![]() | ||
![]() |
مقالات | سخنراني ها | شبکه سلام | موبايل | انتشارات | محصولات نرم افزاري | ليست پاسخ ها |
![]() |
تاريخ: 20 آبان 1392 |
![]() |
|
آيا امام حسين عليه السلام را شيعيان به شهادت رساندهاند؟!! | ||
توضيح سؤال: با وجود تمام نصوص و عبارات صريحي كه در متون تاريخي ذكر گرديده و همچون روز روشن است كه قاتل امام حسين عليه السّلام چه كسي است؛ اما با اين وجود همچنان برخي افراد در سايتها و كتابهاي خود در صدد عوام فريبي و سمپاشي بر آمده و اين جمله از امام حسين عليه السلام در كتاب ارشاد شيخ مفيد رحمه الله عليه را خطاب به شيعيان آن حضرت دانسته و به اين وسيله آنها را قاتلان واقعي آن حضرت معرفي نمودهاند. از اين رو لازم است توضيحاتي پيرامون اين موضوع ذكر گردد. گرچه به خوبي پاسخ اين پرسش مشخص و واضح است؛ اما از باب اهميت ويژه اين بحث كه اخيراً از سوي بسياري از هواداران بني اميه و وهابيت مطرح گرديده و به آن دامن زده ميشود در بخشي جداگانه مورد بررسي قرار ميگيرد. هواداران بني اميه، چه در آن زمان و چه در قرن بعد از آن و حتي عصر حاضر، كوشيدهاند حركت آن حضرت را نوعي شورش، آشوب، فتنهانگيزي، ايجاد تفرقه در امت و تمرد از خلافت معرفي كنند و در كشتن او، حق را به جانب يزيد بدهند كه يك شورشگر بر ضد خلافت مركزي را كشته است. در اين مورد، به احاديثي هم استناد مىكنند كه رسول خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم به كشتن كسي كه يك پارچگي امت را به هم زده فرمان داده است و مىگويند: «ان يزيد قتل الحسين بسيف جده» (حسين با شمشير جدش كشته شد) و يا با استناد به برخي كتابهاي علماي شيعه و برداشتهاي ناقص و غير صحيح خود مردم كوفه را شيعه امير المؤمنين و امام حسين عليهما السّلام معرفي كرده و قاتلان آن حضرت را همين گروه ميدانند. به عنوان نمونه به مواردي از اين شبهه افكنيها توجه كنيد: نفرين امام حسين عليه السّلام خطاب به چه كساني است؟ احمد الكاتب و بعضي ديگر از هم مسلكان او ميگويند: امام حسين عليه السّلام در نفرين به شيعيان خود اينگونه گفته است: اللهم إن مَتَّعْتَهم إلى حين فَفَرِّقْهم فِرَقاً، واجعلهم طرائق قِدَداً، ولا تُرْضِ الوُلاةَ عنهم أبداً، فإنهم دَعَوْنا لِينصرونا، ثم عَدَوا علينا فقتلونا. پروردگارا! اين گروه را تا مدت معينى از دنيا برخوردار ساز و آنان را در فرقهها و دستهجات متعدد قرار بده و هيچ گاه واليان را از آنان خرسند مساز! زيرا اينان ما را دعوت كردند تا يارى كنند اما بر خلاف انتظار با ما دشمنى كردند و ما را كشتند. الإرشاد، شيخ مفيد، ج 2، ص 110. دولت ايران به خاطر كشتن [امام] حسين [عليه السلام] عذرخواهي کند: گروهي كه از آنها سخن به ميان آمد در راستاي سياست «فرار به جلو» در دشمني و كينه ديرينه خود با خاندان عصمت و طهارت با طرح بعضي از ادعاها سعي در تبرئه خويش از برخي اتهامات دارند. به عنوان مثال به گزارشي كه در ذيل ميآيد دقت نماييد: «تعدادي از اهالي مصر كه خود را به واسطه رسيدن نسبشان به ائمه شيعه، «اشراف» ميخوانند، در نامهاي يه يك روزنامه مصري خواستار عذرخواهي شيعيان و دولت ايران به خاطر قتل امام حسين عليه السلام شدند! به گزارش «خيمه» اين افراد همچنين درخواست کردهاند اموال «خمس» و همچنين «فيئ» به ايشان پرداخت شود. آقايان «اشراف» خود را در جايگاه صاحبان دم نشانده و در نامه خود يادآور شدهاند كه به عنوان «اشراف» (معادل سيد) مسئوليت قتل امام حسين عليه السلام را به عهده شيعيان ميدانند. مسئول اين گروه در نامه خود آورده است: «دلايل قطعي ثابت شده است كه اجداد شيعيان فعلي كه در عراق و ايران پراكندهاند همان كساني هستند كه در جنگ، [امام] حسين [عليه السلام] را كشتند، روايات شيعه هم به اين جنايت شيعيان تصريح ميكند!» همچنين اين شخص با ذكر رواياتي از عالمان شيعه و به نقل از ائمه در مذمت كوفيان، اين مذمتها را خطاب به شيعيان فرض كرده است. البته نويسنده اين مطلب خيلي زود و در همين نامه هويت و انگيزه خود را لو داده و از همه نوادگان امام حسين عليه السلام دعوت كرده است تا با اتحاد، انتقام خود را از شيعيان يهودي بگيرند. بهرغم اين كه اهل سنت وجوب خمس را تنها در غنائم جنگي صحيح ميدانند، اين افراد از شيعيان قم و نجف و ديگر مناطق خواستهاند تا اموالي را كه تاكنون از راه خمس و ديگر اموال كه از نظر شرعي متعلق به ائمه ست، به آنها برگردانند.» فردا ـ 5 آبان 1387 ساعت 14:03 http://kheimehnews.com/vdcd.k0s2yt0sfa26y.html كشته شدن امام حسين عليه السلام با شمشير ... و يا ابن العربى (قاضى ابوبكر محمد بن عبد اللَّه ابن العربي المالكى) متوفاى 543 هـ. ق. صاحب كتاب «العواصم من القواصم» (توجه شود كه با ابن عربي عارف معروف كه در متون فارسي ما بدون الف و لام ميآيد اشتباه نشود. و گر چه شخصيت و تفكرات وي در جاي خود قابل نقد و مناقشه است اما او نسبت به اهل بيت عليهم السلام ارادت داشته است.) وى كه در طرفدارى از بنى اميه و بغض و دشمنى نسبت به اهل بيت شهره بوده است، براى آن كه دامن يزيد را از خون امام حسين عليه السلام تطهير كند، گفته است: «انّ يزيد قتل الحسين بسيف جده» يزيد [امام] حسين [عليه السلام] را با شمشير جدش به قتل رساند. المناوى، محمد بن عبد اللَّه، فيض القدير شرح الجامع الصغير، تحقيق احمد عبد السلام، ج: 1 ص: 265، دارالكتب العلمية، چاپ اول 1415ق، بيروت. همچنين ر. ك. خلاصة عبقات الانوار، مير سيد حامد حسين النقوى، تلخيص الميلانى، ج: 4 ص 237 و 238، مؤسسة البعثة قم 1406. پس همانطور كه گفتيم: اشخاصي همچون ابن حجر هيثمي و محمد كرد علي و تقي الدين ابن الصلاح و غزالي، و ابن العربي و ابن تيميه و غيره كه از بزرگان و سردمداران همينان بودهاند با عبارات ديگري اين شبهات را طرح نمودهاند. مراجعه شود به: الفتاوى الحديثية، ص193. و نيز مراجعه شود به: رساله ابن تيمية: سؤال در رابطه با يزيد بن معاويه ص 14 و 15 و 17، و كتاب العواصم من القواصم از ابن العربي ص 232 و233 و إحياء علوم الدين از غزالي، ج 3، ص 125 و الاتحاف بحب الأشراف، ص67 و 68 و الصواعق المحرقة، ابن حجر، ص 221 و خطط الشام، ج 1، ص 145 و قيد الشريد، ص 57 و 59. مخالفت با يزيد ... !!! محمد الخضري اين گونه ميگويد: الحسين أخطأ خطأ عظيماً في خروجه هذا الذي جر على الأمة وبال الفرقة، وزعزع ألفتها إلى يومنا هذا... [امام] حسين [عليه السلام] در خروجش بر عليه حكومت كه موجب گرفتاري و تفرقه امت پيامبر شد و تا امروز اين ألفت و دوستي از بين آنها رخت بربسته است مرتكب خطا شد... محاضرات في تاريخ الأمم الإسلامية، ج 2، ص 129. محمد أبو اليسر عابدين، مفتي شام اينگونه گفته است: بيعة يزيد شرعية، ومن خرج عليه كان باغياً. بيعت با يزيد از وجاهت شرعي برخوردار بوده و هر كس بر عليه او خروج نمايد سركشي و طغيان نموده است. اغاليط المؤرخين، ص 120. مفتي اعظم عربستان عبدالعزيز آل الشيخ در جايي ديگر ميگويد: خلافة يزيد شرعية و خروج الحسين باطل. بيعت با يزيد مشروع بوده و خروج عليه او باطل است. http://www.youtube.com/watch?v=AhWUEHMrGdk&feature=related يزيد مجتهد و امام !!! ابو الخير شافعي قزويني، يزيد را در كارش اينگونه توصيف ميكند: «إماماً مجتهداً» (يزيد امام و مجتهد بوده است) تراجم رجال القرنين السادس والسابع، ص 6. بلكه بعضي ادعا كردهاند كه يزيد از صحابه، و از خلفاء راشدين مهديين و يا از أنبياء بوده است. ر. ك. منهاج السنة، ابن تيمية، ج 4، ص 549 به بعد. پاسخ: در پاسخ به اين گروه از افراد اينگونه ميگوييم: الف: عدم مشروعيت خلافت يزيد به شهادت جمع كثيري از صحابه زماني كه امام حسين عليه السلام كه برترين و بزرگترين صحابه رسول خدا صلى الله عليه و آله و ديگر صحابه حاضر در عهد يزيد كه أهل حل و عقد امت بودند أمارت يزيد را بالاتفاق ردّ نموده و او را شخصي فاسق، فاجر شرابخوار و... دانستند، (عبارات تاريخي آن در ابتداي اين تحقيق ذكر گرديد) از اينرو ديگر جايي براي توجيه حاكميت و خلافت نامشروع يزيد باقي نميماند تا امام حسين عليه السّلام به عنوان شورشگر و خروج كننده بر عليه او خوانده شود. با اين تفصيل اصل مشروعيت خلافت يزيد زير سؤال رفته و بطلان گفتار افرادي كه امام حسين عليه السلام را خروج كننده بر عليه يزيد دانستهاند آشكار ميشود. ب ـ صدور فرمان از سوي يزيد براي كشتن امام حسين عليه السلام در تبيين قاتل بودن يزيد نسبت به امام حسين عليه السّلام لازم نيست كه او خود به صورت مستقيم و مباشر قاتل آن حضرت بوده باشد؛ بلكه زماني كه تمام حكام و فرماندهان زير دست او در انجام دستورات و فرامين حكومتي تابع محض او به حساب آيند و شكست و پيروزي آنها به يزيد نسبت داده شود ديگر هيچ جايي براي توجيه بيگناهي يزيد در اين اقدام وجود ندارد. به تعبير ديگر: يزيد بن معاوية قاتل امام حسين عليه السلام است اما با شمشير ابن زياد، و شمر و عمر بن سعد. در اين زمينه ميتوان به اين دسته از روايات تاريخ اشاره نمود: ذهبي مينويسد: خرج الحسين إلى الكوفة، فكتب يزيد إلى واليه بالعراق عبيد الله بن زياد: إن حسينا صائر إلى الكوفة، وقد ابتلي به زمانك من بين الأزمان، وبلدك من بين البلدان، وأنت من بين العمال، وعندها تعتق أو تعود عبدا. فقتله ابن زياد وبعث برأسه إليه. حسين به سوي كوفه، عزيمت نمود. از اين رو يزيد به والي و حاكم عراق عبيد الله بن زياد نوشت: حسين به سوي كوفه عازم است، و او از ميان شهرها سرزمين تو را انتخاب كرده كه همزمان با ايام و دوران حكومت توست، او تو از ميان عمال و گارگزاران براي اين كار برگزيده شدهاي پس لازم يا خود را آزاد سازي يا به بردگي و غلامي درآيي و از اينرو بود كه ابن زياد حسين را كشت و سر او را براي يزيد فرستاد. و نيز سيوطي مينويسد: فكتب يزيد إلى واليه بالعراق، عبيد الله بن زياد بقتاله. يزيد به عبيد الله بن زياد والي و فرماندار خود در عراق، دستور قتال و جنگيدن با حسين را صادر كرد. تاريخ الخلفاء، ص 193، چاپ دار الفكر سال 1394 هـ. بيروت. ابن زياد به مسافر بن شريح يشكري ميگويد: أما قتلي الحسين، فإنه أشار علي يزيد بقتله أو قتلي، فاخترت قتله. اين كه من حسين را به قتل رساندم به اين خاطر بود كه به مرا بين كشته شدن خودم و كشتن حسين مخير نموده بود و من بين اين دو كشتن حسين را انتخاب كردم. الكامل في التاريخ، ج 3، ص 324. ابن زياد در نامهاي به امام حسين عليه السلام مينويسد: قد بلغني نزولك كربلاء، وقد كتب إلي أمير المؤمنين يزيد: أن لا أتوسد الوثير، ولا أشبع من الخمير، أو ألحقك باللطيف الخبير، أو تنزل على حكمي، وحكم يزيد، والسلام. به من خبر رسيده است كه تو در سرزمين كربلاء فرود آمدهاي، و يزيد به من نوشته است: كه بر بستر نرم نيارامم و از شكم سير نكنم تا اين كه يا تو را به ديار ديگر نزد خداي لطيف خبير فرستم ويا اين كه تحت فرمان خود و حكومت يزيد درآورم، والسلام. بحار الأنوار، علامه مجلسي، ج 44، ص 383 ـ مقتل العوالم، ص 243 ـ الفتوح، ابن أعثم، ج 3 و ج 5، ص 85. يعقوبي ميگويد: يزيد در نامهاي به ابن زياد نوشت: قد بلغني: أن أهل الكوفة قد كتبوا إلى الحسين في القدوم عليهم، وأنه قد خرج من مكة متوجهاً نحوهم، وقد بلي به بلدك من بين البلدان، وأيامك من بين الأيام، فإن قتلته، وإلا رجعت إلى نسبك وأبيك عبيد، فاحذر أن يفوت. به من خبر رسيده است كه اهل كوفه به حسين نامه نوشتهاند تا به سوي آنها حركت كند، و او از مكه به سوي آنها راه افتاده است، و او از ميان شهرها سرزمين تو را انتخاب كرده كه همزمان با ايام و دوران حكومت توست، اگر او را به قتل رساندي كه هيچ و الا بايد همچون پدرت به بردگي و غلامي درآيي پس بترس از آن كه فرصت از دست برود. تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 242، چاپ صادر. كتاب الفتوح. در جاي ديگر اينگونه آمده است: إن يزيد قد أنفذ عمرو بن سعيد بن العاص في عسكر على الحاج، وولاه أمر الموسم، وأوصاه بالفتك بالإمام الحسين عليه السلام، أينما وجد. يزيد، عمرو بن سعيد بن عاص را بر لشكري از حاجيان گمارد تا بر مراسم حج سرپرستي كند، و به توصيه نمود تا هر كجا [امام] حسين [عليه السلام] را يافت او مورد هجوم قرار دهد. المنتخب، طريحي، ج 3، ص 304، الليلة العاشرة. در بعضي ديگر از تواريخ آمده كه يزيد به وليد بن عتبة نوشت: خذ الحسين وعبد الله بن عمر، وعبد الرحمان بن أبي بكر، وعبد الله بن الزبير بالبيعة أخذاً شديداً، ومن أبى فاضرب عنقه، وابعث إلي برأسه. حسين و عبد الله بن عمر و عبد الرحمان بن أبو بكر و عبد الله بن زبير را براي بيعت گرفتن از آنها به سختي با ايشان برخورد كن، و اگر هر كس از اين امر سرباز زد گردنش را بزن و سر او را برايم بفرست. مقتل الحسين خوارزمي، ج 1، ص 178 و 180 ـ مناقب آل أبي طالب، ج 4، ص 88 چاپ مكتبة مصطفوي ـ قم ـ إيران ـ الفتوح، ابن أعثم، ج 5، ص 10. و بر اساس گزارش يعقوبي: إذا أتاك كتابي، فاحضر الحسين بن علي، وعبد الله بن الزبير، فخذهما بالبيعة، فإن امتنعا فاضرب أعناقهما، وابعث إليّ برأسيهما، وخذ الناس بالبيعة، فمن امتنع فانفذ فيه الحكم وفي الحسين بن علي وعبد الله بن الزبير والسلام. تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 241. يزيد به عامل خود در مدينه نوشت: وعجل علي بجوابه، وبين لي في كتابك كل من في طاعتي، أو خرج عنها، وليكن مع الجواب رأس الحسين بن علي. ألامالي، شيخ صدوق، ص 134 و 135 چاپ سال 1389 نجف أشرف عراق ـ بحار الانوار، ج 44، ص 312. درعبارتي ديگر آمده كه وليد بن عتبه به يزيد اطلاع داد كه بين او و امام حسين عليه السلام و ابن زبير چه گذشته از اين رو يزيد غضبناك شد و به او نوشت: إذا ورد عليك كتابي هذا، فخذ بالبيعة ثانياً على أهل المدينة بتوكيد منك عليهم، وذر عبد الله بن الزبير، فإنه لن يفوتنا، ولن ينجو منا أبداً ما دام حياً، وليكن مع جوابك إلي، رأس الحسين بن علي، فإن فعلت ذلك فقد جعلت لك أعنة الخيل، ولك عندي الجائزة والحظ الأوفر الخ. زماني كه نامه من به دست تو رسيد بار ديگر از مردم مدينه بيعت بگير و اين را به عنوان تأكيد بر بيعت قبل قرار بده، و عبد الله بن زبير را رها كن، كه فرصت براي بيعت گرفتن از او زياد است، و او مادامي كه زنده است نميتواند از چنگ ما فرار كتد، و لازم است كه همراه با جواب نامه من سر بريده حسين بن علي را نيز بفرستي، كه اگر اين گونه كردي فرماندهي سپاهيان از توست و جايزه و هديهاي ارزشمند نيز نزد من داري. الفتوح، ابن أعثم، ج 3، جزء 5، ص 18. ابن عساكر ميگويد: بلغ يزيد خروجه، فكتب إلى عبيد الله بن زياد، وهو عامله على العراق، يأمره بمحاربته، وحمله إليه إن ظفر به. تاريخ دمشق، ج 14، ص 213 ـ و در حاشيه بغية الطالب، ج 6، رقم 2614.تاريخ دمشق، ج 14، ص 213 ـ و در حاشيه بغية الطالب، ج 6، رقم 2614. و دهها و صدها متن و سند ديگر كه بعضي از آنها در اين قسمت و نيز ابتداي تحقيق ذكر شد؛ كه هر كدام به خودي خود ميتواند بهترين شاهد و تأييد براي اثبات قاتل بودن يزيد باشد. حال ما سؤال ميكنيم امر به محاربه و قتال و جنگيدن و كشتن و سر از تن جدا كردن امام حسين عليه السّلام آيا از كسي غير از يزيد صادر شده است؟! و از طرفي ديگر، اگر بر فرض، اين ادعا كه يزيد امر به كشتن امام حسين عليه السّلام نكرده صحيح ميبود، لازم بود همانگونه كه در متون بالا امر نمودن به قتل آن حضرت را ذكر كردهاند خلاف آن را نيز ذكر ميكردند و يا بعد از اين اتفاق ـ على الأقل ـ توبيخ و عقاب و تنبيه نمودن عوامل و كارگزاران در اين واقعه همچون: ابن زياد و عمر بن سعد و شمر بن ذي الجوشن و غيره ـ لعنهم الله ـ را كه مشاركت در اين امر داشتند را صادر مينمود. و اگر يزيد قاتل نبود و يا از اين عمل رضايت نداشت لااقل لازم بود از عمل سفيانيه أهل دمشق كه از اسراي كاروان كربلاء با دف و ساز و طنبور و خوشحالي و پايكوبي استقبال كردند جلوگيري به عمل آورده و آنها را از اين كار منع نمايد! پاسخ به ادعاي نفرين امام حسين عليه السلام با توجه به اشكالي كه برخي در اين روزها بر عليه شيعه به صورت گشترده دامن زده و آن را به عنوان تصريح امام حسين عليه السلام به قاتل بودن شيعيان در واقعه كربلاء طرح مينمايند به و شكل مفصل به پاسخ اين اين قسمت از اشكال فوق ميپردازيم: شيعه كيست؟ قائل شدن به اين مطلب كه شيعيان، امام حسين عليه السلام را به شهادت رساندهاند داراي تناقض و تضادي آشكار است. چرا كه شيعه به يار و انصار و پيرو و نيز دوستدار يك شخص گويند، اما اين كه به قاتل و دشمني كه در صف و سپاه مقابل قرار گيرد نيز شيعه بگويند، كلامي واضح البطلان است. حال با اين توصيف چگونه ميتوان ميان محبت و ياري و پيروي، و جنگ و دشمني جمع كرد؟! و اگر بنا باشد افراد در سپاه عمر سعد و عبيد الله بن زياد را شيعه بناميم پس ياران آن حضرت كه تا آخرين لحظه در كنار آن حضرت ايستادگي و جانفشاني كردند و در اين راه به شهادت رسيدند را چه بناميم؟!! و اگر بر فرض هم تسليم شده و اين ادعا را بپذيريم كه قاتلين امام حسين عليه السلام از شيعيان بودهاند، بايد گفت: اينان شيعياني بودهاند كه از شيعه بودن خود برگشته و به دشمنان آن حضرت پيوستهاند و در اين حال ديگر به چنين شخصي شيعه نميگويند، بلكه تعبير دشمن در حق او شايستهتر است. در اين زمينه کلام سيد محسن امين در کتاب اعيان الشيعه جالب به نظر ميرسد: حاش لله أن يکون الذين قتلوه هم شيعته، بل الذين قتلوه بعضهم أهل طمع لا يرجع إلى دين، وبعضهم أجلاف أشرار، وبعضهم اتبعوا روءساءهم الذين قادهم حب الدنيا إلى قتاله، ولم يکن فيهم من شيعته ومحبيه أحد، أما شيعته المخلصون فکانوا له أنصاراً، وما برحوا حتى قتلوا دونه، ونصروه بکل ما في جهدهم، إلى آخر ساعة من حياتهم، وکثير منهم لم يتمکن من نصرته، أو لم يکن عالماً بأن الأمر سينتهي إلى ما انتهى إليه، وبعضهم خاطر بنفسه، وخرق الحصار الذي ضربه ابن زياد على الکوفة، وجاء لنصرته حتى قتل معه، أما ان أحداً من شيعته ومحبيه قاتله فذلک لم يکن، وهل يعتقد أحد إن شيعته الخلص کانت لهم کثرة مفرطة؟ کلا، فما زال أتباع الحق في کل زمان أقل قليل، ويعلم ذلک بالعيان، وبقوله تعالى: «وقليل من عبادي الشکور». منزه است خداوند از اين که قاتلين امام حسين عليه السلام از شيعيان باشند؛ بلکه کساني که ايشان را کشتند از اهل طمع بودند که دين نداشتند و بعضي از اشرار نااهل بودند و بعضي از ايشان به دنبال رؤساي خود رفتند؛ رؤسايي که حب دنيا ايشان را به جنگ حسين بن علي عليهما السلام کشانده بود؛ و در بين ايشان کسي از شيعيان و دوست داران حضرت نبود؛ اما شيعيان حضرت و مخلصين براي حضرت همگي ياران او شدند و در اين که در راه او کشته شوند درنگ ننمودند؛ و او را تا آخرين لحظات زندگاني با تمام نيرو ياري کردند؛ و بسياري از ايشان نيز نتوانستد حضرت را ياري بنمايند يا نميدانستند که کار حضرت به اينجا منتهي خواهد شد؛ بعضي نيز در اين هنگام جان خود را به خطر انداخته و حصاري را که ابن زياد دور کوفه کشيده بود شکستند و براي ياري حضرت آمدند تا اين که در کربلا شهيد شدند؛ اما اين که ادعا شود يکي از شيعيان در جنگ با حضرت حضور داشته است اين صحت ندارد؛ و آيا کسي ميتواند اعتقاد داشته باشد که يکي از شيعيان و دوست داران حضرت که چنين علاقهاي به حضرت داشته به جنگ ايشان برود؟ هرگز؛ هميشه چنين بوده است که طرفداران حق در هر زماني اندک بودهاند و اين هميشه ديده شده است و خداوند فرمودهاند: «و عده کمي از بندگان من شکرگذار هستند.» أعيان الشيعة، ج 1، ص 585. هويت كوفيان در زمان امام حسين عليه السلام: درست است كه آن دسته از مردماني كه براي كشتن امام حسين عليه السلام به كربلا آمده بودند از أهالي كوفه بودند، اما در آن زمان ديگر در كوفه شيعهاي كه در تشيع خود شهرتي داشته باشد وجود نداشت. چون زماني كه معاويه به حكومت رسيد زياد بن أبيه را بر كوفه حاكم نمود و او نيز هر شيعهاي را كه ميشناخت مورد تعقيب قرار داد و آنها را مورد كشت و كشتار و هدم و غارت قرار ميداد و يا دستگير كرده و به حبس و زندان ميفرستاد تا اين كه در شهر كوفه، ديگر شخصي كه به شيعه بودن شهرت داشته باشد وجود نداشت. پس درحقيقت طبق آنچه كه در مصادر تاريخي آمده شيعيان در کوفه تنها عده کمي از جمعيت 15000 نفري کوفه را تشکيل ميدادند؛ که بسياري از ايشان در زمان معاويه تبعيد شده و يا به زندان افتاده و عده بسياري نيز به شهادت رسيده بودند. بسياري از ايشان نيز به خاطر مشکلات فراوان به شهرهاي ديگر همچون: موصل، خراسان و قم پناهنده ميشدند؛ عده زيادي از ايشان نيز مانند: بني غاضره ميخواستند به ياري امام بشتابند که سربازان عبيد الله بن زياد مانع شدند. ابن أبي الحديد معتزلي در اين باره ميگويد: كتب معاوية نسخة واحدة إلى عُمَّاله بعد عام المجُاعة: (أن برئت الذمّة ممن روى شيئاً من فضل أبي تراب وأهل بيته). فقامت الخطباء في كل كُورة وعلى كل منبر يلعنون عليًّا ويبرأون منه، ويقعون فيه وفي أهل بيته، وكان أشد الناس بلاءاً حينئذ أهل الكوفة لكثرة ما بها من شيعة علي عليه السلام، فاستعمل عليهم زياد بن سُميّة، وضم إليه البصرة، فكان يتتبّع الشيعة وهو بهم عارف، لأنه كان منهم أيام علي عليه السلام، فقتلهم تحت كل حَجَر ومَدَر وأخافهم، وقطع الأيدي والأرجل، وسَمَل العيون وصلبهم على جذوع النخل، وطردهم وشرّدهم عن العراق، فلم يبق بها معروف منهم. معاويه بعد از سال خشکسالي، نامهاي به يکي از کارگزاران خويش نوشت مبني بر اين که هر کس چيزي از فضايل ابو تراب (امير المؤمنين عليه السّلام) و خاندان او نقل کرد، در مقابل او هيچ مسئوليتي بر عهده شما نيست. (به اين معنا كه: هر اتفاقي براي اين شخص افتاد و شما هر بلايي به سر او آورديد جايز است) از اين رو سخنرانان در هر كوي و برزن و بر فراز هر منبري علي را لعن کرده و از او بيزاري ميجستند و به او و اهل بيت او دشنام ميدادند؛ و بيچارهترين مردم در آن زمان، مردم کوفه بودند؛ زيرا شيعه علي عليه السلام در آن شهر زياد بود؛ معاويه، زياد بن سميه را حاکم كوفه و همزمان شهر بصره را نيز تحت امر او ساخت. و او به دنبال شيعيان ميگشت ـ او شيعيان را ميشناخت، زيرا در زمان خلافت علي عليه السلام از طرفداران او بود ـ پس ايشان را حتي زير هر سنگ و کلوخي هم كه بودند مييافت و به قتل ميرساند و يا تهديد به قتل ميكرد؛ و دست ها و پا ها را جدا کرده و چشم ها را کور ميكرد؛ و ايشان را بر تنههاي درخت خرما به دار ميکشيد؛ و يا از عراق بيرون ميکرد؛ تا جايي که کسي از شيعيان شناخته شده در عراق باقي نماند. شرح نهج البلاغة، ج11، ص 44 ـ النصايح الکافية، محمد بن عقيل، ص 72. طبراني در المعجم الكبير با سند خود از يونس بن عبيد از حسن نقل نموده است: كان زياد يتتبع شيعة علي رضي الله عنه فيقتلهم، فبلغ ذلك الحسن بن علي رضي الله عنه فقال: اللهم تفرَّد بموته، فإن القتل كفارة. زياد شيعيان [حضرت] علي [عليه السلام] را مورد تعقيب قرار ميداد و در صورت دست يافتن به آنها از دم تيغ ميگذراند، و چون اين خبر به حسن بن علي [عليهما السلام] رسيد فرمود: خدايا او را به مرگي منحصر به فرد مبتلا ساز، كه قتل و مرگ كفاره او ميباشد. المعجم الكبير، طبراني، ج 3، ص 68 ـ مجمع الزوائد، هيثمي، ج 6، ص 266. هيثمي بعد از نقل اين خبر ميگويد: رواه الطبراني ورجاله رجال الصحيح. اين روايت را طبراني نقل كرده و رجال آن صحيح است. همچنين ذهبي در سير أعلام النبلاء ميگويد: قال أبو الشعثاء: كان زياد أفتك من الحجاج لمن يخالف هواه. أبو الشعثاء گفته است: زياد نسبت به كساني كه با خواستههاي او مخالفت ميورزيدند از حجاج بن يوسف نيز خون ريزتر بودند. حسن بصري ميگويد: بلغ الحسن بن علي أن زياداً يتتبَّع شيعة علي بالبصرة فيقتلهم، فدعا عليه. وقيل: إنه جمع أهل الكوفة ليعرضهم على البراءة من أبي الحسن، فأصابه حينئذ طاعون في سنة ثلاث وخمسين. به [امام] حسن بن علي [عليهما السلام] خبر دادند كه زياد شيعيان علي [امير المؤمنين عليه السّلام] را در بصره مورد تعقيب قرار داده و ميكشد، حضرت او را نفرين نمود و گفته شده: او مردم كوفه را جمع كرد تا اعلام برائت و بيزاري از أبي الحسن [امير المؤمنين عليه السّلام] را به آنان عرضه نمايد، كه در همين وقت سال 53 هـ. او مبتلا به بيماري طاعون شد. سير أعلام النبلاء، ج 3، ص496. ابن أثير در الكامل ميگويد: وكان زياد أول من شدد أمر السلطان، وأكّد الملك لمعاوية، وجرَّد سيفه، وأخذ بالظنة، وعاقب على الشبهة، وخافه الناس خوفاً شديداً حتى أمن بعضهم بعضاً. زياد أولين كسي بود كه در سلطنت خود بيشترين سختگيريها را به عمل آورد، و برحكومت و فرمانروايي معاويه تأكيد ورزيد، و سيف خود را از نيام بركشيد، و به مجرد ظن و گمان به كسي او را دستگير مينمود، و بر اساس شبهه عقاب مينمود، و مردم از او خوف و ترس شديدي داشتند؛ مگر اين كه بعضي به بعضي ديگر امن بدهند. الكامل في التاريخ، ابن اثير، ج 3، ص450. ابن حجر در لسان الميزان مينويسد: وكان زياد قوي المعرفة، جيد السياسة، وافر العقل، وكان من شيعة علي، وولاَّه إمرة القدس، فلما استلحقه معاوية صار أشد الناس على آل علي وشيعته، وهو الذي سعى في قتل حجر بن عدي ومن معه. زياد شخصي آگاه بود، و سياست را خوب ميدانست، و از عقلي وافر برخوردار بود، و از شيعيان علي بود كه او را به ولايت امارت قدس مينمود، اما زماني كه به معاويه پيوست شديدترين و سختگيرين ترين مردم بر عليه خاندان و شيعيان [حضرت] علي [عليه السلام] شد، و او همان كسي بود كه در قتل حجر بن عدي و همراهانش نقش به سزايي داشت. لسان الميزان، ابن حجر، ج 2، ص 495. از مجموع مباحث گذشته مشخص گرديد كه در زمان واقعه كربلاء ديگر شيعهي شناخته شدهاي در كوفه باقي نمانده بود كه بخواهد در جنگ با امام حسين عليه السلام شركت كرده باشد، پس چگونه ميتوان ادعا كه شيعيان كوفه قاتل امام حسين عليه السلام بودهاند؟ و هيچ ناظر منصفي نميتواند بگويد: اين شيعيان بودند كه براي امام حسين عليه السلام نامه نوشته و او را دعوت نمودند، چرا كه معروفترين نويسندگان نامه اشخاصي همچون: شبث بن ربعي و حجار بن أبجر و عمرو بن حجاج و غيره بودند كه هيچ كس نگفته اينها شيعه بودند. تغيير هويت كوفيان از زمان خلفاي سه گانه: بسياري از روايات و کلمات تاريخي را مي بينيم که به خوبي دلالت ميکند که ايشان از طرفداران خلفاي قبل از امير مومنان علي عليه السلام بوده اند از آن جمله مي توان به ماجراي ذيل که آن را بسياري از مولفين کتب تاريخي روايت کرده اند اشاره کرد: که وقتي امير مومنان علي عليه السلام خلافت را در کوفه به دست گرفتند خواستند يکي از بدعت هاي عمر ـ نماز تراويح ـ را ريشه کن نمايند؛ لذا به امام حسن عليه السلام دستور دادند که به مسجد رفته و مانع مردم شوند اما تا حضرت با اين عمل مخالفت نمودند، مردم صدا به اعتراض بلند کرده که:«وا عمراه، وا عمراه» به دنبال آن حضرت امير عليه السلام فرمودند: «قل لهم صلوا» به آنان بگوييد به هرنحوي که مي خواهند نماز بخوانند . وقد روى : أن عمر خرج في شهر رمضان ليلا فرأى المصابيح في المسجد ، فقال : ما هذا ؟ فقيل له: إن الناس قد اجتمعوا لصلاة التطوع ، فقال : بدعة فنعمت البدعة ! فاعترف كما ترى بأنها بدعة، وقد شهد الرسول صلى الله عليه وآله أن كل بدعة ضلالة . وقد روى أن أمير المؤمنين عليه السلام لما اجتمعوا إليه بالكوفة فسألوه أن ينصب لهم إماما يصلى بهم نافلة شهر رمضان ، زجرهم وعرفهم أن ذلك خلاف السنة فتركوه واجتمعوا لأنفسهم وقدموا بعضهم فبعث إليهم ابنه الحسن عليه السلام فدخل عليهم المسجد ومعه الدرة فلما رأوه تبادروا الأبواب وصاحوا وا عمراه ! روايت شده است که عمر در ماه رمضان شب هنگام بيرون آمد و در مسجد چراغ هايي را ديد ؛ سؤال كرد: اين چيست؟ به او گفتند: مردم براي نماز مستحبي جمع شدهاند (و نماز را به جماعت بخوانند)؛ عمر گفت: اين كار بدعت است، اما بدعت خوبي است. پس همانگونه كه مشخص است خود اعتراف كرد که اين کار بدعت است و رسول خدا شهادت دادهاند که هر بدعتي گمراهي است. و از امير المؤمنين عليه السلام روايت شده است که وقتي در کوفه گرد ايشان جمع آمدند ، و از حضرت خواستند که براي ايشان امامي قرار دهد که با او نماز مستحب ماه رمضان را بخوانند ، ايشان را از اين کار منع کرده و ايشان را آگاه نمود که اين کار بر خلاف سنت رسول خداست ؛ آنها امير مومنان عليه السلام را رها کرده و خودشان گرد هم جمع شدند و يکي را جلو انداختند ( تا امام جماعت شود ) ؛ پس حضرت امام حسن مجتبي را به نزد ايشان فرستادند ؛ حضرت وارد مسجد شدند در حاليکه شلاقي به همراه داشتند؛ وقتي مردم ايشان را ديدند فرار کرده و فرياد مي زدند اي واي سنت عمر از بين رفت!!! شرح نهج البلاغة ابن أبي الحديد از علماي اهل سنت، ج 12، ص 283 ـ وسائل الشيعة (الإسلامية) مرحوم حر عاملي از علماي شيعه، ج 5، ص 192، ح 2. اين ماجرا به حدي گسترده بود که حضرت در ضمن خطبهاي مفصل ميفرمايند: من از شورش عمومي و نيز از بر هم خوردن پايههاي حکومت اسلامي در کوفه ترسيدم!!! اين خود بيانگر آن است که بيشتر مردم کوفه از طرفداران خليفه دوم بودند و اين با شيعه بودن مردم كوفه آنهم سالها قبل از واقعه كربلاء منافات دارد. علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن حماد بن عيسى، عن إبراهيم بن عثمان، عن سليم بن قيس الهلالي قال: خطب أمير المؤمنين عليه السلام فحمد الله وأثنى عليه ثم صلى على النبي صلى الله عليه وآله، ثم قال... قد عملت الولاة قبلي أعمالا خالفوا فيها رسول الله صلى الله عليه وآله متعمدين لخلافه، ناقضين لعهده مغيرين لسنته ولو حملت الناس على ترکها وحولتها إلى مواضعها وإلى ما کانت في عهد رسول الله صلى الله عليه وآله لتفرق عني جندي حتى أبقى وحدي أو قليل من شيعتي الذين عرفوا فضلي وفرض إمامتي من کتاب الله عز وجل وسنة رسول الله صلى الله عليه وآله ... والله لقد أمرت الناس أن لا يجتمعوا في شهر رمضان إلا في فريضة وأعلمتهم أن اجتماعهم في النوافل بدعة فتنادى بعض أهل عسکري ممن يقاتل معي: يا أهل الاسلام غيرت سنة عمر ينهانا عن الصلاة في شهر رمضان تطوعا ولقد خفت أن يثوروا في ناحية جانب عسکري ما لقيت من هذه الأمة من الفرقة وطاعة أئمة الضلالة والدعاة إلى النار. امير مومنان خطبه اي خوانده و در آن خدا را حمد و ثناء گفته و سپس بر رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم درود فرستادند؛ سپس فرمودند:... خلفاي قبل از من کارهايي انجام دادند که در آن با رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم مخالفت کردند و در آن بناي مخالفت با رسول خدا را از روي عمد داشتند. پيمان او را شکسته و سنت او را تغيير دادند؛ و اگر مردم را بر ترک آنها وادار نمايم و آنها را به جايگاه خود بازگردانم و به آنچه در زمان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم بود لشکر من از گرد من پراکنده شده و تنها باقي ميمانم و يا با عده کمي از شيعهام که برتري من و وجوب امامت من از کتاب خدا و سنت رسول خدا - صلي الله عليه وآله وسلم ـ را ميدانند. ... قسم به خدا که مردم را دستور دادم که در ماه رمضان غير از نماز واجب را به جماعت نخوانند و ايشان را آگاه نمودم که خواندن نماز مستحبي به جماعت بدعت است؛ پس عدهاي از لشکريان که همراه من جنگيده بودند ندا دادند: اي اهل اسلام سنت عمر تغيير کرد!!! ما را از نماز مستحبي در ماه رمضان باز ميدارند!!! و ترسيدم که بر من از سمت لشکرم شوريده همانگونه که از اين امت تفرقه و اطاعت از امامان گمراهي و دعوت کنندگان به سوي آتش ديدم. الکافي، شيخ کليني، ج 8، ص 58، ح 21 همانطور که در اين روايت صحيح آمده است، حضرت حتي در زمان خويش شيعيان را اقليت کوفه مي دانند!!! كوفه خالي از شيعيان: از معروفترين افرادي كه در تومار قاتلين امام حسين عليه السلام آمده اسامي اين افراد به چشم ميخورد: عمر بن سعد بن أبي وقاص و شمر بن ذي الجوشن و شبث بن ربعي و حجار بن أبجر و حرملة بن كاهل و سنان و... و در اين بين نميتوان حتي يك نفر معروف به شيعه أهل بيت عليهم السلام را يافت. و تمام افراد نام برده شده بالا نه به تشيع و نه به موالات و دوستي امير المؤمنين عليه السّلام شناخته شدهاند. کوفه پايگاه حنفيان: وقتي در کتب اسلامي و فقهي با اين عبارت مواجه ميشويم که «هذا راي کوفي» يعني: اين از نظرات اتباع ابو حنيفه است. اين نشان ميدهد که چند سال بعد از شهادت امام حسين عليه السلام کوفه مرکز احناف شده است و اين خود با شيعه بودن اکثر مردم اين شهر در گذشته آن منافات دارد. قاتلان از شيعيان آل ابي سفيان! بعد از فحص و تتبع فراوان در كلمات و فرمايشات امام حسين عليه السلام در كربلاء و خُطبه آن حضرت در باره آن قوم جنايتكار و احتجاجات آن حضرت بر عليه آنان هرگز با تعبيري برخورد نكرديم كه حضرت آنان را از شيعيان و يا موالين خود و يا پدر بزرگوارش امير المؤمنين عليه السّلام دانسته باشد و حال آنكه جا داشت اگر چنين ميبود آن حضرت به عنوان راهي كه ميتوانست احتمال تأثير در قلوب آنان را بيشتر سازد با اين تعبير آنان را خطاب فرمايد كه: شما كه از شيعيان و محبين و پيروان پدر و يا خود من هستيد پس چرا حال اينگونه به جنگ و نبرد با من برخواستهايد؟ همانگونه كه اين كلام در كلمات و تعابير غير آن حضرت هم ديده و يا شنيده نشده كه آن گروه را با اين تعبير توصيف نموده باشند. و اين خود دليل واضحي است بر اين مطلب كه اين قوم شيعه اهل بيت عليهم السلام نبودهاند. بلكه بالعكس در تعبيري كه آن حضرت در لحظات آخر خطاب به آن قوم جنايت پيشه فرمودند مطلب ديگري را ثابت ميكند. امام حسين عليه السلام در روز عاشوراء آنان را با تعبير شيعه آل أبي سفيان معرفي ميفرمايد: ويحكم يا شيعة آل أبي سفيان! إن لم يكن لكم دين، وكنتم لا تخافون المعاد، فكونوا أحراراً في دنياكم هذه، وارجعوا إلى أحسابكم إن كنتم عُرُباً كما تزعمون. واي بر شما اي پيروان أبو سفيان! اگر دين نداريد و از روز معاد نميهراسيد، لا اقل در دنيا آزاد مرد باشيد و آنگونه كه ميپنداريد به حسب و نسب خود كه عرب هستيد باز گرديد. مقتل الحسين، خوارزمي، ج 2، ص 38 ـ بحار الأنوار، ج 45، ص 51 ـ اللهوف في قتلى الطفوف، ص 45. تعبيرات به كار رفته از سوي قاتلان: از تعبيرات به كار رفته در روز عاشوراء خطاب به امام حسين عليه السلام به خوبي ميتوان پي برد كه آيا اين گروه، از چه قوم و قماشي بودند؟ از شيعيان آن حضرت يا از دشمن ترين دشمنان وي؟!! قاتلان آن حضرت در آن روز به حضرت خطاب ميكردند و ميگفتند: اين جنگ و قتال ما با تو از روي دشمني و عداوت با پدرت علي بن ابي طالب است.«إنما نقاتلك بغضاً لأبيك» يعني: ما از روي بغض و كينهاي كه با پدرت علي بن ابي طالب داريم با تو به جنگ و نبرد برخاستهايم. ينابيع المودة، قندوزي حنفي، ص 346. حال با اين تعبير آيا ميتوان گفت: كه قاتلان آن حضرت در روز عاشوراء از شيعيان امير المؤمنين و امام حسين عليهما السّلام بودهاند. و يا بعضي ديگر را ميبينيم كه اين تعبير را خطاب به امام حسين عليه السلام دارند: يا حسين، يا كذّاب ابن الكذّاب. اي حسين اي دروغگوي فرزند دروغگو! الكامل، ابن أثير، ج 4، ص 67. و يا در جاي ديگر خطاب به امام حسين عليه السلام اين جمله را گفتند: يا حسين أبشر بالنار. اي حسين تو را بشارت باد به آتش دوزخ. الكامل، ابن أثير، ج 4، ص66 ـ البداية والنهاية، ج 8، ص 183. شخص ديگري خطاب به امام حسين عليه السلام و اصحابش اينگونه گفت: إنها لا تُقْبَل منكم. اين نمازي كه شماها ميخوانيد مورد قبول خداوند واقع نميشود. البداية والنهاية، ابن كثير، ج 8، ص 185. و بسياري از جملات و عبارات ديگر كه به خوبي از حقد و بغض و كينه با أمير المؤمنين و امام حسين عليهما السلام و أهل بيت عليهم السلام دارد. اعمال و جنايات، گوياي هويت قاتلان: اين قوم نه تنها از شيعيان و مواليان امام حسين عليه السلام نبودهاند، بلكه از دشمنترين دشمنان آن حضرت بودهاند، چرا كه آن حضرت و اهل بيت و حتي طفل شيرخواره آن حضرت را از جرعهاي آب محروم ساختند و با همين حال به شهادت رساندند و پيكرهاي مطهر شهدا را با سُمّ ستوران پايمال نموده و سر از بدنها جدا ساخته و زنها و فرزندان آن حضرت را به اسارت گرفتند و اموال آنان را به غارت بردند و دهها جنايت ديگر كه از دشمنترين دشمنان نيز انتظار ارتكاب آن نميرفت؛ چه رسد به اين كه اين اعمال از شيعيان سرزده باشد. ابن أثير در تاريخ خود ميگويد: ثم نادى عمر بن سعد في أصحابه مَن ينتدب إلى الحسين فيُوطئه فرسه، فانتدب عشرة، منهم إسحاق بن حيوة الحضرمي، وهو الذي سلب قميص الحسين، فبرص بعدُ، فأتوا فداسوا الحسين بخيولهم حتى رضّوا ظهره وصدره. عمر بن سعد خطاب به لشكريانش فرياد زد: چه كسي حاضر است با اسب خود پيكر حسين را لگد مال كند. اينجا بود كه ده نفر از سپاه او كه از جمله آنها إسحاق بن حيوه حضرمي ـ كسي كه جامه و پيراهن آن حضرت را نيز به غارت برد و بعدها به بيماري برص و پيسي مبتلاء شد ـ آمده و پيكر حسين را با اسبهايشان آنقدر لگد كوب كردند كه سينه و پشت با هم يكي شد. الكامل، ابن أثير، ج 4، ص80. همو در جاي ديگر ميگويد: وسُلِب الحسين ما كان عليه، فأخذ سراويله بحر بن كعب، وأخذ قيس بن الأشعث قطيفته، وهي من خز، فكان يُسمَّى بعدُ (قيس قطيفة)، وأخذ نعليه الأسود الأودي، وأخذ سيفه رجل من دارم، ومال الناس على الورس والحلل فانتهبوها، ونهبوا ثقله وما على النساء، حتى إن كانت المرأة لتنزع الثوب من ظهرها فيؤخذ منها. تمام اموالي كه متعلق به [امام] حسين [عليه السلام] بود به غارت برده شد. شلوار آن حضرت را بحر بن كعب و روپوش ابريشمي آن حضرت را قيس بن أشعث، كه به همين علت از آن به بعد به «قيس قطيفه» اشتهار يافت و نعلين (كفشهاي) آن حضرت را أسود أودي به سرقت برد. و نيز شمشير آن حضرت را مردي از قبيله دارم برد أخذ، و عدهاي به جامه سرخ رنگ و بعضي اشياء قيمتي آن حضرت تمايل نموده و غارت كردند، و نيز هر آنچه متعلق به زنان بود را به يغما بردند تا جايي كه اگر زني ميخواست جامهاي را بر تن كند از پشت سر آن را ميربودند. الكامل، ابن أثير، ج 4، ص 79. ابن كثير از أبو مخنف نقل ميكند: وأخذ سنان وغيره سلبه، وتقاسم الناس ما كان من أمواله وحواصله، وما في خبائه حتى ما على النساء من الثياب الطاهرة. سنان و بعضي ديگر ليف خرماي آن حضرت را غارت نمودند، و تمام أموال و ما حصل و هر آنچه كه در خيمه آن حضرت بود را بين خود تقسيم كردند و حتي لباسهاي زنان را به غارت بردند. وجاء عمر بن سعد فقال: ألا لا يدخلن على هذه النسوة أحد، ولا يقتل هذا الغلام أحد، ومن أخذ من متاعهم شيئاً فليردّه عليهم. قال: فوالله ما ردَّ أحد شيئاً. عمر بن سعد آمد و گفت: همه بدانند! كسي اجازه ندارد متعرض اين زنان شود و يا اين جوان را بكشد، و هر كس كالا و يا متاعي از اينان به غارت برده به آنان بازگرداند. راوي ميگويد: به خدا سوگند! هيچ كس چيزي از اشياء به غارت رفته را برنگرداند. البداية والنهاية، ابن كثير، ج 8، ص190. حال با اين اعمال و رفتاري كه از كسي جز انسان كينه توز و شقي و پست و دشمنترين دشمنان سر نميزند باز هم ميتوان گفت: قاتلين آن حضرت شيعيان او بودهاند؟! اسامي افراد گوياي هويت قاتلان: اگر كسي دلايلي كه تا كنون گفته شد را در شيعه نبودن حاضران در كربلاء نپذيرد و اصرار به شيعه بودن آنان داشته باشد آيا در رابطه با آمرين و حكمفرماياني كه باعث و باني اين حادثه شدند چه ميخواهد بگويد؟! آيا افرادي كه اسامي بعضي از آنها در ذيل ميآيد نيز از شيعيان و محبين امير المؤمنين عليه السّلام و امام حسين عليه السلام هستند؟!! افرادي همچون: يزيد بن معاوية ـ عبيد الله بن زياد ـ عمر بن سعد ـ شمر بن ذي الجوشن ـ قيس بن أشعث بن قيس ـ عمرو بن حجاج زبيدي ـ عبد الله بن زهير أزدي ـ عروة بن قيس أحمسي ـ شبث بن ربعي يربوعي ـ عبد الرحمن بن أبي سبرة جعفي ـ حصين بن نمير ـ حجار بن أبجر. و نيز عدهاي ديگر كه اسامي آنها در زير ميآيد و در جريان واقعه كربلاء و به شهادت رساندن آن حضرت و اصحابش مباشر و مستقيم وارد صحنه شده بودند. افرادي همچون: سنان بن أنس نخعي ـ حرمله كاهلي ـ منقذ بن مره عبدي ـ أبو الحتوف جعفي ـ مالك بن نسر كندي ـ عبد الرحمن جعفي ـ قشعم بن نذير جعفي ـ بحر بن كعب بن تيم الله ـ زرعة بن شريك تميمي ـ صالح بن وهب مري ـ خولي بن يزيد أصبحي ـ حصين بن تميم و غيره... با مراجعه به حوادث كربلاء در روز عاشوراء صحت ادعاي ما ثابت ميشود. گفتار يزيد در هويت قاتلان: خود يزيد بن معاويه كه نوك پيكان اتهام را به سوي خود ميديد هرگز نگفت: اين شيعيانش بودند كه حسين را كشتند. در حالي كه اگر چنين دروغي در آن زمان كمترين خريداري ميداشت حتما در گفتن آن لحظهاي درنگ نميكرد. بلكه او مسئوليت شهادت امام حسين عليه السلام را به عهده عبيد الله بن زياد والي و فرماندار كوفه مياندازد؛ تا شايد به اين وسيله بتواند قدري از بار ننگ و گناه خويش بكاهد. ابن كثير و ذهبي و غير اين دو نوشتهاند: لما قتل عبيدُ الله الحسينَ وأهله بعث برؤوسهم إلى يزيد، فسُرَّ بقتلهم أولاً، ثم لم يلبث حتى ندم على قتلهم، فكان يقول: وما عليَّ لو احتملتُ الأذى، وأنزلتُ الحسين معي، وحكَّمته فيما يريد، وإن كان عليَّ في ذلك وهن، حفظاً لرسول الله صلى الله عليه وسلم ورعاية لحقه، لعن الله ابن مرجانة يعني عبيد الله فإنه أحرجه واضطره، وقد كان سأل أن يخلي سبيله أن يرجع من حيث أقبل، أو يأتيني فيضع يده في يدي، أو يلحق بثغر من الثغور، فأبى ذلك عليه وقتله، فأبغضني بقتله المسلمون، وزرع لي في قلوبهم العداوة. زماني كه عبيدُ الله بن زياد [امام] حسين [عليه السلام] و اصحاب او را به قتل رساند و سرهاي آنان را براي يزيد فرستاد، ابتدا يزيد از اين عمل شاد و خرسند شد، اما طولي نكشيد كه از كشته شدن آنها نادم شده و همواره ميگفت: اگر من احتمال اذيت آنان را ميدادم اجازه اين كار را نميدادم، وحسين را همراه خود در اين مكان فرو ميآوردم و به خواست او فرمان ميدادم، و حتي اگر با اين كار به من توهين صورت ميگرفت من اين كار را براي حفظ حرمت رسول الله صلّي الله عليه و آله وسلّم و رعايت حق او انجام ميدادم، خدا لعنت كند ابن مرجانه يعني عبيد الله بن زياد را كه او حسين را به عسر و حرج و اضطرار كشانيد، و از او خواست تا از همانجا كه آمده بازگردد، يا به سوي من آيد و با من بيعت نمايد، يا به يكي از سرحدات و مرزها برود. اما حسين از اين كار امتناع ورزيد و در نتيجه ابن زياد او را به قتل رسانيد، و با اين كارش مرا مورد بغض و كينه مسلمانان قرار داد و در دلها تخم دشمني مرا پاشيد. سير أعلام النبلاء، ج 3، ص 317 ـ البداية والنهاية، ج 8، ص 35 ـ الكامل في التاريخ، ج 4، ص 87. اگر چه اين گفتار در ابتداي تحقيق مورد نقد قرار گرفت اما در اين قسمت فقط به اين نكته توجه داريم كه يزيد هم نگفت: شيعيان حسين را كشتند بلكه ابن زياد را در شهادت آن حضرت دخيل ميداند. صف بندي در كربلاء گوياي هويت قاتلان در دسته بنديهاي همان زمان نيز به صرف اينكه كسي در جبهه آن حضرت حضور مييافت از شيعيان او محسوب ميشد و به كسي كه در صف مقابل او بود هرگز چنين تعبيري اطلاق نميشد. به عنوان مثال زهير بن قين كه ابتدا عثماني مذهب بود و از آن حضرت گريزان بود اما وقتي كه در سپاه آن حضرت قرار گرفت او را به عنوان شيعه آن حضرت خطاب كردند. تاريخ طبري در مورد زهير مينويسد: فقال له زهير يا عزرة إن الله قد زکاها وهداها فاتق الله يا عزرة فإني لک من الناصحين أنشدک الله يا عزرة أن تکون ممن يعين الضلال على قتل النفوس الزکية قال يا زهير ما کنت عندنا من شيعة أهل هذا البيت إنما کنت عثمانيا. زهير به عزره گفت: اي عزره خداوند او را پاک گردانيد و هدايت نمود؛ پس از خدا بترس که من از خير خواهان توام؛ تو را به خدا قسم ميدهم که مبادا از کساني باشي که گمراهان را در کشتن جآنهاي پاک ياري کني! وي پاسخ داد: اي زهير! ما تو را از شيعيان اين خاندان نميشناختيم (ولي امروز تو را در صف شيعيان او ميبينيم) در حالي كه تو عثماني مذهب بودي!!! تاريخ طبري، ج 4، ص 316. اين عبارت به خوبي نشان ميدهد كه به صرف حضور در يكي از دو جبهه اطلاق شيعه و يا دشمن آن حضرت صورت ميپذيرفت. سعي و تلاش عده قليل شيعيان كوفه در ياري امام حسين عليه السلام تمامي اين شواهد و مدارک جداي از قتل و کشتار هايي است که معاويه در مورد شيعيان امير مومنان و امام حسن عليهما السلام انجام داد و بسياري از ايشان را شهيد کرده و عده بسياري را تبعيد کرد و يا به زندان انداخت؛ با اين همه باز ميبينيم که طبق مدارک تاريخي همان عده اندک شيعه باقي مانده در کوفه نيز خواستند به ياري امام حسين عليه السلام بيايند اما با نيروهاي ابن زياد مواجه شده و دستگير شدند، و تنها عدهاي انگشت شمار مانند زهير و حبيب بن مظاهر توانستند از اين حصار عبور کنند و در بين آن ها هم عدهاي بعد از شهادت حضرت به کربلا رسيدند. لذا با اين حساب ديگر شيعه اي در کوفه باقي نميماند که بخواهد به جنگ حسين بن علي عليهما السلام بيايد. بيعت و دعوت از امام حسين عليه السلام دالّ بر شيعه بودن نيست. بعضي ميگويند: چون اهل كوفه با امام حسين بيعت كرده بودند و آن حضرت را به كوفه دعوت نموده بودند، پس آنها از شيعيان آن حضرت به حساب ميآمدند. در حالي كه بايد گفت: بيعت هرگز دالّ بر شيعه بودن نميكند، چون لازمه اين سخن آن است كه بگوييم: « همه صحابه و تابعين كه با امير المؤمنين عليه السّلام بيعت كردند از شيعيان آن حضرت به حساب ميآمدند!!» در حالي كه تا كنون كسي اين سخن را نگفته است؛ و بسياري از بيعت كنندگان با آن حضرت در صف دشمنان آن حضرت در جنگها بودند. پس اينکه در برخي از کتابهاي تاريخي آمده است: که چون كوفيان براي آن حضرت نامه نوشتند و آن حضرت را به كوفه دعوت كردند اين نوعي بيعت با آن حضرت به حساب آمده و آنان را در زمره شيعيان قرار ميدهد و از اين رو نتيجه گرفتهاند كه: قاتلان آن حضرت شيعيان او بودهاند. در پاسخي كه بالاتر بيان شد بطلان اين سخن آشكار گشت اضافه بر اين كه ايشان اين عمل را تنها بدين سبب انجام دادند که آن حضرت را از صحابه رسول خدا بلكه بهترين صحابه در آن زمان و نوه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم ميدانستند؛ و از سوي ديگر بيمبالاتيهاي يزيد و اوصاف ديگري كه در بالا در باره شخصيت يزيد گفته شد را از او ديده و يا شنيده بودند لذا ميخواستند با اين عمل خود در رويه عمل حاكم اسلامي تغيير ايجاد نمايند و اين دعوت و بيعت به اين معنا نبود كه آن حضرت را به عنوان امام سوم و معصوم قبول داشته باشند و به اين جهت لياقت آن حضرت را براي خلافت بيشتر از ديگران بدانند. بنا بر اين ميتوان گفت که مردم کوفه در زمان امير مومنان و امام حسين عليهما السلام دو گروه بودند: 1- شيعه به معني خاص: يعني به دوست داشتن اهل بيت و دشمني با دشمنان ايشان اعتقاد داشتند. شيعه از اين قبيل هرگز در لشکر عمر سعد که با امام حسين عليه السلام جنگيد حضور نداشته است. زيرا شيعيان اينچنيني يا در کنار حضرت و در سپاه او حضور داشته و تا پاي جنگ جنگيده و نهايتاً به شهادت رسيدند و يا در زندان عبيدالله و يزيد و ديگر نقاط تحت سيطره حكومت وقت به سر ميبردند و يا تحت محاصره و ممنوعيت جهت پيوستن به سپاه امام حسين عليه السلام بودند و يا بعد از شهادت حضرت به کربلا رسيدهاند. و يا اساسا تا بعد از وقوع واقعه كربلاء از عزيمت امام حسين عليه السلام به كربلاء بي خبر بوده و بعد از شهادت با خبر شدهاند. 2- شيعه به معني عام: يعني به اهل بيت علاقه مند بودند اما به دشمني با دشمنان ايشان اعتقاد نداشتند. ايشان همان گروهي هستند که امامت الهي اهل بيت را و ساير شروط تشيع را قبول نداشتند؛ که ممکن است عدهاي از ايشان در لشکر عمر سعد و يزيد حضور داشتهاند. لعن الله امة اسست اساس الظلم و الجور عليكم اهل البيت و لعن الله امة دفعتكم عن مقامكم و ازالتكم عن مراتبكم التى رتبكم الله فيها و لعن الله امة قتلتكم و لعن الله الممهدين لهم بالتمكين من قتالكم. برئتُ الى الله و اليكم منهم و من اشياعهم و اتباعهم و اوليائهم...و اكرمنى بك ان يرزقنى طلب ثارك مع امام منصور من اهل بيت محمد صلى الله عليه و آله موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات مؤسسه تحقيقاتي حضرت وليّ عصر (عج) | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: ايمان -
تاريخ: 17 اسفند 87
به نام آفريننده يكتا سلام ممنون از اينكه جواب ياوه هاي وهابي هاي اموي رو ميديد. خداوند اهل سنتي كه نادان هستند رو به راه راست هدايت كنه و سني هايي رو كه آگاهانه دشمني مي ورزند و ياوه گويي مي كنند به عذاب سخت دنيا و آخرت گرفتار كنه.انشاالله |
2 |
نام و نام خانوادگي: جمشيد -
تاريخ: 22 اسفند 87
سلام از اينكه اينچنين به بحث علمي و تاريخي حتي در مسائلي كه به نظر ميايد كاملا روشن و شفاف است جاي شبهه در آن نيست تشكر ميكنم و اين شبهات چيزي غير از عناد و كينه نيست و هر منصفي ميفهمد در وراي اين شبهه افكني ها ذره اي دلسوزي به اسلام و نبوت ديده نميشود اينها فقط براتي سرپوش گذاشتن به اعمال ضد ديني و ضد انساني وهابيت مطرود است موفق باشيد |
3 |
نام و نام خانوادگي: علي کمالي -
تاريخ: 26 اسفند 87
روشن است که يکي از دلايل عمده تشريف فرمايي امام حسين(ع) به کربلا دعوت اهالي کوفه بود و همراهان امام از عربستان نيز خيلي زياد بودند که به محض آگاهي از عدم پشتيباني کوفيان از امام ، شمار زيادي از آنها نيز از پشتيباني امام دست کشيده و امام را تقريبا در برابر سپاهيان پرشمار يزيد تنها گذاشتند که منجر به شهادت ايشان و اصحاب اندکشان و به اسارت رفتن خاندانش شد. پس آيا نمي توان نتيجه گرفت که علت اصلي شهادت امام تغيير راي طرفدارانش به علت حصول اطمينان از عدم امکان پيروزي بود؟ و يا بايد تصور کرد که امام با 72 نفر از مدينه مهاجرت و به قصد شهادت به کربلا تشريف آوردند.شايان گفتن است که پس از قتل عثمان امت اسلامي دو گروه شدند:شيعيان عثمان و شيعيان علي.شيعيان عثمان بعدا به اهل سنت و جماعت تغيير نام دادند.حال آيا حتما لازم است که ما از کل شيعيان در طول تاريخ بدون در نظر گرفتن عملکرد آنها دفاع کنيم که در اين صورت بايد از خونخواران صفوي نيز دفاع کنيم. از شيعياني دفاع کنيم که امام حسن را تنها گذاشتند و امام مجبور به صلح با معاويه شدند.از شيعياني دفاع کنيم که اول قيام کردند ولي بعد امام زيد بن علي را تنها گذاشتند.آيا هر کسي که نام شيعه را يدک مي کشد حتما انسان وارسته و مومني است؟ آيا امام موسي کاظم(ع) در پاسخ افرادي که ايشان را تحريک به قيام مي کردند نفرمودند که شما زبانهايتان با ما و دلهايتان در جايي ديگر است.يزيد از بدو خلافت موروثيش در صدد اخذ بيعت از امام بود و در نظر داشت در صورت عدم بيعت امام را به شهادت برساند ولي آيا اين گناه شيعيان را مي شويد که امامشان را تنها گذاشتند؟ جواب نظر: با سلام دوست گرامي همانطور كه شما نيز فرموده ايد ، مردم به دو دسته تقسيم شدند (اما بعد از رحلت رسول خدا و نه بعد از كشته شدن عثمان) ؛ شيعه امير مومنان علي عليه السلام و شيعيان خلفا (كه يكي از آنها عثمان است) و همانطور كه در اين مقاله نيز با مدارك اهل سنت ثابت شده است ، قاتلين امام حسين عليه السلام از شيعيان امير مومنان نبوده و از دسته ديگر بودند . بنا بر اين به هيچ وجه نبايد شيعه امير مومنان را متهم به چنين كاري كرد ؛ و بر فرض اگر چنين بوده است ، هيچ كس حق شستن گناه او را ندارد ، و قطعا با چنين كاري خود را از شيعه بودن جدا كرده است ؛ و ديگر نام شيعه بر او صادق نخواهد بود . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
4 |
نام و نام خانوادگي: مهران -
تاريخ: 02 ارديبهشت 88
سلام عليکم در مورد بحثي که در بالا مطرح کرديد و نظراتي را از برخي از سني مذهبان آورديد مطالبي را به عرضتان مي رسانم :1-اولا جمهور اهل سنت و بزرگان اين مذهب که برادران پاسخ به شبهات در مبحث مناظره دکتر ملازاده و آخوند قزويني در باره خلافت، ايشان را جاهل ناميدند.صراحتا اين عقايد از آنها بدست ما رسيده والبته از اکثريت قريب به اتفاق آنها :اولا يزيد بن معاويه بن ابي سفيان طبق سند مشهوري که معاويه با امير المومنين حسن(رض) انعقاد کرد ودر آن عهد بست که بعد از خود خلافت را به شورا بگذارد وامام حسين را در آن شورا جاي دهد ، خليفه محسوب نمي شود واز نظر شرعي خلافتش حقانيت ندارد چون وقتي معاويه در گذشت بر خلاف عهد خود که بسياري از اصحاب مثل عبد الله بن عمر و عبد الله بن زبير(ع) حاکم مکه و...شاهد آن بودند پسر خود را که بر خلاف تعليماتش که حافظ قرآن و ناقل حديث بود ودر اصل فردي سست مذهب بود را بجاي خود نشاند ،پس اين امر طبق عهد واضحي که معاويه با امام حسن وحسين (ع) بسته بود خلاف شرع وخلاف شوراي مسلمين بود وبا مخالفت شديد امام حسين که بزرگ خاندان علي (ع)ورييس خانواده و ذي حق در قضيه خلافت بود وهمچنين مورد مخالفت اصحابي چون عبد الله بن زبير وعبد الله بن عمر و...واقع شد وامام حسين را بر آن داشت تا مخالفت خود را با يزيد علني کند و از پيروان و افسران لشکر علي (ع) که در کوفه بودند طلب کمک کند وآنها نيز با پيکي از طرف خود از امام خواستند که به طرف کوفه حرکت کند وحق خود را از يزيد بطلبد پس ايشان با سواره نظام وپياده نظام خود که بيش از سه هزار تن بودند و همچنين با برادران پدري خود مانند عباس و ابوبکر وعمر وعثمان وديگر فرزندان علي (ع) بجز محمد بن حنفيه که او را بزرگ خاندان و مسئول رسيدگي به امور خانواده در مکه قرار داد به طرف کوفه حرکت کردند ولي وقتي لشکريان امام فهميدند که والي کوفه پيک امام را شهيد کرده و لشکري بالغ بر ده هزار مرد جنگي گسيل کرده است به ترس ولرز افتادند ودر روز هفتم محرم از سپاه امام پا به فرار گذاشتند وتنها هفتاد نفر از مخلصين و راست کيشان با امام ماندند ودر آخر هم آن افتضاح در کربلا اتفاق افتاد وخون مظلومان دودمان فاطمه وفرزندان علي وبسياري از بي گناهان که دنبال حق از دست رفته ودفاع از شئون اسلام قيام کرده بودند به زمين ريخت و پيکرامام حسين هم مورد اهانت شمر قرار گرفت وسرش از تنش جدا شد . خداوند درجات آنها را روز به روز ارتقا دهد آمين برحمتک يا ارحم الراحمين اين خلاصه اي از نظرات بزرگاني چون مولوي و عطار وسعدي و جامي و گيلاني وبها الدين نقشبند و خيل عظيمي از علما ومشايخ عصر ماضي وکنون است که متاسفانه شما آنها را شاعر مسلک و سني و طرفدار خلفاي راشدين مي دانيد . ولي نمي دانيد که اين بزرگان هم وقتي اسمي از امام حسين مي شنيدند چه در گذشته وچه اکنون خيلي تحت تاثير قرار گرفته وبي اختيار مي گريستند و به ياد شهيد کربلا از ته دل غصه مي خوردند و علت آن راهم مسلما نمي دانيد چون در اصل آنها امام حسين را از خود و از روساي دين وآيين شان مي دانستند وهمواره آراي خود را با او در يک جهت قرار مي دادند. اما منظور من از اين صحبت ها اين بود که اگر جنايت ابن زياد را در يک کفه قرار دهيم و خيانت شيعيان وياران هم رکاب امام را در کفه ديگر بايد گفت که خيانت دوستان منافق خيلي سختتر از ضربات شمشير کوفيان بود چون واقعا اگر همان تعداد با امام باقي مي ماندند شايد الان تاريخ جور ديگري رقم مي خورد . خلاصه کساني که از معرکه کربلا گريختند تا قيامت ونسل اندر نسل در عزا وماتم خواهند بود چنانچه اکنون در ايران شاهد آن هستيم والسلام جواب نظر: با سلام دوست گرامي از اينكه به صراحت چنين نظري را مطرح كرديد ممنونيم اما : 1- نظر خود را راجع به اين خلاف شرع معاويه ، كه يزيد را به جانشيني تعيين كرد و سبب كشته شدن امام حسين عليه السلام و ياران او شد ، مطرح ننموده ايد . 2- متاسفانه بر خلاف ادعاي شما ، ادله متقني داريم كه نشان مي دهد جمهور علماي اهل سنت و نه عرفاي آنها (چون عرفا مقداري تساهل داشته اند!!!) بر اين است كه يزيد امير المومنين و جزو خلفاي 12 گانه پيامبر كه در صحيحين در مورد آنها سخن گفته شده است ، مي باشد!!! http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=shobheh&id=16 3- بهتر است در اين زمينه نگاهي هم به سخنان مفتي اعظم عربستان جناب آل شيخ داشته باشيد : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=shobheh&id=70 4- اگر منظور شما اين است كه هركس همراه امام حسين بود شيعه است !!! همانطور كه هركس همراه پيامبر بود صحابه است !!!چطور ادعا مي كنيد تمامي صحابه عادل بودند ، اما مي گوييد تمام ياران حسين بن علي كه به گفته آن حضرت «حسين مني وانا من حسين» است ، روافض و شيعه بودند !!! 5- لابد طبق كنايه شما !!! همه مردم ايران و يا حد اقل تمام اجداد شيعيان در كشتن حسين بن علي دست داشته اند !!! لابد به نظر شما امام حسين در ايران كشته شده است !!!! بهتر نبود قبل از چنين اظهار نظر كردني ، نگاهي به نقشه كره زمين مي انداختيد !!! شما كه مي گوييد ايرانيان قبل از صفويه شيعه نبوده و بعد از آمدن صفويه همه به زور شيعه شده اند !!! چطور ما را متهم مي كنيد كه اجداد همه ما در كشتن امام حسين شركت داشته اند !!!؟ 6- در مورد عزاداري مي توانيد به آدرس ذيل مراجعه كنيد : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=4087 موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
5 |
نام و نام خانوادگي: مهران -
تاريخ: 03 ارديبهشت 88
سلام عليکم 1-نظر من در مورد خلاف شرع معاويه با عنايت به اينکه بنده احترام تقدس واري نسبت به اصحاب پيامبر دارم نظر استاد ومرشد ورهبر ديني وعرفانيم که خود از شافعي مذهبان وبزرگان خانواده ودودمان فاطمه زهرا است مي باشد ايشان واجداد بزرگوارشان که نسل اندر نسل وحدود دويست سال جزو رهبران ديني منطقه ما واز صلحاي صريح النسب مي باشند و در هر رژيمي از حکومت هاي ايران مورد عنايت وتوجه شديد بوده اند در کتاب جوامع الخطب خود که اکنون در بسياري از مساجد اهل سنت ايران وعراق وترکيه و حتي خود کشورهاي عربي در روز جمعه قرايت مي شود در مورد شهادت امام حسين خطبه اي دارند که بنده در وبلاگم آن را درج کرده ام البته متن آن عربي است که ترجمه آن هم انشا الله در وبلاگ گذاشته خواهد شد. ايشان در آن خطبه در مورد معاويه فرموده :واما معاويه بن ابي سفيان او در فتح مکه وزماني که نوجوان بود ايمان آورد و از راويان حديث است در عهد حضرت عثمان به سوي شام رفت وحاکم آنجا گشت وتصرفات شامات را اندکي گسترش داد در زمان فتنه شهادت حضرت عثمان چون از اين قايله بي خبر مانده بود بسيار براشفت و وقتي پيراهن خوني خليفه مسلمين به دستش رسيد بسيار ناراحت و خشمگين شد و بعد از انتخاب امام علي به عنوان جانشين شرعي عثمان بن عفان به او نامه نوشت که شما خليفه شرعي خواهيد بود وقتي که قاتلين خليفه را که در سپاه شما هستند به من تحويل دهيد ويا خود آنها را مجازات کنيد.. حضرت علي هم در پاسخ فرمود که شرعيت خلافت مرا شما تايين نکرده ايد وچنين صلاحيتي هم نداريد چون همانهايي که با عمر وعثمان بيعت کرده اند و جزو عشره مبشره واصحاب شورا بودند مرا به جانشيني عثمان برگزيدند وراي شورا راي همه مسلمين است پس شما هم بايد از من به عنوان خليفه مسلمين اطاعت کنيد ومنتظر اقدامات من در مجازات قاتلين خليفه باشيد . ولي معاويه وقتي ديد که سپاه مدينه مملو از شورشيان است بر خلاف دستور حضرت علي به تنهايي از اطاعت مدينه سر باز زد وبا ايشان مخالفت کرد وجنگهايي با خليفه برحق مسلمين انجام داد. وبعد مسئله حکميت پيش آمد که در آن با بي مبالاتي ابو موسي اشعري و زيرکي عمروعاص معاويه به عنوان خليفه مسلمين انتخاب شد وصلح نامه اي بين آنها نوشته شد که اين امر با مخالفت حضرت علي مواجه شد که خلافت را حق خود مي دانست...... وبعد از شهادت حضرت علي مردم وياران او با فرزند ارشدش حضرت حسن به عنوان خليفه بيعت کردند که خلافت او هم ديري نپاييد وبه علت سستي قواي کوفه ايشان به ناچار با معاويه مصالحه کردند وادعاي او را به عنوان خليفه مسلمين قبول کردند ولي قرارداد کردند که بعد از معاويه دوباره شوراي حل وعقد در مورد خليفه بعدي تصميم بگيرد وامام حسين هم گزينه اصلي خواهد بود اما بعدا معاويه اين شرط را زير پا گذاشت وخلافت را به سلطنت موروثي بدل نمود و فرزند خود يزيد را به عنوان جانشين خود تايين کرد و در گذشت و.....". اين نظر روشن و واضح ما ومردم ما در مورد معاويه وپسرش يزيد است که مطالب بالا کاملا موضوع را شفاف مي سازد ولي اينکه او آدم خوب يا بدي بود بايد در اين رابطه خداوند در روز جزا تصميم بگيرد 2-ادله متقن شما فقط به مرزهاي عربستان ختم مي شود آنهم به شخصي که مثل آقاي قزويني و سبحاني ومکّارم شيرازي که اعضاي دربار رهبري ايران هستند ،از درباريان آل سعود است که مسلما بوي نفت از همه چيز برايشان مهمتر وحياتي تر است حتي از خون ولي بزرگ خدا امام حسين(ع). همانطوري که رهبران مذهب شيعه در ايران به هر قيمتي نمي خواهند تمکين کنند ودست از توهين وسب صريح اصحاب پيامبر وخلفاي راشدين و بي حرمت کردن اهل بيت پيامبر (همسران) بردارند وصبح تا شام اين ادعاهاي شرم بر انگيز را تکرار مي کنند آل سعود هم بي هيچ ترسي قيام امام حسين را شورش عليه خلافت اسلامي مي دانند و خود را بي برو برگرد وارثان بني اميه قلمداد مي کنند. اي نفت چه کارها که نمي کني 3-من نگفتم که کساني که با امام حسين آمدند واکثريت فرار کرده واقليت باقي ماندند همگي شيعه سازماني مثل حالا بودند چون آنزمان حتي يک درصد هم از عقايد الان روافض وجود نداشت وهمه مردم يک جور نماز مي خواندند و امام تراشي و مهدوي گري ونوحه سرايي وزنجير زني و.... وخيلي بدعت هاي ديگر اصلا وجود نداشتند وکسي خلفا را غاصب نمي دانست واز آنها به احترام ياد مي کرد و صد البته ياران فراري امام حسين همان آل سعود و آخوندهاي درباري صفوي و جمهوري اسلامي بودند که الان افراط وتفريط را در پيش گرفته اند وآن هفتاد نفر حالا فرق نمي کنه شيعه باشند يا سني نمونه همان صالحان و بزرگاني هستند که دين را به دنيا هرگز نمي فروشند جواب نظر: با سلام دوست گرامي 1- بعد از اين داستان طولاني كه به عنوان مقدمه نوشتيد ، تا شايد بتوانيد نظر خود را مخفي كنيد ، يك جمله مي فرموديد كه «اين نظر روشن و واضح ما ومردم ما در مورد معاويه وپسرش يزيد است که مطالب بالا کاملا موضوع را شفاف مي سازد ولي اينکه او آدم خوب يا بدي بود بايد در اين رابطه خداوند در روز جزا تصميم بگيرد»!!! 2- شما به جاي پاسخ به سوال ما (بعد از اينهمه پاسخ ما به سوالات شما) دوباره شبهه افكني كرده ايد ، انهم شبهاتي كه خود بارها در اين سايت به آنها پاسخ داده شده است از جمله : الف) ادعاي اينكه معاويه از هجوم به عثمان بي خبر بود !!!: با اينكه او با سپاهيانش براي دفاع از عثمان آمد و يك هفته قبل از كشته شدن عثمان بيرون مدينه اردو زد و خود به تنهايي وارد مدينه شد ،و به همين سبب عثمان نيز او را توبيخ كرد (در واقع معاويه منتظر بود تا عثمان كشته شود و خود با نيروهايش ، در صورت امكان خلافت را به دست گيرند كه به علت بيعت فوري مردم با امير مومنان ، چنين كاري براي او مقدور نگشت!) http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=46 ب) نام بردن از عشره مبشره !!! افسانه اي كه حتي خود عشره هم آن را قبول نداشتند !!! در صحيح بخاري از سعد بن ابي وقاص كه به نظر اهل سنت خود يكي از عشره است ، روايت مي كند كه من از پيامبر نشنيدم كه به كسي از مردم بگويد او از اهل بهشت است ! مگر براي عبد الله بن سلام!!! حال اهل سنت نام خود سعد و 9 نفر ديگر را به عنوان عشره مبشره معرفي كرده اند!!! ج) روايتي كه امير مومنان فرموده اند همان كساني كه با ابوبكر و عمر بيعت كرده اند ، با من نيز بيعت كردند : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=449 3- تعجب است كه وقتي جناب مولوي عبد الحميد براي حج به عربستان مشرف مي شوند ، آن ديار ديار اسلام و توحيد و... مي شود و علماي ان محافظين اسلام (مي توانيد به مقالاتي كه در اين زمينه در سايت هاي مشهور اهل سنت ايران نوشته شد مراجعه كنيد !!!) و وقتي اين نظر را ديديد مي شوند حكامي دولتي !!! (البته به قيمت اهانت به علماي شيعه!!!) 4- ادعا كرده ايد كه در آن زمان كسي خلفا راغاصب نمي دانست !!! لابد رواياتي را كه شيعه از كتب اهل سنت و از سخنان امير مومنان و فاطمه زهرا (س) نقل مي كند را نديده ايد!!! ساير شبهات شما نيز پاسخ داده شده است و نيازي به تكرار جواب نيست . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
6 |
نام و نام خانوادگي: سعيد حسيني -
تاريخ: 23 آبان 88
با سلام خدمت عزيزان شيعه از شما ميخواهم نظر م هـــــــــــــــــــران را با دقت بخوانيد قبل از هر چيز بگويم که اينظران ايشان نيست بلکه نظر عبدالرجيم ??? بلوچي لندن نشين است در ثاني طبق گفتار م هـــــــــــــــــــران بعنوان مثال بنده ميتوانم م هـــــــــــــــــــــران بکشم و هيچ کس هم حق ندارد در مورد اين مسئله قضاوت کند و فقط و فقط قضاوت را به عهده خداوند ميگذاريم تا روز قيامت بر همه روشن شود!!!! از اين جواب خنده دار عقيده ??? م هـــــــــــــــــــران ما هم طبق نظر تو ميگوئيم حضرت شجاع الدين فيروز ابولوءلوء که خليفه دوم را کشت، کسي حق قضاوت را در موردش ندارد و اين که آدم خوب يا بدي بوده را به روز قيامت واگذار کنيد. چرا وقتي به اينجا ميرسيد حتي نظرات خود را هم رد ميکنيد؟؟!!!!! آخر چگونه ميشود خداوند اينگونه که تو ميگوئي عمل کند؟؟؟؟ يعني بگويد هر کس هر طور دوست دارد بنام دين خدا عمل کند و هيچکس حق قضاوت نداشته باشد!!!!! اگر اينطور باشد معاويه هم حق نداشته تا دنبال قاتل عثمان بگردد و خونخواهي عثمان را کند. طبق عقيده تو بايد قصاص را به روز قيامت واگذار ميکرد. هر چند که معاويه خود قاتل عثمان بود و خونخواهي عثمان فقط و فقط بهانه اي بود براي رسيدن به خلافت که البته سه خليفه اول دوم و سوم هم با تدارک توطئه توانستند بر خلافت بنشينند. از طرفي خودت گفته اي عمروعاص مکار بود ما هم قبول داريم اما تو که محب معاويه هستي بگو ببينم اين آدم مکار در دستگاه معاويه چه ميکرد و از چه مقامي برخوردار بود؟؟؟ بخدا قسم بحق گفتار گهر بار امير المونين علي ع تمامي خلفاء شما مکار خائن و بدکار و حيله گر بودند و عمروعاص نزد آنها شاگردي بيش نبود علي لعنت الله علي القوم الظالمين ??? |
7 |
نام و نام خانوادگي: يکسني -
تاريخ: 25 آبان 88
اي ؟؟؟ هاي عوضي چرابه سني بد گويي ميکني مگه سني چه گناهي کرده خدا شيعه رانابود کنه انشاء الله |
8 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 26 آبان 88
جناب يکسني «أَفَلَمْ يَسيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كانُوا أَكْثَرَ مِنْهُمْ وَ أَشَّد قُوَّةً وَ آثارًا فِي الْأَرْضِ فَما أَغْني عَنْهُمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ» به يک ليست کوتاه از همکيشان خود که قبل از شما خواستند شيعه را نابود کنند توجه کن: اون سه تا اموي ها عباسي ها سلجوقيان تيمور غزنوي ها عثماني ها صدام وهابي ها طالبان و القاعده .... «وَ مَنْ يَعْصِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَتَعَدَّ حُدُودَهُ يدْخِلْهُ نارًا خالِدًا فيها وَ لَهُ عَذابٌ مُهينٌ» يا علي |
9 |
نام و نام خانوادگي: سعيد حسيني (شاه اسماعيل صفوي) -
تاريخ: 26 آبان 88
باسلام جناب يکسني اي اينکه طبق عقيده باطني و واقعي خود و با اخلاص مبتني بر عقيده با من صحبت کرده ايد از شما ممنونم و اين خود نشانگر خط فکري و فرهنگي و ساختار شخصيتي شماست و ريشه در اعتقادات گنديده و متعفن شما دارد که مخصوصآ اخلاص در انجام آنرا به شما تبريک ميگويم و هماهنگي گفتار و اعتقادتان و اعمال شما در اماکن تمريني را با باطنتان را به خلفايتان (صاحبان عقيده شما) پيشکش مينمايم. اما بهتر بود دقت بيشتري در نوشته هايم ميکرديد آيا من چيزي از خودم گفتم ؟ يا نقل از يکي همکيشانت بود؟؟؟؟ آيا من ناسزا گفتم ؟ يا اعمال شما را که با علاقه به انجام آن مي پردازيد را به خودتان تبريک گفتم؟؟؟؟ آيا بقول شما بد گوئي کردم؟ يا از منابع خودتان دليل و مدرک ارائه کردم؟؟؟؟ اگر خواندن مطالب خودتان که توسط علماي خودتان نوشته شده است انقدر شما را عصباني کرده است، بهتر است به يک روانپزشک مراجعه کنيد و از حضور در اين سايت خودداري کنيد چرا که اينجا جاي تعقل و تفکر و منطق و دين الهي است و جائي براي تو و امثال تونيست. از مسئولين سايت هم تقاضا دارم با انجمن حمايت از ??? تماس بگيرند و اين اشخاص را تحويل آنان نمايند زيرا ورود اين ??? به محوطه تعقل و تفکر و منطق مشکل ساز و موجبات آلودگي هاي بسياري را فراهم خواهد کرد. بنده از همينجا خطاب به عزيزاني که مسئوليت نگهداري از اين نوع ??? را دارند در خواست ميکنم وظيفه خود را درست انجام دهند و اينجا را از وجود اين ??? پاک سازند. ان الباطل کان زهوقا يا علي مدد |
10 |
نام و نام خانوادگي: سعيد -
تاريخ: 25 آذر 88
موقع حرف زدن اين سني ها ادعا ميکنند امام علي خليفه ي چهارم آنان است اما در عمل جوري رفتار ميکنند که انگار هر که مختصر ارادتي به اهل بيت داشته باشد الا و لابد شيعه است (يعني به طور ضمني ميخواهند بگويند سني نيستي اگر نسبت به اهل بيت علاقه و محبتي در دلت باشد!!!) در مسأله ي کوفه و شام بايد رقابت هاي اجتماعي اهل کوفه و شام را نيز در نظر داشت، کوفه پايتخت شرق اسلامي بود يعني پايتخت ايران و عراق (به جاي مدائن پيش از اسلام) و اهل کوفه براي خودشان در برابر اهل شام حيثيتي قائل بودند، که حضور امام علي در آنجا آن را تقويت کرده بود. اينکه آنان در رکاب امام علي با شاميان جنگيدند دليل نمي شود که شيعه بودند. حتي اگر با فرمول سني ها هم پيش برويم به اينجا ميرسيم که ميگويند امام علي خليفه ي برحق چهارم بوده است و سني هاي واقعي در زمان ايشان بايد خالصانه در رکابش مي جنگيدند و ياري اش ميکردند و مي بينيم که در جمل اين مروان حکم داماد عثمان و نيز پسر عثمان هستند که در رکاب مولا با طلحه و زيبر جنگيدند و همين مروان، طلحه را با تير زد، آيا اين ها شيعه بودند؟ |
11 |
نام و نام خانوادگي: حميد طا -
تاريخ: 03 دي 88
دوستان عزيز همه ما دربرابر عدل خداوند برابريم وگفته خدا حجت ماست همه چيز درخطبه غدير مشخص ومبين است که حق باکيست ومعصوميت امامان شيعه برهمگان روشن است حتي سني ها، فقط رجوع ومطالعه وفکر همه چيز راروشن مي کند نه تعصبات و... پس همه ما برابريم ودرمعرض امتحان دربرابر تمام خوبي ها وبدي ها کاش همه درلحظه آخر آمرزيده شويم وراه را حتي درآخرين لحظه عمرمان پيدا کنيم پس بيائيد فکر کنيم وبرحق هم دعا کنيم ، بيايم عشق بورزيم به آنان که دلمان راشکستند ودعا کنيم براي کساني که نفرينمان کردند وبهارشويم وبخنديم که هنوز خدا باماست خدايي که ستارالعيوب است وبزرگ |
12 |
نام و نام خانوادگي: محب الزهرا -
تاريخ: 18 بهمن 88
بسم الله الرحمان الرحيم اگر عاقلانه بيانديشيم خيلي از سوالات سوال يا شبهه نيست جواب هم خيلي ساده است امام حسين ع فرزند رسول الله ص است وطبق عقيده ما اگاه وبا علم واين که عاقبت کارشان شهادت واسارت خاندان نبوت و انچه اتفاق افتاده قدم بدين راه گزارد جهت احياي سنت جد گراميشان که توسط خلفاي فاجر بني اميه برباد رفته بود بنابر اين حضرت حرکت نمودند وکردند انچه که بايستي ميکردند لعنت الله علي القوم الضالمين و سيعلم اللذين ظلموا اي منقلب ينقلبون اما غير شيعه مسلما اين نظر رانمي پسندد مگر انصافي باشد که کم است حال جواب در خور ايشان بگوئيد شيعه يعني چه شيعه چه کسي را گويند اگر به زبان هر شخص باشد که من چه هستم يا چه کاره هستم يا چه ديني دارم يا چه پستي دارم همه ميدانيم حرفي باطل است يعني بايد هرچيزي جهت اثباتش از قوه به فعل درايد مثال ساده اش اينکه اگر کسي بگو يد من وز يرم تاموقعي صدق ميکند که داراي منسب باشد وگرنه اطلاق وز ير بيمعني است وهزاران نوع از اين موارد اگر کسي مسلمان سپس به کفر برگشت ايا اين شخص مرتد نيست و يامسلمان باشد وبراثر نفاق منافق گردد ايا اين افراد ديگر ميتوان اطلاق مسلم وايمان برايشان جاري نمود اگر بگوئيم جواب مثبت است که ديگر حرفي باقي نميماند ولي اگر قائل به جواب منفي باشيم جواب خود را گرفته ايم حال برگرديم به اصل سوال ما درميان قاتلان ابي عبدالله ع کسي را با مشخصات شيعه نيافتيم همه برعليه امامشان قيام کردند همانطوري که حضرت از احوال مردم کوفه از شخصي که در ميانه راه ملاقات نمود عرض کرد ياابن رسول الله ص دلهايشان با شما ولي شمشير هايشان عليه شما اما شايد بگوئيد دلهايشان که با امام ع بوده بله بوده اما اي نشات گرفته از فطرت ادمي است که انسانها ذاتا خداجو وحق طلب هستند واين که امام حسين ع را ميشناختند ولذا فطرتشان ميگفت حسين ع حق است همانند پيشينيانشان که ميگفتند علي ع حق است وعقيدها سست وقلبهايشان مالا مال از کينه .نفاق .دشمني .حسادت تحت تاثير جو جور حاکم زمانه وانهمه تبليغات کذب وعشق سيم وزر چنان واقعه عظيم ودر عين حال سهمگيني افر يد که عقلها مبهوت ميشود از انهمه جنايت و بي شرمي ال ابي سفيان همان گونه که خود حضرت فرمودند اي شيعه ال ابي سفيان اگر دين ندار يد لااقل ازاد مرد باشيد پس به کدام حکمي اينها شيعيان علوي بوده اند اگر چه نامه نوشتند وحضرت ع رادعوت نمودند اما ايا دعوت دليل دوستي و يکرنگي است از کجا تو طعه نبوده براي قتل امام حسين ع و بايد ديد در عمل چه کردند همراه که بودند دعاگوي چه کساني بودند دنباله رو چه اشخاصي بودند سوابغشان چه بوده و صد البته که شيعه نبودند مگر ميشود چيزي مستقيم باشد ودر عين مستقيم بودن کج باشد اين امر محال است پس محال است کشندگان فرزند رسول خدا ص محب او باشند محال است رهروي او باشند محال است عاشق او باشند محال است تسليم فرمانش باشند و محال است که در هر زمان اورا با تيغ جفا سر نبرند محال است در حقش انهمه جنايت وخباثت نکنند محال است فرزند شش ماهه نازنينش را هدف تير سه شعبه قرار ندهند وبه اين هم اکتفا نکنند تا سر مبارکش با ان کوچکي بر ني نزنند واي برقوم ظالم واي بر قاتلين ان حضرت اني سلم لمن سالمکم وحرب لمن حاربکم الي يوم القيامه يا ابا عبدالله الحسين ع بابي انت وامي لک الفدا اما عقيدها سست ودر گروه سيم وزر و جو حاکم ان زمان قلبها مالا مال از کينه . دشمني .ر يا . نفاق وفساد بود |
13 |
نام و نام خانوادگي: امان -
تاريخ: 17 اسفند 88
آيا شيعه ها كه دست باز نماز نميخواند نماز شان قبول ميشود؟آيا درك سنت درست است ؟چرا شيعه ها نام دختر خود را عايشه و پسر خود را عمر ابوبكر نميگذارد؟ |
14 |
نام و نام خانوادگي: محمد رضايي -
تاريخ: 22 مرداد 89
در جواب به امان همان نظر 13 : در ابتدا از جنابعالي و همه ي برادران اهل تسنن ,به دليل روشن صحبت كردن عذر خواهي ميكنم ولي خودتان پرسيديد... سوالتان را با سوال پاسخ ميدهم شما چند سني را ميشناسيد كه نام فرزندشان ابولولو باشد شما تعدادي ارائه دهيد تا ما هم بگرديم به همان تعداد انشاالله! با نامهاي ذكر شده ارائه دهيم . واقعا از جنابعاليان ميخوام يكم فكر كنيد كه مثلا تو خونه ي يك شيعه يه نفر اسمش عمر باشه اسم يه دخترشون هم فاطمه باشه يعني اسم قاتل و مقتول (شهيده)تو يه خونه .... و من يه سوال از شما دارم ,چرا نماز ما قبول نباشه !؟چرا دست بسته ها جواب نميدن؟يعني شما ميگيد فاتح خيبر نمازش قبول نميشه ولي... |
15 |
نام و نام خانوادگي: محمد غ -
تاريخ: 12 دي 89
به نظر بنده حوادث اخير رخ داده در كشور كاملا شبهه ايجاد شده توسط وهابيت را براي همه اهل درك و فهم حقيقي رد نمود كه در واقع صف دوستان و دشمنان و منافقين را خصوصا در روز عاشورا نمايان كرد. |
16 |
نام و نام خانوادگي: امين الله ازهر -
تاريخ: 06 آذر 90
من ديشب داشتم شبکه اهل بيت رو نگاه ميکردم يکي سوال کرد اقا اگه ما حضرت اباالفضل رو شفيع قرار بديم تا از خدا برامون طلب مغفرت کنه درسته اخندي که اونجا داشت جواب ميداد گفت اصلا چرا اين کار و بکنيم مستقيم از خود حضرت اباالفضل طلب شفا کن اصلامن خودم مستقيم ازش ميخوام که ((ابالفضل )) منو شفا بده وبه من دارايي بده حالا به نظر شما اين شرک نيست ؟ اگر اباالفضل ميتونه اين کارا رو بکنه پس نعوذ باالله خدا اين وسط چي کاره است ؟ جواب نظر: با سلام دوست گرامي آيا مردم از عيسي خواستند مرده زنده كند يا از خداوند ؟ ايا وقتي مردم از عيسي خواستند اين كار شرك بود ؟ خواستن از حضرت عباس و حضرت عيسي عليهما السلام اگر با عقيده استقلال باشد (يعني اگر خدا نخواهد هم مي توانند كار خود را بكنند) شرك است و اگر با اعتقاد احتياج آنها به نيروي الهي باشد اشكالي ندارد موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
17 |
نام و نام خانوادگي: حسين -
تاريخ: 01 مهر 91
اگه کسي شيعه باشد چگونه امام خود را مي کشد |
18 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 01 مهر 91
الله اکبر با سلام جناب حسين اون ديگه شيعه نيست اون منافقه ... مثل اينه که بگي مسلمانان در راه برگشت از تبوک ميخواستند حضرت محمد صلي الله عليه و اله و سلم را ترور کنند ... ايا اونها مسلمان بودند يا جمعي از منافقين ... لبيک يا علي |
19 |
نام و نام خانوادگي: محمدرضا پرتو -
تاريخ: 01 آذر 91
سلام به نظر من اينکه شيعه اصلا در اين ماجرا گناه کار نبوده حرف درستي نيست زيرا بزرگان شيعه در کوفه اين نامه شوم را نوشتند و هيچ شکي در شيعه بودنشان نيست اگر نويسندگان نامه همه از اهل سنت بوده اند چرا جناب مسلم عليه السلام به قول آنها اعتنا کرد ؟ آيا قيام توابين را اهل سنت به پا کردند؟؟؟؟و اکثرا شهيد شدند ؟ آيا سليمان بن صرد خزاعي سني بود!!!! آيا حضرت مسلم عليه السلام بخاطر نامه يک مشت اهل سنت ويا شيعيان معلوم الحال امام عصر خود را به مسلخ کشانيد ما ترسي نداريم بله شيعه بودند اکثرا ولي منحرف شدند ضعف سياسي داشتند و ضعف ايمان ما ادعا نداريم همه شيعيان همچون ميثم و عمار و مالک اشتر هستند.اينگونه دفاع از شيعه مارا متهم به تعصب ميسازد . |
20 |
نام و نام خانوادگي: رضا -
تاريخ: 01 آذر 91
اقاي امان ما شيعه ها از ابوبکرو عمروعثمان وعايشه متنفر و بيزاريم . ما اسامي پيامبران وامامان معصومرا براي فرزندان خود انتخاب ميکنيم |
21 |
نام و نام خانوادگي: راه (اسم مستعار) -
تاريخ: 04 آذر 91
بسمه تعالي ان شاء الله اين دوستداران يزيد و معاويه در قيامت با آن ها محشور شوند |
22 |
نام و نام خانوادگي: عالم مقدس ملکوت -
تاريخ: 05 آذر 91
بسم الله و الصلاه و السلام علي رسول الله السلام عليكم و رحمه الله گرچه شيعه امروزي دچار انحطاط بسيار زيادي هست و هرگز نميتوان گفت كه مكتب شيعيان امروزي مطابقت دقيق با مكتب اهل البيت عصمت و طهارت عليهم السلام دارد . كه همانا بدعت هاي زيادي را صفويه ايجاد كردند كه باعث شد شيعه را ساخته صفويه بخوانند و سيره علماي قبل صفويه با علماي بعد صفويه 180 درجه فرق داشته باشد ولي ! همه ميدانند كه اهل كوفه هرگز شيعيان علي عليه السلام نبودند زيرا در خطب نهج البلاغه بارها نفرت حضرت به ان قوم ذكر شده است و ان قوم نيز اذيت و ازار زيادي در حق ان حضرت و امام حسين مجتبي عليه السلام انجام دادند ... لذا اهل كوفه هيچ شباهتي به شيعه علي عليه السلام نداشتند كه ادعا شود چون متقابلين حسين از اهل كوفه بودند و به او نامه نوشتند پس شيعه حضرت بودند و بعد گمراه شدند و حضرت را كشتند !!! شيعه بارها در كلام خود حضرت علي و اولاد ان حضرت وصف شده و اگر به حقيقت بنگريم كمتر كسي را ميتوان يافت كه شيعه به معناي واقعي باشد بلكه امروزه به قبول كنندگان ولايت علي و اولاد علي عليهم السلام به اصطلاح و اعتبارا شيعه گفته ميشه و الا شيعه را صفات والايي هست كه هر كس را نشايد جز صديقين و شهيدان و صالحين و مخلصين وو |
23 |
نام و نام خانوادگي: منتقد -
تاريخ: 06 آذر 91
سلام عليکم با عرض تسليت به مناسبت سوگواري محرم سوالي از شما عزيزان داشتم. چرا امام حسين (عليه السلام) دختر دشمن پدرش يعني طلحة بن عبيدالله را به همسري خود برميگزينند؟ ***يادآور ميشوم که کنيه اين بانوي بزرگوار *ام اسحاق* مي باشد و فرزند بزرگوارش فاطمة بنت الحسين (سلام الله عليهما) ميباشند.*** با سپاس فراوان از عزيزان پاسخ به شبهات. جواب نظر: باسلام دوست گرامي اولا: اين ازدواج چه اشكالي دارد ؟همچنانكه پيامبر صلي الله عليه وآله با دختر حي بن اخطب كه پدرش دشمن حضرت و يهودي بود و با ام حبيبه دختر ابوسفيان ازدواج كرد ثانيا: امام حسن مجتبى عليه السلام به هنگام شهادت، به امام حسين عليه السلام وصيّت كرد كه اُمّ اسحاق را كه همسرش بود از خانه بيرون نكنند از اين رو ، امام حسين عليه السلام پس از شهادت برادرش، با اُمّ اسحاق ازدواج كرد و از او صاحب دخترى به نام فاطمه شد. اُمّ اسحاق ، پس از شهادت امام حسين عليه السلام ، با عبد اللّه بن محمّد بن عبد الرحمان بن ابى بكر ، ازدواج كرد. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
24 |
نام و نام خانوادگي: قره نازلي -
تاريخ: 08 آذر 91
شيعه امام خودرا نمي کشد .مبلغين اين سخن غير از دشمنان اسلام كس ديگري نيست چراكه اكثر فرق اسلامي دوستدار اهل بيت به ويزه امام حسن (ع) مي باشند. |
25 |
نام و نام خانوادگي: hussein -
تاريخ: 10 آذر 91
در طول تاريخ، دشمنان اسلام دريافته اند يکي از کليدي ترين عوامل حيات اسلام خون شهداي کربلا و نهضت حضرت سيد الشهداست. اما آنچه حائز اهميت است شناخت سلاح هاي دشمن و نحوه ايجاد تشکيک آنهاست.يکي از اين ابزارها، ايجاد تشکيک در اهداف عاشورايي و ارزش هاي آن با زبان به ظاهر دوستانه است. به عنوان مثال پيامکي در اوج روزهاي عزاداري اهل بيت (ع) به صورت انبوه منتشر گرديد که يکي از مصاديق اين موضوع مي باشد. در اين پيامک عنوان شده است:"محرم و صفر زمان باليدن است نه فقط ناليدن، بساطش آموزه است نه موزه، تمرين خوب نگريستن است نه خوب گريستن، نماد شعور مذهب است نه فقط شور مذهب. منتظران مهدي (عج) به هوش باشند که حسين(ع) را منتظرانش کشتند." استاد رجبي دواني در برنامه اي تلويزيوني در اين باره گفت: ظاهر پيامک بسيار حکيمانه است. اما بسيار آرام و حساب شده با کلمات بازي شده است. اوايل پيروزي انقلاب بعضي روزنامه ها چنين تشکيک هايي را ايجاد نمودند که امام فرمودند عزاداريها بايد به همان صورت انجام شود و هرچه داريم از محرم و صفراست. حضرت را منتظرانش به شهادت نرساندند. منتظران حضرت در کوفه نماندند و از آنجا گريختند. تعدادي ديگر نيز چون حجاج ابن مسروق، نافع ابن هلال و ... در بين راه خود را به امام رساندند. آنها از منتظران بودند. لذا نبايد تصور کرد که اين پيامک ها از واقعيتي سخن مي گويند."... |
26 |
نام و نام خانوادگي: منتقد -
تاريخ: 13 آذر 91
سلام عليکم با تشکر از پاسخ کاملتان.اگر مي شود نام فرزندان امام حسن مجتبي(عليه السلام) از *ام اسحاق* را بيان کنيد. با تشکر. جواب نظر: باسلام دوست گرامي فرزندان امام حسن ع از ام طلحه سه نفر بودند 1. حسين ملقب به الاثرم، 2. طلحه و 3. فاطمه (سيره معصومان نويسنده: سيد محسن امين عاملى، مترجم على حجتى كرمانى،ناشر: سروش، تهران، سال چاپ: 1376 ش ؛ الارشاد مفيد، ج 2، ص 20 ؛ بحار الأنوار، ج 44، ص 163، ح 1. ؛ منتهى الآمال، شيخ عباس قمى ،ج1،ص:572) موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
27 |
نام و نام خانوادگي: سني -
تاريخ: 17 آذر 91
لابد روز قيامت بحاي سوال از نماز و روزه و زكات و ايمان و ... از حب حسين ازتون سوال ميكنند؟؟؟؟؟؟يا از نفر ت نسبت به يزيد.... اگه حسين ميتونست كاري بكنه خاطر تون جمه باشه براي خودش ميكرد |
28 |
نام و نام خانوادگي: زينب -
تاريخ: 20 آذر 91
با سلام خدمت برداران و خواهران مسلمان (هم شيعه و هم سني ) مشكل الان بر سر سني و شيعه ديگر نيست ‘بلكه مشكل اين است كه كساني كه دين ندارند دست به كار شده اند و مي خواهند برادران و خواهران مسلمان را از هم دور كنند . تو را به خدا بيدار شويد ببينيد چه بر سر اسلام آمده . بايد متحد شويم تا اسلام را زنده نگه داريم . |
29 |
نام و نام خانوادگي: زينب -
تاريخ: 21 آذر 91
با سلام خدمت برادران و خواهران مسلمان ( چه سني و چه شيعه ) مشكل در دنياي امروز بر سر مسائل شيعه و سني تنها دستاويزي بوده كه بي دينان توانسته اند بكار ببرند و متدسفانه ژيروز هم بوده اند . تعصب تمام وجود ما را گرفته ديگر نمي بينيم كه چه بر سر اسلام آمده و مي آيد . تمام اديان مورد احترام هستند .برادر و خواهر سني و برادر و خواهر شيعه بيايد اين اختلافات كودكانه اي كه هيچ گاه حل نمي شوند را كنار بگذاريم و اسلام عزيزمان را ابه اين نشان دهيم . بهترين كتب درمورد حضرت فاطمه را اهل سنت نوشته اين ارزشمند و قابل تقدير است . به اميد روزي كه منجي ظهور كند و همه در كمال آرامش برادر و برابر در كنار هم باشند . |
30 |
نام و نام خانوادگي: اميرحسين ازبيرجند -
تاريخ: 22 آذر 91
جناب سني معني حب حسين يعني پيرو راه و مرام حسين بودن ، يعني عمل به آنچه که حسين مي نمود . حسين براي احياء امت جد گراميش ، اقامه نماز ، امربه معروف ونهي ازمنکر و سايرحسنات ديگر قيام نموده و خون پاکش را نثار نمود . حب حسين يعني دوست داشتن قلبي وعملي . حب حسين شامل عمل به واجبات ( نماز ، روزه ، زکات ، ايمان و... ) مي شود.آيا اين از نظرشما اشکالي دارد؟؟؟ بنده در زاهدان هم زندگي کردم وهيچ يک ازشما برادران اهل سنت رانديدم که حب حسين دردل نداشته باشد. پس بياييد باتدبر بيشتر در زندگي آن امام همام ، همگي ما پيرو واقعي سيد وسرور جوانان اهل بهشت بوده تا در روز رستاخيز درپيشگاه خداوند يکتا ونبي مکرم اسلام ص رو سفيدباشيم .انشاء الله |
31 |
نام و نام خانوادگي: ارمين m -
تاريخ: 24 آذر 91
خيلي خوب بود |
32 |
نام و نام خانوادگي: شيعه -
تاريخ: 02 دي 91
جناب سني برات متاسفم که بعد از اين همه شفاف سازي درمورد دين انقدر کوته فکر مي انديشي و درک درستي نداري و هنوز در اول راه گم شدي !!!!! منصفانه با خودت فکر کن نه از روي تعصب و... ان شاالله سرورم حسين ع هدايتت کند چرا که او چراغ هدايت و کشتي نجات است براي همه عالم شيعه و سني هم ندارد. |
33 |
نام و نام خانوادگي: لبيك يا خامنه اي -
تاريخ: 20 دي 91
با سلام: من از دوستان عزيز ( سني) خواهش مي كنم تعصب در مذهب خود نداشته باشيد. تعصب بي جا مانند آدمي است كه خودشو به خواب زده هر كاري مي كنيد نمي توانيد بيدارش كنيد. اگر مي خواهيد حق براتون روشن بشه . ممنون از سايت زيباتون انشا الله خدا اجرتون بده اللهم عجل لوليك الفرج |
34 |
نام و نام خانوادگي: سام نصرتي -
تاريخ: 23 بهمن 91
جناب آقاي سعيد (رديف 10) مروان بن حکم و پسر عثمان در جنگ جمل در رکاب مولا نبوده بلکه جزو لشکر بصره و نيروهاي عايشه بودند. چون مروان گويا طلحه را تير زده اين امر بر شما مشتبه شده که آن دو در دو جناح مخالف بوده اند. |
35 |
نام و نام خانوادگي: علي -
تاريخ: 17 اسفند 91
جواب عالم ملکوت منافق ماچون 12 امام داريم والان هم ولي فقيه تاظهور منجي دوستان متوجه حرف اين اقا شديد دين شيعه ميگه تحريف شده الان اسلام واقعي شيعه ماست شک نکنيد اگه شک وشبهه هم باشه مرجع تقليد داريم رسيدگي کنه امام زمان هم پشت وپناه ماست پس حرف تحريف نزن شايد يک چيز هاي جزيي مپل قمه باشد ولي در اصول وفروع دين نماز وروزه دقيقا طبق سنت پيامبر ومولايمان علي رفتار ميکنيم |
36 |
نام و نام خانوادگي: علي -
تاريخ: 17 اسفند 91
جناب سني اين شد حرف پس حديث صفينه نجات پيامبر درباره امام حسين چي ميشه درضمن اگه به اينه که امام حسين قرارباشه کمک مانکنه و کمک خودش اگه ميتونست بکنه پيامبرام قبول نداشته باش اگه بلد بودن کاري ميکردن که سني وشيعه نباشه يافقط شما يا ماباشيم |
37 |
نام و نام خانوادگي: ميلادصحت -
تاريخ: 22 اسفند 91
با سلام انشالله خداوند مارا در 2دنيا از محمد وآل محمد جدانکند http://shie.hamiblog.ir / |
38 |
نام و نام خانوادگي: سلطان جم -
تاريخ: 01 فروردين 92
مراقب عالم مقدس ملکوت باشيد بوي نفاق ميدهد. |
39 |
نام و نام خانوادگي: hedayat -
تاريخ: 28 ارديبهشت 92
ممنون از دوستان شيعه مذهب |
40 |
نام و نام خانوادگي: مجتبي خدادوست -
تاريخ: 29 ارديبهشت 92
اگر بگويند فقط يک نفر، نفر که چه عرض کنم يک هيولا معرفي کنيد که امام حسين عليه السلام را بشهادت رساند جوابش دقيقا عمر بن خطاب هست و بقيه دنباله رو آن موجود نحس مي باشند. لعنت ابدي خداوند بر همه آنها از اول تا آخر: اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علي ذلک |
41 |
نام و نام خانوادگي: يا علي -
تاريخ: 10 مرداد 92
سلام بالاخره نفهميديم شيعه را صفويه درست کرده يا آن زمان هم شيعه بوده!!!!!!!!!!!!!!!!! جواب نظر: با سلام دوست گرامي اينکه تشکيل مذهب حقه شيعه را به صفويه نسبت داده ايد بي انصافي نموده ايد و ما اين کارتان را حمل بر عدم اطلاع شما از تاريخ مي کنيم . تشيع، تاريخى جز تاريخ اسلام و مبدأيى جز آغاز ظهور اسلام ندارد و اسلام و تشيع دو سوى يك حقيقت اند . آغاز پيدايش شيعه را که براي اولين بار به شيعه علي(ع) معروف شد، همان زمان رسول الله صلي الله عليه و آله بايد دانست. در اين خصوص مقاله مستقلي در سايت موجود است جهت اطلاع بيشتر به آنجا رجوع کنيد موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
42 |
نام و نام خانوادگي: عليرضا سليماني -
تاريخ: 23 مهر 92
سلام من شيعه هستم فقط يه سوال دارم که چرا در يکي از سخنراني ها شهيد مطهري فرمودند که امام حسينرا شيعيان به شهادت رساندند شما ميتوانيد در کتاب حماسه حسيني (دو جلدي) در جلد اول اين را مشاهده فرمايين با تشکر. جواب نظر: با سلام دوست گرامي منظور ايشان كساني است كه براي امام نامه نوشتند و خود را شيعه ايشان در آنجا نام برده بودند تا در موقعيت مناسب از آن استفاده كنند نه كساني كه ايشان را امام مي دانستند و الا معلوم است كه شيعه واقعي كه ايشان را امام مي داند هيچگاه چنين كاري نمي كند مگر اينكه كافر شود و بعد چنين كاري كند يا از اول منافقانه خود را شيعه بداند. شيعيان امام حسين در آن زمان كساني بودند كه همراه ايشان به شهادت رسيدند و جان خود را در راه حمايت از ايشان داده و يا در آن زمان در زندان و محاصره ابن زياد بودن و بعدها در قيامهاي مختلف عليه بني اميه و قاتلان ايشان شركت كردند. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
43 |
نام و نام خانوادگي: محمود.بوشهر -
تاريخ: 29 آبان 92
دست شمادردنکنه مقاله مفيدوجالبي بودوبرمعلوماتم اضافه کرد،درپاسخ به مطلب دوست اول بايدگفت برادرعزيزدرتاريخ بسيارتلاش کرده اندکه هويت مقتدرانه وديني شيعه رازيرسوال ببرندومطالب بي اساس زيادي مثل شيعه رايک يهودي بنانهاده ويااززمان صفويه شيعه ايجادشده راگفته اندامااين مضخرفات براي فراراز استدلالهاي متقن ومستندشيعه است که باتروروقتل وغارت پاسخ ميدهند.شيعه اززمان رسول الله بوده است وتنهامذهب نجاتبخش است. |
44 |
نام و نام خانوادگي: آبان -
تاريخ: 30 آبان 92
سلام و تشکر از اين مقاله خوب و روشنگرانه. خدا نگهدار شما |
45 |
نام و نام خانوادگي: علي رباني -
تاريخ: 30 آبان 92
سلام عليکم و رحمه الله و برکاته خيلي ممنون از پاسخ به شبهاتتون اجرکم عند الله |
46 |
نام و نام خانوادگي: محمد فراتي -
تاريخ: 01 آذر 92
نظر اول به نظرم يک تلنگر است.که مسيولين سايت متوجه نشدند.اين فرد ميگويد چطور ميگفتيد شيعه را صفويه ساخته و الان ميگوييد شيعيان امام حسين را شهيد کرده است |
47 |
نام و نام خانوادگي: سيدجواد بشارت -
تاريخ: 12 آذر 92
سلام خسته نباشيد... چه درد بزرگيست که بعضي نادانان شيعه را تکه تکه کرده و به شيعه علوي و صفوي تقسيم کردند. حال آنکه شيعه از زمان حضرت رسول گرامي ص شيعه بوده. تنها اتفاقي که در تاريخ افتاد براي اولين بار مذهب رسمي کشور در زمان صفويه تثبيت شد و ايران بعنوان يک کشور شيعه شناخته شد.. و متأسفانه بعضي که خودر اهل تحقيق و بررسي ميدانند حتي بخود زحمت نداده اند تا بدانند شخصيت فردي بنام (عبدالله سبا) که بعنوان يک يهودي و پايه گذار شيعه در کتب اهل سنت معرفي ميشود و وهابيون مرتد به اين شخص استناد ميکنند اصلا" وجود خارجي نداشته وصرفا" تخيلات يک قصه پرداز بوده است و آنانکه نسبت به شيعه کينه و بغض ديرينه دارند به اين مسئله دامن ميزنند. اما امام مظلوم حسين بن علي ع که هنوزهم بعد1373 سال هنوز هم ناشناخته و مظلوم مانده و حتي ما شيعيان و محبين از ايشان شناخت کامل و وسيعي نداريم جز عاشورا و محرم چه انتظاري هست تا بعضي نسبت به قيام مقدس و الهي وي شک و ترديد داشته باشند... در عصر ارتباطات بايد خيلي بيشتر به اين مباحث پرداخته شود تا جوانان اين کشور وساير اقشار آشنائي بيشتري نسبت به امامت و ائمه اطهار داشته باشند. تا هر بلهوس ناداني بدنبال شکار مغزها و دلهاي پاک جوانان شيعه و عاشق آل الله نباشند. از مديران سايت و همه دست اندرکاران سپاسگزارم و دستتان را صميمانه ميبوسم و دعاي خير اين بنده عاصي و همه دلسوختگان مکتب تشيع بدرقه راحتان. اميدوارم مشمول دعاهاي حضرت وليعصر عج باشيد.. خدا يارتان. |
48 |
نام و نام خانوادگي: شمس الدين جليليان -
تاريخ: 13 آذر 92
شيعيان امام حسين را شهيد نکردند اما بسياري از شيعيان که ايمانشان استوار نبود امام حسين را تنها گذاشتند به اميد آن که امام حسين از قصدش برگردد و وقتي ديدند که مسئله جدي است و امام حسين در حصر فرزندان هند و سميه قرار گرفته به سوي کربلا راه افتادند اما سپاه عبيدشيطان راه را بر آنها سد کردند و ... تعداد کثيري نيز قيام توابين را راه انداختند و در عين الورده به مقتل خويش شتافتند و جان خود را کفاره ي سستي و ياري نکردن امام قرار دادند و تعدادي نيز پسر مرجانه را در عاشوراي 66 به درک واصل نمودند البته هيچ کدام از اينها مقامشان مانند 72 تن نيست . اما شبهه ي دخيل بودن شيعه در شهادت امام حسين ريشه در تفکرات وهابي دارد شهر کوفه در آن روزگار محل اقوام و قبايل متعددي بود و شيعيان کمترين از نظر جمعيت بودند و کساني که نامه به امام حسين نوشتند همگي شيعه نبودند از جمله ي اين افراد شبث بن ربعي بود که اين ملعون روباه صفت اصلا مسلمان نبود و بارها مرتد شد از جمله در عصر ابوبکر به همراه اشعث بن قيس به مسيلمه کذاب ايمان آورد . ياران حضرت علي هم همگي شيعه نبودند . شيعه مسلم بن عوسجه بود . شيعه حجربن عدي بود که از جلاد تحت امر پسر هند خواست فرزنش را که محکوم به مرگ شده بود قبل از خودش بکشد مبادا با ديدن صحنه ي مرگ پدر تسليم معاويه شود و از علي تبري بجويد . شيعه کميل بود . شيعه مالک اشتر بود . شيعه ميثم تمار بود . شيعه ابوذر غفاري بود . شيعه سلمان بود . شيعه مقداد بود . شيعه حبيب بن مظاهر بود . شيعه محمدبن ابوبکر بود که درود خدا بر روان پاکش باد که خداوند از طريق مادر امام صادق که نوه ي او بود به سلسله ي ائمه ي طاهرين متصل نمود . و شيعه يعني فاطمه سلام الله عليها .. |
49 |
نام و نام خانوادگي: علي بدخشان -
تاريخ: 02 دي 92
با عرض سلام و خسته نباشيد لطفا بفرماييد که چرا سليمان بن صرد خزاعي که او را به عنوان شيعه ميشناسيم امام حسين (ع) را ياري نکرد؟ با تشکر جواب نظر: با سلام دوست گرامي مهمترين علت عدم حضور سليمان در کربلا، كوتاهي و تقصير او در ياري كردن امام حسين(ع) است هرچند او در اعتقاد به امامت راسخ بود و سابقه درخشاني نيز در دفاع از ولايت دارد اما همچنانکه از سخنان مختار بر مي آيد، سليمان از بصيرت سياسي، شجاعت، زمانشناسي، اقتدار و ثبات در تصميم و عمل بيبهره بودند و همين امر باعث شد تا درباره حضور به موقع خود در کربلا دچار ترديد و اشتباه شوند، همچنانکه موجب شد براي جبران آن اشتباه نيز ناموفق باشند. البته احتمالات ديگري مانند زنداني بودن او در زندان عبيدالله، عدم پيش بيني جنگ ميان امام حسين عليه السلام و يزيد نيز ذکر شده است که به نظر قابل قبول نيست موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
50 |
نام و نام خانوادگي: مهدي بدرخاني -
تاريخ: 04 دي 92
دوستان عزيز با تشکر از مقاله خوب و روشنگرانتون خداوند پشت وپناهتان باشد. |
51 |
نام و نام خانوادگي: مهدي بدرخاني -
تاريخ: 04 دي 92
در مورد اون دوست عزيزمون که فرموده بودند:سلام بالاخره نفهميديم شيعه را صفويه درست کرده يا آن زمان هم شيعه بوده!!!!!!!!!!!!!!!!! بايد گفت:مذهب شيعه از همان زمان پيغمبر وجود داشته است و صفويان براي مقابله با تفوق مذهبي عثماني ها،مذهب شيعه را بعنوان دين رسمي مردم ايران ترويج کردند،که اين موضوع در حل اختلافات داخلي و تحکيم وحدت در ميان ايراني ها شد تا حدي که مانع غلبه عثماني ها بر ايران شد. |
52 |
نام و نام خانوادگي: شمس الدين جليليان -
تاريخ: 04 دي 92
کامنت 49 و پاسخ به شبهات - با سلام خدمت شما به نظر مي رسد موضوع زنداني بودن سليمان خلاف واقع باشد به اين دليل که ايشان سردسته ي توابين بودند و تواب هم در اين مقوله ي خاص معني مشخصي دارد يعني کسي که کوتاهي کرده و از گناه خود توبه مي کند از اين هم که بگذريم مسئله ي مهم تري هم وجود دارد و آن هم بي کار نماندن شيطان در چنين عرصه هايي از زندگي مردان بزرگ است . مسئله ي ديگر اين که خوب است به تاريخ با ديدي واقع بينانه بنگريم نه احساسي ! خيلي از ما ها که امروز سنگ اهل بيت را به سينه مي زنيم اگر در سال 61 هجري بوديم ، فقط خدا مي داند که در زير کدام علم قرار مي گرفتيم ! حسين (ع) يا يزيد ! همين الان باب عاشورا در جاي جاي ممالک اسلامي باز است در سوريه ، لبنان ، يمن ، عربستان و ... البته سليمان و پيروانش اميد به رستگاري و پذيرش توبه شان هست چون به هر حال باب توبه هميشه باز است و همين که خداوند توفيق توبه و شهادت را به ايشان عنايت فرموده شايد نشانه اي از قبولي توبه ي آن بزرگواارن باشد و قطعا امام حسين در روز قيامت ايشان را تنها نخواهند گذاشت اگرچه ايشان آن حضرت را تنها گذاشتند چون حسين بن علي با سليمان بن صرد خيلي فرق دارد . با اين حال قطعا فرداي قيامت براي آن جناب يوم الحسره به معناي واقعي آن خواهد بود . الله اعلم |
53 |
نام و نام خانوادگي: ??? -
تاريخ: 05 دي 92
سلام خيلي استفاده كرديم اجرتان با امام حسين (ع) |
54 |
نام و نام خانوادگي: سيدحميد جزائري شوشتري -
تاريخ: 08 دي 92
سلام وخسته نباشديد راجع به سليمان بن صرد وباقي توابين بايد گفت آنها قاتل نبودند بلکه فقط ياري نکردند وبخاطر همين هم توبه کردند پس نمي شود نتيجه گرفت که شيعيان امام آنحضرت را کشتند |
55 |
نام و نام خانوادگي: مهدي -
تاريخ: 14 دي 92
بسم الله الرحمن الرحيم قاتلين واقعي امام حسين عليه السلام چه کساني بودند ؟ در تحليل وقايع تاريخي، يکي از مسائلي که مورد توجه قرار ميگيرد، ريشهها يا علل و عوامل وقوع يک حادثه است. واقعهي جانسوز عاشورا نيز از اين قاعده مستثني نبوده، بايستي از اين منظر مورد بررسي قرار گيرد. بر اساس برخي گفتارهاي اهل بيت (عليهمالسلام) مشخص ميگردد که اين واقعهي دردناک، ريشه در سقيفهي بني ساعده داشته و مخالفان غدير و بنيانگذاران سقيفه، عاملين اصلي شهادت سرور جوانان اهل بهشت و اهل بيت و اصحاب باوفايش هستند. به بيان ديگر اگرچه خون آن شهيدان پاک توسط يزيد و ابن زياد و عمر بن سعد و يارانشان (لعنة الله عليهم اجمعين) بر زمين ريخته شد، اما همين خونها بر گردن ابوبکر و عمر نيز هست، بيآنکه ذرهاي از گناه يزيديان (عليهم اللعنة) کم شود. بعضاً در برخي از کتب اهل تسنن نيز ميتوان به ريشه هاي اين سخن اهل بيت عليهم السلام پي برد . ابن کثير در مورد روز وقوع سقيفه چنين ميگويد : قد تقدم أن رسول الله توفي يوم الإثنين وذلك ضحي فاشتغل الناس ببيعة أبي بكر الصديق في سقيفة بني ساعدة ثم في المسجد البيعة العامة في بقية يوم الاثنين قبلاً بيان شد که رسول الله صلي الله عليه وآله در صبح روز دوشنبه از دنيا رفت و مردم مشغول به بيعت با ابي بکر در سقيفه بني ساعده شده و بيعت عامه در بقيه روز دوشنبه در مسجد انجام شد. البداية والنهاية ، ج 6 ص 301 ، اسم المؤلف: إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي أبو الفداء الوفاة: 774 ، دار النشر : مكتبة المعارف - بيروت با مراجعه به مقاتل مي بينيم که حضرت زينب سلام الله عليها ، به هنگام نوحه خواني براي برادرش – به نقل سيد بن طاووس در اللهوف ص 78 - اين چنين ندا سر ميدهند : وامُحَمَّداهُ، بَناتُكَ سَبايا، وَ ذُرّيَّتُكَ مُقَتَّلَةُ تَسْفي عَلَيْهِمْ ريحُ الصَّباءِ، وَ هَذا حُسَيْنُ مَحْزُوزُ الرَّاءسِ مِنَ الْقَفا، مَسْلُوبُ العِمامَةِ وَالرَّداءِ. بِاءبي مَنْ اءَضْحي عَسْكَرُهُ في يَوْمِ الاثْنَيْنِ نَهْبَا. بِاءبي مَنْ فُسْطاطُهُ مُقَطَّعُ العُري. بِاءبي مَنْ لا غائِبُ فَيُرْتَجي ، وَ لا جَريحُ فَيُداوي . بِاءبي مَنْ نَفْسي لَهُ الفِداءُ. بِاءبِي الْمَهْمُومُ حَتّي قَضي . بِاءبي الْعَطشانُ حَتي مَضي . يا محمد! اينك دختران تو اسير و ذريه تو كشته شده اند و باد صبا بر اجساد ايشان مي وزد و اينك حسين سر از قفا جدا گرديده عمامه و ردايش را از سر دوشش كشيده اند. پدرم فداي آن حسين كه در روز دوشنبه لشكرش به تاراج رفت . پدرم به فداي آن حسين كه طناب خيمه هاي حرمش را بريدند. پدرم به فداي آن حسين كه به سفر نرفته تا اميد بازگشتش را داشته باشم و زخم بدنش طوري نيست كه مداوا توانم نمود جانم به فدايش كه با بار غم و اندوه از دنيا رفت . پدرم به فداي او كه با لب تشنه از دار دنيا رفت . با اينکه روز به شهادت رسيدن امام حسين عليه السلام در روايات اهل تسنن ، جمعه يا شنبه معرفي شده است ( آنچنان که ذهبي در تاريخ اسلام ج 5 ص 13 آن را جمعه ميداند ) چه دليلي ميتواند داشته باشد که حضرت زينب سلام الله عليها به روز دوشنبه اشاره کنند ؟ مشابه همين سخن نيز در تاريخ تکرار شده است و مرحوم شيخ عباس قمي در الانوار البهيه ص 298 در اينمورد ميگويد : وقال لمسعودي : وكانت وفاة أبي الحسن عليه السلام في خلافة المعتز بالله ، وذلك في يوم الاثنين لأربع بقين من جمادي الآخرة سنة أربع وخمسين ومائتين ، وهو ابن أربعين سنة ، وقيل : ابن اثنتين وأربعين ، وقيل : أكثر من ذلك ، وسمع في جنازته جارية ، تقول : ماذا لقينا في يوم الاثنين قديما وحديثا ؟ وصلي عليه أحمد بن المتوكل علي الله في شارع أبي أحمد وفي داره بسامراء ، ودفن هناك ، انتهي . أقول : أشارت الجارية بهذه الكلمة إلي يوم وفاة النبي صلي الله عليه وآله ، وجلافة المنافقين الطغام ، والبيعة التي عم شؤمها الإسلام ، وأخذت الجارية هذه عن عقيلة الهاشميين زينب بنت أمير المؤمنين عليهما السلام ، في ندبتها علي الحسين عليه السلام : بأبي من أضحي عسكره يوم الاثنين نهبا مسعودي مينويسد: «وفات امام هادي عليه السّلام در عصر خلافت «المعتزّ» (سيزدهمين خليفه عبّاسي) رخ داد، در روز دوشنبه چهار روز مانده به آخر ماه جمادي الآخر سال 254 ه ق، و آن حضرت در اين هنگام 40 سال، و به گفته بعضي 42 سال و به گفته بعضي ديگر بيشتر از اين داشت». شنيده شد: كنيزي در دنبال جنازه امام هادي عليه السّلام ميگفت: ما ذا لقينا في يوم الاثنين قديما و حديثا : «چه مصائبي ما در روز دوشنبه، در گذشته و حال، ديديم». و احمد بن متوكّل، در خيابان ابو احمد، در خانه آن حضرت، بر جنازه او نماز خواند و در همانجا به خاك سپرده شد» (پايان سخن مسعودي). مؤلّف گويد: كنيز در سخن فوق، اشاره به روز رحلت پيامبر صلّي اللّه عليه و آله ميكند كه در روز دوشنبه رخ داد، و منافقين فرومايه، در آن روز كارهاي بيهوده و ناروا انجام دادند، و بيعتي رخ داد كه مايه شومي در اسلام گرديد. كنيز مذكور، سخن فوق را، از عقيله بني هاشم، حضرت زينب عليها السّلام دختر علي عليه السّلام گرفته، آنجا كه در ندبه خود بر امام حسين عليه السّلام ميگفت: بابي من اضحي عسكره يوم الاثنين نهبا : «پدرم به فداي كسي كه لشكرش در روز دوشنبه، مورد غارت دشمنان قرار گرفت». تذکر : اگر اشکال شود که روز عاشورا در روز دوشنبه بوده و لذا اشاره حضرت زينب سلام الله عليها نيز به همان روز است ! پاسخ ميدهيم : گذشته از مورد اختلاف بودن اين نظريه در شيعه ، چه معنايي دارد که حضرت زينب سلام الله عليها در آن اوضاع آشفته اي که فجايعي عظبم اتفاق افتاده ، به روز دوشنبه اشاره کنند ؟ مگر حاظرين آن واقعه نميدانستند که عاشورا چه روزي است که آن مخدره بخواهند آن را يادآوري کنند ؟ مقام والاي ادبي حضرت زينب سلام الله عليها و روايات تاريخي – که برخي از آنها بيان شد – و رواياتي مانند روايت امام رضا عليه السلام ( بحارالانوار 45 / 94 ) شاهد بر صحت اين مدعا ميباشد که هدف از اشاره آن مخدره به روز دوشنبه ، اشاره به واقعه اي خاص ميباشد که عاشورا يکي از نتايج آن است ! با اين مقدمه ، مي رويم به سراغ يکي از کتابهاي اهل تسنن در باب مقتل امام حسين عليه السلام . اخطب خطباي خوارزم ابوالمويد موفق بن احمد مکي خوارزمي حنفي در کتاب « مقتل الحسين عليه السلام » اين چنين نگارش کرده : فوقف يستريح وقد ضعف عن القتال ، فبينا هو واقف إذ أتاه حجر فوق علي جبهته ، فسالت الدماء من جبهته ، فأخذ الثوب ليمسح عن جبهته ، فأتاه سهم محدّد ، مسموم ، له ثلاث شعب ، فوقع في قلبه ، فقال الحسين (عليه السلام) : بسم الله وبالله وعلي ملّة رسول الله ، ورفع رأسه إلي السماء وقال : الهي إنّك تعلم إنّهم يقتلون رجلاً ليس علي وجه الأرض ابن نبي غيره ، ثمّ أخذ السهم وأخرجه من وراء ظهره ، فانبعث الدم كالميزاب ، فوضع يده علي الجرح ، فلمّا امتلأت دماً ربمي بها إلي السماء ، فما رجع من ذلك قطرة ، وما عرفت الحمرة في السماء حتّي رمي الحسين بدمه إلي السماء ، ثمّ وضع يده علي الجرح ثانياً ، فلمّا امتلأت لطخ بها رأسه ولحيته وقال : هكذا والله أكون حتّي ألقي جدّي محمّداً وأنا مخضوب بدمي ، وأقول : يا رسول الله ! قتلني فلان وفلان ! نبرد، او را ناتوان ساخت و درنگي براي آسايش ايستاد، در اين ميان سنگي به پيشانيش رسيد و جامه بالا برد خون را پاك كند، تير سه پره زهرناكي آمد و بر سينهاش نشست و به روايتي بر قلبش زد و گفت: بسم اللَّه و باللَّه و علي سنّة رسول اللَّه، و سر به آسمان برداشت و گفت: الهي، تو ميداني مردي را ميكشند كه جز او پيغمبر زاده اي بر زمين نيست؛ و آن تير را از پشت خود بيرون كشيد و خون چون ناودان روان شد، كف از آن پر كرد و به آسمان پاشيد و قطرهاي از آن برنگشت و تا آنگاه سرخي در آسمان ديده نشده بود، سپس كف ديگري گرفت و به سر و ريش خود ماليد و فرمود: با همين خضاب خون خود، جدّم رسول خدا را ديدار خواهم كرد و ميگويم: يا رسول اللَّه، فلان و فلان مرا كشتند ! مقتل الحسين ، ج 2 ص 39، اسم المؤلف: أبو المُؤيَّد المُوَفَّق بن أحمد المكي أخطب خوارزم الوفاة: 568 هـ ، الناشر : مكتبة المفيد - قم ، الطبعة : الأولي 1418 هـ. ، تحقيق : الشيخ محمد السَّماوي. شايد با دقت در مقدمه اي که بيان کرديم ، فهميدن نام « فلان و فلان » که راوي آن به رسم تقيه از بيانش خودداري کرده خيلي سخت نباشد . براي فهم بهتر اين کلام امام حسين عليه السلام ، به سخنان فرزندان معصوم ايشان مراجعه ميکنيم تا مطلب برايمان روشن شود. مرحوم اين قولويه در کتاب شريف « کامل الزيارات » اين چنين روايت ميکنند : عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بَكْرٍ الْأَرَّجَانِيِّ قَالَ صَحِبْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع فِي طَرِيقِ مَكَّةَ مِنَ الْمَدِينَةِ فَنَزَلْنَا مَنْزِلًا يُقَالُ لَهُ عُسْفَانُ ثُمَّ مَرَرْنَا بِجَبَلٍ أَسْوَدَ عَنْ يَسَارِ الطَّرِيقِ وَحْشٍ فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا أَوْحَشَ هَذَا الْجَبَلَ مَا رَأَيْتُ فِي الطَّرِيقِ مِثْلَ هَذَا فَقَالَ لِي يَا ابْنَ بَكْرٍ أَ تَدْرِي أَيُّ جَبَلٍ هَذَا قُلْتُ لَا قَالَ هَذَا جَبَلٌ يُقَالُ لَهُ الْكَمَدُ وَ هُوَ عَلَي وَادٍ مِنْ أَوْدِيَةِ جَهَنَّمَ وَ فِيهِ قَتَلَةُ أَبِيَ الْحُسَيْنِ عليه السلام اسْتَوْدَعَهُمْ فِيهِ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمْ مِيَاهُ جَهَنَّمَ مِنَ الْغِسْلِينِ وَ الصَّدِيدِ وَ الْحَمِيمِ وَ مَا يَخْرُجُ مِنْ جُبِّ الْحَوَي وَ مَا يَخْرُجُ مِنَ الْفَلَقِ وَ مَا يَخْرُجُ مِنْ أَثَامٍ وَ مَا يَخْرُجُ مِنْ طِينَةِ الْخَبَالِ وَ مَا يَخْرُجُ مِنْ جَهَنَّمَ وَ مَا يَخْرُجُ مِنْ لَظَي وَ مِنَ الْحُطَمَةِ وَ مَا يَخْرُجُ مِنْ سَقَرَ وَ مَا يَخْرُجُ مِنَ الْحَمِيمِ وَ مَا يَخْرُجُ مِنَ الْهَاوِيَةِ وَ مَا يَخْرُجُ مِنَ السَّعِيرِ وَ فِي نُسْخَةٍ أُخْرَي وَ مَا يَخْرُجُ مِنْ جَهَنَّمَ وَ مَا يَخْرُجُ مِنْ لَظَي وَ مَا مَرَرْتُ بِهَذَا الْجَبَلِ فِي سَفَرِي فَوَقَفْتُ بِهِ إِلَّا رَأَيْتُهُمَا يَسْتَغِيثَانِ إِلَيَّ وَ إِنِّي لَأَنْظُرُ إِلَي قَتَلَةِ أَبِي فَأَقُولُ لَهُمَا هَؤُلَاءِ إِنَّمَا فَعَلُوا مَا أَسَّسْتُمَا لَمْ تَرْحَمُونَا إِذْ وُلِّيتُمْ وَ قَتَلْتُمُونَا وَ حَرَمْتُمُونَا وَثَبْتُمْ عَلَي حَقِّنَا وَ اسْتَبْدَدْتُمْ بِالْأَمْرِ دُونَنَا فَلَا رَحِمَ اللَّهُ مَنْ يَرْحَمُكُمَا ذُوقَا وَبَالَ مَا قَدَّمْتُمَا وَ مَا اللَّهُ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ وَ أَشَدُّهُمَا تَضَرُّعاً وَ اسْتِكَانَةً الثَّانِي فَرُبَّمَا وَقَفْتُ عَلَيْهِمَا لِيَتَسَلَّي عَنِّي بَعْضُ مَا فِي قَلْبِي از عبد الله بن بكير ارجاني نقل شده ، وي گفت : با حضرت صادق عليه السّلام در راه مكه از مدينه همراه بودم ، پس به جايي كه « عسفان » ناميده ميشد فرود آمديم و سپس از كنار كوهي سياه كه در سمت چپ جاده بود و كوهي وحشتناك به نظر مي آمد عبور كرديم ، به محضر آن حضرت عرض كردم : اي پسر رسول خدا صلَّي الله عليه و آله و سلَّم ، چقدر اين كوه وحشتناك است ! در اين راه كوهي مثل اين نديدهام . حضرت فرمودند : اي پسر بكير ، مي داني اين چه كوهي است ؟ عرض كردم : خير . فرمودند : اين كوهي است بنام « كمد » و آن در وادي از واديهاي دوزخ بوده و در آن قاتلين پدرم امام حسين عليه السّلام نگه داشته شدهاند ، در اين كوه از زير قاتلين آبهاي جهنّمي جاري ميباشند ، اين آبها عبارتند از : غسلين ( آبي كه از پوست و گوشت دوزخيان جاري است ) ، صديد ( آبي كه ناشي از چرك و زرد آب باشد ) حميم ( عرق دوزخيان را گويند ) آبي كه از چاه جوّي خارج ميشود و آن آبي است گنديده و متعفّن ، آبي كه از چاه فلق در دوزخ خارج ميشود و آن آبي است حاصل از چرك و خون مجرمين ، آبي كه از خبال يعني چرك بدن دوزخيان جاري است ، آبي كه از جهنم روان است ، آبي كه از لظي ( وادي از واديهاي جهنم ) بيرون مي آيد ، آبي كه از حطمه ( وادي از واديهاي جهنم ) خارج ميشود ، آبي كه از سقر ( وادي از واديهاي جهنّم ) بيرون مي آيد آبي كه از حميم ( وادي از واديهاي دوزخ ) خارج ميشود ، آبي كه از هاويه ( وادي از واديهاي دوزخ ) بيرون مي آيد ، آبي كه از سعير ( وادي از واديهاي دوزخ ) خارج ميشود . و من هر گاه در مسير خود از اين كوه عبور كرده ام ديده ام كه آن دو تن فرياد بر مى آورند و ناله و زارى مى كنند، و من به قاتلان پدرم حسين عليهالسلام مىنگرم و به آن دو تن مىگويم: اين قاتلين آنچه را كه شما تأسيس كردهايد انجام دادهاند ، چرا وقتي زمام امور به دستتان بود به ما رحم نكرده و ما را كشتيد و از حقوق خود محروممان نموديد و بر قتل و كشتن ما اقدام كرده و استبداد محض و كامل را به اجراء گذارديد خدا رحم نكند به كسي كه به شما دو نفر رحم كند بچشيد وزر و وبالي را كه خود فراهمش نمودهايد ، و خدا نسبت به بندگانش ظالم و ستمكار نيست . البتّه دوّمي تضرّع و اضطرابش شديدتر از اوّلي است و بسا ايستاده و حالشان را مشاهده كرده تا اندكي از بغض و كينه و ناراحتي كه از ايشان در قلب دارم كاهش يافته و كمي تسلَّي و آرامش خاطر پيدا كنم. كامل الزيارات، ابن قولويه، صص 326 – 327 (دار المرتضوية - نجف اشرف) ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، شيخ صدوق، ص 218 (دار الشريف الرضي للنشر - قم) الإختصاص، شيخ مفيد، صص 343 – 344 (الموتمر العالمى لالفية الشيخ المفيد - قم) در روايت بالا قتل امام حسين (عليه¬السلام)، نتيجه ي تبعيت از ابوبکر و عمر در امر حکومت معرفي شده است. ثقة المحدثين شيخ کليني در کتاب شريف کافي - در حديثي که علامه مجلسي در مرآة العقول ج 26 ص 68 سند آن را موثق خوانده - چنين روايت ميکند: عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ما يَكُونُ مِنْ نَجْوى ثَلاثَةٍ إِلَّا هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سادِسُهُمْ وَ لا أَدْنى مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ ما كانُوا ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَلِيمٌ قَالَ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ فِي فُلَانٍ وَ فُلَانٍ وَ أَبِي عُبَيْدَةَ الْجَرَّاحِ وَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ وَ سَالِمٍ مَوْلَى أَبِي حُذَيْفَةَ وَ الْمُغِيرَةِ بْنِ شُعْبَةَ حَيْثُ كَتَبُوا الْكِتَابَ بَيْنَهُمْ وَ تَعَاهَدُوا وَ تَوَافَقُوا لَئِنْ مَضَى مُحَمَّدٌ لَا تَكُونُ الْخِلَافَةُ فِي بَنِي هَاشِمٍ وَ لَا النُّبُوَّةُ أَبَداً فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِمْ هَذِهِ الْآيَةَ قَالَ قُلْتُ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ بَلى وَ رُسُلُنا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ قَالَ وَ هَاتَانِ الْآيَتَانِ نَزَلَتَا فِيهِمْ ذَلِكَ الْيَوْمَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَعَلَّكَ تَرَى أَنَّهُ كَانَ يَوْمٌ يُشْبِهُ يَوْمَ كُتِبَ الْكِتَابُ إِلَّا يَوْمَ قُتِلَ الْحُسَيْنُ ع وَ هَكَذَا كَانَ فِي سَابِقِ عِلْمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الَّذِي أَعْلَمَهُ رَسُولَ اللَّهِ ص أَنْ إِذَا كُتِبَ الْكِتَابُ قُتِلَ الْحُسَيْنُ وَ خَرَجَ الْمُلْكُ مِنْ بَنِي هَاشِم فَقَدْ كَانَ ذَلِكَ كُلُّه . ابو بصير از امام صادق عليه السلام نقل ميكند كه دربارهي اين سخن خداي عزوجل: « رازگويى سه نفر نباشد مگر آن كه خدا چهارمين آنهاست و نه پنج نفرى مگر آن كه خدا ششمين آنهاست، و نه كمتر از اين و نه بيشترى هست مگر آن¬كه هر كجا باشند خدا نزد آنهاست. آن گاه روز رستاخيز از كارهايى كه كردهاند آگاهشان سازد كه به راستى خدا به همه چيز داناست»(مجادله:7) فرمود: اين آيه درباره ي فلاني و فلاني و ابو عبيده جراح و عبد الرحمن بن عوف و سالم غلام ابو حذيفه و مغيرة بن شعبه نازل شد، آنگاه كه ميان خود عهدنامه نوشتند و همداستان شدند كه: اگر محمّد (صلّي¬اللَّه¬عليه¬وآله) از دنيا رفت، هرگز نبوت و خلافت در ميان بنى هاشم جاى نخواهد گرفت. پس خداوند متعال اين آيه را در شأن آنها فرو فرستاد. ابو بصير مىگويد: عرض كردم: اين سخن پروردگار چه كه فرمود: « بلكه امرى را اثبات و ابرام كردند، همانا ما هم ابرام¬كننده هستيم، يا پنداشتهاند كه ما نهان و رازگويى آنان را نشنويم؟ آرى، فرستادگان ما كه همراه آناناند مينويسند»(زخرف:79 و80)؟ امام فرمود: اين دو آيه نيز دربارهيآنها در همان روز نازل گشت. سپس امام صادق عليه السلام فرمود: شايد تو بر آنى كه [در مصيبت و بلا] روزى شبيه آن روز هست، جز روزى كه حسين عليه السلام به شهادت رسيد، [نه هرگز!]. در علم خدا چنين گذشته بود و همان را به رسول خدا (صلّي¬اللَّه¬عليه¬وآله) اعلام کرد كه هرگاه آن عهدنامه نوشته شد، حسين (عليه السلام) كشته شد، و حكومت از دست بنى هاشم بيرون رفت، و همهي اين ها تحقّق يافت. الكافي، الشيخ الكليني، ج 8 ص 179 و 180 شماره 202 (دار الكتب الإسلامية - تهران) منظور از فلان و فلان که راوي نتوانسته نام آنها را از سر تقيه بياورد، همان ابوبکر و عمر است. نوشتن اين عهدنامه نيز امري مسلم در تاريخ شيعي است و در روايات متعدد به آن اشاره شده است. بر اساس اين حديث نوراني، امام حسين عليهالسلام در روز نوشتن آن عهدنامهي کذائي کشته شد! به بيان ديگر وقتي عدهاي تصميم گرفتند که خلافت ائمه عليهمالسلام را غصب کنند، نتيجه اش کشته شدن سيد الشهدا عليهالسلام بود. زيرا وقتي قرار باشد به هر نحوي از انحاء، از رسيدن ائمه عليهمالسلام به جايگاه جانشيني پيامبر خدا صلّياللهعليهوآله جلوگيري به عمل آيد، لازم باشد ميشود ايشان را به قتل نيز رساند. اين همان اتفاقي است که دربارهي تکتک امامان اهل بيت عليهمالسلام رخ داده، به جز آخرين ايشان که خداوند وي را از شرّ دشمنانش حفظ فرموده است. با در کنار هم قرار دادن مقدمه اي که در ابتدا بيان شد و سخن خوارزمي و شواهد روايي کتب شيعه ميتوان به راحتي متوجه شد که منظور امام حسين عليه السلام در عبارت « قتلني فلان و فلان » همان ابوبکر و عمر بوده اند که با غصب خلافت از اميرالمومنين عليه السلام ، زمينه هرگونه ظلم و ستم بر اهل بيت عليهم السلام را فراهم کردند که تجلّي آن در فاجعه عاشورا بود . فلعن الله امة اسست اساس الظلم و الجور عليکم اهل البيت العبد الاحقر – مقداد العلوي |