مقالات |  سخنراني ها |  شبکه سلام |  موبايل |  انتشارات |  محصولات نرم افزاري |  ليست پاسخ ها
تاريخ: 21 شهريور 1391
نقش امام صادق عليه السلام در رد جريانات تصوف
   

اين مقاله به تحليل درباره عدم بازتاب و درخشش فعاليت‎هاي سياسي امام صادق عليه السلام اختصاص دارد.

در اين مقاله از پردازش مکتب فقهي و ديني و نيز علمي امام صرف نظر کرده‎ايم. بسيار مشهور است مکتب جعفري در زمينه فقهي و ديني آموزه‎هاي ارزنده‎اي دارد؛ از اين شمار حديث، تفسير، تجويد، کلام و مناظرات، از جمله «توحيد مفضل» است، در زمانه‎اي که برخورد انديشه‎ها نام داشت، چنانکه تمامي فرقه‎هاي مذهبي، بهره‎مند از دانش و عقيده جعفري بودند. سران اين فرقه‎ها از جمله ابوحنيفه، خود را وامدار عقيدتي امام دانسته، او را ايدئولوگ خويش مي‎دانند و گفته است: «لولا السنتان لهلک نعمان؛ اگر دو سال تلمذ نزد صادق آل محمد نبود، نعمان [ابوحنيفه] هلاک مي‎شد.»

از اين رو در اين جستار درباره اين مساله بحث مي‎شود که آيا به راستي امام موسس صوفيه آن گونه که بسياري از انديشوران عرب و شرق‎شناسان باور دارند، به شمار مي‎آيد؟ نيز آموزه‎هاي علمي (شيعي و طبيعي) و فقه پوياي جعفري قابل انکار نيست؛ اما باز در اين مقال بدان نمي‎پردازيم. ما در بخش دوم گفتار در پي پاسخ بدين پرسش هستيم که چرا امام دست به قيامي سياسي نزد؟ يا زد، اما بازتاب ندارد و تحت الشعاع انقلاب فرهنگي امام قرار گرفته است؟ چرا امام پيشنهاد سران قيام عباسي را نپذيرفت؟ آيا توده مردم آمادگي قيام نداشتند؟ آيا قيام عباسيان براي خدا نبود؟

و پاسخ خواهيم گرفت: توده، آگاهي و آمادگي نداشت؛ چنانکه امام به ابومسلم خراساني گفت: «ما انت من رجالي و لا الزمان زماني؛ نه تو پيرو مني و نه زمانه با من همراه است!»

نيز امام مي‎دانست قيام عباسيان براي خدا نبوده بلکه اينان در پي قبضه قدرت بودند و پس از آن که بر مسند حکومت تکيه زدند، دست از شعارهاي مذهبي و ارزشي خود شستند و مردم ارزش‎مداري را که به اينان دل بسته بودند، از خود رانده و رنجاندند.

 

 موسس صوفيه

طريقه صوفي‎گري با روش سياست مبارزه جداست که در طول تاريخ اسلام به جز در مواردي خاص و زمان‎هايي اندک با هم نبوده‎اند. تصوف ديني و سياست منفي فقط در يک جهت از ابتدا با هم بوده‎اند و آن موضعي است که در برابر حاکمان و زمامداران داشته‎اند، زيرا عامل پيدايش صوفي‎گري و سياست منفي يکي بوده، بريدن و قطع رابطه با حاکمان خودکامه؛ حاکماني که دين را در خدمت حکومت مي‎خواستند و از اهداف حکومت اسلامي و گسترش عدالت و ايجاد برابري و تشکيل جامعه شايسته اسلامي به دور بودند. اگر سياست منفي همان است که اختلافات سياسي به شيعه تحميل کرده، تصوف هم محصول همين مسائل سياسي است؛ زيرا برخي از علما و زهاد اين راه را انتخاب کردند تا گرفتار بي‎حرمتي‎هايي نشوند که درباريان نسبت به دين و احکام ديني روا مي‎داشتند. ابوحامد غزالي مي‎گويد: «زماني که عهد خلفاي راشدين به پايان رسيد، خلافت به دست نااهلاني افتاد که دانش فتوا و حکم نداشتند،

از اين رو از فقها ياري خواستند و آنان را همواره با خود همراه مي‎داشتند. ولي بودند عالماني که سالم باقي ماندند و از دين صافي و ناب دست برنداشتند و هر گاه حکومت آنان را فرا مي‎خواند فرار مي‎کردند و از دربار دوري مي‎جستند.» از همين رو برخي پژوهشگران گفته‎اند: «تصوف يک انقلاب روحي در اسلام بوده؛ زيرا داراي نيرويي است که سياست حاکم و پديده دنياطلبي و افزون‎خواهي را رد مي‎کند؛ پديده‎اي که اولين بار نزد حاکمان، اميران و درباريان سر برآورد.» اين وجه اشتراک اساسي ميان تصوف و تشيع، بسياري از پژوهشگران را وادار کرده به دنبال وجه اشتراک‎هاي ديگري باشند و به کشف نقاط اثرگذار و اثرپذير هر يک از دو ديدگاه بر ديگري بپردازند. پژوهشگري مي‎گويد: به طور طبيعي بايد تشيع و تصوف خيلي به هم نزديک باشند. وي که با ديدي بسيار منفي به مساله پرداخته چنين تعبير مي‎کند که وجه اشتراک هر دو طريقه، شکستي است که در زمينه سياست و در زندگي خورده‎اند. اشتراک در شکست، مکاتب و انسان‎ها را به هم نزديک مي‎کند. اما در اين وجه اشتراک يک اختلاف ذاتي است . سياستي که در ارکان تشيع وجود دارد شکل ايجابي و مثبت دارد. تشيع، سياستي را برگزيده که در بطن خود مبارزه و براندازي دارد. برخلاف تصوف که پايه آن بر سياستي است که فرد را از جامعه دور مي‎کند و هيچ دري را براي بازگشت به زندگي سياسي روي او باز نمي‎گذارد. البته برنامه‎هاي اصلاحي و سياسي که اخيرا به ويژه در قرن چهاردهم هجري، برخي از سران صوفيه به آن پرداخته‎اند، يک تغيير ساختار در متن تصوف است که آن را به سياست تشيع نزديک مي‎کند و اين بدان معناست که يک جدايي جاودانه و هميشگي بر اين دو طريقه حاکم نيست، هر چند داراي اختلاف اصولي هستند و گرچه تصوف از اهل سنت برخاسته باشد، بلکه در عين حال که اختلاف اصولي و اساسي ميان تصوف و تشيع باقي است، تصوف دريچه‎هايي را بر تشيع گشوده است و روش‎هاي نويي در انديشه و زندگي به بسياري از دانشمندان و فلاسفه شيعه آموخته است. شايد بدين دليل باشد که تصوف با فلسفه درآميخته، فلسفه‎اي که بسياري از بزرگان شيعه به عمق آن قدم گذاشته‎اند و در اين راه با رضايت خاطر و بدون هيچ کراهتي خود را شاگرد صوفي مسلک‎هاي بزرگي مانند: ابن عربي و سهروردي و ديگران يافته‎اند.

 

امام صادق عليه السلام و تصوف

آيا آن گونه که برخي مي‎پندارند، امام صادق عليه السلام، موسس اصول و آموزه‎هاي تصوف است؟

در زير به گزارش‎هايي برخواهيم خورد که به چنين پنداشتي دامن مي‎زند؛ اما به آساني مي‎توان به ديدگاه مخالف امام صادق عليه السلام با صوفيان و اشکالاتي که به اينان وارد دانسته است دست يافت. اين موضوع از گفتگوهاي مشهوري به دست مي‎آيد که ميان آنان با امام صورت گرفته است. معروف‎ترين داستان، ملاقات سفيان ثوري با امام است. وي بر حضرت وارد شد و نزد او نشست و با کمال تعجب و خيره خيره به حضرت که لباس سپيد و زيبايي بر تن داشت نگريست. امام به او گفت: ثوري! چه شده که اين گونه به ما نگاه مي‎کني؟! شايد از آنچه مي‎بيني شگفت‎زده شده‎اي؟

سفيان گفت: اي فرزند رسول خدا! اين لباس، برازنده شما نيست! اين لباس پدران شما نيست!

امام گفت: «آن زمان، زمان نداري بود و به همان صورت عمل مي‎کردند، اما اينک همه چيز فراوان است.» سپس امام آستين خود را بالا زد و «ثوري» ديد زير لباس امام، پشمينه‎اي است که دامن و آستين کوتاه‎تري از لباس رو دارد. امام فرمود: «اي ثوري! ما اين پشمينه را براي خدا و آن لباس سپيد را براي شما (مردم) پوشيده‎ايم. آنچه براي خداست پوشانده‎ايم و آنچه براي شماست آشکار ساخته‎ايم.»

اين ديدگاه با ديدگاه صوفيان فرق دارد و ديدگاهي است برخاسته از کتاب و سنت که به وسعت کرانه‎ها گسترده است. ديدگاهي که مي‎گويد: «وقتي خداوند نعمتي به بنده‎اي ارزاني داشت، دوست دارد اثر آن را بر او ببيند» و ديدگاهي است که مي‎گويد: خداوند زيباست و زيبايي را دوست دارد. اختلاف دو ديدگاه زماني کاملا آشکار مي‎شود که مناقشه‎اي جدي در مي‎گيرد: گروهي از صوفيان براي امام به کتاب خدا استدلال مي‎جويند که زهد و انفاق همه اموال، لازم است و امام صادق عليه السلام از ايشان مي‎پرسد: آيا شما به ناسخ و منسوخ قرآن، به محکم و متشابه آن که بسياري از امت بر اثر ناآگاهي از آن، گمراه و نابود شده‎اند، آشنايي داريد؟ سپس آنچه را از قرآن و سنت و سيره برخي اصحاب بدان استدلال جسته بودند، معنا و تفسير مي‎کند و دعوت به ترک دنيا و زهد افراطي را رد مي‎کند. در عين حال، صوفيان اولين مرشد خود را که از او کسب معرفت الهي مي‎کنند و راي و تفسير خود را که با آن به عالم مجردات، نفوذ مي‎کنند، همواره امام صادق عليه السلام مي‎دانند.

وقتي حکومت، سفيان ثوري را فرا مي‎خواند ولي وي مي‎خواهد خود را مخفي کند، سفر خود را پس از ملاقات با امام صادق عليه السلام شروع مي‎کند. وي مي نشيند تا جمعيت حاضر جلسه را ترک کنند، سپس به امام مي‎گويد: نمي‎روم تا به من رهنمود دهي .

امام صادق عليه السلام به او توصيه‎هايي مي‎کند که «ثوري» از آن، معارف و آموزه‎هاي جديدي مي‎آموزد. مالک بن انس که شاهد ماجرا بوده است مي‎گويد که امام به او گفت: «ثوري! به تو مي‎گويم، گرچه زياده گويي فايده‎اي ندارد...»

1- اي سفيان! هرگاه خداوند به تو نعمتي ارزاني داشت و خواستي آن نعمت باقي بماند، خدا را بر آن نعمت بسيار سپاس و شکر گوي، خداوند بزرگ در کتابش مي‎گويد: «لئن شکرتم لازيدنکم؛ اگر سپاس گوييد، بر شما افزون مي‎کنم.»

2- هرگاه نتوانستي رزق و روزي به دست آوري، بسيار طلب آمرزش کن و از خدا درخواست بخشش نما. خداوند بزرگ در کتابش گفته است: «از خداوند طلب بخشش کنيد که او بخشنده است. از آسمان براي شما آبي فراوان فرو مي‎فرستد و با مال و فرزندان به شما کمک مي‎رساند و باغ‎ها و رودها را به شما ارزاني مي‎دهد.»

3- اي سفيان! هرگاه از ناحيه حکومت يا ديگري در فشار قرار گرفتي، بسيار بگو: «لا حول ولا قوه الا بالله» که اين ذکر، کليد گشايش است و از گنج‎هاي بهشتي است.»

امام فرمود: «خود به اين سه چيز پايبندم و خدواند همواره با اين سه چيز به من سود مي‎رساند.» صوفيان وقتي مي‎خواهند اصول اخلاقي خود را ترسيم کنند، از کلمات دهگانه امام صادق عليه السلام الهام مي‎گيرند و آن را سر فصل درس‎هاي خود در اخلاق قرار مي‎دهند، اين کلمات را امام به عبدالله بن جندب چنين مي‎گويد:

- براي خدا دوست بدار .

- به ريسمان الهي محکم بچسب .

- به هدايت الهي چنگ بزن تا عملت مورد قبول واقع شود؛ زيرا خداوند متعال مي‎فرمايد: «الا من آمن و عمل صالحا ثم اهتدي؛ مگر آن که ايمان آورد و عمل نيکو انجام دهد و سپس راه يابد.» پس جز ايمان پذيرفته نيست .

- ايمان جز با عمل تحقق نمي‎يابد. در صورتي عمل تحقق مي‎يابد که

- با يقين همراه باشد .

- يقين جز با خشوع و کرنش براي خدا به دست نمي‎آيد و ميزان و ملاک همه اينها

- هدايت و راه يافتن است. هر کس راه يافت، عمل او پذيرفته شده و به ملکوت اعلا صعود خواهد کرد

- اگر مي‎خواهي در خانه خدا و در کنار خدا سکونت گزيني و به بهشت مينو درآيي، بايد دنيا در نظر تو خوار شود.

- بايد مرگ را جلوي چشمان خود ببيني

- براي فردا چيزي نيندوزي ... بدان آنچه پيش فرستي، به سود تو خواهد بود و آنچه بگذاري، مايه زيان تو خواهد شد. در اين زمينه رسول اکرم صلي الله عليه و آله مي‎گويد: «از خدا شرم کنيد! گفتند: چگونه؟ گفت - به شرطي که عمل کنيد - هيچيک از شما نخوابد مگر اين که مرگ را جلوي چشمانش مجسم کند و سر و گوش خود و شکم و اندرون خويش را حفظ کند و قبر و متلاشي شدن جسد خود را ياد کند. هر کس آخرت را مي‎خواهد، زينت و تجملات دنيا را بدرود گويد.»



صائب عبدالحميد، ترجمه عبدالله اميني
    فهرست نظرات  
1   نام و نام خانوادگي:  mohammad     -   تاريخ:   14 فروردين 88
با سلام و تشكر از روشنگريتان و خداي منان به شما كه كوشش مي كنيد عقيده ناب محمدي را براي ما بيان مي كنيد اجر و پاداش بيكران عنايت فرمايد .
2   نام و نام خانوادگي:  محمد رضا حشمت خواه     -   تاريخ:   25 فروردين 89
سلام بر احياگر تشيع امام صادق عليه السلام
3   نام و نام خانوادگي:  سيد حسيني     -   تاريخ:   29 اسفند 92
سلام عليکم حديث يا مقوله معروف بين شيعه به اينکه "لولا السنتان لهلك النعمان" صحت دارد ؟ يا همانطوريکه اهل سنت ادعا ميکنند که دروغ محض. در صورت ممکن از کتب اهل سنت بيان فرماييد. اجرکم عند الله
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامي
شاه ولي الله دهلوي از علماي بزرگ اهل سنت در کتاب تحفه ي اثنا عشري به اين مطلب اذعان دارد که  ابوحنيفه هميشه به صحبت و خدمت حضرت صادق  عليه السلام افتخار مي نمود و كلمه لولا السنتان لهلك النعمان از وي مشهور است.تحفه ي اثنا عشري صفحه 114
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات





مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | ارتباط با ما