![]() | ||
![]() |
مقالات | سخنراني ها | شبکه سلام | موبايل | انتشارات | محصولات نرم افزاري | ليست پاسخ ها |
![]() |
تاريخ: 27 ارديبهشت 1391 |
![]() |
|
اعتبار كتاب بخاري و مسلم و راويان آنها، از ديدگاه علماي اهل سنت | ||
اعتبار كتاب بخاري و مسلم و راويان آنها، از ديدگاه علماي اهل سنت بسم الله الرحمن الرحيم فهرست مطالب: اعتبار كتاب بخاري و مسلم و راويان آنها، از ديدگاه علماي اهل سنت فصل اول؛ شخصيت بخاري و مسلم از ديدگاه علماي اهل سنت فصل دوم؛ گفتار علماي اهل سنت در مورد صحيحين ا. صحيح بخاري كتاب رسول خدا (ص) ب. اجماع امت و يا اهل علم بر صحت روايات و جميع متون صحيحين ج: صحيح ترين كتابها بعد از قرآن كريم د. صحيح ترين كتابهاي تصنيف شده ز: معجزات و كرامات صحيح بخاري !!! فصل سوم: استدلال بر وثاقت و عدالت افراد به دليل وجود آنها در صحيحين استدلال بزرگان اهل سنت بر وثاقت راويان صحيح بخاري ************** مقدمه از ديدگاه اهل سنت، كتابهاى روائى از نظر اعتبار به چند دسته تقسيم مىشوند كه از اين ميان، شش كتاب كه با عنوان «صحاح سته» مشهور شده است، اعتبار بيشترى نسبت به ساير كتابهاى روائى دارد. از ميان صحاح سته، دو كتاب صحيح بخارى و صحيح مسلم اعتبار بيشترى دارد و اهل سنت معتقد هستند كه تمام روايات اين دو كتاب قطعى الصدور هستند و هيچ اشكالى در سند حتى روايت از روايات آن وجود ندارد. عبد الحق دهلوى در باره كتب سته مىنويسد: الكتب الستة المشهورة المقررة في الإسلام التي يقال لها الصحاح الستة هي: 1 صحيح البخاري 2 وصحيح مسلم 3 والجامع للترمذي 4 والسنن لأبي داود 5 والنسائي 6 وسنن ابن ماجه وعند البعض الموطأ بدل ابن ماجه. كتابهايى ششگانه مشهورى كه در اسلام ثابت شدهاند، كه به آنها صحاح سته مىگويند، به قرار ذيل است: 1. صحيح بخارى. 2. صحيح مسلم 3. جامع ترمذى 4. سنن ابو داود 5. سنن ابن ماجه و برخى به جاى سنن ابن ماجه موطأ مالك را گفتهاند. البخاري الدهلوي، عبد الحق بن سيف الدين بن سعد الله (متوفاي1052هـ)، مقدمة في أصول الحديث، ج1، ص96، تحقيق: سلمان الحسيني الندوي، دار النشر: دار البشائر الإسلامية - بيروت – لبنان، الطبعة: الثانية1406هـ - 1986م سيد صديق حسن قنوجى نيز در كتاب «الحطة فى ذكر الصحاح الستة» يادآور مىشود كه صحاح سته از منابع دست اول و داراى برترين رتبه در ميان جوامع روايى اهل سنت بوده و از شهرت و قبول تغيير ناپذيرى در ميان امت اسلام (از گذشته تا كنون) برخوردار هستند: كتب الحديث وإن كانت في نفسها كثيرة ولدى أهل العلم شهيرة لكن الطبقة العليا منها هي الصحاح الستة التي خصت بمزيد الصحة والشهرة والقبول وتلقتها الأمة المرحومة جميعا من السلف والخلف تلقيا لا يحول ولا يزول واعتنى بروايتها عصابة أهل الحديث عناية تامة وأذعن لضبطها ونشرها في كل عصر خاصتهم والعامة بل عليها اقتصروا في قراءة كتب الحديث وتدريسه. كتابهاى روايى هرچند كه بسيار و در نزد اهل علم مشهور هستند؛ اما برترين آنها «صحاح ششگانه» است كه ويژگىهاى منحصر به فرد آنها صحت، شهرت و قبول روايات آنها است و امت مرحومه (منظور امت اسلام است) همگى از گذشته تا كنون رواياتشان را قبول داشته و دارند به گونهاى قابل تغيير و برطرف شدن نيست و گروهى از محدثان به روايات اين كتابها عناويت ويژهاى دارند و اعتقاد به حفظ دارند و اين روايات آن را در تمام عصرها منتشر كردهاند؛ بلكه بر قرائت كتابهاى روايى و تدريس آنها اهتمام ورزيدهاند. القنوجي البخاري، أبو الطيب السيد محمد صديق خان بن السيد حسن خان (متوفاى1307هـ)، الحطة في ذكر الصحاح الستة، ج1، ص12، ناشر: دار الكتب التعليمية - بيروت، الطبعة: الأولى 1405هـ/ 1985م. و گاهى در باره برخى از اين كتابها نيز ستايشهاى حيرت انگيزى به چشم مىخورد. به عنوان مثال، ابو عيسى ترمذى در باره مسندش گفتهاست: اگر كسى اين كتاب را در خانهاش داشته باشد گويا يك پيامبرى با او سخن مىگويد. متن سخن ترمذى را ابوبكر بغدادى اينگونه نقل كردهاست: أخبرنا أبو سعد البناء أنبا علي بن حمزة الموسوي إجازة أنبأ نجيب بن ميمون الواسطي الأصل الأديب الهروي عن أبي علي منصور بن عبد الله بن خالد بن أحمد بن خالد بن حماد الذهلي قال قال أبو عيسى محمد بن عيسى الترمذي رحمه الله: صنفت هذا الكتاب يعني المسند الصحيح فعرضته على علماء الحجاز فرضوا به وعرضته على علماء العراق فرضوا به وعرضته على علماء خراسان فرضوا به ومن كان في بيته هذا الكتاب فكأنما كان في بيته نبي يتكلم. احمد بن خالد ذهلى مىگويد: ابو عسى ترمذى گفتهاست: من اين كتاب (يعنى كتاب مسند صحيح) را تصنيف كردم و آن را بر علماى حجاز عرضه داشتم و آنان از اين كتاب راضى بودند. بار ديگر اين كتاب را بر علماى عراق عرضه داشتم و مورد رضايت آنان نيز واقع شد. بار سوم بر علماى خراسان عرضه كردم آنان مورد پسند آنان نيز واقع شد آنگاه مىگويد: هركه در خانهاش اين كتاب باشد و آن را بخواند گويا پيامبرى با او سخن مىگويد. البغدادي، محمد بن عبد الغني أبو بكر (متوفاي629هـ)، التقييد لمعرفة رواة السنن والمسانيد، ج1، ص97، تحقيق: كمال يوسف الحوت، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، الطبعة: الأولى 1408 و يا ذكريا ساجى سنن ابو داود را «عهد الاسلام» معرفى كردهاست: حدثني أبو المعمر المبارك بن أحمد بن عبدالعزيز بن المعمر نا أبو الفضل محمد بن طاهر المقدسي أنا أبو القاسم عبدالله بن طاهر التميمي الفقيه قدم علينا الري حاجا أنا علي بن محمد بن نصر الدينوري نا القاضي أبو الحسن علي بن الحسن بن محمد المالكي نا أبو القاسم الحسن بن محمد بن أحمد حدثني أبو بكر محمد بن إسحاق نا الصولي قال سمعت أبا يحيى زكريا بن يحيى الساجي يقول: كتاب الله عز وجل أصل الإسلام وكتاب السنن لأبي داود عهد الإسلام. صولى مىگويد: از ساجى شنيدم كه مىگفت: كتاب خداوند متعال اصل اسلام و كتاب سنن ابو داود عهد اسلام است. ابن عساكر الدمشقي الشافعي، أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله،(متوفاى571هـ)، تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل، ج22، ص197، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ناشر: دار الفكر - بيروت - 1995. الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى748 هـ)، سير أعلام النبلاء، ج13، ص215، تحقيق: شعيب الأرنؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ. السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاى911هـ)، طبقات الحفاظ، ج1، ص266، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1403هـ. اما با توجه به سخنان محدثان و علماى برجسته اهل سنت، از ميان صحاح سته، دو كتاب صحيح بخارى و مسلم بالاترين و برترين جايگاه را در نزد آنها دارند و در طول تاريخ علماى علم حديث، فقه، تفسير و تاريخ نسبت به اين دو كتاب عنايت ويژهاى داشته و دارند و در تعبيرات متعددى اين دو كتاب را صحيح ترين كتب اهل سنت بعد از قرآن و يا كتاب رسول خدا صلى الله عليه وآله مىدانند. هدف از تدوين اين نوشتار، جمعآورى كلمات علماى اهل سنت در باره اعتبار روايات بخارى و مسلم و همچنين اثبات وثاقت و عدالت راويان اين دو كتاب است تا از اين مسأله در مناظرات و گفتگوها با اهل سنت استفاده شود. در حقيقت ما مىخواهيم در اين نوشتار ثابت كنيم كه از ديدگاه اهل سنت، تمام روايات بخارى و مسلم قطعى الصدور هستند و هيچ شبههاى در صحت اين روايات از ديدگاه آنها وجود ندارد. همچنين تمام كسانى كه در سلسله سند روايات اين دو كتاب آمده، از ديدگاه اهل سنت موثق و عادل و روايات اين راويان معتبر هستند. طبيعى است كه اثبات اين مطلب كمك شايانى به شيعيان در مناظره و گفتگو با اهل سنت خواهد كرد؛ چرا كه در اين دو كتاب مطالب بسيار مهمى وجود دارد كه شيعيان با استناد به آنها مىتوانند خصم خود را قانع و صحت اعتقادات خود را از صحيحترين كتابهاى اهل سنت ثابت كنند. همچنين رواتى كه در سلسله سند اين دو كتاب آمده، روايات مهمى را در ديگر كتابهاى اهل سنت نقل كردهاند كه گاهي ديده مىشود برخي از علماي اهل سنت، آن روات را جرح و روايت او را رد كردهاند، ما وقتى ثابت كنيم كه تمام روات بخارى و مسلم عادل هستند، اين اشكالات به راحتى دفع ميشود . البته با بررسى سخنان علماى اهل سنت به اين نتيجه مىرسيم كه آنان براى صحيح بخارى اعتبارى بيشترى نسبت به صحيح مسلم قائل هستند كه در پايان، متن كلام آنها در اين مورد اشاره خواهد شد. فصل اول؛ شخصيت بخاري و مسلم از ديدگاه علماي اهل سنت از آنجايىكه كتاب صحيح بخارى و مسلم از ديدگاه علماى اهل سنت داراى اعتبار ويژه مىباشد در ابتدا لازم است به صورت مختصر با شخصيت خانوادهگى و علمى اين دو محدث نام آور اهل سنت آشنا شويم. ا. محمد بن اسماعيل البخاري در مورد مؤلف كتاب صحيح بخارى سخن بسيار گفته شدهاست؛ اما بناى ما در اين مقاله بر اختصار است از اين جهت به مهمترين مطالب آن اشاره مىكنيم: نسب خانوادگي محمد بن اسماعيل بخاري دين مقدس اسلام در خانواده اسماعيل بخارى از زمان جد نخستش (مغيره) راه يافتهاست و قبل از آن، اجدادش مجوسى بودهاند و بر همين اعتقاد از دنيا رفتهاند؛ اما مغيره كه جد نخست بخارى مىشود به دست شخصى به نام «يمان بخارى جعفي» كه والى خراسان بوده مسلمان شد. نووى در كتاب «تهذيب الأسماء واللغات» نسب بخارى را اينگونه آوردهاست: محمد بن اسماعيل البخاري الإمام صاحب الصحيح هو أبو عبد الله محمد بن إسماعيل بن إبراهيم بن المغيرة بن بردزبه بباء موحدة مفتوحة ثم راء ساكنة ثم دال مهملة مكسورة ثم زاي ساكنة ثم باء موحدة ثم هاء هكذا قيده الأمير أبو نصر بن ماكولا وقال هو بالبخارية ومعناه بالعربية الزراع. محمد بن اسماعيل بخارى، امام، صاحب كتاب صحيح، ابو عبد الله محمد بن اسماعيل بن ابراهيم بن مغيرة بن بَرْدِزبه است..... وى راجع به اجداد بخارى مىنويسد: وروينا عن الخطيب الحافظ أبي بكر أحمد بن علي بن ثابت البغدادي قال بردزبه مجوسي مات عليها قال وابنه المغيرة أسلم على يد اليمان البخاري الجعفي والي بخارى ويمان هذا هو أبو عبد الله محمد بن جعفر بن يمان المسندي بفتح النون شيخ البخاري وإنما قيل للبخاري جعفي لأنه مولى يمان الجعفي ولاء إسلام. احمد بن ثابت بغدادى گفته است: «بردزبه» جد دوم بخارى مجوس بوده و بر همين دين هم از دنيا رفته است. اما پسرش «مغيرة» جد نخست بخارى به دست يمان بخارى جعفى كه والى بخارا و يمان بوده مسلمان شدهاست. اما اينكه به بخارى جعفى گفتهاند به اين جهت است كه او غلام يمان جعفى بودهاست. النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاى676 هـ)، تهذيب الأسماء واللغات، ج1، ص86، تحقيق: مكتب البحوث والدراسات، ناشر: دار الفكر - بيروت، الطبعة: الأولى، 1996م. مستجاب الدعوه بودن مادر بخاري و عنايت حضرت ابراهيم (ع) اهل سنت خانواده بخارى را نيز اهل علم و فضل معرفى كرده و گفتهاند: پدرش شاگرد امام مالك و زيد بن حماد بودهاست. و با نقل داستانى چنين وانمود كردهاند كه مادرش متسجاب الدعوه بوده است. صفدى در كتاب «الوافى بالوفيات» مىنويسد، اسماعيل بخارى در كودكى چشمش كور شد؛ اما مادرش در عالم خواب حضرت ابراهيم خليل را ديد و به مادر وى گفت: خداوند ديد چشمان پسرت را به خاطر گريه و زارى تو و دعاى تو برگرداند وقتى صبح از خواب بيدار شد ديد چشم پسرش شفا يافتهاست: وقال أحمد ابن الفضل البلخي ذهبت عينا محمد في صغره فرأت أمه إبراهيم عليه السلام في المنام فقال لها يا هذه قد رد الله على ابنك بصره بكثرة بكائك أو دعائك فأصبح وقد رد الله ). احمد بن فضل بلخى مىگويد: دو چشم محمد بن اسماعيل در كودكى از بين رفت، مادرش حضرت ابراهيم عليه السلام را در خواب ديد به او گفت: اى خانم خداوند متعال به خاطر زيادى دعا بنائى چشمان پسرت را. الصفدي، صلاح الدين خليل بن أيبك (متوفاى764هـ)، الوافي بالوفيات، ج2، ص149، تحقيق أحمد الأرناؤوط وتركي مصطفى، ناشر: دار إحياء التراث - بيروت - 1420هـ- 2000م. اين روايت در منابع ذيل هم آمده است: الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى748 هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج19، ص242، تحقيق: د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م. السبكي الشافعي، ابونصر تاج الدين عبد الوهاب بن علي بن عبد الكافي (متوفاى 771هـ)، طبقات الشافعية الكبرى، ج2، ص216، تحقيق: د. محمود محمد الطناحي د.عبد الفتاح محمد الحلو، ناشر: هجر للطباعة والنشر والتوزيع، الطبعة: الثانية، 1413هـ. ابن كثير الدمشقي، ابوالفداء إسماعيل بن عمر القرشي (متوفاى774هـ)، البداية والنهاية، ج11، ص25، ناشر: مكتبة المعارف – بيروت. القنوجي البخاري، أبو الطيب السيد محمد صديق خان بن السيد حسن خان (متوفاى1307هـ)، الحطة في ذكر الصحاح الستة، ج1، ص238، ناشر: دار الكتب التعليمية - بيروت، الطبعة: الأولى 1405هـ/ 1985م. ملا على قارى نيز داستان را به صورت مفصل اينگونه نقل كردهاست: وكانت أمه مستجابه الدعوة، توفي أبوه وهو صغير فنشأ في حجر والدته، ثم عمي وقد عجز الأطباء عن معالجته، فرأت إبراهيم الخليل على نبينا وعليه الصلاة والسلام قائلاً لها قد رد الله على ابنك بصره بكثرة دعائك له، فأصبح وقد رد الله عليه بصره. ملا علي القاري، نور الدين أبو الحسن علي بن سلطان محمد الهروي (متوفاى1014هـ)، مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح، ج1، ص57، تحقيق: جمال عيتاني، ناشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1422هـ - 2001م. شفاي چشم بخاري در اثر تراشيدن سرش: داستان شفاى چشم بخارى را ذهبى در كتاب «تاريخ الاسلام» از زبان خودش اينگونه بيان كردهاست. وعن جبريل بن ميكائيل: سمعت البخاري يقول: لما بلغت خراسان أصبت ببصري، فعلمني رجل أن أحلق رأسي وأغلفه بالخطمي، ففعلت، فرد الله علي بصري. رواها غنجار في تاريخه. جبرئيل بن ميكائيل مىگويد: از بخارى شنيدم كه مىگفت: هنگامىكه به خراسان رسيدم چشمم معيوب و كور شد. مردى به من فهماند كه سرم را بتراشم و آن با گياه خطمى بپوشانم. اين كار را كردم خداوند ديدگانم را برايم برگرداند. اين مطلب را غنجار در تاريخش روايت كردهاست. الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى748 هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج19، ص243، تحقيق: د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م. غنجار روايت فوق را با اين سند نقل كرده كه به جبرئيل بن ميكائيل مىرسد: وقال غنجار حدثنا أحمد بن محمد بن حسين التميمي حدثنا أبو يعلى التميمي سمعت جبريل بن ميكائيل بمصر يقول سمعت البخاري يقول لما بلغت خراسان أصبت ببعض بصري فعلمني رجل أن أحلق رأسي وأغلفه بالخطمي ففعلت فرد الله علي بصري. الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى748 هـ)، سير أعلام النبلاء، ج12، ص452، تحقيق: شعيب الأرنؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ. صفدى و تاج الدين سبكى داستان خواب مادر بخارى را نيز نقل كردهاند: الصفدي، صلاح الدين خليل بن أيبك (متوفاى764هـ)، الوافي بالوفيات، ج2، ص149، تحقيق أحمد الأرناؤوط وتركي مصطفى، ناشر: دار إحياء التراث - بيروت - 1420هـ- 2000م. السبكي الشافعي، ابونصر تاج الدين عبد الوهاب بن علي بن عبد الكافي (متوفاى 771هـ)، طبقات الشافعية الكبرى، ج2، ص216، تحقيق: د. محمود محمد الطناحي د.عبد الفتاح محمد الحلو، ناشر: هجر للطباعة والنشر والتوزيع، الطبعة: الثانية، 1413هـ. حال با اين دو روايت متناقض انسان متحير مىشود كه كدام يكى را بپذيرد آيا خداوند دعاى مادر بخارى را مستجاب نموده و چشم پسرش را شفا داده يا اينكه نتيجه كارهاى خود بخارى بوده كه در اثر راهنمايى آن مرد به وقوع پيوستهاست؟ انگيزه نوشتن صحيح بخاري معمولاً هر نويسندهاى از نگارش كتاب هدف يا اهدافى را دارد كه با توجه به آنها آن كتاب را مىنويسد و وقت گرانبهاى خودش را صرف نوشتار آن مىكند. بخارى نيز انگيزه و هدف خود را در نوشتن اين كتاب روايى اينگونه شرح مىدهد: قال البخاري: والحامل لي على تأليفه أنني رأيتني واقفاً بين يدي النبي صلى الله عليه وسلم وبيدي مروحة أذب عنه، فعبر لي بأني أذب عنه الكذب. بخارى گفته است: آن چيزى كه مرا به تأليف اين كتاب وا داشت اين بود كه من در خواب ديدم پيش روى رسول خدا صلى الله عليه وسلم ايستادهام و در دست من باد بزنى است كه از ايشان گرما را دفع مىكنم. اين خواب برايم تعبير شد كه من از ساحت آن حضرت، دروغ را بر طرف مىكنم. ملا علي القاري، نور الدين أبو الحسن علي بن سلطان محمد الهروي (متوفاى1014هـ)، مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح، ج1، ص58، تحقيق: جمال عيتاني، ناشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1422هـ - 2001م. در كتاب «كشف الظنون عن أسامى الكتب والفنون» انگيزه بخارى به صورت روشن ترى نقل شدهاست: وروى عن البخاري انه قال رأيت النبي عليه الصلاة والسلام وكأنني اقف بين يديه وبيدي مروحة اذب عنه فسألت بعض المعبرين عنها فقال لي أنت تذب عنه الكذب فهو الذي حملني على إخراج الجامع الصحيح. از بخارى روايت شده كه من رسول خدا صلى الله عليه وسلم را در خواب ديدم و گويا پيش روى آن حضرت ايستاده بودم و در دست من باد زنى بود كه از او گرما را دفع مىكردم. از برخى تعبير كنندگان خواب اين را سؤال كردم به من گفت: شما از رسول خدا دروغ را برطرف مىكنيد. اين خواب مرا وا داشت تا جامع صحيح را بنويسم. القسطنطيني الرومي الحنفي، مصطفي بن عبدالله (معروف به حاجي خليفه) (متوفاى1067هـ)، كشف الظنون عن أسامي الكتب والفنون، ج1، ص544، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1413 – 1992. سيد صديق خان قنوجى علاوه بر اينكه خواب بخارى را تأييد مىكند با سند ثابت روايت شده، انگيزهاى ديگرى را نيز از زبان بخارى نقل كرده است: وروى بالإسناد الثابت عن البخاري أنه قال رأيت النبي صلى الله عليه وسلم وكأني واقف بين يديه وبيدي مروحة أذب بها عنه فسألت بعض المعبرين فقال لي أنت تذب عنه الكذب فهو الذي حملني على إخراح الصحيح وأيضا قال البخاري كنت عند إسحاق بن راهويه فقال لي بعض أصحابه لو جمع أحد كتابا مختصرا في السنن الصحيحة عن رسول الله صلى الله عليه وسلم التي بلغت من الصحة أقصى درجاتها كان أحسن وتيسر العمل عليه للعاملين من دون مراجعة إلى المجتهدين قال فوقع ذلك في قلبي وأخذ بمجامع خاطري فصنفت هذا الجامع الصحيح .... و نيز بخارى گفتهاست: من نزد اسحاق بن راهويه بودم برخى از اصحابش به من گفت: اگر كسى كتاب مختصرى را در روايات صحيح رسول خدا تأليف كند كار خوبى كرده كه با توجه به اين كتاب كسانى به سنت رسول خدا عمل مىكنند كار برايشان آسان شود بدون اينكه به مجتهدين مراجعه كنند. بخارى مىگويد: از آن پس اين انگيزه برايم ايجاد شد و به جمع آورى روايت شروع كردم و اين جامع صحيح را تصنيف نمودم. القنوجي البخاري، أبو الطيب السيد محمد صديق خان بن السيد حسن خان (متوفاى1307هـ)، الحطة في ذكر الصحاح الستة، ج1، ص178، ناشر: دار الكتب التعليمية - بيروت، الطبعة: الأولى 1405هـ/ 1985م. تعداد روايات بخاري در اين مطلب كه بخارى صحيحش را در مكه نوشته و يا در جاى ديگر، اختلاف است. ولى طبق تصريح بزرگان علماى اهل سنت اين كتاب را در مدت 16 سال نوشته و تنها روايات صحيح را در آن جمع آورى كرده است. در باره تعداد دقيق روايات بخارى؛ چه با در نظر گرفتن مكررات و چه بدون آن، اختلاف شديدى ميان علماى اهل سنت وجود دارد. صفدى از قول خود بخارى نقل كرده است كه او گفته من در اين كتاب نزديك به شش هزار روايت آوردهام: وقال أخرجت في هذا الكتاب من نحو ست ماية ألف حديث وصنفته في ست عشرة سنة وجعلته حجة فيما بيني وبين الله تعالى. الصفدي، صلاح الدين خليل بن أيبك (متوفاى764هـ)، الوافي بالوفيات، ج2، ص149، تحقيق أحمد الأرناؤوط وتركي مصطفى، ناشر: دار إحياء التراث - بيروت - 1420هـ- 2000م. بدرالدين عينى و همچنين محيى الدين نووى، تعداد روايات را با تكرار 7275 روايت و بدون تكرار نزديك به چهار هزار روايت مىدانند: (الرابعة) جملة ما فيه من الأحاديث المسندة سبعة آلاف ومائتان وخمسة وسبعون حديثا بالأحاديث المكررة وبحذفها نحو أربعة آلاف حديث وقال أبو حفص عمر بن عبد المجيد الميانشي الذي اشتمل عليه كتاب البخاري من الأحاديث سبعة آلاف وستمائة ونيف. قال واشتمل كتابه وكتاب مسلم على ألف حديث ومائتي حديث من الأحكام فروت عائشة رضي الله تعالى عنها من جملة الكتاب مائتين ونيفا وسبعين حديثا لم تخرج غير الأحكام منها إلا يسيرا قال الحاكم فحمل عنها ربع الشريعة ومن الغريب ما في كتاب الجهر بالبسملة لابن سعد إسماعيل ابن أبي القاسم البوشنجي نقل عن البخاري أنه صنف كتابا أورد فيه مائة ألف حديث صحيح. تمام روايات مسند 7275 روايت و با حذف روايت تكرارى نزديك به 4000 هزار روايت است. ابو حفص گفته: كتاب بخارى 7600 و چند روايت دارد. او گفته است: كتاب بخارى و مسلم تنها در زمينه احكام 1200 روايت دارد كه از عايشه 270 و چند روايت آوردهاند و در زمينه احكام تعداد كمى روايت از عايشه نقل كردهاند. حاكم مىگويد: از عايشه يك چهارم شريعت روايت نقل شدهاست. و تعجب اينكه ابن سعد اسماعيل بن ابو القاسم بوشنجى از بخارى نقل كرده كه او كتابى را تصنيف كرده كه در آن صد هزار روايت صحيح نقل كردهاست. العيني الغيتابي الحنفي، بدر الدين ابومحمد محمود بن أحمد (متوفاي 855هـ)، عمدة القاري شرح صحيح البخاري، ج1، ص6، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت. نووى نيز در باره تعداد روايات بخارى مىنويسد: جملة ما في صحيح البخاري من الأحاديث المسندة سبعة آلاف ومائتان وخمسة وسبعون حديثا بالأحاديث المكررة وبحذف المكررة نحو اربعة آلاف. النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاى676 هـ)، تهذيب الأسماء واللغات، ج1، ص92، تحقيق: مكتب البحوث والدراسات، ناشر: دار الفكر - بيروت، الطبعة: الأولى، 1996م. ابن حجر عسقلانى معتقد است كه تمام احاديث صحيح بخارى با حذف مكررات، 2761 روايت بيشتر نيست. فجميع ما في صحيح البخاري من المتون الموصولة بلا تكرير على التحرير ألفا حديث وستمائة حديث وحديثان ومن المتون المعلقة المرفوعة التي لم يوصلها في موضع آخر من الجامع المذكور مائة وتسعة وخمسون حديثا فجميع ذلك ألفا حديث وسبعمائة وأحد وستون حديثا. تمام آن چه در صحيح بخارى با سند نقل شده، بدون در نظر گرفتن روايات تكرارى 2602 است و متونى كه به صورت تعليقى و به صورت مرفوع (مستقيم از صحابه) نقل شده كه در جاى ديگر سند آن ذكر نشده: 159 روايت است كه مجموع آنها 2761 روايت مىشود. العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي852هـ)، هدي الساري مقدمة فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج 1، ص 477، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، محب الدين الخطيب، ناشر:دار المعرفة - بيروت – 1379هـ. وهو - أعني البخاري - أول مصنف في الحديث المجرد، وجملة ما فيه: سبعة آلاف حديث ومائتان وخمسة وسبعون بالمكرر، وبحذفه أربعة آلاف. كذا قاله النووي كابن الصلاح لكن قال المؤلف: عددتها فبلغت بالمكرر - سوى المتابعات والمعلقات - سبعة آلاف وثلاثمائة وسبعة وتسعون، وبدون المكرر ألفين وخمسمائة وثلاثة عشر. بخارى، نخستين است كه كتاب اختصاصى در باب حديث نوشته است، تمام روايات موجود در آن، 7275 روايت با تكرار و بدون تكرار چهاز هزار روايت است. اين مطلب را نووى و ابن صلاح گفتهاند؛ ولى مؤلف گويد: من آن را شمردهام؛ پس با مكررات ـ بدون روايات تبعى و تعليقى ـ 7397 روايت و بدون مكررات 2513 روايت است. المناوي، محمد عبد الرؤوف بن علي بن زين العابدين (متوفاي 1031هـ)، اليواقيت والدرر في شرح نخبة ابن حجر، ج 1، ص 375، تحقيق: المرتضي الزين أحمد، ناشر: مكتبة الرشد - الرياض، الطبعة: الأولى، 1999م. البته چاپهاى امروزى از صحيح بخارى نيز در شمارش روايات اختلاف شديدى دارند؛ تا جائى گاها بين نسخههاى مختلف آن هزاران شماره اختلاف وجود دارد. اعتراف بخاري بر نوشتن روايات صحيح اگر هيچ كدام از علماى اهل سنت كلامى در تعريف و تمجيد صحيح بخارى نداشته باشند، سخن خود بخارى در اين زمينه كافى خواهد بود كه از كتاب خودش تعريف كردهاست. او مىگويد: هر روايتى كه مىخواستم در اين كتاب بنويسم ابتدا استخاره مىكردم و دو ركعت نماز بجا مىآوردم و بعد از اينكه به صحت آن يقين پيدا مىكردم آن را مىنوشتم. اين سخن بخارى را ابن حجر عسقلانى يكى از شارحان صحيح بخارى اينگونه نقل كردهاست: وقال أبو سعيد الإدريسي أخبرنا سليمان بن داود الهروي سمعت عبد الله بن محمد بن هاشم يقول قال عمر بن محمد بن بجير البجيري سمعت محمد بن إسماعيل يقول صنفت كتابي الجامع في المسجد الحرام وما أدخلت فيه حديثا حتى استخرت الله تعالى وصليت ركعتين وتيقنت صحته. محمد بن بجير بجيرى مىگويد: از محمد بن اسماعيل بخارى شنيدم كه مىگفت: كتاب جامع خودم را در مسجد الحرام نوشتم و در آن وارد نكردم روايتى را تا اينكه قبل از آن استخاره مىگرفتم و دو ركعت نماز مىخواند پس از آن كه يقين به صحتش پيدا مىكردم روايت را مىنوشتم. العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاى852هـ)، هدي الساري مقدمة فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج1، ص489، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، محب الدين الخطيب، ناشر:دار المعرفة - بيروت – 1379هـ. به نقل صفدى در كتاب «الوافى بالوفيات» خود بخارى گفتهاست: قبل از نوشتن هر روايت غسل كردم و دو ركعت نماز خواندم آنگاه روايت را نوشتم: وقال ما وضعت في الصحيح حديثا إلا اغتسلت قبل ذلك وصليت ركعتين. بخارى گفتهاست: در صحيح بخارى روايتى وارد نكردم مگر اينكه قبل از آن غسل مىكردم و دو ركعت نماز مىخواندم. الصفدي، صلاح الدين خليل بن أيبك (متوفاى764هـ)، الوافي بالوفيات، ج2، ص149، تحقيق أحمد الأرناؤوط وتركي مصطفى، ناشر: دار إحياء التراث - بيروت - 1420هـ- 2000م. ابو سعيد خادمى نيز مىنويسد: قَالَ الْبُخَارِيُّ مَا وَضَعْت فِي صَحِيحِي حَدِيثًا إلَّا بَعْدَ غُسْلٍ وَصَلَاةِ رَكْعَتَيْنِ وَصَنَّفْته فِي سِتَّ عَشْرَةَ سَنَةً وَجَعَلْته حُجَّةً فِيمَا بَيْنِي وَبَيْنَ اللَّهِ تَعَالَى وَصَنَّفْته فِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَمَا أَدْخَلْت فِيهِ حَدِيثًا إلَّا بِاسْتِخَارَةٍ وَرَكْعَتَيْنِ فَيَتَيَقَّنُ صِحَّتَهُ. بخارى گفتهاست: در كتاب صحيح خودم نگذاشتم روايتى را مگر بعد از غسل كردن و دو ركعت نماز گزاردن. اين كتاب را در 16 سال نوشتم و آن را حجت بين خودم و خدا قرار دادم و اين كتاب را در مسجد الحرام تصنيف كردم. در اين كتاب وارد نكردم روايتى را مگر بعد از استخاره و دو ركعت نماز تا اينكه به صحت روايت يقين پيدا كردم. الخادمي، أبو سعيد محمد بن محمد (متوفاى 1156هـ) بريقة محمودية، ج1، ص185، طبق برنامه الجامع الكبير. با اين توصيف، بخارى نزديك به هفت هزار بار غسل كرده است؛ البته اگر براى نوشتن روايات تكرارى نيز غسل را تكرار كرده باشد. سلام رسول خدا (ص) به محمد بن اسماعيل بخاري اهل سنت براى بالا بردن شخصيت بخارى و نقل فضائلش از هر راه ممكن وارد شده و چيزى در اين باره كم نگذاشتهاند؛ اما فراموش كردهاند كه نبايد همه را از طريق خواب و تعبير خواب برايش اثبات كنند و شايد چارهاى هم جز اين نبوده و تنها راه ممكن همين راه بودهاست. يكى از فضائل بخارى كه از طريق خواب برايش ثابت شده اين است كه رسول خدا صلى الله عليه وآله توسط شاگردش به او سلام رساندهاست. نووى اين داستان را از فربرى اينگونه نقل كردهاست: وروينا عن أبي عبد الله محمد بن يوسف الفربري رواية صحيح البخاري قال رأيت النبي صلى الله عليه وسلم في النوم فقال أين تريد قلت أريد محمد بن إسماعيل البخاري فقال اقرئه مني السلام. از طريق ابو عبد الله محمد بن يوسف فربرى روايت صحيح بخارى براى ما روايت شدهاست. فربرى مىگويد: رسول خدا صلى الله عليه وسلم را در خواب ديدم به من فرمود: كجا مىخواهى بروي؟ گفتم: نزد محمد بن اسماعيل بخارى. آن حضرت فرمود: سلام مرا به او برسان. النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاى676 هـ)، تهذيب الأسماء واللغات، ج1، ص86، تحقيق: مكتب البحوث والدراسات، ناشر: دار الفكر - بيروت، الطبعة: الأولى، 1996م. نكته تعجب آور اين است كه رسول خدا صلى الله عليه وآله تنها به بخارى سلام خشك و خالى مىفرستد و كدام پيغام ديگرى و تشكر و قدر دانى از زحمات بىشائبه او در جمع آورى احاديث نبوى به عمل نمىآورد!!. بخاري قدم جاي قدم رسول خدا (ص) گذاشت طبق روايت ديگر، فربرى شاگرد بخارى اين بار خود بخارى را در خواب ديده كه پشت سر رسول خدا صلى الله عليه وآله راه مىرفته است؛ اما راه رفتن او به صورت معمولى نبوده؛ بلكه بسيار دقيق، حساب شده و پايش را جاى پاى رسول خدا صلى الله عليه وآله مىگذاشتهاست. نووى روايت را اينگونه نقل كردهاست: وروينا عن الفربري قال رأيت أبا عبد الله محمد بن إسماعيل البخاري رحمه الله في النوم خلف النبي صلى الله عليه وسلم والنبي صلى الله عليه وسلم يمشي كلما رفع قدمه وضع البخاري قدمه في ذلك الموضع. از فربرى روايت شده است كه من محمد بن اسماعيل بخارى را در عالم خواب ديدم كه پشت سر رسول خدا صلى الله عليه وسلم راه مىرفت هر زمانى كه رسول خدا قدمش را بر مىداشت بخارى پايش را جاى قدمش مىگذاشت. النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاى676 هـ)، تهذيب الأسماء واللغات، ج1، ص86، تحقيق: مكتب البحوث والدراسات، ناشر: دار الفكر - بيروت، الطبعة: الأولى، 1996م. ستايش علماي اهل سنت از بخاري از نقل داستانهاى خواب و تعبير خواب كه بگذريم علماى اهل سنت در بيدارى نيز از نويسنده صحيح بخارى تعريف و تمجيدهاى فراوانى كردهاند. بدر الدين عينى كه شارح صحيح بخارى است اينگونه او را مىستايد: الحافظ الحفيظ الشهير المميز الناقد البصير الذي شهدت بحفظه العلماء الثقات واعترفت بضبطه المشايخ الأثبات ولم ينكر فضله علماء هذا الشأن ولا تنازع في صحة تنقيده اثنان الإمام الهمام حجة الإسلام أبو عبد الله محمد بن إسماعيل البخاري أسكنه الله تعالى بحابيح جنانه بعفوه الجاري وقد دون في السنة كتابا فاق على أمثاله وتميز على أشكاله ووشحه بجواهر الألفاظ من درر المعاني ورشحه بالتبويبات الغريبة المباني بحيث قد أطبق على قبوله بلا خلاف علماء الأسلاف والأخلاف. حافظ (كسى كه يك صد هزار حديث حفظ است) داراى حافظه قوى، نامدار و... همان كسىكه علماى موثق به حافظ بودنش شهادت دادهاند و به دقت او، اساتيد فن اعتراف نمودهاند و هيچ يكى از علماى علم روايت منكر فضل او نشدهاند و حتى دو تن از علما در صحت نقد روايت توسط او ترديد نكردهاند.... العيني الغيتابي الحنفي، بدر الدين ابومحمد محمود بن أحمد (متوفاي 855هـ)، عمدة القاري شرح صحيح البخاري، ج1، ص2، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت. ابو سعيد خادمى نيز او را «امير المؤمنين در روايت» قلمداد نموده و تصريح نموده كه همانند او ديده نشدهاست و از قوه حافظه او به اندازهاى تعريف مىكند كه گويا با يك نگاه تمام كتاب را حفظ مىشده است. او مىنويسد: (خ) يَعْنِي خَرَّجَ الْبُخَارِيُّ هُوَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ إسْمَاعِيلَ الْبُخَارِيُّ نِسْبَةً إلَى بُخَارَى بَلْدَةٌ مِنْ بِلَادِ مَا وَرَاءَ النَّهْرِ وُلِدَ فِيهَا وَصَارَ كَالْعَلَمِ لَهُ وَلِكِتَابِهِ وَيُقَالُ لَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ فِي الْحَدِيثِ لِأَنَّهُ لَمْ يُرَ مِثْلُهُ فِي حِفْظِ الْحَدِيثِ وَإِتْقَانِهِ وَفَهْمِ مَعَانِي كِتَابِ اللَّهِ وَسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ وَحِدَّةِ ذِهْنِهِ وَدِقَّةِ نَظَرِهِ وَوُفُورِ فِقْهِهِ وَكَمَالِ زُهْدِهِ وَغَايَةِ وَرَعِهِ وَكَثْرَةِ اطِّلَاعِهِ عَلَى طُرُقِ الْحَدِيثِ وَعِلَلِهِ كَانَ فِي حِفْظِهِ مِائَةُ أَلْفِ حَدِيثٍ صَحِيحٍ وَمِائَتَا أَلْفٍ غَيْرُ صَحِيحٍ مِمَّا يُطْلِقُ السَّلَفُ عَلَيْهِ حَدِيثًا وَفِي صِبَاهُ كَانَ فِي حِفْظِهِ سَبْعُونَ أَلْفَ حَدِيثٍ وَبِنَظَرٍ وَاحِدٍ يَحْفَظُ مَا فِي الْكِتَابِ. (خ) اشاره به اين است كه بخارى روايت را آورده است. بخارى كنيه اش ابو عبدالله نامش محمد فرزند اسماعيل بخارى است. بخارى منسوب به بخارا است كه شهرى از شهرهاى ماوراء النهر. بخارى در آن جا به دنيا آمد و بخارى براى او و كتابش علم شد. به بخارى «اميرالمؤمنين در حديث» گفته مىشود؛ چرا كه همانند او در حفظ و نگهدارى روايت، فهم معناى كتاب خدا و سنت رسول خدا تيز هوشى، دقت نظر، فهم زياد، كمال زهد، نهايت ورع، اطلاعات فراوان او به طرق روايات و علل آن، ديده نشدهاست. او تعداد صدهزار روايت صحيح و دويست هزار روايت غير صحيح را حفظ بود. او در كودكى هفتاد هزار روايت را حفظ بود و با يك نگاه تمام كتاب را حفظ مىكرد. الخادمي، أبو سعيد محمد بن محمد (متوفاى 1156هـ) بريقة محمودية، ج1، ص185، طبق برنامه الجامع الكبير. ملا على قارى در كتاب «مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح»، از سيد جمال الدين محدث نقل مىكند: قال السيد جمال الدين المحدث: يقال له أمير المؤمنين في الحديث وناصر الأحاديث النبوية وناشر المواريث المحمدية، قيل: لم ير في زمانه مثله من جهة حفظ الحديث واتقانه وفهم معاني كتاب الله وسنة رسوله، ومن حيثية حدة ذهنه، ودقة نظره ووفور فقهه، وكمال زهده وغاية ورعه، وكثرة اطلاعه على طرق الحديث وعلله، وقوة اجتهاده واستنباطه. سيد جمال الدين محدث گفتهاست: به بخارى امير المؤمنين در روايت، ياور روايات نبوى، نشر دهنده ميراث هاى محمدى گفته شده است. گفته در زمان بخارى همانند او در حفظ روايت، و پا برجايى روايت، و دانستن معناى كتاب خدا و سنت رسول خدا...... ديده نشدهاست. ملا علي القاري، نور الدين أبو الحسن علي بن سلطان محمد الهروي (متوفاى1014هـ)، مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح، ج1، ص57، تحقيق: جمال عيتاني، ناشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1422هـ - 2001م. نووى در كتاب «تهذيب الأسماء واللغات» اعتراف احمد بن حنبل را در مورد بخارى نقل كردهاست: وروينا عن الإمام أحمد بن حنبل قال ما اخرجت خراسان مثل محمد بن إسماعيل. از امام احمد بن حنبل روايت شده كه او گفتهاست: خراسان فردى همانند محمد بن اسماعيل بيرون ندادهاست. النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاى676 هـ)، تهذيب الأسماء واللغات، ج1، ص86، تحقيق: مكتب البحوث والدراسات، ناشر: دار الفكر - بيروت، الطبعة: الأولى، 1996م. به همين مقدار در نقل فضائل خود محمد بن اسماعيل بخارى و كتابش بسنده مىكنيم. ب. مسلم بن الحجاج نيشابوري مسلم نيشابورى بعد از محمد بن اسماعيل بخارى حائز دومين رتبه اعتبار در ميان محدثان اهل سنت است. از اين جهت لازم است به مهمترين مطالبى كه در باره او گفته شده نيز اشاره شود. شخصيت علمي مسلم بن حجاج نيشابورى از جهت نسب نيشابورى و لى در ميان عرب بزرگ شده و از محضر افرادى همچون محمد بن اسماعيل بخارى استفاده كردهاست و در نهايت يكى از بزرگان و پيشوايان روايت اهل سنت شد. نووى در باره او مىنويسد: أبو الحسين مسلم بن الحجاج بن مسلم القشيرى نسبا النيسابورى وطنا عربى صليبة وهو أحد أعلام أئمة هذا الشأن وكبار المبرزين فيه وأهل الحفظ والاتقان والرحالين فى طلبه إلى أئمة الاقطار والبلدان والمعترف له بالتقدم فيه بلا خلاف عند أهل الحذق والعرفان والمرجوع إلى كتابه والمعتمد عليه فى كل الازمان. ابو الحسين مسلم بن حجاج بن مسلم قشيرى از جهت نسب نيشابورى و از نگاه مسكن عربى بودهاست. مسلم يكى از بزرگان و پيشوايان و تلاشگران عرصه روايت، و اهل حفظ و اتقان و در جستجوى روايات به سوى پيشوايان روايت در شهرها سفر كردهاست.... النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاى676 هـ)، شرح النووي علي صحيح مسلم، ج1، ص10، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، الطبعة الثانية، 1392 هـ. ذهبى در كتاب «سير أعلام النبلاء»، مىنويسد: مسلم (ت) هو الإمام الكبير الحافظ المجود الحجة الصادق أبو الحسين مسلم ابن الحجاج بن مسلم بن ورد بن كوشاذ القشيري النيسابوري صاحب الصحيح. مسلم پيشواى بزرگ، حافظ ستوده و حجت راستگو ابو الحسن مسلم بن حجاج... صاحب كتاب صحيح است. الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى748 هـ)، سير أعلام النبلاء، ج12، ص557، تحقيق: شعيب الأرنؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ. يكي از حافظان چهارگانه در روايت ديگر كه از محمد بن بشار نقل شده او در اين دنيا چهار تن را به عنوان «حفاظ دنيا» معرفى كرده كه يكى از آنان مسلم نيشابورى است. خطيب بغدادى در كتاب «تاريخ بغداد» روايت را اينگونه نقل كردهاست: وأخبرني الحسن قال أنبأنا محمد بن أبى بكر قال أنبأنا أبو شجاع الفضيل بن العباس بن الخصيب التميمي قال نبأنا أبو قريش محمد بن جمعة بن خلف قال سمعت بندارا محمد بن بشار يقول حفاظ الدنيا أربعة أبو زرعة بالري ومسلم بن الحجاج بنيسابور وعبد الله بن عبد الرحمن الدارمي بسمرقند ومحمد بن إسماعيل البخاري ببخارى. بندار مىگويد: از محمد بن بشار شنيدم كه مىگفت: حفاظ دنيا چهار نفر هستند: ابو زرعه در رى، مسلم بن حجاج در نيشابور، عبد الله بن عبد الرحمن دارمى در سمرقند و محمد بن اسماعيل بخارى در بخارا. ابن النجار البغدادي، محب الدين أبي عبد الله محمد بن محمود بن الحسن (متوفاى 643هـ)، ذيل تاريخ بغداد، ج2، ص16، ناشر:دار الكتب العلمية - لبنان / بيروت. اين مطلب در بسيارى از كتابهاى اهل سنت با آدرس ذيل آمدهاست: النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاى676 هـ)، تهذيب الأسماء واللغات، ج1، ص87، تحقيق: مكتب البحوث والدراسات، ناشر: دار الفكر - بيروت، الطبعة: الأولى، 1996م. المزي، ابوالحجاج يوسف بن الزكي عبدالرحمن (متوفاى742هـ)، تهذيب الكمال، ج15، ص214، تحقيق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولى، 1400هـ – 1980م. الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى748 هـ)، سير أعلام النبلاء، ج12، ص226، تحقيق: شعيب الأرنؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ. القنوجي البخاري، أبو الطيب السيد محمد صديق خان بن السيد حسن خان (متوفاى1307هـ)، الحطة في ذكر الصحاح الستة، ج1، ص242، ناشر: دار الكتب التعليمية - بيروت، الطبعة: الأولى 1405هـ/ 1985م. تقدم مسلم از ديدگاه ابو زرعه و ابو حاتم مسلم بن حجاج نيشابورى در زمان خودش در زمينه روايت و علوم حديث شهرت بسيار داشت به گونهاى كه ابو زرعه و ابو حاتم، مسلم را بر ديگران مقدم مىداشتند. اين مطلب را نووى در شرح صحيح مسلم اينگونه نقل كردهاست: قال الحاكم أبو عبد الله حدثنا أبو الفضل محمد بن إبراهيم قال سمعت أحمد بن سلمة يقول رأيت أبا زرعة وأبا حاتم يقدمان مسلم بن الحجاج فى معرفة الصحيح على مشايخ عصرهما وفى رواية فى معرفة الحديث. محمد بن فضل مىگويد: از احمد بن سلمه شنيدم كه مىگفت: ابوزرعه و ابو حاتم مسلم بن حجاج را در شناخت روايات صحيح بر مشايخ عصرش مقدم مىدانستند. النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاى676 هـ)، شرح النووي علي صحيح مسلم، ج1، ص10، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، الطبعة الثانية، 1392 هـ. در اين جا مناسب كه ديدگاه نووى شارح صحيح مسلم را نيز بدانيم. او مىگويد: قلت: ومن حقق نظره فى صحيح مسلم رحمه الله واطلع على ما أورده فى أسانيده وترتيبه وحسن سياقته وبديع طريقته من نفائس التحقيق وجواهر التدقيق وأنواع الورع والاحتياط والتحرى فى الرواية وتلخيص الطرق واختصارها وضبط متفرقها وانتشارها وكثرة اطلاعه واتساع روايته وغير ذلك مما فيه من المحاسن والاعجوبات واللطائف الظاهرات والخفيات علم أنه امام لا يلحقه من بعد عصره وقل من يساويه بل يدانيه من أهل وقته ودهره وذلك فضل الله يؤتيه من يشاء والله ذو الفضل العظيم. كسيكه در باره صحيح مسلم تحقيق كند و در سند، ترتيب سند، زيبايى سياق، نو بودن روش، جوهر و اصل تحقيق، انواع پرهيزگارى و احتياط و تسلط در روايت، خلاصه كردن طرق، ظبط متفرقات و انتشارآن، وسعت اطلاع بر روايت و بسيارى از چيزهاى ديگرى كه محسنات و لطائف ظاهرى و پنهانى است، مىبيند كه او پيشوايى بوده كه بعد از او چنين كسى نمىآيد و در ميان اهل عصرش بسيار اندك خواهد بود كسانىكه همطراز او بوده باشند، و اين از فضل خداوند است كه به هركه بخواهد عنايت مىكند و خداوند صاحب فضل بزرگ است. النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاى676 هـ)، شرح النووي علي صحيح مسلم، ج1، ص11، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، الطبعة الثانية، 1392 هـ. در زير آسمان كتابي صحيح تر از كتاب مسلم نيست آن چه تا كنون گفته شد راجع به شخصيت علمى مسلم نيشابورى بود؛ اما در تعريف از كتاب صحيحش نيز علماى اهل سنت سخنان بسيارى گفتهاند. از جمله نووى مىگويد: تدوين اين كتاب صحيح از عنايت ويژه خداوند بودهاست: وصنف مسلم رحمه الله فى علم الحديث كتبا كثيرة منها هذا الكتاب الصحيح الذى من الله الكريم وله الحمد والنعمة والفضل والمنة به على المسلمين وأبقى لمسلم به ذكرا جميلا وثناء حسنا إلى يوم الدين. مسلم رحمه الله در علم روايت كتابهاى بسيارى را تأليف كرده است از جمله آن اين كتاب صحيح است كه منتى از جانب خداوند كريم است و تمام حمد براى خداونداست.... النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاى676 هـ)، شرح النووي علي صحيح مسلم، ج1، ص10، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، الطبعة الثانية، 1392 هـ. به نقل خطيب بغدادى، حسين بن على نيشابورى مىگويد: در زير آسمان كتابى صحيح تر از كتاب مسلم نيست: خطيب بغدادى در كتاب «الجامع لأخلاق الراوى وآداب السامع» مىنويسد: 1563 حدثني ابوالقاسم عبد الله بن أحمد بن علي السوذرجاني قال سمعت محمد بن إسحاق بن مندة يقول سمعت أبا علي الحسين بن علي النيسابوري يقول ما تحت اديم السماء اصح من كتاب مسلم بن الحجاج في علم الحديث. محمد بن اسحاق بن منده مىگويد: از ابو على نيشابورى شنيدم كه مى گفت: در زير اين آسمان، كتابى صحيح تر از كتاب مسلم نيست. البغدادي، ابوبكر أحمد بن علي بن ثابت الخطيب (متوفاى463هـ)، الجامع لأخلاق الراوي وآداب السامع، ج2، ص185، تحقيق: د. محمود الطحان، ناشر: مكتبة المعارف - الرياض – 1403هـ سخن ابو على حسين نيشابورى را بسيارى از علماى ديگر اهل سنت نقل كردهاند: ابن أثير الجزري، المبارك بن محمد ابن الأثير (متوفاى544هـ)، معجم جامع الأصول في أحاديث الرسول، ج1، ص188، طبق برنامه الجامع الكبير. ابن النجار البغدادي، محب الدين أبي عبد الله محمد بن محمود بن الحسن (متوفاى 643هـ)، ذيل تاريخ بغداد، ج13، ص101، ناشر:دار الكتب العلمية - لبنان / بيروت. السمعاني، أبي سعيد عبد الكريم بن محمد ابن منصور التميمي (متوفاي562هـ)، الأنساب، ج4، ص503، تحقيق: عبد الله عمر البارودي، دار النشر: دار الفكر - بيروت، الطبعة: الأولى 1998م ابن عساكر الدمشقي الشافعي، أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله،(متوفاى571هـ)، تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل، ج14، ص275، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ناشر: دار الفكر - بيروت - 1995. الشيباني الجزري، أبو الحسن علي بن أبي الكرم محمد بن محمد (متوفاي630هـ)، اللباب في تهذيب الأنساب، ج3، ص38، دار النشر: دار صادر - بيروت - 1400هـ - 1980م الكردي الشهرزوري، أبو عمرو عثمان بن عبد الرحمن بن عثمان (متوفاى643هـ)، علوم الحديث (مقدمة ابن الصلاح)، ج1، ص19، تحقيق: نور الدين عتر، ناشر: دار الفكر المعاصر - بيروت - 1397هـ - 1977م. و.... صحيح مسلم مايه نجات ابو علي زغوري شد خطيب بغدادى خوابى را از ابو سعيد بن يعقوب نقل مىكند كه او ابو على زغورى را (كه يكى از ارادتمندان به صحيح مسلم بوده) در خواب ديده كه در دستش يك جلد كتاب صحيح مسلم بود در خيابان حيره راه مىرفت. از او سؤال كرد خداوند با تو چه كار كرد؟ او در جواب گفت به خاطر كتاب صحيح مسلم نجات پيدا كردم: أخبرني بن يعقوب أخبرنا محمد بن نعيم قال سمعت عمر بن أحمد الزاهد يقول سمعت الثقة من أصحابنا وأكثر ظني انه أبو سعيد بن يعقوب يقول رأيت فيما يرى النائم كأن أبا علي الزغوري يمضي في شارع الحيرة وبيده جزء من كتاب مسلم يعني بن الحجاج فقلت له ما فعل الله بك فقال نجوت بهذا وأشار إلى ذلك الجزء. ابن النجار البغدادي، محب الدين أبي عبد الله محمد بن محمود بن الحسن (متوفاى 643هـ)، ذيل تاريخ بغداد، ج13، ص101، ناشر:دار الكتب العلمية - لبنان / بيروت. اين قضيه را ابن عساكر در «تاريخ مدينة دمشق» نيز آورده است: ابن عساكر الدمشقي الشافعي، أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله،(متوفاى571هـ)، تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل، ج58، ص92، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ناشر: دار الفكر - بيروت - 1995. عثمان كردى شهروزى در كتاب «صيانة صحيح مسلم من الإخلال والغلط» آورده است كه ابو على زعورى در خيابان حيره راه مىرفت در حالى كه گريه مىكرد و در دستش يك جلد از كتاب مسلم بود: كأن أبا علي الزغوري يمشي في شارع الحيرة ويبكي وبيده جزء من كتاب مسلم فقلت له ما فعل الله بك؟ فقال نجوت بهذا وأشار إلى ذلك الجزء. آنگاه ابو على زغورى را اينگونه معرفى كرده است: أبو علي هذا هو محمد بن عبد العزيز الزغوري بفتح الزاي وضم الغين المعجمة وبعدها واو ساكنة ثم راء مهملة وكانت له عناية بصحيح مسلم والتخريج عليه وشارع الحيرة هو بنيسابور نفعنا الله الكريم بالدأب كما نفعه آمين والله أعلم. ابو على همان محمد بن عبد العزيز زغورى است... او توجه ويژه نسبت به صحيح مسلم داشت. شارع حيره نيز در نيشابور است خداوند ما را با اين ادب نفع دهد همانگونه كه او را نفع بخشيد. الكردي الشهرزوري، أبو عمرو عثمان بن عبد الرحمن بن عثمان (متوفاى643هـ)، صيانة صحيح مسلم من الإخلال والغلط وحمايته من الإسقاط والسقط، ج1، ص71، تحقيق: موفق عبدالله عبدالقادر، ناشر: دار الغرب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الثانية 1408هـ. همانگونه كه در ابتدا متذكر شديم از اينكه علماى اهل سنت رتبه مسلم را پس از رتبه بخارى مىدانند و طبيعتا كتابش را نيز از جهت اعتبار در رتبه دوم قرار دادهاند، فضيلت زيادى براى مسلم نقل نكردهاند، همانگونه كه فضيلت عثمان بن عفان در مقايسه با فضائل ابوبكر و عمر در كتابهاى اهل سنت اندك ذكر شدهاست. ما هم در اين قسمت به همين مقدار در باره اين نويسندگان مشهور بسنده مىكنيم. تعداد روايات مسلم: در باره تعداد روايت صحيح مسلم نيز اختلاف وجود دارد، برخى تعداد آن را دوازه هزار و برخى ديگر 7275 روايت بدون مكررات ذكر كردهاند. شمس الدين ذهبى در سير أعلام النبلاء و تاريخ الإسلام به نقل از أحمد بن سلمه مىنويسد كه تعداد روايات مسلم دوازه هزار روايت است: قال أحمد بن سلمة كنت مع مسلم في تأليف صحيحه خمس عشرة سنة قال وهو اثنا عشر ألف حديث. احمد بن سلمه گفت: من مسلم را در تأليف صحيحش پانزده سال همراهى كرد. اين كتاب دوازه هزار حديث داشت. الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفاي748هـ)، سير أعلام النبلاء، ج 12، ص 566، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ؛ الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفاي748هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج 20، ص 186، تحقيق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م؛ الأتابكي، جمال الدين أبي المحاسن يوسف بن تغري بردى (متوفاي874هـ)، النجوم الزاهرة في ملوك مصر والقاهرة، ج 3، ص 33، ناشر: وزارة الثقافة والإرشاد القومي – مصر. اما حاجى خليفه به نقل از خود مسلم مىنويسد كه بدون تكرار چهار هزار و با مكررات هفت و دويست و هفتاد و پنج حديث در صحيح مسلم وجود دارد: وروى عن مسلم ان كتابه أربعة آلاف حديث أصول دون المكررات وبالمكررات سبعة آلاف ومائتان وخمسة وسبعون حديثا از مسلم نقل شده است كه كتاب حاوى چهار هزار حديث اصلى (بدون روايات تعليقى و تبعي) بدون مكرارت است و با مكررات هفت هزار و دويست هفتاد و پنج روايت مىشود. القسطنطيني الرومي الحنفي، مصطفي بن عبدالله (معروف به حاجي خليفه) (متوفاي1067هـ)، كشف الظنون عن أسامي الكتب والفنون، ج 1، ص 556، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1413 – 1992؛ الجزائري الدمشقي، طاهر بن صالح بن أحمد (متوفاي: 1338هـ)، توجيه النظر إلي أصول الأثر، ج 1، ص 234، تحقيق: عبد الفتاح ابوغدة، ناشر: مكتبة المطبوعات الإسلامية - حلب، الطبعة: الأولى، 1416هـ ـ 1995م. كردى شهرزورى هم مىنويسد كه روايات مسلم بدون تكرار چهار هزار روايت است: روينا عن أبي قريش الحافظ رحمه الله وإيانا قال كنت عند أبي زرعة الرازي فجاء مسلم بن الحجاج فسلم عليه وجلس ساعة فتذاكرا فلما أن قام قلت له هذا جمع أربعة آلاف حديث في الصحيح فقال أبو زرعة فلمن ترك الباقي أراد والله أعلم إن كتابه هذا أربعة آلاف حديث أصول دون المكررات. از أبى قريش حافظ براى ما روايت شده است كه من نزد ابوزرعه رازى بودم كه مسلم بن حجاج وارد شد و سلام كرد و ساعتى نشست، آن دو با هم گفتگو كردند و هنگامى كه بلند من گفتم: اين همان شخصى است كه چهار هزار حديث را در صحيح خود جمع كرده ابوزرعه گفت: باقى روايات را براى چه كسى گذاشته است خدا مىداند. اين كتاب او چهار هزار حديث اصلى بدون مكررات دارد. الكردي الشهرزوري، أبو عمرو عثمان بن عبد الرحمن بن عثمان (متوفاي643هـ)، صيانة صحيح مسلم من الإخلال والغلط وحمايته من الإسقاط والسقط، ج 1، ص 101، تحقيق: موفق عبدالله عبدالقادر، ناشر: دار الغرب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الثانية، 1408هـ؛ النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاي676 هـ)، شرح النووي علي صحيح مسلم، ج 1، ص 21، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، الطبعة الثانية، 1392 هـ؛ فصل دوم؛ گفتار علماي اهل سنت در مورد صحيحين براى اينكه ميزان صحت و سقم روايات اين دو كتاب و اعتبار آنها روشن شود، در فصل نخست گفتارها و اظهار نظرهاى استوانههاى علمى اهل سنت را در مورد اين دو كتاب بر مىشماريم؛ البته علماء و بزرگان اهل سنت در تأييد و صحت اين دو كتاب، تعبيرات مختلف و متفاوتى دارند كه آن را به صورت ذيل دسته بندى كرده و تقديم خوانندگان عزيز مىنماييم: ا. صحيح بخاري كتاب رسول خدا (ص) مهمترين تعبيرى كه در مورد صحيح بخارى در منابع اهل سنت به چشم مىخورد اين است كه صحيح بخارى «كتاب رسول خدا» صلى الله عليه وآله است. انصارى هروى معروف به شيخ الاسلام در كتاب «ذم الكلام و اهله» روايتى را نقل كرده كه ابو زيد مزورى از فقهاى زمان خودش رسول خدا صلى الله عليه وآله را در خواب ديد و حضرت از او گلايه نمود كه چرا كتاب آن حضرت را تدريس نمىكند. وى از رسول خدا سؤال نمود كتاب شما كدام است؟ حضرت فرمود: كتاب من جامع محمد بن اسماعيل است. متن روايت اينگونه است: أخبرنا أحمد بن محمد بن إسماعيل المهروني سمعت خالد بن عبد الله المروزي سمعت أبا سهل محمد بن أحمد المروزي سمعت أبا زيد المروزي الفقيه يقول كنت نائما بين الركن والمقام فرأيت النبي صلى الله عليه وسلم في المنام فقال لي يا أبا زيد إلى متى تدرس كتاب الشافعي ولا تدرس كتابي فقلت يا رسول الله وما كتابك قال جامع محمد بن إسماعيل. احمد بن محمد بن اسماعيل مهرونى مىگويد: از خالد بن عبد الله مروزى شنيدم كه او از ابو سهل محمد بن احمد مروزى شينده كه ابو زيد مروزى گفته است: من در ميان ركن و مقام خواب بودم رسول خدا صلى الله عليه وآله را در خواب ديدم، حضرت به من فرمود: اى ابو زيد! تا چه زمانى كتاب شافعى را تدريس مىكنى و چرا كتاب مرا تدريس نمىكني؟ عرض كردم يا رسول الله كتاب شما كدام است؟ فرمود: جامع محمد بن اسماعيل بخارى. الأنصاري الهروي، شيخ الإسلام أبو إسماعيل عبد الله بن محمد (متوفاى481هـ)، ذم الكلام وأهله، ج2، ص190، تحقيق: عبد الرحمن عبد العزيز الشبل، ناشر: مكتبة العلوم والحكم - المدينة المنورة، الطبعة: الأولى 1418هـ ـ 1998م. بسيارى از علماى اهل سنت نيز اين روايت را نقل كردهاند: النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاى676 هـ)، تهذيب الأسماء واللغات، ج2، ص517، تحقيق: مكتب البحوث والدراسات، ناشر: دار الفكر - بيروت، الطبعة: الأولى، 1996م. الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى748 هـ)، سير أعلام النبلاء، ج12، ص438، و ج16، ص314، تحقيق: شعيب الأرنؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ. الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى748 هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج26، ص505، تحقيق: د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م. العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاى852هـ)، هدي الساري مقدمة فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج1، ص 489، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، محب الدين الخطيب، ناشر:دار المعرفة - بيروت – 1379هـ. ملا علي القاري، نور الدين أبو الحسن علي بن سلطان محمد الهروي (متوفاى1014هـ)، مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح، ج1، ص64، تحقيق: جمال عيتاني، ناشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1422هـ - 2001م. الدهلوي، الإمام أحمد المعروف بشاه ولي الله ابن عبد الرحيم (متوفاى 1176هـ)، حجة الله البالغة، ج1، ص318، ناشر: دار الكتب الحديثة - مكتبة المثني - القاهرة - بغداد، تحقيق: سيد سابق. القنوجي البخاري، أبو الطيب السيد محمد صديق خان بن السيد حسن خان (متوفاى1307هـ)، الحطة في ذكر الصحاح الستة، ج1، ص177، ناشر: دار الكتب التعليمية - بيروت، الطبعة: الأولى 1405هـ/ 1985م. صحت سند روايت از ديدگاه علماي اهل سنت همانطورىكه ملاحظه مىشود ابو زيد مروزى كه يكى از فقهاى برجسته اين خواب ديده و براى ابو سهل نقل كردهاست. از ديدگاه علماى اهل سنت هم اين شخص مورد تأييد و نيز اين روايت توثيق شدهاست. ابن حجر عسقلانى بعد از نقل اين روايت مىنويسد: قلت: إسناد هذه الحكاية صحيح ورواتها ثقات أئمة وأبو زيد من كبار الشافعية له وجه في المذهب وقد سمع صحيح البخاري من الفربري وحدث به عنه وهو أجل من حدث به عن الفربري. سند اين حكايت صحيح و راويان آن از پيشوايان موثق هستند. و ابو زيد از بزرگان شافعيه است كه در اين مذهب از جايگاه خاصى برخوردار است. ابوزيد صحيح بخارى را از فربرى شنيده و از وى روايت نقل كرده و او بهترين كسىاست كه از فربرى روايت كردهاست. العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاى852هـ)، تغليق التعليق، ج5، ص422، تحقيق: سعيد عبد الرحمن موسى القزقي، ناشر: المكتب الإسلامي، دار عمار - بيروت، عمان - الأردن، الطبعة: الأولى1405 حجيت اين خواب براي اهل سنت يكى از رواياتى كه تقريبا در تمامى جوامع روايى اهل سنت آمدهاست، اين مضمون است كه پيامبر صلى الله عليه وآله فرمودهاند: هركس من را در خواب ببيند، در واقع خود من را ديده است؛ زيرا شيطان نمىتواند خود را به شكل من در بياورد. اين روايت از طرق متعدد ذيل نقل شدهاست: 1. از طريق ابو هريره: اسماعيل بخارى، مسلم نيشابورى و ابن ماجه از معروف ترين علماى حديث اهل سنت اين روايت را نقل كردهاند: 110 حدثنا مُوسَى قال حدثنا أبو عَوَانَةَ عن أبي حَصِينٍ عن أبي صَالِحٍ عن أبي هُرَيْرَةَ عن النبي صلى الله عليه وسلم قال تَسَمَّوْا بِاسْمِي ولا تَكْتَنُوا بِكُنْيَتِي وَمَنْ رَآنِي في الْمَنَامِ فَقَدْ رَآنِي فإن الشَّيْطَانَ لَا يَتَمَثَّلُ في صُورَتِي وَمَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّدًا فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ من النَّارِ. ابو هريره مىگويد: رسول خدا صلى الله عليه وسلم فرمود: به اسم من نام گذارى كنيد نه به كنيه من. و كسىكه مرا در خواب ببيند گويا مرا ديده است؛ چرا شيطان نمىتوان خود را به شكل من در بياورد و كسىكه از روى عمد بر من دروغ ببندند خداوند نشيمن گاه او را از آتش پر سازد. البخاري الجعفي، ابوعبدالله محمد بن إسماعيل (متوفاى256هـ)، صحيح البخاري، ج1، ص52، و ج5، ص2290، تحقيق: د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987. النيسابوري القشيري، ابوالحسين مسلم بن الحجاج (متوفاى261هـ)، صحيح مسلم، ج4، ص1775، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت. القزويني، ابوعبدالله محمد بن يزيد (متوفاى275هـ)، سنن ابن ماجه، ج2، ص1284، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار الفكر - بيروت. 2. از طريق انس: طريق دوم روايت انس بن مالك است: 6593 حدثنا مُعَلَّى بن أَسَدٍ حدثنا عبد الْعَزِيزِ بن مُخْتَارٍ حدثنا ثَابِتٌ الْبُنَانِيُّ عن أَنَسٍ رضي الله عنه قال قال النبي صلى الله عليه وسلم من رَآنِي في الْمَنَامِ فَقَدْ رَآنِي فإن الشَّيْطَانَ لَا يَتَخَيَّلُ بِي وَرُؤْيَا الْمُؤْمِنِ جُزْءٌ من سِتَّةٍ وَأَرْبَعِينَ جُزْءًا من النُّبُوَّةِ انس مىگويد: رسول خدا صلى الله عليه وسلم فرمود: كسىكه مرا در خواب ببيند، گويا من را ديدهاست؛ چرا كه شيطان به شكل من تصور هم نمىشود و خواب مؤمن يك جزأ از چهل و شش جزء نبوت است. البخاري الجعفي، ابوعبدالله محمد بن إسماعيل (متوفاى256هـ)، صحيح البخاري، ج6، ص2568، تحقيق: د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987. 3. از طريق جابر بن عبد الله انصاري: در طريق ديگر اين روايت جابر بن عبد الله انصارى قرار دارد: 2268 وحدثني محمد بن حَاتِمٍ حدثنا رَوْحٌ حدثنا زكريا بن إسحاق حدثني أبو الزُّبَيْرِ أَنَّهُ سمع جَابِرَ بن عبد اللَّهِ يقول قال رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم من رَآنِي في النَّوْمِ فَقَدْ رَآنِي فإنه لَا يَنْبَغِي لِلشَّيْطَانِ أَنْ يَتَشَبَّهَ بِي. جابر مىگويد: رسول خدا صلى الله عليه وسلم فرمود: كسىكه مرا در خواب ببيند، به تحقيق مرا ديدهاست؛ چرا كه شايسته نيست كه شيطان خود را شبيه من در بياورد. النيسابوري القشيري، ابوالحسين مسلم بن الحجاج (متوفاى261هـ)، صحيح مسلم، ج4، ص1776، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت. القزويني، ابوعبدالله محمد بن يزيد (متوفاى275هـ)، سنن ابن ماجه، ج2، ص1284، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار الفكر - بيروت. 4. از طريق عبد الله بن مسعود: عبد الله بن مسعود يكى ديگر افرادى است كه در طريق اين رويت قرار دارد: 3900 حدثنا عَلِيُّ بن مُحَمَّدٍ ثنا وَكِيعٌ عن سُفْيَانَ عن أبي إسحاق عن أبي الْأَحْوَصِ عن عبد اللَّهِ عن النبي صلى الله عليه وسلم قال من رَآنِي في الْمَنَامِ فَقَدْ رَآنِي في الْيَقَظَةِ فإن الشَّيْطَانَ لَا يَتَمَثَّلُ على صُورَتِي عبد الله بن مسعود مىگويد: رسول خدا صلى الله عليه وسلم فرمود: كسىكه مرا در خواب ببيند، به تحقيق مرا در بيدارى ديدهاست؛ چرا كه به شكل من نمىتواند خودش را در بياورد. القزويني، ابوعبدالله محمد بن يزيد (متوفاى275هـ)، سنن ابن ماجه، ج2، ص1284، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار الفكر - بيروت. ابن ماجه قزوينى در صفحه اين كتابش بعد از اين كه روايت ابن مسعود را ذكر مىكند مىگويد: در اين باب از طريق ابو هريره، ابو قتاده، ابن عباس، ابو سعيد خدرى، جابر بن عبد الله، انس بن مالك، ابو مالك اشجعى، ابو بكره و ابو جحفه روايت نقل شده و اين روايت صحيح است: 2276 حدثنا محمد بن بَشَّارٍ حدثنا عبد الرحمن بن مَهْدِيٍّ حدثنا سُفْيَانُ عن أبي إسحاق عن أبي الْأَحْوَصِ عن عبد اللَّهِ عن النبي صلى الله عليه وسلم قال من رَآنِي في الْمَنَامِ فَقَدْ رَآنِي فإن الشَّيْطَانَ لَا يَتَمَثَّلُ بِي قال وفي الْبَاب عن أبي هُرَيْرَةَ وَأَبِي قَتَادَةَ وبن عَبَّاسٍ وَأَبِي سَعِيدٍ وَجَابِرٍ وَأَنَسٍ وَأَبِي مَالِكٍ الْأَشْجَعِيِّ عن أبيه وَأَبِي بَكْرَةَ وَأَبِي جُحَيْفَةَ قال أبو عِيسَى هذا حَدِيثٌ حَسَنٌ صَحِيحٌ. القزويني، ابوعبدالله محمد بن يزيد (متوفاى275هـ)، سنن ابن ماجه، ج2، ص535، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار الفكر - بيروت. 5. از طريق ابو سعيد خدري: ابو سعيد خدرى نيز از رسول خدا صلى الله عليه وآله روايت كردهاست: 3903 حدثنا أبو بَكْرِ بن أبي شَيْبَةَ وأبو كُرَيْبٍ قالا ثنا بَكْرُ بن عبد الرحمن ثنا عِيسَى بن الْمُخْتَارِ عن بن أبي لَيْلَى عن عَطِيَّةَ عن أبي سَعِيدٍ عن النبي صلى الله عليه وسلم قال من رَآنِي في الْمَنَامِ فَقَدْ رَآنِي فإن الشَّيْطَانَ لَا يَتَمَثَّلُ بِي. القزويني، ابوعبدالله محمد بن يزيد (متوفاى275هـ)، سنن ابن ماجه، ج2، ص1284، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار الفكر - بيروت. 6. از طريق ابن عباس: ابن ماجه از طريق ابن عباس نيز روايت را نقل كردهاست: 3905 حدثنا محمد بن يحيى ثنا أبو الْوَلِيدِ قال أبو عَوَانَةَ ثنا عن جَابِرٍ عن عَمَّارٍ هو الدُّهْنِيُّ عن سَعِيدِ بن جُبَيْرٍ عن بن عَبَّاسٍ قال قال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم من رَآنِي في الْمَنَامِ فَقَدْ رَآنِي فإن الشَّيْطَانَ لَا يَتَمَثَّلُ بِي. القزويني، ابوعبدالله محمد بن يزيد (متوفاى275هـ)، سنن ابن ماجه، ج2، ص1285، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار الفكر - بيروت. و البانى وهابى نيز در السلسلة الصحيحة ج 6، ص513 در ذيل شماره 2729 اين روايت را صحيح مىداند؛ بنا بر اين، يكى از علماى اهل سنت، پيامبر صلى الله عليه وآله را در خواب ديدهاست كه فرمودند صحيح بخارى كتاب من است ! و وى قطعاً پيامبر صلى الله عليه وآله را ديدهاست؛ چون خواب رسول خدا صلى الله عليه وآله براى اهل سنت حجيت دارد؛ پس به گفته خود رسول خدا صلى الله عليه وآله، اين كتاب، براى خود حضرت است و ممكن نيست اشتباه باشد ! شاهدي ديگر؛ رسول خدا (ص) صحيح بخاري ومسلم را تأييد و نقل رواياتش را براي شيخ عبد المعطي تونسي اجازه ميدهد مرحوم ميرحامد حسين، در كتاب استقصاء الإفحام ج2، ص868 به نقل از شاهولى الله دهلوى در كتاب «رسالة الدرّ الثمين فى مبشّرات النبى الأمين، الحديث الثالث والثلاثون» اين چنين مىنويسد: أخبرني الشيخ محمد بن عبد الرحمن الخطاب شارح مختصر الخليل قال: مشينا مع شيخنا العارف بالله تعالى الشيخ عبد المعطي التونسي لزيارة النبي صلى الله عليه وسلم فلما قربنا من الروضة الشريفة ترجّلنا، فجعل الشيخ عبد المعطي يمشي خطوات ويقف، حتى وقف تجاه القبر الشريف فتكلم بكلام لم نفهمه، فلما انصرف سألناه عن وقفاته فقال: كنت أطلب الإذن من رسول الله صلى الله عليه وسلم في القدوم عليه، فإذا قال لي أقدم قدمت ساعة ثم وقفت، وهكذا حتى وصلت إليه فقلت: يا رسول الله أكلما روى البخاري عنك صحيح؟ فقال: صحيح. فقلت له: أرويه عنك يا رسول الله؟ قال: أروه عني. وقد أجاز الشيخ عبد المعطي ـ نفعنا الله به ـ الشيخ محمد الخطّاب يرويه عنه. شيخ محمد بن عبدالرحمن خطاب شارح مختصر الخليل مىگويد: من با استادم شيخ عبدالمعطى تونسى به زيارت حرم مطهر حضرت رسول اکرم (صلى الله عليه و آله وسلم) مشرف شدم، ديدم استادم برخلاف معمول در ميان حرم مطهر چند قدم بر ميدارد و چند لحظه توقف ميکند و به اين صورت به قبر شريف نزديک شد و در مقابل قبر جملاتى ميگفت که من مضمون آن را نفهميدم، پس از مراجعت از زيارت قبر شريف از جريان توقف و گفتگوى غير متعارف او سؤال نمودم، او در جواب من گفت: من براى وارد شدن به حرم مطهر و زيارت حضرت رسول(صلى الله عليه و آله وسلم) از خود آن حضرت اجازه خواستم تا اين که اجازه داد و وارد شدم و به آن حضرت نزديک شدم و عرض کردم: يا رسول الله! تمام احاديثى که بخارى از شما نقل نموده است صحيح است؟ فرمود: آرى صحيح است. عرض کردم: تمام حديثهاى آن را از شما نقل کنم؟ فرمود: آرى از زبان من نقل کن. سپس سند ديگرى براى مدعاى خويش نقل مىكند و مىگويد: ثم قال: ووجدت هذا الحديث بخط الشيخ عبد الحق الدهلوي بإسناد له عن الشيخ عبد المعطي بمعناه وفيه: فلمّا فرغ من الزيارة وما يتعلق بها سأله أن يروي عنه صلى الله عليه وسلم صحيح البخاري وصحيح مسلم فسمع الإجازة من النبي (صلى الله عليه وسلم فذكر صحيح مسلم أيضا اين روايت را به خط شيخ عبد الحق دهلوى با سند وى از شيخ عبد المعطى با همين مضمون ديدم و در آن بود وقتى كه زيارت و فروعات آن تمام شد، از رسول خدا (ص) اجازه خواست كه كتاب صحيح بخارى و صحيح مسلم را از خود حضرت نقل كند؛ و اجازه را از خود رسول خدا (ص) شنيد. پس در عبارت وى صحيح مسلم نيز آمده است.(يعنى صحيح مسلم نيز كتاب پيامبر است) ب. اجماع امت و يا اهل علم بر صحت روايات و جميع متون صحيحين بسيارى از بزرگان اهل سنت گفتهاند كه تمام روايات موجود در كتب صحيحين مورد قبول امت اسلامى است و در اين باره ادعاى اجماع كردهاند؛ اما گاهى اجماع را به تمام امت اسلامى نسبت مىدهند و گاهى به اهل علم. (البته اين اختلاف تعبير تاثيرى در حجيت ندارد، زيرا اجماع معتبر نزد اهل سنت، اجماع علما است؛ و وقتى از علما بالاتر رفت نيز تاييدى بيشتر بر حجيت است) تعبيرات متفاوت علماى بزرگ اهل سنت در اين باره به ترتيب تاريخ وفات ذكر مىشود: 1. ابو اسحاق اسفرائني (متوفاي418هـ) اسفرائنى يكى از علماء و فقهاى شافعى و از بزرگان آنها است. شمس الدين سخاوى به نقل از وى مىنويسد: ولفظ الأستاذ أبي إسحاق الإسفرائيني أهل الصنعة مجمعون على أن الأخبار التي اشتمل عليها الصحيحان مقطوع بصحة أصولها ومتونها ولا يحصل الخلاف فيها بحال وإن حصل فذاك اختلاف في طرقها ورواتها قال فمن خالف حكمه خبرا منها وليس له تأويل سايغ للخبر نقضنا حكمه لأن هذه الأخبار تلقتها الأمة بالقبول. سخن استاد ابو اسحاق اسفرائينى اين است كه اهل فن اجماع دارند بر اينكه اخبارىكه در صحيح بخارى و مسلم آمده، از نظر متن و اصول، صحت آنها قطعى است و هيچ گونه اختلافى در آنها نيست و اگر اختلافى هم باشد در طرق و راوايان آنها است؛ پس حكم هركسى مخالف يك خبر از اين دو كتاب باشد، و تأويلى هم نباشد كه حكم او را تجويز كند، ما حكم وى را نقض مىكنيم؛ چرا كه امت اسلامى اين روايات را قبول كردهاند. السخاوي، شمس الدين محمد بن عبد الرحمن (متوفاى902هـ)، فتح المغيث شرح ألفية الحديث، ج1، ص51، ناشر: دار الكتب العلمية - لبنان، الطبعة: الأولى، 1403هـ. برخى ديگر نيز همين سخن امام الحرمين را نقل كردهاند كه تنها به مدارك آن اشاره مىكنيم: القاسمي، محمد جمال الدين (متوفاى1332 هـ)، قواعد التحديث من فنون مصطلح الحديث، ج1، ص85، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1399هـ - 1979م. المناوي، محمد عبد الرؤوف بن علي بن زين العابدين (متوفاى 1031هـ)، اليواقيت والدرر في شرح نخبة ابن حجر، ج1، ص311، تحقيق: المرتضي الزين أحمد، ناشر: مكتبة الرشد - الرياض، الطبعة: الأولى 1999م. الجزائري الدمشقي، طاهر بن صالح بن أحمد (متوفاى: 1338هـ)، توجيه النظر إلي أصول الأثر، ج1، ص307، تحقيق: عبد الفتاح ابوغدة، ناشر: مكتبة المطبوعات الإسلامية - حلب، الطبعة: الأولى، 1416هـ ـ 1995م ترجمه ابو اسحاق: براى اينكه ابو اسحاق اسفرائنى را بيشتر بشناسيم ترجمه او را از زبان علماى اهل سنت نقل مىكنيم. ذهبى او را اينگونه معرفى كرده است: الأستاذ أبو إسحاق الإسفرائيني، الأصولي، المتلكم، الفقيه الشافعي، إمام أهل خُراسان. رُكن الدين، أحد من بلغ رتبة الإجتهاد. استاد ابو اسحاق اسفرائينى، اصولى، متكلم، فقيه شافعى، پيشواى خراسانيان، پايه دين و از جمله كسانى است كه به رتبه اجتهاد دست يافتهاست. الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى748 هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج28، ص437، تحقيق: د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م. عكرى حنبلى نيز در كتاب «شذرات الذهب فى أخبار من ذهب» مىنويسد: أبو إسحاق الإسفرائيني إبراهيم بن محمد بن إبراهيم بن مهران الأصولي المتكلم الشافعي أحد الأعلام وصاحب التصانيف.. ابو اسحاق اسفرائينى، ابراهيم بن محمد بن ابراهيم بن مهران اصولى، متكلم شافعى، يكى از بزرگان و صاحب تصانيف است. العكري الحنبلي، عبد الحي بن أحمد بن محمد (متوفاى1089هـ)، شذرات الذهب في أخبار من ذهب، ج3، ص209، تحقيق: عبد القادر الأرنؤوط، محمود الأرناؤوط، ناشر: دار بن كثير - دمشق، الطبعة: الأولي، 1406هـ. 2. ابو نصر سجزي (متوفاي444هـ) ابراهيم ابناسى از علماى شافعى اهل سنت در قرن نهم، روايات بخارى را به چند دسته تقسيم كردهاست: دسته اول:روايات داراى سند متصل دسته دوم: رواياتىكه در ابتداى آن يك راوى و يا چند تن حذف شده ولى بخارى آن را با عبارتى آورده است كه دليل بر صحت او است. دسته سوم: در صورتىكه عبارت آن به صورت قطعى و جزمى نيست و حكم به صحت ندارد. طبق گفته ابو نصر سجزى دو دسته اول صحيح و دسته سوم هم در نزد اهل سنت مقبول است؛ زيرا بخارى اين روايت را در صحيحش نقل كرده و صرف نقل او مشعر به صحت اين روايت است. متن سخن وى چنين اين است: ومع ذلك فإيراده له في أثناء الصحيح مشعر بصحة أصله إشعارا يؤنس به ويركن إليه. پس از اين تقسيم بندى و تذكر نكته فوق به سخن بخارى اشاره كرده و كلام ابو نصر سجزى را نيز يادآورى مىكند و مىنويسد: وإلى الخصوص الذي بيناه يرجع مطلق قوله ما أدخلت في كتاب الجامع إلا ما صح وكذلك مطلق قول الحافظ أبي نصر الوائلي السجزى أجمع أهل العلم الفقهاء وغيرهم أن رجلا لو حلف بالطلاق أن جميع ما في كتاب البخاري مما روي عن النبي صلى الله عليه وسلم قد صح عنه ورسول الله قاله لا شك فيه أنه لا يحنث والمرأة بحالها في حبالته. به اين ويژگى كه آن را بيان كرديم اطلاق قول بخارى كه گفته: آنچه را در كتاب جامع آوردم صحيح است، بر مىگردد. و نيز اطلاق سخن حافظ ابو نصر وائلى سجزى كه گفته: اهل علم از فقهاء و غير آنان اجماع دارند بر اينكه اگر مردى اينگونه قسم بخورد كه اگر تمام رواياتى كه در بخارى نقل شده از رسول خدا نباشد و رسول خدا آن را نگفته باشد، زنم طلاق باشد. اگر كسى اينگونه سوگند خورد، سوگندش شكسته نمىشود و زنش هم در حباله نكاح او است و اين طلاق بى فائده است؛(چرا كه اين روايات از رسول خدا است و هيچ شكى در آن نيست). الأبناسي المصري الشافعي، أبو إسحاق برهان الدين إبراهيم بن موسى بن أيوب (متوفاى802هـ)، الشذا الفياح من علوم ابن الصلاح، ج1، ص94، تحقيق: صلاح فتحي هلل، ناشر: مكتبة الرشد - الرياض، الطبعة: الأولى1418هـ ـ 1998م. صنعانى كتابى را به اسم «توضيح الافكار» در شرح كتاب «تنقيح الانظار» كه نويسنده آن «علامه نظار محمد بن ابراهيم وزير» مىباشد، نوشته و بعد از پايان كلام سجزى، از نظار محمد بن ابراهيم اين سخن را نقل كردهاست: فقال المصنف في العواصم بعد نقله الظاهر إجماعهم على ذاك وإجماع غيرهم لأن المعروف في كتب الفقه أن من حلف بالطلاق على صحة أمر وهو يظن صحته ولم ينكشف بطلانه لم يحنث لأن الأصل بقاء الزوجية ولا تطلق بمجرد الاحتمال المرجوح. مصنف در كتاب عواصم بعد از نقل اجماع علماء و غير علما را بر اين مطلب نقل كرده است؛ چرا كه در كتاب فقه معروف است اگر كسى بر صحت امرى به طلاق زنش سوگند ياد كند و گمان به صحت آن داشته باشد و بطلانش هم كشف نشود، سوگندش شكسته نمىشود؛ چرا كه اصل بقاء زوجيت است و به صرف احتمال مرجوح طلاق صورت نمىگيرد. الحسني الصنعاني، محمد بن إسماعيل الأمير (متوفاي1182هـ)، توضيح الأفكار لمعاني تنقيح الأنظار، ج1، ص99، تحقيق: محمد محي الدين عبد الحميد، دار النشر: المكتبة السلفية - المدينة المنورة، طبق برنامه الجامع الكبير. با توجه به سخن علامه نظار محمد بن ابراهيم، عدم صحت روايات بخارى و مسلم يك احتمال مرجوحى است كه اگر كسى به آن سوگند بخورد باعث حنث قسم نمىشود. ترجمه ابو نصر سجزي: ابو نصر سجزى يكى از چهرههاى سرشناس علم حديث است. ابوبكر بغدادى او را با عناوين «حافظ، امام، علم السنة» مىستايد: 114 الحافظ الأمام علم السنة عبيد الله بن سعيد بن حاتم أبو نصر السجزي المتوفي سنة 444 ه من أحفظ أهل زمانه للحديث طوف الآفاق في طلب الحديث. حافظ، امام، پرچم اهل سنت عبيد الله بن سعد بن حاتم ابو نصر سجزى متوفاى 444 هجرى از حافظ ترين اهل زمان خودش بود و در جستجوى روايات به نقاط مختلف مسافرت كرد. البغدادي، أحمد بن علي بن ثابت أبو بكر (متوفاي463هـ)، الرحلة في طلب الحديث، ج1، ص212، تحقيق: نور الدين عتر، دار النشر: دار الكتب اتلعلمية – بيروت، الطبعة: الأولى1395 شمس الدين ذهبى نيز در كتاب «تذكرة الحفاظ» مىنويسد: 1005 أبو نصر السجزي الحافظ الإمام علم السنة عبيد الله بن سعيد بن حاتم بن أحمد الوائلي البكري نزيل الحرم ومصر وصاحب الإبانة الكبرى في مسألة القرآن وهو كتاب طويل في معناه دال على أمامة الرجل وبصره بالرجال والطرق. وى كتاب الابانة الكبرى در مساله قرآن را دارد كه كتابى طولانى در اين زمينه است كه نشان مىدهد اين شخص امام بوده و به علم رجال و طرق آن آشنا است. الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، تذكرة الحفاظ، ج3، ص1118، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت، الطبعة: الأولى. 3. ابو المعالي امام الحرمين جويني (متوفاي478هـ) جوينى يكى از استوانههاى علمى شافعى و مورد احترام اهل سنت و معروف به «امام الحرمين، فخر الاسلام، امام الائمه» است. امام الحرمين نيز در مورد كتاب بخارى و مسلم همان مطلب سوگند خوردن به طلاق را مطرح كرده و در پايان به اجماع علماى اهل سنت بر صحت روايات بخارى و مسلم اشاره مىكند. متن كلام وى را عثمان كردى شهرزورى اينگونه نقل كردهاست: عن الحافظ الفقيه أبي طاهر أحمد بن محمد الأصبهاني رحمه الله قال سمعت القاضي أبا حكيم الجيلي يقول سمعت أبا المعالي عبد الملك بن عبد الله بن يوسف الجويني بنيسابور يقول لو حلف إنسان بطلاق امرأته أن ما في كتابي البخاري ومسلم مما حكما بصحته من قول النبي صلى الله عليه وسلم لما ألزمته الطلاق ولا حنثته لإجماع علماء المسلمين على صحتهما. حافظ، فقيه، ابو طاهر احمد بن محمد اصفهانى مىگويد: از ابو حكيم جيلى شنيدم كه مىگفت: از ابو المعالى عبد الملك بن عبد الله بن يوسف جوينى در نيشابور شنيدم كه مىگفت: اگر انسان سوگند ياد كند به اينكه اگر روايات صحيح بخارى و مسلم صحيح نباشد و گفتار رسول خدا نباشد، زنش را طلاق بدهد، با اين سوگند طلاق زنش منعقد نمىشود و سوگندش هم شكسته نمىشود؛ چرا كه علماى مسلمين بر صحيح روايات اين دو كتاب اجماع دارند. الكردي الشهرزوري، أبو عمرو عثمان بن عبد الرحمن بن عثمان (متوفاى643هـ)، صيانة صحيح مسلم من الإخلال والغلط وحمايته من الإسقاط والسقط، ج1، ص86، تحقيق: موفق عبدالله عبدالقادر، ناشر: دار الغرب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الثانية 1408هـ. اين سخن امام الحرمين را بسيارى از بزرگان اهل سنت نقل كردهاند: نووى يكى از شارحان صحيح مسلم مىنويسد: وقد قال امام الحرمين لو حلف انسان بطلاق امرأته أن ما في كتابي البخاري ومسلم مما حكما بصحته من قول النبي صلى الله عليه وسلم لما ألزمته الطلاق ولا حنثته لاجماع علماء المسلمين. صحيح مسلم بشرح النووي، أبو زكريا يحيى بن شرف بن مري النووي (متوفاي676 هـ) ج 1، ص 19، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت - 1392، الطبعة: الطبعة الثانية. السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاى911هـ)، تدريب الراوي في شرح تقريب النواوي، ج1، ص131، تحقيق: عبد الوهاب عبد اللطيف، ناشر: مكتبة الرياض الحديثة - الرياض. الحسني الصنعاني، محمد بن إسماعيل الأمير (متوفاي1182هـ)، توضيح الأفكار لمعاني تنقيح الأنظار، ج1، ص122، تحقيق: محمد محي الدين عبد الحميد، دار النشر: المكتبة السلفية - المدينة المنورة، طبق برنامه الجامع الكبير. ترجمه ابو المعالي الجويني: صيرفينى او را اينگونه معرفى كردهاست: أبو المعالي الجويني: عبد الملك بن عبد الله بن يوسف الجويني أبو المعالي ابن ركن الإسلام أبي محمد الجويني إمام الحرمين فخر الإسلام إمام الأئمة على الإطلاق حبر الشريعة المجتمع على إمامته شرقا وغربا المقر بفضله السراة والحداة عجما وعربا من لم تر العيون مثله قبل ولا ترى بعده... ابو المعالى جوينى عبد الملك بن عبد الله بن يوسف جوينى ابو المعالى ابن ركن الاسلام ابو محمد جوينى، امام الحرمين، فخر اسلام، پيشواى على الاطلاق پيشوايان، دانشمند شريعت، كسى استكه بر امامت او علماى شرق و غرب اجماع دارند؛ كسى كه بزرگ و كوچك عجم و عرب به فضيلت او اقرار دارند؛ او كسى استكه چشم روزگار همانند او را در گذشته نديده و در آينده نخواهد ديد. الصيرفيني، تقي الدين أبو إسحاق إبراهيم بن محمد (متوفاي641هـ)، المنتخب من كتاب السياق لتاريخ نيسابور، ج1، ص361، تحقيق: خالد حيدر، دار النشر: دار الفكر للطباعة والنشر التوزيع - بيروت - 1414هـ 4. ابوالفرج ابن الجوزي (متوفاي597 هـ) ابن جوزى از علماى بلند پايه حنابله در قرن ششم، روايات را بر چند دسته تقسيم كرده و از نظر او نخستين دسته آن رواياتى است كه همه بر صحت آنها اتفاق دارند. او مىنويسد: واعلم وفقك الله أن الأحاديث على ستة أقسام، القسم الأول ما اتفق على صحته وكان أبو عبد الله البخاري أول من الصحاح، ثم تبعه مسلم. خداوند تو را موفق بدارد، بدان كه روايات بر شش دسته هستند: قسم نخست رواياتىاست كه صحت آنها مورد اتفاق است و ابو عبد الله بخارى نخستين صحاح را دارد پس از آن مسلم است. القرشي، أبو الفرج عبد الرحمن بن علي بن محمد (متوفاي597 هـ)، الموضوعات، ج1، ص11، تحقيق: توفيق حمدان، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، الطبعة: الأولى 1415 هـ -1995م 5. تاج الدين سبكي (متوفاي646هـ) سبكى شافعى بعد از اينكه سخن از كتاب هاى ابن ماجه و ابن خزيمه به ميان آورده در باره صحيح بخارى و مسلم مىنويسد: فالصحيحان مقدمان عليه، ولو كان على شرطهما؛ لأن لشهرتهما وقبول الأمة بالقبول ما ليس لغيرهما، وإن ساواهما في درجة الصحة، ولذلك قال الأستاذ أبو إسحاق وغيره من أئمتنا: إن كل ما فيهما مقطوع به. صحيح بخارى و مسلم مقدم بر كتاب هاى ابن ماجه هستند؛ چرا كه شهرت اين دو كتاب، و قبول شدن اين دو كتاب توسط امت، خصوصيتى است كه كتابهاى ديگر آن را ندارند؛ اگر چه در درجه صحت مساوى صحيح بخارى و مسلم هستند. از اين روى استاد ابو اسحاق و غير او از پيشوايان ما گفتهاند: همانا تمام روايات بخارى و مسلم قطعى است. السبكي، تاج الدين أبي النصر عبد الوهاب بن علي بن عبد الكافي (متوفاي646هـ)، رفع الحاجب عن مختصر ابن الحاجب، ج4، ص618، تحقيق: علي محمد معوض، عادل أحمد عبد الموجود، دار النشر: عالم الكتب - لبنان / بيروت - 1999م - 1419هـ الطبعة: الأولى 6. عثمان بن عبد الرحمن الكردي مشهور به ابن صلاح (متوفاى643هـ) كردى شهروزى مشهور به ابن صلاح در كتاب «صيانة صحيح مسلم» مىنويسد: تمام آنچه در مسلم و بخارى آمده، قطعا صحيح و امت اسلامى آن را قبول دارند: الفصل الرابع جميع ما حكم مسلم بصحته من هذا الكتاب فهو مقطوع بصحته والعلم النظري حاصل بصحته في نفس الأمر وهكذا ما حكم البخاري بصحته في كتابه وذلك لأن الأمة تلقت ذلك بالقبول سوى من لا يعتد بخلافه ووفاقه في الإجماع. فصل چهارم: تمام آن رواياتىرا كه مسلم به صحت آن در اين كتاب حكم كرده، قطعاً صحيح است و در و اقع علم نظرى بر صحت آن حاصل است. و هم چنين است آن رواياتى را كه بخارى در كتابش حكم به صحتش كردهاست. دليل برصحت روايات اين دوكتاب اين است كه امت اسلام آنها را قبول دارند جز اندك افرادى كه مخالفت و موافقت آنها ارزشى ندارد و ضررى به اجماع نمىزند. الكردي الشهرزوري، أبو عمرو عثمان بن عبد الرحمن بن عثمان (متوفاى643هـ)، صيانة صحيح مسلم من الإخلال والغلط وحمايته من الإسقاط والسقط، ج1، ص86، تحقيق: موفق عبدالله عبدالقادر، ناشر: دار الغرب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الثانية 1408هـ. سخن ابن صلاح را نووى شافعى در شرح صحيح مسلم اينگونه نقل كردهاست: قال الشيخ أبو عمرو بن الصلاح رحمه الله جميع ما حكم مسلم رحمه الله بصحته فى هذا الكتاب فهو مقطوع بصحته والعلم النظرى حاصل بصحته فى نفس الأمر وهكذا ما حكم البخارى بصحته فى كتابه وذلك لان الأمة تلقت ذلك بالقبول سوى من لا يعتد بخلافه ووفاقه فى الاجماع قال الشيخ والذى نختاره أن تلقى الأمة للخبر المنحط عن درجة التواتر بالقبول يوجب العلم النظرى بصدقه خلافا لبعض محققى الاصوليين حيث نفى ذلك بناء على أنه لا يفيد فى حق كل منهم الا الظن وانما قبله لانه يجب عليه العمل بالظن والظن قد يخطىء قال الشيخ وهذا مندفع لان ظن من هو معصوم من الخطأ لا يخطىء والامة في اجماعها معصومة من الخطأ. شيخ ابو عمرو بن صلاح مىگويد: تمام آنچه را كه مسلم بر صحت آن در اين كتاب حكم نموده قطعاً صحيح است و در واقع علم نظرى به صحت آن حاصل است. و هم چنين آن چه را بخارى بر صحت آن حكم كرده قطعاً صحيح است؛ چرا كه امت آن را تلقى به قبول كرده جز افرادى كه مخالفت و وفاق آنها مورد اعتنا نيست و به اجماع ضررى ندارد. شيخ ابن صلاح گفته است: آنچه را كه من اختيار كردم اين است كه وقتى امت خبرى را كه درجه اش پايين تر از تواتر است قبول مىكنند، اين خودش باعث علم نظرى به صدق آن خبر مىشود. بر خلاف نظر برخى محققان اصول كه اين مطلب را نفى كردهاند؛ چرا كه خبر پايين تر از تواتر مفيد ظن است و اما اينكه امت آن را قبول كردهاند به خاطر اين است كه عمل بر ظن واجب است اما ظن گاهى خطا مىكند. شيخ ابن صلاح مىگويد: اين سخن درست نيست؛ چرا كه ظن كسانىكه معصوم از خطا است به خطا نمىرود و امت در اجماعش معصوم از خطاء است. النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاى676هـ)، شرح النووي علي صحيح مسلم، ج1، ص19، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، الطبعة الثانية، 1392 هـ. ابن حجر عسقلانى نيز سخن ابن صلاح را نقل كردهاست: وإنما نقل ابن الصلاح أن الأمة أجمعت على تلقيهما بالقبول من حيث الصحة. العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي852 هـ)، النكت على كتاب ابن الصلاح، ج1، ص371، دار النشر: طبق برنامه الجامع الكبير طاهر دمشقى متوفاى قرن چهارده نيز در كتاب «توجيه النظر» اختلاف نظر ابن صلاح و بقيه محققان را نقل كرده و در مورد نظر ابن صلاح در باره روايات صحيحين مىنويسد: وأما هو فقال إن تلقي الأمة للصحيحين بالقبول يقتضي الحكم بصحة جميع ما فيهما من الأحاديث سوى ما استثنى من ذلك فحكم على ما لا يحصى من الأحاديث المختلفة المراتب بحكم واحد وهو القطع بصحتها لوجودها في كتابين تلقتهما الأمة بالقبول. ابن صلاح گفتهاست: مقتضاى اينكه امت صحيحين را مورد قبول قرار دادهاند صحت تمام روايات صحيحين است جز آنچه از آن استثناء شدهاست. ابن صلاح بر بسيارى از رواياتى داراى مراتب مختلف است حكم واحدى را اجراء كرده كه همان قطع به صحت آنها است؛ چرا كه اين روايات در دو كتابى است كه امت آنها را قبول دارند. الجزائري الدمشقي، طاهر بن صالح بن أحمد (متوفاى 1338هـ)، توجيه النظر إلي أصول الأثر، ج1، ص316، تحقيق: عبد الفتاح ابوغدة، ناشر: مكتبة المطبوعات الإسلامية - حلب، الطبعة: الأولى، 1416هـ ـ 1995م 7. ابن تيمية (متوفاى728 هـ) ابن تيميه نخستين پايه گذار وهابيت تمام متون صحيح بخارى و مسلم را مورد اتفاق علماى حديث دانسته و مىگويد: ولكن جمهور متون الصحيحين متفق عليها بين أئمة الحديث تلقوها بالقبول وأجمعوا عليها وهم يعلمون علما قطعيا أن النبى قالها. تمام متون صحيحين در نزد علماى علم روايت مورد اتفاق و مورد قبول است و بر صحت آنها اجماع دارند و به صورت قطعى مىدانند كه تمام اين روايات را رسول خدا صلى الله عليه وسلم بيان كردهاست. ابن تيميه الحراني الحنبلي، ابوالعباس أحمد عبد الحليم (متوفاى 728 هـ)، قاعدة جليلة في التوسل والوسيلة، ج1، ص87، تحقيق: زهير الشاويش، دار النشر: المكتب الإسلامي - بيروت -1390 - 1970 ابن تيميه الحراني الحنبلي، ابوالعباس أحمد عبد الحليم (متوفاى 728 هـ)، كتب ورسائل وفتاوي شيخ الإسلام ابن تيمية، ج1، ص257، تحقيق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، ناشر: مكتبة ابن تيمية، الطبعة: الثانية. 8. ابن كثير (متوفاي 774) سيد صديق حسن قنوجى در كتاب «الحطة فى ذكر الصحاح الستة» به نقل از ابن كثير مىنويسد: وقال الحافظ عماد الدين بن كثير وكتاب البخاري الصحيح يستسقى بقراءته الغمام وأجمع على قبوله وصحة ما فيه أهل الإسلام. القنوجي البخاري، أبو الطيب السيد محمد صديق خان بن السيد حسن خان (متوفاى1307هـ)، الحطة في ذكر الصحاح الستة، ج1، ص179، ناشر: دار الكتب التعليمية - بيروت، الطبعة: الأولى 1405هـ/ 1985م 9. ابن ملقن الشافعي (متوفاي804هـ) ابن ملقن شافعى نيز مىنويسد: وهلم جرًّا إلى زمن الإِمامين، الحافظين، الناقدين: أبي عبد الله محمد بن إسماعيل البخاري، وأبي الحسين مسلم بن (الحجاج) (135) القشيري، فصنفا كتابيهما الصحيحين، والتزما ألَّا يوردا فيهما إلَّا حديثًا صحيحًا، وتلقَّتهما الأمة بالقبول. همين طور تا زمان دو امام حافظ و ناقد ابو عبد الله محمد بن اسماعيل بخارى و ابو الحسين مسلم بن حجاج قشيرى. اين دو شخص كتاب هاى صحيحين را تصنيف كردند و ملتزم شدند كه در اين دو كتاب تنها روايات صحيح را وارد كنند و امت اسلامى اين دو كتاب را كاملا قبول دارند. الأنصاري الشافعي، سراج الدين أبي حفص عمر بن علي بن أحمد المعروف بابن الملقن، البدر المنير في تخريج الأحاديث والأثار الواقعة في الشرح الكبير، ج1، ص274، تحقيق: مصطفي ابوالغيط وعبدالله بن سليمان وياسر بن كمال، ناشر: دار الهجرة للنشر والتوزيع - الرياض-السعودية، الطبعة: الاولى، 1425هـ-2004م. 10. ابن خلدون (متوفاى808 هـ) ابن خلدون يكى از كسانىاست كه اجماع امت را بر قبول روايات اين دو كتاب نقل كردهاست. وى در مقدمه خودش در فصل پنجاو دو، از روايات حضرت مهدى عليه السلام سخن به ميان آورده و متذكر شدهاست كه روايات مربوط به آن حضرت را علماى حديث اهل سنت در كتابهايشان با سندهاى متعددى نقل كردهاند و بعد مىگويد: إلا أن المعروف عند أهل الحديث أن الجرح مقدم على التعديل فإذا وجدنا طعنا في بعض رجال الأسانيد بغفلة أو بسوء حفظ أو ضعف أو سوء رأي تطرق ذلك إلى صحة الحديث وأوهن منها ولا تقولن مثل ذلك ربما يتطرق إلى رجال الصحيحين فإن الإجماع قد اتصل في الأمة على تلقيهما بالقبول والعمل بما فيهما وفي الإجماع أعظم حماية وأحسن دفعا وليس غير الصحيحين بمثابتهما في ذلك. معروف در نزد اهل حديث اين است كه جرح مقدم بر تعديل است؛ پس زمانىكه در برخى رجال سند روايات طعنى همانند: غفلت، سوء حفظ، يا ضعف ديگر و سؤ رأى ديده شود، اين طعن در صحت روايت هم راه پيدا مىكند ورايت را سست مىكند. اما نبايد گفت كه اين سخن در رجال صحيح هم سرايت مىكند؛ چرا كه در ميان امت اجماع از اول تا آخر وجود دارد كه روايات اين دو كتاب را مورد قبول قرار داده اند و طبق آن عمل كردهاند و در اجماع امت بزرگترين حمايت و بهترين دفاع جود دارد كه در غير صحيحين اين اجماع وجود ندارد. إبن خلدون الحضرمي، عبد الرحمن بن محمد (متوفاى808 هـ)، مقدمة ابن خلدون، ج1، ص312، ناشر: دار القلم - بيروت - 1984، الطبعة: الخامسة. 11. ملا علي قاري (متوفاى1014هـ) ملا على قارى هروى در كتاب «مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح» مىنويسد: ثم اعلم أن جمعاً من المحدثين وغيرهم ذهبوا إلى أن جميع ما وقع مسنداً في الصحيحين أو أحدهما من الأحاديث يقطع بصحته لتلقي الأمة له بالقبول من حيث الصحة وكذا العمل ما لم يمنع منه نحو نسخ أو تخصيص، وإجماع هذه الأمة معصوم عن الخطأ كما قال صلى الله عليه وسلم. بدان گروهى از محدثان و غير آنان عقيده دارند بر اينكه تمام روايات مسندى كه در صحيحين يا يكى از آنها آمده قطعا صحيح است؛ چرا كه امت آن ها را از جهت صحت مورد قبول قرار دادهاند و نيز از نظر عمل تا مادامىكه مانعى همانند نسخ و يا تخصيص نباشد. و اجماع اين امت معصوم از خطاء است؛ همانگونه كه رسول خدا صلى الله عليه وسلم فرمودهاست. ملا علي القاري، نور الدين أبو الحسن علي بن سلطان محمد الهروي (متوفاى1014هـ)، مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح، ج1، ص104، تحقيق: جمال عيتاني، ناشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1422هـ - 2001م. وى همچنين در جاى ديگر مىگويد: ثم اتفقت العلماء علي الصحيحين بالقبول وأنهما أصح الكتب المؤلف، ثم الجمهور على أن صحيح البخاري أرجحهما وأصحهما. علماء بر قبول صحيحين اتفاق نظر دارند و اينكه اين دو كتاب صحيح ترين كتابهاى تأليف شه است؛ سپس جمهور علماى بر اين هستند كه صحيح بخارى برتر و صحيح ترين آن دو است. ملا علي القاري، نور الدين أبو الحسن علي بن سلطان محمد الهروي (متوفاى1014هـ)، مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح، ج1، ص62، تحقيق: جمال عيتاني، ناشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1422هـ - 2001م. 12. شاه ولي الله دهلوي (متوفاي1176هـ) دهلوى وهابى در باره صحيح بخارى در دو كتابش مىنويسد: ولعمري أنه نال من الشهرة والقبول درجة لا يرام فوقها. سوگند به جان من صحيح بخارى به درجهاى از شهرت و قبول رسيده است كه بالاتر از آن تصور نمىشود. الدهلوي، الإمام أحمد المعروف بشاه ولي الله ابن عبد الرحيم (متوفاى 1176هـ)، حجة الله البالغة، ج1، ص318، ناشر: دار الكتب الحديثة - مكتبة المثني - القاهرة - بغداد، تحقيق: سيد سابق. الدهلوي، الإمام أحمد المعروف بشاه ولي الله ابن عبد الرحيم (متوفاى 1176هـ)، الإنصاف في بيان أسباب الاختلاف، ج1، ص55، تحقيق: عبد الفتاح أبو غدة، دار النشر: دار النفائس – بيروت، الطبعة: الثانية 1404 13. قنوجي بخاري (متوفاى1307هـ) سيد صديق حسن قنوجى نيز در كتاب «الحطة فى ذكر الصحاح الستة» مىنويسد: وأما فضله فهو أصح الكتب المؤلفة في هذا الشأن والمتلقى بالقبول من العلماء في كل زمان. اما برترى صحيح بخارى اين است كه او صحيح ترين كتاب هاى تأليف شده در زمينه روايت و مورد قبول تمام علماء در همه زمانها است. القنوجي البخاري، أبو الطيب السيد محمد صديق خان بن السيد حسن خان (متوفاى1307هـ)، الحطة في ذكر الصحاح الستة، ج1، ص177، ناشر: دار الكتب التعليمية - بيروت، الطبعة: الأولى 1405هـ/ 1985م. عصمت اجماع از خطاء از ديدگاه اهل سنت با توجه به مطالب فوق روشن شد كه علماى اهل سنت بر صحت روايات و مطالب دو كتاب صحيح بخارى و مسلم اتفاق نظر و اجماع دارند؛ اما نكته مهم و مورد توجه اين است كه اجماع از نظر آنها معصوم از خطا است؛ يعنى اگر بر صحت يك مطلب اجماع حاصل شد از نظر آنها مجمعين معصوم از خطا است و احتمال خطا در آن راه ندارد. بنابراين از آنجايى كه صحت روايات صحيحين مورد اجماع است پس همه آن روايت بدون شك و ترديد صحيح و قطعى است. بر اين نكته فوق (عصمت اجماع از خطا)، ابن صلاح و ملا على قارى بعد از اينكه گفتهاند امت صحيح بخارى و مسلم را مورد قبول قرار دادهاند، تصريح كردهاند: ابن صلاح مىنويسد: والامة في اجماعها معصومة من الخطأ. و امت در اجماعش معصوم از خطا است. النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاى676هـ)، شرح النووي علي صحيح مسلم، ج1، ص19، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، الطبعة الثانية، 1392 هـ. ملا على قارى نيز مىنويسد: وإجماع هذه الأمة معصوم عن الخطأ كما قال صلى الله عليه وسلم. و اجماع اين امت معصوم از خطا است؛ همانگونه كه رسول خدا صلى الله عليه وسلم فرموده است. ملا علي القاري، نور الدين أبو الحسن علي بن سلطان محمد الهروي (متوفاى1014هـ)، مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح، ج1، ص104، تحقيق: جمال عيتاني، ناشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1422هـ - 2001م ج: صحيح ترين كتابها بعد از قرآن كريم سومين تعبيرىكه نشان دهنده اهميت كتاب بخارى و مسلم مىباشد اين است گفتهاند: صحيح بخارى و مسلم صحيح ترين كتابها پس از قرآن كريم است. در اين باره نيز سخنان برخى از علماى اهل سنت را متذكر مىشويم: 1. عثمان بن عبد الرحمن شهرزوري (متوفاى643هـ) عثمان كردى شهرزورى، در كتاب «علوم الحديث» كه به «مقدمه ابن صلاح» معروف است مىنويسد: الثالثة: أول من صنف الصحيح، البخاري أبو عبد الله محمد بن إسماعيل الجعفي مولاهم وتلاه أبو الحسين مسلم بن الحجاج النيسابوري القشيري من أنفسهم ومسلم مع أنه أخذ عن البخاري واستفاد منه يشاركه في كثير من شيوخه وكتاباهما أصح الكتب بعد كتاب الله العزيز وأما ما روينا عن الشافعي رضي الله عنه من أنه قال ما أعلم في الأرض كتابا في العلم أكثر صوابا من كتاب مالك ومنهم من رواه بغير هذا اللفظ فإنما قال ذلك قبل وجود كتابي البخاري ومسلم ثم إن كتاب البخاري أصح الكتابين صحيحا وأكثرهما فوائد. نخستين كسىكه «صحيح» را نوشت، بخارى، ابو عبد الله محمد بن اسماعيل بخارى جعفى است. و به دنبال او ابو الحسين مسلم بن حجاج نيشابورى قشيرى است. با اينكه مسلم از محضر بخارى استفاده كرده در بسيارى از شيوخ با وى اشتراك دارد. كتاب اين دو، صحيحترين كتابها بعد از قرآن كريم است. ولى آنچه را ما از شافعى روايت كرديم كه گفته: من در روى زمين كتاب علمى كه صحيحتر از كتاب مالك باشد سراغ ندارم. برخى سخن شافعى را با عبارت ديگر نقل كردهاند. شافعى اين سخن را قبل از اينكه كتابهاى بخارى و مسلم نوشته شود گفته است. پس از آن كتاب بخارى صحيحترين آنها و داراى بيشترين فوائد است. الكردي الشهرزوري، أبو عمرو عثمان بن عبد الرحمن بن عثمان (متوفاى643هـ)، علوم الحديث (مقدمة ابن الصلاح)، ج1، ص17، تحقيق: نور الدين عتر، ناشر: دار الفكر المعاصر - بيروت - 1397هـ - 1977م. 2. محيي الدين نووي (متوفاي676هـ) محيى الدين نووى شافعى از شارحان صحيح مسلم، در چند جاى از كتابهايش تصريح كردهاست كه صحيح بخارى و مسلم صحيح ترين كتب بعد از قرآن است. در شرح صحيح مسلم مىنويسد: اتفق العلماء رحمهم الله على أن أصح الكتب بعد القرآن العزيز الصحيحان البخاري ومسلم وتلقتهما الامة بالقبول وكتاب البخاري أصحهما وأكثرهما فوائد ومعارف ظاهرة وغامضة وقد صح أن مسلما كان ممن يستفيد من البخاري ويعترف بأنه ليس له نظير في علم الحديث. علماء اتفاق نظر دارند كه صحيحترين كتابها پس از قرآن كريم، صحيح بخارى و مسلم است. و امت اسلامى اين مطلب را قبول دارند و كتاب بخارى صحيح ترين آن دو تا و داراى بيشترين فوائد و معارف ظاهر و پيچيده است. صحيح اين است كه مسلم از محضر بخارى استفاده كرده و اعتراف نموده بر اينكه همانند او در علم حديث نيست. النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاى676 هـ)، شرح النووي علي صحيح مسلم، ج1، ص14، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، الطبعة الثانية، 1392 هـ. او در كتاب «التبيان فى آداب حملة القرآن» در ضمن روايتى كه از عثمان بن عفان در مورد يادگيرى قرآن كريم روايت كرده، به اين نكته اشاره مىكند و مىنويسد: وروينا عن عثمان بن عفان رضي الله عنه قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم خيركم من تعلم القرآن وعلمه رواه أبو عبدالله محمد بن إسماعيل بن إبراهيم البخاري في صحيحه الذي هو أصح الكتب بعد القرآن. ما از عثمان بن عفان روايت كرديم كه رسول خدا صلى الله عليه وآله فرموده: بهترين شما كسىاست كه ياد بگيرد و آن را به ديگران تعليم دهد. اين روايت را ابو عبد الله بن محمد بن اسماعيل بن ابراهيم بخارى در كتاب صحيحش كه صحيح ترين كتابها بعد از قرآن است. النووي، أبو زكريا يحيى بن شرف الدين (متوفاي676هـ)، التبيان في آداب حملة القرآن، ج1، ص11، دار النشر: الوكالة العامة للتوزيع – دمشق، الطبعة: الأولى1403هـ - 1983م همچنين وى در كتاب «التقريب» مىنويسد: أول مصنف في الصحيح المجرد، صحيح البخاري، ثم مسلم، وهما أصح الكتب بعد القرآن، والبخاري أصحهما وأكثرهما فوائد. نخستين كتابى كه تنها روايات صحيح را گردآورى كرده، صحيح بخارى و پس از آن صحيح مسلم است. و اين دو تا صحيحترين كتابها پس از قرآن كريم هستند، و بخارى صحيح ترين آن دو و دارى بيشترين فوائد است. النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاى676 هـ)، التقريب، ج1، ص14، طبق برنامه الجامع الكبير نووى در كتاب «بستان العارفين» بعد از بحث در باره روايت «انما الاعمال بالنيات» مىنويسد: واستحب العلماء رضي الله تعالى عنه عنهم أن تستفتح المصنفات بهذا الحديث وممن ابتدأ به في أول كتابه الإمام أبو عبد الله البخاري رحمه الله في أول حديثه في صحيحه الذي هو أصح الكتب بعد كتاب الله تعالى. علماء مستحب دانستهاند كه كتابهاى خودشان را به اين روايت شروع كنند و از جمله كسانىكه كتابش را با اين روايت آغاز كرده، امام ابو عبد الله بخارى است. اين روايت نخستين روايتى است كه بخارى آن را (كه صحيح ترين كتابها بعد از كتاب خدا است) آوردهاست. النووي، أبو زكريا محيي الدين بن شرف (متوفاي676هـ)، بستان العارفين، ج1، ص32، تحقيق: بسام عبد الوهاب الجابي، دار النشر: دار ابن حزم - بيروت/ لبنان، الطبعة: الأولى 1424 هـ - 2003م 3. ابن تيميه حنبلي (متوفاى728 هـ) ابن تيميه حرانى حنبلى نيز تصريح مىكند كه صحيح بخارى و مسلم صحيح ترين كتابها پس از قرآن كريم است: فان الذي اتفق عليه أهل العلم انه ليس بعد القرآن كتاب أصح من كتاب البخارى ومسلم. وإنما كان هذان الكتابان كذلك لأنه جرد فيهما الحديث الصحيح المسند ولم يكن القصد بتصنيفهما ذكر آثار الصحابة والتابعين ولا سائر الحديث من الحسن والمرسل وشبه ذلك ولا ريب ان ما جرد فيه الحديث الصحيح المسند عن رسول الله فهو اصح الكتب لأنه اصح منقولا عن المعصوم من الكتب المصنفة. آنچه اهل علم بر آن اتفاق نظر دارند اين استكه بعد از قرآن كريم صحيح تر از كتاب بخارى و مسلم كتاب ديگر نيست. دليل اين مطلب اين است كه در اين دو كتاب تنها احاديث صحيح و مسند را جمع آورى شده است؛ همچنين هدف اين دو نفر ذكر آثار صحابه و تابعين و نيز احاديث حسن و مرسل و شبيه آن نيست؛ و ترديدى نيست كه اگر كتابى كه در آن تنها حديث صحيح و مسند از پيامبر (ص) نقل شده باشد، صحيحترين كتابها است؛ زيرا اين نوع نقل روايت، صحيحترين نقلها از يك شخص معصوم در بين كتابها است. ابن تيميه الحراني الحنبلي، ابوالعباس أحمد عبد الحليم (متوفاى 728 هـ)، كتب ورسائل وفتاوي شيخ الإسلام ابن تيمية، ج20، ص321، تحقيق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، ناشر: مكتبة ابن تيمية، الطبعة: الثانية. 4. ابن القيم الجوزيه (متوفاي751هـ) ابن القيم الجوزيه، شاگرد ارشد ابن تيمه، نيز در كتاب «الكافية الشافية فى الانتصار للفرقة الناجية»، در قالب شعر صحيح بخارى و مسلم را صحيح ترين كتابها پس از قرآن كريم معرفى كرده است. اين سخن او را احمد بن ابراهيم بن عسيى در كتاب «توضيح المقاصد وتصحيح القواعد فى شرح قصيدة الإمام ابن القيم» اينگونه نقل كردهاست. ابن قيم جوزى مىگويد: ولقد أتانا في الصحيحين اللذين هما أصح الكتب بعد قرآن برواية الثقة الصدوق جرير البجلي عمن جاء بالقرآن أن العباد يرونه سبحانه رؤيا العيان كما يرى القمران در دو كتاب صحيح كه صحيح ترين كتابها بعد از قرآن است، روايت موثق و راستگو؛ يعنى جرير بجلى آمده است كه بر طبق آن، بندگان خداوند متعال را با چشم سر مىبينند؛ همانگونه دو قمر را مىبينند. أحمد بن إبراهيم بن عيسى (متوفاي1329هـ)، توضيح المقاصد وتصحيح القواعد في شرح قصيدة الإمام ابن القيم، ج2، ص577، تحقيق: زهير الشاويش، دار النشر: المكتب الإسلامي – بيروت، الطبعة: الثالثة 1406 5. جمال الدين جيشي (متوفاي782هـ) جمال الدين جيشى با ياد آورى يك روايت تصريح مىكند كه كتاب بخارى و مسلم صحيح ترين كتابها پس از قرآن كريم است: فصل: وقد حكم رسول الله صلى الله عليه وسلم بأن الفقهاء هم خيار الناس بقوله عليه السلام (الناس معادن كمعادن الذهب والفضة خيارهم في الجاهلية خيارهم في الإسلام إذا فقهوا) روياه إماما المحدثين البخاري ومسلم رحمهما الله في صحيحهما اللذين هما أصح الكتب بعد القرآن. رسول خدا صلى الله عليه وآله در روايت ذيل حكم نموده به اينكه فقهاء بهترين مردم است آن جا كه فرمود: مردم همانند معدن هاى طلا و نقره هستند بهترين آنها در زمان جاهليت بهترين آنها در زمان اسلام است اگر فقيه شوند. اين روايت را دو پيشواى روايان، بخارى و مسلم در دو صحيح شان كه بعد از قرآن صحيح ترين كتابها است روايت كردهاند. الجيشي، الامام جمال الدين محمد بن عبد الرحمن بن عمر (متوفاي782هـ)، نشر طيّ التعريف في فضل جملة العلم الشريف والرد على ما قتلهم السخيف، ج1، ص66، دار النشر: دار المنهاج – جدة، الطبعة: الأولى 1417هـ/ 1997م 6. انصاري شافعي معروف به ابن ملقن (متوفاي804هـ) ابن ملقن در دو كتابش تصريح نمودهاست كه بخارى و مسلم صحيح ترين كتاب بعد از قرآن كريم است. او در كتاب «المقنع فى علوم الحديث» مىنويسد: وكتابهما أصح الكتب بعد القرآن أعني كتاب البخاري ومسلم. كتاب بخارى و مسلم، صحيح ترين كتابها پس از قرآن هستند. الأنصاري، سراج الدين عمر بن علي بن أحمد (متوفاي804هـ)، المقنع في علوم الحديث، ج1، ص57، تحقيق: عبد الله بن يوسف الجديع، دار النشر: دار فواز للنشر – السعودية، الطبعة: الأولى1413هـ وى در كتاب «البدر المنير» از صحيح بخارى به عنوان صحيح ترين بعد از قرآن نام برده و مىنويسد: فصل وأما (صحيح الإِمام أبي عبد الله البخاري) فهو أصح الكتب بعد القرآن. الأنصاري الشافعي، سراج الدين أبي حفص عمر بن علي بن أحمد المعروف بابن الملقن، البدر المنير في تخريج الأحاديث والأثار الواقعة في الشرح الكبير، ج1، ص297، تحقيق: مصطفي ابوالغيط و عبدالله بن سليمان وياسر بن كمال، ناشر: دار الهجرة للنشر والتوزيع - الرياض-السعودية، الطبعة: الاولى، 1425هـ-2004م. 7. ابن حجر عسقلاني (متوفاى852هـ) ابن حجر عسقلانى نيز در مقدمه فتح البارى مىنويسد: وكتاباهما أصح الكتب بعد كتاب الله العزيز. كتاب بخارى و مسلم، صحيح ترين كتابها بعد از كتاب خداوند عزيز است. العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاى852هـ)، هدي الساري مقدمة فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج1، ص10، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، محب الدين الخطيب، ناشر:دار المعرفة - بيروت – 1379هـ. 8. بدر الدين عيني (متوفاي855هـ) عينى در كتاب «عمدة القارى شرح صحيح البخاري»، آورده است كه به اتفاق علماى شرق و غرب صحيح بخارى و مسلم صحيح ترين كتابها پس از قرآن كريم است: اتفق علماء الشرق والغرب على أنه ليس بعد كتاب الله تعالى أصح من صحيحي البخاري ومسلم فرجح البعض منهم المغاربة صحيح مسلم على صحيح البخاري والجمهور على ترجيح البخاري على مسلم لأنه أكثر فوائد منه. علماى شرق و غرب اتفاق دارند بر اينكه بعد از كتاب خداوند متعال صحيح تر از صحيح بخارى و مسلم كتاب ديگرى نيست. برخى از اهل مغرب صحيح مسلم را بر صحيح بخارى ترجيح دادهاند ولى جمهور علماء طرفدار ترجيح صحيح بخارى بر مسلم هستند؛ چرا كه فائده اين كتاب بيشتر از صحيح مسلم است. العيني الغيتابي الحنفي، بدر الدين ابومحمد محمود بن أحمد (متوفاي 855هـ)، عمدة القاري شرح صحيح البخاري، ج1، ص5، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت. 9. ابن نجار حنبلي (متوفاى972هـ) فتوحى حنبلى معروف به ابن نجار، يكى از علماى حنابله در كتاب «شرح الكواكب المنير» نيز تصريح مىكند كه صحيح بخارى و مسلم صحيح ترين كتب بعد از قرآن است علاء الدين على بن سليمان مرداوى حنبلى در زمينه اصول فقه احمد بن حنبل كتاب «التحرير» را نوشته و ابن نجار تعليقهاى را بر آن زدهاست. او در اين كتاب مىنويسد: (وَ) يُرَجِّحُ (الشَّيْخَانِ) أَيْ: مَا اتَّفَقَ الْبُخَارِيُّ وَمُسْلِمٌ عَلَى رِوَايَتِهِ فِي كِتَابَيْهِمَا (عَلَى) مَا فِي كُتُبِ (غَيْرِهِمَا) مِنْ الْمُحَدِّثِينَ؛ لِأَنَّهُمَا أَصَحُّ الْكُتُبِ بَعْدَ الْقُرْآنِ، لِاتِّفَاقِ الْأُمَّةِ عَلَى تَلَقِّيهِمَا بِالْقَبُولِ حَتَّى قَالَ الشَّيْخُ تَقِيُّ الدِّينِ وَابْنُ الصَّلَاحِ، وَالْأُسْتَاذُ أَبُو إِسْحَاقَ: إنَّ مَا فِيهِمَا مَقْطُوعٌ بِصِحَّتِهِ. شيخان (بخارى و مسلم) ترجيح داده مىشوند؛ يعنى آنچه را بخارى و مسلم بر روايت آنها در اين دو كتابش اتفاق دارند بر كتاب هاى غير آنان از محدثان ديگر ترجيح دارند؛ چرا كه اين دو كتاب صحيح ترين كتابها پس از قرآن هستند؛ زيرا امت قبول آنها اتفاق نظر دارند. تا جايىكه شيخ تقى الدين و ابن صلاح و استاد ابو اسحاق گفتهاند: آنچه در اين دو كتاب آمده صحت شان قطعى است. الفتوحي الحنبلي، محمد بن أحمد بن عبد العزيز بن علي المعروف بابن النجار (متوفاى972 هـ)، شرح الكوكب المنير المسمى بمختصر التحرير أو المختبر المبتكر شرح المختصر في أصول الفقه، ج4، ص651، تحقيق: د. محمد، د. نزيه حماد، ناشر: جامعة أم القرى - معهد البحوث العلمية، الطبعة: الثانية1413 هـ 10. ابن حجر هيتمي (متوفاى973هـ) ابن حجر هيتمى در كتاب «الصواعق المحرقة» نخستين باب را در كتابش با عنوان «باب الاول فى بيان كيفية خلافة الصديق...» باز كرده و در فصل اول «الفصل الاول فى بيان كيفيتها» به اين مطلب تصريح مىكند و مىنويسد: روى الشيخان البخاري ومسلم في صحيحيهما اللذين هما أصح الكتب بعد القرآن بإجماع من يعتد به أن عمر رضي الله عنه خطب الناس مرجعه من الحج فقال في خطبته قد بلغني أن قائلا منكم يقول لو مات عمر بايعت فلانا. شيخان (بخارى و مسلم) در دو كتاب صحيح خود، همان دو كتابى كه به اجماع تمام علمايى كه به سخن آنها اعتنا مىشود، صحيح ترين كتابها پس از قرآن هستند، روايت كردهاند كه عمر هنگامىكه از حج بازگشت با مردم خطبه خواند و در خطبه خود گفت:.... الهيثمي، ابوالعباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر (متوفاى973هـ)، الصواعق المحرقة علي أهل الرفض والضلال والزندقة، ج1، ص31، تحقيق: عبد الرحمن بن عبد الله التركي - كامل محمد الخراط، ناشر: مؤسسة الرسالة - لبنان، الطبعة: الأولى، 1417هـ - 1997م. 11. ملا علي قاري (متوفاى1014هـ) ملاعلى قارى يكى ديگر از علماى اهل سنت در قرن يازدهم اتفاق علماء را در اين مورد نقل كردهاست: ثم اتفقت العلماء علي الصحيحين بالقبول وأنهما أصح الكتب المؤلف، ثم الجمهور على أن صحيح البخاري أرجحهما وأصحهما. علماء بر قبول صحيحين اتفاق نظر دارند و اينكه اين دو كتاب صحيح ترين كتابهاى تأليف شه است؛ سپس جمهور علماى بر اين هستند كه صحيح بخارى برتر و صحيح ترين آن دو است. ملا علي القاري، نور الدين أبو الحسن علي بن سلطان محمد الهروي (متوفاى1014هـ)، مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح، ج1، ص62، تحقيق: جمال عيتاني، ناشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1422هـ - 2001م. او در جاى ديگر سخن شافعى را در مورد كتاب «مؤطأ» امام مالك كه اين كتاب را صحيح ترين كتب بعد از قرآن مىداند، نقل كرده و سپس خودش مىگويد: لكن هذا قبل وجود الصحيحين وإلا فصحيح البخاري هو الأصح مطلقاً على الأصح والله أعلم. اين سخن شافعى قبل از وجود صحيحين بود و گرنه بنابر قول صحيح، كتاب صحيح بخارى مطلقا صحيح ترين كتب است. ملا علي القاري، نور الدين أبو الحسن علي بن سلطان محمد الهروي (متوفاى1014هـ)، مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح، ج1، ص392، تحقيق: جمال عيتاني، ناشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1422هـ - 2001م. 12. عبد الرؤوف مناوي (متوفاى1031هـ) مناوى در كتاب «التيسير بشرح الجامع الصغير» مىنويسد: (وهذه رموزه) أي إشاراته الدالة على من خرّج الحديث من أهل الأثر (خ للبخاري) صاحب أصح الكتب بعد القرآن. اين رموز او است؛ يعنى اشارههايى كه دلالت مىكند روايت را از چه كسى نقل كردهاست. مثلاً: (خ) اشاره به بخارى، صاحب صحيح ترين كتاب بعد از قرآن است. المناوي، محمد عبد الرؤوف بن علي بن زين العابدين (متوفاى 1031هـ)، التيسير بشرح الجامع الصغير، ج1، ص5، ناشر: مكتبة الإمام الشافعي - الرياض، الطبعة: الثالثة، 1408هـ ـ 1988م. 13. شيخ عبد القادر عيدروسي (متوفاي1037 هـ) وى در كتاب خود، تاريخ النور السافر، در مورد صحيح بخارى چنين سروده است: ومتى أردت جوامع الكلم التزم بالجامع العالي الصحيح الأفضل فأصح كتب بعد كتب الله ما جمع البخاري وهو أحسن ما تلي هر زمان كه خواستى بهترين سخنان را به دست آورى، با كتاب عالى و برترين صحيح همراه شو صحيح ترين كتاب بعد از كتاب خدا آن چيزى است كه بخارى آن را جمع كرد و بهترين كتابى است كه خوانده مىشود العيدروسي، عبد القادر بن شيخ بن عبد الله (متوفاي 1037 هـ)، تاريخ النور السافر عن أخبار القرن العاشر ج1، ص359؛ ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1405، الطبعة: الأولى 14. عبد الحق دهلوي (متوفاي1052هـ) دهلوى نيز بر اين مطلب تصريح كردهاست: فاعلم أن الذي تقرر عند جمهور المحدثين أن صحيح البخاري مقدم على سائر الكتب المصنفة حتى قالوا أصح الكتب بعد كتاب الله تعالى صحيح البخاري. بدان، آنچه نزد جمهور محدثان ثابت است اين است كه صحيح بخارى بر سائر كتابهاى تصنيف شده مقدم است تا آنجايىكه گفتهاند: صحيح ترين كتابها پس از كتاب خداوند متعال صحيح بخارى است. البخاري الدهلوي، عبد الحق بن سيف الدين بن سعد الله (متوفاي1052هـ)، مقدمة في أصول الحديث، ج1، ص85، تحقيق: سلمان الحسيني الندوي، دار النشر: دار البشائر الإسلامية - بيروت – لبنان، الطبعة: الثانية1406هـ - 1986م 15. مصطفي قسطنطيني حاجي خليفة (متوفاى1067هـ) قسطنطينى حنفى در كتاب «كشف الظنون عن أسامى الكتب والفنون» مىنويسد: الجامع الصحيح للامام الحافظ أبي الحسين مسلم بن الحجاج القشيري النيسابوري الشافعي المتوفى سنة 261 إحدى وستين ومائتين وهو الثاني من كتاب الستة وأحد الصحيحن اللذين هما أصح الكتب بعد كتاب الله العزيز.. جامع صحيح مال امام و حافظ ابو الحسين مسلم بن حجاج نيشابورى شافعى متوفاى.... است و اين دومين كتاب از كتب ششگانه و يكى از دو كتاب صحيح بعد از كتاب خداوند متعال (قرآن) است. القسطنطيني الرومي الحنفي، مصطفي بن عبدالله (معروف به حاجي خليفه) (متوفاى1067هـ)، كشف الظنون عن أسامي الكتب والفنون، ج1، ص555، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1413 – 1992. وى در جاى ديگر مىنويسد: والكتب المصنفة في علم الحديث أكثر من ان تحصى الا ان السلف والخلف قد اطبقوا على ان أصح الكتب بعد كتاب الله سبحانه وتعالى صحيح البخاري ثم صحيح مسلم ثم الموطأ ثم بقية الكتب الستة وهي سنن أبي داود والترمذي والنسائي وابن ماجة والدارقطني والمسندات المشهورة ولنذكرها هنا في هذا الكتاب على ترتيبه الالف. كتابهايى كه در علم حديث نوشته شده بسيار و از حد شماره بيرون است؛ اما گذشتگان و آيندگان اتفاق دارند بر اينكه صحيح ترين كتابها بعد از كتاب خداوند متعال صحيح بخارى و سپس صحيح مسلم بعد از آن كتاب مؤطأ و بعد از آن ساير كتب ششگانه است..... القسطنطيني الرومي الحنفي، مصطفي بن عبدالله (معروف به حاجي خليفه) (متوفاى1067هـ)، كشف الظنون عن أسامي الكتب والفنون، ج1، ص641، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1413 – 1992. 16. سيد صديق حسن قنوجي (متوفاى1307هـ) قنوجى بخارى نيز مىنويسد: الفصل الثالث في ذكر الجامع الصحيح للإمام الحافظ أبي الحسين مسلم بن الحجاج القشيري الشافعي المتوفى سنة إحدى وستين ومائتين وهو أحد الصحيحين اللذين هما أصح الكتب بعد كتاب الله تعالى. فصل سوم در بيان جامع صحيح امام و حافظ ابو الحسين مسلم بن حجاج نيشابورى شافعى متوفاى 261هـ است اين كتاب يكى از دو كتاب صحيح بعد از كتاب خداوند متعال است. القنوجي البخاري، أبو الطيب السيد محمد صديق خان بن السيد حسن خان (متوفاى1307هـ)، الحطة في ذكر الصحاح الستة، ج1، ص198، ناشر: دار الكتب التعليمية - بيروت، الطبعة: الأولى 1405هـ/ 1985م. عدم نياز به بررسي سندي صحاح همانند قرآن نتيجه اين گفتارها در مورد صحيح بخارى و مسلم اين است كه اين دو كتاب از جهت متن رتبه دوم بعد از قرآن را دارند؛ زيرا «اصح»، از ماده «صحح» است و دلالت مىكند كه در بين كتب صحيح، در ابتدا قرآن قرار دارد و سپس كتاب صحيح و بخارى؛ و اين خود اجماع علماى اهل سنت را بر صحت متون اين دو كتاب بيان مىكند؛ و به همين جهت، ديگر روايات اين دو كتاب نيازى به بررسى سندى ندارند. د. صحيح ترين كتابهاي تصنيف شده تعبير ديگر در باره كتاب صحيح بخارى و مسلم تعبر «اصح الكتب المصنفة» است. در اين قسمت نيز متن كلام علماى اهل سنت در اين باره نقل مىكنيم: 1. محيي الدين نووي (متوفاي676هـ) نووى بعد از اينكه روايت «انما الاعمال بالنيات» را نقل كرده مىنويسد: رواه إماما المحدثين أبو عبد الله محمد بن إسماعيل بن إبراهيم بن المغيرة بن بردزبة البخاري وأبو الحسن مسلم بن الحجاج بن مسلم القشيري النيسابوري في صحيحيهما اللذين هما أصح الكتب المصنفة ". اين روايت پيشواى محدثان ابو عبد الله محمد بن اسماعيل بخارى و ابو الحسن مسلم بن حجاج نيشابورى در صحيح شان نقل كردهاند. همان دو كتابى صححى كه صحيح ترين كتب تأليف شده هستند. النووي، أبو زكريا محيي الدين يحيى بن شرف (متوفاي676هـ)، شرح الأربعين النووية، ج1، ص5، دار النشر: طبق برنامه الجامع الكبير. وى همين تعبير را در كتاب ديگرش دارد: النووي، أبو زكريا محيي الدين يحيى بن شرف (متوفاي676هـ)، رياض الصالحين من كلام سيد المرسلين، ج1، ص5، دار النشر: دار الفكر – بيروت، الطبعة: الثالثة1421هـ -2000م نووى در كتاب ديگر در باره جايگاه صحيح بخارى اينگونه مىنويسد: واما محله فقال العلماء هو اول مصنف صنف في الصحيح المجرد واتفق العلماء أن أصح الكتب المصنفة صحيحا البخاري ومسلم واتفق الجمهور على ان صحيح البخاري أصحهما صحيحا وأكثرهما فوائد. جايگاه بخاري: علماء گفتهاند: بخارى نخستين كتابى است كه در باره روايت نبوى تأليف شدهاست. و علماء اتفاق نظر دارند بر اينكه صحيح بخارى و مسلم صحيح ترين كتابهاى تأليف شده هستند و جمهور اتفاق دارند بر اينكه صحيح بخارى صحيح تر و فوائدش بيشتر از صحيح مسلم است. النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاى676 هـ)، تهذيب الأسماء واللغات، ج1، ص91، تحقيق: مكتب البحوث والدراسات، ناشر: دار الفكر - بيروت، الطبعة: الأولى، 1996م. 2. يافعي (متوفاى768هـ) يافعى نيز بعد از اينكه تاريخ وفات بخارى را متذكر شده كتاب او را صحيحترين كتابهاى تأليف شده در زمينه روايت مىداند و مىنويسد: وفي ليلة عيد الفطر منها توفي البخارى الحافظ الامام قدوة الانام وعالى المقام جامع اصح الكتب المصنفة في السنن والاحكام امام المحدثين وشيخ الاسلام أبو عبد الله محمد بن إسماعيل بن إبراهيم بن المغيرة بن بردزية البخاري. در شب عيد فطر همان سال (256) بخارى، حافظ، امام، پيشواى مردم و بلند مقام و جامع صحيح ترين كتابهاى تصنيف شده در سنت و احكام، پيشواى محدثان و شيخ الاسلام ابو عبد الله محمد بن اسماعيل بخارى... وفات يافت. اليافعي، ابومحمد عبد الله بن أسعد بن علي بن سليمان (متوفاى768هـ)، مرآة الجنان وعبرة اليقظان، ج2، ص167، ناشر: دار الكتاب الإسلامي - القاهرة - 1413هـ - 1993م. او در جاى ديگر بعد از تمجيد كتابهاى غزالى در باره صحيح بخارى و مسلم مىنويسد: ... فصحيحا البخاري ومسلم اصح الكتب المصنفات. اليافعي، ابومحمد عبد الله بن أسعد بن علي بن سليمان (متوفاى768هـ)، مرآة الجنان وعبرة اليقظان، ج3، ص191، ناشر: دار الكتاب الإسلامي - القاهرة - 1413هـ - 1993م. 3. ابي العز حنفي (متوفاي792هـ) صدر الدين حنفى در كتاب «الاتباع» مىنويسد: ... ولكن الصحيحان اللذان جمعهما البخاري ومسلم أصح الكتب المصنفة هذا الذي عليه أئمة الإسلام ولفظ بعضهم وليس بعد القرآن كتاب أصح من كتاب مسلم والبخاري... اما صحيحين كه آنها را بخارى و مسلم گردآورى كرده، صحيح ترين كتابهاى تأليف شدهاست. اين مطلب مورد قبول پيشوايان اسلام است. و سخن برخى اين است كه بعد از قرآن، كتابى صحيح تر از مسلم و بخارى نيست.... الحنفي، صدر الدين ابن أبي العز (متوفاي792هـ)، الاتباع، ج1، ص46، تحقيق: محمد عطا الله حنيف - عاصم بن عبد الله القريوتي، دار النشر: عالم الكتب – لبنان، الطبعة: الثانية1405هـ وى در جاى ديگر مىنويسد: وهذا الذي قاله أهل العلم من أنه ليس بعد القرآن كتاب أصح من كتابي البخاري ومسلم إنما كان لأن هذين الكتابين جرد فيهما الحديث الصحيح المسند ولم يكن القصد بتصنيفهما ذكر آثار الصحابة والتابعين ولا تمييز الحسن والمرسل وشبه ذلك وما جرد فيه الصحيح المسند عن رسول الله صلى الله عليه وسلم فهو أصح الكتب المصنفة لأنه أصح منقول عن المعصوم. اين كه اهل علم گفتهاند: بعد از قرآن، كتابى صحيح تر از بخارى و مسلم نيست بر اساس اين است كه در اين دو كتاب تنها روايت صحيح و با سند آمده و هدف اين نبوده است كه روايات صحابه و تابعان را بياورد و همچنين هدف نويسندهاش اين نبودهاست كه روايات حسن و مرسل را و مانند آن را از همديگر تمييز ندهند. آنچه در اين دو كتاب آورده شده روايات صحيح مسند از رسول خدا صلى الله عليه وسلم است؛ پس صحيح بخارى صحيح ترين كتب تأليف شده است؛ چرا كه صحيح ترين روايت نقل شده از معصوم است. الحنفي، صدر الدين ابن أبي العز (متوفاي792هـ)، الاتباع، ج1، ص50، تحقيق: محمد عطا الله حنيف - عاصم بن عبد الله القريوتي، دار النشر: عالم الكتب – لبنان، الطبعة: الثانية1405هـ هـ. افضل الكتب برخى از علماى اهل سنت در مورد بخارى تعبير «اجل كتب الاسلام و افضل كتب بعد كتاب الله» دارند: 1. ذهبي (متوفاي 748هـ) ابو الطيب سيد صديق حسن قنوجى در كتاب خود به نقل از ذهبى چنين مىنويسد: وأما جامع البخاري الصحيح فأجل كتب الإسلام وأفضلها بعد كتاب الله تعالى وهو أعلى في وقتنا هذا إسنادا للناس ومن ثلاثين سنة يفرحون بعلو سماعه فكيف اليوم فلو رحل الشخص لسماعه من ألف فرسخ لما ضاعت رحلته انتهى وهذا قاله الذهبي في سنة ثلاث عشرة وسبعمائة اما كتاب صحيح بخارى، گرامىترين كتاب و برترين كتاب اسلام بعد ازكتاب خدا است؛ و از جهت سندى در زمان ما كوتاهترين سندها را دارد (يعنى سعى شده با كمترين واسطه اين كتاب نقل شود)؛ بعد از سى سال از تاليفش مردم افتخار به داشتن سند عالى به اين كتاب داشتند؛ چه رسد به امروز؛ بنا بر اين اگر كسى براى شنيدن اين كتاب هزار فرسنگ راه برود، سفر او بى حاصل نيست؛ اين سخن را ذهبى در سال 713 بيان كرده است ! القنوجي البخاري، أبو الطيب السيد محمد صديق خان بن السيد حسن خان (متوفاى1307هـ)، الحطة في ذكر الصحاح الستة، ج1، ص178، ناشر: دار الكتب التعليمية - بيروت، الطبعة: الأولى 1405هـ/ 1985م. 2. سبكي شافعي (متوفاي 771) وى نيز در كتاب خود چنين مى نويسد: وأما كتابه الجامع الصحيح فأجل كتب الإسلام وأفضلها بعد كتاب الله. كتاب صحيح بخارى، گرامىترين كتاب اسلام و برترين كتاب پس از كتاب خدا است. السبكي، تاج الدين بن علي بن عبد الكافي (متوفاي 771هـ) طبقات الشافعية الكبرى، ج2، ص 215، ناشر: هجر للطباعة والنشر والتوزيع - 1413هـ، الطبعة: ط2، تحقيق: د. محمود محمد الطناحي د.عبد الفتاح محمد الحلو و. تكيه گاه تمامي مسلمانان طبق برخى تعبيراتىكه در مورد صحيح بخارى آمده، اين كتاب به عنوان يك پايگاه و تكيهگاه در ميان علماى اسلام است و اين تعبير از اعتبار ويژه اين كتاب حكايت دارد. مزي (متوفاى742هـ) مزى در تهذيب الكمال در مورد صحيح بخارى چنين مىگويد: أبو عبد الله بن أَبي الحسن البخاري الحافظ، صاحب "الصحيح". إمام هذا الشأن والمقتدى به فيه والمعول على كتابه بين أهل الاسلام. ابو عبد الله بن ابو الحسن بخارى، حافظ، صاحب كتاب «صحيح» پيشواى حديث شناسى و جلودار اين ميدان است. و کتاب او در بين همه اهل اسلام، (تكيهگاه) مورد استناد است. المزي، ابوالحجاج يوسف بن الزكي عبدالرحمن (متوفاى742هـ)، تهذيب الكمال، ج24، ص431، تحقيق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولى، 1400هـ – 1980م. ز: معجزات و كرامات صحيح بخاري !!! مطلب مهم ديگر، حايز اهميت و قابل توجه در مورد كتاب صحيح بخارى اين استكه به ادعاى اهل سنت، اين كتاب در طول تاريخ، حلّال بسيارى از مشكلات در پيش آمدها و دافع امراض و بلايا و باعث دست يابى به مقاصد و حاجات در ميان آنان بودهاست. ابن حجر: صحيح بخاري گرهگشاي مشكلات است ابن حجر عسقلانى در مقدمه فتح البارى از عدهاى سخن گفتهاست كه صحيح مسلم را ترجيح دادهاند؛ ولى در پايان مطلبى را در مورد صحيح بخارى نقل كرده كه با توجه به آن، صحيح بخارى مىتواند برترى خود را بر صحيح مسلم نشان دهد و در حقيقت بيانگر اعجاز اين كتاب است. او سه جهت برترى براى بخارى بيان مى كند كه عبارتند از: 1. خواندن صحيح بخارى در مشكلات موجب گره گشايى است؛ 2. اگر صحيح بخارى در يك كشتى باشد، آن كشتى غرق نمىشود؛ 3. بخارى مستجاب الدعوة بود و براى خواننده صحيح بخارى دعا كردهاست. وإذا تقرر ذلك فليقابل هذا التفضيل بحهة أخرى من وجوه التفضيل غير ما يرجع إلى نفس الصحيح؛ وهي ما ذكره الإمام القدوة أبو محمد بن أبي جمرة في اختصاره للبخاري قال قال لي من لقيته من العارفين عمن لقي من السادة المقر لهم بالفضل أن صحيح البخاري ما قرئ في شدة الا فرجت ولا ركب به في مركب فغرق. قال وكان مجاب الدعوة وقد دعا لقارئه رحمة الله تعالى. وقتى كه اين مطالب مشخص شد، در مقابل فضائل صحيح مسلم، جهت ديگرى براى تفضيل صحيح بخارى وجود دارد، كه جداى از جهت صحت است؛ و اين جهت همان است كه امام پيشوا ابو محمد بن ابى جمرة در مختصر بخارى نقل كرده است كه گفت: يكى از عارفين از كسانى كه او را ديدم، به من خبر داد از يكى از بزرگانى كه اهل فضل است، كه صحيح بخارى در هيچ سختى خوانده نشد مگر آنكه برطرف شد و در هيچ كشتى قرار نگرفت كه آن كشتى غرق شود. و گفت كه بخارى مستجاب الدعوة بوده است و براى خواننده اين كتاب دعا كرده است. العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاى852هـ)، هدي الساري مقدمة فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج1، ص13، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، محب الدين الخطيب، ناشر:دار المعرفة - بيروت – 1379هـ. ابو سعيد خادمي: صحيح بخاري گرهگشاست و با خواندن آن باران ميبارد ! ابو سعيد خادمى در كتاب «بريقة محمودية» علاوه بر نقل مطلب فوق از ابو جمره، سه خصوصيت ديگر بيان مىكند: 1. خواندن بخارى موجب باريدن باران است؛ 2. بخارى نوشداروى مجرب است؛ 3. براى مسائل بسيار مهم 120 بار خواندن صحيح بخارى موجب قضاى حاجت است ! وَعَنْ بَعْضِ الْعَارِفِينَ أَنَّهُ مَا قُرِئَ فِي شِدَّةٍ إلَّا فُرِجَتْ وَمَا رُكِبَ بِهِ فِي مَرْكَبٍ فَغَرِقَ وَأَنَّهُ كَانَ مُجَابَ الدَّعْوَةِ وَلَقَدْ دَعَا لِقَارِئِهِ وَيُسْتَسْقَى بِقِرَاءَتِهِ قِيلَ وَهُوَ التِّرْيَاقُ الْمُجَرَّبُ وَنُقِلَ عَنْ بَعْضٍ أَنَّهُ قَرَأَ الْبُخَارِيَّ لِمُهِمَّاتٍ لِنَفْسِهِ وَلِغَيْرِهِ مِائَةً وَعِشْرِينَ مَرَّةً وَقَضَى حَاجَاتِهِ. از بعضى از عارفين نقل شدهاست كه گفت: بخارى در هيچ سختى خوانده نشد مگر آنكه بر طرف گشت و در هيچ كشتى قرار نگرفت كه آن كشتى غرق شود؛ و همچنين بخارى مستجاب الدعوة بودهاست و براى خواننده اين كتاب دعا كردهاست؛ همچنين با خواندن اين كتاب، طلب باران مىشود. گفته شده است كه بخارى نوشداروى مجرب است؛ و همچنين از بعضى نقل شده است كه بخارى را در كارهاى مهم براى خود و ديگران 120 !!! بار خواند و حاجتش برآورده شد !!! الخادمي، أبو سعيد محمد بن محمد (متوفاى 1156هـ) بريقة محمودية، ج1، ص186، طبق برنامه الجامع الكبير. اين روايت ابن ابو جمره در كتابهاى ديگر نيز نقل شدهاست: المناوي، محمد عبد الرؤوف بن علي بن زين العابدين (متوفاى 1031هـ)، اليواقيت والدرر في شرح نخبة ابن حجر، ج1، ص373، تحقيق: المرتضي الزين أحمد، ناشر: مكتبة الرشد - الرياض، الطبعة: الأولى، 1999م. القسطنطيني الرومي الحنفي، مصطفي بن عبدالله (معروف به حاجي خليفه) (متوفاى1067هـ)، كشف الظنون عن أسامي الكتب والفنون، ج1، ص544، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1413 – 1992. القنوجي البخاري، أبو الطيب السيد محمد صديق خان بن السيد حسن خان (متوفاى1307هـ)، الحطة في ذكر الصحاح الستة، ج1، ص179، ناشر: دار الكتب التعليمية - بيروت، الطبعة: الأولى 1405هـ/ 1985م. القاسمي، محمد جمال الدين (متوفاى1332هـ)، قواعد التحديث من فنون مصطلح الحديث، ج1، ص263، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1399هـ - 1979م. ابن كثير: با خواندن صحيح بخاري، باران طلبيده ميشود سيد صديق حسن قنوجى در كتاب «الحطة فى ذكر الصحاح الستة» مىنويسد: وقال الحافظ عماد الدين بن كثير وكتاب البخاري الصحيح يستسقى بقراءته الغمام وأجمع على قبوله وصحة ما فيه أهل الإسلام. حافظ عماد بن كثير گفته است «كتاب صحيح بخارى براى طلب باران خوانده مىشود؛ و اهل اسلام همگى بر قبول آن و صحيح بودن روايات آن اجماع دارند» القنوجي البخاري، أبو الطيب السيد محمد صديق خان بن السيد حسن خان (متوفاى1307هـ)، الحطة في ذكر الصحاح الستة، ج1، ص179، ناشر: دار الكتب التعليمية - بيروت، الطبعة: الأولى 1405هـ/ 1985م شيخ عبد الحق دهلوي: ختم بخاري براي حصول مراد، قضاي حاجت و... قال الشيخ عبد الحق الدهلوي في أشعة اللمعات قرأ كثير من المشايخ والعلماء والثقات صحيح البخاري لحصول المرادات وكفاية المهمات وقضاء الحاجات ودفع البليات وكشف الكربات وصحة الأمراض وشفاء المرضى عند المضايق والشدائد فحصل مرادهم وفازوا بمقاصدهم ووجدوه كالترياق مجربا وقد بلغ هذا المعنى عند علماء الحديث مرتبة الشهرة والاستفاضة. ونقل السيد جمال الدين المحدث عن أستاذه السيد أصيل الدين أنه قال قرأت صحيح البخاري نحو عشرين ومائة مرة في الوقائع والمهمات لنفسي وللناس الآخرين فبأي نية قرأته حصل المقصود وكفى المطلوب شيخ عبد الحق دهلوى در كتاب اشعة اللمعات مىگويد: بسيارى از مشايخ و علما و ثقات، صحيح بخارى را براى حاصل شدن مقصود و انجام كارهاى مهم و قضاى حاجت و برطرف شدن بليات و مشكلات و سلامتى در مرض و شفاى مريض در سختىها و مشكلات مىخواندند و به مراد خود رسيده و مقصود را به دست مى آوردند؛ و آن را مانند نوشداروى مجرب يافتند؛ و اين مطلب در نزد علماى حديث به مرتبه شهرت و استفاضه رسيده است. و سيد جمال الدين محدث از استاد خود سيد اصيل الدين نقل مىكند كه گفت: صحيح بخارى را 120 بار در مسائل و وقايع مهم براى خود و ديگران خواندم و به هر نيتى خواندم، مقصود حاصل شد و مطلوب به دست آمد. القنوجي البخاري، أبو الطيب السيد محمد صديق خان بن السيد حسن خان (متوفاى1307هـ)، الحطة في ذكر الصحاح الستة، ج1، ص179، ناشر: دار الكتب التعليمية - بيروت، الطبعة: الأولى 1405هـ/ 1985م مقريزي و سيره علماي الازهر در دفع وباء با ختم بخاري وى مىگويد: وفي شعبان: تزايد الوباء في القاهرة وعظم في رمضان وقد دخل فصل الشتاء فرسم بالاجتماع في الجوامع للدعاء. وفي يوم الجمعة سادس رمضان نودي أن يجتمع الناس بالصناجق الخليفية والمصاحف عند قبة النصر فاجتمع الناس بعامة جوامع مصر والقاهرة وخرج المصريون إلى مصلى خولان بالقرافة واستمرت قراءة البخاري بالجامع الأزهر وغيره عدة أيام والناس يدعون الله تعالى ويقنتون في صلواتهم.... در ماه شعبان، وبا در قاهره زياد شد و در ماه رمضان گسترش پيدا كرد، و فصل زمستان نيز شروع شده بود؛ دستور داده شد كه در مساجد دعا كنند؛ در روز جمعه ششم رمضان ندا داده شد كه مردم در ديوان حكومت جمع شوند و قرآن به همراه داشته در كنار قبة النصر حاضر شوند؛ مردم در همه مساجد مصر و قاهره جمع شدند و مصرى ها به مصلاى خولان در قرافه رفته و چند روز به خواندن بخارى در مساجد الازهر ادامه دادند؛ و در نمازها قنوت گرفته و از خداوند حاجت مى خواستند. المقريزي، تقي الدين ابي العباس احمد بن علي بن عبد القادر العبيدي (متوفاقي 845 هـ) السلوك لمعرفة دول الملوك ج 4 ص 86، ناشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت - 1418هـ - 1997م، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد عبد القادر عطا علماي الازهر: ختم بخاري براي پيروزي در جنگها جبرتى در مورد ختم صحيح بخارى در الازهر، مطالب جالبى دارد كه به برخى از آنها اشاره مىكنيم: وفي يوم الاثنين حضر إلى ثغر بولاق آغا اسود وعلى يده مقرر لعابدي باشا وخلعه لشريف مكة فطلع عابدي باشا إلى القلعة وعمل ديوانا في يوم الثلاثاء واجتمع الامراء والمشايخ والقاضي وقرأوا المقرر ووصل صحبة الاغا المذكور ألف قرش رومي أرسلها حضرة السلطان تفرق على طلبه العلم بالأزهر ويقرأون له صحيح البخاري ويدعون له بالنصر. در روز دوشنبه در ورودى بولاق، آغا اسود آمد و در دست او دستورى براى عابدى پاشا كه شريف مكه را بركنار كند؛ عابدى پاشا به قلعه آمد و دفتر اعمال را در روز سه شنبه سامان داد و امرا و مشايخ و قاضى را گرد آورد و دستور را خواندند، و هديه اغا به دانشجويان الازهر هزار سكه رومى بود كه سلطان فرستاده بود تا صحيح بخارى را براى او بخوانند و براى پيروزىاش دعا كنند ! الجبرتي، عبد الرحمن بن حسن (متوفاى1237هـ)، تاريخ عجائب الآثار في التراجم والأخبار، ج2، ص53، ناشر: دار الجيل – بيروت. سپس در ادامه مىگويد: وفي يوم الجمعة كتبوا قائمة أسماء المجاورين والطلبة وأخبروا الباشا ان الألف قرش لا تكفي طائفة من المجاورين فزادها ثلاثة آلاف قرش من عنده فوزعوها بحسب الحال أعلى وأوسط وآدنى فخص الاعلى عشرون قرشا والأوسط عشرة والأدنى أربعة وكذلك طوائف الأروقة بحسب الكثرة والقلة ثم احضروا اجزاء البخاري وقرأوا وصادف ذلك زيادة أمر الطاعون والكروب المختلفة. در روز جمعه، فهرستى از اسم اهل شهر و طلاب را نوشتند و به پاشا خبر دادند كه هزار سكه، حتى به گروهى از اهل شهر هم نمىرسد؛ به همين جهت سه هزار سكه از نزد خود اضافه كرد و آن را به حسب رتبه اشخاص به اعلى و وسط و پايين تقسيم كردند؛ به اعلى 20 سكه و به وسط ده و به پايين 4 سكه دادند؛ و همچنين رواقها (ى الازهر) را به حسب تعداد از جهت زياد و كم تقسيم كردند؛ سپس جلدهاى صحيح بخارى را آورده و خواندند و اين كار همزمان با زيادى طاعون و مشكلات مختلف بود. الجبرتي، عبد الرحمن بن حسن (متوفاى1237هـ)، تاريخ عجائب الآثار في التراجم والأخبار، ج2، ص53، ناشر: دار الجيل – بيروت. بار ديگر مشكلات بر پادشاه فراوان شد و دوباره دستور به خواندن بخارى داد: وفي يوم الخميس ثامن عشرينه ورد مرسوم من الدولة فعمل الباشا الديوان في ذلك وقرأوه وفيه الأمر بقراءة صحيح البخاري بالأزهر والدعاء بالنصر للسلطان على الموسقو فإنهم تغلبوا واستولوا على قلاع ومدن عظيمة من مدن المسلمين وكذلك يدعون له بعد الاذان في كل وقت وأمر الباشا بتقرير عشرة من المشايخ من المذاهب الثلاثة يقرأون البخاري في كل يوم ورتب لهم في كل يوم مائتين نصف فضة لكل مدرس عشرون نصفا من الضربخانة ووعدهم بتقريرها لهم على الدوام بفرمان. در روز پنجشنبه، 28 ماه، نامهاى از دولت رسيد، به همين دليل پاشا دفتر اعمالى تهيه كرد و آن را خواندند و در آن دستور داده شده بود كه در الازهر صحيح بخارى را بخوانند و دعا كنند كه مسلمانان بر موسكو پيروز شوند، زيرا آنها هجوم آورده و چند قلعه و شهر بزرگ مسلمانان را گرفته بودند؛ و همچنين بعد از اذان براى او دعا كنند؛ همچنين پاشا دستور داد كه ده نفر از بزرگان مذاهب ثلاثة هر روز براى او صحيح بخارى بخوانند و براى آنها در هر روز 200 نيم سكه نقره قرار داد؛ كه هر مدرسى 20 نيم سكه از ضرابخانه بگيرد، و به آنها وعده داد كه طبق فرمان، اين مستمرى دائما براى آنها باشد ! الجبرتي، عبد الرحمن بن حسن (متوفاى1237هـ)، تاريخ عجائب الآثار في التراجم والأخبار، ج2، ص79، ناشر: دار الجيل – بيروت. بار ديگر بخارى به قصد پيروزى خوانده شد: وفي يوم الثلاثاء ثاني عشر صفر حضر الشيخ الأمير إلى مصر من الديار الرومية ومعه مرسومات خطابا للباشا والامراء فركب المشايخ ولا قوه من بولاق وتوجه إلى بيته ولم يأت للسلام عليه أحد من الامراء وأنعمت عليه الدولة بألف قرش ومرتب بالضربخانة قرش في كل يوم وقرأ هنا البخاري عند الآثار الشريفة بقصد النصرة. در روز سه شنبة دوازده صفر، شيخ امير از ديار روم به مصر آمد و همراه او نامههايى خطاب به پاشا و امرا بود؛ مشايخ همگى سوار شده و از بولاق براى ديدار او به سمت خانهاش رفتند؛ اما هيچ يك از اميران براى سلام بر او نيامدند؛ دولت به او 100 سكه هديه داد و اينكه هر روز يك سكه از ضرابخانه بگيرد؛ و در نزد او بخارى به نيت پيروزى خوانده شد. الجبرتي، عبد الرحمن بن حسن (متوفاى1237هـ)، تاريخ عجائب الآثار في التراجم والأخبار، ج2، ص135، ناشر: دار الجيل – بيروت. علماي الازهر و ختم بخاري براي رفع مشكلات در جاى ديگر جبرتى مىگويد وقتى مشكلات براى كسى زياد مىشد بخارى مىخواندند ! فقلنا له هذا لا يكون ونحن لا نحب ثوران الفتن وانما اجتمعنا لأجل قراءة البخاري وندعو الله برفع الكرب. به او گفتيم اينچنين نخواهد شد و ما دوست نداريم كه فتنه ايجاد شود؛ ما اينجا جمع شدهايم تا بخارى خوانده و خدا را بخوانيم تا مشكلات بر طرف شود. الجبرتي، عبد الرحمن بن حسن (متوفاى1237هـ)، تاريخ عجائب الآثار في التراجم والأخبار، ج3، ص268، ناشر: دار الجيل – بيروت. علماي الازهر و ختم بخاري براي دفع طاعون و وبا جبرتى در جاى ديگر مى نويسد: وفيه ايضا زاد الارجاف بحصول الطاعون وواقع الموت منه بالإسكندرية فأمر الباشا بعمل كورنتينة... وامر أيضا بقراءة صحيح البخاري بالأزهر وكذلك يقرأون بالمساجد والزوايا سورة الملك والأحقاف في كل ليلة بنية رفع الوباء در اين سال نيز، لرزشهايى به خاطر آمدن طاعون ايجاد شد... همچنين دستور داد در الازهر صحيح بخارى بخوانند؛ همچنين در مساجد و خانها سوره ملك و احقاف را در هر شب به نيت برطرف شدن وبا بخوانند. الجبرتي، عبد الرحمن بن حسن (متوفاى1237هـ)، تاريخ عجائب الآثار في التراجم والأخبار، ج3، ص395، ناشر: دار الجيل – بيروت. الازهر و ختم بخاري به قصد پيروزي ابراهيم پادشاه بار ديگر در الازهر به قصد پيروزى پادشاه، بخارى قرائت شد: واستهل شهر ذي القعدة سنة 1232 وفي خامسه يوم الأربعاء وليلة الخميس ارتحل ركب الحجاج المغاربة من الحصوة وفي أواخره حصل الامر للفقهاء بالأزهر بقراءة صحيح البخاري فاجتمع الكثير من الفقهاء والمجاورين وفرقوا بينهم اجزاء وكراريس من البخاري يقرؤون فيها في مقدار ساعتين من النهار بعد الشروق فاستمروا على ذلك خمسة أيام وذلك بقصد حصول النصر لإبراهيم باشا على الوهابية وقد طالت مدة انقطاع الاخبار عنه وحصل لأبيه قلق زائد ولما انقضت أيام قراءة البخاري نزل للفقهاء عشرون كيسا فرقت عليهم وكذلك على أطفال المكاتب ماه ذى القعده سال 1232 شروع شد، در روز پنجم آن، چهارشنبه و شب پنجشنبه، كاروان حجاج مراكشى از حصوه به راه افتاد؛ و در اواخر آن فقها در الازهر جمع شدند تا صحيح بخارى بخوانند؛ به همين دليل، عده زيادى از فقها و اهل شهر جمع شده و جزوه ها و برگههاى بخارى بين آنها تقسيم گشت؛ هر روز حدود دو ساعت بعد از طلوع آفتاب بخارى مىخواندند؛ اين كار را 5 روز انجام دادند و قصد آنها پيروزى پاشا بر وهابيت بود !!! و مدتى بود كه از او خبرى نبود و براى پدرش نگرانى حاصل شده بود؛ وقتى كه ايام قرائت بخارى تمام شد، 20 كيسه مرحمتى براى فقها داده شد كه بين آنها و بين اطفال مكتبخانه تقسيم گشت ! الجبرتي، عبد الرحمن بن حسن (متوفاى1237هـ)، تاريخ عجائب الآثار في التراجم والأخبار، ج3، ص569، ناشر: دار الجيل – بيروت. الازهر و ختم بخاري براي دفع وبا جمال الدين قاسمى مىنويسد: در سالى كه در مصر وباء آمده بود علماء دانشگاه الازهر اين بليه نازل شده را با ختم بخارى دفع كردند: بماذا دفع العلماء نازلة الوباء ؟ دفعوها يوم الأحد الماضي في الجامع الأزهر، بقراءة متن البخاري موزعاً كراريس على العلماء وكبار المرشحين للتدريس، في نحو ساعة، جرياً على عادتهم من إعداد هذا المتن أو السلاح الجبري، لكشف الخطوب، وتفريج الكروب، فهو يقوم عندهم في الحرب مقام المدفع والصرام والأسل، وفي الحريق مقام المضخة والماء، وفي الهيضة مقام الحيطة الصحيحة وعقاقير الأطباء، وفي البيوت مقام الخفراء والشرطة، وعلى كل حال، هو مستنزل الرحمات، ومستقر البركات... علما مصيبت وبا را چگونه برطرف كردند ؟ اين مصيبت را در روز يكشنبه گذشته در دانشگاه الازهر، با خواندن صحيح بخارى بر طرف كردند؛ به اين صورت كه جزوات بخارى را بين علما و بزرگان منتخب براى تدريس تقسيم كردند؛ و در حدود يك ساعت بخارى را خواندند؛ مثل عادت هميشگى كه اين متن يا سلاح هميشگى را براى بر طرف شدن مشكلات و شدايد به كار مىبردند؛ ختم بخارى در زمان جنگ، مانند توپخانه و شمشير تيز است؛ و در آتش سوزى كار شلنگ آتشنشانى و آب را مىكند؛ و در هنگام شكستگىها كار آتل و داروهاى گياهى طبيبان را مى كند؛ و در خانهها كار پليس و نگهبان؛ و در هرحالى سبب نزول رحمت و جلب بركت مى شود. القاسمي، محمد جمال الدين؛ (متوفاي 1332) قواعد التحديث من فنون مصطلح الحديث ج1، ص264 ناشر دار الكتب العلمية بيروت - 1399هـ - 1979م، الطبعة: الأولى البته نويسنده سنى اين كتاب، بعد از ذكر اين مطالب تعجب خود را از اين سيره علماى اهل سنت بيان مىدارد ! نتيجه: با توجه به كلمات و سخنان علماى اهل سنت، صحيح بخارى و مسلم برترين كتابها پس از قرآن كريم و تمام متون آنها مورد تأييد اهل سنت است. فصل سوم: استدلال بر وثاقت و عدالت افراد به دليل وجود آنها در صحيحين با مرور كتابهاى اهل سنت به مواردى بر مىخوريم كه راوى توثيق ندارد و يا گاهى مجهول و يا مجروح است؛ اما در عين حال مىگويند: چون اين راوى در رجال صحيحين واقع شدهاند موثق و يا مبراى از جرح و عيوب است. هدف در اين فصل اين است كه سخنان علماى بزرگ اهل سنت را در اين مورد بررسى نماييم؛ اما قبل از آن مطالبى را به عنوان مقدمه ذكر مىكنيم. مطلب نخست؛ جواز تقليد از تعديل محدثان بزرگ يكى از بحثهاى علم رجال حديث، وثاقت و عدالت راوى است. طبق نظر علماى اهل سنت روايت صحيح روايتى است كه سند آن متصل و راويان آن، افراد عادل و ثقه باشند. نووى يكى از شارحان صحيح مسلم در تعريف روايت صحيح مىنويسد: فأما الصحيح فهو ما اتصل سنده بالعدول الضابطين من غير شذوذ ولا علة فهذا متفق على أنه صحيح. روايت صحيح آن است كه سندش متصل و راويان آن افرادى عادل و ضابط باشند، شذود و علتى نيز در آن نباشد. اگر روايتى اينگونه باشد همه اتفاق دارند كه او صحيح است. النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاى676 هـ)، شرح النووي علي صحيح مسلم، ج1، ص27، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، الطبعة الثانية، 1392 هـ. اگر در كتابهاى علم رجال اهل سنت نگاه كنيم همانند اين عبارت را در تعريف روايت صحيح آوردهاند. با توجه به آنچه بيان شد مطلب فوق يك قاعده كلى است كه بايد در سلسله سند روايت مورد نظر علماء، دانشمندان و پژهشگران باشد؛ اما در كلام بسيارى از بزرگان اهل سنت مشاهده مىشود كه آنها بدون اينكه اين معيار را در نظر داشته باشند، خود معيارى ديگرى را افزودهاند و آن اينكه اگر در مقابل روايتى قرار گرفتند كه راوايانش از روات صحيح بخارى و مسلم باشد، بدون كدام سخنى حكم به وثاقت و عدالت آن مىكنند و در نتيجه روايت را صحيح مىدانند گرچند برخى از علماى رجال او را تضعيف كرده باشند و يا اينكه اساسا آن فرد مورد نظر مجهول باشند. بدر الدين بن بهادر در كتاب «النكت على مقدمة ابن الصلاح» پيروى از تعديل راويان بخارى و مسلم را يك مطلب ثابت و پذيرفته شده در ميان همه علماء مىداند و در اين باره مىنويسد: واعلم أنه يجوز تقليد الأئمة في التعديل لا سيما في مثل هذه الأعصار قال ابن الأنباري في شرح البرهان في باب الاجتهاد وصار بعض الأصوليين إلى جواز الاكتفاء بتعديل الأئمة كما ثبت عند الكافة الانقياد إلى تعديل من روى عنه البخاري ومسلم في الصحيحين وإن كان الرواة عند أهل العصر مستورين وهذا اختاره الغزالي وأشار إليه إمام الحرمين أيضا. بدان كه تقليد از پيشوايان در تعديل راويان به ويژه در اين زمان جايز است. ابن انبارى در شرح برهان گفتهاست: برخى از اصولين اكتفا كردن به تعديل بزرگان را جايز مىدانند؛ همانگونه در نزد همه ثابت است كه به تعديل تمام راويانى كه بخارى و مسلم از آنها روايت نقل كردهاند بايد گردن نهاد گرچند راوى در نزد علماى رجال آن عصر مجهول و پوشيده باشد. اين اعتقاد مورد اختيار غزالى است كه امام الحرمين نيز به آن اشاره كردهاست. بدر الدين أبي عبد الله محمد بن جمال الدين عبد الله بن بهادر (متوفاي794هـ)، النكت على مقدمة ابن الصلاح، ج3، ص329، تحقيق: د. زين العابدين بن محمد بلا فريج، دار النشر: أضواء السلف – الرياض، الطبعة: الأولى1419هـ - 1998م براى روشن شدن مطلب به موردى اشاره مىكنيم كه برخى از علماى رجال، شخصى را مجهول مىداند ولى ابن حجر عسقلانى مىگويد: از اينكه اين شخص چون راوى صحيح بخارى است مجهول نيست. «بيان بن عمرو» يكى از راويان بخارى است كه ابن مدينى ابو حاتم او را مجهول مىداند؛ اما ابن حجر با بيان اين مطلب كه او در سلسه روايات بخارى است از جهالت او دفاع مىكند: بيان بن عمرو البخاري العابد شيخ البخاري أثنى عليه بن المديني ووثقه بن حبان وبن عدي وقال أبو حاتم مجهول والحديث الذي رواه عن سالم بن نوح باطل قلت ليس بمجهول من روى عنه البخاري. بيان بن عمرو بخارى شخص عابد و استاد بخارى است كه على بن مدينى او را مدح كرده و ابن حبان و ابن عدى وى را موثق مىداند. ابو حاتم گفته است او مجهول است و روايتى را كه سالم بن نوح نقل كرده درست نيست. مىگويم: كسى كه راوى بخارى است مجهول نيست و بيان بن عمرو يكى از آنها است. العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاى852هـ)، هدي الساري مقدمة فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج1، ص393، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، محب الدين الخطيب، ناشر:دار المعرفة - بيروت – 1379هـ. ابن حجر در جاى ديگر از كتابش يك قاعده ديگرى را براى اشخاصى كه علماى رجال اهل سنت آنها را مجهول مىدانند؛ اما از قضاى روزگار در سلسله سند روايات بخارى قرار گرفتهاند، وضع كردهاست. و آن اينكه اگر در مورد اين افراد قائل به مجهول بودن آنها باشيم با سخن خود بخارى كه ادعاى شناخت آنها را دارد تعارض پيدا مىكند و بدون ترديد سخن مدعى شناخت مقدم است: فأما جهالة الحال فمندفعة عن جميع من أخرج لهم في الصحيح لأن شرط الصحيح أن يكون راويه معروفا بالعدالة فمن زعم أن أحدا منهم مجهول فكأنه نازع المصنف في دعواه أنه معروف ولا شك أن المدعي لمعرفته مقدم على من يدعي عدم معرفته لما مع المثبت من زيادة العلم. جهالت حال راوى از تمام روايانىكه در كتاب صحيح از او روايت نقل شده برطرف است؛ چرا كه شرط صحيح اين است كه راوى او شناخته شده با عدالت است؛ پس اگر گمان كند كه يكى از راوايان صحيح مجهول است گويا با خود مصنف كتاب منازعه كرده در حالىكه او شناخته شدهاست. و بدون شك مدعاى شناخت راوى مقدم است بر كسىكه ادعاى شناخت او را ندارد؛ چرا كه همراه مدعى شناخت از نظر علمى غنى است. العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاى852هـ)، هدي الساري مقدمة فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج1، ص384، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، محب الدين الخطيب، ناشر:دار المعرفة - بيروت – 1379هـ. مطلب فوق در كتابهاى ذيل هم نقل شدهاست: القاسمي، محمد جمال الدين (متوفاى1332هـ)، قواعد التحديث من فنون مصطلح الحديث، ج1، ص191، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1399هـ - 1979م. الجزائري الدمشقي، طاهر بن صالح بن أحمد (متوفاى: 1338هـ)، توجيه النظر إلي أصول الأثر، ج1، ص247، تحقيق: عبد الفتاح ابوغدة، ناشر: مكتبة المطبوعات الإسلامية - حلب، الطبعة: الأولى، 1416هـ ـ 1995م نمونههاى از اين قبل كه از ضعف و جهالت راوى به خاطر وجود آنها در صحيحين دفاع شده، در منابع اهل سنت فراوان است كه به آنها اشاره خواهيم كرد. مطلب دوم؛ راويان صحيحين از پل جرح عبور كرده و عادل اند تقى الدين ابن دقيق در كتاب «الاقتراح فى بيان الاصطلاح» از استاد پدرش ابو الحسن مقدسى سخنى نقل كردهاست كه در باره رجال صحيح بخارى مىگويد: راويان بخارى از پل و ايستگاه جرح عبور كردهاند؛ معناى سخن او اين است كه جرح علماى رجال در مورد رجال بخارى تأثيرى ندارد و بودن شخص از راوايان صحيح از هر توثيقى بالاتر است. ابن دقيق بعد از نقل سخن استادش اعتقاد خودش را نيز در اين مورد بيان كردهاست: وكان شيخ شيوخنا الحافظ أبو الحسن المقدسي يقول في الرجل يخرج عنه في الصحيح هذا جاز القنطرة يعني بذلك أنه لا يلتفت إلى ما قيل فيه وهكذا يعتقد وبه نقول ولا نخرج عنه إلا ببيان شاف وحجة ظاهرة تزيد في غلبة الظن على المعنى الذي قدمناه من اتفاق الناس بعد الشيخين على تسمية كتابيهما بالصحيحين ومن لوازم ذلك تعديل رواتهما استاد استادان ما حافظ ابو الحسن مقدسى در باره كسىكه بخارى از او روايت كرده مىگفت: او از پل (جرح) عبور كردهاست؛ مقصودش اين است كه به جرح او كه از زبان علماى رجال بيان شده توجهى نمىشود. (نظر ابن دقيق اين است): ما نيز اين اعتقاد را داريم و اين سخن را مىگوييم. و تا زمانىكه بيان كافى و حجت روشن بر جرح شخص راوى صحيح كه بر گمان ما غلبه نكند، نداشته باشيم از اين اعتقاد بيرون نمىرويم؛ چرا كه مردم اتفاق دارند كه اين دو كتابش را صحيح نامگذارى كردهاست. و از لوازم اين نامگذاى اين است كه راويان آنها عادل باشند. ابن دقيق العيد، تقي الدين (متوفاي702 هـ)، الاقتراح في بيان الاصطلاح، ج1، ص55، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1406 – 1986 در جاى ديگر از كتابش اعتقاد مزى و ذهبى و غير آنان را نيز در اين باره نقل كردهاست: وها هنا فائدة جليلة وهو ما جرت به عادة كثير من المتأخرين في الرجل إذا روى له البخاري ومسلم وقد تكلم فيه أن يعتمدوه ويقولوا قد جاز القنطرة قال الشيخ وهكذا نعتقده وبه نقول وجرى على ذلك الحافظ أبو الحجاج المزي والذهبي وغيرهم مما يظهر من تصرفهم. در اين جا فايده بزرگى نهفته است و آن اين كه: بسيارى از متأخرين اين چنين عادت كردهاند كه اگر بخارى و مسلم از شخصى روايتى نقل كرده باشد و ديگران به آن شخص اشكال كردهاند، اعتماد مىكنند و مىگويند: كه روايان اين دو كتاب از پل گذشتهاند. شيخ گفته كه ما اين اعتقاد را داريم و حافظ ابوالحجاج مزى، ذهبى و ديگران نيز همين اعتقاد را داشتهاند. ابن دقيق العيد، تقي الدين (متوفاي702 هـ)، الاقتراح في بيان الاصطلاح، ج3، ص348، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1406 – 1986 ابن حجر مقدسى را به صورت روشن تر اينگونه معرفى كردهاست: وقد نقل بن دقيق العيد عن بن المفضل وكان شيخ والده انه كان يقول فيمن خرج له في الصحيحين هذا جاز القنطرة وقرر بن دقيق العيد ذلك بأن من اتفق الشيخان على التخريج لهم ثبتت عدالتهم بالاتفاق بطريق الاستلزام لاتفاق العلماء على تصحيح ما أخرجاه ومن لازمه عدالة رواته إلى ان تتبين العلة القادحة. ابن دقيق العيد از ابن مفصل كه استاد پدرش بوده، نقل كره است كه او مىگفت: هر كس كه بخارى و مسلم از او روايت نقل كردهاند، از پل گذشتهاند. ابن دقيق العيد تصريح كرده است كه اگر بخارى و مسلم هر دو از يك راوى نقل كرده باشند، عدالت آنها به اتفاق علما ثابت مىشود؛ چرا كه تمام علما بر صحت روايات بخارى و مسلم اتفاق دارند، از لازمه اين سخن اين است كه تمام راويان اين دو كتاب نيز عادل باشند؛ تا اين كه دليلى بر ضعف آن راوى ثابت شود. العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاى852 هـ)، فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج13، ص457، تحقيق: محب الدين الخطيب، ناشر: دار المعرفة - بيروت. اين سخن مقدسى را ابن حجر عسقلانى، جمال الدين قاسمى و طاهر دمشقى نيز نقل كردهاند. العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاى852هـ)، هدي الساري مقدمة فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج1، ص384، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، محب الدين الخطيب، ناشر:دار المعرفة - بيروت – 1379هـ. القاسمي، محمد جمال الدين (متوفاى1332هـ)، قواعد التحديث من فنون مصطلح الحديث، ج1، ص191، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1399هـ - 1979م. الجزائري الدمشقي، طاهر بن صالح بن أحمد (متوفاى: 1338هـ)، توجيه النظر إلي أصول الأثر، ج1، ص246، تحقيق: عبد الفتاح ابوغدة، ناشر: مكتبة المطبوعات الإسلامية - حلب، الطبعة: الأولى، 1416هـ ـ 1995م ملا على قارى در كتاب «مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح»، علت عدم جرح روايان بخارى را اينگونه بيان كردهاست: وقد كان أبو الحسن المقدسي يقول فيمن خرج له أحدهما في الصحيح: هذا (جاز القنطرة) يعني لايلتفت لما قيل فيه لأنهما مقدمان على أئمة عصرهما ومن بعدهما في معرفة الصحيح والعل. فهو أصح الكتب بعد كتاب الله العزيز، ويؤيده ما نقل عن الحاكم أبي أحمد شيخ الحاكم أبي عبد الله النيسابوري أن البخاري إمام المحديثين، وكل من أتى بعده وصنف كتاباً في الحديث وأفرده ففي الحقيقة إنما أخذه عنه؛ فالفضل للمتقدم حتى أن مسلماً أتى بأحاديثه مفرقاً في كتابه، وتجلد غاية التجلد حيث لم يسندها إلى جنابه. ابو الحسن مقدسى مىگفت: هر كسى كه بخارى و يا مسلم از او روايتى نقل كرده باشد، از پل گذشته است؛ يعنى اگر كسى به او اشكالى گرفته باشد، توجه نمىشود؛ زيرا بخارى و مسلم بر ائمه زمان خودشان و پس از آنها در شناخت حديث و اشكالات آن مقدم هستند.... ملا علي القاري، نور الدين أبو الحسن علي بن سلطان محمد الهروي (متوفاى1014هـ)، مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح، ج1، ص63، تحقيق: جمال عيتاني، ناشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1422هـ - 2001م. ابو الحسن مقدسي كيست؟ سخن مقدسى در مورد راويان بخارى ذكر كه پس از او بسيارى از علماى اهل سنت اين اعتقاد را اظهار كردهاند و راويان صحيحين را مبراى از هرگونه جرح مىدانند. اكنون لازم است كه مقدسى را از زبان خود علماى اهل سنت معرفى نماييم تا عمق سخن او براى خوانندگان گرامى روشن شود. شمس الدين ذهبى او را با عناوين «شيخ، امام، مفتى، حافظ كبير، متقن» معرفى كردهاست: علي بن المفضل ابن علي بن مفرج بن حاتم بن حسن بن جعفر الشيخ الإمام المفتي الحافظ الكبير المتقن شرف الدين أبو الحسن ابن القاضي الأنجب أبي المكارم المقدسي ثم الإسكندراني المالكي. على بن مفضل بن على بن مفرج بن حاتم... استاد، پيشوا، اهل فتوا، حافظ بزرك روايت، مورد اعتماد شرف دين ابو الحسن... الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى748 هـ)، سير أعلام النبلاء، ج22، ص66، تحقيق: شعيب الأرنؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ. صفدى در كتاب «الوافى بالوفيات»، عناوين «علامه، امام، محدث» را بر آن اضافه كردهاست: علي بن المفضل بن علي بن أبي الغيث مفرج بن حاتم بن الحسن بن جعفر العلامة الحافظ شرف الدين أبو الحسن ابن القاضي الأنجب أبي المكارم اللخمي المقدسي الأصل الإسكندراني المالكي القاضي كان إماما محدثا له تصانيف مفيدة في الحديث وغيره وكان ورعا خيرا حسن الأخلاق كثير الإغضاء توفي سنة إحدى عشرة وست مائة الصفدي، صلاح الدين خليل بن أيبك (متوفاى764هـ)، الوافي بالوفيات، ج22، ص136، تحقيق أحمد الأرناؤوط وتركي مصطفى، ناشر: دار إحياء التراث - بيروت - 1420هـ- 2000م. سيوطى در كتاب «طبقات الحفاظ»، در مورد او مىنويسد: أبو الحسن علي بن المفضل بن علي بن مفرج بن حاتم بن حسن ابن جعفر الحافظ العلامة شرف الدين ابن القاضي أبي المكارم المقدسي ثم السكندري المالكي ولد سنة أربع وأربعين وخمسمائة ... وكان من أئمة المذهب العارفين به ومن حفاظ الحديث مع ورع ودين وأخلاق رضية ومشاركة في الفضائل. او الحسن بن على.... ... و از پيشوايان عارف به مذهب و از حافظان روايت، انسان با تقوا، متدين، داراى اخلاق پسنديده و فضائل بوده است. السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاى911هـ)، طبقات الحفاظ، ج1، ص492، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1403هـ. همچه شخصى با اين اوصاف و تعريفات مىگويد: كه روايات صحيحين از پل جرح عبور كرده و كسىنمىتواند آن ها را تضعيف نمايد. استدلال بزرگان اهل سنت بر وثاقت راويان صحيح بخاري بعد از بيان دو مقدمه فوق، نوبت آن است كه سخنان علماى بزرگ اهل سنت را كه در مورد وثاقت و يا عدالت راويان بخارى (با اينكه از جانب علماى رجال تضعيف شده و جرح دارند،)، بيان كرده اند را ذكر مىكنيم. 1. ابن جوزي حنبلي (متوفاي597هـ) ابو الفرج ابن جوزى در باره جهر و اخفات بسم الله در نماز بحث كرده و در پاسخ كسانى كه گفتهاند ذكر جهر در صحيح نيامده مىگويد: رجال اين روايت از راويان صحيح است بنابراين بايد به صحت اين روايت حكم كرد: وأما المسلك الثاني وقولهم ليس ذكر الجهر في الصحيح قلنا رجاله رجال الصحيح فيلزم أن يحكم بصحته. مسلك و ديدگاه دوم اين است كه: بلند گفتن بسم الله در روايت صحيح نيامده است. در جواب مىگوييم: راويان اين روايت، از راويان بخارى هستند؛ پس لازم است كه حكم به صحت آن شود. ابن الجوزي، أبو الفرج عبد الرحمن بن علي بن الجوزي (متوفاي597هـ)، التحقيق في أحاديث الخلاف، ج1، ص354، تحقيق: مسعد عبد الحميد محمد السعدني، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، الطبعة: الأولى- 1415 2. عبد العظيم منذري (متوفاي656هـ) منذرى روايتى را ذيل را نقل كرده: 3043 وعن عبد الله بن عمرو رضي الله عنهما قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم مَنَ ادَّعَى إلى غَيْرِ أبيه لم يَرَحْ رَائِحَةَ الْجَنَّةِ وان رِيحَهَا لَيُوجَدُ من قَدْرِ سَبْعِينَ عَاماً أو مَسِيرَةِ سَبْعِينَ عَاماً. در پايان مىنويسد اين روايت را احمد بن حنبل و ابن ماجه قزوينى با عبارت «وإن ريحها ليوجد من مسيرة خمسمائة عام» نقل كرده كه در سند آن «عبد الكريم عن مجاهد عن ابن عمر» آمدهاست. منذرى مىگويد: عبد الكريم در اين روايت ثقه است چون شيخان و غير آن دو به او احتجاج كردهاند لذا تضعيفات ديگران در مورد او قابل شنيدن نيست: رواه أحمد وابن ماجه إلا أنه قال وإن ريحها ليوجد من مسيرة خمسمائة عام ورجالهما رجال الصحيح وعبد الكريم هو الجزري ثقة احتج به الشيخان وغيرهما ولا يلتفت إلى ما قيل فيه. المنذري، أبو محمد عبد العظيم بن عبد القوي (متوفاى656هـ)، الترغيب والترهيب من الحديث الشريف، ج3، ص52، تحقيق: إبراهيم شمس الدين، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1417هـ 3. نووي شافعي (متوفاى676 هـ) شريك بن عبد الله رواي صحيحين: ابن جوزى حنبلى روايتى را كه شريك در آن قرار دارد مورد طعن قرار داده و اين شخص را تضعيف كردهاست. نووى شافعى در جواب مىگويد: شريك از رجال صحيحين است همين مقدار براى ما در حجيت روايتش كافى است: وتعرض ابن الجوزي لتضعيف بعض رواته عن أنس لم نذكرها نحن، وتعرض مما ذكرناه لرواية شريك وطعن فيه. وجواب ما قال أن شريكا من رجال الصحيحين، ويكفينا أن نحتج بمن احتج به البخاري ومسلم. النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاى676 هـ)، المجموع، ج3، ص297، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، التكملة الثانية. 4. استدلال ابن تيميه (متوفاى 728 هـ) تقدم راوي صحيحين: ابن تيميه روايتى را كه حاكى از جمع نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء توسط رسول خدا صلى الله عليه وآله است: (جمع رسول الله بين الظهر والعصر والمغرب والعشاء بالمدينة من غير خوف ولا مطر ( قيل له فما أراد بذلك قال أراد أن لا يحرج أمته) از طريق حبيب بن ثابت و ابو الزبير با دو عبارت نقل كرده و بعد در مقام قضاوت خودش مىگويد: قلت: تقديم رواية أبى الزبير على رواية حبيب بن أبى ثابت لاوجه له فإن حبيب بن أبى ثابت من رجال الصحيحين فهو أحق بالتقديم من أبى الزبير وأبو الزبير من أفراد مسلم. مقدم كردن روايت ابو الزبير را بر روايت حبيب بن ابىثابت دليلى ندارد؛ چرا كه حبيب بن ابو ثابت از راويان صحيحين است؛ پس او سزاوار تقدم بر ابو الزبير است و از ابو الزبير تنها مسلم روايت كردهاست. ابن تيميه الحراني الحنبلي، ابوالعباس أحمد عبد الحليم (متوفاى 728 هـ)، كتب ورسائل وفتاوي شيخ الإسلام ابن تيمية، ج24، ص75، تحقيق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، ناشر: مكتبة ابن تيمية، الطبعة: الثانية. از اينجا به دست مىآيد همانگونه كه علماى اهل سنت صحيح بخارى را بر صحيح مسلم ترجيح مىدهند روات بخارى را نيز بر راوايان مسلم مقدم مىدانند. 5. شمس الدين محمد حنبلي (متوفاى744هـ)، وثاقت مغيرة بن عبد الرحمن: ابو الفرج ابن جوزى كتابى دارد به نام «التحقيق» كه در آن روايات صحيح و ضعيف را آورده و دليل ضعف را بيان كردهاست. در اين كتاب مغيرة بن عبد الرحمن را جرح كرده است. محمد بن احمد حنبلى مىگويد: وقول المؤلف في مغيرة بن عبد الرحمن: أنه ضعيف مجروح وهم، فإنه ثقة من رجال الصحيحين وهو الحزامي لا المخزومي، وإن كانا يرويان عن موسى بن عقبة فيما قيل. سخن مؤلف در باره مغيرة بن عبد الرحمن كه گفته او ضعيف است و مجروح، توهمى بيش نيست؛ چرا كه او ثقه و از رجال صحيحين است. وى همان مغيرة بن عبد الرحمن حزامى است نه مخزومى؛ گرچند هردو بنا بر آنچه گفته شده، از موسى بن عقبه روايت كردهاند. الحنبلي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عبد الهادي (متوفاى744هـ)، تنقيح تحقيق أحاديث التعليق، ج1، ص136، تحقيق: أيمن صالح شعبان، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1998م. 6. شمس الدين ذهبي (متوفاى 748 هـ) وثاقت ابراهيم بن طهمان: ابراهيم بن طهمان را ابن حزم به خاطر مرجئه بودنش تضعيف كردهاست؛ اما چند تن از علماى اهل سنت كه سخنان شان را ذكر خواهيم كرد او را به خاطر اين كه راوى صحيحين است توثيق كردهاند. از جمله ذهبى در باره او مىنويسد: إبراهيم بن طهمان ثقة متقن من رجال الصحيحين وكان مرجئا فهذا رجل عالم كبير القدر بخراسان أخطأ في مسألة فكان ماذا فأبمجرد الارجاء يضعف حديث الثقة ويهدر فقد كان من هو اكبر من إبراهيم مرجئا. ابراهيم بن طهمان موثق و مورد اعتماد و از رجال صحيحين است. او مرجئه بود؛ پس اين مرد عالم گرانقدر در خراسان در مورد مسألهاى اشتباه كرد.... الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، الرواة الثقات المتكلم فيهم بما لا يوجب ردهم، ج1، ص35، تحقيق: محمد إبراهيم الموصلي، دار النشر: دار البشائر الإسلامية - بيروت – لبنان، الطبعة: الأولى1412هـ - 1992م 7. عبد الله حنفي زيلعي (متوفاي762هـ) توثيق عبد الله بن جعفر به خاطر وجود در صحيحين: زيلعى روايتى را در مورد هبه از عبد الله ابن جعفر روايت كرده و تضعيف او را از قول ابن جوزى نيز نقل كردهاست و در مقابل از صاحب تنقيح آورده است كه وى ابن جوزى را در اين تضعيف تخطئه كرده و تصريح نموده است كه عبد الله بن جعفر موثق است چرا كه از رجال صحيحين است: الحديث الرابع قال عليه السلام إذا كانت الهبة لذي رحم محرم لم يرجع فيها قلت أخرجه الحاكم في المستدرك في البيوع والدارقطني ثم البيهقي في سننيهما عن عبد الله بن جعفر عن عبد الله بن المبارك عن حماد بن سلمة عن قتادة عن الحسن عن سمرة قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم إذا كانت الهبة لذي رحم محرم لم يرجع فيها... وقال بن الجوزي في التحقيق وعبد الله بن جعفر هذا ضعيف وخطأه صاحب التنقيح وقال بل هو ثقة من رجال الصحيحين والضعيف هو والد علي بن المديني. الزيلعي، عبدالله بن يوسف ابومحمد الحنفي (متوفاى762هـ)، نصب الراية لأحاديث الهداية، ج4، ص126، تحقيق: محمد يوسف البنوري، ناشر: دار الحديث - مصر – 1357هـ. عبد الله زيلعى در جاى ديگر دو روايت را نقل كرده و در مقام داورى گفته است: ثم ان لحديث همام ترجيحات أحدها ان رجاله رجال الصحيح. روايت همام به خاطر مرجحاتى ترجيح دارد يكى از مرجحات او اين است كه رجال او رجال صحيح بخارى است. الزيلعي، عبدالله بن يوسف ابومحمد الحنفي (متوفاى762هـ)، نصب الراية لأحاديث الهداية، ج1، ص268، تحقيق: محمد يوسف البنوري، ناشر: دار الحديث - مصر – 1357هـ. 8. انصاري شافعي (متوفاي 804هـ) وجود عمرو بن ابي عمرو و خالد بن مخلد در صحيحين: انصارى شافعى روايتى را نقل كرده كه علماء در سند آن بر عمرو بن أبى عمرو وخالد بن مخلد اشكال گرفتهاند. اما وى نظرش را در باره اين دو تن مىنويسد: وقد أسلفنا أنهما من رجال الصحيحين (فجازا القنطرة)، وقد كان الحافظ أبو الحسن علي بن المفضل (المقدسي) يقول عمن أخرج له الشيخان أو أحدهما هذه العبارة في حقه. ما قبلاً گفتيم كه اين دو تن از رجال صحيح است و از پل جرح عبور كردهاند. ابو الحسن مقدسى عبار «جاز القنطرة» را در حق كسانى مىگفت كه از آنها بخارى و مسلم روايت نقل كردهاند. لأنصاري الشافعي، سراج الدين أبي حفص عمر بن علي بن أحمد المعروف بابن الملقن، (متوفاي 804هـ)البدر المنير في تخريج الأحاديث والأثار الواقعة في الشرح الكبير، ج4، ص660، تحقيق: مصطفي ابوالغيط و عبدالله بن سليمان وياسر بن كمال، ناشر: دار الهجرة للنشر والتوزيع - الرياض-السعودية، الطبعة: الاولى، 1425هـ-2004م. وجود خثيم بن عراك در رجال صحيحين: انصارى شافعى اقوال علماى رجال را در تضعيف ابراهيم بن خثيم آورده و به مناسبت از خود خثيم نيز سخن گفتهاست. از قول ازدى نقل كرده كه او منكر الحديث بودهاست. اما خود انصارى از وى دفاع كرده و در مورد او مىنويسد: وفي إسناده إبراهيم بن خثيم بن عراك بن مالك... وأما خثيم والده: فقال الأزدي في حقه: منكر الحديث. قلت: لكنه من رجال (الصحيحين) فجاز القنطرة. در سند روايت ابراهيم بن خثيم است... اما خثيم پدر ابراهيم است. ازدى گفتهاست: او منكر الحديث است. مىگويم: او از رجال صحيحين است و از پل جرح عبور كردهاست. الأنصاري الشافعي، سراج الدين أبي حفص عمر بن علي بن أحمد المعروف بابن الملقن، (متوفاي 804هـ)البدر المنير في تخريج الأحاديث والأثار الواقعة في الشرح الكبير، ج5، ص158، تحقيق: مصطفي ابوالغيط و عبدالله بن سليمان وياسر بن كمال، ناشر: دار الهجرة للنشر والتوزيع - الرياض-السعودية، الطبعة: الاولى، 1425هـ-2004م. 9. استدلال ابو الوفاء حلبي (متوفاي841هـ) وثاقت داود بن الحصين: ابو الوفاء دليل توثيق داود بن الحصين را روايت مؤلفان صحاح سته به ويژه بخارى و مسلم مىداند و مىنويسد: داود بن الحصين ع أبو سليمان محدث مشهور تفرد بأشياء ذكر الذهبي في ميزانه كلام من تكلم فيه وقد صحح عليه فالعمل على توثيقه إذا كما شرطه هو في حاشية الميزان وكيف لا يكون ثقة وقد روى له الأئمة الستة فضلا عن الشيخين ومن روى له الشيخان فقد جاز القنطرة كما قاله علي بن الفضل المقدسي. داود بن الحصين.... محدث مشهور است..... چگونه او موثق نباشد در حالىكه مولفان صحاح سته به ويژه شيخين از او روايت كردهاند و كسىكه شيخان از او روايت كرده از پل جرح، عبور كرده است؛ همانگونه كه على بن فضل مقدسى گفته است. الحلبي الطرابلسي، إبراهيم بن محمد بن سبط ابن العجمي أبو الوفا (متوفاي841 هـ)، الكشف الحثيث عمن رمي بوضع الحديث، ج1، ص112، تحقيق: صبحي السامرائي، دار النشر: عالم الكتب, مكتبة النهضة العربية – بيروت، الطبعة: الأولى1407 - 1987 10. ابن حجر عسقلاني (متوفاى852هـ) وثاقت ابراهيم بن طهمان: توثيق ابراهيم بن طهمان را از قول ذهبى نقل كرديم. ابن حجر نيز او از اينكه رجال صحيحين است موثق مىداند و تصريح مىكند كه به تضعيفاتش توجه نمىشود: وَالْمَرْفُوعُ رِوَايَةُ إبْرَاهِيمَ بن طَهْمَانَ عن بُدَيْلٍ وَإِبْرَاهِيمُ ثِقَةٌ من رِجَالِ الصَّحِيحَيْنِ فَلَا يُلْتَفَتُ إلَى تَضْعِيفِ أبي مُحَمَّدِ بن حَزْمٍ له. العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاى852هـ)، تلخيص الحبير في أحاديث الرافعي الكبير، ج3، ص238، تحقيق: السيد عبدالله هاشم اليماني المدني، ناشر: - المدينة المنورة – 1384هـ – 1964م. نجات دو روايت از تضعيف: نسائى روايتى را با دو سند مرفوع و موقوف از ابو سعيد نقل كرده و گفته است كه هردو طريق ضعيف است. ابن حجر عسقلانى در باره آن مىگويد: چون راويان آن از راويان صحيحين است اين تضعيف معنايى ندارد: وَهَؤُلَاءِ من رُوَاةِ الصَّحِيحَيْنِ فَلَا مَعْنَى لِحُكْمِهِ عليه بِالضَّعْفِ. العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاى852هـ)، تلخيص الحبير في أحاديث الرافعي الكبير، ج1، ص102، تحقيق: السيد عبدالله هاشم اليماني المدني، ناشر: - المدينة المنورة – 1384هـ – 1964م. 11. شمس الدين سخاوي(متوفاى902هـ) وثاقت ابراهيم بن سعد بن ابي وقاص: سخاوى در كتاب «التحفة اللطيفة فى تاريخ المدينة الشريفة» براى اثبات وثاقت وى بر اينكه او از رجال صحيحين است استدلال كردهاست: 48 إبراهيم بن سعد بن أبي وقاص الزهري المدني... وقال العجلي مدني تابعي ثقة وهو من رجال التهذيب لكونه من رجال الصحيحين وغيرهما. ابراهيم بن سعد... عجلى گفته: او اهل مدينه و تابعى و موثق.. است؛ چرا كه او از رجال صحيحيح و غير آن دو است. السخاوي، شمس الدين محمد بن عبد الرحمن(متوفاى902هـ)، التحفة اللطيفة في تاريخ المدينة الشريفة، ج1، ص73، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1414هـ/ 1993م. 12. علي بن محمد كناني (متوفاي963هـ) وجود عيسي طهمان در صحيحين: در مورد اين شخص از قول ذهبى و ابن حجر عسقلانى وثاقتش را نقل كرديم على بن محمد كنانى نيز او را به خاطر اينكه از رجال صحيحين است روايتش را مورد تأييد قرار مىدهد و بهترين طريق مىداند: وأجود طرق هذا الحديث طريق عيسى بن طهمان فإنه من رجال الصحيحين. الكناني، علي بن محمد بن علي بن عراق أبو الحسن (متوفاي963 هـ)، تنزيه الشريعة المرفوعة عن الأخبار الشنيعة الموضوعة، ج1، ص263، تحقيق: عبد الوهاب عبد اللطيف , عبد الله محمد الصديق الغماري، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، الطبعة: الأولى1399 هـ، مجهول نبودن حسن بن ذكوان به دليل وجود او در صحيح بخاري: حسن بن ذكوان در سند روايتى قرار دارد و عجلى او را مجهول مىخواند؛ اما كناى نويسنده كتاب مىگويد: چون وى از رجال بخارى است از پل جرح عبور كردهاست و از اين طريق از او جهل زدايى كردهاست: ( 40 ) [ حديث ] إن أهل البيت ليقل طعامهم فتستنير بطونهم (عق) من حديث أبي هريرة ولا يصح فيه الحسن بن ذكوان، روى الأثرم عن أحمد إنه قال أحاديثه أباطيل وعن عبد الله بن المطلب العجلي مجهول. (قلت): الحسن بن ذكوان جاز القنطرة فإنه من رجال البخاري. الكناني، علي بن محمد بن علي بن عراق أبو الحسن (متوفاي963 هـ)، تنزيه الشريعة المرفوعة عن الأخبار الشنيعة الموضوعة، ج2، ص242، تحقيق: عبد الوهاب عبد اللطيف , عبد الله محمد الصديق الغماري، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، الطبعة: الأولى1399 هـ، 13. محمد بن علي شوكاني (متوفاى 1255هـ) وثاقت ابراهيم بن طهمان: چهارمين شخص از علماى اهل سنت شوكانى است كه در كتاب «نيل الأوطار من أحاديث سيد الأخيار شرح منتقى الأخبار» بر وثاقت ابراهيم بن طهمان از اينكه وى در سلسله سند صحيحين واقع شده، استدلال كردهاست: وَالْمَرْفُوعُ من رِوَايَةِ إبْرَاهِيمَ بن طَهْمَانَ وهو ثِقَةٌ من رِجَالِ الصَّحِيحَيْنِ وقد ضَعَّفَهُ بن حَزْمٍ وَلا يُلْتَفَتُ إلَى ذلك فإن الدَّارَقُطْنِيّ قد جَزَمَ بِأَنَّ تَضْعِيفَ من ضَعَّفَهُ إنَّمَا هو من قِبَلِ الأرجاء الشوكاني، محمد بن علي بن محمد (متوفاى 1255هـ)، نيل الأوطار من أحاديث سيد الأخيار شرح منتقي الأخبار، ج7، ص98، ناشر: دار الجيل، بيروت – 1973. توثيق عبد الرزاق و معمر: شوكانى در ذيل روايت ديگرى اين دو شخص را به خاطر اينكه راوى صحيح است توثيق كرده و اين گونه مىنويسد: وَرِجَالُ إسْنَادِ هذا الحديث ثِقَاتٌ لِأَنَّهُ رَوَاهُ أبو دَاوُد عن مَخْلَدٍ بن خَالِدٍ شَيْخِ مُسْلِمٍ وَعَبَّاسٍ الْعَنْبَرِيِّ شَيْخِ الْبُخَارِيِّ تَعْلِيقًا وَمُسْلِمٍ قَالا حدثنا عبد الرَّزَّاقِ عن مَعْمَرٍ وَهُمَا من رِجَالِ الصَّحِيحَيْنِ. الشوكاني، محمد بن علي بن محمد (متوفاى 1255هـ)، نيل الأوطار من أحاديث سيد الأخيار شرح منتقي الأخبار، ج7، ص375، ناشر: دار الجيل، بيروت – 1973. 14. نور الدين سندي (متوفاي1138هـ) صحت روايت به دليل وجود راوي آن در صحيحين: نورالدين سندى روايتى را نقل كرده كه برخى آن را جعلى دانسته است؛ اما وى اين سخن را رد كرده و مىگويد: اين روايت حسن صحيح است؛ چرا كه رجال سندش رجال صحيحين است؛ پس به سخن آنانىكه اين روايت را جعلى دانستهاند توجه نمىشود: وقيل هذا الحديث موضوع ورد بأنه حسن صحيح ورجال سنده رجال الصحيحين فلا يلتفت إلى قول من حكم عليه بالوضع. گفته شده اين روايت ساختگى است. اين سخن رد شده به اين كه روايت صحيح و راوايان سندش رجال صحيحين است؛ پس به سخن كسانىكه روايت را ساختگى مىداند توجه نمىشود. السندي، نور الدين بن عبدالهادي أبو الحسن (متوفاي1138هـ)، حاشية السندي على النسائي، ج6، ص68، تحقيق: عبدالفتاح أبو غدة، دار النشر: مكتب المطبوعات الإسلامية – حلب، الطبعة: الثانية1406 - 1986 15. شيخ تقي الدين ابن صلاح اثبات حسن بودن روايت به دليل وجود راوي آن در صحيحين ابن صلاح روايت: كل كلام لا يبدأ فيه بالحمد فهو أجذم» را به دليل اينكه راويانش در صحيحين وجود دارد، حسن مىداند و بر اين سخنش احتجاج مىكند. سخن ابن صلاح را چند تن از علماى اهل سنت نقل كردهاست. سبكى شافعى مىنويسد: وقضى ابن الصلاح بأن الحديث حسن دون الصحيح وفوق الضعيف محتجا بأن رجاله رجال الصحيحين سوى قرة قال فإنه ممن انفرد مسلم عن البخاري بالتخريج له. ابن صلاح داورى كردهاست كه روايت حسن است پايين تر از صحيح و بالاتر از ضعيف. در اين داورى حجتش اين است كه رجال روايت رجال صحيحين است جز قره... السبكي الشافعي، ابونصر تاج الدين عبد الوهاب بن علي بن عبد الكافي (متوفاى 771هـ)، طبقات الشافعية الكبرى، ج1، ص9، تحقيق: د. محمود محمد الطناحي د.عبد الفتاح محمد الحلو، ناشر: هجر للطباعة والنشر والتوزيع، الطبعة: الثانية، 1413هـ. انصارى شافعى نيز سخن او را نقل كرده است: قال الشيخ تقي الدين بن الصلاح: رجال هذا الحديث رجال (الصحيحين) جميعًا سوى قرة؛ فإنه ممن انفرد مسلم عن البخاري بالتخريج له، ثم حكم على الحديث بالحُسن ولا يلتفت إلى تضعيف صاحب (الشامل) له حيث قال: رواه الوليد، عن الأوزاعي، عن قرة، عن الزهري، عن أبي سلمة، عن أبي هريرة، عن النبي (وهو ضعيف). الأنصاري الشافعي، سراج الدين أبي حفص عمر بن علي بن أحمد المعروف بابن الملقن، البدر المنير في تخريج الأحاديث والأثار الواقعة في الشرح الكبير، ج7، ص529، تحقيق: مصطفي ابوالغيط و عبدالله بن سليمان وياسر بن كمال، ناشر: دار الهجرة للنشر والتوزيع - الرياض-السعودية، الطبعة: الاولى، 1425هـ-2004م. 16. عظيم آبادي (متوفاى1329هـ) تصحيح روايت صالح ابي الخليل: عظيم آبادى در كتاب «عون المعبود شرح سنن أبى داود»، روايت صالح ابى الخليل را به اين جهت تصحيح كرده كه رجالش از رجال صحيحين است و هيچگونه طعنى بر وى نيست: قال بن خلدون خرج أبو داود عن أم سلمة من رواية صالح أبي الخليل عن صاحب أبي الخليل عن صاحب له عن أم سلمة ثم رواه أبو داود من رواية أبي الخليل عن عبد الله بن الحارث عن أم سلمة فتبين بذلك المبهم في الإسناد الأول ورجاله رجال الصحيحين لا مطعن فيهم ولا مغمز. العظيم آبادي، محمد شمس الحق (متوفاى1329هـ)، عون المعبود شرح سنن أبي داوود، ج11، ص255، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الثانية، 1995م. 17. محمد انور شان كشميري: كشميرى در كتاب «العرف الشذى شرح سنن الترمذي»، روايتى از ابن عمر نقل كرده و سپس مىگويد: سند روايت صحيح است؛ چرا كه فهد، شيخ طحاوى و موثق است على بن معبد هم از راويان صحيحين و راويان جامع الصغير است: كما في معاني الآثار ص (198): أن ابن عمر صلى قبل الجمعة أربعاً لا يفصل بينهن بسلام، وسنده صحيح فإن فهداً شيخ الطحاوي ثقة، وعلي بن معبد تلميذ محمد بن حسن من رواة الصحيحين ورواة الجامع الصغير، وسائر الرواة ثقات. الكشميري، محمد أنورشان ابن معظم شان (الوفاة: لا يوجد)، العرف الشذي شرح سنن الترمذي، ج1، ص411، تحقيق: الشيخ محمود شاكر، دار النشر: دار احياء التراث العربي - بيروت/لبنان، الطبعة: الأولى1425هـ-2004م نتيجه كلي بنابر آنچه در اين سه فصل بيان شد نتايج ذيل به دست مىآيد: اولاً: بخاى و مسلم از شخصيت هاى مورد قبول اهل سنت و از بزرگان و پيشگامان محدثان آنها به شمار مىآيد؛ ثانياً: طبق گفتار علماى اهل سنت كتاب هاى «صحيح بخارى و مسلم» از معتبر ترين كتابهاى روايى و صحيح ترين كتابها از نظر روايت و متن پس از قرآن كريم، صحيح ترين كتابهاى تأليف شده و برترين كتاب ها است و همه علماى اهل سنت بر صحت اين دو كتاب اجماع دارند. البته براى صحيح بخارى فضيلت بيشتر از صحيح مسلم است به گونهاى كه صحيح بخارى «كتاب رسول خدا» معرفى شده و براى اين كتاب فضائل و معجزاتى بيان شده است. و نكته سوم اينكه راوايانى كه در سلسله سند اين دوكتاب واقع شده در هر روايت ديگرى اگر قرار داشته باشند از نظر علماى رجال بدون كدام سخنى موثق و از پل جرح عبور كردهاند و تضعيف شخص و يا اشخاصى تأثير ندارد. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات مؤسسه تحقيقاتى حضرت ولى عصر (عج) گروه پاسخ به شبهات ، مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج) | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: امير دلاور از بندر عباس -
تاريخ: 28 ارديبهشت 91
شير مادرتان حلالتان.مقاله بي نقص کامل و جامعي بود ممممممممنننننننننننننووووووووووووون. |
2 |
نام و نام خانوادگي: سيدعلي -
تاريخ: 30 ارديبهشت 91
سلام 1-شنيدم كه اگه كسي خدشه اي براي احاديث صحيحين قائل باشه زنش بهش حروم ميشه.فكر كنم الازهر گفته اينو.درسته اين مطلب؟ 2-اون رواياتي كه حجه الاسلام يزداني در كلمه طيبه از صحيحين خوند رو از كجا ميتونم پيدا كنم؟(همون پاور پوينت هايي كه روايات عجيب و غريب صحيحين رو بيان ميكرد به عنوان مثال يكيش درباره برهنگي پيامبر موقع احيا خانه كعبه بود) خواهش ميكنم سوالمو جواب بدين.تا حالا چهارصد بار هي كامنت گذاشتم ولي شما جواب ندادين. جواب نظر: با سلام دوست گرامي درباره سوال اول ما چيزي در اين مورد نشنيده ايم اما راجع به سوال دوم مي توانيد با اين آدرس رجوع كنيد http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=9629 موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
3 |
نام و نام خانوادگي: عمر -
تاريخ: 30 ارديبهشت 91
امان از دست شما شيعيان! |
4 |
نام و نام خانوادگي: دلسوخته -
تاريخ: 08 خرداد 91
سلام جواب به عمر........... امان از دست شما شيعيان!....که چقدر با دليل و برهان و ادب صحبت مي کنيد...امان امان امان...امان از ما{سني ها و وهابي ها و ...} که چيزي نداريم و نداشتيم و نخواهيم داشت |
5 |
نام و نام خانوادگي: غضنفري -
تاريخ: 09 خرداد 91
جناب عمر3: پس واي به حال كسانيكه اين كتب را وحي منزل ميدانند. |
6 |
نام و نام خانوادگي: باران -
تاريخ: 14 خرداد 91
من واقعا تعجب ميکنم عزيزان اهل سنت چطوري اين کتب رو صحيح ميدونن با اينکه رواياتي توي اين کتابا در حق پيامبر اومده که واقعا خجالت اوره. |
7 |
نام و نام خانوادگي: كارگاه تخصصي غدير پژوهي -
تاريخ: 24 خرداد 91
فراخوان جذب مدرس كارگاه تخصصي غديرپژوهي، با فعاليت گسترده درراستاي «تبيين معارف شيعه و پاسخ¬گويي به شبهات امامت و ولايت»، در سال جاري جهت تكميل كادر «اساتيد آموزشي كارگاه» ، ازبين دانشجويان مقطع كارشناسي ارشد و بالاتر در رشته الهيات و معارف اسلامي و طلاب حوزه¬هاي علميه سطح 3 و بالاتر دعوت به همكاري مي¬نمايد. متقاضيان مي¬توانند ، جهت كسب اطلاعات بيش¬تر، در ساعات اداري با شماره تلفن¬ 9 - 88106504 داخلي 131 و 110 ، بخش دايره امور اساتيد تماس حاصل نموده و يا به دفتر مركزي كارگاه تخصصي غديرپژوهي، واقع در تهران، ميدان آرژانتين، خيابان نوزدهم، پلاك4 مراجعه نمايند. مهلت پذيرش ثبت نام: 10/4/91 |
8 |
نام و نام خانوادگي: باكي -
تاريخ: 01 تير 91
بسم الله/بخاطر خفن بودن مقالتون ميخوام خودكشي كنم:) |
9 |
نام و نام خانوادگي: حسين قديري -
تاريخ: 11 مرداد 91
سلام خدا بر استاد عزيزمان حاج اقاي حسيني قزويني و همکاران گرامي معظم له در اين سايت بي نظير , واقعاً ممنونيم . |
10 |
نام و نام خانوادگي: محمد رضا خاکسار -
تاريخ: 29 مرداد 91
بدر العيني در کتاب عمده القاري مينويسد: علماي شرق و غرب اتفاق نظر دارند در اينکه بعد از قرآن کريم کتابي صحيحتر از صحيح بخاري و مسلم وجود ندارد. برادران محترم اهل سنت اين کتبي هست که شما مسائل ديني و اعتقادي خود را از آن استخراج ميکنيد؟ راستي برادرم دنبال حق باش که وقتي حق شناختي اهل حقم ميشناسي.و السلام |
11 |
نام و نام خانوادگي: محمد اصغري -
تاريخ: 18 بهمن 91
سلام و دورود خدا بر همه ي حق طلبان و حق جويان و بندگان مخلص خدا و سلام خدا بر استاد عزيزمان حاج آقاي حسيني قزويني و همکاران گرامي معظم له.با وجود مطالب دقيق و زيبا يي که شما در اين سايت نوشته ايد.بنده نيز مطالبي دارم که خواندن آنها خارج از لطف نيست.البته در پايان سوالاتي را از برادران اهل سنت دارم . در ابتدا همان طور که شما عرض کرديد صحاح سته اهل سنت معتبر ترين کتابهاي اهل سنت ميباشند که به شرح زير ميباشند. 1ـ صحيح بخاري، تأليف محمد بن اسماعيل بخاري، متوفّي 256 هجري، 9 جزء در 3 مجلّد. 2ـ صحيح مسلم، تأليف مسلم بن حجاج نيشابوري، متوفّي 261 هجري، 5 جلد كه جلد پنجم آن فهرست است. 3ـ سنن ابن ماجه، تأليف حافظ ابو عبداللّه محمد بن يزيد قزويني، متوفّي 275 هجري، 2 جلد. 4ـ سنن ترمذي، تأليف ابو عيسي محمد بن عيسي بن سورة، متوفّي 279 هجري، 5 جلد. 5ـ سنن ابيداود، تأليف حافظ ابو داود سليمان بن اشعث سجستاني ازدي، متوفّي 275 هجري، 4 جلد در دو مجلّد. 6ـ سنن نسائي، تأليف ابوعبدالرحمن احمدبن شعيب بن علي نسائي، متوفّي 303 هجري، 8 جلد در 4 مجلد. اين کتابها مخصوصا دو کتاب اول را اهل سنت چشم بسته قبول دارند و اما ماشيعيان معتقديم که با افکار زشتشان و بيان کردن احاديثي زشت نه تنها به خدا بلکه به فرستاده اش حضرت محمد(صلي الله عليه و آله و سلم) را بي شرمي و تهمت و اسرائيليات را به بي نهايت رسانده اند. و جالب اينجاست که اگر کسي ميخواهد با اسلام آشنا شود برادران اهل سنت ما ميگويند برو کتابهاي بخاري و مسلم را مطالعه کن ؛ به نظر شما آن شخص بعد از خواندن اسرائيليات اين کتابها به ريش مسلمانان بااين خدايشان و پيامبرشان نميخندد؟ يا ملحد و لائيک بودن را به مسلماني ترجيح نميدهد؟ در زير چند نمونه از خزعبلات صحيح مسلم وصحيح بخاري را بررسي ميکنيم. 1- در صحيح بخاري حديثي از طريق ابو هريره به پيامبر(صلي الله عليه وآل سلم) نسبت داده شده است. که ايشان فرمودند:در روز قيامت خدا به صورت خاصي ظاهر مي شود که آدميان مي توانند او را ببينند،سپس مي فرمايد:من پروردگار شما هستم.! مومنان مي گويند پناه مي بريم به خدايمان که تو خداي ما باشي.ما گروهي نيستيم که جزخدا کسي را پرستش کرده باشيم! خدا در جواب مومنان مي گويد:آيا بين شما و خدايتان نشانه اي هست تا به وسيله ي آن خداي خود را بشناسيد. مي گويند،آري.آنگاه خدا ساق پاي خود را برهنه کرده و به آنها نشان ميدهد. و در اين هنگام مومنين سر خود را بالا مي آورند و خدا را به همان شکلي که قبلا ديده بودند مي بينند. و اقرار مي کنند که تو خداي مايي. شما را به خدا اين حرف ها مخالف نصح صريح فرآن نيست؟آيا خداوند در آيات: «انعام، 103؛ اعراف، 143؛ نساء، 153؛ فرقان،21»روئت خود را صريحا نفي نکرده! امام صادق (عليه السلام)مي فرمايند: يک عالم يهودي به اميرالمومنين علي(عليه السلام) عرض کرد:آيا تو در هنگام عبادت خدايت را مي بيني؟حضرت فرمودند: من خدايي را که نبينم عبادت نمي کنم!عرض کرد چگونه او را مي بيني؟فرمود خدا را با چشم سر نمي بينم،بلکه باچشم دل مي بينم. علاوه بر تماميه اين مطالب علماي خودتان ثابت کرده اند که ديدن خدا محال عقلي است و اين عقيده اي کفرآميز است. گذشته از آياتي كه ثابت مينمايد كه رؤيت خداوند ناممكن است از نظر عقل نيز اين مطلب قابل اثبات است، زيرا لازمة رؤيت و ديده شدن خدا جسم بودن، مكان داشتن، جهت داشتن و داراي اجزا بودن مي باشد، حال اگر ما بگوييم خدا ديده ميشود، در اين صورت بايد بگوييم، خداوند جسم و ماده است و جسم بودن و مادي بودن با نيازمند بودن و مركب بودن ملازم است، نتيجه اين ميشود كه آنچه را كه ما خدا فرض كردهايم، خدا نباشد، بلكه مثل خود ما جسم و مركب و محتاج به اجزاء و نيازمند به مكان باشد. به ديگر سخن رؤيت با چشم، جنبة مادي دارد و اين امر مادي، حتما تعلق به امور مادي ميگيرد و ممكن نيست انسان بتواند با ابزار مادي، ماوراء ماده و خداوند را ببيند. آيا بازهم دليل مي خواهيد؟ 2 - از ابوهريره در همين کتاب به اصطلاح معتبر شما نقل شده است که:روزي حضرت موسي(عليه السلام) به کنار آبي رفت تا غسل کند.؟آن حضرت لباسهاي خود را درآورد و بالاي سنگي گذاشت.در اين هنگام سنگ به حرکت درآمد و به همراه لباسها شروع به دويدن نمود!حضرت موسي (ع) به دنبال او مي دويد و مي گفت:اي سنگ لباسهايم را کجا مي بري؟موسي(ع) بدون پوشش مناسب به دنبال سنگ مي دويد به گونه اي که مردم ..... او را ديدن و اقرار کردند که ..... داشتن موسي(ع) شايعه اي بيش نبوده.آنگاه سنگ ايستان و حضرت موسي(ع) لباسهايش را برداشت و سنگ را با تازيانه زد. بگونه اي که ازسنگ شش الي هفت ناله بلند شد.!!! نادرست بودن اين حديث به قدري روشن است که نياز به هيچگونه توضيحي ندارد. 3 - حديث ديگري که در اين کتاب معتبرتان هست نقل مي کنم. در هنگام قبض روح نمودن موسي(ع) آن حضرت سيلي محکمي به گوش عزرائل نواخت به گونه اي که دو چشم او کور شد! از آن پس ملکوت موت مخفيانه براي قبض روح نمودن افراد مي آمد تاديگر سيلي نخورد.! صحيح مسلم، ج 7، ص100، كتاب الفضائل باب فضائل موسى البته من از ابو هريره تعجب نمي کنم،بلکه از شما برادران اهل سنت تعجب مي کنم که باديدن اين همه مطالب نادرست در کتاب هاي معتبرتان بازهم اين کتاب ها را معتبرترين کتاب بعد از قرآن کريم مي دانيد. 4 در كتاب صحيح مسلم و بخاري كه مي فرمائيد أصح الكتب بعد از قرآن است، نقل مي كند از قول عايشه كه: كان رسول الله (صلي الله عليه و سلم) مضطجعا في بيتي كاشفا عن فخذيه أو ساقيه، فستأذن ابوبكر، فأذن له و هو علي تلك الحال؛ فتحدث ثم استأذن عمر، فأذن له و هو كذلك؛ فتحدث ثم استأذن عثمان، فجلس رسول الله (صلي الله عليه و سلم) و سوي ثيابه؛ قال محمد و لا أقول ذلك في يوم واحد فتحدث؛ فلما خرج، قالت عايشة: يا رسول الله! دخل أبوبكر، فلم تهتش له و لم تباله؛ ثم دخل عمر، فلم تهتش له و لم تباله؛ ثم دخل عثمان، فجلست و سويت ثيابك؛ فقال الا استحيى من رجل تستحي منه الملائكة. رسول اكرم (صلي الله عليه و آل و سلم)آن روز كه نوبت من بود، در خانه خوابيده بود، بطوري كه ران حضرت كاملا نمايان بود؛ آقاي ابوبكر آمد و گفت يا رسول الله اجازه داخل شدن مي دهيد؟،رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) اجازه داد، و ران رسول اكرم (صلي الله عليه وآله و سلم) هم همينطور باز بود؛ با او صحبت كرد و بعد آقاي عمر اجازه ورود خواست و رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم( اجازه داد و رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در همان حال بود؛ با او هم صحبت كرد و در اين هنگام جناب عثمان هم آمد و رسول اكرم (صلي الله عليه و آل و سلم) تا عثمان را ديد، بلند شد و نشست و لباسش را درست كرد و رانهايش را پنهان كرد؛ سپس آنها با هم صحبت داشتند و بعد رفتند؛ از رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) پرسيدم كه وقتي ابوبكر داخل شد، عكس العمل و اهميتي نشان ندادي و رانهايت همانطور بود؛ بعد از آن عمر آمد و باز هم اهميتي ندادي؛ اما چرا وقتي عثمان آمد، بلند شدي و نشستي و لباس هايت را روي رانت كشيدي؟ رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) گفت: عايشه! آيا خجالت نكشم از مردي كه ملائكه از او خجالت مي كشند؟! صحيح مسلم، ج7، ص117، ح6103 حالا چرا پيامبر از پدر عايشه ، خليفه اول خجالت نميکشد نمدانيم يا از جناب عمر هم همين طور ؛ ولي از عثمان خجالت ميکشد. 5 ام حرام، همسر عبادةبن صامت بود و رسول اكرم )صلي الله عليه و آله و سلم) مي رفت منزل او و ام حرام غذا درست مي كرد و رسول اكرم )صلي الله عليه و آله و سلم) مي خورد، يك روزي رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) سر خود را گذاشتند روي زانوي ام حرام و او سر رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را تفتيش مي كرد و شپش هاي سر او را جدا مي كرد. صحيح مسلم، ج6، ص49 حال پيامبر در خانه يک نامحرم چه کار ميکند دليلش چيست ؟ سر خود را گذاشتند روي زانوي يک نامحرم آيا اشکال !!! ندارد ؟ در سرش شپش است جستجو ميکند ؟ مگر نه اينکه پيامبر فرمود نظافت نشانه ايمان است.آيا خلق عظيم يا اسوه حسنه برادران اهل سنت همچين فردي ميباشد ؟ 6 آقاي عبدالله بن عمر مي گويد: إرتقيت يوما علي ظهر بيت لنا، فرأيت رسول الله علي لبنتين مستقبلا بيت المقدس لحاجته. ما همسايه رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) بوديم و يك روز رفتم پشت بام و خانه هاي همسايه ها را نگاه مي كردم و خانه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را ديد مي زدم، ديدم رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) دو خشت آجر گذاشته و رو به بيت المقدس دارد قضاي حاجت مي كند. صحيح مسلم، ج1، ص185 حالا چرا يک صحابه بالاي پشت بامها را ديد ميزد بماند . 7 - فرود آمدن خداوند از عرش به زمين: عن أبي هريرة عن رسول اللّه صلّى اللّه عليه وسلّم قال: ينزِل اللّه إلى السماء الدنيا كلّ ليلة حين يمضي ثلث الليل الأوّل; فيقول: أنا الملك، أنا الملك، من ذا الذي يدعوني فأستجيب له، من ذا الذي يسألني فأعطيه، من ذا الذي يستغفرني فأغفر له، فلا يزال كذلك حتى يضيء الفجر. خداوند هر شب در بخش پايانى شب، از آسمان به زمين فرود مى آيد و تا طلوع فجر ندا مى كند: چه كسى است كه مرا بخواند و از من چيزى بخواهد و طلب بخشش كند، تا خواسته هاى وى را بر آورده نمايم. صحيح مسلم، ج 2، ص175 صبق اين حديث بايد بگوييم که خداوند منان،(نعوذ بالله)در ديگر اوقات روي زمين نيست !! آيا بايد دستور خدا را قبول کنيم که در قرآن مي فرمايد: «أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَري» يعني همهجا محضر خدا است و همه امور از نظر پروردگار متعال ميگذرد. آيه شريفه ديگري ميفرمايد: خداوند بين انسان و قلب او حايل مىشود و در واقع از او به خودش نزديکتر است: «أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِه» يار نزديكتر از من به من است وين عجب بين كه من از وى دورم پس خدا بر همهجا و همهکس تسلّط دارد. بر دل انسانها نيز تسلّط وجودي دارد و هرچه در دل ميپرورانند، ميداند يا دستورمسلم را؟ 8 تخفيف دادن نماز 50 رکعتي به 5 رکعت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم )در شب معراج وقتي به آسمانها سير داده شد، دستور يافت كه امّت او بايد در هر شبانه روز 50 نماز بخوانند. چون ازنزد خدا برگشت (!) در راه به حضرت موسي عليه السلام برخورد (البتّه توجّه داشته باشيد كه حضرتش هنگام معراج، در سر راه خود با تني چند از انبياء الهي برخورد داشت، حال چه شد كه هنگام برگشت فقط با حضرت موسي عليه السلام برخورد مي كند، نميدانيم!) موسي عليه السلام پرسيد: چه آوردي؟ فرمود: دستور 50 نماز. گفت: من قوم خود را تجربه كردم و ميدانم امّت تو طاقت ندارند آن را به جا بياورند برگرد به سوي خدا و از او تخفيف بگير. (گويا قوم يهود نيز نمازشان مثل نماز مسلمانان بود!) حضرت برگشت و عرضه داشت كه خدايا! امّت من طاقت ندارند، تخفيف بده. (يعني او از ابتدا نميدانست كه امّتش طاقت ندارند و چون حضرت موسي عليه السلام تذكّر داد آنگاه دانست كه امّتش نميتوانند 50 نماز بخوانند و همينطور تا 5 نماز!) خداوند 5 نماز از آن كم كرد. برگشت و چون نزد حضرت موسي عليه السلام رسيد (عجيب است هيچيك از پيامبران از او نپرسيدند كه چرا دوباره ـ و چندباره ـ برگشتي ! گويا در برگشت، هر يك به جايي ديگر رفته بودند و فقط حضرت موسي عليه السلام سر جاي خود بود!) پرسيد: چه آوردي؟ حضرت جواب داد كه 5 نماز تخفيف داده شد. او همان مطلب گذشته را تكرار كرد و اين رفت و آمد آنقدر تكرار شد (يعني هر بار 5 نماز كم شد) تا به 5 نماز رسيد. موسي عليه السلام گفت: من قوم خود را آزمودم و ميدانم امّت تو طاقت ندارند. زيرا آنها ضعيفترند. برگرد و تخفيف بگير. حضرت فرمود: ديگر خجالت ميكشم از بس رفتم و آمدم (لابد خسته شد!) ـ و در بعض روايات حضرت رفت و از خدا به همان صورت درخواست كرد ولي خدا قبول نكرد. صحيح مسلم، ج 1، ص 51 ـ 145، كتاب الايمان، باب 74، ح 259 و 263 و 264. 9 خداوند آسمان و زمين را در هفت روز آفريد !!! صحيح مسلم ج 8 ص 127 اما قرآن (فصلت ، آيات 10 و 12) ميگويد در سته ايام ( شش روز ) اعراف / 54 خوب برادران اهل سنت کداميک را باور کنيم ؟ حرف قرآن يا مسلم را ؟ لازم به ذكراست، منظور از شش روز، شش دوره است نه شش روز از روزهاى دنيا. حال با تمام اين مطالب از برادران اهل سنت سوالاتي دارم. 1-آيا بعد از قرآن کريم ديگر کتابي معتبرتر ازصحيح بخاري و صحيح مسلم نيافتيد؟ 2-آيا مگر شما نمي گوييد که خليفه چهارم خود را (يعني علي ابن ابي طالب(ع)) را مانند ديگر خلفايتان دوست داريد و به ايشان احترام مي گذايد؟ پس چرا مسلم در کتابها يش بسياري حديث از قول دشمنان امام علي (ع) و خوارج امثال عمرو عاص و عبدالله بن زبير و معاويه و سمره بن جندب و از شخص گمنامي که فقط دو سه سال زمان پيغمبر را درک کرده بود، مانند ابوهريره که در برابر پولِ معاويه، آن همه حديث در مدح معاويه و خاندانش و نکوهش علي و اهل بيت جعل کرد، بيشتر احاديث خود را از آنها نقل کرده است. و همين طوراز «عمران به حطان بن ظبيان السدوسي البصري »که از ابن ملجم مرادي لعنت الله عليه تمجيد کرده و شعري را براي ملعون نوشته (که خوب است مطالب زير را هم بخوانيد) اين دوگانگي و تناقضات را چگونه توجيح مي کنيد؟. ذهبي يکي از برجسته ترين علماي اهل سنت در کتاب خود يعني سير اعلام النبلاء ، جلد چهارم، صفحه 214 آورده است: عِمْرَانُ بنُ حِطَّانَ بنِ ظَبْيَانَ السَّدُوْسِيُّ البَصْرِيُّ مِنْ أَعْيَانِ العُلَمَاءِ، لَكِنَّهُ مِنْ رُؤُوْسِ الخَوَارِجِ. عمران به حطان بن ظبيان السدوسي البصري، يکي از علماي برجسته است. اما او از پيشوايان و رئوس خوارج بود. سير اعلام النبلاء ، شمس الدين أبو عبد الله محمد بن أحمد الذَهَبي ، متوفاي 748 هـ ، ج4 ، ص 214، مؤسسة الرساله بيروت، الطبعه الحادية العشر ، 1417 هـ / 1996 م . اينهم تصويري از صفحه کتاب: ذهبي در همان کتابِ ياد شده در صفحه بعدي يعني در صفحه 215، يکي از اشعار «عمران بن حطان» را نقل کرده است: وَمِنْ شِعْرِهِ فِي مَصْرَعِ عَلِيٍّ بنَ أبي طالِب: يَا ضَـرْبَةً مِـنْ تَــقِيٍّ مَا أَرَادَ بِـهَا إِلاَّ لِيَبْلُغَ مِنْ ذِي العَرْشِ رِضْوَانَا إِنِّـي لأَذْكُـرُهُ حِـــيْـناً فَأَحْـسِبُهُ أَوْفَى البَــــرِيَّةِ عِــنْدَ اللهِ مِـيْزَانَا يعني: از اشعار عمران بن حطان درباره قتل علي بن ابي طالب به صورت زير است: ترجمه بيت اول: چه ضربتي آورد (ابن ملجم مرادي بر فرق علي) که ضربتش از نهايت تقوا بود. که با اين ضربت صاحب عرش (خداوند) از دست او راضي گرديد. ترجمه بيت دوم: وقتي من (ابن ملجم مرادي) را به ياد مي آورم، (به خاطر ضربتي که بر فرق علي آورد) او را از وفادارترين خلايق نزد خداوند به حساب مي آورم. سير اعلام النبلاء ، شمس الدين أبو عبد الله محمد بن أحمد الذَهَبي ، متوفاي 748 هـ ، ج4 ، ص 21۵، مؤسسة الرساله بيروت، الطبعه الحادية العشر ، 1417 هـ / 1996 م . لينک تصويري کتاب در اينترنت: http://www.archive.org/stream/siar_noblaa/04#page/n213/mode/2up و لينک متن کتاب هم در اين سايت: http://islamport.com/w/trj/Web/2129/2124.htm خوب توجه کنيد که اين آقاي «عمران بن حطان» با اين شعرش، چگونه «ابن ملجم مرادي ملعون» را به خاطر به شهادت رساندن حضرت علي (ع) مدح و ستايش مي کند. تا جاييکه او را به خاطر کاري که کرد، او را با تقواترين و وفادارترين خلايق به شمار مي آورد. **حال بحث من اين است. مگر بقول شما ، مسلم صادق ترين و درست ترين فرد در زمان خود نبوده؟ پس چرا از افرادي همچون عمران بي حطان حديث نقل مي کند (حرفهاي او را مي پزيرد وبه عنوان سند قبول دارد) و در نقطه مقابل از امامان معصوم ما کهبخاري با اين که هم عصر دو تن از امامان شيعه (امام هادي و امام عسکري (ع)) بوده، اما متأسفانه از اين دو امام بزرگوار حديثي را نقل نکرده و تنها 29 حديث از امام علي (ع) و احاديثي اندک از امام حسن مجتبي و امام باقر (ع) را نقل کرده است!؟ و لازم به ذکر است که اين فرد تنها يک نمونه از کساني است که با علي(ع) دشمني داشته اند و مسلم از قول آنان سخن گفته! و در پايان اين حديث را هم بخوانيد که: رسول خدا (ص) مي فرمايند: «هر که مي خواهد مانند من زندگي کند و مانند من از دنيا برود و در همان بهشت جاويداني که پروردگارم براي من مهيا ساخته، ساکن شود، بايد ولايت علي را پس از من برگزيند و دوستداران علي را دوست بدارد و پس از من به اهل بيتم بپيوندد و از آنها پيروي و تبعيّت کند چرا که آنان عترت من اند، از طينت من آفريده شده اند و دانش و فهم من به آنها داده شده است. پس واي بر کساني که از امّتم که فضيلت آنان را ناديده گرفته و رَحِم مرا به جاي وصل، قطع کنند؛ خداوند آنان را هرگز از شفاعتم بهره مند نخواهد ساخت». مصادر و اسناد حديث فوق در کتب اهل سنت: مستدرک حاکم ج 3، ص 128 ؛ معجم الکبري الطبراني ج 5، ص 220، ح 5067؛ کنز العمال ج 12، ص 103، ح 34198 ؛ تاريخ ابن عساکر ج 2، ص 95 ؛ حلية الأولياء ج1، ص 86 ؛ مناقب خوارزمي ص 34 با تشکر از همه ي کساني که در تهيه ي اين مقاله من را ياري کردند. «وسلام» …………………………………………… [ اللهم عجل لوليک الفرج] |