![]() | ||
![]() |
مقالات | سخنراني ها | شبکه سلام | موبايل | انتشارات | محصولات نرم افزاري | ليست پاسخ ها |
![]() |
تاريخ: 18 ارديبهشت 1389 |
![]() |
|
مسح در وضو 02 | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: مسح در وضو 02 تاريخ: 18 / 02 / 89 بحث ما در رابطه با وضو بود و شبههاي كه در يكي از شبكههاي ماهوارهاي نور (به نام أهل سنت ايران و وابسته به وهابيت) مطرح شد و مدعي شدهاند در كتاب من لا يحضره الفقيه آمده است: علي بن أبي طالب جلوي چشم پيامبر، در وضو، پاهايش را ميشستند و پيامبرفرمود: وسط انگشتان را هم خوب بشوي تا خداوند تو را به آتش جهنم گرفتار نكند. عرض كرديم كه اين إفتراء است بر شيخ صدوق (ره). در كتاب من لا يحضره الفقيه، باب مستقلي با عنوان صفة وضوء أمير المؤمنين (عليه السلام) آمده است كه در آنجا روايتي نقل شده كه أمير المؤمنين (عليه السلام) پايش را مسح كرده است. نكته ديگري كه در اينجا هست، اين است كه آيا ما اينچنين روايتي داريم يا خير؟ بايد عرض كنيم كه بله، ولي در كتابهاي ديگر آمده است. البته اين كارشناس برنامه كه ميگويد: كتاب من لا يحضره الفقيه از كتابهاي معتبر شيعه است مانند صحيح مسلم. اين هم يك دروغ ديگري است. چون ما شيعيان، كتابي كه مانند صحيح بخاري و صحيح مسلم بگوييم ازاول تا آخر كتابع صحيح است، نداريم. مضافا كه در خود كتاب من لا يحضره الفقيه، 2050 روايت مرسل آمده است و سندي ذكر نشده است. فقهاء ما هم اين نظر را دارند كه روايات مرسل، غير معتبر است و قابل استناد نيست. اين روايتي كه ايشان نقل ميكند، در كتابهاي ديگر وجود دارد و در بعضي از روايات با سند صحيح و در بعضي هم با سند ضعيف. در كتاب وسائل الشيعة از تهذيب الأحكام نقل ميكند: و بإسناده عن محمد بن الحسن الصفار عن عبد الله بن المنبه عن الحسين بن علوان عن عمرو بن خالد عن زيد بن علي عن آبائه عن علي عليه السلام قال: جلست أتوضأ، فأقبل رسول الله حين إبتدأت في الوضوء، فقال لي: تمضمض و استنشق و استن، ثم غسلت وجهي ثلاثا فقال: قد يجزيك من ذلك المرتان، قال: فغسلت ذراعي و مسحت برأسي مرتين، فقال: قد يجزيك من ذلك المرة و غسلت قدمي، قال: فقال لي: يا علي! خلل بين الأصابع تخلل بالنار. علي (عليه السلام) ميگويد: نشسته بودم و وضو ميگرفتم. رسول الله (صلي الله عليه و آله) در هنگام آغاز وضويم رسيد و فرمود: مضمضه و استنشاق كن و به سنت عمل كن. سپس صورتم را 3 مرتبه شستم و حضرت فرمود: 2مرتبه هم كفايت ميكرد. دستانم را شستم و 2 بار سرم را مسح كردم و حضرت فرمود: يك مرتبه هم كفايت ميكرد. پاهايم را شستم و حضرت فرمود: يا علي! ميان 2 انگشتانت را فاصله بده و آنها را بشوي تا گرفتار آتش جهنم نشوي. وسائل الشيعة (آل البيت) للحر العاملي، ج1، ص421، ح1102 ـ تهذيب الأحكام، ج1، ص93، ح248 ـ الإستبصار للشيخ الطوسي، ج1، ص65 نكته اول محمد بن حسن صفار، صاحب كتاب بصائر الدرجات است و از ثقات بزرگان شيعه است. عبد الله بن منبه هم امامي و ثقه است. حسين بن عُلوان از روات أهل سنت است و ضعيف است. عمرو بن خالد هم مجهول است و در كتابهاي رجالي ما، هيچگونه توثيقي درباره او نيست و روايت راوي مجهول، از حجيت ساقط است. پس اين روايت، سندا ضعيف است و شيعه به اينچنين روايتي عمل نميكند. نكته دوم شيخ طوسي (ره) بلافاصله بعد از نقل روايت، صراحتا ميفرمايد: فهذا خبر موافق للعامة و قد ورد مورد التقية؛ لأن المعلوم الذي لا يتخالج فيه الشك من مذاهب أئمتنا عليهم السلام القول بالمسح علي الرجلين و ذلك أشهر من أن يدخل فيه شك أو ارتياب، بين ذلك أن رواة هذا الخبر كلهم عامة و رجال الزيدية و ما يختصون بروايته لا يعمل به علي ما بين في غير موضع. اين روايت، موافق با عقيده أهل سنت است و به صورت تقيهاي بوده است؛ زيرا آنچه كه معلوم است و شكي در آن نيست، عقيده ائمه (عليهم السلام)، مسح پاها است در وضو، نه شستن آنها و اعتقاد ائمه (عليهم السلام) بر مسح پاها در وضو، مشهورتر از آن است كه كسي در آن شك كند. در سند اين روايت، كساني از أهل سنت و زيدي مذهب هستند و ما به رواياتي كه از أهل سنت يا زيدي باشد، عمل نميكنيم. الإستبصار للشيخ الطوسي، ج1، ص65 مضافا كه كلمه غَسْل، هم به معناي مسح است و هم به معناي غَسْل. خود آقايان أهل سنت در رابطه با آيه شريفه وضو: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَي الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَي الْمَرَافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَي الْكَعْبَيْنِ سوره مائده/آيه6 در روايات آوردهاند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، حضرت علي (عليه السلام)، إبن عباس، قتاده و عكرمه هم پايشان را مسح كردهاند و در آنجا ميگويد: يمسح، هم به معناي غَسْل آمده است و هم به معناي مسح. ما هم در اينجا ميگوييم غَسْل به معناي مسح آمده است. شيخ طوسي (ره) در تهذيب الأحكام هم ميفرمايد: فهذا الخبر موافق للعامة قد ورد مورد التقية، لأن المعلوم من مذهب الأئمة عليهم السلام مسح الرجلين في الوضوء دون غسلهما و ذلك أشهر من أن يختلج أحدا فيه الريب و إذا كان الأمر علي ما قلناه لم يجز أن تعارض به الأخبار التي قدمناها و لا ظاهر القرآن. . . . وقتي اعتقاد ائمه (عليهم السلام) بر اين است كه مسح پاها در وضو صحيح است، نه شستن آنها، اين روايت نه ميتواند معارضه كند با رواياتي كه دلالت ميكند بر مسح پاها و نه ميتواند معارضه كند با ظاهر قرآن. تهذيب الأحكام للشيخ الطوسي، ج1، ص93 چون ظاهر قرآن ميفرمايد: وَ امْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَي الْكَعْبَيْنِ سوره مائده/آيه6 نكته سوم إن شاء الله در بحث قرّاء سبعه اشاره خواهيم كرد كه 4 نفر از قرّاء سبعه، وَ أَرْجُلِكُمْ را به كسر لام خواندهاند؛ يعني مسح كنيد سر و پايتان را. اگر چند نفر هم با فتح لام خواندهاند، صراحت دارند كه عطف بر محل بِرُءُوسِكُمْ شده است. اگر بنا باشد عطف بر آن نباشد و عطف بر فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ باشد، لازم ميآيد كه ميان معطوف و معطوف عليه، فاصله باشد و اين، خلاف فصاحت است و هيچ عرب فصيحي زير بار نميرود، چه رسد به اينكه در قرآن باشد. مضافا كه از نظر قاعده نحوي، أقرب العاملين بايد در معمول عمل كند و با وجود عامل دوم، نوبت به عامل اول نميرسد. اگر يك مولايي به غلامش بگويد: أكرم زيدا و عمرا و إضرب خالدا و بكرا. به ذهن كسي نميآيد كه بكرا را عطف كند به محل زيدا تا بكر را مانند زيد و عمر إكرام كند و فقط خالد را بزند. مگر اينكه بخواهد توجيه كند كه بكر، جزء اقوامش است و نميتواند او را بزند و مجبور است عطف كند بر زيدا. در اين صورت، همه به او ميخندند. چون با وجود عامل قريب، نوبت به عامل بعيد نميرسد. در اين آيه هم وَ امْسَحُوا فرياد ميزند كه من عامل هستم بر رُءُوسِكُمْ و أَرْجُلَكُمْ و نوبت به فَاغْسِلُوا كه با معمول فاصله دارد، نميرسد. نكته چهارم نكته ديگر در مورد اين روايت اينكه، بحث تقيه، يك بحث رايج در ميان روايات ما است و ائمه (عليهم السلام) براي حفظ خون شيعه، تقيةً مطالبي را، مخصوصا در قسمت وضو داشتند. نمونهاي هم از داود بن زربي و علي بن يقطين نقل كرديم. تقيهاي كه در زمان امام سجاد (عليه السلام) بود، به علت اين بود كه فشار بر امام سجاد (عليه السلام)، بيش از هر زمان ديگر بود. در دَوَران أمر بر اينكه امام سجاد (عليه السلام) يك مطلبي را، ولو خلاف، از قول أمير المؤمنين (عليه السلام) نقل كند، يا اينكه تعدادي از شيعيان كه دودمان بني أميه به دنبال كشتن آنها هستند، كشته شوند، امام سجاد (عليه السلام) آن مطالب خلاف را تقيةً از أمير المؤمنين (عليه السلام) نقل ميكند. حتي إبن أبي الحديد ميگويد: در زمان بني أميه، معاويه دستور داد: هر جا كه شيعيان را ديديد، بگيريد و با آهن گداخته، چشمهايشان را سرمه بكشيد و يك دست و يك پا را به صورت خلاف، قطع كنيد و خانههايشان را ويران كنيد و حقوق ثابت بيت المالشان را قطع كنيد و ... . وقتي (اگر اشتباه نكنم) يحيي بن زيد ميخواهد از دنيا برود، به كسي كه از شيعيان است، وصيت ميكند: من يك شتري دارم و يك مشكي كه با آن زندگي ميكردم. آنها را بفروش و خرج تجهيزات [كفن و دفن] من بكن. سپس يحيي شروع ميكند به گريه كردن. رفيقش از او علت گريه كردن را سؤال ميكند و يحيي بن زيد ميگويد: گريهام به خاطر اين است كه بچههايم نفهميدند من فرزند زهراء هستم. نتوانستم و جرأت نكردم به فرزندانم بگويم كه شما، بچههاي فاطمه زهراء هستيد. واقعا بعضي از قضايا را انسان در تاريخ ميخواند و قلبش كباب ميشود و به درد ميآيد. براي اينكه نسل پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و أمير المؤمنين (عليه السلام) را از بين ببزند، ميآيند سادات را در لاي ديوار ميگذارند و ديوار را ميچينند و بالا ميبرند. در اينطور موارد، خب، امام سجاد (عليه السلام) يك مطلب خلافي را از أمير المؤمنين (عليه السلام) نقل ميكند تا براي شيعه جا بيفتد كه أمير المؤمنين (عليه السلام) هم اينگونه بوده است. صدور اين روايات به صدور تقيهاي، اشكالي ندارد. بنده هم عرض ميكنم كه با توجه به لحن روايت، اين روايت جعلي و ساختگي است. نكته پنجم آقاي آلوسي (از علماء بزرك أهل سنت و وهابيت مسلك) در تفسير روح المعاني، جلد 6، صفحه 77 چند روايت نقل ميكند از ائمه (عليهم السلام) كه قائل به غَسْل رجلين بودند: روايت اول: عياشي از علي بن أبي حمزه از أبو حمزه ثمالي نقل ميكند: سألت أبا هريرة عن القدمين، فقال: تغسلان غسلا. پاهايت را حتما بايد بشويي. جواب: ما به آقاي آلوسي ميگوييم كه شما خودتان نسبت به أبو هريره حرفهايي داريد. آقاي إبن قتيبه (از استوانههاي علمي شما) در تأويل مختلف الحديث ميگويد: و قد أكذبه عمر و عثمان و عائشة. عمر و عثمان و عايشه، أبو هريره را تكذيب كردند. تأويل مختلف الحديث لإبن قتيبة، ص16 در خانه كس است، يك حرف بس است. وقتي شما خودتان نسبت به أبو هريره اينچنين ميگوييد، آن وقت انتظار داريد يك روايتي كه شيعه در كتب خود از أبو هريره نقل كرد، شيعه آن روايت را قبول كند؟! حتي در صحيح بخاري هم آمده است: أبو صالح قال: حدثني أبو هريرة رضي الله عنه قال: قال النبي صلي الله عليه و سلم: أفضل الصدقة ما ترك غني و اليد العليا خير من اليد السفلي و ابدأ بمن تعول المرأة إما أن تطعمني و إما أن تطلقني و يقول العبد أطعمني و إستعملني و يقول الإبن أطعمني إلي من تدعني، فقالوا: يا أبا هريرة! سمعت هذا من رسول الله صلي الله عليه وسلم؟ قال: لا، هذا من كيس أبي هريرة. أبو هريره، روايتي را نقل ميكند و از ديگران سؤال ميكنند و ميبينند كه اين روايت، دروغ است رسول الله (صلي الله عليه و سلم) اينچنين روايتي را نقل نكرده است. به أبو هريره ميگويند: آيا اين روايت را از رسول الله (صلي الله عليه و سلم) شنيدهاي؟ أبو هريره گفت: خير، اين از كيسه أبو هريره بود. صحيح بخاري، ج6، ص190 خيلي جالب است! در ابتداي روايت ميگويد: قال النبي صلي الله عليه و سلم. ولي در آخر روايت ميگويد: هذا من كيس أبي هريرة. روايت دوم: محمد بن النعمان از أبو بصير عن امام صادق (عليه السلام) نقل ميكند: إذا نسيت مسح رأسك حتي غسلت رجليك، فامسح رأسك ثم إغسل رجليك. جواب: البته اين روايت در كافي، جلد 3، صفحه 35 هم آمده است و در ماهوارهها هم خيلي روي اين روايت مانور ميدهند و شكي نيست كه اين روايت از روي تقيه صادر شده است. سند روايت به اين شكل است: عدة من أصحابنا عن أحمد بن محمد و أبي داود جميعا عن الحسين بن سعيد عن فضالة بن أيوب عن الحسين بن عثمان عن سماعة عن أبي بصير عن أبي عبد الله (عليه السلام). مرحوم نجاشي (ره) نقل ميكند: حسين بن سعيد، در تمام عمرش فضاله را ملاقات نكرده است. اين روايت هم در من لا يحضره الفقيه آمده است: إن نسيت مسح رأسك فامسح عليه و علي رجليك من بلة وضوئك. من لا يحضره الفقيه للشيخ الصدوق، ج1، ص60 اين دليل بر اين است كه همان سند در جاي ديگر به اين شكل آمده است. روايت سوم: همان روايتي از كه روي آن بحث كرديم. محمد بن حسن صفار از زيد بن علي از پدرش از جدش أمير المؤمنين نقل ميكند: جلست أتوضأ فأقبل رسول الله صلي الله عليه و سلم فلما غسلت قدمي، قال: يا علي خلّل بين الأصابع. تهذيب الأحكام للشيخ الطوسي، ج1، ص93 ـ الإستبصار للشيخ الطوسي، ج1، ص65 ـ وسائل الشيعة (آل البيت) للحر العاملي، ج1، ص421 روايت چهارم: و نقل الشريف الرضي عن أمير المؤمنين كرم الله تعالي وجهه في نهج البلاغة حكاية وضوئه صلي الله عليه و سلم و ذكر فيه غسل الرجلين و هذا يدل علي أن مفهوم الآية كما قال أهل السنة و لم يدع أحد منهم النسخ ليتكلف لإثباته كما ظنه من لا وقوف له ، وما يزعمه الإمامية من نسبة المسح إلي ابن عباس رضي الله تعالي عنهما وأنس بن مالك وغيرهما كذب مفتري عليهم ، فإن أحدا منهم ما روي عنه بطريق صحيح أنه جوز المسح جواب: ايشان از نهج البلاغه نقل ميكند. به ايشان ميگوييم: جناب آلوسي! ما نهج البلاغه را گشتيم و اين روايت را نديديم. شما دوباره نگاه كنيد، سه باره نگاه كنيد، چهار باره نگاه كنيد، اگر پيدا نكرديد، ما اين آيه شريفه را ميخوانيم: وَ الْخَامِسَةُ أَنَّ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَيْهِ إِنْ كَانَ مِنَ الْكَاذِبِينَ سوره نور/آيه7 ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» | ||