![]() | ||
![]() |
مقالات | سخنراني ها | شبکه سلام | موبايل | انتشارات | محصولات نرم افزاري | ليست پاسخ ها |
![]() |
تاريخ: 06 خرداد 1387 |
![]() |
|
پاسخ به شبهات: مصاحبه آقاي واعظ زاده خراساني در مجله حوزه 05 | ||
پخش صوت ![]() | ||
بسم الله الرحمن الرحيم پاسخ به شبهات: مصاحبه آقاي واعظ زاده خراساني در مجله حوزه 05 پنجشنبه : 26 / 02 / 87 استاد حسيني قزويني در رابطه با صحبتهاي آقاي واعظ زاده خراساني، 4 جلسه بحث داشتيم كه 2 بخش آن به صورت ملخص در مجله افق حوزه چاپ شد. إن شاء الله در رابطه با حديث ثقلين هم، در يك يا دو شماره چاپ خواهد شد. امروز هم دنباله اين بحث را ادامه ميدهيم. پرسشگر كه از ايشان ميپرسد: به برخي كاستيهاي روشنفكري حوزوي، با نگاه همگرايي اسلامي و مذهبي اشاره كرديد. فكر ميكنيد در اين زمينه چه بازدارندهها و سدهايي وجود دارد كه بايد با تدبير و دقت و نگاهي همه سويه، از سر راه برداشته شوند. آقاي واعظ زاده پاسخ دادند: بزرگترين مانع فكري بر سر اين نوع روشنفكري آن است كه كسي بر عترت جمود بورزد. البته ما با مسؤولين اين مجله تماس داشتيم كه اگر كسي انتقاد و نظري داشت، حتما منعكس شود؛ ما هم خودمان را معصوم نميدانيم. اگر در جايي اشتباه و كاستي در پاسخ باشد، در شماره بعدي تصحيح كنيم. آنها هم گفتند كه تا كنون هيچگونه اشكال يا انتقادي نبوده است. از ديروز هم تعدادي از اساتيد بزرگوار، زنگ زدند و اظهار لطف كردند و گفتند در اوج ادب و احترام، پاسخ داده شده است. با برخي از اساتيد ما جلسهاي داشتيم، گفتند كه نكتهاي كه خالي مانده و اشاره نشده، عبارت ايشان است كه فرمود: كسي بر عترت جمود بورزد. اين يك نوع بياحترامي به أهل بيت (عليهم السلام) است. واژه جمود معمولا در موارد سلبي استفاده ميشود و بكار بردن اين لفظ زيبنده نيست. اگر بخواهيم مؤدبانه تعبير كنيم اين است كه: كسي بر أهل بيت (عليهم السلام) ثبات يا اصرار بورزد. همچنين كلام ايشان كه گفت: و بخواهد سنت را كه اهل تسنن در كتابها از رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل كردهاند، هيچ پندارد. به تعبير ايشان يعني اينها همه نشانه ضد روشنفكري است. ناديده گرفتن سنت موجود در كتب أهل سنت، به اين دليل كه ما عترت داريم و همين عترت از سنت كفايت ميكند، جمود فكري و اولين مانع فكري در حوزه فقه است. اين تعبيري كه ايشان به اين شكل بيان ميكند، زيبنده يك روحاني شيعي نيست كه بگويد بر عترت جمود بورزيم و در حوزه فقه، احاديثي كه أهل سنت آوردهاند را هيچ پنداريم، تاريك فكري است. اين يك نوع جمود فكري است. روشنفكر آن است كه اضافه از أهل بيت (عليهم السلام)، از كتابهاي أهل سنت هم معارف ديني را بگيريم. در هفته گذشته، اين را مفصل بحث كرديم و نكاتي را خدمت عزيزان اشاره كرديم و گفتيم كه اينطور مسائل، زيبنده حوزوي و روحاني شيعي نيست. گفتيم كه حديث ثقلين به ما پيام ميدهد كه بر كتاب و عترت اصرار بورزيم و منحصرا معارف ديني را از كتاب و أهل بيت (عليهم السلام) بگيريم. و همچنين رواياتي كه ما داريم در رابطه با حديث سفينه و غيره، اين مطلب را تأكيد ميكند و اخذ معارف ديني از غير أهل بيت (عليهم السلام) را خيانت ميدانند كه امام كاظم (عليه السلام) فرمود: كساني كه از غير ما أهل بيت (عليهم السلام) معارف ديني را ميگيرند، خائنين به خدا و پيامبر خدا و ما هستند. و همچنين نكته سوم كه اشاره شد اين است كه معارف ديني منحصر است در أهل بيتي كه امام صادق (عليه السلام) به سلمة بت كهيل و حكم بن عتيبه ميفرمايد: قال أبو جعفر عليه السلام لسلمة بن كهيل والحكم بن عتيبة: شرقا و غربا، فلا تجدان علما صحيحا إلا شيئا خرج من عندنا أهل البيت. الذين نزل عليهم جبرئيل. اگر شرق و غرب عالم را زير پا بگذاريد، معارف صحيح ديني را جز از ما أهل بيت (عليهم السلام)، در هيچ جايي نمييابيد. أهل بيتي كه جبرئيل بر آنها نازل ميشد. كافي، ج1، ص399 گر خانه كس است، يك حرف بس است. يعني منحصرا معارف ديني بايد از طريق أهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) گرفته شود و لا غير. نكته ديگري كه ايشان خيلي اصرار ميكند در صحبتهاي خود، اين بود كه: به يقين در روايات، هم "سنتي" آمده و هم "عترتي". اگر كسي بگويد كه حديث ثقلين پيامش اين است كه معارف ديني را از أهل بيت (عليهم السلام) بگيريم، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در يك جا فرموده كه "كتاب الله و عترتي" و در جاي ديگر هم فرموده: "كتاب الله و سنتي". ما هم گفتيم كسي كه تعبير "سنتي" را بكار برد، مثال "كاتوليك تر از پاپ شدن است". خود علماي أهل سنت به صراحت ميگويند كه "كتاب الله و سنتي" دروغ است و جعلي و ساختگي و ضعيف. جناب آقاي سقاف، از علماي طراز اول أهل سنت اردن و مالكي مذهب است. ايشان ميگويد: و أما حديث "تركت فيكم ما إن تمسكتم بهما لن تضلوا بعدي أبدا كتاب الله و سنتي" الذي يردده الناس فيما بينهم و يقوله الخطباء على المنابر فحديث موضوع مكذوب وضعه الأمويون و أتباعهم ليصرفوا الناس عن هذا الحديث الصحيح في العترة. اين روايت را كه در بين مردم است و مردم اين سخن را بر زبان ميآورند و خطباي ما بر بالاي منبر ميگويند، حديثي جعلي و دروغي است كه بنياميه و اتباعشان آن را جعل كردهاند تا مردم را با اين حديث از عترت دور كنند و به سنت نزديك كنند. شرح عقيده طحاقيه، ص654 - صحيح صفة صلاة النبي صلى الله عليه و آله و سلم، ص289 يك عالم سني، نگاهش به اين حديث، اينچنين است؛ آن وقت يك طلبه حوزوي بگويد به يقين هم "كتاب الله و عترتي" آمده و هم "سنتي". اين نهايت كم لطفي و كم مهري است. ما جلسه گذشته اشاره كرديم كه روايات أهل سنت، شايستگي و زيبندگي براي مراجعه را ندارد. چون اينها قول صحابه را سنت ميدانند ولي ما نه. صحابه اهتمامي به نقل حديث نداشتند. خلفاء راشدين نهايت تلاش را در نابودي سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) داشتند. مطالبش را هم عرض كرديم. آقاي ابوبكر تمام رواياتي را كه از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل شده بود، جمع كرد و به 500 عدد رسيد. شب شد و از عايشه آتش خواست و تمام آنها را آتش زد و به خاكستر مبدل كرد: ان أبابكر جمع أحاديث النبي (صلى الله عليه و آله و سلم) في كتاب فبلغ عددها خمسمائة حديث، ثم دعا بنار فأحرقها. تذكرة الحفاظ ذهبي، ج1، ص5 - علوم الحديث صبحي صالح، ص39 همين وضعيت در زمان خليفه دوم و سوم هم بود. معاويه هم وقتي روي كار ميآيد، همان روش را كه در گذشته بوده، ادامه ميدهد. بنابراين، آقايان أهل سنت، اهتمامي به ثبت سنت نداشتند. نزديك يك قرن و نيم از رحلت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) گذشت تا آقايان به اين فكر افتادند كه اشتباه كردهاند و شروع كردند به ثبت احاديث و سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و بازار آلودهاي درست كردند و هر كسي كارخانه حديث سازي تأسيس كرد. بطوري كه آقاي محمد بن اسماعيل بخاري، صاحب كتاب صحيح، ميگويد من از ميان 600 هزار روايت، كتاب صحيح را كه حدود 2700 روايت دارد، جمع آوري كردهام. آقاي مسلم ميگويد من از ميان 300 هزار روايت، 4 هزار روايت انتخاب كردم و نامش را صحيح مسلم گذاشتم. آقاي احمد بن حنبل ميگويد من يك ميليون روايت را زير و رو كردم تا 30 هزار روايت را انتخاب كردم و نامش را مسند احمد گذاشتم. اين خلاصهاي بود از بحث گذشته. اما بحث امروز ما: نكته اول خود آقايان أهل سنت ميگويند ما، سنتي را كه بتوانيم از آن معارف ديني را كسب كنيم، خصوصا در حوزه فقه، نداريم. اين آقايان ميگويند نداريم، آقاي واعظ زاده ميگويد داريم. دوست دارم كه آقايان در اين زمينه دقت كنند. آقاي محمد بن ادريس شافعي، متوفاي 204 هجري، رئيس شافعيها است. ميگويد: لم يصل إلي الأمة سوي خمسمائة حديث في أصول الأحكام و مثلها في أصول السنة. تمام رواياتي كه در اصول احكام (عقائد و اخلاقيات و ...) و اصول سنت (فقه) به ما رسيده، از مرز 500 عدد تجاوز نميكند. مناقب الشافعي، ج1، ص419 حال آنكه فقط در كافي 16 هزار روايت از أهل بيت (عليهم السلام) داريم. در وسائل اليشعة مرحوم شيخ حر عاملي (ره)، 36 هزار روايت از أهل بيت (عليهم السلام) نقل كرده است. مرحوم نوري (ره) در مستدرك، 23 هزار روايتي كه مرحوم شيخ حر عاملي (ره) نقل نكرده را نقل كرده است. آن وقت ما با اين سرمايه اينچنيني، آن هم از سرچشمه جوشان و متصل به وحي، بگوييم كه روشنفكري آن است كه ما در كنار أهل بيت (عليهم السلام)، سنتي را كه أهل سنت در كتابهايشان آوردهاند را بياوريم. آقاي احمد بن جنبل، رئيس حنبليها، متوفاي 241 هجري، ميگويد: الأصول التي يدور عليها العلم عن النبي (صلى الله عليه و آله) ينبغي أن تكون ألفا و مأتين تمام رواياتي كه (در فقه و اخلاق و تفسير و عقائد و تاريخ) از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) داريم، از مرز 2200 تجاوز نميكند. التقريب و التحقيق، ج3، ص389 يعني ما بقي رواياتي را كه در مسندش آورده (800/27) دور ريختني است. جناب آقاي مالك بن انس، رئيس مالكيها، متوفاي 179 هجري است. ابن خلدون ميگويد: و مالك رحمه الله إنما صح عنده ما في كتاب الموطأ و غايتها ثلاثمائة حديث أو نحوها. تمام احاديثي كه در نزد آقاي مالك صحيح بوده، 300 روايت بوده است. تاريخ ابن خلدون، ج1، ص444 آقاي ابوحنيفه، رئيس حنفيها است. اكثريت أهل سنت جهان، حدود 50% ، حنفي مذهب هستند. ابن خلدون ميگويد: فأبوحنيفة رضي الله تعالى عنه يقال بلغت روايته إلى سبعة عشر حديثا أو نحوها. تمام احاديثي كه در نزد آقاي ابوحنيفه صحيح بوده، 17 روايت بوده است. تاريخ ابن خلدون، ج1، ص444 خطيب بغدادي، مقداري مبالغه و غلو كردهاست. ميگويد: جميع ما روي ابوحنيفه من الحديث، مائة و خمسون حديثا، أخطأ او غلط في نصفها تمام رواياتي كه آقاي ابوحنيفه آنها را يافته و نقل كرده، 150 روايت بوده، نصفش يا خطا بوده و يا غلط (ولي تصور ميكرده كه صحيح است). تاريخ بغداد، ج13، ص418 آقاي احمد بن حنبل، تعبير ديگري دارد، ميگويد: ثلاثة كتب ليس لها اصول و هي المغازي و الملاحم و التفسير. سه عنوان كتاب هست كه بيريشه و ساختگي و جعلي است. 1- رواياتي كه در مورد غزوات پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آمده. 2- رواياتي كه مربوط به درگيريها و فتنههاي صحابه و تابعين و ... است. 3- روايات موجود در تفاسير. الجامع لأخلاق الراوي، ج2، ص231 نتيجه: آقايان ائمه مذاهب اربعه، يكي ميگويد كه تمام احاديث ما از مرز 500 نميگذرد؛ ديگري ميگويد از مرز 150 تجاوز نميكند كه نصفش دروغ است؛ يكي ميگويد 17 روايت صحيح داريم؛ ديگري هم ميگويد كه تمام روايات تفاسير و مغازي و ملاحم دروغ است؛ ديگر چه ماند. آن وقت با اين حال، آيا زيبنده است كه حوزويان را دعوت كنيم و بگوئيم روشنفكري حوزوي اين است كه بگوئيم ما به أهل بيت (عليهم السلام) جمود نورزيم و به رواياتي كه أهل سنت در كتابهايشان آوردهاند مراجعه كنيم و آنها را در كنار أهل بيت (عليهم السلام) بياوريم. نكته دوم: خود آقايان أهل سنت و ائمه اربعه ايشان، ميگويند كسي حق ندارد از ما تقليد كند. اين بحث شيرين و جالب است. شايد خيلي از عزيزان به گوششان نرسيده باشد. در جلسات فقه مقارن سال گذشته، حدود 8 جلسه در مورد اين بحث كردهام و من خيلي خلاصهاش را عرض ميكنم. أهل سنت، 4 دسته بيشتر نيستند: حنفيها مقلد آقاي ابوحنيفه، متوفاي 150 هجري هستند. يعني يك قرن بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بدنيا آمده و 13 قرن قبل هم از دنيا رفته و آقايان ميگويند كه هرچه آقاي ابوحنيفه گفته است، آن براي ما محترم است. نه قبل از او را قبول دارند و نه بعد از او را. آقايان مالكيها معتقدند كه هرچه آقاي مالك متوفاي 179 هجري بگويد، آن درست است. دو قرن بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به دنيا آمده و 12 قرن قبل از دنيا رفته است. نظرات علماي بعد و قبل، هيچكدام برايشان ارزشي ندارد. آقايان شافعيها، مقلد آقاي محمد بن ادريس شافعي متوفاي 204 هجري هستند. حنبليها هم ريزه خوار كنار سفره احمد بن حنبل متوفاي 241هجري هستند. روزي مريدان يك امام جماعتي، گفتند كه امام جماعت ما، علم غيب دارد و ... است. تعدادي رفتند از خود او پرسيدند كه آيا درست است؟ او گفت: نه خير درست نيست و من علم غيب ندارم. مريدان ايشان گفتند كه او اشتباه ميكند و ما بهتر از او ميدانيم. آقاي ابوحنيفه، به يكي از شاگردانش به نام ابو يوسف كه از شاگردان برجسته و ناشر افكار ايشان بود، گفت: أبو حنيفة يقول لأبي يوسف: يا يعقوب! لا ترو عني شيئا، فوالله ما أدري أمخطيء أم مصيب از من هيچ مطلبي را نقل نكن. به خدا سوگند اين حرفهايي را كه زدهام نميدانم كه درست است يا نادرست. السنة، ج1، ص226 - تاريخ بغداد، ج13، ص403 آقاي مزاحم بن زفر ميگويد: خدمت ابوحنيفه رسيدم و عرض كردم: مزاحم بن زفر قال: قلت لأبي حنيفة: يا أبا حنيفة! هذا الذي تفتي، و الذي وضعت في كتبك، هو الحق الذي لا شك فيه؟ قال: فقال: و الله ما أدري لعله الباطل الذي لا شك فيه! آيا اين فتاوائي را كه نقل ميكني يا در كتابهايت نوشتي، آيا حق است و ميشود به آنها عمل كرد؟ ابوحنيفه گفت: به خدا نميدانم، شايد باطلي باشد كه شكي در آن نيست. تاريخ بغداد،ج13، ص402 همچنين در همين كتاب و صفحه: فقال يوما أبو حنيفة لأبي يوسف: ويحك يا يعقوب! لا تكتب كل ما تسمعه مني، فإني قد أرى الرأي اليوم فأتركه غدا، و أرى الرأي غدا و أتركه بعد غد. ابوحنيفه ميبيند كه يكي از شاگردانش حرفهاي او را يادداشت ميكند. به او گفت واي بر تو اي يعقوب! هر چه كه من ميگويم ننويس. من امروز يك فتوائي ميدهم و فردا از آن فتوا برميگردم. فردا هم فتوائي ميدهم و روز بعد از آن برميگردم. تاريخ بغداد،ج13، ص402 و 403 خود ابوحنيفه حرفهاي خودش را قبول ندارد؛ ولي حنفيها فقط حرفهاي او را قبول دارند، نه علماي قبل و نه علماي بعد از او را. آقاي مالك بن انس ميگويد: مالك بن أنس يقول : إنما أنا بشر أخطىء و أصيب، فانظروا في رأيي، فكل ما وافق الكتاب و السنة فخذوا به، و كل ما لم يوافق الكتاب و السنة فاتركوه. من يك بشر هستم، گاهي فتواي درستي ميدهم و گاهي فتواي نادرست. به فتواي من دقت كنيد، ببينيد اگر موافق كتاب و سنت بود، بدان عمل كنيد و اگر مخالف بود آن را رها كنيد. تهذيب التهذيب ابن حجر، ج10، ص8 - الجامع لأخلاق الراوي ابن عبداالبر، ج1، ص775 - الاحكام ابن حزم، ج6، ص790 راوي ميگويد در آخرين روزهاي حيات مالك نزد او رفتم. ديدم گريه ميكند. گفتم: ما الذي يبكيك؟ فقال ... و ما لي لا أبكي و من أحق بالبكاء مني و الله لوددت أني ضربت بكل مسألة أفتيت بها برأيي سوطا سوطا، و قد كانت لي السعة فيما قد سبقت إليه، و ليتني لم أفت بالرأي أو كما قال. چرا گريه ميكني؟ گفت:... چرا گريه نكنم، چه كسي از من سزاوارتر به گريه است. به خدا! اي كاش در برابر فتاوايي كه ميدادم، كسي با شلاق بر سرم ميزد تا از اين فتاوا دست برميداشتم و الان با اين فتاوا و بار سنگين، به پيشگاه خداوند ميروم. اي كاش چنين فتاوايي نميدادم. القول المفيد، ص79- الجامع لأخلاق الراوي ابن عبداالبر،ج2، ص1072- الاحكام ابن حزم،ج6، ص790 آقاي ابن حزم آندلسي در الإحكام نقل ميكند: فقال: امحها، أنا كلما قلت قولا جعلتموه قرآنا، ما يدريك لعلي سأرجع عنها غدا. آقاي مالك روزي در مورد طلاق نظري داده بود و شاگردانش نوشته بودند و گفت كه اين را پاك كنيد. هر حرفي كه ميزنم، شما آن را قرآن قرار ميدهيد (قرآن را رها كردهايد و به نظرات من عمل ميكنيد). آيا توجه نداريد فتوائي كه من امروز دادم، فردا از آن برميگردم. الاحكام ابن حزم،ج6، ص880 پس آقاي مالك بن انس هم ميگويد كسي حق تقليد از من را ندارد. آقاي شافعي هم عبارتهاي متعددي دارد شبيه عبارات ابوحنيفه و مالك: كل مسألة صح فيها الخبر عن رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) عند أهل النقل بخلاف ما قلت، فأنا راجع عنها في حياتي و بعد مماتي. هر مسئلهاي را كه ضد سنت دادهام و اشتباه بوده، اگر زنده بودم از آن برميگردم و بعد از مرگم هم در آن دنيا از نظرم برميگردم. مناقب الشافعي للبيهقي، ج1، ص473 از مرحوم محمد تقي جعفري (ره) نقل ميكنند كه شبي مرحوم علامه اميني (ره) صاحب الغدير را در خواب ديد. علامه اميني (ره) به آقاي جعفري (ره) ميگويد: تا ميتواني براي علي (عليه السلام) كار كنيد. ما كه آمديم به اين دنيا، دستمان بسته است و نميتوانيم براي علي (عليه السلام) كار كنيم. تا زنده هستيد براي او كار كنيد و از مظلوميت علي (عليه السلام) دفاع كنيد. علامه اميني (ره) كه در تاريخ يكي داريم، تأسفش در قيامت اين است كه آقاياني كه در دنيا هستيد و دستتان باز است، تا ميتوانيد براي علي (عليه السلام) كار كنيد. اين خواب را فرزند علامه جعفري (ره) براي من نقل ميكرد كه پدرم روي تخت بيمارستاني در لندن بود، در آن لحظات آخر، برادر بزرگم كنارش بود. ديد كه قطرات اشك پدرم سرازير است. حرف هم كه ميزد، نفسش در نميآمد. برادرم گفت من گوشم را كنار لبهايش آوردم و گفتم چرا گريه ميكني؟ البته اين حرف را در شيراز هم گفته بود و من هم نوارش را دارم. گفت: از خداي عالم عمر جاودانه ميخواهم. پسرش گفت: پدر، ميخواهيد كه عمر طولاني داشته باشيد و مثلا كتاب الغدير را 20 يا 40 جلد كنيد؟ گفت: نه پسرم، از خدا عمر جاودانه ميخواهم كه بنشينم فقط براي مظلوميت علي (عليه السلام) گريه كنم. علي (عليه السلام) خيلي مظلوم است. ما نتوانستيم مظلوميت او را درك كنيم. اين مردي كه ميگويد: والله ما زلت مظلوما منذ ولدتني أمي؛ حتى أن عقيلا ليصيبه رمد فيقول: لا تذروني حتى تذروا عليا، فيذروني و ما بي من رمد. بخدا از وقتي بدنيا آمدم، مظلوميت همواره با من بوده است؛ حتي وقتي برادرم عقيل چشمش درد ميكرد، عقيل ميگفت اول به علي دارو بدهيد بعد به من. من كه سالم بودم، به چشمم دارو ميريختند تا عقيل راضي شود به چشمش دارو بريزند. وسائل الشيعه، ج12، ص124 در نهج البلاغه هم جملاتي را گفته كه خيلي دردآور است: اي مردم! در تمام حكومتها، مردم از ظلم حاكمان ميناليدند؛ ولي من از ظلم ملت مينالم. و ميگويم كه خدايا! مرا به بهتر از اينها و اينها را به بدتر از من برسان. لذا وقتي در 19 ماه رمضان، شمشير به فرق مبارك علي (عليه السلام) ميخورد، اولين جملهاي كه از زبان مبارك ايشان بيرون ميآيد، ميگويد: فزت و رب الكعبة. قسم به خداي كعبه رستگار شدم (راحت شدم). اين آقايان صراحت دارند بر اينكه كسي حق تقليد از ما را ندارد و آنچه ما ميگوييم به هيچ وجه ارزش مراجعه ندارد؛ ولي ما ميگوييم كه در كنار عترت، دكاني به نام سنت باز كنيم و اگر ميخواهيم در مباحث فقهي، حكم شرعي را استنباط كنيم، بايد در كنار روايات امام صادق (عليه السلام)، روايات ابوهريره و عايشه و ... را هم بررسي كنيم. اين درد است! نكته سوم: اين نكته را هم آقايان يا كم شنيدهاند و يا نشنيدهاند. از آنجايي كه امام صادق (عليه السلام) صراحت داشت بر اينكه: شرقا و غربا، فلا تجدان علما صحيحا إلا شيئا خرج من عندنا أهل البيت. الذين نزل عليهم جبرئيل. اگر شرق و غرب عالم را زير پا بگذاريد، معارف صحيح ديني را جز از ما أهل بيت (عليهم السلام)، در هيچ جايي نمييابيد. أهل بيتي كه جبرئيل بر آنها نازل ميشد. كافي، ج1، ص399 امروز در جهان أهل سنت، در كشورهاي سني نشين، كشورهايي كه 14 قرن با روايات ابوهريره و عايشه و كعب الاحبار يهودي و ... و انس گرفته بودند، با آمدن دنياي تكنيك و پيشرفت علوم و گرفتار مستحدثات شدن و معضلات جامعه در حوزه سياست و اخلاق و فقه و ... و روي هم تل انبار شدن آنها، ميبينند كه روايات آقاي ابوهريره و كعب الاحبار يهودي و ...، پاسخگوي اين معضلات نيست. امروز در كشورهاي سنينشين صراحت دارند بر اينكه تنها فقهي كه بتواند معضلات امروز جامعه بشري را حل كند، جز فقه أهل بيت محمد و آل محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) نيست. و آنچه كه ميتواند با علوم روز، دوشادوش حركت كند و ما را از طعنه مستشرقان و معاندان و آنهايي كه دنبال نقطه ضعف از اسلام هستند مصون بدارد، فقه أهل بيت (عليهم السلام) است. من چند نمونه با مدرك عرض ميكنم، إن شاء الله هديهاي نا قابل و ران ملخي باشد به پيشگاه سليمان هستي، تاج سر و مولايمان آقا ولي عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداه). يكي از مشكلاتي كه امروز جوامع أهل سنت گرفتار آن هستند، در فقه أهل سنتي كه برخاسته از گفتار ابوهريره و عايشه است، اين است كه: اگر چنانچه يك بچه، يك قطره شير از يك خانمي بمكد، اين بچه براي آن خانم محرم ميشود و با بچههاي آن زن، خواهر و برادر ميشود. 1- تمام فقهاي مذاهب اربعه، فتوا دادهاند كه با نوشيدن يك قطره شير، قانون رضاع سرايت ميكند. اينها ديدند كه با اين وضع، سنگ روي سنگ بند نميشود. علم روز هم يك قطره شير را مؤثر نميداند. آقاي شيخ شلتوت، رئيس دانشگاه الأزهر و مفتي اعظم مصر فتوا داد: من شخصا دليل شيعه را قويتر دانسته و بر طبق رأي شيعه در اين سمت فتوا ميدهم. زيرا عنوان "أمهات اللائي ارضعنكم (نساء/23)" در قرآن، مدتي را ميطلبد تا مفهوم مادري بر اين بچه صدق كند و با يك قطره شير خوردن، عنوان مادري صدق نميكند. سخن امام صادق (عليه السلام) ميگويد يا بايد به قدري بخورد كه از شير اين مادر، گوشت و استخوانش روئيده شود، يا 24 ساعت پي در پي چيزي نخورد و فقط شير بخورد و يا 15 مرتبه شير كامل با شكم سير در او تأثير بگذارد. ميگويد به نظر من اين فقه شيعه برخاسته از مكتب امام صادق (عليه السلام)، با قانون روز و براي رفع مشكلات جامعه بهتر است. مجله رسالة الإسلام، چاپ قاهره، شماره2، سال11، ص218 2- آقايان أهل سنت ميگويند اگر كسي در يك جلسه، به خانمش بگويد: "طلقتك ثلاثا"، ديگر تمام است و اين خانم بر او حرام ابد شده و اگر بخواهد با او زندگي كند، بايد آن زن با (مُحَلِّلْ) مرد ديگري ازدواج كند و همبستر شود و از او طلاق بگيرد تا بتواند با آن مرد اول مجددا ازدواج كند. اين خيلي عجيب و زشت است. البته در زمان گذشته، چند بار اين محللها آمدند و آن زن ديد كه اين محلل از شوهرش بهتر است. گفت من ديگر به آن شوهر اولم برنميگردم و با همين محلل زندگي ميكنم. در تهران يك آدم نابينايي را پيدا كرده و به عنوان محلل معرفي كردند. حتي معروف شده بود به عنوان محلل، چون چيزي را نميديد. اين قضيه باعث شد تا در مصر به اين نتيجه رسيدند كه سه طلاقه در يك مجلس، مشكلاتي را در بر دارد. دنبال راه گريز بودند و ديدند كه فقه أهل بيت (عليهم السلام) اين را باطل ميداند و بايد سه مرتبه ازدواج كند و سه مرتبه طلاق دهد. خداوند هم گفته كه حالا كه زندگي بازيچه شده و طلاق زياد شده، بايد همسرش با مرد ديگري ازدواج كند و همبستر شود و از او طلاق بگيرد تا بتواند مجددا با او ازدواج كند. در سال 1329 در مصر، ماده سوم از قانون 25 تصريح دارد كه فقه اماميه و شيعه برخاسته از أهل بيت (عليهم السلام)، قانون درستي است و از ساير روايات بهتر است، لذا اين را تغيير دادند. احكام العسرة، ص 489 در ماده 90 قانون خانواده كشور اردن، همين كار را كردهاند. القرارات الإستئنافيه،في اصول المحاكمات الشرعيه ، قاضي احمد داود ، ج2، ص912 قانون 10 كشور امارات متحده عربي، نوشته كه طلاقهاي پي در پي يا متعدد در يك مجلس، يك طلاق محسوب ميشود. الان دنياي أهل سنت، تنها راه گريز از اين معضلات را رفتن به سراغ أهل بيت (عليهم السلام) ميدانند. همان تعبير امام صادق (عليه السلام): شرقا و غربا، فلا تجدان علما صحيحا إلا شيئا خرج من عندنا أهل البيت. الذين نزل عليهم جبرئيل. آن وقت ما بگوئيم كه جمود بر أهل بيت (عليهم السلام)، تاريك فكري است و روشنفكري اقتضاء ميكند كه ما به أهل بيت (عليهم السلام) جمود نداشته باشيم. 3- مذاهب اربعه، دوران مدت حمل را، 4 سال ميدانند؛ يعني بچه تا 4 سال مي تواند در شكم مادرش بماند و لنگر بياندازد. حتي بعضي از اينها مثل زُهري كه از فقهاي بزرگ أهل سنت است و متوفاي 124 هجري، ميگويد بچه از زمان انعقاد نطفه، تا 7 سال ميتواند در رحم مادر استراحت كند. اين قانون باعث شده بود كه در مصر، زنان فاسد، فرزندان نامشروع خودشان را به مردان ثروتمند ميبستند و از اين كانال به اموال باد آورده ميرسيدند. تا اينكه وزارت دادگستري مصر، مسأله را به پزشكي قانوني ارجاع داد و پزشكي قانوني مصر، نظر فقه اماميه و أهل بيت (عليهم السلام) را تأئيد كرد. طبق قانون شماره 25 سال 1929، ماده 15، گفتهاند كه حداكثر دوران بارداري، 9 ماه الي 1 سال است. الاحوال الشخصية، براي محمد محي الدين، ص474 4- در رابطه با عدم جواز وصيت، آقايان أهل سنت بر اين عقيده هستند كه وصيت براي وارث جايز نيست؛ يعني كسي كه ميخواهد از دنيا ميرود، حق ندارد وصيت كند كه اموال مرا چنين و چنان كنيد؛ حتي اگر وصيت كند كه هزار تومان از مالش را در راه خدا صدقه بدهند. لذا تمام وصيتهاي اينچنيني را خلاف قرآن و سنت ميدانند. تا اينكه قانون وصيت در مصر، در ماده 37 سال 1947، طبق نظر أهل بيت (عليهم السلام) پذيرفته شد. قانون در مجلس تصويب شده كه هر كسي ميتواند تا يك سوم مالش را وصيت كند. الفقه الاسلامي و أدلته، ج10، ص7478 5- در قضيه رمي جمرات، آقاياني كه به مكه مشرف شدهاند يا از تلويزيون ميبينند، روز 10 ذي الحجه كه حاجيان به منا ميروند، واجب است كه حاجي قرباني بكشد و بيايد رمي جمرات كند و 7 سنگ به شيطان بزند. سنيها معتقدند كه تا قبل از اذان ظهر، كسي حق ندارد به شيطان سنگ بزند. اين باعث ميشد كه مردم وقتي نماز ظهر را ميخواندند، چون وقت كم بود، يك ميليون جمعيت جمع ميشدند تا سنگ بزنند و 99% هم سنگشان به آن سنگ نميخورد. غالبا از دور ميايستند و سنگ ميزنند و چون قدرت پرتاب ندارند، سنگ هم به نفرات جلوئي اصابت ميكند و با سر شكسته برميگردند. البته اينها پارسال تصميم گرفتند كه رمي جمرات 2 طبقه كردند. در سالهاي قبل، يكي از رفقاي ما رفته بود از جلو سنگ ميزند. وقتي آمد، ديديم از سرش خون ميآيد. گفتيم چه شده؟ گفت مرا اشتباهي زدهاند. اين امر باعث شد كه در مورد رمي جمرات، نظر فقه شيعه و امام صادق (عليه السلام) را برگزينند كه ميگويد از اول صبح تا غروب ميتوان رمي جمره كرد و اين بهتر است. ابوسليمان كه از كِبارعلماي وهابي عربستان است ، در كتاب مجلة البحوث الفقهية المعاصرة، شماره 49، سال 13، ص122، الشوال و ذي القعده و ذي الحجه سال 1421 هجري، ميگويد مذهب اماميه، بنا به نظر آقا امام باقر (عليه السلام) رمي جمرات از صبح است و اگر بخواهيم از كشتار و تلفات جلوگيري كنيم، هيچ راه ديگري جز فقه شيعه اين نداريم. علامه شيخ زرقاء هم ميگويد ما مصيبتمان اين است كه جمهور فقهاي أهل سنت، رمي جمره را از اول ظهر قرار دادهاند و اين موجب عسر و حرج شده و تلفات انساني شده است؛ ولي در اين مسئله، امام باقر (عليه السلام) از آل محمد (صلي الله عليه و آله و سلم)، مخالفت كردهاند و بنابراين در اين ايام، از اول صبح ميتوان رمي كرد و بر مكلف است كه از يكي از مذاهب معتبر كه يكي از آنها مكتب شيعه است پيروي كند. فتاوا المصطفي الزرقاء، ص196 در اين زمينه، بنده مطلب زياد دارم. در 50، 60 سال اخير يا در 100 سال اخير كه جهان وارد دنياي صنعت شده و در دنياي ماشيني مشكلات و معضلاتي بوجود آمده، فقهاي أهل سنت و وهابيت به اين نتيجه رسيدهاند كه تنها راه نجات از اين معضلات، رفتن به سراغ أهل بيت (عليهم السلام) است. اگر من 5 جلسه ديگر هم در خدمت شما باشم، از اين موارد زياد دارم و اين چند مورد را گزينش كردم. ما بايد بدانيم كه در درون آب به راست و چپ و بالا و پائين شنا ميكنيم، ولي قدر آب را نميدانيم. در درون اقيانوس نورانيت أهل بيت (عليهم السلام)، يك عمر بهره ميبريم، آن وقت آرزو ميكنيم كه براي روشنفكر بودن، بايد سراغ آقايان أهل سنت برويم و بر كتاب و عترت جمود نورزيم. اين يك درد است! نكته چهارم و پاياني: هر دم از اين باغ بري ميرسد، تازه تر از تازه تري ميرسد. چند شب قبل به حضرت آيت الله مقتدايي زنگ زدم و گفتم جامعه مدرسين حوزه علميه قم كه الگو براي ما است و امام خميني (ره) هم فرمود كه به فرزندانم و طلبهها توصيه ميكنم اگر مي خواهند گرفتار اسلام آمريكايي نشوند، از روش جامعه مدرسين تبعيت كنند؛ ما انتظار داريم كه اين بزرگواران در برابر آفتهايي كه جديدا در درون حوزههاي ما ايجاد شده، مقداري عكس العمل متناسب به خرج بدهند. امام خميني (ره) وقتي از راديو شنيد كه يك خانمي تماس گرفته و گفته: امروز براي ما الگو حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) نميتواند باشد و بايد خانم "اوشين" براي ما الگو باشد؛ امام خميني (ره) دستور داد كه مجري را تأديب كردند و آن خانم را مهدور الدم و واجب القتل معرفي كردند و جسارت به محضر حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) كرده است. سروصداي زيادي هم داشت. ما دوست داريم جامعه مدرسين كه الگو براي ما هستند و ما بر اينها افتخار ميكنيم، فقط در مسائل سياسي و انتخاباتي اطلاعيه صادر نكنند؛ نسبت اين آفتهايي كه هر روز در كنار حوزه روئيده ميشود و آينده حوزه را تهديد ميكند، عكس العمل نشان دهند. چند روز قبل يكي از عزيزان يك سي دي به من داد. وقتي من نگاه كردم، ديدم كه يك بزرگواري يك مطالبي را ميگويد كه خدا ميداند من قلبم به درد آمد و تا غروب سر درد داشتم. إن شاء الله نسبت به ايشان كه قبلا هم در جامعة الزهراء مطالبي را گفته بود و آقايان مراجع و جامعه مدرسين و شوراي عالي مديريت هم عكس العمل نشان دادند، عكس العمل نشان بدهند. من يك نكته را كه مرتبط با بحث ما هست بگويم كه در جلسات قبل يكي از اساسيترين اشكالاتي كه از آقاي واعظ زاده گرفتيم، اين بود كه از بنياميه تمجيد كرده و فتوحاتي اينچنيني داشته است و كسي كه فتوحات را ناديده بگيرد، اسلام را ناديده گرفته و ... . حتي در مجله هفت آسمان گفته بود كه اگر اين فتوحات نبود، الان ما ايرانيها مجوسي بوديم و اگر مسلمان هستيم، به بركت فتوحات و خلفاء و بنياميه است؛ اين بزرگوار هم در اين سي دي گفته كه: وقتي امام خميني (ره) در پاريس بودند، چند مرتبه درباره معاويه صحبت كرده بود. وقتي آمد به ايران، ميگويد من خودم شنيدم كه مقام معظم رهبري خدمت امام خميني (ره) رسيدند و به امام گفتند كه شما كه از معاويه بد ميگوييد، ما نزديك 700 ميليون در ايران و چين و هند و ... داريم، اينها براي معاويه احترام قائلند، شما در صحبتهاي خود بد نگوئيد و بعد از آن هم حضرت امام خميني (ره) از معاويه اصلا بد نگفتند. وقتي من اين را شنيدم، خيلي برايم دردآور بود. يك وقت اين است اين مطلب را من ميگويم، مثلا آقاي واعظ زاده ميگويد من ميگويم كه آقايان حوزوي اگر ميخواهند روشنفكر باشند، از بنياميه تمجيد كنند و يكي حرف ايشان را ميپذيرد و ديگري نميپذيرد؛ اما يك دفعه از يك شخصيت بزرگواري مانند امام خميني (ره) و مقام معظم رهبري اينطور مايه ميگذاريم. به يكي از دوستان گفتم كه صحيفه نور را كه كليه صحبتهاي امام خميني (ره) در آنجا ثبت شده را جستجو كند و هر جا امام خميني (ره) نسبت به معاويه حرف زده را براي من بياورد. ايشان چندين شبانه روز مشغول تحقيق بود و محصول اين تحقيق اين شده: تعبير امام خميني (ره) قبل از انقلاب: در 25/09/1357: وقتي بحث كارتر پيش ميآيد، ميفرمايد منطق كارتر، همان منطق معاويه باغي و طاغي هست. صحيفه نور، ج4، ص73 تعابير امام خميني (ره) بعد از انقلاب: امام خميني (ره) در جمع فرماندهان سپاه پاسداران در تاريخ 02/07/1358 ميفرمايد: معاويه را اگر بعضي برادران أهل سنت ما، راضي نيستند كه به معاويه چيزي بگويند، حالا ديدند كه معلوم نيست اينطور باشد، معاويه آنقدر رسوا شده كه مسلمانان هم او را قبول ندارند. صحيفه نور، ج9، ص192 در تاريخ 07/10/1358 امام خميني (ره) در مصاحبه خود با يك پروفسور آمريكايي ميفرمايد: بنياميه مخصوصا معاويه، ميخواستند اسلام را به دوران جاهليت برگردانند. صحيفه نور، ج11، ص125 در تاريخ 09/03/1358 در جمع روحانيون و فرهنگيان و مردم كرج به مناسبت شهادت شهيد مطهري: در زمان معاويه، در زمان پسر خلف معاويه، مسأله اينطور بود كه چهره اسلام را اينها داشتند قبيح ميكردند و اينها ميخواستند اسلام را به خطر بيندازند. صحيفه نور، ج7، ص31 در تاريخ 16/11/1365 به مناسبت دهه فجر: دشمنان ملت ما، اينها پيشوايانشان، اعقاب شجره خبيثه بنياميه و يزيديان عليهم لعنة الله است. در 11/12/1366 در ديدار با خانواده شهدا و مفقودين و جانبازان قزوين: معاويه، اسلام صحيح محمدي (صلي الله عليه و آله و سلم) را به يك حكومت سلطنتي مبدل كرده بود. صحيفه نور، ج20، ص186 وصيتنامه الهي و سياسي، آخرين يادگار امام خميني (ره) بوده است و يكي از كارهاي خوبي كه سايت امام خميني (ره) دارد، اين است كه وصيتنامه را در صفحه اول گذاشته است: تمام فرياد قهرمانانه ملتهاست بر سردمداران ستم پيشه در طول تاريخ إلي الأبد و ميدانيم كه لعن و نفرين و فرياد از بيداد بنياميه لعنة الله عليهم، با آنكه آنان منقرض شدند و به جهنم رهسپار شدند، فرياد بر ستمگران جهان و زنده نگداشتن اين فرياد ستم شكن است. آن وقت آن آقا در نماز جمعه ميگويد كه اگر من اختيار داشتم اين لعن را از زيارت عاشورا برميداشتم و حذف ميكردم. اين خيلي درد است! آن وقت بگوئيم كه وقتي امام خميني (ره) به ايران آمدند به او گفتند كه شما نسبت به معاويه حرفي نزنيد. اينها در حقيقت نوعي كم لطفي و كم مهري است و مضافا به اينكه اين را خيانت به فرهنگ شيعه ميدانيم، خيانت به نظرات امام راحل (ره) ميدانيم. الان كه ما امام خميني (ره) را درك كردهايم و در زمان حيات مقام معظم رهبري هستيم، اينطور حرفها مطرح ميشود و بدون حساب و كتاب هم سي دي آن تكثير ميشود. معلوم نيست كه بعد از 100 سال يا 200 سال ديگر، چه وقايعي اتفاق خواهد افتاد. جالب اين است كه امام خميني (ره) در متمم وصيتنامه خود نوشته: اين وصيتنامه را پس از مرگ من، احمد خميني براي مردم بخواند و در صورت عذر رئيس جمهور بخواند و ... ، اين وصيتنامه من در 25 صفحه است. اكنون كه من حاضرم، بعضي نسبتهاي بي واقعيت به من داده ميشود و ممكن است پس از من به حجم آن افزوده شود. لهذا عرض ميكنم كه آنچه به من نسبت داده شده يا ميشود، مورد تصديق نيست؛ مگر آنكه صداي من يا خط من يا امضاي من با تصديق كارشناسان يا در سيماي جمهوري اسلامي چيزي گفته باشم. پس با توجه به اين، ما از اين عزيزان و بزرگواران، ضمن احترام به اينها، تقاضا ميكنيم كه اگر ما ميخواهيم به يك اهداف ناردست و خلاف سيره فقهاء برسيم، حداقل از امام راحل (ره) كه مورد تائيد شايد 95% مسلمانان جهان است، اينچنين مايه نگذاريم. ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دكتر سيد محمد حسيني قزويني | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: محمد -
تاريخ: 08 خرداد 87
با سلام بسيار دقيق ومنطقي بود اما اين گفتار علمانه و دلسوزانه حضرتعالي در امثال اقاي واعظ زاده اثر ندارد زيرا کسي که خودرا به خواب زده فقط با شلاق ملائكة الله از خواب بيدار ميشود اجر شما با مولانا صاحب الزمان |
2 |
نام و نام خانوادگي: مستوره حوادئ -
تاريخ: 08 مهر 87
باعرض تشكر |
3 |
نام و نام خانوادگي: سيدمحمد موسوي صالح -
تاريخ: 26 آبان 87
باتشكرصميمانه ازجواب متقن شما استاد بزرگوارم حضرت حجه الاسلام والمسلمين جناب اقاي حسيني قزويني |
4 |
نام و نام خانوادگي: سيد حجت -
تاريخ: 27 آبان 87
جناب آقاي حسيني قزويني خداوند خيرت بده و سايه ي امثال شما را از سر مسلمين كم نكند باز هم به هدف زدي |
5 |
نام و نام خانوادگي: javad zakeri -
تاريخ: 05 دي 87
واي از روزي که بگندد نمک خدا ياورتان باد |
6 |
نام و نام خانوادگي: اسماعيل اميري -
تاريخ: 30 دي 87
جناب آقاي دكتر قزويني . انشاا...خداوند عمر شما را تا درك ظهور آقا امام زمان (عج) طولاني فرمايد . با وجود امثال شما به شيعه بودن خود ميباليم . |
7 |
نام و نام خانوادگي: محمد رحماني -
تاريخ: 06 اسفند 87
با سلام سخنان بسياري خوبي درسايت خود داريد انشاالله مطالب بيشتر باشند |
8 |
نام و نام خانوادگي: محمد رحماني -
تاريخ: 06 اسفند 87
ضمنا از آقاي قزويني خواهشمندم درباره معرفي وهابيت مطالبي را ارائه بدهيد تا افکار و عقائد وهابيت را بشناسيم جواب نظر: شما مي توانيد کتاب وهابيت از منظر عقل و شرع اثر استاد حسيني قزويني را مطالعه نماييد. http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=116 و همچنين مطالب سايت وهابيت و اسلام Http://www.vahhabi.com موفق و مؤيد باشيد معاونت اطلاع رساني |
9 |
نام و نام خانوادگي: عباس کمالي -
تاريخ: 01 تير 88
سلام عليكم. ضمن تشكر و قدرداني ازشماازخداوند متعال خواهانم به شماعمر بابركت عنايت فرمايد.التماس دعا |
10 |
نام و نام خانوادگي: علي اكبر از قم -
تاريخ: 07 مرداد 88
خدا لعنت كند آنان كه به واسطه خوش آمدن عده اي از اهل سنت در كار شيعه تساهل و تسامح مي كنند و شيعه را مي خواهند خوار و ذليل كنند عزت دست خداست و ذلت نيز به دست اوست و ..... |
11 |
نام و نام خانوادگي: عبدالله -
تاريخ: 07 خرداد 89
در كتاب مظلومي گمشده در سقيفه نيز نظرات بي پايه و اساس واعظ زاده خراساني و بي آزار شيرازي و حجتي كرماني در مورد تسامح شيعه در مقابل اهل تسنن به بهانه وحدت اسلامي آورده شده و نقد و رد شده است. خداوند به امثال كساني مانند آقاي حسيني قزويني و علي لباف ( نويسنده كتاب بالا) و .... عمر دهد كه از مظلوميت اهل بيت سلام الله عليهم دفاع مي كند و اين اخوند هاي شيعه نما را خوار و ذليل كند . امين |
12 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 08 خرداد 89
برادر و سرور عزيز جناب عبدالله ابوبکريسم نه تنها يک فرقه ضاله بلکه يک فرهنگ متحجر و خرافه و مشرکانه است که به جان هر کشوري که بيافتد قرنها و قرنها آن کشور را در زمان به عقب ميبرد. کفر ژاپن، يهوديت اسرائيل، اونجليست هاي آمريکا و حتي کافر آلمان و روسيه هزار هزار بار شرف دارد به اسلام عمر و ابوبکر. عقلا و شرعا بر ما واجب است که با تمام قوا به مظاهر اين فرقه ضاله، ابوبکريسم، حمله برده و بلاد خود را از لوث آن خارج کنيم (انشاالله). متاسفانه هنوز بعد از هزار و چهارصد سال ما همچنان از اين فرقه ضاله ابوبکريسم رنج ميبريم. چرا که مع الاسف خرافات ابوبکريسم و شرک و بت پرستي آن وارد کتب ادبي و فرهنگي ايران اسلامي شده است و زدودن آن احتياج به ابرام و کار بسيار دارد. *********************** بياييد با هم به گوشهاي از خرافات ابوبکريسم توجه کنيم: http://www.hawzah.net/Hawzah/News/NewsView.aspx?LanguageID=1&NewsID=31426 آخر سندت کو؟؟؟ تصاويرت کو؟؟؟ منبع و ماخذت براي اين قصه پردازي ها کو؟؟؟ مگر افسانه بافتن کاري دارد؟؟؟؟ مشتي قصه سرهم کردن هنر است؟؟؟ ولي منشا اين خرافات عمري: http://www.menokia.com/vb/t139.html http://www.albouraq.org/ppt/anglais/moonsplit.pps http://www.flickr.com/photos/72726964@N00/304727677/ http://www.wikiislam.com/wiki/Splitting_the_Moon_Miracle http://www.mesmarty.com/2008/11/20/splitting-of-moon/ http://miracles-of-allah.blogspot.com/2006/12/crack-on-moon.html ************** اگر دقت شود در تمامي اين سايتها عکسي قرار داده شده است و سپس مشتي داستان سرهم شده است. ولي منشاء اين عکس چيست؟؟ http://en.wikipedia.org/wiki/Rima_Ariadaeus fa.wikipedia.org/wiki/شيار_آريده شياري است از هزاران شياري که بر سطح ماه موجود است!!!! در اين عکس http://www.weasner.com/etx/guests/2005/images/wolf-moon050305a.jpg در سمت چپ پائين آن شياري ديده ميشود که همان شيار آريده است که حال اهل عمر آن را دليل معجره ميدانند!!!! اين سطح ماه http://www.google.com/moon/ اگر توانستيد اين شيارهاي سرتاسري را در آن بيابيد!!!! ************************* البته بعضي از حضرات به جاي آنکه فکر فرار مغزهاي تشيع به آمريکا و اروپا باشند خود را مشغول اراجيف و داستانهاي اهل عمر کردهاند!!!! يا علي |