![]() | ||
![]() |
مقالات | سخنراني ها | شبکه سلام | موبايل | انتشارات | محصولات نرم افزاري | ليست پاسخ ها |
![]() |
تاريخ: 05 مهر 1386 |
![]() |
|
بررسي حديث قرطاس 01 | ||
پخش صوت ![]() | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: بررسي حديث قرطاس 01 شبكه سلام : 12 مهر 1386 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * استاد حسيني قزويني ما در جلسه گذشته، اشاره كرديم از قول يكي از شخصيتهاي بزرگ علمي أهل سنت، جناب آمدي كه گفتند: كان المسلمون عند وفات النبي (عليه السلام) علي عقيدة واحدة و طريقة واحدة. مسلمانها در زمان رسول الله بر يك عقيده و بر يك روش بودند. تا اينكه اختلافات ميان صحابه، مهاجرين و انصار ايجاد شد. و بعد ايشان اولين اختلافي را كه اشاره ميكند، ميگويد: كاختلافهم عند قول النبي في مرض موته إئتوني بقرطاس اكتب لكم كتابا لا تضلوا بعدي. اختلاف سنگيني كه افتاد ميان صحابه، آن زماني بود كه نبي مكرم فرمودند: به من كاغذي بدهيد كه براي شما چيزي بنويسم كه راه گمراهي را براي هميشه به روي شما ببندد. با اينكه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) از اوائل بعثت، نسبت به قضيه خلافت بعد از خويش و جانشينياش اهتمام داشتند، در سال سوم هجرت بعد از نزول آيه شريفه: وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ فرمود: علي، جانشين، خليفه و وصي من است. در قضيه خيبر، قضيه خندق، قضيه يمن اشاره داشت: علي ولي كل مؤمن بعدي. تا اينكه اوج اين مسأله در غدير خم در آن مجمع 100 هزار شركت كننده، آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) را براي خلافت نصب فرمود و 3 شبانهروز از مردم بيعت گرفت و در پيشاپيش مردم، جناب ابوبكر و جناب عمر اين عبارت را داشتند: هنيئا لك يا بن أبي طالب أصبحت مولاي و مولي كل مؤمن و مؤمنة. مرحوم علامه اميني (ره) اين قضيه را از شصت دو مصدر از مصادر أهل سنت نقل ميكند. با تمام اين حال نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) احساس كرد دستهايي در كار است كه براي انصراف خلافت و امامت از آقا امير المؤمنين (عليه السلام) و توطئههاي است كه نگذارند حضرت علي (عليه السلام) منصب خلافت و امامت را به دست بگيرد. لذا در آخرين لحظات زندگياش تصميم گرفت كه چيزي را مكتوب بنويسد تا راه توجيح و فرار براي أحدي باقي نماند و لذا فرمودند: كاغذي و قلمي براي من بياوريد تا بنويسم چيزي را كه بعد از من گمراه نشويد. هيچ كتابي از كتب روائي، تفسيري و تاريخي از أهل سنت نميبينيم كه اين قضيه را نياورده باشد. مخصوصاً صحاح سته و در رأس آن صحيح بخاري و صحيح مسلم با اسانيد متعدد اين روايت را آوردهاند. آقاي بخاري (متوفاي 256 هجري) در صحيحش در هفت مورد حديث قرطاس را نقل كرده است. صحيح بخاري، ج4، ص31، ح3053، كتاب الجهاد و السير، باب776 و ج5، ص137، ح4431 و ج4، ص66، ح3168 و ج1، ص36، ح114 و ج7، ص9، ح5669 و ج8، ص61، ح7366 ـ صحيح مسلم، ج5، ص75، ح4124 و ... من يك توضيح مختصر درباره اين حديث از خود صحيح بخاري كه در نزد برداران أهل سنت از صحيح مسلم هم اعتبارش مقدارش بالاتر است. از إبن عباس نقل ميكند كه گفتند: عَنِ إبن عَبَّاس رضي الله عنهما أَنَّهُ قَالَ يَوْمُ الْخَمِيسِ وَ مَا يَوْمُ الْخَمِيسِ ثُمَّ بَكَي حَتَّي خَضَبَ دَمْعُهُ الْحَصْبَاءَ فَقَالَ: اشْتَدَّ بِرَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه و سلم وَجَعُهُ يَوْمَ الْخَمِيسِ فَقَالَ: إئْتُونِي بِكِتَاب أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَدًا. فَتَنَازَعُوا وَ لاَ يَنْبَغِي عِنْدَ نَبِيّ تَنَازُعٌ، فَقَالُوا: هَجَرَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و سلم. قَالَ: دَعُونِي، فَالَّذِي أَنَا فِيهِ خَيْرٌ مِمَّا تَدْعُونِي إِلَيْهِ. وَ أَوْصَي عِنْدَ مَوْتِهِ بِثَلاَث: أَخْرِجُوا الْمُشْرِكِينَ مِنْ جَزِيرَةِ الْعَرَبِ وَ أَجِيزُوا الْوَفْدَ بِنَحْوِ مَا كُنْتُ أُجِيزُهُمْ. وَ نَسِيتُ الثَّالِثَةَ. روز پنجشنبه، چه روز پنجشنهاي! بعد إبن عباس گريه كرد. به قدري گريهاش تند بود كه حتي ريگها را خيس كرد ... . صحيح بخاري، ج4، ص31، ح3053، كتاب الجهاد و السير، باب هل يستشفع إلي أهل الذمة و معاملتهم البته در صحيح مسلم اينگونه آمده است: ثم جعل تسيل دموعه علي خديه كأنها نظام اللؤلؤ. اشك إبن عباس آنچنان بر گونههايش جاري بود و قطره قطره ميريخت؛ همانند دانههاي مرواريد روز پنجشنبه بيماري نبي مكرم شدت گرفت، آن حضرت فرمود: صحيح مسلم، ج5، ص76، ح4124 (شارحين صحيح بخاري؛ مخصوصاً عيني ميگويد: إئتوني بكتاب، ولي در صحيح مسلم آمده است: بكتف و دواة) كتابي به من بدهيد تا چيزي بنويسم كه براي ابد راه گمراهي را بر شما ببندد. كساني كه نزد پيامبر بودند، به نزاع پرداختند. در حاليكه هر گونه نزاع در نزد پيامبر ممنوع است. گفتند: پيامبر هذيان ميگويد. حضرت فرمود: مرا رها كنيد. آنچه كه من در او هستم، بهتر است از آنچه كه مرا به آن دعوت ميكنيد. البته إبن حجر ميگويد: إن الذي أشرت عليكم من الكتابة خير مما تدعونني من عدمها. اين دستوري كه من دادم، بهتر است از اينكه شما اصرار داريد چيزي نوشته نشود. در روايت ديگر در صحيح بخاري، جلد 5، صفحه 137، حديث 4431 دارد: فَذَهَبُوا يَرُدُّونَ عَلَيْهِ. افرادي كه در خانه رسول اكرم بودند، سخن آن حضرت را ردّ ميكردند. در روايت ديگر دارد: فَاخْتَلَفُوا وَ كَثُرَ اللَّغَطُ. هم اختلاف و هم هياهو كردند. درباره كلمه لغط، إبن اثير در النهاية في غريب الحديث، جلد 4، صفحه 257 ميگويد: اللغط: صوت و ضجة لا يفهم معناها. صدا و ضجهاي است كه معنايش معلوم نيست. جوهري در صحاح اللغة، جلد 3، صفحه 1057 ميگويد: اللغط بالتحريك الصوت و الجلبة. صدا، هياهو و فرياد است. همينطور جناب زبيدي در تاج العروس، جلد 10، صفحه 399 و إبن منظور در لسان العرب، جلد 7، صفحه 391 همين تعبير را دارد و جناب عيني هم در عمدة القاري في شرح صحيح بخاري، جلد 18، صفحه 63 ميگويد: قوله: «و لغطهم» اللغط بفتح الغين المعجمة و بالطاء المهملة: الصوت و الصياح. يعني سر و صدا كردند و فرياد زدند. آيا اين برخورد صحابه با عدالت صحابه همخواني دارد يا نه؟ حضرت فرمود: قوموا عني، لا ينبغي عندي التنازع. از پيش من دور شويد. شايسته نيست كه پيش من سر و صدا شود. فخرج إبن عباس يقول: إن الرزية كل الرزية ما حال بين رسول الله و بين أن يكتب ... ابن عباس بيرون آمد و گفت: مصيبت و تمام مصيبتهاي (ريشه تمام مصائب) اسلام همان بود مانع نوشتن رسول الله شدند. ابن حجر عسقلاني در فتح الباري دارد: و قوله و قد ذهبوا يردون عنه يحتمل أن يكون المراد يردون عليهاي يعيدون عليه مقالته و يستثبتونه فيها. فتح الباري في شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج8، ص102 اين ردّ سخن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، اختلاف نزد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و نزاع، سر و صدا و هياهو نزد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و نسبت هذيان دادن به آن حضرت، مسألهاي كه زيبنده صحابه، مهاجرين و انصار نبود. كلمه لغط يعني به معناي هياهو كه در رأس اين هياهوها مشخص است كه چه كساني بودهاند. ما ميبينيم كه حتي در خود صحيح بخاري آمده است كه جناب عمر وقتي ديد دو نفر در مسجد هياهو ميكند، به صائب بن يزيد دستور داد اينها را نزد من بياورد تا آنها را تازيانه بزنم: عَنِ السَّائِبِ بْنِ يَزِيدَ، قَالَ: كُنْتُ قَائِمًا فِي الْمَسْجِدِ فَحَصَبَنِي رَجُلٌ، فَنَظَرْتُ فَإِذَا عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ فَقَالَ: اذْهَبْ فَأْتِنِي بِهَذَيْنِ. فَجِئْتُهُ بِهِمَا. قَالَ: مَنْ أَنْتُمَا أَوْ مِنْ أَيْنَ أَنْتُمَا؟ قَالاَ: مِنْ أهل الطَّائِفِ. قَالَ: لَوْ كُنْتُمَا مِنْ أهل الْبَلَدِ لأَوْجَعْتُكُمَا، تَرْفَعَانِ أَصْوَاتَكُمَا فِي مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه و سلم. صحيح بخاري، ج1، ص121، كتاب الصلاة، باب83، باب رَفْعِ الصَّوْتِ فِي الْمَسَاجِدِ، ح470 و عبد الرزاق دارد: فدخل عمر المسجد ذات يوم فإذا هو برجل قالت: إرتفعت أصواتهما، فأدرك أحدهما فضربه. روزي عمر بن الخطاب وارد مسجد، دو نفر با صداي بلند حرف ميزدند. يكي از آنها را گير آورد و با شلاق زد كه چرا صداي خودتان را در مسجد بلند ميكنيد. اگر در مسجد صدا بلند كردن اينچنين باشد، در محضر نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) تكليف كاملاً روشن است. * * * * * * * آقاي هدايتي هدف پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) از نوشتن اين مطلب چه بوده است؟ از بيان مطلب كه بعداً فرمودند، استفاده ميكنيم كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميخواستند امتشان به گمراهي نروند. ولي چرا اصرار داشتند كه اين مطلب نوشته شود؟ آيا در كتب أهل سنت مطلبي در اين زمينه وجود دارد كه موافق نظر اماميه و پيروان مكتب أهل بيت (عليهم السلام) باشد؟ استاد حسيني قزويني مدت يك سالي است كه مقالهاي تحت عنوان حديث قرطاس در سايت رسمي أهل سنت سيستان و بلوچستان وجود دارد كه اگر اين برنامه ادامه داشت، به نقد اين مقاله خواهيم پرداخت. مطالب بياساس و دروغ و إفتراء و عاري از دليل كه در اين مقاله آمده است. حتي به ساحت امير المؤمنين (عليه السلام) نيز در اين مقاله جسارت شده است. ما تك تك اينها را بررسي ميكنيم تا هم نويسنده اينها و هم آنهايي كه اينچنين مقالههاي سخيف را در سايتهاي اينترنتي قرار ميدهند به اميد اينكه خدمتي بكنند و يا توجيه كنند، روشن خواهد شد. اما اينكه هدف نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) چه بود؟ در خود روايات أهل سنت به اين اشاره شده است. در حقيقت دو تا مسأله اساسي كه يكي از آنها در صحاح سته و ديگري در مسانيد ديگر وجود دارد. در كتابهاي مثل معجم كبير طبراني، مسند احمد و ... . در صحيح بخاري و صحيح مسلم آمده است حضرت فرمود: چيزي بنويسم كه براي ابد شما را از گمراهي بيمه كند. يعني ميخواهد يك برنامه اساسي را بنويسد كه اگر امت به آن عمل كنند، هيچوقت گمراه نخواهند شد. در جاي جاي صحيح بخاري و صحيح مسلم كه حديث قرطاس آمده، نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) اين مسأله را تذكر دادهاند كه هدف من از نوشتن اين نامه، بستن راه گمراهي براي شما است. نكته دوم در مسند احمد، جلد 1، صفحه 293 آمده از قول إبن عباس: لما حضر رسول الله صلي الله عليه و سلم قال إئتوني بكتف أكتب لكم فيه كتابا لا يختلف منكم رجلان بعدي. من چيزي براي شما بنويسم كه حتي بعد از من دو نفر هم با هم اختلاف نكنند. در حقيقت اين وصيتنامه چيزي بود كه راه هرگونه اختلاف را بر روي امت ميبست. اين روايت را معجم كبير طبراني، جلد 11، صفحه 30 نيز نقل كرده است. روايتي ديگري را طبراني در همان صفحه آورده است: إئتوني بكتف أكتب لكم كتابا لا تختلفوا بعدي أبدا. كاغذي بدهيد تا بنويسم چيزي را كه امت بعد از من اختلاف نكنند. پس دو نكته اساسي در هدف نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) در اينجا مراد است: 1. گمراهي براي هميشه بر روي امت بسته و مانع انحراف باشد.2. مانع هرگونه اختلاف باشد. آنچه كه ما از اين روايت برداشت ميكنيم و در واقع عقيده شيعه بر اين است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در اين نامه ميخواست همان چيزي را كه قبلاً در حديث ثقلين بيان كردهاند و فرمود: إني تارك فيكم ما إن تمسكتم به لن تضلوا بعدي، أحدهما أعظم من الآخر كتاب الله حبل ممدود من السماء إلي الأرض و عترتي أهل بيتي و لن يتفرقا حتي يردا علي الحوض، فانظروا كيف تخلفوني فيهما. صحيح ترمذي، ج5، ص328، ح3874 و تفسير إبن كثير، ج4، ص113 مردم من چيزي را در ميان شما ميگذارم كه اگر عمل كنيد، هر گز گمراه نخواهيد شد. مشخص است كه مراد رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) اين بود كه هم توصيه به كتاب كند و هم توصيه به أهل بيت (عليهم السلام). يا حتي نام أهل بيت (عليهم السلام) را هم در اينجا بنويسد. لذا اين عبارت آقاي عمر كه ميگويد: حسبنا كتاب الله. به نظر من خواست يك ردّي بر سخن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) داشته باشد كه اگر ميخواهي ما را به كتاب الله و أهل بيت (عليهم السلام) توصيه كني، كتاب ما را كفايت ميكند، نيازي به أهل بيت (عليهم السلام) نداريم. آنچه كه از مجموع اين روايات ما استفاده ميكنيم، نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) ميخواست بحث امامت و يا اسامي أهل بيت (عليهم السلام) را براي مردم بيان كند. يا در همان روايت صحيح بخاري و صحيح مسلم كه حضرت فرمود: خلفاي من، بعد از من 12 نفر هستند. در اين حديث، علماء أهل سنت دچار حيرت شدهاند و نميتوانند معناي 12 نفر را درك كنند، شايد نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) ميخواست اسامي آنها را بيان كند. حالا من دعوت ميكنم از جوانان عزيز أهل سنت و هم از وهابيوني كه حاضرند چند دقيقهاي حرف بدون تعصب را از علماي خودشان بشنوند. آقاي نووي متوفاي 676 كه از شخصيتهاي برجسته أهل سنت و شارح صحيح مسلم است، ميگويد: فقد اختلف العلماء في الكتاب الذي هم النبي (صلي الله عليه و سلم) به فقيل أراد أن ينص علي الخلافة في إنسان معين لئلا يقع نزاع و فتن. علماء اختلاف دارند كه هدف پيامبر از نوشتن نامه چه بود؟ برخي گفتهاند پيامبر ميخواست صراحتا بنويسد كه خليفه بعد از من چه كسي است تا هيچ نزاعي و فتنهاي بعد از پيامبر برنخيزد. آقاي إبن حجر عسقلاني، متوفاي 852 مينويسد: و قيل بل أراد أن ينص علي أسامي الخلفاء بعده حتي لا يقع بينهم الإختلاف. قاله سفيان بن عيينة. پيامبر ميخواست اسامي خلفاي بعد از خودش را نام ببرد تا اختلافي بين آنها ايجاد نشود. اين نظر آقاي سفيان بن عيينه است. فتح الباري في شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج1، ص186 ـ عمدة القاري شرح صحيح البخاري للعيني، ج2، ص171 همچنين آقاي عيني از آقاي خطابي نقل كرده است: قال الخطابي: يحتمل وجهين. أحدهما: أنه أراد أن ينص علي الإمامة بعده فترتفع تلك الفتن العظيمة كحرب الجمل وصفين. پيامبر ميخواست امام بعد از خود را معين كند تا اين فتنههاي بزرگ مثل قضيه جنگ جمل و صفين پيش نيايد. عمدة القاري شرح صحيح البخاري للعيني، ج2، ص171 جالب اين است كه قسطلاني در إرشاد الساري شرح صحيح البخاري، جلد 1، صفحه 207 ميگويد: إكتب لكم كتاباً فيه نص علي الأئمة بعدي. من كتابي بنويسم كه در آن تصريح كرده باشم ائمه بعد از خودم را. و همچنين جناب كرماني، مشهور به شمس الأئمه كه كتابي دارد در شرح صحيح بخاري به نام الكوكب الدراري في شرح صحيح البخاري، جلد 2، صفحه 172 يك تعبير زيبائي دارد: أراد أن يكتب إسم الخليفة بعده لئلا يختلف الناس و لا يتنازعوا. پيامبر اراده كرد كه اسم خليفه بعد از خودش را بنويسد تا مردم اختلاف و تنازع نكنند. آقاي احمد امين مصري، متوفاي 1373 كه از شخصيتهاي بلندآوازه معاصر ما نيز هست، بعد از تحقيق و بررسي به اين نتيجه رسيده است: و قد أراد الرسول في مرضه الذي مات فيه أن يعن من يلي الأمر من بعده. يوم الإسلام، ص41 پيامبر اكرم ميخواست امام بعداز خودش را معين كند تا راه اختلاف بسته شود. و خود جناب خليفه دوم در عبارتي كه آقاي إبن أبي الحديد در شرح نهج البلاغه، جلد 12، صفحه 20 آورده، صراحت دارد: و لقد أراد في مرضه أن يصرح بإسمه فمنعت من ذلك إشفاقا و حيطة علي الإسلام. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دكتر سيد محمد حسيني قزويني | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: پويان -
تاريخ: 09 اسفند 86
سلامنظر استاد درباره اين نقد چيست ؟http://www.iranclubs.org/forums/showthread.php?t=10137&page=2از پست 20 به بعدمتشکرم |
2 |
نام و نام خانوادگي: عباس معتقدي -
تاريخ: 27 ارديبهشت 87
با سلام اهل سنت مي گويند كه تمام اسناد اين حديث به ابن عباس باز مي گردد در حالي كه اين عباس آن وقت ده ساله بوده است و قطعا در آن مجلس تعداد زيادي از اصحاب كبير السن حضور داشته اند و هيچ يك در باره اين واقعه سخني نگفته اند ! آيا مي شود بفرمايبد كه در آن مجلس چه كساني بوده اند ؟ آيا از اهل بيت مانند حضرت علي و نيز زنان پيامبر و غيرهم نيز كسي حضور داشته اند يا خير؟ آيا غير از ابن عباس ديگران نيز اين حديث را بدون واسطه نقل كرده اند كه در صحاح مورد قبول اهل سنت نيز آورده شده باشد؟ با تشكر جواب نظر: دوست گرامي به تمامي سؤالات شما ، در هما مبحث حديث قرطاس پاسخ داده شده است ؛ لطفاً به اين آدرسها مراجعه بفرماييد : http://valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=salam&id=23 http://valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=salam&id=74 http://valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=salam&id=28 http://valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=salam&id=25 موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
3 |
نام و نام خانوادگي: رضا نعمتيان -
تاريخ: 02 آذر 89
رحمت خدا به شما که شفاف سازي ميکنيد.اقايان اهل تسنن در اين مورد لال شدن وجوابي ندارند |
4 |
نام و نام خانوادگي: باوي -
تاريخ: 19 فروردين 91
خيلي متشکريم ولي اين تحليل وتفسير زياد قوي و شديد نبود |
5 |
نام و نام خانوادگي: parsa -
تاريخ: 29 تير 91
با سلام آقا خدا شمارو و سايت اسلام تكس دات آر آر رو خير دنيا و آخرتي بده. از جمع بندي تحليل دو تا سايت خيلي چيزا دستگيرم شد. هميشه و همچنان موفق باشيد. ياعلي مدد/تا كور شود هر انكه نتواند ديد |