![]() | ||
![]() |
مقالات | سخنراني ها | شبکه سلام | موبايل | انتشارات | محصولات نرم افزاري | ليست پاسخ ها |
![]() |
تاريخ: 30 مهر 1385 |
![]() |
|
پاسخ به شبهات توسل | ||
پخش صوت ![]() | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: پاسخ به شبهات توسل * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * آقاي هدايتي شما بار ديگر آدرس دقيق را بفرمائيد. چون ايشان گفتند كه پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مرده هستند و قرآن ميفرمايد: إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُونَ سوره زمر/آيه30 و همچنين درباره اينكه ائمه (عليهم السلام) مرده هستند، آدرس را فرموديد. ما اينها را به هيچوجه مرده نميدانيم و قرآن ميفرمايد: وَ لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ سوره آل عمران/آيه169 ميگويند كساني كه يا علي و يا حسين ميگويند، مشرك و كافر هستند. شما سند ارائه داديد كه اگر قرار باشد گوينده چنين سخني را كافر بدانيم، اول مشرك و اول كافر، ابوبكر بن أبي قحافه است. لطف كنيد يك بار ديگر اين سند را از كتب اهل سنت ذكر كنيد كه كنار جنازه بيروح پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) گفت: يا محمد اگر چنين است، پس ابوبكر، مشرك و كافر است. شما سند اين روايت را ذكر بفرمائيد. استاد حسيني قزويني كتاب صحيح بخاري، جلد 2، صفحه 70، كتاب الجنائز، باب الدخول علي الميت بعد الموت آورده است. چطور جناب آقاي ملازاده توسل به پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را كه مرده است، خلاف شرع و شرك ميداند؟ روايتي است كه بيهقي در دلائل النبوة - كه ابنتيميه ميگويد از صحيحترين كتابها، كتاب دلائل النبوة بيهقي است – جلد7، صفحه 47 اين قضايا را نقل ميكند و ميگويد: أصاب الناس قحط في زمان عمر بن الخطاب، فجاء رجل إلى قبر النبي، فقال: يا رسول الله! استسق الله لأمتك، فإنهم قد هلكوا، فأتاه رسول الله في المنام، فقال: إئت عمر فأقرئه السلام و أخبره أنكم مسقون. در زمان خلافت عمر بن خطاب قحطي آمد و يكي از صحابه – به نام بلال بن حارث – كنار قبر پيامبر آمد و گفت: يا رسول الله! مردم از بي آبي و قحطي، هلاك شدند. براي مردم طلب رحمت كن. پيامبر به خواب او آمد و گفت برو نزد عمر و از قول من به او سلام برسان و بگو خداوند باران رحمت را بر شما نازل ميكند. فتح الباري لإبن حجر، ج2، ص412 - البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص105 - المصنف لإبن أبي شيبة الكوفي، ج7، ص482 - الاستيعاب لإبن عبد البر، ج3، ص1149 - كنز العمال للمتقي الهندي، ج8، ص431 - تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج44، ص345 - الإصابة لإبن حجر، ج6، ص216 - تاريخ الإسلام للذهبي، ج3، ص273 وقتي اين روايت را – كه مهمترين و اساسيترين رواياتي است كه اينها نميتوانند دفاع كنند - براي آل شيخ، مفتي اعظم عربستان سعودي - كه 3 سال پيش با ايشان در طائف ديدار داشتم - نقل كردم و ايشان گفت اين روايت ضعيف است. گفتم: از شما خيلي بعيد است. آقاي ابن حجر عسقلاني – از استوانههاي علمي و رجالي شما در كتاب فتح الباري ميگويد روايت صحيح است و جناب ابن كثير دمشقي هم در كتاب البداية و النهاية ميگويد اين روايت صحيح است. تمام علماء اهل سنت اين روايت را در فضائل جناب عمر بن خطاب آوردهاند. عمر هم نگفت كه آقاي بلال، تو مشرك شدي و چرا رفتي كنار قبر پيامبر اکرم (صلي الله عليه و سلم) و يا رسول الله گفتي. من دوست داشتم آقاي ملازاده اگر دليلي براي اين روايت دارند، به ما بگويند. همچنين در مورد روايتي كه ابن كثير و ابن حجر ميگويند صحيح است و صراحت دارند بر مشروعيت توسل و احدي از صحابه، حتي عمر بن خطاب كه در آنجا بودند و اعتراض نكردند، اعتراضي دارد، به ما بگويد. مضافا كه من توجه آقاي ملازاده و ديگران را جلب ميكنم كه روايات متعددي از اهل سنت با سند صحيح داريم كه خداوند بدنهاي پيامبران (عليهم السلام) را بر زمين حرام كرده و زمين، حق از بين بردن بدن انبياء (عليهم السلام) را ندارد و زنده هستند. حتي سبكي و سمهودي ادعاي اجماع ميكنند كه تمام انبياء (عليهم السلام) زندهاند و پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هم اشرف انبياء (عليهم السلام) است و حيات او در اعلي درجه است. من نميدانم كه اين آقايان روي چه اساسي اين حرفها را ميزنند. تمام فقهاي اهل سنت هر روز در نمازشان ميگويند: السلام عليك ايها النبي و رحمة الله و بركاته پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) يا ميشنود و يا نميشنود. اگر پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) سلام ما را نميشنود، - نستجير بالله - اين حماقت است. پيامبري كه سلام ما را نميشنود، سلام به خطاب معنا ندارد و اگر ميشنود، پيامبري كه سلام بنده را ميشنود، قطعا توسل بنده را هم ميشنود. همانطور كه واجب است جواب دادن به سلام ما، توسلات ما را هم جواب ميدهند. آقايان اهل سنت در اين مورد چه توجيه و جوابي دارند؟ ما از عزيزان تقاضا داريم كه مقداري فكر و عقلشان را به كار بياندازند. من در ماه رمضان سال 1383 با يكي از اساتيد دانشگاه أم القراي مکه بحث ميکردم و ايشان هم حرفهاي ملازاده را ميزد و ميگفت: خداوند در قرآن فرمود: ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ سوره غافر/آيه60 گفتم: اين آيه را چه ميکنيد؟: وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا سوره نساء/آيه64 گفت: اين مربوط به زمان حيات پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است. گفتم: در تمام زيارتنامهها، علماء اهلسنت اين را آوردهاند. در سلام نماز تمام مذاهب اسلامي آمده است: السلام عليك أيها النبي و رحمة الله و بركاته گفت: روايتي از پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) داريم كه فرموده است: هر كس كه به من سلام بدهد، خداوند روح مرا از ملأ أعلي به جسم من برميگرداند تا جواب مردم را بدهد و برگردد به بالا. گفتم: آقاي دكتر! اگر اين جمله را يك عوام بگويد، اشكالي ندارد. اما شما كه اين جمله را ميگويي، آيا ميداني كه اين جسارت به پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و بالاتري زجر بر پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است! با حدود 5/1 ميليارد مسلمان در جهان، در هر زماني از شبانهروز، هزاران نفر از مسلمانان بر پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) سلام ميدهند. يعني در هر آن، هزاران مرتبه روح پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به زمين ميآيد و بالا ميرود. اين بالاترين زجر بر نبي مکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است. گفت: ما يك روايت ديگري داريم كه پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرموده است: ملائكهاي هستند در روي زمين كه اين سلامها را از روي زمين جمع ميكنند به من ميرسانند و جواب سلامها را از من ميگيرند و به مردم منتقل ميكنند. گفتم: جناب آقاي دكتر! آن ملائكهاي كه با كاميون و تريلي، سلامها را جمع ميكنند و خدمت نبي مکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ميبرند، عاجز از اين نيستند كه توسلات مردم را بار وانت كنند و خدمت نبي مکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ببرند و جواب نبي مکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را بگيرند و به مردم ابلاغ كنند. ايشان كه ديد كار به جاهاي باريك كشيده شده و تعدادي از دانشجويان هم در آنجا بودند و اين بحث را دنبال ميكردند، گفت: وقت نماز عشاء رسيده است، برويم وضوء بگيريم و نماز بخوانيم. اگر اين آقايان مقداري آن عقل خدادادي و تفكر را به كار بياندازند، قطعا اين حرفها را نميزنند. قرآن كريم هم اينهمه ما را به تفكر و تعقل دعوت ميكند و غالبا در آخر آيات آمده است: لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (سوره بقره/73 و 242 ـ سوره انعام/آيه151 ـ سوره يوسف/آيه2 ـ سوره نور/آيه61 – سوره زخرف/آيه3 ـ سوره حديد/آيه17) لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ (سوره بقره/آيه219 و 266) اما اين عزيزان از اينهمه آيات قرآن غافل ماندهاند. * * * * * * * سوالات بينندگان سوال: در رابطه با تاريخچه وهابيت توضيح بدهيد. جواب: اين موضوع را در جلسات قبل توضيح داديم. اول كسي كه اين موضوع را به صورت برنامه مدون مطرح كرد، ابنتيميه ـ متوفاي 728 هجري ـ بود و علماء اهلسنت و قضات مذاهب چهارگانه عليه ايشان موضع گرفتند و حكم بر كفر او صادر كردند و به زندان انداختند و در زندان دمشق جان داد. بعد از او هم اين قضايا به فراموشي سپرده شد تا اينكه در قرن 12 هجري توسط محمد بن عبد الوهاب در سال 1357 هجري و با همكاريهايي كه ايشان با محمد بن سعود ـ جد أعلاي آب سعود ـ داشت، اين مسائل مطرح شد و الآن هم جهان اسلام، گرفتار اين قضايا است. الان هم ميان خود وهابيت، اختلاف شديدي صورت گرفته است. يكسري كه به تعبير خودشان متشدد و افراطي و تكفيري هستند و أخيرا هم برخي از وهابيهاي داخل عربستان سعودي و همين القاعده كه جزئي از آنها هستند، حكم به تكفير آل سعود و دولت سعودي دادند و اين كشتارهايي كه در رياض و مكه است و هر روز از روزنامهها و تلويزيونها ميشنويم، توسط همين افراطيون از وهابيت هستند كه الان لبه تيز تكفيري اينها، دولت آل سعود را هم گرفته است. يك اطلاعيهاي پارسال در مكه به دستم رسيد كه حدود 17 تن از مفتيان طراز اول و هيئت كبار علماي سعودي، در برابر موضع تكفيريون موضع گرفته بودند و گفتند اين تكفيري كه شما نسبت به دولت سعودي اعلام كرديد، منافات دارد با كتاب و سنت. اين اطلاعيه خيلي جالب بود. وقتي اينها شيعيان را در قرون گذشته تكفير ميكردند و شيعيان هم با دليل ميگفتند اين تكفيرهاي شما، بر خلاف قرآن و سنت و سير صحابه است، اين مفتيان و هيئت كبار علماء سعودي هم در همين اطلاعيه، همان حرفهاي علماء شيعه را زدهاند. اخيرا هم خود علماي وهابي در داخل عربستان سعودي، شروع كردهاند عليه وهابيت كتاب و مقاله نوشتن و صحبت كردن. اينها نويد خوبي است كه متشددين وهابي از خواب بيدار شوند كه اين تكفيرها ـ بر ضد شيعه يا ساير فرق اسلامي ـ جز خدمت به دشمنان قسم خورده اسلام، چيز ديگري نيست و الين فتاواي تكفير هم نه با منطق قرآن ميسازد و نه با سنت و سيره صحابه. نكتهاي كه من فراموش كردم كه درباره ملازاده بگويم اين است: ايشان كه گفته است علماي شما ميان ناصبي و سني تفاوتي قائل نيستند هر كسي اين را بگويد، ما واقعا او را جاهل و مغرض ميدانيم. ايشان فتاواي علماء ما را از زمان شيخ مفيد (ره) تا فقهاء معاصر ببينيد كه كداميك از آنها فتوا دادهاند بر كفر و نجاست و وجوب قتل اهلسنت؟ اگر پيدا كردند، ما از تمام حرفهايمان برميگرديم. اينكه ايشان تند تند حرفهاي مرحوم سيد نعمت الله جزايري (ره) را مطرح ميكند، اين را خدمت ايشان و همه بينندگان عرض كنم كه در ماه رمضان سال گذشته، در منزل يكي از شخصيتهاي طراز اول علمي مكه مكرمه جناب شيخ عاطف بوديم و با چند نفر از وهابيهاي افراطي بحث داشتيم. اينها كه از جواب عاجز ماندند، يكي از اينها رفت و بعد از جند دقيقه، حدود 40 صفحه فتوكپي از بعضي از صفحات بحار الأنوار علامه مجلسي (ره) و انوار نعماني سيد نعمت الله جزايري (ره) را آوردند. من هم همين عبارت سيد نعمت الله جزايري (ره) را برداشتم و گفتم: آقاياني كه در اينجا هستيد، شاهد باشيد، در ضمن اينكه ايشان مردي بزرگوار بود، كتابهاي ايشان، نه تنها صحيح نيست، بلكه بعضي از علماء ما فتوا بر حرمت خواندن كتابهاي ايشان دادهاند. در جلد دوم يا سوم اين كتاب در پاورقي صفحه 108، از بعضي از اعاظم نقل كردهاند به خاطر اينكه كتابهاي مرحوم سيد نعمت الله جزايري (ره) از إتقان آنچناني برخوردار نيست، خواندن برخي از كتب ايشان حرام است. يك كتابي كه نزد ما اينقدر از درجه اعتبار ساقط است، استدلال كردن به آن، دون شأن كسي است كه مدعي عالم بودن است. اگر ميتوانيد از كتابهاي سيد مرتضي (ره)، شيخ مفيد (ره)، علامه حلي (ره)، مرحوم شهيد اول، شهيد ثاني (ره) و صاحب جواهر (ره) و فقهاي معاصر ما كه در جامعه نقش سازنده دارند، فتوايي اينگونه بياوريد؛ وگرنه افراط و تفريط در همه جا هست. ما نه نظر افراطيون را قبول داريم و نه نظر تفريطيون را. ملاك ما، نظر فقهاي نامدار شيعه است كه در تاريخ همانند خورشيد ميدرخشيدند و جامعه شيعي هم با نظر احترام و قبول به اقوال اينها نگاه ميكردند. * * * * * * * سوال: مدارك آيه 55 سوره مائده كه در شأن امير المومنين (عليه السلام) نازل شده است را بيان كنيد. جواب: آقاي طبري در تفسير خود در ذيل اين آيه ميگويد: امير المومنين(عليه السلام) در حال ركوع بود كه انگشتر خود را به سائل داد و اين آيه نازل شد. ابن كثير دمشقي هم در تفسير خود در ذيل اين آيه آورده است. بسياري از بزرگان اهلسنت مانند تفتازاني و قاضي عضد الدين ايجي هم همين ادعا دارند كه اجماع مفسرين بر اين است كه اين آيه در شأن آقا امير المومنين(عليه السلام) نازل شده است. برخي هم ادعا كردهاند كه غالب علماي اخباريين اتفاق نظر دارند كه اين آيه در شأن امير المومنين(عليه السلام) نازل شده است. مرحوم شيخ طوسي (ره) هم ميگويد كه اين آيه، بهترين دليل ما بر ولايت و امامت آقا امير المومنين(عليه السلام) است. حتي آن شخصي كه سوال كرد كه چرا نام حضرت علي (عليه السلام) در قرآن نيامده است؟ عرض كردم كه اگر نام علي هم ميآمد، ميگفتند منظورش فرزند فلان شخص است نه امير المومنين(عليه السلام)، از كجا معلوم كه منظورش فرزند أبي طالب (عليه السلام) باشد. ولي در اين آيه: إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آَمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَ هُمْ رَاكِعُونَ (سوره مائده/آيه55) معرفي يك انسان به يك مقام با وصف بوده و اين كار، أشد و أولي است از معرفي به اسم. * * * * * * * سوال: فرق بين بتخانهها و زيارتگاههايي كه شيعيان به آنجا ميروند چيست؟ جواب: اگر مسلمانان ـ نه فقط شيعيان ـ به زيارت قبر پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و أئمه (عليهم السلام) و اولياء الله ميروند، اينها را وسيلهاي بين خودشان و خداوند قرار ميدهند و آنها را آبرو دار در خانه خدا ميدانند و زبان حال و قالشان اين است: يا وجيها عند الله إشفع لنا عند الله و اگر هم ضريح و ديوار را ميبوسند، به خاطر انتساب آنها به اين شخصيت بزرگ إلهي است. همانطور كه در زمان پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، لباس و آب وضوي پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را مسلمانان به عنوان شفاء براي خود قرار ميدادند يا موي پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را پس از سالها، احمد بن حنبل به آن افتخار ميكند و همچنين ميگويد: اگر كسي منبر پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را ببوسد، چون منتسب به پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است، هيچ اشكالي ندارد. مردم هم از اين باب ميروند آستانبوسي ميكنند و به خاطر تعظيم در برابر صاحب قبر نيست، بلكه به خاطر انتساب آنها به اين بزرگوار است و او نزد خداوند، آبرو دارد. اين فرق ميكند با اين كه انسان در برابر سنگ يا درخت كرنش و تعظيم و آن را عبادت كند. * * * * * * * سوال: حديثي در ميان اهلسنت شهرت دارد و من كه عالم ديني نيستم، آن را قبول دارم و آن اين است: در يكي از سريهها، شخصي اسير شد و از ترسش اسلام آورد. يكي از صحابه به رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) گفتند كه او دروغ ميگويد مسلمان شده و هنوز هم كافر است و براي اينكه از شمشير ما مصون بماند، مسلمان شده است. رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمودند: آيا تو قلبش را شكافتي كه اين را فهميدي؟ آقاي ملازاده با كدام دليل، اينهمه مسلمان را كه از ته دل كلمه شهادتين را ميخوانند، مشرك ميداند؟ جواب: بله. از اين خانم تشكر ميكنم. در يكي از سريهها كه پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هم حضور داشتند: قتل أسامة بن زيد الرجل الذي قال لا إله إلا الله، فقال النبي صلى الله عليه و سلم: ألا شققت قلبه فتعلم صادق هو أم كاذب؟ فقال أسامة: لا أقاتل أحدا يشهد أن لا إله إلا الله. اسامة بن زيد، مردي را در جنگ كه لا إله إلا الله گفته بود را كشت و پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ناراحت شد و فرمود: آيا قلب او را شكافتي كه ببيني راست ميگويد يا دروغ؟ اسامه هم گفت: من ديگر كسي را كه لا إله إلا الله بگويد، نميكشم. الطبقات الكبرى لمحمد بن سعد، ج2، ص119 حتي در يكي از غزوات: يكي از دشمنان اسلام، دست يكي از سربازان اسلام را قطع كرد و اين سرباز مسلمان خواست او را بكشد كه در همان لحظه گفت لا إله إلا الله. پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هم فرمود: اگر در همان لحظه هم لا إله إلا الله بگويد، خون و مالش محترم است و كسي حق تعرض ندارد. سرباز گفت: او كافر حربي بود و از ترس كشته نشدن اين كلمه را گفته است. حضرت هم فرمود: آيا قلبش را شكافتي و فهميدي كه از ترسش گفته است. لذا، بحث تكفير را كه اين آقايان مطرح ميكنند، با سيره و سنت پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و منطق قرآن تطبيق ندارد و ما اين را اثبات خواهيم كرد. حتي در صحيح مسلم و صحيح بخاري آمده است كه پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرموده است: هر كسي كه شهادت به يگانگي خداوند و رسالت نبي مکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بدهد، مال و جان و ناموسش در أمن است و كسي حق تعرض به او را ندارد. فقهاء و بزرگان معاصر و گذشته ما هم فتواي صريح دادهاند: آنچه كه انسان را از كفر نجات ميدهد و از نجاست به طهارت ميآورد، شهادتين است. حتي بعضيها شهادت به معاد را هم لازم نميدانند در طهارت مسلمان؛ تا چه رسد شهادت به ولايت أئمه (عليهم السلام). * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دكتر سيد محمد حسيني قزويني | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: صادق قاسمي -
تاريخ: 31 تير 88
خوب بود |