![]() | ||
![]() |
مقالات | سخنراني ها | شبکه سلام | موبايل | انتشارات | محصولات نرم افزاري | ليست پاسخ ها |
![]() |
تاريخ: 16 آبان 1386 |
![]() |
|
چرا نام ائمه عليهم السلام مستقيماً در قرآن نيامده است ؟ | ||
سؤال كننده : مرتضي جباري و محمد نور توضيح سؤال : چرا نام ائمه عليهم السلام مستقيماً در قرآن نيامده است ؟ 1 . توسل به غير حق تعالي فقط از نظر قرآن با تفسير 2 . نام ائمه چرا مستقيما در قران نيامده (اشاره غير مستقيم آنرا تا حدودي ميدانم) 3 . نذوراتي توسط مردم داده مي شود كه وقتي از آن ها پرسيده ميشود ميگويند مثلاٌ "اين نذر يا قرباني براي امام حسين است " آيا با توجه به آيات قران كه "خوردن آنچه به نام غير خدا ذبح ميشود حرام است " خوردن آن ذبح و يا هر آنچه كه با آن طبخ مي شود حرام نيست ؟ ( با توضيح وتفسير ) . پاسخ سؤال اول : توسل به انبياء ، صالحان و تمامي كساني كه پيش خداوند آبرويي دارند ، مورد تأييد قرآن كريم است . در اين باره آيات فراواني وجود دارد كه بنده فقط به دو آيه اشاره ميكنم . 1. قَالُوا يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ . يوسف / 97 . خداوند در اين آيه داستان برادران حضرت يوسف عليه السلام را نقل ميكند كه آنها بعد از پشيماني از كردارشان ، پيش پدرشان حضرت يعقوب عليه السلام آمدند و از او درخواست كردند كه او از خداوند بخواهد تا گناهان آنها بخشيده شود . حضرت يعقوب هم نگفت كه چرا خودتان مستقيماً سراغ خداوند نميرويد و به من متوسل شدهايد ؛ بلكه به آنها وعده داد كه از خداوند براي آنها طلب مغفرت نمايد : قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ به زودي از پروردگارم براي شما طلب مغرف خواهم كرد كه او بخشنده و مهربان است . 2. وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا . النساء / 64 . آنان كه نسبت به خود ظلم كردهاند ، استغفار كنند و از پيامبر اسلام بخواهند كه او از خداوند براي آنها طلب مغفرت كند ... خداوند در اين آيه به صراحت ميگويد كه بندگان من به پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم متوسل شوند و به وسيلۀ آن حضرت از خداوند طلب مغفرت كنند . اين دو آيه بهترين دليل براي اثبات صحت توسل به غير خداوند و دقيقاً عين همان توسل شيعيان به پيامبر اسلام و ائمه معصومين عليهم السلام است . شيعيان نيز ميگويند : يا ابا القاسم يا رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم ) يا امام الرحمة يا سيدنا ومولانا انا توجهنا واستشفعنا وتوسلنا بك الى الله وقد مناك بين يدى حاجاتنا يا وجيها عند الله اشفع لنا عند الله . چه فرقي است ميان : «يا أبانا استغفر لنا » و «يارسول الله استغفرلنا » ؟ سؤال 2: 2، نام ائمه چرا مستقيما در قران نيامده (اشاره غير مستقيم آنرا تا حدودي ميدانم) پاسخ : ما از اين سؤال چند جواب داريم : جواب اول : در قرآن كريم كليات احكام و معارف آمده است ؛ ولي تفصيل و تشريح آن را به عهدۀ نبي مكرم اسلام صلي الله عليه وآله وسلم گذاشته شده است ؛ چنانچه خداوند در قرآن كريم ميفرمايد : وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ . النحل / 44 . و اين قرآن را به سوى تو فرود آورديم ، تا براى مردم آنچه را به سوى ايشان نازل شده است توضيح دهى ، و اميد كه آنان بينديشند . وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ . النحل /64 . و ما [اين ] كتاب را بر تو نازل نكرديم ، مگر براى اينكه آنچه را در آن اختلاف كرده اند ، براى آنان توضيح دهى . و با آيات فراواني اطاعت از آن حضرت را براي همۀ مردم واجب كرده است ؛ از جمله : وَمَا آَتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا . الحشر / 7 . و آنچه را فرستاده [ او ] به شما داد ، آن را بگيريد و از آنچه شما را باز داشت ، بازايستيد و دهها آيۀ ديگري كه به جهت اختصار به همين يك آيه اكتفا ميشود . مثلاً در قرآن كريم آمده است كه «اقيموا الصلاة » ؛ ولي نيامده است كه روزي چند وعده نماز بخوانيد ، در هر وعده چند ركعت بخوانيد ، چگونه بخوانيد ، چه سورههايي را بخوانيد و ... تمام اين موارد به عهدۀ رسول گرامي اسلام صلي الله گذاشته شده است و آن حضرت فرمودند : صلوا كما رأيتموني اصلي . كتاب المسند ، الإمام الشافعي ، ص 55 و السنن الكبرى ، البيهقي ، ج 2 ، ص 345 و صحيح البخاري ، البخاري ، ج 1 ، ص 155 و ج 7 ، ص 77 و ج 8 ، ص 133 . نماز بخوانيد ، همان طوري كه من نماز ميخوانم . كليات امامت نيز در قرآن در آيات فراواني آمده است ؛ مثلاً در بارۀ حضرت ابراهيم ميفرمايد : إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ . البقره / 124 . [ خدا به او ] فرمود : «من تو را پيشواى مردم قرار دادم .» [ ابراهيم ] پرسيد : « از دودمانم [ چطور ] ؟» فرمود : «پيمان من به بيدادگران نمى رسد » . وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا . الأنبياء / 73 . و آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما هدايت مى كردند . 168 يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ . المائده / 67 . اى پيامبر ، آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده ، ابلاغ كن ؛ و اگر نكنى پيامش را نرسانده اى . و خدا تو را از [ گزند ] مردم نگاه مى دارد . الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا . المائدة / 3 . امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانيدم ، و اسلام را براى شما [به عنوان ] آيين برگزيدم . يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ . النساء / 59 . اى كسانى كه ايمان آورده ايد ، خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را [ نيز ] اطاعت كنيد . و دهها آيۀ ديگري كه كليات قضيه را كاملاً روشن كرده است . پيغمبر اكرم از همان آغاز رسالت در سال سوم بعثت كه مبعوث ميشود به انذار قومش : وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ . الشعراء / 214 . و خويشان نزديكت را هشدار ده . روايات صحيح به شهادت بزرگان اهل سنت وارد شده است كه در همان جلسه دست حضرت امير عليه السلام را گرفت و فرمود : وهذا اخي ووصيي وخليفتي من بعدي . اين خليفۀ من ، برادر من ، و وصي من بعد از من است و بعد از او در فرصتهاي مناسب اين قضايا را حضرت مطرح كرده است . در آخرين سال عمرشان در غدير خم در يك مجمع بزرگ بيش از صد هزار نفره مطرح كرده است . بيش از اين چطور بخواهد پيامبر اكرم مطرح كند ؟ جواب دوم : درست است كه ائمه در قرآن اسمشان نيامده است ؛ ولي خداوند بوصفه از آنها ياد كردهاند . خداوند در بارۀ امير المؤمنين عليه السلام فرموده است : إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آَمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ . المائدة / 55 . ولىّ شما ، تنها خدا و پيامبر اوست و كسانى كه ايمان آورده اند : همان كسانى كه نماز برپا مى دارند و در حال ركوع زكات مى دهند . بنابر تصريح بسياري از علماي اهل سنت ، اين آيه در بارۀ امير المؤمنين عليه السلام نازل شده است . قاضي عضد الدين ايجي ، متوفاي 756 در اين باره ميفرمايد : وأجمع أئمّة التفسير أنّ المراد علي . المواقف في علم الكلام ، ص 405 . پيشوايان و بزرگان در تفسير قرآن ، اتفاق و اجماع دارند كه مراد علي ( عليه السلام ) است . و سعد الدين تفتازاني نيز تصريح ميكند : نزلت باتّفاق المفسّرين في علي بن أبي طالب ، رضي اللّه عنه ، حين أعطى خاتمه وهو راكع في صلاته . شرح المقاصد في علم الكلام ، ج 5 ، ص270 . اين آيه به اتفاق مفسران قرآن ، در شأن علي ( عليه السلام ) نازل شده است ؛ آنگاه كه انگشترش را در نماز و در حال ركوع به فقير نيازمند داد . و نيز علاء الدين علي بن محمد حنفي ، معروف به قوشجي در اين باره ميگويد : إنّها نزلت باتفاق المفسّرين في حق علي بن أبي طالب حين أعطى السائل خاتمه وهو راكع في صلاته . شرح تجريد الاعتقاد ، ص 368 . اين آيه به اتفاق همه مفسران در حق علي بن أبي طالب ( عليه السلام ) ، هنگامي كه انگشترش را در حال ركوع و در نماز به سائل داد ، نازل شده است . و آلوسي نيز ميگويد : غالب الأخباريّين على أنّ هذه الآية نزلت في علي كرّم اللّه وجهه . روح المعاني ، ج 6 ، ص168 . بيشتر اخباريها ميگويند : اين آيه در شأن و مقام علي ( عليه السلام ) نازل شده است . آيا اين آيه براي اهل حق كفايت نميكند ؟ آيا لازم بود كه خداوند اسم ائمه را تك تك در قرآن ميآوردند ؟ جواب سوم : آيا اگر خداوند در قرآن نام ائمه را نيز آورده بود ، پيراوان سقيفه حاضر بودند كه بپذيرند ؟ آيا همانهايي كه به پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم نسبت هذيان دادند و گفتند : ان الرجل ليهجر . اگر نام حضرت علي در قرآن هم آمده بود ، نميگفتند : ان جبرئيل قد هجر ؟ يا نستجير بالله نميگفتند كه خدا هم اجتهاد فرموده و ما هم مجتهد هستيم و اين سخن را قبول نداريم ؟ ما معتقد هستيم كه حتي اگر نام امام علي عليه السلام هم در قرآن ميآمد ، پيروان سقيفه حاضر نبودند كه بپذيرند ؛ چنانچه در بارۀ بسياري از احكام ديگر نپذيرفتند ؛ همانند متعه . مگر در بارۀ متعه در قرآن آيۀ صريح نداريم كه فرمودند : فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآَتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً . النساء / 24 . و زنانى را كه متعه كرده ايد ، مَهرشان را به عنوان فريضه اى به آنان بدهيد ، و بر شما گناهى نيست كه پس از [ تعيين مبلغ ] مقرر ، با يكديگر توافق كنيد [ كه مدت عقد يا مَهر را كم يا زياد كنيد ] . قرطبي ميگويد : وقال الجمهور المراد نكاح المتعة الذي كان في صدر الإسلام . تفسير قرطبي ، ج5 ، ص120 و فتح القدير ، ج1 ، ص449 و تفسير طبري ، ج5 ، ص18 مراد از اين « فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ » نكاح متعه است كه در صدر اسلام رايج بوده . و دهها روايت در صحيح بخاري ، از جابر و ديگران آوردهاند كه ما در زمان پيامبر متعه ميكرديم ؛ حتي به يك مشت گندم . محمد بن اسماعيل بخاري در صحيحش نقل ميكند كه : حدثنا مسدد حدثنا يحيى عن عمران أبى بكر حدثنا أبو رجاء عن عمران بن حصين رضى الله تعالى عنه قال نزلت آية المتعة في كتاب الله ففعلناها مع رسول الله صلى الله عليه وسلم ولم ينزل قرآن يحرمه ولم ينه عنها حتى مات قال رجل برأيه ما شاء قال محمد يقال إنه عمر . صحيح البخاري ، ج 5 ، ص 158 . آيۀ متعه در زمان رسول خدا نازل شد و ما در زمان رسول خدا به آن عمل ميكرديم و آيۀ هم بر حرمت آن نازل نگرديد و رسول خدا هم تا دم مرگ ما را از آن منع نكرد ، مردي با رأي و ميل خودش هر چه كه دلش خواست گفت . و اين شخص عمر بن الخطاب بود . همچنين مسلم نيشابوري در صحيحش نقل ميكند كه : قال عطاء قدم جابر بن عبد الله معتمرا فجئناه في منزله فسأله القوم عن أشياء ثم ذكروا المتعة فقال نعم استمتعنا على عهد رسول الله صلى الله عليه وسلم وأبى بكر وعمر . صحيح مسلم ، ج4 ، ص131 . عطاء گويد : جابر بن عبد الله انصاري براي عمره به مكه آمد . به منزل او رفتم ، مردمان از او مسأله ميپرسيدند تا صحبت رسيد به متعه . جابر بن عبد الله گفت : بلي ما در زمان رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم و هم در زمان ابوبكر و عمر متعه ميكرديم . و باز در جايي ديگر نقل ميكند : عن أبي نضرة قال كنت عند جابر بن عبد الله فاتاه آت فقال إن ابن عباس وابن الزبير اختلفا في المتعتين فقال جابر فعلناهما مع رسول الله صلى الله عليه وسلم ثم نهانا عنهما عمر فلم نعد لهما . صحيح مسلم ، ج4 ، ص59 . من در نزد جابر بن عبد الله بودم ، گفتند عبد الله بن عباس و عبد الله بن زبير در موضوع دو متعه [متعۀ نساء و متعۀ حج ] اختلاف نظر دارند . جابر بن عبد الله گفت : ما در زمان رسول خدا هر دو را به جا ميآورديم ؛ پس عمر آن دو را نهي كرد و ما هم ديگر پس از آن بجا نياورديم . اهل سنت ميگويند كه جناب عمر صلاح ديد كه متعه را حرام كند . متعتان كانتا على عهد رسول الله ، صلى الله عليه وآله – أنا أنهى عنهما ، وأعاقب عليهما ، متعة النساء ومتعة الحج . دو متعه در زمان رسول خدا حلال بود كه من آن را حرام ميكنم و هر كس انجام دهد ، او را مجازات ميكنم : يكي متعه حج و ديگري متعه زنان . الإيضاح ، الفضل بن شاذان الأزدي ، ص 443 و مسند احمد ، الإمام احمد بن حنبل ، ج 1 ، ص 52 و ج 3 ، ص 325 و السنن الكبرى ، البيهقي ، ج 7 ، ص 206 و معرفة السنن والآثار ، البيهقي ، ج 5 ، ص 345 و الاستذكار ، ابن عبد البر ، ج 4 ، ص 95 و أحكام القرآن ، الجصاص ، ج 1 ، ص 338 و أحكام القرآن ، الجصاص ، ج 2 ، ص 191 و تفسير الرازي ، الرازي ، ج 5 ، ص 167 و تذكرة الحفاظ ، الذهبي ، ج 1 ، ص 366 و ميزان الاعتدال ، الذهبي ، ج 3 ، ص 552 و جالب اين است كه آقاي سرخسي حنفي و ابن قدامه حنبلي از شخصيتهاي برجستۀ اهل سنت وقتي به اين ميرسند ميگويند : وقد صح أن عمر رضي الله عنه نهي الناس عن المتعة . اين كه عمر از متعه نهي كرده است ، صحت دارد . متعه اين قدر در قرآن به صراحت آمده است و آنها زير بار نرفتند . اگر نام امام علي عليه السلام هم در قرآن آمده بود ، ميگفتند : ان الله تبارك و تعالي قد عين علياً للإمامة ولكن عمر عزله . پس حتي اگر اسم ائمه در قرآن هم ميآمد ، هيچ ضمانتي وجود نداشت كه اهل سنت آن را بپذيرند . سؤال 3 : 3، نذوراتي توسط مردم داده ميشود كه وقتي از آنها پرسيده ميشود ميگويند مثلاٌ"اين نذر يا قرباني براي امام حسين است" آيا با توجه به آيات قران كه"خوردن آنچه به نام غير خدا ذبح ميشود حرام است"خوردن آن ذبح ويا هرآنچه كه با آن طبخ مي شود حرام نيست ؟ (با توضيح وتفسير) . پاسخ : نذوراتي كه شيعيان در ماههاي محرم و صفر انجام ميدهند ، همگي قربة الي الله و براي خداوند است ؛ ولي صاحب نذر ثواب را به امام حسين عليه السلام هديه ميكند . شاهد بر اين مطلب اين است كه در هنگام ذبح هيچ كسي به جاي نام خداوند ، نام امام حسين را نميبرد ؛ بنابراين ، چنين نذري از مصاديق ذبح براي غير خدا نيست و در نتيجه خوردن آن نيز اشكالي ندارد . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج) | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: محمدنور -
تاريخ: 17 آبان 86
سلام عليكم.خسته نباشيد.واقعا خدا شمارا براي ما نگه دارد آقاي قزويني. مدتها بود عالم بزرگي مثل شما نبود.و اين اهل سنت مغرور شده بودند.انشاالله خدا توفيق روزافزون بشما اعطا كند.ممنون كه جواب خوب و مستحكمي برايم فرستاديد و سريع جوابم را داديد. |
2 |
نام و نام خانوادگي: سعيد عباس زاده -
تاريخ: 20 آبان 86
با سلام و آرزوي توفيق. اگر چه بهانه گيران در طول تاريخ بهر نحوي دنبال بهانه بوده اند و خواهند بود و در صورت آمدن اسامي ائمه معصومين در قران ممکن بود قران را تحريف شده عنوان نمايند اما آيا ذکر اسامي آنان حداقل از تشتت آرا بين شيعيان نيز جلوگيري نمي کرد؟ جواب نظر: دوست عزيز ! شيعه اثني عشري ، ذره اي اختلاف و تشتتي در باره اسامي ائمه ندارند تا ذكر اسامي آن حضرات در قرآن از اين تشتت جلوگيري كنند . آيا واقعاً بيش از پنجاه روايتي كه از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله ، از طريق شيعه و سني وارد شده كه اسامي تك تك آنها را بيان كرده است ، براي جلوگيري از تشتت كافي نيست ؟ |
3 |
نام و نام خانوادگي: فقط بنده خدا -
تاريخ: 16 مهر 87
سلام بر مومنين دوستان چرا در قرآن دنبال اسامي ائمه اطهار(ع) كه از اعتقادات خاصه شيعه است مي گرديد؟اگر اين كار لازم بود نام خيلي اشخاص ديگر نيز بايد در قرآن مي آمد كه نيامده. شخصي را مثال مي زنم كه در سرنوشت جامعه بشري آنهم نه فقط مسلمانان بلكه تمام بشريت و استقرار حكومت توحيدي در سراسر جهان بسيار حائز اهميت است ولي نام وي در قرآن نيامده است.وي آخرين خليفه خدا در زمين است . نه تنها تمام مسلمانان بلكه پيروان تمام اديان الهي به ظهور منجي آخر زمان اعتقاد دارند.پيامبر (ص)با افتخار فرموده كه منجي آخرزمان از خاندان اوست. اهل سنت اعتقاد به تولد وظهور او در آخر زمان دارند وبسياري از علماي اهل سنت وي را خليفه بدون واسط خداوند در زمين مي دانند كه حكومتي جهاني را پايه گذاري مي كندو جهان را پر از عدل مي نمايد و ...... با توجه به اهميت فوق العاده منجي آخر زمان چرا نام وي در قرآن نيامده است؟آيا لازم نبود؟مگر ذكر نام وي در قرآن باعث هدايت بيشتر امت اسلامي نمي شد؟اينكه نامش در قرآن نيامده دليلي است كه وي را انكار كنيم؟ اگر براي ايمان به خلفاي راستين پيامبر(ص) ذكر نام آنها در قرآن ضروري بود چرا براي آخرين و با عظمت ترين خليفه خدا اينگونه نيست؟ تا حالا از خودتان پرسيده ايد كه چرا نام آخرين خليفه خدا در زمين در قرآن نيامده؟پاسخ به بسياري ازشبهه ها در پاسخ به سئوال نهفته است. التماس دعا. |
4 |
نام و نام خانوادگي: سلامات -
تاريخ: 18 آبان 87
مهمترين فاكتورهايي که يک امام واقعي بايد دارا باشد توسط پيامبر اسلام و قرآن مشخص شده است .به نظر بنده از اسم مهمتر مي باشند . اگر فقط اسم آورده شود خوب افراد فرصت طلب براحتي مي توانستند از اسامي سوء استفاده کنند. در حديث جابر بن عبدالله انصاري از پيامبر آمده است که حضرت پيامبر سلامشان را به امام محمد باقر رساندند. |
5 |
نام و نام خانوادگي: محمد -
تاريخ: 25 دي 87
در جواب جناب «فقط بنده خدا » ؛ مهدي اي که مسلمانان جهان به آن معتقدند صرفا يک شخصيت سياسي است و يک شخصيت ديني نيست و از طرف خداوند حامل پيغامي نمي باشد و واجب الاطاعة نيست. بنابراين اسم چنين شخصيتي لازم نيست که در قرآن باشد. ولي امامان اثني عشر ، علم خدايي دارند و واجب الاطاعة مي باشند و حرفشان همان حرف خداوند است. بنابراين هيچ بهانه اي مورد قبول نيست و حتما بايد اسمشان در قرآن مي آمد. جواب نظر: شما مي توانيد آياتي که مرتبط با حضرت مهدي (عج) هست را با ترجمه و تفسير و منبع و مآخذ در لينک ذيل ملاحظه نماييد: http://shamim.valiasr-aj.net/page2/m1_ayat.php والسلام علي من التبع الهدي معاونت اطلاع رساني |
6 |
نام و نام خانوادگي: موحد -
تاريخ: 01 ارديبهشت 88
بسم الله الرحمن الرحيم با عرض سلام خدمت دوست بزرگوار اول- چنانچه که جناب خود شما در باره داستان پسران حضرت يعقوب عليه الصلاة و السلام گفته ايد. البته باريکي مسئله در اين است که حضرت يعقوب (ع) در قيد حيات بودند که پسران از ايشان خواستند که از خداوند متعالي براي يشان طلب مغفرت نمايد. همچنان در منابع معتبر تاريخي آمده است که در زمان خلافت حضرت اميرالمومين عمر (رض) خشک سالي بوده و ايشان به اتفاق همه اصحاب به مقام و منزلت حضرت عباس (رضي الله تعالي عنه) که داشتند توسل جستند. ايشان همه در حال حيات بودند. البته توسل به شخص صالح و نيکو کار در حالي مي شود که آن شخص زنده و حيات باشد. اگر قرار به اين باشد که توسل به اشخاصي که در قيد حيات نيستند جواز داشته باشد به آن قضيه ي مي ماند که مشرکين به آفريدگار بودن و رازق بودن و مدبر بودن خداوند متعال ايمان داشتند ولي همراه با خدا، خداخواندگاني از درخت يا سنگ يا هر چيز ديگري پرستش مي کردند و مي گفتند:( مَا نَعْبُدُهُمْ إِلا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى)زمر/3 دوم- قرآن در باره نماز چنان که خود شما هم قبول داريد و ذکر کرديد، صراحت دارد گرچه به صورت کلي و جامع است و به جزيات اشاره نشده است ولي امامت که مسئله بسيار مهم است اشاره صريح ندارد ولي بعضي آيات را جناب شما قسمي تاويل و تفسير مي کنيد که گويا در باره اثبات امامت باشد البته با استفاده از روايات نا صحيح از بعضي از علما که اصلاً در رسيدن سند به ايشان اشکال هاي زيادي وجود دارد. سوم- آيا شما هم اين را مي پذيريد که انجام عملي غير نماز يا زايد در نماز باطل کننده نماز مي باشد؟ آيا اين قضيه را در باره حضرت اميرالمومين علي (کرم الله وجهه و رضي الله تعالي عنه) مي پذيريد که ايشان در حالي که در حال اداي نماز بودند و آنهم در حال رکوع انگشتر را از دست مبارک خود کشيده و براي سائل داده است؟ در حالي که روايت موثق وجود دارد که وجود مبارک حضرت ايشان (رض) به اثر تير زخم برداشته بود و تير هم در وجود ايشان بود و اين تير را از وجود ايشان در حالي که در حين نماز گذاشتن بودند خارج کردند بدون اين که ايشان خبر شوند ( اين مسئله نهايت حضور ايشان را در نماز به اثبات مي رساند.) چگونه در باره ي ايشان قبول مي کنيد که مرتکب عملي شده باشد که از يک طرف حضور ايشان را در نماز بر هم بزند و از طرف ديگر مرتکب عمل غير از نماز شده باشد که باعث باطل شدن نماز ايشان گردد. البته روايتي که شما به آن استدلال کرده ايد باز هم مانند رواياتي قبلي است. والسلام علي من اتبع الهدي جواب نظر: با سلام دوست گرامي 1- بهتر است كمي اطلاعات خود را گسترش داده تا بدانيد كه توسل به پيامبر ، قبل از تولد ايشان ،در زمان حيات و بعد از رحلت ايشان صورت گرفته است !!! آنهم با مدارك اهل سنت !!! 2- جواب سوال دوم شما در همين متن آمده است !!! اگر به ادله مطرح شده در متن نقدي داريد ، به صورت علمي آن را مطرح كرده و نقد خود را نيز بنويسيد . 3- پاسخ سوال سوم شما نيز در بسياري از كتب قديمي شيعه و حتي اهل سنت آمده است!!! الف) دادن انگشتر به سائل در نماز فعل كثير نيست !!! ب) امير مومنان تنها با انگشت اشاره كردند و سائل خود آمده انگشتر را بيرون آورد . ج) ماجراي دادن انگشتر امري قطعي است (طبق روايات اهل سنت) و خداوند نيز اين عمل را پذيرفته است !!! حال عده اي از اهل سنت كاسه داغتر از آش شده و مي گويند چطور خدا اين كار را قبول كرده است !!! د) قياس كردن ماجراي انگشتر به ماجراي تير صحيح نيست ، زيرا توجه امير مومنان در نماز به غير كاري خدايي معطوف نشد ، اما در ماجراي تير ، توجه به درد خويش توجه به امري غير خدايي است !!! آلوسي سني در اين زمينه مي گويد : وبلغني أنه قيل لابن الجوزي رحمه الله تعالى : كيف تصدق علي كرم الله تعالى وجهه بالخاتم وهو في الصلاة والظن فيه - بل العلم الجازم - أن له كرم الله تعالى وجهه شغلا شاغلا فيها عن الالتفات إلى ما لا يتعلق بها ، وقد حكى مما يؤيد ذلك كثير ؟ فأنشأ يقول : يسقي ويشرب لا تلهيه سكرته * عن النديم ولا يلهو عن الناس أطاعه سكره حتى تمكن من * فعل الصحاة فهذا واحد الناس تفسير الآلوسي ج 6 ص 169 هـ) بر فرض كه منافات داشته باشد ، شايد خود خداوند ذهن علي را متوجه سائل كرده است ، همان امري كه خود امير مومنان در نهج البلاغه مي فرمايند كه اراده ما در دست خدا است و اگر اراده خدا نباشد ، ممكن است از او غفلت حاصل شود. يعني حتي اگر بخواهيد زير سوال ببريد ، بايد در فروعات عصمت بحث كنيد و نه اينكه اين مطلب قطعي يعني ماجراي دادن انگشتر را زير سوال ببريد . البته در اين زمينه تحقيق مفصلي انجام شده است كه ان شاء الله به زودي بر روي سايت قرار خواهد گرفت . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
7 |
نام و نام خانوادگي: مهران -
تاريخ: 01 ارديبهشت 88
دست مريزاد بابا آفرين به شما آقاي موحد که دلايل محکمه پسند داديد خدا اجرتون بده والسلام |
8 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 07 ارديبهشت 88
تبريک به اقاي موحد و اقاي مهران که بالاخره اساس توسل را قبول کردند. سئوال من از شما اين است که ايا شهيدان زنده هستند يا نه؟ شما که ايه شريفه ( ما نعبدهمْ إِلا ليقرِّبونا إلى اللهِ زلفى) را ذکر کرده ايد ايا تا به حال شنيده ايد که يک نفر شيعه بگوييد که ما امامان را عبادت مي کنيم؟ اگر قرار بر تهمت زدن باشد که من هم مي گويم که سجده شما در برابر خانه خدا سجده «به آن قضيه ي مي ماند که مشرکين » در برابر سنگ سجده ميکردند. وانگهي اگر شما اعتقاد داريد که امامت در قران نيامده پس اينهمه امام شافعي و امام حنبلي گفتن براي چيست؟ واقعا چرا شما نمي گوييد امام عمر؟ غير از اين است که درجه علمي عمر را پايين تر از امام شافعي مي دانيد؟ ولي اگر امام شافعي در زمان عمر زنده بود قطعا شما عمر را حاکم و امام سياسي بر او مي کردي. واقعيت اين است که شما براي هر امري امامي جدا قائل هستيد. شما قبول نمي کنيد که تمام صفات نيک انساني در يک نفر به جز رسول الله قابل جمع شدن باشد. لطفا يک دليل عقلي بياوريد که احتمال خلقت انسان کاملي يه جز رسول الله را رد کند. لطفا به من بگونند که هدف خدا از افرينش ما چيست؟ ايا غير عبادت او است؟ ايا ما براي عبادت او نبايد او را بشناسيم؟ ايا ممکن نيست که امام غير معصوم شناخت غلطي از خدا به من بدهد؟ ايا ممکن نيست که مرا به شرک نزديک کند؟ در اين صورت ايا در قيامت خدا مي تواند از من بازخواست کند؟ براستي چه تضميني وجود دارد که يک عمر شما در برابر وهم يک امام غير معصوم مانند امام حنبلي سجده نمي کرده ايد؟ شايد تفسيري که او از ايات کرده همه اشتباه باشد؟ او که معصوم نبوده. ايا فکر کرده ايد که قران براي شناخت خدا کافي است؟ در اين صورت به ما بگوييد منظور از وجه الله چيست؟ اگر با لاي اسمان اول اسمان دوم است با لاي اسمان هفتم چيست؟ خدا که مکان ندارد! خدا که سقف نيست! من به شما وهابي ها اخطار مي دهم يا دليل «محکمه پسند» براي مشرک خواندن من شيعه بياوريد يا به ياري خداي محمد و علي تو دهني محکمي به اين توهين زشت شما مي زنم. |
9 |
نام و نام خانوادگي: Friends -
تاريخ: 21 ارديبهشت 88
دوست عزيز ما احتياجي به ادعاي خودرا ثابت کردن نداريم. عقل داريم اين چرنديات را قبول نمي کنيم شما مي خاهيد قبول کنيد به ما مربوط نيست خودت مي داني .اگر اشاره کرديم که 2 تا دختر حضرت رسول زن عثمان بودن به اعتبار فرضيات بود که شما قبول داري؟ اگر قبول داري اين چرنديات را پس چرا از ما دليل مي خاهي ؟ اگر مثل ما قبول نداري پس چرا به اين اختلافات دامن مي زني ؟ تکليف خودت را روشن کن .ما تکليفمان را قبلا روشن کرده ايم هيچي را قبول نداريم نه شهادت دختر رسول خدا زهرا را به وسيله در گيري با عمر. نه بقيه چرنديات را اينا همش دورغ است .والسلام ديگه براي شما جوابي نداريم خودت مي توني فکر کني که يا حرف خودت را قبول کني يا عقل داشته باشي . جواب نظر: با سلام دوست گرامي طبق روايات صحيحه اهل سنت ، خود ابوبكر اقرار به هجوم به خانه فاطمه زهرا سلام الله عليها كرده است !!! آن موقع شما ادعا مي كنيد كه چنين چيزي را قبول نداريد ؟!!!: http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=147 موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
10 |
نام و نام خانوادگي: زيد بن علي بن حسين (ع) -
تاريخ: 13 خرداد 88
واي بر شما رافضيان دروغ گو شما به سعيد عباس زاده اين گونه گفتيد: شيعه اثني عشري ، زره اي اختلاف و تشتتي در باره اسامي ائمه ندارند تا ذكر اسامي آن حضرات در قرآن از اين تشتت جلوگيري كنند . آيا واقعاً بيش از پنجاه روايتي كه از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله ، از طريق شيعه و سني وارد شده كه اسامي تك تك آنها را بيان كرده است ، براي جلوگيري از تشتت كافي نيست ؟ در حالي كه همه ميدانيم در بين شيعيان و كسانيكه شعيه علي بن ابي طالب(رض) هستند فرقه هاي زيادي هست همچون زيديه ،اسماعيليه ،واقفيه ،و.......... و اين نوع شيعيان در هند (اسماعيليه) و در يمن (زيديه) هنوز وجود دارند ولي واقفيه و...خير براي همين به شما ميگويندشيعه اثني عشري يعني 12امامي پس اگر اختلاف در بين تعداد ائمه نبوده است چرا اين فرقه ها به وجود امده و شما دروغ گفتيد گه هيچ اختلافي نبوده است از دين خارچ شده ها! رافضيان!مشرکان!به جاي اين که براير خدا تبليغ کنيد براي مخلوق خدا تبليغ ميکنيد اين ها وسيله هستند براي رسيدن به او نه هدف اي غلو کننده هاي مشرک! جواب نظر: با سلام دوست گرامي بهتر است عبارت خود را دوباره نگاه كنيد «شيعه اثنا عشري» اگر كسي زيدي يا ... باشد «اثني عشري» نيست !!! به جاي اهانت كردن ، بهتر است يكبار ديگر مقاله را با دقت بخوانيد ! موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
11 |
نام و نام خانوادگي: هادي -
تاريخ: 11 تير 88
در جواب جناب موحد: 1) در مورد زنده بودن يا زنده نبودن ملاك شما را قبول كنيم يا ملاك قرآن را؟ ملاك شما در اين مورد كه معتقديد با متوقف شدن فعاليت هاي فيزيكي و از بين رفتن نشانه هاي حيات ظاهري و عدم تنفس، انسان ميميرد با ملاك قرآن كه شهدا را زنده ميداند تفاوت ميكند. 2) بر فرض صحيح بودن مطلب شما نهايت اشكالي كه بر اين امر ( توسل به مرده ) مترتب ميشود اين است كه اين كار عبث و بيهوده است و هيچ فايدهاي ندارد و اگر باز هم بخواهيم ارفاق كنيم در نهايت اين كار حرام است؛ اما وهابيون ميگويند اين كار شرك است. حال من از شما دو سئوال دارم. الف) شرك بودن اين عمل را از كجا به دست آوردهايد؟ ب) شرك يعني شريك كردن كسي با خداوند متعال. عملي كه شرك باشد هميشه شرك است و زنده و مرده ندارد. چطور ميتوانيم ادعا كنيم كه كاري در حيات شخص شرك نباشد ولي همان كار در زمان مرگ او شرك باشد؟ اين تناقض را چگونه حل ميكنيد. والسلام علي من اتبع الهدي |
12 |
نام و نام خانوادگي: محمد خسروي زاده -
تاريخ: 15 آبان 88
چرا هيچ يک از امامان ما کتاب ننوشتند؟ جواب نظر: با سلام دوست گرامي حضرت اميرمؤمنان عليه السلام كتابي داشتند به نام «جامعه» كه در آن مطالبي را كه مستقيما از رسول خدا صلي الله عليه وآله شنيده بودند، نوشته بودند . اين كتاب در اختيار ائمه عليهم السلام بوده و در مواردي به اين كتاب استشهاد كردهاند . نظارت و سختگيري بر ائمه عليهم السلام آن قدر زياد بوده است كه هرگز چنين كاري براي آن حضرت عملي نبوده است . در عين حال دوستان و اصحاب آن حضرت كتابهاي زيادي نوشتهاند كه به گفته شيخ حر عاملي تعداد اين كتاب به 6600 عدد رسيده بوده است ؛ ولي متأسفانه اكثر آنها توسط دشمنان اهل بيت عليهم السلام نابود شده و تعداد كمي از آنها به دست بزرگان شيعه رسيده است كه مرحوم كليني كتاب كافي را از روي همين كتابها (اصول اربع مأة) نوشته است . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
13 |
نام و نام خانوادگي: مجيد -
تاريخ: 02 آذر 88
با سلام.سوالي که من داشتم اين است که مگر خداوند در قرآن نفرموده است که "انا نزلنا الذکر و انا له لحافظون" پس خداوند مي توانست نام امير المومنين را در قرآن مي آورد و آن را از تحريف حفظ مي کرد.پس اين دلايل نمي توانند دلايل خوبي باشند براي اين قضيه. به نظر من البته به نظر استاد من مهمترين دليلي که براي نياوردن نام امام علي(ع) در قرآن اين است که خداوند راه تفکر را هيچ گاه نمي بندد و هميشه راهي براي کفر باقي مي گذارد تا "اما شاکرا و اما کفورا" باشد. و راز ولايت هم همين جاست.مردم بايد خودشون راه سعادت و شقاوت را انتخاب کنند. علي (فرزند کعبه،يدالله،اولين مسلمان،نزديک ترين فرد به رسول الله، با تقوا ترين مردم،منتخب پيامبر در روز غدير،همسر بزرگترين زن عالم،قسيم جنه و نار و ....)را انتخاب کنند يا غاصبان ولايت را.خداوند هميشه را شقاوت را باز مي گذارد و گرنه به فرموده خودش مي تواند همه را هدايت کند.ولي اين انسان مختار است که بايد انتخاب کند.من مطمئنم اگر انساني بدون غرض به مسئله جانشيني پيامبر بنگرد راه سعادت را در مي يابد. دوست دارم نظر شما را در اين باره بدانم. و العاقبه للمتقين و من الله توفيق.يا علي |
14 |
نام و نام خانوادگي: صباح -
تاريخ: 20 آذر 88
با سلام اگر کاري توسط الله صورت مي گرفت، در قرآن مُنزل بيان مي شد، در حالي که اصلا قرآن دشمن شرک بازي و خرافه گري است، و کار بعثت توحيدي، زوال و نابودي شرک و خرافه گري است، و البته بهمين خاطر اين جعالان دروغگو و خرافه باز مدعي شدند که چنين چيزي در قرآن بوده است! اما حذفش! کرده اند، و از اين جهت قرآن دست نخورده را نزد مهدي! فرض کردند، غافل از اينکه با چنين افتراهايي تيشه به ريشۀ خود زدند و اصلا مسلماني خود را زير سؤال بردند. همچنين در رابطه با پيامبر: ۱- پيامبر خودش بر اساس «بيعت و همپيماني با مردم» به حکومت رسيده و برايش زحمتها کشيده و در اين ميدان خطرات زيادي به جان خريده است، بنحوي که «بيعت و همپيماني» اساس حکومت اسلامي قرار گرفته است، و حکومت معاويه نيز به دليل عدم برخورداري از همين «اصل اساسي» نامشروع و غير اسلامي و پادشاهي بحساب مي آمد. ۲– پيامبر نه حق دارد که کسي را بر مردم تحميل کند، و نه چنين کاري کرده است، همانطور که در صدر اسلام و در دورۀ خلفاي راشدين چنين بوده است، و اگرهم به فرض حضرت علي «براي خلافت» مد نظر رسول بوده باشد، ديديم که چنين نشد و صحابۀ ديگر عهده دار حکومت شدند و علي نيز با آنها بيعت نمود. تازه! اگر علي مد نظر پيامبر بوده باشد، نسل او که مد نظر نبوده است، و پيامبر بکلي از آنها بي خبر! مانده است، و از جمله براي پيامبر معلوم نبوده که اصلا چنين نسلي «وجـــود» خواهد داشت، يا چنين نسلي «لايق و مسلمان» خواهد بود، يا «مذکر و مؤنث» خواهند داشت و...... بگذريم از اينکه «هيچگاه و در هيچ دوره و زماني» شخص علي (حتي زماني که ابو سفيان خواست او را در مقابل صحابه علم نمايد) مدعي چنين خرافه اي نبوده است. و طبعا اين شرک بازي و خرافه گري همه اش کلاه برداري اهل «شرک و استبداد و ماديت» است. |
15 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 21 آذر 88
جناب صباح «فَأَلْقي مُوسي عَصاهُ فَإِذا هِيَ تَلْقَفُ ما يَأْفِكُونَ » « پس موسى عصايش را انداخت و بناگاه هر چه را به دروغ برساخته بودند بلعيد.» اجازه دهيد که بنده عصاي موسي زمان را به شما معرفي کنم >>>>>>>>>>>> حضرت مهدي (عليه السلام) <<<<<<<<<<< «اگر کاري توسط الله صورت مي گرفت، در قرآن مُنزل بيان مي شد» آيا نام مهدي (عليه السلام) در قرآن آمده است؟ «همچنين در رابطه با پيامبر پيامبر خودش بر اساس «بيعت و همپيماني با مردم» به حکومت رسيده و برايش زحمتها کشيده و در اين ميدان خطرات زيادي به جان خريده است، بنحوي که «بيعت و همپيماني» اساس حکومت اسلامي قرار گرفته است» پس چرا اکنون يک ميليارد مسلمان نميتوانند مهدي(عليه السلام) را حاکم خود کنند؟ چرا اکنون از انتخاب خليفه خدا عاجز هستند؟؟؟ «پيامبر نه حق دارد که کسي را بر مردم تحميل کند، و نه چنين کاري کرده است،» بله. مهدي (عليه السلام) را پيامبر تحميل نميکنند بلکه خداوند است که بر سر مردم قرار ميدهند. همچون ديگر امامان (عليهم السلام) «و اگرهم به فرض حضرت علي «براي خلافت» مد نظر رسول بوده باشد، ديديم که چنين نشد و صحاب ديگر عهده دار حکومت شدند و علي نيز با آنها بيعت نمود.» عجب. چون اکنون مسلمانان مهدي (عليه السلام) را در راس حکومت خود نميبينند پس دنيا از ولي خدا و خليفه خدا خالي است؟؟؟؟؟؟ اي هزار لعنت به اين تفکر جبري. «تازه! اگر علي مد نظر پيامبر بوده باشد، نسل او که مد نظر نبوده است، و پيامبر بکلي از آنها بي خبر! مانده است، و از جمله براي پيامبر معلوم نبوده که اصلا چنين نسلي «وجـــود» خواهد داشت، يا چنين نسلي «لايق و مسلمان» خواهد بود، يا «مذکر و مؤنث» خواهند داشت و» آيا پيامبر از آمدن حضرت مهدي عليه السلام خبر نداده بود؟ اگر بله. پس اين چرت و پرت ها چيست که ميگوييد؟ «. بگذريم از اينکه «هيچگاه و در هيچ دوره و زماني» شخص علي (حتي زماني که ابو سفيان خواست او را در مقابل صحابه علم نمايد) مدعي چنين خرافه اي نبوده است.» بله. ما هم صد در صد موافقيم که انتخاب خليفه خدا با شمشير عمر و خالد جز خرافه نيست. ***************************** و اما جمله آخر شما : « و طبعا اين شرک بازي و خرافه گري همه اش کلاه برداري اهل «شرک و استبداد و ماديت» است.» منظور شما از خرافه گري چيست؟ آيا خرافه اي بالاتر از اين است که فکر کنيم اگر شخصي از منبر عقل کل بالا رفت جانشين او ميشود؟ آيا اين خرافه نيست که کسي را جانشني عظيم ترين عالم تاريخ بدانيم که حتي از او بيست صفحه مطلب نقل نشده است يک شاگرد هم تربيت نکرده است؟ آيا اين خرافه نيست که خود معاويه را در اين کامنت خود محکوم ميکنيد و سپس کتاب بخاري را بعد از قرآن «صحيح ترين» کتب ميدانيد؟ آيا اين خرافه نيست که فرض کنيم چند نفر در يک اتاقي جمع شوند و کسي را به جانشيني خاتم النبيين (صلي الله عليه و آله) انتخاب کنند که حتي حافظ قرآن نبوده است؟ براستي چه خرافه و شرکي بالاتر از اين است که انتخاب خليفه را،امري که خداوند بلااستثناء هميشه خودش انجام داده است، را توسط عده اي بدانيم که حتي از تفسير خيلي از آيات قرآن عاجز بوده اند؟؟؟؟؟ مگر فرشتگان خداوند توانستند که خليفه خدا را انتخاب کنند که بخش کوچکي از مردم مدينه که از فرمان پيامبر مبني بر پيوستن به لشکر اسامه ارتداد کرده بودند، بتوانند آن را انجام دهند؟؟؟؟ عليا ولي الله عليا حجة الله عليا وصي رسول الله |
16 |
نام و نام خانوادگي: محمود -
تاريخ: 12 بهمن 88
با سلام بسيار زيبا و البته دندان شکن بود... اولاً اهل سنت مي گويند نام علي بن ابي طالب (عليه السلام) در قرآن نيامده، آيا نام ابوبکر در قرآن آمده؟ نام عمر اومده؟ نام عثمان اومده؟ دوماً اگر نام ائمه در قرآن نيامده ولي اشاراتي به ولايتشان شده است... حال آيا اشاراتي بر به حق بودن خلفاي سه گانه شده؟ سوماً اگر نام نيز آورده مي شد، همانطور که عمر بن الخطاب آيات متعه را منسوخ دانست آيه اي که در آن نام مولا علي (عليه اسلام) آورده مي شد، نيز منسوخ اعلام مي کرد. موفق باشيد. |
17 |
نام و نام خانوادگي: سعد الله -
تاريخ: 13 بهمن 88
بسم الله القاصم الجبارين.......!!!!!!!!!!!!! بسم الله المتکبر.................!!!!!!!!!!!!! سام به جناب محمود کذاب . به قول معروف محمود جان : توکه اون گوشه نشستي اون دهان کاذبت رو ببند. ببينيد کي داره از خلفا حرف ميزنه؟!!!!!!!!! آخه تو داري اسد الله الغالب رو کنار ابوبکر و عمر و عثمان مياري؟ ببين کار به کجا رسيده که ملحدان دارند درباره ي آيات شريف قرآن خرف ميزنن و نظر ميدن. شما برو همون عربستان نزولي کنار ديگر برادرات. براي بي دفاع تر کردن مسلمانان فلسطين نقشه بکش که چطور کاري کنين مه اين بيچاره ها رو بهتر و زود تر قتل عام کنن. شما ها حتي نتونستين برادريتونو به اهل سنت خودتون در فلسطين ثابت کنين حالا سر بحث رو با ما باز کردين.؟ الله رسواتان کنه........... |
18 |
نام و نام خانوادگي: دوستدار اهل بيت -
تاريخ: 14 بهمن 88
با عرض سلام بسيار زيبا اهل سنت مي گويند نام علي بن ابي طالب (عليه السلام) در قرآن نيامده، و تنها بيان كردن خصوصيات كافي نيست. هر پيغمبري كه امده بشارت اخرين نبي را داده و او را احمد خوانده. در انجيل نيز بشارت اخرين پيامبر داده شده و هيچ نامي از او ذكر نشده بلكه تنها خصوصيات او را گفته. اين نشان ميدهد كه گفتن خصوصيات مهمتر از نام شخص است چرا؟ چون هر كس ميتواند خود را علي يا محمد بنامد ولي ايا هر كس كه نامش محمد و علي بود شخصيت او هم همچون پيامبر و وليش است؟ البته نيست. اخرين پيامبر را كه بقيه پيامبران احمد گفته بودند نامش محمد است نه احمد. پس اگر نام مهم بود ما همه در اشتباه هستيم و بايد هنوز هم منتظر امدن اخرين پيمبر به نام احمد باشيم. اگر خداوند نام مبارك حضرت علي را در قران ميگفت شايد هر 3 خليفه غاصب خود را علي ميناميدند و ما امروز از زبان شما سني ها ميشنيديم كه شما به 4 خليفه به نام علي عقيده داريد چيزي كه واقعا مضحك و خنده دار است. وقتي حضرت علي(ع) انگشتر خود را در حال ركوع به مستمندي دادند كه داشت با دلي شكسته از مسجد بيرون ميرفت و اين كار ايشان به عنوان يكي از خصوصيت هايشان هم در قران ذكر شد و شما ا مروز منكر ان هستيد با وجود احاديث صحيح از كتاب مورد تائيد شما صحيحه بخاري وغيره. اين حرف شما كاملا صحيح است كه خداوند فرموده كه خودش محافظ قران است و در اين هيچ شكي نيس. قران ميفرمايد, در بسياري از ايات , كه ما حرف خود را بيان كرديم تا شما در ان تعقل كنيد و حقيقت را در يابيد. اين به اين معناست كه خداوند همه چيز را براي ما واضح با ذكر نام نگفته تا ما فكر كنيم و خودمان به حقيقت برسيم . مثلا در مورد ولايت, ايا علي كه در كعبه به دنيا امد, زير دست پيمبر بزرگ شد و تربيت شده دست پيمبر بود, شوهر بانوي بزرگ دو عالم بود و پدر فرزنداني چون حسين كه ملائك اسمان به شهادت مظلومانه او گريه كردند, يار و ياور پيمبر بود كه در بستر خواب او خوابيد و خطر كشته شدن را به جان خريد تا پيمبر به راحتي هجرت كنند و در اخر در مسجد به شهادت رسيد لياقت مولا بودن, اقا بودن. ولي بودن را دارد يا كسي مثل عمر كه بيشتر عمرش در كفر گذشت, معلوم نيست كه در كجا به دنيا امده و مرگ ننگباري داشته كه در مستراح(توالت) افتاد و مرد كه خدا اينگونه مردن را حتي نصيب كافران نميكند. اين مردن او نشان دهنده ظلم زياد او و بيزاري خداوند از اوست. خداوند شما را هدايت كند گر چه از گمراهانيد. |
19 |
نام و نام خانوادگي: محمود -
تاريخ: 15 بهمن 88
سلام آقاي سعد الله: خطابتان با کدام محمود است؟ ظاهراً با شخص ديگه اي اشتباهي گرفته اي. آيا به نظر بنده دقت کردي که چي نوشتم!!! يا همين طوري، هوايي مي خواي پرخاشگري کني؟! از متني که نوشتم، بسيار واضح است که بنده سني و يا وهابي نيستم، من يک شيعه هستم. به هر حال، شما مرا با شخص ديگري اشتباه گرفته ايد!!! درسته که اسم من محمود هستش ولي به اين معني نيست که هر کسي با نام محمود نظر بدهد، اون همان محمودي باشه که شما انتظار داريد!!! باز هم مي گويم که: آمدن اسم امام در قرآن نه تنها به نفع امامت نبود بلکه به مراتب خطرناکتر از عدم نام بردن او بود و اين احتمال خيلي قوي است که بگوئيم حتي اساس دين هم در خطر قرار مي گرفت زيرا عمل کردن بر خلاف قرآن امري معمولي و عادي بوده و چندان حساسيتي را در بين مسلمين ايجاد نمي کرده است. ((((((مثل عمل نکردن عمر بن الخطاب به آيه متعه (فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآَتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً) و يا اينکه آيه ي {فَمَن تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ} (بقره آيه 196) را منسوخ اعلام کرد و دستور داد تا بدان عمل ننمايند. و ابوبکر نيز بر خلاف صريح آية 41 سورة انفال: {وَ اعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَيْءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى} از پرداخت خمس به حضرت فاطمه (سلام الله عليها) و اولاد او سرباز زد و احدي به او اعتراض نکرد. و همچنين با آوردن حديثي که تنها خود شاهد صدور آن از پيامبر اکرم (صلي الله علي و آله) بود بر خلاف آيات شريفه { وَ وَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ } (نمل/16) و { فَهَبْ لِي مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا ۝ يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا} (مريم/5 و6) ارث بردن از پيامبران را انکار و فدک را از حضرت فاطمه (سلام الله عليها) پس گرفت.))))))) خداوند متعال از طُرُق ظاهرى و معقول جلوى كسانى كه قصد تحريف قرآن را دارند ميگيرد بر طبق اين عقيده خداوند با عدم تصريح به نام امام جلوى تحريف قرآن را گرفت چرا كه اگر مثلاً نام على بن ابيطالب(عليه السلام) به عنوان جانشين پيامبر(صلي الله عليه و آله) عنوان ميشد قطعاً مخالفين براى حذف آن تمام سعى خود را ميكردند درحالى كه ما معتقديم خداوند متعال با عدم ذكر نام كسى كه مخالفين زيادى داشت مانع تحريف قرآن شد. موفق باشيد. |
20 |
نام و نام خانوادگي: حقيقت جو -
تاريخ: 15 بهمن 88
سلام عليکم از گروه محترم پاسخ به شبهات بخاطر درج حقايق و ادله هاي قوي بي نهايت سپاسگذاريم در ضمن دندانهاي شکسته امثال مهران وهابي را از اين صفحه جارو کنيد متشکرم خدانگهدار |
21 |
نام و نام خانوادگي: سعد الله -
تاريخ: 15 بهمن 88
بسم الله الطيف. سلام بر جناب برادر ديني و مومن بنده برادر گرامي و سرور جليل القدر آقا محمود گل گلاب. البته محمود جان . نميداني که آن محمودي که من ميگويم چه توهيناتي را به اهل تشيع و موحدان کرده. چون من در کامنتهاي قبلي به نام محمود کذب هاي فراوان ديدم و پاسخشان را دندان شکن به وي دادم. در همين حين اشتباها اين اتفاق افتاد. انشاالله که برادرت را به بزرگواريت ببخشي. بنده غلط کنم که به محب اهل بيت پرخاش و تندي کنم. تندي و پرخاش من فقط و فقط براي دشمنان اهل بيت و اعداالله است نه به شماها فرشتگان در زمين. نه براي شما موحدان و متقيان و برادران دينيم. من همانطور که به ائمه ي معصومين(عليهم السلام) ارادت و تعصب دارم. به محبان ايشان و به پيروان متعصب ايشان هم بسيااااااااااااااااار ارادت و حب دارم. باور کنيد بارها و بارها شايد از طرف ديگر برادرانم آزرده خاطر شده باشم . شما باور کنيد در دل گفته ام که اينان محب امير المومنين و فرزندانشان هستند و کلامي بر زبان نياورده ام تا برادرانم را نيازارم. و آنان را همان دم بخشيده ام. اما خدا نکند که از اين اهل بدعت و وهابيت توهيني ببينم. يا حرکت زشتي ببينم. مثل همين نظرات و اراجيف که در اين سايت نوراني مينويسند. آن وقت است که به نام خداي قاصم الجبارين جواب دندان شکن را نثارشان مانند خودشان ميکنم. آخه اگه با اينا مثل خودشون رفتار نکني ترمذشون کشيده نميشه. يا الله. |
22 |
نام و نام خانوادگي: mj -
تاريخ: 21 اسفند 88
سلام عليكم ضمن تشكر از اظهار محبت و توجه شما ، در مورد سوال "آيا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) از قرآن كريم افضل هستند؟" اگر حتي الامكان از منابع خاصه و عامه - هر دو - پاسخ داده شود البته افضل و متمني خواهد بود لكن پاسخ از منابع شيعي قطعا مكفي است . با تشكر اجركم عند الله جواب نظر: با سلام
الفتاوى الحديثية ج 1 ص 110، اسم المؤلف: أحمد شهاب الدين ابن حجر الهيتمي المكي الوفاة: 973هـ ، دار النشر : دار الفكر - لا يوجد - لا يوجد ، الطبعة : لا يوجد ، تحقيق : لا يوجد
|
23 |
نام و نام خانوادگي: mj -
تاريخ: 05 فروردين 89
سلام عليكم مجددا از اظهار محبت و توجه و عنايتي كه فرموديد بسيار متشكرم اما نتيجه اي كه من از طرح اين بحث ميخواستم بگيرم اين است كه " وقتي افضل از قرآن كريم ( يعني پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله وسلم ) در هر موقعيتي - اول بعثت ، آخر بعثت ، در سفر ، در حضر ، در ميدان جنگ و و و - بر امامت و خلافت بلا فصل اميرالمومنين و ائمه بعد ايشان تا حضرت ولي عصر ( صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين ) تاكيد و تنصيص فرمودند ديگر چه احتياجي است كه در قرآن كريم مجددا به اين حقيقت ،به صورت عيني اشاره شود ؟! " (( والسلام علي من التبع الهدي )) |
24 |
نام و نام خانوادگي: عليرضا -
تاريخ: 20 فروردين 89
سلام بر همه ي بندگان خوب خدا که همه چون طالب حق هستن اينجا با هم بر سر مسائل بحث ميکنن. از لحاظ روانشناسي اين حرکت چيزي جز ارضاي حس حقيقت جوئي نيست. من کليه بحث ها رو دنبال ميکنم و چند روزي هست که با اين سايت آشنا شدم. نظر شخصي خودم رو ميگم و حتما هم پاسخ ميخوام لذا هر مسلماني که فکر ميکنه من اشتباه ميگم از طريق ايميلم متذکر بشه که انشاالله اگر منطقي و علمي و عقلاني بود از اشتباه خودم برگردم: سوال اول: چرا خداوند 124 هزار پيغمبر فرستاد و بعدش ديگه هيچ پيغمبري نيومد؟ سوال دوم: 124 هزار پيغمبري که اومده بودن طبق اعتقادات تمام اديان به چه چيزهايي دعوت ميکردن؟ سوال سوم: چرا پيغمبر در زمان خويش بحث علمي نميکرد و جواب هاي او فقط به حلال و حرام و مکروه و مباح و مستحب محدود بود؟ اگر ما به سلسله تاريخ نگاه بندازيم و چيزي که به دستمون رسيده رو نگاه بکنيم زماني پيامبران مبعوث نشدند که بشريت به اون بلوغ فکري رسيده بود که بتونه با کنار هم گذاشتن وقايع و دلايل به حقيقت پي ببره. از اون زمان بود که دانشمنداني پا گرفتن که علوم پيشرفته ي امروزي رو بنيانگذار بودند. از حق نگذريم اکثريت قريب به اتفاق اين دانشمندان شاگران امام محمد باقر و امام جعفر صادق (ع) بوده اند. شما از زکرياي رازي و ابوريحان بيروني و ابن سينا و جابر بن حيان و ابوالحسن خوارزمي و ..... که نميتونيد به راحتي بگذريد و بگيد اينها آدمهاي کمي بودن. اينها شاگردان چه کساني بودند؟؟؟ ببينيد دوستان مسلمان من شيعه و سني اصلا دلالتي بر بهشتي و يا جهنمي بودن نخواهد داشت. چون بسيار شيعه که شرابخواري ميکند ، زنا ميکند ، مال يتيم ميخورد و بسيار سني که بدتر از اينها ميکند. حال يک فرد مسيحي که يگانگي خداوند را قبول دارد و هيچکدام از اين کردارهاي زشت را انجام نميدهد با اين فرد محب علي يا محب خلفاي اهل سنت برابر است؟؟؟ چه بد خدايي و چه ناعادل خدايي خواهد بود که کردارهاي زشت را نبيند و ادعاي محبت را ببيند و آن فرد مسيحي را جز بندگان بد قرار دهد!!! دوستان من هيچ فرقي نميکند که خليفه که بوده و يا امامت بوده يا نبوده ما همه به خدا اعتقاد داريم و براي هر حلال و حرامي منطقي وجود دارد. چرا پيغمبر گفت شب زير درخت خوابيدن مکروه است(يعني بهتره که کسي شب زير درخت نخوابه)؟؟؟ اگر امروز کسي اين راب بدون دليل بگويد شما قبول ميکنيد؟؟؟ من که عقل اجازه نميدهد که قبول کنم آخر چرا مکروه است؟؟؟ مگر چي مشيود که من شب زير درخت بخوابم؟؟؟ اما امروزه جواب اين سوال روشن است : شب درختان و گياهان از خود گازکربنيک انتشار ميدهند و خوابيدن زير درخت در شب ممکن است سبب خفگي و مرگ شود. خوب پرواضح است که در آن زمان پيغمبر نميتوانست اينرا به مردم بگويد چون کشش عقلي نداشتند. اما امروزه اينطور نيست آيا شما تصور ميکنيد اگر منجي موعود (که تمام اديان به آمدنش از جانب خدا اعتقاد دارن) بيايد باز هم حلال و حرام ميکنيد؟ ببنيد دوستان من خداوند قوانيني را وضع کرده که ما همه در زير سلطه اين قوانين هستيم. مثل قانون لخت در برف خوابيدن برابر تب برفکي و احتما زياد مردن. چرا من بايد بر سر مسائلي که از لحاظ عقلي درست نيستند بحث کنم. من چيزي را باد قبول کنم که منطق عقل حکم ميکند مثلا چرا شراب حرام است؟ چرا زنا حرام است؟ چرا لواط حرام است؟ چون لواط مرد با مرده خدا هم گفته حرامه؟؟؟ نه هيچ چيز حکم شرعي نخورده مگر اينکه در پشت اون يک دليل وجود داره. نگاه کنيد به احکام خمس و زکات . ايا اين همون علم مدرن آکانميک امروزي نيست؟ آيا چيزي جز گردش پول در جامعه نيست؟ آخر چرا من پولي را که با هزار رنج و زحمت بدست آوردم رو مفت در اختيار ديگران بذارم. اينها دليل داره دليل منطقي. آيا امام حسين (ع) در کربلا شهيد شد که من لشکرکشي خيابوني کنم و رنجير بزنم و سينه بزنم؟؟؟ چرا جابر بن حيان اين کارها رو نکرد مگر شاگرد امام صادق(ع) نبود؟؟؟ امام حسين در اوج جنگ اقامه نماز کرد حالا شما تشريف ببريد اول صبح مسجد جز 10 الي 12 تا پير و پاتال هيچکس نيومده . چرا؟؟؟ آيا خدا گفت سينه زني يا نماز اول وقت؟؟؟ اصلا چرا نماز اول وقت مگر چه فرقي ميکنه ساعت 9 صبح با 5 صبح؟؟؟ ول کنيد اين اختلافاتي که به هيچ دردي نميخوره. بچسبيد با منطق و اينکه چه بايد کرد. صيغه در قرآن حرام نيست ولي يک شخصي آمده گفته حرام است. مگر نگهداري سلاح در قرآن حرام شده؟؟؟ خوب نشده اما اگر در اجتماع امروز کسي سلاح در خانه نگه داري کنه چه اتفاقي ميوفته؟؟؟ خوب طبيعتا هزاران هزار مشکل وجود داره. آيا امروز مردي که ميره زن صيغه ميکنه به سلاح بنيان خانواده است؟ آيا در جامعه امروزي نميشه براحتي به اسم صيغه دودمان هزارن دختر معصوم رو بر باد داد يا هزاران جوان پر احساس رو به اسم مهريه تلکه کرد؟ چرا من مسلمان سنگ شيعه يا سني بودن بزنم در حاليکه يک آمريکايي يهودي کشف کند که غسل مسلمانان طبق دستور قرآن جهت برگرداندن عصب سمپاتيک به حالت عادي خود است؟؟؟ اين را خدا و رسول خدا از ما خواسته؟؟؟ بدبخترين جوامع امروزي دنيا مسلمانان هستند. چه فرقي ميکنه دست باز نماز بخوني يا دست بسته مهم ذاتيه که داري مقابلش مي ايستي. حالا يکي تو وضو پا ميشوره يکي مسح ميکنه اصلا خداييش از نظر علمي ميدونيد چرا وضو ميگيريم؟؟؟ اصلا چرا اين هفت جا رو ميشوريم و مثل پشت گوش رو نميشوريم؟؟؟ چرا مثل روي ران مسح نميکنيم خوب من مگر عقلم پاره سنگ برداشته که بيام الکي آب بريزم رو سرو صورتم؟؟؟ خوب چه مرضيه اصراف آب کنم؟؟؟ کدوم مسلمون و يا مدعي تفسير چه شيعه و چه سني جوابگوي انها بوده؟؟؟ يک فرد بنيانگذار مکتبي بشري و سکس آلود به من ميگه چرا تو وضو ميگيري؟؟؟ آيا براي من زشت نيست؟؟؟ وقتي اين همه آدم بزرگ و دانشمند رو دين من تربيت کرده چرا من خودم رو با يک تاريخي که چندان به درست بودنش مطمئن نيستم درگير و کلافه کنم؟؟؟ مهم ذات مقدس خداونده که من اونو بشناسم و در راه اون قدم بردارم. ببينيد مهم نيست پيغمبر براي خودش جانشين تعيين کرد يا نکرد مهم اينه که کي حرفش منطقي تره. در کل ميخوام جمع بندي کنم: مهم ذات خداست بشناس و نگران مزد نباش چون خيلي بزگتر از اين حرفاست که کوچکترين حقي رو ناديده بگيره. به اميد اينکه تمامي اين بحث هاي بي اساس يک روزي خاتمه پيدا کنه و آرزوي بار علمي و دانشي زياد براي همه ي بندگان خدا چه مسلمان و چه غير مسلمان. جواب نظر: با سلام |
25 |
نام و نام خانوادگي: سبزواري -
تاريخ: 25 فروردين 89
جناب جميد آقا اين مباحثي كه شما در اين سايت پيگري مي كنيد يك سطخ بالاتر از سوالات شماست يعني ابتدا بايد مسائل اعتقادي حل و فصل شود سپس به مسائل رو بنايي بپردازيم ما اول اگر در توجيد معرفت بيشتري پيدا كنيم ميتوانيم وارد مباحث نبوت شده و سپس به مجادلات امامت و وصايت بپردازيم مثلا به همين كلام اول نوشته شماكه فرموده بوديد (كلام حق) واقعا حق چيست آيا استياط فردي حق است آيا عقل جزئي كه در سنين مختلف برداشتهاي متفاوتي دارد ميزان است آيا علم كه در گذر زمان با تجربه هاي متفاوت در حال تغيير مي باشد مي توان ملاك حق باشد آيا حق متغير است تمام اين سوالات هنوز ديباچه واردشدن به سوالات شماست اگر عقل فقط و فقط عقل ميزان بود چه لزومي به ارسال رسل آن ما حكم به شرع حكم به العقل آن چيزي كه از طريق وحي (پيام هاي آسماني )از طريق انبيا براي هدايت بشر بسوي رجوع به دات اقدس احديت نازل شده است حق است اگر علم و عالم (فرق علم عقل ) در راستاي پيام آسماني كه همان هدايت است بود حق است و گرنه ضلالت ميباشد دوست گرامي در اين مختصر نمي گنجد................. |
26 |
نام و نام خانوادگي: آراز -
تاريخ: 07 خرداد 89
اين سؤال را من خودم پاسخ مي دهم حسيني قزويني 11/3/89 در توضيح آيه هايي كه براي توسل آورده ايد همه اين آيات دليل بر شفاعت يا توسل در زمان زنده بودن آن ها است و نه زماني كه مرده اند.وقتي آيه قرآن از زبان پيامبر مي فرمايد كه من بشري مثل شما هستم پس محمد ساختار بشري دارد و ثانيا با توجه به اينكه مقام محمد خيلي بالاتر از اولاد و ذريه اوست لذا بحث بقيه خارج مبحث مي شود.محمد ساختار بشري دارد سلولهاي جنسي عبداله و آمنه با هم تركيب شده وجود مبارك پيامبر عظيم الشان اسلام به دنيا آمده و بعد از حيات از اين دنيا رفته اند . و عين سايرين به ديدار معبود شتافته اند.پس هيچ فرقي پس از مرگ با بقيه نداشته اند.خدا در قرآن مي فرمايد مساوي نيستند زندگان و مردگان و اي محمد تو نمي تواني به آناني كه در قبر آرميده اند حرفت را بزني.پس كسي كه مي ميرد از اين دنيا رفته است.همچنين در سوره انفال خداي تبارك و تعالي مي فرمايد يا محمد تا تو در ميان خلق هستي خدا آن قوم را عذاب نمي دهد و نيز زماني كه استغفار مي كنند علي در نهج البلاغه در تفسير اين آيه مي فرمايد يكي از عذاب گردانها از ميان ما رفته و يكي باقي است آنكه از ميان رفته وجود مبارك رسول اله است و ديگر در ميان ما است و آن كه باقي مانده استغفار است.حال فهم ما از علي جلوتر مي زند!!!!!!!!علي براي محمد بعد از رحلت قدرتي قائل نيست آن وقت شما...!!!!!!!!!!!!برويد بخوانيد تازه تفسير و ترجمه غلاه شيعه را بخوانيد.قرآن را بخوانيد.آن وقت متوجه مي شويد كه شما مشمول مثل سوره جمعه هستيد.پيامبر عظيم الشان ما مي فرمايد رسوخ شرك در آدمي به مثابه حركت مورچه سياهي در روي سنگ سياه در شب بسيار تاريك است.پس ببينيد شرك چيست.پس نتيجه پيامبر در قيد حيات مي توانست شفاعت كند وقتي كه رحلت كردند طبق نص صريح قرآن هيچ كاري نمي تواند بكند و در صحنه قيامت نيز اگر خدا اذن كند. موفق باشيد جواب نظر: باسلام دوست گرامي؛ خداوند در سوره انفال مي فرمايد: «خداوند مشركين را عذاب نمي كند تا مادامي كه تو در ميان آنها هستي» و اين آيه مربوط به مكه است. لذا وقتي رسول الله صلي الله و عليه و آله به مدينه رفتند ديگر در ميان آنها نبودند ولو كه زنده هم بودند. و منظور از حديث امام علي عليه السلام هم حضور فيزيكي رسول الله صلي الله و عليه و آله است و الا روح ايشان در ميان ما و شاهد بر اعمال ماست. در مورد توسل و شفاعت به تفصيل در مقاله «شفاعت و توسل» سخن گفته ايم مراجعه كنيد. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
27 |
نام و نام خانوادگي: محسن -
تاريخ: 26 خرداد 89
من تا حدودي با نظريات عليرضا موافقم ... چون حتي خود حضرت علي هم در جنگ جمل به شخصي كه از رودر رو قرار گرفتن اين دو گروه كه هر دو از صحابه پيغمبر بودند متعجب شده بود فرمودند: ميزان تو اعمال و گفتار فرد باشد نه اسم و رسم او... من هم معتقدم كه بحث هاي اينچنيني جز ايجاد تفرقه و جدايي بين مسلمين راه به جايي نخواهد برد... كما اينكه متاسفانه همينگونه است ... به هر حال در خيلي از اعمال روزانه و در خيلي از حرام و حلال هاي خداوند برادران اهل سنت ما از ما بسيار جلوترند و من با اينكه شيعه هستم و به اهل بيت ارادت خاصي دارم ولي با نگاه به اعمال ... رفتار و كردار بسياري از هم كيشان شيعيم مطمئن مي شوم كه آنها در پيش خداي باريتعالي و اهل بيت هيچ اجر و قربي ندارند و چه بسا يك يهودي يا مسيحي كه اخلاق و رفتار مسلمان گونه داشته و به عنوان مثال دروغ نگفته و حق الناس بر گردنش نباشد از من شيعه در پيشگاه خدا بيشتر ارزش داشته باشد. خداوند همه ما را به راه راست هدايت كند |
28 |
نام و نام خانوادگي: سيد محمود -
تاريخ: 05 تير 89
آقايون واقعا ممنون اجرتون با خدا خوش به حالتون كه قدم در اين راه خير خواهانه گذاشتيد . |
29 |
نام و نام خانوادگي: حسن -
تاريخ: 20 مرداد 89
در جواب موحد:اگر مي گوييد توسل به اشخاصي كه پيش خدا ابرودارند و مرده اند مجاز نيست پس چرا ايه 64 سوره نسا اعلام ميكند كه براي بخشش گناهان به پيامبر متوسل شويدو همانطور كه ميدانيد قران براي مردم 1400 سال پيش تنها نازل نشده و براي همه ادوار نازل شده 2 در مورد اسامي امامان در قران شمااهلذ تسنن علي العظيم كه دوبار در قران به دنبال هم امده (يك موردش ايه الكرسي ) بخاطر اين كه نام علي در ان وجود دارد از صدق الله العلي العظيم تحريف كرده و صدق الله العظيم ميگوييد در حالي كه منظور از علي نام خداوند متعال مي باشد |
30 |
نام و نام خانوادگي: ماجد -
تاريخ: 01 آذر 89
با سلام در رابطه با نياوردن اسم علي و ائمه در قران: اولا استدلالاتي نظير بيم تحريف قرآن يا قتل ائمه در زمان نوزادي توسط دشمنان اهل بيت استدلال شرك آميز و كفرآميزي است زيرا دلالت بر ناقص بودن قرآن و دادن نسبت جبن و ترس به خداست. يعني خدا ميترسيد قران تحريف شود يكسري حقايق را نگفت... ثانيا استدلال كليات احكام و معارف قابل قبول نيست چطور وقتي در آداب صيد و غسل و زنبور عسل و انفال و... اينقدر توضيح ميايد نام ائمه نميايد. يك علي ميامد بيست و نه جزء حذف ميشد!!! ثالثا اينكه اهل تسنن در هر حال قبول نميكردند هم ضعيف است. پس خدا اموري را در قران ذكر كرده كه از اجرايش مطمئن بوده يعني باب ميل مردم حكم داده اين شيوه شايد برازنده برخي روحانيون ظاهرالصلاح باشد ولي ذات احديت از اين امور بري است. رابعا برخي استدلالها براي من شيعه اظهر من الشمس است اما براي فرزند من كه اگر زماني ناپرهيزي كرد و خواست در اين باب مطالعه اي بكند سراغ شجاع الدين شفا ميرود يا دشتي و كسروي و از بحار و كافي براي محافل طنز استفاده ميكند بايد دنبال استدلال بهتري باشيد اجركم عندالله |
31 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 01 آذر 89
جناب آقاي ماجد اولا استدلالاتي نظير بيم تحريف قرآن يا قتل ائمه در زمان نوزادي توسط دشمنان اهل بيت استدلال شرك آميز و كفرآميزي است زيرا دلالت بر ناقص بودن قرآن و دادن نسبت جبن و ترس به خداست. يعني خدا ميترسيد قران تحريف شود يكسري حقايق را نگفت... ************** مگر شما شکي در تحريف قرآن کريم داريد؟ يا علي |
32 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 01 آذر 89
جناب ماجد منظور از تحريف قرآن چيست؟ منظور تحريف کلام از مواضعش است. همان چيزي که امروزه به آن ميگويند تغيير در context. يهوديان کلمه «راعنا» ميگفتند ولي «متن» و پيش زمينه ديگري منظورشان بود. به همين طريق يهوديان عمري، کلمات زيادي از قرآن را ميگويند ولي منظور ديگري دارند. ******* براي مثال: آل ياسين. مگر اکنون اين کلام را چون يهوديان تحريف از موضع نکرده اند و نميگويند «الياسين»؟؟؟؟ پس تحريف قرآن متاسفانه صورت گرفته است. ولي تحريف از مواضع کلام. ******** مگر اکنون اينها ام کلثوم بنت ابوبکر را دختر حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) نمينامند؟ براي اين جماعت کاري دارد که عمر را علي بنامند؟ براستي با يک اسم همه چيز عوض ميشود؟ اسم مهم است يا راه و رسم؟ اسم امام علي (عليه السلام) مهم است يا راه و رسم امام علي (عليه السلام)؟ قرآن به کدام اشاره کرده است؟ ********* اخيرا در پاسخ به سئوالات شيعيان در مورد علم عمر اينها کتابي درباره علم عمر منتشر کرده اند!!! آيا ميدانيد خطابه و اقوال عمر بن عبد العزيز را به عمر بن خطاب نسبت ميدهند؟!! فکر ميکنيد بازي با اسم ها براي اينها کاري دارد؟ ********** نام «ذوالقرنين» در قرآن کريم آمده است. ولي همه ميپرسند او کيست؟ مگر غير از اين است که اينها آدمکش و ؟؟؟ کاري چون اسکندر را ذوالقرنين مينامند؟ آيا انتساب اسامي براي اين قوم کاري دارد؟ ********** بلاشک، بلاشک اگر نام مبارک امام علي (عليه السلام) در قرآن کريم آمده بود اکنون اينها يکي از اين چند راه را پيش گرفته بودند: 1)) بعد از روز غدير اينها 18 علي ابن ابيطالب ساختند!!! هرکسي خليفه ميشد او را علي ميناميدند و ميگفتند: خليفه مسلمين علي (بالا) است!!!! ابوبکر علي است. عمر علي است. عثمان علي است. معاويه و يزيد هم علي هستند!!! 2)) امامت علي (عليه السلام) فقط براي يک سپاه 20 نفره عازم فلان جا بوده است!!! 3)) نگوييد عَلي!!! بگوييد عُلي!!!! چنانچه نميگويند آل ياسين!!! ميگويند الياسين!!! عُلي هم لقبي عام است!!! يا علي |
33 |
نام و نام خانوادگي: ماجد -
تاريخ: 02 آذر 89
سلام با تشكر از مديريت سايت در انعكاس نظرها. من وقعا دنبال جواب سوال هستم و اصلا برايم دعواهاي فرقه اي اهميت ندارد. قبل از هرچيز اين شعر زيباي عطار نيشابوري را بعنوان تبرك مياورم: زناداني دلي پرجهل و پرمكر/گرفتارعلي ماندي و بوبكر همه عمر اندراين محنت نشستي/ندانم تا خدا را كي پرستي گمان ميكنم كمي عالمانه تر و بدور از تعصب بحث كنيم مذهبان و خودمان جذابتر ميشويم. "اينها" كه مرتب در پاسخها مي آوريد منظور اهل تسنن اند كه آنقدرها هم كه صحبت ميشود موجودات بالفطره پليدي نيستند. آنها در يك خانواده سني بدنيا آمده اند و ما در يك خانواده شيعه. پدران ما هم به زور شمشير شاه اسماعيل كه شرابش ترك نميشد شيعه شده اند. من ميخواهم فارغ از تعصب بحث كنيم و برسيم به آنجا كه اگر حقيقت آنست كه ما ميگوييم با بياني بدور از تعصب به برادران مسلمانمان بقبولانيم و اگر حق با آنهاست(كه شك مقدمه ايمان است) تسليم حق شويم. الغرض در جواب مومن عبدالله بايد بگويم ايشان ظاهرا متوجه منظور من نشده اند. آيت الله سبحاني استدلال ميكنند كه براي اين نام ائمه در قرآن نيامده كه خداوند-العياذ بالله- بيم آن داشت كه داستان فرعون تكرار شودو نوزادان را در گهواره قتل عام كنند تا موسي ظهور نكند. با اين حساب خواب فرعون هم خواست خدا نبوده و در اثر مسامحه خدا شيطان توانسته در خواب فرعون نفوذ كند و او را از آينده مطلع كند!! اينبار خدا پيش دستي كرده و اسم ائمه را در قرآن نياورده تا امامان بدون دردسر به دنيا بيايند...!!! استدلال ديگر اين است كه باز خدا بيم داشت كه اگر قرآن خوشايند دشمنان اهل بيت نباشد آنرا تحريف ميكنند. پس براي جلوگيري از تحريف اسم ائمه را در قرآن نياورد. با اينحساب نتايج كفرآميز زير استنتاج ميشود: 1. خدا متهم به انكار حقايق و نعوذ بالله دروغگويي ميشود 2. انا له لحافظون نه از اين باب است كه از تحريف تا قيامت جلوگيري شده است بلكه با نگفتن مسائل دردسر ساز بيمه شده است. چنين قرآني نمي تواند خاصيت زيادي داشته باشد_باز هم العياذ بالله. 3. اتهام ترس از آينده به خدا نسبت داده ميشود اما پاسخ دوست عزيز مومن عبدالله علاوه بر اينكه تاحدودي از تعصبشان آب ميخورد بيانگر اين است كه قصاص قبل از قتل ميكنند. امام حسين با اينكه مردم كوفه بارها تلون و بي وفايي خود را اثبات كردند باز به دعوت آنان لبيك گفت شما چطور ميگوييد اگر قرآن تصريح ميكرد باز توجه نميكردند. اين مثل اين است كه بگوييم نماز 1000 ركعت بوده خدا براي اينكه ميدانست كسي با اين حجم نماز نميخواند آنرا مختصر كرد يا گوشت شتر واقعا حرام است اما خدا ديد عرب با گوشت شتر زنده است آنرا حلال اعلام كرد تا دينش را قبول كنند. با اين حساب خدا عندالاقتضا باج هم ميداده است به اين بشر. ياد جنگ خدا و يعقوب در تورات افتادم كه خدا از يعقوب شكست ميخورد و با دادن امتيازاتي از يعقوب ميخواهد صدايش را در نياورد!! اما اينها را نگفتم كه به قرآن خرده اي بگيرم. ميگويم اينها كه برميشمريد استدلال نميشود مشكل را بيشتر ميكند. شبهه ها بزرگتر و حادتر ميشود. جوانان را فراري ميدهد و كاش به سني گرايي منجر ميشد. شنيده ام در مشهد كليساهاي خانوادگي رواج پيدا كرده. ********* زياد خبر ميرسد از اينكه در روده انسان حك شده لا اله الاالله يا درختان يك جنگل شكل علي ولي الله است يا فلان ميوه طرح يا مهدي دارد. جاهلان كرامت ساز براي علي و عمر در هر طائفه اي هستند همه را نبايد با يك چوب راند. يكي براي علي معجزات عجيب و غريب ميسازد يكي سخنان حكيمانه ديگري را به عمر نسبت ميدهد. راستي از روايت صرصره بن كركره بن قرقره بن... اگر چيزي ميدانيد بگوييد ما هم بشنويم. ظاهرا در بحارالانوار است كه من دسترسي ندارم. ********* اسكندر نيست و كورش است. اسكندر ذوالقرنين با اسكندر مقدوني تفاوت بسيار دارد. آدمكشي و لواطكاري را هم جديدا يكي از ... تازه بدوران رسيده... مطرح فرموده اند. و البته فيلم ضد ايراني 300 هم ظاهرا منبعش با منبع اين تازه بدوران رسيده يكي بوده است. اما اينها چه خصومتي با كورش دارند؟ چرا ميخواهند گذشته ما را لجنمال كنند. سوالي دارم در چه مقطعي از تاريخ همه دنيا موحد بوده اند؟ يكي بدو خلقت و ديگري بعد از طوفان نوح. كورش مرد خدا نبوده شكي نيست. اما پادشاه بزرگي بوده كه رسم جهانگشايي و كشورداري ميدانسته. ما كه نتوانسته ايم دين جوانانمان را از شر بليات محفوظ داريم چه توقعي است كه از كورش داريم كه چرا دين خدا را گسترش نداده؟ چرا در هر كشوري بعد از فتح لباس همان كشور را پوشيده و به معبد آنها اداي احترام كرده چرا همه را به جرم ارتداد و بت پرستي از دم تيغ نگذرانده . مگر به ما تعهد محضري داده. حالا تيمور لنگ كه حافظ قرآن هم بود و از سر 70هزار نفر فقط در اصفهان كله منار ساخت خوب است. سني بود؟ آغا محمدخان خوب است كه شيعه هم بود و در شيراز چشم 12هزار نفر را از كاسه درآورد. همان شاه اسماعيل چطور است كه فقط 10هزار نفر را در تبريز از دم تيغ گذراند چون وقتي جارچي جار ميزد لعنت بر عمر نگفتند بيشمار!! اگر كسي هم ذوالقرنين را كورش خوانده -درست يا غلط- قصدش خير بوده. من و شماييم كه كتاب آسمانيمان را ملاك تاريخ ميدانيم. از غيرمسلمان چه توقعي داريد؟ ميگويند ما كل تاريخ را گشتيم. از انسان غارنشين نشاني يافتيم از جنگل نشين آدمخوار اثر و آثار ديديم از سليمان و ذوالقرنين كه سد آهنين و قصر بلورين و سنگفرش طلا و نقره ساخته اند يك سرنيز يك كاسه شكسته پيدا نكرديم. انوقت خود شما باشي متفكرانه و فيلسوفانه پاسخ ميدهي: خوب شايد منظور از ذوالقرنين كورش باشد!!! همان كه متهم به لواطش ميكنند بدون هيچگونه سند معتبر و متواتر. ************** اما اينها كه برشمرديد كه شايد انجام ميدادند كه مثلا ميگفتند معاويه و يزيد هم علي(بالا) هستند هنوز به ذهن آنها نرسيده . همه كه مثل من و شما ذهن خلاق و مبدع ندارند!!! |
34 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 02 آذر 89
جناب ماجد ما مسلمين کتابي داريم به نام قرآن کريم. در اين کتاب سراسر نور و رحمت چنين آمده است: «والشعراء يتبعهم الغاوون» البته دقيقا نميدانم که در آيات شيطاني که بر صنم شما ابوبکر خراج گير نازل شده است چه چيزهايي آمده است. ولي خلاء عقيدتي و علمي و فکري اصنام شما چنان مشهود است که چاره را در پيروي از مشتي شاعر ولگرد و بيکار و هرزه ميدانيد. ********* از بحث عملي سخن گفتي. بنده در تاريخ نخوانده ام که صنم شما عمر با بحث علمي وارد ايران شده باشد؟ کمي از بحثهاي علمي عمر بگو تا شايد ما هم چيزي ياد بگيريم. ********* گفتهاي که پدرت به زور شمشير شاه اسماعيل شيعه شد. البته من مشکل پدرت را دقيقا نميدانم چه بوده است ولي خوب ژنهاي خالد را داشتن، بد دردي است. و اما از پليدي مادر عائشه گان همين بس که به سادگي تهمت ميزنند. آنکه الکل نوشي او هيچگاه قطع نشد صنم شما عمر پسر کافر بود نه شاه اسماعيل صفوي (رضي الله عنه). http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=2075 ********** «من ميخواهم فارغ از تعصب بحث كنيم» واقعا؟؟ براي همين است که شاه اسماعيل صفوي (رضي الله عنه) چنين وقيحانه تهمت ميزني؟ براي همين است که تشيع ايرانيان را به زور شمشير ميداني؟ عجب بيتعصب هستي!!! ******* يکي تو بيتعصب هستي يکي هم برادران انتحاري تو که صد ها هزار شيعه را به خاک و خون کشيده اند!!!! البته از اين لحاظ که مادرت را عائشه ميداني واقعا بيتعصب هستي!!! ******** در ادامه بحث «بيتعصب» و «عالمانه» پخود گفتهاي: «راستي از روايت صرصره بن كركره بن قرقره بن... اگر چيزي ميدانيد بگوييد ما هم بشنويم. ظاهرا در بحارالانوار است كه من دسترسي ندارم» راستش را بخواهي براي ما اهميتي ندارد!!! چرا که ما هيچ گاه ادعاي صحت تمامي احاديث بحارالانوار را نکرده ايم. تشيع هيچگاه بر پايه اين چنين احاديثي بنا نشده است. و الحمد الله «تنها» مذهب و ديني است که اکنون از پايه هاي آن اصول عقلي است. ولي خوب بقيه مذاهب و اديان اکنون قرنها است که در بحث عقلي و منطقي را بسته اند و دينشان را از دايره منطق خارج کرده اند. چه کنند ديگر!!! آخر کدام عقل است که چنين احاديث چرند و شرک آميزي را قبول کند: http://www.al-eman.com/hadeeth/viewchp.asp?BID=1&CID=7#s14 «...فيأتيهم الله - تبارك وتعالى - في صورة غير صورته التي يعرفون فيقول أنا ربكم . فيقولون نعوذ بالله منك هذا مكاننا حتى يأتينا ربنا فإذا جاء ربنا عرفناه . فيأتيهم الله تعالى في صورته التي يعرفون فيقول أنا ربكم . فيقولون أنت ربنا . فيتبعونه ويضرب الصراط بين ظهرى جهنم....» ********** بنده نميدانم شما با «صحيح» دانستن چنين احاديثي چگونه دم از بحث «عالمانه» و «بي تعصب» ميزنيد؟ نکند منظور شما از عالم، عمر است؟ ********** و اما در ادامه بحث «بيتعصبت» گفته اي که «اسكندر نيست و كورش است». بعد هم چندين و چند خط نوشته اي. جناب ماجد اولا)) شما بحث را منحرف کرده ايد و خواسته ايد که مثلا جنايات اصنامتان عمر و ابوبکر خراج گير را با ذکر جنايات شاهان قاجار عادي جلوه دهيد. 1)) ما کي ادعاي امامت آقا محمد خان را کرديم؟ 2)) ما کي آقا محمد خان را امير المومنين و فاروق و صديق و ام المومنين (!!!) و خليفه رسول الله و خليفه خدا و ... ناميديم؟ 3)) چرا شما از همکاري دولت عثماني و روسيه براي سرنگوني صفويه و در پي آن کمک آشکار و علني انگلستان به قاجاريه نميگوييد؟ آهان!!! يادم آمد!!! شما «بيتعصب» هستيد!!! لذا از جنايات عثماني چيزي نميگوييد!!! 4)) تمام جنايات پادشاهاني که به دروغ خود را شيعه ناميده اند يک طرف جنايت خبيث عمر در آتش زدن در خانه وحي طرف ديگر. ++++ دوما)) تمام اين بحث شما در رابطه با ذوالقرنين خود تاييدي بر کافي نبودن فقط ذکر يک نام است. اهل عمر از سر لجاجت خود با ايران اسکندر زاني و قاتل را ذوالقرنين ميدانند. در صورتيکه کوروش موحد (که حتي يک خط دال بر مشرک بودن آن يافت نشده است) را ذوالقرنين نميدانند. بعد شما انتظار داريد که نام مبارک «علي» را به شخصيت واقعي ايشان نسب ميدادند؟ بحث بسيار روشن است. حال شما ميخواهيد با داستانهاي «بيتعصب» درباره آقا محمد خان آن را منحرف کنيد به خودتان و معبود در آسمان شما مربوط است. ***************** «با اينحساب نتايج كفرآميز زير استنتاج ميشود: 1. خدا متهم به انكار حقايق و نعوذ بالله دروغگويي ميشود 2. انا له لحافظون نه از اين باب است كه از تحريف تا قيامت جلوگيري شده است بلكه با نگفتن مسائل دردسر ساز بيمه شده است. چنين قرآني نمي تواند خاصيت زيادي داشته باشد_باز هم العياذ بالله. 3. اتهام ترس از آينده به خدا نسبت داده ميشود» جناب ماجد بنده بحث کاملا روشن و مستند تحريف قرآن در باب آيه «آل ياسين» را مطرح کردم. کاملا روشن است که اهل عمر آن را تحريف از موضعش کرده اند. ولي شما هيچگونه جوابي براي اين جنايت مادر عائشه گان نياورده ايد. اهل عمر به لجاجت و تعصب خود «سلام علي آل ياسين» که به معناي سلام بر آل محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) است را تحريف کرده اند و ميگويند «سلام علي الياسين» و الياسين را هم الياس ميدانند. ***************** «شما چطور ميگوييد اگر قرآن تصريح ميكرد باز توجه نميكردند» همانگونه که به آيات --- «وما ينطق عن الهوي» --- «...واحل لكم ما وراء ذلكم ان تبتغوا باموالكم محصنين غير مسافحين فما استمتعتم به منهن فآتوهن اجورهن فريضه ولا جناح عليكم فيما تراضيتم به من بعد الفريضه....» --- «ما افاء الله علي رسوله من اهل القري فلله وللرسول ولذي القربي واليتامي والمساكين وابن السبيل...» --- «...قل لا اسالكم عليه اجرا الا الموده في القربي...» و صدها آيه ديگر توجه نکردند. **************** و اما در مورد چيزهايي که به آيت الله سبحاني نسبت ميدهي. نظر ايشان اينجا موجود است: http://esteva.ir/news-5809.htm خيلي هم روشن و مستند بيان فرمودهاند و با خيالات شما تفاوتي عظيم دارد. ***************** و اما در باب کليساي خانوادگي خيلي هم احتياجي نيست به کليسا مراجعه کنند. همان کتب اهل عمر را بخوانند مملو از منابع کتب تورات است که از طريقه کعب الاحبار و عبدالله ابن سلام ها به صورت دين ابوبکريسم در آمده است. راستي مگر در قرآن کريم نيامده است: «يا ايها الذين آمنوا لا تتخذوا اليهود والنصاري اولياء بعضهم اولياء بعض ومن يتولهم منكم» پس چرا مادر عائشه گان به جاي حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) به کعب الاحبار ها و ابوهريره ها مراجعه کردند؟ براستي وجود صرف يک نام اينها را مجاب به ترک کعب الاحبار و توجه به حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) ميکرد؟ مگر نام حضرت محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) در قرآن کريم نيامده است؟ پس چرا اهل عمر به جاي ايشان به کعب الاحبار مراجعه ميکنند؟ يا علي |
35 |
نام و نام خانوادگي: ماجد -
تاريخ: 03 آذر 89
جناب مومن عبدالله بحث شخصي شد و جنابعالي خيلي بيشتر از آنچه كه به نظر ميرسيد در ظلمات عصر جاهليت بسر ميبري. يك رسول الله بود كه از پس اعراب جاهلي برآمد با هزاران خون دل و فدا كردن اولاد مظلومش. من چكاره ام. تعصب و لجاجت شما را علي هم نتوانست درمان كند كه ايستاد و محاجه كرد و محاسن شريفش به خون پاكش خضاب شد و خوارج هنوز هستند و هنوز هم خود را مومن و عبدالله ميدانند. اما بحار و اصول كافي و غيره و غيره امروز كه فضاحت جعل آشكار و هويدا شده شما بگو چه كسي گفته همه اين كتابها نظر شيعه است. يا بگو باز هم شرف دارد بر صحاح سته. از نظر شيعه چارواداري -نه شيعه حقيقي كه هنوز 313 نفر پيدا نشده اند- آبروي شيعه چندان اهميتي ندارد مهم خالي كردن عقده ها و كينه هاي خود ساخته است سر هر كسي -شيعه و سني و يهود و نصارا- البته جاهل كينه توز، شيعه و سني و يهود نصارا ندارد همه به يك اندازه آبروي دين و مذهب و انسانيت را ميبرند. همانگونه كه انسان بماهو انسان از هر دين و نژاد، اعتبار انسانيت است. هنوز همه شيعيان متقاعد نشده اند كه همه بحار را نبايد خواند چه برسد به اديان و مذاهب ديگر كه بحار و حليه المتقين ميخوانند و قاه قاه ميخواهند بر بلاهت شيعه. كليني و مجلسي را اگر مثل ابوهريره و كعب الاحبار ندانيم كه مطمئن نيستيم براي هر حديث چند سكه از شاه عباس و اذناب و اخلافش ميگرفته اند حداقل بايد تاسف خورد از عمر احتمالا شريفي كه اين علما صرف كرده اند تا مشتي احاديث جعلي را جاودانه سازند در كنار احاديثي سره كه اولا كار تشخيص سره و ناسره را دشوار سازند و ثانيا آبروي شيعه را ببرند. الغرض بنده بايد اينها را ميگفتم تا شايد عالمي واقعي پيدا شود تا جوابي قانع كننده بدهد و يا حداقل خواص مغرور از علم نيم بند و عوام ظاهر بين و ظاهر پسند بدانند كه داستان به اين سادگيها نيست. جناب عالي هم بنام مومن و بنام عبدالله هر آنچه دوست داري به هر آنكه دوست داري فحش و ناروا بده كه بزرگوارتر از علي سراغ ندارم كه از زمان معاويه تا عمربن عبدالعزيز نام مباركش آماج سب و لعن افراطيون و متعصبين نادان و كوردل و بيمار بود. والسلام من اتبع الهدي |
36 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 03 آذر 89
جناب ماجد به شما نيامده است که در کار محدثين چه شيعه چه سني دخالت کني. لطفا 20 صفحه از علم محبوبت ابوبکر را به ما نشان بده. ما 1400 سال سوال ميکنيم که اين ابوبکر که ادعاي جانشيني بزرگترين عالم و دانشمند را کرد، علمش کجاست؟ اگر جوابي داري که بسم الله. وگرنه به ولايت مولي علي (عليه السلام) خيلي بيشتر از ايني که تحويل گرفتي در دهانت ميکوبيم. يا علي |
37 |
نام و نام خانوادگي: عبدالله -
تاريخ: 04 آذر 89
فرضنا نيامده، خب اگر در قرآن ميآمد چه ميشد؟ شيعه رافضي ميشد يا سقفي ناصبي؟ مطمئن باش كه هيچ إتفاقي نمي افتاد چون اگر در خانه كس است يكحرف بس است[وَبَعَثْنَا مِنهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيبًا(المائدة12)]، ولي بحث بر سر إثباتِ منيّت است نه عمل به حقّانيّت. آيا كاهلين در أمر دين، بهمهء آنچه در قرآن المجيد آمده عمل كرده اند؟ آيا دست از شرابخواري كشيدند؟ آيا در دول بإصطلاح إسلامي حدود مصرحّهء قرآن إجرا ميشود؟ براي كسيكه إيمانش تحقيقي است نه متعصّبانه و موروثي، وقتِ عمل به همان أحكام -بقول تو آمده در قرآن- مجالِ چون و چرا نميدهد، ولي كافر را به جهنّم هم كه ببرند إيراد ميگيرد كه چرا هيزمش تر است. |
38 |
نام و نام خانوادگي: ماجد -
تاريخ: 06 آذر 89
جناب مومن عبدالله از شما چه پنهان من هم مثل شما آنقدرها شيعه پاك و بي آلايشي نيستم و چندان براي امامانم آبرو جمع نميكنم(كونو زينا لنا و لاتكونوا شينا لنا) از جمله خصلتهاي زشت بنده -مثل حضرتعالي- فحاشي و بي چاك دهني است. حرمت قلم را هم نگه نميدارم. اما اجازه بدهيد حرمت اين سايت كه مزين شده است بنام حضرت وليعصر و اختصاص دارد به ائمه اطهار حفظ شود. اما اين ايميل بنده است بگذاريد آبروي علي حفظ شود. در اين ايميل بنده پاسخگوي شبهات شما خواهم بود تا اگر خداي نكرده ادب يادتان رفت قداست امامان پايمال جهالت شيعيانش نشود. sepidgreen@yahoo.com شايد هم نياز داريد كسي با زبان خودتان با شما صحبت كند. در آن صورت باز هم شرمنده بينندگان سايت و از آن مهمتر چشم بيناي احديت و ائمه اطهار نخواهيم شد والسلام من التبع الهدي |
39 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 06 آذر 89
جناب ماجد اين مطالبي که نوشتي 20 صفحه علم عمر بود؟؟؟ کجاست 20 صفحه علم امامت عمر؟؟ ********* وانگهي ديگر لزومي نبود که اعتراف به فحاش بودن و بيچاکي دهان کني!!! هر کسي که نظرات شما را ميخواند به خوبي به پيروي شما از عمر آگاهي مييابد!!! «قاه قاه ميخواهند بر بلاهت شيعه. كليني و مجلسي را اگر مثل ابوهريره و كعب الاحبار ندانيم كه مطمئن نيستيم براي هر حديث چند سكه از شاه عباس و اذناب و اخلافش ميگرفته» *********** البته اين از عادات قديمه اهل عمر است که وقتي که اعمال و صفات زشت و کريه خود و اصنام خود را نميتوانند پنهان و کتمان کنند بلافاصله سعي در انتساب همان زشتي ها و بدي ها به ديگران ميکنند!!! ******** >> پدر عمر مشرک بود ----> نميتوانيد کتمان کنيد ----> بيشرمانه پدر حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) را نيز مشرک ميخوانيد (نعوذبالله) **** >> ابوبکر و عمر جاهل و بيسواد بودند ----> نميتوانيد علم و حکمتي از آنها نقل کنيد ----> احاديث و علوم نقل شده از حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) را نابود ميکنيد (نمونه اش موطا مالک) **** >> عثمان مال طلب و دنيادوست بود ---> نميتوانيد کتمان کنيد ---> با وقاحت تمام آيات سوره عبس را به حضرت محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) نسبت ميدهيد. **** >> خالد پسر زنيم به فرمان ابوبکر جنايتها کرد ---> نميتوانيد مخفي کنيد ---> بيشرمانه حضرت محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) را نيز مسوول جنايات خالد معرفي ميکنيد. ************ >> حال خودت با يک زبان نيش دار عمري و سراسر متلک گويي و دروغ گويي نظراتي دادي ---> هتاکي هايت در معرض همگان است ---> بابيشرمي و وقاحت هر چه تمام صفات مختص خود را به بنده هم نسبت ميدهي. ******************** آري. اين است راه شما: پدر عمر مشرک بود، پدر حضرت علي (عليه السلام) مشرک بود (نعوذبالله)!!! ماجد هتاک است، بقيه هم هتاک هستند!!! *********** هم اکنون هم ايميلي به شما کردم و از شما تقاضاي 20 صفحه از علم ابوبکر را نمودم. *********** و اما در نظر خود کلماتي چون «آبرو» و «قداست» و «حرمت» و «طهارت» و «ادب» و حتي «احديت» را مطرح کرده ايد!!! شما مطمئن هستيد اين کلمات براي شما کوچکترين معني دارد؟ اصلا شما کمترين اعتقادي به اين کلمات داريد؟ هر چه باشد شما پيرو عمر هستيد!!! نگوييد اين کلمات را!!! صنمتان عمر خشمگين ميشود!!! شما که خوب ميدانيد امام شما عمر با «بيآبرويي» هر چه تمام تر «حرمت» و قداست»، «طاهرترين» خلق خدا را شکست و به ساحت ايشان بي«ادبي» کرد!!! شما که خوب ميدانيد پيشواي شما عمر ذرهاي اعتقاد به خداوند احد و واحد نداشت. ******* جناب ماجد کمي بيانصافي است شخصي که پيشوايي چون هيتلر دارد از مردم تقاضاي ترحم کند. کمي بيخردانه است شخصي که رهبري چون چنگيز دارد از مردم تقاضاي بردباري و متانت دارد. از آن عجيب تر شما هستيد که رهبر و پيشوايي چون عمر و ابوبکر اتخاذ کرده ايد و بعد از «ادب» و «حرمت» و ... سخن ميگوييد!!! شما اگر به واقع طالب تربيت و تاديب صحيح هستيد به عنوان گام نخست از باج گيرها و آتش زنندگان خانه ها و مهاجمين به خانه وحي تبري جوييد!!! يا علي |
40 |
نام و نام خانوادگي: محمد -
تاريخ: 30 آذر 89
در پاسخ به جناب صباح در نامه شماره 14 "پيامبر نه حق دارد که کسي را بر مردم تحميل کند" اين مذهب چگونه است كه اعتقاد دارد پيامبر حق ندارد جانشيني براي خود تعيين كند اما عمر مي تواند جلسه تشكيل دهد و براي پيغمبر(ص)جانشين تعيين كند , يا چگونه است كه ابوبكر حق دارد براي خودش جانشينش را انتخاب كند؟ |
41 |
نام و نام خانوادگي: رسول -
تاريخ: 18 اسفند 89
بسم الله الرحمن الرحيم لازم دانستم از جناب ماجد تشكر كنم كه به هر دين مسلكي هست ولي اينقدر متوجه بود كه اين مراي باطل را ادامه ندهد. رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله- فرمود: طلب نكنيد علم را براى مباهات و فخر بر علماء، و نه براى مجادله و مراء با نادانان، و نه براى اين كه به مردم نشان دهيد و ريا كنيد در مجالس، و نه براى اين كه توجّه مردم را به خود جلب كنيد و كسب شرافت و مقام در ميان آنها ارشاد القلوب-ترجمه طباطبايى 61 باب اول در ثواب موعظه و نصيحتپذيرى |
42 |
نام و نام خانوادگي: امين آغا -
تاريخ: 07 ارديبهشت 90
ما چاكر مومن عبداللهيم برش ذوالفقار اينه هرچند عده اي نمي فهمند و نخواهند فهميد... |
43 |
نام و نام خانوادگي: علي -
تاريخ: 02 آذر 90
سوال چرا نام اهل بيت در قرآن نيامده است جواب هاي شما به آن: اشکال جواب اول:درست است که حرف رسول خدا مثل قرآن است اما سوال اين است خدا که در قران اين قدر چيزهاي پايين تر از ولايت اميرالمومنين گفته است مثل حکم گوشت خوک و... اما ولايت اهل بيت که اين قدر مهم است و انکارش مساوق با کفر است چرا در قرآن نيامده است يعني نستجير بالله خدا بلد نبوده اهم و مهم کنه ؟اين را يک انسان ساده هم بلد است اين همه حکم به احترام به والدينو... که حالا اگر آنکار را انجام ندهيم کافر نمي شويم و به جهنم نمي رويم را خداوند گفته است فقط ولايت اميرالمومنين بود که خدا در قران نگفته اخه چرا واقعا اگر آدم منصف باشه مي گه اگه اين قدر که شيعه ها مي گويند مهم است ولايت اهل بيت مهم بود در قرآن حداقل يک بار اسم ائمه مي امد.پس ميشود نتيجه گرفت که اينکه حضرت علي را پيغمبر منصوب کرده است از دروغهاي تاريخ است چون امر به اين مهمي در قران نيامده است. اشکال جواب دوم:چرا صريح نام نبرده است و به کنايه گفته است تا سني ها بتواند خدشه کنند در آن؟وحجت برايشان تمام نمي شود؟ اين گار خدا يک جور مي خواهد به سني ها بهانه دهد که ولايت را قبول نکنند .چرا اين هخمه وقايع گذشته مثل داستان يوسف و... را به صريح در قران آورده است که اگر هم نمي آورد دين آدم ناقص نمي شد ولي ولايت حضرت علي چه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟واقعا نام حضرت در قرآن مهجور است. اشکال جواب سوم:من کاري ندارم که انسانها قبول مي کنند يانه اما حداقل حجت برايشان تمام مي شود برخي وجود خدا را با اين که اين قدر واضح است منکر مي شوند اين هم يکي شان اما به هر حال حجت برايشان تمام است جواب نظر: با سلام دوست گرامي 1. علماي اهل سنت در مورد خلافت ابوبكر و عمر گفتهاند هركس منكر خلافت آن دو شود كافر است (و نه مساوق كفر ، بلكه كافر است)؛ اما در قرآن راجع به كوشت خوك و... حرف زده شده است ، و در مورد خلافت آن دو چيزي نيامده است ! 2. جواب سوال دوم شما در همين مقاله آمده است . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
44 |
نام و نام خانوادگي: عبدالوحيد -
تاريخ: 06 دي 90
به نام خدا با سلام اگر در قرآن نامي از بيشتر پيامبران برده نشده است - تنها 26 تن نام برده شدهاند - دليل آن نيست که آنان پيامبر يا رسول نبودهاند ، زيرا قرآن خود ميفرمايد: « وَ لَقَدْ أرْسَلْنا رُسُلاً مِنْ قَبْلِکَ مَنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَيْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَيْکَ ... ؛ پيش از تو رسولاني فرستاديم که سرگذشت گروهي را براي تو ذکر کرديم و سرگذشت گروهي را ناگفته گذاشتيم .»( غافر، آيه 78) آيه مباهله : « قُلْ تَعالَوا نَدْعُ أَبْنأَنا وَ أبْنأَکُمْ وَ أنْفُسَنا وَ أنْفُسَکُمْ ؛ اي رسول بگو بياييد بخوانيم فرزندانمان را و فرزندانتان را و جانمان را و جانتان را... در اين آيه از علي به عنوان جان رسول خدا ياد شده است .»(آل عمران ، 61 ) کساني که به وجود نازنين اهل بيت رحم نکردند صد در صد اگر نام علي عليه السلام در قرآن ذکر مي شد با تمام قوا عليه قرآن قيام مي کردند و آن را تحريف مي کردند . همانطور که با احاديث رسول الله بدليل ذکر مناقب علي عليه السلام جنگيدند و خواندن احاديث رسول الله را ممنوع کردند ؛ چرا که اکثر احاديث رسول خدا صلي الله عليه و آله در مدح و فضل مولا علي عليه السلام بود .امروزه اهل سنت خودداري مي کنند از گفتن کلمه (علي) در جمله «صدق الله العلي العظيم» و مي گويند:"صدق الله العظيم" مگر «العلي العظيم» نام خدا نيست؟ «لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ» (شوري-آيه 4) آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آن او است، و او بلند مرتبه و بزرگ است.» موارد متعددي مشاهده شده است که خلفاي سه گانه بر خلاف صريح قرآن عمل کردند . اينک نمونه هايي از آن را برمي شماريم: 1) خليفه اول با آوردن حديثي که تنها خود شاهد صدور آن از پيامبر اکرم (ص) بود ، بر خلاف آيات شريفه " وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ " (نمل/16) و " فَهَبْ لِي مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا ، يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا " (مريم/5 - 6) ارث بردن از پيامبران را انکار و فدک را از حضرت فاطمه (سلام الله عليها) پس گرفت. 2) آيه ي "فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ"فَريضة ( نساء ، 24) صريحاً در مورد متعة النساء است و اما خليفه دوم آن حکم را ممنوع اعلام کرد. 3) خليفه دوم آيه ي " فَمَن تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ "(بقره ، 192) را منسوخ اعلام کرد و دستور داد تا بدان عمل ننمايند. 5) قرآن کريم در باره ي پيامبر(ص) مي فرمايد : " وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى ، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى ،عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى" (نجم3) ولي وقتي پيامبر(ص) قلم و دوات براي نوشتن خواست تا بدان وسيله جلوي ضلالت امت را بگيرد، گفتند: اين مرد هذيان مي گويد، در حاليکه اين خلاف صريح قرآن است . نتيجه اينکه آمدن اسم امام در قرآن نه تنها به نفع امامت نبود، بلکه به مراتب خطرناکتر از عدم نام بردن او بود و اين احتمال خيلي قوي است که بگوئيم حتي اساس دين هم در خطر قرار مي گرفت ؛ زيرا همانطوري که ملاحظه شد عمل کردن بر خلاف قرآن امري معمولي و عادي بوده و چندان حساسيتي را در بين مسلمين ايجاد نمي کرده است . شايد يکي ديگر از حکمت هاي عدم تصريح نام امام علي عليه السلام در قرآن و واگذاشتن تبيين آيات در اين زمينه به عهده پيامبر صلي الله عليه و آله آزمون امت بوده که در سرنوشت نسل ها اثري مستقيم دارد . آزمايش انسان ها يک سنت الهي بشمار مي رود و در تمام ادوار تاريخ ، نمونه هايي از آن را به وضوح مي بينيم؛ مثلاً امتحان کردن يهوديان در داستان يوم السبت يا امتحان کردن فرشتگان با خلقت حضرت آدم و جريان سجده کردن و… بالأخره امت اسلامي هم مورد آزمايش قرارگرفتند. وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ «فَاحْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ عَمَّا جَاءكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاء اللّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَـكِن لِّيَبْلُوَكُمْ فِي مَآ آتَاكُم فَاسْتَبِقُوا الخَيْرَاتِ إِلَى الله مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ» و اين كتاب را به حق بر تو نازل كرديم، در حالى كه كتب پيشين را تصديق مىكند و حافظ و نگاهبان آنها است، بنابراين بر طبق احكامى كه خدا نازل كرده در ميان آنها حكم كن، و از هوا و هوسهاى آنها پيروى مكن، و از احكام الهى روى مگردان، ما براى هر كدام از شما آئين و طريقه روشنى قرار داديم و اگر خدا مىخواست، همه شما را امت واحدى قرار مىداد ولى خدا مىخواهد شما را در آنچه به شما بخشيده بيازمايد بنابراين بكوشيد و در نيكيها به يكديگر سبقت جوئيد، بازگشت همه شما به سوى خدا است و از آنچه در آن اختلاف كردهايد به شما خبر خواهد داد!»مائده-آيه 48 اگر خدا مردم را آزمايش نمي کرد نه ثواب وجود داشت نه عقاب و هيچ کس براي نيک بودن و هيچکس براي بد نبودن تلاش نمي کرد.در کل نيکي و بدي معنائي نداشت.و در اين صورت جهان چيز بيهوده اي بود و خداوند پاک و منزه است که کار بيهوده بنمايد. شايد هم اين مسئله رحمتي از جانب حضرت حق براي مسلمين بود.کساني که خود به چشم ديدند که در روز غدير چه اتفاقي افتاد و در کتابهاي ايشان است که پيامبر (ص) به علي (ع) فرموده:تو نسبت به من به منزله ي هاروني نسبت به موسي-اگر آيه اي هم به نام مستقيم علي (ع) اشاره مي کرد و نازل مي شد ايمان نمي آوردند همانطورکه خداوند مي فرمايد: «وَأَقْسَمُواْ بِاللّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لَئِن جَاءتْهُمْ آيَةٌ لَّيُؤْمِنُنَّ بِهَا قُلْ إِنَّمَا الآيَاتُ عِندَ اللّهِ وَمَا يُشْعِرُكُمْ أَنَّهَا إِذَا جَاءتْ لاَ يُؤْمِنُونَ » با نهايت اصرار سوگند به خدا ياد كردند كه اگر نشانهاى براى آنها بيايد حتما به آن ايمان مىآورند بگو معجزات از ناحيه خدا است (و در اختيار من نيست كه به ميل شما معجزه بياورم) و شما نمىدانيد كه آنها پس از آمدن معجزات (باز) ايمان نمىآورند!.(انعام-آيه 109) و اگر چيزي مي آمد و حجت بر مردم تمام مي شد و کسي که مخالفت مي کرد ديگر ناباوران لجوج امان پيدا نمي کردند!وخدا خواسته با اين مهلت دادن به اينها حجت را برايشان تمام کند.که بعداً نگويند مهلت نداشتيم تا بينديشيم.و راه درست را از غلط تشخيص دهيم.و اين از لطف پروردگار نسبت به بندگانش است. «وَقَالُواْ لَوْلا أُنزِلَ عَلَيْهِ مَلَكٌ وَلَوْ أَنزَلْنَا مَلَكًا لَّقُضِيَ الأمْرُ ثُمَّ لاَ يُنظَرُونَ » گفتند چرا فرشته اى بر او نازل نشده (تا او را در دعوت مردم به سوى خدا همراهى كند) ولى اگر فرشته اى بفرستيم (و موضوع جنبه حسى و شهود پيدا كند) كار تمام مىشود (و اگر مخالفت كنند) ديگر به آنها مهلت داده نخواهد شد (و همگى هلاك مىگردند).»انعام-آيه 8 |
45 |
نام و نام خانوادگي: محمد حسين -
تاريخ: 24 دي 90
واقعا عالي بود ما بايد روي اين موضوعات بيشتر کار کنيم تا اين هجمه اي که عليه به پا کرده اند را با منطق پاسخ دهيم خدا ياورتان باشد |
46 |
نام و نام خانوادگي: دلئتدار اهل بيت -
تاريخ: 03 اسفند 90
عبدالوحيد,دستت درد نكنه,خيلي قشنگ توضيح دادي.آفرين |
47 |
نام و نام خانوادگي: عليرضا ن -
تاريخ: 17 ارديبهشت 91
با سلام به نظر مي ايد که موضوع ذکر نام حضرت امام علي (ع) و اولاد معصوم ايشان دردي را از درد دوا نمي کند، به عنوان مثال ، فرض کنيم که خداوند در آيه55سوره مائده بفرمايد که : انما وليکم الله و رسوله و علي بن ابي طالب = ولىّ شما ، تنها خدا و پيامبر اوست و علي بن ابي طالب، که در اين صورت خواهند گفت که مقصود از ولي چيست؟ پس شبهه به تفسير و توجيه معناي اوصاف آن حضرت بر مي گردد نه ذکر نام علي در قرآن. جواب نظر: باسلام دوست گرامي در عدم پذيرش و طفره رفتن اهل سنت از پذيرش واقعيات هيچ شكي نيست آنها نمي خواهند اشتباه غصب خلافت را از خلفاي خود بپذيرند چون اگر بپذيرند بايد دين خود را رها كرده و شيعه شوند لذا به هرجاي استدلال كه بتوانند اشكال و ايراد وارد مي كنند انشاءالله به زودي اين مقاله در ويرايش جديد با توضيحات بيشتر ارائه خواهد شد. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
48 |
نام و نام خانوادگي: عليرضا ن -
تاريخ: 18 شهريور 91
با سلام گروه پاسخ به شبهات در ارديبهشت ماه قول ويرايش جديد اين مقاله را ذکر نموديد ، که تاکنون اين وعده عملي نشده است. گروه پاسخ به شبهات، در سخنان آقاي عبدالله حيدري که از شيعيان سند براي قرآن مي خواستند، و خودشان سندي از حفص از عاصم از ابوعبدالرحمان سلمي از عثمان از پيامبر(ص) نقل نمودند که شما گروه پاسخ به شبهات فرموديد که : از نظر ما قرآن معجزه است و نيازي به سند ندارد( نظر شما کاملاً درست است و هيچ شکي در آن نيست)، و همچنين فرموديد که در کتابهاي رجالي اهل سنت ، حفص و عاصم مشکل دار هستند. حال سوال من اين است که آيا اين دو يعني حفض و عاصم در کتاب رجالي شيعه نيز تضعيف شده اند يا توثيق شده اند؟ همچنين آيت الله معرفت در کتاب التمهيد في علوم القرآن و آيت الله خويي در البيان آورده اند که : قرائت متداول مسلمانان که همان قرائت حفص به نقل از عاصم از ابوعبدالرحمان سلمي از امام علي(ع) از پيامبر(ص) است، مورد تاکيد قرار داده اند. آيا اين عقيده درست است يا نه؟ جواب نظر: باسلام دوست گرامي علامه خويي در باره ويژگى قرائت حفص مي فرمايد : يگانه قرائتى كه داراى سندى صحيح و با پشتوانه جمهور مسلمين استحكام يافته، قرائت حفص است. اين قرائت در طىّ قرون پى درپى تا امروز همواره ميان مسلمانان متداول بوده و هست و تداول آن به چند سبب برمى گردد: 1. سبب اوّل، همان است كه قبلا به آن اشاره شد. در واقع، قرائت حفص همان قرائت عامه مسلمانان است، زيرا حفص و استاد او عاصم شديدا به آنچه كه با قرائت عامّه و روايت صحيح و متواتر ميان مسلمانان موافق بود، پابند بودند. اين قرائت را عاصم از شيخ خود ابو عبد الرحمان سلمى و او از امام «امير المؤمنين» اخذ كرده است و على عليه السّلام به هيچ قرائتى جز آنچه با نصّ اصلى وحى كه ميان مسلمانان از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله متواتر بوده، قرائت نمى كرده است. اين قرائت را عاصم به شاگرد خود حفص آموخته است. از اين رو در تمامى ادوار تاريخ مورد اعتماد مسلمانان قرار گرفت و اين اعتماد عمومى صرفا از اين جهت بوده است كه با نص اصلى و قرائت متداول توافق و تطابق داشته است. نسبت اين قرائت نيز به حفص، به اين معنا نيست كه اين قرائت مبتنى بر اجتهاد حفص است؛ بلكه اين يك نسبت رمزى است براى تشخيص اين قرائت و قبول قرائت حفص، به معنا قبول قرائتى است كه حفص اختيار كرده و پذيرفته است؛ زيرا اين قرائت از روز نخست بين مسلمانان متواتر و متداول بوده است. 2. عاصم در بين قرّاء، معروف به خصوصيات و خصلتهايى ممتاز بوده كه شخصيتى قابل توجه به او بخشيده است. وى ضابطى بى نهايت استوار و در اخذ قرآن از ديگران بسيار محتاط بوده است، لذا قرائت را از كسى غير از ابو عبد الرحمان سلمى كه از على عليه السّلام فرا گرفته بود، اخذ نمى كرد و آن را بر زرّ بن حبيش كه قرائت را از ابن مسعود آموخته بود، عرضه مى كرد. ابن عياش مى گويد: «عاصم به من گفت: هيچ كس جز ابو عبد الرحمان، حرفى از قرآن را براى من قرائت نكرد و من هر وقت كه از پيش وى باز مى گشتم، مسموعات خود را درباره قرآن به زرّ بن حبيش عرضه مى كردم. ابو عبد الرحمان نيز قرائت را از على عليه السّلام و زرّ بن حبيش از عبد اللّه بن مسعود، اخذ كرده بودند» از اين جهت است كه به تعبير ابن خلكان: «عاصم در قرائت، يگانه مورد عنايت و توجّه بوده است» به اين ترتيب، در تمام دورههاى تاريخ، قرائت عاصم قرائتى بوده كه بر همه قرائتها ترجيح داشته و بين عامه مسلمانان رواج داشته و همگان بدان توجه داشته اند. قاسم بن احمد خيّاط (متوفاى 292) كه از افراد حاذق و مورد وثوق بود، در قرائت عاصم، امام به شمار مىآيد و از اين جهت مردم اتفاق بر آن داشتند تا قرائت او را بر ديگر قرائتها ترجيح دهند در ابتداى قرن چهارم، در جلسه قرائت ابن مجاهد قارى بغداد، پانزده تن متخصّص قرائت عاصم وجود داشته است و ابن مجاهد تنها قرائت عاصم را به آنان تعليم مى داد نفطويه، ابراهيم بن محمد (متوفاى 323) كه پنجاه سال آموزش قرائت را به عهده داشت؛ هر وقت كه جلسه خود را آغاز مى كرد، قرآن را به قرائت عاصم مى خواند و پس از آن به قرائتهاى ديگر مى پرداخت امام احمد بن حنبل نيز قرائت عاصم را بر ديگر قرائتها ترجيح مى داد، زيرا مردم كوفه كه اهل علم و فضيلت بودند، قرائت عاصم را پذيرفته بودند همانطور كه ذهبى نقل كرده است: «احمد بن حنبل گفته است: عاصم مورد وثوق بود و مقرائت او را اختيار كرده ام» لذا تمام ائمه قرائت كوشش كرده اند تا اسناد قرائت خود را به عاصم به روايت حفص بخصوص متصل كنند. امام شمس الدين ذهبى مى گويد: «بالاترين چيزى كه براى ما به وقوع پيوست به دست آوردن قرائت قرآن عظيم از طريق عاصم است». او سپس اسناد خود را متصلا تا حفص نقل مى كند كه او از عاصم و عاصم از ابو عبد الرحمان سلمى و وى از على عليه السّلام و از زرّ بن حبيش و او از ابن مسعود گرفته و اين دو (على و ابن مسعود) آن را از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله اخذ كرده و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نيز به واسطه جبرئيل از خداوند گرفته است از اينرو، همواره بزرگان و شاخصهاى فقهاى اماميّه، قرائت عاصم بهروايت حفص را ترجيح داده و برگزيده اند، زيرا آن را يگانه قرائت برتر و مطابق با لهجه فصيح قريش كه قرآن بر وفق آن نازل گشته مى دانستند كه عرب و مسلمانان بر آن توافق دارند. علوم قرآني، آيت الله معرفت ص235 طبق نقل علامه خويي عاصم از خواص شيعه و از قراء هفتگانه و اهل ادب و عبادت بوده است و از علامه عبدالجليل نقل مي كند كه او امام شيعيان در قراءت بوده است التمهيد ج4 ص 194 همچنين آيت الله خويي، در التمهيد از ابوجعفر طوسي نقل مي كند كه حفص بن سليمان الأسدي از اصحاب امام صادق عليه السلام بوده است التمهيد ج2 ص201 بنابراين عاصم و حفص هر دو شيعه و مورد ثقه هستند موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
49 |
نام و نام خانوادگي: ميثم ميرشکار -
تاريخ: 13 آبان 91
سلام خدا خيرت بده ميشه چکيده متن را به من ايميل کني! |
50 |
نام و نام خانوادگي: مسافرمجنون -
تاريخ: 06 دي 91
سلام .چرانام امام علي عليه السلام.درقران نيامده است؟ يه جواب جالب برفرض اسم همه ي ائمه در قران ميومد اونوقت همين عمر .ابوبکر قران رو تغيير ميدادن اسم خودشون بجاش ميذاشتند ولي خدا به خاطر حفظ قران از تحريف اسم ائمه رو نياورده بلکه اوصاف اونا رو آورده چون اسامي رو ميشه تغيير داد ولي اوصاف رانه.مثلا همين قضيه انگشتر دادن به مرد فقير.... |
51 |
نام و نام خانوادگي: احمدنوري -
تاريخ: 09 دي 91
باسلام خدمت دوستان شيعه من اين متن راازيکي وبلاگ هاگرفته ام که آقائي بنام "جوينده حقيقت" که اتفاقاً گفته اندشيعه زاده اندمطرح نموده اندلطفاً پاسخ ايشان رابدهيد. سلام جالب اين است که شيعه، مقام امامت را چنان بالا مي برد که آن را حتي زيربناي توحيد مي داند. در زيارت جامعه کبيره که به نوعي مانيفيست امام شناسي است آمده است " من وحده قبل عنکم " يا " من اراد الله بدا بکم ". چگونه مي توان چنين ادعاهاي بسيار بزرگي را از دهان تنگ چند آيه قرآن بيرون کشيد که معرکه آرا مفسران است؟؟!! و بعد هر کس را که نپذيرفت به انواع و اقسام رذايل اخلاقي متصف کرد؟! چرا همسنگ اين ادعاي بزرگ امامت در قرآن مطلب نيامده است؟ نگوييد آمده است و تفسير فلان آيه و بهمان آيه مربوط به امامت است. درباره امامت و شئون آن به اندازه ادعاي تشيع و بصورت شفاف و بدون ابهام حداقل به اندازه يک سوره متوسط بايد مطلب بيامد. بگويد اين است امامت، اين است جايگاهش و کذا و کذا. چگونه شد که ياجوج و ماجوج در قرآن به صراحت در آمد و جا براي تبيين امامت نبود؟ چگونه شد که ماجراجويي هاي ذوالقرنين مهمتر از تبيين امامت از کار درآمد؟ چگونه شد که باز بودن يا بسته بودن دستان سگ اصحاب کهف جلوي در غار به صراحت و روشني آمده است!! ولي از تبيين و شرح شفاف امامت خبري نيست؟؟!! چگونه شد که يک سوره بلند بالا به يوسف مصري و داستانش اختصاص يافت و جاي تبيين امامت نبود؟؟!! بهتر نبود به جاي قصه يوسف که نه جز اصول دين است و نه جز فروع دين، يک چهارم اين سوره به تبيين امر امامت اختصاص مي يافت؟ اندکي به اين سوالات و سوالات مشابه بينديشيد. بدون تعصب. بدون پيش داوري.ازسايت اسرارولايت.جوينده حقيقت جواب نظر: با سلام دوست گرامي به ايشان بايد گفت: آمدن يا نيامدن چيزي در قرآن يا مهم و مهم نبودن آن ربطي به ما ندارد بلكه خداوند است كه تصميم مي گيرد چه چيزي را در قرآن ذكر كند. اگر از امامت علي عليه السلام چيزي در قرآن نيامده!(كه آمده و شما نديده ايد!) از خلافت ابوبكر هم خبري در قرآن نيست. الفاظي كه از زيارت جامعه كبيره آورده ايد هم در حد فهم جنابعالي نيست به علماي دين بسپاريد تا منظور از آن را براي شما بيان كنند. الفاظي كه از زيارت جامعه انتخاب كرده ايد بر جايگاه كليدي امامت تاكيد دارد و آن اينكه شما بخاطر جايگاهي كه داريد و لطفي كه خداوند به شما به اين خاطر كرده است از معرفت بالايي برخوردار شده ايد بطوري كه حقيقت امور را شما مي فهميد مراجعه حقيقي به خداوند و نبي را از كانال امامت مي توان داشت چنانكه رسول الله صلي الله و عليه و آله به وصي خود حضرت علي عليه السلام مي فرمايد: انا مدينه العلم و علي بابها يعني معرفتي كه از طريق نبي بدست مي آيد بايد بواسطه درب و كانال آن يعني ولايت باشد تا خالص و ناب باشد. (معناي اين سخنان اين است كه هركس به توحيد رسيده از كانال شما وارد شده و هركس اراده خدا مي كند از شما شروع كرده است چون راه حقيقي را شما مي دانيد پس اول شما را شناخته و از شما در فهم توحيد و وحدانيت خدا كمك گرفته است كه در حقيقت كمك از خود خداوند است.) موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
52 |
نام و نام خانوادگي: احمدنوري -
تاريخ: 09 دي 91
باسلام خدمت دوستان شيعه ومومن ازپاسخ گروه محترم سايت وليعصرتشکرمي کنم. |
53 |
نام و نام خانوادگي: عرفان -
تاريخ: 14 دي 91
با عرض سلام و خسته نباشيد به دست اندرکاران سايت. خداوند در قران مي فرمايد: «إِذْ قالُوا لِنَبِيّ لَهُمُ ابْعَث لَنا مَلِكاً نُقاتِلْ فِي سَبيلِ اللّه». «آنان به يكي از پيامبران خود گفتند: براي ما فرمانرواي معين كن تا به جنگ در راه خدا بپردازيم...». پيامبر آنان، به امر الهي فرمانروا را به نام معرفي كرد و گفت: إِنَّ اللّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طالُوتَ مَلكاً...». «به راستي كه خدا طالوت را به فرمانروايي شما برگزيده است». با اينکه نام فرمانروا با صراحت گفته شد، آنان زير بار نرفتند و به اشكال تراشي پرداختند و گفتند: «أَنّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤتَ سَعَةً مِنَ المالِ...» «از كجا ميتواند فرمانرواي ما باشد، حال آن كه ما به فرمانروايي از او شايستهتريم، و او توانمندي مالي ندارد؟...» با اورد اسم نيز مشکل اينها حل نمي شود. |
54 |
نام و نام خانوادگي: عاشق اميرالمومنين علي -
تاريخ: 15 بهمن 91
نرود ميخ آهني فرو در سنگ... اگر اسم همه امامان مي آمد،اينها ميگفتند علي يعني بلندمرتبه؛حسن و حسين يعني نيکو؛جعفر يعني نهر و ... و ميگفتند هيچکدام اسم امامان نيست.کسي که در تاريکي غوطه ور بوده،نور خورشيد چشمش را ميزند... ابوذر کجا و ابوبکر کجا؟! عمار کجا و عمر کجا؟! قزويني کجا و ملازاده کجا؟! يزداني کجا و خدمتي کجا؟! ابوالقاسمي کجا و ابراهيمي نعثل کجا؟! صدها سال زير يوغ استکبار بني اميه و بني عباس سرخم کردن چنين سرانجامي دارد! ميگويند دين ما صفوي است و صفويه سني کش! اگر دين ما صفوي است؛دين شما اموي است که سراسر جعليات ابوهريره و کعب الاحبار و ساير ايادي بني اميه است به طوري که به ناموس رسول الله هم رحم نکردند! شهيد اول و شهيد ثاني را صفويه کشتند و شيخ بهايي از ستم صفويه به ايران فرار کرد يا خلفاي خونريز عثماني؟!!! شما که همه افتخار خلفاي جائر و سفاکتان کشورگشايي است و يزيد را مصداق اولي الامر ميدانيد بايد هم در برابر هر بينه اي سفسته اي و در برابر هر منطقي مغلطه اي بياوريد تا همچنان خودتان را به خواب بزنيد مبادا کسي شما را از خواب ناز پيروي معاويه بازدارد! اين چه ديني است که هرکسي ميتواند به راي خود اجتهاد کند و حتي خلاف فرمان خدا هم فتوا بدهد؟! دريغ از اندکي تعقل! ... |
55 |
نام و نام خانوادگي: حقگو -
تاريخ: 24 اسفند 91
باسلام افسوس به اين عقيده و صد افسوس به اين آگاهي هاي ناقص و بريده بريده آقاي عزيز ؛ اگر ابوبکر رو مي شناختي بدين ترتيب در مورد او صحبت نميکردي ؟ تا چه اندازه درباره ابوبکر و عمر تحقيق کرده اي ؟ از آنها چه ميداني ؟ فقط قضيه فدک و خلافت و اين حرف ها ؟!!! چرا در زمان علي فدک به فاطمه برگردانده نشد ؟؟ چرا علي از خلافت خود دفاع نکرد ؟؟ چرا علي با آن همه شجاعت در برابر عمر قد علم نکرد ؟؟ شايد بگوييد خواست اسلام نابود نشود !! ولي با حرف نزدن او که به قول شما کلاً جريان اسلام منحرف شد ؟!! چرا وقتي که همسرش (فاطمه) را به قول شما شهيد کردند باز هم رفت و وزير ابوبکر و عمر شد ؟؟ چرا به اين هم بسنده نکرد و دختر خود را به عقد علي درآورد ؟ چرا علي اسم فرزندان خود را عمر و ابوبکر گذاشت ؟؟!! چرا؟ چرا؟ چرا؟ احاديث ساختگي و صفوي مدار شما جواب هيچ کدام از اين چراها را نخواهد داد . يکي از شما گفته که همانطور که نام پيامبران در قرآن نيامده پس نام علي هم نيامده !!! عجبا از اين برداشت و از اين تفسير !! . به تفاوت هاي ما اهل سنت با شما برادران شيعه به صورت اختصار اشاره مي کنم که هر که عاقل باشد عقل خود را قاضي کند : 1- امامت نزد شما اصلي از اصول دين است ، اصلي که در قرآن به آن اشاره نشده !!! 2- اعتقاد به غيب گويي و خبر از غيب داشتن ائمه و پيامبران که اگر چنين چيزي صحت داشت ، حسين با بچه شش ماهه به کربلا نميرفت و حسن جام زهر را نمي نوشيد و به قول شما فاطمه در را براي عمر باز نمي کرد و هزاران هزاران دليل ديگر 3- صاحب خود و کشور خود و هستي خود را امام زمان مي دانيد ( شايد باور نکنيد ولي به ساير سايتهاي اهل تشيع نگاهي بيندازيد ) . 4- وضويي را که مي گيرد چيزي از آلودگي هاي مادي شما را پاک نمي کند ( مسح پا ) 5- صيغه در هيچ عقل سليمي نمي گنجد . حتي بسياري از دوستهاي من که شيعه هستند از گفتن آن خجالت ميکشند چه برسد به اجراي آن . 6- سينه زني و قمه زني که نوعي اعتراض به حکم خداوند است . هر که رفت رفت و گريه و شيون آن هم براي انساني چون سيدنا حسين (رض) جايز نيست و گناهي بزرگ است . 7- توسل و وسيله کردن ائمه نيز شرک و بيچارگي است . ( اياک نعبد و اياک نستعين ) . حتي پيامبر اسلام نيز انساني بوده مثل من و شما ( قل انما انا بشر مثلکم ) . پس بايد همه چيز را و هر چيز را فقط و فقط از خداوند طلب کرد نه بنده اي که مرده و در برزخ است . اگر عده اي نزد پيامبر ميرفتند تا برايشان دعا کند يا پسران يعقوب از او مي خواستند برايشان دعا کند مسئله ديگري است چون آنها زنده بودند و در اين دنيا حضور فيزيکي داشتند . پس هر چه را ميخواهي فقط از خدا بخواه . مگر در قرآن خداوند نمي فرمايد که مشرکان مکه نيز به الله معتقد بودند فقط بت ها را واسطه بين خود و الله نموده بودند ، پس شما بياييد کسي را واسطه قرار ندهيد ، خداوند از رگ گردن هم به ما نزديک تر است . ( عبرت بگيريد ) ديدتان را عوض کنيد . مطالعه کنيد . تحقيق کنيد که کدامين حديث صحيح و يا ضعيف است . راويان حديث را بشناسيد که انشاء الله هدايت شويد . جواب نظر: باسلام دوست گرامي؛ امامت هم نزد شيعه و هم نزد اهل سنت از اصول دين است و منحصر به شيعه نمي باشد. مي توانيد در اين آدرس مقاله اي در اين مورد را بخوانيد تا اقوال علمايتان را ببينيد: www.valiasr-aj.com/fa/page.php اما اينکه امامت در قرآن نيامده است تصور اشتباه شما مي باشد به اين حقيقت در آيات فراواني همچون آيه 55 سوره مائده و آيه 124 سوره بقره و آيه 73 انبيا و... در مورد علم غيب به اين آدرس مراجعه فرماييد: www.valiasr-aj.com/fa/page.php در مورد مسح در وضو به اين آدرس مراجعه فرماييد: www.valiasr-aj.com/fa/page.php در مورد متعه هم به تفصيل در بخش فقه مقارن بحث شده است مراجعه فرماييد: www.valiasr-aj.com/fa/list.php در مورد قمه زني به اين آدرس مراجعه نماييد: www.valiasr-aj.com/sarallah/include/VIEW.php در مورد جواز توسل هم به اين آدرسها مراجعه نماييد: موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
56 |
نام و نام خانوادگي: محب معصومين -
تاريخ: 24 اسفند 91
لعن الله قاتليک يا فاطمه وامابعد سلام عليکم خدمت همه وجناب حقگو اقاي عزيز:شما چقدر از ابوبکر وعمر وعثمان مي دانيد؟ ايا خبر داريد که اينها تا مدت ها فقط بت پرست بودند؟شما که توسل مارا بت پرستي مي دانيد ومارا مشرک پس حتما ان دواز ما بيشتر مشرکند؟؟؟؟ايا شما مي دانيد ابوبکر چندين هزار نفر را فقط به خاطر ندادن زکات کشت؟ايا شما مي دانيد که عمر چه بدعت ها در دين وارد کرد؟ ايا شما ميدانيد عثمان به عايشه توهين کرد وبرعکس؟ايا شما مي دانيد که عايشه به جنگ با خليفه رسول الله رفت وچندين هزار نفر کشته شدند؟شما چه قدر تحقيق کرديد؟؟؟؟؟؟؟؟ از اين اياها زياد است؟کدامشان را جواب مي دهيد؟ ولي درباره ي سوال هاي شما جواب داده اند گروه پاسخ به شبهات کاش شما هم کمي چرخ مي زديد در اين سايت تا به جوابهايتان مي رسيديد. خيلي تندروي نکنيد اميدوارم چشمتان به حقيقت باز شود گروه پاسخ به شبهات به سوالات بنده نيز پاسخ بدهيد وبگوييد کدام يک از علماي اهل سنت به حيات امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف معتقدند وچه کساني از اين ها امام را ديده اند؟نظر علماي تشيع درباره ي ادعاهاي اين افراد چيست؟ اللهم عجل لوليک الفرج جواب نظر: باسلام دوست گرامي؛ در مورد عقيده اهل سنت به حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف در دو آدرس ذيل به تفصيل بحث شده است مراجعه کنيد: موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
57 |
نام و نام خانوادگي: اسلام دوست -
تاريخ: 25 اسفند 91
سلام عليکم. بهانه شرح جزئيات احکام . يک بهانه بني اسرائيلي : هر آنچه احکام در قرآن آمده است براي هدايت کافي است و غير از آن لازم نيست. زيرا کتاب خدا کامل استولي مسلمانهاي امروزي ميگويند جزئيات احکام نيامده است. و اگر به آنها بگوييد که همين مقدار احکام کافي است ميگويند اگر فلان مورد پيش بيايد چه کار کنيم. بزرگترين سوره قرآن شامل مثلي حيرت انگيز است که به قول معروف به خال زده است :خدا به بني اسرائيل دستور ميدهد که گاوي را ذبح کنيد و گوشت آن را برمرده بزنيد. اما بني اسرائيل با سوالات بيمورد کار را برخود مشکل ميکند. البته اگر خدا به بني اسرائيل ميگفت يک گاو ذبح کنيد و بخوريد فورا اين کار را ميکردند . و سوال بي مورد هم نميکردند.مسلمانان هم کار را برخود مشکل کرده اند . در زماني که مسئله دين به ميان بيايد همه چيز مشکل ميشود.همه چيز سوال ميشود. آبي که شبانه روز از آن ميخورند در موقع وضو گرفتن بايد از مرجع تقليد و يا مجتهد خود اجازه بگيرند. خيلي راحت از مقدسين خود طلب رفع حاجت ميکنند. اما اگر بگوييد که فقط خدا را بخوانيد آنوقت مسئله فلسفي ميشود و مسئله شفاعت را پيش ميکشند. و همه چيز مشکل ميشود. آنوقت ديگر مفهوم استعانت فلسفي ميشود ! آيات 2:67 تا 2:74 را بخوانيد.والسلام |
58 |
نام و نام خانوادگي: محب معصومين -
تاريخ: 18 فروردين 92
لعن الله قاتليک يا فاطمه وامابعدسلام عليکم سوالاتي داشتم از گروه پاسخ به شبهات: 1)نظر بزرگان وعلما در مورد کتاب حسنيه وشخصيت حسنيه چيست؟ايا تصديق شده است؟ ------------------------------------ 2)در کتاب مناظره حسنيه موضوعي راجع به اينکه ابوبکر توسط مار در غار نيش خورده امده در انجا که امده )خداوند حافظ وناصر رسولش بود واگر ابوبکر به پيامبر ايمان داشت خداوند اورا حفظ مي کرد ونمي گذاشت که مار پاي او را نيش زند و....در قسمت رد فضيلت براي ابوبکر توسط ايه غار) ايا اين جريان صحت دارد و سند ومدرکي دارد يا نه؟ ----------------------------------- 3)ايا اسما واقعا خدمتکار خانه اميرالمومنين بوده اند يانه؟خبري مبني بر اينکه ابوبکر اجازه داده باشد هست؟ --------------------------------- 4)من روايتي خواندم که امام صادق عليه السلام ابوبکر را پدربزرگ خود خواندند؟چگونه ابوبکر پدربزرگ ايشان هست؟از طرف پدر که نبوده ايا مادرشان با ابوبکر نسبتي داشته؟ -------------------------------- اللهم عجل لوليک الفرج جواب نظر: باسلام دوست گرامي؛ آيت اللَّه آقاى حاج آقا حسين موسوى خادمى (دامت بركات وجوده الشريف) در مورد كتاب حسنيه مي فرمايد: اين كتاب كه مشتمل است بر مباحثاتى در موضوع امامت و اثبات حقّانيت مذهب شيعه اثنى عشريه، كتابى است بسيار نافع كه به زبان فارسى تأليف شده، اميد است برادران دينى براى زياد شدن بصيرت و ايمان و معرفت خود مطالعه آن را غنيمت دانسته و از مطالب شيرين آن كاملًا استفاده نمايند .. برخي كتاب رساله حسنيه را به ابوالفتوح رازي نسبت داده اند. آقا بزرگ تهراني در الذريعه مي گويد: اين رساله كه در امامت است، ترجمه ملا ابراهيم بن ولى اللَّه استر آبادى است، و در آغاز آن مى نويسد: سال 958 هجرى كه از حج بيت اللَّه بازگشت، در شهر شام در نزد يكى از سادات، به نسخهاى از «حسنيه» دست يافت، و آن را به استرآباد برد، به خواهش يكى از نيك مردان به ترجمه آن اقدام كرد.(الذريعة، ج 7، ص 20.) اما شخصيت او را برخي رد كرده اند مثلا ميرزا اسماعيل حيرت در ترجمه اي كه از اين كتاب دارد مي نويسد: يكى از فضلاى اين مذهب نوشته و براى استخفاف اعادى سخن در دهان كنيزكى حسنيه نام نهاده و بر ايشان غلبه داده است .. در مورد روايت مربوط به غار و نيش خوردن ابوبكر از مار سمرقندى در تفسير خود، ذهبى در تاريخ الإسلام، سيوطى در جامع الأحاديث و الدر المنثور و آلوسى در روح المعانى مىنويسند: وَكَانَ فِي الْغَارِ خَرْقٌ فِيهِ حَيَّاتٌ وَأَفَاعِي فَخَشِيَ أَبُو بَكْرٍ أَنْ يَخْرُجَ مِنْهُنَّ شَيْءٌ يُؤْذِي رَسُولَ اللَّهِ فَأَلْقَمَهُ قَدَمَهُ فَجَعَلَ يَضْرِبَنَّهُ وَيَلْسَعَنَّهُ الْحَيَّاتُ وَالأَفَاعِي وَجَعَلَتْ دُمُوعُهُ تَنْحَدِرُ وَرَسُولُ اللَّهِ يَقُولُ لَهُ: يَا أَبَا بَكْرٍ لاَ تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا. در غار سوراخيهاي وجود داشت كه در آن مارها و افعيها زندگي ميكردند، ابوبكر ترسيد كه از اين سوراخها چيزي خارج شود و رسول خدا (ص) را اذيت كند، ابوبكر پاي خود را بر سوراخها گذاشت، مارها و افعيها به پاي ابوبكر ضربه زده و او را نيش ميزدند ، اشك ابوبكر بر گونههاي جاري بود و رسول خدا ميگفت: اي ابوبكر نترس كه خداوند با ما است . السمرقندي، نصر بن محمد بن أحمد ابوالليث (367 هـ)، تفسير السمرقندي المسمي بحر العلوم، ج 2، ص 59، تحقيق: د. محمود مطرجي، ناشر: دار الفكر – بيروت؛ الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (748هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج 1، ص 321، تحقيق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م؛ السيوطي، جلال الدين عبد الرحمن بن أبي بكر (911هـ)، جامع الاحاديث (الجامع الصغير وزوائده والجامع الكبير)، ج 13، ص 35، طبق برنامه الجامع الكبير؛ السيوطي، جلال الدين عبد الرحمن بن أبي بكر (911هـ)، الدر المنثور، ج 4، ص 198، ناشر: دار الفكر - بيروت – 1993؛ الآلوسي البغدادي، العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود (1270هـ)، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، ج 10، ص 98، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت. تفصيل جريانات مربوط به غار در اين آدرس ببينيد: www.valiasr-aj.com/fa/page.php اسما هم در زمان كوتاهي كه همسر ابوبكر بوده، بلحاظ ارادتي كه به اهل بيت عليهم السلام داشته و قبل از ابوبكر هم همسر جعفر طيار بوده به خانه حضرت زهرا سلام الله عليها رفت و آمد داشته و برخي از نقشه هايي كه قرار بوده عليه آنها اعمال شود را قبل از اجرا به آنها خبر مي داده است. ظاهرا ابوبكر از اين عمل او بي خبر بوده لذا مانع او نمي شده اما اينكه خدمتكار ايشان باشد صحيح نيست ولي بعدها به همسري امام علي عليه السلام در آمده است. در مورد سوال آخر شما در اين آدرس تحقيق شده است: www.valiasr-aj.com/fa/page.php موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
59 |
نام و نام خانوادگي: علي نوکر اميرامومين حيدر کرا -
تاريخ: 26 فروردين 92
سلام به برداران شيعه خودم و از خداوند مي خواهم به حق کلام ايه شريف خودش اليوم اکمل لکم دينمکم که در وصف ولايت علي امده است اين برداران سني هها را هدايت کند من خدا را شاهد ميگيرم در قيامت به حرفي که مي زنم و انشاءالله از حرفم بر نمي گردم خدايا به حق ايه ولايت علي سلام و الله . عليک ابوبکر را لعنت کن و هر کس حضرت علي را بعنوان امام و جانشين پيامبر نداند اگر قابل هدايت باش هدايت کن و اگر قابل هدايت نباشد لعنتش کند اي برداران شيعه استقامت کنيد انشاءالله بنابه فرمايشات حضرت محمد سلام و عليک شيعان حضرت علي در قيامت رو سفيد هستند و دينشان کامل است از خداوند مي خواهم شما شيعيان مولا علي و فرزندانش را از جمع بلا دور نگهدار. و شما سني هها هم در قيامت انشاءالله با ابوبکر معلون و عمر معلون و عثمان معلون مهشور شويد . ما شيعيان هر چقدر مي گويم به حال شما سودي نمي دهد پس چاره اي جز حواله کردن به قيامت نداريم تا کور شود چشمي که نتواند شيعه بودن ما را تحمل کند انشاءالله |
60 |
نام و نام خانوادگي: hassan -
تاريخ: 01 تير 92
عبدالوحيد جان چرا فكر مي كني اگه اسم حضرت علي تو قرآن ميومد تحريف ميشد؟ |
61 |
نام و نام خانوادگي: شمس الدين جليليان -
تاريخ: 02 تير 92
آقاي hassan شاپماره 60 نمونه ي کوچکي از تحريف خدمت شما ارائه مي کنم : حديث منزلت را که حتما شنيده ايد أنت منّي بمنزلة هارون من موسي إلّا إنّه لا نبيّ بعدي.در زمان خلافت مروانيان يکي از فرزندانش براي جماعت مسلمين سخنراني مي کرد و مي گفت پيامبر در مورد علي فرموده است : انت مني بمنزله قارون من موسي . خيلي راحت هارون را به قارون تحريف کرد . |
62 |
نام و نام خانوادگي: زهره -
تاريخ: 11 شهريور 92
ايول سايت خيلي خوبي داريد.ما يکي از فاميلامونم امام علي و قبول نداره ميخوام باصحبت هاي شما قانعش کنم. اميدوارم قانع شه .هي ميگه اگه خدا امام علي رو جانشين پيامبر مي دونه چرا اسمي ازش نيومده تو قرآن؟ شما رو به خدا کمکم کنين لطفا .دارم از دستش کلافه ميشم.مي خواستم بدونم اين راسته که ميگن تو بهشت فقط شيعه ها هستن.تورو خدا جوابمو با مدرک بدين.ممنون جواب نظر: با سلام کاربر گرامي در خصوص سؤال اولتان بايد بگوييم: اولا: خيلي از پيامبران اسمشان در قرآن نيامده است ولي به عنوان رسول و پيامبر معرفي شده اند. آيا مي شود گفت آنان پيامبر يا رسول نبوده اند؟!، زيرا خود قرآن مي فرمايد: « وَ لَقَدْ أرْسَلْنا رُسُلاً مِنْ قَبْلِکَ مَنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَيْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَيْکَ ... ؛ پيش از تو رسولاني فرستاديم که سرگذشت گروهي را براي تو ذکر کرديم و سرگذشت گروهي را ناگفته گذاشتيم» .درحالي که تنها 26 تن از پيامبران در قرآن نام برده شده اند. ثانيا: آمدن و يا نيامدن اسم هميشه دليل بر فضيلت و برتري نيست؛ زيرا در جريان حضرت موسي و خضر فقط نام موسي ذکر شده است درحالي که خضر معلم ايشان و از حضرت موسي برتر بود ولي نامش ذکر نشده است همچنين نام حضرت موسي 136 بار، نام حضرت آدم در 25 بار،نام حضرت نوح 43 بار در قرآن آمده است درحالي که نام پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله 4بار ذکر شده است با اين حال آيا مي شود گفت مقام پيامبر اسلام از ساير پيامبراني که بيشتر نامشان در قرآن ذکر شده است، کمتر است؟! ثالثا: نکته ديگر اينکه آمدن و يا نيامدن نام حضرت علي عليه السلام دردي را دوا نمي کرد؛ زيرا غاصبان خلافت خيلي از آيات را انکار و برخلاف آن عمل کردند از کجا معلوم که آنها اگر نام حضرت در قرآن مي آمد قبول مي کردند! در تاييد اين حرف چند مورد را مي آوريم که چگونه خلفاء بر خلاف قرآن عمل کردند.1. خليفه اول با آوردن حديثي که تنها خود شاهد صدور آن از پيامبر اکرم (ص) بود ، بر خلاف آيات شريفه " وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ " (نمل/16) و " فَهَبْ لِي مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا ، يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا " (مريم/5 - 6) ارث بردن از پيامبران را انکار و فدک را از حضرت فاطمه (سلام الله عليها) پس گرفت. 2. آيه ي "فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ"فَريضة (نساء ، 24) صريحاً در مورد متعة النساء است و اما خليفه دوم آن حکم را ممنوع اعلام کرد. 3.خليفه دوم آيه ي " فَمَن تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ ... "(بقره ،196) را منسوخ اعلام کرد و دستور داد تا بدان عمل ننمايند. 4. قرآن کريم در باره ي پيامبر(ص) مي فرمايد : " وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى ، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى ،عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى" (نجم3) ولي وقتي پيامبر(ص) قلم و دوات براي نوشتن خواست تا بدان وسيله جلوي ضلالت امت را بگيرد، گفتند: اين مرد هذيان مي گويد، در حاليکه اين خلاف صريح قرآن است . رابعا: خصوصيات بسياري از ضروريات دين و اعتقادات، كه به آنها عمل ميكنيم و مكلف به انجام آنها هستيم در قرآن نيامده است. مثل خصوصيات نماز صبح از قبيل تعداد ركعات و يا آهسته و بلند خواندن، نماز ميت و دهها مسائل ديگر كه در قرآن نيامده و آنها را از از روايات ائمه ـ عليهم السلام ـ استفاده ميكنيم؛ چون طبق حديث ثقلين كه مورد قبول اهل تسنن ميباشد، قرآن و سنت در كنار هم و اهلبيت ـ عليهم السلام ـ ، علي ـ عليه السلام ـ و اولاد علي ـ عليه السلام ـ هميشه در كنار قرآن و مفسران واقعي قرآن ميباشند. نام ائمه ـ عليهم السلام ـ نيز يكي از موضوعاتي است كه براي دانستن آن بايد به سنت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ مراجعه كرد. اما درباره اينکه آيا شيعيان فقط در بهشت هستند بايد بگوييم در کتب اهل سنت در رواياتي که در ذيل آيه انَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ، نقل شده است، اشاره شده است که مراد از «خير البريه» تنها حضرت علي عليه السلام و شيعيانش مي باشد که در بهشت در کنار حوض کوثر جا دارند جهت اطلاع بيشتر در اين خصوص به اين آدرس رجوع کنيد موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
63 |
نام و نام خانوادگي: صادق فرازي -
تاريخ: 24 آذر 92
يکي از پاسخهاي قرآني به اين شبهه اين است که نيامدن صريح نام امام علي به عنوان جانشين پيامبر اين است که در واقع اين کار لطفي از جانب حضرت حق در حق بندگان منکر ولايت آن حضرت است تا بلکه به مرور زمان به اشتباه خود پي ببرند و به دامان حق و اهل بيت برگردند. در آيه 8 سوره انعام خداوند ميفرمايد کافران ايراد مي کنند که چرا به همراه پيامبر فرشته اي نيز نازل نشده تا ما با ديدن آن به رسالت پيامبر يقين بکنيم و ايمان آوريم. خداوند در جواب ميفرمايد اگر فرشته اي نازل ميکرديم در اين صورت ديگر اتمام حجت کامل بود و در صورت هر گونه تخلف از پيامبر مهلتي داده نمي شد و همه منکران هلاک مي شدند. در مورد نام آن حضرت هم اگر صراحتا ذکر مي شد و با وجود آن مخالفت ميکردند که با توجه به احوالات آن زمان حتما تخلف ميکردند ديگر حجت تمام مي شد و خداوند در همان زمان اکثريت قريب به اتفاق مسلمانان را هلاک مي فرمود. |
64 |
نام و نام خانوادگي: محمدي -
تاريخ: 11 اسفند 92
جواب خوبي بود .... فقط خوب بود به چيز ديگري هم اشاره ميکردين.... در سوره شعرا امده که حضرت ابراهيم خليل الرحمن_سلام الله عليه_ از خداوند درخواست کرد که در اخري ها براي من لسان صدقي قرار بده....=< واجعل لي لسان صدق في الاخرين_(شعرا/84) و خدا در سوره مبارکه مريم/50 ميفرمايد=....و جعلنا لهم لسان صدق عليا"_ و طبق روايت اقا امام صادق_ع_ منظور از عليا در اين ايه اميرمومنان علي بن ابي طالب است. |
65 |
نام و نام خانوادگي: مجنون و عاشق سينه چاک اهل البيت -
تاريخ: 16 اسفند 92
سني ها وقتي همه چي از کتاب هاشون ثابت شدست به يکباره موضوعاتي رو پيش ميکشن و ميگن اگر اينجوري بود همه ايمان مي آوردن مثلا ميگن اگه نام مولا علي ميومد امروز همه با هم متحد بودن.اين حرف رو زماني ميزنن که ما تمام مباحث مربوط به امامت اهل بيت رو کامل از قرآن و کتاب هاشون با اسناد صحيح اثبات ميکنيم و درآخر که ميبينن دستشون خاليه ميگن اگر اسمشونو نشون دادي ما ايمان مياوريم شيعان با يک مثال ثابت ميکنن ايمان به واقعيت ربطي به اسم و غير اسم اومدن درقرآن نداره و اون هم اينکه مگر نام حضرت محمد صلي علي عليه و آله درتورات و انجيل نيامده بود؟؟؟؟پس چرا بيش از 90 درصد اورا انکار کردند و اورا قبول نکردند؟همين امروز هم درتورات و انجيل تحريف شده وضوح نام محمد ص و اهل بيت وجود دارد چرا ايمان نمي آوردند؟؟پس خداوند قبلا انسان را با آوردن نام آزموده و اين آزمايش جز تحريف کتاب هاي آسماني چيزي دربر نداشته درواقع خداوند با آوردن قوم هاي گذشته و نازل کردن کتاب هاي آسمانيه گذشته جواب اين سوال راداده است اما تعصب برخي از اهل سنت نميدانند که اين اعلام ولايت حضرت علي ع است که رسالت و دين را کامل کرد آن هم نه تنها براساس روايات بلکه آيه قرآن هم شاهد بر اين قضيه است.آيه ابلاغ که براساس روايات بي نهايت صحيح درغدير نازل شد خدا فرمود اين موضوعو بگو و اگر اي پيامبر ابلاغ نکني رسالتت رو به پايان نبردي و اين موضوع همان من کنت مولا فهذا علي مولا بود که رسالت برترين پيامبر و آفريده را کامل ميکند.و همچنين بر اساس روايات بي غايت معتبر اهل سنت آيه اکمال نازل شد که دين خدا با بالارفتن دست مولا و اعلام ولايت او تکميل شد هرکي ولايت اورو جانشيني اورو رد کنه دينش ناقصه برطبق قرآن.آياتي هم درقرآن وجود دارد که دشمنان پيامبر از حقنيت او باخبر بودند اما انکار ميکردند آن هم براي رياست طلبي |