![]() | ||
![]() |
مقالات | سخنراني ها | شبکه سلام | موبايل | انتشارات | محصولات نرم افزاري | ليست پاسخ ها |
![]() |
تاريخ: 17 آبان 1392 |
![]() |
|
آيا يزيد شخصيت قابل دفاعي داشته است؟ | ||
توضيح سؤال:با توجه به اين گفته«ابن كثير» در متن زير آيا ميتوان گفت: يزيد راضي به كشته شدن امام حسين نبوده و اين كار از سوي «ابن زياد» صورت گرفته و به اين شكل يزيد را تبرئه نمود؟ ... إنّ يزيد فرح بقتل الحسين أوّل ما بلغه، ثمّ ندم على ذلك... لمّا قتل ابن زياد الحسين ومن معه، بعث برؤوسهم إلى يزيد، فسرّ بقتله أوّلاً وحسنت بذلك منزلة ابن زياد عنده، ثمّ لم يلبث إلاّ قليلاً حتّى ندم! فكان يقول: وما كان عليّ لو احتملت الأذى وأنزلته في داري، وحكمته فيما يريده، وإن كان عليّ في ذلك وكف ووهن في سلطاني، حفظاً لرسول اللّه صلّى اللّه عليه وسلّم، ورعاية لحقّه وقرابته، ثمّ يقول: لعن اللّه ابن مرجانة، فإنّه أخرجه واضطرّه، وقد كان سأله أن يخلّي سبيله، أو يأتيني، أو يكون بثغر من ثغور المسلمين حتّى يتوفّاه اللّه، فلم يفعل، بل، أبى عليه وقتله، فبغضني بقتله إلى المسلمين، وزرع لي في قلوبهم العداوة، فأبغضني البرّ والفاجر بما استعظم الناس من قتلي حسيناً، مالي ولابن مرجانة، قبّحه اللّه وغضب عليه. ... يزيد در ابتداى امر با كشته شدن حسين خوشحال گرديد اما بعد نادم و پشيمان گرديد يعنى: ابتدا با ديدن سرهاى بريده شهدا خوشحال شد اما پس از چندى پشيمان شد و اظهار نارضايتى كرد و گفت: اگر من بودم نمىگذاشتم فرزند مرجانه ـ عبيد اللّه بن زياد ـ حسين را بكشد، بلكه به احترام جدّش رسول خدا ـ اگر چه آسيبى به سلطنت من هم مىرسيد ـ او را احترام مىكردم، سپس گفت: خدا لعنت كند پسر مرجانه را كه باعث اخراج حسين از مدينه شد و او را مجبور كرد، با اينكه حسين به او گفته بود تا او را آزاد بگذارد، يا لااقل او را نزد من مىآورد، يا به شهرى از شهرهاى مسلمانان مىرفت و تا پايان زندگى در همانجا مىماند، اما چنين نكرد و بر او سخت گرفت تا او را كشت، و مرا با اين كار نزد مسلمانان بد نام كرد تا دشمنم بدارند و بذر كينه و دشمنى مرا در دلها كاشت، تا آدمهاى خوب و بد هر دو با من دشمنى كنند، خدا چهره پسر مرجانه را زشت كند و خشم خدا بر او باد. البداية والنهاية، ج 8، ص254 و 255. |