مقالات |  سخنراني ها |  شبکه سلام |  موبايل |  انتشارات |  محصولات نرم افزاري |  ليست پاسخ ها
تاريخ: 05 بهمن 1388
ابوبكر، همراهي هميشه محزون (نقد ديدگاه‌هاي اهل سنت در تفسير آيه غار)
   

بسم الله الرحمن الرحيم

 

ابوبكر، همراهي هميشه محزون

 

  بررسى ديدگاه‌هاى اهل سنت در تفسير آيه غار

طرح بحث

سابقه استدلال به آيه غار

محورهاي استدلال اهل سنت به آيه غار


گفتار اول: انتخاب ابوبكر براي همراهي

نقد و بررسي


آيا ابوبكر، همراه رسول خدا (ص) بوده است؟


هيچ آيه‌اي در حق خاندان عائشه نازل نشده است


ابوبكر، قبل از رسول خدا به قبا رسيده بود


رسول خدا (ص) به تنهائي هجرت كرده است


همراهي ابوبكر، با دستور يا اجازه رسول خدا (ص)‌ نبوده است


آيه شهادت مي‌دهد كه رسول خدا به تنهائي خارج شده است


حركت ابوبكر بعد از خروج رسول خدا (ص) از مكه


ابوبكر، نزديك غار ثور به رسول خدا (ص) ملحق شد


كرز قيافه شناس، فقط اثر پاي رسول خدا (ص) را دنبال كرد


نقد روايت انتخاب ابوبكر براي همراهي


 

بررسي سند روايت

 

 
بررسي متن روايت

 

گفتار دوم: تنها ابوبكر، به همراه رسول‌خدا (ص) باقي ماند

نقد و بررسي


ابوبكر، پيش از آن يكبار به تنهائي هجرت كرده بود


اين سخن فخررازي، مذمت ديگر اصحاب است


هجرت مسلمانان به دستور رسول خدا (ص) بوده است


تعداد ديگري از اصحاب نيز باقي مانده بودند



گفتار سوم: دلالت جمله «ثاني اثنين» بر فضيلت ابوبكر

نقد و بررسي


منظور از «ثاني اثنين» رسول خدا (ص) بوده است


«ثاني اثنين» فضيليتي را براي ابوبكر به اثبات نمي‌رساند


 

گفتار چهارم: استدلال به روايت « ما ظنّك باثنين الله ثالثهما»

 

نقد و بررسي


بررسي سند روايت


بررسي دلالت روايت


همنشيني با اهل بيت عليهم السلام، افتخاري براي جبرائيل



گفتار پنجم: استدلال به جمله: « إِذْ يَقُولُ لِصاحِبِهِ»

نقد و بررسي


صحابي، در كلام پيامبر


گفتار ششم: استدلال به «لاَ تَحْزَنْ»


حزن هميشگي ابوبكر و عدم اعتنا به دستور رسول خدا

مواردي از حزن ابوبكر

آيا حزن ابوبكر، براي رسول خدا بود؟

گفتار هفتم: استدلال به جمله «إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا»


نقد و بررسي

گفتار هشتم: استدلال به «فَأَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ»

نقد و بررسي

وجوب بازگشت ضمير به اقرب المذكورات

سكينه، تنها بر رسول خدا نازل شده است

الف: تصريح علماي اهل سنت بر نزول سكينه بر رسول خدا (ص)

ب: وحدت سياق

ج: عطف جمله «وايده بجنوده» بر نزول سكينه

د: عطف جمله «وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذينَ كَفَرُوا السُّفْلى‏ وَكَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيا» بر جمله «فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكينَتَهُ عَلَيْه‏»

 

گفتار نهم: خريد مركب توسط ابوبكر و مشاركت فرزندان وي در امر هجرت

نقد و بررسي

اميرمؤمنان عليه السلام، مركب خريد و تجهيزات سفر را آماده كرد

 

گفتار دهم: ورود رسول خدا و ابوبكر به مدينه:

نقد و بررسي
 

گفتار يازدهم: بررسي پاسخ‌هاي فخررازي به استدلال‌هاي شيعه


مقايسه حزن ابوبكر با خوف پيامبران

پيامبر، ابوبكر را به خاطر لو ندادن اخبار هجرت، با خود برد

مقايسه فضيلت ابوبكر با فضيلت اميرمؤمنان عليه السلام

ابوبكر در خدمت پيامبر حاضر و علي عليه السلام غائب بود

سختي عمل ابوبكر بيشتر از سختي عمل اميرمؤمنان عليه السلام

خشم كفار بر ابوبكر بيشتر از خشم آن‌ها بر علي عليه السلام بود

نزول أيه «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّه‏» در باره اميرمومنان عليه السلام

نتيجه


لينك فايل pdf

../lib/ghar/gar.pdf

 



گروه پاسخ به شبهات، مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)
    فهرست نظرات  
1   نام و نام خانوادگي:  مجتبي اميني     -   تاريخ:   25 آبان 88
سلام عليکم

آجرکم الله خير الجزا
مطمينم باز هم دوستان اهل سنت ميان و چند باره دست و پا ميزنند تا اثبات کنند اينطور نبوده و .... اما همين يک نکته بس که اگر همراهي با پيامبر فضيلتي عظيم است که هست اين فضيلت بطور اخض در باره امير مومنان علي عليه السلام موضوعيت دارد

پيشنهاد ميکنم در باره آيه نجوا نيز مطلبي بگذاريد همان آيه اي که کسي بجز امير مونان به ان عمل نکرد زيرا اگر بپذيريم که اقايان اهل بذل و بخشش و ... بودند چطور حاضر نشدند دينار بلکه درهمي بدهند تا با پيامبر نجوا کنند

کماکان منتظر مطالب زيباي شما هستيم
اجرتان با حجه ابن الحسن العسکري
2   نام و نام خانوادگي:  محمد جواد     -   تاريخ:   28 آبان 88
قال الله حكيم في كتابه الكريم :
الا ان اولياءالله لا خوف عليهم و لا هم يحزنون
صدق الله العلي العظيم ...
3   نام و نام خانوادگي:  سيد امين عسکري     -   تاريخ:   28 آبان 88
بسم الله الرحمن الرحيم
باسلام
ببخشيد نميشه کتب تون رو به صورت اچ تي ام ال قرار بديد؟
آخه پي دي اف سنگينه
و مورد اول مزاياي بيشتري داره
به فکر ما کم سرعت ها هم باشيد
4   نام و نام خانوادگي:  momen abdullah     -   تاريخ:   28 آبان 88
برادر گرامي جناب آقاي محمد جواد
شما امروز من را برده خود کرديد.
اجازه دهيد که شاگردي شما را کنم:

«فمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ»
«منْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْيَوْمِ الْاخِرِ وَ عَمِلَ صالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ»
«بَلي مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّه وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ »
«اَلَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ في سَبيلِ اللّهِ ثمَّ لا يُتْبِعُونَ ما أَنْفَقُوا مَنًّا وَ لا أَذًي لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ»
«الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ»
«إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ أَقامُوا الصَّلوةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ»
«إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ »

فقط برادر. توجه داشته باشد منبع ترس وحزن مهم است. يکي از کفار آنهم در حضور خيرالبشر مي‌ترسد و غمگين مي‌شود يکي هم از بد عاقبتي انسان ها غمناک مي‌شود:
«وَ اصْبِرْ وَ ما صَبْرُكَ إِلّا بِاللّهِ وَ لا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَ لا تَكُ في ضَيْقٍ مِمّا يَمْكُرُونَ »
«وَ مَنْ كَفَرَ فَلا يَحْزُنْكَ كُفْرُهُ إلَيْنا مَرْجِعُهُمْ فَنُنَبِّءُهُمْ بِما عَمِلُوا إِنَّ اللّهَ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ»

حزن معاني مختلفي دارد. حزن همراه پيامبر در غار حزن ترس و وحشت بوده است.

حزن حضرت مريم (سلام الله عليها) حزن تنهايي و نگراني براي آينده کودکش (ع) بوده است:
«فَناداها مِنْ تَحْتِها أَلّا تَحْزَني قَدْ جَعَلَ رَبُّكِ تَحْتَكِ سَرِيًّا»

يا علي
5   نام و نام خانوادگي:  سلام     -   تاريخ:   28 آبان 88
سلام خسته نباشيد شما كه مي فرمايد همراه هميشه محزون حزونش براي رسول اكرم ص و دين اسلام بود نه براي خودش در قران است كه اوجس في نفسه خيفة موسي ايا حضرت موسي ع نعوذبالله برنظر شما ترسو بودند و در قران به مؤمنين خطاب ميكنند لاتحافوا و لاتحزنوا انتم الاعلون ان كنتم تعلمون غمكين وترسو نباشيد كه شما عالي مرتبه هستيد اكر ميدانيد ايا مؤمنين را ترسو خطاب مي كند در نظر شما ولي وقتيكه تفسير به راي بكنيد همين است
6   نام و نام خانوادگي:  سلام     -   تاريخ:   29 آبان 88
سلام بله وقتيكه بيغمر اكرم ص در خطر بود مومنين غمكين ميشوند ولي وقتكيه به لقاء الله عزوجل مي روند انجا نه در حالت خوف و حزن نيستند و با انبياء و شهدا و صديقين در بهشت عالي هستند
7   نام و نام خانوادگي:  momen abdullah     -   تاريخ:   30 آبان 88
جناب سلام
بسيار بسيار تفاوت است بين «حزن» «خوف» و «وجس خوف».

خداوند عظيم و اعلي هيچ کلمه را بدون دليل در قرآن ذکر نکرده است. دليل کاربرد «وجس» در آيه شريفه «فَأَوْجَس فى نَفْسِهِ خِيفَةً مُّوسى» نيز کوتاه و گذرا بودن ترس حضرت موسي(عليه السلام) است.
چنانکه به قول تفاسير معتبر نکره بودن کلمه خيفة نيز دليل بر کوچک بودن آن است.

ثانيا هم وجود مبارک حضرت مريم (سلام الله عليها) و هم حضرت موسي (عليه السلام) در مدت کوتاهي ترس و نگرانيشان به لطف خدا برطرف شد.

ولي نمي‌دانيم چرا با وجود وحي و همراهي حجت خدا(صلي الله عليه و آله) بازهم آن همراه پيامبر ترسش برطرف نشد؟؟؟؟؟
البته دليلش را خداوند به خوبي بيان فرموده است:
«هُوَ الَّذي أَنْزَلَ السَّكينَةَ في قُلُوبِ الْمُؤْمِنينَ»
سکينه در قلب هر کس و ناکسي جاي نمي‌گيرد.
**************
جناب سلام
علت علاقه شما به ترجمه کاملا ناقص و غلط آيات قرآن چيست؟
«وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ »
« و اگر مؤمنيد، سستى مكنيد و غمگين مشويد، كه شما برتريد»

چرا شما در ترجمه خود کلمه «اگر» را حذف کرديد؟؟؟؟
يک کلمه «ان»‌ مگر چه حقيقتي را پنهان مي‌کند؟؟؟
جز اين است که «شرط» ايمان را عدم حزن و خوف اعلان مي‌کند؟؟
*****************
شوخي مي‌فرماييد که آن سه تا وقتي پيامبر(ص) در خطر بود غمگيني مي‌شدند؟
اين غمگيني آنها هنگام غزوه احد کجا رفت؟
واقعا اينها که اينقدر براي وجود مبارک محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) غمگين بودند پس چرا قصد جان ايشان را داشتند؟؟

عليا ولي الله
عليا حجة الله
عليا وصي رسول الله
8   نام و نام خانوادگي:  عبد الرحمن عثمان ال عارف     -   تاريخ:   03 آذر 88
سلام عليكم:بسيار عالي بود از همه شما تشكر مي كنم .اما چرا اينقدر دير؟؟؟ منتظر مطلب جديد بودم كه الحمد الله رسيد.لطفا به سايت معروف عقائد اهل سنت هم سري بزنيد خود قضاوت كنيد كه تفاوت تا كجاست ؟؟؟ميان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمين تا اسمان است.اينجا همه اش دليل استدلال محكم انجا همه دروغ- تهمت - خواب- داستانهاي خرافي فراوان
9   نام و نام خانوادگي:  سلام     -   تاريخ:   05 آذر 88
سلام در جاي ديكر خداوند به حضرت موسي ع مي فرمايند لاتخف لايخاف لدي المرسلين و جاي ديكر به رسول اكرم ص لايحزنك الذين يسارعون في الكفر
10   نام و نام خانوادگي:  momen abdullah     -   تاريخ:   05 آذر 88
جناب سلام
آيا ترس از خدا و ماموران خدا همانند ترس از کفار است؟
«وَ أَلْقِ عَصاكَ فلَمّا رَاها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جانٌّ وَلّي مُدْبِرًا وَ لَمْ يُعَقِّبْ يا مُوسي لا تَخَفْ إِنّي لا يَخافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ »

خوف جناب موسي (عليه السلام) از ماري بود که به امر خدا جان گرفته بود.
دقيقا همانگونه که حضرت لوط (عليه السلام) از فرشتگان خدا دچار خوف شد:
«وَ لَمّا أَنْ جاءَتْ رُسُلُنا لُوطًا سيءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعًا و قالُوا لا تَخَفْ وَ لا تَحْزَنْ إِنّا مُنَجُّوكَ وَ أَهْلَكَ إِلَّا امْرَأَتَكَ كانَتْ مِنَ الْغابِرينَ»

خوف موسي و لوط (عليهما السلام) مصداق اين آيه شريفه است:
«إنَّما يَخْشَي اللّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ »
چرا که هم آن مار و هم آن فرشتگان مجريان امر خداوند علي و اعلي بودند.

برعکس اين صفت منافقين است که از کفار بيش از خدا مي‌ترسند:
«وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنّا بِاللّهِ فإِذا أُوذِيَ فِي اللّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النّاسِ كَعَذابِ اللّهِ و لَءِنْ جاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّكَ لَيَقُولُنَّ إِنّا كُنّا مَعَكُمْ أَوَ لَيْسَ اللّهُ بِأَعْلَمَ بِما في صُدُورِ الْعالَمينَ»
***********************
راستي اين منافقيني که با افکار و اعمال خود دل پيامبر را به درد آوردند چه کساني بودند؟

«يا أَيُّهَا الرَّسُولُ لا يَحْزُنْكَ الَّذينَ يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ منَ الَّذينَ قالُوا آمَنّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ و مِنَ الَّذينَ هادُوا سَمّاعُونَ لِلْكَذِبِ سمّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرينَ لَمْ يَأْتُوكَ يحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِه يقُولُونَ إِنْ أُوتيتُمْ هذا فَخُذُوهُ وَ إِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا و مَنْ يُرِدِ اللّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللّهِ شَيْءًا أولآءِكَ الَّذينَ لَمْ يُرِدِ اللّهُ أَنْ يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِي الدُّنْيا خِزْيٌ وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظيمٌ»

عجب! اين ها چه کساني بودند که مطابق نص صريح قرآن به زبان مي‌گفتند ايمان آورديم ولي در دلشان ذره اي ايمان نبود؟
اين ها چه کساني بودند که پا در جاي پاي يهود گذاشتند؟
براستي اين رسوايي که خداوند در اين آيه سخن مي‌گويد چه بود؟
آيا جز آشکار شدن ذات خبيث بعضي افراد در جريان حمله به خانه وحي بود؟

قربان آن رسولي بروم که حتي براي چنين ظالميني دلسوزي مي‌کرد و از اينکه آنها خود را به ورطه هلاکت مي‌اندازند اندوه‌گين مي‌شد.
بر عکس بعضي افراد ساده انديش جز خود به چيزي ديگري نمي‌انديشند و حتي از ياري کردن در هنگامي که خطري جان ايشان را تهديد مي‌کرد امتناع کردند:
«إِذْ تُصْعِدُونَ وَلاَ تَلْوُونَ عَلَى أَحَدٍ وَالرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ فِي أُخْرَاكُمْ فَأَثَابَكُمْ غَمًّا بِغَمٍّ لِّكَيْلاَ تَحْزَنُواْ عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلاَ مَا أَصَابَكُمْ وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ»

****************
راستي جناب سلام نگفتيد
اگر واقعا ابوبکر نگران و اندوهناک اسلام بود پس چرا دخت رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) را با حکم او به شهادت رسيد؟
چرا بدون آنکه حافظ قرآن باشد ادعاي جانشيني رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) را کرد؟

عليا ولي الله
عليا حجة الله
عليا وصي رسول الله
11   نام و نام خانوادگي:  فقط بنده خدا     -   تاريخ:   27 دي 88
بسم الله الرحمن الرحيم سلام بر مومنين گذشته از اين كه هم صحبت پيامبر ص در غار چه كسي بوده ،از خود آيه ميتوان تا حدود زيادي به ماهيت و شخصيت آن فرد پي برد.در اين آيه كلمات كليدي زيادي وجود دارد كه دوتا از آنها عبارتند از "ثانِيَ اثْنَيْنِ " و"سَكينَتَهُ". الف)ثاني اثنين: وقتي دونفر همسفر باشند هيچ وقت فرد مهمتر يا كسي كه داراي نقش اصلي است را ثاني خطاب نمي نمايند.در اين آيه نيز اگر به جاي ثاني اثنين از كلمه يا ضمير ديگري استفاده ميشد به زيبايي يا شيوايي آيه لطمه اي وارد نمي شد بنابر اين خداوند متعال و حكيم در بكار بردن اين كلمه اسرار زيادي را نهان نموده است كه چند مورد از آنها به نظر بنده به شرح زير ميباشند. 1-شخصيت نفر اول اصلا مهم نبوده و يا خداوند نخواسته مشخص شود و خيلي سريع از آن گذشته است. 2-نفر اول قبل از پيامبر به آن مكان وارد شده بوده نه همراه يا بعد از پيامبر.(فعل " أَخْرَجَهُ" و روايت تشخيص يك رد پا توسط فرد چهره شناس و ردياب نيز اين موضوع را تائيد مي نمايد.بنابر اين يا آن شخص خيلي قبل از آمدن پيامبر وارد غار شده كه رد پايش از بين رفته است يا اصلا بني آدم نبوده). 3-خداوند اكراه داشته دراين مورد پيامبر را نفر اول خطاب نمايد چرا كه در اين صورت نفر دوم دنباله رو و مريد پيامبر قلمداد ميشده و اين امر مورد سوئ استفاده بسياري از مدعيان باطل مي گرديد. ب)اما در خصوص سكينه: هر جا در قرآن بحث نزول سكينه آمده دو نكته جالب در آن وجود دارد: 1-نزول سكينه جهت تائيد و تقويت بوده چه ترسي وجود داشته باشد چه نداشته باشد. 2-در قرآن هرجا بحث نزول سكينه بر پيامبر شده ،بلافاصله مومنين همراه پيامبر ص نيز قيد گرديده اند.ولي در اين آيه سكينه فقط بر يك نفر (پيامبر ص) نازل شده و خبري از مومنين نيست و اين امر نشان ميدهدكه هيچ فردمومني همراه پيامبر نبوده وگرنه او نيز مستحق دريافت سكينه مي شد. بنابراين اين آيه نه تنها فضيلت يا منقبتي براي همصحبت غار پيامبر ندارد بلكه برعكس بطور كامل صلاحيت و ايمان آن فرد را نفي مي نمايد. التماس دعا
12   نام و نام خانوادگي:  مهران     -   تاريخ:   07 بهمن 88
سلام عليكم نفرت ديرينه شما از حضرت ابي بكر صديق(رضي الله تعالي عنه واجعلنا من خير اتباعه) چيزي اظهر من الشمس بوده و در اين هيچ شكي نيست كه شما مي خواهيد واو به واو از فضايل ايشان را بدون دليل قاطع و فقط با شهوات شيطاني خود تكذيب كنيد و در مقابل او از فضايل علي دليل مي آوريد كه يك بچه شيعه متعصب كه هنوز نوك انگشت را هم باشاره درك نمي كند بيايد وبگويد كه مولا الموحدين ما و ابي بكر غاصب!!!! و با فحش وناسزا و كاملا احساسي بيايد واز اين افاضه شما تشكر نمايد و بگويد كه همه اصحاب منافقاني بيش نبودند و فقط علي از ميان آنها برخواست و قد علم كرد ولي باز كسي جز منافق هميشگي و رفيق شفيق شاهان صفوي يعني كافر عبدالشيطان آخوند زده زير منبر رفته سخنان شما را تاييد نكرد و فقط اين رواني جهنمي بود كه مثل عبدالله بن سبا پاهايش را در يك كفش كرده و گفت كه خدا علي است حتي اگر آتش بگيرم پس وقتي خودتان مي كاريد و مي چينيد ومي پزيد ومي خوريد ديگر ببنديد اين سايت كثيف رو كه جز سانسور وترس و واهمه از هجمه اهل الله و اهل رسول الله چيزي حالي نيست و برويد و با كتابهاي كفر آميز مفتضح خود كه بنده حتي كلمه اي هم از گنديات آنها در اين سايت نديدم محشور شده ومثل پدرتان بها الشيطان ملعون و ابن سبا يهودي و شاه اسماعيل لوطه ملعون تيشه به ريشه دين حنيف اسلام و انسانيت بزنيد كه در اين كار ماهريد ضمنا جناب قزويني اگه يه ترك وطن دوست بودي جواب هم شهريت رو بدون ترس مي دادي وقتي هم شهريت برات نامه سرگشاده مي فرسته ولي باز هم سانسور كنيد چون شفاعت رسول الله هم در قيامت از شما سانسور خواهد شد همانطور كه شهيد محمدي در رويا از رسول الله شنيده بود كه شـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــيــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــعـــــــــــــــــــــــــــــــه از امت من نيست پس ان شا الله از امت موسي و عيسي و ابراهيم هم نخواهد بود
جواب نظر:
با سلام
جناب مهران!
آدرس‌هاي علمي شما در كتاب‌ها درست در نمي‌آمد ! توقع داريد مردم خوابي را كه از يك شخص مجهول نقل مي‌كنيد قبول كنند ؟!
مگر شما نبوديد كه شيعه را دين خرافات و خواب معرفي كرده بوديد ؟
گروه پاسخ به شبهات
13   نام و نام خانوادگي:  راه علي سعـادت     -   تاريخ:   07 بهمن 88
مهران نظراتتو خوندم فقط وفقط اينو مي توانم بگويم که درباتلاقي ازگل درحال دست وپازدن هستي وهرلحظه درحال فرورفتن هستي .

پيامبرنورورحمت فرمود: علي باحق وحق باعلي است اگر سخن پيامبرراقبول داري مولاعلي دوملعون رادو گنهكار ، دروغگو ، خائن و حيله گر بودند حالا العياذبالله سخن پيامبرراهم نقض کن.

صراط مستقيمي جز علي نيست.
14   نام و نام خانوادگي:  محسن     -   تاريخ:   12 بهمن 88
واقعاً اين مهران نماينده خوبي براي همكيشانش است. منطق قوي و بدور از بي ادبي ايشان؛ متانت ايشان، و تعهد ايشان به دشمني اهل بيت مثال زدني است.
15   نام و نام خانوادگي:  فاطمه     -   تاريخ:   14 بهمن 88
لطفا در کنار نظرات اهل سنت نظرات شيعيان واستدلا لهاي علماي ما هم بگذاريد زيرا

1.جوانان شيعيان مثل بنده ابتدا با نظر علمي مکتب خود اشنا بشويم بعد عقايد اهل سنت را بخوانيم را اين دو باهم هم تفکر را متعالي ميکند وهم سايت شما را فاضل تروبه جواناني مانند من هم اگاهي بيشتري هم درباره عقايد علمي وفلسفي خودمان ميدهد زيرا اشنايي با دومکتب ومقايسه استدلالهاي علماي شيعه وبرادران سني ما مخاطب را به تعقل وامي دارد هم درباره اهل سنت مخاطب خود تعقل ميکندوبهترين وحق ترين را برميگزيند که انديشه حق هميشه پيروز است پس چه بسا بهتر انديشه علماي شيعيان را ابتدا به تفضيل بعد نظر علماي اهل سنت وشباهت رامطرح کرد

2.جوانان اهل سنت هم که سايت را ميبينند يه طرفه به قاضي نمي روند وبا افکار ماهم اشنا ميشوند نه انچه به نام ما هست بعد باذکر منابع به سراغ مطالعه ميروند ماهم همين صورت واينگونه ارتقا فکري بيشتري ميگردد.


3.سايتتان خيلي خوب ولي بايد مطالب جامع تر باشد وهر مطلب جامع تر باشد بهتراز اين است که ما چندين مطلب بگذاريم اما از زواياي مختلف ان را مورد کاوش قرار ندهيم


اجرتان با اقا امام زمان ودعاي اقا پشت وپناهتان
16   نام و نام خانوادگي:  شمع     -   تاريخ:   25 بهمن 88
اين پيغامبر ما مثل اينکه تو کل عمرش تنها يکي و ... نفر را نتوانسته هدايت کند، و ظاهرا خلقت جهان هم بخاطر همين يکي و ... بوده و آنرا هم خدا هدايت کرده است و صلا بقيه هم دروغ است (حتي ممکن است همين هدايت يکي و ... هم دروغ باشد) پس ماها دنبال چه هستيم؟ آن پيام چه بوده؟ اصلا از ادامه اين مطلب حالم دارد خراب مي شود!!؟ ولي شما ادامه بدهيد تا به فيض برسيد
جواب نظر:

جناب شمع

رسول خدا افراد بسياري را تربيت كرده است؛ اما قرار نيست كه هر كس يكبار رسول خدا را ديد، هدايت و تا آخر عمر نيز هر چه گناه كرد بخشيده شود و مسلمانان نيز بدون چون و چرا از تمام گفته‌هاي آنان اطاعت كنند .

 

والسلام علي من اتبع الهدي

گروه پاسخ به شبهات

17   نام و نام خانوادگي:  momen abdullah     -   تاريخ:   26 بهمن 88
جناب شمع
در کشتي نوح (عليه السلام) چند نفر بودند؟
در بيرون کشتي چند نفر بودند؟

راستي چرا شما اعتقاد داريد که بهترين پدر تاريخ يعني محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله)‌ از عهده تربيت سالم يگانه دختر پاک و طاهرش برنيامده است؟

يا علي
18   نام و نام خانوادگي:  ايمان     -   تاريخ:   17 اسفند 88
:پيام سلام عليكم و رحمةالله خدمت شما واقعآ از ته دل ما بينندگان به شما خسته نباشي ميگوييم بنده به دقت در قرآني كه در كشورما به فارسي ترجمه شده مطالعه كردم ديدم تنها جاييكه كلمه لا تحزن به(نترس) معني شده در آيه 40 سوره توبه ميباشد وتقريبآ در تمام جاهاييكه (لا تحزن) آمده قبل از آن(لا خوف) نيز آمده ودر تمام آيات قرآن لاتحزن به معني اندوه وغم معني شده همه ما حتي يك امي تشخيص ترس و اندوه برايش ساده است، فقط چون اين آيه در مورد ابوبكر رضي الله عنه نازل شده برخي دشمنان اسلام و مغرضين از روي حسد ودشمني با يارغارپيامبرصلوات الله عليه براي تخريب وي اينطور معني ميكنند غافل از اينكه يك انسان محقق ساده مانند بنده دست آنها رارو ميكند ...نقل قول از يک بييننده شبکه نور يک شيعه واقعي فقط انصاف داشته باشيد
جواب نظر:

با سلام

دوست گرامي

1- بهتر است به جاي متهم كردن ما به غرض ورزي ، جواب ادله مطرح شده را مي‌داديد ! تا خداي نا كرده كسي شما را غرض ورزي و تعصب بر روي مذهب متهم نكند !

2- آنچه شما در مورد شبكه نور گفتيد ، اگر واقعيت داشت ، مورد رغبت شيعيان نيز واقع مي‌شد ! نه اينكه تا وقتي ببينيد يك شيعه جواب آنان را مي‌دهد تلفن او را قطع كنند ، يا اگر كسي از قم تماس گرفته باشد ، اصلا وصل نكنند !

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

19   نام و نام خانوادگي:  محب النبي     -   تاريخ:   09 فروردين 89
باعرض سلام
اين سئوال من را به جناب شمع برسانيد و در ايميلم در صورت امکان منتظر پاسخ هستم.
جناب شمع سلام عليکم و رحمه الله
هدايت امري نيست که به زور واقع شود که بگوييد فلاني هدايت شد. ما هم ادعايي نداريم و نمي دانم چطور علماي شما با اينکه در کتابهايشان گناهان خلفا را آورده اند مردم را به اطاعت آنها امر مي کنند. ما هر گناهي را از آنها نام مي بريم از کتب خود اهل سنت است.
حال شما بگوييد آيا کسي که بنا به نقل خودتان اهل گناهان فراوان بوده است لياقت جانشيني پيامبر را دارد.
جناب شمع از ما ناراحت نباشيد. به نظر من علماي شما يا چيزي در وجودشان وول مي زده و يا اصلا سنتي نبوده اند:
خب گناهان بزرگانتان را نقل نمي کردند تا شايد ما هم سني مي شديم.
نظري به صحاح خود بيفکنيد. با تشکر
20   نام و نام خانوادگي:  به اذن خدا طالب حقيقت     -   تاريخ:   13 فروردين 89
بسم الله
برادران اهل سنت بياييد فقط پيرو حق و حقيقت باشيم و براي سخنانمان دليل محکم بياوريم لطفا بدون تعصب برويد نهج البلاغه و صحيفه سجاديه را بخوانيد ايا يک شخص معمولي و لو دانشمند مي تواند اين سخنان را بگويد شما برويد تحقيق کنيد از دانشمندان و فيلسوفان و عارفان و عالمان تمام دنيا ايا مي توانيد حتي جمله اي پيدا کنيد که با يکي از حکمت هاي نهج البلاغه ما برابري کند يا فرازهايي از يک دعاي صحيفه سجاديه
سوره بقره «23» و اگر در آنچه بر بنده خود نازل كرده‏ايم شك داريد، پس - اگر راست مى‏گوييد - سوره‏اى مانند آن بياوريد؛ و گواهان خود را - غير خدا - فرا خوانيد.
هرگز شخصي نمي تواند به جز اينکه خدا بخواهد بلي همان خالق کلمات اين کلمات را به قلب شخصي که خود مي خواهد و شايسته بداند الهام مي کند که اين کلمات فقط از ناحيه خداست که از سينه خليفه خود در روي زمين بر زبان او جاري مي کند که در شرح يک حکمتش بايد کتابها نوشته شود تا نکاتي از ان مشخص گردد ايات سوره اسراء 22 تا 39 را بخوانيد «39» اين (سفارشها) از حكمتهايى است كه پروردگارت به تو وحى كرده است، و با خداى يگانه معبودى ديگر قرار مده، و گرنه حسرت‏زده و مطرود در جهنم افكنده خواهى شد.
بله خداوند تعالي حکمت هايش را به پيامبران از طريق وحي و به جانشينان پيامبر خاتم از طريق الهام مي رساند تا بگوش مردم برسانند
اگر خلفاي شما هم چنين سخناني را گفته اند با دليل و مدرک بگوييد تا ما هم از چنين سخناني بهره ببريم ما نمي خواهيم فقط تعصبي برخورد کنيم چه کسي شايسته پيروي است کسي که به ما حکمت مي اموزد يا کسي که بدعت مي گذارد ؟ خودتان قضاوت کنيد با وجدانتان.
قران که معجزه پيامبر اسلام است روز بروز با پيشرفت علم اين حقيقت بيشتر نمايان مي شود
شواهد باستانشناسي از کشتي نوح
به اين وبلاگ مراجعه بفرماييد تا حقيقت را بهتر دريابيد
http://godme.blogfa.com/post-149.aspx

21   نام و نام خانوادگي:  سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي)     -   تاريخ:   14 فروردين 89
سلام

جناب شمع (البته شمع خاموش شده)

براي شما ايات قرآن چه حکمي دارد؟

آيا خداوند در قرآن نفرموده : و اکثرهم لا يمومنون
اگر ملاک دينتان قرآن است اين آيه را معني کنيد.

در ضمن بايد بگوئيم هر چيزي کمه با ارزش است کمتر بي ارزشها يافن ميشود
در واقع افراد باارزش مانند گوهر کمياب هستند و افراد بي ارزش همانند سنگ و کلوخ ارزشي ندارند.
اما افرادي هستند که در عين بي ارزشي مضر هم هستند که قرآن آنها را معرفي کرده است
پيامبر ص با چنين عناصر بي ارزش و مضري طرف بود .
اگر کمي تفکر کني براحتي متوجه ميشوي که نبوت آن حضرت در واقع سنگ محکي بود براي جداکردن گوهر از سنگهاي بي ارزش و مضر
که همينظور هم شد
حال بهتر است کمي بحال خود بينديشي و جايگاه خودت را در اين دنيا روشن کني تا شمع وجودت روشن گردد
يا علي
22   نام و نام خانوادگي:  مسلم     -   تاريخ:   17 فروردين 89
بسم الله الرحمن الرحيم و اياه نستعين

در سايت فطرت مقاله بسيار جالب و خواندني ديدم شما در ان دقت کنيد



آيا صحيح است که مى گويند يار غار حضرت پيامبرـ صلى الله عليه و سلّم ـ ابن بکر ـ عبداللّه بن بکر بن اريقط ـ همان راهنما و دليل پيامبر ـ صلى الله عليه و سلّم ـ بوده و نه ابوبکر البداية و النهاية 3: 176. و اين تشابه و تقارب إسمى سبب شده که آنرا ابوبکر بخوانيم. چون



· اولاً: ابوبکر در هيچ کجا به اين فضيلت اعتراف نکرده است، در حاليکه در روز سقيفه به کمتر از آن اشاره کرد. «نحن عشيرة رسول اللّه و اوسط العرب أنسابا و ليست قبيلة من قبائل العرب الا و لقريش فيها ولادة». البداية و النهاية 6: 205



· ثانياً: به گفته عسقلانى، از تابعين کسانى بودند که منکر ارتباط داشتن آية غار با ابوبکر بودند; همانند ابوجعفر مؤمن طاق. لسان الميزان 5: 115



· ثالثاً: عائشه تصريح دارد که هرگز آيه اى در حق ما نازل نشده است. صحيح بخارى 6: 42 ـ تاريخ ابن الاثير 3: 199 ـ البداية و النهاية 8: 96 ـ الاغاني 16: 90.«لم ينزل اللّه فينا شيئاً من القرآن».



· رابعاً: معروف است که ابوبکر در مدينه به استقبال پيامبرـ صلى الله عليه و سلّم ـ آمد و اين بدان معناست که ابوبکر همراه پيامبر اکرم ـ صلى الله عليه و سلّم ـ نبوده است.



· خامساً: وجود حديث صحيح دال بر اينکه به هنگام هجرت به غار، حضرت تنها بود. البداية و النهاية 6: 205.



· سادساً: آن قيافه شناس فقط آثار و جاى پاى پيامبر اکرم ـ صلى الله عليه و سلّم ـ را ديد و هرگز سخن از ابوبکر به ميان نياورد فتوح البلدان 1: 64. و از يحيى بن معين تشکيک در آن فهميده مى شود. تهذيب الکمال 29: 26.



· سابعاً: طبق روايت بخارى و ديگران، ابوبکر جزء اولين گروه از مهاجرين بوده و قبل از پيامبر ـ صلى الله عليه و سلّم ـ وارد مدينه شده و در نماز جماعت گروه اول از مهاجرين شرکت مى کرد. صحيح بخارى 1: 128، کتاب الاذان ج 4 ص 240، کتاب الاحکام باب إستقضاء الموالي و استعمالهم، سنن البيهقى 3: 89، فتح البارى 13: 179 ج 7: 261 و 307.

23   نام و نام خانوادگي:  راستگو     -   تاريخ:   21 فروردين 89
باسلام و تحيت جناب ايمان چرا فكر ميكني شبكه نور متعلق به شيعيان است ؟ خودتان از يكهزار و چهارصدسال دروغگويي خسته نشده ايد ؟
24   نام و نام خانوادگي:  shahin     -   تاريخ:   22 فروردين 89
با سلام واقعا براي مهران و ايمان و شمععععع متاسفم انقدر بي مهري ، بي ايماني ، تا كي خاموشيّ، هر چه فكر كردم جز سكوت براي شما .....تا اين حد كج فهمي........ خدايا پناه ميبرم به تو
25   نام و نام خانوادگي:  احسان افضل زاده(آسمان هشتم)     -   تاريخ:   03 ارديبهشت 89
مسلم جان خيلي زيبا استدلال كردي
از گروه پاسخ به شبهات هم واقعا ممنونم
اجرتون باخانم صديقه طاهره
الهم العن الجبت والطاغوت
الهم العن صنمي قريش
السلام علي اميرالمومنين ابولحسنين مولي الكونين يعسوب الدين امام المتقين
26   نام و نام خانوادگي:  حسن     -   تاريخ:   18 خرداد 89
با سلام حضور مسئولان سايت و کاربران

نه تنها ابوبکر هميشه محزون بوده بلکه اتباع او هميشه محزون هسنتد چرا که اگر شيعيان در غم و اندوه رسول گرامي (ص) واهل بيتش غمگين مي شوند سني ها هم غمگين مي شوند که چرا شيعيان عزادار هستند و اين کارشان پاياني ندارد ؟ و نيز سني ها در روزهاي شادي رسول گرامي و اهلبيتش محزون و غمگين هستند که چرا شيعيان مسرور و شادند .
27   نام و نام خانوادگي:  كامل حيدري     -   تاريخ:   19 خرداد 89
قابل توجه آقاي مهران :
ئوناردو داوينچي در كتاب (مسواك من) درباره انتخاب ابوبكر به عنوان خليفه نوشته است:
مردم جمع شوند (: اِجماع کنند) و

کسيرا برأي خود،امام خود کنند؛براستي[...]است!

مثل اينکه عدّه اي بيسواد جمع شـده وبگويند که ما

ميخواهيم معلـّم رياضيّات باسواد را خود تشخيص

داده و انتخاب کنيم! مُضافاً اينکـه، انتخاب ابوبکـر

توسّط مـردم، صِرفِ يک ادّعاء است. ابوبکر، به

قدري [...] بوده که به اصـطلاح ما: " فرق گِل را

از حلواي سياه، نميشناخته!!". وفرضاً که انتخاب

مردم باشد،(بازهم) کفايت نميکند؛ زيرا با آن مثال

(:انتخاب معلـّم رياضي) آشکار نمودم که : انتخاب

مردم براساس خِرَد ودانش نيست؛ بلکه براساس

منفعت شخصي وعواطف واحساسات است. لـذا،

بنظر من(:داوينچي) پادشاهان اروپا حقّ دارند که

ياغيان و مخالفان هوچي وپُرسروصدا را خاموش

سازند. ومن همواره طرفدار نظام سلطنتي(اروپا)

بوده و هـسـتم؛ چـه، در غير اينصورت، جَذبه اي

براي مدير جامعـه و شخصي چون پادشــاه، باقي

نمي مـانـَد و ظلم و جنايت و فـَساد، اجتماع را در

خود غوطه ور ميسازد. بلي، ظلم سلطان وتحَکـُّم

و استـبـداد وي، معـقول نيسـت؛ امّا شـورش عليه

پادشاهان، سرانجامي شوم، براي فرهنگ جوامع

درپي دارد و بمراتب، از آن ظلم و ستمگري بدتر

و بدترست. ولي اين کلام من(:داوينچي) دَلالت بر

آن نداردکه پادشاه،هرگونه که خود پسندد،مخالفين

خود را سرکوب کند و آزار بدهد!

پس چه رســد به امر دين و شريعت، که بمراتب،

مهمّتر و دقيقتر و پيچيده تر از امر دنيا ومَملـَکـَت

است. بنابــرايــن، بسيار احمقانه است که انتخاب

پيشواي مذهبي جامعه، به دست خود مردم باشد!
آقا مهران به من جواب بده وقتي كسي لياقت فرماندهي سپاهي نداشته باشد آيا آن شخص لايق خلافت خواهد بود؟
28   نام و نام خانوادگي:  momen abdullah     -   تاريخ:   19 خرداد 89
جناب آقاي کامل حيدري
با تشکر از مطلب عقلاني و روشنگر شما. برادر، بالفرض محال که خلافت ابوبکر را مردم «تاييد» کرده باشند.
خوب با اجازه ما خلافت او را «انکار» مي‌کنيم!!! آيا سواد و معلومات ما بيشتر است يا مردم 1400 سال قبل؟
اگر ميزان راي ملت است، پس چرا بعد از 1400 سال به ما اجازه نمي‌دهند به ابوبکر کافر شويم؟؟
اهل عمر جواب يک سوال ما را دهند:
در اسلام بدون ابوبکر چه خللي است؟ اگر ما نام ابوبکر را از تمام کتب اسلامي حذف کنيم آيا در اسلام کم و کاستي رخ مي‌دهد؟
اهل عالم
ما به ابوبکر راي نمي‌دهيم!! ما ابوبکر را نمي‌خواهيم. ما خواستار اسلامي بدون ابوبکر هستيم.

يا علي
29   نام و نام خانوادگي:  حسن     -   تاريخ:   30 خرداد 89
بازديد کننده هاي سني ! نظر فراموش نشه ، يه حرفي بزنيد ، کرامتي از ابوبکر اگر نداره از پسر صهاک اگر او هم نداره از عثمان ، از مادرتان و يا از دايي تان و يا پسر دايي تان ، اين همه سنت از سرو کولشان بالا ميره ، خب بگيد ديگه
30   نام و نام خانوادگي:  عمرعلي حيدر     -   تاريخ:   13 تير 89
جالبه شما كه ميتونيد به اين خوبي آيات قرآن را تفسير ومعني كنين چرا تو آيه وضو اينگونه تفسير نميكنين؟تا به اشتباه چندصدساله خود پي ببريد؟بعدش فتوحات و پيشرفتهاي اسلام در زمان سه خليفه ابوبكر,عمروعثمان(رض)بوده ودر زمان علي(رض)با پيدايش گروهي مغرض وجاهل كه ادعاي حب علي(رض)را داشتند,ولي منافق بودند باعث ايجاد اختلاف و تفرقه شدند كه متا’سفانه امروز هم با دامن زدن به مشتي اراجيف و خضعبلات همان رسالت كثيف خود را در حال انجام دادن بوده و از رو هم نميروند.شرم بر شما باد كه علي و همه بزرگان از شماها متنفر بوده ,و بهتر است همينجا تمامش كنيد.دادگاه راه انداخته ايد براي گذشتگاني كه كارشان با خداست؟فقط بحار الانوار را باز كنيد و باب گريه و اشك ريختن براي امام حسين(رض) را بخوانيد تا به حقيقت خود پي ببريد,به اميد هدايت همه گمراهانوآمييين
جواب نظر:

با سلام

دوست گرامي

تفسير دقيق آيه وضو نيز در نظرات بسيار پاسخ گفته شده است ،‌با جستجوي عبارات مناسب مي‌توانيد ببينيد كه آيا وضوي شيعه صحيح است ،‌يا وضوي اهل سنت !

اما در مورد فتوحات ، ظاهرا مقصود شما از پيشرفت اسلام ، پيشرفت چهره طالبانيسم اسلام در اروپا و ... بود ! چون فرهنگ اسلامي نيازي به خونريزي نداشت و به راحتي در دل كشورهاي مختلف جا باز مي‌كرد ، اما متاسفانه با وقوع اين هجوم ها ، چهره‌اي خشن از اسلام ترويج شد كه مانع پيشرفت فرهنگي اسلام گرديد !

گروه پاسخ به شبهات

31   نام و نام خانوادگي:  حسن     -   تاريخ:   03 مرداد 89
از ظلم هاي که بر امير المومنين حضرت علي عليه السلام شد اين است که او را خليفه چهار قرار دادند ، اي کاش آن حضرت را در کنار کفتاران و ظالمان قرار نمي دادند و خليفه چهارم نمي دانستند .

همينطور اسم عمر علي حيدر بهتره اين عمرعلي حيدر اسمش را منطبق با ذات خود انتخاب مي کرد چون « عمر کفتار گراز »
32   نام و نام خانوادگي:  سعيد     -   تاريخ:   08 مرداد 89
سلام_حضرت علي در زمان عمر دست باز نماز ميخواند يا دست بسته؟ودر زوان خلافت خود چطور نماز ميخواند؟امامان مثلا امام حسين در زمان خودشان به چه صورت نماز ميخواندند؟لطفا کامل جواب دهيد اجرکم عند الله
جواب نظر:

با سلام

دوست گرامي

پيامبر اکرم (ص) و اميرمومنان و همه اهل بيت عليهم السلام ، با دست باز نماز ميخوانده آند ، و شاهد بر اين مطلب روايتي است که در کتب معتبر اهل سنت ، در مورد طريقه نماز خواندن رسول خدا (ص) با سند معتبر آمده است و در آن دست بسته خواندن نيامده است !

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

33   نام و نام خانوادگي:  مرد     -   تاريخ:   19 مرداد 89
به به. آقاي قزويني چه جواب كامل و سند داري به آقا سعيد دادن!!! مثل خر تو گل موندن به اين ميگن آقاي اطلاعاتي
34   نام و نام خانوادگي:  سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي)     -   تاريخ:   19 مرداد 89
به به جناب مرد

مطمئني مردي؟

من به شما ميگويم خانم استخباراتي
ازدواج ميسار يادت نره
چند تا محرم مرد را بخودت اختصاص دادي؟؟
35   نام و نام خانوادگي:  مهرداد - جوابي به نامرد     -   تاريخ:   19 مرداد 89
بسمه تعالي
السلام عليكم

جناب نامرد!

جواب سايت به ايشان كاملا منطقي است كسي هم كه مي خواهد سند ببيند در خود همين سايت جست و جو كند مدارك را خواهد ديد. حتي يك سند هم وجود ندارد كه اين روش نماز خواندن سنت نبوي باشد بلكه از اختراعات عمر تان بوده است! كه طبق معمول فكر مي كرد او فهميده است و خدا و پيامبرش نفهميده اند! مثل همه ي عمري هاي تاريخ كه فكر مي كنند آنها دين را فهميده اند و خدا و پيامبرش نفهميده اند لذا از حقيقت اسلام عزيز دور افتاده اند....!

و اما در مورد اطلاعاتي بودن...
همه ي كساني كه بنده را ميشناسند و در اين سايت نظرياتم را ديده اند مي دانند كه نظر بنده در اينگونه موارد چيست و خود از مخالفين بوده و هستم و انتقادات شديدي هم كرده و مي كنم.. اما با اين همه عرض مي كنم
جناب قزويني هر چه باشد ما يك تار مويش را به تمام دنياي شما نمي دهيم بهتر است اين روش نفاق و نفاق انداختن را به گور همان عمر منافق شكم پاره ببري.
بنده كه صريحترين و تند ترين انتقادها را به اين نظام و دار و دسته اش دارم نظرم اين است كه يك تار موي قزويني مي ارزد به تمام دنياي شما... و همچنين دفاعياتش در اصل امامت بي نظير است....بماند كه در احكام فروع تولي و تبري و همچنين در عمل مورد دارد اما با اين همه تو بي عرضه ساكت باش كه با اين جملات هيچ غلطي نمي تواني بكني اي پسر نابغه!
اي كسي كه پدرانت طواف نساء را بجا نياورده اند!


والسلام علي من اتبع الهدي.
36   نام و نام خانوادگي:  مجيد م علي     -   تاريخ:   19 مرداد 89
با سلام
جناب سعيد . اين را صد در صد از من قبول كن : حضرت علي عليه السلام بهمان صورت نماز ميخواند كه حضرت محمد صلي الله عليه و اله و سلم نماز ميخواند . و همينطور ديگر ائمه عليهم السلام .
سوال من از شما اقاي سعيد . حضرت محمد صلي الله عليه و اله و سلم چگونه نماز ميخوانند ؟
خواهشاً با سند قوي انرا ذكر نمائيد .

جناب نامرد اين توئي كه توي گل ماندي .

يا علي
37   نام و نام خانوادگي:  سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي)     -   تاريخ:   19 مرداد 89
دوستان عزيز شيعه

از حرفهاي اين نامرد که در مورد جواب جناب دکتر قزويني به سعيد عکس العمل نشان داده ناراحت نشويد
در واقع جناب سعيد برادر رضاعي جناب نامرد است
يا بهتر بگويم مادر جناب نامرد به سعيد شير داده اند و اکنون اين طبيعي است که ايشان در مورد برادر رضاعي خود عکس العمل نشان دهند.
البته جناب نامرد قصد دارد به مراتب بالاتري هم دست پيدا کند و آن هم شرکت در اماکن تمريني وهابيت است
يا حق
38   نام و نام خانوادگي:  مجيد م علي     -   تاريخ:   19 مرداد 89
با سلام جناب سعيد در ادامه نظرم اين دو حديث انهم از بخاري ======================================================== قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم : صلوا کما رايتموني اصلي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند :‌ نماز بخوانيد همانگونه كه مي بينيد من نماز مي خوانم. صحيح البخاري ج 1 ص 155 , کتاب الاذان باب الاذان للمسافر اذا کان جماعة .... ========================================== فروى عن عَبْد اللَّهِ بْنُ مَسْلَمَةَ، عَنْ مَالِكٍ، عَنْ أَبِي حَازِمٍ، عَنْ سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ، قَالَ كَانَ النَّاسُ يُؤْمَرُونَ أَنْ يَضَعَ الرَّجُلُ الْيَدَ الْيُمْنَى عَلَى ذِرَاعِهِ الْيُسْرَى فِي الصَّلاَةِ . قَالَ أَبُو حَازِمٍ لاَ أَعْلَمُهُ إِلاَّ يَنْمِي ذَلِكَ إِلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه وسلم. قَالَ إِسْمَاعِيلُ يُنْمَى ذَلِكَ. وَلَمْ يَقُلْ يَنْمِي. عن ابي حازم از سهل بن سعد است كه گفت : مردم امر مي كردند كه نمازگزار در نماز دست راست را بر ساعد دست چپ بگذارد . ابو حازم مي گويد: مطلبي درباره اين روايت نمي دانم جز اينكه به پيامبر نسبت داده شده است . اسماعيل مي گويد : اين مطلب نسبت داده شده است و نمي گويد خود او نسبت داده است . صحيح البخاري: ج 1 ص 181، ح 740، كتاب الأذان، ب 87، باب وَضْعِ الُْيمْنَى عَلَى الْيُسْرَى. ========================================================= همانطور كه ميبيني نماز بايد همانطور كه حضرت رسول اكرم محمد صلي الله عليه و اله ميخوانند بخوانيم . در حديث دوم به مردم : امـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر مي كردند . ____________________________________________________________ ان شاء الله جواب سوال را گرفتي . ---------------------------------------------------------------------------------------------- اين حديث را از كتاب علماي اهل سنت مهمان من باش : چگونگي نماز حضرت رسول اكرم محمد صلي الله عليه و اله و سلم ================================= محمد بن عمر و ابن عطا روايت كرده اند ابو حميد ساعدي از ده نفر از اصحاب رسول خدا شنيد كه يكي از اين ده نفر ابوقتاده است پس ابو حميد مي گويد من داناترين شما به نماز رسول خدا هستم به او گفتند : نماز را عرضه كن پس گفت : رسول خدا زماني كه به نماز مي ايستاد دو دوست خود را بالا مي برد تا موازي دو گوشش قرار مي گرفت سپس تكبير مي گفت تا اينكه هر عضو بدنش در جاي خود قرار مي گرفت سپس حمد و سوره را قرائت مي كرد سپس تكبير مي گفت سپس دو دستش را تا گوشش بال مي آورد سپس به ركوع مي رفت و دو كف دست خود را بر زانو مي گذاشت سپس آرام مي گرفت نه سرش را بالا مي آورد و نه زياد پايين مي انداخت و مي گفت خدا سخن كسي كه او را مدح كند شنيد سپس دو دستش را بالا بر تا كنار گوشش قرار گرفت سپس گفت : الله اكبر و سپس خود را به زمين انداخت و دو كف دست خود را كنار خود گذاشت سپس سر بلند كرد و بر پاي چپ نشست و انگشتان دو پايش را موقع سجده باز كرد و سجده كرد و سپس الله اكبر گفت و بلند شد و بر پاي چپ نشست تا همه اندامش آرام گرفت سپس در سجده بعد همين كار را كرد .... همه گفتند : راست گفتي رسول خدا اينچنين نماز مي خواند . -------------------------------------------------------------------->>>>>>>>>> سنن ابن ماجة ، ج 1، ص 280 ، سنن أبي داود، ج 1، ص 170 كتاب الصلاه باب استفتاح الصلاه ، سنن الترمذي، ج 1، ص 188 باب ما جا في وصف الصلاه ، مسند أحمد ج 5، ص 424، سنن الدارمي ، ج 1، ص 314 كتاب الصلاة باب صفة صلاة رسول الله ، السنن الكبرى للبيهقي، ج 2، ص 72 ، عمدة القاري، ج 6، ص 104 ‘ صحيح ابن حبان ج 5 ص 196... --------------------------------------------------------------------------------------------------------------- يا علي
39   نام و نام خانوادگي:  مرد (مسلمان)     -   تاريخ:   20 مرداد 89
مهر وهابي تو جيبتونه به هرکي دلتون ميخواد ميزنين! من وهابي واقعي باشم افتخار ميکنم چون وهاب از اسماء خداوند باريتعالي است ولي با اين تفکري که شما از وهابيت دارين وهابي نيشتم. البته من در واقع به ام مذهبي من سني ام و در اصل مسلمان
40   نام و نام خانوادگي:  مرد (مسلمان)     -   تاريخ:   20 مرداد 89
صيغه که بابا مامانا و خواهر برادراي شما ميکنن شاه اسماعيل صفوي سني کش! حالا ما برادر رضايي داريم؟ جل الخالق!!! جالبه که همتون نظر ميدين و هرکي هرچي دلش ميخواد به سني ها ميگه اما تا يکي بياد يه چيزي بگه و از خودش دفاع کنه ديگه ميشه وهابي و دهن کثيف فحاشا باز ميشه!!!
41   نام و نام خانوادگي:  سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي)     -   تاريخ:   20 مرداد 89
جناب نا مسلمان
مشکل شما تنها مسئله رضاء کبير ، ازدواج ميسار، ازدواج تابستاني و يا ازدواج ساعتي که در عربستان و ديگر کشورهاي سني مذهب رواج دارد نيست!
در واقع مشکل شما عدم اعتقاد به به رسول خدا ص و قرآن کريم و در نهاين اسلام عزيز است.
در مورد وهابيت هم بهتر بود قبل از آنکه تعفن و گند عقيده وهابي خود را در فضا پخش کنيد ، نگاهي به دور و بر خود مي انداختيد و سري هم به اماکن تمريني وهابيت که به آن افتخار ميکنيد ميزديد و اعترافات همکيشان خود را مبني بر انجام عمل شنيع قوم لوط ((همجنس بازي)) آنهم در مساجدتان را نيوش مي فرموديد و با رغبت بيشتري براي روحيه بخشي فيزيکي به همکيشانتان اقدام ميکرديد.
راستي بد نيست سري به کشورهاي عربي از قبيل امارات و کويت و لبنان و عربستان و . . . . بزنيد و مامان و آبجي هاي خودت و نظاره کني و از غيرت نداشته ي خود خرج کني تا بلکه آنان فقط از آن شما باشند نه ديگران!!
در مورد اينکه گفتيد از سنت پيامبر ص دفاع ميکنيد هم سئوالي دارم از شما:
کدام سنت؟
همان سنت مکتوب پيامبر ص که در کتب شما اهل بدعت آمده که ابوبکر تمام احاديث يعني سنت مکتوب را سوزاند؟؟؟!!!
همان سنت شفاهي که ابوبکر راويان آنرا منع کرد و آنان را تهديد به عقوبت و تازيانه کرد؟؟؟!!!
همان سنت مکتوبي که عمر تا مدتها خوراک و هيزم گرمابه ها را همين احاديث قرار داده بود؟؟؟!!!
همان سنت شفاهي که راويان احتمالي آن البته به غير از ابوهريره ها و کعب الاحبارها توس عمر شکنجه ميشدند؟؟؟!!!!
جناب نامسلمان
کدام سنت؟
وقتي همه ي سنت را سوزانديد و به روايان اجازه بيان سنت را نداديد و ابوهريره يهودي را مامور با ساختن سنت يهودي و جايگزين آن با اسلام عزيز کرديد ديگر سنتي باقي نمي ماند!
حرف مفت زدن مانند شما آسان است
شما حتي به مذهب ، علما و کتب خودتان هم بي اعتماديد
پس چگونه مطالب کتب خود را بعد از قرآن صحيح مي دانيد؟؟؟!!!
شما بهتر است به کمک دوستانتان در اماکن تمريني برويد و به فعل روحيه بخشي فيزيکي به آنان بپردازيد
يا حق
42   نام و نام خانوادگي:  مرد     -   تاريخ:   20 مرداد 89
با ادب باش تا بزرگ شوي! كله اي كه تو روضه خونه ها زنجير خورده كه مشخصه غير از فحاشي چيزي بلد نباشه! مگه تو روضه خونه ها قرآن تدريس ميشه؟ نخير اونجا مكاتب فحاشين و غير از لعنت فرستادن هنري ندارن تازه اينا براشون ثواب داره اونم بغير حساب!!! اينم شد مذهب؟!!! اگه از اول تا آخر نظرات شيعه ها رو بخونيم غير از فحاشي و لعنت لعنت چيزي نميبينيم, حتي در خيلي جاها همين مسول سايت كه به ظاهر مودبن!!! باور كنين اگه از اول مواضعتون و مطالبي كه تو سايتا ميبينين فتنه اي و احساسات برانگيز نبودن ميديدين كه هيچ سني مذهبي به اين صورت حرف نميزد هر چند كه الانم كسي به نسبت بد حرف زدن شما بد حرف نزده! اگه يه سند متواتر و صحيح داري که حضرت عمر حديث واقعي سوزونده بيار تا ما هم ببينيم. گيرم که حديثا رو سوزونده ولي قرآن که هست پس ميتونيم با قرآن که اصل دينه حديث درست و نادرست رو بر اساس قرآن به چالش بکشيم. در مورد حضرت ابوبکر برو آيه 40 سوره ي توبه رو بخون که اونجا خوب توضيح داده. البته با تفسير درست و بدون غرض و مرض بخون, اول انديشه ي پاک داشته باش بعد در پي علم باش در غير اينصورت هرچي بخوني شيطان تو رو وسوسه ميکنه و طرز فکرتو بر اساس انديشه هات ميچرخونه!
سوره ي توبه آيه 40 : الا تنصروه فقد نصره الله اذ اخرجهالذين كفروثاني اثنين اذ هما في الغار اذ يقول لصاحبه لاتحزن ان الله معنا فانزل الله سكينته عليه و ايده بجنودهم لم تروها و جعل كلمه الذين كفروا السلفي و كلمه الله هي العليا والله عزيز حكيم
معنيش به شعر اينه:
نباشيد اگر يار با مصطفي كند ياري وي يگانه خدا
چو كردند وي را ز مكه برون همان كافران بدانديش دون
بفرمود ياري او كردگار به غاري بگشتند ژنهان دو يار
بگفتا ژيمبر به يار قرين خدا هست با ما نباشي غمين
در آن لحظه ي سخت پروردگار به او داد آرامشي و قرار
مدد كرد او را سپاه خدا كه هرگز نديديد آن را شما
كلام همه كافران كرد پست بديديد بر خويش ذل شكست
كلام خدا را بلندي بداد كه بر دين اسلام عزت نهاد
عزيز و تواناست پروردگار حكيم است در كار خود كردگار
43   نام و نام خانوادگي:  مجيد م علي     -   تاريخ:   21 مرداد 89
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ....وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ (حشر 7 ) ......آنچه را پيغمبر براي شما آورده است بگيريد و از آنچه شما را نهي مي کند خودداري کنيد ------------------------------------------------------- وَأَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَاحْذَرُواْ فَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلاَغُ الْمُبِينُ ﴿۹۲ مائده﴾ (و اطاعت‏خدا و اطاعت پيامبر كنيد و [از گناهان] برحذر باشيد پس اگر روى گردانديد بدانيد كه بر عهده پيامبر ما فقط رساندن [پيام] آشكار است ) =========================================== اهميت سنت از نظر رسول اکرم (صلي الله عليه و اله وسلم ) 1 ) از منظر مدرسه ( شيعيان ) ================= رسول اکرم (ص)در ضمن خطبه اي در حجه الوداع چنين فرمودند : مردم من شما را به هر کار حلال که سعادت و خوشبختي شما را تامين مي کند راهنمايي و از هر حرام که بدبختي شما دراوست نهي نمودم و در احکام برگشت و تغييري نخواهد بود )احتجاج طبرسي ،ج 1 ص 81 چاپ نجف) =============================================================================== از منظر مدرسه صحابه ( سنيها ) قبل از رحلت حضرت رسول اكرم صلي الله عليه و اله و سلم =============================================== رسول اکرم (ص) موارد مختلف افرادي را که حفظ حديث مي کنند بدين تعبيير تشويق و دعا فرموده است :«نضر الله عبدا سمع مقالتي فوعاها » خداوند مورد لطف خويش قرار دهد بنده اي را که گفتار مرا بشنود و آن را حفظ کند . گاهي هم با همين بيان افرادي را که حديث نقل مي کنند دعا نموده است:«نضر الله عبدا سمع مقالتي فبلغها » (سنن ابن ماجه مقدمه و جلد 2،کتاب المناسک ،باب الخطبه يوم النحر حديث 3055،وسنن ترمذي ،کتاب العلم ) ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------ عبد الله بن عمرو بن عاص مي گويد :من هر چه از زبان رسول خدا مي شنيدم ، مي نوشتم ولي چون عده اي از خاندان قريش با اين عمل مخالفت ورزيده و برايم در اين مورد شک و ترديد به وجود آوردند موضوع را در حضور خود پيامبر (ص)مطرح کردم ...حضرت فرمودند :«اکتب فوالذي نفسي بيده ما يخرج منه الا الحق »بنويس به خدا سوگند که از اين دهان به جز حق بيرون نمي آيد (سنن ابي داود ج 2 کتاب العلم باب 3 و مسترک الصحيحين ج 1 ،کتاب العلم ،باب الامر بکتابه الحديث ص 104و 106 ) =============================================================================== سرگذشت حديث بعد از رسول اكرم صلي الله عليه و اله و سلم ===================================== منع از تدوين حديث در عهد ابوبکر ================== 2 ) ابوبکر پس از وفات پيامبر(ص)مردم را جمع کرد و گفت :شما از پيامبر اكرم صلي الله عليه و اله و سلم حديث هايي نقل مي کنيد و گاهي در ميان در ميان شما اختلاف پديد مي آيد ،و اگر وضع بدين منوال بگذرد مسلمانان آينده به اختلاف شديدتري دچار خواهند گرديد .روي اين اصل بعد از اين از پيامبر اكرم صلي الله عليه و اله و سلم حديثي نقل نکنيد و اگر کسي از شما مطلبي پرسيد ،بگوييد که ميان ما و شما همين قرآن بس و کافي است ،حلال آن را حلال و حرام آن را حرام بشماريد (تذکره الحفاظ ج 1 ص 3 ) ====================================================== 2 ) عايشه مي گويد :پدر من (ابوبکر )پانصد حديث از رسول اکرم جمع آوري کرده بود ،يک شب ديدم در ميان رختخوابش ناراحت است ؛به طوري که ناراحتي وي باعث ناراحتي من گرديد ،چون صبح شد علت ناراحتيش را جويا شدم گفت : دخترم آن احاديث را که در پيش توست بياور ،بعد دستور داد آتشي افروختند تمام آن احاديث را سوزاند و اين عمل خود را اين چنين توجيه نمود که مي ترسم بميرم و اين احاديث در پيش تو بماند و شايد در ميان آنها احاديثي باشد که من از افراد مورد اعتماد نقل نموده ام ولي در واقع اين افراد صالح نباشند و من مسئول باشم (تذکره الحفاظ ،ج 1 ص5 ) =============================================================================== 3 ) منع از نقل حديث در عهد عمر ===================== در دوران خلافت ده ساله (ده سال و شش ماه و چهار روز ) عمر بن خطاب ،نقل و کتابتحديث به مقتضاي روش خشن و سخت گيرانه خليفه ممنوعيت بيشتري پيدا نمود . خليفه دوم نه تنها از نقل و نوشتن حديث امتناع داشت بلکه در اجراي نظرش قدرت و نيرو هم به خرج داد . 1-قرظه بن کعب صحابي معروف گويد :عمر که مي خواست ما را به سوي عراق روانه کند خود نيز تا «صرار »ما را همراهي نمود و در بين راه از ما سئوال کرد مي دانيد چرا شما را مشايعت مي کنم ؟گفتيم براي احترام و تکريم ،گفت :آري ولي در ضمن اين احترام و تکريم مطلب ديگري هم هست ،و آن اينکه :شما به شهري مي رويد که شهر آن با قرائت قرآن فضاي مسجد و انجمن خود را پر از صدا نموده اند و حکايتگر ترنم زنبور عسل در کندوست آنان را با نقل حديث از راه باز نداريد و مشغول نسازيد ،قرآن را تجريد کنيد ،وبا آن هيچ سخن و حديثي در ميان نياوريد ،و روايت از رسولخدا (ص) را کم به ميان آوريد ،و من در اين کار شريک و همکار شما و در اين عمل پشتيبان شما هستم . چون قرظه وارد کوفه گرديد بدو گفتند :از احاديث پيامبر براي ما بگو :قرظه در پاسخ آنها گفت عمر ما را از نقل حديث منع نموده است (مستدرک حاکم ج1 امر عمر بتجريد القرآن و تقليل الروايه ص 102-سنن ابن ماجه ج 1 باب 3 التوقي في الحديث عن رسول الله -طبقات ج 6 ص 2-سنن دارمي ج 1 من هاب الافتا مخافه السقط ص 85 -تذکره الحفاظ ج 1 ص 7 و ...) ======================================================= 2 ) عمر بن خطاب در مورد نقل حديث نسبت به اصحاب رسول خدا (ص)سخت گيريهاي عجيب و بهانه گيريهاي نابجا مي کرد .وقتي ابو موسي اشعري درباره استيذان از صاحب خانه حديثي نقل نمود عمر گفت :اگر بر اين حديث شاهد نياوري تو را سخت خواهم زد و گاهي اين سختگيريها مورد اعتراض قرار مي گرفت به طوري که در همان داستان ابو منذر گفت :پسر خطاب براي اصحاب رسول خدا درد سر و ناراحتي نباش (فلا تکن يابن خطاب عذابا علي اصحاب رسول الله (ص) (صحيح بخاري ج 6 ، کتاب الاستيذان التسليم و الاستئذان ثلاثه حيث 5891) ========================================================= 3 ) عمر سه نفر از محدثان معروف به نامهاي ابن مسعود ،ابودرداء ،و ابو مسعود انصاري ،را به جرم نقل حديث در مدينه تحت نظر قرار داد و تا کشته شدنش ،اين سه نفر به صورت حبس نظري زندگي مي کردند .(تذکره الحفاظ ج 1 ص 7 و مجمع الزوائد ج 1 ص 149 ) ======================================================= 4) حاکم در مستدرک سه تن از اصحاب را که طبق دستور عمر براي جلوگيري از نقل حديث حبس نظري گرديدند چنين معرفي مي کند :ابن مسعود ،ابودرداء ،و ابوذر(مستدرک ج 1 ص 110) ================================================== 5) سائب بن يزيد (متوفاي 80 هج)که از اصحاب رسول خدا (ص)بود مي گويد :من با سعد بن مالک از مدينه تا مکه هم سفر شدم سعد در طول اين سفر حتي يک حديث هم از رسول خدا نقل نکرد (سنن ابن ماجه ج1 باب التوفي في الحديث عن رسول الله ص 12 ) (بنا به نقل استيعاب ج 2 ص 602 سعد از علماي انصار و از رسول خدا (ص)حديث هاي فراوان حفظ کرده بود ) =================================================== 6 ) شعبي ميگويد :يک سال با عبد الله بن عمر هم مجلس شدم در طول سال هيچ حديثي از رسول خدا (ص)بازگو نکرد (طبقات ابن سعد ج 4 ص 106 -سنن ابن ماجه ج 1 باب 3 التوقي في الحديث عن رسول الله -صحيح بخاري ج9 کتاب اخبار الآحاد قبل از کتاب الاعتصام باب 6 خبر المراة الواحدة ص 2-3 ) =========================================================================== از منظر مدرسه بنواميه شجره ملعونه ==================== «لا تکتبوا عني ومن کتب عني غير القرآن فليمحه » چيزي از من ننويسيد و هر کس به جز قرآن چيزي نوشته است از بين ببرد. (صحيح مسلم ،ج8 باب التثبت في الحديث ،کتاب الزهد و الرقائق ========================================================================== جناب مرد من متعجبم علماي شما چطور شما را قانع ميكنند . كي اينجا راست ميگه ؟؟؟؟؟؟ خداوند و رسول گراميشان . يا ابوبكر عمر . يا شجره بنو اميه ملعونه . چرا مسلم به سنت نبوي گوش نداد مگر خودش ننوشته "" «لا تکتبوا عني ومن کتب عني غير القرآن فليمحه » چيزي از من ننويسيد و هر کس به جز قرآن چيزي نوشته است از بين ببرد. (صحيح مسلم ،ج8 باب التثبت في الحديث ،کتاب الزهد و الرقائق ) ============================================================== پيشنهاد ميكنم خودت در اين مورد تحقيق كن مبادا به مولوي هاي بلبل درخت شجره ملعونه بيسواد مراجعه كني كه بهت تهمت ميزند كه رافضي هستي . +++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++ يا علي
44   نام و نام خانوادگي:  سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي)     -   تاريخ:   21 مرداد 89
جناب نامرد اصلا هول نشو! دست و پات رو هم اصلا گم نکن! اين مطالبي که ما نوشتيم و باعث پريشاني شما شده است از منابع و کتب به اصطلاح صحيح خود شماست. شما چطور مدعي پيروي از قرآن هستيد که رهبرتان عمر به فرستاده خدا و که قران را هم او فرستاده است توهين ميکند و وي را ديوانه و مبتلا به هزيان خطاب ميکند؟؟؟!!! آيا اين عمل وي بيعيت وي از قرآن است؟؟!!! آيا وقتي همسران رسول خدا ص به اين کار آن ملعون اعتراض کردند همين ملعون نبود که به آنان تهمت زد و آنان را هم رديف زناني که قصد فريب يوسف پيامبر را داشتند دانست؟؟!!! «حدثنا علي بن عبد الله قال حدثنا عبد الرزاق اخبرنا معمر عن الزهري عن عبد الله بن عبد الله بن عتبه عن ابن عباس قال: لما حضر رسول الله صلي الله عليه وسلم و في البيت رجال فقال النبي صلي الله عليه وسلم: هلموا اکتب لکم کتابا لاتضلوا بعده قال بعضهم: ان رسول الله قد اغلبه الوجع عندکم القرآن، حسبنا کتاب الله» (صحيح بخاري 2/638) بنابراين: عمر به حضرت پيامبر صلي الله عليه وسلم نسبت هذيان و جنون دادند و اين توهيني است به پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و هر کسي که به پيامبر توهين کند از دايره اسلام و ايمان خارج مي شود لذا عمر از دايره اسلام خارج است و کفر و نفاق او عيان گرديده است. از سوي ديگر: مجموعه فرمايشات پيامبر اکرم ص طبق نص صريح آيه «و ما ينطق عن الهوي إن هو الا وحي يوحي» (نجم آيه 3) وحي شمرده مي شوند، به عمر دستور دادند که قلم و دوات بياور ولي او در جواب پيامبر حسبنا کتاب الله گفته وبه وحي عمل نکرد و دستور آنحضرت را ناديده گرفته و با سر باز زدن از دستور پيامبر ص، سبب ايذاء آنحضرت را فراهم آورد و مطابق با آيه: «ان الذين يؤذون الله و رسوله لعنهم الله في الدنيا و الآخرة و اعد لهم عذاباً مهيناً» مورد لعن و نفرين خداوند قرار مي گيرد. راستي يه نگاهي هم به اين صفحه بينداز تا با تحريفات جديدتان هم آشنا شويد: http://www.shia-sonni.com/modules.php?name=News&file=article&sid=242 مواردي از اين قبيل در منابع خودتان بسيار زياد است : توهينهاي صحابه به رسول خدا ص توهينهاي صحابه به يکديگر توهينهاي عايشه به خلفا و بالعکس توهينهاي خلفا به امير مومنان حضرت علي ع و دختر گراتمي رسول خدا ص سوره مبارکه احزاب آيه شريفه 36: «وَما كانَ لِمُؤْمِن وَلا مُؤْمِنَة إِذا قَضَي اللّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الخيرة مِنْ أَمرِهِم». «هيچ مرد و زن با ايماني حق ندارد هنگامي كه خدا و پيامبر او درباره امري حكمي كنند، اختياري (در برابر فرمان خدا) داشته باشد». اما جناب نامرد خود شما بهتر ميدانيد که هيچکدام از خلفا و پيروانش بوئي از صداقت و جوانمردي نبرده اند زيرا کسي که بر خلاف نص صريح قر آن عمل ميکند در واقع غلط زيادي ميکند اگر بگويد (( قران براي ما کافي است)) !!!!! اين مطلب خود توهين به قرآن است خيانت ، غصب ، توهين ، بدعت ، توطئه ، ايجا فتنه و کينه، و . . . . هزاران مطلب ديگر در مورد خلفا در کتب خودتان وجد دارد که خبر از کفر آنان ميدهد نه ايمان آنان!!! شما اگر نقل قول از مطالب خود را توهين ميدانيد در واقع کتب خودتان را نبايد صحيح بناميد بلکه بهتر است نام اين به اصطلاح صحيحن خود را از ((صحيح)) به (( كتب التجديف )) يا ((تذکرة الکاذبين)) تغيير دهيد تا اينگونه به روده هاي مبارک فشار نياوريد و دچار دل درد يا حالت تهوع نشويد!!! حدود 60 حديث در تذکرة الکاذبين شما که به آن صحيحن ميگوئيد وجود دارد که دلالت بر آتش زدن احاديث توسط عمر و ابوبکر ميکند. بيسوادي شما را ما نبايد جواب دهيم!! جناب نامرد از کدام انديشه پاک سخن ميگوئي؟؟؟؟ انديشه خلفاي راشدين؟؟!!! عجب!!!! !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! مگر در بين خلفاي پاکي هم وجود داشت؟؟؟!!!! اشخاصي که حضرت علي ع در مورد آنان نظر داده و شخص عمر همان نظر را در چند جا روايت کرده است چگونه ميتوانند پاک باشند تا انديشه پاک از خود ازائه دهند؟؟؟؟ خلفاي شما حتي شيطان را هم وسوسه ميکنند چه رسد به خلق الله!!! چرا يک نگاهي به کتب خودتان نمي اندازي تا خلفاي راشدين را بهتر بشناسي؟!!! از حقيقت مي ترسي؟؟!!! مسلم بن حجاج نيشابوري در كتاب معروف خود «صحيح» نقل مي كند: خليفه دوم در حضور افرادي چون عثمان و عبدالرحمان بن عوف و ... خطاب به عباس عبدالمطلب و اميرمومنان علي (ع) مي گويد: «ابوبكر از دنيا رفت و من جانشين پيامبر و ابوبكر مي‌باشم پس شما دو نفر مرا دروغ گو، گناهكار ، حيله گر و خائن مي دانيد.» ((صحيح مسلم جز 5 ص 151 «فَرَأَيْتُمَانِى كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا»)) علي بن ابيطالب خلفا را بر حق نمى‏داندکه هيچ، بلكه صراحت دارد كه حكومت را به استبداد قبضه كردند ؛ همان طورى كه در خطاب به به ابوبكر فرمود : ولكنّك استبددت علينا بالأمر وكنّا نرى لقرابتنا من رسول اللّه صلى اللّه عليه وسلم نصيباً حتّى فاضت عينا أبى بكر . تو در حق من استبداد كردى و بخاطر جايگاه من با رسول اكرم‏، خلافت حق مسلم من بود، كه قطرات اشك ابوبكر با شنيدن اين سخن على سرازير گشت. صحيح البخارى: 82/5، كتاب المغازي، با غزوة خيبر، مسلم، ج 5، ص 154، (چاپ جديد: ص 729 ح 1758)، كتاب الجهاد، باب قول النبي (ص) لانورَث ما تركناه صدقة . همچنين وقتى مطلع مى‏شود كه ابوبكر تصميم دارد عمر را به عنوان خليفه منصوب كند ، اعتراض شديد خود را با صراحت اعلام مى‏كند ؛ همان‏طورى كه در نقل ابن سعد در طبقات آمده : عن عائشة قالت لما حضرت أبا بكر الوفاة استخلف عمر فدخل عليه علي وطلحة فقالا من استخلفت قال عمر قالا فماذا أنت قائل لربك قال بالله تعرفاني لأنا أعلم بالله وبعمر منكما أقول استخلفت عليهم خير أهلك. عائشه نقل مى‏كند : در آخرين لحظات زندگى ابوبكر ، على (عليه السلام) و طلحه نزد او رفتند و از وى پرسيدند: چه كسى را خليفه خود قرار داده‏اى ؟ پاسخ داد: عمر را. به وى گفتند : پاسخ خداوند را چه خواهى داد. پاسخ داد : آيا خدا را به من مى‏شناسانيد، من به خدا و عمر از شما آگاه ترم، اگر به ملاقات خداوند بروم خواهم گفت: كه بهترين بنده تو را براى خلافت انتخاب كردم . الطبقات: 196/3، تاريخ مدينة دمشق: 251/44، عمر بن الخطاب للاستاذ عبد الكريم الخطيب ص 75 . حالا نظر خلفا را هم در مورد علي ع بدان و ببين که خلفا با علم بر فضائل علي ع و اعتراف به ناتواني در مقابل اين فضايل بازهم بر غصب و خيانت و جنايت و حيله گري و گناه خود ادامه داده اند!!! «خليفۀ دوم در مورد فضائل اميرالمؤمنين(ع)مي گويد: علي داراي سه فضيلت است که اگر يکي در من بود، برايم از شتران سرخ موي ارزش بيشتري داشت: اول؛ فاطمه دختر پيامبر، همسرش بود. دوم؛ پيامبر درِ تمام خانه ها را به مسجد بست و تنها درِ خانۀ علي را به مسجد گشود*. سوم؛ پيامبر روز قبل از فتح خيبر فرمود: فردا پرچم را به دست کسي مي دهم که خدا و پيامبرش او را دوست مي دارند و او نيز خدا و پيامبرش را دوست مي دارد، و فرداي آن روز پرچم را به علي داد». مجمع الزوائد هيثمي؛ج9،ص130- مُسنَد احمد حنبل؛ج7،ص21-مستدرک الصحيحين؛ج3،ص125(با تأکيد برسند صحيح) عمر مي گويد: «تعجب من از اين که علي بن ابيطالب بر تمام مسائل علمي، قضايي و فقهي احاطه دارد، نيست، بلکه تعجب من از اين است که او هرگونه سؤال مشکلي را در هر موردي که باشد بلافاصله و فوري و بدون انديشه و تأمل پاسخ مي دهد». عبدالله بن عباس مي گويد: «آيه اي در قرآن نيست، مگر آن که علي(ع) مصداق بارز آن است. خداوند ياران پيامبر(ص) را در موارد بسياري مورد سرزنش قرار داده است، ليکن از علي(ع) جز خير و نيکي ياد نفرموده است». احمد بن حنبل(امام حنابله که به عنوان يک محدّث توانمند مورد تأئيد همه اهل سنت است) مي‌گويد: «آن فضائلي که با سندهاي صحيح براي علي است، براي هيچ ‌يک از صحابه نيست» مناقب احمد؛ ص162 جناب نامرد سعي کن مرد باشي من اگر بخواهم به نوشتن اين مطالب از منابع شما اهل سنت ادامه دهم فکر ميکنم تا آخر عمرم بايد بنويسم و البته که شما ها تا وقتي دچار تعصب خرکي هستيد نخواهيد پذيرفت و نرود ميخ آهنين در سنگ. احاديثي از اين قبيل در کتب شما فراوران است اما چيزي که تعجب مرا برانگيخته حماقت و عدم تقعل و تفکر و منطق شماست که بر خلاف نص صريح قرآن است . لذا بيخود ادعاي پيروي از قرآن را نکنيد که شما دشمن قرآن هستيد و بس. بخود هم نام مرد بر روي خود نگذاريد که شما علاقه شديدي به زن شدن داريد و اين از پوشيدن لباسهاي زنانه و عملياتهاي انتخاري شما کاملا شمهود است.البته و صد البته که مشارکت شما در اينگونه عملياتها ريشه در اماکن تمريني شما دارد و اين مطلب از بديهيات است که شما روحيه بخشي فيزيکي را در اماکن تمرني حتي اگر بعد از آن منجر به متلاشي شدنتان هم بشود به سعادت و دنيا و آخرت ترجيج مي دهيد. در ضمن اين ايميل من است : hoseini142005@yahoo.com ببينم مي تواني آن کلمه ((مرد)) را که جاي نام خود نوشته اي به معناي واقعي ثابت کني؟؟!! منتظر ايميل شما هستم ميخواهم حقايقي را در مورد خلفاي شما از کتب خودتان بگويم که ميدانم اگر بخواهم در سايت بنويسم بخاطر قوانين سايت علني نخواهد شد پس ثابت کن که واقعا دنبال حقيقت و به معناي واقعي مرد هستي. من حاضرم حتي آدرس و تلفن خود را در ايميل در اختيار شما بگذارم و شما را حضوري ملاقات کنم حتي حاضرم هر جا که تو ميگوئي براي بحث حاضر شوم ولي همه اينها در صورتي امکان پذير است که مردانگي تو با ايميل زدن به من ثابت شود که البته بعيد ميدانم زيرا تو اولين نفر از اهل سنت نيستي که من اين شرط را ميگذارم فرار را بر قرار ترجيح ميدهيد. به هر حال منتظرم يا حق
45   نام و نام خانوادگي:  سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي)     -   تاريخ:   21 مرداد 89
سلام عليکم
برادر بزرگوار جناب مجيد م علي عزيز

من ميدانم علماي اهل سنت چگونه امثال اين ياور نامرد را چگونه قانع ميکنند
به همان دليلي که قنفذ عمر را قانع ميکرد
يا حق
46   نام و نام خانوادگي:  WaHHabi     -   تاريخ:   21 مرداد 89
بسم الرب العلي

(( !!! _____________ خاخامات المذهب اهل البدعت. الزناديق __________________________ !!! ))


آل شيخ لعنت الله عليه
_____________________
بن باز عليهم اللعنه
_____________________
ابن تيميه لعنت الله عليه
_____________________
محمد ابن عبد الوهاب لعنت الله عليه
_____________________
مولوي گرگيج لعنت الله عليه
_____________________
مولوي عبد الحميد عليهم اللعنه
_____________________
عبد الصهاک ريگي لعنت الله عليه
_____________________

مولوي ملا زاده ي لندني لعنت الله عليه (؟؟؟؟)

هولاء کل من زواج الميسار ........................

هولاء کل من زواج الميسار.........................
47   نام و نام خانوادگي:  مرد (يا همون مسلمان)     -   تاريخ:   21 مرداد 89
واي كه چقد شما دروغگوييد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
من چند تا از آيات و احاديثي كه در دسترسم بود رو مطالعه كردم شما در قيچي كردن احاديث و قرآن و چپه معني كردن خيلي استادين!!! حيف كه من وقت زيادي ندارم و سرعت تايپ كردنم خيلي پايينه و هيچ كتاب ديني جز قرآن پيشم نيست چون من نه مولويم و نه مذهبي وشما آخوند تشريف داشته و به همه ي كتب الكترونيكي و كاغذي دسترسي داشته و از هركجا كه ميخواين براحتي copy و كمي تا قسمتي ابري cut و در نهايت بي ادبي send ميكنين وگرنه ميديديد كه پنبه كردن اين اراجيف چقد كار راحتيه. اگه كسي ببينه شما دارين هي پشت سر هم سند ميارين باور ميكنه كه اينا چقد مستدل حرف ميزنن ولي اگه فقط و فقط به يكي ازين منابعي كه ميدين مراجعه كنه ميفهمه كه شما چقد دروغگو تشريف دارين(حداقل من يكي اينو به وفور تجربه كردم و ديگران هم ميتونن اين كارو بكنن).
راستي چرا شما همش ميگين كتب اهل سنت؟!! مگه خودتون كتاب ندارين كه از كتاباي ما حديث ميارين؟ اصلا جايگاه شما در تاريخ حديث كجاست؟ در واقع شما 80 درصد فقه و احاديثتون رو از اهل سنت گرفتين و بر حسب ميلتون هر كدومو ميخواين قبول ميكنين و هر چيو نميخواين تكذيب, و بعضيا رو نصفه نيمه بيشتر ميپسندين!!!
اصلا بيا و حديث بازي را بگذاريم كنار و فقط با قرآن و عقل و منطق بريم جلو چون من نه كتاب دارم( البته فقط من نه، خيلياكتب احاديثو ندارن ولي الحمدلله تو خونه همه قرآن پيدا ميشه!) و نه حوصله ي اين همه گشتن تو احاديثو اثبات اونا رو. و اگرم بگردم تو تا يه سالم بگذره همينجور آدرس غلط ميدي! اونوقته كه معلوم ميشه مرد و نامرد كيه! پس با اين حساب همهي روايتاي جعلي و درست و غلط از ما گرفته شدن حالا اگه مردي امام زمان و امامت و خمس و صيغه و بانك داري هاي اسلاميتون و زيارت قبرا و ... رو با اصل كامل تو قرآن ثابت كن البته بدون خيمه شب بازي!!! هرجا هم كه نتونستي ثابت كني ميتوني من و بقيه ي بينندگان رو با عقل و منطق سالم و محكمه پسند قانع كني. ممنون
48   نام و نام خانوادگي:  عارفه     -   تاريخ:   22 مرداد 89
جناب به اصطلاح مرد


آيه 40 سوره توبه:
اگر ياري نکنيد پيغمبر حقا که ياريش کرد خدا آنگاه که قصد بيرون کردنش کردند (از مکه) آنانکه کافر شدند در حاليکه ان بزرگوار دومين دو تن بود آنگه که هر دو در غار(ثور) بودند چون گفت به همنشين خود اندوه مدار زيرا خدا با ماست پس فرو فرستاد خدا ارامش خود را بر پيغمبر و نيرو داد اورا به سپاهياني که نديدند انان را و قرار داد کلمه ي آنان را که کافر شدند فروتر (تصميم ايشان با شکست روبرو شد) و کلمه ي خدا آن برتر است و خدا غالب و درست کردار است؛

معني درست ايه را اوردم تا خدايي نکرده بعضي ها که دنبال حقيقت نميروند فکر نکنن که اين آيه دليلي براي حقانيت ابوبکر هست . اين ايه در واقع يک اتفاق و يک واقعه را توصيف ميکنه. دليلي براي خليفه شدن ابوبکر نيست !!!!!!!!!!!

اين ايه اشاره به توطئه مشرکين براي کشتن پيامبر ص دارد.از هر قبيله اي شخصي آماده شد و تصميم گرفتند پيامبر ص را بکشند. حق تعالي پيغمبرش را از اين قصه اگهي داد و پس با امير المومنين موضوع را در ميان گذاشتند و فرمودند: حق تعالي مرا مامور به هجرت کرده است و امر فرموده که به غار ثور بروم و ترا امر کنم که در جاي من بخوابي تا انکه انان ندانند که من رفته ام تو چه ميگويي و چه ميکني؟ امير المومنين علي ع عرض کرد:يا نبي الله آيا تو به سلامت خواهي ماند از خوابيدن من در جاي تو : فرمود بلي. امير المومين علي ع خندان شد و سجده ي شکر بجاي اورد و قبول فرمود تا در جاي پيامبر بخوابند و ايشان در همان شب همراه ابوبکر به غار ثور رفتند.
در اين ايه همراهي ابوبکر اصلا به معناي نجات جان پيامبر ص نبوده است چون کدام عقل سليم قبول ميکند که يک پيرمرد(ابوبکر) بتواند در مقابل سپاه دشمن مقابله کند.؟؟؟؟؟؟؟
ضمنا اينکه بنده اي زماني درست کردار بوده است هرگز دليلي براي کرده هاي قبلي و بعدي شخص نداره. اگر فرض را بر ان بگيريم که زماني ابوبکر انسان شريفي بوده آيا دليل بر انکار توطئه هايي ميشه که بعدا انجام داده است؟؟؟؟؟
در اين ايه کلمه ي (صاحب ) به معني همنشين و همسفر به طور مطلق است. اعم از اين که اين همسفر خوب باشد يا بد. همان طور که در ايه 37 سوره کهف در داستان ان دونفر که يکي با ايمان و خداپرت و ديگري بي ايمان و مشرک بود مي خوانيم: قال له صاحبه و هو يحاوره اکفرت بالذي خلقک من تراب) (رفيقش به او گفت: ايا به خدايي که تو را از خاک آفريده کافر شدي؟)
تمام بحث اين ايه بر محور ياري خداوند نسبت به پيامبر دور ميزند و قران ميخواهد روشن کند که پيامبر ص تنها نيست و اگر ياريش نکنيد خدا ياريش خواهد کرد چگونه کسي را که تمام بحث بر محور او درو ميزند رها ساخته و به سراغ کسي ميروند که به عنوان تبعي از او بحث شده است تعصبخا مانع از ان شده که حتي به معني آيه توجه شود. ( براي توضيحات بيشتر ميتوانيد به تفسير نمونه مراجعه کنيد)

خب شما اين ايه را براي چي ذکر کرديد ؟ ايا دليل بر حق بودن ابوبکر هست؟؟

ايه ي 55 سوره مائده:
تنها ولي و سرپرست شماست خدا و رسولش و نيز انانکه ايمان اورده اند ان مومناني که بپاي ميدارند نماز را و ميدهند زکات را در انحال که رکوع کننده اند.

در اين ايه خداوند حکيم امامت علي ع را فرمودند. و مسلمانان را به اطاعت از ايشان امر فرمودند. چرا که جز علي ع چه کسي در حال رکوع زکات داده است؟

شما با اين ايه که فقط به وجود ابوبکر همراه پيامبر ص اشاره دارد ميخواهيد حقانيت ابوبکر و درستکرداري ابوبکر را ثابت کنيد ؟؟؟!! در حالي که ايه هاي متعددي که شجاعت و امامت علي ع را ثابت ميکنند را انکار ميکنيد/؟؟؟؟؟؟ واقعا که!!!!!!!!!!!


49   نام و نام خانوادگي:  مسلمان     -   تاريخ:   23 مرداد 89
آقاي مسئول سايت اگه جرات دارن تمام مطالبي رو که بنده ميفرستم درج کنن, نه اينکه هرچي رو دلشون خواست گزيده اي بزارن!!! اونوقت بنده حاظر به ادامه ي گفتگو هستم هر چند که سايت مال شيعه هاست و اين کاملا ناعادلانه است(البته بنده گفتگو کردم يه موقع بد تعبير نشه که فکر کنين شما هم گفتگو کردين! شما که غير از لعنت فرستادن و فحاشي کردن سلاحي ندارين!
جواب نظر:

عليكم السلام

تمامي مطالب شما منعكس شده

(البته دقت كنيد كه ديگر اين سخن كه مطالب مرا سانسور مي كنند، و من جواب دادم جوابم را نگذاشتن و ... ترفندي قديميست)

والبته در مورد گفتگو كردن شما (و حتما فحاشي ديگران!!!) كافي است خوانندگان عزيز مجموع متن نظرات شما را خوانده و آنگاه به گفتگوي!!!! شما بيشتر پي خواهند برد.

والسلام علي من التبع الهدي

معاونت اطلاع رساني

50   نام و نام خانوادگي:  سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي)     -   تاريخ:   23 مرداد 89
جناب نامرد نامسلمان


ترشحات عقيده متعفن و گنديده حضرتعالي از ذهن نامبارکتان بنده را برا آن داشت تا با حشره کش به سراغتان بيايم هر چند که حيف از نام شريف حشره که شما را به آن موجودات نسبت ميدهم .
بهتر است بدانيد که منابع شيعه ذره اي شما و مذهب و خلفاي شما را قبول نداشته و به رسميت نميشناسد

دين شما دين يهود
مذهبتان مذهب بدعت
خلفايتان 40 سال بت پرست بوده و بغد از آن اسلام ظاهري آورده اند و خائن و گناهکار و حيله گر و غاصب بودند
خودتان هم پيروان بدعت و جهل و ناجوانمردي کثافتکاري
علمايتان کذاب
کتابهايتان پر از دروغ
دوستانتان يهودي
و عاشق شما شيطان
و جملگي عاري از ايمان هستيد

دليل اينکه ا زمنابع خودتان سند مي اوريم اين است که بهانه اي براي فرار از حقيقت نداشته باشيد هر چند که قرآن جواب شما را داده است:

((صم بکم عمي فهم لايرجعون))

يا حق
51   نام و نام خانوادگي:  مسلمان     -   تاريخ:   24 مرداد 89
اصلا شما كه مارو كافر ميدونين چرا خودتونو با ما مقايسه ميكنين؟ شما خودتونو با حضرت علي مقايسه كنين كه خودتونو پيروان بر حقش ميدونين! شمارو به خدا حضرت علي اينچنين ادبياتي داشته؟!!!

_____________ خاخامات المذهب اهل البدعت. الزناديق __________________________ !!! ))


آل شيخ لعنت الله عليه
_____________________
بن باز عليهم اللعنه
_____________________
ابن تيميه لعنت الله عليه
_____________________
محمد ابن عبد الوهاب لعنت الله عليه
_____________________
مولوي گرگيج لعنت الله عليه
_____________________
مولوي عبد الحميد عليهم اللعنه
_____________________
عبد الصهاک ريگي لعنت الله عليه
_____________________

مولوي ملا زاده ي لندني لعنت الله عليه (؟؟؟؟)

هولاء کل من زواج الميسار ........................

هولاء کل من زواج الميسار.........................

ما نميگيم خدا لعنتتون كنه بلكه به عنوان شرط انسانيت و خير خواهي از خدا ميخوايم كه هدايتتون كنه (حداقل اينكه به كسي فحش ندين كه دور از انسانيته, نه اينكه (هيچ آدابي و ترتيبي مجوي ........ هر چه ميخواهد دل ژر كينت بگوي!!!). و به اين نتيجه ميرسم كه اين بحث ها هيچ فايده اي نداره غير از اينكه دلهامون نسبت به هم پر كينه تر ميكنه البته شما كه ازين بابت مملو از كينه هستين ولي از همه ميخوام دعا كنن كه شما هم كينه ي كسي رو در قلبتون جاي ندين, و بنده تو اين چند روز كه مشغول به اين بحث هاي تو اين سايت بودم اين هيجان مذهبي باعث شده كه در مسايل عبادي فردي كه نياز ما و دينمون هستن كوتاهي كرده و خودمو به اين مسايل مشغول كنم در ضمن از آقاي قزويني هم معذرت ميخوام كه در اوايل ورودم به اين سايت يه كم نسبت به ايشون تندي نشون دادم و اميدوارم كه منو ببخشند. البته از مسئول سايت گله مندم كه خيلي از نظراتم رو نذاشتن! ولي همون بهتر كه نزاشتين چون هيچ چيزي عوض نميشه تا وقتي ما خودمون و رفتار و اعمالمونو تغيير نديم هر چي بگيم علي اينجور كرد و اببكر اينجور كرد هيچي بهمون اضافه نميشه! از همه كساني كه باهاشون مشاجره داشتم و همچنين از مسئول سايت عذر خواهي ميكنم . به درود

چون نبودم من كه بودم حق شناس ..................... ديگري را چون شناسم از قياس

تو در اين ره ني خدايي ني رسول ...................... دست كوته كن از اين رد و قبول

از تولي و تبري پاك شو ...................... تو كف خاكي در اين ره خاك شو

چون كف خاكي سخن از خاك گو ....................... جمله را پاكيزه دان و پاك گو
52   نام و نام خانوادگي:  مالک اشتر     -   تاريخ:   24 مرداد 89
جناب مسلمان ( نا مومن).! اولا قبل از اينکه خود و هم کيشانت را مفتضح تر از ايني ک هستيد بفرمائيد برويد و ببينيد اين مطلب اصلش از کجاست؟؟؟؟؟؟؟ اين مطلب را يکي از سايت هاي اهل سنت با اين مضمون اما بدون نام بزرگان شيعه: بلکه عکس بزرگان شيعه تازه نه با اين قليلي بلکه حذ اقل 50 نفر از علماي شيعه را مطرح کرد و در آخر نوشت: هولاء کل من زواج المتعه.............. و هزاران کلمات رکيک تر از رکيک . و چيزي که دل ما را بيشتر از هر چيزي خون ميکرد اين بود که تمثال امير المومنين ( البته که اين تماثيل صحت ندارد اما از براي نامي که بر او نهاده اند اگر به آن ها توهين شود همانا انگار به امام ما توهين شده) را اول گذارده بودند. و تصاوير آيت الله العظمي خميني و الامام خامنه اي (حفظهم الله) و تصاوير بسياري از مومنان و عالمان را توهين کرده بودند. اي لعين ملعون. از چه چيز مذهب پوشاليت دفاع ميکني؟ اگر خيلي مردي و پيرو عملي مادرت عائشه هستي و او را ام المومنين ميداني. چرا به فتواي ((رضاء کبير )) ايشان عمل نميکني و مادر و خواهرت را با مومنين محرم نميکني؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!! تازه در تيتر بالاي اين مطلب نوشته است: خاخامات المذهب اهل البدعت. الزناديق اما در آن بيلبورد و بنر کپي شده در سايت شما نوشته بود: خاخامات المذهب اهل التشيع الزناديق. الله اکبر................ اولا در اينجا برادر ما علنا به مذهب شما اشاره نکرد که دادت عمريت به هوااااااااااااااااااا رفته. دوما مگر شما پيرو مذهب اهل بدعت هستيد که وقتي نام اهل بدعت را آوردند دادت در آمد؟ ها ........؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ عجب.!!!!!!!! پس شما خود را پيرو مذهب اهل بدعت ميدانيد؟ خوب است که خودتان بدان به اين روشني اعتراف ميکنيد؟ راستي . الکي براي مردم ژست و تيريپ آدماهاي انسانيت مدار و روشنفکر را نگير که به اهل عمر اين تيريپ ها و ژست ها اصلا و ابداااااااااااااااااا نمآيد که نميآيد. اي که گفتي بر ابي بکر و عمر لعنت مکن .......................... زانکه شايد حق تعالي کرده باشد رحمتش آنچه با آل نبي کردند گر بخشد خدايي .............................. هم ببخشايد تو را گر کرده لاشي لعنتش. ___________________________________________________________________________________ امام صادق صلوات الله عليه ميفرمايند : ....ان الله تبارک و تعالي لم يخلق خلقا انجس من الکلب و ان الناصب لنا اهل البيت لانجس منه ....خداوند تبارک و تعالي موجودي نجس تر از سگ نيافريده است و دشمن ما خانواده از سگ نيز نجس تر است (وسائل الشيعه جلد ۱صفحه ۱۵۹ باب۱۱ حديث۵) شاعري به نام ابو علي اصفهاني اينو به شعر اورده : ديگران را گر عداوت زين وآن باشد بدل ...................... در دل ما شيعيان بغض عمر تنهاستي بزدلي گفتاي استر مذهبک گفتم به او ..................... سالک بولولوام ني از کسم پرواستي ياد ارم يک حديثي کز امام صادق است ................... دشمن ما خانواده انجس از سگهاستي راستي ما منتظر جوابت هستيم که ببينيم آيا تو حاضري به فتواي مادرت عائشه عمل کني و مثلا خواهرت يا هر نزديکت را به من و به ما محرم کني؟؟؟؟؟؟ و نحن نقول الحمد لله رب العالمين.
53   نام و نام خانوادگي:  سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي)     -   تاريخ:   24 مرداد 89
باز هم فرار از حقيقت
باز هم بيچارگي
باز پيروي از بدعت
باز هم رضايت شيطان
بنام اهل سنت
بنام اسلام
و
بنام مسلمان
و در اصل ... حماقت +تعصب + بيسوادي + بي فکري = کفر = نامسلمان فراري
54   نام و نام خانوادگي:  سعد الله     -   تاريخ:   25 مرداد 89
هآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ...............؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

نا مسلمان چرا در رفتي.؟

بيا و به فتواي مادرت عائشه عمل کن ديگه.

اينکه ديگه نق و نوق نداره. امر مادر جونته دسگه. چرا فرار کردي؟ بميرم برات. غيرتي شدي؟

بيچاره تمام نسل تو اينگونه بوده و هستند. خبر نداري.!!!!!!!!!!

يا حيدر
55   نام و نام خانوادگي:  مسلمان     -   تاريخ:   26 مرداد 89
با سلام مجدد هر چند که نميخواستم ديگه وارد بحث هاي اين سايت بشم و اينکه بحث هاي مذهبي رو خالي از فايده ميبينم ولي حرفهاي به دور از انصاف شما و اينکه بنده را متهم به کذب کرديد بر آنم داشت که حداقل از شخص خودم دفاع کنم. اول اينکه جواب شماره ي 50 که بنده بودم رو هيچي نداديد(يعني جوابي نداشت) و بعد که در شماره ي 52 که اومدم عذر خواهي و خداحافظي کردم خواستيد از خداحافظي و عذر خواهي بنده سوء استفاده کرده و بعد اومديد جوابمو در شماره 50 داديد که با اينکار ميخواستيد به خوانندگان اين مطالب ا اينطور بفهمانيد که کم ميارن فرار ميکنن. ولي خدا شاهده که طاقت فحاشياي هم کيشانتونو که اونا رو از هيچ بي ملاحظه گي منع نميکنيد, نداشتم و تصميم به ترک اين گفتگوهاي گرفتم. جناب مسئول پاسخگوي سايت: فرموديد: تمامي مطالب شما منعكس شده (البته دقت كنيد كه ديگر اين سخن كه مطالب مرا سانسور مي كنند، و من جواب دادم جوابم را نگذاشتن و ... ترفندي قديميست) والبته در مورد گفتگو كردن شما (و حتما فحاشي ديگران!!!) كافي است خوانندگان عزيز مجموع متن نظرات شما را خوانده و آنگاه به گفتگوي!!!! شما بيشتر پي خواهند برد. والسلام علي من التبع الهدي معاونت اطلاع رساني بله من هم با شما موافقم که خوانندگان عزيز برن ببينن و حرفاي من و دوستانتون و موضوع هايي که براي اعتقادات اهل سنت با تيتر بزرگ مطرح شده اند رو با حرفاي بنده مقايسه کنند بعد روشن ميشه که چي به چيه! ( مثل اين ميمونه که شما و دوستانتون با مشت زدين تو دهنمون و ما شکلات داديم دستتون!) اگه اين حرفايي که هم کيشاتون به نسبت اهل سنت مينويسن ما مينوشتيم ميديديد که فحاشياشون به کجا و چه نوعي ميرسيد!!! اگه ما دشمن حضرت علي(رض) و اهل بيت بوديم يه جا از ما نسبت به اون بزرگواران بي ادبي ميديديد! ولي شما ببينيد که از اول تا آخر سايتتون نسبت به ما و به اعتقادات ما چيا که نميگن( از حامزاده گرفته تا.....!!!) بعد گفتيد که بنده دروغ ميگم و مطالبي ارسال نکردم که شما درج نکرده باشين!!! پس بگيد اون جوابايي که در مورد صيغه گذاشته بودم کجان؟؟؟!!!! خدارو شکر من با دوستان شيعه ي خودم اينکار رو کرديم تا بهشون بفهمونم که شما از جواب دادن عاجزيد و اونا هم فهميدن که من دروغ نگفتم و اينجا شما دروغگو شديد خوبه حداقل دوستام فهميدن! اگه ميخواين اينم نزارين که شکشون تبديل به يقين بشه!
جواب نظر:

با سلام

همانطور كه قبلا هم گفته شد نظري از شما نيست كه علني نشده باشد، نظرات نيز به ترتيب تاريخ علني و يا پاسخگويي مي گردند (اينكه بخواهيم نظري را پس از به قول شما خداحافظي كردن شما جواب بديم نيز يك كذب محض ديگر است، اين سايت داراي هزاران كاربر و بازديدكننده و نظردهنده باشد كه اگر ما بخواهيم متأثر از خداحافظي هرشخص بشويم كه كار ما بايد تاكنون هزاران بار تعطيل مي شد)

اين روش كه مثلا اعلام شود چرا جواب ندادي، چرا نظرم را علني نكردي ، چرا ... بعضا در مورد بعضي از كاربران مشاهده شده و جالب آنكه وقتي در آرشيو براساس نام آنها سرچ مي شود هيچ مورد غيرعلني يافت نمي شود

(البته لازم به ذكر است كه همانطور كه قبلا نيز اعلام كرده ايم ، نظراتي كه نياز به پاسخ دارند در آرشيو قرار گرفته تا توسط گروه پاسخ به شبهات پاسخ داده شوند كه طبيعتا مشمول يك پروسه زماني كوتاه مي باشد، كه البته درمورد شما (كاربر مسلمان) در آرشيو بايگاني نيز از شما نظري غيرعلني يافت نمي شود)

ونهايتا درمورد تهمت اصرار بر دروغگويي توسط بر ما انشاءالله همچون ساير موارد (حقانيت عقايد و مذهب و ...) در روز جزا معلوم خواهد شد.

والسلام علي من التبع الهدي

معاونت اطلاع رساني

56   نام و نام خانوادگي:  مسلمان     -   تاريخ:   26 مرداد 89
در ضمن براي اثبات امامت ميتونين برين شبكه نور 600 ميليون ميده هم فاله و هم تماشا, هم خدا و هم خرما, چه فرصتي ازين بهتر كه مسلمانان رو ازين

دودستگي در بيارين و اعتقاداتونو اونجا در منظر شيعه و سني به اثبات برسونين ما اگه ببينيم امامت جزئي از دينه چرا كه از اعتقادات غلطمون بر

نگرديم؟!!! با كمال ميل شيعه ميشم چون اصل مذهب تشيع امامته, اگه امامت ثابت شد پس همه چيزتونو بدون قيد و شرط پذيرفته و مطمئن ميشيم

كه علماي ما 1400 سال به ما دروغ گفتن و و اگه بر عكس بشه كه مقلدان شما هم به اين نتيجه برسن!
57   نام و نام خانوادگي:  momen abdullah     -   تاريخ:   26 مرداد 89
جناب نامسلمان
امامت وجود ندارد؟ پس چرا علماي شما اصرار دارند که رئيس مافياي ترکيه را «امام» بنامند؟
http://www.islamstory.com/%D8%B1%D8%B3%D8%A7%D9%84%D8%AA%D9%8A
-%D8%A7%D9%84%D9%89-
%D8%A7%D8%B1%D8%AF%D9%88%D8%AC%D8%A7%D9%86

«...، فأنت إمام من أئمة المسلمين....»

عجب امامتي دارند اين اهل عمر!!! هرکسي که در قاچاق هروئين افغانستان به اروپا موفق تر باشد «امام» آنها است!!!!
راستي جناب نامسلمان
نگفتي علت علاقه شما به يزيد سگباز چيست؟؟ راز اين عشق شما به يزيد زاني چيست؟؟

يا علي
58   نام و نام خانوادگي:  مالک اشتر     -   تاريخ:   27 مرداد 89
بالا خره ما نفهميديم شما مادرت عائشه را ام المومنين ميدانيد يا خير؟؟!؟!؟!؟!

اگر ميداني پس چرا به فتواي ايشان عمل نميکني و وقتي ما شما را به اطاعت از عائشه فراميخوانيم ميفرمائيد فحاشي کرديم.

يعني انقدر سخن ام المومنينتان زشت وزننده است که وقتي آن را به خودتان بازتاب ميدهيم مااند فحش ناموس برايتان سخت است.!!!!!!!!!!!

59   نام و نام خانوادگي:  momen abdullah     -   تاريخ:   27 مرداد 89
جناب مالک اشتر آن فتويي که عايشه بر پايه شريعت يهود صادر کرد متعلق به زمان جنگ است. چرا که محبين عايشه چون مشرکين عادت دارند که مادران خود را همراه سازند. هر چه باشد مشرک عمري خيلي ماماني است!!! شما که نمي‌خواهيد بگوييد خداي نکرده عايشه در کشتار جمل در ميان نامحرمان بود؟؟ نه خير جناب مالک اشتر. اين مطلب اثبات شده است که زن نازا هم اگر خيلي با ؟؟؟؟ او ور روند شير مي‌دهد!!! حال فهميديد که عايشه چگونه مشکل نامحرمي را حل کرد؟؟ يا علي
60   نام و نام خانوادگي:  WaHHabi     -   تاريخ:   08 شهريور 89
بسم الرب العلي (( !!! _____________ خاخامات المذهب اهل البدعت. الزناديق __________________________ !!! )) آل شيخ لعنت الله عليه ______________________ بن باز عليهم اللعنه ______________________ ابن تيميه لعنت الله عليه ______________________ عثمان الخميس عليهم اللعنه ______________________ محمد ابن عبد الوهاب لعنت الله عليه ______________________ مولوي گرگيج لعنت الله عليه ______________________ مولوي عبد الحميد عليهم اللعنه ______________________ مولوي عبد القدوس لعنت الله عليه ______________________ مولوي کلهر عليهم اللعنه ______________________ مولوي ظهرابي لعنت الله عليه ______________________ صيد اقيل حاشمي لعنت الله عليه ______________________ مولوي دکطر حيدري عليهم اللعنه ______________________ عبد الصهاک ريگي لعنت الله عليه ______________________ مولوي ملا زاده ي لندني لعنت الله عليه ( ولد ا؟؟؟) هولاء کل من زواج الميسار ........................ هولاء کل من زواج الميسار......................... ****************************************** هولاء کل من رضاع کبير.............................!!! هولاء کل من رضاع کبير.............................!!!
61   نام و نام خانوادگي:  علي اصغر طالبي     -   تاريخ:   16 شهريور 89
آقاي يا خانم 47 ! ما کلي کتاب حديثي داريم، ولي براي اينکه به شما احمق‌ها ثابت کنيم حتي تو کتاب‌هاي خودتون هم مي‌تونيد مطالب حق شيعه‌رو پيدا کنيد. ثانيا: خودت مي‌گي من کتابي به غير از قرآن ندارم، پس از کجا مي‌دوني اين مطالب دروغه؟ ثالثا: مگه پيامبر نفرمود کتاب الله و عترتي؟ پس چرا شما هر وقت کم مياريد، مي‌گيد کجاي قرآن نوشته يا مي‌گيد با قرآن مناظره مي‌کنيم و پس عترت کجا رفت؟ اصلا مگه قرآن بدون سنت قابل اجرا است؟ پس شما به بنده بگيد کجاي قرآن اومده نماز صبح دو رکعته؟ پس چون نيومده، منم از فردا نمازهارو هر رکعت که مي‌خوام مي‌خونم. رابعا: شما مي‌گيد بيا با عقل با هم صحبت کنيم، حتما اينم پيامبر فرموده بعد از من به عقل‌تون رجوع کنيد؟ متاسفانه شما حرف‌هاي پيامبر هم قبول نداريد. فقط يه چيزو خوب داريد: تعصب تعصب تعصب.
62   نام و نام خانوادگي:  حامد بنگري     -   تاريخ:   23 شهريور 89
زنده باد علامه دانشمند جناب آقاي دکتر قزويني.
63   نام و نام خانوادگي:  ابولفضل     -   تاريخ:   09 مهر 89
ود بر محمد وآل محمد
دوستان عزيز ابتدا سعي کنيد جواب ها کوتاه باشد تا خسته کننده نباشد
1-آيه قران در رابطه با پرداخت زکات در رکوع توسط ولي مومنان
2-حادثه غدير که بيش از 100هزار نفر شاهد آن بودند
3-دعوت خويشاوندن در اولين سال ها بعثت که سه مرتبه پيامبر به جانشين حضرت علي تاکيد کردند
4-در جنگي که اسامه رهبر سپاه بود چه کساني به مخالفت حضرت محمد پرداختند
5-آيا ميشود ابوبکر براي خود جانشين تايين کند و حضرت محمد به اون عظمت اين کار را نکرده باشد
6-در زمان چه کسي کتابت قران و احاديث پيامبر ممنوع شد-معاويه فاسد به قدرت رسيد-ياران پيامبر زير شکنجه قرار گرفتند-
7- چه کسي با نوشته شدن وصيت توسط پيامبر در آخرين ساعات مخالفت کرد

8-هنگام وفات حضرت محمد چرا عمر منکر مرگ حضرت محمد شد ولي با آمدن ابوبکر يکدفعه از نظر خود برگشت آيا نمي ترسيد که به وصيت آن حضرت عمل شود
9-هنگامي که به ابوبکر در مورد ندادن ارث پيامبر به حضرت زهرا سوال شد در جواب گفت امروز فدک را مي خواهد فردا خلافت شوهرش را که توسط پيامبر سفارش شده بود
آيا سکوت حضرت علي از روي ترس بود -آيا حضرت علي از حق خويش به خاطر جان خود گذشت و از عمر و قلدريش ترسيد -آيا از روي ترس نسبت به ناموس اسلام و پيامبر سکوت کرد!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟
1-در آن زمان با ظهور پيامبران دروغين اسلام در خطر جدي بود و با جنگ داخلي چيزي از اسلام باقي نمي ماند
2-خطر سپاه روم و ايران که با مرگ پيامبر تحريک شده بودند
3-اختلافات قبيله اي که سال ها به خاطر آن پيامبر جنگيد دوباره زنده ميشد
4-پيامبر به حضرت علي سفارش کردند هر وقت يارانت از انگشتان دست و پا فزوني يافت قيام کن و هر شب حضرت به همراه همسرشان به در خانه ياران مي رفتند تا بيعت بگيرند
آيا اين همه دليل بر تصميم گيري در يک چادر در روز وفات پيامبر اولويت ندارد چرا با تعصب نگاه مي کنيد آيا شما به قرآن عمل مي کنيد يا به سخنان بزرگانتان توجه مي کنيد و چشم از حقيقت مي پوشانيد
64   نام و نام خانوادگي:  محمد اميدواري ابرقويي     -   تاريخ:   18 مهر 89
بسم الله الرحمن الرحيم خوب است تصور كنيم كه روزي خواهد آمد كه از ما سوال ميكنند : اين مطالب را چرا نوشتي اين فحش ها چه بود رد و بدل شد . . . اعوذ بالله من الشيطان الرجيم أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتى‏ عَلى‏ ما فَرَّطْتُ في‏ جَنْبِ اللَّهِ وَ إِنْ كُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرينَ وَ أَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِيَ الامْرُ
جواب نظر:

با سلام

دوست گرامي

1- خوب است تصور کنيد که روزي خواهد آمد که از شما سوال مي شود با چه دليل و مدرکي ، کارهايي را که انجام مي داديد ، به عنوان سنت رسول خدا مي دانستيد ؟ چون پدر و مادر گفته بودند ؟

2- تصور کنيد که روزي خواهد آمد که در مقابل شما اين آيه قرآن خوانده مي شود که «لعن الذين کفروا من بني اسرائيل علي لسان داوود و عيسي بن مريم»

و نيز اين آيات که «لعنة الله والملائکة والناس اجمعين» و از شما سوال مي شود آيا اين آيه را نديده بوديد ؟

جهت فهميدن فرق بين لعن و سب ، و نظر اهل سنت راجع به آن مي توانيد به آدرس ذيل مراجعه کنيد :

http://valiasr-aj.com/fa/page.php?frame=1&bank=maghalat&id=154

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

65   نام و نام خانوادگي:  محمد اميدواري ابرقويي     -   تاريخ:   19 مهر 89
سلام عليكم منظور اينجانب فحش هايي بود كه توسط افراد به اهل سنت داده شده بود نه به اصل مقاله شما
66   نام و نام خانوادگي:  سيد علي     -   تاريخ:   19 مهر 89
با سلام قال الله تبارك و تعالي "(( ولايت علي بن ابيطالب حصني فمن دخل حصني امن من عذابي)) خطاب به آقاي محمد اميدواري ابرقويي شما ناراحت سوالات درباره لعن و نفرين نباشيد بلكه فعلاَ نگران سوالات شبهاي اول قبر باشيد كه انشا’الله من اميدوارم كه ياد بگيريد . سوالات " خداي تو كيست؟ پيامبر تو كيست؟ امام تو كيست؟ جوابهاي من " لا اله الا الله (جل جلاله الشريف) حضرت محمد صلي الله عليه واله وسلم حضرت امير المومنين علي ابن ابيطالب عليه السلام بعد با توكل بر خداوند تبارك و تعالي و توسل بر ثقلين (كتاب خدا و ائمه معصومين عليهم السلام) انشا’الله بقيه جوابهاي آن روزي كه همه ما منتظريم را خواهيم داد. اللهم عجل لوليك الفرج
67   نام و نام خانوادگي:  محمد اميدواري ابرقويي     -   تاريخ:   06 آبان 89
سلام جناب سيد علي بنده شيعه اثني عشري هستم در قم هم مشغول تحصيل هستم فقط و فقط خوش ندارم ببينم مسلملنان در يك سايت علمي به جاي منطق به هم فحش بدهند و مخاطب من شخص يا گروه خاصي نبود نه سني نه شيعه يقينا هيچوقت فحش دادن سيره معصومين (عليهم افضل صلوات المصلين)
68   نام و نام خانوادگي:  معاويه     -   تاريخ:   17 آبان 89
بسم الله الرحمن الرحيم به به ببين کار شما به کجا کشيد که چهره ي خودرا عيان کرده و به کلام خدااشکال ميگيريد! وقتي خداوند پيش بيني وجود شما را در امت محمدي کرد . اين آيه را در بزرگي ابوبکر (سلام الله عليه) نازل فرمود و در اون آيه خطاب به شما خارج شدگان از دين ميفرمايد ( و جعل کلمه الذين کفرو سفلي و کلمه الله هي العليا ) . واما در مورد حزن ابي بکر (عليه الرحمه و الرضوان ) جواب شما در خود قرآن موجود است و آيت الله العظمي شادروان ابوالفضل برقعي قمي رحمه الله در تفسير خود ميفرمايند ( وبرخي عوام لا تحزن ان الله معنا را کسر شان ابوبکر ميدانند درحالي که خداوند بارها درقرآن خطاب به پيامبر بزرگوار (ص) ميفرمايد لا تحزن ) اي پيامبر ناراحت مباش . بله اين گونه است . خداوند حق و ناحق را اينگونه براي همه مشخص فرموده ولي دشمنان خدا به کتاب اوهم اشکال ميگيرند. که چرا در باره ابوبکر آيه ها نازل شده . بهر حال پيامبر فرموده که لا تحزن ان الله معنا ........خدا باماست محزون مباش اللهم صل علي سيدنا ابابکر الصديق .
جواب نظر:

با سلام

دوست گرامي

1- به عكس ، كار شما به جايي رسيده است كه وقتي يك شخص ، تفسير درست و مطابق با ادبيات عرب يك آيه را مطرح مي‌كند ، به او اشكال مي‌گيريد كه چرا به دنبال معني درست آيه هستي !!! و اين كار را اعتراض به خدا هم مي‌دانيد !

2- مشخص است كه شما اصلا مقاله را نخوانده‌ايد ! زيرا جواب اين پاسخ ساده و خلاف ادبيات عرب اهل سنت ، كه به دروغ به آقاي برقعي نيز نسبت داده مي‌شود در همين مقاله آمده است !

زيرا «اذ يقول لصاحبه لا تحزن» يقول فعل مضارع است و معني استمرار دارد ، يعني با اينكه رسول خدا (ص) به او مي‌فرمود ناراحت نباش حزن او از بين نمي‌رفت و به كلام رسول خدا (ص) اعتماد نداشت ! اما در مورد انبيا ، تنها يك بار لا تحزن كافي بود كه سكينه بر آنها نازل شود و ديگر اينگونه اندوهگين و نگران نباشند !

و اين فرق اصلي بين كساني است كه به كلام حق ايمان دارند و كساني كه به آن اطمينان ندارند !

همچنين راجع به ان الله معنا نيز خداوند در قران مي‌فرمايد :

وَلَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَبَعَثْنَا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيبًا وَقَالَ اللَّهُ إِنِّي مَعَكُمْ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلَاةَ وَآَتَيْتُمُ الزَّكَاةَ وَآَمَنْتُمْ بِرُسُلِي وَعَزَّرْتُمُوهُمْ وَأَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَلَأُدْخِلَنَّكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ فَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ

فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ وَلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَى خَائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ
سوره مائده آيه12 و 13

اگر به كلام خداوند ايمان داريد ، بايد دقت كنيد كه قال الله اني معكم به چه معنا است !!!

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

69   نام و نام خانوادگي:  مجيد م علي     -   تاريخ:   17 آبان 89
با سلام
عجب معاوبه در دفاع از ابن ابي قحافه , .
يا ابن ابي سفاكيان ( سفيان ) پدر توكه ابن ابي قحافه را با سم مسموم كرد . يكي از پسراشو شهيد كردي , و ان ديگري را كشتي , دخترش هم با خر فرستادي قهر چاه و انها را هم كشتي .
حالا چي شده اومدي ميخواهي ازش دفاع كني ؟؟؟؟
نگو توبه كردي كه بمثل اجدادت بنواميه نميداني توبه چيست و بمثل مثل توبه گرگ مرگه .... .

يا علي
70   نام و نام خانوادگي:  مؤيد جزايري اصل     -   تاريخ:   20 آبان 89
با سلام شكر ميكنم از بحث مفيد و اشكالي برايم پيش آمده و آن در قسمت سابقه استدلال به آيه غار و اين حديث حكايت از استدلال و بيان آن توسط پيامبر است لطفا پاسخ فرمائيد - عن ربيعة بن كعب الأسلمي ، قال : كنت أخدم رسول الله - صلى الله عليه وسلم- ، فأعطاني أرضا ، وأعطى أبا بكر أرضا ، وجاءت الدنيا فاختلفنا في عذق نخلة ، فقال أبو بكر : هي في حد أرضي ! وقلت أنا : هي في حدي ! وكان بيني وبين أبي بكر كلام ، فقال لي أبو بكر كلمة كرهتها وندم ، فقال لي :يا ربيعة ! رد علي مثلها حتى يكون قصاصا ، قلت : لا أفعل ،فقال أبو بكر : لتقولن أو لأستعدينّ عليك رسول الله- صلى الله عليه وسلم- ، قلت : ما أنا بفاعل ، قال : ورفض الأرض . فانطلق أبو بكر - رضي الله عنه - إلى النبي - صلى الله عليه وسلم-، فانطلقت أتلوه ، فجاء أناس من أسلم فقالوا: رحم الله أبا بكر ! في أي شيء يستعدي عليك رسول الله، وهو الذي قال لك ما قال ؟ فقلت : أتدرون من هذا ؟ هذا أبو بكر الصديق ، وهو ( ثاني اثنين) ، وهو ذو شيبة المسلمين ، فإياكم يلتفت فيراكم تنصروني عليه فيغضب ، فيأتي رسول الله - صلى الله عليه وسلم- فيغضب لغضبه ، فيغضب الله لغضبهما، فيهلك ربيعة . قالوا : فما تأمرنا ؟ قال : ارجعوا . فانطلق أبو بكر - رضي الله عنه- إلى رسول الله - صلى الله عليه وسلم-، وتبعته وحدي ، وجعلت أتلوه ، حتى أتى النبي - صلى الله عليه وسلم- فحدثه الحديث كما كان . فرفع إلي رأسه فقال : ( يا ربيعة ! ما لك وللصديق ؟) ، قلت : يا رسول الله كان كذا وكان كذا ؛ فقال لي كلمة كرهتها ؛ فقال لي : قل كما قلت لك حتى يكون قصاصا . فقال رسول الله - صلى الله عليه وسلم-:" أجل ، فلا ترد عليه ، ولكن قل : غفر الله لك يا أبا بكر ! غفر الله لك يا أبا بكر !" قال : فولى أبو بكر رحمه الله وهو يبكي. ذكره العلامة الألباني - رحمه الله- في السلسلة الصحيحة الجزء السابع /حديث رقم 3258 ، ثم قال : ((وهذا إسناد صحيح ، رجاله ثقات ، وإنما يخشى من عنعنة ابن فضالة - أي مبارك بن فضالة - ، وقد صرح بالتحديث ، ولذلك وثقه جماعة ، وقال أبو زرعة :"إذا قال: ثنا فهو ثقة ")) انتهى كلام الإمام الألباني رحمه الله وهذا الحديث رواه الإمام أحمد في المسند الجزء الرابع صفحة 58 ، وفي فضائل الصحابة الجزء الأول صفحة 481 ، والطبراني في الكبير حديث رقم 4577 وفي مجمع الزوائد للهيثمي الجزء التاسع صفحة 48 . در اينجا در حيات پيامبر به صاحب غار بودن ابوبكر اشاره شده پاسخ شما چيست
جواب نظر:

با سلام

دوست گرامي

همين روايت در مجمع الزوائد هيثمي نقل شده است ، و او گفته است در سند المبارك بن فضالة است و او صحيح الحديث نيست ، بلكه حديث او حسن است !

وقتي به كتب رجالي اهل سنت مراجعه مي‌كنيم ، مي‌بينيم او ضعيف الحديث است !!!

قال عباس الدورى ، عن يحيى بن معين : ليس بذاك .

و قال أبو عبيد الآجرى ، عن أبى داود : بلغنى عن على أنه قال : فى حديثه نكارة .

و قال النسائى : ليس بالقوى .

قال ابن عدى : لم أر له أنكر من هذا

رتبته عند ابن حجر :  ضعيف
رتبته عند الذهبي :  قال النسائى : ليس بالقوى

جالب است كه علماي اهل سنت ، وقتي به فضائل ابوبكر مي‌رسند ، چنين راوي را صحيح الحديث يا حسن الحديث مي‌دانند ! اما وقتي به روايات فضائل اهل بيت مي‌رسند ، سند روايت ضعيف مي‌شود ! حتي‌ اگر همه روات صحيح باشند !

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

71   نام و نام خانوادگي:  رسول گوگل     -   تاريخ:   24 آبان 89
به قول حضرت علي خليفه چهارم ما مسلمانان در موقع تشيع جنازه ايشان با گريه فرمودند ابوبكر از نظر جثه ضعيف بودي ولي از نظر ايمان قوي وهميشه يار رسو اله بودي
جواب نظر:

!!!!!!!!

72   نام و نام خانوادگي:  مجيد م علي     -   تاريخ:   24 آبان 89
با سلام

گوگول چرا تحريف ميكني , دو سه جا تحريف توي يك نقل قول !!! نگــــــــــــــــو عيبه .
اولاُ حضرت علي ( عليه السلام ) نبود بلكه عمر بود .
ثانياً خليفه چهارم نبود سوم بود .
ثالثاً گريه نمي كرد خنده ميكرد ( اخه ابي قحافه را مسموم كرده بود؟؟؟ ) .
بعدش گفت ابوبكر از نظر جثه سنگين بود ولي از نظر ايمان ضعيف و سر بـــار رسول الله بود ( منظورش وجود حميرا در خانه حضرت رسول اكرم صلي الله عليه و اله و سلم )بود
اصل حديث از ابو هريره در سهيه بخاري و سهيه مصلم .

لبيك يا علي
73   نام و نام خانوادگي:  سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي)     -   تاريخ:   25 آبان 89
گوگولي بلا
-------------
منظورش اين بوده که از نظر ايمان به ابليس قوي بود نه ايمان بخدا جيگر
---------------------------------------------------------------------------------------
موش بخوره تو رو!
----------------------
البته موش معمولي نه ها، فقظ موش کور
--------------------------------------------------
تا نبينه داره چي ميخوره!!!!
---------------------------------
گوگولي بلا!
داللي موشه؟!
باي باي
74   نام و نام خانوادگي:  پ     -   تاريخ:   04 دي 89
رسول گوگل !

شما از قول اميرالمومنين علي بن ابي طالب (عليه السلام) حديثي نقل کردي در مورد تشييع جنازه ابي بکر

آيا ميتواني سند ان را بياوري ؟

جواب : نه
75   نام و نام خانوادگي:  حسين بخشنده     -   تاريخ:   11 ارديبهشت 90
سلام چند بار سوال پرسيدم جواب نداديد اگه عمدي بوده شمارا و اهل بيت.
يه سوال دارم خدا خيرتون نده اگه جواب ندين.
ايا متن زير صحت دارد ؟
( يا رسول الله حزني على أخيك علي بن أبي طالب ما كان منه ) فقال له النبي صلى الله عليه وآله : ( لا تحزن إن الله معنا ) أي : معي ومع أخي علي بن أبي طالب عليه السلام .(الاحتجاج - الشيخ الطبرسي - ج 2 - ص 328)

اي رسول خدا! حزن من بر برادرت علي بن ابي طالب است. پيامبر صلي الله عليه و آله به ابوبکر فرمودند ناراحت نباش خدا با ماست. يعني با من و برادرم علي بن ابي طالب عليه السلام.
يعني ان الله معنا منظور پيامبر و علي است
76   نام و نام خانوادگي:  محسن     -   تاريخ:   19 ارديبهشت 90
چرا دلائل من رو علني نمي کنيد
جواب نظر:

!!!

دوست گرامي

تمامي نظرات شما که با اسامي مختلفي فرستاده شده بود ، پاسخ داده شده و علني نيز گرديده است .

گروه پاسخ به شبهات

77   نام و نام خانوادگي:  محمود     -   تاريخ:   02 خرداد 90
با سلام: در آيه غار آمده است که پيامبر (ص) خطاب به يار همراهي خود مي فرمايند: لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا. و از طرفي در آيه اي ديگر آمده است: أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ (يونس/62) اگر نتيجه شود که ابوبکر از اولياء الله نباشد، جواب آيه زير چه خواهد بود؟ فَنَادَاهَا مِن تَحْتِهَا أَلَّا تَحْزَنِي قَدْ جَعَلَ رَبُّكِ تَحْتَكِ سَرِيًّا (مريم/24) آيا مي توان گفت حضرت مريم (عليها السلام) از اولياء الله نبوده است؟!!!! موفق باشيد.
جواب نظر:

با سلام

دوست گرامي

در متن همين مقاله به شبهه شما پاسخ داده شده است ، بهتر بود يکبار متن مقاله را مي خوانديد !

حزن و خوف امري ثابت شده در قرآن حتي براي انبياي الهي و بزرگان است ، و اصل خوف يا ترس يا حزن موجب اشکال نيست ؛ ولي فرق اولياي الهي با بقيه مردم در آرامش قلب آنها بعد از آمدن کلام الهي است ؛ يعني وقتي که کلام الهي و وحي يا الهام براي آنها آمد ديگر ترسي به دل راه نمي دهند ؛ اما خداوند در مورد ابوبکر مي گويد : اذ يقول لصاحبه لا تحزن ! و يقول در کلام عربي مضارع و به معني استمرار است ، يعني رسول خدا (ص) بارها به ابوبکر اين مطلب را گوش زد کردند اما فايده نمي کرد .

گروه پاسخ به شبهات

78   نام و نام خانوادگي:  سيد محمد حسيني     -   تاريخ:   18 تير 90
جواب نظر
جناب---------------------------محمود----------------------------
يکزمان خوف و حزن بخاطر ترس از به خطر افتادن شريعت و احکام و آموزه ها ميباشد يکزمان بخاطر ترس شخصي و ترس از بخطر افتادن جان خود طرف است.
و خوف و حزن از نوع دوم است که منجر به فرار از جنگ و ... برخي ميشده است.
اين کجا و آن کجا
يا حق
79   نام و نام خانوادگي:  مهدي55     -   تاريخ:   12 شهريور 90
آقايان اهل سنت: شما در کتابهايتان به نقل از پيامبر گفته اييد که پيامبر فرمود هر که با علي بجنگد با من جنگيده است و هر که با من بجنگد با خدا جنگيده است............ حالا:
عايشه با مولا جنگيد.........................از آن طرف هم پيامبر جنگ با علي جنگ با خودش وجنگ با خودش را جنگ با خدا مي داند......... سواااااااال ؟
با خدا جنگيدن حکمش چيست؟..........شايسته است چه حکمي براي عايشه صادر کنيم؟؟؟؟؟؟؟؟ مومن؟؟؟؟؟؟يا کافر؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟کدام؟؟؟؟؟؟؟ اگر بگوييم مومن است که مومن با خدا نمي جنگدد اگر بگوييم کافر است که اهل سنت داد وبيداد ميکنند که به عايشه توهين شد...........کدام ؟؟؟؟؟؟؟ قرآن صراحت دارد بر اينکه همسران نوح ولوط کافر بودند.........آيا يک درصد امکان ندارد که يکي از همسران پيامبر اسلام کافر شوند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ آيا به شرط داشتن نسبت چه سببي چه نسبي با پيامبران ، طرف هر کي ميخواهد باشد مطلقا مومن است؟؟؟؟؟؟ اگر اهل سنت قائل به اين موردند که به علت اينکه عايشه همسر پيامبر بوده اند پس مومن هستند ، پس با قرآن چکار کنيم که داستان پسر نوح را ذکر مي کند ومي فرمايد او از کافرين بود؟؟؟؟؟؟آيا اهل سنت پسر نوح را کافر ميداند يا نه؟؟؟؟؟؟اگر کافر ميداند پس فرق او با عايشه چيست؟ عايشه اهل سنت نقل ميکنند که چنان به پيامبر جسارت ميکرد که حتي ابوبکر سيلي به اوزد.........عايشه نغض آشکار دستورات قرآن کرده است..........کسي که نقض دستورات قرآن در باب زنان پيامبر چه خصلت هايي دارند بکند مومن است يا .....؟ کسي که يکماه پيامبر خدا با او قهر کند .......................کسي که بر شهادت علي ع سجده شکر کند..........کسي که با خليفه وقت بجنگد..........کسي که آن همه توهين درباره پيامبر از زبان او نقل ميشود(((داستان نماز پيامبر وهمزمان نيشگون گرفتن از او..........داستان رقاصان اقريقاو.....)))) و دهها مورد از اين ها بدتر آيا مومن است يا کافر؟؟؟؟؟؟؟؟ مگر جرم پسر نوح چه بود؟؟؟؟؟؟او نوح ع را قبول نداشت وبت پرست بود...........تفاوتش با عايشه چيست؟؟؟؟؟؟؟ اگر عايشه پيامبرخدا را قبول اشت آيا مي بايست آنهمه توهين به رسول خدا بکند؟؟؟؟؟؟؟
قبول کنيد يا نکنيد تاريخ فرياد مي زند امان از سازمان حديث سازي معاويه که تا توانست احاديث حقه را نابود وبجايش روايات کذب ساخت تا نتيجه اين شود که در بين اهل سنت عايشه همسنگ پيامبر ميشود اما هيچ نامي از خديجه ع برده نمي شود.......چرا؟؟؟؟؟ مگر خديجه چه از عايشه کم داشت؟؟؟؟؟؟؟چرا شيعه به حضرت خديجه انتقادي ندارد؟؟؟؟؟؟چرا واقعا؟؟؟؟؟؟؟؟/چرا؟؟؟؟؟؟؟ جز اينست که سازمان جعل روايت معاويه عايشه را خوش نام کرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟ مگر ابوبکر وعمر کي بودند؟؟ جز سازمان معاويه اونا رو بزرگ کرد؟؟؟؟؟؟اگر معاويه آن کارها نمي کرد آيا نامي از اين دو بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هر شبهه ايي که شيعه داريد فرياد بزنيد وسوال کنيد..........اما چرا يک نفر مرد بين شما پيدا نميشود جواب بدهدکه:
چرا روايت غدير نقل مي کنيدد ولي به آن عمل نمي کنيد؟
چرا نقل مي کنيد عمر بر پهلوي فاطمه زهرا زد که با عث شهادتش شد اما عمر را حتي نوک سوزني از اين جسارتش انتقاد نميکنيد؟
صدهها روايت از پيامبر نقل مي کنيد درباره حق بودن علي اما بازچشمتان کور است و به اينها با عقل نمي نگريد؟
چرا عمر وقتي خودش ميگويد سه حلال رسول خدا را حرام کردم از رسول خدا طرفداري نميکنيد وبه بدعت عمر به به وچه چه ميزنيد؟
چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟صدهها سوال از طرف شيعه مطرحه شده اما يکي از شما ها جوابي نميدهد چرا ؟؟؟؟؟خوب جوابتان چيست؟؟؟؟؟ مرد باشيد جواب بدهيد نه اينکه نامتان را عمر فروق ومون نمي دونم چي ميذاريد وچرندياتي به اسم دفاع از اهل سنت مي نويسيد..............جواب بدهيد .......فقط جواب..........سکوت نکنيد..........مگر بر حق نيستيد؟؟؟؟؟؟؟؟؟ مگر عمر فاروق شما نقطه ضعفش چيست که ازش با سند دفاع نمي کنيد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ابوبکر ومعاويه ويزيدتان چي؟؟؟؟؟؟
اي اهل سنت مگر حسين عليه السلام فرزند ختر پيامبر نيست؟؟؟؟؟؟؟ پس چرا روز شهادتش کاروان عروسي راه ميندازيد؟؟؟؟؟؟؟؟؟چرا؟؟؟؟؟
مگر علي عليه السلام خليفه چهارمتان نيست؟؟؟؟؟؟؟پس چرا به يک حرفش گوش نميدهيد؟؟؟؟؟؟؟؟چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟ سکوت تا کي؟؟؟؟؟؟؟؟
دروغ تا کي؟؟؟؟؟؟؟؟؟ آن شبکه وصالتان آمد بحث مذهبي کند ديد چيزي ندارد بگويد ودربرابر دلايل واستدلال شيعه ناتوان است دست به تبليغ عليه انقلاب اسلامي ميزند...........چرا؟؟؟؟؟؟؟؟مگر اهل سنت هزاران حق ناگفته ندارند به قول خودتان که برايش کانال را ميندازيد؟؟؟؟؟؟؟؟؟پس کووووووووووو کو حرفتان؟؟؟؟؟؟؟
خدايا توشاهد باش با اين دوگوشم شنيدم وبا دوچشمم ديدم که هاشمي در شبکه کلمه آنچنان ميگفت که درقرآن کلمه لعن نداريم........ آخر جماعت عزيز .....برادران مومن به عمر.......دفاعيه تان چيست؟؟؟؟؟؟ ايا بمب بستن وعمليات انتحاري کردن دفاعيه است؟؟؟؟؟؟؟به چي مينازيد؟؟؟؟؟؟ ننازيد به هر چي مينازيد فقط جواب بدهيد.
ياعلي
80   نام و نام خانوادگي:  اهوازي     -   تاريخ:   09 بهمن 90
در اهواز بيشتر جوانها تشيع را ترک کردند .و سني شدند
81   نام و نام خانوادگي:  مهدي     -   تاريخ:   06 اسفند 90
بسم الله الرحمن الرحيم . عم يتسائلون -عن النباء العظيم -الذي هم فيه مختلفون- سلام عليکم - برادران چراانقدربه هم توهين ميکنيد ؟- قبول دارم عمروابوبکروعثمان درماجراي سقيفه حق امام راپاي مال کردند و به هواي حکومت به دخترپيامبرستم کردند .هرچه قدرما شيعيان تا هزاران سال ديگه هم دليل بياريم اينا باورنميکنند ولجبازي ميکنند ونميفهمند که چه کسي برحق است مگر علي (ع) مولود کعبه نبود .مگه درجنگ احد وبدروخندق وخيبر جوانمردانه حضورنداشت وپيامبر فرمودند هرضزبه ي شمشير علي امروز براي حفظ اسلام برابر عبادت کل عالم است. اما خلفاي سنت همگي ازترس يافرارميکردند و يا ميدان جهادراترک ميکردند ويا رنگ ازرخسارشان پريده بود. مگه آيه ولايت وتطهير وحديث ثقلين ومنزلت وغدير گوياي برحق بودن نيست .مگرخودعمر70باراعتراف نکرده بوده که اگرعلي نبود من هلاک شده بودم .خوب همين گوياي برتري بودن است .مگر روزي که يهوديان پيامبر را به خاطر نداشتن پسر مسخره مي کردند آيه درمورد حضرت زهرانازل نشد وگفته شد (انا اعطيناک الکوثر). مگرپيامبرنگفته بودند که من شهرعلمم وعلي دروازه آن که هم روايت درصحيح بخاري هست که ايه 16سوره هود وگفته اند که پيامبرگفته گواه وشاهد من علي است که همينم در مسند حنبل آمده آمده ..مگر همين عايشه دستور قتل عثمان رانداد.مگر خود عثمان اعتراف نکرده بود که آيه 4سوره تحريم براي توبه کردن عايشه وحصفه نازل شده که خود عثمان همين حرف رادر روزي که عايشه باعثمان برسر ماليات وخزانه دعواکرده بودندگفته وبه عثمان لغب نعثل راداده. ومگرآيه 23سوره شوري نگفته است که نزديکانم رادوست داشته باشيد.مگه شبي پيامبرخواب نديدند که بوزينه هايي ازمنبرش بالا وپايين ميروند واين خواب رابراي جبرئيل گفتند وجبرئيل رفت وبرگشت وآيه نازل شد در آيه 205تا207سوره شعرا گفته شده شجره الملعونه که پيامبرگفتند اين درخت ملعونه همان بني اميه هستند. مگرنام حضرت نوح24 باردرقرآن نيامده واورا شيعه حضرت ابراهيم ميداند.من اعتقا دارم که قرآن کتابي است که هزاران نشانه را بايک تير ميزند واگر درمورد روزقيامت سخن ميگويد مطمئنا درهمان ايه درمورد چيز ديگري هم ايهام دارد وفکرميکنم آيات ابتدايي سوره نبا که بالا نوشتم درخصوص واقعه غدير خم باشد. برادران من شنيدم که امام صادق روزي برمنبرگفته بودند اگرمايل باشيد ميتوانم بگويم کدام يک ازشماها حلال زاده وکدام حرامزاده هستيد .عده اي گفتند بگو.وامام گفتند: هرکدام ازشما که پدرم علي ومادرم زهرارا دوست داشته باشد حلال زاده است وگرنه....ويک بارهم علي (ع) گفته بودند که حرام زاده ها مهري به ما ندارند .پس برادران شيعه چرا انقدر به اينها دليل ومنطق بياريم اينان که نه وضو صحيح ميگيرند ونه طواف نسا ميروند ونه نماز صحيح ميخوانند ودرنمازهايشان سوره هاي سجده واجب ميخوانند ودريک رکعت سه بار سجده ميروند وبرهرچيزي که ميرسند سجده ميکنند که شنيدم سني هاي عربستان بعضي اوقات بردمپايي هم سجده ميکنند ويا انقدر صف عقب وجلونزديک هم مي استند که عقبي ها برکمرجلويي ها سجده ميکنند وبا درمسير دستشويي ها نمازميخوانند ويا ازکيلومترهاعقب تربه امام جماعت اقتداميکنند وجوري به نماز درحالت قيام ميايستند که جلوي پدرشان هم جرئت اين چنين استادن راندارند وبراي وضوگرفتن هرکسي به دلخواهش وضو ميگيرد .يکي که تمام دستش سالم است وضوي جبيره اي ميگيرد وديگري دستش راميشويد وخلاصه زنگيشونم که ميبينيد .پستان دهن همديگر ميگذارند ويا به عقيده مادرشون عايشه قران زير سرم بود وخوابيده بودم صبح ديدم نصف قرآن مخصوصا سوره نور را آقا بزه خورده .حالا اون بزهم ميدونسته بايد يه جايي رابخوره که گفته شده چه کساني برشما حلال وچه کساني برشما حرامند.برادران شيعه فقط براي فرج امام زمان دعاکنيد که درتفسير عياشي خواندم امام صادق فرمودند براي قوم بني اسرائيل عذاب نازل شد واز انان به واسطه 40 شبانه روز دعا ان عذاب رفع شد .پس شماهم شيعيان بياييد 40 شبانه روز براي فرج امام زمانمان دعاکنيم تا ظهورشان نزديکترشود وانتقام اين همه بي حرمتي به اهل بيت را پاسخ دهندکه آن روز همه مردم دنيا مسلمان ميشوند ومذهب شيعه رااتنخاب ميکنند وبه اميد خدا وبه کوري چشم دشمنان اهل بيت اميرالمومنين علي (ع) دوباره ظهورميکنند ورهبري اين کره خاکي را دردست ميگيرند. اين طالب بدم المقتول- برادران اهل سنت اين شما واين هم مظلوميت شيعه وشما را باخون طفل صغير اهل بيت تنها ميگذارم .که انشاءالله به زودي حق ازباطل معلوم خواهد شد
82   نام و نام خانوادگي:  ثنا     -   تاريخ:   07 اسفند 90
جناب اقاي نظر شماره 80 ببخشيد نميدونستم بايد از کجا اين سوالمو ميپرسيدم . بنابر دلايلي , ضرورتا مي خوام تمام تفاوتهايي که ما شيعيان با اهل سنت در اعمال و باور هامون داريم رو بدونم .فقط همينقدر ميدونم اهل سنت امام علي و اهل بيت رو قبول ندارند يا اينکه ميگن 27 ماه رمضون شب قدره. .شما در قسمت نظر درباره وضو گرفتن-نماز-حج و.... چنين اعمالي از اهل تسنن رو گفتيد مي خواستم بدونم از چه منبعي اين اطلاعات رو بدست بياورم؟؟؟؟؟و يه اطلاعات کلي از دينداري يک شخص سني بفهمم. ممنون ميشم اگه کسي کمکم کنه.
83   نام و نام خانوادگي:  امين داد خواه     -   تاريخ:   01 ارديبهشت 91
با سلام و تشكر من داستان رو اينجوري شنيدم كه پيامبر به اين خاطر ابوبكر را همراه خود برد مبادا ابوبكر از ترس پيامبر را لو دهد
84   نام و نام خانوادگي:  صادق-يزد     -   تاريخ:   02 ارديبهشت 91
سلام عليکم.من نظرات برادراهل سنت مرد (يا همون مسلمان) راخواندم ونظرات وپاسخ هاي برادران شيعه ام راهم خواندم خوب بود.ازنظرات طرفين استفاده نمودم .ولي دوستان، اين راقبول کنيدکه روحيه لعن ونفرين کردن دربسياري ازماشيعيان وجوددارد،که هرگزباآن حسن خلق پيامبربزرگواراسلام واهل بيت پاک او،سازگاري نداردولذامن تاسف مي خوردم که به برادرمسلمان واهل سنت وميهمان ما باکامنت مردومسلمان،اهانت مي شدوايشان راباعناويني چون نامردوغيره يادمي نمودند!من شيعه ام وبه نوبه خودم ازايشان عذرخواهي مي کنم واميدوارم که اينگونه برخوردهائي که، خلاف روحيه قرآني وعترت است راديگرمشاهده نکنندواگرهم تکرارشدبه دل نگيرند.والسلام علي عبادالله الصالحين. کارشناس ارشدالهيات ومعارف اسلامي.
85   نام و نام خانوادگي:  اشرف مخلوقات     -   تاريخ:   24 مهر 91
http://www.valiasr-aj.org/fa/page.php?bank=maghalat&id=158 سلام هر كس به اندازه توانايي ازش حساب گرفته ميشود و پاداش وعذاب ميبيند باشد كه عمل ما خالص وبراي خدا باشد اگر هم كم باشد از برادران شيعه وسني ميخواهم دنبال حاشيه نروند و در مشتركات همديگر راتقويت كنند خدمت به خلق كار بزرگي است اسلام دين صلح ودوستي است اگر خطايي از دو طرف سر زده به خاطر خدا ببخشيد ودين زيباي اسلام را نه با تعصب بلكه با اغوش باز دريابيد هر عملي كه بعد از تحقيق كردن در مورد ان فهميديد كه با قران جور در ميايد مثل مشورت ان را انجام دهيد اسلام دين انسانيت است از افراط وتفريط بپرهيزيد از مصنوعي خوب بودن بپرهيزيد خود را بشناسيد با خصلت هاي بد خود مبارزه كنيد مثلا خودم عادت دارم چاي را داغ بنوشم بعد در يك سايت خواندم كه بايد چايي را 4 دقيقه بعد از ريختن در استكان يا ليوان خورد وگرنه دچار سرطان ميشويد من سعي ميكنم رعايت كنم سخت است اما ميشود بقييه اعمال هم اين طور است ما بايد صبر كنيم واين خصلت ها را از بين ببريم تا به فطرت پاكمان برسيم همه ما يكسانيم كافيه تاسبي نباشيم وخود را بزرگ نبينيم كسي موفق است كه خود راكوچكتر از همه بداند اگر ما قصد كمك داريم حرف همديگر را بشنويم بعد نظر بدهيم بصورت عاقلانه نه بخاطر كم نياوردن يا اينكه پيش دوستمان نشستيم وبخاطر جلب توجه دوستمان فش وبدو بيرا بگوييم براي اين كار بايد خشم تعصب افكار پليد وداستانهاي تخيلي كه اصلا با عقل جور در نمي ايد را كنار گذاشته وبه ريسمان الهي كه قران وانسانهاي راستگو واحاديث صحيح كه با منطق ما جور است وخواهد بود چنگ زنيم وهمديگر را مقصر ولعنت نكنيم چه اهل سنت چه اهل تشيع هردو انسان وداراي عقل هستن خوب وبد را ميدانند مثل ادمهايي نباشيد كه هيچ فكر نميكنند كه اين دين اسلام براي چيست ايا براي نفرين ولعنت است اگر اينطوري بود پيغمبر از همه بايد استغفرالله بدو بيرا ولعنت ميكردنند ايشان نمونه خوشرويي وانسانيت بودن به طوري كه طرف مجذوب حرف هاي شيرينش ميشدند من نميگويم مثل ايشان باش اما به اخلاق ايشان متواني نزديك باشي واو الگويت باشد خدا كسي را كه بد وبيرا ولعنت وهرزه زبان باشد دوست ندارد پس دست بكشيد وخود را توجيه نكنيد من نيز دعا ميكنم خدايا ما را از جهالت نجات بده وامت محمد بگردان به اسرار كشف شده در قران سري بزنيد واين را بدانيد كه كشف شده البته شايد بدانيد كه خانه كعبه نقطه نسبت طلايي زمين است در اپارات اسرار كعبه ومعجزات قران سرچ شود
86   نام و نام خانوادگي:  عبدالله     -   تاريخ:   22 اسفند 91
سلام ترس ابوبكر در حضور خدا ورسولش كاملا نشان دهنده بي ايماني اوست چون اگر ايمان داشت مثل مولاي متقيان زير شمشير ها مي خوابيد ونمي ترسيد.%
87   نام و نام خانوادگي:  حفيظ الله صديقي     -   تاريخ:   05 ارديبهشت 92
لعنت بر انكه به حضرت ابوبكر صديق خليفه اول مسليمن حرف هاي ركيك ميگويند بخصوص خوارج
88   نام و نام خانوادگي:  عبدالجبار     -   تاريخ:   10 ارديبهشت 92
آيا از خدا نميترسيد؟
همه ميدانند که سيدنا ابابکر صديق رض از تجار ثروت مند قريش بود.به قول شما کينه توزان ايشان در غار ميترسيد و از جنگ ها فرار ميکرد و و....
اگر ايشان چنين انساني بود چرا به اسلامي که در ان زمان هيچ قدرتي نداشت گروييد؟آيا نميتانست که با ثروتش لذت ببرد و آن مشقت ها را تحمل نکند و ثروتش را صرف اسلام ننمايد؟؟؟؟ايشان در غار براي پيامبر محزون بودند چون خودشانبه راحتي ميتوانستند حضرت رسول ص را ترک کنند اما ماندند.خداوند هدايتتان کند
چه گفت آن خداوند تنزيل وحي/خداوند امر و خداوند نهي
که خورشيد بعد از رسولان مه/نتابيد بر کس ز بوبکر به
حکيم ابوالقاسم فردوسي
89   نام و نام خانوادگي:  عبدالجبار     -   تاريخ:   10 ارديبهشت 92
اگر از يک مسيحي بپرسي بهترين انسان ها را نام ببر ميگويد حضرت عيسي و اصحابش اگر از يهودي بپرسي ميگويد حضرت موسي و اصحابش و همسرش اگر از يک شيعه در مورد اصحاب و همسران پيابرش بپرسي فقط لعن و نفرين ميکنند وا بر شما.از خدا بترسيد.
90   نام و نام خانوادگي:  عاشق اميرالمومنين علي     -   تاريخ:   10 ارديبهشت 92
اگر از يک مومن بپرسي بدترين فرد امت حضرت موسي که قوم و خويش او هم بودند که بود؟ خواهد گفت : «سامري» و «قارون» اگر از يک مومن بپرسي بدترين فرد نزديک يا منسوب به حضرت عيسي که بود؟ خواهد گفت : «يهوداي اسخريوطي» و «شائول يا همان پولوس» اگر از يک مومن بپرسي بدترين فرد نزديک و منسوب به پيامبر اکرم از امت او که باني بدعت و انحراف و تفرقه و ضلالت شد و حق را از موضعش تغيير داد که بود خواهد گفت : «فلاني» و «فلاني» !!
91   نام و نام خانوادگي:  ياس کبود     -   تاريخ:   16 ارديبهشت 92
آفرين بر شيعه ا مير المومنين علي جناب عبدالجبار , با احترام يک سوال داشتم, شما اومدين اينجا فقط نظرتون رو بنويسين , يا مطالب رو هم خوندين؟؟؟؟ اگه نخوندين چطور ميتونين نظر بدين؟ اگر هم خوندين, پس چطور هنوز هم عقيده دارين ابوبکر با پيامبر در غار بوده؟ روايات همه از کتب خود شماست
92   نام و نام خانوادگي:  مهدي عسکري     -   تاريخ:   31 ارديبهشت 92
آفرين بر شما اهالي اين موسسه که اهل تحقيق و بحث علمي هستيد ونه چون رقبا اهل توهين وتعصب بي جا. و بلاشک اين خصيصه را از مولايتان علي ابن ابيطالب فرا گرفته ايد. واما دوست عزيز جناب عبدالجبار آيانقل قول از کتب معتبر اهلسنت و ايجاد بحث علمي توهين يا به قول شما لعن ونفرين به حساب مي آيد؟ لطفا اين سوال را ازهمان هايي که نام برديد( يهودي ، مسيحي و افراد خارج از اسلام) نيز بپرسيد
93   نام و نام خانوادگي:  متين     -   تاريخ:   09 خرداد 92
سلام عليکم يک سوال از عزيزان اهل سنت و پيروان مکتب حقه اهل بيت در روايات اينگونه امده کفار وقتي ديدند که در ورودي غار کبوتري لانه ساخته و بدون هراس و وحشت در لانه نشسته و از تخمهايش نگهداري مي کند با خود گفتند:اگر کسي داخل غار امده باشد که اين پرنده اينقدر ارام ننشسته بود در لانه اش . و با ورود شخصي اين لانه خراب ميشد کفار از غار دور شدند و اين قائله با همه ي ترس و وحشت جناب " ابوبکر " به پايان رسيد و پيامبر و همراهش از انجا دور شدند اينجا اين سوال براي من پيش مياد که ايا جناب ابوبکر ايمانش به پيامبر خدا از ان کبوتر کمتر است ؟ "يا مهدي"
94   نام و نام خانوادگي:  حسين     -   تاريخ:   20 مرداد 92
ان اولياء الله لا خوف عليهم ولا يحزنون الذين امنوا و کانوا يتقون سوره يونس ايه 62و63 همانطور که در اين ايات وايات ديگر قران شريف خداوند متعال صفت دوستان خدا و رسولش را بيان ميکند که دوستان خدا کساني هستند که خوف و حزن ندارند زيرا که اينها متقي هستند پس هر کس دچار حزن شود جزو متقين نمي باشد بلکه جزو کساني است که اسلام اورده است
95   نام و نام خانوادگي:  حسن م     -   تاريخ:   25 شهريور 92
به نام خدا با عرض سلام وخسته نباشيد خدمت تمامي کارکنان وزحمتکشان سايت حضرت ولي عصر وشبکه جهاني ولايت.دوستان من چند سوال داشتم اميدوارم به صراحت جوابمو بگيرم. 1.ايا اطلاق کلمه صاحب در ايه به ابوبکرنشان لياقت او براي جانشيني پيامبر نيست؟ 2.اين که ازميان همه اصحاب تنها ابوبکر با پيامبر بود ايا اين بالاترين ارزش براي او نيست؟ 3.در ايه ميفرمايد ان الله معنا پس خدا با ابوبکر است ايات ديگر خدا را با متقين ومحسنين ميداند پس او نيز از متقين ومحسنين است؟ با تشکر.
جواب نظر:
باسلام
دوست گرامي؛ صاحب در اينجا به همان معنايي است كه در آيات ديگري مانند: سخن خداوند خطاب به مشركان «وَما صاحِبُكُمْ بِمَجْنُونٍ» و «مَا ضَلَّ صَاحِبُكمُ‏ْ وَ مَا غَوَى» و سخن يوسف به همراهانش «يا صاحِبَيِ السِّجْنِ» و آيه «قالَ لَهُ صاحِبُهُ وَهُوَ يُحاوِرُهُ أَ كَفَرْتَ بِالَّذي خَلَقَكَ مِنْ تُرابٍ» مي باشد و هيچ فضيلتي را ثابت نمي كند.
خداوند با ابوبكر بوده وكسي به آن ايرادي ندارد بلكه سوال اين است كه چرا ابوبكر با اين وجود مي ترسد؟
ما به اين سوالات شما در همين مقاله جواب گفته ايم، حوصله كرده و اين مقاله و همچنين مقاله ي «آيا پيامبر (ص) ، ابوبکر را از ترس خبر دادن او به کفار با خود به غار برد ؟» و «نقدي بر ديدگاه‌هاي اهل سنت در تفسير آيه غار» را به دقت بخوانيد تا شبهات شما حل شود.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
96   نام و نام خانوادگي:  اميريان     -   تاريخ:   05 آبان 92
با سلام و عرض ادب تکرار نقد بنده : نمونه هايي از خوف موسي ع بعد از تسلاي الهي يَا مُوسَى أَقْبِلْ وَلَا تَخَفْ إِنَّكَ مِنَ الْآمِنِينَ(خوف اول و تسلي الهي که بر دوام و استمرار دلالت دارد ) قَالَ رَبِّ إِنِّي قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْسًا فَأَخَافُ أَنْ يَقْتُلُونِ(خوف دوم بعد از تسلي الهي ) فَأَرْسِلْهُ مَعِيَ رِدْءًا يُصَدِّقُنِي إِنِّي أَخَافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ(خوف سوم بعد از تسلي الهي ) فَأَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ خِيفَةً مُوسَى (67) قُلْنَا لَا تَخَفْ إِنَّكَ أَنْتَ الْأَعْلَى طه (خوف چهارم بعد از تسلي الهي ) قَالَا رَبَّنَا إِنَّنَا نَخَافُ أَنْ يَفْرُطَ عَلَيْنَا أَوْ أَنْ يَطْغَى (45) قَالَ لَا تَخَافَا إِنَّنِي مَعَكُمَا أَسْمَعُ طه (خوف پنجم هارون وموسي بعد از تسلي الهي به موسي ) حال آيا انصاف است که حزن صديق اکبر رض را ببينيم و خوف موسي پيامبر بزرگ الهي را نبينيم آيا انصاف است که حزن ابوبکر صديق را عيب بدانيم و خوف موسي ع را عيب ندانيم منتظر جواب شما دوستان هستم موفق باشيد
جواب نظر:
باسلام
دوست گرامي؛ خوف موسي در آيه اول و دوم و چهارم و پنجم از نوع خوف معمولي است كه انسانها در كارهاي روزمره خود دارند و هيچ اشكالي در آن بر انبيا نيست لذاست كه خداوند به رسول خود تاكيد مي كند كه بگو: «انا بشر مثلكم» مضاف به اينكه هر يك از اين موارد در موضوع جداگانه اي بوده ثالثاً تا خدا فرمود: «لا تخف» ديگر خوف آنها ادامه پيدا نكرده و اصولاً ترس او از به خطر افتادن جان او به لحاظ منصبي بود كه داشت يعني من مي ترسم از جانم چون نبي هستم و قرار است حافظ اين مقام باشم برخلاف ترس ابوبكر كه حتي با تذكر رسول الله صلي الله عليه و آله همچنان ادامه داشت و لياقت آرامش و سكينه الهي را نداشت.
آيه سوم هم خوف از تكذيب آيات الهي است كه خوف حسن و نيكوست.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
97   نام و نام خانوادگي:  اميريان     -   تاريخ:   05 آبان 92
با سلام و عرض ادب همه خوف هايي که در اياتي که فرستاده ام اتفاق افتاده است مثلا يک خوف در زمان گرفتن معجزات خوف دوم در هنگامي که گفت من از فرعونيان کسي را کشته ام خوف سوم در زمان ارسال وي بسوي فرعون و تنها بودن وي خوف چهارم در زمان روبه رو شدن با ساحران حال بله درسته خوف چهارگانه موسي سبب آن مختلف بوده يک باراز مار ترسيده يک بار از احتمال قصاص کردن وي بخاطر کشتن قبطي و يک بار بخاطر تنها بودن و يک بار ترس روبرو شدن با ساحران اما موضوع مهم اين است که خداوند متعال دوبار موسي ع را از ترسيدن نهي مي کند وموسي بعد از نهي چند بار ترسيده مثلا وقتي موسي از مار ترسيد و فرار کرد خدا فرمود :نترس تو از امنين هستي يا در ايه ديگر مي فرمايد نترس در نزد من رسولان نميترسند خب اين اولين نهي حال ايا بنابر جمله انک من الامنين که دلالت بر دوام و استمرار دارد ايا موسي دوباره ترسيد جواب :بله طبق اين ايه وي ترسيد :قَالَ رَبِّ إِنِّي قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْسًا فَأَخَافُ أَنْ يَقْتُلُونِ خب اين اولين ترس موسي ع بعد از نهي خداوند متعال اما ترس دوم بعد از نهي خداوند : قَالَا رَبَّنَا إِنَّنَا نَخَافُ أَنْ يَفْرُطَ عَلَيْنَا أَوْ أَنْ يَطْغَى (45) قَالَ لَا تَخَافَا إِنَّنِي مَعَكُمَا أَسْمَعُ اما ترس سوم موسي ع بعد از نهي خداوند متعال : فَأَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ خِيفَةً مُوسَى (67) قُلْنَا لَا تَخَفْ إِنَّكَ أَنْتَ الْأَعْلَى حال اگر نظري با ايات قران کنيم مي بينيم موسي ع نه تنها بعد از نبوت بلکه قبل از ان هم ترسيده اند فَلَمَّا جَاءَهُ وَقَصَّ عَلَيْهِ الْقَصَصَ قَالَ لَا تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ البته اين خوف اخر فقط به عنوان ياد اوري بيان کردم نوشته ايد :خوف موسي در آيه اول و دوم و چهارم و پنجم از نوع خوف معمولي است كه انسانها در كارهاي روزمره خود دارند و هيچ اشكالي در آن بر انبيا نيست حال همين خوف روز مره اي که موسي ع دچار ان شدند به زعم شما چرا بعد از فرموده خداوند متعال ادامه داشته و نستجير بالله ايا موسي ع بر فرموده خداوند که فرمود تو از امنين هستي ايمان نداشت و اين که خوف موسي ع بخاطر به خطر افتادن جان او به لحاظ منصبي بود سوال اين است که در کجاي قران اشاره دارد که خوف موسي ع بخاطر لحاظ منصبي بود چطور شما خوف موسي ع را بخاطر به خطر افتادن جان او به لحاظ منصبي مي دانيد اما حزن ابوبکر را که اصلا خوفي هم نبوده به خاطر جان پيامبر ص نمي دانيد دوستان عزيز يک بام دو هوا جور در نمياد موفق باشيد
جواب نظر:
باسلام
دوست گرامي؛ وقتي ترس در امور روزمره زندگي است و طبيعي و عادي است امكان دارد از اينگونه امور ده ها بار براي پيامبري اتفاق بيفتد و خداوند در هر مورد او را تامين دهد و او ديگر نترسد قرار نيست ايشان پس از يك بار تامين دادن خداوند در مورد حادثه اي، از طبيعت انساني خود خارج شود بلكه او همچنان انسان است و ترس در اينگونه موارد براي يك انسان طبيعي است. مهم اين است كه بعد از تامين الهي ديگر ترس او در آن مورد از بين برود كه اين در مورد ابوبكر اتفاق نيفتاده زيرا پيامبر پيوسته به او مي فرمايد: «لاتحزن» ولي او باز هم ترسيده است و آيه قرآن در اين مورد تصريح دارد و نكته مهم دوم اين است كه جناب ابوبكر شامل سكينه الهي نشده است كه نشان از عدم لياقت او و مومن نبودن او دارد چون در آيات ديگر چنين دارد: «هُوَ الَّذِى أَنزَلَ السكِينَةَ فى قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيزْدَادُوا إِيمَناً مَّعَ إِيمَنهِمْ‏؛ او كسى است كه آرامش را در دلهاى مؤمنان نازل كرد تا ايمانى بر ايمانشان بيفزايند» و عدم نزول سكينه بر ابوبكر دليل مومن نبودن اوست.
مضاف به اينكه ترس درآيه «اوجس في نفسه خيفة» بخاطر سحر شدن مردم و نكول آنها از پذيرش حق بوده چنانكه خداوند به او مي فرمايد نترس تو پيروز مي شوي و پس از معجزه اي كه انجام خواهي داد اثر عمل آنها از بين خواهد رفت.
گفته ايد: شايد حزن ابوبكر بخاطر جان پيامبر صلي الله عليه و آله بوده اگر بخاطر اين بوده باشد هم چرا بعد از تذكر رسول الله صلي الله عليه و آله وي آرامش پيدا نمي كند؟
گفته ايد: در مورد ابوبكر خوفي هم نبوده و حزن بوده جالب است بدانيد كه علماي شما حزن و خوف را متقارب دانسته اند بلكه حزن را بدتر از خوف دانسته اند؛ الوسي مي گويد:
«الخوف والحزن متقاربان فإذا إجتمعا إفترقا وإذا إفترقا إجتمعا كما علمت آنفا كان النهي عن الحزن نهيا عن الخوف أيضا»
وي در ادامه در مورد خوف انبيا مي گويد: «هو مما لا يخل بمرتبة النبوة إذ ليس كل خوف نقصا لينزهوا عنه» هر خوفي مخل به مرتبت انبيا نيست و هر خوفي نقص نيست.(روح المعاني، الألوسي الوفاة: 1270هـ ، ج 11، ص 153، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت)
براي تكميل بحث سخن يكي از مفسرين را در مورد آيات خوف نقل مي كنيم:
ايت الله مكارم در اين مورد مى فرمايد:
ممكن است براى بعضى اين سؤال پيدا شود كه چرا موسى (عليه‏ السلام) با آن وعده‏هاى الهى باز هم دچار نگرانى و ترديد و دلهره مى ‏شود ؟ تا آنجا كه خداوند به او صريحا مى ‏گويد ، برويد من همه جا با شما هستم ، همه سخنان را مى ‏شنوم ، و همه چيز را مى ‏بينم ، و هيچ جاى نگرانى نيست .
پاسخ اين سؤال از اينجا روشن مى‏ شود كه اين ماموريت براستى ماموريت بسيار سنگينى بود ، موسى كه ظاهرا يك چوپان است ، مى ‏خواهد تنها با برادرش به جنگ مرد قلدر و زورمند و سركشى برود كه بزرگترين قدرتهاى آن زمان در اختيار او بوده است ، و تازه ماموريت دارد اولين دعوت را از خود فرعون شروع كند ، نه اينكه نخست به سراغ ديگران برود و لشگر و يار و ياور فراهم آورد ، بلكه بايد نخستين جرقه را بر قلب فرعون بزند ، اين براستى ماموريت بسيار پيچيده و فوق العاده مشكلى بوده است ، بعلاوه ما مى ‏دانيم كه علم و آگاهى مراتبى دارد ، بسيار مى ‏شود انسان چيزى را يقينا مى‏ داند ، اما مايل است به مرحله علم اليقين و اطمينان عينى برسد ، همانگونه كه ابراهيم با ايمان قاطعش نسبت به معاد از خدا تقاضا كرد صحنه‏اى از زنده شدن مردگان را در اين جهان با چشم خود ببيند تا اطمينان خاطر بيشترى پيدا كند. (تفسير نمونه ج : 13  ص :  215)
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
98   نام و نام خانوادگي:  bisetareh     -   تاريخ:   05 آبان 92
البته اين هم احتمال قوي دارد که شيطنت کردند گفتند ابوبکر يار حضرت محمد بوده در غار البته هيچ باعث فضيلت براي اونيست اگر بود در مجالده براي خلافت آن را عنوان ميکرد ودو زنداني که باحضرت يوسف بوند فاضل بودند روايت قوي داريم که اصلا امکان نداشت ابوبکر يار غار باشد چون او موقعي که پيامبر به مدينه رسيد او همراه جمعي به پيشواز حضرت آمد مي گويند يار غار حضرت پيامبر صلي الله عليه وسلم _ ابن بکر _ عبدالله بن بکر بن اريقط _ همان راهنما و دليل پيامبر صلي الله عليه و سلم بوده و نه ابوبکر؟(1) و اين تشابه و تقارب اسمي سبب شده که آنرا ابوبکر بخوانيم. چون اولا: ابوبکر در هيچ کجا به اين فضيلت اعتراف نکرده است، در حالي که در روز سقيفه به کمتر از آن اشاره کرد. نحن عشيرة رسول الله و اوسط العرب انسابا و ليست قبيلة من قبائل العرب الا و لقريش فيها ولادة (2) ثانيا: به گفته عسقلاني، از تابعين کساني بودند که منکر ارتباط داشتن آيه غار با ابوبکر بودند؛ همانند ابوجعفر مؤمن طاق (3) ثالثا:عائشه تصريح دارد که هرگز آيه اي در حق ما نازل نشده است.(4) لم ينزل الله فينا شيئا من القرآن. رابعا: معروف است که ابوبکر در مدينه به استقبال پيامبر صلي الله عليه و سلم آمد و اين بدان معناست که ابوبکر همراه پيامبر اکرم صلي الله عليه وسلم نبوده است. خامسا: طبق روايت بخاري و ديگران، ابوبکر جزء اولين گروه از مهاجرين بوده و قبل از پيامبر صلي الله عليه و سلم وارد مدينه شده و در نماز جماعت گروه اول از مهاجرين شرکت مي کرد.(5) پي نوشت: (1): البداية و النهاية 3: 293 (2): همان 6: 205 (3): لسان الميزان 5: 115 (4): صحيح بخاري 6: 42 _ تاريخ ابن الاثير 3: 199 _ البداية و النهاية 8: 96 _ الاغاني 16: 90 (5): صحيح بخاري 1: 128 _ کتاب الاذان 4: 240 _ کتاب الاحکام باب اسقضاء الموالي و استعمالهم _ سنن البيهقي 3: 89 فتح الباري 13: 179 و 7: 261 و ياعلي
99   نام و نام خانوادگي:  اميريان     -   تاريخ:   07 آبان 92
با سلام و عرض ادب نوشته ايد که مسجد قبا قبل از قدوم مبارک پيامبر اکرم ص ساخته شده بود و براي تاييد اين نظريه از چند منبع ادرس داده بوديد که مجعم بلدان بلاذري و انساب الاشراف وي و کتاب المنتظم ابن جوزي حال من هم چند ادرس خدمت شما در مورد بناي مسجد قبا ارائه ميکنم بحول و قوه الهي جناب شيخ نجاح الطائئ در کتاب الدوله الشيعيه مي نويسد : وكان رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم) قد بنى مسجد قباء اولا، واستمر بناء المساجد في ارجاء المدينة المنورة در تفسير الميزان جناب علامه مي نويسد : قال المفسرون: إن بني عمرو بن عوف اتخذوا مسجد قبا، و بعثوا إلى رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) أن يأتيهم فأتاهم و صلى فيه فحسدهم جماعة من المنافقين کلمه و بعثوا چه معنايي مي دهد طبراني در معجم کبير روايتي را چنين نقل مي کند : حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُثْمَانَ بْنِ أَبِي شَيْبَةَ، ثنا أَحْمَدُ بْنُ صُبَيْحٍ الْأَسَدِيُّ، ثنا يَحْيَى بْنُ يَعْلَى، ثنا نَاصِحٌ، عَنْ سِمَاكِ بْنِ حَرْبٍ، عَنْ جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ، قَالَ: لَمَّا سَأَلَ أَهْلُ قُبَاءٍ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَنْ يَبْنِيَ لَهُمْ مَسْجِدًا، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «لِيَقُومَ بَعْضُكُمْ فَيَرْكَبَ النَّاقَةَ» ، فَقَامَ أَبُو بَكْرٍ رَضِيَ اللهُ عَنْهُ فَرَكِبَهَا فَحَرَّكَها فَلَمْ تَنْبَعِثْ، فَرَجَعَ فَقَعَدَ فَقَامَ عُمَرُ رَضِيَ اللهُ عَنْهُ فَرَكِبَهَا فَحَرَّكَها فَلَمْ تَنْبَعِثْ فَرَجَعَ فَقَعَدَ، ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لِأَصْحَابِهِ: «لِيَقُومَ بَعْضُكُمْ فَيَرْكَبَ النَّاقَةَ» فَقَامَ عَلِيٌّ رَضِيَ اللهُ عَنْهُ، فَلَمَّا وَضَعَ رِجْلَهُ فِي غَرَزِ الرِّكَابِ، وَثَبَّتَ بِهِ، قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «يَا عَلِيُّ إِرْخِ زِمَامَهَا وَابْنُوا عَلَى مَدَارِها فَإِنَّهَا مَأْمُورَةٌ» باز طبراني روايت ديگري را چنين نقل مي کند : حدثنا معاذ بن المثنى ثنا علي بن المديني ثنا شبابة بن سوار ثنا عاصم بن سويد بن عامر بن يزيد بن جارية حدثني أبي سويد بن عامر عن الشموس بنت النعمان قالت : : نظرت إلى رسول الله صلى الله عليه و سلم حين قدم ونزل وأسس هذا المسجد مسجد قباء فرأيته يأخذ الحجر أو الصخرة حتى يهصره الحجر وأنظر إلى بياض التراب على بطنه وسرته فيأتي الرجل من أصحابه ويقول : بأبي وأمي يا رسول الله أعطني أكفك فيقول : لا خذ حجرا مثله حتى أسسه ويقول : إن جبريل عليه السلام هو يؤم الكعبة قالت : فكان يقال إنه أقوم مسجد قبله باز روايت ديگري را نقل مي کند : حدثنا محمد بمن صالح بن الوليد النرسي والحسين بن إسحاق التستري قالا ثنا بشر بن آدم ( ح ) وحدثنا محمد بن عبد الله الحضرمي ثنا أحمد بن سنان الواسطي قالا ثنا يعقوب بن محمد الزهري ثنا عاصم بن سويد بن عامر الأنصاري عن عتبة بن ربيعة عن الشموس بنت النعمان قالت : : رأيت النبي صلى الله عليه و سلم يؤسس مسجد قباء فربما رأيته يحمل الحجر العظيم فينهره إلى بطنه فنأتي لنأخذه منه قيقول : دعه واحمل غيره وجبريل صلى الله عليه و سلم يؤم به الكعبة جناب عاملي صاحب کتاب الصحيح من السيره النبي ص مي نويسد : فإن الظاهر: هو أن تأسيس مسجد قباء كان بعد قدوم أمير المؤمنين «عليه السلام»؛ إذ قد ورد: أنه «صلى الله عليه وآله» قد أمر أبا بكر بأن يركب الناقة، ويسير بها ليخط المسجد على ما تدور عليه؛ فلم تنبعث به، فأمر عمر فكذلك، فأمر علياً «عليه السلام»، فانبعثت به؛ ودارت به، فأسس المسجد على حسب ما دارت عليه، وقال «صلى الله عليه وآله»: إنها مأمورة جناب عاملي معتقد است که عمار ياسر پيشنهاد ساخت مسجد قبا را داد : وخلال إقامته «صلى الله عليه وآله» في قباء أسس مسجد قباء المعروف، ويبدو أن صاحب الفكرة، والمباشر أولاً في وضع المسجد هو عمار بن ياسر جناب شبستري در کتاب اعلام القران در مناقب عمار ياسر مي نويسد : كان أوّل من بني مسجداً فى الإسلام، وهو مسجد قباء بالمدينة المنوّرة مولف کتاب المصطلحات القرانيه مي نويسد : وجاء عمار يستاذن النبي (ص ) فقال (ائذنوا له وقال له (ص ): (ابشر يا عمار قدم رسول اللّه (ص ) المدينة اول ما قدمها ضحى فقال عمار: ما لرسول اللّه بد من ان نجعل له مكانا اذا استظل من قائلته ليستظل فيه ويصلي فيه فجمع حجارة فبنى مسجد قباء, فهو اول مسجد بني وعمار بناه باز صاحب کتاب مستدرک الوسائل مي نويسد : روى ان بني عمرو بن عوف لما بنوا مسجد قبا بعثوا إلى النبي (صلى الله عليه وآله) فأتاهم فصلى فيه، فحسدهم اخوتهم بنو غنم بن عوف، فبنوا مسجدا وأرسلوا إلى رسول الله (صلى الله عليه وآله)، ليأتيهم فيصلي فيه، فاعتل عليهم بأنه متوجه إلى تبوك، وإنه متى قدم أتاهم فصلى (1) فيه، فحين قدم من تبوك أنزل قوله تعالى: (والذين اتخذوا مسجدا ضرارا) (2) الآيات، فانفذ (صلى الله عليه وآله) جماعة من أصحابه، منهم عمار بن ياسر، وقال: " انطلقوا إلى هذا المسجد الظالم، فاهدموه وحرقوه " وامر أن يتخذ مكانه كناسة للجيف. علامه مرتضي عسکري در کتاب احاديث ام المومنين عائشه مي نويسد : هاجر عمار إلى المدينة وشهد بدرا وما بعدها، ولما قدم النبي إلى المدينة جمع أحجارا وبنى له مسجد قبا فهو أول من بنى مسجد في الاسلام (60). واشترك في بناء المسجد النبي صلى الله عليه وآله علامه خويي در شرح نهج البلاغه مي نويسد : قال ابن هشام في السيرة : و ذكر سفيان بن عيينة عن زكريا عن الشّعبي قال : إن أوّل من بنى مسجدا عمار بن ياسر . أقول : يعني بهذا الحديث مسجد قبا لأن عمارا هو الذي أشار على النبيّ صلّى اللَّه عليه و آله ببنيانه و هو جمع الحجارة له فلما أسّسه رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله استتم بنيانه عمار ، كما [ 283 ] في روض الأنف ، و قال في اسد الغابة : و من مناقبه أنه أوّل من بنى مسجدا في الاسلام ، و قال باسناده عن الحكم بن عيينة قال قدم رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله المدينة أوّل ما قدمها ضحى فقال عمار ما لرسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله بدّ من أن نجعل له مكانا إذا استظل من قائلته ليستظلّ فيه و يصلى فيه فجمع حجارة فبنى مسجد قبا فهو أوّل مسجد بنى و عمار بناه جناب ابن زهرة الحلبي در کتاب غنية النزوع مي نويسد : أبو اليقظان، عمار بن ياسر بن عامر من السابقين الأولين، وأمه سمية وهي أول من أستشهد في سبيل الله وهو أول من بنى مسجدا في الاسلام (مسجد قبا) جناب السيد علي ابن معصوم در کتاب الدرجات الرفيعة مي نويسد : وهو (عمار ) أول من بنى مسجدا " لله تعالى في الأسلام بنى مسجد قبا خب حال کساني که گفته اند مسجد قبا را کساني که قبل از پيامبر ص هجرت کرده اند ساخته اند دليل و مدرک آنها چه بوده است جناب صالحي شامي مي نويسد : فقد روى ابن أبي شيبة عن جابر رضي الله عنه قال: لقد لبثنا بالمدينة قبل أن يقدم علينا النبي صلى الله عليه وسلم سنتين نعمر المساجد ونقيم الصلاة، ولذا قيل: كان المتقدمون في الهجرة من أصحاب رسول الله صلى الله عليه وسلم والانصار بقباء قد بنوا مسجدا يصلون فيه چنانچه که ملاحظه مي کنيد مستند کساني که گفته اند مهاجرين اولين مسجد قبا را ساخته اند روايت جابر بوده که اين روايت خود مشکل دارد وقَالَ أَبُو بَكْرٍ بن أبي شَيْبَة : حَدَّثَنَا عِيسَى ، عَنِ ابْنِ أَبِي لَيْلَى ، عَنْ أَبِي الزُّبَيْرِ ، عَنْ جَابِرٍ ، قَالَ : لَقَدْ لَبِثْنَا بِالْمَدِينَةِ سَنَتَيْنِ قَبْلَ أَنْ يَقْدَمَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَلَينَا نَعْمُرُ الْمَسَاجِدَ ، وَنُقِيمُ الصَّلاَةَ. قلت : محمد بن عَبد الرحمن بن أبي ليلى ضعيف اين روايت ضعيفي مي باشد خصوصا اينکه ما از علماي شيعه نقل کرديم که مسجد قبا به پيشنهاد عمار ساخته شده است حال از شما دوستان تقاضا مي شود اين قضيه را حل بفرماييد موفق باشيد
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامي
اين اقوال با هم قابل جمع هستند به اين صورت که وقتي رسول خدا صلي الله عليه و آله به مدينه وارد شد و در محله قباء فرود آمد شالوده مسجد قباء را ريخت ولى به پايان نرسيد، و چون قبله مسلمانان تغيير كرد حضرت به قباء آمد و با كمك اصحاب پايه‏ هاى قبله مسجد را كه محراب آن به طرف بيت المقدس بود به سمت كعبه تغيير داد و ديوارهاى آن را در همين مكان فعلى كه هست‏ بالا برد و روزهاى شنبه نيز پياده بدانجا مى ‏آمد و در آن نماز مى‏ گزارد، برگرفته از کتاب زندگانى حضرت محمد(ص) رسولى محلاتى ، ص 295 
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
100   نام و نام خانوادگي:  امين الدين امين     -   تاريخ:   04 بهمن 92
سلام برشما عزيزان. وسوال اين است كه آيا عمر شراب ميخورد؟
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامي
در اين خصوص به اين آدرس رجوع کنيد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات





مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | ارتباط با ما