![]() | ||
![]() |
مقالات | سخنراني ها | شبکه سلام | موبايل | انتشارات | محصولات نرم افزاري | ليست پاسخ ها |
![]() |
تاريخ: 26 مرداد 1391 |
![]() |
|
بغض امير مؤمنان (ع) نشانه حرامزادگي | ||
پخش صوت ![]() | ||
بسم الله الرحمن الرحيم برنامه حبل المتين استاد: آيت الله دکتر سيد محمد حسيني قزويني 26 / 05 / 1391 موضوع: بغض امير مؤمنان (ع) نشانه حرامزادگي مجري: اخيراً عبد الشيطان دمشقيه در شبکه هاي وهابيت مباحثي را مطرح کرده و نسبت به حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها توهين کرده است که من شرمم ميآيد آن را مطرح کنم و فقط بايد به صورت کلي ميخواستم كه اين جسارت و بياحترامي را كه توسط اين آقاي عبد الشيطان صورت گرفته،شما مطرح کنيد و بيانيه هايي را که مراجع ما اعلام کردند خدمت دوستان بيان کنيد. استاد قزويني: واقعاً بعضي از قضايايي که در جهان معاصر ميگذرد، مايه تأسف و تأثر است که اگر ما در لابه لاي تاريخ ميخوانديم نسبت به اهل بيت جسارت و اهانت ميکردند و بالاي بيش از 70 هزار منبر اميرالمومنين را سب و لعن ميکردند، توسط بنيانگذاران شجره ملعونه در قرآن و در رأس آن معاوية بن ابي سفيان. ميگفتيم آن زمان امکان دسترسي به حقايق و اطلاع رساني نيست و مردم بي توجه و بي اطلاع هستند ولي در عصر تشعشع طلايي اطلاعات و عصر رسانه که اينترنت و ماهواره دنيا را به يک دهکده بلکه به يک سالن اجتماعات مبدل کرده است انسان ميبيند که بعضي از اين ته مانده هاي خوارج و نواصب بغض و عداوت خود را نسبت به اهل بيت عليهم السلام هر روز به يک نوعي ابراز ميکنند و اين واقعاً جاي تأسف و تاثر است. ولي اين را بدانند و ما بارها گفتيم که گذشت آن زماني که اميرالمومنين نتواند صداي خود را به گوش مردم برساند و در بيابان ها با چاه درد دل کند، گذشت آن زماني که صداي صديقة طاهره پشت در خانه اش با يا ابتا رسول الله اعلام شود. امروز خدا را شاکر هستيم شيعه در عرصه بين الملل حضور فعال دارد، شيعه رسانه دارد، شيعه زبان گويا دارد، شيعه بيان و منطق رسا دارد و اجازه نميدهد اين خوارج و ته مانده هاي نواصب جولان بدهند و به حول و قوه الهي، شيعه رسوا ميکند و کاري ميکند که اين ها آبرو و حيثيتشان که همه چيزشان است، از دست بدهند. نسبت به همين فردي که جناب آقاي محسني گفتند (عبد الشيطان)، ديشب يکي از بينندگان ميگفت: چرا شما به ايشان عبدالشيطان ميگوييد؟ آيا اهانت به عبد الرحمن نيست ؟ ميگويند: افرادي که کچل هستند اسمشان را زلف علي ميگذارند و اين منطق قرآن است در سوره يس به صراحت ميگويد : أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آَدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ. آيا ما عهد نکرديم که شما عبدالشيطان نباشيد و او را عبادت نکنيد. سوره يس آيه 60 کساني که مانند اين آقا هرگونه جسارتي را به حضرت زهرا و حضرت امير و ديگر بزرگان ميکننند و فتوا به قتل و تخريب حرم سيدة زينب ميدهد، آيا اين غير از عبادت شيطان چيز ديگري است؟ ما وقتي به اين آقا عبدالشيطان ميگوييم ميترسيم شيطان هم ناراحت شود ما در بعضي از روايات داريم که خيلي عجيب است . من 32 سال قبل نذري داشتم که يک دوره بحار الانوار را از اول تا اخر به دقت مطالعه کنم، فصل تابستان بود و تصميم گرفتيم که به نذرمان عمل کنيم و 3 ماه تابستان را که در يک منطقه ييلاقي بوديم و فرصت خوبي هم داشتيم هر روز يک جلد از آن را مطالعه و نوت برداري ميکردم و برکت خاصي هم داشت. در اين 3 ماه که اين کتاب را مطالعه کردم، چند روايت براي من خيلي تکان دهنده بود : روايتي است از امام صادق سلام الله عليه که ميفرمايد : من روى على مؤمن رواية يريد بها شينه وهدم مروته ليسقط من أعين الناس. هرکس سخني بگويد بر ضد يک مؤمن و بخواهد با آبروي او بازي کند و هتک حرمت کند، أخرجه الله من ولايته إلى ولاية الشيطان فلا يقبله الشيطان. خدا همچين فردي را از تحت عبوديت و ولايت خود خارج ميکند و تحت ولايت و عبوديت شيطان ميکند ولي شيطان هم او را نميپذيرد. الكافي - الشيخ الكليني، ج 2، ص 358 بحار الأنوار - العلامة المجلسي ، ج72، ص 168 خيلي عجيب روايتي است بايد بگوييم : ويل لمن کفره نمرود ديشب بعضي از بينندها به اين آقا گفتند عبدالشيطان که بيننده اي تماس گرفت و گفت چرا به ايشان عبد الشيطان ميگوييد ؟ من گمان ميکنم که اين آقا از مصاديق همين روايت باشد که واقعاً شيطان هم از اينکه به او بگوييم عبدالشيطان با توجه به سوابق و آثار اين آقا در سايت خود و اهانت ها و جسارت ها و هتاکي هايي که نسبت به اهل بيت سلام الله عليهم دارد . ما نميدانيم اهل بيت چه چوب تري به اينها فروخته است؟ چه پدر کشتگي و عداوت و بغضي با اهل بيت دارند؟ آقا طوري روي صندلي نشسته و لم داده است که از ادب انساني به دور است که کسي که ميخواهد صحبت کند براي مخاطبين خود ارزش قائل شود . و اين نشان دهنده اين است که آنها از الفباي ادب انساني هم بهره اي نبردند . اين منطق خود قرآن است که بعضي ها را عبد الشيطان مينامد، البته من نکته اي هم به ذهنم آمد که بعضي از دوستان وقتي ميآيند نسبت به اهل بيت جسارت ميکنند، گاهاً عصباني و غضبناک ميشويم، ميگويند: فلاني با اين موقعيت علمي چرا عصباني ميشود و تصور ميکنند که اگر کسي موقعيت علميداشت به هيچ وجهي نبايد عصباني و ناراحت شود . شخصي روحاني براي تبليغ به يکي از مناطق شاهسوند ها رفته بود و در آنجا به دستشويي رفت، مردم آنجا متعجب شدند و گفتند : آقا هم دستشويي ميرود؟ روحاني که به دستشويي برود به درد امام جماعت نميخورد و ما پشت سر او نماز نميخوانيم . اولاً: خود قرآن در سوره جمعه ميگويد : مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارًا. سوره جمعه آيه 5 بعضي از افرادي که نعثل هاي آن زمان بودند و به علم خود عمل نميکردند، خداي عالم آنان را تشبيه به الاغ ميکند . يا در سوره اعراف در رابطه با بلعم باعورا با اينکه فردي بوده که مقرب درگاه خدا بوده و اسم اعظم الهي را داشته قرآن ميگويد : أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ يعني به جاي سربالايي، سرازيري رفت وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ داستان او مانند داستان سگ است . سوره اعراف آيه 176 اين منطق قرآن است، و خداي عالم که قابل نقد نيست. البته خداي وهابي ها قابل نقد است که اين آقاي کارشناس مواد مخدر گفت خدا قابل نقد است ، قرآن قابل نقذ است و فقط تنها کسي که قابل نقد نيست، ابن تيميه و محمد بن عبدالوهاب است. حالا اگر نسبت به صحابه لطف کنند 2 نفر از صحابه را هم ميگويند قابل نقد نيست : 1 عايشه 2 عمربن خطابظف ولي اگر از اين 2 نفر بگذرند حتي پيامبر و حضرت علي و عثمان و ديگران همه قابل نقد هستند. اميرالمومنين که مظهر ادب بوده است و حتي در ميدان جنگ ميگويد : إني أكره لكم أن تكونوا سبابين. نهج البلاغة - خطب الإمام علي ( ع ) - ج 2 ص 185 شما ببنييند در خطبه 19 نهج البلاغه اشعث بن قيس اين مرد خبيث که دارد : كل فساد كان في خلافة علي ( ع ) ، وكل اضطراب حدث فأصله الأشعث. سر منشأ تمام فساد در دوران خلافت اميرالمومنين، اشعث بن قيس بوده است. اميرالمومنين مشغول صحبت است که يک دفعه اين شخص اعتراض ميکند ، اميرالمومنين ميفرمايد : عليك لعنة الله ولعنة اللاعنين. بالاي منبر نشسته و مسجد کوفه از جمعيت موج ميزند اميرالمومنين ميفرمايد : اشعث بر تو لعنت خدا و لعنت لعنت كنندگان باد حائك ابن حائك حالا من در رابطه با اين نميخواهم توضيح بدهم؛ چون نظرم غير از نظري است که بعضي ها گفته اند : متکبر پسر متکبر منافق بن كافر والله لقد أسرك الكفر مرة والاسلام أخرى. نهج البلاغة - خطب الإمام علي ( ع ) - ج 1، ص 56 خوب ببينيد اين تعابير از اميرالمومنين است که وقتي قضايايي را ميبيند، غير متوقع و فردي که دارد توطئه ميکند و نعثل آن جمعيت بوده است که شروع ميکند به کارشکني و توطئه چيني و اميرالمومنين با او اين چنين برخورد ميکند . از آن طرف خود پيامبر اکرم شما ببنينيد، در کتب شيعه و سني شايد بيش از صد روايت داريم که از غضب و عصبانيت پيامبر صحبت کرده است . در تفسير طبري که ابن تيميه تفسير طبري از تفاسير مورد اعتماد مي داند،آمده: غضب رسول الله يوما من الأيام . غضبناک شد و رفت بالاي منبر و فرمود: مردم خبر بدهم که خانواده هاي پست چه کساني هستند؟ بعد گفت : فلاني ميداني پدر تو کيست ؟ پدر تو اين کسي که ميگويي نيست و پدرت شخص ديگري بوده است. پيامبر يکي يکي داشت همه را معرفي کرد که عمر ديد اگر به اين شکل پيش برود: گر حکم شود که مست گيرند در شهر هر آنچه هست گيرند آمد و افتاد پاي پيامبر را بوسيد فقام إليه عمر فقبل رجله. پاي پيامبر را عمر بوسيد وقال يا رسول الله رضينا بالله ربا وبك نبيا وبالإسلام دينا وبالقرآن إماما فاعف عنا عفا الله عنك. خلاصه اش اين است که پرده ها را بالا مزن و بيش از اين ما را رسوا مکن. تفسير الطبري، ج7، ص81 البته من حرف زياد دارم نسبت به اين حرف ها ولي مصلحت نيست که از پرده برون افتد راز . فردي به نام کعب بن زهير بن ابي سلميکه شعري ميگويد که در آن شعر نبي گراميصلي الله عليه و آله وسلم هجمه ميکند و ميگويد : فلما بلغت أبياته هذه رسول الله غضب رسول الله. غضبناک شد. وأهدر دمه و گفت اين کعب بن زهير مهدور الدم است. قال: ومن لقي كعبا فليقتله هرکس او را ديد بکشد. معرفة الصحابة، ج5، ص 2378 اسد الغابة، ج 4، ص 502 در باره رسول خدا صلي الله عليه وآله قرآن ميفرمايد: وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ سوره قلم آيه ۴ او هم عصباني ميشود و غضبناک ميشود وقتي کار زشتي را ميبيند و به قداست ها توهين ميشود . عايشه همسر پيامبر است و وقتي پيامبر از خديجه حرف هايي ميزند و تمجيد ميکند از او عايشه عصباني ميشود و ميگويد : ما أَكْثَرَ ما تُكْثِرُ ذِكْرَ خَدِيجَةَ پيامبر ! چرا اين قدر از خديجه حرف ميزنيد؟ وقد أَخْلَفَ اللَّهُ لك من خَدِيجَةَ عَجُوزٌ حَمْرَاءُ الشِّدْقَيْنِ قد هَلَكَتْ في دَهْرٍ خدا يک زن جواني به جاي آن پيرزني که دندانش افتاده بود به تو داده است. فَغَضِبَ رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ عليه وسلم غَضَبًا ما رَأَيْتُهُ غَضِبَ مثله قَطُّ. خود عايشه ميگويد : پيامبر به گونه غضبناک شد که اين چنين عصبانيتي در پيامبر من نديده بودم. و حضرت ميفرمايد: بعد از خديجه مانند او خداي عالم نصيب من نکرد؛ يعني هيچکدام شما به پاي خديجه نميرسيد المعجم الكبير، ج 23، ص 11 هيثميهم در مجمع الزوائد ج 9 ص 224 ميگويد روايت صحيح است. يا در بعضي از روايت ها که ما به مناسبت رحلت حضرت خديجه عرض کرديم که عايشه ميگويد وقتي که من نسبت به خديجه بي احتراميکردم: فغضب حتى اهتز مقدم شعره من الغضب. پيامبر عصباني و غضبناک شد به طوري که موي سرش سيخ شد. الاستيعاب،ج4، ص 1824 اسد الغابة، ج 7 ، ص 95 الوافي بالوفيات، ج 13، ص 182 پس اين قضايا بوده و اينکه اگر کسي بحث هاي علميکرد، نبايد عصباني شود اشتباه است، بله عصبانيت بي خود اشتباه است ولي وقتي ميآيند به مقدس ترين مقدسات ما اهانت و بي حيايي ميکنند و شرف و وجدان را زير پا ميگذارند جاي عصبانيت دارد، قضيه اميرالمومنين قضيه شيعه نيست. نميدانم که چه هيزم تري از اميرالمومنين دريافت کردند که حتي فزت و رب الکعبه. أنساب الأشراف، ج 1، ص 373 را هم براي علي زياد ميبينند. حتي قضاوت علي را هم زياد ميدانند با اينکه در خود صحيح بخاري است که: اقضاکم علي . قوي ترين فرد در قضاوت علي بن ابي طالب است. يعني شما ببنيد اين آقايان در رابطه با خليفه دوم همين آقا آمده يک شب مفصل 20 مورد روايت داريم که پيامبر با عمر اختلاف داشت و جبرئيل آمد رأي عمربن خطاب را قبول کرد. ولي اگر ما يک مورد پيدا کنيم که فرض در قضيهاي بين حضرت رسول و حضرت امير اختلاف بود و خدا آمد نظر علي را تاييد کرد، از آن پس شيعه ميشود لا مذهب، مهدور الدم، نجس و مال و جان و همه چيزش مباح ميشود. اگر مابياييم بگوييم: لولم ابعث لبعث علي بن ابي طالب تمام هفت آسمان را بر سر شيعه خراب ميکنند ولي اگر آمدند گفتند که پيامبر فرموده : لو لم أبعث لبعث عمر. اگر من مبعوث نميشدم جناب عمر مبعوث ميشد، هيچ اشکالي نداشت. فيض القدير، ج 5، ص 325 به يکي از مراجع عظام گفتند: چرا نام علي بن ابي طالب در قران نيامده است ؟ گفت : آنهايي که به پيامبر گفتند: ان الرجل ليحجر. پيامبر هذيان ميگويد منهاج السنة النبوية ج 6، ص 19 آيا از اين ها بعيد بود که بگويند جبرئيل هذيان گفته است يا خدا در اينجا اشتباه و خطا کرده است و حالا به خاطر اشتباهي که خداي عالم کرده است پاداشي هم خدا ميبرد. اما نسبت به سؤال آقاي محسني و اهانتي که اين فرد خبيث و پليد نسبت به زهرا مرضيه سلام الله عليها کردند، ديشب دوستان ما بخشي از جوابيه ها را دادند و بعضي از مراجع ما هم رسماً بيانيه دادند: بيانيه آيت الله سيد محمد صادق روحاني که در سايت ايشان است درباره اسائه ادب برخي از ناصبي ها به حضرت فاطمه سلام الله عليها: با دلي آکنده از درد خبر دار شدم که شخصي به نام عبد الرحمن دمشقيه جايگاه رفيع صديقة طاهره عليه آلاف التحية و الثناء را مورد اهانت قرار داده است و در اين جسارت عظيم از هيچ اقدام و سخن زننده اي فروگذار نکرده است و هيچ اعتنايي هم به اعتقادات صدها ميليون مسلمان نسبت به جايگاه شريف و منزلت بالاي آن حضر ت عليه السلام ننموده است و من باتوجه به مسئوليت شرعي خود از تمام مسلمان جهان به خصوص سران دولت هاي اسلاميو علماي جهان اسلام ميخواهم در قبال اين ناصبي که به حريم رسول خدا و اميرالمومنين تجاوز کرده، موضع سريع و قطعي اتخاذ کنند در غير اين صورت همگي در جرم گناه آشکار او شريک هستند، واقعاً نميدانم وقتي حرمت دختر پيامبرشان هتک شده است آنان با چه رويي ميخواهند با پيروان ساير اديان مواجه شوند. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله پيش چشم همه جهانيان مورد اهانت قرار ميگيرد و آنان هيچ حرکتي نميکنند با وجود اينکه اگر اين اتفاق براي يکي از دختران خود ميافتاد لحظه اي از پا نمينشستند و نميدانم با چه زباني در روز قيامت پاسخگوي رسول خدا صلي الله عليه و آله خواهند بود زماني که آن حضرت امتش را فرا ميخواند و در برابر سکوت شرم آور و موضع گيري حقيرشان در برابر هتک حرمت ساحت سيدة نساء العالمين از آنان بازخواست ميکند. تا ايشان ميفرمايد: در پايان عرض تسليت به ساحت مقدس بقية الله الاعظم ارواحنا فداه را لازم ميدانم که بگويم اين ناصبي خبيث مهدور الدم است و جان او و افرادي که جسارت او را تاييد کرده اند هيچ ارزش ندارد؛ مگر آنکه فورا از جنايت شنيع خود به درگاه الهي نسبت به پيامبرش و صديقة طاهره و همه مسلمانان عذر بخواهند. وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ سوره شعراء آيه 227 محمد صادق حسيني روحاني 9 رمضان 1433 http://www.rohani.ir/page-1723.htm وقتي يک فردي اين چنين شروع به جسارت و اهانت ميکند که به قول آقاي محسني خجالت ميکشم بيان کنم و اگر بنا باشد عمل مباح باشد ما هم خيلي ميتوانيم حتي نسبت به مقدس ترين افراد شما مثال بزنيم. ما ميتوانيم نسبت به خودتان و مادرانتان و دختران و همسرانتان مثال بزنيم ولي حيا مانع ما ميشود، نکنيد والله به صلاح شما نيست و شما رسوا تر ميشويد، بني اميه اين شجره ملعونه در قرآن چه نسبت به اهل بيت کردند ؟ ولي ببينيد الآن اهل سنت نسبت به بني اميه چه قضاوتي دارند و نسبت به اهل بيت چه قضاوتي دارند. مجري : ما ميخواستيم بگوييم وقتي که حب اميرالمومنين نشانه پاکي ولادت است و بغضش نشانه حرام زادگي و عدم طيب ولادت است و از طرفي هم ميبينيم که در تاريخ کساني بودند که نسبت به اهل بيت جسارت ميکردند و اينها را وقتي نگاه ميکرديم ميبينيم که نسب آنها مشکل داشته است مانند معاويه، عمرو عاص و همين آقاي عبد الشيطان که اين گونه جسارت ميکند. ما ميخواستيم لطف بکنيد و براي بينندگان عزيز اين ارتباط را برقرار کنيد. استاد قزويني: عبارتي که جناب گنجي شافعي و ديگران از ابوسعيد خدري آوردند که : کنا نبور اولادنا بحب علي بن ابي طالب رضي الله عنه فاذا رأينا احدهم لا يحب علي بن ابي طالب علمنا انه ليس منا و انه لغير رشده. ما انصار امتحان ميکرديم فرزندان خود را با محبت علي عليه السلام و اگر بچه اي به دنيا ميآمد و علي را دوست نداشت، ميفهميديم اين زنا ناده است و از نسل ما نيست . اسني المطالب ص 57-58 جالب اين است که اين مطلب را ابن اثير در النهاية که از کتاب هاي معتبر اهل سنت است آورده است . آقاي ابن منظور در لسان العرب، زبيدي در تاج العروس خود که کتاب لغت است اين مطلب را نقل ميکند . از طرفي هم ميبينيم در کتابهاي معتبر اهل سنت اين مطالب نقل شده است و گناه ما چيست وقتي مسلم در صحيح خود که بعد از قرآن صحيح ترين کتاب است حديث 6114 ج 7 ص 120 نقل ميکند: که وقتي ميآيد و با سعد بن ابي وقاص مواجه ميشود: أَمَرَ مُعَاوِيَةُ بن أبي سُفْيَانَ سَعْدًا فقال ما مَنَعَكَ ان تَسُبَّ أَبَا التُّرَابِ دستور داد سعد که علي را ناسزا بگويد و گفت چرا ناسزا نميگويي ؟ صحيح مسلم، ج4، ص1871 در اين روايت آقاي مسلم، مفعول به را حذف کردند ولي آقاي ابن تيميه زحمت کشيدند و در منهاج السنة ج 3 ص 15 مفعول به را هم آورده است که : أمر معاوية بن أبي سفيان سعدا بالسب فأبى معاويه به سعد بن ابي وقاص دستور داد که علي را ناسزا بگو. فقال ما منعك أن تسب علي بن أبي طالب چرا به علي فحش نميدهي؟ منهاج السنة النبوية، ج5، ص40 گويا يک نماز و حج واجبي از سعد بن ابي وقاص ترک شده است . آقاي دکتر عبدالله غنيمان در مختصر منهاج السنة مفصل اين قضيه را آورده است که تلخيصي از منهاج السنة است. جناب شاهين از علماي معاصر اهل سنت است کتابي دارد در شرح صحيح مسلم به نام فتح المنعم في شرح صحيح مسلم ج 9 ص 332 ميگويد : امر معاوية بن ابي سفيان سعدا المامور به محذوف مسلم مفعول به را حذف کرده است . لصيانة اللسان عنه براي اينکه مردم به معاويه بدبين نشوند . و التقدير امره بسب علي رضي الله عنه. علي بن ابي طالب رضي الله را معاويه رضي الله عنه لعن ميکرده است . خيلي جالب است، مثل قضيه حجر بن عدي که از صحابه پيامبر صلي الله عليه و آله که به دست معاويه رضي الله عنه به شهادت رسيده است . خيلي عجيب است واقعاً، ما نميدانيم که چه کسي بايد اين معماها و پارادوکس ها را حل کند. علي بن ابي طالب رضي الله عنه را معاويه رضي الله عنه فحش ميداده است. ابن کثير دمشقي در البدايه ميگويد : معاويه وقتي حج را انجام داد دستور داد سعد بن ابي وقاص بيايد به ديدن او، وقتي سعد بن ابي وقاص پيش معاويه آمد، معاويه شروع کرد به علي بن ابي طالب فحش دادن ، سعد عصباني شد و گفت : ادخلتني دارك واجلستني على سريرك ثم وقعت في على تشتمه. من را آوردي اينجا نشاندي کنار تخت خود و به علي ناسزا و فحش ميدهي؟ البداية والنهاية، ج 7، ص341 يا جالب تر از همه اينها که در تاريخ طبري است باب اجتماع الحکمين ميگويد : معاوية فكان إذا قنت. وقتي قنوت ميکرد. لعن عليا وابن عباس والأشتر وحسنا وحسينا تاريخ الطبري، ج3، ص 113 بايد بگوييم معاويه رضي الله عنه علي رضي الله عنه و ابن عباس و امام حسن و امام حسين رضي الله عنهم را لعنت ميکرده است. آيا کسي که حلال زاده باشد و از نسل پدرش باشد ميآيد نسبت به اميرالمومنين و امام حسن و امام حسين لعن و ناسزا ميگويد؟ والله نميدانم آقايان فرداي قيامت چه جوابي دارند؟ امير المومنين در نهج البلاغه نامه 17 که به معاويه که نامه مينويسد ميگويد: معاويه، مهاجر با طلقا يکسان نيست؛ يعني تو جزء طلقا هستي و پيامبر بايد تمام شما را گردن ميزد و اسير اسلام ميبوديد ولي پيامبر منت گذاشت بر شما و گفت : انتم الطلقا. معرفة السنن والآثار، ج7، ص 64 و گرنه شما با آن جناياتي که 21 سال عليه اسلام کرده بوديد؛ حتي اگر پيامبر فقط خون حضرت حمزه را از دودمان بني اميه بگيرد معاويه و برادرش و يزيد و ابوسفيان تمامش را بايد گردن ميزدند ولي پيامبر منت گذاشت بر آنها. اميرالمومنين ميگويد: شما جزء طلقا هستيد ولي من مهاجر هستم: ولا الصريح كاللصيق. نهج البلاغة - خطب الإمام علي ( ع )، ج 3، ص 17 من پدر و مادرم کاملاً مشخص است. معاويه، پدرت کيست؟ آيا تو که بچه کنار راه هستي خودت را با من مقايسه ميکني؟ شما ببينيد خود دکتر صبحي صالحي از علماي اهل سنت است و نهج البلاغه نوشته است و در ذيل اللصيق ميگويد: الملصق بغير ابيه. کسي که منتسب به غير پدرش است. يعني حرامزاده و زنا زاده است. نهج البلاغه پاورقي شماره 3418 اختيار مصباح السالکين ص 486 ميگويد : خالص النسب . واللصيق: الدعىّ لصيق؛ يعني کسي که زنا زاده است و جالب اينجا است که خود سبط ابن جوزي يکي از علماي بزرگ اهل سنت است که ذهبي و ديگران او را امام تعبير کردند ايشان در تذکرة الخواص ص 116، نقل ميکند که امام حسن سلام الله عليه که با معاويه رو در رو شد و گفتگو داشتند، به معاويه گفت: قد علمت الفراش الذي ولدت في. آيا ميداني تو پدرت چه کسي است و نطفه ات از چه کسي بسته شده است ؟ قال يقال انه من اربعة من قريش وقتي معاويه به دنيا آمد 4 نفر سر آن دعوا ميکردند. امارة بن وليد ميگفت اين بچه از نطفه من است، مسافرة بن ابي عمرو ميگفت از نطفه من است، ابوسفيان ميگفت از نطفه من است و عباس بن عبد المطلب هم ميگفت از نطفه من است؛ يعني 4 نفر دعوا داشتند که معاويه فرزند کداميک است. خود زمخشري در ربيع الأبرار صراحتاً ميگويد : وكان معاوية يعزي إلى أربعة. معاويه نسبت داده ميشود به 4 پدر. ربيع الأبرار ونصوص الأخبار - الزمخشري - ج 4، ص 275 مراجعه کنيد ببينيد واقعاً اين قضايايي که نقل شده صحت دارد يا نه . جالب است حسان بن ثابت که از شعراي به نام عصر نبوت است، عمر بن خطاب به حسان گفت: حسان! نديدي هند مادر معاويه در جنگ احد چه شادماني ميکرد و اي کاش بودي و هجوهاي او را جواب ميدادي. حسان بن ثابت همان جا شروع کرد به شعر گفتن : أشرت لكاع وكان عادتها لؤما إذا أشرت مع الكفر لعن الإله وزوجها معها هند الهنود عظيمة البظر زن بدکاره و پليدي که از خود نشان داد و عادت او پستي بود؛ زيرا پليدي را با کفر هند همگام کرده بود و خداي عالم لعنت کند او و شوهرش را؛ هندي که آلت زنانه اش بزرگ بوده است. زعم الولائد أنها ولدت ولدا صغيرا كان من عهر همه ميدانند که ايشان فرزندي که به دنيا آورده بود، از زنا بوده است . ونسيت فاحشة أتيت بها يا هند ويحك سبة الدهر هند! آيا فحشايي که انجام دادي فراموش کردي؟ واي بر تو مايه آبرو ريزي زمانه شدي. تمام زن هاي قابله ميدانندکه فرزند او فرزند نامشروعي بوده است . تاريخ الطبري، ج 2، ص70 ديوان حسان بن ثابت، ج 2، ص 70 الأغاني، ج 15، ص 192 و جالب اين است که معاويه نامه اي نوشت به زياد بن ابيه که خود زياد بن ابيه مادرش که مشخص است، سميه است؛ ولي پدرش معلوم نبود و ابوسفيان هم آمد و گفت اين فرزند من است به خاطر رابطه نامشروعي که با سميه داشته ام، اين بچه از من است و اين قضيه داستان بلندي دارد که معاويه هم آمد و زياد را برادر خطاب کرد و گفت که او برادرمن است و از نطفه پدرمن است . نامه نوشت معاويه به زياد بن ابيه گفت: بيچاره! تو پدر نداري و فقط مادرت مشخص است که چه کسي است، زياد بن ابيه جواب نوشت که : وأما تعييرك لي بسمية فإن كنت أبن سمية فأنت أبن جماعة. اگر من فرزند سميه هستم، اقلاً مادرم معلوم است؛ ولي تو فرزند چند نفر هستي و پدرت گروهي بوده است. شرح نهج البلاغة - ابن أبي الحديد، ج16، ص183 در تاريخ، شير زن هايي بودند که واقعاً طوفان کردند و موج آفريدند، مانند سوده که در برابر معاويه ميآيد و آنچنان با شجاعت حرف ميزند تمام تار و پود معاويه به لرزه ميافتد و يکي از اين شير زن هايي که واقعاً نامش در تاريخ مانده است، غانمه دختر غانم است که از زنان بني هاشم است. وقتي به گوش اين شيرزن رسيد که معاويه و عمروعاص نسبت به اميرالمومنين و امام حسن و امام حسين و ديگر بني هاشم ناسزا ميگويند گفت: من اگر چنانچه دستم برسد به معاويه و عمرو عاص حقشان را کف دستشان ميگذارم. غانمه ساکن مکه و برادرش در مدينه بود، آمده بود منزل برادرش مهماني، از آن طرف هم معاويه اتفاقاً در مدينه بود وقتي معاويه ميشنود که غانمه آن زن شجاع و سخنور در مدينه است، گفت: فرشي پهن کنيد و اينجا را سرو سامان دهيد و به يزيد گفت: برو به غانمه بگو: پدرم معاويه ميگويد بيا تا با هم ديداري داشته باشيم، يزيد آمد در زد غانمه دم در امد و گفت : فقالت : من أنت كلأك الله ؟ تو کي هستي؟ قال : يزيد بن معاوية . قالت : فلا رعاك الله يا ناقص لست بزائد تو چيز اضافه اي نداري غير از نقص. يزيد خيلي جا خورد و آمد به پدر خود خبر داد فأتى أباه فأخبره پدرش گفت: کارت نباشد اين زن از زن هاي عادي نيست. غانمه به مجلس معاويه آمد و همين که رسيد، معاويه به او سلام داد فقالت : على المؤمنين السلام وعلى الكافرين الهوان. سلام و درود بر مومنين و خواري بر کفار باد. ثم قالت : من منكم ابن العاص ؟ عمرو عاص کيست ؟ قال عمرو : ها أنا ذا عمروعاص گفت من هستم فقالت : وأنت تسبّ قريشاً وبني هاشم تو هستي که به بني هاشم و قريش فحش ميدهي ؟ وأنت أهل السب وفيك السبّ وإليك يعود السبّ يا عمرو تو خودت اهل فحش دادن هستي و تمام فحش ها هم به تو بر ميگردد . إني والله لعارفة بعيوبك وعيوب أمك تمام عيب هاي خودت و مادرت کف دست من است . وإني أذكر لك ذلك عيباً عيبا دانه دانه عيب هايت را برايت ميشمارم . ولدت من أمة سوداء مجنونة حمقاء مادرت يک کنيز سياه و ديوانه و احمق بوده است تبول من قيام مادرت هميشه ايستاده قيام ميکرده است. ويعلوها اللئام مردان پست هم همواره بر مادرت سوار ميشدند. إذا لامسها الفحل كانت نطفتها أنفذ من نطفته اگر مردان زنا کاري با مادرت زنا ميکردند، نطفه مادرت کثيف تر بود از نطفه آنها. ركبها في يوم واحد أربعون رجلاً عمرو عاص، بر مادر تو در يک روز 40 نفر زنا کردند. چقدر زيبا گفته است و واقعاً هيچ چيز جا نگذاشته است. وأما أنت و اما تو فقد رأيتك غاوياً غير راشد ومفسداً غير صالح تو يک آدم گمراه و مفسد هستي ولقد رأيت فحل زوجتك على فراشك فما غرت عمرو عاص تو رفتي ديدي يک اجنبي با زنت در حال زنا است ولي هيچ غيرتي نداشتي که از ناموست دفاع کني. ولا أنكرت و نگفتي اين ناموس من است بعد شروع کرد نسبت به معاويه سخن گفتن که داستان مفصلي دارد. المحاسن والمساوى، ج1، ص 75 اين عمروعاص دشمن علي بن ابي طالب، دشمن اهل بيت، دشمن اهل بيت و دشمن امام حسن و امام حسين است . شما ببينيد دانه دانه کساني که با اهل بيت بناي ناسازگاري داشتند اگر تفتيش کنيد آنها را همان طوري که در روايت امام صادق خوانديم ما که کساني که نسبت به اهل بيت بد ميگويند اگر نسب آنها را تفتيش کنيد يا زنا زاده هستند يا نطفه شان در حال حيض منعقد شده است . اين چيزي است که ثابت است و اين چند نمونه اي که ما ذکر کرديم و نمونه ها زياد است از کساني که دشمني با اميرالمومنين و اهل بيت عصمت و طهارت سلام الله عليهم داشتند. ما يقين داريم که اين آقايان اگر يک آزمايش DNA بدهند و خون پدرشان را هم آزمايش کنند، مشخص است که از نسل بني اميه شجره ملعونه در قرآن هستند. اين آقا خودشان اقرار کرده اند که وقتي جوان بودند همجنس باز بودند، خوب کسي که اين گونه بوده باشد، چيزي جز عداوت با اميرالمومنين و حضرت زهرا سلام الله عليها از او ساخته نيست. از کوزه همان تراود که در اوست حتي ديشب دوستان ما از يکي از علماي بزرگ اهل سنت کليپي را پخش کردند که خود اين آقا ميگويد ايشان فساد اخلاقي داشته است و به همين دليل از الازهر اخراج شده است. لطفا کليپي را که براي خود آقايان اهل سنت است را پخش کنيد تا براي بينندگان عزيز قضيه روشن شود. پخش کليپ: ؟؟؟ استاد قزويني: اين اعترافي است که خود آقايان ميکنند و اين کاملاً واضح و روشن است و کسي که همچين سوابقي دارد، اگر نيايد و نسبت به حضرت زهرا سلام الله عليها جسارت نکند جاي تعجب دارد و گرنه اين مسائل از اين افراد طبيعي است. مجري: وقتي خداوند حب اميرالمومنين را نشانه حلال زادگي و بغض او را نشانه نفاق ميداند، يک رابطه مستقيمياست و من درخواست ميکنم به شخصيت هاي علميکه حتي بتوانند مقالات و پايان نامه هاي علميداشته باشند که آيا افرادي که در طول تاريخ با اهل بيت نفاق و بغض و کينه داشتند و ناصبي بودند نسب اينها را رصد کنند که آيا اين گونه بوده است يا نه آنگاه ادعاي پيامبر اکرم اثبات خواهد شد که حتي يک استثنا نخواهند که داشت که هرکسي که با اميرالمومنين دشمني و بي ادبي کند مشخص است اصل او مشخص مشکل دارد و اين هم گفته رسول الله است و گفته وحي است. وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى سوره نجم آيه 3 البته ما آقايان اهل سنت را که محب آقا اميرالمومنين هستند، از ناصبي ها کاملاً جدا ميدانيم و خود برادران اهل سنت هم اين را اعلام کردند و ميدانند. فقط تعداد معدودي که عمدتا در اين شبکه هاي وهابي جيره خوار استکبار و چاه هاي نفت هستند، پول ميگيرند و اين گونه با اهل بيت رسول خدا دشمني ميکنند و البته انشاء الله خداوند هم پاسخ گوي آنها خواهد بود. استاد قزويني : با توجه به صحبتي که شما کرديد، ما حاضريم يک مسابقه مقاله خواني بگذاريم که هر کدام از بيندگان عزيز ما بيايند و مقاله اي را بنويسند و حداقل 10 نفر از مخالفين اهل بيت را که نسب شان مشکل داشته است، بيان کنند که ما براي 5 نفر جايزه اي قرار ميدهيم. براي نفر اول 3 ميليون تومان، براي نفر دوم 2 ميليون تومان، نفر سوم 1 ميليون تومان و نفر چهارم و پنجم هم نفري 500 هزار تومان و اين را ما حاضريم هر کدام از بينندگان عزيز مقاله بنويسند و حداقل 10 نفر از کساني را که با اهل بيت عداوت داشتند و از نسل پدرشان نبودند و يک تحقيق خوب و ميداني انجام دهند و براي ما بفرستند. چه از عزيزان شيعه و چه از عزيزان اهل سنت؛ چون اينجا بحث شيعه و سني نيست ، بحث اينکه اميرالمؤمنين سلام الله عليه عداوتش نشانه نفاق و نشانه حرام زادگي است. ما از کتابه هاي اهل سنت آورديم و از کتب شيعه نقل نکرديم. بيننده: رجبي از شيراز روي ماه شما را از اينجا ميبوسم، بنده 7 ماه است که پشت خط هستم تا با شما صحبت کنم و خواستم که 2 تا مطلب را بگويم . اول اينکه من هميشه در ذهنم بود که خدايا چطور ميشود که ما افراد حرامزاده را ببينيم و از آنجا که خداوند ستار العيوب است و عيب ها را ميپوشاند خيلي جالب است که بعضي ها با وجودي که خداوند ستار العيوب است و عيب ها را ميپوشاند خودشان اينقدر کثيف و پليد هستند خودشان و مادرشان را رسوا ميکنند و اين خيلي براي من جالب بود که با وجود ستاريت خداوند خودشان اينقدر پليد هستند با توهين اهل بيت ماهيت خودشان و مادرشان را نشان ميدهند. استاد قزويني : البته جناب آقاي رجبي در دعاي افتتاح جمله خيلي جالبي است که : أيقنت أنك أرحم الراحمين في موضع العفو والرحمة. خدايا يقين دارم در جاي بخشش، بخشنده ترين و مهربان ترين هستي وأشد المعاقبين في موضع النكال و شديد ترين انتقام گيرنده و عذاب کننده هستي، آنجايي که بخواهي نسبت به فردي غضب کني و او را رسوا و عذاب کني. مصباح المتهجد - الشيخ الطوسي، ص578 بيننده : بله. مطلب ديگر هم اينکه اينها الآن جديداً تشکيک کردند که قبر حضرت علي در نجف نيست، ميخواستم بگويم که به اين دليل که حضرت علي در خانه کعبه به دنيا آمده است اينها بعيد نيست که چند وقت ديگر بگويند اين کعبه اي که ما نماز ميخوانيم، کعبه ديگري است و اشتباه است و مکان ديگري را براي کعبه مشخص کنند؛ چرا که حضرت علي عليه السلام در خانه کعبه متولد شده است، بعيد نيست که اين آقايان بگويند که کعبه واقعي اين نيست، نماز خواندن به سمت آن اشتباه است و بايد به سمت ديگري نماز خواند. خدا انشاءالله که در دنيا و آخرت رسوايشان کند. بيننده : حاجي رسول از دهلران(اهل سنت) حاج آقاي قزويني! يک سؤالي بپرسم شما خدا حفظ کند پدر و مادرتان زنده هستند؟ استاد قزويني : نه به رحمت خدا رفته اند. بيننده : خدا رحمت کند پدر را و خدا رحمت کند مادرت را كه شير به شما دادند، من دفعه قبل که با شما تماس گرفتم گفتم: آقاي قزويني؛ ولي الان ميگويم، حاج آقاي قزويني خدا رحمت کند پدر و مادرت را. يک عذر خواهي هم به شما بدهکار هستم؛ چون شما را رافضي خواندم حتي در شبکه کلمه هم رفتم و شما را رافضي خواندم. البته بنده را ببخشيد ولي واقعاً حاج آقا خدا مادرت را رحمت کند با آن شير حلالي که به شما داده است که شما آرامش را به ما برگردانديد. من آقاي خدمتي را دوست دارم؛ چون شکل و شمايلش شبيه برادرم است، ولي به ايشان گفتم پيغام من را به آقاي حيدري برساند ولي نرساندند. اين آقاي حيدري ادعاي مولوي و ادعاي علم و دانش و فضيلت ميکند آمده است از حضرت عايشه مايه گذاشته است و من هم به آقاي خدمتي گفتم که به حيدري بگوييد که اگر شما سواد داريد مناظره کن و درس بده ولي اگر سواد نداري، خدا لعنتت بکند که از حضرت عايشه رضي الله عنها مايه بگذاريد. باز هم ميگويم که خدا امواتت را رحمت کند. ما را يادت آمد حاج آقا ؟ استاد قزويني : بله بله کاملاً. بيننده : زنگ زدم درباره آن صحبتي که امام خميني فرموده بود، صحبت کردم و از بچه ها هم سؤال کردم گفتند که اين را آخوند سيدها گفتند. يک مطلب ديگر هم بگويم که من ديگر با اين کارهايي که اينها کردند اين باعث شد که من کلمه رافضي را از روي شما بردارم، اول به خاطر کاري که آقاي حيدري کرد و دوم اينکه ما حضرت فاطمه رضي الله و سلام الله عليها جان ما است و ما حضرت فاطمه و عايشه را از هم جدا نميدانيم و خدا انشاء الله آقاي دمشقيه را به خواري و ذلت گرفتار کند و هرکسي که دشمني با اهل بيت ميکنند. خدا اموات شما را بيامرزد ولي من 2ـ3 باري زنگ زدم و رفقاي شما من را وصل نکردند. استاد قزويني : من عذرميخواهم از حضرتعالي. مجري : آقاي رجبي قبل از شما تماس گرفتند گفتند که 7 ماه است منتظر هستند. بيننده : اما واقعاً ذات کثيف و روي سياه آقاي عبد الله حيدري و دمشقيه براي ما روشن شد خدا حفظتان کند. استاد قزويني : جالب بود که حسن آقا از اهل سنت بغداد که قبلا زنگ ميزد و با ما شوخي ميکرد ولي آخر سر باهم رفيق شديم و با ايشان آشتي کرديم که ظاهراً ديشب تماس گرفته بود و حال اين آقايان را تو قوطي گذاشته بود و گفت من سني هستم ولي اين حرف هايي که شما ميزنيد در مورد امام راحل و دفاعي که از صدام ميکنيد، کاملاً ظلم و جفا و خيانت است و شما جز دروغ چيزي نميگوييد . الحمد لله اگر هيچ برکتي اين شبکه ولايت نداشت، جز اينکه چندتن از اهل سنت را که ابتدا آمدند و با ما بگو مگو کردند و حتي خيلي تند بودند نسبت به شيعه و شبکه ما ولي انصاف داشتند و الحق و الانصاف دوستان حرف هايشان را تايپ ميکنند، مطالعه ميکنم و ديدم که واقعاً اين حسن آقا دست مريزاد و هر وقت هم که روي خط آمدند دوستان وصل کنند. ببينيد برادران اهل سنت اين آقا الان آمد و سلام و درود فرستاد بر مقدسات خود و ما هم کاري با او نداشتيم ولي همين انداز ه که بيايد و حق را بگويد اين براي ما لذت بخش است و واقعاً مايه خوشبختي است و اينکه مردم بدانند حساب وهابيت از اهل سنت جدا است. همين کليپي هم که امشب پخش شد، عالم سني علناً گفت که مناظره اي بود بين اهل سنت و وهابيت که من نماينده اهل سنت بودم و دمشقيه هم نماينده وهابيت بوده است . علي اي حال، اين مايه افتخار و من باز هم عرض ميکنم که اهانت به مقدسات اهل سنت را گناه نابخشودني ميدانيم. حالا بعضاً تلفن هايي ميشود و مطالبي ناخودآگاه مطرح ميشود بنده خودم به نوبه خودم از عزيزان اهل سنت عذر ميخواهم و پوزش ميطلبم و حتي اگر خود بنده گاهي عصباني ميشوم و مطلبي را بيان ميکنم شايد بعضي از اهل سنت دلخور بشوند. من از راه دور پيشاني اين عزيزان را ميبوسم و دست آنان را ميفشارم و از آنان عذر خواهي ميکنم و پوزش ميطلبم. و از عزيزان شيعه هم درخواست ميکنم چه کساني که روي خط شبکه ولايت ميآيند و چه کساني که در مجالس و مساجد و مغازه ها و شرکت ها و کارخانه ها با اهل سنت ارتباط دارند، تقاضا ميکنم که اخلاق علوي را به نمايش بگذاريد و ادب اهل بيتي را در برخورد با اهل سنت رعايت کنيد. كونوا دعاة الناس بغير ألسنتكم. روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه - محمد تقي المجلسي ( الأول )، ج 12، ص 76 الكافي - الشيخ الكليني، ج 2، ص 78 همواره اين جمله امام صادق در ذهن شيعيان باشد که فرمودند وقتي که شما اخلاق و برخوردتان خوب است، اهل سنت ميگويند: خدا رحمت کند امام صادق را که شيعيان مؤدبي تربيت کرده است و اگر برخورد شما نامناسب باشد، ميگويند امام صادق نتوانسته است شيعيان خوبي را تربيت کند. لذا ما نمود آن اخلاق صادقي و علوي و نبوي باشيم انشاء الله . بيننده: احمدي از شيراز حاج آقا من جسارتاً يک پيشنهاد خدمت شما داشتم . عرض شود که حضرتعالي و ديگرا ن هزينه زيادي داريد ميکنيد و اين شبکه را راه انداختيد که اميدوارم مورد عنايت حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه قرار بگيريد. ولي ميخواستم بگويم اگر صلاح بدانيد از جناب آقاي سيدکمال حيدري دعوت بکنيد چون ايشان يک شخصيت واقعاً کارشناس است و ميتواند خيلي مسائل را پاسخگو باشد. اگر ايشان دعوت شوند بسيار مفيد است براي بينندگان شما استاد قزويني : البته ايشان به زبان فارسي مسلط نيستند و عربي صحبت ميکنند و ايشان هم در شبکه کوثر مرتب برنامه دارند. بيننده : اگر بشود در برنامه عربي از ايشان دعوت بکنيد. استادقزويني : انشاء الله انشاء الله بيننده: خيلي ممنون خداحافظ شما بيننده: محسن از چابهار (اهل سنت) مگر در قرآن نيامده است که از غير خدا چيزي نخواهيد ؟ استاد قزويني : بله. بيننده : پس شما چگونه فتوا ميدهيدکه از امام حسين و امام علي بخواهيد که آنها گراميو محترم هستند ولي چگونه از آنان بخواهيم وقتي که در قرآن ميگويد : وَإِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلَا كَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ. سوره انعام آيه 17 اگر خود خدا به شما ضرري برساند آيا کسي غير از خدا هست که آن ضرر را از شما بردارد ؟ مگر علي و حسين غير از خدا را صدا ميزنند که شما صدا ميزنيد ؟ آنها هم محتاج خدا هستند و هيچکسي نيست که از خدا مبرا باشد. مجري : چند وقت است که بيننده برنامه ما هستيد ؟ بيننده : حدوداً يک سال ميشود مجري : ما در اين يک سال چندين بار پاسخ داده ايم قانع نشديد ؟ بيننده : نه من اصلاً قانع نشده ام. مجري : پاسخ آقاي قزويني را شنيديد ؟ بيننده : نه آقاي قزويني همين الان بگويند من پشت خط هستم لطفا قطع نکنيد. استاد قزويني : شما قرآن جلوتان است برادر عزيزم ؟ بيننده : نه نه قرآن جلوم نيست. استاد قزويني : من دوتا آيه را خدمتتان ميگويم برادر عزيزم : آيه 97 سوره يوسف ميگويد : فرزندان يعقوب آمدند گفتند: يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا آيا اين دعاي غير الله است يا نه ؟ بيننده : يعقوب زنده بوده يا نه ؟ استاد قزويني : شما که نگفتيد زنده و مرده بودنش را عزيز دل من مجري : الان پدر، غير خدا است يا نيست ؟ بيننده : پدر غير خدا هست ولي حاجتي را که بايد از خدا بخواهم را نبايد از پدرم بخواهم. استاد قزويني : احسنت خدا اموات شما را بيامرزد، الان فرزندان يعقوب ميگويند : يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا پدر تو بيا واسطه شو تا خدا گناه ما را ببخشد. چرا نرفتند بگويند خدايا تو گناه ما را ببخش. بيننده : اينها گفته اند که پدر تو ما را ببخش نگفته اند که پدر تو بيا واسطه شو تا خدا ما را ببخشد استاد قزويني : شما عربي متوجه ميشويد يا نه ؟ بيننده : بله استاد قزويني : يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا با أَبَانَا اغفر لنا فرقش چيست؟ بيننده: اينجا مشخص است که يعقوب زنده بوده است. استاد قزويني : اصلا بحث زنده و مرده بودن را کنار بگذاريد برادر عزيزم. بيننده : اصل مطلب اين است که از زنده خوب است ولي از مرده نه. استاد قزويني : پس اگر زنده را به جاي خدا بخوانيم شرک نيست. بيننده : بله در کارهايي که مخصوص خدا است نميتوان از زنده خواست و شرک است ولي ميتوانيم از زنده بخواهيم مثلا من ميتوانم از شما بخواهم که براي من دعا بکنيد ولي نميتوانم از حضرت علي عليه السلام و امام حسين رضي الله عنه بخواهم که براي من شفاعت کنند؛ چرا که آنها خودشان محتاج خدا هستند. استاد قزويني : عزيز من شما که از من ميخواهي برات دعا کنم من خدا هستم يا غير خدا ؟ بيننده : شما غير خدا هستيد استاد قزويني : خدا امواتت را بيامرزد ، چرا شما از من که غير خدا هستم ميخواهي که براي شما دعا کنم ؟ مگر قرآن نميگويد : ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ سوره غافر آيه 60 پس چرا به من ميگوييد که برايتان دعا کنم ؟ بيننده : اين در زمان پيامبر هم بوده است ، شما زنده ايد و من به شما ميگويم براي من دعا کنيد ولي آن کسي که وفات کرده است چگونه ميتواند ؟ استاد قزويني : اجازه بدهيد اول زنده را حل کنيم بعد مرده را هم حل ميکنيم . بيننده : چرا بحث را عوض ميکنيد ؟ استاد قزويني: پس از نظر شما که گفتيد ما غير خدا را ميخوانيم شرک است اگر غير خدا زنده باشد و او را بخوانيم شرک نيست. بيننده : نه؛ يعني بخواهيم کاري که آن کار براي خدا نباشد ، شما ميگوييد که امام رضا، امام حسين به من فرزند بده، مگر قدرت فرزند دادن دست امام حسين و امام رضا است؟ استاد قزويني : اگر کسي از عيسي بخواهد که يا عيسي! مادر من را زنده کنز آيا اين شرک است يا شرک نيست ؟ بيننده : الأن اگر بخواهد شرک استز استاد قزويني : نه در همان زمان خودشان. بيننده : در زمان خودش اين معجزه حضرت عيسي بوده است و در قرآن هم آمده است . استاد قزويني : آيا زنده و مرده کردن کار خدا است يا کار بنده خدا ؟ بيننده : کار خدا است ولي به اذن خدا حضرت عيسي مرده را زنده ميکند. استاد قزويني : خدا اموات شما را بيامرزد. برادر عزيزم قرآن را خوب بخوانيد و ببينيد بزرگان شما چه گفته اند ، شما که ميگوييد : الَّذِينَ لَا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آَخَرَ سوره فرقان آيه 68 ندارد که زنده باشد يا مرده، در قرآن به صراحت در سوره مائده آيه 35 ميفرمايد : يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ 2 چيز خدا از ما خواسته است اول تقوا و درکنار تقوا ميگويد: دنبال وسيله و واسطه باشيد. سوره اسراء آيه 57 ميگويد : يَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ آنهايي که شما آنها را عبادت ميکنيد، خودشان دنبال وسيله هستند. در اينجا يبتغون اليه الوسيله ايهم اقرب هرکدام از وسيله ها که نزديک تر هستند، آن را ميگيرند. پس ببينيد، اولاً: توسل به اولياي خدا منطق قرآني است. ثانياً: توسل يک دفعه اين است که ما متوسل ميشويم به اسماء الهي: وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا سوره اعراف آيه 180 يک دفعه ما متوسل ميشويم به عمل صالح خودمان: رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلْإِيمَانِ أَنْ آَمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآَمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا سوره آل عمران آيه 193 يك بار توسل به اولياي خدا است، مثل توسل به حضرت يعقوب: يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا سوره يوسف آيه 97 بيننده : بيننده براي چندمين بار صحبت استاد را قطع کرد. استاد قزويني : عزيز من اجازه بده من صحبت کنم شما اين مطالبي را که ميگويم يادداشت کن عجله نکن من اينها را به ترتيب ميگويم و در آخر هم نتيجه ميگيرم بعد در خدمت شما هستيم . توسل به اولياي خدا مانند توسل به حضرت يعقوب: يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا توسل به حضرت موسي: يَا مُوسَى ادْعُ لَنَا رَبَّكَ بِمَا عَهِدَ عِنْدَكَ لَئِنْ كَشَفْتَ عَنَّا الرِّجْزَ اي موسي اين بلا را از ما بر طرف کنيد. سوره اعراف آيه 134 بيننده : بيننده باز صحبت استاد را قطع ميکند استاد قزويني : عزيز من بگذار صحبت من تمام شود بعد در خدمت شما هستم اين کار شما خلاف سنت پيامبر و اخلاق اسلامياست. در سيره اخلاقي و رفتاي پيامبر آمده است: ولا يقطع على أحد حديثه حتى يجوزه فيقطعه بنهي أو قيام. پيامبر اکرم کلام کسي را قطع نميکرد ... مجمع الزوائد، الهيثمي، ج 8، ص275 المعجم الكبير، الطبراني، ج 22، ص158 در سوره نساء آيه64 خداي عالم ميگويد برويد نزد پيامبر و از او بخواهيد واسطه شود و از خدا طلب مغفرت کند و خدا گناهان شما را ببخشد. پس آنهايي که ميگويند توسل به ديگران شرک و کفر است خدا ميگويد: ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ . سوره غافر آيه 60 وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ. سوره بقره آيه 186 اينها منافاتي با توسل ندارد. پس در زمان حيات پيامبران اگر کسي متوسل بشود هيچ اشکالي ندارد و اين عين توحيد است چه من بگويم خدايا من را ببخش يا بگويم يا رسول الله از خدا بخواه من را ببخشد. حالا اگر در اين زمينه فرمايشي داريد بفرماييد. بيننده : شما گفتيد از پيامبر خواستند که شفاعت ما را بکنيد تا خدا ما را ببخشد. پيامبر رو به روي آنها بوده و از او خواستند، پيامبر چرا نگفته است برويد سر قبر حضرت عيسي عليه السلام کسي که مرده را زنده ميکرده؟ پيامبر خودش زنده بوده و واسطه آنها بين خدا ميشده است ولي اين طور نبوده است که کسي که مرده است سر قبر او برويد و از او بخواهيد که من فرزند و مال ميخواهم ، اين منافات با توحيد است. شما خودتان ميدانيد ولي انکار ميکنيد. استاد قزويني : چرا منافات با قرآن دارد؟ بيننده : مشرکان زمان پيامبر چه کار ميکردند که پيامبر با آنان جنگ کرد. استاد قزويني : عزيز من شما ميگوييد منافات با توحيد دارد اين حرف شما چه ربطي با جنگ و مشرکين دارد؟ شما ميگوييد اگر کسي بگويد کنار قبر پيامبر برود و از او چيزي بخواهد اين با توحيد منافات دارد اين را براي من معنا کن. بيننده : نه. استاد قزويني : نه شما بگو چرا با توحيد منافات دارد ؟ بيننده : منافات با توحيد دارد؛ چون دعوت پيامبر اين بوده که غير خدا را رها کنند به اين دليل که مشرکان زمان پيامبر از غير خدا طلب ميکردند. استاد قزويني: آقاي بزرگوار عذر ميخواهم اين علماي وهابي چقدر احمق و بي شعور هستند که آمدند پيامبر را با بت لات و عزي يکي ميکنند، برادر عزيز من يک مقدار رعايت کنيد. من ميگويم چطور در زمان حيات پيامبر توسل به ايشان اشکال نداشته است و عين توحيد بوده است ولي الان که پيامبر از دنيا رفته است چه شد اين توسلي که در زمان پيامبر عين توحيد بود، الان که از دنيا رفته است، منافات با پيامبر دارد ؟ مجري : من نوعي الان به مدينه زيارت حضرت رسول ميروم و درخواست ميکنم به درگاه خدا و ايشان را واسطه قرار ميدهم آيا اين منافات با توحيد دارد و من مشرک هستم ؟ دليل آن را بفرماييد. بيننده : اصلاً نميتوانم به شرک فتوا بدهم؛ ولي اين کار کار شرک است و منافات با توحيد دارد. توحيد، يعني يگانگي خدا و خواستن از خدا، اگر اين صفتي که براي خدا است براي بنده خدا نسبت دهيم از اين بدتر است ؟ مجري : يعني پيامبر نميتواند صداي من را بشنود و به من کمک کند و واسطه خير من باشد؟ بيننده : زماني که زنده بود براي اصحاب ولي وقتي که از دنيا رفته است ديگر هيچ ارتباطي با پيامبر نداريم. مجري : وقتي بميرد ما هيچ ارتباطي با پيامبر نداريم ؟ ولي در نماز که هميشه با خطاب با ايشان صحبت ميکنيم: السلام عليك أيها النبي ورحمة الله وبركاته. بيننده : در خطاب به ايشان، درود ميفرستيم و اين را خدا ميشنود و به پيامبر ميرساند. مجري : عجب، شما شأن پيامبر را از شهدا هم پايين تر آورديد خدا ميگويد : وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ سوره آل عمران آيه 169 شهداء زنده اند، شما اين را براي پيامبر هم قائل نيستيد. بيننده : بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ سوره آل عمران آيه 169 در نزد پروردگارشان استاد قزويني : ما عند الشيطان زنده هستيم ؟ مجري : عالم محضر خدا هست. بيننده : ما در محضر خدا هستيم ولي آنها در يک عالم ديگري هستند و کسي که اعتقاد به آخرت داشته باشد. استاد قزويني : عزيز من ما اجازه داديم شما حرف هايتان را گفتيد و معلوم ميشود که مغز مبارک خود را قفل کرديد عزيز من و کليد آن را هم گم کرديد. من ميگويم چرا منافات با توحيد دارد، بحث مشرکين را وسط ميکشي، شما برو مطالعه کن عزيز من، اتاق فرمان مانيتور بنده را نشان دهيد لطفاً. شما فقط چند لحظه نگاه کن به حرف هايي که بزرگان اهل سنت زده اند و حداقل از زن و بچه ات خجالت بکش، شما ميآييد و پيامبر را نعوذ بالله با لات و عزي يکي ميکنيد . ببين برادر من! شما اگر حنبلي، شافعي، مالکي يا هر مذهبي که هستيد. ابن قدامه مقدسي از فقهاي به نام حنبلي است ميگويد : کسي که مکه مکرمه ميرود و بعد از آن به مدينه ميرود نزد قبر پيامبر برود و بگويد : السلام عليك أيها النبي ورحمة الله وبركاته. سلام بدهد و اين آيه را بخواند: اللهم إنك قلت وقولك الحق. تو گفتي و گفتارت هم حق است آنهايي که در حق خودشان ظلم کردند بيايند و تو در حق آنها دعا کني خدا ميبخشد. خطاب به پيامبر است و اين حرف علامه مجلسي نيست؛ بلکه ابن قدامه مقدسي از بزرگ فقهاي حنبلي است ميگويد : وقد أتيتك پيغمبر! آمدم خدمت تو. مستغفرا من ذنوبي از گناهانم استغفار ميکنم و تو را بين خودم و خدا شفيع قرار ميدهم. المغني، ج 3، ص298 آيا اين را که آقاي ابن قدامه مقدسي دستور ميدهد که تمام حنبلي هاي عالم عيناً اين کار را کنار قبر پيامبر انجام دهند به اندازه حضرتعالي نميفهميد؟ شعور نداشته که رفتن کنار قبر پيامبر و از او طلب حاجت کردن کفر است و با توحيد منافات دارد؟ اين براي کساني که حنبلي هستند. از اين طرف شافعي ها، محي الدين نووي همين عبارت را ميآورد و ميگويد : شافعي ها که ميروند کنار قبر پيامبر آيه 64 سوره نساء را بخوانند و بگويند : وقد جئتك. پيامبر خدمت شما آمديم مستغفرا من ذنبي مستشفعا بك إلى ربي المجموع ج 8 ص 202 از آقايان حنفي ها در کتاب الاختيار تعليل المختار عبدالله بن محمود بن مودود متوفاي 683 ميگويد : ادب زيارت قبر پيامبر اين است کسي که کنار قبر پيامبر رفت بگويد : يا رسول الله خطاب به پيامبر. آقاي دمشقيه عبدالشيطان به قول آقايان اينها را ديده يا نديده که ميگويد کسي که هر نوع دعا عبادت غير الله است و شرک است. آقاي عبدالله بن محمود حنفي ميگويد شما در کنار قبر پيامبر بگو : يا رسول الله نحن وفدك وزوار قبرك ما امده ايم خدمت تو به زيارت تو جئناك من بلاد شاسعة، ونواح بعيدة از شهر ها و ناحيه هاي دور آمده ايم قاصدين قضاء حقك. آمده ايم حق تو را ادا کنيم و به زيارت تو تيمن کنيم و به سبب تو نزد خداي عالم استشفاع کنيم و تو را شفيع خود قرار دهيم چرا که گناهانمان کمرمان را شکسته. وأنت الشافع المشفع تا آيه 64 سوره نساء را بخوانيد بعد بگوييد وقد جئناك ظالمين لأنفسنا خطاب به پيامبر است در کنار قبر ايشان ، آيا اين منافات با توحيد است ؟ پس آقاي فقيه حنفي نفهميده که توحيد يعني چه ؟ فاشفع لنا إلى ربك الاختيار تعليل المختار، ج 1، ص 189 آقاي زيني دحلان ميگويد: وقتي که منصور دوانقي کنار قبر پيامبر آمده بود از مالک سوال کرد آقاي مالک من رو به قبله بايستم يا رو به قبر پيامبر ؟ گفت : ولم تصرف وجهك عنه چرا ميخواهي صورتت را از قبر پيامبر برگرداني؟ وهو وسيلتك ووسيلة أبيك آدم إلى الله تعالى بل استقبل واستشفع به. اين پيامبر واسطه تو و واسطه پدرت آدم به سوي خدا بوده است. الدرر السنية في الرد على الوهابية - أحمد زيني دحلان - ص 10 امام مالک نفهميد توحيد يعني چه ؟ آقاي زرقاني مالکي ميگويد : کنار قبر پيامبر بيايد و خدا را به جاه و مقام پيامبر قسم بدهد و به پيامبر متوسل شود که توسل به پيامبر کوه هايي از گناه را نابود ميکند و برکت شفاعت پيامبر و جايگاه او در نزد خدا، گناهي نميگذارد. آقاي بزرگوار گوش کن ومن اعتقد خلاف ذلك هرکس خلاف اين را عقيده داشته باشد، فهو المحروم الذي طمس الله بصيرته او محرومياست که خداي عالم بصيرت و بينايي اش را نابود کرده است . وأضل سريرته باطنش را گمراه کرده است. کسي که معتقد باشد پيامبر نميشنود و توسل به قبر پيامبر با توحيد منافات دارد. آقاي زرقاني ميگويد او بي بصيرت و کور و بدبخت است و خداي عالم بر قلب و عقل و فکرش پرده کشانده است بعد ميگويد : ألم يسمع قوله تعالى نميشنود قول خداي عالم را در سوره نساء آيه ۶۴ ميفرمايد : وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا. شرح المواهب، ج۸، ص ۳۱۷ برادر عزيزم آيا اين بزرگان اهل سنت نميفهميدند؟ از مالکي ها آوردم ، از حنفي ها آوردم از حنبلي ها آوردم از شافعي ها هم آوردم که ميگويد : کنار قبر پيامبر آيه 64 سوره نساء را بخوانيد و پيامبر را واسطه قرار دهيد. اين علما هيچکدام نفهميدند که توسل به قبر پيامبر با توحيد منافات دارد ولي آقاي عبدالشيطان ميگويد رفتن کنار قبر پيامبر و از او شفاعت خواستن منافات با توحيد دارد. و اضافه بر آن، آقاي ابن حجر عسقلاني در کتاب فتح الباري ج 2 ص 412 ميگويد : زمان عمر بن خطاب قحطي ميآيد و بلال بن حارث يکي از صحابه کنار قبر پيامبر ميآيد و ميگويد: يا رسول الله اي پيامبر خدا مردم به هلاکت رسيدند، از خدا بخواه باران رحمت بيايد، بعد پيامبر به خواب او ميآيد و ميفرمايد : برو به عمر سلام برسان بگو باران رحمت ميآيد. خوب، چرا عمر نگفته است آقاي بلال بن حارث! تو که متوسل به قبر پيامبر شده اي مشرک شدي و توسل به قبر پيامبر با توحيد منافات دارد؟ آقاي ابن حجرعسقلاني ميگويد: روايت صحيح است . آقاي ابن کثير دمشقي در البداية و النهاية ج 7 ص 105 ميگويد روايت صحيح است. از همه اينها بالاتر برادر عزيزم! خود آقاي عبد الله بن عمر که حداقل او را قبول داريد داشته ميرفته که يک دفعه سکته ناقصي کرد و پاهايش فلج شد، عبد الرحمن بن سعد که همراه او بود گفته است آقاي عبدالله بن عمر ادع أحب الناس إليك. محبوب ترين خلائق را بخوان تا خدا از اين فلج نجاتت دهد. قال : يا محمد عبدالله عمر گفت يا محمد. فبسطها بلا فاصله پاهايش از حالت فلج خارج شد. غريب الحديث للحربي، ج2، ص674 خوب آقاي عبدالله بن عمر نميفهميد که اگر متوسل به پيامبر شود بعد از رحلت ايشان پيامبر نميشنود؟ روايت هم صد در صد صحيح است. آقاي بخاري در الأدب المفرد هم اين روايت را آورده است. و جالب اين است که خود ابن تيميه همين روايت را که عبد الله بن عمر از راه دور که در مکه بود متوسل به پيامبر شد و گفت : يا محمد. اگر چنانچه اين آقايان آنجا بودند گمانم خون عبد الله بن عمر را مباح ميدانستند و به او ميگفتند تو کافر و مشرک شده اي. کتاب کلم الطيب که براي آقاي ابن تيميه است که ميگويد : عن الهيثم بن حنش قال: كنا عند عبد الله بن عمر رضي الله عنهما فخدرت رجله. پاهايش بي حس و فلج شد. فقال له رجل : اذكر أحب الناس إليك عبدالله عمر محبوب ترين خلائق را صدا کن تا شفا بگيري فقال : يا محمد فكأنما نشط من عقال گويا از گردابي نجات پيدا کرد اين را آقاي ابن تيميه خداي شما نقل کرده است. الکلم الطيب، ج۱، ص۱۷۳ آيا واقعاً عبد الله بن عمر هم نميفهيده که يا محمد گفتن شرک و کفر است يا نه؟ اگر عبد الله بن عمر بگويد يا محمد، عين توحيد است ولي اگر شيعه بگويد: يا علي، اين عين شرک است. اگر اين را ميفرماييد ما قبول ميکنيم از شما و اين واقعاً حرف درست و زيبايي است. آقا محسن! ما پدر کشتگي با شما و ابن تيميه و محمد بن عبد الوهاب نداريم، وقتي شما ميآييد قرآن را عوضي ميخوانيد، يک آيه را ميگيريد و 10 آيه را کنار ميگذاريد، من قشنگ دارم صحبت ميکنم ميگويم که توسل به پيامبر در زمان حياتش عين توحيد بوده چطور شد اين عين توحيد بعد از رحلت پيامبر عين شرک شد؟ چه اتفاقي افتاد؟ شما ميگوييد پيامبر نميشنود خوب بر فرض اينکه پيامبر هم نشنود اين يک عمل باطل است ولي عمل شرک نيست . برادر من دقت کنيد والله اين عباراتي که شما ميگوييد و شيعه را متهم به شرک ميکنيد خداي عالم خودتان را فرداي قيامت مشرک محشور ميکند. در روايات شيعه و سني داريم که نقل کردند اگر کسي به ديگري نسبت کفر و شرک بدهد، خدا آن کسي را که به ناحق ميگويد، کافر و مشرک محشور ميکند. خدايا تو را قسمت ميدهيم به آبروي محمد و آل محمد فرج مولايمان بقية الله الأعظم را نزديک نموده و ما را از ياران ويژه آن بزرگوار قرار بده. اللهم عجل لوليک الفرج حضرت آيت الله دكتر سيد محمد حسيني قزويني | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: زهرا -
تاريخ: 10 آذر 92
خدا عمر طولاني و با عزت به شما عطا كنه و شما و همه ي همكارانتون رو از ياران اماممون قرار بده انشاالله و ظهور ولي نعمت و مولاي عزيزمون رو هرچه سريع تر محقق كنه... |