![]() | ||
![]() |
مقالات | سخنراني ها | شبکه سلام | موبايل | انتشارات | محصولات نرم افزاري | ليست پاسخ ها |
![]() |
تاريخ: 27 اسفند 1387 |
![]() |
|
ولايت از منظر قرآن 02 | ||
پخش صوت ![]() | ||
بسم الله الرحمن الرحيم مشهد مقدس ـ 1387 ((( توجه: آدرس منابع ذکر شده، از نرمافزار مکتبة اهل بيت (عليهم السلام) و المكتبه الشامله ميباشد ))) استاد حسيني قزويني بحث ما در رابطه با آيه ولايت بود که يکي از بهترين و قويترين دلايل شيعه است که مرحوم شيخ طوسي (ره) در کتاب تلخيص الشافي، جلد 2، صفحه 10 ميگويد: و أما النص علي إمامته من القرآن و أقوي ما يدل عليها قوله تعالي إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آَمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَ هُمْ رَاكِعُونَ. دليل ما از آيات قرآن بر امامت آقا اميرالمؤمنين (عليه السلام) و قويترين آن دلايل، آيه ولايت است. بحث ما بر روي اين بود و رسيديم به عبارتي که از قاضي عضد الدين ايجي ـ از استوانههاي کلامي اهل سنت و متوفاي 756 هجري ـ نقل کرديم: أجمع أئمة التفسير أن المراد علي. پيشوايان علم تفسير، اجماع دارند که مراد از اين آيه، علي است. المواقف، جلد3، صفحه 601 در شبکه المستقله، امسال مناظرهاي بود بين شيعيان و وهابيها و طلبه بزرگواري از حوزه علميه دمشق وارد شد و دو سه شب در مناظره شرکت کرد. من کساني را که اينهمه دل و جرأت دارند و وارد ميشوند، خيلي تشويق ميکنم و قابل تقدير است. خيلي از افراد هستند که دريايي از علم هستند، ولي دل و جرأت اينکه در مجامع علمي، حضور پيدا کنند را ندارند. در اين عرصههاي بين المللي که ميليونها بيننده دارد و انسان بيايد و ضعيف برخورد کند، زيبنده فرهنگ شيعه نيست. امسال در هفتم ماه رمضان، بحث بر سر اين آيه آمد و وهابيت، هر کدامشان سخني را گفتند و اين طلبه، يکي از عباراتي را که نقل کرد، همين عبارت قاضي عضد الدين ايجي بود و تفتازاني ـ متوفاي 793 هجري ـ در شرح المقاصد و قوشجي در شرح تجريد، صفحه 368 همين تعبير را دارند. وهابيت هم وقتي ميبينند پاي عقائد در ميان است و جوانان با شنيدن اين آيات، متزلزل ميشوند و به مذهب شيعه کشيده ميشوند، نهايت تلاششان را ميکنند تا طرف شيعي را بايکوت کنند. اينها رفتند کتاب المواقف را آوردند جلوي دوربين ماهواره و گفتند که درست است اين عبارت در اين کتاب است و آقاي ايجي و تفتازاني و قوشجي نقل ميکنند، ولي اين را از علماي شيعه نقل ميکنند و نظر شيعه را ميگويند و قول شيعه براي ما حجت نيست. اين طلبه، در آن شب نتوانست کاري بکند. من خيلي دوست دارم که اگر آقايان دست اندر كار اين برنامه، اين سيدي را گير بياورند تا بعضي از بخشها را دوستان ببينند. دوستان بايد احساس تکليف کنند و بدانند وظيفه ما چيست و ببينيم خودمان را براي چه چيزي آماده ميکنيم؟ مثلا کسي به ورزش کاراته ميرود تا با حريف، مبارزه کند و اهدافي دارد و کسي که به تمرين فوتبال ميرود، ميخواهد فردا در بازيهاي بين المللي با حريفان توانمند به رقابت بنشيند. ما هم که در اينطور جلسات جمع شدهايم، بايد بدانيم هدف نهايي ما چيست و حريفان ما چه کساني هستند و چه توانمندي علمياي دارند؟ ما بايد روحيه تشجيع و تشويق را بيشتر کنيم و اگر کتابهاي شيعي و اهل سنت را خوانديم يا چند جلسه به اين شکل ديديم، خودمان را علامه دهر ندانيم. مرحوم محمد تقي جعفري (ره) ميگفت: يکروزي دو طلبه رفته بودند به درس فلسفه و اولين جلسه درس بود. وقتي ديدند که استاد، مصطلحات فلسفي و عبارات قلمبه سلمبه و شخصيتهاي فلاسفه را ميگويد، غرور اينها را گرفت و خودشان را بالاترين فيلسوف تصور کردند. وقتي از درس، خارج شدند، چند طلبه در حال مباحثه مکاسب بودند و يکي از اين دو گفت: فردا، اين فقهاء با ما فلاسفه ميخواهند چه کنند؟ يعني يک روز به درس فلسفه رفته است و اينگونه ميگويد. بعضي وقتها ما هم يک يا دو روز يا چند روز در اين جلسات شرکت ميکنيم و مطالبي را ميبينيم که قبلا نشنيدهايم و در انسان، واقعا احساس غرور ايجاد ميشود که مقدس است، ولي اين غرور نبايد ما را بگيرد و بگويد من آنم که رستم بود پهلوان. لذا، من بر اين عقيده هستم که عزيزان مسئولين اين مرکز، يکي دو تا از سيديهاي اين مناظره را بگيرند و ببينند. مخصوصا آن قسمتي که اين طلبه سوري آمد و صحبت کرد و نتوانست جواب بدهد و به او مهلت دادند که فردا شب جواب بدهد. وظيفه اوست که وقتي به عنوان يک شيعي ميآيد در يکي از ماهوارههاي پربيننده بين المللي و بحث آبروي تشيع در ميان است، از کساني که در اين زمينه، پيشکسوت هستند، سوال کند. فردا شب آمد و همان حرفهاي شب گذشته را تکرار کرد. آنها هم هو کردند و او هم هر چه تلاش کرد، نتوانست دفاع کند و خيلي هم بد شد و از بدترين مناظرات شيعه در عرصه بين المللي بود. مدير شبکه گفت: ما از شما عذر ميخواهيم، شما که به علماي ما دروغ و افتراء ميبندي و مطلبي را که براي علماي خودتان است، از اهل سنت نقل مي کنيد و شايستگي حضور در مناظره را نداريد، خداحافظ. اگر توانائي علمي نداري، نيا. اگر ضعف علمي دارد، 24 ساعت به تو مهلت دادند و نه بايد بخوري و نه بخوابي و نه حرف بيخود بزني. بايد از علمايي را که پيشکسوت هستند در قم و نجف و ديگر مراکز، سوال کني که اين قضيه چيست؟ چه جوابي بدهم. اين مصيبت ماست که بعضي وقتها نميدانيم و سوال کردن را براي خودمان عار ميدانيم. حالا که در يک شبکه ماهوارهاي بحث کردم، فيلسوف دهر شدهام و اين فقهاء با ما ميخواهند چه کنند؟ اين قضيه را آنطور که وهابيت ميگويند، درست است و اين عبارت را از علماي شيعه نقل ميکنند و مصدر اصلي هم علامه حلي (ره) است. ولي يک نکته ظريفي در اينجا هست و عزيزان بايد دقت کنند. علامه اميني (ره) در الغدير آورده که ايجي و تفتازاني اينچنين گفتهاند. آيت الله ميلاني (ره) در نفحات الأزهار و ميرحامد حسين (ره) در عبقات الأنوار آوردهاند. اين گلايه ما است از بزرگان شيعه و صراحتا هم ميگوييم. ضمن اينکه اين بزرگان را تعظيم ميکنيم و قدمشان را روي سرمان قرار ميدهيم و افتخار ميکنيم به اين بزرگانمان، در مباحث علمي، لغزشهايمان را مردانه و شجاعانه نقد ميکنيم. وقتي آقاي اميني (ره) و ميلاني (ره) و مير حامد حسين (ره) و ديگران ميگويند: قال عضد الدين إيجي: أجمع أئمة التفسير أن المراد علي. اين کلمه قال اشتباه است و بايد بگوييم نَقَلَ. بين نَقَلَ و قال، تفاوت از زمين تا آسمان است. اصل اين قضيه هم از علامه حلي (ره) است و در شرح تجريدش بر کتاب خواجه نصير الدين طوسي (ره) و نهج الحق آورده است. ولي نکته ظريف اينجاست: آقاي عضد الدين ايجي از علامه حلي (ره) درباره استدلال به آيه شريفه، دو مطلب نقل ميکند: 1. علامه حلي (ره) ميگويد: ائمه تفسير اجماع دارند بر نزول آيه در شأن علي. 2. کلمه ولي دلالت ميکند بر امامت علي. و ميخواهد رد کند و ميگويد اينکه علامه گفته ولي در اينجا به معني ولي أمر است، درست نيست، اما نسبت به ادعاي اجماع، سکوت ميکند و سکوت، دليل بر قبول است. اگر چنانچه آقاي ايجي نظرش اين بود که اين اجماع، باطل است، بايد يک مناقشهاي ميکرد. تفتازاني مطلب را نقل ميکند و اگر واقعا اين اجماع را باطل ميدانست، بايد يک جمله ـ حداقل يک كلمه ـ بگويد اين اجماع باطل است و قبول نداريم، حال آنکه هيچ نقدي نکرده است. اگر حرفي را خصم از حريفش نقل کرد و نقد نکرد، عقلاي عالم اين را تلقّي به قبول ميکنند. در فنّ مناظره، ظرافتکاريهايي هست که گاهي آبروي شيعه را زير و رو ميکند. همه اين آقايان که نقل کردهاند، هيچکدام، اين ادعاي اجماع را زير سوال نبردهاند. اگر چنانچه ايجي يک کلمه در نقد ادعاي اجماع علامه حلي (ره) مطلبي دارد، ما از شما ميپذيريم. اگر تفتازاني در شرح مقاصد و قوشجي در شرح تجريد عبارتي دارند، ما ميپذيريم. ولي ندارند و اين دليل بر اين است که اينها درباره اجماع، اتفاق نظر دارند و با علامه حلي (ره) موافق هستند. تفتازاني چند صفحه درباره اينکه ولي به معني أولي الأمر نيست، بحث کرده و يک سطر هم در رابطه با اجماع، بحث نکرده است. اين جواب سادهاي بود. ما اول بايد ثابت کنيم که اين آيه، براي اميرالمؤمنين (عليه السلام) است، سپس نوبت به بحث دلالي برسيم. شما 50 دليل بياور که مراد از ولي در اينجا، أولوا الأمر است، خب باشد، ثم ماذا؟ اول بايد بگوييم که قبلا ثابت کردهايم مراد از اين آيه، آقا اميرالمؤمنين (عليه السلام) است. آقاي ايجي، اين اجماع را رد نکرده است و شما بياييد از ايجي و تفتازاني و قوشجي و ديگر بزرگانتان دفاع کنيد. اگر بگوييد حرف ايجي را قبول نداريد و او يک فقيه صاحب نظر بود و ما هم يک فقيه صاحب نظر هستيم، ما که دستمان بسته نيست و اقوال ديگران را ميآوريم. تفسير الدر المنثور و طبري و اسباب نزول و تفسير آلوسي را باز ميکنيم تا ببينيم آيا اين آيه در حق حضرت علي (عليه السلام) نازل شده است يا خير؟ اگر ثابت کرديد از کتابها با قطع نظر از گفتار ديگران که اين آيه مربوط به حضرت علي (عليه السلام) نيست، ما دست ميکشيم، ولي اگر ثابت کرديم، شما بايد تسليم شويد. آقاي آلوسي ـ از علماي بزرگ اهل سنت و وهابيت ـ در کتاب تفسير روح المعاني ميگويد: غالب الأخباريين علي أن هذه الآيه نزلت في علي کرم الله وجه. غالب محدثان و ناقلان خبر و حديث، بر اين باور هستند که اين آيه در حق علي نازل شده است. تفسير روح المعاني للآلوسي، ج6، ص167 نکته ديگري که بايد روي آن دقت شود، روايتي است که برخي از مفسران اهل سنت آوردهاند و روايت شيرين و شنيدني است. اولين کسي که اين روايت را نقل ميکند، ابن مَرْدْوِيْه ـ از بزرگان اهل سنت و متوفاي 410 هجري ـ است و در کتاب مناقب علي بن أبي طالب اين روايت را نقل ميکند. بعد از ايشان، تفسير ثَعْلبي و تفسير فخر رازي و اسباب نزول الآيات نيشابوري و شواهد التنزيل حَسَکاني آوردهاند. ابن عباس ميگويد: ما در کنار بيت الله الحرام، اطراف زمزم نشسته بوديم و ديديم مردي آمد که با عمامهاش، کل صورتش را پوشانده بود و قابل شناسائي نبود. من هم از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) روايت نقل ميکردم. وقتي نزديک آمد، جلب توجه کرد و گفتم: سألتک بالله من أنت؟ فكشف العمامة عن وجهه و قال: أيها الناس من عرفني فقد عرفني و من لم يعرفني فأنا جندب بن جنادة البدري أبو ذر الغفاري، سمعت النبي (صلى الله عليه و آله و سلم) بهاتين و إلا فصمتا و رأيته بهاتين و إلا فعميتا و هو يقول: عليٌّ قائد البررة و قاتل الكفرة، منصور من نصره و مخذول من خذله. أما إني صليت مع رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) يوما من الأيام صلاة الظهر، فسأل سائل في المسجد، فلم يعطه أحد، فرفع السائل يده إلى السماء و قال: اللهم اشهد أني سألت في مسجد رسول الله، فلم يعطني أحد شيئا و كان علي راكعا، فأومى إليه بخنصره اليمنى ـ و كان يتختم فيها ـ فأقبل السائل حتى أخذ الخاتم بمرأى النبي صلى الله عليه و سلم، فقال: اللهم إن أخي موسى سألك، فقال: رب اشرح لي صدري و يسر لي أمري و احلل عقدة من لساني يفقهوا قولي و اجعل لي وزيرا من أهلي هارون أخي أشدد به أزري و أشركه في أمري، فأنزلت عليه قرآنا ناطقا: سنشد عضدك بأخيك و نجعل لكما سلطانا فلا يصلون إليكما بآياتنا. اللهم و أنا محمد نبيك و صفيك، اللهم فاشرح لي صدري و يسر لي أمري و اجعل لي وزيرا من أهلي عليا أخي أشدد به أزري. قال أبوذر: فوالله ما استتم رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) الكلام حتى هبط عليه جبرئيل من عند الله و قال: يا محمد إقرأ: إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آَمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَ هُمْ رَاكِعُونَ. تو کيستي؟ گفت: کسي که مرا ميشناسد، ميشناسد و اگر نميشناسد، من ابوذر غفاري هستم. از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) شنيدم با اين دو گوش خودم و اگر دروغ بگويم، کر شوند و با اين دو چشم خودم ديدم و اگر دروغ بگويم، کور شوند که ميفرمود: علي، رهبر نيکان و قاتل کفار است. هر کس او را ياري کند، از ياري حق برخوردار ميشود و هر کس او را خوار کند، خداوند او را خوار ميکند. پشت سر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، نماز ظهر را خوانديم و سائلي آمد و هيچکس به او کمک نکرد. علي هم مشغول نماز بود و در حال رکوع با انگشتش اشاره کرد که بيا اين انگشتر را از انگشت من در بياور. سائل رفت و جلوي چشم پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، آن انگشتر را از علي گرفت. وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اين قضيه را ديد، دستش را بلند کرد و عرضه داشت: خدايا! برادرم موسي بن عمران از تو خواهش کرد و گفت: ... برادرم هارون را وزير من قرار بده و در کارهاي نبوت، شريک و همکار من باشد. خدايا! بر او آيه فرستادي که خواهش او را جواب دادي و به تقاضاي او پاسخ گفتي و برادرش هارون را وزير او قرار دادي. خدايا! من هم پيامبر تو هستم، ... از تو ميخواهم که برادرم علي را وزير من قرار دهي. ابوذر گفت: وقتي کلام پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) تمام شد، جبرئيل از سوي خداوند نازل شد و گفت بخوان: ... . مناقب علي بن أبي طالب (ع) و ما نزل من القرآن في علي (ع) لإبن مردويه الأصفهاني، ص293، حديث460 ـ تفسير الثعلبي، ج4، ص80 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج1، ص230 ـ تفسير کبير فخر رازي، ج12، ص26 ـ مطالب السؤول في مناقب آل الرسول (ع) لمحمد بن طلحة الشافعي، ص170، ص170 ـ الفصول المهمة في معرفة الأئمة لإبن الصباغ، ج1، ص580 در خانه اگر کس است، يک حرف بس است. وقتي بزرگان شما اين آيه را اينچنين نقل کردهاند، راهي براي انکار نميماند. پس: فثبت ولاية علي بن أبي طالب بر اينکه اين آيه، شأن نزولش، آقا اميرالمؤمنين (عليه السلام) است و مرتبط به قضيه بخشيدن خاتم است. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دکتر سيد محمد حسيني قزويني | ||