![]() | ||
![]() |
مقالات | سخنراني ها | شبکه سلام | موبايل | انتشارات | محصولات نرم افزاري | ليست پاسخ ها |
![]() |
تاريخ: 04 فروردين 1392 |
![]() |
|
استدلال به خطبه 228 نهج البلاغه (لِلَّهِ بَلاءُ فُلان)، براي انكار شهادت فاطمه زهرا(س) | ||
طرح شبهه:حضرت علي حضرت عمر رضيالله عنهما را به بهترين وجه ممكن ستوده است، حضرت علي رضيالله عنه در مدح عمر بن الخطاب و بنا به قولي، ابوبكر فرموده است: «لله بلاء فلان... » در روايتى آمده: «لله بلاد فلان». ابن أبيالحديد مىگويد در بارهى اين شخص از نقيب ابوجعفر يحيى بن ابى زيد علوى پرسيدند به من گفت او عمر بن الخطاب است، گفتم: آيا اميرمؤمنان او را اينگونه مىستايد؟ گفت: آري، و مىافزايد: اگر اميرمؤمنان اعتراف كند كه (عمر) سنت را اقامه نموده و با دامنى پاك و كمترين عيب از دنيا رفته و عبادت پروردگار را انجام داده و پرهيزگارترين بوده، پس اين نهايت مدح و ستايش است. وسألت عنه النقيب أبا جعفر يحيى بن أبي زيد العلوي، فقال لي: هو عمر، فقلت له: أيثني عليه أمير المؤمنين رضي الله عنه هذا الثناء؟... فإذا اعترف أمير المؤمنين بأنه أقام السنة، وذهب نقي الثوب، قليل العيب، وأنه أدى إلى الله طاعته، واتقاه بحقه، فهذا غاية ما يكون من المدح. إبن أبي الحديد المدائني المعتزلي، أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفاي655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج 12، ص 3، تحقيق محمد عبد الكريم النمري، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1418هـ - 1998م. محمد عبده نيز در اين كه مقصود از «فلان» كيست، گفته: أي عمر علي الارجح. نهج البلاغه، شرح محمد عبده، ص 430. آيا امكان دارد كه كسى از قاتل همسر خود چنين تجليل و تمجيد نمايد؟ نقد و بررسي:اصل خطبه در نهج البلاغه:حضرت علي عليه السلام در نهج البلاغه مىفرمايد: لِلَّهِ بِلَاد فُلَانٍ (بلاء فلان) فَقَدْ قَوَّمَ الْأَوَدَ وَدَاوَى الْعَمَدَ وَأَقَامَ السُّنَّةَ وَخَلَّفَ الْفِتْنَةَ. ذَهَبَ نَقِيَّ الثَّوْبِ قَلِيلَ الْعَيْبِ أَصَابَ خَيْرَهَا وَسَبَقَ شَرَّهَا أَدَّى إِلَى اللَّهِ طَاعَتَهُ وَاتَّقَاهُ بِحَقِّهِ. رَحَلَ وَتَرَكَهُمْ فِي طُرُقٍ مُتَشَعِّبَةٍ لَا يَهْتَدِي فِيهَا الضَّالُّ وَلَا يَسْتَيْقِنُ الْمُهْتَدِي. خدا شهرهاى فلان را بركت دهد و نگاهدارد كه (خدا او را در آنچه آزمايش كرد پاداش خير دهد كه) كجىها را راست، و بيمارىها را درمان، و سنّت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را به پاداشت، و فتنهها را پشت سر گذاشت. با دامن پاك، و عيبى اندك، درگذشت، به نيكىهاى دنيا رسيده و از بدىهاى آن رهايى يافت، وظائف خود نسبت به پروردگارش را انجام داد، و چنانكه بايد از كيفر الهى مىترسيد. خود رفت و مردم را پراكنده بر جاى گذاشت، كه نه گمراه، راه خويش شناخت، و نه هدايت شده به يقين رسيد. نهج البلاغه، صبحي صالح، خطبه: 228؛ فيض الإسلام، خطبه 219، محمد عبدة، خطبه: 222؛ ابن أبي الحديد، خطبه: 223. همان طور كه ملاحظه مىشود، آن چه در نهج البلاغه آمده كلمه «فلان» است؛ اما اين كه مقصود از اين «فلان» چه كسى است، از خود نهج البلاغه استفاده نمىشود. شارحان نهج البلاغه نيز در اين باره ديدگاههاى متفاوتى دارند، در هر صورت چهار احتمال و نظريه در توجيه و تفسير اين كلمه وجود دارد: 1. منظور عمر باشد؛ 2. كنايه از عثمان و مذمت او باشد؛ 4. مقصود برخى از ياران آن حضرت باشد؛ 3. اشاره به عمر و از باب تقيه باشد. اهل سنت و به ويژه ابن أبي الحديد معتزلى معتقد است كه مقصود از آن خليفه دوم عمر بن خطاب است. بدون شك گفتار شخصى همچون ابن أبيالحديد و محمد عبده كه هر دو از دانشمندان سنى مذهب هستند، براى ما ارزش نداشته و چيزى را ثابت نمى كند؛ بويژه كه همين روايت در كتابهاى اهل سنت از زبان اشخاصى همچون مغيرة بن شعبه نقل شده است. طبيعى است كه آن دو با توجه به رسوبات ذهنى و اعتقادات از پيش پذيرفته شدهاى كه دارند، كلمه «فلان» را به عمر بن خطاب تفسير نمايند. اهل سنت اگر بخواهند ثابت كنند كه اين جملات را امير مؤمنان عليه السلام در باره خليفه دوم گفته است، بايد سه مقدمه را ثابت نمايند: 1. گوينده اين سخنان امير مؤمنان است؛ 2. مقصود از کلمه فلان، عمر است؛ 3. هدف امام عليه السلام، مدح عمر بوده است. در حالى كه هيچ يك از آنها دليلى جز سخن ابن أبيالحديد ندارند كه آنهم نمىتواند شيعه و حتى اهل سنت را قانع نمايد. نقد ديدگاه ابن أبي الحديد:ابن أبيالحديد در شرح اين خطبه مىنويسد: وقد وجدت النسخة التي بخط الرضي أبي الحسن جامع نهج البلاغة وتحت فلان عمر، حدثني بذلك فخار بن معد الموسوي الأودي الشاعر، وسألت عنه النقيب أبا جعفر يحيى بن أبي زيد العلوي، فقال لي: هو عمر، فقلت له: أيثني عليه أمير المؤمنين رضي الله عنه هذا الثناء؟ فقال: نعم... فإذا اعترف أمير المؤمنين بأنه أقام السنة، وذهب نقي الثوب، قليل العيب، وأنه أدى إلى الله طاعته، واتقاه بحقه، فهذا غاية ما يكون من المدح. نسخهاى به خط سيد رضي، گرد آورنده نهج البلاغه ديده شده كه زير کلمه «فلان» عمر، نوشته شده است. اين مطلب را براى من فخار بن معد الموسوى شاعر نقل کرده است. از ابوجعفر نقيب در اين باره پرسيدم، گفت: مقصود عمر است. گفتم: آيا اميرمؤمنان كه خداوند از او راضى باد، عمر را چنين مىستايد. گفت: بلي. هنگامى كه اميرمؤمنان اعتراف كند كه عمر سنّت پيامبر را به پاداشت، و با دامن پاك، و عيبى اندك، درگذشت،وظائف خود نسبت به پروردگارش را انجام داد و تقواى الهى را رعايت كرد، اين بالاترين درجه مدح و ستايش است. ابن أبيالحديد با زيرکى تمام، در آغاز كلام خود چنين وانمود مىكند که هر خوانندهاى در لحظه اول يقين مىکند که خود او در نسخهاى به قلم سيد رضى ديده كه او نام عمر را در كنار كلمه «فلان» نوشته است. و اگر کسى جمله دوم را نخواند گمان مىکند که عبارت چنين است «وَجَدتُ» يعنى خودم ديدم؛ اما هنگامى كه خوب دقت شود مىگويد «وُجِدَت» چنين نسخهاى ديده شده است. الف: توضيح زير کلمه «فلان» از سيد رضي نيست:ابن أبيالحديد نوشته است: در نسخهاى بخط سيد رضي، زير کلمه «فلان»، عمر نوشته شده بود؛ اين ادعا ثابت نيست؛ زيرا اگر نظر سيد رضى بود بايد در داخل سطر به عنوان توضيح نظر امام مىنوشت نه آن كه زير سطر بنويسد. اگر کسى با نسخه هاى خطى آشنايى داشته باشد مىداند كه معمولا چنين اضافاتى از جانب کسانى صورت مىگيرد که نسخهاى در اختيارشان بوده است و در باره نسخه نهج البلاغه، كسى كه نسخه در اختيارش بوده تصور كرده است كه مقصود از «فلان» عمر بن خطاب است و لذا ذيل آن نوشته است عمر؛ پس انتساب چنين مطلبى به مؤلف، نيازمند دليل قطعى است. ب: علت گفتن اين سخن مشخص نيست:بر فرض كه اگر مقصود از کلمه «فلان» عمر باشد، بازهم نمى توان ثابت کرد که علت گفتن اين سخنان مدح است؛ زيرا شايد از روى تقيه يا کنايه به شخص ديگرى مانند عثمان باشد، که بررسى آن خواهد آمد. ج: اين سخن امام با سخنان ديگر در باره خلفا منافات دارد:اين سخن با آن چه كه در كتابهاى شيعه و سنى از حضرت امير (ع) نسبت به خليفه دوم نقل شده است منافات دارد كه به چند مورد اشاره مىكنيم: امير المؤمنين (ع)، خليفه دوم را دروغگو، خيانتكار، ستمگر، فاجر و... مىداند:مسلم نيشابورى در صحيح خود، نظر حقيقى اميرمؤمنان عليه السلام را در باره خليفه اول و دوم بيان كرده است. ثُمَّ تُوُفِّىَ أَبُو بَكْرٍ وَأَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- وَوَلِىُّ أَبِى بَكْرٍ فَرَأَيْتُمَانِى كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا. پس از مرگ ابوبكر، من جانشين پيامبر و ابوبكر شدم، شما دو نفر مرا خائن، دروغگو حليه گر و گناهكار خوانديد. النيسابوري، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري (متوفاي261هـ)، صحيح مسلم، ج 3، ص 1378، ح 1757، كِتَاب الْجِهَادِ وَالسِّيَرِ، بَاب حُكْمِ الْفَيْءِ، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت. عبد الرزاق صنعانى نيز با سند صحيح از خليفه دوم نقل كرده است كه به عباس و امير مؤمنان عليه السلام گفت كه شما مرا ستمگر و فاجر مىدانيد: ثم وليتها بعد أبي بكر سنتين من إمارتي فعملت فيها بما عمل رسول الله (ص) وأبو بكر وأنتما تزعمان أني فيها ظالم فاجر.... من پس از ابوبكر دو سال حكومت كردم و روش رسول و ابوبكر را ادامه دادم؛ اما شما دو نفر مرا ستمگر و فاجر مىدانستيد. إبن أبي شيبة الكوفي، أبو بكر عبد الله بن محمد (متوفاي235 هـ)، الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار، ج 5، ص 469، ح9772، تحقيق: كمال يوسف الحوت، ناشر: مكتبة الرشد - الرياض، الطبعة: الأولى، 1409هـ. اين اعتقاد واقعى اميرمؤمنان عليه السلام نسبت به خليفه اول و دوم است كه اشكالى در سند و دلالت آن وجود ندارد. امير المؤمنين عليه السلام، دوست نداشت چهره عمر را ببيند:بخارى و مسلم نقل كردهاند كه علي (عليه السلام) پس از شهادت حضرت زهرا (عليها السلام) كسى را نزد ابوبكر فرستاد و او را به حضور طلبيد و سفارش نمود كه عمر را همراه خودش نياورد؛ چون آن حضرت دوست نداشت چهره خليفه دوم را ببيند: «فَأَرْسَلَ إِلَى أَبِي بَكْر أَنِ ائْتِنَا، وَلاَ يَأْتِنَا أَحَدٌ مَعَكَ، كَرَاهِيَةً لِمَحْضَرِ عُمَرَ». البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 4، ص 1549، ح3998، كِتَاب الْمَغَازِي، بَاب غَزْوَةِ خَيْبَرَ، تحقيق د. مصطفى ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987؛ النيسابوري، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري (متوفاي261هـ)، صحيح مسلم، ج 3، ص 1380، ح1759، كِتَاب الْجِهَادِ وَالسِّيَرِ، بَاب حُكْمِ الْفَيْءِ، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت. امير المؤمنين (ع) خليفه دوم را خشن، داراي اشتباهات فراوان و... مىداند:در خطبه شقشقيه نسبت به خليفه دوم مىفرمايد: فَصَيَّرَهَا فِي حَوْزَةٍ خَشْنَاءَ يَغْلُظُ كَلْمُهَا وَ يَخْشُنُ مَسُّهَا وَ يَكْثُرُ الْعِثَارُ فِيهَا وَ الِاعْتِذَارُ مِنْهَا. فَصَاحِبُهَا كَرَاكِبِ الصَّعْبَةِ إِنْ أَشْنَقَ لَهَا خَرَمَ وَ إِنْ أَسْلَسَ لَهَا تَقَحَّمَ. فَمُنِيَ النَّاسُ لَعَمْرُ اللَّهِ بِخَبْطٍ وَ شِمَاسٍ وَ تَلَوُّنٍ وَ اعْتِرَاضٍ. سرانجام اوّلى حكومت را به راهى در آورد، و به دست كسى (عمر) سپرد كه مجموعهاى از خشونت، سختگيرى، اشتباه و پوزش طلبى بود. مانند زمامدارى كه بر شترى سركش سوار است، اگر عنان محكم كشد، پردههاى بينى حيوان پاره مىشود، و اگر آزادش گذارد، در پرتگاه سقوط مىكند. سوگند به خدا مردم در حكومت دومى، در ناراحتى و رنج مهمّى گرفتار آمده بودند، و دچار دو رويىها و اعتراضها شدند. امير المؤمنين عليه السلام، سيره شيخين را مشروع نمىدانست:اگر اميرمؤمنان عليه السلام اعتقاد داشت كه خليفه دوم سنت را إقامه كرده است؛ چرا در شوراى شش نفره كه عبد الرحمن بن عوف، عمل به سيره شيخين را شرط خلافت تعيين كرده بود، از پذيرش اين شرط سرباز زد و دوازده سال تمام فقط به خاطر اين كه عمل و سيره آنان را نپذيرفت، از امور سياسى و اجرائى بر كنار ماند؟. يعقوبى مىنويسد: وخلا بعلي بن أبي طالب، فقال: لنا الله عليك، إن وليت هذا الامر، أن تسير فينا بكتاب الله وسنة نبيه وسيرة أبي بكر وعمر. فقال: أسير فيكم بكتاب الله وسنة نبيه ما استطعت. فخلا بعثمان فقال له: لنا الله عليك، إن وليت هذا الامر، أن تسير فينا بكتاب الله وسنة نبيه وسيرة أبي بكر وعمر. فقال: لكم أن أسير فيكم بكتاب الله وسنة نبيه وسيرة أبي بكر وعمر، ثم خلا بعلي فقال له مثل مقالته الأولى، فأجابه مثل الجواب الأول، ثم خلا بعثمان فقال له مثل المقالة الأولى، فأجابه مثل ما كان أجابه، ثم خلا بعلي فقال له مثل المقالة الأولى، فقال: إن كتاب الله وسنة نبيه لا يحتاج معهما إلى إجيرى أحد. أنت مجتهد أن تزوي هذا الامر عني. فخلا بعثمان فأعاد عليه القول، فأجابه بذلك الجواب، وصفق على يده. عبد الرحمن بن عوف نزد علي بن ابوطالب عليه السلام آمد و گفت: ما با تو بيعت مىكنيم بشرطى كه به كتاب خدا، سنت پيامبر و روش ابوبكر و عمر رفتار كني. امام فرمود: من فقط بر طبق كتاب خدا و سنت پيامبر؛ تا اندازهاى كه توان دارم رفتار خواهم كرد. عبد الرحمن بن عوف نزد عثمان رفت و گفت: ما با تو بيعت مىكنيم بشرطى كه به كتاب خدا، سنت پيامبر و روش ابوبكر و عمر رفتار كني. عثمان در پاسخ گفت: بر طبق كتاب خدا، سنت رسول و روش ابوبكر و عمر با شما رفتار خواهم كرد. عبد الرحمن دو باره نزد امام رفت و همان پاسخ اول را شنيد، دو باره نزد عثمان رفت و بازهم همان سخنى را گفت كه بار اول گفته بود. براى بار سوم نزد علي عليه السلام رفت و همان پيشنهاد را داد، امام عليه السلام فرمود: چون كتاب خدا و سنت پيامبر در ميان ما هست، هيچ نيازى به عادت و روش ديگرى نداريم، تو تلاش مىكنى كه خلافت را از من دور كني. براى بار سوم نزد عثمان رفت و همان پيشنهاد اول را داد و عثمان هم همان پاسخ اول را داد. عبد الرحمن دست عثمان را فشرد و اورا به خلافت بر گزيد. اليعقوبي، أحمد بن أبي يعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح (متوفاي292هـ)، تاريخ اليعقوبي، ج 2، ص 162، ناشر: دار صادر – بيروت. احمد بن حنبل نيز در مسندش قضيه را از زبان عبد الرحمن بن عوف اين گونه روايت مىكند: عن أبي وائل قال قلت لعبد الرحمن بن عوف كيف بايعتم عثمان وتركتم عليا رضي الله عنه قال ما ذنبي قد بدأت بعلي فقلت أبايعك على كتاب الله وسنة رسوله وسيرة أبي بكر وعمر رضي الله عنهما قال فقال فيما استطعت قال ثم عرضتها على عثمان رضي الله عنه فقبلها. أبو وائل مىگويد: به عبد الرحمن بن عوف گفتم: چطور شد كه با عثمان بيعت و علي را رها كرديد؟ گفت: من گناهى ندارم، من به علي (عليه السلام) گفتم كه با تو بيعت مىكنم بشرطى كه به كتاب خدا، سنت رسول و روش ابوبكر و عمر رفتار كني، علي (عليه السلام) فرمود: بر آن چه در توانم باشد، بيعت مىكنم. به عثمان پشنهاد دادم، او قبول كرد. الشيباني، أحمد بن حنبل أبو عبدالله (متوفاي241هـ)، مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج 1، ص 75 ، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر؛ الهيثمي، علي بن أبي بكر (متوفاي807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج 5، ص 185، ناشر: دار الريان للتراث / دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت – 1407هـ. الجزري، عز الدين بن الأثير أبي الحسن علي بن محمد (متوفاي630هـ)، أسد الغابة في معرفة الصحابة، ج 4، ص 32، تحقيق عادل أحمد الرفاعي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1417 هـ - 1996 م معناى سخن امام عليه السلام اين است كه كتاب خدا و سنت رسول نقصى ندارند تا نياز باشد كه عادت و سيره ديگران را به آن ضميمه كنيم؛ يعنى من سيره و روش آنها را مشروع نمىدانم و محال است چيزى را كه جزء اسلام نبوده و در اسلام مشروعيت ندارد، وارد اسلام كنم. و باز حتى در زمان حكومت ظاهرى خودش، هنگامى كه ربيعة بن ابوشداد خثعمى گفت: درصورتى بيعت خواهم كرد كه بر طبق سنت ابوبكر و عمر رفتار كني، حضرت نپذيرفت و فرمود: ويلك لو أن أبا بكر وعمر عملا بغير كتاب الله وسنة رسول الله صلى الله عليه وسلم لم يكونا على شئ من الحق فبايعه.... واى بر تو! اگر ابوبكر و عمر بر خلاف كتاب خدا و سنت پيامبر (ص) عمل كرده باشند، چه ارزشى مىتواند داشته باشد؟. الطبري، أبي جعفر محمد بن جرير (متوفاي310هـ)، تاريخ الطبري، ج 3، ص 116، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت؛ الشيباني، أبو الحسن علي بن أبي الكرم محمد بن محمد بن عبد الكريم (متوفاي630هـ)، الكامل في التاريخ، ج 3، ص 215، تحقيق عبد الله القاضي، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة الثانية، 1415هـ. نمونههاى بسيارى از اين دست در باره خليفه دوم در كتابهاى شيعه و سنى يافت مىشود كه به همين اندازه بسنده مىكنيم. حال با توجه به آن چه گذشت، از وجدانهاى بيدار و حقيقت طلب مىپرسيم: چگونه مىتوان باورد داشت كه مقصود از كلمه «فلان» خليفه دوم باشد؛ با اين كه اميرمؤمنان عليه السلام عمل به سيره او را مشروع نمىدانست و حتى دوست نداشت چهره عمر را ببيند؟ چگونه مىتوان ستايشهايى همچون « قوم الأود، داوى العمد، أقام السنة، خلفه الفتنة، نقى الثوب، قليل العيب و... » با جملاتى ديگر همانند: «دروغگو، حيلهگر، خيانتكار ، گناهكار، ستمگر، فاجر، خشن و...» در كنار هم قرار داد و آنها را از يك نفر دانست؟ آيا امكان دارد كه شخصى همانند امير مؤمنان عليه السلام، اين چنين متناقض سخن بگويد؟ آيا سخن امام کنايه از عثمان و مذمّت او است؟ابن أبيالحديد در نقل کلام نقيب ابوجعفر يحيى بن ابى زيد مىگويد: واما الجارودية من الزيدية فيقولون: انه كلام قاله في أمر عثمان أخرجه مخرج الذم له، والتنقص لأعماله، كما يمدح الآن الأمير الميت في أيام الأمير الحي بعده، فيكون ذلك تعريضا به. «جاروديه» كه گروهى از «زيديه» هستند معتقدند كه امام (ع) اين سخن را در باره «عثمان» گفته، و آن را به عنوان بد گويى از عثمان و پايين آوردن مقام کارهاى وى بيان كرده است؛ همانطور که امروز اميرى را که از دنيا رفته است در زمان امير زنده پس از او، مدح مىکنيم؛ پس اين کنايه به اوست. إبن أبي الحديد المدائني المعتزلي، أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفاي655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج 12، ص 3، تحقيق محمد عبد الكريم النمري، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1418هـ - 1998م. بررسي اين ديدگاه:كنايههايى از اين قبيل در محاورات روزمره مردم كاربرد بسيار داشته و دارد، به عنوان مثال در زمان ما برخى از مردم در عراق مىگويند: خدا صدام را بيامرزد؛ و با اين تعبير در حقيقت به امريکاييها طعنه مىزنند. اين احتمال گرچه طرفدارانى دارد؛ ولى چون دليل محكمى بر اثبات آن وجود ندارد، پس نمىتوان آن را با قاطعيت پذيرفت. از طرفى اين توجيه با آن چه در باره ديدگاه امير مؤمنان عليه السلام نسبت به خليفه دوم بيان كرديم منافات دارد؛ زيرا امكان ندارد كه اميرمؤمنان عليه السلام، خليفه دوم را (حتى براى مذمت خليفه سوم) اين چنين ستايش كرده باشد. آيا مقصود اصحاب و ياران امام است؟برخى از شارحان نهج البلاغه و انديشهوران شيعه و سنى تصريح كردهاند كه مقصود از كلمه «فلان» يكى از اصحاب آن حضرت است. صبحى صالح از دانشمندان معاصر و بنام اهل سنت، در عنوان اين خطبه مىگويد: من کلامه عليه السلام: ما يريد به بعض أصحابه. از سخنان علي عليه السلام که در آن يکى از اصحابش را مدح کرده است. نهج البلاغه، صبحي صالح، خطبه 228، ص 350. قطب الدين راوندى از عالمان شيعه نيز اعتقاد دارد كه مقصود از «فلان» برخى از اصحاب آن حضرت است: وروي «بلاء فلان» أي صنيعه وفعله الحسن، مدح بعض أصحابه بحسن السيرة وأنه مات قبل الفتنة التي وقعت بعد رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله من الاختيار و الايثار. بلاء فلان» يعنى كارهايى كه او انجام داده، نيكو است. امير مؤمنان عليه السلام با اين جمله بعضى از اصحابش را كه سيره نيكو داشتند، تمجيد كرده است و اين شخص پيش از فتنهاى كه پس از رسول خدا اتفاق افتاد، از دنيا رفته است. الراوندي، قطب الدين سعيد بن هبة الله (متوفاي573هـ)، منهاجالبراعة في شرح نهج البلاغة، ج 2، ص 402، مصحح: سيد عبد اللطيف كوهكمري، ناشر: كتابخانه آيت الله مرعشي ـ قم، 1364هـ ش. قطب راوندى نهج البلاغه را از شيخ «عبد الرحيم بغدادى» معروف به «ابن الاخوة» و او آن را از دختر سيد مرتضى و او از عمويش «شريف رضى» نقل كرده است؛ از اين رو مىتوان گفت كه قطب راوندى به مفاهيم نهج البلاغه آشناتر از ديگران است. شارح نهج البلاغه ميرزا حبيب الله خويى پس از نقل كلام راوندى مىنويسد: و عليه فلا يبعد أن يكون مراده عليه السّلام هو مالك بن الحرث الأشتر، فلقد بالغ في مدحه و ثنائه في غير واحد من كلماته. مثل ما كتبه إلى أهل مصر حين ولى عليهم مالك حسبما يأتي ذكره في باب الكتب تفصيلا إنشاء اللّه. و مثل قوله عليه السّلام فيه لما بلغ إليه خبر موته: مالك و ما مالك لو كان من جبل لكان فندا، و لو كان من حجر لكان صلدا، عقمت النساء أن يأتين بمثل مالك. بل صرّح في بعض كلماته بأنّه كان له كما كان هو لرسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و من هذا شأنه فالبتّة يكون أهل لأن يتّصف بالأوصاف الاتية بل بما فوقها. بعيد نيست كه منظور حضرت، مالك اشتر باشد؛ چون در ستايش و تمجيد از او بسيار سخن گفته است؛ مانند آن چه كه در هنگام انتصابش به ولايت مصر در نامهاى به مردم آن جا نوشت كه در جاى خودش، به صورت مفصل خواهد آمد. ويا مانند سخن آن حضرت در هنگام شنيدن مرگ مالك كه فرمود: مالك چه مالكى به خدا اگر كوه بود، كوهى كه در سرفرازى يگانه بود، و اگر سنگ بود، سنگى سخت و محكم بود، زنان از آوردن چنين فرزندى عاجزند. و در برخى از سخنانش تصريح كرده است كه او براى من همانند من براى رسول خدا بود؛ پس حتماً سزاوار است كه او را با صفاتى كه مىآيد و حتى برتر از آن ستايش نمايد. هاشمي خوئي، ميرزا حبيب الله، منهاج البراعة في شرح نهجالبلاغة،ج14، ص375، مصحح: سيد ابراهيم ميانجي، ناشر: مكتبة الإسلامية ـ تهران، 1358هـ ش. از ميان ديدگاههاى موجود، اين ديدگاه با منطق و واقعيتهاى تاريخى سازگارتر است؛ زيرا نظر اميرمؤمنان عليه السلام در باره خليفه دوم آن بود كه گذشت؛ از اين رو نمىتواند مقصود خليفه دوم باشد. از طرف ديگر امكان دارد كه يكى از اصحاب آن حضرت؛ همچون مالك اشتر نخعى رضوان الله تعالى عليه باشد. سخن صريح صبحى صالح كه از علما و دانشمندان اهل سنت است، اين ديدگاه را تقويت مىكند. آيا اين سخنان مىتواند از باب تقيه باشد؟ابن أبيالحديد در ذيل خطبه مىنويسد: اما الامامية فيقولون: إن ذلك من التقية واستصلاح أصحابه... شيعيان مىگويند: علي عليه السلام اين سخنان را از روى تقيه و خير خواهى يارانش گفته است. إبن أبي الحديد المدائني المعتزلي، أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفاي655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج 12، ص 3، تحقيق محمد عبد الكريم النمري، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1418هـ - 1998م. بررسي اين ديدگاه:اين احتمال كه ممكن است امير مؤمنان عليه السلام از روى تقيه، اين جملات را فرموده باشند، نيز طرفدارانى دارد و با ديگر جملات آن حضرت در نهج البلاغه نيز سازگار است. در خطبه 73 نهج البلاغه مىفرمايد: لَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنِّي أَحَقُّ بِهَا مِنْ غَيْرِي. وَ وَ اللَّهِ لَأُسَلِّمَنَّ مَا سَلِمَتْ أُمُورُ الْمُسْلِمِينَ. وَ لَمْ يَكُنْ فِيهَا جَوْرٌ إِلَّا عَلَيَّ خَاصَّةً. الْتِمَاساً لِأَجْرِ ذَلِكَ وَ فَضْلِهِ. وَ زُهْداً فِيمَا تَنَافَسْتُمُوهُ مِنْ زُخْرُفِهِ وَ زِبْرِجِهِ. همانا مىدانيد كه سزاوارتر از ديگران به خلافت من هستم. سوگند به خدا به آنچه انجام دادهايد گردن مىنهم، تا هنگامى كه اوضاع مسلمين رو براه باشد، و از هم نپاشد، و جز من به ديگرى ستم نشود، و پاداش اين گذشت و سكوت و فضيلت را از خدا انتظار دارم، و از آن همه زر و زيورى كه در پى آن حركت مىكنيد، پرهيز مىكنم.» ميرزا حبيب الله خوئى پس از نقل كلام ابن أبيالحديد مىنويسد: و الحاصل أنّه على كون المكنّى عنه عمر لا بدّ من تأويل كلامه و جعله من باب الايهام و التّورية على ما جرت عليها عادة أهل البيت عليهم السّلام في أغلب المقامات فانّهم.... نتيجه آن كه: اگر مقصود از «فلان» عمر باشد، بايد كلام آن حضرت را تأويل ببريم و آن را از باب توريه و اشاره بدانيم؛ چنانچه سيره و عادت اهل بيت عليهم السلام آن است كه در بسيارى از موارد به همين صورت است.... هاشمي خوئي، ميرزا حبيب الله، منهاج البراعة في شرح نهجالبلاغة،ج14، ص375، مصحح: سيد ابراهيم ميانجي، ناشر: مكتبة الإسلامية ـ تهران، 1358هـ ش. سپس شواهدى از كتابها و روايات شيعه را براى آن ذكر مىكنند كه علاقهمندان مىتوانند مراجعه فرمايند. بنابراين، حتى اگر فرض كنيم كه مقصود از «فلان» خليفه دوم باشد، مىگوييم از باب تقيه بوده است؛ همانگونه كه رسول خدا از قوم عائشه تقيه مىكرد. محمد بن اسماعيل بخارى در صحيحش مىنويسد: عَنْ عَائِشَةَ رضى الله عنهم زَوْجِ النَّبِيِّ صلى الله عليه وسلم أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قَالَ لَهَا أَلَمْ تَرَىْ أَنَّ قَوْمَكِ لَمَّا بَنَوُا الْكَعْبَةَ اقْتَصَرُوا عَنْ قَوَاعِدِ إِبْرَاهِيمَ. فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَلاَ تَرُدُّهَا عَلَى قَوَاعِدِ إِبْرَاهِيمَ. قَالَ: « لَوْلاَ حِدْثَانُ قَوْمِكِ بِالْكُفْرِ لَفَعَلْتُ». از عائشه همسر رسول خدا (ص) روايت شده است که آن حضرت فرمود: آيا نمىداني که قوم تو وقتي کعبه را ساختند آن را از پايههائي كه حضرت ابراهيم قرار داده بود کوچک تر گرفتهاند؟ گفتم: چرا آن را به حالت اول باز نمىگردانيد؟ فرمود: اگر قوم تو تازه مسلمان نبودند (ايمانشان قوي بود) چنين ميکردم. » البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 2، ص 573 ح 1506 و ج 3، ص 1232، ح 3188 و ج 4، ص1630، ح4214، ( ج 2 ص 156 و ج 4، ص 118 طبق برنامه مكتبه اهل البيت عليهم السلام) تحقيق د. مصطفى ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987. و ابن عباس، ابوهريره و... از خليفه دوم تقيه مىكردند. آيا گوينده سخن، دختر ابو حَنْتَمَه است:از برخى روايات اهل سنت استفاده مىشود كه گوينده اين سخن خانمى به نام «إبنة ابوحنتمة» است. حدثني عمر قال حدثنا علي قال حدثنا ابن دأب وسعيد بن خالد عن صالح بن كيسان عن المغيرة بن شعبة قال لما مات عمر رضي الله عنه بكته ابنة أبي حَنْتَمَة فقالت واعمراه، أقام الأود وأبرأ العمد أمات الفتن وأحيا السنن خرج نقي الثوب بريئا من العيب. قال: وقال المغيرة بن شعبة: لما دفن عمر أتيت علياً وأنا أحب أن أسمع منه في عمر شيئا فخرج ينفض رأسه ولحيته وقد اغتسل وهو ملتحف بثوب لا يشكّ أنّ الأمر يصير إليه، فقال: يرحم الله ابن الخطاب لقد صدقت ابنة أبي حنتمة لقد ذهب بخيرها ونجا من شرها، أما والله ما قالت ولكن قوّلت. از مغيره نقل شده است که چون عمر از دنيا رفت دختر ابوحنتمه (شايد عمه عمر) بر او گريست و گفت: واى عمر! كه كجيها را راست كرد و بيماريها را مداوا نمود، فتنه را ميراند و سنت را زنده کرد؛ با جامهاى پاك و كم عيب از اين جهان رخت بر بست. مغيره گفت هنگامى كه عمر دفن شد نزد علي آمدم و دوست داشتم که از وى کلامى در باره عمر بشنوم؛ پس در حاليکه سر و ريش خود را تکان مىداد بيرون آمده و تازه غسل کرده بود و خود را با پارچهاى پوشانده بود و شک نداشت که کار (خلافت) به او مىرسد؛ آن گاه گفت: خداوند فرزند خطاب را رحمت کند؛ دختر ابوحنتمه راست گفت؛ او خوبى هاى آن (خلافت) را برد و از بدى هايش نجات يافت؛ قسم به خدا که او نگفت؛ بلکه (اين حرفهاى کسى ديگر است) که او به خودش نسبت داده است. الطبري، أبي جعفر محمد بن جرير (متوفاي310)، تاريخ الطبري، ج 2، ص 575، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت؛ الجزري، عز الدين بن الأثير أبي الحسن علي بن محمد (متوفاي630هـ) الكامل في التاريخ، ج 2، ص 456، تحقيق عبد الله القاضي، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة الثانية، 1415هـ. بررسي اين نظر:اين نظر نيز نمىتواند قابل قبول باشد؛ زيرا مشكل است كه گفته شود مرحوم شريف رضى اين سخن را بدون توجه به امام نسبت داده است؛ در حالى كه او مقيد بوده است تا در نهج البلاغه سخنانى را كه امام (عليه السلام) فرموده جمع آورى كند. نه سخنان ديگران و يا کلماتى که حضرت آن را از ديگران شنيده و نقل کردهاند. و مىدانيم که سيد رضى در اين کتاب تنها نظر او جمع آورى کلمات بليغ حضرت بوده است. لذا اين مطلب با علت جمع آورى کتاب منافات دارد. وانگهى سيد رضى در اين زمينه آنقدر مقيد است که اگر امير مؤمنان به شعر يا ضرب المثلى از يکى از مشاهير عرب تمسک جسته است – با اينکه خود اين تمسک جستن ِ بجاى حضرت، خود نشاندهنده قدرت ادبى ايشان است - نقل قول را به طور کامل مشخص كرده است، و اگر احيانا يكى از خطبهها و يا يكى از كلمات امام (ع) به شخص ديگرى نسبت داده شده باشد، يادآورى كرده است، مثلا در خطبه 32 با صراحت يادآور مىشود كه اين خطبه را به معاويه نسبت دادهاند؛ ولى صحيح نيست. از اين رو اگر خطبه مورد بحث از شخص ديگرى بود بايد يادآور مىشد. علامه شوشترى در اين باره مىگويد: و أمّا ما نقله عن (الطبري) فمع أنّ رواية المخالف لنفسه غير مقبولة، لا يفهم منه سوى أنّه عليه السّلام صدق من قول ابنة أبي خيثمة (حنتمة) جملة (ذهب بخيرها و نجا من شرّها)، حتى إنّه عليه السّلام قال: ما قالته و لكن قوّلته. يعني ما قالته من نفسها، و لكن حملت على قوله، و ليس تحته شيء، لأن معناه أنّ في الخلافة و السلطنة خيرا و شرّا، و لكنّ عمر ذهب بخيرها و نجا من شرّها بحبسه مثل طلحة و الزبير عن الخروج عن المدينة، حتّى إلى الجهاد لئلّا يخرجا عليه، و أحدث شورى موجبة لنقض الامور عليه عليه السّلام و ليس قوله عليه السّلام: (ذهب بخيرها و نجا من شرّها)إلّا نظير قوله عليه السّلام فيه و في صاحبه في الشقشقية: لشدّ ما تشطّرا ضرعيها. اما آن چه طبرى نقل كرده است، افزون بر اين كه براى ما غير قابل قبول است چون از فردى غير شيعى نقل شده است كه افزون بر آن، چيزى جز تصديق يك جمله از سخن دختر حنتمه از آن استفاده نمىشود؛ و آن اين جمله است: ( او خوبى هاى خلافت را برد و از بدى هايش نجات يافت »؛ تا جايى كه آن حضرت فرمود: دختر خيثمة (حنتمه) اين سخن را نگفت؛ بلكه بر زبانش جارى كردند؛ و معناى اين جمله چنين است كه سلطنت خير و شرّ دارد و عمر خيرش را برد و شرّش را گذاشت، كه مقصود ممانعت از بيرون رفتن طلحه و زبير از شهر مدينه بود تا آنكه شورائى تشكيل شد كه نتيجه آن به ضرر امام عليه السلام بود، و در حقيقت اين جمله: (ذهب بخيرها و نجا من شرّها) نظير فرمايش آن حضرت در خطبه شقشقيه در باره عمر و رفيق او ابوبكراست كه سراسر ذمّ و گلايه است. و أمّا باقي العنوان فإمّا افتراء تعمّدا - و الافتراء عليه عليه السّلام كالنبيّ عليه السّلام كثير فالخصم يضع لنفسه على حسب هواه - و إمّا توهما من قوله عليه السّلام: لقد صدقت ابنة أبي خيثمة (حنتمة)، أنّه راجع إلى جميع ما قالته، مع أنّه عليه السّلام قيّده في قولها: ذهب بخيرها و نجا من شرّها. مع أنّ ما في (الطبري) تحريف، فعن ابن عساكر قال عليه السّلام: (أصدقت) لا (لقد صدقت). و اما عناوين ديگر در اين خطبه يا افتراء است و تهمت عمدى و يا وهم است و خطا و بر داشت نادرست چون اولا: فرمايش علي عليه السلام كه فرمود: (لقد صدقت ابنة ابوخيثمة، أو حنتمة) اشاره به همه سخنان او است نه دو جمله از آن. ثانيا: طبرى آن را تحريف كرده است زيرا از ابن عساكر آورده است كه امام فرمود: أصدقت، و اين تعبير با عبارت: لقد صدقت، فرق دارد. و ممّا ذكرنا يظهر لك ما في قول ابن أبي الحديد، على أنّ الطبري صرّح أو كاد أن يصرّح بأنّ المراد بهذا الكلام عمر، فإنّ الطبري إنّما روى وصف بنت أبي خيثمة (حنتمة) بما روى، و أنّ المغيرة كان يعلم أنّ عليّا عليه السّلام يكتم ما في قلبه على عمر كصاحبه، فأراد المغيرة أن يستخرج ما في قلبه ذاك الوقت فأجابه عليه السّلام بحكمته بذم و شكوى في صورة الثناء. از اين توضيحات، برداشت ابن ابى الحديد از سخن طبرى و اين نسبت كه مقصود شخص عمر است روشن مىشود؛ زيرا طبرى از زبان دختر خيثمه (حنتمه) فقط وصف را نقل كرده است نه بيشتر از آن، و ازسويى چون مغيره مىدانست كه علي عليه السلام ناراحتيهايى از عمر و دوستش ابوبكر در دل دارد و دوست داشت كه علي آن را آشكار نمايد لذا آن حضرت مذمت و گلايه ها را در قالب مدح و ستايش بيان فرموده است. شوشتري، محمد تقي (معاصر) بهجالصباغة في شرح نهج البلاغة، ج 9، ص 483، ناشر: مؤسسه انتشارات امير كبير ـ تهران، 1376هـ ش. استفهام انكاري در سخن علي عليه السلامشهيد مطهرى پس از نقل كلام طبرى مىنويسد: ولي برخي از متتبعين عصر حاضر از مدارك ديگر غير از طبري داستان را به شكل ديگر نقل كردهاند و آن اينكه علي پس از آنكه بيرون آمد و چشمش به مغيره افتاد به صورت سؤال و پرسش فرمود: آيا دختر ابي خيثمه آن ستايشها را كه از عمر ميكرد راست ميگفت؟ عليهذا جملههاي بالا نه سخن علي ( ع ) است و نه تأييدي از ايشان است نسبت به گوينده و زني است بنام خيثمه و سيد رضي ( ره ) كه اين جملهها را ضمن كلمات نهج البلاغه آورده است دچار اشتباه شده است. مطهري، مرتضي، سيري در نهج البلاغه، ص 164، ناشر: انتشارات صدرا ـ قم. نتيجه گيري:اين ديدگاه كه مقصود از «فلان» خليفه دوم باشد، هرگز نمىتوان آن را پذيرفت؛ زيرا اولاً: هيچ دليلى براى آن وجود ندارد و سخن ابن أبيالحديد و محمد عبده براى شيعيان اعتبار ندارد؛ ثانياً: با واقعيتهاى تاريخى و ديگر سخنان قطعى امير مؤمنان عليه السلام كه در كتابهاى شيعه و سنى وارد شده، در تضاد است. تنها نظرى که مىتواند مورد تأييد شيعه قرار گيرد، نظر مرحوم قطب راوندى است؛ زيرا کلام يک شيعه است و در کتاب خود ايشان نيز موجود است – يعنى مانند نظر اول نيست که منسوب به شيعه باشد؛ و فردى سنى آن را نقل کرده باشد. و همانطور که گفته شد، وى با نظرهاى سيد رضى بيش از ديگران آشنايى داشته است؛ به ويژه که برخى عالمان اهل سنت نيز اين نظر را پذيرفتهاند.
گروه پاسخ به شبهات مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج) | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 09 ارديبهشت 88
ايا هيچکدام از واليان بلاد فتح شده که قبل از شهادت اسدالله از دنيا رفته اند مورد تائيد ولي الله قرار گرفته اند؟ چون از ترجمه فارسي چنين بر ميابد که حضرت درباره کل بلاد فتح دعا نميفرمايد. ثانيا چگونه ممکن است حضرت در باره به يقين نرسيدن «مهتدي» صحبت فرمايد در صورتي که خود ايشان هنوز در ميان مردم است؟ ايا ايشان عمر را موثرتر ار خود براي هدايت ميدانستند؟ بلادي که حضرت از ان سخن ميراند متعلق به که بوده؟ جواب نظر: با سلام دوست گرامي سلمان فارسي زماني كه والي بر مدائن بود از دنيا رفت . و او طبق روايات ،از امير مومنان علي عليه السلام براي اين كار دستور گرفته بود . يا در مورد مالك اشتر ، كه از قبيله نخع بود ، و كل آنها شيعه ؛ مقصود از بلاد لازم نيست بلادي باشد كه تحت امر كسي بوده است ، بلكه انتساب بلد به او كفايت مي كند . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
2 |
نام و نام خانوادگي: سيد حسين -
تاريخ: 11 ارديبهشت 88
ما زالت بعد ابيها معصبة الرأس باکية العين، محترقة القلب بعد از رحلت پيامبر پيوسته شال عزا به سر بسته بود، چشماني گريان و قلبي سوزان داشت. دوران شيرين زندگاني بانوي اسلام فاطمه زهرا سلام اللّه عليها با رحلت پيامبر(ص) به سرعت سپري شد (هر چند به يک معني در سراسر زندگي او، دوران شيريني وجود نداشت، چرا که پيوسته فشارها و جنگها و توطئههاي دشمنان بر ضد اسلام و پيامبر آرامش روح فاطمه(س) را بر هم ميزد). با رحلت پيامبر(ص) طوفانهاي تازهاي از حوادث پيچيده و بحراني وزيدن گرفت. احقاد و کينههاي بدر، خيبر و حنين که در عصر پيامبر(ص) در زير خاکستر پنهان بود آشکار گشت.احزاب منافقين به جنب و جوش افتادند تا هم از اسلام انتقام بگيرند، و هم از خاندان پيامبر.(ص) و فاطمه زهرا(س) در مرکز اين دايره بود که تيرهاي زهرآگين دشمنان از هر سوي به سوي آن پرتاب ميشد. فراق و جدائي دردناک از پدر از يکسو مظلوميت غمانگيز و جانکاه همسرش اميرمؤمنان علي(ع) از سوي ديگر.توطئههاي دشمنان بر ضد اسلام از ديگر سو.و نگراني فاطمه از آينده مسلمين و حفظ ميراث قرآن، دست به دست هم دادند و قلب و روح پاکش را سخت ميفشردند. فاطمه سلام اللّه عليها نمي خواهد با بيان غمهاي خود روح پاک اميرمؤمنان علي(ع) را که سخت از آن اوضاع ناگوار و خلافکاريهاي امت ضربه ديده، آزردهتر سازد. به هين دليل به کنار قبر پيامبر(ص) ميرفت و با او درد دل ميکرد، و سخنان جانسوزي همچون اخگر آتش که اعماق وجود انسان را ميسوزاند، بر زبان ميآورد.يا ابتاه بقيت و الهة و حيرانة فريدة، قد انخمد صوتي و انقطع ظهري و تنغص عيشي: پدرجان بعد از تو، يکه و تنها شدم، حيران و محروم ماندهام صدايم به خاموشي گرائيد، و پشتم شکست و آب گواراي زندگي در کامم تلخ شدو گاه ميگفت:ماذا علي من شر تربة احمدا الايشم مدي الزمان غوالياصبت علي مصائب لوانهاصبت علي الايام صرن لياليا کسي که خاک پاک پيامبر(ص) را ببويد سزاوار است تا پايان عمر هيچ عطري را نبويد. بعد از تو اي پدر آنقدر مصائب بر من فرو ريخت که اگر بر روزهاي روشن ميريخت به صورت شبهاي تيره و تار در ميآمد. چرا فاطمه سلام اللّه عليها اينگونه اشک ميريزد؟چرا اينهمه بي تابي ميکند؟چرا همچون اسپند بر آتش، قرار ندارد؟آخر چرا؟!... جواب اين چراها را بايد از زبان خود او بشنويم. ام سلمه ميگويد: هنگامي که بعد از وفات پيامبر(ص) به ديدن بانوي اسلام فاطمه سلام اللّه عليها رفتم و جوياي حال او شدم در پاسخ جملههاي پرمعني را بيان کرد: اصبحت بين کمد و کرب فقد النبي(ص) و ظلم الوصي هتک و اللّه حجابه...و لکنها احقاد بدريةو تراث احدية.کانت عليها قلوب النفاق مکتمنة. از حالم چه ميپرسي اي ام سلمه که: من در ميان اندوه و رنج بسيار به سر ميبرم: از يکسو پدرم پيامبر(ص) را از دست دادهام، و از سوي ديگر با چشم خود ميبينم که به جانشينش علي بن ابيطالب ستم شده است. به خدا سوگند که پرده حرمتش را دريدند... .ولي من ميدانم اينها کينههاي بدر.و انتقامهاي احد استکه در قلوب منافقان پنهان و پوشيده بود. ولي با اينهمه دفاع از او حريم قدس علوي و حمايتش از امير مؤمنان(ع) در اين دوران پر درد و رنج بر کسي پوشيده نيست. گرچه حياتش بعد از پدر همانگونه که خود از خدايش تقاضا کرد طولاني نشد و دو سه ماه بيشتر نگذشت که به جوار قرب خدا و ديدار پدر شتافت ولي در همين مدت از بذل هرگونه فداکاري و ايثار در حق امير مؤمنان(ع) و دفاع از اسلام فرو گذاري نکرد. صلي الله عليک يا بنت رسول اللّه و رحمة اللّه و برکاته |
3 |
نام و نام خانوادگي: حسن -
تاريخ: 11 ارديبهشت 88
با سلام.يك نكته فراموش شد آيا عمر نبود كه سنت رسول الله را تغيير داد (با دست بسته نماز خواندن-تحريم متعه-نماز تراويح و .......)؟ چگونه اين شخص ميتواند عمر باشد؟ |
4 |
نام و نام خانوادگي: سعيد حسيني -
تاريخ: 12 ارديبهشت 88
بسم الله الرحمن الرحيم اللهم العن الجبت و الطاغوت با عرض سلام خدمت تمامي دست اندر کاران سايت حضرت وليعصر(عج) علي الخصوص دانشمند گرامي حضرت آقاي دکتر سيد محمد حسيني قزويني ميخواستم عرض کنم با توجه به مطالعه تاريخ اسلام و با استناد به مطالب علماي بزرگ اهل سنت(اهل بدعت) عمر و ديگر خلفا نه تنها به سنت پيامبر بزرگ اسلام عمل نکردند بلکه دقيقا به مقابله با اسلام و قرآن و پيامبر پرداختند و اين از عملکردشون در طول دوران غصب خلافت معصوم (عليهم السلام) کاملا مشهود است.در نتيجه به جرآت ميشود گفت که اينان (خلفاي غاصب) نه تنها مسلمان نبودند بلکه بوئي از انسانيت هم نبرده بوده اند چرا که دشمن اهل البيت(ع)، دشمن پيامبر و دشمن پيامبر دشمن خداست. در واقع چيزي که اينان آنرا(سنت) مي نامند چيزي نيست جز (بدعت) دليل ما بر اينکه اينان مسلمان نبوده و حتي انسان نبوده اند اين است که بنام اسلام بر ضد اسلام و بنام انسان بر عليه انسانهاي پاک و معصوم خدا عمل نمودند که از جمله مي توان به غصب خلافت بر حق مولي الموحدين،اميرالمومنين، حضرت علي ع و شهادت همسر پاک ايشان، دخت گرامي پيامبر بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) و ديگر ظلمهائي که توضيح در موردشان در اين مجال و مقال نميگنجد اشاره کرد. نتيجه گيري اين است که منشور تاريخ خود نمايانگر اهداف و عملکرد خلفاء و اين عملکرد، نشان از عناد آنان با اسلام و پيامبر و اهل بيتش و در کل ايجاد نفاق در بين مسلمانان واقعي گرديده اند که در اينجا بايد به جرآت بگويم منافق از کافر هم بدتر است،چرا که کافر تکليف خودش را معلوم کرده است اما منافق در لباس موافق با نامردي از پشت ضربه ميزند که اين در عملکرد خلفاي خائن و منافق مشهود بوده است. حال راه روشن است پيروان راه حقيقت و پيروان راه باطل در اين مرحله مشخص ميشود. کساني که دنباله رو راه خلفا هستندبه چه راهي ميروند؟ آيا خود ميدانند که راهشان چيست؟ پيروان راه خودشان را ميشناسند؟ از عقيده و هدف واقعي خلفاء خود آگاهند؟ تا بحال بخود زحمت تحقيق در اين مورد را داده اند؟ بهتر است که بيشتر دقت کنيم و از خدا بخواهيم تا ما را در فهم اينگونه مسائل به دور از تصعبات بيهوده، بر مبناي حقيقت ياري نمايد. و بهتر است اين را بدانيم که اگر واقعآ قصد رسيدن به حقيقت را داشته باشيم همين دلايل تاريخي که به گوشه اي از آن اشاره شد کافي است. دلايل روائي ، حديثي و قرآني هم محفوظ بجاي خود. همين عملکرد خلفا خبر از هدف و نيت آنان در امر خلافت ميدهد از کوزه همان برون تراود که در اوست. حرف آخر حقير اين است : خاصيت باطل اين است که از بين رفتني است حق هميشه پيروز بوده و هست و خواهد بود او خواهد آمد و لوکره المشرکون يا اباصالح المهدي(عج) التماس دعا يا علي مدد جواب نظر: با سلام دوست گرامي مسلمان ظاهري ، يا همان مسلمان غير مومن طبق آيه قرآن در پايين ترين درجه جهنم است . با اين حال به خاطر گفتن ظاهري شهادتين بر او حكم مسلمان بار مي شود . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
5 |
نام و نام خانوادگي: javad zakeri -
تاريخ: 14 ارديبهشت 88
پناه بر خدا از كتمان حق به نام مصلحت همچنان كه امروز هم فراوان مي بنيم (به جاي ابن ابي قحافه در خطبه شقشقيه مي نويسند فلان؟) بعدا من و شما به جان هم مي افتيم كه اين فلان چه كسي بوده است . خداوند همگان را از شر نفس اماره و دنيا حفظ فرمايد . يا مهدي ادركني |
6 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 14 ارديبهشت 88
با سلام مقاله بسيار زيباي ارائه كرديد . دو شب قبل از اينكه اين مقاله را بخوانم به كتاب سلمان فارسي مراجعه كرده بودم و چند صفحي از ان را مرور كردم حتي برايتان قطعه شعري كه در مدح جناب سلمان بود فرستادم , و هنگامي كه مقاله را ميخواندم درست بعد از خواندن خطبه و قبل از اتمام مقاله ديدم كه اين خطبه ي زيبا خيلي مناسب احوال حضرت سلمان محمدي ( فارسي ) ميباشد و نظر شما در جواب به اقاي momen abdullah واقعا مرا بوجد اورد . جداً متشكرم , و لقد جمعتحولك يا رسول صحابة. ........... بعمائم، تزهو على التيجان. خشنت ملابسهم و لان جوارهم. ...............بالعدل، فالاعداء كالاخوان اى رسول خدا! به راستى يارانى را گرد خود. ..........فراهم آوردهاى، كه عمامههاى آنان، بر تاجها. افتخار دارند، لباسهاى آنها خشن است، اما. ......جوارح و قلبهاى آنان، در برابر عدالت نرماست، و دشمنان چون برادران شدهاند. <<<<<<<<<<<<<(. رئيس دانشگاه عالى مسيحى لبنان، فتاوى صحابى كبير، ص 58 و323 ) . >>>>>>>>>> چون على(ع) در عالم مردانگى فرد شو، تا شاه ميدانت كنند همچو سلمان، در مسلمانى بكوش اى مسلمان! تاكه سلمانت كنند تا توانى، در گلستان جهان خار شو ، تــــا گـــل بــــه دامــــانت كنـند همچو خــــاك افتـــادگى كـــــن، پيش از آن كه به زير خاك پنهانت كنند <<<<<<<< سيد عباس حسينى جوهرى كليات خزائن الاشعار، ص 28 >>>>>>> |
7 |
نام و نام خانوادگي: روح الله عظامي -
تاريخ: 25 مرداد 88
با سلام و من کلام له عليهالسلام يعني و از کلام اميرالمومنين عليهالسلام است در مذمت خليفهي دوم به طريقهي ايهام: «لله بلاد فلان! فقد قوم الاود و داوي العمد و اقام السنه و خلف الفتنه! ذهب نقي الثوب، قليل العيب. اصاب خيرها و سبق شرها. ادي الي الله طاعته و اتقاه بحقه. رحل و ترکهم في طرق متشعبه، لايهتدي فيها الضال و لايستيقن المهتدي.» يعني از براي خدا باد آبادي شهرهاي متعلقه به فلان کسي که خليفهي دوم باشد، پس به تحقيق که قيمت کرد و به ثمن و بها درآورد کجي و ضلالت را، يعني قرار داد به ثمن و بهاي ضلالت و کجي در دين حطام و متاع دنيا را و مداوا و معالجه کرد درد ستون ظلم را که خليفهي اول باشد، يعني صحيح ساخت و سالم گردانيد امارت و خلافت به ظلم را از براي او، برپا داشت سنت و طريقهي غصب خلافت را، خليفه و جانشين کرد فتنه و فساد در دين و ملت را که خليفهي سيم باشد! رفت از دنيا که پاک جامه بود از اطاعت خدا و اندک عيب بود در طاعت شيطان، رسيد به خير خوب و فتنهي در دين که اول باشد و سبقت و پيشي گرفت بر شر و بد فتنهي در دين که ثالث باشد، ادا کرد به سوي خدا طاعت هواي خود را نه طاعت امر خدا را و پرهيز کرد خدا را به سبب حق خود نه به سبب حق خدا، کوچ کرد از دنيا و حال آنکه واگذاشت مردمان را در راههاي ضلالت مختلفه که راه به حق نيافت در آن راهها هيچ گمراهي و به تحصيل به يقين و معرفت نکرد هيچ راه يافته و مسلماني. شرح نهج البلاغه محمد باقر نواب لاهيجاني خداوند توفيقات شما را زياد گرداند به كوري چشم دشمنان اسلام و اهلبيت و كساني كه فكر مي كنند اميرالمومنين حتي براي يك چشم بر هم زدن خلفاي غاصب را تاييد كرده اند |
8 |
نام و نام خانوادگي: سيدعلي -
تاريخ: 11 مهر 88
با عرض سلام درباره اسناد خطبه شقشقيه بعضي اهل سنت شبهه واردمي كنند كه: در رابطه با خطبه شقشقيه در معاني الاخبار شيخ صدوق ، دو سند براي اين خطبه ذکر شده که هر دو به رواي اين خطبه يعني عکرمه مي رسد که روايت را به ابن عباس نسبت مي دهد . عکرمه بنا به گواهي علماي تشيع بر مذهب خوارج بود و با علي (رً) خصومت شديد داشت چنانچه علامه ممقاني و حلّي درباره ي او گفته اند : او بر مذهب ما و اصحاب ما نيست و توثيق نشده است . شيخ کليني نيز کافي چنين آورده است :عکرمه مُرد در حالي که بر عقيده ي خوارج بود . ممقاني بعداز ارائه چند روايت و آراي علماي بزرگ شيعه چنين نتيجه گيري مي کند :« به هر حال منحرف بودن عکرمه غلام ابن عبا س، چنانکه سيد بن طاووس توجه داده است از شدت وضوح ، نيازمند برهان نيست » بنابراين ، چنين شخصي در محيطي که خلفا مورد احترام مردم بوده اند روايت کرده که علي فرموده : فلاني پيرهن خلافت را پوشيد ... همچون اينکه استخوان در گلو دارم ... من تنها بودم و گرنه با خلفا مي جنگيدم !!! آيا به گفته ي دشمن علي مي توان اعتماد کرد ؟ لذا از ديدگاه شما مي توان گفت : چه بسا عکرمه براي ضايع ساختن علي نزد سنيان ، اين حديث را زا قول ابن عباس ساخته باشد ! يا بايد گفت : او مي خواسته علي را دشمن خلفا معرفي کند و مردم را به او بدبين سازد و علي را شخصيتي دو چهره و کينه توز بنمايد که از روي تقيه ، از يک سو با خلفا بيعت مي کند و پشت سرشان نماز مي خواند و خويشاوندي با آنان را مي پذيرد و در غيابشان ، جانشينشان مي شود و از سوي ديگر انديشه جنگ با خلفا را در سر مي پروراند . در ضمن آيا علي کسي بود که اينگونه صحبت کند و خود را بالاتر و افضل تر از ديگران بداند و آيا اين خودخواهي و تعريف از خود نيست ؟؟؟؟مگر نه اينکه او خود مي گويد « خداوند از تعريف و خويشتن و از خودستايي نهي فرموده است » و يک سوال : آيا علي در جايي يا خطبه اي به طور واضح اشاره کرده که من از جانب خدا به عنوان خليفه و جانشين بلافصل پيامبر تعيين شدم و خلفاي سه گانه اين حق مرا غصب کردند ؟چه جوابي مي شود داد باتشكرـ جواب نظر: با سلام دوست گرامي 1- خطبه شقشقيه از مسلمات بين شيعه و سني است كه علماي اهل سنت بيش از 7 شرح بر آن نگاشته و خود نيز اعتبار آن را قبول كردهاند ؛ و حتي سالها قبل از نوشتن نهج البلاغه به وجود چنين خطبهاي اشاره كردهاند . 2- خود حضرت در خطبههاي ديگر كه با سند صحيح آمده است ، فرمودهاند كه خداوند از خودستايي نهي كرده است اما دستور داده است كه «واما بنعمة ربك فحدث» و نعمت ولايت بر شيعيان بزرگترين نعمت است ، و به همين جهت بايد اين نعمت را به خوبي به آنان شناسانيد . 3- مخالفت اميرمومنان با خلفا ، تنها در خطبه شقشقيه نيامده است ، بلكه خطبهها و روايات بسياري در كتب شيعه و سني وجود دارد ؛ از جمله خطبهاي كه سنت خلفا را سنت آل فرعون معرفي مينمايد ! 4- در مورد نظر اميرمومنان علي عليه السلام در مورد خلفا ميتوانيد به آدرس ذيل مراجعه نماييد : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1312 5- اولين كسي كه رسما به عدم انتساب بعضي از خطبههاي نهج البلاغه به اميرمومنان علي عليه السلام اشكال گرفته است ، ابن تيميه است ؛ اما شاگرد او صفدي از خود او نقل ميكند كه از ابن تيميه پرسيدم آيا نهج البلاغه براي سيد رضي است ؟ گفت : خير ، آنچه سخن رضي است (در شرح بعضي از خطبهها) مشخص و جدا و آنچه سخن اميرمومنان است ، نيز مشخص است . اين نشان ميدهد كه اين شبهه ، تنها وسيلهاي براي دور كردن مردم ازحقيقت است . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
9 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 11 مهر 88
با سلام جناب اقاي سيد علي " كه الهي من بقربون حضرت علي و سيد الشهدا عليهما السلام بروم " خواستم برايتان چند خطي از خودم بنويسم ديدم استادم جانب التيجاني در كتاب خودش همين افكار منو ولي قشنگتر نوشته بييد باهم بخوانيم : ,,,,,,بنابراين , آنان كه مى خواهند با ما بوسيله نهج البلاغه , احتجاج كنند, بايد تمام كتاب را قبول داشته بـاشـنـد با هر چه در آن است , نه اينكه تنها با چند كلمه اى كه سازگار با هواى نفسشان است , با ما احـتـجـاج كـنندوبس مثلا اگر در جايى از نهج البلاغه , ستايش شخص مجهولى شده باشد, فورا مى گويند: اين سخن امام على در حق فاروق است , كه اورامدح وثنا مى گويد!!. واگـر بـه آنـهـا بـگوييم پس نظرتان راجع به خطبه شقشقيه وآن اعتراضهاى شديد امام به خلفا چـيـسـت ؟ مى گويند: اين دروغهاى شريف رضى است وهيچ ربطى به حضرت على ندارد!!! البته آنـهـاعـلى را دوست مى دارند وتا جايى كه يقين كنند آن حضرت دست ازاطاعت خلفا بر نداشته ! بـرايـش دعـا هـم مـى كـنـند ولى اينها از ياد برده اندكه على , نفس محمداست وقلب على , قلب محمداست وخداوند از اورجس وپليدى را دور كرده وپاك وطاهر ومطهرش قرار داده است , اينهابه فـرامـوشى سپرده اند كه على نسخه اى مطابق اصل است , همان اصلى كه خدايش به خلق عظيم , تـوصـيـفـش فـرمـود وهـمـانا دلهاى اهل بيت هرگز حقد وحسد ندارند وكينه وبغض به آنها راه ندارد ... (كل الحلول عند آل الرسول ) اهل بيت كليد مشكل ها دكتر تيجانى فقط يك نكته از من : بلاغت خطبه را چي ميگيد , ايــــــــــــــــــا كسي ميتواند چنين خطبه اي را بگويد . يا علي |
10 |
نام و نام خانوادگي: علي مختاري -
تاريخ: 15 ارديبهشت 89
آخر شما را چه کار به اميرالمومنين علي (ع) که سخنان ايشان را از باب تقيه و توريه مي دانيد؟؟ شما اگر شيعه علي (ع) بوديد، کارهاي خلاف سيره ايشان را به صورت مدون و رسمي و معمول و شايع در نمي آورديد که مردم خمس مال بدهند ، زيارت روند، براي گذشتگان و رفتگان خودزني و عزاداري کند، به خاطر تولد يا شهادت خاصي روزي رو تعطيل کنند، به جاي درخواست از خدا، از ديگري طلب شفاعت کند.آيا امام علي (ع) اين کارها را مي کرد؟؟ خمس مالشونو به پيامبر يا کس ديگري مي دادند؟! به زيارتي مي رفت که بايد غسل کند و اذن دخول بخواند و پس از زيارت بهشت برايشان واجب شود!؟! وقتي پيامبر و حضرت فاطمه(س) از دنيا رفتند به خودزني و سينه زني پرداختند؟ برايشان سالگرد مي گرفتند؟؟ و آيا آن روز را تعطيل مي کردند؟؟؟ آيا حضرت علي (ع) هنگام راز و نياز با خدا ، کسي رو نزد خدا شفيع مي کرد!!؟ آيا اصلا حضرت علي (ع) که سرآمد مردمان زمان خود از نظر علم و دانش و....... بود ، کاري انجام نمي داد و شغلي نداشت؟؟؟؟؟؟ يا مانند علما و روحانيون زمان ما به بيکارگي مي گذراند و با استفاده از دين، نون و پول در مي آورد وتعليم دين وامامت در نماز را، کار حساب مي کرد؟ شما آنقدر غرق در توهمات خود هستيد که خودتونو به جاي آن امام بزرگوار مي گذاريد، اگر حضرت علي (ع) به دنيا برگردد و بگويد اين، سخنان من است، شما مي گوييد نه نه نه ، شما اينها را نگفتيد، يا اگر گفتيد از باب تقيه و توريه بوده!. |
11 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 15 ارديبهشت 89
با سلام علي مختاري چه اسم قشنگي اسمت كه ميگه شيعه هستي . نظرت ميگه نه . شايد تقيه كردي . اما گفتي خمس: ========== 1 ) از حضرت رسول صلي الله عليه و اله و سلم قبائلي، خدمت نبي مکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ميآيند و مسلمان ميشوند و از ايشان ميپرسند كه ما چه كنيم؟ حضرت ميفرمايد: شهادت بر وحدانيت حق و شهادت بر رسالت من و خواندن نماز و پرداخت زكات و روزه ماه رمضان و پرداخت خمس. در صحيح بخاري، ج1، ص30 2 ) از امير المومنين (عليه السلام) فجعل لله خمس الغنائم و الخمس يخرج من أربعة وجوه: من الغنائم التي يصيبها المسلمون من المشركين و من المعادن و من الكنوز و من الغوص. وسائل الشيعة (آل البيت) للحر العاملي، ج9 ص490 گفتي براي گذشتگان و رفتگان خودزني و عزاداري کند، 1 ) لما رأى النبي حمزة قتيلا بكى فلما رأى ما مُثّل به شهق. وقتي نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) جنازه حمزه را ديد، گريه کرد و وقتي ديد که بدن او قطعه قطعه شده، با صداي بلند صيحه کشيد و گريه کرد. مستدرک الصحيحين للحاکم النيشابوري، ج3، ص197 - أسد الغابة لإبن الأثير، ج2، ص48 - مجمع الزوائد للهيثمي، ج6، ص119 - المعجم الكبير للطبراني، ج3، ص142 - کنز العمال للمتقي الهندي، ج13، ص333 - الكامل لعبد الله بن عدي، ج6، ص410 - لسان الميزان لإبن حجر، ج6، ص81 - ذخائر العقبى لأحمد بن عبد الله الطبري، ص180 2 ) گريه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در شهادت جعفر طيار که پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: بابى أنت و أمي ما يبكيك أبلغك عن جعفر و أصحابه شئ قال نعم أصيبوا هذا اليوم و علي مثل جعفر فليبك البواكي. اسماء، همسر جعفر به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) گفت: چه شده است؟ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: بله، امروز جعفر به شهادت رسيد و عزاداران بايد بر همانند جعفر عزاداري کنند. الاستيعاب لإبن عبد البر، ج1، ص243 - أسد الغابة لإبن الأثير، ج1، ص289 - انساب الأشراف للبلاذري، ص43 - تاريخ اليعقوبي، ج2، ص65 3 ) حضرت يعقوب عليه السلام در فراغ حضرت يوسف عليه السلام و قال يا أسفى على يوسف و ابيضت عيناه من الحزن فهو كظيم. يوسف 84 حضرت يعقوب فرمود: دريغ بر يوسف! در حاليکه اندوه خود را فرو مي خورد، چشمانش در اثر اندوه، سفيد گشت. 4 ) گريه و عزاداري زمين و اسمان در حزن شهادت سيد الشهدا امام حسين عليه صلوات الله عليه : لما قتل الحسين مكثنا سبعة أيام إذا صلينا فنظرنا إلى الشمس على أطراف الحيطان كأنها الملاحف المعصفرة ، ونظرنا إلى الكواكب يضرب بعضها بعضا. وقتي حسين را شهيد کردند، تا 7 روز، وقتي نماز مي خوانديم، به ديوارهايي که آفتاب افتاده بود نگاه مي کرديم، مي ديديم که رنگ آفتاب، همانند چادرهاي سرخ رنگ، قرمز شده است و مي ديديدم که برخي از ستاره ها به همديگر برخورد مي کردند. سير أعلام النبلاء للذهبي، ج3، ص312 - تهذيب الكمال للمزي، ج6، ص433 - تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج14، ص227 - المعجم الكبير للطبراني، ج3، ص114 - مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص197 - تاريخ الإسلام للذهبي، ج5، ص15 كار علماي و روحانيون ما : ( يكي از كارهايشان البته ) گفتي : آيا اصلا حضرت علي (ع) که سرآمد مردمان زمان خود از نظر علم و دانش و....... بود ، کاري انجام نمي داد و شغلي نداشت؟؟؟؟؟؟ .... جوابت : حضرت رسول اكرم(ص)، معلمي شغل انبياست - برادر خوشنام قدري مطالعه خوبه يا علي |
12 |
نام و نام خانوادگي: علي مختاري -
تاريخ: 18 ارديبهشت 89
يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ(الحجرات/12) اي کساني که ايمان آوردهايد، از بسياري از گمانها بپرهيزيد، که پارهاي از گمانها گناه است، و جاسوسي مکنيد، و بعضي از شما غيبت بعضي نکند؛ آيا کسي از شما دوست دارد که گوشت برادر مردهاش را بخورد؟ از آن کراهت داريد. [پس] از خدا بترسيد، که خدا توبهپذير مهربان است. |
13 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 18 ارديبهشت 89
جناب آقاي علي مختاري سلام عليکم «اذ تبرا الذين اتبعوا من الذين اتبعوا وراوا العذاب وتقطعت بهم الاسباب» «وقال الذين اتبعوا لو ان لنا كره فنتبرا منهم كما تبراوا منا كذلك يريهم الله اعمالهم حسرات عليهم و ما هم بخارجين من النار» «آنگاه كه پيشوايان از پيروان بيزارى جويند و عذاب را مشاهده كنند و ميانشان پيوندها بريده گردد» «و پيروان مىگويند كاش براى ما بازگشتى بود تا همان گونه كه [آنان] از ما بيزارى جستند [ما نيز] از آنان بيزارى مىجستيم اين گونه خداوند كارهايشان را كه بر آنان مايه حسرتهاست به ايشان مىنماياند و از آتش بيرونآمدنى نيستند» *************** جناب آقاي علي مختاري شما از چه کسي تبعيت ميکنيد؟؟ 1))) از کعب الاحباري که باب «باب إثبات رؤية المؤمنين في الآخرة ربهم سبحانه وتعالى» باز کرده است. http://www.al-eman.com/hadeeth/viewchp.asp?BID=1&CID=7#s14 2))) و يا از فرزند محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله)، حضرت امام صادق (عليه السلام): «باب في إبطال الرؤية» http://www.14masom.com/hdeath_sh/8/part3/09.htm يا علي |
14 |
نام و نام خانوادگي: ajab!!! -
تاريخ: 11 مهر 89
همش سفسطه!!! چه دلايل ضعيفي! آخه کدوم اصحاب حضرت علي؟ براي شما اصحاب حضرت علي و امام حسين رضي الله عنهما از اصحاب پيامبر (ص) مهمتر و پاک ترند؟! چرا از نظر شما همه ي اصحاب اماما خوب و مورد تايين ولي اصحاب رسول الله(ص) کافر و مرتد؟ فقط همين خصوصيت شما ميتونه دال بر تعصب و علي پرستي و دشمني شما با رسول خدا باشه که اونو در تعليم و تربيت از اماما ضعيف تر و بلکه کاملا مردود ميدونين که نزديکترين افراد به اون حضرت آدماي خائني باشن!!! جواب نظر: با سلام دوست گرامي در نظر شيعه هر کس تا انتهاي عمر از دين دفاع کند ، شخصي مورد اطمينان و پاک است ، و بوده اند بسيار کساني که در ابتدا جزو اصحاب ائمه بودند اما بعد از مدتي راه ديگري در پيش گرفتند و در نظر شيعه ارزشي ندارند ! در واقع شيعه طرفدار حق و حقيقت است و نمي گويد به مجرد مصاحبت با کسي ، همراه او بايد حکم او را پيدا کند ! و ملاک را تنها و تنها تقوا مي داند ! البته همين نا آگاهي شما از نظر شيعه ، سبب دور شدن شما از حقيقت امر است ! موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
15 |
نام و نام خانوادگي: ميثم صفي خاني -
تاريخ: 06 آذر 89
همه ميدانند كه ابوبكر و عمر در حق امير المومنين و حضرت فاطمه سلام الله عليهما چه كردند.قضيه فدك را فراموش كرده ايد؟چه بدعتي اين دو نفر بر سر قضيه ارث گذاشتند كه بر سر آن هيچ ثباتي هم نداشتند. ويا عمر كه بيش از 70 بار گفته :اگر علي نبود عمر هلاك ميشد.و همين طور فتواهايي كه از عمر داده شده ببينيد كه آيا او سنت پيغمبر را اجرا كرد.آيا عمر نبود زماني كه پيغمبر عظيم شان در حال رحلت فرمود كاغذ و قلمي بياوريد تا نوشته ايي برايتان بگذارم تا هيچ وقت منحرف و سر گردان نشويد در اين لحظه عمر نبود كه گفت:مرض براو چيره شده و او هذيان ميگويد.از چه چيز باك داشت؟حتي ايمان علماء اهل سنت هم وقتي به اين واقعه ميرسند شرمنده ميشوند و خجالت ميكشند.با همه اين اوصاف و علمي كه حضرت امير كه نفس پيغمبر است از او تمجيد مي كند؟ |
16 |
نام و نام خانوادگي: محمد عمر -
تاريخ: 11 دي 89
آيا مي شود يک منافق پناهگاه مسلمين باشد؟؟؟؟؟آيا امام معصوم مي تواند يک منافق را پناهگاه مسلمين بداند؟؟؟؟؟اما مولي علي عمر منافق را پناهگاه مسلمين خطاب مي کند آي شيعيان بيدار شويد......... ومن کلام علي عليه السّلام:انّ علي عليه السّلام قد شاوره عمربن الخطاب في الخروج الي غزو الرّوم و قال له (رض) هذه الکلام:فإن أظهر الله فذاک ما تحبّ،وإن تکن الأخري،کنتَ رداء للنّاس ومثابةً للمسلمين.نهج البلاغه خطبة134. انتشارات اهلبيت طهران.صفحه178.دقت کنيد دوباره!!!کنتَ رداء للنّاس ومثابةً للمسلمين!!!! جل الخالق!!! واما در مورد آثما کاذبا غادرا لطفا تدليس نکن جناب قزويني قيچي نکن روايت را عمر گفته سر آن اختلاف وشبهه فدک شما فکر کرديد من آثما کاذبا غادرا هستم ولي والله انا لصادق بار راشد چرا اينو نميگي ؟؟؟؟با حساب شيعه علي در نهج البلاغه کفته لکنت قاتلا پس علي قاتل هست العياذ بالله لَوْ أَمَرْتُ بِهِ لَكُنْتُ قَاتِلاً، أَوْ نَهَيْتُ عَنْهُ لَكُنْتُ نَاصِراً.هل يمکن علي عليه السّلام کان قاتلاً؟ خطبه30 ويا علي آثما هست!!! بنا قول خودش در نهج الابلاغه والله لقد دفعتُ عنه حتّي خشيتُ أن أکون آثماً.نهج البلاغه خطبة240.ص338.محمد دشتي.ايران. ولي مولي علي باز خود را تبرئه مي کند ومي گويد من والله قاتل عثمان نيستم وبري هستم از خون او امان از تدليس شيعه!!! جواب نظر: با سلام دوست گرامي 1-شيعه و سني روايت كردهاند كه «ان الله ليويد هذا الدين بالرجل الفاجر»! وقتي يك فاجر بتواند مويد دين باشد ، ميتواند مويد مومنين نيز باشد ! 2- در آدرس ذيل به اين روايت پاسخ داده شده است : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=3591 موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
17 |
نام و نام خانوادگي: محسن -
تاريخ: 20 ارديبهشت 90
السلام علي من اتبع الهدي : جناب قزويني اگر بالفرض قول راوندي را بپذيريم و بگوييم که علي رض يکي از اصحاب خويش را تمجيد کرده من سوال مي کنم که بعد از رسول خدا ص و پيش از علي رض چه کسي وفات نموده که کجي ها را راست کرده و عمل به سنت کرده و مهم تر اينکه با مرگ وي گمراه به هدايت نميرسد و هدايت شده به يقين دست نمي يابد اين شخص چه کسي بوده از شما تقاضا دارم که در اسرع وقت جواب اين قسمت را بدهيد جواب نظر: با سلام دوست گرامي يکي از آنها جناب سلمان بود ! که در مدائن از دنيا رفت ، و به تقاضاي آن حضرت به آنجا رفته و حکومت را به دست گرفت و مردمي را که از دين زده شده بودند ، با سيره علوي ، به سوي دين جذب کرد . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
18 |
نام و نام خانوادگي: عمر بن علي -
تاريخ: 23 ارديبهشت 90
السلام علي من اتبع الهدي خطبه ي شقشقيه دروغي بيش نيست . دروغي كه عكرمه ي خارجي كه علماء شيعه ويرا تضعيف نموده اند آن را نقل نموده و به سيدنا علي(رضي الله عنه) نسبت داده ( تنها و تنها سند متصل آن بر ميگردد به عكرمه ي خارجي ضعيف ) . حال مقايسه كنيد اين خطبه را كه در آن آمده ابن عباس (رضي الله عنهما) به علي ( رضي الله عنه)گفت: كه چرا بيشتر ادامه ندادي؟ در نظر بگيريد كه اين خطبه در بين جمع كثيري از مردم كوفه قرائت شده و در دهان ابن عباس اينقدر شيرين جلوه نموده ، حال چرا از آن جمع كثير فقط يك نفر خارجي به نام عكرمه روايت كند ؟ خطبه ي غدير كه در يك جمع قرائت شد دهها نفر راوي دارد و اين خطبه يك راوي...؟ بنده در وبلاگ خودم دروغ بودن اين خطبه را از لحاظ متن و لفظ ( جداي از بررسي سند آن) ثابت نموده ام . محال است كسي اين مقالات را بخواند و در دروغ بودن انتساب خطبه ي شقشقيه به سيدنا علي (رضي الله عنه)يقين حاصل نكند. گروه پاسخ به شبهات ! بيايند و جواب شبهات شان را بگيرند. جواب نظر: با سلام دوست گرامي 1- آيا مطلبي که اجماعي است نيازي به سند دارد ؟! ظاهرا شما هنوز به ساده ترين مباني علم دين آشنايي نداريد ، که بعضي از مطالب داراي قرائن قطعي و يقيني هستند و نيازي به سند ندارند ؛ که بعضي از قرائن خطبه شقشقيه عبارتند از : ا. قوت متن ، به صورتي که کسي جز اميرمومنان علي عليه السلام نمي تواند چنين فصيح و بليغ سخن بگويد ب. علماي شيعه و سني مضمون اين روايت را پذيرفته و انتساب آن به حضرت را قطعي مي دانند ! و حتي برخي از علماي اهل سنت نيز آن را به صورت کامل و يا ناقص نقل کرده اند 2- آيا قاعده «اقرار العقلاء علي انفسهم جائز» را شنيده ايد ؟ آيا وقتي عکرمه خارجي که ابوبکر و عمر را قبول دارد و علي را کافر و دشمن خدا مي داند ، چنين مطلبي را از حضرت بر ضد ابوبکر و عمر نقل کند ، آيا شکي در صحت اين مطلب مي رود ؟ 3- اشکالات دلالي که شما ادعا مي کنيد ، ديگر اهل سنت و وهابيت نيز کرده بودند و ما نيز در سايت به آنها پاسخ داده ايم ، اگر بحث علمي براي گفتن داريد ، مطرح کنيد و گرنه اين ادعا که ما چنين و چنان کرده ايم ، در اين سايت زياد ديده شد ، ولي به انجام نرسيد ! گروه پاسخ به شبهات |
19 |
نام و نام خانوادگي: مر علي -
تاريخ: 25 ارديبهشت 90
السلام علي من اتبع الهدي اولا : شما به اينكه بنده به چه آشنايي دارم و به چه آشنايي ندارم چه كار داريد؟ ثانيا: كي گفته كه هرچي علماء شيعه و سني هر دونقل كنند درسته؟بايد سند بررسي شود . سوما: خطبه ي شقشقيه را شما به سينه ميزنيد پس چرا در حاليكه راوي آن عكرمه را ضعيف و كذاب ميدانيد باز هم بر صحت! آن اصرار داريد. چهارما: برايم ثابت كنيد كه از آن جمع كثير كوفيان و ياران علي كسي غير از اين فرد خارجي كذاب هم اين خطبه را از علي نقل كرده.مگر نه اينست كه راوي كذاب ادعا ميكند خطبه بسيار در دهن ابن عباس بامزه نمود پس عقلا بايد كسي از شيعيان علي و غير از عكرمه كذاب منافق و خارجي هم آن را نقل ميكرد . خطبه ي عدير كه در جمع قرائت شد دهها نفر آنرا روايت كردند.ولي اين خطبه چه؟ يك نفر كذاب دروغگو. توجه داشته باشيد كه بحث روايات ديگر را به عنوان قرينه پيش نكشيد چون فعلا بحث ما تنها وتنها براي اثبات دروغ بودن همين خطبه است در غير اينصورت وضع بهم ميريزد وبايد به پيروي از شما بر شاخه اي بعنوان روايت ديگر بپريم... جواب نظر: با سلام دوست گرامي بهتر است به جاي اينگونه سخن گفتن ، پاسخ علمي به اشکال ما بدهيد ، شما ادعا کرديد که روايات عکرمه براي شما مورد قبول نيست ، و ما ثابت کرديم براي اهل سنت حجت است . حجت بودن روايت او براي شيعه نيز با قاعده عقلائي ثابت شد . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
20 |
نام و نام خانوادگي: عمر علي -
تاريخ: 25 ارديبهشت 90
حال به چند نكته ي من به عنوان نقد بر اين خطبه پاسخ دهيد: 1. ابتداي خطبه، حضرت علي!! خود را چنين ستوده است: «سيلها از من فرو مىريزد و پرنده انديشه را ياراى پرواز به قله رفيع من نيست.» و در همين نهج البلاغه در مورد مالک اشتر چنين آمده است: «لا يرتقيه الحافر و لا يوفى عليه الطائر» (قصار: 443)= هيچ مرکبى نمى تواند از کوهسار وجودش بالا رود و هيچ پرنده انديشه به اوج او راه نمى يابد» به گمانم! انديشه مالک بتواند به قله دست نيافتني علم علي برسد! و ايضاً پرنده انديشه علي نيزبه قله افکار مالک صعود مي کند! و اين يک دوگانه گويي آشکار است ؛ آن هم در خود نهج البلاغه! 2.کمي جلوتر مي گويد: «در انديشهشدم که دست تنها بتازم يا بر آن فضاى ظلمانى شکيبايى ورزم» حال به اين نکته توجه کنيد: وقتي از شيعيان مي پرسيم : «چرا حضرت علي رضي الله عنه سکوت کرد؟» مي گويند: «به وصيت پيامبر عمل کرد زيرا از جانب رسول خدا صلي الله عليه وسلم به صبر امر شده بود!» ولي در اين قسمت خطبه حضرت علي مي فرمايد: «در انديشه بودم..» يعني مونده بودم که بجنگم يا نجنگم!! مونده بودم، حالا که ياري ندارم،دست تنها بجنگم يا خير!! يعني اگر دست تنها نبود و ياراني داشت، امکان داشت بجنگد!! به زباني ساده تر؛ اگر ياراني داشت حاضر بود وصيت را زير پا بگذارد! اما اگر وصيت و امر به صبري در کار بود اين دو دلي و اين شک و ترديد معنا نداشت و حضرت علي رضي الله عنه اصلاً اجازه جنگ نداشت که حالا بخواهد به تنهايي اين کار را بکند يا همراه ياران!! پس خواه ناخواه، بايد يکي از اين سه مورد را بپذيريد: الف: اين خطبه دروغين است (که به يقين، چنين است) ب: وصيتي در کار نبوده و اين همه از روضه خواني هاي آخوندهاست.(که باز هم يقيناً چنين است!) ج: گزينه "الف" و "ب" و هر کدام از اين سه مورد را انتخاب کنيد(ترجيحاً گزينه "ج") ؛ مطلوب ما همان است ... وسبحان الله العظيم 3.در حين خطبه اشاره مي کند به «دست تنها بودن» يعني حيف که تنها هستم وگرنه قيام مي کردم، حال که تنها هستم بهتر است صبر پيشه کنم!! اما در نامه 62 و نامه 36 کاملاً خلاف اين سخن ثبت شده است! نامه 62:«إِنِّي وَاللهِ لَوْ لَقِيتُهُمْ وَاحِداً وَهُمْ طِلاَعُ الاْرْضِ کُلِّهَا مَا بَالَيتُ وَلاَ اسْتَوْحَشْتُ، وَإِنِّي مِنْ ضَلاَلِهِمُ الَّذِي هُمْ فِيهِ وَالْهُدَى الَّذِي أَنَا عَلَيهِ لَعَلى بَصِيرَةٍ مِنْ نَفْسِي وَيقِينٍ مِنْ رَبِّي. » يعني: «به خدا سوگند،اگر با ايشان(اهل شام) روبرو شوم،"من تنها باشم و آنها روى زمين را پرکنند،نه باک دارم و نه هراس"،زيرا به آن گمراهي که آنان در آن غرقند و آن هدايتىکه خود بدان آراستهام، نيک آگاهم.و از جانب پروردگارم با يقين همراهم. » مي پرسم: اگر تنها بودن يا نبودن براي وي فرقي نداشت چرا در خطبه شقشقيه به گونه اي مي گويد: حيف که دست تنهام؟... ولي در نامه فوق الذکر مي گويد «چون مي دانم آنان در گمراهي هستند و من در هدايتم با آنان روبرو مي شوم» مگر غير از اين است که نزد شيعه منکر امامت کافر و مخلد في النار است؟ و مگر غير اين است که شيعيان معتقدند که اصحاب نه تنها امامت علي را قبول نداشتند بلکه زنش را کشتند و ريسمان به گردنش انداختند و...؟ پس آيا گمراهي از اين بالاتر وجود دارد؟ چرا يک بام و دو هوا؟ چرا يک بار با اين گمراهان! مي جنگد(صفين!) و يک بار با بدترين حزب گمراهان مسامحه مي کند؟!!(دوران خلفاي ثلاثه) اگر باز بگوييد: وصيت! وصيت؛ امام به وصيت عمل کرد! مي گويم: در آن وصيت کذايي شما حضرت علي قسم خورده بود که صبر کند تا زماني که از دنيا برود، قسم خورده بود که اگر خانه خدا هم خراب شد او دم نزند! اگر قرآن پاره پاره شد! سکوت کند؛ پس مي گويم: چرا مي خواهد با اهل شام بجنگد در حالي که قسم خورده بود تا زماني که از دنيا برود سکوت کند حتي اگر سنتها تعطيل شود باز هم دم نزند!! (الکافي ج1 ص282_ دار الکتب الاسلامية) در اين محل شيعه مي تواند يکي از اين سه گزينه را انتخاب کند: 1.خطبه ي شقشقيه جعلي است! 2. وصيتي در کار نبوده! 3. نامه 62 جعلي است! بنده منتظر جواب به سؤالات بالا هستم . اگر اين خطبه از عليست پس چرا باديگر خطبه هايش و رفتار و اعمالش تناقض دارد؟ ضمنا اين فقط يك قسمت از نقد متن خطبه بود و در صورتيكه دوستان از عهده ي جواب برآيند نقد م را ادامه ميدهم(هرچند كه سند خطبه دروغ است و آقاتون عكرمه خارجي هم از نظر شيعه و هم اهلسنت ضعيف است) جواب نظر: با سلام دوست گرامي متن کامل اشکالات شما را در آدرس ذيل در جواب به نظر شماره 5 با نام مهدي شاهچراغ جواب داده ايم : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=13269 موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
21 |
نام و نام خانوادگي: عمرعلي -
تاريخ: 27 ارديبهشت 90
السلام علي من اتبع الهدي از آنجا كه بنده بحث را بر سر خطبه ي شقشقيه و دروغ بودن آن شروع كردم پس انشاءالله بحث را بطور اختصاصي فقط در مورد همين خطبه ادامه داده و از گروه محترم ميخواهم تا به سؤالاتم در مورد آن پاسخي قانع كننده بدهند. بنده قبلا فقط برخي از تناقضهايي را كه اين خطبه با عقل سليم و عمل سيدنا علي (كرم الله وجهه) دارد را براي سايتتان ارسال كردم و انشاءالله منتظر پاسخ ميمانم. و اما در بدنامي تنها راوي اين خطبه( عكرمه ي خارجي مذهب) در نزد علماء رجال اهلسنت و شيعه شكي نيست . به مورد زير كه دروغگويي و بدنامي اين مرد خارجي مذهب را ميرساند توجه كنيد (((((او (عکرمه) غلام «ابن عباس» و از خوارج بوده و در شمار ضعفاست، «مالک بن انس» به احاديث او اعتناء نميکرد و به سايرين توصيه ميکرد: احاديث او را نپذيرند، «احمد ابن حنبل او را مضطرب الحديث شمرده و «سعيد بن مسيب» و «يحيي بن سعيد انصاري» او را دروغگو دانسته اند، وي به دروغگويي مشهور بود و پس از مرگ «ابن عباس» بر او دروغ ميبست تا جايي که در خيانت و دروغسازي ضرب المثل شد، وي به قدري بدنام بود که چون در مدينه مرد هيچيک از مردم جنازهي او را تشييع نکردند}. منبع: «کتاب " تهذيب الكمال في أسماء الرجال" امام جمال الدين ابى يوسف المزى؛ جلد بيستم؛ شماره [4009] ع عكرمة القرشي الهاشمي أبو عبد الله المدني». منت جواب نظر: با سلام دوست گرامي آيا شما واقعا نظر علماي اهل سنت را در مورد او مي گوييد ؟ آيا مي دانيد که عکرمه هم در بخاري و هم در مسلم روايت دارد ؟ جرجاني در مورد او مي گويد : لا باس به ابو اسماعيل انصاري مي گويد : الرجل صدوق ابن منده مي گويد : عدّله امة من التابعين يزيدون علي سبعين رجلا من خيارهم ابو حاتم رازي مي گويد : ثقة يحتج به ابن حبان بستي : کان من علماء الناس في زمانه احمد بن حنبل : يحتج به ... ثقة النسائي : ثقة من اعلم الناس عجلي : ثقة بخاري : ليس احد من اصحابنا الا وهو يحتج به و... بنا بر اين عکرمه از نظر علماي اهل سنت حجت است . اما از نظر شيعه نيز اقرار العقلاء علي انفسهم جائز . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
22 |
نام و نام خانوادگي: عمرعلي -
تاريخ: 28 ارديبهشت 90
السلام علي من اتبع الهدي بعد از آنكه بنده نظراتي را در مورد دروغ بودن خطبه ي سوم نهج البلاغه معرروف به خطبه ي شقشقيه را ارائه نمودم و هنوز اين نظرات را تاييد نفرموده ايد بنده اكنون از تناقض ديگري كه اين خطبه با عقل و با ديگر سخنان حضرت سيدنا علي (كرم الله وجهه) دارد ياد ميكنم و منتظر گرفتن جواب ميمانم::: در اين خطبه به گونه اي مي گويد : ابوبکر در دوران خلافتش مي گفت: «مرا رها کنيد و ديگري را بگيريد ولي او عمر را بعد از خود جانشين کرد!!» جداي از بحث در مورد اين ادعاي كذب ما مي گوييم: اي کذابي که اين روايت را از زبان مولاي ما ساخته اي؛ مگر اين قول را هنگام بيعت با سيدنا علي از خود علي نشنيده اي که مي گفت : « دَعُوني وَالْـتَمِسُوا غَيرِي... وَإِنْ تَرَکْتُمُونِي فَأَنَا کَأَحَدِکُمْ؛ وَلَعَلِّي أَسْمَعُکُمْ وَأَطْوَعُکُمْ لِمنْ وَلَّيتُمُوهُ أَمْرَکُمْ، وَأَنَا لَکُمْ وَزِيراً، خَيرٌ لَکُمْ مِنِّي أَمِيراً » (خطبه 92) = مرا بگذاريد و ديگرى را بجوييد... اگر مرا واگذاريد من نيز چون يکى از شما خواهم بود، جز اينکه نسبت به کسى که تعيين مى کنيد شنواتر و مطيع تر از شما خواهم بود؛ و من وزيرتان باشم بهتر از آن است که اميرتان گردم. » (اين سخنان که باز در همين نهج البلاغه است را نخوانده اي يا نشنيده اي؟) سوال اساسي اين است که آيا حضرت علي بعد از خود حضرت حسن را جانشين خود قرار نداد؟ (البته به عقيده شيعه) پس همين ايراد جاعل خطبه بر خود حضرت علي هم وارد است و اگر اين خطبه از علي باشد بايد گفت : تو که خودت هم در ابتدا مي گفتي مرا بگذاريد و ديگري را بگيريد چرا خودت هم براي خود جانشين انتخاب کردي؟؟ مرگ خوب است ولي براي همسايه؟؟ اگر حق است پس اين انتقاد را بر خودت هم بپذير و به قول معروف : اول خويش سپس درويش! يا به قول عربا»«بداء بنفسک"؛ اگر ذم است ابتدا بر خود حضرت علي وارد است و بعد بر ديگري؛ غير از اين است؟؟؟ انصافاً ! آيا خلاف مي گويم؟ قضاوت با شما همينطور در خطبۀ 205 نيز چنين آمده است: «والله ما کانت لي في الخلافة رغبة ولا في الولاية إربة و لکنکم دعوتموني إليها و حملتموني عليها» =«سوگند بخدا من رغبتي به خلافت نداشتم و نيازي به ولايت در من نبود شما مرا بسوي خلافت خوانديد و مرا بدان وادار کرديد» بدون شرح! حال كه انشاءالله تمام سؤال بنده را وارسي كرده ايد بنده متتظر ميمانم تا جوابم را در مورد اين تناقض در كتاب نهج البلاغه بگيرم . والسلام جواب نظر: با سلام دوست گرامي 1- آيا شما در الهي بودن خلافت اميرمومنان شک داريد ؟ آيا غدير خم و تصريح علماي اهل سنت به نصب حضرت علي عليه السلام به خلافت را منکر مي شويد ؟! 2- آيا در دشمني و مخالفت حضرت با ابوبکر و عمر شکي هست ؟ «فرايتماني کاذبا آثما غادرا خائنا» بنا بر اين ادعاي اينکه خلافت حضرت غصب شده است ، نيازي به شقشقيه ندارد ؛ و مشکل در شقشقيه نيست ؛ اگر بخواهيد در انتساب خطبه اي به حضرت تشکيک کنيد طبق قواعد علمي آن خطبه شقشقيه نيست ، بلکه «دعوني والتمسوا غيري» است ؛ که به نظر شما با شقشقيه تعارض دارد ؛ اما معني اين خطبه نيز به صورت مفصل در آدرس ذيل آمده است : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=40 بنا بر اين : 1. استدلال شما از جهت منطقي و نتيجه گيري دچار اشکال است . زيرا اگر تعارضي باشد ، سبب بطلان شقشقيه نمي شود ، بلکه بايد در خطبه ديگر تشکيک کرد . 2. از جهت مقدمات نيز در استدلال شما خدشه وجود دارد و اصلا تعارضي موجود نيست . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
23 |
نام و نام خانوادگي: وحدت -
تاريخ: 03 خرداد 90
ياايهالناس وحدوالله فان التوحيد راس الطاعه (تسنن) |
24 |
نام و نام خانوادگي: التاسف لتشيع -
تاريخ: 03 خرداد 90
چرامغلطه وسفسطه ميكني برادرعزيزم كتاب بي سند مثل نهج البلاغه به هيچ وجه قابل پذيرش نيست جواب نظر: !!! به اقرار بزرگان اهل سنت ، هيچ کس مانند حضرت علي عليه السلام نمي تواند چنين بلاغتي داشته باشد جداي از اينکه حتي اهل سنت هم براي روايات نهج البلاغه مصادر مختلفي ذکر کرده اند و اقرار کرده اند که روايات اين کتاب عموما در کتب اهل سنت داراي مدرک و سند است . گروه پاسخ به شبهات |
25 |
نام و نام خانوادگي: معترض -
تاريخ: 03 خرداد 90
لطفااين آيه راترجمه و تفسيرنماييد"الخبيثات للخبيثين والخبيثون للخبيثات والطيبات للطيبين والطيبون للطيبات"منتظرجواب بادليل منطقي وسندحديثي كامل دردومكتب چون حديثاي يك طرفه تونو به هيچ وجه قبول ندارم با تشكر جواب نظر: با سلام دوست گرامي بحث کامل در مورد اين آيه ، با تفاسير اهل سنت در آدرس ذيل مطرح شده است : http://www.velayattv.com/fa/page.php?bank=archive&id=130 موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
26 |
نام و نام خانوادگي: سعيد حسيني ) شاه اسماعيل صفوي -
تاريخ: 03 خرداد 90
جناب عمر ابوبکر صاحب نظر شماره 19 و 20 صرف نظر از جفنگيات کذبي که در رد خطبه معروف مشهور شقشقيه بافته و پاسخ دندان شکن دوستان گروه محترم پاسخ به شبهات را نوش جان فرموده ايد، بفرمائيد چرا نظرات بنده را در وبلاگ خودتان علني نکرديد؟؟ ترس شما از علني کردن حقايقي که از تماما از کتب خودتان مبني بر اثبات کفر عايشه، عنوان کرده بودم چيست؟ بيش از 20 نظر مرا علني نکرديد !! همين امر نشان ميدهد که شما اهل بدعت جداي از تزلزل عقيده هيچگونه اعتمادي به متون و علماي و مبناي مذهبتان نداريد !! در ضمن بر اربابان سعودي ات بگو از فردي با سواد تر بجاي شما استفاده کنند به آنها بگو در ايران همانطور که در وبلاگت شاهد آن بودي ، همه ي شيعيان حضرت امير المومنين علي بين ابيطالب (ع) براي خود عالمي هستند و با جنايات و خيانات و بدعتهاي عايشه آشنا بوده و حرف مفت مفتي هاي عربستان را که به مزدوراني امثال شما ديکته ميشود و از طريق وبلاگهاي شما همراه با توهين به علماي و مقدسات شيعه نشر ميشود ، براي اکثريت غريب به اتفاق تشيع ايران کوچکترين ارزش علمي و منطقي و تاريخي ندارد. بنابراين بهتر است بجاي ايجاد شبهه هاي کودکانه ، مادرتان را مجاب نمائيد براي تبليغ و تعدد طرفداران عايشه در ايران به فتواي جناب عايشه در مورد رضا, کبير بيشتر از پيش بپردازند تا برادران شما ، بيشتر شود. مطمئنم عربستان يهودي دستمزدتان را بيشتر خواهد کرد يا حق |
27 |
نام و نام خانوادگي: سيد محمد حسيني -
تاريخ: 25 خرداد 90
جناب آقاي سعيد حسيني ) شاه اسماعيل صفوي. اين آدرس ايميل بنده است. خوشحال ميشوم باهم در ارتباط باشيم.alhoseini114@yahoo.com يا علي |
28 |
نام و نام خانوادگي: عالم مقدس ملکوت -
تاريخ: 21 مرداد 90
خطبه فوق در مورد عمر بن خطاب است و بنده به عنوان يک طلبه شيعي مذهب به ان معترف هستم و شهيد و الا مقام مطهري رحمه الله عليه هم در کتاب سيري در نهج البلاغه مي فرمايد خطابه در مورد عمر است ...... و اما توجيه اين سخن اين است ........ امير المومنين علي بن ابي طالب صلوات الله عليه فردي هست که هيچ کس جز خداي يکتا و رسول اکرم صلي الله عليه و اله او را نشناخت ...... علي مردي نبود که مثل ما داراي هوا هو سهاي نفساني و تعلقات مادي باشد ..... مرام علي عليه السلام هنوز هم غير قابل شناخت است ..... مولا اين سخن را به ياد بود عمر بعد از وفات او ايراد کرده و درست است چون مرام حضرت چنين بود که اگر حتي در دشمنش فضيلتي مي ديد ان را تمجيد ميکرد و چون امام بر همه عالم امام بود حتي امام بر ابوبکر و عمر هم بوده است کينه از ان ها به دل نداشته بلکه طالب هدايت ايشان بوده که بارها هم مشاوره ميداده است و عمر را مدح کرد ولي از سويي خطبه شقشقيه را در ذم گمراهي او در خلافت بيان مي کند ..... اميد است که متذکر شويم ..... و لا اقل اين قرد مرام مولا را داشته باشيم که اگر فضيلتي در دشمن خود ديديم ان را با دوز و کلک و دلايل نامربوط و مجعول تکذيب نکنيم و هميشه حق گو باشيم .... و السلام عليکم ... اميد است که متذکر شويم . |
29 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 22 مرداد 90
با سلام جناب عالم مقدس ملكوت . ... با دامن پاك، و عيبى اندك، درگذشت، .... اين عيب اندك كه شما از عمر ميدانيد چيست . 1 ) قصد كشتند حضرت محمد صلي الله عليه و اله . 2 ) توهين به حضرت محمد صلي الله عليه و اله بعد از صلح حديبه . 3 ) غضب مكان منصوب الهي حضرت علي عليه السلام . 4 ) احتراق بيت حضرت فاطمه سلم الله عليه. 5 ) شهادت دخت حضرت محمد صلي الله عليه و اله . 6 ) شهادت نوه متولد ناشده حضرت محمد صلي الله عليه و اله . و... و .. و شايد مشروب خواري عمر براي علاج زخم . و يا قرار دادن موضوع خلافت در يك شوراي معلوم الحال ( تجويز يهود كعب الاحبار ) . در مورد دامن پاك بهتر است رفتار اين شخص را در مورد ام كلثوم بنت ابي قحافه دختر نــــــــــاتني حضرت علي عليه السلام ببينيد . با اين همه بي عيبي چرا بايد شك كرد كه اين خطبه بايد در مورد ؟؟؟؟؟ باشد . لبيك يا علي |
30 |
نام و نام خانوادگي: ابولولو -
تاريخ: 22 مرداد 90
کامنت 28 جناب الم مغدس ملکوت مولوي محترم گفتي : علي مردي نبود که مثل ما داراي هوا هو سهاي نفساني و تعلقات مادي باشد ................................................ ديدگاه امير المومنين عليه السلام نسبت به جايگاه امامت مانند شما و خلفاي غاصبتان ديدگاه مادي نبوده است و اين توهم عتيق و ابن صحاک بود که با صورت دادن يک کودتا به حکومت و بيت المال مسلمين دست پيدا خواهند کرد بلکه از ديدگاه خداوند متعال و پيامبر اعظم(ص) و حضرت امير(ع) وصايت و امامت جايگاهي است که جالس ان فقط و فقط توسط رب العالمين مشخص ميگردد ******************************* اقاي مولوي در ادامه گفتي: مرام حضرت چنين بود که اگر حتي در دشمنش فضيلتي مي ديد ان را تمجيد ميکرد ................................................. در ابتدا لازم ميبينم از شما بخاطر اينکه اقرار نموديد ابن صحاک دشمن امير المومنين(ع) بوده است تشکر کنم . شما و هم کيشانتان که اظهار ميکنيد ما دوستدار!!! اهل بيت عليهم صلوات الله هستيد چگونه دشمنان انان را با فضيلت مي انگاريد؟؟؟!!!!!!!!!! +++++++++++++++++++++++++++ گفتي : طالب هدايت ايشان بوده که بارها هم مشاوره ميداده است و عمر را مدح کرد ......................................................... اگر کسي از امام عليه السلام مشورت بخواهد و حضرت جواب او را بدهد دليل بر فضيلت ان شخص يا محبت امام به او نميباشد شان امام(ع) اجل از اين است که در جواب مشورت خواهي کسي (عياذ بالله) خيانت بکند . اگر يکبار ديگر متن بالا را بخواني متوجه مدح هاي حضرت ميشوي فرايتماني کاذبا اثما غادرا خائنا انتما تزعمان اني فيها ظالم فاجر کراهيه لمحضر عمر ========================= جناب مولوي اميدواريم اگر نظري داريد با هويت مجعول و دوز و کلک مطرح نکنيد....... و هميشه حقگو باشيد......... اللهم العن جبت و طاغوت |
31 |
نام و نام خانوادگي: one god & one prophet & Twelve leader -
تاريخ: 23 مرداد 90
جناب ابولولو واقعا براي شما و امثال شما متاسفم شما با چه حق و استدلالي ، ديگران رو سني خطاب ميکنيد؟ آيا هر کس که در مقام حقيقت گويي و تقويت وحدت ميان مسلمانان ، حرف حقي ادا کرد بايد توسط شما و امثالهم با برچسب سني بودن مورد خطاب قرار گيرد؟ آيا شما فکر ميکنيد فقط خودتون شيعه هستيد و بقيه کافرند؟ اگر واقعا اينگونه مي انديشيد ، پس وجه تمايز ميان شما و وهابيون کثيف و تفرقه افکن و اولاد شکم باره آل يهود چيست؟ شما رو به خدا اينقدر برروي زخم امت اسلام نمک نپاشيد شما رو به مظلوميت مولا حسين و فرزند مطهرش(مهدي) ، کمي انصاف و عدالت داشته باشيد به کجا چنين شتابان؟ به جهنم؟ (راههاي ديگري هم براي واصل شدن به جهنم وجود داره و مجبور نيستين که با تفرقه ميان برادران عزيز سني و شيعه ، به مقصودتون برسيد) از کجاي حرفهاي کاربر (عالم مقدس ملکوت) برداشت کردين که ايشون سني است؟ آيا ايشون جز حقيقت و نشان دادن مقام والاي وجود مقدس امير المومنين علي (ع) ، چيز ديگري گفتن؟ دلسوزي براي همه ، حتي براي دشمنان ، خصلت آل محمد(ص) است مگر امام حسين (ع) براي عمر سعد ها و شمرها و امثالهم دلسوزتر از هر فرد ديگري نبود ؟ مگر امام حسين (ع) عاقبت به خيري يزيد و بني اميه رو نميخواست؟ مولايم حسين تمام تلاشش رو حتي تا آخرين لحظات عمر شريفشان انجام دادند اون افراد سياه قلب و ظلمت زده رو به صراط الهي برگردونن اما در ميان اون جمع کثير فقط حضرت حر بن يزيد رياحي و تعدادي انگشت شمار ديگر ، سعادت قرار گرفتن تحت ولاي امام حسين(ع) نصيبشان شد مولا علي (ع) هم همين احساس رو نصبت به مخالفانشون داشتند البته از برادران اهل سنت انتظار دارم که از حرف هاي بنده برداشت بد و تعبير سوء نفرمايند چون بنده قصد مقايسه شمر و يزيد(لعنت الله عليه) و ... را با افراد مورد احترام شما ، جنابان ابوبکر و عمر و عثمان نداشتم خداوند سبحان باز هم از دين به حق و راستين خودش(اسلام) دفاع خواهد کرد حتي اگر برادران شيعه و سني به جاي چنگ زدن به حبل الهي ، به حبل شيطان رجيم چنگ بزنن في امان الله god bless you |
32 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 23 مرداد 90
با سلام Dear Mr. one god & one prophet & Twelve leader,,, Please Please God and not god Imams & not leaders God blesss you في امان الله لبيك ياعلي |
33 |
نام و نام خانوادگي: ابولولو -
تاريخ: 24 مرداد 90
کامنت 31 جناب one god & one prophet & Twelve leader باسلام ************** شما با چه حق و استدلالي ، ديگران رو سني خطاب ميکنيد؟ ........................ دوست من شما که جنابان!!! ابوبکر و عمر را مقدس ميدانيد چرا از اينکه من کسي را سني خطاب ميکنم ناراحت ميشويد؟ فکر نميکنم شما با اين حالتون!!! سني بودن را توهين بدانيد ************* ايا هر کس که در مقام حقيقت گويي و تقويت وحدت ميان مسلمانان ، حرف حقي ادا کرد بايد توسط شما و امثالهم با برچسب سني بودن مورد خطاب قرار گيرد؟ ..................... حقيقت گويي ؟؟ اينکه ايشان ميگويد : مولا اين سخن را به ياد بود عمر بعد از وفات او ايراد کرده و درست است چون مرام حضرت چنين بود که اگر حتي در دشمنش فضيلتي مي ديد ان را تمجيد ميکرد حق است؟؟؟ ايا به نظر شما عمر فضيلتي داشت؟؟ کدام فضيلت ؟ ايا بدعت گزاشتن تراويح که خود ابن صحاک مي گويد نعم البدعه فضيلت است ؟ صحيح بخاري ج 2 ص 252 سنن کبري بيهقي ج 2 ص493 مصنف عبد الرزاق ج 4 ص 259 کنز العمال ج 8 ص 408 صحيح ابن خزيمه ج 2 ص 156 ايا توهين به نبي مکرم(ص) و نسبت هزيان دادن به ايشان فضيلت است ؟ مسند احمد ج 1 ص 325 طبقات الکبري لابن سعد ج 2 ص 244 الملل و نحل_ شهرستاني ج 1 ص 22 صحيح بخاري ج 1 ص 37 _ ج 5 ص 138 _ ج 8 ص 161 راستي گفتي وحدت ياد موضوعي افتادم ابن ابي الحديد در جلد 16 شرح نهج البلاغه در مورد قضيه فدک و خطبه حضرت زهرا سلام الله عليها اورده که ابوبکر بر بالاي منبر رفت و گفت : انما هو ثعاله شهيده ذنبه مرب لکل فتنه هوالذي يقول : کروها جذعه بعد ما هرمت يستعينون و يستنصرون بالنسا کام طحال احب اهلها اليها البغي جز اين نيست که او (علي(ع)) روباهي ميباشد که شاهد او دم اوست (حضرت زهرا (س)) ماجراجو و بر پا کننده فتنه ميباشد و فتنه هاي بزرگ را کوچک جلوه ميدهد و مردم را به فتنه و فساد ترغيب ميکند کمک از ضعفا و ياري از زنها ميطلبد ........ دوست عزيز من توان ترجمه ادامه مطلب را ندارم ولي اقاي ابن ابي الحديد در انتهاي همان صفحه شرح حال ام طحال را دارد ميتواني مراجعه کني ..................................................... ايا شما فکر ميکنيد فقط خودتون شيعه هستيد و بقيه کافرند؟ اگر واقعا اينگونه مي انديشيد ، پس وجه تمايز ميان شما و وهابيون کثيف و تفرقه افکن و اولاد شکم باره آل يهود چيست؟ نه دوست من بنده نه ايشان را و نه هيچ يک از اهل سنت را کافر نمي دانم و اين را هم نميدانم که چرا شما اين برداشت را از نظر من داشتيد من اهل سنت را دوست دشمنان اهل بيت ميدانم . شما چطور ؟ ...................................................... شما رو به خدا اينقدر برروي زخم امت اسلام نمک نپاشيد شما رو به مظلوميت مولا حسين و فرزند مطهرش(مهدي) ، کمي انصاف و عدالت داشته باشيد به کجا چنين شتابان؟ به جهنم؟ (راههاي ديگري هم براي واصل شدن به جهنم وجود داره و مجبور نيستين که با تفرقه ميان برادران عزيز سني و شيعه ، به مقصودتون برسيد) دوست عزيز امروز زخم امت اسلام نبود حجت خدا در ميان انهاست و مرهم ان زخم همان فرزند مطهر حضرت اباعبدالله(ع) که شما فرموديد ميباشد که برادران عزيز سني شما منکر وجود ايشان هستند .......................................... از کجاي حرفهاي کاربر (عالم مقدس ملکوت) برداشت کردين که ايشون سني است؟ آيا ايشون جز حقيقت و نشان دادن مقام والاي وجود مقدس امير المومنين علي (ع) ، چيز ديگري گفتن؟ اگر اين موضوع که امير المومنين(ع) بارها به عمر مشورت داده و او را مدح کرده به گوش شما اشنا نيست من اين کلمات و اين حربه رو خوب ميشناسم ...................................... دلسوزي براي همه ، حتي براي دشمنان ، خصلت آل محمد(ص) است مگر امام حسين (ع) براي عمر سعد ها و شمرها و امثالهم دلسوزتر از هر فرد ديگري نبود ؟ مگر امام حسين (ع) عاقبت به خيري يزيد و بني اميه رو نميخواست؟ مولايم حسين تمام تلاشش رو حتي تا آخرين لحظات عمر شريفشان انجام دادند اون افراد سياه قلب و ظلمت زده رو به صراط الهي برگردونن اما در ميان اون جمع کثير فقط حضرت حر بن يزيد رياحي و تعدادي انگشت شمار ديگر ، سعادت قرار گرفتن تحت ولاي امام حسين(ع) نصيبشان شد مولا علي (ع) هم همين احساس رو نصبت به مخالفانشون داشتند بله اين مسلم است که دلسوزي حتي براي دشمن از خصائص حضرات معصومين است مگر بارها حضرت امير (ع) از غاصبين نخواستند که خلافت را به جايگاهش و به اهلش باز گردانند؟ مگر حضرت امير(ع)قبل از اغاز جنگ جمل از طلحه و زبير نخواستند که به حق باز گردند؟ ولي مثل اينکه متن مقاله را دقيق نخوانديد اين خطبه مربوط به بعد از مرگ عمر ميباشد يعني حداقل 25 سال بعد از به انحطاط کشاندن جامعه اسلامي به دست ان شخص و او بعد از مرگش چطور ميخواست به حق برگردد و جبران مافات کند؟ ............................................ البته از برادران اهل سنت انتظار دارم که از حرف هاي بنده برداشت بد و تعبير سوء نفرمايند چون بنده قصد مقايسه شمر و يزيد(لعنت الله عليه) و ... را با افراد مورد احترام شما ، جنابان ابوبکر و عمر و عثمان نداشتم در هر حال برادران اهل سنت شما از حرفهايتان برداشت بد خواهند کرد چون طبق فتواي اسلافشان بيعت يزيد را مشروع و اون رو امير المومنين ميدانند. راستي نگران اين موضوع نيستيد که برادران شيعه شما از اينکه شما دشمنان ائمه انها را محترم ميشماريد ناراحت شوند ؟ نگران نيستيد از اينکه قاتلين حضرت زهرا سلام الله عليها را محترم ميدانيد برادران شيعه از شما ناراحت شوند ؟ راستي اگر شما معاويه ابن هند را که به جنگ امير المومنين عليه السلام امد را محترم ندانيد برادران اهل سنت شما حتما ناراحت خواهند شد!!! چون به هر حال دايي برادران شما و صحابه هست اصحاب را هم که ميدانيد همگي عادل هستند. درضمن اين قسمت را فقط بخاطر اينکه نام حضرت اباعبدالله عليه السلام را برديد ميگويم در زيارت شريف عاشورا ميخوانيم : .... ولعن الله بني اميه قاطبه و لعن الله ابن مرجانه ......... البته اطلاع داريد که جناب عثمان هم جزء بني اميه است .........و بالبرائه ممن اسس اساس الظلم والجور عليکم و ابرء الي الله و الي رسوله ممن اسس اساس ذلک و بني عليه بنيانه و جري في ظلمه و جوره عليکم و علي اشياعکم برئت الي الله و اليکم منهم و اتقرب الي الله و اليکم منهم و اتقرب الي الله ثم اليکم بموالاتکم و موالاه وليکم و بالبرائه من اعدائکم و الناصبين لکم الحرب و بالبرائه من((اشياعهم و اتبتعهم )) .......اللهم ان هذا يوم تبرکت به (بنو اميه) و ابن اکله الاکباد (( اللعين ابن اللعين علي لسانک و لسان نبيک)) نظر شما چيه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ از همه مهمتر : ........ اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و ال محمد و اخر تابع له علي ذلک ........اللهم خص انت اول ظالم باللعن مني و ابدابه اولا ثم الثاني و الثالث و الرابع ميخواهيد از اين به بعد بخاطر وحدت با برادران شما زيارت عاشورا نخوانيم؟؟؟؟؟ دوست عزيز من هم با شما موافقم خداوند هميشه از دين حق و راستينش اسلام دفاع خواهد کرد همانطور که در اين 1400 سال با وجود خلفاي ظلم و جور از نوع اولي و دومي و بني اميه و بني عباس و ال بويه و ال سعود دين اسلام و مذهب حقه اثني عشري راست قامت مانده است دوست عزيز در مورد حبل الهي که فرموديد روايتي در کتب برادرانتان وجود دارد که ميگويد حبل الهي بند شلوار خدا ميباشد ولي ما معتقديم که ولايت اميرالمومنين (ع)ميباشد حال چگونه با وحدت هر دو با هم به يکي از اين دو چنگ بزنيم ؟؟؟ در ضمن نظر علماي برادرانتان در مورد شيعيان اينگونه است : شهاب الدين ابو عمر احمدابن محمد بن ربه قرطبي اندلسي متوفي 328 در صفحه 269 کتاب عقد الفريد شيعيان را يهود امت ميداند و ميگويد رافضيان به سه طلاق و عده بعد از طلاق عقيده ندارند و حضرت جبرائيل را دشمن ميدانند چون معتقدند وحي را بجاي اميرالمومنين به پيامبر نازل کرد همچنين ميگويد شيعيان مثل يهود خون تمام مسلمانان و خوردن مالشان را حلال ميدانند ابو محمد علي ابن احمد بن سعيد بن حزم اندلسي متوفي 456 در جلد اول کتاب الملل و نحل خود ميگويد روافض مسلمان نيستند بلکه دروغگوياني هستند که سرچشمه در يهود و نصاري دارند در صفحه 182 جلد چهارم ميگويد روافض نکاح 9 زن را جائز ميدانند احمد ابن تيميه حنبلي متوفي 728 صفحه 15 جلد اول منهاج السنه اورده : احدي از طوايف اهل قبله مانند رافضيان دروغ نگفته اند در صفحه 131 جلد اول ميگويد که مساجد رافضيان خالي ميباشد و انها نماز جمعه و جماعت بپا نميدارند و اگر گاهي نماز بخوانند به فرادا ميخوانند و نيز ميگويد روافض به حج بيت الله نميروند بلکه حج انها زيارت قبور ميباشد و هر کسي را که به حج بيت الله برود را سب ولعن ميکنند دوست عزيز من حاضر به وحدت با جماعتي که قاتلين حضرت زهرا را به امير المومنين برتري بدهند نيستم من حاضر به وحدت با جماعتي که قاتلين ائمه اطهار را خلفاي بر حق بعد از رسول الله ميدانند نيستم (((((((((((( حتي اگر تو و امثال تو به حالم تاسف بخوريد))))))))))))) في امان الله |
34 |
نام و نام خانوادگي: شاه ولايت -
تاريخ: 24 مرداد 90
جناب ابولولو برادر گرامي بگذاريد هر چه ميخواهند بگويند من نيز نميتوانم با كسانيكه با عمر و ابوبكر موافقند وحدت داشته باشم آنهايي كه دم از وحدت شيعه و سني ميزنند اگر راست ميگن و مرد هستند روي وحدت شيعه و شيعه تاكيد كنند. |
35 |
نام و نام خانوادگي: وهابيت -
تاريخ: 25 مرداد 90
واكنش ابولولو كاملا درست و بموقع و از سر صداقت و انديشه است جناب one god & one prophet & Twelve le وقتي علماي شما و كتابهاي عقيدتي شما نسل اندر نسل در گوش پيروانش خوانده است كه ابوبكر حق علي بزرگ اين عقيده را غصب كرد و او را مطرود و محبوس كرد حق زنش را از ملك غصب كرد عمر رهبر اين عقيده علي را خوار و ذليل براي بيعت برد و زن بزرگ اين عقيده را خونين و مالين كرد و كشت.. آنوقت رهبر اين دين كه علي باشد اگر خوب بينديشي در واقع چنين امام و رهبري از بيخ ريشه كن شده آنوقت ناگهان بعد از 1400 و اندي سال همين باصطلاح علما بگويند بياييد با پيروان و دوستداران ابوبكر و عمري كه تمام دودمان رهبران عقيده شما را بر باد داده اند وحدت كنيم ، انتظار داري پيروان و مقلدانشان همه بي چون و چرا قبول كنند ؟؟!! علماي شيعه ديني به شيعه تحمبل كرده اند كه شيرازه اش از هم پاشيده و تداومش فقط به انتقام است اين دين را خودشان ساختن و به اينجا رساندن آنوقت مي خواهيد اين پيرواني كه قرنها به انتقام هدايت شده و به انتقام دلبسته و اميدوار بوده اند ناگهان منصرف شده يا آن را به زماني نامعلوم موكول كنند تا عقده هاي فروخورده آنها را از پا در آورد فقط براي اينكه خود همچنان بر حكومت و قدرت و سواري بمانند ؟؟ ابولولو وقتي ده تا تضاد و تناقض را در يك سطر باصطلاح علمايش ميبيند چون برايش با آن داستاني كه از قبل تعريف كرده اند همخواني ندارد بايد هم راهي جز اين نداشته باشد كه آن را به دشمن ناميده اش اهل سنت نسبت دهد ؟ اين كاري است كه خود كرده اند اين پنبه اي است كه خود رشته اند متن شماره 28 از عالم مقدس ملكوت كه خود را طلبه شيعه معرفي كرده بشدت منكوب و مطرود است اين فاحش ترين دروغي است كه با سه نام از نامهاي خداوند تعالي : عالم و مقدس و ملكوت مزين شده و اين طلبه شيعه نامهاي خدا را به خود نسبت داده تا شيعيان را مجاب كند ، اين قرباني كردن و به مسلخ بردن شيعيان است اين بازي با آنهاست اين فريب دادني است نابخشودني اين نسل كشي شيعيان است با بغضي كه قرنها ناجوانمردانه در سينه آنها كاشته اند ...... |
36 |
نام و نام خانوادگي: ابولولو -
تاريخ: 25 مرداد 90
برادر بزرگوارم جناب شاه ولايت سلام عليکم کاملا با نظر شما موفقم تا زماني که شيعياني وجود دارند که غاصبين حق اميرالمومنين عليه السلام و قاتلين حضرت زهرا سلام الله عليها را جناب خطاب کنند و انها را مقدس بدانند صداي مظلوميت مولا به جايي نخواهد رسيد . بر فرض که گروهي وجود داشته باشند که انها را مقدس بدانند يا مثل خيلي از اين موجودات عمر پرست باشند اين دليل نميشود که ما طبق ميل انها رفتار کنيم همانطور که مستحضريد گروهي هم بنام يزيدي وجود دارند يا گروهي هم شيطان پرست هستند يعني ما بايد از اين به بعد بگوييم حضرت يزيد!!!!!! يا مثلا جناب شيطان!!!!!!! خداوند فرج صاحب ما را برساند اللهم العن جبت والطاغوت |
37 |
نام و نام خانوادگي: كريم -
تاريخ: 26 مرداد 90
باتشکر از جواب دندان شکن جناب ابولولو... متشکر از اينکه دشمنان به ظاهردوست شيعيان و علي بن ابي طالب را به اين صورت فجيع قهوه اي ميکنيد... خداوند به شما خيرکثير دهد |
38 |
نام و نام خانوادگي: one god & one prophet & Twelve leader -
تاريخ: 26 مرداد 90
سلام به جناب کريم تا زمانيکه برادران عزيزي مثل شما به دنبال کم کردن روي ديگران هستند ، نميشود از منطق و استدلال سخني به ميان آورد متاسفم براي لحن صحبت شما که بيشتر به لحن صحبت کوچه بازاريهاي غداره کش و عربده کش هاي سر کوچه ها ميمونه انشاالله خداوند کريم از سر لطف و کرمش مقداري ادب با چاشني احترام به نظرات ديگران به شما عنايت بفرمايد |
39 |
نام و نام خانوادگي: شاه ولايت -
تاريخ: 26 مرداد 90
جناب one god & one prophet & Twelve leader فرمودين(آيا احترام گذاشتن به افراد مورد احترام ديگران باعث تقدس بخشيدن به فرد ميشه؟) بستگي به اين داره كه اون فرد كي باشه اگر ... باشند كه به دختر پيامبر و وصي پيامبر تهمت روباه و دم روباه زده باشند لعنت عالميان بر آنها باد شما كه ميفرماييد(شما فرموديد که بنده جناب ابوبکر و عمر رو مقدس ميشمارم)اگر راست ميگي و مردي بگو مقام عمر در نزدت چگونه است؟؟ اگر به ... وي اقرار كردي صدق گفتارت معلوم ميشود مرقوم فرمودي(بنده هميشه از کساني که سعي در مصادره و انحصار محبت نسبت به اهل بيت پاک رسول الله رو به خودشون داشتن و دارن متنفر بودم و هستم ) تنها تولي شرط نيست بايد توام با تبري باشد همانگونه كه به علي(ع) ارادتت را نشان ميدهي به همان اندازه از بانيان سقيفه بيزاري جويي وگرنه تولي شما نيز به درد نميخورد مثل زني كه بعد از رشتن دوباره پنبه ميكند فرمودين(کمبودهاي عده اي از صحابه(جنابان خلفاي راشدين) در ايمان و تقوا و اسيرشدنشون در هواي نفس نميتواند توجيه مناسبي براي لعن اونها باشد چون به هر حال مورد احترام 1 ميليارد مسلمان در سراسر جهان ميباشند و حتي زماني مورد احترام رسول اسلام و علي (ع) بودند) خلفاي ثلاثه اصلا ايمان و تقوايي نداشتند كه بخواهند كمبود و كاستي داشته باشند اين هم دليل: ابن حجر در صفحه۳۰ ٬جلد دهم کتاب فتح الباري خود مي نويسد که: ابو طلحه زيد بن سهل در منزل خود مجلس عيش و نوشي راه انداخت و ده تن را به آن مجلس دعوت کرد که همگي شراب نوشيدند و ابوبکر بن ابي قحافه اشعاري در مرثيه کفار مرشکين و کشته شدگان کفار در جنگ بدر سرود! آن ده نفر عبارتند از :ابوبکربن ابي قحافه٬عمربن الخطاب٬ابو عبيده جراح٬ابي بن کعب٬سهل بن بيضاء٬ ابو ايوب انصاري٬ ابو طلحه(صاحب خانه و دعوت کننده)٬ابو دجانه سماک بن فرشه٬ ابوبکربن شغوب و انس ابن مالک انس بن مالک که در آن زمان ۱۸ ساله بود و ساقي مجلس! که بيهقي در صفحه ۲۹ جلد ۸ سنن خود از انس بن مالک نقل مي کند که:من در آن روز از همه کوچکتر بودم و ساقي مجلس!!! و يا اينکه عمر بن خطاب در روز جنگ احد٬ زماني که شايعه شهادت رسول الله(ص) در بين جمعيت پراکنده شد گفت: محمد کشته شده٬به دين قبلي خود باز گرديد! زماني که اميرالمؤمنين او را مذمت مي کند٬ عمر مي گويد اين کلام را ابوبکرگفت!!!! منابعي که از کتب اهل سنت راجع به شراب خواري دو خليفه خود آورده اند: ۱-کتاب صحيح بخاري در تفسير آيه خمر در سوره مائده ۲-صحيح مسلم در قسمت اشربه باب تحريم الخمر ۳-مسند حنبل جلد سوم ص۱۸۱و۲۲۷ ۴-ابن کثير در جلد دوم تفسير خود ص۹۳و۹۴ ۵-جلال الدين سيوطي در جلد دوم درالمنثور ص۳۲۱ ۶-تفسير طبري جلد۷.ص۲۴ در نهايت ميخوام ازت سوالي بپرسم ولي بايد صادقانه جواب بدي شخصي كه به پيامبر تهمت هذيان گفتن زد شخصي كه حق علي(ع)را گرفت و به ابي بكر داد شخصي كه پهلوي دخت پيامبر را شكست شخصي كه پايه حكومت بني اميه را تاسيس كرد شخصي كه در جنگها فرار ميكرد شخصي كه در قضاوت و احكام عاجز مي ماند كدام عقل سليمي قبول ميكند كه جانشين پيامبر باشد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ |
40 |
نام و نام خانوادگي: one god & one prophet & Twelve leader -
تاريخ: 26 مرداد 90
سلام به جناب شاه ولايت فرموده ايد که مقام عمر را از نظر خودم بازگو کنم اگر منظورتان اين است که مقام ايشان و علي (ع) را به مقايسه بگيرم ، بايد خدمتتان عارض شوم که اينگونه قياس ها مع الفارق محسوب ميشوند شما از من ميخواهيد حوض آب را با اقيانوس مقايسه کنم؟ علي(ع) نوري از انوار الهي بود اما جناب عمر کسي بود که پس از توفيق اسلام آوردن و انجام اعمالي صالح ، متاسفانه بعد از رحلت قطب عالم امکان حب جاه و مقام و به طور کلي هواي نفس بر ايمانش فائق آمد و متاسفانه او به همراه جناب ابوبکر با اين کارشان (شوراي سقيفه) خط بطلاني بر برخي از اعمال نيک گذشته شان کشيدند نمونه اينگونه افراد که با گرفتار شدن در هواي نفس ، يک شبه تمام داشته هايشان را به باد داده اند در طول تاريخ کم نيست علي (ع) معصوم و مصون از خطا بود اما خلفاي سه گانه افرادي بودند مثل ما و ساير ابناءبشر و حتما ميدونيد که به ما ميگن جايز الخطا اما اين به اين معنا نيست که مجوزي براي انجام اشتباهات بزرگ داشته باشيم شما فرموده ايد که تولي بدون تبري مثل پنبه کردن رشته ها ميمونه اين حرف شما کاملا درسته اما يه فرقي بين تبري جستن شما با بنده حقير سرتا پا گناه وجود داره و اون اينه که شما با نسبت دادن فحش ها و الفاظ رکيک و شنيع تبري ميجوييد اما بنده با گفتن عبارت (اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علي ذلک) اين کار رو انجام ميدم و حتي عبارت جعلي ثاني و ثالث را هم اضافه نميکنم و زيارت عاشورا را همانگونه که مولايم امام محمد باقر (ع) فرموده اند قرائت ميکنم نه اينکه تمايلات شخصي و تفرقه افکن برخي را در آن جاي بدهم و اما پاسخ صادقانه به سوال پاياني شما بنده به هيچ وجه جانشيني جنابان ابوبکر و عمر و خلافت آنان را قبول ندارم و نخواهم داشت(انشاالله) و هيچ فردي را جز علي(ع) لايق جانشيني رسول اکرم(ص) نميدانم و معتقدم که تنها علي و اولاد پاک و مطهرش بودند که لياقت بدست گيري زمام امور مسلمين و هدايت آنان به سوي کمال غايي را داشتند اما افسوس که عد ه اي اين نعمت عظيم را قدر ندانسته و خودشان را از اين لطف الهي محروم کردند و در پايان خون دلخوردنهاي خويش را از اين همه توهين و ناسزا گويي به افراد مورد احترام برادران اهل سنت از سوي عده اي شيعه نما و همچنين متهم به کفر کردن و بدعت گذاري شيعيان از سوي عده اي سني نما اعلام ميدارم و از خداوند کريم ميخواهم که توفيق خواندن نماز جماعت در ميان برادران شيعه و سني در مسجدالاقصي را قبل از مرگ نصيبم کند به اميد روزي که شيعه و سني در دنيايي بدون صهيونيستها و فراماسونها ، عاشقانه و برادرانه در کنار هم زندگي مسالمت آميزي داشته باشند و اين محقق نميشود مگر با ظهور مهدي موعد(عج) انشالله في امان الله |
41 |
نام و نام خانوادگي: شاه ولايت -
تاريخ: 26 مرداد 90
جناب one god & one prophet & Twelve leader من نميدانم زبان شما چطور به گفتن اين جمله كه((جناب عمر کسي بود که پس از توفيق اسلام آوردن و انجام اعمالي صالح))مي چرخد؟؟؟؟؟؟؟ ميشه يك كار عمر را در راه خدا و بدون ريا براي بنده ذكر كنيد؟؟؟؟؟حتما نحوه فرار عمر در احد عملي صالح تلقي ميشود؟؟؟؟ در ثاني كي ما به اصنام سني ها توهين كرديم؟؟؟اينكه در صحيح بخاري بطور مستند آمده كه عمر در احد مثل بز كوهي فرار ميكرد توهين به عمر است؟؟؟اگر هم باشد به ايشان بگوييد نه به بنده فرموديد(( شما با نسبت دادن فحش ها و الفاظ رکيک و شنيع تبري ميجوييد اما بنده با گفتن عبارت (اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علي ذلک) اين کار رو انجام ميدم)) ميشه بگيد چه فحشي به عمر وارد كرديم؟؟؟؟؟اگر منظورتان واژه ... است كه شكي در آن نيست كه خود علماي سني هم بر آن واقفند اگر به نسب ابن خطاب دقت كنيد تصديق خواهيد كرد حرف بنده را آرزو فرموده ايد كه((از خداوند کريم ميخواهم که توفيق خواندن نماز جماعت در ميان برادران شيعه و سني در مسجدالاقصي را قبل از مرگ نصيبم کند)) از خدا ميخواهم حاجت روا شويد.ولي من جور ديگه دعا ميكنم شما آمين بگيد از خدا ميخواهم تمام شيعيان اين سايت و شيعيان جهان و بنده حقير پشت آقا امام زمان(عج) به نماز بايستيم و انتقام ايشان از ابن صحاك در باغ فدك را ببينيم لعنت خدا و انبيا و اوصيا و تمام انس وجن بر بانيان سقيفه اين كه ديگه توهين نيست؟؟؟؟؟؟ |
42 |
نام و نام خانوادگي: one god & one prophet & Twelve leader -
تاريخ: 26 مرداد 90
سلام به برادر عزيز جناب آقاي شاه ولايت يه مطلب جالبي هست که ميگه ((اگر براي يک اشتباه ، هزار دليل بياوري ميشود هزار و يک بار)) توهين شما به خلفاي مورد احترام اهل سنت اشتباهه اشتباهه اشتباهه برادر عزيزم شيعه با اون همه پشتوانه علمي که يادگار امام باقر(ع) و فرزند مطهرشون هست ديگه نيازي به توهين کردن و ناسزاگويي نداره شما که به استاد حسيني قزويني علاقه داريد و سخنان ايشون رو گوش ميديد چرا حداقل خط مشي ايشون رو دنبال نميکنيد؟ ايشون در شبکه ماهواره اي velayat tv برنامه اجرا ميکنن و انصافا هم در طول اين مدتي که بنده برنامه هاي پربار ايشون رو ديدم حتي يک بار هم به خلفا توهين نکردند خط مشي همه علما و مراجع بزرگوار و در راس همه آنها رهبري عزيزمون هم اينه که توهين به باورها و عقايد اهل سنت حرامه پس خواهشا (توهين بي توهين) (ناسزا بي ناسزا) در ضمن به همه دوستان توصيه ميکنم که به جاي اينکه علماي بي علم و عمل وهابي رو نماينده اهل سنت برانند ، علماي الازهر رو نماينده اهل سنت واقعي بدونن که دايما بر وحدت تاکيد دارند و شيعه را کافر يا بدعت گذار نميدانند(البته آقاي قرضاوي را قاطي اين ماجرا نکنيد) في امان الله |
43 |
نام و نام خانوادگي: شاه ولايت -
تاريخ: 26 مرداد 90
برادر بزرگوار استاد ما فرمود هركس اسم اين خلفاي راشدينو بشنوه و لعن نفرسته الهي نمك علي كه ميخوره حرومش بشه ممكنه بگين چرا انقد سنگ اينارو به سينه ميزنيد؟؟؟؟؟ اگه سني هستين كه هيچ اما اگه شيعه هستين بايد محكم باشين وقت دعا محكم آمين بگين وقت نفرين محكم آمين بگين خدا بيامرزه شهيد كافي رو كه مي فرمود خدا سفت حرف زده و از مومن شل و ول خوشش نمياد مومن بايد محكم باشه در ضمن ما ناسزا هم نميديم تبري جستن از فروع دين ماست |
44 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 27 مرداد 90
با سلام جناب " one god & one prophet & Twelve leader " قبلاً گفتم " One God & one Prophet & Twelve Imams " از كي گفتن حقيقت برابر است با توهين اونهم گفتنش از كتابهاي درجه يك خودشون . اگر نقل اينكه حضرت علي عليه السلام هزرط ابوبكر و هزرت عمر را دروغگو و ستمكار و خائن مينامد توهين است برو از خود خداوند شروع كن كه اينها را منافق و توطئه گر دانست . اين هم كلام الله سبحان تعالي در مورد اين هزراط. ========================================================================= بسم الله الرحمن الرحيم يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَ كَفَرُوا بَعْدَ إِسْلامِهِمْ وَ هَمُّوا بِما لَمْ يَنالُوا وَ ما نَقَمُوا إِلاَّ أَنْ أَغْناهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ خَيْراً لَهُمْ وَ إِنْ يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذاباً أَليماً فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ ما لَهُمْ فِي الْأَرْضِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصيرٍ. التوبه / 74. منافقان به نام خدا سوگند ياد ميكنند كه چيز بدى نگفتند (چنان نيست) آنان سخنان كفرآميز بر زبان آوردند و بعد از اسلام آوردن، كافر شدند و تصميماتى اتخاذ كردند كه موفق به انجام آنها نشدند (سوء قصد بجان رسول خدا) آن ها به جاى آن كه در برابر نعمت و ثروتى كه به فضل و بخشش خدا و پيامبرش نصيب آنها شده، سپاسگزار باشند، در مقام كينه و دشمنى بر آمدند، با اينحال اگر توبه كنند براى آنها بسيار بهتر است و اگر نافرمانى كنند، خدا آنها را در دنيا و آخرت به عذابى بس دردناك مجازات خواهند كرد و در روى زمين هيچ دوست و ياورى براى آنان نخواهد بود. ============================================================================= در اين مورد علماي اهل سنت گفته اند أَنَّ أَبَا بَكْرٍ وَعُمَرَ وَعُثْمَانَ وَطَلْحَةَ وَسَعْدَ بن أبي وَقَّاصٍ رضي الله عنهم أَرَادُوا قَتْلَ النبي صلى الله عليه وسلم وَإِلْقَاءَهُ من الْعَقَبَةِ في تَبُوكَ. ابوبكر، عمر، عثمان، طلحه، سعد بن أبي وقاص ؛ قصد كشتن پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم ) را داشتند و ميخواستند آن حضرت را از گردنهاي در تبوك به پايين پرتاب كنند. إبن حزم الأندلسي الظاهري، ابومحمد علي بن أحمد بن سعيد (متوفاي456هـ)، المحلي، ج 11، ص 224، تحقيق: لجنة إحياء التراث العربي، ناشر: دار الآفاق الجديدة – بيروت؛ و دار الفكر، توضيحات: طبعة مصححة ومقابلة على عدة مخطوطات ونسخ معتمدة كما قوبلت على النسخة التي حققها الأستاذ الشيخ أحمد محمد شاكر. ================================================================================ ايا نعوذ بالله اينكه اين افشا گري در قران كريم امده توهينه ؟؟؟؟ ايا نقل اسم اين منافقين بوسيله علماي اهل سنت توهينه ؟؟؟؟ ايا درج اين مقالات در همين سايت تحت مديريت حضرت ايت الله دكتر قزويني حسيني توهينه ؟؟؟؟ يا اينكه كار بران محترم شيعي انها را براي يكديگر انهم در قسمت نظرات درج ميكنند توهينه ؟؟؟؟ توهين اونه كه بعضي از اين ابن صحاك پرستا بمثل وهابي يا مهران , عايشه معاويه هي دري , رمضان كريم وووو با اسامي موهوم ميكنند چــــــــــــــــــــــــــــرا شـــــــــــــــما چيـــــــز به انها نميگوييد هــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــان اما در مورد علماي الازهر چرا اين علما هر روز خدا به رنگي در ميايند ؟؟؟؟؟ حالا قرضاوي كه خوشبختانه براي شما معلو الحال ميباشد . لبيك يا علي |
45 |
نام و نام خانوادگي: عمر -
تاريخ: 27 مرداد 90
one god & one prophet & Twelve leader بسيار سياستمدار كار كشته اي هستند با سياست هاي بروز اما متاسفانه در دين ما اسلام ، سياستمدار كاملا بي دين است . |
46 |
نام و نام خانوادگي: ابولولو -
تاريخ: 27 مرداد 90
کامنت 35 جناب وهابيت لطفا مصادر زير و نام مولفينش را به دقت بخوان اسناد حديث قرطاس : صحيح البخاري _ ابوعبدالله محمد ابن اسماعيل البخاري (متوفي 256) ج 1 ص 36 ح 114 کتاب العلم باب کتابه العلم ............... صحيح البخاري_ ابوعبدالله محمد ابن اسماعيل البخاري(متوفي 256) ج 4 ص 31 ح 3053 کتاب الجهاد والسير باب هل يستشفع الي اهل الذمه و معاملتهم ............. صحيح البخاري _ابوعبدالله محمد ابن اسماعيل البخاري (متوفي256) ج4 ص 66 ح 3168 کتاب الجزيه باب اخراج اليهود من جزيره العرب ........... صحيح البخاري _ابوعبدالله محمد ابن اسماعيل البخاري (متوفي256) ج 5 ص 137 ح4431 کتاب المغازي باب المرض النبي و وفاته .......... صحيح البخاري _ابوعبدالله محمد ابن اسماعيل البخاري (متوفي256) ج 8 ص 161 ح 7366 کتاب الاعتصام با الکتاب و السنه باب کراهيه الخلاف *************** اسناد حديث قرطاس از زبان عمر ابن خطاب المعجم الاوسط _ ابوالقاسم سليمان ابن احمد _الطبراني متوفي(360) ج 5 ص 288 ح 5338 ................. الطبقات الکبري _ الزهري محمد بن سعد بن منيع (متوفي 230) ج 2 ص 243 ************** روايت قرطاس از زبان جابرابن عبدالله انصاري مسند ابي يعلي_ابويعلي الموصلي التميمي_ احمدبن علي بن المثني (متوفي 307) ج 3 ص 394 ح 1871 ................. معجم ابن الاعربي_ ابو سعيد احمد بن زياد بن بشر (متوفي 340) ج 1 ص 286 ................ مسند احمد بن حنبل_ ابوعبدالله احمدبن حنبل (متوفي 241) ج 3 ص 346 ح 14768 ******************** اسناد عدم رضايت حضرت زهرا سلام الله عليها از ابوبکر و عمر تا زمان شهادت ايشان : صحيح مسلم_ النيشابوري_مسلم ابن حجاج(متوفي 261) ج 3 ص 1380 ح 1759 ................. دلائل النبوه_ البيهقي_احمدبن الحسين(متوفي 458) ج 7 ص 281 ................ الاعتقاد و الهدايه الي سبيل الرشاد علي مذهب السلف و اصحاب الحديث _ البيهقي_احمدبن الحسين(متوفي 458) ج 1 ص 354 ............... صحيح البخاري _ابوعبدالله محمد ابن اسماعيل البخاري (متوفي256) ج 3 ص 1126 ح 2926 باب فرض الخمس ............... صحيح البخاري _ابوعبدالله محمد ابن اسماعيل البخاري (متوفي256) ج 4 ص 1549 ح 3998 کتاب المغازي باب غزوه خيبر .............. صحيح البخاري _ابوعبدالله محمد ابن اسماعيل البخاري (متوفي256) ج 6 ص 2474 ح 6346 ***************** نفرين کردن حضرت زهرا سلام الله عليها بر عمر و ابوبکر والله لادعون الله عليک في کل صلاه اصليها به خدا قسم پس از هر نماز بر شما دو نفر نفرين خواهم کرد الامامه و السياسه_الدينوري ابو محمد عبدالله بن مسلم ابن قتيبه (متوفي 276) ج 1 ص 17 **************** و قد طالبت فاطمه رضي الله عنها ابابکر رضي الله عنه بميراث ابيها رسول الله صلي الله عليه و سلم فلما يعطها اياه حلفت لا تکلمه ابدا ((( و اوصيت ان تدفن ليلا لئلا يحضرها فدفنت ليلا ))) فاطمه از ابوبکر ميراث پدرش رسول خدا را درخواست کرد و چون ابوبکر سر باز زد سوگند ياد کرد که ديگربا وي سخن نگويد و وصيت کرد شبانه او را دفن کنند تا ابوبکر در تشييعش شرکت نکند ................... تاويل مختلف الحديث _ الدينوري ابو محمد عبدالله بن مسلم ابن قتيبه (متوفي 276) ج 1 ص 300 **************************** عن بن جريج و عمرو بن دينار ان حسن بن محمد اخبره ان فاطمه بنت النبي صلي الله عليه و سلم ((( دفنت بالليل قال فر بها علي من ابي بکر ان يصلي عليها کان بينهما شيء ))) از حسن ابن محمد نقل است که گفت فاطمه دختر پيامبر صلي الله عليه و اله وسلم شب دفن شد تا ابوبکر بر پيکرش نماز نخواند زيرا کدورتي بين ان دو وجود داشت المصنف عبدالرزاق صنعاني (متوفي 211) ج 3 ص 521 ح 6554 ************************** اسناد تهديد و اتش زدن و بيت حضرت زهرا سلام الله عليها توسط عمر المصنف في الاحاديث و الاثار _ ابن ابي شيبه کوفي (متوفي 235) ج 7 ص 432 ح 37045 ......................... انساب الاشراف_البلاذري احمدبن يحيي بن جابر (متوفي 279) ج 1 ص254 ........................ تاريخ الطبري _ محمد بن جرير الطبري (متوفي 310) ج 2 ص 353 ........................ تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير و الاعلام_ شمس الدين الذهبي (متوفي 748 ) ج 3 ص 118 ....................... اثبات الوصيه _ المسعودي (متوفي 346) ص 143 ******************************* اسناد اقدام به ترور رسول خدا صلي الله عليه و اله وسلم : دلايل النبوه _البيهقي_احمدبن الحسين(متوفي 458) ج 5 ص 256 .................. الدر المنثور _ جلال الدين السيوطي (متوفي 911) ج 4 ص 243 *********************** ابوبکر عمر عثمان سعدبن ابي وقاص رضي الله عنهم!!!! ارادو قتل النبي صلي الله عليه و سلم و لقاءه من العقبه في تبوک ابوبکر عمر عثمان سعدبن ابي وقاص که خدا از انها راضي باشد !!!! قصد داشتند پيامبر صلي الله عليه واله وسلم را بکشند و قصد داشتند ايشان را از گردنه اي در تبوک به پايين پرتاب کنند المحلي _ ابن حزم اندلسي الظاهري ابو محمد علي بن احمد (متوفي 456) ج 11 ص 224 ******************* اسناد پايين کشيدن ابوبکر از منبر توسط امام حسن مجتبي عليه السلام : انساب الاشراف _ البلاذري احمدبن يحيي بن جابر (متوفي 279) ج 1 ص 383 ...................... المنتظم في تاريخ الملوک و الامم _ ابن جوزي الحنبلي (متوفي 597) ج 4 ص 70 ...................... الرياض النضره في مناقب العشره _ الطبري متوفي (694 ) ج 2 ص 148 ...................... جامع الحديث _ جلال الدين السيوطي ( متوفي 911 ) ج 13 ص 93 ***************************** پايين کشيدن عمر از منبر توسط امام حسين عليه السلام سير اعلام النبلاء _ شمس الدين الذهبي (متوفي 748 ) ج 3 ص 258 ****************************** ************************ ******************** کداميک از اين اسامي اي که خوانديد از علماي شيعه بودند ؟ تا به کي ميتوانيد منکر دشمني خلفاي غاصبتان با نبي مکرم اسلام و اهلبيت طيبين و طاهرينش بشويد ؟ 1400 سال است که علماي!!! شما از طرفي اين احاديث را در کتب شان اورده اند و از طرفي به شما گفته اند که صحابه همه با هم برادر بوده اند علي (ع) وزير و مشاور خلفا بوده !!!! و به انها مشورت ميداده . صرف ادعاي انها و با وجود اين همه دلايل بر عليه ياوه سرايي انها شما قبول ميکنيد و اگر هم کسي احاديث علماي خودتان را عينا برايتان بازگو کند متهم به رافضي گري و شرک و بدعت ميشود من از همه خوانندگان اين مطلب عذرخواهي ميکنم ولي واقعا مثال بهتري به ذهنم نميرسد عيب از کسي است که گند زده نه کسي که ميگويد بويش مي ايد اگر چند نفر براي جاه و مقام دنيوي حق را از مدارش خارج کردند و با خدا و رسولش به دشمني برخواستند ويگانه دختر رسول خدا (ص) را به شهادت رساندند و هزاران بدعت وارد دين مبين اسلام کردند گناه مورخ و محدث چيست که انها را بازگو کرده يا گناه ما چيست که ان حقايق را بازگو ميکنيم البته من ميترسم با اين روالي که شما پيش گرفته ايد که روزي ابن قتيبه را به عنوان شيعه معرفي ميکنيد روزي سبط ابن جوزي روزي ابن ابي الحديد روزي سليمان قندوزي تا چند وقت ديگر شما بمانيد و ابن تيميه و ملحد زاده لندن نشين . اللهم العن جبت و الطاغوت |
47 |
نام و نام خانوادگي: کريم -
تاريخ: 27 مرداد 90
کامنت 38 جناب one god & one prophet & Twelve leader عليکم السلام تا زماني که برادران عزيزي مثل شما به دنبال محترم جلوه دادن غداره کشان و عربده کشان کوچه هاي مدينه باشند صداي مظلوميت مولا به جايي نخواهد رسيد . برادر عزيز خوب نگاه کن ببين در اين نظرات اخير چه کساني از شما حمايت و چه کساني با شما مخالفت کردند. انشاالله خداوند کريم از سر لطف و کرمش مقداري روشن بيني با چاشني تولي همراه با تبري به شما عنايت بفرمايد اللهم امين |
48 |
نام و نام خانوادگي: one god & one prophet & Twelve leaders -
تاريخ: 27 مرداد 90
سلام عليکم جناب آقاي مجيد م علي از اينکه اشتباه سهوي بنده در قرار ندادن s در پايان leader را گوشزد کردين ممنونم و همونطور که ميبينيد نام را اصلاح کردم کامنت شما رو تازه خوندم و متوجه شدم بازهم تشکر ميکنم اما از ايراد شما مبني بر تفاوت کلمه leaders & imams براي بنده قابل قبول نيست چون تفاوت معني کلمه ليدر به معناي رهبر و پيشوا با کلمه امام که همين معني را ميدهد چندان زياد نيست که نتوان به مقصود اصلي پي برد در مورد تفاوت god & God هم ايراد شما وارد نيست چون همونطور که مستحضريد در زبان انگليسي همونطور که اسپيکينگ محاوره اي داريم رايتينگ محاوره اي هم داريم (از بقيه دوستان عذر خواهي ميکنم که مقداري از بحث اصلي منحرف شدم،انشالله که حلال ميفرمائيد) و اما بعد اينکه فرموديد چرا به ... پرستهايي مثل فلاني و فلاني چيزي نميگم دليلش اينه که اونا رو چشم و گوش بسته تر از شما و برخي ديگر از همفکرانتون ميدونم و اميد بيشتري به ميانه روي و اعتدال شما پيروان علي (ع) دارم من همه نظرات اون اشخاصي رو که شما نام برديد نخوندم اما با همون اندک نظراتي که از اون برادران خوندم متوجه عمق تعصب آنها شدم وقتيکه کسي آنقدر متعصب است که براي دفاع از خليفه مورد علاقه اش ، فضيلت هاي علي(ع) را که مسلمان و غيرمسلمان بهش اذعان دارند رو زير سوال ميبره ، ديگه چه انتظاري ميشه ازش داشت؟ توقع بنده حقير از برخي از برادران بزرگوار و فعال در اين سايت اين بود که بعد از آن همه عرض ارادت به محضر خاندان مطهر رسول الله لااقل به بنده تهمت نزنند بنده اعلام ميکنم که نه سني هستم و نه شيعه بنده مسلمانم همان مسلماني که به نداي رسول پاکي ها (اني تارک فيکم الثقلين کتاب الله وعترتي ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا بعدي: کتاب الله فيهالهدي والنور حبل ممدود من السماء الي الارض وعترتي اهل بيتي وان اللطيف الخبير قد اخبرنيانهما لن يفترقا حتي يردا علي الحوض وانظروا کيف تخلفوني فيهما)گوش فرا داد همان مسلماني که به نداي ملکوتي خداوند سبحان در روز غدير (اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام دينا)گوش فرا داد همان مسلماني که در روز عاشورا براي احياگر اسلام و سرور و سالار شهيدان و جوانان اهل بهشت زانوي غم بغل ميگيرد همان مسلماني که هيچ فردي را اعلم تر و اصلح تر از علي(ع) براي خلافت مسلمين نميداند همان مسلماني که براي اسير هواي نفس شدن برخي از اصحاب رسول خدا غصه ميخوره و دلش ميسوزه که چرا با آن اشتباه بزرگ و خوردن سيب ممنوعه جهان اسلام رو دچار تفرقه و جدايي کردند همان مسلماني که با وجود دلي پرخون و اشکي دم مشک هرگز لب به توهين به خلفاي مورد احترام اهل سنت نميکند(همانطور که بزرگان دين ما گفتند) همان مسلماني که معتقد است که بهشت فقط براي شيعه يا فقط براي سني نيست همان مسلماني که معتقد است که جهنم فقط براي صهيونيستها و فراماسونر ها و چپاولگران جلوس کرده در غرب نيست همان مسلماني که با صداي بلند از ائمه معصوم تقاضاي شفاعت به درگاه ايزد منان داره همان مسلماني که در بين قهرمانان مورد علاقه اش هم امثال امام خميني(ره) و شهيد چمران شهيد هادي نصرالله و ... پيدا ميشه و هم حسن البنا و سيد قطب و محمد عبده وشهيد آنيلي و شهيدراشل کوري و... والبته همان مسلماني که اهل ريا و تزوير و دروغ و فريب و ... هم هست و بابت اين گناهان بزرگ از درگاه خداوند سبحان طلب عفو رحمت داره و از شما و همه برادران شيعه و سني عزيز اين سايت هم التماس دعا داره قطار پيروزي اسلام با سرعت در حال حرکته و منتظر من و شما نميمونه ، سرعت خودتون رو بيشتر کنيد شايد بهش برسين برادران سني واقعي، بدانيد که شيعه دشمن شما نيست برادران شيعه واقعي،بدانيد که سني دشمن شما نيست همه مسلمانان بايد بدانند که دشمن آنها شيطان و فرزندانش ميباشند که روزي با نقاب سني(وهابيون) و روزي با نقاب شيعه(غلات) به پيکر اسلام ضربه ميزند به اميد روزي که شيعه و سني دست در دست آيه شريفه وحدت را قرائت کنند و لرزه بر اندام شيطان پرستان لندن نشين بياندازند التماس دعا في امان الله |
49 |
نام و نام خانوادگي: شاه ولايت -
تاريخ: 27 مرداد 90
برادر بزرگوارم one god & one prophet & Twelve leaders برادر عزيز ما كي به جنابعالي تهمت زديم؟ ما فقط به اين اشاره ميكنيم كه طبق نظر علماي اهل سنت فاطمه(س)وقتي از دنيا رفت از عمر و ابوبكر راضي نبود تا اينجا حله؟؟؟؟؟ بعد هم خود سنيها اعتراف كرده اند كه پيامبر فرموده:هركس فاطمه را بيازارد مرا آزرده پس دشمن فاطمه دشمن پيامبر است و دشمن پيامبر دشمن خداست و دشمن خدا كافر است در اين مطلب روشن و صريح نكته مبهمي نيست كه فتواهاي چند پهلو بطلبد كجاي اين حرف توهين به شماست؟ در ثاني فرمودين((بنده اعلام ميکنم که نه سني هستم و نه شيعه)) از شخصي چون شما بعيد است كه بعد از عمري سر بر سجده نهادن به هيچ برسيد.محمد(ص)پيامبر يك دين بود يا دو دين؟؟؟؟؟ نميشه آدم هم پشت علي نماز بخونه هم سر سفره معاويه ناهار بخوره يا زنگي زنگ يا رومي روم |
50 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 29 مرداد 90
با سلام جناب One God & one prophet & Twelve Imams Please please there is a big difference between righting God & god and when you mention your name as ” one god & one prophet & Twelve leaders " it is better to write Imams instead of Leaders بعد والله اگر بخواهيم به انها توهين كنيم ميخواهيم اين دوستان هدايت بشوند , ولي فكر ميكنم با ابوجهل ها نبايد تسامح كرد . در مورد اينكه فكر ميكنيد نه شيعه هستيد و نه سني كمي تحقيق كنيد و بدانيد حكم براي شخص لامذهب چيست . چرا مردديد ؟؟؟ همين يك حديث را دوباره بخوانيد : اني تارک فيکم الثقلين کتاب الله وعترتي ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا بعدي: کتاب الله فيهالهدي والنور حبل ممدود من السماء الي الارض وعترتي اهل بيتي وان اللطيف الخبير قد اخبرنيانهما لن يفترقا حتي يردا علي الحوض وانظروا کيف تخلفوني فيهما. لبيك يا علي |
51 |
نام و نام خانوادگي: وهابيت -
تاريخ: 29 مرداد 90
جناب ابولولو بازگو كردن امري طبيعي است اما زياد بازگو كردن يعني موافقت و اعتماد به آن . شما همانطور كه بدگوئي ها را راست يا دروغ ميبينيد چرا تعريف و تعظيم ها را نميبينيد ؟ اصلا اينها هم به كنار هيچ فكر كرده ايد چرا تناقض فاحش هست ميان اخبار گذشته ؟ چرا وقتي شما به خود اجازه ميدهيد اخباري را كه عقيده تان را تقويت ميكند برگزينيد اما اجازه نمي دهيد طرف مقابلتان اخبار موافق عقيده خودش را سوا كند ؟؟ آيا غير از اين است كه چنين عقيده اي كم منطق تر و نا اهلي تر ست ؟؟ شما اسامي مختلفي آورديد آيا در زندگينامه آنها مطالعه كرده ايد ؟؟ ببينيد اين آدم اصلا اهل حقگوئي و راستگوئي هست و خيانت در گفتار نمي كند و اصلا بواقع عقيده خود او چيست و چه هدفي را دنبال مي كند و از كه و چه تاثير پذيرفته و سابقه اش چيست؟ چه مقدار خود در ايمان استوار است و...؟ دين شما مي گويد هر كه از راه رسيد خبري داد بدون تحقيق فقط به اين شرط كه عقيده تان را تقويت كند بپذيريد ؟؟ نبايد ابزاري باشد تا با آن بسنجيد ؟ افرادي به نام اهل سنت ابزاري دارند به نام سلسله راويان حديث كه سرگذشت اين سلسله را بررسي و مطالعه كرده و از قول خودشان ميگويند كه به فلان و فلان دليل راستگو و قابل اعتماد است و اول با آن معيار ميسنجند و تقريبا بسياري اوقات درست از آب درميايد ، الان عده اي ازاهل سنت كه دين خدا را خالص ميخواهند و موسوم شده اند به وهابي اول از معيار قرآن كمك ميگيرند...، تنها كسي كه معيار و محكي در اختيار ندارد شيعه است كه همانطور كيلوئي از اخبار فله بر ميدارند همينكه موافق عقيده خود و بخصوص مخالف عقيده طرف مقابل بود آن را صحيح ميدانند مثلا روايت رضاع كبير را در نظر بگيريد چون اين روايت زوجه پيامبر را ضايع مي كند برايشان كافي تا آن را صحيح بدانند ديگر درك اين را ندارند كه پذيرفتن اين روايت مساوي است با رد پيامبر و رد كلام الله قرآن و دشمني با خدا . حال به نظرتان دقيق ترين ميزان و معيار كدام است ؟ به نظر خود من شيعيان بالا بروند پائين بيايند از اهل سنت عقبند چون اهل سنت معيار و ميزان و محكي در اختيار دارند كه تا حد زيادي دقيق است و اما شيعيان هيچگونه ابزاري در اختيار ندارند . شيعه تا آن حد سهل انگار است كه دقت نمي كند گاهي گفته هاي امامانشان با قرآن با احاديث پيامبر و احاديث ديگر امامان هم در تضاد است تازه آنها امامان خود را هم معياري قرار نميدهند تا با آن بسنجند چون بعضي از احاديث همين امامان خودبخود در تائيد اهل سنت است بنابراين جرات ندارند آنها را معيار بگيرند و به همين دليل امامان آنها تا به الان جايگاهي ثابت نداشته و ندارند و فقط بثمن قليل در شعرها و مداحي ها نام برده ميشوند. وقتي شيعيان تا اين حد پيش پا افتاده با امامان منتسب به خودشان معامله مي كنند آنوقت چه انتظاري دارند سني كه مطالعات ديني اش اصولي تر و بر نظام دقيق تري است آنها را دربست در رديف اصحاب و يا حتي بالاتر قرار بدهند اهل سنت حتي تا به الان امامان شيعه را در رديف امامان اربعه هم قرار نداده اند و اين برميگردد فقط به علماي شيعه كه مقلدان خود را سرگردان كرده اند . |
52 |
نام و نام خانوادگي: وهابيت -
تاريخ: 29 مرداد 90
و اما در مورد برادري همه صحابه با هم ، بله همه صحابه با هم برادرند اصلا صحابه بودن برادري است برادري ديني ابدي اما تعريف اهل سنت از صحابه متاسفانه اشكال دارد من قبلا نگفتم معيار و ابزار اهل سنت كاملا دقيق است بلكه گفتم تقريبا" و اين كلي گوئي ها هم در ميان اهل سنت هست . اهل سنت بايد از نو اصحاب را تعريف كند از نظر خود من اصحاب بودن شدت و رحمت و مداومت بر عبادت و رضايت الهي طلبيدن با خود به همراه دارد و ماندگاري بر آن تا پايان زندگي اين را قرآن به ما آموخته است اثر اصحاب بر اطرافيان و محيط بر پائي قسط و عدل و صلح و آباداني و غلبه است....اين ويژگيها با هم توام هستند يعني اگر كسي يكي از آن ويژگيها را در يك مرحله از زندگي از خود بروز نداد عنوان صحابه او برداشته شده است . به همين دليل است كه آن زنجيره و سلسله راويان اهل سنت هم بايد يك بار ديگر بررسي و مطالعه شود و تعداي از زنجيره ها از هم باز شود و گرنه اين دستاويزي براي ايراد وارد كردن است اما اين اشكالات و ايرادگيري از طرف شيعه حقانيتي براي شيعه ثابت نميكند اصلا شيعه بايد سعي كند در مقابل معيار و ابزاري براي خود قرار دهد بطوريكه اين معيار صحيح تر و قابل اعتمادتر از معيار اهل سنت باشد آنگاه است كه با افتخار ميتواند اشكال تراشي نمايد . |
53 |
نام و نام خانوادگي: وهابيت -
تاريخ: 30 مرداد 90
جمله آخر متن 52 اصلاح ميشود : ...شيعه بايد سعي كند در مقابل معيار و ابزاري براي خود قرار دهد بطوريكه اين معيار صحيح تر و قابل اعتمادتر از معيار اهل سنت باشد آنگاه است كه با افتخار ميتواند اشكال گيري نمايد . |
54 |
نام و نام خانوادگي: شاه عباس صفوي کبير ( رضي الله عنه ) -
تاريخ: 30 مرداد 90
بسم رب الحيدر سخني با جناب وهابيت 1-حرف زدن خشک وخالي و بدون مدرک و سند هميشه راحته . از اين به بعد براي همه حرفات مدرک و سند رو کن تا متهم به گزافه گويي و ناداني ( ناداني يعني نداستن و قصد توهين ندارم ) نشوي . ------------------------------------------------------------------------------------------------ 2-اين معيار و مدرک صحيح اهل سنت چيه که از اول تا آخر حرفات همش دم از اون ميزني؟ اگه منظورت پيروي از سنت پيامبر ( ص) هست که شما در بسياري از جاها از سنت وي پيروري نميکنين هيچ بلکه بر ضد سنت ايشان هم هستيد آخه اين چه سنتيه که فرقه هاي اهل بدعت در خيلي از کاراشون باهم فرق دارن و گاهي همديگرو قبول ندارن . مگه نه اينکه همشون ادعاي پيروي از سنت پيامبر (ص) ميکنن پس چرا خودشونم با هم درگيرن نکنه نعوذ بالله سنت پيامبر ( ص) گيج کننده است يا اينکه امامان فرق اهل سنت درک درستي از سنت ناب نبوي ندارن ؟؟؟؟؟؟ مثلا نحوه دست بستن در هنگام نماز خوندن و مواردي مثل نماز نخواندن پشت سر امامي از فرقه ديگه . من باب نمونه : فقهاي مذاهب اهل سنت : احناف در رديف سگ هستند!!!!! آيا صحيح است که شما احناف ( پيروان امام ابوحنيفه) از نظر فقهاي سائر مذاهب ، شافعي ، حنبلي ، مالکي بي ارزش و رديف سگ هستيد و چنين فتوي مي دهند که اگر طعامي نجس شود خوردن آن جايز نيست و فقط مي توان آنرا جلو سگ و يا حنفي مذهب انداخت چنانکه ابن القاسم در شرح خود مي گويد : إذا صبّت قطرة نبيذ في طعام ، يرمي الي الکلب او إلي حنفي . ( شرح ابن قاسم ج 1 ص 152) وقتي از شما مي پرسيم فرقه ناجيه کدام فرقه هست مي گويد اهل سنت و جماعت در حالي که فقهاي شما يکديگر را به اين شکل رد مي کنند وا قعا فرقه ناجيه چه کسي هست ؟ (برگرفته از کتاب سوالاتي از محضر استادم نوشته يک طلبه سني) بابا شما خودتونو هم قبول ندارين چه برسه به عمل کردن به سنت پيامبر (ص) . چطور ميشه اين چهار فرقه ادعاي پيروي از سنت دارن ولي حتي همديگرو قبول ندارن ؟ اين اسم اهل سنت گذاشتن بر روي خودتون هم سرپوشيه واسه درست جلوه دادن کاراتون اگه خوب دقت کني ميبيني حتما يه جاي کار مي لنگه. ----------------------------------------------------------------------------------------------------- 3-اما در مورد سلسله راويان اهل سنت: اين راويان رو خود اهل سنت قبول دارن و از نظر ما خيلي از راويان و رجال احاديث اهل سنت هيچ ارزشي ندارن چون بعضي هاشون حتي ناصبي هستن . بعدشم تو ميگي سرگذشت اونا بررسي شده . آخه کي سرنوشت اونارو بررسي کرده مگه غير از خود اهل سنت بودن پس اين بررسي واسه خودشون خوبه و واسه ما ارزشي نداره مگه اينکه جزو رجال مورد وثاقت شيعه باشن . پس قبول داشتن يا نداشتن يک نفر از ديدگاه شما واسه خودتون خوبه و واسه ما ارزشي نداره . خودت هم ميگي از قول خودشون ميگن به اين دليل و اون دليل راستگو و قابل اعتماد هستن پس ما هم ميتونيم بگيم به اين دليل و اون دليل دروغگو و غير قابل اعتناد هستن . آيا اين معيار و ملاک شماست ؟ اصلا کي معيار و ملاک صحيح رو مشخص ميکنه آيا هرچي شما بگين درسته ميشه يه معيار و ملاک صحيح و هرچي بگين غلطه ميشه معيار و ملاک غلط و نادرست؟ راستي هيچ بقالي نميگه ماست من ترشه ها .بابا احسنت به طرز فکر و استدلال شما ----------------------------------------------------------------------------------------------------- 4- اما در مورد اهميت فوق العاده علم رجال نزد شيعه : اولين کسي که در مکتب اهل بيت(ع) به علم رجال پرداخت اميرالمومنين علي(ع) بودند فرمودند: «عليکم بالدرايات لا بالروايات همة السفهاء الرواية و همة العلماء الدراية»(کنزالفوائد 2/31) يعني اينکه فقط حديث نخوانيد و به بررسي و اهميت حديث بپردازيد، تلاش عالمان اين است که حديث را در بعد سندي و متني بررسي کرده و بفهمند که روايت چيست و آيا از معصوم(ع) صادر شده است يا نه؟ در اين مورد از همه مهتر روايتي است که در جلد يک کافي (ص) 52 از اميرالمومنين(ع) نقل شده است که اساس علم رجال از آنجا شروع شده است «اذا حدثتم بحديث فاسندوه الي الذي حَدَّثکم فِان کان حقاً فلکم و ان کان کذباً فَعليه»(کافي 1/52). همچنين اولين کسي که رجال اميرالمومنين(ع) و اصحاب و راويان مورد وثوق ايشان را جمعآوري کرده است در علم کتاب به تدوين کتاب پرداخته ابن ابي رافع است که يکي از اصحاب اميرالمومنين(ع) بود مرحوم شيخ آغا بزرگ تهراني در کتاب مُصَفَي المقال في مُصَنَفي علم الرجال بر اين باور است كه نخستين و قديميترين كتاب رجالي شيعه، كتاب تسمية من شهد مع علي (عليه السلام) في حروبه نگاشتۀ منشي امير المؤمنين، عبيد الله بن ابي رافع است؛ در حالي كه به نظر ميرسد اين كتاب ديوان (دفتر اداري) نظاميان شركتكننده در جنگهاي امير المؤمنين (عليه السلام) بوده است و در واقع تأليف رجالي به شمار نميآيد. هرچند بهرههاي اين كتاب را در پژوهشهاي رجالي نميتوان انكار كرد و بسياري از شيعيان آن عصر را بدين گونه ميتوان شناخت. برخي ميگويند نام کتاب عبيد الله، تسمية من شهد من الصحابة مع علي في حروبه بوده است؛ يعني نام افرادي از صحابه که در سپاه امير المؤمنين در جنگها حضور داشتهاند. اين کتاب نگارشي در دفاع از امير المؤمنين (عليه السلام) در تشخيص حق از باطل است. اما به هر روي، آيت الله خوئي، ديدگاهش را اينگونه بيان ميکنند: پيش از رجاليان نامآوري همچون نجاشي (م 450 ﻫ) و شيخ طوسي (م 460 ﻫ) کتابهاي رجالي بسياري بوده است که از کتابهاي پيشين گزارش کردهاند و شمار اين کتابها نيز بسيار بوده است. براي نمونه از دورۀ حسن بن محبوب (م 224 ه( تا روزگار نجاشي (م 450 ه( بيش از صد کتاب رجالي نگاشته شده است ... . کوتاه سخن آنکه، تأليفات رجالي از اواخر سدۀ دوم شكل گرفت و از سدۀ سوم به بعد تأليف در اين حوزه به صورت جدي متداول شد. نخستين نگاشتههاي رجالي در اين موضوع عبارتاند از: 1. کتاب الرجال، تأليف ابو محمد، عبد الله بن جبلۀ کناني (م 219 ﻫ)؛ 2. کتاب الرجال، تأليف حسن بن علي بن فضال (م 224 ﻫ)؛ 3. کتاب الرجال، تأليف حسن بن محبوب سراد (م 224 ﻫ). بر پايۀ نظر برخي، بيگمان، نخستين کتابي که با اهداف رجالي تدوين شده است، کتاب الرجال، تأليف ابو محمد، عبد الله بن جبلۀ کناني (م 219 ﻫ) از اصحاب امام کاظم (عليه السلام) است. اين اثر، قديميترين کتاب در اين موضوع است و مؤلف با يک واسطه از امام صادق (عليه السلام) حديث نقل ميکند.. منابع رجالى شيعه را از نظر ادوار تاريخى و نيز ميزان تاءثير گذارى مى توان به سه دسته به شرح ذيل تقسيم كرد: دسته نخست : منابع اوليه رجالى شيعه كه در سده هاى سوم تا پنجم فراهم آمده اند عبارتند از: 1. رجال كشى ؛ 2. فهرست نجاشى ؛ 3. رجال شيخ طوسى ؛ 4. فهرست شيخ طوسى ؛ 5. رجال برقى ؛ 6. رساله ابوغالب زرارى ؛ 7. رجال ابن غضائرى . دسته دوم : منابع ثانويه رجال شيعه ، كه از سده ششم تا هشتم نگاشته شده و عبارتند از: 1. فهرست شيخ منتجب الدين ؛ 2. معالم العلماء ابن شهر آشوب ؛ 3. رجال ابن داود؛ 4. خلاصه الاقوال علامه حلى . دسته سوم : منابع متاخر رجال شيعه كه از سده دهم تا سده كنونى نگاشته شده و اهم آنها عبارتند از: 1. مجمع الرجال قهپائى 2. نقد الرجال تفرشى ؛ 3. جامع الرواه اردبيلى ؛ 4. رجال سيد بحرالعلوم . 5. تنقيح المقال مامقانى ؛ 6. قاموس الرجال تسترى (شوشترى )؛ 7. معجم رجال الحديث آيه الله خويى . براي کسب اطلاعات بيشتر به آدرس زير مراجعه کن : http://www.ghadeer.org/hadis/hadis2/443-0014.htm ------------------------------------------------------------------------------------------------- 5- شما خودت اصلا زندگي بخاري و مسلم و نويسندگان اهل بدعت رو مطالعه کردي که حالا داري به ما خورده ميگيري ؟ اصلا تا حالا با خودت فکر کردي چرا در کتاب صحيح بخاري که معمولا هم غلطه چرا از هر کس و ناکسي حديث اومده ولي از امامان شيعه هيچ حديثي روايت نشده ؟ آيا درست است (آنچه گفته مى شود) که امام بخارى جزء نواصب و دشمنان اهل بيت پيامبر اکرم است؟ چون او از نواصب و کسانيکه به حضرت على(رضي الله عنه) دشنام مى دادند حديث روايت مى کند. همانند حريز بن عثمان حمصى که هر صبح و شام هفتاد مرتبه حضرت على(رضي الله عنه) را لعن مى کرد. و اسحاق بن سويد بن هبيره وثوربن يزيد حمصى و حصين بن نمير واسطي وزياد بن علاقه ثعلبى که حسنين ـ رضى الله عنهما ـ را سب مى کرد و سائب بن فروخ که از دشمنان اهل بيت پيامبر بوده و آنان را در شعر و سروده هاى خود استهزاء مى کرد و عمران بن حطان مدح کننده قاتل حضرت على(رضي الله عنه) و قيس بن أبى حازم و... و شايد بيش از سى نفر از منافقان و خوارج جزء کسانى هستند که امام بخارى در صحيح خود از آنان حديث نقل مى کند در حاليکه حتى يک حديث از حضرت جعفر بن محمد(رضي الله عنه)که از نظر ـ ما اهل سنت ـ بسيار محترم و داراى جايگاه عظيم است نقل نمى کند (برگرفته از کتاب سوالاتي از محضر استادم نوشته يک طلبه سني) . ------------------------------------------------------------------------------------------------------ 6-خاهشا خودت بگو اون ابوهريره کي بوده که از خودش کيلويي حديث و روايت جعل ميکرده ؟ عمر اونو خوب شناخته ولي تو نشناختي ابوهريره از سردمداران چرخه توليد اسرائيليات است كه در بين همه راويان حديث، بيشترين تعداد حديث را او نقل كرده است و او تنها از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ به تعداد (5374) حديث نقل نموده است در حالي كه او توانست تنها به مدت سه سال از حيات پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ را درك كند و اين مطلبي است كه بسياري از علماء و محققين را به تعجب واداشت. ابوهريره كسي است كه بسياري از بزرگان صحابه، او را مورد طعن و تكذيب خود قرار دادهاند، چنانكه عمر؛ عثمان، علي ـ عليه السلام ـ و عايشه و... او را تكذيب كردهاند، و از خليفة دوم، روايت شده كه «اكذب المحدثين ابوهريره» (دروغگوترين محدثين، ابوهريره است) ضمنا خود ابوهريره به داشتن کيسه براي بيرون آوردن احاديث فله اي و کيلويي اعتراف کرده بعد تو مياي مارو متهم ميکني؟ اينم حديثش : بخاري در صحيح خود آورده است که ابو هريره گفت : پيامبر فرمود : بهترين صدقه آن است که ثروتي بر جاي بگذارد و دست بالا بهتر از دست پايين است . و بايد از افراد زير نظر خود اغاز کني . زن مي گويد : يا به من نان بده يا مرا طلاق گوي . و برده مي گويد : مرا نان بده و بکار گير و فرزند مي گويد : به من غذا بده مرا به که وا مي گذاري ؟ گفتنند : اي ابو هريره ! اين را از پيامبر شنيده اي ؟ گفت : نه اين از کيسه ابو هريره است. صحيح بخاري ج 6 ص 190(باب وجوب النفقه علي الاهل و العيال) ------------------------------------------------------------------------------------------------------- 7-ما هيچوقت نخاسته ايم خداي ناکرده زوجات پيامبر (ص) را مورد اهانت قرار دهيم فقط طبق مطالب تاريخي و روايات خود کتب اهل سنت حرف ميزنيم. ضمنا شما اگه ردي بر حديث رضاع کبير داري بيان کن در غير اينصورت اسم کتاباتون رو از صحاح به غلاط تغيير بدين . ضمنا همسران پيامبران لوط و نوح (عليهم السلام )نيز بدکاره بوده اند خود قرآن هم گفته .پس امکان داره که از زوجات پيامبر (ص) نيز خطايي سر بزنه : ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَامْرَأَتَ لُوطٍ كَانَتَا تَحْتَ عَبْدَينِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَينِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ يغْنِيا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَيئًا وَقِيلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ(التحريم/10) خداوند براي کساني که کافر شدهاند به همسر نوح و همسر لوط مثل زده است، آن دو تحت سرپرستي دو بنده از بندگان صالح ما بودند، ولي به آن دو خيانت کردند و ارتباط با اين دو (پيامبر) سودي به حالشان (در برابر عذاب الهي) نداشت، و به آنها گفته شد: «وارد آتش شويد همراه کساني که وارد ميشوند!» ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------- 8-از کي تا حالا فرقه ضاله وهابيت همفريه دين خدا رو خالص ميخان ؟ آخه خود سني ها اين فرقه همفريه رو ندارن اونوقت تو اينجور ازشون تعريف ميکني؟ نميدونيم حرف اهل بدعت رو قبول کنيم يا حرف وهابيت همفريه ؟ فتواهاشونو ببين بعد بگو اين فتواها به دين خالص اسلام ربطي داره يا اينکه اين فرقه ضاله ساخته و پرداخته انگليس براي ايجاد تفرقه ميان مسلموناست اينهم بعضي از فتواهاي خنده دار اونا : ----هر کسي که گل بزند و سپس بدود تا بقيه او را دنبال کنند و بغل نمايند، (همانطور که در آمريکا و فرانسه بازيکنان انجام مي دهند) بايد به صورتش تف انداخت و تنبيه کرد!!! زيرا ورزش بدني شما چه ارتباطي به شادي و بغل کردن و بوسيدن دارد! ----پوشيدن کمربند ايمني حرام است! زيرا مانع قضا و قدر مي شود!!! ---- شستن گوشت قبل از پختن بدعت است. ----داشتن 9 همسر جايز است ----چکاندن يک قطره شير در بيني هم موجب محرميت مي شود ----کشتن شيعيان براي رفتن به بهشت وووووووو آيا اينا پيروان راستين پيامبر (ص) هستن ؟؟؟؟!!!!!!!!!!! کجاي دين پيامبر (ص) گفته که مسلمون بکشين تا به بهشت برين ؟؟؟؟!!!!!!!!! -------------------------------------------------------------------------------------------- 9-شما اگه يه خورده فکر کني ميبيني که همه امامان مذهب اهل بدعت به نوعي شاگرد امام شيعيان بودن. حالا آيا اين امامان اهل بدعت امام مارو قبول نداشتن يا صرف اينکه چهار تا آدم نادون از مذهبتون اونا رو قبول ندارن ميگي اهل سنت هم اونارو قبول ندارن . اگه اهل بدعت امام مارو قبول نداشت که اماماشون نميومدن شاگردي امام شيعيان رو بکنن --------مالک بن انس، پيشواي يکي از مذاهب چهارگانه فقهي اهل سنت، مدتي شاگرد جعفر صادق بوده عظمت و شخصيت علمي و اخلاقي صادق چنين ميگويد: من فقيهتر و داناتر از جعفر بن محمد نديدهام. او داناترين فرد اين امت است.به خدا سوگند! چشمان من نديد فردي را که از جهت زهد، علم، فضيلت، عبادت و ورع برتر از جعفر بن محمد باشد. ------ابوحنيفه، پيشواي يکي ديگر از مذاهب چهارگانه فقهي اهل سنت، نيز شاگرد جعفر صادق بود.برخي منابع، مدت شاگردي او را دو سال دانستهاند. به عنوان نمونه، آلوسي درباره دو سال شاگردي او پيش امام صادق، از ابوحنيفه نقل ميکند که: «اگر آن دو سال نبود، نعمان (ابوحنيفه) هلاک ميشد.» وي درباره عظمت علمي صادق گفتهاست: اگر جعفر بن محمد نبود، مردم احکام و مناسک حجشان را نميدانستند. ------------------------------------------------------------------------------------------ 10-اما خاهشا خودت خوب به اين جمله ات فکر کن و بعد بگو چه ربطي به علماي شيعه داره: "اهل سنت حتي تا به الان امامان شيعه را در رديف امامان اربعه هم قرار نداده اند و اين برميگردد فقط به علماي شيعه كه مقلدان خود را سرگردان كرده اند ." ماکه ربطشو به علماي شيعه نفهميديم حالا شما پيدا کنيد پرتقال فروش را ؟؟؟ ------------------------------------------------------------------------------------------ 11-ضمنا ما خودمونم ميدونيم که در خيلي از موارد از اهل سنت عقبتريم مثلا : ما کي در کارامون به بدعت هاي عمري وارد شده در مذهب اهل بدعت عمل مي کنيم ؟؟؟؟ ما کي دستور به قتل شيعيان داديم تا بتونيم با اين کار وارد بهشت بشيم ؟؟؟؟؟؟؟ ما کي تو نمازامون به چهار جور دست مي بنديم ؟؟؟؟؟ وووووووووو معلومه که ما از اين لحاظ خيلي از اهل بدعت عقب تريم.بابا شما اگه خيلي ادعاي جلو بودنتون ميشه برين يه فکري واسه فلسطين و سومالي کنين که هم مذهبتونن ولي يکيش که 60 ساله آواره و اسيره يکيشم که مردمش دارن از قحطي ميميرن پس کو اون پولاي شيخ نشيناي وهابي همفريتون .نه اينکه منتظر باشين تا رهبر همين شيعيان بنظر تو عقب مونده بياد يه روزي رو بنام روز قدس بنامه تا حداقل اسم فلسطين از ذهنا پاک نشه . باباحاشا به غيرتتون -------------------------------------------------------------------------------------- 12- ما که آخرش نفهميديم اين معيار و ملاک صحيح اهل سنت از نظر شما چيه که بخايم معياري بهتر از اون رو ارايه کنيم . خاهشا اونو بگو تا ما بتونيم دنبال يکي بهترش بگرديم . ------------------------------------------------------------------------------------ 13- در پايان قابل ذکره که اون مطالبي که بصورت سوالي و با کلمه "آيا" شروع شده ودر پايان اون جمله "برگرفته از کتاب سوالاتي از محضر استادم نوشته يک طلبه سني" بيان شده از بنده نبوده و همانگونه که بيان شده از زبان يک طلبه سني در کتابي به نام "سوالاتي از محضر استادم " گفته شده است . ---------------------------------------------------------------------------------- اللهم العن قتلة اميرالمومنين عليه السلام الحمدلله الذي جعلنا من المتمسکين بولايت علي ابن ابيطالب عليه السلام جواب نظر:
|
55 |
نام و نام خانوادگي: ابولولو -
تاريخ: 31 مرداد 90
کامنت 51 جناب وهابيت --------------------------------- قبل از هر کلامي بهت يه ادرس ميدم حتما برو نگاه کن http:/www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=software&id35 در ان صفحه هم دقيقا مثل همين صفحه در کامنت 50 شخصي که خودش رو عالم مقدس ملکوت معرفي ميکنه و ادعا ميکنه که يک طلبه شيعه هست شروع به تمجيد از صنمش ميکنه و جالبتر اينکه در کامنت 52 درست مثل همين صفحۀ پيش رو که تو به حمايت از عالم مقدس ملکوت برخواستي کاربري با نام محمد دقيقا با ادبياتي که تو بکار ميبري به حمايت از عالم مقدس ملکوت برخواسته !!!!!!!!!! البته براي من فرقي نميکنه که تو وهابيت باشي يا محمد يا عمر يا عالم مقدس ملکوت ، اين مطلب رو بيشتر براي دوستاني گفتم که به لحن من خرده گرفته بودند ****************************************************************** فرموديد : بازگو كردن امري طبيعي است اما زياد بازگو كردن يعني موافقت و اعتماد به آن . ========================================== منظور شما از باز گو کردن ، بازگو کردن چيست ؟ اگر منظورت بازگو کردن حقايقي مثل توهين به رسول خدا (ص) ونسبت هذيان گويي به ايشان ، عدم رضايت حضرت زهرا سلام الله عليها از عتيق و ابن صهاک ، نفرين کردن حضرت زهرا (س) نسبت به ان دو ، ترور نافرجام رسول الله (ص) توسط صحابه !!!!! ،فرار به اصطلاح خلفا از ميادين جنگ ، غصب کردن خلافت با اقدام به کودتا ، شراب خواري ؟؟؟ حتي تا دم مرگ ، کشته شدن عثمان به واسطه ستم ها و دزدي هايش از بيت المال به دست به قول شما برادران ديني ابدي اش !!!! ، دشمني و تحريف و بدعت گذاري خلفا در دين مبين اسلام و ده ها مورد ديگر ، هست چه ايرادي دارد که بازگو شود تا به افرادي که حقايق تاريخي را ميشنوند و ميخوانند ولي به خاطر مشتي خزعبل و افسانه اي که امويان با درهم و دينارهاي بيت المال ساخته اند و به خورد مواليانشان داده اند تا اکنون که سينه به سينه از پدرانتان به شما رسيده است حجت تمام شود؟؟؟ !!! تا به کي ميخواهيد از حقيقت فرار کنيد ؟؟ در صحيح ترين کتب خود ميخوانيد که ابن صهاک ميگويد من در روز احد به بالاي کوه فرار ميکردم لحظه اي به خود امدم ديدم مثل بز کوهي در حال دويدن هستم ولي گوشهايتان را گرفته ايد و زير لب تکرار ميکنيد هزرط عمر شجاع بود !!!! من براي باز شدن فکر تو همفکرانت يک مثال ميزنم ؛ در جنگ بدر عمربن عبدود پهلوان نامي عرب به دست تواناي مولايم اميرالمومنين (ع) به درک واصل شد ، در جنگ خيبر يکي ديگر از پهلوانان نامدار عرب به نام مرهب خيبري توسط مولايم حيدر کرار به درک واصل شد ، درب قلعه خيبر که توسط 50 مرد جنگي باز و بسته ميشد به دست تواناي حيدر صفدر از جا کنده شد و ............... حالا شما لطف کن براي ما يک مثال بزن که عتيق ابن ابوقحافه يا ابن صهاک در يکي از غزوات مثلا يه پس گردني به يکي از کفار زده باشند تا من شجاعت انها را قبول کنم ، و اگر نميتواني به اقوال تاريخي و روايات اعتماد کن و انها را قبول کن تا کسي فکر نکند متعصب و خشک مغزي . ========================================== شما همانطور كه بدگوئي ها را راست يا دروغ ميبينيد چرا تعريف و تعظيم ها را نميبينيد ؟ ------------------------------------------------------------------------------- خوب بود براي حرفت مثالي هم ذکر ميکردي !!! کدام تعريف و تمجيد !!!؟؟؟ فرايتماني کاذباً اثماً غادراً خائناً ********************** صحيح مسلم ج 3 ص 1378 ح |
56 |
نام و نام خانوادگي: ابولولو -
تاريخ: 31 مرداد 90
جناب وهابيت در مورد کامنت 52 شما گفتي : ------------------------------- اهل سنت بايد از نو اصحاب را تعريف كند از نظر خود من اصحاب بودن شدت و رحمت و مداومت بر عبادت و رضايت الهي طلبيدن با خود به همراه دارد و ماندگاري بر آن تا پايان زندگي اين را قرآن به ما آموخته است ----------------------------------------------------------------- وَ مَن َصحِبَ النبي صلي الله عليه و سلم أو رَآهُ من المُسلِمِينَ فَهُوَ من أصحَابِهِ صحيح البخاري __ ج 3 ص 1335 کتاب فضائل الصحابه باب فضائل اصحاب النبي صلي الله عليه و سلم و رضي الله عنهم هرکس از مسلمانان با رسول خدا صلي الله عليه و اله وسلم همراه بوده يا ايشان را ديده از اصحاب است شما ، برادر قران رو قبول نداري ؟؟؟!!!؟؟؟ يعني ميخواهي حديث بخاري را رد کني ؟؟؟ ميدوني امکان داره هم مذهبانت خودشون رو کنارت بترکونند !!!! ================================ اثر اصحاب بر اطرافيان و محيط بر پائي قسط و عدل و صلح و آباداني و غلبه است....اين ويژگيها با هم توام هستند يعني اگر كسي يكي از آن ويژگيها را در يك مرحله از زندگي از خود بروز نداد عنوان صحابه او برداشته شده است . ---------------------------------------------------------------- قسط و عدل ؟؟؟؟؟ چطور قسط و عدل با دُره قابل جمع است؟؟؟ من چند نمونه از قسط و عدل خلفا برايت نقل ميکنم : ................................................... عبداللّه بن بريد مى گويد: در يكى از شبها كه عمر شبگردى مى نمود به درب خانه بسته اى رسيد كه زنى در آن براى زنان ديگر آواز مى خواند و ميگفت: " آيا دسترسى به شرابى دارم كه آن را بنوشم يا راهى هست كه بتوانم به وصال نصربن حجاج برسم ؟" عمر گفت : تا زنده اى نه ! فرداى آن روز نصربن حجاج را خواست .وقتى نصر آمد، ديد جوانى خوش صورت و زيباست . عمر دستور داد موى سرش را بتراشند !! وقتى سرش را كوتاه كردند و پيشانيش آشكار گشت و بر زيبائيش افزوده شد،گفت :برو بقيه سرت را بتراش ،وقتى سر را تراشيد زيباتر شد، گفت :پسر حجاج ، زنان مدينه را با زيبايى خود،مفتون ساخته اى .در شهرى كه من سكونت دارم تو نبايد مجاور باشى ! سپس به بصره تبعيدش كرد .... طبقات الکبري __ لابن سعد __ ج3 ص 285 .................................................................... عمر منع کرده بود که غير عرب ساکن نشود. تنها به دو نفر اجازه ماندن در مدينه را داده بود ؛ يکي هرمزان پادشان سابق شوش و که مسلمان شده بود و ديگري ابولولو که غلام مغيره بن شعبه بود. او کارگري ماهر بود و نقاشي و آهنگري و نجاري را به خوبي ميدانست. مغيره از عمر خواست که اجازه بدهد ابولولو در مدينه ساکن شود و عمر هم اجازه داد مروج الذهب ____ مسعودي __ ج 2 ص 322 .................................................................. همچنين عمر منع کرده بود که غير عرب از عرب دختر بگيرد. يا عرب غير قريش از قريش دختر بگيرد معالم المدرستين ____ ج 2 ص 364 ................................................................ عمر نهي كرد که مردان عجم با دختران عرب ازدواج کنند و گفت: تحقيقا ازدواج زنان عرب را با غير از هم شأنان آنها بازخواهم داشت. محاضرات الادبإ ____ ج 3 ص 208 الايضاح ____ ص 280 و 286 ............................................................... ان يورث احدا من الاعجم الا احد ولد في ارض العرب موطاء مالک ____ ج 2 ص 60 عمر حکم کرده بود اگر مرد عرب از عجم زن گرفت و بچه اي از اين ازدواج به دنيا آمد ، چنانچه آن بچه در بلاد عرب به دنيا بيايد از پدرش ارث مي برد و اگر در سرزمين غير عرب به دنيا بيايد از پدرش ارث نمي برد !!! ................................................................ حکومت عمر حکومت عربي قريشي بود. و هيچ والي و امير لشکري از غير قريش تعيين نميکرد. البته يک استثنا داشت و آن اين بود که در ميان قبايل قريش به بني هاشم ولايت نميداد! ............................................................... عرب به ملکيت کسي در نمي آيد تاريخ الامم و الملوک ج 2 ص 549 سنن بيهقي ج 9 ص 74 .............................................................. براي عرب زشت است که بعضي از آنان بعضي ديگر را در ملکيت خود داشته باشند. الکامل في التاريخ ___ ج 2 ص 382 تاريخ الامم و الملوک ____ ج 2 ص 549 ............................................................. هر کس به زبان فارسي سخن گويد کار ناشايستي مرتکب شده و هرکس کار ناشايستي انجام دهد مروّتش از بين مي رود. ربيع الابرار ____ ج 1 ص 796 تاريخ جرجان ____ ص 486 ............................................................ در وصيت او آمده است: تمامي اعراب از مال خدا آزاد شوند..... المصنف ____ ج 8___ ص 380 ===== ج 9 __ ص 168 ........................................................... هرگاه کارگزاران خود را به جايي مي فرستاد با آنان شرط مي کرد که: اعراب را نزنيد که در نزد ديگران خوار مي شوند ، آنان را در جنگها زياد نگه نداريد که موجب انحراف آنان خواهد شد. بالاي سرشان نباشيد که موجب محروميت آنان مي شود !!!! المصنف ____ ج 11 ص 325 تاريخ الامم و الملوک ____ ج 3 ص 273 مستدرک الصحيحين ____ ج 4 ص 439 حياة الصحابه ____ج 2 ص 82 =============================== --------------------------- ابوبکر ------------------------------- روايت كرده اند كه ابوبكر گفت : به خدا قسم اگر اينان زكات سالانه اى را كه به پيغمبر مى دادند از من دريغ بدارند، به همين دليل با آنها جنگ خواهم كرد. راجع الفصل الخامس أو ص 104 من كتاب الصديق ابوبکر ____ محمد حسنين هيکل ........................................................ ابوبكر گفت: به خدا قسم، بدون محابا هر كس را كه بين نماز وزكات فرق بگذارد ميكشم زيرا زكات حق مال است. به خدا سوگند اگر زكاتي را كه در زمان پيامبر پرداخت ميكردند، ولو به مقدار كم به من ندهند، با آنها كارزار خواهم كرد. عمر گفت: به خدا قسم به نظرم رسيد كه خداوند سينه ابوبكر را براي جنگيدن گشوده است و فهميدم كه حق با او است. بخاري در صحيحش در كتاب استتابة المرتدين، باب قتل من أبي قبول الفرائض... و مسلم در صحيحش، كتاب الايمان، باب الامر بقتال الناس، ....................................................... يكي از افراد قبيله بني سليم به نام الياس، ملقب به فجائة، به قتل و دزدي و راهزني و غارت اشتغال داشت تا اين كه به دام افتاد. او را نزد ابوبكر آوردند ، ابوبكر دستور داد در مصلاي شهر مدينه آتش روشن كنند. آنگاه دستور داد او را، در حالي كه دست و پايش را بسته بودند، در آتش انداختند. در ميان آتش با صداي بلند شهادتين را ميگفت تا سوخت . تاريخ طبري، ج 2، ص 266؛ سنه 11 كامل ابن اثير، ج 2، ص 211 الاصابة ج 2، ص 322 و... ***** إنّما جزاء الذين يحاربون الله و رسوله و يسعون في الأرض فساداً أن يقتلو أو يصلبوا أو تُقطعَ أيديهم و أرجلهم من خلاف أو ينفوا من الارض، ذلك لهم خزي في الدنيا و لهم في الاخرة عذاب عظيم ((سوره مبارکه مائده کريمه 33)) كيفر آنان كه با خدا و پيامبرش به جنگ بر ميخيزند، و بر روي زمين فساد ميكنند، اين است كه اعدام شوند؛ يا به دار آويخته گردند يادست و پاي آنها به عكس يكديگر بريده شود و يا از سرزمين خود تبعيد گردند اين رسوايي آنها در دنياست و در آخرت مجازات عظيمي دارند **** پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله نيز فرموده اند : لا يُعذب بالنار الا ربّ النار هيچ كس جز پروردگار با آتش عذاب نميكند مسند احمد، ح 15458،.... ================================ -------------------------------------- عثمان ------------------ خطاب به اميرالمومنين عليه السلام گفت: تو بيش از عمار مستحق تبعيد شدني انساب الاشراف ___ بلاذري ج 5 ص 54 ...................................................................... عثمان اميرالمومنين علي عليه السلام را چندين بار به ينبع تبعيد كرد و توسط ابن عباس پيغام تبعيد داد و گفت: به او بگو که به مزرعه اش در ينبع برود تا نه او مايه اندوه مرا فراهم سازد و نه من مايه اندوه او را فراهم آورم. اميرالمومنين عليه السلام در رابطه با تبعيد به ينبع توسط عثمان به ابن عباس مي فرمايند: اي ابن عباس عثمان ميخواهد مرا بصورت شتر آبکش درآورد تا دائم در حال رفت و امد باشم . يکبار پيغام مي دهد که برو، بعد به من پيغام مي فرستد که بيا، حالا دوباره پيغام داده که برو بيرون. شرح نهج البلاغة _____ ابن ابي الحديد معتزلي ____ ج 1___ ص468 ......................................................... ارمنستان در زمان وى فتح شد. خمس غنائم ارمنستان را گرفت و همه را يكجا به مروان حكم (پسر عمويش ) بخشيد المعارف ___ لابن قتيبة ص 84 تاريخ أبى الفداء____ ج 1 ص 168 أنساب الاشراف للبلاذرى ____ ج 5 ص 38 تاريخ الطبري___ ج 5 ص 50 ************** *********** ******* *** ** * پس بنا به تعريفي که از صحابه ارائه کردي اين جانوراني که گوشه اي از ظلم و جناياتشون رو خوندي از دايره صحابه بيرون هستند ------------------------------------------------------------------------ گفتي : به همين دليل است كه آن زنجيره و سلسله راويان اهل سنت هم بايد يك بار ديگر بررسي و مطالعه شود و تعداي از زنجيره ها از هم باز شود و گرنه اين دستاويزي براي ايراد وارد كردن است ................................................................................ بله ، اين دقيقا موضوعي هست که به ان اشاره کردم که مساله رجال موضوعي کاملا اجتهادي است ، ولي اگر باز هم اين کاري را که مسلم و بخاري کردند را انجام دهيد ، سالها بعد ايندگان شما ، همانطور که شما الان مثل يعفور توي چيز گير کرده ايد ، گير خواهند کرد و اين داستان براي هميشه ، براي کساني که خودشون رو از معارف اهل بيت محروم کردند ادامه خواهد داشت . --------------------------------------------------------- اما اين اشكالات و ايرادگيري از طرف شيعه حقانيتي براي شيعه ثابت نميكند اصلا شيعه بايد سعي كند در مقابل معيار و ابزاري براي خود قرار دهد بطوريكه اين معيار صحيح تر و قابل اعتمادتر از معيار اهل سنت باشد آنگاه است كه با افتخار ميتواند اشكال تراشي نمايد . ...................................................................... در حقانيت شيعه همين بس که امثال تو در سايتهايشان بدنبال حقيقت ميگردند و اينچنين دست و پا ميزنند !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! |
57 |
نام و نام خانوادگي: وهابيت -
تاريخ: 01 شهريور 90
از امامان شيعه روايت نشده چون دنبال نقل حديث از پيغمبر نبودن يا اينكه در جائي دروغ ازشان صادر شده چه در رابطه با نقل حديث يا غير حديث يا يك بار حديثي گفتن و در جائي تكرار نشده يا فقط از طرف آن امام گفته شده و كسي ديگر آن حديث را نقل نكرده نتيجه اينكه بطور كلي امامان درسلسله راويان نقل حديث قرار نميگيرند به همين دليل بدرد فقهاي اهل سنت نميخورند. جواب نظر: !!! بهتر است مقدمه صحيح مسلم را بخوانيد كه ميگويد چندين هزار روايت جابر جعفي از ائمه شيعه عليهم السلام را فقط به خاطر اعتقاد جابر به رجعت كنار گذاشتيم !!! با اينكه او شخصي راستگو است ! و بعد چنين افسانه هايي بنويسيد ! گروه پاسخ به شبهات |
58 |
نام و نام خانوادگي: ابولولو -
تاريخ: 03 شهريور 90
******************************************************** کامنت 51 جناب وهابيت --------------------------------- قبل از هر کلامي بهت يه ادرس ميدم حتما برو نگاه کن http:/www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=software&id35 در ان صفحه هم دقيقا مثل همين صفحه در کامنت 50 شخصي که خودش رو عالم مقدس ملکوت معرفي ميکنه و ادعا ميکنه که يک طلبه شيعه هست شروع به تمجيد از صنمش ميکنه و جالبتر اينکه در کامنت 52 درست مثل همين صفحۀ پيش رو که تو به حمايت از عالم مقدس ملکوت برخواستي کاربري با نام محمد دقيقا با ادبياتي که تو بکار ميبري به حمايت از عالم مقدس ملکوت برخواسته !!!!!!!!!! البته براي من فرقي نميکنه که تو وهابيت باشي يا محمد يا عمر يا عالم مقدس ملکوت ، اين مطلب رو بيشتر براي دوستاني گفتم که به لحن من خرده گرفته بودند ******************************************************** فرموديد : بازگو كردن امري طبيعي است اما زياد بازگو كردن يعني موافقت و اعتماد به آن . ==========================================منظور شما از باز گو کردن ، بازگو کردن چيست ؟ اگر منظورت بازگو کردن حقايقي مثل توهين به رسول خدا (ص) ونسبت هذيان گويي به ايشان ، عدم رضايت حضرت زهرا سلام الله عليها از عتيق و ابن صهاک ، نفرين کردن حضرت زهرا (س) نسبت به ان دو ، ترور نافرجام رسول الله (ص) توسط صحابه !!!!! ،فرار به اصطلاح خلفا از ميادين جنگ ، غصب کردن خلافت با اقدام به کودتا ، شراب خواري عمر حتي تا دم مرگ ، کشته شدن عثمان به واسطه ستم ها و دزدي هايش از بيت المال به دست به قول شما برادران ديني ابدي اش !!!! ، دشمني و تحريف و بدعت گذاري خلفا در دين مبين اسلام و ده ها مورد ديگر ، هست چه ايرادي دارد که بازگو شود تا به افرادي که حقايق تاريخي را ميشنوند و ميخوانند ولي به خاطر مشتي خزعبل و افسانه اي که امويان با درهم و دينارهاي بيت المال ساخته اند و به خورد مواليانشان داده اند تا اکنون که سينه به سينه از پدرانتان به شما رسيده است حجت تمام شود؟؟؟ !!! تا به کي ميخواهيد از حقيقت فرار کنيد ؟؟ در صحيح ترين کتب خود ميخوانيد که ابن صهاک ميگويد من در روز احد به بالاي کوه فرار ميکردم لحظه اي به خود امدم ديدم مثل بز کوهي در حال دويدن هستم ولي گوشهايتان را گرفته ايد و زير لب تکرار ميکنيد هزرط عمر شجاع بود !!!! من براي باز شدن فکر تو همفکرانت يک مثال ميزنم ؛ در جنگ بدر عمربن عبدود پهلوان نامي عرب به دست تواناي مولايم اميرالمومنين (ع) به درک واصل شد ، در جنگ خيبر يکي ديگر از پهلوانان نامدار عرب به نام مرهب خيبري توسط مولايم حيدر کرار به درک واصل شد ، درب قلعه خيبر که توسط 50 مرد جنگي باز و بسته ميشد به دست تواناي حيدر صفدر از جا کنده شد و ............... حالا شما لطف کن براي ما يک مثال بزن که عتيق ابن ابوقحافه يا ابن صهاک در يکي از غزوات مثلا يه پس گردني به يکي از کفار زده باشند تا من شجاعت انها را قبول کنم ، و اگر نميتواني به اقوال تاريخي و روايات اعتماد کن و انها را قبول کن تا کسي فکر نکند متعصب و خشک مغزي . ========================================== شما همانطور كه بدگوئي ها را راست يا دروغ ميبينيد چرا تعريف و تعظيم ها را نميبينيد ؟ ------------------------------------------------------------------------------- خوب بود براي حرفت مثالي هم ذکر ميکردي !!! کدام تعريف و تمجيد !!!؟؟؟ فرايتماني کاذباً اثماً غادراً خائناً ********************** صحيح مسلم ج 3 ص 1378 ح 1757 کتب الجهاد و السير __ باب حکم فيء و انتما تزعمان اني فيها ظالم فاجر *************************مصنف ابن ابي شيبه ج 5 ص 469 ح 9772 فارسل ابي بکر أن ائتنا ،ولا يأتنا احد معک ، کراهية لمحضر عمر **********************************************صحيح بخاري ج 4 ص 1549 ح 3998 کتاب المغازي__ باب غزوة الخيبر **********************************************صحيح مسلم ج 3 ص 1380 ح 1759 کتاب الجهاد والسير __باب حکم فيء ميتوني به کتاب شريف نهج البلاغه ، خطبه شقشقيه مراجعه کني وتعريف و تمجيد ها رو ملاحضه کني . ========================================== هيچ فكر كرده ايد چرا تناقض فاحش هست ميان اخبار گذشته ؟ چرا وقتي شما به خود اجازه ميدهيد اخباري را كه عقيده تان را تقويت ميكند برگزينيد اما اجازه نمي دهيد طرف مقابلتان اخبار موافق عقيده خودش را سوا كند ؟؟ آيا غير از اين است كه چنين عقيده اي كم منطق تر و نا اهلي تر ست ؟؟ ------------------------------------------------------------------------------- بله دقيقا ميدانم ، به خاطر اينکه عده اي حرف ناحق و مسندي را که غصب کرده بودند را حق جلوه بدهند شروع به جعل حديث کردند مثلا در مقابل حديث حسن و حسين(سلام الله عليهما) سيد الشباب اهل الجنة ، حديث ابابکر و عمر سيد الکهول اهل الجنه رو جعل کردند ، يا در مقابل حديث فاطمة السيدة النساء العالمين حديث افضليت عايشه به مانند ( تليد ) ابگوشت رو جعل کردند و بعد از خلفاي سه گانه شما هم امويان براي محکم کردن پايه هاي حکومت خود و به پاس قدر داني از غاصبين ، اين سنت شيطاني جعل حديث رو ادامه دادند . علت اينکه ، عليرغم اين که حق براي شما اشکار شده ولي هنوز بر نا حق خودتان ايستاده ايد دقيقا همين تعصب کورتان است که ميخواهيد احاديثي رو پيدا يا بقول خودت سوا کني که با افکاري که بهت القاء شده همسو باشد !!!! يعني دوست داري خدا و رسولش طبق نظر تو حق و نا حق رو تعيين کنند!!! ========================================== شما اسامي مختلفي آورديد آيا در زندگينامه آنها مطالعه كرده ايد ؟؟ ببينيد اين آدم اصلا اهل حقگوئي و راستگوئي هست و خيانت در گفتار نمي كند و اصلا بواقع عقيده خود او چيست و چه هدفي را دنبال مي كند و از كه و چه تاثير پذيرفته و سابقه اش چيست؟ چه مقدار خود در ايمان استوار است و...؟ دين شما مي گويد هر كه از راه رسيد خبري داد بدون تحقيق فقط به اين شرط كه عقيده تان را تقويت كند بپذيريد ؟؟ نبايد ابزاري باشد تا با آن بسنجيد ؟ ------------------------------------------------------------------------------------- من احتياجي به مطالعه و تحقييق در باره علما و روات شما ندارم تا بدانم حقگو و راستگو هستند يا نه ، براي من همين که لقب عالم رو يدک ميکشند و به قول خودشان حافظ و حاکم هستند و عمرشان رو در سبک وسنگين کردن احاديث نبوي و البته اموي گذرانده اند ، اگر معترف به گمراه بودن خلفا و افضل بودن ائمه اطهار عليهم صلوات الله نکنند گمراه ترين و جاهل ترين مردم زمان خودشان بوده اند ، و دليل اينکه از کتب اين به اصطلاح علما براي شما دليل مي اوريم اين است که براي شما حجت هستند و شما انها را قبول داريد . ===================================== افرادي به نام اهل سنت ابزاري دارند به نام سلسله راويان حديث كه سرگذشت اين سلسله را بررسي و مطالعه كرده و از قول خودشان ميگويند كه به فلان و فلان دليل راستگو و قابل اعتماد است و اول با آن معيار ميسنجند و تقريبا بسياري اوقات درست از آب درميايد --------------------------------------------------------------------------- ميشود ان ( فلان دليل و فلان دليل را ) براي ماهم بفرماييد ؟؟؟؟؟؟ ميشه بفرماييد حيواني به نام عمر سعد در سلسله روات شما چه غلطي ميکند ؟؟؟؟ !!!!! ميشه بفرماييد اين حيوان چه خدمتي به يزيد ميمون باز و سگ باز کرده که علماي !!! شما اون رو راستگو و مورد اطمينان دونسته ؟؟!!! ميشود معيار سنجش ابوهريره و کعب الاحبار را براي ما توضيح دهيد؟؟؟؟؟؟ =================================== الان عده اي ازاهل سنت كه دين خدا را خالص ميخواهند و موسوم شده اند به وهابي اول از معيار قرآن كمك ميگيرند...، تنها كسي كه معيار و محكي در اختيار ندارد شيعه است كه همانطور كيلوئي از اخبار فله بر ميدارند همينكه موافق عقيده خود و بخصوص مخالف عقيده طرف مقابل بود آن را صحيح ميدانند ----------------------------------------------------------------------- در مورد قسمت اول حرفهات بايد بگم ، وهابي يا سني يا هر فرقۀ ديگر ، اسمش هرچي که ميخواد باشه ، فرقي نميکنه ، دين بدون اهل بيت و ولايت يعني ضلالت ، حتي اگه معيارش قران باشه . نتيجه اش ميشه پرستش يه غول بيابوني موهوم که يا در عرش هروله ميکنه يا دائم بين عرش و اسمان دنيا در حال الاغ سواريه . باور کن اگر همين الان به اين ديو بي شاخ و دمي که کپي _ پيست شده از روي تورات کعب الاحبار هست کافر بشي خيلي بهتره تا بخواي يک عمر عبادتش کني و زيانکار دنيا و اخرت باشي . اما در مورد قسمت دوم حرف هات بايد بگم که اتفاقا شيعيان بهترين معيار و ملاک رو در اختيار داره همان دو گوهر گرانبهايي که پيامبر خدا (ص) در بين امت به يادگار گذاشت ولي متاسفانه عده اي بدنبال سامري امت و گوساله اش براه افتادند و نتيجه اش شده پرستش يه موهوم ساق دار مو فرفري . حتي اگر قرنها بگذره محاله که علماي شما بتوانند معناي اجتهاد را در علم رجال بفهمند ، شخصي مثل بخاري يا مسلم احاديثي رو که به نظر خودش صهيهه مياد رو وارد ميکنه و شمابعد از 1150 سال بايد طبق نظر اونها عمل کنيد و اين نهايت جهل شما و روشن بيني و اينده نگري علم اهل بيت عليهم السلام و دانش اموختگان مکتب ان حضرات رو نشون ميده . ================================ روايت رضاع كبير را در نظر بگيريد چون اين روايت زوجه پيامبر را ضايع مي كند برايشان كافي تا آن را صحيح بدانند ديگر درك اين را ندارند كه پذيرفتن اين روايت مساوي است با رد پيامبر و رد كلام الله قرآن و دشمني با خدا . ----------------------------------------------------------------- اين را بايد ازمادرتان عايشه بپرسيد که چرا حرفي ميزند که خودش را ضايع کند؟؟؟!!!! وپيامبر خدا و کلام الله را رد کند و با خدا دشمني بنمايد ، در مورد رضاعه کبيره ام سلمه و ديگر زنان رسول الله با اين کار مخالف بودند و با اين روش کسي را به حضور نميپذيرفتند مگر اينکه در گهواره شير خورده باشد : ************ موطاء مالک ج 2 ص 605 ************ مسند احمد بن حنبل ج 6 ص 270 ح 26373 ************الجمع بين الصحيحين البخاري و مسلم __ محمد بن فتوح الحميدي ج 4 ص 192 ************مسند ابي عوانه __ يعقوب بن اسحاق ابو اعوانه ج3 ص 22 ************سنن ابي داود ج 2 ص 223 ***********مسند الشاميين __الطبراني ج4 ص192 *********** المغني __ابن قدامه ج 8 ص 142 مسأله رضاع کبير از مسلمات مذهب شماست و با قبول و عدم قبول اين موضوع از طرف شيعه مسئله حل نميشود بهتره يه نگاه به اين صفحه بيندازي: http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=shobheh&id32 براي شنيدن صداي ناصرالدين الباني سلفي که اين مساله رو تاييد ميکنه به اينجا برو :http://www.ansarweb.net/sound/retha.ram براي شنيدن صداي عثمان خميس هم که اين مساله رو تاييد ميکنه به اينجا برو : http://www.ansarweb.net/sound/7lb.ram خانه مذهب شما از پاي بست ويران است . در ضمن : چرا همسر رسول خدا در برابر نص ، اجتهاد ميکنه ؟ چرا همسر رسول خدا با يه لشگر منافق نامردتر از پدرش شهر به شهر ميره تا در مقابل حجت خدا و خليفه وقت شمشير بکشه ؟ چرا همسر رسول خدا به مردها اموزش غسل جنابت ميدهد ؟ صحيح بخارى، ج 1، ص 72، كتاب الغسل، باب الغسل بالصاع. صحيح مسلم، ج 1، ص 256، كتاب الحيض، باب 10، ح 42. سنن نسائى، ج 1، ص 153، كتاب الطهارة، باب 144، ح 227 چرا همسر رسول خدا فکر ميکنه از نبي مکرم بيشتر ميفهمه ؟ مسلم از چند طريق از زهرى از عروه از عايشه روايت مى كند كه وقتى نماز واجب شد، دو ركعت بود. نماز سفر به همين گونه ماند و نماز حضر كامل شد. زهرى مى گويد به عروه گفتم : پس چرا عايشه در سفر تمام مى خواند. عروه گفت : او اجتهاد مى كند چنانكه عثمان نيز اجتهاد نمود. ******************* صحيح مسلم در اول کتاب صلاة المسافرين ج1/258 و ج 2 / 143 ================================== به نظر خود من شيعيان بالا بروند پائين بيايند از اهل سنت عقبند چون اهل سنت معيار و ميزان و محكي در اختيار دارند كه تا حد زيادي دقيق است و اما شيعيان هيچگونه ابزاري در اختيار ندارند . شيعه تا آن حد سهل انگار است كه دقت نمي كند گاهي گفته هاي امامانشان با قرآن با احاديث پيامبر و احاديث ديگر امامان هم در تضاد است تازه آنها امامان خود را هم معياري قرار نميدهند تا با آن بسنجند چون بعضي از احاديث همين امامان خودبخود در تائيد اهل سنت است بنابراين جرات ندارند آنها را معيار بگيرند و به همين دليل امامان آنها تا به الان جايگاهي ثابت نداشته و ندارند و فقط بثمن قليل در شعرها و مداحي ها نام برده ميشوند. -------------------------------------------------------------------- در وهله اول ياداوري ميکنم انکه بالا و پايين ميرود موهوم خرسوار شماست که خود مخلوق يهود است . اينجا سايت شيعيان است و شما با شيعيان طرف هستيد که فرق زيادي با شما دارند و بايد براي ادعاهايت دليل بياوري ، وگرنه من دليل اهانتهاي تو را به ساحت مقدس ائمه عليهم السلام را طبق حديث خودتان به پاي مسائل ديگر ميگذارم قال جابر : کنا نبور أولادنا في وقعة الحرة بحب علي فمن أحبه علمنا أنه من أولادنا و من ابغضه أشفينا منه ****************** شواهد التنزيل __ الحاکم الحسکاني ج 1 ص 449 فقال النبي صلي الله عليه و سلم صدقک والله يا علي لا يبغضک من قريش إلا سفيحا ، و لا من الانصار إلا يهوديا ، و لا من العرب إلا دعيا و لا من سائر الناس إلا شقيا ، و لا من النساء إلا سلقلقيه *************** شواهد التنزيل __ الحاکم الحسکاني ج 1 ص 448 در کجا فرمايشات ائمه عليهم السلام با قران مغايرت دارد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ در کجا احاديث ائمه عليهم السلام با فرمايشات نبي مکرم مغايرت دارد ؟؟؟ در کجا ائمه عليهم السلام مذهب اهل سنت را برحق دانسته و ان را تاييد کرده اند ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ================================= وقتي شيعيان تا اين حد پيش پا افتاده با امامان منتسب به خودشان معامله مي كنند آنوقت چه انتظاري دارند سني كه مطالعات ديني اش اصولي تر و بر نظام دقيق تري است آنها را دربست در رديف اصحاب و يا حتي بالاتر قرار بدهند اهل سنت حتي تا به الان امامان شيعه را در رديف امامان اربعه هم قرار نداده اند و اين برميگردد فقط به علماي شيعه كه مقلدان خود را سرگردان كرده اند . ---------------------------------------------------------------------- مطالعات ديني !!!!!!!!!!!!!!!! از کدام منابع ؟؟؟؟؟؟؟؟ از کتبي که لبالب از اسرائيليات ابوهريره و کعب الاحبار است ؟؟؟؟؟؟ ممکنه بشه اسمش رو مطالعات ديني گذاشت ولي کدام دين ؟؟؟ مطالعۀ کتبي که پيامبر را هزيانگو معرفي ميکند ؟ مطالعه کتبي که پيامبر را (العياذ بالله)مجنوني معرفي ميکند که قصد خودکشي داشته ؟ صحيح البخاري ج 6 ص 2561 ح6581 مطالعه کتبي که پيامبري را معرفي ميکند که در جلوي چشم همه مردم برهنه ميشود ؟؟؟ صحيح البخاري ج 1 ص 143 ح 357 // سنن ترمزي ج 5 ص 76 ح 2732 مطالعه کتبي که پيامبر را فردي معرفي ميکند که در نماز پاي همسرش را نيشگون ميگيرد ؟؟؟ صحيح البخاري ج1 ص 194 ح 497 اصلا الگوي شما براي مطالعه و کسب علم کيه ؟؟ عمر!!!!!!! ابو بکر !!!!!!!!!! ائمه اربعه شما خودشون هم خودشون رو قبول نداشتند و همديگه رو تکفير کردند ميتوني به اين صفحه مراجعه کني http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=6340 درضمن ميتوني به اين ادرس مراجعه کني تا ببيني ابوحنيفه سخن عمر را سخني شيطاني ميداند http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=13842 با اون فتاواي جالبي که دادند مثل حليت ازدواج با دختر يا سجده بر نجاست خشک شده سگ يا حليت زنا در صورتي که الت با تکه پارچه اي پوشيده شده باشد بايد هم مأموميني مثل شما داشته باشند و کساني که به دنبال اين مجانين به راه بيفتند بايد هم از لذت قال الباقر (ع) و قال الصادق (ع) بيخبر باشند و من از شما تشکر ميکنم که ائمه اطهار عليهم صلوات الله را تنزل نميدهيد تا در زمره اين افراد معلوم الحال قرار دهيد . |
59 |
نام و نام خانوادگي: مهدي -
تاريخ: 05 شهريور 90
ما بنا را بر اين مي گذاريم که 1400 سال شيعيان وکتاب هايشان و امامانشان (نعوذوبالله) و از جمله همگي نظر دهندگان شيعي اين سايت وخود سايت دروغ مي گويند ودروغ گفته اند ........اما اما اما ::: اگر ثابت شد که آنچه شيعه مي گويد در طي اين 1400 سال خود اهل سنت هم بارها وبارها درکتابهايشان نقل کرده اند چي؟؟؟ اصلا همه 1400 سال شيعه درباره غدير درباره شهادت فاطمه درباره خلافت و امامت درباره سفارش هزار باره پيامبر بر امامان دوازده گانه درباره مهدي موعود درباره ............... دروغ گفته است ..................سوال :::::::::: شما بزرگان اهل سنت چرا اين دروغ ها را درکتاب هايتان نوشته اييد؟؟؟؟؟؟مگر نمي گوييد شيعيان بر حق نيستند پس دلايل بر حق بودن تشيع را چرا 1200 سال است که در کتابهايتان نقل مي کنيد؟؟؟؟؟ بالاخره يا شيعه دروغ مي گويد يا نمي گويد ...... اگر دروغ مي گويد که شما هم همين ادعاهاي شيعه را تاييد موکد کرده اييد درکتابهايتان.........يا هم دروغ نمي گويد و حق مي گويد پس 1200 سال مفت مفت مفت بر مسلک ومرام دوتا عرب باديه نشين بوده اييد که بخاطر بغض وعداوتشان به پيامبر و مولا حتي چند ماه قبل رحلت رسول خدا عهد نامه مي نويسند که نگذارند سفارش و وصيت پيامبر مبني بر جانشيني مولا محقق شود واين عهد نامه را نزديک کعبه دفن مي کنند تا روز مبادا.......... برادر جان عمربن خطاب در به نقل صحيح از همين کتابهاي شش گانه خودتان بارها وبارها وبارها به رسول خدا جسارت وتوهين کرده است وحتي همان روزي که مسلمان شد شمشيري به دست داشت .از او سوال ميشود کجا؟؟ ميگويد((((((((( ميروم محد را بکشم))))))) حالا اين عمر که امامان 4 گانه اتان گفته اند ونوشته اند که چنين بود وچنان شايسته است که شما مريدانش باشيد ومسلک عربيش را به اسم سنت پيامبر ادامه دهيد؟؟؟؟ شما عمر را قبول داريد يا رسول خدا را؟؟؟؟ اگر رسول خدا را قبول داريد که عمرخودش ميگويد در همين باز کتابهايتان که سه چيز در زمان نبي خدا حلال بود من حرام کردم ((((تو بيجا کردي حرام کردي ))))) متعه نساء---------متع حج----------حي علي خير العمل در اذان................... تازه اين سه تاش است که يک درصدي از انحرافاتش و تغيير سنت پيامبر هم نميشود يا هم پيامبر را قبول نداريد وعمر را ترجيح ميدهيد که مبارکتان باد عمر پسر خطاب ......همان کسي که بزرگانتان آنچنان در کتاب هايشان درباره اعمالش نوشته اند وگفته اند که تا قيامت هر کي بخواند خجل مي شود واما...................واما بردران اهل سنت اگر ميخواهيد دين حق يعني شيعه وادعا هاي به حقش را بدانيد لازم است کتاب هاي شش گانه خودتان را بخريد ومطالعه بفرماييد چرا که اينکار چند حسن دارد: اول اينکه حقانيت شيعه برايتان ثابت ميشود چرا که هر چه شيعه مي گويد کتب شما تاييد مي کند دوما ديگر روي هوا وسر خود جواب مقالات ومباحث ومناظرات شيعهرا نمي دهيد سوم اينکه بر شما مشخص شود اين سايت دروغ نمي نويسد وفقط به خود شما استدلال مي کند تا شما برادران اهل سنت متوجه شويد وگرنه ما شيعيان نه لازومي به مطالعه کتب شما داريم نه هيچ چيزتان. چرا که: چرا که 12 امام بر حق داريم که هرکدوم به اندازه وزن همه علمايتان روايات واحاديث دارند چه در فقه چه در تفسير چه در کلام و....... ثانيا علمايي در طول 1400 سال داشته وداريم که هر کدوم يک حرف کلامش مي ارزد به هزار هزار علماي شما که : مثلا فتوا مي دهند: خوردن گوشت جن حلال است براي محرم شدن با يک زن سينه او را ............. نشستن دختر پيش پدر حرام است به تنهايي و............ حالا قضاوت با خودتان .........خواستيد برگرديد قدمتان بر چشم و دست فاطمه زهرايي که عمر اورا کشت به همراهتان يا هم بر مسلک اعراب جاهلي بمانيد که دين ابراهيمي لياقت مي خواهد از من دلگير نشويد اگر کمي تند حرف زدم يا مولا علي ..........همان کسي که پناهگاه اهل سنت و تشيع عراق وجهان اسالام وقت مريضي و مشکلاتشان هستي ودر آخراينکه سفارش اکيد دارم که ::: برادران اهل سنت بخدا تا زنده اييد مفت مفت واز سر لجبازي (که از خلق وخوي اعراب جاهليت بوده وهست) دست از امام رضا و ساير ائمه برنداريد که شفا مي دهد هر طالبي را يا حق |
60 |
نام و نام خانوادگي: وهابيت -
تاريخ: 06 شهريور 90
شيعه و سني هر كدام راويان و رجال مورد وثوق خود را قبول دارند و سند ميدانند كه حاضر نيستن آنها را كنار بگذارند شيعه حديث معصوم و كسي را كه مخالف بلكه دشمن خلفا و اصحاب مورد قبول اهل سنت باشد صحيح ميداند ، اهل سنت هم حديث راويان و اصحابي را كه خود قبول دارد صحيح ميداند بطوري كه سر اين موضوع علماي شيعه چنان فشاري به علماي سني وارد آورده اند كه به جهت مقاومت بسياري از آنها فرار كرده و در كشورهاي عربي يا غربي شبكه هايي چون نور و كلمه و وصال را راه اندازي كردن تا از انجا بر سندهاي خود تاكيد كنند نظير فشار و اجباري كه ابولولو و شاه عباس اينجا مقابل من قسمت اعظم صفحه را پر كرده اند در حاليكه ميدانند به حديث اعتباري قائل نيستم وآن را مصدر تشريع نميدانم .......اگر اشكالي در كار شيعه نيست چرا علماي اهل سنت را آوراه كشورها كرده ؟حتي تلفني هم دست از سر آنها برنميدارند .... |
61 |
نام و نام خانوادگي: مهدي -
تاريخ: 07 شهريور 90
جواب نظر دهنده ايي به اسم : وهابيت فرموده اييد: (((به نظر خود من شيعيان بالا بروند پائين بيايند از اهل سنت عقبند چون اهل سنت معيار و ميزان و محكي در اختيار دارند كه تا حد زيادي دقيق است و اما شيعيان هيچگونه ابزاري در اختيار ندارند .))))...........گفته اييد شيعه بالا برو و.... باز از اهل سنت عقب است ......... سوال : در چه چيز عقب است ؟؟؟؟..........سوال : معيار و ميزان و محکي که اهل سنت دراختيار دارند چيست؟؟؟؟( مي فرمودي ما هم ياد مي گرفتيم)........... گوش کن برادر جان : اولا شيعه اگر از هر نظر عقب تر از اهل سنت بود شما جماعت وجميع علمايتان از مناظرات فرار نمي کرديد .........اگر شيعه عقب است صدهها عالم سني چرا عقب گرد کرده اند و به تشيع مشرف شده اند؟؟؟.............اگر شيعه عقب است اينهمه سني براي گرفتن شفاعت چرا متوسل به امامان ما ميشوند؟؟؟خوب بروند متوسل شوند به آنهايي که جلو هستند مثل ابو بکر وعمر........چه نيازيست اينهمه هزينه کنيد وبه امام رضا پناه ببريد؟؟؟؟؟؟.......... فرموده اييد : سني معيار وميزان ومحکي در اختيار دارد که ::::{ تا حد زيادي دقيق است } ........وقتي مي گويي تا حد زيادي دقيق است يعني مي پذيري قسمتي از آن دقيق نيست و گرنه مي گفتي کاملا دقيق است مطلقا دقيق است. آن قسمي که دقيق نيست کدام است ؟؟؟؟ثانيا آن ميزان و معيار اهل سنت چيست که به آن باليده اييد؟؟؟.......ابوبکر؟؟؟عمر؟؟؟ عثمان؟؟؟ معاويه؟؟؟ يزيد؟؟؟؟ کدام برادرجان؟؟؟........... يا کتاب توحيد ابن تيميه ؟؟؟ کدام ؟؟؟ من که هرچه فکر ميکنم جز تناقض در منابعتان نمي بينم.......نگاه بفرماييد:::: ابوحنيفه مگر امام شما نيست ؟؟؟؟ ابو حنيفه مي گويد ايمان ابوبکر و ابليس يکي است. اين از امام حنيفه........ امام شافعي شما، يك عمر پيرو ابو حنيفه شما بود و بعد از چندين سال، نه تنها مذهب ابو حنيفه را ترك كرد، بلكه مذهبي عليه ابو حنيفه درست كرد.......... تا اينجا تناقضات رو لطفا خوب دقت بفرماييد که متوجه شويد امامان 4 گانه شما خودشان همديگر را قبول ندارند و مذهب جديد ميسازند.بگويم يا عاقلان را نکته ايي بس است؟؟؟؟ فرموده اييد ((((شيعه تا آن حد سهل انگار است كه دقت نمي كند گاهي گفته هاي امامانشان با قرآن با احاديث پيامبر و احاديث ديگر امامان هم در تضاد است)))) اين حرفتان را به دو حساب مي گذارم ........يکي به حساب بچگي وکم عقلي وبيسواديتان و يکي هم بحساب شوخي سال 1390. چون هرچه فکر ميکنم جز شوخي نميتوان نامي براين ادعايتان گذاشت.......... شما که مچ امامان مارا گرفته ايي دوتا حديث بگو که اين امام ضد آن امام ويا ضد احاديث پيامبر گفته باشند......... کدام حديث امامان ما خلاف قرآن است؟؟؟؟؟؟ اما اما اما ........... اگر بتواني ثابت کني که امامان ما ضد همديگر وضد احاديث پيامبر و ضد قرآن حديث فرموده اند تمام خوانندگان اين سايت شاهد باشند من رسما سني ميشوم وتا قيامت لعن ميکنم هر شيعه ايي را......... ولي اگر ثابت نکردي مرد باش و حرفاهايت را پس بگير .....نمي خواهم شيعه شوي چون شيعه ناقص العقل را نمي پذيرد.......برادر جان اگر بلد بودي مي نوشتي نه که روي هوا حرف ميزدي....... من بيسواد اگر بخواهم تناقضات اهل سنت وبزرگانتان را بگوييم مثنوي هفتاد من کاغذ ميشود حالا چه رسد به علمايمان.......... فقط يکي دومورد عرض مي کنم::: عمر پسر خطاب:::: سه چيز در زمان پيامبر حلال بود من حرام کردمممممممم متعه الحج متع النساء و حي الي خير العمل.......اين از مسير پر از تناقض عمر با پيامبر........ عمر خلاف پيامبر عمل وعاعتراف هم کرده است. پاسخ بفرماييد. فرموده اييد ::::((((بعضي از احاديث همين امامان خودبخود در تائيد اهل سنت است)))) کدام؟؟؟ نقل ميکردي تا ما هم ياد ميگرفتيم؟؟؟ کو؟؟؟سندش؟؟؟؟ کتابش؟؟؟؟؟امامش؟؟؟؟؟ بازم عرض مي کنم اگر بلد بودي مينوشتي فرموده اييد :(((((سني كه مطالعات ديني اش اصولي تر و بر نظام دقيق تري است آنها را دربست در رديف اصحاب و يا حتي بالاتر قرار بدهند اهل سنت حتي تا به الان امامان شيعه را در رديف امامان اربعه هم قرار نداده اند و اين برميگردد فقط به علماي شيعه كه مقلدان خود را سرگردان كرده اند .)))))))))..الحق شاهکار وهابيتي عزيزممممممم الحق....درود بر وهابيون که چون تويي مدافعشاني........ احسن احسن......عجب مچ شيعه گرفتي برادر جان؟؟؟؟؟؟ توجه بفرما آقاي وهابيت ::::::::گفته اييد سني مطالعاتش اصولي تر......... سوال ؟: اصولي تر از چي؟؟؟ اصولي تر از کي؟؟؟؟ لابد يک گروه مطلعاتش لااقل اصولي هست که شما با اضافه کردن """ تر """" مطالعات اهل سنت را اصولي تر مي دانيد........ پس اعتراف کردي تا اينجا کار که مطالعات شيعه اصولي است. اين از اين....... ..... وبر نظام دقيق تري ......... ميشه بفرماييد آن نظام دقيق تر چيست؟؟؟ اگر تناقض کلام علمايتان منظور است که آنها دريک نص قرآن به ان واضحي ( آيه وضو) بين خوشان دعواست که پاهم بشوريم يا نه......... عجب اصول دقيقي عندالله......... وهابي جان مي دوني امامان اربعه شما همديگر را قبول ندارند؟؟؟؟؟؟ اگر قبول داشتند که مذهب ديگري نميساختند بلکه همان مذهب يکي از امامانتان کفايت مي کرد اگر برحق بوده اند.......... ان اماماني که چنين به آنها نازيده ايي (((( شافعي متولد فلسطين))) ابو حنيفه (((( کابل افغانستان ))) مالکي (((( مدينه ))))) حنبلي (((( يغداد))) يکي دوتايشان شاگرد امام ششم ما بوده اند. اگر امام ما امام صادق نبود که آنها اسمي ازشان نبود بلکه شتر چراني مي کردند در صحراي عربستان نه که امام ميشدند.......... بردار جان امام اول ما مولا علي از طفوليت در محضر رسول خدا بود.اوست که داناي تمام امور است اگر هم عصمت وامامتي برايش قائل نشويم.... اوست که فقط يک درصد کلامش ميشود نهج البلاغه......... اوست که اگر نبود خليفه اتان هلاک مي شد......... سوال ::: حالا ناموسا ابوحنيفه کابلي بهتر اسلام را ميداند يا شخصي که با خود رسول از اول زندگي بود وداماد ايشان هم شده است؟؟؟ کدام؟؟؟ مرد باش جواب بده؟؟؟؟ امام حسن ما بهتر اسلام را ميداند که در محضر رسول خدا بوده شب وروز جداي از اينکه در محضر پدرشان نيز بوده اند يا شافعي شما که تا از فلسطين بياد و بفهمه دنيا دست کيه عمري گذشته؟؟؟؟ مرد باش جواب بده وهابيت جان. حرف ها دارم .................. حيف حيف حيف که چشم کورتان نمي بيند................ يا مولايم علي .........هماني که تو واهل بيتت و تمام اهل سنتت وقت گرفتاري ها ومريضي هايتان دست به دامنش ميشويد |
62 |
نام و نام خانوادگي: مهدي -
تاريخ: 10 شهريور 90
جواب one god & one prophet & Twelve leaders که فرموديد بنده نه شيعه هستم نه سني.................برادر من مگر ميشود يکي مسلمان باشد اما نه شيعه باشد نه سني؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بالاخره منبع رجوع حضرتعالي براي دريافت احکامت کجاست؟.........منابع اهل سنت؟؟؟؟؟منابع تشيع؟؟؟؟؟؟ تو نماز را براساس چه مکتبي مي خواني وقتي نه سني هستي نه شيعه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بالاخره يا نماز به سبک اهل سنت ميخواني يا تشيع ........پس اين چه حرفيه که ميفرماييد نه سني هستي نه شيعه؟؟؟؟؟ اگر مسلماني رک وپوست کننده بگو احکام دينت از کجا مي گيري؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ قرآن؟؟؟؟؟؟قرآن که فقط کليات است وبس.............گفته نماز بخوانيد .........اما نگفته چطوري؟؟؟؟؟؟با چه سبکي؟؟؟؟؟هيچ چيزش مشخص نمي کند..........گفته حج برويد اما جزيياتش کجا گفته قرآن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟و ............. پس برادرم دلبندم عزيزم :::: سعي کنيد اول حرفاتون مزه مزه کنيد بعد بنويسيد........... البته من مي دونم شما سني هستي بدون شک وداري يه دستي ميزني .................. |
63 |
نام و نام خانوادگي: ابولولو (رض) -
تاريخ: 12 شهريور 90
کامنت 59 جناب وهابيت در ابتدا خداوند متعال را شاکرم که حق را بر زبانت جاري کرد و اقرار به عصمت ائمه اطهار عليهم صلوات الله نمودي . امابعد ، در نوشته هايت تناقضي اشکار وجود دارد !!!! دقت کن----> ((اهل سنت هم حديث راويان و اصحابي را كه خود قبول دارد صحيح ميداند )) ---->((...در حاليكه ميدانند به حديث اعتباري قائل نيستم وآن را مصدر تشريع نميدانم...)) براستي مصدر تشرييع براي شما چيست ؟؟؟؟ تلمود ؟؟؟!!!! جناب اهل کتاب !!! اصلا نماز ميخواني ؟؟؟ چگونه ؟؟؟؟ دست بسته؟؟ دست باز ؟؟؟چرا ؟؟؟؟؟ در چه زماني ؟؟؟ چند رکعت ؟؟؟ از کدام ايه و کدام سوره قران مجيد استخراج کردي ؟؟؟؟ جناب اهل کتاب!!! اگر روزي به مکه مکرمه که در اشغال يهود حجاز است مشرف شوي چند دور طواف خواهي کرد ؟؟ ؟ چرا ؟؟؟؟ چطور روزه گرفتي ؟؟؟ مبطلاتش چي بود ؟؟؟ چرا ؟؟؟ *************** جناب اهل کتاب !!! اگر اشکالي در کار علماي !!!! شما نيست چرا به دامن يهود و نصاري پناه برده اند ؟؟؟؟!!!!!!!!! والله قسم اگر علماي!!!! شما تلفني هم بتوانند جواب ما را بدهند ما راضي هستيم ، اگر با چاپار هم بتوانند جواب ما را بدهند ما راضي هستيم،اگر با کبوتر نامه رسان هم بتوانند جواب ما را بدهند ما راضي هستيم ولي دريغ ...... به دليل پافشاري ما براي اخذ جواب وبدليل جهلشان به قول خودت فرار کرده اند و اواره بلاد يهود و نصاري شده اند |
64 |
نام و نام خانوادگي: شاه عباس صفوي کبير ( رضي الله عنه ) -
تاريخ: 12 شهريور 90
بسم رب الحيدر سخني با جناب وهابيت بابا شمااگه جوابي داري جواب مارو بده وگرنه با رد گم کني و بحث عوض کردن وقت ما وبقيه عزيزان رو نگير خوب معلومه که وقتي حرفايي رو از سر نادوني(ناداني يعني ندانستن موضوعي - قصد توهين ندارم ) و بي اطلاعي ميزني همه ميريزن سرت و جوابتو ميدن دلتو خوش کردي يه جمله گفتي "حديث اعتباري قائل نيستم وآن را مصدر تشريع نميدانم " بعد سروته همه چيو هم آوردي بعدشم هيچي به هيچي بابا جون شما هنوز تو حرفاي خودت موندي هنوز مکتب شيعه رو نميشناسي لااقل برو چهار تا کتاب بخون بعد بيا اظهار نظر کن چرا نميگي حدود 1200 سال سر اين موضوع علماي سني و حکومتشان چنان فشاري به علماي شيعه وارد آورده اند كه به جهت مقاومت بسياري از آنها فرار كرده يا تبعيد شدن يا حتي به شهادت رسيدن . چرا نميخاي اونور قضيه رو هم ببيني راستي ماهنوزيم منتظريم شما اون ملاک و معيار اهل سنت رو براي ما مشخص کنيا الحمدلله الذي جعلنا من المتمسکين بولايت علي ابن ابيطالب عليه السلام |
65 |
نام و نام خانوادگي: مهدي55 -
تاريخ: 14 شهريور 90
بردار گرامي جناب وهابيت......شما لطفا جواب استدلال هاي ما بدهيد نه اينکه مدعي ميشوي علماي شيعه فشار مي آورند وعلماي اهل سنت فرار مي کنند به خارج کشور......... در مورد فرارشان به خارج کشور هم بايد عرض کنم انسان چه عالم چه غير عالم وقتي مبنا و اصول درستي ندارد همين ميشود که دلارهاي نفتي عربستان سعودي کار خودش مي کند واين اقايان خانه و مال ومنال را ترجيح مي دهند به اينکه بمانند واز مذهبشون دفاع کنند.........البته وقتي يک عالم اهل سنت نتواند جواب يک سوال دانشجوي شيعه بدهد همين بهتر برود کنار خليفه اتان جناب :::::::: ملک عبدالله ال سعود رضي الله عنه....... خليفه شما اهل سنت جناب ملک عبدالله هم هنرش اينست که با اقاي بوش مشروبات ميل مي فرمايند.......رضي الله عنه........... واما::::::::: شما تاريخ را نگاه بفرماييد : اگر شيعه نبود اسلامي مي ماند؟؟؟؟؟؟؟؟؟ همين امروز در حالي که سران کشورهاي اهل سنت با اربابان غربي خود مشغول صرف مشروبات وزدن کاباره در کشورشان هستند وبر ضد مردم مسلمان فلسطين و.... نقشه ميکشند وبا غارتگران عليه مسلمانان همکاري ميکنند ....يک کشور شيعي تمام قد مقابل همه دنياي کفر ايستاده است............يک سيد حسن نصرالله با تعدادي از جوانان آنجور يقه کفر را گرفته است.......يک پاراچنار شيعي اونجوري مقابل طالبان وهابيت مي ايستد.......متوجه شديد؟؟؟؟؟؟از خودتون سوال بفرماييد چرا شيعه اينجوريست؟؟؟؟ چرا شيعه تمام قد دارد از اسلام دفاع مي کند اما سران ديگر بلاد مسلمان سني مذهب با ايادي کفر سر يک سفره مي شينند؟؟؟؟؟ چرا ؟؟؟؟؟؟ حالاشما هنرتان اين شده مقداري دلار کثيف نفتي عربستان سعودي بگيريد و به خودتان بمب ببنديد و شيعيان رو بکشيد........اين هنر است؟؟؟؟؟ کفر دارد بلاد شمارا نابود مي کند آنوقت شما هم پيمان کفر شده اييد و باهاشون همکاري مي کنيد......... حالا شيعه اسلام را به کفار دارد مي فروشد يا شما ؟؟؟؟کدوم؟؟؟؟ |
66 |
نام و نام خانوادگي: وهابيت -
تاريخ: 15 شهريور 90
آنچه در مورد علي گفته ميشود كه قبل از بعثت رسول الله در خانه پيغمبر زندگي كرده دروغي بيش نيست چون علي يتيم نبوده و پدر و مادرش به نام مشخص و سالها بعد از رسالت پيامبر در قيد حيات بوده اند پس سرپرست همانها بوده اند . ثانيا بر فرض قبل از بعثت رسول الله علي از طفوليت در خانه ايشان به عنوان يتيم زندگي كرده باشد هيچ مزيتي برايش نداشته چون قبل از بعثت ، پيامبر خود فردي بوده فاقد ايمان و كتاب و علم و حكمت به آيات 113 نساء و 52 شورا مراجعه كنيد . داستان " شگفتي خلقت فرشتگان " از نهج البلاغه را بخوانيد ببينيد چطور كسي راكه ميگويند داناي تمام امور بوده ملائكه را مانند يك آدم بالدار توصيف مي كند و براي آنها طول و عرض و ارتفاع و جايگاه استقرار و اعمال و مسئوليت هاي عجيب و غريب نام ميبرد بطوريكه هيچگونه برهاني از كتاب الهي بر آن ندارد . خلفاي اسلام اگر بدون علي هلاك ميشدند پس چطور است اعمال و تصميميات آنها درست نقطه مقابل علي است ؟ يكي از مشورت دادنهاي علي جريان ممانعت او از رفتن ابوبكر به ميدان جنگ و دعوت او به ماندن در مدينه است اين مشورت صد در صد مخالف دين است چون پيامبر رسول الله خود شخصا در تمام نبردها در صف مقدم حضور داشته و جنگيده است و اين تكليفي بر او بود - قرآن . مشورت دوم به عثمان هنگام محاصره مدينه توسط فتنه گران و اشوب طلبان كافر بود كه عثمان را به وعده وعيد به سران اشوب طلب كه خود عثمان تمايلي به آن نداشت تحريك كرد تا جاييكه بعدا عثمان فهميد اين كار اشتباه است و بر راي واقعي خود بازگشت . جواب نظر: با سلام دوست گرامي بهتر است قبل از اينكه اينگونه سخن بگوييد ، كمي دقت كنيد تا مبادا علماي اهل سنت را متهم به دروغگويي كنيد : فإن عليا رضي الله عنه تربى في بيت النبي صلى الله عليه وسلم فلرسول الله صلى الله عليه وسلم عنده نعمة غير نعمة الإسلام يمكن أن تجزى اما سكونت حضرت علي عليه السلام در خانه ابوطالب ، به خاطر يتيم بودن ايشان نيست ، بلكه طبق آنچه در روايات آمده است ، به خاطر علاقه زياد رسول خدا به حضرت علي و تلاش براي تربيت ايشان و تندگدستي ابوطالب بود . اما در مورد مشورت دادن ، طبق نص صريح روايات ، مشورت دادن حضرت تنها در زماني بود كه خطر بر خود اسلام وارد ميشد ؛ يا از ايشان درخواست مشورت ميشد ، زيرا خيرخواه بودن براي همه مسلمانان حتي به كافر ، يكي از خصوصيات مومنين است . اما در مورد آنچه درباره داستان خلقت گفتيد ، آيا در كتب اهل سنت نيامده است كه ملائكه وقتي ديده ميشدند به صورت انسان بودند ؟ آيا در قرآن نيامده است كه آنها «اولي اجنحة مثني وثلاث ورباع» البته استدلال شما نيز جالب است ، چون خودتان از ديدن ملائكه محروميد گمان كردهايد كه همه مردم و سرور همه آنها اميرمومنان علي بن ابي طالب چنين است و مدرك شما نيز اين است كه در قرآن نيامده است ! خوب اگر كسي فيل را توصيف كند كه خرطوم درازي دارد ، چون در قرآن نيامده است دروغگو است ؟! موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
67 |
نام و نام خانوادگي: وهابيت -
تاريخ: 16 شهريور 90
ابولولو مصدر تشريع براي ما مسلمانان تنها قرآن است. ما نمازمان را مثل همه مسلمانان ميخوانيم و اين را از رسول الله صلي الله عليه و سلم فرا گرفته ايم ايشان به اصحاب و مومنان عملا آموخته و آنها به فرزندان و نوه هاي خود و همچنين به مسلمانان ساير بلاد و آنها هم به فرزندان خود ... و نسل اندر نسل آمده تا الان به ما رسيده است و اين به هيچ وجه از كتابهاي حديثي كه گفته شده حداقل دويست سال بعد از حيات رسول الله شروع به گردآوري كرده اند بدست نيامده دليل واضحش اين است كه مسلمانان دويست سال را بايد از نماز خواندن و روزه گرفتن و حج گزاردن حذف كنيم يعني بايد بپذيريم مسلمانان به مدت دويست سال بعد از وفات پيامبر نماز نخوانده اند و بدرستي روزه نگرفته اند يا حج ناقصي انجام داده اند و اين شامل همه فرزندان اصحاب و مومنان و نوه ها و نبيره هاي آنها ..... هم خواهد شد در صورتي كه چنين نيست و آنها بر عبادات خود حفاظت صد چنداني نسبت به بسياري از مسلمانان كنوني داشته اند - و اينكه بعدي ها منتظر مانده اند تا جنابان بخاري و مسلم و ابوداود وغيره همه اعجمي زبان بروند زبان عربي ياد بگيرند و بتدريج اين احاديث را شهر به شهر و ابادي به ابادي بگردند جمع آوري كنند كه آن هم هركدام پنجاه شصت سال طول بكشد بعد تازه نسل 250 سال بعد از پيغمبر به صورتي ابتدائي شروع به خواندن نماز كنند و چند صد سال هم طول بكشد تا همه جزئياتش از كتابهاي صحاح تكميل و آموزش داده شود .... آخر جز يك حديث زده كي اين را ميپذيرد ؟؟ در همين شهر و استاني كه هستيم تا پنجاه سال قبل ملاهاي آن اصلا نميدانستند حديث چيست و حتي با اسم اين كتابها هم آشنا نبودند و جز قرآن كتاب ديگري نميشناختن ولي بسيار عالي به مردم دين را ياد ميدادند . در ضمن اختلاف در گرفتن دست و بعضي جزئيات فقط بدليل فاصله مكاني مسلمانان از همديگر بوده كه در طي قرنها تفاوتهايي در آن پديد آورده است اما در اصل نماز و ركعات و اعمال آن و آيات و تسبيحات و تحيات آن تفاوتي نيست و اختلافات ريز همچون دست بستن يا باز گذاشتن در آن تاثيري نداشته است . و اما شما اگر سرگذشت بخاري را بخوانيد ميبينيد اين مرد سرگشته بدليل ايجاد اختلاف ميان مردم با حاكمان وقت و بدگوئي و مخالفت دائم با انها بدلايل بسيار خلاف منطق و پوچ همچون به انحراف كشيده شدن انسانهاي خوب و رعايت نكردن حق و باطل در صورت همراهي با حكام !!! با وجود حسن ظني كه ان حكام به او داشته اند از دو شهر بخارا و بيكند بيرونش كرده اند و اخرين شهري را كه قبل ازمرگش ميخواسته برود يعني سمرقند مردم انجا هم از او اعلام انزجار كرده اند . بخاري ثروت هنگفتي از پدرش به ارث برده و اين ميرساند پدرش با توجه به شرائط انزمان مرد عابدي نبوده و بخاري اين ثروت را به مضاربه ميگذاشته تا از آن سود يا همان ربا را بدست آورد و درامدش را از اين راه غير شرعي بدست مياورده و براي اينكه حاكم وقت بر سرمايه و دارائي اش اطلاعي پيدا نكند حاضر نبوده به جهت سودي كه يكي از بدهكارانش از پرداختنش خودداري كرده به ان حاكم شكايت كند و با همكار كلاهبردارش مصالحه كرده است . بخاري اگر مرد عابدي بود با وجود ثروت هنگفت چه نيازي به جمع اوري سود داشته در صورتي كه حتي بر او لازم بود از اين ثروت صدقه و زكات بپردازد و اين جمع اموري سود ميرساند دستي در صدقه و زكات نداشته است. احاديثي كه بخاري گرداوري كرده و ان را صحيح دانسته و صحيح ناميده قريب به اتفاق در تعارض با قران است و اين ميرساند به قرآن آشنائي نداشته و تمام همتش را صرف حفظ احاديث معارض قران كرده است و جالب اينجاست كه كتاب حديث خود را مثل قرآن و هم شان آن دانسته و همچون پيغمبري اعلام كرده هر دوي آنها به من داده شده است گفته : الا اني اوتيت القرآن و مثله معه !!!!!!!!!!! اينهم از كفرگوئي بخاري |
68 |
نام و نام خانوادگي: one god & one prophet & twelve leaders -
تاريخ: 16 شهريور 90
جناب مهدي سلام عليکم ما که بقول شما سني هستيم از شمايي که شيعه هستي التماس دعا داريم (خيلي بده که خودمونو شيعه بدونيم و ديگران رو بيگانه) در ضمن شما اولين نفري نيستين که اين حرف رو به من ميزنيد اگه منظورتون از شيعه بودن به کار بردن الفاظ رکيک عليه افراد مورد احترام ساير اديان و مذاهب هست ، در اينصورت حرف شما درسته و بنده شيعه نيستم اما اگه منظورتون از شيعه بودن اعتقاد به امامت علي(ع)و اولاد پاک و مطهر او و در عين حال توهين نکردن به خلفاي سه گانه و آشکار کردن عيوب خلفا بدون توهين به اونها باشه ، در اينصورت بايد خدمتتون عرض کنم که شيعه هستم و به اين شيعه بودن افتخار ميکنم اميدوارم چشم بند روي چشمان خوشگلتون هر چه زودتر برداشته بشه تا بتونيد حقيقت رو آنگونه که هست ببينيد ، نه آنگونه که فکر ميکرديد التماس دعا دوستدار شيعيان و سنيان وحدت گرا و ضد وهابي |
69 |
نام و نام خانوادگي: سيد محمد حسيني -
تاريخ: 17 شهريور 90
جواب نظر جناب------------------------------------one god & one prophet & twelve leaders--------------------------------------- ماهم با توهين کردن مخالف هستيم اما چه کنيم که بسياري از اين حرف ها را خودآقايان نقل کرده اند.تاکنون متن صحيح بخاري چاپ هند را ديده ايد؟!! آنجا دارد کان سيدنا عمربن خطاب.... . در گوگل سرچ بزنيد و ادامه مطلب را همراه با توجيه و شرح آن بخوانيد! يا علي |
70 |
نام و نام خانوادگي: مهدي55 -
تاريخ: 19 شهريور 90
آقاي one god & one prophet & twelve leaders هر انساني با توهين کردن مخالف است نه فقط حضرت عالي يا سايرين.... ما توهين نمي کنيم ...... ما لعن مي کنيم بر هر کسي که مقابل رسول خدا و اهل بيتش ايستاد وخواهد ايستاد. هر کس مي خواهد باشد : ما ابوبکر-عمر-معاويه-يزيد -خلفاي اموي -خلفاي عباسي-خالد بن وليد -عثمان- صدام-بن لادن-آل سعود -جرج بوش-اسراييل- و...... همه رو لعن مي کنيم. حالا اگه ناراحتيد ما لعن مي کنيم مي توانيد شما بر اينها درود بفرستيد وتقاضاي رحمت کنيد ولي ما لعن رو قاطعانه ادامه مي دهيم. ياعلي |
71 |
نام و نام خانوادگي: ابولولو (رض) -
تاريخ: 20 شهريور 90
جناب وهابيت چگونه مصدر تشريع براي شما (( فقط )) قران است ولي ادعا ميکني نمازت را طبق رواياتي که سينه به سينه به شما رسيده ميخواني ميخواني؟؟؟!!!! از کجاي قران استخراج کرده اي که دست بستن يا نبستن به قول خودت جزئيات ريزي هستند که در اصل نماز تاثيري ندارند ؟؟؟ شما که براي احاديث اعتباري قائل نيستي از کجا استخراج کردي که اين اختلافات بدليل فاصله مکاني بوده است ؟؟؟ بالاخره کداميک از شما 4 فرقه داريد به سنت رسول الله صلي الله عليه و اله و سلم عمل ميکنيد؟؟؟ تکليف 3 فرقه ديگر چيست ؟؟؟ ايا علماي شما که اينقدر دلت براي فرارشان به بلاد يهود و نصاري کباب است هم مثل تو به احاديث و روايات اعتباري قائل نيستند ؟؟؟ ولي در شبکه هايشان که چيز ديگري ميگويند !!!! ايا مفتکي هايتان هم طبق نظر تو به حديث اعتقادي ندارند ؟؟؟!!!!! عجب !!!!!!!!!!!!!!!!!!! پيشنهاد ميکنم شما خودت يه مذهب تاسيس کن ............. باور کن جدي ميگم ................. مگه چي چي از ابوحنيفه کم داري ؟؟؟؟؟؟ اما در مورد چيز!!!هايي که در مورد بخاري گفتي ،من در کامنت قبلي گفتم نيازي به مطالعه در زندگينامه و احوالات انها نيست ، همين موضوع که با ان مطاعني که خودشان در کتبشان ازغاصبين نقل کرده اند بازهم انها را بر اميرالمومنين عليه السلام افضل ميدانند نشان ميدهد که جاهلترين مردم عصر خود هستند. باز هم يک پيشنهاد برات دارم ، همانطور که زحمت کشيدي زندگي بخاري را خواندي يکبار هم زندگينامه خلفا را بخوان البته نه از کتب افسانه،بلکه از مصادر تاريخي تا متوجه شوي که انها از هر گمراهي گمراهتر بودند ملک العلماء در بدايع الصنايع مي گويد: عمر قرائت حمد و سوره را در يکي از دو رکعت اول نماز مغرب ترک کرد. و قضاي آن را در رکعت آخر بلند قرائت کرد. و همچنين عثمان در يکي از دو رکعت اول از نماز عشاء قرائت حمد و سوره را ترک کرد و قضاي آن را در رکعت آخر بلند قرائت کرد !!! و در جاي ديگر مي نويسد: عثمان قرائت سوره را در هر دو رکعت اول نماز عشاء ترک کرد. و قضاي آن را در رکعت سوم و چهارم نماز عشاء بلند قرائت کرد! بدايع الصنايع ملک العلماء 1/111 و 172 عباده پسر صامت نقل كرده است که پيامبر اكرم صلي الله عليه و اله فرمودند: هر کس سوره حمد و بيشتر از آن را نخواند نمازش درست نيست صحيح بخاري 1/302, صحيح مسلم 1/155, صحيح ابوداود 1/131, سنن ترمذي 1/34و 41, سنن بيهقي 2/38 و 61, سنن نسائي 2/137, سنن دارمي 1/283, سنن ابن ماجه 1/276, مسند احمد 5/314, کتاب الام 1/93, المحلي ابن حزم 3/236 روزي عمر آيه و فکهة و ابا (عبس/31) را ميخواند کلمه اب را نفهميد که به چه معناست. بعد گفت: لزومي ندارد ياد بگيريم و در کتاب خدا لازم نيست زياد تعمق و تفکر کنيم !!! از قرآن هرچه ميدانيد عمل کنيد و هر چه را که نميدانيد به خدا واگذارش کنيد !!! تفسير ابن جرير ج 30 ص 38- مستدرک ج2 ص514- تفسير کشاف ج3 ص 253- الموافقات شاطبي ج1 ص21 و 25- الدر المنثور ج 6 ص 317 همچنين روايت شده است که شخصي به خليفه گفت: من شديدترين آيه را در قران مي دانم. عمر با تازيانه بر سر او کوبيد و گفت: به تو چه مربوط که در قران تحقيق مي کني !!! الدر المنثور ج2ص227 لطفا !!! لطفا !!! لطفا !!!!! نگو که اين مصادر ارزشي ندارند که کلي به جهلت ميخندم چون مسلما زندگينامه بخاري رو از قران نخوندي !!!!! اللهم العن الجبت والطاغوت |
72 |
نام و نام خانوادگي: وهابيت -
تاريخ: 28 شهريور 90
جناب پاسخگو نهج البلاغه در بخش شگفتي خلقت فرشتگان در باره ظاهر مثالي ملائكه صحبت نميكند آنگونه كه در كتاب الله قرآن خبر داده بر بعضي انبياء و يا اولياء نازل شده است بلكه از عالم غيب و من عندالله صحبت ميكند از چگونگي آفرينش آنها گوينده آن از جايگاهي معادل جايگاه ملائكه حتي بالاتر از آن سخن ميراند مقامي العياذ بالله ______________همچون ______ خداوند__________ و در رديف ________او تبارك و تعالي. اينچنين خداشناسي و معرفت به خدائي را ما در لنجنزار مياندازيم ...................................... جناب ابولولو مسلمانان چهار فرقه نيستند اينها كتابي است در عمل فرقه اي در كار نيست اما معدود تفاوت ظواهر اعمال را كه جزئياتي ناچيزند و در واقع اصلا اختلاف نيستند را بصورت نوشتاري آورده اند و كتاب كرده اند و اسمش را گذاشته اند مذهب هر كدام از آن ديگري خشوعش بيشتر است . اما من كه دلم براي مسلمانان هم دينم دري خوانده هاي علوم ديني حوزه و دانشگاه دربلاد ديگر كباب است شما چرا تا اين حد براي محمد بخاري عصبي شديد ؟؟ آيا حديث هاي مخالف قرآنش را ميپسندي ؟! من زندگينامه بخاري را از قرآن نخواندم و زندگي خلفا را همچنين اما در حد خود با قرآن ميتوانم صحت كار و رفتارشان را مطابق آنچه مجموعه كتابهاي تاريخ در باره آنها از طرف مسلمان و كافر بيان شده مشخص كنم . جواب نظر: با سلام دوست گرامي آن انبيا و اوليا كه ملائكه را ديدهاند و درباره ظاهر آنها سخن گفتهاند ، آيا جايگاه ملائكه و بالاتر را داشتهاند يا پايينتر؟! اگر بالاتر ، پس اشكال در كجاست ؟ و اگر پايين تر است ، شما اعتقاد داريد كه اولياي الهي و انبيا از ملائك پستترند ! گروه پاسخ به شبهات |
73 |
نام و نام خانوادگي: وهابيت -
تاريخ: 02 مهر 90
اولا هيچ انبياء و اوليائي هرگز در باره ظاهر ملائكه در هيچ جا صحبت نكرده اند جز آنچه باذن الله بر آنها در ظاهر مثالي نازل شده و در كلام الله قرآن و ديگر كتب الهي ( منظور تحريف شده ها نيست) همان بيان شده است و آنچه نهج البلاغه از عالم غيب خبر داده آن ظاهر مثالي بيان شده در كتب الهي نيست و هيچ نسبتي با آن ندارد ثانيا وقتي از مقام و درجه بلند ملائكه نزد خداوند صحبت ميشود آن مقام به عالم غيب برميگردد نه به اين عالم تا كسي بخواهد انبياء واولياء در قيد حيات را با آنها مقايسه كند كه چنين مقايسه اي خود در حقيقت غلط و كفر محض است و هيچ نبي و ولي درگذشته باذن الله زنده نشده تا ما را در جريان قرار دهد و بگويد اينها از كتابهاي الهي جا مانده و فراموش شده وحي شود بلكه امر يكسره از آن خداست و جز او تعالي كسي قدرت بر امور دنيا و غيب را ندارد پس هر كس در مورد مقام و رفعت روح و ملائكه ادعايي داشته باشد و آنها را با هم يا با انبياء و اولياي درگذشته مقايسه كند كذابي مفتري بيش نيست . جواب نظر: با سلام |
74 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 04 مهر 90
با سلام اولاً تشكر از گروه پاسخ به شبهات از جوابه مستدلشان هرچند اين جماعت خود را در تاريكي محض نگاه ميدارند و اگر بقران و احاديث رجوع ميكنند براي عيب تراشي از مومنين ميباشد . خداوند در اين جماعت مي فرمايد بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ ﴿۶﴾ خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عظِيمٌ ﴿۷﴾ وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللّهِ وَبِالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِينَ ﴿۸﴾ اياتي از سوره البقره. ثانيا جالبه عبد الشيطانيت گفتي : ... ملائكه ادعايي داشته باشد و آنها را با هم يا با انبياء و اولياي درگذشته مقايسه كند كذابي مفتري بيش نيست . بشنو از قران كريم هر چند كه تو و امامت با ان بيگانه اي بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلآئِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِيسَ لَمْ يَكُن مِّنَ السَّاجِدِينَ ﴿۱۱﴾ و در حقيقتشما را خلق كرديم سپس به صورتگرى شما پرداختيم آنگاه به فرشتگان گفتيم براى آدم سجده كنيد پس [همه] سجده كردند جز ابليس كه از سجدهكنندگان نبود قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَاْ خَيْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ ﴿۱۲﴾ فرمود چون تو را به سجده امر كردم چه چيز تو را باز داشت از اينكه سجده كنى گفت من از او بهترم مرا از آتشى آفريدى و او را از گل آفريدى . الاعراف ======================================================== جناب شيطانيت گفتي ..... و هيچ نبي و ولي درگذشته باذن الله زنده نشده تا ما را در جريان قرار دهد ...... بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّىَ يُحْيِي هََذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللّهُ مِئَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَل لَّبِثْتَ مِئَةَ عَامٍ فَانظُرْ إِلَى طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَانظُرْ إِلَى حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِّلنَّاسِ وَانظُرْ إِلَى العِظَامِ كَيْفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۲۵۹﴾ البقره يا چون آن كس كه به شهرى كه بامهايش يكسر فرو ريخته بود، عبور كرد؛ (و با خود مى)گفت: (چگونه خداوند، (اهل) اين (ويرانكده) را پس از مرگشان زنده مىكند؟). پس خداوند، او را (به مدت) صد سال ميراند. آنگاه او را برانگيخت، (و به او) گفت: (چقدر درنگ كردى؟) گفت: (يك روز يا پارهاى از روز را درنگ كردم.) گفت: ((نه) بلكه صد سال درنگ كردى، به خوراك و نوشيدنى خود بنگر (كه طعم و رنگ آن) تغيير نكرده است، و به درازگوش خود نگاه كن (كه چگونه متلاشى شده است. اين ماجرا براى آن است كه هم به تو پاسخ گوييم) و هم تو را (در مورد معاد) نشانهاى براى مردم قرار دهيم. و به (اين) استخوانها بنگر، چگونه آنها را برداشته به هم پيوند مىدهيم؛ سپس گوشت بر آن مىپوشانيم.) پس هنگامى كه (چگونگى زنده ساختن مرده) براى او آشكار شد، گفت: ((اكنون) مىدانم كه خداوند بر هر چيزى تواناست.) لبيك يا علي |
75 |
نام و نام خانوادگي: وهابيت -
تاريخ: 10 مهر 90
جناب مجيد علي ابليس كارش مقايسه كردن خود با ملائكه و با آدم بود همين مقايسه در خلقت و تكبرش او را رجيم كرد . گفتم : تا ما در جريان غيب قرار دهد و گرنه در قرآن و كتابهاي الهي خيلي ها در گذشته به امر الهي زنده شدند ولي آنچه ديدند از غيب هماني است كه در كتابهاي الهي بيان شده و به همه خبر داده شده چيزي خارج از آن نگفته اند .آياتي هم كه از سوره بقره آورديد در رابطه با ملائكه نيست در مورد قدرت رب تعالي بر زنده شدن مردگان در روز قيامت است |
76 |
نام و نام خانوادگي: ابولولو (رض) -
تاريخ: 18 مهر 90
جناب وهابيت قبلا بهت يه ادرس در مورد تکفير علماي مذاهب اربعه نسب همديگر و رد کردن همديگر دادم اگه به خودت زحمت ميدادي و مراجعه ميکردي حداقل تعداد حرفهاي تکراري ات يک مورد کمتر ميشد http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=6340 من براي بخاري به اندازه بال پشه اي هم ارزش قائل نيستم ، شما چرا براي ابن حطاب و سرخو سينه چاک ميکني؟؟؟!!! ايا کارهاي مخالف قرانشان را ميپسندي؟؟؟؟؟!!! شما که ميتواني با فهم ات صحت کار و رفتار ديگران را از قران و کتب تاريخي مشخص کني ، لطفا نگاهي هم به ايه 33 سوره مبارکه احزاب و ايات 1 تا 10 سوره مبارکه تحريم بفرماييد اللهم العن الجبت والطاغوت |
77 |
نام و نام خانوادگي: سلمان -
تاريخ: 02 خرداد 91
شما به چه حقي در مورد عمر نطق مي کنيد اول قبل از وضو طهارت کنيد....... بعد در مورد مابقي حرف ميزنيم |
78 |
نام و نام خانوادگي: يازهرا -
تاريخ: 21 مرداد 91
جناب سلمان بسيار باعث انبساط خاطر و شادي ما شديد! تشکر! خيييييليييي خنده دار بود خدايي....به چه حقي نطق مي کنيم!اونم راجب عمر...! وااااي اونم بي وضو..! جامون تو جهنمه نگران نباش..! محشور بشي ان شاالله با هموني که چون با طهارتم دوست ندارم اسمشو ببرم. 1فضيلت ازش اگه تونستي بگي جايزه داري! منتظرما...1فضيلت... ياعلي مدد |
79 |
نام و نام خانوادگي: محمد رضا جمال از افغانستان...... -
تاريخ: 25 شهريور 91
من تمام کمنت ها را مو به مو خواندم .... چيز هاي را ديم و خواندم واقعا چه بحث جالبي بود.... بنظر بنده بحث با جاهلان نشانه خرد نيست همانگونه که مولاي مان علي (ع) ميفرمابد مشکل ترين کار فهماندن يک بيعقل است.... اگر خود اهل سنت هم به کتاب خود بدور از تعصب نگاه کنند خواهي ديد که چه دست کفريات وجود دارد..... مثلا در کتاب المحلي بنقل از ابو حنيفه آمده که از دواج با محارم حلال است (با مادر. خواهر. عمه . خاله.......) وهم در صحح بخاري چنان احادث کفر آمز از ابو هريره وجود دارد که اصلا با عقل هم سازگاري ندارد...... من يک نمونه از نمونه هايش را عرض ميکنم(حديثي است از ابو هريره که به پيامبر فرزانه اسلام نسبا داده شده .. که پيامبر ميگويد اگر عمل القاح صورت ميگيرد و مني خارج نميشود لازم است اندام آلت تناسلي را شسته بعد مثل هميشه وضوء بگيرد ونيازي به غسل نيست.....) البته من از ابي هريره تعجب نميکنم .... من از اين مردمان در عجبم که چطور بازهم با اينهمه خرافه گوئي ها باز هم دست از اين لجاجت بر نميدارند....... به اميد هدايت اين جماعت يا علي مدد...............!!!!!!!!!!!!!!!!! |
80 |
نام و نام خانوادگي: رضا جمال از افغانستان... -
تاريخ: 25 شهريور 91
لعن حضرت علي (ع) در زمان معاويه لعنه الله عليه.............. بچه ها از صبح تا الان دارم اين روايتو ميخونم اشک ميريزم به غربت و تنهايي حضرت علي خيلي سوختم چرا لعن ابن عم رسول و زوج البتول در زمان حضرت معاويه آزاد، و به وسيله حکومت ايشان ترويج داده مى شد. ۱ـ حموى بغدادى درباره سجستان مى گويد: «و أجلَّ من هذا کله انه لعن علي بن ابيطالب ـ رضي اللّه عنه ـ على منابر الشرق والغرب ولم يلعن على منبرها إلاّ مره وامتنعوا على بني اميه حتى زادوا في عهدهم أن لا يلعن على منبرهم أحد... وأي شرف أعظم من امتناعهم من لعن أخي رسول اللّه. على منبرهم وهو يُلعن على منابر الحرمين مکه والمدينه؟»(1) يعنى حضرت على(ع) ـ در دوران بنى اميه ـ در مشرق و مغرب بلاد اسلامى بر سر منابر مورد لعن قرار گرفت و تنها جائى که با اين بدعت مخالفت کردند ـ اهالى سيستان بودند و اين يک شرافت بزرگى براى آنان است که از لعن کردن برادر رسول اللّه ـ صلى الله عليه و سلّم ـ امتناع کردند. ۲ـ ابوالفرح اصفهانى مى گويد: نال المغيره(2) من علي ولعنه ولعن شيعته.(3) در حاليکه به نقل امام احمد، پيامبر ـ صلى الله عليه و سلّم ـ به حضرت على فرمود من سبّک فقد سبني(۵۶)دشنام داده است. پي نوشت: (١)معجم البلدان ۳: ۱۹۱. (٢)امام مالک درباره مغيره بن شعبه مى گويد: کان نکاحاً للنساء وکان يقول: صاحب الواحده ان حاضت حاض معها وان مرضت مرض معها و صاحب الثنتين بين نارين يشتعلان فکان ينکح اربعا ويطلقهن جميعا وقال غيره: تزوج ثمانين امراه. وقيل ثلاث مائه امراه. وقيل أحصن بألف امراه البدايه والنهايه ۵: ۲۹۳. وابوالفرج اصبهانى از اوزانى تعبير مى کند. الاغانى ۱۴: ۱۴۲. مدائنى مى گويد: او در جاهليت زناکارترين افراد بوده و پس از اسلام نيز آثار آن بر او مانده و در دوران استاندارى بصره اين عمل زشت از او ظاهر شد. شرح ابن ابى الحديد ۱۲: ۲۳۹. (٣)الاغاني ۱۷: ۱۳۸. |
81 |
نام و نام خانوادگي: ياسر -
تاريخ: 30 آبان 91
من کاملا با نظر ابو لو لو موافقم وحدت بين شيعه و سني معني نداره !!! انقدر تو سر و سينمون ميزنيم بخاطر شهادت حضرت مادر اون وقت با دوستان قاتلينشون دوستي کنيم؟يأ يها الرسول لا يحزنك الذين يسارعون فى الكفر من الذين قالوا ءامنا بأ فواههم و لم تؤ من قلوبهم و من الذين هادوا سمعون للكذب سماعون لقوم ءاخرين لم يأ توك يحرفون الكلم من بعد مواضعه يقولون إ ن أ وتيتم هذا فخذوه و إ ن لم تؤ توه فاحذروا و من يرد الله فتنته فلن تملك له من الله شيا أ ولئك الذين لم يرد الله أ ن يطهر قلوبهم لهم فى الدنيا خزى و لهم فى الاخرة عذاب عظيم (41) سوره مائده چي ميگه ؟حديث حوض چي ميگه؟ ما نميگيم همه ي صحابه بد بودن چرا در باره عمار ياسر حرفي زده نميشه؟ چرا درباره سلمان فارسي حرفي به ميون نمياد؟ چرا از ابوذر بدگويي نميشه؟ کدوم عقل سالمي پي ادمهايي ميره که انقدر شک و شبهه پشت سرشون هست اقايون اهل سنت اگر بت صحاح سته ي خودشونو بشکنن متوجه حق و حقانيت ميشن ميگن امام زمان(عج) هنوز به دنيا نيومده !!! اونوقت تکليف حديث ثقلين چي ميشه؟ زبونم لال زبونم لال پيامبر(ص) دروغ گفتن؟ حيف که اونهايي رو که خودشونو به خواب زدند رو نميشه بيدار کرد!!!!!!!! |
82 |
نام و نام خانوادگي: مجتبي خدادوست -
تاريخ: 19 دي 91
سمه تعالي سلام اين سنيها که به قبول حرفهاي متناقض عادت کرده اند، انتظار دارند شيعيان اهل تفکر هم مثل اونها باشند!! جالبه که باز هم مثل سردمدارانشون دست به دامان اهل بيت براي مشروعيت خودشون شده اند همچنان که عمر طاغوت اصرار داشت بزور از امام علي فاروق و صديق عليه السلام براي ابوبکر کذاب بيعت بگيرد يا مرتضي علي، کرار غير فرار، صديق اکبر، فاروق اعظم، يعسوب دين، وصي بلا فصل من عندالله |
83 |
نام و نام خانوادگي: منصور الماسي123456 -
تاريخ: 28 اسفند 91
يكى از مهمترين شبهاتى كه وهابيها با تحريك احساسات مردم، به منظور انكار قضيه هجوم عمر بن خطاب و كتك زدن فاطمه زهرا سلام الله عليها مطرح مىكنند، اين است كه چرا اميرمؤمنان عليه السلام از همسرش دفاع نكرد؟ مگر نه اين كه او اسد الله الغالب و شجاعترين فرد زمان خود بود و ... در اينجا فعلا به يک سند کفايت ميکنم که نشان دهنده واکنش سخت حضرت علي بوده. يکي از منابع طراز اول تاريخي که از نظر زمان تاليف، نزديکترين اثر تاريخي نسبت به صدر اسلام، به شمار مي رود کتاب سليمان بن قيس(متوفي 80 هجري) است. وي در اين اثر ارزشمند تاريخي و روايي در اين باره مىنويسد: وَدَعَا عُمَرُ بِالنَّارِ فَأَضْرَمَهَا فِي الْبَابِ ثُمَّ دَفَعَهُ فَدَخَلَ فَاسْتَقْبَلَتْهُ فَاطِمَةُ عليها السلام وَصَاحَتْ يَا أَبَتَاهْ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَرَفَعَ عُمَرُ السَّيْفَ وَهُوَ فِي غِمْدِهِ فَوَجَأَ بِهِ جَنْبَهَا فَصَرَخَتْ يَا أَبَتَاهْ فَرَفَعَ السَّوْطَ فَضَرَبَ بِهِ ذِرَاعَهَا فَنَادَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ لَبِئْسَ مَا خَلَّفَكَ أَبُو بَكْرٍ وَعُمَرُ. فَوَثَبَ عَلِيٌّ (عليه السلام) فَأَخَذَ بِتَلابِيبِهِ ثُمَّ نَتَرَهُ فَصَرَعَهُ وَوَجَأَ أَنْفَهُ وَرَقَبَتَهُ وَهَمَّ بِقَتْلِهِ فَذَكَرَ قَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ (صلي الله عليه وآله) وَمَا أَوْصَاهُ بِهِ فَقَالَ وَالَّذِي كَرَّمَ مُحَمَّداً بِالنُّبُوَّةِ يَا ابْنَ صُهَاكَ لَوْ لا كِتابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ وَعَهْدٌ عَهِدَهُ إِلَيَّ رَسُولُ اللَّهِ (صلي الله عليه وآله) لَعَلِمْتَ أَنَّكَ لا تَدْخُلُ بَيْتِي. عمر آتش طلبيد و آن را بر در خانه شعلهور ساخت و سپس در را فشار داد و باز كرد و داخل شد! حضرت زهرا عليها السّلام به طرف عمر آمد و فرياد زد: يا ابتاه، يا رسول اللَّه! عمر شمشير را در حالى كه در غلافش بود بلند كرد و بر پهلوى فاطمه زد. آن حضرت ناله كرد: يا ابتاه! عمر تازيانه را بلند كرد و بر بازوى حضرت زد. آن حضرت صدا زد: يا رسول اللَّه، ابوبكر و عمر با بازماندگانت چه بد رفتار مىكنند»! امام علي عليه السّلام ناگهان از جا برخاست و گريبان عمر را گرفت و او را به شدت كشيد و بر زمين زد و بر بينى و گردنش كوبيد و خواست او را بكشد؛ ولى به ياد سخن پيامبر صلى الله عليه وآله و وصيتى كه به او كرده بود افتاد، فرمود: اى پسر صُهاك! قسم به آنكه محمّد را به پيامبرى مبعوث نمود، اگر مقدرّات الهى و عهدى كه پيامبر با من بسته است، نبود، مىدانستى كه تو نمىتوانى به خانه من داخل شوى» |
84 |
نام و نام خانوادگي: mehdi fadaei -
تاريخ: 25 فروردين 92
salam, khoda kheiretun bede,,,kheili shobahat va porseshha vujud dare ke javabi mohkami nadarad,, ham dar mazhabe ahle sonat va ham dar tashayo ,,, va in dar barabare shobahati ke nesbat be zate aghdase hagh va kole afarineshe hasti matrah mishavad nachiz va kuchak ast. bayad ba shojaat va sedaghato ensaf bepazirim ke javabe kheili az masael motmaenan dar in alam mohaghagh nakhahad shod,,, azizan motasefane tarse az shekast va zaafe dar mazhab cheshme do tarafe dava ro kur karde va mane pazireshe barkhi haghayegh talkh mishavad,,,,albate ensaf va sedaghat nayab tarin gohare hasti mibashad,,,shobahate ziadi dar din va mazhab vujud darad ke ba dalil tarashi va tojihate baghegane nemitavan az zire an farar kard,,,shoma ra be khoda ghasam midaham,aya intor nist??????? kheili dust daram nazaretuno bedunam,,,dar zemn bar hasbe adate rayeje mardome ma, lotfan pish davari nakonid ,,,, khaste nabashid,,, |
85 |
نام و نام خانوادگي: محسن110 -
تاريخ: 12 خرداد 92
با سلام اقاي يزداني بارها فرموده اند که نهج البلاغه سند ندارد و قابل استناد نيست و بعضي جاها سيد رضي اشتباه کرده اند و سخن مامون و يا کس ديگري را به اشتباه سخن حضرت علي عليه السلام دانسته اند لطفا در مورد اين مطلب توضيح فرماييد؟ جواب نظر: باسلام دوست گرامي؛ ايشان نفرموده اند كه تمام نهج البلاغه سند ندارد بلكه برخي از مطالب آن آنطور كه شما بيان فرموديد مي باشد. ثانياً در باب استناد به نهج البلاغه، در امور اخلاقي و تاريخي و... مشكلي نيست برخلاف امور اعتقادي كه نياز به دليل قطعي داريم، لذا منظور ايشان در امور اعتقادي بوده كه در اين باب هم اگر آن مطلب در ديگر منابع شيعه باسند قطعي آمده باشد قابل استناد خواهد بود. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
86 |
نام و نام خانوادگي: علي رضا -
تاريخ: 29 خرداد 92
سلام خدمت دوستان براردران ولي عصر از شما مهندسين علوم حديث سوالي داشتم اگر مي شود ديدگاهتان را درباره خطبه 235 نهج بفرماييد چيست؟ يَابْنَ عَبَّاسٍ، مَا يُرِيدُ عُثْمَانُ إِلاَّ أَنْ يَجَعَلَنِي جَمَلاً نَاضِحاً بِالْغَرْبِ: أَقْبِلْ وَأَدْبِرْ! بَعَثَ إِلَيَّ أَنْ أَخْرُجَ، ثُمَّ بَعَثَ إِليَّ أَنْ أَقْدُمَ، ثُمَّ هُوَ الْآنَ يَبْعَثُ إِلَيَّ أَنْ أَخْرُجَ! وَاللهِ لَقَدْ دَفَعْتُ عَنْهُ حَتَّي خَشِيتُ أَنْ أَکُونَ آثِماً. نکوهش از موضعگيريها نارواي عثمان اي پسر عباس! عثمان جز اين نميخواهد که مرا سرگردان نگهدارد، گاهي بروم، و زماني برگردم، يک بار پيغام فرستاد از مدينه خارج شوم، دوباره خبر داد که باز گردم، هم اکنون تو را فرستاده که از شهر خارج شوم بخدا سوگند! آنقدر از او دفاع کردم که ترسيدم گناهکار باشم. منظور حضرت امير در باره اينكه گناهكار باشم و يا از او دفاع كردم چيست علت چه بوده كه مولا اين چنين گفته ايا مي توان گفت كه حضرت علي در خودش شك نموده و فرموده ترسيدم كه گنه كار باشم؟ خواهشا پاسخ سوال من را بدهيد ممنون مي شوم منتظر پاسختان هستم جواب نظر: باسلام دوست گرامي در پاسخ به اشكال شما، توضيحي كه آيت الله مكارم شيرازي ذيل اين خطبه دارند را ذكر مي كنيم انشاءالله راهگشا باشد: «داستان شورش توده هاى مردم برضدّ عثمان، يكى از داستانهاى اسف انگيز صدر اسلام است. اين شورش برخلاف آنچه متعصّبان مى پندارند، امرى كاملا طبيعى بود، زيرا عثمان از يك سو بنى اميّه و خويشاوندان خود را كه افراد صالحى نبودند بر پستهاى حساس كشور اسلام گماشت و از سوى ديگر بيت المال مسلمانان را همانند اموال شخصى خود به اطرافيانش به هر تعداد مى خواست مى بخشيد درحالى كه توده هاى مردم در محروميت به سر مى بردند. سر و صداى اين دو كار ناشايست همه جا پيچيد و سبب شورشى شديد بر ضدّ عثمان شد، گرچه پرچمدار اين شورش گروهى از مصريان و مردم كوفه بودند؛ ولى مردم مدينه نيز با آنها هم صدا شده و مهاجران و انصار در برابر آن سكوت كردند و هيچكس جز على عليه السّلام به دفاع از عثمان برنخاست، زيرا آن حضرت گرچه از معترضان شديد بر اعمال عثمان بود؛ ولى كشتن او را به مصلحت جامعه اسلامى نمى دانست. به هرحال، در اين ماجرا عثمان چند نامه يا چند پيام ضد و نقيض براى امام فرستاد؛ نخست از او خواست كه از مدينه به سوى سرزمين «ينبع» خارج شود. بار ديگر نامه نوشت كه حضرت باز گردد، دفعه سوم نامه نوشت كه مجددا از مدينه خارج شود. دليل اين دستورهاى ضد و نقيض اين بود كه در آغاز گمان مى كرد ماندن على عليه السّلام در مدينه سبب تشويق مردم به عزل او و بيعت با آن حضرت به عنوان خلافت خواهد شد. سپس هنگامى كه حضرت از مدينه بيرون رفت، عثمان احساس كرد كسى جز على عليه السّلام نمى تواند از او دفاع كند و سبب نجات او از دست شورشيان شود، لذا از آن حضرت تقاضاى بازگشت به مدينه را كرد. باز هنگامى كه خبرهايى به او رسيد كه مردم شعار بيعت با امام را سر داده اند، وحشت بر او مستولى شد و بار ديگر تقاضاى خروج آن حضرت را از مدينه كرد و از آنجا كه آورنده نامه اخير، ابن عباس بود امام او را مخاطب ساخته و چنين فرمود: «اى ابن عباس عثمان (با اين پيامهاى ضدّ و نقيض) مقصودى جز اين ندارد كه مرا همچون شتر آبكش قرار دهد؛ گاهى بگويد بيا و گاهى بگويد باز گرد»؛ (يا ابن عبّاس، ما يريد عثمان إلّا أن يجعلني جملا ناضحا بالغرب: أقبل و أدبر!). سپس افزود: «يكبار عثمان كسى را نزد من فرستاد كه از مدينه خارج شوم باز شخصى را نزد من فرستاد كه برگردم و هم اكنون فرستاده است كه بيرون روم؛ بعث إليّ أن أخرج، ثمّ بعث إليّ أن أقدم، ثمّ هم الآن يبعث إليّ أن أخرج!». اين امر نشان مى دهد كه فشار مردم به قدرى شديد بود كه عثمان كاملا دستپاچه شده بود و هر ساعت تصميم تازه اى مى گرفت. غافل از اينكه كار از كار گذشته و دوران حكومتش پايان يافته و مردم هيچ عذرى را از او نمى پذيرند و در اين ميان با شخصيتى همچون على عليه السّلام كه مقام و الانش در پيشگاه خالق و خلق بر كسى پوشيده نيست معامله يك مأمور حلقه به گوش و بى اختيار مى كرد. جالب اينكه عثمان درباره كس ديگرى چنين دستورهاى ضدّ و نقيضى را صادر نكرد، زيرا ديگران چنان نقشى را در جامعه اسلامى نداشتند كه حضور و غيابشان تأثيرگذار باشد. سرانجام امام عليه السّلام در پايان اين سخن به نكته مهمى اشاره مى كند و آن اينكه نهايت كوشش را براى دفاع از عثمان به خرج داده است. كارى كه هيچ كس جز آن حضرت انجام نداد و نمى توانست انجام دهد، مى فرمايد: «به خدا سوگند من آن قدر از عثمان دفاع كردم كه ترسيدم گنهكار باشم»؛ (و اللّه لقد دفعت عنه حتّى خشيت أن أكون آثما). اين تعبير ممكن است اشاره به اين باشد كه دفاع بيش از حد از كسى كه مرتكب آن كارهاى خلاف شده نوعى حمايت از ظلم و خطاست و اين كار جايز نيست. اين بهترين تفسيرى است كه براى عبارت فوق مى توان گفت، هر چند ابن ابى الحديد و ابن ميثم در شرح نهج البلاغه خود دو احتمال ديگر نيز ذكر كرده اند: نخست اينكه امام مى گويد: به اندازهاى از عثمان دفاع كردم كه بر جان خود بيمناكم، زيرا ايستادن در مقابل اين همه جمعيّت كه بر ضد او قيام كرده اند اين گمان را به وجود مى آورد كه آنان به من حمله كنند و آسيبى به من برسانند و اين خود گناهى است. ديگر اينكه مى ترسم زياده روى در دفاع از وى باعث ايجاد اختلاف و كشمكش شود و من ناچار از شدت عمل گردم و كسانى از دست من آزرده شوند و اين خود نيز گناه است؛ ولى روشن است كه هيچ يك از اين دو احتمال متناسب با تعبير بالا نيست. در كتاب العقد الفريد آمده است كه ابن عباس مى گويد: عثمان به سراغ من فرستاد و گفت: مشكل پسر عمويت را با من حل كن (منظورش امام امير المؤمنين بود) من به او گفتم: پسر عموى من كسى نيست كه بتوانم براى او تعيين تكليف كنم او خودش درباره خود تصميم مى گيرد حالا بگو چه دوست دارى من به او بگويم؟ عثمان گفت: به او بگو از مدينه بيرون رود و در «ينبع» در كنار ملك خودش باشد: نه او سبب اندوه من شود و نه من سبب اندوه او. ابن عباس مى گويد: من خدمت على عليه السّلام رسيدم و پيام عثمان را عرض كردم فرمود: عثمان مى خواهد من شتر آبكش او باشم (گاه مى گويد از مدينه بيرون رو و گاه مى گويد باز گرد) سپس اين شعر را انشاد كرد: فكيف به أنّي أداوي جراحه فيدوى فلا ملّ الدّواء و لا الدّاء او را چه مى شود من مى خواهم بر زخمهاى او دوا بگذارم تا درمان شود ولى نه دواء فايده اى دارد و نه درد او. على عليه السّلام به دنبال اين ماجرا (براى پرهيز از هر گونه اتهام) به روستاى ينبع رفت؛ ولى هنگامى كه كار بر عثمان مشكل شد عثمان نامه به حضرت نوشت و تقاضا كرد كه به مدينه باز گردد.[شرح نهج البلاغه مرحوم شوشترى، ج 9، ص 254 (با كمى تلخيص).] اين سخن تأييدى است بر آنچه سيّد رضى در كلام بالا آورده است كه عثمان بر اثر دستپاچگى در برابر شورش عظيم مردم دستورات ضدّ و نقيضى درباره آن حضرت صادر كرد.[پيام امام امير المومنين عليه السلام، حضرت آيت الله مكارم شيرازي، ج8، ص596] موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
87 |
نام و نام خانوادگي: علي رضا -
تاريخ: 30 خرداد 92
سلام با تشكر از شما بزرگواران به جهت پاسخگويي اما بزرگوار بنده خواهشي از شما داشتم اول اينكه ادرس و سند و متن عربي مطالب ابن حديد و ابن ميثم را در جمله اي كه گذاشتيد براي بنده بگذاريد ممنون مي شوم متون عربي و ادرس هاي ذيل: هر چند ابن ابى الحديد و ابن ميثم در شرح نهج البلاغه خود دو احتمال ديگر نيز ذكر كرده اند: نخست اينكه امام مى گويد: به اندازهاى از عثمان دفاع كردم كه بر جان خود بيمناكم، زيرا ايستادن در مقابل اين همه جمعيّت كه بر ضد او قيام كرده اند اين گمان را به وجود مى آورد كه آنان به من حمله كنند و آسيبى به من برسانند و اين خود گناهى است. ديگر اينكه مى ترسم زياده روى در دفاع از وى باعث ايجاد اختلاف و كشمكش شود و من ناچار از شدت عمل گردم و كسانى از دست من آزرده شوند و اين خود نيز گناه است. در كليه مطالب انعكاسي شامل بحث بنده بر همين خط ذيل هست اين تعبير ممكن است اشاره به اين باشد كه دفاع بيش از حد از كسى كه مرتكب آن كارهاى خلاف شده نوعى حمايت از ظلم و خطاست و اين كار جايز نيست. خود دوستان ببينيد ما از جهتي مي دانيم كه مولا علي هيچ تعصب و علاقه اي به خلفا نداشته و اين كه مولا با اين همه شدت بيايد از عثمان دفاع كند خود اين موضوع نقض كننده اين عدم علاقه هست و نشان در مودت دارد و موضوع دوم اين است آيا مولا نمي دانسته كه نبايد از ظلم حمايت كند و حمايت از ظلم خطاست و جايز نيست كه از ظلم حمايت مي كند و اين موضوع با مسئله عصمت ايشان در منافات هست و به عقيده بنده مطالب ابن ابي الحديد و ابن ميثم بسيار جالب تر و صحيح تر مي آيد خواهشا هم متن عربي ابن ابي الحديد و هم ابن ميثم را با ادرس وسند بگذاريد و بيشتر توضيح دهيد جواب نظر: باسلام دوست گرامي؛ چنانكه در جواب قبلي گذشت ايشان قتل خليفه را در آن موقعيت به صلاح جامعه اسلامي نمي دانستند و ترس اين بود كه خليفه كشي باب شود. جامعه بي خليفه از جامعه اي كه خليفه ظالم دارد بدتر است لذا سعي در ايجاد آشتي و وادار كردن خليفه بر حل و فصل مشكلات معترضين داشتند و طرفين را نصيحت مي كردند . بنابراين اصرار ايشان در دفاع از عثمان، اصرار بر حفظ جان فرد نيست بلكه اصرار بر حفظ جامعه اسلامي و حل و فصل مسائل از راه قانوني آن است. لذا حمايت از ظلم و ظالم نيست بلكه دفع افسد به فاسد است. بنا بر آنچه گذشت اين خطبه به هيچ عنوان بر علاقه ايشان بر عثمان دلالت ندارد بخصوص كه عثمان ايشان را امر به جلاي وطن مي كند و حضرت امير عليه السلام از آن ناراحت است. سخن ابن ابي الحديد در شزح اين خطبه: (ج13، ص296) قوله ( لقد دفعت عنه حتى خشيت أن أكون آثما ) ، يحتمل أن يريد بالغت واجتهدت في الدفاع عنه ، حتى خشيت أن أكون آثما في كثرة مبالغتي واجتهادي في ذلك ، وانه لا يستحق الدفاع عنه لجرائمه واحداثه ، وهذا تأويل من ينحرف عن عثمان ، ويحتمل أن يريد لقد دفعت عنه حتى كدت أن ألقى نفسي في الهلكة ، وان يقتلني الناس الذين ثاروا به ، فخفت الاثم في تغريري بنفسي وتوريطها في تلك الورطة العظيمة ، ويحتمل أن يريد لقد جاهدت الناس دونه ودفعتهم عنه ، حتى خشيت أن أكون آثما بما نلت منهم من الضرب بالسوط ، والدفع باليد ، والإعانة بالقول ، أي فعلت من ذلك أكثر مما يحب . سخن ابن ميثم ره در شرح خطبه:(ص442) و الله. الي آخره يحتمل وجوها: احدها: قال بعض الشارحين: اني بالغت في الذب عنه حتي خشيت لكثره احداثه ان اكون آثما في الذب عنه و الاجتهاد في ذلك. و الثاني: يحتمل ان يريد اني خشيت الاثم في تغريري بنفسي لان دفع الجمع العظيم في هذا الامر العظيم مظنه الخوف علي النفس فيكون الاقدام عليه مظنه اثم. الثالث: يحتمل انه يريد انه خشي الاثم من الافراط في حقهم كان يضرب احدهم بسوطه و يغلظ له في القول و الشتم. و بالله التوفيق. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
88 |
نام و نام خانوادگي: عبدالرحمن -
تاريخ: 05 مهر 92
آقاي ياسر شما اصلا مسلماني!!؟ هر کسي که عليه وحدت مسلمين حرفي بزد و کاري بکند مزدور دشمن است |
89 |
نام و نام خانوادگي: ستار -
تاريخ: 22 اسفند 92
آقاي عبدالرحمن سلام شما گويا دين را نفهميدي کسي که با دشمن اهل بيت دوست باشد مسلمان است و کسي که برائت دارد خير؟؟ مشکلت کجاست؟ در اين که اين حرامزاده ها دشمن اهل بيت هستند يا مشکلت جاي ديگر است؟ بگو تا جواب دهم انشاءالله |