![]() | ||
![]() |
مقالات | سخنراني ها | شبکه سلام | موبايل | انتشارات | محصولات نرم افزاري | ليست پاسخ ها |
![]() |
تاريخ: 13 شهريور 1386 |
![]() |
|
آيا شفاعت خواستن از غير خداوند شرك است ؟ | ||
سؤال كننده : سيد احمدرضا نصيحت كن 1 . توسل به چه معنا است ؟ 2 . آيا شفاعت خواستن از غير خداوند شرك است ؟ لطفا با مدارك برايم بفرستيد به ويژه قرآن وعقلي به اميد طلوع خورشيد خدا نگهدار . پاسخ : جواب سؤال اول : توسل ، يعني واسطه قرار دادن ، انبياء ، امامان و صالحان به پيشگاه خداوند چنانچه خداوند، در قرآن كريم ميفرمايد : يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ . المائدة / 35 . اي كساني كه ايمان آوردهايد ، از خدا بترسيد و براي تقرب به او وسيلهاي بجوييد . اين آيه به تمامي مؤمنين دستور ميدهد كه به هر وسيلهاي كه سبب تقرب به خداوند ميشود تمسك بجويند ؛ بنابراين تقرب به خداوند بدون وسيله و واسطه امكان ندارد حضرت زهرا سلام الله عليه ميفرمايد : وأحمد اللّه الذي بعظمته ونوره يبتغي مَن في السموات والأرض إليه الوسيلة ونحن وسيلته في خلقه . تمام آنچه در آسمان و زمين هستند ، براي تقرب به خداوند به دنبال وسيله هستند و ما وسيله و واسطۀ خداوند در ميان خلقش هستيم . شرح نهج البلاغة ، ج 16 ، ص211 و السقيفة وفدك ، ص 101 و بلاغات النساء ، بغدادي ، ص 14. و از عايشه در بارۀ خوارج نقل شده است كه پيامبر فرمود : هم شرّ الخلق والخليقة ، يقتلهم خير الخلق والخليقة ، وأقربهم عند اللّه وسيلة . شرح نهج البلاغة ، ج2 ، ص267 از مسند احمد ؛ اما اين روايت را دستان امانتدار اهل سنت حذف كردهاند . و المناقب ، ابن المغازلي ، ص56 ، ح 79. خوارج ، بدترين خلائق هستند ، آنها را بهترين فرد از ميان خلائق كه نزديكترين وسيله به خداوند هستند ، خواهد كشت . مراد حضرت علي عليه السلام است . و از أبي هريره در بارۀ قصۀ حضرت آدم نقل شده است : يا آدم هؤلاء صفوتي... فإذا كان لك لي حاجة فبهؤلاء توسل، فقال النبي: نحن سفينة النجاة من تعلق بها نجا ومن حاد عنها هلك، فمن كان له إلى الله حاجة فليسألنا أهل البيت . فرائد السمطين ، ج1 ، ص 36 ح 1 و المناقب للخوارزمي ، ص 318 ، ح 320 . اي آدم ! اينها ( اهل بيت ) برگزيدگان من هستند ... هر وقت حاجتي داشتي اينها را واسطه قرار بده . پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمودند : ما كشتي نجات هستيم ، هر كس سوار اين كشتي شد ، نجات خواهد يافت و هر كس سر پيچي كند ، هلاك ميشود ، هر كسي حاجتي به سوي خداوند دارد ، بايد ما اهل بيت را واسطه قرار دهد . و سيوطي نقل ميكند كه حضرت آدم به درگاه خداوند چنين استغاثه ميكرد : اللهمّ إنّي أسألك بحقّ محمد وآل محمد سبحانك لا إله إلا أنت، عملت سوءً، وظلمت نفسي فاغفر لي إنّك أنت الغفور الرحيم، فهؤلاء الكلمات التي تلقى آدم . الدر المنثور ، ج1 ، ص 60. بار خدايا ! از تو درخواست ميكنم به حق محمد و آل محمد كه تو پاك و منزهي و غير از تو خدايي نيست ، من كاري بدي كردم و به خود ظلم نمودم ؛ پس مرا ببخش كه تو بخشنده و مهربان هستي ... . و همچنين آيات بسياري در قرآن كريم وجود دارد كه توسل به غير خداوند را مشروع ميداند ؛ از جمله : يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ . يوسف / 97 . گفتند: «اى پدر ! براى گناهان ما آمرزش خواه كه ما خطاكار بوديم » در اين آيه خداوند داستان برادران حضرت يوسف عليه السلام را يادآوري ميكند كه آنها بعد از پيشيماني از كردارشان به پيش حضرت يعقوب عليه السلام آمدند و از او كه پيامبر خدا بود درخواست كردند كه از خداوند براي آنها طلب بخشش كند . حضرت يعقوب هم نگفت كه چرا خودتان مستقيماً سراغ خداوند نميرويد و به من متوسل شدهايد ؛ بلكه به آنها وعده داد كه از خداوند براي آنها طلب بخشش خواهد كرد : قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ . يوسف / 98 . گفت : « به زودى از پروردگارم براى شما آمرزش مى خواهم ، كه او همانا آمرزنده مهربان است » . همچنين خداوند در آيۀ 64 سورۀ نساء ميفرمايد : وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا . و اگر آنان وقتى به خود ستم كرده بودند ، پيش تو مى آمدند و از خدا آمرزش مى خواستند و پيامبر [ نيز ] براى آنان طلب آمرزش مى كرد ، قطعاً خدا را توبه پذيرِ مهربان مى يافتند . اين آيه نشان ميدهد كه بايد براي طلب بخشش از خداوند واسطه و وسيلۀ آبروداري را پيدا كرد تا خداوند به خاطر او حاجات انسان را برآورده سازد . جواب سؤال دوم : شفاعت ، واسطه شدن ، انبياء ، امامان و صالحان ببن خدا و خلق در قيامت براي بخشيده شدن گناهاني است كه از مؤمنان سر زده است . شفاعت در قيامت ، با شرائط و خصوصياتي كه در بارۀ آن ذكر شده است ، از ضروريات تمامي مذاهب اسلامي و مورد اجماع تمامي علماي مسلمان است كه آيات بسياري در قرآن كريم آن را تأييد ميكند ؛ از جمله : وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى . الضحي / 5 . و بزودى پروردگارت تو را عطاي خواهد داد ، تا خرسند گردى . وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَكَ عَسَى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا . الإسراء / 79 . و پاسى از شب را زنده بدار ، تا براى تو [ به منزله ] نافله اى باشد ، اميد كه پروردگارت تو را به مقامى ستوده برساند . تمامي مفسران شيعه و سني بر اين مطلب اتفاق دارند كه مراد از «مقام محمود» همان مقام شفاعت است كه خداوند آن را به پيامبرش وعده داده است . فخر رازي از علما و مفسرين بزرگ اهل سنت در اين باره ميگويد : أجمعت الأمة على أن لمحمد صلى الله عليه وسلم شفاعة في الآخرة وحمل على ذلك قوله تعالى ( عسى أن يبعثك ربك مقاما محمودا ) وقوله تعالى ( ولسوف يعطيك ربك فترضى ) . تفسير الرازي ، ج 3 ، ص 55 . تمامي امت اسلامي بر اين مطلب اجماع دارند كه پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم در قيامت حق شفاعت دارد و اين دو آيه « اميد كه پروردگارت تو را به مقامى ستوده برساند » و « و بزودى پروردگارت تو را عطاي خواهد داد ، تا خرسند گردى » را به همين معنا حمل كردهاند . مرحوم شيخ مفيد رضوان الله تعالي عليه در اين باره ميفرمايد : اتفقت الإمامية على أن رسول الله ( صلى الله عليه وآله وسلم ) يشفع يوم القيامة لجماعة من مرتكبي الكبائر من أمته ، وأن أمير المؤمنين ( عليه السلام ) يشفع في أصحاب الذنوب من شيعته ، وأن أئمة آل محمد ( عليهم السلام ) كذلك ، وينجي الله بشفاعتهم كثيرا من الخاطئين . أوائل المقالات في المذاهب والمختارات ، ص 29 تحقيق مهدي محقق . اماميه بر اين مطلب اتفاق دارند كه رسول گرامي اسلام صلي الله عليه وآله وسلم در روز قيامت گروهي از كساني را كه گناهان كبيره انجام دادهاند ، شفاعت ميكند . و نيز بر اين مطلب اتفاق دارند كه امير المؤمنين و بقيه ائمه گناهكاران را شفاعت ميكنند و با شفاعت آنها خداوند بسياري از گناهكاران را نجات ميدهد . و مرحوم علامۀ مجلسي رحمت الله عليه نيز در اين باره ميفرمايد : أما الشفاعة فاعلم أنه لا خلاف فيها بين المسلمين بأنها من ضروريات الدين وذلك بأن الرسول يشفع لأمته يوم القيامة ، بل للأمم الأخرى ... . بحار الأنوار ، ج 8 ، ص 29 - 63 . تمامي مسلمين بر اين مطلب اتفاق دارند كه شفاعت از ضروريات دين است . و شفاعت ، يعني اين كه پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله نه تنها امت خود را ؛ بلكه امتهاي ديگر را نيز شفاعت خواهد كرد . و نووي از شارحين صحيح مسلم به نقل از قاضي عياض بن موسي مينويسد : قال القاضي عياض رحمه الله مذهب أهل السنة جواز الشفاعة عقلا ووجوبها سمعا بصريح قوله تعالى (يَوْمَئِذٍ لَا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِيَ لَهُ قَوْلًا ) وقوله (وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى) وأمثالهما وبخبر الصادق صلى الله عليه وسلم وقد جاءت الآثار التي بلغت بمجموعها التواتر بصحة الشفاعة في الآخرة لمذنبي المؤمنين وأجمع السلف والخلف ومن بعدهم من أهل السنة عليها . شرح مسلم - النووي - ج 3 - ص 35 . قاضي عياض ميگويد : " مذهب اهل سنت بر اين است كه شفاعت عقلا جايز و شرعا واجب است ؛ به دليل اين كه خداوند به صراحت در آيۀ قرآن فرموده است : " در آن روز ، شفاعت [ به كسى ] سود نبخشد ، مگر كسى را كه [ خداى] رحمان اجازه دهد و سخنش او را پسند آيد " و نيز گفتۀ خداوند كه فرموده : " و جز براى كسى كه [ خدا ] رضايت دهد ، شفاعت نمى كنند " و امثال اين آيات . و همچنين به خاطر روايات پيامبر راستگو صلي الله عليه وآله وسلم مبني بر صحت شفاعت در آخرت براي گناهكاراني از مؤمنين كه مجموع اين روايات به حد تواتر ميرسد . تمامي علماي اهل سنت ؛ از گذشته تا كنون بر صحت شفاعت اجماع دارند . و تاج الإسلام أبو بكر الكلاباذي ( ت 380 ه ) در اين باره ميگويد : إن العلماء قد أجمعوا على أن الإقرار بجملة ما ذكر الله سبحانه وجاءت به الروايات عن النبي ( صلى الله عليه وآله ) في الشفاعة واجب ، لقوله تعالى : (وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى) ولقوله : (عَسَى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا ) وقوله : (وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى) . وقال النبي ( صلى الله عليه وآله ) : " شفاعتي لأهل الكبائر من أمتي " . علما بر اين مطلب اجماع دارند كه اقرار به تمامي آنچه كه خدا و رسول او (صلي الله عليه وآله وسلم ) در بارۀ شفاعت گفتهاند ، واجب است . به دليل فرمودۀ خداوند : " و بزودى پروردگارت تو را عطاي خواهد داد ، تا خرسند گردى » و فرمودۀ خداوند : " اميد كه پروردگارت تو را به مقامى ستوده برساند " و نيز فرمودۀ خداوند : " و جز براى كسى كه [ خدا ] رضايت دهد ، شفاعت نمى كنند " و همچنين سخن پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم ) كه فرمود : " من گناهكاراني از امتم را شفاعت ميكنم " . لتعرف لمذهب أهل التصوف ، ص 54 _ 55 ، تحقيق د . عبد الحليم محمود ، شيخ الأزهر الأسبق . و حتي ابن تيميه نيز شفاعت در قيامت را قبول دارد و در اين باره ميگويد : للنبي (صلى الله عليه وآله ) في يوم القيامة ثلاث شفاعات... وأما الشفاعة الثالثة فيشفع في من استحق النار وهذه الشفاعة له (صلى الله عليه وآله) ولسائر النبيين والصديقين وغيرهم في من استحق النار أن لا يدخلها ويشفع في من دخلها . براي پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم ) در روز قيامت سه شفاعت است ... شفاعت سوم براي كساني است كه مستحق آتش هستند . شفاعت آن حضرت ، ساير انبياء ، صديقين و ديگران به اين است كه كسي كه سزاوار آتش است ، وارد آن نشود ، و نيز در مورد كسي كه داخل آتش شده شفاعت ميكند . مجموعة الرسائل الكبري ، ج1 ، ص403_ 404 . و محمد بن عبد الوهاب نيز در اين باره ميگويد : وثبتت الشفاعة لنبينا محمد (صلى الله عليه وآله) يوم القيامة ولسائر الأنبياء والملائكة والأولياء والأطفال حسبما ورد ، ونسألها من المالك لها والآذن فيها بأن نقول : اللهم شفع نبينا محمدا فينا يوم القيامة أو اللهم شفع فينا عبادك الصالحين ، أو ملائكتك ، أو نحو ذلك مما يطلب من الله لا منهم ... إن الشفاعة حق في الآخرة ، ووجب على كل مسلم الإيمان بشفاعته ... . الهدية السنية ، الرسالة الثانية ، ص42 . شفاعت براي پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) در روز قيامت و نيز براي ساير انبياء ، ملائكه ، اولياء و اطفال بنابر آن چه كه وارد شده است ، قطعي است . و ما درخواست ميكنيم از مالك و اجازۀ دهندۀ شفاعت به اين صورت كه ميگوييم : و ما از خدواندي که صاحب شفاعت مي باشد و اجازه شفاعت به دست اوست در خواست مي کنيم: " بار خدايا ! پيامبر ما را در روز قيامت شفيع ما قرار بده " . يا اينكه ميگوييم : " بار خدايا ! صالحان و ملائكۀ خود را شفيع ما قرار بده " و مانند اين سخنان كه از خداوند طلب ميكنيم نه از غير خدا . شفاعت در آخرت حق و واجب است بر هر مسلماني كه به آن ايمان داشته باشد ... . اين نمونههاي كوچكي بود از نظرات علماي شيعه و سني در اين باره كه به جهت اختصار به همين تعداد بسنده ميشود . اما آنچه كه از بين تمامي فرقههاي اسلامي ، تنها وهابيها آن را قبول ندارند و به شدت با آن به مخالفت برخواسته و قائل به آن را مشرك ميدانند ، شفاعت در دنيا ؛ يعني همان توسل است ؛ كه ما اين مطلب را در پاسخ به سؤال اول بررسي و صحت آن را از ديدگاه قرآن ثابت كرديم . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج) | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: عباس سالاري -
تاريخ: 10 خرداد 87
بسمه تعالي سلام عليکم خسته نباشيد با دل و جان مي گويم که شفاعت خواستن از غير خدا شرک نيست همان طور از مدارک و اسنادي که پيشرو داريم در عمل هم براي ما ثابت شده که پيامبر را شفيع قرار دهيم ، حضرت امام علي ع را شفيع فرار دهيم ، حضرت فاطمه زهرا ع را شفيع قرار دهيم ، امام حسن ع را شفيع قرار دهيم ، امام حسين ع را شفيع قرار دهيم ، امامان معصوم و اولياء الله و ملائکه را هم مي توانيم شفيع قرار دهيم . بعضي از اهل سنت هم در بعضي از کشور هاي اسلامي توسل پيدا مي کنند به جايي مي روند که مي گويند که اينها پيران واوليا الله هستند و به انها توسل مي جويند نذر مي کنند که آن پير حاجتش را براورده کند . وقتي که سندي معتبر داريم و پيامبر و امام علي ع و امامان ديگر منع نکرده اند ديگران هيچ اعتباري ندارند |
2 |
نام و نام خانوادگي: ايوب -
تاريخ: 13 دي 87
من شيعه هستم خدا را شکر که عقايدم را با استفاده از سايت مشهور شما محکم کرده ام.متاسفانه هر چه سعي کردم تا به خودم بقبولانم که شفاعت و توسل شرک نيست نتوانستم. شما آياتي از قرآن مياوريد وآن را با تفسير نسبتا ضعيف ثابت ميکنيد که توسل شرک نيست، در حالي که عدم جواز توسل در بسياري از آيات قرآن با صراحت کامل روشن شده است |
3 |
نام و نام خانوادگي: عاشق علي -
تاريخ: 22 بهمن 87
آقا ايوب اين تفسير ها كه ضعيف نيست. حتما يه مشكلي هست كه نمي خوايد قبول كنيد. احتمالا با عرض معذرت روح شما مريض شده. همانطور كه بدن مريض ميلي به غذا نداره روح مريض هم ميلي به حقيقت نداره. ريشه يابي كن ببين مشكل از چه چيزيست؟ العياذ بالله از گناه است؟ از چه چيزي ؟ خدايي نكردهاز لقمه ي حرامي نا آگاهانه البته . اون چيزي كه من شنيدم و نتيجه اش رو هم ديدم اين است كه حداقل روزي ده مرتبه بگويد اهدنا الصراط المستقيم صراط الذين انعمت عليهم غير المغضوب عليهم و الضالين. يا دعاي مكارم الاخلاق را زياد بخوانيد خصوصا آن قسمت كه مي گويد : الهم بلغ بايماني اكمل الايمان . يا در قنوت بگويد : الهم ثبتنا علي دينك ما احييتنا و لا تزغ قلوبنا بعد اذ هديتنا وهب لنا من لندك رحمة انک انت الوهاب. از خدا و اهل بيت هم کمک بجوييد |
4 |
نام و نام خانوادگي: عاشق علي و پيامبر و صحابه کرام -
تاريخ: 30 اسفند 87
شرک است چون که بت پرستان هم بتها رو واسطه قرار ميدادند اون بتها هم مشزکان از انسانهاي خوب اون دوران درست کرده بودند |
5 |
نام و نام خانوادگي: mj -
تاريخ: 03 فروردين 88
آقاي عاشق علي و پيامبر و صحابه کرام! اين قياس شما کاملا باطل و بي اساس است زيرا ما اهل بيت ع را در طول خداوند عزوجل واسطه قرار مي دهيم نه در عرض او اما بت ها و پرستش و واسطه قرار دادن آنهادر عرض خداوند عزوجل مي باشد چنانچه قران کريم آن را تعبير فرموده "من دون الله" |
6 |
نام و نام خانوادگي: مهدي -
تاريخ: 06 فروردين 88
بنام خدا اگر قرآن را يكبار از اول تا آخر بخوانيد البته با معاني و مفاهيم آن به دقت توجه كنيد متوجه منظور حضرت حق از شرك و گمراهي مي شويد من در يك خانواده متعصب شيعه در اردبيل بدنيا آمده ام از سن چهارده سالگيم از قرآن شروع و از ساير كتاب هاي آسماني و زندگي شخصيت هاي بزرگ تاريخي تحقيقات زيادي كرده ام خداوند براي هر امتي رسولي از ميانشان انتخاب كرده تا راه و روش صحيح زندگي و احكام خود را بياموزد حال سزاوار است ما خود اين انسان ها را ستايش كنيم . نذر بدهيم گريه كنيم حاجت بطلبيم با نامشان دلهايمان آرام گيرد متاسفانه مردم شيعه دچار يك سري گمراهي ها ريشه اي هستند و بسياري از اعمال و رفتارشان هماننده با مشركان عرب قبل از اسلام مي باشد فكر مي كنيد انان خداي يگانه را نمي دانستند ( اگر از آنان بپرسي زمين و آسمان را چه كسي خلق كرده البته جواب دهند خداوند ) انان به يك خداي بزرگ در مواقع خطرناكتر رجوع مي كردند . خداوند مي فرمايد آنهايي كه در حاجات خويش بجز او مي خوانيد نه دفع ضرري از شما توانند كرد ونه خيري به شما توانند رساند. تنها تو را مي خوانيم وتنها از تو ياري مي جوييم.آيه 31 سوره 42 (سوره شوري) : و غير از خدا هيچ يار و ياوري براي شما وجود ندارد." آيه 18 سوره 13 (سوره رعد) : و هيچ کمک کنندهاي غير از خدا براي آنها وجود ندارد." آيه 18 سوره 72 (سوره جن) " کسي را در کنار خدا به کمک نخوانيد " آيه 73 سوره 22 (سوره حج) کساني را که غير از خدا به کمک ميخوانيد هرگز مگسي را خلق نميکنند، سوره احقاف آيه 5 : " کيست گمراه تر از کسي که غير خدا را به کمک ميخواند" آيه 102 سوره 18 (سوره کهف) : آيا افراد بيايمان خيال کردند که ميتوانند بجاي من، بندگان مرا اولياء خود بگيرند؟ آيه 78 سوره 22 (سوره حج) ( فقط) به خدا توسل جوئيد، او مولاي شماست، چه مولاي خوبي و ياور شايسته اي." اين را مقايسه کنيد با گفتن جملاتي مانند يا مولا علي .... يا مولا حسين آيه 16 سوره 50 (سوره ق) ما از رگ گردن به او نزديکتريم." ( براي آنها که بين خدا واسطه قرار مي دهند ) آيه 72 سوره 5 (سوره مائده) هرکس شريکي براي خدا قائل باشد، خدا بهشت را بر او حرام کرده و جايش جهنم است. آيه 14 سوره 13 (سوره رعد) کسانيکه غير او را به کمک ميخوانند، ذرهاي از دعاهايشان را اجابت نميکنند. کار آنها شبيه کسي است که کف دستش را باز و بسوي آب دراز کند که آب را بدهانش برساند، در صورتيکه آب بدهانش نميرسد. آيه 186 سوره 2 (سوره بقره) دعاي دعا کننده را وقتي مرا به کمک بخواند اجابت ميکنم. آيه 22 سوره 72 (سوره جن) "بگو من فقط خداوندم را ميخوانم و هيچکس را شريک او نميسازم. آيه 20 سوره 16 (سوره نحل) کساني را که غير از خدا به کمک ميخوانند چيزي خلق نمي کنند و خودشان هم خلق شدهاند آيه هاي 194 و 195 سوره هفتم (سوره اعراف) كساني را که غير از خدا به کمک ميخوانيد، بندگاني مثل شما هستند. اگر راست ميگوئيد آنها را بخوانيد تا دعاي شما را اجابت کنند. آيه 48 سوره چهارم (سوره نساء) "خدا شرک بخودش را نمي بخشد و غير از آنرا براي کسيکه بخواهد ميبخشد. جواب نظر: با سلام دوست گرامي شما كه يك بار با نام مهدي و بار ديگر با نام امير وارد سايت ما شده ايد !!! و تنها مي خواهيد چنين القا كنيد كه حق با اهل سنت است ، و ايميل صحيح نيز نمي دهيد تا پاسخ خود را دريافت كنيد ؛ بهتر بود به درستي معني توسل و شفاعت را (نزد شيعه) مي فهميديد تا بعد چنين اشكالاتي بكنيد ؛ زيرا شفاعت و توسلي را كه شيعه مي گويد ، در قرآن نيز آمده است و صحابه و تابعين و بزرگان اهل سنت نيز آن را قبول داشته اند ؛ مگر نه اينكه فرزندان يعقوب از پدر خويش درخواست استغفار كردند ؟ مگر نه اينكه خداوند در قرآن دستور داده است كه به نزد رسول خدا (ص) رفته از ايشان طلب استغفار كنيم ؟ آيا اين ها جز توسل است ؟ مي توانيد جهت اطلاعات تكميلي در مورد توسل و شفاعت به آدرس ذيل مراجعه كنيد : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=87 موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
7 |
نام و نام خانوادگي: امير -
تاريخ: 06 فروردين 88
دادگاهي كه سرتاپا عدالت است نيازي به شفاعت ندارد . مسلمانان با شنيدن اينكه كسي خواهد بود كه شفاعت ما را بكند ممكن است اميدوار و حريص در انجام گناه شوند جواب نظر: با سلام دوست گرامي اصل شفاعت را شيعه و سني قبول دارند و تنها در مورد فروعات آن با هم اختلاف دارند ؛ اهل سنت با سند صحيح از رسول خدا (ص) روايت كرده اند كه حضرت فرمودند : من اولين شافع و اولين مشفع هستم ؛ نيز از رسول خدا (ص)روايت كرده اند كه فرمودند من شفاعت خود را براي اهل كبائر امت خويش ذخيره كرده ام ؛ بنا بر اين ، اين اشكالي مشترك بين شيعه و سني است كه هر دو به آن پاسخ گفته اند . و پاسخ آن دقيقا عكس نظر شما است ؛ شفاعت به گنهكاران اميد بازگشت مي دهد ، و مي گويد بازگرد كه كسي در قبولي توبه ات ياور تو است . مي توانيد جهت اطلاعات تفصيلي به آدرس ذيل مراجعه كنيد : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=87 موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
8 |
نام و نام خانوادگي: روحي -
تاريخ: 08 تير 88
چرا فقط پيامبر(ص)مي تواند امت خود را شفاعت كند و از بين 124000 پيامبر تنها او مي تواند وديگر پيامبران نمي توانند جواب نظر: با سلام دوست گرامي تمامي پيامبران و مومنين صالح ميتوانند شفاعت كنند ؛ آنچه كه در روايات آمده است ، انبياي ديگر مشغول پاسخگويي به پرونده اعمال خويشاند و سپس شفاعت ميكنند ؛ اما پيامبر ما (ص) در همان ابتدا به شفاعت ميپردازد . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
9 |
نام و نام خانوادگي: روژين رئيسي فرد -
تاريخ: 06 ارديبهشت 89
سلام وخسته نباشيد اگر امكان داره درباره شفاعت به جاي استفاده از روايات و قول انساني آيه اي از قران بياوريد ممنون مي شم و بعد آيه 52-54 سوره كهف را كه خداوند مي فرمايد :و [ ياد كن ] روزى را كه [ خدا به مشركان ]مي گويد : كسانى كه مي پنداشتيد شريكان من هستند ، صدا بزنيد [ تا شما را از عذاب نجات دهند ] پس آنان را صدا مي زنند ، ولى پاسخشان را نمي دهند و ميان آنان و معبودهايشان هلاكت گاهى قرار مي دهيم [كه هر نوع رابطه اى را بين آنان ناممكن خواهد ساخت . ](52) مي رمان ، آتش را مي بينند ويقين مي كنند كه در آن خواهند افتاد و راه بازگشتى از آن نمي يابند .(53) بى ترديد در اين قرآن از هر گونه مثلى براى مردم بيان كرديم [ ولى مردم به انكار آنها برخاستند ] ; و انسان از هر چيزى [ با اصرار بر يك اعتقاد بى پايه ] برخوردش [ خصمانه تر و ] ستيزه جو تر است .(54) را به فرمايشات خود در قبال شفاعت تعميم دهيد. پيشاپيش از بذل توجه شما سپاسگزارم جواب نظر: با سلام |
10 |
نام و نام خانوادگي: ×!,.؟:" -
تاريخ: 08 ارديبهشت 89
توجه شما رو جلب ميکنم به جواب گروه پاسخ به شبهات شماره 6 جناب مهدي! چه جالب! |
11 |
نام و نام خانوادگي: فريد -
تاريخ: 26 ارديبهشت 89
سلام عليكم وقتي ديده مي شود كه مردم به راحتي مي گويند : فلان امام . فلاني را كه بيمار بود شفا داد آيا اين شرك نيست ؟ اگر نيست پس چرا مي گوييد هوالشافي ؟؟؟ مردم بدانيد كه همه كاره دنيا خداست. قادر متعال فقط او را بخوانيد و اينقدر دنبال دليل و برهان براي گرايشهاي خودتان نباشيد. پاي استدلاليون چوبين بود پاي چوبين سخت بي تمكين بود فريد از قم والسلام |
12 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 26 ارديبهشت 89
جناب فربد از رياض عليکم السلام «مردم به راحتي مي گويند : فلان امام . فلاني را كه بيمار بود شفا داد» چه مردم نيک سيرت و مومني هستند آن مردم!!! چرا که آيه قرآن را تکرار ميکنند: «وتبري الاكمه والابرص باذني». شما که نميخواهيد بفرماييد که قرآن،نعوذبالله،«مشرک» است؟؟ ************ راستي جناب فربد از رياض مگر در قرآن کريم نميخوانيد که مومنين از خدا ميخواهند که «واجعلنا للمتقين اماما». مگر در قرآن کريم نميخوانيد که مستضعفين از خداوند ميخواهند که «ربنا أَخرِجنا من هذه القرية الظالم أَهلها و اجعل لنا من لدنك وليّا» پس به نص صريح قرآن کريم اين خداوند است که «جعل امام» و «جعل ولي الله» ميکند. حال چرا شما «جعل» امام را به ابوبکر نسبت ميدهيد؟؟؟ مگر ابوبکر اتمي را خلق کرده بود که شما او را شريک خداوند در جعل خليفة الله ميدانيد؟؟ آيا براستي ابوبکر قدرت و علم آن را داشت که «ولي الله»را انتخاب کند؟؟؟ يا علي |
13 |
نام و نام خانوادگي: قل هو الله احد -
تاريخ: 27 ارديبهشت 89
با سلام صحيحش اين است: علي ابن الحسين معروف به " سجاد " كه در تاريخ آمده مردي مريض احوال بودند در دعاي پانزدهم صحيفه سجاديه كه منسوب به وي است ضمن اينكه بر بيماري اش خدا را سپاس ميگويد چون آن را كفاره گناهان قبلي اش ميداند از پروردگار طلب تندرستي و سلامتي ميكند. |
14 |
نام و نام خانوادگي: حقيقت جو -
تاريخ: 29 ارديبهشت 89
من يک شيعه اهل تبريز هستم. من با تفکر روي آيات قرآن و با تحقيقات متوجه شدم که توسل به غير خدا شرک است و من متاسفانه تا به اين سن که رسيده ام از روي ناآگاهي به خدا مشرک بوده ام .از خدا مي خواهم که از سر تقصيراتم بگذرد و مرا ببخشد. از آقاي مهدي (6) هم تشکر ميکنم که با آوردن آيات قرآني متعدد ثابت کردند که توسل به غير خدا شرک است. اميدوارم خداوند همه را به راه راست هدايت فرمايد.ان شاءالله |
15 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 30 ارديبهشت 89
جناب دشمن حقيقت جو شما يک عمري هستيد از تل آويو. اگر توسل به غير خدا شرک است پس چرا عمر اينهمه به قنفذ توسل ميکرد؟؟ يا علي |
16 |
نام و نام خانوادگي: ... -
تاريخ: 30 ارديبهشت 89
جناب حقيقت جو چي شد كه حقيقت رو جستي و به ضلالت رسيدي؟ حالا ديدي اگه بدون توسل پيش بري و تكروي كني به جايي نميرسي جز گمراهي؟! اينهمه عالم شيعه و عده اي عالم سني تحقيق كردن و عمرشونو در اين راه سپري كردن اين نتيجه رو گرفتن كه توسل جزء اركان اسلام واقعيه.حالا تو با ديدين پيام يك سني دهاتي بيسواد گمراه شدي؟ پس معلوم شد كه از اولش سني بودي.فيلم بازي نكن.من خودم هنرپيشم |
17 |
نام و نام خانوادگي: كميل(رض) -
تاريخ: 31 ارديبهشت 89
حقيقت جو ورود شما را به مذهب جديد اهالي بدعت تبريك ميگم.بهتره با يه سخن زيبا از جناب بخاري ! مولاي جديدت عمر بن خطاب رو بهتر بشناسي.بالاخره بايد با بزرگان دين جديدت آشنا بشي. ----------------- بخاري در صحيح خود چاپ هند مي گويد: کان سيدنا عمر مأبونا ًو يتداوي بماء الرجال ??? ---------------- حيدر كجا فراري جنگ احد كجا |
18 |
نام و نام خانوادگي: حقيقت جو -
تاريخ: 31 ارديبهشت 89
با سلام و تشكر از بذل توجه دوستاني كه به نظر من انتقاد وارد نمودند. دوستان من هميشه يك شيعه بوده ام و همواره خواهم بود. نتيجه گيريهاي من از روي معاني مستقيم دهها آيه قراني كه دوست عزيزمان آقاي مهدي (6) هم به چند تا از آنها اشاره كرده اند هستند. من تمام آيات قراني را با معني انها خوانده ام و از بين تمام ايات قران حتي يك ايه هم نيافتم كه در ان توسل به مردگان وجود داشته باشد. ولي برعكس ايات بسيار زيادي ازجمله اياتي كه دوستان (شماره (6)) به ان اشاره كرده اند را ديدم كه در انها توسل به غير خدا به وضوح شرك محسوب شده است. در ضمن بنده هم مانند تمامي مسلمانان اعتقاد به شفاعت تمامي پيامبران و از جمله پيامبر گرامي اسلام در جهان اخرت را دارم. و همچنين اعتقاد به توسل به پيامبران و افراد برگزيده از جانب خدا زماني كه در قيد حيات باشند را دارم و نه بعد از مرگ ايشان. حال از شما خواهش مي كنم كه براي اثبات حرفتان كه مي گوييد توسل به مردگان شرك نيست چند ايه قراني و نه روايات بياوريد. |
19 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 31 ارديبهشت 89
جناب عمر (نويسنده کامنت 18) بنده قبل از آنکه در مورد توسل آيهاي ذکر کنم، توجه شما را به اين آيه جلب ميکنم: «ان الله لا يهدي من هو كاذب كفار» بر اساس اين آيه نوراني بنده اکيدا به شما توصيه ميکنم که از دروغ گويي و پيروي از عمر و کذاب بودن دست برداريد و از خداوند متعال شرم و حيا کنيد. ******************* متاسفانه شما چون صنمتان عمر به دروغگويي و داستان پردازي و زندگي در اوهام و خيالات، عادت پيدا کردهايد. متاسفانه قلب شما چون قلب عايشه به باطل تمايل پيدا کرده است و دروغ بخشي از زندگي شما شده است. «من يک شيعه اهل تبريز هستم» «دوستان من هميشه يك شيعه بوده ام و همواره خواهم بود» «اثبات حرفتان كه مي گوييد توسل به مردگان شرك نيست» ********* جناب عمر دروغ ميگوييد. ما هيچ گاه ادعا نکرديم که به «مردگان» توسل ميجوييم. چون عمر دروغ ميگوييد. ما هيچ گاه در پي اثبات توسل به مردگان نبوديم. چون عايشه دروغ ميگوييد. ما هيچ گاه جواز توسل به مردگان نداديم که بخواهيم آن را اثبات کنيم. لطفا کمي، فقط کمي مطالعه فرماييد و از سرنوشت شوم عايشه و عمر پند گيريد، و از دروغ گويي و افترا و کاذب بودن به شدت پرهيز کنيد. اين را بدانيد که دروغ گو، دشمن خداوند متعال است. ************ جناب عمر شما دروغ ميگوييد. چرا که دروغ شنيديد و دروغ تربيت شدهايد و دروغ خواندهايد. هم شما دروغ ميگوييد و هم صنمتان عمر به شما دروغ گفت. >>>>> حضرت رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) و امامان هدي (عليهم السلام) زنده هستند <<< «ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون» «ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون» «ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون» اينها سخنان خداوند متعال است که شما با پيروي از عمر بر عليه و در تضاد با آنها سخن ميگوييد. لطفا از پيروي از عمر دست برداريد و دروغ نگوييد. يا علي |
20 |
نام و نام خانوادگي: كميل -
تاريخ: 31 ارديبهشت 89
جناب حقيقت جو اينكه پيامبر ما(ص) سفارش كرده اند ثقلين را از هم جدا نكنيم يعني اين. اگر قرآن را بدون مبيّنش ترجمه كنيم به نتايج غلط اندر غلط خواهيم رسيد. خدا خودش به پيامبر فرموده (لتبيّن للناس).. قرآن رو نازل كردم تا براي مردم روشن كني (تفسير كني.. توضيح بدي... ماارادالله رو از آيات به مردم بيان كني..) آياتي كه جناب مهدي نوشتن فقط ظاهر قرآنه.بايد ببينيد ائمه (ع) در تفسيرشون چي فرمودن. --------------- درضمن فرموديد((((( من با تفکر روي آيات قرآن و با تحقيقات متوجه شدم که توسل به غير خدا شرک است و من متاسفانه تا به اين سن که رسيده ام از روي ناآگاهي به خدا مشرک بوده ام .از خدا مي خواهم که از سر تقصيراتم بگذرد و مرا ببخشد)))) اگه تفكرتون هنوزم اينه بايد بگم اين كلامتون ((( من هميشه يك شيعه بوده ام و همواره خواهم بود))) اشتباهه.اين دوتا حرفي كه فرمودين باهم تناقض داره. --------------- پس تكليف خودتونو با خودتون روشن كنين.كسي كه اعتقاد داره توسل شركه شيعه نيييييييست. |
21 |
نام و نام خانوادگي: حقيقت جو -
تاريخ: 01 خرداد 89
با عرض سلام و تشكر دوباره از دوستان عزيز كه به نظر من انتقادي دوباره وارد نمودند. ولي دوستان عزيز انتقادي كه به نظر بنده وارد نموديد اگر به من حق دهيد جواب سوال من نبوده است. برداشت من از صحبتهاي شما اينگونه است كه نتوانستيد ايه قراني كه نه كلام يك شخص بلكه سخن خداوند متعال است براي اثبات سخن خود بياوريد. دوست عزيز جناب مومن عبدالله (شماره 19) شما تفسير شخصي خود از ايه مباركه 169 سوره ال عمران را دليل اثبات سخن خود قرار داديد. شما با تفسير شخصي از اين ايه اين چنين نتيجه گرفتيد كه توسل به غير خدا مجاز است. شما با دهها ايه قراني كه بصورت مستقيم و بدون نياز به تفسير توسل به غير خدا را علنا انكار مي كند چه مي كنيد؟ جناب مومن عبدلله (شماره 19) اجازه دهيد بنده ايه مباركه اي كه شما تنها اخر ان را براي ما اورديد به صورت كامل بياورم: ايه 3 سوره الزمر : الا لله الدين الخالص و الذين اتخذوا من دونه اولياء ما نعبد هم الا ليقربونا ال الله زلفي ان الله يحکم بينهم في ما هم فيه يختلفون ان الله لا يهدي من هو کاذبٌ کفار (اي بندگان) آگاه شويد که دين خالص (بي هيچ شرک و ريا) براي خداست و انانکه غير خدا را به دوستي گرفتند (گفتند) ما انان را نمي پرستيم مگر براي انکه ما را به درگاه خدا مقرب گردانند و خدا البته (اين عذر نپذيرد) و ميان آنها در آنچه با حق خلاف کنند حکم خواهد کرد که خدا هرگز آن کس را که بسيار کافر نعمت و دروغگو است هدايت نخواهد کرد. كه خود اين ايه دليل قراني ديگري براي رد توسل به غير خدا مي باشد. بقيه دوستان متاسفانه به اصل موضوع نپرداخته و هيچ ايه قراني نياوردند. بنده بار ديگر تاكيد مي كنم كه من هم مانند تمامي مسلمانان اعتقاد به شفاعت تمامي پيامبران و از جمله پيامبر گرامي اسلام در جهان اخرت را دارم. و همچنين اعتقاد به توسل به پيامبران و افراد برگزيده از جانب خدا زماني كه در قيد حيات باشند را دارم و نه بعد از مرگ ايشان |
22 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 01 خرداد 89
جناب عمر (شماره 21) تفکر سالم چه تفکري است؟؟ تکفري است که بر «پايه» تضاد و تعارض داخلي بنا نشده باشد. قرآن کريم به شيوه هاي مختلفي با اين بيماري فکري و عقيدتي خطرناک مبارزه کرده است: «ما جعل الله لرجل من قلبين في جوفه» متاسفانه وقتي شما عقيده خود را بر «پايه» يک تضاد و تعارض منطقي به نام حب همزمان حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) و معاويه هند مادر بنا نهاده ايد، بايد چنين جملات متناقض و متضادي نيز از شما سرچشمه بگيرد: 1))) «در انها توسل به غير خدا به وضوح شرك محسوب شده است» 2))) «اين چنين نتيجه گرفتيد كه توسل به غير خدا مجاز است» 3))) «و همچنين اعتقاد به توسل به پيامبران و افراد برگزيده از جانب خدا زماني كه در قيد حيات باشند را دارم» >>>> بالاخره شما توسل به غير خدا را شرک ميدانيد يا نه؟؟؟ <<<<<< ******************* جناب عمر اولياء و امامان ما (عليه السلام) «من دون الله» نيستند!!! اين اولياء و امامان شما هستند که «من دون الله» هستند!! چگونه؟؟ 1))) خداوند در قرآن کريم ميفرمايد: «ما لكم من دونه من ولي ولا شفيع» «وما لكم من دون الله من ولي ولا نصير» پس به نص صريح قرآن «من دون الله» هيچ «ولي» و «شفيع» و «نصير» واقعي وجود ندارد. 2))) حال به اين آيات توجه فرماييد: «و لا يشفعون الا لمن ارتضي و هم من خشيته مشفقون» «ما من شفيع الا من بعد اذنه» «من ذا الذي يشفع عنده الا باذنه» ********** چگونه شد؟؟ از يک سو خداوند متعال ميفرمايد که هيچ شفيعي «من دون الله» نيست، و از سوي ديگر ميفرماييد که «شفعايي» هستند که بعد از «اذن» خداوند شفاعت ميکنند؟ اگر به يک ديد عمري به اين آيات بنگريم تضاد دروني و تعارض داخلي و تناقض آشکار خواهيم ديد. ولي اگر تضادي عقلي به نام حب همزمان حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) و معاويه هند مادر را از خود دور کنيم، انشاالله، خواهيم ديد که اين آيات هيچ تضادي با هم ندارند: >>>>>> چرا که آن شفيعاني که به اذن خداوند متعال شفعاعت ميکنند و «من ارتضي» هستند، «من دون الله» نيستند!!!! <<<<<<<<<<< *********** جناب عمر حضرت رسول اکرم(صلي الله عليه و آله) و امامان هدي (عليه السلام) «اولياء من دون الله» نيستند که شامل اين آيه «و الذين اتخذوا من دونه اولياء» باشند!!!! همان خداوندي که ميفرمايد: «وما لكم من دون الله من ولي» در جاي ديگري ميفرمايد: «انما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلاه ويوتون الزكاه وهم راكعون» >>>> پس ولي که از جانب الله متعال باشد، «ولي» و «اولياء» «من دون الله» نيست!!! <<<< ************ به همين ترتيب در مورد «نصير» 1)) «وما لكم من دون الله من ولي ولا نصير» 2)) «...وان استنصروكم في الدين فعليكم النصر...» ************* جناب عمر خداوند در يک آيه ميفرمايد: 1)) «اوليك الذين يدعون يبتغون الي ربهم الوسيله ايهم اقرب و يرجون رحمته و يخافون عذابه ان عذاب ربك كان محذورا» و سپس در آيه ديگر ميفرمايد: 2)) «يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله وابتغوا اليه الوسيله وجاهدوا في سبيله لعلكم تفلحون» دقيقا مانند موارد بالا اگر شما از مذهب تضاد و تناقض دروني و تعارض داخلي عمر تبعيت ميکنيد، اينجا نيز به تضاد خواهيد رسيد. ولي اگر شما به دين بر حق اسلام تشيع در آييد و از تضاد داخلي عقلي پرهيز کنيد تفاوت «وسيله» اي که «من دون الله» است و «وسيله» که «من عند الله» است را متوجه خواهيد شد. جناب عمر ما دوگونه «شفيع» و «ولي» و «وسيله» و «نصير» داريم: 1))) «من دون الله» 2))) «من الله» و «من عند الله» شفيع قرار دادن و اتخاذ ولي و توسل و طلب نصرت و ياري کردن از نوع اول «شرک» است و کفر. شفيع قرار دادن و اتخاذ ولي و توسل و طلب نصرت و ياري کردن از نوع دوم «توحيد» است و ايمان به الله متعال. ********************* حضرت رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) و امامان هدي(عليه السلام) نيز به نص صريح قرآن «ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون» «احياء» و «عند ربهم يرزقون» هستند. البته اين موارد بارها و بارها در اين سايت نوراني تکرار شده است ولي خوب ، «کذب» و «تعصب» و «تجاهل» بخشي از مذهب شما مريدان عمر است. ************* جناب عمر خداوند عظيم و اعلي در قرآن کريم ميفرمايد: 1))) «و إِذ قال ربّك للملاءكة إِني جاعل في الْأَرضِ خليفةً قالُوا أَتجعل فيها من يفسد فيها و يسفك الدماء و نحن نسبح بِحمدك و نقدِّس لك قال إِني أَعلم ما لا تعلمون» 2))) «يا داود إِنّا جعلناك خليفة في الأرضِ فاحكم بين النّاسِ بالحقِّ و لا تَتَّبِعِ الْهوي فيضلَّك عن سبيلِ الله إن الذين يضلُّون عن سبيلِ الله لهم عذابٌ شديدٌ بما نسوا يوم الحساب» 3))) «و جعلناهم أَءِمَّةً يهدون بِأَمرِنا و أَوحينا إِليهِم فعل الخيرات و إِقام الصَّلوة و إيتاء الزَّكاة و كانوا لنا عابدين» 4))) «و جعلنا منهم أَءِمَّةً يهدون بِأَمرِنا لمّا صبروا و كانوا بِآياتنا يوقنون» پس به نص صريح قرآن کريم، الله متعال «جاعل» و قرار دهند «خليفة الله» و «امام» در زمين و در بين مردم است. از لحاظ عقلي هم واضح است که فقط «الله» ميتواند خليفه خود را انتخاب و جعل کند. ********** حال شما مريدان عمر به کدامين دليل ابوبکر را شريک خداوند و حتي بالاتر از او در جعل «امام» و «خليفة الله» ميدانيد؟؟؟ يا علي |
23 |
نام و نام خانوادگي: سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) -
تاريخ: 01 خرداد 89
سلام جناب حقيقت جو خوب ميدانيد که شما آن حقيقت جو که در سايت نظر ميدهد نيستيد!! و در واقع به خليفه دومتان اقتدا کرده و نام ايشان را غصب کرده ايد به هر حال بهتر بود در صورت حقيقت جو بودن نام خود را نام ديگر يا اينکه مثلا ((حقيقت جو2)) معرفي ميکرديد که در ابتداي کارتان به عمر اقتدا نکرده باشيد . سئوالي از شما دارم آيا کسي که پيامبر خدا را متهم به هزيان گفتن ميکند مسلمان است؟؟!! کسي که نص صريح کلام الله را رد ميکند و از دستور پيامبر تمرد ميکند و هزاران بدعت مرتکب ميشود اصلا مسلمان نيست چه رسد به آنکه مشرک باشد!!! لطفا اول شرک را بفهميد بديهي که اگر معناي شرک را بفهميد به حقيقت خواهيد رسيد ، البته در صورت قابليت و حقيقت جوي واقعي بودن يا حق |
24 |
نام و نام خانوادگي: نسيم -
تاريخ: 02 خرداد 89
با سلام. من يك شيعه ساكن در پاريس هستم. وب سايت شما را اتفاقي ديدم و با كمال شرمندگي از برخورد كساني كه خود را شيعه مي نامند بسيار ناراحت شدم. يك انسان واقعي هيچ گاه به ديگران دشنام نمي دهد. اگر دليل قاطعي در رد يا قبول مسائل داريد دليل بياوريد، اگر نداريد دشنام چرا مي دهيد. دشنام دادن شما به عمر يا بقيه، ما حصلش اين است كه بعضي از افراد غير شيعه كه همچون شما متعصب جاهل هستند به جناب اميرالمومنين علي (ع) يا امامان كه افراد برگزيده خدا هستند دشنام دهند. چنانچه خودم در جوار مسجد پيغمبر اين موضوع را به عينه ديدم. تنها نتيجه كارهاي شما اين است. لطفا در برخوردهايتان بردبارتر باشيد. |
25 |
نام و نام خانوادگي: حقيقت جو -
تاريخ: 02 خرداد 89
با عرض سلام و با تشكر مجدد چه از كساني كه بر طبق مسلك و شيوه اماممان حضرت علي (ع) با رعايت ادب و چه كساني كه بر خلاف مسلك ان حضرت با عدم رعايت ادب از نظر بنده انتقاد نمودند. و اما.... و اما باز هم هيچ يك از دوستان هيچ ايه قراني كه توسل به غير خدا (به غير از پيامبران و افراد برگزيده از جانب خدا زماني كه در قيد حيات باشند) را براي ما اثبات كند نتوانستند بياورند. در عوض اياتي در مورد موضوعي كه هيچ اختلافي در مورد ان نداريم اورده شد: يعني شفاعت. به عبارت ديگر اعتقاد به شفاعت تمامي پيامبران و از جمله پيامبر گرامي اسلام در جهان اخرت. جناب نظر دهنده شماره (22) شما در نظر خود اياتي چند از شفاعت اورديد كه ما اختلاف نظري در اين مورد نداريم. در ادامه نظر خود با تفسير شخصي به اين نتيجه رسيديد كه "اوليا الهي" "من دون الله" نمي باشند. از حرف شما اينطور برداشت مي شود كه با تفسير شخصي به اين نتيجه رسيده ايد كه "اوليا الهي" همان "الله" مي باشند! نعوذ بالله از اين تفاسيري كه ما را به چه نتايجي كه نمي رساند!!... كاش اماممان حضرت علي (ع) در پيش ما بودند... هر چند باز اين ايات متاسفانه ارتباطي به "توسل به غير خدا" نداشتند. باز در قسمت بعدي نظر خود در دو ايه مباركه 35 سوره المائده و 57 سوره بني اسرائيل (اسرا) با تفسير شخصي خود از كلمه "الوسيله" به اين نتيجه رسيديد كه اين كلمه به "شخص" اشاره مي كند. در حاليكه بسياري از علما معتقدند كه منظور از آن ايمان و تقوي و عمل صالح و ... مي باشد. علاوه بر اينكه پيامبران و پيشوايان نيز اگر موافق باشيد خود جز "يا ايها الذين امنوا" مي باشند. يعني خود ايشان مورد خطاب اين ايه شريف هستند. در ادامه نظر خود مطالب و آيات شريفه اي آورديد كه متاسفانه ارتباطي به بحث ما يعني اثبات توسل از طريق ايات قراني نداشتند برعكس آيات فراواني كه به صورت مستقيم توسل به غير خدا را (به غير از پيامبران و افراد برگزيده از جانب خدا زماني كه در قيد حيات باشند) غير مجاز مي داند. بنده در ادامه ي اين سوال و جواب فايده اي نمي بينم چرا كه آيات قراني در مورد توسل به غير خدا اورده نمي شود و يا ايات شريف با موضوع نامرتبط به بحث توسل اورده مي شود. من نيز مانند همه محتاج هدايت خداوند متعال مي باشم و سعادت همگان را از درگاه خداوند بخشنده و بخشاينده مي خواهم. به درود جواب نظر: با سلام دوست گرامي براي اينكه مساله شما حل شود ، ميخواهيم به صورت صريح با شما سخن بگوييم ! آيا اشكال وهابيت مرده بودن پيامبران و ائمه است ، يا واسطه قرار دادن غير خدا ؟! و به چه دليلي شيعه را كافر معرفي ميكنند ؟ بهتر است به صورت منطقي و علمي به اين سوالات پاسخ دهيد ، تا مشخص شود آيا در قرآن دليلي براي جواز توسل وجود دارد يا خير ! اگر بگوييد مشكل اين است كه غير خدا را واسطه قرار دادهاند( كه صريح كلام وهابيون چنين است) چه فرقي بين واسطه قرار دادن مرده و زنده است ! در هر صورت نبايد بين خدا و بنده واسطهاي باشد ، چه پيامبر مرده و چه پيامبر زنده ! پس چگونه فرزندان يعقوب پدر خويش را واسطه بين خود و خدا قرار دادند ؟! اگر بگويند مشكل مرده بودن پيامبران است ، وگرنه واسطه قرار دادن ديگران اشكالي ندارد ، ميگوييم اين كه سبب تكفير نميشود ! حد اكثر شما ميگوييد مردگان نميشنوند و شيعه ميگويد ميشنوند ! آيا اين فرق سبب تكفير ميشود ؟! البته در اين زمينه نيز حق با شيعه است ، و به صراحت بسياري از آيات و روايات كلام شيعه را تاييد ميكند ! حال با اين بيان ، آيا جوابي كه دوستان به شما از آيات قرآن دادند كفايت ميكند يا خير ؟! موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
26 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 03 خرداد 89
سرکار خانم نسيم علت و معلول احتياج به زمان دارد. حداقل علت و معلول هايي که در اين دنيا ميبينيم احتياج به زمان دارد: علت -- طي زماني --> معلول آيا ما 1400 سال قبل زنده بوديم آنهنگام که حضرت ابوطالب (عليه السلام) را با دادن گرسنگي شهيد کردند؟؟ آيا ما 1400 سال قبل زنده بوديم آنهنگام که حضرت حمزه سيد الشهدا(رحمة الله عليها) را شهيد کردند؟ آيا ما 1400 سال قبل زنده بوديم آنهنگام که پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) را شهيد ميکردند؟ آيا ما 1400 سال قبل زنده بوديم آنهنگام که اين ها امامان هدي (عليه السلام) را يک به يک شهيد ميکردند؟؟ ====> پس از لحاظ عقلي ممکن نيست که اعمال ما سبب جنايات و خباثات اين قوم شده باشد. شما ادعا ميکنيد که بيان حقايق عمر از کتب صحيح خودشان باعث شده است که مريدان عمر به ساخت مقدس حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) و ديگر امامان هدي (عليهم السلام) توهين کنند. مگر اهل بيت (عليهم السلام) فرزندان رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) نيستند؟؟؟ آيا ممکن است کسي که براستي دوستدار نبي اکرم (صلي الله عليه و آله) باشد، فرزندان او را نعوذبالله توهين کند؟؟؟ مگر به نقل از کتب صحيح خودشان، نبي اکرم (صلي الله عليه و آله) نفرمودند که « علي مني و انا من علي»؟؟؟ نه. سرکار خانم نسيم. نه!! اشتباه نفرماييد. اينها با محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) دشمن هستند. اين لينک را بنگريد: ar.wikipedia.org/wiki/تصنيف:جاهليون >>>>>>>>>> آيا توهين و فحاشي اين قوم لعين و ملعون به حضرت عبدالمطلب (عليه السلام)، به دليل سخنان و روشنگري هاي ما بر عليه عمر است؟؟؟ <<<<<<< چرا اين قوم حضرت عبدالمطلب (عليه السلام) را با بي شرمي جاهل ميخوانند (نعوذبالله)؟؟ چرا نام شريف او را کنار نام نجاساتي چون ابوجهل و خطاب و أبو عامر الفاسق و ... ميآورند؟؟؟ چون ما در باره عمر روشنگري ميکنيم؟؟؟؟ ********** حال تو از پاريس ما را «متعصب جاهل» «چون آنها» مينامي؟؟؟؟؟ ما «جاهل» هستيم؟؟؟؟ ما جاهل هستيم يا آنها که با حضرت عبدالمطلب (عليه السلام) عناد دارند؟؟؟ http://ibn-jebreen.com/book.php?cat=7&book=215&toc=8500&page=7413&subid=32344 بخوان!!! بخوان!!! اگر عربي بلد هستي بخوان!!!! چه نوشته است؟؟؟ «فلقناه الحجة الشيطانية التي هي تقليد الآباء والأجداد وقالا له: أترغب عن ملة عبد المطلب ؟! والدك، والدك الذي رباك، والذي كان سيدا مطاعا في قومه، أترغب عن ملته وتكون على ملة لا تدري ما هي، وتنتقد أباك وتعترض على ديانته بجعلك الإله إلها واحدا ونبذك للآلهة الكثيرة التي يعبدها أبوك وأجدادك؟! النبي صلى الله عليه وسلم أخذ يكرر عليه، ويكرران أيضا أبو جهل وابن أبي أمية حتى خُتم له بخاتمة سيئة، كان آخر ما قال: هو على ملة عبد المطلب يعني: تمسك بها وأبى وامتنع أن يقول: لا إله إلا الله» ************ حضرت عبدالمطلب (عليه السلام) را نعوذبالله جاهل و بت پرست چون مشرکين ميخوانند چون ما بعد از 1400 سال از جنايات عمر انتقاد ميکنيم؟؟؟؟ يعني عمر چنين براي اينها اهميت دارد که براي او حاضر هستند به پدر و مادر و عمو و پدربزرگ و فرزندان شريف و پاک حضرت محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) زشت ترين و کريه ترين دشنام ها را دهند؟؟؟؟ اين عمر چه است که چنين براي اينها اهميت دارد که براي رضاي او چنين جنايتي ميکنند؟؟؟ ************** ميليونها شيعه عراق و افغانستان و پاکستان و يمن را زنده زنده در آتش سوزاندند. نسل شيعيان را از بسياري از بلاد برداشتند. شنيع ترين توهين ها را به اهل تشيع ميکنند ( کافي است در اينترنت کلمه قرآني متعه را سرچ کنيد). بعد ما چون آنها «جاهل» و «متعصب» هستيم؟؟؟؟؟ ************ مثل اينکه شما متوجه خطر بالفعل و عظيمي که نسل بشر را از جانب اينها تهديد ميکند نيستيد؟؟؟ شما مثل اينکه فکر ميکنيد ما با فضانورد آمريکايي و کارگر چيني و دانشمند روس و يا حتي يهودي طرف هستيم؟؟؟؟ ما با «ابوجهل» طرف هستيم خانم!!! ما با «عمروبن عبدود» طرف هستيم!!! ما با «عمر بن خطاب» طرف هستيم!!!! اينها کمر به قتل ما بسته اند و حال که ما از خودمان بعد از اين ميليونها جنايتي که فقط در ظرف سي سال گذشته مرتکب شده اند دفاع ميکنيم شده ايم: متعصب و جاهل؟؟؟؟ ******** جاهل تويي که به جاي حمايت از تشيع در برابر سفاکان عمري،حامي مردک مارکسيست و خائن هستي!!! جاهل تويي که به جاي حمايت از تشيع در برابر درندگان عمري، حامي مارکسيستي هستي که در نتيجه سياستهاي خائنانه او بازار هزار ساله تبريز و شيراز راکد شده است و دوبي عمري نشين و مرکز فسق و فجور آباد شده است!!!! مسئول اين وضعيت اسفبار شيعيان سراسر جهان کيست؟؟؟ سرگرد هامفر ملعون و لعين موسس وهابيت ( که به نظر بنده اينها همه نصف ماجرا است، هامفر حلقه پنجاهم از زنجير کعب الاحبار و عمر و ابن تيميه بوده است. زنجيري که يک سويش فريسيس ها و سوي ديگرش لورنتس عربستان بوده است)، وقتي که به خاورميانه ميآيد ميگويد:نصف مسلمين شيعيان هستند!!!! تمام وجود او و اربابانش از مراجع نجف ميترسيد و ميلرزيد!! اکثريت مقلدين ايشان در هندوستان بودند!!! حال چه شده است؟؟؟؟ کجا هستند شيعيان؟؟؟؟ هزاره ها را قتل عام کردند!!! شيعيان حجاز را قتل عام کردند!!!شيعيان آناتولي را قتل عام کردند!!!! شيعيان هندوستان را قتل عام کردند!!!! مگر در کشمير ما چه تعداد سني داشتيم؟؟؟ ************* هر چه جنگ زرگري با آمريکا دارند در سرزمين شيعيان به راه مياندازند: آره. ما باور کرديم که با آمريکا ميجنگند!!!! در افغانستان مثلا با آمريکا ميجنگند!!! شيعيان عراق را نسل کشي ميکنند اسمش را ميگذارند جنگ با آمريکا!!!! جاهل تويي که چشمانت را بر روي نه 30 سال، نه 200 سال، بلکه 1400 سال نسل کشي شيعيان توسط ديو سه سري به نام ابوبکريسم و عمريسم و عثمانيسم بسته اي!!!! نسل کشي که با کشتار شيعيان توسط ابوبکر به بهانه ندادن خراج شروع شد و با بمب گذاري هاي هتفگي در عراق و پاکستان ادامه دارد!!!! يا علي |
27 |
نام و نام خانوادگي: سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) -
تاريخ: 03 خرداد 89
سلام دوستاني که مشاجرات بين شيعه و سني را نقد ميکنند چرا در سايتهاي اهل سنت نميروند و از توهينها و ناسزاهاي و گفتار رکيک آنها انتقاد و اعتراض نميکنند؟؟!!!!! چرا اعمال اهل بدعت که مخالف اسلام و در واقع مخالف انسانيت است (مانند کشتن 7 شيعه = بهشت رفتن) و امثال اين خزعبلات را نقد نميکنند و تا يک شيعه در صدد جواب به سني بر مي آيد سريعآ پيکان نقد بسوي ما قرار ميگيرد. بخدا که اين انصاف نيست و وقتي انصاف نباشد همين ميشود که مي بينيم: صدام ميشود سيد الشهداء زمان ما واقعا براي اهل بدعت متاسفم يا حق |
28 |
نام و نام خانوادگي: سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) -
تاريخ: 03 خرداد 89
سلام جناب نسيم سکوت هر مسلمان خيانت است به قرآن اگر سکوت مسلمانان در صدر اسلام بعد از شهادت پيامبر اکرم ( صلي الله عليه و آله و سلم ) نبود مولاي حضرت علي (عليه السلام) هرگز خانه نشين نميشد و امامان هدي يکي پس از ديگري توسط اهل سنت به شهادت نمرسيدند!!!! اري جناب نسيم بيان حقايق تاريخ براي روشن شدن حقيقت و شناخت حق از باطل نه تنها توهين نيست بلکه نص صريح قران است ايا ملاک شمل قران نيست؟؟؟!!! يا حق |
29 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 04 خرداد 89
جناب صاحب کامنت شماره 25 شما ميتوانيد هر برداشتي که دلتان ميخواهد از آيات قرآن داشته باشيد ولي خواهشا آن را به ما نسبت ندهيد!!!! الحمد الله بنده بسيار واضح و روشن نوشتم که منظور از «من دون الله» چيست!!! ********** آيا شما از اين آيه نوراني: «مثل الذين اتخذوا من دون الله اولياء كمثل العنكبوت اتخذت بيتا» چنين برداشت ميکنيد که «اتخاذ اولياء» فقط و فقط صرف به ذات مقدس الله متعال است؟؟؟؟ آيا چنين برداشت ميکنيد که «غير از» ذات مقدس الله هيچ «اولياء» ديگري نبايد اتخاذ شود؟؟ در اين صورت با اين آيه مبارکه چه ميکنيد؟؟ «والمومنون والمومنات بعضهم اولياء بعض»؟؟؟؟ ********* هدف بنده از ذکر اين آيات و آيات نصر و شفاعت دقيقا باز کردن چشم شما به همين مساله است!!! شما چگونه به راحتي «من دون» را به معناي صرف مطلق ميدانيد؟؟؟؟ «حتي اذا بلغ مطلع الشمس وجدها تطلع علي قوم لم نجعل لهم من دونها سترا» آيا اين آيه اين معني را ميدهد که «شمس» ستر است؟؟؟؟!!! ************ چگونه است که شما قبول ميکنيد که ديگر پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) شفيع «من دون الله» نيستند، ولي قبول نميکنيد که ايشان وسيله «من دون الله» نيز نيستند!!! مگر خداوند در قرآن کريم نميفرمايد: «ام اتخذوا من دون الله شفعاء» پس چرا شما به شفعائي مانند حضرت محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) اعتقاد داريد؟؟؟؟ اگر شما بين «ام اتخذوا من دون الله شفعاء» و «و لا يشفعون الا لمن ارتضي و هم من خشيته مشفقون» تناقضي نبينيد، پس به همان طريق بين: «اوليك الذين يدعون يبتغون الي ربهم الوسيله ايهم اقرب و يرجون رحمته و يخافون عذابه ان عذاب ربك كان محذورا» و «يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله وابتغوا اليه الوسيله وجاهدوا في سبيله لعلكم تفلحون» نيز نبايد تناقضي ببينيد. ************* پرستش «شفيعان الهي»، «من دون الله» است ولي «شفاعت» آنها «من دون الله» نيست!!! به همين ترتيب پرستش «اولياء الهي»، «من دون الله» است ولي «ولايت» اولياء الهي «من دون الله» نيست!!! به عبارت ديگر «صفت معبود» براي «اولياء الهي» و يا «شفعاي الهي»، «من دون الله» است!!!! اما «صفت شفيع و ولي» براي «شفعا و اولياء الهي»، «من دون الله» نيست!!!! چرا که آنها به «اذن الله» شفاعت ميکند و به «اذن الله» ولايت ميکنند!!!! شفاعت آنها شفاعت الله است و ولايت آنها ولايت الله!!!! ************** در هر صورت ما نيز با شما موافق هستيم: «به غير از پيامبران و افراد برگزيده از جانب خدا زماني كه در قيد حيات باشند» و پاسخ ما نيز از همان ابتدا اين بوده است: «ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون» يا علي |
30 |
نام و نام خانوادگي: مريم -
تاريخ: 08 خرداد 89
من به دنبال جواب سوالم به اين سايت وارد شدم و از چيزي كه ديدم كاملا شرمنده شدم. شما همه برادر و خواهر و هم كيش يكديگريد. دين خدا و پيامبر خدا يكي است... اسلام چرا جدال چرا توهين چرا كينه... فقط بياد بياوريد زماني را كه حضرت رسول (ص) دست انصار و مهاجرين را در دست يكديگر قرار داد و پيمان وحدت را ايجاد كرد چرا كه از جدايي و كينه ميان مسلمانان متحد پيشگيري كند. بترسيد از قهر خداوند تبارك و تعالي و كاري نكنيد كه در پيشگاه پيامبر خدا شرمنده شويد. اميد كه خداوند همه ما را رحمت كند و به اميد اتحاد مسلمانان جهان.. |
31 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 09 خرداد 89
با سلام خواهر محترم خانم مريم . اگر جواب ندهيم پرو ميشوند , و شايد فكر كنند حق با انهاست . اگر جواب بدهيم مطمئن باشيد محترم تر از طرف مقابل خواهيم بود . ان شاء الله دوباره تشريف بياوريد يا علي |
32 |
نام و نام خانوادگي: عبدالله -
تاريخ: 09 خرداد 89
... ربّ أعوذ بك من همزات الشياطين(المؤمنون97) 11 نام و نام خانوادگي: فريد - تاريخ: 26 ارديبهشت 89 پرسيدي: "مردم به راحتي مي گويند : فلان امام . فلاني را كه بيمار بود شفا داد آيا اين شرك نيست ؟ اگر نيست پس چرا مي گوييد هوالشافي ؟" جواب: أوّلاً: إدعاي شفادهي از غيرخدا مسموع نيست زيرا ما معتقديم "هوالشافي" و إتفاقاً بهمين دليلست كه بر تذكر اين أصل در كليه مراكز، دفاتر و أموري كه با طبّ سروكار دارند، تأكيد ميشود تا جواب چون توئي را پيشاپيش داده باشيم. ثانياً: إنصاف هم خوب چيزي است؛ وقتي خودت إقرار كردي "مي گوييد هوالشافي" ديگر جائي براي تهمتِ شرك باقي نميماند؛ زيرا مگر تو معتقد به "هوالشافي" نيستي؟ كه بر گوينده اش خرده ميگيري! اگر نيستي، تو از ما به تهمتِ شرك نزديكتري؛ و اگر هستي، كه تهمتِ شرك به ما، 1بام و 2هواست؛ زيرا براي ما بَد ولي براي تو خوبست؟! ثالثاً: اگر تهمتِ شرك به كسيكه ميگويد "هوالشافي" بچسبد پس به غير او هم ميچسبد[و اين يعني همه مشركند!] زيرا يا آن غير، هم معتقد است "هوالشافي" كه با متّهَم يكي ميشود، و يا آن غير، به "هوالشافي" قائل نيست، كه در اينصورت خودش به إتهام مطروحه اش نزديكتر از متّهَم است! پس صريحاً جواب بده: بالأخره تو معتقد به "هوالشافي" هستي/نيستي؟ رابعاً: خودِ قضاوت، در باره حقّانيّتِ مذهب، از روي إصطلاحات عاميانه، اگر با حسن ظنّ بنگري، نشانه عامّي بودن، و اگر به منشاء إنتشار آن دقّت شود، نشانگر عامّة فريبي است؛ چون بديهي است، وقتي در عرفِ رايج، از كسي درباره بيماري بپرسي، اگر طرف بگويد: برو پيش فلاني، دستش شفاست! منظورش اينستكه فلاني در أمر معالجه و توصيه هاي داروئي چنان دقتي بخرج ميدهد كه نهايتاً به شفاي از خدا خواسته، منتهي ميگردد؛ كه اگر كسي به اينهم رضايت ندهد، خودش نبايستي به هيچ طبيبي مراجعه و به هيچ معالجه اي إقدام كند! در حاليكه إلقاء كنندگان چنين شبهاتي، پاشنه مطبّ ها را سابيده اند. خامساً: مريض، از خدا شفا را ميطلبد يا نحوه يا وسيله شفا را؟ اگر شفا را -ولو با دهها واسطه/وسيله، از خدا طلب كند، از هرجا و در هر مطبّ و از هركس و مرجعي، بدستش برسد، بايد آنرا از سوي همان خدا دانسته و شكر خدا را بجا آورد؛ ولي اگر شفا را از خدا نخواسته، إقدام به معالجه نمايد، گرچه نسبت به تنها فعّال لما يشاء كه فقط "هوالشافي"، ظلم كرده ولي بااينهمه اگر بلطفِ إلهي، شفا يافت، نميتواند منشاء إلهي آنرا منكر شود. سادساً: مهم نيست كه وسيله/واسطه اين لطف كيست/چيست؟ بلكه مهمّ اينستكه غيرخدا، گرچه دخيل است ولي دخيلي است كه خودش بي نياز از لطفِ خدا نيست، نه اينكه كاره اي نيست! و چون كاره اي نيست توسّل به او شرك باشد! سابعاً: آيا منكر توسّل، اين گستاخي را نسبت به طبيبي عادي كه بنده كوچكِ خداست روا ميدارد كه به او بگويد: كاره اي نيستي؟ [گرچه واقعاً همينطور است] تا نسبت به بندگان برگزيده خداي متعال، روا بدارد؟ ثامناً: اينكه مي بيني، بيماراني در حرم إمامي دخيل بسته اند، اينها همانهائي هستند كه پس از مراجعه به أطباء حاذق، چون از سوي آنها جواب ردّ شنيده اند، به اين أعتاب مقدسة پناه آورده اند، تا تسليم يأس از رحمت خداي متعال نشوند كه بقول أميرالمؤمنين[عليه السلام] خودش، بزرگترين گناهست؛ چون تمرّد از فرمان خداي متعالست كه فرمود: 1-"...لاتقنطوا مِن رّحمة الله..."(الزّمر53) 2-"...و لاتيئسوا مِن رّوح الله إنّه لاييئس مِن رّوح الله إلاّ القوم الكافرون"(يوسف87) 3-"...و مَن يّقنط مِن رّحمة ربّه إلاّ الضّالّون"(الحجر56) تاسعاً: آنرا كه باب الحوائج دانسته و قلباً و جسماً به حرَمش دخيل ميبنديم، خودش پيشتر/بيشتر از ما به حرم إلهي دخيل بسته! چرا برق-گرفتگي كه نشانه كوچكي از قدرتهاي خداي متعال است با چند واسطه ممكن است؟ ولي فيض-گرفتگي با واسطه ممكن نيست؟! چرا آهنربا، قدرتِ جذب دارد ولي أشرف مخلوقات ندارد؟ آيا در اينصورت أشرف خواندنش مضحك نيست؟ عاشراً: نفي توسّل نه از لحاظ نظري ممكنست، ونه از لحاظ عملي؛ چون با حقايق و واقعيتها، جور در نمي آيد؛ مثلاً اگر بنده بخواهم براي هدايت به رئيس مذهبت مراجعه كنم، خواهم ديد، بيواسطه نميشود، به إذن دخولِ رئيس دفترش نياز دارم! حتي اگر زرنگي كرده بگوئي رئيسِ مذهبم، رئيس دفتر ندارد و آزادي كه هرگاه خواستي خدمتش برسي! نميتواني واسطه بودنت را حدأقلّ براي معرفي او به من، منكر شوي. آخر اينكه: 1-إنكار توسّل ناشي از قياس به نفسي است كه حكايت از إقرار به عجز قائلش ميكند. 2- إنكار توسّل چه نفعي برايت داشته؟ جز محروميّت از فيضي إلهي؟ -ولو محتمل و با واسطه-؟ 3-حقير، كسي نيستم ولي نصيحت ميكنم گولِ كسيكه مانع از يافتن راهِ نجاتي -ولو إحتمالي- ميشود، نخور! چون عاقل، حتي از كمترين إحتمالِ نجات هم غافل نميشود؛ كافري از إمام جعفرالصادق[عليه السلام] پرسيد: چقدر خودتان را بزحمت انداخته، براي خدا كه وجود ندارد، عبادت ميكنيد؟! إمام فرمود: اين دنيا فاني ولي سراي آخرت، أبدي است؛ اگر معلوم شد خدا نبوده است، ضرري نخواهيم كرد، چون اين سختيها ديگر گذشته و بعد از آن راحتي است؛ و اگر معلوم شد خدا بوده است، روسياه نخواهيم شد چون دستخالي نبوده و قبلاً عبادتش كرده ايم؛ ليكن، واي بر تو اگر معلوم شود خدا بوده است و تو دستخالي او را ملاقات كني! 4-كعبة سنگي است كه ره گم نشود، وگرنه بدونِ خدا سنگي بيش نيست! مگر مفتي ات بسوي كعبة نماز نميخواند؟ اگر آري، با حسابِ خودش به سنگي تعظيم و كرنش كرده كه ظاهر عملش با كرنش بت پرست دربرابر صنم فرقي ندارد؛ اگر بگويد: فرق دارد، ما هم معتقد به آن فرقيم. 5-خداي سبحان مخلوقي بنام آدم آفريد كه كلّ ملائكة را به سجود دربرابر او فرمان داد، آيا -العياذبالله- خداي متعال، أمر به شرك فرمود! شيطان كه رانده گشت بجز از يك خطا نكرد * خود را براي سجده به آدم رضا نكرد، با اينحساب، موحّد راستين فقط شيطان بود! 6-أصلاً چه كسي إصرار/دعوت كرده كه منكر توسّل، متوسّل شود؟ 100سال نشود! و أعوذ بك ربّ أن يحضرون(المؤمنون98) |
33 |
نام و نام خانوادگي: عقيل العزيز -
تاريخ: 09 خرداد 89
بسم الله القهار (( اللهم إني أعوذ بك من الهم والحزن وأعوذ بك من العجز والكسل وأعوذ بك من الجبن والبخل )) سلام خواهر محترمه خانم ((مريم)). در تتمه ي گفتار برادرمان خواستم تا مطالبي را برايتان بازگو کنم. شما بزرگوار فرموديد: شما همه برادر و خواهر و هم كيش يكديگريد. دين خدا و پيامبر خدا يكي است.خدا و پيامبر خدا يكي است... اسلام خواهر گرامي ! همان طور که نص سريح قرآن حکيم دلالت ميکد و تاکيد ميکند بر اين مطلب مهم که: بسم الله الرحمن الرحيم إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ >حجرات آيه ي﴿10﴾ صدق الله العلي العظيم. پس نميتوان گفت که ما همه خواهر و برادر و هم کيش يک ديگريم. بله. 100 البته که دين خدا و پيامبر خدا يكي است. اما اگر واقعا کساني که داعيه دار ايمان به الله و پيامبر هستند در وادي قلب هم اين چنين بودند و قلبا ايمان به الله تبارک و تعالي را مي آوردند کلام شما صدق ميکرد. و صدق نميکند زيرا غير از اين است. و نص سريح قرآن حکيم دلالت بر اين کلام دارد. بسم الله الرحمن الرحيم قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِن تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُم مِّنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿14﴾ همان سوره آيه ي 14 خوب مومنه ي محترمه پس ديگر جاي گله گذاري شما گرامي نميماند. بنده نخواستم تمامي کلماتتان را خط به خط اين چنين کامپايل کنم. اما در خانه اگر کس است يک حرف بس است. و اين کاملا نص سريح قرآن بود نه چيز ديگري که بتوان ايراد گرفت که اين در کتب شما شيعيان است و .... في امان الله. |
34 |
نام و نام خانوادگي: نور -
تاريخ: 05 شهريور 89
من با نظر آقاي حقيقت جو موافق هستم. دوستان كتاب اول همه ما مسلمانان قرآن است. اگر در ايات قران تفكر كنيم به حقيقت مي رسيم. 1) شفاعت خواستن تنها از امام زمان (عج) كه زنده هستند جايز و صحيح است. و در غير اينصورت شرك است . 2) ما نبايد در دنيا به دنبال طلب شفاعت باشم , انبيا’ و اوايا’ خودشان در روز قيامت از ما شفاعت مي كنند. 3) متوسل شدن به افراد مرده و قبور ما را از ياد خداوند غافل مي كند. 4) وقتي قدرت خداوند مانند دريا است آيا عاقلانه است كه ما از رودي و نهري كوچك كمك بخواهيم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ |
35 |
نام و نام خانوادگي: پوريا مهدوي -
تاريخ: 09 شهريور 89
آقاي momen abdullah ! چرا موقع جواب دادن، آنقدر حرص ميخوري؟ به خدا برا قلبت ضرر داره! به جاي اين كارا، جوابهاي منطقي به صحبت دوستان بده تا براي ما رهگذران هم مفيد به فايده باشد و إن شاء الله موجب هدايتي گردد. |
36 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 11 شهريور 89
جناب پوريا مهدوي! همانگونه که خداوند در حمله مغول به ايران حکمتي قرار داد، در حمله عمري و بهايي به ايران نيز حکمتي است. فقط بايد نصيرالدين طوسي بود تا از اين حمله نهايت استفاده را برد. صنمي که مغول آورد در ايران، به سادگي نابود شد. ولي اين صنم پيش از حمله مغول بود که 600 سال ايران را خرد ميکرد. يا علي |
37 |
نام و نام خانوادگي: يکتا موحدي -
تاريخ: 22 شهريور 89
به نظر من هر بحثي بايد منطقي و به دور از توهين باشد. بهترين راه براي توسل اين است كه خدا را به آبروي ائمه و انبيا قسم دهيم. مخاطب ما در هر دعايي بايد خداوند باشد و بايد ارتباط قلبي با خدا برقرار گردد. توحيد مهمترين ركن دين است. مطمئنا انبيا و اوليا هم خواهان رعايت مباني توحيدي هستند. |
38 |
نام و نام خانوادگي: عبداله بنده خدا -
تاريخ: 09 مهر 89
ضمن عرض سلام وخسته نباشي به تمامي عزيزان با عرض معضرت خدمت عزيزان عرض کنم که روايتي داريم که يک يهودي به بچه ها پول ميداد که هروقت پيامبر از اينجا خواست رد شود يا عبور کند حضرت را سنگ باران کنند وبقيه جريان را عزيزان خوب ميداند پس چرا پيامبر وقتي متوجه شدند که ان مرد مريض شده اند به عيادت او رفت ماهم بايد مثل پيامبر رفتار کنيم ما چه بخواهيم و چه نخواهيم يک دين داريم و باهم برادر هستيم فقط در مذهبمان اختلاف داريم اگر ديديم که طرف مقابل در صحبتهايش فحاشي ميکند بنظر شما ما هم بايد همينکار را بکنيم بصرف اينکه پرو نشوند يا اينکه چه توهينهاي که در سايتهايش به ما نمي کنند و تا ما يه حرفي ميزينم همه به ما خرده ميگرند يا اينکه طرف به ما بگه جاهلي ما عوض يکدفعه ده دفعه به او بگويم جاهل خودت هستي اگر بخواهيد اينطور رفتار کني شما با اون هيچ فرقي از لحاظ ادب و نزاکت نداري آيا سنت پيامبر و امامان ما اينچنين بود اگر شما امامان وپيامبر عظيم الشان را الگو خود قرار دادي که اينگونه برخورد واستفاده از اين ادبيات بايد از شما بدور باشد من که از دو طرف چنين چيزي نديده ام و دوم اينکه از شما مپرسند ما جائي نديده ايم که به مرده کسي توسل جسته باشه بابا اينو تو قبول داري اون بابا قبول نداره ميگه اون به ادم زنده توسل جستن اگر سند داري ارائه بده بقيه اش را به قضاوت عموم ( اون از تو توسل به آدم مرده ميخواد بهش آيه قران نشون بده از کتاب خودشن براش دليل بيارنه همش فقط يه نسخه داري اونم ولاتحسبن الذين قتلو في سبيل الله را مياوري ) خيلي مودبانه با متنات مثل نبي اکرم و امامان عليه السلام عيب ما اين است که فقط حرف ميزنيم بقيه اديان کپي برداري ميکند واجرا ميکنند شماها بعنوان شعيان آل محمد (ص ) و علي ابن ابي طالب (ع) بايستي سلول ومنش آنها سرلوحه کار و رفتار وبيان خود قرار دهيد ميگوند شخصي آمد درحضور عده اي به يکي از امامان توهين کرد و رفت درست بخاطر ندارم امام سجاد بود يا امام صادق (ع) ايشان براي پاسخگويي در راه که ميرفتند باتفاق آن عده مستمر آيه کاظمين غيض را تلاوت ميفرمودند تا اينکه به شخص مورد رسيدن وچنان با لطافت با ايشان صحبت کردند که طرف از کرده خود پشيمان شد وجذب آن امام همام شد چرا ما نبايد اينطور باشيم تا طرف را بطرف خود جذب کنيم نه اينکه دفاعه بيش از جاذبه مان باشد در آخر خداوند منان پيامبر عظيم الشان را براي ابلاغ رسالتش به پيامبري مبعوث نمودن و در اخر پيامبر به آنهايي که ايمان نياوردند فرمودند لکم دينکم ولي دين شما هم از پيامبر مطابعت کن قانع شد شد نشد لکم دينکم ولي دين حال بخاطر اينکه چون ما شيعه حضرت علي هستم حکم مرگ مارا صادر ميکند چه افتخاري بالاتر از اين که در راه ولي خدا و وصي وجانشين پيامبر خدا جان به جان آفرين تسليم کنيم خداوند جليل يارونگهدارهمتان الهم الرزقني شفاعت الحسين يوم ورود براي تمامي مسلمان جهان آمين يا رب العالمين |
39 |
نام و نام خانوادگي: مجتبي -
تاريخ: 13 تير 90
چرا الکي وقتتون رو تلف مي کنيد؟؟؟ اولا : پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم ) فرمودند : هرکس قبر من را زيارت کند او را در آخرت شفاعت خواهم کرد. اين حديث پيامبر هم شبحه ي زيارت و هم شفاعت را از بين مي برد. دوما: شما اگه شک داريد به يکي از مکان هاي زيارتي که تو کشور ما خدا رو شکر زياد هستند سر بزنيد و از خادمان آن جا در باره ي کساني که شفا گرفته اند سئوال کنيد. و حتي بعضي از اين مکان ها که مجهز به دوربين هم هستند ( حرم امام رضا (عليه السلام)) و فيلم شفا گرفتن بعضي از اين مريضا رو دارن. البته بعضي هاشون هم توي يک دفتر ثبت مي کنن. و يا بريد به برخي از اين بيمارستان ها سر بزنيد که مريض لاعلاج به خاطر يک زيارت عاشورا و يا نذر براي ائمه شفا گرفته و با..... از اين جور چيزا دور و برتون زياده بايد چشماتون بينا باشه تا خدا بهتون نشون بده. سوما: ما شيعيان اعتقاد به شفاعت و توسل به ائمه و علماي مخلص و باتقواي دينمان داريم ، و از اين راه يا به جواب رسيده ايم و يا ديده ايم که ديگران به جواب رسيده اند. شما ها مي توانيد به ائمه ( البته اگه قبولشون داشته باشيد ) توسل نجوييد و ..... يا علي |
40 |
نام و نام خانوادگي: عليرضا -
تاريخ: 15 تير 90
با سلام آيات قرآن در مورد شفاعت: 1)خداوند در آيات 43و44سوره زمر مي فرمايد:آيا غير از خدا شفيعاني گرفته ايد؟بگو آيا اگر مالك چيزي نباشند و درك وشعوري نداشته باشند.بگو شفاعت همه اش از آن خداست كه حاكميت آسمانها و زمين از آن اوست و همه شما به سوي او باز گردانده مي شويد. 2)آيه51سوره انعام:براي آنها جز او ولي وشفيعي نيست. 3)آيه 4 سوره سجده:هيچ ولي و شفيعي جز او براي شما نيست. آيا متذكر نمي شوييد؟ 4)آبه70سوره انعام:وبه آنها تذكر بده تا كسي گرفتار دست آورد خود نشود-كه جز خدا نه وليي است ونه شفيعي. آيات ذكر شده صراحتا مي گويد شفاعت همه اش براي خداست.ولي برخي آيات قرآن برخي آيات ديگر را تفسير مي كند.آيات مذكور زير نيز كه مي آيد هيچگونه منافاتي با آيات بالا ندارد. 1)آيه 255سوره بقره:كيست كه نزد او جز به اذن او شفاعت كند. 2)آيه 3سوره يونس:هيچ شفيعي نيست مگر به اذن خدا 3)آيه 109سوره طه:در آن روز شفاعت سودي نبخشد مگر كسي كه خداوند رحمان به او اجازه داده و گفتارش را بپذيرد. 4)آيه 23سوره سبا:و شفاعت سودي نبخشد مگر از كسي كه خدا به او اجازه داده است. 5)آيه 87سوره مريم:مالك شفاعت نيستند-مگر كساني كه نزد خداي رحمان عهد وپيماني دارند. 6)آيه 28سوره انبيا:و شفاعت نمي كنند مگر براي آنكس كه خدا راضي باشد. نتيجه:پس در اين صفت خداوند, هم صحيح است كه گفته شود:شفيع تنها خداست و بس -و هم صحيح است كساني را كه خداوند اين صفت را به آنها بخشيده شفيع ناميد. فكر نكنم در ك آن چيز سختي باشد. با تشكر جواب نظر: با سلام دوست گرامي خوب آيات ديگري كه شفاعت را براي انبيا ثابت ميكند چه ؟! «ولا يشفعون الا لمن ارتضي» «الا باذنه» و...شما ظاهرا حتي عقيده اهل سنت را نيز نمي دانيد كه اجماع بر شفاعت رسول خدا (ص) دارندو منكر شفاعت را جزو خوارج ميدانند ! البته شايد بگوييد شيعه گفته است كه رسول خدا و انبيا بدون اذن خداوند شفاعت ميكنند! كه چنين سخني كذب و بهتان به شيعه است و ما از اين جهت با اهل سنت هيچ فرقي نداريم ؛ تنها مساله با وهابيون است كه ميگويند درست است رسول خدا (ص) شفيع است ، اما شما نبايد از ايشان چيزي بخواهيد ! ولي ما و ساير اهل سنت طبق رواياتي كه داريم ، شفاعت خواستن از آن حضرت را جايز مي دانيم ، و اين مطلبي كه شما آوردهايد ربطي به اين بحث ندارد ! لطفاكمي در مورد اصل بحث و صورت مساله دقت بيشتر كنيد ! موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
41 |
نام و نام خانوادگي: يک يگانه پرست -
تاريخ: 22 تير 90
سلام از يک طرف خوشحالم که برخي از جوانان شيعه متوجه مسير هدايت شده اند و از طرف ديگر ناراحت به اين خاطر که برخي علاوه بر اينکه گمراهند تهمت مي زنند به اين جوانان که شما سني هستيد!!! آن ايه اي که در اول آورديد که وسيله بجوييد به سوي خدا چطور اين را معني مي کنيد که وسيله را بخوانيد به جاي خدا!!!. مگر وقتي شما ميرود به حرم به خدا نزديک مي شويد يا به همان وسيله نزديک مي شويد؟ پيامبر وسيله بود اما نقش اين وسيله چه بود؟ نقشش اين بود که به ما دين را بياموزد نه اين که بيايد تا از او شفاعت بخواهيم. نماز وسيله است و نقشش اين است که ما را به خدا نزديک کند اگر وسيله را در نقشي غير از نقش اصلي خود به کار ببريم اين گمراهي است. سوال من اين است که اگر واقعا پيامبران نقش شفا دادن داشتند چرا در قرآن يکبار به صراحت اين نقش بيان نشده؟ قرآن مي فرمايد تو بشري مثل بقيه هستي فقط بر تو وحي مي شود. قرآن مي فرمايد تو برانگيخته شدي تا به مردم بياموزي و آن ها را تعليم دهي کجاي قرآن آمده که پيامبر نقش شفا دادن دارد؟ جناب مجتبي سما کافيست به معبد هاي گوساله پرستي هم بروي قطعا خواهي ديد آنجا هم عده ي زيادي شفا يافته اند پس از اين نتيجه مي گيري گوساله پرستي صحيح است؟ مکر هيچ مسيحي نبوده که از عيسي شفا بگيرد ؟ پس از اين نتيجه بگيريم عيسي پسر خداست ؟ سوال ديگر به نظر شما يک روح توانايي اين را دارد که سخن تمام مردم دنيا را در هرجا که بودند در آن واحد بشنود و پاسخ دهد؟اگر بلي مي شود بگوييد پس فق اين روح با خدا چيست؟اگر مي گوييد خود خدا اين ويژگي را به روح ائمه داده مي شود سند خودتان را بياوريد از قرآن؟ هاتو براهنکم من گمان نمي کنم اين بحث بين شيعه و سني باشد چون خد سني ها هم به اين نوع از شرک گرفتارند اما فقط محمد(ص) را در اين امر قبول دارند. جواب نظر:
|
42 |
نام و نام خانوادگي: عليرضا -
تاريخ: 26 تير 90
با سلام منظور من از اين آيات پاسخ به کساني است که تنها آيه 18سوره جن را که خدا مي فرمايد:(و اينکه مساجد از آن خداست. پس هيچ کس را با خدا نخوانيد.)را استدلال خويش قرار داده اند،مي باشد.وبا توجه به اين آيه مي گويند:مسلماني که رسول خدا را نزد خدا وسيله قرار مي دهد و بگويد: يا رسول الله ، مشرک هستند. و منظور من از آوردن اين آيات اين بود که دادن صفت شفيع به غير خدا اگر با با اذن خدا باشد، در چنين حالي ، غير خدا در کار نخواهد بود. بنابر اين ، خواندن پيامبر اکرم و توسل به او در راه خدا نيز ، اگر با اذن خدا باشد، در اينجا هم ، خواندن غير خدا در کار نبوده و از موارد ، مورد نهي در آيه 18سوره جن ( و لا تدعوا مع الله احدا)نخواهد بود. همانطور که گفتم بعضي آيات ، آيات ديگر را تفسير مي کنند، اگر در قرآن آمده است که:(پس هيچ کس را با خدا نخوانيد)،اين آيه هم آمده است که :(و براي تقرب به او وسيله اي بجوييد)، در نتيجه خواندن رسول خدا و توسل به او در راه خدا از مصاديق آيه 18سوره جن نمي باشد. در پايان منظور من از اين آيات اهل سنت نيست، و اين را مي دانم که اهل سنت به شفاعت رسول الله اعتقاد دارند، بلکه منظور من پيروان محمد بن عبدالوهاب است که فقط به آيه 18سوره جن استدلال مي کنند. اگر منظورم را اشتباه رساندم عذر مي خواهم. به مناسبت نيمه شعبان اين يک بيت شعر تقديم مي کنم: لاف عشق و گله از يار زهي لاف دروغ عشق بازان چنين مستحق هجرانند با تشکر |
43 |
نام و نام خانوادگي: در جواب به عليرضا (n16) -
تاريخ: 11 شهريور 90
اولا جناب در استناد به توسل نجستن به غير خدا نه يک ايه بلکه ايات مختلفيوجود دارد مانند(اسرا22-يونس18-مومنون117-فاطر13و14-زمر65-احقاف5-زخرف86) .ثانيا (وسيله) در ايه (يا ايها الذين آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ) به معناي نماز روزه وديگر مناسک وراههاي رسيدن به خداست چون در ايه مبارکه از خواندن (وسيله) چيزي به ميان نيامده بلکه گفته شده (وسيله )را بجوييد يعني اينکه (وسيله) غير زنده است اما اگر گفته شده بود (وسيله)را بخوانيد در اين صورت (وسيله) مي توانست زنده وجاندار تلقي شود همانا در ايات بالا از واژههاي مشتق دعا استفاده شده است مانند ايات 13و14 سوره فاطر :......والذين تدعون من دونه مايملکون من قطمير13-ان تدعوهم لايسمعوا دعاء کم ولو سمعوا ما استجابوالکم ويوم القيمه يکفرون بشريکم ولاينبئک مثل خبير 14- ترجمه : (به غير او معبوداني را که به خدايي ميخوانيد در جهان داراي پوست وهسته خرمايي نيستند .اگر انها را بخوانيد نشنوند واگر بشنوند جواب ندهند وروز قيامت چون انها را شريک خدا گرفتند از شما بيزاري جويند و هيچ کس مانند خداي دانا تو را به حقيقت اگاه نگرداند ) ثالثا ايا شما گمان داري که مشرکين مکه الله تعالي را قبول نداشتند وبتها را خدا ميدانستند اگر اينطور فکر مي کرديد اشتباه بوده است چون انها الله متعال را قبول داشتند تا جايي که درنامه وقراردادهايشان نام الله را در ابتدا مينوشتند انها بر اين باور بودند که بزرگانشان که مرده بودند انها را نزد خدا شفاعت مي کنند و توانايي براورده کردن ارزوهاي انها دارند پس براي انها تمثيلهايي ساختند که بت ها بودند که امروزه قبور جانشين ان بتها هستند تا جاييکه نام بتها نام بزرگان زمان ابراهيم خليل الله بود که اعتقاد داشتند که به انها توسل مي کنند چناچه که در ايه 18سوره يونس الله متعال ميفرمايد(از غير خدا معبوداني پرستش مي کنند که به انها هيچ ضرر ونفعي نمي رسانند و مي گويند که اينها شفيعان ما نزد خدا هستند بااينان بگو شما بدعوي شفاعت بتها ميخواهيد بخدا چيزي که در همه اسمانها وزمين علم بان ندارد ياد دهيد خدا از انچه که شريک قرارمي دهيد منزه وبرتر است) ودر نهايت لطفا مرا وهابي نخوانيد تا به اين وسيله عجز خود را بپوشانيد |
44 |
نام و نام خانوادگي: عليرضا ن -
تاريخ: 29 شهريور 90
با سلام به خدمت جناب آقاي n16 اولاً چه استدلال مضحکي از آيات قرآن داريد، اگر خداوند در موردي مثلاً علم غيب بگويد: علم غيب مخصوص خداست و در آياتي ديگر بگويد: پيامبر علم غيب ندارد و اين مشخصه ها را در چندين آيات به خود نسبت دهد(مثلاً در 6آيه بگويد علم غيب فقط مخصوص خداست)، و فقط در يک آيه از قرآن بگويد که به اذن من، پيامبران هم علم غيب دارند(مثل آيات 26و27سوره جن) ، آيا شما نتيجه مي گيريد که چون خداوند در چندين آيات علم غيب را مخصوص خود مي داند و فقط در يک آيه با اذن خود ، علم غيب را به پيامبران مي دهد، پس پيامبران علم غيب ندارند. تمام اشتباه شما از اين جا ناشي مي شود که آيات قرآن را در کنار هم قرار نداده ايد تا مفهوم واقعي آنها روشن شود ، بلکه با پيش داوري و برداشت ناقص و نادرستي از آيات قرآن داريد. ثانياً اين آياتي که شما نام برديد، چه ربطي به کودتاي 28مرداد سال1332داشت، اين آيات مي گويند که معبودي را با خدا قرار ندهيد مثل آيه22سوره اسرا و آيه117سوره مومنون و در آيه 65سوره زمر به پيامبران مي گويد: اگر شما هم مشرک شوي ، تمام اعمالت تباه مي شود( چه ربطي به توسل داشت)، آيات 4و5سوره احقاف درباره مشرکان است ، و در آيات 13و14سوره فاطر هم مي فرمايد: کساني را که جز او مي خوانيد حتي به اندازه پوست هسته خرما مالک نيستند. بحث ما درباره توسل است ، ما که در توسل پيامبر و امامان را معبود يا همراه با خدا نمي خوانيم، بلکه پيامبر و امامان را واسطه قرار مي دهيم. جناب n16 توسل از ماده وسل به معني تقرب جستن و يا چيزي که باعث تقرب به ديگري از روي علاقه و رغبت است. حالا مي خواهي بداني که چرا ما پيامبر و امامان را واسطه قرار مي دهيم؟ جناب n16 خداي متعال در قرآن رسول اکرم را مظهر غني و حميد مي داند، اغنا و بي نياز نمودن را او نسبت داده و در آيه74سوره توبه مي فرمايد: آنان از اين انتقام مي گيرند که خداوند و رسولش ، انان را به فضل خود بي نياز ساختند.(اغنيهم الله و رسوله)، جنابn16 آن قدر رسول خدا فرد شاخص و برجسته اي است که مظهر مغني و جواد است، اينکه خداوند اغناي پيامبر را در رديف اغناي خود بيان فرموده نشانه آن است که پيامبر مظهر اين نام شريف است،آيا اين عنوان براي پيامبرکه توسط خدا داده شده است شما را قلقلک مي دهد؟ جناب n16 در سراسر قرآن خداوند هر صفتي را براي خود بيان مي کند ، بلافاصله براي پيامبرش نيز بيان مي کند، حالا اين صفاتي که پيامبر دارد ما معتقد هستيم که ذاتاً پيامبر قدرتي ندارد، هر کمالي که براي پيامبر هست از آن جهت است که مورد عنايت خداوند است مثل اينکه شما از آفتاب تجليل کنيد و از آينه اي که آفتاب را به شما نشان مي دهد ، نيز نور بگيريد، ولي مي دانيد که آينه ذاتاً منبع نور نيست. جنابn16 خداوند مي فرمايد: پيغمبر، شما را بي نياز مي کند ، مظهر اغنا بودن پيامبر تنها درباره مسلمانان صدر اسلام نيست، زيرا او پيامبر همه مسلمانان و مظهر اغناي الهي براي همگان است، البته همانطور که گفتم ، پيامبر از ذات خود هيچ ندارد اما از فضل خداوند ، ديگران را بي نياز مي کند چون پيامبر ، طبق افاضه الهي ، وسيله کامروا شدن است. مثالي ديگر: برفرض شما احساس تشنگي مي کنيد، براي رفع تشنگي بايد به طرف چشمه آب ( در زندگي امروز به سمت شيرآب) برويد، و اگر کسي بنشيند و عمداً به طرف آب نرود و دعا کند که تشنگي او برطرف گردد، سيراب نمي شود زيرا تنها وسيله رفع تشنگي ، آب زلال است. حالا با توجه به اين مثال ، شيعيان مي گويند که پيامبر و اهل بيت پيامبر نيز در رفع حوائج انسان وسيله الهي هستند، از اين جهت رجوع به آنها همانند رجوع به آب زلال براي رفع تشنگي است، لذا امام علي (ع) در حکمت 361در نهج البلاغه مي فرمايد: هرگاه از خداي سبحان در خواستي داري، ابتدا بر پيامبر اسلام درود بفرست، سپس حاجت خود را از خدا بخواه. اگر اين توسل درست تحليل شود نه با توحيد ناب مخالف است و نه مستلزم شرک مي شود. از پيامبر و اهل بيت خواستن يعني از طريق اين مسير از خدا طلب کردن ، لذا دعاهاي امام سجاد(ع) در صحيفه سجاديه همگي بر صلوات بر محمد و آل محمد است. پس خداي متعال رسول اکرم را مغني مي داند، پس خود آن حضرت غني است، زيرا تا خود غني نباشد نمي تواند مغني ديگران باشد، از اين جهت غناي پيامبر بسته به غناي الهي است، از اين رو بعد از جمله (اغنيهم الله و رسوله) بلافاصله خداوند فرمود:( من فضله) يعني از فضل خداوند ، نفرمود:(من فضلهما)، سخن از تثنيه نيست بلکه فقط سخن از فضل خداست ، و اغناي پيامبر فضل خداست چون خدا در آيه 53سوره نحل مي فرمايد:(آنچه از نعمتها داريد، همه از سوي خداست ، و هنگامي که ناراحتي به شما رسد، فقط او را مي خوانيد)، پس رسول اکرم چهره برجسته فيض الهي را نشان مي دهد. در عظمت رسول خدا همين بس که خداوند در آيه 87سوره حجر مي فرمايد:( ما به تو سوره حمد و قرآن عظيم داديم)، کتابي که خداوند در آن مي فرمايد: اگراين قرآن را برکوهي نازل مي کرديم، مي ديدي که در برابر آن خاشع مي شود و از خوف خدا مي شکافت) ولي رسول خدا آن را به خوبي تحمل کرد ، قلب نازنين پيامبر ، همانند قرآن داراي دو صفت نرمي و صلابت است(آيه159سوره آل عمران) و صلابت پيامبر را مي توان از مقايسه با کوه فهميد ، زيرا کوه با همه صلابت در برابر وحي توان مقاومت ندارد ولي قلب نازنين رسول خدا آن را تحمل کرد، حالا آقاي n16 آيا من حق ندارم اين چنين پيامبر عظيم شاني را در پيشگاه خدا واسطه قرار دهم. n16عزيز، خداي متعال در عين اينکه خود را در آيه 35سوره نور ( نور السموات و الارض=خداوند نور آسمانها و زمين است) معرفي مي کند، رسول اکرم را هم نور افکن جهاني معرفي مي کند( نه اينکه به طورمستقل هم خدا نور باشد و هم پيامبر)، پس اگر خداوند در آيات 45و46سوره احزاب مي فرمايد:( اي پيامبر ما تو راه گواه فرستاديم و بشارت دهنده و انذار دهنده- و تو را دعوت کننده به سوي خدا به فرمان او قرار داديم و چراغي روشني بخش ) ، پس هنگامي که مي گوييم پيامبر نور است ، اين معنا را نمي دهد که پيامبر تو مستقلاً نوراني هستي. نمونه ديگر، خداوند درباره حضرت عيسي(ع) در آيه 31سوره مريم مي فرمايد:( من هر جا باشم با برکتم)، يعني من هر جا باشم با برکتم. نبي اکرم نيز هر جا باشد سراج است ، چون هر جا باشد توحيد را مطرح مي کنند. از اين رو است که خداوند به افرادي مثلn16 در آيه 26سوره تکوير مي فرمايد:(پس به کجا مي رويد؟) آيات ديگر در مورد پيامبر آيات 1تا4سوره يس:(يس- سوگند به قرآن کريم - که تو قطعاً از رسولان خدايي- بر راهي راست قرار داري) n16 خداوند در اين آيات مي فرمايد : پيامبر بر راه راست است ، آيا نبايد اين راه راست را وسيله در پيشگاه خدا قرار دهيم؟ جنابn16، توحيد در لغت ، به معناي يکنا دانستن است و هنگامي که برخداوند اطلاق مي شود ، به معناي اعتقاد به وحدانيت و يکي بودن خداست، و شرک در لغت به معناي همتا دانستن در چيزي است، و شرک در اصطلاح به معناي شريک قرار دادن براي خدا در حاکميت و ربوبيت است و حقيقت آن ، اين است که کسي را همتاي خدا و هم تراز او در خالقيت ، مالکيت ، ربوبيت و عبادت بدانيم و اين همان شرک عظيم است. قرآن در آيه 36سوره نحل مي فرمايد:(ما در هر امتي رسولي را برانگيختيم که خداي يکتا را بپرستيد و از طاغوت اجتناب کنيد)، مهمترين مطلب در اين آيه اين است که چه عملي نشانه توحيد و چه عملي نشانه شرک است ، تا هر کسي به راحتي نتواند به کسي اتهام شرک بزند و يا او را خارج از دايره توحيد کند. عبادت در اصطلاح قرآن و حديث ، ارکان خاصي دارد که با بودن آنها ، عبادت تحقق مي يابد و بدون آنها ، تنها مطلق خضوع محقق مي شود، آن ارکان عبارتند از :1)انجام فعلي که گوياي خضوع و تذلل باشد 2) عقيده و انگيزه خاصي که انسان را به عبادت و خضوع نسبت به شخص واداشته است، مانند:الف) اعتقاد به الوهيت کسي که براي او خضوع کرده است: خداوند در آيه 96سوره حجر درباره مشرکان مي فرمايد:(همانها که معبود ديگري با خدا قرار دادند، اما به زودي مي فهمند)، و همچنين در آيه 81سوره مريم مي فرمايد:(و آنان غير از خدا ، معبوداني براي خود برگزيدند تا مايه عزتشان باشد)، از اين دو آيه استفاده مي شود که رکن عبادت غير خدا و شرک ، اعتقاد به الوهيت غير خداوند است ، در حالي که شيعيان ، پيامبر و امامان را بنده شايسته خدا مي دانند(لا حول ولا قوة الا بالله) يعني اينکه همه اراده ها مسخر اراده و توان خداوند است و همه پيامبران وامامان مستقل از اراده و خواست خداوند ، هيچند و تمام قدرت و ارزششان به واسطه اتصال به منبع لايزال خداوند است و بندگي و اطاعت آن بزرگواران نسبت به خداوند ، موجب شده است که خداوند به آنها معجزات و کرامات فراواني عطا نمايد. ب) اعتقاد به ربوبيت کسي که بر او خضوع کرده است: خداوند متعال در آيه 72سوره مائده مي فرمايد:( اي بني اسرائيل ، خدايي را که آفريننده من و شماست ، بپرستيد) و همچنين در آيه 51سوره آل عمران مي فرمايد:(همانا پروردگار من و شما خداست ، بپرستيد او را که همين است راه راست)، از اين دسته آيات نيز استفاده مي شود که يکي از ارکان عبادت غير خدا و شرک ، اعتقاد به ربوبيت استقلالي غير خداوند است ، در حالي که شيعيان احترام و خضوعي که در برابر پيامبران و امامان دارند ، به اين عنوان است که آنها بندگان خوب خدا و اولياي الهي هستند و براي آنها ، جدا از ربوبيت و اراده الهي ، هيچ نقش و جايگاهي را قبول ندارند. بر اين اساس ، حقيقت شرک آن است که کسي را همتاي خدا و همتراز او در خالقيت ، مالکيت ، ربوبيت و عبادت بدانيم ، ولي اگر بگوييم: حضرت عيسي (ع) ، بيماران غير علاج را به اذن خدا شفا مي داد و مردگان را به اذن خدا زنده مي کرد و با علمي که از ناحيه خدا کسب کرده بود ، از مسائل پنهاني و غيب خبر مي داد، نه به راه شرک رفته ايم و نه سخني بيهوده گفته ايم.(آيه 49سوره آل عمران وآيه 110سوره مائده)، بنابراين ، اگر از پيامبر(ص) و بعضي از بندگان صالح خدا ، همچون اهل بيت(عليهم السلام) چنين اموري را به همين صورت ، يعني به اذن خدا تقاضا کنيم، نه تنها شرک نيست، بلکه عين توحيد است، زيرا شيعيان هرگز آنان را همتراز و هم رديف و شريک و مستقل در تاثير قرار نداده ايم، بلکه آنها را بندگاني سربه فرمان خداوند و مجري اوامر او دانسته ايم. حالا جناب n16 از شما من سوال دارم که خدايي که خود را در قرآن (ان الله علي کل شي قدير) معرفي کرده است ، آيا نمي تواند قدرت و اختيارات ويژه اي به برخي از بندگان خاصش عطا نمايد که آنها به اذن او اعمال کنند؟ مثال آخر را هم از قرآن مي زنم تا خوب درک کني ؛ از آيات قرآن به خوبي استفاده مي شود که انسانها براي توبه و بهره مندي از آمرزش الهي و يا حاجت خواستن ، سه وضعيت مي توانند داشته باشند: 1) توبه به درگاه الهي و حاجت خواستن به طور مستقيم توسط خود شخص گناهکار و يا نيازمند انجام گيرد ، چنانکه در آيه 67سوره قصص مي خوانيم:(اما کسي که توبه کند و ايمان بياورد و به كار شايسته پردازد، اميد است که از رستگاران باشد.) 2)علاوه بر اين که انسانها به طور مستقيم به درگاه الهي توبه کنند و حاجت بخواهند ، پيامبران يا اولياي الهي براي آنها طلب آمرزش يا طلب حاجت کنند، چنانکه در آيه 64سوره نسا مي خوانيم:(و اگر آنان وقتي به خود ستم کرده بودند ، پيش تو مي آمدند و از خدا آمرزش مي خواستند و پيامبر براي آنان طلب آمرزش مي کرد ، قطعاً خدا را توبه پذير مهربان مي يافتند)، بديهي است که در اين صورت ، بندگان خدا از آمرزش و لطف بيشتر خدا بهره مند خواهند شد و علاوه بر دعاي خودشان ، از دعاي اولياي الهي نيز کمک مي گيرند. 3)گاهي به جهت شدت تواضع و يا جهت شدت خطا، انسانهاي گناه کار و يا نيازمند، ترجيح مي دهند تنها به وسيله پيامبران و اولياي الهي از خداوند ،طلب آمرزش و يا طلب حاجت کنند ؛ چنانکه برادران حضرت يوسف(ع) به جهت شدت خطاي خود به حضرت يعقوب(ع) مراجعه کردند و گفتند:( اي پدر براي گناهان ما ، آمرزش خواه که ما خطا کار بوديم، گفت: به زودي از پروردگارم براي شما آمرزش مي خواهم که او همانا آمرزنده مهربان است)(آيه 97و98سوره يوسف) بنابراين هر سه روش طلب آمرزش و طلب حاجت ، از سوي خداوند و آيات قرآني تاييد شده اند و واسطه قرار دادن اوليا به هيچ وجه شرک نيست و منافاتي با در خواست مستقيم از خدا ندارد، بلکه آدمي اگر از وساطت اولياي الهي بهره مند شود ، از لطف و آمرزش بيشتر خداوند نيز بهره مند خواهد شد. خواهشمندم اين اراجيفي که مي گويند آيا مي توان به اولياي الهي پس از مرگشان توسل جست، همانگونه که در زمان حياتشان مي توان توسل جست، را مطرح نکنيد که نشان از عجز شما خواهد بود، چون از ديدگاه اسلام ، مرگ نابودي و نيستي انسان نيست ، بلکه انتقال حقيقت انسان از عالمي به عالم ديگر است، قرآن درباره مرگ در آيه 11سوره سجده، کلمه توفي را به کار مي برد که به معناي گرفتن به تمام و کمال است ، يعني از ديدگاه قرآن در هنگام مرگ ، فرشته الهي انسان را با تمام هويت و واقعيتش که همان روح اوست تحويل مي گيرد و از اين عالم به عالم ديگر منتقل مي کند، پس از ديدگاه قرآن ، تمام واقعيت انسان ، روح اوست و فرشته الهي بدن انسان را به جايي منتقل نمي کند ، بدن انسان در همين دنيا مانده و به علت ماده بودن از بين رفته و به خاک تبديل مي گردد، اما انسان با تمام هويت و واقعيتش پس از مرگ باقي مي ماند. و از طرف ديگر حيات انسان را در فاصله ميان مرگ تا روز قيامت را برزخ مي گويند، برزخ به معناي ميان دو چيز است(آيه 100سوره مومنون) و از طرف ديگر عالم برزخ مکاني گسسته از اين عالم نيست، بلکه محيط بر اين جهان است ، نسبت عالم برزخ به اين جهان شبيه نسبت اين جهان به عالم جنين است ، همانطور که جهان فراجنيني ، بر جنين احاطه دارد ، جهان برزخ نيز عالمي فرا مادي و محيط بر جهان ماده است. هويت فرامادي عالم برزخ، به گونه اي است که ادراکات در آن بسار قويتر از اين جهان است ، زيرا احاطه بر عالم ماده دارد و اين ادراکات ، بدون وساطت ابزارهاي مادي صورت مي گيرد.، و همان طور که گفتم رسول اکرم متعلق به همه مسلمانان است نه فقط مسلمانان صدر اسلام. جناب n16شما اگر آيه89 سوره بقره را با دقت مطالعه نماييد ، خداوند در اين آيه مي گويد: يهود پيش از خلقت رسول اکرم به ايشان توسل مي شدند( به تفسيرطبري ايه89سوره بقره مراجعه کن)، مي بينيد که خداوند توسل به پيامبر پيش از خلقت رسول اکرم مجاز مي شمرد. يکي از آيات ديگري که توسل را مجاز مي شمارد، آيه 35سوره مائده است که خداوند ما را به سه کار فرمان مي دهد: 1)پرهيز از خدا 2) وسيله اي براي تقرب به او 3) جهاد در راه او. وسيله در آيه فوق ، معناي بسيار وسيعي دارد و هر کار و هر چيزي که باعث نزديک شدن به پيشگاه خدا مي شود، شامل مي گردد، همانطور که امام علي (ع)فرمودند: بهترين چيزي که به وسيله آن مي توان به خدا نزديک شد ، ايمان به خدا و پيامبراو و جهاد در راه او، نماز ، زکات و غيره مي باشد. همچنين از آيات ديگر قرآن نيز که در بالا اشاره شد ، مي توان وسيله قراردادن مقام انسان صالحي در پيشگاه خدا و در خواست حاجت از خداوند به خاطر آن وسيله، به هيچ وجه ممنوع نيست( مثل قضيه برادران يوسف). حالا اين که شما مي آييد مي گوييد که در آيه مبارکه از خواندن وسيله چيزي به ميان نيامده است بلکه گفته شده وسيله را بجوييد يعني اينکه وسيله غيرزنده است ، حرف درستي نيست، زيرا اگر گفته شود فلاني را بجوييد ، آنوقت شما نتيجه مي گيريد که چون بجوييد آمده است ، پس فلاني غيرزنده است. دوست عزيز خواهشمندم آيات قرآن را در کنار هم قرار داده و آن وقت نتيجه گيري کنيد. |
45 |
نام و نام خانوادگي: مهدي -
تاريخ: 04 دي 90
البته در قرآن سوره بقره آمده است که در آخرت پارتي بازي و يا شفاعتي نيست ، پس باز هم جاي تفکر در اين مسئله است. |
46 |
نام و نام خانوادگي: عليرضا ن -
تاريخ: 05 دي 90
با سلام البته در قرآن در سوره بقره نيز آمده است که : افَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَبِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ : آيا به بعضى از دستورات كتاب آسمانى ايمان مىآوريد و به بعضى كافر مىشويد؟ البته در قرآن در سوره بقره آمده است که : کيست که در نزد او ، جز به فرمان او شفاعت کند. البته در قرآن سوره در مريم آمده است که :مالک شفاعت نيستند، مگر کساني که نزد خداي رحمان عهد وپيماني دارند. البته در قرآن در سوره طه آمده است که:در آن روز، شفاعت سودي نبخشد مگر کسي که خداي رحمان به او اجازه داده و گفتارش را بپذيرد. البته اين را بدان که معني شفاعت ، پارتي بازي نيست. پس باز هم جاي تفکر در اين مسئله است.(آيا به بعضى از دستورات كتاب آسمانى ايمان مىآوريد و به بعضى كافر مىشويد؟). |
47 |
نام و نام خانوادگي: rahim -
تاريخ: 30 آبان 91
از زحمت فراواواني که براي پاسخ گويي کشيدي بسيار سپاس گذارم ولي: آيات قران از زنده بودن روح سخن ميگويند اما هيچ دلالتي بر قدرت شفاعت ندارند. از سوي ديگر در کتب پيامبران پيشين (تورات و انجيل و ...) گفته شده که روح پس از مرگ از اتفاقات دنيا بيخبر است و توانايي شفاعت ندارد. اين عجيب است که اثري از شفاعت در چند هزار سال تاريخ اديان ابراهيمي ديده نمشود ولي ناگهان در اسلام و در مذهب شيعه با چنان قدرتي مطرح ميشود که حتي امامزاده ها و سيدها را شامل ميشود. از سوي ديگر در چنين مورد عجيب و حساسي روايات و احاديث نميتوانند قابل اسناد باشند چرا که در بسياري موارد مطالب آنها با کتاب مقدس تناقض دارد. از جمله نماز خواندن روح موسي که بسيار عجيب و غير منطقيست. عبادت بعد از مرگ نه ثواب دارد نه منطق.اينکه پيامبر اسلام بالاترين پيامبران هستند بنا براين از ويژگي خاصي برخوردار هستند تنها در دين اسلام آمده و تورات و انجيل ان را تاييد نميکنند. در کتب پيامبران پيشين هيچ سخني از پيامبري حضرت محمد نيامده. چه آنکه بالاتر بودن مقام ايشان را تاييد کند. طبق روايت تورات و انجيل با امدن عيسي ميسح و شروع دوران فيض، دوران شريعت پايان يافت و ديگر نيازي به آمدن پيامبر و دين جديدي نبود.( رجوع شود به کتب عهد عتيق و اناجيل معتبر) پيشاپيش در جواب اين ادعا که تورات و انجيل تحريف شده هستند بگويم که نسخه اي از کتاب مقدس در منطقه باستاني درياي مردگان کشف شده که قدمت ان به حدود 150 ميلادي ميرسد . يعني چندصد سال قبل از تولد حضرت محمد.و اين نسخه با نسخه موجود مطابقت کامل دارد. در صورتي که پاسخي از شما دريافت کنم خوشحال ميشم. جواب نظر: باسلام دوست گرامي آيات و روايات شفاعت در متن بيان شده است ما به زنده بودن روح چه كار داريم ربط بينشان را نفهميدم. در مورد شفاعت در ادرس ذيل هم تحقيقي وجود دارد مراجعه كنيد شايد جواب سؤال خود را بيابيد: www.valiasr-aj.com/fa/page.php در كتب پيشين هم از پيامبر خاتم ص خبر داده شده است چنان كه خداوند بزرگ مى فرمايد: «يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ» [اعراف/ 157]». نسخه اي از تورات كه اشاره نموديد هم دليلي بر پذيرش آن نيست غير از اينكه معلوم نكرده ايد با كداميك از نسخ موجود مطابقت دارد!. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
48 |
نام و نام خانوادگي: حسين يک ؟؟؟ -
تاريخ: 26 ارديبهشت 92
ما را چه شده است که براي اثبات حرفهايمان يکدير را به دروغ وکافر بودن هزار الفاظ رکيک ديگر نسبت ميدهيم شما آيا بدون به خداي احد واحد قسم بدون تعصب رويد ونحوه بحث کردني را که پيامبر خرمند اسلام بيان کرده است را ببينيد آيا شما داريد بحث ميکني؟؟؟؟؟؟؟؟؟ شما فقط با دانش خودتان به همديگر توهين ميکنيد وحتي براي همديگر احترام قائل نمي شويد اينکه کسي در جاي ديگر توهين ميکند که درست نيست و همين دليل براي توهين ما به ديگران نمي باشد در جنگ صفين شخصي از خيمه خارج شد وشروع کرد به دشنام دادن معاويه ويارانش حضرت علي خشمگين از اين کار گفت چه ميکني؟ گفت آنها را دشنمام ميدهم حضرت علي (چه زيبا گويد) گويد پس فرق ما با آنها چيست واساساً ما براي چه چيز ميجنگيم اگر تو هم کاري که آنها مرتکب مي شوند را انجام دهي که حقيقت را پايمال کرده اي برادران من به خداي احد واحد دليل عقب افتادگي دين در اين دوره فکر نمي کند همين نگاه متعصبانه وجاهلانه نسبت به اعتقاداتمان داشتن هست زيرا اجازه تفکر به ما نمي دهد تعصب و هرگز روي حقيقت را نمي بينيم واين را بگوييم من حرفهاي شما را رد نمي کنم حرفهاي اهل سنت را هم رد نمي کنم هر دو طرف با دانش سخن گويد بهتر البته بدون تعصب |
49 |
نام و نام خانوادگي: مجتبي -
تاريخ: 28 تير 92
عده اي از وهابيون ميگن چون خدا فرموده <<غير خدا را نخوانيد>> و چون شيعه ميگه يا علي پس شيعه مشرکه...ولي امان از عقلهايي که خشکيده اند که توجه نميکنند همان خدا در جاي ديگه فرموده <<غير خدا را به خدايي نخوانيد>>وگرنه اگر تفسير شما درست باشه مردم همديگر رو بارها خطاب قرار ميدن و همديگر رو صدا ميزنند و از هم کمک ميخوان پس همه مردم از بيخ و بن مشرک بايد باشن!!! وهابيون در جواب ميگن: اين درباره زنده ها صدق نمکينه و فقط درباره مردگان صدق ميکنه!!! الله اکبر ..آقايان وهابي کجاي قرآن اومده که خواندن زنده شرک نيست ولي خواندن مرده شرک است اگر روايتي هم داشته باشيد ولو اين که ضعيف هم باشه ما قبول ميکنيم ...خودتون هم ميدونيد که نداريد . در جواب n16 هم که مشرکان مکه رو با شيعه ها يکي دونسته بايد بگم..مشرکان بتها رو ميپرسديدند اما شيعه ائمه رو هرگز نميپرسته چون معتقديم که فقط خداست که شايسته پرستشه... مشرکان بتها رو ميخريدند و وبعضي هم همچون خليفه دوم در زمان جاهليت از خرما بت درست ميکردند به سمتش سجده ميکردند و وقتي گرسنشون ميشد همون بت رو ميخوردند و بت جديدي ميساختن...آيا شيعه از جانب خودش کسي رو ساخته و مقدسش کرده ؟؟آيا غير اينه که ما به زيارت بندگان صالح خدا اهل بيت پيغمبر مي ريم که خدا اراده کرده اونها رو از هر پليدي پاکشون کنه؟؟؟ اگر تبرک جستن به قبور آنها شرک باشد پس چرا شما به سنگ حجرالاسود تبرک ميجوييد آيا شما اون سنگ مقدس رو خدا ميدونيد يا نه چون که خدا اون رو مقدس قرار داده بهش تبرک ميجوييد....آيا پيغمبر خدا که بهترين بنده خداست مقدستره يا سنگ حجرالاسود...آيا از ديدگاه شما سنگ قبر يک پيغمبر با ارزشتر از لباسش نيست؟؟؟آيا حضرت يعقوب که پيراهن حضرت يوسف رو به چشمانش کشيد و به اذن الله بينا شد نعوذبالله مشرک بود ؟؟؟ نعوذبالله لباس پرست يا يوسف پرست بود؟؟؟ خدا همه ما رو هدايت کنه و توفيق استفاده از عقل و خرد رو به هممون عنايت کنه.انشاالله |
50 |
نام و نام خانوادگي: naser -
تاريخ: 07 مرداد 92
نماز.روزه.زکات.حجاب وديگرارکان اسلام رابه جا نمياوريدبعدتوقع داري امامها برايتان شفاعت کنند...اين يعني جهالتي بدتراز بت پرستي |
51 |
نام و نام خانوادگي: حميد -
تاريخ: 21 مرداد 92
سلام. يه سوال ذهنمو مشغول كرده .چرا امام رضا براي شفاي خودش كاري نكرد؟ جواب نظر: با سلام دوست گرامي اولا: قضا و قدر خداوند اگر حتمي شده باشد، به هيچ عنوان تغيير نمي کند. حال قضاي الاهي در مورد عمر انسان ها باشد يا عمر امت ها. خداوند مي فرمايد: وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُون» براى هر قوم و جمعيّتى، زمان و سرآمد (معيّنى) است و هنگامى كه سرآمد آنها فرا رسد، نه ساعتى از آن تأخير مى كنند، و نه بر آن پيشى مى گيرند. ائمۀ معصومين (ع) هم علم غيب به امور داشته اند به طوري که تا وقتي که مي دانستند قضا و حکمت خداوند به اين تعلق نگرفته است که به شهادت برسند، از هر وسيله اي براي نجات خود از مرگ استفاده مي کردند. در روايات نقل شده که امام هادي (ع) براي شفاي بيماري خود شخصي را براي دعا به کربلا فرستاد، يا امام کاظم (ع) خرماي زهر آلودي که هارون الرشيد به حضرت داد را ميل نفرمود و گفت: هنوز وقتش فرا نرسيده است . اينها نشان از آن دارد که ائمه عليهم السلام براي حفظ جان خود از هيچ کوششي فرو گذار نکرده اند. ثانيا: جلوگيري کردن از بهترين مرگ(شهادت) که مطابق خواست حتمي خداوند است، معنايي غير از عدم رضايت به خواست خداوند ندارد، که چنين امري از ائمه عليهم السلام نه تنها بعيد و غير عقلاني است، بلکه مرگ اين چنيني؛ يعني شهادت در راه خدا بزرگ ترين آرزوي آنها بوده و هر لحظه براي رسيدن به چنين آرزويي دعا و لحظه شماري مي کردند؛ مثلاً امام حسين (ع) با اين که از شهادت خود و يارانش اطلاع داشت، ولي در عين حال از آن استقبال کرد؛ چرا که شهادت آن حضرت آثار و برکات مثبت و تأثير گذاري بر جهان اسلام داشته و موجب احياي دين شده است. اگر از اين مرگ فرار مي کرد، در کجا به شهادت مي رسيد که آثار و برکات اين چنيني داشته باشد؟! بنابراين در مواردي که ائمۀ اطهار عليهم السلام به قضاي حتمي خداوند علم داشتند، به خاطر مقام تسليم و رضايي که داشتند، به اين امر راضي بودند و در غير اين موارد از جان خود محافظت مي کردند. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
52 |
نام و نام خانوادگي: مسلم -
تاريخ: 30 مرداد 92
شفاعت مربوط به امور اخروي است پس بايد از خدا بخواهيم : خدايا شفاعت حضرت ختمي مرتبت را در آخرت نصيبمان بگردان جواب نظر: با سلام دوست گرامي هيچ نصّى در كتاب و سنت وجود ندارد كه طلب شفاعت از پيامبر را در دنيا نهى كرده باشد بلکه موارد بسيار زيادي در روايات نقل شده است که اصحاب رسول خدا صلي الله عليه و آله از حضرت ـ چه در زمان حياتشان و چه بعد از شهادت ايشان ـ طلب شفاعت نموده اند جهت اطلاع بيشتر به اين آدرس رجوع کنيد موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
53 |
نام و نام خانوادگي: مسلم -
تاريخ: 05 شهريور 92
اولا وفات پيامبر ، نه شهادت!!! دوما هيچ نصي هم نيست که شفاعت در از پيامبر بعد از وفاتش باشد جواب نظر: با سلام دوست گرامي درباره اينکه آيا پيامبر صلي الله عليه و اله رحلت کردند و يا به شهادت رسيدند؟ در اين آدرس توضيح داده شده است اما اينکه گفتيد هيچ نصي درباره شفاعت خواستن از پيامبر صلي الله عليه و آله بعد از وفاتش نيست، اين نشان مي دهد که از منابع حديثي و تاريخي بي اطلاعي هستيد. در آدرس ذيل رواياتي درخصوص شفاعت بعد از وفات حضرت نقل شده است که بهتر است به آن رجوع کنيد موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
54 |
نام و نام خانوادگي: bisetareh -
تاريخ: 05 شهريور 92
جناب مسلم اول شهادت نه رحلت حتي درکتب شما هممکتوب با سند آمده است حفضه وعايشه دختران خلفاي اول ودوم زنان نا اهل رسول الله به دستور پدرانشان به ايشان سم دادند وباعث شهادت ايشان شدند |
55 |
نام و نام خانوادگي: غضنفر احمدي بامياني -
تاريخ: 13 شهريور 92
تشکر از مباحث ارزنده تان واقعا آموزنده است! اهل تشيع هميشه استدلال منطقي داشته امامت و ولايت اهل بيت(ع) را ثابت مي کند. ما معتقديم که براي ما هم براهين عقلي وجود داشته وهم دلايل قرآني و هم روايات از خود رسول خدا(ص) وجود دارد و نقل شده است. |
56 |
نام و نام خانوادگي: آرش -
تاريخ: 27 شهريور 92
دوستان عزيز توجه داشته باشند که وضعيت شهدا از مردگان جداست همانطور که در سوره بقره آيه 154 خداوند مي فرمايد ( و به آنها که در راه خدا کشته مي شوند ، مرده نگوييد! بلکه آنان زنده اند ، ولي شما نمي فهميد ) شيعيان هم متوسل به شهدا مي شوند مانند حضرت علي و سيد الشهدا پس وهابيون بهتره بيشتر در مورد کلام خدا تحقيق بکنند. |
57 |
نام و نام خانوادگي: f.k -
تاريخ: 12 آذر 92
سلام ميخواستم جواب سوال دومتون رو بدم،خدا ميگه من از رگ گردن به شما نزديکترم،پس چه لزومي داره ما از کس ديگه اي بخوايم که واسطه بشه و کمکمون کنه؟؟؟؟ جواب نظر: با سلام دوست گرامي اولا: طبق توجيهي که شما براي آيه بيان مي کنيد و معتقديد خدا براي تقرب ما به او كافي است ، در اين صورت پس چرا براي رساندن پيامهايش به بشر از پيامبران استفاده مي كند؟! اينکه مي گويد خدا به ما نزديك است ديگر چه نيازي به وسيله داريم بايد همه اسباب شرعي از جمله نماز و روزه را نيز نفي كرد؟! چون اينها هم اسبابند توسل هم يك سبب شرعي است با اين تفاوت كه اين سبب يك موجود معنوي به نام ولي الهي است. بنابراين اين آيه نفي قانون اسباب نمي کند پس در ارتباط انسان با خدا هم اسباب زيادي مطرح مي شود كه بيان آن بر عهده شرع مقدس است لذا توسل هم يك امر مشروع است: ثانيا: اينکه خدا از رگ گردن به انسان نزديک تر است" اني اقرب اليکم من حبل الوريد " ، اين سخن با توسل به خدا تعارضي ندارد ندارد؛ زيرا اگر چه خدا از رگ گردن نزديک تر است اما خودش ما را امر به آوردن وسيله در درگاه خود نموده است . و در صورتي وسيله آوردن به درگاه خدا داراي اشکال مي باشد که ما براي آن وسيله يک تاثير گذاري جدا از خداوند در نظر بگيريم اما ما شيعيان هيچ نوع تاثير گذاري استقلالي براي ائمه و سايرين قائل نيستيم ، لذا تاثير گذاري معصومين در طول تاثير گذاري خداست نه در عرض آن تا مشکلي به لحاظ اعتقادي پيش نيايد .آيا در قران نيامده است که فرزندان حضرت يعقوب به دعاي يعقوب متوسل شدند و از او خواستند که در درگاه خدا برايشان توسل و چاره جويي نمايد : " قالوا يا ابانا استغفر لنا ذنوبنا انا کنا خاطئين ، قال سوف استغفر لکم ربي انه هو الغفور الرحيم آيا اين آيه، با «اني اقرب اليکم من حبل الوريد» تعارض دارد؟! ثالثا: اني اقرب اليکم من حبل الوريد، به معني احاطه خداوند متعال و آگاهي او بر بندگانش و نياز آنها در همه حال به خداوند را مي رساند، پس اين يک نوع تمثيل است که بكار رفته است يعني اين رگ ، رگ حيات است و اگر قطع شود ديگر زندگي و حيات مادي از بين مي رود و... موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
58 |
نام و نام خانوادگي: مهر اسلام -
تاريخ: 27 دي 92
سلام خدمت تمام عزيزان من يك شيعه هستم ولي هدايت را يافتم هدايت همان كتاب قرآن است من مطلبي خواندم در نهج البلاغه (خطبه 109) از حضرت علي شير خدا كه وسيله تقرب به خدا را 10 مورد شمردند كه در تمام اين خطبه حتي يك مورد تكرار ميكنم حتي يك مورد هم راجع به توسل به مردگان اشاره نكردند اين مورد را ضميمه تمام آياتي در قرآن ميكنم كه تمامي آن آيات توسل به مردگان را رد كرده است چرا كه مردگان طبق ايه ي (14 سوره فاطر)صداي ما را نميشنوند و اگر هم بشنوند قادر به اجابت نيستند و همين مردگان در روز قيامت به شرك ما كافر خواهند شد.و همينگونه که در اين آيات ميخوانيم (أَيُشْرِكُونَ مَا لَا يَخْلُقُ شَيْئًا وَهُمْ يُخْلَقُونَ ﴿١٩١﴾ وَلَا يَسْتَطِيعُونَ لَهُمْ نَصْرًا وَلَا أَنفُسَهُمْ يَنصُرُونَ ﴿١٩٢﴾ وَإِن تَدْعُوهُمْ إِلَى الْهُدَىٰ لَا يَتَّبِعُوكُمْ ۚ سَوَاءٌ عَلَيْكُمْ أَدَعَوْتُمُوهُمْ أَمْ أَنتُمْ صَامِتُونَ ﴿١٩٣﴾ إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّـهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكُمْ ۖ فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجِيبُوا لَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿سوره اعراف آيه 191 تا 194) آيا کساني را به غير از خدا صدا ميزنيم (در عالم فوق اسباب)و کمک ميخواهيم که خودشان هم مثل ما بندگان و مخلوق خدا هستند؟ کساني را بخوانيم که نميتوانند ما را ياري برسانند؟ و اما راجع به توسل فرزندان حضرت يعقوب به پدرشان بايد گفت كه حضرت يعقوب در آن زمان در قيد حيات بوده اند مثل اينكه من براي حلاليت و طلب استغفار نزد مادر يا پدرم که برم كه زنده هستند چرا كه دعاي پدر و مادر در حق فرزند قبول ميشود. من قبلا ميگفتم من كه امام رضا را نمي پرستم ميگفتم كه امام رضا يا امام علي وسيله تقرب من به خدا هستند در حالي كه فهميدم أَلَا لِلَّـهِ الدِّينُ الْخَالِصُ ۚ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّـهِ زُلْفَىٰ إِنَّ اللَّـهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ ۗ إِنَّ اللَّـهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ (آيه 3 سوره زمر) فقط براي خدا دينتان را خالص كنيد و كساني كه ميگيرند به غير از خدا اوليايي را ميگويند ما آنها را نميپرستيم جز براي تقرب به خدا. و آنچه را كه به دنبالش بودم در اين آيه يافتم(وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ ۖ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ ﴿١٨٦ سوره بقره)و هنگامي كه بندنگانم از تو درباره من بپرسند همانا من نزديكم اجابت ميكنم دعايشان را پس آنها هم دعوت مرا بپذيرند و ايمان بياورند باشد كه راه يابند. کتاب قرآن کتاب مرجع است هر سخن يا روايت يا حديثي که موافق قرآن باشد را قبول و در غير اين صورت بر ديوار خواهم کوفت. سُبْحَانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ ﴿١٨٠﴾ وَسَلَامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ ﴿١٨١﴾ وَالْحَمْدُ لِلَّـهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿سوره صافات ايات 180 - 182) جواب نظر: با سلام دوست گرامي شما گفتيد من شيعه هستم ولي هدايت را فقط کتاب خدا مي دانيد، اين حرف شما دقيقا بر خلاف همان قرآني است که گفتيد هدايت فقط قرآن است؛ زيرا خود قرآن حديث پيغمبر(ص) را معتبر شمرده است و گفته است «ماآتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»« آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد (و اجرا كنيد)، و از آنچه نهى كرده خوددارى نماييد»حشر 7 و همچنين طبق آيه َ «أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاس» «ما اين ذكر [قرآن] را بر تو نازل كرديم، تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها روشن سازى»نحل 44 زيرا احاديث مفسر قرآن است لذا قرآن بدونه سنت گمراهي است همچنانکه علماء به اين امر اشاره کرده اند وقال أيوب السختياني إذا حدث الرجل بالسنة فقال دعنا من هذا حدثنا من القرآن فاعلم أنه ضال مضل . الآداب الشرعية والمنح المرعية ، اسم المؤلف: الإمام أبي عبد الله محمد بن مفلح المقدسي الوفاة: 763هـ ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1417هـ - 1996م ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : شعيب الأرنؤوط / عمر القياما لآداب الشرعية ج 2 ص 292 همچنين شما که هدايت را فقط در قرآن مي دانيد، نماز ميت، رکعات نمازها، انجام چگونگي حج، شرايط پرداخت زکات و غيره را از کجاي قرآن استفاده مي کنيد؟! اگر شما فقط قرآن را ملاک قرار بدهيد اين اعمال را که در قرآن نيست چگونه انجام مي دهيد؟! خوب است بدانيد، اين شعار که فقط قرآن کتاب هدايت است، اين شعار خوارج است لذا مقداري در اين خصوص مطالعه کنيد و دقتتان را در اين خصوص بيشتر کنيد تا به هدايت حقيقي برسيد اما پاسخ سوالات شما را اين چنين پاسخ مي دهيم: 1- راجع به آن مطلبتان که از نهج البلاغه در خصوص توسل ذکر کرديد که حضرت علي عليه السلام فرموده است: " ان افضل ما توسل به المتوسلون الى اللَّه سبحانه و تعالى الايمان به و برسوله و الجهاد فى سبيله فانه ذروة الاسلام .اگر شما در متن اين روايت بويژه در لفظ «افضل » دقت مي کرديد متوجه مي شديد که اين عبارت مرادش اين است که بهترين چيزها براي تقرب، اينها هستند. از کجا عبارت استفاده مي شود که حضرت علي عليه السلام با اين عبارت نفي توسل به اشخاصي مرده را نفي کرده باشد؟! آيا أفضليت چيزي دليل بر حرمت غير أفضل مي کند ؟ اگر اين چنين باشد طبق روايت صحيح بخاري ج ۱ ص۲۵۶ حديث ۷۳۱ برمبناي جامع الکبير : أفضل الصَّلَاةِ صَلَاةُ الْمَرْءِ في بَيْتِهِ إلا الْمَكْتُوبَةَ .نماز أفضل آن نمازي است که که در منزل خود مي خواند. بنابراين نمازهاي انساني که در غير خانه مي خواند بايد باطل باشد . باز طبق صحيح بخاري ج ۲ ص ۵۵۳ حديث ۲۷۸۴ أفضل الْجِهَادِ حَجٌّ مَبْرُور. بهترين جهاد حج مبرور است بنابراين جهاد و جنگيدن در راه خدا بايد حرام باشد! وقتي که گفته مي شود:أفضل الصلوات الصلاة الوسطى،بهترين نماز نماز وسطي هست، به اين معني نيست که بقيه نمازها مطلوب نيست و درست نيست وقتي که گفته مي شود شب قدر بهترين شب است آيا معني آن اين است که بقيه شبها افضل نيستند؟! اين سخن حضرت علي عليه السلام نيز که بهترين وسيله را عمل صالح و تقوي دانستند به اين معني نيست که بقيه وسائل مانند توسل به پيامبر صلي الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام فضيلت ندارد اصلاً کلمه أفضل دلالت نمي کند که غير او باطل باشد ، بله أفضل توسل ايمان به خدا و جهاد در راه خداست که انسان بتواند خود را به يک مرحله اي برساند که با خداي عالم به نزديکي برسد ، بله اگر بنا باشد که أفضل بودن دليل بر بطلان ديگري باشد خيلي از کارهاي باطل مي شود از پيامبر صلي الله عليه و آله اکرم سؤال مي کنند که :يا رَسُولَ اللَّهِ أَيُّ الْعَمَلِ أفضل کدام يک از عمل ها أفضل است فرمود : الصَّلَاةُ على مِيقَاتِهَا نماز در وقتش خوب اين يعني اينکه ديگر عمل ها همه باطل ؟ سؤال کردند : قلت ثُمَّ أَيٌّ بعد از اين کدام عمل أفضل است ؟ قال ثُمَّ بِرُّ الْوَالِدَيْنِ بعد از او هم احترام به والدين قلت ثُمَّ أَيٌّ بعد از اون کدام أفضل است ؟ قال الْجِهَادُ في پيامبراکرم صلي الله عليه و آله مي گويد أفضل نماز اول وقت و بعد أفضل احترام به پدر و مادر و دوباره أفضل جهاد در راه خداست ، پس اين کلمه أفضل دلالت نمي کند که غير أفضل بدعت است و باطل است اما آن ادعاي شما که گفتيد توسل به مردگان در قرآن رد شده است اگر چنين ايه اي وجود دارد يک مورد را ذکر مي کرديد تاحرفتان مستند باشد؟! 2- در خصوص سوره فاطر که وهابيان و يا شما به آن تمسک مي کنيد تا سماع موتي را منکر شويد خوب است بدانيد اين کج فهمي برخي وهابيان را مي رساند که مراد ايه را نفهميدند؛ زيرا و ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُور» « و تو (پيامبر) نمىتوانى سخن خود را به گوش آنان كه در گور خفتهاند برساني » مراد از نفى سماع، نفى انتفاع است يعنى مشركان از دعوت و هدايت پيامبر صلي الله عليه و آله بهره نميبرند ويا به معني دل مردگي است که مفسرين به آن اشاره کرده اند و حتي خود ابن تيميه و محمد بن عبدالوهاب نيز معتقد به سماع موتي است اما پيروانش چرا در اين خصوص از او تبعيت نمي کنند جاي تعجب است و اينکه شما خود را شيعه مي دانيد با استدلال به اين آيه، هويت خودتان را نشان داديد که داراي تفکرات وهابيت هستيد؛ چون غير از آنها کسي به اين آيه براي عدم سماع مردگان استناد نمي کند ما در مقاله جداگانه در اين خصوص به اين موضوع پرداخته ايم جهت اطلاع به آنجا رجوع کنيد 3- شما چند آيه را که همه مربوط به مشرکان هست را کنار هم چيده و از ان استفاده عدم مشروعيت توسل مي کند در حالي که اين آيات از موضوع بحث خارجند. در اين آياتي که شما ذکر کرديد بحث پرستش غير خدا به ميان آمده است بويژه اينکه در آيه اين کلمه آمده استً«مِنْ دُونِ اللهِ» که اينجا مشركان ديدگاه استقلالى نسبت به اولياى خود از اموات و بتها در ربوبيت و خالقيت داشته اند و آنها را مى پرستيدند نه خدا را. لذا خداوند متعال آنها را مذمت مى كند و اگر بگوييد اين آيه شامل توسل نيز مي شود در جواب شما مي گوييم در اين صورت چرا صحابه که نزديک به زمان نزول قرآن بودند از اين آيه منع توسل را نفهميدند؟! آيه فهم شما از آنها بهتر است؟ در حالي که خود آنها متوسل مي شدند جهت اطلاع به اين ادرسها رجوع کنيد َاما در خصوص « إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ»شما مي گوييد با وجود اين آيه شريفه ديگر چه نيازى به توسل و استغاثه به غير خداوند است، و هركس مى تواند بدون واسطه خداوند را بخواند و دعايش مورد استجابت نيز قرار مى گيرد. پاسخ شما اين است که كسى توسل و استغاثه را واجب ندانسته است تا شما اين اشکال را بکنيد توسل، امرى لازم يا ضرورى نيست و برآورده شدن حاجت نيز منوط به توسل نيست؛ بلكه اصل بر دعا كردن به درگاه خداوند به طور مطلق است خواندن خداوند بدون واسطه ممكن است و هيچ اشكالى ندارد، ولى بحث در اين است كه اولًا استغاثه مشروع است يا خير و ثانياً آيا راه ديگرى غير از دعا كردن و خواندن بدون واسطه وجود دارد يا خير. که با ادله فراوان استفاده مي شود که توسل مشروع است هر چند دعا كردن به واسطه و بدون توسل و استغاثه به انبياء صحيح است ولى منافاتى ندارد كه راه ديگرى براى رسيدن به مطلوب و حاجت خود وجود داشته باشد كه اين راه بهتر باشد و زودتر نيز به مقصود برساند و زودتر مورد اجابت قرار گيرد، يعنى توسل پيداكردن به آنان كه خداوند آنها را وسيله نزد خود قرار داده است.همچنانکه در آيه وابتغوا اليه الوسيله، توسل مجاز شمرده شده است موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |