نام خانوادگي: مهديار -
تاريخ: 28 آبان 92
الحمد لله الذي جعلنا من المتمسکين بولايۀ علي بن أبي طالب عليه السلام |
119 |
نام و نام خانوادگي: حسين مرادي -
تاريخ: 02 آذر 92
اگر حقيقتا بخواهيم درباره ي ابن حبان صحبت کنيم او در تويق رجال خيلي ساده گير بوده نسبت دادن تساهل به وى در توثيق رجال ، با وجود سختگيرى وى در جرح رجال ، از آن جا ناشى مى شود كه ابن حبّان برخلاف مشهور ، عدم ذكر جرح در مورد راوى را براى توثيق آن راوى با دو شرط ، كافى دانسته است : اوّل آن كه روايت كننده از راوى و آن كس كه راوى از او روايت كرده (راوى و مروى عنه) ، هر دو ثقه باشند . دوم آن كه راوى مزبور ، حديث مُنكرى را روايت نكرده باشد . وى با همين روش ، بسيارى از مجهولان را كه تنها يك نفر از آنها نقل روايت كرده ، توثيق كرده و در كتاب الثقات خود ، داخل نموده است خوب به نظر شما با اين وجئد ابن حبان فرد مورد اعتمادي است در رجال شناسي؟؟؟؟؟ جواب نظر: با سلام دوست گرامي هرچند عده اي خواسته اند بيان کنند که ابن حبان در توثيق، تساهل داشته است، ولي بزرگان اهل سنت، عكس آن را قائل هستند و او را سختگير در امور وثاقت مىدانند. مزي، ابن حجر، ذهبي توثيقات او را تاييد کرده و بر اين نکته پافشاري مي کنند که او سرچشمه شناخت ثقات است و عده اي ديگر نسبت تساهل به او را بشدت رد کرده اند و او را از متشددين دانسته اند جهت اطلاع بيشتر در اين خصوص به اين آدرس رجوع کنيد موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
120 |
نام و نام خانوادگي: حسين مرادي -
تاريخ: 05 آذر 92
سوالي که درباره ي آيه ي ولايت داشتم مي خواستم بگوييد آيا انما دلالت بر حصر دارد ؟؟؟اگر اين طور باشد دلالت انما با دو آيه از آيات قرآن مخالفت دارم در آيه اي با لفظ انما ميخوانيم تنها مردار و گوشت خوک و خون البته خوردن آنها بر شما حرام است البته ميدانيم شراب هم خوردن آن حرام است با اين وجود انما دلالت بر حصر ندارد إِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزيرِ وَ ما أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ الله ايه ي بعدي قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى إِلَيَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً [۸] استدلال به اين آيه بر اين اساس است که بر پيامبر اکرم (ص) فقط يک چيز که همان (أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ) است وحي نشده است بلکه معارف بسياري بر ايشان وحي شده است. لطفا با اين وجود دلالت انما بر حصر را بيان کنيد؟؟؟؟ جواب نظر: با سلام دوست گرامي همچنان که در علم معاني و بيان گفته شده است، ما دو نوع حصر داريم: حصر حقيقي وحصر اضافي؛ حصر حقيقي: عبارت است از نفى حكم كردن از جميع ما سوى. به عبارت ديگر اختصاص دادن چيزى به يك شىء و سلب آن از همه اشياى ديگر مانند: ما واجب الوجود لذاته الا اللّه تبارك و تعالى. و يا ما خاتم الانبياء الا محمد صلّى اللّه عليه و آله.مانند: «لا اله الا الله؛ هيچ خدايي جز الله نيست». حصر اضافي عبارت است از نفى الحكم از بعض ما سو ي به عبارت ديگر اختصاص دادن چيزى به يك شىء و سلب آن از برخى اشياى ديگر است مانند: وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ. و يا مانند «انما حرّم عليكم الميتة و الدم و لحم الخنزير و ما اهلّ لغير اللّه به». اگر حصر به کار رفته در اين آيه حقيقي بود، معنايش اين بود که هيچ چيز ديگري جز اين چهار مورد حرام نيست، در حالي که در خود قرآن موارد حرام ديگري بيان شده است که با قرائن ميشود تشخيص داد که حصر اضافي است . با اين توضيح «انّما» هميشه بر حصر حقيقي دلالت نمي کند، بلکه در غير حصر حقيقي نيز به کار رفته است چنانکه در قرآن آمده است:«اِنّما الحياة الدُّنْيا لَعِب وَلَهْو» در حالي که لهو و لعب در غير زندگي دنيا نيز قابل تصوّر است و يا مانند آيه «إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ» با دقت در اين آيات متوجه ميشويم که حصر به کار رفته در اين آيات، حصر اضافي است؛ يعني مطلق نيست؛ بلکه با لحاظ موارد خاص و در اوضاع و شرايط خاصي يا براي مخاطب خاصي و بيان شده است. اما حصر در آيه ولايت براي حصر حقيقي و مطلق است و حصر اضافي جنبه ثانوي داشته و نياز به قرائن دارد، و در آيه ولايت نه تنها قرينه هاي بر حصر اضافي وجود ندارد بلکه قرائن و شواهد تأييد مي کند که حصر حقيقي است. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
121 |
نام و نام خانوادگي: سجاد -
تاريخ: 06 آذر 92
با سلام به مسئولان سابت . فقط ميخواستم بگم ، از برادران شيعه خودمون هر نظري رو تايييد نکنيد ، از اهل سنت اگر توهين توش نبود همرو تاييد کنيد اما بعضي خودي ها اشتباه ميکنن. اگر کسي داره به بي عقلي و تعصبانه جواب ميده شما مثل اون جواب نده برادر من. امام علي تو بعضي خطبه ها بعضي از خواص خيلي خيلي شديد برخورد ميکنه و از حق دفاع ميکنه اما با مردم عادي کم شنيديم که چنين برخوردي بکنن. براي مثال : آخه آدم اسم خودشو ميزاره شاگرد ملازاده اي که روزي *60* تا سوتي نده شب خوابش نميبره خلاصه از اينکه اسباب خنده و شادي ما رو فراهم کردي ممنونم يا شاگرد جاهل زاده مثل خودش جاهله و متاسفانه از عقل محروم. داداش خدا عقلت بده برو به درد بي درمونت بمير |
122 |
نام و نام خانوادگي: انا عبدالحيدر -
تاريخ: 07 آذر 92
بسم الله الرحمن الرحيم فخر رازي گفته است که انما دلالت بر حصر ندارد ..... او در آيه ي ولايت اين شبهه را مطرح کرده من شنيده ام که حضرت امام و آقاي سبکي که يکي از لغت شناسان قديمي بوده گفته انما بر حصر دلالت ندارد اولا آيا علماي اهل سنت به انحصار انما اقرار کرده اند يا خير ؟؟؟؟ ثانيا کدام يک از لغت شناسان به انحصار انما شهادت داده اند و دليل نحوي آن ها چيست؟؟؟؟؟؟؟ جواب نظر: با سلام دوست گرامي جمهور علماي اهل ادبيات عرب و اصول اتفاق دارند که «انما» براي حصر است. نووي در اين خصوص گويد: قال جماهير العلماء من أهل العربية والأصول وغيرهم لفظة انما موضوعة للحصر تثبت المذكور وتنفى ما سواه. شرح النووي على صحيح مسلم ج 13 ص 54 ابن الملقن نيز گويد: لفظة ( ( إنما ) ) موضوعة للحصر تثبت المذكور وتنفي ما سواه ، هذا مذهب الجمهور من أهل اللغة والأصول وغيرهم . البدر المنير ج 1 ص 663 شوکاني نيز گويد: ( إنما ) كلمة موضوعة للحصر تثبت ما تناوله الخطاب وتنفي ما عداه وقد حصرت ها هنا التحريم في الأمور المذكورة بعدها. فتح القدير ج 1 ص169 ابن هشام نيز در مغني اللبيب ج 2 ص306 الي 308 گويد: «ما تاتي علي وجهين اسميه و حرفيه» سپس بعد بيان چند وجه براي ماي اسميه و حرفيه در وجه سوم مي گويد «الوجه الثالث ان تکون زائدة و هي نوعان کافة و غير کافة و الکافة ثلاثة انواع احدها الکافه عن عمل الرفع الثانية الکافه عن عمل النصب و الرفع و هي المتصلة بأن و اخواتها نحو انما الله اله واحد »سپس در ماي زائده کافه مي گويد: «وزعم جماعة من الأصوليين والبيانيين أن " ما " الكافة التي مع إن نافية ، وأن ذلك سبب إفادتها للحصر ، قالوا : لان إن للاثبات وما للنفي ، فلا يجوز أن يتوجها معا إلى سئ واحد : لأنه تناقض ، ولا أن يحكم بتوجه النفي للمذكور بعدها ، لأنه خلاف الواقع باتفاق ، فتعين صرفه لغير المذكور وصرف الاثبات للمذكور ، فجاء الحصر» بهاء الدين سبکي نيز في عروس الأفراح : گويد: ومن أوضح أدلة الحصر قوله تعالى : ] وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلاغُ .عروس الأفراح شرح تلخيص المفتاح : 2 / 194 . مرحوم طبرسي در مجمع البيان ذيل آيه «انما وليکم الله »مي فرمايند: «لفظة انما مخصصة لما اثبت بعده نافيه لما لم يثبت اخوند خراساني نيز در اين خصوص گويد: «و مما يدل على الحصر و الاختصاص إنما و ذلك لتصريح أهل اللغة بذلك و تبادره منها قطعا عند أهل العرف و المحاورة». انما هم دلالت مي کند بر حصر به دو دليل يکي تصريح اهل لغت دليل دوم تبادر حصر از انما در نزد عرف آن . کفايةالأصول، صفحه 211 بنابراين اديبان و زبان شناسان معروف عرب بر دلالت«انّما» بر حصر تأکيد کرده اند، بخاطر همين است که زمخشري در تفسير آيه ولايت گفته است: «معناي «إنّما» اين است که موالات بايد به آنان اختصاص يابد امّا بايد توجه داشت که حصر بر دو نوع است: حصر حقيقي، حصر اضافي؛ و اصل اوّلي درحصر، معناي حقيقي آن است، چه اين که حصر اضافي جنبه ثانوي داشته و نياز به قرائن دارد، و در آيه مورد بحث قرائن و شواهد دلالت دارد که حصر حقيقياست و مفاد انما اثبات و نفي است؛ زيرا کلمه انّما در بردارنده معناي ما و الا (نفي و استثنا) است يعني حکم را بر آنچه پس از «انّما» ذکر شده اثبات ، و از آنچه ذکر نشده، نفي مي کند. در اين صورت اشکال فخررازي که بناي او اشکال تراشي بي مورد است، بي اساس است اما در خصوص ديدگاه امام خميني نيز بايد بگوييم ايشان مي فرمايد : كلفظة «كلّ» و «جميع» للاستغراق، و لفظة: «ما» و «إلّا» و «إنّما» للحصر، جواهر الأصول ؛ ج1 ؛ ص54 موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
123 |
نام و نام خانوادگي: دوستداراسلام -
تاريخ: 03 دي 92
اثبات ولايت ازمقاله شما(احسنتم) دليل اول آيه ولايت {إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ ءَامَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَوةَ وَهُمْ رَ كِعُونَ}. المائدة: 55. سرپرست و صاحب امر شما، تنها خدا، پيامبر او و کسانى هستند که ايمان آورده اند؛ همانها که نماز را بر پا مىدارند، و در حال رکوع، زکات مى دهند. طبري در تفسير خود به نقل از مجاهد نوشته است: {إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ} الآية. نزلت في علي بن أبي طالب تصدق وهو راكع. تفسير الطبري ج 6 ص 390 اين آيه در باره علي بن أبي طالب عليه السلام نازل شده است و او در حال رکوع صدقه داده است. همچنبن ابن أبي حاتم در تفسير خود از عتبة بن أبي حكيم همين مطلب را نقل کرده است: تفسير ابن أبي حاتم ج 4 ص1162. ابن تيميه در باره تفسير طبري و تفسير ابن أبي حاتم گفته: تفاسيرهم متضمّنة للمنقولات التي يعتمد عليها في التفسير. منهاج السنة، ج7، ص179. تفسير طبري و ابن ابي حاتم از تفاسيري است که روايات نقل شده در آنها، در تفسير قرآن قابل اعتماد هستند. آلوسي در باره شأن نزول اين آيه گفته است: وغالب الأخباريّين على أنّ هذه الآية نزلت فيعليكرّم اللّهوجهه. روح المعاني، ج6، ص167. اکثر صاحبان روايت، بر اين باور هستند که اين آيه در باره علي کرم الله وجهه نازل شده است. و همچنين گفته است: والآية عند معظم المحدثين نزلت في علي. روح المعاني، ج6، ص186. پس همانطر کهشيعه براين باوراست که آيه55سوره مائده درموردحضرت علي عليه السلام است .از ديدگاه بيشتر محدثين اهل سنت نيز، اين آيه در باره علي بن ابي طالب عليه السلام نازل شده است. دليل دوم آيه ابلاغ {يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا اُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ} المائدة: 67. اى پيامبر! آنچه از طرف پروردگارت برتو نازل شده است، به طور کامل (به مردم) ابلاغ کن؛ و اگر چنين نکنى، رسالت او را انجام نداده اى. خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم، حفظ مى کند. ابن أبي حاتم در تفسير خود از ابو سعيد خدري نقل کرده است: نزلت هذه الآية... في علي بن أبي طالب. تفسير ابن أبي حاتم، ج 4 ص1172. اين آيه در باره علي بن ابي طالب نازل شده است. آلوسي در تفسير خود مينويسد: روي ابن مردويه عن ابن مسعود قال كنا نقرأ على عهد رسول الله (ص): بَلِّغْ مَا اُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ إنّ عليّاً وليُّ المؤمنين وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ. روح المعاني، ج6، ص193 ابن مردويه از ابن مسعود نقل ميکند که ما در زمان رسول الله صلي الله عليه واله وسلم اين آيه را اينگونه ميخوانديم: آنچه از طرف پروردگارت برتو نازل شده است که «علي ولي مومنين است» را به طور کامل (به مردم) ابلاغ کن، و اگر چنين نکنى، رسالت او را انجام نداده اى. و سيوطي اين روايت را اين چنين نقل کرده است: بَلِّغْ مَا اُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ إنّ علياً مَولَي المؤمنين وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ. الدر المنثور ج2ص298 و فتح القدير ج 2 ص60 والمنار: ج 6ص463. آنچه از طرف پروردگارت برتو نازل شده است که «علي مولاي مومنين است» را به طور کامل (به مردم) ابلاغ کن، و اگر چنين نکنى، رسالت او را انجام نداده اى. اين هم باورشيعه است که اگرپيامبراسلام صلي الله عليه وآله امامت وجانشيني حضرت علي عليه السلام راابلاغ نميکرد،رسالت به سرمنزل مقصود خداوند نميرسيد.علماي اهل سنت هم براين امرمهم امامت حضرت علي عليه السلام بعد ازپيامبراعتراف دارند. دليل سوم آيه اکمال دين {أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمْ الاِْسْلاَمَ دِيناً}. المائدة: 3 امروز، دين شما را برايتان کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم. خطيب بغدادي با سند معتبر نقل کرده است که اين آيه بعد از معرفي اميرمؤمنان عليه السلام در غدير خم، نازل شده است: وَهُوَ يَوْمُ غَدِيرِ خُمٍّ لَمَّا أَخَذَ النَّبِيُّ ﴿ص﴾ بِيَدِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ، فَقَالَ: " أَلَسْتُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ؟ "، قَالُوا: بَلَى يا رَسُولَ اللَّهِ، قَالَ: " مَنْ كُنْتُ مَولاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاهُ "، فَقَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ: بَخٍ بَخٍ لَكَ يَابْنَ أَبِي طَالِبٍ أَصْبَحْتَ مَوْلايَ وَمَوْلَى كُلِّ مُسْلِمٍ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ: {الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ}. تاريخ بغداد ج8 ص284 روز غدير خم، زماني که پيامبر دست علي بن ابي طالب را گرفت، سپس فرمود: آيا من سرپرست مومنان نيستم؟ گفتند: بله اي رسول خدا! فرمود: هرکس که من مولاي او هستم پس علي مولاي اوست. پس از آن، عمر بن خطاب گفت: تبريک تبريک بر تو اي فرزند ابي طالب ؛ زيرا از اين پس تو مولاي من و مولاي کل مسلمانان هستي، سپس اين آيه نازل شد: امروز، دين شما را برايتان کامل کردم. ابن کثير نقل کرده است که عمر خطاب به اميرمؤمنان عليه السلام گفت: أصبحت اليوم ولي كل مؤمن. البداية والنهاية ج 7 ص350. تو از اين پس، سرپرست تمام موم--نان شدي. به عقيده شيعه روزغديربعدازحج الوداع وجود داشت وحضرت علي عليه السلام به وسيله پيامبراسلام واز طرف خدابه امامت منتصب شدندوبعدازآن مردم بااو تاسه روزبيعت کردن (چون مردم جمعيت کثيري بودند)علماي اهل سنت هم براين واقعه اعتراف کرده اند. دليل چهارم: ولايت علي بن ابي طالب درسنت حديث ولايت علماي اهل سنت با سندهاي صحيح نقل کردهاند که رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود: إنّ عليّا منّي وأنا منه وهو وليّ كلّ مؤمن بعدي. به راستي علي از من است و من از او هستم و او سرپرست همه مؤمنان، پس از من است. حاکم نيشابوري پس از نقل اين روايت گفته: صحيح على شرط مسلم. اين روايت صحيح است و شرايط صحيح مسلم را دارد. المستدرك ج 3 ص 110. شمس الدين ذهبي نيز در تلخيص المستدرک اين روايت را «صحيح» دانسته است. محمد ناصر الدين الباني نيز در باره اين روايت گفته: صحّحه الحاكم الذهبي وهو كما قالا. اين روايت را حاکم و ذهبي تصحيح کردهاند. اين روايت، صحيح است همانگونه است که حاکم و ذهبي گفتهاند. السلسلة الصحيحة، ج5، ص222. دلالت کلمه ولي بر خلافت براي فهم دقيق معناي کلمه «ولي» بايد به سراغ کلمات خلفاي اهل سنت در صدر اسلام برويم که آنها از اين معنا چه فهميده است. ابن کثير در البدايه والنهايه گفته است: قال ابوبكر: قد وُلِّيتُ أمركم ولست بخيركم. إسناد صحيح. البداية والنهاية ج 6 ص 333. ابوبکر (در نخستين سخنراني خود بعد از خلافت) گفت: من حاکم شما شدم؛ و حال آن که از شما بهتر نيستم. مسلم در صحيح خود نقل کرده است که عمر بن خطاب گفت: فلمّا توفّي رسول اللّه قال أبو بكر: أنا وليّ رسول اللّه (ص)... ثُمَّ تُوُفِّيَ أَبُو بَكْر وَأَنَا وَلِيُّ رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَوَلِيُّ أَبِي بَكْر. مسلم ج5 ص 152 ح 4468. زماني که رسول خدا وفات کرد ابوبکر گفت: من جانشين رسول خدا هستم.... بعد ابوبکر فوت کرد من جانشين رسول خدا و جانشين ابوبکر شدم. روشن است که نميتوان معناي کلمه «ولي» را در اين روايات به معناي «دوست»، «ناصر» و... گرفت؛ بلکه تنها ميتوان به معناي حاکم، خليفه، سرپرست گرفت؛ زيرا اگر به معناي دوست باشد، اين معنا استفاده ميشود که ابوبکر و عمر گفتهاند که تا رسول خدا زنده بود، ما با شما دوست نبوديم و الآن دوست شدهايم. دليل پنجم: حديث الخلافة ابن أبي عاصم در کتاب السنۀ مينويسد که رسول خدا صلي الله عليه وآله خطاب به اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: وأنت خليفتي في كلّ مؤمن من بعدي تو پس از من، جانشين من در ميان همه مؤمنان هستي الباني در باره سند اين روايت گفته: إسناده حسن. سند اين روايت «حسن» است كتاب السنة لابن أبي عاصم، ص551. حاکم نيشابوري اين روايت را اين چنين نقل کرد است که رسول خدا صلي الله عليه وآله خطاب به اميرمؤمنان عليه السلام فرمود إِنَّهُ لا يَنْبَغِي أَنْ أَذْهَبَ إِلا وَأَنْتَ خَلِيفَتِي. شايسته نيست که من از ميان مردم بروم؛ مگر اين که شما جانشين من باشي. المستدرك ج3 ص133. الباني وهابي در باره سند اين روايت ميگويد: صحّحه الحاكم والذهبي وهو كما قالا. السلسلة الصحيحة ج 5 ص222. اين روايت را حاکم و ذهبي تصحيح کرده است و اين روايت صحيح است، همانگونه حاکم و ذهبي گفتهاند. دليل شيشم حديث امامت ابونعيم اصفهاني با سند معتبر در کتاب معرفۀ الصحابه نقل کرده است که رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود: انْتَهَيْتُ لَيْلَةَ أُسْرِيَ بِي إِلَى السِّدْرَةِ الْمُنْتَهَى، فَأُوحِيَ إِلَيَّ فِي عَلِيٍّ بِثَلاثٍ: «أَنَّهُ إِمَامُ الْمُتَّقِينَ، وَسَيِّدُ الْمُسْلِمِينَ، وَقَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ إِلَى جَنَّاتِ النَّعِيمِ». معرفة الصحابة، ج 3 ص 1587، هنگامي كه در شب معراج به سدرة المنتهي رسيدم، خداوند به من در باره علي (ع) سه چيز وحي كرد: به راستي كه او پيشواي پرهيزگاران، سردار مسلمانان و جلودار روسفيدان به سوي بهشت سرشار از نعمت خداوند است. اين روايت معتبر است ؛ چنانچه حاکم نيشابوري گفته است: صحيح الاسناد. المستدرك ج3 ص138. سند اين روايت صحيح است. ختم کلام شيعه و سني با سندهاي صحيح و متواتر نقل کردهاند که رسول خدا صلي الله عليه وآله بارها تأکيد کردهاند که جانشينان من تا قيامت تنها دوازده نفر خواهند بود؛ چنانچه مسلم در صحيح خود آورده است که رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود: إِنَّ هَذَا الأَمْرَ لاَ يَنْقَضِي حَتَّى يَمْضِيَ فِيهِمُ اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً. صحيح مسلم، ج6، ص3، ح4598. اين امر (اسلام) منقضي نميشود تا اينکه دوازده خليفه در بين آنها بگذرد (حکومت کند). طبق اين روايت، خلفاي واقعي رسول خدا صلي الله عليه وآله تا زماني که اسلام هست، تنها دوازده نفر خواهند بود. به غير از مذهب حقه اثني عشريه، هيچ مذهب ديگري نتوانستهاند، اين روايت را بر مذهب خود تطبيق دهند. تعدادي از علماي اهل سنت قاطعانه تصريح کردهاند که نتوانستهاند معناي اين روايت را بفهمند و هيچ يک از علماي اهل سنت نيز معناي دقيق و قاطعي براي آن ذکر نکرده است؛ از جمله ابن حجر عسقلاني به نقل از ابن جوزي مينويسد: قد أطلت البحث عنه، وتطلّبت مظانّه، وسألت عنه، فما رأيت أحدا وقع على المقصود به. فتح الباري ج 13 ص 181. در باره اين روايت تحقيق زيادي کردم و تمام احتمالات را ملاحظه کرده و از ديگران سؤال کردم؛ اما هيچ کسي را نيافتم که معناي قطعي اين روايت را متوجه شده باشد. به غيرازمذهب شيعه اثني عشري،هيچ مذهب ديگري ازاسلام،نتوانسته اين روايت رابر مذهب خودتطبيق دهد. پس بنابرآيات وروايات ذکر شده فقط مذهب شيعه اثني عشري ميتواندمصداقمذهب نجات يافته ميان 73فرقه حديث پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله باشد. پس مسلمانان عزيز جهان عقل حکم ميکند براي دفع ضرربزرگ (يعني جهنم سوزان وخشم خداوند)جزء مذهب نجات يافته حديث پيامبر اسلام باشيم،چون صرف مسلمان بودن کفايت براي نجات نميکند. من همه ملسمانان رابه مذهب شيعه اثني عشري دعوت ميکنم. وسلام |
124 |
نام و نام خانوادگي: حمزه -
تاريخ: 06 دي 92
سلام ممنون ازسايت خوبتون. اهل سنت و وهابيون نميخواهندوازروي تعصب اين واقيعت هاراقبول کنند.به اميدنابودي دشمنان اسلام |
125 |
نام و نام خانوادگي: فرهاد -
تاريخ: 09 دي 92
عالي عالي عالي ماشاالله , موفق باشيد |
126 |
نام و نام خانوادگي: صابر -
تاريخ: 12 دي 92
با سلام از تلاش روز افزونتون تشکر ميکنم. بسيار عالي بود. اجرتون با آقا امام زمان(ع) موفق باشيد |
127 |
نام و نام خانوادگي: نعمت الله ا -
تاريخ: 14 دي 92
خداوند هميشه موفق تان گرداند |
128 |
نام و نام خانوادگي: مجنون وعاشق سينه چاک اهل بيت -
تاريخ: 19 دي 92
من به سادگي براي شما هم علم غيب رو ثابت ميکنم و هم امامت اهل بيت رو..وقتي شيعه و سني يک روايت درباره بزرگانشان مي آورند بايد ببينند که آيا همسو با قرآن هست يانه...ابتدا امامت رو عرض ميکنم:سه موضوع و برسي ميکنم اول اينکه آيا امامت در قران اومده يانه و آيا اين مقام الهيست يا غير الهيست..دوم اينکه ايا امامت بالاتره يا نبوت..و سوم اينکه ايا حضرت علي امام هستن يا خير...خداوند حضرت ابراهيم را آزمايش ميکند و وقتي ايشان از اين ازمايشات سربلند بيرون مي ايند خداوند ميفرمايد اي ابراهيم تو براي مردم امام شدي و سپس ابراهيم ع مي فرمايد ايا اين مقام را به نسل منم ميدهي سپس خداوند ميفرمايد عهد من به ظالم نميرسد..در اينجا امامتي که به ابراهيم ع داده شده عهد الله است که خداوند به ظالمين نميدهد و کمترين ظلم درقران ظلم به نفس خويش است يعني هرکسي کوچکترين گناهي انجام بده ظالمه چه بت پرستي باشه و چه ظلم هاي ديگه چه ارادي باشه چه غير ارادي.پس فهميديم که امامت مقامي الهيست که خداوند به ظالمين نميدهد.در اينجا حضرت ابراهيم پيامبر هستن زيرا بر غير پيامبر وحي نميشود و خداوند اورا ازمايش کرد و بعد از ازمايشات فرمود تو براي مردم امام هستي و اورا به مقامي بالاتر از مقام قبلي خويش رسانيد.آيا ميشود خداوند اورا به مقامي پايين تر برساند؟؟پس تا اينجا به سادگي ثابت کرديم امامت الهيست و از نبوت بالاتر است..اما بريم سراغ امامت حضرت علي س...ما روايات فراوان داريم که حضرت اميرالمومنين علي ابن ابي طالب امامند و از جانب خدا انتخاب شدند و بايد با قرآن تطبيق دهيم که به سادگي اينکارو انجام ميديم..امامت عهد الله است که به ظالم نميرسد و در آيه تطهير هرگونه شک و ترديد و پليدي و ناپاکي از حضرت علي دور است در نتيجه اوظالم نيست و اگر روايت داشته باشيم که سندش صحيح باشه و امامت مولارو اشاره کنه به هيچ عنوان مخالف قرآن نيست زيرا هرگونه ناپاکي از مولا به دور است پس امامت عهد الله است که به ظالم نميرسد و در آيه تطهير تمام ظلم ها از حضرت علي دور است..آيه ولايت که در حق مولا علي ع است و اگر هم شبهه داريد به مقاله سايت ولي عصر مراجعه کنيد که شاهکار است براي نمونه ثابت ميکنيم اين آيه در حق مولا علي است: شهاب الدين آلوسي وهابي در تفسير خود ميگويد وغالب الأخباريين على أنها نزلت فى على كرم الله تعالى وجهه الآلوسى البغدادي، العلامة أبى الفضل شهاب الدين السيد محمود (متوفاي1270هـ)، روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، ج 6 ص 167 ، ناشر: دار إحياء التراث العربى – بيروت. و در جاي ديگر ميگويد : إنما وليكم الله ورسوله ... والآية عند معظم المحدثين نزلت فى علي كرم الله تعالى وجهه .(اجماع کامل و غير قابل انکار) الآلوسى البغدادي، العلامة أبى الفضل شهاب الدين السيد محمود (متوفاي1270هـ)، روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، ج 6 ص 93 ، ناشر: دار إحياء التراث العربى – بيروت. همين يک آلوسي براي همه کافيه...در اين آيه ولايت مولا در رديف ولايت خدا و رسول اوست و خداوند ولايت اورو در رديف خويش قرار داده..در آيه غدير خم پيامبر قبل از جمله ي من کنت مولا ميفرمايند الست اولي بالمومنين من انفسهم همه گفتن بله و بلافاصله پيامبر فرمود من کنت مولاه فهذا علي مولاه.در اين جا جمله ي من کنت مولا قرينه است به جمله ي قبلي که پيامبر آيه قرآن رو تلاوت کردند و سرپرستيه قرآنيشونو از مردم اقرار گرفتند و سپس فرمودند من کنت مولاه فهذا علي مولاه..مثلا واژه ي شير سه معني دارد و براي اينکه معناي درخواستيه طرف مقابل را بفهميم بايد به کلمات قبل و بعدش توجه کنيم مثلا من به شما ميگم به من شير بده اما شما نميدوني منظورم شير خوراکيه يا شير آب و يا حتي شير جنگل.اماوقتي ميگم به من يه ليوان شير بده شما ميفهمي منظورم شير خوراکيه زيرا شير قرينه اش ليوانه..براي پي بردن به واژه ي مولا هم همينگونه بايد عمل کرد تا به معناي حقيقي مولا پي ببريم در جمله ي قبل از من کنت مولا قرينه هاي فراوان آمده که نشان ميده مولا به معناي سرپرسته ....جمله ي الست اولي بالمومنين من انفسهم قرينه ي من کنت مولاه فهذا علي مولاه ست..بعد از اين ماجرا بلافاصله ي آيه اکمال نازل ميشه و اين يعني اعلام امامت و ولايت مولا دين رو کامل ميکنه و بي اون دين ناقصه در اين باره که آيه اکمال در غدير نازل شده در کتب اهل سنت سند صحيح داريم که ميتونيد به مقالات سايت مراجعه کنيد.اون روايات اهل سنت که ميگه آيه اکمال در عرفه نازل شده بسيار متناقضه و همين تناقض نشان دهنده ي جعلي بودنشه مثلا يه جا خليفه ميگه شب جمعه يه جا يکي ميگه دوشنبه و اين جور اختلافات واقعا بدور از منطق است و کاملا جعلي..پس ولايت مولا دين رو کامل ميکنه و ولايت او در رديف خداست او نفس برترين آفريده ي خداست در آيه مباهله..پس تا اينجا ثابت کرديم امامت به ظالم نميرسه و عهدالله است و همچنين ثابت کرديم در آيه تطهير مولا از هر گونه ظلم مبرا است و روايات شيعه که ميگويد او امام است کاملا موافق قرآن است.....درباره عصمت اولا الامر هم در قرآن کاملا واضح آمده که اطاعت کنيد خدا را و رسولش را و ولي امر را که حتي فخر رازي هم اعتراف به عصمت ولي امر دارد..در اين جا خدا اطاعت ولي امر رو ماننده خود و رسولش قرار داده و چنين شخصي رو فقط خدا انتخاب ميکنه و نه انسان هاي غير معصوم.در بعداين آيه خدا ميفرمايد اگر در چيزي اختلاف داشتيد پيش خدا و رسولش ببريد و مفسرين سني اين موضوع اختلاف رو جانشيني بعد از پيامبر ميدانند که با رفتن به نزد خدا و پيامبر حل ميشه و ماهم به قرآن و سنت مراجعه بايد کنيم.در آيات بعد اينبار خدا ميفرمايد اگر در چيزي اختلاف داشتيد نزد رسول و ولي امر ببريد..اين آيه نشون ميده که مردم در ايات قبل به خدا و رسول مراجعه کردن و جانشين انتخاب شده و دراينجا بايد مشکلي داريم بريم پيش پيامبر و ولي امر و از اون جا که ما در زمان حاضر پيامبري برامون مبعوث نشده بايد بريم پيش ولي امري که سخنش سخن پيامبر است و سخن پيامبر سخن خداوند است و ولي امر ما حضرت صاحب الزمان عج است که اين هم کاملا با قرآن مطابقت دارد.جانشين اعلام کردن پيامبر نيز در قرآن امده خداوند قبل از ايه 90 سوره انعام از تعدادي انبيا نام ميبرد و وقتي به ايه 90 ميرسد خطاب به رسول ميفرمايد اينان که نام بردم به هدايت الله رسيدند تو نيز به هدايتشون اقتدا کن اين يعني روش پيامبر جدا از انبياي گذشته نيست و اگر اونها جانشين انتخاب کردن بايد پيامبر هم انتخاب کند و همچين در موضوعات ديگر.اهل سنت به اياتي استدلال مييکنن که خداوند گفته شوري تشکيل بديد و با شوري به همه چيز رسيدگي کنيد.اولا امور دودسته اند يک دسته رو خداوند فقط مربوط به خويش ميداند و يک دسته رو هم به مردم و اختيارشون واگذار کرده و ما در هيچ جاي قرآن نداريم که امام و خليفه و ولي و ملک رو کسي جز خدا انتخاب کنه..اگه به شوري تشکيل دادنه بياييد و شورا تشکيل بديم و روزه ي ماه رمضانو کم کنيم باشه؟؟؟امامت عهدالله است و او انتخاب ميکند و به ظالمين غير مطهر و تطهير نشده نميدهد...چطور درباره تعيين خليفه به آيه ي شورا استدلال ميکنيد اما اينجا ميگيد اين امور الهيه و تعيين کردنش با خداست؟؟؟پس درنتيجه به سادگي اثبات کردم که امامت مولا علي ک در روايات آمده به هيچ عنوان مخالف قران نيست.مولاي ما امامتش دين رو کامل ميکنه او نفس برترين آفريده ي خداست و خدا در قران ميفرمايد بريد از نفس پيامبر پيروي کنيد يعني مولامون حضرت اميرالمومنين علي ابن ابي طالب.درباره آيه تطهير هم در کتاباي اهل سنت حسابي روايات صحيح داريم که تماميه امامان شيعه مورد نظر آيه تطهيرن که پيامبر دونه دونه نام انان رو برده پس در نتيجه هيچ کدام ظالم نيستن.....حالا علم غيب...خداوند در قرآن ميفرمايد ما براي هرقوم ائمه رو ميفرستيم که اهل يقينند و در آيات ديگر ميفرمايد ابراهيم ع علم غيب داشت زيرا از اهل يقين بود..پس درنتيجه اهل يقين ميتوانند صاحب علم غيب باشند..در آيه تطهير رجس از اهل بيت دور ميشود درسته؟؟؟رجس به معناي شک و ترديده و اين يعني اهل بيت اهل شک و ترديد نيستن و در نتيجه کساني که اهل شک نيستن اهل يقينند و اگر ما روايت داريم اهل بيت علم غيب دارند به هيچ عنوان مخالف قرآن نيست زيرا اهل يقين علم غيب دارند و اهل بيت اهل يقينند..و همچنين در قرآن در سوره جن داريم که صاحب علم غيب فقط خداست علمش رو به کسي نميده مگر کساني که ازشون راضيست ماننده انبيا..علم غيب درذات خداوند است و خدا ميتواند از قدرتش به کسه ديگر هم بدهد و اينان مخالف هم نيستن مثلا خدا در يک جا ميفرمايد من ميميرانم و دريک جا فرشته ي مرگ هم هست که ميميراند آيا اينان تضاد دارند؟؟خير تضادي درکار نيست و خداوند با واسطه ي اون ها دنيارو تدبير ميکند که البته بي واسطه هم ميتواند اما نوع آفرينش و تدبير او با واسطه است و به بندگان ارتباطي ندارد..يک جمله ميگم عرضم تمام:خوک گوشتش حرامه زيرا رجس دارد درسته؟؟در آيه تطهير رجس از اهل بيت دوره درسته؟؟؟پس درنتيجه خوکان و خوک صفتان ناصبي در کنار اهل بيت جايي ندارند.... من هرچه بلدم از سايت بي همتاي ولي عصر است شما سربازان گمنام امام زمان درود برشما سروران اللهم صلي علي محمد و آل محمد وعجل فرجهم.. |
129 |
نام و نام خانوادگي: jimfang.ir -
تاريخ: 27 دي 92
غدير و غواصي در عمق کتب اهل سنت(تحليلي) http://jimfang.ir/?p=144 |
130 |
نام و نام خانوادگي: مجنون وعاشق سينه چاک اهل بيت -
تاريخ: 27 دي 92
آيه ي قرآن که ميفرمايد اطاعت مطلق کنيد خدارا و رسول را و ولي امر شيعه ميگويد مقصود از ولي امر امامان هستن زيرا اين ولي امر برطبق مفسران بزرگ اهل سنت مانند فخر رازي بايد معصوم باشد زيرا خداوند اطاعتش رو در کنار خودش آورده و اين شخص ظالم نيست و امامت عهديست که به ظالم نميرسه در آيه تطهير اهل بيت از هرگونه ظلم به دور هستن پس در نتيجه سخن شيعه مخالف قرآن نيست..پيامبر ميفرمايد جانشينان من دوازده نفرند و کلام ايشان اينگونه است که اسلام در زمان آن ها کاملا حفظ ميشود و تا قيام قيامت فقط دوازده نفر حکومت ميکنند و همچنين ميفرمايند اگر يک روز هم به پايان جهان مانده باشد امام زمان ظهور خواهند کرد و اين نشان ميدهد که آخرين ولي امر و دوازدهمين ايشانند و همچنين معناي دوازده خليفه در کتب اهل سنت به وضوح آمده که پيامبر فرمود من درميان شما دو خليفه ميگذارم قرآن و عترتي اهل بيتي.حالا اين دو روايت رو کنار هم بگذاريد تا خلفاي اثنا عشر کاملا مشخص بشه.برخي اينگونه روايت رو تفسير ميکنند که پيامبر فرمود بعد از من دوازده نفر ميان و درزمان اون ها اسلام عزيز است..اولا همچين روايتي با سند صحيح وجود نداره و ثانيا آيا خليفه ي هفتم اهل سنت که فرزند نحس معاويه است اسلام را عزيز گرددانيده؟؟؟پس قطعا اين روايت خلفاي اثنا عشر بر طبق قرآن و روايات پيامبر امامان هستن و آخرين آن ها حضرت صاحب الزمان ميباشد..اللهم صلي علي محمد و آل محمد وعجل فرجهم |
131 |
نام و نام خانوادگي: سايت فرهنگي مذهبي نويد 313 -
تاريخ: 02 بهمن 92
سلام خسته نباشيد با اجازتون اين مطلب بازنشر شد.. . http://www.navid-313.rzb.ir/post/461 با تشکر |
132 |
نام و نام خانوادگي: مجنون و عاشق سينه چاک اهل بيت -
تاريخ: 21 بهمن 92
سلام خدمت شما استاد عزيز و ارجمندم.منظور از امام در اين آيه چيست آيه 12 سوره يس..إِنَّا نحَْنُ نُحْىِ الْمَوْتىَ وَ نَكْتُبُ مَا قَدَّمُواْ وَ ءَاثَرَهُمْ وَ كلَُّ شىَْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فىِ إِمَامٍ مُّبِينٍ(12) قطعا منظور قرآن نميتونه باشه و از تفاسير فهميده ام البته متن آيه اونقدر واضحه که نياز به تفسيرم نداره..اما ميخوام شما به من توضيح بديد تا اطمينان پيدا کنم ممنونم جواب نظر: با سلام دوست گرامي غالب مفسران،" امام مبين" در اينجا به عنوان" لوح محفوظ" همان كتابى كه همه اعمال و همه موجودات و حوادث اين جهان در آن ثبت و محفوظ است، تفسير كرده اند. و تعبير به" امام" ممكن است از اين نظر باشد كه اين كتاب در قيامت رهبر و پيشوا است براى همه ماموران ثواب و عقاب و معيارى است براى سنجش ارزش اعمال انسانها و پاداش و كيفر آنها. جالب اينكه اين تعبير (امام) در بعضى ديگر از آيات قرآن در مورد" تورات" به كار رفته، آنجا كه مى فرمايد: أَ فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ وَ مِنْ قَبْلِهِ كِتابُ مُوسى إِماماً وَ رَحْمَةً :" آيا آن كس كه دليل آشكارى از پروردگار خويش دارد و به دنبال آن شاهدى از سوى او مى باشد، و پيش از آن كتاب موسى كه امام و رحمت بود گواهى بر آن مى دهد (همچون كسى است كه چنين نباشد). اطلاق كلمه" امام" در اين آيه بر تورات به خاطر معارف و احكام و دستورات آن است، و همچنين به خاطر نشانههاى پيامبر اسلام ص كه در آن آمده، و در تمام اين امور مىتوانست رهبر و پيشواى خلق باشد بنا بر اين كلمه مزبور در هر مورد متناسب با آن مفهومى دارد.در اين خصوص به تفسير الميزان و تفسير نمونه مراجعه کنيد در رواياتى که از طرق اهل بيت عليهم السلام نقل شده است «امام مبين» در آن به حضرت علي عليه السلام تفسير شده است. از جمله در حديثى از امام باقر عليه السلام از پدرش از جدش نقل شده است که فرمود: هنگامى که اين آيه: «وَ کُلَّ شَيْء أَحْصَيْناهُ فِي إِمام مُبِين»نازل شد «ابوبکر» و «عمر» برخاستند و عرض کردند: اى پيامبر! آيا منظور از آن «تورات» است؟ فرمود: نه. عرض کردند: «انجيل» است؟ فرمود: نه. عرض کردند: منظور «قرآن» است؟ فرمود: نه. در اين حال امير مؤمنان على عليه السلام به سوى پيامبر صلى الله عليه وآله آمد، هنگامى که چشم رسول خدا صلى الله عليه وآله بر او افتاد، فرمود: «هُوَ هذا! إِنَّهُ الإِمامُ الَّذِى أَحْصَى اللّهُ تَبارَکَ وَ تَعالى فَيْهِ عِلْمَ کُلِّ شَىء»؛ (امام مبين اين مرد است! او است امامى که خداوند متعال علم همه چيز را در او احصا فرموده!).معانى الاخبار صدوق»، صفحه 95، باب معنى الامام المبين. در تفسير «على بن ابراهيم» از «ابن عباس» از خود اميرمؤمنان عليه السلام نيز نقل شده است که، فرمود: «أَنَا وَ اللّهِ الإِمامُ الْمُبِيْنُ، أُبَيِّنُ الْحَقَّ مِنَ الْباطِلِ وَرِثْتُهُ منْ رَسُولِ اللّه»؛ (به خدا سوگند! منم امام مبين، که حق را از باطل آشکار مى سازم، اين علم را از رسول خدا به ارث برده و آموخته ام). «نور الثقلين»، جلد 4، صفحه 379. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
133 |
نام و نام خانوادگي: سيد جواد -
تاريخ: 22 بهمن 92
خدا قوت خيلى ممنون لذت بردم اين اهل بدعت و وهابيت خودشون رو به خواب زدن و بيدار بشو نيستن با بعضى هاشون هم وقتى حرف ميزنى و كم ميارن ميگن حالا اگه على عليه السلام بعداز رسول خدا جانشين ميشد چيكار ميكرد و چرا اينكارهارو در زمان خلافت خودش انجام نداد حالا جواب اونهارو با كلام زيباى از حضرت صديقه سلام الله عليها جواب ميدم حضرت ميفرمايند: به خدا سوگند اگر حقّ را به اهلش سپرده بودندو ازعترت و اهل بيت پيامبر (ص)پيروي كرده بودند، حتّي دو نفر هم بايكديگردرباره خدا- و دين- اختلاف نداشتند.مقام خلافت وامامت توسط افرادشايسته يكي پس ازديگري منتقل ميگشت ودرنهايت(طبق قاعده)تحويل قائم آل محمّد(عج) ميشدكه او نهمين فرزند ازفرزندان حسين (عليه السلام)است. بحارالأنوارج36ص352 |
134 |
نام و نام خانوادگي: صادق -
تاريخ: 30 بهمن 92
سلام خيلي ممنون عالي بود ميشه اين مطلب رو با ذكر منبع منتشر كنم؟؟؟ جواب نظر: با سلام دوست گرامي اشکالي ندارد موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
135 |
نام و نام خانوادگي: عاشق سينه چاک اهل البيت -
تاريخ: 14 اسفند 92
سلام برشما سرور گرامي و استاد ارجمندم.يک روايت در کتاب طبقات کبري ابن سعد هست که در شبکه ولايت حضرت استاد يزداني خلفاي بعد خودش ميپرسن نام ابوبکر و عمر رو ميارن اما پيامبر سکوت ميکنه اما تا نام مولا رو ميارن پيامبر ايشان را مظهر هدايت معرفي ميکنن.اگه ميشه با برسي سندي بديد استاد گفتن که سندش کاملا صحيحه..بي نهايت ازتون ممنونم واقعا ممنونم جواب نظر: باسلام دوست گرامي؛ اين روايات در مقاله «اگر ابوبكر و عمر با خلافت امير المؤمنين مخالفت نميكردند ، چه ميشد؟ » جمع آوري شده است مراجعه نماييد. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
136 |
نام و نام خانوادگي: محمد ملکشاهي -
تاريخ: 15 اسفند 92
با سلام با خوندن مطالب سايتتون خيلي خيلي از اينکه شيعه هستم خوشهال شدم و به مذهبم افتخار مي کنم .... |
137 |
نام و نام خانوادگي: وحيد يوسف زاده -
تاريخ: 16 اسفند 92
غدير و غواصي در عمق کتب اهل سنت حديث غدير حديثيست غير قابل انکار از نظر سندي براي شيعه و سني.بطوريکه حتي علماي اهل تسنن در مورد اين حديث گفته اند:«من کنت مولاه فعلي مولاه». ذهبي:اين حديث حسن و بسيار عالي و با متني متواتر است.سير اعلام انبلا، ج 8، ص 335***ابن حجر مکي: اين حديثي است صحيح، که هيج جاي شک در آن نيست، و عده ايي مهچون ترمذي، نسايي، احمد با طرق بسيار زياد روايت کرده اند و به همين جهت، 16 تن از صحابه آن را روايت کرده اند…و به سخني که اين حديث را خدشه وارد کند، هيچ اعتنايي نبايد کرد.الصوائق المحروقه، ج 1، ص 106-107 نکته 1)بعضي از اهل سنت مي گويند، قضيه غدير، به خاطر بحث شکايت اصحاب در برگشت از يمن بود که با حجه الوداع مصادف شد که اين حرف به يک دليل، باطل و به دليلي ديگر، هرگز مخل در اصل ولايت و امامت علي نمي باشد: دليل اول) بر اساس آنچه که از کتب اهل تسنن بر مي آيد ، اولين کساني که اشکال جيش يمن را بيان کرده و حديث غدير را تالي آن مي دانستند به ترتيب : بيهقي(متوفا458ه ق) در ” الاعتقاد ” ص 354 ؛ ابن کثير(متوفا 774 ه ق) در ” البدايه و النهايه ” ج 5 ص 122 و 227 ؛ ابن حجر مکي(متوفا974ه ق) در ” الصواعق المحرقه ” ج 1 ص 109 بوده اند.معروف است از شخصي سؤال شد که آيا شهر شما آثار باستاني هم دارد؟پاسخ داد : نداشت، ولي حالا دارند آنرا مي سازند ! چگونه است هزاران شاهد واقعۀ غدير و علماي اسلام تا زمان بيهقي (م ، 458 ق ) نفهميدند که اين دو قضيه به هم مرتبط است تا آنکه بيهقي پس از چهار صد سال يا ابن کثير دمشقي پس از ششصد سال فهميدند ؟! در هيچ يک از روايات غدير و اقوال صحابه و تابعين چنين توجيهي براي واقعۀ غدير وجود ندارد . در حالي که واقعه غدير و شکايت لشکر بازگشته از يمن از دو حادثۀ جدا هستند و همۀ شواهد و قرائن نشان مي دهد که جريان غدير و پاسخ شکايت لشکر يمن ، دو جريان مستقل است، چگونه اين دو حديث مربوط به يک جريان مي باشند در حالي که در هيچ يک از روايات حديث غدير خم ، ذکري از يمن و شکايت برخي از اصحاب از مولي علي به ميان نيامده است و در هيچ حديث مربوط به جريان يمن که شکايت اصحاب در آن است سخني از رسيدن کاروان پيامبر اکرم به غدير خم و ماجراي آن مطرح نمي باشد؟ اگر مضمون حديث غدير يادآور دوستي علي بخاطر شکايت است. که رسول اکرم جمعيّتي بالغ بر صد هزار تن را به خاطر هشدار آن متوقّف سازند،پس چرا بخاري که «صحيح» او بهترين کتاب اهل سنت تلقّي مي شود جريان غدير را نياورده است؟با اينکه حديث غدير بر اين مبنا دلالتي بر مسئله خلافت و امامت ندارد و دليلي بر حذف آن نمي باشد. در صورتي که همين بخاري هنگامي که شکايت بريده را نقل کرده هيچ اشاره اي به واقعۀ غدير نکرده است؟ و چرا مسلم که حديث غدير را نقل کرده اشاره اي به حديث بريده و شاکيان يمن را نکرده است ؟و يا اين همه کتاب معتبر اهل سنت، چرا يکي از آنها در هنگام نقل حديث غدير از قول صحابه، موضوع شکايت يمن را نياورده است؟ و يا در موقع نقل شکايت يمن از زبان صحابه، قضيه غدير را نياورده اند؟ ضمنا بحث شکايت يمن، در کتب اهل سنت آمده که در مسجد يوده و يا از مکان آن چيزي گفته نشده وضمنا اگر در اين مورد بحث تفصيلي خواستيد، با جان و دل در خدمت شما هستم که فعلا در اين جا، قابل بحث نيست.و نيز اگر شما مي گوييد اين دو به هم مرتبط هستند، بايد دليل تاريخي از صحابه بياوريد، نه حدس و گمان! مشابه بودن حديث غدير و پاسخ به شکايت بريده، دليل وحدت آن دو ماجرا نمي باشد بلکه اين دومستقل از هم و هر دو دلالت بر امامت علي دارند. دليل دوم) اگر – به فرض محال – قبول کنيم که علت رخداد غدير، شکايت سپاه يمن از علي است، آيا سبب حديث، باعث تخصيص موضوع ميشود؟ يک قاعده فقهي داريم که هم شيعه و هم سني بر آن ملتزم است که ميگويند:العبرة لعموم اللفظ لا لخصوص السبب .سبب صدور آيه و روايت هر چه که ميخواهد باشد، ملاک آن لفظي است که شارع مقدس بيان ميکند. تفسير الآلوسي – الآلوسي – ج 23، ص 189 قاضي عبد الجبار معتزلي ميگويد: استاد ما ابو الهذيل در رابطه با حديث غدير ميگفت: لو صح لکان المراد به الموالاة في الدين،المغني في الامامة، ج 1، ص 154 اگر واقعا حديث غدير صحيح باشد، مراد ولايت ديني است. نکته 2)بسياري از اهل سنت مي گويند، معني کلمه مولي در حديث غدير به معني دوست و بعضي ديگر مي گويند به معني ناصر مي باشد حال در اينجا بصورت مختصر بررسي مي کنيم که آيا، اين کلمه در لغت عرب نزد دانشمندان اهل سنت، به معني اولي به تصرف و سرپرستي به کار رفته است يا خير؟مورد اول)معني آيه قرآني هي مولاکم :بسياري از علماي اهل سنت معني مولا در اين آيه را برتري و افضليت دانستند: بخاري و ابوجعفر طبري«تفسير طبري»، ج 9، ص 117، و ابوالحسن واحدي در «وسيط»، و ابوالفرج ابن جوزي تفسير ابن جوزي: «زاد المسير»؛ و محمّدبن طلحة شافعي«مطالب السّوول» ص 16، وسبط ابن جوزي«تذکره خواصّ الامه» ص 19، و تفتازاني در «شرح مقاصد» نقل از ابوعبيده ص 288؛ و ابن صبّاغ مالکي«الفصول المهمه» ص 27 طبع سنگي، و ص 25 از طبع حروفي نجف، و سيوطي«تفسير جلالين»، و غيرهم ميباشند.مورد دوم)در حديث از پيامبر در کتب اهل سنت نقل شده که پيامبر فرمود:«لا يقل العبد لسيده مولاى»: «بنده به آقاى خودش نگويد: مولاى من»! و در حديث ابى معاويه اين جمله را اضافه دارد که: فان مولاکم الله «به علت اينکه مولاى شما خداست».و اين خبر را بسيارى از ائمه حديث در تاليفات خود آوردهاند.صحيح مسلم ج 15 : ص 7 مورد سوم) سبط ابن جوزى در «تذکره» خود ص 19 گفته است که: در اين حديث نمىتوانيم لفظ مولى را بر معناى ناصر حمل کنيم.مورد چهارم)شعر حسان بن ثابت در اين روز، که همين معنا را مي دهد.مورد پنجم)عالم بزرگ اهل سنت، احمد غزالي(دانشمند نامور و شهير قرن ششم که ذهبي از او با عنوان اعجوبه زمان ياد ميکند) در اين مورد گويد: از خطبههاي رسول گرامي اسلام خطبه غدير خم است که همه مسلمانان بر متن آن اتفاق دارند. رسول خدا فرمود: هر کس من مولا و سرپرست او هستم، علي مولا و سرپرست او است. عمر پس از اين فرمايش رسول خدا به علي اين گونه تبريک گفت: «افتخار، افتخار اي ابوالحسن، تو اکنون مولا و رهبر من و هر مولاي ديگري هستي.»اين سخن عمر حکايت از تسليم او در برابر فرمان پيامبر و امامت و رهبري علي و نشانه رضايتش از انتخاب علي به رهبري امت دارد؛ اما پس از گذشت آن روزها، عمر تحت تأثير هواي نفس و علاقه به رياست و رهبري خودش قرار گرفت و استوانه خلافت را از مکان اصلي تغيير داد و با لشکر کشيها، برافراشتن پرچمها و گشودن سرزمينهاي ديگر، راه امت را به اختلاف و بازگشت به دوران جاهلي هموار کرد و [مصداق اين آيه قرآن شد:] پس، آن [عهد] را پشتِ سرِ خود انداختند و در برابر آن، بهايى ناچيز به دست آوردند، و چه بد معاملهاى کردند. { سر العالمين وکشف ما في الدارين، ج 1، ص 18} همچنين براي اين مورد دلايل فراواني وجود دارد، که در صورت ضرورت به بنده رجوع کنيد. حال اصلا بگوييم مولي در آنجا به معني دوست يا ناصر بوده، بايد از اهل سنت پرسيد اگر از کتاب شما چندين و چند سند صحيح بياويم که پيامبر لفظ ولي را براي علي به کار برده است، باز چه خواهيد گفت؟؟؟اگر بگوييد ولي به معني دوست است خواهيم گفت چطور مي شود وقتي خلفاي اول و دوم، از اين کلمه، استفاده مي کنند به معني خليفه است ولي زماني که به علي رسيد به معني دوست مي شود؟!!!!چند سند صحيح در کتب اهل سنت وجود دارد که پيامبر در روز غدير براي علي لفظ ولي را بکار برده است، علاوه بر ان ده ها سند صحيح ديگر وجود دارد که پيامبر در روز غير از غدير، به علي “ولي” گفته باشد: ثُمَّ أَخَذَ بِيَدِ عَلِيٍّ رَضِيَ اللَّهُ تَعَالَى عَنْهُ، فَقَالَ: ” مَنْ کُنْتُ أَوْلَى بِهِ مِنْ نَفْسِي فَعَلِيٌّ وَلِيُّهُ…معجم کبير-کنزالعمال(سند صحيح) ثُمَّ أَخَذَ بِيَدِ عَلِيٍّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْا، فَقَالَ: ” مَنْ کُنْتُ وَلِيَّهُ فَعَلِيٌّ وَلِيُّهُ. السنته ابن ابي عصام.(سند صحيح است) إِنَّ اللَّهَ مَوْلايَ، وَأَنَا وَلِيُّ کُلِّ مُؤْمِنٍ، ثُمَّ أَخَذَ بِيَدِ عَلِيٍّ، فَقَالَ: مَنْ کُنْتُ وَلِيَّهُ، فَهَذَا وَلِيُّهُ.سنن کبري نسايي(سند صحيح) أَلَسْتُ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ؟ مِنْ کُنْتُ وَلِيَّهُ فَإِنَّ عَلِيًّا وَلِيُّهُ.البحر الزخران(سند صحيح است) و ….. حال بايد ثابت کنيم که کلمه ولي در کتب معتبر اهل سنت توسط خلفا يا افراد صدر اسلام به معني خليفه به کار برده شده است: مورد اول)لَمَّا وُلِّيَ أَبُو بَکْرٍ رَضِيَ اللَّهُ تَعَالَى عَنْهُ، خَطَبَ النَّاسُ فَحَمِدَ اللَّهَ وَأَثْنَى عَلَيْهِ، ثُمَّ قَالَ: أَمَّا بَعْدُ، أَيُّهَا النَّاسُ فقد وليتکم و لست بخيرکم. و چون ابوبکر به خلافت رسيد براى مردم سخنرانى کرد و پس از حمد و ثناى الهى گفت: اى مردم من رهبر شما شدهام؛ ولى بهترين شما نيستم.أنساب الأشراف، ج1، ص254؛ عيون الأخبار، ج1، ص34؛ تاريخ الطبري، ص237 ـ 238، ابن کثير دمشقى سلفى، بعد از نقل اين خطبه مىنويسد: و هذا إسناد صحيح. البداية والنهاية، ج6، ص301، مورد دوم)فَلَمَّا تُوُفِّىَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قَالَ أَبُو بَکْرٍ:أَنَا وَلِىُّ رَسول صلي الله عليه وآله مَا تَرَکْنَا صَدَقَةٌ.فرايتماه کاذبا اثما غادرا خائنا… ثُمَّ تُوُفِّىَ أَبُو بَکْرٍ وَأَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَوَلِىُّ أَبِى بَکْرٍ فَرَأَيْتُمَانِى کَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا. مسلم به نقل از خليفه دوم مينويسد :پس از وفات رسول خدا ابوبکر گفت : من جانشين رسول خدا هستم ، شما دو نفر (عباس و علي ) آمديد و تو اي عباس ميراث برادر زادهات را درخواست کردي و تو اي علي ميراث فاطمه دختر پيامبر را .ابوبکر گفت : رسول خدا فرموده است : ما چيزي به ارث نميگذاريم ، آنچه ميماند صدقه است و شما او را دروغگو ، گناهکار ، حيلهگر و خيانتکار معرفي کرديد و حال آن که خدا مي داند که ابوبکر راستگو ، دين دار و پيرو حق بود .پس از مرگ ابوبکر ، من جانشين پيامبر و ابوبکر شدم و باز شما دو نفر مرا خائن ،دروغگو حيله گر و گناهکار خوانديد.صحيح مسلم،ج3، ص1378 مورد سوم)عبد الرزاق عن معمر عن الزهري عن مالک بن أوس بن الحدثان النصري… فلما قبض رسول الله صلي الله عليه وآله قال أبو بکر أنا ولي رسول الله صلي الله عليه وآله بعده أعمل فيه بماکان يعمل رسول الله صلي الله عليه وآله فيها ثم أقبل على علي والعباس فقال وانتما تزعمان انه فيها ظالم فاجر والله يعلم أنه فيها صادق بار تابع للحق ثم وليتها بعد أبي بکر سنتين من إمارتي فعملت فيها بما عمل رسول الله صلي الله عليه وآله وأبو بکر وأنتما تزعمان أني فيها ظالم فاجر. عمر گفت: و چون رسول خدا از دنيا رفت ابوبکر گفت: من ولى و جانشين پيامبرم، و همانگونه که او رفتار کرد من نيز چنان خواهم رفتار کرد؛ سپس عمر به على و عباس گفت: شما خيال مىکرديد که أبو بکر ظالم و فاجر است… سپس من بعد از ابوبکر دو سال حکومت کردم و روش رسول و ابوبکر را ادامه دادم… إبن أبي شيبة الکوفي، الکتاب المصنف في الأحاديث والآثار،ج5، ص469نکته مهم در اين روايت اين است که ابوبکر مىگويد:کلمه « بعده » ما را بهتر به مقصود مىرساند. مصنف عبدالرزاق ج 5 : ص 471 مورد چهارم)از زبان عائشه نيز نقل شده است که گفت:لما ولي أبو بکر قال: قد علم قومي أن حرفتي لم تکن لتعجز عن مؤونة أهلي…الطبقات الکبرى، ج3 ص185 وقتي ابو بکر خليفه شد گفت: به درستي قوم من ميداند که شغل من به خاطر اين نبوده که من از خرج خانوادهام عاجز بودم.ألبانى گفته است:و إسناد هذا صحيح على شرط الشيخين. إرواء الغليل،ج8، ص232 مورد پنجم)عبد الملک بن مروان روزى خطاب کرد گفت: وليکم عمر بن الخطاب، وکان فظا غليظا مضيقا عليکم فسمعتم له. سرپرست شما عمر بن خطاب، تندخو و سخت دل و در تنگنا قرار دهنده بر شما بوده پس به او گوش مىداديد. المحکم والمحيط الأعظم،ج 1، ص514،المسعودي، مروج الذهب،ج1، ص40192 چندين سند ديگر دستم هست که با توجه به اينکه جاي زيادي را مي گيرد، ننوشتم. نکته 5)در موارد بسياري ديگر نيز اين حديث به شکل روشن تر(با حديث صحيح، نه ضعيف) گفته شده است، که مورد تاييد بعضي از علماي بزرگ و متعصب اهل سنت و وهابيت است.با تعبيراتي چون(بيشتر اين احاديث در مورد قضيه يمن هست و ربطي به غدير ندارد): 1,«إِنَّ عَلِيًّا مِنِّي وَأَنَا مِنْهُ، وَهُوَ وَلِيُّ کُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِي».***2.«يا انت ولي کل مؤمن بعدي» .***3.«انت خليفتي؛ يعني في کلّ مؤمن من بعدي».***4. «علي منّي و انا منه و علي ولي کلّ مؤمن من بعدي».***5.«لا تقع في علي فانه مني و انا منه و هو وليکم من بعدي». نظر بزرگان اهل سنت در مورد اين حديث (علمايي که گفته اند اين حديث صحيح است): تصحيح اول) ابن حجر العسقلاني:وأخرج الترمذي باسناد قوي عن عمران بن حصين في قصة قال فيها قال رسول الله صلى الله عليه وسلم ما تريدون من علي إن عليا مني وأنا من علي وهو ولي کل مؤمن بعدي.الإصابة في تمييز الصحابة،ج4، ص569 تصحيح دوم)نطر ذهبي: أخرجه النسائي، والترمذي وقال: حديث حسن غريب. ورواه الإمام أحمد في مسنده عن عبد الرزاق، وعفان عنه.و اسناده علي شرط مسلم وإنما لم يخرجه في صحيحه لنکارته.تاريخ الإسلام و وفيات المشاهير والأعلام،ج11، ص71 تصحيح سوم)عبد القادر بغدادى :وأخرج الترمذي باسناد قويٍ عن عمران بن حصين في قصةٍ قال فيها: قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: ما يريدون من علي إن علياً مني وأنا من علي وهو ولي کل مؤمن بعدي. خزانة الأدب ولب لباب لسان العرب،ج6، ص69 تصحيح چهارم) سيوطى صراحتا مىگويد که اين روايت صحيح است: عَلِيٌّ مِني وَأَنَا مِنْ عَلِيَ، وَعَلِيٌّ وَلِيُّ کُل مُؤْمِنٍ بَعْدِي (ش) عن عمران بن حصين، صحيح.جامع الاحاديث ،ج5، ص211 تصحيح پنجم)متقى هندى:علي مني وأنا من علي، وعلي ولي کل مؤمن بعدي. ش عن عمران بن حصين؛ صحيح.کنز العمال ج11، ص279، تصحيح ششم) صالحى شامى:وروى ابن أبي شيبة وهو صحيح عن عمر – رضي الله تعالى عنه – قال: قال رسول الله – صلى الله عليه وسلم -: ‘ علي مني وأنا منه، وعلي ولي کل مؤمن من بعدي‘.سبل الهدي والرشاد في سيرة خير العباد،ج11، ص296 تصحيح هفتم)البانى وهابى بعد از توثيق اين روايت براي ابن تيميه، که اين حديث را مردود خواند، طلب آمرزش مي کند: و أخرجه أحمد ( 1 / 330 – 331 ) و من طريقه الحاکم ( 3 / 132 – 133 ) و قال : ” صحيح الإسناد ” ….. فمن العجيب حقا أن يتجرأ شيخ الإسلام ابن تيمية على إنکار هذا الحديث و تکذيبه في ” منهاج السنة “….. غفر الله لنا و له .السلسلة الصحيحة المجلدات الکاملة، ج5، ص222، ذيل روايت: 2223 نکته 6) حديث ثقلين هم در اين روز گفته شده است (علاوه بر روزهاي ديگر) . إِنِّي أُوشِکُ أَنْ أُدْعَى فَأُجِيبَ، وَإِنِّي تَارِکٌ فِيکُمْ مَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ کِتَابَ اللَّهِ “، ثُمَّ قَامَ فَأَخَذَ بِيَدِ عَلِيٍّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، فَقَالَ: ” يَا أَيُّهَا النَّاسُ، مَنْ أَوْلَى بِکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ؟ “، قَالُوا: اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ، ” أَلَسْتُ أَوْلَى بِکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ؟ “، قَالُوا: بَلَى، قَالَ: ” مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاهُ “.(و به شکلهاي مختلف ديگر) تصحيح علماي اهل سنت بر اين مطلب(علمايي که گفته اند اين حديث صحيح است):: تصحيح اول)ابن تيميهدر منهاج السنة : ج 7 ص318 و تصحيح دوم) مسلم در صحيح مسلم ج 15 : ص 181. تصحيح سوم) ابن کثير دمشقي سلفي :و قد ثبت في الصحيح تفسير القرآن العظيم، ج4، ص114 تصحيح چهارم)حاکم نيشابوري :هذا حديث صحيح علي شرط الشيخين المستدرک علي الصحيحين، ج3، ص 118 تصحيح پنجم) آلوسي در روح المعاني في تفسير القرآن العظيم ، ج6، ص194 تصحيح ششم) ذهبي: روايت صحيح از زيد بن ارقم نقل شده است …..روح المعاني في تفسير القرآن العظيم ، ج6، ص194 نکته 7) بنابر احاديث صحيح در کتب اهل سنت، در همين روز(غدير خم) عمر با علي بيعت کرد و به او تبريک گفت(اصبحت اليوم ولي کل مؤمن ومؤمنة) سند صحيح(اگر در هر کدام از راويان شک داريد، به بند رجوع کنيد): سند صحيح اول : کتاب علل المتنهاهيه بن جوزي: أَخْبَرَنَا أَبُو مَنْصُورٍ الْقَزَّازُ، أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ ثَابِتٍ، قَالَ: أَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ بِشْرَانَ، قَالَ: أَنَا عَلِيُّ بْنُ عُمَرَ الْحَافِظُ، قَالَ: نا أَبُو نَصْرٍ حَبْشُونُ بْنُ مُوسَى بْنِ أَيُّوبَ الْخَلالُ، قَالَ: نا عَلِيُّ بْنُ سَعِيدٍ الرَّمْلِيُّ ، قَالَ: نا ضَمْرَةُ بْنُ رَبِيعَةَ، عَنِ ابْنِ شَوْذَبٍ، عَنْ مَطَرٍ الْوَرَّاقُ، عَنْ شَهْرِ بْنِ حَوْشَبٍ، عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ، سند صحيح دوم: عمرگفت: مبارک باشد بر تو اى علي، تو اکنون مولاي من و تمام مؤمنان هستي( له هنياء يا بن أبي طَالِبٍ أَصْبَحْتَ وَأَمْسَيْتَ مولى کل مُؤْمِنٍ وَمُؤْمِنَةٍ).مسند أحمد بن حنبل، ج 4، ص 281 (راويان آن همه از راويان صحيح و بخاري هستند) تصحيح بزرگان اهل سنت بر اين حديث(علمايي که گفته اند اين حديث صحيح است): تصحيح اول)ملاعلى هروى :کمترين درجه اين حديث اين است که «حسن» باشد؛ پس سخن کسانى که به اين روايت ايراد گرفتهاند، ارزش توجه ندارد.مرقاة المفاتيح شرح مشکاة المصابيح، ج 11، ص 78 تصحيح دوم)ناصر الباني:حديثي با همين سند که همين راويان در آن هستند(البته نه با همين مضمون) را در کتاب السلسلة الصحيحه، تصحيح کرده است.صحيح ابن ماجة، ج 1، ص 26، ح113 تصحيح سوم)هيثمي در مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج10، ص363 نکته 8)پيامبر در آغاز سخنراني خود، از نزديک شدن مرگ خويش سخن گفته است؛إِنِّي أُوشِکُ أَنْ أُدْعَى فَأُجِيبَ.تقارن اين خبر با عبارت من کنت مولاه فعلي مولاه نشان ميدهد که پيامبر براي پس از مرگ خود ميخواهد خللي را که از رحلت او پديد ميآيد، پر کند. آنچه ميتواند اين خلل را پر کند، امامت و زعامت است نه محبّت و دوستي و يا نصرت علي. تصحيح علماي اهل سنت بر اين حديث: تصحيح اول)ابن حجر(الصواعق المحروقه، ج2، ص438): و سنده لا بأس به. تصحيح دوم)حاکم نيشابوري(مستدرک الحاکم):“هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحُ الإِسْنَادِ“ سند صحيح اول)حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ الْعَزِيزِ، ثنا أَبُو نُعَيْمٍ، ثنا کَامِلُ أَبُو الْعَلاءِ، قَالَ: سَمِعْتُ حَبِيبَ بْنَ أَبِي ثَابِتٍ، يُحَدِّثُ، عَنْ يَحْيَى بْنِ جَعْدَةَ، عَنْ زَيْدِ بْنِ أَرْقَمَ.معجم کبير طبراني ج 5 : ص 172 سند صحيح دوم)حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ حَيَّانَ الْمَازِنِيُّ، ثنا کَثِيرُ بْنُ يَحْيَى، ثنا حَيَّانُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، ثنا سَعِيدُ بْنُ مَسْرُوقٍ، أَوْ سُفْيَانُ الثَّوْرِيُّ، عَنْ يَزِيدَ بْنِ حَيَّانَ، عَنْ زَيْدِ بْنِ أَرْقَمَ.معجم کبير طبراني ج 5 : ص 183 و مسند احمد نکته 4) پيامبر پيش از گفتن جمله من کنت مولاه فعلي مولاه، فرمود: الست اولي بکم من انفسکم؛ آيا من نسبت به شما از خودتان اوليتر نيستم؟ هدف از تقارن اين دو عبارت چيزي جز اثبات مقام ولايت و اولويت خود براي علي بن ابيطالب نيست و اگر مقصود پيامبر غير از اين بود، معنا نداشت که براي اولويت خود از مردم اقرار بگيرد.پيامبر در همين روز فرمود:ألست أولى بالمؤمنين من أنفسهم قالوا بلى قال ألست أولى بکل مؤمن من نفسه قالوا بلى قال فهذا ولي من أنا مولاه اللهم وال من والاه اللهم عاد من عاداه * ( صحيح ) ، ناصر آلباني:صحيح ،صحيح بن ماجه ج1 ص26 نکته 5) در کتب معتبر اهل سنت(مخصوصا بعضي از تفاسير بسيار مهم)امده است که ايه هايي مثل تبليغ(بلغ ما انزل اليک …..) و اول سوره معارج و همچنين اليوم اکملت لکم دينکم در اين روز نازل شده است که سند اين آيات در بخش «امامت در قرآن» ارائه مي شود. نکته 6)ضمنا دوستي بين مومن با مومن چيز جديدي نيست که پيامبر بخواهد هزاران نفر را معطل کند چرا که آيه قرآنيست:انما المومنون الاخوه. نکته 7)بنظر بنده(وحيد)، تنها دليلي که علماي اهل سنت را مجبور مي کند که اين حقيقت تاريخي را توجيه کنند، صحابه هستند، چرا؟ چون آنها ميگويند چطور مي شود صحابه که اين همه در قرآن از آنها تعريف و تمجيد شده، چنين دستور به اين بزرگي را در نظر نگيرند!!!پس به ناچار علماي اهل سنت، در اين امر به اندازه ايي افراط کرده اند که به جانم قسم، براي فردي که بخواهد سست بودن پايه اهل سنت را بفهمد، تنها بايد به نظريه عدالت صحابه آنها نگاهي بيندازد(که در آنجا هم عايشه عادل است و هم علي، اين دويي که در جنگ روبروي هم ايستادند؟!!!هم طلحه و زبير عادلند هم علي و اصحابش…..)، و بعيد مي دانم فرد خالي از تعصبي يافت شود که اين نظريه را با تاريخ خود اهل سنت بسنجد و باز سني باقي بماند.واي بر انساني که چشمش را بر اين حقيقت ببندد، واي!!!! در جواب اينکه قرآن اين همه از صحابه تعريف کرده بايد بگويم آيات مذمت بر صحابه(مثل فرار از جنگ و …) هم در قرآن هست و يا ان همه ايات در باره منافقين هم در همان قران است، فرد بايد همه اينها را با هم ببيند!!! ضمنا براي اينکه بفهميم درک و فهم صحابه(البته منظورم با همه صحابه نيست بلکه افرادي از صحابه در تاريخ تکرار نخواهند شد مثل سلمان) چقدر بوده، فقط کافي است، چند مورد قرآني و تاريخي را بصورت کوتاه ياد آور شوم: صحابه همان کساني هستند که در قضيه نماز جمعه به خاطر تجارت از نماز فرار کردند تا به کارو بار خودشان برسند و به گواهي تاريخ تنها دوازده نفر از نماز فرار نکردند که البته بعد از آن آياتي از قرآن نازل شد.صحابه همان کساني هستند که در جنگ حنين فرار کرده اند و از چند هزار نفر تنها 12 نفر(به قول ابن حجر) در صحنه ماندند حال واقعا جاي سوال است که چطور اين صحابه بعد از 22 سال پيامبر را تنها گذاشته اند.يا چطور ممکن است به استناد معتبر ترين کتاب اهل سنت، صحابي که اين همه آن را تا عرش اعلا بالا برده اند بعني عمر بن خطاب، به پيامر گفته باشد که پيامبر دارد هذيان مي گويد.چطور مي شود کساني مثل حسان بن ثابت، که به عقيده اهل سنت، جزو السابقون الاولون(آيه 100 سوره توبه)، هستند، و بهشت براي آنها تضمين شده است به عايشه، تهمت زنا بزنند؟؟!!! و يا چطور مي شود بزرگ اين صحابه، ابوبکر فدک را از فاطمه مي گيرد در صورتي که فخر رازي در ذيل آيه ارث، در اين مورد مي گويد:يا پيامبر ديوانه بوده که به فاطمه(سيد نسا العالمين)، نگفته که شما از من ارث نمي بريد، يا اينکه ابوبکر دروغ مي گويد(اين هم از عالمي که از شدت تعصب معتقد است، علي در روز غدير حضور نداشته بلکه در يمن بوده است!!!!) و يا در معتبرترين کتاب هاي اهل سنت به زبان پيامبر آمده است،که خيلي از صحابه بعد از من مرتدد مي شوند: حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ الْمُنْذِرِ الْحِزَامِيُّ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ فُلَيْحٍ، حَدَّثَنَا أَبِي، قَالَ: حَدَّثَنِي هِلَالُ بْنُ عَلِيٍّ، عَنْ عَطَاءِ بْنِ يَسَارٍ، عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ، عَنِ النَّبِيِّ قَالَ: “ بَيْنَا أَنَا قَائِمٌ إِذَا زُمْرَةٌ حَتَّى إِذَا عَرَفْتُهُمْ خَرَجَ رَجُلٌ مِنْ بَيْنِي وَبَيْنِهِمْ، فَقَالَ: هَلُمَّ، فَقُلْتُ: أَيْنَ؟ قَالَ: إِلَى النَّارِ، وَاللَّهِ قُلْتُ: وَمَا شَأْنُهُمْ؟ قَالَ: إِنَّهُمُ ارْتَدُّوا بَعْدَکَ عَلَى أَدْبَارِهِمُ الْقَهْقَرَى، ثُمَّ إِذَا زُمْرَةٌ حَتَّى إِذَا عَرَفْتُهُمْ خَرَجَ رَجُلٌ مِنْ بَيْنِي وَبَيْنِهِمْ، فَقَالَ: هَلُمَّ، قُلْتُ: أَيْنَ؟ قَالَ: إِلَى النَّارِ، وَاللَّهِ قُلْتُ: مَا شَأْنُهُمْ؟ قَالَ: إِنَّهُمُ ارْتَدُّوا بَعْدَکَ عَلَى أَدْبَارِهِمُ الْقَهْقَرَى، فَلَا أُرَاهُ يَخْلُصُ مِنْهُمْ إِلَّا مِثْلُ هَمَلِ النَّعَمِ “صحيح بخاري نکته 8)ممکن است کسي بگويد که چرا پيامبر از کلمه مولي براي جانشيني علي استفاده کرده است، که اين همه اختلاف بر انگيز است، که در جواب مي گوييم:اولا پيامبر براي علي در جاهاي ديگر، کلمات ديگر مثل «خليفه» ، «امام» ، «وصي» «ولي» را بکار برده است ثانيا معني جامعي که در کلمه مولي است در کلماتي مثل خليفه نيست. نکته 9)نتيجتا بگويم:مولي در حديث غدير، هرگز نمي تواند به معني ناصر باشد، چرا؟ چون مگر علي مي خواست چه کاري انجام دهد که نياز به ناصر داشته باشد؟؟؟ضمنا با دلايل زيادي که در نکات قبل اشاره شد، ثابت شد مولي نمي تواند به معناي دوست باشد و دوست بودن چيزي نيست که نياز به خطبه اين چنيني داشته باشد و اگر نياز به خطبه ايي با چنان جمعيتي داشت، مي بايست به تعداد هر صحابي يک خطبه براي اعلان محبت و دوستي توسط پيامبر خوانده مي شد.و ضمنا دوست بودن و دوست داشتن مومن، در قرآن ايه دارد و کسي که پيامبر را دوست دارد، حتما بايد بر اساس اين آيه که مي فرمايد« إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ » مومنان ديگر را به مانند، برادرش بداند.ضمنا بر فرض صحت ارتباط قضيه يمن(که سندي از قول صحابه بر اين مبنا که غدير بخاطر شکايت يمن بوده، حتي در کتب اهل سنت هم ديده نشده است)،بايد گفت چطور مي شود، يک قضيه ايي که تعداد شاکي آنها به ده نفر هم نمي رسند(ذهبي در ” تاريخ الاسلام ” ج 3 ص 630 چنين مي گويد :چهار تن از اصحاب رسول الله هم پيمان شدند تا به نزد پيامبر رفته و به او خبر بدهند). لازم مي شود که ده ها هزار نفر آگاه شوند؟؟؟ چه لزومي دارد که پيامبر يک شکايت چند نفري را به ميان ده ها هزار نفر بياورد و ده ها هزار نفر را معطل اين کار کند، به چه دليل؟!!!. نکته 14)پيامبر در مورد علي: «أَنَّهُ إِمَامُ الْمُتَّقِينَ، وَقَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ إِلَى جَنَّاتِ النَّعِيمِ» سند1)حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحَضْرَمِيُّ، ثنا أَبُو بَکْرِ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ، ثنا أَحْمَدُ بْنُ مُفَضَّلٍ، حَدَّثَنَا جَعْفَرٌ الأَحْمَرُ، عَنْ هِلالٍ أَبِي أَيُّوبَ الصَّيْرَفِيِّ، عَنْ أَبِي کَثِيرٍ الأَنْصَارِيِّ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَسْعَدَ.کتاب معرفه الاصحابه سند2)رَوَاهُ رَبَاحُ بْنُ خَالِدٍ، وَيَحْيَى بْنُ أَبِي کَثِيرٍ، عَنْ جَعْفَرٍ الأَحْمَرِ مِثْلَهُ سند3)الْحُسَيْنُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ، قَالَ: نا عِيسَى بْنُ أَبِي حَرْبٍ، قَالَ: نا يَحْيَى بْنُ أَبِي بُکَيْرٍ، قَالَ: نا جَعْفَرُ بْنُ زِيَادٍ، قَالَ: نا هِلالٌ الصَّيْرَفِيُّ، قَالَ: نا أَبُو کَثِيرٍ الأَنْصَارِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَسْعَدَ بْنِ زُرَارَةَ تصحيح)حاکم نيشابوري(در مستدرک):هذا اسناد الصحيح. گردآورنده:وحيد يوسف زاده شالينگي |
138 |
نام و نام خانوادگي: محمد اميني -
تاريخ: 17 اسفند 92
تعصب را كنار بگذاريد با اين همه دليل كه شما مي آوريد حضرت علي مي بايست خليفه مي شدولي نشد مطمئن باشيد اين طوري نيست حضرت علي از دستورات خدا پيامبر سرپيچي نمي كرد جواب نظر: با سلام دوست گرامي اتفاقا از آنجا که پيامبر صلي الله عليه و آله مي دانست که حق حکومت و خلافت ظاهري به حضرت علي(ع) نمي رسد لذا حضرت علي عليه السلام را امر به صبر کرد و حضرت نيز طبق دستور پيامبر (ص)عمل کرد. احمد بن حنبل روايتي را در اني خصوص چنين نقل مي کند: حدثنا عبد اللَّهِ حدثني محمد بن أبي بَكْرٍ المقدمي ثنا فُضَيْلُ بن سُلَيْمَانَ يَعْنِى النميري ثنا محمد بن أبي يحيى عن إِيَاسِ بن عَمْرٍو الأسلمي عن علي بن أبي طَالِبٍ رضي الله عنه قال قال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم إنه سَيَكُونُ بعدي اخْتِلاَفٌ أو أَمْرٍ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَكُونَ السِّلْمَ فَافْعَلْ . مسند أحمد بن حنبل ج 1 ص 90 هيثمي در خصوص سند اين روايت گويد: رواه عبدالله ورجاله ثقات . مجمع الزوائد ج 7 ص 234 نکته قابل توجه در اينجا اين است که حضرت علي عليه السلام داراي مقام امامت و خلافت الهي بودند و اگر هم حضرت به به خلافت ظاهري نرسيد اين دليل نمي شود که امامت الهي را ندارند . خلافت ظاهري که همان حکومت برمردم بود،شعبه اي از خلافت الهي است که مورد غضب واقع شد اما اينکه چرا با وجود اين همه دليل مبني بر خلافت امير المؤمنين عليه السلام ، خلافت به آن حضرت نرسيد در مقاله جداگانه اي به آن پرداخته شده است موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
139 |
نام و نام خانوادگي: احمد -
تاريخ: 18 اسفند 92
با سلام وعرض و خسته نباشي خدمت شما زحمت كشان راه حق ايا راست است كه پيامبر(ص) فرموده شما جاپاي قوم بني اسرائيل ميگذارييد و اعمال انها انجام مي دهيد اگر روايتي به اين مضمون ترجيحا از منابع سني اگر دارييد بيان كنيد ؟؟؟ خداوند شما را توفيق دهد جواب نظر: با سلام روايت در اين خصوص هم در منابع اهل سنت و هم در منابع شيعه فراوان نقل شده است به عنوان نمونه چند مورد را ذکر مي کنيم 1-حدثنا وَكِيعٌ عن عُبَيْدِ بن طُفَيْلٍ عن شَاذَانَ عن رِبْعِيِّ بن حِرَاشٍ قال قال حُذَيْفَةُ لَتَرْكَبُنَّ سُنَّةَ بَنِي إسْرَائِيلَ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَالْقُذَّةِ بِالْقُذَّةِ غير إني َلاَ أَدْرِي تَعْبُدُونَ الْعِجْلَ أَمْ َلاَ پيامبر (ص) فرمود: هر آنچه در ميان بنى اسرائيل واقع شده در اين امّت يعنى امّت آن حضرت نيز واقع خواهد شد كاملا يكسان همانند يك لنگه از كفش با لنگه ديگر و همچون مساوى بودن پرهايى از پيكان با پرهاى ديگرش. الا اينکه نمي دانم گوساله پرست مي شويد يانه . مصنف ابن أبي شيبة ج 7 ص 481 2-حدثنا مَحْمُودُ بن غَيْلَانَ حدثنا أبو دَاوُدَ الْحَفَرِيُّ عن سُفْيَانَ الثَّوْرِيِّ عن عبد الرحمن بن زِيَادٍ الْأَفْرِيقِيِّ عن عبد اللَّهِ بن يَزِيدَ عن عبد اللَّهِ بن عَمْرٍو قال قال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم لَيَأْتِيَنَّ على أُمَّتِي ما أتى على بَنِي إِسْرَائِيلَ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ حتى إن كان منهم من أتى أُمَّهُ عَلَانِيَةً لَكَانَ في أُمَّتِي من يَصْنَعُ ذلك وَإِنَّ بَنِي إِسْرَائِيلَ تَفَرَّقَتْ على ثِنْتَيْنِ وَسَبْعِينَ مِلَّةً وَتَفْتَرِقُ أُمَّتِي على ثَلَاثٍ وَسَبْعِينَ مِلَّةً كلهم في النَّارِ إلا مِلَّةً وَاحِدَةً قالوا وَمَنْ هِيَ يا رَسُولَ اللَّهِ قال ما أنا عليه وَأَصْحَابِي قال أبو عِيسَى هذا حَدِيثٌ مُفَسَّرٌ غريب لَا نَعْرِفُهُ مِثْلَ هذا إلا من هذا الْوَجْهِ .سنن الترمذي ج 5 ص 26 در کتب شيعه نيز به اين مضمون چنين آمده است 1- قَالَ النَّبِيُّ ص يَكُونُ فِي هَذِهِ الْأُمَّةِ كُلُّ مَا كَانَ فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ حَذْوَ الْقُذَّةِ بِالْقُذمن لا يحضره الفقيه، ج1، ص: 203 موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
140 |
نام و نام خانوادگي: محمدي -
تاريخ: 05 فروردين 93
برادر محترم اقاي اميني...عرض سلام و ادب خدمت شما. در اينکه مولاي ما اميرالمومنين حضرت علي_سلام الله عليه_ جانشين اقايمان رسول الله حضرت محمد مصطفي_صلوات الله عليه و اله و سلم_ هستن و امام امت ان هيچ شکي وجود نداره....و اين به سادگي از کتب عزيزان اهل سنت قابل اثبات است. همان گونه که حضرت هارون_سلام الله عليه-جانشين حضرت موسي _عليه السلام_ بودن....و تضعيف هارون(ع) توسط قوم موسي(ع) دليلي بر اين نيست که ايشون خليفه موسي(س) نباشن... مثل امام مثل کعبه است... مردم بايد بيان دور کعبه بچرخن نه اينکه کعبه به دور مردم بچرخه! والسلام عليکم و رحمت الله و برکاته. |