![]() | ||
![]() |
مقالات | سخنراني ها | شبکه سلام | موبايل | انتشارات | محصولات نرم افزاري | ليست پاسخ ها |
![]() |
تاريخ: 29 اسفند 1387 |
![]() |
|
ولايت از منظر قرآن 04 | ||
پخش صوت ![]() | ||
بسم الله الرحمن الرحيم مشهد مقدس ـ 1387 ((( توجه: آدرس منابع ذکر شده، از نرمافزار مکتبة اهل بيت (عليهم السلام) و المكتبه الشامله ميباشد ))) استاد حسيني قزويني بحث ما در رابطه با آيه ولايت بود. از نظر شأن نزولش بر اميرالمؤمنين (عليه السلام) و دلالتش بر ولايت، بحث کرديم. گر چه اگر بخواهيم عميقتر بحث کنيم، مسئله، اقتضاي کشش را دارد که حدود 12 جلسه پيرامون آن بحث شود. ما در پاسخگويي به کتاب دکتر قِفاري به نام أصول مذهب الشيعة الإثني عشرية ـ که تقريبا مفصلترين و عريضترين کتاب ضد شيعه در اين 15 قرن است که حدود 3 سال است با کمک دوستان، جواب اين کتاب را ميدهيم، ـ جديدترين و قديميترين شبهاتي را که پيرامون آيه ولايت بوده را مفصل آوردهايم و إن شاء الله شايد تا آخر امسال، 3 جلد آن از چاپ خارج شود. اگر بخواهيم بحثهاي آنجا را بياوريم، فقط بايد يک ترم 18 جلسهاي 5/1 ساعته، صحبت کنيم و به چند جلسه 45 دقيقهاي نميشود اکتفاء کرد. بحث کلمه ولي، هم در آيه ولايت مطرح است و هم در حديث غدير. هر چقدر روي کلمه ولي، بيشتر بحث کنيم و مانور بدهيم، در 3 جا از آن استفاده ميکنيم: 1. در آيه ولايت 2. حديث ولايت: علي ولي کل مؤمن بعدي 3. حديث غدير يکي از بحثهايي که در اينجا مطرح است و نياز به دقت دارد و براي تتميم بحث قبلي عرض ميکنم، اين است که شما به ما ميگوييد کلمه ولي در آيه ولايت و حديث ولايت و حديث غدير ـ در حديث غدير، اگر يک يا دو روايت داشته باشيم که: من کنت مولاه فعلي مولاه. تعابير ديگري است که ميگويد: من کنت أنا وليه، فعلي وليه. من کنت مولاه، فعلي وليه. من کنت وليه، فعلي مولاه. تعابير متعدد ديگري هم هست که کلمه مولا و ولي به يک معناست، ـ به معناي دوست و ناصر و ... است. ما از شما سوال ميکنيم: اين کلمه ولي که در زبان خليفه اول و دوم استعمال شده است، به چه معناست؟ چرا يک بام و دو هوا ميکنيد؟ ما کاري به هيچ چيزي نداريم. خود آقاي ابوبکر در وقت از دنيا رفتنش، چه چيزي نوشت که مردم هيچ اختلافي نکردند و گفتند که آقاي ابوبکر، خليفه معين کرده است و ما هم بايد برويم با اين خليفه ابوبکر بيعت کنيم؟ ابوبکر چه گفت که پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آن را درباره حضرت علي (عليه السلام) نگفته است؟ تاريخ طبري نوشته است که ابوبکر در هنگام وصيت گفت: إني ولّيت عليکم عمر. اگر ولي به معناي دوست است، اينجا هم بگوييد که به معني دوست است. عمر هم نامه را گرفت آمد در مسجد و به مردم گفت اين نامهاي است که ابوبکر، خليفه بعدي را معين کرده است. غلام ابوبکر رفت بالاي منبر و خواند: کتب ابو بکر إني قد وليت عليکم عمر. کلمه ولي در اينجا به چه معناست؟ نگفته است: قد خلفت عليکم عمر يا قد وصّيت يا جعلته خليفة يا جعلته اماما در اينجا به هر معنايي گرفتيد، همان معنا را در آيه ولايت و حديث ولايت و حديث غدير بگيريد. همچنين خود خليفه دوم در بستر بيماري افتاده و وصيت ميکند و ميگويد: لو أدرکت سالم مولي أبي حذيفة لولّيته. اگر سالم، مولاي أبو حذيفه بود، او را ولي شما قرار ميدادم. تاريخ الطبري، ج5، ص33 ـ طبقات لإبن سعد، ج3، ص181 ـ الإستيعاب لإبن عبد البر، ج2، ص161 ـ أسد الغابة لإبن الأثير الجزري، ج2، ص246 آيا يعني دوست شما قرار ميدادم يا ولي أمر شما قرار ميدادم؟ شما در اينجا به چه معنايي گرفتهايد؟ همان معنا را هم در رواياتي که نبي مکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نسبت به اميرالمؤمنين (عليه السلام) گفته است، بگيريد. در خود صحيح مسلم صراحت دارد که عمر، خطاب به علي و عباس گفت: لما توفّي ابو بکر فقلت أنا وَلِيّ رسول الله و وَلِيّ أبي بکر. وقتي ابوبکر از دنيا رفت، من گفتم: من، ولي و جانشين انتخاب شده پيامبر اکرم صلي الله عليه و سلم و ابوبکر هستم. صحيح مسلم، ج5، ص152 در اينجا به چه معناست؟ همين معنا را در آيه ولايت هم داشته باشيد. چرا يک بام و دو هوا ميکنيد؟ اشکال: يکي از شبهاتي که در اينجا مطرح کردهاند، اين است که: اميرالمؤمنين (عليه السلام) در نماز، صداي سائل را شنيد و دستش را بلند کرد و انگشتر را از دستش در آورد و به سائل داد و اينها، فعل کثير است و مبطل نماز است. شما شيعيان، يک شعري را ميگوييد که در قافيه آن گير ميکنيد. فعل کثير، مبطل نماز است و اين کارهايي را که اميرالمؤمنين (عليه السلام) انجام داده است، نمازش باطل بوده و الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ معنا پيدا نميکند. جواب: ما، جاي دور نميرويم. در کتاب صحيح مسلم نقل ميکنند: ان رسول الله صلى الله عليه و سلم كان يصلى و هو حامل امامة بنت زينب بنت رسول الله صلى الله عليه و سلم و لأبي العاص بن الربيع، فإذا قام حملها و إذا سجد وضعها. وقتي پيامبر اکرم صلي الله عليه و سلم نماز ميخواند، نوه خودش را از دخترش زينب، بغل ميکرد. وقتي ميخواست بلند شود، او را در بغل ميگرفت و وقتي به سجده ميرفت، او را زمين ميگذاشت. همينطور در رکعات بعدي. صحيح مسلم، ج1، ص73، حديث1099 آيا در اينجا هم ميگوييد که نماز پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) باطل است يا نه؟ ولي نسبت به اميرالمؤمنين (عليه السلام) اينهمه جسارت ميکنيد؟ آيا اين فعل پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، وقت بيشتري را ميبرد يا در يک لحظه انگشتر را در آوردن به سائل دادن؟ اينها با هم قابل مقايسه نيستند. اين در صحيح مسلم است و احتياجي هم به سند ندارد. روايت ديگري داريم در مسند احمد از ابوهريره که ميگويد: كنا نصلى مع رسول الله صلى الله عليه و سلم العشاء، فإذا سجد وثب الحسن و الحسين على ظهره، فإذا رفع رأسه أخذهما بيده من خلفه أخذا رفيقا و يضعهما على الأرض، فإذا عاد عادا حتى قضى صلاته أقعدهما على فخذيه. وقتي پيامبر اکرم صلي الله عليه و سلم نماز ميخواند، حسن و حسين ميآمدند بر پشت حضرت سوار ميشدند و وقتي حضرت ميخواست از سجده بلند شود، خيلي آرام، حسن و حسين را ميگرفت و بر زمين ميگذاشت و از زمين بلند ميشد و دوباره وقتي به سجده ميرفت، اين دو بر پشت حضرت سوار ميشدند و دوباره حضرت با آرامي، اين دو را روي زمين ميگذاشت. وقتي که حضرت از دو سجده بلند ميشد، اين دو را روي زانوي خودش قرار داد. مسند احمد، ج2، ص513 ـ فضائل الصحابة للنسائي، ص20 ـ السنن الكبرى للنسائي ، ج5، ص50 ـ مستدرک الصحيحين للحاکم النيشابوري، ج3، ص167 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج6، ص168 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج3، ص52 اين همه کار از نبي مکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در طول نماز اتفاق ميافتد. آيا در آنجا، اين کار، موجب بطلان نماز نيست؟ پس اين اشکالي که اين آقايان ميکنند که اين عمل، فعل کثير است يا منافات با هيئت نماز دارد، حرف بيحساب و بيمدرکي است و با مباني خود اهل سنت هم منافات دارد. اشکال: در اينجا، چندين کلمه به صيغه جمع آمده است: الَّذِينَ آَمَنُوا ـ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ ـ يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ ـ هُمْ رَاكِعُونَ چطور ممکن است صيغه جمع گفته شود و اراده مفرد شود؟ جواب: اولا: اين قضيه را آقاي زمخشري ـ از بزرگان و استوانههاي تفسيري اهل سنت ـ جواب داده است و ميگويد: مراد در اينجا، علي بن أبي طالب است و اگر صيغه جمع آمده است، به خاطر تشويق و ترغيب مردم به اين عمل است. يعني زيبنده و شايسته است که همه مردم اين کار را انجام بدهند. ثانيا: مرحوم شرف الدين (ره) ميگويد: براي اينکه کفار و مشرکين و منافقين، در برابر اميرالمؤمنين (عليه السلام) موضعگيري تندي نکنند. به فکر اينکه جاي توجيه دارد. ثالثا: در قرآن، در موارد متعددي صيغه جمع آمده و اراده فرد شده است: الف) : لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ (سوره ممتحنه/آيه8) صحيح بخاري صراحت دارد و ميگويد: أسماء ابنة أبي بكر رضي الله عنهما، قالت: أتتني أمي راغبة في عهد النبي صلى الله عليه و سلم، فسألت النبي صلى الله عليه و سلم آصلها؟ قال: نعم، قال ابن عيينة: فأنزل الله تعالى فيها: لا ينهاكم الله عن الذين لم يقاتلوكم في الدين. صحيح البخاري، ج7، ص71 در اينجا يک فرد بوده و درباره او، صيغه جمع به کار رفته است. ب) : کلمه يَسْتَفْتُونَكَ، صيغه جمع است و همه اتفاق نظر دارند بر اينکه مراد از اين کلمه، جابر بن عبد الله انصاري است: يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلَالَةِ (سوره نساء/آيه176) صحيح مسلم، ج5، ص60 در خود سنن ترمذي و جاهاي ديگر آمده است که منظور از اين آيه، جابر بن عبد الله انصاري است. سنن ابن ماجة للقزويني، ج2، ص911 ـ سنن الترمذي، ج3، ص282 ـ تفسير القرطبي، ج6، ص28 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج11، ص233 ج) : در اين آيه: يَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلْ مَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَيْرٍ (سوره بقره/آيه215) صيغه جمع آمده است و آقايان اهل سنت اتفاق نظر دارند که درباره عمرو بن جموح نازل شده است. الدر المنثور للسيوطي، ج1، ص243 ـ تفسير الآلوسي، ج2، ص105 د) : الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ وَ نَحْنُ أَغْنِيَاءُ (سوره آل عمران/آيه181) آقايان ميگويند که منظور از اين آيه، حيي بن أخطب است. تفسير القرطبي، ج4، ص294 هـ) : وَ مِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ (سوره توبه/آيه61) آقايان ميگويند که در رابطه با يکي از منافقين به نام جلاس بن سويد نازل شده است. و) : وَ الَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتَابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ فَكَاتِبُوهُمْ (سوره نور/آيه33) اينها در رابطه با غلام حويط بن عبد العزي نازل شده است و تمام تفاسير اهل سنت اين را گفتهاند. تفسير القرطبي، ج12، ص244 ز) : إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا وَ سَيَصْلَوْنَ سَعِيرًا (سوره نساء/آيه10) در رابطه با مرثد بن زيد الغطفاني نازل شده است. و موارد ديگر که ما فقط به اين نمونهها اکتفاء ميکنيم. استعمال جمع و اراده فرد، يک أمر شايع قرآني است و در عرف افراد اديب، غالبا کلمه فرد استعمال نميشود. مثلا به فردي گفته ميشود: شما تشريف بياوريد، شما فرموديد، شما نوشتيد، شما بفرمائيد. در مواردي که گوينده، اديب و بزرگوار باشد يا مخاطب، فرد بزرگواري باشد، صيغع جمع استعمال ميشود. اشکال: اميرالمؤمنين (عليه السلام)، ثروت نداشته است. شما شيعيان در تاريخ نوشتهايد که اميرالمؤمنين (عليه السلام) از مال دنيا، چيزي را نداشته است. کسي که زکات نقره ميدهد، بايد ثروت کلاني از نقره داشته باشد تا بتواند از آن زکات بدهد. خود نقره، حتما بايد به نصاب برسد و از حد نصاب هم سال بگذرد تا بر آن، زکات واجب شود. اميرالمؤمنين (عليه السلام) اينچنين نبوده است. جواب: کلمه زکات که در اينجا آمده است، همان معناي مصطلح نيست. اول شما ثابت کنيد که به همان معناي مصطلح است، سپس اشکال کنيد. مراد از زکات، معناي لغوي آن است که به معناي طهارت و نمو و برکت و مدح است. در قرآن هم از اين تعابير، زياد به کار رفته است. در رابطه با حضرت ابراهيم و اسحاق و يعقوب (عليهم السلام) آمده است: وَ أَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَ إِقَامَ الصَّلَاةِ وَ إِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَ كَانُوا لَنَا عَابِدِينَ (سوره أنبياء/آيه73) در مورد حضرت اسماعيل (عليه السلام) آمده است: وَ كَانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ كَانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا (سوره مريم/آيه55) خيلي واضح و روشن است که زکات در شرايع گذشته، به اين شکلي که ما داريم نبوده است؛ يعني کسي که گندم و جو و طلا و نقرهاش به حد نصاب برسد. بلکه مراد از زکات، همان معناي لُغَوي است که اينها پاک ميساختند و نمو ميدادند و برکت ميآوردند. همانطوري که نمازهاي آنها هم مانند نمازهاي ما نبوده است و شايد نماز در آنها، به معناي دعا و نيايش باشد. همچنين در اين آيه: قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى ـ وَ ذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى (سوره أعلى/آيات14ـ15) آيا در اينجا هم منظور کسي که زکات مالش را بيرون آورد؟ يا کسي که خودش را پاک و تزکيه کرد؟ در اين آيه چطور: الَّذِي يُؤْتِي مَالَهُ يَتَزَكَّى (سوره ليل/آيه18) پس، کلمه زکات در اينجا، ثابت نيست که به معناي زکات مصطلح و اخراج مال معين از اموالي که به حد نصاب رسيده است، باشد. شما از کجا ميگوييد که علي بن أبي طالب (عليه السلام) در اين حد، اموال نداشت؟ آقا اميرالمؤمنين (عليه السلام) در زمان نبي مکرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، همانند ديگر مجاهدين در جنگها شرکت ميکردند و پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هم غنائم جنگي را بين همه توزيع ميکرد و از جمله آنها، اميرالمؤمنين (عليه السلام) بود که از اين غنائم ميگرفت. شايد در بعضي از اين موارد، چندين برابر حد نصاب، در اختيار اميرالمؤمنين (عليه السلام) قرار ميگرفت. شايد اميرالمؤمنين (عليه السلام) به خاطر اينکه آن اموال در اختيارش بود، زکات متعلق به آن اموال را داده است، چون در غنائم، لازم نيست که سال بر آن بگذرد. مانند خمس در أرباح مکاسب که مستحب است کسي که ربح ميکند، خمس خود را در همان روز بدهد. در زکات نقدين، اميرالمؤمنين (عليه السلام) منتظر اين نبود که سال بر آن بگذرد، در همان لحظه، زکات آن را حساب کرده و به سائل داده است. اينها همه بهانههاي بنياسرائيلي است. اينکه اميرالمؤمنين (عليه السلام) فقير بوده، نه، اميرالمؤمنين (عليه السلام) نميخواست مالي بر مال انباشته کند. خود حضرت در نامه 45 نهج البلاغه که به عثمان بن حنيف مينويسد، ميگويد: فوالله ... و لو شئت لاهتديت الطريق إلى مصفى هذا العسل و لباب هذا القمح و نسائج هذا القز و لكن هيهات أن يغلبني هواي و يقودني جشعي إلى تخير الأطعمة و لعل بالحجاز أو اليمامة من لا طمع له في القرص و لا عهد له بالشبع أو أبيت مبطانا و حولي بطون غرثى و أكباد حرى؟ أو أكون كما قال القائل و حسبك داء أن تبيت ببطنة و حولك أكباد تحن إلى القد. قسم به خدا! اگر بخواهم از بهترين و لذيذتري غذاها بخورم و بهترين و گرانقيمتترين لباسها را بپوشم، ميپوشيدم و مانعي ندارم. ولي هيهات که فرزند أبي طالب اسير دنيا شود و مالي را بر مالي اضافه کند، حال آنکه در کشور اسلامي، افرادي هستند که نان سير خوردن را به ياد ندارند و لباس کافي که خود را بپوشانند، در اختيار ندارند. مرضي بالاتر از اين نيست که يک نفر شب را با شکم سير بخوابد، ولي در اطراف او، افرادي باشند که از گرسنگي، خواب به چشمشان نميرود. اينها، خلاصهاي از اشکالاتي بود که در رابطه با اين آيه شريفه وجود دارد. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دکتر سيد محمد حسيني قزويني | ||