![]() | ||
![]() |
مقالات | سخنراني ها | شبکه سلام | موبايل | انتشارات | محصولات نرم افزاري | ليست پاسخ ها |
![]() |
تاريخ: 31 خرداد 1386 |
![]() |
|
وضو از منظر فريقين - سال تحصيلي 85 - 86 | ||
فرق بين فقه مقارن و علم خلافيات: هدف ما از مطرح كردن فقه مقارن: منشأ اصلي اختلاف ميان اهل سنت و پيروان اهل بيت عليهم السلام: استاد حسيني قزويني | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: عليرضا ن -
تاريخ: 01 خرداد 92
با سلام در ايه وضو در قسمتي امده است که :(أَوْ لَمَستُمُ النِّساءَ فَلَمْ تجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا )آيا زنان نيازي به تيمم بعد از تماس با مردان ندارند که خداوند فقط مردان را به تيمم مي خواند؟ با تشکر جواب نظر: با سلام دوست گرامي از نگاه قرآن، زن و مرد از ارزش معنوي و شخصيت يکساني برخوردارند؛ زيرا آيات قرآني، آن دو را در پيشگاه خدا و در رسيدن به مقامات معنوي، يکسان ميشمارد. از باب نمونه ميتوان به آيه «مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً فَلَا يجُزَى إِلَّا مِثْلَهَا وَ مَنْ عَمِلَ صَلِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثىَ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئكَ يَدْخُلُونَ الجْنَّةَ يُرْزَقُونَ»هر كس بدى كند، جز بمانند آن كيفر داده نمىشود ولى هر كس كار شايستهاى انجام دهد- خواه مرد يا زن- در حالى كه مؤمن باشد آنها وارد بهشت مىشوند و در آن روزى بىحسابى به آنها داده خواهد شد فِيهَا بِغَير حِسَاب» سوره غافر آيه 40 ، همچنين آيه «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثىَ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَوةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ يَعْمَلُون» هر كس كار شايستهاى انجام دهد، خواه مرد باشد يا زن، در حالى كه مؤمن است، او را به حياتى پاك زنده مىداريم و پاداش آنها را به بهترين اعمالى كه انجام مىدادند، خواهيم داد.سوره نحل،آيه97 نكته اي كه بايد مورد توجه قرار گيرد اين است كه خطابهاي قرآن به دو دسته تقسيم مي شود: الف) خطاب ويژه مرد يا زن ب ) خطاب مشترک خطابهاي مشترک در قرآن نيز دو گونه است: گاهي با عنوان فراگيري مانند واژه «ناس» و «انسان» و «مَنْ» موصول عموم انسانها را خطاب ميکند، و گاهي در ظاهر از لفظ مذکر استفاده ميکند، ولي عموم را - اعم از زن و مرد - خطاب مينمايد؛ مثل يا ايها الذين امنوا ، يا ايها الذين اوتوا الکتاب ، و لقد کان لکم في رسول الله اسوة حسنه . كه اين روش يعني استفاده از لفظ مذكر در خطاب هاي مشترك، در ميان انسانها معمول است و اختصاصي به قرآن ندارد؛ به خصوص در مقام قانونگذاري از الفاظ و ضماير مذکر استفاده ميشود، ولي معناي عموم اراده ميگردد و يكي از علت هاي اين شيوه بخاطر اين است كه سخن گفتن قرآن با زنان، برخاسته از نگرش آن به ارزشهاي انساني و رعايت حرمت زنان ميباشد. طبيعي است که مؤدبانه و عفيفانه سخن گفتن با زنان، يکي از راههاي حفظ حرمت آنان ميباشد؛ زيرا اينگونه سخن گفتن، نشان از نوعي احترام و ارج نهادن به مقام شامخ آنها است، چنان که همين شيوه براي احترام به بزرگتر در ميان انسانها معمول است . بنابراين حكم تيمم در (أَوْ لَمَستُمُ النِّساءَ فَلَمْ تجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا ) شامل زنان نيز مي شود اما بخاطر حفظ حرمت زنان از خطاب مذكر استفاده كرده است كه شامل مرد و زن هر دو مي شود. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
2 |
نام و نام خانوادگي: عليرضا ن -
تاريخ: 05 خرداد 92
با سلام گروه پاسخ به شبهات اين جواب شما در بالا را براي کاربري که اين سوال را مطرح نموده بود، ارسال نمودم و ايشان گفتند که :( خداوند با بندگان خود تعارف ندارد براي تبيين لازم موضوعات مورد نظر خود(ان الله لا يستحيي مثلا مابعوضه..)و اينکه فرموده ايد در مواردي قران با عنوان اي اهل ايمان يا اي مردم , مذکر سخن مي گويد اما منظورش عموم مردم مذکر و مونث است حرف کاملا صحيحي است اما در آيه مربوطه محلي از اعراب ندارد زيرا زنان همديگر را لمس نمي کنند پس ظاهرا روي سخن با مردان است اما چون اشکال مورد نياز تيمم قبل از اين مورد عمومي است مانند بيمار شدن يا سفر کردن و دفع غايط پس اين قسمت هم مربوط به هردو جنس مي تواند باشد اما قران زماني که طرف خطابش همه مردم نيست غالبا موارد مذکر و مونث را جدا مي کند مانند سوره نور آيه 30 و 31 که حفظ نگاه و فروج را جداگانه از مرد و زن ميخواهد و کلمه مومنين آيه 30 را براي اتمام خطاب خود کافي نمي داند. در حاليکه در آيه 29 سوره المعارج الذين عموم مردم مذکر و مونث است که فروج خود را حفظ مي کنند). همچنين در قسمتي ديگر گفتند که:(اگر شستن (غسل) رفتاريست که جنابت را ازبين مي برد چرا خداوند ما را به طهارت دعوت مي کند و اگر طهارت به معني(پاک کردن) است ما چرا در هنگام جنابت غسل(شستشوي همه بدن) مي کنيم و بعد از دفع غايط شستن موضعي را طهارت مي گوئيم). لطفاً جواب را به ايميل ارسال کنيدإ، نيازي به علني نمودن نيست .با تشکر از شما جواب نظر: باسلام دوست گرامي؛ در آيه اشاره شده خداوند مي فرمايد: «ان الله لا يستحيي ان يضرب مثلا ما بعوضه فما فوقها...» خداوند از اينكه انسانها را به چيزهاي مختلفي مثال بياورد تعارفي ندارد حتي شما را به پشه هم مثال مي زند. با اين توضيح معلوم مي شود كه اين حيا هيچ ربطي با حيايي كه منظور ماست ندارد؛ خداوند هر گاه مي خواهد در مورد جماع امر و نهي كند مردان را خطاب قرار مي دهد مانند: أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيامِ الرَّفَثُ إِلى نِسائِكُم ... فَالْآنَ بَاشِرُوهُن... بقره/187 إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّساءَ ما لَمْ تَمَسُّوهُنَّ بقره/236 و 237 و احزاب 49 همچنين آيات فراواني كه براي مسلمانان حور و قصور را در بهشت بشارت مي دهد چرا خداوند براي خانمها چيزي شبيه حور كه به مردان بشارت مي دهد ذكر نمي كند؟ زنان همديگر را لمس نمي كنند يعني چه؟! اينجا بحث از اين است كه مردي، زني را لمس كند در مقابل زن هم مرد را لمس كرده است نه اينكه مرد، مردي را لمس كند و زن، زني را! در مورد اينكه چه وقت غسل كنيم و چه وقت طهارت يا تيمم بگيريم ما تابع حكم خداوند هستيم در ثاني اگر به هنگام بول و غائط كردن هم قرار بود غسل واجب باشد، به جهت تعدد موارد آن، عسر و حرج لازم مي آمد. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
3 |
نام و نام خانوادگي: عليرضا ن -
تاريخ: 02 تير 92
با سلام گروه پاسخ به شبهات شما درباره منصوب بودن ارجل در ايه وضو فرموديد که :( شيعه براي منصوب بودن ارجل نيز پاسخ محكمي دارد كه آن عطف بر محل است ؛ محل «برئوسكم» كه جار و مجرور است ، نصب است ، و ارجل به محل برئوس عطف شده است . (حرف باء در برئوس حرف جر است و معني آن بعضيه ، يعني مقداري از سر را مسح بكشيد – ونه مانند اهل سنت كل آن را- و ارجل عطف به كل حرف جر و مجرور آن شده است كه در محل نصب است) يعني مقداري از سر را مسح بكشيد ، و پا را تا مچ ). و اهل سنت در جواب اين پاسخ مي گويند که اين جواب احتمالاتي بيش نيست، بلکه حق اين است که لفظ(ارجلکم) طبق اصل خودش منصوب و علامت نصبش نتيجه ي ظاهر در اخر است؛ زيرا معطوف به ايديکم است که منصوب مي باشد، چون منصوب بر منصوب عطف مي شود و علامت و حرکت ان را مي گيرد هر چند مجرور يا مرفوعي ميان انها فاصله انداخته باشد و از نشانه هايي که دلالت بر اين مي کند (ارجلکم) مقيد به کعبين است پس بر مقيد عطف شده است که ايديکم است نه بر مطلق رءوسکم و اين در قواعد لغت زياد امده است. چنانچه در ابه31سوره توبه امده است :(اتخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَ رُهْبَنَهُمْ أَرْبَاباً مِّن دُونِ اللَّهِ وَ الْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَ مَا أُمِرُوا إِلا لِيَعْبُدُوا إِلَهاً وَحِداً لا إِلَهَ إِلا هُوَ سبْحَنَهُ عَمَّا يُشرِكونَ) که لفظ مسيح منصوب و معطوف بر رهبانهم است با اين وجود لفظ الله به صورت مجرور بين ان دو فاصله انداخته است. و همچنين مثل ايه 61سوره نور.31 جواب نظر: باسلام دوست گرامي؛ بحث سر اين است كه چه عاملي در «ارجلكم» عمل كرده است؟ با وجود عامل قريب و نزديك، عامل بعيد و دور عمل نمي كند. عاملي كه به ارجل نزديكتر است «امسحوا» مي باشد و قبيح است بين عامل و معمول جمله كاملي فاصله شود همين قاعده در «روسكم» هم جاري است باي جاره به آن نزديكتر است و بر آن وارد شده لذا جر گرفته برغم اينكه فعل «امسحوا» هم آنجا بوده و جار و مجرور كلاً در محل نصب و معمول «امسحوا» خواهند بود. اما در ارجلكم چون فعل قبل از او «امسحوا» است و «ارجلكم» هم بر معمول او عطف شده «فتحه» گرفته است. اما در آيه 31 توبه تمام «اتخذوا ... ابن مريم» يك جمله است كه يك معمول بر معمول ديگر مقدم شده است و يك عامل در همه آنها عمل كرده است. فاصله شدن جار و مجرور و مضاف و مضاف اليه قبيح نيست بخصوص كه جار و مجرور از متعلقات يك معمول باشد(«من دون الله» صفت «ارباب» است). موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
4 |
نام و نام خانوادگي: عليرضا ن -
تاريخ: 04 تير 92
با سلام از جوابتان متشکرم |