![]() | ||
![]() |
مقالات | سخنراني ها | شبکه سلام | موبايل | انتشارات | محصولات نرم افزاري | ليست پاسخ ها |
![]() |
تاريخ: 26 اسفند 1387 |
![]() |
|
ولايت از منظر قرآن 01 | ||
پخش صوت ![]() | ||
بسم الله الرحمن الرحيم مشهد مقدس ـ 1387 ((( توجه: آدرس منابع ذکر شده، از نرمافزار مکتبة اهل بيت (عليهم السلام) و المكتبه الشامله ميباشد ))) استاد حسيني قزويني بحثي که امروز در خدمت دوستان هستيم، در مورد آيات مربوط به ولايت است. گرچه در اين زمينه، سخن گفتن به سادگي امکانپذير نيست؛ چون بنا بر آنچه که در روايات اهل سنت آمده است، از قول ابن عباس ميگويند: 300 آيه در حق اميرالمؤمنين (عليه السلام) نازل شده است. اين 300 آيه را فقط انسان قرائت کند و به پايان ببرد، ساعتها و ماهها و سالها طول ميکشد. ولي از آنجايي که: آب دريا را اگر نتوان کشيد هم به قدر تشنگي بايد چشيد به برخي از آياتي که تقريبا ميشود ادعا کرد، جنبه محوريت دارد، ميشود اشاره کرد. من به بعضي از اين آيات، اشارهاي ميکنم و بحث مفصل را به فرصتهاي ديگر محوّل ميکنيم. يکي از اين آيات، اين آيه شريفه است: إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آَمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَ هُمْ رَاكِعُونَ (سوره مائده/آيه55) 1 . فقط و فقط، ولي شما خداست و 2. رسولش و 3. کساني که ايمان آوردهاند و نماز را به پا ميدارند و در حال رکوع، زکات ميدهند. که خداوند در اين آيه، بحث ولايت را مفصّل مطرح ميکند. با إنما که در ادبيات عرب، دليل بر حصر است، آغاز ميکند. ولايت بر مردم، اولّا و بالذات، از آنِ خداست. ولايت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، ولايتي است که خداوند عطا کرده است و بدون انتصاب ولايت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به خدا، ولايت در آنجا، هيچ مفهومي ندارد. ولايت اهل بيت (عليهم السلام) هم انتصابش به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است: يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ (سوره مائده/آيه67) آنچه را که خداوند در رابطه با اميرالمؤمنين (عليه السلام) به عهده تو گذاشته است، به مردم ابلاغ کن. در اين آيه، چند مسئله مورد توجه بايد قرار بگيرد: 1. ما بايد ثابت کنيم اين آيه در حق اميرالمؤمنين (عليه السلام) وارد شده است و اين، شرط اول کار است. ماداميکه ما نتوانيم ثابت کنيم اين آيه در حق اميرالمؤمنين (عليه السلام) نازل شده، نميتوانيم ولايت اميرالمؤمنين (عليه السلام) را اثبات کنيم. چون در آيه، وصفِ وليّ سوم مطرح شده است، نه اسمش. 2. ثابت کنيم که در اينجا، ولايت به معناي محبت يا نصرت نيست. در رابطه با بحث اول، روايات متعددي داريم بر اينکه اين آيه در حق آقا اميرالمؤمنين (عليه السلام) نازل شده است. نه يک يا دو روايت، بلکه روايات متعددي در اين زمينه در منابع معتبر اهل سنت آمده بر اينکه مراد از: الَّذِينَ آَمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَ هُمْ رَاكِعُونَ اميرالمؤمنين (عليه السلام) است. در اين زمينه، کافي است روايات متعددي که طبري و ديگران نقل کردهاند را ببينيد تا روشن شود مراد از اين آيه، افراد ديگري غير از آقا اميرالمؤمنين (عليه السلام) نيستند. اين قضيه از افراد متعددي از صحابه وارد شده: وقتي اميرالمؤمنين (عليه السلام) در حال رکوع بودند، سائل آمد و تقاضاي مساعدت کرد و احدي به او جواب نداد و آقا اميرالمؤمنين (عليه السلام) که در حال رکوع بود، دستشان را اشاره کردند و سائل آمد انگشتر را از دست آقا اميرالمؤمنين (عليه السلام) گرفت و رفت و به دنبال آن، اين آيه شريفه نازل شد. يکي از ناقلين اين قضيه، خود اميرالمؤمنين (عليه السلام) است. آقاي حاکم نيشابوري ـ از استوانههاي علمي اهل سنت ـ در کتاب معرفة علوم الحديث از قول اميرالمؤمنين (عليه السلام) نقل ميکند: وقتي من در حال رکوع بودم، سائلي آمد و من انگشتر را به آن سائل دادم، جبرئيل نازل شد و اين آيه را بر نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نازل فرمود. معرفة علوم الحديث، ص2 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص394 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص356 ـ المناقب للخوارزمي، ص266 ناقل ديگر اين قضيه، ابن عباس ـ حِبر الأمة ـ است و نقل ميکند: من حضور داشتم و اميرالمؤمنين (عليه السلام) در رکوع، انگشتر به سائل دادند و جبرئيل نازل شد و اين آيه را آورد. أنساب الأشراف للبلاذري، ص150 ـ اسباب نزول الآيات للواحدي النيشابوري، ص133 ـ کنز العمال للمتقي الهندي، ج13، ص108 از ديگر ناقلان اين روايت، عمار ياسر ـ که پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: عمار مع الحق. عمار، همواره با حق است و راستگوتر از عمار وجود ندارد. ـ است. المعجم الأوسط للطبراني، ج6، ص218 ـ نظم دُرر السمطين للزرندي، ص86 يکي ديگر از ناقلان اين قضيه، سلمة بن کهيل ـ از شخصيتهاي برجسته اهل سنت ـ است. از مفسران بنام اهل سنت، آقاي مجاهد و سُدّي و عتبة بن حکيم، در تفسير اين آيه شريفه گفتهاند که شأن نزول اين آيه، إعطاء انگشتر به سائل توسط اميرالمؤمنين (عليه السلام) بود. الدر المنثور للسيوطي، ج2، ص293 ـ احکام القرآن للجصاص، ج2، ص557 ـ تفسير القرطبي، ج6، ص221 ـ تفسير ابن کثير، ج2، ص73 ـ تفسير الطبري، ج6، ص389 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص394 و شخصيتهاي برجسته و متعدد ديگري اين قضيه را نقل ميکنند. جالب اينکه آقاي سيوطي در کتاب الدر المنثور، جلد2، صفحه 293 و تفسير قرطبي، جلد6، صفحه221 و زاد المسير ابن جوزي، جلد2، صفحه292 و ساير بزرگان اهل سنت نقل ميکنند از شخصيتهاي متعدد حديثي و تفسيري اهل سنت. مثلا از عبد الرزاق ـ استاد بخاري ـ از ابن جرير طبري از ابو الشيخ از ابن مردويه از ابن عباس روايت جالبي را نقل ميکنند: وقف بعلي سائل و هو راكع في صلاة تطوع فنزع خاتمه فأعطاه السائل، فأتى رسول الله صلى الله عليه و سلم فأعلمه ذلك، فنزلت على النبي صلى الله عليه و سلم هذه الآية: إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آَمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَ هُمْ رَاكِعُونَ، فقرأها رسول الله صلى الله عليه و سلم على أصحابه، ثم قال: من كنت مولاه فعلى مولاه، أللهم وال من والاه و عاد من عاداه. سائل، ايستاده بود و علي مشغول خواندن نماز مستحبي بود. علي انگشترش را در آورد و به سائل داد. سائل، نزد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) رفت و اين قضيه را براي او بازگو کرد و اين آيه بر نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نازل شد. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اين آيه را براي اصحاب خود خواند و فرمود: هر کس من مولاي اويم، علي هم مولاي اوست ... . پس معلوم ميشود اين حديث: من كنت مولاه فعلى مولاه انحصار به غدير خم ندارد و قبل از غدير خم هم اين مسئله آمده است. آقايان ميگويند که قضيه غدير خم را شما شيعيان ثابت کنيد که پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اين را فرموده است. ما اهل سنت ميگوييم درباره همان شبهه سپاه يمن بوده است که مردم است از حضرت علي (عليه السلام) رنجيده بودند و نزد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) شکايت کردند و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: من كنت مولاه فعلى مولاه. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، سالها قبل از غدير خم اين جمله را فرمودند. البته در سال هشتم هجري هم بُريْده از طرف خالد آمد نزد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) سعايت کرد از اميرالمؤمنين (عليه السلام) و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) همانجا فرمود: علي ولي کل مؤمن بعدي، من كنت مولاه فعلى مولاه. علي، ولي هر مؤمني است بعد از من و ... . آنچه که قطعي است، اين است که نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) قبل از غدير خم، دو بار اين تعبير را دارد. آقاي قاضي عضد الدين ايجي ـ از استوانههاي کلامي اهل سنت است و هر چه که اهل سنت در حوزه کلام دارند، عيال سفره ايشان هستند ـ در کتاب المواقف، جلد3، صفحه 601 تعبيري دارد: و أجمع أئمة التفسير أن المراد علي. پيشوايان علم تفسير، اجماع دارند که مراد از اين آيه، علي است. البته اين قضيه، مقداري پيچيده است. امسال، يکي از ماهوارههاي وهابيت به نام المستقلة ـ که قطعا از لندن پخش ميشود. 4، 5 سال است که برنامه اجراء ميکند و عمدتاً مناظرات بين وهابيت و شيعه در اين شبکه اجراء شده است و در سال اول (1382) دکتر تيجاني و ابو زهراء از طرف شيعيان و عثمان الخميس و بلوشي و عبد الرحمن دمشقية هم از طرف وهابيت بودند و 24 شب در ماه رمضان، مناظرات داشتند ـ ، امسال از اول ماه رمضان، يک نفر از شيعيان آوردند به نام دکتر سعد ـ که يک پزشک شيعي در لندن است و يک اطلاعات عمومي هم از مسائل شيعه دارد ـ و از طرف وهابيت، شيخ عدنان عََرعور ـ از علماي طراز اول وهابيت سوريه ـ را آورده بودند با يکي از اساتيد دانشگاههاي سعودي و يک طلبهاي هم از شيعيان سوريه وارد مناظره شد. متاسفانه در طول اين مدت، افرادي که توانايي مناظره را داشته باشند، در اين مناظرات بين المللي شرکت نکردند و افرادي که شرکت کردند، افرادي هستند که در اين زمينه، يد طولائي ندارند. حوزههاي علميه بايد براي اين، فکري بکنند که آيا در اين زمينه، کسي را تربيت نکردهاند؟ يا تربيت کردهاند و صلاح نميدانند؟ حوزههاي علميه بايد پاسخگويي اين قضيه باشند. در طول 30 سالي که از انقلاب اسلامي ايران ميگذرد، يک مناظره تمام عيار بين شيعيان و اهل سنت در ماهوارههاي بين المللي يا داخل کشورمان، حتي يک مورد هم اتفاق نيفتاده است. حال آنکه اگر اين مناظرات و گفتگوهاي دوستانه دوجانبه صورت بگيرد، خيلي از قضايا حلّ ميشود. چون اهل سنت داخل کشور، ما و نظام را متهم ميکنند که علماي شما در صدا و سيما ميآيند و يکجانبه حرف ميزنند و به ما فرصت دفاع و حرف زدن در صدا و سيما را نميدهيد. صدا و سيما، متعلق به عموم مردم است و ما هم جزء مردم هستيم. حق مسلم ماست که افرادي از ما به صدا و سيما بيايند و پاسخ بدهند و حقانيت مذهب خودمان را ثابت کنيم. من در اين زمينه، کاملا حق را به اينها ميدهم. نه از باب اينکه حق مسلّم اينهاست، از اين باب که اگر اينها بيايند، خيلي از قضايا روشن ميشود. چون وقتي ما به تنهايي سخن ميگوييم و آنها حضور ندارند، در برابر ادله محکم و قوي ما، آنها به مخاطبينشان و هممذهبان خود ميگويند ما همه حرفهايي که اينها ميزنند را باطل ميدانيم و دلايل محکمي داريم، ولي به ما اجازه دفاع نميدهند. امروز، مظلومنمائي، يکي از بهترين حربههاي موفقيت در عرصه بين الملل است. معمولا خيلي از افراد که دليل ندارند و يا دليل دارند و طرف مقابل با خشونت برخورد ميکند، به هدفش ميرسد و سريعا از حربه مظلومنمائي استفاده ميکند و قضيه را به هم ميزند. اگر اين آقايان بيايند در صدا و سيما يا در ماهوارههاي جهاني حضور پيدا کنند و هم اينها حرفشان را بزنند و هم شيعه، اگر اين جوان شيعه و سني، تشخيص داد که مذهب اهل سنت حق است، خوب بروند و از روي علم رفتهاند و قرآن ميگويد: فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ (سوره زمر/آيه18) ما گلايهاي هم نداريم. اگر مناظرهاي صورت گرفت و 4 نفر از شيعه رفتند و سني شدند، ما هيچ گلايهاي نداريم، اصلا و ابدا. طبق اين آيه شريفه عمل کردهاند. به شرطي که اگر جوانان آنها هم بعد از اين مناظرات، آمدند دستهدسته و فوجفوج، مذهب اهل بيت (عليهم السلام) را انتخاب کردند، آنها هم نبايد گلايه و اعتراض کنند يا مانند آقاي قرضاوي فرياد بزنند که شيعيان براي نشر فرهنگ شيعه، ميلياردها تومان سرمايهگذاري ميکنند و نيروهاي ورزيده و دوره ديده به کشورهاي عربي ميفرستند و جوانان ما را دستهدسته شيعه ميکنند. اين نبايد پيش بيايد. جلوي شما را که نگرفتهاند. امروز، کشورهاي عربي، عمدتا در اختيار اهل سنت است و در ميان کشورهاي عربي، کشور شيعي مستقل نداريم. حتي بحرين که 70٪ شيعه دارد، حکومتش سني است. امکانات و صدا و سيما و ماهوارههاي بين المللي در اختيار شماست و حرف ميزنيد. بر فرض صحت، نيروهاي ورزيده شيعه هم حرف ميزنند. خب، اين جوانان حرف شما را ميشنوند و حرف شيعه را هم ميشنوند و تشخيص ميدهند که مکتب شيعه، مکتب درستي است و دستهدسته وارد مذهب اهل بيت (عليهم السلام) ميشوند. پس چرا اينطور اعتراض ميکنيد و جِلِزّ و وِلِزّ شما در آمده است؟ من در همين سفر، با تعدادي از اهل سنت عرب که از کشورهاي خليج به زيارت آقا امام رضا (عليه السلام) آمده بودند، ديدار داشتم، به صراحت ميگفتند ارتباطهايي که ما با کشور مصر داريم، خود علماي اهل سنت مصر از اين سخنراني آقاي قرضاوي، تعبير به فتنه ميکنند. آقاي قرضاوي، يکي شخصيت بين المللي است و رئيس اتحاديه جهاني علماي اسلام است و تأثيرگذاريش در جهان اسلام، خيلي فوق العاده است. چون خيليها متوجه فرهنگ و مذهب شيعه نبودند و بعد از سخنراني ايشان، جوانان به فکر افتادند که مذهب شيعه چيست که آقاي قرضاوي دادش بلند شده است؟ ميآيند بررسي ميکنند و ميبينند که مذهب شيعه، حق است و دستهدسته در مصر، به مذهب شيعه کشيده ميشوند. حال آنکه قبل از سخنراني آقاي قرضاوي، همچنين فتنهاي نبود. به قول مثل معروف: عدو سبب خير شود، اگر خدا خواهد ايشان، همچنين زمينهاي را براي روشن شدن جوانان اهل سنت فراهم کردند. اينها نبايد گلايه کنند. وقتي حق روشن شد، بخواهيم يا نخواهيم، مردم به دنبال حق ميروند. مردم را ميشود با سرنيزه به صورت موقت از جذب به حق جلوگيري کرد، ولي نميشود براي هميشه، جلوي حق را گرفت. شايد آفتاب، چند صباحي پشت ابر بماند، ولي عاقبت اين آفتاب از پشت ابرها بيرون ميآيد و جلوهنمايي ميکند و تمام جهان را روشن ميکند و راهي براي انکار آفتاب نميماند. مذهب شيعه هم همينطور است. يک مذهب برخواسته از متن قرآن است. يک مذهب منطبق با سنت راستين نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است. لذا، الان ميبينيم که دستهدسته و فوجفوج در داخل کشور جمهوري اسلامي ايران و در کشورهاي اروپايي و آمريکايي، بهويژه آفريقايي، به طرف مذهب شيعه کشيده ميشوند. اين سيل عظيمي که از رويکرد جوانان به طرف شيعه آغاز شده است، آقاي قرضاوي که هيچ، پدر بزرگ او هم نميتواند جلوگيري کند. در همين مصري که داد اين آقا در آمده است، رسما اعلام کردند که وهابيها، 80 ميليارد دلار براي تبليغ وهابيت هزينه کردهاند؛ يعني هزينه 50 سال حوزههاي علميه شيعه در سراسر جهان را فقط در يک کشور سرمايهگذاري کردند. نتيجه چه شد؟ اين است که ميبينيد. لذا، چنانچه مناظرات و گفتگوها در عرصههاي بين المللي انجام بگيرد، ما از خدايمان است. چون مطلبي که در يک جلسه رويارويي و چهره به چهره مطرح ميشود، آنها هر چه در توان دارند، در طَبَق ميگذارند و ما هم همينطور و به نمايش ميگذاريم. يک نمايشگاه بين المللي عرضه کالاي فرهنگ شيعه و سني برپا ميکنيم. در اين نمايشگاه عرضه کالاي فرهنگي، مردم، هر آنچه را که ديدند خوب است، انتخاب ميکنند. انتخاب، حق مردم است. نه ما بايد اعتراض کنيم و نه اين آقايان. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دکتر سيد محمد حسيني قزويني | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: سعيد -
تاريخ: 21 دي 88
با تشکر از شما |
2 |
نام و نام خانوادگي: مهران -
تاريخ: 22 دي 88
نامه اي سرگشاده به همزبانمان و هم وطنمان آقاي محمد قزويني سلام عليكم احتراما جناب آقاي قزويني بدون حاشيه مي خواهم چند سوال از شما بپرسم که اگر جوابي داشتيد که مسلما نداريد حاضر به شنيدنم وحتي اگر به علت تشويش اذهان عمومي نخواهيد مطلبم را در سايت بگذاريد اشکالي ندارد ولي خواهشا جوابتان متقن باشد نه مثل جوابهاي آقاي مجلسي و علماي دربار صفوي که ان شاءالله شما از آن علما که روحشان در آتش جهنم مي سوزد نخواهيد بود. چرا باز همان آيه انما وليكم الله....و آيه يا ايها الرسول بلغ....و حديث غدير؟!!! چرا ما بايد همه اينها را با تاويلها و احاديث باطل شيعه و علماي معلوم الحال معتزله و نيمه سبايي ،کنار هم بچينيم و از کلمه مولا به عنوان رهبر و اولي به تصرف و عالم الغيب ومعصوميت استفاده نماييم تا بشود نيت شوم و سياسي عبدالله بن سبا را از آن بيرون بکشيم ؟!! چرا خداوند که همه چيز را به تفصيل بيان کرده است حتي يک اشاره که بتوان بدون تاويل در آن خلافت بلافصل علي(رض) را ثابت کرد در قرآن بيان نفرموده است تا ما با استفاده از آن بتوانيم ايشان را اولين خليفه رسول الله بدانيم چرا بايد اين سه چهار آيه را آنقدر کش و قوس بدهيم و دروغ بر آنها ببنديم تا بتوانيم از آن خلافت علي را ثابت کنيم مگر خداوند تمام آيات قرآن را براي فرزند انسان قابل فهم نفرموده تا هر کس با اندک علمي بتواند هدايت پيدا کند ؟ چرا ما بايد براي فهميدن حديث غدير کتاب چند ده جلدي الغدير را آنقدر بخوانيم تا حداقل وارد بحث پر پيچ و خم 1000ساله شيعه شويم وبتوانيم اظهار نظر کنيم چرا اين خلافت را 4132نفر صحابي جليل القدر که بعد از پيامبر وارث کتاب الله و عترت وسنت رسول الله شدند ودر طول بيست وسه سال دعوت وعهد سعادت از جان ومال و خانواده و شهر و ديار و اعتبار خود گذشتند و در راه دستورات قرآن و سنت جانبازي کرده و هر لحظه حاضر بودند جان خود را در راه رسول الله و حتي اصحاب بزرگ رسول خدا بدهند نتوانستند از کلام رسول خدا دريابند و بقول شما همگي بجز 4و5 نفر منافق و فاجر و کافر شدند و از دين برگشتند در حالي که سه سال پيش از آن خداوند زنده وقهار که ممکن است آسمانها وزمين به هم بپيچد ولي سخن او نقطه اي تغير نمي پذيرد در بيعت رضوان که در روز روشن وبدون نياز به حديث و داستان رخ داد از آنها تا قيامت اظهار رضايت کرد و مفصلا در آيات روشن ديگر نيز از آنها اظهار رضايت نموده و آنها را به خاطر اعمال نيکشان به بهشت و نعمتهاي خلد برين وعده نمود لطفا دوباره بخوانيد: وَالسَّابِقُونَ الأَوَّلُونَ مِنَ المُهَاجِرِينَ وَالأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الفَوْزُ العَظِيمُ وسبقت گرفتگان اولين از مهاجرين و انصار و کساني که از آنها به نيکي تبعيت کرده اند خداوند از آنها اظهار رضايت کرده و آنها را به بهشتهايي که از زير درختان آن نهرهاي آب جاريست وعده مي دهد ودر آن جاودانه اند تا به ابد و اين مسلما رستگاري آشکار است جناب قزويني چرا شما آيات واضحات را در حق اصحاب مهاجر وانصار ناديده مي گيريد و احاديث صحيح السند را در رابطه با فضائل آنها مخصوصا فضايل عشره مبشره و خلفاي راشدين و علي الخصوص حضرت ابي بکر صديق و عمر فاروق(رضي الله عنهما وعمن تبعهما باحسان الي يوم يبعثون) باطل و کذب مي شماريد و بعدا از همان کتابهايي که در فضايل صحابه قلم فرسايي کرده اند مي آييد ويک حديث را که نويسنده آنرا موضوع ودروغ دانسته ولي براي رعايت امانت از گوينده روايت نموده آنقدر کش و قوس مي دهيد تا مانند کتاب الغدير به صد جلد برسد چرا کسي از شما از هزاران حديث راجع به صحابه که در صحيحين و سنن و کتابهاي حديث مانند البدايه والنهايه و مسند امام حنبل و تاريخ الخلفا آمده حتي براي نمونه يکي را هم قبول ندارد وآنها را موضوع بني اميه وبني عباس مي دانيد !!! آخر مگر مي شود در يک کتابي از اهل سنت هر حديثي بتواند در حد سه چهار درصد مورد علاقه غلات شيعه واقع شود بايد درست و راوي آن صادق وصحيح السند باشد ولي در همان کتاب اگر نويسنده آن قسم ياد کند که فلان حديث در نعت صحابه اي مانند ابي بکر است شيعه کينه ورز او را کذاب دانسته وروايت را موضوع مي پندارد آيا در جهان غير شيعه کسي اين کار را انجام داده است؟؟ نه به خدا قسم جناب قزويني شما چرا به موقع قرائت آياتي که در ارتباط با نيت شيعه است فقط گزيده اي از آن را مي آوريد و در مورد آيات قبلي و بعدي آن و مکي يا مدني بودن آن و نظر علماي موثق اهل سنت در مورد شان نزول آن هيچ توجهي نمي کنيد و با سانسور ومانور به وسيله احاديث موضوع و مشکوک در نهايت مي گوييد که اين آيه ولايت علي را اثبات مي کند و از ولايت علي نيز با چند آيه وحديث مثل آيه تطهير معصوميت وي و به وسيله حديث غدير خلافت بلا فصل او را آنهم به گونه اي که خودتان هم راضي نمي شويد اثبات مي کنيد واز آنجا امامت و اولي به تصرف بودن امامان خاندان علي مثل تقي و رضا و جواد وعسکري(رضي الله عنهم) و مهدي موهوم خود را اثبات کرده و به خاطر امامت يک انساني که مسلما طبق ادعاي 99فرقه شيعه در طول تاريخ وتمام اهل سنت وجود خارجي ندارد و غيبت 1100ساله دارد مي آييد و به بزرگ خاندان ائمه و برادر و فرزند امام يعني جعفربن محمد لقب شرابخور وفاجر ومفسدفي الارض مي دهيد که اين نشانه بطلان تمام عقايد خرافي و زخم روي زخم روافض قديم است ونه چيز ديگر و اين را مي رساند که شما هيچ علاقه اي به خانواده اوليا الله نداريد بلکه مي خواهيد عدد 12 را به هر قيمتي جور کرده و بگوييد دوازده نفر ما همان دوازده نفر خليفه اي است که پيامبر در کتابهاي صحيح اهل سنت بيان کرده !! يعني تمام اينهابه اين خاطر است که يک حديث از صحيح بخاري در شان دوازده نفر از خانواده علي صدق کند و اين چيزي نيست جز تضاد در عقيده و تضاد در عقيده تنها چيزي است که در طول تاريخ در مقابل غلات ايستاده وقلبها را از پذيرش خرافات بازداشته است . جناب قزويني لطف کنيد و دوباره نگوييد که ما سند داريم که اصحاب يکديگر را لعن کرده اند و با هم جنگ کرده و با هم مشکل داشته اند ومي خواستند پيامبر را به شهادت برسانند که اينها همه با قرآن و روايات موثق سلف صالح منافات داشته و بوي پاي ابن سبا يهودي و دين يهود را مي دهند . بلکه با قرآن بياييد و آيات بشارت و نعت از صحابه را جواب دهيد و آنها را نقد کنيد وگرنه با بيل وکلنگ پوسيده ابن ابي الحديد و سبط ابن جوزي و ابن عساکر وغيره تيشه به ريشه قرآن نزنيد و ضمنا من کليه بحث هاي خود را با شما بنا به اسناد صحيح از کتب علماي اهل سنت و جماعت انجام خواهم داد نه با کتب مشکوک بزرگان جبل عامل لبنان و اگر قرار باشد در خصوص اين کتابها بحث شود بنده باز با فراغ بال آماده تشريح وبيان افضات پتروشيمي اصفهان خواهم بود جناب قزويني اگر به اين نامه پاسخ داديد من دنباله بحث را خواهم کرد و گرنه بنده با هيچ نيروي گمنام امام زمان که مسما به پاسخ به شبهات است بحثي ندارم والصلواه والسلام علي رسول الله و علي آله واصحابه البرره التقي جواب نظر: با سلام |
3 |
نام و نام خانوادگي: سيد ال رسول -
تاريخ: 24 ارديبهشت 89
سلام علي من اتبع الهدي:جناب مهران,خداوند شما را با اوليائتان محشور فرمايد.چرااينقدر سرعت ميگيريد کمي يواش تر,ميترسم ازآن طرف بام سرنگون شوي.هرچندآلان هم سرنگون شده اي,چرااينقدر تندميروي؟مگرتمام سوالات شما پاسخ داده نمي شود؟کمي بينديش.اينقدر تندنرو.فبشر عبادالذين... اگربنده خدائي؟بابا الغدير همه ازکتب خودتان است.اگرقبول نداري همه کتابهايتان رايکجاجمع کن وآتش بزن.به ماچه که خودتان خودتان را محکوم ميکنيد.خداوندهمه رابراه راست(صراط مستقيم,غيرالمغضوب عليهم,ولاالضالين)هدايت فرمايد.آم---------ي----ن. |