مقالات |  سخنراني ها |  شبکه سلام |  موبايل |  انتشارات |  محصولات نرم افزاري |  ليست پاسخ ها
تاريخ: 05 تير 1392
ديدگاه اميرمؤمنان عليه السلام در باره ابوبکر و عمر+ تصوير کتاب ها
   
 

ديدگاه اميرمؤمنان عليه السلام در باره ابوبکر و عمر+ تصوير کتاب ها

مخالفان اهل بيت عليهم السلام ادعا مي‌کنند که اميرمؤمنان عليه السلام با خلفاي سه گانه ارتباط حسنه و دوستانه داشته است و براي اثبات اين افسانه، به دروغ‌هايي مثل ازدواج ام کلثوم با عمر، نام گذاري فرزندان اميرمؤمنان عليه السلام از نام خلفا و ... استناد مي‌کنند.

هر چند که ما در جاي خود به تفصيل از اين شبهات واهي پاسخ کوبنده و قاطع داده‌ايم؛ اما اين بار و در اين مقاله تلاش مي‌کنيم ديدگاه اميرمؤمنان عليه السلام را در باره خلفاء، از صحيح‌ترين کتاب‌هاي اهل سنت در معرض قضاوت خوانندگان عزيز قرار دهيم .

طبق روايات صحيح السندي که در صحيح‌ترين کتاب‌هاي اهل سنت آمده، اميرمؤمنان عليه السلام هيچگاه با خلفاي سه گانه ارتباط دوستانه نداشته است؛ بلکه آن‌ها را «دروغگو ، بدکار ، حيله‌گر، خائن، ظالم، فاجر و ...» مي‌دانسته است.

پيش از ارائه مدارک، اين نکته را متذکر مي‌شويم که هدف ما توهين و جسارت به مقدسات کسي نيست؛ بلکه تنها نقل مطالب از کتاب‌هاي اهل سنت و آن هم با سند صحيح است و قضاوت را نيز به عهده خوانندگان عزيز شيعه و سني واگذار مي‌کنيم .

مسلم نيشابوري در صحيح خود در ضمن يک روايت طولاني از عمر بن خطاب نقل مي‌کند که خطاب به اميرمؤمنان عليه السلام گفت:

فَلَمَّا تُوُفِّىَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- قَالَ أَبُو بَكْرٍ أَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- فَجِئْتُمَا تَطْلُبُ مِيرَاثَكَ مِنَ ابْنِ أَخِيكَ وَيَطْلُبُ هَذَا مِيرَاثَ امْرَأَتِهِ مِنْ أَبِيهَا فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- « مَا نُورَثُ مَا تَرَكْنَا صَدَقَةٌ ». فَرَأَيْتُمَاهُ كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّهُ لَصَادِقٌ بَارٌّ رَاشِدٌ تَابِعٌ لِلْحَقِّ ثُمَّ تُوُفِّىَ أَبُو بَكْرٍ وَأَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- وَوَلِىُّ أَبِى بَكْرٍ فَرَأَيْتُمَانِى كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا .

پس از وفات رسول خدا صلي الله عليه وآله ابوبكر گفت : من جانشين رسول خدا هستم ،‌ شما دو نفر (عباس و علي ) آمديد و تو اي عباس ميراث برادر زاده‌ات را درخواست كردي و تو اي علي ميراث فاطمه دختر پيامبر را .

ابوبكر گفت : رسول خدا فرموده است : ما چيزي به ارث نمي‌گذاريم ، آن‌چه مي‌ماند صدقه است و شما او را دروغگو ، گناه‌كار ، حيله‌گر و خيانت‌كار معرفي كرديد و حال آن كه خدا مي داند كه ابوبكر راستگو ،‌ دين دار و پيرو حق بود .

پس از مرگ ابوبكر ،‌ من جانشين پيامبر و ابوبكر شدم و باز شما دو نفر مرا خائن ، دروغگو و گناهكار خوانديد

سپس در آخر روايت عمر بن خطاب از اميرمؤمنان عليه السلام و عباس اقرار مي‌گيرد که آيا مطالبي را که گفتم تأييد مي‌کنيد. هر دو گفتند: بلي .

 قَالَ أَكَذَلِكَ قَالاَ نَعَمْ.

صحيح مسلم، کتاب الجهاد والسير، باب حکم الفئ ، ح 1756

 

 

 

 

 

همين روايت در ديگر کتاب‌هاي اهل سنت با تعبير «ظالم وفاجر» نقل شده و حتي الباني وهابي نيز آن را صحيح دانسته است:

قَالَ وَأَنْتُمَا تَزْعُمَانِ أَنَّهُ كَانَ فِيهَا ظَالِمًا فَاجِرًا وَاللَّهُ يَعْلَمُ أَنَّهُ صَادِقٌ بَارٌّ تَابِعٌ لِلْحَقِّ ثُمَّ وُلِّيتُهَا بَعْدَ أَبِي بَكْرٍ سَنَتَيْنِ مِنْ إِِمَارَتِي فَعَمِلْتُ فِيهَا بِمِثْلِ مَا عَمِلَ فِيهَا رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَأَبُو بَكْرٍ وَأَنْتُمَا تَزْعُمَانِ أَنِّي فِيهَا ظَالِمٌ فَاجِرٌ.

عمر گفت: شما دو نفر اعتقاد داشتيد که ابوبکر در اين قضيه ظالم و فاجر است؛ در حالي که خدا مي‌داند او صادق‌، نيکوکار و پيرو حق بود . بعد از ابوبکر دو سال اداره فدک و .. در اختيار من بود و من همان رفتاري را داشتم که رسول خدا (ص) و ابوبکر داشت ؛ اما شما اعتقاد داشتيد که من ظالم و فاجر هستم .

الباني در آخر روايت تصريح مي‌کند که سند اين روايت صحيح است.

الباني ، محمد ناصر الدين (متوفاي 1420هـ)، التعليقات الحسان علي صحيح إبن حبان ، ج9 ، ص319 ـ 320.

 

 

 

 

 

 

همين روايت در کتاب صحيح إبن حبان با تحقيق شعيب الأرنؤوط وهابي نيز آمده و  اين وهابي متعصب نيز سند آن را تصحيح کرده است.

 

 

طبق اين دو روايت اميرمؤمنان عليه السلام اعتقاد داشته است که ابوبکر و عمر «دروغگو، بدکار، حيله‌گر، خائن، ظالم و فاجر» هستند.

جالب است که در کتاب صحيح بخاري همين صفات از ويژگي‌هاي منافقين شمرده شده است. محمد بن اسماعيل در صحيح خود مي‌نويسد:

33 حدثنا سُلَيْمَانُ أبو الرَّبِيعِ قال حدثنا إِسْمَاعِيلُ بن جَعْفَرٍ قال حدثنا نَافِعُ بن مَالِكِ بن أبي عَامِرٍ أبو سُهَيْلٍ عن أبيه عن أبي هُرَيْرَةَ عن النبي صلى الله عليه وسلم قال آيَةُ الْمُنَافِقِ ثَلَاثٌ إذا حَدَّثَ كَذَبَ وإذا وَعَدَ أَخْلَفَ وإذا أؤتمن خَانَ.

از ابوهريره نقل شده است که رسول خدا (ص) فرمود: نشانه‌هاي منافق سه چيز است: هرگاه سخن مي‌راند، دروغ مي‌گويد؛ هر وقت وعده مي‌دهد، تخلف مي‌کند و هر وقت امانتي به او سپرده شود، خيانت مي‌کند.

34 حدثنا قَبِيصَةُ بن عُقْبَةَ قال حدثنا سُفْيَانُ عن الْأَعْمَشِ عن عبد اللَّهِ بن مُرَّةَ عن مَسْرُوقٍ عن عبد اللَّهِ بن عَمْرٍو أَنَّ النبي صلى الله عليه وسلم قال أَرْبَعٌ من كُنَّ فيه كان مُنَافِقًا خَالِصًا وَمَنْ كانت فيه خَصْلَةٌ مِنْهُنَّ كانت فيه خَصْلَةٌ من النِّفَاقِ حتى يَدَعَهَا إذا أؤتمن خَانَ وإذا حَدَّثَ كَذَبَ وإذا عَاهَدَ غَدَرَ وإذا خَاصَمَ فَجَرَ.

از عبد الله بن عمر نقل شده است که رسول خدا (ص) فرمود: چهار ويژگي است که اگر همه آن‌ها در شخصي باشد، منافق خالص است و هر گاه يکي از اين ويژگي‌ها در شخصي باشند، يک خصلت از منافقين را دارد تا زماني که آن را رها کند : هر گانه امانتي به او سپرده مي‌شود، خيانت مي‌کند، هر وقت سخن مي‌راند، دروغ مي‌گويد؛ هر زمان تعهد مي‌دهد نيرنگ مي‌کند و هر وقت با کسي دشمني مي‌کند، دست به کارهاي ناشايست مي‌زند.

صحيح البخاري، کتاب الإيمان، بَاب عَلَامَةِ الْمُنَافِقِ ، ح33 و 34.

 

 

ملاحظه مي‌فرماييد که تمام صفات ذکر شد از زبان رسول خدا صلي الله عليه وآله در باره منافقين و حتي بيش از آن ، طبق اعتقاد اميرمؤمنان عليه السلام در ابوبکر و عمر بوده است .

**************

حال سؤال ما از وجدان‌هاي بيدار اين است که چگونه ممکن است اميرمؤمنان عليه السلام دخترش را به کسي بدهد که او را «کاذب، بدکار، حيله‌گر ، خائن، ظالم و فاجر» مي‌داند؟!

چگونه ممکن است اميرمؤمنان عليه السلام نام فرزندان دلبندش را از نام کساني انتخاب کند که اعتقاد دارد آن‌ها تمام صفات منافقين را يکجا در خود جمع کرده‌اند؟!!!

 

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)

 



    فهرست نظرات  
1   نام و نام خانوادگي:  خسته     -   تاريخ:   05 تير 92
خيلي لذت بردم خصوصا اينکه اين موضوعات را از صحيح بخاري نقل نموديد که ديگه حرفي براي گفتن نداشته باشند ضمنا اگه ميشه اين مطالب رو در قالب فايل پي دي اف قرار دهيد که ما بتونيم راحت تر منتشرش کنيم
2   نام و نام خانوادگي:  عباس     -   تاريخ:   05 تير 92
يکي از بزرگترين آرزوهاي من اينست که دست آيت الله دکتر قزويني را ببوسم
3   نام و نام خانوادگي:  محب اهل بيت     -   تاريخ:   05 تير 92
2 سوال داشتم ولي مربوط به اينجا نيست در اين آيه ي شريفه «ان تتوبا الي الله فقد صغت قلوبکما و ان تظاهرا عليه فان الله هم مولاه و جبريل و صالح المومنين و الملائکة بعد ذلک ظهير»(3تحريم «فقد صغت قلوبکما »منظور عايشه و حفصه است ؟ لطفا منبع را ذکر کنيد «صالح المومنين » آيا حضرت علي است؟ مننون درپناه امام زمان عج
جواب نظر:
باسلام
دوست گرامي؛ در عده‏ اى از كتب حديث نظير بخارى و مسلم و ترمذى از ابن عباس روايت شده كه گفت: من همواره حريص بودم، از عمر جريان دو نفر از همسران رسول خدا (ص) را كه آيه «إِنْ تَتُوبا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُما» در باره آنان نازل شده بپرسم: تا آنكه سالى عمر به حج رفت، من نيز با او حج كردم، در بين راه عمر از جاده منحرف شد، (من حس كردم مى‏ خواهد دست به آب برساند) مشك آب را گرفتم، و با او رفتم، ديدم بله در نقطه ‏اى نشست، ايستادم تا كارش تمام شد، بعد آب به دستش ريختم تا وضو بگيرد، (و يا دست خود را بشويد).
آن گاه گفتم: اى امير المؤمنين آن دو زن از زنان رسول خدا (ص) كه خداى تعالى در باره‏شان فرموده: «إِنْ تَتُوبا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُما» كيانند؟
گفت: اين از تو عجب است، اى ابن عباس، آن دو زن عايشه و حفصه بودند، آن گاه شروع كرد جريانشان را برايم نقل كرد.
صحيح بخارى، ج 7، ب 83، كتاب نكاح، ص 36.
صحيح مسلم، ج 10، كتاب طلاق، ص 90.
صحيح ترمذى، ج 5، ب 66، ص 48.
ترجمه تفسير الميزان، ج‏19، ص: 570
در تفسير قمى از ابى بصير روايت آورده كه گفت: من از امام باقر (ع) شنيدم مى ‏فرمود: منظور از صالح المؤمنين در آيه شريفه «إِنْ تَتُوبا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُما وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْرِيلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِينَ» على بن ابى طالب (ع) است.
همچنين در تفسير الدر المنثور سيوطي سني آمده است كه ابن مردويه از اسماء بنت عميس روايت كرده كه گفت:
از رسول خدا (ص) شنيدم آيه « إِنْ تَتُوبا ...» را تلاوت مى‏ كرد تا مى‏ رسيد به جمله «و صالح المؤمنين» و مى ‏فرمود: صالح المؤمنين على بن ابى طالب است .
تفسير قمى، ج 2، ص 377.
الدر المنثور، ج 6، ص 244.
تفسير برهان، ج 4، ص 353، ح 2.
ترجمه تفسير الميزان، ج‏19، ص: 573
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
4   نام و نام خانوادگي:  افشين     -   تاريخ:   05 تير 92
اينکه عکس کتاب هست خيلي عاليه و از استاد يزداني و ابولقاسمي هم تشکر
5   نام و نام خانوادگي:  صديق     -   تاريخ:   05 تير 92
مخاطب گرامي،خجسته
لينک فايل pdf همين مقاله را از لينک زير مي توانيد دريافت نماييد.
http://uploadtak.com/images/e7259_nazar.pdf
ياعلي
6   نام و نام خانوادگي:  بنيامين سلامي     -   تاريخ:   05 تير 92
سلام.خسته نباشيد واقعا عالي بود.ممنون از تلاشتون. اجرتون با بي بي دو عالم فاطمه زهرا سلام الله عليها
7   نام و نام خانوادگي:  الهه     -   تاريخ:   05 تير 92
سلام من تازه با سايتتون اشنا شدم خدا خيرتون بده خيلي از سوالامو در اين سايت به جواب رسيدم دقيقا يکيش همين سوالي است که دوستدار اهل بيت پرسيدن برا ما هم دعا کنيد.
8   نام و نام خانوادگي:  محب اهل بيت     -   تاريخ:   06 تير 92
با سلام بنده در حال بحث کردن با يک وهابي هستم اگرسوالي داشتم مي توانم از شما بپرسم ؟ / اين فرد دو شبه را ايجاد کرده است که مي خواهم از شما بپرسم - اگر لفظ اهل بيت شامل همسر يک شخص نميشود پس چرا خداوند واژه اهل بيت را در اين ايه در مورد همسر حضرت ابراهيم به کار ميبرد: { قَالُوا أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ } هود:73 2- اگر همسران پيامبر جزء اهل بيت ايشان نبوده اند پس به ما بگوييد انها اهل بيت چه کسي بوده اند!!؟؟؟
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامي
اين سايت آماده پاسخگويي به شبهات پيرامون مباحث وهابيت و اهل سنت مي باشد
در خصوص سؤال اول به اين آدرس رجوع كنيد
درباره سؤال دوم نيز به اين آدرس مراچعه كنيد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
9   نام و نام خانوادگي:  واذکر في الکتاب .....     -   تاريخ:   06 تير 92
لا اله الا الله قرآن کتاب الله محمد رسول الله
10   نام و نام خانوادگي:  واذکر في الکتاب .....     -   تاريخ:   06 تير 92
لا اله الا الله
قرآن کتاب الله
محمد رسول الله
11   نام و نام خانوادگي:  محب اهل بيت     -   تاريخ:   06 تير 92
فکر کنم متوجه شده ايد بحث ما درباره ي عصمت ائمه است اين جناب وهابي به اين حديث اشره مي کند و عصمت ائمه را رد مي کند فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ ع كَذَبْتَ لَا أُمَّ لَكَ مَنْ يَفْعَلُهُ أَضْيَقُ حَلْقَةِ اسْتٍ مِنْكَ جواب شما چيست ؟ امام زمان شما افتخار تشيع را حفظ کند
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامي
در عبارات اين روايت كه طبرسي در الاحتجاج نقل كرده است، اختلافاتي وجود دارد كه نشانگر آن است كه در اصل روايت تغييراتي ايجاد شده است. دليل ما بر اين  مطلب چند نكته است:
1-در عبارت احتجاج از زبان خالد خطاب به حضرت علي عليه السلام  چنين آمده است: بقتلك يا أمير المؤمنين، در حالي كه خالد، حضرت علي عليه السلام را به عنوان  امير مومنان خود قبول نداشت تا بگويد امير المؤمنين. پس محال است چنين چيزي را خالد گفته باشد . بنابراين اين مطلب شاهد بر آن است كه در اصل روايت تغيير رخ داده و نقل به معنا شده است.
2- برخي از علماء مانند عاملى نباطى، همين روايت را با اين عبارت « قال علي ع كذبت‏ أنت‏ أجبن‏ خلقه‏ لست من ذلك» نقل كرده است كه نشان از اختلاف در اصل لفظ روايت است .على من محمد بن على بن محمد بن يونس، الصراط المستقيم إلى مستحقي التقديم، المكتبة الحيدرية - نجف، چاپ: اول، 1384 ق.ج‏1 ؛ ص323
با اين اختلافي كه در عبارات روايت ذكر شد ثابت مي شود كه صدور اين مقطع از روايت طبرسي از زبان حضرت علي عليه السلام قطعي نيست
 موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
12   نام و نام خانوادگي:  bisetareh     -   تاريخ:   06 تير 92
درجواب کامنت 9-10
اشهدان لااله الا الله
اشهدان محمدرسول الله
اشهد ان علي ولي الله
قرآن کتاب الله
علي يدالله
حسين ثارالله
قائم آل محمد مهدي حجت الله
اولي ودومي وسومي وآن زن معاويه ويزيد وآل مروان وآل سفيان و آل مرجان وخلفاي عباسي ومفتي هاي وهابي دشمن خدا
13   نام و نام خانوادگي:  قدرت ا..     -   تاريخ:   06 تير 92
سلام وصلوات خدا بر علي (ع) فداي نام شيرين وگوش نواز علي (ع) فداي جنگ هاي بيشمار حيدر کرار صاحب ذوالفقار که جز براي رضاي خدا بکار نيامد فداي حلم وبرد باري علي که دشمن ناجوانمرد را زمين گير کرد و ارزوي شکست دين محمد را بر دلش گذاشت ومظلومانه دست به شمشير انتقام نبردتا دين محمد به منزل مقصود برسد وان کار عظيم را به فرزندش اباصالح المهدي سپرد فداي علم علي که پيامبر شهر علمش ناميد فداي کلام علي که وقتي بر زبان جاري شد مومن را خوشحال ومنافق را لرزان و (دروغگوي گناهکار حيله گر خيانکار )را رسوا ودر ماند ومجبور به اعتراف کرد تا تاريخ براي هميشه گواه رسوايي واعتراف غاصب باشد . وفداي دلشکسته علي که درد پهلوي سکشته فاطمه را فقط با چاه نجوا ميکرد تا فرزندانش غمگين تر نشوند و فداي اشک علي که فقط براي رضاي خدا وارامش دل يتيمان جاري ميشد وفداي تدبير علي که پسراني چون حسن حسين وعباس ودختري چون زينب کبري قهرمان کربلا داشت
14   نام و نام خانوادگي:  ح بدوي     -   تاريخ:   07 تير 92
با سلام سيد ما عزيز ما در مورد سيد ابوالفضل برقعي قمي که جديدا شبکه هاي وهابي با دادن جوايز مردم را گول ميزنند اطلاعاتي خواستم. 1-اين شخص کيست؟ 2-کتاب تضاد مفاتيح الجنان با قران ساختگي است يا خير ممنون من الله التوفيق/
جواب نظر:
باسلام
دوست گرامي؛ برقعي يك فرد شيعي است كه نسبت به برخي از عقايد شيعه نقدهايي داشته و كتابهايي هم نوشته است ولي در آخر عمر پشيمان شد و از آن عقايد برگشت بطوري كه حتي وهابيون او را تکفير کردند !(بهتر است به کتاب لله ثم للتاريخ ج2 مراجعه کنيد!) لذا او هيچگاه
سني نشد و وصيت كرد در امامزاده‌اي واقع در منطقه كن دفن شود !!!
وي حدود 70 اثر داشته كه در آنها نقدهايي به برخي عقايد شيعه وارد كرده ولي چندين جلد کتاب هم ، به نام او بعد از مردنش و به قلم چند نفر معلوم الحال نوشته شد ! که نويسندگان آنها نيز جايگاه علمي نداشتند ! لذا کتابها بسيار ضعيف نوشته شده است و حتي در حد آقاي برقعي هم نيست !
در مورد آقاي برقعي و سرانجام او مي‌توانيد از شاگرد نزديكش جناب آقاي ورجاني که تا مدتها از بهترين شاگردان ايشان بوده و بعد از 18 سال و بعد از آنکه بسياري از شبهات را نتوانستند پاسخ يابند به مذهب تشيع بازگشتند در وبلاگ «قرآنيان» سوال بفرماييد ، كه نهايت كارشان چه شد ؟ او سني نشده بود و تنها برخي اعتقادات شيعه را منكر شد و بعد توبه كرد.
كتاب تضاد مفاتيح الجنان با قرآن يكي از كتابهاي اوست.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
15   نام و نام خانوادگي:  محب اهل بيت     -   تاريخ:   07 تير 92
براي اثبات عدم عصمت به اين روايت هم اشاره مي کنند لطفا توضيح دهيد باب ما لا يجب فيه الزکاة مما تنبت الارض حديث شماره 5 5- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا قَالَ: دَفَعَتْ إِلَيَّ امْرَأَةٌ غَزْلًا فَقَالَتِ ادْفَعْهُ بِمَكَّةَ لِيُخَاطَ بِهِ كِسْوَةُ الْكَعْبَةِ فَكَرِهْتُ أَنْ أَدْفَعَهُ إِلَى الْحَجَبَةِ وَ أَنَا أَعْرِفُهُمْ فَلَمَّا صِرْتُ بِالْمَدِينَةِ دَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ امْرَأَةً أَعْطَتْنِي غَزْلًا وَ أَمَرَتْنِي أَنْ أَدْفَعَهُ بِمَكَّةَ لِيُخَاطَ بِهِ كِسْوَةُ الْكَعْبَةِ فَكَرِهْتُ أَنْ أَدْفَعَهُ إِلَى الْحَجَبَةِ فَقَالَ اشْتَرِ بِهِ عَسَلًا وَ زَعْفَرَاناً وَ خُذْ طِينَ قَبْرِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ‏ ع وَ اعْجِنْهُ بِمَاءِ السَّمَاءِ وَ اجْعَلْ فِيهِ شَيْئاً مِنَ الْعَسَلِ وَ الزَّعْفَرَانِ وَ فَرِّقْهُ عَلَى الشِّيعَةِ لِيُدَاوُوا بِهِ مَرْضَاهُم‏‏.» (الكافي ، ج‏4، ص: 243
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامي
اولا: اين روايت مرسل است ثانيا: علامه مجلسي بعد از اينكه روايت را مرسل دانسته است در توجيه اين روايت مي گويد:  امام باقر عليه السلام مي دانست كه هدف آن زن اين بوده است كه آن پشم را  در بهترين جا مصرف كند و فكر كرده بود كه بهترين جا اين است كه به عنوان پرده كعبه استفاده شود ولي امام آن را در بهترين راه يعني ( بين حجاج شيعه ) مصرف كرد .مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج‏17 ؛ ص106، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: دوم، 1404 ق.
ثالثا: در روايات  نقل شده است كه هر چيزي كه براي كعبه هديه داده شود مال زوار خانه خداست .به عنوان نمونه يك روايت را ذكر مي كنيم: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ رُوِيَ عَنِ الْأَئِمَّةِ ع‏.....مَا جُعِلَ‏ هَدْياً لَهَا فَهُوَ لِزُوَّارِهَا.هر چه را كه هديه از جهت كعبه مى‏آورند مى‏بايد كه آن را به زايران كعبه بدهند .شيخ حر عاملى، وسائل الشيعة ؛ ج‏13 ؛ ص253، مؤسسة آل البيت عليهم السلام - قم، چاپ: اول، 1409
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
 
16   نام و نام خانوادگي:  شيعه علي     -   تاريخ:   09 تير 92
از اصول مناظره ، ادعا به حجت هايي است كه براي طرف مقابل قابل پذيرش باشه، يادم مياد از ابن حزم اندلسي همين مطلب را نوشته بوديد اما فراموش كردم آدرس رو، ميشه كمك كنيد؟
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامي
عبارت ابن حزم در اين باره چنين است: «لا معنى لاحتجاجنا عليهم برواياتنا فهم لا يصدقونا ولا معنى لاحتجاجهم علينا بروياتهم فنحن لا نصدقها وإنما يجب أن يحتج الخصوم بعضهم على بعض بما يصدقه الذي تقام عليه الحجة به » معنا ندارد كه ما عليه شيعيان به روايات خودمان استدلال كنيم ؛ در حالي كه آنها قبول ندارند و نيز معنا ندارد كه آن‌ها به روايات خودشان عليه ما استناد كنند ؛ در حالي كه ما آن روايات را قبول نداريم . از اين رو لازم است كه در برابر خصم به چيزي استناد شود كه او قبول دارد و براي او حجت است .
علي بن أحمد بن سعيد بن حزم الطاهري أبو محمد الوفاة: 548 ، الفصل في الملل والأهواء والنحل ، مكتبة الخانجي - القاهرة  ج 4   ص 78
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
 
17   نام و نام خانوادگي:  محب اهل بيت     -   تاريخ:   09 تير 92
يک سوال از اهل تسنن داشتم که اگر مرد هستند بايد اين سوال را جواب بدهند پيامبر مي فرمايد : لا يزال الدين قائما حتي تقوم الساعه اويکون عليکم اثنا عشر خليفه کلهم من قريش صحيح مسلم ج 3 ص 1476 باب الامر بلزوم الجماعه عند الظهور الفتن ويک روايت ديگر پيامبر مي فرمايد يکون اثنا عشر اميرا کلهم من قريش صحيح مسلم ج6 ص23 باب وجوب اانکار علي امراه و روايتي ديگر پيامبر مي فرمايد: لا يزال امر الناس ماضيا ماوليهم اثنا عشر رجلا کلهم من قريش صحيح مسلم ج3 ص 452 باب الخلافه في قريش و روايتي ديگر پيامبر مي فرمايد: يکون بعدي اثنا عشر خليفه کلهو من بني هاشم ينابيع الموده ص445 و روايتي ديگر شعيبي از مسروقنقل مي کند که گفت هنگامي که نزد ابن مسعود و قرآن خود را براي تصحيح به او عرضه مي کرديم يک جوان از او پرسيد آيا پيامبر به شما گفته بود که چند خليفه بعد از او مي آيد ؟ گفت آري پيامبر پيامبر به ما خبر داد که پس از او دوازده خليفه خواهند بود به عدد نقباي بني اسراييل بيانيع الموده ص455 و تنها دوازده نفري که از بني هاشم هستند و ولي و سرپرست شيعيان هستند: 1-امام علي بن ابي طالب 2ـ امام حسن بن علي 3ـامام حسين بن علي 4 امام علي بن حسين (زين العابدين) 5امام محمد بن علي (باقر) 6امام جعفر بن محمد( صادق) 7امام موسي بن جعفر (کاظم) 8 امام علي بن موسي (رضا) 9 امام محمد بن علي (جواد) 10 امام علي بن محمد (هادي) 11 امام حسن بن علي (عسکري) 12 امام محمد بن حسن(مهدي منتظر)
18   نام و نام خانوادگي:  حسين     -   تاريخ:   11 تير 92
باسلام ، دين مبين اسلام از طريق قلب مورد پذيرش قرار مي گيرد ، نه از طريق جنگ و خونريزي و كشتار و جوي خون راه انداختن ، كاري كه خليفه دوم و خالد بن وليد انجام دادند . لطفا اهل سنت جواب بدهند و هي نگويند عمر خطاب اسلام را به ايرانيان داد . ضمن اينكه عمر شما به ايرانيان حسد مي ورزيد و به چشم حقارت نگاه مي كرد . نحوه برخورد وي با اسيران و بخصوص بي بي شهربانو گوياي واقيعيات است . ضمن اينكه روايتي داريم كه فرموده شده دين امت من بوسيله شخصي فاجر گسترش پيدا مي كند . اهل سنت بفرمايند اين شخص فاجر كيست ؟ من هستم ، چنگيزخان ، هيتلر يا عمر خطاب
19   نام و نام خانوادگي:  رامين     -   تاريخ:   11 تير 92
باسلام خدمت حق جويان عالم وعرض خدا قوت وتشکر دارم از استاد حسيني قزويني-ابوالقاسمي -روستايي و يزداني بزرگوار- وديگر اساتيد گرانقدر -لطفا از اداب مناظره با خصم بفرماييد-يازهرامدد-صلوات به روح اموات شيعه
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامي
درباره آداب مناظره به اين آدرس رجوع كنيد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
20   نام و نام خانوادگي:  حسيني     -   تاريخ:   13 تير 92
يدالله حسيني هستم تشكر از اينكه شما ارجمندان براي مان آگاهي ميدهد. يا علي مدد لعنت خدا ورسولش بر ؟؟؟
21   نام و نام خانوادگي:  جواد     -   تاريخ:   15 تير 92
سلام بر آقاي قزويني.خدا خيرت بده واقعا زحمت ميكشيد.بدون كه دعاي خيلي از محبين حضرت زهرا سلام الله عليها بشت سرته.دست از تلاش برنداريد.متاسفانه امثال شما كم داريم .طلبه هاي ما امروزه گرفتار دروس ناكارامد حوزه شدند.دروسي كه به درد دفاع از اهل بيت نمي خوره.به فكر تربيت شاگرداني براي ادامه اين حركت باشيد.امام زمان كمكتون كنه.ياعلي
22   نام و نام خانوادگي:  محقق     -   تاريخ:   16 تير 92
چرا به سوال من پاسخ نمي دهيد براي چندمين بار است که مي گويم نظرتان در مورد عباس (رض)چيست؟ باتوجه به تهمت هايي که به حضرت علي(ع) زده است؟ نظير الکاذب و...
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامي
عباس عموي پيامبر صلي الله عليه و آله مورد احترام شيعيان بوده است و آنها هر وقت به زيارت بقيع  مي روند آن بزرگوار را نيز با احترام خاص زيارت مي کنند، اما در مواردي بخاطر كوتاهي كه در همراهي پيامبر صلي الله عليه و اله و حضرت علي عليه السلام داشته است مورد انتقاد قرار گرفته است. در روايي كه از امام باقر عليه السلام نقل شده است، اين چنين مورد انتقاد حضرت بوده است:  مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ سَدِيرٍ قَالَ: كُنَّا عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ ع فَذَكَرْنَا مَا أَحْدَثَ النَّاسُ بَعْدَ نَبِيِّهِمْ ص وَ اسْتِذْلَالَهُمْ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ الْقَوْمِ أَصْلَحَكَ اللَّهُ فَأَيْنَ كَانَ عِزُّ بَنِي هَاشِمٍ وَ مَا كَانُوا فِيهِ مِنَ الْعَدَدِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع وَ مَنْ كَانَ بَقِيَ مِنْ‏ بَنِي هَاشِمٍ إِنَّمَا كَانَ جَعْفَرٌ وَ حَمْزَةُ فَمَضَيَا وَ بَقِيَ مَعَهُ رَجُلَانِ‏ ضَعِيفَانِ‏ ذَلِيلَانِ‏ حَدِيثَا عَهْدٍ بِالْإِسْلَامِ عَبَّاسٌ وَ عَقِيلٌ وَ كَانَا مِنَ الطُّلَقَاءِ أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ حَمْزَةَ وَ جَعْفَراً كَانَا بِحَضْرَتِهِمَا مَا وَصَلَا إِلَى مَا وَصَلَا إِلَيْهِ وَ لَوْ كَانَا شَاهِدَيْهِمَا لَأَتْلَفَا نَفْسَيْهِمَا
سدير گويد: نزد ابو جعفر باقر (ع) بوديم و از رحلت رسول خدا (ص) و خوار شمردن على (ع) سخن به ميان آمد، يكى گفت: خدايت سامان دهد، پس عزت و شوكت بنى هاشم چه شد؟ ابو جعفر گفت: از بنى هاشم كسى بر جاى نبود، جعفر و حمزه شهيد شده بودند، دو تازه مسلمان ناتوان بى‏ مقدار به جا بودند كه عباس و عقيل باشند، اين دو تن طليق بودند كه براساس مقررات نمى ‏توانستند تصميم بگيرند، يعنى زندگى و آزادى خود را مديون اسلام بودند، اگر حمزه و جعفر زنده بودند آن دو تن به مراد خود نمى‏ رسيدند . كلينى، ، الكافي، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.ج‏8 ؛ ص189
بنابراين، شيعه هر چند ممکن است به بعضي از عملکردهاي عباس بن عبد المطلب و فرزندانش در برهه اي از زمان انتقاداتي داشته باشد؛ چرا که آنان معصوم از گناه و خطا نبودند، اما آنها را کافر ندانسته و براي عباس بن عبد المطلب و عبد الله بن عباس احترام ويژه اي قائل است.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
23   نام و نام خانوادگي:  امير حسين مرتضوي     -   تاريخ:   16 تير 92
اللهم لعن صنمي القريش.

با تشکر از سايت خوبتان.
24   نام و نام خانوادگي:  غلامحسين نصيري     -   تاريخ:   23 تير 92
اهل تسنن زحمت بکشن چندتا روايات با سند صحيح از روايات شيعه بياورند که حضرت علي (ع) با آن سه تن رابطه حسنه داشته است .
25   نام و نام خانوادگي:  محمدرضا گلناري     -   تاريخ:   24 تير 92
سلام عليکم. درباره کامنت 11؛ عزيزم اين فرمايش حضرت که به عمت ربطي نداره. بلکه مربوط به علم غيب ايشان است. بالاخره ما مي دانيم که حضرتش معصوم است و مبرا از کذب. بنابراين اگر هم روايت صحيح باشد دلالت بر مفعوليت خالد دارد.
26   نام و نام خانوادگي:  علي     -   تاريخ:   31 تير 92
سلام چرا برادران اهل تسنن کامنت نذاشتن-فک کنم ديگه بايد پذيرفت که مولي علي عليه السلام امام معصوم و جانشين برحق پيامبر بودند-در ضمن يه توصيه من به شبکه ولايت دارم که خدا را شکر هميشه يا اکثر مواقع رعايت مي کند برادران روايت امام صادق در اصول کافي امده است که هيچوقت هيچ کس را به مذهبي مثلا شيعه يا سني بودن فرانخوانيد و نخواهيد که کسي از اهل تسنن شيعه شود بلکه تا مي توانيد به انها بگوييد با توجه به مدارک موجود اين موارد درست است و اين موارد درست نيست يا مدارک و اسناد و يا قران مجيد يا روايت پيامبر عزيز اين موارد را نشان مي دهد پس حق اين است که اين موارد را قبول يا رد کنيم از شبکه عزيز ولايت خواهش دارم هيچوقت هيچکس را به شيعه يا سني بودن ملامت يا سرزنش يا حتي مخاطب قرار ندهد اگه توانستيد حق را نشان بدهيد اگر نتوانستيد سکوت کنيد چرا که خداوند مهربان ميفرماييد من اگر بخواهم کسي را هدايت مي کنم و اگر نخواهم ان نفر هدايت نخواهد شد اي پيامبر خودت را ناراحت و اذيت نکن که من نميخواهم اينان هدايت شوند پس خواهش دارم شماها کاسه داغتر از اش نشده و از خداوند و رسولش پيشي نگيريد فقط مثل رسول اکرم راه درست را نشان بدهيد.علي 28 ساله کارشناس ارشد فيزيک هسته اي از دانشگاه امام حسين
27   نام و نام خانوادگي:  سيد حفيظ احمدي از افغانستان     -   تاريخ:   05 مرداد 92
با سلام خدمت شيعيان آقا اميرالمومنين (ع)
اولين بار است که ميبينم سني ها سکوت را بر اراجيف بافي و لجاجت ترجيح داده اند. به حمدالله اين نشان دهنده آن است که آنان هم پذيرفته اند که امير مومنان و امام متقيان و مولاي موحدان همانا علي بن ابي طالب (ع) است و او هيچگاه دست دوستي به سوي دشمنان خدا و پيامبر دراز نکرده و همواره آنانرا خاين، دروغگو، ظالم، حيله گر و فاجر مي دانسته است.
دور نيست زماني که شيعه به مذهبي جهانگستر تبديل شود و مذاهب بي اساس، تجارتي و سياسي از ميدان کنار بروند به اميد تعجيل در ظهور آقا (عج).
يا علي
28   نام و نام خانوادگي:  امير علي     -   تاريخ:   07 مرداد 92
برادر گرامي جناب اقاي سيد حفيظ احمدي از افغانستان اين طرز انعکاس نظر نيست .خود قرآن اين روش را رد کرده قطعا برادران اهل تسنن جواب تمام اين سئوالات را دارند اما آيا مديريت سايت اين اجازه را دارد تا آنها را منعکس نمايد . مديران سايت در چهار چوب قوانين و مقررات عمل مي نمايند و قطعا نمي توانند کليه نظرات را منعکس نماين من جمله همين نظر بنده.
29   نام و نام خانوادگي:  از امت رسول الله     -   تاريخ:   10 مرداد 92
از خدا بترسيد.اجر سني ها با خداست اي گمراهان ضلال.مگر خدا را خوش مي ايد که چنين ميتازيد؟هر چي ميگين و اسمي که بر روي آن ميگذاريد سنده و استغفرالله ميگين حديثه.آخه کي سند شماهارو قبول کرده که بخوايين شيعه شيعه کنين.موسي به دين خود عيسي به دين خود.مدير سايت هم انشااله هدا جوابشو بده که اينچين فکر هم کيشاي خودشو مشغول کرده و با نمايش دادن نظرات اراجيف سعي در کثرت بازديد داره.آخه حضرت عمر (رض) بر شما چه بدي کرده؟چرا نميرين با مسيحيت که بر شما اشراف دارن مباحثه نميکنين؟والا گناهه اين کارا.حالا مدير سايت هم انصاف داشته باشه و نظرمو نمايش بده.تلاش کنيد واسه اتحاد.
30   نام و نام خانوادگي:  حامد قناعت     -   تاريخ:   13 مرداد 92
از لحاظ روانشناسي 80تا88درصد ضميرناخوداگاه در سن زير 8 سال ايجاد ميشه که اين ضمير ناخوداگاه همون يه قسمت هايي از نفس انسانه که روانشناس ها ازش به اين اسم نام ميبرن براي اين درک حقيقت براشون سخته بعضي موقعا يه حرفايي ميزنند ادم ميمونه بخنده يا گريه کنه وقتي از کتاب صحيح بخاري و باقي کتب خودشون هم براشون سند مياريم يسري داستان جديد ميسازند يا ميگن فلان کتاب قبول نداريم(حتي در قبول داشتن يا نداشتن يسري از کتب خودشون با هم اختلاف دارن)
من خودم فقط با خطبه هاي اميرالمومنين و کتاب صحيح بخاري براي يکي از اهل سنت مدرک اوردم اخرم برگشت گفت اگه اين طور بود چرا اسم بچهاشون به نام اونها گذاشتن مثل اين ميمونه که جلوي نور خورشيد يه شمع روشن کنيم بگيم چه پر نوره
در مورد اينکه حضرت فاطمه(س) فرمودند از ابوبکر و عمر دلگيرم موضوع خواستگاري امام علي ع رو پيش کشيد!

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=140


31   نام و نام خانوادگي:  منم غلام علي     -   تاريخ:   19 مرداد 92
با سلام خدمت (امت رسول الله) عزيزم اتحاد بجاي خود و بحث علمي بجاي خود . اگر حرف علمي و منطقي واستدلال عقلي داري يا علي وگرنه بسلامت .
يا علي مدد
32   نام و نام خانوادگي:  تركان     -   تاريخ:   20 مرداد 92
اشهدان لااله الله محمدرسول الله علي ولي الله تواين كتاب هاي صحيحشون مطالب چرت پرت زيادي پيداميشن
33   نام و نام خانوادگي:  ن     -   تاريخ:   22 مرداد 92
عالي بود
34   نام و نام خانوادگي:  سيد وحدت هاشمي     -   تاريخ:   23 مرداد 92
آقايان اهل سنت شما آدرس بدين ما از خود خدا و پيغمبر در خواست مي کنيم منزل شما تشريف بيارن و سند صحيح ارائه بدن اما مبادا زير بار بريد چون حضرت عمر شاهد و ناظر بر اعمال شماستو در پرونده اعمالتان ضبط و ثبت مي نمايد باشد که انشاالله با دستان پر فيض و ملکوتي جناب عمر براي هميشه در قعر دوزخ سکني بگزينيد و مادرتان عايشه به عذابتان بيافزايد ودر آنجا با جاهلان قبل از اسلام همسفره شويد ودر قيامت همراه با اصحاب شمال و لفاي راشدين رو سياه وارد محشر شويد تا همگان ببينند انسانهاي متعصب را
35   نام و نام خانوادگي:  خادم الحسين     -   تاريخ:   28 مرداد 92
با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت خادمان اهل بيت كه در اين راه خدمت گزاري ميكنند يك سوال داشتم چرا حضرت امير نام فرزندان خود عمر و ابوبكر و عثمان گذاشتند در سايتتون خيلي گشتم اما جواب سوال رو پيدا نكردم در ضمن آيه ي تطهير چه ربطي با همسران پيامبر دارد ؟؟؟؟؟؟؟چون ايات قبل درباره ي زنان پيامبر است و از خدا هم چين كاري بعيد است
جواب نظر:
باسلام
دوست گرامي؛ براي يافتن مطلبي در اين سايت از بخش جستجوي آن استفاده كنيد. سوالات شما در دو مقاله زير بررسي شده است:
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
36   نام و نام خانوادگي:  كلب الزهرا سلام الله عليها     -   تاريخ:   29 مرداد 92
خدمت جناب آقاي قزويني و بقيه ي بزرگواران خسته نباشيد ميگم ميخواستم خواهش كنم دلايل عقلي امامت را در مقاله اي جديد شرح بديد؟؟؟ ثانيا اگر ميشه سلسله راويان شهادت حضرت زهرا رو هم در كتب اهل سنت با جرح ها و تعديل ها بررسي كنيد؟؟؟؟ ثالثا روايات در باب ارتداد امت بعد رسول الله را هم بياوريد؟؟؟؟؟؟
جواب نظر:
باسلام
دوست گرامي؛ به مقالات ذيل مرا جعه نماييد:
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
37   نام و نام خانوادگي:  سرباز كوي عترت     -   تاريخ:   29 مرداد 92
درباب رواياتي كه در اصول كافي داريم كه بيان ميكنند كه پيامبران ارث نمي گزارند توضيح دهيد؟؟؟؟؟
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامي
مرحوم کليني در الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج‏1 ؛ ص34 چنين روايت کرده اند : وَ إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ إِنَّ الْأَنْبِيَاءَ لَمْ يُوَرِّثُوا دِينَاراً وَ لَا دِرْهَماً وَ لَكِنْ وَرَّثُوا الْعِلْمَ فَمَنْ أَخَذَ مِنْهُ أَخَذَ بِحَظٍّ وَافِر .به راستى علما از پيامبران ارث مى‏ برند. همانا پيامبران دينار و درهم به ارث نگذاشته‏ اند؛ بلكه علم به ارث گذاشته‏ اند. پس كسى كه از آن برگيرد سهم بسيار برده است.
در حديث امام صادق ـ عليه السلام ـ (در صورت اعتبار سند و اثبات نسبت آن به امام صادق ـ عليه السلام ـ ) منظور اين است كه پيامبران براي علما علم را ميراث گذاشتند؛ چون ميراث مادي پايدار نيست اما ميراث علمي نابود نمي شود و از بين نمي رود. علما از اين جهت ميراث دار پيامبرانند، اين مسئله كاملاً روشن است، مادامي كه حيات استمرار دارد علم مورد نياز انسان و سرمايه دانشمندان است.و اين كه ارث نگذاشتن درهم و دينار از سوي انبياء براي علما و دانشمندان دليل بر نفي ارث گذاشتن انبياء براي فرزندان و بستگانشان نيست
ملا محمد صالح مازندراني در " شرح اصول الکافي " ج 2 ص 26 در شرح اين چنين مي گويد :
هذا ينافي ظاهرا ما دل من الآيات والروايات على إيراثهم. والجواب: أن المراد أن الأنبياء لم يكن من شأنهم وعاداتهم جمع الأموال والأسباب كما هو شأن أبناء الدنيا، وهذا لا ينافي إيراثهم ما كان في أيديهم من الضروريات كالمساكن والمركوب والملبوس ونحوها .
اين سخن ظاهرا در تنافي با ظاهر آيات و رواياتي که در باب ارث گذاشتن پيامبران مي باشد و جواب اين است که – مراد روايت اين چنين است که - شان و عادت انبياء بر جمع کردن اموال و اسباب آنچنان که شان و شئونات ابناء دنيا ( دنيا پرستان) مي باشد نيست  و اين امر تنافي ارث گذاشتن آنها از آنچه که از ضروريات در نزدشان بوده همانند خانه و مرکب و لباس و غيره نمي باشد
بنابراين موضوع اين روايت همانا بحث ارث علما از پيامبران مي باشد که الزاما در نفي و اثبات بحث ارث بردن ورثه پيامبران ( همانند خانواده و ارحام و خويشان ) نيست زيرا جمله " إِنَّ الْأَنْبِيَاءَ لَمْ يُوَرِّثُوا دِينَاراً وَ لَا دِرْهَماً " ميان دو جمله ذيل است : إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ  و  وَ لَكِنْ وَرَّثُوا الْعِلْمَ
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
38   نام و نام خانوادگي:  اكبر     -   تاريخ:   01 شهريور 92
سلام ببخشيد مي خواستم بدونم پاسخ شما به حديث زير چي هست و چگونه مي شود ان را تاوجيح كرد، از جهتي امام صادق مي فرمايد سنت رسول بر لمس دو ركن هست و از طرفي ايشان به همه اركان دست مي زنند ايا مقارن با عصمت مي باشد يا نه؟ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: كُنْتُ أَطُوفُ بِالْبَيْتِ فَإِذَا رَجُلٌ يَقُولُ مَا بَالُ هَذَيْنِ الرُّكْنَيْنِ يُسْتَلَمَانِ وَ لَا يُسْتَلَمُ هَذَانِ فَقُلْتُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص اسْتَلَمَ‏ هَذَيْنِ‏ وَ لَمْ يَعْرِضْ لِهَذَيْنِ فَلَا تَعْرِضْ لَهُمَا إِذَا لَمْ يَعْرِضْ لَهُمَا رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ جَمِيلٌ وَ رَأَيْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَسْتَلِمُ الْأَرْكَانَ كُلَّهَا.» (الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏4، ص: 408 ، اسلاميه_تهران) يعني: «جميل بن صالح مي گويد نقل مي كند که امام صادق عليه السلام گفت: درحال طواف خانۀ خدا بودم كه مردي پرسيد:« چرا اين دو رکن را بايد استلام کنيم اما آن دو رکن ديگر را خير؟» (امام صادق : )گفتم رسول الله صلي الله عليه وسلم اين دو را لمس کردند ولي باقي را لمس نكردند. .جميل مي گويد من امام صادق عليه السلام را ديدم که تمام ارکان را لمس مي کرد!!»
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامي
اولا:  اين روايت را علمايي مانند علامه حلي حمل بر تقيه کرده است . منتهى المطلب في تحقيق المذهب؛ ج‌10، ص: 345
ثانيا: اينکه پيامبر صلي الله عليه و اله دو رکن ديگر يعني رکن شامي و مغربي را استلام نکردند، دليل بر اين نيست که استعلام آن دو رکن حرام و يا مکروه بوده است بلکه به اين دليل بوده است که فضيلت و ثواب آن دو به اندازه دو رکن ديگر يعني عراقي و يماني نيست .طوسى، محمد بن الحسن، الإستبصار فيما اختلف من الأخبار، 4جلد، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: اول، 1390 ق. ؛ ج‏2 ؛ ص217.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
 
39   نام و نام خانوادگي:  اكبر     -   تاريخ:   01 شهريور 92
ببخشيى سوال ديگري هم داشتم مگر پيغمبر نفرمود اگر بعد از من معاويه بالاي منبر من رفت اورا بكشيد و يا با اين الفاظ كه با سند صحيح در مصادر اهل سنت امده حال سوال من اين است معاويه كه بر منبر رسول خدا امد چرا امام حسن و امام حسين او را نكشتند؟؟؟؟؟؟؟؟ پاسخ بديد ممنون مي شم
جواب نظر:
باسلام
دوست گرامي؛ شما بفرماييد چرا عمر بن خطاب وي را بالاي ممبر برد؟ چرا به چنين شخصي امارت داد؟ چرا او را بر مسلمانان مسلط كرد؟ چرا خود او كه قدرت داشت اين كار را نكرد؟ چگونه با اين حديث، اهل سنت جرأت مي كنند و او را كاتب وحي و خال المومنين مي دانند؟
مگر حسنين عليهم السلام با پدر بزرگوارشان براي كشتن او و طرفدارانش اقدام نكردند؟ مگر خوارج گذاشتند؟ با اينك با حضرت امير عليه السلام جنگيد نمي توانند او را ظالم بخوانند بلكه او را تقديس مي كنند! چه انتظار بالايي از آنها داريم! ببخشيد با شما نبوديم!
سوالهاي زيادي است كه مي تواند قلبهاي خفته را بيدار كند اما اين الاعتبار؟
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
40   نام و نام خانوادگي:  دوستدار علي     -   تاريخ:   01 شهريور 92
اين کامنت رو در پاسخ به کامنت 29 ميذارم عزيزم شما که اطلاعاتي نداريد چرا حرف ميزنيد از کدوم اجر حرف ميزنيد؟ مگه غير اينه که پيامبر فرمود بعد از مرگم اسلام 72 فرقه ميشود و از اين 72 فرقه تنها يک فرقه به بهشت ميروند همانا علي و پيروان او از اهل بهشتند ثانيا اين حرف ها باعث روشنگري ميشه نه اختلاف شايد حتي يک نفر از شما هدايت شود ثالثا ضرر و لطمه اي که عمر به اسلام زد دشمنان اسلام نزدند اين سخن پيامبره اينقدر افراطي نباشيد
41   نام و نام خانوادگي:  اكبر     -   تاريخ:   02 شهريور 92
راستي يك سوال ىيطر هم ىاشتم ىر باره همان روايت امام صادق و دست كشيدن به اركان كعبه، شما فرموديد كه علما فرموده اند از باب تقيه بوده، مگر انجا در چه شزايطي بوده اند كه امام تقيه كرده اند، يعني علت بر تقيه چه بوده و اگر مي شود متن عربي او دو توجيه خود را هم بگذاريد ممنون مي شوم متن عربي نظريه علامه حلي و شيخ طوسي راستي بقيه سوالات من را هم فراموش نكنيد يا علي و ياز هم تشكر مي كنم
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامي
منظور از تقيّه امام صادق عليه السلام، تقيه فقهى بوده است است كه امام عليه‏ السلام در مورد احكام فقهى به جهت تقيّه، حكمى را پنهان نموده و يا خلاف آن را اظهار مى ‏نمايد كه به «تقيّه در حكم» نيز معروف است. بيشترين موارد تقيّه در اين خصوص در روايات آن حضرت وجود دارد .اما عواملى باعث صدور روايات تقيّه‏ اى از آن حضرت شد چند چيز است :الف: تقيّه از حكومت در دوران هشام و منصور.ب: مختلف بودن اصحاب امام صادق عليه السلام از جهت مذهب كه در مواردى حضرت، طبق مذهب فقهى سئوال کنندگان  جواب مى‏ داد.ج: حفظ جان اصحاب خود  و موارد ديگر
متن کلام علامه حلي چنين است: فإنّها محمولة على التقيّة، و لهذا فعله الصادق عليه السّلام، فدلّ على أنّ قوله كان في معرض التقيّة.
شيخ طوسي نيز گويد: وَ يَجُوزُ أَنْ يَكُونَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَمْ يَسْتَلِمْهُمَا لِأَنَّهُ لَيْسَ فِي اسْتِلَامِهِمَا مِنَ الْفَضْلِ وَ التَّرْغِيبِ فِي الثَّوَابِ مَا فِي اسْتِلَامِ الرُّكْنِ الْعِرَاقِيِّ وَ الْيَمَانِيِّ وَ لَمْ يَقُلْ إِنَّ اسْتِلَامَهُمَا مَحْظُورٌ أَوْ مَكْرُوهٌ وَ لِأَجْلِ مَا قُلْنَاهُ حَكَى جَمِيلٌ أَنَّهُ رَأَى أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَسْتَلِمُ‏ الْأَرْكَانَ‏ كُلَّهَا فَلَوْ لَمْ يَكُنْ جَائِزاً لَمَا فَعَلَهُ ع.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
42   نام و نام خانوادگي:  nazanin     -   تاريخ:   02 مهر 92
ميشه توضيح بديد چرا حضرت علي به پيش کسي رفت براي قضاوت که اون رو کاذب وآثم و... مي دونست؟؟؟؟؟؟ که مولايم اميرالمومنين است
جواب نظر:
باسلام
كاربر گرامي؛ در اين جريان، عباس ايشان را پيش عمر برده است نه اينكه ايشان چنين كاري كرده باشند.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
43   نام و نام خانوادگي:  عقيل     -   تاريخ:   03 مهر 92
خجالت نكشيد خدا ابن سبا يهودي را لعنت كند
44   نام و نام خانوادگي:  حسين رنجبر     -   تاريخ:   06 مهر 92
آقاي عقيل ، خداوند متعال بدعت گذار در دين ، و عامل براه انداختن جنگ جمل را تا قيامت لعنت كند .
45   نام و نام خانوادگي:  سيد جواد بشارت     -   تاريخ:   22 آبان 92
سلام عليکم خسته نباشيد با عرض تسليت تاسوعا و عاشوراي حسيني و توفيق روز افزون شما پيروان ولايت. اين وهابيون بيچاره فکرميکنند امت شيعه و پيرو پيامبرص و امامت اثني عشر همانند مردم بيسواد همان روستا هستند که شيادي به ملائي گفت بنويس مار و آن ملا نوشت... شياد شکل مار را کشيد و سئوال کرد اي مردم کدام نوشته ماراست؟؟؟ وآنان چون سواد نداشتند نقاشي را تأئيد کردند.. شيعيان مرتضي علي ع نه بيسوادهستند و نه بيشعور و نه هرچه که فکرکنند.... بلکه پيروان مکتب امام صادق ع سره را از ناصره تشخيص داده و راستگو را از دروغگو ميشناسند... اين وهابيون فقط يک مطلب را اگر اصلاح کنند ميشود بحرفشان فقط گوش داد تا ببينيم چه ميگويند... و آن مطلب اينست... چرا مطالبي که ميگويند همه در راستاي خواسته آمريکا و صهيونيسم و عربستان وهابي است.. و در 1400 سال قبل هم اين مطالب توسط اهل سقيفه و ابوسفيان و غيره هم گفته شده و رد شده توسط علماي اهل سنت... حالا کاري نداريم تاريخ جديد و قرآن نوين و سنت و سيره جديدي به ايشان نازل شده يا کشف شده... اول مطلب فوق را پاسخ بدهند تا بعد... اللهم عجل لوليک الفرج..
46   نام و نام خانوادگي:  مجيد     -   تاريخ:   03 آذر 92
عقيل بيعقل چي ميگي تو؟؟؟
احمق بي ادب!!
47   نام و نام خانوادگي:  جواد عزتي     -   تاريخ:   04 آذر 92
ميشه بگي از اين كتابها كجا ميشه بخرم
جواب نظر:
باسلام
دوست گرامي؛ در برخي از كتاب فروشي هاي بزرگ مي توانيد آنها را پيدا كنيد ولي اگر موفق نشديد ارديبهشت آينده در نمايشگاه كتاب تهران بخش كتب عربي تمام اين كتابها براي فروش عرضه مي شود.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
48   نام و نام خانوادگي:  علي رضا     -   تاريخ:   07 آذر 92
ايا معاويه پسر يزيد مسلمان بوده يا نه؟ اگر جواب مثبت است چرا در زيارت عاشورا بيان مي شود که خدا لعنت کند خاندان بني اميه به تمام؟
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامي
نکته اي که بايد به آن دقت کرد اين است که اقدام معاويه بن يزيد در کناره گيري از خلافت، کاري شايسته بوده  اما اين اقدام موجب نمي شود که يقين پيدا کنيم که معاوية بن يزيد با رعايت تمام شرايط توبه (از جمله جبران ظلم هاي انجام شده) مورد رحمت الهي واقع شده باشد و مشمول لعن الهي نباشد. غصب خلافت هرچند، گناه بزرگي است که بي ترديد بخشوده شدن آن نيز شرايطي دارد. چنان که در مورد عمر بن عبدالعزيز در روايتي از امام صادق عليه السلام، وارد شده است که پس از مرگش، اهل آسمان او را لعنت مي کنند چرا که بر مسندي نشسته بود که نسبت به آن حقي نداشت هر چند وي نسبت به ساير خلفا، اقدامات شايسته و فراواني انجام داد همچنين اگر معاويه بن يزيد خلافت اجداد خود را غصبي مي دانست چرا در پس دادن آن به اهل بيت کوتاهي کرد که اين کوتاهي منجر به خلافت رسيدن آل مروان شد ( البته در صورتي که بپذيريم او در اين خصوص کورتاهي کرده است) از طرف ديگر هم ما بصورت قطع نمي توانيم بگوييم که معاويه مشمول رحمت الهي قرار نگرفته باشد که در هر صورت تنها خداوند از سرنوشت وي آگاه است.
حال بر فرض نيز بپذيريم که معاويه بن يزيد مستحق لعن الهي نيست و لعن در زيارت عاشورا نبايد شامل او  شود، با بررسي  در اين که مراد از بني اميه در اين عبارات چه کساني هستند مسئله حل خواهد شد .
در خصوص  لعن بني اميه در زيارت عاشورا بايد بگوييم:
اولا:اگر در  فقرات قبل و بعد عبارت «لَعَنَ اللَّهُ بَنِي أُمَيَّةَ قَاطِبَة» در زيارت عاشورا دقت شود، به روشني متوجه مي شود که فضاي زيارت، لعن و نفرين آن گروهي است که غاصبانه بر تخت خلافت تکيه زدند و اهل بيت را مورد ظلم قرار داده اند  و از هر وسيله اي براي دشمني با اهل بيت(ع) بهره مي گرفتند. بنا بر اين مراد از بني اميه در اين فقره ن آنهايي هست که بغض و دشمني اهل بيت(ع) را در دل مي پروراندند. با اين حساب خروج امثال معاوية ابن يزيد از تحت واژه «بني اميه» تخصّص خواهد بود نه تخصيص. يعني از ابتدا بني اميه در اين عبارت شامل صالحان از بني اميه نيست تا بخواهد با تخصيص خارج شود.که ميرزا ابوالفضل تهراني در شرح زيارت عاشوراي خود اين وجه را مي پذيرد
ثانيا:در سنت قرآن و سيره رسول خدا صلي الله عليه و آله و ائمه عليهم السلام، آنچه افراد را به هم منسوب مى کند، ارتباطهاى ايمانى و روحى است که پايدار بوده و در دنيا و آخرت پايدار است. اين مطلب در قرآن بارها مورد تأکيد قرار گرفته است از جمله خداوند به حضرت نوح وعده مى دهد که اهل و خانواده او را از عذاب نجات خواهد داد و وقتى عذاب فرا مى رسد فرزند او غرق مى گردد. حضرت نوح به خداوند عرض مى کند: «انّ ابنى من أهلى؛ فرزند از اهل من است» و خداوند فرمود: «انّه ليس من أهلک؛ او از اهل تو نيست.»
همچنين از زبان حضرت ابراهيم عليه السلام چنين آمده است:«فمن تبعنى فانّه منّى؛ هر کس مرا پيروى کند از من است».
يا در خصوص سلمان که پيامبر صلي الله عليه و آله فرمودند : سلمان منا اهل البيت که پيامبر بخاطر پيروي و تبعيت سلمان،
او را از اهل بيت دانسته اند درحالي که هيچ نسبت قومي با پيامبر نداشت
يکي از افراد خاندان بني اميه که عاقبت به خير و شيعه شد، سعد بن عبدالملک بن عبدالعزيز بن مروان است؛ از اين رو امام باقر(ع) نام او را "سعد الخير" نهاده است.يک روز سعد الخير، گريه‌کنان و لرزان خدمت امام باقر(ع) رسيد؛ حضرت علّت گريه و اضطرابش را پرسيد، سعد عرض کرد: چگونه نگريم؟ در حالي که من جزو همان خاندان و درخت لعن و نفرين شده‌اي هستم که در قرآن بيان شده‌است! امام(ع) براي دلجويي از صحابي پرهيزکارش فرمود: "لستَ منهم، أنت أمويّ منّا اهل‌البيت؛ تو از آن خاندان و درخت ملعون نيستي، بلکه تو با وجود اموي بودن، جزو ما خاندان مي‌باشي".
سپس حضرت براي تفهيم و توضيح، به او فرمود: مگر نشنيده‌اي کلام خداي عزّوجل را که از قول ابراهيم(ع) نقل مي‌کند:
(فَمَنْ تَبِعَني فَإِنّهُ مِنّي)؛ "پس هرکس مرا پيروي کند، حقيقتاً او از من است
بنابراين مراد از بني اميه در زيارت عاشورا انتساب خوني به اين خاندان نيست، بلکه مراد تمام افرادي است که پيرو راه معاويه و يزيد در دشمني و مخالفت با اهل بيت ع بوده اند، پس اگر کسي از لحاظ خوني از آنها باشد ولي مخالف ايشان باشد ديگر از بني اميه نيست همچنانکه خالد بن سعيد بن العاص، أمامة بنت أبي العاص همسر حضرت علي عليه السلام از طايفه بني اميه بودند ولي از شيعيان به حساب مي آمدند
اينکه شخصي صرفا به خاطر انتساب به طايفه خاصي (از لحاظ نسبي) ، مورد لعن قرار بگيرد ، مخالف عقل و وحي است.  عکس اين مطلب نيز درست است ، به اين معني که مثلا ابولهب با اينکه از بني هاشم است و عموي پيامبر ، در قران کريم و روايات مورد مذمت و لعن قرار گرفته است
 موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
49   نام و نام خانوادگي:  مختاري     -   تاريخ:   09 آذر 92
بسيار متشکرم که مطالب را با سندشان در اختيار ما قرار داديد.اجرکم عندالله
50   نام و نام خانوادگي:  مصطفي     -   تاريخ:   13 آذر 92
نمونه هايي اندک از توهين اهل سنت به پيامبر اکرم : برادران اهل سنت اگه ميخواييد واقعيت را ببينيد تعصب را دقايقي کنار بگذاريد همه چيز روشن تر از خورشيد است پيامبري بيرحم ! حدثنا مُسْلِمُ بن إبراهيم حدثنا سَلَّامُ بن مِسْكِينٍ حدثنا ثَابِتٌ عن أَنَسٍ أَنَّ نَاسًا كان بِهِمْ سَقَمٌ قالوا يا رَسُولَ اللَّهِ آوِنَا وَأَطْعِمْنَا فلما صَحُّوا قالوا إِنَّ الْمَدِينَةَ وَخِمَةٌ فَأَنْزَلَهُمْ الْحَرَّةَ في ذَوْدٍ له فقال اشْرَبُوا أَلْبَانَهَا فلما صَحُّوا قَتَلُوا رَاعِيَ النبي صلي الله عليه وسلم وَاسْتَاقُوا ذَوْدَهُ فَبَعَثَ في آثَارِهِمْ فَقَطَعَ أَيْدِيَهُمْ وَأَرْجُلَهُمْ وَسَمَرَ أَعْيُنَهُمْ فَرَأَيْتُ الرَّجُلَ منهم يَكْدِمُ الْأَرْضَ بِلِسَانِهِ حتى يَمُوتَ قال سَلَّامٌ فَبَلَغَنِي أَنَّ الْحَجَّاجَ قال لِأَنَسٍ حَدِّثْنِي بِأَشَدِّ عُقُوبَةٍ عَاقَبَهُ النبي صلي الله عليه وسلم فَحَدَّثَهُ بهذا فَبَلَغَ الْحَسَنَ فقال وَدِدْتُ أَنَّهُ لم يُحَدِّثْهُ بهذا انس بن مالک ميگويد : گروهي از مردمي که مريض بودند به نزد پيامبر آمده و گفتند : اي رسول خدا ! ما را پناه ده و اطعام کن . وقتي حال آنها خوب شد ، گفتند : هواي مدينه بر ما سازگار نيست . پس پيامبر آنها را با چند شتر به حرّه فرستاد و گفت : از شير شتران بنوشيد . آنها چون صحت يافتند ، شتربان پيامبر را کشتند و شتران را ربودند . پيامبر در پي ايشان فرستاد ( وقتي آنها را گرفتند ) دست و پايشان را قطع کردند و چشمهايشان را ميل (داغ) کشيدند ( تا کور شوند) .من يکي از آنها را ديدم در حالي که زبانش را به زمين ميکشيد ، مرد. سلام(راوي) ميگويد : به من خبر رسيد که حجاج به انس گفته بود که از سخت ترين مجازاتهايي که يپامبر کرده به من خبر بده و انس نيز همين قصه را براي او تعريف کرد. اين سخن به حسن بصري رسيد و گفت : ايکاش اين سخن را با حجاج نميگفت. الجامع الصحيح المختصر ، ج 1 ص 92 رقم 231 ؛ ج 5 ص 2153 رقم 5361 ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا در روايت مسلم آمده : فَأَمَرَ بِهِمْ فَقُطِعَتْ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ وَسُمِرَ أَعْيُنُهُمْ ثُمَّ نُبِذُوا في الشَّمْسِ حتى مَاتُوا پيامبر دستور داد که دستها و پاهايشان را قطع کنند و چشمانشان را ميل داغ بکشند و آنها در زير آفتاب بيندازند تا بميرند. صحيح مسلم ، ج 3 ص 1296 - 1298 رقم 1671 ، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261 ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي پيامبري محتاج به تاييد صليبيون ! فَرَجَعَ بها رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم تَرْجُفُ بَوَادِرُهُ حتى دخل على خَدِيجَةَ فقال زَمِّلُونِي زَمِّلُونِي فَزَمَّلُوهُ حتى ذَهَبَ عنه الرَّوْعُ قال لِخَدِيجَةَ أَيْ خَدِيجَةُ ما لي لقد خَشِيتُ على نَفْسِي فَأَخْبَرَهَا الْخَبَرَ قالت خَدِيجَةُ كَلَّا أَبْشِرْ فَوَاللَّهِ لَا يُخْزِيكَ الله أَبَدًا فَوَاللَّهِ إِنَّكَ لَتَصِلُ الرَّحِمَ وَتَصْدُقُ الحديث وَتَحْمِلُ الْكَلَّ وَتَكْسِبُ الْمَعْدُومَ وَتَقْرِي الضَّيْفَ وَتُعِينُ على نَوَائِبِ الْحَقِّ فَانْطَلَقَتْ بِهِ خَدِيجَةُ حتى أَتَتْ بِهِ وَرَقَةَ بن نَوْفَلٍ وهو بن عَمِّ خَدِيجَةَ أَخِي أَبِيهَا وكان امْرَأً تَنَصَّرَ في الْجَاهِلِيَّةِ وكان يَكْتُبُ الْكِتَابَ الْعَرَبِيَّ وَيَكْتُبُ من الْإِنْجِيلِ بِالْعَرَبِيَّةِ (وكان يَكْتُبُ الْكِتَابَ الْعِبْرَانِيَّ فَيَكْتُبُ من الْإِنْجِيلِ بِالْعِبْرَانِيَّةِ ) ما شَاءَ الله أَنْ يَكْتُبَ وكان شَيْخًا كَبِيرًا قد عَمِيَ فقالت خَدِيجَةُ يا بن عَمِّ اسْمَعْ من بن أَخِيكَ قال وَرَقَةُ يا بن أَخِي مَاذَا تَرَى فَأَخْبَرَهُ النبي صلي الله عليه وسلم خَبَرَ ما رَأَى فقال وَرَقَةُ هذا النَّامُوسُ الذي أُنْزِلَ على مُوسَى لَيْتَنِي فيها جَذَعًا لَيْتَنِي أَكُونُ حَيًّا ذَكَرَ حَرْفًا قال رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم أو مخرجي هُمْ قال وَرَقَةُ نعم لم يَأْتِ رَجُلٌ بِمَا جِئْتَ بِهِ إلا أُوذِيَ وَإِنْ يُدْرِكْنِي يَوْمُكَ حَيًّا أَنْصُرْكَ نَصْرًا مُؤَزَّرًا ثُمَّ لم يَنْشَبْ وَرَقَةُ أَنْ تُوُفِّيَ پيامبر در حالي که گوشت گردنش از شدت ترس ميلرزيد نزد خديجه بازگشت و گفت : مرا فروپيچيد ! مرا فروپيچيد ! ( بپوشانيد) ! او را پوشانيدند تا ترس وي از بين رفت و سپس گفت : خديجه ! اين چه حالتي است که من دارم ؟و از ماجرا او را آگاه کرد و گفت : همانا مي ترسيدم که چيزي براي من اتفاق بيفتد ! خديجه به وي گفت : نه چنين نيست ، بشارت بر تو به خدا سوگند خدا هرگز تو را خوار نمي کند . همانا تو صله رحم بجاي مي آوري و سخن راست ميگويي و فرماندگان را ياري ميرساني و مهمان را گرامي ميداري و مصيبت زدگان را دستگيري ميکني. سپس خديجه (سلام الله عليها ) پيامبر را همراهي کرد تا آنکه به نزد ورقه بن نوفل – پسر عم خديجه – برادر پدرش – رفتند . ورقه بن نوفل مردي بود که در جاهليت به کيش مسيحيت در آمده بود و به زبان عربي مي نوشت و از انجيل به زبان عربي مي نوشت ( در روايتي ديگر آمده به عبري مي نوشت و انجيل را به عبري مي نوشت ) و آنچه خدا خواسته بود که بنويسد و او مردي بود کهنسال که نابينا شده بود. خديجه سلام الله عليها به وي گفت : اي پسر عمو ! از برادرزاده ات بشنو . ورقه کفت : اي پسر برادر ! چه شده است ؟ پيامبر نيز آنچه ديده بود را براي وي بازگو کرد. ورقه گفت : اي همان ناموس (فرشته) است که بر موسي عليه السلام نازل شده بود و ايکاش جوان بودم تا انگاه زنده مي ماندم که قومت تو را بيرون کنند . پيامبر فرمودند : آيا ايشان مرا بيرون مي کنند ؟ ورقه گفت : آري! هرگز مردي مانند آنچه که تو آوردي نياورده مگر آنکه با خصومت مواجه شده است. و اگر آن روز (رسالت) تو را دريابم ، تو را موثّراً ياري خواهم کرد. ولي ديري نپاييد که ورقه مُرد. الجامع الصحيح المختصر ، ج 1 ص 4 رقم 3 ؛ ج 4 ص 1894 رقم 4670 ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا صحيح مسلم ، ج 1 ص 141 رقم 160 ، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261 ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي پيامبري که جادو شد ! حدثنا إِبْرَاهِيمُ بن مُوسَى أخبرنا عِيسَى عن هِشَامٍ عن أبيه عن عَائِشَةَ رضي الله عنها قالت سُحِرَ النبي صلي الله عليه وسلم وقال اللَّيْثُ كَتَبَ إلي هِشَامٌ أَنَّهُ سَمِعَهُ وَوَعَاهُ عن أبيه عن عَائِشَةَ قالت سُحِرَ النبي صلي الله عليه وسلم حتى كان يُخَيَّلُ إليه أَنَّهُ يَفْعَلُ الشَّيْءَ وما يَفْعَلُهُ حتى كان ذَاتَ يَوْمٍ دَعَا وَدَعَا ثُمَّ قال أَشَعَرْتِ أَنَّ اللَّهَ أَفْتَانِي فِيمَا فيه شِفَائِي أَتَانِي رَجُلَانِ فَقَعَدَ أَحَدُهُمَا عِنْدَ رَأْسِي وَالْآخَرُ عِنْدَ رِجْلَيَّ فقال أَحَدُهُمَا لِلْآخَرِ ما وَجَعُ الرَّجُلِ قال مَطْبُوبٌ قال وَمَنْ طَبَّهُ قال لَبِيدُ بن الْأَعْصَمِ قال فِيمَا ذَا قال في مُشُطٍ وَمُشَاقَةٍ وَجُفِّ طَلْعَةٍ ذَكَرٍ قال فَأَيْنَ هو قال في بِئْرِ ذَرْوَانَ فَخَرَجَ إِلَيْهَا النبي صلي الله عليه وسلم ثُمَّ رَجَعَ فقال لِعَائِشَةَ حين رَجَعَ نَخْلُهَا كَأَنَّهُ رؤوس الشَّيَاطِينِ فقلت اسْتَخْرَجْتَهُ فقال لَا أَمَّا أنا فَقَدْ شَفَانِي الله وَخَشِيتُ أَنْ يُثِيرَ ذلك على الناس شَرًّا ثُمَّ دُفِنَتْ الْبِئْرُ عايشه ميگويد : پيامبر جادو شده بود به اندازه اي که فکر ميکرد کاري کرده ولي آن را انجام نداده بود . تا آنکه روزي دعا کرد و دعا کرد و سپس گفت : آيا دانستي که خداوند مرا از آنچه که شفاي من در آن مي باشد آگاه کرد. دو مرد نزد من آمدند .يکي از ايشان نزديک سر من و ديگري نزديک پاي من نشست . سپس يکي به ديگري گفت : سبب مريضي اين مرد چيست ؟ گفت : جادو شده. گفت : چه کسي او را جادو کرده ؟ ديگري گفت : لبيد بن اعصم. گفت : در چه جيزي سِحر کرده ؟ ديگري گفت : در شانه و مويي که در شانه جمع ميشود و درغلاف شکوفه درخت خرماي نَر . ديگري گفت : آن سحر کجاست ؟ جواب داد : در چاه ذروان. پس پيامبر به سوي آن چاه رفت و بعد از بازگشت به عايشه گفت : درختان خرماي نزديک آن چاه چون سر هاي شياطين مي مانند. عايشه گفت : آيا اشياي جادو شده را بيرون آوردي ؟ پيامبر فرمود : نه ! اما فقط خداوند مرا شفا داد و ترسيدم که بيرون آوردن آن بر مردم اثر بد بگذارد. سپس آن چاه پر شد. الجامع الصحيح المختصر ، ج 3 ص 1192 رقم 3095 ؛ ج 5 ص 2176 رقم 5433 ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا حدثني عبد اللَّهِ بن مُحَمَّدٍ قال سمعت بن عُيَيْنَةَ يقول أَوَّلُ من حدثنا بِهِ بن جُرَيْجٍ يقول حدثني آلُ عُرْوَةَ عن عُرْوَةَ فَسَأَلْتُ هِشَامًا عنه فَحَدَّثَنَا عن أبيه عن عَائِشَةَ رضي الله عنها قالت كان رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم سُحِرَ حتى كان يَرَى أَنَّهُ يَأْتِي النِّسَاءَ ولا يَأْتِيهِنَّ از عائشه روايت شده است که گفت : رسول خدا را جادو کردند ؛ به اين حد که وى گمان مى کرد به نزد زنان خويش آمده ( با آنان نزديکى کرده) است اما چنين نبود. الجامع الصحيح المختصر ، ج 5 ص 2175 رقم 5432 ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا پيامبري كه ميخواست يواشکي مسلماني را با تير بزند ! حدثنا مُسَدَّدٌ حدثنا حَمَّادُ بن زَيْدٍ عن عُبَيْدِ اللَّهِ بن أبي بَكْرٍ عن أَنَسِ بن مَالِكٍ أَنَّ رَجُلًا اطَّلَعَ من بَعْضِ حُجَرِ النبي صلي الله عليه وسلم فَقَامَ إليه النبي صلي الله عليه وسلم بِمِشْقَصٍ أو بِمَشَاقِصَ فَكَأَنِّي أَنْظُرُ إليه يَخْتِلُ الرَّجُلَ لِيَطْعُنَهُ انس بن مالک ميگويد : مردي به برخي از حجره هاي پيامبر (مخفيانه) نگاه کرد و سپس پيامبر به سمت او رفت در حالي که تيري در دست داشت وانگار همين الان مي بينم که پيامبر کمين کرده بود تا او را بزند. الجامع الصحيح المختصر ، ج 5 ص 2304 رقم 5888، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا پيامبري که آمار جماعش در نزد اصحاب است ! حدثنا محمد بن بَشَّارٍ قال حدثنا مُعَاذُ بن هِشَامٍ قال حدثني أبي عن قَتَادَةَ قال حدثنا أَنَسُ بن مَالِكٍ قال كان النبي صلي الله عليه وسلم يَدُورُ على نِسَائِهِ في السَّاعَةِ الْوَاحِدَةِ من اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَهُنَّ إِحْدَى عَشْرَةَ قال قلت لِأَنَسٍ أو كان يُطِيقُهُ قال كنا نَتَحَدَّثُ أَنَّهُ أُعْطِيَ قُوَّةَ ثَلَاثِينَ وقال سَعِيدٌ عن قَتَادَةَ إِنَّ أَنَسًا حَدَّثَهُمْ تِسْعُ نِسْوَةٍ انس گفت : رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم در يک ساعت از شبانه روز با يازده زن خويش نزديکي ميکرد. به انس گفتم : آيا او نيروى اين کار را داشت؟ پاسخ داد : ما چنين مى گفتيم که به او نيروى سى مرد داده شده است ! الجامع الصحيح المختصر ، ج 1 ص 105 رقم 265، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا پيامبر و نزديکي با زنان حائض ! حدثنا قَبِيصَةُ قال حدثنا سُفْيَانُ عن مَنْصُورٍ عن إبراهيم عن الْأَسْوَدِ عن عَائِشَةَ قالت كنت أَغْتَسِلُ أنا وَالنَّبِيُّ صلي الله عليه وسلم من إِنَاءٍ وَاحِدٍ كِلَانَا جُنُبٌ وكان يَأْمُرُنِي فَأَتَّزِرُ فَيُبَاشِرُنِي وأنا حَائِضٌ عايشه ميگويد : من و پيامبر از آب يک ظرف غسل ميکرديم در حاليکه جنب بوديم و وقتي من حائض بودم به من مي فرمود که شلوار (لُنگ) بپوشم و با من مباشرت (نزديکي) ميکرد . الجامع الصحيح المختصر ، ج 1 ص 115 رقم 295، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا پيامبري عيّاش و اهل طرب ! حدثنا عَلِيٌّ حدثنا بِشْرُ بن الْمُفَضَّلِ حدثنا خَالِدُ بن ذَكْوَانَ عن الرُّبَيِّعِ بِنْتِ مُعَوِّذٍ قالت دخل عَلَيَّ النبي صلي الله عليه وسلم غَدَاةَ بُنِيَ عَلَيَّ فَجَلَسَ على فِرَاشِي كَمَجْلِسِكَ مِنِّي وَجُوَيْرِيَاتٌ يَضْرِبْنَ بِالدُّفِّ يَنْدُبْنَ من قُتِلَ من آبَائِهِنَّ يوم بَدْرٍ حتى قالت جَارِيَةٌ وَفِينَا نَبِيٌّ يَعْلَمُ ما في غَدٍ فقال النبي صلي الله عليه وسلم لَا تَقُولِي هَكَذَا وَقُولِي ما كُنْتِ تَقُولِينَ خالد بن ذکوان گفت که ربيع معوذ گفت که : رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم در روزى که با من عروسى کردند به نزد من آمد و همينطور که تو نشسته اى نشستند ؛ پس عده اى از کنيزان ما شروع به زدن دف نمودند و براى پدران من که در بدر کشته شده بودند مرثيه خواندند ؛ ناگهان يکى از ايشان گفت : در بين ماست پيامبرى که مى داند فردا چه مى شود ؛ پس رسول خدا فرمودند : اين شعر را رها کن و همانى را که مى گفتى بخوان! الجامع الصحيح المختصر ، ج 4 ص 1469 رقم 3779 ؛ ج 5 ص 1976 رقم 4852، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا حدثنا أَحْمَدُ قال حدثنا بن وَهْبٍ قال أخبرنا عَمْرٌو أَنَّ مُحَمَّدَ بن عبد الرحمن الْأَسَدِيَّ حدثه عن عُرْوَةَ عن عَائِشَةَ قالت دخل عَلَيَّ رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم وَعِنْدِي جَارِيَتَانِ تُغَنِّيَانِ بِغِنَاءِ بُعَاثَ فَاضْطَجَعَ على الْفِرَاشِ وَحَوَّلَ وَجْهَهُ وَدَخَلَ أبو بَكْرٍ فَانْتَهَرَنِي وقال مِزْمَارَةُ الشَّيْطَانِ عِنْدَ النبي صلي الله عليه وسلم فَأَقْبَلَ عليه رسول اللَّهِ عليه السَّلَام فقال دَعْهُمَا فلما غَفَلَ غَمَزْتُهُمَا فَخَرَجَتَا وكان يوم عِيدٍ يَلْعَبُ السُّودَانُ بِالدَّرَقِ وَالْحِرَابِ فَإِمَّا سَأَلْتُ النبي صلي الله عليه وسلم وَإِمَّا قال تَشْتَهِينَ تَنْظُرِينَ فقلت نعم فَأَقَامَنِي وَرَاءَهُ خَدِّي على خَدِّهِ وهو يقول دُونَكُمْ يا بَنِي أَرْفِدَةَ حتى إذا مَلِلْتُ قال حَسْبُكِ قلت نعم قال فَاذْهَبِي عائشه مى گويد : رسول خدا بر من وارد شدند در حاليکه در نزد من دو کنيز بودند که ترانه هاى بعاث (يکى از روزهاى جنگ جاهليت ) را مى خواندند پس حضرت بر روى تشک دراز کشيده و روى خود را برگرداندند ؛ ابو بکر نيز وارد شده پس با من برخورد نموده و گفت : ابزار موزيک شيطان در نزد رسول خدا ؟ رسول خدا روى به او کرده و گفتند او را رها کن ؛ وقتى که او غافل شد به آن دو اشاره کردم پس از بيرون رفتند . روز عيد بود که برده هاى سياه پوست با ابزار جنگى بازى مى کردند ، پس يا من از رسول خدا خواستم و يا ايشان فرمودند که اى عائشه نمى خواهى نگاهى بياندازي؟ گفتم آرى : پس من را در پشت خويش گرفته در حاليکه گونه من بر گونه ايشان بود و مى فرمودند اى خاندان ارفده کنار برويد ( تا عائشه نگاه کند ) تا اينکه حوصله ام سر رفت پس فرمودند : آيا بس است ؟ گفتم آرى ؛ پس فرمودند پس برو الجامع الصحيح المختصر ، ج 1 ص 323 رقم 907 ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا پيامبر بي وضو ولي نمازخوان ! حدثنا أَحْمَدُ قال حدثنا بن وَهْبٍ قال حدثنا عَمْرٌو عن عبد رَبِّهِ بن سَعِيدٍ عن مَخْرَمَةَ بن سُلَيْمَانَ عن كُرَيْبٍ مولى بن عَبَّاسٍ عن بن عَبَّاسٍ رضي الله عنهما قال نِمْتُ عِنْدَ مَيْمُونَةَ وَالنَّبِيُّ صلي الله عليه وسلم عِنْدَهَا تِلْكَ اللَّيْلَةَ فَتَوَضَّأَ ثُمَّ قام يُصَلِّي فَقُمْتُ على يَسَارِهِ فَأَخَذَنِي فَجَعَلَنِي عن يَمِينِهِ فَصَلَّى ثَلَاثَ عَشْرَةَ رَكْعَةً ثُمَّ نَامَ حتى نَفَخَ وكان إذا نَامَ نَفَخَ ثُمَّ أَتَاهُ الْمُؤَذِّنُ فَخَرَجَ فَصَلَّى ولم يَتَوَضَّأْ ابن عباس ميگويد در نزد ميمونه خوابيده بودم و پيامبر نيز آن شب در نزد او بودند . پس وضو گرفتند و به نماز ايستادند و من نيز در سمت چپ ايشان ايستادم و ايشان مرا گرفتند و در سمت راست خود قرار دادند و سپس به نماز ايستاده و 13 رکعت نماز خواندند . سپس خوابيدند و بادي از ايشان خارج شد .و ايشان هر وقت ميخوابيدند ، بادي از ايشان خارج ميشد . سپس موذن آمد و اذان گفت و پيامبر (دوباره) بلند شدند و نماز خواندند در حالي که وضو نگرفتند. الجامع الصحيح المختصر ، ج 1 ص 247 رقم 666 ؛ ج 5 ص 2327 رقم 5957 ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا پيامبري که خودکشي مي کند ! وَفَتَرَ الْوَحْيُ فَتْرَةً حتى حَزِنَ النبي صلي الله عليه وسلم فِيمَا بَلَغَنَا حُزْنًا غَدَا منه مِرَارًا كَيْ يَتَرَدَّى من رؤوس شَوَاهِقِ الْجِبَالِ فَكُلَّمَا أَوْفَى بِذِرْوَةِ جَبَلٍ لِكَيْ يُلْقِيَ منه نَفْسَهُ تَبَدَّى له جِبْرِيلُ فقال يا محمد إِنَّكَ رسول اللَّهِ حَقًّا فَيَسْكُنُ لِذَلِكَ جَأْشُهُ وَتَقِرُّ نَفْسُهُ فَيَرْجِعُ فإذا طَالَتْ عليه فَتْرَةُ الْوَحْيِ غَدَا لِمِثْلِ ذلك فإذا أَوْفَى بِذِرْوَةِ جَبَلٍ تَبَدَّى له جِبْرِيلُ فقال له مِثْلَ ذلك زهرى گويد: عروه از عايشه نقل كرده كه : ... مدتى وحى قطع شد ؛ تا اينكه - طبق آنچه به ما خبر رسيد - رسول خدا اندوهگين گرديدند به حدى كه هر روز چند بار مى‌خواستند خود را از بالاى قله‌هاى كوه به پايين پرت كنند و هر زمان كه مى خواستند خود را به پايين پرت كنند جبريل خود را به او نشان مى داد و مى گفت : اى محمد تو واقعا فرستاده خدا هستى !! پس به همين سبب نگرانى حضرت از بين مى رفت و دلش آرام مى گرفت ؛ اما باز وقتى بعد از چند وقت به او وحى نشد دوباره به دنبال همين كار مى‌رفت پس وقتى به كوهى مى رسيد جبريل خود را براى او آشكار كرده و همين مطلب را براى او مى گفت. الجامع الصحيح المختصر ، ج 6 ص 2561 رقم 6581 ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا پيامبري قرآن خوان در آغوش و يا در دامن همسري حائض ! أَنَّ عَائِشَةَ حَدَّثَتْهَا أَنَّ النبي صلي الله عليه وسلم كان يَتَّكِئُ في حَجْرِي وأنا حَائِضٌ ثُمَّ يَقْرَأُ الْقُرْآنَ عايشه روايت مي کند که پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله در حالي که او حائض بود ، در آغوش من ( عايشه) مي نشست و قرآن مي خواند. الجامع الصحيح المختصر ، ج 6 ص 2561 رقم 6581 ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا صحيح مسلم ، ج 1 ص 543 رقم 788 ، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261 ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي عن عَائِشَةَ قالت كان النبي صلي الله عايه وسلم يَقْرَأُ الْقُرْآنَ وَرَأْسُهُ في حَجْرِي وأنا حَائِضٌ عايشه ميگويد : پيامبر قرآن مي خواند و سرش در دامان من بود و من در حال حيض بودم الجامع الصحيح المختصر ، ج 6 ص 2744 رقم 7110 ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا پيامبري که آيات قرآنش را فراموش مي کند ! حدثنا رَبِيعُ بن يحيى حدثنا زَائِدَةُ حدثنا هِشَامٌ عن عُرْوَةَ عن عَائِشَةَ رضي الله عنها قالت سمع النبي صلى الله عليه وسلم رَجُلًا يَقْرَأُ في الْمَسْجِدِ فقال يَرْحَمُهُ الله لقد أَذْكَرَنِي كَذَا وَكَذَا آيَةً من سُورَةِ كَذَا حدثنا محمد بن عُبَيْدِ بن مَيْمُونٍ حدثنا عِيسَى عن هِشَامٍ وقال أَسْقَطْتُهُنَّ من سُورَةِ كَذَا تَابَعَهُ عَلِيُّ بن مُسْهِرٍ وَعَبْدَةُ عن هِشَامٍ حدثنا أَحْمَدُ بن أبي رَجَاءٍ هو أبو الوليد الهروي حدثنا أبو أُسَامَةَ عن هِشَامِ بن عُرْوَةَ عن أبيه عن عَائِشَةَ قالت سمع رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم رَجُلًا يَقْرَأُ في سُورَةٍ بِاللَّيْلِ فقال يَرْحَمُهُ الله لقد أَذْكَرَنِي كَذَا وَكَذَا آيَةً كنت أُنْسِيتُهَا من سُورَةِ كَذَا وَكَذَا رسول خدا صلى الله عليه وآله روزى وارد مسجد شد و شنيد كه مردى آياتى از قرآن كريم را مى‌خواند؛ پس گفت: خداوند او را رحمت كند، به درستى كه او فلان و فلان آيه را از فلان سوره به يادم آورد. عيسى از هشام نقل كرده است كه رسول خدا فرمود: (او آياتى را به ياد من آورد كه) من آن‌ها را از (فلان) سوره حذف كرده بودم. على بن مسهر و عبده نيز روايت را به همين صورت از هشام نقل كرده‌اند. عائشه نقل كرده است كه رسول خدا صلى الله عليه وآله شبى شنيد كه مردى آياتى از يك سوره را مى‌خواند، پس فرمود: خدا او را رحمت كند، به درستى كه فلان آيات از فلان سوره را به ياد من آورد كه من از ياد برده بودم. الجامع الصحيح المختصر ، ج 4 ص 1922 رقم 4750و4751 ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا صحيح مسلم ، ج 1 ص 543 رقم 788 ، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261 ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي پيامبري شپشو در نزد زن نامحرم ! حدثنا عبد اللَّهِ بن يُوسُفَ عن مَالِكٍ عن إِسْحَاقَ بن عبد اللَّهِ بن أبي طَلْحَةَ عن أَنَسِ بن مَالِكٍ رضي الله عنه أَنَّهُ سَمِعَهُ يقول كان رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم يَدْخُلُ على أُمِّ حَرَامٍ بِنْتِ مِلْحَانَ فَتُطْعِمُهُ وَكَانَتْ أُمُّ حَرَامٍ تَحْتَ عُبَادَةَ بن الصَّامِتِ فَدَخَلَ عليها رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم فَأَطْعَمَتْهُ وَجَعَلَتْ تَفْلِي رَأْسَهُ .... عبد الله أبى طلحه از أنس بن مالك شنيده است كه مى‌گفت: رسول خدا (ص) به خانه ام حرام دختر ملحان وارد شد؛ تا به حضرت غذا دهد، در آن زمان ام حرام همسر عبادة بن صامت بود، رسول خدا وارد شد و آن زن به رسول خدا غذا داد و شپش هاي سر ايشان را مي کشت . الجامع الصحيح المختصر ، ج 3 ص 1027 رقم 2636 ؛ ج 6 ص 2570 رقم 6600 ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا صحيح مسلم ، ج 3 ص 1518 رقم 1912 ، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261 ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي ابن حجر عسقلاني ميگويد : وقوله تفلي رأسه أي أخذت منه القمل عبارت (تفلي راسه) يعني شپش از سر وي ميگرفت هدي الساري مقدمة فتح الباري شرح صحيح البخاري ، ص 169 ، اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852 ، دار النشر : دار المعرفة - بيروت - 1379 - ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي , محب الدين الخطيب عيني در شرح اين روايت ميگويد : قوله : ( تفلي رأسه ) يعني : تفتش القمل من رأسه وتقتله عبارت ( تفلي راسه ) يعني سر او را تفتيش ميکرد تا شپش هاي سرش را پيدا کند و آن را بکشد. عمدة القاري شرح صحيح البخاري ، ج 14 ص 86 ، اسم المؤلف: بدر الدين محمود بن أحمد العيني الوفاة: 855هـ ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيرو پيامبري که عورتش را همه ديدند ! حدثنا مَطَرُ بن الْفَضْلِ قال حدثنا رَوْحٌ قال حدثنا زَكَرِيَّاءُ بن إِسْحَاقَ حدثنا عَمْرُو بن دِينَارٍ قال سمعت جَابِرَ بن عبد اللَّهِ يحدث أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم كان يَنْقُلُ مَعَهُمْ الْحِجَارَةَ لِلْكَعْبَةِ وَعَلَيْهِ إِزَارُهُ فقال له الْعَبَّاسُ عَمُّهُ يا بن أَخِي لو حَلَلْتَ إِزَارَكَ فَجَعَلْتَ على مَنْكِبَيْكَ دُونَ الْحِجَارَةِ قال فَحَلَّهُ فَجَعَلَهُ على مَنْكِبَيْهِ فَسَقَطَ مَغْشِيًّا عليه فما رؤي بَعْدَ ذلك عُرْيَانًا. رسول خدا همراه مردم سنگ هاى کعبه را جا به جا مى نمودند در حاليکه لنگى بر تن داشتند ؛ پس عباس عموى ايشان به ايشان گفت : اى فرزند برادرم اگر اين لنگ را باز کنى و آن را بر روى دوشت بگذارى در زير سنگ ( راحت تر خواهى بود ) پس ايشان لنگ را باز کرده و آن را بر روى دوش خود انداخت!!! ؛ ناگهان بيهوش بر روى زمين افتاد ؛ پس ديگر بعد از آن کسى حضرت را برهنه نديد الجامع الصحيح المختصر ، ج 1 ص 143 رقم 357 ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا حدثنا محمد بن إسماعيل حدثنا إِبْرَاهِيمُ بن يحيى بن مُحَمَّدِ بن عَبَّادٍ الْمَدَنِيُّ حدثني أبي يحيى بن مُحَمَّدٍ عن مُحَمَّدِ بن إسحاق عن مُحَمَّدِ بن مُسْلِمٍ الزُّهْرِيِّ عن عُرْوَةَ بن الزُّبَيْرِ عن عَائِشَةَ قالت قَدِمَ زَيْدُ بن حَارِثَةَ الْمَدِينَةَ وَرَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وسلم في بَيْتِي فَأَتَاهُ فَقَرَعَ الْبَابَ فَقَامَ إليه رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم عُرْيَانًا يَجُرُّ ثَوْبَهُ والله ما رَأَيْتُهُ عُرْيَانًا قَبْلَهُ ولا بَعْدَهُ فأعتنقه وَقَبَّلَهُ عايشه مي‌گويد كه زيد بن حارثه به مدينه آمد (و آن روز ) پيامبر در خانه من بود . وي پشت در آمد و در زد، (پيغمبر مدتي او را نديده بود، همين كه احساس كرد كه زيد بن حارثه است ) لخت مادر زاد آمد بيرون و زيد را بغل و رو بوسي كرد. بعد از آن ما پيغمبر را عريان نديديم . الجامع الصحيح سنن الترمذي ، ج 5 ص 76 رقم 2732 ، اسم المؤلف: محمد بن عيسى أبو عيسى الترمذي السلمي الوفاة: 279 ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : أحمد محمد شاكر وآخرون پيامبري که ايستاده ادرار ميکرد ! حدثنا آدَمُ قال حدثنا شُعْبَةُ عن الْأَعْمَشِ عن أبي وَائِلٍ عن حُذَيْفَةَ قال أتى النبي صلي الله عليه وسلم سُبَاطَةَ قَوْمٍ فَبَالَ قَائِمًا حذيفه گفت: رسول خدا به مزبله قومى رسيد و ايستاده بول كرد. الجامع الصحيح المختصر ، ج 1 ص 90 رقم 222 ؛ ج 2 ص 874 رقم 2339 ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا صحيح مسلم ، ج 1 ص 228 رقم 273 ، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261 ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي پيامبري که در کنار زنش خوابيده بود و رانش را فقط عثمان نديد ! حدثنا يحيى بن يحيى وَيَحْيَى بن أَيُّوبَ وَقُتَيْبَةُ وبن حُجْرٍ قال يحيى بن يحيى أخبرنا وقال الْآخَرُونَ حدثنا إسماعيل يَعْنُونَ بن جَعْفَرٍ عن مُحَمَّدِ بن أبي حَرْمَلَةَ عن عَطَاءٍ وَسُلَيْمَانَ ابْنَيْ يَسَارٍ وَأَبِي سَلَمَةَ بن عبد الرحمن أَنَّ عَائِشَةَ قالت كان رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم مُضْطَجِعًا في بَيْتِي كَاشِفًا عن فَخِذَيْهِ أو سَاقَيْهِ فَاسْتَأْذَنَ أبو بَكْرٍ فَأَذِنَ له وهو على تِلْكَ الْحَالِ فَتَحَدَّثَ ثُمَّ اسْتَأْذَنَ عُمَرُ فَأَذِنَ له وهو كَذَلِكَ فَتَحَدَّثَ ثُمَّ اسْتَأْذَنَ عُثْمَانُ فَجَلَسَ رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم وَسَوَّى ثِيَابَهُ قال مُحَمَّدٌ ولا أَقُولُ ذلك في يَوْمٍ وَاحِدٍ فَدَخَلَ فَتَحَدَّثَ فلما خَرَجَ قالت عَائِشَةُ دخل أبو بَكْرٍ فلم تَهْتَشَّ له ولم تُبَالِهِ ثُمَّ دخل عُمَرُ فلم تَهْتَشَّ له ولم تُبَالِهِ ثُمَّ دخل عُثْمَانُ فَجَلَسْتَ وَسَوَّيْتَ ثِيَابَكَ فقال ألا أَسْتَحِي من رَجُلٍ تَسْتَحِي منه الْمَلَائِكَةُ رسول اكرم (صلي الله عليه وآله و سلم) آن روز كه نوبت من بود، در خانه خوابيده بود، بطوري كه ران او كاملا نمايان بود؛ ابوبكر آمد و گفت يا رسول الله اجازه داخل شدن مي دهيد و رسول اكرم (صلي الله عليه وآله و سلم) اجازه داد، و ران رسول اكرم (صلي الله عليه وآله و سلم) هم همينطور باز بود؛ با او صحبت كرد و بعد عمر اجازه ورود خواست و رسول اكرم (صلي الله عليه وآله و سلم) اجازه داد و رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در همان حال بود؛ با او هم صحبت كرد و در اين هنگام عثمان هم آمد و رسول اكرم (صلي الله عليه وآله و سلم) تا عثمان را ديد، بلند شد و نشست و لباسش را درست كرد و رانهايش را پنهان كرد؛ سپس آنها با هم صحبت داشتند و بعد رفتند؛ از رسول اكرم (صلي الله عليه وآله و سلم) پرسيدم كه وقتي ابوبكر داخل شد، عكس العمل و اهميتي نشان ندادي و رانهايت همانطور بود؛ بعد از آن عمر آمد و باز هم اهميتي ندادي؛ اما چرا وقتي عثمان آمد، بلند شدي و نشستي و لباس هايت را روي رانت كشيدي؟ رسول اكرم (صلي الله عليه وآله و سلم) گفت: عايشه! آيا خجالت نكشم از مردي كه ملائكه از او خجالت مي كشند؟! صحيح مسلم ، ج 4 ص 1866 رقم 2401 ، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261 ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي پيامبري که در مقابل مردان غريبه ، به مجامعت خودش و زنش اشاره مي کند ! عن عَائِشَةَ زَوْجِ النبي صلي الله عليه وسلم قالت إِنَّ رَجُلًا سَأَلَ رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وسلم عن الرَّجُلِ يُجَامِعُ أَهْلَهُ ثُمَّ يُكْسِلُ هل عَلَيْهِمَا الْغُسْلُ وَعَائِشَةُ جَالِسَةٌ فقال رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم إني لَأَفْعَلُ ذلك أنا وَهَذِهِ ثُمَّ نَغْتَسِلُ عايشه ميگويد :مردي از رسول خدا پرسيد: اگر شخصي با زوجه خود مجامعت نمايد و سپس بشويد, آيا غسل هم بر آن دو واجب است؟ رسول خدا در حاليکه عايشه نشسته بود, فرمود: من با او چنين مي کنم و پس از آن غسل مي نماييم ! صحيح مسلم ، ج 1ص 272 رقم 350، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261 ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي پيامبري که به سمت بيت المقدس قضاي حاجت کرد ! حدثنا عبد اللَّهِ بن يُوسُفَ قال أخبرنا مَالِكٌ عن يحيى بن سَعِيدٍ عن مُحَمَّدِ بن يحيى بن حَبَّانَ عن عَمِّهِ وَاسِعِ بن حَبَّانَ عن عبد اللَّهِ بن عُمَرَ أَنَّهُ كان يقول إِنَّ نَاسًا يَقُولُونَ إذا قَعَدْتَ على حَاجَتِكَ فلا تَسْتَقْبِلْ الْقِبْلَةَ ولا بَيْتَ الْمَقْدِسِ فقال عبد اللَّهِ بن عُمَرَ لقد ارْتَقَيْتُ يَوْمًا على ظَهْرِ بَيْتٍ لنا فَرَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وسلم على لَبِنَتَيْنِ مُسْتَقْبِلًا بَيْتَ الْمَقْدِسِ لِحَاجَتِهِ عبدالله بن عمر ميگفت : مردم ميگويند که در هنگام قضاي حاجت نبايد به سمت قبله و به سمت بيت المقدس باشي. عبدالله بن عمر گفت : روزي به پشت بام خانه ام رفتم و پيامبر را ديدم که بر روي 2 تا خشت (آجر) به سمت بيت المقدس نشسته و قضاي حاجت ميکرد. الجامع الصحيح المختصر ، ج 1 ص 67 رقم 145 ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا صحيح مسلم ، ج 1 ص 224 رقم 266 ، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261 ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي پيامبري که در هنگام نماز با زنش شوخي ميکرد ! حدثنا عَمْرُو بن عَلِيٍّ قال حدثنا يحيى قال حدثنا عُبَيْدُ اللَّهِ قال حدثنا الْقَاسِمُ عن عَائِشَةَ رضي الله عنها قالت بِئْسَمَا عَدَلْتُمُونَا بِالْكَلْبِ وَالْحِمَارِ لقد رَأَيْتُنِي وَرَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يُصَلِّي وأنا مُضْطَجِعَةٌ بَيْنَهُ وَبَيْنَ الْقِبْلَةِ فإذا أَرَادَ أَنْ يَسْجُدَ غَمَزَ رِجْلَيَّ فَقَبَضْتُهُمَا. عائشه گفته است که : من در مقابل رسول خدا بودم در حاليکه پاهاى من در جهت قبله حضرت بود ( و نمى گذاشت که ايشان سجده کنند) پس وقتى که مى خواست سجده کند من را منگوش (نيشگون) مى گرفت پس من پاهاى خود را جمع مى نمودم و وقتى که او مى ايستاد آن ها را باز مى کردم . الجامع الصحيح المختصر ، ج 1 ص 194 رقم 497 ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا پيامبري که پشت به قبله قضاي حاجت ميکرد ! حدثنا إِبْرَاهِيمُ بن الْمُنْذِرِ قال حدثنا أَنَسُ بن عِيَاضٍ عن عُبَيْدِ اللَّهِ عن مُحَمَّدِ بن يحيى بن حَبَّانَ عن وَاسِعِ بن حَبَّانَ عن عبد اللَّهِ بن عُمَرَ قال ارْتَقَيْتُ فَوْقَ ظَهْرِ بَيْتِ حَفْصَةَ لِبَعْضِ حَاجَتِي فَرَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يَقْضِي حَاجَتَهُ مُسْتَدْبِرَ الْقِبْلَةِ مُسْتَقْبِلَ الشام. واسع بن حيان از عبد الله بن عمر نقل كرده است كه گفت: براى انجام كارى بر بالاى بام خانه حفصه رفتم، پس ديدم كه رسول خدا صلي الله عليه و آله پشت به قبله و رو به شام قضاى حاجت مى‌كرد. الجامع الصحيح المختصر ، ج 1 ص 68 رقم 147 ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا پيامبري سلفي با رفتارهايي امروزي ! عن عَائِشَةَ قالت كان النبي صلي الله عليه وسلم يتوشحني وَيَنَالُ من رأسي وأنا حَائِضٌ عايشه ميگويد : پيامبر لباس بر من مي پوشاند و در حالي که حائض بودم ، از سرم کام ميگرفت. مسند الإمام أحمد بن حنبل ، ج 6 ص 81 رقم 24564 ، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة - مصر ابن اثير در توضيح اين روايت ميگويد : ومنه حديث عائشة كان رسول الله صلي الله عليه وسلم يتوشحني وينال من رأسي أي يعانقني ويقبلني و در معناي « وشح » اين حديث عايشه مي باشد که ميگويد : پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله لباس بر تن کرد و از سرم کام ميگرفت يعني مرا در آغوش گرفته و مي بوسيد. النهاية في غريب الحديث والأثر ، ج 5 ص 186 ذيل ماده " وشح " ،اسم المؤلف: أبو السعادات المبارك بن محمد الجزري الوفاة: 606 ، دار النشر : المكتبة العلمية - بيروت - 1399هـ - 1979م ، تحقيق : طاهر أحمد الزاوى - محمود محمد الطناحي پيامبري که نماز صبحش قضا شد ! حدثنا مُسَدَّدٌ قال حدثني يحيى بن سَعِيدٍ قال حدثنا عَوْفٌ قال حدثنا أبو رَجَاءٍ عن عِمْرَانَ قال كنا في سَفَرٍ مع النبي صلى الله عليه وسلم وَإِنَّا أَسْرَيْنَا حتى كنا في آخِرِ اللَّيْلِ وَقَعْنَا وَقْعَةً ولا وَقْعَةَ أَحْلَى عِنْدَ الْمُسَافِرِ منها فما أَيْقَظَنَا إلا حَرُّ الشَّمْسِ وكان أَوَّلَ من اسْتَيْقَظَ فُلَانٌ ثُمَّ فُلَانٌ ثُمَّ فُلَانٌ يُسَمِّيهِمْ أبو رَجَاءٍ فَنَسِيَ عَوْفٌ ثُمَّ عُمَرُ بن الْخَطَّابِ الرَّابِعُ وكان النبي (ص) إذا نَامَ لم يُوقَظْ حتى يَكُونَ هو يَسْتَيْقِظُ لِأَنَّا لَا نَدْرِي ما يَحْدُثُ له في نَوْمِهِ فلما اسْتَيْقَظَ عُمَرُ وَرَأَى ما أَصَابَ الناس وكان رَجُلًا جَلِيدًا فَكَبَّرَ وَرَفَعَ صَوْتَهُ بِالتَّكْبِيرِ فما زَالَ يُكَبِّرُ وَيَرْفَعُ صَوْتَهُ بِالتَّكْبِيرِ حتى اسْتَيْقَظَ بِصَوْتِهِ النبي (ص) فلما اسْتَيْقَظَ شَكَوْا إليه الذي أَصَابَهُمْ قال لَا ضَيْرَ أو لَا يَضِيرُ ارْتَحِلُوا فَارْتَحَلَ فَسَارَ غير بَعِيدٍ ثُمَّ نَزَلَ فَدَعَا بِالْوَضُوءِ فَتَوَضَّأَ وَنُودِيَ بِالصَّلَاةِ فَصَلَّى بِالنَّاس.... از عمران روايت شده است كه در سفرى با پيامبر بوديم ؛ در آخر شب ، منزل گزيديم كه براى مسافر نيز اين منزل گرفتن بسيار شيرين است ! اما بيدار نشديم ، جز از آفتاب ! اولين كسى كه بيدار شد ، فلانى و فلانى و ... عمر بودند ؛ پيامبر (ص) وقتى مى‌خوابيدند كسى تا خود حضرت بيدار نشده بود ، ايشان را بيدار نمى‌كرد ! زيرا ما نمى‌دانستيم در خواب حضرت چه مى‌گذرد ! وقتى كه عمر بيدار شد و ديد كه مردم دچار چه مصيبتى شده‌اند – در حاليكه مرد رودارى بود- تكبير گفت و صداى خويش را بلند كرد ! آنقدر تكبير گفت و صداى خويش را بلند كرد كه پيامبر (ص) را با صداى خويش بيدار كرد ! وقتى كه حضرت بيدار شد ، از اين مصيبت به حضرت شكايت بردند ؛ حضرت فرمودند اشكالى ندارد ! اشكالى ندارد ! كوچ كنيد ! سپس كوچ كرده و بعد از مدتى در جايى ديگر منزل گرفتند ، سپس آب خواسته و وضو گرفتند و دستور دادند كه مردم براى نماز جمع شوند و سپس نماز خواندند ! الجامع الصحيح المختصر ، ج 1 ص 130 رقم 337 ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغ پيامبري که دستور به قتل دزد ميداد ! حدثنا محمد بن عبد اللَّهِ بن عُبَيْدِ بن عَقِيلٍ الْهِلَالِيُّ ثنا جَدِّي عن مُصْعَبِ بن ثَابِتِ بن عبد اللَّهِ بن الزُّبَيْرِ عن مُحَمَّدِ بن الْمُنْكَدِرِ عن جَابِرِ بن عبد اللَّهِ قال جِيءَ بِسَارِقٍ إلى النبي صلي الله عليه وسلم فقال اقْتُلُوهُ فَقَالُوا يا رَسُولَ اللَّهِ إنما سَرَقَ فقال اقْطَعُوهُ قال فَقُطِعَ ثُمَّ جِيءَ بِهِ الثَّانِيَةَ فقال اقْتُلُوهُ فَقَالُوا يا رَسُولَ اللَّهِ إنما سَرَقَ قال اقْطَعُوهُ قال فَقُطِعَ ثُمَّ جِيءَ بِهِ الثَّالِثَةَ فقال اقْتُلُوهُ فَقَالُوا يا رَسُولَ اللَّهِ إنما سَرَقَ قال اقْطَعُوهُ ثُمَّ أُتِيَ بِهِ الرَّابِعَةَ فقال اقْتُلُوهُ فَقَالُوا يا رَسُولَ اللَّهِ إنما سَرَقَ قال اقْطَعُوهُ فَأُتِيَ بِهِ الْخَامِسَةَ فقال اقْتُلُوهُ قال جَابِرٌ فَانْطَلَقْنَا بِهِ فَقَتَلْنَاهُ ثُمَّ اجْتَرَرْنَاهُ فَأَلْقَيْنَاهُ في بِئْرٍ وَرَمَيْنَا عليه الْحِجَارَةَ جابر بن عبدالله گيفت : دزدي را به نزد پيامبر آوردند و پيامبر فرمودند : او را بکشيد ! صحابه گفتند : يا رسول الله ! اين مرد فقط دزدي کرده ! پيامبر فرمودند : دستش را قطع کنيد ! و براي بار دوم و سوم و چهارم نيز او را آوردند و پيامبر باز هم دستور قتل او را داد و صحابه به او يادآوري کردند که او فقط دزدي کرده و پيامبر گفت : دستش را قطع کنيد . جابر مي گويد : براي باز پنجم او را آوردند و پيامبر گفت : او را بکشيد ! ما نيز او را گرفته و کشتيم و سپس را کشيده و در چاهي انداختيم و بر روي او سنگ ريختيم. سنن أبي داود ، ج 4 ص 142 رقم 4410 ، اسم المؤلف: سليمان بن الأشعث أبو داود السجستاني الأزدي الوفاة: 275 ، دار النشر : دار الفكر ، تحقيق : محمد محيي الدين عبد الحميد پيامبري فراموشکار ! أخبرنا قُتَيْبَةُ بن سَعِيدٍ حدثنا إِسْمَاعِيلُ بن جَعْفَرٍ عن حُمَيْدٍ عن أَنَسُ قال أخبرني عُبَادَةُ بن الصَّامِتِ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وسلم خَرَجَ يُخْبِرُ بِلَيْلَةِ الْقَدْرِ فَتَلَاحَى رَجُلَانِ من الْمُسْلِمِينَ فقال إني خَرَجْتُ لِأُخْبِرَكُمْ بِلَيْلَةِ الْقَدْرِ وَإِنَّهُ تَلَاحَى فُلَانٌ وَفُلَانٌ فَرُفِعَتْ وَعَسَى أَنْ يَكُونَ خَيْرًا لَكُمْ الْتَمِسُوهَا في السَّبْعِ وَالتِّسْعِ وَالْخَمْسِ عباده بن صامت ميگويد : پيامبر براي اينکه زمان شب قدر را بيان کنند خارج شدند ( ولي در راه ) دو نفر را ديدند که با يکديگر منازعه ميکردند . پيامبر فرمودند : من براي اين آمدم که زمان شب قدر را بگويم ولي فلاني و فلاني با يکديگر منازعه کردند و من اصلا فراموش کردم (که آن را بگويم ) . شايد اين کار براي شما بهتر بود . پس در شب 5 و 7 و 9 به دنبال شب قدر باشيد. الجامع الصحيح المختصر ، ج 1 ص 27 رقم 49 ؛ ج 2 ص 711 رقم 1919 ؛ ج 5 ص 2248 رقم 5702 ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا پيامبري که تعداد رکعات نمازش را فراموش مي کند ! حدثنا عبد اللَّهِ بن مَسْلَمَةَ عن مَالِكِ بن أَنَسٍ عن أَيُّوبَ بن أبي تَمِيمَةَ السَّخْتِيَانِيِّ عن مُحَمَّدِ بن سِيرِينَ عن أبي هُرَيْرَةَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وسلم انْصَرَفَ من اثْنَتَيْنِ فقال له ذُو الْيَدَيْنِ أَقَصُرَتْ الصَّلَاةُ أَمْ نَسِيتَ يا رَسُولَ اللَّهِ فقال رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم أَصَدَقَ ذُو الْيَدَيْنِ فقال الناس نعم فَقَامَ رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم فَصَلَّى اثْنَتَيْنِ أُخْرَيَيْنِ ثُمَّ سَلَّمَ ثُمَّ كَبَّرَ فَسَجَدَ مِثْلَ سُجُودِهِ أو أَطْوَلَ ابوهريره ميگويد : پيامبر نمازي دو رکعتي خواندند که ذواليدين به وي گفت : نماز را شکسته خواندي يا (تعداد رکعاتش را ) فراموش کردي ؟ پيامبر سوال کردند : ذواليدين راست ميگويد ؟ صحابه گفتند : آري! پس پيامبر دو رکعت ديگر خواندند و سپس سلام داده و تکبير گفتند و سجده اي همانند سجده قبلي شان و يا طولاني تر کردند. الجامع الصحيح المختصر ، ج 1 ص 252 رقم 682 ؛ ج 1 ص 412 رقم 1170 ؛ ج 6 ص 2456 رقم 6294 ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا پيامبري که عذاب قبر را نفي ميکرد ! حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا هَاشِمٌ قال ثنا إِسْحَاقُ بن سَعِيدٍ قال ثنا سَعِيدٌ عن عَائِشَةَ أَنَّ يَهُودِيَّةً كانت تَخْدُمُهَا فَلاَ تَصْنَعُ عَائِشَةُ إِلَيْهَا شَيْئاً مِنَ الْمَعْرُوفِ إِلاَّ قالت لها الْيَهُودِيَّةُ وَقَاكِ الله عَذَابَ الْقَبْرِ قالت فَدَخَلَ رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم علي فقلت يا رَسُولَ اللَّهِ هل لِلْقَبْرِ عَذَابٌ قبل يَوْمِ الْقِيَامَةِ قال لاَ وَعَمَّ ذَاكَ قالت هذه الْيَهُودِيَّةُ لاَ نَصْنَعُ إِلَيْهَا مِنَ الْمَعْرُوفِ شَيْئاً إِلاَّ قالت وَقَاكِ الله عَذَابَ الْقَبْرِ قال كَذَبَتْ يَهُودُ وَهُمْ على اللَّهِ عز وجل كُذُبٌ لاَ عَذَابَ دُونَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ قالت ثُمَّ مَكَثَ بَعْدَ ذَاكَ ما شَاءَ الله أَنْ يَمْكُثَ فَخَرَجَ ذَاتَ يَوْمٍ نِصْفَ النَّهَارِ مُشْتَمِلاً بِثَوْبِهِ مُحْمَرَّةً عَيْنَاهُ وهو يُنَادِى بِأَعْلَى صَوْتِهِ أَيُّهَا الناس أَظَلَّتْكُمُ الْفِتَنُ كَقِطَعِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ أَيُّهَا الناس لو تَعْلَمُونَ ما أَعْلَمُ لَبَكَيْتُمْ كَثِيرًا وَضَحِكْتُمْ قَلِيلاً أَيُّهَا الناس اسْتَعِيذُوا بِاللَّهِ من عَذَابِ الْقَبْرِ فإن عَذَابَ الْقَبْرِ حَقٌّ يك زن يهودى به عايشه گفت: خداوند تو را از عذاب قبر نجات دهد. گويد: در همين حين رسول خدا (ص) بر من وارد شد. گفتم: آيا قبر پيش از روز قيامت، عذابى دارد. گفت: نه، چرا چنين پرسشى كردى. گفتم: اين زن يهودى گفت: خداوند تو را از عذاب قبر نجات دهد. فرمود: يهود دروغ مى‏گويند و بر خدا دروغ مى‏بندند. پيش از قيامت عذابى وجود ندارد. سپس آنقدر كه خداوند مى‏خواست مكث فرمود. روزى، در وسط روز، در حالى كه جامه‏اش را به خود پيچيده بود با چشمانى سرخ، از خانه بيرون رفت و با صداى بلند فرياد زد: اى مردم! از عذاب قبر به خداوند پناه بريد، كه عذاب قبر حق است. مسند الإمام أحمد بن حنبل ، ج 6 ص 81 رقم 24564 ، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة - مصر پيامبري که در حال جنابت به نماز ايستاد ! حدثنا عبد اللَّهِ بن مُحَمَّدٍ قال حدثنا عُثْمَانُ بن عُمَرَ قال أخبرنا يُونُسُ عن الزُّهْرِيِّ عن أبي سَلَمَةَ عن أبي هُرَيْرَةَ قال أُقِيمَتْ الصَّلَاةُ وَعُدِّلَتْ الصُّفُوفُ قِيَامًا فَخَرَجَ إِلَيْنَا رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم فلما قام في مُصَلَّاهُ ذَكَرَ أَنَّهُ جُنُبٌ فقال لنا مَكَانَكُمْ ثُمَّ رَجَعَ فَاغْتَسَلَ ثُمَّ خَرَجَ إِلَيْنَا وَرَأْسُهُ يَقْطُرُ فَكَبَّرَ فَصَلَّيْنَا معه ابوهريره ميگويد : نماز اقامه شده و صفهاي نماز بسته شد و پيامبر آمدند و وقتي خواستند نماز بخوانند به ياد آوردند که جنب هستند . پس گفتند : سر جايتان بايستيد و سپس رفتند و غسل کردند و برگشتند و در حالي که از سرشان ، قطرات آب (غسل ) ميريخت ، نماز را شروع کردند. الجامع الصحيح المختصر ، ج 1 ص 106 رقم 271 ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا پيامبري که مَني را از لباسش نمي شست و با آن نماز ميخواند ! لقد رَأَيْتُنِي وَإِنِّي لَأَحُكُّهُ من ثَوْبِ رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم يَابِسًا بِظُفُرِي عايشه ميگويد : من مايع جنابت ( مني ) خشک شده را با ناخن از روي لباس پيامبر پاک ميکردم صحيح مسلم ، ج 1 ص 239 رقم 290 ، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261 ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي عن عائشة رضي الله عنها قالت إن كنت لأفرك المني من ثوب رسول الله صلي الله عليه وسلم ثم يصلي فيه عايشه گف : من مني را از لباس پيامبر پاک ميکردم و ايشان با همان لباس نماز ميخواند. سنن البيهقي الكبرى ، ج 2 ص 417 رقم 3971 ، اسم المؤلف: أحمد بن الحسين بن علي بن موسى أبو بكر البيهقي الوفاة: 458 ، دار النشر : مكتبة دار الباز - مكة المكرمة - 1414 - 1994 ، تحقيق : محمد عبد القادر عط پيامبر موحدي که بر ستاره سجده مي کند ! حدثنا مُسَدَّدٌ قال حدثنا عبد الْوَارِثِ قال حدثنا أَيُّوبُ عن عِكْرِمَةَ عن بن عَبَّاسٍ رضي الله عنهما أَنَّ النبي صلي الله عليه وسلم سَجَدَ بِالنَّجْمِ وَسَجَدَ معه الْمُسْلِمُونَ وَالْمُشْرِكُونَ وَالْجِنُّ وَالْإِنْسُ ابن عباس نقل مي كند كه پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم به ستاره سجده كرد و همراه با پيامبر مسلمانان و مشركان و جن و انس سجده كردند الجامع الصحيح المختصر ، ج 1 ص 364 رقم 1021 ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا بدون شرح ! حدنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا محمد بن جَعْفَرٍ قال ثنا شُعْبَةُ عَنِ الْمِقْدَامِ بن شُرَيْحِ بن هَانِئٍ عن أبيه قال قالت عَائِشَةُ كنت أَتَعَرَّقُ الْعَرْقَ وأنا حَائِضٌ فَيَأْخُذُهُ رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم فَيَضَعُ فَمَهُ حَيْثُ كان فمي واشرب مِنَ الإِنَاءِ فَيَأْخُذُهُ رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم فَيَضَعُ فَمَهُ حَيْثُ كان فمي وأنا حَائِضٌ من در حالي که حائض بودم ، استخواني را گاز ميزدم پس پيامبر آن را از من گرفت و دهانش را دقيقا در همان جاي دهان من گذاشت و وقتي که حائض بودم از ظرفي ، آب نوشيدم و پيامبر نيز آن را گرفت و دهانش را دقيقا در همان جاي دهان من گذاشت ( و آب نوشيد). مسند الإمام أحمد بن حنبل ، ج 6 ص 127 رقم 24998 ، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة - مصر سنن أبي داود ، ج 1 ص 68 رقم 259 ، اسم المؤلف: سليمان بن الأشعث أبو داود السجستاني الأزدي الوفاة: 275 ، دار النشر : دار الفكر ، تحقيق : محمد محيي الدين عبد الحميد پيامبري با شهوت بي حد و حصر ! قالت أُخْبِرُكِ بِمَا صَنَعَ رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم دخل فَمَضَى إلى مَسْجِدِهِ قال أبو دَاوُد تَعْنِي مَسْجِدَ بَيْتِهِ فلم يَنْصَرِفْ حتى غَلَبَتْنِي عَيْنِي وَأَوْجَعَهُ الْبَرْدُ فقال ادْنِي مِنِّي فقلت إني حَائِضٌ فقال وَإِنْ اكْشِفِي عن فَخِذَيْكِ فَكَشَفْتُ فَخِذَيَّ فَوَضَعَ خَدَّهُ وَصَدْرَهُ على فَخِذِي وَحَنَيْتُ عليه حتى دَفِئَ وَنَامَ ابي داوود از عايشه روايت کند که گفت: ميخواهي از آنچه رسول خدا انجام داده آگاهت کنم؟ او وارد شد و به سوي مسجد خود رفت – يعني نمازگاه خانه – و بازنگشت تا خواب بر من چيره گرديد و سرما او را آزار داد, پس فرمود: نزديک من بيا. گفتم: من در حال عادتم. فرمود: باشد, ران هايت را برهنه کن. من برهنه کردم و او گونه و سينه اش را بر آنها نهاد و من به روي او خم گشتم تا گرم شد و خوابش برد. سنن أبي داود ، ج 1 ص 70 رقم 270 ، اسم المؤلف: سليمان بن الأشعث أبو داود السجستاني الأزدي الوفاة: 275 ، دار النشر : دار الفكر ، تحقيق : محمد محيي الدين عبد الحميد پيامبري روزه دار و درمانده يک بوسه ! عن عَائِشَةَ قالت أَهْوَى إِلَىَّ رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم ليقبلني فقلت اني صَائِمَةٌ قال وأنا صَائِمٌ قالت فَأَهْوَى الي فقبلني عايشه ميگويد : پيامبر مي خواست مرا ببوسد . گفتم : من روزه هستم . پيامبر فرمود : من هم روزه هستم. عايشه ميگويد : پس پيامبر آمد و مرا بوسيد. مسند الإمام أحمد بن حنبل ، ج 6 ص 134 رقم 25066 ، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة - مصر پيامبري که با يک نگاه ، کنيزي زيبا را از ديگري گرفته و به همسري خودش در مي آورد ! .... فَجَاءَ دِحْيَةُ فقال يا نَبِيَّ اللَّهِ أَعْطِنِي جَارِيَةً من السَّبْيِ قال اذْهَبْ فَخُذْ جَارِيَةً فَأَخَذَ صَفِيَّةَ بِنْتَ حُيَيٍّ فَجَاءَ رَجُلٌ إلى النبي صلي الله عليه وسلم فقال يا نَبِيَّ اللَّهِ أَعْطَيْتَ دِحْيَةَ صَفِيَّةَ بِنْتَ حُيَيٍّ سَيِّدَةَ قُرَيْظَةَ وَالنَّضِيرِ لَا تَصْلُحُ إلا لك قال ادْعُوهُ بها فَجَاءَ بها فلما نَظَرَ إِلَيْهَا النبي صلي الله عليه وسلم قال خُذْ جَارِيَةً من السَّبْيِ غَيْرَهَا قال فَأَعْتَقَهَا النبي صلي الله عليه وسلم وَتَزَوَّجَهَا .... دحيه آمد و گفت : اي رسول الله ! کنيزي از اسرا را به من بدهيد . پيامبر فرمودند : خودت برو و (از ميان اسرا ) کنيزي را انتخاب کن. پس دحيه (رفت) و صفيه دختر حيي را انتخاب کرد. مردي به نزد پيامبر آمده و گفت : اي نبي الله ! صفيه دختر حيي - رئيس قريظه و نضير - را به دحيه دادي در حالي که او تنها مناسب شما مي باشد. پيامبر فرمود : او (صفيه) را بياوريد . وقتي او را آوردند ، پيامبر به او نگاهي کرد و گفت : کنيزي ديگر از اسرا را براي خودت بردار راوي ميگويد : پيامبر ، صفيه را آزاد کرده و با او ازدواج نمود. الجامع الصحيح المختصر ، ج 1 ص 145 رقم 364 ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا صحيح مسلم ، ج 2 ص 1044 رقم 1365 ، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261 ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي پيامبري بدون شرح ! عن عَائِشَةَ ان رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وسلم كان يُقَبِّلُهَا وهو صَائِمٌ وَيَمُصُّ لِسَانَهَا عايشه ميگويد که پيامبر وقتي روزه بودند ، او را مي بوسيدند و زبانش را مي مکيدند ! مسند الإمام أحمد بن حنبل ، ج 6 ص 123 رقم 24960 ؛ ج 6 ص 234 رقم 26008 ، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة - مصر سنن أبي داود ، ج 2 ص 311 رقم 2386 ، اسم المؤلف: سليمان بن الأشعث أبو داود السجستاني الأزدي الوفاة: 275 ، دار النشر : دار الفكر ، تحقيق : محمد محيي الدين عبد الحميد صحيح مسلم ، ج 2 ص 778 رقم 1106 ، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261 ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي اينها نمونه هاي اندکي از بي احترامي مدعيان اسلام و کتب ايشان - به اصطلاح صحيح - به ساحت مقدس پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم مي باشد. همان پيامبري که خداوند متعال او را اسوه حسنه براي همه مردم قرار داد (لَقَدْ كانَ لَكُمْ في‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَة ) و او را صاحب خلق عظيم قرار داد (وَ إِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ‏ عَظيمٍ ) ! ولي در کتب اين قوم و روايات امثال ابوهريره کذاب و عايشه و انس بن مالک و بخاري و مسلم و غيره ؛ مقام شامخ نبوي مورد استهزاء قرار گرفته و از او شخصيتي ساختند که حتي عامّي ترين مردم و بي آبروترين افراد نيز برخي از اعمال او را انجام نمي دهند ! و همين مطالب است که دستاويز زنادقه شده تا پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله را مورد توهين قرار دهند . و البته خداوند متعال هم در جواب اين زنادقه و آن قومي که روايات جعلي را بعنوان صحاح ، سرمه چشمشان کرده اند ، اين چنين مي فرمايد : يُريدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُون‏ مى‏ خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش كنند و حال آنكه خدا -گر چه كافران را ناخوش اُفتد- نور خود را كامل خواهد گردانيد.
51   نام و نام خانوادگي:  منتظر     -   تاريخ:   23 دي 92
شايد منظور اون خانم ، پدرش بوده باشه چون اين نسبتهايي که به پيامبر خدا نسبت ميده بيشتر برازنده پدر گراميشون هست تا پيامبر خدا
52   نام و نام خانوادگي:  مجنون و عاشق سينه چاک اهل بيت((س))     -   تاريخ:   07 بهمن 92
سلام برشما استاد بي همتاي من انشاالله هميشه در پناه اهل بيت صحيح و سالم باشيد و خير از زندگي ببنيد که اينقدر با صبر و حوصله پاسخ من رو ميديد..ميخوام با افتخار بگم به شما که به خاطر کمک هاي شما و سايت بي نظيرتون بسيار تونستم اطلاعاتم رو بالاببرم و تونستم يک کسي که بين شيعه و سني گير کرده بود رو با تمام حقايق آشناکنم و الان او هم به حقانيت شيعه کاملا پي برد و من خيلي خوشحالم از اين موضوع که تونستم به يکي کمک کنم.يه سوال داشتم ميخواستم بدونم آيا اون خطبه که به معاويه است در کتاباي شيعه سنديت داره؟در شبکه ولايت گفته شد نداره..البته داشته باشه هم هيچ چيز رو ثابت نميکنه چون براي هيچکدام از خلفاي اهل سنت به جز مولا علي اجماع هم بعد از قتل عثمان و هم در غديرخم نازل نشد
جواب نظر:
باسلام
دوست گرامي؛ منظور شما از خطبه معاويه براي ما روشن نيست؛ ممكن است دو نامه معروفي كه در مقالات ذيل بررسي شده مد نظر شما باشد مراجعه نماييد اگر غير از آن بود بيشتر توضيح دهيد تا پاسخ آن داده شود.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)





مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | ارتباط با ما