![]() | ||
![]() |
مقالات | سخنراني ها | شبکه سلام | موبايل | انتشارات | محصولات نرم افزاري | ليست پاسخ ها |
![]() |
تاريخ: 11 اسفند 1387 |
![]() |
|
اظهارات مفتي اعظم عربستان در مشروعيت بيعت يزيد و حرمت قيام امام حسين (ع) | ||
هر دم از اين باغ بري ميرسد تازهتر از تازهتري ميرسد. مفتيان وهابيت كه روزي فتوا به كفر شيعه و روزي تحريم دعا براي پيروزي حزب الله لبنان و... ميدهند، هر روز با افاضاتشان پرونده درخشان خود را درخشانتر و طبل رسوايي خود را شهره آفاق ميسازند.اما اين بار سخنان مفتي اعظم عربستان عبدالعزيز آل الشيخ يادآور فتواي شريح قاضي است كه با جملات خود امام حسين را محكوم و يزيد را مبراي از هر خلاف شرعي دانسته است. آري صف بندي سپاه سيدالشهداء و يزيد تا روز قيامت برپاست. كل يوم عاشوراء وكل ارض كربلاء * * * * * * لينک مربوط به فيلم موردنظر در سايت ولي عصر : لينک مربوط به فيلم موردنظر در سايت يوتيوب: مفتي اعظم عربستان شيخ عبد العزيز آل شيخ در برنامه زنده كه از ماهواره المجد عربستان پخش مي شد در پاسخ خانمي در رابطه با يزيد و قيام امام حسين عليه السلام اين چنين پاسخ داد: زمان پرداختن به اين امور گذشته و زمان آن سپري شده است . آنها گروهى بودند كه درگذشتند، هر كار نيك و بدي كردند براى خود كردند و شما هم هر چه كرديد براى خود خواهيد كرد و مسئول كار آنها نخواهيد بود. بيعت يزيد بن معاويه، بيعتي شرعي است كه در زمان پدرش معاويه از مردم گرفته شد و مردم هم بيعت كرده و به اين بيعت گردن نهادند. امّا هنگامي كه معاويه از دنيا رفت حسن و حسين بن علي و ابن زبير از بيعت با او خودداري كردند. حسين و ابن زبير در تصميمشان مبني بر بيعت نكردن به خطا رفتند. چون بيعت با يزيد بيعتي شرعي بود و اين بيعت در زمان زندگي پدرش معاويه و در مقابل چشم مردم گرفته شده بود. ولي خداوند در آنچه مقدر مي فرمايد حكيم و عليم است، آن امتها هم بنا به تقدير خداوند در گذشتند و از دنيا رفتند. شما را به خدا قسم! من دوست ندارم اين مطالب را از من نقل كنيد. اينها مسائلي است كه گذشته است. تاريخ هم در باره اين مطالب به شكلهاي مختلف حكايت نموده است. ولي به هر شكل اين قضايا گذشته و تمام شده ... يزيد و حسين بيش از هزار و اندي سال است كه از دنيا رفتهاند ... ولي به عقيده من بيعت يزيد بن معاويه بيعتي شرعي بوده؛ و حسين را نصيحت كردند كه از مدينه به طرف عراق نرود، او را نصيحت كردند كه بيعت كند ولي او نپذيرفت. ابن عباس و ابن عمر و فرزدق و بسياري از صحابه او را از رفتن به عراق بر حذر داشته و به او گقتند كه: رفتن به عراق به مصلحت او نيست. ولي حسين اين نصيحتها را نپذيرفت... و خدا هم هر آنچه مقدر فرموده بود انجام شدو... ولي با اين وجود ما براي حسين از خداوند درخواست رضايت كرده و براي او عفو و بخشش را خواستاريم. و مقدرات الهي حكمتهايي دارد كه ما از آن آگاه نيستيم ... اصلاً فائده نقل اين مطالب چيست؟ حسين هر اشتباهي كرده براي خود كرده... عقيده اهل سنت و جماعت اين است كه واجب است تا به فرامين كسي كه مورد بيعت قرار گرفته و مردم حول محور او جمع شدهاند گوش فرا داده شده و از او پيروي گردد. و قيام و سركشي عليه او نيز حرام ميباشد. و از همينرو خروج و قيام حسين عليه يزيد حرام بود... ما ميگوييم: حسين در قيامش عليه يزيد اشتباه كرد و براي او بهتر بود كه اين كار را نميكرد. و باقي ماندن در مدينه و بر آنچه مردم بر آن اجتماع كرده بودند بهتر و سزاوارتر بود. و هر چه به او گفته شد كه عراق طرفدار و همراه تو نيست گوش نداد و توجهي ننمود... و حقيقت اين است كه مردم عراق و شام و مصر و حجاز و يمن با يزيد بن معاويه در زمان زندگي و حيات پدرش بيعت كرده و امامت و رهبري وي را پذيرفته بودند، به همين جهت هم قيام عليه او و تجاوز به حريم خلافت او جايز نبود. اين تمام مطلب است بيش از اين هم سخني نمي گوئيم و معتقد به بيش از اين هم نيستيم. * * * متن عربي:يا اختي هذه امور مضت و تاريخ مضي تلك امة قد خلت لها ما كسبت و لكم ما كسبتم و لا تسئلون عما كانوا يعملون. بيعة يزيد بن معاويه بيعه شرعية أخذها أبوه له في حياته فبايعه الناس و قبلوا بيعته و لما توفي امتنع الحسن و الحسين بن علي و ابن الزيبير عن المبايعه. و امتناع الحسين وابن الزبير عن المبايعه كانوا بذلك رضي الله عنهما غير مصيبين. لأن بيعة يزيد بيعة شرعية و بيعة اُخذت له في حياة أبيه و أعطاهم نصب عينهم. ولكن الله حكيم عليم فيما قضي وقدّر. تلك أمة مضت. والله إني ما أحب أن تكتب عنّي هذه المسأله. هذه المسائل مضي و التواريخ كلها تحكي القضيه بأساليب مختلفة. فمن التواريخ من يقول: ... هذه المسائل مضت. مضي يزيد و مضي الحسين ولهم أكثر من ألف و... سنة مضت... لكن اعتقد أن يزيد بن معاوية: بيعته، بيعة شرعية؛ و أن الحسين رضي الله عنه و أرضاه نصح أن لا يخرج الي العراق و لا يقبل من دعاه الي البيعة. حذّره ابن عباس و ابن عمر والفرزدق. و كبير من الصحابة حذّروه من الخروج الي العراق. أن الخروج لا يؤدّي لمصلحة. لكن رضي الله و أرضاه ما قبل... والله قدّر ما قدّر وقضي ما قضي و اذا نفذ القضاء ل.. لكننا نترضي الحسين و نسئل العفو عن الجميع ولله فيما قضي وقدّر حكمة لا نعلمها... ما الفائدة من هذا المطلب؟ الحسين أخطأ ما أخطأ... اهل السنة والجماعة عقيدتهم وجوب الانقياد لمن بويع وإن من بويع و اجتمعت الكلمة عليه وجب علي الجميع السمع و الطاعة له. وحرم الخروج عليه. حرم الخروج للحسين رضي الله عنه و أرضاه... نقول: الحسين رضي الله عنه وأرضاه في خروجه كان الأمر خلافا مع عقيدته و كان عدم الخروج أولي. والبقاء هو الأولي والدخول فيما دخل الناس هو أولي. لكنه كره عما قيل إن العراق كله معك... أن العراق والشام و مصر والحجاز ويمن قد أعطو البيعة ليزيد بن معاويه في حياة أبيه وأصبح إماماً معترفاً به لا يجوز الخروج عليه ولا التعدّي علي خليفته. هذا هو الأمر ولكن لا نقول بأشدّ. والحقيقة أن العراق والشام و مصر والحجاز ويمن قد أعطو البيعة ليزيد بن معاويه في حياة أبيه وأصبح إماماً معترفاً به لا يجوز الخروج عليه ولا التعدّي علي خليفته. هذا هو الأمر ولكن لا نقول بأشدّ. * * * در پايان خوب است که نظر اين مفتي اعظم (عبدالعزيز آل شيخ) را با مفتي اعظم سوريه (احمد بدرالدين حسون) در مورد امام حسين (ع) مقايسه کنيد. بخشي از سخنان وي تحت عنوان «کتمان حقايق عاشوراء... » (چرا عاشورا را ساليان سال از ما پنهان مي کنند ؟ علت تنها ترس از شيعه شدن مردم است !!!) را به همراه فيلم سخنراني وي در لينک ذيل مي توانيد مشاهده نماييد. ../fa/page.php?bank=khabar&id=188 عبدالعزيز آل الشيخ | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: عبد 114 -
تاريخ: 11 اسفند 87
بله وقتي كه عايشه بر خلاف سنت و فرمايشات رسول خدا صلّي الله عليه وآله وسلّم برعليه امام مورد بيعت زمان خود امير المؤمنين عليه السّلام خروج كرد هيچ اشكالي نداشت كه حالا اين مرتيكه كور؛ كار عايشه را ناديده گرفته و به قيام امام حسين عليه يزيد فاسق و فاجر و زن باز و بوزينه باز وابنهاي اعتراض كرده وآن را حرام بداند. و براي اين كه وهابيها نگن اين هم از ساخته و بافتههاي رافضي هاست به متن زير توجه كنيد: رسول خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم عائشه را از خروج بعد از وفات او بر حذر داشت ولي او بعد از رحلت رسول خدا (ص) با اين فرمان مخالفت كرده و بر عليه علي بن ابي طالب خروج كرد. مسند أحمد بن حنبل ص52 و ص97 ـ مستدرك الحاكم، ج 3، ص120 و ذهبي هم به صحت اين روايت اعتراف كرده است. خرج رسول الله(ص) من بيت عائشة فقال" رأس الكفر هاهنا حيث يطلع قرن الشيطان" رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم از خانه عايشه خارج شد و فرمود: سر منشأ كفر همين جاست.شاخ شيطان از همين جا خارج خواهد شد. صحيح مسلم، ج 8 ، ص181 حالا اين مرتيكه كور نظر خودش را در مورد دو متن فوق و خروج عايشه عليه خليفه المسلمين امير المؤمنين علي بن ابي طالب (ع) بدهد آيا جرئت ميكند بگويد: كار عايشه هم خلاف شرع بودهاست؟ اللهم العن العصابة التي جاهدت الحسين و شايعت و بايعت و تابعت علي قتله اللهم العنهم جميعا بعدد ما آحاط به علمك. |
2 |
نام و نام خانوادگي: آسماني -
تاريخ: 11 اسفند 87
بهترين پاسخ به مفتي مفت ناچيز كور اين است: وَ مَنْ كانَ في هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبيلاً هر كس در اين جهان نابينا (ى كفر و جهل و ضلالت) است در عالم آخرت نيز (از مشاهده بهشتيان و شهود و جمال حق) نابينا و گمراهتر خواهد بود.(اسراء/72) خداوند اين نامرد را با يزيد و پدرش و جدش محشور كند و ما را نيز با حسين و پدرش و جدش محشور كند. حشر محب عمر با عمر حشر محب علي با علي أين الطالب بدم المقتول بكربلاء. أين معزالاولياء و معزالاعداء. أين جامع الگلمة علي التقوي. الهم عجل لوليك الفرج. |
3 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 11 اسفند 87
با سلام خداوند او و همفكرانش را با يزيد ملعون محشور كند . واقعا حرفهايش مرا بياد ابوجهل مي اندازد . ياعلي يا فاروق امت محمد |
4 |
نام و نام خانوادگي: ميثم -
تاريخ: 12 اسفند 87
حرثمه مى گويد: چون از جنگ صفين همراه على عليه السلام برمي گشتيم ، آن حضرت وارد كربلا شد. و در آن سرزمين نماز خواند. و آن گاه مشتى از خاك كربلا برداشت و آن را بوييد و سپس فرمود: - آه ! اى خاك ! حقا كه از تو مردمانى برانگيخته شوند كه بدون حساب داخل بهشت گردند. وقتى حرثمه به نزد همسرش كه از شيعيان على عليه السلام بود بازگشت ماجرايى كه در كربلا پيش آمده بود براى وى نقل كرد و با تعجب پرسيد: اين قضيه را على عليه السلام از كجا و چگونه مى داند؟ حرثمه مى گويد: مدتى از ماجرا گذشت . آن روز كه عبيدالله بن زياد لشكر به جنگ امام حسين عليه السلام فرستاد، من هم در آن لشكر بودم . هنگامى كه به سرزمين كربلا رسيدم ، ناگهان همان مكانى را كه على عليه السلام در آنجا نماز خواند و از خاك آن برداشت و بوييد ديده و شناختم و سخنان على عليه السلام به يادم افتاد. لذا از آمدنم پشيمان شده ، اسب خود را سوار شدم و به محضر امام حسين عليه السلام رسيدم و بر آن حضرت سلام كردم و آنچه را كه در آن محل از پدرش على عليه السلام شنيده بودم ، برايش نقل كردم . امام حسين عليه السلام فرمود: - آيا به كمك ما آمده اى يا به جنگ ما؟ گفتم : اى فرزند رسول خدا! من به يارى شما آمده ام نه به جنگ شما. اما زن و بچه ام را گذارده ام و از جانب ابن زياد برايشان بيمناكم . حسين عليه السلام اين سخن را كه شنيد فرمود: - حال كه چنين است از اين سرزمين بگريز كه قتلگاه ما را نبينى و صداى ما را نشنوى . به خدا سوگند! هر كس امروز صداى مظلوميت ما را بشنود و به يارى ما نشتابد، داخل آتش جهنم خواهد شد.بحار: ج 44، ص 255. |
5 |
نام و نام خانوادگي: خادم المهدي -
تاريخ: 12 اسفند 87
سلام بر شما : خداوند اين مردک و پيروانش را با يزيد و معاويه محشور نمايد . يا علي ع |
6 |
نام و نام خانوادگي: حسين -
تاريخ: 12 اسفند 87
واي اگر خامنه اي حكم جهادم دهد سر همه ي اين وهابيون را خاهم بريد |
7 |
نام و نام خانوادگي: عائشه -
تاريخ: 12 اسفند 87
زمان پرداختن به اين امور گذشته و زمان آن سپري شده است . آنها گروهى بودند كه درگذشتند، هر كار نيك و بدي كردند براى خود كردند و شما هم هر چه كرديد براى خود خواهيد كرد و مسئول كار آنها نخواهيد بود.- قرآن كريم جواب نظر: با سلام دوست گرامي كمترين فايده سخن گفتن در اين مسائل آن است كه مشخص مي شود شيعيان دين خويش را از چه كساني گرفته اند (اهل بيت) و اهل سنت از چه كساني !!! (كساني كه در بسياريشان دشمنان اهل بيت بوده اند ؛ مانند عائشه ، طلحه ، زبير ، ابوهريره و...) و مراجع شيعه چه كساني هستند (محبين اهل بيت)و مفتي اعظم اهل سنت عربستان چه كسي (طرفدار يزيد) بنا بر اين انكار كردن فايده بحث در اين مسائل ، از روي ساده لوحي و يا غرض ورزي است . اما آيه اي كه به آن استدلال كرده ايد : اگر مقصود آيه اين بود كه ذكر مسائلي كه به گذشتگان ، گذشته است ، حرام است و يا اقلا مكروه ، پس چرا در قرآن ، در مورد اقوام گذشته سخن به ميان آمده است ؟ به عكس ، بايد مسائل گذشتگان به تبعيت از قرآن كريم مطرح شود . اما اين آيه در مقام جواب به كساني است كه مي گفتند چون فرزندان يعقوب و بني اسرائيل مسلمان نبوده اند ، ما نيز اسلام نخواهيم آورد . آيه مي گويد جداي از اينكه يعقوب به همه ايشان وصيت كرد كه يكتا پرست بوده دستورات الهي را تبعيت كنند ، بر فرض كه آنها مسلمان نبودند ، شما را به آنها چه كار ، چرا شما به دنبال اسلام نمي رويد ، و اصلا ربطي به مدعاي شما ندارد . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
8 |
نام و نام خانوادگي: سيد حسين -
تاريخ: 14 اسفند 87
کد خداي ده که قربان بود جانماز او خشتک تمبان بود . |
9 |
نام و نام خانوادگي: سيد رضا عظيمي -
تاريخ: 14 اسفند 87
به نام خدا خود امام حسين روز عاشورا جواب همه اينان را داد ...لقمه ي حرام روزي سبب جهاد پنداشتن قتل آقا امام حسين بود و امروز سبب تکفير او . ميان ما همان بهتر که کتاب خدا حکم کند |
10 |
نام و نام خانوادگي: سيد حسن حسيني -
تاريخ: 14 اسفند 87
چقدر زشت و چقدر کريه چهره است اين شيخ بي شاخ و دم. آنها که در خدمت به يزيديان دوران و زمان خود بااجبار با يزيديان ديروز هم مجبور به بيعت ميشوند و اين چنين هم خسر الدنيا و الاخره ميشوند. مگر کافر کسي نيستکه حقيقت را بداند و لي آنرا به متاع قليلي بفروشد؟ پس لعنت خدا بر يزدان تمام اعصار و قرون باد. در واقع وي هم بخاطر دنيا دوستي خود مانند ساير نصيحت کنندکان حسين عمل ميکند. آيا افتخاري بيشتر از اين که خادم علي و حسن و حسين و اولاد علي و دنباله رو آنها بود؟ |
11 |
نام و نام خانوادگي: محب اهل بيت -
تاريخ: 16 اسفند 87
گوارايشان باد كه يزيد و مكتب ملعونش را صاحب شده اند و گوارايمان باد كه امام حسين عليه السلام و مكتب پاكش را صاحب شده ايم . |
12 |
نام و نام خانوادگي: ضيا -
تاريخ: 19 اسفند 87
سلام آيا جز اين از او انتظار داشته ايد. چرا چنين چيزي براي بعضي از ما باعث تعجب ميشود. اينها اگر جز اين بگويند بايد كلي از مباني خود را كنار بگذارند و معلوم است كه نميكنند. گرچه با وجود اين نظرياتشان باز هم در مباني خود گرفتار و درگير هستند. اهل سنت، كه خدا آنان را هدايت نمايد؛ گرفتار تناقضهاي كمرشكني هستند كه براي فرار از آن ناچار هستند نظريهپردازي هايي كه بر ضد حقايق است را مرتكب شوند اما ديگر دوران پوشاندن حق گذشته است و خواهيم ديد كه جوانان همين وهابيها در آينده اي نه چندان دور به مكتب پر استقامت و منطقي شيعه پناه خواهند برد. فقط فرصت دهيد پير و فرتوتهاي جامدالفكرشان زحمت را كم كنند و بعد به نظاره بنشينيد. |
13 |
نام و نام خانوادگي: سيد عليرضا -
تاريخ: 21 اسفند 87
بسم الله الرحمن الرحيم.لعن الله علي القوم الظالمين. خيلي خوشم مياد كه وقتي دوستان سني به نفعشان است مساله هاي صدر اسلام را بحث ميكنند اما وقتي به ضرر شان است مي گن الان بايد به فكر وحدت باشيم وان زمان گزشته... در قران وقتي نام از مومنون مي آيد منظور فقط شيعيانم 12امامي هستند اما وقتي نام از مسلمان مي آيد هر كس بگويد لا اله الا الله. از نظر ما همه با هم مي توانيم دوستانه زندگي كنيم.همانند زمان صدر اسلام كه يهوديان در كنار پيامبر زندگي مي كردند.اما در همين زمان مثل آن زمان بعضي ها به فكر به هم زدن اين دوستي هستند.وما هم در اين حال وحدت را خواهيم شكست. لعلكم تعقلون. |
14 |
نام و نام خانوادگي: عمر -
تاريخ: 22 اسفند 87
حضرت علي ابن ابيطالب اهل بيتش مسخره دست شماها شده يادتان باشد تنها علي صحابه است و خليفه راشد ؛ حسنين تابعين هستند و در كودكي فقط پيامبر را ديده اند مابقي تا حسن عسكري در كودكي هم پيامبر را نديده اند و هركدام صدها سال با صدر اسلام فاصله دارند ؛ مهدي كه رويا است ؛ تازه شيعه هاي جعفري از امام ششم به بعد را قبول ندارند و امام محسوب نميكنند يادتان باشد امام جعفر هم چه پسر شيادي داشت و پدرش را مسموم كرد .... خيلي حرف دارم در مورد امامان بگويم .... جواب نظر: با سلام دوست گرامي 1- فرق شيعه و سني در اين است كه شيعيان ، كلام رسول خدا (ص) را مقدم مي كنند و شما نظرات خودتان را ؛ رسول خدا علي را جان خويش مي شمرد ؛ و شما مي گوييد او صحابي است مانند ساير صحابه (البته ساير صحابه شما همان كساني هستند طبق آيه قرآن گروهي از آنها به همسر پيامبر تهمت زنا زدند ، و عده اي ديگر طبق آيه قرآن فاسق هستند ؛ و عده اي ديگر طبق روايت صحيح مسلم منافق هستند ، و عده اي ديگر طبق روايت بخاري به جهنم مي روند !!!) البته نه تنها صحابه ، بلكه پيامبري كه شما ساخته ايد نيز مسخره دست شما شده است !!! ؛ پيامبري كه صحاح سته اهل سنت معرفي مي كند ، ايستاده بول مي كند و با همسرش در زمان حيض نزديكي و قرآن را فراموش مي كند و در مقابل مردم عريان مي شود !!! 2- متاسفانه گروهي از مولوي هاي بي سواد ايران ، براي كوچك كردن مقام حسنين عليهما السلام ، ادعا مي كنند كه آن دو جناب صحابي نبوده و جزو تابعين اند !!! غافل از اينكه طبق تعريف اهل سنت ، صحابي يعني مسلماني كه رسول خدا (ص) را ديده باشد و يا همراه حضرت بوده باشد ؛ و اين تعريف شامل حسنين نيز مي شود ؛ و چنين ادعايي كه شما كرده ايد ، مخالف اجماع علماي اهل سنت است . 3- در مورد مهدي كه ادعاي رويا بودن حضرت را كرده ايد ، سال ها است كه شيعه در پرتو الطاف همين امامي كه شما او را رويا خوانده ايد و علماي اهل سنت وجود او را ثابت كرده اند ، به پيش رفته و هم اكنون به جايي رسيده اند كه اهل سنت خواب آن را نيز نمي ديدند ؛ كاش لا اقل جرات داشته و مي گفتيد اين توهم ، براي شيعه مفيد بوده است !!! مي توانيد اقرار علماي اهل سنت در مورد امام زمان را در آدرس ذيل ببنيد : 4- بهتر است به جاي شنيدن اين حرف هاي خنده دار مولوي بي سوادتان (كه شيعه جعفري تنها تا امام صادق را قبول دارد) از يك مولوي با سواد تر سوال مي كرديد ؛ تا به شما بگويد شيعه جعفري به اين معني است كه بزرگان علماي اهل سنت شاگرد آن حضرت بوده اند و در زمان رواج مذاهب اربعه ، نظريات فقهي آن حضرت بود كه بر همه نظرات فائق مي آمد (در اين زمينه ابوحنيفه اقرار جالبي دارد) 5- در مورد مسموم شدن امام شيعه توسط فرزندش !!! اين ادعا را نيز لابدمنبع قبل به شما داده است !!! (البته ما ادعاي عصمت هيچ كس جز پيامبر ، ائمه و فاطمه زهرا سلام الله عليها را نداريم ، حتي اگر جزو فرزندان و يا همسر پيامبر و امامي باشد ، و بهترين دليل براي اين مطلب آيه قرآن در مورد همسر نوح و لوط و دوتن از همسران پيامبر خودمان و نيز فرزند نوح نبي است ) موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
15 |
نام و نام خانوادگي: حسن -
تاريخ: 24 اسفند 87
در پاسخ به "گروه پاسخ به شبهات" : شواهد و قرائن نشان مي دهند اهل تشيع دينشان را از علي گرفته اند و اهل سنت دينشان را از رسول و چهار تا خليفه گرفته اند. با يك بررسي کوچک در گوگل مي توانيد ببينيد مدح و ثناي علي حدود 59 برابر بيشتر از خود پيامبر آن دين است. من يک دوست خارجي دارم که شش ماه براي تحقيق در مورد دين اسلام به ايران آمده بود. ايشان در کتابي که نيز به تازگي چاپ شده گفته است پيامبر ايرانيان علي است نه محمد. به نظر من بنده خدا راست ميگه من هم همين را در ايران مي بينم. حالا هي شما بيا بگو نه اينجوري نيست. يه ضرب المثل قشنگ فارسي ميگه " چيزي که عيان است چه حاجت به بيان است" . هر چند در دل خود گروه پاسخ به شبهات نيز چنين چيزي وجود دارد ولي از روي ناچاري سعي مي کنند بگويند نه اينطوري نيست. همه مردم ايران اين را مي دانند. جواب نظر: با سلام دوست گرامي ابتداي كلام شما صحيح است ؛ شيعه دينش را از امير مومنان علي عليه السلام گرفته است و او سخني جز سخن رسول خدا (ص) نمي گويد ؛ زيرا طبق آيه قرآن آن حضرت نفس پيامبر است و طبق روايات اهل سنت هر كجا علي باشد ، حق همانجا است ؛ و شما با اين سخنتان در واقع اثبات حقانيت شيعه را كرده ايد ؛ اما اهل سنت دينشان را علاوه بر پيامبر از كساني گرفته اند كه خود محتاج علم امير مومنان علي عليه السلام بوده اند و جهل و اشتباهات فراواني داشته اند . اما در مورد مدح و ثناي پيامبر در كتب شيعه ، همين قدر كه شيعه طبق كلام خود امير مومنان ، انحضرت را عبدي از عبيد و بندگان رسول خدا (ص) مي داند ، همين فضيلت كفايت مي كند كه هرچه براي امير مومنان اثبات كرديم ، بيشتر و بزرگتر از آن براي رسول خدا (ص) اثبات شود . البته اهل سنتي كه مقام رسول خدا (ص) را به اندازه اي پايين مي آورند كه طبق روايات صحاح سته خودشان آنحضرت قرآن را فراموش مي كرده و ايستاده بول مي كرده و با زن حائض نزديكي ، وقتي اين فضائل امير مومنان (ع) را با پيامبري كه خود ترسيم كرده اند ، قياس كنند ، مي گويند علي برتر است ، اما وقتي مقام رسول خدا (ص) را در كتب شيعه ببينند ، ديگر اين ادعاي باطل خويش را فراموش مي كنند . اما آن دوست خارجي شما ظاهرا از وهابي هاي افراطي عربستان يا افغانستان و طالبان است !!! وگرنه اگر شخصي منصف كتب شيعه را بخواند و تنها همين روايتي را كه از امير مومنان براي شما نقل كردم ،ببيند ، اين ادعا را نمي كند . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
16 |
نام و نام خانوادگي: عمر -
تاريخ: 25 اسفند 87
من كه ميگويم علي براي شيعيان حكم يحياي تعميد دهنده را دارد و مهدي پيامبر آخر الزمان آنهاست كه در كتاب موهومشان نهج البلاغه بشارت ظهور آن داده شده است . جواب نظر: با سلام شما مي توانيد هر اعتقادي مي خواهيد داشته باشيد ، اما دليلي براي صحت اعتقاد شما نيست و نه تنها هيچ يك از علماي شيعه ،بلكه هيچ يك از علماي اهل سنت نيز نظر شما را ندارند . مي توانيد از نظر جديدي كه خود مخترع آن هستيد لذت ببريد و اختراع خود را در انجمن مبتكران و مخترعان ثبت نماييد. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
17 |
نام و نام خانوادگي: عمر -
تاريخ: 26 اسفند 87
من اين را كشف كرده ام نه اينكه اختراع كنم بگذار زمان بگذرد همه مردم بتدريج كشفش خواهند كرد |
18 |
نام و نام خانوادگي: يا زهرا محشر تو صاحبم باش -
تاريخ: 27 اسفند 87
وانذرهم يوم الحسرت اذا قضي الامر(وبيمشان ده از روز قيامت آنگاه كه كار به آخر رسد) همه ما ميدانيم كه روزي قيامت خواهد رسيد با عذابهاي سنگيني كه براي همه ما دارد اما همه عذابها يك طرف واين حسرت يك طرف برتري قران بر متو ديگر همچون برتر يخورشيد است بر ستارگان و اين حسرت در خود قران مطرح شده است "ان تقول نفس وا حسرتا علي ما فرطت في جنب الله" طبق گفته همه علماي اسلام(شيعه و سني ) اهل بيت عديل القرانند ما از اهل بيت نه يك روايت نه دوروايت يك باب روايت در مورد جنب الله داريم كه همگي ميگوين جنب الله ماييم پس بياييد و با حب( حب واقعي) نسبت به آنها ديگر در آخرت حسرت نخوريم |
19 |
نام و نام خانوادگي: ضد وهابيت -
تاريخ: 28 اسفند 87
سلام و درود خدا بر رهبر کبير انقلاب عزيزان من با عايشه يا با عمر ، يا با ابي بکر چي کار داريد پيامبر گفت حسين از منو من از حسينم ، پس يزيد مخالف و خليفه کفر بود در ضمن به اون کسي که به عايشه رضي توهين کردم بگم ، که عايشه پاک بود چون خدا او را براي محمّد آفريد همانا ما براي مردان پاک زنان پاک را ميآفرينيم و در کل زنان محمد صلي الّله عليه و آله و سالم بود با تشکر مسلما شفيعه ، و متاسفم برايه بعضي از برادرنه شيم ، شماها همون کسانيه هستيد که به اسم اسلام با جمهوري اسلام مقابله ميکنيد نکنيد زنده باد ايرانه اسلامي و زنده باد تماميه مسلمنيه ايران وا به ياد حرف امام بيفتيد ، درباره هفته وحدت و از اين صحبتا فکر کنيد في امنه الّله |
20 |
نام و نام خانوادگي: سيد حسين -
تاريخ: 02 فروردين 88
آقاي عمر اين علي(ع) كه ما داريم پسر عمو و برادر و داماد و وارث و باب علم وحكمت پيامبر ماست كه شمشير او شمشير خداوند است همان كسي كه عمر شما هفتاد بار در طول عمرش گفت (لو لا علي لهلك عمر) اگر علي نبود عمر هلاك مي شد . اما سخن شما در مورد اينكه گفتيد حضرت علي فقط يك صحابي و خليفه راشد است ما خوب مي دانيم كه آبشخور اين حرف شما كجاست !!! شما پيرو همان معاويه ( لعنه الله عليه ) هستيد كه چنان تبليغي بر عليه امير المومنين به راه انداخته بود كه وقتي آن حضرت در محراب عبادت به شهادت رسيد دست پروردگان شجره ملعون بني اميه گفتند مگر علي هم نماز مي خواند!!!!!!! اما امام حسن و امام حسين عليهما السلام كه همه علماي شما معترفند كه دو سيد و آقاي جوانان اهل بهشتند و با اين ياوه گويي هاي شما ذره اي از مقام و منزلت آن دو بزرگوار كم نخواهد شد شما را چه به ياد كردن از دو ريحانه رسول الله (ص) برويد و با عشق همان معاويه و طلحه و زبير و وليد بن عقبه و مغيره بن شعبه و و خالد بن وليد و سمره بن جندب(قاعده لا ضرار) خوش باشيد . در ضمن بهتر بود شما هم مثل همان اموي ها و ابن تيميه و امام ابگرمكن ( همان امام بخاريتان )مي گفتيد علي اصلا خليفه نيست تا تبعيت خود از شجره ملعونه را به كمال برسانيد . حشر محبان علي با علي حشر محبان عمر با عمر . |
21 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 07 فروردين 88
با سلام اين برادر ما اقاي عمر در دفاع از اين مفتي و يزيد ملعون تا چه حد پيش نرفته است . يك مثل فارسي است كه ميگويد << تا مرد سخن نگفته باشد ×××××××× عيب و هنرش نهفته باشد >> جناب عمر نهج البلاغه از كي تا بحال موهوم شده ؟؟؟؟؟؟؟.كدام كتاب در تمامي جهان ( البته بعد از قران كريم) اينچنين غني است ؟ قبلا گفته ام باز هم ميگويم : شما و امثال شما براي دفاع از افكار پوچتان حتي حاضريد قران كريم , حضرت محمد ( ص ) و ,,,,,,,را زير سوال ببريد و اگر ميگوئيد نه از طريق انترنت از اين مفتي و رفقاش اين سوال را بكن كه<< چرا حضرت محمد بعد از نزول ايه مباهله از انهمه كساني كه دورش بودند فقط حضرت علي و حضرت فاطمه و و حضرت امام حسن و امام حسين ( صلوات الله عليهم اجمعين ) را با خود برد>>> ببين چي ميگنند؟؟؟ ما را هم در جريان بگذار تا از حقد و كينه اصحاب اين فرقه ملعون نسبت به اهل بيت نبي بيشتر مطلع شويم . آقاي عمر نمى شود كسي مسلمان واقعي باشد امّا دشمنان خدا و رسول و اولياءاللَّه را دوست بدارد؛ چنانكه خداوند متعال مى فرمايد : ( لَا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْعَشِيرَتَهُمْ . . . ) مجادله : 22 « نخواهي يافت قومي را كه به خدا و روز قيامت ايمان داشته باشند و دشمنان خدا و رسول را دوست بدارند ، هر چند آنان پدران و فرزندان و برادران و خويشاوندانشان باشند . » بهر حال اميدوارم كه مراجعات مكرر شما به اين سايت و سايتهاي ديگر شيعيان نور ايمان محمدي را در دلهايتان روشن شود و باعث رستگاري شما شود انشاء الله يا علي |
22 |
نام و نام خانوادگي: عمر -
تاريخ: 08 فروردين 88
سلام عليكم به برادران شيعه بنده همراه با اصحاب پيغمبر به عشق كلام الله خوشيم و اسوه مان پيامبرمان محمد رسول الله ( صلي الله عليه و سلم) است و دوست دارم حشرم در قيامت با تمامي اصحاب پيغمبر از مهاجرين و انصار ابابكر و عمر و عثمان و علي باشد ( حتي اگر منافقان دنيا طلب علي را در شرايطي قرار داده باشند كه هوشياري صلابت و توانائي معاويه را در پيگيري امور و حكمراني بر امت مسلمان نبيند )و همچنين حشرم با معاويه باشد (حتي اگر منافقان دنيا طلب او را در موقعيتي قرار داده باشند كه راي اصحاب و آن قسمت از امت مسلمان مدينه را در انتخاب علي با آن علم و حكمتش نبيند) و حشرم با طلحه و زبير و مابقي اصحابي باشد كه از مادر خود ام المومنين عائشه طاهره پيروي كردند و در اصلاح امور مسلمين قيام كردند و حشرم با حسين باشد كه تابعي بسيار خوبي براي اصحاب پيغمبر بودند. رضي الله تعالي عنهم اجمعين و حسن اولئك رفيقا (قرآن-نساء : 69) |
23 |
نام و نام خانوادگي: سيد حسين -
تاريخ: 10 فروردين 88
حرف خنده داري زدي آقاي عمر هه هه هه ما هم دوست داريم باحضرت ابراهيم و نمرود و حضرت موسي و فرعون ذوالاوتاد و حضرت محمد(ص)و ابوجهل و ابولهب و امام خميني و هيتلر و بوش و شارون محشور شويم |
24 |
نام و نام خانوادگي: عمر -
تاريخ: 11 فروردين 88
سيد حسين اگر ميخواهيد با اين اولياء الله محشور شويد بسم الله اگر نه يقين بدانيد با حضرت ابراهيم و حضرت محمد و حضرت موسي سلام الله عليهم محشور نميشويد . في امان الله جواب نظر: با سلام دوست گرامي طبق روايت رسول خدا (ص) در صحيح بخاري و مسلم ، تعدادي از صحابه به جهنم خواهند رفت ؛ و قطعا اين تعداد از صحابه با انبياي الهي محشور نخواهند شد ، شما كه ادعا مي كنيد همه صحابه را دوست داريد ، بهتر است به فكر چاره براي خود باشيد ، و نه شيعه . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
25 |
نام و نام خانوادگي: عمر -
تاريخ: 11 فروردين 88
گروه پاسخ به شبهات صحابه اي كه به جهنم برود كه ديگر صحابه نيست ؛ مسلمانان( اهل سنت) همه احاديث صحاح از صحيح بخاري نفتي گرفته تا مابقي را قبول ندارند و خيلي از احاديثش را با قرآن رد ميكنند ؛ و بنابراين قرآن چاره ساز هر مشكلي است نه من يا شما يا كسي ديگر . جواب نظر: با سلام دوست گرامي 1- اگر شما صحت همه روايات صحيح بخاري و مسلم را قبول نداريد اصلا سني نيستيد ، شيعه هم كه نيستيد پس جزو كدام گروه از مسلمانان هستيد ؟ اما اگر نظر علماي اهل سنت در مورد صحيح بخاري را مي خواهيد مي توانيد عبارت ذيل را نگاه كنيد ، ابن تيميه از علماي اهل سنت مي گويد : ولكن جمهور متون الصحيحين متفق عليها بين أئمة الحديث تلقوها بالقبول وأجمعوا عليها وهم يعلمون علما قطعيا أن النبى قالها . قاعدة جليلة في التوسل والوسيلة ، ج 1 ص 87 ، أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : المكتب الإسلامي - بيروت - 1390 - 1970 ، تحقيق : زهير الشاويش . مجموع الفتاوى ج 1 ص 257 . تمامي آنچه در متن صحيحين آمده است ، ائمه حديث بر آن ها اتفاق دارند و آن را قبول کرده اند و برآن اجماع دارند و ايشان علم قطعي دارند که رسول خدا (ص) آنها را گفته است . پس يا بايد روايات ذكر شده در صحيح بخاري و مسلم را در مورد جهنمي بودن و مرتد شدن تعدادي از صحابه ، از كلام رسول خدا (ص) بدانيد و يا اصلا با جمهور ائمه اهل سنت مخالفت كرده ايد !!! موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
26 |
نام و نام خانوادگي: عمر -
تاريخ: 12 فروردين 88
گروه پاسخ به شبهات! اگر اينطور است پس دسته بندي احاديث از طرف علماي اهل سنت به صحيح و ضعيف و حسن و اينها يعني چه ؟ آيا به اين معنا نيست كه همه احاديث را قبول ندارند؟! ابن تيميه هم كه از نظر شيعيان مشهور بود به رهبر وهابي ها الان چطور است ميگوئيد سني است ؟!!!!! خودم جواب ميدهم : براي اينكه سني همان وهابي است و وهابي همان سني ؛ چيزي كه شيعيان خودشان ميدانند اما اصرار بر جدائي و تفرقه ميان اهل سنت دارند ولي زهي خيال ! من با اهل سنت زندگي ميكنم و با عالمان آن در ارتباط هم هستم آنها تمامي احاديث صحاح سته را قبول ندارند بخصوص احاديث بخاري و مسلم را تا هر كه نتواند ديد ! جواب نظر: با سلام دوست گرامي دسته بندي احاديث ، به صحيح و ضعيف و حسن ربطي به اين بحث ندارد ، اهل سنت تمامي روايات صحيح بخاري و مسلم را يقينا از كلام رسول خدا (ص) مي دانند ؛ همانطور كه يكي از مدارك اين نظر اهل سنت ذكر شد . اما در مورد ابن تيميه ، وهابيت پنج قرن بعد از او تاسيس شده است ، ما او را سني مي دانيم كه رهبري فكري وهابيت به دست او بوده است . اما در مورد ادعاي اخير شما ، در مورد رد كردن روايات صحاح سته !!! اين امر قابل قبول است اما نه در مورد صحيحين ، و اگر در مورد صحيحين اين كار را كرده اند (كه كرده اند) اين نيز خروج از مبناي قبلي اهل سنت و اجماع آنها است ، تا بتوانند رواياتي را كه شيعه بر ضد اهل سنت به آنها در صحيحين استشهاد مي كند تضعيف كنند (اما قبل از اين امر ، اين كار ممكن نبود) و در واقع اهل سنت براي سني ماندن ، اعتقادات ثابت اهل سنت را نابود كردند !!! موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
27 |
نام و نام خانوادگي: عمر -
تاريخ: 12 فروردين 88
جنابان گروه پاسخ به شبهات جوابتان كاملا توجيهاتي بود در چند خط بولد شده شايد بهتر باشد تعداد گروه را بيشتر كنيد . |
28 |
نام و نام خانوادگي: سيد حسين -
تاريخ: 12 فروردين 88
آفاي عمر تند نرو اهسته تر صبر كن تا ما هم با شما بياييم !!!!!!!!آيا ممكن است هم هم حضرت علي (ع) و پيروان و دوستدارانش در بهشت باشند و هم معاويه اي كه با راه اندازي جنگ صفين صد هزار نفر را به كشتن داده است و دستور به سب و لعن حضرت علي (ع) به تمام سرزمين هاي اسلامي را صادر كرده است ؟ طبق اعتراف امام بيهقي تان معاويه هيچ گاه مسلمان نشده و در فتح مكه اجبارا تظاهر به اسلام كرده است و ازكفر به نفاق آمده و آن زمان كه فرصت را مناسب ديده كفر خويش را آشكار ساخته است!!!!! در ضمن اگر شما دوست داريد با شير بيشه نفاق معاويه و طلحه و زبير و ؟؟؟؟ محشور شويد به خودتان مربوط است ما كه دوست نداريم با دارنده مدال فئه باغيه و جلادان و دنيا طلبان محشور شويم . اما اينكه همه صحابه بهشتي اند !!!!!!يا بايد حرف شما را بپذيريم يا سخن احمد بن حنبل و مسلم و ساير علمايتان زيرا آنها از قول رسول الله (ص) نقل كرده اند : في اصحابي اثني عشر منافقا فمنهم ثمانيه لا يدخلون الجنه حتي يلج الجمل في سم الخياط ( در ميان صحابه من دوازده نفر منافق وجود دارد كه هشت نفر آنها هرگز وارد بهشت نمي شوند مگر آنكه شتري از سوراخ سوزن خياطي عبور كند (صحيح مسلم جلد هشتم صفحه 122 (صفات المنافقين) مسند احمد بن حنبل جلد چهارم صفحه 320 تاريخ الاسلام المغازي صفحه 649 تفسير ابن كثير جلد چهارم صفحه 123 دلائل النبوه جلد پنجم صفحه 261 مشكاه المصابيح صفحه 5917 ) شما دروغ مي گوييد يا مسلم و احمد بن حنبل و بيهقي و ساير علمايتان؟ خداوند هر كس را با همان كه دوست مي دارد محشور كند و ما را با رهبر و مقتدا و پيامبرمان حضرت محمد (صلي الله عليه و آله) و مولايمان حضرت علي عليه السلام ومادرمان حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها )محشور كند . |
29 |
نام و نام خانوادگي: سيد عليرضا -
تاريخ: 12 فروردين 88
بسم الله الرحمن الرحيم. لعنت الله قوم الظالمين به جناب عمر. با تشکر از گروه پاسخ به شبهات و برادر خوبم آقاي سيد حسين.البته من نکاتي رو مي خواستم دوباره براي -------عمر-------ياداور شوم.اگر تو سني هستي که خوب بايد مثل بسياري از علما تون از وهابيون اعلام انزجارکني.اگرم وهابي هستي که.......... اگر نهج البلاغه رو مطالعه کني ميبيني که در توصيف وزير آقاي معاويه(سگ باز ,قمار باز,شراب خور ....)آقاي عمروعاص(سلام خدايش که همان لات وديگر بتها بود بر او و معاويه ودودمان بني اميه باد به جز معاويه بن يزيد)امام فرمودند:که هنگام تولد او چندين نفر بر سر اينکه چه کسي پدر اوست با هم جدال داشتند.عجب مادر پاکدامني؟؟؟؟؟؟//// اخه ما بايد چيکار کنيم تا تو و هم فکرات قبول کنين.من ميترسم اگه با مفتيتون مناظره کنيم و براش از صحيح ترين کتب تون روايت بياريم بگه اين روايت ضعيف است؟اگه از قران بياريم بگه من فکر کنم اينو تو يه کتابي خوندم ولي در هر صورت چون تشيع رو اثبات ميکنه بازم ضعيفه؟ يه سوال:اگه ما مشرکيم و کافريم(((( که البته بلا شک به خلافت خلفا مشرک و کافريم,اگه شک کني نسبت به خدا کافر شدي.)))))پس شمايي که ميگيد خدا با خرش هرشب جمعه مياد رو پشت بوم مردم چي هستيد؟لابد شما موحدو يکتا پرست و.... البته اينکه مفتي تون گفته يه زن ميتونه با چند مردهمزمان ازدواج کنه از همين خطبه حضرت استخراج شده چون مفتي تون خيلي عمروعاص و ظاهرا دوست داره يا شايد ناموس خود ايشان ....يا مادر خودشان....,اگه تو مردي واقعابه همچي زني نگاه ميکني؟(البته اگه بدت اومد نشان از شيطاني بودن اين فتوا داره). اگه سواد داري برو تحليل مناظره حضرت حجه الاسلام قزويني مون و با مولوي مراد زهي تون بخون تا ببيني که شماها فقط ياد داريد با مغالطه بحث از هم بريزيد. آقاي عمر من يکيو ميشناسم که از روي کينه اي که ازتمام پيامبران خدا داشت سيلي بر فردي زد که پيامبر فرمود اگر اجر تمام انبيا را ميخواهيد بدهيد بايد نسبت به او مودت داشته باشيد؟ يه روايتي خوندم که هشام از امام صادق نقل ميکنه :مي دوني مادر ما چه وضعي داشت؟سينه سوراخ و صورت کبودو بازو سياه. اما تا حالا فکر کردي که چه جوري بايد با غلاف شمشير به يه خانم 18 ساله بزنن تا بازوش متورم بشه؟ آيا فکر کردي چرا مادرم جواب سلام اون دوتا رو نداد.باوجود اينکه جواب سلام مسلمان واجب.نشان ازين داره که اونا رو بعنوان کسلمون قبول نداشتن........ آيا تا حالا نامه عمر به معاويه رو خوندي؟و از اين آيا ها زياده.... ولي بهت پيشنهاد ميکنم که اگه مي خواي در بهشتي باشي که رسول الله در اونجا تشريف دارن بايد بگي علي ولي الله(از گروه پاسخ به شبهات در خواست دارم سند اين روايت از اهل سنت که پيامبر فرمود:اگر فردي 1000 سال عمر کنه وتمام عمرشو عبادت کنه و به اندازه کوهي طلا داشته باشه و اونا را در راه خدا انفاق کنه بدون ولايت علي (ع)به بهشت نميره را ذکر کنن).ولي تنها با گفتن اين کار درست نمي شه بلکه بايد بگي ابوبکر و عمر خائن و دروغگو و گنهکار هستند(صحيح مسلم وبخاري). لعلکم تعقلون. در پايان دعاي برادرم سيد حسين.آمين يا رب العالمين |
30 |
نام و نام خانوادگي: عمر -
تاريخ: 13 فروردين 88
سيد حسين در جنگ صفين علي ابن ابيطالب هم نقش دارد ؛ آيا علي نميتوانست به جنگ پايان دهد؟! ايشان كه خليفه بودند و در جايگاه قدرت و مسلط بر امور ! من علي را زير سوال نميبرم ولي اگر از اين طرف هم نگاه كنيم سوالات زيادي براي ما پيش ميايد چرا علي معاويه را در جايگاه خود ابقاء نكرد و عزلش كرد ؟ بعد مگر علي نامه هايي كه به معاويه نوشت مضاميني از اينكه كفر يا نفاق معاويه را به او يادآور شود مينوشت ؟! آنگونه كه شما حديث از اين و آن نقل ميكنيد آن حديثي هم كه نقل كرديد از اساس غلط است ؛ پيامبر 23 سال با 12 منافق معاشرت داشته و به آنها امر و نهي فرموده ؛ تونسته آن دوازده را تشخيص بدهد ولي جرات هيچ مقابله اي نداشته و آنها را نتوانسته به راه اسلام و ايمان بكشاند در صورتي كه قرآن هم نشانه هاي منافقان را به پيامبر و مومنان يادآوري كرده هم به پيغمبر دستور فرموده با آنها مقابله كند و پيغمبر اين منافقان را به اسم هم معرفي نكرده بلكه با اين حديث سربسته همه را نسبت به اصحاب و اصحاب را نسبت به همديگر بدگمان كرده و آتش بدگماني و تهمت و دشمني و تفرقه را ميان آنها روشن كرده است تازه ميگويد 8 نفرشان هم بهشتي نيستند و بنابراين دوزخي هستند سوال اينجاست كه اگر همه 12 نفر منافقند برتري آن چهار تا بر هشت تاي ديگر چه بوده ؟ اگر يك برتري دارند پس بايد عنوان ديگري به آنها ميداد بعد كه آن هشت نفر اگر بهشت نميروند يعني اينكه در جهنم جاودانه ميشوند در صورتي كه ماندگاري در جهنم براي مشركان است نه منافقان و قرآن فرموده الله هرگز مشركان را نميبخشد و بنابراين در جهنم جاودانه ميمانند پس اين حديث سراپا غلط كاري است و از اساس با اسلام و قرآن در تضاد است شما اگر بخواهيد با اين احاديث پيش برويد كه بايد اول پيامبر را كنار بگذاريد و بعد هم قرآن را ! جناب سيد عليرضا شما كه فحش نوشته ايد ؛ فقط اين قسمت را كمي برايتان توضيح ميدهم نوشته ايد: يه روايتي خوندم که هشام از امام صادق نقل ميکنه :مي دوني مادر ما چه وضعي داشت؟سينه سوراخ و صورت کبودو بازو سياه. اما تا حالا فکر کردي که چه جوري بايد با غلاف شمشير به يه خانم 18 ساله بزنن تا بازوش متورم بشه؟ آيا فکر کردي چرا مادرم جواب سلام اون دوتا رو نداد.باوجود اينکه جواب سلام مسلمان واجب.نشان ازين داره که اونا رو بعنوان کسلمون قبول نداشتن........ آنچه در مورد فاطمه زهراء رضي الله عنها نوشته ايد---- آبرو از ايشان ميبرد فاطمه بنت محمد صلي الله عليه و سلم همچون سه خواهر ديگرش زني نبود مقابل مرد نامحرم بايستد و دهن دري كند تا جاييكه آنقدر طرف مقابل را اذيت و عصباني كند كه به وي سيلي بزنند و حجاب از صورتش بردارند و خونين و مالينش كنند ؛ بطور كلي زن به لحاظ حيا و ضعف بدن جرات مقابله و دعوا با مرد بخصوص نامحرم را ندارد مگر زني كه بسيار فاسق و به قولي فاسد باشد فاطمه پرده نشين بود ؛ او و خواهرانش چند جاي قرآن با عنوان اي دختران پيغمبر مورد خطاب الله تعالي بوده اند ؛ زمينه خانوادگي آنها و منزل پدري آنها محل نزول وحي بود و جايي بود كه در آن قرآن تلاوت ميشد ؛ فاطمه و خواهرانش و همسران پيغمبر تربيت شده پروردگار بودند و اصلا اين اعمال و كردار و گفتاري كه شيعيان از او نقل كرده اند با آن تربيت الهي منافات دارد فاطمه نميرفت در به روي نامحرم باز كند آن هم موقعي كه شوهرش صحابه پيغمبر در داخل منزل نشسته است و علي زمينگير و بي دست و پا نبود كه نتواند در باز كند و بي غيرت نبود كه خود در را باز نكند و اجازه بدهد همسرش جلو رفته از او دفاع كند يا به نامحرمان با توهين و تهديد هجوم آورد . جواب نظر: با سلام دوست گرامي بهتر است براي فهميدن پاسخ خويش تصور كنيد كه شخصي به شما حمله كرده است !!! شما يك طرف دعوا هستيد ، آيا شما نمي توانيد با دست روي دست گذاشتن ، و كشته شدن ، به جنگ پايان دهيد ؟!!! گفته ايد چرا اميرمومنان معاويه را عزل نكردند !!! بهتر است بدانيد اولين كارهايي كه در تاريخ خلافت حضرت عليه السلام آمده است ، عزل معاويه از امارت شام است !!! اما در مورد نامه به معاويه ، آري نامه هاي صريحي وجود دارد كه آنها را متهم به نفاق مي كنند . بهتر است نگاهي اندك به مجموعه سخنراني هاي حضرت در ضمن جنگ صفين داشته باشيد . يا نامه هايي كه براي معاويه فرستاده اند كه نمونه هاي بسيار خواهيد يافت . اما اينكه منافقين تنها دوازده نفرند !!! قطعا چنين نيست ، بلكه آن دوازده نفر رووس منافقين بودند ، و گرنه منافقين بسيار بيشتر بودند ؛و استدلال شيعه به اين روايت تنها از آن جهت است كه اهل سنت ادعا مي كنند در ميان صحابه منافق نبوده است ، ولي صريح روايت مسلم مي گويد دوازده منافق در بين آنها است . بنا بر اين ساير تناقضاتي هم كه در مورد اين روايت مطرح مي كنيد ، اشكالي است به علماي اهل سنت كه چگونه روايات شما چنين اشكالاتي دارد و باز هم آنها را صحيح به شمار مي آوريد ؟!!! اما در مورد كنار گذاشتن روايات !!!اولين كسي كه چنين كرد ، عمر بن خطاب بود كه خطر روايات را براي خويش مي دانست و لذا گفت «حسبنا كتاب الله» اما در مورد فاطمه زهرا سلام الله عليها !!! آيا اينكه اهل سنت مي گويند عائشه به خواهران و دختران خواهر خويش دستور مي داد هر مرد نامحرمي را كه عائشه مي خواست او را ببيند ، شير دهند تا به عائشه محرم شود (صحاح سته پر از روايات ارضاع كبير است مي توانيد مقداري از آنها را در آدرس ذيل ببينيد ) اين براي زن عيب نيست !!! اما فاطمه زهرا سلام الله عليها ، در زماني كه مردان ، تنها مرد نما شده بودند ، مردانه از دين دفاع كند ،اين پرده دري است !!! عائشه سوار بر شتر شود و به جنگ خليفه رسول خدا (ص)برود ، اجتهاد است ، اما فاطمه زهرا در مسجد رسول خدا (ص) كه در كنار خانه اش است ، از پشت پرده خطبه بخواند ، اين بي حيايي است !!! http://www.valiasr-aj.com/lib/AYESHA/AYESHA.htm#13 http://www.valiasr-aj.com/lib/AYESHA/AYESHA.htm#14 موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
31 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 14 فروردين 88
سلام جناب اقاي عمر با سلام ويژه براي شما و اميد رستگاريتان . 1 ) ابن تيميه كه بحساب از علماي اهل سنت ميباشد هر چند كه بوسيله بسياري از علماي فرهيخته اهل سنت متروك و رد شده بود و هست و حتي بوسيله درخواستهاي انها به زندان افتاد تا اينكه در انجا مرد . 2 ) وهابيت كه بوسيله همفر ........... اختراع شد افكار منافقانه اين شخص ( ابن تيمه ) را كه متروك شده بود دوباره احيا كرد . 3 ) مخترعان وهابيت ( كه همان مخترعان بهائيت و اسرائيل هستند ) در مورد اهل سنت همان ادعا را داشتند ( و دارند ) كه در مورد شعيان داشتند و امامشان دستور به كشتار بسياري از علماي اهل سنت كرد همان طور كه به كشتار شعيان اقدام كرد , وليكن بخاطر بعدا بخاطر خوف از عكس العمل علماي فرقتين ( اهل سنت و شعيان با هم ) و هم چنين نزديكي افكارشان به اهل سنت خود را به انها وصل كرد بخاطر اينكه بتواند اول بر شعيان غالب شود ( كه الحمدالله نشدند....). و بعد با اهل سنت برخورد كنند تا به وعدهاي پدر يزيد ملعون ميوه سمي شجره ملعون عمل كنند . 4 ) علماي اهل سنت ( واقعي كه با $ نميشود خريدشان ) با اكراه از اين فرقه جديد التاسيس ياد ميكنند و اگر بعضي ها با انها هماهنگي ميكنند بخاطر اين است كه شايد در بعضي از موافع بعنوان سلاحي كه توانسته ؟؟؟؟ جلوي شيعه را بگيرد ( البته با عمل به سنت ال شجره الملعونه ) .( دوستان اهل سنت من نيز همين نظر مرا را دارند و ليكن اشنايان وهابي مسلك من, خود را از اهل سنت مبداند ) حتي اگر به مناظرات جناب دكتر عماد العصام با شيخ عثمان خميس گوش بدهيد ( شايد مناظره شماره 15 ) شيخ عبدالرحمن الدمشقي ( الوهابي ) از اينكه جناب دكتر عماد از انها بعنوان وهابي ياد ميكند اعتراض ميكند وليكن شبخ عثمان خميس به اين عنوان افتخار ميكند .( از برادران شبكه سلام تيوي خواهشمندم در صورت امكان اين مناظره ( كه صوتي است و به زبان عربي ) پخش كنند كه برادران عرب زبان مسلمان شيعه و سني از ان استفاده كنند و خواري و ذلت اين بحساب عالم فرقه ضاله در چنگال پر قدرت جناب دكتر عماد بر بيندگان بيشتر مشهود شود ) ( اين مناظره بروي اين سايت ميباشد اگر به ان گوش دهيد خوب است خصوصا از عدم احترام اين فرقه ضاله به ال محمد ( ص ) كه بسبب وجود ( ايه موده ) كه يك فريضه قرانيست مطلع ميشويد . 5 ) دسترسي مردم به اطلاعات در اين زمان هم بيشتر شده هم بهتر . بنابراين كساني كه اهل تحقيق ميباشند ( چه بمقدار كم چه بمقدار زياد ) راحت ميتوانند به عقايد موافقان و مخالفان دسترسي پيدا كنند , بنابراين ان جماعتي كه تمامي صحاح را صحيح ميدانند وقتي كه با يك واژه در اينترنت هم عقايد موافقان را ميخوانند و هم مخالفان و اگر عقايد مخالفان صحيح بودن تمام صحاح با رجوع به اصل كتابهاي صحاح اثبات شود ( كه در اين كتابها چقدر ضد نقيض نوشته شده ) مسلما از اين اعتقاد دست بر ميدارند, وليكن متاسفانه بجاي تصحيح اين احاديث اقدام به حذف احاديثي كه حقانيت مظلومين صدر اسلام خصوصاً اهل بيت ميكنند جناب اقاي عمر با احتساب اين چند حديث از درياي احاديثي كه در فضل امام علي ( ع ) وجود دارد و اينكه بعضي ها از ان گروه كه شما خواسته ايد با انها محشور شويد بغض امام علي( ع ) را داشتند ( اگر نگوئيم همين جماعتي كه بغض علي ( ع ) را داشتند , همينطور بغض حضرت محمد ( ص ) و فاطمه زهرا ( س ) نيز داشته اند ) نميتوانند اهل بهشت باشند پس در افكار و اعتقادات خود تجديد نظر كنيد ........ بى حب على (ع ) هيچ عملى پذيرفته نيست . 1 ) پيامبر اکرم (ص ) فرمود: اگـر بـنـده اى هـزار سـال و هزار سال و هزار سال در بين رکن و مقام ، خدا را عبادت کند، ولى با بـغـض عـلـى بـن ابـى طـالـب و خاندان من در پيشگاه خدا حاضر شود، خداوند او را به رو در آتش جهنم مى اندازد،. لو ان عبدا عبد اللّه الف عام و الف عام و الف عام بين الرکن و المقام ثم لقى اللّه عز و جل مبغضا لعلى بن ابيطالب و عترتى اکبه اللّه على منخريه فى النار " . 2 ) يـا عـلـى ! اگـر امـت مـن چـنـان روزه بـدارند که قامتشان کمانى شود و چنان نماز بخوانند که جسمشان آب شود، ولى بغض تو در دل داشته باشند، خداوند به روى در آتششان مى افکند،. يـا عـلـى لو ان امتى صاموا حتى يکونوا کالحنايا و صلوا حتى يکونوا کالاوتار ثم ابغضوک لاکبهم اللّه على وجوههم فى النار " . فـرائدالسحطين ، ج 1، ص 332، باب 61، حديث 257 و تا تاريخ دمشق ، ج 1، ص 148، حديث 182. 135- تاريخ دمشق ، ج 1، ص 145، حديث 179. 3 ) يا على من زعم انه يحبنى و هو يبغضک فهو کذاب کـنـزالعمال ، ج 13، ص 122، حديث 36392 و فرائدالسحطين ، ج 1، ص 134، باب 22، حديث 96 يا علي |
32 |
نام و نام خانوادگي: عمر -
تاريخ: 15 فروردين 88
جناب مجيد م علي عليكم السلام و رحمه الله دوست گرامي مناظره تلويزيوني علماي اهل سنت در راستاي نزديك كردن افهام و خالص كردن دين است و پايان اين مناظره ها وحدت بيشتر است دليلم اين است كه مسلمانان( اهل سنت) در ايمان و اسلام و كلام الله بودن قرآن مشكلي ندارند و بنابراين اگر يك عالم مثلا سريعتر به فهم آيه اي از قرآن رسيد و آن يكي ديرتر آن نفر دوم خوار و ذليل نشده است ؛ علماي اهل سنت به اشخاص و افراد اهميتي نميدهند و قصدشان نماياندن دانش و معلومات خود و اثبات خودشان و از ميدان بدر كردن حريف نيست ( خوب دقت كنيد) در ضمن يادآوري اين نكته مهم است كه در عصرهاي گذشته و با وسعت بيشتري در عصر كنوني از اشخاص عناوين دار سوء استفاه سياسي ميشود و در آراء و اوقال و نظرات و كتابها و سخنان تحريف صورت ميگيرد ؛ پيشنهاد ميكنم اول مجهز به ميزان صحيح قرآن شويد سپس اسامي اشخاص و افراد را فراموش كنيد ؛ خودتان ببينيد و بينديشيد و درون خود را از بغض خالي كنيد و بي جهت به كسي حب نداشته باشيد . و اما آيه موده كه گفته ايد پيامبر اجر رسالت نميخواهد چون اجر رسالتش از طرف پروردگار است بلكه يك وظيفه و تكليف براي خويشاوندان خود تعيين ميكند و آن اينكه او را ( حضرت رسول را) دوست داشته باشند و اين ربطي به اهل بيت پيغمبر يا اهل بيت علي ندارد. ما در قرآن آل محمد نداريم ( منظور فرزندان فاطمه زهرا تا پايان امام حسن عسكري) تازه اين افراد آل علي هستند نه آل محمد و اين امامان از امام حسين به بعد هرگز پيغمبر را نديده اند و از تابعين هستند و از نظر ما همه آنها پيروان سنت محمدي هستند نه شيعه و عالماني در عصر خود كه قسمتي از آرائشان صحيح نيست .... دوست گرامي علي ابن ابيطالب رضي الله عنه فضيلتي بر ساير اصحاب پيغمبر ندارد و قريب به اتفاق آن فضائلي كه شيعه براي ايشان برميشمارد با قرآن منافات دارد و بايد به سطل زباله ريخته شوند ما علي را همچون ساير اصحاب زمان پيغمبر نه تنها از اولياء الله ميدانيم بلكه او را از سابقون الاولون محسوب ميكنيم يعني ما به تبعيت از قرآن بيشتر به ايشان ارزش قائليم اما وي را تافته جدا بافته نميدانيم بلكه دقيقا در رديف ساير اصحاب قرار ميدهيم و در امر حكومت و اداره امور مسلمانان ضعف هاي خلفاء و حاكمان مسلمان را در هر قسمتي در نظر داريم و اين ضعف ها با وجود تمام مشكلات جامعه آن زمان كمترين خدشه اي به اصحاب بودن آنها وارد نميكند موفق باشيد جواب نظر: با سلام دوست گرامي بهتر بود مي دانستيد كه علماي اهل سنت ، نه تنها به فكر از راه به در كردن شيعه ، بلكه در فكر از راه به در كردن و از ميان برداشتن علما و اتباع ساير مذاهب اربعه اهل سنت نيز هستند و شاهد واضح اين مطلب ، جنگ هايي است كه در ميان مذاهب اربعه و تنها و تنها به خاطر اختلافات مذهبي و فتاواي تكفيري بين مذاهب اربعه صورت گرفته است !!! اما در مورد آيه مودت !!! دو آيه با مضمون واحد در قرآن وجود دارد ؛ در يكي خداوند به پيامبرش دستور ميدهد كه به مردم ابلاغ كند كه تنها اجر رسالت ايشان قدم برداشتن در راه خدا است ، و در آيه ديگر خداوند به پيامبرش دستور مي دهد كه به مردم ابلاغ كند تنها اجر رسالت ، مودت و دوستي اهل بيت پيامبر (ص) است ؛ و جمع بين اين دو آيه به خوبي نشان مي دهد كه محبت به اهل بيت پيامبر (ص) همان قدم گذاردن در راه راست الهي است . (البته پيامبر مي فرمانيد دوستي اهل بيتم !!!شما مي گوييد خير ، تنها دوستي خود پيامبر !!!) اما در مورد اينكه اهل بيت آل علي هستند و نه آل محمد !!! اين را خود قرآن پاسخ گفته است و حسنين عليهما السلام را فرزندان پيامبر خوانده است !!! (فقل تعالوا ندع أبنائنا) اما شما (شخص شما و نه اهل سنت) به خاطر دشمني با اهل بيت ، مدلول صريح اين آيات را منكر مي شويد !!! اما در مورد فضيلت نداشتن امير مومنان بر ساير صحابه !!! اگر تنها فضيلت حضرت همان بود كه خود صحابه گفته اند كه در مورد همه صحابه آياتي امد كه آنها را توبيخ مي كرد ، اما در مورد امير مومنان علي عليه السلام تنها و تنها آيات در مدح او نازل شد ، در فضيلت حضرت كفايت مي كرد . ولقد عاتب الله أصحاب محمد في القرآن وما ذكر عليا إلا بخير فضائل الصحابة لابن حنبل ج 2 ص 654، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشيباني الوفاة: 241 ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1403 - 1983 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. وصي الله محمد عباس و خود احمد بن حنبل اقرار كرده است كه در مورد هيچ يك از صحابه با اسانيد صحيح ، فضيلت مانند آنچه در مورد علي بن ابي طالب آمده است ، وجود ندارد . اما در مورد اعتقاد شما به تافته جدا بافته بودن تمامي صحابه !!! خوب است كه ضمنا به اين مطلب اشاره كرده ايد ؛ علت اين امر چيست ؟ آيا چيزي جز يك تلاقي زماني با رسول خدا (ص) كه به اختيار خود آنها نبوده است !!! بنابر اين تنها علت فضيلت صحابه به نظر شما و برتري آنها از جهت مزد و اجر بر ساير مردم ، يك امر غير ارادي و غير اختياري آنها بوده است !!! آيا به نظر شما اين معقول است ؟ موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
33 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 15 فروردين 88
با سلام با تشكر از برادران گروه پاسخ به شبهات . برادر عزيز جناب عمر سلام عليكم و رحمه الله و بر كاته . انشاء الله براي من ( ما ) تعريف واژه " اصحاب " و" تابعين" را كه مورد نظر شماست بفرمائيد تا متن شما واضح تر شود . يا علي |
34 |
نام و نام خانوادگي: سيد حسين -
تاريخ: 16 فروردين 88
آقاي عمر اولا منطق شيعه مبني بر بد دهاني و بي ادبي نبوده و نيست و اگر ما رواياتي را از صحيح ترين كتب اهل سنت پس از قران مي اوريم تنها براي روشن شدن حقيقت و تمام كردن حجت بر كساني است كه طالب حق و حقيقتند . گفته بوديد كه علي (ع) هم در جنگ صفين نقش داشته !!!!! اين حرف از اساس اشتباه است و حتي با معيار هاي اهل سنت هم كاملا منافات دارد . مگر شما اهل سنت اعتقاد نداريد كه هر كس كه از طرف مردم به خلافت مسلمين انتخاب شد واجب الاطاعه مي باشد و هر كس در مقابل او قيام كرد خارجي و و واجب القتل است ؟ و علماي بزرگ شما اين سخن را در كتب خود نوشته اند پس در اين صورت معاويه خارجي و واجب القتل بوده است و حضرت علي بنا بر وظيفه ديني بايد با او جنگ مي كرده تا تابع خليفه مسلمين شود .آيا معاويه اطلاع نداشت كه حضرت علي (ع) كوچكترين دخالتي در قتل عثمان نداشته و تا آخرين لحظه از عثمان دفاع كرده است ؟ و حتي آن زمان كه صحابه خانه عثمان را محاصره كرده و آب را بر روي او و خانواده اش بستند اين حضرت علي بود كه با زور براي او و خانواده اش آب فرستاده ؟ پس چرا حضرت علي را متهم به قتل عثمان كرده ؟ آيا دليلي غير از حرص براي رسيدن به خلافت و امارت او را به اين كار وادار كرده است ؟ آيا اين قيام معاويه دليلي غير از كينه هاي بدر و احد و خندق داشته ؟ اين كه معاويه نمي توانسته تحمل كند كه قاتل برادرش حنظله بن ابوسفيان پدربزرگش عتبه بن ربيعه و دايي اش وليد بن عتبه (كه همگي آنها در جنگ بدر به دست حضرت علي به هلاكت رسيده اند ). خليفه مسلمين باشد .اما اينكه چرا حضرت علي معاويه را از امارت عزل كرده است !!!!! آيا حضرت علي كه خليفه منتخب مسلمين بوده است موظف به ابقا همه كارگزاران فاسد و تجمل گراي اموي مانند معاويه بوده است ؟ مگر در مملكت اسلامي كليه عزل و نصب ها در اختيار خليفه مسلمين نيست ؟ پس در اين صورت حضرت علي اين حق و اختيار را داشته است كه معاويه را از امارت شام عزل كند و اگر معاويه انسان صادقي بود نبايد به او اعتراض مي كرد . اما سخن شما در مورد اشتباه بودن حديث فوق الذكر مگر رواياتي كه در ذم صحابه آمده است منحصر به همين روايت است؟ مگر همين معاويه همان فردي نيست كه دستور به سب و لعن حضرت علي به تمام سرزمينهاي اسلامي را صادر كرده چنانكه زمخشري عالم و مفسر بزرگ اهل سنت در ربيع لابرار جلد دوم صفحه 179 مي نويسد:در زمان معاويه هفتاد هزار منبر در سرزمينهاي اسلامي وجود داشت كه در همه آنها علي را لعن مي كردند ؟ و اين دستور 60 سال ادامه داشته تا آنكه عمر بن عبد العزيز در سال 99 دستور به ترك آن داد . مگر داستان شراب خواري وليد بن عقبه و چهار ركعت خواندن نماز صبح در كتب اهل نوشته نشده است ؟ مگر داستان زناي مغيره بن شعبه در كتب اهل سنت نوشته نشده است ؟ و هزاران روايت ديگر كه همه در ذم صحابه نوشته شده است ايا مي خواهيد بگوييد همه اين روايات دروغ و جعلي است ؟ |
35 |
نام و نام خانوادگي: عمر -
تاريخ: 16 فروردين 88
آقاي سيد حسين بنده تاريخ بويژه تاريخ اسلام را از كتب مختلف با مولفان مختلف آن براي خودم قطعي نميدانم و در مقابل بسياري از حوادث آن با شك و ترديد مينگرم و از نظرم دور نيست كه تاريخ دستخوش سياستبازان قدرت طلب و گروههاي ورشكسته سياسي بوده است و سعي ميكنم با معيار قرآن با آن برخورد كنم بنابراين در مورد جنگ صفين مختصر مطلبي مينويسم و سپس چندين سوال تا فقط بر روي آن فكر كنيد نه اينكه جواب بنويسد و كاري به جزئيات ندارم : علي ابن ابيطالب با راي اصحاب مدينه در حالي كه بر خلاف آن زمان در سقيفه كه تمايل به خلافت داشتند الان تمايلي به خلافت ندارند و بنا به تشخيص جمعي از اصحاب و نيازي كه به ايشان بود و مراجعه آنها عليرغم ميل باطني خلافت را پذيرفتند ؛ بنابراين هر چند كه آن اصحاب بعد از اولين خطبه حضرت به ايشان مراجعه و خواستار قصاص قاتلان حضرت عثمان ( كه اين قاتلان در مدينه حضور داشتند) شدند اما علي قبول نكردند و مصلحت را در آن ديدند به وقت ديگري موكول شود ؛ سپس تعدادي از حاكمان استانهاي اطراف را از امارت عزل كردند ...اولين نامه حضرت به معاويه با ملاطفت همراه بود و براي گرفتن بيعت و تابع و تسليم شدن او ؛ اما راي معاويه راي اصحاب مدينه بود براي : اول اجراي حكم قصاص در رابطه با قاتلان عثمان همان اصحابي كه علي را به خلافت رساندند و راي ام المومنين عائشه و اصحاب مكه نيز همان بود يعني راي كثيري از صحابه و مادر مومنان كه افضل و اولي بر آنهاست اجراي حكم قصاص بود همچنين معاويه در شام با انبوهي از مردم سالمند كه نوشته اند هفتادهزار نفر بوده اند !! مواجه بود كه خواسته آنها اول اجراي حكم قصاص بود . وقتي معاويه به فقط اولين نامه علي جواب رد داد و بيعت نكرد علي ابن ابيطالب لشكري آماده ساخت براي جنگ و براندازي معاويه ... سوالات مربوط به مديريت حضرت علي ابن ابيطالب : به نظر شما آيا اين سپاه يا لشكري از مرد جنگي نميتوانست دخل منافقان يا همان قاتلان عثمان را در مدينه كه دقيقا در تيررس علي بودند و در مدينه ميگشتند در آورد ؟ آيا ميرفت ترتيب روزگار آن اجتماع هفتاد هزار نفري شام را بدهد ؟ آيا فكر نميكنيد اين لشكر جنگي تركيبي از اصحاب و قاتلان بوده باشد ؟ همانهائي كه بعدا در نهج البلاغه هست كه علي از بودنشان اظهار عجز و پشيماني كرده و اصلا آنها را با لشكر معاويه قابل مقايسه نميداند و حاضر است تعداد زيادي از آنها را در مقابل يك نفر از سپاه معاويه بدهد !؟ آيا همين سپاه علي ابن ابيطالب نبود كه متفرق شدند و حتي يك گروه جدا شده از آنها به نام خوارج علي را به قتل رساندند ؟ باز هم سوال : آيا يك نامه براي معاويه كافي بود تا بيعت كند ؟ در مقايسه : اصحاب پيغمبر چند بار به نزد علي رفتند و دست بيعت در دست او نهادند ؟ نمونه اش طلحه و زبيري كه با علي بيعت كردند و سپس تاريخ ميگويد در جريان اين سلسله جنگ ها به قتل رسيدند ؟! آيا راي ام المومنين عائشه و آن همه صحابه در مدينه و مكه و شام قابل تامل بيشتر و رسيدگي عاجل نبود ؟ اگر نبود آيا علي نميتوانست با معاويه و ام المومنين و ساير اصحاب مدينه و مكه و شام مشورت كند و راي خود را هم صريحتر و واضح تر و با اطمينان بيشتر به سمع آنها برساند و اين خيل عظيم از مومنان را در جهت نابودي منافقان شورشي در مدينه مورد استفاده قرار دهد؟ جواب نظر: با سلام دوست گرامي 1- شما قبول كرده ايد كه امير مومنان علي عليه السلام ، در زمان ابوبكر تمايل به خلافت داشتند ، و اين به معني اين است كه خود را همسنگ ابوبكر و يا بر تر از او مي ديده اند (و گرنه اگر شخصي دين دار باشد و خودش را لايق مقامي نبيند ، هيچگاه تمايل به آن كار پيدا نمي كند) و اين خلاف اعتقاد اهل سنت است . 2- ادعا كرده ايد كه صحابه از امير مومنان خواستند كه قاتلين عثمان را قصاص كند !!! اين صحابه چه كساني بودند ؛ آيا طلحه و زبير و ... در ميان آنها نبودند ؟ و آيا خود قاتلين عثمان ، صحابه نبودند ؟ و آيا خود طلحه و زبير در ميان طرفداران كشتن عثمان نبودند ؟ 3- گفته ايد كه امير مومنان در اولين نامه با نرمي از معاويه خواسته اند كه دست از امارت شام بردارد ، اما معاويه اين كار را منوط به كشتن قاتلين عثمان كرد !!! اگر علي امير المومنين شده بود ، معاويه به سبب اين كار ، براي امير مومنان شرط تعيين كرده و اين خلاف اجماع اهل سنت است ؛ و اگر علي به عنوان امير مومنان صلاح ديده بود (طبق ادعاي شما) كه فعلا بحث قصاص قاتلين عثمان به تاخير افتد ، لازم الاجرا بود . 4- قصاص كردن قاتلين شخصي ، حق اهل بيت و خاندان او است . چه ربطي به سايرين صحابه و معاويه دارد ؟ 5- سوالات شما تنها و تنها اشكال گرفتن به حضرت علي عليه السلام است ؛ و اين نيز خلاف نظر اهل سنت است ؛ خليفه حتي اگر دستور به حرام دهد ، بايد از او اطاعت كرد و تنها و تنها در دل ان را انكار نمود ؛ و اين اجماع علماي اهل سنت و مطابق روايات صحيحين است . در مورد ساير سوالات شما نيز مي توانيد به ادرس ذيل مراجعه كنيد ، تا بدانيد كه همين عائشه و طلحه و زبير و معاويه كه فرياد واعثماناه سرداده و به علت عدم قصاص قاتلين (طبق ادعاي شما) با امير مومنان جنگيده و بر امير المومنين خويش خروج كردند ، مسببان اصل كشته شدن عثمان بوده و در قتل او شريك بودند ؛ به حدي كه مروان بن حكم وقتي طلحه را كشت ، به پسر عثمان گفت انتقام پدرت را گرفتم !!! بخش 11 . قاتلان عثمان در ميان «السابقون الأولون» : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?frame=1&bank=maghalat&id=121 http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=47 http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=46 وقتي اين مطالب را ديديد به خوبي مشخص مي شود كه اين ادعا ، تنها مجرد بهانه براي مخالفت با خلافت امير مومنان علي عليه السلام بوده است و نه چيز ديگر . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
36 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 17 فروردين 88
با سلام جناب عمر بنده هنوز منتظر جواب شما هستم . اخوك مجيد م علي يا علي |
37 |
نام و نام خانوادگي: سيد عليرضا -
تاريخ: 18 فروردين 88
بسم الله الرحمن الرحيم. لعنه الله علي القوم الظالمين. من چند نكته اي را ميخواستم ذكر كنم اميدوارم مورد استفاده قرار گيرد. 1-ما هنگام توسل به پيامبر (ص)وائمه (ع) به مانند كسي است كه در شهري زندگي ميكند و از بس كار خلاف ميكند ابرو رفتن پيش والي شهر را ندارد تا ازو عذر خواهي كند بلكه اين فرد از مامورين اين حاكم مهربان و نيكوكار ميخواهد كه عذر او را پيش حاكم برده وازو براي اين فرد بخشش طلب كنند. حال اگر ما مقام خدا را (نه به عنوان قياس بلكه فقط براي تشبيه كه در مثال مناقشه نيست)از اين مثال بالاتر وبيشتر دانيم مساله توسل و شفاعت در نزد اينان حل شده است. 2-خداوند در جاي جاي قران فرمود "صبر كنيد اي بندگان با ايمان"پس ديگر اينكه به علي(ع)بگيم چرا در مقابل غاصب خلافت چنين وچنان نكرد مخالف قران است.درحالي كه در روايات امده كه حضرت اول با عمر درگير شد ولي به ياد سخن پيامبر افتاد و صبر پيشه كرد. از گروه پاسخ به شبهات خواهشمندم لطفا منبع اين روايت رو كه در همين سايت هم امده ذكر كنيد؟لطفا باتشكر از زحمات شما زير سايه ولي عصر(عج)موفق و سالم باشيد جواب نظر: با سلام دوست گرامي روايت مد نظر شما در آدرس ذيل مطرح شده است . http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=108 موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
38 |
نام و نام خانوادگي: سيد حسين -
تاريخ: 18 فروردين 88
آقاي عمر اگر مي خواهيد با معيار قران برخورد كنيد مفسران اهل سنت از جمله زمخشري شجره ملعونه قران را به معاويه و دودمان او او تفسير كرده اند . اما صحبت شما در مورد قيام معاويه براي خونخواهي عثمان !!!!! مگر همين طلحه و زبير جزومحاصره كنندگان خانه عثمان نبودند؟ مگر در حالي كه خانه عثمان دو ماه در محاصره بود 4 بار به معاويه نامه ننوشت و از او درخواست كمك كرد؟پس چرا معاويه با وجود داشتن امكانات مناسب براي كمك به عثمان از فرستادن نيرو براي نجات دادن عثمان خودداري كرد؟آيا نمي توانست آن لشكر صد هزار نفري كه براي جنگ با حضرت علي عليه السلام تجهيز كرد براي نجات دادن عثمان بفرستد؟آيا شكي هم براي كسي باقي مي ماند كه معاويه تنها و تنها به طمع رسيدن به خلافت از كمك به عثمان خودداري كرد و با حضرت علي عليه السلام جنگ كرد؟ ما اعتقاد داريم كه اگر در خانه كس است يك حرف بس است فقط براي شما متاسفيم كه از افرادي مثل معاويه با اين صفات تجليل مي كنيد: شرابخوار بوده - مادرش از زنان ذوات اعلام بوده - سب و لعن حضرت علي عليه السلام را دستور داد-در صفين هفتاد هزار نفر را به كشتن داد - پيامبر صلي الله عليه و آله لعنتش كرده -پدر ش محور همه توطئه ها بر عليه پيامبر(ص)(بدر و احد و خندق و دارالندوه بوده). |
39 |
نام و نام خانوادگي: عمر -
تاريخ: 20 فروردين 88
آقاي سيد حسين اولا زمخشري كدام آدم بيسوادي است ؟ كه اصطلاحات قرآن را براي بغض هايش بكار ميگيرد؟! ثانيا اين تاريخ تحريف شده شيعه است كه طلحه و زبير را جزو محاصره كنندگان خانه عثمان ميداند و اينكه عثمان به معاويه نامه نوشته و كمك خواسته و معاويه به كمكش نيامده ؛ ساخته پرداخته شيعيان مبتكر و تحريف كننده است. و مابقي آنچه گفته ايد هم از آن حرفهاي قبيله اي است در صورتي كه ايمان آوردن علي و معاويه به دين اسلام ريشه گرايشات عشيره و طائفه و قوميت را در ميان آنها از بين برده است شما هنوز فكرتان حول و حوش عصر جاهليت قبل از نزول قرآن و رسالت پيامبر ميگردد . من از معاويه تجليل نميكنم دارم عملش را با اعمال علي مقايسه ميكنم يادتان باشد مادر چنين و چنان بودن اگر در مورد معاويه راست باشد و ايمان نياوردن پدر علي به اسلام اگر حقيقت داشته باشد كمترين خدشه اي به شخصيت آنها وارد نميكند همچنانكه مشرك بودن پدر ابراهيم به او نسبت داده نميشود و او همچنان خليل الله است ؛ شرابخوارگي اگر در مورد معاويه راست باشد از فساد و فتنه جوئي و قتل و آشوب منافقان وارد شده به مدينه بهتر است چه بنا به قرآن زيان شراب از فائده اش بيشتر است و مسلمان اگر شراب خورد بعد از مدتي ميتواند نمازش را بخواند اما قرآن اشاره دارد كه فتنه حتي از قتل شديد تر است و منافقان شورشي هم فتنه جو بودند هم قاتل ؛ پدر و مادر معاويه قبل از اسلام آوردن هر چه كردند به محض ايمان آوردن به اسلام بوسيله شخص پيامبر بخشيده شد ند . جنگ صفين را علي ابن ابيطالب شروع كردند و معاويه ادامه دادند ؛ سپاه علي متشكل بود از كثيري از منافقان فتنه جوي قاتل و قليلي اصحاب و مومنان راستين كه به علي اميدوار بودند همانهائي را ميگويم كه علي از دست آنها در نهج البلاغه مينالد..... جواب نظر: با سلام دوست گرامي 1- بهتر است مقداري در مورد علماي اهل سنت اطلاعات كسب كنيد ، تا شما كه اهل سنت هستيد ، بي جهت به آنها اهانت نكنيد !!! 2- شما اهل سنت از طرفي ادعا مي كنيد كه شيعه اصلا كتاب تاريخ ندارد !!! از طرف ديگر مي گوييد اين تاريخ تحريف شده شيعه است !!! البته بهتر بود نگاهي به مولفين كتاب ها مي كرديد تا بدانيد تمامي مطالب از كتب اهل سنت نقل شده است و نه شيعه (البته اينها جزيي از مطالب كتب اهل سنت است و ساير مدارك ، از جمله تهييج عائشه براي كشتن عثمان ، به صورت كامل از كتب اهل سنت جمع آوري شده و ان شاء الله در ضمن مقاله اي مفصل بر روي سايت قرار خواهد گرفت) 3- فرموده ايد كه پدر امير مومنان و ابراهيم عليهما السلام مشرك بوده است !!! اين مطالب را حتي گروهي از علماي اهل سنت قبول ندارند ؛ چه رسد به علماي شيعه !!! چرا مطالبي را كه اختلافي است با مطالب قطعي و ثابت شده در مورد معاويه قياس مي كنيد ؟ 4- فرموده ايد شرابخواري معاويه اگر راست باشد !!! بهتر از فتنه انگيزي است !!! اين را مي دانيم ، اما هم شرابخواي معاويه بد بوده است ، و هم فتنه انگيزي كه كار گروهي از صحابه بود كه نام برخي از آنها برده شد . 5- فرموده ايد جنگ صفين را حضرت علي شروع كردند و معاويه ادامه داد !!! ظاهرا خبر نداريد كه شروع جنگ به سبب حمله سربازان معاويه به شهر انبار و كشتن فرماندار آنجا و بي حرمتي به زنان مسلمان بود ؛ حضرت علي يك ماه با سربازان معاويه نجنگيدند و گفتند صبر كنيد كه اگر يك نفر از آنها هدايت شود ، بهتر است . و ظاهرا خبر نداريد كه معاويه با مشورت عمرو عاص آب را بر لشكر امير مومنان بست (قبل از اينكه جنگي شروع شود) !!! 6- حتي اگر جنگ توسط امير مومنان شروع شده باشد ، باز به خاطر خارجي بودن معاويه ، طبق قواعد اهل سنت بايد در مورد او حكم به كفر كنيد ، زيرا در روايات اهل سنت است كه حتي اگر خليفه تو را زده و به تو ظلم كرد فاصبر ، كه اگر چنين نكني و از جماعت خارج شوي كافري!!! 7- شما امير مومنان را با معاويه قياس مي كنيد !!! امير مومنان نفس پيامبر بود و معاويه لعنت شده توسط پيامبر (ص) و اين مطلب در كتب اهل سنت آمده است !!! قاسوك أبا حسن بسواك * وهل بالطود يقاس الذر ؟ موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
40 |
نام و نام خانوادگي: عمر -
تاريخ: 21 فروردين 88
جناب پاسخ به شبهات متاسفم شما نه تنها صلاحيت پاسخگوئي نداريد بلكه اصل شبهه هستيد! |
41 |
نام و نام خانوادگي: سيد حسين -
تاريخ: 21 فروردين 88
آقاي عمر شما به هيچ صراطي مستقيم نيستيد !!!! مطاعن معاويه بيش از آن است كه قابل شمارش باشد اگر قرار باشد همه آنها را بنويسيم بيش از هزار صفحه مي شود حال كه شما خود طالب بهتر شناختن معاويه هستيد (با اجازه مسولان محترم سايت ولي عصر (عج))تعدادي از آنان را ذكر مي كنم هر چند كه اعتقاد دارم وقت من با ارزش تر از ان است كه براي بحث در مورد افرادي چون معاويه به هدر رود اگر منصف باشيد كه حق را خواهيد پذيرفت وگرنه همان بهتر كه در قيامت با معاويه محشور شويد . 1- معاويه و شرابخواري : عبدالله بن بريده مي گويد:من و پدرم نزد معاويه رفتيم او دستور داد طعام آوردند ميل کرديم سپس مشروب آوردند و معاويه تناول کرد و به پدرم نيز تعارف و تقديم کرد. پدرم گفت: از آن روزي که پيامبر اکرم(ص) آن را حرام کرده من ان را نياشاميدم.(مسنداحمد ج5ص 347) 2- معاويه و نسبت دادن زياد به ابوسفيان : يكي از سنت هاي جاهليت اين بود كه فرزندان نامشروع را به خود نسبت مي دادند به سبب اين سنت زشت جاهلي گاه پيش مي آمد كه چندين نفر بر سر نسبت دادن يك فرزند نامشروع با هم اختلاف پيدا مي كردند . پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله و سلم)با مبعوث شدن به نبوت به شدت با اين سنت زشت به مقابله پرداخت و با وضع كردن قاعده فراش مقرر داشت: فرزند به پدر و مادر قانوني ملحق مي شود و نصيب زناكار سنگ است ( الولد للفراش و للعاهر الحجر)اين قاعده بدين معنا است كه فرزند نامشروع به هيچ عنوان به فرد زناكار ملحق نمي شود معاويه بر خلاف اين قاعده مسلم اسلامي بر اساس سنت هاي جاهليت زياد را تماما به ابوسفيان زناكار ملحق كرد و او را زياد بن ابوسفيان ناميد . تا زمان حكومت بني اميه او را زياد بن ابوسفيان مي ناميدند اما با سرنگوني بني اميه و روي كار امدن بني عباس مجددا او را زياد بن ابيه يا زياد بن سميه ناميدند (قابل توجه اقاي عمر كه مي گويد معاويه با اسلام آوردن از جاهليت دور شده است) 3- معاويه و حديث لا اشبع الله بطنه ابن عبّاس ميگويد: كودكي صغير بودم كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم آمد. خودم را پشت دري مخفي كردم. حضرت به پشتم زد و فرمود: برو به معاويه بگو به نزد من بيايد. من آمدم و گفتم: او دارد غذا ميخورد. مجدّدا مرا فرستاد و چون برگشتم گفتم: او دارد غذا ميخورد. حضرت فرمود: (لا اشبع اللّه بطنه). يعني خدا شكمش را سير نكند. او به خاطر همين نفرين پيامبر (ص) به مرض گرسنگي مفرط مبتلا گشت و هرگز از كنار سفره سير بلند نشد بلكه مي گفت خسته شدم اما سير نشدم .(صحيح مسلم جلد چهارم صفحه 2010 مقدمه سنن نسائي صفحه 7 شرح نهج البلاغه ابن ابوالحديد جلد چهارم صفحه 55) 4-معاويه و سب و لعن حضرت علي عليه السلام معاويه خوب مي دانست كه تا خاطره تقوا پرهيزكاري وعدالت حضرت علي (ع) باقيست كسي براي او ارزشي قائل نخواهد شد بدين جهت براي نابود كردن نام امير المومنين دستور داد در تمام نمازها و همه اعياد آن حضرت را بر روي منابر لعن كنند آدرس: صحيح مسلم جلد هفتم صفحه 120 ربيع الابرار جلد دوم صفحه 179 مسند احمد بن حنبل جلد اول صفحه 226 (اگر آقاي عمر نگويند احمد بن حنبل و مسلم و .... هم بي سوادند) . 5- معاويه و اقدام براي محو نام پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم ): معاويه در جلسه اي به مغيره بن شعبه گفت: به خدا قسم تا زنده هستم سعي و تلاش مي كنم تا نام محمد را محو و به خاك بسپارم ادرس:شرح ابن ابي الحديد جلد 5 صفحه 129 (به نقل از الموفقيات زبيربن بکار) هنگامي که بيهقي( از دانشمندان بزرگ اهل سنت) شنيد بعضي ميگويند :معاويه در اثر جنگ با علي(عليه السلام)از ايمان خارج شد،گفت:خيرمطلب چنين نيست،چون معاويه مومن نبوده و داخل در ايمان نشده بود،تا از ان خارج شود،بلکه در زمان پيامبر(صلي الله عليه واله وسلم) از کفر به نفاق امد_يعني جز منافقين شد_و پس ازرحلت پيامبر به کفر اصلي برگشت ادرس:الکامل (الطبري)جلد 2 صفحه 204 باب 27 فصل 2 الکني والالقاب جلد 2 صفحه 114 (ان المعاويه خرج...). اگر چه كه اين مقدار از مطاعن معاويه قطره اي از درياي مطاعن او هم نمي باشد اما براي رد سخنان اقاي عمر و اثبات فسق معاويه كافي مي باشد . 0 حال اين شما و اين شخصيت معاويه ايا وقت آن نرسيده است كه دست از لجاجت برداريد و از تمجيد چنين انسان منافقي دست برداريد (افلا تعقلون) |
42 |
نام و نام خانوادگي: سيد رضا -
تاريخ: 21 فروردين 88
با سلام خدمت همه طالبان حق و حقيقت و سلام مخصوص به همه برادران اهل سنت .چند نكته در مورد معاويه قابل تامل است اميدوارم ما را از جواب هاي منطقي و مستند خود مستفيض نماييد نكته اول اين كه در تاريخ خلافت هيچ خليفه اي با جنگ و خونريزي خلافت را به دست نگرفته است حال بحث در مورد خلفاي راشدين در حوصله ومطمئنا سطح سواد اين حقير نميگنجد اما لطفا براي روشن شدن حقيقت (براي خودتان و نه مسلمانان) اين سوال را جواب گوييد كه چرا معاويه (لعنت الله عليه) براي به دست گرفتن قدرت به خود اجازه تعدي با خليفه رسمي مسلمين را داده است . آيا براي برادران اهل سنت لزوم پيروي از خليفه مسلمين روشن نيست؟ آيا اگر علي عليه السلام بر روي خليفه مسلميين بر فرض ابوبكر شمشير ميكشيد باز هم برايتان قابل دفاع بود؟اگر شمشير كشيدن بر روي خليفه مسلمين و جنگ با اايشان عملي قابل دفاع است پس چرا براي خراب كردن وجهه الهي علي عليه السلام تهمت نارواي جنگ با عثمان را ميزنيد؟آيا اين يك تناقض آشكار نيست؟البته منظور من از اين كلام عموم برادران اهل سنت نيست منظورم طرفداران معاويه ملعون است. و نكته دوم اين كه اگر شما واقعا سني هستيد در كدام سيره خلفاي راشدين حكومت به سبك معاويه را مشاهده ميكنيد؟آيا حكومت موروثي حكومت ايده آل خلفاي راشدين بوده است و اگر اين گونه است چرا ابوبكر عمر و يا عثمان حكومت را به فرزندان خود نداده اند؟مطمئنا حكومت ايده آل همه مسلمين حكومت صالحين است و با رجوع به همه تواريخ معتبر اعم از شيعه و سني ميتوان به اين نكته قابل توجه دست يافت كه در سيره زندگي آل معاويه نكات منفي بسيار زيادي وجود دارد كه ميتواند آن ها را به طور كلي از مسلماني ساقط نمايد.و در طرف مقابل هيچ نكته منفي در سيره زندگي آل علي وجود ندارد اگر حكومت مسلمين به دست مسلمانان پرهيزگار مي افتاد اين بحث هيچ لزومي پيدا نميكرد و شايد روح طالب حقيقت مسلمانان تسلي پيدا ميكرد ولي آيا شرابخواري معاويه ملعون و سگبازي و ميگساري يزيد ملعون بر شما پوشيده است.يا اگر هم بتوان اين اتهامات را از آنان ساقط كرد آيا ميتوان آنها را از پرهيزگاران شمرد؟؟؟؟ منتظر جواب هاي اهل حق و حقيقت هستم البته شك ندارم كه جواب برادران اهل سنت اعلام برائت از اين ملعون است. |
43 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 22 فروردين 88
با سلام جناب عمر براي بار سوم بنده هنوز منتظر جواب شما هستم . يا علي مولا |
44 |
نام و نام خانوادگي: عمر -
تاريخ: 22 فروردين 88
نوشته اند : ابن عبّاس ميگويد: كودكي صغير بودم كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم آمد. خودم را پشت دري مخفي كردم. حضرت به پشتم زد و فرمود: برو به معاويه بگو به نزد من بيايد. من آمدم و گفتم: او دارد غذا ميخورد. مجدّدا مرا فرستاد و چون برگشتم گفتم: او دارد غذا ميخورد. حضرت فرمود: (لا اشبع اللّه بطنه). يعني خدا شكمش را سير نكند. او به خاطر همين نفرين پيامبر (ص) به مرض گرسنگي مفرط مبتلا گشت و هرگز از كنار سفره سير بلند نشد بلكه مي گفت خسته شدم اما سير نشدم .(صحيح مسلم جلد چهارم صفحه 2010 مقدمه سنن نسائي صفحه 7 شرح نهج البلاغه ابن ابوالحديد جلد چهارم صفحه 55) شما را به الله اين مرد كه در روايت توصيف شده پيامبر است ?!!و آيا پيامبر اين همه بيرحم و بي وجدان بوده كه به يك انسان ( حتي اگر مسلمان هم به حسابش نياريم ) كه غذا خوردنش طول كشيده و اصلا پرخور بوده پشت سرش دعاي شر كند و نفرينش كند ؟! اين كجاي قرآن نوشته شده كجا در اسلام اين حرف آمده كه پرخورها را پيامبر لعن كند پيامبري كه اسوه براي همه مومنين معرفي شده ! يعني زياد خوردن گناه كبيره است ؟! اصلا مگر گناه كبيره توبه و جبران از طرف الله تعالي برايش معين نشده ؟ مگر پيامبر قرآن نميدانسته ؟مگر پيامبر اكرم در قرآن به فردي رئوف و مهربان ...و داراي خلق عظيم معرفي نشده ؟! اين روايت اگر كار منافقان كافر نيست پس كار جهود است و اما : كسي نگفته علي با عثمان جنگيده و علي طرفداري هم نكرده بلكه علي با تصميمات عثمان در مورد برخورد با كارگزارانش مخالف بوده و اعتقاد به عزل آنها داشته است و با عثمان بحث داشته و از نظر خود صلاح كار را در عزل كارگزاران و حاكمان منصوب شده بوسيله عثمان ديده است و هنگام محاصره خانه عثمان علي به منزلش آب رسانده و حتي وقتي منافقان اجازه ندادند علي گفت اين كار شما نه كار مومنان است نه كافران چون كافران هم آب و طعام را از دشمنان خود دريغ نميدارند .... و علي حسن و حسين را نگهبان منزل و حافظ جان عثمان كرده است عثمان بجز يك بار كه از علي پيروي كرده كه بعد متوجه ميشود راي خودش صحيح است با اين كار موافقت نميكند و پيشنهادات علي را در اين باره نميپذيرد و تا لحظه مرگش بر راي خود استوار ميماند و نه حاضر ميشود حاكمان منصوب شده را عزل كند و نه خود از خلافت كنار برود عثمان اعتقاد كامل به نفاق شورشيان داشت و علائم و نشانه هاي منافقان در قرآن بيان شده و به پيامبر امر شده با آنها مقابله كند و صدق سخن عثمان با آنچه شورشگران منافق از خود نشان دادند آشكار شد ؛ آنها آب و طعام را بر عثمان و زن و فرزندان و غلامانش بستند ؛ بر منزل همسايه عثمان بالا رفته به داخل منزلش شبيخون زدند ؛ مقابل چشم زن و فرزندانش در حاليكه قرآن مقابلش باز بود به او توهين كردند با شكنجه او را به قتل رساندند اول با عمودي بر پيشاني اش زدند و بيهوشش كردند سپس با شمشير سينه او را شكافتند ؛ چند انگشت همسرش را قطع كردند ام المومنين ام حبيبه كه به كمك عثمان شتافته بود در معرض قتل قرار گرفت تمام اموال منزل عثمان را غارت كردند ... سپس از منزلش بيرون زدند و به عمارت بيت المال رفته تماما بيت المال مردم مسلمان را غارت كردند ؛ مردم را با پرتاب سنگ از مسجد بيرون كردند.... بعد چه ميشود: علي به خلافت ميرسد دو كار ميكند: 1- عزل همه حاكمان منصوب شده قبلي از امارات 2- تشكيل سپاه جنگي از كثيري از همين منافقان فتنه جوي قاتل براي جنگ و براندازي معاويه . يادتان باشد تعدادي از آن اصحاب و مومنان راستين كه اصرار به خلافت علي داشتند و دست بيعت در دست او نهادند در ابتداي كار با تصميمات عجولانه علي كنار كشيدند و به صف ام المومنين عائشه و اصحاب همراهش كه از مكه آمده بودند براي اصلاح امور مومنين و اجراي حكم الهي قصاص بر مفسده جويان قاتل (نه به جنگ علي) پيوستند . علي ابن ابيطالب خود بارها گفتند: من براي شما وزير باشم بهتر است برايتان از اينكه بر شما امير باشم . و حقا كه در مورد خود درست گفتند ؛ همين منافقان فتنه جوي قاتل بعدها علي را به فتنه و مصيبت جنگ و مسلمان كشي مبتلا كرده او را تنها گذاشتند ، علي از دست آنها در نهج البلاغه ناليده ؛ در پايان هم گروهي به نام خوارج كه از سپاهش جدا شدند و نتيجه تصميمات ايشان است او را به قتل رساندند ؛ در اين ميان معاويه پيروز شده و حكومت مسلمانان بوسيله او تداوم يافت ؛ معاويه حتي اگر شرابخواره و ميگسار و سگ باز هم باشد كه خللي بر ايمان و اسلام او وارد نميكند در شناخت دوست و دشمن و قدرت اداره امور مسلمين تحت حكومت خود و ايجاد وحدت و انسجام تواناتر از حضرت علي ابن ابيطالب با آن ايمان ؛ تقوا ؛ اخلاق و شجاعتش بوده است نوشته اند: اگر شما واقعا سني هستيد در كدام سيره خلفاي راشدين حكومت به سبك معاويه را مشاهده ميكنيد؟آيا حكومت موروثي حكومت ايده آل خلفاي راشدين بوده است و اگر اين گونه است چرا ابوبكر عمر و يا عثمان حكومت را به فرزندان خود نداده اند؟مطمئنا حكومت ايده آل همه مسلمين حكومت صالحين است جواب: شما بايد اول حكومت صالحين را تعريف كنيد ؛ علي ابن ابيطالب حاكمي صالح بود ند ولي چكار ميشود كرد وقتي نميدانيم و يا نميتوانيم با جمعي بزرگ از افراد ناصالح چكار كنيم و چگونه اداره شان كنيم و بر آن اصرار داريم ؟! مسلم كه حكومت ايده آل همه مسلمين حكومت صالحين است و اين صالحين تنها به يك نفر و چند نفر حاكم صالح برنميگردد ؛ امت هم بايد صالح باشند و اگر نيستند حاكمان آنها را به سمت صلاح و شايستگي هدايت كنند . همين ابوبكر و عمر و عثمان هم كه اينجا ميگوئيد حكومتشان موروثي نبوده شيعيان با دهها دليل ديگر سعي ميكنند حكومت آنها را نامشروع معرفي كنند هر چند هميشه موروثي بودن حكومت خللي به اصل حاكميت صالحين وارد نميكند ؛ چه بسا يك خاندان بزرگ صالح باشند و قدرت اداره امتي را داشته باشند ؛ امامان منصوب به شيعه هم كه امامتشان انتصابي و موروثي است ؛ اين را چه ميگوئيد ؟ از نظر شما شيعيان مرگ گوارا است اما فقط براي همسايه !؟ والسلام علي من اتبع الهدي- قرآن همه برادران را به الله ميسپارم جواب نظر: با سلام دوست گرامي 1- بهتر است مشخص كنيد كه شما سني هستيد يا خير ؛ اگر سني هستيد ، چاره اي جز قبول روايات صحيح مسلم نداريد(اجماع علماي اهل سنت بر اين است كه تمام روايات صحيحين از كلام رسول خدا است) ؛ و اگر سني نيستيد ، لابد شيعه هستيد !كه اينگونه از معاويه دفاع مي كنيد !!! 2- ظاهرا شيپور را از طرف گشادش گرفته ايد !!! نمي گوييد كه اين چه شخصي است كه سه بار شكم را بر دستور رسول خدا (ص) مقدم مي كند و مي گوييد اين چه پيامبري است كه نمي گذارد معاويه يك شكم سير غذا بخورد !!! 3- در مورد عثمان نگفتيد كه كسي كه با عموم آهن بر او زد چه كسي بود ؟ (طبق روايات اهل سنت محمد بن ابي بكر !!!) 4- نگفته ايد كه كسي كه در جلوي زن و همسر به او اهانت كرد چه كسي بود ؟ (طبق روايات اهل سنت محمد بن ابي بكر) 5- نگفته ايد كه كسي كه او را با چاقو زد چه كسي بود ؟(طبق روايات اهل سنت عمرو بن الحمق از صحابه و اهل بيعت شجره!!!) 6- نگفته ايد كه عثمان وقتي به همسرش جسارت كردند ، هنوز بيهوش نشده و قرآن مي خواند !!! اما حتي از همسرش دفاع لفظي هم نكرد !!! 7- ساير مطالب را هم بدون مدرك ذكر كرده ايد !!! و تنها و تنها داستان سرايي كرده ايد . 8- فرموده ايد « معاويه حتي اگر شرابخواره و ميگسار و سگ باز هم باشد كه خللي بر ايمان و اسلام او وارد نميكند »!!! معلوم شد كه ايمان صحابه در نظر اهل سنت چيست !!! 9- در مورد سخنان امير مومنان «من براي شما وزير باشم...»در آدرس ذيل به صورت مفصل پاسخ داده شده است . 10- امير مومنان علي بن ابي طالب حتي اگر اشتباه كرده باشد ، باز خروج بر او خروج بر امام زمان است و حكم چنين كسي قتل !!! و طبق روايات اهل سنت كسي كه بر امام زمان خويش خروج كند ، بازگشت به زمان جاهليت (قبل از اسلام) داشته است . 11- ابن حجر عسقلاني از بزرگترين علماي اهل سنت ، صريحا به اين مطلب اقرار كرده و مي گويد هر كس با علي جنگيد ، خروج بر خليفه و امام زمان خويش كرده است !!! 12- چنان وانمود كرده ايد كه حكومت موروثي يزيد ، به خاطر اين است كه وي شخصي صالح بوده است !!! بهتر است نظر صحابه و تابعين را در مورد يزيد در آدرس ذيل نگاهي كنيد ، تا ديگر چنين سخن نگوييد «مابون ، شارب خمر ، ميمون باز ، ناكح اخت و ام و....»: http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=5044 13- فرموده ايد به نظر ما مرگ براي همسايه است ، زيرا ما امامت را موروثي مي دانيم !!! خير ما امامت را تنها به دستور خداوند مي دانيم ؛ اما خداوند تنها اين افراد را از اين خاندان برگزيد و حتي غير آنها از اين خاندان حق امامت ندارند . (و اين مطلب را اهل سنت نيز قبول دارند كه رسول خدا فرمود تعيين جانشين تنها به دست خدا است .) موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
45 |
نام و نام خانوادگي: سيد حسين -
تاريخ: 23 فروردين 88
آقاي عمر معلوم شد كه فقط در فكر حمايت كوركورانه هستيد و حقا كه بسيار خوب بلديد سفسطه كنيد . شما ابتدا در نظرات خود سعي داشتيد به طور كامل معاويه را از صالحين معرفي كنيد و حتي در يك نظر خود گفته بوديد دوست داريد با معاويه محشور شويد .اما حال كه با مدارك و اسناد معتبر (اهل سنت )مواجه هستيد باز هم دفاع !!!!! و اصرار بر عقائد نادرست خود داريد . يعني شما با اين همه دلائل و مدارك ذكر شده باز هم حاضريد با فردي با اين خصوصيات محشور شويد:( شرابخوار - ملعون پيامبر (ص) - بدعتگذار ( ترك تلبيه و نسبت دادن زياد به ابوسفيان و ....) دشمن پيامبر (ص) و آرزومند محو نام آن حضرت -آمر لعن بر جان رسول الله (ص))- كشنده نفس هاي محترم -پناهگاه منافقان و ملعونان .؟؟؟؟؟؟؟؟؟ در مورد اعمال عثمان كه باعث خشم مردم و شورش آنها بر عليه او شد هم بهتر است مطالعات خود را بيشتر كنيد . عثمان بزرگواران و پاكان را طرد كرد (ابوذر غفاري) و بيت المال مسلمين را اموال شخصي بني اميه قرار داد و ابلهان و ملعونان و مطرودان پيامبر (ص) را پناه داد . (حكم بن ابوالعاص و خانواده اوو فرزندان شرابخوار ابي معيط ) نكته: حكم بن ابوالعاص از سرسخت ترين دشمنان پيامبر (ص) به شمار مي رفت او در شهر مدينه پشت سر پيامبر (ص) به راه مي افتاد و با ادا و شكلك در آوردن آن حضرت را مورد تمسخر قرار مي داد به مرور زمان اين اداها و شكلك ها در او باقي ماند و به نوعي جنون كم عقلي دچار شد. يك روز هنگاميكه براي استماع سخنان خصوصي پيامبر (ص) با همسرانش به كنار خانه پيامبر آمده بود حضرت با چوب دستي به قصد او بلند شد و فرمود: كيست كه شر اين سوسمار را از سر من كم كند ؟ آنگاه با لعن كردن او ( لعنه الله عليك و علي في صلبك ) خطاب به او فرمود تو و خانواده ات حق نداريد در شهري كه من و خانواده ام زندگي مي كنيم ساكن شويد و آنها را به طائف تبعيد كرد هنگامي كه مروان متولد شد او را به نزد پيامبر (ص)آوردند تا به خاطر او آنان را از تبعيد بازگرداند اما حضرت با مشاهده مروان ضمن مخالفت با بازگشتن آنهافرمود: وزغ فرزند وزغ و ملعون فرزند ملعون است .. عثمان با به خلافت رسيدن با الطاف فراوان حكم و خانواده او را از طائف بازگردانده و آنها را خزانه دار و وزير و محرم اسرار خود كرد . |
46 |
نام و نام خانوادگي: سيد عليرضا -
تاريخ: 23 فروردين 88
بسم الله الرحمن الرحيم. لعنه الله علي القوم الظالمين. آقاي عمر. اول اينكه من از سايت عقيده سوالي پرسيدم كه چون توانايي جواب به انرا نداشتند به ان پاسخ ندادند. باز هم ميگويم.اگر برايتان از صحيح بخاري و مسلم روايت بياوريم ميگوييد ضعيف است اگر از قران باشد ميگوييد اينهم ضعيف است اگر خود پيلمبر بيايد(كه جانشين بر حقش مهدي(عج) بگويد ميگوييد اين فرد ضعيف استت و.... (((((((((لطفا پــــــــــــــــــــــــــاســــــــــــــــــــــخ اين سوالات مرا بده اقاي عــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــمــــــــــــــــــــــــــر)))))) و اگر ندادي كه قطعا نمي تواني بدهي..........................................................نشانه بر حق بودن ماست البته اگرنگويي اين ها ضعيف است كه باز هم خواهي گفت ضعيف است.......!!!!!! 1- مسلم در صحيح خودش ج 6 ص22 و بيهقي در سنن خودش ج 8 ص 156آورده: من مات و ليس في عنقه بيعة مات ميتة جاهلية . 2-فاطمة بضعة من فمن أغضبها أغضبني . صحيح البخاري: ج4 ص210 (ص710، ح3714)، كتاب فضائل الصحابة، باب 12، باب مناقب قرابة رسول الله و ج 7 ص 219 (ص717 ح3767)، كتاب فضائل الصحابة، باب 29، باب مناقب فاطمة (س) 3-فاطمه ( س ) تا آخر عمر از ابوبكر قهر بود ؟ « فغضبت فاطمة بنت رسول اللَّه ( ص ) فهجرت ابابكر فلم تزل مهاجرته حتى توفّيت » . صحيح بخارى ، ج 2 ، ص 504 ، كتاب الخمس ، باب 837 ، ح1265 . « فوجدت فاطمة على ابى بكر فى ذلك فهجرته فلم تكلّمه حتّى توفّيت . » همان ، ج 3 ، ص 252 ، كتاب المغازى ، ب 155 غزوه خيبر ، حديث 704 . و صحيح مسلم ، ج 4 ، ص 30 ، كتاب الجهاد و السير ، باب 15 ، ح 52 . چرا در بخارى آمده است : فاطمه ( س ) پنهان بخاك سپرده شد ؟ « فلمّا توفّيت دفنها زوجها علىٌّ ليلاً ولم يؤذن بها أبابكر وصلّى عليها . » همان . چرا چنانكه بخارى نقل كرده : نيمه شب دفن گرديد ؟ همان . پس نکنه نعوذ بالله حضرت فاطمه(س) به مرگ جاهليت شهيد شدند؟آري؟ 4-فلما توفي رسول اللّه قال ابوبکر: أنا ولي رسول اللّه، فجئتما تطلب ميراثک من ابن أخيک ويطلب هذا ميراث إمراءته عن أبيها، فقال ابوبکر قال رسول اللّه: ما نُورث ما ترکنا صدقة، فرأيتماه کاذباً آثما، غادراً خائناً، واللّه يعلم اِنه لصادق بارّ راشد تابع للحق ثم توفي ابوبکر وأنا ولي رسول اللّه ـ صلي الله عليه و سلّم ـ وولي أبي بکر فرأيتماني کاذباً آثما غادراً خائناً.(. صحيح مسلم 3: 143 کتاب الجهاد ـ باب حکم الفيء ـ بخاري، کتاب النفقات، باب حبس نفقه الرجل قوت سنته علي اهله و کتاب الاعتصام بالکتاب و السنة، باب ما يکره من التعمق و التنازع و کتاب الفرائض، باب قول النبي لا نورث و کتاب الخمس باب فرض الخمس.) 5-حين توفي اللّه نبيه ـ أنَّ الانصار خالفونا، واجتمعوا بأسرهم في سقيفة بني ساعدة وخالف عنا علي والزبير ومن معهما.» هنگام رحلت رسول خدا ـ صلي الله عليه وآله و سلّم ـ أنصار با ما مخالف بوده و مخالفت کردند، و همگي در سقيفه بني ساعده گِرد هم آمده، و حضرت علي و زبير و همراهان آنان نيز با ما مخالف بودند،. صحيح بخاري 8: 26 ـ کتاب المحاربين، باب رجم الحبلي. 6-صحيح البخاري ، ج 4 - ص 208 . رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله خطاب به حضرت على عليه السّلام فرمود : آيا خرسند نيستى از اين كه منزلت تو در نزد من ، مساوى با منزلت هارون عليه السّلام در نزد موسى عليه السّلام باشد ؟ . و صحيح البخاري ، ج 5 - ص 129 . هنگامى كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله عازم جنگ تبوك شد حضرت على عليه السّلام را به جانشينى خود در مدينه تعيين فرمود . حضرت على عليه السّلام كه چنان انتظارى نداشت به عرض مبارك رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله تقديم داشت : آيا مرا به جانشينى خود در ميان زنان و فرزندان، معين مىفرمائى ؟ رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در پاسخ فرمود : آيا خرسند نيستى از اينكه منزلت تو نسبت به من ، برابر منزلت هارون عليه السّلام نسبت به حضرت موسى عليه السّلام باشد و از هيچ جهتى ميان تو و او تفاوتى نيست ، تنها تفاوت آن است كه پيغمبرى پس از من مبعوث نمىشود . و صحيح مسلم ، ج 7 - ص 120 . سعيد بن مسيّب از عامر بن سعد بن ابى وقّاص از پدرش روايت كرده است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله خطاب به حضرت على عليه السّلام فرمود : منزلت تو در نزد من ، برابر با منزلت هارون عليه السّلام در نزد حضرت موسى عليه السّلام است ؛ جز اين كه پيغمبرى پس از من مبعوث نمىشود . سعيد بن مسيّب گفته است : آرزويم اين بود كه اين حديث را خودم از سعد بشنوم ، در ملاقاتى كه با سعد دست داد حديث مزبور را كه از عامر شنيده بودم به اطلاع او رسانيدم . سعد گفت : آرى ، «حديث منزلت» را خودم شنيدهام سپس دو انگشت را ، يكى در گوش راست و ديگرى در گوش چپ گذاشت و گفت : آرى ! با اين دو گوش ، حديث منزلت را از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيدهام و اگر بر خلاف آنچه شنيدهاى ، شنيده باشم ، اميدوارم شنوائى هر دو گوش را از دست بدهم ! . .و در يكى از روزها، معاوية بن ابى سفيان به سعد بن أبي وقاص دستور داد تا به حضرت على بن ابيطالب عليه السّلام ناسزا بگويد ! سعد از دستور او سرپيچى كرد . معاويه از وى پرسيد : چرا على را آماج ناسزا و دشنام نمىسازى ؟ سعد گفت : به دليل آن كه كه سه خصلت از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در شأن على عليه السّلام شنيدم كه با توجه به آن ها ، هيچگاه به سبّ و دشنام آن حضرت ، اقدام نمىكنم و هر گاه يكى از آن ها براى من بود ، بهتر و ارزندهتر از شتران سرخ مو كه در اختيار من باشد ، به شمار مىآوردم . 1. در بعضي از جنگها رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله حضرت على عليه السّلام را به جانشينى خود ، در مدينه باقى گذاشت و حضرت على عليه السّلام به عرض رسانيد : يا رسول الله ! مرا به خلافت بر زنان و كودكان موظّف مىدارى ! رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در پاسخ او ، فرمود : آيا خرسند نيستى از اين كه منزلت تو نسبت به من ، همانند نسبت و منزلت هارون عليه السّلام ، به حضرت موسى عليه السّلام باشد ؛ با اين تفاوت كه پس از من پيغمبرى مبعوث نمىشود ؟ 2 . در روز جنگ خيبر ، از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيدم ، مىفرمود : پرچم اسلام را به دست كسى به اهتزاز مىآورم كه خدا و رسول را دوست مىدارد و خدا و رسول هم ، او را دوست مىدارند ! از شنيدن اين سخن همه ما در انتظار چنان عطيّهاى بوديم و دست ها از آستين بيرون آورده تا پرچم اسلام را در اختيار بگيريم ، همان زمان رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود : على را به حضورم بياوريد . على عليه السّلام را در حالى به حضور حضرت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله دعوت كردند كه حضرتش به درد چشم دچار بود ، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله آب دهان مبارك را در چشم حضرت على عليه السّلام چكانيد ، ديدگانش شفا يافت و پرچم اسلام را كه يادبود نصرت الهى بود ، به دست او سپرد و از بركت وجود حضرت على عليه السّلام ، فتح و پيروزى نصيب اسلام شد . 3 . هنگامى كه آيه مباهله «فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ » ( آل عمران / 61) نازل شد ، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله ، حضرت على عليه السّلام و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسين عليهم السّلام را به حضور طلبيد و فرمود : بار پروردگارا ! اينان اهل بيت من هستند . صحيح مسلم ، ج 7 - ص 120 – 121 و مقام هارون(ع) وَ اجْعَل لىِّ وَزِيرًا مِّنْ أَهْلىِ هَارُونَ أَخِى . و در آيه 35 فرقان آمده است : وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ وَ جَعَلْنا مَعَهُ أَخاهُ هارُونَ وَزيراً . وروايات ديگر شبيه علي ولي بعدي و غيره وغيره... به جاي اينکه بياي بگي"لطفا در مورد مطالب زير روشنگري كنيد و پيام مرا چاپ كني"اينارو جواب بده. ب : مقام خلافت : وَ وَاعَدْنَا مُوسىَ ثَلَاثِينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَ قَالَ مُوسىَ لِأَخِيهِ هَرُونَ اخْلُفْنىِ فىِ قَوْمِى وَ أَصْلِحْ وَ لَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِين . الأعراف / 142 . با تشكر |
47 |
نام و نام خانوادگي: سيد رضا -
تاريخ: 24 فروردين 88
باسلام . آقاي عمر همانگونه كه برادر بزرگوارم سيد حسين (مسبب آشنايي من با اين سايت وزين) فرمودند شما به طور كلي به راه سفسطه رفته ايد.بگذاريد اسناد روايي را كنار گذاشته و از موارد مورد توافق بحث را به پيش ببرم. همان گونه كه تاييد كرده ايد حكومت ايده آل حكومت صالحان است شما در جاي ديگر با چرخش 180 درجه اي با دفاع از اعمال مذموم معاويه كه مورد تاييد هيچ مسلمان راستيني نيست مدعي شده ايد كه چون معاويه حكومت مسلمين را با اقتدار سياسي اداره كرد حكومت بر حقي است و لابد علي بر حق نيست چون نتوانست بر توطئه هاي معاويه ملعون فائق آيد.حال يك سوال من را جواب گوييد آيا هزاران سال قبل از اسلام حكومت فراعنه مصر با اقتدار و ثبات سياسي به مراتب بيشتر از حكومت امويان اداره نميشد؟؟؟؟بعيد نميدانم كه بگوييد آنها هم از صالحين بودند . پس چه فرقي بين حاكم الهي و غير آن وجود دارد؟؟؟؟اينجا تناقض گفتار شما نمايان ميشود كه ابتدا بدون در نظر گرفتن سوابق فسق و فجور معاويه و به دليل اداره با ثبات جامعه از او دفاع كرده ايد و سپس فرموده ايد حكومت بايد امت را به سمت صلاح و شايستگي ببرد لطفا بگوييد آيا يك حاكم شرابخوار ميتواند امت را از شرابخواري منع كند؟؟و اگر اداره سياسي جامعه تنها ملاك واقع شود شما ميتوانيد از امپراطوران ظالم مصر و يونان و روم و لوط و ثمود نيز براي خود خليفه اي انتخاب كنيد و براي خود دليل بياوريد كه اعمال ناشايست خللي بر شايستگي اين افراد وارد نميكند . پس دين در كجاي كار قرار دارد و اصلا چرا محمد(ص) در برابر كفر قيام كرد؟؟؟؟ شما بدون جواب دادن به سوال اصلي من سعي در فرار از واقعيت داريد . فرض محال كه گفته هاي بدون سند شما را در مورد سپاهيان علي در جنگ با معاويه بپذيريم (باز هم تاكيد ميكنم فرض محال) چگونه حتي همكاري با كساني كه به روي خليفه مسلمين شمشير كشيده اند را تقبيح ميكنيد ولي جنگ تمام عيار با خليفه بعدي (علي(ع)) برايتان قابل دفاع است؟؟؟؟لطفا اين بار صريح جواب گوييد كه آيا شمشير كشيدن بر خليفه مسلمين از ديدگاه اهل سنت كاري جايز است؟؟؟؟ در پايان كار خواسته ايد كه حكومت صالحان تعريف گردد . علي رغم ميل باطنيم مبني بر احترام به شما بايد بگويم سوال خنده داري است . گويي به زمان سقراط بازگشته ايم و ميخواهيم در باره تمييز حقيقت با سفسطه به بحث بنشينيم.در اين مورد بايد بگويم به منابع خودتان رجوع كنيد و فضايل علي و رذايل معاويه را بدون تعصب مطالعه فرماييد اميدوارم هنوز ذره اي شجاعت در وجودتان باشد كه از مقايسه زشتتان توبه كرده و به راه حقيقت بازگرديد. شما راست ميگوييد موروثي بودن حاكميت خللي به اصل حاكميت صالحين وارد نميكند ولي برويد تحقيق كنيد ببينيد شخصيت حاكمان آل ابوسفيان چگونه بوده است؟؟؟؟آيا از پرهيزگاران بوده اند؟؟؟؟!!!! پيشنهاد ميكنم در مورد شخصيت آل محمد(ص) - فاطمه زهرا (س) و علي (ع) هم تحقيقاتي بفرماييد . اميدوارم كه راه توبه را در پيش بگيريد. در مورد سخناني كه در مورد پرخوري معاويه گفته ايد . خير دوست گرامي پر خوري گناه كبيره نيست ولي بي توجهي و كم محلي به پيامبر خدا (ص) گناه كبيره است. بعدها اين بي توجهي به سخنان و سيره رسول الله (ص) در جنگ با علي و حسن و حسين (ع) نمود پيدا كرد. آيا ميتوان از كسي كه مقداري غذا را بر فرمان رسول الله (ص) ترجيح داد انتظار داشت كه به خاطر فرمان خدا از هوي و هوس حكومت دست كشد؟؟ |
48 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 24 فروردين 88
با سلام به همگي چند وقتيست كه ميخواهم جواب برادر خوبمان اقاي عمر را بدهم وليكن برادرانم اقاي سيد رضا, سيد عليرضا , سيد حسين و برادرن در پاسخ به شبهات با جوابهايشن اين قدرت و احتياج را از من ميگيرند . اين بحث مرا يا اتفاقي بود كه بي مربوط به نحو بحث نيست و انشاء الله باعث انبساط خاطر نيز بشود , با اجازه از سروران گرامي . <<<<در يك شب زمستاني در جمعي از افراد دانا و فرهيخته يكنفر يك پرتقال برداشت,,,,, و گفت : اين پرتقال يكي از بهترين نعمتهاي دنياست ميوه ئي زمستانيست و ويتامين سي ان در جلوگيري از سرم خوردگي مفيد . ديگري گفت اتفاقاً نوع شيرنش ان نيز بسيار نيرو افزاست . سومي گفت ميوه خوش رنگيست و پوست ان بوي عطر خوبي دارد ما پوست انرا روي بخاري ميگذاريم و از بوي خوش ان لذت ميبريم . چهارمي كه ميخواست ادعاي فضل كند قيافه جدي بخود گرفت و با صداي بلند گفت " در كتابي خوانده بودم كه جمعيتش 10,500000 نفره و پايتختش ليسبون است . حالا برادر فاضل من جناب اقاي عمر كمي انصاف داشته باش " امام حسين طبق ايه مباهله و حديث زيبا و قوي و منافق كور كن كساء از اهل بيت ميباشد, منافقان كه ميخواهند ايشان را نعوذ بالله كوچك كنند از وي بعنوان صحابه نام ميبرند بابا شما ديگه از چه فرقه ئي هستيد كه ايشان را تابعي ميناميد ؟ اما موضوع خوارج و وجود انها ايا اين ميتواند در مقام حضرت علي ( ع ) پيش خداوند متعال تزلزي ايجاد كنند قاطعانه ميگويم نه . همانطور كه خواست عمر ابن حطاب بعد صلح حديبيه نيز خروج بر حضرت نبي ( ص ) بود و با تعدادي به اندازه 100 نفر به احتمال قوي بر حضرتش خروج ميكرد , خروج اصحاب نبي را از بيعت غدير درست در ساعات اوليه فوت حضرت النبي ( ص ) را فراموش كرديد . و صدها سطر ديگر ,,,,,,,,,,, ولي من هنوز براي رستگاري شما دعا ميكنم , حتي اگز يكي از فدائيان ان ملحد زاده منافق لندني باشي. |
49 |
نام و نام خانوادگي: عمر -
تاريخ: 24 فروردين 88
ثبات سياسي فقط يك نشانه ؛ و نشانه ي بزرگي از حكومت صالحان است البته تا زماني كه آن ثبات هست ؛ حال ميخواهد فرعون باشد يا غير آنها . موسي وقتي طفلي بود در منزل يكي از فراعنه بزرگ شد و اگر آن فرعون شرابخواري و فسق و فجورش آسيبي به موسي ميرساند مسلم پروردگار اراده چنين كاري نميكرد همين فرعون ثبات سياسي كشورش را بر هم زد و آن به بندگي كشيدن موحدان بني اسرائيلي بود و در يك كلام طغيان در مقابل الله و يندگانش بود ؛ الله تعالي با ارسال موسي و هارون به راهنمائي و هدايت آن فرعون پرداخت و فرمان داد پيامبران در مقابلش استدلال كنند ؛ برايش چندين آيه يا معجزه فرستاد ؛ بلايائي بر آنها نازل فرمود تا بلكه دست از بني اسرائل بردارند و پروردگار در انجام اين كارها هدفش سرنگوني حكومت فرعون و بر هم زدن امنيت و ثبات سياسي كشور ( مصر) نبود بلكه فقط و فقط نجات بني اسرائيل از بندگي و بردگي ولي غرور و طغيان فرعون در مقابل الله و موحدين اجازه تسليم شدن نداد و تا آنجا پيش رفت كه شخصا به تعقيب بني اسرائيل پرداخت و در اين راه هم حكومتش را از دست داد هم جانش را و هم ثبات سياسي كشور مصر را از متزلزل كرد .فراعنه ي قبلي امت بزرگي به نام بني اسرائيل را در سزمين خود پناه دادند اين اگر صالح بودن نيست پس چيست ؟ يوسف كه از نژاد ديگري بود و موحد در مركز حكومت مصر زندگي كرد و با فسق و فجور آنها همراه نشد و عزيز مصر او را به مقام وزارت هم رساند اين ها همه نشانه هاي صالح بودن آن حاكميت است . حاكم شرابخوار تا زماني كه خود شراب ميخورد و ملتش را به شرابخواري فرا نميخواند و بر آن پافشاري ندارد و براي ترويج شراب و شرابخواري اعلاميه نميدهد و مقررات و قانون تدوين نميكند و زير دستانش را فقط به جهت شرابخور بودن يا نبودن نصب و يا عزل نميكند مسلم صالح است هر چند با شراب به خودش آسيب برساند . و حاكم نماز شب خوان هم صالح نيست وقتي امتش را به حال خود رها كند و در اصلاح و تدبير امورشان و آباداني سرزمينشان و ايجاد امنيت و رفاهشان و صلح و تفاهم ميان آنها و تعليم و تزكيه شان و قيام براي قسط و عدل ميان آنها ..بي تفاوت باشد و يا خودسرانه و بدون تدبير و بررسي خير و صلاح امتش تصميم گيري كند ..... دين هم براي همين آمده است و پيامبران براي همين ارسال شده اند ؛ دين اسلام بر اساس قرآن نه تنها ميتواند حاكميتي با ثبات سياسي فراعنه قبل از موسي بسازد بلكه چنان در اوج است كه ميتواند تا روز قيامت آن را در سطحي بسيار عالي نگهدارد ؛ اگر دين در ميان فراعنه و امتشان برقرار بود مسلم همين الان هم در جهان حكومت ميكردند . حضرت محمد قيام كرد براي امنيت و ثبات چگونه ؟ بازگشت دوباره مردم به دين الهي و پرستش تنها يگانه عالم و بدنبال آن فروپاشي بت پرستي و قبر پرستي و مال پرستي و مالدار پرستي و بندگي كردن و به بندگي كشيدن و كينه و عداوت و دشمني و خونريزي قبائل تا اينكه بتوان امنيت و قسط و عدل و صلح و تفاهم و تعليم و تزكيه و آرامش و آباداني و زندگي سالم را براي امت فراهم آورد تا مومنان پيرو كتاب الله قرآن هم بتوانند به پرستش پروردگارشان بپردازند و چنين حاكميتي را با اين ويژگيها تداوم بخشند . عثمان بر روي كسي شمشير نكشيد و به كسي دستور نداد شمشير كشي كنند ؛ كنج منزلش نشست در به روي خود بسته بود فقط ميگفت نه كسي را عزل ميكنم نه از خلافت كنار ميروم ؛ آيا چنين كسي را بايد كشت؟!!! معاويه بدون اينكه از او شكايتي داشته باشند بوسيله علي عزل شد قبول نكرد و دستور به جنگ و مقابله هم نداد ؛ علي لشكر جنگي آماده كرد به قصد جنگيدن با او و سقوطش و اما در هيچ كجاي دين اسلام نيامده كه بي توجهي و كم محلي كردن به پيامبر گناه كبيره است ؛ بسياري از مشركان مكه نه تنها به پيامبر كم محلي كردند و بي توجهي بلكه به آن حضرت فحش و ناسزا گفتند ؛ تمسخر كردند و بسيار اذيت و آزار رساندند همينكه شهادتين را گفتند پيامبر از تمام اعمال گذشته چشم پوشي كرد ؛ مسلمان كه جاي خود دارد ؛ معاويه اگر قبول كنيم كم محلي كرده باشد زيانش به خودش برگشته از الطاف و ارشادات رسول الله آن چند ساعت محروم شده است .همين و بس ! در عوض خواهرش ام حببيبه همسري رسول الله را با جان و دل پذيرفته است و از طرف پروردگار به ام المومنين ملقب شده است ؛ به هر حال زمان پيامبري حضرت محمد و نزول قرآن زمان مسابقه و سبقت گرفتن در ايمان و اسلام و جهاد و ايثار بوده با اموال و انفس و ثمرات و ....هر كس جهادي كوچك يا بزرگ كرده و از آن ديگري جلو زده حسابش را از الله ميگيرد چون با او معامله كرده است نه با پيامبر . همينجا كتابي دارم كه فراوان حديث دارد از پيامبر و اصحاب در فضيلت هاي معاويه ابن ابوسفيان . موفق باشيد بنده قصد رفتن از اين سايت را دارم اگر جوابي نوشتيد انشاء الله ميخوانم. والله خير و ابقي(طه-73) جواب نظر: با سلام دوست گرامي 1- آيا شما تضمين مي دهيد كه وقتي خليفه شراب خورد ، فتوايي كه سبب از بين رفتن نظم اجتماعي باشد ندهد ؟ مگر خبر نداريد كه معاويه دستور به كشتن عمرو بن الحمق صحابي ، حجر بن عدي ، محمد بن ابي بكر صحابي ، و... داد و به همين سبب عائشه هر روز او را نفرين مي كرد !!! 2- فرموديد تا زماني كه خليفه كاري انجام نداده باشد كه سبب از بين رفتن نظام باشد ، كسي حق مقابله با او را ندارد ! بر فرض كه اين توجيه شما صحيح باشد ؛ حتي اگر شراب بخورد كه عملي حرام است !!! عزل معاويه عملي حلال بود و اگر معاويه مخالفت نمي كرد ، سبب آشوب در نظام نمي شد ؛ يعني عزل معاويه في نفسه سبب اختلال نظام نشد ؛ بلكه مخالفت معاويه با اينكار سبب اختلال نظام شد . 3- ظاهرا از علت قتل عثمان خبر نداريد ؛ طبق روايات اهل سنت ، عثمان دستور داد تا عمار را آنقدر زدند كه فتق گرفت . ابوذر را سوار بر شتري بي محمل به مدينه آورد به حدي كه گوشت پاي او در اثر جراحت از استخوان جدا شد ! ابو مسعود را آنقدر زدند كه دو دنده او شكست !!! آيا لازم است حتما خود عثمان شخصا كسي را بزند ؟!!! تا به نظر شما صدق كند كه او مي خواست اختلال نظام شود ؟ 4- گناهان كفار را قبل از اسلام ، با گناه معاويه بعد از اسلام قياس كرده ايد !!! با اينكه اين مطلب خلاف اجماع مسلمين است ؛ مسلمانان مي گويند هر گناهي مرتكب شده باشد ، به سبب اسلام جبران مي شود ؛ اما بعد از اسلام چه چيزي گناهان معاويه را جبران كرد ؟ البته شما نفرين رسول خدا را نيز ناديده گرفته و به سوالات قبلي ما پاسخ نداده ايد . 5- ام حبيبه چند سال قبل از اسلام آوردن معاويه و ابوسفيان مسلمان شده و با رسول خدا (ص) ازدواج كرد !!! اين خود نشانگر گمراهي معاويه است كه با وجود اسلام آوردن خواهرش ، باز هم اسلام نياورد و با پيامبر مي جنگيد !!! 6- در مورد فضيلت هاي معاويه ، بهتر است بدانيد كه نسائي مي گفت : در فضيلت معاويه هيچ روايتي صحيح نيست جز روايت لا أشبع الله بطنه!!! موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
50 |
نام و نام خانوادگي: سيد حسين -
تاريخ: 24 فروردين 88
آقاي عمر شما قبول كرديد كه حكومتي كه ايده آل همه مسلمين است حكومت صالحان است . خب اگر به نظر شما شرابخواري معاويه كه در قران كريم از اعمال حرام و از تير هاي شيطان شمرده شده است براي او نقصي به شمار نمي ايد !!!! آيا دزدي بيت المال و تبديل آن به كاخ هاي زيبا -گرسنه نگاه داشتن مردم- ظلم و كشتار بي گناهان هم براي او عيبي به شمار نمي رود ؟؟؟؟ و او را از صالح بودن خارج نمي كند ؟ آيا مسموم كردن نوه بزرگ پيامبر (ص)امام حسن مجتبي( ع) ( ربيع الابرار جلد دوم صفحه 438 مقاتل الطالبين جلد اول صفحه 20) هم براي او نقصي به شمار نمي رود؟ شما در نوشته قبلي اعتراف كرديد كه حضرت علي( ع) حاكمي صالح بوده است. آيا دستور به سب و لعن حضرت علي (كه طبق اعتراف خودتان انساني صالح بوده است ) هم جنايتي بزرگ براي او به شمار نمي رود؟ گفته بوديد حاكم تا خودش شراب مي نوشد و مردم را به نوشيدن آن دعوت نمي كند اشكالي ندارد !!!!! اين چگونه حاكم اسلامي است كه خودش اولين نفر حكم صريح اسلام را زير پا مي گذارد ؟؟ و آيا نوشيدن شراب توسط حاكم خود نوعي دعوت مردم به اين كار زشت نيست؟و اگر فردي از افراد جامعه شراب بنوشد مگر اين حاكم جامعه نيست كه بايد حد را بر او اجرا كند ؟ حاكمي كه خود شراب مي نوشد چگونه مي خواهد حد را بر ديگران اجرا كند؟؟ . به قول يك ضرب المثل قديمي : هر چه بگندد نمكش مي زنند واي به روزي كه بگندد نمك . شما كه گفته ايد دين اسلام با اجراي دستورات قران مي تواند حكومتي با ثبات تر از حكومت فراعنه مصر ايجاد كند !!!! ايا اين عمل به دستورات قران است !!!! ايا دستور به ترك تلبيه كردن - نسبت دادن زياد به ابوسفيان - كشتن محبان و دوستداران علي (ع) هم جنبه فردي دارد و ضررش به كسي نمي رسد ؟ سعي كرده ايد اسلام اوردن ام الحبيبه و ازدواج پيامبر (ص) با او را افتخاري براي معاويه بدانيد . نخير دوست عزيز !!! سخت در اشتباهيد اگر قرار باشد طبق استدلال شما پيش برويم بايد حي بن اخطب خيبري داراي بيشترين فضائل باشد چون پيامبر (ص) با دختر او صفيه ازدواج كرده است . اما سخنان شما در مورد فضائل معاويه !!!! شما مقداري از آن را براي ما ذكر كنيد تا ما بدانيم چه فضيلتي در معاويه موجود است .؟؟؟؟ مگر نه اين است كه وقتي در شام از نسائي پرسيدند از فضائل معاويه چه مي داني او گفت من براي معاويه فضيلتي نمي شناسم مگر حديث لا اشبع الله بطنه؟ و همين صحبت را علماي بزرگ اهل سنت همچون حاكم نيشابوري عبد الرزاق صنعاني نيز گفته اند . و حماني از علماي اهل سنت مي گويد معاويه علي غير مله الاسلام . معاويه بر ديني غير از اسلام بوده است ؟؟؟؟؟؟؟ |
51 |
نام و نام خانوادگي: سيد رضا -
تاريخ: 25 فروردين 88
باسلام برادر گرامي آقاي عمر بهتر بود ابتدا مطالب بنده را به درستي ميخوانديد و تا وقتي به کنه مطلب پي نبرده اييد جواب نميگفتيد.اين بار جوابتان را از آخر ميگويم. مگر شما اهل سنت سرپيچي از فرمان خليفه را خروج از دين و مستوجب اعدام و قتل نميدانيد؟؟؟؟پيامبر که جاي خود دارد.خليفه جانشين پيامبر است و پيامبر رسول خدا . سرپيچي از فرمان کدام يک بدتر است؟آيا سرپيچي از فرمان رسول الله آن هم فقط به خاطر مقداري غذا مصداق بارز نفس پرستي نيست؟ گفته ايد حاکم شرابخوار تا وقتي که جامعه را به شرابخواري تشويق نکند صالح است در اين مورد به گفتار خودتان استناد ميکنم اميدوارم حد اقل گفته هاي خود را قبول داشته باشيد. "امت هم بايد صالح باشند و اگر نيستند حاكمان آنها را به سمت صلاح و شايستگي هدايت كنند " شما پاسخ گوييد آيا حاکم شرابخوار انگيزه و اعتقادي به باز داشتن امت از شرابخواري دارد؟ آيا کسي که معروف را نمي شناسد و بر منکر پافشاري دارد ميتواند از عهده وظيفه خطير امر به معروف و نهي از منکر برآيد؟باز هم در گفتارتان تناقض و به نحوي گريز از واقعيت وجود دارد. قرار نيست حاکم اسلامي فقط امت را به انجام منکر تشويق نکند بلکه بايد امت را امر به معروف کند و آنها را از منکر باز دارد که بهترين شاهد اين مدعا گفتار خودتان است که به آن اشاره شد. در مورد جنگ علي (ع) و معاويه به طور کلي بحث را به حاشيه کشانده ايد . من هيچ بحثي در رابطه با عثمان نکرده ام که شما پاسخ گفته ايد . ولي از شما خواهش کرده ام که به طور صريح به يک سوال پاسخ گوييد که متاسفانه باز هم طفره رفته ايد . عين سوال را دوباره بازگو ميکنم اميدوارم اين بار ابتدا سوال را خوب مطالعه کنيد و بفهميد تا ديگر جواب بي ربط ندهيد: فرض محال كه گفته هاي بدون سند شما را در مورد سپاهيان علي در جنگ با معاويه بپذيريم (باز هم تاكيد ميكنم فرض محال) چگونه حتي همكاري با كساني كه به روي خليفه مسلمين شمشير كشيده اند را تقبيح ميكنيد ولي جنگ تمام عيار با خليفه بعدي (علي(ع)) برايتان قابل دفاع است؟؟؟؟لطفا اين بار صريح جواب گوييد كه آيا شمشير كشيدن بر خليفه مسلمين از ديدگاه اهل سنت كاري جايز است؟؟؟؟ گفته ايد معاويه ابتدا نافرماني کرد و سپس جنگ کرد . کاري نداريم که شروع کننده جنگ چه کسي بود به هر حال جنگ در گرفت. لطفا پاسخ گوييد آيا نافرماني و جنگ با خليفه مسلمين از ديدگاه اهل سنت جايز است؟ در مورد پاسختان به بخش ابتدايي گفتارم اگر خوب مطالعه کرده بوديد به توجيه تاريخي فراعنه مصر نمي پرداختيد . بايد متوجه ميشديد که منظور فقط آوردن مثالي بود که متوجه شويد با آن که حکومت مصر ثبات سياسي داشت باز هم خداوند براي بازگشتشان به دين پيامبري مبعوث کرد. استنباط من اين است که تا انسان به اصل و حقيقت فطري خود باز نگردد حتي اگر در رفاه باشد چيزي نيست جز خوکي که در طويله اي با همه امکانات غذايي و جفت و ... زندگي ميکند . حال دو سوال پيش مي آيد اول اين که آيا معاويه عموم مردم را به رفاه و ثبات رساند و عدالت اجتماعي را برقرار ساخت يا اين که فقط دهان قبيله خود و اصحاب قدرت را پر کرد؟ و اگر بر فرض محال همه مردم را به آسايش رسانده باشد (که بي شک نرسانده است ) ميتوانسته جامعه را به سمت صلاح انساني پيش ببرد؟جواب اين سوال در بخش قبل ذيل فسق و فجور و شرابخواري معاويه آمده است. پس در هر دو بخش معاويه محکوم است زيرا نه توانسته عامه ي مردم را به رفاه برساند و نه ميخواسته که جامعه را به سمت اصلاح پيش ببرد. حال که به توجيه تاريخي فراعنه پرداخته ايد بهتر بود دلائلي دال بر صالح بودن حکام يونان و روم و لوط هم مي آورديد .تا آنجا که شايد با توجيهاتتان ثابت ميکرديد که تا وقتي که ثبات هست به دين چه حاجت است؟ البته بسيار خوشحالم که به طور ضمني و بدون خود آگاهي پذيرفته ايد که فراعنه و حکام لوط و ... با معاويه قابل مقايسه اند (که هستند). در مورد نوع حکومت علي (ع) لطفا پاسخ گوييد که ناراضيان چه کساني بودند؟چه کساني باعث از بين رفتن ثبات ميشدند؟امثال معاويه با حرص قدرت يا مردم؟؟؟؟ کدام جنبش مردمي را در زمان علي(ع) سراغ داريد؟؟؟؟آيا مردم بارها و بارها بر ضد حکومت امويان با انگيزه هاي دينيي و اقتصادي قيام نکردند؟ پس شما يک مغلطه ظريف کرده ايد علي (ع) در ايجاد جامعه مرفه ناتوان نبود و تنها راه آن را ايجاد عدالت اجتماعي و بازگرداندن سرمايه از جمعي محدود به سمت آحاد جامعه ميدانستند. چه کساني به خاطر منافع خودشان بر خليفه مسلمين شمشير کشيدند و مانع از تحقق آن شدند؟آيا علت طلحه و زبير که از ثروتمندان بودند براي مخالفت و جنگ با علي غم مردم بود يا کم شدن مستمري ؟ آيا معاويه به خاطر معيشت مردم با علي (ع) جنگيد يا براي حرص مال دنيا و قدرت؟و اگر مردم برايش مهم بودند چرا تاريخ از خيل گداياني ميگويد که از گرسنگي ميمردند ولي به خاطر همين اقتدار سياسي که از آن دم ميزنيد توان شکوه اي هم نداشتند؟؟؟؟ شايد اگر کسي تاريخ سرشار از ظلم و جور حکومت امويان را نداند مسخ مدينه ي فاضله اي شود که سعي در نسبت دادن آن به معاويه داريد. ولي همه صاحب نظران ميدانند که حکومت پيامبر خدا و جانشينانش کجا و حکومت اشرافي و پر زرق و برق و ظلم و ستم امويان کجا. در جايي اسلام آوردن و ازدواج ام حبيبه با پيغمبر (ص) را از فضائل معاويه بر شمرده ايد. چگونه ميتوانيد به اين نسبت ضعيف افتخار کنيد (که البته اهل نظر تفاوت معاويه را با خواهرش خوب ميدانند) ولي در برابر داماد پسر عمو و برادر پيغمبر (ص) نسبت به فرزندان رسول الله (ع) و نسبت به دختر گرامي رسول الله (س) چنين گستاخانه بتازيد؟ شما يک سنت بدون تغيير الهي را ناديده گرفته ايد و آن ست ابتلاء الهي است. آيا ميتوان از آزمايشات الهي بدون پيشه کردن صبر و تقوا سربلند بيرون آمد و آيا ميشود از کسي که به سبب بي تقوايي و بر اساس تمنيات نفساني نه تنها باعث از بين رفتن ثبات سياسي شد بلکه بعدا حکومت اسلامي را منهاي دستورات اسلامي اداره کرد دفاع کرد؟آيا حکومت امويان باز گشت به سبک حکومتي نبود که پيغمبر (ص)تمام عمر با آن مبارزه کرد؟ اگر قصد پيغمبر (ص) اداره حکومت به اين شکل بود پس چرا به حکام حکومت هاي مقتدر زمان خود نامه نوشت؟آيا او از بي ثباتي حکومت ايران بيم داشت يا هدف ايجاد ثبات با دستورات الهي را در سر مي پروراند. شايد هم مي خواهيد بگوييد نعوذ بالله هدف ايشان هم حرص حکومت بر ايرانيان بود؟البته با سوابقتان چندان بعيد هم نيست که چنين ادعايي کنيد. شکي نيست که بايد ابتدا حاکم مصلح و به تمام معنا مسلمان (علي)بر حکومت جور(معاويه) چيره شود و بعد از آن انجام دستورات الهي به خودي خود باعث ايجاد ثبات و آباداني و رفاه جامعه اسلامي آن هم به معناي مثبت آن خواهد شد . اگر بخواهيد معناي مثبت را شرح دهم بايد بگويم معنايش اين است که جامعه بايد امکان تشخيص راه از بيراهه و انتخاب در جهت سعادت در هر دو جهان را داشته باشد و اين ميسر نميشود به جز اجراي همه دستورات الهي بدون کم و کاست که اين کار هر فرد فاسق و شرابخواره اي نيست و حاکم الهي را ميطلبد که در مذهب ما کاملا تعريف شده است. اميدوارم خداوند شما را به صراط مستقيم هدايت کند و از منعمان باشيد نه از ضالين. من الله التوفيق |
52 |
نام و نام خانوادگي: عمر -
تاريخ: 25 فروردين 88
اصحاب كساني بودند كه با مصاحبت و همراه شدن با پيامبر از ابتداي رسالت ايشان و يا بعدها تا زماني كه پيامبر در قيد حيات بودند در كنار ايشان بوده و در مصائب و سختي ها همكاري و همراهي داشته و پشتيباني كرده اند ؛ در قرآن با عناوين مختلف آمده ( والذين معه 0 مع الرسول - السابقون الاولون ) و تابعي كساني هستند ( سوره 100 توبه را بخوانيد )كه زماني كه پيامبر در قيد حيات بوده اند اين افراد خردسال بوده و امكان مصاحبت و همراهي با پيامبر نداشته اند همچنين شامل كساني ميشود كه بعد از وفات رسول اكرم بدنيا آمده و تنها موفق به همصحبتي و همراهي با اصحاب و ياران همراه و هم صحبت پيامبر شده اند . حسين ابن علي از تابعين است چون فقط در كودكي پيامبر را ديده اند لذا از ياران و مصاحبان پيامبر نبوده ولي با كساني از اصحاب و ياران پيامبر همراه و هم صحبت بوده اند و از روش و رفتار آنها پيروي كرده اند . همه علماي اهل سنت حسين ابن علي را تابعي ميدانند نه صحابه و بعد كه آيه اي در مورد حضرت حسين نيامده هيچ بلكه آيه در مورد ابوي شان هم نازل نشده ؛ اين تعبير و تاويل ها كه فلان آيه در مورد فلان كس است و آن ديگري در باره بهمان كس همه از ابتكارات شيطان رجيم است . بعد كه پيامبر مومنان را نفرين نكرده هيچ بلكه بنا به قرآن به آنها صلوات ميفرستاده و ميفرمايد اين صلوات هاي تو برايشان آرامش و سكينه است. خوردن شراب در قرآن كريم برايش حدي تعيين نشده بنابراين هر كه حد بر شرابخوار جاري كند بايد پاسخگوي گناهش در مقابل پروردگار باشد . پروردگار مومنان را (دقت كنيد) از شراب خواري منع فرموده و حدي برايش تعيين نكرده است از نظر قرآن كريم مومنان هم به شراب خوردن دچار ميشوند و روي سخن پروردگار هم با آنهاست اول اشاره به منشاش ميكند كه عملي مورد پسند شيطان است سپس مضرات آن را كه غفلت از ذكر و صلاه است و ايجاد دشمني و خشم با اطرافيان است نام ميبرد بعد اشاره به عادت شدن اين عمل ميكند و در پايان ترك آن را امكانپذير ميداند و مومنان را به ترك آن دعوت ميكند ضمن اينكه در جائي ديگر اشاره به اين دارد كه مضرات شراب از منافعش بيشتر است . كسي كه مومن باشد خود ميداند با شراب خوردن كه عادتي است در او به خود آسيب ميزند نمازهايش قضا ميشود رابطه اش با اطرافيان تا رفع مستي سالم نيست بنابراين چنين فردي هرگز ديگر مومنان را به شرابخواري دعوت نميكند بخصوص اگر يك حاكم مسلمان باشد كه بر امت تحت حاكميت و امر خود اشراف دارد و با راي آنها انتخاب شده است و آن امت مسلمان هم كه كتاب الله مجيد قانون اساسي زندگيشان است هرگز مقلد و دنباله رو عمل شخصي و نادرست حاكمشان نخواهند شد بلكه آرزو خواهند كرد اولي الامرشان هر چه سريعتر به ترك اين عمل اقدام كند . برادران ! بنده ديگر وقت ندارم به سايت بيايم همه را به الله رب العالمين ميسپارم جواب نظر: با سلام دوست گرامي 1-مشخص است كه شما حتي عقيده اهل سنت در مورد صحابي را نمي دانيد !!! هر كدام از مسلمانان كه حتي لحظه اي در عمر خويش (حتي در حال كفر و يا خردسالي) پيامبر را ديده باشد ، طبق نظر اهل سنت جزو اصحاب آن حضرت است !!! اما متاسفانه شاهد بوده ايم كه مولويان اهل سنت ، با استفاده از بي خبري مردم از اين اصطلاحات و براي توجيه عمل معاويه و يزيد ! حتي امام حسين عليه السلام را تابعي معرفي مي كنند با اينكه در كتبي كه مربوط به صحابه است ،نام كساني را به عنوان صحابي مي برد كه تنها در زمان پيامبر يكساله بوده اند !!! از جمله عبد الله بن زبير ، پسر خواهر عائشه !!! كه در زمان پيامبر بسيار كوچك بود !!! 2- فرموده ايد خوردن شراب در قرآن برايش حدي تعيين نشده است ؛ لواط نيز چنين است ؛ سحاق نيز چنين است !!! لابد به نظر شما اين كارها نيز حدي ندارد ؛ البته بعضي از علماي اهل سنت چنين فتاوايي داده اند؛ مي توانيد به آدرس ذيل مراجعه كنيد : 3- گفته ايد كه شخص مست ديگر مومنان را به شرابخواري دعوت نمي كند !!! لابد در زمان مستي عقل دارد و مومن را از منافق تشخيص مي دهد !!! 4- گفته ايد كه مومنين وقتي شخصي به خلافت قبول شد ، در صورت مخالفت او با شريعت ، تنها آرزو مي كنند كه سريعتر اينكار را ترك كند !!! آيا فتواي علماي اهل سنت به تخريب قبور ائمه شيعه در كشور شيعه منافات با اين سخنان شما ندارد ؟ چرا آرزو نكردند كه حرم ائمه شيعه خود به خود تخريب شود !!! چرا گروه جند الشيطان و ساير مولوياني كه به اين گروه تكفيري وابسته بودند ،آرزو نكردند كه جمهوري اسلامي خود به خود ساقط شود ؟ و چرا مولويان و مفتيان اهل سنت ، بعد از اعدام آنها رسما به دفاع از آنها پرداخته و به جاي صرف آرزوي زنده شدن آنها ، چنين خلاف قوانين جمهوري اسلامي دست به اقدام زدند ؟ 4- شما حتي به يك مطلب از پاسخ هاي قبلي ما جواب ندايد و هر بار مطالب جديد مطرح كرديد !!! موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
53 |
نام و نام خانوادگي: سيد رضا -
تاريخ: 25 فروردين 88
باسلام برادر گرامي آقاي عمر بهتر بود ابتدا مطالب بنده را به درستي ميخوانديد و تا وقتي به کنه مطلب پي نبرده اييد جواب نميگفتيد.اين بار جوابتان را از آخر ميگويم. مگر شما اهل سنت سرپيچي از فرمان خليفه را خروج از دين و مستوجب اعدام و قتل نميدانيد؟؟؟؟پيامبر که جاي خود دارد.خليفه جانشين پيامبر است و پيامبر رسول خدا . سرپيچي از فرمان کدام يک بدتر است؟آيا سرپيچي از فرمان رسول الله آن هم فقط به خاطر مقداري غذا مصداق بارز نفس پرستي نيست؟ گفته ايد حاکم شرابخوار تا وقتي که جامعه را به شرابخواري تشويق نکند صالح است در اين مورد به گفتار خودتان استناد ميکنم اميدوارم حد اقل گفته هاي خود را قبول داشته باشيد. "امت هم بايد صالح باشند و اگر نيستند حاكمان آنها را به سمت صلاح و شايستگي هدايت كنند " شما پاسخ گوييد آيا حاکم شرابخوار انگيزه و اعتقادي به باز داشتن امت از شرابخواري دارد؟ آيا کسي که معروف را نمي شناسد و بر منکر پافشاري دارد ميتواند از عهده وظيفه خطير امر به معروف و نهي از منکر برآيد؟باز هم در گفتارتان تناقض و به نحوي گريز از واقعيت وجود دارد. قرار نيست حاکم اسلامي فقط امت را به انجام منکر تشويق نکند بلکه بايد امت را امر به معروف کند و آنها را از منکر باز دارد که بهترين شاهد اين مدعا گفتار خودتان است که به آن اشاره شد. در مورد جنگ علي (ع) و معاويه به طور کلي بحث را به حاشيه کشانده ايد . من هيچ بحثي در رابطه با عثمان نکرده ام که شما پاسخ گفته ايد . ولي از شما خواهش کرده ام که به طور صريح به يک سوال پاسخ گوييد که متاسفانه باز هم طفره رفته ايد . عين سوال را دوباره بازگو ميکنم اميدوارم اين بار ابتدا سوال را خوب مطالعه کنيد و بفهميد تا ديگر جواب بي ربط ندهيد: فرض محال كه گفته هاي بدون سند شما را در مورد سپاهيان علي در جنگ با معاويه بپذيريم (باز هم تاكيد ميكنم فرض محال) چگونه حتي همكاري با كساني كه به روي خليفه مسلمين شمشير كشيده اند را تقبيح ميكنيد ولي جنگ تمام عيار با خليفه بعدي (علي(ع)) برايتان قابل دفاع است؟؟؟؟لطفا اين بار صريح جواب گوييد كه آيا شمشير كشيدن بر خليفه مسلمين از ديدگاه اهل سنت كاري جايز است؟؟؟؟ گفته ايد معاويه ابتدا نافرماني کرد و سپس جنگ کرد . کاري نداريم که شروع کننده جنگ چه کسي بود به هر حال جنگ در گرفت. لطفا پاسخ گوييد آيا نافرماني و جنگ با خليفه مسلمين از ديدگاه اهل سنت جايز است؟ در مورد پاسختان به بخش ابتدايي گفتارم اگر خوب مطالعه کرده بوديد به توجيه تاريخي فراعنه مصر نمي پرداختيد . بايد متوجه ميشديد که منظور فقط آوردن مثالي بود که متوجه شويد با آن که حکومت مصر ثبات سياسي داشت باز هم خداوند براي بازگشتشان به دين پيامبري مبعوث کرد. استنباط من اين است که تا انسان به اصل و حقيقت فطري خود باز نگردد حتي اگر در رفاه باشد چيزي نيست جز خوکي که در طويله اي با همه امکانات غذايي و جفت و ... زندگي ميکند . حال دو سوال پيش مي آيد اول اين که آيا معاويه عموم مردم را به رفاه و ثبات رساند و عدالت اجتماعي را برقرار ساخت يا اين که فقط دهان قبيله خود و اصحاب قدرت را پر کرد؟ و اگر بر فرض محال همه مردم را به آسايش رسانده باشد (که بي شک نرسانده است ) ميتوانسته جامعه را به سمت صلاح انساني پيش ببرد؟جواب اين سوال در بخش قبل ذيل فسق و فجور و شرابخواري معاويه آمده است. پس در هر دو بخش معاويه محکوم است زيرا نه توانسته عامه ي مردم را به رفاه برساند و نه ميخواسته که جامعه را به سمت اصلاح پيش ببرد. حال که به توجيه تاريخي فراعنه پرداخته ايد بهتر بود دلائلي دال بر صالح بودن حکام يونان و روم و لوط هم مي آورديد .تا آنجا که شايد با توجيهاتتان ثابت ميکرديد که تا وقتي که ثبات هست به دين چه حاجت است؟ البته بسيار خوشحالم که به طور ضمني و بدون خود آگاهي پذيرفته ايد که فراعنه و حکام لوط و ... با معاويه قابل مقايسه اند (که هستند). در مورد نوع حکومت علي (ع) لطفا پاسخ گوييد که ناراضيان چه کساني بودند؟چه کساني باعث از بين رفتن ثبات ميشدند؟امثال معاويه با حرص قدرت يا مردم؟؟؟؟ کدام جنبش مردمي را در زمان علي(ع) سراغ داريد؟؟؟؟آيا مردم بارها و بارها بر ضد حکومت امويان با انگيزه هاي دينيي و اقتصادي قيام نکردند؟ پس شما يک مغلطه ظريف کرده ايد علي (ع) در ايجاد جامعه مرفه ناتوان نبود و تنها راه آن را ايجاد عدالت اجتماعي و بازگرداندن سرمايه از جمعي محدود به سمت آحاد جامعه ميدانستند. چه کساني به خاطر منافع خودشان بر خليفه مسلمين شمشير کشيدند و مانع از تحقق آن شدند؟آيا علت طلحه و زبير که از ثروتمندان بودند براي مخالفت و جنگ با علي غم مردم بود يا کم شدن مستمري ؟ آيا معاويه به خاطر معيشت مردم با علي (ع) جنگيد يا براي حرص مال دنيا و قدرت؟و اگر مردم برايش مهم بودند چرا تاريخ از خيل گداياني ميگويد که از گرسنگي ميمردند ولي به خاطر همين اقتدار سياسي که از آن دم ميزنيد توان شکوه اي هم نداشتند؟؟؟؟ شايد اگر کسي تاريخ سرشار از ظلم و جور حکومت امويان را نداند مسخ مدينه ي فاضله اي شود که سعي در نسبت دادن آن به معاويه داريد. ولي همه صاحب نظران ميدانند که حکومت پيامبر خدا و جانشينانش کجا و حکومت اشرافي و پر زرق و برق و ظلم و ستم امويان کجا. در جايي اسلام آوردن و ازدواج ام حبيبه با پيغمبر (ص) را از فضائل معاويه بر شمرده ايد. چگونه ميتوانيد به اين نسبت ضعيف افتخار کنيد (که البته اهل نظر تفاوت معاويه را با خواهرش خوب ميدانند) ولي در برابر داماد پسر عمو و برادر پيغمبر (ص) نسبت به فرزندان رسول الله (ع) و نسبت به دختر گرامي رسول الله (س) چنين گستاخانه بتازيد؟ شما يک سنت بدون تغيير الهي را ناديده گرفته ايد و آن سنت ابتلاء الهي است. آيا ميتوان از آزمايشات الهي بدون پيشه کردن صبر و تقوا سربلند بيرون آمد و آيا ميشود از کسي که به سبب بي تقوايي و بر اساس تمنيات نفساني نه تنها باعث از بين رفتن ثبات سياسي شد بلکه بعدا حکومت اسلامي را منهاي دستورات اسلامي اداره کرد دفاع کرد؟آيا حکومت امويان باز گشت به سبک حکومتي نبود که پيغمبر (ص)تمام عمر با آن مبارزه کرد؟ اگر قصد پيغمبر (ص) اداره حکومت به اين شکل بود پس چرا به حکام حکومت هاي مقتدر زمان خود نامه نوشت؟آيا او از بي ثباتي حکومت ايران بيم داشت يا هدف ايجاد ثبات با دستورات الهي را در سر مي پروراند. شايد هم مي خواهيد بگوييد نعوذ بالله هدف ايشان هم حرص حکومت بر ايرانيان بود؟البته با سوابقتان چندان بعيد هم نيست که چنين ادعايي کنيد. شکي نيست که بايد ابتدا حاکم مصلح و به تمام معنا مسلمان (علي)بر حکومت جور(معاويه) چيره شود و بعد از آن انجام دستورات الهي به خودي خود باعث ايجاد ثبات و آباداني و رفاه جامعه اسلامي آن هم به معناي مثبت آن خواهد شد . اگر بخواهيد معناي مثبت را شرح دهم بايد بگويم معنايش اين است که جامعه بايد امکان تشخيص راه از بيراهه و انتخاب در جهت سعادت در هر دو جهان را داشته باشد و اين ميسر نميشود به جز اجراي همه دستورات الهي بدون کم و کاست که اين کار هر فرد فاسق و شرابخواره اي نيست و حاکم الهي را ميطلبد که در مذهب ما کاملا تعريف شده است. اميدوارم خداوند شما را به صراط مستقيم هدايت کند و از منعمان باشيد نه از ضالين من الله التوفيق |
54 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 26 فروردين 88
با سلام فقط در جواب اقاي عمر ميگويم سلاماً و , مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا شـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاء الــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلـــــــــــــــــــــــــــــه به اينهمه استلالهاي قـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوي . بابا تو دست ابن تيمه را از پشت بستي بابا من شهادت ميدهم تو تنها كسي هستي كه از <<<صنط سهيه عصلام>> خبر داري . محمد عبد الوهاب بايد بيا جلوت ملق بزنه حقاً شاگرد اون عبدالشيطان جناب پرفسور ؟؟؟؟؟؟ ملحد زاده ئي و كم كم داري از اونهم جلو ميزني. با تشكر از برادران در موسسه وليعصر ( عج ) كه با گذاردن مقالات اقاي عمر ما را همه از الم ( بله الم بمعني درد ) ايشان اگاه كرديد . وليكن بنده هنوز براي ايشان هم دعا ميكنم هم خوشبين هستم كه روشن دل شود . يا علي |
55 |
نام و نام خانوادگي: سيد حسين -
تاريخ: 27 فروردين 88
آقاي عمر بنده از صميم قلب براي شما آرزوي هدايت و نجات از اين افكار ضاله را دارم . فقط نصيحت دوستانه من به شما اين است كه اگر دفعات بعد خواستيد در يك سايت مذهبي گفتگو كنيد حداقل كتب روايي و حديثي خود را خوب مطالعه كنيد تا اينگونه و با اين دلائل مبتذل واستدلالات غير منطقي آبروي اهل سنت را خدشه دار نكنيد . شما حتي به يك سوال ما پاسخ نداديد و در رابطه با شرابخواري معاويه ملعون هم ضمن پذيرش آن فقط از آن دفاع كرديد . در پايان بايد عرض كنم كه همين افكار شما وامثال شماست كه باعث شده امروزه اهل سنت در جهان زير يوغ حاكمان مستبد و بي تقواي معاويه تباري باشند كه فرسنگ ها از اسلام واقعي فاصله دارند و براي آنها فرقي ندارد آنكس كه به آنها حكومت مي كند صدام باشد يا يهوديان مسلمان نماي آل سعود يا حسني نا مبارك يا هر فرد ديگري . از مسوولان محترم سايت حضرت ولي عصر (عج) نيز كمال تشكر را دارم . |
56 |
نام و نام خانوادگي: عبدالواحد -
تاريخ: 27 فروردين 88
با اين وجود كه من سني هستم ولي در اين مورد با برادران شيعه خود هم عقيده ام . تنها دليلي كه توانسته ايد براي صالح بودن فرعون بياوريد پذيرش حكومت حق است كه ما آن را در معاويه سراغ نداريم . فرعون در برابر حقيقت ايستادگي نكرد ولي معاويه... به هر حال علي (رضي الله عنه) از خلفاي راشد بوده و اطاعت از او واجب.از طرفي ثبات و اقتدار مهم است در صورتي كه در جهت منافع عمومي استفاده گردد نه سركوب عمومي. ضمنا اختلافات نظرهاي زيادي بين ما و شما برادران شيعي وجود دارد ولي استدلالات شما در اين مورد مورد قبول و كافي است. موفق باشيد |
57 |
نام و نام خانوادگي: عمر -
تاريخ: 27 فروردين 88
سلام عليكم جناب پاسخگو 1-مطمئن باشيد تعريف علماي اهل سنت از صحابي و تابعي همين است كه من نوشتم و اگر حسين ابن علي با كشف ديگري از اسناد تاريخي و آن اسناد جديد با درصد بالائي معلوم كند حسين صحابه بوده اند نه تابعي چه تفاوتي ميكند ؛ مهم عملكردهاست نه اسامي و نسبت ها . 2- لواط و سحاق حد دارد در سوره نساء ( واللذان ...) ميفرمايد اذوا هما آنها را اذيت كنيد و اين اذيت زباني است بوسيله مومني كه به لذان بودن آن دو پي ميبرد و مومناني كه متوجه عمل آنها ميشوند و يا بوسيله حاكم شرع اگر در سطح يك شهر يا يك منطقه علني شده باشد و آن تذكر و يادآوري عمل قبيح آنهاست به آن دو نفر بطوري كه قبح عمل را درك كنند و مايه آزار فكريشان شود و نه شكنجه رواني بوسيله هر آدمي كه از راه برسد كه بعد ميفرمايد اگر توبه كردند ( توبه به درگاه الله ) و اصلاح كردند يعني گرد اين عمل نرفتند پس ديگر كسي حق ندارد متعرض آنها شود . 3-بله مست در زمان مستي عقلش زائل نميشود بلكه از تمركزش كم ميشود فلذا حق نماز خواندن ندارد چون الله ميفرمايد در حالت مستي به نماز نزديك نشويد تا آنكه بدانيد چه ميگوئيد مسلم اگر فردي مست نماز بخواند كلمات را به خوبي ادا ميكند اما بر درك و فهميدن معاني تمركز كامل ندارد ؛ همچنين مست لحنش تغيير ميكند و اين لحن باعث سوء تفاهم و خشم هاي بيمورد و نابجا آنطور كه قرآن ميفرمايد باعث عداوت و بغضاء با اطرافيان ميشود. 4- مورد چهارم را شيطان القاء كرده است چون من آن جمله را نگفتم . برادر گرامي اهل سنت قبور ائمه را تخريب نميكنند ؛ اين قبور در داخل عراق و ايران سالهاست كه هست و محل زيارت شيعيان بوده و اگر قرار بود تخريبش كنند همان زمانها اين كار را ميكردند اين را هم بدانيد كه حكومت ايران سالهاست كه به كشورهاي دور و بر خود يورش تبليغاتي – مذهبي برده آن هم به ميان توده مردم و عوام الناس كه يك شبيخون است و همچنان با ظرافت در حال پيشروي است و امثال مولوي هاي بلوچستان و بعضي شيوخ منطقه هم در حال بحث و گفتگو و ارشاد سران كشور هستند و مورد بي اعتنائي قرار ميگيرند . اگر ما جنگي ميان شيعه و سني تصور كنيم آيا تخريب قبورائمه در عراق نميتواند پاسخ و دفاعي به هجوم ايران باشد كه در داخل خط مقدم جبهه جنگ صورت گرفته است؟ و آيا سالم ماندن قبور ائمه در ايران نميتواند به معناي سكون و آرامش نسبي پشت جبهه باشد ؟. براي آنكه بدانيد اين جنگ مذهبي دقيقا از كي به صورت علني و رسمي از طرف ايران اعلام شد حتما نگاهي به وصيت نامه آقاي خميني بياندازيد جناب سيد رضا پرسيده ايد: ...چگونه حتي همكاري با كساني كه به روي خليفه مسلمين شمشير كشيده اند را تقبيح ميكنيد ولي جنگ تمام عيار با خليفه بعدي (علي(ع)) برايتان قابل دفاع است؟؟؟؟لطفا اين بار صريح جواب گوييد كه آيا شمشير كشيدن بر خليفه مسلمين از ديدگاه اهل سنت كاري جايز است؟؟؟؟ جواب : شما اگر جواب مرا دقيق ميخوانديد نوشته بود م؛ دوباره مينويسم عثمان ابن عفان مردي بسيار پير و ناتوان در داخل منزلش نشست ؛ نه خودش شمشير كشيد ؛ نه به اعضاي خانواده اش نه به غلامانش نه به اصحاب پيغمبر كه با او دوست بودند نه به كارگزارانش نه به آنهائي كه تحت فرمانش بوند نه به فاميلش دستور جنگ و شمشير كشي و خونريزي نداد بلكه فقط گفت نه كسي را عزل ميكنم نه از خلافت كنار ميكشم ؛ با اين حال به داخل خانه اش شبيخون زده او را به قتل رسندند آيا اين آدم قابل دفاع نيست ؟ علي ابن ابيطالب ؛ معاويه را بدون اينكه مردم شام از او شكايتي داشته باشند عزل كرد معاويه نپذيرفت ؛ علي فرمان لشكر كشي و جنگ صادر كرد و عملا به جنگ و براندازي اش رفت و مصلحت انديشي و مشورت كسي را هم در اين راه قبول نكرد . معاويه هم براي دفاع از خود و موقعيت و سرزمين تحت فرمانش متقابلا لشكر كشيد آيا دستور به جنگ و شروع به جنگ علي قابل دفاع است و پاسخ معاويه قابل دفاع نيست ؟! و اما مومن از پيامبر اطاعت ميكند و آنكه اطاعت نكند به ايمانش آسيب رسانده ولي از دين خارج نميشود ؛ هر كه شهادتين را بگويد كافي است تا در جرگه مسلمانان قرار گيرد اما آنكه شهادتين را گفت و علاوه بر آن مداوم در اطاعت بيچون و چرا از پيامبر بود بر ايمان خود ميافزايد و ايمان در شدائد و ابتلائات الهي يار و ياور او خواهد بود و آن نفر اول در شدائد گرفتار و ضعيف خواهد شد ولي باز هم از دين خارج نميشود چه برسد به آنكه اعدام شود و به قتل برسد ! اينها تماما ضد قرآن است ؛ خليفه و اولي الامر هم تا زماني كه بر اساس آيات عمل كنند و به روش پيامبر كه اسوه آنهاست و اين روش پيامبر هم در داخل قرآن است عمل كنند اطاعت ميشوند در غير اين صورت اطاعت نميشوند مگر اينكه راه اصلاح را پيش گيرند. نوشته ايد: حال دو سوال پيش مي آيد اول اين که آيا معاويه عموم مردم را به رفاه و ثبات رساند و عدالت اجتماعي را برقرار ساخت يا اين که فقط دهان قبيله خود و اصحاب قدرت را پر کرد؟ و اگر بر فرض محال همه مردم را به آسايش رسانده باشد (که بي شک نرسانده است ) ميتوانسته جامعه را به سمت صلاح انساني پيش ببرد؟ جواب: يعني فكر ميكنيد اگر معاويه حاكم و خليفه اي بود كه با اولين عدم اطاعت از طرف كارگزارانش جنگ و خونريزي بر پا ميكرد و در عوض شراب نميخورد الان رفاه و ثبات و عدالت اجتماعي در مقايسه با آن زمان در سطح بسيار بالاتري برقرارشده بود ؟!! اقوام فراعنه و لوط و ثمود و اينها هم ثبات داشتند تا اينكه حاكمان مشرك و مفسد به همراهي طرفدارانشان آن را بر باد دادند برويد در زمين بگرديد و احوال آنها را ببينيد كه چه تمدني داشتند كساني بودند كه در قدرت جسمي از همه انسانهاي زمان پيامبر و الان جهان نيرومندتر بودند. ثبات در يك كشور بي دين نشاني از اين است كه آنجا هنوز تعداد كم يا بيش صالحاني مصلح از حكام و امتشان هستند كه جامعه را در يك حالت تعادل نگاه اشته اداره ميكنند و آن را به فاجعه ؛ بن بست و سقوط نكشانده اند . پرسيده ايد: در مورد نوع حکومت علي (ع) لطفا پاسخ گوييد که ناراضيان چه کساني بودند؟.....کدام جنبش مردمي را در زمان علي(ع) سراغ داريد؟؟؟؟آيا مردم بارها و بارها بر ضد حکومت امويان با انگيزه هاي دينيي و اقتصادي قيام نکردند؟علي (ع) در ايجاد جامعه مرفه ناتوان نبود و تنها راه آن را ايجاد عدالت اجتماعي و بازگرداندن سرمايه از جمعي محدود به سمت آحاد جامعه ميدانستند. جواب: ناراضيان كساني بودند كه در مدينه مفسده كردند ؛ عثمان را وادار به پيش بردن اهداف و مقاصد خود ميكردند ؛ شمشير ميكشيدند و تهديد ميكردند ؛ نمازگزاران را فقط بدليل مخالفت با نظراتشان با سنگ از مسجد بيرون كردند ؛ به منزل عثمان شبيخون زدند ؛ خانه اش را 18 روز محاصره كردند ؛ مانع شدند آب وغذا به منزلش برسد ؛ عثمان را بدون آنكه بتواند حتي از خود دفاع كند( بدليل كهولت سن ) در مقابل چشمان زن و فزرند كشتند ؛ انگشتان همسرش را قطع كردند ؛ به ام المومنين ام حبيبه همسر رسول الله اجازه ورود به منزل عثمان و كمك به آنها را ندادند و جانش در خطر قرار گرفت ؛ خانه عثمان را غارت كردند ؛ بيت المال مسلمين را تماما سرقت كرده به يغما بردند . بعد ازعثمان همين فتنه گران مفسد يا به قول شما جنبش مردمي نه تنها هرگز رفاه و عدالت اجتماعي و بازگشت سرمايه ي خيالي كه ميگويئد به خود نديدند بلكه تا پايان حيات علي ابن ابيطالب در حال جنگ بودند و پيوسته درصحنه هاي نبرد صفين ؛ جمل و نهروان روزگار ميگذراندند ؛ علي بطور كلي همان روزهاي اول خلافت مدينه را رها كرد و در ميدانهاي نبرد زندگيش را سپري كرد و هرگز هم به آنجا بازنگشت ! نهايتا سپاهش متفرق شدند و به جان هم افتادند و پايان كارشان هزيمت و به قتل رساندن علي بود و تسليم شدن حسن فرزند ارشدش به معاويه . البته سنت غير قابل تغيير و تبديل الله رب العالمين كه از سوي او در اساس و بنيان جهان قرار داده شده است قابل قبول هر مسلماني است و علي و معاويه هم مانند هر انساني با ابتلائات امتحان ميشوند ؛ اما شروع كار ؛ ادامه آن و پايان كار هر دو را ببينيد تا بدانيد كداميك درهر مرحله با اين ابتلائات صحيح و سالم برخورد كرده اند ؟ ! و اما در مورد نامه به پادشاهان كشورهاي مقتدر( نه نامه به عوام مردم ) جهت ابلاغ رسالت الهي بوسيله رسول اكرم بوده است همچنانكه سليمان نبي نامه اي به پادشاه سرزمين سباء نوشت كه زني بود هم خودش هم امتش خورشيد را به جاي الله تعالي پرستش ميكردند و هدف سليمان هدايت آن پادشاه بود تا او هم امت خود را به سمت شناخت و پرستش الله بخواند و سليمان نه لشكر كشيد به سرزمين سباء نه بناي جنگ و آشوب ميان امت سباء به راه انداخت بلكه آن زن با آيه اي از الله تبارك و تعالي در حضور سليمان حاضر شد و با ابلاغ رسالت الهي از طرف سليمان به اين پادشاه و نشان دادن آيه او را به اسلام فراخواند . رسول الله هم دقيقا همان كاري را كرد كه سليمان انجام داده بود . گفته ايد: بايد ابتدا حاکم مصلح و به تمام معنا مسلمان (علي)بر حکومت جور(معاويه) چيره شود و بعد از آن انجام دستورات الهي به خودي خود باعث ايجاد ثبات و آباداني و رفاه جامعه اسلامي آن هم به معناي مثبت آن خواهد شد جواب: خير . چيره شدن بر حكومتي بوسيله جنگ حتي اگر به قول شما حكومت جور باشد ؛ جز گسترش فتنه و فساد چيز ديگري نيست ؛ اين چه حكومت به تمام معنا مسلماني است كه بخواهد با جنگ و مبارزه در ميدان نبرد دستور الهي را اجرا كند تا بعد از زدن و كشتن و ويران كردن ...! ثبات و آباداني و رفاه را ايجاد كند؟ و آيا اصلا چيزي بر جا ميماند جزخرابي ها و جگرهاي سوخته و روانهاي آسيب ديده ... تا مقدمات كار را از آنجا شروع كند ؟ در پايان گفته ايد: اگر بخواهيد معناي مثبت را شرح دهم بايد بگويم معنايش اين است که جامعه بايد امکان تشخيص راه از بيراهه و انتخاب در جهت سعادت در هر دو جهان را داشته باشد و اين ميسر نميشود به جز اجراي همه دستورات الهي بدون کم و کاست که اين کار هر فرد فاسق و شرابخواره اي نيست و حاکم الهي را ميطلبد که در مذهب ما کاملا تعريف شده است. جواب: اگر از نظر شما اولين حاكم الهي علي ابن ابيطالب باشد ؛ بدانيد ايشان به حكم قرآني قصاص از قاتلان و مفسدين في الارض در همان آغاز خلافتشان عمل نكردند و اشتباهات و عملكردهاي نادرست ديگري كه در اين كوتاه جواب هايي كه نوشته ام از تاريخ خلافت ايشان ميتوانيد نام ببريد ؛ من پايان كار ايشان را رستگاري ميدانم چون در پايان خلافت زماني كه ديگرقريب به اتفاق سپاهيانش اطاعت نميكردند ... از عملكرد خود پشيمان بودند و وقتي كه با ضرب شمشير ابن ملجم مجروح شدند قبل از وفاتشان وقتي مابقي اندك همراهانش خواستند فرزند ارشدش حسن را به جاي خود به خلافت تعيين كند نپذيرفتند و گفتند نه شما را در اين باره امر ميكنم نه منع ؛ خودتان بصيرتريد . جواب نظر: با سلام دوست گرامي 1- تعريف اهل سنت از صحابي و ذكر شدن نام حسنين عليهم السلام در بين صحابه : تعريف بخاري از صحابي : وَمَنْ صَحِبَ النبي صلى الله عليه وسلم أو رَآهُ من الْمُسْلِمِينَ فَهُوَ من أَصْحَابِهِ صحيح البخاري ج 3 ص 1335، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا علماي اهل سنت كه حسنين عليهما السلام را جزو صحابه ذكر كرده اند !!: ابن عبد البر در كتاب الاستيعاب و ابن حجر در كتاب الاصابة كه اين دو كتاب مخصوص ذكر نام اصحاب رسول خدا است مي گويند : 1721 الحسن بن علي بن أبي طالب بن عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف الهاشمي سبط رسول الله صلى الله عليه وسلم وريحانته أمير المؤمنين أبو محمد الإصابة في تمييز الصحابة ج 2 ص 68 ، اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852 ، دار النشر : دار الجيل - بيروت - 1412 - 1992 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : علي محمد البجاوي 1726 الحسين بن علي بن أبي طالب بن عبد المطلب بن هاشم الهاشمي أبو عبد الله سبط رسول الله صلى الله عليه وسلم وريحانته الإصابة في تمييز الصحابة ج 2 ص 1724 ، اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852 ، دار النشر : دار الجيل - بيروت - 1412 - 1992 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : علي محمد البجاوي الحسن بن علي بن أبي طالب بن عبد المطلب بن هاشم القرشي الهاشمي حفيد رسول الله ابن بنته فاطمة رضي الله عنه وابن ابن عمه علي بن أبي طالب يكنى أبا محمد ولدته أمه فاطمة بنت رسول الله الاستيعاب في معرفة الأصحاب ج 1 ص 383 ، اسم المؤلف: يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر الوفاة: 463 ، دار النشر : دار الجيل - بيروت - 1412 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : علي محمد البجاوي الحسين بن على بن أبى طالب أمه فاطمة بنت رسول الله يكنى أبا عبد الله الاستيعاب في معرفة الأصحاب ج 1 ص 392، اسم المؤلف: يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر الوفاة: 463 ، دار النشر : دار الجيل - بيروت - 1412 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : علي محمد البجاوي 2- آيه اي كه ذكر كرديد ، مربوط به اقرار مفسرين اهل سنت حد زنا است و نه لواط و سحاق ، البته بر فرض هم شامل شود ، شامل سحاق مي شود ! اما براي لواط هيچ آيه اي ذكر نكرده ايد ! جداي از اينكه اين آيه به اقرار علماي اهل سنت با آيه حد در مورد زنا در سوره نور ، نسخ شده است !!!! 3- در مورد شرابخواري معاويه ، خوب است كه قبول كرده ايد او ممكن است در حين شرابخواري كار خلاف شرع انجام دهد ! آيا همين يك دليل براي عزل او كافي نبود!!! 4- در مورد اينكه عثمان هيچ كاري نكرد ! ما قبلا پاسخ شما را داده ايم ، اما دوباره تكرار مي كنيم : ظاهرا خبر نداريد كه چرا مردم بر عثمان شورش كردند ! زيرا دستور داد آنقدر عبد الله مسعود و عمار را زدند كه هر دو دچار شكستگي شدند!!! دستور داد ابوذر را سوار بر شتر بي محمل به مدينه بياورند كه سبب شد گوشت او از استخوان جدا شود! سپس او را با همين حال به ربذه تبعيد كرد! عثمان دستور داد كه اهل مصر كه به سبب مخالفت با او به مدينه آمده بودند ، وقتي به مدينه بازگشتند ، اعدام شوند! اما متاسفانه اين نامه بر در ميانه راه ، خبر سري را فاش كرده و شورشيان (در نظر شما) خشمگين شده به مدينه آمدند به نزد عائشه و طلحه و زبير رفته و دوباره از عثمان اعتراض كردند ! او اين بار به عائشه و طلحه و زبير و حتي حضرت علي نيز بي ادبي كرد!!!! ساير سخنان شما نيز قبلا پاسخ داده شده است !!! البته خواندن اين پاسخ هاي شما براي مردم خالي از لطف نخواهد بود!!! تنها در مورد وصيت امير مومنان به امامت حسن بن علي !!! كه توسط شما مورد انكار قرار گرفته است ! اين نيز مخالف با مدارك تاريخي اهل سنت است ! http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=530 موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
58 |
نام و نام خانوادگي: مهندس- تنکابن -
تاريخ: 27 فروردين 88
باآرزوي سلامتي وتوفيق روز افزون براي دست اندر كاران سايت ولي عصر عج بنده تقريبا همه گفتگوهاي آقاي عمر وپاسخگويي دوستان را مرور كرده ام بحث جالبيست چون بعد از مدتها ايشان تنها موردي از برادران اهل سنت ميباشند كه به ظاهر حرفهاي زيادي دارند ولي نميدانم چرا در پشت منطق ايشان يك نا ارامي پريش احوالي حاكم است چرا كه اولا هيچگاه از منابع واسناد مستدل ومعتبر حتي از كتب اهل سنت سخن نميگويند وثانيا سوالات دوستان را با سوالات جديد آميخته واز شاخه اي به شاخهاي ديگر ميپرند واين اصلا با ويژگي يك روشنفكر منافات دارد!!گويي اينكه دوباره خاطرات مناظره استاد قزويني باجناب مولوي زاهدان برايمان تداعي ميشود!! درهر صورت خوانندگان معتدل وبا انصاف خودشان قضاوت خواهند نمود ومن از آقاي عمر به عنوان برادر ديني تشكر ميكنم نه براي اينكه حكم براعت معاويه ويزيد راصادر نموده !بلكه مسبب آن شده كه شماعالي جنابان مقداري از بضاعت خود را خرج نموده وتشنگان حقيقت را سيراب نماييد به نظر ميايد اقاي عمر حتي از خليفه دوم هم بالا زده وعلي بن ابيطالب ع را نعوذ بالله با امثال معاويه ها هم رديف ميكند در هالي كه خليفه دوم درمنابع اهل سنت كه شما درگذشته ذكر آن را گفتيد اعتراف كرده كه هرآيينه اگر علي ع نبود عمر هفتاد بار هلاك ميشد جاي تاسف است كه انصاف آن عمر از اين عمر بيشتر است!!! امير مومنان علي ع ميفرمايد سوال كننده از سوال كردنش دو مقصود دارد يا ميخواهد شخص مقابل را مستاصل كند ويا واقعا دنبال حقيقتيست كه دنبال جواب ميگردد گويا اين دوست عزيز از دسته اول ميباشد - در مورد ارادت ايشان به رهبري وحاكم مخصوص كه شراب خوردن وزنا كردن آنانرا براي خود توجيه ميكند بيشتر مارا به ياد پادشاه مصر وعربستان واردن مي اندازد كه درجنگ 22روزه غزه جام هاي شراب را به هم ميزدندو بازنانان اجنبي دست ميدادند!!تعجبي ندارد چرا كه اينها مثتاق عيني قرآن بدون اهل بيت هستند!به نظر من بحث شيعه وسني نيست مهم برداشت صحيح ازقرآن وآمزهاي دينيست چراكه حتي برادران اهل سنت در غزه با مقاومت شاننشان دادند كه از پيروان واقعي اهل البيت ع هستند وازرهروان واقعي حسين بن علي هستند واين يك اتفاق بزرگ است كه براي اولين بار شيعه وسني بادريافتي مشترك ويكسان از دين در صفي مشترك روبروي دشمنان ايستادند برادر بزگوار جناب آقاي عمر بدانند كه ما دنبال اين نيستيم كه سني را شيعه كنيم بلكه بدنبال عزت وسربلندي اسلام هستيم نه به دنبال خفت ودريوزگي كه امروزه سران عرب را احاطه كرده !ايكاش نوكران انتهاري اعراب بجاي آنكه مساجد وزيارتگاههاي مسلمانان رادر عراق منفجر كنند ميرفتندودرغزه حد اقل يك تانك يهود را منفجر ميكردند آنجا كه ديگر كشور شيعيان نبوده كه بگويند كافرند!! شما راخدا يه كمي انصاف بدهيد ان الله مع صابرين متشكرم |
59 |
نام و نام خانوادگي: منطقي -
تاريخ: 28 فروردين 88
واقعا افتضاح البته اين حرف حقيقت را نشان مي دهد كه ال شيخ تنها يك منافق نيست خاك باي امام حسين سيد الشهداء به كل علماي عربستان طبق حرف رسول اكرم الحسن و الحسين امامان قاما او قعدا ولي جكار كنيم به اين دنياي ظالم كه ميمون شده حاكم و شير شده مظلوم البته ان غدا لناظره لقريب امام حسين عليه السلام نه ال شيخ براي او مهم هست و نه حرف هر مولوي امام حسين كافي هست به اسم او افتخار كنه همه ايتام جهان و مظلومان ان به حسين افتخار مي كنند نه حسين بلكه امام جن و انس الحسين بن علي يا حسين |
60 |
نام و نام خانوادگي: سيد عليرضا -
تاريخ: 29 فروردين 88
بسم الله الرحمن الرحيم. آقاي عــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرجواب منو كه ندادي..............ميدونستم كه نميتوني جواب بدي.نه تو و نه هيچ كس ديگر................................مگر بگيد دخت نبي خدا نستجير بالله بمرگ ..... خاك بر دهانم............ آقاي مجيد م علي‘و ساير دوستان ديگر ‘بياين يه لطفي بكنين اينقدر براي ايشون استدلال نكنين.چون واقعا همون طوري كه خليفه هم نامشون گفت كه بخدا(لات وعزي و ديگر بتها)اگر بيعت نكنيد تمام اهل اين خانه را به اتش ميكشم كه كشيد و سيلي از عمق وجود جاهليت به مادرم فاطمه زهرا (س)زد به طوري كه تا پايان عمر صورتشون صورتشو از امام عصرشون علي (ع) بود مي پوشاند پس ديگه فايده اي نداره كه براي ايشون كه عمرو به عنوان امير المومنين ميشناسن استدلال كنيم چنين وچنان.قال الله تبارك و تعالي في كتابه العظيم:وصبروا.....پس اينكه بگي امامون درون واقعه كجا بود قران رو زير پا گزاشتي........ اقاي عـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر اون سوالا رو كه جواب ندادي لا اقل بگو امام زمانت كيه؟؟؟؟؟؟؟ چون مي ترسم بميري و مات ميت جاهليه...... لعنه الله علي القوم الظالمين...... |
61 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 29 فروردين 88
سلام عليكم و رحمه الله و بركاته برادر عزيز جناب سيد عليرضا . متشكرم ما را با ايشان ( عمر ) كاري نيست ايشان يك دفعه ميگه اهل سنته و يك دفعه ميكه علماي اهل سنت چنين گفتند يكدفعه مياد ميگه خوب فلاني درسته كه مشروب خوار بوده ,,, ولي يا مياد بخاري توش نفت ميكنه يك دفعه اعتراف ميكنه كه چيزي از دين نميدونه و و وو . مسلماُ ما را با ايشان كاري نيست وليكن وجود ايشان با ان همه ادعاهاي پوچ و واهي اين حسن را دارد كه انسانهاي فرهيخته ئي بمانند شما برادران و برادران پاسخگو به شبهات مطالب مفيدي را ميگوئدي و ما از انها استفاده ميكنيم . بهر حال متشكرم و يك شعر از نظامي بشماو تمامي دوستان تقديم ميكنم كه اميدوارم وصف الحال باشد . ديد مجنون را يکي صحرانورد **** در ميان باديه بنشسته فرد . . . ساخته بر خاک ز انگشتان قلم ، *** مي زند حرفي به دست خود رقم . . . گفت اي مفتون شيدا ! چيست اين ؟ *** مي نويسي نامه ! سوي کيست اين ؟ کـِـي به روي خاک باقي ماندش ؟ *** تا کسي ديگر پس از تو خواندش ! گفت : مشق نام ليلي مي کنم . . . *** خاطر خود را تسلي مي کنم . . . مي نويسم نامش اول از وفا . . . *** مي نگارم نامه ي عشق و صفا . . . نيست جز نامي از او در دست ِ من . . . *** زان بلندي يافت جان ِ مست ِ من . . . ناچشيده جرعه اي از جام او ، **** عشقبازي مي کنم با نام او . . . يا علي |
62 |
نام و نام خانوادگي: عرفان -
تاريخ: 29 فروردين 88
باسلام و درود بر محمد مصطفي و آل او و پيروان آنان ميخواهم بگويم آقاي عمر شما كه تا به حال يك بار نهج البلاغه را نخوانديد چه طور به خود اجازه مي دهيد كه اين طور تند از نهج البلاغه انتقاد كنيم قصد ما جنگ و جدل با شما برادران سني نيست چرا كه ما قائميم به محمد و آل محمد و مذهبمان را از ملايمان امام صادق عله السلام داريم ايشان ما را امر به دوستي و ملايمت با برادران سني مان ميكند و از شما هم ميخواهم كه بدون توهين به مقدسات ما به مباحثه منطقي بپردازيم |
63 |
نام و نام خانوادگي: سيد حسين -
تاريخ: 30 فروردين 88
آقاي عمر بنده يك بار دلائل شورش مردم بر عليه عثمان را شرح دادم و حال كه آن را نخوانديد بار ديگر تنها قسمتهايي از آن را بار ديگر براي شما مي نويسم عثمان ابلهان و ملعونان و مطرودان پيامبر (ص) را پناه داد حكم ابن ابوالعاص بن اميه آنچنانكه در نظر قبلي توضيح داده شد از سرسخت ترين دشمنان پيامبر (ص) به شمار مي رفت كه پيامبر (ص) او را لعن و تبعيد كرد عثمان پس از به خلافت رسيدن ضمن بازگرداندن او و خانواده اش آنها را امين و وزير و مشاور خود قرار داد. بيت المال مسلمين در زمان عثمان مانند سفره گسترده اي شده بود كه تنها افراد طايفه بني اميه حق نشستن بر سر ان و تناول كردن از آن را داشتند . كارگزاران عثمان همه از افراد بني اميه و ملعون پيامبر و شرابخوار و فاسد بودند از جمله آنها وليد بن عقبه بن ابي معيط بود كه پيامبر (ص) بشارت آتش به او داده بود چنانكه در منابع اهل سنت آمده است روزي آنچنان شراب نوشيد كه نماز دو ركعتي صبح را شش ركعت خواند و در محراب مسجد شراب قي كرد . ابوذر غفاري صحابي جليل پيامبر (ص) به جرم انتقاد از سياست هاي مالي بني اميه كه بني اميه را بر گردن امت سوار كرده بود به منطقه دور افتاده و قحطي زده ربذه تبعيد شد عمار ياسر از اصحاب پاك پيامبر (ص) را به دستور عثمان آنقدر كتك زدند كه فتق گرفت در اين دوره زماني (خلافت عثمان) نه تنها همه مشاغل حساس مملكتي در دست افراد ملعون بني اميه قرار گرفته بود بلكه همه مستمري ها به بني اميه اختصاص داده شده بود و عثمان همه غنائم و زمينها را به عنوان تيول يه بني اميه تقديم مي كرد در حالي كه فقرا و نيازمندان از گرسنگي مي مردند . نوشته ايد : چيره شدن بر حكومتي بوسيله جنگ حتي اگر به قول شما حكومت جور باشد ؛ جز گسترش فتنه و فساد چيز ديگري نيست ؛ اين چه حكومت به تمام معنا مسلماني است كه بخواهد با جنگ و مبارزه در ميدان نبرد دستور الهي را اجرا كند تا بعد از زدن و كشتن و ويران كردن ...! ثبات و آباداني و رفاه را ايجاد كند؟ و آيا اصلا چيزي بر جا ميماند جزخرابي ها و جگرهاي سوخته و روانهاي آسيب ديده ... تا مقدمات كار را از آنجا شروع كند . اگر طبق اين صحبت شما پيش برويم بايد (نعوذ بالله )جنگ پيامبر (ص) با ابوسفيان و ابوجهل و .... را محكوم كنيد . در مورد صحبت شما در مشروعيت دادن به جنگ معاويه ملعون با حضرت علي عليه السلام تنها يك حديث كافيست .پيامير (ص) خطاب به عمار فرمود : تو را گروهي گمراه و ستمكار به قتل مي رساند و عمار در جنگ صفين به دست معاويه و اتباعش به شهادت رسيد آدرس: صحيح بخاري جلد اول صفحه 122 صحيح مسلم جلد چهارم صفحه 6 سنن ترمذي جلد پنجم صفحه 628 . |
64 |
نام و نام خانوادگي: سيد رضا -
تاريخ: 31 فروردين 88
آقاي عمر من يک بار از شما خواهش کردم مطلب را به درستي بخوانيد و تا آن را درک نکرده ايد پاسخ نگوييد. دوباره سوال را به نحوي ديگر تکرار مي کنم : معاويه در برابر علي (ع) نافرماني کرد حال علت اين نافرماني به گفته شما اين بود که علي (ع) با معاندان عثمان همکاري کرد و اين معاندان در سپاه علي (ع) بودند من بنا را به اين گذاشته ام که گفته هاي شما را در اين مورد بپذيرم .حال سوال اينجاست که معاويه و همفکرانش که اين قدر از معاندان عثمان اعلام برايت کرده اند چگونه به جنگ تمام عيار با خليفه بعدي ميروند؟ اگر اطاعت و شورش نکردن در برابر خليفه را قبول دارند و از عثمان دفاع ميکنند چگونه براي خليفه بعدي شمشير را از رو کشيده اند؟ عين سوال اين است: جايي علي (ع) را براي همکاري با معاندين خليفه محکوم ميکنيد و جايي از معاند و معارض خليفه بعدي دفاع ميکنيد. آيا اين تناقض نيست؟ اينجا اصلا سخن از عملکرد عثمان نيست بلکه سخن از مدافعان خليفه ايست که قصد خليفه کشي (بعدي) دارند. يک بار ديگر پست هاي قبلي را مطالعه بفرماييد بيشک با من هم داستان خواهيد شد که جوابتان بي ربط بود . گفته ايد معاويه براي دفاع از مقام و منصبش کارزار کرد.باور کنيد وقتي جوابتان را خواندم به شدت خنديدم . اين مقام که شما ميگوييد چيزي نيست جز امانتي که خليفه در اختيار هر فرد ميگذارد . وقتي خليفه اي کسي را از مقامي عزل ميکند اصلا مقامي نمي ماند که کسي بخواهد از آن دفاع کند.مقام را که امثال معاويه از آستينشان در نياورده اند از خليفه گرفته اند . مانند هييت وزرايي است که بعد از اتمام کار هر دولت و در زمان دولت بعد ممکن است به طور کلي تغيير کنند.بسار خنده دار است اگر وزير جنگ دولت بوش با اوباما جنگ کند که من مقامم را ميخواهم!!!!!!!! من سخن شما را در مورد جنگ هاي طولاني داخلي کاملا قبول دارم ولي در صورت بروز آن بايد فتنه گر محکوم شود . جالب است معاويه فتنه کرده است گناهش را به پاي علي (ع) ميزنيد!!!!!!!!! براي پرهيز از طولاني شدن جواب و يکنواختي آن مابقي پاسختان را در پست بعدي ميگذارم. |
65 |
نام و نام خانوادگي: سيد حسين -
تاريخ: 31 فروردين 88
آقا ي عمر حال كه مانند آن عمروعاص لندني فقط ياوه گويي بلديد و به هيچ عنوان از منابع و مستندات سخن نمي گوييد با اجازه دوستان مقداري ديگر از فضائل معاويه عليه الهاويه را از منابه اهل سنت خدمت شما و همه هم فكرانتان عرض مي كنم تا همه بدانند چه كسي را در مقابل حضرت علي عليه السلام علم كرده ايد . شما بدون هيچ شكي معاويه را فرزند ابوسفيان خوانده ايد در حالي كه در هنگام تولد او چهار نفر مدعي پدري او بودند :1 مسافر بن ابي عمرو2 عماره بن وليد 3 ابوسفيان 4 مرد سياهي با نام صباح . هند مادر معاويه از زنان بي عفت و غير پاكدامن بود آدرس: ربيع الابرار جلد سوم صفحه 549 مثال العرب صفحه 72 الاغاني جلد 9 صفحه 49 العقد الفريد جلد 6 صفحه 86. كلبي و نسابه و ابن روزبهان و ابن ابي الحديد نيز به اين مطلب اشاره كرده اند . در روايات آمده است روزي ابوسفيان بر چهارپايي سوار بود و دو فرزندش معاويه و يزيد از جلو و عقب چهار پا را به جلو مي راندند پيامبر (صلي الله عليه و اله و سلم ) با مشاهده آنها فرمود : اللهم العن الراكب و السابق و القائد ترجمه:خداوندا سوار را و جلو دارو عقب دار را لعنت كن . آدرس: تاريخ طبري جلد 11 صفحه 357 . پيامبر(ص) فرمود : عمار را گروهي ستمكار و گمراه به قتل مي رسانند در حالي كه عمار آنان را به بهشت دعوت مي كند و آنها او را به سوي آتش دعوت مي كنند و عمار در جنگ صفين به دست معاويه و اتباعش به شهادت رسيد آدرس: صحيح بخاري جلد اول صفحه 122 صحيح مسلم جلد چهارم صفحه 6 سنن ترمذي جلد پنجم صفحه 628 مسند احد بن حنبل جلد 4 صفحه 199 المستدرك في الصحيحين جلد 2صفحه 155. احمد بن حنبل در مسند خويش جلد چهارم صفحه 421 مي نوسد روزي معاويه و عمروعاص در كوچه ها مشغول رقص با ساز ودهل بودند و اشعاري مي خواندند و در آن به شهداي جنگ احد اهانت مي كردند صداي آن دو به پيامبر(ص) رسيد حضرت با شنيدن صداي آنان فرمود : خداوندا اين دو را با صورت وارد آتش جهنم كن . ذهبي و طبراني و سيوطي نيز همين مطلب را در كتب خود نوشته اند . معاويه شراب ميخورد و به اسم اسلام حكومت مي كرد - معراج را خواب و رويا ميدانست و بين دو خواهر را جمع مي كرد .آدرس: مسند احمد بن حنبل جلد 5 صفحه صفحه 347 المنثور سيوطي جلد 2 صفحه 137 پيامبر(ص) فرمود: اذا رايتم معاويه علي منبري فاقتلوه هرگاه معاويه را بر بالاي منبر من ديديد او را به قتل برسانيد .آدرس: الكامل جلد 7 صفحه 83 الاشراف و الانساب جلد پنج صفحه 136 .تاريخ طبري جلد 6 صفحه 169 .اگر بازخواستيد مي توانم باز هم از منابع خودتان از رذائل معاويه براي شما بنويسم اگر ممكن است شما كه اين قدر از معاويه دفاع مي كنيد يك حديث فقط يك حديث با سند صحيح از فضائل معاويه بنويسيد |
66 |
نام و نام خانوادگي: عمر -
تاريخ: 31 فروردين 88
با سلام به همه برادران 1- آن احاديث اهل سنت اگر دقت كرده باشيد متاسفانه نامي از حسن و حسين به عنوان صحابه نبرده است 2-آيات منسوخ ديگر چه نوع كفري است ؟!! شما واقعا به خدائي كه هر بار تصميمي ميگيرد و حكمي صادر ميكند مومن ميشويد ؟ !! ضمنا اگر آياتي از قرآن منسوخ است چرا پيامبر حذفش نكرد چرا ترتيل خوانان يا كاتبان يا جمع آوري كنند گان از قرآن حذفش نكردند ؟ چرا علماي فعلي حذفش نميكنند ؟ نكند ناسخ منسوخ ميشود يك بحث حوزوي كه هم پول ساز است هم ميشود با آن اظهار علم و فضل كرد ؟! !! 3-لذان جمع است هم شامل زن ميشود هم مرد ؛ ياتيان : مياورند باز هم جمع است براي لذان ؛ ها كه ضمير براي مونث است در ياتيانها بر ميگردد به آيه قبل يعني آيه 15 نساء بر ميگردد به كلمه فاحشه كه ه تانيث دارد يعني زياده روي در يك گناه ؛ پس لذان ( عمل ميان هم جنس چه زن چه مرد )هم كاري فاحش است و ربطي به زنا ندارد.. 4-و شراب خواري هم دليلي براي عزل نيست و علي هم به اين دليل معاويه را عزل نكرد ؛ بدون دليل عزلش كرد. 5-اگر عثمان اهل دستور به قتل دادن و زدن و شكنجه كردن بود چرا آن هنگام كه خانه اش محاصره شد دستور به كشتن آن منافقان قاتل مفسده كار نداد ؟ بسيار ي از اصحاب و مومنان مهاجر و انصار و يارانش و غلامانش و خانواده اش كه مطيع و گوش به فرمانش بودند چطور است فقط يك فرمان مبني بر دفاع و مقابله صادر نكرد ؟ بنابراين عثمان از اين اعمالي كه نسبت داده ميشود مبراست . بنده نيامده ام اينجا بحث حوزوي راه بياندازم مثل بازي قمار كارت رو كنم و كيش و مات نمايم و اين در دين اسلام كاري شيطاني است بنابراين بنده روشنفكر محسوب نميشوم و معاويه را هم در امر خلافت بهترو برتر از علي ميدانم ؛ علي مشاوري بود توانا مورد تائيد عمر ولي در امارت و خلافت به قرآن عمل نكرد و اشتباهات فراوان داشت ؛ و كشتار غزه اي هاي مسلمان را هم نتيجه ناداني رهبرانشان و خود آنها و دوري شان از قرآن وعاملان اصلي فتنه گري و مفسده كاري اسرائيل ؛ امريكا و ايران هستند و قاتلان سران اسرائيل اند. جواب روايات جناب سيد رضا را هم به همان دليل بالا ندادم ؛ امام زمان من قرآن است ميبينيد كه به مرگ جاهليت نمي ميرم . نهج البلاغه مقدمه اش افتضاح است آنجا كه در مورد خلفاي قبل از علي بحث ميكند و جرات ندارد اسمشان را بگويد كاش مولايتان امام صادق به جاي دوستي و ملايمت با سني امر به شهامت و راستگوئي در دين ميداد البته منظورم شما نيستيد. . وزير و امير و امين كردن به تعدادي بيشتر يا كمتر از بستگان هميشه دليل بر بي عدالتي نيست همچنانكه تعداد فراوان از اصحاب رسول الله كه امين او در كمك به رسالتش و حكومتش در مدينه بودند با ايشان فاميل بودند از جمله علي ابن ابيطالب و عمرفاروق و ابوبكر و عثمان و معاويه و ...بسياري ديگر از اصحاب و مومنان ؛ خود علي ؛ در همان روزهاي اول خلافتش عبدالله ابن عباس را كه پسر عموي خودش بود به امارت يمن منصوب كرد . بطور كلي جمعيت كم مردم آن زمان هم در مكه و مدينه ايجاب ميكرد عده فراواني با همديگر نسبت پيدا كنند ؛ آيا فكر نميكنيد جمعيت اموي ها كه محل قدرتشان قبل از اسلام مكه بود و از قبل قدرت ؛ مكنت و تجارتي داشتند جمعيت فراواني را در ميان جمعيت مسلمان آن روزهاي مكه و مدينه و در مقايسه با آنها تشكيل ميدادند و اين ها ميتوانستند مستمري بگيرند؟ آيا تصور نميكنيد پشت اين بني اميه گفتن ها و اعتراض ها كينه و حسادت پنهان عصر جاهلي هم آشكار بود ؟ در زمان ابوبكر زكات گرفتن وزكات پرداختن نهادينه شد در عين حالي كه هميشه قشري مستمند وجود داشتند كه حتي در زمان رسول الله و در زمان ابوبكر و عمر وعلي هم بودند ؛ روايت فراوان در مورد كمك و سركشي شبانه عمر و علي در زمان خلافتشان هست كه به خانه هاي مردم بي بضاعت ميرفتند و از اوضاع آنها جستجو ميكردند و كمك ميرساندند ؛ اگر علي بيت المال را به مردم باز گردانده چرا در زمان خود علي اين قشربسيار نيازمند با فقر و نداري دست و پنجه نرم ميكردند اميدوارم نگوئيد كمك مخفيانه علي به معناي همين بازگرداندن بيت المال و ايجاد قسط و عدل اسلامي است چون اگر قسط و عدلي باشد نياز به اين كمك هاي دستي مثل نان و خرما و روغن نيست بلكه يك مستمري دائم از زكات يا خمس غنائم ...از پول رايج آن زمان است كه در عمارت بيت المال نگهداري ميشد وبه كار گماردن افراد براي كسب درآمد و بدست آوردن مستمري روزانه . آن زمان كه منافقان قاتل و سارق عثمان را كشتند وعمارت بيت المال را خالي كردند آن را به كجا بردند و كجا حيف و ميلش كردند علي چرا آن را پس نگرفت وميان مردم تقسيم نكرد ؟ علي كه تماما دوران خلافتش در ميدان نبرد خارج از مدينه بود پس اين حكومت عدل علي كجا تجلي پيدا كرد ؟ و اما دفاع پيامبر و اصحاب و مومنان ( نه جنگ) در مقابل ابوسفيان و همدستانش زماني بود كه طرف مشرك براي جنگ به طرف مدينه لشكر كشي ميكرد و وقتي شكست ميخورد و متواري ميشد پيامبر دستور تعقيب و حمله و هجوم به مكه را صادر نميكرد ؛ نهايتا زماني كه مشركان مكه در مقابل لشكر اسلام ديگر انگيزه اي براي جنگ در خود حس نكردند و تاب مقاوت را از دست داده بودند و تمايل به صلح با پيامبر و مسلمانان در آنها رشد كرد درهاي مكه را براي حج پيامبر و مسلمانان باز گذاشتند و آنها هم به سلامت وارد مكه شدند ؛ مهاجران به خانه هاي خود بازگشتند ؛ اموي ها و مابقي مردم مكه مسلمان شدند و حتي با پيامبر رابطه خويشاوندي برقرار كردند تا آنجا كه پيامبر اكرم دختر ابوسفيان يعني ام حبيبه را به زني گرفت ومعاويه پسر ابوسفيان را به خدمت گرفت و مورد وثوق و اعتماد خود قرار داد و برايش دعاي خير ميفرمود ..... سيد رضا هم كه فكر ميكند صرف خليفه بودن براي اطاعت الزام آور است يا شايد هم خود را به كوچه فرعي ميزنند ؛ معاويه به دليل خليفه بودن عثمان از او حمايت نكرد بلكه بدليل بيگناهي عثمان از دشمنانش اعلام برائت كرد و باز هم ميگويم معاويه شمشير نكشيد بلكه علي بر روي معاويه بدون دليل شمشير كشيد و آغازگرجنگ علي ابن ابيطالب بود. گفته ايد : اين مقام که شما ميگوييد چيزي نيست جز امانتي که خليفه در اختيار هر فرد ميگذارد وقتي خليفه اي کسي را از مقامي عزل ميکند اصلا مقامي نمي ماند که کسي بخواهد از آن دفاع کند. جواب: مقام خلافت و امارت امانت مردم است و آنكس كه بيشتر و بهتر امانت دار مردم باشد حق دارد بر مردم فرمانروائي كند وبه همين دليل بزرگ عزل فلان خليفه باطل ميشود ؛ در مواجهه علي و معاويه ميبينيد كه تمام مردم شام تا پايان مطيع معاويه بودند ودر مورد علي شاهد عدم اطاعت و اختلاف و چند دستگي و نافرماني و اختلاف وجنگ در ميان خودشان بوديم. جواب نظر: با سلام 1- متاسفانه شما آنقدر از كتب علمي دور هستيد كه خبر نداريد اين دو كتاب ، براي معرفي صحابه اند و حسن و حسين را به عنوان دو صحابي معرفي كرده اند !!! 2- «2-آيات منسوخ ديگر چه نوع كفري است ؟!! شما واقعا به خدائي كه هر بار تصميمي ميگيرد و حكمي صادر ميكند مومن ميشويد ؟ !! ضمنا اگر آياتي از قرآن منسوخ است چرا پيامبر حذفش نكرد چرا ترتيل خوانان يا كاتبان يا جمع آوري كنند گان از قرآن حذفش نكردند ؟ چرا علماي فعلي حذفش نميكنند ؟ نكند ناسخ منسوخ ميشود يك بحث حوزوي كه هم پول ساز است هم ميشود با آن اظهار علم و فضل كرد ؟!» !!! متاسفانه شما حتي نمي دانيد نسخ چيست !!!! 3- «الذان» جمع نيست و مثني است ؛ ثانيا مگر هر چه ضمير بود بايد شامل همه كس بشود ؟ بهتر است به نظر علماي اهل سنت در ذيل اين آيه رجوع كنيد . 4-«و شراب خواري هم دليلي براي عزل نيست و علي هم به اين دليل معاويه را عزل نكرد ؛ بدون دليل عزلش كرد.» پيامبر (ص)فرمودند دختر به شرابخوار ندهيد !!! وعلماي اهل سنت گفته اند دادن دختر به شرابخوار ، نابود كردن او است ،اين برادر اهل سنت مي گويد خليفه شرابخوار باشد اشكال ندارد !!! دختر به شرابخوار ندهيد ، اما حكومت بر هزاران مرد و زن مسلمان را به يك شرابخوار بدهيد اشكال ندارد ؛ اگر معاويه تنها همين يك عيب را داشت ، براي عزل او كفايت مي كرد ! 5- عثمان (طبق روايات اهل سنت) يكبار كه توان و نيرو داشت ، دستور به قتل آنها داد ؛ وقتي هم كه آنها سروقت عثمان امدند ، ديگر نيرو و محافظي براي او نمانده بود ؛ در ضمن بهتر است بدانيد كه دو تنها طبق روايات دو نفر از غلامان عثمان در آنجا از عثمان دفاع كردند !!! 6- « بنده نيامده ام اينجا بحث حوزوي راه بياندازم مثل بازي قمار كارت رو كنم و كيش و مات نمايم و اين در دين اسلام كاري شيطاني است بنابراين بنده روشنفكر محسوب نميشوم و معاويه را هم در امر خلافت بهترو برتر از علي ميدانم » اين سخن شما ديگر جواب نمي خواهد !!! 7- در مورد كشتار غزه و ... نيز سخن شما جواب نمي خواهد !!! 8- در مورد امام زمان بودن قرآن !!!: ا. قرآن امام همه زمان ها است ؟ يا امام زماني خاص ؟ اگر بگوييد امام زماني است خاص ، مخالف اجماع مسلمانان سخن گفته ايد ، و اگر بگوييد امام همه زمان ها است ، پس امام زمان نيست ب. طبق روايات اهل سنت ، بيعت با امام زمان واجب است !! شما چگونه با قرآن بيعت مي كنيد ؟ آيا در كتب اهل سنت چيزي راجع به طريقه بيعت كردن با قرآن آمده است ؟ 9- « نهج البلاغه مقدمه اش افتضاح است آنجا كه در مورد خلفاي قبل از علي بحث ميكند و جرات ندارد اسمشان را بگويد كاش مولايتان امام صادق به جاي دوستي و ملايمت با سني امر به شهامت و راستگوئي در دين ميداد البته منظورم شما نيستيد.»!!!! نهج البلاغه چه ربطي به امام صادق عليه السلام دارد ؟ مقدمه نهج البلاغه ديگر چيست ؟ اگر مقصود شما كلمه «لقد تقمصها فلان» است كه خير در نسخه هاي شيعه چنين است «تقمصها ابن ابي قحافة» اما از وقتي كه اهل سنت اين كتاب را نشر دادند تغييرش دادند و اين متن جديد را رواج دادند !!! 10- «در زمان ابوبكر زكات گرفتن وزكات پرداختن نهادينه شد» لا بد به نظر شما در زمان پيامبر چنين نشده بود !!! 11- لابد به نظر شما عمر هم بيت المال را بين مردم تقسيم نكرده بود كه در زمان او هم اينهمه فقير وجود داشت !!! خير ، در زمان عمر و عثمان كه كشور گشايي هاي بسيار صورت گرفت و خزانه مسلمانان سرشار شد ، اين خلفا به جاي تقسيم آن به صورت عادلانه بين مردم ، عده اي از همپيالگان خود را بيشتر داده و عده اي را حتي محروم كردند !!! و به اين صورت بيت المال را تقسيم عادلانه نمودند !!! 12- « آن زمان كه منافقان قاتل و سارق عثمان را كشتند وعمارت بيت المال را خالي كردند آن را به كجا بردند و كجا حيف و ميلش كردند علي چرا آن را پس نگرفت وميان مردم تقسيم نكرد ؟» ا. چرا به صحابه بي احترامي مي كنيد ؟ قاتلين عثمان از صحابه بودند و حتي عده اي از اصحاب بيعت رضوان !!! ب. خانه عثمان مركز بيت المال بود !!!يعني عثمان تمام اموال بيت المال را به خانه اش آورده بود !!!! ظاهرا خبر نداريد كه بيت المال محلي جدا براي خود داشت !!!! البته اينكه عثمان بر خلاف سنت پيامبر ، خانه خود را به صورت قصر در آورده بود را قبول داريم . 13- «علي كه تماما دوران خلافتش در ميدان نبرد خارج از مدينه بود پس اين حكومت عدل علي كجا تجلي پيدا كرد ؟» جالب همين جا است كه با وجود كوتاهي دوره حضور امير مومنان در كوفه ،اما آنقدر به مردم محبت كرد كه عدل او جاودانه شد . 14- «و اما دفاع پيامبر و اصحاب و مومنان ( نه جنگ) در مقابل ابوسفيان و همدستانش زماني بود كه طرف مشرك براي جنگ به طرف مدينه لشكر كشي ميكرد و وقتي شكست ميخورد و متواري ميشد پيامبر دستور تعقيب و حمله و هجوم به مكه را صادر نميكرد » ظاهرا ماجراي جنگ تبوك و ماجراي غزوه حمراء الاسد را نخوانده ايد !!! 15- ازدواج پيامبر (ص) با ام حبيبه ، چند سال قبل از اسلام ابوسفيان بود !!!! نه اينكه بعد از اسلام ابوسفيان پيامبر از خواهر او خواستگاري كند !!! 16- در مورد شروع جنگ توسط امير مومنان ، قبلا پاسخ شما را داده ايم ، اما متاسفانه شما ورق هاي كتب اهل سنت را با ورق هاي پاسور و... كه يك به يك رو مي شوند قياس كرده و آنها را قبول نداريد !!! گروه پاسخ به شبهات |
67 |
نام و نام خانوادگي: شهريارپور -
تاريخ: 05 ارديبهشت 88
يزيديان زمان از يزيد و پدر ملعونش معاويه حمايت مي كنند .اين مردك ملعون يهودي با اين مزخرفات پايبندي خود به يزيد و بني اميه را بار ديگر به اثبات رساند . |
68 |
نام و نام خانوادگي: سيد رضا -
تاريخ: 05 ارديبهشت 88
سخن از جنگ و برادر کشي يبن مسلمانان براي وهابيون معاويه اي شرم آور است.با نگاهي اجمالي به تاريخ تشکيل وهابيت موارد زيادي را ميبينيم که فتواي شيعه کشي داده اند.کجاي تاريخ شيعه کسي فتواي سني کشي داده است؟؟؟؟ آيا تفکر شما همان تفکري نيست که با قصاوت تمام براي سر شيعه جايزه تعيين کرد؟؟؟؟زماني امويان ملعون اينگونه از شيعيان آل محمد (ص)انتقام گرفتند و اين چيزي نبود جز انتقام از خود محمد (ص)که معاويه وعده اش را داده بود ولي کدام عقل سليم فتواي شيعه کشي را آن هم در قرن ارتباطات قرن 21 مي پذيرد؟؟؟؟چگونه اين لکه ننگ را از دامان خود ميشوييد؟؟؟؟آيا شرم نمي کنيد که مقابل ايران و ايراني سخن از جنگ مذهبي ميرانيد؟؟؟؟ در جواب مطلب جناب عمر با اين مظمون :"يعني فكر ميكنيد اگر معاويه حاكم و خليفه اي بود كه با اولين عدم اطاعت از طرف كارگزارانش جنگ و خونريزي بر پا ميكرد و در عوض شراب نميخورد الان رفاه و ثبات و عدالت اجتماعي در مقايسه با آن زمان در سطح بسيار بالاتري برقرارشده بود ؟" بايد بگويم: در طول حکومت امويان و شخص معاويه و يزيد قيام هاي بسياري رخ داد تا جايي که از خون مخالفين و نافرمانان جوي ها جاري ميشد نمونه اش جايزه براي آوردن سر شيعيان بود.يا تاريخ خلفا را نخوانده ايد يا خود را به خواب غفلت زده ايد.حکومت امويان جز با خون بيگناهان ثبات پيدا نکرد و اين چيزي نيست که تاريخ آن را کتمان کند.يعني شما معاويه را قبول داريد چون زور داشت و بدون هيچ دغدغه اي مخالفانش را از سر راه برميداشت؟؟؟؟و اگر هر فسق و فجوري را در مقام حاکم اسلامي مرتکب شود فقط به اين دليل غير منطقي قابل دفاع است؟؟؟!!!! آيا تاريخ خواهد توانست خون حسين (ع) ثارالله را به آن طرز فجيع فراموش کند؟؟؟؟ آيا اين نماد بارز خون خواري و قدرت پرستي آل ابوسفيان نيست؟؟؟؟ ممکن است جواب گوييد يزيد زور داشت و کشت پس بر حق است که در اين صورت جوابي برايتان ندارم جز اين که بگويم سلام آقاي عمر. |
69 |
نام و نام خانوادگي: عمر -
تاريخ: 07 ارديبهشت 88
سيد رضا اگر امويان در طول تاريخ خونريزي كرده باشند كه چنين نيست بجز يزيد كه البته خود يزيد هم نقش مستقيم نداشته و تاريخ ميگويد بي خبر بوده حتي با شنيدن خبر مرگ حسين ابن علي بسيار متاسف و غمگين شده باز هم عملكرد علي را در مقابل معاويه توجيه نميكند . جواب نظر: با سلام دوست گرامي بهتر است نگوييد تاريخ در مورد يزيد چنين مي گويد ، بگوييد به زور مي خواهيم از تاريخ چنين نتيجه اي بگيريم . مي توانيد در مورد نقش يزيد در شهادت امام حسين عليه السلام به آدرس ذيل مراجعه كنيد : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=5044 در مورد خونريزي هاي ساير خلفاي بني اميه نيز مي توانيد به آدرس ذيل مراجعه كنيد : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=122 موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
70 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 07 ارديبهشت 88
سلام عليكم اهــــــــــــــــلا و سهلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاُ يا عمر . يك سوال ازت ميكنم . شما اهل وهابيت و بعضي از اهل سنت ميگن دليل خروج معاويه بر علي ( ع ) براي قصاص خون عثمان بوده , حالا بمن بگو اين ملعون يزيد كه يكجوري ميخواي براي او برائت بجوي چرا قاتلين امام حسين را قصاص نكرد ؟ ميدونم كه مثل هميشه دوباره يك شبهه ديگري جلو ميكشيد باشه براي ما خوبه سوال بكن . لعنت خدا بر اون جماعتي كه بر خليفه الله و خليفه اول بعد از نبي خروج كردن تو هم بگو امين يا علي ( ع ) خليفه بر حق بعد از نبي ( ص ) |
71 |
نام و نام خانوادگي: سيد حسين -
تاريخ: 08 ارديبهشت 88
عجبي آقاي عمر باز هم تشريف اورديد !!!! قبل از هر اقدامي جواب اين سول من را بده (مطمئنا از پاسخ دادن عاجز خواهي بود) پيامبر (صلي الله عليه و اله و سلم ) فرمود عمار را گروهي گمراه و ستمكار به قتل مي رسانند در حالي كه عمار آنان را به سوي بهشت دعوت مي كند و انها او را به سوي جهنم دعوت مي كنند آدرس: صحيح بخاري جلد اول صفحه 122 صحيح مسلم جلد چهارم صفحه 6 سنن ترمذي جلد پنجم صفحه 628 مسند احمد بن حنبل جلد 4 صفحه 199 المستدرك في الصحيحين جلد 2صفحه 155. و عمار در صفين به دست معاويه و اتباع جنايتكارش به شهادت رسيد حال جواب اين سوال را به همراه احاديثي كه در نظرهاي شماره 65و41 ذكر شده با هم بده تا در جلسات بعد بحث را ادامه دهيم . |
72 |
نام و نام خانوادگي: عمر -
تاريخ: 08 ارديبهشت 88
بنده هنوز از سايت نرفته ام چون جناب پاسخگو يكي از پست هاي مرا كه طولاني هم بود سانسور كرده نمايش نميدهد ...... پرسيده ايد: بگو اين ملعون يزيد كه يكجوري ميخواي براي او برائت بجوي چرا قاتلين امام حسين را قصاص نكرد ؟ جواب: مگر حسين خودش با 72 نفر در صحراي كربلا شمشير نكشيد ؟ قصاص وقتي است كه فرد مقابل از خودش دفاعي نداشته است . بعد كه آن حديث هم براي من ارزش و اعتباري ندارد اين ها احاديث سياسي است ساخته و پرداخته كساني كه ميخواهند بوسيله پيامبر تاريخ را به نفع خود عوض كنند . جواب نظر: با سلام دوست گرامي 1- نظر اگر طولاني باشد ، احتياج به جواب مفصل هم دارد ؛ از جناب مهران سوال كنيد كه در ابتدا وقتي نظري طولاني براي ما فرستادند ، كمي معطل شدند ، اما نظرشان علني شد . شما نيز كمي صبر پيشه كنيد . 2- طبق جواب شما ، جناب خليفه عثمان خود از قاتلينش راضي شده است ، زيرا حتي حاضر نشد به روي آنها شمشير بكشد (البته شما لابد توقع داريد امام حسين عليه السلام بعد از شهادت هم سر از بدن قاتلينش جدا كند ، يا گمان كرده ايد ايشان قبل از شهادت مقتول شده اند !!!) گروه پاسخ به شبهات |
73 |
نام و نام خانوادگي: سيد حسين -
تاريخ: 09 ارديبهشت 88
مي دانستم كه هيچ جوابي براي اين سوال نخواهي داشت و براي ساير سوالات. البته ما كه عادت كرده ايم كه شما هرگاه كم آورديد و با دلائل محكم مواجه شديد بگوييد دروغ است - احاديث جعلي است پس اگر همه اين احاديث جعلي است بايد نصف كتب خود را دور بريزيد جواب اين سوال مرا بده چرا مدرسه دارالعلوم در مراسم پايان ختم صحيح بخاري بيانيه مي دهد كه كتاب صحيح بخاري كاملا صحيح است و تحقيق در صحت آن بدعت به شمار مي رود؟؟؟؟؟ اگر شما يك اهل سنت هستيد كه اين صحبت شما خلاف اجماع همه علماي اهل سنت است .و اقعا نمي دانم چگونه اين طور بي رحمانه به راويان خود و كتب آنها لگد پراني مي كنيد .!!!!!!!! |
74 |
نام و نام خانوادگي: سيد عليرضا -
تاريخ: 09 ارديبهشت 88
بسم الله الرحمن الرحيم. آقاي عـــــــــــــــــــــــــــــــــــــمـــــــــــــــــــــــــــــــــــر.برات متاسفام كه از يزيد دائم الخمر زنا كار وزنا زاده و سگ باز و ميمون باز و .... دفاع ميكني. شما وهابيون و شايد اهل سنت حتي كوچكترين بويي از انسانيت نبردين كه اين حرفا رو ميزنين آخه شجره ملعونه كه نياز به دفاع ندارند. در پايان همه ي شما برادران مومن(شيعه) را به فرمايش زينب كبري(س)دخت وصي پيامبر (ص) توصيه ميكنم: يا اصحاب محمداه..... كدامين اصحاب؟چرا مگر چه كردند؟جز اينكه خون به دل خليفه خدا بر زمين علي (ع) كردند؟جز اينكه باعث تمامظلم در تاريخ شدند؟ لعنت خدا بر آن غاصبين....... |
75 |
نام و نام خانوادگي: عمر -
تاريخ: 09 ارديبهشت 88
از نظر جناب پاسخگو دفاع نكردن و سلاح به روي طرف مقابل نكشيدن يعني بخشيدن ؛ متاسفانه اين همان تفكر مسيحيت است كه ميگويد آنطرف صورت را هم برگردان تا سيلي بزنند و اگر عبايت را بردند بده ببرند. كشته شده بعد از مرگش توانائي حرف زدن ندارد ؛ اولياي دم و يا اولي الامر يا به قولي حاكم شرع قصاص ميكنند ( من باب اطلاع شما) جناب سيد حسين اين رقم احاديث كه پيامبر اكرم تاويل ميكنند و سرنوشت اصحاب و مسلمانان را پيش بيني ميكنند هم با قرآن رد ميشوند بنده به اين ها ارزشي قائل نيستم همچنانكه از زبان عثمان ابن عفان هم كه گفته بود پيامبر به من گفته پروردگار لباسي بر تن تو ميپوشاند (خلافت) پس هرگز آن را از تن جدا مكن اهميتي نميدهم و اين كار از نظر علماي ما لگد پراني نيست علماي ما به خاطر اين حرفها تشويق هم ميكنند . جواب نظر: با سلام دوست گرامي 1- از نظر اهل سنت ، كشتن يك شخص و سپس تهديد به قتل اولياي دم او ، مي شود مساوي با بخشيدن قاتل !!! ظاهرا خبر نداريد كه يزيد تمام اهل بيت از جمله امام سجاد را به مرگ تهديد كرد . 2- رواياتي كه ادعا كرده ايد با قران رد مي شود ، در صحيح بخاري و مسلم شما آمده است !!! در بخاري امده است كه گروهي از صحابه بعد از پيامبر مرتد مي شوند! ظاهرا شما صحيح بخاري و مسلم را نيز قبول نداريد !!! 3- مشخص نشد نظر شما راجع به روايتي كه اهل سنت مطرح كرده و مي گويند پيامبر به عثمان گفت تو بعد از من خليفه خواهي شد چيست ! آيا قبول داريد يا نداريد ؟ اگر قبول داريد در يك متن چند خطي ، تناقض به اين آشكاري است ، اگر قبول نداريد ،با سخن بزرگان علماي اهل سنت مخالفت كرده ايد !!! موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
76 |
نام و نام خانوادگي: سيد حسين -
تاريخ: 09 ارديبهشت 88
با سلام . آقاي عمر كه با توجه به ادبياتشان به نظر مي رسد از وهابي ها و سلفي ها و به شدت تحت تاثير عقايد گمراه آنان مي باشد مدعي عدالت و رفتار نيك و عدم ظلم توسط معاويه و بني اميه مي باشد البته درپست هاي قبلي شواهدي بر فسق و فجور معاويه ارائه شد . نظر به اينكه فعلا مبحث مورد نظر ما معاويه است و نه بني اميه سعي مي كنيم تصوير جامعي از ظلمها و اعمال زشت معاويه از منابع اهل سنت ارائه كنيم و بعد قضاوت را به عهده خوانندگان ميگذاريم و و اگر فرصتي پيش آمد بحث در مورد ظلم هاي ساير بني اميه را به بعد موكول مي كنيم . بر هيچ مسلماني اعم از شيعه و سني پوشيده نيست كه اساس حكومت معاويه با محاربه و جنگ و كشتار استوار گرديد كه راه انداختن جنگ خونين صفين و كشته شدن هفتاد هزار نفر - جنگ مصر و كشتن محمد بن ابوبكر و جمع زيادي از كارگزاران حضرت علي عليه السلام - غارت شهر انبار و نا امن كردن مرزهاي عراق نمونه انها مي باشد .با مطالعه سطحي تاريخ متوجه مي شويم كه معاويه نه تنها براي به دست آوردن حكومت مرتكب جنايات فراواني شد كه زبان از بيان آن قاصر است بلكه پس از به چنگ اوردن حكومت وبراي تثبيت آن نيز مرتكب جنايات فراواني گرديد كه ذيلا به آنها اشاره خواهد شد . معاويه به مامور خود گفت: كسي را كه با راي و فكر تو موافق نيست به قتل برسان و اموال و دارايي هر كس را كه در طاعت ما نيست غارت كن و از هر دهي كه گذشتي ويران ساز.تاريخ يعقوبي-جلد2-ص141 معاويه شرايط صلح با امام حسن-ع- را زير پا گذاشت وي در كوفه بالاي منبر رفته گفت: من با حسن بن علي پيماني كه حاوي شروطي بود بستم.ولي اينك پيمان را شكسته و همه شروط را زير اين دو پاي خود ميگذارم او سرانجام بر خلاف قرار داد صلح با امام حسن عليه السلام فرزند خود يزيد را كه جواني سگ باز- دائم الخمر -زناكار - و ميمون باز -ولگرد و قمارباز بود را به جانشيني خود انتخاب كرد .منابع: تاريخ طبري جلد 4 صفحه 124-الامامه و السياسه صفحه 164 به دستور معاويه مسلمانان بزرگي همچون حجر بن عدي-ره- و 6 نفر از يارانش در مرج العذرا به شهادت رسيدند اگر از اهل سنت و به ويژه اقاي عمر سوال شود كه چرا حجر بن عدي - عمروبن حمق خزاعي و... كشته شدند پاسخي نخواهند داشت غير از اينكه انها حاضر نشدند حضرت علي (ع) را لعن كنند .( تف بر اين مسلماني و تف بر اين حكومت اسلامي كه شرط زنده ماندن در آن لعن كردن پسر عمو و برادر و داماد پيامبر(ص) و صاحب لواي خيبر و اول سابقون است) (تاريخ طبري جلد 4 صفحه 187) معاويه بر روي منابر اخراج ريح ميكرد چنانكه آمده است روزي به هنگام ايراد سخنراني ـ روي منبر ـ بادي ول کرد و سپس براي توجيه مودبانه اين کار خود گفت :اي مردم خداوند عز و جل بدن ما را آفريده و درآن باد قرار داده و انسان ها نمي توانند از در رفتن آن جلوگيري کنند. ناگهان يکي از حاضران به نام صعصعه بن صوحان گفت :آري ولي جاي اين کار در توالت و دستشويي است نه روي منبر چون بدعت است. پس حرمت مسجد و منبر و حديث و خطبه و نماز چه مي شود؟ربيع الابرار جلد4 صفحه172(اين است حرمت مسجد و محراب پيامبر(ص) نگه داشتن معاويه) هنگامي که سعد وقاص حديث پيامبر (ص) را براي معاويه خواند و از جاي برخواست تا برود معاويه بادي از معده ول کرده و گفت: اي سعد بنشين تا پاسخ را بشنوي.مروج الذهب جلد3 صفحه 18 معاويه خوب ميدانست اگر فضائل اهل بيت به گوش مردم جاهل برسد مطيع او نخواهند شد به اين خاطر از نقل حديث حضرت رسول(ص)جلوگيري مي كرد .تاريخ مدينه دمشق جلد59 ص 167 .اين هم شواهدي براي تقواي معاويه: ۱-رباخوري (صحيح مسلم جلد۲ صفحه۳۵)تحريم بلند گفتن تلبيه(سنن النسائي جلد۵ صفحه ۲۵۲) اين هم شاهدي بر بت پرست ماندن و عدم ايمان او به خداوند:تجارت و واردات بت به شام (الانساب و الاشراف جلد۵ صفحه ۱۳۷) از مدارك و شواهدي كه ارائه شد مشخص شد كه معاويه عصاره همه بديها و زشتيهاي عالم و برآييني غير از دين اسلام بود چنانكه جورج جورداق دانشمند مسيحي مي گويد :فردشاخصي از بني اميه كه همه صفات زشت اميه را دارا بود معاويه بود و اولين صفت او اين بود كه از اسلام بهره اي نداشت و اعمال او نيز نشان مي داد كه بهره اي از اسلام ندارد . اكنون مشاهده ميشود پس از گذشت 1400 سال از اين اعمال كه ضربه اي جبران ناپذير بر پيكره اسلام وارد كرد در قرني كه به عصر انديشه ها مشهور است افرادي مانند محمد ايوب گنجي پيدا مي شوند كه بدون توجه به اعمال و رفتار زشت اوبا قدرت از معاويه با اين كارنامه سياه دفاع مي كنند!!!! البته بايد گفت كه در كنار چنين انسانهاي بي خرد كه جمود و تعصب را جانشين عقل خود كرده اند دانشمندان بزرگي از اهل سنت نيز بوده اند كه نه تنها به اعمال و رفتار زشت او اشاره كرده اند بلكه خود نيز از معاويه برائت جسته و اعمال او را شايسته مذمت شناخته اند از جمله آنان: حاكم نيشابوري كه از مشاهير اهل سنت به شمار مي رود از مخالفان سرسخت معاويه به شمار ميرفت به طوري كه علنا بر روي منابر از معاويه بدگويي مي كرد .آدرس : ميزان الاعتدال جلد 2 صفحه156 .زماني که در کلاس درس عبدالرزاق صنعاني - که به گفته ذهبي از علماي موثق است- نام معاويه به ميان آمد گفت:لا تقذر مجلسنا بذکر ولد ابي سفيان جلسه ما را با بردن نام آل ابي سفيان آلوده نکن.(ميزان الاعتدال جلد۲ صفحه ۶۱۰ وجلد۲ صفحه ۶۱۴) .يحيي بن عبدالحميد حماني که ابن معين وديگران او را موثق دانسته اند مي گفت:کان معاوية علي غير ملة الاسلام(ميزان الاعتدال جلد4صفحه ۳۹۲) دين و آيين معاويه اسلام نبود!!!!!! عبيد الله بن موسي که شديدا مورد وثوق و اعتماد احمد بن حنبل بود اجازه نمي داد کسي که هم نام معاويه باشد در مجلس درس او حاضر شود و اگر کسي به اين نام شرکت مي کرد تا جلسه را ترک نمي کرد استاد درس را آغاز نمي کرد.(سير اعلام النبلاء جلد ۹ صفحه ۵۵۹) نسائي كه از دانشمندان بزرگ اهل سنت و صاحب كتاب سنن نسائي است معاويه را به شدت مبغوض مي داشت و هيچ فضيلتي براي او قائل نبود به طوري كه وقتي درشام از او پرسيدند از فضائل معاويه براي ما بگو او پاسخ داد: لا اعرف له الا لا اشبع الله بطنه من براي معاويه فضيلتي نميشناسم مگر اين حديث پيامبر(ص) كه خطاب به او فرمود: خداوند شكمش را سير نكند . |
77 |
نام و نام خانوادگي: عمر -
تاريخ: 10 ارديبهشت 88
سلام به همه جناب پاسخگو من فقط خبر دارم كه علي ابن ابيطالب كسي است كه به جنگ ميان مسلمانان رسميت بخشيد. بعد : من از شما ميپرسم چرا يزيد امام سجاد را به مرگ تهديد كرد؟!! يزيد از چه وحشت داشت ؟ و اما با مراجعه به قرآن صحابه هرگز مرتد نميشوند ؛ احتمال مرتد شدن فقط در مورد اعراب دور و بر مدينه و مكه هست . آن حديث كذائي را هم علماي سني قبول ندارند . ضمنا منتظرم آن پست ام را نمايش دهيد جناب سيد حسين شما بي جهت در امر حكومت به معاويه ميتازيد و از مسيحي شاهد مياوري ؛ مسيحي كي هست بخواهد در مورد اسلام و حاكمان اسلامي نظر بدهد؟؟ بدانيد معاويه بنيانگذار اقدام براي صلح و دوستي ميان مسلمانان است ؛ معاويه با آنكه ميتوانست براحتي حسن ابن علي با طرفداران جنگجويش را كنار بزند اما براي آنكه جنگي ميان مسلمانان پيش نيايد خود شخصا پيشنهاد پيمان صلح داد معاويه تا قبل از وفات حسن همچنان بر پيمان خود باقي ماند يعني اينكه ميان آن دو جنگي نباشد بعلاوه بعد از وفات خودش ( وفات معاويه ) حسن ابن علي خليفه باشد و آنگاه كه حسن وفات كرد معاويه همچنان بر صلح با پسران علي پابرجا بود ولي به خلافت رسيدن حسين بعد از معاويه بدليل آل علي بودن الزام آور نبود چون در پيمان اسمي از خلافت حسين ابن علي بعد از معاويه ذكر نشده بود به نظر من پيشنهاد جانشيني يزيد از طرف معاويه به عنوان خليفه بعد از خود و تلاش براي گرفتن بيعت از اصحاب و ساير مسلمانان فقط به اين جهت بود كه معاويه از ميان كساني كه خواستار خلافت بودند كسي بهتر از يزيد سراغ نداشت. جواب نظر: با سلام دوست گرامي 1- ظاهرا خبر نداريد كه ابوبكر اولين كسي بود كه نيرو به جنگ مسلمانان فرستاد !!! و حتي عمر نيز با او مخالفت كرد ! (اگر ادعا كنيد كه آنها مانع زكات بودند و مانع زكات كافر است – گرچه اين ادعا باطل است و آنها مانع زكات نبودند – مي گوييم خروج بر خليفه نيز طبق نظر اهل سنت كفر است) 2- جالب است كه خارجيان بر يزيد و... به سبب خروج بر خليفه ، كافر مي شوند ، اما خارجيان بر امير مومنان مي شوند مسلمان و امير مومنان مي شود اولين كسي كه به جنگ ميان مسلمانان رسميت داد !!! 3- به جاي به بيراهه بردن بحث در مورد اينكه «من از شما ميپرسم چرا يزيد امام سجاد را به مرگ تهديد كرد؟!! يزيد از چه وحشت داشت ؟» پاسخ سوالات را بدهيد . 4- با مراجعه به قرآن احتمال ارتداد بسياري از صحابه ثابت مي شود «افان مات او قتل انقلبتم علي اعقابكم» اگر اين مطلب امكان نداشت ،چرا خداوند چنين سخني گفته است ؟ 5- حديث كذايي كه علماي اهل سنت قبول ندارند ، مقصود كدام احاديث است ؟ آنچه از بخاري و مسلم نقل كرده ايم!!! 6- معاويه آنقدر بنيانگذار صلح و دوستي بود كه با حضرت علي به جنگ پرداخت !!! جالب است شما از يك طرف امير مومنان كه خليفه وقت (طبق نظر اهل سنت) بوده است را طرفدار جنگ معرفي مي كنيد و از طرف ديگر معاويه را طرفدار صلح !!! 7- معاويه نمي توانست به راحتي امام حسن را كنار بزند ، به همين سبب خواستار صلح شد . 8- بر فرض كه در پيمان اسمي از خلافت حسين بن علي عليهما السلام نيامده باشد ، اما آمده بود كه معاويه حق ندارد كسي را تعيين كند !!! لابد اين را هم منكر مي شويد !!! 9- خود معاويه نيز سخنان شما را در مورد يزيد قبول نداشت !!! معاويه بارها و بارها گفته بود اگر علاقه قلبي من به پسرم يزيد نبود ، به شما نشان مي دادم كه من هم مي توانم انتخاب درست بكنم!!! «لولا هواي في يزيد لابصرتكم رشدي»!!!! اگر ادعا كنيد كه معاويه يزيد را كه طبق روايات اهل سنت مابون ، بي غيرت ، شرابخوار ، ميمون باز و... بود از همه بهتر مي دانست ، حتي طبق نظر اهل سنت بايد در عقل معاويه شك كرد !!! موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
78 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 11 ارديبهشت 88
با سلام اينطور بنظر ميرسد اين اقاي عمر بمانند ان اقاي عمر گوش شنوائي ندارند " موضوع صلح حديبيه را ميگويم " . اين اقاي عمر بر عكس ان اقاي عمر خالد را دوست ميدارد براي همين است كه تمامي ان اعمال شنيع خالد را به بوته فراموشي سپرده بر عكس ان عمر كه خالد را به سزاي ان عمل شنيع ( شايد ) يا اهانتي كه به مادرشان شده بود رساند . اين اقاي عمر ابو هربره را دوست ميدارد ان اقاي عمر با شلاق توي سر ابو هريره ميزده كه حديث تگه . براي اين اقاي عمر كسر شان نيست كه رهبري و خلافت معاويه پسر هند جگر خوار كه عامل ظلم و ستم بود , در خفا مشروب ميخورد , بيت الله را تاراج ميكرد و,,,,,,,,, و يزيد ملعون كه فاجعه عاشورا را ببار اورد و بعد هجوم به مدينه و ان فجايع و تلاش براي تخريب مكه, قبول كنند, ولي اهل بيت نبي و خلفاي بر حق نبي ( ص ) كه هر سه از مطهرين ال كسا بودند براي ايشان و عقايدشان كسر شان مياورد ؟؟؟؟ اعوذ بالله منك با عمر ( يا هر كسي كه ميباشي ) و ان عبد الشيطان مكرو و نجس ملحد زاده لندي و شيطان الرجيم .......... هديه اي براي خواهران و برادران مومن به اسلام ناب محمدي : <<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<اميرمؤمنان همراز خدا>>>>>>>>>>>>>>>>>>>> پـيـامـبـر خـدا(ص ) در حـالى كه نوشته اى در دست داشت , مرا به حضور خويش فراخواند. سپس فرمود: على ! در حفظ ونگهدارى اين مكتوب كوشش نما! پرسيدم : مگر اين چه كتابى است ؟ فـرمـود: خـداونـد مـتعال , نام همه نيكبختان وسعادتمندان عالم را در خلال آن برشمرده است , واسـمـاى دوزخـيـان وگـمـراهان از پيروان مرا, تا روز واپسين همه را در آن ثبت نموده و از من خواسته است كه آن را به تو بسپارم . قـال على (ع ): دعانى رسول اللّه (ص ) و فى يده كتاب فقال : يا على ! دونك هذا الكتاب .قلت : يا نبى اللّه ما هذا الكتاب ؟ قال : كتاب كتبه اللّه , فيه تسمية اهل السعادة والشقاوة من امتى الى يوم القيامة امرنى ربى ان ادفعه اليك . ( بحار, ج 40, ص 86.) بر گرفته شده از : كتاب خاطرات حضرت امير المومنيين على ابن ابي طالب ع شعبان خان صنمى (صبورى ) يا علي |
79 |
نام و نام خانوادگي: سيد حسين -
تاريخ: 12 ارديبهشت 88
آقاي عمر يا بهتر بگويم آقاي مرد دو هزارچهره!!!!!!!!!از مزاح هاي خنده دار شما تعجب كردم .شما چه كار داريد به دانشمند مسيحي حتما مي خواهيد بگوييد نسائي - حاكم نيشابوري - عبد الرزاق صنعاني- - عبيد الله بن موسي - حماني و ....را هم كه از دانشمندان بزرگ اهل سنت و دشمن سرسخت معاويه بوده اند را هم غير مسلمان معرفي كنيد . واقعا كه تناقض و پراكنده گويي در گفتار شما بيداد مي كند از طرفي صفين كه خونين ترين جنگ داخلي بوده و اتش ان توسط معاويه شعله ور شده را قبول داريد و از طرفي ديگر معاويه را باني صلح معرفي مي كنيد . اگر متن نوشته شده توسط بنده را درست مي خوانديد متوجه صلح طلبي هاي معاويه مي شديد!!!!!! معاويه به مامور خود گفت: كسي را كه با راي و فكر تو موافق نيست به قتل برسان و اموال و دارايي هر كس را كه در طاعت ما نيست غارت كن و از هر دهي كه گذشتي ويران ساز.تاريخ يعقوبي-جلد2-صفحه141 .اين هم شواهدي ديگر بر صلح طلبي هاي بي حد و حصر معاويه!!!!!به دستور معاويه امام حسن عليه السلام به شهادت رسيد.وقتي خبر شهادت آن حضرت را شنيد خوشحال شد و سر به سجده گذاشت.منابع سني: مروج الذهب جلد3صفحه 8الامامه و السياسه جلد1 صفحه 175 معاويه زياد بن ابيه را والي كوفه و بصره كرد.وي شيعيان را تعقيب ميكرد و پس از دستگيري به دار مي آويخت...دست و پاي آنها را ميبريد و چشمهاي آنها را بيرون مي آورد و انها را از درختان نخل آويزان مي کرد. شرح ابن ابي الحديد جلد3صفحه15 . به دستور معاويه مالك اشتر (از ياران امام علي-ع-) در راه مصر مسموم و به شهادت رسيد. بعد از اين واقعه معاويه بالاي منبر رفت و گفت: علي دو دست داشت. يكي را در صفين قطع كردم (عمار ياسر) و يكي را امروز(مالك اشتر)منابع سني: كامل ابن اثير جلد3صفحه 187تاريخ طبري جلد 4صفحه71و72 . خودتان را نکشيد معاويه ته جهنم است . |
80 |
نام و نام خانوادگي: حامد پ -
تاريخ: 12 ارديبهشت 88
اينجا يه مشكلي وجود داره: "0عقيده اهل سنت و جماعت اين است كه واجب است تا به فرامين كساني كه مورد بيعت قرار گرفته و مردم حول محور او جمع شده اند گوش فر داده شده و از او پيروي گردد.وقيام عليه او نيز حرام مي باشد." همين عقيده راه رو كاملا روشن مي كنه. پس ديگه واسه چي بايد با امثال عمر و مهران ... يكي بدو كنيم اگه اونا كمي به اين پاراگراف بدون تعصب فكر كنند ديگه مجبور نمي شن اين قدر براي دفاع از عقايدشون حرفاي متناقض بزنن. باخوندن عقايد مهران و عمر و.... مطمئن شدم كه مظلوميت حضرت علي (ع) بسيار بيشتر از امام حسين (ع) بوده چون سيدالشهدا 72 يار باوفا داشتند اما... |
81 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 12 ارديبهشت 88
با سلام برادر عزيز جناب اقاي سيد حسين اولا ارادتمندم ثانيا برادر عزيز مرد دو هزار چهره كجا اقاي عمر كجا اوشون اسمشان شصت ( 60 ) چي بود ايشان را حتي نميتوان نخود چي نامبرد , جناب شصت چي نقشش مردانه بود اين نخود چي نقش زنانه را نيز بازي ميكنند ( خواهر هناو ). حامي و منابع مالي جناب شصت چي معين است , وليكن حامي و منابع جناب نخود چي مجهول است ( يعني ) . حيف شد كه محل اقامت معاويه را در اخرت دادي ميدوني دوستدارانش چقدر بايد جنايت بكنند تا به انجا برسند يك حديث قوي براي شما : ابى سعيد خدرى است كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) بعد از تلاوت آيه ى تطهير مى فرمود: انا حرب لمن حاربتم انا سلم لمن سالمتم ((من سر جنگ دارم با كسى كه با شما سر جنگ داشته بباشد من صلح و سازش دارم با كسى كه با شما سر سازش دارد.)) يا علي |
82 |
نام و نام خانوادگي: عمر -
تاريخ: 12 ارديبهشت 88
جناب سخنگو سلام عليكم 1- آيا از نظر شما اعراب دور و بر مدينه كه تركيبي از مدعيان نبوت ؛ مشركين ؛ منافقين كه نفاق خود را با نپرداختن زكات و ممانعت ديگران از پرداختن آن و پيوستن به كفار و مشركين علني كردند و مرتديني كه بناي ناسازگاري و شورش را گذاشتند مسلمان هستند ؟! تا جائيكه كه اولين گروه از آنها مسلحانه به سمت مدينه حركت كردند تا مسلمانان آن ديار را بكشند و مركز خلافت را براندازند ...كه ابوبكر خود با سپاهي از مدينه بيرون رفت و بر آنها پيروز شد و اموال و اسلحه آنها را گرفت و مابقي را تا سرزمين نجد بيرون راند . 2- آيه اي كه عنوان كرده ايد اشاره ندارد از صحابه كساني مرتد ميشوند بلكه يك هشداري است به مسلمانان بعد از وفات پيامبر اكرم كه مواظب باشند بعد از مرگ رسول الله دين را در وجود فيزيكي او خلاصه نكنند در غير اين صورت به زمان جاهليت برميگردند و ايمان خود را از دست خواهند داد. 3- علماي اهل سنت قلبا معاويه را در امر خلافت بهتر و تواناتر از علي ميدانند ولي بيشتر آنها حاضر نيستند صريحا آن را به زبان بياورند يا در كتابهايشان بنويسند چون در مقابل علي را مانند ساير اصحاب به پيروي از آيه 100 توبه و آيات ديگر به جهت ايثارگري و جانفشاني در كنار پيامبر و در نبرد با مشركان مكه ... اولي تر ميدانند از طرف ديگر نگرانند كه با اين كار ميان مسلمانان دو دستگي و تفرقه ايجاد شود . دعا ميكنم پروردگار كريم اجر آنها را مضاعف عطاء فرمايد ولي به نظر من اذعان به اينكه معاويه در اداره حكومت تواناتر بوده چيزي از گذشته علي ابن ابيطالب كم نميكند و معاويه در جاي خود از لحاظ اصحاب بودن و فداكاري هاي گذشته بر علي پيشي نميگيرد.... 4- معاويه در مقام دفاع بر آمد البته اگر ساكت ميماند و دفاعي نميكرد علي با سپاهيانش وارد شام ميشدند . ولي آيا بعدش همه چيز به خوبي پيش ميرفت ؟ خير چون بلائي را كه منافقان شورشي قاتل بر سر عثمان ابن عفان و خانواده اش و مومنان در مسجد آوردند همان را سر معاويه و خانواده اش و مردم مومن شام در مياوردند چون سپاه علي همان قاتلان منافق بودند كه با وي همراه شدند و معاويه اين را خوب فهميده بود . 5- سپاه حسن زماني كه به عنوان پسر علي به خلافت رسيد و ديگران بر نسبت او با علي اعتراضي نكردند و با وي بيعت نمودند از هر زماني ضعيف تر بود تا آنجا كه علي هنگام وفاتش ضمن اشاره عميق به عدم اتحاد آنها گفتند :فريب خورده كسي است كه فريب آنها را بخورد ؛ با اين حال معلوم نيست بر چه اساسي حسن صف آرائي كرد ؟! معاويه هم در مقابل صف آرائي نمود و پيشنهاد صلح داد كه حسن ابن علي پذيرفت . 6- بله در قرار داد آمده بود كه معاويه حق ندارد كسي را بعد از خود براي خلافت تعيين كند و معاويه يزيد را تعيين نكرد و حتي نامزد هم نكرد اما برخوردها و رفتار تند حسين ابن علي و اعتراض ها ي دائمي او عليه معاويه و دستگاه حكومتش و مخالفت هايش در پاسخ نامه ي معاويه و اينكه خبرهائي گزارش شده بود كه حسين اقداماتي بر ضد معاويه انجام ميدهد را در نظر داشته باشيد ؛ از طرف ديگر اول بار يزيد با پيشنهاد حاكم كوفه بنام مغيره به عنوان نامزد خلافت و سپس اطلاع به معاويه و جمع آوري آراي مردم كوفه توسط مغيره مبني بر بيعت با يزيد باضافه اقدام زياد حاكم بصره دست به تبليغات در امارت هاي خود زدند و آراي مردم آنجا را جمع كردند و به سمع و اطلاع معاويه رساندند . اما با تمام اينها معاويه خود بر تعيين يزيد و حتي موافقت بر نامزدي او راي نميداد و اينكه معاويه قلبا به خلافت يزيد موافقت داشته باشد خللي به پيماني كه بسته بود وارد نميكند . معاويه از سرداران سپاه خود و خاندان بني اميه نظر خواهي ميكرد و با آنها مشورت مينمود ؛ حتي سعيد ابن عثمان كه قبلا از مخالفان معاويه و پسرش يزيد بود نزد معاويه رفته اعتراض خود را به نامزدي يزيد اعلام و از نزديك با معاويه بحث و گفتگو ميكند و معاويه ضمن اينكه بر نامزدي يزيد تاكيدي ندارد طي يك گفتگوي منطقي و محبت آميز وي را متقاعد ساخته و سپس او را والي خراسان ميگرداند ؛ در مراحل بعد با وجود هواداري هاي فراوان از يزيد معاويه دست به كار ميشود تا پسرش را به عنوان نامزد خلافت به حسين ابن علي وپيروانش يعني عبدالرحمن ابن ابوبكر ؛ عبدالله ابن عباس ؛ عبدالله ابن عمر و عبدالله ابن زبير معرفي و راي آنها را جويا شود اين بود كه خود شخصا به مدينه ميرود و نظر مردم مدينه را ميپرسد ؛ تمام مردم مدينه به يزيد راي ميدهند و بيعت ميكنند بجز آن چند نفر تابعي كه نام بردم ؛ معاويه آنها رابه مسجد فرا خوانده و يا گفته ميشود به نزد هر كدام از آنها رفته و با مهرباني و احترام تمام به آنها نامزدي يزيد را مطرح ميكند و راي و نظر آنها را جويا ميشود و از آنها ميخواهد با خلافت يزيد بعد از خود او بيعت كنند كه اين بزرگواران خودداري ميكنند و حسين ابن علي تهديد به شمشير ميكند چون ميگويد معاويه در حقش ستم ميكند و تهديد به فرا خواندن معاويه به حلف الفضول...!! تاريخ نميگويد دليل حسين و چند نفر طرفدارش براي رد نامزدي و ولايتعهدي يزيد چه بوده است ؟ حسين كه خودش را ( نه طرفدارانش را ) را شايسته و اصلا صاحب حق ميداند براي خلافت و هيچكدام از آنها فرد ديگري را هم از ميان خود پيشنهاد نميدهند و نامزد نميكنند و براي بيعت گرفتن از مردم براي فرد مورد نظر خود دست به كار نشده و نميشوند !!! جناب حامد قيام عليه كسي كه قريب به اتفاق مردم به او راي داده و بيعت كرده اند فتنه گري و مفسده جوئي است كه از قتل و كشتار هم بدتر است . به قرآن مراجعه كنيد . جنابان سيد حسين و مجيد م علي جدا از توهين هايي كه به بنده ميكنيد جواب مجهولات شما اين است : بنده فقط يك چهره دارم و خواهر هم نيستم و حامي هم ندارم بجز الله تعالي و منبع مالي بنده مبلغي بسيار كم از زحمتي است كه متقبل شده ام كه آن هم رحمت پروردگار است . بعد كه كسي از اهل سنت اگر با معاويه مخالف باشد به زودي پي به اشتباه خود ميبرد؛ شما اگر طاقت شنيدن نوشته هاي مرا نداريد پيشنهاد ميكنم آن را نخوانيد و خودتان را بي جهت اذيت نكنيد ؛ از اين لحظه به بعد فقط به سوالات پاسخگو جواب ميدهم والسلام - موفق باشيد جواب نظر: با سلام 1- در كجاي تاريخ آمده است كه در ابتداي خلافت ابوبكر يك گروه مسلح به مدينه حمله كرد ؟ 2- ظاهرا آيه شريفه را نديده ايد كه مي گويد «وممن حولكم من الاعراب منافقون ومن آهل المدينة» شما تنها و تنها قسمت اول آيه را مي بينيد . 3- اگر اين اعراب به گفته خداوند منافق بودند ، چرا عمر از آنها دفاع كرده و دستور به حمايت بسيار زياد از آنان داده و آنان را اصل اسلام خواند ؟: http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=21#31 4- در مورد آيه ، آري ، اين آيه احتمال مي دهد كه عده اي از صحابه مرتد شوند ؛ پس اصل احتمال طبق قرآن ثابت است ؛ اين آيه در جواب شما بود كه مي گفتيد خداوند در قرآن ثابت مي كند كه صحابه مرتد نمي شوند . اما ثابت شدن ارتداد صحابه قبلا طبق روايات صحيح بخاري و مسلم براي شما ثابت شد . 5- شما مي گوييد «علماي اهل سنت قلبا معاويه را در امر خلافت بهتر و تواناتر از علي ميدانند ولي بيشتر آنها حاضر نيستند صريحا آن را به زبان بياورند يا در كتابهايشان بنويسند» شما علماي اهل سنت را به كتمان حقايق متهم مي كنيد ؟ آيا خبر نداريد كه طبق آيه قرآن كسي كه حقايق را كتمان كند ، ملعون و جهنمي است ؟ 6- باز ادعا كرده ايد معاويه در مقام دفاع بود !!! لابد در مقام دفاع بود كه حتي قبل از اينكه امير مومنان لشكري تهيه ببينيد به انبار حمله كرده و بسياري از مسلمانان را كشت و بيت المال آنجا را غارت كرد !!! 7- فرموده ايد : « بله در قرار داد آمده بود كه معاويه حق ندارد كسي را بعد از خود براي خلافت تعيين كند و معاويه يزيد را تعيين نكرد و حتي نامزد هم نكرد» !!! اگر يزيد را نامزد نكرده بود ، سخنان بعدي شما چه مي شود ؟ 8- فرموده ايد : «در مراحل بعد با وجود هواداري هاي فراوان از يزيد معاويه دست به كار ميشود تا پسرش را به عنوان نامزد خلافت به حسين ابن علي وپيروانش يعني عبدالرحمن ابن ابوبكر ؛ عبدالله ابن عباس ؛ عبدالله ابن عمر و عبدالله ابن زبير معرفي و راي آنها را جويا شود اين بود كه خود شخصا به مدينه ميرود و نظر مردم مدينه را ميپرسد ؛ تمام مردم مدينه به يزيد راي ميدهند و بيعت ميكنند بجز آن چند نفر تابعي كه نام بردم» !!! يعني به نظر شما حتي اگر تمام مدينه يك شخص مابون لا ابالي شرابخوار ... را به خلافت شايسته بدانند ، او واقعا شايسته خلافت مي شود ؟!!!! جالب اينجاست كه عبد الله بن عباس و عبد الله بن زبير و عبد الرحمن بن ابي بكر و ... را تابعي مي دانيد !!! 9- شما هنوز به يك سوال ما پاسخ درست نداده ايد !!! گروه پاسخ به شبهات |
83 |
نام و نام خانوادگي: حامد پ -
تاريخ: 13 ارديبهشت 88
برادرم اقاي عمر بايد در مورد مفهوم ايه و ايات ماقبل ان تامل بسيار كرد و نمي توان صرفابه معناي ظاهري ايه اكتفا نمود.دامنه گفتار شما حاكمان زيادي در عصر ما چون صدام حسين و بن لادن ... را نيز در بر مي گيرد كه در زمان حكم راني خود مردم زيادي دور و برشان جمع شده بودند حال حاكمان گذشته بمانند.اي كاش سوره وايه اي را كه به ان استناد كردين را ذكر كنين تا عزيزان گروه پاسخ به شبهات نيز در مورد ان پاسخ خود را بدهند. يا علي |
84 |
نام و نام خانوادگي: سيد حسين -
تاريخ: 13 ارديبهشت 88
آقاي عمر گفته بوديد كه اهل شام مومنين بودند نام و نسب و اعمال تعدادي از سران آنان را براي شما مي نويسم تا ديگر فاسقيني اينگونه را مومن نام نبريد 1- عمروعاص: هنگان تولد او پنج نفر مدعي ابوت او بودند زيرا مادر او نابغه از زنان بدكاره معروف بود هنگامي كه بر سر نسبت دادن عمروعاص بين (ابولهب و اميّه و هشام بن مغيره و ابوسفيان و عاص بن وائل ) اختلاف پيش آمد به خود نابغه واگذاشتند تا پدر فرزندش را انتخاب كند او نيز فرزندش را به عاص بن وائل نسبت داد . (ربيع الابرار جلد 3 صفحه548 شرح ابن ابي الحديد جلد 6 صفحه281) او در دوران رسالت يكي از سرسخت ترين و لجوج ترين دشمنان پيامبر(ص) بود كه از خانه خود با شكمبه شتر به سر و صورت مبارك پيامبر (ص) ميزد پدر او عاص بن وائل سهمي نيز از كساني بود كه صريحا خود را دشمن پيامبر(ص) ناميد هنگامي كه ابراهيم فرزند پيامبر(ص) از دنيا رفت عمروعاص بلند شد و گفت محمد ابتر گرديد و نسلي نخواهد داشت و من نسبت به او از همه بدگوترم آنگاه براي آزار دادن پيامبر(ص) 70 بيت شعر سرود و در آن مطالب نامربوطي را به حضرت نسبت داد پيامبر(ص) در جواب او فرمود : خداوندا من شاعر نيستم كه با شعر جواب او را بگويم تو و ملائكه ات به تعداد كلمات شعرش او را لعن كنيد كه تا قيامت بر نسل او نازل شود .خداوند نيز آيه ان شانئك هو الابتر را نازل كرد يعني اي پيامبر سرزنش كننده تو نسلش بريده است . پيامبر (ص) خطاب به معاويه و عمروعاص فرموده بود: که مسلمانان هر زمان او را به همراه معاويه با هم و کنار هم يافتند بين آن دو جدايي بيندازند چون هرگز بر خير و صلاح اجتماع نمي کنند. لا يجتمعان علي خير و الصلاح(سير اعلام النبلا جلد3صفحه 72و تاريخ دمشق جلد13صفحه 261) همچنين وليد بن عقبه بن ابي معيط شرابخواركه در جريان قتل حضرت حمزه شهيد - مشروب خورد و از کشته شدن حمزه شادي کرده و آواز خواند پدرش عقبه بن ابي معيط در جنگ بدر به دست حضرت علي عليه السلام به درك واصل شد و او از همين جا كينه حضرت علي را در دل گرفت پيامبر (ص) فرموده بود: آتش جهنم براي فرزندان عقبه آماده شده است او چنانكه گفته شد زناكار و دائم الخمربود چنانتكه روزي شراب نوشيد و به مسجد رفت و نماز دو ركعتي صبح را شش ركعت خواند و در محراب مسجد شراب قي كرد . مروان فرزند حكم بن ابوالعاص بن اميه يكي ديگر از سران لشكر معاويه بود .پدرش حكم با رسول خدا(ص) دشمني فوق العاده داشت به طوري كه دشمني او با پيامبر را درحد و اندازه ابولهب دانسته اند. پيامبر(ص) حكم و خانواده اش را لعن كرده و به طائف تبعيد كرد در زمان عثمان آنها از تبعيد بازگردانده شده و از ملازمان عثمان شدند . براي اينكه اين پست طولاني نشود فعلا به ذكر حال همين افراد اكتفا مي كنم انشا الله در پست هاي بعدي در مورد ساير افراد لشكر معاويه و مطالب ديگر به طور مفصل افشاگري خواهد شد . |
85 |
نام و نام خانوادگي: سيد حسين -
تاريخ: 13 ارديبهشت 88
آقاي عمر شما در سخناني اعلام كرده بوديد كه معاويه جنگ صفين را آغاز نكرده است و حضرت علي عليه السلام آغاز گر اين نبرد بوده است!!!!! در اغاز به شما گفتم همه گفته هاي شما بي سند و مخالف با كتب اهل سنت است و حتي به يك كتاب تاريخي و حديثي ولو يك حديث ضعيف استناد نكرده ايد و كاملا از گفتار شما مشخص است كه تحت تاثير القائات وهابي مسلكان اين گونه گفته ايد . البته كساني كه حمايت از معاويه را سرلوحه كار خود قرار داده اند يا مانند علماي اهل سنت مجبورند بگويند كه علي (ع) بر حق است و معاويه اجتهاد كرده و در اجتهاد خود خطا كرده است .!!!! يا مانند شما و همفكران وهابيتان به سخنان بي سند و غير منطقي و مغالطه روي آورند . البته بنده از همان ابتدا سعي كرده ام با منابع روايي و حديثي اهل سنت پاسخ گفته هاي شما را بدهم و انشا الله از اين پس نيز همين گونه خواهد بود . از اينكه همه مورخان و محدثان اهل سنت آغاز گر اين جنگ را معاويه دانسته اند و به اين مطلب در كتب خود تصريح كرده اند شكي نيست كه براي نمونه به تعدادي از آنان اشاره مي شود .تاريخ طبري جلد 3 صفحه 6 تاريخ يعقوبي جلد 4 صفحه145 الكامل ابن اثير جلد 3صفحه 149-166 شرح ابن ابي الحديد جلد 4 صفحه26 مروج الذهب جلد 2 صفحه387 . اما در پست قبلي نوشته بوديد كه امام حسين(عليه السلام) از معاويه انتقاد مي كرده و به خلافت او راضي نبوده است . اما نميگوييد كه معاويه از همان روز اول قرار داد صلح را زير پا نهاد و در يك سخنراني صريحا اعلام كرد: من با حسن بن علي پيماني كه حاوي شروطي بود را پذيرفتم اما اينجا همه شروط را زير پاي خود گذاشتم و به هيچ كدام از انان پايبند نخواهم وبود .(تاريخ يعقوبي جلد 4 صفحه 141 تاريخ طبري جلد 4 صفحه124 الامامه و السياسه صفحه164)نمي گوييد كه معاويه طبق پيمان صلح با امام حسن (ع) متعهد شده بود كه بر طبق كتاب خدا و سنت پيامبر (ص) رفتار كند اما پس از مدتي بر خلاف پيمان صلح با امام حسن مرتكب اين اعمال شد: ربا خواري - شراب خواري - دزدي بيت المال و تقسيم ان بين خويشان و نزديكان گرسنه نگه داشتن مردم . نمي گوييد كه معاويه طبق پيمان صلح متعهد شده كه هيچ گونه بدگويي از امام علي نكند اما پس از مدتي علنا لعن بر آن حضرت را بر روي منابر سنت قرار دادو مردم را مجبور به لعن از آن حضرت مي كرد . ربيع الابرار جلد 2 صفحه 179-186 صحيح مسلم جلد 7 صفحه120 . معاويه طبق قرار داد صلح متعهد شده بود كه هيچ توطئه اي بر عليه امام حسن و برادرش امام حسين (ع) و اهل بيت و شيعيان آنها انجام ندهد اما پس از مدتي دستور داد هركس را متهم وكرديد كه دوستدار علي است و دليلي هم بر عليه او نيافتيد گردنش را بزنيد او زياد را والي عراق كرد و دستور داد شيعيان و دوستداران علي(ع) را تحت تعقيب قرار داده و آنها را كشته و چشمان آنها را در آورد و آنها را مورد بدترين عذاب ها قرار دهد . ربيع الابرار جلد 2 صفحه438 معاويه طبق قرار داد صلح با امام حسن متعهد شده بود كه كسي را به عنوان جانشين خود تعيين نكنداي كاش فردي صالح را به عنوان جانشين خود تعيين كرده بود نه فردي مانند يزيد كه شرابخوار - ابنه اي - زاني با محارم -سگ باز ميمونباز و قمار باز بود . معاويه يزيد را به عنوان جانشين خود تعيين كرد و در زمان حيات خويش به زور براي او از مردم بيعت گرفت و هر كس از اين بيعت سر باز ميزد به بدترين وجه توسط معاويه و جلادانش كشته ميشد . تاريخ طبري جلد 4 صفحه 189 . |
86 |
نام و نام خانوادگي: عمر -
تاريخ: 13 ارديبهشت 88
1- كسي از منافق و يا مدينه حرفي نزده . اين آيه :افان مات او قتل انقلبتم علي اعقابكم اشاره ندارد از صحابه كساني مرتد ميشوند . و اگر اصرار داريد با اين آِيه دوم :وممن حولكم من الاعراب منافقون ومن آهل المدينة آن را ثابت كني باز حرفي از ارتداد اصحاب ندارد . با مراجعه به قرآن معلوم ميشود اولا اصحاب چه از مهاجران مكه باشند چه انصار مدينه هرگز مرتد نميشوند چون ويژگيهاي خود را دارند ودر ثاني اعراب شديدترند در كفر و نفاق و احكام نازل شده را نميدانند بنابراين امكان ارتداد آنها فراوان است و از مدينه هم به نسبت كمتري بنا به عادتشان به نفاق قبول دارم و قسمتي از سپاه علي ابن ابيطالب را همين منافقان مدينه تشكيل ميدادند ؛ بطور كلي ادعاي ارتداد اصحاب پيامبر باطل است ؛ آري آري هم نكنيد كه نميتوانيد ثابتش كنيد. 2- برتري معاويه بر علي در امر خلافت براي من كه طلبه نيستم مثل روز روشن است و نيازي به كتمان ندارد كافي است مردم خود با قرآن به عنوان كلام الله آشنا باشند و تاريخي بدون تحريف و بدون تفسير حزبي و سياسي و هوائي بخوانند آنوقت فورا جايگاه معاويه و علي را پيدا خواهند كرد . 3- چرا سخنان قبلي بنده را نمياوريد تا به جواب سخنان بعدي ام برسند ؟ جواب معلوم است طرح ولايتعهدي يا نامزدي معاويه را مردم كوفه و بصره پيشنهاد دادند نه معاويه و هم آنها بودند كه بيعت كردند و معاويه با راي موافق و بيعت مردم اين دو استان به مدينه آمد و نامزدي يزيد را مطرح كرد و آن را به راي امت مدينه و حسين و چند نفر طرفدارش گذاشت ؛ پس معاويه نه تنها بنا به پيمان ميان خود و حسن ابن علي كسي را براي بعد از خود به عنوان خليفه تعيين نكرده بلكه در امر نامزدي و وليعهدي يزيد هم از قبل دخالتي نداشته است و بعدها يزيد را فقط به عنوان يك نامزد پر طرفدار به راي امت گذاشته و در اين ميان فقط حسين و چهار نفر تابعي همراهش مخالف بوده اند . جواب نظر: با سلام جناب أقاي عمر 1- أيا آيه «افان مات او قتل» احتمال ارتداد را ثابت نمي كند ؟ ما تنها به احتمال ارتداد استشهاد كرديم ، كه دقيقا خلاف ادعاي شما را ثابت مي كند . زيرا شما فرموده ايد « با مراجعه به قرآن معلوم ميشود اولا اصحاب چه از مهاجران مكه باشند چه انصار مدينه هرگز مرتد نميشوند چون ويژگيهاي خود را دارند»!!! 2- فرموده ايد « ودر ثاني اعراب شديدترند در كفر و نفاق و احكام نازل شده را نميدانند بنابراين امكان ارتداد آنها فراوان است و از مدينه هم به نسبت كمتري بنا به عادتشان به نفاق قبول دارم و قسمتي از سپاه علي ابن ابيطالب را همين منافقان مدينه تشكيل ميدادند ؛ بطور كلي ادعاي ارتداد اصحاب پيامبر باطل است ؛ آري آري هم نكنيد كه نميتوانيد ثابتش كنيد»!!! اين آيه چه زماني نازل شد ؟ در زمان امير مومنان علي عليه السلام؟ آيا در آن زمان در مسلمانان موجود در مدينه (كه شما همه آنها را صحابه مي دانيد) منافق بود يا نه ؟ و چرا (طبق پاسخ قبلي به شما) عمر دستور تكريم همين اعراب را كه شما آنها را شديدترين مردمان در كفر و نفاق معرفي كرديد ، را صادر كرده است؟ 3- «چرا سخنان قبلي بنده را نمياوريد تا به جواب سخنان بعدي ام برسند ؟ جواب معلوم است طرح ولايتعهدي يا نامزدي معاويه را مردم كوفه و بصره پيشنهاد دادند نه معاويه» يك مدرك معتبر براي سخن خود ارائه كنيد (از شيعه و يا سني) تا كلام شما را قبول كنيم ما كه هرچه مدرك ارائه كنيم شما قبول نمي كنيد !!! 4- در مورد برتري معاويه بر امير مومنان !!! مي توانيد به سخن نسائي (صاحب سنن نسائي و همطراز بخاري و ابونعيم) به شاميان مراجعه كنيد: وخرج إلى دمشق فسئل بها عن معاوية بن أبي سفيان وما روى من فضائله فقال لا يرضى معاوية رأسا برأس حتى يفضل قال فما زالوا يدفعون في حضنيه حتى أخرج من المسجد معرفة علوم الحديث ج 1 ص 83 ، اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن عبد الله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1397هـ - 1977م ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : السيد معظم حسين روزي نسائي به دمشق رفت ؛ در آنجا از او در مورد فضائل معاويه سوال كردند ؛ در پاسخ گفت : آيا همين كه او را همطراز (با علي) كردند براي او كفايت نمي كند و مي خواهد از او افضل شود ؟ به همين سبب آنقدر به شكم او ضربه زدند تا از مسجد بيرونش انداختند !!! گروه پاسخ به شبهات |
87 |
نام و نام خانوادگي: سيد حسين -
تاريخ: 14 ارديبهشت 88
آقاي عمر ما هرگز نگفتيم كه معاويه مرتد شده است يا ازدين اسلام خارج شده است . هنگامي که بيهقي (همان كه به او امام بيهقي مي گوييد ) شنيد بعضي ميگويند :معاويه در اثر جنگ با علي(عليه السلام)از ايمان خارج شد،گفت:خيرمطلب چنين نيست،چون معاويه مومن نبوده و داخل در ايمان نشده بود،تا از ان خارج شود،بلکه در زمان پيامبر(صلي الله عليه واله وسلم) مانند پدرش ابوسفيان (لعنه الله عليهما)از کفر به نفاق امد_يعني جز منافقين شد_و پس ازرحلت پيامبر(ص) به کفر اصلي برگشت. ادرس:الکامل (الطبري)جلد 2 صفحه 204 باب 27 فصل 2 الکني والالقاب جلد 2 صفحه 114 . حرف ما هم عين حرف همان ابوبكر احمد بن حسين بيهقي است . گويا اين اقاي عمر بي خبراست که معاويه گفت من نام پيامبر را دفن خواهم کرد !! و شايد هم افشاگري مغيره بن شعبه را راجع به معاويه را نشنيده يا باورندارد که در جلسه خصوصي،معاويه به او گفت:به خدا سوگند،تا هستم سعي وتلاش ميکنم،نام محمد را دفن وبه خاک بسپارم ادرس:شرح ابن ابي الحديد جلد 5 صفحه 129 به نقل از الموفقيات زبيربن بکار. باز هم مي گويم زحمت بيهوده نكشيد معاويه ته جهنم است هر چقدر هم كه شما از او خوب بگوييد ذره اي از آتش نجات پيدا نخواهد كرد . موفق باشيد . |
88 |
نام و نام خانوادگي: مهران -
تاريخ: 14 ارديبهشت 88
سلام عليكم جناب عمر دوست بسيار بزرگوار ما از تمام نظرات حضرت عالي در مورد قيام امام حسين حمايت مي كنم جز در مواردي كه حضرت عالي فرموده ايد:يكي از اين موارد احكميت خلافت به نفع معاويه است كه در اين مورد حق با علماي بزرگ ماست كه همگي علي (كرم الله وجهه)را لايقترين صحابه به خلافت در عهد خود مي دانسته اند و ماجراي معاويه را در جنگ با علي (ع) را قيام بر عليه خلافت معرفي كرده اند . ونيز در مورد تبرئه يزيد بن معاويه بايد عرض كنم كه ايشان سلطان وقت بودند وتمام امور بايد تحت اختيار او مي بود ونيز ايشان به ادعاي همه، عالم كامل به قوانين اسلام بود ولي در عمل كسي چيزي از او نديده است كه به عنوان عمل شرعي در قيام امام حسين از او وامراي لشكرش سر زده باشد ما در قيام حضرت طلحه وزبير وعايشه (رضي الله عنهم)براي قتال با قاتلين حضرت عثمان(رض)به آنها حق مي دهيم که در مقابل حضرت علي ايستاده اند ودر مقابل نمي توانيم حق طلبي امام حسين را براي اعاده حق خود در مسئله عهد نامه امام حسن با معاويه برنتابيم. با تشکر از جنابعالي و آرزوي اجر الهي براي شما والسلام علي من اتبع الهدي جواب نظر: !!! فشهد شاهد من اهله |
89 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 14 ارديبهشت 88
جناب اقاي سيد حسين نميدانم ايا چند روز اخر حيات معاويه را مطالعه كرده اي يا نه؟ پيشنهاد ميكنم در اين مورد تحقيق كني . اگر مسلماني بر اثر تفهيم غلط بخودش صليب نصب كند يا علامت ستاره داود و براي تقليل درد و فرار از ملك الموت به جادو و جنبل رو بياورد يا هرسه انها را انجام دهد يعني چي؟ بعد عزيز دل برادر كسي كه مسلمان نشده چگونه مرتد ميشود ؟ حرف امام علي ( ع ) را در مورد اسلام نياوردن بعضي ها قبول كنم يا حرف بعضي ها معلوم الحال ؟؟؟؟؟؟ ميبخشيد ولي اين مثل را مهمان من باش : """" به در ميگويم كه ديوار بشنوه """ جناب مهران با اين انترنت سرعت پائين بهتر نبود جلوي اينه واميايستادي و مستقيما با جناب عمر اين رفيق شفيق ما صحبت ميكردي جان همفر انگليسي قسمت ميدم بهتر نبود؟ . خداوند نور خود را به قلبت بياندازد قبل از اينكه ملك الموت سراغت بفرستد. يا علي |
90 |
نام و نام خانوادگي: عمر -
تاريخ: 14 ارديبهشت 88
عليكم السلام و رحمه الله جناب مهران پس بنا به نظر شما: عائشه و طلحه و زبير حق داشتند بر عليه خليفه وقت علي ابن ابيطالب بايستند و قيامشان بر عليه خلافت نبوده اما معاويه چنين حقي نداشته كه در مقابل خليفه وقت بايستد و عملش عليه خلافت بوده است ؛ بفرمائيد: اولا اين حق ناحق و غير عادلانه ( يعني قيام عليه خليفه وقت) را چه كسي يا كساني در كدام شورا از قبل براي عائشه و طلحه و زبير تعيين كرده بودند كه شامل معاويه ( حتي براي دفاع از خود ) نميشد ؟ چون ما بي خبريم ثانيا اگر علي آنقدر كار درست و به قول شما لايق بوده و به قوانين اسلام عمل كرده و اعمالش شرعي بوده چرا قاتلان عثمان را قصاص نكرد و بايد به خاطر اين اشتباه و عمل نكردن به حكم قرآن با وجود اختيار بر امور ام المومنين از خانه اش خارج و به ميدان كارزار بيايد ؛ جنگي خونين بپا شود ؛ قاتلان در ركاب علي و با فرماندهي علي كثيري از اصحاب و امت مسلمان را به قتل برسانند تا بالاخره حكم قرآني قصاص اجرا شود و در پايان علي همچنان خليفه لايق باشد !!؟.......... بنده به شيعيان طرفدار آقاي طباطبائي و ساير همفكرانشان از جمله مرحوم برقعي كه خود را شيعه علوي مينامند احترام زياد قائلم والسلام علي من اتبع الهدي |
91 |
نام و نام خانوادگي: محمد باقر -
تاريخ: 15 ارديبهشت 88
http://www.youtube.com/watch?v=OdluYnBMCoY&feature=related اينهم جواب ان مفتي مفتکي مفتخور! |
92 |
نام و نام خانوادگي: سيد حسين -
تاريخ: 16 ارديبهشت 88
با سلام خدمت برادر عزيزم جناب مجيد م علي آري عزيز دل برادر نحوه به درك واصل شدن معاويه بدين شكل بود: سعيد بن المسيب مي گويد:هنگام بيماري معاويه که منتهي به مرگ گرديد يک پزشک مسيحي براي او آوردند.ظاهرا پزشک مخصوص او بود.معاويه که از درد وناله به ستوه آمده بودبه پزشک گفت چرا معالجات و نسخه هاي تو نتيجه عکس مي دهد... پزشگ گفت:به خدا سوگند اين نسخه ها را براي هر مريض و بيماري پيچيدم او بهبود يافت ديگر کاري نمانده مگر يک نسخه ... اگر مي پسندي تو را هم با آن معالجه کنم.معاويه گفت:چيست؟پزشگ گفت: يک صليب همراه دارم که هر زمان به گردن بيماري بيندازم فورا خوب مي شود.معاويه گفت:آن را بياوريد.پزشک صليب را آورده و به گردن معاويه انداخت.به برکت آن صليب بيماري معاويه تا صبح نکشيد و همان شب او به جهنم برده شد . بدين صورت اين پيش گويي علي (ع) :لايموت ابن هند حتي يعلق الصليب في عنقه به وقوع پيوست.(شرح الاخبار جلد2صفحه 152) آقاي عمر يك بار ديگر هم به شما گفتم بسيار غير منطقي و بي سند صحبت مي كنيد طلحه و زبير و عايشه ام المومنين خود شريك در قتل عثمان بودند طلحه و زبير جزو محاصره كنندگان خانه عثمان بودند و عايشه ام المومنين مردم را به قتل عثمان تحريك مي كرد و خطاب به محاصره كنندگان خانه عثمان مي گفت : اقتلوا نعثل فقد كفر. كفتار پير را بكشيد كه كافر شده است حتي در روايات آمده است كه او يك پيراهن پيامبر (صلي الله عليه و آله )را بر سر در خانه خود نصب كرده بود و مي گفت: اي مردم اين پيراهن پيامبر است هنوز نپوسيده است اما عثمان سنتش را پوسانيد .اما همانها پس از قتل عثمان به خاطر دنيا طلبي و صرفا بدين خاطر كه حضرت علي عليه السلام حاضر نشد حقوقي بيش از ساير افراد به آنها بدهد علم شورش بر داشتند و جنگ جمل را به راه انداختند حتي در روايات امده است كه يعلي بن اميه (لعنه الله عليه) فرياد ميزد: اي مردم قاتلين عثمان جز چند نفر كه در ميان لشكر شما هستند كسي نيست.!!و در اخر همين جنگ مروان حكم طريد الرسول با پرتاب نيزه اي به سمت طلحه او را از پاي در آورد و خطاب به فرزند عثمان گفت: انتقام خون پدرت را گرفتم آدرس مطالب: مروج الذهب جلد 2 صفحه 357 و 464 تاريخ طبري جلد 4 صفحه 505 تاريخ يعقوبي جلد 2 صفحه 80 تاريخ ابن اثير جلد 3 صفحه122. |
93 |
نام و نام خانوادگي: سلمان -
تاريخ: 17 ارديبهشت 88
بسم الله الرحمن الرحيم لعنت خدا بر اين خبيث و بر ابو حامد محمد غزالي خبيث تر از او که در کتابش إحياء علوم الدين! مي گويد: ففي لعن الأشخاص خطر، فليجتنب. و لا خطر في السكوت عن لعن إبليس مثلا، فضلا عن غيره!!! فإن قيل: هل يجوز لعن يزيد لأنه قاتل الحسين أو آمر به، قلنا: هذا لم يثبت أصلا!!! فلا يجوز أن يقال إنه قتله أو أمر به ما لم يثبت، فضلا عن اللعنة، لأنه لا تجوز نسبة مسلم إلى كبيرة من غير تحقيق!!! در لعن کردن افراد خطر است پس از آن اجتناب کن! پس اگر گفته شود: آيا لعن يزيد جايز است چرا که او قاتل حسين يا آمر به آن است؟ مي گوييم: اين نسبت اصلا ثابت نشده است!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! پس تا وقتي که ثابت نشده جايز نيست که گفته شود يزيد ,حسين را کشته يا به آن امر کرده چه برسد به لعن کردنش!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! زيرا که نسبت دادن گناه کبيره به يک مسلمان!بدون تحقيق جايز نيست. إحياء علوم الدين، جلد9، ص: 19 بله اين است آن غزالي که به عنوان عارف برايمان معرفي کردند و مي کنند و برايش کنگره هم مي گيرند!!! |
94 |
نام و نام خانوادگي: مهران -
تاريخ: 17 ارديبهشت 88
سلام عليكم دوست بزرگوارم جناب عمر ،شما با اسم زيبايي که براي خود انتخاب کرده ايد و اين اسم يادآور عدالت و جزو مقدسات اسلام است حتما بايد راه و سيره ايشان را ادامه دهيد و از حق گويي نهراسيد (ان الله مع الصادقين) در مورد اينکه جناب معاويه وقتي در مقابل حضرت علي ايستاد چه تفاوتي با ايستادن ام المومنين و حضرت طلحه و زبير مي کند بايد گفت که فتنه اي که مالک اشتر و در راس آنها شورشي ها در جريان جنگ جمل راه انداختند وعبداله بن سبا يهودي نيز رهبري اين شبي خون را بر عهده داشت باعث بروز بلوا شد والا صبح همان روز دو طرف مي خواستند صلح نامه را با هم امضا کنند ودست از قتال بردارند و شورشيان را مجازات کنند ولي متاسفانه چون اکثر سپاه مدينه را مرتدين وفتنه برانگيزان وقاتلين حضرت عثمان تشکيل مي دادند اين امر برايشان حکم مرگ وزندگي را داشت واگر با سپاه ام المومنين جنگ نمي کردند حتما مجازات مي شدند فلذا به اسم سپاه خليفه مسلمين شبانه شبيخون زده وجنگ را بدون اجازه علي شروع کردند وبه ايشان گفتند که سپاه مدينه اول حمله کرده است و با اين کار خون هزاران نفر را پايمال کردند که در کل حکومت نبوي وشيخين و حضرت عثمان مثل چنين خونهاي که در جمل وصفين ونهروان از مسلمين ريخته شد هرگز ريخته نشد وبا شهادت حضرت عثمان همان پيشگويي حضرت رسول محقق شد که فرموده بودند :فتنه مانند پاره هاي شب سياه فرا مي رسد. ولي جنگ معاويه با حضرت علي اين بود که اولا مي خواست خلافت را نا مشروع جلوه داده وآن را از حضرت علي بگيرد که اين کار را در ماجراي حکميت انجام داد وضمنا در رويارويي با حضرت علي قصد تنبيه متعرضان به بيت حضرت عثمان را داشت که چنان توفيقي نيافت . وضمنا ايشان وقتي با حضرت حسن نيز صلح کرد مصالحه آنان بر اين قرار بود که خلافت بايد بعد از فوت معاويه به شورا واگذار شود که بعدا اين اتفاق نيافتاد وبر خلاف شرع وشورا معويه يزيد را خليفه اعلام کرد و اين امر خلاف توافق عمومي بود و ضمنا کسي بايد در مقابل اين نا شرعي بودن مي ايستاد که حضرت حسين وعبدالله بن زبير وعبدالله بن عمر (رضي الله عنهم)اين کار را انجام دادند ولي حضرت حسين علنا با سپاه ابن زياد جنگيد وشهيد شد و هيچ ترسي هم از اين کار به دلش خطور نکرد چون بر حق بود . اينها جزو واقعيات است که بنده جز در آراي متاخرين که معمولا از طرفداران وهابيت هستند در جاي ديگري خلاف اين چيزها را نديده ام . والسلام علي من اتبع الهدي جواب نظر: با سلام 1- كاش لا اقل جناب عمر ، به يكي از سوالات ما جواب درست مي داد ، يا يكي از سوالاتش بدون جواب درست مي ماند ، تا شما اينچنين مي گفتيد !!! 2- در مورد افسانه اي كه در مورد كشته شدن عثمان و جنگ جمل و ... نوشته ايد ، بهتر بود كمي فكر مي كرديد ؛ زيرا در اين دو لشكر طبق گفته علماي اهل سنت بيش از 4000 صحابي بودند !!! يعني چهار هزار نفر از صحابه (انهم بزرگاني چون امير مومنان و عمار و ... كساني كه شما بزرگ مي دانيد مانند طلحه و زبير و معاويه و عايشه و....) فريب خوردند !!! اگر واقعا بگوييد صحابه به اين راحتي فريب مي خوردند ، دشمنان دين از موقعيت استفاده كرده و مي گويند شايد اصل دين اسلام هم يك فريب بوده است كه اين همه آدم ساده لوح ، گرد آن جمع شده و حقيقت را نفهميدند !!! 3- در مورد قصد معاويه براي جنگ ، قسمت اول را خوب گفته ايد كه به دنبال خلافت بود ، و به همين سبب طبق روايات اهل سنت ، خارجي به حساب مي آيد !!! اما در مورد قصاص قاتلين عثمان ، خود بهتر مي دانيد كه او ولي دم نبود ، چگونه به دنبال قصاص بود ؟ در ضمن طبق گفته برخي علماي اهل سنت ، قاتل عثمان تنها يك نفر بود كه بعد از كشتن عثمان ، توسط غلام او كشته شد !!! ديگر قاتلي باقي نماند كه معاويه بخواهد قصاص كند ؛ اگر مقصود اين است كه عثمان را زخمي كرده اند ، بايد ديه بگيرند ، يا قصاص جراحت كنند . نه اينكه آنها را بكشند !!! 4- در مورد نظر شما در مورد قيام امام حسين عليه السلام نيز ، باز جاي تقدير دارد كه مانند مفتي اعظم عربستان ، يزيد را بر حق ندانسته و نگفتيد كه امام حسين بر خليفه حق ، خروج كرده است : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=shobheh&id=70 گروه پاسخ به شبهات |
95 |
نام و نام خانوادگي: مهران -
تاريخ: 17 ارديبهشت 88
سلام عليکم آقاي سلمان شما روافض هر جا کم مي آوريد يا با چيزي خلاف عقايد باطل خود روبرو مي شويد و يا عقلتان به سخنان بزرگان اهل سنت قد نمي دهد شروع به توهين مي کنيد که اين نشانه بطلان عقايد شماست و نشانه اين است که جز با لعنت فرستادن نمي توانيد هواي نفس خود را راضي سازيد و بر شهوات خود فايق آييد و هميشه بر اوليا الله مي تازيد البته از کساني که حرمت حضرت صديق اکبر و فاروق اعظم را نگه نمي دارند انتظاري جز اين نمي رود پس بتازيد که بزودي خداوند اين بزرگان يعني الله بر عقايد وستونهاي قصر حکومتتان خواهد تاخت وآنرا براي ابد به زير خاک خواهد برد . جواب نظر: با سلام دوست گرامي پس به نظر شما معاويه نيز جزو روافض است !!! زيرا اولين كسي كه به اقرار صحيحين سب امير مومنان علي عليه السلام را علني كرد ، معاويه بوده است !!!! گروه پاسخ به شبهات |
96 |
نام و نام خانوادگي: سيد عليرضا -
تاريخ: 19 ارديبهشت 88
بسم الله الرحمن الرحيم. لعنه الله علي القوم الظالمين. اقايان چـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرا اينقدر مجادله ميكنيد.تفوت ما و برادران اهل سنت؟؟؟؟در چند چيز بسيار مختصر است. 1-در كلام قران وخدا اختلاف داريم كه فقط حرف ما حق است 2-در پيامبر اختلاف داريم.كه حرف ما شيعيان فقط حق است 3-در خلافت اختلاف داريم كه بازهم حرف ما حق است 4-ما دشمنان خدا را دشمن ولي انها.... 5-ماحرف حق را قبول و غلط رارد ميكنيم ولي انها..... 6-ما دوستان خدا را دوست ولي انها.... پس ببيند چقدر اختلافات ما مختصر است ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟پس چرا مجادله لعنت بر غاصبين خلافت باد.امين يا رب الحسين بن علي(ع) |
97 |
نام و نام خانوادگي: usman -
تاريخ: 20 ارديبهشت 88
salamun alaikum qareien keram Az nazaram har che ke shia bayan meekunand ba daleel maslake shia haq ast va har che ahle sunnat va vahabiun bayan me kunand bedune daleel khuda lanat be kunand be inha va ba maslaksh az imruz elane shiat mi kunam alhamdu lillah hadana be maslake haqqa Vassalam Muhammad usman usmani سلام عليكم قاريان كرام از نظرم هر چه كه شيعه بيان مي كند با دليل مسلك شيعه حق است و هر چه اهل سنت و وهابيون بيان مي كنند بدون دليل خدا لعنت بكند به اينها و با مسلكش . از امروز اعلان شيعيت مي كنم . الحمد لله ، هدانا به مسلك حقه والسلام محمد عثمان عثماني |
98 |
نام و نام خانوادگي: سيد حسين -
تاريخ: 20 ارديبهشت 88
سلام برادر عزيزم آقاي عثمان . من هم به نوبه خود ورود به كشتي نجات اهل بيت و چنگ زدن به حبل الله را به شما تبريك عرض مي كنم و آرزوي بهترين توفيقات را براي شما دارم . |
99 |
نام و نام خانوادگي: مهران -
تاريخ: 20 ارديبهشت 88
سلام عليكم جناب عثمان خان اول بايد اسمت را عوض كني و يه اسم امام پسند براي خودت انتخاب كني بعد . چون شما از يك دين به دين ديگري وارد شده اي و گذاشتن اسم رهبر دين قبليت خلاف مذهب روافض است ولي براي غسل وتعميد و گرفتن نشان شيعه بودنت بايد به قم بروي و غسل تعميد بگيري . من هم به نوبه خودم امضاي حكم دوزخي شدنت را به تمام دوستان اين سايت و مخصوصا به اهل سنت تبريك گفته و به روافض تسليت مي گويم چون فردا معلوم نيست به كدام دين وارد خواهي شد و بعد شروع به توهين به روافض خواهي كرد . ولي شايد هم اين كار خود سايت باشه كه براي عوام فريبي يه توپي در كرده والله اعلم جواب نظر: !!! جناب آقاي تيجاني يك زمان افسانه بود ، بعد شد يك انسان دروغگو كه شيعه بوده و خود را سني معرفي كرده است !!! بعد شد يك انسان دروغگو كه در ابتدا صوفي (و نه شيعه) بوده و سپس شيعه شده است ، اما به دروغ خود را سني معرفي كرده است !!! جناب آقاي عصام العماد نيز همينطور !!! آقاي مهران ، توصيه ما به شما اين است كه دست از لجبازي بيهوده برداريد . زيرا ما همانطور كه قبلا نيز گفته ايم ، براي اثبات حقانيت شيعه ، احتياجي به استدلال به متشيعين گرانقدر نداريم . اگر چه اين عزيزان ، همگي براي ما قابل احترام و تقدير هستند . چون آنقدر اراده داشته اند كه حق را قبول كرده و اعلام برائت از باطل بنمايند . گروه پاسخ به شبهات |
100 |
نام و نام خانوادگي: سيدعليرضا -
تاريخ: 21 ارديبهشت 88
با سلام جناب عثمان عزيز من نيز به نوبه خودم نجات يافتن شما برادر عزيزم را از ساير مذاهب غير حق و هدايتتان را به مذهب حقه شيعه تبريك عرض ميكنم.خوشابه حالت. براي مانيز دعا بفرماييد. |
101 |
نام و نام خانوادگي: محسن -
تاريخ: 21 ارديبهشت 88
جناب مهران مدتي است پستهاي شما را در اين سايت دنبال مي كنم و واقعاً در حيرتم از شدت نفهمي و عناد شما. و جعلنا علي قلوبهم اكنه ان يفقهوه و في اذانهم وقرا... صدق الله العلي العظيم |
102 |
نام و نام خانوادگي: مهران -
تاريخ: 21 ارديبهشت 88
سلام عليكم جناب محسن جواب فحش شما را خدا خواهد داد . ولي بنده جز حقيقت نمي گويم اين شما هستيد كه عناد را در سخنانتان گنجانده ايد و براي اثبات عقايد ضد قرآني خود به هر وسيله اي متمسك مي شويد و هدف شما وسيله را توجيه مي كند مثل اين وسيله ها: 1-قرآن دست ما تحريف شده وخلفا آيات مربوط به ائمه را برداشته اند 2-پيامبر ترسيده خلافت علي را علنا به اصحاب بگويد 3-همه اصحاب پيامبر(كه در بيعت الرضوان زير درخت رضوان خدا از بيش از 1500نفر از آنان اظهار رضايت كرده است) بعدا مرتد شده و كافر شده اند 4- عمر (ع) پهلوي فاطمه زهرا(س) را شكسته ومحسن سقط شده 5-ائمه اهل سنت و تمام كساني كه طواف نسا’ نمي كنند حرامزاده هستند و نطفه شيعه از طلا هم باارزشتر است (آخوند ملعون دانشمند) 6-رجعت بزرگان اتفاق مي افتد و صديق اكبر وفاروق اعظم توست امام زمان در اين دنيا زنده شده ومجازات مي شوند وبه دار كشيده مي شوند و.............!!!!!!!!!!!!!! اينها قطره اي از مرداب عقايد روافض است بنده حاضرم بت پرست وضد دين بميرم ولي اينگونه در مقابل خداي زنده وقهار حاضر نشوم چون تكليف ضد دين وضد اسلام در دنيا وقيامت معلوم است ولي تكليف منافق و جزاي آن از همه شديد تر است اللهم هدانا الي سبل الحق والرشاد |
103 |
نام و نام خانوادگي: محسن -
تاريخ: 22 ارديبهشت 88
جناب مهران همين كه در سايتي كه پاسخ تمام ادعاهاي شما به وضوح داده شده و هنوز چشمهاي خود را بسته و دهان باز كرده ايد و حرف خود را تكرار مي كنيد نشان از صحت گفته ام دارد. ... و يجعل الرجس علي الذين لا يعقلون...صدق الله العلي العظيم. |
104 |
نام و نام خانوادگي: حسين سرابندي -
تاريخ: 22 ارديبهشت 88
باسلام خدمت آقايان عمر و مهران . هدايت شما را از خداوند منان خواستارم. تا خداي نکرده با اين جهل از دنيا نرويد |
105 |
نام و نام خانوادگي: سيد حسين -
تاريخ: 22 ارديبهشت 88
آقاي مهران در مورد اينكه طلحه و زبير جزو محاصره كنندگاه خانه عثمان بودند و خود آنها مردم را تحريك به قتل عثمان كردند شك داريد؟؟؟ عايشه خود رهبر مخالفان عثمان بود و خطاب به آنها مي گفت:اقتلوا نعثلا فقد كفر - كفتار پير را بكشيد كه كافر گشته است .اگر خلاف اين را بگوييد كه بر خلاف اجماع همه تاريخ نگاران اهل سنت(طبري- يعقوبي-ابن اثير- مسعودي-ابن عساكرو ....)سخن گفته ايد . چگونه ممكن است كساني كه خود شريك در قتل عثمان بودند تبديل به خوتخواهان او شوند اگر حداقل نگاهي به كتب تاريخي خود مي انداختيد اينگونه از روي جهل و عناد سخن نمي گفتيد و دامن فتنه انگيزان را پاك نمي كرديد . اما اينكه جنگ جمل را به يك مرد خيالي و افسانه اي با نام عبد الله سبا نسبت مي دهيد. واقعا براي شما و دانشمندانتان متاسفم كه براي پاك كردن چهره صحابه اي كه فتنه كردند به هر وسيله اي متوسل مي شويد عبد الله بن سبا يك افسانه است كه براي پاك كردن دامن صحابه ساخته شده است . |
106 |
نام و نام خانوادگي: عمر -
تاريخ: 22 ارديبهشت 88
عليكم السلام و رحمه الله جناب آقاي مهران اگر صداقتي متقابل باشد بحث من و شما زياد طول نميكشد 1-اينكه شما هم قبول داريد و از قول خودتان : اکثر سپاه مدينه را مرتدين وفتنه برانگيزان وقاتلين حضرت عثمان تشکيل مي دادند و اين اكثريت فتنه انگيز قاتل و مرتد و حتي يهودي يار و همراه علي بوده اند و علي آنها را يار و ياور خود كرده است لا اقل تا آن شبي كه قرار شده فردا صبحش صلح نامه امضا و شورشيان مجازات شوند به اين معني است كه علي لايق و اصلح براي خلافت نبوده است . 2-شبيخون شبانه به اسم سپاه خليفه مسلمين وجنگ را بدون اجازه علي شروع کردن و علي يا در خواب خوش بودن يا بي خبر از حمله يا عدم حمله سپاه مقابل بودن و فريب خوردن ايشان با اين قول كه سپاه مدينه اول حمله کرده است و با اين کار خون هزاران نفر پايمال شدن باز هم گواه بزرگتري بر عدم اهليت علي ابن ابيطالب براي خلافت است . 3- در مورد عزل معاويه چه داريد بگوئيد در صورتي كه امت شام او را قبول داشتند و در زمان عثمان و بعد از آن كسي از او شكايتي نداشت اما علي او را عزل كرد ؟؟ 4- شما قبول داريد در ابتدا ي جنگ صفين قصد معاويه از رويارويي با حضرت علي تنبيه متعرضان به بيت حضرت عثمان بود ؛ پس ميشود همان قصد ام المومنين عائشه و طلحه و زبير و سپاه مكه . پس تا حادثه حكمين شما جنگ صفين را همچون جنگ جمل در دفاع مقابل سپاه علي مشروع ميدانيد . 5- در مورد حكمين و به توافق نرسيدن آنها و اعلامشان در جمع مردم شما چگونه ذهني آن را براي خود حل كرده ايد و اسمش را گذاشته ايد: معاويه مي خواست خلافت را نا مشروع جلوه داده وآن را از حضرت علي بگيرد!! ؟حمله مجدد علي با سپاهش را پس از پايان كار حكمين چگونه توجيه ميكنيد ؟ كداميك عملا براي نامشروع جلوه دادن و گرفتن خلافت از آن ديگري از ابتدا و پس از آن يعني پس از عدم توافق حكمين دست به كار شد و به جنگ ادامه داد ؟ اگر ميگوئيد معاويه در تنبيه متعرضان به بيت حضرت عثمان چنان توفيقي نيافته ؛ پس علي با همين متعرضان همراه خود به سمت معاويه و سپاهش پس از كار حكمين هجوم برد ؛ فكر نميكنيد معاويه باز هم در فكر تفوق بر همين متعرضان بوده است ؟ والسلام علي من اتبع الهدي جواب نظر: با سلام دوست گرامي 1- امير مومنان علي عليه السلام كه در آن زمان خود در مدينه بود ، چنين نظري در مورد يارانش نداشت ، شما از امير مومنان آگاه تريد ؟!!!! 2- شروع شدن جنگ توسط ياران امير مومنان !!!بهتر است مدركي براي اين افسانه مطرح كنيد !!! خوب است كه در مدارك بسياري از كتب اهل سنت آمده است كه سپاه دشمنان ، انبار را غارت كردند و نمايندگان حضرت را در آنجا كشتند !!! اين در حالي بود كه امير مومنان حتي لشكر آماده نكرده بود !!! 3- باز ادعا كرده ايد كسي از معاويه شكايت نداشت كه بخواهد عزل شود!!! اولين شاكي از او خدا بود ، زيرا او شرابخوار بود ؛ دومين شاكي پيامبر (ص) بود ، زيرا طبق مدارك اهل سنت ، معاويه توسط رسول خدا (ص) لعن شده بود . 4- فرموده ايد «شما قبول داريد در ابتدا ي جنگ صفين قصد معاويه از رويارويي با حضرت علي تنبيه متعرضان به بيت حضرت عثمان بود ؛ پس ميشود همان قصد ام المومنين عائشه و طلحه و زبير و سپاه مكه . پس تا حادثه حكمين شما جنگ صفين را همچون جنگ جمل در دفاع مقابل سپاه علي مشروع ميدانيد»!!! اين حرف را حتي جناب آقاي مهران نيز قبول نداشت !!! و گفت معاويه بهانه آورد كه طالب خون عثمان است تا خلافت را متزلزل كند !!! 5- در مورد حمله مجدد معاويه به سپاه امير مومنان بعد از حكميت ، هر چه علتش باشد ، باز نشانگر پيمان شكن بودن او است . البته علت اين كار نيز مشخص است ، معاويه ديد كه با حكميت به مقصود خود يعني حكومت بلا منازع نرسيد ، و به همين سبب دوباره درگيري را شروع كرد . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
107 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 22 ارديبهشت 88
حناب مهران خان خسته نباشيد جواب همه سوالات شما در اين سايت داده شده است. چرا شما اندکي جستجو نميفرماييد؟ بگذاريد که شما را در امر جستجو راهنمائي کنم. براي مثال «بيعت الرضوان ». شما لطفا ان عبارت را کپي کنيد. سپس در گوگل اين را وارد بفرماييد: site:valiasr-aj.com بيعت الرضوان به همين سادگي! در ضمن اگر اجازه بفرماييد مطالبي را خدمت شما عرض کنم. من از شما خواهش ميکنم که يک وهابي باشيد. يک وهابي آزاده. يک وهابي که در برابر استخبارات گله سعود فاسد تعظيم نميکند. يک وهابي که الله را برتر و قويتر از قدرت پوچ و وابسته سعودي ميداند. لطفا مانند يک مرد از مذهبتان وهابيت دفاع کنيد. نه از فاسدترين و مستبدترين حکومت تاريخ حکومت بانکهاي يهودي حکومت فجار حکومت گله سعود. اتفاقا شما با دفاعتان از گله سعود بزرگترين ضربه را به وهابيت ميزنيد. زيرا که امراض رواني گله سعود را با وهابيت يکي ميکنيد. آري يهود ميداند که منحرف جنسي هيچگاه محب علي نميشود. براي همين است که سيل فيلمها و مجلههاي مبلغ لواط را روانه اسطبل گله سعود ميکند. لطفا بياد بياوريد دوران طفوليت خود را. چه کسي شما را از بلايا محافظت کرد؟ الله يا گله سعود؟ لطفا بياد بياوريد ايامي که خود يا بستگانتان بيمار ميشديد. چه کسي شما را درمان کرد؟ الله يا گله سعود؟ رزق شما را چه کسي ميدهد؟ الله يا گله سعود؟ تک تک سلولهاي بدن شما را چه کسي اداره ميکند؟ الله يا گله سعود؟ سرنوشت شما در دست کيست؟ الله يا گله سعود؟ خالق آسمانها کيست؟ الله يا گله سعود؟ مالک يوم الدين کيست؟ الله يا گله سعود؟ چه کسي بزرگتر است؟ الله يا گله سعود؟ چه کسي شايسته اطاعت و سجده است؟ الله يا گله سعود؟ نترس. روزي رسان الله است. به عزتش قسم اگر امروز به دلارهاي سعودي پشت پا بزني خدا شما را تنها نميگذارد. هيچ به کوتاهي عمرتان فکر کردهاي؟ چه مقدار از ان باقي ماند؟ صد سال؟ عمر گيتي چه قدر است؟ حداقل پانزده ميليارد سال! ايا گله سعود ميتواند حتي يک ثانيه به عمر شما بيافزايد؟ انشا الله که از اين پس از اسلام دفاع کنيد نه گله سعود. |
108 |
نام و نام خانوادگي: عمر -
تاريخ: 22 ارديبهشت 88
عليكم السلام جناب پاسخگو از قول من گفته ايد:«در زمان ابوبكر زكات گرفتن وزكات پرداختن نهادينه شد» ميپرسيد :لا بد به نظر شما در زمان پيامبر چنين نشده بود !!! جواب: خير در زمان حيات پيامبر امت خود زكاتشان را به موقع به مستمندان تقديم ميكردند . در زمان ابوبكر با شورش منافقين مرتد كه از اعراب دور و بر مدينه بودند و پس از وفات پيامبر به اعقاب خود بازگشتند از اين فرصت استفاده كرده مانع پرداخت زكات ديگران ميشدند ... آنگاه حكومت خود به جمع آوري زكات امت مسلمان اقدام ميكرد . پرسيده ايد : لابد به نظر شما عمر هم بيت المال را بين مردم تقسيم نكرده بود كه در زمان او هم اينهمه فقير وجود داشت !!! در زمان عمر و عثمان كه كشور گشايي هاي بسيار صورت گرفت و خزانه مسلمانان سرشار شد ، اين خلفا به جاي تقسيم آن به صورت عادلانه بين مردم ، عده اي از همپيالگان خود را بيشتر داده و عده اي را حتي محروم كردند !!! و به اين صورت بيت المال را تقسيم عادلانه نمودند !! جواب: اولا فقير و سائل هميشه بود ه و هست و تا روز قيامت خواهد بود چون عده اي اذهان فقير دارند و مشكلات رواني و تن به كار نميدهند و كمبودهاي مادي خواهند داشت و براي همين است كه پروردگار كريم حق معلومي براي سائل و محروم از درآمد مومنان تعيين فرموده است . اگر خليفه اي چون عمر آن خزانه سرشاري كه ميگوئيد عادلانه تقسيم نكرده و به قول مشروب خورها آن را به همپيالگانش داده ديگر چه نيازي بوده شبانه روز در شهر تحقيق كند و به منزل فقرا و مستمندان برود و از نزديك به آنها كمك كند ؟ عمارت بيت المال را قاتلان عثمان و شورشيان منافق غارت كردند بردند و همين ها سپاه علي را تشكيل دادند من ميپرسم عمارت بيت المال را علي آيا پس گرفت ؟ كي پس گرفت و چكارش كرد و به چه كساني داد ؟ آيا آن را نگهداشت براي تامين سپاه خود يا ميان مستمندان تقسيم كرد ...؟ من اين را ميخواهم بدانم . گفته ايد: چرا به صحابه بي احترامي مي كنيد ؟ جواب: اگر منظورتان اين است به علي ابن ابيطالب بي احترامي م يكنم خير چنين نيست ولي ضعف حكومتش و اشكالات كار و تصميماتش را بازگو ميكنم و خواهم كرد . گفته ايد :البته اينكه عثمان بر خلاف سنت پيامبر ، خانه خود را به صورت قصر در آورده بود را قبول داريم . جواب: قصري ميان صحرا در كار نيست اما تاريخ ميگويد عثمان زندگي مرفهي در زمان خود داشته ؛ ضمن اينكه زندگي مرفه داشتن به اصل ايمان و اسلام و تقوا و پاكدامني و نيكوكاري و گذشته بزرگش كه صحابه رسول الله بوده و از مال و جان مايه گذاشته است خدشه اي وارد نميكند همچنانكه به يوسف ابن يعقوب وارد نكرد اما جمع كردن اموال و ثروت بخصوص از طرف وي يا تحميل ديگران به عنوان خليفه كاري اشتباه بوده كه ميتوانسته او را از برپائي قسط و اجراي عدالت دور كند . گفته ايد : ازدواج پيامبر (ص) با ام حبيبه ، چند سال قبل از اسلام ابوسفيان بود !!!! نه اينكه بعد از اسلام ابوسفيان پيامبر از خواهر او خواستگاري كند !!! جواب: چه خبر خوبي ! پس خانواده ابوسفيان خيلي وقت پيش تمايل به اسلام آوردن داشته اند و پيامبر برايشان اهميت خاصي داشته است . جواب نظر: با سلام دوست گرامي 1- «جواب: خير در زمان حيات پيامبر امت خود زكاتشان را به موقع به مستمندان تقديم ميكردند . در زمان ابوبكر با شورش منافقين مرتد كه از اعراب دور و بر مدينه بودند و پس از وفات پيامبر به اعقاب خود بازگشتند از اين فرصت استفاده كرده مانع پرداخت زكات ديگران ميشدند ... آنگاه حكومت خود به جمع آوري زكات امت مسلمان اقدام ميكرد »!!!! 2- «جواب: اولا فقير و سائل هميشه بود ه و هست و تا روز قيامت خواهد بود چون عده اي اذهان فقير دارند و مشكلات رواني و تن به كار نميدهند و كمبودهاي مادي خواهند داشت و براي همين است كه پروردگار كريم حق معلومي براي سائل و محروم از درآمد مومنان تعيين فرموده است . اگر خليفه اي چون عمر آن خزانه سرشاري كه ميگوئيد عادلانه تقسيم نكرده و به قول مشروب خورها آن را به همپيالگانش داده ديگر چه نيازي بوده شبانه روز در شهر تحقيق كند و به منزل فقرا و مستمندان برود و از نزديك به آنها كمك كند ؟» ظاهرا خبر نداريد كه عمر بيت المال را چگونه تقسيم مي كرد ؟ به آشنايان خود چقدر مي داد و به سايرين چقدر ؟ عائشه و حفصه چقدر پول مي گرفتند ، و يك زن فقير بدون شوهر و درمانده غير عرب چقدر؟ 3- «جواب: اگر منظورتان اين است به علي ابن ابيطالب بي احترامي ميكنم خير چنين نيست ولي ضعف حكومتش و اشكالات كار و تصميماتش را بازگو ميكنم و خواهم كرد »!!! رسول خدا امير مومنان را باب علم خويش معرفي مي كنند ،شما مي خواهيد به امير مومنان اشكال بگيريد !!! عمر در مشكلات علمي ، به امير مومنان مراجعه مي كرده است ،شما مي خواهيد به آن حضرت اشكال بگيريد ؛ البته بودند كساني كه در زمان پيامبر (ص) به خود آن حضرت نيز اشكال مي گرفتند !!! 3- «جواب: قصري ميان صحرا در كار نيست اما تاريخ ميگويد عثمان زندگي مرفهي در زمان خود داشته » ظاهرا سخنان چند نظر قبلي خود را فراموش كرده ايد كه صريحا گفته ايد عثمان در دارالاماره زندگي مي كرد و مردم آن را غارت كردند !!!! 4- «جواب: چه خبر خوبي ! پس خانواده ابوسفيان خيلي وقت پيش تمايل به اسلام آوردن داشته اند و پيامبر برايشان اهميت خاصي داشته است »!!! ظاهرا شما هميشه در شيپور از طرف گشادش مي دميد !!! ابوسفيان چند سال بعد از ازدواج خواهرش با پيامبر (ص) اسلام نياورد !!! شما اين را مدح ابوسفيان مي دانيد !!! همانطور كه گروهي از اهل سنت روايت «لا اشبع الله بطنه» (نفرين خدا در مورد معاويه) را مدح او مي دانند !!! گروه پاسخ به شبهات |
109 |
نام و نام خانوادگي: سيد حسين -
تاريخ: 22 ارديبهشت 88
ابن ابى الحديد، امام حنبل، امام فخر رازى، شيخ سليمان بلخى حنفى و بسيارى ديگر، حديث زير را از پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) نقل نموده اند كه فرمود: «هر كس مى خواهد به علم آدم نظر كند، به علم على توجه كند. هر كس مى خواهد حقيقت تقواى نوح و حكمت او را ببيند و نيز حلم و خلت ابراهيم، هيبت موسى و عبادت عيسى را ببيند پس به سوى على بن ابى طالب(عليه السلام) نظر كند.آنگاه حضرت فرمود: انا مدينه العلم و علي بابها . شافعى در «مطالب السئول»، بيهقى در «سنن» و نورالدين مالكى در «فصول المهمه» از ابن عباس و سلمان فارسى نقل مى كنند كه پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) با دست مبارك خود به سوى على ابن ابى طالب(عليه السلام) اشاره كرده و فرمود: «به درستى كه على اول كسى است كه به من ايمان آورده و اول كسى است كه روز قيامت با من مصافحه مى كند. و اين على، صديق و راستگوى بزرگ است و او فاروق اين امت است كه حق و باطل را جدا مى كند مفسر معروف اهل تسنن، ثعلبى مىگويد: "هنگامى كه پيامبر اسلام تصميم به هجرت از مكه به مدينه گرفت، براى تحويل امانتهاى مردم و پرداخت پولهاى آنان، على(عليه السلام) را بجاى خود قرار داد و شب هنگام كه به سوى «غار ثور» حركت نمود و مشركان اطراف خانه او را محاصره كرده بودند، دستور داد على(عليه السلام) در بستر پيامبر بخوابد و پارچه سبز رنگى (برد خضرمى) كه مخصوص خود پيامبر بود، روى خويش بكشد. در اين هنگام خداوند به «جبرئيل» و «ميكائيل» وحى فرستاد كه من بين شما برادرى ايجاد كردم و عمر يكى از شما را طولانىتر قرار دادم، كدام يك از شما حاضر است ايثار به نفس كند و زندگى ديگرى را بر خود ترجيح دهد. هيچيك حاضر نشدند. به آنان وحى كرد اكنون، على(عليه السلام) در بستر پيامبر خوابيده است و آماده فدا کردن جان خويش است. به زمين رويد و حافظ و نگاهبان او باشيد. و در اين هنگام ايه و و من الناس من يشرى نفسه ابتغا مرضاة اللهو الله الرئوف بالعباد نازل شد احمد حنبل - پيشواى معروف اهل سنت - از ابن عباس نقل مىكند كه پيامبر سوره توبه را ابتدا به ابوبكر داد تا ان را ابلاغ كند اما پس از ان حضزت علي (ع) را به دنبال او فرستاد تا آن را از ابوبكر گرفته به به مردم هنگام حج ابلاغ كند - و فرمود: ابلاغ اين سوره تنها به وسيله كسى بايد باشد كه او از من است و من از اويم. كسي كه حتي براي ابلاغ يك ايه قران به اندازه چند كف دست شايستگي نداشت چگونه شايستگي خلافت و جانشيني پيامبر(ص) را دارد ؟؟؟آقاي مهران خود شما قضاوت كنيد كدام يك برترند؟؟ آنكه پيامبر(ص) فرموده بود كه از اوست يا آنكه حضرت فرمود كه از او نيست؟؟؟؟ |
110 |
نام و نام خانوادگي: مهران -
تاريخ: 22 ارديبهشت 88
سلام عليكم با سلام خدمت برادر عزيزم جناب عمر با توجه به دلايل شما كه بنده نيز از همان كتابهايي كه شما خوانده ايد خوانده ام واز همان روايت ها استفاده كرده ام ،نمي دانم چرا به نتيجه اي که شما رسيده ايد بنده نرسيده ام ،عرض من اينست که درآن زمان فتنه و آشوب در دنياي اسلام که بعد از شهادت حضرت عثمان روي داد و حضرت علي از طرف تک تک صحابه خليفه وجانشين حضرت عثمان اعلام شد و بعد مسئله جمل و جنگ با شورشيان آغاز گرديد وحضرت علي هم خليفه و فرمانده سپاه اسلام بود و درآن سپاه 90درصد شورشيان بي دين قرار داشتند چطور ايشان مي توانست در مقابل اين سپاه عظيم بايستد و بگويد که شما بايد تنبيه شده و مجازات شويد وآنگاه شورشيان هم تسليم شوند و اطاعت کنند به نظر من حضرت علي نمي توانست شورشيان را خود تنبيه کند ونيز نمي توانست به عنوان رهبر خلافت از مدينه فرار کرده و مرکز اسلام را به دست يک مشت شورشي بسپارد و مسلما شورشيان در هر دو حالت منتفع مي شدند و اسلام بدست آنها از بين مي رفت چون به وضوح مي دانيد براي کسي که دست از جان شسته و به پايتخت اسلام حمله کرده است خون علي رنگينتر از عثمان نبود و به راحتي مي توانستند از سد اين خليفه هم بگذرند واسلام را دچار فتنه بدتر بکنند . به نظر من اينجا يک نکته ظريف ومهم وجود دارد که بايد به آن پرداخت وآن اينست که :ماجرايي که بين طلحتين(رض)و حضرت علي اتفاق افتاد وهمچنين ماجراي معاويه خيلي مرموز و پيچيده است وبه همين علت است که جز غاليان شيعه کسي نتوانسته جواب روشني در اين باره بدهد . به نظر من عوامل زيادي دست بدست هم داده که خيلي از آنها از قدرت اشخاص و همه بزرگان درگير در اين ماجرا خارج بوده و به ريشه و عمق ودامنه ماجرا بر مي گردد چون اگر برخي اما واگرها محقق مي شد ممکن بود اوضاع به راحتي تغيير کند و اتفاقات پي در پي ديگر تکرار نشود اولا براي قبول اين ماجرا بايد بپذيريم که ما اکنون داريم همه اين اتفاقات را به راحتي براي خود حلاجي مي کنيم و انتظار داريم تمام طرفين دعوا در اين قضيه از افکار يکديگر باخبر باشند ودر آن عهد قديم از اهداف هم کاملا آگاهي داشته باشند وجهت گيري هاي آنها هم به همين علت بوده باشد .ولي اين صحيح نيست چون اولا بايد بدانيم که اصحاب پيامبر صالح بوده اند وجز براي اعتلاي کلمه حق کاري انجام نداده اند و هدفي نداشته اند ولي اگر بگوييم جز علي همه اصحاب تمايلات مادي از اين ماجرا در ذهن داشتند بايد بحث را تعطيل کنيم و اين ماجرا را يک جنگ برسر قدرت بدانيم و از آن عبور کنيم .مسئله ما اهل سنت وجماعت اين است که چطور مي شود جهتگيري هاي اصحاب شريف الذات را در اين ماجرا طوري بررسي کرد که به آيات الهي واحاديث نبوي در مورد آنها لطمه اي وارد نشود همه ما بخوبي مي دانيم که حضرت عثمان يکي از اصحاب برجسته پيامبر و از اوليا الله الصالحين است و در بيعت رضوان اصلا کل ماجرا به شايعه شهادت آنجناب برمي گردد که پيامبر دست چپ خود را به جاي دست راست حضرت عثمان براي بيعت با دست راست خود فشردند وبعد از پايان ماجرا وخبر دار شدن حضرت ذي النورين ايشان قسم خوردند ديگر دست راست خود را به عورتين نزنند .ونيز حضرت علي (کرم الله وجهه)کسي است که بدون پيامبر وبدون اذن او کاري انجام نمي داد و مناداي نداي ملکوتي :لافتي الا علي است ايشان فاتح خيبر و قلع وقمع کننده مشرکان محارب با الله است وبه اسدالله الغالب ملقب است حضرت ام المومنين عائشه طاهره همسر رسول خدا و راوي احاديث ومحبوبترين همسر رسول الله بعد از خديجه است و 16آيه تطهير درشان ايشان است وحضرت طلحه وزبير که از عشره مبشره بالجنه و از صديقان مورد تاييد پيامبر هستند . ونيز معاويه از اصحاب پيامبر بوده وراوي حديث است . پس بايد طوري حرف بزنيم که تعصب را کنار قرار داده باشيم و روشنفکرانه قضاوت کنيم . خلاصه کلام اينکه کساني که در خود ماجرا قرار داشتند اگر بخواهيم کلي حرف بزنيم نتوانسته اند يک جواب درست وکامل از اين رويداد تاريخي از خود بجاي بگزارند و هرکس نظر خود را بيان نموده است ولي در مورد معويه بنده نظر خودم را نمي گويم بلکه سالها تحقيق کرده ام وبه اين نتيجه رسيده ام که ايشان با کمال احترام به عقايد شما و به مقام معاويه از نظر علماي معتدل اهل سنت و کل عرفاي اسلامي در درجه پايينتري از حقانيت در مقابل خليفه منتخب شوراي مسلمين يعني حضرت علي قرار دارند و چون خلافت را به پادشاهي موروثي بدل کردند و از عهدنامه حسن بن علي عدول کردند واز همه مهمتر با خليفه اي که معزول نشده بود و هنوز رهبر اسلام بود به جنگ پرداختند و حاضر به گفتگوي مسالمت آميز و نه منفعت طلبانه با ايشان نشدند و خود را در مقام خلافت قرار دادند ،نمي توان ايشان را از نظر ديني و مذهبي با وجود شخصي مانند حيدر کرار مقايسه کرد . با اين همه بنده اعتراف مي کنم قدرتي را که ايشان به سپاه اسلام و به حکومت اسلامي دادند جاي تقدير دارد و در زمان پادشاهي او اکثر تعرضات به مرزهاي اسلامي تقريبا ناکام ماندند . جواب نظر: با سلام دوست گرامي 1- ظاهرا اشتباه به عرض شما رسانده اند ، ماجراي بيعت رضوان ، ربطي به شايعه كشته شدن عثمان ندارد ،بلكه همه مسلمانان بيعت كردند تا از جان پيامبر (ص) دفاع كنند و نه اينكه انتقام خون عثمان را بگيرند . 2- اينكه قبول كرديد روايت «لا فتي الا علي» در مورد امير مومنان امده است ،نيز جاي تشكر دارد . 3- در مورد عشره مبشره ، بهتر است بدانيد كه همانطور كه قبلا گفته ايم ، خود عشره اين افسانه را قبول نداشتند ، سعد بن ابي وقاص به صراحت در صحيح بخاري اين مطلب را زير سوال مي برد و مي گويد از پيامبر در مورد هيچ كس نشنيدم كه اهل بهشت باشد ، مگر براي عبد الله بن سلام . 4- در مورد پايين تر بودن مقام معاويه از ساير مومنين زمان پيامبر (ص) شكي نيست ، و اين مطلب اجماعي علماي اهل سنت است كه معاويه قطعا در درجه اي بعد از عشره مبشره قرار دارد . همچنين به نظر اكثر علماي اهل سنت ، معاويه از ساير صحابه اي كه در مورد آنان فضيلتي بالخصوص يا عموم آمده است نيز برتر است ، مگر اينكه روايت «لا اشبع الله بطنه» را فضيلتي براي معاويه به حساب آوريم !!! 5- كساني كه شما شورشي خوانديد ، بسياري از آنان جزو صحابه بوده اند ، اين كار شما در نظر اهل سنت ، اهانت به صحابه است ، و حداقل تعزير دارد ،البته اگر سبب كفر نشود !!!(ولي چون اين صحابه اي كه شما به آنها اهانت كرده ايد به عثمان اهانت كرده بودند ، شايد از شما تقدير نيز شود ، همانطور كه از صحابه اي كه با امير مومنان به جنگ پرداختند ، تقدير شده و همگي به درجه اجتهاد نائل آمدند) موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
111 |
نام و نام خانوادگي: مهران -
تاريخ: 22 ارديبهشت 88
سلام عليكم جنابmomen abdullah اولا شما از كجا فهميديد كه بنده جزو گروه مزعوم شما يعني وهابي هستم . بنده وهابي نيستم و از آراي خشك آنها در مورد برخي مسايل تبعيت نمي كنم . ولي اگر منظور شما از وهابي بودن همان باشد كه امام حنبل و مالك وغيره را به آن متهم مي كنيد بله من وهابي هستم و در مورد اين كه لفظ گله سعود را بكار برديد بنده آذري زبان هستم واز اين اراجيف بچه تهروني بلد نيستم و اينكه شما باز كوركورانه و براي پر كردن جاي عريضه بنده را به ارتباط با آل سعود متهم مي كنيد بايد بگويم كه بنده جز اينكه قرآن را با لحن تجويد شيخ السديس امام الحرمين حفظ كرده ام هيچ بهره اي از اين آل سعود نبرده ام وآن هم بخاطر نواي دلنشين تلاوت ايشان است و گرنه من حتي به يك عربستاني از نزديك نگاه هم نكرده ام. ولي مطمئن باشيد اين محبت هاي شما نسبت به آل سعود و حكومت عربستان دو طرفه است چون آنها هم دورادور عاشق ولايت فقيه و نظام جمهوري اسلامي هستند و در مورد روافض نظرات مهربانانه تري از شما دارند ضمنا از نهايت ادب واحترامتان نسبت به كلمه الله متشكرم كه مانند يك لاط تيزي كش از اين لفظ استفاده كرده ايد جواب نظر: با سلام ما نيز از همه عزيزان تقاضا داريم كه احترام را در ساتي مراعات كنند ، و تنها به صورت علمي به بحث بپردازند تا راه اينگونه منحرف كردن بحث را بر طرف مقابل ببندند . البته شايد جناب آقاي مهران ، دفاع خود را از علماي عربستان فراموش كرده اند . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
112 |
نام و نام خانوادگي: محسن -
تاريخ: 23 ارديبهشت 88
جناب عمر در مورد پرداخت زكات در زمان پيامبر احتمالاً داستان استنكاف ثعلبه از دادن زكات را نشنيده ايد. پيامبر به زور از او زكات نگرفت، با او نجنگيد و وي را مهدورالدم هم اعلام نكرد. پس اگر به زعم شما ابوبكر قبايل اعراب را به جرم استنكاف از زكات هم كشته باشد خلاف سنت رسول الله عمل كرده است. نخير آقا جان "الملك عقيم" و اين سبب كشتار راه انداختن تمام حكام ستمگر بوده است. |
113 |
نام و نام خانوادگي: سيد عليرضا -
تاريخ: 23 ارديبهشت 88
با سلام اقاي عـــــــــــــــــــــمـــــــــــــــر فرموديد:"اگر منظورتان اين است به علي ابن ابيطالب بي احترامي م يكنم خير چنين نيست ولي ضعف حكومتش و اشكالات كار و تصميماتش را بازگو ميكنم و خواهم كرد ." 1-اولا بزرگتر از توهم نمي تونن به امير مومنان‘وصي و خليفه رسول الله و جانشين خدا بر زمين علي بن ابيطالب (ع)ايراد بگيرند.چرا كه خود خدا در قران عمل صالح را به شيعيان علي نسبت ميدهد... خير البريه 2-ايراد گرفتن به كار علي(ع)ايراد به كار برگزيده ترين فرد بعد از رسول الله است.البته شما كه به پيامبر اسلام توهين ميكنيد اين هم بعيد نيست... |
114 |
نام و نام خانوادگي: سيد حسين -
تاريخ: 23 ارديبهشت 88
اقاي عمر لطف كنيد فقط به يك سوال ما پاسخ دهيد بقيه آنها پيشكش .احمد بن حنبل دانشمند بزرگ اهل سنت مي گويد: هركس ابوبكرو عمر را لعن كند هفتاد هزار ملك در آسمانها او را لعن خواهند كرد همچنين در جاي ديگر مي گويد: هر كس خلفاي راشدين را سب كند از دين اسلام خارج شده و حاكم بايد او را مجازات كند اما وقتي سخن از سب و ناسزاگويي معاويه به امير المومنان به ميان مي آيد و اينكه به دستور معاويه سالها حضرت علي عليه السلام را بر روي منابر لعن مي كردند شما با هزار ترفند سعي مي كنيد آن را بي اهميت جلوه داده و اين عمل زشت را توجيه كنيد حال ما مي خواهيم از شما سوال كنيم ايا حضرت علي صحابه و اهل بيت پيامبر (ص) نبوده؟؟؟؟/آيا داماد پيامبر(ص) و پدر نوه هاي ايشان نبوده؟؟آيا اولين كسي كه به اسلام ايمان اورد ودر راه اسلام بهترين جهاد و جانفشاني را انجام داد نبوده؟؟اگر بوده پس چرا سب و لعن معاويه نسبت به آن حضرت جنبه قانوني و شرعي به خود مي گيرد و شما ذره اي به ان اشكال نميگيريد؟؟؟ اگر عمل معاويه(سب و لعن كردن) خوب است پس ما هم همان سنت او را ادامه مي دهيم و معاويه و كساني كه به او قدرت دادند را سب و لعن مي كنيم . اللهم العن معاويه . |
115 |
نام و نام خانوادگي: سيد عليرضا -
تاريخ: 23 ارديبهشت 88
بسم الله الرحمن الرحيم. لعنه الله علي القوم الظالمين. اقاي"مــــــــــــــهـــــــــــــران"بزار حرف نهاييمون رو بهت بزنم: ابوبكر و عمر جهنمي بودند: 1-فاطمه پره تن منست و هركه اورا ازار دهد منرا و هركه منرا ازار دهد خدا را اذيت كند. 2-فاطمه تا اخر عمر از ...و... غضبناك بود 3-قران:هركه پيامبر را ازار دهد در اخرت منتظر عذابي سخت باشد... پس بيابيد جهنميان را؟؟؟؟ بله ما جهنمي هستيم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اقاي عثمان شما به نظر قران قطعا در بهشت برين نزد مادرم زهرا (س)خواهيد بود.پس مارو هم ياد كنيد. نيازي به تغيير اسمت نيست چون حضرت علي(ع)نام فرزندش را به نام يكي از ياران وفادار پيامبر‘‘عثمان‘‘گذاشته بودند. |
116 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 23 ارديبهشت 88
مهران خان حالي ياخچيدي؟ کيفين نچدي؟ حجربن عدي به تو چه کرده بود؟ ايا نظام جمهوري اسلامي بدتر از معاويه است؟ |
117 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 23 ارديبهشت 88
با سلام ضمن عرض تبريكات صميمانه به برادر مستبصر جناب عثمان , انشاء الله در پيمودن اين صراط المستقيم موفق و مويد باشند . اما جناب مهران ما شيعيان علي ( ع ) براي اسم اشخاص هيچگونه حساسيتي نداريم اين حساسيتها خاصه بفرقه ضاله شيعيان شجره ملعونه ميباشد . حال برايت شرح ميدهم : عثمان بن مظعون يكي از بهترين صحابه حضرت رسول ( ص ) بود و ايشان در زمان حضرت رسول در مدينه فوت كردند و در و اولين مسلمان بودند كه در بقيع دفن گرديدند و سنك بزرگي نيز بروي قبر ايشان نهادند و كه زمان حكومت شجره الملعونه اين سنگ را از روي قبر ايشان برداشتند ( يعني نوعي دزدي ) بروي قبر ان سومي گذاشتند , ثانيا جناب عثمان ابن حنيف يكي از صحابي جليل القدر و شيعيه علي بود , همچنين ابو عَمرو عثمان بن سعيد عَمرى، و ابو جعفر محمد بن عثمان بن سعيد عَمرى، دو نفر از نواب خاص حضرت بقيه الله ميباشند و و و و پس ايمان شخص در وهله اول براي ما مهم است حال ميخواهد هر اسمي داشته باشد . شما كه اينقدر به اسمها حساس هستي فكري براي اسم خودت بكن , البته اين اسم مهران اسم خوبيه ولي با حساسيت ولي نعمتهاي شما بهتر است فكري براي اسم خودت بكني اگر فكر ميكني اسم شخص معادل ايمانش ميباشد كه اين همان استدلال ابن هند جگر خوار و جانشين هايشان ملعونشان بود . • مهران يکي از نامهاي ايراني براي پسران است. • مِهران نام يکي از خاندانهاي مشهور ايراني در زمان ساسانيان بوده است که در ري ميزيستهاند. بهرام چوبينه سردار ساساني نيز از اين خاندان بوده است. • مِهران، نام پسر انوشيروان پادشاه ساساني بوده است. اما در جاي ديگر از ما بعنوان اولاد زردشتي يا كردي , من نمي خواهم از انها در مقابل توي بظاهر مسلمان دفاع كنم نه براي اين حرفهاي پوچت كه از عده اي بظاهر عالم دين " حاقد و حسود و منكر حق" ارزشي قائلم اما حقيقت را بايد گفت . همه انسانهاي فهميده و منصف ميدانند كه زرتشتيان موحد هستند و خداي انها اهور مزدا ميباشد و شيطان در نزد انها اهريمن سه حرف خوب هم دارند كه عبارتند از , كردار نيك , گفتار نيك , و پندار نيك , كه هر سه اينها در شما و بعضي از علمايتان خصوصا خيلي از " وهابيون " پيدا نميشود . اما اينطور بنظر ميرسد كه شما و علماي شما از اعتقادات اجدادتان قبل از اسلام با خبريد اي كاش بما خبر ميداديد كه ايا اجداتان به بت لات يا بت العزي يا مناه ميپرستيدند يا شايد هر سه انها را , شك دارم كه بمانند بني هاشم و اجداد حضرت محمد ( ص ) و علي ابن ابي طالب مسلمان ابراهيمي بوده باشيد . حال قدري فكر بكن كه ايا همين مقدار ايمان داشتن اجدادمان به خدا واحد ( الله سبحان تعالي ) بهتر است يا بمانند اجداد شما كه صد در صد بت پرست بودند و ان افكار هنوز در شما و ان علماي حاقدتان وجود دارد . بياد ان موذن اول اسلام جناب بلال ، ابن رباح حبشى فرياد بلند اسلام بارها پيامبر خدا، به بلال مى فرمود: ارحنا يا بلال (69) يعنى : اى بلال ، با اذان گفتنت به ما روح و نشاط ببخش ، اذان بگو تا به نماز بايستيم . بلال ، شب ها هنگام سحر به مسجد مى آمد و كنار ديوار مى نشست ، لحظاتى به آسمان نگاه مى كرد و در عظمت آفرينش خدا مى انديشيد و قبل از اذان ، با خداى خود نيايش مى كردم سخن پيامبر به بلال در مورد اذان ، نشانه خلوص دل و قلب سرشار از ايمان و صفاى باطن آن مسلمان روشن ضمير است . جان كمال است و نداى او كمال مصطفى گويان ، ارحنا يا بلال اى بلال ، افراز بانگ سلسلت زاندمى كاندر دميدم در دلت اى بلال اى گلبنت را جان سپار خيز و بلبل وار، جان مى كن نثار زان دمى كادم از آن مدهوش شد هوش اهل آسمان بيهوش شد بر گرفته شده از كتاب سلمان و بلال نويسنده جواد محدثى |
118 |
نام و نام خانوادگي: عمر -
تاريخ: 23 ارديبهشت 88
عليكم السلام و رحمه الله جناب آقاي مهران گفته ايد :.. درآن زمان فتنه و آشوب در دنياي اسلام که بعد از شهادت حضرت عثمان روي داد و حضرت علي از طرف تک تک صحابه خليفه وجانشين حضرت عثمان اعلام شد و بعد مسئله جمل و جنگ با شورشيان آغاز گرديد وحضرت علي هم خليفه و فرمانده سپاه اسلام بود و درآن سپاه 90درصد شورشيان بي دين قرار داشتند چطور ايشان مي توانست در مقابل اين سپاه عظيم بايستد و بگويد که شما بايد تنبيه شده و مجازات شويد وآنگاه شورشيان هم تسليم شوند و اطاعت کنند؟ جواب: علي همانگونه ميتوانست بايستد كه در مقابل نظرات و پيشنهادات بزرگان اصحاب طلحه و زبير ايستاد ؟ همانگونه كه در مقابل ام المومنين وسپاه مكه و در مقابل معاويه و امت شام و خوارج ايستاد! مگر نميگويند علي خطيب توانائي بوده چرا نتوانست شورشيان مرتد را توجيه كرده و از جنگ و مسلمان كشي بازدارد ؟ چرا علي جز در زمان شكست هايش درجنگ با معاويه زبان به شكوه و شكايت و توبيخ آن 90 درصد مرتد شورشي همراهش باز نميكرد؟ گفته ايد: به نظر من حضرت علي نمي توانست شورشيان را خود تنبيه کند ونيز نمي توانست به عنوان رهبر خلافت از مدينه فرار کرده و مرکز اسلام را به دست يک مشت شورشي بسپارد و مسلما شورشيان در هر دو حالت منتفع مي شدند و اسلام بدست آنها از بين مي رفت چون به وضوح مي دانيد براي کسي که دست از جان شسته و به پايتخت اسلام حمله کرده است خون علي رنگينتر از عثمان نبود و به راحتي مي توانستند از سد اين خليفه هم بگذرند واسلام را دچار فتنه بدتر بکنند . جواب: فرار كدام است ؟ علي ميتوانست بنشيند و بگويد با مسلمانان مكه و شام نميجنگيم ؛ نهايتش اين بود كه از خلافت بركنارش ميكردند؛ همانگونه كه قبلا با او بيعت كرده بودند علي مگر از مرگ ميترسيد ؟ عثمان كه نترسيد !مگر خون علي رنگينتراز خون عثمان بود ؟ مگر خون مسلمانان مدينه رنگينتر از مسلمانان مكه و شام بود ؟؟ و اسلام با رفتن فلان خليفه رفتني نيست ومرتد شورشي هم دست از جان شسته نيست بلكه يك زبون به تمام معناست خصوصيات آنها در قرآن و پشت كردنشان در ميدان جنگ (كه بعدها ديديم همينطور شد ) از ترس كشته شدن در قرآن هست ؛ قرآن مجيد بشارت تفوق و پيروزي دين اسلام بر تمام اديان را اعلام كرده است وفتنه اي اگر باشد مسلم بدتر از اين فتنه اي كه در تاريخ اسلام پيش آمده نيست ؛ ميبينيد كه ام المومنين واصحاب و امت مكه براي اصلاح اوضاع مدينه حركت كردند . گفته ايد : به نظر من اينجا يک نکته ظريف ومهم وجود دارد که بايد به آن پرداخت وآن اينست که :ماجرايي که بين طلحتين(رض)و حضرت علي اتفاق افتاد وهمچنين ماجراي معاويه خيلي مرموز و پيچيده است وبه همين علت است که جز غاليان شيعه کسي نتوانسته جواب روشني در اين باره بدهد . جواب :برادر! غاليان شيعه يا همان شقي ترين شيعه ها در نامعادله خود همانطور كه علي را به عرش و مقام الوهيت رسانده اند آن كسي را هم كه در مقابل نظرعلي نظر مخالفي گفته باشد همچون طلحه و زبير و عائشه ومعاويه ... به حذيذ حقارت و پستي تنزل داده اند و اين همان چيزي است كه شما آن را پيچيده و مرموز ميدانيد و برايتان لاينحل مانده است . گفته ايد: به نظر من عوامل زيادي دست بدست هم داده که خيلي از آنها از قدرت اشخاص و همه بزرگان درگير در اين ماجرا خارج بوده و به ريشه و عمق ودامنه ماجرا بر مي گردد چون اگر برخي اما واگرها محقق مي شد ممکن بود اوضاع به راحتي تغيير کند و اتفاقات پي در پي ديگر تکرار نشوداولا براي قبول اين ماجرا بايد بپذيريم که ما اکنون داريم همه اين اتفاقات را به راحتي براي خود حلاجي مي کنيم و انتظار داريم تمام طرفين دعوا در اين قضيه از افکار يکديگر باخبر باشند ودر آن عهد قديم از اهداف هم کاملا آگاهي داشته باشند وجهت گيري هاي آنها هم به همين علت بوده باشد .ولي اين صحيح نيست . جواب: كسي نگفته و اصرار نداشته تمام طرفين دعوا از افكار و اهداف هم با خبر باشند ولي رد كارها ؛ تصميمات و اعمال آنها در سطح يك خليفه و حاكم و صحابه يا ام المومنين كه مورد مراجعه مردم بوده اند و قدرت ايجاد تغيير و تحول داشته اند با استفاده از قرآن و تاريخي كه ازقرآن پيروي ميكند مثل آينه اي اوضاع و احوال را منعكس كرده است گفته ايد: بايد بدانيم که اصحاب پيامبر صالح بوده اند وجز براي اعتلاي کلمه حق کاري انجام نداده اند و هدفي نداشته اند ولي اگر بگوييم ... اصحاب تمايلات مادي از اين ماجرا در ذهن داشتند بايد بحث را تعطيل کنيم و اين ماجرا را يک جنگ برسر قدرت بدانيم و از آن عبور کنيم .مسئله …اين است که چطور مي شود جهتگيري هاي اصحاب شريف الذات را در اين ماجرا طوري بررسي کرد که به آيات الهي واحاديث نبوي در مورد آنها لطمه اي وارد نشود... پس بايد طوري حرف بزنيم که تعصب را کنار قرار داده باشيم و روشنفکرانه قضاوت کنيم . جواب: در صالح بودن و شريف الذات بودن و پاكي نيت اصحاب شكي نيست و كسي قصد ندارد به آنها لطمه وارد كند ولي دربه فتنه افتادن و اشتباه برخورد كردن با فتنه را نميتوان در مورد همه منكر شد و اين با آيات الهي هم بررسي ميشود مثال : .پيامبر گرامي يونس چنان غضبناك شد از دست قوم خود كه ابلاغ امر الله تعالي را كنار گذاشت و راهي دريا شده بلكه از شر اين قوم ناباورمفسده كار فتنه گر و تمسخر كننده .... رها شود در صورتي كه پروردگار فقط در عوض او را با پرت شدن به داخل دريا و افتادن در دهان نهنگ تنبيه كرده سپس او را نجات داد و يونس دوباره به پيامبري خود ادامه داد ...در مقابل ابراهيم خليل الله بت ها را شكست و وقتي فتنه جويان او را محاصره كردند نه تنها نترسيد بلكه حتي در مقابلشان استدلال كرد . اين است كه الله رب العالمين درجاتي براي انبياء به جهت صبر و تدبير و عزم ... تعيين فرموده است بنابراين به همين ترتيب اولياءالله و اصحاب پيامبران و مومنين مسلمان هم به فتنه و ابتلا گرفتارشده و آزمايش ميشوند مثال از به فتنه افتادن انبيا واولياء و ابتلائات الهي در قرآن فراوان است و از نظر بنده روشنگري دقيقا در داخل قرآن است وسپس هر گفتاري كه از قرآن تبعيت كند . گفته ايد : ولي در مورد معويه بنده نظر خودم را نمي گويم بلکه سالها تحقيق کرده ام وبه اين نتيجه رسيده ام که ايشان با کمال احترام به عقايد شما و به مقام معاويه از نظر علماي معتدل اهل سنت و کل عرفاي اسلامي در درجه پايينتري از حقانيت در مقابل خليفه منتخب شوراي مسلمين يعني حضرت علي قرار دارند و چون خلافت را به پادشاهي موروثي بدل کردند و از عهدنامه حسن بن علي عدول کردند. واز همه مهمتر با خليفه اي که معزول نشده بود و هنوز رهبر اسلام بود به جنگ پرداختند و حاضر به گفتگوي مسالمت آميز و نه منفعت طلبانه با ايشان نشدند و خود را در مقام خلافت قرار دادند ،نمي توان ايشان را از نظر ديني و مذهبي با وجود شخصي مانند حيدر کرار مقايسه کرد . با اين همه بنده اعتراف مي کنم قدرتي را که ايشان به سپاه اسلام و به حکومت اسلامي دادند جاي تقدير دارد و در زمان پادشاهي او اکثر تعرضات به مرزهاي اسلامي تقريبا ناکام ماندند . جواب: در مورد خلافت بعد از معاويه در پست هاي قبل نوشته ام و شما هيچ دليلي براي تائيد علي و اهليت و اصلحيت و لايق بودن او براي خلافت نداريد و شما تصور ميكنيد بحث من بر سر درجه بندي كردن حقانيت علي و معاويه در امر خلافت است ! و بي عيب بودن و محبت افراطي به علي را از كودكي به شما تزريق كرده اند كه الان با وجود پيشرفتتان در توحيد و در حقيقت اسلام و قرآن هنوز احساسي به نام در درجه بالا قرار دادن علي از لحاظ حقانيت برايتان در برابر اسلام و كلام الله قرآن خودنمائي ميكند. والسلام برادر شما عمر جواب نظر: با سلام دوست گرامي 1- اگر شما اهل سنت با يكديگر در مورد خلفايتان بحث داريد ، بهتر است در جايي ديگر مطرح كنيد ، مي توانيد ايميل يكديگر را با اجازه همديگر گرفته و به صورت خصوصي با يكديگر به بحث و نقاش علمي بپردازيد . 2- در مورد كشته شدن عثمان و متهم كردن لشكر امير مومنان به كشتن عثمان ، چند نكته بايد مشخص شود : ا. آيا آدعا مي كنيد صحابه در كشتن عثمان دخيل نبودند ؟ (از جمله عائشه ، طلحه ، زبير ، معاويه ، محمد بن ابي بكر ، عمرو بن الحمق و...) ب. اگر اين صحابه خود دخيل بودند ،چگونه ادعا مي كنيد كه آنها براي انتقام خون عثمان با امير مومنان علي عليه السلام جنگيدند ؟ ج. عثمان راهي نداشت ، در محاصره بود ، سابقه شمشير كشيدن هم كه نداشت ، تنها راه ممكن اين بود كه دور خود برگه هاي قرآن چيد ، يعني مردم به حرمت قرآن من را ببخشيد !!! اما به او مهلت ندادند . البته عده اي مي گويند عثمان ، به خاطر كهولت سن ، نجنگيد !!! چطور وقتي مي خواست صحابه را با عصا بزند و كسي با او كاري نداشت ، مي توانست ، اما وقتي با شمشير دور او گرد آمدند و خواستند جانش را بگيرند خير ؟ د. بر فرض كه عثمان نمي خواست خون مسلماني بر زمين بريزد ، پس : او قاتلين خود را مسلمان مي دانست ، به عكس نظر شما كه آنها را خارجي مي دانيد ! و نيز چرا در مورد بي حرمتي به همسرش سكوت كرد ؟ (ماجراي بي حرمتي به همسر او در بسياري كتب تاريخي اهل سنت آمده است) نمي توانست لا اقل يك كلمه بر زبان بياورد ؟ 3- ادعا كرده ايد كه همه اصحاب پيامبر (ص) صالح بودند و جز براي اعتلاي كلمه حق كاري انجام ندادند ، پس به نظر شما كشته شدن عثمان به دست صحابه نيز براي اعتلاي كلمه حق بوده است ؟ 4- اما در مورد نظر شما در برتري معاويه از امير مومنان ، ديگر نيازي به طولاني تر كردن بحث نيست ، تنها در هر پست شما اشاره به مقداري از ادله اهل سنت مي كنيم : ا. به نظر اهل سنت (به نقل از صحابه) معاويه كشته شدن عثمان را مي خواست اما امير مومنان علي عليه السلام خير : أقام عبد الله بن سعد بعسقلان بعد قتل عثمان وكره أن يكون مع معاوية وقال : لم اكن لأجامع رجلا قد عرفته انه كان يهوى قتل عثمان فكان بها حتى مات المعرفة والتاريخ ج 1 ص 102 ب. علماي اهل سنت ، گفته اند كه معاويه با لشكر خويش تا نزديكي مدينه امد اما وقتي ديد صحابه تصميم خود را به قتل عثمان گرفته اند ، نيرو وارد مدينه نكرد !!! فلما رأى عثمان ما قد نزل به وما قد انبعث عليه من الناس كتب إلى معاوية بن أبي سفيان وهو بالشام بسم الله الرحمن الرحيم أما بعد فإن أهل المدينة قد كفروا وأخلفوا الطاعة ونكثوا البيعة فابعث إلي من قبلك من مقاتلة أهل الشام على كل صعب وذلول فلما جاء معاوية الكتاب تربص به وكره إظهار مخالفة أصحاب رسول الله وقد علم اجتماعهم تاريخ الطبري ج 2 ص 662 جناب آقاي عمر ، اگر از اين پس بحثي علمي داريد ، مطرح كنيد ، و گرنه بهتر است نظرات خود را در سايت هاي ديگر مطرح نماييد ، چون تا كنون بيش از 40 نظر بدون مدرك از شما منتشر كرده ايم . (اين تنها تعداد نظرات شما به نام عمر است ، و با احتساب ساير نام ها بيشتر خواهد شد) موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
119 |
نام و نام خانوادگي: seyed meysam mortagy -
تاريخ: 23 ارديبهشت 88
salam dustan man koli hal mikonam ba in site man to shahrestane qods zendegi mikonam inga site shoma khub moarefi nashode albate in ga vaqean hassase chon tamami adiyan va feraq tu in ga gam shdan km 20 gade qadime karag rasti man yeki az khademaye mahdiye shahre qodsam. |
120 |
نام و نام خانوادگي: مهران -
تاريخ: 23 ارديبهشت 88
سلام عليكم جناب پاسخ به شبهات اگر امكان دارد ايميل جناب عمر را برايم بفرستيد ويا اينكه ايميل مرا به ايشان بدهيد چون مسئله مورد بحث ما اصلا از نظر شما مردود است و ما بايد خود در اين زمينه بحث كنيم . ظاهرا جناب عمر در عقايد خود از وهابي هاي افراطي هم پا را آنطرفتر گذاشته اند .ولي باز در مذهب اهل سنت بوده وبراي ما محترمند جواب نظر: با سلام جناب عمر تاکنون با ايميل هاي متفاوتي با ما در تماس بوده اند من جمله omar@yahoo.com (که احتمال قوي واقعي نيست) وليکن براي اطلاع ايشان ما اين نظر شما را علني مي كنيم ، تا ايشان بدانند كه از در صورت دادن ايميل حقيقي مي توانند ايميل شما را داشته باشند . موفق باشيد معاونت اطلاع رساني |
121 |
نام و نام خانوادگي: راه علـي سعـادت -
تاريخ: 24 ارديبهشت 88
آقايان عمـر ومهـران: يكي ازدلايل ضعف وسستي دردينتان هم آشكارشد درباره ي يك موضوع چندين نظراست كه بايكديگر اختلاف داريد! |
122 |
نام و نام خانوادگي: عمر -
تاريخ: 24 ارديبهشت 88
سلام عليكم عرض ميكنم: ايميل عمر @ ياهو از بنده صحيح نيست و بنده فقط براي ارسال مطالبم نوشته بودم و آن يكي اسل 5516 به هيچ وجه از طرف من نيست و مورد استفاده دخترك هاست ؛ حالا جناب پاسخگو براي توهين كردن يا تمسخر ما را خانم ....كه اميدوارم اشتباه كرده باشم و منظوري نداشته اند والله اعلم ...؛من هيچ ايميلي ندارم ؛ و در ثاني ما سني ها عادت داريم در ملا عام از اسلام و قرآن حرف بزنيم و حرف پنهاني در مورد دين اسلام نداريم ؛ اسلام همچون آفتابي است بر فراز عالم مقابل ديد همه انسانها. برادر مهران بهتر است همچنان به بحث هاي خود با شيعيان بپردازيد بنده ديگر مزاحم شما نميشوم . موفق باشيد والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته جواب نظر: با سلام ما براساس ايميلهاي ثبتي شما در نظراتتان آنها را اعلام کرديم و البته در اکثر موارد ايميل اول و در يکي ديگر (که البته از همان رنج آي پي بوده که احتمال يکي بودن ثبت کننده آنها را بسيار مي کند) ايميل دوم را ثبت کرده بوديد ما به هيچ عنوان از اعلام ايميل هاي شما قصد توهين يا تمسخر نداشته (و ايميلهاي اعلام شده همان موارد ثبتي از طرف شما بوده) و نهايتا علني کردن ايميل جزو خواسته دوست شما آقاي مهران بوده و قصد ديگري نداشتيم . (نکته: اين نقطه نظر شما مبني بر عادت داشتن علني ، بر صحبت کردن از اسلام و قرآن و يا سني بودن شما و يا ... با سابقه نظرات شما همخواني ندارد) والسلام علي من التبع الهدي معاونت اطلاع رساني |
123 |
نام و نام خانوادگي: سيد حسين -
تاريخ: 24 ارديبهشت 88
آقاي مهران !!! باور كنيد قبول اين مساله كه شما اذري زبان هستيد براي من بسيار مشكل است چون در دوران دانشجويي چهار سال در شهر تبريز با اهالي اذربايجان زندگي كرده ام و هرگز چنين عقائد خشك و متعصابانه اي (نسبت به مقدسات اهل سنت) در ميان آنهامشاهده نكردم بلكه دقيقا بر عكس اهالي اذري زبان را شيعياني متعصب ديدم .اما گفته هاي شما در مورد اينكه ما را روافض خوانده ايد!!!!! علي رغم اينكه شما به زعم خودتان قصد توهين به ما شيعيان را داريد اما ما به اين نام افتخار مي كنيم و به ان مباهات مي ورزيم .البته شما كه در تمام سخنانتان رگه هايي از توهين و جسارت موجود است نبايد ادعاي رعايت ادب را مطرح كنيد . |
124 |
نام و نام خانوادگي: مهران -
تاريخ: 24 ارديبهشت 88
سلام عليكم جناب راهعلي سعادت اين اختلاف مايه قوام مذهب ماست ما در اين اختلافات تعصب نمي ورزيم بلكه تعقل مي كنيم همانطور كه رسول الله (ص)فرمودند :اختلاف امتي الرحمه . اختلاف ميان علماي دين اسلام رحمت است |
125 |
نام و نام خانوادگي: عمر -
تاريخ: 25 ارديبهشت 88
خوب من دارم با يك شيعه حرف ميزنم و بايد انتظار اين جواب ها را هم داشته باشم. چكار ميتوان كرد فعلا شما آنجا حاكم هستيد بعد كه نفهميدم عادت داشتن بر علني صحبت كردن از اسلام و قرآن با كدام نظر من همخواني ندارد ؟! اگر منظورتان صحبت با ايميل است يا از طريق ميكروفن كه بنده ترسي از اين ها ندارم و اگر ببينم فايده اي دارد اين كار را خواهم كرد الان اين شهركي كه هستم تعدادي از اين نظرات خود را كه در اين سايت هم نوشته ام كتبا تايپ كرده و به تحويل آخوندي شيعه كه يك مسئول رده بالا در منطقه ماست و بر گرده همشهري هايم حتي علمايمان سوار شده در محل كارش برده ام و مذهب شيعه و تفكراتش را با شديدترين لحن كوبيده ام ؛ الان دو سال و اندي گذشته هيچ كاري نتوانسته عليه ام انجام دهد و نخواهد توانست . |
126 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 25 ارديبهشت 88
جناب مهران خان شيعه نميشي؟ يه چيزي تو قلبت هست که دست از سر ما برنميداري. همين که اهل تحقيق هستي انشاالله راه حق را پيدا ميکني. بالاخره از محبت حمزه و علي و فاطمه(سلامالله عليهم) خدا تو دلت چيزي گذاشته. عقيده ما اين است که اين محبت ناشي از پاک دامان بودن مادر گرامي شما و پاکي لقمه اي است که پدر مرحومتان به خانه مياورده. کاش کتب عطار را مطالعه ميکرديد. دقت بفرماييد که عطار چگونه از اويس قرني سخن ميراند. http://www.tebyan.net/Classic_Prose/2005/8/10/12574.html { ما جعل الله لرجل من قلبين في جوفه وما جعل أزواجكم اللائي تظاهرون منهن أمهاتكم وما جعل أدعياءكم أبناءكم ذلكم قولكم بأفواهكم والله يقول الحق وهو يهدي السبيل } عزيز همه ما بايد بين علي و معاويه يکي را انتخاب کنيم. |
127 |
نام و نام خانوادگي: سيد حسين -
تاريخ: 25 ارديبهشت 88
آقاي عمر من واقعا متعجبم از اينكه پس از 1400 سال انساني چون شما پيدا شده و از خاتم الانبيا(صلي الله عليه و اله )نسبت به صلاحيت اشخاص براي خلافت آگاه تر است زيرا آنحضرت فرموده است: اذا رايتم معاويه علي منبري فاقتلوه هرگاه معاويه را بالاي منبر من مشاهده كرديد او را به قتل برسانيد(الكامل جلد 7 صفحه83 الاشراف و الانساب جلد 5 صفحه136 تاريخ طبري جلد 6 صفحه169) و همان حضرت فرموده است (علي مع الحق و الحق مع علي )علي با حق است و حق با علي است و تا روز قيامت از هم جدا نمي شوند .(خصائص امير المومنين نسائي صفحه181 مسند احمد بن حنبل جلد 1 صفحه84 المعجم الاوسط جلد 6 صفحه95) خال شما پس آمده و مي گوييد معاويه (عليه الهاويه)بر حق و حضرت علي عليه السلام ناحق بوده و معاويه براي خلافت از حضرت علي عليه السلام سزاوار تر بوده است .آب كه سر بالا رفت قورباغه هم ابو عطا مي خونه . حالا ديگه پسر هند جگر خوار و لعنت شده پيامبر (صلي الله عليه و اله) تبديل شده به سزاوار خلافت. |
128 |
نام و نام خانوادگي: سيد حسين -
تاريخ: 25 ارديبهشت 88
با سلام خدمت همه دوستان و عزيزان . من به علت يك سفر كاري براي مدتي نمي توانم به اين سايت بيايم لذا ضمن تشكر از همه مسولان محترم سايت موسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر(عج) كه با دلائل و استدلالات محكم به شبهات و سوالات مطرح شده پاسخ هاي منطقي دادند تا ديداري بعد از همه شما عزيزان خداحافظي مي كنم . انشا الله اگر عمري باقي بود پس از بازگشت مجددا در خدمت شما خواهم بود . ضمنا از ذوستان عزيزم(آقايان سيد رضا- سيدحميد رضا علوي - جواد صفاري- رضا شكري نژاد ) كه در طول اين مدت بنده را ياري كردند و همچنين آقاي غلامعباس ال حيدر كه عرب زبان بوده و بنده را در ترجمه روايات رسيده ياري كردند صميمانه تشكر مي كنم. في امان الله |
129 |
نام و نام خانوادگي: عمر -
تاريخ: 26 ارديبهشت 88
سيد حسين اول: بدان كه من در پيدا كردن اين حقيقت كه علي ابن ابيطالب صلاحيت و شايستگي خلافت نداشته اند و ندانسته باني و باعث اختلاف ميان مسلمانان و جنگ و برادر كشي شده اند آخرين نفر هستم . دوم: ما مسلمانان ( يا همان اهل سنت) در دينمان و ابلاغ آن بر خلاف شيعيان تابع هواي نفس نيستيم سوم : شما هم خودت هم مذهبت از نظر من كاملا مردود هستيد جواب نظر: !!! ظاهرا عدم اتباع از هواي نفس در دين شما (يا همان اتباع معاويه ، و نه همه اهل سنت) يعني شرابخواري و... ؛ منكر شرابخواري معاويه كه نمي شويد !!! گروه پاسخ به شبهات |
130 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 26 ارديبهشت 88
با سلام قابل توجه اقاي عمر, مهران , عسل يا اصل ( و نه اسل مگر اينكه تو اينجوري مينويسي ) , خواهر هناوا , جوجه لاشخور حقد ووووووو . ما كه از اول ميدانستيم كه شما از ترس ( كه نميدانم براي چي ) ايميلها و اسمها دروغ ( بله دروغ ) تحويل سايت ميداديد , كه البته فرقي هم نميكرد چون با اين دانش محدود شما در مورد استفاده از خطوط انترنتي نميدانيد كه اگر كسي بخواهد شما را پيدا كنند حتي ميتواند نوع كمبيوتر را هم شناسائي كند. حضورتان در اين سايت نشانه اين است گرداندگان اين سايت بسيار روشنفكر ( كه سيره يك مسلمان مومنه ) هستند حتي با متانت و صبر سعي در جوابگوئي به شبهات موهوم شما ميكنند . برداشت من از حضورتان در اين سايت اين است كه شما گروهي هستيد كه بوسيله ان فراري عبد الشيطان ملحدزاده لندني اجير شده ايد كه شايد بتوانيد خللي در اثر گذاريد اين سايت بگذاريد , كه زهي خيال باطل بر عكس به بهانه جواب به اباطيل شما جوابهائي داده شده كه در حالت عادي سخت ميبود , حالا كه داري ميري ولي وقتي برگشتي با همين اسمها برگرد كه بعد اعتراف به دروغت گناهتو كمتر كه نميكند بلكه بيشتر ميكند .بعد با اين ايميلت به خليفه دوم جفا كردي يعني اينقدر غريبه كه فقط با اسم خاليش تونستي ساين اپ كني , اونهم با 4 حرف . ميگن دروغگو اخرش لو ميره همينه بياد ان اولين حامي حضرت محمد ( ص ) و اخرين وصي حضرت ايراهيم ( ع ) حضرت ابوطالب مومن قريش. امام صادق از پدر گراميشان نقل کرد که روزي امير المومنين در فضاي مسجد نشسته بود ومردم گرد او جمع بودند که مردي برخاسته و گفت : اي امير المو منين چگونه است که شما در مکاني هستي که خداوند شما را در آن مکان قرار داده ، در حاليکه پدرت به آتش دوزخ در غذاب است؟ حضرت فرمود: خدا زبانت را ببرد ! به خدايي که محمد را به پيامبري مبعوث فرمود، اگر پدرم تمام گناهکاران زمين را شفاعت کند خداوند آن را بپذيرد، مگر مي شود پدرم در آتش عذاب باشد و پسرش تقسم کنند بهشت وجهنم باشد؟قسم به آنکه محمد را به پيامبري مبعوث فرمود بي شک نور پدرم در روز قيامت همه انوار خلائق جز نور پنج نور: نور محمد ، نور من ونور حسن ونور حسين و نور نه فرزند از اولاد حسين را خاموش وبي اثر مي کند، زيرا نور او از نور ماست و خداوند آن را دوهزار سال قبل از خلق آدم آفريده است.( احتجاج شيخ طوسي ج1 ص546) برادر عزيز جناب سيد حسين برايتان ارزوي موفقيت و پيروزي ميكنم . خير پيش و مولا علي نگهدارتان يا علي |
131 |
نام و نام خانوادگي: سيد رضا -
تاريخ: 26 ارديبهشت 88
هي عمر !! خيلي بي حيائي !!تا خود سيد حسين تشريف داشتند جرات نداشتي حتي به نظراتش جواب بدهي حال هنوز نرفته داري پاهاي خودت رو از گليمت دراز تر مي كني درست است كه فعلا دسترسي به ايشان نداريم ولي شاگردانش هستند و مي توانند به تو و هم همفكرانت دندان شكن ترين جوابها را بدهند ملعون شماييد كه از ملعون ترين افراد حمايت مي كنيد باطل هم مذهب شماست كه فقط آدم كشي بلديد . |
132 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 26 ارديبهشت 88
با سلام يا خواهر هناوا ( عمر )سعي نكن كه خودت را به اهل سنت بچسپاني كه با صد كيلو سريش هم نميتواني , تو يك فرد وهابي هستي و از روي نفاق اينرو افشا نميكني . جملهاي تو در مورد حضرت مولي متقيان امير المومنين گوياي هم حرف است . تمامي نظرات شمايا 90 % ان در موضوعاتيست كه مخاطب يا يزيد ملعون است يا تابعين ان ملعون يعني ملحدزاده لندني يا وهابيت . نظر تو خواهر هناوا ( عمر ) در مورد ما چون همان نظر ابوسفيان , معاويه , يزيد ملعون , ابن تيميه و استاد بزرگتان همفر انگليسيه و شاگرد منحرفشه . اين شاگرد منحرف همفر انگليسي همان كسي بود كه گردن علماي اهل سنت را همانند علماي شيعه ميزد و انها را كافر ميخواند. بسياري از دوستان اهل سنت من از ايرانيها و عربها و غير عربها ( با علم , مومن , و معتقد , ) وهابيت را گروهي منحرف ميدانند. شما چطور . اعلام برائت از اين گروه ساخته و پرداخته انگليس بكن تا بدانم كه اهل سنتي والا همانكه گفتم يعني وهابي ناصبي هستي . اين چند حديث هم دلائل مرا اثبات ميكند : در خطبه 61 نهج البلاغه مي فرمايد : أَمَّا إِنَّهُ سَيَظْهَرُ عَلَيْكُمْ بَعْدِي رَجُلٌ رَحْبُ الْبُلْعُومِ ، مُنْدَحِقُ الْبَطْنِ يَأْكُلُ مَا يَجِدُ وَ يَطْلُبُ مَا لَا يَجِدُ، فَاقْتُلُوهُ وَ لَنْ تَقْتُلُوهُ، أَلَا وَ إِنَّهُ سَيَأْمُرُكُمْ بِسَبِّي وَ الْبَرَاءَةِ مِنِّي، أمَّا السَّبُّ فَسُبُّونِي فَإِنَّهُ لِي زَكَاةٌ وَ لَكُمْ نَجَاةٌ، وَ أَمَّا الْبَرَاءَةُ فَلَا تَتَبَرَّءُوا مِنِّي، فَإِنِّي وُلِدْتُ عَلَى الْفِطْرَةِ وَ سَبَقْتُ إِلَى الْإِيمَانِ وَ الْهِجْرَة . خطبة له عليه السلام (61) قبل أيام من استشهاده . در ميان شما پس از من مردى گلو گشاد و شكم برآمدهاى قد علم خواهد كرد ، هر چه را كه پيدا كند خواهد خورد و هر چه را كه پيدا نكند جستجو خواهد نمود . او را بكشيد و هرگز او را نخواهيد كشت . او شما را به دشنام دادن به من و بيزارى از من دستور خواهد داد [در صورت اجبار] به من دشنام بدهيد ؛ زيرا دشنام به من ، مرا پاك مي كند و براى شما موجب رهائى است ؛ ولى اگر تبرى و بيزارى از من را بر شما عرضه كند ، از من تبرى مجوئيد ؛ زيرا من بر فطرت پاك اسلام متولد شدهام و پيش از همه به ايمان و هجرت نائل گشته ام . همچنين حاكم نيشابوري در المستدرك در تفسير سوره نحل مينويسد : قال علي رضي الله عنه : « إنكم ستعرضون على سبي فسبوني ، فإن عرضت عليكم البراءة مني ، فلا تبرءوا مني ، فإني على الإسلام ، فليمدد أحدكم عنقه ، ثكلته أمه ، فإنه لا دنيا له ولا آخرة بعد الإسلام ، ثم تلا (إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئنُِّ بِالْايمَانِ) (النحل/ 106) » . صحيح الإسناد ولم يخرجاه . المستدرك علي الصحيحين ، الحاكم ، ج2 ، ص358 ، باب قصة الحجر المدري حين اجبر علي لعنة علي رضي الله عنه ولعن آمره بحسن القول . امام علي عليه السلام فرمود : در آينده ، شما را وادار ميكنند كه مرا سبّ كنيد ، (اگر مجبور بوديد) پس سب كنيد ؛ ولي اگر دستور دادند كه از من بيزاري بجوييد ، نپذيريد ؛ زيرا من بر اسلام هستم (برائت از من ، برائت از اسلام است) در اين صورت گردن خود را (براي بريده شدن) بكشد ؛ ( اما كسي كه از من بيزاري بجويد ) پس مادرش به عزايش بنشيند ؛ زيرا او بعد از خارج شدن از اسلام نه دنيا دارد و نه آخرت ، سپس اين آيه را خواندند « الا من اكره ... و نيز در همان باب اين روايت را نقل ميكند : عن عبد الله بن طاوس ، عن أبيه ، قال : كان حجر بن قيس المدري من المختصين بخدمة أمير المؤمنين علي بن أبي طالب رضي الله عنه ، فقال له علي يوما : يا حجر إنك « تقام بعدي فتؤمر بلعني فالعني ولا تبرأ مني » . قال طاوس : فرأيت حجر المدري وقد أقامه أحمد بن إبراهيم خليفة بني أمية في الجامع ووكل به ليلعن عليا أو يقتل فقال حجر أما إن الأمير أحمد بن إبراهيم أمرني أن ألعن عليا فالعنوه لعنه الله . فقال طاوس : فلقد أعمى الله قلوبهم حتى لم يقف أحد منهم على ما قال . المستدرك علي الصحيحين ، الحاكم ، ج2 ، ص358 ، باب قصة الحجر المدري حين اجبر علي لعنة علي رضي الله عنه ولعن آمره بحسن القول . حجر بن قيس مدرى ، از كسانى بود كه ويژگى خاصى نزد حضرت على عليه السّلام داشت . در يكى از روزها ، حضرت على عليه السّلام خطاب به وى ، فرمود : اى حجر ! پس از من ، تو را وادار مي كنند كه مرا لعنت كنى ، پس آن را انجام ده ، ليكن از من تبرّى مجو ! طاووس ، مي گويد: حجر را در حالى ديدم كه احمد بن ابراهيم ، خليفه اموى ، دستور داده بود وى را به مسجد جامع ببرند و كسى را بر او گمارده بود كه حجر على عليه السّلام را لعنت كند ، و در صورت امتناع ، كشته شود ! گفت : اى مردم ! امير احمد بن ابراهيم به من دستور داده است تا على عليه السّلام را لعنت كنم ، اينك او را لعنت كنيد كه لعنت خدا بر او باد ! گفتار حجر ، ايهام داشت ( دو پهلو بود ) و براى همين است كه طاووس مىگويد : خداى تعالى گوش دل مخالفان را كر كرد ، به طوريكه متوجه نشدند كه منظور حجر چيست . يا علي |
133 |
نام و نام خانوادگي: عمر -
تاريخ: 26 ارديبهشت 88
به جاي اين تهديدهاي آبكي بهتر است به استادتان سيد حسين كه در سه تا سايت از بحث با من به بن بست رسيده نصيحت كنيد اينقدر مرا سايت به سايت تعقيب نكند و خودش را هم عبد و بنده انسانها نداند و به رئيس تان پاسخگو هم بگوئيد در اين كار شر و هواي نفسي او را ياري ندهد . والسلام |
134 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 26 ارديبهشت 88
با سلام اقاي عمر , ضمن تبريك براي شهامتت گفتم تا يك بقول عربها مفاجه برايت روي سايت بگذارم و اون اولين نظرته كه در عين حال يك اقراريه نيزميباشد سعي كن فراموش نكني چي مينويسي راست و دروغ را با هم قاطي ميكني همينه كه يادت ميره چي ميگي شايد مثل اون عبدالشيطان ملعون لندني بيســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوادي نام و نام خانوادگي: عمر - تاريخ: 14 فروردين 87 بخدا قسم با اينکه بيسوادم ولي مطمئنم که حرف و حديث و فتواها خود ساخته اين علما هاتون خيلي خيلي راحت رد مي کنم ميگي نه امتحان کنيم در ضمن بدعته بدعته بدعته ...............در روزهاي آينده اين فتواهاي بيخود را رد ميكنم. البته با سند !!!! يادت مياد يا نه ؟؟؟؟؟؟ مَنْ كانَ في هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبيلاً هر كس در اين جهان نابينا (ى كفر و جهل و ضلالت) است در عالم آخرت نيز نابينا و گمراهتر خواهد بود.(اسراء/72) يا علي |
135 |
نام و نام خانوادگي: سيد رضا -
تاريخ: 27 ارديبهشت 88
هي عمرك !سيد حسين در مقابل تو به بن بست رسيده؟؟؟؟ رو كه نيست سنگ پاي قزوينه !!!! فقط از گروه محترم پاسخ به شبهات و همه دوستان حاضر در اين سايت خواهش مي كنم كه در مقابل اين ادعاي عمر قضاوت كنند . اي يبچاره !سيد حسين با منابع خودتان همه رذائل از شرابخواري گرفته تا رباخواري و لعن توسط رسول الله(ص) و محاربه و بت پرستي را براي معاويه ملعون ثابت كرد و تو حتي يك كلام از صحبت هاي ايشان را نتوانستي رد كني حال با چه رويي ادعاي به بن بست رسيدن استاد من را مطرح مي كني . سيد حسين بنده مخلص خداست در مقابل بزرگ تر از تو هم احتياج به ياري ندارد . تا وقتي خود ايشان در سايت بودند جرات نداشتي حتي به نظراتش پاسخ دهي حال زبانت دراز شده . |
136 |
نام و نام خانوادگي: جواد صفاري -
تاريخ: 27 ارديبهشت 88
جناب عمر يا همان ابن شجره ملعونه فعلا بايد تلاش كني تا بتواني استادمان سيد حسين را به بن بست برساني اگر عمرت ياري كند 150 سال ديگر هم نخواهي توانست اين كار را انجام دهي ! بهتر است به جاي حماقت كمي شهامت خود را بالا ببري تا مجبور نشوي با صد نام و ايميل دخترانه (خواهر هناو-عسل- و...)وارد شوي تا بهترجلب توجه كني . |
137 |
نام و نام خانوادگي: سيد رضا -
تاريخ: 27 ارديبهشت 88
بسمعه تعالي . نظر به عده اي از طرفداران سرسخت معاويه مي باشند اينجانب بر اساس مستنداتي كه گروه پاسخ به شبهات و دوستان عزيزمان مطرح كردند تصميم به تنظيم يك منشور حكومتي براي طرفداران معاويه گرفته ام تا طرفدارانش بهتر بتوانند سنتش را اجرا كنند . 1- از انجا كه معاويه صاحب 4 پدر بوده است از اين پس 4 پدر داشتن براي هيچ كس عيبي به شمار نمي رود و طرفداران ايشان مي توانند با خيال راحت 4 يا پنج يا حتي 10 پدر داشته باشند . -از امروز حرمت محاربه برداشته مي شود و پيروان راستين اين مكتب مي توانند براي رسيدن به خلافت با خيال راحت با پيامبر خدا يا خليفه بر حق زمان خود محاربه كنند و هر چند نفر را كه دلشان خواست بكشند و هر محلي را كه خواستند ويران كنند . 3- نظر به اينكه صاحب اصلي اين مكتب شرابخوار بوده است حرمت شرابخواري منسوخ مي شود و پيروان اين مكتب به راحتي مي توانند شراب بنوشند و مطمئن باشند كه كار خلافي مرتكب نشده اند . 4- هنگام خطبه خواني بر روي منابر اخراج ريح كردن به قصد قربت جايز است و پيروان اين مكتب به راحتي مي توانند در مسجد و بر روي منابر خود را راحت كنند . 5- لعن كردن بر اوليا الله واجب مي باشد . 6- ربا خواري عملي پسنديده و مطابق با سنت مي باشد . 7-لعن شدن توسط رسول الله(صلي الله عليه و اله و سلم )يك فضيلت بزرگ است . 8-دزدي كردن از بيت المال و كاخ نشيني و گرسنه نگاه داشتن مردم يك عمل زيبا و مطابق با سنت مي باشد . 9-اگر فردي از افراد اين مكتب به خلافت رسيد شايسته است كه انساني شرابخوار - سگ باز - ابنه اي - و بي بند و بار مانند يزيد را به جانشيني خود انتخاب كند . 10-تغيير دادن سنت هاي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم )جايز مي باشد . از همه پيروان راستين اين مكتب خواهشمند است كه به اين دستور العمل به دقت عمل كرده و ملتفت باشند كه هر گونه مخالفت با آن آنها را از فيض حشر با معاويه و يزيد محروم ساخته و موجبات محشور شدن انها با رسول الله (ص) و اهل بيت پاكش ميشود . |
138 |
نام و نام خانوادگي: ايمان -
تاريخ: 28 ارديبهشت 88
سلام بر تمامي شيعيان جهان يكي نيست به اين وهابي خبيث ملعون جاني بگه آخه تو كي هستي كه براي حسين بن علي (عليهما السلام) سيد الشهدا طلب بخشش ميكني؟ |
139 |
نام و نام خانوادگي: سيد عليرضا -
تاريخ: 29 ارديبهشت 88
بسم الله الرحمن الرحيم. بردارم جناب آقاي "ســـــيـــــــد رضا"شماکه فرموديد:" از انجا كه معاويه صاحب 4 پدر بوده است از اين پس 4 پدر داشتن براي هيچ كس عيبي به شمار نمي رود و طرفداران ايشان مي توانند با خيال راحت 4 يا پنج يا حتي 10 پدر داشته باشند ."من ميگويم اينا که ميگن يه زن ميتونه به مرد غريبه شير بده و خيلي اراجيفه ديگه پس اين کارو هم برا خودشون عيبي نميدونن.!!مگه بده البته از نظر اونا.تازه علاوه بر اين چندپدر چند وقت ديگه يه فتوا ميدن که اگه فلان کارو کنين صاحب چند مادر ديگه هم ميشين.خوبخ ديگه چندپدر و چند مادر.... خوششمون باشه به قول عبد الحميد:کجايند پيروان راستين عمربن خطاب؟؟؟؟همينا پيروان راستين همون هستن ديگه.بازهم به قول عبدالحميد که گفت:اسلام عجب دينيه خوبيه که اينها رو ميزاره خليفه بشن.بــــــــــــــــــــــــــه بـــــــــــــــــــــــه.عجب اسلامي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ |
140 |
نام و نام خانوادگي: محمد -
تاريخ: 01 خرداد 88
سلام اگر ممكن است يك بار ديگر ايميل آقاي مهران را علني كنيد ايشان قبلا اجازه داده بودند متشكرم جواب نظر: با سلام دوست گرامي بايد از طرف ايشان براي شخص شما و يا به صورت عمومي اجازه داده شود . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
141 |
نام و نام خانوادگي: حامد -
تاريخ: 01 خرداد 88
عمر تو خنده دار ترين جك قرن رو تعريف كردي. البته اعتماد به نفست قابل تحسينه اما زياديش باعث مي شه مضحكه بشي. اخه پسر خوب چرا حرف هايي مي زني كه دوست و دشمن بهت بخندن ؟ يه كم منطقي باش البته مي دونم برات سخته و باور كن حضور تو و مهران خيلي برام مفيد بود.راستش هيچ وقت اين فرصت رو نداشتم كه ببينم حرف حساب شما دشمناي اميرالمومنين چيه. |
142 |
نام و نام خانوادگي: سيد حسين -
تاريخ: 02 خرداد 88
با سلام خدمت همه دوستان عزيز و گرامي و ضمن تشكر از الطاف دوستان عزيزم اقا سيد رضا و جواد آقا . جناب عمر مي بينم كه با اين همه دليل كه در ذم معاويه (لعنه الله عليه )آورده شد قانع نشديد و باز هم از اين شيطان بزرگ دفاع مي كنيد . لازم نبود پيش دوستان من دم از به بن بست رسيدن من بزنيد ماشا الله معاويه اينقدر رذائل دارد كه هر چه بنويسم تمام نشود اين هم مقداري ديگر از رذائل معاويه در كتب اهل سنت: عده اى از مورّخان بزرگ اهل سنّت وابستگى معاويه را به شراب خوارى در ضمن نقل واقعه شگفت انگيز تاريخى اين چنين نقل كرده اند: در دوران خلافت عثمان و استاندارى معاويه بر شام عبدالرحمن بن سهيل انصارى فرماندهى جنگى را به عهده داشت. در آن زمان كاروانى حامل شراب كه از آن معاويه بود از نزديك او گذشت. او نيزه اش را بر گرفت و بر شتران حمله كرد غلامان محافظ كاروان،مقاومت كردند و خبر به معاويه رسيد. معاويه فرمان داد دست از مقاومت در برابر عبد الرحمن برداريد، زيرا او عقلش را از دست داده است. عبدالرحمن در پاسخ گفت: هرگز چنين نيست، به خدا سوگند عقل من نرفته است بلكه انگيزه حمله من آن است كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) ما را از شراب خمر نهى كرده است. به خدا سوگند اگر زنده بمانم و آن حادثه دردناكى را كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) درباره معاويه پيش بينى كرده است ببينم، يا شكمش راپاره خواهم كرد و يا در اين راه شهيد خواهم شد. اسد الغابه جلد 3 صفحه 299 . الاصابه ابن حجر عسقلاني جلد 2 صفحه 401 . تهذيب التهذيب جلد 6 صفحه 192 . مالك بن انس» و نسائى و ديگران از عطاء بن يسار نقل كرده اند : معاويه يك ظرف پر از طلا يا درهم را در برابر بيشتر از وزنش فروخت . ابودرداء به او گفت : از رسول خدا شنيدم كه از چنين كارى نهى فرمود ، بايد در برابر هم وزنش فروخته شود . معاويه گفت : من در آن اشكالى نمى بينم . ابودرداء گفت : من يعذرني من معاوية؟! أنا اُخبره عن رسول الله(صلى الله عليه وآله)وهو يخبرني عن رأيه لا أساكنك بأرض أنت بها[چه كسى مى تواند كار معاويه را براى من توجيه كند؟ من نظر رسول خدا را به او مى گويم و او به من نظر خودش را مى گويد! ديگر در منطقه اى كه تو در آن باشى نخواهم ماند] . سپس به مدينه نزد عمر بن خطّاب آمد و داستان را برايش نقل كرد . عمر به معاويه نوشت : لا تبع ذلك إلاّ مثلاً بمثل وزناً بوزن آن را فقط مثل در برابر مثل و وزن در برابر وزن(بدون زيادتى) بفروش] . سنن الكبري نسائي جلد 4 صفحه 30 حديث شماره 6146 الموطا مالك بن انس جلد 2 صفحه634 همچنين بيهقى و ديگران از حكيم بن جابر از عبادة بن صامت نقل كرده اند كه عبادة گفت: از رسول خدا شنيدم : طلا بايد در برابر هم وزنش از طلا معامله شود ، نقره بايد در برابر هم وزنش از نقره معامله شود ، تا جايى كه نمك را نيز ذكر كرد و فرمود : نمك در برابر نمك . معاويه گفت :إنّ هذا لايقول شيئاً[سخن او حرف بدردخورى نيست و چيز مهمّى نمى گويد] . عباده گفت : خدا را شاهد مى گيريم كه خودم از رسول خدا آن را شنيدم . نسائى در السنن الكبرى مى افزايد : عباده گفت : إنّي والله ما اُبالي أن لا أكون بأرض يكون بها معاوية [به خدا سوگند! برايم اهمّيتى ندارد در جايى كه معاويه هست نباشم] . و در لفظ ابن عساكر آمده است : عباده گفت : إنّي والله ما اُبالي أن أكون بأرضكم هذه [به خدا سوگند! هيچ اهمّيتى برايم ندارد كه در منطقه شما نباشم] .مسند احمد بن حنبل جلد 6 صفحه 436 السنن الكبرى نسائى جلد 4 صفحه 29 ،حديث شماره 6159 .لازم به ذكر است: حرمت رباخوارى و اينكه از بزرگترين گناهان كبيره است ضرورى دين حنيف اسلام و ثابت شده در قرآن و سنّت و اجماع است . عزيزم هر چقدر اين بحث طولاني تر شود به ضرر خود شما خواهد بود بهتر است به جاي اين ادعاهاي باطل يا حق را قبول كني و از معاويه ملعون برائت و بيزازي بجويي يا بيخودي بحث نكني . |
143 |
نام و نام خانوادگي: عمر -
تاريخ: 03 خرداد 88
با سلام به جناب پاسخگو و همچنين سلام و درود ويژه به برادران ديني ام ( اهل سنت) در همين سايت روي سخنم با طلبه سيد حسين است : ميبينم كه پيشرفت كرده اند و كارشان از تحريف قرآن ؛ جعل حديث ؛ روايت تراشي ؛ دروغگوئي ؛ ادعاي اول مسيحي بودن بعد شيعه شدن ؛ دست به دامن عهد عتيق شدن ؛ بي اجازه گفتگو با ديگران و مطالب آنها را كپي پيست كردن ؛ جمع آوري و نمايش عكس هاي خرافي و دستكاري شده ؛ شاهد از مسيحي آوردن ؛ جمع كردن دوستان قلابي و غير قلابي براي احسنت گفتن و تشكر كردن ؛ خود را استاد ناميدن ؛ توهين تمسخر فحش و ناسزا.... گذشته؛ الان قدم به مرحله تهديد گذاشته اند . خلاصه برايش نوشتم تا مروري در اين سير تكاملي خود داشته باشد و بداند از كجا شروع كرده و به كجا رسيده ؛ بعد كه من هرگز از معاويه ابن ابي سفيان در مقام ولايت بر مسلمين زمان خود برائت نميجويم چون با معيار كلام الله قرآن اعمال او را در آن جايگاه سنجيده ام بلكه برايش رضايت و رضوان الله تعالي را خواستارم . والسلام جواب نظر: !!! از خداوند مي خواهيم كه شما را با معاويه محشور نمايد . گروه پاسخ به شبهات |
144 |
نام و نام خانوادگي: سيد حسين -
تاريخ: 04 خرداد 88
آقاي عمر اگر معاويه را با اين صفات(شرابخواري - رباخواري- قتل و لعن بر اهل بيت رسول الله(ص))شايسته ولايت بر مسلمين دانسته ايد ما هيچ حرفي نداريم كه شما ولايت او را قبول كنيد و بعد هر چي در مورد من دوست داريد فكر كنيد چون براي من هيچ فرقي نميكند . انشا الله خداوند شما را با معاويه و فرزندش يزيد محشور كند و ما را با اميرالمومنين و اولاد پاكش . |
145 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 04 خرداد 88
بسم الله الرحمن الرحيم. لعنه الله علي القوم الظالمين. با سلام روي سخنم با برادران باسواد است چه استاد بمانند برادرم جناب سيد حسين و يا طلبه عزيز جناب اقاي سيد حسين : چـرا نـفـريـن؟ چرا مــوج تــنــفـّـر؟ چـــرا پـــــرواز در اوج تـــنـــفــــّر؟ چـرا کـيـنـه؟ چرا بـغض و عداوت؟ چـرا بـيـزاري و طـعـن و قـسـاوت؟ چرا بـر عـدّه اي از مردمان خـشم؟ کجا برخوردها با يک جهان خـشم؟ جـواب ايـن چـراهـا را چـو خواهي نــگــاهـي کـــن بـــه آيــات الــهــي ببـيـن يــزدان کـجـا نـفــريــن نموده که را لـعـنـت، که را تحسين نموده چـو دانستي که مـلعـونِ خدا کيست يقين دان ترک اين سنّت روا نيست زبـان را چـون خـداي خـود نـما باز بـه لــعــن فـرقـه ي مـلعـون بپرداز مــداوم مــلـتـجـي بــر اولــيـاء شـو ز هـر مـوجـود مـلـعـونـي جـدا شـو <<<<<<<<<وَلَعْنَةُ اللَّهِ على كل إجْمَاعٍ يَخْرُجُ عنه عَلِيُّ بن أبي طَالِبٍ وَمَنْ بِحَضْرَتِهِ من الصَّحَابَةِ >>>>>>>>>>> لعنت خداوند بر هر اجماعى كه علي بن ابوطالب بيرون از آن باشدو صحابهاى كه در خدمت او هستند، در آن اجماع نباشند. إبن حزم الظاهري، ، المحلى، ج 9، ص 345، تحقيق: لجنة إحياء التراث العربي، ناشر: دار الآفاق الجديدة - بيروت. اميــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن رب العـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــامـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــيــــــــــــــــــــــــــــــــــــن |
146 |
نام و نام خانوادگي: سيد عليرضا -
تاريخ: 04 خرداد 88
بسم الله الرحمن الرحيم. سخنان مستبصر عزيزمان دكتر عصام العماد رو گوش ميكرد كه مي فرمود: كاري كه خليفه؟؟؟؟؟دوم در هنگام رحلت پيامبر انجام داد يعني گفت كه قران براي ما كافي است دقيقا همان كاري بود كه خوارج و عمروعاص در جنگهاي مقابل امير مومنان علي(ع)انجام داد. پس نتيجه اينكه:همان جمله معروف حضرت زينب/ام كلثوم(س) در روز عاشورا كه فرمودند:واي بر اصحاب محمد(س) تفسيرش اينه كه همه اتيشا از گور اون سه نا بلند ميشه. لعنت خدا بر غاصبان خلافت. |
147 |
نام و نام خانوادگي: سيد رضا -
تاريخ: 05 خرداد 88
با سلام . جناب عمر خان!!اولا اگر تاب شنيدن مطالبي كه راويان خود شما نوشته اند را نداريد مي توانيد از خواندن آنها صرف نظر كنيد مجبورتان كه نكرده ايم. دوما اگر اعتراض يا ناسزايي داريد نثار راويان خود كنيد كه اين مطالب را نوشته اند نيازي به خشم گرفتن و هوچي گري و توجيه رذائل معاويه (لعنه الله عليه) با بي ادبي نيست اگر مي توانيد اين مطالب را از كتب خود جمع اوري و به سطل زباله بريزيد . والسلام . |
148 |
نام و نام خانوادگي: جواد صفاري -
تاريخ: 06 خرداد 88
جناب عمر بد نيست يك نگاهي به سير تكاملي خود هم داشته باشيد : اولش خواهر هناو بودي . اواااااا خواهر هناو خدا مرگم بده حجابت رو رعايت كردي؟؟ بعدش عثمان شدي - مدتي ابوبكر بودي -بعدش وهابي شدي و فكر كنم مدتي همكار سيا و موساد بودي چند مدت هم كه عسل خانم بودي . به تدريج پيشرفت كردي و روشندل شدي البته فعلا كه دلت خيلي كوره بعدش مدتي تبديل شدي به شصت چي و نخودچي الان هم كه چند وقتيه شدي عمر .من هم اينها را گفتم تا بفهمي كجا بودي و به كجا رسيدي و حالا ادعات ميشه . |
149 |
نام و نام خانوادگي: حامد پ -
تاريخ: 07 خرداد 88
اقايان عمر ومهران يا هر کسي که هستين اگر به محبت خودتان به معاويه ادامه دهيد مطمئن با شيد که مانند او و به سختي او جان خواهيد داد . اين قدر کتاب هاي مختلف مي خوانين و شايد هم از بر باشيد اما قدرت پردازش مطالب را ندارين يا تعصبتان مانع مي شود گفته هايتان پر از تناقضات ريز و درشت است .(در قرآن به افرادي مانند شما اشاره شده است). |
150 |
نام و نام خانوادگي: فرهاد توانگر -
تاريخ: 08 خرداد 88
با سلام و تشكر از يكي از دوستان كه زمينه را براي آشنايي با اين سايت زيبا فراهم كردند . مطالب و بحث هاي مطرح شده در اين سايت را با دقت يك بار مطالعه كردم و البته من نيز مانند آقاي عمر به نوشتن اين گونه مطالب از سوي دوستان شيعي شديدا اعتراض دارم زيرا:همانطور كه همه ميدانند و در منابع اهل سنت هم هست : مامان عزيز جناب معاويه با مردان زيادي در طول زندگي بسيار با عفت خود سر و كار داشته اند كه به خاطر همين فعاليت خستگي ناپذير اين والده محترم چهار نفر ادعاي پدري جناب معاويه را داشته اند و مشاهده ميشود كه : راهنماييهاي دلسوزانه نويسندگان كنجكاو براي شناختن بهتر معاويه منجر به باز شدن چشم و گوش مردم و سوق دادن جوانان عزب اين مملكت به مسائل ضد اخلاقي و غيره و غيره خواهدشد كه اين كار باعث فساد اين نوجوانان بيگناه مي شود كه حتي خلاف خواست قلبي نويسندگان محترم هم خواهدبود ! |
151 |
نام و نام خانوادگي: نادر -
تاريخ: 08 خرداد 88
دعواي عمر ومهران....... يادابوجهل وابولهب افتادم. |
152 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 09 خرداد 88
يا سلام برادر عزيز جتاب فرهاد توانگر چرا تحريف كردي برادر من " مامان" درست نيست ننه ش درسته " گقتي چهار نفر ادعا كردن , ميدوني چندتا مدعي بودند كه جرئت نداشتند و ادعا نكردنند مثل غلامانشان و ,,, ادعا نكردند . اما ابوش همان ابوسفيانه بمصداق گندم از گندم برويد، جو ز جو .... يا علي |
153 |
نام و نام خانوادگي: فرهاد توانگر -
تاريخ: 09 خرداد 88
با سلام . برادر عزيزم مجيد م علي شما مقصود اين حقير را متوجه نشديد اصلا بنده كاري به اينكه مامان عزيز معاويه يا به قول شما ننه ش ! غير از آن چهار نفر با چند نفر فيض آشنايي داشته اند ندارم منظور بنده اين بود كه : بهتر اين بود كه اين نويسندگان حاذق به طوري كه هيچ حلال زاده اي از ماجرا مطلع نشود اين داستان هيجان انگيز را به صورت رمز و كد فقط براي پيروان عزيز خود معاويه مي فرستادند تا ضمن بهتر آشناشدن با زير و بم ماجرا نسبت به پيروي كامل از رهبر فقيد خود به اقدامي سراسر تحسين و تشويق در راستاي منويات او دست بزنند . سر بلند باشي عزيز داداش . |
154 |
نام و نام خانوادگي: رضا -
تاريخ: 12 خرداد 88
با سلام . جناب عمر اي برادر عزيز و لذيذ . خواهشمند است از زدن طبل ابنه اي يزيد بر اين كشور خودداري كن مگر نعوذ بالله ميخواهي كه خاك پاك ايران را به ديار قوم لوط تبديل كني ؟! مگر اين سرزمين پاك چه بدي به شما كرده است كه خواستار به گندكشيدن آن شده اي ؟! زياده مطلبي نيست جز دست برداشتن از آن طبل اعلام پيروي از خليفه ابنه اي يزيد بن نفاق . |
155 |
نام و نام خانوادگي: كاظم الغيظ -
تاريخ: 12 خرداد 88
ميخواهي جوابي بهت بدم يك ماه بشيني گريه كني؟؟ |
156 |
نام و نام خانوادگي: فري -
تاريخ: 19 تير 88
من از مجموع بحثها اين نتيجه را ميگيرم كه استدلال مخالفان تشيع هيچ منطق درستي ندارد و بيشتر به يك اظهار نظر مغرضانه شباهت دارد كه با استدلالات واهي مي خواهند حرف خود را به كرسي بنشانند و اصلا به استدلال هاي ديگران اهميتي نمي دهند چون اگر اهميت مي دادند خيلي زودتر از خواب غفلت بيدار مي شدند .ما فقط وقتمان را تلف مي كنيم كه به اين ها جواب مي دهيم. |
157 |
نام و نام خانوادگي: علي -
تاريخ: 22 تير 88
من از مطالعه اين نظرات به اين نتيجه رسيدم که برادران سني کيفي عمل مي کنند واصلابه اصول ثابتي پايبند نيستند وبه راحتي از بزرگان خودشان ونظرات انها عدول ميکنند پر واضح است که حتي در جاهايي ازنص صريح قران و کلام پيامبر عبور ميکنند وافکار خود را بين ودليل مي دانند حالا بهتر مي شود فهيد چرا طالبان والقائده از افکار انها ارتزاق ميکنند وباعث بدبختي دو کشور مسلمان عراق وافغانستان شد ه اند مشکل از خروجي افکار است پس توليدات فکري هم ضايع است |
158 |
نام و نام خانوادگي: hussain -
تاريخ: 13 مرداد 88
man qorbone har chi mosalman hast beram(mosalman vaghad mosalman)vassalam |
159 |
نام و نام خانوادگي: فاتح اسماعيل -
تاريخ: 21 شهريور 88
خدايابحق حقانيت علي(ع)بين ماوقرآن ورسول الله واهل بيت دردنيا وآخرت جدايي ميفكن ومارا بامحبت محمد(ص)وآل محمد(ص) زنده بداروبامحبت اين بزرگوارا بميران.آمين يارب العالمين |
160 |
نام و نام خانوادگي: جبار -
تاريخ: 09 مهر 88
بسم الله القاسم الجبارين.! يا علي مرتضي. يا مولا الموحدين. يا امام الدين. يا امير المومنين. قائد الغر المحجلين.علي ابن ابي طالب (ع). اونايي كه حرم آقامون خواست خراب كنن بدودنن : از خاك عراق بوي خون مي آيد. درياب مرا حال جنون مي آيد. يا شاه نجف! مگر ابا الفضل كجاست؟ سوي حرمت خصم دون مي آيد. خطاب به عمر وهابي!!!!!!!!!!!!!! لا اله الا الله. محمدا رسول الله. علي ولي الله. علي حجه الله. ايوان نجف عجب صفايي دارد. حيدر بنگر چه بارگاهي دارد. الهي هر كس چشم ديدن اين عشق را ندارد بميرد.! الهي هر كس دشمن اين عشق است نابود شود. ناد عيا مظهر العجاعب . تجده عونا لك في النوائب. به عظمت يا الله. بنبوتك يا محمد. يولايتك يا عليييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييي. يا علي !! زكل عالمين دل ميبري. ما همه مجنون ذكر حيدريم .وهابيا كافر.!!!!!!!!!!!!!!! علي دواي دردم . علي دورت بگردم. وقتي ميگم يا حيدر ميدون دار نبردم....................!!! يا علي ما احبك الا مؤمن طاهر الولادة وما بغضك الا منافق خبيث الولاده. كيست علي. ساقي بزم الست. آنكه به حق بشت بتان را شكست. حرف نخست همه ماسوا. كيست علي؟ سلسله جنبان عشق. كيست علي . نفس نفيس رسول. روح جوانمردي و كفو بتول. كيست علي؟ مرشد روح الامين. واعتصموا به حبل المتين. من غلام قنبرم قنبر غلام مرتضي. من غلام حيدرم حيدر امير ماسوا. من غلام مجتبي . حسن به درد دوا. من ديوانه ي حسين. عشق حسين قاتل ما. من ديوانه ي حسين غم حسين در دل ما. تا آن جمعه اي كه مولايمان ظهور كند. زندگي ما با عشق اهل بيت ميگذرد. هچ درد و غمي نداريم. آرامش ما در ذكر اهل بيت است. هر وقت از مشكلات دنيا به تنگ مي آييم تنها ياد آن عزيزان خدا كه راه خدا را به ما راهنمايي ميكنند آرامش بخش است. در قلعه ي قلب ما خداوند هك كرده اين بنده مجنون عزيز من حيدر است. خدايا 1000000000000000000000000 بار ممنون كه اين عشق را به ما دادي و به خيليا ندادي. تا كوووووووووووووووووووووور شود هر آنكه نتواند ديد.! حيدريم. |
161 |
نام و نام خانوادگي: هادي -
تاريخ: 11 مهر 88
سلام پاسخ به عمر: عده اى از مورّخان بزرگ اهل سنّت وابستگى معاويه را به شراب خوارى در ضمن نقل واقعه شگفت انگيز تاريخى، اين چنين نقل کرده اند؟ در دوران خلافت عثمان و استاندارى معاويه بر شام، عبدالرحمن بن سهيل انصارى فرماندهى جنگى را به عهده داشت. در آن زمان کاروانى حامل شراب که مال معاويه بود از نزديک او گذشت. او نيزه اش را بر گرفت و بر شتران حمله کرد، غلامانِ محافظ کاروان، مقاومت کردند و خبر به معاويه رسيد. معاويه فرمان داد دست از مقاومت در برابر عبد الرحمن برداريد، زيرا او عقلش را از دست داده است. عبدالرحمن در پاسخ گفت: هرگز چنين نيست، به خدا سوگند عقل من نرفته است، بلکه انگيزه حمله من آن است که رسول خدا(صلى الله عليه وآله) ما را از شراب خمر نهى کرده است. به خدا سوگند اگر زنده بمانم و آن حادثه دردناکى را که پيامبر(صلى الله عليه وآله) درباره معاويه پيش بينى کرده است، ببينم، يا شکمش راپاره خواهم کرد و يا در اين راه شهيد خواهم شد منبع: 1 ـ اسد الغابه، ج 3، ص 299; ابن حجر، الاصابه، ج 2، ص 401; تهذيب التهذيب، ج 6، ص 192. 2 ـ شفيعى شاهرودى، گزيده اى جامع از الغدير، ص 994 |
162 |
نام و نام خانوادگي: محمد صفائيان -
تاريخ: 22 مهر 88
شيعه صفوي و سني اموي هردو به خطا رفتند سني محمدي و شيعه علوي اختلافي ندارند بلکه شيعه علوي سني ترين مذهب اسلام است اگر شيعيان غالي امروز دست از شرک و الحاد و خرافه بردارند و پيروان راستين دروازه علم نبوي يعني علي عليه السلام شوند و سني هاي سلفي و ناصبي و تکفيري و وهابي دست از اعتقادات من درآوردي و بدعتهاي نابخردانه بردارند بعد مي بينيد که پيامبر بر وجود امت خود افتخار مي کند . والسلام |
163 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 22 مهر 88
جناب محمد صفائيان به عنوان يک شيعه صفوي بنده قرآن را مظالعه کردم. و ديدم که خداوند کرامات و علوم عظيمي را به رسولان و انبياء خود اعطا کرده بود. بعد دقت کردم ديدم که آخرين رسول خداوند محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) است. لازم ميآيد که ايشان از تمام کرامات و علوم انبياء و اولياي پيشين برخوردار باشند. هرچه باشد مطابق آيه قرآن ايشان عالم به تمامي علوم ممکنه براي بشر هستند. حال اگر کسي بدون آنکه حتي حافظ قرآن و يا مفسر قرآن باشد، بدون آنکه شيمي کوانتومي بداند، بدون آنکه علم بيوشيمي بداند، خود را خليفه عقل کل اعلان کند: «««« آيا جز کافر و مشرک و ملحد است؟؟؟؟؟»»»»»»»»» راستي الحاد و کفر از اين بالاتر که بگوييم علم نبي اکرم (صلي الله عليه و آله) با وفات ايشان دود شد رفت هوا؟؟؟؟ عليا وليا الله عليا حجة الله عليا وصي رسول الله |
164 |
نام و نام خانوادگي: محمد صفائيان -
تاريخ: 25 مهر 88
با سلام بر پويندگان حقيقت جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه چون نديدند حقيقت ره افسانه زدند بني اميه آمدند به نام اسلام و به نام بيعت عامه جانشيني رسول خدا را پادشاهي کردند و يک روز هم براي متلاشي کردن وحدت اسلامي اختلافات شيعه و سني به راه انداختند (هر دو طرف ) و اصل دين که توحيد است را فراموش کردند . حال يکي مي گويد وقتي به طرف کعبه مي ايستيد چون خدا در هر سو است پس دچار شرک شده ايد لابد بايد کعبه را ويران کرد (البته به صلاح اقتصادي وهابيت نيست وگرنه اين کار هم انجام مي شد ) و ديگري با وجود اينکه روزي چند بار مي گويد اياک نستعين باز هم از غير مدد مي خواهد و هي مي گويد يا علي مدد از امام مي خواهد حاجتش را برآورده کند !!!!!!!! واي بر مشرکان که اصلي ترين اصول دين را به بهانه شيعه بودن زير پا مي گذارد . والسلام جواب نظر: با سلام دوست گرامي اياك نعبد واياك نستعين چه منافاتي با يا علي مدد دارد ؟ آيا خبر نداريد كه صحابه در جنگهاي خويش فرياد يا محمداه سر مي دادند ! تاريخ الطبري ج 2 ص 281 اسم المؤلف: لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري الوفاة: 310 ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت بهتر است براي اينكه وهابيت را خراب كنيد ، بي جهت به شيعه اشكال نگيريد ! وكمي در مورد اسلام واقعي تحقيق كنيد . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
165 |
نام و نام خانوادگي: محمد صفائيان -
تاريخ: 25 مهر 88
ولي برادر عزيز مومن عبداله الحاد چه ربطي به حرف شما دارد ؟؟؟؟؟؟؟؟/ سعي كن در بحث شركت نكني . باشه؟ |
166 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 25 مهر 88
بسم الله الرحمن الرحيم جناب محمد صفائيان آن چگونه خدايي است که راضي است که سرانجام صد و بيست هزار پيامبر خود را در دستان يک شخص بيسواد بيافتد؟ آن چگونه خدايي است که راضي است که رهبريت بزرگترين انقلاب علمي که خود ايجاد کرده است در چنگ عمر باشد؟ آن چگونه خدايي است که علوم مختلف را در نهايت آن، بر عبد خود محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) نازل کند و سپس آن علوم را بي صاحب قرار دهد؟ آن چگونه خدايي است که قوانين مختلف اداره جامعه را به نبي خود تعليم دهد و سپس براي آن نبي جانشين قرار ندهد؟ آن چگونه خدايي است که بشريت را ملزم به اطاعت مطلق از نبي اکرم(ص) کند و سپس خليفه او را مشخص نکند؟؟ آن يک خداي ناقص است. يک توهم است. يک موجود توخالي وناتوان است نفي هرکدام از صفات عاليه خداوند متعال منجر به قرار دادن شريک براي او ميشود. چراکه وجود خدايي با آن صفت نفي شده لازم ميگردد. و اين يعني امکان وجود خدايي ديگر. خداوند در جهان امکان نيز بيمثال و بيهمانند است. قائل شدن به وجود خدايي ديگر عين شرک است و الحاد. در واقع پيروان عمر،در صفات حکيميت و عدالت و عالم بودن خداوند تشکيک کنند. نفي صفات عاليه خداوند نيز شرک است. اگر نميداني بدان که بني اميه شيعيان را به کل قتل عام ميکرد و عثماني ها را ( در آن زمان اين چهار فرقه نبودند) به شدت حمايت ميکرد. پس از سخنان خنده دار لطفا پرهيز کن. و اما در مورد تکفير شيعيان از جانب تو ما آنقدر در برابر اتهام شرک امثال تو سکوت کرديم که با کمبرند انفجاري بيش از يک ميليون از ما را به خاک و خون کشيدند. پس اين را بدان که با تمام قوا به اين فحاشي ات پاسخ خواهيم گفت. انشاالله به مدد امام بر حق امام زمان (عليه السلام) اولا مشرک آن است که غير از خداي علي (عليه السلام) بپرستد. اگر کسي توحيد را جز از امامان هدي (عليهم السلام) بخواهد جز به سياهچال شرک نخواهد افتاد. http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=48 دوما اگر توانايي اش را داري فقط يک خطبه مانند خطبات توحيد اميرالمومنين علي (عليه السلام) و يا باب توحيد اصول کافي براي ما بياور. شمايي که يک تئوري تکامل به کل طومار خدايتان را برهم ميزند لازم نکرده به توحيد شيعيان ايرادي بگيريد. ولي اين که چرا ما «ياعلي مدد» گوييم: ما کسي را مدد جوييم که دائم در صلاة است. اول موحد ايشان و نبي اکرم(ص) است. اوست صاحب بهترين معرفت به خدا و اوست آشنا به اسرار اجابت دعا. اوست کسي که خداوند از او راضي است و او از خداوند راضي. اوست کسي که صاحب غيب الهي و سر انبياء است. اوست جانشين بر حق انبياء الهي و اولياء مستجاب الدعوه. اوست دانا بر شرايط چگونگي دعا. او عزيز است نزد خدا. او حبيب اله واحد عالمين است. او قريب است به خدا. او صاحب امر خداست. او صاحب اذن خدا است. او جانشين بر حق خدا است. آيا عقل حکم نميکند که کسي را که بهترين خداشناس است و پر معرفت ترين اوليا، کسي که خردلي گناه رابطه اش را با خدا متزلزل نکرده است را من به مدد نجويم؟ آيا اين نشانه عقل و خرد است که از کافر کمک خواهيم و از اول مومن ياري نخواهيم؟؟؟؟؟ يا علي مرتضي يا علي مرتضي يا علي به من شيعه صفوي ياري کن و کاري کن که خواري باشم در چشمان شيعيان عمر و تيمور |
167 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 25 مهر 88
جناب سفيان بيصفائيان اينهم گزيده اي از آياتي که مخالفين ولايت حضرت علي(عليه السلام) به جنگ آن رفتند: «كَما أَرْسَلْنا فيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِنا وَ يُزَكّيكُمْ وَ يُعَلِّمُكُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُعَلِّمُكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ» آيا خداوند واحد و متعال ممکن است که علم و حکمت را براي آموزش مردم نازل کند و بعد با وفات رسول اکرم(صلي الله عليه و آله) آن علم و حکمت را از زمين جمع کند؟؟؟ آيا ممکن است که خداوند به رسولش ماموريت آموزش حکمت به چند هزار اهل مدينه را بدهد ولي از ميلياردها انسان بعد از او غافل شود؟؟؟ نميخواهيد بگوييد که رسول اکرم (ص) آنچه را که از حکمت ميدانست در همان مدينه گفته است؟؟؟؟ آيا کتب حديث کنوني شامل تمام حکمتي است که خداوند قصد آموزش آن را داشت؟؟؟ کجاست حکمت چگونگي ساحتن يک ژن جديد؟ کجاست حکمت توليد که جانور جديد؟ کجاست حکمت کسب نان حلال در يک اقتصاد جهاني؟؟؟ «لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَي الْمُؤْمِنينَ إذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِه وَ يُزَكّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ» اين کتاب و حکمت و آموزش آن و پاکسازي ارواح مومنين بعد از نبي اکرم(ص) وظيفه کيست؟؟؟ آيا کسي که خود را از آن کتاب و حکمت محروم کند جز به «ضلالت مبين» بازگشته است؟ آن «ضلالت مبين» چيست؟ جز کفر و شرک و ارتداد است؟؟؟ «قُلْ أَطيعُوا اللّهَ وَ الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللّهَ لا يُحِبُّ الْكافِرينَ» آيا کساني که سخن رسول اکرم(ص) در مورد ولايت حضرت علي(عليه السلام) را رد کردند شامل اين آيه نيستند؟؟؟ «رَبَّنا آمَنّا بِما أَنْزَلْتَ وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنا مَعَ الشّاهِدينَ » آيا عدم پيروي محبين عمر از رسول اکرم(ص) چيزي جز ايمان نداشتن به کتاب نازل شده بود؟؟؟ «كَيْفَ يَهْدِي اللّهُ قَوْمًا كَفَرُوا بَعْدَ إيمانِهِمْ و شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ اللّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظّالِمينَ» مگر پيروان عمر شهادت نداده بودند که رسول خداوند حق است؟؟ پس چرا سخنان او را ناديده گرفتند؟ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللّهَ و أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فإِنْ تَنازَعْتُمْ في شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَي اللّهِ وَ الرَّسُولِ إنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الْيَوْمِ الْاخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلًا» آري. حکم رسول حکم خدا است و حکم امام حکم رسول. و تمرد از حکم امام نيز نتيجه اش اين خواهد بود: «وَ مَنْ يَعْصِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَتَعَدَّ حُدُودَهُ يدْخِلْهُ نارًا خالِدًا فيها وَ لَهُ عَذابٌ مُهينٌ» براستي چرا پيروان عمر از فرمان رسول اکرم(ص) نافرماني کردند؟؟ «يَوْمَءِذٍ يَوَدُّ الَّذينَ كَفَرُوا وَ عَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوّي بِهِمُ الْأَرْضُ وَ لا يَكْتُمُونَ اللّهَ حَديثًا» اينهم پايان کار نافرمانان از حکم رسول اکرم(صلي الله عليه و آله) و امامان هدي (عليهم السلام) لعنت خدا بر نوکران روتشيلد آن معبود رباخواران يا علي مرتضي يا علي مددي |
168 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 25 مهر 88
جناب صفائيان طبق فرمايش صريح قرآن اگر کسي مطابق قرآن حکم نراند، فاسق، ظالم، کافر است: «وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ» «وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ» «وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ» پس واضح و روشن است که خليفه خداوند بايد عالم به تمامي جزٍٍئيات قرآن مجيد باشد. از سويي ديگر به اين آيه توجه کن: «وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ ءٍ» پس کتابي که خداوند بر محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) نازل کرده شامل تمامي علوم، از جمله ژنتيک و علم زمين شناسي و ...، بوده است. پس اگر شخصي تمامي علوم نازل شده بر محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله)،از جمله ژنتيک و علم اتمسفر و ...، را نداند و به جاي امام معصوم شروع کند به حکم راني: «فاسق» ، «ظالم» و «کافر» است. از لحاظ عقلي نيز بسيار روشن است که خليفه پيامبر بايد بر تمامي علوم مسلط باشد. چراکه اولا شرايط جديد احکام جديد ميخواهد. دوما سطح عقلي مردم در رشد دائم است و عقلشان به مسائل جديد راه پيدا ميکند. سوما يکي از وظائف جانشين رسول اکرم(ص) ادامه تعلم و آموزش ايشان است. و ... جناب صفائيان تمام علوم نوين مبتني بر آزمايش هستند. ولي بشريت چون حيوانات آزمايشگاهي نيست که براي کشف بهترين قوانين حاکمه و لازمه، زندگي انسان ها را با خطر مواجه کنيم. فجايع زيست محيطي که به اوج خود رسيده است فقط گوشه اي از فلسفه تجربه علم بر جوامع انساني است. عمر ظلمي به خاندان نبوت کرد و ظلمي به ابناء آدمي. چراکه انسانها را از ضروري ترين علوم محروم کرد. واضح است کسي که شخص غير عالم به علوم مختلف را به امامت برگزيند در راه الحاد و شرک قدم برميدارد. چراکه صريحا با فلسفه وجودي محمد مصطفي(صلي الله عليه و آله) به نبرد برخواسته است. بنده به عنوان يک شخصيت منفرد چه گناهي داشتم که عمر با شفاوت تمام و با کريه ترين اظلام از علوم قرآني از که شامل برتمامي وسايل نجات است، محروم کرد؟؟؟ بنده چه گناهي داشتم که عمر مرا از علم ساخت پني سيلين محروم کرد؟ بنده چه گناهي داشتم که عمر مرا از داشتن علوم ذرات عالم محروم کرد؟ بنده چه گناهي داشتم که عمر مرا از دانستن تفاسير قرآن محروم کرد؟؟ چرا بنده بايد توسط دول جبار و ستمگر شکنجه شوم؟ گناه بنده چه بود که بايد بمب صدام را تحمل ميکردم؟؟؟ آيا کساني که در اين کار با عمر همدست بودن جز ملحديني مانند خودش بودند؟ چراکه به علم محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) شک بردند. «چرا که به خدايي که براي نجات بشر عالمي و ماموري فرستد کافر شدند» آنها ايمان خود را به خداي رحمان و حکيمي که سرنوشت آدميان را پوچ نميگيرد و بشر را به حال خود واگذار نميکند، از دست دادند. کفر به خداي هادي کفر به الله است. يا علي يا علي مرتضي |
169 |
نام و نام خانوادگي: محمد صفائيان -
تاريخ: 26 مهر 88
سلام بر پيروان حقيقت برادر عزيزم مومن معذرت مي خواهم خواهش مي كنم عصباني نشو درفضيلت مولاي متقيان هرچه بگوييد و بگويند و بگوييم قطره اي از اقيانوس بي كران است. در حق بودن علي و فضيلت داشتن بر ديگران در جانشيني رسول اكرم ص نيز هم من شيعه هستم ولي نه شيعه صفوي كه مملو از غلو و خرافه و شرك است من شيعه علوي هستم (انشاالله) كه سني ترين مذهب اسلام است و عشق من ابوذر است كه با زر و زور و تزويز تا پاي جان جنگيد من به زيارت امام رضا(ع) مي روم ولي نمي گويم يا امام رضا حاجتم را بده كه او قادر به اين كار نيست من مي گويم خدايا به حق امام رضاي عزيزت حاجتم را برآورده كن به در صلاحيت من نيست كه تكفير كنم اگر نظرم را مي گويم براي اثبات نظرم نيست بلكه براي راهنمايي گرفتن است. |
170 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 26 مهر 88
جناب صفائيان امام صادق (عليه السلام) فرمودند که اگر به يک مومني اتهام کفر زده شود مانند اين است که او را بکشند. شما دروغ ميگوييد. اگر شما ذره اي ارادت به اميرالمومنين علي (عليه السلام) داشتيد شيعيان او را تکفير نميکرديد. شما با بيشرمي تمام، نه تنها اين شيعيان زجر کشيده را بلکه علماي بينظير تشيع مانند آيت الله طباطبائي، امام موسي صدر، آيت الله حکيم و ... (رحمة الله عليهم جميعا) را «تکفير» ميکنيد. در سراسر قرن بيستم يکي مانند آيت الله طباطبائي و آنهم «مشرک»!!!!(نعوذ بالله) بگذاريد رک و راست به شما بگويم که شما که هستيد. جبهه کفر و نفاق يهود از زمان انبياء باستاني سعي در انحراف تمام اديان الهي داشته است. روزگاري در کتب تورات دست ميبردند و روز ديگر آن عامل نفوذي شان، آن قاتل بيرحم سنت پول، چرند خدايي براي مردمان ساخت. در زمان بعد از اسلام هم وقتي نوکرانشان عمر و ابوبکر، خليفه بر حق خدا را کنار زدند، شروع به ورود افکار شرک و آمير و چرت و پرت خود در ميان مسلمين کردند. يگانه نيرويي که به لطف خدا در برابر امپراطوري کفر و شرک و فساد و فسوق يهود ايستاده است امامان هدي (عليه السلام) بودند و هستند. تنها ديني که خود را از نجاست شرک يهود مصون داشت تشيع است و بس. هر ديني را، چه باستاني چه مدرن، به من معرفي کنيد تا بلافاصله مرکزيت شرک و کفر را در آن به شما نشان دهم( به قدرت خدا). تنها ديني که اکتشافات علمي نه تنها خللي در آن وارد نکرده است بلکه به نورانيت آن نيز افزوده است دين تشيع است. شما به بنده فقط و فقط يک عدم تناقض بين علوم جديد و تشيع نشان دهيد تا بنده تشيع را به گوشه اي بيافکنم. در حال حاضر هم يهود ميرود که دولت جهاني اش را ايجاد کند. بلوک هاي عظيم اقتصادي را ايجاد و در چنبره بانکهاي مرکزي در آورده است. به سادگي با کنترل بانکهاي مرکزي اقتصاد قاره ها و شبه قاره ها را کنترل ميکند. فقط مانده است که تا اواخر اين قرن اين بانکهاي مرکزي را يکي کند. حاصل آنکه با دنياي آرماني يهود مواجه هستيم که در آن مردمان چون حيوانات جفت گيري ميکنند و دولت و بت هاي چاپ شده در بانک مرکزي را ميپرستند. دنيايي که در آن دين خدا را به سخره ميگيريند و از علم براي گسترش کفر استفاده ميشود. آخر مردک تکفيري، آيا ممکن است خداوند نسبت به اين وضع بيتفاوت باشد؟؟؟؟ آيا ممکن است که خدايي که براي قريه اي نبي ميفرستاد هفت ميليارد انسان را به حال خودشان گذاشته باشد؟؟؟ يهود و کفر بسيار خوب ميدانند که داود زمان در مقابلشان کسي نيست جز امام معصوم عليه السلام. تمام تلاش و انرژي و وقت خود را صرف مقابله با امام بر حق از جانب خداوند ميکنند. مدتها مشتي خونخوار باديه نشين را مامور به نابودي مقابر نوراني امامان هدي(عليه السلام) کردند. (احمق است کسي که فکر کند که ميتواند با نابودي حرم امام رابطه او را با مومنين قطع کند) حال که بعد از سالها جنايت دست خون آلود وهابيت رو شده است تاکتيک جديد را به امثال تو واگذار کرده اند: «شيعه موحد» مرد باش. مرد. رک و راست بگو که هدفت پاک کردن نام علي از زبان مردمان است. من نميدانم نام علي چه سوزشي در دل نوکران يهود همجنس باز ايجاد ميکند که از هر حربه اي استفاده ميکنند که اين نام ولو به اندازه خردلي کمتر به گوششان برسد. علي(عليه السلام) که بود که حتي نامش يهود و ديگر رباخوارن را تا عمق وجودشان ميسوزاند؟؟ بنده از شما سوالاتي دارم اگر به واقع از شيعيان علي(عليه السلام) باشي. آيا رشد امام رضا (عليه السلام) متوقف شده است؟؟ ايا افاضات خداوند بر امام رضا عليه السلام متوقف شده است؟؟ آيا رحمت خداوند بر امام رضا(عليه السلام) متوقف شده است؟؟؟ آيا شکي داري که هر روز و هر ساعت و هر ثانيه به علم امام به قدر کل دنيا افزوده ميشود؟؟؟ آيا شکي داري که خداوند هر ثانيه قدرتي ميلياردها بار بيشتر به امامش مرحمت ميکند؟؟؟ اصلا آيا رشد و بالندگي امام رضا (عليه السلام)در مخيله ما ميگنجد؟؟؟؟ يا نکند نعوذ بالله همانند پيروان عمر به خدايي محدود معتقدي؟؟ آيا قبول داري که علم و قدرت خدا بي نهايت است؟؟؟ آيا خدا نميتواند ميليادرها به توان ميلياردها بار بيشتر از روز قبل به امام رضا (عليه السلام) علم و دانش بيافزايد؟؟؟ مردک تکفيري. تو براي شناخت امام رضا (عليه السلام) گام برنداشتي. مگرنه به زمينه چيني براي قتل عام شيعيان نميپرداختي. آخر مگر تو نميداني که امام رضا (عليه السلام) مستجاب الدعوه بودند و هستند؟ آيا دعاي سحر تاکنون به گوشت رسيده است؟؟؟ « اِنّي اَسْاَلُکَ مِنْ عِلْمِکَ بِاَنْفَذِهِ وَکُلُّ عِلْمِکَ نافِذٌ، اَللّـهُمَّ اِنّي اَسْاَلُکَ بِعِلْمِکَ کُلِّهِ» آيا شکي داري که خداوند دعاي امام رضا(عليه السلام) را پذيرفته است؟؟؟ سري به يک کتابخانه بزن. تمام علوم آن کتب نقطه اي از علمي که خداوند هر لحظه به امامش ميدهد نيست. اقيانوس اقيانوس علم و رحمت است که بر امام رضا(عليه السلام) جاري ميشود. مشکل تو اين است که خدا را نميشناسي. مگرنه جز از امام رضا(عليه السلام) تقاضاي حاجت نميکردي. اگر فقط براي يک لحظه به خدايي که قدرت و علم و ثروتش بي نهايت است ايمان ميآوردي از اينکه امام رضاي او صاحب علمي شود که تمام اين عالم سه بعدي در چنگ او باشد متعجب نميشدي. عجب که ميبيني که کافر همجنس باز يهودي قدرت خلق ژن و نابودي حيات از سطح زمين را يافته است و هنوز به ثروت نزد امام رضا(عليه السلام) ايمان نميآوري. عجب. «وَ قالَتِ الْيهُودُ يدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ ايديهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ يداهُ مَبْسُوطَتانِ» عليا ولي الله عليا حجة الله عليا وصي رسول الله |
171 |
نام و نام خانوادگي: محمد صفائيان -
تاريخ: 27 مهر 88
من فكر كردم نام مقدس ولي عصر عج وقتي هست يعني هدايت هست آيا امامان شما هم اينطور رفتار مي كردند كه شما مي كنيد ؟ به والله كه اينطور نيست وجود نوراني امام محمد باقر عليه السلام كي با مخالفين اينطور بود؟ برايتان آرزوي راهيابي به حقيقت مي كنم خدا حافظتان ديگر به اين سايت سر نمي زنم. |
172 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 27 مهر 88
جناب محمد صفائيان بنده هم مانند شما فقط يک بازديد کننده از اين سايت نوراني هستم. نسبت شرک و خرافه و الحاد به ما دادي جوابي گرفتي. اين را هم بدان آن کسي هم شيعه صفوي و شيعه علوي راه انداخت خود در اوهام جامعه بيطبقه مارکسيستي بود. از شما خواهش دارم فقط به اين سوالات بنده پاسخ گوييد: شما از حکمت وجود لايه اوزون در چه زماني آگاه شديد؟ آيا بعد از آن آگاهي خدا را «بهتر» نشناختيد؟ پس عقلا قبول ميکنيد که شناخت شما از خدا قبل از آن آگاهي «ناقص» تر بود است. پس شناخت شما کامل نبوده است. آيا معتقد هستيد که امام رضا (عليه السلام) از حکمت وجود لايه اوزون باخبر بوده است؟ اگر هستيد پس قبول داريد که شناخت او به خدا از شناخت شما بسيار کامل تر است. حال اگر من و شمايي که معرفتمان از خدا بسيار ناقص تر است از امام رضا (عليه السلام) از وجود مبارک امام رضا (عليه السلام) تقاضاي دعا کنيم، در آن صورت به خطا رفته ايم؟؟؟ يا علي |
173 |
نام و نام خانوادگي: مجتهد -
تاريخ: 19 آبان 88
سلام برشما گردانندگان محترم اين سايت امروز مامسلمانانرا درچي انداختند بايد ما درباره شيعه بود وسني بودن فكركنم وهريك فتوي كفر همديگر را بدهيم . حلااينكه كفار كاري خودرا مي كنند انها درساختن اتوم وتسخير جهان هستند من وتو درغم رفتن به بهشت . تو شيعه بهشت نمي روي و تو سني نمي روي بنا من فكر مي كنم او ل دشمن خودرا بشناسيم وهابيت ويا پنچ پير ها مي خواهند كه من وتورا تن وروح جداگانه بسازند درحاليكه ما نيستم اين چنين وانها هستند كه مار جداكردن بيايد هوشيار باشيم ودشن را از چالهاي كه دارد بشناسيم وخنثي كنيم . |
174 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 19 آبان 88
جناب مجتهد بنده به عنوان کسي که اندکي در بعضي کتب مطالعه داشته ام اصلي ترين عامل پيدايش انقلابات عظيم علمي در غرب را در يک کلمه يافته ام: »»»» راستگويي «««« فرق اساسي علم مدرن و علم قرون وسطي در غرب راستگويي است. اصولا رنسانس علمي غرب و روشنگري در غرب زماني آغاز شد که علماي غرب تصميم گرفتند در مقالات خود دروغ ننويسند. براي جلوگيري از دروغ گويي روي به آزمايشات تجربي آوردند و به اين ترتيب از چرت و پرت گويي خود را تطهير کردند. حال به نظر شما اگر قرار باشد مسلمانان نيز به رشد علمي دست پيدا کنند نبايد دست از دروغ گويي بردارند؟؟ آيا اينکه فردي را که حتي حافظ قرآن نبود و اشرافي به هيچ کدام از علوم مادي و معنوي نداشت را جانشين عقل کل و باني بزرگترين انقلاب علمي تاريخ بدانيم خود بزرگترين دروغ تاريخ نيست؟؟؟؟؟ جناب مجتهد مگر وظيفه علم چيز جز کشف حقيقت است؟ آيا حقيقتي بالاتر از قرآن و ولايت حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) از جانب حق براي ما فرستاده شده است؟؟؟ عليا ولي الله عليا حجة الله عليا وصي رسول الله |
175 |
نام و نام خانوادگي: مسلم -
تاريخ: 09 فروردين 89
بسم الله الرحمن الرحيم و اياه نستعين يکي از علماء باب گفتگو را با امام جماعت سابق مسجد نبوي باز کرد و آنگاه که مقدار زيادي از دلايلي که در کتابهاي خود آنان در مورد حقيقت خلافت علي (ع) هست، آورد، آن امام مسجد نبوي دست اين شخص را گرفت و کنار قبر رسول الله برد و فقط يک حرف به او گفت: " اگر اين آدم (با اشاره به قبر رسول الله ) برخيزد و همين سخن تو را بگويد هرگز نظر من در اين موضوع تغيير نخواهد کرد "... تُسْمِعُ الصُّمَّ أَوْ تَهْدِي الْعُمْيَ وَمَن كَانَ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ |
176 |
نام و نام خانوادگي: سايه -
تاريخ: 21 ارديبهشت 89
اين مفتي وهابي ديگه شورش رو در اورده آخه يكي نيست بگه بدبخت تو اصلا آدمي كه براي سالار شهيدان و سرور جوانان اهل بهشت طلب بخشش از خدا مي كني. خدايا در عجبم تو چه صبري داري از دست اين بندگان احمقت با اين استدلال هاي پوچ. اگه فقط دستم بهش ميرسيد تو صورتش تف مي انداختم. معذرت مي خوام خيلي خودمو كنترل مي كنم نمي تونم از اين كه حرف زشت مي زنم ببخشيد. |
177 |
نام و نام خانوادگي: ساره -
تاريخ: 29 تير 89
واقعا چه جمله خنده داري اين مفتي احمق گفته:"با اين وجود ما براي حسين از خداوند درخواست رضايت كرده و براي او عفو و بخشش را خواستاريم" مفتي بدبخت حسين عليه السلام آبروي همه است تو براي او مي خواهي طلب بخشش كني حرامزاده!!!! حسين جان اي آبروي دوعالم نگين سليمان به حلقه خاتم جواب اين سگ هاي وهابي را خودت بده مولاي من.ديدي چه طور شيعيان شما را در مسجد در روز تولدت قرباني كردند! اينها فرزندان همان معاويه و يزيد ولد زنا هستند. اينها فرزندان همان كسي هستند كه به فرق پدرت در محراب مسجد ضربت زد. |
178 |
نام و نام خانوادگي: سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) -
تاريخ: 29 تير 89
اي بابا خب چي بگه ؟؟ حرف مفت زياد نزنه خودشون ارباب همه عالم حضرت حسين بن علي عليه السلام را به شهادت رسوندند مواظب اين حيوانات وحشي باشيد يا حق |
179 |
نام و نام خانوادگي: عارفه -
تاريخ: 30 تير 89
ميخواهم با همه ي اون كساني حرف بزنم كه اعتقاد دارن شيعه و سني بايد با هم وحدت داشته باشه و مذهب شيعه و سني فرقي نداره و اصل پرستش خداي واحد هست.!!!!!!!!!!!! پس پاك خداي با عظمت از زمين گونه گون طبيعت خاكي فراهم كرد، از زمين نرم و ناهموار و از شيرين آن و از نمكزار، بر آن خاك،آب ريخت تا پاك شد، و با ترلي محبت اش بياميخت تا چسبناك شد.پس صورتي از آن پديد اورد،با اندامهاي بايسته، و عضوهاي جدا و به يكديگر پيوسته.آن را بخشكانيد تا يك لخت شد و زماني اش بداشت تا سخت شد چنانچه اگر بادي بدان ميوزيد بانگش به گوش مي رسيد. پس از دم خود در ان دميد تا بصورت انساني گرديد. خداوند ذهنها، كه ان ذهنها را بكار گيرد و انديشه اي كه تصرف او را پذيرد.با دست و پايي در خدمت او و اعضايي در اختيار و قدرت او با دانشي كه بدان حق را از باطل جداكردن داند، و مزه ها و بويها و رنگها و ديگر چيزها را شناختن تواند كرد.با طبيعت هاي متضاد و سركش و سرشتهاي با هم خوش ، گرم با سر در آميخته و تري بر خشكي ريخته و حيرت همه بر انگيخته و... ادم را سجده كنيد اي فرشتگان، فرشتگان به سجده افتادند جز شيطان ...(نهج البلاغه خطبه 1) ميدانم همه اين واقعيت را حداقل يكبار شنيده ايد. ولي ايا تامل هم كريد؟؟؟ ميخوام كمي تامل كنيد: به اينكه خداوند واحد دمي از خود را در جسم انسان دميده است.... كدام خداوند ؟؟؟؟؟ خداوندي كه غفور هست ، خداوندي كه ارحم الراحمين هست، خداوندي كه قاضي الحاجات و الصمد و العليم و الحكيم و الحليم و كل الشي ءقدير و هوالحكيم الخبير و الحق و عادل و عالم و الحميد و ......... هست. اي تمام كساني كه ادعا داريد بايد وحدت داشته باشيم با سني ها ،ايا خداوند شما اين خداوند است با اين صفات؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خب حال كه اين خداوند در انسان دميده است مگر غير اين است كه انسان تلاش كند تا حداقل كمي از اين صفات را داشته باشد ؟؟؟؟ نبايد رهبران مكتب داراي اين صفات باشند تا بتوانند بندگي خدا را بكنند؟؟؟؟ جهل نكيند و براي حرفهاي من هم حرف در نياريد كه اون موقع همه نعوذبالله خدا ميشوند من تاكيد كردم كه خداوند والا هست گفتم مرتبه اي از اين صفات را دارا باشند. خب رهبران كدام مكتب اين صفات را دارند؟؟ شيعه يا سني؟ شيعه در راسش علي ع قرار دارد و بعد امام حسن ع و بعد امام حسين ع و ... خب اينها برترين بندگان خداوند بودند اين كه ديگه براي همه ثابت شده است اگر حتي كمي هم اهل تفكر باشيد. عمر ابوبكر عثمان و معاويه يزيد و... ...صدام و ريگي و ريگي هاي بسيار نيز روساي سني هستند . دقت كنيد كه سني ها همواره در ضديت اسلام بوده اند چرا كه تمام اهل بيت ع بدست اين سني ها شهيد شده اند. قضيه ي همه ي اين فتنه ها روشن است و روشن ترين اينها واقعه ي كربلا ست ......... چطور با اينها وحدت داشته باشيم. ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اگر قرار باشهفتنه هاو ظلمهاي اهل سنت را بشماريم و بنويسيم تمام جهان را بايد كاغذ كنيم و بنويسيم ولييييييييييييييييييييييي اگر اهل سنت هم توانستند يك و فقط يك ظلم از شيعه ها كه به اهل سنت وارد شده بيان كنند من هم به مكتب شيعه مكتب عدالت مكتب شجاعت شك ميكنم. كدام علي ع: علي ع كه از ياران خود ميخواهد: اگر بر دشمنت دست يافتي بخشيدن او را سپاس دست يافتن بروي ساز. با مردم چنان بياميزيد كه اگر مرديد بر شما بگريند و اگر زنده مانديد به شما مهرباني ورزند. برترين پارسايي نهفتن پارسايي است. ايمان بر چهار پايه استوار است: بر شكيبايي و يقين و داد و جهاد حاكميت از ان خداوند هست و حاكم نيز از طرف خداوند تعيين ميشود و بس: انما وليكم الله و رسوله والذين امنوا الذين يقيمون الصلوة و يوتون الزكوة و هم راكعون( سوره مائده ايه 55) ( ولي و سرپرست شماست خدا و رسولش و نيز انانكه ايمان اورده اند آن مومناني كه بپاي ميدارند نماز را و مي دهند زكات را در انحال كه ركوع كننده اند.) خب چه كسي در حال ركوع زكات داده است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/ حضرت علي ع كه انگشتر خود را در حال ركوع به ان فقير داده اند......... خواهش ميكنم اگه نميفهميد شيعه كي هست و سني كي هست حرف نزنيد حداقل . بريد يكم تحقيق كنيد و مطالعه داشته باشيد....... ببينيد ايا اين دو مكتب ميتونن با هم وحدت داشته باشند .يعني من شيعه اينقدر بي غيرت شدم كه برم با سني واحد باشم نعوذبالله ان شر الدواب عندالله الصم البكم الذين لايعقلون (سوره انفال آيه 22) بدترين جانوران نزد خدا كساني هستند كه از شنيدن و گفتن حرف حق كرو لالند و اصلا تعقل نمي كنند. حال قضاوت كنيد شيعه و سني فرقي ندارد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ سنيها واقعا خداوند را مي پرستند و به خدا ايمان دارند ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اللهم الجعل محياي محيا محمد و ال محمد .و مماتي ممات محمد و ال محمد |
180 |
نام و نام خانوادگي: مالک اشتر(خواهر عارفه بخواند) -
تاريخ: 30 تير 89
بسم الله البر. ماشاء الله خواهر عزيز و محترمه و عفيفه جناب عارفه.......... حلالت بار شيري که خورده اي و هزار احسنت بر غيرتت اي زن غيرتمند. حاشا به غيرت مرداني ( نامردان) که به اندازه ي شما هم غيرت ندارند ؟؟؟؟؟؟؟؟ حاشا. بايد در جواب سخنان گهر بار شما عرض کنم: جزاکم الله خيرا ...... احسنتم خواهر ......... مرحبا.....! به خدا قسم اگر غيرت تو شير زن در رگ بعضي مرد نما ها بود الآن وضعيت اين نبود. احسنت بر درايتت ............ احسنت بر بصيرتت. اي بيچارگان و بي غيرتان. ! کمي به خودتان بيائيد.! جوانان کشورمان را کشتند. مومنين را قتل عام کردند. حد اقلش اينکه مراسمي پر شکوه در سراسر کشور برپاکنيد و در سوگ اين عزيزان( همراه با تحنيت اعياد شعبانيه)با خانواده هايشان کمي هم دردي کنيد. انشاء الله آقا امام زمان (عج) هم اينگونه راض تر و خرسند تر است. يا مهدي (عج) |
181 |
نام و نام خانوادگي: WaHHabi -
تاريخ: 30 تير 89
ان الحسين مصباح الهدي و سفينه النجا. برادران وهابيت از يهود ملعون تر است. اهل بدعت و دومي پرستان از قابيل _____ و قوم ثمود _______و قوم عاد ______و بخت النص _______و حاکم اصحاب اخدود_____و فرعون________ونمرود و همه ي جباران و کفار تاريخ در مقابل اينان سر تعظيم فرود ميآورند. والله اينان از کفار و مشرکين سراسر جهان و حتي از شيطان پرستان نجس هم انجس تر و ملعون ترند. وخطاب به آنان که کفار اروپايي و هندي و ......... را از وهابيان بد تر ميدانند:>>>> برويد کشته هاي زاهداني و خانواده هاي داغدار و مظلومشان را ببينيد و خجالت بکشيد.............! |
182 |
نام و نام خانوادگي: سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) -
تاريخ: 31 تير 89
سلام عليکم جناب مالک اشتر فرموده ايد : ((اي بيچارگان و بي غيرتان. ! کمي به خودتان بيائيد.! جوانان کشورمان را کشتند. مومنين را قتل عام کردند. حد اقلش اينکه مراسمي پر شکوه در سراسر کشور برپاکنيد و در سوگ اين عزيزان( همراه با تحنيت اعياد شعبانيه)با خانواده هايشان کمي هم دردي کنيد)) لطفا کمي واضح تر بفرمائيد که منظورتان چه کساني هستند؟! يا بهتر بگويم از چه کساني انتظار داريد که چنين مراسمي را بپا کنند؟! برادر عزيز مثل اينکه شما تآثير سياست بر دين را فراموش کرده ايد! متاسفانه بايد بدون تعارف عرض کنم که تا وقتي دين را فداي سياست کرده ايم ، وضعيت همين است که مي بينيد. وقتي شيعه در مملکت شيعه حيتي در سايت با توجه به تآثير سياست، نميتواند از خلفاي طلم و جور خيانت و بدعت انتقاد کند و به محض اشاره بنام هر کدام از رهبران سقيفه از علني کردن آن نظر خودداري ميشود ديگر چه انتظاري از غير شيعه ميشود داشت. برادر عزيز خواهشمند است کمي واقع بين تر باشيد. قبلا هم عرض کردم از هم اکنون روزي را مي بينم که به دليل بي توجهي مسئولين به اينگونه اقدامات وحشيگري و تروريستي عمري شيعيان خود وارد مي دان شوند که البته آنروز پايان کار عمري ها خواهد بود. اهل بدعت بخوبي شيعه را ميشناسند و ميدانند که خشم حيدري شيعه روزي فوران خواهد کرد. مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاء بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا محمد [ص] پيامبر خداست و كسانى كه با اويند بر كافران سختگير [و] با همديگر مهربانند آنان را در ركوع و سجود مىبينى فضل و خشنودى خدا را خواستارند علامت [مشخصه] آنان بر اثر سجود در چهرههايشان است اين صفت ايشان است در تورات و مثل آنها در انجيل چون كشتهاى است كه جوانه خود برآورد و آن را مايه دهد تا ستبر شود و بر ساقههاى خود بايستد و دهقانان را به شگفت آورد تا از [انبوهى] آنان [خدا] كافران را به خشم دراندازد خدا به كسانى از آنان كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند آمرزش و پاداش بزرگى وعده دادهاست سوره مبارکه فتج آيه شريفه 29 آنروز روز فتح خواهد بود يا علي |
183 |
نام و نام خانوادگي: مالک اشتر( قابل توجه همگان ) -
تاريخ: 31 تير 89
بسم الله المومن. همگان بدانند که وحدت ما با مومنين و مومنات است و بس.!!!!!!!! همانا که حضرات معصومين (عليهم اللام جميعا) در اين باب فرموده اند : سمعت اباعبدالله عليهالسلام يقول: المومن اخ المومن کالجسد الواحد ان اشتکى شيئا منه وجد الم ذلک فى سائر جسده. از امام صادق (ع) شنيدم که مىفرمود: مومن برادر مومن است، همانند يک جسد، اگر عضوى از بدن بيمار شود درد و ناراحتى عضو بيمار در تمام بدن اثر مىگذارد، گويى همهى بدن دردمند است. اولا مومن کيست؟ و مسلم کيست و فرق بين اين دو در چيست؟ قال رسول الله(صل الله عليه و آله وسلم): الا وانه لا ايبغض عليا الا شقي. باز هم هشدار پيامبر مىفرمايند: بدانيد که فقط شخص شقى و بدبخت با على دشمنى مىکند. ولايو الى عليا الا تقى و لامومن مخلص. و فقط شخص با تقوا و مومن با اخلاص است که ولايت على را قبول مىکند. در ديدگاه ما اهل تشيع کسي مومن واقعي است که ولايت امير المومنين علي ابن ابي طالب ( صلوات الله و سلامه عليه) را قبول کند و گرنه کسي که بگويد لا اله الا الله. مجمدا رسول الله اسلام آورده و ايمان به قلبش وارد نشده .(اشاره بي آيه ي شريفه ي : قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ.) پس هر مومني مسلم هست ولي هر مسلمي مومن نيست.! پس معلوم گشت که روي کلام با مومنين و اخوت بينشان است. نه موضوعي ديگر.! چنان که اين آيه ي شريفه( با توجه به معني مومن) به زيبايي بيانگر اين مفهوم است که: ( “انما المومنون اخوه فاصلحوا بين اخويکم”(حجرات، آيه 10) **************************************************** پيامبر اكرم(ص) فرمود: «مثل افراد با ايمان در دوستى و نيكى به يكديگر همچون اعضاى يك پيكر است كه چون بعضى از آن رنجور شود و به درد آيد اعضاى ديگر را قرار و آرامش نخواهد بود.» و در جاى ديگر قرآن كريم يكى از بزرگترين نعمتهاى الهى را ايجاد الفت و اخوت و برادرى در جامعه اسلامى مىداند و مىفرمايد: «واعتصموا بحبل اللّه جميعاً ولاتفرّقوا و اذكروا نعمت اللّه عليكم اذ كنتم اعداءً فالّف بين قلوبكم فاصبحتم بنعمته اخواناً و كنتم على شفا حفرةٍ من النّار فانقذكم منها كذلك يبيّن اللّه لكم آياته لعلّكم تهتدون؛ معني: و همگى به ريسمان خدا(قرآن و عترت نه قرآن و سنت) چنگ زنيد و پراكنده نشويد، و نعمت (بزرگ) خدا را برخود بياد آريد، كه چگونه دشمن يكديگر بوديد و او در ميان دلهاى شما الفت ايجاد كرد، و به بركت نعمت او برادر شديد، و شما بر لب حفرهاى از آتش بوديد، خدا شما را از آنجا برگرفت و نجات داد اين چنين خداوند آيات خود را براى شما آشكار مىسازد شايد هدايت شويد.» يكى از موفقيتهاى پيامبر اكرم(ص) پس از هجرت به مدينه، اين بود كه به وسيله اسلام بين دو قبيله بزرگ مدينه به نام «اوس» و «خزرج» كه يكصد سال با هم جنگ و خون ريزى داشتند، صلح و برادرى ايجاد كرد. روزى دو نفر از قبيله «اوس» و «خزرج» به نام «ثعلبة بن غنم» و «اسعدبن زرارة» در برابر يكديگر قرار گرفتند، و هر كدام افتخاراتى را كه بعد از اسلام نصيبشان شده بود برمىشمردند. ثعلبه گفت: خزيمة بن ثابت (ذوالشهادتين) و حنظله(غسيل الملائكه) كه هر كدام از افتخارات مسلمانانند، از ما هستند و همچنين عاصم بن ثابت و سعد بن معاذ از ما مىباشند. در برابر او «اسعدبن زراره» خزرجى گفت: چهار نفر از قبيله ما در راه نشر و تعليم قرآن خدمت بزرگى انجام دادند، ابى بن كعب،معاذبن جبل،زيدبن ثابت، و ابوزيد، به علاوه «سعدبن عباده» رئيس و خطيب مردم مدينه از ما است. كم كم كار بجاى باريك كشيد و نزديك بود كه آتش جنگ دوباره شعله ور شود، پيامبراكرم(ص) فوراً به محل حادثه آمده و خطر را رفع نمود، آنگاه آيات فوق نازل شد و به صورت يك حكم عمومى همه مسلمانان را به برادرى و يكدلى دعوت نمود.(8) و در آيه سوم، روح حاكم بر جامعه دينى و اسلامى را، روح محبّت و صفا دانسته از زبان متديّنان اين چنين نقل مىفرمايد: «...ربّنا اغفرلنا ولاخواننا الّذين سبقونا بالايمان ولاتجعل فى قلوبنا غلّاً للّذين آمنوا ربّنا انّك رؤفٌ رحيم؛(9) پروردگارا! ما و برادرانمان را كه در ايمان بر ما پيشى گرفتند بيامرز، و در دلهايمان حسد و كينهاى نسبت به مؤمنان قرار مده، پروردگارا! تو مهربان و رحيمى». با توجه به تعليمات قرآنى اهمّيت و جايگاه اخوّت و برادرى را با استفاده از سخنان امام به حق ناطق حضرت صادق(ع) پىمىگيريم. مؤمنين با همديگر برادرند امام صادق(ع) به عنوان فردى از ثقل اصغر، مصداقى از عترت، مانند قرآن مؤمنين را برادر مىداند و با تفصيل بيشتر اين رابطه برادرى را در ضمن مثال زيبا ترسيم و تجسيم نموده است. آنجا كه فرمود: «المؤمن اخو المؤمن،كالجسد الواحدان اشتكى شيئاً منه و جد الم ذلك فى سائر جسده، و ارواحهما من روح واحدة؛ مؤمن برادر مؤمن است و همگى به منزله اعضاء يك پيكرند، كه اگر عضوى از آن به درد آيد، ديگر عضوها را نماند قرار، و ارواح همگى آنها از روح واحدى گرفته شده.» و در حديث ديگرى فرمود: «المؤمن اخوالمؤمن عينه و دليله لايخونه و لا يظلمه،ولايغشه ولايعده عدةً فيخلفه؛ مؤمن برادر مؤمن است و به منزله چشم او و راهنماى اوست هرگز به او خيانت نمىكند و ستم روا نمىدارد، با او غش و تقلّب نمىكند، و هر وعدهاى را به او دهد تخلّف نخواهد كرد.» و در جاى ديگر نشانه دين دوستى را، دوستدارى برادر دينى دانسته مىفرمايد: «من حبّ الرّجل دينه حبّه اخاه؛ از (نشانههاى) دوستى مرد دينش را (اين است كه) برادر (دينى) خود را دوست بدارد.» شيعه حقيقى، مواسات و برادرى از بارزترين علامت و نشانههاى شيعيان راستين مواسات و همدردى با برادران دينى است، حضرت صادق(ع) فرمودند: «امتحنوا شيعتنا عند مواقيت الصّلوة، كيف محافظتهم عليها، و الى اسرارنا كيف حفظهم لها عند عدوّنا و الى اموالهم كيف مواساتهم لاخوانهم؛ شيعيان ما را (در چند مورد) امتحان كنيد: 1- در وقت نماز كه چگونه بر آن محافظت مىكنند.2- نسبت به اسرار ما كه چگونه از آن در نزد دشمنان، محافظت مىكنند. 3- و نسبت به اموالشان كه چگونه با آن با برادر دينى خود همدردى و مواسات مىكنند.» اين روايت مىرساند كه يكى از علائم شيعيان راستين و حقيقى مواسات و همدردى مالى است با ديگر افراد جامعه. تأكيد بر برادرى و دوستى حضرت صادق(ع) بر امر اخوّت و برادرى سخت تأكيد داشت و هر از شيعيان حضرت خدمت او مىرسيد، بر اين سفارش مىفرمود، و به شيعيان ديگر نيز پيغام مىداد از جمله به خيثمه فرمود: «ابلغ موالينا السّلام و اوصهم بتقوى اللّه و العمل الصالح و ان يعود صحيحهم مريضهم وليعدغنيهم على فقيرهم و ان يشهد جنازة ميّتهم، و ان يتلاقوا فى بيوتهم و ان يتفاوضوا علم الدّين فانّ ذلك حياةٌ لامرنا رحم اللّه عبداً احيى امرنا؛>>> به دوستان ما سلام برسان، و توصيه كن آنها را (از طرفما) به تقواى الهى، انجام عمل صالح، و اين كه (افراد) سالم از آنان بيمارانشان را عيادت كنند، و ثروتمندانشان بر فقيرشان رسيدگى كنند، و در تشييع جنازههاى همديگر شركت نمايند، و در خانهها همديگر را ملاقات نمايند(و ديد و بازديد داشته باشند) و علم دين را برپا دارند زيرا اين امور باعث زنده شدن امر ما(اهل بيت) مىشود، خدا رحمت كند بندهاى را كه امر ما را زنده كند.» محمد بن مسلم مىگويد: با مردى از اهل جبل نزد امام صادق(ع) مشرف شديم هنگام خداحافظى به امام عرض كردم به من نصيحتى بفرما، فرمود: «اوصيك بتقوى اللّه و برّ اخيك المسلم و احبّ له ما تحبّ لنفسك و اكره له ما تكره لنفسك، و ان سألك فاعطه و ان كفّ عنك فاعرض عليه، لاتملّه خيراً فانّه لايملّك وكن له عضداً فانّه لك عضدٌ و ان وجد عليك فلاتفارقه...و ان غاب فاحفظه فى غيبته، و ان شهد فاكتفه واعضده و وازره و اكرمه ولاطفه فانّه منك وانت منه؛که معني آن ميشود: تو را سفارش مىكنم به تقواى الهى، و نيكى به برادر مسلمانت. و دوست بدار براى او آنچه براى خودت دوست مىدارى، و بد بدان براى او آنچه را براى خود ناپسند مىدانى، اگر از تو درخواست (كمك) كرد عطا كن، و اگر او (از گرفتن) خود دارى كرد تو بر او عرضه كن، نسبت به خيرى براى او خسته و ملول نشوى و او از تو ملول نشود و يار برادرت باش تا او نيز يار تو باشد، اگر حاضر بود از او جدا مشو. اگر غائب بود در غيبتش او را حفظ كن و اگر حاضر بود حمايت و يارى كن و او را اكرام كن و با او با ملاطفت رفتار كن زيرا او از تو، و تو از او هستى (همه عضو يك جامعه و خانواده هستيد).» ( و اين را اول به خود ميگويم و بعد به شما سروران.) برادران مومن و موحد نظر دهنده.! آيا ما چقدر در به عمل رساندن اين کلام آقايمان تلاش کرده ايم؟ و همچنين در حديثى فرمود: مراد از «عملوا الصّالحات» مواسات و همدردى با برادران دينى است. آثار دوستى و برادرى حضرت صادق(ع) براى تشويق بيشتر جامعه به سمت و سوى برادرى و مواسات گاه فوائد و ثمرات بى شمار اخروى و دنيوى آن را بيان مىدارد، تا مردم بيشتر به آن سمت و سو حركت نمايند كه به نمونههايى اشاره مىشود. 1- نفع دنيا و آخرت حضرت صادق(ع) فرمود: «اكثروا من الاصدقاء فى الدّنيا فانّهم ينفعون فى الدّنيا و الآخرة امّا فى الدّنيا فحوائج يقومون بها و امّا فى الآخرة فانّ اهل جهنّم قالوا مالنا من شافعين ولاصديق حميم؛) بر دوستان (و برادران دينى) خود در دنيا بيفزاييد زيرا آنها در دنيا و آخرت براى شما نافع است، امّا در دنيا حوائج شما را برآورده مىكنند، و امّا در آخرت (ممكن است باعث شفاعت و يارى شما شود لذا) جهنمىها مىگويند: ما نه شفيعانى داريم و نه دوستان صميمى. و در سخن ديگر فرمود: «استكثروا من الاخوان فانّ لكلّ مؤمن شفاعة؛>>بر تعداد برادران دينى خود بيفزاييد زيرا براى هر مؤمنى حق شفاعتى است (لذا ممكن است شفاعت برادران دينى شامل حال شما بشود).» 2- پاداش فراوان امام صادق(ع) فرمود: «مصافحة المؤمن بالف حسنةٍ؛ دست دادن با (برادر)مؤمن هزار حسنه دارد.» و در جاى ديگر فرمود: «تصافحوا فانّها تذهب بالسّخيمة؛>>با هم ديگر مصافحه كنيد زيرا مصافحه كينهها را مىزدايد.» 3- بخشش گناهان و رحمت الهى از ديگر آثار ارتباط محكم برادرى و رفت و آمد با آنان، بخشش گناهان و خطاهاست، امام ششم در اين زمينه مىفرمايد: «انّ العبد ليخرج الى اخيه فى اللّه ليزوره فما يرجع حتّى يغفرله ذنوبه و تقضى له حوائج الدّنيا و الآخرة؛>> براستى بنده به سوى برادر دينى خود حركت مىكند براى ديدن و زيارتش(از اين ديدار) بر نمىگردد مگر آن كه گناهانش بخشيده مىشود و حاجات دنيا و آخرت او برآورده مىشود.» در حديث ديگرى از آن امام بزرگوار مىخوانيم: «انّ المؤمنين اذا اعتنقا غمرتهما الرحمة، فاذا التزما لايريدان بذلك الّا وجه اللّه و لا يريدان غرضاً من اغراض الدّنيا قيل لهما، مغفور لكما فاستأنفا، فاذا اقبلا على المسأئله قالت الملائكة بعضها لبعضٍ تنحّوا عنهما فانّ لهما سرّاً و قد ستره اللّه عليهما...؛>> براستى هنگامى كه دو نفر مؤمن معانقه مىكنند رحمت (الهى) آن دو را فرا مىگيرد، هرگاه همراه شدند و از اين همراهى جز رضايت الهى و نه غرضى از اغراض دنيوى، مقصود باشد، به آنها گفته مىشود گناهان شما بخشيده شد، پس (پرونده را) از سر بگيريد. هرگاه از همديگر پرسشى داشته باشند برخى از ملائكه به برخى ديگر مىگويد: از آنها دور شويد كه آنها اسرارى دارند و خداوند اسرار آنها را پوشانده است.» راوى (اسحاق) مىگويد: فدايت گردم آيا الفاظ سخنان آن دو ثبت نمىشود و حال آن كه خداوند فرموده است: «مايلفظ من قول الالديه رقيبٌ عتيد» حضرت صادق(ع) آه عميقى كشيد سپس گريه كرد تا آنجا كه اشكان حضرت محاسن (مباركش) را فرا گرفت و آنگاه فرمود:>> اى اسحاق خداى بلند مرتبه امر كرده كه از مؤمنين هنگام ملاقات دور شوند، اين به خاطر احترام آنهاست، هرچند ملائكه الفاظ آن دو را نمىشنوند و متوجّه سخنان آنها نمىگردند، ولى عالم پنهان و آشكار (يعنى خداوند) از آن آگاهى دارد و آن را نگهدارى مىكند.» 4- يارى و لطف خداوند در دنيا و آخرت برادران دينى و متدين انسان بندگان الهى هستند هر كس به آنها توجه و عنايت داشته باشد مورد عنايت خداوند قرار مىگيرد. امام صادق(ع) فرمود: «اللّه فى عون المؤمن ما كان المؤمن فى عون اخيه؛>> خداوند كمك كار مؤمن است تا زمانى كه مؤمن كمك كار برادر مؤمن خود باشد.» در جاى ديگر فرمود: «من اتاه اخوه المسلم فاكرمه فانّما اكرم اللّه عزّوجل ؛>> كسى كه برادر مسلمانش نزد او آيد، و از او احترام نمايد پس(در واقع) خدا را گرامى داشته است.» و بر آوردن حاجت مؤمن پاداش چندين برابر اخروى را در پى دارد چنان كه حضرت صادق(ع) فرمود: «من قضى لاخيه المؤمن حاجة قضى اللّه عزوجل له يوم القيامة مأة الف حاجة؛(27) كسى كه حاجت برادر مؤمنش را برآورده كند خداى عزيز و جليل هزار حاجت او را در روز قيامت برآورده مىسازد.» قطع رابطه ممنوع حضرت نه تنها بر ارتباط برادران دينى تأكيد نموده است بلكه از طرف ديگر گناه و زيان قطع ارتباط با برادران دينى را گوشزد نموده است. جعفربن محمد(ع) در اين باره مىفرمايد: «لايفترق رجلان على الهجران الا استوجب احد هما البراءة و اللعنة و ربما استحق ذلك كلاهما؛>>دو نفر(مؤمن) از هم جدا نمىشوند (بر اثر قهر) مگر اين كه يكى از آن دو مستحق بيزارى و لعن (الهى) مىشود و چه بسا هر دو اين استحقاق را مىيابند. معتب (راوى) عرض كرد: فدايت گردم، اين يكى ظالم است (كه مستحق لعن است) پس جرم مظلوم چيست؟ حضرت فرمودند: چون مظلوم برادر(ظالمه)اش را به ارتباط با خود دعوت نكرده و سخنان او را ناديده نگرفته، شنيدم از پدرم كه مىفرمود: وقتى دو نفر منازعه كردند و يكى بر ديگرى تافت، پس مظلوم به برادرش رجوع كند و به او بگويد: من ظالم(بجاى تو) تا جدائى نيفتد بين آن دو براستى خداوند حاكم عادلى است كه داد مظلوم را از ظالم مىگيرد.» اي عزيزان.! به والله اگر به اين فرامين الهي که به اذن الله از کلام ائمه ي طاهرين بيرون آمده براي هدايت ما عمل کنيم . آيا ديگر اين حراميان وهابي و تروريست جرات چنين جناياتي را ميکنند. نه به والله.! در جايي ديگر ابن يعفور مىگويد: امام صادق(ع) از رسول خدا(ص) نقل فرموده كه: شش خصلت است در هر كسى باشد هميشه نزد خدا مورد توجّه اوست. ابن يعفور عرض كرد: آن شش خصلت چيست؟ حضرت صادق(ع) فرمود:يحبّ المرء المسلم لاخيه ما يحبّ لاعزّ اهله، و يكره المرء المسلم لاخيه مايكره لاعزّ اهله و يناصحه الولاية (الى ان قال) اذا كان منه بتلك المنزلة بثه همّه ففرح لفرحه ان هو فرح، و حزن لحزنه ان هو حزن...؛>>> دوست بدارد مرد مسلمان براى برادر (مؤمن) خود آنچه را براى عزيزترين بستگانش دوست مىدارد، و ناپسند دارد مرد مسلمان براى برادر(مؤمن) خود آنچه براى محبوبترين فرد خانوادهاش ناپسند مىداند و با او دوستى خالص و صميمانه داشته باشد... هرگاه كسى به اين منزلت رسيد: بثه همه ففرح لفرحه ان هو فرح و حزن لحزنه ان هو حزن و ان كان عنده ما يفرّج عنه فرّج عنه و الّا دعا له؛>> آنچه در دل برايش توضيح مىدهد، پس اگر او مسرور باشد اين هم مسرور مىشود و اگر اندوهگين باشد اندوهگين شود پس اگر بتواند گشايشى دهد، گشايش مىدهد و گرنه برايش دعا مىكند.» در حديث ديگر به ابن نعمان اين گونه توصيه نمود: «ان اردت ان يصفولك ودّ اخيك فلا تما زحنّه و لاتمارينّه و لاتشارنّه، ولاتطلع صديقك من سرّك الا على مالواطلع عليه عدوّك لم يضرّك فانّ الصّديق قديكون عدوّك يوماً؛>> اگر مىخواهى دوستى تو با برادر(دينى)ات با صفا باشد با او مزاح(خارج از اندازه) نكن، و مراء و جدل نكن، و مباهات...نكن، و نيز دوستت بر تمام اسرارت دست نيابد، مگر آن اسرارى كه اگر دشمنت دست پيدا كند به تو زيان نمىرساند، زيرا دوست انسان گاه دشمن انسان مىشود.» اين حديث مىرساند كه پايدارى دوستىها و برادريها بستگى به اين دارد كه از شوخىهاى نابجا و جدل و مِراء و فخرفروشى و مباهات و بر ملانمودن اسرار پرهيز شود. در كلام ديگر از جدّ بزرگوارش اميرمؤمنان نقل نموده است كه آن حضرت فرمود: «ايّاكم و المراء والخصومة فانّهما مرضان القلوب على الاخوان و ينبت عليهما النفاق؛ بر شما باد كه از مِراء و خصومت (با برادران دينى خود) دورى كنيد زيرا اين دو باعث بيمارى قلب نسبت به برادران دينى شد و عامل ايجاد (حالت) نفاق(در دلها) مىشود.»>> عذر او را بپذيرى و خلافهاى او را توجيه كنى شرط ديگر در دوام دوستىها اين است كه اگر از برادر دينى خطايى سر زد عذر او را بپذيرى، و اگر هم زبان عذر نگشاد، خود را اين گونه قانع كن كه شايد عذرى نگفتنى داشته كه من از آن اطلاع ندارم. در اين زمينه حضرت صادق(ع) فرمود: «اذا بلّغك عن اخيك ماتكره فاطلب له العذر الى سبعين عذراً فان لم تجدله عذراً فقل لنفسك لعلّ له عذراً لانعرفه؛ زمانى كه از برادر مؤمنت به تو چيزى (و عملى) رسيد كه بد مىدانى، تا هفتاد بار براى آن عذرى به تراش، اگر براى او عذرى نيافتى با خود بگو شايد عذرى داشته من آگاهى ندارم.» و اگر ديد برادر مؤمنش مشغول به كارى است ناپسند او را از آن باز دارد، و گرنه به او خيانت روا داشته است. امام صادق(ع) فرمود: «من رأى اخاه على امرٍ يكرهه فلم يردّ و هو يقدر عليه فقد خانه؛ كسى كه برادر (مؤمن)اش مشغول به كارى ببيند كه آن را ناپسند مىداند، پس در حالى كه قدرت دارد جلو او را نگيرد، پس به او خيانت كرده است.» معلى بن خنيس مىگويد: به امام صادق(ع) عرض كردم: حق مؤمن بر مؤمن چه حقى است؟ فرمود: هفت حق واجب دارد و هرگاه ادا نكند از ولايت خدا خارج شده و طاعت او را ترك كرده،...عرض كردم: اين حقوق كدامست؟ فرمود: واى بر تو اى معلّى! من نسبت به تو مهربان هستم مىترسم(بگويم) آن را ضايع كنى و حفظ نتوانى، بدانى و عمل نكنى (اگر ندانى مسؤوليت ندارى) عرض كردم: توانايى و قدرت از طرف خداوند است(با عنايت و توفيق الهى عمل مىكنم) فرمود: آسانترين حق از آن حقوق اين است كه آنچه براى خودت دوست مىدارى براى برادر خود نيز دوست بدارى و آنچه براى خود ناپسند مىدارى براى او نيز ناپسند دارى حق دوّم : اين است كه دنبال انجام حاجت او باشى و رضايت او را دنبال كنى و با سخن او(اگر منطقى است) مخالفت نكنى، حق سوم: با جان و مال و دست و پا و زبانت او را يارى كنى، حق چهارم: اين است كه چشم و راهنما و آيينه (براى عيبهاى او) و پيراهن او(در پوشاندن عيوبش نزد ديگران) باشى. حق پنجم: اين است كه تو سير او گرسنه، تو با لباس او برهنه و تو سيراب و او تشنه نباشد، حق ششم اگر همسر و خادم دارى و برادرت ندارد براى شستن لباس و پختن غذا و گستردن بستر وى، خادمت را بفرستى،...حق هفتم: در عهد و قسم وفادار باشى و جنازهاش را تشييع كنى و در بيمارى از او ديدار كنى و خويشتن را در كارهايش آماده دارى. اگر چنين كردى دوستى تو به دوستى او، و دوستى او به ولايت خداوند وصل شده است.>> در جايي ديگر مولانا و مقتدانا حضرت امام صادق(ع) فرمود: «الاخوان ثلاثةٌ: فواحدٌ كالغذاء الّذى يحتاج اليه كلّ وقت فهو العاقل و الثّانى فى معنى الدّاء و هو الاحمق، و الثالث فى معنى الدّواء فهو اللّبيب؛>> برادران (دينى) سه گونهاند: يكى مانند غذاست كه هميشه مورد نياز است و آن خردمند و عاقل است؛ دومى مانند درد است (كه بايد تحملش كرد) و آن، احمق است؛ و سومى مانند داروست (كه گاهى براى كارهاى مهم مورد نياز است) و آن شخص عميق و چيز فهم است.» در كلام زيباى ديگر فرمود: «الاخوان ثلاثةٌ مواس بنفسه و آخر مواسٍ بماله و هما الصّادقان فى الاخاء، و آخر يأخذ منك البلغة و يريدك لبعض اللّذّة فلا تعدّه من اهل الثّقة؛ برادران (دينى) سه گونهاند: آن كه با جان هميارى كند ديگر آن كه با مال هميارى نمايد، كه اين هر دو برادرى و دوستىشان صادقانه است و ديگرى آن كه از تو هزينه زندگى خود را تأمين كند و تو را براى بعضى از لذّتها خواهد، چنين كسى را مورد اعتماد نشمار.» امام صادق(ع) فرمود: «من لم يواخ الّا من لاعيب فيه قلّ صديقه؛كسى كه جز با بى عيبها برادرى نكند دوستان (و برادرانش) كم خواهد بود.» يعنى در واقع تنها مىماند. لذا اگر از بهترين برادران نام مىبريم بهترين نسبى است نه مطلق. درباره بهترين برادران دينى بيانهاى مختلفى آمده است. «بهترين برادر دينى كسى است كه بر طاعت خدا يارى كند»؛ «بهترين برادران دينى كسانى است كه همدردى داشته باشند» «بهترين برادر دينى كسى است كه دوستىاش براى خدا باشد.» «بهترين برادر دينى آن است كه به سوى خير بشتابد و تو را نيز جذب آن سازد و تو را به نيكى امر كند و بر آن يارى رساند.» و بهترين برادر ديني برادري است که تو را از براي حقائق ديني و غيرت ديني ياري رساند و در آن کوتاهي نورزد و در برابر کفر کفار با شمشير کلام و علم و دفاع قيام کند. پىنوشتها: - 1. ر ك: مكارم شيرازى، تفسير نمونه، دارالكتب اسلاميه، 1370، ج22، ص 172. 2. سيره ابن هشام، ص 123 - 126؛فروغ ابديت، ج 1، ص 374. 3. . ينابيع المودة، ج 2، ص 226. 5. سوره حجرات، آيه 10. 6. تفسير ابوالفتوح رازى، ج 2، ص 45، تفسير نمونه، ج 3، ص 33. 7. سوره آل عمران، آيه 103. 8. تفسير نمونه، ج 3، ص 26. 9. سوره حشر، آيه 10. 10. محمد بن يعقوب كلينى، اصول كافى، ج 2، باب اخوة المؤمنين بعضهم لبعض، ص 133، حديث 4. 11. همان، حديث 4، و ر ك تفسير نمونه، همان، ج 22،ص 173. 12. محمدى رى شهرى، منتخب ميزان الحكمه، سيد حميد حسينى، ص 13 شماره 52، الاختصاص، ص 226، ح 31. 13. حرّ عاملى، وسائل الشيعه، ج 3، ص 83 ؛ بحارالانوار، ج 68، ص 149، قرب الاسناد، ص 52، اعلام الهداية، ج 8، ص 151. 14. وسائل الشيعه، ج 8، ص 400، اعلام الهداية، ج 8، ص 155. 15. وسائل الشيعه، ج 8، ص 549، اعلام الهدايه، ص 153 - 154. 16. در سوره والعصر. 17. تفسير نمونه، ج 27، ص 300. وسائل الشيعه، ج 7، ص 407، اعلام الهداية، ج 8، ص 154. 19. همان، ج 8، ص 408، . . و کثيري از منابع صحيح شيعي و اسلامي که براي گرفته نشدن فضا از ابراز آن اجتناب ميکنم. و جناب سعيد حسيني عزيز.! برادر گرامي و سرور عالقيدر من.! منظور من وظيفه ي همگان( مومنان=شيعيان) بودند. يا الله سبحانه و تعالي |
184 |
نام و نام خانوادگي: معتصم -
تاريخ: 29 شهريور 89
سلام به برادران دينيام عمر و مهران بحث با روافض بيفايده است. اونها سعي ميکنند که بحث رو به افراد محدود کنند که مثلا فلاني خوب بود يا بد که اصلا اين بحث فاقد ارزش است و ما برخلاف روافض غير از شخص محمد صلوات الله عليه، هيچکس را توجيه و تبرئه نميکنيم. اما سوال من از روافض اين است که بنظر شما اين عقايد شيعه کفر و يا کفر آميز نيست 1-برابر دانستن امامانشان با شخص رسول خاتم و افضل دانستن آنان بر همه انبيا مثل موسي و عيسي و ابراهيم عليهم السلام. 2-انتساب زنا به عايشه همسر محمد (ص) و بيآبرو کردن شخص پيامبر زيرا بنا بر نظر آنان عليرغم ارتکاب زنا محمد او را طلاق نداد. 3-اعتقاد به اينکه امامان آنان غيب ميدانستند و گفتارشان گفتار خدا بود و دانش مطلق و معجزه داشتند، در حاليکه محمد (ص) نه غيب ميدانست، نه معجزه مي کرد و نه عقل و نه علم کل بود و آيا با اين افکار اساسا ختم نبوت بيمعنا نيست. 4-اعتقاد به تحريف قرآن و انکار مصحف عثمان 5-تجويز نزديکي با زن از دبر 5-جواز ازدواج با مادر زن 6-خواندن غير خدا به دعا و توسل به مردگان 7-ايجاد اعياد قلابي 8-اعتقاد به اصول موهومي مثل امامت الهي و مهدويت که هيچ مستمسک قرآني ندارند 9-اعتقاد به رجعت امامان شيعه و دشمنانشان که همگي مردهاند، در همين دنيا. مثلا تازيانه زدن يکي از امامانشان بر عايشه به جرم زنا. البته اين عقيده سخيف را از دوستان نصاري و يهودشان گرفتهاند و...... لطفا در اينباره و در مواردي اينچنين با آنان بحث کنيد و الا فلاني خوب بود يا بد چه ربطي به اسلام دارد. آنها به همين دليل مناظره را منحصر در خوب و بد افراد کردهاند تا عقايد سخيفشان تحت الشعاع قرار گيرد. والسلام جواب نظر: با سلام |
185 |
نام و نام خانوادگي: حبيب -
تاريخ: 29 شهريور 89
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي سيدنا و حبيب قلوبنا محمدو اهل بيته الطاهرين المعصومين و لعنت الدائم علي اعدائهم اعدا الله قال سيد الكونين صلي الله عليه و اله و سلم " حسين مني و انا من حسين " خدا اين ناصبي احمق را لعنت كند. مردك ابله قيام امام حسين عليه السلام ضد يزيد فاسق فاجر شرابخوار بوزينهباز لعنه الله حرام بود، آن وقت كار شما كه داريد بالاي سر مسجد الحرام شاخ شيطان ميسازيد حلال است؟!! خداوند دست شما خائنين را از حرم امن خود كوتاه سازد. هر وقت كه اين ديوانهها دهان باز كرده و درفشاني!!! ميكنند بيشتر به حقانيت راه خود يقين پيدا ميكنم. |
186 |
نام و نام خانوادگي: معتصم -
تاريخ: 29 شهريور 89
با سلام جناب پاسخگو! 1-انبيا الهي همه مقام يکسان دارند و به تعبير قرآن لا نفرق بين احد منهم و همه در پيشگاه الهي يکسانند و همه احاديث اهل سنت که مورد طبع شماست با اين آيه مغاير و باطلند. پس امامان شما و هيچ انساني بالاتر از انبيا نيست. ضمنا هر حديثي که کتب سني نقل کردهاند و مغاير قرآن است، بدون شک باطل است. ما مانند شيعيان نيستيم که احاديث ضعيف را بر نص قرآن ترجيح دهيم. 2-پيامبر اسلام نه عقل بود و نه علم کل و نه معجزه داشت و نه غيب ميگفت، همه اينها در يد الهي است، تنها قليلي را از راه وحي در اختيار انبيا و نه غير آن نهاده است و هر کس غير از انبيا مدعي غيب باشد، از ديد اديان مشمول جادو و سحر است و اگر خلاف اين بگوييم نه تنها به او توهين شده، بلکه خداوند را زير سوال بردهايم. شما ميخواهيد به قيمت اهانت به ساحت الهي از امامان يا پيامبر تمجيد کنيد 3-شما معتقديد که عيد به اصطلاح غدير از عيد اضحي هم مهمتر است. آيا اين بدعت نيست منظور ما بدعت در دين است و الا عيد نوروز در ايران و يا روز ارتش در سعودي و غيره که عيد ديني نيست تا بدعت باشد 4-شما معتقديد که علي در زمان حيات پيامبر قرآن را جمع آوري کرده و ظاهرا دو جلد مصحف علي داريد يکي در نجف و ديگري در مشهد. بنابر آنچه که محمد خزائلي در اعلام القرآن نقل ميکند مصحف علي اندکي با مصحف عثمان متفاوت است. شما معتقديد که سوره ولايت و آيه رجم و نام 70 تن از قريش در قرآن حذف شدهاند البته طبق آيه قرآن انا انزلناه القرآن و انا له لحافظون اولا تمام باصطلاح احاديث سني مورد پسند شما را نقش برآب کرده ثانيا مصاحف مورد نظر شما مانند مصحف علي ومصحف فاطمه ومصحف جعفر صادق ومصاحف ابي بن کعب وابن وسعود وحذف سوره ولايت وغيره را نقش بر آب ميکند 5- در مورد نزديکي از دبر طبق حديث صحيح از پيامبر که عربي آن درسايت الازهر وجود دارد هرکسي از دبر نزديکي کند به رسالت محمد(ص) کفر ورزيده است حال خدا لعنت کند آن محدث يا فقيه سني را که آنرا جايز شمرده است 6- طبق احکام شيعه اگر کسي زنش بميرد ميتواند با مادرزن ازدواج کند درحاليکه برخلاف خواهر مادر مشمول تحريم ابدي است 7-درجواز توسل به غير خدا هرکسي چه ابوبکر چه علي وچه هرکس ديگر اگر جايز دانسته اند خلاف آيات متعد قرآن بوده ومردود است هرچند بنظر من هيچيک از اين بزرگان چنين نگفت اند واين جعليات را اصوفيه به ابوبکر وعلويان به علي نسبت داده اند 8-در قرآن به صالحان وعده وراثت ارض داده شده وبه کسي بنام مهدي اشاره نشده ودر احاديث سني فردي بنام محمد بن عبدالله بعنوان مهدي آخرزمان ذکرشده که اين احاديث همگي جاي بحث وسوال دارند تازه آن شخص هنوز بدنيا نيامده 9- در قرآن در چند مورد پيامبر مورد تذکر وتوبيخ قرارگرفته مثلا سوره عبث وتولي ويا اينکه در مورد بخشش اسراي جنگ بدر که نظر خداوند کشتن آنان بود ويا اين آيه که ميگويد وليغفرلک الله ماتقدم من ذنبک ومت تاخر يعني اي پيامبر خداوند از گناهان تو چه در گذشته وچه در آينده گذشت کرد پس عصمت براي امامان را چگونه توجيه ميکنيد درحاليکه مرتبط به وحي نبوده اند 10-بسياري از معجزات را که به مهدي موعود ويا دجال وديگران نسبت ميدهند ودر صحيح بخاري هم آمده همه اش افسانه بافي وغاي با عقل وفاقد اساس قرآني است قرا نيست هرچه مسلم وبخاري وابن حنبل ومالک وشافعي بگويند مورد تاييد ماست خير هرچه خلاف کلام الله وعقل سليم است باطل است 11- درنهايت اختلافات بين افراد ربطي به قران واسلام ندارد وازميان بني بشر جز شخص شخيص محمد (ص)کس ديگري مطلق انگاشته نميشودالبته انصاف حکم ميکند که ياران رسول وتابعين آنان وتابعين تابعين آنها تابه امروز براساس ميزان خدمتي که به اسلام کرده اند مورد تکريم قرار گيرندوالبته قران نيز به نوبه خود از آنان قدرداني کرده است با احترام جواب نظر: با سلام |
187 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 29 شهريور 89
با سلام جناب: معتصم اول برويد معني بحث را بفهميد بعد نظرات هم مپهبيان را بخوانيد تا بفهميد كه اگر سوالي معقولانه و بحثي معقولانه داشتند جواب معقولانه گرفتهاند ولي اگر اراجيف بافتهاند انتظار نداشته باشيد كه ما جوابي معقولانه بدهيم. اما جواب پاسخ به شبهات براي راضي كردن عاقلان اهل سنت كافي است. اما شبهات شما با استناد به مدارك از كتابهاي اهل سنت : 1 ) برابر دانستن امامانشان با شخص رسول خاتم .......... × مسلم در كتاب صحيحش مينويسد: و لمّا نزلت هذه الآية: (فقل تعالوا ندع أبنائنا و أبنائكم) دعا رسول اللّه ص عليّاً و فاطمة و حسناً و حسيناً فقال: اللهمّ هؤلاء أهلي. پس از نزول اين آيه رسول خدا علي، فاطمه، حسن و حسين را صدا زد، آنگاه چنين دعا كرد: خداوندا! اينان خاندان من هستند. صحيح مسلم: 7/120 ح 6373، (5/23 ح32) كتاب فضائل الصحابة، باب فضائل علي رضي اللّه عنه، مسند أحمد: 1/185، صحيح الترمذي: 5/596، المستدرك على الصحيحين: 3/150، فتح الباري: 7/60، تفسير الطبري: 3/212، الدر المنثور: 2/38، الكامل في التاريخ: 2/293. أخرج الحاكم وصححه وابن مردويه وأبو نعيم في الدلائل عن جابر قال » قدم على النبي صلى الله عليه وسلم العاقب ، والسيد ، فدعاهما إلى الإِسلام فقالا : أسلمنا يا محمد قال : كذبتما إن شئتما أخبرتكما بما يمنعكما من الإِسلام . قالا : فهات . قال : حب الصليب ، وشرب الخمر ، وأكل لحم الخنزير ، قال جابر : فدعاهما إلى الملاعنة ، فوعداه إلى الغد ، فغدا رسول الله صلى الله عليه وسلم ، وأخذ بيد علي ، وفاطمة ، والحسن ، والحسين ، ثم أرسل إليهما فأبيا أن يجيباه ، وأقرا له ، فقال : والذي بعثني بالحق لو فعلا لأمطر الوادي عليهما ناراً . قال جابر : فيهم نزلت { تعالوا ندع أبناءنا وأبناءكم . . . } الآية . قال جابر : أنفسنا وأنفسكم رسول الله صلى الله عليه وسلم وعلي ، وأبناءنا الحسن والحسين ، ونساءنا فاطمة. دو نفر از چهرههاي سرشناس مسيحي به نام عاقب و سيّد محضر رسول خدا صلي اللّه عليه و آله رسيدند، به آن دو فرمود: مسلمان شويد، گفتند: ما مسلمانيم ، فرمود: دروغ ميگوئيد، اگر به خواهيد ثابت ميكنم كه شما مسلمان نيستيد. گفتند: ثابت كن، فرمود: علاقه شما به صليب و شراب نوشيدن و خوردن گوشت خوك، سپس آنان را به مباهله فرا خواند، و قرار شد صبح روز بعد حاضر شوند، هنگام صبح رسول خدا در حالي كه دست علي را گرفته بود و فاطمه و حسنين با وي بودند از مدينه بيرون رفت و سيد و عاقب را دعوت به مباهله نمود ولي نپذيرفتند و تسليم شدند، رسول خدا فرمود: قسم به آنكه مرا به حق مبعوث كرده است اگر دعوت به مباهله را ميپذيرفتند از آسمان آتش بر آنان ميباريد، جابر ميگويد: اين آيه در شأن خاندان پيامبر نازل شد: { تعالوا ندع أبناءنا وأبناءكم . . . } سپس گفت: <<<<<<<<<<<<< مراد از انفسنا رسول خدا و علي است >>>>>و مراد از ابناءنا حسن و حسين و از نساءنا فاطمه است. الدر المنثور ، ج 2 ص 230، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن الكمال جلال الدين السيوطي الوفاة: 911 ، دار النشر : دار الفكر - بيروت – ================================================================================ ايا اين نشانه نزديكي معنوي حضرت محمد صلي الله عليه و اله و سلم با حضرت علي صلوات الله عليه نيست ؟؟؟ حالا اينرا بگذار كنار حديث منزلت . عَنْ سَعْدٍ قَالَ سَمِعْتُ إِبْرَاهِيمَ بْنَ سَعْدٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ قَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لِعَلِيٍّ أَمَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى . صحيح البخاري ، ج 4 - ص 208 . رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله خطاب به حضرت على عليه السّلام فرمود : آيا خرسند نيستى از اين كه منزلت تو در نزد من ، مساوى با منزلت هارون عليه السّلام در نزد موسى عليه السّلام باشد ؟ . عَنْ مُصْعَبِ بْنِ سَعْدٍ عَنْ أَبِيهِ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ خَرَجَ إِلَى تَبُوكَ وَاسْتَخْلَفَ عَلِيًّا فَقَالَ أَتُخَلِّفُنِي فِي الصِّبْيَانِ وَالنِّسَاءِ قَالَ أَلَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَيْسَ نَبِيٌّ بَعْدِي . صحيح البخاري ، ج 5 - ص 129 . هنگامى كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله عازم جنگ تبوك شد حضرت على عليه السّلام را به جانشينى خود در مدينه تعيين فرمود . حضرت على عليه السّلام كه چنان انتظارى نداشت به عرض مبارك رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله تقديم داشت : آيا مرا به جانشينى خود در ميان زنان و فرزندان، معين مىفرمائى ؟ رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در پاسخ فرمود : آيا خرسند نيستى از اينكه منزلت تو نسبت به من ، برابر منزلت هارون عليه السّلام نسبت به حضرت موسى عليه السّلام باشد و از هيچ جهتى ميان تو و او تفاوتى نيست ، تنها تفاوت آن است كه پيغمبرى پس از من مبعوث نمىشود . اين خود دليل بر افضليت معنوي حضرت علي صلوات الله عليه بر تمامي مخلوقات عالم از انس و جن و ملائك الله سبحان تعالي بعد از حضرت محمد صلي الله عليه و الع و سلم است . ==================================================================================== 2 ) انتساب زنا به عايشه همسر محمد (ص) و بيآبرو کردن ..... بارها گفتهايم باز هم ميگوييم تمامي ازواج الانبياء از اين تهمت زنا بدورند , اين شماها هستيد كه در صحيحترين كتابهاي خود تهمت زنا به عايشه ميزنيد . در صحيح بخارى ، كتاب التفسير تفسير سوره نور ، ج 6 ص 5 تا 9 ، حديث 1175. و ج 3 ص 154 تا 157 كتاب الشهادات ، حديث الافك. و ج 5 ص 56 تا 60 ، كتاب المغغازي باب غزوة بنى المصطلق من خزاعة وهي غزوة المريسيع ، باب حديث الافك. و ، ج 8 ، ص 163 ، كتاب الاعتصام بالکتاب و السنة ، باب قول الله تعالى وأمرهم شورى بينهم وشاورهم في الامر... ؛ صحيح مسلم ، ج 8 ، ص 116، كتاب التوبة ، باب في حديث الافك. اين حديث آمده عايشه مىگويد : در يكى از جنگها كه همراه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم بودم، در بازگشت از كاروان عقب ماندم ،... سپس به همراهى صفوان به كاروان ملحق شدم ، ... و اين موجب شد تا عبد الله بن ابى سلول ما را به تهمتى بزرگ متهم كرد. وارد مدينه شديم مردم در پيرامون آن تهمت سخن مىگفتند، اما من غافل بودم. چون وارد مدينه شديم يك ماه در بستر بيمارى افتادم. پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در اين يك ماه به من بىاعتناء بود، اين بىاعتنائى مرا رنج مىداد. تنها گاه مىآمد، سلام مىكرد و مىگفت: ( كيف تيكم ) جريانت چگونه است؟ و بر مىگشت اين سخن پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مرا بيشتر نگران مىكرد. اما نمىدانستم چه نسبت زشتى به من دادهاند. شبى در مسير ، مادر مسطح گفت: هلاك باد مسطح، گفتم: چه سخن بدى گفتى، آيا مردى را كه در جنگ بدر شركت داشته دشنام مىدهى؟ مادر مسطح گفت: آيا ساده و بىاهميت مىانگارى يا نشنيدهاى؟ گفتم: مگر چه گفتهاند؟ گفت: تهمت نارواى به تو را، او براى من بازگو كرد، با شنيدن اين خبر مرضم شدت يافت، به خانه بازگشتم، پيامبر صلى الله عليه (وآله) و سلم آمد، آن كنايه هميشگى را تكرار كرد ( كيف تيكم) چگونه است جريان تو؟ اجازه گرفتم به خانه پدر و مادرم بروم، اجازه داد، رفتم و به مادرم گفتم: مردم چه مىگويند؟ مادرم گفت: نگران مباش، زنى را كه شوهرش او را دوست دارد، هووهايش به او زياد تهمت مىزنند. شب تا صبح گريه كردم، اشكم خشك نمىشد ، لحظهاى خواب نرفتم. صبح شد ، پيامبر صلى الله عليه (وآله) و سلم على بن ابى طالب و اسامة بن زيد را طلبيد ، تا در مورد طلاق من ، با آنان مشورت كند ، اسامة بن زيد ، بر اساس شناخت نسبت به خاندان پيامبر صلى الله عليه وآله و سلم به منزه بودنشان و محبت به آنها ، گفت : يا رسول الله ! خانواده توست ، ما جز خوبى چيزى نمىدانيم ، اما على بن ابى طالب (عليه السلام) گفت: خدا بر تو تنگ نگرفته ، زن زياد است، اگر از خادمه بپرسى راستش را مىگويد ، پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم بريره را طلب كرد و فرمود : آيا چيز مشكوكى ديدهاى؟ بريره گفت: نه آن روز تا شب ، و شب بعد تا به صبح گريه كردم و نخوابيدم و پدر و مادرم نزد من بودند ، دو شب و يك روز متصلا گريسته و نخوابيدم چنان كه نزديك بود جگرم از گريه منفجر گردد ، ما به اين حال بوديم كه پيامبر صلى الله عليه وآله و سلم وارد شد . سلام كرد و نشست ، او از وقتى كه اين سخن درباره ء من گفته شده بود ، كنار من ننشسته بود ، و اين مطلب يك ماه به طول انجاميده بود . چون نشست فرمود : اى عايشه ! درباره ء تو چنين و چنان به من رسيده است ، اگر تو از آن منزهى ، خدا بر پاكى تو گواهى خواهد داد ، و اگر اين گناه را مرتكب شدى ، استغفار و توبه كن . چون بنده اگر به گناهش اعتراف كند ، سپس توبه نمايد ، خدا توبهاش را مى پذيرد . چون پيامبر صلى الله عليه وآله و سلم چنين گفت : اشكم سيل وار جارى شد ، به پدرم گفتم : جواب پيامبر صلى الله عليه وآله و سلم را بده ، گفت نمى دانم چه بگويم ، به مادرم گفتم : جواب بده ، گفت : نمى دانم چه بگويم ، من گفتم : دخترى كم سن و سالم ، چندان قرآن نمى دانم ، همين قدر مى دانم كه اين تهمت را شنيدهايد ، در نفس شما جاى گرفته ، آن را تصديق كردهايد ، اگر بگويم : من مرتكب اين گناه نشده ام ( سودى ندارد ) شما باور نمى كنيد و مرا تصديق نخواهيد كرد ، اما اگر بگويم : من اين گناه را مرتكب شده ام ، و حال آنكه منزهم ، مرا تصديق مى كنيد . هيچ مثلى را براى شما نمى يابم جز كلام پدر يوسف كه گفت : (فصبر جميل والله المستعان على ما تصفون) .آنگاه آيات سوره ء نور : ( إن الذين جاؤا بالإفك عصبة منكم ) تا ده آيه نازل شد . ==================================================================================== ما شيعيان اصلاً به صحاح شما اعتقاد نداريم چه برسد بر اين حديث مهر صحت بزنيم . پس نيا بگو كه ما شيعيان به عايشه تهمت زنا ميزنيم ابداُ اين بخاري و اين مسلم هستند تهمت ميزندد . ====================================================================================== ××× گفتي كه .... در حاليکه محمد (ص) نه غيب ميدانست، نه معجزه مي کرد و نه عقل و نه علم کل بود ..... اولاً اينهم نعوذ بالله اهانت به ساحت مقدس حضرت محمد صلي الله عليه است , كه اين خود بتهايي نشانده نفاق شما در دين اسلام . حال فرض را بر اين ميگيرم كه سني باشي حتي كم سواد ولي حتماً بخاري را قبول داري مسلم را قبول داريد #### از رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ شنيدم كه فرمود: دوازده امير در ميان شما خواهند بود. سپس كلمه اي را گفت كه من تفهميدم، آن گاه از پدرم پرسيدم؛ پدرم گفت: پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: همة آنها از قريش هستند. ( صحيح بخاري، ج4، ص 347، كتاب الاحكام، ج 7223و ... ) ايا اين دلالت بر علم غيب حضرت محمد صلي الله عليه و اله و سلم نمي كنند . يا (كيف انتم اذا نزل ابن مريم فيكم و امامكم منكم) . الف - صحيح بخارى ، ج4 ص205 - كتاب بدء الخلق ، باب نزول عيسى بن مريم ( ع ) . ب - صحيح مسلم ، ج1 ص 136 - كتاب الايمان ، باب 71 ، ح 244 . رسول گرامى اسلام ( ص ) مىفرمايد: چگونه خواهيد بود آنگاه كه پسر مريم در ميان شما بيايد و امام شما از شما باشد! ايا اين نشانه علم غيب ايشان نيست . البته فراموش نكن اين علم غيب و تمامي علم حضرت محمد صلي الله عليه و اله و سلم به اذن الله سبحان تعالي در ضمن مقام اهل بيت عليهما الصلوات و السلام مشخض ميشود . ( البته مجبورم دلايل ساده بياورم چونكه خيلي يا ساده اي يا مغرض . ================================================================================== 4 ) اعتقاد به تحريف قرآن و انکار مصحف عثمان اعتقادات عمر , عايشه و ابوموسي الاشعري كه از خواص خود شما هستند به ما نبنديد , × ) قرطبى در تفسير خود از ابوبكر انبارى و او نيز از ابىّبنكعب روايت مىكند كه «سوره احزاب ( كه 73 آيه دارد ) در زمان پيامبر به اندازه سوره بقره ( كه 286 آيه دارد ) و آيه «رجم» نيز در اين سوره قرار داشته است.» ( هماكنون هيچ اثرى از چنين آيهاى در سوره - تفسير قرطبى 14 / 113 ابتداى تفسير سوره احزاب.و الدرالمنثور 5 / 180 احزاب نيست!! و از مقدار آيات 286 آيه تنها 73 آيه در اين سوره ديده مىشود!! ) × × ) ازعايشه نقل مىكند كهگفتهاست:«سوره احزاب در زمان پيامبر 200 آيه داشت پس چون مصحف نوشته شد به بيش از آنچه كه الآن موجود است دست نيافتند.» ( ملاحظه مىفرماييد كه بنابراين نقل عالم سنى عايشه قايل به تحريف قرآن - همان. است. ) ××× ) جلالالدين سيوطى از عمربنخطاب روايت مىكند كه «سوره احزاب به اندازه سوره بقره بوده و در آن نيز آيه رجم وجود داشته است.» ( اين روايت نيز به روشنى - درالمنثور 5 / 180 ، ابتداى تفسير سوره احزاب. دلالت دارد كه عمربنخطاب قايل به تحريف قرآن است. ) ×××× ) مسلم در صحيح خود از ابوموسى اشعرى نقل مىكند كهدر جمع يك گروه 300 نفرى درباره قرآن گفت : «اى خوبانِاهل بصره ،قاريان؛قرآن را بخوانيدوگذشت زمان موجب قساوت قلب شما نشود ما در زمان پيامبر سورهاى مىخوانديم كه به اندازه سوره توبه بود و من تنها يك آيه از آن را حفظ كردهام و آن اين آيه است: «لوان لابنآدم واديان منالذهب لابتغى اليهما ثالثا ولوانّ له ثالثاً لا بتغى اليها رابعاً و لايملأ جوف ابنآدم الا التراب و يتوب الله على من تاب!» ( در حالى كه چنين آيهاى در قرآن يافت نمىشود و اصولاً با صحيح مسلم 2 / 726. بلاغت قرآن سازگار نيست. ) ××××× ) صاحب كتاب «الاتقان» نقل مىكند كه عدد سورههاى مصحف «ابىّ» 116 سوره بوده است زيرا دو سوره ديگر به نامهاى «حفد» و «خلع» در آن وجود داشته است. ( -الاتقان 1 / 67. ولى همه مىدانيم قرآن كريم فقط 114 سوره دارد و از اين دو سوره در آن اثرى نيست. ) ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- اما گفتي مصحف عثمان اول اين را بخوان ابراهيم تيمى از پدرش روايت مىكندكه على ( عليه الصلوات و السلام ) بر منبرى از آجر سخنرانى مىكرد وبا آن حضرت شمشيرى بود كه صحيفه اى برآن آويخته بودپس فرمود:«به خدا سوگند نزد ما از نوشتنيها كه خواندنى باشد چيزى نيست مگر كتاب خدا ( قرآن ) وآنچه در اين صحيفه است پس آن راگشود...» -صحيحبخارى 4 / 2278 و صحيحمسلم 2 / 995 و مسنداحمد 1 / 118-119 ++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++ مصحف عثمان چه صيغيه است مگر ابوبكر و عمر قران نمي خوانندند يعني كتابي به اسم قران نبود تا اينكه عثمان امد كتاب قران را جمع كرد ؟؟؟ خودتون مسخره ميكنيد . عمر بدعت تراويح را گذاشت حال اگر در زمانش قران نبود شما چرا در تراويح قران ميخوانيد , اصلاً چرا عثمان ايات قراني را اتش زد تا كتاب خودشو عرضه كنه , اين اهانت به ايات قراني نيست ايا بايد اين ايات را اتش زد . ==================================================================================== گفتي تجويز نزديکي با زن از دبر اينكه از اعتقادات وهابي هاي گثيف م ملعونه و يكي ديگر از مذاهب خود شما , جناب تهمت نزن , دروغ نگو . الباني از چه گروهيه هست شيعه است يا اهل بدعت . برو ببين چواز به چكاري داده . ++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++ گفتي جواز ازدواج با مادر زن , باز هم حتماً اين از سنتهاي شما اهل بدعت ميباشد كه ميخواهي بما نسبت بدهي . =================================================================================== ايجاد اعياد قلابي كدام عيد قلابي شما كه يك كتاب داريد به اسم بخاري مي نشيد زحمت ميكشيد انرا ختم ميكنيد بدون انكه بفهميد ميخوانيد بدون انكه درش تعقل كنيد ختمش ميكنيد بعدش جشن ميگيريد از پولهاي معلوم المصدر ( كه حرام در حرام است ) جايزه ميدهيد و جايزه مي گيريد اشكالي ندارد اما ما عيد الله الاكبر را جشن ميگيريم ميسوزيد بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ (المائدة:67) اى پيامبر آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده ابلاغ كن و اگر نكنى پيامش را نرساندهاى و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه مىدارد آرى خدا گروه كافران را هدايت نمىكند ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------ ........ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿المائدة 3 ﴾ امروز كسانى كه كافر شدهاند از [كارشكنى در] دين شما نوميد گرديدهاند پس از ايشان مترسيد و از من بترسيد امروز دين شما را برايتان كامل و نعمتخود را بر شما تمام گردانيدم و اسلام را براى شما [به عنوان] آيينى برگزيدم و هر كس دچار گرسنگى شود بىآنكه به گناه متمايل باشد [اگر از آنچه منع شده است بخورد] بى ترديد خدا آمرزنده مهربان است ايا شما از اينكه پيغامبر اسلام ماموريت الله خود را به اتمام رسان ناراحتيد . بايد هم ناراحت باشيد چرا كه انجا بعد از اعلام ولايت حضرت علي عليه السلام به امر الهي تمامي حيله و مكر منافقين نابود شد . ولي ما از اينكه جضرت محمد صلي الله عليه و اله و سلم ماموريت الهي خود را به اتمام رساند خوشحاليم و جشن ميگيريم و انهم بزرگترين عيد الله سبحان تعالي . تا كور شود ان متافقيني كه نمي توانند ببيند +++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++ گفتي رجعت ايا قران ميخواني : بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُواْ مِن دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللّهُ مُوتُواْ ثُمَّ أَحْيَاهُمْ إِنَّ اللّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَشْكُرُونَ آيا از [حال] كسانى كه از بيم مرگ از خانههاى خود خارج شدند و هزاران تن بودند خبر نيافتى پس خداوند به آنان گفت تن به مرگ بسپاريد آنگاه آنان را زنده ساخت آرى خداوند نسبت به مردم صاحب بخشش است ولى بيشتر مردم سپاسگزارى نمىكنند (۲۴۳) البقره مگر اينكه قدرت الهي را دست كم بگيريد ؟؟؟؟ . ==================================================================================== گفتي شفاعت و توسل ايا قران را ميخواني بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ولو أنهم إذ ظلموا أنفسهم جاءوك فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما ) . النساء / 64 . و اگر آنان وقتى به خود ستم كرده بودند ، پيش تو مى آمدند و از خدا آمرزش مى خواستند و پيامبر ] نيز ] براى آنان طلب آمرزش مى كرد ، قطعاً خدا را توبه پذيرِ مهربان مى يافتند . -------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- اينهم يك ايه براي توسل يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ . المائدة / 35 . اي كساني كه ايمان آوردهايد ، از خدا بترسيد و براي تقرب به او وسيلهاي بجوييد . -------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- يا علي |
188 |
نام و نام خانوادگي: معتصم -
تاريخ: 30 شهريور 89
با سلام جناب پاسخگو ما توجيهگر وتاييد کننده عقايد وفتاوي وکردار بزرگان دين مانند خلفاي راشدين وائمه فقهي وائمه کلام ومحدثين نيستيم هرچه خلاف قرآن است باطل است حتي صحيح ترين احاديث نبوي بايد با قرآن منطبق باشند زيرا از نظر اعتبار تنها قرآن خدشه ناپذير است ودر صحت هر حديثي که مغاير قرآن است بايد شک کرد زيرا جمع آوري احاديث رسول گرامي با يک قرن تاخير صورت گرفته است بعد شما هي بفرماييد بخاري چنين گفت وچنان فرمود اولا اهل سنت بعنوان منبع حديث از صحاح سته شامل بخاري ومسلم رحمهماالله ومسند احمد بن حنبل استفاده ميکنند يعني هر حديثي خارج از اين منابع کلا مردود است تازه احاديث اين متون هم خود از نظر صحت طبقه بندي ميشوند وموارد مغاير با قرآن واحاديث صحيح خودبخود کنار ميروند ضمنا توسل جستن شيخين اگر هم جعل نباشد که قطعا چنين است برماحجت نيست زيرا مغاير قرآن است ؟؟؟؟؟ جواب نظر: با سلام 3- در مورد توسل جستن شيخين ، شما توسل به غير خدا را كفر ميدانيد ! آيا حاضر هستيد كه شيخين را متهم به كفر كنيد ؟! اگر چنين است كل دين شما زير سوال ميرود ! يعني اينكه بگوييد براي ما حجت نيست كافي نيست ! موفق باشيد |
189 |
نام و نام خانوادگي: حبيب -
تاريخ: 30 شهريور 89
بسم الله الرحمن الرحيم. اللهم صل علي محمد و ال محمد و عجل فرجهم. با سلام دوستان گرامي! برويد نظر مولوي عبدالحميد را دربارهي قيام و شهادت ابا عبدالله الحسين عليه السلام كه در خطبههاي نماز جمعهي زاهدان ايراد كرده است در آدرس sunni-online.blogspot.com خوانده و با اراجيف اين مفتي كور باطن مقايسه كنيد و به تناقضات پي ببريد. يكي قيام امام حسين (ع) را الگوي خود ميخواند و ديگري فتوا به حرمت آن ميدهد. |
190 |
نام و نام خانوادگي: معتصم -
تاريخ: 30 شهريور 89
مرد باش و همه کامنت من را منتشر کن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! بررسي چند نکته از عقايد و آراي شيعه: 1-نا کامل بودن قرآن: محمّد آل کاشف الغطاء ميگويد:«حکمت نازل شدن تدريجي قرآن اقتضا ميکرد که بخشي از احکام بيان شوند و بخشي ديگر کتمان و مخفي گردند، اما ايشان رسول خدا آن احکام مخفي شده را نزد أوصياء خود به وديعه گذاشت (أصل الشيعة ص233-234 محمد حسين آل كاشف الغطاء) ???? جواب نظر: با سلام دوست گرامي ما كه نذر نكردهايم محلي براي تبليغات وهابيت باشيم ! اگر ميخواهيد بحث علمي كنيد ، مطالب را يكي يكي مطرح كرده و پاسخ بگيريد ، اما اينكه يكباره تعداد زيادي از شبهات را مطرح كنيد ، قطعا براي پاسخ گرفتن نيست ! حال براي اينكه مشخص شود ابايي از علني كردن نظرات نداريم ، برخي از سوالات اين متن را پاسخ مي دهيم و در صورتي كه اشكالي داشتيد مطرح كنيد و الا اقرار به صحت پاسخ نماييد ! تا به سراغ سوالات بعد برويم : گفتهايد : |
191 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 30 شهريور 89
جناب حبيب عقيده اصلي اهل سنت درباره يزيد دائم الخمر را در سايت اسلام تکس بخوانيد: «اما بعضي از روايات تاريخي صحيح در مورد تربيت يزيد توسط پدرش: در كتاب : تاريخ دمشق لابن عساكر - تراجم النساء - (ص397 - 401) ذكر مي كند كه معاويه پسرش را تربيت مي كرد و او را به سواركاري وتيراندازي ويادگيري آنها تشويق ميكرد و ميدانيم كه معاويه از راويان حديث هست ويزيد هم ازپدرش روايت ها را ميشنيد وياد مي گرفت ونقل ميكرد احاديث رسول الله را مانند اين احاديث (من يرد الله خيراً يفقه في الدين) واحاديث در مورد وضوء.تهذيب التهذيب لابن حجر (10/207 و البداية و النهاية لابن كثير (8/226-227)» ************* براستي علت علاقه و عشق افرادي چون معتصم به يزيد چيست؟ يا علي |
192 |
نام و نام خانوادگي: معتصم -
تاريخ: 30 شهريور 89
ولي تو سابتهاي اهل سنت همه ترهات رافضيان نشر ميشه البته اين سايت زيبنده ترهات حرامياني مثل شاه اساعيل ومهرداد ومجيدالي و......ميباشدحرامزادگاني که بويي از شرف وغيرت نبرده اند ننگ برشما وننگ بر آئين تان جواب نظر: با سلام دوست گرامي بهتر است سري به انجمنهاي مربوط به اهل سنت بزنيد تا ببيند كه چند نفر از كاربران شيعه را مسدود كردهاند ! همچنين بارها و بارها دوستان ما در سايتهاي اهل سنت نظر دادند كه حتي پاسخ نيز داده نشد ! حال ما هم پاسخ ميدهيم و هم علني ميكنيم ؛ تنها و تنها از شما ميخواهيم كه سوالات را به صورتي بنويسيد كه اميد برود شايد از آن بهره اي ببريد ؛ نه فقط براي شبهه انداختن و فرار كردن ! موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات
|
193 |
نام و نام خانوادگي: معتصم -
تاريخ: 30 شهريور 89
شما از ترس اينکه مبادا شيعيان بدانند چه کفر گوييهايي در کتب ضاله شماست جرات نمايش نوشتههاي من را نداشتيد. جواب نظر: با سلام دوست گرامي! اگر نظرات، عادي و قابل نمايش باشند، نمايش داده ميشوند و اگر شامل شبهه يا سوال باشند، به گروه پاسخ به شبهات ارجاع داده ميشوند. لذا بايد صبر كنيد تا آنها به نظر يا شبهه شما جواب دهند.
با تشكر معاونت اطلاع رساني |
194 |
نام و نام خانوادگي: معتصم -
تاريخ: 30 شهريور 89
برو مثل شيعياني چون برقعي واحمد کاتب وشريعت سنگلجي وشعار تبريزي ومصطفي طباطبايي واسدالله خرقاني وفريد تنکابني ودکتر موسي موسوي ودکتر حسين موسوي وساير شيعيان واقعي علي فکر کن نه مثل بازيچه هاي يهود ونصاري ومجوس جواب نظر: !!! جناب معتصم ! 1- به جاي اين كليگوييها و تمسك به افرادي كه هيچ ارزش علمي در نظر شيعه ندارند ، بهتر است نگاهي به نوشته هاي علماي سني كه شيعه شدهاند و يا حداقل دست از وهابيت برداشتهاند بكنيد ! 2- ما شيعيان ، حقانيت مذهب خود را به شيعه شدن گروه زيادي از اهل سنت تاكنون و ... نميدانيم بلكه ما حقانيت را در ادله مي دانيم ، اگر چه شيعه شدن اهل سنت را نيز مويدي براي خود ميدانيم ! موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
195 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 30 شهريور 89
جناب معتصم گفتي کفرگويي ياد يک مطالبي افتادم: http://www.al-eman.com/hadeeth/viewchp.asp?BID=1&CID=7#s14 «... فيأتيهم الله - تبارك وتعالى - في صورة غير صورته التي يعرفون فيقول أنا ربكم . فيقولون نعوذ بالله منك هذا مكاننا حتى يأتينا ربنا فإذا جاء ربنا عرفناه . فيأتيهم الله تعالى في صورته التي يعرفون فيقول أنا ربكم . فيقولون أنت ربنا . فيتبعونه ويضرب الصراط بين ظهرى جهنم...» ************ براستي منشاء اين کفر گويي ها چيست؟ کعب الاحبار يهودي؟ يا علي |
196 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 30 شهريور 89
با سلام جناب معتصم با يكي دو تا جواب معقولانه جوش اوردي اراجيف ميبافي. جناب اين چند نفر كه اسمشان را آوردي قبلاً راجع بهشون بحث شده بود . ببينم تو عبيد الله ابن عباس را ميشناسي ؟ پسر عموي حضرت محمد صلي الله عليه و الله و سلم و طلايهدار امام حسن مجتبي عليه السلام . از ملعون دو عالم معاوبه ابن " الله اعلم ) هند ملعونه پول گرفت و رفت طرف معاويه , تو بگو هدايت، شد من ميگويم منحرف شد. اين افرادي كه در بالا اسمشان را آوردي ايا از نظر تو بهتر از عبيد الله ابن عباس ميباشند ؟؟ اگر خواستي بداني چه كساني شيعه شدند كي بودند به اين سايت مراجعه كن http://www.aqaed.com/mostabser/all/ ميتوني ازشون سوال هم بكني . همهشون ما شاء الله استاد عالم . يا علي |
197 |
نام و نام خانوادگي: شاه عباس صفوي کبير (رضي الله عنه) -
تاريخ: 30 شهريور 89
بسم رب الحيدر سخني چند با جناب معتصم اولا اجازه دهيد افراد حرامزاده را براي شما توصيف کنم: 1 - کساني که جاهل و نادان بوده و در برابر استدلالات و صحبتهاي محکم و مستدل حرفي براي گفتن نداشته و به فحش دادن روي آورده و فکر ميکنند با اين فحاشيها در بحث و مناظره پيروز شدهاند. 2 - کافراني که همه را به کيش خود پنداشته و صفات خود را به ديگران منتسب ميکنند، يعني کساني که خود حرامزاده بوده و فکر ميکنند ديگران نيز مثل خودشان حرامي و حرامزادهاند. حال کمي به احوالات و روحيات خودت نگاه کن ببين، يه وقت تو نيز جزو اين دو دسته نيستي. ضمنا افتخار ما شيعيان افرادي مانند آيت الله قزويني و گروه پاسخ به شبهات و افرادي مثل مومن عبدالله و شاه اسماعيل صفوي و مجيد م علي و مهرداد و بقيه دوستان (رضي الله عنهم اجمعين و حفظهم الله ان شاالله تعالي) هستند که همچون خاري در چشم دشمنان اهل بيت بوده و بقيه نيز چون در جلوي آنها کم آورده شروع به فحاشي کرده و از اين طريق حرامزادگي خود را به اثبات ميرسانند. ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------- ثانيا : افتخار شيعه در اين دنيا اين است که او را رافضي بنامند چه اينکه اين کلمه در نزد اهل سنت به معناي رد کردن و نپذيرفتن خلافت باطل سه خليفه نا حق بوده و اين دقيقا همان گفته شيعه است که به هيچ عنوان خلافت نا حق سهتاي اولي را قبول ندارد و چه افتخاري براي شيعه بالاتر از اين. پس فکر نکنيد که با اطلاق اين کلمه به شيعيان آنها ناراحت ميشوند بلکه کمال مسرت و افتخار رابراي آنها در پي دارد. اما شعر امام شافعي درباره رافضي بودن: يا راکبا قف بالمحصب من مني و اهتف بقاعد خيفها و الناهض «اي سواره در شنزار مني (که معروف به خيف بنيکنانه است) بايست و همه حاجيان را، چه آنکه در [مسجد] خيف مني نشسته يا به نماز ايستاده، ندا بده .» سحرا اذا فاض الحجيج الي مني فيضا کملتطم الغرات الفائض «به سحرگاه هنگامي که سيل مواج حاجيان از مشعر سرازير مني ميگردد و بسان فرات مواج و پرتلاطمي بر سر هم ميريزند [به آواز بلند به همگان بگو:] ان کان رفضا حب آل محمد فليشهد الثقلان اني رافضي «اگر دوستي آل محمد صلي الله عليه و آله سبب رافضي بودن است، چه باک، جن و انس شاهد باشند که بجد رافضي هستم!!!» و اخبر هم اني من النفر الذي لولاء اهل البيت ليس بناقض «و جمعيت حجاج را خبر کن که قطعا من از آن گروهي هستم که نسبت به ولايت و نصرت اهل بيت عليهم السلام [ثابت قدمم و هيچ گاه] عهد شکن نخواهم بود .» ---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- ثالثا چند نمونه از کفريات و کفرگوييهاي بيان شده در صحيحترين کتاب شما يعني کتاب بخاري ( به نقل از کتاب داستان گفتگوي آرام دکتر قزويني رضي الله عنه و حفظه الله ان شاالله تعالي) عقائد فاسد در كتاب صحيح بخاري : 1ـ اعتقاد به جسماني بودن خداوند: كسي كه كتاب توحيد بخاري ـ كه در بخش پاياني كتاب بخاري آمده ـ را مطالعه ميكند اين كتاب را مملو از روايات صريحي ميبيند كه دلالت بر جسمانيت و اثبات صورت و ساق پا و اعضاي ديگر براي خداوند متعال مييابد و اين به معناي محدوديت و نقص و احتياج در ذات مقدس خداوند و منافي با توحيد اسلام اصيل است، امري كه تمام علماي شيعه و بسياري از علماي اهل سنّت در صدد ابطال آن برآمدهاند([619]). آنچه ميآيد برخي از نصوص صريح و آشكاري است كه در كتاب صحيح بخاري مبني بر جسمانيت خداوند آمده است: الف: «فيأتي الله فيقول: أنا ربكم؟ فيقولون: هذا مكاننا حتى يأتينا ربنا، فإذا جاء ربنا عرفناه، فيأتيهم الله في صورته التي يعرفون، فيقول: أنا ربكم؟ فيقولون: أنت ربنا فيتبعونه»([620]). (خداوند خود ميآيد و ميگويد: آيا من پروردگار شما هستم؟ آنها نيز ميگويند: ما در همين مكان ميمانيم تا پروردگارمان را ببينيم، هرگاه پروردگار ما بيايد ما او را ميشناسيم، و خدايشان در همان شكل و صورتي كه آنها او را ميشناسند ميآيد و ميگويد: آيا من پروردگار شما هستم؟ آنها ميگويند: آري تو پروردگار ما هستي و آنها به دنبال خدا به راه ميافتند.) اين روايت در اثبات شكل و صورت براي خداوند صراحت دارد و اضافه اين كه ميگويد خداوند به شكل و رنگهاي مختلف در ميآيد. در تعبيري ديگر اين چنين آمده است: «فيقول: هل بينكم وبينه آية تعرفونه؟ فيقولون: الساق فيكشف عن ساقه، فيسجد له كل مؤمن»([621]). (ميگويد: آيا براي شما نشانهاي هست كه خدايتان را بتوانيد به واسطه آن بشناسيد؟ ميگويند: از ساق پايش او را ميشناسيم، از اينرو خداوند ساق پاي خود را نمايان ميسازد در اين حال تمام مؤمنان در برابر او به سجده ميافتند.) ب ـ «يقال لجهنم هل امتلأت؟ وتقول: هل من مزيد؟ فيضع الرب تبارك وتعالى قدمه عليها، فتقول: قط قط». (به جهنم گفته ميشود آيا پر شدي؟ جهنم ميگويد: آيا باز هم هست؟ خداوند قدم و پايش را در آتش ميگذارد، آتش ميگويد: هرگز! هرگز!) در عبارتي ديگر آمده است: «فأما النار فلا تمتلئ ، حتى يضع رجله، فتقول: قط قط قط، فهنا تمتلئ»([622])، (اما آتش دوزخ پر نميشود، تا آنجا كه خداوند پايش را در دوزخ ميگذارد، جهنم ميگويد: هرگز! هرگز! هرگز! اين جاست كه ديگر دوزخ پر شده است.) حال ما نميدانيم اين كار چگونه ممكن است؟ آيا پاهاي خداوند ـ العياذ بالله ـ هميشه در آتش ميماند تا دوزخ نيز براي هميشه سير باقي بماند يا آن كه پاي خود را از آن خارج ميسازد؟! ج ـ «يكشف ربنا عن ساقه فيسجد له كل مؤمن ومؤمنة»([623]). (پروردگار ما پاي خود را عريان ميسازد و در آن حال هر زن و مرد مؤمني در برابرش به سجده ميافتند.) ابن جوزي در حاشيه خود بر روايات قدم و ساق پا گفته است: «قلت: وذكر الساق مع القدم تشبيه محض»([624]) . (به اعتقاد من: ذكر ساق با قدم تشبيه محض است.) د ـ اين سخن بخاري كه ميگويد: «ثم علا به [يعني الرسول] فوق ذلك بما لا يعلمه إلا الله، حتى جاء سدرة المنتهى، ودنا الجبار رب العزة فتدلى حتى كان منه قاب قوسين أو أدنى»([625]). (سپس خداوند پيامبرش را تا به آن حد بالا ميبرد كه فقط خود او ميداند تا آنجا كه به سدره المنتهى ميبرد، تا آنجا كه به نزديكترين مكان قرب الهي ميرسد و به پروردگار جبار كه صاحب عزت و جلال است نزديك ميگردد تا آنجا به مرحله قاب قوسين و يا نزديكتر ميرسد. ميگويم: بيان ساق و قدم پا تشبيه محض است.) ابن حجر در مقام حاشيه بر اين قسمت از حديث گفته است: « قال الخطابي: ليس في هذا الكتاب ـ يعني صحيح البخاري ـ حديث أشنع ظاهرًا ولا أشنع مذاقاً من هذا الفصل، فإنه يقتضي تحديد المسافة بين أحد المذكورين وبين الآخر وتمييز مكان كل واحد منهما، هذا إلى ما في التدلّي من التشبيه والتمثيل له بالشيء الذي تعلق من فوق إلى أسفل»([626]). (خطابي گفته است: در اين كتاب ـ يعني كتاب صحيح بخاري ـ حديثي شنيعتر و زنندهتر از اين حديث از حيث ظاهر و مذاق نيامده است، چرا كه اين حديث اقتضا ميكند كه خداوند را ميان يكي از اين دو مسافتهايي كه در اين حديث آمده است محدود كنيم، علاوه بر اين كه در عبارت، نزديك شدن وجود دارد و در نزديك شدن بيشتر تشبيه و تمثيل و جسمانيت وجود دارد كه عالم بالا را به عالم پايين مقايسه نموده است.) سپس بخاري در پايان اين حديث ذات خداوند را اينگونه توصيف ميكند: «فعلا به إلى الجبار، فقال وهو مكانه: يا رب، خفف عنّا»([627]). (او را به سوي خداوند جبار بالا برد، آنگاه در حالي كه او در مكان خود قرار گرفته بود گفت: پروردگارا بر ما آسان بگير!) ابن جوزي چون از اين حديث تشبيه و جسمانيت خداوند را فهميده در باره اين روايت گفته است: «فإن قيل: فقد أخرج في الصحيحين عن شريك بن عبد الله بن أبي نمر عن أنس بن مالك أنه ذكر المعراج ، فقال فيه: فعلا الجبار ... الحديث. فالجواب: إن أبا سليمان الخطابي قال: هذه لفظة تفرد بها شريك ولم يذكرها غيره وهو كثير التفرد بمناكير الألفاظ»([628]). اگر گفته شود: در صحيحين از شريك بن عبد الله بن ابي نمر از انس بن مالك روايت شده است كه او حديث به عروج رفتن پيامبر را روايت كرده و در آن گفته است: خداوند جبار، پيامبرش را بالا برد ... تا آخر حديث. جواب اين است: ابا سليمان خطابي گفته است: اين روايت را با اين لفظ فقط شريك بن عبدالله روايت كرده و كسي ديگر به جز او اين روايت را نقل نكرده است و او در اين كار منفرد و تنها است و رواياتي را نقل ميكرده است كه مردم به آن چندان توجهي نميكردند. هـ ـ روايتي ديگر كه از پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله نقل كرده است: «فأستأذن على ربي في داره فيؤذن لي عليه ... ثم أعود فأستأذن على ربي في داره فيؤذن لي عليه، فإذا رأيته وقعت ساجداً ... ثم أعود ثالثة فأستأذن على ربي في داره فيؤذن لي عليه، فإذا رأيته وقعت ساجداً»([629]). (جبرئيل در خانه خداوند براي من درخواست اجازه كرد و خدا هم براي من به او اجازه داد ... سپس بار ديگر به خانه خداوند بازگشتم باز هم براي من درخواست اجازه كرد و خدا هم به من اجازه داد، از اينرو تا خداوند را ديدم به سجده افتادم ... سپس بار ديگر درخواست اجازه كرد و خدا هم به من اجازه ورود داد از اين رو تا او را ديدم به سجده افتادم.) ابن حجر در «الفتح» گفته است: «قال الخطابي: هذا يوهم المكان والله منزه عن ذلك»([630])، (خطابي گفته است: اين حديث براي خداوند مكان را ثابت ميكند در حالي كه خدواند از اين گونه مطالب منزه است.) سپس كوشيده است تا اين حديث را به شكلي كه لفظ روايت قابليت قبول آن را ندارد توجيه كند. ([619]) لاحظ: شرح المقاصد، التفتازاني: ج4 ص43ـ 44؛ تمهيد الأوائل، الباقلاني: ص223ـ 224. ([620]) البخاري، الجامع الصحيح: ج4 ص429، كتاب التوحيد ح7437، مكتبة الإيمان ـ المنصورة. ([621]) البخاري، الجامع الصحيح: ج4 ص431، كتاب التوحيد ح7439. ([622]) البخاري، الجامع الصحيح: ج4 ص434، كتاب التوحيد ح7449. ([623]) البخاري، الجامع الصحيح: ج3 ص296، كتاب التفسير ح4919. ([624]) ابن الجوزي، دفع شبه التشبيه بأكف التنزيه: ص120، دار الإمام النووي ـ الأردن. ([625]) البخاري، الجامع الصحيح: ج4 ص452، كتاب التوحيد ح7517. ([626]) ابن حجر، فتح الباري: ج3 ص402. ([627]) المصدر نفسه: ج3 ص402. ([628]) ابن الجوزي، دفع شبه التشبيه بأكف التنزيه: ص136. ([629]) البخاري، الجامع الصحيح: ج4 ص432، كتاب التوحيد ح 7440. ([630]) ابن حجر، فتح الباري: ج13 ص530. --------------------------------------------------------------------------------------------------- و اما ختم کلام : الحمدلله الذي جعلنا من المتمسکين بولايت علي ابن ابيطالب عليه السلام صدق الله العلي العطيم |
198 |
نام و نام خانوادگي: حبيب -
تاريخ: 31 شهريور 89
بسم الله الرحمن الرحيم برادر عزيز جناب مومن عبدالله! سلمكم الله قصد حقير از مطرح كردن نظر مولوي عبد الحميد فقط اعلان وجود تناقضات فاحش در نظرات و آراي اين قبيل افراد بود. جالبتر اينكه سايت وهابينيوز (سنينيوز) چندي پيش مطلبي را بدين مضمون در صفحهي اول خود گذاشته بود: "امام حسن و امام حسين نوههاي پيامبر بودند كه خداوند آنها را با شهادت اكرام نمود" و سپس در مقام بيان دليل قيام امام حسين عليه السلام نوشته بود:" ... چون امام حسين ديد خلافتي كه جدش آن را به شورا و اجماع مسلمين وا نهاده به حكومت قيصر و كسري تبديل شده، عليه يزيد قيام كرد!!! " ضمنا از راهنمايي شما متشكرم. يا سيدي! يا اباعبدالله... جان عالميان به فدايت كه تنها واقعهاي كه از تير انكار دشمنان خدا در امان مانده شهادت سرخ توست. تا جايي كه اين شريح قاضي زمان وقتي از انكار خون پاكت كه هنوز از زمين كربلا ميجوشد عاجز ميماند كلام خدا را به راي حماقت خود تفسير كرده و ميگويد: "تلك امت قد خلت لها ما كسبت و لكم ما كسبتم..." عزيزان آيا تا به حال انديشيدهايد دليل تمسك گاه و بيگاه اينان به اين آيهي شريفه چيست؟!! آن هم در دفاع از حرامي پليدي چون يزيد كه وقتي سر مبارك حسين عليه السلام را در بزم شراب در مقابلش نهادند چنين خواند: "ليت اشياخي ببدر شهـدوا جزع الخزرج من وقع الاسل فاهلوا واستهلوا فــــــــرحـا ثم قالوا يا يزيد لا تشـــــــل قد قتلنا القوم من ساداتهــم وعدلــناه ببــدر فــاعتــــدل لعبت هاشم بالملك فــــــــلا خبر جاء و لا وحي نــــــزل لست من خندف ان لم انتقم من بني احمد ما كان فعل"(لهوف /سيدبن طاووس رحمه الله) اللهم العن اباسفيان و معاويه و يزيد ابن معاويه عليهم منك اللعنه ابد الابدين |
199 |
نام و نام خانوادگي: علي اصغر طالبي -
تاريخ: 01 مهر 89
جالبه اين سنيها و وهابيها (عمر و مهران) هيچ سندي از كتب اهل سنت براي حرفهايشان ذكر نميكنند فقط عقايد شخصي خودشان را بيان ميكنند چون ميدونن اگر وارد آن وادي شوند هيچ چيز براي ارايه ندارند. شايد اصلا در طول عمرشون حتي يكي از اين كتابها را هم نديده باشند و فقط جدل رو خوب ياد گرفتن تا به هيچ عنوان زير بار حقيقت نروند. يعني بزرگانشون اينها رو نفهم نگهميدارن تا هر وقت خواستند از اينها سو استفاده كنند- به اجماع همه مسلمين پيامبر فرمود نا مدينه العلم و علي بابها. هر كسي لياقت پيرو علي ع رو نداره. |
200 |
نام و نام خانوادگي: غلام علي،فدايي رهبر -
تاريخ: 11 آبان 89
جناب معتصم که ان شاء الله با معتصم محشور شوي در جواب کامنت 8 شما بايد بگويم : ؟؟؟ برادران شيعه ما هستند ( که به اين خوبي جواب شبهه هاي تو را مي دهند !!!) يا وهابيوني چون تو و دوستت ريگي که با کشتن شيعيان، مثلا خودشون و مي خواهند به بهشت دعوت کنند !!! البته تو وجود اين کار رو هم نداري !!! لطف کن کمتر به علماي شيعه دروغ ببند و برو سراغ کشک عمر جونت . دست برادران شيعه من درد نکند با اين جواب هاي دندان شکنشون که به امثال معتصم مي دهند. با ديدن شبهه هاي معتصم و امثال او در اين سايت و جواب هاي بي نقص برادران شيعه ام ، از هميشه بيشتر به خودم مي بالم که شيعه علي و اولادش هستم . اجر شما با مولايم علي (ع) . |
201 |
نام و نام خانوادگي: سگ درگاه ابا عبدالله -
تاريخ: 19 آبان 89
درود بر اباعبدالله الحسين سرور آزادگان و آزاديخواهان جهان ,درود بر زينت آسمانها و زمين , درود بر سرور جوانان بهشت , درود بر بوسه گاه نبي كه تيغ عنان و عداوت كثيف ترين موجودات عالم , آن را بريد و لعنت بر قاتلان آن حضرت و كساني كه از آن جنايت شوم و آن جانيان بي همه چيز حمايت مي كنند |
202 |
نام و نام خانوادگي: عبدالله -
تاريخ: 20 آبان 89
أوّلاً: چرا فقط جنايتش گذشته؟ چرا توجيهش نگذشته؟ ثانياً: مستضعفين ميدانند چرا وهابيسم إصرار دارد بيعتِ با يزيد، شرعي تلقي شود، چون مَثَلش مَثَلِ عموبكرتان است! ثالثاً: ما هم ميگوئيم: آري حكومتِ يزيد تالي تلو حكومتِ بوبكر است و البته همانقدر درست و شرعي! اللّهم العن أوّل ظالم ظلم حقّ محمدوآل محمد و آخر تابع له علي ذلك، اللّهم العن العصابة التّي جاهدت الحسين و شايعت و بايعت و تابعت علي قتله، اللّهم العنهم جميعاً (مئة مرّة) السلام عليك يا أباعبدالله و علي الأرواح التّي حلّت بفنائك، عليك منّي سلام الله أبداً مّا بقيت و بقي اللّيل و النّهار و لاجعله الله آخر العهد منّي لزيارتكم، السلام علي الحسين و علي علي بن الحسين و علي أولاد الحسين و علي أصحاب الحسين (مئة مرّة) |
203 |
نام و نام خانوادگي: پارسا -
تاريخ: 02 آذر 89
عبد العزيز آل شيخ تو و امثال تو اگه معني عاشورا رو مي فهميديد كه زناتون تو عراق فلسطين مصر اردن زير پا انگليسيا امريكايا اسرايئليا نميخوابيدن |
204 |
نام و نام خانوادگي: من -
تاريخ: 03 آذر 89
يكي نبود از اين سخنران بپرسه اگه بيعت با هركس كه مردم دورش جمع شدند واجبه و سرپيچي و مخالفت باهاش حرامه چرا عايشه رودر روي اميرالمومنين لشكر كشي كرد و سرپيچي؟! يا چرا معاويه به فرمان اميرالمومنين علي بن ابيطالب ميني بر بركناري مخالفت كرد؟!وهزار چراي ديگه |
205 |
نام و نام خانوادگي: احمد -
تاريخ: 21 آذر 89
بابا اين وهابي ها خنگ اند؛ مغز ندارند؛ ببين: خداوند در هر شب، از عرش به کره زمين ميآيد و ميگويد: کيست که مرا بخواند تا او را اجابت کنم؟ کيست از من آمرزش بطلبد تا او را بيامرزم؟... و تا اذان صبح همينگونه ميگويد. بعد از اذان صبح هم به عرش بازميگردد. صحيح البخاري، ج2، ص47 ـ صحيح مسلم، ج2، ص176 اگر بنا بر روايات باشد، اولين قائل به تحريف قرآن، شخص عمر بن خطاب است. گفت: چرا توهين ميکني و افتراء ميزني؟ گفتم: کتاب الإتقان سيوطي ـ که در بعضي از کشورها، کتاب درسي مقطع دکترا است ـ نقل ميکند از عمر بن خطاب که ميگويد: قرآني که بر پيامبر (صلى الله عليه و سلم) نازل شد، يک ميليون و 27 هزار حرف داشت. الإتقان في علوم القرآن للسيوطي، ج1، ص190 ـ الدر المنثور للسيوطي، ج6، ص422 قرآني که دست شماست، چند حرف دارد؟ گفت: نميدانم. گفتم: من از بزرگان شما، آمار اين قرآن را ميدهم که چند حرف دارد. امام قرطبي ـ از مفسران بنام اهل سنت ـ ميگويد: در زمان حجاج بن يوسف ثقفي، حُفّاظ و کُتّاب و قُرّاء را جمع کردند و گفت: قرآن را بشماريد که چند آيه و چند کلمه و چند حرف دارد. بعد از تحقيق و بررسي گزارش دادند: تمام قرآن، 340 هزار و 740 حرف دارد. اما جناب عمر ميگويد: يک ميليون و 27 هزار حرف. پس جناب عمر اولين کسي است که قائل به تحريف قرآن است. |
206 |
نام و نام خانوادگي: شيعه مولا علي -
تاريخ: 29 آذر 89
لعنت بر يزيد ويزيديان لعنت بر كور دلان درود بر حسين سيد شباب اهل جنت |
207 |
نام و نام خانوادگي: عليزاده -
تاريخ: 29 آذر 89
يكي به اين مفتي مفت صفت بايد بگويدكه اي عرب ملخ خور اين را هم بگو كه معاويه حق امام حسن(ع) راغصب كرد و تعهد كرد كه بعد از خود جانشيني براي خود انتخاب نكند .چرا براي يزيد بيعت گرفت. آيا اين بيعت مشروعيت دارد.بعد اگر امام حسين (ع) داعيه حكومت داشت با خانواده و اهل عيل به جنگ نمي رفت و مثل يزيد 30000 نفر مرد جنگي با خود ميبرد . پس امام حسين داعيه حكومت نداشت بلكه به دعوت همان مردم پيمان شكن كوفي به كوفه رفت درضمن برادران شيعه ، اعراب در 1400 سال پيش بعد از وفات پيامبر به اين خاندان پشت كردند ديگر از اين مفتي چه انتضاري ميرود. اعراب هنوز هم جاهل و خود فروخته هستند. |
208 |
نام و نام خانوادگي: عليرضا حمزه يي -
تاريخ: 21 دي 89
اولا اين آقا مثل اينکه از دنيا پرت است و قرآن را نخواند که بني اميه را شجره ملعون نامبرده ان که اين مطلب در تفسير کتب خودتان است . ثانيا طبق عهد نامه که بين امام حسن(ع) و معاويه ملعون بسته شد طبق عهد نامه معاويه حق نداشت خلافت را موروثي کند سوما: از کي تا حالا يک آدم ميمون باز نجاست خوار فاحشه باز لايق دارد به حکومت مسلمين برسد و جانشين ثيغمبر بشود و تازه نور چشم و فرزند ثيغمبر را شهيد کند . مدينه ثيامبر را ويران و زنان را برا يلشکريانش حلال بداند و خانه خدا را به اتش بکشد . عجب خليفه ملعوني ثانيا : نادان تر تر از مردمان آن زمان مفتي هاي عربستانند که پيرو يزيدند و از آنها گمراه تر هم مردمي هستند که پيرو اين مفتي ها هستند . خدا به شما عقل داده يک کمي به اون عقلتان مراجعه کنيد که حکومت در شان آل ابوسفيان ملعون بود و يا لايق خاندان پيامبر که خداوند در شانشان آيه تطهير را نازل کرده و در مقام آل ابوسفيا ن در قرآن به شجره ملعونه نام برده . ثانيا کراما ت حسين (ع) و زوار آن و شيفتگان او کجا و يزيد مالون لعنت الله عليه کجا |
209 |
نام و نام خانوادگي: آيينه -
تاريخ: 28 دي 89
بسم الله الرحمن الرحيم/ ...مکتب اهلبيت عليهمالسلام ميگويد: پيامبر صلياللّهعليهوآله فرموده بعد از من احکام اسلام را از اين دوازده نفر بگيريد; همچنان که آدم شيث را تعيين کرد و نوح سام را و موسي اليسع را تعيين کرد همه از طرف خدا بود. مکتب اهل بيت عليهمالسلام ميگويد اين دوازده نفر جانشين پيامبرند. حالا ما چه کنيم؟ خلفا آمدند و رفتند. بحث ما بايد در اين باشد که اسلام و سنت را از کجا بگيريم. ما نميتوانيم گذشته را برگردانيم ولي سيره آنها را بخوانيم. يزيد که خليفه شد‚ حضرت سيدالشهدا حسين بن علي عليهالسلام بيعت نکرد; فرمود: علي الاسلام السلام اذ قد بليت الامة براع مثل يزيد‚ بحارالانوار/44 326; اهل کوفه هم با حسين بن علي عليهالسلام بيعت کرد. من از کتابهاي مکتب خلفا نوشتم مسلم آمد به کربلا و قيام کرد خليفه هم او را کشت و سرهاي اولاد پيامبر بر يزهها تا شام بردند چرا؟ خلافت اين را لازم نداشت. چرا دختران پيامبر را اسير کردند؟ وقتي اسرا وارد کوفه شدند از حضرت زينب سلاماللهعليها که پدرش خليفه کوفه بوده است‚ پرسيدند مِن اي الاساري انتن؟ شما از کدام اسيران هستيد؟ ترک يا ديلم؟! حضرت زينب سلاماللّهعليها فرمود: نحن من اساري آل محمد! من نميتوانم اين را قبول کنم و بپذيرم. بعد سر حضرت را در تشت بگذارند و شعر بخواند و بگويد: ليت اشياخي ببدر شهدوا جزع الخزرج من وقع الا سل لا هلوا و استهلوا فرحا و لقالوا يا يزيد لاتشل لست من خندف ان لم انتقم من بني احمد ما کان فعل در غزوه بدر پيامبر عتبه برادر هند (جد يزيد) شيبه (عموي هند) حنظله (برادر معاويه پسر ابوسفيان) را به دست علي عليهالسلام کشت. يزيد ميگويد کاش اين بزرگان جنگ بدر بودند و ميديدند من چه کردم و شادي ميکردند و ميگفتند دست مريزاد. اين مرد هاشمي ملک بازي کرده وگرنه وحي نيست! و من از جدم نيستم اگر از اولاد احمد انتقام نگيرم! قد قتلنا القرم من ساداتهم وعدلناه ببدر فاعتدل ما بزرگان و سادات آنها را کشتيم و کجي ترازوي روز بدر را درست کرديم! بردن دختران پيامبر به مجلس يزيد راست است يا دروغ است؟ اين سوال اول; من در کتاب نور الاخبار ديدم که آن مرد اينها را براي گرفتن جايزه به مجلس يزيد ميبرد و ميگويد: املاء رکابي فضة او ذهبا اني قتلت الملک المحجبا قتلت خير الناس امّا و ابا ضربته بالسيف حتي انقلبا سوال دوم اين که اهل مدينه شورش کردند. لشکر فرستاد با اميري مسلم بن عقبه و گفت سه روز مدينه را براي لشکر مباح کن! هفتصد صحابي در اين لشکرکشي‚ کشته شدند و در مسجد پيامبر خون جاري شد هزار دختر بيشوهر هم بعداً زاييدند! از مردم هم بيعت گرفت که بنده زر خريد يزيد هستند! از مدينه به طرف مکه رفت‚ مسلم بن عقبه مريض شد و به نزديکي مرگ رسيد‚ بعد از کشتار مدينه خطاب کرد: خدايا! من از فرمان خليفه تخلف نکردم! ديد اگر به جهنم برود ضرر کرده است. لشکر رفت به مکه چون عبداللّه بن زبير شورش کرده بود‚ لشکر مسلمان که در پنج وعده رو به مکه نماز ميگذارد‚ کعبه را به منجنيق ميبندد! ميگويد: اجتمعت الطاعة و الحرمة فغلبت الطاعة الحرمة! طاعت خليفه بر حرمت خانه خدا برتري يافت! زمان حجاج که اين مسائل بود مردم سست ميشدند حجاج ميگفت: الطاعة! الطاعة! يعني اطاعت خليفه. من ميگويم اين درست نيست که ما با هر کس بيعت کرديم هر کار بکند صحيح باشد‚ اين نميشود. خوب حالا اينها خليفه هم شدند; ما که نميتوانيم تاريخ را برگردانيم; اما سخن سر اينجاست که سنت پيامبر را از چه کسي بگيريم؟ علامه مرتضي عسکري(رضوان الله عليه) |
210 |
نام و نام خانوادگي: حسني ضياء الدين -
تاريخ: 15 اسفند 89
بسم الله الرحمن الرحيم اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له حينما تنازع عمر و جماعته في بيت رسول الله (ص) قبل ثلاثه ايام لرحيله (ص) ، و هم يعلمون جيدا بان الرسول الکريم (ص) قد عين في غدير خم و بأمر من الله سبحانه و تعالي علي بن ابي طالب (ع) و ولاه الخلافه من بعده ، حيث اکد وقال (ص) الست اولي من انفسکم ؟ قالوا: بلي يا رسول الله ، فقال (ص) وهو رافع علي (ع) من محزمه لابلاغ المسلمون قائلا : من کنت مولاه فهذا علي مولاه ...و الي آخر الحديث و الذي بايعوا فيه الصحابه و منهم ابو بکر و عمر و هکذا المسلمون الذين کانوا مع النبي الکريم (ص) في آخر حجه الوداع ...اضافه الي عشرات الاحاديث التي وردت في حق اميرالمؤمنين علي(ع) وفي آخر ايام حياه النبي الکريم (ص) تنازع عمر و ابو بکر وجماعتهم حينما طلب النبي الکريم (ص) قرطاسا ليکتب وصيه لن يضلوا بعده ابدا ، فرفض عمر و رفع صوته علي النبي الکريم (ص) وتجاسر و اتهم و قال ان الرجل ليهجر و هکذا منع رسول الله (ص) ليکتب آخر وصاياه لکي لايضل المسلمين من بعده فطردهم رسول الله (ص) و اخرجهم من حجرته . کان عمر و ابو بکر و جماعتهم من الصحابه المنافقين الذين ذکرهم الله في القرآن الکريم ، حيث کانوا يخططون و يتربصون و تسارعوا فغصبوا الخلافه و هکذا خالفوا امر الله و رسوله و عملوا المجازر في اجبار الناس و اميرالمؤمنين علي (ع) لاخذ البيعه و ارادوا ان يحرقوا بيت فاطمه ، بضعه الرسول الکريم (ص) فاسقطوا جنينها بعدان کسروا الباب، فضغوها بين الحائط عندما فتحوا الباب قهرا و النتيجه کان استشهاد فاطمه سيده نساء اهل الجنه (عليها السلام) وبذلک کان عمر و جماعته الذين معنوا الرسول الکريم(ص) ان يکتب للمسلمين و يوکد علي وصاياه (لکي لايضلوا من بعده) ، فغصبوا الخلافه و اضلوا المسلمين جميعا ، فهم يتحملون عقاب الله عليهم لکل اعمال و ضلاله المسلمين في العالم ، و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون . ان جميع الانبياء و الرسل لايمکنهم ان يخالفوا حتي حرف واحد من اوامر الله (هذا ما يشير اليه القرآن الکريم)، فمثلا ابليس قد عبد الله سته الاف سنه ، فحينما رفض السجود لآدم ، طرده من الجنه و جعله رجيم الي يوم القيامه حسني علي ضياء الدين (کابتن طيار سابقا - مقيم واشنطن) hossni1@gmail.com |
211 |
نام و نام خانوادگي: سيد ابوالفضل نمازي -
تاريخ: 15 اسفند 89
سلام . ميگن دروغگو فراموش كاره ولي ما باور نميكرديم يكي نيست توي اون عربستان خراب شده از اين مفتي (مفتي) ببرسه :شما كه حركت امام حسين رو حرام مي دونيد نظرتون در مورد آل زبير چيه .اگر امام حسين با يزيد ملعون بيعت نكرد ال زبير كه با يزيد وارد جنگ شد . شما كه امام معصوم را گناه كار مي بنداريد چرا براي افشا نشدن حقيقت ال زبير بخش فيلم مختار نامه را در سعودي ممنوع كرده ايد. بس معلومه كه اين مفتي ها مفتي هم نمي ارزند. |
212 |
نام و نام خانوادگي: روح الله حسيني -
تاريخ: 30 فروردين 90
يکي نيست به اين جهنمي بگويد که اي زشت چهره تو که ميخواهي براي سيدالشهداء دعا کني يک دعا براي اون چشمهايت بکن فکر ميکنم کوري نميبيني که در بخاري پيامبر ميفرمايد حسن و حسين سيدالشباب اهل جنت. پس ضرورت نيست که تو براي آن بزرگوار دعا کني. براي اون چشمهاي کورت و صورت زشتت دعا کن. |
213 |
نام و نام خانوادگي: حمزه -
تاريخ: 01 ارديبهشت 90
سلام و عليکم و اللهمَّ العن اولَ ظالم ظلمَ حقَّ محمد و ال محمد و اخِرَ تابِع له علي ذالك |
214 |
نام و نام خانوادگي: ايليا -
تاريخ: 12 خرداد 90
ميدانيد چرا به علي اصغر عليه السلام باب الحوايج ميگويند؟ من خيلي فكر كردم ديدم جز به رستگاري به چيز ديگري نيازي نيست،ديدم مظلوميت اين امام زاده شريف و نحوه شهادتش هر انسان حقيقت خواهي را از گمراهي نجات ميدهد.فكر ميكنم به همين خاطر به حضرتشان ميگويند باب الحوايج.من و دو فرزندم فداي تو يا علي اصغر چه كنم كه هيچ سرمايه اي جز اينها ندارم. |
215 |
نام و نام خانوادگي: امين آغا -
تاريخ: 23 خرداد 90
كثافت بوزينه يزيد امامت را به تو و حاميانت تقديم ميكنم ,مفتي! آيا گواراتر از اين برايتان چيزي هست؟ |
216 |
نام و نام خانوادگي: لات -
تاريخ: 26 خرداد 90
مگه امام حسين سر خود قيام كرد؟ مردم كوفه نامه زدند و از حاكم ان زمان ناراضي بودند و از حسين كمك خواستند |
217 |
نام و نام خانوادگي: كهنسال -
تاريخ: 29 خرداد 90
با سلام اول كه واقعا چه بحثي شد و در همين بحث هاست كه بسياري از حقايق روشن خواهد شد البته به شرط آن كه روح حق طلب باشد و از لجاج و عناد دست بردارد و مباحثه كنندگان داراي علم و دقت كافي باشند. اما در مورد صحبت جناب آقاي عمر كه به نظر وهابي مي آيند و سخنانشان همجنس سخنان دوستان مواجب خور دولت سعودي در بقيع است. ايشان به صحبت هاي خودشان هم توجه نمي كنند. چند سوال: 1- مخالفت با فرمان خليفه وقت جايز است يا خير؟؟؟ اگر جايز است كه چرا به امام حسين (ع) و عبدا.. بن زبير و .... ايراد مي گيريد كه بر يزيد لعنت ا... عليه خروج كردند؟؟؟ اگر جايز نيست چرا از معاويه (؟؟؟ عليه) دفاع مي كنيد كه حكم اميرالمونين علي (ع) را نقض كردند و با وجود عزلش از حكومت شام به جنگ با حضرت پرداختند؟؟؟؟ 2- از بين خلفا راشدين چه كسي سزاور تر است و كدام يك به روش صحيح تري به خلافت رسيد و روش انتخاب براي آيندگان چگونه خواهد بود؟؟؟ ابوبكر: آيا بيعت چند نفر از سران كه قوم خلافت بعد از رسول ا... را جايز مي كند؟؟؟ آيا علي (ع) و ديگر بزرگاني كه در سقيفه حضور نداشتند در آن زمان از مشاهير مسلمين نبودند و در مورد آن ها نبايد قضاوت مي شد؟؟؟؟؟ تنها گناه علي(ع) اين بود كه به جاي سهم خواهي در خلافت به دنبال كفن و دفن رسول ا.. بودند كه اعضاي سقيفه از آن غافل مانده و به دنبال هوس هاي جاهلي خود و سيادت خود بر مسلمين داشتند. همانطور كه مي دانيد از علي و طرفدارانش و طايفه بني هاشم با ""زور و شمشير"" بيعت گرفته شد كه البته اگر مصلحت مسلمين ايجاب نمي نمود هرگز نمي توانستند. عمر: آيا وصيت ابوبكر به جانشيني حق است؟؟ آيا خليفه مي تواند جانشين بعد از خود را معرفي نمايد؟؟؟ اگر روِش انتخاب اين است پس سقيفه چه بود؟؟؟ عثمان: تا كنون دو روش براي تعيين خليفه ديديم. الف)تصميم چند نفر كه خود را بزرگان قوم مي دانند و هيچكس آن ها رانتخاب نكرده. ب)وصيت خليفه قبلي آيا خليفه مي تواند به شواريي دستور دهد كه خليفه را انتخاب كند؟پس وصيت چه مي شود؟انتخاب مردم چه؟آن هم چه مجموعه اي؟؟!!! كه اگر آرا برابر بود عبدالرحمان عوف در هر گروه بود راي با آن گروه است؟؟؟؟!!! چرا فضيلت عبدالرحمن؟؟؟ علي (ع): مردم و بدون واسطه با ايشان بيعت مي كنند و مي فرمايند اگر بيعت مردم نبود افسار شتر خلافت را برپشتش مي انداختم. كدام خليفه به روش متقن تر انتخاب شده است؟؟؟ و اما چه كسي معاويه را به عنوان خليفه نصب انتخاب يا نامزد كرده بود؟؟؟حاكم خود خوانده اي كه ادعاي خلافت دارد و در برابر خليفه مسلمين كه مردم بدون واسطه او را انتخاب كرده اند و جالب تر اين كه جناب عمر عقيده دارند كه ايشان از مولاي متقيان علي(ع) سزاوارترند. |
218 |
نام و نام خانوادگي: محمد خيرآبادي -
تاريخ: 30 خرداد 90
بسمه تعالي دوستان بزرگوار بنده از سخنان اين ملعون متعجب نشدم چرا كه احوالات او و اسلافش را خدواند منان در قرآن كريم بطور كامل تبيين نموده است . در ادامه مبحثي از تفسير نمونه در باب آيه 60 سوره مباركه اسراء را جهت مزيد استحضار درج مي نمايم. ################################################################################ «60» وَإِذْ قُلْنَا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَمَا جَعَلْنَا الرُّءْيَا الَّتِى أَرَيْنَكَ إِلَّا فِتْنَةً لِّلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِى الْقُرْءَانِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلَّا طُغْيَناً كَبِيراً و (به يادآور) آنگاه كه به تو گفتيم: همانا پروردگارت بر مردم احاطه دارد و آن رؤيايى را كه نشانت داديم و آن درخت نفرين شده در قرآن را، جز براى آزمايش مردم قرار نداديم. و ما مردم را بيم مىدهيم، ولى (هشدار ما) جز طغيان و سركشى بزرگ، چيزى بر آنان نمىافزايد. علامهى طباطبايىقدس سره در بحث روايى سورهى قدر، از برجستگان اهلسنّت مثل خطيب بغدادى، ترمذى، ابنجرير، طبرانى، بيهقى، ابنمردويه و از علماى شيعه مثل مرحوم كلينى صاحب كتاب كافى نقل مىكند كه پيامبرصلى الله عليه وآله در خواب، بالا رفتن بوزينگان را از منبر خود ديد و بسيار غمگين شد. جبرئيل نازل شد. حضرت خواب خود را بر او بيان كرد. جبرئيل به آسمان رفت و چون برگشت، اين آيات را با خود آورد: «أفرأيت اِن مَتعّناهم سنين . ثمّ جائهم ما كانوا يوعدون . ما أغنى عنهم ماكانوا يمتعّون» آيا نمىبينى كه اگر ما ساليانى آنان را بهرهمند سازيم، سپس عذابى كه به آنان وعده داده شده، سراغشان آيد، بهرهگيرىهاى دنيوى برايشان سودى نخواهد بخشيد. اين رؤيا، همچنين سبب نزول سورهى قدر شد، تا به پيامبر تسلى بدهد كه اگر بنىاميه هزار ماه حكومت مىكنند، در عوض ما به تو شب قدر داديم كه بهتر از هزار ماه است. مسأله خوابديدن بوزينههايى كه حكومت را بهدست گرفتند و بر منبر پيامبر بالا مىرفتند، از امام باقر وامام صادقعليهما السلام نيز روايت شده است.و مفسّران شيعه و سنّى مراد از شجره ملعونه را «بنىاميّه» مىدانند. امام سجادعليه السلام فرمود: جبرئيل بوزينهها را بر بنىاميّه تطبيق داد. پيامبرصلى الله عليه وآله پرسيد: آيا اين حادثه در زمان من رخ مىدهد؟ پاسخ داد: نه، حدود چهل سال بعد از هجرت تو رخ مىدهد. در ميان بنىاميه هم، آن كس كه بيش از همه طغيان كرد و حادثهى كربلا را بهوجود آورد، «يزيد» بود و اين فاجعه، بزرگترين طغيان در تاريخ بود. در آيهى ما قبل سخن از كشتن ناقهى صالح بود و در اين آيه، سخن از شجره ملعونه كه قاتل اهلبيت پيامبرعليهم السلام بودند. در روايات مىخوانيم كه اهلبيت فرموده اند: ما كمتر از ناقهى صالح نيستيم، جسارت به ما هلاكت را به دنبال دارد. در قرآن، چند رؤيا براى پيامبر اسلام بيان شده است: يك رؤيا در آستانهى جنگ بدر، كه خداوند دشمنان را به چشم پيامبر اندك نشان داد، تا مسلمانان سست نشوند. ديگرى رؤياى ورود فاتحانه به مسجدالحرام و يكى هم خوابى كه در اين آيه مطرح است. دو خواب قبلى پس از هجرت و در مدينه بوده، اما اين خواب در مكّه بوده است. البتّه برخى رؤيا را مربوط به معراج دانستهاند، در حالى كه معراج در بيدارى بود و رؤيا ظهور در خواب ديدن دارد. آن خواب و شجرهى ملعونه يكى است، چون نتيجهى واحدى دارد و آن فتنهبودن براى مردم است. خداوند اين شجرهى ملعونه و اعمالشان را در خواب به پيامبرصلى الله عليه وآله نشان داد و فرمود كه اين سبب فتنهى امت توست و با جملهى «اِنّ ربّك احاط بالناس»، آن حضرت را دلدارى داد. «شَجرة»، هم به معناى درخت است، هم هر اصلى كه شاخهها و فروعى داشته باشد. لذا به قبيله هم شجره گفته مىشود. پيامبر نيز فرمود: من و على از يك شجرهايم «أنا و علىٌّ من شجرة واحدة» به سلسلهى نسب و نژاد نيز «شجرهنامه» گفته مىشود. پس شجرهى ملعونه، قومى ريشه دارند كه ملعونند. در آخر اين آيه آمده است كه هشدارهاى الهى نسبت به شجرهى ملعونه، نتيجهاى جز افزايش طغيان بزرگ اينان ندارد. و «طغيان كبير» تنها يكبار و در همين آيه به كار رفته است. پس بايد در قرآن از يك شجره ملعونه واز قوم و قبيلهاى سراغ گرفت كه به ظاهر مسلمان، ولى در باطن داراى نفاق وسبب فتنهى مردماند. در قرآن، امور متعدّدى لعنت شده است، مثل: ابليس، يهود، منافقان، مشركان، علمايى كه حقّ را كتمان كردند، آزاردهندگان پيامبر، امّا تنها منافقانند كه همراه مسلمانان وموجب فتنه آنانند، زيرا ابليس و اهلكتاب ومشركين، چهرهاى روشن دارند، ولى منافقان به ظاهر مسلمان، پيوسته عامل فتنه بودهاند.» ################################################################################## رهروان شجره ملعونه بني اميه هنوز هم مشغول عو عو کردن هستند چراکه خود را مديون معاويه لعنه الله عليه مي دانند و همچنان از سفره ننگين و پليد او ارتزاق مي کنند و بايد هم با چنين ادبيات وقيحانه اي به اربابانشان خدمت کنند . اما نکته جالب اين است که شخصيت پليدي همچون يزيد لعنه الله عليه حتي از ناحيه علماي اهل سنت نيز مطرود و ملعون است و اين ملعونهاي وهابي حتي از اعلام نظر واقعي علماي خودشان در اين باب نيز ترس دارند . در اين خصوص مي توانيد به پاسخ موضوع لعن صحابه مراجعه نماييد. موفق باشيد. |
219 |
نام و نام خانوادگي: Momen Abdullah -
تاريخ: 31 خرداد 90
حناب آقاي محمد خيرآبادي سلام عليکم با تشکر از توضيحات روشن و روشنگر شما. ممکن است ردي بر اين تفسير اهل عمر از آيات ذکر شده ارائه فرماييد: http://www.qurancomplex.org/Quran/tafseer/Tafseer.asp?nSora=14&t=katheer&l=arb&nAya=26#14_26 «...عن أنس بن مالك؛ أن النبي صلى الله عليه وسلم قال: "ومثل كلمة خبيثة كشجرة خبيثة" هي "الحنظلة". ...» لطفا ابتدا با استفاده از قرآن کريم و سپس با استفاده از روايات اهل عمر تفسير اهل عمر از اين آيه را باطل کنيد. يا علي |
220 |
نام و نام خانوادگي: محمد خيرآبادي -
تاريخ: 14 تير 90
بسمه تعالي دوست عزيز جناب Momen Abdullah سلام عليکم عذر بنده را از تأخير در ارسال پاسخ بپذيريد بنده اصلا فراموش کرده بودم که در اين صفحه کامنت گذاشته ام و امروز يعني سه شنبه 14 تيرماه که به اين صفحه مراجعه کردم متوجه موضوع سئوال حضرتعالي شدم. اولا تصريح مي نمايم بنده فاقد سواد و تخصص علمي در مباحث رجال و حديث مي باشم ولي حسب الامر مطالبي را که در خصوص سئوال مد نظر شما بدست آورده ام جهت استحضار درج مي نمايم اولا حنظل ميوه اي است بسيار تلخ، به شکل هندوانه بسيار کوچک، در جاهاي خشک مي رويد و مصرف دارويي دارد. که به آن حنظلي هم مي گويند .و لذا تعبير ابن کثير از حنظل پيگيري نظر او در باب تفسير آيه 60 سوره مبارکه اسراء مي باشد چرا که آدرس مد نظر جنابعالي و حديث مورد اشاره در ذيل تفسير آيۀ 26 سورۀ مبارکۀ ابراهيم قيد گرديده است.و عبارت شجره ملعونه در هر دو آيه بکار رفته است که آيۀ 60 سورۀ مبارکۀ اسراء بدليل صراحت بر موضوع رؤياي حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم بيشتر مورد توجه مفسرين قرار دارد. همچنين در سلسله روات حديث مد نظر ابن کثير «يحيي ابن سکن بصري متوفي 202 ه ق »وجود دارد که بر اساس تحقيقات علامۀ اميني (ره) : شيخي است که دروغ مي گويد و مطالب ساختگي روايت مي کند. الغدير علامۀ اميني ج10 باب احاديث دروغين. و لذا نظر ابن کثير در خصوص شجرۀ ملعونه که البته نظر قاطبۀ مفسرين اهل سنت نيز مي باشد همان شجرۀ زقوم مي باشد ، البته در ميان روايات وارده برخي مفسرين اهل سنت نيز تصريح شجرۀ ملعونه بر بني اميه را پذيرفته اند که به برخي ازآنها اشاره مي شود: الف ـ من طريق سهل بن سعيد قال: رأى رسول اللّه صلىاللهعليهوآله بنى اميّة ينزون على منبره نزو القردة، فساءه ذلك فما استجمع ضاحكا حتّى مات، و انزل اللّه تعالى: و ما جعلنا الرؤيا التى اريناك إلاّ فتنة للناس و الشجرة الملعونة فى القرآن» جامع البيان، ج 15، ص 113-112. شايان ذكر است كه طبرى در ذكر حديث لفظ بنى فلان را به جاى بنىاميه به كار مىبرد. ب ـ در روايت ديگرى كه از ابن عمر نقل مىگردد، به طور واضح از فرزندان حكم بن ابى العاص نام برده مىشود: «اخرج ابن ابى حاتم عن ابن عمران النبى صلىاللهعليهوآله قال: رأيت ولد الحكم بن ابى العاص على المنابر كانهم القردة و انزل اللّه فى ذلك: «و ما جعلنا الرؤيا التى اريناك الا فتنة للناس و الشجرة الملعونة»؛ «يعنى الحكم و ولده»الدرّ المنثور، ج 5، ص 309 ج ـ همچنين در روايتى منسوب به عايشه همسر پيامبر صلىاللهعليهوآله اين گونه بيان مىشود: اخرج ابن مردويه عن عائشة أَنها قالت لمروان بن الحكم: سمعت رسول اللّه صلىاللهعليهوآله يقول لا بيك و جدّك «انكم الشجرة الملعونة فى القرآن»الدرّ المنثور ، ج 5، ص 310. نكته شگفتآورى كه به چشم مىخورد، نقل روايتى همچون روايت اخير (ابن مردويه از عايشه) مىباشد. اين روايت در لعن حكم بن ابى العاص پدر مروان، تصريح دارد و حتّى مفسران متعصّبى چون ابنكثير، مجبور به نقل و پذيرش آن مىشوند؛ بدين سان چنانچه روايات ديگر مورد نقد و بررسى قرار گيرند روايت عايشه بسيار در بيان مفهوم خود گويا و روشن است. د - همچنين از عبدالله بن عمر روايت شده است: «ان النبى قال رأيت ولدا لحكم بن أبى العاص على المنابر كأنهم القردة و انزل الله فى ذلك، (و ما جعلنا الرؤيا)»; پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)فرمود: پسران حكم بن ابوالعاص را ديدم كه به مانند ميمون از منبرها بالا رفته اند، خداوند اين آيه را نازل فرمود.در روايت آمده است كه پيامبر فرمود: «ويلٌ لأمتى مما فى صلب هذا» (واى بر امتم از آنچه درصلب اين مرد «حكم بن ابوالعاص» است . مستدرك حاكم، ج 4، ص 481 و أسد الغابة، ج 2، ص 34. در مجموع تعبير مستدل و صحيح از شجرۀ ملعونه قطعا بر بني اميه لعنه الله عليهم اجمعين صدق مي کند و گزافه گويي هاي متعصبيني همچون ابن کثير نمي تواند حقايق را مخفي نمايد. «يريدون ان يطفئوا نور الله بافواههم و الله يتم نوره و لو کره الکافرون» و السلام |
221 |
نام و نام خانوادگي: محمد خيرآبادي -
تاريخ: 15 تير 90
بسمه تعالي دوست عزيز جناب Momen Abdullah سلام عليکم عذر بنده را از تأخير در ارسال پاسخ بپذيريد بنده اصلا فراموش کرده بودم که در اين صفحه کامنت گذاشته ام و امروز يعني سه شنبه 14 تيرماه که به اين صفحه مراجعه کردم متوجه موضوع سئوال حضرتعالي شدم. اولا تصريح مي نمايم بنده فاقد سواد و تخصص علمي در مباحث رجال و حديث مي باشم ولي حسب الامر مطالبي را که در خصوص سئوال مد نظر شما بدست آورده ام جهت استحضار درج مي نمايم اولا حنظل ميوه اي است بسيار تلخ، به شکل هندوانه بسيار کوچک، در جاهاي خشک مي رويد و مصرف دارويي دارد. که به آن حنظلي هم مي گويند .و لذا تعبير ابن کثير از حنظل پيگيري نظر او در باب تفسير آيه 60 سوره مبارکه اسراء مي باشد چرا که آدرس مد نظر جنابعالي و حديث مورد اشاره در ذيل تفسير آيۀ 26 سورۀ مبارکۀ ابراهيم قيد گرديده است.و عبارت شجره ملعونه در هر دو آيه بکار رفته است که آيۀ 60 سورۀ مبارکۀ اسراء بدليل صراحت بر موضوع رؤياي حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم بيشتر مورد توجه مفسرين قرار دارد. همچنين در سلسله روات حديث مد نظر ابن کثير «يحيي ابن سکن بصري متوفي 202 ه ق »وجود دارد که بر اساس تحقيقات علامۀ اميني (ره) : شيخي است که دروغ مي گويد و مطالب ساختگي روايت مي کند. الغدير علامۀ اميني ج10 باب احاديث دروغين. و لذا نظر ابن کثير در خصوص شجرۀ ملعونه که البته نظر قاطبۀ مفسرين اهل سنت نيز مي باشد همان شجرۀ زقوم مي باشد ، البته در ميان روايات وارده برخي مفسرين اهل سنت نيز تصريح شجرۀ ملعونه بر بني اميه را پذيرفته اند که به برخي ازآنها اشاره مي شود: الف ـ من طريق سهل بن سعيد قال: رأى رسول اللّه صلىاللهعليهوآله بنى اميّة ينزون على منبره نزو القردة، فساءه ذلك فما استجمع ضاحكا حتّى مات، و انزل اللّه تعالى: و ما جعلنا الرؤيا التى اريناك إلاّ فتنة للناس و الشجرة الملعونة فى القرآن» جامع البيان، ج 15، ص 113-112. شايان ذكر است كه طبرى در ذكر حديث لفظ بنى فلان را به جاى بنىاميه به كار مىبرد. ب ـ در روايت ديگرى كه از ابن عمر نقل مىگردد، به طور واضح از فرزندان حكم بن ابى العاص نام برده مىشود: «اخرج ابن ابى حاتم عن ابن عمران النبى صلىاللهعليهوآله قال: رأيت ولد الحكم بن ابى العاص على المنابر كانهم القردة و انزل اللّه فى ذلك: «و ما جعلنا الرؤيا التى اريناك الا فتنة للناس و الشجرة الملعونة»؛ «يعنى الحكم و ولده»الدرّ المنثور، ج 5، ص 309 ج ـ همچنين در روايتى منسوب به عايشه همسر پيامبر صلىاللهعليهوآله اين گونه بيان مىشود: اخرج ابن مردويه عن عائشة أَنها قالت لمروان بن الحكم: سمعت رسول اللّه صلىاللهعليهوآله يقول لا بيك و جدّك «انكم الشجرة الملعونة فى القرآن»الدرّ المنثور ، ج 5، ص 310. نكته شگفتآورى كه به چشم مىخورد، نقل روايتى همچون روايت اخير (ابن مردويه از عايشه) مىباشد. اين روايت در لعن حكم بن ابى العاص پدر مروان، تصريح دارد و حتّى مفسران متعصّبى چون ابنكثير، مجبور به نقل و پذيرش آن مىشوند؛ بدين سان چنانچه روايات ديگر مورد نقد و بررسى قرار گيرند روايت عايشه بسيار در بيان مفهوم خود گويا و روشن است. د - همچنين از عبدالله بن عمر روايت شده است: «ان النبى قال رأيت ولدا لحكم بن أبى العاص على المنابر كأنهم القردة و انزل الله فى ذلك، (و ما جعلنا الرؤيا)»; پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)فرمود: پسران حكم بن ابوالعاص را ديدم كه به مانند ميمون از منبرها بالا رفته اند، خداوند اين آيه را نازل فرمود.در روايت آمده است كه پيامبر فرمود: «ويلٌ لأمتى مما فى صلب هذا» (واى بر امتم از آنچه درصلب اين مرد «حكم بن ابوالعاص» است . مستدرك حاكم، ج 4، ص 481 و أسد الغابة، ج 2، ص 34. در مجموع تعبير مستدل و صحيح از شجرۀ ملعونه قطعا بر بني اميه لعنه الله عليهم اجمعين صدق مي کند و گزافه گويي هاي متعصبيني همچون ابن کثير نمي تواند حقايق را مخفي نمايد. «يريدون ان يطفئوا نور الله بافواههم و الله يتم نوره و لو کره الکافرون» و السلام |
222 |
نام و نام خانوادگي: وحيد -
تاريخ: 15 تير 90
از همه دوستان ميخوام که خودشونو کنترل کنن وبه اين جور ادما فحاشي نکنن اينا که از يزيد و معاويه بزرگتر نيستند که الان به بدي و زشتي ازشون ياد ميشه همه دنيا حسين رو ميشناسن و به عنوان يک ازاد مرد ازش ياد ميکنن و اين حرفا اينقدر بي ارزش هستند که خود مردم جاهل عربستان هم باورش نمي کنن براي اين ادماي سر سپرده چيزي جز تباهي وجود نداره |
223 |
نام و نام خانوادگي: فقط علي ولي الله -
تاريخ: 28 مهر 90
با حرفاي اين وهابيان بي عقل وفهم چقدر ناراحت ميشيد كه اسلام ناب پيامبرو به كجا كشوندن ما كه اينطوري هستيم امام زمان غريب و مهجور ما چقدر غمگينه كه به جد مظلومش افترا ميزنن دعا كنيم تا پدر مهربونمون بياد و انتقام جدشو از اين دودمان يزيديا بگيره(خدا كنه ما هم باشيم و خواري اينارو ببينيم) |
224 |
نام و نام خانوادگي: محفوز -
تاريخ: 18 آذر 90
مطالب بسيار عالي بود بر خاندان ابوسفيان لعنت |
225 |
نام و نام خانوادگي: نيكي -
تاريخ: 18 آذر 90
سلام درباره وهابيت مطالب برايم بفرستيد |
226 |
نام و نام خانوادگي: مطي70 -
تاريخ: 23 آذر 90
جانم فداي اقامون حسين"ع"خاک برسرشون.اخه بي عقلي ونادوني تا کجا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ياشايدم چون يزيديه اشغالي بوده مثه خودشون اينجوري سنگشوبه سينه ميزنن. |
227 |
نام و نام خانوادگي: مسعود -
تاريخ: 06 خرداد 91
قربون امام حسين وديگرامامان ميرم لعن خدابريزيدويزيديان اين وهابيون چرت ميگن |
228 |
نام و نام خانوادگي: مسعود -
تاريخ: 06 خرداد 91
من اهل زنجانم خودشهربه زورپانصدهزارجمعيت داره ولي دسته حسينه اعظم درميادجمعيتي بيشترازجمعيت خودشهرميان برااقامون عذاداري ميکنن حالادوتاوهابي مضخرف اومدن اين عظمت تشيع رونميتونن ببينن که برامظلوم تاريخ چه برسروسينه ميزنه اين مضخرفاروميگنن ماهاسگ درحسينيم اماوهابي هيچ سگ درماتشيع هم حساب نميشن.لعن زمين وزمان بريزيدوشماوهابيون اشغال.زنده بادايران سرافرازوشهرم شهرشوروشعورحسيني که هرساله اين واقعه روباعذاريش زنده نگهداشته |
229 |
نام و نام خانوادگي: ابراهيم -
تاريخ: 18 خرداد 91
در بخاري پيامبر ميفرمايد حسن و حسين سيدالشباب اهل جنت. |
230 |
نام و نام خانوادگي: غضنفري -
تاريخ: 19 خرداد 91
آل شيخ گفته:"حسين و ابن زبير در تصميمشان مبني بر بيعت نكردن به خطا رفتند. چون بيعت با يزيد بيعتي شرعي بود " جواب:جناب مفتي وهابي مگر اين فرمايش رسول الله(ص)را نشنيدي كه حسنين عليهم السلام را سيد شباب اهل الجنه دانسته؟ مگر خبر نداري معاويه و فرزند سگباز وزنا كارش يزيد عليهم الحاويه از شاخه هاي اصلي شجره ملعونه در قرآنند؟ حال جريان چيست كه از ديد تو سيد شباب اهل الجنه و شجره طيبه به خطا ميرود ولي شجره ملعونه حاكم شرعي ميشود؟!!! آل شيخ گفته:"ولي به عقيده من بيعت يزيد بن معاويه بيعتي شرعي بوده؛ " جناب مفتي:آيا ميتواني شرايط بيعت شرعي را بيان كني؟آيا تهديد و ارعاب وتطميع هم از ابزارهاي بيعت شرعي هستند؟!! آيا سگباز بودن و با جرج بوش شراب خوردن وفرزند رسول الله(ص)را شهيد كردن و فتواي كشتن و تجاوز به ناموس شيعيان(سوريه)را صادر كردن و امثالهم از شرايط حاكمان است؟! معيار شما براي مشروعيت حاكم وبيعت چيست؟ آل شيخ گفته:"شما را به خدا قسم! من دوست ندارم اين مطالب را از من نقل كنيد. اينها مسائلي است كه گذشته است. تاريخ هم در باره اين مطالب به شكلهاي مختلف حكايت نموده است. ولي به هر شكل اين قضايا گذشته و تمام شده ... يزيد و حسين بيش از هزار و اندي سال است كه از دنيا رفتهاند ..." جناب مفتي:مگر شما به خدا هم اعتقاد داريد؟علت اينكه دوست نداريد كه اين مطلب از شما نقل شود چيست؟ آيابزرگانت مطالبي را در پشت پرده ابهام مخفي كرده اند كه دوست نداري با پرداختن به اين موضوع روي آنها باز شود؟ مگر تو ادعاي پيروي از قرآن را نداري؟!!پس چرا به قرآن تاسي نميكني؟چرا خداي متعال در قرآن به كارهاي گذشتگان پرداخته؟مگر نه اينست كه براي عبرت آيندگان؟يا نظر شما اين است كه فقط روايت ظلمهاي وارد شده به اهلبيت رسول الله عليهم السلام را نبايد بيان كرد؟؟!!! اگر به خيال تو يزيد از دنيا رفته ژس چرا از او دفاع ميكني ولي وقتي كسي از ماجراي جناياتش در عاشورا مي پرسد.با مكر وحيله از دادن پاسخ طفره ميروي؟!! آل شيخ گفته:"ولي با اين وجود ما براي حسين از خداوند درخواست رضايت كرده و براي او عفو و بخشش را خواستاريم" جناب مفتي:تو كه به اين چيزها اعتقاد نداري كه وسيله اي براي جلب رضايت خدا داشته ياشيم. در ضمن تو چطور به خودت اجازه ميدهي كه چنين گستاخانه و بي ادبانه براي سيد الشباب اهل الجنه دعا كني؟! تويي كه براي معاويه ويزيد درخواست رضايت ميكني در اين حد نيستي كه سنگ شجره طيبه را به سينه بزني لياقت تو همان شجره ملعونه است كه انشا الله با همانها هم محشور شوي. آل شيخ گفته:"عقيده اهل سنت و جماعت اين است كه واجب است تا به فرامين كسي كه مورد بيعت قرار گرفته و مردم حول محور او جمع شدهاند گوش فرا داده شده و از او پيروي گردد. و قيام و سركشي عليه او نيز حرام ميباشد" جناب مفتي ملون هزار چهره و يك بام وهزار هوا:تويي كه در يك روز چند حرف متناقض ميزني پاسخ بده كه چرا طبق اين فتوايت رهروان جنايتكارت بر عليه بشار اسد كه مردم حول او جمع شده وبا او بيعت كرده اند قيام كرده و سركشي ميكنند؟!!!! |
231 |
نام و نام خانوادگي: علي -
تاريخ: 30 خرداد 91
خدايا حسيني ها را با حسين محشور گردان و يزيديان را با يزيد |
232 |
نام و نام خانوادگي: سني مذهب -
تاريخ: 09 آذر 91
برمعاويه ولعنت بريزيدشما کفار وهابي بر اهل بيت حسد ميورزيد شما ازهمان نسل يزيد کافر هستيدانشاالله در فرداي قيامت مقام امام حسين را ميشناسي شما اصلا مسلمان نيستي. مابا غير مسلمان بحثي. نداريم |
233 |
نام و نام خانوادگي: هادي -
تاريخ: 26 ارديبهشت 92
اين آقا ظاهرا وکيل مدافع يزيدو معاويه لعنت الله عليه هستند که اين گونه سنگ بي گناهيشان را به سينه ميزنند بخدا قسم اين کافر هرگز چيزي بنام دين را درک نکرده و هرگز پيرو پيامبر خدا هم نبوده چه اينکه رسول خدا فرمودند حسن و حسين ريحانه هاي بهشتند حالا اين کافر هم ميگويند آنها اشتباه کردند که با خليفه خودخوانده بيعت نکردند خليفه مشروب خوار و ميمون باز و سگ بازي چون يزيد که ارزاني همين کفار هست انشاالله خدا اين کافر بي دين را با همان يزيد و معاويه محشور گرداند و محبان اهلبيت را با حسن (ع)و حسين(ع) |
234 |
نام و نام خانوادگي: عاشق اهل بيت -
تاريخ: 06 دي 92
بنام انکه جان را فکرت اموخت چراغ دل به نو ر جان بر افروخت ماحجت را بربندگان تمام کرديم تاهيچ عذرو بهانه اي در سراي ديگر نباشد حرفاي مفت اين اقاي مفتي عرب عذر بدتر از گناه است عوض اينکه اين جنايتي را که در حق اهل بيت پيامبر(ص)وعترت او صورت گرفته رامحکوم بدارد بي شرمانه اهانت ميکند. تو رو به خدايي که رسولش که رحمت للعالمين لقب گرفت رافرستاد براي هدايت مردم ان زمان >از داخل اون پيله اي که به دور خود تنيده ايد بيرون بياييد حداقل چند کتاب اهل تشيع و کتب مکاتب ديگر مطالعه بفرماييد شايد سر عقل امديد |
235 |
نام و نام خانوادگي: مهدي محلاتي -
تاريخ: 17 بهمن 92
لعنت الله و ملائکه و جهانيان تا روز قيامت بر معاويه و يزيد و تابعين آنان باد. |
236 |
نام و نام خانوادگي: محمد مهدي -
تاريخ: 22 بهمن 92
شما با يه سري حيوان درنده وحشي داريد حرف ميزنيد که اين چيزها براشون نوازشه |