![]() | ||
![]() |
مقالات | سخنراني ها | شبکه سلام | موبايل | انتشارات | محصولات نرم افزاري | ليست پاسخ ها |
![]() |
تاريخ: 17 ارديبهشت 1387 |
![]() |
|
سخنراني در همايش فرهنگيان استان در خانه معلم زاهدان | ||
پخش صوت ![]() | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: سخنراني در همايش فرهنگيان استان در خانه معلم زاهدان 16 / 02 / 87 استاد حسيني قزويني موضوع پديده وهابيت و چالشهاي كه آنها در دنياي معاصر ايجاد كردهاند و با تلاشهاي مخالف با مباني ديني و قرآني، چهره نوراني اسلام را در عرصه بينالملل مخدوش كرده و امروز تعدادي از انديشمندان مخالف اسلام و قرآن را بر آن داشته كه از اسلام به عنوان يك مكتب متكي به خشونت و كشتار نام ببرند و در عرصه بينالملل، اسلام را به عنوان يك دين ترور و تروريست معرفي كنند. همه ميدانيد كه مذاهب اسلامي كه از همان روزهاي نخستين رحلت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در عرصه جامعه اسلامي حضور يافتند، جز 4 مذهب رسمي نبود. اول مذهب حنفي بود، پيروان نعمان بن ثابت ابوحنيفه، متوفاي 154 هجري. بعد از او مذهب مالكي، پيروان مالك بن انس، متوفاي 179 هجري. پس از او مكتب شافعي، پيروان محمد بن ادريس شافعي، متوفاي 204 هجري. و آخرين آنان، مذهب حنبلي، پيروان احمد بن حنبل، متوفاي 241 هجري. در كنار آنها هم مكتب شيعه، از زمان رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، عدهاي به نام محبان اميرالمؤمنين (عليه السلام) و پيروان ايشان و به تعبير برخي انديشمندان أهل سنت، حتي تعدادي از صحابه در زمان نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مشتهر به پيروي از علي (عليه السلام) بودند. روايات متعددي كه آمار آنها به 40 حديث در منابع أهل سنت ميرسد، نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در مناطق و مناسبتهاي مختلف فرمودند كه: يا علي! انت و شيعتك هم الفائزون. اين 5 مذهب و پيروان آنها در جامعه اسلامي، با اختلافاتي كه داشتند، زندگي ميكردند. اختلاف ميان مذهب شيعه و سني، كمتر از اختلاف ميان مذهب حنفي و مالكي، شافعي با حنبلي نبود. در تاريخ، درگيريهايي شديدي كه ميان مذاهب أهل سنت بدست استعمار پايهريزي شده، چه در بغداد و چه در ايران ، اصفهان و نيشابور، تهاجم و كشت و كشتاري كه نسبت به همديگر داشتندد، كمتر از اختلاف ميان شيعه و سني نبود. ولي با همه اين اختلافات، همانند يك خانواده در كنار هم زندگي ميكردند. دو برادر و خواهر از يك والدين، يك روزي با هم اختلاف دارند و روز ديگر با هم آشتي ميكنند. تا اينكه در قرن 7 و 8 هجري، پديدهاي به نام وهابيت، در جامعه اسلامي بوجود آمد و موجب تفرقه شديد ميان امت اسلامي، چه شيعه و چه سني شد. ابن تيميه حراني در يك مقطع حساسي از تاريخ اسلام آمد كه جامعه اسلامي در ميان تب و تاب حمله صليبيان غربي و مغولهاي شرقي ميسوخت، شهرها و كشورهاي اسلامي يكي پس از ديگري طعمه مسيحيت غرب و لائيك شرق شده بود، شهر بغداد را با قدوم خودشان با خاك يكسان كردند و صليبيان به تعبير گوستاو لبون فرانسوي، جناياتي در تاريخ مسيحيت ايجاد كردهاند كه توحش و بربريت مسيحيت را در تاريخ ثبت كردند. خود گوستاو لبون مسيحي مينويسد برخوردي كه مسيحيت با مسلمانان داشت، بايد بگوئيم كه برخورد وحشيترين انسانها با متمدنترين انسانها بوده است. در اين برهه از تاريخ كه جامعه اسلامي نهايت احتياج به وحدت كلمه و اتحاد مسلمين در برابر دشمنان شرقي و غربي داشت، آقاي ابن تيميه در منطقه شامات ظهور كرد و در ميان امت اسلامي تفرقه انداخت و مسلمانان را به جان هم افكند با اين تفكر كه توسل و رفتن بر سر قبور انبياء و صالحان يك امر نامشروع و شرك است و طلب شفاعت از آنان هم شرك است. او با اين كار خود، اولا به جنگ با قرآن آمد. قرآني كه توسل به انبياء را يك امر ديني و مشروع شمرده بود و آيات متعدد كه بحث شفاعت را يك امر مسلم عقائد اسلامي بيان كرده بود، او مبارزه كرد. در زمان ابن تيميه بزرگ تئورسين وهابيت، علماء شيعه و سني بپا خاستند و در برابر اين توطئه و تفرقه ميان مسلمين، افكار ابن تيميه را محكوم كردند، حتي برخي از بزرگان أهل سنت فتوا دادند كه: من كان علي عقيدة إبن تيميه، حل ماله و دمه. آقاي ابن حجر عسقلاني كه از استوانههاي علمي أهل سنت و متوفاي 852 هجري است، از يكي از قضات شافعي دمشق مينويسد، اين بيانيه را صادر كردند و در تمام كوچه و بازار اعلام كردند: هر كس معتقدات ابن تيميه را داشته باشد، خون و مالش هدر است. الدرر الكامنة،ج1، ص147 ابن حجر هيثمي، كه متوفاي 974 هجري و يكي از بزرگان أهل سنت عربستان و مكه مكرمه است، صراحت دارد: إبن تيمية عبد خذله الله و أضله و أعماه و أصمه و أذله. ابن تيميه يك بندهاي است كه خداوند او را خوار و گمراه و كور و كر و ذليل كرده است. الفتاوي الحديثية، ص86 آقاي شوكاني كه از استوانههاي علمي أهل سنت است، از قول محمد بخاري متوفاي 841 هجري مي نويسد: من أطلق القول علي ابن تيميه: أنه شيخ الإسلام، فهو بهذا الإطلاق كافر. هر كس به ابن تيميه شيخ الاسلام بگويد، كافر است. البدر الطالع، ج2، ص260 و تعداد زيادي از عالمان شيعه و سني بپا خاستند و ابن تيميه را بارها محاكمه كردند و عاقبت در سال 728 هجري، ابن تيميه كه به حكم قاضي 4 مذهب حنفي و مالكي و شافعي و حنبلي، محكوم به زندان شده بود، در زندان قلعه دمشق، براي هميشه پرونده زندگيش مختومه شد. پس از گذشت چند قرن، افكار ابن تيميه از ذهنها رفت و در كتابها جز شاگردان او نام نميبردند. تا اينكه در قرن 12 هجري، با توطئه استعمار غرب، بويژه بريتانيا و انگلستان، فردي به نام محمد بن عبد الوهاب را بزك كردند و وارد ميدان كردند و او را تحريك كردند براي احياء تفكرات ضد ديني و ضد قرآني ابن تيميه حراني. كسي كه تاريخ وهابيت را خوب بررسي كرده باشد، ميداند كه پديده وهابيت، بويژه در قرن 12 هجري، از جمله توطئههاي استعمار غرب بود براي ايجاد تفرقه ميان امت اسلامي و براي نابودي دولت عثماني. يكي از انديشمندان عربستان به نام دكتر حسن بن فرهان، كتابي نوشته به نام داعية و ليس نبيا؛ يعني اي آقايان وهابيون، شما كه اينگونه براي محمد بن عبد الوهاب قائل به قداست هستيد و او را تا مقام نبوت بالا بردهايد و سخنان او را مقدم بر سخنان نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ميدانيد، ابن تيميه اصلاحگر بود نه پيامبر. من توصيه ميكنم كه كتابهايي را كه دو تن از شخصيتهاي علمي عربستان در نقد تفكر وهابيت نوشتهاند را مطالعه كنيد. يكي آثار دكتر حسن بن فرهان مالكي و يكي كتابهاي رهبر مالكيهاي عربستان به نام محمد بن علوي مالكي. به حق، اين دو در رابطه با افشاءگري و ابطال تفكرات وهابيت، سنگ تمام گذاشتهاند. در اكثر سايتهاي شيعي و أهل سنت، كتابهاي اينان به عنوان نقد آمده است. مينويسند كه اساتيد محمد بن عبد الوهاب، احساس ميكردند كه ايشان داراي تفكر انحرافي از تفكر اسلامي است. از اساتيد او، شيخ محمد بن سليمان، و ... بارها ميگفتند كه ما در او گمراهي را احساس ميكنيم. براي مطالعه بهتر در مورد وهابيت و تفكرات ابن تيميه و نقد اين تفكرات، بهتر است به كتاب الدرر السنية في الرد علي الوهابية و فتنة الوهابية نوشته زيني دهلان، مفتي مكه مكرمه، متوفاي 1304 هجري مراجعه كنيد. كساني كه با صحبتهاي من آشنا هستند، چه در اينترنت و چه در ماهواره، من در اين زمينه، يك جمله و حتي يك كلمه از كتابهاي شيعي و علماء شيعه، در نقد عقائد وهابيت ندارم. بنده بيش از 25 سال از عمرم را صرف نقد تفكر وهابيت كردهام. بيش از 300 جلسه بحث و مناظره در داخل خاك عربستان با اساتيد و دانشجويان بينالمللي ام القراي مدينه داشتهام. حتي جلسهاي با مفتي اعظم مكه مكرمه، جناب شيخ عبدالعزيز بن عبدالله آل شيخ در طائف داشتم. من مقيد بودم در بحث با وهابيت، نهايت ادب و احترام اسلامي و قرآني و ادب ائمه (عليهم السلام) را رعايت كنم و يكي از رمزهاي موفقيت خودم را اين ميدانم. آقاي زيني دهلان در كتاب الدرر السنية في الرد علي الوهابية، ج1، ص42 مينويسد كه پدر محمد بن عبد الوهاب كه مرد صالح و از قضات منطقه درعيه بود، احساس ميكرد كه فرزندش آدم گمراهي است و مردم را توصيه ميكرد كه خيلي با فرزندش نشست و برخاست نداشته باشند، او افكار منحرفي دارد. برادر محمد بن عبد الوهاب به نام سليمان، اولين كسي است كه با برادرش محمد بن عبد الوهاب در مقابله و نقد تفكراتش قيام ميكند. كتابي نوشته به نام الصواعق الإلهية كه شايد در تاريخ رد وهابيت، اولين كتابي باشد كه نوشته شده است و در اين كتاب ثابت ميكند كه برادرش در جامعه، راه انحراف و گمراهي را پيش گرفته است و مطالبي كه برادرش بيان ميكند، مخالف قرآن و سنت و مخالف تمام اقوال علماء أهل سنت در اين 12 قرن است. يك روزي سليمان از برادرش محمد سؤال كرد كه اصول دين چند تا است؟ گفت: اصول دين 5 تا است. برادرش سليمان گفت: به نظر شما 6 تا است، و ششمي اين است كه اگر كسي معتقد به عقائد وهابيت نباشد، كافر و مرتد است. جالب اينكه آقاي زيني دهلان در همين كتاب الدرر السنية في الرد علي الوهابية، ج1، ص46 ميگويد محمد بن عبد الوهاب كسي را كه ميخواست وهابي بشود، از او ميخواست كه 5 شهادت را به زبان جاري كند. يك: بايد بگوييد اشهد أن لا إله إلا الله. دو: بايد بگوييد أشهد أن محمدا رسول الله. همه ميگفتند كه ما مسلمانيم و نماز ميخوانيم و حج ميرويم؛ او ميگفت شما مشرك هستيد، ولي متوجه نيستيد. سوم: بايد شهادت بدهيد كه قبل ورودتان به وهابيت، مشرك بوديد و با قبول مذهب وهابيت، تازه مسلمان شدهايد. چهارم: بايد شهادت بدهيد كه پدر و مادرتان كه توفيق تشرف به مذهب وهابيت را نداشتند، در حال شرك از دنيا رفتهاند و حق طلب مغفرت براي آنها را نداريد. پنجم: بايد شهادت بدهيد كه تمام علماء گذشته به حال كفر و شرك از دنيا رفتهاند و حق طلب مغفرت براي آنها را نداريد. اين سخن مفتي مكه مكرمه نسبت به عقيده وهابيت است. جالب اينكه همين آقاي زيني دهلان مينويسد كه محمد بن عبد الوهاب دستور داده بود كه كسي حق ندارد قبل از اذان، بعد از اذان و در وسط اذان صلوات بفرستد. يك مؤذن پير صالح و نابينا رفته بود بالاي مأذنه و اذان ميگفت. وقتي به نام مبارك پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) رسيد، صلوات فرستاد. محمد بن عبد الوهاب دستور داد كه مؤذن نابيناي پير را پائين كشيدند و جلوي مردم گردن زدند. به چه اتهامي؟ به اتهام درود فرستادن بر نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در اثناء اذان. اين را شما به چه آيه و سنت و سيرهاي ميخواهيد توجيه كنيد؟! محمد بن عبد الوهاب گفت كه هر كس معتقد باشد به شفاعت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و انبياء، مشرك است. هر چه ميگفتند كه در رابطه با شفاعت، آيات متعدد داريم، ميگفت بله آيات داريم، ولي خداوند به ما دستور داده كه از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) شفاعت نطلبيم. خيلي عجيب است!!! يعني شما رفتهايد به مهماني و صاحب خانه، سفره را پهن كرده و ميگويد كه كسي حق غذا خوردن ندارد. ميگويد خداوند حق شفاعت به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) داده، ولي ما را از طلب شفاعت منع كرده است. اين را چگونه ميتوان توجيه كرد؟ آيا اين تفكر ضد قرآني نيست؟ بنده بحثي با مفتي اعظم عربستان آقاي شيخ عبدالعزيز داشتم، كه البته ايشان خيلي مؤدب و با احترام برخورد ميكرد. يكي از پرسشهايي كه از ايشان داشتم اين بود كه شما به چه دليلي ميگوئيد توسل به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و انبياء و اولياء جايز نيست و حرام است؟ برخي از سايتها و نشريات اين استان هم در همين راستا حركت ميكنند و تفكرات وهابي دارند و اين تفكرات را هم تبليغ ميكنند. ايشان جواب داد كه در قرآن آيات متعددي داريم كه از توسل به غير خدا نهي كرده؛ قرآن ميگويد: فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا (جن/18) كسي ديگر را با خدا نخوانيد. خواندن غير خدا و واسطه قرار دادن، شرك است. چند آيه ديگر در اين زمينه آورد. گفتم كه ما نبايد: يَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ (نساء/150) باشيم. اگر قرآن ميگويد: فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا، اين ناظر به كفار و مشركين است كه در كنار خداي عالم، از بتهاي خود طلب شفاعت ميكردند و بتها را ميپرستيدند؛ قرآن در چند جا به صراحت در مشروعيت توسل سخن گفته است. در سوره يوسف از قول فرزندان حضرت يعقوب (عليه السلام) كه به پدرشان عرض ميكنند: قَالُوا يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا (يوسف/97) اي پدر، براي ما از خداوند طلب مغفرت كن. اگر يك شيعه در كنار قبر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بگويد: يا وجيها عندالله اشفع لنا عندالله چه تفاوتي است ميان آن آيه با اين دعا؟ حضرت يعقوب (عليه السلام) هم به فرزندانش نگفت كه شما مشرك شدهايد و ميان خود و خدا مرا واسطه قرار دادهايد. بلكه گفت: قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي (يوسف/98) من براي شما در آينده از خداوند طلب مغفرت ميكنم. در سوره نساء، قرآن صراحت دارد كه: وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا (نساء/64) اي پيامبر، آنان كه گناه كردند و به خود ظلم كردند، اگر نزد تو آمدند و استغار كنند و تو براي آنها طلب مغفرت كني، خدا آنها را ميبخشد. آيا اين جز توسل، چيز ديگري است؟! اين منطق قرآن است و روايت نيست. عزيزان مراجعه كنند به كتابهاي فقهي أهل سنت، در شافعيها كتاب مجموع نووي، در حنفيها مبسوط سرخسي، در حنبليها مغني ابن قدامه و در مالكيها مدونةالكبري مالك، همه اين آيه را آوردهاند در آداب زيارت قبر نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم). يعني كسي كه حج را انجام داد، كنار قبر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بايستد و سلام كند و بگويد كه خداوند در قرآن اين آيه را گفته و الان من نزد تو آمدهام و از تو درخواست ميكنم كه از خداوند براي من طلب مغفرت كني. وقتي من اين آيات را خواندم، مفتي اعظم به من گفت كه اين آيات مربوط به زمان حيات پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است و بعد از رحلت او، اين آيات اثر خودش را از دست داد و صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بعد از او به قبر او متوسل نشدند. گفتم كه اين كه ميگوئيد صحابه بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به قبر او متوسل نشدند، يعني قبول نداريد كه هيچيك از صحابه كنار قبر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آمده باشند و از او طلب شفاعت و حاجت كنند و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را بين خود خدايشان واسطه كنند؟ اين خلاف رواياتي است كه در كتب أهل سنت آمده. بيهقي در دلائل النبوة به صراحت دارد كه در زمان خلافت جناب خليفه دوم كه قحطي آب آمد، يكي از صحابه به نام بلال بن حرث كنار قبر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد و عرضه داشت كه: يا رسول الله! قد هلك الناس، استسق لأمتك. يا رسول الله! مردم بر اثر قحطي و نيامدن باران نزديك است كه نابود شوند، از خداوند براي مردم طلب رحمت كن. نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به خواب او آمد و گفت برو نزد خليفه و از من به او سلام برسان و بگو: در آيندهاي نزديك رحمت خداوند سرازير خواهد شد. اين روايتي است كه در تمام كتب روائي أهل سنت آمده است. ايشان گفت كه اين روايت ضعيف است و سند ندارد. گفتم اتفاقا جناب آقاي ابن حجر عسقلاني از استوانههاي علمي رجالي أهل سنت در كتاب فتح الباري، ج2، ص412 صراحت دارد كه اين روايت صحيح است. آقاي ابن كثير دمشقي در كتاب البداية و النهاية، ج7، ص105 ميگويد روايت صحيح است. وقتي روايت را از دو شخصيت بزرگ علمي أهل سنت آوردم، ايشان شروع كرد و گفت كه مباني شرك اين است و و مباني توحيد اين است و .... يكي از معاونينش برگشت به او گفت كه اي شيخ! اين چه جوابي است كه ميدهي؟ تناسبي با اشكال ايشان ندارد. ايشان ميگويد كه ابن حجر و ابن كثير صراحت دارند بر صحيح بودن روايت؛ اگر شما راست ميگوييد، تصحيح اين دو را مناقشه كنيد. ايشان گفت اين دو كتاب را بياوريد با همان آدرسي كه داده است. آوردند و روايت را خواندند و ديدند كه درست است. بحث توسل، يك بحث قرآني و سنتي است و سيره صحابه بر آن قائم بوده است. شما ببينيد كه خود مالك رئيس مالكيها و بلال مؤذن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، ابو ايوب انصاري در روايت صحيح است كه ميآيند كنار قبر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و به او اظهار عشق و علاقه ميكنند و به حضرت متوسل ميشوند. اين چيزي نيست كه بخواهيم نسبت به او خدشه وارد كنيم و بيائيم حرفهاي وهابيت را كه ضد قرآن و سنت و سيره صحابه است، برداريم به عنوان يك رهآورد ديني به خورد مردم بدهيم. جناب آقاي دكتر محمد ابراهيم، از مدينه ميآيد و در همايش صحيح بخاري ميگويد كه هرگونه توسل به انبياء و صالحين شرك است و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) با اين مشركان اعلان جهاد كرد و حتي كسي از أهل سنت از او برنخاست اعتراض كند كه اين تفكر، يك تفكر ضد قرآني و سنت و سيره صحابه است. در سايتهاي خود كتاب توسل مشروع و توسل نامشروع را ميآورند. حتي تا اين اندازه كه ميگويد كساني كه به انبياء و صالحين متوسل ميشوند، مهدورالدم و المال هستند. در بعضي از جرايد و روزنامهها، مطالبي را برخلاف قرآن و سنت ميآورند. من از عزيزان تقاضا دارم كه بيان و قلم خودشان تلاش كنند، انحرافاتي كه در جامعه ما ايجاد ميشود و برخي از افراد وابسته به تفكر وهابيت كه عامل دست استعمار هستند و اجراء كننده اهداف استكبار جهاني است، را از بين ببرند. امروز خود وهابيت هم صراحت دارند كه ما از آنها دستور ميگيريم. شما در جنگ 33روزه حزب الله با اسرائيل ديديد كه علماء وهابيت مثل بن جبرين و عبدالرحمن براج، بجاي اينكه از بچه مسلمانها دفاع كنند، از صهيونيسم دفاع كردند و رسما فتوا دادند كه هرگونه مساعدت و دعا كردن به حزب الله در برابر صهيونيسم حرام است. مگر حزب الله با أهل سنت يا با مسيحيان يا انسانهاي آزاده ميجنگيد؟! مگر حزب الله با صهيونيسمي كه 60 سال است كه برادران أهل سنت فلسطيني را آواره كردهاند، نميجنگند؟ اگر شما دين را كنار گذاشتهايد، به تعبير امام حسين (عليه السلام): إن لم يكن لكم دين و كنتم لا تخافون المعاد فكونوا أحرارا في دنياكم هذه. اگر دين نداريد و از قيامت نميهراسيد، در دنيا آزاد مرد باشيد. لهوف، ص71 اينهايي كه براي آوارگان برادران أهل سنت فلسطيني تلاش ميكنند، اينچنين ناجوانمردانه با اينها مبارزه كردند، با عقل و وجدان و انسانيت نميسازد، تا چه رسد به قرآن و سنت و سيره سلف صالح. گرچه سخن براي گفتن با شما عزيزان زياد دارم، إن شاء الله اگر توفيق نصيب شود، در آينده، باز در جمع شما حضور خواهم يافت و در مورد عقائد انحرفي وهابيت كه در داخل و خارج كشور در حال گسترش است صحبت خواهم كرد. به تعبير امام خميني (ره) كه فرمود: وهابيت، مروج اسلام ابوسفياني و آمريكايي است. مقام معظم رهبري فرمود: براي افشاء ماهيت پليد وهابيت، از هيچ كوششي دريغ نكنيد. بر همه ما، چه معلم و شاگرد، چه استاد و دانشجو، چه طلبه و غيره، لازم است كه امروز از اين پديده وهابيت كه بصورت استخواني در گلوي جهان اسلام ايجاد شده و چهره نوراني اسلام را در عرصه بينالملل، يك چهره خشن و تروريست معرفي ميكند، بپا خيزيزم و هر كس به اندازه خودش اطلاعات كسب كند و در آگاهي جامعه تلاش كند. ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دکتر سيد محمد حسيني قزويني | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: مهدي ذ -
تاريخ: 27 ارديبهشت 87
با سلام : لطفا" چند نمونه از درگيري هاوجنگهاي مذاهب اربعه را كه در طول تاريخ اتفاق افتاده است ، ذكر كنيد. متشكر جواب نظر: 1 - جسارت به امامان مذاهب اربعه توسط ساير فرق (شافعي درسالي به دنيا آمد که ابوحنيفه از دنيا رفت، لذا به همين جهت حنفيان به شافعيان مي گفتند امام شما جرات تولد پيدا نکرد تا زماني که امام ما از دنيا رفت و شافعيان در پاسخ مي گفتند امام شما نتوانست ، تولد امام ما را تحمل کند) الغيث المجسم في شرح لاميه العجم ج 1 صفحه 165 2 - تقسيم مساجد بين شافعيان و حنفيان (بين شافعيان و حنفيان در طرابلس درگيري بوجود آمد به همين دليل مساجد را بين هم تقسيم کردند و حتي بعضي از فقهاي ايشان در آن زمان ساير فرق را همانند اهل ذمه بحساب مي آورد و در مورد اين فتوي که آيا مرد حنفي با زن شافعي مي تواند ازدواج کند ؟ اختلاف داشتند زيرا مي گفتند ايمان اين زن درست نيست و کافر بحساب مي آيد ) الفکر السامي جلد 2 صفحه 38 3- سوزاندان مساجد و بازارها و مدارس (حنبليان مسجد شافعيان را آتش کشيدند و خطيبان احناف حنبليان و شافعيان را بر روي منبرها لعنت مي کردند و بين حنفيه و شافعيه درگيري پيش آمد و بازارها و مدارس همديگر را آتش زدند) مرآة الجنان جلد 3 صفحه 343 4 - کشتار بين حنفيان و شافعيان در اصفهان ياقوت حموي در مورد اصفهان مي گويد: در اين شهر خرابي زياد شد به سبب فتنه ها و تعصبات بين شافعيان و حنفيان معجم البلدان جلد 1 صفحه 209 5 - کشتار بين حنفيان و شافعيان در ري بين حنفيان و شافعيان درگيري پيش آمد و پيروزي با شافعيان بود با اينکه شافعيان تعداد کمتري داشتند اما خداوند ايشان را بر ضد حنفيان ياري کرد معجم البلدان ج 3 صفحه 117 6 - تکفير کسي که حنبلي نباشد ابن حاتم حنبلي مي گويد: کسي که حنبلي نباشد مسلمان نيست تذکرة الحفاظ جلد 3 صفحه 375 تاريخ الاسلام جلد 33 صفحه 58 ذهبي در اين رابطه در کتاب تاريخ الاسلام مي نويسد: ماجراي شيخ الاسلام انصاري با او (ابن حاتم حنبلي) مشهور است و نيز کلام وي که گفت کسي که حنبلي نباشد مسلمان نيست. تاريخ الاسلام جلد 29 صفحه 304 7 - همه حنبلي ها کافر هستند (ابوبکر مقري همه حنبلي ها را تکفير کرده است شذرات الذهب جلد 3 صفحه 252) (و ملا علي قاري حنفي مي گويد: بين حنفيان مشهور است که اگر حنفي شافعي بشود بايد او را شلاق زد اما اگر شافعي حنفي شود بايد به او خلعت داد ارشادالنقاد صنعاني و الدين الخالص جلد 3 صفحه 255) و ..... موارد بسيار ديگر گروه پاسخ به شبهات |
2 |
نام و نام خانوادگي: داش علي -
تاريخ: 11 خرداد 87
ممنون از جوابتون |
3 |
نام و نام خانوادگي: شهره نبوي -
تاريخ: 01 تير 87
سلام وادب محضر شما تقديم ميكنم خيلي دوستتون دارم و برايتون خيلي خيلي دعا ميكنم خدا كند سالم سالم شويد بزودي و خدا نگهدارتون باشد شما نباشيد - واي برما كه تحقيق كند! |