![]() | ||
![]() |
مقالات | سخنراني ها | شبکه سلام | موبايل | انتشارات | محصولات نرم افزاري | ليست پاسخ ها |
![]() |
تاريخ: 19 ارديبهشت 1387 |
![]() |
|
پاسخ به شبهات: مصاحبه آقاي واعظ زاده خراساني در مجله حوزه 04 | ||
پخش صوت ![]() | ||
بسم الله الرحمن الرحيم پاسخ به شبهات: مصاحبه آقاي واعظ زاده خراساني در مجله حوزه 04 پنجشنبه : 19 / 02 / 87 استاد حسيني قزويني بحث در رابطه با نقد مصاحبه آقاي واعظ زاده در مجله حوزه بود. سه جلسه بحث كرديم و به اينجا رسيديم كه ايشان فرمود: بزرگترين مانع اين نوع روشنفكري آن است كه كسي بر عترت جمود بورزد و بگويد قرآن و عترت؛ و سنت را كه أهل تسنن در كتابها از رسول الله نقل كردهاند هيچ پندارد. ناديده گرفتن سنت كه الان بين أهل تسنن و در كتابهايشان هست، به اين دليل كه ما عترت داريم و همين عترت از سنت كفايت ميكند، اين جمود فكري و اولين مانع در حوزه فكري است. ما چند اشكال به سخن ايشان داريم. ايشان در مفهوم سنت مغالطه كرده است. چون مفهوم سنت در كتب شيعه با مفهوم سنت در كتب أهل سنت، زمين تا آسمان تفاوت دارد. ما همگي در كتابهاي شيعه خواندهايم كه مراد از سنت، قول و فعل و تقرير معصوم است و ما پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و 12 امام را معصوم ميدانيم و اين اتفاق تمام فقهاء و اصوليون است و هيچ شك و شبههاي در آن نيست. فرائد شيخ انصاري، ج1، ص365 - كفايه آخوند، ص8 - اجود التقريرات خوئي، ج2، ص123 - مصباح الاصول خوئي، ج2، ص147 - اصول الفقه، ج2، ص64 ما قول و فعل و تقرير اين 14 معصوم را حجت ميدانيم و حجت دانستن ما، نه به اين عنوان كه راوي هستند، بلكه چون منصوب من قِبَلِ النبي (صلي الله عليه و آله و سلم) هستند حجت ميدانيم. مرحوم مظفر در كتاب اصول الفقه تعبيري دارد: أن الأئمة من آل البيت (عليهم السلام) ليسوا هم من قبيل الرواة عن النبي و المحدثين عنه، ليكون قولهم حجة من جهة أنهم ثقات في الرواية؛ بل لأنهم هم المنصوبون من الله تعالى على لسان النبي لتبليغ الأحكام الواقعية. ائمه (عليهم السلام) از ديدگاه شيعه، به عنوان راوي از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نيستند تا قولشان از اين جهت حجت باشد، چنانچه أهل سنت اينگونه ميپندارند؛ بلكه اينها منصوب هستند از طرف خداوند بر زبان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) براي بيان احكام واقعي. اما سنت از نظر أهل سنت اين است: كل ما نسب إلي النبي، قبل البعثة أو بعد البعثة. اولا: با اين تعريف، تفاوت زيادي است ميان تعبير شيعه و أهل سنت. ثانيا: أهل سنت عملكرد خلفاء راشدين را هم سنت ميدانند. قال صلى الله عليه و سلم: عليكم بسنتي و سنة الخلفاء الراشدين من بعدي. عمدة القاري عيني، ج23، ص266 - معجم كبير طبراني، ج18، ص247- تفسير رازي، ج1، ص189 - تفسير آلوسي، ج14، ص215 گر چه ابن تيميه اين حديث را دروغ ميداند؛ چون در زمان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، بحث خلفاء راشدين مطرح نبوده و واژه "خلفاء راشدين" اصلا نبود. أهل سنت خودشان قائلند به اينكه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) جانشين تعيين نكرد، حالا چه راشد باشد و چه غير راشد. اما أهل سنت معتقدند كه آنچه كه از خلفاء راشدين صادر ميشود، سنت است. ثالثا: أهل سنت، أعمال صحابه را هم سنت ميدانند. آقاي شاطبي تعبيري دارد و ميگويد: سنة الصحابة سنة يعمل بها و يرجع إليها. سنت صحابه، سنتي است قابل عمل و ارجاع به آن. الموافقات، ج4، ص76 و همچنين آقاي سرخسي از فقهاي بزرگ حنفي ميگويد: و المراد به ما سنه رسول الله و الصحابة عندنا در نزد ما أهل سنت، عمل رسول الله و صحابه حجت است. رابعا: جالب اينكه حضرات أهل سنت مخصوصا بعد از روي كار آمدن بنياميه - كه آقاي واعظ زاده سنگ بنياميه را به سينه ميزند و ميگويد ناديده گرفتن فتوحات اينچنين است و اگر اين فتوحات، اسلام نيست، پس چه چيزي اسلام است- يكي از سنتهاي رايج در زمان بنياميه، سب اميرالمؤمنين (عليه السلام) بوده و اين جزء سنت واقعي أهل سنت شده بود، بطوري كه زمخشري ميگويد: إنه كان في أيام بني أمية أكثر من سبعين ألف منبر يلعن عليها علي بن أبي طالب بما سنه لهم معاوية من ذلك. در دوران بنياميه در بالاي بيش است از 70 هزار منبر، علي (عليه السلام) را سب ميكردند. ربيع الأبرار، ج2، ص186 عمر بن عبدالعزيز خواست تا سب اميرالمؤمنين (عليه السلام) را بردارد، از گوشه و كنار مسجد فرياد برخواست كه: أرتج المسجد بصياح من فيه بعمر بن عبد العزيز، تركت السنة تركت السنة. چرا علي (عليه السلام) را سب ميكنيد، بجاي آن چيز ديگري را بخوانيد، مردم فرياد زدند كه چرا سنت را ترك مي كني؟ آقاي واعظ زاده كه ميگويد طلبههاي ما فقط به كتابهاي مربوط به أهل بيت (عليهم السلام) مراجعه نكنند و سنتي را كه أهل سنت در كتابهاي خودشان آوردهاند را لحاظ قرار بدهند، آيا ايشان عواقب سوء اين سخن را متوجه هستند يا خير؟ پس اينكه اين بزرگوار ميگويد ما بايد به سنت مكتوب أهل سنت مراجعه كنيم، اين حرف بياساس است و با فرهنگ شيعه نميسازد؛ چون سنت از ديدگاه شيعه، فعل و قول و تقرير معصوم است، ولي از ديدگاه أهل سنت آنچه كه به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نسبت داده شود؛ چه قبل از بعثت و چه بعد از بعثت، حكم شرعي يا غير شرعي. و اگر صحيح بخاري آورده كه: عن حذيفة قال أتى النبي صلى الله عليه و سلم سباطة قوم فبال قائما. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ايستاده بول ميكرده در كنار خيابان. صحيح بخاري، ج1، ص62 در منطقهاي از أهل سنت افغانستان، سالي يكبار اين عمل را به تأسي از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) انجام ميدهند. ما جلسه قبل هم عرض كرديم كه اگر كسي ميخواهد مراجعه كند به كتب أهل سنت براي تشخيص حق و باطل، همانطوري كه در احاديث متعارضين است، حضرت فرمود كه اگر دو حديث صحيح از ما به شما رسيد، مراجعه كنيد به كتب أهل سنت: خذوا ما خالف العامة و فيه الرشاد. آنچه كه مخالف أهل سنت است آن را برگزينيد و هدايت در آن است. اگر ورود از اين باب باشد، خود فقهاء شيعه اين كار را ميكردند و سيره فقهاء ما اين بود و نيازي نبود كه ايشان بگويد حوزههاي ما روشنفكر نيستند. ايشان اعتراض به وضع موجود دارد. يعني اينكه اگر ما به كتاب و عترت بسنده كنيم، جمود فكري است و بايد حوزههاي علميه از اين جمود دور شوند. از زمان شيخ مفيد و سيد مرتضي، يكي از مرجحات دلالي، موافقت و مخالفت با روايات أهل سنت است. اگر ميخواهيم بدانيم كه اين روايت بصورت واقعي صادر شده يا تقيهاي، مراجعه ميكنيم به كتابهاي أهل سنت و هيچ فقيهي اين را انكار نكرده است. هر كس الفباي فقه شيعه را خوانده باشد ميداند كه اگر يك روايت بر خلاف روح روايات ديگر باشد، ميدانيم كه از روي تقيه صادر شده است. آقاي مصاحبهگر مجله حوزه از ايشان سؤال ميكند: تأكيد فقيهان شيعه بر عترت، شايد بدين جهت باشد كه در حديث پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) واژه "عترتي" آمده؟ يعني مصاحبهگر هم متوجه اشتباه آقاي واعظ زاده شده است. آقاي واعظ زاده جواب ميدهد كه: به يقين در روايات هم واژه "سنتي" بوده و هم "عترتي". ما سؤال ميكنيم كه آيا روايات صحيحي در اين رابطه بدست آورده است كه واژه "سنتي" از زبان رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) صادر شده؟ يا روايت متواتري بدست آورده؟ زيبنده بود كه ايشان يك نمونه را ذكر ميكرد كه در فلان كتاب و صفحه اين روايت آمده. يا اگر از طريق وحي به ايشان الهام شده، بگويد؛ چون ايشان ادعاي يقيني بودن را ميكند. حتي خود أهل سنت معتقدند كه واژه "و سنتي" جعلي و دروغ و ساخته و پرداخته دودمان بنياميه است. ايشان ميگويد به يقين اين واژه آمده؛ يعني اگر فقيهان به عترت جمود ميورزند، اين اشتباه است. من نمونههايي از سخنان بزرگان أهل سنت از قديم تا الآن را جمع آوري كردهام كه محصول 100 ساعت تحقيق و بررسي بنده است و شايد كمتر كسي اينگونه جمع آوري كرده باشد. آقاي حاكم نيشابوري از استوانههاي علمي أهل سنت و متوفاي 403 هجري است و در حديث شناسي خريط فن است. هر روايتي را كه در مستدرك ميآورد، بلا فاصله ميگويد كه اين روايت صحيح است يا نا صحيح. روايات كتاب الله و عترتي را ميآورد و صراحت دارد بر اينكه: هذا صحيح علي شرط الشيخين. اين حديث صحيح است بنابر شرط صحيح بخاري و صحيح مسلم. و وقتي به كتاب الله و سنتي ميرسد ميگويد: و ذكر الاعتصام بالسنة في هذه الخطبة غريب. ذكر سنت در اين خطبه نا آشنا و بي ربط است. مستدرك حاكم، ج1، ص93 كلمه غريب را در موردي به كار ميبرند كه روايت مطرود و مخالف مشهور باشد و خلاف آنچه كه در عرف علماء و محدثان باشد. آقاي ابوموسر مصري از علماء أهل سنت در كتاب الزهرة العترة في حديث العترة، ص41 ميگويد: فلا يصح من هذه الاحاديث في الاعتصام بالسنة مع الكتاب. روايت كتاب الله و سنتي، صحيح نيست. آقاي سقاف از علماي معاصر اردن و أهل سنت و اولين شخصيت علمي كشور اردن است، ميگويد: و أما حديث "تركت فيكم ما إن تمسكتم بهما لن تضلوا بعدي أبدا كتاب الله و سنتي" الذي يردده الناس فيما بينهم و يقوله الخطباء على المنابر فحديث موضوع مكذوب وضعه الأمويون و أتباعهم ليصرفوا الناس عن هذا الحديث الصحيح في العترة. اين روايت را كه در بين مردم است و مردم اين سخن را بر زبان ميآورند و خطباي ما بر بالاي منبر ميگويند، حديثي جعلي و دروغي است كه بنياميه و اتباعشان آن را جعل كردهاند تا مردم را با اين حديث از عترت دور كنند و به سنت نزديك كنند. شرح عقيده طحاقيه، ص654 - صحيح صفة صلاة النبي صلى الله عليه و آله و سلم، ص289 اگر در خانه كس است، يك حرف بس است. اين يك عالم سني است نه شيعه. خود او ميگويد اين حديث ساخته و پرداخته دودمان بنياميه است. آن وقت يك روحاني شيعه ميفرمايد كه به يقين هم "كتاب الله و عترتي" آمده و هم "سنتي". آقاي سيوطي از استوانههاي علمي أهل سنت است. ايشان ميگويد: اين روايت ضعيف است. اين را آقاي مالك از فردي به نام كثير بن عبدالله گرفته و ايشان كسي است كه ابو داود در حقش گفته: أحد الكذابين. ايشان يكي از دروغگويان است. آقاي ابن عبد البر ميگويد: ضعيف بل ذكر انه مجمع علي ضعفه. اينكه ايشان ضعيف است، بين أهل سنت اجماعي است. تهذيب التهذيب ابن حجر، ج8، ص377 و دهها عالم ديگر همه شهادت دادهاند كه حديث "كتاب الله و سنتي"، جعلي و دروغ و ساخته بنياميه و داراي راويان ضعيف است. اين واقعا جاي گلايه دارد. ما از ايشان زياد گلايه نداريم؛ چون از اين لغزشها زياد داشته است. گلايه ما از دفتر تبليغات اسلامي است كه اين مصاحبه را در اين مجله را چاپ كرده است. نكته ديگر كه آقاي واعظ زاده اشاره كردهاند اين است كه گيريم كه "كتاب الله و سنتي" هم در روايات آمده است. مگر " كتاب الله و سنتي" با " كتاب الله و عترتي" منافات دارد. مگر عترت غير از سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، سنت ديگري ميگويند. اميرالمؤمنين (عليه السلام) نستجير بالله، آيا سنت يهود و نصارا را ميگويد؛ ولي عمر و ابوبكر سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را. يا امام صادق (عليه السلام) نستجير بالله، سنت بني اسرائيلي را ميگويد؛ ولي ابوهريره و ابوحنيفه سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)را. اصلا اين چه حرفي است كه ما عترت را در برابر سنت در تضاد و تنافي بياندازيم. بسياري از بزرگان أهل سنت مثل ابن حجر مكي در كتاب الصواعق المحرقة، ج9، ص439 ميگويد هر كجا " كتاب الله و سنتي" آمده، مراد از سنت در اينجا، سخن اهل بيتي است كه بازگو كننده سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است. أن الحث وقع علي التمسك بالكتاب و السنة و بالعلماء بهما من أهل البيت. مراد آن است كه عالم به كتاب و سنت از أهل بيت (عليهم السلام) باشند. و مراد از اينكه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: لا تقدموهما فتهلكوا و لا تقصروا عنهما و لا تعلموهم، فإنهم اعلم منكم. از كتاب و عترت من جلو نيفتيد كه هلاك ميشويد، از آن دو هم عقب نيفتيد و چيزي به آن دو ياد ندهيد، زيرا از شما اعلم هستند. آنچه كه حجت است، كتاب و عترت است، نه يك كلمه بيشتر و نه كمتر. اگر سنت هم هست، سنتي است كه از زبان علي (عليه السلام) و فرزندانش است خارج ميشود. همچنين در روايات متعدد، آقايان أهل سنت آوردهاند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: و أنت أخي و وارثي، قال علي: و ما أرث منك يا نبي الله؟! قال: ما ورّث الأنبياء من قبلي، قال: و ما ورّث الأنبياء من قبلك؟! قال: كتاب الله و سنة نبيهم. يا علي! تو وارث من هستي. عرض كرد: يا رسول الله! من چه چيزي را ارث ميبرم؟ رسول الله فرمود:همان را كه انبياء از خودشان ارث گذاشتهاند. فرمود: انبياء چه چيزي را از خود به جاي گذاشتهاند؟ رسول الله فرمود: كتاب خدا و سنت نبيشان را. فضائل الصحابة احمد بن حنبل، ج3، ص63 - معجم كبير طبراني، ج5، ص221 - درالمنثور سيوطي، ج4، ص371 از همه اينها بالاتر، شخص آقاي عمر بن خطاب در بستر بيماري افتاده است و افرادي مثل ابن عباس و غيره دور او جمع شدهاند. آقاي خليفه هم ميخواهد كسي را معين كند. رو به تك تك صحابه ميكند از جمله طلحه و زبير و ... . وقتي به علي (عليه السلام) ميرسد ميگويد: إن أحراهم وليها أن يحملهم على كتاب الله و سنة نبيهم صاحبك - يعني علي شايسته ترين كسي كه زيبنده است بعد از من به خلافت برسد و مردم را به سوي كتاب خدا و سنت انبياء ببرد، علي (عليه السلام) است. تاريخ مدينه، ج3، ص783 اگر تمام روايات صحاح سته أهل سنت را جمع كنيم، تقريبا نصف روايات كتاب كافي است. پس ما نيازي نداريم كه به كتابهاي آنان رجوع كنيم. مرحوم بروجردي (ره) در مقدمه كتاب البدر الزاهر في صلاة المسافر گفته: روايات ائمه (عليهم السلام) ناظر بر روايات أهل سنت بوده است نه عكس. يعني دودمان بنياميه و بنيعباس، خلاف آنچه كه از اميرالمؤمنين (عليه السلام) بود را نقل ميكردند. حتي كتابي هست به نام في ما خالف الائمة الأربعة علي بن ابيطالب (عليه السلام)، يعني تمام مخالفتهايي كه ائمه اربعه أهل سنت از اميرالمؤمنين (عليه السلام) كردهاند را آورده است. خود بنياميه هم قطعنامه صادر كرد كه اي مردم! هر روايتي را از أهل بيت (عليهم السلام) ديديد، خلاف آن را يك روايت صادر كنيد. مرحوم شيخ انصاري (ره) ميفرمايد: به ابوحنيفه گفتند كه وقتي ما ميرويم سجده، چشمانمان را ببنديم يا باز بگذاريم. ابوحنيفه گفت: نميدانم. اگر ميدانستم كه امام صادق (عليه السلام) ميگويد باز بگذاريد، من فتوا ميدادم كه ببنديد و اگر ميگويد ببنديد، من فتوا ميدادم كه باز بگذاريد. اما ميگويم يك چشم خود را ببنديد و ديگري را باز بگذاريد تا مخالفت قطعي با امام صادق (عليه السلام) صورت گرفته باشد. سيره فقهاء ما از زمان شيخ طوسي (ره) تا الان، بر اين محور دور ميزند و فرمايش مرحوم بروجردي (ره) فرمايش تازهاي نيست. شيخ طوسي (ره) كتاب خلاف را به همين دليل نوشته، مرحوم علامه (ره) كتاب تذكره را بر همين اساس نوشته و حتي شهيد ثاني (ره) كتاب مسالك را روي همين دليل نوشته است. مرحوم صاحب جواهر (ره) در هر كجا كه بحث ميكند و اشاره به نظر فقهاء أهل سنت ميكند و بعد نظر شيعه را ميآورد و ادله أهل سنت را رد ميكند، به همين دليل است. اين سيره فقهي و حوزههاي علميه شيعه بوده است. در اين، روشنفكري و تاريك فكري مطرح نيست. مضافا به اينكه، ايشان كه ميگويد "سنتي"، فرضا هم باشد، هيچ منافاتي ندارد؛ چون اگر "سنتي" باشد، مفسر عترتي است كه خود عترت، مبين سنت است. اميرالمؤمنين (عليه السلام) تابع سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است و بقول آقاي عمر، اميرالمؤمنين (عليه السلام) تنها و زيبندهترين كسي است كه مردم را بر سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) پايدار كند. ائمه (عليهم السلام) صراحت دارند كه ما هر چه ميگوييم، از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و سنت او ميگوييم و از خودمان چيزي نميگوييم. امام صادق (عليه السلام) فرمود: يا جابر! لو كنا نفتي الناس برأينا و هوانا، لكنا من الهالكين؛ و لكنا نفتيهم بآثار من رسول الله صلى الله عليه و آله. اگر ما روايات را از خودمان بگوييم، ما به هلاكت رسيديم؛ ولي فتوايمان بر أثر آثار رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است. بحارالأنوار، ج2، ص172 - بصائر الدرجات، ص320 همچنين جابر ين يزيد به امام باقر(عليه السلام) ميگويد: إذا حدثتني بحديث فأسنده لي فقال: حدثني ابي عن جدي عن رسول الله عن جبرائيل عن الله تبارك و تعالي و كل ما أحدثك بهذا الإسناد. اگر شما روايتي براي ما ميگوييد، سند روايت را براي ما بگوييد. امام (عليه السلام) ميگويد: تمام احاديثي كه من براي شما ميگويم، از پدرم امام سجاد (عليه السلام) و او از پدرش امام حسين (عليه السلام) و او از علي (عليه السلام) و او از رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و او از جبرائيل و او از خداوند تبارك و تعالي است و تمام احاديث ما با اين اسناد است. وسائل الشيعه، چاپ آل البيت، ج27، ص97 من در ذهنم است كه آقاي بروجردي (ره) در جلد اول جامع احاديث شيعه، 72 روايت از ائمه (عليهم السلام) با اسانيد مختلف آورده كه تمام آنچه كه ائمه (عليهم السلام) ميگويند، گفتار پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است؛ سند ائمه (عليهم السلام)، سند پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است. يعني اگر امام عسگري (عليه السلام) يك حكم شرعي بيان ميكند و نميگويد كه اين حكم را از كجا گرفته است، در حقيقت از رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) گرفته است. با توجه به اين، وقتي به روايات ائمه (عليهم السلام) مراجعه ميكنيم، پيروي از سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) كردهايم. سنت پيامبري كه از سرچشمه زلال و منبع جوشان و متصل به وحي بوده است. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) هم تأكيد كرده: إن تمسكتم بهما لن تضلو بعدي بنابراين هيچ منافاتي ميان "كتاب الله و عترتي" و "كتاب الله و سنتي" نيست. حالا اگر بگوئيم منافات دارد، همانطور كه ايشان ميگويد، بايد به كتب أهل سنت هم مراجعه كنيم. خوب، چه اشكالي دارد كه براي بدست آوردن يك حكم شرعي هم روايات شيعه را ببينيم و هم صحيح بخاري و صحيح مسلم. تقاضا دارم كه دوستان خوب دقت كنند. ايشان ميگويد چه اشكالي دارد كه در كنار روايات شيعه، به روايات أهل سنت هم نگاه كنيم. ميخواهيم بررسي كنيم كه آيا كتب أهل سنت شايستگي مراجعه كردن را دارد يا نه؟ اولا: روايات أهل سنت از جهات مختلف مخدوش است و شايستگي مراجعه كردن را ندارد. چرا؟ چون أهل سنت از صحابه نقل كردهاند و كاري به ائمه (عليهم السلام) ندارند. در سراسر كتاب صحيح بخاري كه أصح الكتب بعد از قرآن است، ببينيد كه اگر از امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) يك روايت پيدا كرديد، من جايزه ميدهم. از امام باقر (عليه السلام) و امام صادق (عليه السلام) كه معاصر محمد بخاري بودند، اگر يك روايت را پيدا كرديد، من جايزه ميدهم. در سراسر كتاب صحيح بخاري از حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) فقط يك روايت نقل شده است. اما از عايشه حدود 260 روايت نقل كرده است. از اميرالمؤمنين (عليه السلام) كه ميگويند ما خليفه چهارم را قبول داريم؛ در سراسر صحيح بخاري، 29 روايت آورده است؛ ولي از آقاي ابوهريره 10برابر اين را روايت آورده است. محمود ابو ريه، دانشمند بلند آوازه مصري است. ميگويد ما تعجب ميكنيم از اينكه از ابوهريره كه مجموعا 17 ماه با پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بوده، اينهمه روايت نقل كرده؛ ولي از علي (عليه السلام) كه از اول طفوليت در دامن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بزرگ شده و در تمام سفرها و حضرها، غير از تبوك با پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بوده، 29 روايت نقل كرده است. پس، آقايان أهل سنت از أهل بيت (عليهم السلام) فاصله گرفتهاند و كاري به أهل بيت (عليهم السلام) نداشتند. صحيح بخاري كه اصح الكتب بعد القرآن است، از قول ابوهريره معتبرترين راوي أهل سنت ميگويد بر اينكه: و ان اخوتي من المهاجرين كان يشغلهم صفق بالأسواق و كنت الزم رسول الله صلى الله عليه و سلم على ملء بطني فأشهد إذا غابوا و أحفظ إذا نسوا و كان يشغل اخوتي من الأنصار عمل أموالهم و كنت امرأ مسكينا ... . صحيح بخاري، ج3، ص3 برادران من از مهاجرين، در بازار به خريد و فروش مشغول بودند در حاليكه من ملازم و همراه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بودم. هر چه كه از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) روايت است، در سينه من (ابوهريره) است و بقيه صحابه از مهاجرين و انصار را رها كنيد. چون اين انصار در زمان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مشغول دنياي خود و خريد و فروش در بازار بودند. يعني خود صحيح بخاري صراحت دارد كه صحابه، كاري به روايت نداشتند. آقايان أهل سنت روايت آورده اند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: اي مردم! اگر ميخواهيد دين اسلام را فرا بگيريد: خذوا نصف (شطر) دينكم عن الحميراء - يعني عايشة. نصف دينتان را از عايشه بگيريد. البداية و النهاية، ج3، ص159 - مبسوط سرخسي، ج10، ص163 - تفسير رازي، ج32، ص32 - النهاية في غريب الحديث ابن اثير، ج1، ص438 - لسان العرب ابن منظور، ج4، ص209 در بعضي روايات آمده كه ثلث دينتان را از او بگيريد. اگر يك روايت وارد فرهنگ شده باشد، اين روايت وارد كتابهاي لغتي هم ميشود. آقاي ابوهريره كه ميگويد عايشه اهل روايت نبوده، او كارش آرايشگري و عشوهگري براي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بوده است. عايشه كجا و روايت كجا؟ روزي عايشه ابوهريره را دعوت كرد به منزل خود: عن عائشة، انها دعت أبا هريرة، فقالت له: يا أبا هريرة! ما هذه الأحاديث التي تبلغنا انك تحدث بها عن النبي صلى الله عليه و آله؟ هل سمعت الا ما سمعنا و هل رأيت الا ما رأينا؟ قال: يا أماه! انه كان يشغلك عن رسول الله صلى الله عليه و آله المرآة و المكحلة و التصنع لرسول الله صلى الله عليه و آله و انى و الله ما كان يشغلني عنه شئ *هذا حديث صحيح الاسناد و لم يخرجاه* عايشه به ابوهريره گفت: اي ابوهريره! اين احاديث چيست كه تو از رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در بين مردم منتشر ميكني؟ مگر تو غير از آن چيزي كه ما شنيديم و ديديم، چيز ديگري هم شنيدي و ديدي؟ ابوهريره گفت: اي مادر! شما كه مشغول بوديد و در يك دست آينه و در دست ديگر سرمه داشتي و براي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) خود را آرايش ميكردي؛ ولي من مشغول بودم و كارم جمع كردن حديث بود. (حاكم نيشابوري: اين حديث صحيح است بنابر شرط صحيح بخاري و صحيح مسلم ولي آن دو نياوردهاند). مستدرك حاكم، ج3، ص509 آقاي ذهبي هم ميگويد صحيح است. آقايان أهل سنت ميگويد هر روايتي كه آقاي ذهبي و حاكم نيشابوري بگويند صحيح است، به منزله ورود در صحيح بخاري و صحيح مسلم است. پس احاديث أهل سنت از صحابه است؛ صحابهاي كه كاري به روايت نداشتند و عايشه هم به شهادت آقاي ابوهريره آنطوري بوده است. ثانيا: آقاي ابوبكر تمام رواياتي را كه از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل شده بود، جمع كرد و به 500 عدد رسيد. شب شد و از عايشه آتش خواست و تمام آنها را آتش زد و به خاكستر مبدل كرد: ان أبابكر جمع أحاديث النبي (صلى الله عليه و آله و سلم) في كتاب فبلغ عددها خمسمائة حديث، ثم دعا بنار فأحرقها. تذكرة الحفاظ ذهبي، ج1، ص5 - علوم الحديث صبحي صالح، ص39 از آن طرف هم بخشنامه صادر كرد كه: فلا تحدثوا عن رسول الله صلى الله عليه و آله؛ فمن سألكم فقولوا بيننا و بينكم كتاب الله. كسي حق نقل روايت از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را ندارد و هر كسي حكمي را از شما سؤال كرد، به قرآن مراجعه كنيد و نيازي به سنت نيست. تذكرة الحفاظ ذهبي، ج1، ص3 آقاي ابوبكر هم ميگويد ما سنت را قبول نداريم و قرآن براي ما كافي است. آقاي عمر هم در آخرين لحظات عمر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: عن ابن عباس، قال: لما اشتد بالنبي صلى الله عليه و سلم وجعه، قال: ائتوني بكتاب اكتب لكم كتابا لا تضلوا بعده، قال عمر: ان النبي صلى الله عليه و سلم غلبه الوجع و عندنا كتاب الله حسبنا. وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در آخرين لحظات عمر خود بود، فرمود كاغذي بياوريد تا براي شما چيزي را بنويسم كه بعد از من گمراه نشويد. عمر گفت: درد بر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) غلبه كرده است و كتاب خدا براي ما بس و كافي است. صحيح بخاري، ج1، ص37 پس آقاي عمر هم كتاب خدا را كافي ميداند و سنت را قبول ندارد. ايشان هم وقتي آمد روي كار، گفت كسي حق نقل حديث از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را ندارد. راوياني مثل عبد الله بن مسعود و ... را زنداني كه تا اينها از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) روايات نقل نكنند. آقاي عثمان هم وقتي روي كار آمد، بخشنامه خليفه اول و دوم را تمديد كرد. معاويه هم وقتي روي كار آمد، گفت: معاوية يحدث و هو يقول إياكم و أحاديث رسول الله صلى الله عليه وسلم الا حديثا كان على عهد عمر. كسي حق نقل روايت ندارد؛ مگر آن روايتي كه در زمان عمر شنيده شده است. صحيح مسلم، ج3، ص95- مسند احمد، ج4، ص99- معجم كبير طبراني، ج19، ص370 - تاريخ دمشق، ج29، ص274 يكي از بزرگان معاصر مصري أهل سنت به نام امام محمد ابو زهو ميگويد: كاد القرن الأول ينتهي، و لم يصدر أحد من الخلفاء أمره إلى العلماء بجمع الحديث، بل تركوه موكولا إلى حفظهم و مرور هذا الزمن الطويل (يعني القرن الأول) كفيل بأن يذهب بكثير من حملة الحديث من الصحابة و التابعين. قرن اول اسلامي تمام شد و احاديث پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) جمع آوري نشد. دستوري هم از خلفاء براي جمع آوري احاديث توسط علماء صادر نشد و موكول كردند آن را به حفظ احاديث. گذشت اين زمان طولاني، باعث شد كساني از صحابه و تابعين هم كه حافظ اين احاديث بودند، از دنيا بروند. يك قرن گذشت و احاديث پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در هيچ مجموعه و كتابي جمع آوري نشد. تا اينكه آقاي عمر بن عبد العزيز آمد و دستور داد تا احاديث را جمع كنند. حدود سي، چهل سال بعد از مرگ ايشان، حديث نگاري در كتابهاي أهل سنت آغاز شد. تدوين السنة الشريفة ثالثا: وقتي يك قرن حديث نگاري و نقل حديث ممنوع بود و يكدفعه باز شد، بازار نقل حديث به يكي از بازارهاي داغ جامعه اسلامي تبديل شد. كار به جايي رسيد كه آقاي محمد بن اسماعيل بخاري، صاحب صحيح بخاري كه ميخواهد صحيح را بنويسد، ميگويد: اي مردم! من كه اين صحيح را نوشتم، به سادگي آن را ننوشتم؛ 600 هزار حديث را زير و رو كردم و 2700 روايت را انتخاب كردم؛ پس قدر آن را بدانيد. اين، گفتنش ساده است، ولي تصورش خيلي سخت است. 600هزار روايت را زير و رو كرده است. آقاي مسلم كه صحيح مسلم را نوشته، ميگويد من كه اين كتاب را نوشتم، از ميان 300هزار روايت گزينش كردم. آقاي احمد بن حنبل كه 30هزار روايت را در مسند خود آورده، ميگويد از ميان يك ميليون روايت، اين تعداد را انتخاب كردهام. جالب اينكه آقاي يحيي بن معين كه از استوانههاي علمي أهل سنت و از رجاليون بنام آنهاست، ميگويد: أيّ صاحب حديث لا يكتب عن كذاب الف حديث. كدام مؤلفي است كه هزار حديث را به دروغ از دروغ پردازان نقل نكرده باشد. تاريخ بغداد، ج1، ص43 آقاي ذهبي از شعبه نقل ميكند: سمعت شعبة يقول: ما أعلم أحدا، فتش الحديث كتفتيشي، وقفت على أن ثلاثة أرباعه كذب. كسي به اندازه من روي علم حديث بررسي نكرده است و به اين نتيجه رسيدم كه سه چهارم (ربع أحاديث) آنچه در كتابهاي ما است كذب است. سير اعلام النبلاء ذهبي، ج7، ص226 اينها ميگويند كه سه چهارم آنچه در كتابهاي ما وجود دارد، دروغ است؛ ولي ما بيائيم بگوئيم كه چه اشكالي دارد كه در كنار أهل بيت (عليهم السلام) به كتابهاي أهل سنت هم مراجعه كنيم. جالب اينكه آقاي قطني صاحب سنن، كه از شخصيتهاي برجسته أهل سنت است، ميگويد: أن الحديث الصحيح في الحديث الكذب كالشعرة البيضاء في جلد الثور الأسود. حديث صحيح در ميان احاديث كذب، مانند يك موي سفيد در گاو سياه پوست است. الأضواء علي السنة المحمدية، ص193 - عن كتاب الإسلام الصحيح، ص215 شهادت از اين بالاتر و بهتر. رابعا: آقايان أهل سنت ميگويند برخي از مسيحيان و يهوديان كه تازه مسلمان شده بودند، اسرائيليات را به حدي در ميان روايات ما آوردند كه حد ندارد. آقاي ابن خلدون وقتي به تفسير ميرسد، ميگويد: مثل كعب الأحبار و وهب بن منبه و عبد الله بن سلام و أمثالهم، فامتلأت التفاسير من المنقولات عندهم في أمثال هذه الأغراض أخبار موقوفة عليهم؛ و ليست مما يرجع إلى الاحكام فتتحرى في الصحة التي يجب بها العمل و تساهل المفسرون في مثل ذلك و ملأوا كتب التفسير بهذه المنقولات و أصلها كما قلنا عن أهل التوراة الذين يسكنون البادية و لا تحقيق عندهم بمعرفة ما ينقلونه من ذلك. رواياتي كه ما در تفاسير آوردهايم، اكثرشان برگرفته از تورات و انجيل است. تاريخ ابن خلدون، ج1، ص439 جالب اين است كه در خود صحيح مسلم روايتي از ابوهريره نقل كرده كه: عن أبي هريرة، قال: اخذ رسول الله صلى الله عليه و سلم بيدي فقال: خلق الله عز وجل التربة يوم السبت و خلق فيها الجبال يوم الأحد و خلق الشجر يوم الاثنين و خلق المكروه يوم الثلاثاء و خلق النور يوم الأربعاء و بث فيها الدواب يوم الخميس و خلق آدم عليه السلام بعد العصر من يوم الجمعة في آخر الخلق في آخر ساعة من ساعات الجمعة فيما بين العصر إلى الليل. خداوند آسمان و زمين را در هفت روز آفريد، شنبه زمين را آفريد و يكشنبه ... و عصر جمعه حضرت آدم (عليه السلام) را آفريد و خلقت به پايان رسيد. صحيح مسلم ج8، ص127 ولي قرآن ميگويد: اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ (أعراف/54) خداوند آسمانها و زمين را در 6 روز خلق كرد. خود شارحين صحيح مسلم ماندهاند در اين حديث كتاب صحيح مسلم كه أصح الكتب بعد القرآن است و از طرف ديگر قرآن هم چيز ديگري ميگويد. اين روايت داد ميزند كه با قران تنافي دارم. وقتي آقاي ابن كثير به اين روايت ميرسد، ميگويد: هذا الحديث من غرائب صحيح مسلم. و أن أبا هريرة إنما سمعه من كلام كعب الأحبار و إنما اشتبه على بعض الرواة فجعلوه مرفوعا. اين حديث از عجائب صحيح مسلم است. اين روايت براي كعب الأحبار يهودي است و ابوهريره از او شنيده است؛ ولي امر براي او مشتبه شده و به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نسبت داده است. تفسير ابن كثير، ج1، ص72 اگر كتابهاي أهل سنت را مراجعه كنيد، ميبينيد كه فريادشان بلند شده از اينكه افرادي مثل كعب الأحبار يهودي و ديگران، روايات متعددي نقل كردهاند. آقاي ابوهريره و ابن عباس و عبد الله بن عمر و ...، روايات متعددي از كعب الأحبار يهودي نقل كردهاند. طوري شده بود كه آقاي كعب الأحبار كه در زمان جناب عمر مسلمان شده، آمده در مكتب استادي امثال ابن عباس و ابوهريره و ... . در كتاب تهذيب الكمال، ج24، ص189، حدود 30 نفر از صحابه و تابعين را ميآورد كه اينها پاي درس كعب الأحبار يهودي مينشستند و از افاضات او استفاده ميكردند و اين حرفهاي او را به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) منسوب ميكردند. بنده نمونهاي از احاديث اسرائيليات را ذكر ميكنم با آدرس آنها: 1- ابو يعلي از ابن عباس نقل ميكند كه: رايت ربي عز وجل شاب امرء جعد خضر عليه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ميگويد وقتي رفتم به معراج، خداوند را ديدم به صورت جواني كه هنوز روي صورتش موي در نيامده و موي سرش فرفري بود و خيلي زيبا. چقدر زشت و وقيح است. اين نمونهاي از روايات أهل سنت است كه اگر مراجعه نكنيم به اينها، روشنفكر نيستيم. 2- إن له أطيطا كأطيط الرحل الجديد إذا ركب من ثقله. كرسي در اثر سنگيني خداوند مينالد: مجمع الزوائد هيثمي، ج1، ص84 3- پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) قرآن را فراموش كرده: عن عائشة رضي الله عنها، قالت: سمع النبي صلى الله عليه و سلم رجلا يقرأ في المسجد فقال رحمه الله لقد اذكرني كذا و كذا آية أسقطتهن من سورة كذا و كذا. روزي رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در مسجد نشسته بود و يك نفر آيهاي از قرآن را خواند. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود خداوند او را رحمت كند كه اگر اين آيه را نميخواند، من آن را فراموش ميكردم كه براي فلان سوره است. صحيح بخاري، ج3، ص152 4- پيامبر در حال جنابت نماز ميخواند: عن أبي هريرة، قال: أقيمت الصلاة و عدلت الصفوف قياما؛ فخرج إلينا رسول الله صلى الله عليه و سلم، فلما قام في مصلاه ذكر أنه جنب؛ فقال لنا: مكانكم؛ ثم رجع فاغتسل ثم خرج إلينا و رأسه يقطر. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) براي نماز جماعت آمده مسجد و قبل از گفتن تكبيرة الإحرام، يادش ميآيد كه غسل جنابت انجام نداده و به مردم ميگويد صبر كنيد تا بروم غسل كنم و برگردم. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) رفت و برگشت در حاليكه قطرات آب غسل از سرش ميريخت. صحيح بخاري، ج1، ص73 5- پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بدون وضو نماز ميخواند: عن ابن عباس رضي الله عنهما قال بت في بيت خالتي ميمونة فصل رسول الله صلى الله عليه و سلم العشاء ثم جاء فصلى أربع ركعات ثم نام ثم قام فجئت فقمت عن يساره فجعلني عن يمينه فصلى خمس ركعات ثم صلى ركعتين ثم نام حتى سمعت غطيطه أو قال خطيطه ثم خرج إلى الصلاة. صحيح بخاري، ج1، ص171 6- پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به دليل اينكه در ارسال وحي وقفه ايجاد شد، قصد خودكشي داشت: فتر الوحي فترة حتى حزن النبي صلى الله عليه و سلم فيما بلغنا حزنا غدا منه مرارا كي يتردى من رؤس شواهق الجبال فكلما أوفى بذروة جبل لكي يلقى منه نفسه تبدى له جبريل فقال يا محمد انك رسول الله حقا فيسكن لذلك جأشه و تقر نفسه فيرجع فإذا طالت عليه فترة الوحي غدا لمثل ذلك فإذا أوفى بذروة جبل تبدى له جبريل فقال له مثل ذلك. رفت بالاي كوه و خواست خودش را نابود كند و جرئيل نازل شد و گفت اي پيامبر! اين چه كاري است كه ميكني؟ از تو بعيد است. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) پشيمان شد و باز هم چند بار اين عمل را تكرار شد. صحيح بخاري، ج8، ص68 7- پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) جلوي چشم مردم، برهنه و عريان بود: ان رسول الله صلى الله عليه و سلم كان ينقل معهم الحجارة للكعبة وعليه إزاره فقال له العباس عمه يا ابن أخي لو حللت إزارك فجعلت على منكبيك دون الحجارة قال فحله فجعله على منكبيه فسقط مغشيا عليه فما رؤى بعد ذلك عريانا. صحيح بخاري، ج1، ص96 8- عايشه ميگويد كه روزي زيد بن حارثه از سفر برگشت و خيلي وقت بود كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را نديده بود. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هم بصورت لخت و عريان در رختخواب خود خوابيده بود. وقتي زيد آمد، با همين وضعيت با زيد مصافحه و معانقه كرد. عايشه ميگويد كه بعد از آن ديگر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را عريان نديدم. 9- پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در يك ساعت با 11 نفر از همسرانش همبستر ميشود: كان النبي صلى الله عليه و سلم يدور على نسائه في الساعة الواحدة من الليل و النهار و هن احدى عشرة. قال: قلت لأنس أو كان يطيقه؟ قال: كنا نتحدث، انه أعطى قوة ثلاثين. از انس بن مالك پرسيده شد كه آيا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) توان اين كار را در يك ساعت دارد؟ جواب داد: نيروي 30 مرد را دارد. صحيح بخاري، ج1، ص71 - سنن كبري بيهقي، ج7، ص54 آيا سنت اين است؟!!! آيا بايد به اين روايات مراجعه كنيم؟!!! آيا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) خودش اين را نقل كرده است؟ آيا هيچ آدم عاقلي از رابطه خود و همسرش پرده برميدارد؟ اينطور نيست. آيا همسران پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اين را نقل كردهاند؟ اينطور نيست. شايد انس بن مالك داشت ديد ميزد؟!!! اين حديث را در كتابهاي دست اول خود نقل ميكنند نه دست دوم و سوم. آقايان أهل سنت، كه جديدا در اينترنت هم منتشر شده است، ميگويند كه اگر كسي كه در آمريكا است، با خانمي مثلا در چين ازدواج ميكند. بعد از چند سال كه هيچكدام همديگر را نديدهاند، مرد آمريكايي ميآيد و ميبيند كه در كنار همسرش چند بچه وجود دارد. آقايان حكم كردهاند كه تمام اين بچهها از آن مرد و براي او است. ولو اينكه هنوز همديگر را نديده باشند. آقايان ميگويند كه با همان عقد، اين بچهها براي او ميشود. آقاي بخاري فتوا داده كه اگر دو تا بچه از شير يك گاو بنوشند، با هم خواهر و برادر ميشوند. آقاي عبدالحميد شرواني از فقهاي بزرگ أهل سنت است. ميگويد: لو شق ذكره نصفين فأدخل أحدهما في زوجة و الآخر في زوجة أخرى وجب ( الغسل) عليه دونهما اگر كسي ذكرش را از وسط نصف كند و يكي از آن دو را داخل يك زن و ديگري را داخل زن ديگر كند، بر مرد غسل واجب است، ولي بر آن دو زن واجب نيست. حواشي شرواني بر تحفة المحتاج ، ج1، ص260 اين فتواي فقهايشان است. احاديث اسرائيليات و احاديثي كه از غير منبع وحي گرفته شده باشد، احاديثي كه امثال ابوهريره بروند كارخانه حديث سازي درست بكنند، جز اين فتاواي فقهايشان نيست. از اين نمونهها در كتب فقهي و روايي و رجالي و تفسيري آنها فراوان است. فتاوايي كه چهره اسلام را در عرصه بينالملل، مغشوش و مشوه نشان ميدهد، به ما ميخندند. آن وقت آيا با اين وجه، ميتوانيم بگوئيم كه آقايان حوزوي با مطالعه اينها روشنفكر ميشوند و نبايد فقط به قرآن و عترت بسنده كنيم. ما هر سنتي را حجت نميدانيم. آن سنتي براي ما حجت است كه با سند صحيح باشد. امام خميني (ره) ميگويد مطالبي را كه مرحوم نوري (ره) در مستدرك خود آورده، به شوخي بيشتر شبيه است تا به واقعيت. فقهاي ما هر روايتي را عمل نميكنند. رواياتي كه ثقة عن ثقة، صالح عن صالح، امامي عن امامي و ضابط عن ضابط نقل كرده باشند. ما چندين فيلتر گذاشتهايم تا سخن أهل بيت (عليهم السلام) را بپذيريم. شما كتاب انوار نعمانيه سيد نعمت الله جزايري ببينيد، مرحوم انگجي در جلد دوم آن پاورقي زده و ميگويد به نظر من مطالعه كردن بعضي از كتابهاي ايشان حرام است. آن وقت با اين همه شرط و شروط براي پذيرفتن روايات خودمان، بگوييم براي اينكه از غافله عقب نمانيم، به روايات آنطرف هم سر بزنيم. ««« والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دكتر سيد محمد حسيني قزويني | ||