![]() | ||
![]() |
مقالات | سخنراني ها | شبکه سلام | موبايل | انتشارات | محصولات نرم افزاري | ليست پاسخ ها |
![]() |
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: يه سني -
تاريخ: 25 ارديبهشت 87
جمع كن اينا رو........ اگه راست ميگين! علما تونو بردارين بيايين با علماي اهل سنت بحث و گفت و گو كنين معلوم بشه حق با كيه! تو شبكه پخش زنده كنين............ جواب نظر: جناب سني! از ايرانشهر ما خيلي دوست داريم كه با علماي شما مناظره و مباحثه داشته باشيم ؛ اما متأسفانه علماي اهل سنت ؛ به ويژه مولويهاي ايراني از مناظره و مباحثه با علماي ما طفره ميروند . بهترين شاهد بر اين مطلب طفره رفتن مولوي عبد الحميد امام جمعه زاهدان ، از مناظره با دكتر حسيني قزويني ، مدير مسؤول همين سايت بود . عجيب است كه شما از مطلب بي خبر ماندهايد . http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=khabar&id=68 ما در همين جا اعلام ميكنيم كه هر شخصي از علماي شناخته شده اهل سنت حاضر باشند كه ما دوستان گروه پاسخ به شبهات اين سايت مناظره كنند ، با كمال ميل حاضر به مناظره هستيم . |
2 |
نام و نام خانوادگي: مهرداد حيدري پيش1 ( رحيمي) -
تاريخ: 25 ارديبهشت 87
نظري هم مگه ميمونه!عاليه |
3 |
نام و نام خانوادگي: مهدي ذ -
تاريخ: 26 ارديبهشت 87
جناب سني! از ايرانشهر ، با سلام : من 10 ثانيه از الان وقت مي گيرم تا در مورد مطلب من فكر كنيد . در ليست 12 خليفه رسول خدا كسي مثل معاويه را معرفي مي كنيد كه دستور مسموم كردن امام حسن سيد جوانان بهشت را ميدهد ( البدايه و النهايه ) و دستور لعن و فحش به علي (ع) را به تمام بلاد مسلمين صادر ميكند . جالب است ! در اين ليست يزيد هم ديده مي شود ، او كه قاتل امام حسين سيد جوانان بهشت است خليفه بر حق رسول الله معرفي شده . از بين اين خلفا آنهائي كه جزو اهل بيت بودند چه شدند ؟ يا توسط يكي از خلفاي 12گانه كشته شدند يا قاتل آنها توسط شيخ الاسلام هاي اهل سنت ، پارسا وعابد و مسلمان معرفي شده اند ( منهاج السنه ) . به راستي بايد خلفاي رسول خدا ، كه بشارت به آمدن انها داده قاتل بهترين خلق خدا و زناكار و شراب خوار و حتي مورد لعن برخي علماي سني ( ابن جوزي ) قرار بگيرد ؟! همين 10 ثانيه براي تفكر كافيست . توهين و بي ادبي كار انسان مسلمان نيست ، اولين خاصيت مسلمان منطق و عقل اوست . قل هاتوا برهانكم ان كنتم صادقين |
4 |
نام و نام خانوادگي: سوران -
تاريخ: 26 ارديبهشت 87
با سلام : چندين با من در اين وبلاگ سوال مطرح كردم اما نه تنه جوابي نداشتن بلكه آن را حذف كردند 1- نقش الله جل جلاله در اين ماجرا اگر حکايت شيعه ها را قبول کنيم آنوقت حق داريم از نقش الله جل جلاله تعجب کنيم و مجبوريم اين سوال را مطرح کنيم که چرا رب العالمين در کلام خود، در قرآن، ذکر صريحي از اين مسئله مهم به ميان نياورده است. چرا از تقسيم ارث گرفته تا داستان اصحاب کهف، تا داستان تولد بچه حضرت زکريا، تا صدها موضوع ديگر موضوعي نيست که قرآن به آن نپرداخته باشد. اما حرف به اين مهمي (جانشيني علي را ) حرفي که به گفته شيعه در طول و عرض اسلام تاثير دارد را ناديده گرفت و هيچ سخن صريحي در اين باره نيست. چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 2- چرا تا سال 1367 در تقويم مي نوشتند وفات حضرت فاطمه اما از سال 1367 به بعد نوشتند شهادت حضرت فاطمه چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 3- عاقد پيامبر براي عقد با زنانش چه کسي بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 4- خداوند درباره زنان پيامبر گرامي(ص) مي فرمايد : النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُوْلُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ إِلَّا أَن تَفْعَلُوا إِلَى أَوْلِيَائِكُم مَّعْرُوفًا كَانَ ذَلِكَ فِي الْكِتَابِ مَسْطُورًا ?6> پيامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر [و نزديكتر] است و همسرانش مادران ايشانند و خويشاوندان [طبق] كتاب خدا بعضى [نسبت] به بعضى اولويت دارند [و] بر مؤمنان و مهاجران [مقدمند] مگر آنكه بخواهيد به دوستان [مؤمن] خود [وصيتيا] احسانى كنيد و اين در كتاب [خدا] نگاشته شده است (6) سوره احزاب آيه 6 ترجمه مکارم شيرازي :پس شما شيعيان يا بايد اين آيه قرآن را باور نکنيد؟ و اعلام کنيد که اين آيه رو قبول نداريم! يا اينکه دست از فتنه گري و گمراهي عوام برداريد و شهادت دهيد که ام المومنين پاک دامن بودند و فرياد بزنيد که ام المومنين مادر تمام مسلمانان است آيا همچين جمله اي رو به زبان مي آوريد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ جواب نظر: اين قسمت سؤالي از بخش پرسش و پاسخ است و اين محيط ، يک سايت مي باشد نه يک وبلاگ اما راجع به نظرات قبلي ما سعي کرده ايم تمامي نظرات را در صورت عدم فحاشي و بي ادبي نمايش دهيم (حتي مخالفين، که بسياري از نظرات فعلي خود گوياي اين امر هست) وليکن موارد مورد ادعا شما (موارد حذفي) را نديديم ، شايد شما طبق اعتراض خود محيط اين سايت را با ساير وبلاگهايي که در آن فعاليت مي کنيد اشتباه گرفته ايد. (و در وبلاگهاي موردنظر خود ، اعلام نظر کرديد) و اما بعد در پاسخ سؤال اول: بد نيست قبل از اعلام اعتراض و يا سؤال محتويات سايت را از جهت مطالب قبلي جستجو مي کرديد تا مطلع مي شديد که اين شبهه قبلا مطرح و پاسخ داده شده بود. http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=500 در پاسخ سؤال دوم: اولا: شما بايد براي ادعاي خود مدرک ارائه دهيد (منظور ادعاي شما مبني تغيير تاريخ عنوان شهادت حضرت فاطمه (س) در تقويم هاي سال 67 به قبل) ثانيا: همانطور که اجماع شيعه و سني هست و در صحيح بخاري (مهمترين مدرک اهل سنت که به هيچ عنوان اهل سنت آن را رد نمي کنند و اين کتاب را بعد از قرآن صحيح ترين کتاب خود مي دانند) هم آمده رسول خدا (ص) شهيد شدند (جهت توضيحات بيشتر به لينک ذيل مراجعه نماييد: http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1084) آيا اينکه در تمام تقويم هاي شيعه و سني تاريخ شهادت حضرت را با عنوان رحلت مطرح مي کنند به معني منکر شدن شهادت پيامبر است يا بايد تقويم ها را اصلاح کرد و در پاسخ سؤال سوم: بايد بگوييم ظاهرا عاقد ازدواج پيامبر با همسرانش شخصي مانند عاقد ازدواج حضرت نوح و حضرت لوط با همسرانشان بوده است. (نياز به توضيح نيست که خداوند در قرآن راجع به همسر حضرت لوط و حضرت نوح ايشان را درس عبرتي براي کفار معرفي کند) و در پاسخ سؤال چهارم: منظور شما را درست متوجه نشديم، آيا مي خواهيد ما را متهم کنيد که العياذ بالله به همسر رسول خدا (ص) تهمت عدم پاکدامني زده ايم؟ که اينچنين نيست و نه تنها در هيچ يک از مطالب سايت ما چنين مطلبي نبوده بلکه آلوسي مفسر شهير اهل سنت اعتراف مي کند که در هيچ يک از کتب معتبر اهل سنت چنين مطلبي موجود نيست. اما اينکه در کتب معتبر اهل سنت چنين آمده است که همسر رسول خدا (ص) به نام قتيله بعد از رحلت پيامبر مرتد شد ، آيا اين جسارت به همسر رسول خدا نيست و اهل سنت در مقابل اين اتهام (که تناقض با استدلال شما دارد) چه پاسخي دارند؟ اما اگر منظور شما بحث شان نزول آيه افک هست که ربطي به ادعاي شما ندارد جهت توضيحات بيشتر به لينک ذيل مراجعه نماييد. http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1265 |
5 |
نام و نام خانوادگي: سوران -
تاريخ: 26 ارديبهشت 87
چند نفر از علمايان اهل سنت و جماعت با شبكه سلام تماس گرفته اند اما وقتي كه جواب نداشتند تلفن را قطع كردند چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اما شخص خود من از شما سوال مي كنم و اگر راستگو هستي پس تمام سوالات مرا تاييد كنيد و جواب دهيد آيا مايليد اگر حقيقت جوئي ، بسم الله جواب نظر: همانطور که در نظر قبلي شما در بخش ديگر سايت اعلام کرديم ، ما تمامي نظرات را درصورت عدم فحاشي و بي ادبي نمايش مي دهيم و در مورد سؤالات (که فکر کنم منظور شما در نظر اعلام شده، همان متن نظرات هست نه سؤالات) نيز اگر در بخش طرح پرسش سايت مطرح کنيد مطمئنا بعد از پاسخگويي نمايش داده مي شود. و در مورد ادعاي شما راجع به شبکه سلام نيز چنين مواردي را حداقل ما نديدم اما فرض بر اين که چنين بوده نيز بهتر است مسئولين در شبکه سلام پاسخگو باشند. ولي قابل ذکر است که در حين سخنراني استاد حسيني قزويني تماس تلفني بسياري از بزرگان اهل سنت بوده که تمامي مطرح و پاسخ داده شده. (و حتي مولوي آقاي ملازاده بعد از شکست در مناظره بارها تماس و سعي در ايجاد مزاحمت و طرح شبهات سياسي کرده که خوب همانطور که از ابتدا در شبکه سلام مطرح شده ، پايه و اساس پرسش و پاسخ و سخنراني ها، مطالب علمي باشد نه عملکرد سياسي دولتمردان ) |
6 |
نام و نام خانوادگي: سوران -
تاريخ: 26 ارديبهشت 87
بر مبناي عقيده بسياري از تشيعها که عمر(رض) را عامل مرگ حضرت فاطمه ميدانند اين چطور امکان دارد درحاليکه حضرت علي(ع) يکي از دخترانش را به نام ام الکلثوم به عقد عمر درآورد او را داماد خويش کردآيا مردي چون علي که اسوه شهامت وشجاعت ومردانگي وآزادگي است ميتواند با قاتل زنش چنين مدارا کند ميتواني براي صحت گفته هايم به منابع معتبر وبه دور از تعصب شيعي رجوع کني که ببيني واقعيت داشته که خليفه دوم داماد حضرت علي بوده يا خير؟؟ جواب نظر: جناب سوران ! لطف کنيد قبل از طرح اين شبهات، مطالب سايت را مطالعه فرماييد تا متوجه شويد که اين شبهات را ما خيلي قبل پاسخ داده ايم و جهت اطلاع بيشتر به لينک ذيل مراجعه نماييد: http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=83 |
7 |
نام و نام خانوادگي: سوران -
تاريخ: 27 ارديبهشت 87
برادر من در مورد وفات و شهادت حضرت فاطمه سوال کردم نه در مورد پيامبر گرامي(صلي عليه وسلم) جواب نظر: جناب سوران در قسمتي که اين نظر را گذاشته ايد در نظر قبلي، شما تنها اشاره اي مبني بر بحث ازدواج عمر با ام کلثوم داشته ايد که مثلا چگونه مي شود که حضرت علي به قاتل همسرش دختر بدهد و .... ؟ که ما نيز در پاسخ مقاله مربوط به رد شبهه ازدواج عمر با ام کلثوم را براي شما لينک داديم حالا اين چه ربطي به طرح سؤال در مورد شهادت حضرت فاطمه (س) داشت و ما چه پاسخي راجعي به پيامبر داديم؟!!! احتمالا اين نظر را در قسمتي ديگر (شايد مرتبط با عنوان مطرح شده شما باشد) بايد وارد مي کرديد معاونت اطلاع رساني |
8 |
نام و نام خانوادگي: سوران -
تاريخ: 27 ارديبهشت 87
شما گفتيد در کتب معتبر اهل سنت چنين آمده است که همسر رسول خدا (ص) به نام قتيله بعد از رحلت پيامبر مرتد شد ، آيا اين جسارت به همسر رسول خدا نيست. لطفاً نام کتاب و نويسنده و آدرس صحيح رو بنويسيد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ جواب نظر: سير اعلام النبلاء ، جلد 2 صفحه 260 درمورد قتيله همسر رسول خدا (ص) آورده است که قتيله بعد از رحلت پيامبر مرتد شده است. (اين کتاب از ذهبي از معروفترين علماي اهل سنت است ، اگر توهيني هم صورت گرفته از جانب بزرگان اهل سنت بوده است) |
9 |
نام و نام خانوادگي: سوران -
تاريخ: 27 ارديبهشت 87
ببخشيد كه من تمام نظراتم رو در يك پست ارسال مي كنم چون براي پاسخ شما به آن مجبورم كه شايد آدرسي كه در آن نظر داده ام دير پيدا كنم و يا اصلاَ پيدا نكنم چون چند روز پيش در يک پست در مورد داستان حضرت موسي و هارون(ع) و حضرت محمد(ص)و حضرت علي(ر) نظر دادم اما هنوز هم ان را پيدا نکرده ام.لطفاً براي پيدا کردن پاسخ به نظرم تا جائي که مي توانيد راهنمائي کنيد چون خيلي از پستها رو گشتم پيدا نکردم با اينحال مرا ببخشيد چاره اي جز اين نيست جواب نظر: بسمه تعالى با سلام، از ارتباط صميمانه شما سپاسگزاريم بازديده کننده محترم جناب سوران شما در هر بخشي که ارسال نظر کنيد (منظور تيترمطلب در هر بخش (پرسش و پاسخ، مقالات، سخنراني ها و...) ) در پايين همان مطلب مشابه همين نظر و ساير نظرات ارسالي شما ، نمايش داده مي شود و درصورت وجود جوابيه از طرف مؤسسه در ذيل همان نظر شما مطلب ما نيز نمايش مي يابد. موردي که را هم که شما اشاره کرديد (داستان حضرت موسي و هارون و ...) پيدا نکرديم (جهت يافتن مطلب موردنظر از قابليت جستجو کلي سايت و همچنين جستجو اختصاصي موجود در هر بخش مي توانيد استفاده کنيد) ولي بهتر است که نظر در رابطه با مطلب نمايش داده شده باشد و نظرات راجع به ساير مطالب و بخش ها را نيز در بخش مربوطه وارد نماييد تا بازديدکننده دچار اشتباه نگردد (از جهت خلط مبحث نشدن کلام و ايرادات و انتقادات) با تشکر معاونت اطلاع رساني |
10 |
نام و نام خانوادگي: سوران -
تاريخ: 27 ارديبهشت 87
سلام : مردي به سفري دور و طولاني به خارج از کشور ميرود که حداقل يک سال طول مي کشد و در آن کشور زني را صيغه مي کند لازمه اين ازدواج موقت يک پسر بچه است در زمان بازگشت به کشورش نمي تواند بچه را با خود بياورد به سه دليل 1- کشور مقيم اجازه خروج بچه را نمي دهد چون احتمال کودک ربائي وجود دارد مرد از آن مي ترسد که مبادا به جرم کودک ربائي دستگير شود 2- زمان ورود ايران اجازه ورود بچه را نمي دهد چون در زمان خروج تنها بوده و هيچ مدرکي از آن بچه ندارد که بچه متعلق به وي باشد پس بنابراين اجازه ورود بچه خارجي بدون هويت به داخل کشور ممنوع است 3- از آن دو دليل هم بگذريم مرد جرأت گفتن حقايق را ندارد که با زني خارجي بطور موقت ازدواج کرده است و حاصله آن ازدواج يک بچه است که بايد آن را بزرگ کند و مي داند که اگر همسرش از ماجرا مطلع شود از او جدا مي شود و زنديگش به ميريزد 4- و از آن طرف هم زن موقت"خارجي" مسئوليت بچه را بعهده نمي گيرد لطفاً تکليف بچه براي ادامه زندگي و ارث و ميراث، روشن کنيد.آيا اصلاً ارث و ميراثي به اين بچه تعلق مي گيرد با تشکر جواب نظر: جناب سوران ! اولاً : هر وقت شما تكليف اين بچهها را مشخص كرديد ، ما نيز تكليف فرزند متولد شده از متعه را روشن خواهيم كرد : لو تزوج رجل امرأة في مجلس ثم طلقها فيه قبل غيبته عنهم ثم أتت امرأته بولد لستة أشهر من حين العقد أو تزوج مشرقي بمغربية ثم مضت ستة أشهر وأتت بولد لم يلحقه وبذلك قال مالك والشافعي وقال أبو حنيفة يلحقه نسبه لأن الولد إنما يلحقه بالعقد ومدة الحمل ألا ترى أنكم قلتم إذا مضى زمان الإمكان لحق الولد وإن علم أنه لم يحصل منه الوطء ... المغني لابن قدامة / ج8 / ص64 / ط دار الفكر الأولى 1405 هـ . اگر مردى بازنى ازدواج كند و در همان مجلس عقد و در حضور شهود او را طلاق دهد سپس آن زن بعد از گذشتن شش ماه فرزندى به دنيا آورد أبو حنيفه گفته است آن بچّه متعلّق به همان مرد خواهد بود . اين فرزند نيز همان مشكلاتي را دارد كه شما براي فرزند متعه برشمرديد . ثانياً : ضرورتي وجود ندارد كه از هر ازدواج موقتي ، فرزندي نيز به دنيا بيايد ؛ آنهم با راههايي كه علماي شما ، پشنهاد كردهاند . من فقط به دو مورد اشاره مي كنم . سبكي از علماي بزرگ اهل سنت ، متوفاي 771 هـ در كتاب طبقات الشافعيه ، در ذيل ترجمه عبد القاهر بن طاهر بن محمد تميمي مينويسد : من لفّ ذكره بحريرة وأولجه في فرج ولم ينزل ، لا غسل عليه ولا حد علي الأصحّ إن كان في حرام ، ولا يفسد به شيء من العبادات . طبقات الشافعية – ج5 – ص143 . و ابن نجيم حنفي متوفاي 970 هـ ميگويد : ولو لف ذكره بخرقة وأدخله ، إن وجد حرارة الفرج واللذة ، يفسد (اي الحج ) و إلا فلا . البحر الرائق - ج3 - ص16 – چاپ دار المعرفه بيروت . والسلام علي من اتبع الهدي از آن جايي كه جناب سوران ، بارها گفتهاند كه ايميل شان دروغي است ، ما مجبور شديم براي اطلاع ايشان ، اين نظر را نمايش دهيم. گروه پاسخ به شبهات |
11 |
نام و نام خانوادگي: سوران -
تاريخ: 28 ارديبهشت 87
برادر من هزار سلام و درود بر شما فقط تفره نرو شما لطف كنيد سوال شماره 2 اينجانب رو 10 بار ديگه مرور كنيد كه ببينيد من چي نوشتم در ضمن شما جواب دادي يا به سوال توجه نكردي يا اينكه خدا مي داند اين جواب شماست . در پاسخ سؤال دوم: اولا: شما بايد براي ادعاي خود مدرک ارائه دهيد (منظور ادعاي شما مبني تغيير تاريخ عنوان شهادت حضرت فاطمه (س) در تقويم هاي سال 67 به قبل مدرك من تقويم شماست ×××××××× برادر جان در مورد عاقد پيامبر گرامي (صلي عليه و سلم) باز تفره رفتي ميدانيد چرا ؟؟؟؟ 1- حضرت نوح و حضرت لوط(ص) حدود4000 سال قبل پيامبر گرامي( صلي عليه و سلم )بود آنطور كه شما مي گوييد آن شخص تا آن زمان زنده بوده امكان ندارد همان عاقد باشد در ضمن جوابي كه شما دادي توهين بزرگي كه به پيامبر نسبت ميدهيد يعني شما مي گوييد كه زنان پيامبر گرامي(صلي عليه و سلم) مثل زنان آن دو پيامبر بوده فراموش نكن كه خداي تعالي تمام مخلوقات را بخاطر پيامبر گرامي صلي عليه و سلم آفريده گفتم باز هم ميگيم عاقد چه كسي بود اسمشو بگو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ به ايميل توجه نكن جعلية!!!!!! جواب نظر: جناب سوران ! اولاً : اين گفتهايد مدرك تقويم است ، ما پاسخ شما را داديم كه آنچه در تقويم است (به ادعاي شما )مدرك تاريخي نيست و ارزش استدلال ندارد ؛ اگر كسي به شما بگويد كه رسول خدا شهيد نشده است ، زيرا در همه تقويم هاي شما آمده است رحلت پيامبر اسلام ، آيا در اين صورت شما منكر اين فضيلت براي رسول خدا (ص)خواهيد شد ؟ لطفا طفره نرفته و درست پاسخ دهيد ثانيا :در مورد عاقد رسول خدا : الف)ما منظور شما را مي دانستيم كه مي خواهيد ادعا كنيد كه عاقد عقد ازدواج رسول خدا با عائشه خدا ، خود رسول خدا بوده است و اين دلالت بر بالا بودن مقام اين زنان دارد ؛ اما ما در پاسخ به صورت تلويحي و اشاره اي بيان كرديم كه حتي اگر عاقد خدا يا پيامبر او باشد باز هم فضيلتي براي او نمي شود ؛ زيرا شبيه همين حرف را مي توان در مورد همسر حضرت نوح و لوط ادعا كرد كه قطعا شما چنين ادعايي را محكوم كرده و مي گوييد اين كه عاقد رسول خدا باشد و يا حتي عقد با خود رسول خدا (نوح و لوط )بسته شده باشد دلالت بر فضيلت ندارد ب)در مورد عاقد بايد بگوييم به نظر اهل سنت عاقد ازدواج رسول خدا با ام المومنين خديجه (كه به اقرار اهل سنت بر ترين همسر ايشان بوده است ) عموي ايشان ابو طالب است ؛ وقتي در مورد بهترين همسر ايشان عاقد عموي ايشان است كه به نظر اهل سنت كافر است ، در مورد ساير همسران ايشان چه مي خواهيد بگوييد ؟ والسلام علي من اتبع الهدي گروه پاسخ به شبهات |
12 |
نام و نام خانوادگي: سوران -
تاريخ: 28 ارديبهشت 87
در مورد بقيه جوابهاي كه دادي هيچ كدام مرا قانع نكرده چون شما براي اثبات افسانه خود كتاب 200 سال پيش رو معرفي مي کنيد که فلان ايت الله فرمود اما کتابهاي صحيح بخاري و مسلم و ترمذي و..................که در هر موردي که باشد مادامي که بر خلاف عقيده شما باشد قبول نداريد انکار مي کنيد شما لطف کنيد اگر نهج البلاغه تحريف نشده در اختيار داريد نامه ششم آنرا بخوانيد که آنحضرت چي فرمودند من به بحثش نمي پردازم شما خود مطالعه کنيد براي من کافية موفق باشيد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ جواب نظر: جناب سوران ! ما ميدانيم كه شما هيچگاه قانع نخواهيد شد حتي اگر رسول خدا همين الآن بيايد و بگويد كه علي عليه السلام خليفه بعد از من بوده است شما نخواهيد پذيرفت ؛ همان طوري كه عمر در غدير خم ، به ظاهر پذيرفت و خلافت را به امير المؤمنين تبريك گفت ؛ اما بعدها هواي نفس و حبّ رياست او را به شكستن بيعت وادارد كرد . غزالي ، عالم مشهور اهل سنت در اين باره ميگويد : من خطبته في يوم غديرحم باتفاق الجميع وهو يقول: " من كنت مولاه فعلي مولاه " فقال عمر بخ بخ يا أبا الحسن لقد أصبحت مولاي ومولى كل مولى فهذا تسليم ورضى وتحكيم ثم بعد هذا غلب الهوى تحب الرياسة وحمل عمود الخلافة وعقود النبوة وخفقان الهوى في قعقعة الرايات واشتباك ازدحام الخيول وفتح الأمصار وسقاهم كأس الهوى فعادوا إلى الخلاف الأول: فنبذوه وراء ظهورهم واشتروا به ثمناً قليلا. سر العالمين وكشف ما في الدارين ، ابوحامد غزالي ، ج1 ، ص4 ، باب في ترتيب الخلافة والمملكة . «از خطبههاي رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) خطبه آن حضرت به اتفاق همه مسلمانان در روز عيد غدير خم است كه در آن فرمود : هر كس من مولا و سرپرست او هستم ، علي مولا و سرپرست او است . عمر پس از اين فرمايش رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) به علي (عليه السلام) اين گونه تبريك گفت : «افتخار ، افتخار اي ابوالحسن ، تو اكنون مولا و رهبر من و هر مولاي ديگري هستي .» اين سخن عمر حكايت از تسليم او در برابر فرمان پيامبر و امامت و رهبري علي (عليه السلام) و نشانه رضايتش از انتخاب علي (عليه السلام) به رهبري امت دارد ؛ اما پس از گذشت آن روزها ، عمر تحت تأثير هواي نفس و علاقه به رياست و رهبري خودش قرار گرفت و استوانه خلافت را از مكان اصلي تغيير داد و با لشكر كشيها ، برافراشتن پرچمها و گشودن سرزمينهاي ديگر ، راه امت را به اختلاف و بازگشت به دوران جاهلي هموار كرد و [مصداق اين آيه قرآن شد :] پس، آن [عهد] را پشتِ سرِ خود انداختند و در برابر آن ، بهايى ناچيز به دست آوردند، و چه بد معاملهاى كردند.» نامه ششم نهج البلاغه را نيز ما پيش از اين جواب دادهايم كه ميتوانيد به اين آدرس مراجعه بفرماييد : http://valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=449 والسلام علي من اتبع الهدي گروه پاسخ به شبهات |
13 |
نام و نام خانوادگي: علي -
تاريخ: 09 خرداد 87
اصل ازدواج عمر با ام كلثوم فقط در طبقات ابن سعد امد انهم با سلسله حديث مجعول ولي بنا به گفته بقيه كتاب ها اين ام كلثوم دختر عمرحضمي است نه علي ابن ابي طالب پس چرا از مباحثه طفره مي رويد |
14 |
نام و نام خانوادگي: علي رضا فاطمي -
تاريخ: 30 خرداد 87
بنام خداي فاطمه سخنم از از كلام حضرت رسول آغاز مي كنم . من شهر علمم و علي درب اين شهر است . من كنت مولا فهذا علي مولا . امروز پرچم را به دست كسي مي دهم كه خدا و رسول را دوست دارد و خدا و رسول نيز . همان زمان كه اولي فرار كرد و دومي مي لرزيد . فاطمه پاره تن من است . آن كس كه فاطمه را دوست دارد مرا دوست دارد و هركس مرا دوست دارد خدا را دوست دارد . دوستان و محبين مولاتي فاطمه و مولا علي . تمام اين كينه ناكثين از حسد است بياييم . شيعيان خوبي براي مولا علي باشيم . وهابي و سني همچون غاصبين خلافت از حسد مي سوزند . ما عشق و عقل داريم آنها ندارند . عقل در تشيع حجت است اما سني ها اجازه تفكر ندارند . ما عشق داريم آنها فقط آنها مي خوانند را احساس مي كنند . ما آزاديم و آنها مجبور قضا و قدر جباران حاكم . كينه عمر و ابوبكر از مولا ريشه فجايعشان است و حسد آنها و عايشه تلاش حضرت رسول را آتش زد . حسد عايشه به بانويمان فاطمه (من بوي بهشت را از فاطمه استشمام مي كنم ) . حسد ابوبكر و عمر . ازدواج فاطمه با خداست و خدا علي را برگزيد . حسد نامردان به مولا . ابوبكر در غار ثور مي لرزيد و قرآن گواه اين ترس است و مولا زير شمشير بر جاي پيامبر خوابيده بود . مولا در خيبر را مي شكست و مرهب را به خاك انداخت و عمر و ابوبكر مي لرزيدند و پرچم انداخته فرار مي كردند . مولا برادر و وصي پيامبر بود و آنها ناخن مي جويدند . مولا همراز پيامبر بود و آنها حسد مي خوردند . و هزاران كينه كه تنها در آتش در و ديوار و غصب فدك مي جستند . خدا تمام ظالمين به حق پيامبر و خاندانش را لعنت كند . يا علي در پناه خداي فاطمه |
15 |
نام و نام خانوادگي: حسين -
تاريخ: 11 مرداد 87
برادران اهل تسنن لطف كنند به چند سوال پاسخ دهند 1- به چه دليل ابوبكر و عمر و عثمان در مراسم تشييع حضرت پيامبر ص شركت نكردند و بدون حضور افراد خاندان بني هاشم اقدام به انتخاب خليفه كردند؟ اين كار آنان ميتواند 2 دليل داشته باشد يا اين كار آنان از ترس اين بوده كه با وجود حضرت علي آنان به خلافت نرسند و براي رسيدن به خلافت اقدام به خدعه و نيرنگ كرده اند و يا اين مقدار براي شخص رسول الله اهميت قائل نبودند كه در مراسم تشييع جنازه اش شركت كنند و در مراسم تشييع آن بزرگوار شركت نكردند كه در هر دو صورت كار آنان زشت و نكوهيده بوده است 2 - آيا سنت پيامبر انتخاب كردن جانشين بوده و يا انتخاب نكردن جانشين؟ در صورت اول چرا وصيت پيامبر ص را عمل نكردند؟ و در صورت دوم چرا ابوبكر و عمر و معاويه بر خلاف سنت پيامبر اقدام به انتخاب جانشين براي خود كردند ؟ ايا آنان بيش از حضرت رسول به مصلحت جامعه آگاه بودند ؟ 3-شما اهل سنت مي گوييد روش انتخاب خليفه در جامعه اسلامي شورا و مشورت عمومي است اما چهار روش مختلف براي انتخاب ابوبكر و عمر و عثمان و معاويه وجود داشته كه عبارتند از 1-انتخاب يك نفر (ابوبكر)2-انتصاب خليفه قبلي (عمر)3-انتصاب در يك شوراي شش نفره (عثمان)4-با زور و شمشير و محاربه با خليفه قبلي و رشوه و كشتن هزاران بي گناه (معاويه) به ما بگوييد تا بدانيم كدام يك از روش هاي فوق صحيح و ثواب بوده است و كدام اشتباه ؟ شما اهل سنت مي گوييد معاويه به سنت پيامبر رفتار مي کرده است و بسيار از او تمجيد مي کنيد اما کتب خود شما مي گويد که معاويه بن ابوسفيان شرابخوار بوده است )صحيح مسلم جلد سوم صفحه 163 و زنا کار بوده است ربيع الابرار زمخشري صفحه 98و هزاران صفت زشت ديگر که در کتب خودتان آمده است شما دروغ ميگوييد يا مسلم و بخاري و زمخشري ؟ و در آخر اينكه با وجود همه نصوصي كه در ذم و لعن معاويه در منابع خودتان آمده و با وجود آن همه جناياتي كه خود به اندازه كافي از آن اطلاع داريد به چه دليل باز هم اصرار بر پيروي از فرزند هند جگر خوار داريد ؟ لطف کنيد بدون جنجال و شلوغ بيهوده و منطقي به سوالها پاسخ دهيد . |
16 |
نام و نام خانوادگي: طاهر -
تاريخ: 29 مرداد 87
البته هر چند قدري دير شده است من امروز اين مطلب (نظرات) را خواندم خوشحال شدم كه جناب سوران رفته رفته از تنديش كاسته و منطقي تر شده اين نشان مي دهد اگر جناب سوران ادامه مي دادند با استدلالات و منطق قوي گردانندگان اين سايت مقدس به احتمال قوي به راه راست هدايت مي شدند اي كاش شما تاريخ هر نظر را نيز در كنار نظر ذكر كنيد |
17 |
نام و نام خانوادگي: امير -
تاريخ: 13 شهريور 87
ممنون از پاسخ هايتان. از آقاي سوران هم به خاطر سوالاتشان ممنونم. |
18 |
نام و نام خانوادگي: حسين -
تاريخ: 15 شهريور 87
ااز قديم گفته اند گندم از گندم برويد جو زجو . از فرزند خورنده جگر حضرت حمزه سيد شهداي جنگ احد و صخر بن حرب ابوسفيان کافر توقعي بيش از اين نيست خداوند اورا و همه طرفدارانش را لعنت کند و به اسفل درکات حجيم واصل کند . |
19 |
نام و نام خانوادگي: ميلاد نوكر علي بن ابي طالب -
تاريخ: 16 شهريور 87
با سلام خدمت برادران اهل سنت و شيعيان گرامي بابا شما چي ميگين مقام پيامبر (ص) كجا تا مقام بزرگ و ارجمند و والاي حضرت ابوبكر من براي اثبات حرفم مدرك دارم پيامبر (ص) در طور نبوتش 10ها جنگ كرده و 100 ها نفر رو گشته و در آن وقتي كه در بستر مرگ بود وضع سياسي اعراب خيلي آشفته بوده و ... ولي آخرش پيامبر چي كار كرد هيچي ديگه بدون اينكه واسه خودش جانشيني انتخاب كنه و يا حتي بدون اينكه وصيتي كنه كه مردم رو از گمراهي در بياره داره فاني رو ودا گفت و فقط گفت من قرآن رو بهتون مي گم و همون طور كه دانشمند عالي قدر حضرت عمر فقط فهميد كه بايد قرآن جانشين پيامبر باشه و بدونه اينكه بگه شايد امتم بعد از من گمراه بشن لا اقل حتي واسه خودش وصيت نكرد در حالي كه قرآن به اون بشارت داده ولي حالا مقام حضرت ابوبكر و عمر رو ببينيد حضرت ابوبكر همش 2سال خلافت كرد و در اين 2سال نه جنگي بود و نه كار مهمي ديگر با اين حال در اواخر عمر گراميش گفت برين زود عمر رو بيارين و وقتي كه آورد به مسلمين گفت من عمر رو جانشين خودم مي گنم تا بعد از من گمراه نشوين حالا مي بينين كه پيامبر با اين كه رسول خدا بود و كلام وحي بر او نازل مي شد چه كار كرد كاري كرد كه خيلي از مردم بعد از گمراه شدن ولي حضرت ابوبكر به اين فكر بود و مي ترسيد مردم بعد از او كافر شوند. خودتون فكر كنيد: - آيا مي شه كسي كه كلام وحي بر او نازل مي شد و خداوند به گفته خود علماي اهل سنت جهان را براي او آفريد امتش رو بدونه جانشين بجا بگذارد و برود؟ آيا فقط قرآن كافي بود؟ اگر كافي بود پس خلفا 3گانه نبايد براي خود جانشين انتخاب مي كردند ؟ ( چراكه ابوبكر براي خود عمر را به جانشيني برگزيد) - آيا با اين حال باز هم بايد فكر كرد كه پيامبر (ص) در آن روز گرم و طاقد فرسا و آن همه زحمت براي حاجي هايي كه از مكه باز مي گشتند ( كه افرادي كه جلو هستند برگردند و افرادي كه عقب هستند جلو بيايند) مي خواست بگه كه علي دوست منه ؟ آيا اين امر دوست داشتن رو در كارهايي كه و حديث هايي كه پيامبر براي حضرت علي بن ابي طالب (ع) ( پدر و مادرم فدايش) نمي توانست فهميد و حتما بايد در آن روز مي گفت كه علي دوست منه؟ مگر اصحاب پيامبر دوست او ( پيامبر (ص) ) نبودند پس ديگر چه نيازي به بازگو كردن آن است؟ - آن چه مطلبي است كه بايد در روز غدير حتما بايد پيامبر (ص) مي گفت تا رساله اش كامل شود ؟ آيا همان دوست داشتن است؟ اگر دوست داشتن است پس چرا پيامبر آن را فقط به علي بن ابي طالب (ع) ( پدر و مادرم فدايش) داده است ؟ در حالي كه مي توانست به ديگر اصحاب با وفايش بدهد؟ اين يك دليل از ميليون ها دليل است كه حقانيت علي بن ابي طالب ( ع) ( پدر و مادرم به فدايش) را ثابت مي كند اگر بخواهم حداقل 15 تا از آن دلايل رو كه خودم با تحقيق فراوان بدست آوردم را باز گو كنم حداقل بايد 65 صفحه مطلب تايپ كنم. و از اين سايت واقعا مفيد و پر باز تشكر مي كنم كه حداقل نصف بيشتر شبهات من رو پاشخ داده است. عبادت بي ولايت حق بازي ست اساس مسجدش بت خانه سازي ست چرا سني نمي خواهد بفهمد وضوي اين نمازش آب بازي ست در پناه حق باشين يك نوكر علي بن ابي طالب يا علي مدد |
20 |
نام و نام خانوادگي: عاطفه -
تاريخ: 02 آبان 87
من يكبار اين نظر رو براتون فرستادم اما فكر مي كنم به دستتون نرسيده كه نمايشش نداديد حالا دوباره براتون مي فرستم باسمه تعالي سلام از همه شما عزيزان شيعه تشكر مي كنم به خاطر اين صبر و حوصله اي كه داريد كه اينقدر خوب و كامل به سوالات سني ها پاسخ مي دهيد.با دلايل محكم و منطقي شما ديگه جاي هيچ شبهه اي براي سني ها باقي نمي گذاريد اما حيف كه خيلي از انها اين را نمي خواهند بفهمند كه حق با علي (ع) بود و به گمراهي خويش ادامه مي دهند.راستي چرا از خر شيطون پايين نميان؟چرا آقاي سوران با اينكه با دلايل منطقي شما روبرو شد باز تسليم امر خدا نشد؟لجبازي تا كي؟دروغ تا كي؟تا قيامت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ غريبي آقامون اميرالمومنين اينجاست كه مشخص ميشه.علي (ع) مي فرمايند: كه به اندازه ريگهاي بيابان به من ظلم شده .اين حرف كمي نيست واي واي واي بر شما سني ها روزي كه خدا بخواهد ازتون انتقام علي را بگيرد.اون روز نزديكه حق پشت و پناه همه شما حق پذيران |
21 |
نام و نام خانوادگي: BLOODGARD -
تاريخ: 05 ارديبهشت 88
زمخشري : نسب معاويه به چهار نفر ميرسد = شخص شخيص ايشان فرزندي نامشروع !!!!به به - خيلي ممنون- قابلي نداشت . معلومه از انسانهايي مثل معاويه كه نطفه اشتراكي دارند چي در مياد . فتواي جديد يکي از شيوخ وهابي : اگر مردي 10 سال از خانه دور باشد و هنگامي که به آن مراجعه کند چند بچه را در خانه خود ببيند نبايد به زنش شک کرده و همه آن بچه ها فرزند اويند. نتيجه اخلاقي : يک : چهار پدر داشتن براي جناب معاويه عيبي نيست. دو : معلوم نيست در خانه اين مفتيان وهابي چه ميگذرد که مجبور به دادن چنين فتاواي انقلابي اي ميشوند . . اصلا" به ما چه مگر ما فضوليم که در کار بي پدران معاويه نزاد مداخليه و فضولي کنيم ؟! جواب نظر: با سلام دوست گرامي با عرض پوزش از علني كردن نظر شما معذوريم موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
22 |
نام و نام خانوادگي: خيال -
تاريخ: 27 ارديبهشت 88
ببخشيد سوالي داشتم :آيا خداوند به يك منافق مي فرمايد صاحب يعني رفيق آنجا كه در مورد غار نشيني ح ابوبكر فرمود (قال لصاحبه لا تحزن ان الله معنا ) دوما اگر ح ابوبكر يك منافق بيش نبود چرا در آن سفر برگزيده شد از طرف حضرت براي رفيقي و چرا در آنجا او را نكشت سوما اگر به قول شما خلافت بايد به ح علي مي رسيد و ابوبكر و عمر و عثمان (رض) ظلم كردند چرا ح علي بعدا وقتي به خلافت رسيد آن دو منافق (به قول شما ) را از آنجا بيرون نكشيد چون نبايد منافقين در جوار حضرت (ص) باشند (به ايميل توجه نكن جعليه ) جواب نظر: با سلام دوست گرامي 1- خداوند در قرآن به كافر نيز صاحب پيامبر گفته است !!! (خطاب يوسف نبي به دو زنداني كافر) «يا صاحبي السجن» 2- ابوبكر براي سفر برگزيده نشد ، بلكه به اقرار علماي اهل سنت ، او بر خلاف دستور پيامبر (ص) به دنبال حضرت به راه افتاد ؛ احمد بن حنبل و بسياري از علماي اهل سنت اين روايت را نقل مي کنند که : (عباس بن عبد المطلب) قَالَ وَشَرَى عَلِيٌّ نَفْسَهُ لَبِسَ ثَوْبَ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ثُمَّ نَامَ مَكَانَهُ قَالَ وَكَانَ الْمُشْرِكُونَ يَرْمُونَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَجَاءَ أَبُو بَكْرٍ وَعَلِيٌّ نَائِمٌ قَالَ وَأَبُو بَكْرٍ يَحْسَبُ أَنَّهُ نَبِيُّ اللَّهِ قَالَ فَقَالَ يَا نَبِيَّ اللَّهِ قَالَ فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ إِنَّ نَبِيَّ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَدْ انْطَلَقَ نَحْوَ بِئْرِ مَيْمُونٍ فَأَدْرِكْهُ قَالَ فَانْطَلَقَ أَبُو بَكْرٍ فَدَخَلَ مَعَهُ الْغَارَ.... مسند احمد بن حنبل ج 1 ، ص 331 ، باب مسند عبد الله بن عباس بن عبد المطلب ، چاپ :دار الصادر – بيروت ؛ المستدرک علي الصحيحين ج3 ، ص 133 ، کتاب معرفة الصحابة باب فضائل علي بن أبي طالب باب جمع النبي صلي الله عليه و آله و سلم اهل بيته و قرأ آية التطهير ، چاپ دار المعرفة – بيروت ؛ فضائل الصحابة ج 2 ، ص 684 ، ح 1168. عباس بن عبد المطلب مي گويد : علي صلوات الله و سلامه عليه ( جانش را درطبق اخلاص گذاشته و ) آماده شد تا جانش را در راه خدا فداي رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم کند ، لباس پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله وسلم را پوشيد و درجاي آن حضرت خوابيد . ابن عباس مي گويد : مشرکين دنبال رسول خدا مي گشتند ، پس أبي بکر آمد و گمان کرد که اين شخصي که در اين مکان خوابيده است پيامبر خداست پس او را صدا زد : اي پيامبر خدا.... در اين هنگام علي عليه السلام به او فرمود : پيامبر خدا به طرف چاه ميمون رفته است اگر با او کاري داري به دنبالش برو. پس ابي بکر به طرف چاه ميمون رفت و به پيامبر اکرم رسيد و با ايشان داخل در غار گرديد . شيخ ابوهاشم بن صباغ مالکي نيز مي گويد : «فأمر رسول الله علياً فنام علي فراشه و خشي إبن أبي قحافة أن يدل القوم عليه فأخذه معه و مضي إلي الغار» النور و البرهان باب « قم فأنذر» و «فاصدع بما تؤمر» پيامبراکرم صلي الله عليه و آله وسلم به علي عليه السلا م امر کردند که در آن شب در جاي ايشان بخوابد و ايشان هم اطاعت نمود اما ترسيدند که ابي بکر جاي ايشان را به مشرکين نشان دهد بخاطر همين او را با خود به غار بردند . 3- امير مومنان وقتي خواست يكي از بدعت هاي آنان را (نماز تراويح) بردارد ، مردم شورش كردند و «واسنة عمراه» سر دادند !!! شما توقع داشتيد كه آن دو را بيرون بكشد ؟ 4- رسول خدا (ص) هيچ يك از منافقين را (حتي عبد الله بن ابي كه اهل سنت او را رئيس منافقين مطرح مي كنند) نكشت ! تا مبادا متهم شوند كه حضرت اصحاب خود را مي كشد !!! اين مطلب در صحاح اهل سنت آمده است و سوال در اين مورد ، از طرف يك سني جاي تعجب دارد ! 5- بسياري از نظرات به خاطر تكراري بودن سوال ، يا سياسي بودن علني نمي شود ، اگر يكي از نظرات شما به اين علت علني نشد ، محروم شدن از پاسخ به خاطر كوتاهي خودتان در نوشتن ايميل صحيح خواهد بود . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
23 |
نام و نام خانوادگي: خيال -
تاريخ: 28 ارديبهشت 88
اين دليلهاي تو جيبي تو بردار براي خودت شما از خودتان آدرس مي دهيد و هيچ كدام از آنها صحيح نيست مثلا چند وقت پيش يكي از اين وبلاگها ويا حتي خوتدن چند آدررس از صحيحين داده بوديد كه بنده بعد رجوع به آنان ديدما كاملا اشتباه است و چنين حديثي وجود ندارد و يا اگر بود اشتباه معني كرده بوديد و يا نقلياتي از امام غزالي كرده بوديد كه او در آن كتاب نقل از اهل تشيع مي كند دروغ نگوييد و جوانان را بدبخت نكنيد اين كه هم گفته بوديد خدا به كافر صاحب مي گويد ان دو دوست حضرت يوسف بودند چون ايمان اوردند نه كافربعدش هم حضرت علي مي توانست شورش را از بين ببرد چون هدف تبليغ مهم است نه حرف مردم چيز ديگري هم هست وان اينكه اولين كسي كه نهج البلاغه را جمع اوري كرد يك عالم سني بود كه دقيقا الان تو ذهنم نيست (مطهري به اين امر تصريح مي كند در كتاب سيري در نهج البلاغه ) جواب نظر: با سلام دوست گرامي 1- شما كه با چند اسم وارد مي شويد و در هيچ كدام ايميل صحيح خود را وارد نمي كنيد ، توقع پاسخ گويي نداشته باشد ؛البته اين نظر را به اين علت كه به خوبي بيانگر پاسخ هاي متقن اهل سنت است ، علني مي كنيم تا همه متوجه شوند چه پاسخ هاي متقني داريد ! 2- گفته ايد كه آدرس ها دروغ است !!! از همه عزيزان مي خواهيم كه يك خود اين مطلب را مورد بررسي قرار دهند . البته ما احتمال مي دهيم كه شما از چاپي غير از چاپ هاي مشهور استفاده كرده باشيد ، مي توانيد چاپ را مشخص كنيد تا ما براي شما آدرس دقيق روايت را طبق نسخه خودتان بدهيم. 3- در مورد نهج البلاغه ! اگر واقعا يك سني براي اولين بار آن را جمع كرده باشد ، قطعا براي اهل سنت حجت است ، و بايد موارد موجود در آن از جمله خطبه شقشقيه را بپذيرند ! پس چرا شما اين موارد را انكار مي كنيد ؟ موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
24 |
نام و نام خانوادگي: خيال -
تاريخ: 30 ارديبهشت 88
عزيزم اينكه مي گويم نهج البلاغه را يك نفر سني جمع آوري كرده منظور اين است كه اگه همه اين حرفها و رواياتي كه در آن هست نسبت به اينكه امير المومنين به خلفاي ثلاثه گفته اند رست مي بود و در متن اصلي نهج البلاغه مي بود مطمئنا اون علامه سني انها را حذف مي نمود پس معلوم است كه شماها اونو تحريف كرديد اينو هم بگم كه اگر حضرت عمر بدعتي در تروايح انجام دادند اون بدعت كردن نماز به جماعت و در مسجد بود با اضافه كردن چند ركعات كه اينها در زمان حضرت (ص) انجام نمي گرفت واين يك بدعه حسنه و اون مردمي كه مي گفتند واسنه عمرا نشانه بزرگي عمر است كه اينچنين در ميان قلوب مومنين نفوذ كرده و او و سنتش را دوست و پاس مي دارند .........به چند تا از سوالهاي بنده در متن قبلي جواب نداده بوديد مثل غزالي و ......... خداوند ما را به راه راست هدايت فرما . آمين |
25 |
نام و نام خانوادگي: خيال -
تاريخ: 31 ارديبهشت 88
چيه چرا جواب نمي دي جواب نداري ؟ |
26 |
نام و نام خانوادگي: خيال -
تاريخ: 04 خرداد 88
واقعا نمي دومن كه چرا جواب نمي دي شايد اين كارت يه نوع بي مبالاتي باشه كه مثلا فلاني بيكار ه و چرندو پرند ميگه ولي دوست عزيز اين طور نيست من بجز اينكه يميلم رو وارد نكرده ام كار ديگري رو انجام ندادم علت اين كار هم اينه كه ايميل قبليم مسدوده و حالا هم دسترسي به در ست كردن ايميل ندارم ولي تو ايميلو مي خواي چكار من فقط چند تا سوال مطرح كردم اگر جواب داري بده و گرنه اين همه لاف و گزاف چيه ؟ |
27 |
نام و نام خانوادگي: جواد صفاري -
تاريخ: 12 خرداد 88
جناب خيال !!!واقع كه جز خيال چيز ديگري نيستي اگر سوالي داري بسم الله وگرنه برو پي كارت مزاحم وقت ديگران نشو . |
28 |
نام و نام خانوادگي: يوسف -
تاريخ: 17 شهريور 88
عجب چرت و پرت هاي عجيبي گفته اين يارو خيال: (إنّ الرجل يهجر) کدوم عالم سني نهج البلاغه رو جمع کرده؟ ... اگه همه اين حرفها و رواياتي كه در آن هست نسبت به اينكه امير المومنين به خلفاي ثلاثه گفته اند رست مي بود و در متن اصلي نهج البلاغه مي بود """""مطمئنا اون علامه سني انها را حذف مي نمود..."""" !!!! احمق ! خودت داري نسبت تحريف به اون علامه ! سني ميدي بعد نتيجه ميگيري که شيعه نهج البلاغه رو تحريف کرده ؟؟؟!!!! اگه واقعا اون مطالب تو نهج البلاغه باشه علامه سني چرا بايد اونا رو حذف کنه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ لطفا يکي اين قسمتو ترجمه کنه من که هرچي زور زدم چيزي نفهميدم! ... """اگر حضرت عمر بدعتي در تروايح انجام دادند اون بدعت كردن نماز (!) به جماعت و در مسجد بود با اضافه كردن چند ركعات (؟!) كه اينها در زمان حضرت (ص) انجام نمي گرفت واين يك بدعه حسنه (!!!!!!!) و اون مردمي كه مي گفتند واسنه عمرا نشانه بزرگي عمر است!...""""" فکر کنم منظورت اينه که بدعت خوبي بوده. البته از تو بعيد نيست مولاي تو عمر هم همچين اعتقادي داشت. خداوند انشاالله تو را با مولابت عمر محشور فرمايد!! |
29 |
نام و نام خانوادگي: مالك اشتر -
تاريخ: 18 شهريور 88
سلام عليكم. و با عرض تسليت به مناسبت دردناك ترين غم عالم بعد از شهادت بي بيه دو عالم. ام المومنين و سرور بهشتيان و جداكننده ي شيعيان موحد از آتش دوزخ حضرت فاطمه ي بتول . فاطمه ي زهرا سلام الله عليها به خدمت تمام مسلمين ( شيعيان) . برادر عزيزم جناب ( يوسف) : برادر عزيز تر از جان ! اين سوال شما كه فرموديد : ( لطفا يکي اين قسمتو ترجمه کنه من که هرچي زور زدم چيزي نفهميدم!) لازم به ذكر كه براتون روشن سازي كنم. اين افراد به ظاهر سني براي اين درست نميتونن جمله بندي كنن كه يا از بلوچستان و يا پاكستان يا از تركمن هاي وهابي شمال ايران هستند و به زبان فارسي زياد وارد نيستن. ! شما زياد سخت نگير برادر.! اينا همينن ديگه يا از نسل مغول هستن يا .... ولي به قول لين شما : خداوند انشاالله تو را با مولابت عمر محشور فرمايد!! اين بهترين حرفي بود كه ميشد بزني. ما خيلي مشتاق ملاقات جناب آقاي عمر ابن خطاب در زمان بعد از ظهور ابا صالح المهدي هستيم. نگران نباش نوبتي هم باشه نوبت ما هم ميشه. انتقام سيلي و بهلو و محسن 6 ماه رو ميگيريم .!!!!!!!!!!!!!!!! يا منتقم الزهرا . |
30 |
نام و نام خانوادگي: مهدي ذ -
تاريخ: 19 شهريور 88
با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت دوستانم در موسسه حضرت وليعصر (ع) و به اميد ظهور حضرت و هويا شدن چهره دروغگويان ‚ خيانتکاران ‚ گناهکاران و خائنان ( كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا ) . وام بعد ... با سلام به دوست عزيزم جناب خيالاتي : 1. فرموديد :((آيا خداوند به يك منافق مي فرمايد صاحب يعني رفيق آنجا كه در مورد غار نشيني ح ابوبكر فرمود (قال لصاحبه لا تحزن ان الله معنا ))) . دوست عزيز : صاحب به معناي همراه هم هست . چرا سعي در اثبات چيزهائي هستيد که علماي خودتان قبولش ندارند ؟ بزرگترين دليل بر اينکه در اين آيه { صاحب } به معناي { رفيق و يار } نيست ‚ همان اعتراف علماي شماست .ابن صباغ از مشاهير و فحول علماي شما مي گويد : پيامبراکرم صلي الله عليه و آله وسلم به علي عليه السلا م امر کردند که در آن شب در جاي ايشان بخوابد و ايشان هم اطاعت نمود اما ترسيدند که ابي بکر جاي ايشان را به مشرکين نشان دهد بخاطر همين او را با خود به غار بردند .النور و البرهان باب « قم فأنذر» و «فاصدع بما تؤمر» . خداوند چنين شخصي را رفيق پيامبر ميداند ؟ دليل ديگري که در اين آيه { صاحب } به معناي { رفيق و يار } نيست ‚ کلام علي (ع) ( که همواره حق با اوست و او نيز با حق است ) در مورد ابوبکر است . ايشان ابوبکر را خائن و دروغگو و خيانتکار ميدانسته است (صحيح مسلم، ج 3، ص 1378، ح 1757، كِتَاب الْجِهَادِ وَالسِّيَرِ) . آيا خداوند ‚ خائن و دروغگو و خيانتکار را رفيق پيامبر خطاب مي کند ؟ رفيق پيامبر کسي است که به خانه دختر پيامبر سرکشي و هتک حرمت (تاريخ الإسلام ، ج3 ، ص118 و تاريخ الطبري، ج 2، ص 619، ج 3 ص 430 ط دار المعارف بمصر و الامامة والسياسة - ابن قتيبة الدينوري ، تحقيق الزيني - ج 1 - ص 24 و تاريخ مدينة دمشق - ابن عساكر - ج 30 - ص 422 و شرح نهج البلاغة - ابن أبي الحديد - ج 2 - ص 46 – 47 و المعجم الكبير - الطبراني - ج 1 - ص 62 و مجمع الزوائد - الهيثمي - ج 5 - ص 202 – 203 و مروج الذهب ، مسعودي شافعي ، ج1 ، ص290 و ميزان الاعتدال - الذهبي - ج 3 - ص 109 و لسان الميزان - ابن حجر - ج 4 - ص 189 و كنز العمال ، المتقي الهندي ، ج 5 ، ص631 ) نموده است ؟ براي اينکه بگوئيد ابوبکر رفيق و يار پيامبر است ‚ بايد غلط بودن دلايل ما را اثبات کنيد . آيا شما قادريد صحيح مسلم را غلط بدانيد ؟ 2. فرموديد :((چرا در آنجا او را (ابوبکر) نكشت)) . دوست عزيز : اگر قرار بود پيامبر منافقان را بکشد ‚ بايد اکثر اطرافيانش را مي کشت (صحيح البخاري ، ج 7 ، ص 209 ، ح 6587 ، كتاب الرقاق، ب 53 ، باب فِي الْحَوْضِ ) .در کل تواريخ اهل سنت رجوع کنيد ‚ ببينيد چند نفر به دليل نفاق ‚ بدست رسول خدا کشته شدند . آيا همين تعداد اندک ‚ تمام منافقان بودند ؟ دوست عزيز بنده ‚ قبل از ايراد سخن کمي فکر کنيد . 3. فرموديد :((چرا ح علي بعدا وقتي به خلافت رسيد آن دو منافق (به قول شما ) را از آنجا بيرون نكشيد چون نبايد منافقين در جوار حضرت (ص) باشند )) . دوست عزيز : آيا عثمان که به گفته شما مومن بود ‚ بايد در کنار يهوديان دفن شود ؟ اگر چنين چيزي غيرممکن است پس بايد قبول کنيد که يا عثمان يک يهودي بوده يا بايد بپذيريد که يهوديان مدفون اطراف عثمان ‚ مسلمان شده اند ! علي (ع) وقتي خواست بدعت نماز تراويح را بردارد ، مردم شورش كردند و «واسنة عمراه» سر دادند ! . آيا علي (ع) ( طبق حديث نبوي ) حق نيست و اينکار او باطل بوده است ؟ آيا علي (ع) ميخواسته چيزي را بجاي سنت پيامبر به مردم القا کند ؟ علي (ع) ميخواهد سنت رسول خدا را پياده کند و نماز را به چيزي که رسول خدا انجام ميداده برگرداند ‚ اما مردم را ببينيد که چطور جلوي سنت حضرت رسول (ص) جبهه گرفته و همسنگر عمر مي شوند . در چنين شرايطي چگونه حرف شما قابل انجام بود ؟ 4. فرموديد :((اين دليلهاي تو جيبي تو بردار براي خودت)) . دوست عزيز : دلايلي که طبق نظر علماي شماست و نام کتاب و تاريخ نشر و صفحه و ... را با خود دارد ‚ تو جيبي هستند يا دلايلي که بدون مدرک و تنها مبتني بر نفس اماراه هستند ؟ کمي تفکر و تامل از ملزومات کشف حقيقت است ‚ جامعه شيعي شما را به اين موهبت خدادادي دعوت ميکند . 5. فرموديد :((چند وقت پيش يكي از اين وبلاگها ويا حتي خوتدن چند آدررس از صحيحين داده بوديد كه بنده بعد رجوع به آنان ديدما كاملا اشتباه است و چنين حديثي وجود ندارد)) . دوست عزيز : کتابها اختلاف چاپ دارند و بديهي است که چنين مواردي نيز پيش بيايد . يعني باور کنيم که شما چيزي به اين واضحي را نيز نمي دانيد و دست به اظهار نظر زده ايد ؟ دوستان گروه پاسخگوئي به شبهات نيز فرمودند که {مي توانيد چاپ را مشخص كنيد تا ما براي شما آدرس دقيق روايت را طبق نسخه خودتان بدهيم} . 6. فرموديد :((نقلياتي از امام غزالي كرده بوديد كه او در آن كتاب نقل از اهل تشيع مي كند)) . دوست عزيز : اولا ايکاش آدرس اين ادعاي خود را براي ما مينگاشتيد تا خداي نکرده خوانندگان نگويند اين حرف شما نيز مانند ديگر حرفهايتان که پاسخ داده شده است ‚ بي دليل و واهي است ! بر فرض صحت کلام شما ‚ باز هم دلايل شما مردود است چون از ديدگاه بزرگان و جمهور علماي شما ‚ شيعه بودن دليلي بر مردود بودن نقل قول ندارد . ذهبي در در ذيل شرح حال امام نسائي شما ‚ ميگويد او اندکي شيعه بود . در جاي ديگري مي گويد که اگر قرار باشد به صرف شيعه بودن ‚ سخنان آنها را کنار بگذاريم هيچ چيز از سنت و احاديث پيامبر (ص) باقي نميماند . آيا اينها سخنان ذهبي که بر تمام اهل سنت حجت است ‚ نيست ؟ تمام سخنان امام غزالي را ديگر دانشمندان شما نيز نقل کرده اند . دوست عزيز‚ کسي که خانه اش از شيشه است سنگ پراني نميکند ! کتاب طبقات حنابله ‚ طبقه الاولي ‚ باب الالف ‚ صفحه 35 را بخوانيد و ببينيد که چه دروغ هائي را به شيعه نسبت ميدهد . آيا اين همان حقي است که از آن دم ميزنيد و ميگوئيد { دروغ نگوييد و جوانان را بدبخت نكنيد } ؟ 7. فرموديد :((حضرت علي مي توانست شورش را از بين ببرد چون هدف تبليغ مهم است نه حرف مردم)). دوست عزيز : وقتي بدون فکر سخن برانيد عاقبتش همين است ! براي علي (ع) مصالح اسلام و نابود نشدن آن مهم بود . توهم شما چنين است که ايشان بخاطر حرف مردم ‚ شورش(!) را از بين نبرده است ؟ فرض کنيد همان وقتي که علي (ع) ميخواست بدعت نماز تواريح را از بين ببرد و اعنراض و مقاومت مردم را در نپذيرفتن سنت پيامبر ديد ‚ دست به شمشير ميبرد . آيا اينکار ايشان (ع) ‚ اسلام را زنده ميکرد و مردم ميگفتند { ما ديگر سنت عمر را نمي خواهيم } ؟ دوست عزيز ‚ پابرجائي اسلام مهمتر از اين توهمات است . 8. فرموديد :((اولين كسي كه نهج البلاغه را جمع آوري كرد يك عالم سني بود)) . دوست عزيز : کدام يک از شارحان سني نهج البلاغه چنين ادعائي کرده اند ؟ مدارک شما براي اين سخنان چيست ؟ اين نسخه اي که اهل سنت ادعاي آنرا دارند کجاست ؟ کداميک از عالمان سني آنرا ديده اند ؟ 9. فرموديد :((اينكه مي گويم نهج البلاغه را يك نفر سني جمع آوري كرده منظور اين است كه اگه همه اين حرفها و رواياتي كه در آن هست نسبت به اينكه امير المومنين به خلفاي ثلاثه گفته اند رست مي بود و در متن اصلي نهج البلاغه مي بود مطمئنا اون علامه سني انها را حذف مي نمود)) . يعني عالمان سني رواياتي که به ضد ابوبکر و عمر و عثمان است را حذف ميکنند ؟ اين همان چيزي است که مي گفتيد {دروغ نگوييد و جوانان را بدبخت نكنيد } ؟ شما با اين سخنان خود پايه هاي مذهبتان را بر پايه سانسور دانستيد . البته اگر اهل سنت دقت داشتند اين کارها را در کتابهاي خود بيشتر مي بينند . مثلا" : احمد حنبل در کتاب العلل ج1ص60 ميگويد :ابوعوانه کتابي در معايب اصحاب رسول خدا نوشته بود ‚ سلام بن ابي نزد او آمد و گفت : ابوعوانه ! آن کتاب را به من بده . ابوعوانه کتاب را به او داد و سلام بن ابي آنرا گرفت و سوزاند . 10 . فرموديد :((اگر حضرت عمر بدعتي در تروايح انجام دادند اون بدعت كردن نماز به جماعت و در مسجد بود با اضافه كردن چند ركعات كه اينها در زمان حضرت (ص) انجام نمي گرفت)). دوست عزيز : همه قبول کردند که اضافه کردن چند رکعت ناقابل به نماز و به جماعت خوندن چند تا نماز ناقابل که رسول خدا (ص) آنرا انجام نميداد ‚ بدعت و تغيير در دين خدا و سنت رسول او نيست !!! اصلا چرا چند رکعت زياد کنيم ؟ بجاي آن چند رکعت کم ميکنيم ! اصلا" حالا که همه اينها سنت پيامبرست ‚ کلا" نماز نخوانيم ! بعد از آن نيز بگوئيم عجب بدعت نيکو و حسنه اي ! 11 . فرموديد :((واسنه عمرا نشانه بزرگي عمر است كه اينچنين در ميان قلوب مومنين نفوذ كرده و او و سنتش را دوست و پاس مي دارند)) . دوست عزيز : اين نشانه نفاق و گمراهي مردم است . خداوند ميگويد کلام علي (ع) حق و علي (ع) نيز با حق است و حق به گردايه او ميچرخد ‚ بعد مردم کلام حق را نميشنوند و { وا سنت عمرا } سر ميدهند . گويا خود مردم قبول دارند که اين سنت اختراع شخص عمر است و به همين دليل است که نمي گويند { وا سنت رسول } . شما نيز بايد سخن عايشه را قبول کنيد ( اصلا نمي توانيد که قبول نداشته باشيد) که گفت : پيامبر كه از دنيا رفت همه اعراب مرتد شدند ونفاق همه جا را فرا گرفت. (البداية والنهاية ، ج 6 ، ص 336 ). همين مرتدها و منافقان نيز فرياد (واسنه عمرا) سر دادند . قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقين |
31 |
نام و نام خانوادگي: شاهين صفوى -
تاريخ: 20 شهريور 88
با سلام و درود به سروران و با صلوات بر محمد و ال محمد از زحمات شما بينهايت متشكريم اجركم عند الله تعالى. برادران عزيز ايا ممكن است اين مقاله را نيز بشكل بي دي اف دربياوريد؟ والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته |
32 |
نام و نام خانوادگي: غلام مولا علي(ع) علي محمدي -
تاريخ: 23 شهريور 88
سلام جناب خيال اول بگو باخيالي يا بيخيال جناب خيال بدعت يعني بدعت حالا ديگه خوب و بد نداره بدعت بدعته يعني كاري غير ثواب جناب خيال نعوذ باا... جناف عمر بيشتر اسلام را ميشناخت يا اينكه باز هم نعوذ باا... بعد رسول گرامي اسلام خداوند متعال با جناب عمر تله پاتي يا قربون جبرائيل عزيز ايشان واسه جناف عمر وهي مياوردن ؟؟؟؟؟ تو را بجان عمر بجان معاويه بجان ابوبكر جواب بده ................. يبارهم شده ........... باشيد!!!!!!! |
33 |
نام و نام خانوادگي: سعيد حسيني -
تاريخ: 27 شهريور 88
با سلام و عرض ادب قابل توجه آقا و يا احتمالا خانم سوران معاويه در نامه اي به محمدبن ابي ابكر مي نويسد و اعتراف ميكند: كه حق خلافت با حضرن علي عليه السلام بوده ولي ابوبكر و عمر آنرا غصب كرده و هيچ مشروعيتي نداشته اند. شرح نهج البلاغه 3: 188 جالب است كه شما سني ها در جائي كه اوضاع بر وفق مرادتان باشد نهج البلاغه را قبول و در غير اينصورت آنرا رد ميكنيد. سوران لابد ميدوني كه شرح نهج البلاغه توسط علماي خودتان نوشته شده است. البته من فقط به يكي از اعترافهاي معاويه شما اشاره كردم اگر قانع نشديد اطلاع دهيد تا اعتراافهاي ديگر معاويه و خلفاي شما را با ذكر سند از كتب خودتان بيان كنم hoseini142005@yahoo.com اين ايميل بنده است يا علي مدد خدانگهدار |
34 |
نام و نام خانوادگي: سعيد حسيني -
تاريخ: 27 شهريور 88
بازم سلام جناب سوران بخوانيد و اگر روي جواب دادن داشتيد ، جواب دهيد. بدون مقدمه خدمت همه عزيزان شيعه و سني : معاوبه چهار پدر داشت و مادرش هند جزو زنهاي بدکاره معروف و صاحب پرچم بوده است چنانچه زمخشري و ابوالفرج اصفهاني و ابن عبدربه و ابن الکلبي اين حقيقت را بيان کرده اند. ابن الکلبي گفته است : کان معاوية لعمارة بن وليد بن المغيرة المخزومي و لمسافر بن لبي عمرو، و لا بي سفيان و لرجل آخر سما و کانت هند امه من المغيلمات و کان احب الرجال اليها السودان . . . . . سند : مثالب العرب :72 محمدبن سائب کلبي ميگويد : معاويه يه چهار مرد نسب داده مي شود. 1 - عمارة بن وليد 2 - مسافر بن ابي عمرو 3 - ابوسفيان 4 - شخصي که ظاهرآ نام او را صباح برده اند. در ادامه مي نويسد مادر معاويه يعني هند از مردان سياه بسيار خوشش مي آمد. سند : ربيع الابرار 3: 549 الاغاني 9: 49 العقد الفريد 6: 86-88 يک سئوال هم رباي خودم پيش آمده است که دليل علاقه شديد هند به وحشي ( غلام سياه پوست هند ) چه بوده است؟؟؟ آيا علاقه هند به وحشي بخاطر به شهادت رساندن عموي بزرگوار پيامبر اسلام بوه است؟ يا اينکه هند به همه ي غلامان سياه پوست علاقه شديد داشته است؟؟؟!!! دوستان اگر جواب اين سئوال مرا بدهند ممنون خواهم بود. مبغض حيدر يقين در نطفه اش باشد خلل باورت گر نيست رو از مادرش تحقيق کن البته بازهم عرض ميکنم اين افتزاحاتي که عرض کردم قطره ايست از اقيانوس افتضاحات اينان يا علي مدد |
35 |
نام و نام خانوادگي: سعيد جسيني -
تاريخ: 27 شهريور 88
بازم سلام محبين معاويه بخوانند و اگر خواستند به بنده جواب دهند. راستش و بخواهيد دلم نيومد به يکي ديگر از افتضاحات معاويه اشاره نکنم. معاويه يا به عبارتي رهبر و خليفه سني ها در دوران خلافت و رهبري امت اسلامي،شراب ميخورده و شراب وارد ميکرده است. احمدبن حنبل به نقل از ابن بريده آورده است : روزي با پدرم بريده بر معاويه وارد شديم از ما احترام کرده و طعام آوردندو تناول کرديم، سپس مشروب آوردند و معاويه نوشيد و به پدرم تعارف کرد. پدرم گفت : از روزي که پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم آنرا از طرف خداوند حرام اعلام کرده من به آن لب نزدم. متن عربي : عبدالله بن بريده قال : دخلت انا و ابي علي معاويه، فاجلسنا علي الفرش، ثم اتينا بالطعام فاکلنا ثم اتينا بالشرب، فشرب معاويه معاوية، ثم ناول ابي، ثم قال: ما شربته منذ حرمه رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم . سند : مسند احمدبن حنبل 5: 347 ايميل من : hoseini142005@yahoo.com يا علي مدد |
36 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 27 شهريور 88
با سلام برادر عزيز جناب اقاي سعيد جسيني , شما فرموديد كه " معاوبه چهار پدر داشت و مادرش هند جزو زنهاي بدکاره معروف ,,,, " . نه عزيز دل برادر هز نظر علمي و فني يك پدر داشته , چهار نفر ادعاي پدر بودنش را داشتند , چند نفر كه احتمال پدر بودنش را داشتند در سفر بودند , چند نفر هم كه يا غلام بودند يا همسايه از ترس ابوسفيان دم نزدند ........... يعني پرتقال فروش را ميتوان پيدا كرد اما پدر ايشان را نــــــــــــــــــــــــــــــــــه . اما شرب شراب معاويه , بر اين ملعون حرجي نبوده چونكه اين ايات قراني مبني بر حرمت شراب را نخوانده بود و نشنيده بود و يا نفهميده بود, پش شرعاً بر او حرجي نبوده ,. گل ان است كه خود ببويد ,,,, نه انكه مفسد بگويد . حضرت علي ( ع ) در نامه شماره 16 نهج البلاغه ميفرمايد : فَوَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ مَا أَسْلَمُوا وَ لَكِنِ اسْتَسْلَمُوا وَ أَسَرُّوا الْكُفْرَ فَلَمَّا وَجَدُوا أَعْوَاناً عَلَيْهِ أَظْهَرُوه . به خدايي كه دانه را شكافت و جانداران را آفريد ، آنها اسلام را نپذيرفتند ؛ بلكه به ظاهر تسليم شده و كفر خود را پنهان داشتند و آنگاه كه ياوراني يافتند آن را آشكار ساختند . عمار نيز به تبعيت از امام خود مى گويد : فقال واللّه ما أسلموا ، ولكن استسلموا وأأَسَرُّوا الْكُفْرَ فَلَمَّا رأوا عليه أَعْوَاناً عَلَيْهِ أَظْهَرُوهُ . به خدا سوگند اين ها إسلام نياوردند ؛ بلكه به ظاهر تسليم شده و آنگاه كه نيرو يافتند ، كفر خود را اظهار نمودند . الهيثمي ، علي بن أبي بكر الهيثمي ، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ، ج 1 ص 113 ، ناشر : دار الريان للتراث / دار الكتاب العربي - القاهرة ، بيروت - 1407 تازه خود اهل سنت بهش ميكند " معاويه خالي بند المكارين " يك چيزي در اين معنا . يا علي |
37 |
نام و نام خانوادگي: سعيد حسيني -
تاريخ: 28 شهريور 88
سلام عليکم برادر بزرگوار جناب آقاي مجيد م علي عزيز از فرمايش شما ظاهرا بر مي آيد که معاويه بيش از چهار پدر داشته که از ترس ابوسفيان دم نزده اند. اگر هم چنين باشد اصل موضوع زير سئوال نميرود و آن حرامزاده بودن دشمنان اهل بيت ع است. چرا که مبغض حيدر يقين در نطفه اش باشد خلل باورت گر نيست رو از مادرش تحقيق کن در ضمن بنده صرفا ميخواستم اهل سنت (( اهل بدعت )) از منابع خودشون نسبت به اين فرد ((معاويه)) آگاه شوند. هر چند که خود بخوبي ميدانند اما دليل اينکه چرا از چنين فرد حرامزاده اي با اين افتزاحات تبعيت ميکنند نه تنها براي مسلمانان بلکه براي اديان ديگر هم مورد سئوال و تعجب است و قسمت مهم قضيه هم همين است. بقول شما خود اهل بدعت به معاويه لقب خالي بندالمکارين ميدهند اما چرا راه و رسم معاويه برايشان سرمشق شده در هيچ عقل سليمي جايگاه ندارد علي لعنت الله علي القوم الظالمين يا علي مدد |
38 |
نام و نام خانوادگي: سيد علي -
تاريخ: 28 شهريور 88
سلام عليکم خسته نباشيد بسيار ممنونم من هم پيش از اين در وبلاگ "شيعه بر حق است" در پاسخ به مقاله اي از اهل سنت جنوب تحت عنوان "آيا معاويه با علي (ع)دشمني داشت " در حد بضاعت خودمان به شبهات وارد شده پاسخ گفته بودم موفق ومويد باشيد اجرتان با شهيد اين ماه حضرت علي (ع) |
39 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 28 شهريور 88
با سلام ضمن عرض تبريك بمناسبت عيد سعيد فطر و قبولي نماز روزه هاي همه دوستداران اهل بيت ( ص ) در سراسر جهان . برادر عزيز جناب اقاي سعيد جسيني , بازهم تكرار ميكنم معاويه يك پدر داشت و حالا بايد برايتان اثبات كنم كه ابوسفيان نيز پدرش بوده : مسلماً همه ميدانند كه رسول خدا ( ص ) ابوسفيان و دو پسرش را لعنت كرد : عبد اللّه بن عمر مىگويد : پيامبر از مكانى در حال عبور بود ، چشمش به ابو سفيان افتاد كه سوار بر شتر بود و معاويه و برادرش يكى پيشاپيش و ديگرى پشت سر در حركت بودند فرمود : «اللّهمّ العن القائد والسائق والراكب » . بار خدايا آنكه سواره است و آن دو كه همراه او و پياده هستند را لعنت كن ، افرادى كه اين حديث را از عبد الله بن عمر شنيدند ، سؤال كردند : آيا خودت از پيامبر شنيدى يا كسى ديگر برايت تعريف كرده است؟ گفت : آرى خودم شنيدم ، و اگر دروغ بگويم ، گوشهايم كر شوند همانگونه كه دو چشمم كور شده است تاريخ الامم والملوك : 10 / 58 ، حوادث سال 284 هـ ، كتاب صفين : 247 ، چاپ مصر . پس ميشود گفت كه حتما پدرش همان ملعون ابوسفيان و برادرش يزيد ابن ابوسفيان بود, وليكن حرامزادگيش براي اون كارهاي هند جگرخوار بود و مسلماً مادر ابوسفيان بوده در ضمن بنده هم صرفا ميخواستم اهل سنت (( اهل بدعت )) از منابع خودشون نسبت به اين فرد ((معاويه)) آگاه شوند همانطور كه خودتان فرموديد . يا علي |
40 |
نام و نام خانوادگي: سعيد حسيني -
تاريخ: 29 شهريور 88
باعرض سلام خدمت عزيزان و آروزي قبولي طاعات و عبادات برادر گرامي جناب مجيد م علي به مصدر آدرسهاي بنده هم دقت بفرمائيد منظور بنده افرادي بودند كه مدعي پدري معاويه را كرده اند هر چند كه فرقي هم نميكند كه چند نفر ادعا كرده باشند كه معاويه بچه من بوده است ليكن مهم اين است كه دشمنان اميرالمومنين حضرت علي عليه السلام را زنازاده ها تشكيل ميدهند. در ضمن مقصود بنده از اينكه از منابع سني استفاده كردم صرفا همان دليل بود كه در كامنت قبلي عرض كردم وگرنه همانطور كه خود بهتر مي دانيد روايات متعدد شيعي زيادي مبتني بر حرامزادگي همه ي دشمنان اهل بيت ع وجود دارد . همانطور كه خودتان هم از تاريخ الامم مثال زده ايد ابوسفيان هم مانند بقيه از مدعيان پدري معاويه بوده است اما از آنجا كه همسر هند بوده است علي الظاهر بيشتر از مدعيان ديگر به پدري معاويه نزديكتر است به هر حال افعال و ادعاي ديگر مدعيان قابل بررسي مي باشد. در هر صورت از شما بخاطر يادآوري مطلب بالا ممنونم اما همه ما بخوبي مي دانيم كه فردي كه چندين نفر ادعاي پدري اش را داشته باشند نميتواند يك پدر داشته باشد و يا اينكه حد اقل پدرش براي هميشه ناشناخته خواهد بود و اگر چنين شود همه ي مدعيان پدر او خواهند بود. يا علي |
41 |
نام و نام خانوادگي: سعيد حسيني -
تاريخ: 08 مهر 88
سلام عليکم برادر عزيز حضرت اقاي مجيد م علي بزرگوار متن جوابيه شما را خواندم اما در مورد اينکه فرموده ايد معاويه از نظر علمي و فني فقط يک پدر داشت را متوجه نشدم اگر ممکنه واژه ي ((علمي)) و ((فني)) قضيه يک پدر داشتن معاويه با توجه به ادعاي چهار نفر ديگر را بيان کنيد. البته اين براي مفتي هاي ((اهل بدعت )) مسئله ي مهمي نيست چرا که آنان حکم داده اند که مردي که حتي 10 سال خانه و محل زدندگي مشترک را ترک و بعد از 10 سال به منزل مراجعت ميکند در صورت اينکه فرزند يا فرزنداني در آن خانه ببيند نبايد به همسرش شک کند. حال از شما چند سئوال دارم. 1- آيا شما با استفاده از اين حکم ميفرمائيد که معاويه يک پدر داشته است؟ 2- از نظر علمي و يا فني يک پدر داشتن معاويه با توجه به وجود و ادعاي مدعيان ديگر چگونه اثبات ميشود؟ 3- اهميت اينکه معاويه و يا ديگر دشمنان اهل البيت ع داراي چند پدر و يا حرامزاده اند در چيست؟ 4- حقوق مدعيان ديگر مبني بر ابوالمعاويه بودن چه ميشود؟ 5- آيا اين مضوع براي ابوسفيان اهميتي داشته است يا نه؟ 6- يزيد فرزند پليد تر از معاويه هم چند پدر داشته يا اينکه اصلا پدرش معاويه نبوده است؟ قبلا از پاسخ شما نسبت به سئولات حقير کمال تشکر را دارم. البته افراد ديگري هم در تاريخ هستند که بيش از يک پدر داشته اند و يا اينکه حداقل 6 نفر مدعي پدري اش بوده اند. از جمله ((عمروعاص)) والسلام علي عبادالله الصالحين. |
42 |
نام و نام خانوادگي: سيد حسين -
تاريخ: 09 مهر 88
جناب سعيد حسيني اين تازه اول مساله است چون علماي بزرگ اهل سنت : راغب اصفهاني در كتاب المحاضرات و زمخشري در ربيع الابرار روايت كرده اند كه حمامه جده معاويه نيز از روسپي هاي نامدار زمان خود بوده و در بازار مكه صاحب پرچمي بوده است و از اينجا نسب بسيار پاك !خاندان معاويه معلوم مي گردد . البته ابن عبد ربه اندلسي كه خود در دشمني با اهل بيت پاك عصمت و طهارت و شيعيان شهره است هم بي كار ننشسته و در كتاب العقد الفريد جلد 9 صفحه 49 و 50 روايت كرده است كه شدت پاكدامني هنده خانم به حدي بود كه علاوه بر معاويه يزيد بن ابوسفيان را هم به صباح نسبت داده اند .و با توجه به علاقه شديد هند به غلامان سياه به نظر مي رسد كه پدر واقعي معاويه همان صباح باشد . |
43 |
نام و نام خانوادگي: سعيد حسيني -
تاريخ: 13 مهر 88
سلام عليکم جناب سيد حسين بزرگوار ممنون از اظهار نظرتون بنده هم به همان دليل فکر ميکنم که پدر معاويه ابوسفيان نبوده در اثبات اينکه چه کسي واقعا پدر معاويه هست درواقع خود اهل بدعت (اهل سنت) شک دارند بع اعتقاد بنده اينکه ميگويند ابوسفيان پدر معاويه بوده فقط يک دليل غير منطقي ميتواند وجود داشته باشد و آنهم اين است که چون ابوسفيان از بزرگان قبيله خود بوده صباح و يا ديگر مدعيان پدري معاويه از ترس حقيقت را مبني بر پدري معاويه نتوانسته اند بيان کنند و دليل ديگر آنست که در آن عهد هر کس ثروتنمد تر بود حرفش پيش بود و در مورد ابوسفيان و ادعاي او هم همينطور در مورد عمروعاص هم که شش نفر مدعي پدري او در يک زمان بوده اند هم همين مصداق وجود دارد چرا که در بررسي ها معلوم ميشود عاص (يکي از مدعيان پدري معاويه) از بقيه مدعيان ثروتمند تر بوده است از جناب مجيد م علي بزرگوار هم عذر خواهي ميکنم و همينجا اعلام ميدارم که آقا مجيد استاد مسلم بنده است يا علي مدد |
44 |
نام و نام خانوادگي: در جستجوي حق -
تاريخ: 18 مهر 88
با تشكر فراوان از جناب دكتر قزويني در خواستم از شما اين است كه شما سوال كنيد و برادران اهل سنت جواب دهند يه سوال اينهمه روايت در كتب معتبر اهل سنت در مورد اثبات تشيع هست تعصب چرا ؟ |
45 |
نام و نام خانوادگي: هادي احمدي -
تاريخ: 27 مهر 88
سلام خسته نباشيدإببخشيد ميشه اين آيه رو ترجمه کنيد(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَينِ) وروشن كنيد كه آيا مسح پا درست است يا غسل آن جواب نظر: با سلام دوست گرامي در آدرس ذيل به صورت مفصل به اين سوال پاسخ داده شده است : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=119 موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
46 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 28 مهر 88
با سلام جناب هادي برادر عزيز اين ايه همانطور كه خودتان مستحضريد در مورد وضو امده . اگر معناي انرا در كتابها ترجمه قراني شيعيان بخوانيد مسح پا لازم است . اما اگر مترجم ان از اهل سنت باشد شستن است . اولاً وضو امريست يوميه كه چندين بار انرا بايد انجام داد و صحيح انجام داد ايا نبايد دركش براي تمامي افراد ساده باشد يعني همانطور كه ميخواني انجام بده نه سعي در اين بكنيم كه از قواعد دستور زبان عربي كه بسيار اندك افراد با ان اشنا هستند بخواهيم برداشتي ديگر داشته باشيم تازه انكسي هم كه سعي در اثبات صحيح بودن عمل خودش داشته باشد . يا علي |
47 |
نام و نام خانوادگي: عزيز دردونه -
تاريخ: 02 آبان 88
جناب مجيد م علي عزيز! جمله «اللّهمّ العن القائد والسائق والراكب» به هيچ وجه دلالت ندارد كه قطعا ابوسفيان پدر معاويه بوده است . اين روايت حتي تلويحا نيز چنين مطلبي را ثابت نمي كند . چند پدره بودن معاويه از مسلمات تاريخ است ، حتي بزرگان سني نيز به آن اعتراف كردهاند. هشام بن محمد كلبي مينويسد: كان معاوية لعمارة بن وليد بن المغيرة المخزومي و لمسافر بن أبي عمرو، و لابي سفيان و لرجل آخر سمّاه و كانت هند امّه من المغيلمات، و كان احبّ الرجال اليها السودان.... مثالب العرب، أبو المنذر هشام بن محمد بن السائب الكلبي، ص 72، طبق برنامه الجامع الكبير. |
48 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 02 آبان 88
با سلام اقاي عزيز دردونه موافقم شايد بدليل رابطه انها با هند بوده , بهر حال اين لعنت ابدي هميشه همراهشون خواهد بود . يا علي |
49 |
نام و نام خانوادگي: سعيد حسيني -
تاريخ: 15 آبان 88
سلام عليکم خدمت همه عزيزان و بزرگواران محترم علي الخصوص دانشمند گرامي حضرت آيت الله قزويني خيلي وقته که نتونستم به سايت سر بزنم در واقع احساس ميکنم سايت دچار مشکلات فني بوده است چرا که هر بار که مراجعه ميکردم، سايت باز نميشد. به هر حال بنده مدتي در سفر عتبات و عاليالت و نائب الزياره همه عزيزان بودم بعد از آن هم مصادف با روز ميلاد حضرت علي بن موسي الرضا ع در مشهد الرضا و هم اکنون در قم هستم و انشاءالله فردا به تهران باز خواهم گشت. از اينکه مي بينم مشکلات فني سايت برطرف شده خوشحالم و براي همه دست اندرکاران اين سايت نوراني آرزوي موفقيت دارم اجرتان با بي بي دو عالم حضرت زهرا س مژده اي هم براي عزيزان شيعه دارم بنده در طول مدتي که در مشهد بودم سفر يک روزه اي به تايباد ( يکي از شهر هائي که اکثر جمعيتشان سني هستند ) داشتم وقتي با جوانان آن شهر به بحث و گفتگوي دوستانه پرداختم ، اين مطلب را دريافتم که خود آنان نيز از فتاواي جديد مفتي هاي وهابي در تعجب و تحير هستند. آنها ميگفتند اينها يک مشت ديوانه هستند که هدفشان از بين بردن اسلام است. به هر حال سفر بسيار خوبي بود و مژده اي که ميخواستم به عزيزان بدهم اين است که ريشه پوسيده وهابيت در حال کنده شدن است. البته اين ريشه با روشنگري شيعه و بدست جوانان سني کنده خواهد شد. ان الباطل کان زهوقا يا علي مدد |
50 |
نام و نام خانوادگي: omid -
تاريخ: 25 دي 88
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد (ص) و آل محمد و آخر تابع له علي ذلک |
51 |
نام و نام خانوادگي: عبد الرحمن -
تاريخ: 21 ارديبهشت 89
اگر سنيها معتقدند که امام علي خليفه چهارم و اولي بالمومنين من انفسهم است پس چرا عايشه با او جنگيد؟ مگر آنها خودشان روايت نمي کنند که سباب المسلم فسق و قتاله کفر ؟ مگر علي علي السلام هنگام خلافت مسلمان نبوده ؟ طبعا اين حديث شامل حال او مي شود و در نتيجه طبق حديث اهل سنت من جمله بخاري بايد کسي که با علي بجنگد را کافر دانست البته اين را سنيها مدعي هستند چطور است که امام حسين را به عنوان کسي که بر خليفه زمانش خروج کرده و مهدور الدم است معرفي مي کنند اما نوبت که به عايشه برسد همه آنها لال مي شوند ؟ مرگ خوبه اما براي همسايه؟!!! |
52 |
نام و نام خانوادگي: ايمان -
تاريخ: 31 تير 89
اقاي سعيد شما لان به يک زن اهانت زنا زديد وبايد 4 شاهد از ان دوران بياوريد وگرنه شما را بايد 70 ضربه تازيانه زد ضمنا هند )رض به الله ورسولش ايمان اورد وجزو زنان فقيه روزگار شد عيب است براي شما پشت سر مسلماني ويا مرده اي حرف بزند در ضمن الله از تقصيراتش گذشته شما چکارهاي اميدوارم که هدايت شويد |
53 |
نام و نام خانوادگي: ايمان -
تاريخ: 31 تير 89
اقاي عبدالرحمن ايشه صديقه يك زن بود ژنرال جنگي نبود كه با علي رض بجنگد واين دسيسه چند قدرت شكست خورده بود كه باعث جنگ شد كا در اين بين ايشه به عنوان ام المومنين وظيفه خود ميداند كه جلوي جنگ را بگيرد ولي وضع بدتر شد لطفا به سايت فيلتر شدهageedeh.com |
54 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 01 مرداد 89
با سلام جناب يمان .ايشان ( برادرم جناب سعيد حسيني ) نقل قولي از يكي از علماي اهل سنت كردند . بر ايشان حرجي نيست كه شاهد بياورند .اما حالا كه گفتي چهار شاهد بفرما . شاهد اول :عمارة بن وليد، شاهد دوم : مسافربن أبى عمرو، شاهد سوم : ابوسفيان شاهد چهارم : شخصى ـ ظاهراً صباح شاهد چهار و نيم : خود هند . پنجم خود معاويه . ششم عمر ابن عاص هفتم محمد بن سائب الكلبي هشتم : امام زمخشري . ابن كُلبى مى گويد: «كان معاوية لعمارة بن وليد بن المغيرة المخزومي و لمسافر بن أبي عمرو، و لابي سفيان و لرجل آخر سمّاه و كانت هند امّه من المغيلمات، و كان احبّ الرجال اليها السودان...»{ مثالب العرب: 72} محمد بن سائب كلبى مى گويد: معاويه به چهار مرد نسبت داده مى شود به عمارة بن وليد، و به مسافربن أبى عمرو، و به ابوسفيان و به شخصى ـ ظاهراً صباح ـ كه نام او را برده اند و مادر ايشان حضرت هند از بدكاران صاحب پرچم بوده و از مردان سياه بسيار خوشش مى آمد. البته امام زمخشرى نيز اين مطلب را آورده و مى فرمايد: معاويه فرزند چهار پدر بزرگوار بود، و نام آنها را ذكر مى كند. { ربيع الابرار 3: 549 ـ الاغانى 9: 49 ـ العقد الفريد 6: 86 - 88} اين خانم مهترمه انقدر با رقيبت اسلام اورد كه حتي اهل سنت ميگويند كه تا اخرين لحظه فتح مكه از يكي از شوهرانش ابوسفيان نا پدري معاويه ابن هند را ميخواست به مقابله با لشكريان اسلام برود ,ابي سفيان هم در فكر اين بود كه يك جا قايم بشه تا بوي گند خرابكاريش ( از اون خرابكاريها بد بو ) . ================================================== جناب يمان فرموديد ايشه ضديقه بود , اجازه دهيد بگويم عيشان ضد چي بود . 1 ) ضد همسر بود (احاديث متواتره ) 2 ) ضد حضرت فاطمه الزهرا عليها السلام بود . 3 ) ضد امير المومنين علي عليه السلام بود . 4 )ضد امام حسن مجتبي عليه السلام بود . 5 )ضد بابائي بود . ( حديث افك ) 6 ) مخالفت ايشان با يقه نبوده بلكه يقه در اون سالها مد نبوده و الا ايشان هم موافق يقه ميشدند . =========================================== در ضمن اخوي ميشود بگوئي كه چطور ميشود به سايت فيلتر شده رفت . اين اخريش را درست امدي اين خانم ژنرال نبود چون اون زمان هنوز لغات فرنگي وارد زبان روزمره نشده بود , اما ايشان را سرگرد(ه) ميناميدند چونگه به اندازه يك گردان امروزي منافقين را سرگردي كرد و چون در زبان عربي حرف ( گ ) ندارند ايشان به به سركرده مشهور شدند . و چونكه ميخواستند نامحرم او را نبيند ( بدليل كمبود شير و كثرت متقاضيان ) عسكر شتر سرخ مو را به معاونت خود و سركردكي منافقان برگزيدند و بجاي شير دادن به اين منافقين براي محرم شدن به انها پشكل عسكر روي اوردند . ×××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××× يا علي |
55 |
نام و نام خانوادگي: سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) -
تاريخ: 01 مرداد 89
سلام عليکم جناب ايمان عزيز برادر من ظاهرا شما به مصدر روايات دقت نکرديد!!! بنده هيچ تهمتي به مادر معاويه نزدم و فقط از کتب خود و علماي خودتان نقل قول کردم آيا شما نظرات علماي خود را از کتب خودتان جويا نميشويد و يا آنکه تمامي علماي و کتابهاتان به هند مادر معاويه لعنت الله عليه تهمت زنا زده اند؟؟؟ برادر عزيز بيدار شويد ، موضوع بدکاره بودن و اهل پرچم بودن و علاقه شديد او به غلامان سياه از مسلمات تاريخ است که شيعه و سني آنرا به تفسير بيان کرده اند حتي جناب ابن کلبي از علماي ثقه اهل سنت که ذهبي هم وي را تآئيد ميکند موضوع ادعاي چهار مرد بر پدري معاويه و بدکاره بودن هند مادر معاويه را با تآسف و تآثر بيان ميکند!!!! البته بنده و دوستان ديگر در نظراتمان سند روايات را هم نوشته ايم! حال شما مرا متهم به دروغ ميکنيد؟؟؟؟!!!! بنابر اين اگر اين موضوع از نظر شما تهمت هم باشد علماي خودتان نوشته اند و ما فقط نقل قول کرده ايم. هر چند با توجه به افعالي که هند مادر معاويه در صدر اسلام بر عليه اسلام عزيز از جمله شهادت حضرت حمزه سيدالشهداء ع عموي گرامي پيامبر ص و بعد از آن داشتند موضوع بدکاره بودن و حرامزادگي و زنا دادن وي و . . . . دور از حقيقت نيست. اگر اين حقايق بقدري دردناک است که شما را تا اين حد ناراحت کرده است،شما را به مطالعه بيشتر در مورد مذهب خودتان و تحقيق بدون تعصب در همين زمينه دعوت ميکنم، باشد که به حقيقت برسيد. در مورد جنگ جمل و حضور فيزيکي عايشه سوار بر شتر جمل بهمراه طلحه و زبير بايد بگويم بنا به گواهي تاريخ اين حقيقت انکار ناپذير است. جناب ايمان عزيز بخدا قسم هرگز ما قصد توهين به هيچ شخصي را نداريم و هدف فقط و فقط بيان حقايق و روشن شدن زواياي پنهان تاريخ مي باشد. در مورد سايت عقيده که زحمت کشيده و آدرس آنرا نوشته ايد هم بايد بگويم که بنده مدتهاست که در سايتهاي اهل سنت مانند اسلام تکس و سني نيوز و عقيده و . . . . عضو هستم اما لابد خود هم بخوبي ميدانيد که نظرات حقير را در آنجا علني نميکنند. اگر باور نداريد خودتان وارد آن سايتها شويد و با نام بنده همين مطلب را که در مورد معاويه با استناد از کتابهاي خودتان نوشته ام را بنويس يا مطلب همين صفحه را عينآ در آنجا کپي کنيد و خواهيد ديد که آنرا علني نخواهند کرد. اما در اين سايت نوراني و وزين و علمي تمامي نظرات اعم از موافق و مخالف و بي طرف علني ميشود. فکر نميکنيد علني نکردن نظرات حتي وقتي از منابع خودشان سند مي آوريم دليل شکست و بي پايه و اساس بودن عقيده آنان و بدعت گذاري رهبران آن عقيده است؟؟؟!!!! در ضمن اين ايميل بنده است : hoseini142005@yahoo.com خوشحال ميشود با شما در ارتباط باشم يا حق |
56 |
نام و نام خانوادگي: ايمان -
تاريخ: 27 مرداد 89
من فقط خواستم به الطف الهي بينديشد که هند جکچگر خوار عاشق الله ورسولش مي شود |
57 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 27 مرداد 89
جناب ايمان از هند جگرخوار خوشت ميآيد؟ چرا؟؟ ديگر از که خوشت ميآيد؟؟ از يزيد سگباز و سگ صفت هم خوشت ميآيد؟؟ چرا؟؟ چون فرزند هند جگرخواربود؟؟ بنده به شما در اين عشق دوطرفه خود با هند جگرخوار و يزيد سگباز و سگ صفت تبريک ميگويم!!! انشاء الله تعالي به زودي، هر دو محبوبه و معشوقهات را ديدار خواهي کرد. يا علي |
58 |
نام و نام خانوادگي: سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) -
تاريخ: 28 مرداد 89
سلام جناب ايمان اولا بايد عرض کنم جنابعالي دچار تعصب شديد هستيد زيرا ما با استناد به کتابهاي تاريخي خودتان ثابت کرديم که مادر معاويه جناب هند به غير از جگرخوار بودن زناکار و اهل پرچم بوده طوريکه چهار نفر مدعي پدري معاويه شده اند که اين تعداد باز هم جداي از کساني بودند که در سفر بوده يا از ترس ايوسفيان از ارتباطشان با هند دم نزده اند. لذا زنا زاده بودن معاويه هند مادر را از منابع شما ثابت کرديم و معاويه کسي نيست جز يکي از خلفاي شما اهل سنت که خيلي هم به او علاقه داريد لطفا بدون تعصب و کاملا منطقي بفرمائيد علت اينهمه اصرار شما در موجه و مثبت جلوه دادن جناب خليفه معاويه با توجه به سابقه درخشان وي در داشتن چهار پدر و بدکاره بودن مادرش و نيز علاقه شديد هند به غلامان سياه چيست؟ آيا بقول خودتان الطاف الهي اين اصرار شما را پشتيباني ميکند يا اينکه قصد پذيرفتن حقايق را نداريد و کلمه ي ((الطاف الهي)) لغلغه ي زبانتان است مانند ديگر مسائل؟! همانطور که ميدانيد الله تعالي از هرگونه پليدي و زشتي پاک و منزه است و دين او هم مبناي پاکي و عظمت الهي دارد، لطفا بفرمائيد چطور ممکن است يک زنازاده ي معلوم الحال خليفه رسول خدا ص شود؟!!! آيا فکر نميکنيد اين نوع مظلوم نمائي بيشتر شما را رسوا ميکند تا اينکه به نتيجه دلخواه تعجب آور دلخواهتان برساند؟!!! عقل و منطق و پاکي و مبناي الهي موضوع چه ميشود؟؟!!!! اين موضوع به ما ثابت ميکند که زنازادگي معاويه خليفه شما اهل سنت تنها مختص آن خليفه نباشد و با توجه به روايات متعدد اين قضيه به ديگر خلفا نيز سرايت کرده است. يا حق |
59 |
نام و نام خانوادگي: ايمان -
تاريخ: 09 شهريور 89
فيليپيني، 122 زن و 3 مرد، در يک جلسه سخنراني در دبي، کلمه شهادتين را بر زبان جاري کرده و مشرف به اسلام شدند. به گزارش اخبار جهان اسلام، به نقل از "مفکرة الاسلام"، 125 فيلييني، که اکثر آنها را زنان تشکيل ميدهند، در يک شب، در دبي مسلمان شدند. اين اتفاق مبارک پس از آن رخ داد که يکي از دعوتگران اسلامي به نام "عمر بانالبر" در يک جلسه رمضاني، که از سوي سازمان گردشگري تجاري دبي برگزار شد، به معرفي اسلام، محاسن و فضايل اين دين آسماني و نيز بيان سيرت و ويژگيهاي رسول اکرم صلي الله عليه و سلم پرداخت. در اين جلسه رمضاني که مخصوص برادران و خواهران فيليپيني برگزار شده بود، از قسمت خواهران يادداشتي به شيخ عمر بانالبر رسيد و از وي خواسته شد تا در مورد محاسن اسلام بيشتر صحبت کرده و از خصوصيات اين دين در مورد زنان نيز سخن بگويد، شيخ عمر نيز فرصت را غنيمت شمرده و حدود 45 دقيقه از جلسه 2/5 ساعته خود را به بيان جايگاه و حقوق زن در اسلام اختصاص داد، که اين سخنان نتيجه مثبت و قابل توجه خود را به جاي گذاشت، به طوري که تمام 122 زني که در قسمت خواهران شرکت داشتند، همگي مشرف به اسلام شدند و کلمه طيّبه «لاإله إلا الله و محمد رسول الله» را بر زبان جاري کردند. در اين جلسه همچنين 3 نفر از مردان نيز پس از شنيدن سخنان شيخ عمر بانالبر، خداوند آنان را انشراح صدر عنايت فرموده و مشرف به دين اسلام شدند. اگر شما بگذاريد و تخم كينه و تفرقه نپاشيد. زنده باد راه رسول الله |
60 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 11 شهريور 89
جناب ايمان نگفتي چرا يک سگباز را اميرالمومنين ميداني؟ http://islamicweb.com/arabic/shia/yazid.htm يا علي |
61 |
نام و نام خانوادگي: ش ک حسيني -
تاريخ: 25 شهريور 89
سلام و عرض خسته نباشيد. خداوند شما را جزاي خير دهد. مردم افغانستات از سايت خوب شما خيلي استفاده ميکنند. |
62 |
نام و نام خانوادگي: ايمان -
تاريخ: 27 شهريور 89
آقاي مجيد! کاش اين نبوغ! را جاي ديگري صرف ميکردي. |
63 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 27 شهريور 89
با سلام جناب ايمان فرمودي كه: فيليپيني، 122 زن و 3 مرد، در يک جلسه سخنراني در دبي، ,,,,,,, ان شاء الله مسلمان شده باشند. ان شاء الله. و نه به مثل ابو هريره كه از براي شكم اسلام آورد. در اينكه الطاف الهي بسيار است، شكي نيست كه اگر نبود ما هم نيامده رفته بوديم. ان شاء الله متوجه شده باشي. مثل اينكه با كلمه منافق و منافقين آشنا نيستي. تو فكر ميكني كه هند جگر خوار مسلمان شد؟؟ يا از روي نفاق و شيطنت و اجبار اعلام مسلماني كرد؟؟ آيا فكر ميكني كسي از اقوام هند ايمان آورد كه اين دومي آن باشد؟؟ آيا ميداني شجره الملعونه كيست؟ آيا انتظار داري از اين درخت تلخ ميوه, ميوه مفيدي بيايد. مگر نشنيدي كه اولين آنها كه اظهار مسلماني كرد خود ابو سفيان ملعون بود. آيا نشنيدي كه اين ملعون در جشن غضب خلافت إلهي به وسيله عثمان اولين كسي كه اين را تبريك گفت، ابو سفيان بود كه به او گفت: جانشيني و خلافت پس از تيم و عدي به تو رسيده است، پس آن را همچو توپ پاس بده و ستون هايش را خاندان اميه قرار ده، همانا كه آن ملك و سلطنت است و اعتقادي به بهشت و جهنّم ندارم. [ابن اثير در اُسد الغابة، ترجمه ابن عبد البر در الاستيعاب و ابن حجر در الاصابة و الكامل في التاريخ، ج 2، ص 96. و در عبارت مسعودي آمده: اي خاندان اميه! آن را همچو توپ بين خود پاس دهيد، سوگند به كسي كه ابو سفيان به او قسم ميخورد، آرزوي هميشگي من اين بوده و شما اين حكومت را حتماً به كودكانتان به ارث دهيد. ( مروج الذهب، مسعود، ج 2، ص 343، چاپ دارالهجرة؛ مختصر تاريخ دمشق، ابن عساكر، ج 11، ص 67) و هند ملعون دو عالم، حدود دو سال بعد آن هم با إكراه و بعد از ترغيب شوهر ملعونش ابو سفيان به مقاومت در مقابل سپاه اسلام به حساب اسلام ( ؟؟؟؟ ) آورد. از اينكه از نبوغ بنده صحبت به ميان آورديد. اولاً: خيلي متشكرم. ثانياً: راضي به زحمت شما نبودم. ثالثاً: در مورد نبوغ شخص شما معذورم چيزي نميتوانم بگويم. چي؟؟؟ چرا؟؟ آهان! براي اينه كه آخه مرد حسابي حدود دو ماه طولش دادي تا دوزاريت بيفته, كه حالا نظر ميدي!!! از تاريخ: 01 مرداد 89 تا 27 شهريور 89 ======================================================== يا علي |
64 |
نام و نام خانوادگي: علي اكبر نيك نفس -
تاريخ: 17 اسفند 89
با سلام.مطالبتون خيلي به دردم خورد.خيلي ممنون.علي يارتان.يا علي. |
65 |
نام و نام خانوادگي: محمد اصغري -
تاريخ: 15 اسفند 91
سلام و درود خدا بر همه ي حق طلبان و بندگان مخلص خدا و سلام خدا به استاد عزيزمان حاج آقا قزويني و همکاران گرامي ايشان و با آرزوي موفقيت روز افزون براي شما عزيزان با همه ي مطالبي که در اين مقاله موجود است ،ولي بنده حقير نيز سعي کرده ام بامقاله اي ديگر شخصيت معاويه ملعون را از بدو تولد تا آخر عمر نحصش را بازگو کنم :انشا الله براي شما عزيزان مفيد بوده باشد. در ابتدا اين را عرض مي کنم که برادران اهل سنت به معاويه ي ملعون؛«خال المومنين» مي گويند!! و دليل آنان هم اين است که خواهر معاويه ي ملعون همسر رسول خدا (ص)بوده و چون همسران رسول خدا(ص) ام المومنين هستند پس معاويه «خال المومنين» يعني دايي مومنان است!!! حال که از ايشان سوال مي شود که چرا به «محمدابن ابوبکر» «خال المومنين» نمي گوييد ،سکوت اختيار کرده و پاسخي قانع کننده نمي دهند!!..... ولي ما پاسخش را خوب مي دانيم چرا که «محمد ابن ابوبکر» از شيعيان وفادار علي (ع) بود که بعدها توسط معاويه ي ملعون به شهادت رسيد. حال شايد به برادران اهل سنت برخورده باشد که چرا ما شيعيان معاويه را لعن مي کنيم ؟ دليلش بسيار روشن است چون با اعمال زشتش مورد لعن خدا و رسول خدا(ص) قرار گرفت.با خواندن مطلالبي که در اين سايت و اين مقاله است متوجه ملعون بودن معاويه خواهيد شد: ...........................گام (1): شخصيت معاويه ي ملعون........................... او “ ابو عبد الرحمان” بود. پدرش، صخر بن حرب، معروف به ابوسفيان که جنگهاي متعددي را عليه رسول خدا به راه انداخت و مادرش هند، معروف به هند جگر خوار بود. معاويه پنج سال پيش از بعثت رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم در مکه به دنيا آمد. چون مادرش بدکاره بود، هنگام تولد دربارهي اين که پدر او کيست اختلاف شد. به هر حال هند همسر رسمي ابوسفيان بود و به همين دليل معاويه را به ابوسفيان نسبت دادند و بر اين اساس وي از بني اميه به شمار آمد. نگاهي به نژاد و قبيلهي معاويه، پدر و مادر و برادران و خواهران معاويه، وضعيت خانوادگي او را روشن ميکند. معاويه تا پيش از فتح مکه از دشمنان سرسخت رسول خدا (ص)به شمار ميآمد. پس از فتح مکه همراه با پدر و برادرش، يزيد بن ابي سفيان، به ظاهر مسلمان شد و در شمار طلقا (آزادشدگان حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم) قرار گرفت. پس از رحلت رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به خدمت خليفه درآمد و در سال 12 هجري همراه برادر بزرگترش يزيد، در لشکر اعزامي به سوي شام قرار گرفت. پس از مرگ برادرش، از سوي عمر جانشين برادر و حاکم دمشق گرديد (سال 18 ه). با به قدرت رسيدن عثمان، معاويه نيز همانند ديگر بني اميه از قدرت و امکانات بيشتري برخوردار شد. همهي بخشهاي سرزمين شام در اختيار او قرار گرفت و بر قلمرو حکومتش افزوده شد. معاويه پس از دستيابي به قدرت، با تبليغ افتخارات ساختگي، برنامهي سياسي خاص خود را براي حفظ قدرت و توسعهي آن براي پيمودن راه دشوار خلافت تنظيم کرد. اين برنامه عبارت بود از: تشکيل ارتش نيرومند و ناآگاه تبليغات نيرنگ و فريب موروثي کردن خلافت و ... پس از ماجراي قتل عثمان، معاويه شعار خونخواهي عثمان سر داد و به اين بهانه رو در روي حضرت علي عليه السلام ايستاد و جنگ صفين را به راه انداخت. پس از شهادت حضرت علي عليه السلام، به سوي عراق لشکر کشيد؛ اما با توجه به شرايط نامساعدي که پيش رو داشت و از خطر حملهي روم نيز در امان نبود، به امام حسن مجتبي عليه السلام پيشنهاد صلح داد. امام حسن عليه السلام نيز به جهت نداشتن ياور و براي حفظ مصالح اسلام پيشنهاد او را پذيرفت. به دنبال صلح امام حسن، در سال 41 هجري که عام الجماعه نام گرفت معاويه رسماً بر کرسي خلافت تکيه زد و بر همهي سرزمينهاي اسلامي حاکم شد. معاويه داراي چند همسر بود که يزيد از يکي از آنان به نام ميسون (دختر بحدل کلبي) متولد شد. وي در سالهاي پاياني عمر براي فرزندش يزيد از مردم بيعت گرفت. مرگ معاويه در رجب سال 60 هجري در سن 78 سالگي و در دمشق واقع شد. رذائل معاويه قابل شمارش نيست. ويژگيهاي ظاهري معاويه و ويژگيهاي اخلاقي معاويه و ويژگيهاي ديني معاويه از نظر ارزشي، سراسر منفي است. طبقهي اجتماعي معاويه نيز چنين بود. ........................گام (2)حال چرا معاويه ملعون است؟............................. او از زبان خدا و رسول ملعون است و شجرهي ملعونه که در قرآن آمده به دودمان معاويه تفسير شده است. روزي رسول خدا ابوسفيان را بر مرکبي سوار ديد که دو پسرش يزيد بن ابي سفيان جلودار و معاويه از عقب مرکب را ميراند. حضرتش فرمود: خدا جلودار و سوار و عقبدار را لعنت کند. رسول خدا به نقل از عبدالله بن عمر فرمود: شخصي ميآيد که بر دين اسلام نميميرد، ديديم معاويه آمد، معاويه به تصريح پيامبر، رهبر لشگر جنايتکاران است؛ زيرا پيامبر به عمار ياسر فرمود: «اي عمار! تو را گروه ستمکار ميکشد» و عمار در جنگ صفين توسط لشگر معاويه کشته شد. اطرافيان معاويه نيز گروهي از منافقان بودند. خزيمهبن ثابت ذوالشهادتين از شرکت در جنگ صفين خودداري کرد و تا آنگاه که عمار به شهادت رسيد، پس از اين شمشير خود را برداشت و با معاويه به جنگ پرداخت و علتش هم حديث عمار بود که پيامبر (ص) فرمود: عمار را گروه ستمکار خواهند کشت و در حاليکه عمار آنان را به طرف بهشت دعوت خواهد کرد وليکن گروه ستمکار او را به سوي جهنم دعوت ميکند. خزيمه همواره با معاويه جنگ کرد تا به شهادت رسيد. معاويه شراب ميخورد و به اسم اسلام حکومت ميکرد. وي «زياد بن ابيه» را که فرزند زنا بود و پدرش معلوم نبود، به پدرش ابوسفيان نسبت داد و او را «زياد بن ابيسفيان» ناميد. او براي کشتن دوستان خدا عسل زهرآلود به کار ميبرد و ميگفت: خدا لشگر فراواني از عسل دارد. عده اي را براي غارت کردن و کشتن زن و فرزند و سوزاندن منازل مسلح کرده بود و در انواع حيله و دروغ استاد بود. وي خلافت مسلمين را بر پايه وراثت استوار کرد. دشمني بني اميه با خدا و رسول و کينههايي که نسبت به رسول خدا (ص)و علي عليه السلام و اولادش داشتند، باعث شده بود که فقط به قتل و کشتار اّنان بپردازند. معاويه پس از شهادت علي عليه السلام آن حضرت را روي منبرها لعن ميکرد و ناسزا ميگفت و شديدترين شکنجهها و عذابها را متوجه پيروان امام ميساخت و بزرگترين جنايات را مرتکب ميشد. معاويه اّن حضرت را لعنت ميکرد و به فرمانداران و عمال خود دستور داد در همه شهرها علي را لعنت کنند. اين عمل تا ساليان دراز از قوانين بود و کسي نمي توانست از زير بار آن فرار کند. منابع: اسد الغابه 5/209 ، نقش عايشه در تاريخ اسلام جلد 3/5، تاريخ تحليلي اسلام محمد رضي. شيعه / زمامداران خودسر/ ص 65- 96. معاويه پس از امضاي پيمان صلح با امام حسن عليه السلام به کوفه آمد و هنگام سخنراني، از امير مومنان علي عليه السلام و امام حسن عليهالسلام به زشتي ياد کرد. امام حسن عليهالسلام برخاست و فرمود: اي کسي که از اميرمومنان به بدي ياد کردي، من حسن عليهالسلام هستم و پدرم علي عليهالسلام است و تو معاويه اي و پدرت صخر است. مادر من فاطمه و مادر تو هند جگر خوار است. پدر بزرگ من پيامبر اسلام است و پدر بزرگ تو عتبه بي ربيعه که در جنگ بدر کشته شد. مادر بزرگ من خديجه است و مادر بزرگ تو قتيله (از فاسدان زمان جاهليت) خداوند پست ترين ما را از نظر خانواده ـ آن کسي که شرش از گذشته تا کنون ادامه دارد و کسي را که در گذشته از کفر و اکنون از نفاق برخوردار است ـ لعنت کند. حاضران در مجلس نيز آمين گفتند. گروهي از صحابه پيامبر، مانند: عمار ياسر، عبدالله بن بديل، سعيد بن قيس و مالک اشتر نيز در جنگ صفين چنين گفتند: معاويه که اکنون با توجيه قرآني و خون خواهي خليفه مقتول به جنگ مسلمانان و امير مومنان آمده، همانند مشرکي است که ديروز در برابر اسلام صف کشيده بود. او اکنون چهره اش را تغيير داده است. هيچ کس در نبرد با وي ترديد نداشته باشد که همه اين ها، بهانه اي شيطاني است. هم چنين معاويه بن يزيد بن معاويه (نوه معاويه) که پس از مرگ پدرش خليفه شد، از رفتار زشت پدر و پدربزرگش بيزاري جست و گفت اين خلافت، ريسمان الهي است و پدر بزرگم معاويه با کساني که سزاوارش بودند و به آن شايسته تر مي نمودند. جنگيد. او از شما استفاده کرد و همان گونه که مي دانيد، به آرزويش رسيد. اکنون گناهان او در گور گريبانگرش است. پس از معاويه، پدرم بي هيچ شايستگي، زمام امور را به دست گرفته، با فرزند دختر پيامبر جنگيد و عمر خود را کوتاه و نسل خود را ابتر ساخت و در حالي که گناه گريبانش را گرفته بود، به سوي گور شتافت. سخنان امير مومنان علي عليهالسلام درباره معاويه: امام علي عليهالسلام در پاسخ به يکي از نامه هاي معاويه نوشت: نامه تو به من رسيد؛ نامه مردي که نه بينشي دارد تا راهنمايش باشد و نه رهبري که هدايتش کند، مردي که به خواست دلش پاسخ مثبت داده و از گمرامي پيروزي کرده است. سخنان امير مومنان علي عليهالسلام درباره معاويه، در نهج البلاغه و جلد دهم الغدير گرد آوري شده است. آن حضرت در قنوت نماز صبح، معاويه و يارانش عمرو عاص، اباالاعور، حبيب بن مسلمه، عبدالرحمن بن خالد بن وليد، ضحاک بن قيس و وليد را نفرين مي کرد. بخشي از گفتارهاي آن بزرگوار درباره معاويه چنين است: معاويه، اين گمراهي را از خود جدا کن. تو با اين سن بالايي که داري، چون جامه فرسوده اي شده اي که اگر يک جايش را وصله کنند، جاي ديگرش ناقص مي شود. بسياري را گمراه کرده اي و با گمراهي خود فريفته اي و در موج گمراهي دريايي افکنده اي تو با اين ادعاهاي بي اساس و سبک شمردن ها و دروغ ها، بر همان پلکان گذشتگان خود گام نهاده اي. تو چيزي را ادعا مي کني که از تو بالاتر است وآن چه را که از تو پوشيده شده است، به دليل فرار از حق و انکار آن چه با گوشت و خونت آميخته شده، گوش تو شنيده و سينه ات از آن پر شده است، ربوده اي همانا پس از حق جز گمراهي آشکار نيست. منافق، فرزند منافقي که لشکرش را به سوي آتش رهبري مي کند و خداوند هيچ پيشينه درخشاني براي او، قرار نداده است. هيچ بستگان خوش نامي در اسلام ندارد و آزاد شده فرزند آزاد شده است. از گروهي است که پيوسته با خدا و رسولش در دشمني و جنگ بودند تا ناگزير اسلام آورند. منابع: • همان، ص 172- 177، 212، 200 و 201، 194، 197 • همان، ج 10، ص 213. • همان، ج 4، ص 50. • همان، صص 190 و 191. • شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 252. الغدير، ج 10، ص 185 .................... گام(4): بخشي از جنايات معاويه ي ملعون........................... جنايات معاويهبن ابي سفيان عليه مسلمين و دين مبارک اسلام و بالاخص شيعيان عليبن ابي طالب (ع) فراوان و بيشمار است و در کتابهاي تاريخي گوشههايي از آن بيان شده است که نمونههايي از آن را ذيلاً ميآوريم. الف)حسن بصري گويد: «در معاويه چهار خصلت وجود داشت که اگر يکي از آنها در شخصي وجود داشته باشد او را به هلاکت ميرساند: ۱ـ معاويه با شمشير به ملت اسلام حمله کرد و با حيله و نيرنگ خلافت را در دست گرفت و با اصحاب مشورت نکرد و به اهل فضل توجهي ننمود. ۲ـ معاويه شرابخواري ميکرد و لباسهاي حرير ميپوشيد و با ساز و نواز و رقص و آواز دمساز بود. ۳ـ معاويه برخلاف فرمايش حضرت رسول (ص) زيادبنابيه را به ابوسفيان نسبت داد. ۴ـ يکي از جنايات مهلکه معاويه، کشتن حجر و اصحاب او است که در اين مورد مرتکب اعمال زشتي شد، واي بر معاويه از اين عمل زشتي که انجام داد.» ب)معاويه پس از حکيمت، بُسربن ارطاة خون خوار را با گروهي از لشگريان به اطراف و اکناف فرستاد و امر کرد در هر جا شيعيان علي را ديدند بکشند و بر زن و مرد و کودک رحم نکنند. بسربن ارطاة به طرف مدينه حرکت کرد و در آنجا گروهي از اصحاب علي (ع) را کشت و خانههاي جماعتي را خراب کرد، و از مدينه به طرف مکه رفت و در آنجا چند نفر از آل مهلب را از بين برد. اين مُفسدِ جاني در مکه و نجران نيز تعدادي را کشت و سپس به يمن رفت. عبيداللهبن عباس عامل علي عليهالسلام،در آنجا نبود، بُسربن ارطاة دو کودک عبيدالله را با دست خود سر بريد و بعد از اين جنايات و خونريزيها به طرف معاويه برگشت. ج)معاويه براي جلوگيري از فضائل علي (ع) بخشنامهاي براي عُمّال و حُکام خود صادر کرد و گفت: از ذمّه من بري است کسي که درباره ابوتراب فضيلتي نقل کند و يا از اهل بيت او تجليل نمايد، پس از اين دستور در شهرها و قُراء و قصبات، خطباء در منابر خود علي و اهل بيت او را سب کردند و از آنان برائت حاصل نمودند. از همه جا بيشتر اهل کوفه را تحت فشار قرار دادند زيرا شيعيان علي در اين شهر زياد بودند. در تعقيب اين بخشنامه،بخشنامه ديگري فرستاد و گفت: هر کس متهم به دوستي اين خانواده است خانهاش را خراب کنيد و آنان را مورد عقوبت و خواري قرار دهيد و ذليل و ناتوان سازيد، حُکام به ظلم و جنايتشان افزودند و به افرادي که در مظان تشيع و دوستي اهل بيت قرار داشتند بسيار سخت ميگرفتند مخصوصاً در کوفه بسيار جنايت کردند.شيعيان اميرالمؤمنين (ع) در بلاي شديدي گرفتار شدند و زندگي بر آنان بسيار سخت شد. کار به جايي رسيد که حتي شيعيان نسبت به خدمتکاران خود ظنين بودند و هرگاه اراده ميکردند مطلبي با آنان بگوييد عهد و پيمانهايي شديد از آنها ميگرفتند و سپس مقصود خود را در ميان ميگذاشتند. د)بدعتهاي معاويه: بدعتهايي را که معاويه تأسيس کرد و افعال شنيعهاي را که او مرتکب شد همه دليل بر کفر و نفاق اوست، همانطور که حضرت رسول خدا خبر داده است، معاويه بدترين مردم را بر مسلمين حاکم کرد و آنان را واداشت تا در منا بر خود علي (ع) را سب کنند، حتي کار را به جايي رساندند که در مدينه طيبه کنار قبر حضرت رسول (ص) و در روي منبر آن حضرت بدون اينکه از خدا بترسند و حق پيغمبر را مراعات کنند اين مفاسد را مرتکب شدند. معاويه اين سنت را تأسيس کرد و جانشين فاسد او هم که از سلاطين جور و ظلم بود در همان طريق گام برداشت و به پيروي از او، سبّ علي را علني اعلام کرد و مدت شصت سال به اين عمل شنيع مشغول شدند. منبع : کتاب پايگاههاي انقلاب اسلامي به روايت اسناد ساواک – مساجد – مسجد ارک تهران ، مرکز بررسي اسناد تاريخي ، چاپ اول سال ۱۳۹۰ ه) عدم پايبندي به تعهّدهايي که با امام حسن(ع) در هنگام صلح کرده بود و زهر دادن حضرت به دستور ملعون خ) نصب مغيرة بن شعبه بر ولايت كوفه، و نصب زياد بن سُمَيَّه پس از مغيره بر ولايت كوفه و بصره، و گرفتار ساختن مرد بيگناه عابد زاهد ناسك حُجر بن عدي كندي با اصحابش(در و ارسال آنه را به شام و كشتن آنان را در چهار فرسنگي دمشق به نام مَرْج عَذْراء و قتل عمرو بن حِمَق كه اين دو بزرگوار از اصحاب رسول خدا(ص) و اميرالمومنين و حسنين: بودهاند. چ)جنايات معاويه در حق ابوذر! ابوذر کارهائي را که معاويه مي کرد ناپسنديده مي شمرد. معاويه براي جلب رضايت او بارها برايش پول فرستاد از جمله اينکه يکبار 300 دينار براي وي فرستاد. ابوذر گفت: اين پول ها اگر همان حقوق ساليانه من از بيت المال است که سال گذشته از آن محرومم داشتيد! قبولش خواهم نمود، اما گر صله و هديه است، مرا به آن نيازي نيست. وقتي معاويه ساختن قصر خويش را آغاز کرد، قصري عظيم با سنگ هاي سبز که تا آن وقت در جهان اسلام نظير نداست و جلوه اي از جاهليت و هواپرستي در سزمين اسلام بود! فرياد ابوذر برخواست. او به معاويه رو کرد و گفت: معاويه! اگر اين کاخ را از اموال عمومي، مال خدا، بنياد کني، به طور قطع خيانت کرده اي، زيرا اينگونه اموال بايستي در راه بهبود وضع اسلام و مسلمانان صرف شود، و خاص هيچ شخص نيست. اما اگر از اموال خودت باشد، که به اسراف و زياده روي دست زده اي، مگر يک تن چقدر وسائل زندگي و مسکن لازم دارد؟ ابوذر بارها به معاويه گفته بود: به خدا سوگند! تو به اعمالي دست زده اي که ما در سنت هاي اسلامي، نمونه اي از آن به ياد نداريم و نمي شناسيم. به خدا سوگند! اين رفتارها نه در کتاب خدا عنواني داراست، و نه در سنت و روش پيامبرش!(1) معاويه که نمي توانست گفتار حق و الهي ابوذر را بشنود و مي ديد که ابوذر با گفتار و عمل خويش رفتار هاي غير اسلامي وي را مفتضح ميکند. ناگزير نامه اي به عثمان نوشت و از وي درخواست کرد که ابوذر را احضار کند.(2) به گفته بلاذري، عثمان در جواب معاويه نوشت: ابوذر را بر مرکبي سخت خشن و ناهموار سوار کرده به مدينه بازگردان! پيرمرد، به اجبار بر شتري بس خشن سوار گرديد. شبانه روز بدون هيچگونه استراحتي به سوي مدينه حرکت داده شد. راهي دراز و خسته کننده بود، و بيابانهاي خشک و ريگزار، و ماموران بي رحم و خالي از عواطف انساني!(3) يعقوبي و مسعودي مي نويسند: فرمان خشونت بار عثمان، با اين مرد خدا، اجرا شد. در نتيجه هنگامي که به مدينه رسيد، گوشت پاهايش ريخته بود!(4) اسناد: (1) انساب الاشراف بلاذري ج5ص53 (2) سير اعلام النبلاء ج2ص50 (3) انساب الاشراف ج5ص53 (4) يعقوبي ج2ص120-122، مروج الذهب بهامش ج5ص161-163 .................. گام(پنجم) معاويه ي ملعون کافر از دنيا رفت. ................... پيامبر اکرم صلياللهعليهوآلهوسلم معاويه، پدر و برادرش را نفرين کرد و فرمود: معاويه بر غير از دين من مي ميرد و نشيمنگاهش در آتش است . خداوند او را لعنت کند و جز به خاک سير نسازد. عايشه نيز پس از نماز معاويه را نفرين مي کرد و حکومتش را مانند حکومت فرعون مي خواند. با اينکه معاويه معلوم الحال است اما در اين گام اثبات خواهيم نمود که معاويه بن ابي سفيان مسلمان نبود و بر غير اسلام وفات يافت. نمي خواهم دليل قرآني بياورم يا که به احاديث پيامبر احتجاج کنم، نه، بلکه مي خواهم گفته ي علماي اهل سنت را درباره معاويه نشان بدم. قبل از اثبات مطلب بايد درباره ي دو تن از علماي اهل سنت، اطلاعاتي داشته باشيم 1ـ زياد بن ايوب (ملقب به دَلَّوَيْه): امام الذهبي درباره اش مي نويسد: زِيَادُ بنُ أَيُّوْبَ بنِ زِيَادٍ الطُّوْسِيُّ ، الإِمَامُ، المُتْقِنُ، الحَافِظُ الكَبِيْرُ، شُعْبَةُ الصَّغِيْرُ، أَبُو هَاشِمٍ الطُّوْسِيُّ، ثُمَّ البَغْدَادِيُّ، وَيُلَقَّبُ أَيضاً: دَلَّوَيْه. حَدَّثَ عَنْهُ: البُخَارِيُّ، وَأَبُو دَاوُدَ، وَالتِّرْمِذِيُّ، وَالنَّسَائِيُّ... وَقَدْ حَدَّثَ عَنْهُ: رَفِيقُهُ؛ أَحْمَدُ بنُ حَنْبَلٍ. قَالَ إِبْرَاهِيْمُ بنُ أُورْمَةَ: لَيْسَ عَلَى بَسِيطِ الأَرْضِ أَحَدٌ أَوْثَقُ مِنْ زِيَادِ بنِ أَيُّوْبَ. وَقَالَ أَبُو حَاتِمٍ: صَدُوْقٌ. ترجمه: زياد بن ايوب بن زياد طوسي، امام و پيشوا، استاد کامل، حافظ بزرگ، ... ، کنيه اش ابو هاشم طوسي البغدادي و ملقب به دَلَّوَيْه مي باشد. بخاري، ابو داود ، ترمذي و نسائي و... از او حديث نقل کرده اند. و همچنين رفيقش احمد بن حنبل از وي حديث نقل کرده است. ابراهيم بن اورمه گفت: بر روي زمين فردي مطمئن تر و مورد اعتمادتر از زياد بن ايوب موجود نيست! و ابو حاتم گفت: (زياد بن ايوب) راستگو است.(1) کسي که مطلب فوق را خوانده باشد متوجه خواهد شد که زياد بن ايوب يا همان «دَلَّـوَيْه» چه جايگاهي در نزد اهل سنت دارد. بطوريکه امام احمد بن حنبل، بخاري و صاحبان صحاح از وي احاديث نقل کرده و بر ثقه و راستگو بودنش شهادت داده اند. علاوه بر اين، ابن حجر عسقلاني درباره «دَلَّـوَيْه» آورده است: الطوسي اسمه زياد بن أيوب بن زياد البغدادي أبو هاشم يلقب دلويه ثقة. ترجمه: الطوسي نامش زياد بن ايوب بغدادي، (کنيه اش) ابو هاشم است. و ملقب به دَلَّوَيْه و فردي مورد اعتماد است. (2) 2- علي بن الجعد: امام الذهبي درباره اش مي نويسد: عَلِيُّ بنُ الجَعْدِ بنِ عُبَيْدٍ البَغْدَادِيُّ ، الإِمَامُ، الحَافِظُ، الحُجَّةُ، مُسْنِدُ بَغْدَادَ، أَبُو الحَسَنِ البَغْدَادِي. حَدَّثَ عَنْهُ: البُخَارِيُّ، وَأَبُو دَاوُدَ، وَيَحْيَى بنُ مَعِيْنٍ، وَخَلَفُ بنُ سَالِمٍ، وَأَحْمَدُ بنُ حَنْبَلٍ و... ترجمه: علي بن الجعد بن عبيد، امام و پيشوا، حافظ، حجت، ... ، (کنيه اش) ابوالحسن بغدادي است. بخاري، ابو داود ، يحيي بن معين، خلف بن سالم، احمد بن حنبل و... از او احاديث نقل کرده اند. (3) همچنين در چند صفحه بعد، آورده است: وَقَالَ مُحَمَّدُ بنُ حَمَّادٍ المُقْرِئُ: سَأَلْتُ يَحْيَى بنَ مَعِيْنٍ عَنْ عَلِيِّ بنِ الجَعْدِ، فَقَالَ: ثِقَةٌ صَدُوْقٌ. ترجمه: محمد بن حماد المقرئ گفت: از يحيي بن معين درباره علي بن جعد پرسيدم، پس گفت: او فردي مورد اعتماد و راستگو است. (4) و نيز ابن حبان مي نوسيد: علي بن الجعد: ثقة ثبت من رجال البخاري. ترجمه: عي بن الجعد ثقه و از راويان مورد اعتماد بخاري است. (5) نتيجه مطالب فوق: تمامي مطالب فوق ،به اين جهت نقل شدکه با جمله ي زير، مقصود خود را اثبات نماييم: اسحاق بن ابراهيم از علماي اهل سنت ، از قول امام احمد بن حنبل، جمله ي زير را نقل کرده است: وَ سَمِعْتُ أباعَبْدِالله، وَقالَ لَهُ دَلَّوَيْه ، سَمِعْتُ عَلِيِّ بْنِ الْجَعْد يَقُول: ماتَ وَالله مُعاويَةَ عَلي غَيرِ الْإسلام. ترجمه: شنيدم از ابا عبدالله (منظور احمد بن حنبل) ، که دَلَّوَيْه به او گفت : شنيدم علي بن الجعد مي گفت: به خدا سوگند، که معاويه بر غير اسلام وفات يافت. (6) پي نوشت ها:ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (1) ـ سير أعلام النبلاء، الامام شمس الدين محمد بن أحمد الذهبي (المتوفى 748 هـ 1374 م)، ج 12، ب 41، ص 120 و 121، الناشر: مؤسسة الرسالة ــ بيروت، الطبعة الرابعة 1406 هـ ــ 1986 م، التحقيق: شعيب الارنؤوط. (2) ـ لسان الميزان، أحمد بن علي بن حجر العسقلاني، ج 7، ص 510، ح 5839، الناشر : مؤسسة الأعلمي للمطبوعات ــ بيروت، الطبعة الثالثة ، 1406 هـ ــ 1986م. (3) ـ سير أعلام النبلاء، الامام شمس الدين محمد بن أحمد الذهبي (المتوفى 748 هـ 1374 م)، ج 10، ب 152، ص 459 و 460، الناشر: مؤسسة الرسالة ــ بيروت، الطبعة التاسعة 1413 هـ ــ 1993م ، التحقيق: شعيب الارنؤوط. (4) ـ همان، ص 466. (5) ـ صحيح ابن حبان، أبو حاتم محمد بن حبان بن أحمد التميمي (المتوفى : 354هـ)، ج 5، ص 103، ح 1799، الناشر : مؤسسة الرسالة ــ بيروت. (6) ـ مسائل الإمام أحمد بن حنبل ، إسحاق بن إبراهيم بن هانئ النيسابوري (المتوفي 275 هـ)، ص 408، ح 1866، الناشر: دارالتأصيل + دار المودة، المحقق: أحمد بن سالم المصري ...... گام(ششم): آرزوي معاويه ي ملعون: اي کاش نام پيامبر را دفن ميکردم که هيچ کس از او ياد نکند!!! ........ يکي ديگر از سندهايي که به کافر بودن و ملحد بودن معاويعه ي ملعون اشاره دارد همين سند ابن ابي الحديد است. ابن ابي الحديد با سند خودش نقل ميکند از پسر مغيرة بن شعبه که از قول پدرش نقل کرده : شبي با معاويه گرم صحبت بودم به او گفتم اي معاويه تو اکنون پير شده و اخر عمرت است بيا و با بني هاشم مهربان باش بلکه بعد از تو نام نيکي از تو بر زبان ها بيفتد معاويعه ناراحت شد و گفت چگونه با بني هاشم مهربان باشم حال آنکه مردي از تيم (ابوبکر) به خلافت رسيد و به ظاهر با انان مهرباني کرد اکنون هيچ نامي از او نيست سپس مردي از عدي (عمر) خلافت کرد و ده سال خود را به زحمت انداخت ولي هيچ نامي از او نيست بعد از آن عثمان خلافت را به دست گرفت و هيچ نامي از نيست ولي ابن ابي کبشه (لقبي که کفار به پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله ميدادند) سالهاست که مرده ولي هنوز مردم روزي پنج بار نام او را در ماذنه ها فرياد ميزنند. نه به خدا هيچ گاه با بني هاشم مهرباني نخواهم کرد تا اينکه نام محمد را دفن کنم و هيچ نامي از او باقي نماند. مدرک:مروج الذهب بهامش ابن اثير ج۹ص۴۹ حوادث سال ۲۱۲شرح نهج البلاغة ابن ابي الحديد ج۱ص۴۶۳ .... گام (هفتم) .....علماي اهل سنت: معاويه هيچ فضيلتي ندارد!......... محمد بن علي شوکاني مي گويد: بر من ثابت است که حتي يک حديث درست در فضائل معاويه وجود ندارد!(۱) همچنين ابن جوزي بعد از آنکه احاديثي را که درباره معاويه است در باب احاديث جعلي و ساختگي آورده، از اسحاق بن راهويه (استاد بخاري) نقل مي کند که او گفته: هيچ حديث صحيح و معتبري درباره معاويه نيامده است. و نيز ابن حجر مي گويد: بدون هيچگونه جايگاهي که از جهت فضل و شخصيت براي معاويه سراغ داشته باشند، شروع به ساختن و جعل احاديثي در فضائل معاويه نمودند و اين فضائل و احاديث که در تاريخ در تأييد شخصيت معاويه وارد گرديده هيچگونه واقعيتي ندارد.(۲) حافظ جلال الدين سيوطي در کتاب اللألي المصنوعة في الاحاديث الموضوعة مي گويد: اخبار و رواياتيکه در فضائل معاويه رسيده موضوع است و هيچگونه صحتي ندارد. و سپس از حاکم روايت کرده که اسحاق بن ابراهيم حنظلي مي گويد: در فضيلت معاويه يک حديث هم وارد نشده و اخبار وارده در اين مورد هيچگونه صحتي ندارد. همچنين مشهور است که پيروان معاويه نزد نسائي آمدند و از او خواستند تا کتابي در تحسين و تعريف بنويسد. ولي نسائي نه تنها نپذيرفت، بلکه در توصيف وجود مبارک امام علي عليه السلام کتابي نوشت. و نيز اشاراتي به جنايات و خيانت معاويه کرد. بدين ترتيب به دست پيروان معاويه در سال ۳۰۳ هجري در شام به قتل رسيد.(۳) علامه عيني در شرح صحيح بخاري مي گويد: اگر سوال کني که در فضيلت معاويه اخبار زيادي رسيده، مي گوييم آري در اين مورد روايات زيادي هست وليکن هيچ کدام از آنها از نظر سند قابل توجه نيستند. اسحاق بن راهويه و نسائي به اين موضوع تصريح کرده اند. و براي همين جهت بخاري در صحيح خود مي گويد: “باب ذکر معاويه” و از فضيلت و منقبت او خودداري کرده است. اسناد: (۱) الفوائد المجموعة في الاحاديث الموضوعة شوکاني ص۴۰۷٫ (۲) فتح الباري ج۷ص۸۳ (۳) وفيات الاعيان ابن خلکان ج۱ص۷۷-۷۸ ط دار صادر بيروت، شيخ المضيرة محمود ابوريه ص۱۸۲-۱۸۳ در پاورقي ط موسسة الاعلمي للمطبوعات بيروت. اميدوارم مطالب ارائه شده در اين مقاله به قدري واضح بيان شده باشد که راه حق را براي کساني که به دنبال شناخت حق هستندهموار نمايد و انشا الله برادران اهل سنت پاسخ ما را در مورد اينکه چرا معاويه ي ملعون را لعن مي کنيم دريافت کرده و متوجه شده باشند. در پايان از همه ي کساني که من را در تنظيم اين مقاله ياري کرده اند،کمال تشکر را دارم و انشا الله خداوند به آنان خير دهد. اَللّهُمَّ الْعَنْ اَباسُفْيانَ وَ مُعاوِيَةَ وَ يَزيدَ بْنَ مُعاوِيَةَ عَلَيْهِمْ مِنْكَ اللَّعْنَةُ اَبَدَ الْآبِدينَ قضاوت با شما خوانندگان گرامي: «وسلام» …………………………………………… [ اللهم عجل لوليک الفرج] |