![]() | ||
![]() |
مقالات | سخنراني ها | شبکه سلام | موبايل | انتشارات | محصولات نرم افزاري | ليست پاسخ ها |
![]() |
تاريخ: 23 دي 1390 |
![]() |
|
در سوگ اربعين | ||
صداي پاي اشتران از دل کوير ميآيد. کارواني خسته و غمديده و محزون هر کسي سر به کنج کجاوه گذاشته و آرام آرام ميگريد، باد با رقص جنونآميز خود شنهاي صحرا را پا به پاي خود به وجد آورده و به آسمان ميبرد. صداي زوزه باد هر از گاهي مصيبتديدگان را از دل درياي غم بيرون ميآورد. آري، کاروان اُسراء اينک به سمت مدينه باز ميگشت، مدينة النّبي که اينک محزون و داغدار پسر پيامبر بود. هنگامي که کاروان به دوراهي عراق و مدينه رسيد، ناگهان نسيمي از جانب کربلا دختر امام حسين (عليه السلام) را متوجّه خود کرد. آه چه لحظهاي بود، صداي شيون او بلند شد و همه را متوجّه خود نمود همگي مست نسيم کوي حسين (عليه السلام) گشتند. با هم به ساربان گفتند که ما را از دشت کربلا و مزار يار عبور ده. قافله مسير خود را تغيير داد. زمان فراق ديگر به سر آمده بود و عاشقان به کوي معشوق نزديک ميشدند. هر چه اين فاصله کمتر ميشد بر شور و افغان کاروان افزوده ميگشت. هنگامي که آن پروانگان به مدفن خورشيد رسيدند از روي ناقهها همچون برگ خزان خود را به زير افکندند. هر کس قبر عزيزي را در آغوش گرفت صداي فغان و ناله در تمام صحرا مستولي گشت. جابر بن عبدالله انصاري نيز که در اربعين به کربلا رسيده بود، با داغديدگان هم ناله شد. يکي ميگويد: همين جا بود که عزيز خود را از دست داديم. يکي ديگر ميگويد: همين جا بود که خيمههاي ما را آتش زدند و اموالمان را غارت کردند. آه همين جا بود که شمر با شمشير سر از بدن حسينم جدا ساخت. واي عمويم، اين جا بود که او را به شهادت رساندند. واي پسرم علي اصغر. صداي جانسوز رباب شور ديگري به اين مرثيهخواني ميداد. او سخت ميگريست، خدا اين جا بودکه با تير سه شعبه گلوي کوچک اصغرم را هدف گرفتند. آري هر کسي به نحوي از دل غم ديدهاش عقدهگشائي ميکرد. در اين اثنا بيبي زينب کبري (سلام الله عليها) خود را تمام قد بر روي قبر برادر انداخت و با اشک و آه و صداي محزون گفت: اي واي برادرم حسين جان، اي واي محبوب دل پيامبر خدا، اي فرزند مکه و مِنا. اي پسر فاطمه زهرا (سلام الله عليها) و اي فرزند علي مرتضي (عليه السلام). اي برادر، شرمندهات گشتم که نازدانهات رقيه را در خرابه شام جا گذاشتم. اي برادر، اگر اينجا نامحرم نبود، جاي تازيانه و سنگها را به تو نشان ميدادم. اي برادر ما را خارجي خواندند و از بالاي بامها بر ما سنگ زدند و بر رويمان خاک و خاکستر پاشيدند. اي عزيز مادرم اي ميوه قلبم و ... ناگهان زينب بي هوش شد و به زمين افتاد.
| ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: علي علوي -
تاريخ: 22 مهر 92
با عرض سلام و خسته نباشيد ميخواهم کل برنامه هاي کلمه طيبه را داشته باشم و يا مرور بکنم. در سايت ولايت تحت چه عنوان قرار گرفته است؟ لطفا راه نمايي کنيد. يا چگونه و از کجا تهيه کنيم. با تشکر منتظر پاسخ هستيم. جواب نظر: باسلام دوست گرامي؛ به بخش «آرشيو برنامه ها» رفته و در قسمت مخصوص جستجو، كلمه «طيبه» را جستجو كنيد يا از پيوند ميانبر ذيل استفاده كنيد: پيوند فايل برنامه هاي كلمه طيبه: «http://www.velayattv.com/fa/list.php?group=&startrec=-1&bank=archive&I1.x=0&I1.y=0&what=%D8%ED%C8%E5&fieldname=tetr» موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |