![]() | ||
![]() |
مقالات | سخنراني ها | شبکه سلام | موبايل | انتشارات | محصولات نرم افزاري | ليست پاسخ ها |
![]() |
تاريخ: 04 خرداد 1389 |
![]() |
|
آيا اميرمؤمنان (ع) به دستور رسول خدا (ص) با ناكثين و قاسطين و مارقين جنگيده است؟ | ||
بسم الله الرحمن الرحيم سؤال كننده: احمد پاسخ: برخورد دوگانه اهل سنت با مخالفان اميرمؤمنان و مخالفان خلفا: يكى از مطالبى كه همواره اهل سنت بر آن تأكيد دارند، اين است كه در جنگهاى جمل، صفين و نهروان هر دو طرف مسلمان و مجتهد بودند؛ بنابراين هر دو طرف به اندازه خود ثواب ميبرند؛ چه آنها كه برضد خليفه رسول خدا صلى الله عليه وآله جنگيده و بيش از بيست هزار نفر مسلمان را كشتهاند و چه آنان كه براى دفاع از مملكت مسلمانان و دفاع از جان خود و ديگر مسلمانان با شورشيان جنگيدهاند. اما وقتى به مخالفان ابوبكر، عمر و عثمان ميرسند، آنها را محارب، مرتد، كافر و... ميدانند! واقعاً چه فرقى است بين كسانى كه با ابوبكر و عثمان جنگيدهاند و بين كسانى كه با اميرمؤمنان عليه السلام جنگيدهاند؛ در حالى كه هر دو گروه از اصحاب رسول خدا صلى الله عليه وآله بودهاند؟ براى روشنتر شدن مسأله، ما اين مسأله را دو بخش مجزا بررسى خواهيم كرد: 1. برخورد دوگانه اهل سنت، با مخالفان اميرمؤمنان (ع) و مخالفان ابوبكر: در منابع متعدد از اهل سنت آمده است كه ابوبكر، با كسانى كه از اصحاب رسول خدا صلى الله عليه وآله كه از دادن زكات به وى امتناع نمودند، جنگيد و خالد بن وليد را براى جنگ با مالك بن نويره فرستاد، چون مالك از دادن زكات به ابوبكر امتناع نموده بود. از روايتى كه در صحيح بخارى آمده است فهميده مىشود كه: كسانى كه به ابوبكر زكات نمى دادند، مرتد نشده بودند و شهادتين را مىگفتند و نماز و زكات و ساير تكاليف اسلامى را نيز قبول داشتند؛ اما از دادن زكات به ابو بكر اجتناب مىكردند؛ پس با اينكه فقط مخالف ابوبكر بودند و شريعت اسلامى را قبول داشتند، ابو بكر با آنها جنگيد، حتى در ابتدا عمر هم در اين مورد به ابو بكر اعتراض كرد: حدثنا أبو الْيَمَانِ الْحَكَمُ بن نَافِعٍ أخبرنا شُعَيْبُ بن أبي حَمْزَةَ عن الزُّهْرِيِّ حدثنا عُبَيْدُ اللَّهِ بن عبد اللَّهِ بن عُتْبَةَ بن مَسْعُودٍ أَنَّ أَبَا هُرَيْرَةَ رضي الله عنه قال لَمَّا تُوُفِّيَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وكان أبو بَكْرٍ رضي الله عنه وَكَفَرَ من كَفَرَ من الْعَرَبِ فقال عُمَرُ رضي الله عنه كَيْفَ تُقَاتِلُ الناس وقد قال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ الناس حتى يَقُولُوا لَا إِلَهَ إلا الله فَمَنْ قَالَهَا فَقَدْ عَصَمَ مِنِّي مَالَهُ وَنَفْسَهُ إلا بِحَقِّهِ وَحِسَابُهُ على اللَّهِ فقال والله لَأُقَاتِلَنَّ من فَرَّقَ بين الصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ فإن الزَّكَاةَ حَقُّ الْمَالِ والله لو مَنَعُونِي عَنَاقًا كَانُوا يُؤَدُّونَهَا إلى رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم لَقَاتَلْتُهُمْ على مَنْعِهَا. از ابو هريره نقل شده كه گفت: وقتى پيامبر (ص) رحلت كرد، بعد از او ابو بكر (خليفه) بود، و كافر شد از عرب هر كسى كه كافر شد، عمر بن الخطاب به ابو بكر گفت چگونه با مردم ميجنگى با اينكه پيامبر فرموده بود: دستور دارم با مردم بجنگم تا اينكه بگويند: لا إله إلا الله، پس هر كس كه آن را بگويد؛ خون و اموالش از من حفظ مىشود و حسابش با خداوند است، ابو بكر گفت: به خدا قسم با كسى كه بين نماز و زكات فرق بگذارد، مىجنگم؛ همانا زكات حق مال است؛ به خدا قسم اگر بزغاله اى را از زكات دادنش به من امتناع بكنند و آن رابه رسول الله (ص) مىدادند با آنها مىجنگم. البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل ابوعبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح بخاري، ج2، ص507، ح 1335، كِتَاب الْزكاة، بَاب وُجُوبِ الزَّكَاةِ وَقَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة، بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987؛ همچنين اين مطلب در صريح روايات اهل سنت نيز آمده است ؛ عبدالرزاق صنعانى استاد بخارى ميگويد: أخبرنا عبد الرزاق عن بن جريج وبن عيينة عن عمرو بن دينار عن محمد بن طلحة بن يزيد بن ركانة قال قال عمر لأن أكون سألت النبي صلى الله عليه وسلم عن ثلاثة أحب إلي من حمر النعم عن الكلالة وعن الخليفة بعده وعن قوم قالوا نقر بالزكاة في أموالنا ولا نؤديها إليك أيحل قتالهم أم لا قال وكان أبو بكر يرى القتال. عمر گفت اگر در سه مورد از رسول خدا (ص) سوال كرده بودم، براى من از شتران سرخ مو بهتر بود ! در مورد كلاله، و در مورد خليفه بعد از او، و در مورد كسانى كه گفتند ما زكات در اموال را قبول داريم، اما آن را به تو (ابوبكر و عمر) نميدهيم ! آيا جنگ با آنان جايز است يا خير ! و ابوبكر جنگ با آنان را جايز ميدانست ! الصنعاني، ابوبكر عبد الرزاق بن همام (متوفاى211هـ)، المصنف، ج10، ص302، ح19185، تحقيق حبيب الرحمن الأعظمي، ناشر: المكتب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الثانية، 1403هـ؛ الخراساني، سعيد بن منصور (متوفاى 227هـ)، سنن سعيد بن منصور، ج2، ص384، ح2932، تحقيق: حبيب الرحمن الأعظمي، ناشر:الدار السلفية - الهند، الطبعة: الأولى، 1403هـ ـ 1982م. اين روايت، به صراحت نشان ميدهد كه كسانى كه ابوبكر حكم جنگ با آنان را داد، منكر اصل زكات نبودند و ابوبكر را به عنوان شخصى كه شايسته گرفتن زكات است، قبول نداشتند ! ابن كثير دمشقى سلفى نيز روايتى در تاييد همين مضمون ذكر ميكند ! او ميگويد: وجعلت وفود العرب تقدم المدينة يقرون بالصلاة ويمتنعون من أداء الزكاة ومنهم من امتنع من دفعها إلى الصديق وذكر أن منهم من احتج بقوله تعالى >خذ من أموالهم صدقة تطهرهم وتزكيهم بها وصل عليهم إن صلاتك سكن لهم< قالوا فلسنا ندفع زكاتنا الا إلى من صلاته سكن لنا... وقد تكلم الصحابة مع الصديق في أن يتركهم وما هم عليه من منع الزكاة ويتألفهم حتى يتمكن الإيمان في قلوبهم ثم هم بعد ذلك يزكون فامتنع الصديق من ذلك وأباه. وقد روى الجماعة في كتبهم سوى ابن ماجه عن أبي هريرة أن عمر بن الخطاب قال لابي بكر علام تقاتل الناس وقد قال رسول الله أمرت أن أقاتل الناس حتى يشهدوا أن لا إله إلا الله وأن محمدا رسول الله فإذا قالوها عصموا مني دماءهم وأموالهم إلا بحقها فقال أبو بكر والله لو منعوني عناقا وفي رواية عقالا كانوا يؤدونه إلى رسول الله لأقاتلنهم على منعها.... نمايندگانى از طوائف عرب؛ وارد مدينه مىشدند كه نماز را قبول داشتند ولى از اداى زكات امتناع مى نمودند و بعضى از آنها از دادن زكات به ابى بكر امتناع مى نمودند و آمده است كه بعضى از آنها به اين آيه شريفه احتجاج مىكردند: خذ من أموالهم صدقة تطهرهم وتزكيهم بها وصل عليهم إن صلاتك سكن لهم. التوبة/103 اى پيامبر از اموالشان، زكات بگير تا پاكيزه كنى آنها را و براى آنها درود بفرست ؛ همانا درود تو براى آنها تسكين ( رحمت و بركت) است. احتجاج امتناع كنندگان به اين آيه اين بود كه: ما زكات مان را به كسى نمى دهيم كه درودش براى ما تسكين( رحمت و بركت) براى ما نباشد... صحابه رسول الله (ص) در باره اين گروه با ابو بكر صحبت كردند كه آنها را با زكات ندادنشان به حال خودشان وا گذارد تا اينكه ايمان در قلبهايشان رسوخ كند تا بعد از آن زكات بدهند ولى ابو بكر از عمل به پيشنهاد آنها امتناع نمود و علماى جماعت غير از ابو هريره روايت كرده اند كه عمر بن الخطاب به ابو بكر گفت: بنا بر چه چيزى با اين مردم مىجنگى با اينكه پيامبر فرموده بود: دستور دارم با مردم بجنگم تا وقتى كه بگويند: لا إله إلا الله وأن محمدا رسول الله وهر وقت كه اين را گفتند خون و اموالشان ازمن حفظ مىشود مگر به ادا كردن حق اين جملات، ابو بكر گفت: به خدا قسم اگر به اندازه نخى از زكات دادن به من امتناع بكنند با آنها مىجنگم.» ابن كثير الدمشقي، إسماعيل بن عمر ابوالفداء القرشي (متوفاي774هـ)، البداية والنهاية، ج6، ص 311، حوادث سنة إحدى عشرة فصل في تنفيذ جيش أسامة. ناشر: مكتبة المعارف – بيروت. يعنى اعراب، در زمان رسول خدا (ص) بعد از دادن زكات، از آن حضرت معجزه ديده بودند، و ميگفتند تنها به كسى زكات ميدهيم كه از او معجزه و كرامت ببينيم، اما چون ابوبكر چنين كرامتى نداشت، از دادن زكات به او امتناع كردند ! در اينجا اهل سنت بايد به اين سوال جواب دهند كه: چرا بين مخالفين ابوبكر كه به او زكات ندادند و بين كسانى كه بر حكومت عادلانه امير المؤمنين على عليه السلام خروج كردند تفاوت قائل مىشوند؟ مگر از نظر آنها فقط ابوبكرخليفه رسول الله صلى الله عليه و اله بود؟ آيا خروج كنندگان برحكومت امير المؤمنين عليه السلام مجتهد و مأجور بودند؛ اما مخالفين حكومت ابوبكر مستحق كشته شدن؟ چرا ابوبكر بايد مخالفين خود را آن هم با وضع فجيعى بكشد؛ چرا ابوبكر خالد بن وليد را كه قاتل مالك بن نويره بود، مجازات نكرد؟ اگر صحابه مجتهد بودهاند، چرا مالك بن نويره مجتهد نباشد؟ آيا او نيز نميتوانست اجتهاد كند و از دادن زكات به ابوبكر خوددارى كند؟ آيا مالك بن نويره كسى را كشته بود كه بايد به دست خالد بن وليد كشته ميشد؟ و يا اينكه ـ همچانكه عبدالرزاق و ابن كثير نيز گفته اند ـ اصل زكات را قبول داشتند؛ اما ابوبكر را شايسته گرفتن زكات نميدانستند! 2. برخورد دوگانه اهل سنت، با مخالفان اميرمؤمنان (ع) و مخالفان عثمان: كسانى كه با عثمان جنگيدند و او را به قتل رساندند، از اصحاب رسول خدا صلى الله عليه وآله بودند، چرا آنها نيز همانند كسانى كه با اميرمؤمنان عليه السلام جنگيدند، مجتهد به حساب نميآيند و به خاطر كشتن عثمان، اجر و ثواب ندارند؟ چرا افرادى مثل ابن حزم، مجتهد بودن آنها را نفى مىكنند؟ آيا مىشود پذيرفت كه: قاتلين عثمان كه از صحابه نيز بوده اند، مجتهد و مأجور نباشند؛ بلكه محارب و ملعون باشند؛ اما شورشيان بر امير المؤمنين على عليه السلام همه مجتهد و مأجور باشند؟ آيا امير المؤمنين على عليه السلام ـ نعوذ باالله ـ كسى را كشته بود و يا حلالى را حرام و يا حرامى را حلال كرده بود؟ و يا اينكه آن حضرت فقط مىخواست عدالت را در جامعه اسلامى اجرا كند و مستكبرين و مفسدين آن زمان را از تجاوز به حقوق ديگران منع كند؛ كه به مذاق ناكثين و قاسطين و مارقين خوش نيامد؟ ابن تيميه حرانى در كتابش «منهاج السنة» نظريه مجتهد بودن شورشيان مثل طلحه و زبير و معاويه و... را به عده زيادى از علماى اهل سنت نسبت مىدهد: وقالت طائفة ثالثة بل علي هو الإمام وهو مصيب في قتاله لمن قاتله وكذلك من قاتله من الصحابة كطلحة والزبير كلهم مجتهدون مصيبون وهذا قول من يقول كل مجتهد مصيب كقول البصريين من المعتزلة أبي الهذيل وأبي علي وأبي هاشم ومن وافقهم من الأشعرية كالقاضي أبي بكر وأبي حامد وهو المشهور عن أبي الحسن الأشعري وهؤلاء ايضا يجعلون معاوية مجتهدا مصيبا في قتاله كما أن عليا مصيب وهذا قول طائفة من الفقهاء من أصحاب أحمد وغيرهم... و طائفهاى از علما هستند كه مىگويند على ( عليه السلام) امام بوده است و در جنگيدن با اين سه گروه بر حق بوده است و همچنين كسانى كه با آن حضرت جنگيدند نيز همگى مجتهد بودند و كار درست انجام دادهاند ! و اين قول و نظريه كسانى است كه مىگويند كه: هر مجتهدى نظرش بر حق است مثل معتزليهاى بصره مانند ابوهذيل وابو على وابو هاشم و كسانى كه از اشعريها با نظر اينها موافق بودند مثل قاضى ابو بكر وابوحامد وهمين قول نيز مشهور است از ابو الحسن اشعرى ؛ و همين افراد معاويه را نيز مجتهدى مىدانند كه در جنگ با على بر حق بوده است؛ همچنانكه على (عليه السلام) بر حق بوده است و اين قول طايفهاى از اصحاب احمد و غير آنها است. ابن تيميه الحراني الحنبلي، ابوالعباس أحمد عبد الحليم (متوفاي 728 هـ)، منهاج السنة النبوية،ج 1، ص 539 ـ 537، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، ناشر: مؤسسة قرطبة، الطبعة: الأولى، 1406هـ. ابن حزم در كتاب «الفصل فى الملل والأهواء والنحل» آورده است: قطعنا على صواب علي رضي الله عه وصحة أمانته وانه صاحب الحق وان له اجرين اجر الاجتهاد واجر الإصابة وقطعنا أن معاوية رضي الله عنه ومن معه مخطئون مجتهدون مأجورون أجرا واحدا. در مورد بر حق بودن على و صحت امانتدارى اش و اينكه آن حضرت، صاحب حق بوده است به يقين رسيديم ! و براى آن حضرت دو اجر بوده است؛ يكى اجر اجتهادش و اجر بر حق بودن و يقين داريم اينكه معاوية و كسانى كه با او بودند خطا كنندههاى مأجور بودند كه يك اجر داشتند. إبن حزم الظاهري، علي بن أحمد بن سعيد ابومحمد (متوفاي456هـ)، الفصل في الملل والأهواء والنحل، الفصل في الملل ج4، ص 125،ناشر: مكتبة الخانجي، القاهرة. و در جاى ديگر خروج كنندگان بر عثمان را محارب و ملعون مىداند؛ با اينكه ناكثين و قاسطين را مجتهدو مأجور دانسته بود: وليس هذا كقتلة عثمان رضي الله عنه لأنهم لا مجال للاجتهاد في قتله لأنه لم يقتل أحدا ولا حارب ولا قاتل ولا دافع ولا زنى بعد إحسان ولا ارتد فيسوغ المحاربة تأويل بل هم فساق محاربون سافكون دما حراما عمدا بلا تأويل على سبيل الظلم والعدوان فهم فساق ملعون. كسانى كه با على جنگيدند، مثل قاتلين عثمان نبودند ؛ براى اينكه براى قاتلين عثمان هيچ مجال وحقى براى اجتهاد باقى نمانده بود؛ زيرا عثمان هرگز كسى را نكشته بود و جنگ و ستيز با كسى نكرده بود و زنا نكرده بود و مرتد نشده بود كه جنگ با او جايز شود ! بلكه كسانى كه عثمان را كشتند فاسق و محارب و خونريز بودند كه بدون تأويل و از روى ظلم و عدوان بوده است، پس همه آنها فاسق و ملعون بوده اند ! إبن حزم الظاهري، علي بن أحمد بن سعيد ابومحمد (متوفاي456هـ)، الفصل في الملل والأهواء والنحل، الفصل في الملل ج4، ص 125،ناشر: مكتبة الخانجي، القاهرة. سوال ما اين است كه آيا نعوذ بالله به عقيده اهل سنت، اميرمومنان كسى را كشته بود و يا با خليفه محاربه كرده بود؟ يا زنا كرده بود و يا مرتد شده بود كه براى دشمنان حضرت على راه اجتهاد باز بود؟! دليل اين برخوردهاى دوگانه چيست؟ جنگ با اميرمومنان، اجتهاد در برابر نص روشن است كه هر نوع اجتهادي بايد مستند به کتاب و سنت باشد؛ زيرا هر نوع اجتهادى كه بر خلاف نص (حكم خداوند و دستور پيامبر صلى الله عليه و اله) باشد، موجب كافر شدن و ظالم بودن و فاسق بودن آن شخص مجتهد مىشود، خداوند متعال ميفرمايد: وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ. المائدة/44. و هركس طبق آنچه كه( آيه اى كه) خداوند نازل كرده است حكم نكند؛ كافر است. وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ. المائدة/45. و هر و هركس طبق آنچه كه( آيه اى كه) خداوند نازل كرده است حكم نكند؛ ظالم است. مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ المائدة/47. و هر و هركس طبق آنچه كه( آيه اى كه) خداوند نازل كرده است حكم نكند؛ فاسق است. طبق روايات صحيح السندى كه در منابع شيعه و سنى وجود دارد، ثابت ميشود كه اجتهاد ناكثين و قاسطين در مقابل دستور پيامبر صلى الله عليه واله مىباشد و اين نوع اجتهاد كه در مقابل نص است؛ باطل است؛ همانطور كه هر اجتهادى در مقابل قرآن مجيد باشد نيز باطل است. در اينجا رواياتى را از منابع و مصادر اهل سنت مىآوريم كه ثابت ميكند كه جنگ اميرمؤمنان عليه السلام با عائشه، طلحه، زبير، معاويه و خوارج همه به دستور رسول خدا صلى الله عليه وآله بوده است و اميرمؤمنان عليه السلام به عنوان خليفه مسلمانان، در اين جنگ بر حق و دشمنان او بر باطل بودهاند. همچنين ثابت ميشود که: اجتهاد شورشيان، در مقابل نص يعنى در مقابل دستور رسول خدا صلى الله عليه وآله) بوده است. و بنابراين هر نوع اجتهادى كه موجب شورش وجنگ با امام عليه السلام كه خليفه رسول خدا صلى الله عليه وآله بوده اند، از اساس مردود و باطل است. رواياتى فراوانى در اين زمينه وجود دارد كه اكثر آنها از نظر سندى نيز صحيح است؛ چنانچه ابن عبد البر در اين باره مينويسد: ولهذه الأخبار طرق صحاح قد ذكرناها فى موضعها وروى من حديث على ومن حديث ابن مسعود ومن حديث أبى أيوب الأنصارى أنه أمر بقتال الناكثين والقاسطين والمارقين. و براى اين احاديث طرق وسندهاى صحيح است که ما در جاى خود آن را آورديم واز حديث على (عليه السلام)و از حديث ابن مسعود واز حديث أبوأيوب الأنصارى، روايت شده است که آن حضرت مأمور شده است به جنگ نمودن با ناكثين وقاسطين ومارقين. إبن عبد البر، يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر النمري (متوفاي463هـ)، الاستيعاب في معرفة الأصحاب، ج3، ص 1117، تحقيق علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ. از آن جائى كه اين روايات متعدد و متنوع است، آنها را به چهار دسته تقسيم ميكنيم: دسته اول: رواياتي كه از شخص امير المؤمنين عليه السلام نقل شده است: 1. بزار در مسند خود مينويسد: حدثنا عباد بن يعقوب قال نا الربيع بن سعيد قال نا سعيد بن عبيد عن علي بن ربيعة عن علي قال عهد إليّ رسول الله صلى الله عليه وسلم في قتال الناكثين والقاسطين والمارقين. على فرمود: رسول خدا، از من براى جنگ با ناكثين و قاسطين و مارقين پيمان گرفت. البزار، أبو بكر أحمد بن عمرو بن عبد الخالق (متوفاي292 هـ)، البحر الزخار (مسند البزار)، ج3، ص26ـ 27، ح774، تحقيق: د. محفوظ الرحمن زين الله، ناشر: مؤسسة علوم القرآن، مكتبة العلوم والحكم - بيروت، المدينة الطبعة: الأولى، 1409 هـ. بررسي سند اين حديث: هيثمى بعد از نقل اين روايت ميگويد: رواه البزار والطبراني في الأوسط وأحد إسنادي البزار رجاله رجال الصحيح غير الربيع بن سعيد ووثقه ابن حبان. اين روايت را بزار و طبرانى نقل كرده اند كه رجال سند بكى از نقلهاى بزار، راويان صحيح بخارى هستند غير از ربيع بن سعيد كه ابن حبان او را نيز توثيق كرده است. الهيثمي، أبو الحسن علي بن أبي بكر (متوفاي 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج7، ص 238، ناشر: دار الريان للتراث/ دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت – 1407هـ. 2. خطيب بغدادى در تاريخ بغداد آورده است: خليد بن عبد الله أبو سليمان العصري تابعي حضر مع علي بن أبي طالب يوم النهروان وحدث عنه وعن أبي ذر الغفاري وأبي الدرداء روى عنه قتادة بن دعامة وأبان بن أبي عياش أخبرني الأزهري حدثنا محمد بن المظفر حدثنا محمد بن أحمد بن ثابت قال وجدت في كتاب جدي محمد بن ثابت حدثنا أشعث بن الحسن السلمي عن جعفر الأحمر عن يونس بن أرقم عن أبان عن خليد العصري قال سمعت أمير المؤمنين عليا يقول يوم النهروان أمرني رسول الله صلى الله عليه وسلم بقتال الناكثين والمارقين والقاسطين. خليد عصرى گفت كه شنيدم از امير المؤمنين على عليه السلام كه در روز نهروان مىفرمود: رسول خدا به من دستور داد تا با ناكثين و قاسطين و مارقين بجنگم. البغدادي، أحمد بن علي ابوبكر الخطيب (متوفاي463هـ)، تاريخ بغداد، ج8، ص 340، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت. 3. مقدسى در البدأ والتاريخ مينويسد: فقال علي عليه السلام دعوهم حتى يأخذوا مالا ويسفكوا دما وكان يقول أمرني رسول الله صلى الله عليه وسلم بقتال الناكثين والقاسطين والمارقين فالناكثون أصحاب الجمل والقاسطون أصحاب صفين والمارقون الخوارج. امير المؤمنين على عليه السلام مىفرمود: تا زمانى كه مالى را ندزديدهاند و خونى را نريختهاند آنان را رها كنيد ! رسول خدا به من دستور داد تا با ناكثين و قاسطين و مارقين بجنگم. ناكثان كسانى هستند كه جنگ جمل را به راه انداختند و قاسطين كسانى هستند كه در صفين جنگيدند و مارقين خوارج هستند. المقدسي، مطهر بن طاهر (متوفاي507 هـ)، البدء والتاريخ، ج5، ص 224، ناشر: مكتبة الثقافة الدينيةـ بورسعيد. دسته دوم: رواياتي كه از عمار بن ياسر رحمةالله عليه نقل شده است: 1. أبو يعلى در مسند خود مينويسد: حدثنا الصلت بن مسعود الجحدري حدثنا جعفر بن سليمان حدثنا الخليل بن مرة عن القاسم بن سليمان عن أبيه عن جده قال سمعت عمار بن ياسر يقول أمرت أن أقاتل الناكثين والقاسطين والمارقين. عمار ياسر گفته است: به من دستور داده شد تا با ناكثين، قاسطين و مارقين بجنگم. أبو يعلى الموصلي التميمي، أحمد بن علي بن المثنى (متوفاي307 هـ)، مسند أبي يعلى، ج3، ص 194، ح1623، تحقيق: حسين سليم أسد، ناشر: دار المأمون للتراث - دمشق، الطبعة: الأولى، 1404 هـ – 1984م. 2. دولابى در الكنى والأسماء همين مطلب را از عمار ياسر نقل ميكند: حدثنا الحسن بن علي بن عفان، قال: ثنا الحسن بن عطية، قال: ثنا أبو الأرقم، عن أبي الجارود، عن أبي الربيع الكندي، عن هند بن عمرو، قال: سمعت عمارا يقول: أمرني رسول الله [صلى الله عليه وسلم] أن أقاتل مع علي الناكثين والقاسطين والمارقين. از عمار شنيدم كه رسول خدا به من دستور داد تا در كنار على با ناكثين و قاسطين و مارقين بجنگم. الدولابي، الإمام الحافظ أبو بشر محمد بن أحمد بن حماد (متوفاي310هـ)، الكنى والأسماء، ج1، ص 360، ح641، تحقيق: أبو قتيبة نظر محمد الفاريابي، ناشر: دار ابن حزم - بيروت/ لبنان، الطبعة: الأولى، 1421 هـ ـ 2000م. دسته سوم: رواياتي كه از عبد الله بن مسعود نقل شده است: 1. شاشى در مسند خود مينويسد: حدثنا أحمد بن زهير بن حرب نا عبدالسلام بن صالح أبو الصلت نا عائذ بن حبيب نا بكر بن ربيعة وكان ثقة نا يزيد بن قيس عن إبراهيم عن علقمة عن عبدالله قال أمر رسول الله صلى الله عليه وعلى آله وسلم عليا أن يقاتل الناكثين والقاسطين والمارقين. عبد الله بن مسعود ميگويد: رسول خدا به على دستور داد تا با ناكثين و قاسطين و مارقين بجنگد. الشاشي، أبو سعيد الهيثم بن كليب (متوفاي335هـ)، مسند الشاشي، ج1، ص 342، ح322، تحقيق: د. محفوظ الرحمن زين الله، ناشر: مكتبة العلوم والحكم - المدينة المنورة، الطبعة: الأولى، 1410هـ. 2. طبرانى همين مطلب را از عبد الله بن مسعود نقل ميكند: حدثنا محمد بن هِشَامٍ الْمُسْتَمْلِي ثنا عبد الرحمن بن صَالِحٍ ثنا عَائِذُ بن حَبِيبٍ ثنا بُكَيْرُ بن رَبِيعَةَ ثنا يَزِيدُ بن قَيْسٍ عن إبراهيم عن عَلْقَمَةَ عن عبد اللَّهِ قال أَمَرَ رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ عليه وسلم بِقِتَالِ النَّاكِثِينَ وَالْقَاسِطِينَ وَالْمَارِقِينَ. عبد الله بن مسعود ميگويد: رسول خدا به على دستور داد تا با ناكثين و قاسطين و مارقين بجنگد. الطبراني، سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم (متوفاي360هـ)، المعجم الكبير، ج10، ص 91، ح10054، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ناشر: مكتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانية، 1404هـ – 1983م. 3. بلاذرى هم همين روايت را آورده است: البلاذري، أحمد بن يحيى بن جابر (متوفاي279هـ)، أنساب الأشراف، ص 138، تحقيق وتعليق شيخ محمد باقر محمودي، ناشر: مؤسسة الأعلمى للمطبوعات - بيروت – لبنان، الطبعة الأولى، 1394 هـ.- 1974 م. دسته چهارم: رواياتي كه از ابو ايوب انصاري نقل شده است: حاكم نيشابورى همين مطلب را از ابو ايوب انصارى نقل ميكند: حدثنا أبو سعيد أحمد بن يعقوب الثقفي ثنا الحسن بن علي بن شبيب المعمري ثنا محمد بن حميد ثنا سلمة بن الفضل حدثني أبو زيد الأحول عن عقاب بن ثعلبة حدثني أبو أيوب الأنصاري في خلافة عمر بن الخطاب رضي الله عنه قال أمر رسول الله صلى الله عليه وسلم علي بن أبي طالب بقتال الناكثين والقاسطين والمارقين. ابو ايوب انصارى در دوران خلافت عمر نقل كرد كه: رسول خدا به على دستور داد تا با ناكثين و قاسطين و مارقين بجنگد. النيسابوري، محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم (متوفاي405 هـ)، المستدرك على الصحيحين، ج3، ص 150، ح4674، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1411هـ - 1990م. تأسف خوردن برخي از اصحاب و تابعين براي شركت نكردن در جنگ صفين: شايد عبدالله بن عمر؛ نيز با ياد آورى اين روايات، تأسف خود را از جنگ نكردن با گروه ستمگر (الفئة الباغية) ابراز كرده است، چنانچه ابن عبد البر در كتاب « الاستيعاب فى معرفة الاصحاب» اين تأسف عبدالله بن عمر براى جنگ نكردنش با « الفئة الباغية» (قاسطين) آورده است: ويروى من وجوه عن حبيب بن ابى ثابت عن ابن عمر أنه قال ما آسى على شىء إلا أنى لم أقاتل مع على الفئة الباغية. از طرق مختلف از حبيب بن ابى ثابت از إبن عمر روايت شده است كه گفت: تأسف نمى خورم برچيزى مگر بر اينكه همراه على }عليه السلام{ با گروه ستمگر( الفئة الباغية) جنگ نكردم. إبن عبد البر، يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر النمري (متوفاي463هـ)، الاستيعاب في معرفة الأصحاب، ج3، ص 1117، تحقيق علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ. و همچنين وى آورده است: وذكر أبو الحسن على بن عمر الدارقطنى فى المؤتلف والمختلف قال حدثنا محمد بن القاسم بن زكريا حدثنا عباد بن يعقوب حدثنا عفان بن سيار حدثنا أبو حنيفة عن عطاء قال قال ابن عمر ما آسى على شىء إلا على ألا أكون قاتلت الفئة الباغية على صوم الهواجر. و ابوالحسن على بن عمر دار قطنى در كتاب «المؤتلف والمختلف» از عطا روايت كرده است كه ابن عمر گفت: تأسف نمى خورم برچيزى مگر بر اينكه با گروه ستمگر( الفئة الباغية) جنگ نكردم وبر روزه گرفتن روزهاى گرم. إبن عبد البر، يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر النمري (متوفاي463هـ)، الاستيعاب في معرفة الأصحاب، ج3، ص 1117، تحقيق علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ. مسروق كه از تابعين و از معروفترين شاگردان عائشه بوده است، نيز از عدم شركت در اين جنگها پشيمان بوده است. ابن عبر البر مينويسد: وقال الشعبى ما مات مسروق حتى تاب إلى الله عن تخلفه عن القتال مع على. شعبى گفت: از دنيا نرفت مسروق مگر اينکه از جنگ نرفتن به همراه امير المؤمنين على عليه السلام، توبه کرد. إبن عبد البر، يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر النمري (متوفاي463هـ)، الاستيعاب في معرفة الأصحاب، ج3، ص 1117، تحقيق علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ. به هر حال؛ علت تأسف اين افراد، دليلى روشن بر باطل بودن آن گروه سمتگر (معاويه و همراهانش) در جنگ با امير المؤمنين است؛ زيرا اگر آنها در اين جنگ و شورش خود بر حق بودند؛ چه دليلى براى تأسف خوردن فرزند خليفه براى جنگ نكردن با آنها وجود دارد. جدايي از جماعت مسلمين موجب خروج از دين اسلام(از ديدگاه اهل سنت): علاوه بر روايايت كه گذشت روايات ديگر نيز در منابع اهل سنت از رسول گرامى اسلام آمده است كه فرمودهاند: يك وجب جدا شدن از توده مردم، موجب خروج از دين اسلام است. اين روايات ثابت ميكند كه جنگكنندگان با اميرمؤمنان عليه السلام موجب جدايى آنها از جماعت مسلمين گشته است و همين نيز موجب خروج آنها از دين اسلام مىشود. بخارى و مسلم در صحيحشان مينويسند: من فَارَقَ الْجَمَاعَةَ شِبْرًا فَمَاتَ إلا مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً. البخاري الجعفي، ابوعبدالله محمد بن إسماعيل (متوفاى256هـ)، صحيح البخاري، ج6، ص2588، ح6646، بَاب قَوْلِ النبي(ص) سَتَرَوْنَ بَعْدِي أُمُورًا تُنْكِرُونَهَا، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 – 1987؛ النيسابوري القشيري، ابوالحسين مسلم بن الحجاج (متوفاى261هـ)، صحيح مسلم، ج3، ص1477، ح1849، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت. احمد بن حنبل در مسند خود مينويسد: من فارق الجماعة شبرا فقد خلع ربقة الاسلام من عنقه. هركس به اندازه يك وجب از جماعت مسلمين جدا شود ازدين اسلام خارج شده است. الشيباني، أحمد بن حنبل ابوعبدالله (متوفاي241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج5، ص 180، حديث 21600 و 21601، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر؛ الترمذي السلمي، محمد بن عيسي ابوعيسي (متوفاي 279هـ)، سنن الترمذي، ج5 ص 148، تحقيق: أحمد محمد شاكر وآخرون، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت. حاكم نيشابورى در «المستدرك» همين روايت را آورده است و گفته است: أن الشيخين لم يخرجاه وقد روي هذا المتن عن عبد الله بن عمر بإسناد صحيح على شرطهما. شيخين( بخارى و مسلم) اين حديث را نياورده اند و ايين متن را عبد الله بن عمر با اسناد خودش بنابر شرط( معيار) شيخين( بخارى و مسلم) روايت كرده است.» الحاكم، محمد بن عبدالله ابوعبدالله (متوفاي 405 هـ)، المستدرك علي الصحيحين، ج1، ص 203، تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية ـ بيروت، الطبعة: الأولى، 1411هـ - 1990م. ودر جاى ديگر از اين كتاب آورده است: هذا حديث صحيح على شرط الشيخين ولم يخرجاه. اين حديث؛ بنابر شرط بخارى و مسلم صحيح است؛ ولى آن را نياورده اند. الحاكم، محمد بن عبدالله ابوعبدالله (متوفاي 405 هـ)، المستدرك علي الصحيحين، ج1 ص 582، تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية ـ بيروت، الطبعة: الأولى، 1411هـ - 1990م. احمد در جاى ديگر مينويسد كه اگر كسى عهد خود را با امامش بشكند، در قيامت محشور ميشود؛ در حالى كه هيچ حجتى ندارد: من فَارَقَ الْجَمَاعَةَ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً وَمَنْ نَكَثَ الْعَهْدَ فَمَاتَ نَاكِثاً لِلْعَهْدِ جاء يوم الْقِيَامَةِ لاَ حُجَّةَ له. هركس از جماعت مسلمبن جدا شود و بميرد؛ مرده است به مرگ جاهليت و كسى كه كه بيعت بشكند وبه همان حال بميرد در روز قبامت هيچ عذرو حجتى ندارد. الشيباني، أحمد بن حنبل ابوعبدالله (متوفاي241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج3، ص 446، حديث 15731، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر. طبرانى آورده كه اگر كسى از جماعت جدا شوند، هيزم جهنم خواهد شد. فمن فارق الجماعة قي قوس لم تقبل منه صلاة ولا صيام وأولئك هم وقود النار. اگر كسى به مقدار بند كمان از جماعت جدا شود نماز و روزه او مورد قبول نيست و بدن او هيزم جهنّم خواهد بود. الطبراني، سليمان بن أحمد بن أيوب ابوالقاسم (متوفاي360هـ)، المعجم الكبير، ج3، ص 302، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ناشر: مكتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانية، 1404هـ – 1983م؛ هيثمى بعد از نقل اين روايت گفته است: رواه أحمد ورجاله ثقات رجال الصحيح خلا علي بن إسحاق السلمي وهو ثقة. اين روايت را احمد نقل كرده است و رجال سندآن راويان صحيح بخارى هستند مگر على بن إسحاق سلمى كه وى ثقه است. الهيثمي، ابوالحسن علي بن أبي بكر (متوفاي 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج5، ص 217، ناشر: دار الريان للتراث/ دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت – 1407هـ. نتيجه نهائي اين روايات: با توجه به رواياتى كه گذشت، باطل بودن اصحاب جمل، صفين و نهروان ثابت و مجتهد بودن آنها اعتقادى است باطل و مخالف صريح سخن پيامبر خدا. بسيارى از بزرگان اهل سنت نيز با توجه به همين روايات همين مطلب را استفاده كردهاند. ابن حجر عسقلانى تصريح ميكند اصحاب جمل، صفين و نهروان تجاوزكار بودهاند و همانند تيرى كه از غلاف خارج ميشود، از دين خارج شدهاند: فَائِدَةٌ كانت وَقْعَةُ الْجَمَلِ في سَنَةِ سِتٍّ وَثَلَاثِينَ وَكَانَتْ وَقْعَةُ صَفِّينَ في رَبِيعٍ الْأَوَّلِ سَنَةَ سَبْعٍ وَثَلَاثِينَ وَاسْتَمَرَّتْ ثَلَاثَةَ أَشْهُرٍ وَكَانَتْ النَّهْرَوَانُ في سَنَةِ ثَمَانٍ وَثَلَاثِينَ. قَوْلُهُ «ثَبَتَ أَنَّ أَهْلَ الْجَمَلِ وَصِفِّينَ وَالنَّهْرَوَانِ بُغَاةٌ، هو كما قال وَيَدُلُّ عليه حَدِيثُ عَلِيٍّ أُمِرْت بِقِتَالِ النَّاكِثِينَ وَالْقَاسِطِينَ وَالْمَارِقِينَ رَوَاهُ النَّسَائِيُّ في الْخَصَائِصِ وَالْبَزَّارُ وَالطَّبَرَانِيُّ وَالنَّاكِثِينَ أَهْلُ الْجَمَلِ لِأَنَّهُمْ نَكَثُوا بَيْعَتَهُ وَالْقَاسِطِينَ أَهْلُ الشَّامِ لِأَنَّهُمْ جَارُوا عن الْحَقِّ في عَدَمِ مُبَايَعَتِهِ وَالْمَارِقِينَ أَهْلُ النَّهْرَوَانِ لِثُبُوتِ الْخَبَرِ الصَّحِيحِ فِيهِمْ أَنَّهُمْ يَمْرُقُونَ من الدِّينِ كما يَمْرُقُ السَّهْمُ من الرَّمِيَّةِ وَثَبَتَ في أَهْلِ الشَّامِ حَدِيثُ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ وقد تَقَدَّمَ وَغَيْرُ ذلك من الْأَحَادِيثِ. جنگ جمل در سال سى و شش و جنگ صفين در ربيع الأول سال سى و هفت بود كه سه ماه به طول انجاميد، جنگ نهروان نيز در سال سى و هشت هجرى اتفاق افتاد. اين سخن رافعى كه: «اهل جمل و صفين و نهروان همه متجاوز و ستمگر بودند» گفته درستى است ؛ زيرا جنگ با اين سه گروه به فرمان پيامبر بوده است كه به على فرمود: با ناكثين و قاسطين و مارقين ميجنگى، اين روايت را نَسائى در كتاب خصائص و بزّار و طبرانى نقل كردهاند. اهل جمل همان ناكثان هستند كه بيعت خودشان را با على شكستند و قاسطين اهل شام هستند ؛ چون عليه حق قيام نموده و از بيعت سرپيچى كردند و مارقين اهل نهروان هستند كه در خبر صحيح نيز آمده است كه آنان از دين همانند خارج شدن تير از كمان بيرون ميروند و در باره اهل شام حديث رسول خدا در باره عمار ثابت است كه فرمود: گروهى متجاوز و ستمگر او را ميكشند. العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاى852هـ)، تلخيص الحبير في أحاديث الرافعي الكبير، ج4، ص44، تحقيق السيد عبدالله هاشم اليماني المدني، ناشر: - المدينة المنورة – 1384هـ – 1964م. نتيجه: با توجه به رواياتى كه گذشت و همچنين تصريح دانشمندان اهل سنت، قضيه اجتهاد جنگ كنندگان با اميرمؤمنان عليه السلام كه توسط بنى اميه براى توجيه جنگ با اميرمؤمنان عليه السلام ساخته شده است، امرى است باطل و مخالف با نص صريح روايات رسول خدا صلى الله عليه وآله؛ زيرا طبق رواياتى كه در منابع اهل سنت آمده است؛ اميرمؤمنان على عليه السلام به دستور پيامبر صلى الله عليه واله با ناكثين، قاسطين و مارقين جنگيده است. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج) | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 05 خرداد 89
الهم صلي علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم بسيار عالي و دلچسب بود. براستي که اهل بيت (عليه السلام) کشتي نجات هستند. خداوند اجر زحمات شما را دهد و انشاالله قلب شريف امام زمان (عليه السلام) از شما راضي باشد. ********** به نظر بنده حقير و سراپا تقصير، ريشه تمام اين کج رويها، چه کودتاي سقيفه،چه کشتار ابوبکر، چه خونريزي ها خالد، چه ارتداد اصحاب جمل و چه خيانتهاي خوارج و گردنکشي معاويه هندمادر فقط و فقط در يک چيز است: >>> شرک در اطاعت الله متعال <<<<< چه تفاوتي است ميان ابوسفياني که ميگفت: «والذين اتخذوا من دونه اولياء ما نعبدهم الا ليقربونا الي الله زلفي» و وهابي که پادشاه شکم چران عربستان را ولي خود ميگيرد و ميگويد: >>والذين اتخذوا من دونه اولياء ما نعبدهم الا لنطيع الله طوعا!!!!<<< شرک را ميتوان بر سه دسته تقسيم کرد: 1))) علنا چيزي را هم ارز خداوند قرار دادن و او را «اله» بخوانند (نعوذبالله) مانند تثليث و ثنويت و ... 2))) چيزي و يا کسي را منبع و مبداء در نظام هستي دانستن بطوريکه جداي از الله متعال باشد. مثلا «مکان» و يا «زمان» را وجودي مستقل از خداوند متعال بدانند و يا حتي «شانس» و «احتمالات» را منبع و مبداء چيزي بدانند و يا قوانين فيزيک را ازلي بدانند. ويا آنکه خالقيت را از «ربوبيت» جدا بدانند. 3))) سوم آنکه شخصي و يا چيزي را بدون آنکه دليل ديني داشته باشند در سلسله نظام طولي آمدن و رفتن از خدا و به سوي خدا قرار دهند: چون يهود بدون آنکه دليلي داشته باشد در سلسله نظام الهي قصه بافي کرده بود: A)) «قل يا ايها الذين هادوا ان زعمتم انكم اولياء لله من دون الناس» B)) «قل ان كانت لكم الدار الآخره عند الله خالصه من دون الناس» که خداوند هم پاسخ گفت: «فتمنوا الموت ان كنتم صادقين» **** و يا مشرکين که ميگفتند: «يقولون هولاء شفعاونا عند الله» خداوندهم پاسخشان را اينگونه داده است: «قل اتنبيون الله بما لا يعلم في السماوات ولا في الارض سبحانه وتعالي عما يشركون» **** بله مشرکيني که ميگفتند «هولاء شفعاونا عند الله» و «الا ليقربونا الي الله زلفي» اصنام خود را نه «اله» ميدانستند و نه «رب» و نه حتي صفات مطلق خداوند را به آنها نسبت ميدادند. بلکه در سلسله طولي اراده خداوند، سر خود و بي هيچ دليلي، عناصري را قرار داده بودند!!!! **** کسي هم که در سلسله نظام حکم خداوند، سر خود و بيهيچ دليلي، شخصي را قرار دهد و بگويد که «حکم» فلاني در زنجيره احکام خداوند است، او نيز مشرک است(نعوذبالله). اي مردمي که حکم عمر را حکم الله متعال ميدانيد: «اتنبيون الله بما لا يعلم»؟؟ اي مردمي که حکم ابوبکر را حکم الله متعال ميدانيد: «اتنبيون الله بما لا يعلم»؟؟ اي وهابيون که حکم آل سعود را حکم الله متعال ميدانيد: «اتنبيون الله بما لا يعلم»؟؟ ****************************** مريدان عمر، وقتي که ديدند اوضاع خيلي خراب است و گندکاريهاي ولايات دروغين و خلفاي غاصب بسيار بيشتر از آني است که بتوانند آن را کتمان کنند، پديده جديدي را اختراع کردند: ******** تفسير شيطاني آيه اولي الامر = ريشه تمام مشکلات بشر امروز ******** ««««يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الله واطيعوا الرسول واولي الامر منكم »»»»» (تفسير جلالين:) http://quran.al-islam.com/Tafseer/DispTafsser.asp? nType=1&bm=&nSeg=0&l=arb&nSora=4&nAya=59&taf=GALALEEN&tashkeel=1 «وأولي" أصحاب "الأمر" أي الولاة "منكم" إذا أمروكم بطاعة الله ورسوله» ***** (تفسير ابن کثير:) عن أبي هريرة رضي الله عنه أن النبي صلى الله عليه وسلم قال " سيليكم ولاة بعدي فيليكم البر ببره والفاجر بفجوره فاسمعوا لهم وأطيعوا في كل ما وافق الحق وصلوا وراءهم فإن أحسنوا فلكم ولهم وإن أساءوا فلكم وعليهم " وعن أبي هريرة أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال " كانت بنو إسرائيل تسوسهم الأنبياء كلما هلك نبي خلفه نبي وإنه لا نبي بعدي وسيكون خلفاء فيكثرون قالوا : يا رسول الله فما تأمرنا ؟ قال : " أوفوا ببيعة الأول فالأول وأعطوهم حقهم فإن الله سائلهم عما استرعاهم " أخرجاه. وعن ابن عباس رضي الله عنهما قال : قال رسول الله صلى الله عليه وسلم " من رأى من أميره شيئا فكرهه فليصبر فإنه ليس أحد يفارق الجماعة شبرا فيموت إلا مات ميتة جاهلية " ******** (تفسير قرطبي) «وأما طاعة السلطان فتجب فيما كان له فيه طاعة , ولا تجب فيما كان لله فيه معصية» *********** يعني صدام و عمر و تيمور و ابوبکر و يزيد را در همه موارد اطاعت کنيد اگر: * إذا أمروكم بطاعة الله ورسوله * وأطيعوا في كل ما وافق الحق وصلوا وراءهم * وأعطوهم حقهم فإن الله سائلهم عما استرعاهم * ولا تجب فيما كان لله فيه معصية ********************************** حال سوال بنده از مريدان عمر اين است: >> معيار تشخيص اينکه حکم حاکم «بطاعة الله» است و يا «معصيت الله» است چيست؟؟؟ <<< اگر يک حاکم از بنده تقاضاي دارو براي نجات جانش کند، و بنده آن را معصيت الله بدانم، آيا بر من عقابي است اگر او را بکشم؟؟؟ اگر يک حاکم به بنده امر کند که به فلان شهر غذا برسان، و بنده آن را معصيت الله بدانم، آيا بر من عقابي است اگر مردم آن شهر از گرسنگي تلف شوند؟؟؟ اگر يک حاکم به بنده امر کند که از کشور دفاع کن، و بنده آن را معصيت الله بدانم، آيا بر من عقابي است اگر کشور اشغال نظامي شود؟؟؟ ********************************* ابوبکر: اجتهاد «من» در سربريدن مخالفين خراج حکم الله است!!! عمر: اجتهاد «من» در تعيين شوراي شش نفر حکم الله است!!!! عثمان: اجتهاد «من» در ساختن کاخ در مدينه حکم الله است!!! عايشه: اجتهاد «من» در سرکشي در برابر حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام)، حکم الله است!! معاويه هند مادر: اجتهاد «من» در راه اندازي جنگ حکم الله است!!! عمران بن حطان: اجتهاد «من» در سر بريدن مسلمين حکم الله است!!! يزيد: اجتهاد «من» در سگ بازي حکم الله است!!!! ريگي: اجتهاد «من»، صدام: اجتهاد «من»، وهابي: اجتهاد «من» .... حکم الله است!!! ********** پاسخ ما: «اتنبيون الله بما لا يعلم»؟؟؟ يا علي |
2 |
نام و نام خانوادگي: علي رضا -
تاريخ: 05 خرداد 89
موقع الإمامية - العربية www.al-imamia.blogfa.com |
3 |
نام و نام خانوادگي: فائز -
تاريخ: 05 خرداد 89
خداوند اجر زحمات شما را دهد و انشاالله قلب شريف امام زمان (عليه السلام) از شما راضي باشد. www.delaram.blogsky.com |
4 |
نام و نام خانوادگي: محمد اميدواري ابرقويي -
تاريخ: 06 خرداد 89
عجيب است كه در حاشيه تمامي مقالات نظراتي مطرح ميشود كه هيچ ربطي به اصل مقاله ندارد ! ! ! مثلا معرفي سايت و وبلاگ |
5 |
نام و نام خانوادگي: ali asghar -
تاريخ: 07 خرداد 89
با عرض سلام بنده مطالبي درباره امکان ملاقات با حضرت امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف، در يکي از سايتهاي وابسته به اهل سنت ايران ديدم. آنها انتقادات جدي به امکان ملاقات با آن امام همام وارد کردند. متن اين شبهات اين هست: "طبق داستانهايي که در کتب شيعه ثبت شده، عده اي از شيعيان و علما توانسته اند که امام زمان را ببينند. سوال: مگر اين افراد قبلاً مهدي را ديده بودند که متوجه شده اند او مهدي است؟ و اگر خود مهدي خودش را معرفي کرده، پس مگر نمي دانيد که شهادت فرد در مورد خودش قابل قبول نيست؟ از کجا معلوم که شخصي حقه باز نبوده که آن فرد شيعي را فريب داده و رفته؟ در ضمن اين اشخاص در زمان زنده بودن نمي توانسته اند ادعاي رويت مهدي را بکنند. مورد معجزات و کرامات مهدي نيز مردود هستند و نمي توان به آنها استناد کرد، چون بطور خلاصه: اولاً: اين داستانها پس از مرگ اين اشخاص جمع آوري شده اند و صحت و سقم آنها مشخص نيست و از کجا معلوم که دروغ نباشند؟ خود آن افراد نيز نمي توانسته اند اين داستانها را بنويسند و در جايي پنهان کنند، چون ممکن بوده به دست مردم بيفتد و او را کذاب بخوانند. اگر هم نوشته اند و در جايي گذاشته اند و بعد از اينکه مرده اند توسط شخصي ديگر انتشار داده شده، پس دوباره مي گوئيم که شهادت فرد در مورد خودش قابل قبول نيست. ثانياً: معجزه مخصوص انبياء بوده براي اثبات نبوت خويش و بخاطر اينکه در قرآن ذکر شده اند ما نيز به آنها ايمان داريم و شما نمي توانيد معجزات مهدي را با آيات قرآني و معجزات انبياء قياس کنيد. ثالثاً: اين داستانها و روايات، جزء اخبار واحد هستند و با خبري واحد براي کسي معجزه ثابت نمي شود. معجزات انبياء در حضور مردم بوده تا باعث ايمان آوردن آنها شود، معجزات مهدي در وسط بيابان براي شخصي شيعه بوده که او را هم قبول داشته و ما نمي دانيم فايده اين معجزات چه بوده است؟!! رابعاً: برخي از اين داستانها ادعاي داشتن علم غيب براي مهدي مي کنند که مخالف با آيات قرآن است که حتي پيامبر (صلي الله عليه وسلم) غيب نمي دانسته (اعراف/188 و انعام/50) و بنابراين مردود هستند. خامساً: متن و محتواي بسياري از اين روايات داراي خرافات است و نمي تواند مورد پذيرش قرار بگيرد (و يا در مورد خمس هستند که البته دليل آن روشن است). سادساً: از کجا معلوم که اين کارهاي خارق العاده معجزه بوده و نوعي سحر و جادو و يا شعبده نبوده است؟ شما که همراه آن شيعه نبوده ايد تا اين موضوع را بفهميد؟ آن شيعيان که دانشمند نبوده اند و يا علم جادوگري يا شعبده بازي نداشته اند تا متوجه شوند. ساحران فرعون با علم سحر آشنا بوده اند و فوري متوجه مي شوند که کار حضرت موسي سحر نيست و معجزه است، در زمان پيامبر (صلي الله عليه وسلم) نيز در ميان مردم فصاحت کلام رواج داشته است، و قرآن نيز داراي فصاحت و بلاغت است و معجزه مي باشد و به همين خاطر کافران نتوانستند مانند آنرا بياورند. پس نمي توان رويت مهدي توسط ديگران را قبول کرد (البته دليل آن روشن است، چون چنين شخصي وجود ندارد، يعني محمد بن الحسن العسکري)": لطفاً براي بنده پاسخ قانع کننده اي به اين شبهات بدهيد. خدا خيرتان بدهد انشا الله جواب نظر: با سلام
|
6 |
نام و نام خانوادگي: صديق فاروق البارزي -
تاريخ: 11 خرداد 89
السلام عليكم جميعا ورحمه الله:بسيار عالي بود خداوند اجرتان دهد وبزرگترين پاداش حشر با پيامبر خاتم ص وخاندان پاك اوست انشا’الله نصيب همه شما محبان اهل بيت گردد واز كرمش هم به من روسياه درگاه الهي كه عمري در اشتباه وخطا’بودم نگاه كند, وازتقصيرات من بگذرد امين برادران بزرگوار اين چشمه اي بود از درياي تناقضات اهل صنعت(اهل صنعت :يعني كساني كه اهل تصنع ودين سازي ومذهب تراشي اند همان اهل بدعتي كه سرور ارجمندمان ال عارف فرمودند به مخالفين اهل بيت بگوييم نه اهل سنت.اهل تصنع يعني بدعت گزاران اين با مزاج ان ها سازگارتر وبه واقعيت هم لفظاَ وهم معناَ نزديكتر است)اهل تصنع در كتب خود فراوان از اين تناقضات دارند زيرا وقتي روي نيازي حديثي را جعل كردند غافل از اين بودند كه با مجعولات قبليشان سازگار نيست.اصولا دروغگو كم حافظه است. خداوند متعال شر اينها را از سر مردم مظلوم مسلمان جهان كم كند.انشا’الله با ظهور منجي عالم بشريت طومار نجس اين علماي شيطان برچيده شود تا مردم دنيا بتوانند از بركت اهل بيت واسلام ناب محمدي بهرمند شوند انشا’الله.الهم صل علي محمد وال محمد كما صليت علي ابراهيم وال ابراهيم انك حميد مجيد ولعن علي اعدائهم اجمعين من الاولين والاخرين امين يا رب العالمين. |
7 |
نام و نام خانوادگي: بارک زهي -
تاريخ: 11 خرداد 89
سلام:عين بيانات استاد گرانمايه وعظيم الشأن حضرت مولانا علامه ال عارف گرفته شده از سايت اهل سنت به دليل تقاضاي دوستان کاربر به اين سايت منتقل شد عبد الرحمن عثمان ال عارف سلام:بنده را کم وبيش مي شناسيد خصوصا ان برادراني که سروکار با سايت ولي عصر دارند .من اگر نگويم تنها بلکه يکي از افرادي بودم که از مکتب اهل سنت دفاع مي کردم وبر عليه شيعيان ادله تندي مي اوردم وگاهي انان را رافضي مي خوندم (براي اثبات گفته هايم به سايت ولي عصر -چرانام فرزندان علي نام سه خليفه هست رجوع کنيد)البته اين دفاي من طبيعي بود چون خودم وتمامي ابائ واجدادم سني بودند.حدود دو هفته پيش به مذهب حقه اهلبيت پيوستم چرا؟؟ البته سالها در حال تحقيق بودم با دليل برايم واقعيت شيعه ثابت شده بود اما تعصبم اجازه نمي داد.تا اينکه شب قبل از شهادت امام صادق ع خوابي ديدم .براي اولين بار است خوابم را تعريف مي کنم حتي بعد از اقرارم به مذهب حقه اهلبيت خوابم را براي کسي نگفتم وننوشتم(رجوع کنيد به سايت ولي عصر)اما در اين سايت چون صحبت از خواب شد برخودم لازم ديدم که دراينجا خوابم را بيان کنم.ماجرا از اين قرار بود که من مرده بودم من را بردند دريک عالم عجيبي در انجا وحشت زياد بود از همه چيز مي ترسيدم گاهي در گودالهاي عميقي زبانه هاي اتش را مي ديدم که زبانه مي کشند مثل اينکه مي خواهند مرا ببلعند ومن فرار مي کردم در همين گير وداد بودم که از دور گنبد سبز رسول خدا را ديدم خوشحال شدم به طرف گنبد دويدم افرادي مي خواستند من را برگردانند به جاي قبلي اما دستشان به من نمي رسيد ومن مي دويدم.تا اينکه از يک دروازهاي عبور کردم وبه حياط خانه (بارگاه)رسول الله رسيدم امدم وارد شوم خادمان اجازه ندادند ناراحت وگريان شدم .ناگهان فرستادهاي از درون امد وگفت :اينجا چه مي خواهيد گفتم مي خواهم با رسول خدا ديدار کنم گفت نمشود گفتم چرا؟ما از همه شنيدهايم که رسول خدا مهربان است وهر کس مي خواخواهد با ملاقات کند مي تواند .گفت درست شنيده ايد.ان در دنيا بود نه علم برزخ گفتم در عالم برزخ کسي را راه نمي دهد؟ گفت چرا مومنين را راه مي دهد اما تورا نه. گفتم من مسلمانم مگر من مومن نيستم؟ گفت نه تو با دشمنان پيامبر واهلبيتش دوستي.توهنوز پيرو غاصبان خلافتي .گفتم انها الن کجا هستند ؟گفت:خودت برو وببين گفتم کجا گفت از همان مسيري که امده ايد گفتم انجا خطرناک است من مي ترسم انجا بروم گفت نترس.چون در دلت به حقيقت رسيده اي به تو فرصت داده مي شود.تورا اسيبي تحديد نمي کند .نگاه به يکي از خدام کرد وگفت با او برو انان را نشانش بده .خادم جلوي من حرکت کرد ومن دنبال سرش ناگهان همان اقا مرا به اسم صدازد وگفت اگر به حقيقت قرار کردي واگر به مومنان پيوستي پيابر با تو ديدار مي کند.نگران نباش راهت مي دهد.من با اين راهنم بسوي جايگاه بسيار ترسناکي رفتيم شعله هاي اتش به من حمله مي کردند اما اين مرد با دودستش واسطه مي شد وبر مي گشتند رسيديم به يک گودال بسيار بزرگي که اتش بزرگ دران بود انسانهاي زشت وعريان در ميان شعله ها مي لوليدند وفرياد مي زدند بالا مي امدند ودر گدازهها فرو مي رفتند.همراهم از من پرسيد مي دانيد اينها چه کساني هستند؟ گفتم نه.گفت ان يکي قابيل است که برادرش حابيل راکشت.ان ديگري زن نوح است که اورا نپذيرفت.ان ديگري نمرود است که در مقابل ابراهيم ايستاد.ان ديگري فرعون است که به موسي ايمان نياورد ان ديگري سامري است که ولايت هارون را نپذيرفت و... وبعد رو به من کرد وگفت مي دانيد انها کييايند؟گفتم خير گفت از خودشان بپرس من گفتم شما جمعيت چه کساني هستيد؟؟؟همه با هم گفتند ما خائنان به رسول خدا وپيمان شکنان بيعت غدير خم غاصبان حقوق اهلبيت.به تک تک بالا مي امدن وخودرا معرفي مي کردند در حالي که از دهانها وگوشها وچشمهايشان اتش بيرون مي زد.اولي گفت من ابوبکرم اولين ظالم به حق اهلبيت.ورفت پايين دومي گفت من عمربن خطابم دومين ظالم به اهلبيت.ورفت پايين سومي گفت من سومين ظالم به اهلبيتم عثمان ابن عفان.چهارمي گفت من مادر تمام فتنه ها هستم دشمن اهلبيت وظالم به حقوق انها من معاويه ابن ابوسفيان .پنجمين گفت من شکننده ارکان اسمان وقلب پيامبرم کشنده حسين ابن علي سرور بهشتيان من پنجمين ظالم برحق پيامبرخدا وائمه هدايزيد ابن معاويه هستم. در بين اينها تعداد زياد ديگري مي سوختند ولي چيزي نمي گفتند .گفتم اينها کيايند؟راهنمايم گفت اينها گمراه کنندگان مردم به طرف اين نا کسان.گفتم مي شود انها را معرفي کنيد گفت همه انها را خير اما تعدادي را بله.ان يکي عمر عاص ملعون است .ان يکي ابو موسي اشعري است .ان ابو هريره است .ان مالک وان ابوحنيفه وان شافعي وان احمد ابن حنبل است.گفتم چرا شافعي ارامتر است وشعلها کمتر به او اسيب مي رسانند گفت چون يک شعر زيبايي در مورد علي (ع)سروده کمي با او مدارا مي شود.ان يکي ان يکي مسلم وان ديگري بخاريست.اينها فضائل اهلبت را پوشاندند ودروغ بسيار گفتند.انابن تيميه است يهوديست دروغ مي گفت من مسلملنم وان هم محمد ابن عبدالوهاب است او هم دروغ مي گفت من مسلمانم اين هم صدام است که خون هزاران شيعه ناب پيرو رسول خدا را بر زمين ريخته است.رو به من کرد وگفت هنوز حيا نمي کني؟ هنوز حجت برت تمام نشده است؟گفتم حجت چيست گفت حجت پيامبر خدا و۱۲ امام شيعيانند.بعد سه با فرمد در قران امده است اثني عشر نقيبا.من را تنها گذاشت ونا پديد شد من از ترس تنهايي فرياد زدم واز خواب بيدار شدم.بلا فاصله توبه کردم حمام رفتم غسل توبه کردم وبه مذهب حقه اهلبيت ايمان اوردم.از اينکه وقتتان را گرفتم عذر مي خواهم خداوند انشا الله همه را هدايت کند .والسلام سه شنبه 5 آبان ماه سال 1388 ساعت 15:30 |
8 |
نام و نام خانوادگي: کريم اکبري زاهدان -
تاريخ: 11 خرداد 89
درود بر جملگي خصوصا بربرادران ارجمند مصتبصر در اين سايت جناب مولوي ال عارف ومولوي البارزي واقاي بارك زهي .اميد دارم در پناه خداوند متعال سالم وسربلند باشيد.مدتي است از مهران خبري نيست ايا از مناظرات كنار كشيده است (تسليم شده است)يا اينكه توفيق تشيع يافته است .مرد! اگر شيعه شدي اعلام كن همه خوشحال مي شوند وكسي تورا به خاطر حرف هاي سا بقت سرزنش نمي دهد .زيرا پيامبر خدا حضرت محمد ابن عبدالله(ص)فرموده است نعمت تشرف به اسلام سابقه بد وگناهان گذشته را محو مي كند.وتازه مثل بچه تازه متولد شده مي شويي.واين هم افتخار است. |
9 |
نام و نام خانوادگي: توبه -
تاريخ: 11 خرداد 89
بده از روش يک فيلم بسازن داستان دروغي تخيلي خوبي بود |
10 |
نام و نام خانوادگي: كميل -
تاريخ: 11 خرداد 89
عمرنات پتاسيم اگه مهران شيعه شده باشه!!! |
11 |
نام و نام خانوادگي: غلامرضا حيدري -
تاريخ: 11 خرداد 89
به خداوندي خدا قسم ، حقيقت مثل خورشيد روشن است و با دست نمي توان جلو نور خورشيد را گرفت. بدون سر سوزني تعصب مي گويم پس از سالها تحقيق به يقين رسيده ام كه ولايت اميرالمومنين علي ابن ابيطالب حق است حق است حق است.علامه صاحب كتاب سترگ الغدير كه تماما از روايات اهل سنت استفاده كرده است ، اين كتاب را براي جرج جرداق مسيحي عرب ارسال كرده بود و گقته بود شما قاضي هستيد اين سند مظلوميت امام علي (ع) است . بي طرفانه بررسي كنيد و قضاوت كنيد. جرج جرداق بعدها با گريه اين قضيه را تعريف كرده بود....تا به برزخ نرسيده ايم با تحقيق و بدون تعصب راه خودمان را انتخاب كنيم. سني و شيعه نمي توانند هردو حق باشند. فقط يكي حق است و ديگري باطل. ازما گفتن بود. التماس دعا. بوشهر- آستانه ميلاد حضرت زهرا(س) |
12 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 12 خرداد 89
با سلام برادر عزيز جناب كميل اينقدر پيشرفته و علمي و سطح بالا صحبت نكنيد . اين اشتباهات شما كار دست ما ميدهد . با اجازه شما كمي بهتر شرح ميدهم كه اميدوارم در صورت رضايت موافقت خود را اعلام فرمائيد . عمرنات سديم اگه م هران مسلمان شده باشد !!!!! يا علي |
13 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 12 خرداد 89
جناب توبه اتفاقا ما خيلي مشتاقيم فيلمش را بسازيم ولي هنوز يک زن مسلمان پيدا نکردهايم که حاضر شود زره بر تن کن و روي شتر برود و جنگ را فرماندهي و نقش عايشه را بازي کند. ميگويند که عفت و حجب و حيا به ما اجازه چنين کاري نميدهد!!! خداي نکرده شما که نميفرماييد از زنان لاابالي و يا غير مسلمان براي اين نقش عايشه استفاده کنيم؟ يا علي |
14 |
نام و نام خانوادگي: حسن -
تاريخ: 12 خرداد 89
سلام عليكم با نهايت تشكر از شما عزيزان وزحمت كشان و سربازان امام زمان عليه السلام كه با قلمهاي خود حق را بر مردم نمايان ميكنيد و به خدا فرا مي خوانيد در برتري امام علي بن ابيطالب عليه السلام شکي نيست سالها دل طلب جام جم از ما مي کرد وآنچه خود داشت ز بيگانه تمنا ميکرد گوهري کز صدف کون و مکان بيرونست طلب از گمشدگان لب دريا ميکرد مشکل خويش بر پير مغان بردم دوش کو بتائيد نظر حل معما ميکرد به خودمان، به وجدانمان رجوع کنيم تفکري کنيم در احوالات دلمان در احوالات امام علي ، و خلفا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ علي حق است يا ابوبکر و عمر و عثمان؟؟؟ خدا ميداند که مصداق آيه ولايت( انما وليکم الله و رسوله و الذين امنو الذين...) علي بن ابيطالب است پس چرا اطاعت نکنيم از خدا و رسولش و اولو الامرانش تالله که علي و اولادش بر حقند و در حقند و با حقند خودم و شما را به خدا فرا مي خوانم يادمان نرود از کجا آمده ايم و براي چه آمده و در کجا قرار گرفته و به کجا مي رويم برادران فردا مورد سوال قرار مي گيريم الله الله في القران... قران كريم و اهل بيت دو اصل گرانبهايند مبادا کوتاهي کنيم ............ که فردا پشيماني به کار نيايد و درود بر آنكس كه از هدايت پيروي كرد |
15 |
نام و نام خانوادگي: عبدالحسين -
تاريخ: 12 خرداد 89
سلام خسته نباشيد. آيا اگر يک سني در راه خدا کشته شود شهيد محسوب مي شود يا اينکه شهادت مخصوص شيعيان است؟ جواب نظر: با سلام دوست گرامي همانطور كه بارها در سايت گفته شده است ، ما شيعيان ، تنها شيعيان را اهل بهشت نميدانيم ! بلكه بسياري از كساني كه ناآگاهي آنان از روي تقصير نبوده و به آنچه به آنها رسيده است عمل كردهاند را نيز اهل بهشت ميدانيم . و اگر خصوصيات شهيد ، (فدا كردن جان در راه خدا و ساير شرايطي كه اهل بيت براي شهيد گفتهاند) در او جمع شود ، شهيد است . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
16 |
نام و نام خانوادگي: Silent Muslim -
تاريخ: 13 خرداد 89
با عرض سلام و تشکر که به سوال بنده پاسخ داديد. شيعيان هميشه ميگويند که کليِات امامت در قرآن آمده، ولي مشکل اين هست که اصلاً هيچ کدام از آيات قرآن اشاره اي به "عصمت ائمه" و يا "غيبت امام زمان" و يا "علم لدني" امامان نکرده! ولي ميبينيم که در قرآن، آياتي که درباره توحيد و آخرت و نبوت، اشاره ميکنند، زياد هستند! اگر امامت آن قدر مسئله مهمي هست، قطعاً در قرآن بيشتر اشاره به امامت ميشد. دوماً آيا شما ميتوانيد حتي يک حديث متواتر و يا يک حديث قطعي صحيح السند از امامان اهل بيت بياوريد ، که آنها صريحاً فرموده بودند که "ما ائمه اهل بيت، معصوم هستيم از تمام خطا عمدي و سهوي"؟ اگر بتوانيد، لطفاً آنها را ذکر کنيد. جواب نظر: با سلام دوست گرامي 1- كليات امامت ، يعني اصل لزوم امامت و جعل آن به دست خداوند ، در قرآن آمده است . 2- عصمت ائمه ، با آيه تطهير به راحتي قابل اثبات است ! وقتي خداوند اراده تكويني تطهير آنان را دارد ، نه تنها عصمت از گناه ، بلكه بالاتر از آن ، از اين آيه فهميده ميشود ! 3- غيبت امام زمان ، جزو كليات نيست ! البته در اين زمينه روايات فراواني در كتب شيعه از زبان پيامبر و ساير ائمه در كتب شيعه و سني وجود دارد ! وعن أبي جعفر محمد بن علي ، عليهما السلام ، فقال : يكون لصاحب هذا الأمر يعني المهدي عليه السلام غيبة في بعض هذه الشعاب ، وأومأ بيده إلى ناحية ذي طوى ، حتى إذا كان قبل خروجه ، انتهى المولى الذي يكون معه حتى يلقى بعض أصحابه ، فيقول : كم أنتم ههنا ؟ فيقولون : نحو من أربعين رجلاً . 3- در مورد اهميت امامت ، آيا مساله ختم نبوت ، مساله مهمي نيست ؟ چند آيه در قرآن در اين زمينه آمده است ؟! در مورد مقام امامت در قرآن نيز ميتوانيد به آدرس ذيل مراجعه كنيد : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1368 4- در كتب اهل بيت روايات فراواني با سند صحيح در مورد عصمت ، وجود دارد . از جمله روايت مربوط به زيارت جامعه كه چند سند معتبر دارد ! همچنين در اصول كافي ، در چند روايت معتبر ، عصمت ائمه ثابت شده است از جمله كافي ج 2 ص 450 روايت شماره 2 با دو سند صحيح و... موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
17 |
نام و نام خانوادگي: سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) -
تاريخ: 13 خرداد 89
با سلام خدمت دوستان بنده ميدانم ( م هر ا ن ) کجاست! اماکن تمريني وهابيت جهت روحيه فيزيکي دادن به کفار يا حق |
18 |
نام و نام خانوادگي: ف.س - بنده خدا -
تاريخ: 14 خرداد 89
از اينكه خواب جناب آقاي عبد الرحمن عثمان ال عارف را در اينجا گذاشتيد خيلي از شما ممنون و متشكريم خداوند به شما اجر بدهد كه وسيله و سبب براي هدايت ديگران مي شويد، خداوند به حضرت آيت الله قزويني طول عمر بدهد.اللهم عجل لويلک الفرج. |
19 |
نام و نام خانوادگي: فائز -
تاريخ: 18 خرداد 89
سلام لطفا درباره افرادي مانندسجودي اميري رادمهروحسيني كه درسايتهاي وهابي ازآنان به عنوان سني شدگان يادمي شودوبدترين اهانتها به اهل بيت عليهم السلام اززبان آنان بيان مي شود.توضيحاتي ارائه فرماييد. جواب نظر: با سلام دوست گرامي 1- ما شيعيان ، سني شدن يك شيعه يا شيعه شدن هزاران سني را دليل بر حقانيت مذهب يا بطلان آن نميدانيم ؛ بلكه دليل ما روايات صحيح و قرآن و اقرار صريح علماي اهل سنت است ! 2- در مورد رادمهر و امثال او كه افسانههايي بيش نيستند ، ميتوانيد به دو آدرس ذيل مراجعه كنيد : (در آدرس اول ، جواب در بخش نظرات داده شده است) http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=software&id=35 http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=124 موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
20 |
نام و نام خانوادگي: سوال -
تاريخ: 31 خرداد 89
اگر شيعه درست است يه سوال خيلي خيلي ساده:چرا نماز را 5وقت نمي خوانيد و 3 وقت مي خوانيد مگر خداوندمتعال دستور نداده که 5 وقت بخوانيد جواب نظر: با سلام دوست گرامي به عكس ادعاي شما در قرآن براي نماز تنها سه وقت آمده است «أقم الصلاة لدلوك الشمس الي غسق الليل وقرآن الفجر»! بهتر است در اين زمينه مقاله ذيل را نيز ببينيد : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=697 موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
21 |
نام و نام خانوادگي: مهدي -
تاريخ: 03 تير 89
با عرض سلام خدمت شما: اهل سنت در مورد اهل البيت نظر ديگري دارند و آنان مي گويند كه زنان پيامبر(ص) هم از اهل البيت هستند. آيا مي توانيد در اين خصوص توضيح كامل دهيد؟ از نظر روايت و قرآن. اللهم عجل لوليك الفرج جواب نظر: با سلام دوست گرامي 1- اگر تنها از خود قرآن ميخواهيد ، بهتر است نگاهي به ابتداي آيه بكنيد كه ميفرمايد «وقرن في بيوتكن» و سپس ميگويد «اهل البيت»! كلمه «بيت» را در مورد زنان پيامبر جمع ميآورد و سپس با اشاره به خانهاي خاص ميگويد «اهل البيت» و نه «اهل البيوت» ! 2- اگر ميخواهيد روايات اهل سنت را نيز ملاحظه كنيد بهتر است به آدرس ذيل مراجعه نماييد : http://valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1300 موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
22 |
نام و نام خانوادگي: محب علي عليه السلام -
تاريخ: 12 تير 89
به نظر من اگر اين آيه تطهر شامل زنان پيامبر صلي الله عليه و آله هم مي شد ٰ عايشه با توجه روحياتش که از هيچ فضيلتي براي خود فروگزار نمي کرد مي بايست در روز جنگ جمل آن آيه را بر روي پارچه اي مي نوشت و بر پيشاني شتر مي بست و مردم را آگاه مي کرد که ببينيد علي عليه السلام با کي مي جنگد ولي آيا برادران اهل سنت جايي ديده اند که ايشان به اين آيه استناد کند؟ لطفا کمي وجدان داشته باشيد برادران |
23 |
نام و نام خانوادگي: امير رضاپور -
تاريخ: 17 تير 89
مهم ترين عقايد باطل فاجرين و ناصبي ها (سني ها) نسبت به شيعيان چيست؟ با احترام |
24 |
نام و نام خانوادگي: سعيد -
تاريخ: 20 تير 89
چطور امکان دارددرروزغدير مسلمانان سرزمين هايي مثل طائف و يمن مسيري را که در 9 روز پيموده اند بر گردند و بعد از مکه به سمت غدير خم بروند و در روز 18 ذي الحجه در غدير خم باشند؟لطفا جواب دهيد ممنون جواب نظر: با سلام دوست گرامي آيا همه مسلمانان در مكه و حجة الوداع حضور داشتند يا خير؟ اگر همه حضور نداشتند چگونه به آنها خبر رسيد ؟ (قطعا گروهي از حضار خبر رساندهاند) بنابر اين ، لازم نبود كه همه مردم حاضر باشند ،و تنها بايد به حدي ميبود كه خبر به همه مردم برسد ! يعني حتي بر فرض عدم حضور مردم برخي بلاد ، باز مشكلي ايجاد نميشود ! جداي از اينكه 9 روز راهپيمايي در كار نبوده و از مكه تا جحفه و 3 تا 4 روز راه است ! و نه بيشتر ! و حضور سه يا چهار روز بيشتر در نزد رسول خدا تا جايي كه ساير كاروانها با آن حضرتند ، فضيلتي است كه به سه يا چهار روز راه پيمايي بيشتر ميارزد ! اما آنچه شما گفتيد يعني 9 روز راه ، يعني از روز 9 ذي الحجة و در وسط اعمال به راه افتاده و رفتهاند ! موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
25 |
نام و نام خانوادگي: دين پژوه -
تاريخ: 15 مرداد 89
1- عَلِيّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ ذِرْوَةُ الْأَمْرِ وَ سَنَامُهُ وَ مِفْتَاحُهُ وَ بَابُ الْأَشْيَاءِ وَ رِضَا الرّحْمَنِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى الطّاعَةُ لِلْإِمَامِ بَعْدَ مَعْرِفَتِهِ ثُمّ قَالَ إِنّ اللّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَقُولُ مَنْ يُطِعِ الرّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللّهَ وَ مَنْ تَوَلّى فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً اصول كافى جلد 1 صفحه: 262 رواية: 1 آيا امام رسول است اينجامثل اينکه حضرت ابوجعفر ع رسول را به امام تاويل کرده ودر اين صورت آيا در آيه وارسلنا رسلنا بالبينات و ... هم رسل به معناي ائمه است در صورتي که کتاب فقط به محمد ص نازل شده جواب نظر: با سلام دوست گرامي مشخص نيست که استدلال حضرت به گونه اي که شما گفتيد باشد ، زيرا طبق نظر شيعه ، اطاعت از ائمه همان اطاعت از رسول خدا (ص) است و براي رسيدن به علوم رسول خدا (ص) راهي به جز ائمه عليهم السلام نيست و با اين مقدمه ، رضاي خدا ، اطاعت از امام است ، زيرا هرکس بخواهد از خدا اطاعت کند بايد از رسول ، و هر کس بخواهد از رسول اطاعت کند ، با از امام اطاعت کند ! موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
26 |
نام و نام خانوادگي: دين پژوه -
تاريخ: 15 مرداد 89
آيا امام پادشاه برگزيده خداست با توجه به آيه والله يوتي ملکه من يشاء وهمچنين در عهد عتيق موجود در نزد بني اسرايل مي خوانيم خداوند پادشاهاني برگزيد که در قرآن نيز اشاره شده وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيكُمْ إِذْ جَعَلَ فِيكُمْ أَنْبِياءَ وَجَعَلَكُمْ مُلُوكًا آيا مفهوم امام همان مفهوم پادشاه بني اسراييل است دراين صورت دو پادشاه در يک زمان نمي توانست وجود داشته باشد! همچنين در آيه فيکم رسوله آيا رسول امام است!؟ جواب نظر: با سلام دوست گرامي در ميان بني اسرائيل ، پادشاهاني بودند که پيامبر نبودند ! مانند حضرت طالوت ؛ اما حکومت را به امر الهي و به دستور پيامبران به عهده گرفتند . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
27 |
نام و نام خانوادگي: دين پژوه -
تاريخ: 16 مرداد 89
در مورد فاصله زماني بين عيسي و محمد چه کسي متولي دين بود! جواب نظر: با سلام دوست گرامي مقصود شما از متولي دين چيست ؟ كسي كه دين را از تحريف حفظ كند ؟ مگر بنا بود دين عيسي دين خاتم باشد كه لازمه آن حفظ از تحريف باشد ؟ مقصود حجت الهي است ؟ حضرت خضر و الياس و ... عليهم السلام همگي زنده بودند ! مقصود شما اوصياي انبيا است ؟ طبق روايات شيعه ، اجداد رسول خدا (ص) و حضرت ابوطالب عليهم السلام ، همگي جزو اوصياي انبيا بوده و وصاياي نبوت را حفظ كرده و به دست ايشان رساندند . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
28 |
نام و نام خانوادگي: علي علوي -
تاريخ: 21 مرداد 89
سلام اقا من از شما خواهش ميکنم که براي برتري حضرت مهدي از حضرت خضر اقوال علماء اهل سنت رو حداقل 10 مورد ذکر کنيد . اقا من از شما خواهش ميکنم چون من نياز دارم. حتما چند مورد ذکر کنيد و لطفا رد نکنيد |
29 |
نام و نام خانوادگي: سيدحسين -
تاريخ: 01 شهريور 89
حقيقت محمديه ظرايفي در حي بودن خضر وجود دارد که با استفاده از برخي روايات به امامت و ولي کل بودن يعني ولايت عامه در کمون پيش از ظهور در الست اشاره است . اين عالم را شما در قر ان مي بينيد که خداوند عهد گرفته و ارواح گفته اند . ... الست بربکم قالو بلي .... . من و علي نوري واحديم . خداوند خلق کرد من و علي ابن ابي طالب را قبل از انکه ادم را بيافريند و تمام انبيا را با او در خفا مبعوث گردانيد با من پيدا . . يا ادم در اب و گل بود که من پيامبر بودم . تمام انبيا نور هدايت و ولايت تشريعي را از عقل نبي کل گرفتند هماني که اخر است و اول هم بود . همه ي انبيا در زمان خاصه تاريخي شان تصرف بر شي و اجازهخ تصرف که به ميزان رتبه شان است را از ولايت عامه همان نفس نبي نبوت عامه گرفته اند . از طرفي ولي صاحب نفس نبي نيز هست . از اينرو در زمان ولاين خاصه و نبوت خاصه شما اعجاز عيسي و موسي و ... را دلريد . و بعد در زمان ظهور تاريخي و پايان دور نبوت ولايت و نبوت خاصه حضرت ختمي مرتبط و ظهور امام اول بعد ازپايان دور نبوت را به شکا تاريخي دارد . اين روح پاک و ان نفسي که واحد است و باز گشت همه به ان نفس است و موجب حشر مي شود و اينکه اين روح منفرد که بر ادم دميده شد و هميشه مفر د امد و به موجب انسان کامل است که در ما و کل کائنات فيض را جر يان مي دهد به واسطه حضور انسان کامل است که تا امام دواز دهم که ولايت تاريخي و خاصه ايشان که ختم ولايت خاصه هستند اين فيوضات بر عالم و همه ي عوالم از قوس صعود تا نزول جر يان دارد . اما حضرت خضر که سلام الهي بر ان باد يک ÷ير و يک راهنما نيز هست که بيعت تمام انبيا را به ولايت علي به انها تذکر مي دهد . پس مراتب علم انبيا و وقوف به اسم اعطم در چنريه ان ذات پاک و سلاله ي ايشان است که صاحب سر انبيا و اوليا هستند . و هنگامي که از حضرات در باره فضيلتش بر ادم و نوح و ابراهيم و موسي و عيسي سئوال مي پرسند . ايشان جواب مي دهند که حق تعالي در ان الست مارا از ميوه درخت منع نکرد ا ما ما نخورديم و ... اين علم که به واسطه نفس واحده بودن ائمه دوازده گانه ما و ظهور تاريخي شان تا حضرت عصر علمي ازلي ابديست و باب ان هم علي و حضرت ولايت عامه هست . قر ان مي فر مايد هنگام وارد شدن به خانه از در وارد شويد . باب علم چه کسي ست . حتي وجود مبارک حضرت خضر با آن کراماتشان دون شان خاتم ولايت خاصه حضرت مهدي عج است . اين يعني افضل اوليا و قطب الاقطاب هستند در حال حاضر . و شيعه به پاک کردن نفس و رسيدن به روح صاف در درون خود همواره از هدايت امامش بهره مند است ان ظهور کلي جنبه ي اجتماعي دارد . در جنبه فردي ما نمي توانيم نور را مشاهده کنيم . مخصوصا که امام هادي مي فر مايد لازمه ي رويت همساني بين شاهدو مشهود است . بهد هم شناخت کامل امام هم به ما هو امام ممکن نيست . اما تو پمانه پاک کن آن ادمي باش که روح دميده شده و به امانت خيانت نکرده باشد سپس در رفتار روزانه با توجه به سيره ي انبيا در موقيتهاي مختلف در رفتار الهي استقامت کن مي شوي ÷يرو امام و اگر اين استقامت و تصرف نور در تو ادامه داشته باشد و محبت ايشان تورا غرق کند مطمئنن بي چشم حضور را حس خواهي کرد و شايد هم ديدار ميسر شد . اين ديدار ها نشان از احاطه امام به مراتب ظهور دارد . ايشان متصرف در عوالم وجود اند . همه جا حي هستند . تو در حد سعي خودت الهي شوي مطمئنن از الطاف امام محسوس برخورداري و مراوده داري . حالا زيارتي هم اگر باشد که ما اصلا لايق نيستيم در ان جا که اوليا رسيده اند به حضورشان بنا به موقيت سلوکي اکام در حد مرتبهي ايشان هور پيدا مي کند . بنيان گذار عرفان عملي آقاي ابن عربي مي گويند ايشان سني بوده و بعضي مي گويند تقيه مي کرده کاري نداريم . در فتوحات اشاره مي کنند که خاتم ولايت مطلقه خاصه که مهدي نام داشت را در شهر فاس ديدم جواني 40 ساله که جميع اوليا و انبيا بود . و اگر جايي از عيسي به عنوان ولي مطلقه حرف مي زند منظور ولايت خاصه ايشان در زمان تاريخي خودشان بوده که ولي و نبي خدا بوده اند . اين نظام به صورت تلفيق نقل و عقل و حکمت در درون تشيع اماميه باعث جنبش علمي عظيمي در فلسفه و عرفان شذه است . چه آنان که مستقيما در تنظيم نظام حکمي ولايي و تلفيق فلسفي ،عرفاني کلامي آن نقش داشته اند مانند علامه سيد حيدر آملي (که با حاشيه ي معروف خود بر فتو حات مکيه محي الدين ابن عربي ودرشرحي بر فصوص الحکم ، تصيح و شرح مفهوم ولايي روح آفرينش و تجلي کمال حق سبحانه که بر مبنا ي نظريه هاي عرفاني ابن عربي به خود آن جناب ثابت کردند که روح آفرينش يا همان مقام ولايت عامه شخصي غير از علي ابن ابي طالب نمي تواند که باشد و حضرت مسيح و حلول مبارکه ايشان در رحم مادر بزرگوارشان از الهامات و فيوضات انوار دائم ولايت عامه است).که يکي ازبنيان هاي اصلي نظريه امامت در نظام تلفيقي حکمي ونقلي به آن حکيم مي رسد وهمچنين بعد ها توسط فيض کاشاني ، قاضي نورالله شوشتري و احمد علوي بنيان نقلي حکمي آن تکميل شد ؛ اشاره اي که متفکران کلامي و فلاسفه ، نظير آن را در مبا حث تبعين آفرينش در سازو کار فلسفي شان به طور غير مستقيم به مقام انسان کاملي و حجت الله اي به نحوي وجوب عقل کل و قطب الاقطاب در تمام زمانها شهادت داده اند ؛که از ابن سينا ، شيخ اشراق و صدرالمتالهين شيرازي به عنوان مکاتب اصلي ظهور و تطور آن مي شود نام برد. امام شناسي شيعه اماميه همانطور که در اين جا سعي درنشان دادن و ارائه اجمالي حوزه پهناور و وسيع آن دارم به هيچ عنوان مباحثي منفصل و قطعه قطعه در باب مسائل محض نقلي ، عقلي و کلامي فلسفي ويا به تنهايي صرف هر يک از مسائل معرفت شناسي حکمت پيرامون موضوع يا جستاري خاص از الاهيات نيست ؛ بل نظامي کل و فلسفه اي منسجم است که به تکوين آفرينش و غايت انسان از آغاز تا به آخر نظر افکنده است و در دستگا هاي فکري چه فلسفه و کلام و چه عرفان و حکمت نزد تمامي اولياي حقيقي اين امر که علم ائمه اطهار را بر طبق حديث من شهر علمم و علي درب آن، از مقام شامخ نبوت خاصه و عامه حضرت رحمت الللعالمين. علمي ست که نه آغازي داشته و نه پاياني براي آن متصور است و در اين بازه از ازل تا به ابد برتمامي علوم ظاهري و باطني که بشر چه به واسطه امور محسوس و چه به واسطه علوم حضوري و معقول به تعبير مشائي در بستر زمان و تکوين به آن دست يافته و يا مي يابد احاطه داشته و احدي را به سر چشمه زلال آن راه نيست مگر اجازه و اذن مقام ولايت عامه امام اول حضرت علي( ع) صاحب علم الکتاب و معرفت اوليا پيش از ظهور ومسلط بر نظام تکويني آفرينش وجميع اکمل حسنات قبل از خلقت وظهور ، و تجلي تاريخي آن امام تا امام دوازدهم حضرت بقيه الله في ارضه (عج) حجت عيني فيوضات الهي است که همواره مستمر است و به واسطه ايشان جهان آفرينش از انوار الهي به طور دائم بر خوردار مي گردد. |
30 |
نام و نام خانوادگي: محمد معصومي ازکابل -
تاريخ: 02 شهريور 89
سلام ودرودبرآل عارف . التماس دعا |
31 |
نام و نام خانوادگي: حميدرضا -
تاريخ: 09 شهريور 89
سلام چندتا سوال دارم: چرا رهبر کشور شيعه ميشود خميني کبير و آيت اله خامنهاي و رهبر کشور وهابي ميشود ملک عبدالله؟ (صحنه تاريخي مشروب خوردن ايشون با بوش را يادتون هست) چرا مجاهد شيعه ميشود سيد حسن نصرالله و مجاهد وهابي ميشود عبد المالک ريگي؟ (اين اسامي را بياد آوريد: تاسوکي و سربازان مظلوم مرزباني و مسجد اميرالمومنين... بسه يا بازم بگم؟) چرا کشور شيعه ميشود ايران که حتي براي وهابيان پاکستان هم که دچار بحران شدند کمک ميفرستد و کشور وهابي ميشود عربستان؟ (ماجراهاي جنگ لبنان و غزه را به ياد بياوريد که حتي به هم مذهبهاي خودشون تو فلسطين هم خيانت کردند) چرا سياستمدار شيعه ميشود دکتر احمدي نژاد و سياستمدار سني ميشود حسني مبارک؟ (که کم مونده بود بپره بغل وزير خارجه سابق اسراييل که فکر کنم اسمش تزيپي ليوني بود!) و هزاران چراي ديگر که سرآمدشان اين است: چرا شيعه خود را پيروي علي ميداند و سني خود را پيرو عمر......؟ از به اصطلاح عالمان سني که سلطان سفسطه و مغلطه کردن هستند، جواب ميخواهيم! يعني جوابي دارند؟!!!!!!!!! |
32 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 18 شهريور 89
سلام عليکم دست مولي پشت و پناه شما. در اين کتب هم اين اقوال ديده ميشود: «الأباطيل و المناكير و المشاهير للجورقاني» http://www.islamweb.net/hadith/display_hbook.php?indexstartno=0& hflag=&pid=504976&bk_no=779&startno=65 «و إن رسول الله صلى الله عليه وسلم أمرنا بقتال ثالثة مع علي : بقتال الناكثِين ، والقاسطين ، والمارِقِين ، فأما الناكثون فقد قاتلناهم : أَهل الجمل طلحة والزبير . وأَما القاسطون : فهذا منصرفنا من عندهم ، يعني معاوية وعمرا . وأَما المارِقون : فهم أَهل الطرفاوات، وأَهل السعيفات، وأَهل النخيلات ، وأَهل النهروانات» ********** «لوامع الأنوار البهية وسواطع الأسرار الأثرية» http://www.islamweb.net/newlibrary/display_book.php? idfrom=204&idto=204&bk_no=107&ID=188 « يا أبا أيوب قاتلت المشركين بسيفك مع رسول الله صلى الله عليه وسلم ثم جئت تقاتل المسلمين ؟ فقال إن رسول الله صلى الله عليه وسلم أمرنا بقتال ثلاثة : الناكثين والقاسطين والمارقين ، فقد قاتلت الناكثين والقاسطين وأنا مقاتل إن شاء الله المارقين . » ********** «لسان العرب» http://www.islamweb.net/newlibrary/display_book.php? idfrom=6646&idto=6646&bk_no=122&ID=6658 «. وفي حديث علي - رضوان الله عليه - : أمرت بقتال الناكثين والقاسطين والمارقين ، الناكثون : أهل الجمل لأنهم نكثوا بيعتهم ، والقاسطون : أهل صفين لأنهم جاروا في الحكم وبغوا عليه ، والمارقون : الخوارج لأنهم مرقوا من الدين كما يمرق السهم من الرمية . وأقسط في حكمه : عدل فهو مقسط . وفي التنزيل العزيز : وأقسطوا إن الله يحب المقسطين . والقسط : الجور . والقسوط : الجور والعدول عن الحق ، وأنشد : يشفي من الضغن قسوط القاسط » ++++++++++ آري. در لسان عرب، به گفته «ابن منظور»، تعريف و definition of قسط يعني آنجه مولي کرد!!! قسط آن است که آقا امير المومنين علي ابن ابيطالب (عليه السلام) انجام دهد!! قسط شاگردي ايشان کند!!! آنهم در نبرد با سختترين و معاندترين و لجوجترين دشمنان که حتي سخن پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) را وقعي ننهادند!!! يا علي |
33 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 20 شهريور 89
برادران! اين نکته را هم لطفا در نظر داشته باشيد: «...فکشف عنه وجه، و قال: واغشيناه ما اشد غشي رسول الله. ثم غطاه المغير. فلما أن بلغ إلى عتبة الباب، قال: مات رسول االله صلى االله لعيه وسلم يا عمر. قال عمر: كذبت ما مات رسول االله، ولا يموت حتى يؤمر بقتال المنافقين، بل أنت امرؤ تحوسك الفتنة.» اين خود بزرگترين دليل است که عمر هيچ دستوري براي جنگ با منافقين نگرفته بود!!! ولي اصولا هدف عمر از اين گفته چه بوده است؟ آيا واقعا عمر منتظر دستور حضرت محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) براي جنگ با منافقين بوده است؟ ******* نکته اصلي اين است: 1)) طبق نص صريح قرآن کريم بايد با منافقان نبرد شود. 2)) عقلا واضح است که با منافق نميتوان نبرد کرد، مگر آنکه نفاقش را ظاهر کند و دست به عملي زند که قتال با او را واجب کند. 3)) چه کسي جز خليفه واقعي رسول الله (صلي الله عليه و آله) ميتواند با منافقين قتال کند؟؟ >>>> پس آنکسي که از رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) دستور نبرد با منافقين را داشت خليفه واقعي رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) است. <<<< اينها چگونه ادعا ميکنند که حضرت رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) به جانشيني ابوبکر و عمر فرمان داده بود، در صورتيکه هيچ دستوري براي قتال با منافقين نداشتند؟؟؟ عمر: ما مات رسول االله و لا يموت حتى يؤمر بقتال المنافقين!!!!!! حضرت امير المومنين علي ابن ابي طالب (عليهما السلام): عهد إلي رسول الله (ص) : أن أقاتل الناكثين و القاسطين و المارقين. حال به نظر شما تاويل اين آيه مبارکه براي چه شخصي است؟ «و ممن حولكم من الاعراب منافقون و من اهل المدينه مردوا علي النفاق لا تعلمهم نحن نعلمهم سنعذبهم مرتين ثم يردون الي عذاب عظيم» يا علي |
34 |
نام و نام خانوادگي: حامد پ -
تاريخ: 22 شهريور 89
با سلام الحمد الله الذي جعل کمال دينه و تمام نعمته بولايه اميرالمومنين حضرت علي بن ابي طالب (عليه السلام) ببخشين بنده سوالي در مورد جنگ جمل دارم . : چرا اميرالمومنين حضرت علي (ع) فرمودن قاتل و مقتول در جهنمند. منظورم اين است که آن چوپان که دشمن امام زمان خود را کشته گناه مرتکب شده يا از دستور امام زمان خويش سر پيچي کرده بوده ؟ با تشکر جواب نظر: با سلام دوست گرامي حضرت فرمودند قاتل و مقتول از لشگر مخالفين ايشان در آتشند ! نه كساني كه در صف لشكريان آن حضرت بودند ! موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
35 |
نام و نام خانوادگي: مدافع اسلام راستين -
تاريخ: 28 شهريور 89
اگر بخواهيم کل اين بحث رو بپذيريم! نتيجه اين ميشود که چرا حضرت علي در مقابل خلفاي قبل نجنگيد؟؟ چرا با شورشيان مصري و .. همکاري نکرد؟!! در حالي که در بدترين شرايط با سه گروه ديگر چنگيد!! عثمان که محاصره شده بود!! چيزي نداشت ولي چرا رهبري شورشو به عهده نگرفت؟؟ نشان ميدهد معتقد به خلافت عثمان بود!! و بيعت خودش. 2/ چرا از اين دستورها فرزندش امام حسن آگاهي نداشته که به حضرت علي اعتراض ميکند!! که به حرفم گوش نکردي!! مگر امام حسن علم غيب نداشت؟!!!! اي شيعه کساني که بعضي سخنان رو زدهاند متاثر از شرايط زمانشان بودهاند! اما علماييکه بيطرفي اختيار کردهاند طرف حق را گرفتهاند و سخن حق گفتهاند!! مثل شيعه مرغشان يک پا نداشته!! تمام اين روايتها ظني هستند نه يقيني! و شما دينتان را بر اساس همين مسايل ظني بنا ساختهايد!! و از شيشه خردهاي تاريخ براي خودتان دستمايه ساختهايد!! خودتان ميگوييد و اين روايتهاي که متاثر از شرايطي زماني و ذهني جعل کنندگان آن است! وقتي جنگي رخ ميدهد بيطرفي وجود ندارد! اگر هم داشته باشد در ميان غوغاي طرفداران جنگ کسي صداي بيطرف رو نميشنود. هر کس براي محق جلو دادن خودش روايتي جعل کرده! و هيچکدام از اين نويسندهها با رواي اصلي ديداري نداشتهاند!! اما سخن قران در مورد جنگ ميان دو گروه از مسلمان اين است که بايد گروه سوم ميان آنان صلح بر قرار کنند. نه اينکه به آتش جنگ نفت بريزند! علماي اهل سنت بر اساس دستور قران اجتهاد کردن که اين جنگ ميان مسلمانان بود و هر کس در اين جنگ دلايل خودش را داشت. و براي همين است که اهل سنت حضرت علي را امام و خليفه 4 ميدانند نه معاويه رو! اما مثل شيعه به تکفير کسي هم راي نميدهند. چون خود حضرت علي چنين کاري رو نکرد. حضرت علي خليفه بر حق و منتخب بود اما معصوم نبود! در ميان لشکريانش باغيان و شورشيان بودن چيزي خود شما هم در فيلم حضرت علي نشان ميدهيد!! جواب نظر: با سلام موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
36 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 28 شهريور 89
جناب مدافع راستين اسلام عمر! پس بنا به عقيده شما تمام رواياتي که از مرتد شدن مخالفين ابوبکر ميگويند «ظني هستند و نه يقيني»؟؟ ميشود بفرماييد چرا شما دينتان را بر پايه آن روايات «ظني» ساختهايد؟؟ ************ «وقتي جنگي رخ ميدهد بيطرفي وجود ندارد! اگر هم داشته باشد در ميان غوغاي طرفداران جنگ کسي صداي بيطرف رو نميشنود. هر کس براي محق جلو دادن خودش روايتي جعل کرده! » عجب!!! عجب!!! پس شما اعتراف ميکنيد تمام اين رواياتي که در مورد محق بودن ابوبکر در کشتار مخالفينش ساخته شده «جعلي» است!!! ************ «اما سخن قران در مورد جنگ ميان دو گروه از مسلمان اين است که بايد گروه سوم ميان آنان صلح بر قرار کنند. نه اينکه به آتش جنگ نفت بريزند! علماي اهل سنت بر اساس دستور قران اجتهاد کردن که اين جنگ ميان مسلمانان بود و هر کس در اين جنگ دلايل خودش را داشت» خيلي خيلي عجيب است!!! چگونه است که در مورد جهاد حضرت امير المومنين علي ابن ابي طالب (عليه السلام) ميگوييد: «وان طايفتان من المومنين اقتتلوا فاصلحوا بينهما» ولي در مورد کشتار ابوبکر ميگوييد: «ستجدون آخرين يريدون ان يامنوكم ويامنوا قومهم كلما ردوا الي الفتنه اركسوا فيها فان لم يعتزلوكم ويلقوا اليكم السلم ويكفوا ايديهم فخذوهم واقتلوهم حيث ثقفتموهم و اوليكم جعلنا لكم عليهم سلطانا مبينا» ********** «و براي همين است که اهل سنت حضرت علي را امام و خليفه 4 ميدانند، نه معاويه رو!» راستي؟ تو که راست ميگي؟: http://www.ahlalhdeeth.com/vb/showthread.php?t=194818 کافي است در اينترنت کلمه أمير المؤمنين معاوية را سرچ کنيد تا هزاران هزارن سايت اهل عمر را بيابيد!!! ********** « اما مثل شيعه به تکفير کسي هم راي نميدهند» عجب!!! ميشود معني مرتد را براي ما ذکر کنيد؟ چرا شما کساني را که به ابوبکر خراج نميدادند را «مرتد» ميناميد؟ راستي شما چرا منکر خلافت ابوبکر را کافر ميناميد؟ ************ «حضرت علي خليفه بر حق و منتخب بود اما معصوم نبود! در ميان لشکريانش باغيان و شورشيان بودن» حناب مدافع راستين اسلام عمر شايد آن ياغيان و شورشيان «اجتهاد به خطا» کرده بودند!!! پس چرا آنها را ياغي و شورشي ميناميد؟ ************ شيعيان عزيز! اين مقاله حکم حجت خداوند را دارد. از افسانه عبد الله بن سباء تا افسانه دوستي حضرت امير المومنين علي ابن ابي طالب (عليه السلام) با خلفاء را اين مقاله پودر و خرد ميکند. اين مقاله را دريابيد. اهل عمر حداقل به 10 سال زمان نياز دارند تا مشتي چرت و پرت براي پاسخگويي به اين مقاله سرهم کنند. اين مدافع راستين اسلام عمر اولين تلاش آنها بود. اينها به تک تک احاديث اين صفحه حمله خواهند کرد و سعي در مخدوش جلوه دادن آنها خواهند کرد و يا حتي آنها را از کتب خود حذف خواهند کرد. اين مقاله زلزلهاي در بين بزرگان عباد العمر راه انداخته است. لطفا از آن کمال استفاده را بريد. يا علي |
37 |
نام و نام خانوادگي: مدافع اسلام راستين -
تاريخ: 28 شهريور 89
نام و نام خانوادگي: momen abdullah - تاريخ: 28 شهريور 89 جناب مدافع راستين اسلام عمر! پس بنا به عقيده شما تمام رواياتي که از مرتد شدن مخالفين ابوبکر ميگويند «ظني هستند و نه يقيني»؟؟ ميشود بفرماييد چرا شما دينتان را بر پايه آن روايات «ظني» ساختهايد؟؟ =============== جناب مومن!! 1. ما اسلام عمر و علي نداريم! اسلامي داريم از جانب الله که پيامبرش محمد ص است و حواريون و اصحابش عمر و علي و... مطابق به آيه قرآن. 2. آنهايي که ابوبکر باهاشون جنگيد، کساني بودن که از پرداخت زکات که عين نماز فرض است سرباز زدن! يعني يک فريضه رو انکار کردن! و علي نيز با آنان جنگيد! آن روايات در 2 کتب امام بخاري و مسلم درجند! و صحيحتر از صحيحاند! و با سيره پيامبر و حکم قران مطابقت دارد. اما رواياتي که شما اينجا از کتب درچه 4/5/6 گاه نا معلوم سند آوردهايد! همه با اين آيه قران همخواني و مطابقت ندارند! که خداي تعالي ميفرمايد وقتي دو گروه از مومنان بينشان نزاع صورت گرفت، شما يعني گروه سوم، ميانشان صلح ايجاد کنيد! و کاري که خود آنها نيز آن را انجام دادن! جنگ جمل با منافقت منافقاني به راه افتاد که خليفه مسلمين را به شهادت رساندن و در ميان لشکر حضرت علي قرار داشتند! بعد اگر گروه طلحه و زبير که معترض حضور قاتلين در ميان لشکر حضرت علي بودن و ناراضي از قصاص نکردن ايشان! با حضرت علي ميجنگيدن بايد به مرکز خلافت که مدينه بود حمله ميکردن به بصره که گروهي از قاتلين و باغيان حضور داشتن؟! پس اين تئوري شيعه رافضه مردود است. آنهايي که حضرت علي با ايشان جنگيد هيچکدام از هيچ فريضه ديني سر باز نزده بودن! خود حضرت علي در نهج البلاغه ميگويد آنها برادران ديني ما هستند و اختلاف بر سر قضيه قصاص با آنها به وجود آمد!! و حتي مانع دشنام دادن لشکريانش به آنها شد!! 3- ما دين خود را از روايات ظني الدلاله نگرفتهايم!جناب! ما اصول دين خود را از قرآن آموختهايم و فرا گرفتهايم. بر عکس شما که مهمترين اصول دينتان رو از روايت طني الدلاله و متشابهات فرا گرفتهايد. 4- نوع توهين شما اصلا با سيره حضرت علي نه مطابقت دارد و نه همخواني!! پس شما کساني نيستيد جز همان رافضه! |
38 |
نام و نام خانوادگي: مدافع اسلام راستين -
تاريخ: 28 شهريور 89
امير مومنان ميخواست باب خليفهكشي باز نشود ؛ زيرا به صورت طبيعي مردم بعد از عثمان، به خاطر ظلمهايي كه كرده بود، دوباره به امير مومنان علي عليه السلام باز ميگشتند و باز شدن اين باب، به ضرر آن حضرت نيز بود (مقدمه جنگهاي جمل و صفين و نهروان بود) 3- امام حسن عليه السلام هيچگاه به امير مومنان اعتراض نكردهاند و هيچ دليل صحيحي براي اين مطلب وجود ندارد! ´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´ ´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´ مردم مدينه و اصحاب همانهاي بودن که به دور خلفاي قبلي هم جمع شده بودن و اکثريت آن مردمي که اصحاب بودن دستشان به خون خليفه آلوده نشده بود. بعد اگر آن مردم به حضرت علي احترامي قايل بودن و حرفشو حق ميدانستن! چرا برخلاف خواست او خليفه رو به شهادت رساندن؟ منظورم از همون گروه باغي است! مناظره حضرت امام حسن با حضرت علي رض هم در نتب تاريخ آمده و هم در همين کتبي که شما از آنها اين روايتهاي ضد قرآني رو استخراج کرديد! بدون بررسي سند آنها و راويان انها از ديدگاه اهل سنت. اگر آن قول تاريخ و روايتها درست نيست، پس اينهايي كه تو آوردي چگونه درست است؟؟ |
39 |
نام و نام خانوادگي: مدافع اسلام راستين -
تاريخ: 28 شهريور 89
«و براي همين است که اهل سنت حضرت علي را امام و خليفه 4 ميدانند، نه معاويه رو!» راستي؟ تو که راست ميگي؟: http://www.ahlalhdeeth.com/vb/showthread.php?t=194818 کافي است در اينترنت کلمه أمير المؤمنين معاوية را سرچ کنيد تا هزاران هزارن سايت اهل عمر را بيابيد!!! ====================================== اولا اينکه معاويه خدماتي انجام داده جاي شکي نيست!! اما اشتباهات فراواني هم داشته و آنچه معاويه انجام داد خداوند بدون شک جزاي آن را برايش خواهد داد هم در عالم قبر و هم در قيامت. پس ما با او به روش حضرت امام حسن بر خورد ميکنيم و حضرت علي. لعن و دشنام از اخلاق مومن نيست. اين نواصب در مورد معاويه و يزيد مثل شيعه غلو ميکنند, خداي تعالي هدايتشان کند از علم جهل نجاتشان دهد. معاويه حساب خودش را داشت و يزيد حساب خودش را! چون در ميان خانواده ديگران هم چنين انسانهاي يزيد صفت وجود داشتهاند. اينکه معاويه امير مسلمانان بوده شکي نيست، چون امام حسن و امام حسين با او بيعت کردند! در حالي که امام حسين با يزيد حاضر به بيعت نشد! چرا؟ جواب اين است او هم يزيد رو معاويه نميدانست. يزيد و يزيد ميدانست. مشکل شيعه اين است بر خلاف کتاب خدا اعمال پدر رو به پسر تعميم ميدهد و بالعکس و از زن و به شوهر و از شوهرو به زن و.... |
40 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 28 شهريور 89
جناب مدافع راستين اسلام عمر فرموديد «آنهايي که ابوبکر باهاشون جنگيد، کساني بودن که از پرداخت زکات که عين نماز فرض است سرباز زدن! يعني يک فريضه رو انکار کردن!» خوب اجتهاد کرده بودند و به خطا رفتند!!! ديگر چرا شما آنها را تکفير ميکنيد و مرتد ميناميد؟ يا علي |
41 |
نام و نام خانوادگي: مدافع اسلام راستين -
تاريخ: 28 شهريور 89
حضرت بر کشته شدگان هر دو سپاه نماز گزارد و سه روز در بصره توقف کرد تا مردم جنازههاي کشته شدگان خود را به خاک سپردند. آن گاه عايشه را به همراهي تعدادي از زنان شريف بصره روانه مکه ساخت و خود عازم کوفه شد. ´---------------------------------------------------------------------------------- اين رو يک اخوند شيعه نوشته بود!! ايا بر منافق وکافر نماز واجب است؟؟ پس چرا حضرت علي بر جنازه دشمنان خود نماز خواند؟ اقاي مومن!! اين يعني انها مسلمان بودن و به خطا رفته بودن نه اينکه از دين خارج شوند! همين نکته نشان ميدهد که حتي حضرت علي اعتقادي به امامت الهي نداشته!! چون در عقيده شيعه رافضه! منکر امامت کافر است!! وقتي کافر است يعني نماز هم بر او واجب نيست! اگر بگوييد نه اينطور نيست! پس دروغ ميگوييد چون اگر مسلماني يک اصل دين انکار کند کافر است.يا بگوييد مثل ايت الله محسني قندهاري امامت اصول مذهب است!!!!!!!! ايا بر کسي که نماز ميخواني لعنت بايد بفرستي؟توهين هم بايد يکني؟ يا بر کسي که با احترام به خانه اش مي فرستي بعد دشنام وتوهين وفحش هم ميدهي؟؟!! پس چزا شيعيان خلاف سيره حضرت علي عمل ميکنند؟؟ جواب ما اين است که شيعه کوفه شيعه امروزي شيعه علي نيست!! شيعه ابن سباء و شيعه دشنام و کينه اشت. جواب نظر: با سلام |
42 |
نام و نام خانوادگي: سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) -
تاريخ: 28 شهريور 89
جناب مدافع راستين عمر شما چرا کلام خود عمر را که در صحيح مسلم نيز آمده قبول نداريد؟! از طرفي ادعا ميکنيد که هر چه در صحاح موجود است کاملا صحيح است اما به محض اينکه موضوعي از آن استخراج ميشود به ديد عموم ميرسد آنرا رد ميکنيد!!! در واقع اين يک نفاق اشکار است که بر مبناي مذهب و عقيده شماست. به عنوان مثال ::: در صحيح مسلم آمده که: فَجِئْتُمَا تَطْلُبُ مِيرَاثَكَ مِنْ ابْنِ أَخِيكَ وَيَطْلُبُ هَذَا مِيرَاثَ امْرَأَتِهِ مِنْ أَبِيهَا فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مَا نُورَثُ مَا تَرَكْنَاهُ صَدَقَةٌ فَرَأَيْتُمَاهُ كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّهُ لَصَادِقٌ بَارٌّ رَاشِدٌ تَابِعٌ لِلْحَقِّ ثُمَّ تُوُفِّيَ أَبُو بَكْرٍ وَأَنَا وَلِيُّ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَوَلِيُّ أَبِي بَكْرٍ فَرَأَيْتُمَانِي كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنِّي لَصَادِقٌ ترجمه؛ پس شما دو نفر ((علي و عباس عموي پيامبرص)) آمده ايد تا ميراث پسر برادرت ((رسول خدا ص)) و ((تو اي علي ع)) ميراث زنت ((فاطمه س)) از پدرش را طلب کنيد، پس ابوبکر از پيامبر ص نقل کرده که پيامبر ص گفت ::: ما نورث ما ترکناه صدقة=ما انبياءاز خودمان ارث باقي نميگذاريم جز صدقه، پس شما دو نفر ((علي و عباس)) نظرتان اين است که ابوبکر ((کاذبا،آثما،غادرا،خائنا=دروغگو،گناهکار،پيمان شکن،وخائن)) بود و خدا مي داند که او راست گفت و تابع حق بود، پس چون ابوبکر فوت کرد من ولي رسول الله ص و ولي ابوبکر هستم، اما نظر شما درمورد من نيز اينست که من ((کاذبا،آثما،غادرا،خائنا)) هستم ولي خدا ميداند که من راست ميگويم. در اين حديث از صحيم بخاري نظر شخص حضرت علي ع را در مورد خلفا بيان کرده است با توجه به جمله اي که خود عمربن صهاک بدان اشاره ميکند جائي براي سئوال باقي نميگذارد جز آنکه بپذيريم آنان (( خلفاي راشدين )) دزدان کودتاچي سقيفه نشيني بيش نبوده اند که خلافت را ربودند و در سقيفه (( محل نقسيم اموال مسروقه توسط راهزنان )) آنرا بين خود تقسيم نمودند ، البته مراد از تقسيم تنها خلافت نبود بلکه املاک حضرت فاطمه زهرا س را نيز غصب کردند و بعد آن هم توطئه ي شهادت آن بي بي بزگوار ، دخت گرتامي پيامبر ص را طرح ريزي نمودند و اين بدعت را براي پيروانشان به ارث گذاشتند و بعد از آن تمامي اهل بيت ع توسط اهل سنت يکي پس از ديگري به شهادت رسيدند. بنابر اين حناي شما براي ما رنگي ندارد بيخود خود را خسته نکنيد، اگر شما صحاح را مستند و صحيح مي دانيد بدون شک بايد اين روايت را از آن قبول کنيد و نظر شيعه در مورد خلفا دقيقا همان نظر خليفه چهارم شما و امام اول ما حضرت علي ع است، مگر آنکه به دروغ آن حضرت را خليفه بدانيد که از پيروان مذهب و عقيده بدعت بعيد نيست. يا حق |
43 |
نام و نام خانوادگي: سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) -
تاريخ: 28 شهريور 89
جناب مدافع راستين عمر :::::::::::::::::::::::::::::: دليل حمايت شما از معاويه اي که بيش از چهار نفر ادعاي پدري وي را کرده اند چيست؟! هر چه فکر ميکنم مي بينم براي شما که مثلا مدعي توحيد هستيد معاويه بزرگترين سد راه است. لطفا ابتدا پدر معاويه را براي ما معرفي کنيد بعد خود او را!!! مگر نه اينکه مادر معاويه (( هنده )) از زنان اهل پرچم بوده است و به غلامان سياه پوست علاقه شديد داشته است. قطعا خودت بهتر ميداني که علماي خودتان با تآسف به اين مطلب اشاره کرده اند. :::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: راستي اينگونه مسائل در مذهب شما براحتي و سهولت يافت ميشود و هزاران فتواي شرم آور ديگر . . . . :::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: ؟؟؟ يا حق |
44 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 28 شهريور 89
جناب مدافع راستين اسلام عمر! گذشت آن زمان که در بياباني مشتي بيسواد را دور خود جمع کنيد و مشتي دروغ عمري تحويل آنها دهيد. اکنون زمان علم است و عصر اطلاعات!! مدام دروغ پشت دروغ تحويل ميدهيد و گويي که جهانيان در خواب هستند!!! ******* «و علي نيز با آنان جنگيد!» چرا دروغ ميگويي؟ مشکلت چيست؟؟ يک نمونه حديث به بنده نشان ده که حضرت امير المومنين علي ابن ابي طالب (عليهما السلام) در سرکوبي کساني که از دادن خراج به ابوبکر خودداري کرده بودند، شرکت داشته است!!! ******* «چون امام حسن و امام حسين با او بيعت کردند» آيا حضرت محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) با کفار مکه بيعت کرد؟؟ http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=820 کدام بيعت؟؟ اگر منظور شما آن پيمان صلح است آيا معاويه به عهد خود وفا کرد؟ مگر عدم تعرض به شيعيان حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) از مفاد آن پيمان نبود؟ آيا معاويه با قتل حجر بن عدي (رحمة الله عليه) آن پيمان را از درجه اعتبار ساقط نکرد؟؟ پس شما از کدام «بيعت» سخن ميرانيد؟؟؟ ******* جناب مدافع راستين اسلام عمر! بنده از شما ميخواهم که هرچه سريعتر با ايمان به آيه شريفه «الا لعنة الله علي الظالمين» بر معاويه لعن فرستيد. يا علي |
45 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 28 شهريور 89
با سلام جناب 39! نام و نام خانوادگي: مدافع اسلام راستين - تاريخ: 28 شهريور 89 يك خواهش ازت ميكنم: در اسرع وقت يك آزمايش MRI انجام بده، خداي ناكرده غدهاي چيزي توي جمجمعهات باشه خبر نداشته باشي. قبلش آدرس بيمارستان را بده تا اگر بستري شدي وقت عيادت يك گلدون شجره ملعونه كه خيلي دوست داري برايت بياورم. كدوم جزاي خير براي معاويه ملعون الله و حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم ؟؟؟؟؟؟؟. عبد اللّه بن عمر مىگويد: پيامبر از مكانى در حال عبور بود، چشمش به ابو سفيان افتاد كه سوار بر شتر بود و معاويه و برادرش يكى پيشاپيش و ديگرى پشت سر در حركت بودند فرمود: «اللّهمّ العن القائد و السائق و الراكب». بار خدايا! آنكه سواره است و آن دو كه همراه او و پياده هستند را لعنت كن. افرادى كه اين حديث را از عبد الله بن عمر شنيدند، سؤال كردند: آيا خودت از پيامبر شنيدى يا كسى ديگر برايت تعريف كرده است؟ گفت: آرى خودم شنيدم و اگر دروغ بگويم؛ گوشهايم كر شوند. همانگونه كه دو چشمم كور شده است. تاريخ الامم و الملوك : 10 / 58 ، حوادث سال 284 ه' ، كتاب صفين : 247 ، چاپ مصر . . يا علي |
46 |
نام و نام خانوادگي: مدافع اسلام راستين -
تاريخ: 29 شهريور 89
43 نام و نام خانوادگي: سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) - تاريخ: 28 شهريور 89 جناب مدافع راستين عمر :::::::::::::::::::::::::::::: دليل حمايت شما از معاويه اي که بيش از چهار نفر ادعاي پدري وي را کرده اند چيست؟! هر چه فکر ميکنم مي بينم براي شما که مثلا مدعي توحيد هستيد معاويه بزرگترين سد راه است. لطفا ابتدا پدر معاويه را براي ما معرفي کنيد بعد خود او را!!! مگر نه اينکه مادر معاويه (( هنده )) از زنان اهل پرچم بوده است و به غلامان سياه پوست علاقه شديد داشته است. قطعا خودت بهتر ميداني که علماي خودتان با تآسف به اين مطلب اشاره کرده اند. ========================================================== دليل ما اين است که معاويه با اينکه در مقابل علي محق نبود اما پادشاهي مسلمان و از اهل ايمان بود. کافر به اسلام نبود و خود حضرت علي هيچگاه مخالفين مسلمان خود را کافر يا زنديق ومشرک نخواند و لعن هم نکرد! و بر جنازه انان نماز هم خواند. قصد اصلي ما اين هست كه از كتب خود شيعيان اثبات مي كنيم كه اين عقيده شان باطل است مخالفين حضرت علي کافر ومنافق بودن! در كتاب وسائل الشيعه ج15 «باب حكم قتال البغاة» (عبدالله بن جعفر الحميري از هارون بن مسلم از مسعده بن زياد از جعفر و او از پدر ش روايت مي كند كه فرمودند: علي عليه السلام هرگز كساني را كه با او جنگ كردند نه كافر دانست ونه فاسق ونه مشرك بلكه مي گفتند اينها برادران ما هستند كه بر ما ستم كردند) ما هم همينو ميگيم که حضرت علي گفت. نه بيش و نه کم. اينکه پدر معاويه در گذشته کي بوده به الله مربوط است و شريعت ظاهر انسان رو مي بينيد1 ما ديديم او ايمان اورد و مسلمان شد و مسلمان بود. ايمان اوردن اعمال گذشته انسان محو ميکند. شما شيعيان در تهمت زدن ودروغ گفتن استادين!! اينکه زن ابوسفيان در دوران کفرش چه بود چه کرد به ما مربوط نيست. به ما معلوم است که او ايمان اورد ومورد عفو پيامبر واقع شد. و پيامبر از او انتقام نگرفت و در مورد او سخني که شيعه ميگويد نگفت. اعمال بندگان به الله مربوط مي شود نه بنده اش. اما شيعه در پشت مردگان هم غيبت و دروغ ميگويد!! ما اهل توحيديم و معاويه نه مانع اين توحيد ما است و نه سد ان! معاويه نه معصو م بود و نه پيامبر او پادشاهي و اميري بود هم خدماتي انجام داده و هم اشتباهاتي داشته. جواب نظر: با سلام دوست گرامي قبل از اينكه ادعا كنيد كه اميرمومنان معاويه را لعنت نكرده است ، بهتر است به آدرس ذيل مراجعه كنيد : http://valiasr-aj.com/lib/layn/layn4.htm#_Toc244137862 http://valiasr-aj.com/lib/layn/layn4.htm#_Toc244137889 و همچنين مواردي كه به اسناد صحيح در نزد اهل سنت ، معاويه در انها به اميرمومنان علي عليه السلام آنچه را كه لايق خود او بوده است ، گفته است ، ببينيد ! و بعد دوباره در اصلاح نظر خويش ، نظري جديد بنويسيد ! موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
47 |
نام و نام خانوادگي: مدافع اسلام راستين -
تاريخ: 29 شهريور 89
خداوند ميفرمايد:وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَينَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَينَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَينَ أَخَوَيكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ) [47] هرگاه دو گروه از مومنان وارد قتال و درگيري شدند، ميان آنان صلح و آشتي برقرار كنيد. اگر يكي از آن دو گروه بر ديگري تجاوز كرد، با گروه تجاوز گر قتال شود تا اينكه از تجاوز دست برداشته و تابع فرمان حق گردد اگر آماده ي اطاعت از فرمان شد آنگاه ميان آن دو گروه با رعايت قسط و عدل، صلح برقرار كنيد. و عدالت كنيد كه خداوند اهل عدل را دوست دارد. همانا مومنان با هم برادرند. ميان برادرانتان صلح و آشتي برقرار كنيد و از خدا بترسيد تا به تقوا برسيد. در دو آيه مذكور، از دو گروه در گير، به عنوان مومن ياد شده است هر چند كه آنان مخالف يكديگر بوده و عليه يكديگر دست به قتال زده باشند، مسلماً اگر بغاوت يك گروه عليه گروهي ديگر بر اساس تاويل و به خاطر اينكه هر فريق خود را محق دانسته باشد، صورت گيرد، اين امر هرگز مانع از اجتهاد نمي باشد، خواه اجتهاد درست باشد يا خطا [48] و آيه فوق به تنهايي براي رد تمامي دلايل مخالفان کافيست چون هيچ دليلي بالاتر از کلام خدا نيست! جواب نظر: با سلام دوست گرامي 1- در آيه در ابتدا مقيد به مومنين شده است ، يعني اگر مومن بودند و چنين درگيري رخ داد ، اصلاح كنيد ، اما اگر يكي بغي كرد (بغي ديگر او را از ايمان خارج ميكند) لذا حتي حق داريد او را بكشيد ! (فقاتلوا التي تبغي) چرا شما تنها ابتداي آيه را ميبينيد و به انتهاي ان كاري نداريد ؟ از شما سوال ميكنيم كه اگر در جنگ صفين يا جمل بوديد ، آيا به انتهاي آيه عمل نميكرديد ؟ يا اگر عمل ميكرديد آيا حاضر بوديد معاويه را بكشيد ؟ 2- در ابتدا ممكن است دو گروه مومن باشند (اما هميشه اينجور نيست) و شما بايد ثابت كنيد كه لشكري كه با اميرمومنان جنگيد در ابتدا مومن بود ! البته خروج بر اميرمومنان و خليفه وقت به اقرار همه اهل سنت ، سبب خروج از ايمان است ! (يعني به مجرد شكستن بيعت ، بدون اينكه براي مقاتله بيايند ، از ايمان خارج شدند) 3- حتي اگر فرض بگيريم كه در ابتدا مومن بودند ، آيا هيچ يك از مسلمانان به حكم «فاصلحوا بينهما» عمل كرد يا خير ؟ اگر صحابه عمل نكردند كه بايد توبيخ شوند ، و اگر عمل كردند نيز حجت بر دشمنان اميرمومنان تمام شده است ، و ديگر بهانه شما (كه تاويل داشتهاند) صحيح نيست ! 4- آيا شما اجتهاد در مقابل نص ميكنيد ؟ !!! رسول خدا دشمنان و كساني كه بر اميرمومنان خروج كردهاند را ناكثين و مارقين و قاسطين ناميدهاند و شما ميگوييد نه خير تاويل داشتهاند !!!! گروه پاسخ به شبهات
|
48 |
نام و نام خانوادگي: مدافع اسلام راستين -
تاريخ: 29 شهريور 89
اقاي پاسخگو! مگر اينطور نشد؟ منتهي از درون خود لشکر حضرت علي رضي الله تعالي عنه شيعيان!! دو اتشه بيرون شدن! و خوارجو تشکيل دادن!! و با صلح مخالفت کردن!2= خداي تعالي انها رو مومن ميداند تو ميگويي مومن نبودن مسلمان بودن!! من فکر نکنم نظر همه علماي اهل سنت اين باشد که منکر خلافت خلفاي رشدين رو کافر بدانند!چون کسي جز قليلي از افراطيون شيعه رو کافر نمي دانند. و در هيچ روايتي شرط مسلمان شدن را قبول خلافت يا امامت قرار نداده! اما نبوت را داده, قيامت را داده ,بعثت را داده, ايمان به ملائک را داده, و... يعني به يکي از اينها اگر مومن نباشي مسلمان نيستي و اينها اصول دينند! توحيد. معاد نبوت چون در اين مورد صراحتا ايه وجود دارد. اگر امامت جز اصول دين نيست پس دعواي شما بر سر چيست؟؟؟؟؟!!!!! اصول مذهب است يعني چي؟؟؟؟؟؟؟ وقتي يک اصلي در قران با محکمات ثابت شد اصول دين است! مثل نبوت! اقاي پاسخگو!! امامت که افضلتر و بالاتر از مقام نبوت نزد شما است!!! چطور است نبوت جز اصول دين اسلام است اما امامت شما که بخاطر ان گوش فلک کر کرديد جز اصول مذهب محسوب مي شود نه دين؟!!!!!!!!!!!! من بارها با شيعيان بحث کرده ام! اما انها امامت را جز اصول دين ميدانند!! اين تناقض چرا؟ جواب نظر: با سلام در هر صورت شما براي سخن ابوحنيفه و امثال او پاسخي نداشتيد و فقط با اين جمله كه نظر همه نيست از زير آن شانه خالي كرديد ! |
49 |
نام و نام خانوادگي: مدافع اسلام راستين -
تاريخ: 29 شهريور 89
حضرت فرمودند قاتل و مقتول از لشگر مخالفين ايشان در آتشاند ! نه كساني كه در صف لشكريان آن حضرت بودند ! ---------------------------------------------------------------------- در بخاري و مسلم و... چنين حديثي از پيامبر هم است که قاتل و مقتول در جهنم هستند! يعني دو مسلماني که همديگر را ميکشند. قاتل چون ميکشد و مقتول بخاطر قصد کشتن برادرش را داشته. اما آقاي پاسخگو لطف کنيد تمام اين روايت رو اينجا بنويسيد تا ما هم بفهميم منظور حضرت علي رض آنچيزي بوده است که شما ميگوييد! از شکم خود نگوييد. ارزش ندارد! بعد باز ميگويم يک امام منتخب الهي نبايد بر جنازه اهل جهنم نماز ميت بخواند!! ايا جايز است بر اهل آتش نماز ميت خواند؟؟؟؟ بعد شما ميگوييد منافق باطني!!! مگر امام علم به همه چيز نزد شما ندارد؟؟؟ پيامبر وقتي بر جنازه منافق نماز خواند خداي متعال از طريق وحي منعش کرد!!! چرا امام را منع نکرد؟؟ يعني علم غيبي بهش نداد؟؟!!!! اي شيعه مطمئن باشد در تار عنکبوتي که خودت درست کردي گير ماندهي!! جواب نظر: با سلام |
50 |
نام و نام خانوادگي: مدافع راستين اسلام -
تاريخ: 29 شهريور 89
عبد الله بن الزبير و دخل عليّ الدار، و هو كالواله الحزين، و قال لابنيه: كيف قتل أمير المؤمنين وأنتما على الباب. ولَطَم الحسن وضرب صدر الحسين، وشتم محمد بن طلحة، ولعن عبد اللّه بن الزبير، فقال له طلحة: لا تضرب أبا الحسن، ولا تشتم، ولا تلعن مروج الذهب ج 1 ص 311 ، اسم المؤلف: أبو الحسن على بن الحسين بن على المسعودي (المتوفى : 346هـ) الوفاة: 346 علي وارد خانه شد و بسيار اندوهگين بود؛ به دو پسرش گفت: چگونه امير المومنين را كشتند با اينكه شما دوتن بر در خانه بوديد؟ سپس به حسن سيلي زده و به سينه حسين زد؛ و به محمد بن طلحه دشنام داده و عبد الله بن زبير را لعنت كرد ! 9- ابو موسى اشعري ---------------------------------------------------------------------- اي شيعه! اگر اين حديث را قبول داري! پس قبول کن حضرت گفته چگونه امير المومنين را کشتند؟ به خدا حضرت علي هيچ يک از خلفاي راشدين را لعن و دشنام نداده. راوي ميگويد بن زبير را لعن کرد!! اما نميگويد چگونه لعن کرد الفاظش چه بود؟ ايا لعن ان حضرت الفاظش مثل شيعه امروزي و کوفي بود؟!! مطالب ان ادرس رو خوندم چيزي نبود که نظر منو عوض کند! الفاظ اون دشنام واقعن چي بود؟؟ جواب نظر: با سلام |
51 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 29 شهريور 89
با سلام مثل اينكه بعضيها جداً مغز خودشان را تعطيل كردهاند . قبلاً گفتم كه ابن سباء در نزد ما از موجوديت داشته باشد يك فرد ملعون است . بقول علمايتان ابن سباء ( موهوم ) يهودي بود و بعد از روي نفاق مسلمان شد بقول علمايتان معاويه ( ملعون ) بت پرست بود و بعد از روي نفاق مسلمان شد . اگر ما و شما ابن سباء را ملعون ميدانيم چرا نبايد معاويه را ملعون بدانيم , اين ملعون ماويه با خليفه زمان خودش به جنگ پرداخت ( حال چه بيعت كرده بود، چه نه ) پس مرتد شده بود و هيچ توبهاي از اين ميوه شجره ملعونه در دست رس نيست . حال كمي راجع به او مينويسم معاويه کيست ؟ معاويه از دو فرد كثيف و پليد بوجود آمده كه بنا به قانون توارث، خباثت ذاتى هر دو را به ارث برده بود. پدرش ابو سفيان رئيس مشركين و بتپرستان قريش بود و خداوند نيز به همين عنوان در قرآن درباره او فرمايد: فقاتلوا ائمة الكفر انهم لا ايمان لهم با پيشوايان كفر جنگ كنيد كه سوگندهاى آنها احترامى ندارد كه رعايت شود. ابو سفيان در اغلب غزوات پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمانده لشگر بتپرستان و مشركين مكه بوده و در واقع جنگهاى احد و بدر و احزاب و ساير جنگها را او به وجود آورده بود،ابوسفيان مدت 21 سال با رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم مخالفت و دشمنى نمود و در فتح مكه از ترس شمشير به ظاهر اسلام آورد ولى در باطن به همان كفر و بتپرستى خود باقى ماند. و اما مادرش هند دختر عتبة بن ربيعة بن عبد شمس بود و با رسول اكرم صلى الله عليه و آله دشمنى فوق العاده داشته و در مكه آنحضرت را آزار ميرسانيد، در جنگ احد به اتفاق چند تن از زنان ديگر پشت سر مردان حركت كرده و آنان را با دف زدن براى جنگ با مسلمين تشجيع مينمود و در خاتمه جنگ هم كه حمزه عموى پيغمبر صلى الله عليه و آله به درجه شهادت رسيده بود به دستور هند وحشى قاتل حمزه جگر او را بيرون كشيد و پيش هند برد و آن ملعونه از شدت عداوت تكهاى از كبد را در دهان خود گذاشت ولى نتوانست آنرا بجود و ناچار از دهان بيرون انداخت و از آن تاريخ به هند جگر خوار معروف گرديد. در زمان جاهليت به ولگردى و بدكارى شهرت داشت و معاويه هم در چنان موقعى از وى متولد گرديده بود. زمخشرى در ربيع الابرار نقل ميكند كه معاويه را به چهار پدر نسبت ميدهند:ابى عمرو بن مسافر، عباس بن عبد المطلب، عمارة بن وليد، مردى سياه بنام صباح . ابن ابى الحديد نيز در شرح نهج البلاغه بهمين مطلب اشاره كرده است . محمد بن عقيل مؤلف كتاب النصايح الكافيه مينويسد كه حسان بن ثابت هند و شوهرش را در نزد پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله هجو ميكرد و آنحضرت و اصحابش باشعار او گوش ميدادند،حسان در هجويات خود به هند نسبت زنا ميداد و حضرت رسول صلى الله عليه و آله هم او را منع نميكرد معاويه از چنين پدر و مادرى بوجود آمده و خبث ذات و رذائل اخلاقى هر دو را دارا بود او نيز مانند پدرش در جنگهائى كه عليه مسلمين بر پا ميشد شركت ميكرد و از ترس شمشير ظاهرا باسلام گرويده بود ولى در باطن در محو اسلام كوشش ميكرد چنانكه حضرت امير عليه السلام درباره اسلام آوردن معاويه و پدرش كه از ترس شمشير و از روى اكراه و اجبار بوده ضمن نامهاى كه به معاويه نوشته چنين فرمايد: فانا ابو حسن قاتل جدك و خالك و اخيك شدخا يوم بدر،و ذلك السيف معى و بذلك القلب القى عدوى،ما استبدلت دينا و لا استحدثت نبيا،و انى لعلى المنهاج الذى تركتموه طائعين و دخلتم فيه مكرهين (منم ابو الحسن كشنده جد تو (عتبه پدر هند) و دائى تو (وليد بن عتبه) و برادر تو (حنظلة بن ابيسفيان) كه آنها را در جنگ بدر تباه ساختم و اكنون هم آن شمشير دست من است و من با همان دل و جرأت دشمنم را ملاقات ميكنم و دين ديگرى اختيار نكرده و پيغمبر تازهاى نگرفتهام و من در راهى هستم (اسلام) كه شما باختيار و رغبت آنرا ترك نموديد و از روى اكراه و اجبار هم بآن داخل شده بوديد.) محمد بن جرير طبرى نقل ميكند كه پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود: اذا رأيتم معاوية على منبرى فاقتلوه. (هر گاه معاويه را بر منبر من ديديد او را بكشيد.) و همچنين به نوشته طبرى ابوسفيان بر الاغى سوار بود و معاويه افسار مركب را گرفته و برادرش نيز از عقب مركب را براه ميانداخت پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود: لعن الله الراكب و القائد و السائق . (خداوند بهر سه لعنت كند) دانشمند مسيحى جرج جرداق در جزء چهارم اثر نفيس خود به نام (الامام على) مينويسد: فرد شاخصى از بنى اميه كه تمام خصال و اعمال زشت اميه را دارا بود معاوية بن ابى سفيان است و اول چيزى كه از صفات معاويه به چشم ميخورد اينست كه او از انسانيت و اسلام خبرى نداشت و اعمال او اين مطلب را ثابت نمود كه او از اسلام دور بود يا علي |
52 |
نام و نام خانوادگي: سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) -
تاريخ: 30 شهريور 89
جناب مدافع چپ شدهي عمر! ::::::::::::::::::::::::::::::::::::: جواب سئوال مرا نداديد ::::::::::::::::::::::::::::: دليل حمايت شما از يک حرامزاده به نام معاويه که ثابت کردم بيش از چهار نفر مدعي بودند که پدر او هستند واقعا چيست؟! :::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: با توجه به گفتار خودتان : :::::::::::::::::::::::::::::: آيا خداوندي که شما او را عبادت ميکنيد پا دشاهي مسلمانان را از ميان حرامزادگان انتخاب ميکند؟! آيا خداوندي که شما او را عبادت ميکنيد پادشاهي مسلمانان را از ميان شجره ملعونهاي که ذات پاکش در قرآنش اشاره کرده است انتخاب ميکند؟! به راستي خداوند شما کيست؟! خاخام اعظم عمر بن صهاک؟ :::::::::::::::::::::::::::::::::: جناب مدافع چپ شده من از شما بسيار سپاسگذارم اين تشکر را از اعماق وجودم به تو هديه ميکنم. زيرا اگر امثال تو و خلفاي تو وجود نداشتند، ايمان ، حقيقت ، عدالت ، و . . . همه چيز در حصار ابهام باقي ميماند و شناسائي حق از باطل دشوار ميشد، اما با وجود شما و بروز عقايد و گفتارتان بايد خداوند را شاکر باشيم که توسط شما حقيقت را به همه جهانيان عرضه ميکند و اين از معجزات حضرت حق تعالي است. در واقع بايد گفت عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد. ::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: جناب مدافع عمر! ::::::::::::::::::::: چرا شما بر عليه نص صريح قرآن که خاندان اهل بيت ع پاک و معصوم معرفي ميکند حرامزادگان را جايگزين ميکنيد و آنان را خليفه خدا ميدانيد؟ يعني خدائي را که شما عبادت ميکنيد موجبات خليفه شدن معاويه لعنت الله عليه را فراهم کرده است؟! دليل حمايت شما از حرامزادگان با توجه به اينکه خود اعتراف ميکنيد که آنان در برابر حضرت امير المومنين فاروق اعظم و صديق اکبر علي بن ابي طالب ع محق نبودند چيست؟! مگر چه چيزي در حرامزادگان وجود دارد که قلب بيمار شما را راضي ميکند تا از آنان پيروي کنيد؟ شيطان با قلب و عقل شما چه کرده است؟! اين جمله خودتان است، از همه دوستان عزيز شيعه و سني ميخواهم که نظرشان را در مورد اين جملهي جناب مدافع عمري بگويند ::: ______________________________________________________________________________________________ (((((اينکه پدر معاويه در گذشته کي بوده به الله مربوط است و شريعت ظاهر انسان رو ميبينيد، ما ديديم او ايمان آورد و مسلمان شد و مسلمان بود. ايمان اوردن اعمال گذشته انسان محو ميکند. شما شيعيان در تهمت زدن و دروغ گفتن استادين!! اينکه زن ابو سفيان در دوران کفرش چه بود چه کرد به ما مربوط نيست. به ما معلوم است که او ايمان اورد و مورد عفو پيامبر واقع شد. و پيامبر از او انتقام نگرفت و در مورد او سخني که شيعه ميگويد نگفت. اعمال بندگان به الله مربوط ميشود نه بندهاش. اما شيعه در پشت مردگان هم غيبت و دروغ ميگويد!!))))) ________________________________________ جناب مدافع چپ شدهي عمري! ::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: خود شما بهتر از هر کسي ميداني که معاويه و پسرش يزيد و در کل خاندان ابوسفيان اصليترين دشمنان دين خدا بودند و هيچگاه اسلام نياوردند و آنچه که بنام ايمان از آنها عنوان ميکنيد تنها ظاهر قضيه است و آنان منافقاني بيش نبودند! و در واقع اين طبيعي است که شما حرامزاده بودن معاويه را که خليفه خود ميدانيد را کتمان کنيد اما من نميدانم با کتابها و علماي خودتان چه ميکنيد؟؟ آيا آنان اين مطالب را دروغ ميگويند؟! ::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: اگر چنين باشد که همه شما را بدون استثناء بايد گمراه بدانيم زيرا مبناي دين و مذهب و عقيده شما همان کتابها و علماي خودتان هستند که حتي خودتان هم به آنها و صحت مطالب آن اعتمادي نداريد و آن مطالب را دروغ ميدانيد!!!! لطفا دليل پيروي از آن علما را بفرمائيد؟؟! :::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: منظورم همان علمائي هستند که کتابها و مطالبشان را دروغ ميپنداريد! ::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: يا اين حساب مذهب شما بر پايه دروغ و بياعتمادي استوار شده است و اگر اين جمله مرا رد کنيد بايد بگويم که طبق گفتار ابن کلبي که ذهبي او را ثقه ميخواند خليفه شما معاويه چهار پدر داشته ( يعني زنا زاده بوده است ) و مادرش هم از زنان اهل زنا بوده که با بسياري از مردان عرب رابطه جنسي داشته است ، از جمله غلامان سياه چرده که بسيار مورد علاقهي جناب هنده مادر معاويه و همسر ابو سفيان بودهاند. بنابراين ما از همينجا وجود خليفه شما معاويه را در مذهب شما و از آن جالبتر حمايت شما از چنين خليفهي زنازادهاي را به شما و تمامي معاويه دوستان تبريک عرض نموده و آرزو داريم که در آخرت همنشين او شده و در اين دنيا نير زندگي معاويهواري برايتان از درگاه حضرت حق مسئلت داريم. ::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: مطلبي هم در مورد عصمت معصومين ع و آيات قرآن که کرارا ما را به تعقل و تفکر و پيروي از اولي الامر منکم سفارش کرده است برايتان دارم و اميداوارم به همين واسطه وجدان خفته شما بيدار شده و به سوي الله تعالي هدايت شويد. جناب مدافع عمري! ::::::::::::::::::::::: عقل در دين مبين اسلام به ويژه مکتب بر حق تشيع و اهل البيت ع جايگاه بسيار عالي دارد آنقدر مهم است که ملاک تکليف براي انسانها داشتن عقل و منطق توآم با ميباشد! جايگاه عقل در دين را ميتوان در دو بخش خلاصه نمود ::: 1- کليات دين مانند اصول دين (عقائد) بايد توسط عقل کشف شود و الا دين بدون تعقل و آموزههاي ديني بدون تاييد عقل و درک عقلاني داراي ارزش چنداني نخواهد بود. مثلا توحيد تقليدي واقعا بيارزش است و قطعا انسان را به سر منزل مقصود نميرساند. _____________________________________________________________ 2- مسائل فقه و آنچه که مربوط به عمل مکلفين به دين ميشود. که در اين مسائل عقل توان کشف حکمتها و ريزهکاريها را به تنهايي ندارد و بايد توسط يک راهنماي معصوم ( ائمه معصومين ع) اين مسائل براي عقل منکشف و بکار بسته شود و در واقع لزوم عصمت ائمه طبق آيه تطهير هم در اين مشخص ميشود. و يا به عبارت بهتر آموزهاي ديني يا عقلي هستند و يا عقلاني. آموزهاي عقلي مسائلي هستند که عقل سليم به طور مستقيم بدانها ميرسد مانند وجود خالق در اين عالم و توحيد آن يگانه هستي. آموزههاي عقلاني مسائلي هستند که عقل با واسطه آنها را کشف ميکند. _____________________________________________________ يا حــــــــــــــــــــــــــــــــق در پايان هم |
53 |
نام و نام خانوادگي: مدافع اسلام راستين -
تاريخ: 31 شهريور 89
در كتاب وسائل الشيعه ج15 «باب حكم قتال البغاة» (عبدالله بن جعفر الحميري از هارون بن مسلم از مسعده بن زياد از جعفر و او از پدر ش روايت ميكند كه فرمودند: علي عليه السلام هرگز كساني را كه با او جنگ كردند نه كافر دانست و نه فاسق و نه مشرك، بلكه ميگفتند اينها برادران ما هستند كه بر ما ستم كردند) ما هم همينو ميگيم که حضرت علي گفت، نه بيش و نه کم. ------------------------------------------------------------------------------- در حقيقت اين روايت از کتاب حديثي خود شما نفي کننده همه انچه است که درباره امير معاويه ميگوييد! غلو چشم انسان رو کور و عقل او را زائل ميکند. و شما اهل غلو و رفض هستين. فرق ما با شما يکيش همين است. ما ميگوييم علي محق بود و اطاعت از او واجب بود اما معصوم و خالي از خطا نبود! و اين دليل به جنگ با او نميشود!! مخالفيني که صرف به خاطر قصاص با حضرت علي اختلاف پيدا کردن و اعتراض به حضور سپاه قاتل و باغي در لشکر او داشتن. به فرموده امير مومنان علي رض برداران ايشان بودن که در قضاوت خود خطا کردن و عوامل ديگر که سبب جنگ و فتنه بين مسلمانان شد. اما تو اي شيعه حتي از خدا ترس نداري! حتي به اخلاق پاي بند نيستي! تهمت و افترا و دروغ سازي مذهب تو است. مثال حضرت علي و معاويه و طلحه و زبير بارها در ميان مسلمين و پيروان يک راه و انديشه اتفاق افتاده! صد نمونهاش در همين انقلاب شما رخ داده! يکيش قضيه منتظري بود و ديگرش همين قضيه کروبي و موسوي!! ايا اينها کافر و حرامزادهاند؟ اي شيعه دروغين! ادبي که از علي اموخته باشي کجاست؟؟؟؟ والله تو بوي از سيره علي رض نبردي! |
54 |
نام و نام خانوادگي: مدافع اسلام راستين -
تاريخ: 31 شهريور 89
2- مسائل فقه و آنچه که مربوط به عمل مکلفين به دين ميشود. که در اين مسائل عقل توان کشف حکمتها و ريزهکاريها را به تنهايي ندارد و بايد توسط يک راهنماي معصوم ( ائمه معصومين ع) اين مسائل براي عقل منکشف و بکار بسته شود و در واقع لزوم عصمت ائمه طبق آيه تطهير هم در اين مشخص ميشود. و يا به عبارت بهتر آموزهاي ديني يا عقلي هستند و يا عقلاني. ===================================== اصلا خودت هم ميداني چي داري ميگي؟؟؟؟!!! جناب! ايا يک از کتب فقهي شما بدست اين معصومين نوشته شده؟؟؟ اصلا مذهب شيعه کتاب فقهي از يکي اين ائمه دارد؟؟؟ غير از مذهب زيديه. عقل علماي شما که کشف اين ريزه کاريها رو بدون معصوم داشته!! تازه همون 70% روايتها رو هم در کتب علمايتان ساخته عقل خود انهاست!! ايه بقول شما تطهير اگر ذرهاي عقل انصاف داشتيد و کينه و عداوت را نسبت به بقيه اهل بيت رسول الله کنار ميگذاشتيد. واضحا ميديدن و درک ميکردين که در مورد دختران و همسران ان حضرت نيز است و با حديث کساء بقيه 5 تاي ديگه رو در بر ميگيرد.! اما غلو و کيينه کي چنين مجالي رو به شما ميدهد. جواب نظر: با سلام |
55 |
نام و نام خانوادگي: سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) -
تاريخ: 31 شهريور 89
جناب مدافع خاخام اعظم نوشته اي ::: _________ علي عليه السلام هرگز كساني را كه با او جنگ كردند نه كافر دانست و نه فاسق و نه مشرك، بلكه ميگفتند اينها برادران ما هستند كه بر ما ستم كردند ما هم همينو ميگيم که حضرت علي گفت، نه بيش و نه کم. ___________________________________________ جواب د ندان شکن ::: ::::::::::::::::::::::::::: اگر بر فرض محال حق با تو هم باشد سئوال ايجاد ميشود اگر حضرت علي ع آنان را برادران ستمگر خود هم ميدانست چرا با آنان جنگيد و دمار از روزگارشان درآورد؟! ما هم ميخواهيم همينکار حضرت را انجام دهيم نه کم نه بيش، و با کساني که شيعه را تکفير و به قتل ميرسانند ، تا حدي که فتوا ميدهند با کشتن 7شيعه بهشت بر آنان واجب ميشود انشاءالله جهاد ميکنيم و همانند خوارج نهروان که با شمشير علي ع به زانو در آمدند همه را از دم تيغ ميگذرانيم در واقع همان کاري که حضرت ابولولو و شاه اسماعيل صفوي رضي الله عنهما انجام دادند. همان برادران ستمگراتان که که خود بر ستم آنان اعتراف کرده ايد حضرت علي ع از دم تيغ گذراند. ما هم با برادران ستمگرمان همين کا را ميکنيم. و اما حقايقي را که در مورد معاويه اشاره کردم :::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: چرا خودت را به نفهمي ميزني؟ همانطور که قبلا هم گفتم اين مطلب را و خودت هم در نظر شماره 46 خودت در همين صفحه اعتراف کرده اي از کتابهاي خودتان و علماي خودتان ثابت کرديم . بنابر اين اگر اين نکته تو را عصباني کرده است علت آن کتب و علماي خودتان است و ربطي به من ندارد! از طرفي اين فقط يکي از هزاران دليل زنازادگي معاويه بود دلايل ديگر را چه ميکني؟! :::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: در ضمن جناب مدافع خاخام اعظم اينهمه سئوال از تو پرسيدم چرا جواب نميدهي؟! دليل حمايت و دفاع شما از خليفه ي زنادزاده اي مثل معاويه که از شجره ملوعنه نيز هست چيست؟! :::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: در مورد عايشه و طلحه و زبير با توجه به مطالبي که نوشتيد عقل و ايمان نداشته خود را زير سئوال برده ايد! زيرا در يک جنگ يک طرف حق و طرف ديگر باطل هستند . اما نکته جالب اينجاست که شما حضرت علي حق ميدانيد (البته به ظاهر) و معاويه زنازاده را خليفه!!!!! همين موضوع در جنگ جمل (جنگ بين علي ع و عايشه و طلحه و زبير) صدق ميکند. و دروغ بزگ شما اهل سنت که علي ع خليفه چهارم ميدانيد بر ملا ميشود!! آيا کساني که در مقابل خليفه بر حق رسول خدا يعني خليفه خدا لشگر کشي کردند واقعا برادران علي ع بودند؟! آيا آنان بخدا ايمان داشتند؟! اگر آنان بخدا ايمان داشتند، چرا با خليفه خدا به جنگ و لشگر کشي پرداختند؟! اينجاست که دم خروستان بيرون ميزند و راهي براي فرار پيدا نميکنيد. جناب مدافه خاخام اعظم :::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: دقيقا اينجا مرحله اي است که شما راه فرار نداريد ! من حتي ميتوانم عکس العمل شما را حدس بزنم! اول اينکه سعي ميکني بحث را منحرف کني و به علت ناتواني و نداشتن جواب از اصل موضوع فرار کني! دوم اينکه با مظلوم نمائي و تآخير درجواب سعي در فراموشي موضوع داشته باشي که تا حرارت مطلب کمتر و به تدريج به دست فراموشي سپرده شود! سوم اينکه سعي ميکني با تهديد و مسائلي شبيه به اين ماهيت واقعي خود را به نمايش گذاري! که البته در هر سه مورد کور خوانده اي. ::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: جواب سئوالات مرا با ذکر سند بدهيد يا حق |
56 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 31 شهريور 89
با سلام جناب تو كه زحمت كشيدي كاش كمي صداقت داشتي . 10 - عبد الله بن جعفر الحميري في (قرب الاسناد) عن هارون بن مسلم، عن مسعدة بن زياد، عن جعفر، عن أبيه ان عليا (عليه السلام) لم يكن ينسب أحدا من أهل حربه إلى الشرك ولا إلى النفاق، ولكنه كان يقول: هم إخواننا بغوا علينا. أقول: هذا محمول على التقية. (20033) ================================================================================= وليد فاسق ====== روزى بين حضرت على عليه السلام و وليد منازعه اى در گرفت . وليد با گستاخى و بى شرمى رو به حضرت كرد و گفت : ساكت باش كه تو كودكى بيش نيستى و من پيرى سالخورده ام . بخدا قسم كه نيزه ام از نيزه ات تيزتر است و من از تو زبان آورتر و دليرترم و در صف نبرد نيز پر دل تر هستم . على عليه السلام فرمود: ساكت شو كه تو فاسقى بيش نيستى و خداوند آيه ذيل را بدين مناسبت نازل فرمود: ساكت شو كه تو فاسقى بيش نيستى و خداوند آيه ذيل را بدين مناسبت نازل فرمود: افمن كان مومنا كمن كان فاسقا لا يستوون ((آيا كسى كه مؤ من است مانند كسى است كه فاسق مى باشد، نه مساوى نيستند.)) الغدير، ج 3، ص 76. ============================================================================ در ضمن ممنون كه شهامت بخرج دادي از كتب شيعه مثل اوردي اما اخوي كتابهاي خودتون ول كردي امدي توي كتاب هاي شيعيان دنبال راضي كردن خودت هستي . ايا اين حديث را نخواندي انهم در صحيح مسلم عمر در جمع تعداد زيادى از صحابه خطاب به على ( ع ) وعبّاس عموى پيامبر ( ص ) گفت : شما دونفر ، ابوبكر و مرا دروغگو و گنهكار ونيرنگباز مىدانيد ؛ « فلمّا توفّي رسول اللّه - صلى اللّه عليه وسلّم - قال أبو بكر : أنا وليّ رسول اللّه ، فجئتما . . . فرأيتماه كاذباً آثماً غادراً خائناً . . . ثمّتوفّي أبوبكر فقلت : أنا وليّ رسولاللَّه - صلى اللّه عليه وسلّم - ووليّ أبي بكر ، فرأيتماني كاذباً آثماً غادراً خائناً » صحيح مسلم ، ج 5 ، ص 152 ، كتاب الجهاد ، باب 15 ، حكم الفئ حديث 49 . . ============================================================================= شما با اين علماي كذابتان حرفي غير از اراجيف بافتن در مقابل ما نداريد . بخدا قسم كه ما دوست داريم شما فريب نخوريد , بهشون بگو كه سعي نكنند شما را با دروغ راضي نگه دارند حقيقت را بگويند و شما انتخاب كنيد . يا علي |
57 |
نام و نام خانوادگي: مدافع اسلام راستين -
تاريخ: 01 مهر 89
اما ائمه ما اهل بيت كه به منبع غيب متصل بودند و تمامي روايات صحيح را بدون معلم ، ميدانستند و مانند علماي شما نيازي به بررسي و مراجعه نداشتند ؛ در احكام نيز اينچنين بودند ؛ و به همين سبب كتابي ننوشتند ! اما در عوض بزرگترين كلاس درس را داشتند و هزاران نفر شاگرد سر درس امام جعفر صادق عليه السلام حاضر شدند و رواياتي را كه ايشان نقل كردند ، ثبت وضبط نمودند كه در كتب فعلي شيعه موجود است ! (يعني اگر ائمه كتاب نوشته بودند اين شبهه پيش ميآمد كه ايشان نيز مانند علماي اهل سنت هستند!) ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------ در اينکه تعدتدي از اين ائمه اهل علم و دانش و فهم بودن جاي شکي نيست! اما در علم غيب داشتن انها جاي شک فراوان است! چرا؟ چون پيامبر ما به غيب متصل بود و قران برايش نازل شد, همه شاگردان يعني صحابه(منافقين چز صحابه نيستن چون در جمع اوري ان شرکت نداشتن, علايم واضح منافقين) در جمع اوري وتدوين ان شرکت جستن! و با امامنت کامل وحي خداوندي را به امتهاي بعدي اتنقال دادن و ما امروز هيچ گونه اختلافي در کامل بودن و درست بودن و حقانيت اين قران با هم نداريم! اما اقاي پاسخگو! شاگردان ائمه شما اندکي از اون علم عيب و داناي غيبي و فقهي ائمه و علماي اهل بيت رو به ايندگان انتقال دادن!! انهم خيلي ناقص! سه چهارم کتاب کافي به اعتراف محقيقن خودتان ضعيف و غير قابل استناد است!! ايا اقاي مجلسي شاگرد کدوم ائمه بوده؟؟ بعد شما 13 تا از علماي اهل بيت رو پيامبر درست کرديد!! سنت پيامبر را به اونها هم تعميم داديد!! اقاي پاسگو ما که با ائمه مذهبمون چنين نکرديم! انها رو در مقام پيامبر قرار نداديم! سخن اونها براي ما حجت نيست! مگر با قران وسنت وعقل در تضاد نباشد. ما خلفاي راشدينو جاي پيامبر ننشانديم! در مواردي که هيچ نصي صريحي وجود نداشته باشد از اهل بيت وصحابه پيروي ميکنيم. اي برادر شيعه غلو شما در مورد علماي اهل بيت سبب شده خود پيامبر در مذهب شما در حاشيه قرار بگيرد! تا جاي که حتي انديشمندان خودتان را به اعتراض واداشته! شما اعتراق کرديد که ائمه شما کتاب فقهي و تفسيري ندارند!و اين نشلن ميدهد شيعه مذهب فقهي اهل بيت نيست!! و يک حزب سياسي است که علماي شما با جمع اوري خرده شيشه هاي از ان مذهب فقهي هم ساخته اند!!! و چون صحابه قبول نداشتن مجبور شدن روايت از پيامبر رو از طفل 6 نقل قول کنند!! يا به همون 6 ساله و8 ساله مقام عصمت و علم غيب قايل شوند تا او اين خلاء رو پر کند! چون به اساني ميتونستن از زبان انان روايت جعل کنند! و اين است که سخن امام صادق نزد شما همون سخن و کردار پيامبر است!! در خالي سخن امام ابوحنيفه و... نزد ما چنين نيست! چون معصوم نيست و به غيب هم دسترسي نداشته الا انچه خدا بهش داده باشد. جواب نظر: با سلام |
58 |
نام و نام خانوادگي: مدافع اسلام راستين -
تاريخ: 01 مهر 89
اگر بر فرض محال حق با تو هم باشد سئوال ايجاد ميشود اگر حضرت علي ع آنان را برادران ستمگر خود هم ميدانست چرا با آنان جنگيد و دمار از روزگارشان درآورد؟ =========================== حضرت علي انها رو ستمگر به مفهومي که تو ميخواهي بگويي نگفته! ستمي که حضرت علي بدان اشاره دارد ستم در نپذيرفتن سخن حضرت علي در مورد قصاص قاتلين و و اجتهادي است انها کردن! انها در برابر دين اسلام ظغيان نکردن بلکه طغيانشان بخاطر اختلاف در قصاص و حضور قاتلين بود يعني انها مرتکب اشتباه شدن ايا کسي اشتباه ميکند و يا گناه کافر است؟ مرتد است؟ مشرک است؟ بايد هر روز براي اشتباهش لعنش کرد؟؟ ادمي که اشتباه ميکند مي شود پيشمان هم شود توبه هم بکند. ما ميگوييم انهاي امتهاي گذشته بودن در موردي اختلاف کردن و اعمالشان از ما پرسيده نمي شود, برادران ما بودن اشتباه کردن خداي متعال بيامورزدشان و رحمتشان کند. ما معويه رو به همون اندازه قبول داريم که امام حسن و امام جسين قبولش داشتن! و يزيد رو همان اندازه قبول داريم که امام حسين قبولش داشت.ما در سندي صحيح نديديم که اندو در مورد معاويه اعمال شيعيان امروزي رو انجام بدهند يا سخن اينان رو بگويند. |
59 |
نام و نام خانوادگي: مدافع اسلام راستين -
تاريخ: 01 مهر 89
ما هم ميخواهيم همينکار حضرت را انجام دهيم نه کم نه بيش، و با کساني که شيعه را تکفير و به قتل ميرسانند ، تا حدي که فتوا ميدهند با کشتن 7شيعه بهشت بر آنان واجب ميشود انشاءالله جهاد ميکنيم و همانند خوارج نهروان که با شمشير علي ع به زانو در آمدند همه را از دم تيغ ميگذرانيم در واقع همان کاري که حضرت ابولولو و شاه اسماعيل صفوي رضي الله عنهما انجام دادند. --------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- انهايکه شيعه رو تکفير ميکنند! در اصل همون کاري رو ميکنند که شيعه با انها ميکند!! يعني ما يک خوارج جديد در شيعه داريم و يک خوارچ جديد در ميان اهل سنت! اي شيعه دروغ نگو انها گروهي اقليت اطراطي هستند. و اهل سنت راستين با نصيحت وموعظه وراهنماي با شيعه بر خورد ميکند نه تکفير. |
60 |
نام و نام خانوادگي: شاه عباس صفوي کبير (رضي الله عنه) -
تاريخ: 01 مهر 89
بسم رب الحيدر جناب مدافع راستين اسلام اميدوارم از حرف بنده ناراحت نشوي ولي از باب مثال عرض ميکنم فرض کن بنده يک مسلمان من امروز ميام و شما وپدرومادر و خانواده و کل ايل و تبارتان را به قتل ميرسانم آيا شما حاضريد براي من طلب استغفار کنيد آخه من اشتباه کرده و از روي اجتهاد خود عمل کردم و فکر کردم اين بهترين راه حل است چون ما برادران شما هستيم و فقط يه اشتباه کوچولو کرديم ما روببخشد که چندين هزار نفر رو کشتيم لطفا براي ما طلب استغفار کنيد و از خدا بخواهيد که ما را آمرزيده و رحمت کند چون خداون حتما اين کار ما رو ناديده ميگيرد خدا وکيلي اين کار رو ميکني فکر کن اين حرف شما با چه عقل سليمي جور در مياد الحمدلله الذي جعلنا من المتمسکين بولايت علي ابن ابيطالب عليه السلام صدق الله العلي العظيم |
61 |
نام و نام خانوادگي: سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) -
تاريخ: 01 مهر 89
مولوي کوچولو مدافع خاخام اعظم عمربن صهاک ::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: چرا با کلمات بازي ميکني؟! من طبق جمله خودت گفتم . چرا دوباره خودت به کوچهي عمر چپ ميزني؟! --------------------------------------------------------- معناي جمله ي من کاملا واضحه؟ ----------------------------------------- الحمدلله هميشه حدسيات من در مورد شما پيروان پسر صهاک صحيح از آب در آمده است، زيرا اگر نظر قبلي مرا بخواني ، خواهي ديد که من سعي در توجيه و بازي با کلمات شما و فرار از جواب را براي شما پيش بيني کرده بودم. و اما اصل قضيه از اين قرار است ::: ------------------------------------------- من نگفتم آنان اشتباه کردند يا نه. حرف من در اين است که طبق گفتهي شما ما با آن جماعت مانند حضرت علي ع مبارزه و جها ميکنيم نه يه قدم بيش و نه يک قدم کم. دليل من عنوان گناه و علت آن نيست در واقع مبناي عملکرد شيعه ، همان عملکرد علي ع است. پس سعي کن بحث را منحرف نکني و از جواب فرار نکني! ---------------------------------------------------------------------- خودت در ابتدا گفتي طبق نظر علي ع آنان برادران ستمگر بودند، اکنون ميگوئي ستمگر نبودند بلکه اشتباه کردند. بسيار خوب موضوع بحث من اين نيست که آنان کافر يا ستمگر و يا اشتباه کردند، موضوع بحث من عملکرد و عکس العمل علي ع است که براي ما حجت است ، شما هم که ادعا کرديد علي ع محق بوده است. بنابراين ما بر خلاف شما بر مبناي عقل و منطق و حقيقت طرف حق را ميگيريم. آيا شما قابليت جانبداري از حق و حقيقت را نداريد؟! ايا مبناي مذهب شما دقيقا نطقهي مقابل حق و حقيقت است؟! -------------------------------------------------------------------------------- قبلا هم گفتم شما علي ع محق ميدانيد و معاويه زنازاده خليفه !! آيا اين با عقل و منطق همخواني دارد؟!!! ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- در مورد وهابيت که شيعه را تکفير کرده و کشتن 7 شيعه را مقارن با دخول در بهشت خداوند ميدانند بايد بگويم که سعي تو در اينکه خود را از آنان جدا کني بي نتيجه و بيهوده است زيرا خود تو يکي از آنان هستي!!! در واقع افتضاحات مذهب و فتاواي علماي شما را من در يکي از اين کامنتها براي اطلاع عموم مطرح کردم و بقدري زشت و مفتضح و قبيح بود که عليرغم اين که از کتب صحيح خودتان نقل کرده بودم گروه محترم پاسخ به شبهات آنرا حذف نمود و اگر به دانستن آن مزالب علاقمندي ايميلت را بگذار تا برايت بفرستم، هر چند که ميدانم خواندن آن افتضاحات و قبائح شما را خوشحال ميکند نه ناراحت! زيرا يکي از شرايط مذهب و عقيده و خلفاي شما همين قبائح ميباشد، بعنوان مثال :: زنا زاده بودن معاويه که طبق ادعاي و اصرار شما خليفهي زنازاده اهل سنت است. اما مسئله اي که تو با زيرکي و دروغ سعي در توجيه اين فرقه ضاله که بوي گند عقيدهشان عالم را برداشته است را داري اين است ::: شما يک مورد از فتاواي صادره از علماي شيعه در مورد تکفير و کشتن 7 سني را که او را بهشتي کند را به ما معرفي کن تا حرف شما داراي پشتوانه حق باشد. جوک بي مزه اي هم در مورد اينکه اهل سنت با نصيحت و موعظه و راهنماي با شيعه بر خورد ميکند گفتهاي که جوابش فقط و فقط خنده است و رسوائي شما ، زيرا نياز به توضيح ندارد و شما براي عموم دنيا شناخته شده هستيد.حمايت عبد الشلقم مرادزهي از عبد الشيطان ريگي و ديگر کشتار شيعيان در نقاط مختلف جهان حکايت از کذب ادعاي شما دارد . اگر هم شما قائل به اجتهاد هستيد و جنايات و خيانتها و اشتباهات خلفا و حکام اهل سنت را اجتهاد ميدانيد، بايد بگويم شاه اسماعيل صفوي (رضي الله عنه) هم اجتهاد کرد و الحق و و الانصاف چه اجتهاد خوبي کرد و ريشه ظلم را از بيخ و بن کند. يا حق |
62 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 01 مهر 89
جناب مدافع عمر! دليل تکفير خوارج و سب آنها از سوي شما چيست؟ مگر در کتب شما نيامده است که: «البداية و النهاية» http://www.al-eman.com/islamlib/viewchp.asp?BID=251&CID=118#s3 «وقال الهيثم بن عدي: ثنا إسماعيل، عن خالد، عن علقمة بن عامر، قال: سئل علي عن أهل النهروان أمشركون هم؟ فقال: من الشرك فروا. قيل: أفمنافقون؟ قال: إن المنافقين لا يذكرون الله إلا قليلاً. فقيل: فما هم يا أمير المؤمنين؟ قال: إخواننا بغوا علينا فقاتلناهم ببغيهم علينا» ********** «... عن طارق بن شهاب قال : " كنت عند علي فسئل عن اهل النهر اهم مشركون ؟ قال : من الشرك فروا قيل : فمنافقون هم ؟ قال : ان المنافقين لا يذكرون الله الا قليلا قيل له : فما هم ؟ قال : قوم بغوا علينا " .» عبد الرزاق ( 10/150) وابن ابي شيبة ( 15/332) ابن نصر في" تعظيم قدر الصلاة "(591-594) البيهقي (8/174) ******** پس به کدامين دليل امام شما بن باز آنها را تکفير کرده است؟ http://www.alathary.net/vb2/showthread.php?t=6515 چرا ديگر بزرگان شما مانند الحافظ ابن الحجر، البخاري ، و القاضي أبو بكر ، و السبكي ، و القرطبي ، القاضي عياض ، و امام نووي و .... خوارج را «تکفير» کردهاند؟؟؟ ************************ راستي چگونه است که از يک سو به خوارج ميگوييد «إخواننا بغوا علينا» و از سوي ديگر آنها را «سگان دوزخ» ميناميد؟؟ «سنن ترمذي - کتاب تفسير القرآن» http://www.al-eman.com/hadeeth/viewchp.asp?BID=9&CID=137#s5 « حدثنا أبو كريب، حدثنا وكيع، عن الربيع بن صبيح، وحماد بن سلمة، عن أبي غالب، قال رأى أبو أمامة رءوسا منصوبة على درج مسجد دمشق فقال أبو أمامة " كلاب النار شر قتلى تحت أديم السماء خير قتلى من قتلوه " ...» ********************* معاوية بن زانيه ابوزاني «بغي» کرده بود؟؟ خيلي غلط زيادي کرده بود!!! بر طبق آيه صريح قرآن کريم: «انما السبيل علي الذين يظلمون الناس ويبغون في الارض بغير الحق اوليك لهم عذاب اليم» ما مجاز هستيم که بر ضد او سخن گوييم و از او ابراز انزجار کنيم. چگونه است که وجود لفظ «إخواننا بغوا علينا» درباب خوارج در کتب شما مانع از تکفير خوارج توسط شما نميشود ولي ما حق بيان جنايات و سفاکيها و اظلام آن خبيث معاوية بن زاينه ابوزاني را نداريم؟؟؟ براستي دليل اين غلو حيرت انگيز شما در اميرالمومنين خواندن يک طاغي و يک ياغي زنازاده به نام معاوية ابو زاني چيست؟ جز دشمني با الله متعال؟ يا علي |
63 |
نام و نام خانوادگي: مدافع اسلام راستين -
تاريخ: 02 مهر 89
آيا سخن مفتي عربستان كه «المفتي قائم مقام النبي في الأمة» را نشنيدهايد؟ ========================================= مگر اين سخن عجيبي است!!! مگر فقهاي شما قايم مقام امام زمان نيستند؟؟ مګر امام زمان قايم مقام پيامبر نزد شما نيست؟ بعد بر در و دويار شما اين حديث نوشته شده که علما وارثان انبياءاند. مگر وارث همون قائم مقام در دين نيست؟ مگر مردم دينشونو از پادشان فرا ميگيرند؟؟ يا سياستمداران؟ يا مثلا از رئيس جمهور؟ پس کجاي اين سخن نادرست است؟!! |
64 |
نام و نام خانوادگي: سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) -
تاريخ: 03 مهر 89
جناب مدافع چپ شده عمري! :::::::::::::::::::::::::::::::::::: بحث دين را سياسي نکن مبناي دين اسلام و تشيع تعقل و تفکر هست که جمع آن دو ميشود منطق و در واقع هيچ منطقي الهي و ديني جانبداري و پيروي شما را از خليفهي زنازادهاي مانند معاويه تائيد نميکند! مگر اينکه خودتان نام دين بر آن گذارده باشيد! لطفا نان اصلي دين و مذهب خود ( يهود ) را ذکر کنيد. شما و خلفايتان که از کسي بيشتر خلفا و دوستان يهودي او را ميشناسيد! پس چرا حرفي از دوستي آنان با خلفا به ميان نميآوريد؟؟!! =================================================================================== آيه 51 سوره مبارکه مائده ::: ------------------------------------ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ﴿51﴾ ---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- اى كسانى كه ايمان آوردهايد يهود و نصارى را دوستان [خود] مگيريد [كه] بعضى از آنان دوستان بعضى ديگرند و هر كس از شما آنها را به دوستى گيرد از آنان خواهد بود آرى خدا گروه ستمگران را راه نمىنمايد (51) =================================================================================== ابوهريرهها و کعب الاحبارها چه کساني بودند؟! منابع حديثي عمري و سخنگوي اسلام بکري و عمري چه کساني بودند؟! چرا عمر نامه محرمانه به کعب الاحبار يهودي فرستاد و او را به مدينه دعوت کرد؟! چرا وقتي کعب الاحبار به دروازه مدينه رسيد ، عمر قبل از ورود او به مدينه در بيرون از مدينه با او جلسه گذاشت؟! چرا عمر کعب الاحبار را در نزديکترين مکان به خانه خودش اسکان داد؟! چرا عمر کعب الاحبار يهودي ر سخن گوي اسلام عمري قرار داد؟! چرا . . . . . =================================================================================== اصلا بگو ببينم شما خودتان ادعا ميکنيد که پيامبر ص خليفه تعيين نکرد. از طرفي مي بينيم عمر و ابوبکر خليفه تعيين کردند و اهميت اين مسئله را تا آنجا مهم دانستند که حتي جنازه پيامبر ص را رها کردند و در سقيفه بني ساعده ( محل تقسيم اموال مسروقه ) اقدام به تقسيم خلافت سرقت شده نمودند. در واقع اين عقيده شما توهين به پيامبر ص است . زيرا طبق عقيده شما پيامبر ص به اندازه ابوبکر و عمر از درايت کافي برخوردار نبود و ميخواهيد با توجه به اين مسئله بگوئيد عمر و ابوبکر نعوذ بالله از پيامبر اعلمتر يودهاند زيرا مسئله مهم خلافت را به عقيده شما پيامبر ص پشت گوش انداخت ولي آنقدر مهم بود که عمر و ابوبکر آنرا انجام دادند. سئوال ما ::: --------------- آيا پيامبري که به عقيده شما خليفه انتخاب نکرد به اندازه آن دو ملعون عمر و ابوبکر درايت نداشت و نسبت به آن دو اعمل نبود؟؟!! آيا عمر و ابوبکري که جنازه رسول خدا ص را روي زمين قرار دادند و در سقيفه به تعيين خليفه نشستند بهتر و بيشتر از پيامبر ص اهميت خلافت را ميفهميدند تا حدي که جنازه رسول خدا ص بايد روي زمين بماند و آنان خليفه انتخاب کنند؟؟!! در ضمن خلفاي انتخابي آنان کساني جز خودشان يعني عمر و ابوبکر نبود!!!!! آيا سقيفه که محل تقسيم اموال مسروقه توسط راهزنان و دزدان بود مکاني بود براي اجماع مسلمانان که مورد ادعاي شماست؟؟!! اصلا شماها ميدانيد اجماع يعني چه؟؟!!! اگر واقعا آنان نظر اجماع مسلمين را در نظر داشتند بايد تمامي مسلمانان را اعم مهاجر و انصار آنهم نه در سقيفه بلکه در مسجد جمع ميکردند و رايگيري ميکردند. اصلا چه کسي به کانديداهاي خائن ، حيلهگر و گناهکار شما اجازه داده بود که خود را کانديداي خلافت قرار دهند؟ صلاحيت آنان را چه کسي بايد تضخيص ميداد؟؟!! ملاک دين شما نه تنها سنت پيامبر ص نيست بلکه به گفته خود عمر ملاک تعيين خليفه شما اهل بدعت در واقع همان عبدالرحمن بن عوف مي باشد، نه پيامبر ص!!!!! ما شيعيان طبق فرمايش پيامبر ص و آيات ولايت و احاديث معتبر مانند غدير و ثقلين و . . . حضرت علي ع را خليفه بر حق مسلمين که انتخاب او را توسط ذات اقدس الهي ميدانيم و جز او خليفهي ديگري را قبول نداريم. اما در مورد شما اهل بدعت ---------------------------------- نظر اجماع علماي شما اهل بدعت بر اين است که پيامبر ص خليفه انتخاب نکرد! بنا بر همين مطلب، اگر شما واقعا اهل سنت باشيد و خود را تابع سنت پيامبر بدانيد بايد گفت که ديگران نيز حق انتخاب خليفه نداشتند. بنابر گفته خودتان هيچکدام از خلفايتان مشروعيت نداشته و در واقع کودتاچي بوده اند. ____________________________________________________________ در ضمن من هنوز منتظر جواب سئوالاتم هستم تکرار ميکنم دليل اصرار شما براي به اثبات رساندن خلافت خليفهاي زنازاده مانند معاويه چيست؟؟!! آيا يکي از شرايط خلفاي شما زنازادگيست يا اينکه در درجه و مرتبت آنان از نظر تآئيد حقانيت تآثير دارد؟؟!! --------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- يک هفته مهلت ميدهم تا جواب سئوالات مرا بدهي وگرنه بحول قوه الهي پاسخ کوبنده و دندانشکني بر ياوههايت خواهم داد که ديگر نتواني سرت را حتي نزد همکيشانت بلند کني. جهت اطلاع بهتر است به دوستانت که ميدانم آنان را بخوبي ميشناسي و آنان در ارتباطي، مراجعه کني و در مورد من از آنان اطلاعاتي بگيري به دردت ميخورد امتحانش مجاني است. -------------------------------------- ايميل من : hoseini142005@yahoo.com هديه براي تو : http://maktabshia.blogfa.com ------------------------------------------------------------ يا حق |
65 |
نام و نام خانوادگي: مدافع اسلام راستين -
تاريخ: 03 مهر 89
در ضمن من هنوز منتظر جواب سئوالاتم هستم تکرار ميکنم دليل اصرار شما براي به اثبات رساندن خلافت خليفهاي زنازاده مانند معاويه چيست؟؟!! آيا يکي از شرايط خلفاي شما زنازادگيست يا اينکه در درجه و مرتبت آنان از نظر تآئيد حقانيت تآثير دارد؟؟!! ================================== اولا براي هر مسلمان حقيقي و با شرف ننگه ادمي مثل تو رو شيعه علي بداند! چون حتي يهود و نصاري هم مثل تو موجود کودن و غبي نيستند! 2= جواب ابلهان خاموشي است! و سئوال ابله جوابي ندارد! ما که به چنين چيزي معتقد نيستيم و سند معتبر تاريخي هم موجود نيست! آنچه تو ميگويي فحش و ما از انسانهاي فاحشه بيزاريم. 3= معاويه خليفه منتخب نزد ما نيست! بلکه امير و پادشاهي مسلمان و از اهل ايمان است. خدماتي کرده و اشتباهاتي هم داشته. باز تکرار ميکنم ما معاويه رو به همان اندازه قبول داريم که امام حسن و امام حسين قبولش داشتند. |
66 |
نام و نام خانوادگي: شاه عباس صفوي کبير (رضي الله عنه) -
تاريخ: 04 مهر 89
بسم رب الحيدر جناب مدافع راستين اسلام من هم هنوز منتظر جواب نظرم هستم الحمدلله الذي جعلنا من المتمسکين بولايت علي ابن ابيطالب عليه السلام |
67 |
نام و نام خانوادگي: سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) -
تاريخ: 04 مهر 89
مدافع راستين يهود! ........................ ميبينم که جوابهاي کوبنده و دندانشکن دوستان و عزيزان پاسخ به شبهات تو دهني محکمي به تو زده است تا حدي که صداي دندانهاي خرد شدهات را از همينجا ميشنوم! تعجب نکن واقعا ميشنوم ، همانطور که صداي خليفه دوم عمر بن صهاک از مدينه به فساء رسيد ، اکنون صداي دندانهاي شکسته شما هم از منزلتان به من رسيده است. اصولا بنده خودم به لحاظ فيزيکي مهارت خاصي در شکستن دندانهاي ياوهگويان علي الخصوص يهود دارم و اين مسئله را همکيشان شما چندي پيش در ماه مبارک رمضان در بيروت تجربه کردند. اگر ما حقايقي را از متب خودتان نقل قول ميکنيم حماقت است؟! شما مايه ننگ هستيد که خليفهتان معاويه زنازاده است؟! شما مايه ننگ هستيد که قاتلان اهل بيت پيامبر ص خلفاي شما هستند!!! --------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- در ابتدا بعد از تعارفات فوق بهتر است به اسناد مربوط به زنازاده بودن خليفه يا همان شاه اهل سنت که چهار مرد بر پدري او ادعا کردهاند و اين تعداد در واقع به غير تعداد کساني بود که آن زمان در مسافرت بوده و يا از ترس ابو سفيان حرف نزدهاند بود را از کتب خودتان نقل کنم تا بر همه عيان شود که تو بعنوان يک مولوي کوچولو و حقير اهل بدعت از کدام جرثومه فساد حمايت ميکني!!!! --------------------------------------------------------------------------------------------------------- ابندا به اين آدرس مراجعه کن و ناسزاهاي معاويه زنازاده را در مورد حضرت امير المومنين علي ع بخوان ::: http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=104 ---------------------------------------------------------------------------------------- حالا اين صفحه را بخوان و قت داشته باش که تمام اسناد از کتب معتر خودتان است ::: http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=notepad&id=83 -------------------------------------------------------------------------------------- جناب مدافع يهود --------------------- در عهد خليفه دوم عمر بن صهاک، معاويه حاکم اردن شد و برادرش يزيد فرماندۀ شام(21هجري). بعد از مرگ يزيد بن ابي سفيان به وسيله طاعون، حکومت شام هم به او سپرده شد. معاويه در زمان خلافت عثمان حاکم کل شامات (سوريه، لبنان، فلسطين و اردن امروزي) شد و جايگاه خودش را در شام تثبيت کرد. در زمان خلافت علي ع از بيعت سرباز زد و ياغي شد و قتل عثمان را بهانه کرد و پس از مدتي ادعاي خلافت کرد. دشمني و مخالفت آشکار او با علي ع تا حدي بود که مدام بزرگان را به جعل حديث و ناسزاگوئي در منابر بر عليه آن بزرگوار ، بوسيلهکيسه هاي زر تشويق ميکرد ! ------------------- جناب مدافع يهود شما معاويه را واقعا فرزند ابوسفيان ميدانيد؟؟!!!! ------------------------------------------------------------ زمخشرى در ربيع الابرار نقل ميكند كه معاويه را به چهار پدر نسبت ميدهند. و آن چهارتن عبارتند از ابى عمرو بن مسافر، عباس بن عبد المطلب، عمارة بن وليد، مردى سياه بنام صباح --------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- ابن ابى الحديد نيز در شرح نهج البلاغه بهمين مطلب اشاره كرده است. محمد بن عقيل مؤلف كتاب النصايح الكافيه مينويسد كه حسان بن ثابت هند و شوهرش را در نزد پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله هجو ميكرد و آن حضرت و اصحابش باشعار او گوش ميدادند، حسان در هجويات خود به هند نسبت زنا ميداد و حضرت رسول صلى الله عليه و آله هم او را منع نميكرد . -------------------------- معاويه از دو فرد كثيف و پليد بوجود آمده كه بنا بقانون توارث خباثت ذاتى هر دو را به ارث برده بود. پدرش ابو سفيان رئيس مشركين و بتپرستان قريش بود و خداوند نيز بهمين عنوان در قرآن درباره او فرمايد: ------------------------------------------------------------ فقاتلوا ائمة الكفر انهم لا ايمان لهم ------------------------------------------ با پيشوايان كفر جنگ كنيد كه سوگندهاى آنها احترامى ندارد كه رعايت شود. ----------------------------------------------------------------------------------------------- ابو سفيان در اغلب غزوات پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمانده لشگر بتپرستان و مشركين مكه بوده و در واقع جنگهاى احد و بدر و احزاب و ساير جنگها را او بوجود آورده بود،ابوسفيان مدت 21 سال با رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم مخالفت و دشمنى نمود و در فتح مكه از ترس شمشير بظاهر اسلام آورد ولى در باطن بهمان كفر و بت پرستى خود باقى ماند. ---------------------------------------------------------------------------------------- و اما مادرش هند دختر عتبة بن ربيعة بن عبد شمس بود و با رسول اكرم صلى الله عليه و آله دشمنى فوق العاده داشته و در مكه آنحضرت را آزار ميرسانيد،در جنگ احد باتفاق چند تن از زنان ديگر پشت سر مردان حركت كرده و آنان را با دف زدن براى جنگ با مسلمين تشجيع مينمود و در خاتمه جنگ هم كه حمزه عموى پيغمبر صلى الله عليه و آله بدرجه شهادت رسيده بود بدستور هند وحشى قاتل حمزه جگر او را بيرون كشيد و پيش هند برد و آن ملعونه از شدت عداوت تكهاى از كبد را در دهان خود گذاشت ولى نتوانست آنرا بجود و ناچار از دهان بيرون انداخت و از آن تاريخ به هند جگر خوار معروف گرديد .در زمان جاهليت به ولگردى و بدكارى شهرت داشت و معاويه هم در چنان موقعى از وى متولد گرديده بود. ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- معاويه از چنين پدر و مادرى بوجود آمده و خبث ذات و رذائل اخلاقى هر دو را دارا بود او نيز مانند پدرش در جنگهائى كه عليه مسلمين بر پا ميشد شركت ميكرد و از ترس شمشير ظاهرا باسلام گرويده بود ولى در باطن در محو اسلام كوشش ميكرد چنانكه حضرت امير عليه السلام درباره اسلام آوردن معاويه و پدرش كه از ترس شمشير و از روى اكراه و اجبار بوده ضمن نامهاى كه بمعاويه نوشته چنين فرمايد :::: ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- فانا ابو حسن قاتل جدك و خالك و اخيك شدخا يوم بدر،و ذلك السيف معى و بذلك القلب القى عدوى،ما استبدلت دينا و لا استحدثت نبيا،و انى لعلى المنهاج الذى تركتموه طائعين و دخلتم فيه مكرهين (منم ابو الحسن كشنده جد تو (عتبه پدر هند) و دائى تو (وليد بن عتبه) و برادر تو (حنظلة بن ابيسفيان) كه آنها را در جنگ بدر تباه ساختم و اكنون هم آن شمشير دست من است و من با همان دل و جرأت دشمنم را ملاقات ميكنم و دين ديگرى اختيارنكرده و پيغمبر تازهاى نگرفتهام،و من در راهى هستم (اسلام) كه شما باختيار و رغبت آنرا ترك نموديد و از روى اكراه و اجبار هم بآن داخل شده بوديد.) ---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- محمد بن جرير طبرى نقل ميكند كه پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود ::: --------------------------------------------------------------------------------------- اذا رأيتم معاوية على منبرى فاقتلوه. ------------------------------------------- (هرگاه معاويه را بر منبر من ديديد او را بكشيد.) و همچنين بنوشته طبرى ابوسفيان بر الاغى سوار بود و معاويه افسار مركب را گرفته و برادرش نيز از عقب مركب را براه ميانداخت پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود: ---------------------------------------------------------------------------- لعن الله الراكب و القائد و السائق . (خداوند بهر سه لعنت كند) ---------------------------------------------------------------------------- دانشمند مسيحى جرج جورداق در جزء چهارم اثر نفيس خود بنام (الامام على) مينويسد ::: ---------------------------------------------------------------------------------------------------------------- فرد شاخصى از بنى اميه كه تمام خصال و اعمال زشت اميه را دارا بود معاوية بن ابى سفيان است و اول چيزى كه از صفات معاويه بچشم ميخورد اينست كه او از انسانيت و اسلام خبرى نداشت و اعمال او اين مطلب را ثابت نمود كه او از اسلام دور بود. --------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- ::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: اگر امام حسن ع و حضرت امام حسين ع او را قبول داشتند با آن جرثومه فساد نميجنگيدند. خودت را به امامان شيعه که دست شما اهل سنت بخون تک تک آن بزرگواران و حجج الهي اغشته است نچسبان. -------------------------------------------------------------------- در پايان خدا را شاهد ميگيرم که اين مقدار که عرض کردم تنها نمي از اقيانوس کثافات معاويه است و هدف من شناساندن چهره خبيث اهل سنت در جانبداري از معاويه زانيه بوده است و لاغير --------------------------------------------------- يـــا حــــــــــــــــــــــرق |
68 |
نام و نام خانوادگي: محمدرضا -
تاريخ: 17 دي 89
استدعا دارم جانب احترام را در مباحث علمي رعايت فرماييد علي الخصوص بانيان محترم سايت.موفق وپيروز باشيد |
69 |
نام و نام خانوادگي: شمس -
تاريخ: 18 تير 91
با سلام خدمت تمامي برادران ديني از اهل سنت و شيعه - در خصوص كامنت شماره 54 از مدافع راستين اسلام . لازم به يادآوري است كه آيه ي تطهير شامل همسران پيامبر از جمله عايشه نمي شود چون آيه تذهيب از هرنوع رجس را فرموده و در متون معتبر اهل سنت از جمله صحاح نقل شده است كه در سفر حج پيامبر عايشه به سبب عذر زنانه از ورود به مكه بازماند و در محل فعلي تنعيم ساكن گرديد و وارد مكه نشد . پس فقط همان پنج نفر حديث شريف كسا مد نظر قران هستند . زن حائض نمي تواند مصداق آيه ي تطهير باشد اگرچه در صدر و ذيل آيه ي مذكور سخن از همسران پيامبر رفته باشد .خداوند همه را هدايت كند . از برادران شيعه تقاضا دارم باب اين مذاكرات را ببندند چون جز كينه و تفرقه حاصلي ندارد . دليل و برهان براي كسي كه شمر ذي الجوشن و يزيد و معاويه و فرزندان سميه و هند و نابغه را جزو اصحاب و تابعين و همتاي فرزندان پيامبر بلكه افضل از آن بزرگواران بداند فايده اي ندارد آن قدر اين اسامي مطهر را با اين اراذل و زنازاده ها در كنار هم ذكر مي شوند موجب معصيت مي شود . بس كنيد و كوتاه بياييد انشا’ الله با ظهور حضرت حجت بساط پيروان ابوسفيان برچيده خواهد شد . |
70 |
نام و نام خانوادگي: شمس -
تاريخ: 18 تير 91
جناب سعيد حسيني اجرت با فاطمه ي زهرا سلام الله عليها . شما كوتاه بيا |