![]() | ||
![]() |
مقالات | سخنراني ها | شبکه سلام | موبايل | انتشارات | محصولات نرم افزاري | ليست پاسخ ها |
![]() |
تاريخ: 22 اسفند 1387 |
![]() |
|
معرفي فعالان ضد شيعه 02 | ||
پخش صوت ![]() | ||
بسم الله الرحمن الرحيم مشهد مقدس ـ 1387 ((( توجه: آدرس منابع ذکر شده، از نرمافزار مکتبة اهل بيت (عليهم السلام) و المكتبه الشامله ميباشد ))) استاد حسيني قزويني گفتيم که براي بررسي کتابهايي که ضد شيعه نوشته شده، يک نگاه اجمالي به سه مذهب کلامي داشته باشيم. مکتب کلامي معتزله اولين مذهب کلامي اهل سنت، مذهب معتزله است. بنيانگذار مکتب معتزله، واصل بن عطاء است، متولد سال 80 هجري و متوفاي سال 131 هجري. البته خود ايشان، شاگرد حسن بصري بوده و مطالب را از او گرفت و بحث اعتزال را مطرح کرد. اينکه مباحث اعتقادات کلامي آنها چه تفاوتي با شيعه دارد يا با مرجئه ـ که قبل از اينها به وجود آمده بودند ـ يا با خوارج و ... ، بحث جدايي است و اينکه اين قضايا از کجا سرچشمه گرفت؟ ما فعلا در مقام آن نيستيم. بعد از واصل بن عطاء، أمر بن عُبيد است که متوفاي 143 هجري است. او هم از شاگردان حسن بصري بوده و در تأسيس مکتب اعتزال، نقشي داشته، ولي نه در حد واصل بن عطاء. آقاي ابو الهذيل علّاف است، متوفاي 235 هجري که از او به شيخ المعتزله ـ استاد و ريش سفيد معتزله ـ تعبير ميکنند. مقالات و مناظرات متعددي با ديگر فِرَق اسلامي داشته است. ابو علي جُبّائي محمد بن عبد الوهاب، متوفاي 303 هجري است و صاحب کتابهاي الجامع الکبير و الإجتهاد و الإنسان. ابو هاشم جُبّائي ـ پسر محمد ـ ، متوفاي 321 هجري است و صاحب کتابهاي تذکرة العالم و العدة في أصول الفقه و ... . البته، آقايان، معتزله را تقسيمبندي ميکنند به معتزله بغداد و معتزله بصره. از بزرگان معتزله بغداد، تعدادي را نام ميبرند و از معتزله بصره، تعدادي ديگر و ما هم در آن مقام نيستيم و همين که بدانيم بنيانگذار معتزله، واصل بن عطاء بوده و شخصيتهاي برجسته اينها، که نام برديم، کافي است. مکتب کلامي اشاعره موسس و بنيانگذار مکتب اشاعره، ابو الحسن اشعري، علي بن اسماعيل است، متوفاي 324 هجري. از شاگردان ابو علي جُبّائي بوده و از او جدا شد و مذهب اشاعره را بنيانگذاري کرد. از شخصيتهاي برجسته اشاعره، ابوبکر باقلاني است، متوفاي 430 هجري. کتابهاي زيادي دارد و ميگويند که نزديک به 50 عنوان کتاب در دفاع از مکتب اشاعره، تأليف کرده است. ابو اسحاق اسفرائني، متوفاي 418 هجري است. تأليفات زيادي دارد و از جمله آنها، التبصير في الدين است و درگيريهايي را با معتزله داشتند. عبد القاهر بغدادي، صاحب کتاب الفرْق بين الفِرَق است و از مشاهير علماي اشاعره است. امام الحرمين جُوِيني، ابو المعالي است که از شخصيتهاي برجسته اشاعره است و متوفاي 478 هجري و استاد غزالي است. ابو حامد غزالي، صاحب کتاب إحياء العلوم، از شخصيتهاي برجسته اشاعره است. شهرستاني، صاحب کتاب الملل و النحل، از شخصيتهاي برجسته اشاعره است. فخر رازي، متوفاي 606 هجري، از علماي بزرگ و برجسته اشاعره است. تفتازاني، صاحب کتاب مطوّل و متوفاي 791، از علماي برجسته اشاعره است. سيد جرجاني، صاحب عوامل، متوفاي 816 است. قوشجي، صاحب کتاب شرح تجريد خواجه نصير الدين طوسي (ره)، متوفاي 789 هجري، از بزرگان اشاعره است. مکتب کلامي ماتريدي عرض کرديم که علماي احناف و و اهل سنت حنفي مذهب، نه تابع اشاعره هستند و نه تابع معتزله؛ بلکه تابع مکتب ماتريدي هستند. بنيانگذارش، محمد بن محمد ماتريدي بود، متوفاي 303 هجري. مطالبي آورد در تعديل بين مکتب اشاعره و معتزله و ميخواست پيوندي بين اين دو مکتب بزند و کتابهاي زيادي هم نوشت، مانند کتاب التوحيد، تأويلات اهل السنة، المقالات، مأخذ الشرايع، الجدل في أصول الفقه، بيان وَهْم المعتزلة، ردّ کتاب الأصول الخمسة الباهلي و ... . از شخصيتهاي برجسته اينها، ابو القاسم اسحاق بن محمد سمرقندي است، متوفاي 340 هجري. ابو الليث بخاري و ... . اين، خلاصهاي از بنيانگذاران اين سه مکتب بود و علماي بزرگ آنها. کتابهاي ضد شيعي اگر تمام کتابهايشان را از اول تا آخر بخوانيد، عمدتا مباني شيعه را زير سوال بردند يا طرحي که براي تبيين مباني کلامي داشتند، بر محور تعريض بر شيعه بوده است. اما برخي از کتابهاي آنها، به عنوان کتاب شاخص ضد شيعه در تاريخ مانده است. اساسيترين کتابي که اينها بر ردّ شيعه نوشتهاند، العثمانية آقاي جاحظ است، متوفاي 255 هجري که از علماي بزرگ معتزله است. ميتوان گفت که اين اولين کتابي است که عليه شيعه نوشتهاند و در طول تاريخ، اين قضيه مانده است. بعد از نوشتن اين کتاب، علماي شيعه و سني، عليه اين کتاب، قيام کردند و شايد بتوان گفت، اولين يا دومين کتابي که عليه اين کتاب نوشته شد، براي آقاي اسکافي است از علماي بزرگ اهل سنت. مرحوم شيخ مفيد (ره) و بزرگان ديگر هم در ردّ آن، کتابي نوشتند. به طوري او را در منگنه گذاشتند که خود جاحظ، کتابي بر ردّ کتاب خودش نوشت. العثمانية، اولين کتابي بود که تمام فضائل اميرالمؤمنين (عليه السلام) از جمله شجاعت و اعلميت او را زير سوال برد. اميرالمؤمنين (عليه السلام) براي آنها به عنوان خليفه چهارم مطرح است و اين کتاب، براي آنها قابل پذيرش نبود. بعضي ميگويند که حکومت وقت، پول هنگفتي را به او داد تا اينچنين کتابي را بنويسد و يک اختلافي ميان علماء بياندازد و علماء را مشغول اين کار بکنند و خودشان هم کار خودشان را بکنند. اختلاف بيانداز و حکومت کن. دومين کتابي کتاب بر ردّ شيعه نوشته شده و شايد به نظر من الان که حدود 10 قرن از تأليف اين کتاب ميگذرد، مطالب اين کتاب هنوز براي مخالفين شيعه، تازگي دارد، کتاب قاضي عبد الجبار معتزلي است، متوفاي 415 هجري به نام المغني في الإمامة. در اين کتاب که أخيرا در 20 جلد چاپ شده است، کل مباحث مکتب معتزله به نمايش گذاشته شده و عقائد کلامي شيعه را نقل کرده و زير سوال برده است. مرحوم سيد مرتضي (ره)، متوفاي 435 هجري که معاصر با ايشان بود، کتابي نوشت به نام الشافي في الإمامة. الان هم که نزديک 10 قرن از اين کتاب ميگذرد، مطالب او براي ما همه تازگي دارد. اگر کسي خوب و به دقت، اين 3 جلد کتاب را مطالعه کند و بعد بيايد قرون متأخره و کتابهاي علامه حلي (ره) و مير حامد حسين (ره) و ديگران را ببيند، در مييابد بر اينکه اصل و ريشه پاسخها، از مرحوم سيد مرتضي علم الهدي (ره) است. شيخ طوسي (ره) با آن عظمت، کتاب مستقلي ننوشت و کتاب استادش را تلخيص کرد به نام تلخيص الشافي. وهابيت، الان هم عيال کنار سفره قاضي عبد الجبار معتزلي هستند. حتي علماي مذاهب ديگر، اگر حرفي ميزنند و حرفي براي زدن دارند که به جوابش بيارزد، عمدتا از قاضي عبد الجبار معتزلي دارند. گر چه مرحوم سيد مرتضي (ره)، آنچنان پنبه حرفهاي قاضي عبد الجبار را زد که آبرو و حيثيتي نه در مؤلَِف و نه در مؤلََّف گذاشت. کتاب ديگري که در تاريخ مانده و قابل توجه است و نسبت به شيعه، تعريض جدي دارد، کتاب شهرستاني است به نام الملل و النحل. شرستاني از اشاعره است. در اين کتاب، بين حق و باطل را مخلوط کرده و مطالبي را نسبت به شيعه بيان ميکند که هيچ اصل و ريشهاي ندارد. فِرَق شيعه و هشاميه و زيديه و ... را نام ميبرد که همچنين چيزي در تاريخ، نه اصلي و نه ريشهاي و نه واقعيتي دارد. همينطوري در گوشه خانه نشسته است و ميخورْد و در ذهنش، براي شيعه، فرقهسازي ميکرد. شايد 90٪ فِرَق شيعه که در اين کتاب آمده، اصل و ريشهاي ندارد. زراره که صاحب فرقه نبود که بگوييم فرقه زرارية و هشام هم صاحب فرقه هشاميه نبود و ... . يکي ديگر از کتابهايي که مطالب تندي عليه شيعه دارد، العِقد الفريد ابن عبد ربه، متوفاي 328 هجري است. مرحوم علامه اميني (ره) در الغدير، نسبت به اين کتاب، خيلي حساسيت نشان داده است و پاسخهاي کوبنده و تندي به اين کتاب داده است. کتاب ديگري که حائز اهميت است و مطالب تندي نسبت به شيعه دارد و ما هم بايد دقت کنيم، کتاب ابن حزم آندلسي، متوفاي 456 هجري است به نام الفِصل في الملل و الأهواء و النحل. نسبت به شيعه، چشمانش را بسته و دهانش را باز کرده و چيزهايي را نوشته است. علامه اميني (ره) هم نسبت به اين کتاب، جواب مفصّلي داده است. بعد از اينها، ابنتيميه کتابي مينويسد به نام منهاج السنة که اخيرا در 9 جلد در عربستان سعودي چاپ شده است. ابنتيميه به عنوان يک فرد شاخص ضد شيعي است که شايد براي اولين بار اعلام کرد که شيعيان مسلمان نيستند و مذهب شيعه، برگرفته از يهود و نصاري است و براي تخريب اسلام، اين مذهب را تأسيس کردند. حتي در بعضي از جاها، از باب اينکه: چون قافيه تنگ آيد شاعر به جفنگ آيد شروع ميکند به بيان مطالبي که زيبنده يک انسان نيست، چه رسد به يک مسلمان. مثلا تعبيري دارد و ميگويد بسياري از شيعيان: من لم يعرف له نسب. نَسَب مشخصي ندارند. يعني ـ نستجير بالله ـ اکثر شيعيان، زنازاده هستند!!! نميدانم که آن روز، ايشان، آينه را چگونه نگاه ميکرد و چه ديده است که اينچنين مطالبي را بيان کرده است. آقايان اهل سنت هم ايشان را به عنوان شيخ الأسلام، سخن او را بر صحابه و نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مقدم ميدارند. کتابهاي زيادي در ردّ کتاب ابنتيميه نوشته شده است. مرحوم علامه اميني (ره) در الغدير و حضرت آيت الله ميلاني در کتاب دراسات في منهاج السنة، حرفهاي ايشان را آورده و پنبهاش زده است. ميرسيم به کتابهاي کلامي که با زبان نرم، فرهنگ شيعه را مورد نقد قرار دادهاند. اکثر کتابهايي که اشاره کردم، فحشنامه است. ميبينيم بعضي از بزرگان اهل سنت را که کتابهايي نوشتهاند، ولي عاري از فحش و ناسزا و افتراء است، مانند کتاب قاضي عضد الدين ايجي، متوفاي 756 هجري به نام المواقف في علم الکلام که نقدي است بر کتاب تجريد مرحوم خواجه نصير الدين طوسي (ره) و شرح تجريد علامه حلي (ره). البته سيد شريف جرجاني، متوفاي 816 هجري، شرحي نوشته است بر المواقف. تفتازاني کتابي دارد به نام المقاصد. اين کتاب و شرح المقاصد، هر دو، براي تفتازاني است و در آنجا، عقائد شيعه را مورد نقد قرار داده است. حرفهايش، حرفهاي بيپايه و جدل و مغالطه است، ولي توأم با فحش و سبّ و اهانت و افتراء نيست و آدم ميتواند در جلسه، عبارت تفتازاني و ايجي را نقل و نقد کند؛ ولي اگر بالاي منبر برويد و فحشنامه ابنتيميه را بگوييد، خود مجلس، مشمئز ميشود. آقاي عبد الرزاق ـ از علماي بزرگ اهل سنت و استاد بخاري است و ذهبي در مورد او ميگويد: لو ارتد عبد الرزاق، ما ترك حديثه. اگر عبد الرزاق، مرتد شود، سخنانش براي ما حجت است. تاريخ الإسلام للذهبي، ج15، ص262 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج16، ص170ـ و بسياري از منابع ديگر ـ وقتي اسم معاويه را در مجلسي، نزد او آوردند، گفت: لا تقذر مجلسنا بذكر ولد أبي سفيان. مجلس ما را نجس نکنيد با نام پسر ابو سفيان. تفسير القرآن عبد الرزاق الصنعاني، ج1، ص20 ـ ضعفاء العقيلي، ج3، ص109 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج36، ص187 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج9، ص570 ـ ميزان الاعتدال للذهبي، ج2، ص610 اگر شما حرفهاي ابن عبد ربه و ابن حزم آندلسي و ابنتيميه را بزنيد، مجلس، از آن حالت ملکوتي بيرون ميرود. شايد براي خود مستمعين شما، ولو اينکه بهترين جواب را بدهيد، فحشنامه، نقل کردن ندارد، چه رسد به نقد. ما در برابر اينها، با الهام از قرآن، اين برخورد را داريم: وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا (سوره فرقان/آيه63) از کتابهاي اساسي که نوشته شده و عقائد شيعه را مورد نقد قرار داده، کتاب إبطال الباطل آقاي فضل بن روزبهان است، متوفاي 852 هجري. در حقيقت، جوابي است بر نهج الحق علامه حلّي (ره). قاضي نور الله شوشتري در جواب اين کتاب، کتابي نوشت به نام إحقاق الحق و اين کتاب، مختصر بود و حضرت آيت الله العظمي مرعشي نجفي، توضيح و شرح داد و تا 37 جلد چاپ شد. مرحوم مظفر (ره) در کتاب دلائل الصدق که کتاب خوب و شيريني است، عبارت علامه حلي (ره) را از کتاب نهج الحق نقل ميکند و عبارت فضل بن روزبهان را از کتاب إبطال الباطل نقل ميکند و خودش هم نقد ميکند. در حقيقت، اين کتاب، نشانگر سه تفکر است؛ مخصوصا جلد 4 و 5، استدلال به آيات قرآن است براي اثبات ولايت و امامت آقا اميرالمؤمنين (عليه السلام). من هر وقت که قسمتهاي مختلف اين کتاب را مطالعه ميکنم، حلاوتي دارد. عبد العزيز دهلوي، متوفاي 1239 هجري که عامل استعماري بود، کتاب تحفة الإثني عشرية را نوشت. البته مراد از اثنا عشر، ائمه (عليهم السلام) نيست و کتابش را به 12 فصل تقسيم کرده است. مرحوم مير حامد حسين (ره) کتابي نوشت به نام عبقات الأنوار در ردّ اين کتاب. اينها، خلاصهاي بود از کتابهاي حساس ضد شيعه در گذر زمان تا اينکه ميرسيم به قرن حاضر. در قرن حاضر، تعدادي از قلم به دستان وهابي، کتابهاي متعددي را عليه شيعه نوشتهاند و 90٪ اين کتابها، توأم با افتراء و سبّ و شتم و دروغ و خلاف واقع است. از جمله اين مؤلفين، احسان إلهي ظهير است که اصالتا پاکستاني است و ظاهرا رشد کرده عربستان سعودي است و کتابهاي متعددي نوشته مانند الشيعة و القرآن و الشيعة و اهل البيت و الشيعة و السنة. شايد امروز، سخنان او، نُقْل کلام وهابيت باشد. هر کدام از وهابيت که ميخواهند عليه شيعه، فحشنامه بنويسند، ملاک سخنشان، کتابهاي احسان إلهي ظهير است. کتاب ديگري که أخيرا نوشته شد و خيلي سر و صدا ايجاد کرد، کتاب الشيعة و التصحيح است براي دکتر موسي موسوي، نوه مرحوم سيد ابو الحسن اصفهاني (ره). اين کتاب، با تحريک بعضي از مزدوران و شايد خود صدام نوشته شد. حضرت آيت الله العظمي سبحاني براي من نقل ميکرد که از راديو شنيدم، صدام ميگفت: اگر جنگ 8 ساله ما عليه ايران، هيچ فائدهاي نداشت، جز اينکه اين کتاب چاپ شد، براي ما بس است. سال گذشته هم اين کتاب را ـ که تقريبا کمتر از 100 صفحه است ـ در پايتخت مراکش، در تيراژ 8 ميليون نسخه چاپ کردند و در کشورهاي مختلف پخش کردند. کتاب ديگري که در سالهاي اخير، خيلي سر و صدا کرد، کتاب احمد الکاتب است که سابقه تشيّع هم دارد، به نام تطوّر الفکر الشيعيّ السياسيّ من السّقيفة إلي ولاية الفقيه. ايشان، طلبه حوزه علميه قم بود و در مدرسه حجتيه درس خواند و اصالتا هم اهل لار استان شيراز بود. از همان اول، تفکراتش نادرست بود و خشت اول را کج نهاد. اين کتاب را به آمريکا برد، جرأت نکردند که چاپ کنند و گفتند همان خانه جاسوسي که در ايران داشتيم، همان براي ما مسئله شده و استخوان در گلو است و فعلا همين بس است. به عربستان سعودي برد و اين کتاب را چاپ کردند. اگر در سايتهاي مختلف برويد، اين کتاب موجود است. به زبانهاي فارسي و انگليسي و غيره هم ترجمه شده است. 85 تا 90٪ اين کتاب، بحث مهدويت را زير برده است و بزرگان ما هم جواب دادهاند، مخصوصا فاضل ارجمند جناب سيد سامر بدري در کتاب شبهات و ردود، که قبلا در 3 جلد بود و أخيرا هم مجمع جهاني أهل البيت (عليهم السلام) در يک جلد اين کتاب را چاپ کرد. افراد ديگري هم جواب دادند و آيت الله کوراني هم در شبکه المستقله، مناظرات متعددي را در همين موضوع با ايشان داشتند. بعضي از علمايي که به ظاهر شيعه بودند، کتابهايي را نوشتند که امروز هم درد سر درست کرده است، مانند کتابهايي که براي آقاي قلمداران و بُرقعي و مصطفي طباطبائي است. اينها به قدري افراد رذل و پستي بودند که حتي نميخواهم بحث آن را پيش بکشم. چندي پيش، حدود 12 دستخط از مصطفي طباطبائي به من رسيد که وقيحترين و رکيکترين عبارت را نسبت به آقا حضرت ولي عصر (ارواحنا فداه) به کار برده است. حرف اينها، به عنوان حرف شيعي، در محافل وهابيت مطرح است. مخصوصا کتاب کسر الصنم سيد ابو الفضل برقعي، در سطح بين المللي، براي ما درد سر درست کرده است. البته خود برقعي، حدود 70 جلد کتاب نوشته است و نصف آن در دفاع از شيعه است و نصف ديگرش هم در نقد عقائد شيعه. اينها، به هر کجا که باد بوزد، همانجا اتراق ميکنند. يک روز در نماز اميرالمؤمنين (عليه السلام) و روز ديگر در سفره معاويه. اينها، کتابهايي بود که خواستم عزيزان در اين زمينه، اطلاعاتي داشته باشند. اين کتابها، خيلي کم در کتابخانههاي شيعي هست، ولي در سايتهاي مختلف، اين کتابها را گذاشتهاند. از مؤلفيني که کتابهاي زيادي عليه شيعه نوشتهاند، فِيْصَل نور است. ايشان از افراد مغرض است که واقعا تمام کتابهايش بلا استثناء، توأم با اهانت و فحش است. همچنين عبد الرحمن دمشقيه است از علماي رياض که کتابهاي زيادي عليه شيعه نوشته است، شايد حدود 40 کتاب. عثمان الخميس از علماي بزرگ کويت است و کتابهاي زيادي نوشته است و الآن جزء نيروهاي مقتدر و ليدر وهابيت به شمار ميرود و مناظرات متعددي را با بزرگان شيعه داشته است. دکتر سالوس از اساتيد دانشگاههاي قطر است و کتابهاي متعددي را بر ضد شيعه نوشته است. دکتر ناصر الدين قفاري که کتابهاي متعددي عليه شيعه نوشته است و شاخصترين آنها، کتاب أصول مذهب الشيعة الإثني عشرية است. دکتر غامدي هم کتابهايي را عليه شيعه نوشته است. دکتر عائذ القرني از اساتيد و بزرگان و شيوخ رياض است و کتابهاي متعددي در نقد عقائد شيعه نوشته است. حتي يکي از اين کتابهايش که چند سال پيش چاپ شد، گفتند که در حدود 300 هزار تيراژ، چاپ شده است. اينها، شاخصترين بزرگان اهل سنت و وهابيت هستند که هر يک، تأليفات متعددي بر ضد عقائد شيعه دارند. کافي است که به همين سايت فيصل نور (WWW.FNOOR.COM) برويد، ليست کتابهايي را که در اين دو سه دهه اخير عليه شيعه نوشته شده است را همراه نام مؤلفين آنها، ميبينيد. البته فيلتر شده است. ما قبلا اين سايت را دانلود کرديم و ديديم که حدود 25 هزار عنوان کتاب و مقاله عليه شيعه در اين يک سايت است و جزء سايتهاي فعال ضد شيعه است و در حمله و هجمه به تفکرات شيعي، از هيچ کوششي فروگذار نيستند. يکروزي از اينترنت و بعضي از جزوات، ادلهاي را که اينها براي خلافت ابوبکر آوردند را دانلود کردم، ديدم که حدود 148 دليل براي حقانيت ابوبکر و پاسخ به شبهات شيعه در رابطه با او آوردهاند. اگر کسي بخواهد اين را شروع کند، يک آغازي دارد، ولي فرجامش چه هست، بايد خود آغاز کننده، فرجامش را معيّن کند. در رابطه با خلافت اميرالمؤمنين (عليه السلام) بخواهد شروع بکند، بايد سه محور را آغاز بکند: 1. امامت از منظر قرآن 2. امامت در آينه روايات و سنت 3. امامت از نظر عقل. اگر بخوهد شبهات را جواب دهد، خودش يک آغازي دارد و در اين فاز افتادن، نه تنها علاقه و عشق به اهل بيت (عليهم السلام) لازم است، بلکه بايد ديوانه اهل بيت (عليهم السلام) باشد. اگر در خودش اين ديوانگي نسبت به اهل بيت (عليهم السلام) را احساس ميکند، بيايد و اگر بخواهد با عصاي عقل و آهسته آمدن و رفتن وارد شود، به درد نميخورد. گر شدي عاشق، ديگر عاقل نميبايد شدن آب عقل و عشق از يک جوي نميگردد روان آيت الله خزعلي ميگفت: وقتي علامه اميني (ره) از هند برگشت، من در مشهد از او سوال کردم که شما در آنجا، روزي چند ساعت کار ميکردي؟ گفت: روزي 16 ساعت مطالعه ميکردم. سوال کردم: آن گرماي سوزان خط استوايي هند، به شما اجازه ميداد که روزي 16 ساعت کار کني؟ گفت: اتفاقا يک نفر در آنجا اين سوال را از من کرد و من تازه فهميدم که هوا گرم است. اين را ميگويند ديوانگي نسبت به اهل بيت (عليهم السلام) که نه سرما را ميفهمد و نه گرما را؛ نه گرسنگي احساس ميکند و نه ... . علامه اميني (ره) ميگفت: من که شبانهروز در آنجا بودم، وقتي کارمندان آنجا (در وفت ناهار) کتابخانه را ميبستند و ميرفتند، من نان خشکي را با مقداري آب با خودم ميبردم آنجا و همانجا نهار را ميخوردم و مشغول کار ميشدم. اينها اينچنين رفتند تا توانستند در تاريخ تشيع، گل بکارند و تحوّل ايجاد کنند. اگر کسي بخواهد براي حضرت علي (عليه السلام) کار کند، بايد براي همه چيز بگويد نه و فقط براي حضرت علي (عليه السلام) بگويد آري. هر کاري که ميکند، به حساب اميرالمؤمنين (عليه السلام) بگذارد. اگر اينچنين باشد، به تعبير مرحوم آيت الله کوهستاني (ره): خداي عالم در عالم هستي، يک علي داشت، آن هم به ما شيعيان داد. حضرت علي (عليه السلام)، مظلوم بوده و هست و خواهد ماند تا فرزندش حضرت ولي عصر (ارواحنا فداه) بيايد و حضرت علي (عليه السلام) را از مظلوميت بيرون بياورد. ميگويند: مرحوم محمد تقي جعفري (ره)، ظاهرا يک شب خواب ديده بود علامه اميني (ره) را و به او گفته بود: آقاي جعفري! اين مرد، خيلي مظلوم است. ما که آمدهايم به عالم برزخ و کاري از دستمان ساخته نيست. شما که آنجا هستيد، تا ميتوانيد، از اين مرد مظلوم دفاع کنيد و براي علي کار کنيد. هر چقدر کار کنيد، کم کار کردهايد. ايشان بعد از اينکه از خواب بيدار ميشود، تصميم ميگيرد همان شرح نهجالبلاغه را که در 27 جلد نوشت، بنويسد. آقازاده ايشان نقل ميکرد: در آن آخرين لحظات، روي تخت بيمارستان بود و ميگفت: صدايش در نميآمد و لبهايش تکان ميخورد. آمدم نزديک و گفتم: چيزي ميخواهيد؟ گفت: از خدا ميخواستم که يک عمر طولاني به من ميداد. گفتم: ميخواستيد چه کنيد؟ الغدير را تمام کنيد؟ گفت: نه، ميخواستم بنشينم و براي مظلوميت علي گريه کنم. حتي بعضي از دوستان گفته بودند که ايشان ميگفت: دوست داشتم که به اندازه اول و آخر دنيا، خداوند به من عمر بدهد و در طول اين مدت، فقط براي مظوميت علي، اشک بريزم. خوشا به حال کسي که زندگياش با ولاي علي گره خورد. هم دنيا را بردند و هم آخرت را و خسارت کرد کسي که زندگياش را با ولاي علي و عشق علي گره نزد. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دکتر سيد محمد حسيني قزويني | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: مصطفي -
تاريخ: 15 ارديبهشت 88
اجرتا با خداوند متعال که از پيشتازان و پيشقراولان جبهه فرهنگي تشيع هستيد |
2 |
نام و نام خانوادگي: داريوش شاهين راد -
تاريخ: 15 مرداد 88
استاد از مطالب بسيار جالب شما تشكر ميكنم تنها خواهشمندم آدرس چند سايت فارسي ضد شيعي فعال را به آدرس ايميل من بفرستيد با تشكر از زحمات شما جواب نظر: با سلام دوست گرامي ميتوانيد به انجمنهاي اينترنتي عمومي فارسي مراجعه كنيد كه در انها ، در زمينه بحث شيعه و سني بحثهايي صورت ميگيرد . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
3 |
نام و نام خانوادگي: مسلم عزيزي -
تاريخ: 14 ارديبهشت 89
باسلام ودرودفراوان وتشكرازاستادگرامي مطالب شماهرچندجالب هستندولي كامل ودقيق نيستند.منظورم نقل قولهاومنابع است |
4 |
نام و نام خانوادگي: علي اکبري -
تاريخ: 03 مرداد 89
با عرض سلام و ادب اين حقير دانشجوي دانشگاه اديان و مذاهب قم مي باشم كه تحقيقي در راستاي منبع شناسي وهابيت انجام ميدهم غرض از مزاحمت اين است كه از شما راهنمايي در اين زمينه مي طلبم كتبي كه خود وهابيت دارند و كتبي كه اهل سنت در رد وهابيت نوشته اند را مي خواهم ممنون مي شوم اگر راهنمايي بفرماييد و من الله توفيق با تشكر جواب نظر: با سلام دوست گرامي کتب اهل سنت بر ضد وهابيت ، تقريبا به صورت کامل در آدرس ذيل که يکي از سايتهاي صوفيه اهل سنت است آمده است : http://soufia.org/ موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات
|
5 |
نام و نام خانوادگي: زكريا -
تاريخ: 25 فروردين 90
از آقاي مسلم عزيزي تشکر ميکنم شماره(3) جوابي دارم براي دوستمون آقاي اکبري در مورد (کتب اهل سنت برضد وهابيت) در اصل معني وهابيت يکتا پرستي است چطر ممکنه که اهل تسنن برضد يکتا پرستي کتابي چه برسه به کتب بنويسند اگر باور نميکنيد که معني کلمه وهابيت يکتا پرستي است مي توانيد معني آن را در فرهنگ لغت بيابيد |
6 |
نام و نام خانوادگي: عليرضا شجاعي -
تاريخ: 12 ارديبهشت 90
از اتقان و استدالال مستند و طرح شبهات به روز و جواب هاي متين شما تشکر مي شود اميد است که کساني که اهل انصاف و اعتدال اند بهره کافي ببرند |
7 |
نام و نام خانوادگي: هادي كرمي -
تاريخ: 15 تير 90
تشكر |
8 |
نام و نام خانوادگي: علي زاد -
تاريخ: 28 مرداد 90
خدمت دوست عزيز جناب آقاي زكريا (5) عرض مي كنم كه معناي اهل سنت يعني اينكه آنها هم پيرو سنت اصيل پيامبرند ولي آيا اينطور است؟ پس اسم نمي تواند ملاك صحت يك اعتقاد باشد. با تشكر از اساتيد سايت |
9 |
نام و نام خانوادگي: محسني -
تاريخ: 25 آذر 90
با عرض سلام و تشكر از نويسنده محترم جناب آقاي دکتر سيد محمد حسيني قزويني در تاييد گفته آقاي علي زاد و در پاسخ به گفته هاي آقاي زكريا بايد بگم كه خيليها اسمشون صادقه اما خودش دروغگوه يا اسمش امينه در حالي كه خيانتكاره پس اسم ملاك نيست من نميدونم چرا شما اين حرف را زديد بهتره بريد يه نگاهي به كتابهاي بزرگان اهل سنت بكنيد خيليهاشون اصلا ابن تيميه كه ريشه وهابيت هستش را كافر ميدونن برا حقانيت شيعه همين بس كه هزاران عالم سني در طول تاريخ شيعه شدند و حتي به خاطر شيعه شدن آواره شدن و خيلي هاشون كشته شدن ولي تعداد علماي شيعه كه سني شده باشند شايد به انگشتاي يك دست نرسه البته اگه نگم نيست |
10 |
نام و نام خانوادگي: Janaya -
تاريخ: 24 دي 90
Okay I'm connivced. Let's put it to action. |
11 |
نام و نام خانوادگي: آزاده -
تاريخ: 26 ارديبهشت 91
سلام ممنون از مطالب جالبتون... من دانشجوي كامپيوتر هستم وبه شدت در مورداعتقاداتم به مشكل برخوردم اينكه شما ميگيد مابايد ديوانه اهل بيت باشيم براي من جا نميفته براي اينكه من هنوز به بودن خدا شك دارم.يه سوال دارم شما چه طوري مي تونيد به من اثبات كنيدكه اصلا امامي هست يا نه؟اصلا خدا هست يا نه؟اصلا بر جه منطق عقلي ميگيد علي,حسين و....بودند؟ چطور عقلا ميشه اثبات كرد كه قرآن كتاب خداست؟من با دل كار ندارم اثبات عقلي ميخوام .ميدونم اين مطالب درمورد اين نوشته هاي شما نيست ولي من يكساله با اين سوالات درگيرم وهيچ كس و هيچ چيز جواب منو نميده گفتم شايد شما بتونيد منو راهنمايي كنيد تا من از اين سردر گمي نجات پيدا كنم.البته بگم از اولش اينطوري نبودم به اعتقاداتم خيلي خيلي اهميت ميدادم ولي ديدم بايه نماز خوندن وحجاب ظاهري وهيئت و...... به جايي نميرسميعني مثل مردم عادي زندگي كردن برام سخت ترين كاره .خراب خرابم بيشتر از اونكه فكرشو بكنيد.فقط ميخوام براي خدا باشم.خدا خدا خدا خدا خد خدا. جواب نظر: باسلام خواهر گرامي شاهد وجود خدا اينهمه مخلوقات خدايند، وجود جهاني با اينهمه عجائب و نظم حيرت آور بدون آفريننده امكان ندارد آيا شما به وجود خودتان فكر نمي كنيد چگونه و طبق اراده چه كسي اينطور كمال يافته ايد شما كه دانشجوي كامپيوتر هستيد ايا فكر نكرده ايد كه اين كامپيوتر با اين نظم و درون پيچيده اش را كسي طراحي كرده و خود به خود نمي تواند بوجود بيايد در مورد جهان چگونه بدون سازنده و طراحي بوجود آمده است؟ آن طراح و سازنده خداست. امام صادق به فردي كه گفت خدا را براي من اثبات كن فرمودند آيا شده است كه در دريا گرفتار شوي و دست وپا بزني و هيچ كس نباشد به تو كمك كند؟ گفت آري فرمودند در آن وقت در دلت به چه موجودي التماس مي كني؟ آن خداست. آري چاره ساز بيچارگان و اميد نااميدان و پناهگاه بي پناهان است. در ثاني شاهد ديگر وجود خدا وجود پيامبران اويند كه با معجزه و كتابهايي كه آورده اند در مورد آنها هيچ شكي نيست و آثار باقي مانده در مورد آنها در تاريخ بر وجود آنها دلالت دارند. اما در مورد اثبات ائمه عليهم السلام در بخشهاي مختلف اين سايت بحث شده است در مورد وجود آنها چون اخبار قطعي در كتب تاريخ آمده است هيچ شكي نيست. براي هر كاري لازم نيست دليل عقلي صرف داشته باشيد من اگر از شما بپرسم ديروز چه خورده ايد شما مثلا بگوييد قيمه آيا دليل عقلي صرف مي توانيد بر آن اقامه كنيد؟ خير بلكه يا بايد به سخن شما چون صداقت داريد اعتماد كنم كه عقل مي گويد سخن راستگو حجت است و يا شما شاهد بياوريد و با شهادت آنها كه آنها را قبول دارم بپذيرم باز هم عقل به تنهايي نمي تواند دليل بياورد در بسياري از مسائل، عقل به كمك قرائن حكم مي كند نه به تنهايي. به سخنان حكيمانه اهل بيت توجه كنيد تا به مقام آنها پي ببريد كسي در 1400 سال پيش چنين سخني بزند كه دانشمندان كنوني در آن مانده اند در سازمان ملل نامه امام علي عليه السلام به مالك اشتر را به عنوان بهترين دستورالعمل براي منشور حكومتي بيابند مگر شوخي است؟ به اين آدرسها برويد و سخنان ائمه عليهم السلام را با توجه بخوانيد شايد قلبتان ارام گيرد: در پايان بدانيد با اينهمه اختلاف در مورد ائمه كسي منكر وجود آنها نشده! پس بوده اند. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
12 |
نام و نام خانوادگي: غضنفري -
تاريخ: 29 ارديبهشت 91
براي خانم ازاده حكايتي را نقل ميكنم اميدوارم كه مفيد باشد. روزي بهلول عاقل از كنار اتاق درس فردي بنام "ابوحنيفه" ميگذشت كه شنيد او ميگويد:من به مواردي از اعتقادات شيعه اشكال وارد ميكنم 1- شيعيان ميگويند خدا هست ولي ديده نميشود.مگر ميشود چيزي باشد ولي ديده نشود؟ 2-شيعيان ميگويندشيطان در جهنم عذاب ميشود . ولي شيطان از آتش آفريده شده و هيچ چيز از هم جنس خود متاذي نميشود. 3-شيعيان ميگويند هر كس مسئول كاريست كه انجام داده.ولي من ميگويم كه انسان آفريده خداست و فعل مفعول به فاعل بر ميگردد ودر نتيجه گناهان ما هم متوجه ما نيست بلكه متوجه خداست. در همين حال بهلول كلوخي برداشت وبه سر او زد كه خون جاري شد.بهلول را بردند پيش قاضي و او در دفاع از خود جريان را نقل كرده ودر پاسخ به سئوالات ابو حنيفه گفت 1-"مگر ميشود چيزي باشد ولي ديده نشود؟"حال ادعا دارد كه سرش درد ميكند پس درد را نشان من بدهد تا قبول كنم 2-ايشان ادعا كرده"هيچ چيز از هم جنس خود متاذي نميشود."حال مگر او از خاك آفريده نشده پس به قول خودش انسان از خاك اذيت نميشود. 3-ايشان ادعا كرده" فعل مفعول به فاعل بر ميگردد ودر نتيجه گناهان ما هم متوجه ما نيست بلكه متوجه خداست." پس مسئول كار من هم خداييست كه مرا آفريده. حال خانم آزاده خود بخوان از اين حديث خيلي مسائل را |
13 |
نام و نام خانوادگي: بخت النصر -
تاريخ: 30 ارديبهشت 91
سرکار خانم آزاده بنده به شما 10 ميليون تومان ميدهم که به خدا کافر شويد. اگر مايل بوديد به اين بلاگ تماس بگيريد: http://maktabshia.blogfa.com/ با تشکر |
14 |
نام و نام خانوادگي: آزاده -
تاريخ: 31 ارديبهشت 91
سلام در مورد خدا يا بهتر بگم اثبات خدا تا حدودي قانع شدم که بابت پاسخي که داديد ممنونم ولي در مورد اهل بيت متاسفانه قانع نشدم ولي به سايت هايي که گفتيد حتما مراجعه ميکنم.باتشکر. |
15 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 01 خرداد 91
با سلام خانم ازاده برداشت من اين چنين است كه جواب برادران پاسخ به شبهات حتما بايد كافي باشد . اما من براي كساني كه اصلاً اعتقادي به الله سبحان تعالي ندارند ( كه البته دارند ولي فكر ميكنند كه بهتر است بگوييند نداريم ) يك سوال و جواب انرا مي اورم . دليل وجود افريدگار هستي كه همان الله سبحان تعالي است قران كريم است . البته و صد البته حضرت رسول اكرم و ائمه اطهار و بسياري از مومنان دلايل ديگري است كه ميتوان بدان استدلال كرد اما متاسفانه دوستان نادان و دشمنان مغرض توانستند به ساحت مقدس حضرت رسول اكرم صلي الله عليه و اله و سلم و ائمه اطهار عليهما السلام و مومنيني همچون ابوذر و بلال و ياسر رحمه الله عليهما با ساخت احاديث دروغين خدشه اي وارد كنند . اما در مورد قران كريم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن يَأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لاَ يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا ( 88 ) الاسرا بگو اگر انس و جن گرد آيند تا نظير اين قرآن را بياورند مانند آن را نخواهند آورد هر چند برخى از آنها پشتيبان برخى [ديگر] باشند بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ .( 13 ) هود يا مىگويند اين [قرآن] را به دروغ ساخته است بگو اگر راست مىگوييد ده سوره برساختهشده مانند آن بياوريد و غير از خدا هر كه را مىتوانيد فرا خواني بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَإِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءكُم مِّن دُونِ اللّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ( 33 ) البقره و اگر در آنچه بر بنده خود نازل كردهايم شك داريد پس اگر راست مىگوييد سورهاى مانند آن بياوريد و گواهان خود را غير خدا فرا خوانيد بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِّثْلِهِ إِن كَانُوا صَادِقِينَ ( 34 ) الطور پس اگر راست مىگويند سخنى مثل آن بياورند ايا تابحال شنيده ايد كه كسي توانسته باشد ادعايي بر اوردن سخني بمثل قران داشته باشد و ديگران ( خصوصاً علما ) حرفي در ردش نزده باشند . پس اين قران دليلي بسيار محكم بر توحيد و خالق بودن الله سبحان تعالي ميباشد . پس اين قران دليلي بسيار محكم بر نبوت حضرت محمد صلي الله عليه و اله ميباشد . پس اين قران دليلي بسيار محكم بر امامت حضرت علي عليه السلام ميباشد . لبيك يا علي |
16 |
نام و نام خانوادگي: رها ازادي -
تاريخ: 16 آبان 91
با سلام وتشکر من دلايل مخالف وموافقي براي وهابيت و ضد تشيع مي خوام منظورم اين هستش چه دلايلي دارند که با شيعه مخالفت مي کنند جواب نظر: با سلام خواهر گرامي دلائل فراواني را براي دشمني و مخالفت وهابيت با تشيع مي شود شمرد كه به مواردي اشاره مي كنيم: 1- تعصب شديد و كوركورانه؛ وهابيون تعصب مذهبي داشته و نسبت به شيعه كينه توزي مي كنند آنان شيعيان را كافر دانسته و در قالبهاي مختلف عليه شيعيان جنايت ميكنند.كه تخريب اماكن مقدسه و بارگاه امامان مصاديقي از كينهتوزي و تعصبورزي آنان است 2- ترس از گسترش شيعه به ويژه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايران 3- افراط و تفريط در برداشت از دستورهاي ديني؛ شيعيان زيارت قبور معصومان را محترم شمرده و تعظيم به آنها را از شعائر الله مي دانند اما وهابيت تخريب قبور انها را جايز مي دانند و شفاعت پيامبر و خاندان او را شرك ميدانند، و حال آنكه شيعيان شفاعت اهل بيت(ع) را باور دارند 4- حمايت دشمنان از آنان ؛ وهابيان با حمايت و كمكهاي دشمنان عليه شيعيان آموزش مي بينند و جنايت مي كنند جهت اطلاعات بيشتر در اين مورد به اين آدرس رجوع كنيد موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |