![]() | ||
![]() |
مقالات | سخنراني ها | شبکه سلام | موبايل | انتشارات | محصولات نرم افزاري | ليست پاسخ ها |
![]() |
تاريخ: 18 تير 1385 |
![]() |
|
مناظره با مولوي ملازاده پيرامون امامت و خلافت (1) | ||
پخش صوت ![]() | ||
آقاي هدايتي سوالاتي كه از برنامه قبل مانده بود خدمت شما ميپرسم تا ارتباطمان با آقاي ملازاده برقرار شود. اگر حضرت علي (عليه السلام) با خلفاي سه گانه مشكلي داشتند، چرا اسم فرزندان خود را ابوبكر و عمر و عثمان گذاشتند؟ استاد حسيني قزويني سوالي از جلسات قبل مانده بود كه شخصي پرسيد حضرت علي (عليه السلام) چند زن و فرزند داشتند؟ نظر ايشان اين بود كه در ميان فرزندانش، افرادي به نام ابوبكر و عمر و عثمان است. براي اينكه قضيه مقداري روشن بشود، توضيحاتي ميدهم. هنگام شهادت اميرالمومنين (عليه السلام)، ايشان 4 همسر داشتند: أمامه بنت أبي العاص، ليلا بنت مسعود، أسماء بنت عميس و أم البنين. از ميان فرزنداني كه آقا اميرالمومنين (عليه السلام)، يكي به نام عمر بود كه از أم حبيب بنت ربيعه و يك فرزند ديگر به نام عثمان برادر عباس (عليه السلام) از ام البنين، و يك فرزند به نام أبوبكر برادر علي اكبر (عليه السلام) از ليلا بنت مسعود ميباشند. بحثي كه هست، ميبينيم يكي از كتابهايي كه برادران اهل سنت مينويسند يا وهابيها در اينترنت يا جزوات اينها در داخل كشور پخش ميكنند، خيلي روي اين قضيه مانور ميدهند. اين نامگذاري فرزندان اميرالمومنين (عليه السلام) به نام سه خليفه را دليل رابطه حسنه ميان اميرالمومنين (عليه السلام) و خلفاي سه گانه ميدانند. در اينجا من دو نظر دارم. نظر اول را اشاره اجمالي ميكنم و نكاتي را عرض ميكنم و در نظر دوم، بيشتر صحبت ميكنم. شكي نيست كه يكي از فرزندان اميرالمومنين (عليه السلام)، عمر بود از ام حبيب بنت ربيعه كه با رقيه بنت علي دوقلو بودند و آخرين فرزند آقا اميرالمومنين (عليه السلام) همين فرزند است كه ابن حجر عسقلاني و مزي و ذهبي و ابن كثير ميگويند كه اين آخرين فرزند آقا اميرالمومنين (عليه السلام) بوده است. بحث است كه چطور آقا اميرالمومنين (عليه السلام) اين را به نام عمر نامگذاري كرد. ما در پاسخ، توجه عزيزاني كه روي اين قضيه مانور ميدهند، جلب ميكنيم به عبارتي كه آقاي بلاذري از شخصيتهاي طراز اول اهل سنت است در أنساب الأشراف ميگويد: اين فرزند آقا اميرالمومنين (عليه السلام) كه به دنيا آمد، خليفه دوم گفت كه اگر اجازه بدهيد، نامگذاري اين فرزند به من محول شود، آقا اميرالمومنين (عليه السلام) هم جوابي ندادند. أنساب الأشراف، ج2، ص413، چاپ بيروت، ص192 و كان عمر بن الخطاب سمي عمر بن علي بإسمه. عمر فرزند علي را به نام خودش نامگذاري كرد. تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج7، ص427 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج4، ص134 ـ أنساب الأشراف للبلاذري، ص92 البته اين قضيه از نوه عمر بن علي بن ابيطالب (عيسي بن عبد الله بن محمد بن عمر) هم در تاريخ مدينة دمشق إبن عساكر است: سوال شد چطور شد كه جدتان اميرالمومنين (عليه السلام) شما را به نام عمر نام نهاد؟ ايشان در پاسخ گفت: جدم حضرت علي (عليه السلام) فرزندي به دنيا آورد و به تقاضاي خليفه دوم، نام او عمر نهاده شده. پس اين قضيه روشن شد كه نامگذاري اين فرزند توسط خود خليفه دوم صورت گرفته است. البته در تاريخ داريم كه خليفه دوم در دوران خلافتش، يكي از كارهايش اين بود كه اسامي فرزندان مردم را جابهجا ميكردند. مثلا إبن أثير در أسد الغابة في معرفة الصحابة و إبن حجر در الإصابة في تمييز الصحابة دارد كه در رابطه با ابراهيم بن حارث، عمر گفت: چرا نامت را ابراهيم گذاشتهاي؟ نامت را عبد الرحمان بگذار. أسد الغابة في معرفة الصحابة لإبن الأثير، ج3، ص284 وقتي نام أنبياء (عليهم السلام) را تغيير ميدادند، خليفه دوم اسم ابراهيم بن حارث را عبدالرحمن بن حارث گذاشت. در رابطه با طحيل بن رباح است كه خليفه دوم گفت: من از نام طحيل خوشم نميآيد و نامت را خالد بگذار. با اينكه روايت داريم بر نهي نامگذاري بر نام خالد. المصنف لإبن أبي شيبه، ج1، ص61 نام پدر مفروق، اجدع بود و خليفه دوم گفت: من از اين نام خوشم نميآيد و نامت را عبدالرحمن بگذار. الطبقات الكبري لإبن سعد، ج6، ص76 در رابطه با قليل بن صلت گفت: اسم خوبي نيست و به جاي او كثير بگذار. تهذيب الكمال للمزي، ج24، ص128 اينها نشان ميدهد كه خليفه دوم در محدوده خانوادگي مردم هم دخالت ميكرد و به نظر من اين دون شأن يك حاكم اسلامي است كه در اينطور قضايا دخالت كند. اگر به نام بتي يا چيز ديگري بود، يك چيزي؛ اما نام ابراهيم كه نام پيامبر است و تبديل كردن به غير آن، اخلاقا و عرفا و عقلا، قابل پذيرش نيست. حالا سوال اين است كه چرا اميرالمومنين (عليه السلام) اعتراض و مقاومت نكرد با اين كار خليفه دوم؟ اگر تاريخ را نگاه كنيد، ميبينيد كه يكي از ويژگيهاي جناب خليفه دوم اين بود كه يك شلاقي دستش بود و با اين شلاق، هر كس و ناكسي را مورد ضرب و شتم قرار ميداد. بطوري كه نقل ميكنند از شعبي از علماي و فقهاي بزرگ اهل سنت كه ميگويد: كانت درة عمر أهيب من سيف الحجاج. شلاق عمر از شمشير حجاج بن يوسف هم ترسناكتر بوده است. مغني المحتاج للشربيني، ج4، ص390 ـ وفيات الأعيان لإبن خلكان، ج3، ص14 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج1، ص181 اگر تاريخ را ببينيد، خود آقاي ابوهريره كه تقريبا مفصلترين روايات اهل سنت به ايشان بر ميگردد ميگويد در زمان عمر من جرأت نميكردم حديث نقل كنم: لقد حدثتكم بأحاديث لو حدثت بها زمن عمر بن الخطاب لضربني عمر بالدرة. اين رواياتي كه الان نقل ميكنم، اگر زمان عمر نقل ميكردم، مرا با شلاق مورد ضرب قرار ميداد. جامع بيان العلم ابن عبد البر، ج2، ص121) يا كساني كه بعد از نماز عصر نماز ميخواندند، آنها را مورد ضرب و شتم قرار ميداد و داستان مفصلي دارد و افراد متعددي را به اين جرم مورد ضرب و شتم قرار ميداد. چيز جالبي كه من در اين زمينه عرض كنم، خود إبن عبد البر در جامع بيان العلم از ابن عباس نقل ميكند: عن إبن عباس قال: مكثت سنتين أريد أن أسأل عمر بن الخطاب عن حديث ما منعني منه إلا هيبته حتي تخلف في حج أو عمرة في الأراك الذي ببطن مر الظهران لحاجته فلما جاء و خلوت به قلت يا أمير المؤمنين أني أريد أن أسألك عن حديث منذ سنتين ما يمنعني إلا هيبة لك قال فلا تفعل إذا أردت أن تسأل فسلني فإن كان منه عندي علم أخبرتك و إلا قلت لا أعلم فسألت من يعلم قلت من المرأتان اللتان ذكرهما إنهما تظاهرتا علي رسول الله صلي الله عليه و سلم قال عائشة و حفصة. من خيلي وقت بود ميخواستم يك جملهاي را از خليفه دوم سوال كنم، ولي از او ميترسيدم. تا اينكه در ايام حج، جاي خلوتي پيدا كردم و گفتم كه ميترسم از تو سوال كنم. گفت: بگو. گفت: در اين آيه شريفه كه نسبت به دو زن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ميگويد، مراد چيست؟ گفت: عايشه و حفصه. جامع بيان العلم لإبن عبد البر، ج1، ص112 ابن عباس با آن عظمت ميگويد من از خليفه دوم ميترسيدم. در خود صحيح مسلم است كه ابو موسي أشعري قضيه را نقل كرد و او سختگيري كرد و در ذيل روايت دارد كه أبي بن كعب برگشت گفت: يا بن الخطاب لا تكونن عذابا علي آصحاب رسول الله. بر اصحاب رسول الله اينگونه مايه عذاب نباش. صحيح مسلم، ج6، ص180 در رابطه با ابوبكر هم بگويم كه، نام نيست بلكه كنيه است و نام يكي از فرزندان حضرت علي (عليه السلام) و برادر حضرت علي اكبر (عليه السلام)، از ليلا بنت مسعود بوده است. آنچه كه مطرح است، نامگذاري بدست پدر و مادر است، ولي كنيه به دست پدر و مادر نيست و توسط مردم و جامعه يا به مناسبتهاي مختلف اين كنيه انتخاب ميشود. در رابطه با عثمان هم آقاي أبو الفرج اصفهاني در مقاتل الطالبيين دارد كه خود اميرالمومنين (عليه السلام) ميگويد: إنما سميته بإسم اخي عثمان بن مظعون. من نام عثمان را براي فرزندم گذاشتم، چون برادرم عثمان را دوست داشتم. مقاتل الطالبيين، ص55 يك طرف ديگر قضيه نامگذاري اين فرزندان به نام خلفاي سهگانه، نامگذاري مرسومي بوده و نام صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و برخي ائمه (عليهم السلام) به اين نام بوده است و اينكه اين نام را گذاشته بودند، دليلي نبود كه چون خليفه دوم نامشان عمر است، اميرالمومنين (عليه السلام) روي علاقه خود اين نام را انتخاب كرده بودند. خير؛ اين نام، نام مرسومي بوده است. اگر در زمان شاه، يكي اسم فرزندش را محمدرضا ميگذاشت، اين دليلي نبود كه ايشان از شاه خوشش ميآيد و بچههاش را هم نام او قرار داده است؛ محمدرضا اسم مرسوم و مورد توجه مردم بوده است. پس اينها هيچ ارتباطي به روابط حسنه آقا اميرالمومنين (عليه السلام) با خلفاي سهگانه ندارد. * * * * * * * * * * * * * شروع مناظره موضوع بحث: امامت و خلافت با قيد قرعه، شروع كننده مناظره آقاي ملازاده است. آقاي ملازاده ما به عنوان سياد أعظم مسلمين جهان، از روزي كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فوت كرد، ياران او كه معجزه دوم پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هستند، آنها را با اهل بيت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) يكجا و يكدل و يك مرام و يك عقيده و يك دين ميديد؛ ولي شما نظر ديگري داريد و خودتان بيشتر توضيح خواهيد داد. اما اين نگرش به امامت كه به نظر شما، تِلو نبوت است و بلكه بالاتر از نبوت است، در نظر ما، با احترام به شما و شنوندگان محترم، يكي از بزرگترين توطئههايي است كه عليه اسلام و حتي عليه تشيع صورت گرفته است. براي اينكه مفهوم امامت در اين صورت موجود در ميان اماميه اثني عشريه، هيچ سند درستي، نه در كتاب خدا و نه در سنت رسول الله ندارد. بلكه اولين كسي كه اين موضوع را به اين معنا و مفهوم در اسلام مطرح كرد، خاخامي بود كه تظاهر به اسلام ميكرد به نام عبدالله بن سبأ كه از يهوديان يمن بود و اولين كسي بود كه امامت به معناي وصايت از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را مطرح كرد و سابقا هم وقتي يهودي مذهب بود، راجع به هارون (عليه السلام) و آل هارون (عليه السلام) آن را گفته بود و بعد آمد در اسلام اين را مطرح كرد. وقتي كه اين غلو و افراط را حضرت مولاي متقيان حضرت علي بن ابيطالب رضي الله عنه شنيد، او را محاكمه كرد و كساني را كه اين گفته برايشان ثابت شد، گفت: لما رأيت الأمر أمرا منكرا، أججت ناري. وقتي اين منكر بزرگ و غلو و افراط را ديد، آنها را محاكمه كرد. فتح الباري شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج12، ص238 ـ مناقب آل أبي طالب ابن شهر آشوب، ج1، ص227 اما چون عبدالله بن سبأ، مانند يك مار و روباه بود و براي خودش ثابت نشده بود، او را به يمن تبعيد كرد. اين موضوع را فعلا كنار ميگذاريم. اما اولين كسي كه اين موضوع را علني كرد و مخالفان اين موضوع را دستگير كرد، اين شخص بود و هم اهل سنت و هم بسياري از برادران شيعه ما اعتراف ميكنند از جمله آقاي كشي از علماي رجال در رجال كشي، صفحه 108، نوبختي در فرق الشيعه، صفحه 2 و ... . اينها متفقاند بر اينكه اين آقا يهودي الأصل بود و يوشع بن نون (عليه السلام) را وصي موسي (عليه السلام) ميدانست، وقتي تظاهر به اسلام كرد، راجع به حضرت علي (عليه السلام) همين حرف را زد. يعني همان توطئه قديمي كه مسيحيت را به ويرانگري كشاند، همان به وسيله او در اسلام تجديد بنا شد و دوباره همان خطوط پياده شد. ابن بابويه قمي وقتي در قرن 4 عقائد شيعه را مينويسد، اين موضوع را مطرح ميكند كه آنها معتقدند هر پيامبري وصي دارد و وصي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، (عليه السلام) حضرت علي (عليه السلام) و تعداد اوصياء را ذكر ميكند و آقاي مجلسي هم همچنين، تا الان. ولي وقتي به مفهوم امامت نگاه ميكنيم، همانطوري كه كاشف الغطاء در أصل الشيعه و أصولها ميگويد حتي معاصرين، اين اعتقادات كه سابقا از اعتقادات غلات و افراطيون بوده است، امام جعفر صادق (عليه السلام) آنها را لعنت ميكرده است. اين اعتقادات الان ضروريات دين و مذهب شده است و از اينجاست كه امام صادق (عليه السلام) ميگويد: غلات از يهود و نصارا هم بدترند. آنچه را كه از غلوّ و افراط و تندروي بوده است، ائمه اهل بيت و ائمه اهل سنت كه بر ضدش بودند، امروزه جزء ضروريات مذهب اماميه اثنا عشريه شده است. الان، امامت منصبي الهي مانند نبوت شده است. همچنانكه خداوند متعال براي نبوت و رسالت، پيامبراني را بر ميگزيند، براي امامت هم افرادي را بر ميگزيند. پس مفهوم امامت همان مفهوم نبوت است (در نظر شيعه) و ادعاي نبوت نكردن بر آنها، به قول آقاي قلمداران ـ دانشمند شهير قم، كه اين اعتقادات را خودش از آن دست برداشت ـ يك تعارف بيش نيست. وقتي كه خداوند، انبياء خودش را بر ميگزيند و امامت هم شبه نبوت است و امام همان نبي است، تا حدي كه مجلسي ميگويد: استنباط فرق بين امام و نبي، خالي از اشكال نيست و ما فقط بخاطر رعايت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ميگوييم كه آنها نبي نيستند و الا ما هيچ فرقي قائل نيستيم. بحار الأنوار للمجلسي، ج26، ص82 اين مفهومشان در امامت است. در نقدش همين كافي است كه در كتاب خدا، يك آيه صريح و روشن و واضح دربارهاش نيست. مسئله امامت نه اينكه از اصول دين نيست، بلكه از احكام عادي دين است كه به خليفه دوم مسلمين واگذار شده است. اما راجع به اينكه چگونه حكومت را خودشان انتخاب كنند: وَ أَمْرُهُمْ شُورَي بَيْنَهُمْ (شوري/38) پس از اصول دين نيست و اگر از اصول دين بود، حتما بايد در قرآن ميآمد، مانند وضو و حج و زكات و احكام فرعي بسياري ديگر چه رسد به عقائد اصلي. وقتي امامت از اجل امور بود بعد از نبوت (سخن كاشف الغطاء) يا منصب الهي باشد مانند نبوت (در كتاب اصل الشيعه) يا بنا به گفته كليني (كتاب كافي، ج1، ص175) از منصب نبوت بالاتر است، جزائري ميگويد: امامت عامه از نبوت و رسالت هم بالاتر است. چنين افراط و غلوهايي در انديشه شيعه اوليه وجود نداشت. اين افراطها و غلوها بعداً آمده است و هيچ ربطي نه به اهل بيت (عليهم السلام) دارد و نه به قرآن و نه به سنت؛ تا حدي كه اين اعتقاد چنان روي آنها تاثير كرده كه در حديث پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) كه بين فريقين متفق است، كه ميفرمايد: بني الإسلام علي خمس: الصلاة و الزكاة و الصوم و الحج و الولاية. الكافي للكليني، ج2، ص18 شهادتين را انداختهاند و ولايت را جاي آن گذاشتهاند. مفهوم شهادتين كه از اركان اسلام است، انداختهاند كنار و مفهوم ولايت را جاي آن گذاشتهاند و از نبوت هم بالاتر بردهاند. شكي نيست كه اينها ضلالت است و بر عدم صحت امامت، همين كافي است كه سندي از قرآن ندارد و مبدأش در آغاز، سري و مخفي بود و بعدا عموميتر شد و اينكه طرح سري و مخفي عليه قدرت مسلمين و خلافت بكار گرفته شد را بعدا عرض ميكنم. اما همين كافي است كه در قرآن آيه صريحي راجع به بسياري از احكام وجود دارد، ولي راجع به امامت وجود ندارد و خود حضرت علي (عليه السلام) به امامت معتقد نبود؛ لذا منشأ خلافتش را مردمي ميداند نه الهي. وقتي بر خلافت استنباط ميكند، در نهج البلاغه ميگويد: إنه بايعني القوم الذين بايعوا أبا بكر و عمر و عثمان فإن اجتمعوا علي رجل و سموه إماما با من قومي بيعت كردند كه به ابوبكر و عمر بيعت كردند. نهج البلاغه، نامه 6 استاد حسيني قزويني از برادرمان آقاي ملازاده تشكر ميكنيم كه تا حدودي ادب اسلامي را رعايت كردند و با توجه به سوابقي كه از ايشان داشتيم، اين انتظار را از ايشان نداشتيم. در رابطه با بحث امامت كه ايشان فرمودند در زمان خليفه سوم توسط عبدالله بن سبأ صورت گرفته، اينكه عبدالله بن سبأ وجود خارجي نداشته، هم بسياري از علماي شيعه بر اين باورند و هم علماي اهل سنت كه همچنين چيزي نبوده است. اگر ما به قرآن مراجعه كنيم، ميبينيم كه در قرآن اهميت ويژهاي درباره امامت و خلافت مطرح شده است. خداوند نسبت به حضرت آدم (عليه السلام) ميگويد: إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً سوره بقره/آيه30 يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ سوره ص/آيه26 همانطوري كه خداوند نسبت به حضرت ابراهيم (عليه السلام) ميفرمايد: وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ كُلًّا جَعَلْنَا نَبِيًّا (مريم/49) همين خداي عالم، وقتي نوبت به امامت ميرسد، ميگويد: إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا سوره بقره/آيه124 يا اينكه حضرت موسي (عليه السلام) از خداوند تقاضا ميكند: وَ اجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي * هَارُونَ أَخِي سوره طه/آيات30ـ 29 و خداوند ميفرمايد: قَالَ قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يَا مُوسَي سوره طه/آيه36 پس بحث خلافت يا امامت، كلياتش در قرآن كاملا آمده است و نشان ميدهد كه جعل امام و خليفه به دست خداست و ما براي اين، روايات متعددي هم از سنت داريم كه امامت و خلافت يك منصب الهي است و نه به دست پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است و نه به دست مردم. إبن حبان كه از علماي بزرگ اهل سنت است، در كتاب الثقات ميگويد: وقتي رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در اطراف مكه مشغول تبليغ دين اسلام بود، قبيله بني عامره آمدند و عرض كردند كه يا رسول الله! ما حاضريم به تو ايمان بياوريم، به شرطي كه: أيكون لنا الامر من بعدك؟ فقال رسول الله صلي الله عليه و سلم الامر إلي الله، يضعه حيث يشاء. خلافت و جانشيني بعد از تو به عهده ما باشد؟ رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: مسئله تعيين خليفه و امام به دست خداست و هر كس را كه بخواهد امام و خليفه قرار ميدهد. الثقات لإبن حبان، ج1، ص89 ـ سيرة النبوية للزيني الدحلان، ج1، ص147 ـ حياة محمد لمحمد هيكل، ص152 همچنين پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نامههايي نوشت براي افراد ديگر، مثل عامر بن طفيل و بيحره و هوزه بن علي حنفي، كه الطبقات الكبري ابن سعد دارد كه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به هوزه بن علي حنفي نامه نوشت و دعوتش كرد به اسلام و او گفت: كه من موقعيت مناسبي دارم و اگر بيايم از تو تبليغ كنم، خيلي از مردم حرف مرا ميپذيرند، من حاضرم با تو همكاري كنم، به شرط آنكه خلافت بعد از تو به عهده من باشد. رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: تعيين خلافت به دست من نيست و به دست خداوند است. تفسير الثعلبي، ج5، ص276 ـ تاريخ الطبري، ج2، ص84 در مورد غدير خم، روايات متعدد در منابع شيعه و سني داريم و در مورد آيه: يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ سوره مائده/آيه67 اي پيامبر! آنچه را كه خداوند به تو دستور داده، ابلاغ كن. در منابع و تفاسير اهل سنت آمده از ابن مردويه و ابن عباس كه ميگويد: كنا نقرأ في زمن رسول الله «بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» بأن عليا مولي المومنين. الدر المنثور للسيوطي، ج2، ص298 ـ فتح القدير للشوكاني، ج2، ص60 پس بحث اصول امامت، تعيينش به دست خداوند است و اينكه امامت به ظالمان نميرسد: وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا سوره أنبياء/آيه73 إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ سوره بقره/آيه124 تمام اين قضايا در قرآن آمده است، همانطور كه كليات نماز در قرآن آمده است. همانطور كه دو ركعت نماز صبح يا چهار ركعت نماز عصر در قرآن تعيين نشده، نسبت به خلافت هم تعيين نشده است. اما كليات امامت آمده كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: خلفائي بعدي اثنا عشر. 12 نفر خليفه بعد از من خواهند آمد. صحيح بخاري، ج8، ص127 ـ صحيح مسلم، ج6، ص3 و4 ـ المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص617 و 618 مسئله ديگر اينكه ميبينيم كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بعد از نزول آيه: وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ سوره شعراء/آيه214 در سال سوم هجرت كه 40 نفر از سران قريش را دعوت ميكند، در همانجا بحث خلافت بعد از خويش را مطرح ميكند و ميفرمايد: أول من يعاضدني في هذا الأمر فهو أخي و وصي و خليفتي من بعدي. تاريخ الطبري، ج2، ص63 ـ الكامل في التاريخ لإبن الأثير، ج2، ص63 ـ شواهد التنزيل للحسكاني، ج1، ص486 و 545 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج13، ص211 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج13، ص114ـ تفسير الثعلبي، ج7، ص182 ايشان كه ميگويد بحث خلافت اصلا مطرح نبوده، اين مربوط به سال سوم هجرت است. ابن جرير طبري بنا به نقل از متقي هندي در كنز العمال و هيثمي در مجمع الزوائد و أبو جعفر إسكافي، بنا بر نقل إبن أبي الحديد و حاكم نيشابوري المستدرك علي الصحيحين ميگويند اين روايت صحيح است و دهها افراد ديگر صحت اين قضيه را قبول دارند. كنز العمال للمتقي الهندي، ج13، ص128 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج8، ص302 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج13، ص243 ـ المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص132 همچنين قضيه حديث ولايت در مسئله يمن كه آمدند از آقا اميرالمومنين (عليه السلام) سعايت كردند و رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: عليا مني و انا منه و هو ولي كل مومن بعدي. اين علي، ولي هر مومن بعد از من است. اين قضيه براي سال ده بعثت است و ربطي به خلافت عثمان و عبدالله بن سبأ ندارد. حاكم نيشابوري درباره اين حديث ميگويد: هذا حديث صحيح علي شرط مسلم. المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص111 و 134 ـ مسند احمد، ج4، ص438 ـ سنن الترمذي، ج5، ص296 كلمه ولي هم مولا نيست كه بگويند به معناي اولي بالامر آمده است يا نيامده. قضيه حديث ثقلين، حتي در صحيح مسلم آمده كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد اهل بيت (عليهم السلام) را قرين و عديل قرآن قرار داده است: اني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي اهل بيتي ان تمسكتم بهما لن تضلوا بعدي صحيح مسلم، ج7، ص123 ـ المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص109 و 110 و 148 ـ مسند احمد، ج3، ص14 ـ تفسير إبن كثير، ج4، ص123 ـ سنن الدارمي، ج2، ص432 ـ فضائل الصحابة، ص15 ـ السنن الكبري للبيهقي، ج10، ص114 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص163 السنن الكبري للنسائي، ج5، ص45 ـ المعجم الأوسط للطبراني، ج3، ص374 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج13، ص104 ـ أضواء علي السنة المحمدية لأبو رية، ص404 ـ تفسير الرازي، ج8، ص173 ـ تفسير الآلوسي، ج6، ص194 ـ الطبقات الكبري لإبن سعد، ج2، ص194 يا قضيه حديث طير كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: أللهم ائتني بأحب خلقك إليك يأكل معي من هذا الطير، فجاء علي رضي الله عنه. خدايا برسان به من آنكسي را كه محبوب ترين خلق در نزد تو است. جز حضرت علي (عليه السلام) كسي نيامد. المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص130 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص126 ـ المعجم الأوسط للطبراني، ج2، ص207 حديث منزلت را هم اهل سنت صراحت دارند كه روايت صحيح است. در قضيه غدير خم كه در يك مجمع و همايش يكصد هزار نفري، آقا رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد و با آن مقدماتي كه فراهم كرد در آنجا، اشاره كرد بر اينكه حضرت علي (عليه السلام) بعد از من مولاي هر مومن و اوليٰ به نفس هر مومن است و سه شبانه روز مردم آمدند به اميرالمومنين (عليه السلام) تبريك گفتند و پيشاپيش اين تبريك گويان، آقاي ابوبكر و عمر بودند كه گفتند: هنيئا لك يابن ابيطالب، اصبحت مولاي و مولي كل مومن و مومنة. البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص386 ـ تفسير الرازي، ج12، ص50 ـ شواهد التنزيل للحسكاني، ج1، ص203 ـ الصوارم المهرقة للتستري، ص187 ـ تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج8، ص284 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص221 حسان بن ثابت هم بلند شد و شعري را إنشاء كرد. و دهها قضاياي ديگر كه در تاريخ در طول اين 23 سال ثبت شده كه بالاترين و مهمترين دغدغه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، بحث خلافت بعد از خويش بوده است. من نميدانم آيا عزيزان به اين توجه دارند كه وقتي ميگويند پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) خليفه معين نكرد و بحث وصايت در اسلام نبوده؛ به نظر من ايشان از خيلي قضاياي تاريخي خبر ندارند و روايات متعدد داريم در منابع اهل سنت كه: إن لكل نبي وصي و وارث و أن عليا وصيي و وارثي. اميرالمومنين (عليه السلام) وصي من است. تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص392 ـ المناقب آل أبي طالب لإبن شهر آشوب، ج2، ص35 ـ فتح الباري شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج8، ص114 ـ الكامل في التاريخ لإبن أثير، ج3، ص154 ـ المناقب للخوارزمي، ص85 و موارد متعدد ديگري كه حتي وقتي آقاي ابوبكر ميخواهد از دنيا برود، حفصه و عايشه ميگويند كه آيا كسي را به عنوان خليفه معين ميكنيد يا نه؟ خود ابوبكر، عمر را به عنوان خليفه معين ميكند. با اينكه همه به او اعتراض ميكنند و ميگويند: قد وليت علينا فظا غليظا. المصنف لإبن أبي شيبة كوفي، ج7، ص485 ـ الملل و النحل للشهرستاني، ج1، ص25 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج1، ص164 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج30، ص413 و اينكه جواب خدا را چه خواهي داد؟ آقاي هدايتي من يك سوال دارم و لطف كنيد هر دو نفر جواب بدهيد: بعد از رحلت يا شهادت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، چه اتفاقي افتاد؟ اين واقعيت تاريخي را توضيح بدهيد. در تاريخ دروغ بسيار مينويسند. ما ميخواهيم كه بينندگان بدانند واقعا بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، در خصوص امامت و خلافت چه اتفاقي افتاد؟ آقاي ملازاده عبدالله بن سبأ را اهل سنت و شيعه و مستشرقين او را قبول دارند؛ إبن قتيبه، طبري، إبن عبد ربه، أشعري، إبن حبان، إبن قدامه مقدسي، خطيب بغدادي، إبن حزم آندلسي، شهرستاني و إبن عساكر و ... و همچنين از شيعيان: قمي، نوبختي، كشي، صدوق، إبن إبي الحديد، جزائري، مامقاني و ... همه عبدالله بن سبأ قبول دارند. فقط أخيرا آقاي علامه عسگري آمده چيزي نوشته كه در آن هم تحقيق كرده و قبول ندارد. اما در بحث علمي و تاريخي، كسي نميتواند آن را انكار كند؛ وجود نداشتنش يك بازي است. اما اتفاق بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اينكه حضرت قبلا فرموده بود: يأبي الله و المومنون إلا أبا بكر. المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص477 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج5، ص181 يا اينكه او را به جاي خود در نماز جماعت نشاند. مردم گفتند كه وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) او را بر دين ما انتخاب كرده است، چطور او را بر دنياي خود انتخاب نكنيم. اين چيزهايي كه شما گفتيد، بحث كلي است و همچنين در امتهاي قبلي بوده است و ربطي به اسلام ندارد. شما ميگوييد: وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا ... سوره أنبياء/آيه73 وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنَازِيرَ وَ عَبَدَ الطَّاغُوتَ سوره مائده/آيه60 اينها جعل تكويني است، نه تشريعي. يعني قراردادي است و هيچ ربطي به بعد از اسلام ندارد. ولي بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، بهترين اتفاق ممكن افتاد. همچنانكه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) پيشبيني كرده بود، مردم و مومنان و خدا، جز ابوبكر را نميپذيرند و مومنان به تقدير إلهي ابوبكر را انتخاب كردند و اتفاقا خود حضرت علي (عليه السلام) خيلي روشن و واضح ـ به اتفاق شيعه و سني، قديم و جديد ـ همچنانكه در كتاب الغارات، جلد 1، صفحه 306 وقتي بيعت ابوبكر صديق را نقل ميكند، ميگويد: فمشيت عند ذلك إلي أبي بكر فبايعته و نهضت في تلك الأحداث حتي زاغ الباطل و زهق و كانت كلمة الله هي العليا و لو كره الكافرون. وقتي من با ابوبكر بيعت كردم، باطل از بين رفت و كلمۀ إلهي برتر است، هر چند كافران دوست نداشته باشند. فتولي أبوبكر تلك الأمور فيسر و شدد و قارب و اقتصد، فصحبته منا صحا و أطعته فيها أطاع الله فيه جاهدا. ابوبكر متولي امور شد، بعد او را تعريف و تمجيد ميكند. من به عنوان يك ناصح، يار او بودم. در جايي كه مطيع خدا بود، من هم تابع او بودم. و دهها از اينها و در جاي ديگر ميگويد: إن المسلمين من بعده استخلفوا إمرأين منهم صالحين عملا بالكتاب و أحسنا السيرة و لم يتعديا السنة ثم توفاهما الله فرحمهما الله. مسلمانان بعد از رسول الله، دو مرد نيك را جانشين او قرار دادند. هر دوي آنها به كتاب و سنت عمل كردند و نيك سيرت بودند و از سنت تجاوز نكردند. خداوند هم آنها را وفات داد. الغارات، ج1، ص210 خود حضرت علي (عليه السلام) ميگويد: بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مومنين شخصي را انتخاب كردند و تعريف و تمجيدشان ميكند. ولي در ردّ سخنان آقاي قزويني كه بنده را متهم به بيخبري از تاريخ ميكند، همين كافي است كه خود حضرت علي (عليه السلام) وقتي إبن عباس به او گفت كه برويم از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) سوال كنيم كه ما در آن حقي داريم، گفت: و الله! لئن سألناها رسول الله صلى الله عليه و سلم فمنعناها، لا يعطيناها الناس بعده. اگر ما اين سوال را از رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) بپرسيم، اگر ما را منع كند، هرگز به ما نخواهند داد. روايتهايي كه شما آورديد، هيچكدام سند درستي ندارد؛ بر عكس ادعاي شما. مهمترين موضوع اين است كه ياران پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) معجزه بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را انجام دادند، بدون اينكه در مورد خلافت اختلاف بكنند. استاد حسيني قزويني نكتهاي را كه عزيزمان فرمودند: وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا ... . سوره أنبياء/آيه73 جعل تكويني است، ظاهرا كم لطفي كردهاند. وقتي خداوند نسبت به حضرت ابراهيم (عليه السلام) ميفرمايد: قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا سوره بقره/آيه124 اگر ما اين را جعل تكويني بگيريم، بايد بگوييم: و علي الإسلام السلام. اما در رابطه با اين تعابيري كه ايشان اشاره كردند نسبت به نماز خواندن ابوبكر در جاي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، ايشان اين را به عنوان يك دليل اشاره كردند براي صحت خلافت ابوبكر. از ايشان سؤال ميكنم كه اگر واقعا اين مسئله نماز خواندن ابوبكر دليل بر مشروعيت خلافت ايشان بود، چرا در سقيفه كه آن همه سر و صدا كردند و داد و بيداد راه انداختند، حتي سعد بن عباده زير دست و پا داشت له ميشد، هيچيك از مهاجرين و انصار نگفتند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: يأبي الله و المومنون إلا أبابكر المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص477 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج5، ص181 ـ مسند احمد، ج6، ص144 چرا اين مطلب را در آنجا اشاره نكردند؟ اگر واقعا دليل بود، بايد آنجا اشاره ميشد! رواياتي را كه ايشان از كتاب الغارات آوردهاند، اين روايات از نظر سند، كاملا ضعيف است؛ همچنين روايات ديگري كه آوردهاند، اينها سندا ضعيف است. اينها را در سايتمان مفصل بررسي كردهايم و تعابيري كه دارد مبني بر: مرضي السيرة و ميمون النقيبة. الغارات، ج1، ص307 اين تعابير را من در يكي از مجلات ايران به نام نهج البلاغه، شماره 6 مفصل جواب دادم آنچه كه مطرح است و برادرمان اشاره كرد كه اميرالمومنين (عليه السلام) آمد بيعت كرد، ظاهرا ايشان صحيح بخاري را يا نخواندهاند و يا اگر خواندهاند، مقداري كملطفي كردهاند. در صحيح بخاري در 7 يا 8 مورد آورده است كه اميرالمومنين (عليه السلام) تا 6 ماه با ابوبكر بيعت نكردند. بعد از شهادت حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها)، اميرالمومنين (عليه السلام) و بني هاشم آمدند بيعت كردند و اين نصّ صريح صحيح مسلم و صحيح بخاري است و خود حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) اصلا بيعت نكردند و از ديدگاه اميرالمومنين (عليه السلام) با توجه به آنچه كه در صحيح مسلم است، خلافت آقاي ابوبكر و عمر را مشروع نميدانست. همانطور كه من در جلسات قبل هم اشاره كردم، در صحيح مسلم، جلد 5، صفحه 152، كتاب الجهاد، باب حكم الفئ صراحت دارد كه خليفه دوم در جمع حدود 37 نفر از صحابه خطاب ميكند به اميرالمومنين (عليه السلام) و در مورد قضيه إرث ميگويد: فلما توفي رسول الله صلي الله عليه و سلم، قال أبوبكر: انا ولي رسول الله صلي الله عليه و سلم، ... فرأيتماه كاذبا آثما غادرا خائنا ... ثم توفي أبوبكر و انا ولي رسول الله صلي الله عليه و سلم و ولي أبي بكر، فرأيتماني كاذبا آثما غادرا خائنا. شما ـ علي و عباس ـ وقتي ابوبكر گفت: من جانشين رسول الله هستم، ابوبكر را دروغگو و گنهكار و حيلهگر و خائن ميدانستيد. همچنين بعد از درگذشت ابوبكر كه من گفتم: ولي پيامبر و جانشين ابوبكر هستم، شما دو نفر مرا دروغگو و گنهكار و حيلهگر و خائن ميدانستيد. اين نص صريح صحيح مسلم است، شما صحيح مسلم را گذاشتهايد كنار و ميخواهيد برويد دنبال كتابهاي الغارات و امثال آن. بعد از شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) كه اميرالمومنين (عليه السلام) به أبوبكر پيام داد تا به منزلش بيايد: فأرسل إلي أبي بكر أن إئتنا و لا يأتنا أحد معك كراهية لمحضر عمر. وقتي ميخواهي پيش من بيايي، كسي را با خود نياور و من دوست ندارم عمر را با خود به منزل من بياوري. صحيح بخاري، ج5، ص83 همچنين ميگويد: و لكنك إستبددت علينا بالأمر. تو در حق ما استبداد كردي. صحيح بخاري، ج5، ص83 اين قضايا، مسئلهاي است كه كاملا صريح و روشن است. خود خليفه دوم وقتي قضيه سقيفه را مطرح ميكند، ميگويد: إن الأنصار خالفونا و اجتمعوا بأسرهم في سقيفة بني ساعدة و خالف عنا علي و الزبير و من معهما. صحيح بخاري، ج8، ص26 ـ السنن الكبرى للبيهقي، ج8، ص142 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج5، ص644 ـ مسند احمد، ج1، ص55 همچنين قضيه خطبه حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) در مسجد و تعابير ديگري كه در نهج البلاغه و جاهاي ديگري كه اميرالمومنين (عليه السلام) اينها را خليفه مشروع نميدانستند. از اول تا آخر نهج البلاغه، دهها خطبه در اين زمينه است. سوال آقاي ملازاده از استاد حسيني قزويني سوال من از آقاي قزويني اين است كه آن علياي كه آقاي قزويني درست كردهاند، غير از آن علي است كه بقيه مسلمين ميشناسند؟ اگر مشروع نميدانست، با آنها بيعت نميكردند و فرزندانش را به اسم آنها نميگذاشتند و با آنها همكاري نميكردند و رئيس پليس ابوبكر نميشدند و ناصح و دوستدار آنها نميشدند و بعد از او، نه خودش، بلكه حسنين و اكثر اهل بيت همين سنت را در ميان آنان جاري نميكردند. لذا آنچه را كه شما ذكر ميكنيد، به نظر من اوهام خودتان است. همچنان كه در تلخيص شافي شيخ طوسي است، وقتي از اميرالمومنين (عليه السلام) سوال شد كه شما وصيت نميكنيد؟ گفت: ما أوصي رسول الله صلي الله عليه و آله فأوصي و لكن إن أراد الله بالناس خيرا، فسيجمعهم علي خيرهم، كما جمعهم بعد نبيهم علي خيرهم. پيامبر (صلي الله عليه و آله) وصيت نكرد كه من وصيت بكنم. اگر خداوند بخواهد، همچنانكه بعد از پيامبر (صلي الله عليه و آله) بر خير جمعشان كرد، بعد از من هم همين كار را خواهند كرد. جواب استاد حسيني قزويني ايشان گفتند كه اگر مشروع نميدانستند، بيعت نميكردند. من اين سوال را از ايشان دارم: در طول اين 6 ماه كه اميرالمومنين (عليه السلام) به نص صريح صحيح بخاري و صحيح مسلم آورده است: اميرالمومنين (عليه السلام) و هيچيك از بني هاشم، تا وقتي حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) زنده بود، بيعت نكردند. اين قطعي است و هيچ راه گريزي از آن و راه خدشه نيست. بيعت حضرت علي (عليه السلام) با خلفاء اما اينكه ايشان گفت بيعت كردند، در منابع اهل سنت اين بيعت آمده است؛ ولي در منابع، شيعه، يك سند، حتي نيمه صحيح و موثق هم كه نشانگر اين بيعت باشد، نداريم. برخي روايت مرسل و ضعيف و موضوع و مرفوع داريم كه بزرگان ما همه جواب دادهاند. مرحوم شيخ مفيد (ره) در فصول المختاره، صفحه 56 ميفرمايد: و المحققون من أهل الإمامة يقولون: لم يبابع علي ساعة قط. محققين از اماميه و شيعه بر اين عقيدهاند: حضرت علي (عليه السلام) حتي يك ساعت هم با ابوبكر و عمر و عثمان بيعت نكرد. نامگذاري فرزندان حضرت علي (عليه السلام) به نام خلفاء اينكه ايشان گفت: چرا بچههايش را به نام آنان نامگذاري كرده است؟ اين را ما مفصل جواب داديم. آن اسامي در آن زمان، اسامي مرسومي بوده و ارتباطي به خلفاء نداشته است. از طرف ديگر هم، يكي از صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، عثمان بن مظعون است و صراحت دارد آقا اميرالمومنين (عليه السلام) كه من به خاطر علاقهام به عثمان، اسم فرزندم را عثمان گذاشتهام. نسبت به عمر هم ميگويد: خود عمر اين نامگذاري را كرده است. نسبت به ابوبكر هم كه أبوبكر، كنيه است؛ نه نام. اين قضايا در طول تاريخ مطرح بوده است. چطور شد كه نزديك به 25 مورد از صحابه، نامشان عمر بوده و 26 مورد نامشان عثمان بوده و دو يا سه مورد هم ابوبكر بوده است، از كجا معلوم اگر اميرالمومنين (عليه السلام) عثمان يا عمر گذاشته، بخاطر علاقهشان به ساير صحابه نبوده است؟ حضرت علي (عليه السلام)، رئيس پليس خلفاء؟ اما اينكه رئيس پليس او بودند، اينها از دروغهاي تاريخ است. اميرالمومنين (عليه السلام) هيچ وقت رئيس پليس ابوبكر و عمر و عثمان نبوده است، بلكه عملا و قولا، اعمال اينها را كاملا رد ميكرده است. اينهمه خطب نهج البلاغه و روايات متعدد ديگر از منابع اهل سنت داريم كه آقا اميرالمومنين (عليه السلام)، اصلا خلافت عمر و ابوبكر را مشروع نميدانستند. سوال استاد حسيني قزويني از آقاي ملازاده سوال من از آقاي آقاي ملازاده اين است كه اين عزيزان بر اين باورند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) كسي را به عنوان خليفه معين نكرد و مردم آمدند جناب ابوبكر را خليفه معين كردند. اگر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) خليفه معين نكرد و قرآن هم ميگويد: لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ (أحزاب/21) پس چرا آقاي ابوبكر، عمر را به عنوان خليفه معين كردند؟ اگر كار ابوبكر درست بوده، پس بايد كار پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نادرست باشد، اگر كار پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) درست بوده، پس كار ابوبكر بايد نادرست باشد؛ همچنين عمر نسبت به عثمان. جواب آقاي ملازاده اولا: افسانه عدم بيعت حضرت علي (عليه السلام) را ردّ ميكنم از گفته خود حضرت علي (عليه السلام)، همچنان كه در شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، جلد 6، صفحه 48 آمده است: وقتي از حضرت علي (عليه السلام) سوال شد كه چرا مسلمانان ابوبكر را خليفه انتخاب كردند؟ جواب داد: و أنا لنري أبا بكر أحق الناس بها، إنه لصاحب الغار و ثاني إثنين. ما ابوبكر را شايستهترين مردم بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ميدانيم، او يار غار و ثاني إثنين بود. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) او را به نماز دستور داد و زنده بود. بسياري از شبهات مطرح شد و جواب داده نشد مانند حديث غدير. ثانيا: جواب سوال ايشان كه: چرا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) خليفه تعيين نكرد و ابوبكر خليفه تعيين كرد؟ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اگر تعيين ميكرد، شرع ميشد و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) خدا بود و اگر ابوبكر تعيين ميكرد، شرع نميشد و اجتهاد شرعي خودش بود. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اگر خودش تعيين ميكرد، بايد تا روز قيامت وراثتي ميشد و اين كار شاهان ميشد؛ اما ابوبكر آنچه را كه خودش بهتر ميدانست كه بهترين فرد امت بود، پيشنهاد كرد، نه اينكه تعيين كرد. اگر مردم با عمر بيعت نميكردند، خلافت او شرعي نميشد؛ چون خلافت زميني است، نه آسماني. همچنانكه خود حضرت علي (عليه السلام) ميفرمايد: إنه بايعني القوم الذين بايعوا أبابكر و عمر و عثمان. قوم و گروهي با من بيعت كردند كه با ابوبكر و عمر بيعت كردند. فإن اجتمعوا علي رجل و سموه إماما كان ذلك لله رضي، فإن خرج من أمرهم خارج بطعن أو بدعة ردوه إلي ما خرج منه، فإن أبي قاتلوه اگر با كسي بيعت كنند، رضاي خداوند در آن است؛ رضاي آنها، رضاي خداست. اگر كسي بر آنها خارج شود و طعنه بزند، بايد او را به بيعت بازگرداند و إلا بايد او را كشت. نهج البلاغه، نامه 6 اين آراء و انديشه شما را اگر حضرت علي (عليه السلام) ميديد، بايد محاكمهتان ميكرد. اين رأي حضرت علي (عليه السلام) است در نهج البلاغه. پس خود حضرت علي (عليه السلام) ـ به اتفاق تاريخ و مورخان جديد و قديم ـ بيعت كرده است؛ ولي شما اين متواترات را منكر هستيد و آنچه را كه شما خوشتان ميآيد را ميآوريد. من سند از كتابهاي شما ميآورم و شما ميگوييد كه ضعيف است؛ ديمي نبايد عمل كرد. سوال آقاي ملازاده از استاد حسيني قزويني سوال من اين است كه چرا چيزي به نام امامت و وصايت را خود علي (عليه السلام) مطرح نكرد؟ آنچه را كه از حديث غدير ميگويند، دهها ائمه آن را باطل ميدانند و برخي صحيح ميدانند. چرا شما از خود حضرت علي (عليه السلام) اماميتر هستيد؟ چرا اين باور در ابتداء سرّي بود و بعدها ادامه پيدا كرد؟ چرا در ابتداء براي حضرت علي (عليه السلام) بود و بعد نوبت 12 نفر شد؟ عبدالله بن سبأ وقتي وصيت را مطرح كرد، مخصوص حضرت علي (عليه السلام) كرد و بعد آمدند كساني ديگر مانند شيطان الطاق و ديگران تعميم دادند به بقيه اهل بيت (عليهم السلام). حتي خود حضرت علي (عليه السلام) نميدانست كه امام از طرف خداست. جواب استاد حسيني قزويني البته من اين نكته را بگويم كه همان اول هم بنا شد احترام و ادب را داشته باشند و نسبت به مومن الطاق، شيطان الطاق گفتن، دون شأن ايشان است و ما هم مقابله به مثل نميكنيم و: وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا (فرقان/63) مومن الطاق، از شخصيتهاي بزرگ و از صحابه جليل القدر امام صادق (عليه السلام) هستند و دودمان بني أميه از او به شيطان الطاق تعبير ميكنند. در رابطه با حديث غدير كه ايشان اشاره كردند بسياري از ائمه آن را باطل ميدانند، من نميدانم مرادشان از اين ائمه چه كساني است؟ با اينكه در صحت و متواتر بودن اين روايت، اكثريت بزرگان اهل سنت اين نظر را دارند؛ حتي آقاي ضياء الدين مقبلي در كتاب الأبحاث المسببة في السنون المتعددة، جلد 2، صفحه 30 ميگويد: إن لم يكن معلوما، فما في الدين معلوم. اگر بنا باشد ما در قضيه غدير شك كنيم و بگوييم قطعي نيست، چيزي براي ما در شرع قطعي نميماند. ميرزا محمد بدخشاني در كتاب نزل الأبرار، صفحه 54، طبع قديم ميگويد: حديث صحيح مشهور و لم يتكلم في صحته الا متعصب جاهد لا اعتبار بقوله. حديث غدير، حديث صحيح و مشهوري است كه در صحت آن، جز آدم متعصب و عنودي كه اعتباري به قولش نيست، كس در آن شك نميكند. تمام بزرگان اهل سنت كه كتاب تواتر نوشتهاند، حديث غدير را از احاديث متواتر آوردهاند. خود ابن كثير دمشقي صراحت دارد: قال شيخنا الحافظ ابو عبد الله الذهبي: الحديث متواتر، أتيقن أن رسول الله قاله. استاد ما آقاي ذهبي ميگويد: حديث غدير متواتر است و يقين دارم كه رسول الله آن را گفته است. البداية و النهاية لإبن كثير، ج5، ص233 آقاي سيوطي در كتاب الأحاديث المتواترة اين حديث را آورده است و عدهاي از بزرگان اهل سنت مانند ابن عبد البر، حاكم نيشابوري، ترمذي و ذهبي و طحاوي و ...، همه اينها صراحت دارند بر اينكه حديث غدير، حديث صحيحي است و اين طول و تفسيري كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در آن سه روز آنجا داد، مطلب كاملا تمام است و احتياجي ندارد به اينكه بگوييم برخي ائمه آن را قبول ندارند. اي كاش! نام برخي از اين ائمه را ايشان با مدرك نام ميبردند تا ببينيم در برابر ذهبي و ابن حجر و ... ميتوانند قرار بگيرند؟! | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: amir baluch -
تاريخ: 08 فروردين 87
سلام عليكم خداوند متعال شمارادر امراشاعه دين وروشن نمودن افكار جوانان از دين توفيق دوچندان بنمايد.اميدوارم درتمامي كارهايتان موفق ومويد باشيد |
2 |
نام و نام خانوادگي: مجيد اعلم -
تاريخ: 02 خرداد 87
سلام عليكم دست مولا بقيه الله پشت و پناهتون ياعلي |
3 |
نام و نام خانوادگي: مسلمان ايراني -
تاريخ: 14 خرداد 87
آقا اين مناظرات شما نه قابل دانلود است و نه قابل شنيدن. اقلا متن مناظره را اينجا قرار دهيد. جواب نظر: جناب مسلمان ايراني فايل صوتي موردنظر مشكلي ندارد و به راحتي قابل دان لود و يا استماع از طريق سايت مي باشد. انشاءالله در آتيه نزديك تمام سخنرانهاي انجام شده در شبكه سلام به متن تبديل خواهد شد. موفق و مويد باشيد معاونت اطلاع رساني |
4 |
نام و نام خانوادگي: امير محمد -
تاريخ: 09 تير 87
واقعا عالي بود چقدر اين آقاي ملا زاده متعصب بود.اميدوارم يك كمي چشم خودش را باز كند و اطرافش راببيند. اين آقا براي افسانه عبدالله بن سبا به كتب مستشرقها متمسك شد واقعا متاسفم .كتب مستشرقين اكثرا به پيامبر توهين كرده اند . آقاي ملا زاده آنها را هم قبول داري . من كتاب افسانه عبد الله بن سبا را به ايشان مي گويم حتما مطالعه كند. البته يك اصلي رامن متوجه شده ام .علماي شيعه تمام كتب اهل سنت را خوب مي خوانند و علماي اهل سنت كتابهاي شيعيان را فقط اسامي راخوب مي دانند .اسم كتابها را با اسم نويسنده به طور ناقص اجركم عندالله |
5 |
نام و نام خانوادگي: نفر قبلي -
تاريخ: 21 شهريور 87
سلام من انتظار داشتم كه جواب من را بدهيد .به نظر من جواب دادن به مطالب بچه هاي شيعه مهمتر از متعصبيني مثل سوران و ...است .من دوباره مي نويسم واقعا مثل هميشه آقاي قزويني گل كاشتند . فقط من چند نكته را متوجه نشدم . چرا آقاي ملا زاده كه گفتند ابن ابي الحديد شيعه معتزلي و از شرح نهج البلاغه ايشان دليل آوردند آقاي قزويني يك جمله نگفت كه اين آقا سني معتزلي است؟ در را بطه با جعل و آيات زيبايي كه خواندند آقاي ملا زاده اشكال كرد كه جعل تكويني است نه تشريعي و مربوط به پيامبران گذشته است و من هر چه گوش دادم معني جملات كه آقاي قزويني فرمودند نفهميدم :اگر معناي تكويني يا تشريعي بگيريم يعني الاسلام السلام يعني چه ؟ در رابطه با اين جعل هم من قبل از گوش دادن به اين منا ظره از اين واقعيت قرآني متا سفانه بي خبر بودم .اين بزرگترين دليل بر آسماني بودن خلافت و امامت است .البته اين پيشنهاد بنده است كه شما مي توانيد در اين باره مقاله اي بنويسيد.من تفسير الميزان را ذيل همين آيات را خواندم ولي متا سفانه علامه طباطبايي خيلي مطالب سنگيني دارد و من متوجه نشدم و تفاسير ديگر هم توضيحي نداده بودند . جواب نظر: سلام با عذرخواهي فراوان نسبت به ديرکرد جواب حضرتعالي ممنون و متشکر معمولا در بحث مناظرات همواره زمان صحبت يکي از مهمترين مسائل مي باشد که طرف مناظره بايد به آن دقت داشته باشد چه در اين مناظره و يا مناظره با جناب مرادزهي و موارد مشابه که به هر طرف مناظره زمان مشخصي (در اين مورد خاص زمان 5 دقيقه بوده) استاد با توجه به تعداد شبهات مطرح شده جمع بندي نموده و به مهمترين آنها پاسخ مي دهد و در آن زمان کوتاه امکان پاسخ دادن به تمامي شبهات مطرح شده نمي باشد ليکن اکثر شبهات مطرح شده قبلا در مناظرات يا مباحثات ديگر پاسخ داده شده، من جمله همين موضوع ابن ابي الحديد سني معتزلي قبلا در لينک ذيل پاسخ داده شده است. در رابطه با موضوع مورد اشاره شما در بحث جعل تکويني و نه تشريعي نيز صحبت جناب آقاي دکتر اين بود که اگر قرار است اينگونه که جناب آقاي ملازاده مي گويند باشد و علي السلام والسلام مي گردد (يعني اينکه بايد فاتحه اسلام را خواند) البته در رابطه با کتب تفسيري مي توانيد به تفسير نمونه  و يا ساير تفاسير مراجعه نماييد. |
6 |
نام و نام خانوادگي: سيداحمدحسيني -
تاريخ: 10 آبان 87
باسلام معني جمله علي ولي الله يعني چه؟ ودرباره کلمه "ولي"توضيح دهيد. پيامبر چند دختر داشتند؟ شما در شبکه سلام گفتيد که درباره حضرت علي عليه السلام300 آيه نازل شده لطف کنيد چند آيه رانام ببريد. جواب نظر: دوست گرامي سلام ! علي (عليه السلام) ولي الله ؛ يعني اين كه آن حضرت از جانب خداوند سرپرست و صاحب امر انتخاب شده است . در باره اين كه پيامبر چند دختر داشت ،&zwnj به آدرس ذيل مراجعه بفرماييد : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=469 در باره آيات نازل شده در باره امير المؤمنين عليه السلام به آدرس ذيل مراجعه بفرماييد : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1368 موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
7 |
نام و نام خانوادگي: اميد کردستاني -
تاريخ: 09 آذر 87
با سلام اين فايل هاي شما مشل دارد و قابل دانلود كردن نيست جواب نظر: دوست گرامي سلام ! اين فايل بارها دانلود شده و هيچ مشكلي ندارد . ما خودمان بعد از گذاشتن هر فايل بارها آن را امتحان مي&zwnjكنيم . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
8 |
نام و نام خانوادگي: اميد كردستاني -
تاريخ: 09 آذر 87
اگر راست مي گوئيد چرا به لندن نمي رويد و با ايشون به صورت حضوري بحث كنيد؟ جواب نظر: دوست گرامي سلام ! مناظره حضوري و غير حضوري ندارد . يعني شما مي&zwnjفرماييد كه اگر كسي برود به خانه مولوي ملا زاده ، ايشان شير مي&zwnjشود و بهتر مناظره مي&zwnjكند ؟!! اگر اين طور است از ايشان خواهش كنيد كه يك دعوت نامه براي ما بفرستد تا برويم و در خانه ايشان و در برنامه خودشان به صورت مستقيم مناظره كنيم . والسلام علي من اتبع الهدي گروه پاسخ به شبهات |
9 |
نام و نام خانوادگي: يونان -
تاريخ: 17 آذر 87
درود بر دكتر ملا زاده.وتمام كساني كه سعي در هر چه روشنتر شدن مردم مسلم دارند.چرا نميگي پيامبر(ص) چند تا دختر داشت؟چرا نميگيد كه پيامبر(ص)همراه علي كرار كه دامادش بود,2دختر هم به عثمان ذي النوريين داده بود؟چرا جوابشو ندادي تو كه مي دوني؟ جواب نظر: در رابطه با بحث لقب « ذوالنورين» جناب عثمان و صحت ازدواج دو دختر پيامبر با ايشان مي توانيد به دو لينک ذيل مراجعه نماييد: http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=469 http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1837 والسلام علي من التبع الهدي معاونت اطلاع رساني |
10 |
نام و نام خانوادگي: احمد -پ -
تاريخ: 27 آذر 87
آقاي ملا زاده با سلام در مورد احاديث پيامبر در مورد امامان دوازدهگانه كه در كتب صحيح بخاري ج 9 ص 81 و مسند احمد ج5 ص 86 توضيح بدهيد آيا درست هستند |
11 |
نام و نام خانوادگي: سلامات -
تاريخ: 29 آذر 87
كلام يكي از مستبصرين إن مذهباً يثبت نفسه من كتب مخالفيه أحق أن يتبع ، وإن مذهبا يحتج عليه بما في كتبه فيلجأ للتأويل والتحوير أحق أن يتجنب عنه " مذهبي كه حقانيتش را از كتابهاي مخالفانش ثابت مي كنند سزاوارتر است كه پيروي شود.و مذهبي كه از كتابهايش به آن احتجاج شود و قادر به پاسخگويي منطقي نباشد و پيروان آن به پاسخهاي من در آوردي روي بياورند بايد از آن پرهيز كرد. |
12 |
نام و نام خانوادگي: موحد -
تاريخ: 30 آذر 87
بسم الله الرحمن الرحيم اين روش مناظره روش جالبي نيست. در شبكه هاي مختلف عربي مانند المستقله هميشه مناظره بين شيعه وسني برگزار مبا سلاميشود و دو طرف مقابل همديگر قرار ميگيرند و با هم مناظره ميكنند. چرا شبكه سلام اين كار را انجام نميدهد؟ موفق باشيد جواب نظر: با سلام آيا حتما بايد براي رو در رو بودن در کنار هم باشند ؟ البته در المستقله که يک شبکه تفرقه افکن است نيز با وجود تظاهر به بي طرفي هميشه سخنان شيعه سانسور مي شود !!! مگر نديديد که وقتي در ماه رمضان بحث لعن با روايات اهل سنت ثابت شد چگونه برنامه را قطع کردند ؟ البته مي توان از علماي اهل سنت دعوت کرد که در يک استديو با شيعيان با هم بنشينند و در صورت برگزاري چنين مناظره اي ما آمادگي براي شرکت داريم موفق باشيد |
13 |
نام و نام خانوادگي: محمد -
تاريخ: 24 دي 87
اينقدر بعضي ها احمق هستند که سايت شيخ ملازاده رو فيلترميکنند بابا بذارين من شيعه هم بدونم طرف مقابلم کيه. الله اعلم شايد ملازاده راست ميگه... همه حرفاش از قرآنه ولي دو تا آخوند خودمون هم هستن که دو کلوم ازقرآن بلد نيستن... به اين نتيجه رسيدم که قرآن ما رو از توسل به اين و اون منع ميکنه ولي اين آخوندا اينگار که کارخونه حديث سازي اند.............. |
14 |
نام و نام خانوادگي: حسين اسيري -
تاريخ: 24 دي 87
آقاي " محمد " كمي از سطح علمي وفكريتون زياد كنيد ودر حال ترقي باشيد .. خود قرآن كريم ميفرمايد كه بسران يوسف(ع) به او توسل كردند : .. يا ابانا استغفر لنا .... واو هم جواب مثبت به آنان داد : .. سوف استغفر لكم ربي .. ونكفت كه نه بابا توسل شرك است و ......... وآيات وروايات خيلي زيادند .. |
15 |
نام و نام خانوادگي: اميرعلي -
تاريخ: 26 دي 87
توسل بجزخداوندشركه پيامبرامامان خودشون به خداپناه بردن ازخداكمك خواستندنرفتن به قبرهاي پيامبران قبلي تابگن توروواسطه شوايت الله برقعي بعدازسني شدن به جوانان دراين باره جوابي محكم دادند |
16 |
نام و نام خانوادگي: ابوالحسني -
تاريخ: 27 دي 87
اميرعلي عزيز، بهتر نيست در مورد چيزهايي که مي شنويد کمي دقت و مطالعه فرماييد. 1-توسل بغير خدا اگر با دستور خدا باشد باز هم شرک است؟ 2-پيشوايان شما نه به مزار پيامبران بلکه به قبر ابو حنيفه و امثالهم متوسل مي شدند. در همين سايت از منابع خودتان شواهد فراواني ارائه شده است. 3-در مورد برقعي هم اشتباه به سمعتان رسانده اند، به اين نامه وي که در يکي از نوشته هايش آمده توجه فرماييد: «بسمه تعالي محضر حضرت آقاي امام خميني وفقه الله لمرضاته من اصلاح الأمور ...عقيده حقير پس از توحيد و معاد و نبوت در مورد امامت تابع مولي امير المؤمنين(ع) و شيعه آن امامم... 17 صفر 1409 الأحقر السيد ابوالفضل البرقعي » |
17 |
نام و نام خانوادگي: حسين -
تاريخ: 29 دي 87
باسلام به جمع مسلما نان عزيز بي خودي خودتون خسته نکنيد اين شعيان ادم بشو نيستند |
18 |
نام و نام خانوادگي: ابوالفضل جعفري پور -
تاريخ: 02 بهمن 87
آيا اين مناظرات نتيجه اي هم در شيعه شدن سني ها داشته ؟ اگر داشته چرا براي مردم بيان نمي کنيد؟ من فيلم مناظره را رايت مي کنم وپخش مي کنم اشکالي داره ؟ چرا آقاي قزويني فقط در قم مانده بابا سيستان وبلوچستان بيشتر به ايشان نياز داره ايشان قصد نداره يک موسسه پاسخ به شبهه انجا بزند ؟ همه که اينترنت ندارند و اکثرا فقيرند بخدا اگر آقاي قزويني حتي يک ماه هم اونجا بره طلبه ها قوت مي گيرند وکمکش مي کنند چرا ايشان چنين کاري را نمي کنه؟ جواب نظر: با سلام 1- همانطور که در موارد بسيار گفته شده است ، ما شيعيان ، شيعه شدن برادران اهل سنت را به عنوان دليل بر حقانيت مذهب خويش مطرح نمي کنيم و تنها براي اتمام حجت و بيان حقائق و واقعيت اين کار را انجام مي دهيم . 2- بسياري از برادران اهل سنت ، به سبب اين مناظرات شيعه شده اند ؛ که مواردي را به عنوان نمونه در سايت مطرح کرده ايم و مواردي را نيز جناب استاد در شبکه سلام مطرح فرموده اند . 3- در بسياري از اين موارد به خاطر ، شخص شيعه شده به خاطر ترس بر جان و مال و ناموس خويش ، درخواست مي کند که نام وي پخش نشود . 4- خود جناب دکتر قزويني در موارد بسيار ، سفرهايي به استان سيستان و بلوچستان و ... داشته و جلسات بسياري نيز برگذار کرده اند که متن کامل آن و يا خبر آن بر روي سايت موجود است . 5- بسياري از طلبه هاي استان سيستان و بلوچستان و ... که در قم اشتغال به تحصيل داشته و يا دارند ، ارتباط تنگاتنگي با جناب استاد دارند و در بحث پاسخ به شبهات ، تخصص فراوان پيدا کرده اند . 6- در مورد پخش فيلم مناظره نيز شما و ساير دوستان مي توانيد با ذکر منبع براي ديگران آن را رايت نماييد موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
19 |
نام و نام خانوادگي: محسن -
تاريخ: 11 بهمن 87
سلام .چرا كل مناظره را پخش نكردين و از نيمه هاي گفتگو پخش كردين؟ چه چيزي باعث شد تا اينكار بكنبن ؟ شايد اقاي قزويني از جواب دادن با سوال هاي آقاي ملازاده عاجز موندن؟ جواب نظر: با سلام اولا: کل مناظره هم بصورت صوتي و هم متني ارائه شده است (حالا شما از کجا به چنين نتيجه اي!!! رسيديد که ما آن را سانسور کرده ايم، خدا عالم است (و شايد مساله شما چيز ديگريست!!!!!) ثانيا: بصورت زنده و از طريق شبکه سلام تي وي ارائه شده (پس هيچ نيازي به انکار و يا سانسور آن نيست)، چرا که شکست جناب آقاي ملازاده به قدري واضح و روشن بود که تا مدتها در برنامه اجرايي خود در شبکه ماهواره اي رنگارنگ (که برنامه هايشان معرف همه مي باشد و حال اينکه آقاي ملازاده چرا اين شبکه را براي ارائه عقائد و نظرات خود انتخاب کرده است خود جاي اما و اگر دارد) شروع به فحاشي و ناسزاگويي نسبت به جناب دکتر قزويني داشته و سعي بر خالي کردن عقده شکست خود داشتند. (حتي اگر در متن مناظره يا فايل صوتي دقت بيشتر نماييد، طرف مغلوب و غالب را به راحتي تشخيص خواهيد داد اکثر مواردي که آقاي ملازاده جواب مي دادند بيشتر به صورت مجادله و بحث کلامي بود نه بحث علمي و حتي جواب سؤالات مطرح شده را به درستي بيان نکرده و تنها به رد کردن و ... بسنده مي کردند و مواردي جناب دکتر قزويني ارائه مي کردند تمامي براساس مدرک و سند و با ذکر حتي آدرس دقيق جلد و صفحه بود. که در نهايت آقاي ملازاده مي گفتند اين روايت بازي ها را کنار بگذاريم (يعني استناد به روايت و احاديثي که در کتب منبع (صحاح سته) خود دارند را منکر مي شوند) و بيايم از روي عقل و منطق بحث کنيم (گويا تنها آدم عاقل در ميان اهل سنت ايشان بودند چرا که بقيه (و البته تمامي مسلمانان بسياري از مباحث ديني را از روي احاديث و روايات بيان مي کنند) جالبتر آنکه به علت بي ادبي و فحاشي هاي ايشان در شبکه رنگارنگ حتي شبکه المستقله نيز حاضر به دعوت از ايشان در برنامه هاي خود به هيچ عنوان نمي باشد. والسلام علي من التبع الهدي معاونت اطلاع رساني |
20 |
نام و نام خانوادگي: لولي -
تاريخ: 13 بهمن 87
چرا مطلب مرا نگذاشتيد؟مي ترسيد؟ جواب نظر: با سلام دوست گرامي مطلب شما به علت احتياج به پاسخگويي در بخش خاص خود قرار گرفت ؛ ان شاء الله به زودي بر روي سايت قرار خواهد گرفت . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
21 |
نام و نام خانوادگي: سجاد رضايي -
تاريخ: 15 بهمن 87
با سلام حضور استاد محترم جناب ملاراده .در مورد روز جزا و قيامت . که ايا همچين روزي هست يا خير با تشکر از شما . |
22 |
نام و نام خانوادگي: نادر نارويي -
تاريخ: 15 بهمن 87
اين مردك احمق بااين دليل هاي خوارجييش كه ابروي علماي اهل سنت رابرده مي خواهد دين رسول الله(ص)رانصرت دهد.درصورتي كه خودش بويي از اعتقادات اهل سنت نبرد خودرا سني مداند. |
23 |
نام و نام خانوادگي: عبدالعزيز -
تاريخ: 17 بهمن 87
با سلام . خدمت اون دوست عزيز جناب آقاي اسيري که اين آيه رو آورده تا توسل رو شرعي و جايز جلوه بده بايد گفت چرا آيه بعدش رو نمي خوني . آيه اي که شما آوردي اين بود آيه 97 سوره يوسف قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّيَ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيم فرزندان يعقوب ) گفتند : اي پدر ! ( بر ما ببخشا و ) آمرزش گناهانمان را برايمان ( از خدا ) بخواه . واقعاً ما خطاكار بودهايم . حالا به آيه بعدي توجه کن 98 قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّيَ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ . گفت : از پروردگارم ، پيوسته برايتان طلب آمرزش ( گناهانتان را ) خواهم كرد . بيگمان او بخشايشگر مهرباني است . اينجا ميبينيم که به خداوند اشاره شده و صفاتي که براي خداوند قائل شده که او بخشايشگري مهربان است . جز اينه ؟ از قرآن دليل نيار که اين کتاب جدا کننده حق و باطله. باز هم اگه خواستي در خدمت هستيم . از قرآن دليل بيارتا با هم بحث کنيم. جواب نظر: با سلام دوست گرامي ما پاسخ شما را به درستي متوجه نشديم ؛ اما احتمالا به خاطر بعضي دروغ هاي پخش شده بر ضد شيعه ، گمان کرده ايد که شيعيان مي گويند معني توسل آن است که از ائمه بخواهيم که ايشان خود گناهان ما را ببخشند . ما نمي گوييم که خود يعقوب گناهان فرزندان را بخشيد ؛ يا نمي گوييم که پيامبر و اهل بيت خود گناهان را مي بخشند ؛ بلکه مي گوييم توسل به اين معني است که از اهل بيت بخواهيم (همانطور که فرزندان يعقوب از يعقوب خواستند) تا از خدا بخواهند (همانطور که يعقوب از خدا خواست) که گناهان را بيامرزد . و اين به معني واقعي قبول قسمت آخر آيه است . در پايان دوباره مي گوييم حضرت يعقوب قبول نمود که به خاطر درخواست فرزندانش براي فرزندانش استغفار کند و اين همان توسل طبق نظر شيعه است . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
24 |
نام و نام خانوادگي: نيما -
تاريخ: 18 بهمن 87
شکست رو مردم خودشون بايد تشخيص بدن آقا . نميخواد شما بگبي کي شکست خورده . در ضمن قزويني از چند تا از سوال هاي آقاي ملازاده طفره ميره و جواب نميده . چيزي که خود آقاي ملازاده هم تو مناظره ميگه جواب نظر: با سلام ما نيز با نظر شما موافقيم و توصيه مي کنيم که دوستان خود اين مناظره را مشاهده کنند ؛ البته شما خود از مطرح کردن نظرتان در مورد اين مناظره طفره رفته ايد !!! (همچنين بهتر بود به جاي اين که ادعا کنيد جناب دکتر قزويني از پاسخ طفره رفته اند مي گفتيد آقاي ملا زاده به هيچ يک از سوالات جناب دکتر قزويني پاسخ نداده است و با اين همه ، ادعاي مناظره با آية الله العظمي مکارم شيرازي دارد !!!) موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
25 |
نام و نام خانوادگي: ناصر بلوچ -
تاريخ: 26 بهمن 87
برادران تشيع . اگر اقاي قزويني و ديگر علماي مدعي تشيع واقعاً مسلمان بودند حضرت علي را که شير خدا لقب داشت اين قدر خوار نميکردند و نمي گفتند که ان حضرت از چوب دستي عمر ميترسيد . جواب نظر: با سلام دوست گرامي 1- اينكه ادعا شده است امير مومنان از شلاق (ونه چوبدست)عمر ، نگران بود ، در كتب اهل سنت آمده است و نه كتب شيعه ؛ به اعتقاد شيعه امير مومنان در راس كساني بود كه از هيچ كس جز خداوند ، ترس نداشت و طبق آنچه در روايات شيعه آمده است و آلوسي نيز آن را نقل كرده است ، وقتي به خانه امير مومنان هجوم آوردند ، حضرت ، عمر را گرفته و به زمين كوبيدند . http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=108 2- با اينكه امير مومنان از شلاق عمر ترس نداشت ، اما عمر شلاق خويش را سبب ترساندن عده بسياري از صحابه قرار داده بود (و صحابه اي كه شما همه ايشان را عادل مي دانيد ، از ترس شلاق عمر مستحبات را ترك كرده و مسلمين شلاق عمر را از شمشير حجاج (كه قاتلي بي رحم و خونخوار بود) وحشتناك تر مي دانستند !!! الشعبي: كان درة عمر أهيب من سيف الحجاج. ربيع الأبرار ج 1 ص 309، اسم المؤلف: أبو القاسم محمود بن عمرو بن أحمد، الزمخشري جار الله (المتوفى : 538هـ) الوفاة: 538 تفصيل اين مطالب در مقاله اي كه به زودي بر روي سايت قرار خواهد گرفت مطرح شده است . (مقاله اي با نام بررسي آيه محمد رسول الله) موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
26 |
نام و نام خانوادگي: عرفان -
تاريخ: 04 فروردين 88
با سلام من همان مسلمانم خدا را شکر ميکنم بعد از عمري توسط علامه برقه اي و دکتر ملازاده و..... که نور حقيقت قران را که کلام مبارک خداوند است بر من مسلمان روشن نمود تا سالهاي سال که خرافات مذهبي را از شانه هايم برداشت و راه مستقيم را که همان کلام خدا وسنت رسول الله (ص) بر من نشان داد تا بر من ثابت شود که امثال چنين دين فروشاني مثل شما که بر کلام خدا دستبرد ميزنيد ومسلمانان را به انحراف ميکشيد و امروز که بنده تازه يک مسلمان واقعي شده ام در روز قيامت سالهايي را که فريب خوردم از خداي خود طلب عفو و بخشش ميکنم و يقه تو و امثال تو که همان روحانيت و مراجع تقليد شيعه ميباشد را را خواهم گرفت.درود خدا بر علامه برقه اي که خونش بر گردن تو وامثال تو ميباشد وخدااز خون تو و امثال تو نميگذرد. جواب نظر: با سلام دوست گرامي جالب است كه اين نظر شما در ذيل مناظره با جناب ملازاده مطرح شده است !!! هركس كه مناظره را بخواند ، به خوبي متوجه تناقض آن با كلام شما خواهد شد . در مورد آقاي برقعي و امثال او نيز بهتر است از نزديكان و مرتبطين با او سوال كنيد : http://h-varjani.blogfa.com/ البته بهتر است بدانيد كه طبق اقرار علماي اهل سنت ، خود آنها در آخر عمر وي او را تكفير كردند !!! اگر چنين كسي سبب هدايت شما شده است ، به شما تبريك مي گوييم !!!! موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
27 |
نام و نام خانوادگي: فرزاد -
تاريخ: 05 فروردين 88
بسم الله الرحمن الرحيم بار عرض سلام دوست گرامي تو که ميگي فرزندان يقوب از او طلب بخشش واستغفار کردند حضرت ابراهيم در قيد حياط بودند زنده بودند واز خداوند خواست تا فرزندانش را ببخشد ولي شماها به يه مرده متوصل مي شويد ايا مرده صداتو مي شنوه واقعا جاي تعجب داره اوني که 1400 سال پيش از دنيا رفته ميتونه بيمارها را شفا بده مگه تو همين قران نيومده که خدا ميگه فقط من را عبادت کنيد واز من طلب بخشش و امرزش کنيد واز من طلب کمک وياري بخواهيد اونا هم مثل شما بنده من بودند در اين دنيا زندگي کردند خوردند اشاميدند و ميميرند واز دنيا ميرن واقعا جاي تعجب هست هر ادم عاقلي اينو بشنو ميدونه اگه الان تو ازمن کمک بخواي واز من بخواي برام از جانب پروردگار دعا بکن من ميتونم اينکارو بکنم همه کساني که درقيد حياط هستند وزنده هستند براي همديگه دعا ميکنند ايني که شما ميگيد واقعا جاي تعجب داره وحالا هم بحث شما اينه که شماها به مرده متوصل ميشين وحتا هم از خوده مرده هم طلب کمک وياري ويا شفاي بيمارانتون کمک ميخوايند اينو که من نميگم همه شيعه ها ميگن ميگن اره همچين چيزي هست حقيقت داره بابا اين چرت وچرت ها چيه درضمن اين اقاي قزويني بودند که از جواب دادن تفره ميرفتند نه اقاي دکتر ملازاده موقعي که دکتر ملازاده از نهج البلاغه مدرک اورد اقاي قزويني کاملا سکوت اختيار کردند وکلا از اين بحث پريد بيرون ودر چندين جاي ديگه هم همينطور اقاي قزويني که از صحيح بخاري وصحيح مسلم دليل ميارن بيشترشون را نميگي کدوم جلد کدوم صفحه فقط کلي حرفشو ميزني وفقط ميگه درصحيح بخاري ومسلم امده هست اينو خود اقاي هدايتي قبل از مناظر گفتند که اگر مدرکي را عرض ميکنيد اون جلد وصفحه اش رو هم بگيد تا ما متوجه بشيم والا از نظر بنده فکر کنم اقاي قزويني فقط براي رد گم کردن و نداشتن مدرک حداقل فقط ميگن صحيح بخاري ومسلم جالب اينجاست اونايي که بلد جلد وصفحه اش رو ميگي ولي بيشترشون را نميگه درضمن اين مناظره کاملا معلوم بود که سانسور شدن من چندين نظر داده بودم گه يه دونه اش رو تو سايت درج نکردن نکنه ميترسين شما که از جواب دادن ترسي نداريد چرا نظرهاي منو ونظرات ديگران رو که يه حرف حقيقت ميزنن تو سايت نمايش نميدين الان هم ايني که نوشتم اميدي ندارم که تو سايت نمايش داده بشه ولي از مئسولان سايت ميخوام عدالت برقرار بشه ونبايد کوکورانه از خودشون طرفداي کنن وسلام جواب نظر: با سلام دوست گرامي در جهل شما همين بس كه پيامبر(ص) و ائمه شيعه را كه طبق روايات شيعه و سني به شهادت رسيده اند ، مرده مي پنداريد ؛ بهتر بدانيد كه اجماع علماي اهل سنت (غير از وهابيت) بر زنده بودن انبيا است و حتي بيهقي كتابي به نام حياة الانبياء في قبورهم دارد ؛ و در اين زمينه روايات بسيار در صحيح بخاري و مسلم موجود است . اما در مورد ادعا هاي شما در مورد مناظره ، متن مناظره موجود است و گمان نكنيد كه كسي كه به اين سايت مي آيد در ابتدا نظر شما را نگاه مي كند ؛ بلكه در ابتدا مناظره را با دقت ديده و سپس نظرات را مي بينند و اين سبب مي شود كه بيشتر به حقانيت شيعه پي ببرند ، زيرا مي بينند كه در دفاع از جناب ملازاده جز دروغ به كار نمي رود !!! اما در مورد علني نشدن نظرات شما !!! بهتر است نام خود را در بخش نظرات جستجو كرده تا نظرات خود را كه علني شده است ببينيد و باز دروغ نگوييد . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
28 |
نام و نام خانوادگي: حسين راد -
تاريخ: 05 فروردين 88
جناب اقاي ملازاده باسلام احتراما حدود 5ماه است که برنامه شما را دنبال ميکنم و از اين بابت بسيار خوشحالم وخداوند بزرگ را شاکر مي باشم که منتي براين بنده حقير گذاشت که بتوانم از طريق برنامه هاي قراني وتاريخي را که از شبکه رنگارنگ هر روز پخش ميشود به حقايق قران پي برده و خرافات مذهبي را که سالهاي سال بر دوشم سنگيني مينمود دور انداخته و از اين بابت از شما و مجريان برنامه رنگارنگ بسيار ممنونم خداوند به شما و خانواده محترمتان طول عمر با عزت عنايت کند تا بنده و امثال من هر چه بيشتر از کلام نوراني شما که همان کلام خدا ميباشد بيشتر و بيشتر بهره برده تا گناهاني را که علماي شيعه به من و مسلمانان شيعه به دروغ با جعل روايات سر امثال من ومسلمانان شيعه را شيره ماليدند محو کند هر چند سعي ميکنم مشکلاتي را که سر راهم وجود دارد با عنايت پروردگار بردارم مثلا نماز سه وقت را بر پنج وقت ادا نمايم با اينکه خانواده ام مذهبي ميباشند به محض برخورد بهتان سني بودن رابر من خواهند زدو مسايل ديگر را که شما از طريق قران مثل امامت و .......... که بنده را روشن فرموديد مشکلاتي هست که به اميد پروردگار سر راهم بر خواهم داشت. در ضمن ايميلي براي استاد قلابي بنام قزويني فرستادم که به ايشان و ايشان را به مصاحبه حضوري با شما راخواستار شدم که ايشان به جاي جواب تفره رفته واز روبهرو شدن با شما سر باز زدند. با تشکر از زحمات شما دوستاروارادتمند شما حسين راد. |
29 |
نام و نام خانوادگي: فرزاد -
تاريخ: 06 فروردين 88
بسم الله الرحمن الرحيم باسلام والا حرفاي ما دروغ شد پس به حرف هاي شما بايد چي گفت دوست عزيز من دفاع از اقاي دكتر ملازاده نميكنم اين چيزه واظعي بود كه درمناظره اتفاق افتاد بازم ميگم شما به اين گفته من جواب ندادين بازم ميگم موقعي كه اقاي دكترملازاد از نهج البلاغه دليل اوردند اقاي قزويني كلا بحث رو عوض كرد وبه يه جايه ديگه پريد عزيزم اين چيزه واضعي بود اينو همه ميگن چندتا از دوستامون هم تو همين سايت گفته بودند فقظ حرف من نيست جواب نظر: !!! بهترين پاسخ براي شما متن مناظره است . البته در مورد سخن شما در مورد چند نفر از دوستان !!! بهتر است ، اسامي ذيل و بسياري اسامي ديگر را كه در سايت نظر براي ما فرستاده اند ، يك نفر به حساب آوريم : فرزاد زهرا كريمي راد بچه مسلمان علي همداني مسلم ميانه محب اهل بيت عمر و... والسلام |
30 |
نام و نام خانوادگي: مهرگان -
تاريخ: 06 فروردين 88
چرا مسلمانها اسرا جنگي را به بردگي ميبردن و به زنها و دخترهاي جوون تجاوز ميکردن و اسمش را ميزادن کنيز و غلام به نظر من اين کثيف ترين کاريه که ميشه با اسير انجام داد. اگه توضيحي داريد خوشحال ميشم بدونم. ممنون جواب نظر: با سلام دوست گرامي پاسخ شما در آدرس ذيل داده شده است : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=498 موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
31 |
نام و نام خانوادگي: فرزاد -
تاريخ: 07 فروردين 88
بسم الله الرحمن الرحيم سلام دوست گرامي به حساب اين درست كه شهيدان زنده اند اون كه صداتو نميشنوه مگه به غيراز خداوند كسي ديگه اي صدامونو ميشنوه ميدونه تو دلمون چي ميگذره درضمن بحث شما اينه كه امامان كمك ميكنند وبيماران را شفا ميدن مگه شما نميگيد امام رضا شفا ميدن اينه كه خودم ازهمه برادران شيعه پرسيدم درضمن اين حرفاي كه زدم دفاع از اقاي دكتر ملازاده نيست اينا حقيقت است موقعي كه اقاي دكترملازاده از نهج البلاغه دلبل اوردند اقاي قزويني كاملا سكوت اختيار كرده واز بحث پريد بيرون شما هم منكر اين شدين تو نظرقبلي هم اينو نوشته بودم ولي ازشما هم جواب قانع كننده اي نشنيدم وبيشتر مدرك ودليل هاي اقاي قزويني من فكر ميكنم دروغ بودند برا اين ميگم چون اقاي قزويني وقتي كه دلبل از صحيح بخاري وصحيح مسلم دليل مي اودند اصلا جلد وصفحه اش رو نگفتن بيشترشون به همين شكل بود نه به جلدش اشاره ميكرد نه به صفحه اش فقط ميگفتند درنهج البلاغه وصحيح مسلم امده است تو كه اگه بلد خب اون جلد وصفحه اش رو هم بگو اون دلبل هاي كه بلد بود هم جلدشو ميگفت هم صفحه اش رو وهم اون روايت كننده اش روهم ميگفتند ولي اونايي كه بلد نيست فقط به اسم كتاب بسنده ميكنه درضمن اين چيزي كه ميخوام بگم دارم قسم ميخورم كه شما حروف هاي نهج البلاغه را تغيير دادين واز اين مهمتر شماها كلام خداوند وايات قران را تغيير دادين سه تا از سوره ها قسمتي از اين سوره ها رو به نفع خوتون تغيير دادين اينو دارم قسم ميخورم كه حقيقته متاسفم براي شما كه ايات قران را تغيير ميدين اين يعني شماها حرف كلام خدا وقران را قبول ندارين اين يعني اينكه شماها از اسلام خارج هستيد متاسفم براي شما كه به اسم مسلمان تيشه مي زنيد به قلب اسلام شماها چه جور ادمهايي هستيد واسه خوتون تصميم مي گيريد خودتون مي بريد مي دوزيد شماها اصلا به اسلام اهميت نميدين من خودم از چندين شيعه پرسيدم كه گفتند شيعه ها 3000 حديث از حضرت علي (رض) جهل كردن اينو كه خوده شيعه ها اقرار كردند اميدوارم شماها سر عقل بيايد با اين كه هدايت شدن شما غير ممكنه خدا خودش شمارو هدايت كنه .خدا حافظتون جواب نظر: با سلام در مورد اينكه شهدا و رسول خدا (ص)و ائمه صداي ما را نمي شنوند !!! بهتر است به نماز خود نگاهي كرده ببنيد در نماز چه مي گوييد «السلام عليك أيها النبي» شما در نماز با خود پيامبر (ص)سخن مي گوييد !!! بعد مي گوييد آن حضرت صداي ما را نمي شنوند ؟ پيامبر (ص)در روايت صحيحي كه در كتب اهل سنت آمده است مي فرمايند كفار نيز صداي ما را مي شنوند ، حتي در روايتي است كه ميت حتي صداي كفش هاي تشييع كنندگان را مي شنود !!! بعد شما تنها و تنها به اين بهانه كه ادعا مي كنيد ميت صداي ما را نمي شنود شيعه را تكفير مي كنيد !!! در مورد ساير ادعا هاي شما نيز قبلا پاسخ مقتضي داده شده است . تنها دو مورد باقي مي ماند : 1- ادعا كرده ايد كه جناب دكتر قزويني بدون مدرك و جلد و صفحه سخن مي گويند !!! (جداي از اينكه اين حرف دروغ و باطل است) حتي اگر فرض به صحت كلام شما بگيريم اما مجرد ذكر نكردن جلد و صفحه آيا به اصل وجود روايت در صحيحين اشكالي وارد مي كند ؟ كه اگر روايت در صحيحين بود ، چه پاسخي مي دهيد ؟ 2- اما در مورد جعل 3000 حديث توسط شيعه كه خود شيعه نيز به آن اقرار كرده است !!! بهتر است يك مدرك براي سخن خود ذكر كنيد تا ما نيز آگاه شويم !!! البته اينكه ابوهريره كه هزاران حديث از او نقل كرده ايد (همانطور كه در صحيح بخاري امده است)وقتي از او سوال مي كنند آيا اين روايت را از رسول خدا (ص)شنيدي مي گويد :خير اين روايت از كيسه ابوهريره است !!!: http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=106 موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
32 |
نام و نام خانوادگي: فاطمه کشاورز -
تاريخ: 07 فروردين 88
با سلام ميخواستم بدانم اگر امامت از اصول دين است چرا حضرت علي در مقابل نقض اساس اسلام سكوت كردند اگر به خاطر مصلحت بوده آيا به نظر شما اگر ابوبكر به آن حضرت دستور مي دادند كه مثلا يك وعده نماز نخواند او به خاطر مصلحت سكوت ميكردند يا گردن ابوبكر را مي زدند خواهشمندم پاسخ روشني بدهيد . جواب نظر: با سلام دوست گرامي طبق نظر شيعه امامت از اصول دين (اموري كه تمامي مسلمانان در اعتقاد به آن مشترك اند) نيست ، بلكه از اصول مذهب است . و مخالفت با اصول مذهب سبب ارتداد نيست . اما در مورد علت عدم قيام امير مومنان علي عليه السلام در مقابل خلفا ، جناب دكتر قزويني در شبكه سلام به صورت مفصل صحبت كرده اند : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=salam&id=9 موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
33 |
نام و نام خانوادگي: مهدي راستي -
تاريخ: 07 فروردين 88
همين احاديث ساختگي وتفاسير غير صحيح ساخت قم ما رو دچار شرک خفي کرده . جواب نظر: با سلام ظاهرا مقصود شما همين احاديثي است كه از صحاح اهل سنت نقل شده است !!! زيرا رواياتي كه در مناظرات از جانب علماي شيعه مطرح مي شود ، از كتب اهل سنت است ؛ و همين روايات است كه شما به سبب عدم قدرت تحمل و قبول آنها دچار اين مشكل شده ايد . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
34 |
نام و نام خانوادگي: فرزاد -
تاريخ: 08 فروردين 88
بسم الله الرحمن الرحيم باسلام اين اعتقاد قلبي شما شيعيان است كه مي گوييد امامان شفا ميدن اينو ديگه نميتوني انكار كني ميتوني شما اشيعيان رافظي چنين اعتقادي داريد كه بله امام رضا شفا ميدن حضرت علي قوت ونيرو مي بخشد اينو كه خودم بارها ازشيعه ها شنيدم خودم كه دركنارشيعه زند گي ميكنم اينا چيزارو كه ميدونم مگه شما شيعيان رافظي قبرها رانمي پرستيد درضمن زيارت مسجد النبي وخانه كعبه اون الزمي است وما اونا را نمي پرستيم ولي شما شيعيان مي پرستيد همانطور كه چند ماه پيش????جلوي قبر امام خميني سجده كردن اين بزرگترين شرك وگناه است پيامبر به همه گفتند حتا من را هم سجده نكنيد سجده فقط براي خداوند است شما شيعيان حتا به خدا اين جاي تعجب داره دور قبرها طوائف ميكنيد هفت بار دورقبرطوائف مي كنيد استغفرالله اينا همه شركه در ضمن من فكر ميكنم كه شماها كتاب صحيح وبخاري ومسلم را يه جاهاي رو تغيير دادين البته اين فقط تصوره منه براي اين ميگم كه شما سه تا از سوره هاي قرانرا يه چند كلمه را تغيير دادين و بيشتر نهج البلاغه را هم تغيير دادين و 3000 حديث از حضرت علي (رض) جهل كردين درضمن اين دروغ هاي شاخ دار به درد خودت ميخوره حيف كه من فقط به اندازه خودم اطلاعات دارم اگه يكي از بزرگان ما تو اين سايت مي بود من فكر ميكنم شماها چيزي برا گفتن نداشته باشين همينم خدا راشكر ميكنم كه به اندازه خودم اطلاعات دارم كه دروغ هاي شاخ داره اين گروه شبهات را باور نكنم شهورم به اين جور چيزا ميرسه درضمن شما يه چيزهاي درمورد دكتر راد مهر گفتيد شما گفتيد كه دكتر داد مهر از همون اول سني بود به چه مدركي اين حرف ميزني شماها خيلي خودتون را به خريت زدين دكتر رادمهر كه يكي از برجسته ترين علما شيعه درقم بودند كه درخارج تحصيل كرده بودن ودكتراشون را اونجا گرفتن شما اگه ميدونستيد همون اول اون از بين مي بردين ولي موقعي كه به بلوچستان سفر كرده وبه خانواده اش گفت كه ميخواهم عقده ومذهبم را عوض كنم به خانواده اش گفت مذهب شيعه همش اشتباه است تا اين كه دكتر راد مهر سني شدن وچندين ماه را دزندان سپري كردن خانواده اش اونا بيرون اوردند گفتن هنوزم ميتوني شيعه بشي وعقيده تو عوض كني دكتر راد مهر سرسختانه ميگفت مذهب شيعه هم اش شرك است تا اين كه دكتر رامهر از ايران فراري شد به پاكستان رفت تا اينكه دايي ايشون كه از اطلاعات هم بودند در پاكستان دكتر رادمهر را گلوله باران كردن ودكتر رادمهر راشهيد كردن لطفا اين دروغ ها رو بريد يه جايي ديگه بگيد كه اونا نشنيده باشن استغفرالله شما شيعه ها ديگه چه جور ادمهايي هستيد خدا خودش شما را هدايت كنه امين جواب نظر: با سلام تمامي مسلمانان اعتقاد دارند كه عيسي مرده زنده مي كرد ؛ خود عيسي نيز چنين مي گفت ؛ اما عبارتي در انتهاي كلام خويش مي اورد و آن «باذن الله» بود ، يعني تمامي اين كار ها طبق اعتقاد شيعه به اذن خداوند است ؛ و اين همان حقيقت توحيد است . اما ادعاي سجده در مقابل قبور !!! اين نيز از مطالبي است كه خود شيعه نيز آن را رد مي كنند ؛ بهتر است بي جهت ما را متهم به چيزي كه نيست نكنيد . اما در مورد طواف دور قبور !!! بهتر است بدانيد كه ضريح ائمه ما به دو قسمت مردانه و زنانه تقسيم شده است و به هيچ وجه نمي توان دور آن طواف كرد !!! مگر در خيالات و توهمات اهل سنت !!! در مورد تحريف قرآن نيز در ساير نظرات شما پاسخ داده شده است . اما در مورد دكتر رادمهر !!! تا قبل از اين مي گفتند حجة الاسلام ، كي دكتر شده است ، خدا مي داند ؛ مي توانيد به صورت اجمالي در مورد رادمهر به آدرس ذيل مراجعه كنيد و خود پاسخ خود را دريابيد : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=software&id=35 اما اگر كشته شدن او در پاكستان بوده است ، پس چرا شبانه و مخفيانه دفن شد ؟ جداي از اينكه شيعه هيچ گاه ، شيعه شدن يك شخص را دليل بر حقانيت مذهب نمي داند ، بسياري از علماي اهل سنت (نه مانند رادمهر و موسوي دروغين) شيعه شده اند ، مانند جناب آقاي تيجاني و يا عصام العماد ، اما ما اين را به عنوان دليل حقانيت شيعه نمي دانيم ؛ دليل حقانيت شيعه ادله آن است و دروغ هايي كه اهل سنت بر ضد شيعه مطرح مي كنند ، كه شما نيز يكي از فريب خوردگان اين دروغ ها هستيد . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
35 |
نام و نام خانوادگي: فرزاد -
تاريخ: 10 فروردين 88
بسم الله الرحمن الرحيم سلام دوست گرامي فكر كنم اشتباه گفتي من از اين فريب خوردگان اين دروغ ها نيستم بلكه اين شما هستيد كه چنين فريبي خورده اي وبرسرجاهليت همه چيزرو جلو ميبريد اولا اين تيجاني از همون اول شيعه بودن بعد يه كتابي هم نوشتن كه اسمش هم ان گونه كه هدايت يافتم كه خيلي كتاب مسخره اي بود البته علماي ما هم جواب اين كتابشون دادن وعلماي ماهم كتابي نوشتن كه ان گونه كه گمراه شدي بدبخت شدي وتو اين كتاب همه ي اعمال شيعه ها ي رافظي موجود است دوستان عزيزهم ميتونن اين كتاب تهيه كنن تا بفهمن مذهب شيعه چه جور مذهبي هست يه چيزي الان به يادم اومد كه تو همين كتاب خوندم كه نوشته بود مذهب شيعه 126 مذهب است كه به همديگر كافرميگن وهمديگرو كافر ميدونن جالب هم اينجاست كه اين نوشته تو كتاب خوده شيعه ها هم امده كه شيعه ها 126 مذهب دارن دوستا عزيزميتونن اينو از معروفترين كتاب شيعه بخونن كه اسم كتاب كليني است وتو يكي تو كتاب ديگه هم نوشته است كه اسمشون دقيقا يادم نيست فكركنم مفاتيح الجناح بود البته كطمئن نيستم فراموش كردم ولي براتو پيداش ميكنم حتما اينو يادتون هست كه تيجاني واقاي دكترملازاده با هم يه بحث ومناظره اي هم داشتن حتما اينو خوب ميدونين كه اين تيجاني چطوري از جواب دادن سوالات فرار ميكردن واينو هم ميدوني كه مكارم شيرازي همه علماي اهلسنت كشورهاي اسلامي مانند عربستان وساير كشورها وازعلماي اهلسنت ايران همه به بحث ومناظره وگفتگو دعوت كردن وهمه علماي اهلسنت با اشتياق دعوت ايشون را قبول كردن ولي مكارم شيرازي دوباره پشيمون شدن ونخواست اين بحت ومناظره شكل بگيره ولي ما ميگيم ترسيد ولي شيعه ها ميگن كه فقط ميخواست اهلسنت و وهابيان را باز وسركار بذاره براي ما مهم نيست كه شما چه فكري ميكنيد اين برا ما مهمه كه از گفته خودشون پشيمون شدن وترس ايشون برداشت واما درمورد سجده كردن قبردرنظر قبلي هم گفتم ولي فكر كردم شما جواب قانع كنندهاي ندي واينكه دوباره تو اين نظرم مينويسم ما شمارا متهم نميكنم بلكه شماها اين كار رو انجام ميدين وقبرهاي ائمه تون را سجده ميكنيد اينو فراموش كردم در نظر قبلي ام بگم چند سال پيش رفته بودم مشهد وسجده كردن شيعه هارا در مقابل قبرها را نظاره گر بودم وخودم ديدم كه چطوري قبرهارو سجده ميكردن ؟؟؟؟ ما هم مون تو يه كشور زندگي ميكنيم ومسلمان هستيم ولي سريه چيزهاي باهم مشكل داريم ما اهلسنت هم سعي ميكنيم كه حلشون كنيم شما برادران شيعه هم دوست داريد كه اين مسايل حل بشه وماهم دلمون ميخوا كه عقايمون را ثابت كنيم واينم حق ماست كه از مذهبمون دفاع كنيم چون ماهم تو همين كشور داريم زندگي ميكنيم وبرادران شيعه هم دركنار ما زندگي ميكنند واما درمورد توسل يه ايه ديگه درمورد اين هست الان تو ذهنم نيست سعي ميكنم تو نظر بعديم براتون بنويسمش جواب نظر: با سلام دوست گرامي براي فهميدن حقيقت امر جناب آقاي تيجاني ، بهتر است نگاهي به سخنان علما و مولويان اهل سنت قبل و بعد از برنامه ماه عسل بياندازيد ، كه تا قبل از اين برنامه آقاي تيجاني يك شخص خيالي بود ، بعد شد يك شيعه كه ادعاي سني بودن كرده است !!! اما در مورد كتاب نوشته شده بر ضد ايشان ، اگر واقعا به دنبال حق هستيد ، ما نيز توصيه مي كنيم اين كتاب را به همراه كتاب جناب آقاي تيجاني بخوانيد كه به خوبي براي شما حقيقت مشخص خواهد شد . اما در مورد مذاهب شيعه !!! اگر يك شيعه ادعا كند كه اهل سنت 12000 فرقه هستند كه همديگر رانيز تكفير مي كنند !!! آيا شما باور مي كنيد ؟ به جاي بي مدرك سخن گفتن ، بهتر است كمي به دنبال حقايق باشيد (البته اين را بگوييم كه علماي چهار مذهب اهل سنت همديگر را تكفير كرده اند!!!) اما در مورد دعوت به مناظره جناب آيت الله مكارم شيرازي ؛ ايشان از مفتي اعظم اهل سنت عربستان يا مصر دعوت به مناظره كرده و هنوز هم بر دعوت خود باقي هستند !!! اما هنوز هم كه هنوز است مفتي اعظم اهل سنت ، هيچ پاسخي نداده است ، و اصلا در شان ايشان نيست كه با پايين تر از مفتي اعظم مناظره كند ؛ زيرا ايشان خود يكي از مراجع تقليد شيعيان جهان هستند . البته درست است كه عده اي از بي سواد هاي اهل سنت كه حتي گروه پاسخ به شبهات نيز مي تواند با آنها مناظره كند ، گفتند ما با آيت الله مكارم مناظره مي كنيم !!! اما در واقع اين فرار مفتي اعظم اهل سنت از مناظره بود تا اگر طرف سني شكست خورد ، به اسم مفتي اعظم گذارده نشود . اما در مورد ساير ادعاهاي شما ، نيز صريحا مي گوييم اگر كسي قبري را به عنوان عبادت سجده كند كافر است . و اين نظر همه علماي شيعه است . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
36 |
نام و نام خانوادگي: مرتضي -
تاريخ: 14 فروردين 88
با سلام از دوستان سني مذهب ميخواهم براي روشن شدن حقيقت يک سري به سايتهاي اهل سنت بزنند - شما هر سوال و نظري داشتيد ميتوانيد بپرسيد و حتي توهين هم ميکنيد - اما من چندين بار در سايتهاي اهل سنت جواب نوشته هايشان را دادم انها را در سايتشان درج نکردند - من از مسئولين اين سايت تشکر ميکنم ولي اعتراضي هم دارم - کتب درج شده در سايتهاي اهل سنت بسيار مرتب و در فايلهاي مختلف همراه با تصوير روي جلد ولي سايت شما و اصلا سايتهاي شيعه کم کاري دارند - چاپ کتاب خيلي کم و بيشتر جوانها به جواب شيعيان در مقابل تهمتهاي اهل سنت دسترسي ندارند - بيشتر علما در منابر بخاطر حفظ وحدت شبهات اهل سنت را مو شکافي نميکنند - جزوات رديه در دسترس مردم قرار نميدند -و خيلي کم کاريهاي ديگر - يک طلبه |
37 |
نام و نام خانوادگي: محمود رحيمي -
تاريخ: 16 فروردين 88
بسم الله الرحيم الرحيم مردم عزيز ايران ما نبايد فريب آخوندها را بخوريم خودمان را نبايد بازي چه آنها قرار دهيم |
38 |
نام و نام خانوادگي: فرزاد -
تاريخ: 16 فروردين 88
بسم الله الرحمن الرحيم باسلام جناب لطف كنيد اينقدر دروغ سرهم نكنيدو تحويل مردم ندين جناب اقاي مكارم شيرازي هم از علماي هلسنت عربستان وهم دكترملازاده را هم دعوت كردن وهم مفتي هاي عربستان قبول كردن وهم اقاي دكترملازاده قبول كردن وجالب هم اينجاست يكي از طلبه ها هم گفته اجازه بدين من باهش مناظره كنم اين طلبه خودش داوطلب شده كه با مكارم شيرازي مناظره كنه وبعد هم علماي مفتي عربستاو و اقاي دكتر ملازاده يه شرطي گذاشتن گفتند ما فقط بايه شرط مناظره ميكنيم شزطشون هم اين بودكه مناظره را يكي از شبكه هاي ايران پخش زنده نشون بده گفتند ما فقط با اين شرط مناظره مكنيم ديگه جناب اقاي مكارم شيرازي جوابي ندادند ديگه اين بحثو به ميون نياورد وبعد تو سايتاشون مي نويسن كه ما ميخواستيم وهابي هاي عربستان رو سركار بذاريم نگيد قصدمون سركار گذاشتن بوده اين دروغ ها چيه ميگيد بگيد ترسيديم بگيد از طلبه ها شما ترسيديم نگيد قصدمون سركارگذاشتن بود تو سايت خوده شيعه ها نوشته بودن كه مكارم شيرازي قصدش سركار گذاشتن اونا بوده بعد جواب اين مرتضي را هم بدم اقاي مرتضي همه سايت هاي شيعه هم اين كارو ميكنم كه جواب هارو درج نميكنند من چندين بار جواب شون رو داده بودم ولي تو سايت درج نكردن نه تنها مال من مال همه دوستان اگه توجه كرده باشي چندتا از دوستانمون هم نوشته بودن چرا جواب هاي مارو درج نميكنيد يه چند روز پيش هم من يه بحثي درمورد سجده كردن شيعه جلوي قبرها كردم كه اول جواب هاي منو تو سايت درج ميكردند و جواب منو هم ميدادند ولي بعد كه براش ثابت شد و اين گروه شبهات كم اورد ديگه جواب هاي منو تو سايت درج نكردند البته اون جواب هاي رو ميگم كه در رابطه با سجده كردن شيعه جلوي قبرها ديگه تو سايت نمايش ندادند ودرمورد كتاب تيجاني با نظر شما موافق دوستان عزيز ميتونند هم كتاب تيجاني رو ببينند وبخونند وهم كتاب اهلسنت را كه در رابطه نوشتن كه اسم كتاب هم ان گونه كه گمراه شدي بدبخت شدي وكتاب تيجاني هم ان گونه كه هدايت شدم ميتونين اين دو كتاب تهيه كنيد وبخونيد وبعد مقايسه كنيد وبعد جوابتون را بدين اين كتابي كه علماي ما نوشتن اينقدر واظح است كه اين كتاب رو قاچاق كردند ودرست هركي ببيننش ميگيرنش اگه كتاب اشتباه باشه چه دليلي داره كه قاچاقش كنند وسلام جواب نظر: !!! دوست گرامي ما به همه سوالات شما قبلا جواب داده ايم و لذا نيازي به اعاده پاسخ نيست ؛ زيرا: در خانه اگر كس است ،يك حرف بس است . تنها دو نكته را مي گوييم : 1- واقعا به نظر شما خنده دار نيست كه آيت الله مكارم ، در خواست دهد كه با مولوي ملازاده (كه حتي نمي تواند با جناب دكتر قزويني مناظره كند ، و مناظرات او در همين سايت موجود است) مناظره كند ؟ به جاي قبول كردن هر حرفي و مطرح كرده آن بدون دليل ، كمي در مورد مطالبي كه ساليان سال به خورد شما داده اند فكر كنيد . 2- در مورد نشر ندادن نظرات اهل سنت !!! كدام سايت سني را ديده ايد كه اينگونه نظرات شيعيان را درج كرده و به آنها پاسخ بگويد ؟ آيا همين درج نظرات شما ، دليل بر كذب مدعاي شما نيست ؟ نظراتي كه از شما درج نگرديد نيز تنها به خاطر داشتن جنبه سياسي ، علني نشد . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
39 |
نام و نام خانوادگي: مهدي -
تاريخ: 19 فروردين 88
کسي که خودش شبه است چطور ميتونه ادعاي پاسخ به شبهات رو داشته باشه چرا جواب سوال هام رو نداديد ؟من خودم شيعه م ولي دارم مطمئن ميشم که تا حالا تو جهالت بودم بااين مسخره بازي ها کاري درست نميشه تا کي ميخاييد باطفره رفتن جاهل بمانيم معبد آمون تو قم تا کي ميتونه دروغ بگه جواب نظر: با سلام دوست گرامي اگر راست گفته ايد (كه براي ما سوالي فرستاده و ما جواب نداده ايم) ، بهتر است سني شويد ؛ و اگر دروغ گفته ايد ، بهتر است سني بمانيد . زيرا شيعيان اهل بيت عليهم السلام ، بايد تابعان واقعي آن حضرات باشند . نه دروغ بگويند ، و نه با بي ادبي صحبت كنند . البته ما با اين ايميل يك نظر بيشتر نداريم ، كه آن هم همين نظر است !!! تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل!!! موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
40 |
نام و نام خانوادگي: فرزاد -
تاريخ: 19 فروردين 88
بسم الله الرحمن الرحيم با سلام من در تعجبم كه اقاي مكارم شيرازي علماي اهلسنت را دعوت به مناظره كرده وعلماي ما هم قبول كردن خيلي وقت پيش قرار بود اين مناظره انجام بشه ولي الان من نميدونم چرا اين مناظر انچام نشد وبعد سايت شيعه نيوز وشيعه انلاين مي نويسند مكارم شيراز علماي اهلسنت را فريب داده وقصدش همين بود واگرنه چه دليلي داره مناظره شكل نگيره و علماي ما هم موافق اين مناظره بودند. مناظر دكتر ملازاد وقزويني را هم متن اش رو خوندم هم شنيدم وبراي من وبسياري ازدوستانمون مشخص شد كه اقاي قزويني چه حيله هاي بكار بردن واما درمورد درج نظرات ما اين هم صددرصد بودن دليل نيست چون شما ميخواهيد كه همه چيز را به نفع خود تمام كنيد وجواب سوالات مارو مي دهيد وبيشتر جواب هاي ما كه درست است تو سايت درج نمي كنيد اين نشون ميده كه همه دوستان فكر ميكنند كه اين مناظره مثلا مناظره من وشما من كه جواب حقيقت شما را دادم تو سايت درج نكردين واينجوري مسلما دوستان مون فكر ميكنند كه مناظره را شما بردين و طرف مقابل كه من باشم كم اورد ونتونست چوب بده حالا نظرات مارو درج ميكنيد تنها كسي كه از نظرات ما سود مي برد شماها هستيد اگه واقعا شما دلمون برا ما ميسوزه ودلسوزه ما هستيد لطف كنيد همه نظرات مارو تو سايت درج كنيد اون جوابي كه در مورد سجده كردن بهتون گفتم فقط من حقيقت روشن كردم واسم اون كساني رو گفتم كه جلوي قبرها سجده كردند واگه الان هم بنويسم مطمئنم كه بازم در نميكنيد درسته يك حرف بس است ولي به شرطي كه جوابهاي شما قانع كننده باشد وهمه جواب هاي مارو تو سايت درج كنيد شما كه جواب هاي مارو تو سايت در نميكنيد ما مجبوريم دوباره همون بحث را بكنيم انشالله خدا من وشما را هدايت كنه مخصوصا شما را كه راه جاهليت را دنبال كرديد و به هيچ يك از قانون اسلام را رعايت نميكنيد و واز قران وسنت دور هستيد وسلام جواب نظر: با سلام جناب آقاي فرزاد ، تا كنون از شما مطالب بي مدرك زياد شنيده و بر روي سايت گذاشته ايم . « سايت شيعه نيوز وشيعه انلاين مي نويسند مكارم شيراز علماي اهلسنت را فريب داده وقصدش همين بود» لابد آدرسي براي ادعاي خودتان غير از سخنان مولوي هايتان داريد !!! اما در مورد درج كردن نظرات شما !!! جدا از اينكه خود بهتر مي دانيد كه تمامي نظر هاي شما غير از نظرهاي سياسي علني شده است ؛ اما حتي اگر ادعاي شما درست باشد ، سايت هاي اهل سنت جرات علني كردن همين مقدار نظرات شيعيان را نيز ندارند !!! در مورد سجده بر قبور و ساير ادعاها ، ما براي شما آدرس سايت همراه با عكس فرستاديم ؛ و ديديم كه حتي با وجود اينكه براي شما مطالبي فرستاده ايم كه دقيقا مخالف ادعاي شما است ، باز هم شما دست از ادعا هاي خود برنداشتيد !!! خداوند همه ما را به راه راست هدايت كند گروه پاسخ به شبهات |
41 |
نام و نام خانوادگي: علي -
تاريخ: 19 فروردين 88
داريد چرت وپرت ميگيد براي اينكه مردگان ياشهيدان بشنوند به يه جمله درنمازكه نه آيات قران است ويه ادم مثل من وتو اونو گذاشته اشاره ميكنيدپيامبراگه زنده بود نميمرد بي خرد مگرغيراينه كه همه نفسها ذائقه مرگ راميچشند مگه نميدوني خداوند ميفرماييد پيامبري مثل شما درميان كه ميخورد ومياشامد وحتما هم ميميرد براي هدايت شما روانه كردهام وهدف همه پيامبران هدايت انسان به شناختن وعبادت خداوند بوده نه اينكه خودشان دكان شفا ودعا براي ديگران بازكنند شماها آخوندهاي شيعه درگمراهي آشكارهستيد همه چيزتان شده علي وامامان وفاطمه وابوالفضل كه همه انانها بنده خدابوده اند وعبادت برانان نيزواجب بوده ودربرابرامحتانان وآزمايش بوده اند وكارپيامبري تعيين جانشيني براي خود نيست بلكه متوجه كردن بشر براي عبادت وكرنش واحتياج خواستن ازخداوند است وبس پيامبران امدند تابشررا به خداپرستي رهنمون شوند نه خود وامامان ساخته شده دست شماها پارتي بشن پيش خداواقعا مذهب شيعه چيزي تنفرانگيزي است كه خيلي بدترازكفاران هستند چون شما تيشه به ريشه دين خداميزنيد درقالب مذهب وتنهاراه راست . اگه واقعا مردگان وشهيدان ميشنيدن خداوند يك بارهم كه شده درقران به آن اشاره صريح ميكرد.شما آخوندهاي شيعه همه اش به دنبال بهانه بني اسرائيلي ميگرديد ازمعناي باطني قران چيزهاي به نفع خود بيرون ميكشيد. جواب نظر: با سلام دوست گرامي 1- فرق ما و شما در اين است كه ما اعتقاد داريم پيامبر (ص) «لا ينطق عن الهوي ان هو الا وحي يوحي » و مي گوييم تمامي دستورات ديني كه پيامبر (ص) براي ما آورده است ، از جانب خداوند است !!! حال شما مي گوييد پيامبر كه دستور داده است در نماز خويش بگوييم «السلام عليك ايها النبي» اشتباه كرده است !!! البته لابد شما بيشتر از مفتي اعظم عربستان مي فهميد ، زيرا او گفتن اين جمله را در نماز بدون اشكال مي داند !!! اما به نظر شما اين جمله اشتباه است !!! 2- فرموده ايد پيامبر اگر زنده بود نميمرد !!! (البته مقصود شما اين است كه پيامبر مرده است و شخص مرده زنده نيست) سوال ما اين است كه آيا خداوند نمي تواند مردگان را زنده كند ؟ مگر شهدا بعد از شهيد شدن زنده نيستند ؟ (طبق آيه قرآن ؛البته اين ديگر قران است و سخن پيامبر نيست كه اين را نيز منكر شويد!!!) چطور شهدا زنده اند ، اما پيامبر (ص) كه راهنماي همه شهدا و از همه آنها برتر است مرده ؟ البته علماي اهل سنت (غير از وهابيت) اجماع به زنده بودن پيامبران در قبور دارند (همانطور كه در ساير نظرات نيز گفته ايم) و حتي در اين زمينه كتاب نگاشته اند . 3- فرموده ايد كار پيامبر تعيين جانشين براي خود نيست !!!اما پيامبر بيكار هم نيست كه ديني براي هدايت مردم بياورد و جامعه اسلامي تشكيل دهد ، و سپس حاكم را كه مهم ترين ركن در هر اجتماعي است ، تعيين نكند ، تا اين جامعه از هم بپاشد !!! 4- آنچه ما از قران به آن استدلال مي كنيم ، بطن قرآن نيست ؛ بلكه استدلال هاي واضحي است كه شما به خاطر دور بودن از قرآن و عدم تدبر در معني آن و مجرد روخواني ، متوجه آنها نشدهايد . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
42 |
نام و نام خانوادگي: عباس -
تاريخ: 27 فروردين 88
از قرار دادن نظرات و سوالات تكراري كه موجب كسالت اور شدن ميشود پرهيز كنيد |
43 |
نام و نام خانوادگي: حنانه -
تاريخ: 10 ارديبهشت 88
بله شهيدان زنده اند اما در برزخ نه اين که روحشون بالاي سر شما ÷رواز کنه اگه اوليا و بيامبران ميتونستند واسطه بين ما خدا بشن بايد از دنياي ما خبر داشتن ولي تو قران داريم که خدا از عيسي ميبرسه که تو به بنده هام دستور دادي که تو رو ببرستند عيسي جواب ميده که تا زماني که در بينشو ن بودم اونا رو به هعبادت تو دعوت کردم ولي بعد از اينکه از اونا غايب شدم ديگه از اونا خبر نداشتم . اگه خدا توسل به ادماي منتخب خودشو جايز دونسته بس چرا بيامبر فرستاد اخه هدف اصلي از ارسال بيامبر توحيده وگرنه وضعيتي که تو اعتقاد شيعه هاي امروز ما هست بين جاهلي هاي قبل از اسلام هم وجود داشت اونا هم به خداي واحدي به نام الله اعتقاد داشتن و بتها فقط واسطه اي بودند بين اونا و الله در ضمن اين بتا هم ادماي صالحي بودند که در گذشته زندگي ميکردند و خدا هم اونا را مشرک شمرده در قران هم اياتي دال بر اعتقاد مشرکا به الله وجود داره اون جا که ميگه اگه ازشون ببرسي کي اسمونا و زمين را خلق کرده ميگن الله و کيه که شما رو روزي ميده ميگن الله و... هداکم الله و هدانا اجمعين جواب نظر: با سلام دوست گرامي 1- آيا اگر خداوند بخواهد ، آنها صداي شما را نمي شنوند ؟ 2- اگر بگوييد خداوند نخواسته ، چرا هر روز چند بار در تشهد نماز مي گوييد السلام عليك ايها النبي (سلام بر شما اي پيامبر) و آن حضرت را مورد خطاب قرار مي دهيد ؟ بگوييد السلام علي النبي (سلام خداوند بر پيامبر) بدون خطاب . 3- در آيه از عيسي عليه السلام مي پرسد : تو گفتي كه تو را بپرستند !!! مسيحيان توسل و شفاعت دارند ، اما عيسي را هم مي پرستند . ما توسل و شفاعت داريم اما پيامبر (ص) را بنده خدا مي دانيم ؛ و توسل و شفاعت اشكالي ندارد ،مانند بسياري ديگر از كارها كه مسيحيان انجام مي دهند و صحيح است و ربطي به شركشان ندارد . مي توانيد در مورد صحت توسل و شفاعت به آدرس ذيل برويد : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=87 موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
44 |
نام و نام خانوادگي: مجيد -
تاريخ: 19 ارديبهشت 88
چرا خودتونو خسته کرديد اينايکه نوددرصد دينشون تغيه وقتي کلام حق ميشنوند دروغ ميگن ودروغ را عبادت ميدونن وقتي ميگيم عمر{رض}دامادعلي{رض} هست زورشون مياد دروغي ميبندن بالا بريد پاين بياي علي دخترشو با رضايت کامل بعمر داده اگر بازور بود وقتي ميتونه ازناموس خودش دفاع کنه به گفته دروغ خودتون اونونو به زمين بکوبه چرا بازم ناموسشو داد مکه شير خدا ناموس فروش بود اگه ميگين امامان زنده هستن شهيدان زنده هستن ودر دنيا خودمون دستي دارن چرا بکمک مسلمانان نميان بکمک فلسطين بوسني وصدها جاي ديگر اگه اينطور باشه وميتونن کاري کنن اونا خيلي نامردن ولي دست اونا ازجهان کوتاه اگه ميتونستن کاري ميکردن ما زندها هستيم که بايد توکل برخدا کنيم وجلو دشمنانمان وايستيم همانطوريکه صحابه واهل بيت وايستادن منتظر جواب دروغ شما هستم جواب نظر: با سلام دوست گرامي بهتر است به جاي مطرح كردن افسانه ها ، نگاهي به آدرس ذيل بياندازيد : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=83 در مورد كمك كردن به مسلمانان فلسطين و... ؛ مگر اين مسلمانان خدا ندارند ؟ مگر خداوند موجود نيست ؟ پس چرا از مسلمانان دفاع نمي كند؟ استدلال شما ، شبيه حرف يهود است كه براي زير سوال بردن خدا مي گفتند «يد الله مغلولة». موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
45 |
نام و نام خانوادگي: راه علـي سعـادت -
تاريخ: 19 ارديبهشت 88
مجيدخان يك جاي كارتون لنگه كه خودتونو به مولاعلي(علــيه الســلام) مي چسبونيد ومي گوييد عمر(ل)دامادمولاعلي (علــيه الســلام)است ومي خواهيدراضي نشان دادن مولاعلي (علــيه الســلام)رانشان دهيد. جواب اين شبهه يابهتربگم اين افسانه درهمين سايت داده شده است. دل از غم فاطـــــمه توان دارد، نه و ز تربتِ او كسي نشان دارد، نه آن تربتِ گمگــــشته به بَر، زوّاري جز مهدي صاحب الزمان دارد، نه |
46 |
نام و نام خانوادگي: مجيد -
تاريخ: 19 ارديبهشت 88
من هم همين گفتم که ما بايد از خدا بخواهيم وهيچ چيز را شريک اراده خدا قرار ندهيم اراده خدا محکمتر ازاين است که کسي در ان دست داشته باشدولي شما ميگين که ماخدا داريم ولي درعوض بخداي خود اطمينان ندارين اگه داشتين اين همه واسطه بازي در نمي اوردين ما که شکر خدا از خداميخواهيم وخدا راشکر ميکنيم و ازخداي خود راضي هستيم اگر اگربلاي برسد ازخدا تقاظاي صبر و رفع بلا ميکنيم وتا حالا خدا دعاي مارا بدون واسطه پذيرفته است واگر هم نپذيرد اراده خود اوست اوست که مالک ديدنيها وغير ديدنيهاست ولي شما درجواب من يک لحظه موحهد شديد وفقط اسم خدا را اورديد و امام را قاطي پاسخ دادن نکرديد براينکه از پاسخ صحيح دادن اجز موندي من به يک لحظه که شرک نورزيديد بهت تبريک ميگم جواب نظر: با سلام پيامبران بزرگ الهي ، خود با اينكه خداي خود را به خوبي مي شناختند ، باز (طبق روايات اهل سنت) از وسيله و واسطه استفاده كرده اند . علت اين كار دستور خداوند است ؛ زيرا خداوند مي خواست بندگان ، مقام اولياي مقرب خويش كه برترين آنها پيامبر اسلام (ص) است را با اين وسيله بهتر بشناسند . همچنين خداوند به خاطر مقامي كه اين بزرگواران دارند ، قبولي حاجات توسط ايشان را ضمانت كرده اما در مورد غير ايشان چنين نيست . مي توانيد به مقاله ذيل كه نظرات اهل سنت را در مورد شفاعت و توسل آورده است ، مراجعه نماييد : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=87 موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
47 |
نام و نام خانوادگي: ابومحمد -
تاريخ: 24 ارديبهشت 88
باسلام دليل اينکه مادرتشهد رسول الله رامورد خطاب قرار ميدهيم اينه که نماز عبادته وخودايشون فرمايش ميکنند که نمازبخوانيد همانطور که ديديد من نمازخواندم وچون تشهد باهمين صيغه مخاطب از بزرگان دين به مارسيده مانيزبايدانطوري عبادت خداکنيم که انها از نبي مکرم به مارسانده اند درضمن بعضي ازبزرگان نيزمثل عبدالله ابن مسعودبعدازرحلت رسول خدا درتشهد ميگفت السلام علي النبي که اجتهاد خودايشون بود .باوجوداين دليل استدلال شما ازطريق تشهد باطله اگردليل ديگه اي داريد اهلاوسهلا.<هذاوبالله التوفيق والي دليل اخرانشاء الله> جواب نظر: با سلام دوست گرامي 1- ظاهرا گمان كرده ايد كه نماز ، تنها يك عبادت بدون مغز است !!! لابد هر روز در نماز «اياك نعبد» مي گوييد ، اما به مضمون آن اعتقاد نداريد ؟ آيا گمان كرده ايد كه خداوند بي جهت دستور داده است كه در نماز اين سخنان را بگوييم . درست است كه نماز يك عبادت توقيفي است ، اما هر جزء آن داراي معني و مفهوم بسيار است . 2- در مورد اجتهادات صحابه ، مانند عبدالله بن مسعود ، جداي از اينكه اين اجتهاد در كتب اهل سنت ، انهم با سند غير معتبر آمده است ، براي ما حجت نيست ، و حتي مجمع فقهي عربستان در پاسخ به استفتايي در زمينه كلام منتسب به عبد الله بن مسعود صريحا همين پاسخ را مي دهد كه بر فرض كه اجتهاد شخصي او باشد ، حجت نيست ! بهتر است به جاي اين پاسخ هاي غلط مطرح شده در سايت هاي اهل سنت ، به دنبال حقيقت باشيد . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
48 |
نام و نام خانوادگي: حميدمغربي تبريز -
تاريخ: 25 ارديبهشت 88
اول سايت دبليومكتب مغربي دادكام راببين وتصاويرش رانگاه كن تاچه ببيني دوم اگرراست ميگي چراشماره تلفن منكه ميافتد قطع ميكني سوم اگرراست گوئي شماره مراهرشب ساعت ده بوقت ايران بگيرمردم ببينند چه ميشود چهارم ماميگوئيم به قاتلان حضرت زهراس لعنت بادچراكه پيغمبرص فرموده يافاطمه ان الله يغضب لغضبك ويرضي لرضاك براي اين چه ميگي دروغ است ؟ اگرخلفاي شمابازهراس كاري نداشتندواذيت نكردند علنا بگو به هركسكه به زهراس سيلي زد لعنت خداومردم درآخركتاب مقدس الغديررابخوان كه حتما خواندي تمام احاديث ازبزرگان اهل سنت است وبراي حديث غديروآيه مباهله كه مقام علي ع وزهراس رانشان ميدهد تمام ازبزرگان علمي اهل سنت نوشته جواب بده بگوابوحنيفه هم دروغ نوشته الغديرابيار درتلفن من صفحه اش رابگويم براي مردم بخوان جوانان اهل سنت اگربدانند دركتاب الغدير چه نوشته يكنفرهم سني نميماندامتحان كنيد چرابراي نان ونواي خود مسلمانان را به بيراهه ميبري |
49 |
نام و نام خانوادگي: نيما رستمي -
تاريخ: 27 ارديبهشت 88
با سلام از همه شيعيان جهان خواهش ميکنم يه کم هم که شده چشم وگوش خودرا باز کنيدواقعيت را ببينيد وبفهميد تا کي ميخواهيد با دروغ زندگي کنيد کلاه آدمهاي اطراف سرتون بره واقعا"از شما خواهش ميکنم براي پي بردن به واقعيات دين به سخنراني وکتابهاي اهل تسنن مراجعه کنيد واقعا"که به دين واقعي اسلام پي ميبريد جواب نظر: دوست گرامي شما كه مي خواستيد سه نظر بنويسيد ، نام هرسه را يكي مي نوشتيد (نيما رستمي ، سلام احمدي ، اميد)!!! موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
50 |
نام و نام خانوادگي: سلام احمدي -
تاريخ: 27 ارديبهشت 88
شيعيان چيزي بجز دروغ براي گفتن ندارند اصلا"لايق اين نيستند که با سنيها مناظره کنند آنان براي مناظره به حرم ها ومساجد براي مناظره با بتهاي خود بروند |
51 |
نام و نام خانوادگي: اميد -
تاريخ: 27 ارديبهشت 88
درجواب حميد معزبي واقعا"متاسفم دنيا همه به دين شيعه ميخندند وحتي مورد تمسخر يهوديان است اون موقع شما که وضو نميگيريد وبا ؟؟؟نشسته نماز ميخوانيد ميخواي بگي که ما هم دين داريم اول برو ؟؟؟؟ بعدا"در مورد ديگران حرف بزن |
52 |
نام و نام خانوادگي: مجيد -
تاريخ: 28 ارديبهشت 88
ترسوها يکي ايميلم کجاست چرا نيست اقاي راه علي خود حضرت علي افتخار ميکنه که عمر دامادش شده کسيکه ايران را فتح کرده البته علي دخترشو بخاطر فاروق بودن به عمر داد خود اقاي قزويني ميگفت از چوب دستي عمر ترسيده ودخترشو داده وتوي حجله اونو بوسيده خوب ببوسه زنشه احساس داره زنشو دوست داره زورتون مياد عمر 1400سال پيش بوسيده زن حلالشو هرچيزي که به مزاجتن نمياد افسانست علي را مابخودمون نچسبانديم علي خودش خليفه چهارم ما شدبا رضايت کامل رحمت و درود خدا بر او باد علي مال ماست اگر نبو خليفه نميشد اميدوارم ايميلو مثل اون يکي معلق نباشد جواب نظر: با سلام دوست گرامي 1- مقصود شما از ايميل چيست ؟ شما دو نظر قبل از اين فرستاده ايد كه هر دو علني شده است . 2- بحث در مورد ازدواج ام كلثوم در آدرس ذيل آمده است ؛ در ابتدا بحث را مطالعه كرده و سپس اينگونه سخن بگوييد . http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?frame=1&bank=maghalat&id=83 3- در مورد نظر امير مومنان در مورد خلفا نيز مي توانيد به آدرس ذيل مراجعه كنيد : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1312 موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
53 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 28 ارديبهشت 88
با سلام اين نظر كه به اسم" مجيد " فرستاده شده به احتمال زياد از همان خواهر هناوا ميباشد . اقاي مجيد اگر ايني كه تو ميگي درست باشه و حضرت علي با ميل رغبت دختر خودش را به ازدواج با عمر در اورده بود اولاد حضرت علي ابن ابي طالب ميبايستي جائي به اين مسئله نه تنها اعتراف كنند بلكه با افتخار به ان مباهات كنند . من كه نشنيده ام اگر حديثي داستاني خبري معتبر داردي با ذكر سند بگو كه اگر راوي ان ثقه باشد انرا قبول كنيم . بعد جناب واقعاً اگر همانطور كه خودت نوشتي "" ...... خود حضرت علي افتخار ميکنه که عمر دامادش شده ......؟؟؟؟؟؟؟ "" ايا نبايد افتخار پدر زن شدن حضرت رسول ( ص ) براي عمر مايه افتخار زيادتر شود و احتياج به گرفتن دختركي زير سن 9 سال نباشد كه بگويد براي اين است كه به ان افتخار كنم ؟؟؟؟؟؟ بعد ان ماجرائي كه تو از ان بعنوان بوسيدن؟؟؟؟ نامبردي بحساب قبل ازدواج بوده نه بعد از ازدواج پس كار ايشون حرام بوده , حال اگر اين حرفها همش درست باشه واي بر اون جماعتي كه ؟؟؟؟؟؟ اين اخلاق را داشته باشد , ؟ حالا دوتا مدرك برايت از علمايت در مورد اين عمل حرام ,,,,,ثالثاً: علماي اهل سنت نوشته اند: عمر بن خطاب قبل از ازدواج با ام كلثوم ، ساق پايش را لمس مي&zwnjكند و او را در بغل گرفت و بوسيد. وام كلثوم از اين كار زشت، عصباني شد و به وي گفت: اگر تو خليفه نبودي، دماغت را مي شكستم، چشمت را كور مي كردم الاصابه، ابن حجر: 8/464 و سير أعلام النبلاء، ذهبي:3/501. تاريخ بغداد، الخطيب البغدادي، ج 6، ص 180. اگر اين قضيه صحت داشته باشد، بايد طرفداران خليفه پاسخ دهند كه آيا درست است كه حاكم اسلامي كه بايد حافظ ناموس ملت باشد، خود با ناموس مردم اين چنين كند؟ سبط ابن جوزي از علماي اهل سنت مي گويد: وهذا قبيح والله، ثمّ بإجماع المسلمين لايجوز لمس الأجنبيّة فكيف ينسب عمر إلى هذا ؟ اين از اين موضوع اما رابطه بين خلفا : امير المؤمنين (ع)، خليفه دوم را دروغگو، خيانتكار، ستمگر، فاجر و... مىداند: ثُمَّ تُوُفِّىَ أَبُو بَكْرٍ وَأَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- وَوَلِىُّ أَبِى بَكْرٍ فَرَأَيْتُمَانِى كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا. پس از مرگ ابوبكر، من جانشين پيامبر و ابوبكر شدم، شما دو نفر مرا خائن، دروغگو حليه گر و گناهكار خوانديد. النيسابوري، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري (متوفاي261هـ)، صحيح مسلم، ج 3، ص 1378، ح 1757، كِتَاب الْجِهَادِ وَالسِّيَرِ، بَاب حُكْمِ الْفَيْءِ، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت. عبد الرزاق صنعانى نيز با سند صحيح از خليفه دوم نقل كرده است كه به عباس و امير مؤمنان عليه السلام گفت كه شما مرا ستمگر و فاجر مىدانيد: ثم وليتها بعد أبي بكر سنتين من إمارتي فعملت فيها بما عمل رسول الله (ص) وأبو بكر وأنتما تزعمان أني فيها ظالم فاجر.... من پس از ابوبكر دو سال حكومت كردم و روش رسول و ابوبكر را ادامه دادم؛ اما شما دو نفر مرا ستمگر و فاجر مىدانستيد. إبن أبي شيبة الكوفي، أبو بكر عبد الله بن محمد (متوفاي235 هـ)، الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار، ج 5، ص 469، ح9772، تحقيق: كمال يوسف الحوت، ناشر: مكتبة الرشد - الرياض، الطبعة: الأولى، 1409هـ. حالا كه علي ( ع ) را دوست ميداري اين اعتقاداتش را نيز بخوان اين اعتقاد واقعى اميرمؤمنان عليه السلام نسبت به خليفه اول و دوم است امير المؤمنين عليه السلام، دوست نداشت چهره عمر را ببيند: بخارى و مسلم نقل كردهاند كه علي (عليه السلام) پس از شهادت حضرت زهرا (عليها السلام) كسى را نزد ابوبكر فرستاد و او را به حضور طلبيد و سفارش نمود كه عمر را همراه خودش نياورد؛ چون آن حضرت دوست نداشت چهره خليفه دوم را ببيند: «فَأَرْسَلَ إِلَى أَبِي بَكْر أَنِ ائْتِنَا، وَلاَ يَأْتِنَا أَحَدٌ مَعَكَ، كَرَاهِيَةً لِمَحْضَرِ عُمَرَ». البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 4، ص 1549، ح3998، كِتَاب الْمَغَازِي، بَاب غَزْوَةِ خَيْبَرَ، تحقيق د. مصطفى ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987؛ النيسابوري، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري (متوفاي261هـ)، صحيح مسلم، ج 3، ص 1380، ح1759، كِتَاب الْجِهَادِ وَالسِّيَرِ، بَاب حُكْمِ الْفَيْءِ، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت. http://www.valiasr-aj.net/fa/page.php?bank=maghalat&id=139 به خدا سوگند اين كاري كه از عمر نقل مي كنند، قبيح است دست زدن به دختر نامحرم حرام است ... تذكرة خواص الأمة : 321. امدي ابروش درست كني زدي چشمشو كور كردي . تعـــــــــــــــــــــــقــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــل يا مجيــــــــــــد تعـــــــــــــــــــــــقـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــل به اميد رستگاريتان و برادرم تحقيق كن كه بايد با تحقيق مسلمان و مومن باشي و الا هيچ فايده ئي نخواهد داشت يا علي |
54 |
نام و نام خانوادگي: فرزاد -
تاريخ: 29 ارديبهشت 88
بسم الله الرحمن الرحيم باسلام ادامه جواب قبلي كه اقاي مجيد م علي از حقيقت قران خبر نداشتن وفقط به روايت قانع مي شدند منم برات روايت از صحيح بخاري ميارم اول بايد حقيقت قران رو بفهمي بعد به روايت ها هم ميرسيم سوره نور ايه 55 «خداوند به کساني از شما که ايمان آوردهاند و کارهاي شايسته انجام دادهاند وعده ميدهد که آنان را حتما جايگزين در زمين خواهد کرد همانگونه که پيشينيان را جايگزين (طاغيان و باغيان ستمگر) قبل از خود کرده است. همچنين آئين ايشان را که براي آنان ميپسندد حتماً (در زمين) پا بر جا و برقرار خواهد ساخت و نيز خوف و هراس آنان را به امنيت و آرامش مبدل ميسازد. تنها مرا ميپرستند و چيزي را شريک من نخواهند ساخت. کساني که پس از آن (وعدة راستين) کافر شوند آنان فاسق هستند». آيا اين وعدة الهي تحقق نيافت؟! بله، خداوند به امت اسلامي قدرت داد و آنها را در زمين جايگزين کرد و مردم در دوران حکومت هاي اسلامي احساس آرامش و امنيت ميکردند. 1- از ابو سعيد خدريt روايت است که گفت: پيامبر ص فرمود: «به اصحاب من ناسزا نگوييد، اگر فردي از شما به اندازة کوه احد انفاق کند به اندازة يک مد آنها (واحد وزني است) و يا به اندازة نيم آنها نميرسد». اين سخن را پيامبر ص به خالد t گفت، وقتي که خالد t به عبدالرحمن بن عوف t ناسزا گفت، عبدالرحمن از پيشگامان بود و خالد از کساني بود که بعد از او مسلمان شده بودند. 2- عبدالله بن مسعود t از پيامبر ص روايت ميکند که فرمود: «بهترين مردم کساني اند که در عصر من هستند سپس کساني که بعد از آنها ميآيند و سپس کساني که بعد از آنها ميآيند....». فضايل اصحاب به طور عموم و به نام هر يک به تنهايي در صحيحين و غيره زياد آمدهاست که ميتوانيد به آن مراجعه نماييد. و شما ميدانيد که محققين اهل سنت در صحت روايت تحقيق ميکنند و در راويان دقت مينمايند، به خصوص بخاري و مسلم، فقط احاديثي را روايت کردهاند که صحيح است. اينحديث که پيامبر ميخواست به هنگام وفات چيزي بنويسد و سپس آن را ننوشت: اين حديث را ابن عباس -رضي الله عنهما- روايت کرده است، و در آن چند چيز آمده است، از آن جمله: پيامبر ص خواست چيزي بنويسد تا اصحاب اختلاف نکنند، و بيان نکرده که پيامبر چه قضيهاي را ميخواست بنويسد، و اگر مسئله از واجبات دين ميبود پيامبر به خاطر شلوغ کردن آنها آن را نميگذاشت؛ بلکه آنها را بيرون ميکرد. و کسي ديگر را ميخواست که بنويسد، به خصوص وقتي پيامبر بعد از آن چهار روز زنده ماند؛ چون اين قضيه در روز پنجشنبه بود، چنان که در بخاري آمده است (يوم الخميس ...) ح 4431 و پيامبر روز دوشنبه وفات يافت. همه کساني که آن جا بودند اختلاف کردند و تنها عمر t اين کار را نکرد. پيامبر اکرم ص در حق عمر t چنين فرموده اند: «در اقوام و ملتهاي پيش از شما اشخاصي نيکوکار بودند که بدانها محدث (کساني که نظرشان موافق با شرع و درست در مي آيد) مي گفتند. و اگر در امت از آنان کسي مي بود آن شخص عمر بن خطاب مي بود». و فرمود: «سوگند به کسي که جانم در دست اوست، شيطان تو را در هيچ راهي نميبيند مگر آن که راهي ديگر غير از راه تو را در پيش ميگيرد». ... جواب نظر: با سلام دوست گرامي 1- اگر ادعا كنيد كه وعده الهي تحقق يافته است ، خلاف بديهي و ضروري را مطرح كرده ايد ! آيا واقعا هم اكنون مسلمان ها وارثان زمين شده و تمام زمين را در اختيار دارند ؟ اگر ادعا كنيد مقصود داشتن حكومت است ، در همان زمان تشكيل حكومت پيامبر در مدينه نيز چنين بود ، اما باز اين آيه بر رسول خدا نازل شد . و وعده تملك تمام زمين را به ايشان داد . البته بهتر است نگاهي به تفاسير اهل سنت بياندازيد كه اقرار كرده اند طبق بسياري از روايات ، مقصود از آن زمان ، زمان ظهور مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف است . 2- آيا شما خالد بن وليد را جزو صحابه نمي دانيد ؟ پيامبر به صحابه گفته است «لا تسبوا اصحابي» (البته اگر اين روايت صحيح باشد ،كه ما آن را قبول نداريم) يعني خود صحابه به همديگر دشنام مي داده اند ؛ بنا بر اين چطور ادعا مي كنيد كه حكم دشنام به صحابه تكفير و يا تفسيق و يا حد است ؟ همه صحابه به نظر شما عادل هستند ! 3- آيا همه كساني كه در عصر رسول خدا (ص) بودند بهترين ها بودند ؟ يا منافقين نيز در آن زمان ميزيستند ؟ ابولهب ها نيز در آن زمان بودند ؟ خير القرون ، يعني بهترين زمان ها ، زماني است كه من و صحابه مومنم در آن هستم ، بعد از آن زمان امير مومنان علي عليه السلام و شيعيان حضرت ، بعد از ان زمان حسنين و شيعيان آنها . اگر بگوييد مقصود همه صحابه است ، مي گوييم دليل شما چيست ؟ (جداي از اينكه اين روايت تنها دركتب اهل سنت آمده است و در مناظره با شيعه كفايت نمي كند) 4- ظاهرا شما تعريف خود بخاري از صحابي را نديده ايد ،توصيه مي كنيم به ابتداي كتاب فضائل الصحابه بخاري مراجعه كنيد و ببينيد كه او تعريفي ارائه مي دهد كه شامل منافقين هم مي شود . 5- فرموده ايد كه بخاري تمام رواياتش صحيح است ؛ آيا روايات باب حوض را در صحيح بخاري كه آن حضرت مي فرمايند تعدادي از اصحاب من بعد از من مرتد مي شوند را ديده ايد يا خير ؟ اگر ديده ايد نظر شما در مورد آنها چيست ؟ 6- در مورد ماجراي يوم الخميس: ا. ادعا كرده ايد همه اختلاف كردند غير از عمر !!! ظاهرا روايت را نديده ايد كه عمر خود يكي از سران اختلاف كنندگان بود ! ب. در مورد پاسخ به سوالات خودتان مي توانيد به آدرس ذيل مراجعه كنيد : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=salam&id=25 http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=salam&id=28 http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=salam&id=74 http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=salam&id=23 7- در مورد روايت محدث بودن عمر !!!چطور وقتي ما شيعيان فاطمه زهرا سلام الله عليها را محدثه معرفي مي كنيم ، مي شويم كافر ! اما وقتي عمر محدث باشد اشكالي ندارد ! آن وقت ابوبكر چه ؟ آيا او نيز محدث بود ؟ اگر نبود پس مقام عمر از ابوبكر بيشتر است ، و اگر بود ، چرا مي گفت «ان لي شيطانا يعتريني» آيا مقصود شما از محدث ، سخن گفتن با شيطان است ؟ 8- در مورد روايت شيطان عمر ! به نظر شما اين روايت جعلي نيست ؟ شما اول روايت را به صورت كامل مي آورديد : 3120 حدثنا عَلِيُّ بن عبد اللَّهِ حدثنا يَعْقُوبُ بن إبراهيم حدثنا أبي عن صَالِحٍ عن بن شِهَابٍ قال أخبرني عبد الْحَمِيدِ بن عبد الرحمن بن زَيْدٍ أَنَّ مُحَمَّدَ بن سَعْدِ بن أبي وَقَّاصٍ أخبره أَنَّ أَبَاهُ سَعْدَ بن أبي وَقَّاصٍ قال اسْتَأْذَنَ عُمَرُ على رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَعِنْدَهُ نِسَاءٌ من قُرَيْشٍ يُكَلِّمْنَهُ وَيَسْتَكْثِرْنَهُ عَالِيَةً أَصْوَاتُهُنَّ فلما اسْتَأْذَنَ عُمَرُ قُمْنَ يَبْتَدِرْنَ الْحِجَابَ فَأَذِنَ له رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَرَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يَضْحَكُ فقال عُمَرُ أَضْحَكَ الله سِنَّكَ يا رَسُولَ اللَّهِ قال عَجِبْتُ من هَؤُلَاءِ اللَّاتِي كُنَّ عِنْدِي فلما سَمِعْنَ صَوْتَكَ ابْتَدَرْنَ الْحِجَابَ قال عُمَرُ فَأَنْتَ يا رَسُولَ اللَّهِ كُنْتَ أَحَقَّ أَنْ يَهَبْنَ ثُمَّ قال أَيْ عَدُوَّاتِ أَنْفُسِهِنَّ أَتَهَبْنَنِي ولا تَهَبْنَ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قُلْنَ نعم أنت أَفَظُّ وَأَغْلَظُ من رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَالَّذِي نَفْسِي بيده ما لَقِيَكَ الشَّيْطَانُ قَطُّ سَالِكًا فَجًّا إلا سَلَكَ فَجًّا غير فَجِّكَ صحيح البخاري ج 3 ص 1199 زنان در كنار پيامبر (ص) بودند و صداي خويش را بالا برده بودند (خلاف شرع) ، وقتي كه عمر وارد شد ، آنها سريع صداي خويش را پايين آورده و به پشت پرده رفتند ! پيامبر خنديدند و به عمر گفتند هر زمان شيطان تو را مي بينيد راه ديگري مي رود !!! يعني خود پيامبر را كه مي بيند راه ديگري نمي رود !!! در كنار پيامبر مشغول اغواي زنان قريش است كه صدايشان را براي پيامبر بالا ببرند اما وقتي عمر مي آيد ، فراري مي شود !!! اين روايت را جاعلين براي ترفيع مقام عمر ساخته اند ، غافل از اينكه اهانت به پيامبر (ص) و ابوبكر است . 8- ساير رواياتي را كه فرستاده بوديد ، فعلا پاك كرديم ، تا بحث طولاني نشود ،در صورتي كه به پاسخ هاي ما جواب داديد ، مي توانيد ساير روايات را نيز بنويسيد . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
55 |
نام و نام خانوادگي: راه علـي سعـادت -
تاريخ: 30 ارديبهشت 88
آقامجيد: منتظرهمين برخوردت بودم اگه كه حرفهاي من حقيقت داشت اينطوري وبااين لحن جواب منو نمي دادي!!!!متاسفم باز هم شيعه پيروز شد. كسي حق غربت پيامبر يعني فدك به دخترش رسيده وآن را غضب كندودر جايي كه پيامبرآن خانه رااهل بيت صدا مي زد آتش روشن كند وتهديد به آتش كشيدن خانه كندوبه دنبال آن دخترپيامبر(فاطمه) را شهيد كند ونوه ي پيامبر(محسن) را نيز شهيدكند وحق خلافت رانيز غصب كند آيا داماد مولاعلي است؟وكسي كه خطاب به پيامبر بگويد( اين مرد هذيان مي گويد ) ومولاعـلي ازاوراضي است تا بازدخترش رابه ازدواج چنين خبيثي درآورد؟ چقدر حديث جعلي اهل سنت درست كرده اند......واي خوب معلومه هرچي كه ازكتاب هاي خودشان قبول نداشتند درست كرده اند. از مشـــــــــرق قلبم رسيده فاطــميه لباس سياهم كو؟ رسيده فاطــــميه |
56 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 31 ارديبهشت 88
با سلام جناب فرزاد متن شما را خواندم . با اين ادله كه شما از قران و صحيح بخاري اوردي فقط يك چيز ميتونم بگم , برو بگو بزگترتون بگو بيا در ضمن جواب برادران پاسخ به شبهات كامله احتياجي به جواب دادن بيشتر بهت نميبينم . دو تا حديث هم از همون صحاح دوستداشتني يتون برايت ميفرستم . 1 ) ميگويند كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله وسلم فرمود: «خدايا! من جز بشري نيستم پس هر كس را كه از مسلمانان، ناسزايش گفتم يا لعنت كردم يا تازيانهاش زدم و او اهل آن لعنت يا دشنام نبود، آن را براي او مايه رحمت و بركت قرار بده.» (الف: صحيح بخاري، ج 8، ص 96، كتاب الدعوات، باب قول النبي : من آذيته فاجعله له زكاةً و رحمةً. ب: صحيح مسلم، ج 4، ص 2007، كتاب البر و الصلة و الآداب، باب 25. ج: سنن ابيداود، ج 4، ص 215، كتاب السنة، باب في النهي عن سب اصحاب رسولاللّه. پيامبر اكرم دستور داد كه اگر كسي به فلان آب دسترسي پيدا كرد دست به آن نزند تا من بيايم. دو نفر جلوتر رفته و به آن دست زدند. پيامبر وقتي متوجّه قضيّه شد به آن دو ناسزا گفته و هر چه خواست نثارشان كرد...!» (صحيح مسلم، ج 4، كتاب الفضائل، باب في معجزات النبي ) نستجير بالله " خدايي كه 60 زرع ميباشد پيغمبرش نيز همين چيزها را ميگويد " استغفر الله يا علي |
57 |
نام و نام خانوادگي: فرزاد -
تاريخ: 31 ارديبهشت 88
بسم الله الرحمن الرحيم باسلام گروه شبهات من منظور شمارو نميفهمم منظورتون كدوم سوال است كه من جواب نداده ام من يادم نمياد لطف كنيد بگيد كه كدوم سوال بود يه دوباره مطرح كنيد تا جواب شماها رو بدم درضمن درسته من بي محتوا همچنان براتون نظرم ميفرستم سوال وجواب هاي شماهارو هم كاملا خوب ميخونم ولي اين جواب هايي كه من ميدم كاملا صحيح است وهمش از ايات قران است من دليلي نميبينم كه كه اينها رو تو سايت درج نكنم پس من تا ميتونم براي شما نظر ميفرستم تا شماها جواب منو بدين براي اين سوال وجوابهاي كه براتون تا حالا فرستادم نه توسايت درج كردين نه جواب قانع كننده اي دادين موفق باشين جواب نظر: !!! دوست گرامي مي توانيد نگاهي به نظراتي كه با نام شما در سايت داده شده است ، بياندازيد تا ببينيد كه چند سوال بي جواب داريد ، به عنوان مثال ، يكي از سوالات كه در پاسخ به آخرين نظرات شما مطرح شده است « آيا شما خالد بن وليد را جزو صحابه نمي دانيد ؟ پيامبر به صحابه گفته است «لا تسبوا اصحابي» (البته اگر اين روايت صحيح باشد ،كه ما آن را قبول نداريم) يعني خود صحابه به همديگر دشنام مي داده اند ؛ بنا بر اين چطور ادعا مي كنيد كه حكم دشنام به صحابه تكفير و يا تفسيق و يا حد است ؟ همه صحابه به نظر شما عادل هستند !» موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
58 |
نام و نام خانوادگي: فرزاد -
تاريخ: 01 خرداد 88
بسم الله الرحمن الرحيم باسلام جناب اقاي مجيد علي شما كه ازحقيقت قران خبرحالا با خبرشدين لازم نكرده بزرگترم بياد شما جواب منو بدين كافيه من شمارو از حقيقت قران با خبركردم انوقت شما براي من روايت ميارين من قبلاهم گفتم ايا ايات قران صحيح مي باشد يا روايت ها شما جواب منو هم ندادين اول شما جواب منو بده البته اگه تونستي وسلام |
59 |
نام و نام خانوادگي: مختار سلامي -
تاريخ: 01 خرداد 88
من ازشما آقاي دكتر ملازاده وهمينطورداوربه خاطر اين برنامه ي قشنگ شما تشكر كنم. نام فرزندان حضرت علي (ع) ؟ منظور شيعيان از غيبت صغري و كبري چيست ؟ نام كنيه پيامبر(ص) ؟ انشالله هميشه شما دكتر ملازاده و همينطورداورو تمام عالمان اهل سنت زير سايه ي عرش الهي زنده بمانيد. ( اجركم عندالله) جواب نظر: !!! دوست گرامي 1- بهتر است نظرات خود را با يك نام براي ما ارسال كنيد ، و نه با چند نام . 2- در مورد نام فرزندان امير مومنان مي توانيد به آدرس ذيل مراجعه كنيد : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=437 مقصود شما از بقيه سوالات مشخص نيست . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
60 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 02 خرداد 88
<<<<<<<<<<<<<<< بسم الله الرحمن الرحيم >>>>>>>>>>>>>> 1. إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا . احزاب / 33 . خدا مى خواهد آلودگى را فقط از شما خاندان [ پيامبر ] بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند . يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ . المائده / 67 . اى پيامبر ، آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده ، ابلاغ كن ؛ و اگر نكنى پيامش را نرسانده اى . و خدا تو را از [ گزند] مردم نگاه مى دارد . 2. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ . النساء / 59 . اى كسانى كه ايمان آورده ايد ، خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و صاحبان امر خود را [ نيز ] اطاعت كنيد 3. الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا . مائده / 3 . امروز كسانى كه كافر شده اند ، از [ كارشكنى در ] دين شما نوميد گرديدهاند . پس ، از ايشان مترسيد و از من بترسيد . امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانيدم ، و اسلام را براى شما [ به عنوان ] آيين برگزيدم . وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ . البقره / 124 . و چون ابراهيم را پروردگارش با كلماتى بيازمود ، و وى آن همه را به انجام رسانيد ، [ خدا به او ] فرمود : «من تو را پيشواى مردم قرار دادم . » [ ابراهيم ] پرسيد : « از دودمانم [ چطور ] ؟» فرمود : «پيمان من به بيدادگران نمى رسد » . 4. وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ . الطلاق / 1 . وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ . القصص / 5 و خواستيم بر كسانى كه در آن سرزمين فرو دست شده بودند منّت نهيم و آنان را پيشوايان [ مردم ] گردانيم ، و ايشان را وارث [زمين] كنيم . وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ . النحل / 44 . و اين قرآن را به سوى تو فرود آورديم ، تا براى مردم آنچه را به سوى ايشان نازل شده است توضيح دهى . 5. وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ . النحل /64 . و ما [اين] كتاب را بر تو نازل نكرديم ، مگر براى اينكه آنچه را در آن اختلاف كرده اند ، براى آنان توضيح دهى . 6. وَمَا آَتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا . الحشر / 7 . و آنچه را فرستاده [او ] به شما داد ، آن را بگيريد و از آنچه شما را باز داشت ، بازايستيد . البته ترجمه اين ايات قراني را براي كساني نوشته ام كه علوم قرانيشان در سطح علوم قراني جناب فرزاد كثير الاسما نيست با سلام به تمامي دوستان در جواب به اقاي فرزاد بنده متاسفانه شناگر خوبي نيستم فقط چند متري بيشتر نميتوانم شنا بكنم وليكن گاه وقتي خود را به سواحل دريا ميزنم و از همين چند متر شنا كردن و صداي خوش و پر معني ان لذت ميبرم , و از شنيدن حرفها و صحبتهاي شناگران كه بعمق دريا ميزنند لذت ميبرم هرچند كه وقتي كساني طوري تعريف ميكنند كه قصد فريب فريب دارند اينها سعي ميكنند كمي زير ابي بروند و بعد از عمق دريا خبر دهند مثلاً ايه شريفه قال الله الحكيم في كتابه الكريم: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ ......... حتي خودشان به ان عمل نميكنند جوري معني ميكنند و به ان عمل ميكنند كه انگار اب نديده اند چه برسد كه چند متري بعمق اين دريا نفوذكرده باشند ’’’’’’ . اما شعري براي دوستان در مورد اين دريا : فرو رفتم به دريايي که نه پاي و نه سر دارد ولي هر قطرهاي از وي به صد دريا اثر دارد ز عقل و جان و دين و دل به کلي بي خبر گردد کسي کز سر اين دريا سر مويي خبر دارد چه گردي گرد اين دريا که هر کو مردتر افتد ازين دريا به هر ساعت تحير بيشتر دارد تورا با جان مادرزاد ره نبود درين دريا کسي اين بحر را شايد که او جاني دگر دارد تو هستي مرد صحرايي نه دريابي نه بشناسي که با هر يک ازين دريا دل مردان چه سر دارد ببين تا مرد صاحب دل درين دريا چسان جنبد که بر راه همه عمري به يک ساعت گذر دارد ........ يا علي |
61 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 04 خرداد 88
با سلام در ادامه نظرم منتظر جواب اقاي فرزاد شدم ولي دريغا ,,,,, حالا اقا فرزاد يك كمي سبكتر مينويسم كه شايد جوابي بدهي : <<<<<<<<<<<<<<< بسم الله الرحمن الرحيم >>>>>>>>>>>>>> «قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهيداً بَيْني وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب» اما << مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب >> 1 ) ابى سعيد خدرى گويد از رسول خدا را جع به آيه « عنده علم من الكتاب » سؤال كردم ، فرمود : او وصى برادرم سليمان بن داود بود ه است : گفتم : يا رسول اللَّه در گفتار ديگر خداى عز و جل « بگو بس است بخدا گواه ميان من و شما و كسى كه نزد او است علم كتاب » فرمود مقصود از آن برادرم على بن ابى طالب است . شواهد التنزيل ، ّالحاكم الحسكاني ، ج 1 ، ص 402 . 2 ) بلا ذري روايتي را از علي عليه السلام نقل مي كند كه حضرت فرموند : از كتاب خدا از من سوال كنيد . قسم به خدا كه هيج آيه اي وجود ندارد كه من آگا هي به آن نداشته باشم چه در شب نازل شده باشد وچه در روز چه دركوه نازل شد ه باشد وچه درسطح . 3 ) مسيب گفته است كه تا كنون كسي مثل علي عليه السلام نبوده كه بگويد : از من بپرسيد . براي عطا گفته شد كه آيا در بين اصحاب رسول خدا كسي از امير المو منين عليه السلام اعلم وآگاه تر بوده است ؟ عطاگفت : نه قسم به خدا . انساب الاشراف ، احمد بن يحي بن جابر بلاذري ، متوفا 279 ، ج 1 ، ص 279 . 4 ) حتي معاويه وقتي شهادت امير المومنين عليه السلام را شنيد در باره شخصيت حضرت گفت : به تحقيق كه علم و فقه رفت . 5 ) ابن طفيل روايتي از امير المومنين عليه السلام نقل مي كند كه حضرت فرمودند : هيج آيه اي نازل نشده مگر اين كه به درستي مي دانم كه چه زماني نازل شده و در مورد چه كسي نازل گرديده و بدرستي پروردگارم قلب فهيم و زبان گويا برايم بخشيده است. 6 ) در روايتي كه ابي طفيل از علي عليه السلام نقل مي كند اميرالمومنين عليه السلام فرموده است: از من در باره كتاب خدا سوال كنيد بدرستي كه آيه اي نيست كه من از آن آگاهي نداشته باشم چه درشب نازل شده يا در روز و كوه و يادر همواره . الطبقات الكبرى ، محمد بن سعد بن منيع أبو عبدالله البصري الزهري الوفاة : 230 ، ج 2 ، ص 338 . دار النشر : دار صادر بيروت . 7 ) حدثنا يحيى قال حدثنا سفيان بن عيينة عن يحيى بن سعيد عن سعيد بن المسيب قال ما كان في أصحاب النبي صلى الله عليه و سلم أحد يقول سلونى غير على بن أبى طالب . ابن معين رواتي كه از بن سعيد نقل مي كند به اين كه هيج كسي از اصحاب پيامبر صلي الله عليه آله نبوده كه است كه بگويد : از من بپرسيد به جز علي عليه السلام . تاريخ ابن معين « رواية الدوري » ، يحيى بن معين أبو زكريا الوفاة : 233 ، ج 3 ، ص 143 ، دار النشر : مركز البحث العلمي و إحياء التراث الإسلامي ، مكة المكرمة ، 1399 - 1979 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : تاريخ ابن معين ، رواية الدوري . دل اگر خداشناسي همه در رخ علي بين به علي شناختم به خدا قسم خدا را به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند چو علي گرفته باشد سر چشمهي بقا را هديه بتمامي دوستاني كه ميدانند كه بدون مراجعه به گفتار صاحب << عِلْمُ الْكِتاب >> به قران مراجعه نكنند . يعني بدون مراجعه به گفتار ان غـــــــواضــــــــــــي كه بر تمامي ان دريائي كه به صد دريا اثر دارد ( قران كريم ) ميشناسد به عمق دريا نزنند كه غرق ميشوند . <<<<<<<<<<<<والله لو كشف ليّ الغطاء ما أزددت يقيناً>>>>>>>>>>>>>>><<< حضرت علي (ص ) >>> حالا باقي اين شعر قشنك: .............. تو آن گوهر که در دريا همه اصل اوست کي يابي چو ميبيني که اين دريا جهاني پر گهر دارد اگر خواهي که آن گوهر ببيني تو چنان بايد که چون خورشيد سر تا پاي تو دايم نظر دارد عجب آن است کين دريا اگرچه جمله آب آمد ولي از شوق يک قطره زمين لب خشکتر دارد چو شوقش بود بسياري به آبي نيز غير خود ز تو بر ساخت غير خود تويي غيري اگر دارد سلامت از چه ميجويي ملامت به درين دريا که آن وقت است مرد ايمن که راهي پرخطر دارد چو از تر دامني عطار در کنجي است متواري ندانم کين سخن گفتن ازو کس معتبر دارد يا علي |
62 |
نام و نام خانوادگي: يک دوست -
تاريخ: 05 خرداد 88
بسم الله الرحمن الرحيم اللهم عجل لوليک الفرج و العافيه و النصر و اجعل من خير الناصرين و المستشهدين بين يديه . همين که آقاي ملازاده با آقاي عبدالمالک ريگي که يک تروريست واقعي و جنايتکار دوست است و او را سردار خطاب مي کند براي بطلان و بي مايگي او کفايت مي کند لازم به ذکر است عبدالمالک کثيف 22 نفر از مردم بيگناه اعم از بچه - نوجوان - جوان و ... را در جاده زاهدان به زابل با لباس نظامي اسير کردند و جلوي چشمان خانواده آنها آنها را به رگبار بستند و مذبوحانه مانند چند سگ پا به فرار گذاشتند و سپس در کمال وحشيگري سي دي آن جنايت را به همراه بريدن سر يکي از آنها که قلب هر انساني را به درد مي آورد وارد بازار زاهدان کردند تا خانواده آنها هم آنرا ببينند . به آقاي ملازاده بگوئيد ما سي دي اين جنايتها را ديده ايم و ساير جنايتهاي عبدالمالک که مانند گروگان گرفتن چند سرباز بيچاره که با هزار اميد و آرزو از آنسوي کشور براي خدمت سربازي آمده بودند و کليپ سربريدنشان همه و همه را ديده ايم و شما را هم در اين جنايان شريک مي دانيم و ضمنا همين که برنامه شما از شبکه رنگارنگ که يک آدم بسيار بي تربيت به نام داور مجري آن است و مدام حرفها و و تصاوير رکيک را براي خراب کردن وجهه نظام مقدس جمهوري اسلامي به کار ميگيرد و فحاشي هايي که مي کند براي بي آبرويي شما کفايت مي کند . شما لازم نيست حرف از دين بزنيد چون ماهيت واقعي شما جيره خوار بودن آمريکا و انگليس است اما اين را هم بدان خون آن شهيداني که در تاسوکي ريخته شد سرانجام گلوي عبدالمالک و امثال تو را را خواهد گرفت . تو با آن ريش دراز و شکم گنده و چرت و پرت هايي که مي گويي فقط سوژه خنده آمريکايي ها و صهيونيست ها هستي و بس . و در پايان شماها در مقابل نظام مقدس جمهوري اسلامي اندازه يک پشکل نيستيد و امروز ايران اسلامي با اقتدار کامل در مقابل قدرتهاي بزرگ دنيا قد علم دارد و هيچ قدرتي توان مقابله با آنرا ندارد چه رسد به يک آخوند مزخرفي مانند تو و يک بچه که تحت تاثير سخنان تو و امثال تو و حمايت آمريکا و انگليس با نامردي مطلق آدم مي کشد و فيلم آنرا براي آنها مي فرستد . مطمنناً خون آن شهيدان انگيزه و قدرت مردم را در مقابله با تو و امثال تو چند برابر خواهد کرد . و السلام عليکم و رحمت الله و برکاته |
63 |
نام و نام خانوادگي: مهدي ....تهران -
تاريخ: 12 خرداد 88
من فردي شيعه هستم ولي هيج دروغي در كتاب هاي اهل سنت نمي بينم و با دليل هاي قزويني در كتاب اهل سنت فهميدم كه اهل سنت بر حق هستند و همه حديث هارو در كتاب بدون سانسور اوردند كتاب صحيح بخاري رو مطالعه كردم و با قضاوت وبا انصاف بدون انكه اهل بيت رو از دست بدهم اصحاب رسول خدارو كه باعث انتشار اسلام شدن بدست اوردم . فهميدم كه اهل سنت با هيج يك از اهل بيت مخالف نيستند بلكه با هم مهربان و صميمي بودند از برادرانم خواهش مي كنم كتاب هاي اهل سنت رو خوب مطالعه كنند وبعد قضاوت كنند جواب نظر: !!! با سلام دوست گرامي بهتر بود يكي از رواياتي را كه جناب دكتر قزويني مطرح كرده و دلالت دارد كه اهل سنت بر حق هستند ، براي همه مي نوشتيد تا سبب هدايت آنان نيز مي شد . زيرا اينگونه ممكن است سبب سوء ظن مردم به شما شود . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
64 |
نام و نام خانوادگي: يدهم ......... تورابورا -
تاريخ: 13 خرداد 88
با سلام من فردي سني هستم ولي هيج دروغي در كتاب هاي اهل شيعه نمي بينم و با دليل هاي عبدالشيطان ملحد زاده در كتاب اهل تشيع فهميدم كه اهل تشيع بر حق هستند و همه حديث هارو در كتاب بدون سانسور اوردند كتاب كافي شيخ كليني رو مطالعه كردم و با قضاوت وبا انصاف بدون انكه صحابه مومن را رو از دست بدهم اهل بيت رسول خدارو كه باعث انتشار اسلام شدن بدست اوردم . فهميدم كه اهل تشيع با هيج يك از صحابه ( مومن ) مخالف نيستند بلكه با هم مهربان و صميمي بودند از برادرانم خواهش مي كنم كتاب هاي اهل تشيع رو خوب مطالعه كنند وبعد قضاوت كنند . يا الصديق الاكبر ( اصلي ) يا فاروق الامه ( اصلي ) يا امير المومنين ( اصلي |
65 |
نام و نام خانوادگي: مهران -
تاريخ: 14 خرداد 88
سلام عليكم جناب مهدي...تهران از شما كمال تشكر را دارم اميدوارم روشنفكرانه و با بينشي آزاد و به دور از تعصب كتابهاي به حق ما را بخوانيد وبا قرآن بيشتر نزديكي كنيد و از حقايق ناب بهره مند شويد ولي از شما مي خواهم به عنوان هموطن از برخي باورهاي افراط آميز كه وهابيت مطرح مي كنند دوري كنيد و از ملت بزرگ اهل سنت باشيد كه راه اعتدال را در پيش گرفته اند اجركم عند الله ....اللهم اهدنا وجميع اخواننا الذين شهدونك بالوحدانيه ولنبيك بالرساله و ارحمهم و عافهم واعف عنهم برحمتك وكرمك يا ذالجلال والاكرام وبجاه حبيبك المصطفي(ص) ..................آمين |
66 |
نام و نام خانوادگي: رهام -
تاريخ: 07 تير 88
آقا اين سني ها ميگن عمر و ابوبکر از حضرت محمد با هوشتر بودن چون اونا به عقلشون رسيد واسه خودشون يه جانشين انتخاب کنن اما حضرت محمد به عقلش نرسيد براي جامعه نوپايي که تازه از بت پرستي در اومده يه جانشين انتخاب کنه |
67 |
نام و نام خانوادگي: وهابي -
تاريخ: 08 تير 88
هيچ پيامبري براي بعد از وفات خود جانشين تعيين نكرده كه الان شما دوست داريد پيامبر اسلام جانشيني داشته باشد ؛ لطفا نگوئيد موسي و هارون ؛ چون آن دو نبي هر دو پيامبر بودند و در زمان حيات خود رسالتشان را به امر الله انجام دادند .پيامبران انتخاب و برگزيده الله هستند و اگر جانشيني بايد براي بعد از وفاتشان باشد تعيينش به اذن الله است و پروردگار انسانها را براي "پيامبري" انتخاب ميكند نه براي پادشاهي و يا به ارث بردن حاكميت براي يك قوم بخصوص حتي اگر مسلمان باشند و چند ساعت قبل پيامبر مرسل قوم وفات كرده باشد ؛ اصرار به تعيين جانشين براي يك پيامبر يعني كوته بيني و نشاني از عدم شناخت دين است. جواب نظر: با سلام دوست گرامي بهتر است كمي اطلاعات خود را از روايات و كتب اهل سنت بيشتر كنيد . در همين سايت منابع بسياري از اهل سنت را مطرح كرده ايم كه گفته اند هيچ پيامبري بدون وصي از دنيا نرفته است . البته در اين مورد كه تعيين جانشين پيامبر به دست خداوند است با نظر شما موافقيم ؛ بنا بر اين بهتر است نگاهي به كلمه «خليفه» در كتاب لغت بياندازيد تا ببينيد معني آن «جانشين» است !!! موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
68 |
نام و نام خانوادگي: حاجي کابلي -
تاريخ: 10 تير 88
سلام چناب گروه پاسخ تورا قسم به شان ابوالفضل (ر) که توسل جوهي تان به مقصد خداوند است يا اهل بيت؟ اگر دروغ بگوهي همان اعظمت ابوالفضل (ر) به بيخ وبنياد اهل وبيت ات بزند امين. جواب نظر: با سلام دوست گرامي اين سوال را حتي از كودكان شيعه نيز سوال بپرسي به شما ميگويند كه اگر خدا نخواهد ، حضرت قمر بني هاشم اباالفضل العباس هيچ كاري نميتواند بكند ؛ بنا بر اين اگر چيزي را از ايشان بخواهيم ، در واقع اعتقاد داريم كه مسبب و چاره ساز اصلي خدا است ؛ و شرك نمي شود . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
69 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 15 تير 88
با سلام ايام ايام فرخنده ميلاد حضرت امير المومنين , حيدر كرار امام علي ( ع ) است ضمن عرض تبريكات خاص بمناسبت اين فرخنچه روز عظيم اين شعر را به تمامي مسلمانان و دوستداران ان حضرت تقديم ميكنم در مدح تو اي مظهر اضداد چه گوييم×××××بالاست مقام تو و گفتار قصير است با اين که تويي پادشه عالم هستي×××××× کرباس تو را جامه و فرش تو حصير است جناب حاجي كابلي , برادر عزيز اصلاً متوجه شدي چي نوشتي بگذتر برايت شرح بدهم : 1 ) توسل اولت : ,,,,,, تورا قسم به شان ابوالفضل (ر) ,,,,,, 2 ) توسل دومت : ,,,,,,, همان اعظمت ابوالفضل (ر) به بيخ وبنياد اهل ,,,,, 3 ) نهي از منكرت : ,,,,,,, به بيخ وبنياد اهل وبيت ات بزند,,,,, اخه مرد حسابي توي يك اظهار نظر كوچولو اينجور ضد نقيض . توسل اول دومت را كه ما صحيح نميدانيم اسمي كه از الله سبحان و تعالي يا خدا بميان نياوردي !!!!!!! جناب كابلي حالا بخاطر بخاطر اينكه از كابل و كابلي هاي مظلوم و ستمديده خوشم ميايد براي مردم افغانستان , پاكستان و شما كه چنين اسم قشنگي داريد دعا ميكنم ا يا الله سبحان تعالي بحق اهل بيت مطهرت و عظمت حضرت ابوالفضل العباس تمامي اهل سنت و اهل بيتشان را به راه راست هدايت بكن .امين رب العالمين . جناب كابلي عزيز اين روايت زيز را مهمان من باش كه هم زيباست و هم يكي از طرق دعا كردن حضر محمد ( ص ) برايت گفته باشم : دعاى شگفت هم اينك مطلبى مى گويم كه تا به حال به كسى نگفته ام : يك بار از پيامبر خدا(ص ) خواستم تا از خدا برايم طلب مغفرت كند. فرمود: (بسيار خوب ) چنين خواهم كرد. سپس برخاست ونماز گزارد. آنگاه دستهايش را به دعا گشود ومن به دعاى او گوش مى كردم . شـنـيـدم كه گفت : پروردگارا! تو را به مقام قرب ومنزلت على سوگندمى دهم كه على را مشمول عفو و غفران خود سازى ! گفتم : اى فرستاده خدا! اين چه دعايى است ؟ فرمود: مگر كسى هم گراميتر از تو در پيشگاه الهى هست تا او را شفيع درگاهش نمايم ؟ . قال على (ع ): ولاقولن ما لم اقله لا حد قبل هذا اليوم : سـالـتـه (ص ) مرة ان يدعو لى بالمغفرة , فقال : افعل . ثم قام فصلى , فلما رفع يده بالدعاء,استمعت اليه , فاذا هو قائل : اللهم بحق على عندك اغفر لعلى ! فقلت : يا رسول اللّه ! ما هذا الدعاء؟ فقال اواحد اءكرم منك عليه فاستشفع به اليه ؟ شرح نهج البلاغه , ج 20, ص 316, جنة الماوى , ص 299 از كتاب خاطرات حضرت امير المومنين علي ابن ابي طالب ع , نوشته شعبان خان صنمى (صبورى ) يا علي |
70 |
نام و نام خانوادگي: پيرو خدا و سنت پيامبر -
تاريخ: 24 تير 88
هو الاول و الاخر هو الظاهر و الباطن.ما فقط بايد خدا را بپرستيم.فقط از او کمک بخواهيم.توسل جز به خدا معنايي ندارد.امام حسين نمي گفت:يا حسن.امام حسن نگفت: يا علي.امام علي نگفت:يا محمد وقتي ميخواست پاشه يا غذا بخوره يا ورزش کنه و .......اگر کمکي از پيامبر خواست فقط در زمان حيات ان حضرت بود.اگر قرار بود ما به کسي توسل مي جستيم از پيامبر طلب کمک ميکرديم.که والاترين انسان بود. |
71 |
نام و نام خانوادگي: فرزاد -
تاريخ: 11 مرداد 88
بسم الله الرحمن الرحيم باسلام اين دليل هاي كه شما ميارين ما اصلا قبول نداريم اين نهج البلاغه از اول تا اخرش دست كاري شده مگه نميدوني شيعه ها بيش از 3000 حديث از حضرت علي جهل كردن واحاديث پيامبر را هم تغيير وحذف واضافه وقيچي كردن اون ايه قران كه راز خدا و رسولش (ص) است شماها معنيش كردين دوم شما مستقيما از اونا كمك ميخواهيد اگه اينا زنده بودن يه چيزي ولي اينا مردن تو اين دنيا نيستن وهيچ كاري از دستشون بر نمياد به اعتقاد شماها امام رضا بيماران را شفا ميدن مگه خدا تو قران نگفته كه فقط از من طلب كمك وبخش ومغفرت بخواهيد نه ازبنده خدا اونا هم مثل شما بنده من بودن خوردن اشماميدن تو اين دنيا زندگي كردن واخرش هم مردن واين دنيا را ترك كردن وهيچ كاري از دشتشون برنمياد خدا روز محشر كساني كه شماها از اونا طلب كمك وبخشش .مغفرت وشفاعت كردين اونا رو صدا ميزنه اي عيسي يا اي علي يا اي رضا يا اي ابوالفضل ايا شما به مردم گفتين از شماها طلب بخشش كنند اونا جواب ميدن نه روز محشر چه جوابي دارين بدين ما بايد از خدا بخواهبم كه شماهارو هدايت بده مذهبتون سراسر شرك كفر بدعت است خدايا همه اينها رو به راه راست هدايت كن واز گمراهي خارجشون كن امين . ما شما مردم را مقصر اصلي نميدونيم مقصر اصلي علماهاي شما اخوندهاي شما كه اطلاعات غلط به مردم ميدين اخوندها خوب ميدونن كه مذهبشون سراسر كفر شرك بدهت است ولي از جاهليت به شماها نميگن وسلام جواب نظر: با سلام دوست گرامي بارها و بارها پاسخ را براي شما ارسال كردهايم ، اگر مايليد نگاهي به اقرار علماي اهل سنت در مورد توسل ابوبكر و امير مومنان و... به رسول خدا بعد از رحلتشان داشته باشيد : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=87 گروه پاسخ به شبهات |
72 |
نام و نام خانوادگي: داداش فرزاد -
تاريخ: 21 مرداد 88
با سلام شما كه ميكوييد كفتن السلام عليك ايها النبي نشانه ي زنده بودن بيامبره حتما ميدونيد كه اين جمله كه در تحيات نماز ميكوييم جمله ايه كه خدا به بيامبر ميكه (السلام عليك ايها النبي) نه شخصي كه در نماز اين جمله رو ميكه ... بيخودي مردم رو نفريبيد لطفا . تحيات نماز مكالمه ي بين خداوند و حضرت محمد (ص) در شب معراجه .. شما فقط همين يه جمله رو بلدين و جواب همه رو با اين جمله ميديد .... كسي كه مرده دستش از دنيا كوتاه شده و با جرخيدن دور حرمش نميشه ازش توقع شفا داشت جواب نظر: با سلام دوست گرامي 1- اگر واقعا دست رسول خدا (ص) از اين دنيا كوتاه شده است ، چرا ابوبكر و امير مومنان (عليه السلام) و ساير صحابه طبق مدارك صحيح شما اهل سنت ، بعد از رحلت آن حضرت ، به ايشان متوسل شدهاند ؟ http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=87 2- چه كسي ادعا كردهاست كه اين صلوات ، مربوط به زمان شب معراج است ؟ اينها دستور خداوند به صلوات فرستادن مردم بر رسول خدا در نماز است «يا ايها الذين آمنوا صلوا عليه وسلموا تسليما»! و خود رسول خدا به مردم دستور دادند ! كه اينگونه به من سلام كنيد ! و اينگونه به من درود بفرستيد ! 71 حدثنا سليمان بن حرب قال ثنا حماد بن زيد عن أيوب عن محمد عن عبد الرحمن بن بشر بن مسعود قال قيل يا رسول الله أمرتنا أن نسلم عليك وأن نصلي عليك وقد علمنا كيف نسلم عليك فكيف نصلي قال تقولون اللهم صل على آل محمد كما صليت على آل إبراهيم وبارك على آل محمد كما باركت على آل إبراهيم فضل الصلاة على النبي ج 1 ص 67 ، اسم المؤلف: إسماعيل بن إسحاق الجهضمي القاضي المالكي الوفاة: 282 ، دار النشر : المكتب الإسلامي - بيروت - 1397 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : محمد ناصر الدين الألباني موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
73 |
نام و نام خانوادگي: مجتبي کاس نژاد -
تاريخ: 29 مرداد 88
سلام و رحمت الله . اينجانب به عنوان يک شيعه اثني عشري و مفتخر به ولاي علوي پيشنهاد ميکنم جهت تنوير اذهان عمومي و خاصه شيعيان جهان از اين فرد وهابي - ملا زاده - در تلويزيون جمهوري اسلامي دعوت به مناظره شود تا حقايق اشکار شود . چه بهتر که علماي معظم ما از جمله مکارمشيرازي . مصباح يزدي . جوادي املي - و ... کساني که از نظر عموم مردم ايران موجه هستند جهت اعتلاي کلمه الله که متجلي در بحر بيکران محمد و ال محمد و ايمه هداه مهديين ع ميباشد پيشقدم شده و بهانه را از غاصبين ولايت و مارقين امامت بگيرند و به گمراهي هاي احتمالي خاتمه دهند . خداوند انشا الله عمر مقام معظم رهبري - حضرت ايت الله العظمي اقاي حاج سيد علي خامنه اي - را مزيد فرمايد . و لاغلبن انا و رسلي . ان الله قوي عزيز . خواهر زاده محمد علي نظران - محب اهل البيت - مجتبي کاس نژاد از تهران . والسلام عليکم و رحمت الله و برکاته . |
74 |
نام و نام خانوادگي: مجتبي کاس نژاد -
تاريخ: 29 مرداد 88
سلم عليکم و رحمت الله . بنده در ارسال شدن کامنت قبلي ام دچار ابهام شده ام . لکن عرض مي کنم : يا بقيه الله . ارواح ما فداي تو باد و فداي نايب بر حقت حاج سيد علي خامنه اي که مراتب تقوي و ورع ايشان از چهره منورشان پيداست ... بسيماهم تقواهم ... لعنت خدا بر خوارج و بر چهره هاي کريه المنظر و جيره خواراني چون ملا زاده انگليسي که ما هر چه با وي استدلال کرديم به خاکي زد . .. الحمد لله الذي جعلنا من المتمسکين بولايه امير المو منين و الايمه الهداه المعصومين . |
75 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 31 مرداد 88
با سلام برادر عزيز جناب مجتبي کاس نژاد استدلال براي كي جيره خوار اوصيا ابوجهل معروف به عبدالشيطان ملحد زاده لندني ملعون ؟؟ اين را بخوان تاببيني منظور چيه : من( حضرت علي ( ص ) ) با رسول خدا(ص ) بودم هنگامى كه گروهى از سران قريش نزد وى آمدند وگفتند: - مـحـمـد! تـو ادعاى بزرگى كرده اى كه نه پدرانت چنان ادعايى داشته اند ونه كسى از خاندانت (ايـنـك ) مـا پيشنهادى داريم اگر آن را پذيرفتى مى دانيم كه تو پيامبر وفرستاده خدايى واگر از انجام دادن آن درماندى مى فهميم كه توجادوگر ودروغگويى . حضرت در پاسخ فرمودند: چه مى خواهيد؟ گفتند: از اين درخت بخواه كه با ريشه هاى خود از جا كنده شود ودر مقابل تو بايستد. - هـمـانا خدا بر هر كارى تواناست پس اگر خدا براى شما چنين كرد آياحاضريد ايمان بياوريد وبر وحدانيت حق شهادت دهيد؟ - آرى - من آنچه را مى خواهيد به شما نشان خواهم داد, هرچند بخوبى مى دانم كه شما به خير وصلاح باز نـمـى گـرديـد وبـلكه در ميان شما كسانى را مى بينم كه در چاه افكنده شوند ((6)) وكسانى كه گروهها را به هم پيوندند وسپاه برضد من بسيج نمايند. آنگاه فرمود: اى درخـت , اگـر تـو به خداوند وروز جزا ايمان دارى ومى دانى كه من فرستاده خدايم پس (هم اينك ) به فرمان خدا از جا درآى وبا ريشه هاى خود, در برابر من بايست . سوگند به خدايى كه پيامبرش را به حق مبعوث فرمود (ديدم كه ) درخت باريشه هايش از جا كنده شـد وهـمـچون پرنده اى بال وپر زنان در حالى كه صداى سختى از آن شنيده مى شد آمد تا مقابل رسـول خـدا(ص ) ايـستاد.شاخه بلندش را (همچون چترى ) بر رسول خدا(ص ) گسترد وپاره اى ازشاخه هايش را هم بر دوش من نهاد ومن در سمت راست آن حضرت (ايستاده ) بودم . مشركان پس از ديدن (اين معجزه ها) از روى برترى جويى وگردنكشى گفتند: بگو كه نيمى از آن به سمت تو آيد ونيمى بر جاى خود بماند. - حـضـرت بـه درخـت چـنين فرمان داد ونيمه درخت رو به سوى او نهاد باپيش آمدنى شگفت تر وبانگى سهمگينتر چنانكه گويى مى خواست خود رابه رسول خدا(ص ) بپيچد. سپس باز آنان از روى سركشى وناسپاسى گفتند: اين نيمه را بگو كه به سمت نيمه خود رود چنانكه پيشتر بود. حضرت همان فرمود كه قوم خواستند. سپس درخت باز گرديد. من گفتم : اى فـرسـتـاده خدا! من نخستين كسى هستم كه به تو ايمان مى آوردونخستين فردى هستم كه اقـرار واعتراف مى كند به اينكه درخت آنچه رافرمودى - به فرمان خدا - انجام داد تا پيامبرى تو را تصديق وگواهى كند وگفته تو را بزرگ دارد. مشركان قريش (با كمال بى شرمى ) گفتند: نـه بـلـكـه او(ص ) سـاحـرى است دروغگو وتردستى است چابك . آنگاه (درحالى كه به من اشاره مى كردند) گفتند: آيا كسى جز اين , تو را تصديق خواهد كرد؟ |
76 |
نام و نام خانوادگي: محمد علي -
تاريخ: 02 شهريور 88
سلام اقاي ملازاده.نيستيد.خيلي وقته خبري ازتون نيست.شما رو در کدوم شبکه ميتونيم پيدا کنيم.فرکانسش چيه؟ |
77 |
نام و نام خانوادگي: محمد علي -
تاريخ: 02 شهريور 88
سلام عليكم جناب دكتر دوست داريم خداوند بشت بناه خودت وخانوادت ودوستدارانت خواهش ميكنم جوابي به ما بده |
78 |
نام و نام خانوادگي: عمر علي -
تاريخ: 28 شهريور 88
جمع كنيد اين مناظرهها برادران اهلسنت شما اكر با يهود و نصارا بحث كنيد بهتر از اين كه با اين شيعه ها بحث كنيد كساني كه به صحابه و ياران با وفاي بيغمبر لعن و نفرين ميكنند نيازي به مناظره نيست اونها همه مرتدن كساني كه به شريك زندكي بيامبر تعمت و توهين ميكنند مسلمان نميكويند مكر فرق سربها و اسراييلي ها با اين اخوندها وشيخهاي شيعه؟؟؟ جيه فرقشون ؟؟؟؟ كسي نيست به من بكه اين مذهب خرافي كي توليد شده اون مرتدين كه ادعا ميكنند شيعه هستند تاريخ توليد و انقضا شون رو بمن بكم و ايا شما ميكويد بيغمبر هم شيعه بوده؟ جواب نظر: با سلام دوست گرامي چطور قبل از اينكه جناب مولوي به مناظره بيايند ، همه مولويان ، اهل سنت را به ديدن مناظرات دعوت ميكردند و وقتي شكست خورد ، ميفرماييد «جمع كنيد اين مناظره هارا »!!! ساير سوالات شما نيز در سايت بارها جواب داده شده است ! گروه پاسخ به شبهات |
79 |
نام و نام خانوادگي: محب حضرت امير صلوات الله عليه -
تاريخ: 31 شهريور 88
بسم الله ارحمن الرحيم سلام عليكم با تشكر از ارائه خدمات شما در راستاي برپا ماندن مذهب مقدس تشيع آيا مي توانم لينك تصويري از مناظره هاي اخير شما يا شبكه سلام را در اختبار داشته باشم/ با تشكر قلبي و قبلي جواب نظر: با سلام دوست گرامي از آنجا كه فايل تصويري مناظره حجم بالايي دارد ، لذا در سايت قرار داده نشده ولي در ديويدي مجموعه كامل نقد وهابيت موجود است . ميتوانيد اين مجموعه را تهيه نماييد . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
80 |
نام و نام خانوادگي: حضرت بابا شجاع الدين فيروز ابو لولو ( رضي الله عنه -
تاريخ: 10 مهر 88
درود و سلام خداوند متعال بر جناب حضرت آيت الله قزويني ( حفظ الله عنه) .!!!!!!!!! شما فيروز ابولولو زمان هستيد.!!!!!!!!!!! خداوند شما و خانواده ي گراميتان و اجدادتان را بيامرزد كه همچين فرزند خلفي تربيت كرده اند. و خدا خانواده و بدر و مادر و فرزندان و اجداد ملا زاده را لعنت كند. كه همچين شيطاني را تربيت كردند.! خداوند متعال شمارا و دست اندر كاران اين سايت معنوي را با حضرت بابا شجاع الدين مولانا ابولولو ( رضي الله عنه) و حضرت مختار ثقفي ( رضي الله عنه) محشور و مانوس بفرمايد.! خداوند مالك اشتران زمان را هم حفظ كند مثل حضرت مقتدي صدر و حسن نصر الله و عبد المالك الحوثي ها را ............! يا الله. |
81 |
نام و نام خانوادگي: عمر ملا زاده -
تاريخ: 26 مهر 88
من سالهاي سال در جهالت بودم ولي خداوند كمك كرد و و نور ايمان و تشيع به قلبم تابيده شده اكنون من پشتوانه هايي به اسم اهل بيت دارم كه هيچگاه مرا تنها نميگذارند خدايا مرا به خاطر روزهايي كه در پشت تعصب سني از درك حقايق شيعه محروم بودم مرا ببخش |
82 |
نام و نام خانوادگي: عثمان محمدي -
تاريخ: 26 آبان 88
دوست عزيز باعرض معذرت تو گمراه شده اي اگر فرض كنيم كه تو سني بوده اي خداوندتورا با قزويني و امسال او حشر كند انشا’الله |
83 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 26 آبان 88
جناب عثمان محمدي تاکنون نام سياه چاله فضايي را شنيده اي؟ ميداني که در اطراف اين سياه چالهها فضا و زمان خم ميگردد؟ ميداني که زمان در آنجا متوقف ميشود؟ ميداني حتي نور از آنجا گريزي ندارد؟ حال بنده از شما ميپرسم: چگونه ممکن است خالق سياه چاله هاي فضايي داراي بدني باشد که نور به آن برخورد کند و بعد به چشم شما برسد؟؟؟؟؟ آيا غير از اين است که شما اهل سنت اعتقاد داريد که در قيامت با دو چشمتان ساق پاي خدا و دندانهاي او را و ... ميبينيد؟ اين چه خدايي است که شما ميپرستيد که دست چپ و راست دارد؟ عليا ولي الله عليا حجة الله عليا وصي رسول الله |
84 |
نام و نام خانوادگي: مرتضي بهلول -
تاريخ: 27 آبان 88
بنام خدا عزيزانم سرتانرا درد نياوريد.. گوش اگر گوش منو ناله اگر ناله تو انکه البته بجايي نرسد فرياد است دوست دارم نگات کنم يکبار تو دنيا اقاجون . مهدي.ع. به خدا قسم خيلي خيلي اينها .... وهابيا را مگم بدبختند از اقاياني يا اقايي که پاسخ گفته است از تمام وجودم تشکر مکنم---شيعه ايم چه تاچ سريست------- |
85 |
نام و نام خانوادگي: سيد ايوب -
تاريخ: 07 آذر 88
زمانه بر سرجنگ است يا علي مددي مدد به غير تو ننگ است ياعلي مددي گشود کار دو عالم به يک اشاره توست به کار ما چه درنگ است يا علي مددي نخستين علي بود و آخر عليست زنور علي هر دو عالم جليست علي ذات پاک خداست زهر دو سرا شاه و فرمانرواست علي جان به فرياد دلم رس که فريادرسي نجات دهنده هر اسير و هر بيکسي اميد که ديده تمام بشريت به شناخت حضرت امير المومنين باز شود و واقعيتهاي دين را بفهمند. |
86 |
نام و نام خانوادگي: يک دوسسسسسسسسسسسسسسسسست -
تاريخ: 08 آذر 88
مناظره که اينا گذاشتن ناقص است اينا جاهاي اصلي نذاشتن |
87 |
نام و نام خانوادگي: عبدا المتين -
تاريخ: 10 آذر 88
ا سلام و عليكم ورحمت الله وبركاته. انشا الله كه در پناه خداوند منان باشيد . بنده 3 سال پيش از المان در انگليس امدم .براي اولين بار در مسجد برادران شيعه داخل شدم كه برايم جالب بود. وبا يك افغاني اشنا شدم كه بعد از چند روز دوستي يك كتاب برايم داد كه با حقايق كه درگزشته اتفاق افتاده بود مصروف شدم.وخواندم .كه يكي المراجعات بود وديگرش شبهاي پشاور. به خدا گريه كردم وگريه كردم وتا هنوز هر وقت كه مصيبت بي بي زهرا س را ميخوانم اشك از چشمان من گنهكار جاري ميشود.43 سالم بود.با 5 فرزند وخانمم.مدت زياد شده از افغانستان خارج شده ام.زمان كه وطن ما توسط روس ها اشغال شد.. فهميدم ولي هر چند دير شده ولي فهميدم كه رسول خدا ص به حق فرموده بودند قران و اهل بيت.والله اين مولوي هاي اهل سنت ما نميگفتند. كه بعد رسول گرامي اسلام چه اتفاق وحشتناك رخ داده.يعني با اهل بيت نبي پاك ص كي ها وچي ظلم كرده اند.خواندم وحقايق را فهميدم.و فاميل را كه در انگليس اوردم براي شان كتاب دادم واز حقايق گزشته دردناك گفتم.همه دوستي قران واهل بيت را به دل و جان خريدند.اي برادران عزيز ام از اهل سنت بر من اشفته نباشيد ونگويد كه تو فريب خورده ي.به خدا قسم كه حقايق هم در كتب عزيزان اهل سنت نهفته است.اگر اغايان مولوي نگفتند ما كه خود ما اگر اهل تحقيق شديم ميدانم.ولي اگر تعصب وبد بيني دگر اگر يكروز به قيامت هم مانده باشد انسان حقايق را نميپزيرد.حال خيلي خوش ام كه غلام غلام غلام غلام در علي مرتضي و غلام غلام غلام در بي بي مظلومه شهيده باشيم وسلام. |
88 |
نام و نام خانوادگي: جلال -
تاريخ: 14 آذر 88
به عقيده من اينهايي كه گفته اند ماازطرف خدا اومده ايم يكسره بلوف بوده است زيراهم كتابهايشان هم گفتارشان وهم كردارشان سراسرتناقض است |
89 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 14 آذر 88
بسم الله الرحمن الرحيم جناب جلال فرض کنيم تمام اينها بلوف بوده است. در اين صورت دو احتمال وجود دارد: اول آنکه خداوند هيچ کسي را از طرف خود نفرستاده است. ( و يا شايد در آينده هم نفرستد). دوم آنکه خداوند کسي را از طرف خود فرستاده است ولي مردم او نشناخته اند و اکنون هم نميشناسند. فرض اول: پس در اين صورت خدواندي که اکنون ما از او ياد ميکنيم يافته عقول و تفکرات آدمي است. انسانهايي متفکر و خلاق خود خدا را يافته اند. و سپس خود و يا عده اي ديگر ادعاي نبوت او را کرده اند. عده اي از يک خدا سخن رانده اند. عده اي ديگر از چند خدا. براي پاسخ به اين فرض ما ناچار هستيم به طور صد در صد عقل را مبنا قرار دهيم. اولا چند خدايي که از لحاظ عقلي کاملا باطل است. چون اين چند خدا بايد صاحب چيزي باشند که ديگري صاحب نيست وگرنه چرا ذات جدا دارند؟ نقص داشتن هم يعني نقض خدايي. دوما افرادي هم که ادعا ميکنند خدايي نيست جز به زبان خود نميگويند چون تمام افراد بلااستثناء معتقد به وجود موجود و يا موجوداتي «هميشگي» «مستقل از بقيه» «قائم به ذات» هستند. چنانچه تمام آتئيست ها به «قائم به ذاتهايي» به نام «احتمالات» «تغيير» «ظرف» «جز و کل» معتقد هستند که در واقع معبود آنها است. سوما واضح است که تنها گزينه عقلاني وجود يک موجود قائم به ذات و مستقل از بقيه و ابدي و ازلي است که خالق زمان و مکان است. تا اينجا چيزي که مسلم است اين است که عده کثيري با استفاده از عقل خود به خطا رفته اند. چنانچه کشتار بيش از صد ميليون انسان بيگناه بوسيله کمونيست هاي ملعون خود بهترين گواه خطا رفتن کساني است که ادعاي يافتن حقيقت به وسيله عقل را داشته اند. بازهم تکرار ميکنم که تمام عقول به وجود موجود قائم به ذات و هميشگي شهادت داده اند و ميدهند فقط در شناخت کامل تر او است که با هم دچار تعارض ميشوند. خداي کمونيست ها يعني احتمالات واجد صفات کامل و عاليه الله نيست. چنانچه خداي پيروان عمر نيز داراي نقص است بدليل ارسال کتابي بدون ارسال مفسر کلمات و نوشته هاي آن. چرا شناخت ذات او از عهد عقل خارج است؟ چون عقل مخلوق و مربوب او است. و مربوب را هيچگاه توان شناخت رب نيست. پس ناچار ميآيد که خالق خود را به عقل معرفي کند. عقلي که توانايي درک يک جسم پنج بعدي را ندارد. عقلي که توانايي احاطه کامل بر اعداد را ندارد. عقلي که توانايي درک مکانيک خارج از فضا و زمان را ندارد. هيچگاه نميتواند به شناخت کامل از خدا برسد. پس خداوند بايد به او شناخت و آگاهي عنايت کند. اين يعني نبوت. پس نبوت بايد باشد. چراکه جز از نبوت طريق ديگري براي حرکت به سوي شناخت خداوند نيست. فرض دوم: انبياء آمده اند ولي ما آنها را گم کرده ايم. جدا از وظيفه فوق العاده سنگيني که بر ما لازم ميآيد تا در زمين جستجو کنيم و انبياء واقعي و يا نوشته هاي آنها را بيابيم اين فرض تناقض دارد با رحمانيت خداوند. خداوند محال است که از بنده خود چيزي بخواهد که ماوراء توانايي او است. خداوند رحمان و حکيم نه تنها بايد نبي را بفرستد بلکه بايد موجبات شناسايي او را نيز فراهم کند. *************************** جناب جلال آيا به نبي غير بشر معتقد هستيد؟ عليا ولي الله عليا حجة الله عليا وصي رسول الله |
90 |
نام و نام خانوادگي: سعيد علي پور 17471 -
تاريخ: 21 آذر 88
جناب اقاي ملازاده جناب عالي به خدا به اخرت ايمان دارين و اعتقاد دارين که وهابيت بر حق است شيعه همين اعتقاد دارد دانشمندان شيعه بارها اعلام کرد ه اند ما حاضريم کهبا دانشمندان اهل تسنن مخصوصا وهابيت مناظره کنيم ايا بهتر نيست بجاي نشتن پشت تلوزيون و اينطور شعار دادن بياييد و با دانشمندان حوزه بحث کنيد ؟تا حقايق براي همه آشکار شود ؟ شما پس مدتي مثل همه انسا نها خواهيد مرد اگر راه شما اشتباه باشد آيا مسئوليت اين همه انسان به گردن ميگيريد؟ 25/12/1430 |
91 |
نام و نام خانوادگي: سيدوحيدمعصومي -
تاريخ: 29 آذر 88
با سلام خدمت شما مسئولين موسسه تحقيقاتي حضرت وليعصر (عج). برادران اهل سنت لطف كنند به اين سوال بنده جواب دهند كه چطور مي شود كه ابوبكر حق دارد نگران امت اسلامي باشد و براي خود و به راي خود عمر را خليفه بعد از خود قرار دهد ولي پيامبر حق چنين كاري ندارد؟؟!! نستجير بالله شايد جناب ابوبكر عاقلتر از رسول خدا بود كه براي جلوگيري از نزاع و تفرقه چنين كاري كرد . برادران اهل سنت خودتان را به خواب نزنيد. شما و ما در اينكه علي (ع) بافضيلت ترين فرد امت و داناترين فرد امت پس از رسول خدا بود هيچ شكي نداريم ولي چطور ميشود كه عمر طبق اسناد خودتان جواني حضرت علي را بهانه اي براي غصب خلافت و حق ان حضرت مي داند. اخه مگه شما معاويه را عادل نمي دانيد . پس چرا يزيد سي و چند ساله را پس از خودش خليفه قرار مي دهد؟ ايا يزيد جوان نبود؟؟ تورو خدا كمي با وجدان بيدار قضاوت كنيد. از شما مسئولين دلسوز اين موسسه تقاضا دارم كه نامه محمد بن ابوبكر كه در ماجراي جنگ صفين به معاويه (لعنت الله) نوشته را روي سايت قرار دهيد تا مخاطبان فهيم شما ببينند كه محمد بن ابوبكر صحابي معروف اميرالمومنين و فرزند ابو بكر چگونه به حق علي (ع) اعتراف ميكند و بر غصب خلافت توسط پدرش صحه ميگذارد و جالبتر اينكه معاويه نيز در جواب او به حق علي (ع) اعتراف مي كند و ابوبكر و عمر را خائن ميخواند . علامه عسكري (رحمت الله عليه) اين نامه را در جلد اول كتاب معالم المدرستين اورده كه منابع ان نيز از خود اهل تسنن است. |
92 |
نام و نام خانوادگي: فرشيد -
تاريخ: 07 دي 88
خوب بود |
93 |
نام و نام خانوادگي: سامي -
تاريخ: 19 بهمن 88
مشرکان در جواب بيامبر ميگويند :ما انها را عبادت نميکنيم مگر براي اينکه مقداري ما را به بارگاه الهي مقرب و نزديکتر سازند(الزمر ايه 3) در کتاب عقايد اماميه للمظفر ص 99-98دارالغدير,بيروت1393 هجري در مورد امامان چنين گفته شده:انها دروازههاي بارگاه الهي و راههاي رسيدن به ايشان هستند0 انها همانند کشتي نوح ميباشند,هر کس بر ان نشيند نجات مي يابد و هر کس از ان اعراض ورزد غرق ميگردد و در بحارالانوار مجلسي 26)334-319 دعاي بيامبران به سبب توصل جستن به امامان مستجاب ميشد. سوره ي نحل ايه 20و21و22:و معبوداتي که جز خداوند انها را ميخوانند,نه تنها توانايي افريدن چبزي را ندارند بلکه خودمخلوق و افريده شده هستند,انان مردگاني اند که هيچ اثري از حيات و زندگي در انها وجود نداردو نميدانند کي مبعوث و برانگيخته خواهند شد و معبود بر حق شما معبودي يگانه و يکتاست. الاعراف 194:جز خداوند ساير کساني که انها را ميخوانيد بندگاني همچون شما هستند اگر شما راست ميگوييد بس از انها بخواهيد دعاها و خواسته هايتان را مستجاب کنند. سوره زمر:ايا خدا براي شما کافي نيست؟ دوستان عزيز فرق ما با مشرکان در چيست مشرکان با وجود اينکه خداوند يکتا را قبول داشتند با توصل به بتهاي خود(که انسانهاي خوبي بودن)و با شريک قرار دادن خداوند شرک ميورزيدند اين مسيله به حدي با اسلام تناقض داشت که بيامبر اکرم اساس بت برستي و شرک را نفي کرد و نيامد از مشترکات که همان اعتقاد به خالق يکتا بو د شروع کند. جواب نظر: جناب سامي عزيز فرق توسل شيعيان با توصلي که شما از آن سخن مي گوئيد در اين است که خداوند وساطت بت ها را که ساخته خود انسان ها بود ، قبول ندارد ؛ اما به وساطت اهل بيت عليهم السلام و توسل به آن ها دستور داده است . پس خواستن از بت ها «من دون الله» است و درخواست از اهل بيت عليهم السلام «من الله» . فرق ما با شما در اين است که فکر مي کنيد که وقتي پيامبران مردند، همه چيز براي آن ها پايان يافته است ؛ در حالي که از ديدگاه ما آن ها همگي زنده هستند و در نزد پروردگارشان روزي مي خورند ؛ پس مردگاني نيستند که هيچ اثري از حيات و زندگي در آن ها وجود نداشته باشد . فرق ما با مشرکان در اين است که آن ها بت ها را مي پرستيدند ؛ ولي ما پيامبران و اهل بيت را نمي پرستيم ؛ بلکه آن ها را بندگان خاص خداوند و طبق نص صريح آيه قرآن کريم خليفه خداوند در روي زمين مي دانيم . اگر توسل (به قول شما توصل) شرک باشد، خليفه دوم شما عمر بن الخطاب که همواره به اصحاب پيامبر متوسل مي شد ، بايد مشرک باشد ! آيا شما چنين مطلبي را مي پذيريد ؟ براي اطلاع بيشتر در باره توسل به آدرس ذيل مراجعه فرماييد : http://valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=87 موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
94 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 19 بهمن 88
جناب سامي بنده از خدمت شما چند سوال دارم. خالق و رب بدن شما کيست؟ الله متعال و يا معاويه؟ خالق و رب پرندگان کيست؟ الله متعال و يا معاويه؟ خالق و رب دريا کيست؟ الله متعال و يا معاويه؟ خالق و رب کهکشانها کيست؟ الله متعال و يا معاويه؟ فاطرالسماوات و الارضين کيست؟ الله متعال و يا معاويه؟ نازل کننده باران بر زمين و روياننده گياهان کيست؟ الله متعال و يا معاويه؟ زنده کننده و ميراننده کيست؟ الله متعال و يا معاويه؟ رازق جنبندگان کيست؟ الله متعال و يا معاويه؟ عالم به کل شي کيست؟ الله متعال و يا معاويه؟ قدرتمند اعلي کيست؟ الله متعال و يا معاويه؟ رب العامين کيست؟ الله متعال و يا معاويه؟ مالک يوم الدين کيست؟ الله متعال و يا معاويه؟ اگر جواب شما الله است : >>>>>> پس چرا انتخاب خليفه الله را به جاي خدا به معاويه هندمادر انتساب ميدهيد؟؟؟؟ <<<<< يعني الله متعال و علي و اعلي و عظيم توانايي انتخاب خليفه براي خودش را نداشته است؟؟؟؟ آخر شما روي شرک را هم سفيد کرديد!!! آخر اين معاويه در مقابل خداوند قهار و رب العالمين که بوده است که براي خاتم رسولان پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) خليفه انتخاب کند؟؟؟؟؟ پرندهاي را خلق کرده بود؟ ماهي دريا را رزق ميداد؟ نازل کننده باران بود؟ فصل هارا از پي هم ميآورد؟ عالم بود؟ دانشمند بود؟ محبوب قلوب بود؟ چه بود؟ مردک چه بود؟ قاتل چه بود؟ خونريز چه بود؟ خونخوار چه بود؟ چه کاره بود که شما انتخاب خليفه خدا و رسول او را به او نسبت ميدهيد؟؟؟؟؟ تا کي معاويه را شريک خدا در انتخاب خليفه او قرار ميدهيد؟ آخر پرستش معاويه تا چه زماني؟ والله بالله تالله شرک است شرک است شرک است انتخاب خليفه را به معاويه نسبت دادن. والله بالله تالله کفر است نفاق است ظلم است جنايت است حماقت است انتخاب خليفه را به معاويه نسبت دادن. ******************** اگر نسبت نميدهيد پس به چه حقي با اينکه ميدانيد او اين عمل زشت را انجام داد بازهم او را خال المومنين ميناميد؟ عليا ولي الله عليا حجة الله عليا وصي رسول الله |
95 |
نام و نام خانوادگي: حقيقت جو -
تاريخ: 20 بهمن 88
سلام عليکم من تا بحال صداي ملازاده را نشنيده بودم اما در موردش شنيده بودم اما به نظر من هر کس حرفهاي اين ??? را بشنود به مذهب او هم پي مي برد الحمدلله که استاد قزويني با استناد به ادله هاي بسيار قوي از کتابهاي خودشان چنان بر او ضربه زدند که جاي هيچ حرف و سخني باقي نماند البته در ??? اين مردک هيچ شکي نيست اما شنوندگان اين مناظرات خود به راحتي تشخيص ميدهند که مثل هميشه حق با شيعه است و خدا هم با حق است اين مناظره نشاندهنده اين است که اهل سنت يا طرف حق را تا کنون به دليل اغفال علمايشان (امثال ملازاده ها) نشناخته اند يا تعمدآ طرف باطل را گرفته اند. واقعا عقل چيز خوبي است. نميدانم اهل سنت به چه چيزهائي افتخار ميکنند؟! خدانگهدار |
96 |
نام و نام خانوادگي: عليرضا -
تاريخ: 21 بهمن 88
سلام با تشكر از دست اندر كاران بنده قسمتي از مناظره ي سلطان الواعظين شيرازي با حافظ محمد رشيد را ذكر مي كنم. حافظ(اهل سنت):حاجت خواهي از غير خدا شرك است. واعظ(شيعه):عزيزم! اگر حاجت خواستن از غير خدا شرك است كه همه ي عالم و آدم مشرك هستند! آيا انبيا از مردم كمك نمي گرفتند؟ آيا حضرت سليمان براي آوردن تخت بلقيس از مخلوق كمك نخواست؟ آيا شما براي رفع حوائج روز مره از مردم كمك نمي گيريد؟ وقتي ما مي گوييم يا علي ادركني، در واقع از ايشان درخواست كمك مي كنيم و به وسيله ي ايشان به خدا توجه مي كنيم. حافظ: چرا شما شيعه ها به دنبال وسيله هستيد؟ چرا مستقيما از خود خدا حاجت طلب نمي كنيد؟ واعظ: حاجت خواهي مستقيم از ذات باريتعالي نيز مورد توجه ما هست ولي اينكه چرا ما به دنبال وسيله هستيم ، بر اين اساس كه خداوند متعال در آيه ي 35 سوره ي مائده به مومنان فرموده است:( وابتغوا اليه الوسيله)، مي بينيد كه ما طبق فرمايش پيامبر اسلام(ص) خاندان آن حضرت را وسيله ي تقرب خود به سوي الله مي دانيم. حافظ: در كجا پيامبر (ص) چنين دستوري داده اند؟ واعظ: حضرت زهرا سلام الله عليها فرمود:"حمد مي كنم خدايي را كه از پرتوي نور عظمتش اهل آسمان و زمين بندگي مي كنند و ذات اقدس او هدف تمامي وسائل مي باشد، و ماييم وسائل در ميان خلق."(شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد،16/211 نامه 45) و نيز در حديث معروف ثقلين از قول رسول اكرم آمده است كه:"اگر به عترت من متمسك شويد هرگز گمراه نخواهيد شد."(صحيح المسلم،4/1843 ج 36، كتاب فضايل الصحابه، و ابي داوود در سنن 2/185 و ...) در مورد صحيح بودن حديث ثقلين ابن حجر متعصب مي نويسد:"اين حديث از طريق بيست نفر از اصحاب رسول خدا نقل شده است."(صوائق المحرقه، ابن حجر مكي ص150،باب 11، فصل 1، آيه 4) واما يكي ديگر از دلايل ما در جواز توسل به اهل بيت (ع) حديث بسيار معتبر سفينه است كه بيش از صد نفر از علماي شما به آن اقرار دارند. رسول اكرم (ص) فرمودند:"جز اين نيست كه مثل اهل بيت من در ميان شما مثل كشتي نوح است، هر كه بر آن سوار شود نجات مي يابد و هر كه از آن سرپيچي كند هلاك مي شود."(صوائق المحرقه،ابن حجر مكي،ص152،باب11،فصل1،آيه7.و احمدبن حنبل در فضائل الصحابه،2/987ح 1402). همچنين در تاريخ مظبوط است كه خليفه ي دوم هم متوسل مي شده است. بخاري از قول عمر نقل كرده است كه او مي گفت:" پروردگارا ما به وسيله عموي پيامبرت به سوي تو توسل مي جوييم تا به ما باران بدهي." پس بنا به قول شما خليفه ي دومتان هم مشرك و غير موحد بوده است.آيا شما كاسه ي داغتر از آش شده ايد؟ حافظ: شيعيان مرده پرستي مي كنند. روزي هزاران شيعه در مقابل قبور صورت بر خاك مي نهند و سجده مي كنند. آيا اين كار شرك نيست؟شيعيان كه به درب حرم امامان خود مي رسند سجده مي كنند. آيا اين عمل شرك نيست؟ واعظ: اولا بوسيدن با سجده كردن فرق دارد.خدا را گواه مي گيرم كه وقتي به ديدن قبر ابو حنيفه رفته بودم و مي ديدم كه سني ها از روي محبت به خاك مي افتند، اصلا چنين قضاوتي را نمي كردم. ثانيا اين را بدانيد كه سجده اگر بدون نيت عبوديت باشد شرك نيست. سجده ي برادران يوسف و سجده ي ملائكه بر حضرت آدم(ع) از اين قبيل بوده است. و اما جواب جناب آقاي حافظ، مگر شما آيه 169 سوره ي آل عمران را نخوانده ايدكه مي فرمايد:"( و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احيا’ عند ربهم يرزقون)" اگر ما در مقابل قبور مي ايستيم و حرف مي زنيم، با مردگان تكلم نمي كنيم بلكه با زندگان حقيقي راز دل مي گوييم. از نظر ما و از منظر خداوند متعال حضرت اميرالمومنين علي (ع) و حضرت سيد الشهدا كه جان خود را در راه دين فدا نمودند تا بني اميه و يزيد پليد نتوانند اساس دين را از بين ببرند زنده هستند و صحبتهاي ما را مي شنوند و وسيله ي تقرب ما به پرورد گارمان مي باشند. باز هم تكرار مي كنم اگر عمق تفكرات خود را افزايش دهيد هرگز دچار اين شبهات نمي شويد. با تشكر و التماس دعا اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم |
97 |
نام و نام خانوادگي: سعيد -
تاريخ: 26 بهمن 88
بنده يک سوالي از برادران اهل سنت دارم و مي پرسم باشد که پاسخ گو باشند: عالمان شما اقرار کرده اند به سخن سخيف عمر آنجا که در پايان عمر حضرت ختمي مرتب رسول الله قلم و کاغذ خواستند تا بنويسند آنچه را بعداً عمر و ابوبکر منکر شدند اما آن عمر گفت "ان الرجل ليحجر" علماي شما اين جمله ي عمر را مايه ي کفر او دانستند اما گفتند چون خليفه بود بايد پايبند بود. از اين قبيل استدالات سخيف بسيار است، آيا برادران اهل سنت به عمر پايبند هستند؟ |
98 |
نام و نام خانوادگي: سعيد -
تاريخ: 26 بهمن 88
با توجه به اينکه سايت megaupload فيلتر شده بنده فيلم مناظره رو روي سايت rapidbaz روي اکانت شخصي دانلود کردم. دوستان مي تونند فيلم رو از لينک زير دريافت کنند: دوستان دقت کنند که اين فيلم داراي فرمت خاص ivr هستش که مخصوص مناظره ها ايجاد شده و فقط چند تا برنامه ي خاص از قبيل real player قابليت اجراي فيلم رو دارند حجم فيلم 245 مگابايت لينک دانلود http://s55.us.rapidbaz.ir/get/_x7tC/monazere_qazwini-moradzehi_070808.ivr دوستاني که فيلم رو دانلود مي کنند لطفا براي حمايت از من روي لينک زير هم کليک کنند: http://rapidbaz.ir/from/476 |
99 |
نام و نام خانوادگي: مهدي -
تاريخ: 23 اسفند 88
با سلام آيا بهتر نيست بجاي اينهمه جار و جنجال يک بار هم که شده کتاب "نامه اي از چابهار به قم" استاد شهيد مولانا عمر سربازي را که همه آيت الله ها و بزرگان تشيع عاجز در جواب دادن آن شده اند و اين کتاب يا نامه بلند بهانه اي شد تا شيعه تصميم بگيرد اين عالم وارسته را به شهادت برساند را بخوانيد و آنگاه تصميم گيري کنيد جواب نظر: !!! آيا مقصود شما سوالاتي بود كه شيعيان بيش از 10 قرن پيش به آنها پاسخ داده بودند و ديگر احتياج به پاسخ دادن نداشت ؟! البته ما به همه دوستان توصيه ميكنيم تا چنين كتابهايي را بخوانند و فرق بين استدلال شيعي و سني را ببينند ! وقتي اين سوالات و شبهات چندين قرن پيش جواب داده شده است ، نيازي به كشتن طرف مقابل نيست ! (البته بهتر است كمي در اخبار در مورد گروهي وهابي كه در كردستان ماموستاهاي اهل سنت را ترور ميكردند تا فتنه مذهبي شعله ور شود و چندي پيش نيز دستگير شدند تحقيق كنيد !) گروه پاسخ به شبهات |
100 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 23 اسفند 88
با سلام شيعيان را متهم به تقيه ميكنند و بعد انرا كـفر يا شبيه به ان ميپندارند . دوست عزيز اسم خودت چه عيبي داشت كه بجاي ان از اسم مهدي استفاده كردي . در ضمن سوالات علماي شما خيلي پيش پا افتاده است . يا علي |
101 |
نام و نام خانوادگي: محسن -
تاريخ: 26 ارديبهشت 89
سلام از مناظرات حضرت آيت ا... قزويني با برخي از علماي بي منطق مذاهب ديگر لذت بردم لطفا آيا سايتهاي رسمي ديگري كه امكان گفتگو باشد وجود دارد يا خير - از زاهدان |
102 |
نام و نام خانوادگي: ارام -
تاريخ: 04 خرداد 89
با سلام ما هنوز هم نفهميديم که شيعه قياس را قبول دارد با نه.اگر نداريد چرا در جواب همه سوالها از قياس استفاده ميکنيد. جواب نظر: با سلام دوست گرامي يكي از قواعد مسلم علم جدل ، اين است كه در مباحثه علمي بين دو نفر كه مباني مختلف دارند ، هر كدام ميتوانند به مباني طرف مقابل استدلال كنند ! در بسياري از سوالات ، مخاطب و طرف مقابل ما اهل سنت هستند و لذا در بعضي از آنها ( و نه همه آنها) از مباني اهل سنت استفاده شده است ! موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
103 |
نام و نام خانوادگي: شيعه ي علوي -
تاريخ: 10 خرداد 89
من به برادران اهل سنت توصيه ميكنم كليپ اثبات حقانيت شيعه در پاكستان و در مقابل وهابيون سني توسط استاد قرائتي را دانلود كنند.(در 1دقيقه و با قرآن)_براي علماي سني همان سيد 4 ساله ما آقاي طباطبايي كافي بود چه رسد به ايت الله مكارم شيرازي |
104 |
نام و نام خانوادگي: عبدالله -
تاريخ: 17 خرداد 89
شروع سري جديد برنامهاي دكتر ملا زاده از شبكه آريانا افغانستان بيبينيد واستفاده كنيد ازنگاه كردن به شبكه هاي شرك آلو سلام هم پرهيز كنيد |
105 |
نام و نام خانوادگي: WaHHaBi -
تاريخ: 17 خرداد 89
((وصف حال کساني که ادعاي مسلماني دارند در حالي که نامومنند و ديريست که در گمراهي آشکارند و مشرکند.)) زاهد ظاهر پرست از حال ما آگاه نيست *** در حق ما هر چه گويد جاي هيچ اكراه نيست در طريقت هر چه پيش سالک آيد خير اوست *** در صراط مستقيم اي دل کسي گمراه نيست تا چه بازي رخ نمايد بيدقي خواهيم راند *** عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نيست چيست اين سقف بلند ساده بسيارنقش *** زين معما هيچ دانا در جهان آگاه نيست اين چه استغناست يا رب وين چه قادر حکمت است ***کاين همه زخم نهان هست و مجال آه نيست صاحب ديوان ما گويي نميداند حساب *** کاندر اين طغرا نشان حسبه لله نيست هر که خواهد گو بيا و هر چه خواهد گو بگو *** کبر و ناز و حاجب و دربان بدين درگاه نيست بر در ميخانه رفتن کار يک رنگان بود *** خودفروشان را به کوي مي فروشان راه نيست هر چه هست از قامت ناساز بي اندام ماست *** ور نه تشريف تو بر بالاي کس کوتاه نيست بنده پير خراباتم که لطفش دايم است *** ور نه لطف شيخ و زاهد گاه هست و گاه نيست حافظ ار بر صدر ننشيند ز عالي مشربيست *** عاشق دردي کش اندربند مال و جاه نيست لعن الله قاتليک و ظالميک يا زهرا (سلام الله عليها). ؟؟؟؟ |
106 |
نام و نام خانوادگي: مشفق -
تاريخ: 26 تير 89
سلام منهم خيلي مناظرات جالب دارم با عنواهاي مختلف اگر دوست داشتيد ارسال كنم جمع بندي و همينجا آپ كنيد موفق باشيد |
107 |
نام و نام خانوادگي: محمد امين -
تاريخ: 22 مرداد 89
امام جعفر صادق با صراحت در پيشگاه مردم و آنها که وي را ديدهاند و با وي همنشيني کردهاند و آنهايي که سخنانش را شنيدهاند و او را نديدهاند، اعلام ميکند و آشکارا ميگويد که: «قسم به خدا من بندهاي بيش نيستم. و قادر به دفع ضرر و جلب منفعت نيستم، اگر خداوند به ما رحم کرد از رحمت و شفقت وي است، و اگر ما را دچار عذاب کرد از گناه خودمان ميباشد، قسم به خدا که ما هيچ دليلي براي خداوند نداريم و هيچ رهايي و خلاصي بجز او نداريم. و ما نيز قطعاً ميميريم و داخل قبر ميرويم و آنگاه برانگيخته ميشويم و مسئول اعمال خود هستيم.... شما را شاهد ميگيرم که من فرزند رسول الله ص ميباشم و از خداوند بينياز نيستم. بار الها اگر تو را اطاعت کردم به من رحم کن، و اگر دچار گناه شدم مرا شديداً عذاب کن. بحار الانوار، جلد 25، صفحه 289ء1389 |
108 |
نام و نام خانوادگي: محمد امين -
تاريخ: 22 مرداد 89
شما که ادعاي علم غيب داشتن امامان رو داريد ببينيد و بينديشيد: امام جعفر صادق با صراحت در پيشگاه مردم و آنها که وي را ديدهاند و با وي همنشيني کردهاند و آنهايي که سخنانش را شنيدهاند و او را نديدهاند، اعلام ميکند و آشکارا ميگويد که: «قسم به خدا من بندهاي بيش نيستم. و قادر به دفع ضرر و جلب منفعت نيستم، اگر خداوند به ما رحم کرد از رحمت و شفقت وي است، و اگر ما را دچار عذاب کرد از گناه خودمان ميباشد، قسم به خدا که ما هيچ دليلي براي خداوند نداريم و هيچ رهايي و خلاصي بجز او نداريم. و ما نيز قطعاً ميميريم و داخل قبر ميرويم و آنگاه برانگيخته ميشويم و مسئول اعمال خود هستيم.... شما را شاهد ميگيرم که من فرزند رسول الله ص ميباشم و از خداوند بينياز نيستم. بار الها اگر تو را اطاعت کردم به من رحم کن، و اگر دچار گناه شدم مرا شديداً عذاب کن. بحار الانوار، جلد 25، صفحه 289 امام رضا، در دعايش ميگويد: «پروردگارا من از حول و قوت به تو پناه مىبرم، پس هيچ حول و قوتى جز بسوى تو نيست. بارالها من از کساني که چيزهايى به بما نسبت دادهاند كه در ما نيست، بيزارم. بارالها من از کساني که چيزهايي را که حتّي در نفس خود نيز نگفتهايم، به زبان ما ميبندند، بيزارم. بار الها تويي خالق و تويي امركننده، تنها تو را ميپرستم و تنها از تو ياري ميجويم. بار الها تو خالق ما و خالق اجداد اوّلين و آخرين ما هستي. بار الها ربوبيّت فقط شايسته توست و الوهيّت لايق تو ميباشد. پس بر مسيحياني که عظمت تو را کم کردند، لعنت بفرست. بار الها ما بندگان تو و فرزندان بندههاي توئيم، مالک هيچ نفع و ضرر و مرگ و زندگي و برانگيخته شدن براي خود نيستيم. بارالها آنهائي که ميپندارند ما سرورشان هستيم ما به وسيله تو از آنها بيزاري ميجوئيم، و آنهائي که فکر ميکنند مردم به طرف ما ميآيند و رزقشان برعهده ماست، [ما مانند برائت عيسي ؛ از مسيحيان] از آنها اعلام برائت ميکنيم. پروردگارا ما آنها را بدانچه که ميپندارند سوق ندادهايم، پس به آنچه که آنها ميگويند ما را مؤاخذه نکن و نسبت بدانچه ميگويند ما را بيامرز» اعتقادات شيخ مفيد، ص 99 |
109 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 23 مرداد 89
با سلام جناب محمد امين نمي داانم شما و خانم مريم محمدي و محمد سالم الخضر به اين نتيجه رسيد كه علم غيب و افعال ديگر ائمه و انبياء بدون اذن و خواست خداوند است . وقتي متني را ميخواني كمي تعقل كن . اينقدر مثل مرده پرستهاي وهابي نباش . در ضمن به مريم خانم بگو وقتي ميخواهد اسم ائمه را بياورد حتما بنويسد عليه السلام . ========================================================= ***************************** ==== ۩========۩=======** ==== ۩========۩=======** ==== ۩==۩۩۩۩ == ۩=======** =۩== ۩==== ۩ == ۩=======** =۩۩۩۩۩== ۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩===** =۞=۞=========== ۩===** ================ ۩===** ==== ۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩===** **************************** |
110 |
نام و نام خانوادگي: سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) -
تاريخ: 23 مرداد 89
کابران سني مذهب و عاشقان عبدالرجيم زنا زاده بهتر نيست به محل تولد اين مردک وهابي رفته و در مورد کودکي وي و برادرش سئوالاتي از ميان سالخوردگان داشته باشيد بسيار جالب خواهد بود وقتي همسن و سالهاي اين زنازاده از لواط با او در کودکي خبر ميدهند قيافه هاي شما اهل سنت ديدني خواهد بود يا حق |
111 |
نام و نام خانوادگي: اويس -
تاريخ: 02 شهريور 89
با سلام خدمت شما دوست گرامي.بنده يك مسلمان هستم و لازم دانستم كه پيرامون مطالب شما چند نكته را بيان كنم.اول بنده خواستار اين هستم كه شما اگر اهل علم هستيد بگوييد جمله علي ولي الله در كدام كتاب امده است . كافي . بحار النوار. استبصار .وسايل الشيعه ......بنده اين كتابها را ديدم و مطالعه داشتم ولي چنين مطالبي را در ان نديدم. جواب نظر: باسلام دوست گرامي؛ در مورد علي ولي الله به تفصيل در آدرسي كه در ذيل پيوند شده سخن گفته ايم مراجعه نماييد. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
112 |
نام و نام خانوادگي: محمد امين -
تاريخ: 06 شهريور 89
در رابطه با حق بودن علي و معاويه فقط مي توانم بگويم .خداوند متعال تمامي شيعيان واقعي را با علي و اولادش محشور كند و تمامي سني ها را با معاويه و اولادش محشور كند |
113 |
نام و نام خانوادگي: بنده -
تاريخ: 19 شهريور 89
توصيف صحابه دراشعارشاعران پارسي گوي سعدي(رح): نخستين ابوبکر پير مريد عمر پنجه بر پيچ ديو مريد خردمندعثمان شب زنده دار چهارم علي شاه دلدل سوار سنايي غزنوي(رح): افرين خداي بي همتا بر ابوبکر باد شيرخدا صورت صدقش ازدريچه فضل ديده فاروق رابه علم وبه عدل مولوي (رح) : چون ابوبکر ايت توفيق شد باچنان شه صاحب صديق شد چون عمرشيداي ان معشوق شد حق و باطل راچودل فاروق شد چونک عثمان ان عيان را عين گشت نورفايضبودوذي نورين گشت چون درويش مرتضي شددرفشان گشت اوشيرخدادر مرج جان مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاء بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا ﴿29﴾ بشکست عمر پشت هژبران عجم را بر باد فنا داد رگ و ريشه جم را ( رگ و ريشه پادشاهي ايران را( اين عربده از کسب خلافت ز علي نيست با آل عمر کينه قديم است عجم را عمر کرد اسلام را آشکار بياراست گيتي چو باغ بهار توصيف صحابه درقران 1- لكن الرسول والذين آمنوا معه جاهدوا بأموالهم وأنفسهم وأولئك لهم الخيرات وأولئك هم المفلحون (88) أعد الله لهم جنات تجري من تحتها الأنهار خالدين فيها ذلك الفوز العظيم (89) والسابقون الأولون من المهاجرين والأنصار والذين اتبعوهم بإحسان رضي الله عنهم ورضوا عنه وأعد لهم جنات تجري تحتها الأنهار خالدين فيها أبدا ذلك الفوز العظيم (100) لقد تاب الله على النبي والمهاجرين والأنصار الذين اتبعوه في ساعة العسرة من بعد ما كاد يزيغ قلوب فريق منهم ثم تاب عليهم إنه بهم رءوف رحيم (117)التوبة 2- للفقراء المهاجرين الذين أخرجوا من ديارهم وأموالهم يبتغون فضلا من الله ورضوانا وينصرون الله ورسوله أولئك هم الصادقون (8) والذين تبوءوا الدار والإيمان من قبلهم يحبون من هاجر إليهم ولا يجدون في صدورهم حاجة مما أوتوا ويؤثرون على أنفسهم ولو كان بهم خصاصة ومن يوق شح نفسه فأولئك هم المفلحون (9)الحشر 3- لقد رضي الله عن المؤمنين إذ يبايعونك تحت الشجرة فعلم ما في قلوبهم فأنزل السكينة عليهم وأثابهم فتحا قريبا (18) ومغانم كثيرة يأخذونها وكان الله عزيزا حكيما (19) الفتح |
114 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 19 شهريور 89
جناب بنده! پاسخ اشعار شما را قرآن مجيد داده است: «والشعراء يتبعهم الغاوون» ******* و اما دروغ عمري شما در نسبت دادن آيات خداوند به صنم صحابه: 1)) «محمد رسول الله و الذين معه أشداء على الكفار رحماء بينهم» آيا هيچ تاکنون نام «عاتکه» را شنيدهاي؟؟ چرا عمر اينچنين وحشيانه با يک زن بيدفاع نزاع کرد؟؟ حقيقتا که عمر از جمله «رحماء بيهنم» نبود!! 2)) «) و السابقون الأولون من المهاجرين و الأنصار و الذين اتبعوهم بإحسان رضي الله عنهم و رضوا عنه» پس به نظر شما تمام انصار بهشتي هستند؟؟ عجب!! ميشود بفرماييد چرا ابوبکر «سعد بن عباده» را ترور کرد؟؟ 3)) راستي کاش آيات پيشين را هم نقل ميکردي: «ما أفاء الله علي رسوله من اهل القري فلله و للرسول و لذي القربي و اليتامي و المساكين و ابن السبيل كي لا يكون دوله بين الاغنياء منكم و ما آتاكم الرسول فخذوه و ما نهاكم عنه فانتهوا و اتقوا الله ان الله شديد العقاب» سرنوشت اين «ما أفاء الله علي رسوله» چه شد؟؟ يا علي |
115 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 19 شهريور 89
با سلام جناب بند (ه )! آيا اين شعرا، علمشان در مورد اصحاب حضرت محمد صلي الله عليه و اله و سلم بيشتر بوده يا نه؟؟؟ حتماً ميگويي نه. پس: چرا علماي شما مىگويند كه: عمر در جمع تعداد زيادى از صحابه خطاب به على (ع) و عبّاس عموى پيامبر (ص) گفت: شما دو نفر، ابوبكر و مرا دروغگو و گنهكار و نيرنگباز مىدانيد؛ «فلمّا توفّي رسول اللّه - صلى اللّه عليه وسلّم - قال أبو بكر: أنا وليّ رسول اللّه ، فجئتما . . . فرأيتماه كاذباً آثماً غادراً خائناً . . . ثمّتوفّي أبوبكر فقلت: أنا وليّ رسولاللَّه - صلى اللّه عليه وسلّم - ووليّ أبي بكر، فرأيتماني كاذباً آثماً غادراً خائناً» صحيح مسلم ، ج 5 ، ص 152 ، كتاب الجهاد ، باب 15 ، حكم الفئ حديث 49 . . يا جناب ابو بكر كه فرمودند: بيعت من، يك امر ناگهانى و اتفاقى بيش نبود؛ ولى خداوند ما را از شر او حفظ نمود و به خاطر جلوگيرى از فتنه به قبول خلافت تن دادم. إنّ بيعتي كانت فلتة وقى اللّه شرّها وخشيت الفتنة . أنساب الأشراف للبلاذري، ج 1 ص 590 - شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج 6 ص 47 بتحقيق محمد ابوالفضل . مزاح فرموده بودند ============================================================================= يا جناب عمر كه در مورد ابوبكر گفتند: إنّ بيعة أبي بكر كانت فلتة وقى اللّه شرّها فمن عاد إلى مثلها فاقتلوه . بيعت با ابوبکر، يک امر ناگهاني بود؛ ولي خداوند ما را از شر آن حفظ کرد و اگر کسي دوباره خواست با چنين بيعتي، خليفه شود، او را بکشيد! شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج 2 ص 26، و ر.ك: صحيح البخارى، ج 8، ص 26، كتاب المحاربين، باب رجم الحبلى من الزنا؛ مسند احمد، ج 1، ص 55 . ================================================================================= يا سخنان حضرت علي عليه السلام در مورد عثمان كه فرمودند: پناه به خدا از اين شورا! در كدام زمان من با اعضاء شورا برابر بودم كه هم اكنون مرا همانند آنها پندارند و در صف آنها قرارم دهند؟ ناچار، باز هم كوتاه آمدم و با آنان هماهنگ گرديدم، يكى از آنها با كينهاى كه از من داشت روى برتافت و ديگرى دامادش را بر حقيقت برترى داد و آن دو نفر ديگر (طلحه و زبير) كه زشت است آوردن نامشان. تا آنكه سومى به خلفت رسيد، دو پهلويش از پرخورى باد كرده، همواره بين آشپزخانه و دستشويى سرگردان بود و خويشاوندان پدرى او از بنى اميه بپاخاستند و همراه او بيت المال را خوردند و بر باد دادند، چون شتر گرسنهاى كه به جان گياه بهارى بيافتد، عثمان آنقدر اسراف كرد كه ريسمان بافته او باز شد و اعمال او مردم را برانگيخت و شكمبارگى او نابودش ساخت. نهج البلاغه، خطبه 3 . خوب دقت كن ميبيني كه خلفاء با هم در مورد حق خلافت نظراتي غير از نظرات شعرا داشتند, حال شما خودتان بگوئيد كه خلفا و ما اشتباه كردهايم يا شعرا و شما؟ ================================================================================= اما در مورد آيات قرآني كه در صحتشان هيچ شكي نيست: آيا در اين مورد نميتوان گفت يا برداشت علماي شما و شما اشتباه است يا برداشت برداشت علماي ما و ما؟ با استناد به قسمت اول نظرم خيلي واضح است كه چه جماعتي اشتباه برداشت كردهاند و ميكنند. ================================================================================= جناب بند (ه)! آيا نظر حضرت علي را راجع به ابوبكر صــــــــــــــديق (؟؟؟) بگويم؟ بنا به ابن قتيبه: وقتى ابو بكر، قنفذ را نزد على (عليه السلام) فرستاد و به او گفت: يدعوكم خليفة رسول الله (ص) << خليفه پيامبر تو را احضار كرده است. >> على (عليه السلام) در پاسخ فرمود : لسريع ما كذبتم على رسول الله (ص) <<< چه زود بر پيامبر گرامى (ص) دروغ بستيد و خود را خليفه او ناميديد. >> ثمّ قال أبو بكر : عد إليه فقل : أمير المؤمنين يدعوكم ، فرفع علي صوته فقال : سبحان الله لقد ادعى ما ليس له . << ابو بكر براى مرتبه دوم، قنفذ را نزد على (عليه السلام) فرستاد و گفت: به او بگو: امير المؤمنين تو را احضار كرده است. على (عليه السلام) با شنيدن اين سخن فرياد بر آورد: سبحان اللّه چه ادعاى بىجايى كرده است. >> الإمامة و السياسة بتحقيق الزينى، ص 19 وبتحقيق الشيري، ص 30 . =========================================================================== به نظر شما عجيب نيست كه كسي را كه شما << صــــــــــد يق >>>> ميناميد حضرت علي عليه السلام كــــــــذاب ميداند !!!! =========================================================================== يا علي |
116 |
نام و نام خانوادگي: بنده -
تاريخ: 22 شهريور 89
دفاع اهل بيت از خلفاي راشدين. يحيي بن سعيد ميگويد: گروهي از مردم عراق نزد علي بن حسن آمدند و در مورد ابوبكر و عمر و عثمان رضي الله عنهم حرفهايي گفتند هنگامي كه سخنانشان به پايان رسيد، علي بن حسن فرمود: گواهي ميدهم كه شما مصداق اين آيه نيستيد: «والذين جاؤا من بعدهم يقولون ربنا اغفر لنا و لاخواننا الذين سبقونا بالايمان و لا تجعل في قلوبنا غلا للذين آمنوا ربنا انك رئوف الرحيم»[1]؛ كساني كه پس از مهاجرين و انصار به دنيا ميآيند، ميگويند: پروردگارا! ما را و برادران ما را كه در ايمان آوردن بر ما پيشي گرفتهاند بيامرز و كينهاي نسبت به مومنان در دلهايمان جاي مده، پروردگارا! تو داراي رأفت و رحمت فراواني هستي. مولاي جابر جعفي ميگويد: ابو جعفر محمد بن علي موقع خداحافظي به من گفت: اين پيام مرا به اهل كوفه برسان كه من از كسي كه از ابوبكر و عمر رضي الله عنهما بيزاري بجويد، بيزارم. محمد بن اسحاق از ابو جعفر محمد بن علي نقل ميكند كه ايشان فرمود: كسي كه فضل و مرتبه ابوبكر و عمر رضي الله عنهما را نداند، نسبت به سنت پيامبر جاهل است. |
117 |
نام و نام خانوادگي: بنده -
تاريخ: 22 شهريور 89
موضع اهل بيت راجع به ابوبكر صديق على مرتضى بعد از ذكر خلافت ابوبكر صديق، وقتيكه مردم براى بيعت به سوى او سرازير شدند، همانطور که منبع شيعى نقل ميكند ميگويد: آنوقت من به سوى ابوبكر رفتم و با او بيعت نمودم و در آن حوادث بزرگ بپاخاسته تا اينكه باطل از بين رفته و كلمهء الهى برتر گشت، اگر چه كافران ناراحت شوند، ابوبكر متولى آن امور شد، با آسانگيرى و رحمت و اعتدال جلو ميرفت و من در آنچه كه از دين ميكرد با تمام كوشش پيرو او بودم،[1] و در نامهاى به قيس بن سعد بن عباده انصارى كه والى او بر مصر است مينويسد: (.. سپس مسلمانان بعد از او- پيامبر اكرم- دو مرد صالح و نيكسيرت جانشين او نمودند كه به كتاب و سنت عمل نمودند و از سنت تجاوز نكردند كه رحمت خداوند بر آندو باد)[2] و اما اينكه چرا مسلمانان ابوبكر را خليفه و امام خود بعد از رسول اكرم انتخاب كردهاند، علي مرتضى و پسر عمه رسول خدا زبير بن عوام بدان پاسخ داده و ميگويند: ما ابوبكر را شايستهترين فرد شناختيم. او يار غار پيامبر بوده و ما به سن او احترام گذاشته و رسول خدا وقتى كه خودش زنده بود، او را بعنوان پيشنماز معرفى كرد[3] اجازه بدهيد در اين بحث از يك منبع سنى نيز مطلبى نقل نموده تا مطلب كاملتر شود، سيوطى و حاكم هر روايت كردهاند كه على و زبير از بيعت ابوبكر تاخير نمودند و بعد از آن پيش ابوبكر آمده و عذرخواهى نمودند و گفتند كه ناراحتى ما فقط از اين بود كه با ما دير مشورت شد و ما ابوبكر را شايستهترين فرد دانسته و او يار غار رسول خدا بوده و ما قدر و بزرگوارى او را ميشناسيم و رسول خدا در حيات خود او را پيشنماز مردم كرد[4] و على در جواب ابو سفيان فرمود كه ما اگر ابوبكر را شايسته خلافت نميدانستيم او را رها ميكرديم[5] و اين سخن را بارها تكرار كرده است و كتب شيعه هم آنرا روايت كرده است، و لهذا وقتى كه ابن الملجم ملعون بر او ضربه زد از او-همانطور كه ابو وائل و حكيم از على روايت ميكنند- سؤال كردند كه خليفه و امام بعد از تو كيست؟ آيا به كسى بعد از خودت وصيت نميكنى؟ فرمود كه رسول خدا براى كسى وصيت نكرد كه من وصيت كنم. ليكن –رسول خدا- فرمود: اگر خداوند برايشان خير بخواهد آنها را بر حول بهترينشان جمع خواهد نمود، [6] و عين همين روايت را علم الهدى شيعه در كتاب الشافى 4/295 هم روايت كرده است، اينست على مرتضى كه آرزو ميكند كه خداوند براى پيروانش و مسلمانان شخصى مثل ابوبكر بعد از او پيدا كند، همچنين سيد مرتضى علم الهدى –شيعى- در كتاب خودش از جعفر بن محمد از پدرش روايت ميكند كه فردى از قريش پيش امير المؤمنين عليه السلام آمده و از او پرسيد كه: شنيدم كه شما اندكى قبل در خطبه گفتيد: بار خدايا به همان راه اصلاحى كه خلفاء راشدين را رهنمون گشتى ما را نيز رهنمون گردى، آندو كى هستند؟ گفت: آن دو دوست و عموى تو ابوبكر وعمر، دو شيخ اسلام و دو امام هدايت، و دو بزرگ قريش، كه بعد از رسول خدا اسوه و مقتدا هستند، هركس آن دو را مقتداى خود قرار بدهد، محفوظ گشته و هركس كه از آثار آندو پيروى كند، به راه مستقيم هدايت ميشود،[7] ودر همين كتاب متذكر ميشود كه على عليه السلام در خطبهاش گفته است: بهترين فرد اين امت بعد از پيامبرش، ابوبكر و عمر هستند،[8] اينست نظر على راجع به ابوبكر وعمر، آيا كسانى كه مدعى ولايت و تشيع على هستند، نبايد از نظرات او راجع به ياران محمد صلي الله عليه و آله و سلم پيروى كنند؟ و امام حسن بن على راجع به ابوبكر صديق از پيامبر روايت ميكند كه فرموده است ابوبكر به منزلت شنوايى من ميباشد،[9] تا حدى امام حسن احترام ابوبكر ميكرد كه يكى از شرطهايش با معاويه در مورد صلح اين بود كه ...از سنت خلفاء راشدين پيروى كند،[10] و على بن حسن بن على –امام چهارم به زعم شيعيان- گروهى از عراقيان را كه راجع به ابوبكر و عمر و عثمان حرفهايى زدند از جلسهء خود اخراج نمود و بر عليه آنها دعا نمود،[11] اما فرزند زين العابدين محمد بن على بن حسين ملقب به باقر-امام پنجم به زعم شيعيان- از اعمال ابوبكر اشتشهاد و استناد ميكرده است [12] طبرسى از باقر روايت ميكند كه ميگويد: من منكر فضل ابوبكر نيستم و منكر فضل عمر نيستم، ولى ابوبكر از عمر افضل است[13] سپس فرزندش ابو عبدالله جعفر راجع به ابوبكر و عمر چنانكه قاضى نورالله شوشترى شيعى افراطى نقل ميكند كه فردى از امام صادق عليه السلام راجع به ابوبكر و عمر پرسيد پاسخ داد كه آندو امام عادل و قاسط بوده و بر حق بودند و بر حق مردند، رحمت خداوند تا قيامت بر آندو باد [14] و اربلى از امام صادق نقل ميكند كه گفته است: من از دو پشت به ابوبكر ميرسم،[15] براى اينكه مادر جعفر ام فروه دختر قاسم بن محمد بن ابى بكر و مادر-ام فروه- اسماء دختر عبد الرحمن بن ابى بكر ميباشد،[16] سيد مرتضى در كتاب الشافى از جعفر بن محمد ميآورد كه او ابوبكر و عمر را دوست داشته و وقتى كه بر سر قبر پيامبر براى سلام دادن ميرفته بر آندو نيز عرض سلام ميكرده است[17] و حسن بن على ملقب به حسن عسكرى –امام يازده بر حسب زعم شيعيان- نقل ميكند كه رسول خدا در جواب ابوبكر فرموده است: لابد خداوند بر قلبت آگاه است و آنرا موافق زبانت يافته كه تو را مثل چشم و گوش و سر بر يك جسد و روح بر بدن قرار داده است،[18] و موضع على و اهل بيتش راجع به عمر بن خطاب هم به همين منوال بوده است، اين روايت ها همه از كتب خود شيعيان از پيامبر و على ميباشد، آيا مدعيان تشيع حرف آنها را قبول دارند، پس چرا كلام آنها غير از رفتار و باور شيعيان است؟ [1] الغارات 1/307 بعنوان: نامه على به اصحابش بعد از مقتل محمدبن ابى بكر [2] الغارات 1/210 و با اندك اختلافى در شرح نهج البلاغه از ابن ابى الحديد و ناسخ التواريخ 3/241 و در شرح نهج البلاغه ميثم البحرانى نيز از ابوبكر صديق تمجيد ميكند ص 400 [3] شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد شيعى 1/332 [4] تاريخ الخلفاء از سيوطى و حاكم در المستدرك و سند او را صحيح شمرده است و صحيح ابن حبان از حديث ابو سعيد خدرى روايت نموده است [5] شرح ابن ابى الحديد بر نهج البلاغه –عربى- 1/130 [6] تلخيص الشافى از طوسى 2/372 [7] الشافى ص 171 [8] تلخيص الشافى 2/428 [9] عيون الاخبار1/313 وكتاب معانى الاخبار ص 110 [10] منتهى الآمال ص 212ج2 [11] كشف الغمةاز اربلى 2/78 [12] كشف الغمة2/147 [13] الاحتجاج از طبرسى ص 230 [14] احقاق الحق شوشترى 1/16 [15] كشف الغمة2/161 [16] فرق الشيعة از نوبختى ص 78 [17] الشافى ص 238 وايضا شرح نهج البلاغه ج4ص140 [18] تفسير حسن عسكرى ص 164-165 |
118 |
نام و نام خانوادگي: ابوالفضل عرب2 -
تاريخ: 16 مهر 89
سلام چند تا سوال دارم لطف کنيد منطقي و قرآني جواب بدين. سوال اول)چرا اسم هيچ کدام از امامان دوازده گانه که به نظر شما از پيامبران هم بالاترند در قرآن نيست؟ سوال دوم)حضرت علي به هر حال خليفه ي چهارم ماست ولي آيا آيه بخصوصي منحصرا در مورد هر کدام از ساير امامان شما در قرآن وجود دارد؟ سوال سوم)آيه اي در قرآن نام ببريد که منحصرا مختص به مثلا فضايل امام رضا باشد؟ سوال چهارم)باز براي تاکيد ميگويم آيه اي در قرآن نام ببريد که منحصرا مختص به مثلا امام محمد باقر ، امام موسي کاظم،امام صادق، امام حسن و امام حسين و ساير امامان...باشد؟ جواب نظر: با سلام دوست گرامي 1- امامان از همه پيامبران برتر نيستند ، بلکه رسول خدا (ص) از همه مخلوقات برتر است و پس از ايشان ائمه اطهار عليهم السلام هستند ؛ اما علت نيامدن نام ايشان در قرآن در مقاله: «چرا نام ائمه عليهم السلام مستقيماً در قرآن نيامده است ؟» بررسي شده است مراجعه كنيد. 2- بسياري از آيات ، تفسير به امامي خاص شده اند ؛ البته آنچه که مهم است ، سخنان رسول خدا و آياتي است که در مورد اصل مقام امامت در قرآن آمده است ؛ در اين مورد به مي توانيد به «آيا در قرآن آيهاي در خصوص امامت امامان بعد از حضرت پيامبر آمده است ؟» مراجعه کنيد. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
119 |
نام و نام خانوادگي: اسما عيل از امارات -
تاريخ: 07 آبان 89
سلام عليکم من دعا مي کنم اين زحمت کشان دين را خداوند از دست اين بت پستان محفوظ نگه داره اين بت پرستان چندين علماي ما اهل سنت شهيد کرده اند وخداشمارا توفيق بيشتر براي پيشرفت دين مبين استوار بفر مايد |
120 |
نام و نام خانوادگي: m.hamidian -
تاريخ: 20 آبان 89
آقاي ملازاده وهابي دروغكو جواب رسول خدارادرروزجزا جكونه خواهي داد، نميدانم اما انشاالله باهمان سه ناشيخ محشورخواهي شد اينرااطمينان دارم_ |
121 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 21 آبان 89
با سلام جناب m.hamidian , اين مردك شرور اصلاً اعتقاد به اخرت ندارد , اگر هم داشته باشد فكر ميكند كه بايد به شيطان كه از او راضي است بايد جوابگو باشد و نه رسول الله . لبيك يا علي |
122 |
نام و نام خانوادگي: علي وعمر -
تاريخ: 11 آذر 89
اي بدبخت (مومن عبدال...) تو اسم خودتو مي گذاشتي شمر که قاتل امام حسين بود نه مومن چون تو با بيشعوريت روي تمام مشرکين وجهان تاريخ را سفيد کردي مردک معلوم مي شود از سفره بابات بلند نشدي فرداي قيامت چوب تو ؟؟؟؟ مي کنند صيغه اي |
123 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 13 آذر 89
جناب عمر اينها که نوشتي 20 صفحه علم عمر بود؟ عجب علمي داشت اين عمر!!! عجب عالمي بود اين عمر!!! بيدليل نبود که کعب الاحبار شب تا صبح پاي درس او مينشست. کعب الاحبار خيلي به او محبت داشت و از درون به او عشق ميورزيد. چه شبها که باهم در يک اتاق به سر بردند و از يکديگر لذت بردند. عمر خيلي معلم خوبي برايش بود. از يکدگير چيزها آموختند. يا علي |
124 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 13 آذر 89
با سلام جناب الي عمر ( 120 ) اتفاقاً اسم بابا شجاع الدين ابولوُلوُ پيروز نهاوندي از شيعيان علي عليه السلام برازنده ايشان است . اون اسم ملعون شايسته محبان شجره ملعونه به سركردگي ابوسفيان كه شما از شيعيانشان ميباشيد هست . الهم صل علي محمد وآل محمد وعجل فرجهم ياحق لبيك يا علي |
125 |
نام و نام خانوادگي: نجات قاضي پور -
تاريخ: 07 دي 89
سلام چه تفاوتي ميان مناظره آية الله قزويني و آية الله مكارم شيرازي وجود دارد؟ مثلا اگر كسي درخواست مناظره با آية الله مكارم شيرازي را دارد چه فرقي با مناظره ي آية الله قزويني دارد؟ ممنون جواب نظر: با سلام دوست گرامي مراجع عظام تقليد ، در بالاترين سطح قرار دارند ، لذا براي اينكه كسي بخواهد با آنها مناظره كند در ابتدا بايد در حد مناظره با شاگردان آنها باشد و ثابت كند كه مي تواند به سوالات و اشكالات شاگردان آنها پاسخ دهد ! موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
126 |
نام و نام خانوادگي: محمدرنجي -
تاريخ: 16 بهمن 89
بنام خدا السلام عليک ياابالصالح المهدي عج |
127 |
نام و نام خانوادگي: عمرعلي برگشته از شيعه خرافي -
تاريخ: 22 بهمن 89
با سلام وخسته نباشيد سوال بنده اين است که اين بابا شجاع الدين شما در آن موقع هواپيما بوده که جنازه اش را از مدينه تا کاشان آوردند يا با حيوانات آن موقع در اينصورت ماهها طول ميکشيد تا بياورند و بوي گند او همه را خفه ميکرد و فاسد شده بود يا اصلا اين قبر ابولولو مجوسي نيست بجاي اينکه تعصب بيجا داشته باشيد کمي تفکر کنيد الله تعالي شما را هدايت ميکند تا چشمان شما به بقيه مسايل باز شود خدا همه مارا مورد عفو خود قرار دهد. امين |
128 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 25 بهمن 89
جناب عمر 125 ميداني بين قاتلين عثمان و قاتل عمر جاهل چه فرق است که يکي را «رضي الله عنه» و ديگري را «مجوس» ميناميد؟ قاتلين عثمان عرب هستند و قاتل عمر جاهل ايراني بود. شما کنيزان استخبارات عربستان سعودي نيز جز در پي به بردگي کشاندن ايران و ديگر ممالک نيستيد. واضح است که قهرمان و شرف ايرانيان حضرت ابولولو مجاهد (رضي الله عنه) را فحش ميدهيد و مقتول ؟؟؟؟ او را اميرالمومنين ميناميد. يا علي |
129 |
نام و نام خانوادگي: عبد الجليل غلجايي -
تاريخ: 01 اسفند 89
با سلام فراوان خدمت دكتر . اقاي دكتر ايادر كشوري كه غربي ها دران باشد يعني كفرباشد ايا در دولت ان ميتوان رفت ان هم در بخش نظامي با تشكر جواب نظر: با سلام دوست گرامي سؤالات شرعي خود را تنها باسايت و يا دفتر مرجع تقليد مورد نظر خود در ميان بگذاريد .
موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
130 |
نام و نام خانوادگي: حسين احدي -
تاريخ: 05 اسفند 89
اهاي اقايي كه نام خودت راعمرعلي بزگشت ازشيعه خرافي گذاشتي هيچ مي دانستي قبرابولولوكجاست روايات دراين موردمتعدداست هيچ كدام ازبزرگان شيعي روي اين قضيه تاكيدنكردندكه قبرايشان دركاشان است ياجايي ديگربعدشيعه بهترين ومناسب ترين مذهب مسلمانان بوده وهست زيراعلما بزرگواراين مذهب ازروي تفكرصحبت واظهارنظرمي كنندبعديك سوال ازشما اياشماقزان سوره مائده راخوانديدشمابگوييدمنظورقران دران قسمت كه رسول خدامي فرمايد اي رسول پيامت رانرساني رسالتت راتكميل نكردي جيست اياغيرازرساندن اعلام جانشين وولايت حضرت علي عليه السلام است لطفاپاسخ دهيداگرميشودمتشكرم |
131 |
نام و نام خانوادگي: بهاره ماله كه م -
تاريخ: 16 فروردين 90
دوستان عزيز ملاك برتري سني وشيعه بودن نيست ملاك برترفقط تقواست_دوستان من خودم سني هستم وقبلاازشيعه متنفربودم ولي الان بهشان ارادت خاصي دارم وآقاي دكترقزويني رودوست دارم_ اماالان متوجه شده ام كه هركس خواه مسلمان(شيعه ياسني)ياغيرمسلمان باشدايمان به خداوروزآخرت داشته باشد وعمل صالح انجام دهد فلاخوف عليهم ولاهم يحزنون |
132 |
نام و نام خانوادگي: مسلمان -
تاريخ: 22 فروردين 90
با عرض سلام. واقعا براي همه شما عزيزان متاسفم. اين صوت دستکاري شده است و تمام آن کامل نبوده و بيشتر بخش هاي آن سانسور شده است. براي مشاهده و دريافت کامل اين صوت به سايت يوتوب و يا عقيده اهل سنت مراجعه نمائيد. اگر ممکن است يک مناظره تصويري ترتيب بدين و آن را هم براي دانلود بگذاريد آقاي قزويني البته بايد رو در رو باشد. نه اينکه سانسور شود. و خواهشا از اين قبر پرستيهاي تان دست برداريد دوستان جمله بالا فقط يک نصيحت بود. درود و سلام خداوند بر محمد و آل و اصحاب کرام ايشان. موفق باشيد. براي تماس با من از ايميلم استفاده کنيد. شايد ديگر اينجا سر نزنم. جواب نظر: !!! با سلام دوست گرامي اگر جملهاي از مناظره سانسور شده است ، بهتر است اين قسمت را به همراه فايل كامل ، در اختيار شبكههاي وهابي قرار دهيد تا بر ضد ما به عنوان يك تحريف به كار ببرند ! البته اگر چنين است !!!! در هر صورت دروغگويي يكي از زشتترينكارهايي است كه يك انسان ميتواند انجام دهد . گروه پاسخ به شبهات |
133 |
نام و نام خانوادگي: محمدفريدالبشيري_افغانستان -
تاريخ: 03 ارديبهشت 90
لطفا متن کامل مناظره را روي سايت قرار دهيد. |
134 |
نام و نام خانوادگي: محسن طالب -
تاريخ: 06 ارديبهشت 90
ننوشت براي ورد روز و شب من جز ذكر علي معلم مكتب من گر غير علي كسي بود مطلب من اي واي من و كيش من و مذهب من اعتقاد ما در مورد شفاعت و شفا كاملا منطبق با آيات و روايات بوده و در زبان و نيتمام اعتقاد به اين داريم كه اگر اذن الهي نباشد كسي قادر به شفا و شفاعت نيست ممنون از سايت پر محتوايتان |
135 |
نام و نام خانوادگي: محسن طالب -
تاريخ: 07 ارديبهشت 90
من چند سوال از برادران اهل سنت دارم اول اينکه اگر به گفته شما هيچگونه اختلافي بين خلفا و حضرت فاطمه زهرا سلام الله نبوده پس همانطور که قبور خلفاي شما معلوم است بايد قبر مطهر پاره تن حضرت رسول نيز مشخص باشد علت نامعلوم بودن آن چيست 2-چرا ايشان را بنابر اخبار مستند خودتان شبانه تدفين نمودند 3-در جنگ جمل زماني که خليفه سوم شما و امام اول ما در يک طرف بود ودر مقابل ايشان عايشه و طلحه و زبير فرارداشت چگونه ميشود که هردو حق بوده ولي در مقابل يکديگر قرار بگيرن آنهم با جنگي که ثمره آن يتيمي کودکان بيوگي زنان و نفوذ اختلافات در خانواده ها بود مقصر اين جنگ را نيز بگويي |
136 |
نام و نام خانوادگي: اسماعيل مفاخري -
تاريخ: 22 ارديبهشت 90
با عرض سلام خدمت جناب آقاي مولوي ماموستا ملازاده مي خواهم بدانم چرا شما حالا درماهواره سخنراني نمي کنيد خيلي دلمان برات تنگ شدخ |
137 |
نام و نام خانوادگي: Momen Abdullah -
تاريخ: 24 ارديبهشت 90
جناب مجاهد چنان احاديث جعلي و خنده دار شما متزلزل و پوچ است كه چاره اي جز تغيير و تبديل آنها را نيافتهايد: (سنن الترمذي » كتاب المناقب » باب في مناقب عمر بن الخطاب ) http://hadith.al-islam.com/Page.aspx?pageid=192&BookID=26&TOCID=2028 «قال اللهم اعز الاسلام باحب هذين الرجلين اليك» ******** ولي علت اين دروغ گويي در دروغ گويي از سوي شما چيست؟ ******* نسل جديد از خود ميپرسند كه حب ابوجهل و عمر چيچي بود كه باعث اسلام شود!!! اصلا خداوند عظيم و اعلي چرا بايد ابوجهل يا عمر را دوست بدارد؟ بالفرض اين دوست داشته شدن عمر يا ابوجهل چگونه ممكن است باعث عزت اسلام شود؟؟؟؟!!!! حضرت موسي (عليه السلام) ميفرمايند: «وقال موسي ان تكفروا انتم ومن في الارض جميعا فان الله لغني حميد» بعد حضرت محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) عزت اسلام را در «دوست داشته شدن يكي از عمرين» بدانند؟؟ اين است عقل شما؟ اين است منطق شما؟ آخر جدال با الله متعال تا كي؟ ****** جناب مجاهد خداوند در قرآن كريم ميفرمايند: «يمنون عليك ان اسلموا قل لا تمنوا علي اسلامكم بل الله يمن عليكم ان هداكم للايمان ان كنتم صادقين» حال شما با اسلام ظاهري عمر بر خدا منت ميگذاريد؟ ****************** و اما در مورد حيا و عفت آن جاهلي كه ادعاي خلافت عقل كل را داشت: **** «... عن عايشه أنّ ازواج النبى صلى الله عليه وسلم كن يخرجن بالليل إذا تبرزن إلى المناصع وهو صعيد افيح فكان عمر يقول للنبى صلى الله عليه وسلم احجب نساءك فلم يكن رسول اللّه صلى الله عليه وسلم يفعل. فخرجت سودة بنت زمعه زوج النبى صلى الله عليه وسلم ليلة من الليالى عشاء وكانت امرأة طويلة فناداها عمر ألا قد عرفناك يا سودة - حرصا على أن ينزل الحجاب - فانزل اللّه آية الحجاب»( صحيح بخارى، ج 1 ص 49، كتاب الوضوء، باب خروج النساء إلى البراز). عايشه مىگويد: همسران پيامبر صلى الله عليه وآله شبها براى قضاى حاجت به بيابان مىرفتند. عمر به پيامبر صلى الله عليه وآله مىگفت: زنهايت را در حجاب كن ولى رسول خدا صلى الله عليه وآله چنين نمىكرد (گوش به حرف عمر نمىداد!). شبى از شبها سودة دختر زمعه، همسر پيامبر صلى الله عليه وآله كه زنى بلند قد بود بيرون رفت. عمر فرياد زد: اى سوده ترا شناختيم - به جهت حرصى كه براى نزول آيه حجاب داشت (اين كار را كرد). آنگاه آيه حجاب نازل شد. **** شما حاضر هستيد به ساحت و ناموس حضرت محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) ركيكترين فحاشي را كنيد تا بلكه مقام صنمتان عمر بن خطاب را بالا ببريد!!! اين است عفت و حياي عمر!!! >>>>>>>> ايجاد مزاحمت براي زنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) <<<<<<<<< عمر خيلي خيلي غلط بيجا كرد سر راه ناموس پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ايستاده بود و در نيمه شب داد و فرياد ميكرد. مردك مگر خانه و زندگي نداشت؟ بيدليل نيست كه پسر او بيحيا و بيشرفي شد كه دختركان 5 ساله را شهيد ميكرد و پسر ديگرش حامي يزيد و حجاج يوسف شده بود!! *********** جناب مجاهد آيا وقت آن نيامده است كه بيش از اين خودت را مسخره يك عرب 1400 سال قبل نكني كه بدون آنكه مفسر قرآن باشد ادعاي خلافت برترين دانشمند خلايق حضرت محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) را داشت؟ آخر اين عمر چيچي بود؟ عالم بود؟ علمش كو؟ مفسر قرآن بود؟ تفسيرش كو؟ طبيب بود؟ طبش كو؟ شيميدان بود؟ معلم بود؟ چيچي بود؟ يا علي |
138 |
نام و نام خانوادگي: عمر سعادت -
تاريخ: 01 خرداد 90
يه خبر خوش دارم_تو روستاي ما 50 نفر دريك روز با سخنراني يكي از علماي اهل سنت راه اصلي دين رو در بيش كرفتن و از خرافات و شركيات به دور شدن و الان طبق دستورات اهل سنت اعمالشونو انجام ميدن_به اميد هدايت همه |
139 |
نام و نام خانوادگي: امين آغا -
تاريخ: 19 خرداد 90
باد آورده را باد مي برد فردا يه يهودي در روستاي شما ميرقصه شما هم به حول قوه عمر او را همراهي خواهيد كرد . |
140 |
نام و نام خانوادگي: ناصح -
تاريخ: 23 خرداد 90
اقا محسن قبر برست قبر مادرمان عايشه کجاست.شما چرا هي دنبال قبر ها ميگرديد.قبر انسانها هيچ اهميتي ندارد راه و روش انها مهم است که بحمده لله شما از انها بوي نبرده ايد. جناب اقاي مومن عبدالله گفته ايد عمر چي کار کرد که ازش دفاع ميکنيد بهتون ميگم.عمر بود که ايران رو ازاد کرد و پدران اتش پرست شما رو مومن کرد.عمر بود که روم رو ازاد کرد.عمر بود که ده سال تمام وقتي کفار اسمش رو مي شنيدن از ترس خودشون رو خيس ميکردن.پيامبر فرمود خدايا اسلام را با عمر عزيز فرما و اينچنين هم شد.ما که ميدانيم شما چرا ازش بدتون مياد چون او واصحابش بودند که ايران اتش پرست شما رو با زور شمشير مسلمان کرد وپدران شما را به دوزخ فرستاد وشما هم عقد وکينه ي اونها رو در دل داريد.اما شما مشرک صفت ها که کم نمياريد دوباره ايين پدران خود رو در لباس اسلام در اورديد.قبلا اتش پرست بوديد حال امام پرست شده ايد قبلا فر ايزدي داشتيد و تخم مقدس داشتيد حالا هم سيد وشيخ تراشيده ايد خدا هدايتتان کند و مسلمانان را از شر ادمکشهاي چون اخوند هاي شما حفظ کمند. |
141 |
نام و نام خانوادگي: نبلنلب لب نب -
تاريخ: 24 خرداد 90
خاک توي سرتان بي سوادها |
142 |
نام و نام خانوادگي: امين آغا -
تاريخ: 25 خرداد 90
جناب ناصح قبر مادرتان عايشه كنار قبر پدربزرگ باباي من مي باشد اگر مني كه به گفته شما قبرپرستم توانستم قبر پدر پدر بزرگم را پيدا كنم آنوقت حق با شماست و من قبر پرستم. ............. اگه مردي يا از مردي بويي برده اي براي ما بگو تا بدانيم چرا خدا احداث بارگاه بر اصحاب كهف را تاييد و تصديق كرده است ؟ لابد خدا هم قبر پرسته؟ مرا افتخار همراهي با نظر پروردگارم است. ...................... جناب ناصح اگر مسلماني و از كتاب مسلمانان سر در مياري ،دليلي از قرآن بيار كه پدران ما مشرك بودند. ............................ عمر روم را آزاد كرد:برو از روميان بخاه تا از فضايل عمر برايت بگويند. خوشبختانه حكومت معاويه ها در ايران پايدار نماند و به لطف حضرت شاه اسماعيل دين خدا پايدار ماند و فرق روم و ايران در بقاي حكومت اموي در آنهاست. و در جايي كه اسلام تحريف و پيامبر و قرآن مسخره ميشوند مطمئنا كسي از عمر بدگويي نخواهد كرد. ............................... ترس كفار كجا بود ؟ ماشاءالله كفار كه خودشون حكومت ميكردند. مگه معاويه از عمر مي ترسيد؟ به شما نگفتند چرا عمر ترسناك بود؟ نگفتند آيا از ايمان عمر مي ترسيدند يا از زور او؟ نگفتند از اخلاص عمر مي ترسيدند يا از ترس ناموسشان ؟ (((محمد رسول الله و الذين معه اشداء علي الكفار رحماء بينهم...))) فتح آيه آخر آيا عمر اشداء علي الكفار بود يا اشداء بينهم؟ آيا عمر رحماء بينهم بود يا رحماء علي الكفار؟ جاي بسي تعجب است كه آيين نيك پدران مارا با مكتب عمر مقايسه ميكنيد ما در برتري آيين زرتشت از مكتب عمر شكي نداريم ........... پندار نيك: آيا عايشه پنداري نيك داشت؟ ................ گفتارنيك: آيا ابوبكر و عمر و عثمان گفتاري نيك داشتند؟ ............ كردارنيك: آيا ابوبكر و عمرو عثمان و طلحه و زبير و خالد و عبدالرحمن بن عوف و معاويه و عايشه و... . نيك و بد را ميفهميدند؟ ........... عمر فقط شما را از جاهليت قديم به جاهليت مدرن تغيير ورژن داد و بس . ................ خوش به حال دايناسورها كه يكباره منقرض شدند و الا از دست عمرخان شما خواب آرام بزرگترين آرزوي اين سوسماراي بزرگ بود. چه بسا علت انقراض آنها كابوس عمر بوده است كه تا به حال ناشناخته مانده است . در خونخواري و آدمكشي شما هم شكي نيست و لزومي ندارد صفت اكتسابي ناپسند خود را به ديگري نسبت دهي ، كمي در مفت گويي مفتيانتان بيانديش تا در حكمت خدا تفكر كرده باشي. ياحـــــــــــــــــــق |
143 |
نام و نام خانوادگي: محسن زاهدى -
تاريخ: 27 خرداد 90
اهل تسنن يعنى اهل سنت عمر. |
144 |
نام و نام خانوادگي: ميثم -
تاريخ: 31 خرداد 90
تو را به خدا دست از جنگ و توهين به هم برداريد فقط خودمان در اين آتش مي سوزيم مطمعن باشيد کسي سود نمي برد اين همه سال جنگ بوده مناظره بوده چه نتيجه اي داشته ما هم يک خدا يک کتاب و يک پيامبر داريم کافي نيست؟ |
145 |
نام و نام خانوادگي: محمد -
تاريخ: 06 تير 90
محمد رسول الله و الذين معه اشداء علي الکفار رحماء بينهم.قران به صراحت ميفرمايد که اصحاب محمد با هم دوست بوده اند حالا شما رافضي ها چرا ميخواهيد تفرقه بين انها بيندازيد.شايد هم قران را قبول نداريد و اين ايه را تحريف شده ميدانيد.والسبقون الاولون من المهاجرين و النصار والذين تبعوهم به احسان.يعني بايد از صحابه تبعيت کرد. |
146 |
نام و نام خانوادگي: امين آغا -
تاريخ: 07 تير 90
جناب محمد آن حشراتي را كه تو ((الذين معه)) ميداني موذي بودند وبراي خون خوردن گرد وجود مقدسش پرسه ميزدند و الا شپش با انسان رفاقت ندارد !!! آنان زالـــــــــــــو بودند. عزيز دل برادر!!! |
147 |
نام و نام خانوادگي: امين آغا -
تاريخ: 07 تير 90
جناب محمد هر كس اين حرف شما را تكرار كند __ ""شايد هم قران را قبول نداريد و اين ايه را تحريف شده ميدانيد""__ در نظر ما كذاب ودشمن خداست و در محضرش بايد پاسخگو باشد. |
148 |
نام و نام خانوادگي: Momen Abdullah -
تاريخ: 07 تير 90
جناب محمد عجب سد محكم و دژ مستحكمي است قرآن كريم در برابر وحي شياطين پيرو عُمَر. بنده كه لذت ميبرم از تو دهنيهايي كه اين كتاب شريف به پيروان عمر ميزند. گويي كه كاغذ قرآن كريم از جنس خنجر ابولولو (رضي الله عنه) است و نوشتههاي آن از جنس ذوالفقار: «يوم يقول المنافقون والمنافقات للذين آمنوا انظرونا نقتبس من نوركم قيل ارجعوا وراءكم فالتمسوا نورا فضرب بينهم بسور له باب باطنه فيه الرحمه وظاهره من قبله العذاب » «ينادونهم الم نكن معكم قالوا بلي ولكنكم فتنتم انفسكم وتربصتم وارتبتم وغرتكم الاماني حتي جاء امر الله وغركم بالله الغرور» ********* «الم نكن معكم قالوا بلي ولكنكم فتنتم انفسكم» «الم نكن معكم قالوا بلي ولكنكم فتنتم انفسكم» «الم نكن معكم قالوا بلي ولكنكم فتنتم انفسكم» «الم نكن معكم قالوا بلي ولكنكم فتنتم انفسكم» ********* به صراحتِ كتاب خداوند، قرآن مجيد، منافقين و منافقات در برههاي از زندگي ننگيين خود «مع» «با» مومنين هستند ولي اين «مع» «با» مومنين بودن هيچ سودي براي آنها ندارد و جز خسران و زيان نتيجهاي ديگر براي آنها ندارد. و چه زيبا و متين قرآن كريم علت اين «مع» بودن منافقين را بيان كرده است: «من الناس من يقول آمنا بالله فاذا اوذي في الله جعل فتنه الناس كعذاب الله و لئن جاء نصر من ربك ليقولن انا كنا معكم او ليس الله باعلم بما في صدور العالمين » ************ «لئن جاء نصر من ربك ليقولن انا كنا معكم» «لئن جاء نصر من ربك ليقولن انا كنا معكم» «لئن جاء نصر من ربك ليقولن انا كنا معكم» ************ همانطور كه سرور بنده امين آغا فرمودند مثل اينها آقايان در ظاهر «همراه» مثل شپشهايي است كه خون ميخواستند. البته در تاريخ منافقين «همراه» و «مع» با مومنين محدود به اصنام شما نميشود. پيش از اين هم يهوديان «مع» «با» رسول خداوند حضرت موسي (عليه السلام) بودند: «وانجينا موسي ومن معه اجمعين » ********* آيا يهودي عهد قديم ميتواند به اين آيه كريمه استناد كند و از نجات يافتن و سعادت جاودانه تمامي «همراهان» و «اصحاب» حضرت موسي (عليه السلام) سخن گويد؟ بلاشك نه!! همانطور كه يهودي عهد جديد نميتواند به آيه «محمد رسول الله والذين معه اشداء علي الكفار رحماء بينهم» استناد كرده و اصنام آدمكش خود را كه به گواهي تاريخ جز توحش نكردند، جزء «اشداء علي الكفار» بداند!!! توحشي كه آغازش را قرآن بيان كرده است «يحلفون بالله ما قالوا ولقد قالوا كلمه الكفر وكفروا بعد اسلامهم وهموا بما لم ينالوا» و تاريخ از ادامه آن در ايران و عراق و .... سخنها رانده است. ********** جناب محمد شما كه از ما نميخواهيد كه پيرو اصحاب منافق حضرت محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) شويم و چون آنها كه «قالوا كلمه الكفر وكفروا بعد اسلامهم» ما نيز گوينده كفر و مرتد شويم؟ بدانيد كه ما هيچگاه تابع آن جاهلي نميشويم كه برغم جهالت به آيات قرآن كريم ادعاي خلافت حضرت محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) را كرد. همان جاهلي كه از او حتي يك نمونه مباحثه علمي با ايرانيان و عجم مشاهده نشد و جز جنايت از او چيزي صادر نشد. عليا ولي الله عليا حجة الله عليا وصي رسول الله |
149 |
نام و نام خانوادگي: ناصح -
تاريخ: 07 تير 90
جوابي مختصر به امين اغا! سلام عليکم يا اخواني في کل مکان. فرموده ايد اگر مرديد جواب اين ايه را بدهيد.امين اقا الله متعال اين ايه را از زبان کساني نقل ميکند که بر سر غار او رفتند و گفتند که بر در ان پرستشگاهي درست ميکنيم.کجاي اين ايه تاييد سخنان انها را از طرف الله متعال بيان ميکند.اين ايه صرفا نقل قولي است از انها.و اما در باره گنبد و بارگاه هم در کتب شيعه وهم در کتب اهل سنت روايت هاي زيادي در منع اين کار وارد شده است که برخي از انها را بيان ميکنم:نهي رسول الله ان يجصص القبور(رسول خدا نهي فرمود که قبرها را گچ کاري و تزئين کنند)تهذيب طوسي و وسائل شيعه حر عاملي.رسول خدا از اين که بر قبر نماز بگزاريد,يا بر انبنشينيد و يا بر ان بنا وضريح بسازيد,نهي فرموده است(من لا يحضره الفقيه باب مناهي پيامبر وتهذيب طوسي و وسائل الشيعه)و همچنين ابالحسن هم از ان نهي فرموده(وسائل الشيعه باب44 از ابواب دفن)وام خود علي ميگويد(رسول خدا مرا به شهر براي خراب کردن مقبره ها و شکستن مجسمه ها و بتها فرستاد وسائل شيعه جاپ سنگي قديم جلد اول صفحه209).و در اينده انشائ الله مدارک معتبر ديگري را ذکر خواهم نمود. و ام فرموديد که دليلي از قران بياوريد که پدران ما مشرک بوده اند.امين اغا قبل از اسلام همه ي مردم گمراه بوده اند يهود و نصاري که قران به صراحت به کفر انها اشاره ميکند و مجوسيت که ايين پدران ما بوده هم به طريق الولي منحرف بوده.(نامه ي پيامبر به خسرو پرويز و داستان مربوط به ان را حتما خوانده ايد).گفته ايد مناقب عمر را از روميان بخواهيد ما اين کار نمکنيم جون احتياجي به ان نيست چون خود قران و پيامبر فضائل او را براي ما بيان کرده اند.واما شيخ السلام ابن تيميه اهل روم قديم بوده ان و همچنين مولانا که اينها به برکت ان فتح بزرگ بوده.واما ايران تادر دست مسلمانان بود مهد تفکر و علم بود وافادي همچون ابن سينا,خوارزمي,خيام,حافظ.سعدي,مولانا,غزالي,سهروردي,ابو ريحان بيروني و هزاران دانشمند نامي ديگر را داشت اما همين که شاه اسماعيل خون ريز امد وتمام ايران را با زور شمشير شيعه کرد دانشمندي ديگر ظهور نکرد وايران روز به روز به انحطاط وانزوا نزديکتر شد.واما اهل سنت پاسدار اين دين بوده و هست و تمام سرزمين ها را انها فتح کردهاند و اين در حالي است که روافض يک وجب خاک کفار را فتح نکرده و هميشه در حال جنگ با مسلمانان بوده وکفار را ياري کرده اند.جريان حمله مغول ها و تاتار ها و وزيرشدن طوسي براي انها و کشتن سلطان مسلمانان را به دست تاتار ها و کشتن 1ميليون مسلمان در بغداد را که يادتان نرفته است.وام گفتهايد که اگ از کتاب مسلمانان سر در مياريد.بايد در جواب گفت دزد زرنگ بود صاحب خانه را گير انداخت(ضرب المثل کردي)شما روافض که ميگوييد ما قران را نمي فهميم وان وقت ميگوئيد اگر سر از کتاب مسلمانها در مياريد.و اما گفته ايد ترس کفار کجا بود.ترس کفار از قدرت ايمان و اخلاص شاگردان مکتب رسول الله بود که لا تاييد الهي تمام قدرت هاي وقت را به زانو در اورده وهمه را تسليم الله کرده اند.عمر ترسناک بود البته برا ظالمين ,جون حق هميشه براي ظالمين ترسناک است.واما از ايمان عمر ميترسيدند نه از ناموسشان چون کفا که ناموس براي انها اهميتي نداشت وبه ديده ه حيوان به زن تگاه ميکردند.قران ميفرمايد رحمائ بينهم بوده وحالا شما خلاف ان را ميگوييد.واما ما هم شک نداريم که شما ايين زرتشت را بر اسلام برتري ميدهيد.واما خدا از کردار اصحاب محمد راضي است وانها را اينطور ستوده:اگر همانند شما(اصحاب محمد)به انچه ايمان اورده ايد ايمان بياورند انگاه هدايت شده اند137بقره.شما (اصحاب)برترينمردم هستيد که براي مردم برگزيده شده ايد110ال عمران.پس کساني که هجرت کردند(مهاجرين)واز خانه و کاشانه خود بيرون رانده شدند ودر راه من ازار و اذيت شدند وجنگيدند و کشته شدند,حتما گناهان و بديهايشان را از ايشان دور ميزداييم و وانها را به باغهاي که زير انها نهرها جاري است,ميسازيم195العمران.و 40.41الحج.62و63و64الانفال.74الانفال.88و89توبه.117توبه.100توبه.117و118توبه.41و42النحل.110نحل.18فتح.10فتح.29فتح.7حجرات.8و9و10حشر.10حديد. |
150 |
نام و نام خانوادگي: دوستدار عمر -
تاريخ: 08 تير 90
مه فشاند نور و سگ عوعو کن ........هر کسي از طينت خود مي تند همين عمري که نامش را به خواري مي اوريد اگر اينجا بود نمي دانستيد چجوري جلوي خيس کردن خودتون رو بگيريد اما دوستدارانش هستند و ميدانند که چه کنن همين عمر داماد حضرت علي بوده به روايت کتابهاي خودتان اصول کافي باب عده همين عمر اولين بارمبداء تاريخ مسلمانان را هجرت پيامبر گذاشت همين عمر براي اولين بار به مسلمانان حقوق داد و گفتند از خودت شروع کن اماااا؟؟؟ او با کمال تواضع از خويشاوندان پيامبر شروع کرد اول از عموي پيامبر ابن عباس شما براي اينکه دوس داشتيد زنا کنيد و شراب بخوريد و با خواهر و مادرتان ازدواج کنيد اما با امدن اسلام نتوانستيد گرچه الانم به اسم متعه زنا ميکنيد و ناموس مردم را الوده مي کنيد اما سوزش اصلي شما از اينجاش کسي که اجدادش اسلام از عمر يافت.........زمهر او چرا امروز سرتافت؟؟ عجم آنوقت جهودوگبر بودند...........از او گوي مسلماني ربودند اگر دل زفاروقت غباريست.......تو را در راه دين اشفته کاريست (عطار) فردوسي: عمر کرد اسلام را آشکار .....بياراست گيتي چو باغ بهار مولوي هم که بايد قصه پير چنگي رو بخوني سراسر مثنوي مدح شاگردان پيامبره ان شنيدستي که در عهد عمر..........بود چنگي مطربي با کر و فر برو فکري به حال خودت بکن که بي دين از دنيا نري شما دين و مذهب امام جعفر رو تعقيير ئائين تا به اهداف پليدتون برسين شما همون يهوديا و مسيحياي زمان پيامبرين که دست نشانده آمريکايين آمريکا شاه رو برداشت چون با عراق نجنگيد اما شما جنگيديد خميني و سيد حسن ئس نشانده اسراييل که مردم رو احمق فرض کرديد براي خوئتون دشمن فرضي درس کرديد تا مردم رو گول بزنيد |
151 |
نام و نام خانوادگي: ناصح -
تاريخ: 08 تير 90
سلام عليکم.مدتي پيش ردي بر سخنان امين اغا نوشتم که نميدانم چرا بدست شما نرسيده.ام اشکالي ندارد اگر تا فردا نرسد دوباره ان را مينويسم.ام در رد ردي که بر محمد نوشته بايد گفت اي برادر فرمود ه ايد که انهاي که تو والذين معه ميداني عده اي موذي بوده اند.برادر ديگر نميدانيم ما اهل سنت با چه زباني با شما صحبت کنيم.وقتي قران به صراحت ميفرمايد که انها با هم دوست بوده اند(يعني با پيامبر) ديگر تو چي ميخواي.ايا ارزوي همه ي مومنان دوستي با پيامبر و مومنين نيست؟تازه اگر همين ايه بود يه چيزي ولي در قران به صراحت ده ها بار از انصار و مهاجرين تعريف کرده مثلا:137بقره.110ال عمران.68ال عمران.195ال عمران.40و41الحج.103ال عمران.74الانفال.88و89التوبه.117التوبه.8التحريم.100اتوبه.117و118التوبه.41و42النحل.110النحل.18فتح.10الفتح.29الفتح.7الحجرات.8و9و10الحشر.8التحريم.10الحديد.اينان اياتي هستند که مخاطبشان مستقيما اصحاب هستند وچون قران فرموده که واسبقون الولون من المهاجرين و النصار والذين تبعوهم باحسان يعني بايد به بهترين شيوه از انها پيروي کنيم پس ما موظف به پيروي از انها هستيم .حال که شما بر خلاف قران به انها موذي ميگوئيد پس حتما نعوذ بالله خدا نفهميده و به قول ايت الله برقعي شما رافضي ها فهميده ايد. بعدا مطلبي در مورد تحريف قران که عدهاي از علماي شما ادعاي اجماع بر ان را دارند و کتاب در مورد ان نوشته اند وبيش از 2000 روايت در تاييد ان مب ياورند براي شما ميفرتم.وسلام علي من اتبع الهدي. ادامه دارد... |
152 |
نام و نام خانوادگي: Momen Abdullah -
تاريخ: 11 تير 90
جناب عمر (كه گاهي با اسم ناصح مينويسي و گاهي با اسم ديگري) گفتهاي: «وقتي قران به صراحت ميفرمايد که انها با هم دوست بوده اند» منظور شما از «آنها» كيست؟ اگر منظور شما «مومنين» هستند بله. ولي اگر منظور شما اصحاب هستند. خير!!! اگر صرف حضور فيزيكي در اطراف پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و اصحاب ظاهري ايشان بودن دليل شمول است پس اصحاب منافق نيز شامل ميشوند: «الم نكن معكم قالوا بلي» كه اصحاب منافق در ظاهر هم «مع» با پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بودند. اصولا صحابه كدام پيامبري همگي بهشتي و مومن و سابقون در ايمان و ... بودند كه شما تمامي صحابه حضرت محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) را مومن و بهشتي و سابق در ايمان و ... ميدانيد؟ *********** «ولي در قران به صراحت ده ها بار از انصار و مهاجرين تعريف کرده » دروغ ميفرماييد!! آنهم از نوع عمري!!! خداوند از مومنين انصار و مهاجر تعريف كرده است!! و درجاي خود منافقين انصار و مهاجر را به شدت كوبيده است: «وممن حولكم من الاعراب منافقون ومن اهل المدينه مردوا علي النفاق لا تعلمهم نحن نعلمهم» «قالوا كلمه الكفر وكفروا بعد اسلامهم» و ... ********** «.اينان اياتي هستند که مخاطبشان مستقيما اصحاب هستند» دروغ ميفرماييد. آنهم دروغ بسيار زشت و متضاد با عقلي!!! از آن دروغهاي زشت و كريه طاغوتي!! اتفاقا خداوند در اين آيات از عهد شكني و خيانت اصحاب منافق و شرايطي كه آنها ممكن است بهشتي شوند سخن رانده است. آخر مطابق كدامين عقل است كه «ابوالغاديه» قاتل شقي حضرت عمار (رحمة الله عليه) را بهشتي و مراد مومنين بداند؟ البته تمام تلاش شما براي تحريف معني قرآن و نسبت دادن آيات مبشر آن به آدمكشاني چون ابوالغادية و عمر و ... جز اين نيست كه از راه قتل و تجاوز آنها تبعيت كنيد و به كشتارهاي خود ادامه دهيد!! ********* در زمينه تهمت تحريف نيز به اين صفحه مراجعه كنيد: http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=sokhan&id=99 ********* آري. تمامي تلاش شما بر دو محور است: 1)) انتساب آياتي كه مخاطب آنها مومنين هستند به اصحاب. 2)) مدح و ستايش و پيروي و تبعيت از ابوالغادية ها و معاويهها و عمرها به عنوان اصحاب. و اين خود بزرگترين تحريف معنايي قرآن است كه تاويل آيات آن را دزديده و براي اصنام خود فضل تراشي كنيد. يا علي |
153 |
نام و نام خانوادگي: Momen Abdullah -
تاريخ: 11 تير 90
جناب عمر ( كه گهي با نام ناصر و گهي با نامهاي ديگر مينگاري) گنبد و بارگاه براي قبور ممنوع است؟ پس اين بارگها ها از آن كيست؟ http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?id=75&bank=shobheh&startrec=1 ********** «که بر سر غار او رفتند و گفتند که بر در ان پرستشگاهي درست ميکنيم» عمر!! تحريف قرآن تا كجا؟ تا كي ميخواهيد قرآن كريم را تحريف كنيد؟ چرا با بيشرمي «مسجد» را «پرستشگاه» ترجمه ميكنيد؟ در قرآن كريم، بلااستثناء «مسجد» را براي محل سجده مسلمين بكار برده است. حال تو فكر كردي كه ميتواني هرجور دلت خواست قرآن را تحريف كني و ترجمههاي دروغ تحويل مردم دهي؟ ********** « دليلي از قران بياوريد که پدران ما مشرک بوده اند.امين اغا قبل از اسلام همه ي مردم گمراه بوده اند يهود و نصاري که قران به صراحت به کفر انها اشاره ميکند و مجوسيت که ايين پدران ما بوده هم به طريق الولي منحرف بوده.(نامه ي پيامبر به خسرو پرويز و داستان مربوط به ان را حتما خوانده ايد)» نامه خسرو پرويز در قرآن است؟ جناب امين آغا از شما از قرآن مدرك خواستند كه اثبات كنيد كه پدران مشرك بودند و شما از آوردن آن عاجز بوديد. و حال بحث از انحراف ميكنيد. بسيار تفاوت است ميان انحراف و شرك. ************* «مناقب عمر را از روميان بخواهيد ما اين کار نمکنيم جون احتياجي به ان نيست چون خود قران و پيامبر فضائل او را براي ما بيان کرده اند» عمر!!! از خدا شرم نميكني چنين بسادگي به خدا و رسول او (صلي الله عليه و آله) تهمت ميزني؟ «ومن اظلم ممن افتري علي الله كذبا» آخر عمَري كه حتي از او 20 صفحه مطلب علمي و ديني نقل نشده است «فضيلتش» كو؟ آخر عمَري كه در نبوت حضرت محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) شك كرد «فضيلتش» كو؟ همان عمري كه روزي چون بز كوهي فرار ميكند و روزي ديگر براي نبي اكرم (صلي الله عليه و آله) تورات ميخواند!! البته شايد منظور شما از فضيلت تجاوز و كشتار و قتل عامهاي وحشيانه او در ايران و برقراري نظام آپارتايد «موالي گري» بود؟ عمر!!! ارتداد و فحاشي و تجاوز و غضب ولايت و .... «فضيلت» نيست!! رذيله است!! ****** «.واما شيخ السلام ابن تيميه »!!!!!!! اين كدامين اسلام است كه شيخ آن ابن تيميه يهودي است؟؟؟؟!!!!!!!!!!! براستي شما از كدامين دين يهودي تقليد ميكنيد كه چنين فرد منحرف و گمراهي شيخ اسلام خود ميدانيد؟؟؟ پدرتان كيست؟ اصل و نسب داريد؟ چگونه ممكن است چنين فحاشي: http://ar.wikisource.org/wiki/منهاج_السنة_النبوية/54 «وعلي يقاتل ليطاع ويتصرف في النفوس والأموال فكيف يجعل هذا قتالا على الدين .... ولا يكون هذا قتالا على الدين» به ساحت حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام)، شيخ اسلام باشد؟ البته در ديني كه معبود آن وهم ساقدار نزول كننده در آسمان باشد بايد هم فحاشي چون ابن تيميه يهودي شيخ السلام باشد!!! ************* «واما ايران تادر دست مسلمانان بود مهد تفکر و علم بود وافادي همچون ابن سينا,خوارزمي,خيام,حافظ.سعدي,مولانا,غزالي,سهروردي,ابو ريحان بيروني و هزاران دانشمند نامي ديگر را داشت» عمر!!! زشت است!! باور كن هرچه بيشتر تناقض و تضاد دروني خود را آشكار كني بيش از اين آبرويت ميرود و بيآبرو ميشوي!!! آخر عمر تو از يك طرف از ابن سينا ميگويي و از سوي ديگر ابن تيميه را شيخ السلام مينامي؟ مگر همين ابن تيميه ابن سينا را زنديق و كافر نناميده است؟ مگر سهرودي ها و بيروني ها را نقض نكرده است؟ نكند عمر فكر كردي ما متجاوزين جاهل عرب هستيم كه از پشت كوه آمده باشيم و هر چرندي را به عنوان دين پذيرا باشيم؟ ****** «اما همين که شاه اسماعيل خون ريز امد وتمام ايران را با زور شمشير شيعه کرد دانشمندي ديگر ظهور نکرد وايران روز به روز به انحطاط وانزوا نزديکتر شد»!!!! عمر!!! كتابخانه هاي ايران را چه كسي نابود كرد؟ جز لشكريان عمر؟؟؟ حال براي ما از علم و دانش سخن ميراني؟ چگونه ممكن است ايران صاحب بزرگترين بيمارستانهاي پزشكي باشد و بعد حتي يك كتاب پزشكي در آنها موجود نبوده باشد؟ البته شما فقط عمر را مقتدي خود در كشتار و چپاول نكرده ايد. حجاج و صدام نيز الگو و امام شما هستند: http://qasimi.elaphblog.com/posts.aspx?U=1155&A=22386 ««««««««««الحجاج رحمه الله»»»»»»»»»» اين است مذهب فرزندان عائشة!!! مدح و ستايش و پيروي از حجاج!!! http://ar.wikipedia.org/wiki/ عبد_الملك_بن_مروان كان عبد الملك بن مروان أول من: ... كرم واهتم بالعلماء والفقهاء والمفكرين ********** آري. اين است مقصود عمر از علم و تمدن و تفكر!!! عبد الملك بن مروان!!! خليفه مورد ستايش شما عمر است و عبدالملك بن مروان!!! راه شما راه حجاج است و عمر و يزيد بن معاويه!!! ******** «واما اهل سنت پاسدار اين دين بوده و هست و تمام سرزمين ها را انها فتح کردهاند » پاسدار كدام دين هستند؟ دين سگباز و شرابخواري؟ http://www.humanf.org:8686/vb/showthread.php?t=25062 «من فضائل أمير المؤمنين يزيد بن معاوية رضي الله عنه»!!!!! *********** «عمر ترسناک بود البته برا ظالمين ,جون حق هميشه براي ظالمين ترسناک است.» ظالمين؟ «... فأتاها عمر فدخل عليها فعاركها حتى غلبها على نفسها فنكحها، فلما فرغ قال: أف أف أف،...» «الطبقات الكبرى» آه چه فتحي!!! چه فتح الفتوحي!!! چه نبردي!!! و عمر قهرمان بر عاتكه بيوه زن غلبه يافت!!! چقدر عمر براي عاتكه ترسناك بود!! تمامي ظالمين (زنان) مدينه از او ترس داشتند!!! *********** «واما خدا از کردار اصحاب محمد راضي است وانها را اينطور ستوده:اگر همانند شما(اصحاب محمد)به انچه ايمان اورده ايد ايمان بياورند انگاه هدايت شده اند137بقره.شما (اصحاب)برترينمردم هستيد که براي مردم برگزيده شده ايد110»!!!!!!!! اين كلمه «اصحاب» چيست كه سعي ميكني لابلاي قرآن بچپاني؟ مگر نميداني كه خداوند فرموده است: «انا نحن نزلنا الذكر وانا له لحافظون » پس چرا چنين ظالمانه سعي ميكني كه «اصحاب» را به قرآن بچسباني؟ آخر مگر ديگر يهوديان توانستند قرآن را تغير دهند كه تو ميخواهي آن را تغير دهي؟ براستي دشمني با قرآن تا كجا؟ ********** البته ريشه تمامي جنايات امرا و امامان و خلفاي اهل عمر، نيت پليد همان اصحاب منافق و تروريستي است كه قصد انجام زشت ترين و شنيع ترين جنايت تاريخ را داشتند: «وكفروا بعد اسلامهم وهموا بما لم ينالوا » واي بر اين اصحاب منافق و تروريست!!! واي بر آن آدمكشان منافق!! واي بر آن اصحاب بيحيا و نامرد!! بيدليل نيست كه تابعين اين اصحاب تروريست و منافق حجاج ها و تيمورها و غزنوي ها و صدام ها و آل سعود و ... شدند. يا علي |
154 |
نام و نام خانوادگي: Momen Abdullah -
تاريخ: 11 تير 90
دوستدار عمر در ميان مهملاتت چيزي گفتي كه براستي مايه شگفتي و حيرت است: «همين عمر براي اولين بار به مسلمانان حقوق داد»!!! يعني عمر عقلش از حضرت محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) بيشتر بود؟؟!!!!! البته ما ميدانيم در نظر شما حضرت محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) يك فرد جن زده (نعوذبالله) بود كه گاها هوس خودكشي ميكرد و پدر و مادرش (نعوذبالله) مشرك بودند!! ولي ديگر نميدانستيم تا اين حد عمر را به او برتري ميدهيد كه بدعت عمر در تقسيم نامساوي بيت المال را «حقوق به مسلمانان» معرفي ميكنيد!!! چه كسي به صنم شما عمر اجازه داد كه با پول بيت المال هركاري بخواهد انجام دهد؟ مگر او چه كاره بود؟ حافظ قرآن بود؟ مفسر قرآن بود؟ عالم بود؟ دانشمند بود؟ چيچي بود؟ فقط بلد بود چون بز كوهي از ميدان جنگ فرار كند!! ********** و ما در زمينه مشتي مهمل اشعارت: «والشعراء يتبعهم الغاوون» حال تو ميتواني از مشتي شاعر منحرف مانند مولوي رقاص تبعيت كني. ميتواني هم از قرآن و اهل بيت محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) تبعيت كني. گرچه مگر اين شيرهاي رضاع كبير ميگذارند كه تو سمت اسلام بيايي؟ يا علي |
155 |
نام و نام خانوادگي: امين آغا -
تاريخ: 13 تير 90
جناب ناصح اگر بارگاه ساختن كار بدي بود اولين نفر معترض خود خدا مي بود شما كه بيشتر از خدا نمي فهميد آيا خدا اعتراضي داشت ؟ فرموديد"نهي رسول الله ان يجصص القبور" چرا اهل سنت اين همه خرج ساختن گنبد و بارگاه بر قبر پيامبر كرده اند ؟ آنهم طرح ها و طراحي ها و مصالح ساختماني از غير مسلمانان و نصاري؟ جناب ناصح ابالحسن مسئول شكستن بتها و مجسمه هاي كفار بود نه مقبره مسلمانان . جناب ناصح درست است آيين پدران ما اسلام نبوده است ولي آيين پدران ما آيين يكتا پرستي بوده است و شريكي براي خداون قائل نبودند. و آن مشركي كه منظور شماست دوگانه پرستي است . قرآن و پيامبر ما هيچ گونه فضيلتي از عمر نقل نكرده اند . شايد هم منظور شما احاديث توليد و بسته بندي و توزيع شده توسط كمپاني اموي است ؟ ضمنا آن شخص براي شما شيخ الاسلام است ولي براي ما _"شيخي چسبيده به اسلام" _ است . جناب ناصح جدا از اينكه در نظر من هيچ شاعري دانشمند نيست ميشه بگيد شيخ بهايي دانشمند كدام دوره بوده است؟ دكتر حسابي مخ فيزيك چطور؟ شهيد چمران را ميشناسي؟ همان دانشمندي كه عمريون كشتند؟ شهيد عليمحمدي دانشمند هسته اي كه اربابان شما ترورش كردند چطور؟ جناب ناصح زمان حكومت عمريان شما دانشمندان انگشت شمار بودند همانطوري كه شما به راحتي شمارديد ولي در زمان ما آنقدر دانشمند هستند كه ما از نام بردن آنان عاجزيم. دوره هاي قاجار و پهلوي هم نوكران اربابان شما بودند و ما آنان را به عنوان حكومت شيعي قبول نداريم . جناب ناصح از سلول هاي بنيادين چه ميداني؟ از پلوتونيم ، اورانيوم ،دوتريم ،انرژي هسته اي چطور ؟ از علم پرتاب ماهواره به فضا چه ميداني؟ آيا از شبه سازي هم چيزي شنيده اي؟ و.......... و.......... و......... آيا فرزندان مكتب عمر توانايي و عرضه چنين كارهاي بزرگي را داشته اند؟چرا بيخود به علم نداشته تان مي نازي؟ حمله آل سعود به كربلا ونجف ، حمله اعراب صدامي عمري به ايران و حمله آل سعود ابوبكري به يمن و بحرين ابدا از يادمان نخواهد رفت.برادر جناب ناصح تاتارها به ما چه مربوط است؟ اگر عمر براي ظالمين ترسناك بود چرا معاويه ظالم از او نمي ترسيد؟ راستي چرا ابولولو ما واقعا از او نمي ترسيد ؟ طبق فرموده شما ابو لولو ظالم نبوده است چون ظالمان از عمر مي ترسيدند و ابولولو از اين آدم ذره اي ترس نداشت. كساني به ديده حيوان به زن نگاه ميكنند كه مانع رانندگي اين بيچاره ها مي شوند حتي غرب وحشي هم اينطور نيست. قرآن هم نفرموده كه عمر رحماء بينهم بوده كه من بخواهم خلاف آنرا بگويم آن " رحماء بينهم " خاص ياران راستين و مخلص پيامبر است مثل علي (ع) حمزه ،جعفر،سلمان ،ابوذر ،مقداد ، عمار ، بلال و..... نه عمر و ابوبكر كه مثل بز از ميدان جنگ فرار مي كردند. برادر بدون شك ما اسلام را برتر از زرتشت ميدانيم واين شك شما مثل بيشتر عقايدتان بي مورد و مردود ميباشد . آيات مذكور هم در وصف كساني است كه در ايمانشان به اسلام و پيامبر تا دم مرگ ثابت قدم ماندند و مثل ابوبكر و عمر در كمين عروج پيامبر (ص) ننشستند تا اولين دوره مسابقه و تور بين القبايلي پرش بر منبر نبي را راه اندازي كنند. ياحـــــــــــــق |
156 |
نام و نام خانوادگي: محسن طالب -
تاريخ: 14 تير 90
با سلام ايام امتحانات مجال اين رو كه سري به اين سايت بزنم نمي داد ولي الحمدلله به لطف حضرات ائمه خداوند اين بار هم من روسربلند كرد تونستم همه دروس رو قبول بشم جناب ناصح مي خوام يكم باهم تاريخ بخونيم تا شايد بفهميم چقدر قبر آدم ها مهمه چه خوب باشه چه بد راستي قبر مادر تون عايشه رو هم براتون پيدا كردم به متن زير يه نگاهي بندازيد روزهاي آخر عمر معاويه بود و او فكرهاي بزرگي در سر داشت. روزي از همان روزها براي مروان، حكمران خود در مدينه نامهاي نوشت و گفت: ياران پيامبر و مردم را جمع کن و از آنها براي فرزندم يزيد بيعت بگير! پس از رسيدن نامه، مروان مردم را جمع کرد و روي منبر به وصف يزيد پرداخت و براي او اعلام بيعت کرد. عبدالرحمن پسر ابوبکر از حرفها و تمجيدهاي مروان از يزيد برآشفت و گفت: تو و آن کس که تو را به اين سخنان واداشته، دروغ مي گوييد، زيرا يزيد با آن همه اوصاف بدي که دارد، شايستهي خلافت نيست. مروان از جسارت اين مرد، ناراحت شد و بر او تاخت. اما عبد الرحمن ديگر تاب نياورد و بيدرنگ از پايين منبر پاي مروان را گرفت و گفت: اي دشمن خدا! از منبر پايين بيا، تو اهل آن نيستي که به جاي پيامبر(صلياللهعليهوآله) بنشيني، پيامبر تو و پدرت را از مدينه تبعيد کرده بود. در اين گير و دار عايشه نيز همراه گروهي از زنان مدينه به مسجد آمد تا به مروان اعتراض کنند. مروان تا عايشه را ديد از ترس خود را به عايشه رساند و گفت: اي مادر مومنان! تو را به خدا سوگند مي دهم آنچه حق است بگو. عايشه گفت: من به جز سخن حق چيزي نمي گويم، رسول خدا تو و پدرت را لعنت کرده بود. تو و پدرت تبعيدي هستيد. چرا با برادرم عبدالرحمن، چنين سخن مي گويي؟! با اين خطاب عايشه، مروان در ميان جمعيت ضايع و خاموش شد. اما دلش از در شعلههاي كينه ميسوخت. اين بود كه تمام جريان را در نامهاي براي معاويه نوشت، معاويه نيز چون ماجرا را دانست همان آتش در دلش زبانه كشيد و کينه عايشه را به دل گرفت و با هزار سوار براي گرفتن بيعت و ترساندن مردم، به مدينه آمد. با مقايسه رفتار علي عليهالسلام و معاويه، عظمت روحي و عفو و کرم آن امام بزرگ پي مي بريم عايشه وقتي فهميد معاويه به مدينه آمده است براي اعتراض نزد او رفت و گفت: برادرم محمد را کشتي و بدنش را سوزاندي كافي نبود؟ امروز به مدينه آمدهاي تا عبدالرحمن را نيز اذيت کني؟ تو نمي داني که از طُلَقا (و آزاد شدههاي پيامبر در فتح مکه) هستي؟ براي آزاد شدهها روا نيست که تكيه بر خلافت جامعه اسلامي زنند، پدر تو از لشکريان احزاب و در صف دشمنان اسلام بود، و همواره با رسول خدا مخالفت ميکرد... . با اين حرفهاي عايشه، کينه معاويه بيشتر شد، و تصميم قتل او را گرفت، مورخين و علماي اهل تسنن مانند زمخشري در ربيع الابرار، و حافظ ابي نعيم در تاريخ خود مي نويسند: معاويه در مدينه دستور داد چاهي را در خانه خود کندند، و روي آن را با خاشاک پوشاندند و روي آن صندلي گذاشتند. آنگاه عايشه را به مهماني دعوت کرد، وقتي که عايشه با راهنمايي گماشتگان آمد و روي صندلي نشست همان جا به چاه افتاد. معاويه سر آن چاه را با آهک گرفت و همانجا قبر عايشه شد. بعضي نوشتهاند: دعوت معاويه از عايشه اواخر شب بود، عايشه سوار بر الاغ شد و همراه غلامش پيش معاويه آمد، معاويه عايشه را بسيار احترام کرد، و او را به نشستن در جايگاه مخصوصي تعارف نمود، همين که عايشه در آنجا نشست، به چاه افتاد، معاويه غلام و الاغش را نيز در چاه افکند تا کسي از اين ماجرا مطلع نشود، ولي رفته رفته، اين ماجرا توسط عدهاي از بستگان معاويه کشف شد. نکته قابل توجه اينکه عايشه با اينکه باعث فتنه جنگ جمل شد و اين جنگ بزرگ را به وجود آورد و در نتيجه خون هزاران نفر از مسلمان، در آن ريخته شد، پس از پيروزي سپاه علي عليه السلام، در پايان جنگ، آن حضرت دستور داد که به عايشه گزندي نرسانند. حتي به هيچ کس جز محمد بن ابي بکر، برادر عايشه، اجازه نزديک شدن به او را نداد، و او را همراه عدهاي محافظ از (زنان که در ظاهر مرد بودند) به مدينه بازگزداند. با مقايسه رفتار علي(عليهالسلام) و معاويه، عظمت روحي و عفو و کرم علي(عليهالسلام) پي مي بريم. شايد براي شما مهم نباشه كه قبر مادرتون تو چاه فاضلا به يا تو باغ سرسبز ولي براي ما كه همه چيزمون آبرو مون شرفمون جگر گوشه رسول خداست مهمه چون همه حقيقت هاي تاريخي رو مشخص مي كنه كه چرا دفن شبانه چرا تشيع شش نفره . راستي سوالاي ديگه اي هم پرسيده بودم چرا به اونا جواب نداديد ما ميگيم مادر ما رو به شهادت رسوندند اونوقت مولوي احمق شما تو مناظره با دكتر قزويني دنبال مدرك محكمه پسند امروزي ميگرده و سند تاريخي يه واقعه تاريخي رو كه از خود شماست قبول نداره شاهد ميخواد خوبه والا اونم از سردار جنايتكارتون عبد المالك كه تا دستگير شد اعتراف كرد كه كارش غلط بوده و دستورش رو از امريكا و سيا ميگرفته راستي شما اگه راست ميگيد چرا اجازه نمي ديد كتب شيعه تو كشورتون منتشر بشه چرا تو كتابخونه ها و تو دست شيعيان ايران كتب شما هست از چي مي ترسيد |
157 |
نام و نام خانوادگي: عبدالغفار کرد -
تاريخ: 15 تير 90
اينقدر به مقدسات همديگر توهين نکنيد قضاوت درمورد1400سال پيش مسلما قضاوت درستي نيست داوري را براي داورعالمين در روزحساب بذاريم پس اي برادران شيعه وسني بياييم درکنارهم برعليه دشمنان اسلام متحد شويم وهمواره تقوا پيشه گيريم که ملاک برتري شيعه يا سني بودن نيست بلکه تقواست جواب نظر: با سلام دوست گرامي بحث ، بحث قضاوت نيست ، بحث اين است كه دين را از چه كسي بگيريم ؟ از ابوهريره و ابوبكر و عمر ؟ يا از اهل بيت رسول خدا (ص) ؟! و براي اين مطلب بايد آنها را بشناسيم ، تلاش ما تنها براي شناخت منبع سنت رسول خدا (ص) است . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
158 |
نام و نام خانوادگي: ناصح -
تاريخ: 16 تير 90
السلام عليکم.در رد سخنان بي پايه ي امين اغا بايد گفت بلي خدا اولين معترض بود به اين کار چون ايشان به رسول و رسول به اصحابش اين امر را واجب دانسته اند.اولا همين اهل سنت چند سال پيش تمام گنبد و بارگاه ها رو در حجاز از بين برد تا جاي که تا همين حالا هم شما رافضيان اعتراض داريد, و تازه کي قبر پيامبر گچ کاري شده.اين همه در ماهواره شبکه ي السنه صعودي ان را نشان داده ولي غير از چند ايه ي قران ديگر چيز ي روي ان نوشته نشده که تازه نميگذارند احدي به ان نزديک شود.اين کجا و قبر امام رضا و غيره کجا که چندين کيلو طلا بر روي ان نصب کرده اند اين در حالي است که مردم اين همه در فشار اقتصادي قرار دارند.اما اين که گفته ايد ابالحسن مسول شکستن قبر مشرکين بوده را چه کسي گفته؟بلکه مسول شکستن و از بين بردن هر چبزي بوده که نماد اشرافيت در ان وجود دارد از جمله گنبد و باره گاه هاي پر زرق و برق واشرافي. ايا پدران ما و شما دو گانه پرست نبوده اند(خداي نور و خداي ظلمت).ايا توحيد انها مانند توحيد قران بود يا نه.بله توحيد انها مانند توحيد شما رافضي ها بود که به مرده ها و قبرها متوسل شده و14خدا براي خود درست کرده ايد.قران اين همه از اصحاب پيامبر تعريف کرده که من قسمتي از ايه ها را در بالا براي شما نوشتم حال مي فرماييد که قران و پيامبر فضيلتي براي عمر بيان نکرده اند.در مورد شيخ السلام همين بس که منهاج السنه را نوشت و کمر شما رافضي ها را شکست و شما تا الان حتي يک رد هم بر او ننوشته ايد چون نميتوانيد.ان اسمائي را که از دانشمندان خود اورده ايد اصلا قابل مقايسه با دانشمندان بي شمار ما در زمام حاکميت اهل سنت بر ايران نيست.تازه کشور هاي ديگر را ول کنيد و علماي اسلام را هم همينطور.اما در مورد انرژي هسته اي همين بس که دست به دامان روس وچين کمونيست شده ايد و داريد پاچه خواري انها را مي کنيد تا شايد کمکتان کند که به بمب اتم دست پيدا کنيد.وتمام دنيا را تهديد کنيد از جمله کعبه.در ضمن اگر ابولولو ملعون از او نميترسيد چرا نامردانه از پشت به او در حال نماز خواندن خنجر زد.(دستانش بشکند.لعنت الله عليه).اما در مورد زن :برادر کساني به زن به ديده ي حيوان نگاه ميکنند که حيثيت زن مسلمان را با صيغه ي 1ساعته لکه دار ميکنند.يا حتي به بچه ي شير خواره رحم نکرده و او را صيغه و از او کام ميجويند????.اما در مورد رحمائ بينهم که ان را به جند نفر اختصاص داده ايد بايد گفت الله متعال اين ايه را براي تمام کساني که با او بوده اند فرموده نه عده اي مخصوص.?????.در اينده اي نزديک ردي بر سخنان مومن عبدالله خواهم داد.والسلام علي من اتبع الهدي. جواب نظر: با سلام |
159 |
نام و نام خانوادگي: شاه عباس صفوي کبير (رضي الله عنه) -
تاريخ: 16 تير 90
بسم رب الحيدر سخني با جناب دوستدار عمر 1- آيا ترسيدن از يک نفر وخيس کردن خود از روي ترس از وي نشان دهنده بزرگي و عظمت آن شخص مي شود. در اينصورت شمابايدافرادي مثل عمروبن عبدود مشرک که در زمان خود بزرگترين جنگاور سپاه مشرکين بودوهمه از او مي ترسيدند را شخصي عزيز و بزرگوار دانسته و اورا دوست بداريد پس شما دوستدار مشرکين نيز خواهي بود افتخار ما دوست داشتن افرادي مثل پيامبر (ص) و ائمه اطهار عليهم السلام ميباشد که کسي با ديدن آنها و شنيدن نامشان نعوذ بالله خود را خيس نميکند بلکه با پي بردن به اخلاق کريمه آنها مهر و محبت خدا و دين اسلام در دلش موج ميزند. ------------------------------------------------------------------------------------------------ 2- اما درباره افسانه عمر داماد علي عليه السلام به لينک زير مراجعه کنيد : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=83 ------------------------------------------------------------------------------------------------ 3- اما در مورد مبدا تاريخ مسلمانان : از روايات و تاريخ به دست ميآيد که در زمان حيات رسول خدا(ص)، هجرت آن حضرت از مکه به مدينه مبدأ تاريخ قرار داده شد و خود آن حضرت چنين کرده بود؛ پس از آنکه دولت اسلامي تشکيل گرفت مسلمانان هجرت پيامبر را به عنوان مبدأ تاريخ خود قرار دادند. برخي معتقدند که خليفه دوم عمربن خطاب صحابه را جمع کرد و گفت براي مردمي تاريخي قرار دهيد. پيشنهادهاي گوناگوني داده شد و هيچ کدام قبول نشد حضرت علي(ع) پيشنهاد کرد که هجرت را مبدأ تاريخ قرار دهند عمربن خطاب اين پيشنهاد راپذيرفت و دستور داد ازآن پس هجرت را مبدأ تاريخ قرار دهند. برخي را عقيده بر اين است که خود حضرت محمد(ص) هجرت را مبدأ تاريخ قرار داد و در نامه ها تاريخ را از هجرت محاسبه ميکرد و از همان آغاز ورود به مدينه اين را رد کردند.ولي پس از وفات آن حضرت، از اهميت آن کاسته شد و پس از آن دوباره به پيشنهاد حضرت علي(ع)، «هجرت» مبدأ تاريخ قرار داده شد. اين که بين مردم معروف شده که عمر بن خطاب واضع مبدأ «تاريخ هجري» است صحيح نيست؛ بلکه واضع مبدأ تاريخ خود پيامبر است و آنچه در زمان عمر بن خطاب روي داد، اين بود که مبدأ سال را محرّم قرار دادند؛ در حالي که پيامبر(ص) در ربيع الاول هجرت کرد و ميبايست ربيع الاول را مبدأ سال قرار ميدادند. محرم اول سال جاهليت است و نبايد محرم را اول سال قرار ميدادند.و نتيجه اين کار اين شد که دو ماه بر سال هجري افزوده شد و به سخن ديگر مبدأ سال از ربيع الاول دو ماه جلوتر برده شد. البته کساني هم بودهاند که تاريخ هجري قمري را از ماه محرم سال بعد محاسبه کردهاند و از ده ماه صرف نظر کردندهاند به عنوان مثال جنگ احزاب که برابر نظر مشهور در سال پنجم هجري قمري روي داده برابر نظر دوم در سال چهارم هجري قمري روي داده است. شواهدي نشان ميدهد که واضع مبدأ تاريخ، خود پيامبر است؛ مانند: 1. از زهري روايت شده است:«هنگامي که رسول خدا(ص) به مدينه هجرت کرد و داخل مدينه شد، دستور به تعيين تاريخ داد». 2. حاکم روايت کرده که تاريخ از سالي است که پيامبر(ص) در آن به مدينه رفت. 3. ابو طاهر گفته است:رسول خدا(ص) وقتي نامه به نصاراي نجران نوشت، به تاريخ هجري، تاريخ گذاشت و به حضرت علي(ع) دستور داد که بنويسد:«اين نامه در سال پنجم هجرت نوشته شده است». 4. ام سلمه ميگويد:«رسول خدا(ص) فرمود:حسين بن علي در سال شصت از هجرت من کشته ميشود» ------------------------------------------------------------------------------------------------- 4- اگر عمر براي اولين بار به مسلمانان حقوق داد چرا حقوق حقه دختر پيامبر (ص) که همانا فدک باشد را به وي پس نداد. اين چه دادن حقي است که حق عزيزترين فرد نزد پيامبر را به وي نداده است . ----------------------------------------------------------------------------------------------- 5-اما چه کسي دوست داشته زنا کند آنهم با مادر و خواهر خود ضمن اينکه ناموس مردم را نيز آلوده کرده است : صَهّاك، كنيزك تنومند حبشي براي حضرت عبدالمطلب بود و براي او شترچراني ميكرد و ميل به نكاح داشت، ؟؟؟؟ ------------------------------------------------------------------------------------------------- 6- اما چه کسي شراب مينوشيده است : با كمال تأسف بايد گفت: يكى از كسانى كه در جاهليت و اسلام -لا اقل تا سال هشتم هجرى- نتوانست از شرابخوارى دست بردارد شخص خليفه ثانى عمر بن الخطاب بود. قبل از ذكر مدارك شرابخوارى عمر به آنچه كه در صحاح آمده توجه ميكنيم: در منزل ابو طلحه انصارى مجلس شرابى ترتيب داده شد كه در آن اين افراد شركت داشتند: 1-ابو طلحه (صاحب خانه)، 2 - ابو عبيده جراح (گور كن مكه)، 3 - أبي بن كعب، 4 - ابو دجانه - سماك بن خرشه - ، 5 - سهيل بن بيضاء، 6 - معاذ بن جبل، 7 - ابو ايوب و مردانى از اصحاب رسول خدا صلى الله عليه وآله و گروهى از انصار و نيز انس بن مالك كه جوانترين آنها و ساقى قوم بود(2). در همين هنگام خبر رسيد كه شرب خمر حرام شد. >(سال هشتم هجرت). اينان ننوشتند كه «مردانى از اصحاب» چه كسانى بوده اند. علامه امينى در ج 7 الغدير از ص 95 إلى ص 102 بحث جالبى در اين زمينه دارد و در ضمن آن از ابن حجر در فتح البارى و عينى در عمدة القارى -كه هر دو در شرح صحيح بخارى ميباشد- نقل كرده است كه ابو بكر و عمر نيز جزء آنان بوده اند. حتى گفته اند كه ابو بكر در رثاء كشته هاى بدر از قريش اشعارى خواند و چون خبر به رسول خدا صلى الله عليه وآله رسيد با غضب نزدشان رفت و چون حضرتش را با آن حال ديدند گفتند: نعوذ بالله من غضب رسول اللّه. ابن حجر در اصابه مينويسد كه ابو بكر قبل از تحريم خمر شراب خورد و در رثاى كشته شدگان بدر از مشركين اشعارى سرود. (1)الف - صحيح بخارى، ج 7 ص 137، كتاب الاشربة، باب ما جاء في أنّ الخمر ما خامر العقل. ب - سنن أبي داود، ج 3 ص 324، كتاب الاشربة، باب اول، ح 3669. «والخمر ما خامر العقل...». (قسمتى از حديث صحيح بخارى). (2) الف - صحيح بخارى، ج 6 ص 67، تفسير سوره مائده. «قال انس:... فانى لقائم أسقى ابا طلحة وفلانا وفلانا...». (لابد اسم آن دو نفر را فراموش كرده بود!). ب - صحيح مسلم، ج 3 ص 72 - 1570، كتاب الاشربة، باب اول، ح 9 - 3. او اسامى مذكور در متن را در ضمن 4 حديث مي آورد. ج - سنن أبي داود، ج 3 ص 325، ابتداى كتاب الاشربة، ح 3673. «عن أنس قال: كنت ساقى القوم حيث حرمت الخمر في منزل أبي طلحة...». (همين و ديگر هيچ). د - سنن نسائى، ج 8 ص 300 و 301، كتاب الاشربة، باب 2 ح 5551 و 5552. او در حديث شماره 5552 از قول انس چنين مىنويسد: «كنت أسقى ابا طلحة وأبي بن كعب وابا دجانة في رهط من الانصار...». البته از روايت بخارى كه انس ميگويد من به ابو طلحه وفلان وفلان خمر مينوشاندم برمي آيد كه مراد، ابو بكر و عمر ميباشند). اما آنچه كه در صحاح درباره شرابخوارى عمر آمده چنين است: 1- «عمر گفت: خدايا! در مورد خمر بيان كافى و روشنى بفرما. آيه هاى كه در سوره بقره است نازل شد. «يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فيهِما اِثْمٌ كَبِيرٌ... الآيه»(1). 2- >آيه را براى عمر خواندند. او گفت: خدايا در مورد خمر، بيانى روشن بفرما. (گوئيا از نظر عمر گناه بزرگ بيان روشنى نبود!) آيه هاى كه در سوره نساء است نازل شد: «يا اَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَأَنْتُمْ سُكارى»(2)>. آيه را براى >عمر خواندند. گفت: خدايا! در مورد خمر بيانى روشن بفرما. آيه هاى كه در سوره مائدة است نازل شد. تا آنجا كه فرمود: «فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ»(3)>. يعنى آيا دست بر ميداريد؟ كه عمر دو بار گفت: دست برداشتيم(4). 3- >ممكن است در پاسخ گفته شود كه از مجموع مجلس منعقد شده در منزل ابو طلحه و روايات صحاح چنين بر مي آيد كه ابو بكر و عمر تا قبل از نزول حرمت خمر شراب مىنوشيدند و بعد از آنكه حرام شد ديگر از آن نخوردند. 4- ميگوئيم: أوّلاً هر چه كه در آن گناه باشد قطعا حرام است ولو آنكه داراى منافعى هم باشد و لذا نميتوان گفت كه خداوند فرمود: در خمر گناهى بزرگ است ولى آن را حرام نكرد. مگر ممكن است كه چيزى حرام نباشد ولى مرتكب آن گناهكار باشد؟! ولذا عده اى از علماى اهل سنت نوشته اند كه حرمت خمر به آيه سوره بقره بوده است نه به آيه سوره مائدة(5). 5- >ثانيا - عمر تا آخر عمر دست از خوردن شراب مسكر برنداشت و حتى اتفاق افتاده كه ظرف شراب او را ديگرى خورد و مست شد و عمر نيز او را تازيانه زد(6)! 6- >ثالثا - عمر خود دستور به خوردن نبيذ شديد ميداد و چاره آن را نيز اضافه كردن آب دانسته و صريحا ميگويد: «اگر از شدت نبيذى ميترسيد بدان آب بيفزائيد»(7). (1) آيه 219 از سوره بقرة. يعنى: از تو درباره شراب و قمار ميپرسند. بگو در آنها گناهى بزرگ... ميباشد. دنباله آيه ميگويد... و منافعى براى مردم دارد كه گناه آن دو از منافعشان بيشتر است. عده اى -از جمله عمر- شراب را مى خوردند به اين عذر كه ما براى منفعتش مى خوريم نه براى گناه! گوئيا با اين نيت گناه برطرف مى شود! (2) آيه 42 از سوره نساء، يعنى: اى مومنين در حال مستى به نماز نزديك نشويد. (3) آيه 91 از سوره مائدة. يعنى: همانا شيطان مى خواهد به وسيله شراب و قمار بين شما دشمنى و كينه ايجاد كند و شما را از ياد خدا و نماز باز دارد. آيا دست برمى داريد؟ (4) الف - سنن ترمذى، ج 5 ص 236، كتاب تفسير القرآن، باب 6، تفسير سوره مائدة، ح 3049. «... فدعى عمر فقرئت عليه فقال: انتهينا انتهينا. ب - سنن أبي داود، ج 3 ص 325، كتاب الاشربة، باب اول، ح 3670. او قول عمر را با يكبار كلمه: «انتهينا» مىآورد. ج - سنن نسائى، ج 8 ص 299، كتاب الاشربة، باب اول، ح 5550. او مىنويسد: لما نزل تحريم الخمر قال عمر: اللهم بيّن لنا في الخمر بيانا شافيا... (!) ما كه نفهميدم بعد از نزول تحريم ديگر بيان شافى چيست؟! از همين روايت نيز معلوم مى شود كه قبلا خمر حرام شده بود. چنانچه بعض علماى اهل سنت تصريح كرده اند كه رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم بعد از بعثت اول چيزى را كه حرام كرد شرب خمر و منازعه و ناسزاگوئى بوده است. (5) ر ك: الغدير، ج 7 ص 101. (6) همان، ج 6 ص 257 و 258. نكته ديگرى كه از روايات صحاح بر مى آيد اينكه: وقتى آيات مربوط به خمر نازل مى شد آن را بر عمر مى خواندند. سؤال اين است: مگر عمر در ميان اصحاب چه خصوصيتى داشت كه آيات فوق بر او خوانده مى شد؟ آيا چنين نبود كه در ميان آنها علاقه او به شرب خمر از همه بيشتر بوده و ديرتر از همه آن را ترك كرد؟ - البته اگر از روايت نسائى و رواياتى كه علامه امينى رحمه الله از بعض كتب اهل سنت مبنى بر استمرار شرب خمر به عنوان نبيذ شديد، چشم پوشى كنيم. ------------------------------------------------------------------------------ الحمدلله الذي جعلنا من المتمسکين بولايت علي ابن ابيطالب عليه السلام |
160 |
نام و نام خانوادگي: مسلمان راستين -
تاريخ: 20 تير 90
اي شيعيان از خدا خوف داشته باشيد و اين قدر به صحابه (رضي الله عنهم اجمعين)ناسزا نگوييد |
161 |
نام و نام خانوادگي: ناصح -
تاريخ: 21 تير 90
السلام عليکم يا اخواني في کل مکان ردي بر مطالب مومن عبدالله:اي برادر فرموده ايد که:( چه دژ محکمي است اين قران در رد عمر و پيروان عمر).باز تکرار ميکنم دزد زرنگ بود صاحب خانه را گرفت.تمام عالم مي دانند که تنها فرقه اي در اسلام که از قران دوري جسته و ميگويد ما قران را نميفهيم و بشر از درک قران عاجز است فرقه ي رافضي ها هستند حال شما مي فرمائيدکه قران دژ محکمي است؛بله دژ محکمي است اما نه براي کسي که ميگويد قران را نميفهمم.حال انکه الله متعال در قران به صراحت ميفرمايد(افلا يتدبرون القران و لو کان من عند غير الله لوجدوا فيه اختلافا کثيرا)ايا در قران نمي انديشيد و اگراز نزد غير خدا بود در ان اختلافات زيادي پيدا ميشد(.82النسا).يا در ايه ي24 محمد که ميفرمايد(افلا يتدبرون القران ام علي قلوبهم اقفالها)ايا در قران نمي انديشيند يا بر قلبهايشان قفل زده اند.همچني نقران در سوره ي قمر(17،22،32،40،) در چهار جا و با تاکيد فراوان مي فرمايد(ولقد يسرنا القران للذکر فهل من مدکر)وقران را براي ياداوري اسان کرديم پس کسي هست که پند بگيرد.وهمين شما ها وعلماي شما هستند که قايل به تحريف قران هستيد و در تثبيت نظرات شوم خود کتاب ها نوشته و روايتها تراشيده ايد.نوري طبرسي در کتاب خود فصل الخطاب في تحريف کتاب رب الرباب بيش از 2000 روايت از معصوم نقل کرده و مي گويد اجماع شيعه(روافض)براين است که قران تحريف شده وقران اصلي پيش امام موهوم است.همچنين عدنان البحراني و همچنين الجزايري و مجلسي بر اين عقيده هستند.و شيخ احسام الهي ظهير تحدي تمام رافضي ها را کرده که يک روايت از معصوم بياورند که بگويد قران تحريف نشده و اين قران(مثلا همان نسخه ي خطي عثمان طه)همان قراني است که تمام و کمال بر پيامبر نازل شده.البته اين تحدي را شيخ عثمان الخميس حفظه الله و شيخ عبدالرحيم ملازاده در مناظره با تيجاني و حميد النجدي کردند که انها از جواب انها درمانده شدند.(همان مناظره هاي چند سال پيش در المستقله که باعث نجات صدها هزار نفر از خرافات شد).شايد شما بگوييد خوب ما قران را نمي فهميم اما کلام معصوم را ميفهميم.خوب اين جواب شما باعث مي شود که حرف شما در بالا از روي تقيه باشد چون شما نص قران را به تنهاي و بدون معصوم قبول نداريد تازه اين کلام شما نيز قايل نقد است.ما از شما مي خواهيم که کلام 12معصوم را به ما نشان دهيد تا ما هم از تفسير انها بهرمند شويم.اگر نهج البلاغه را ميگوييد که ان 400 سال پس از علي (رضي الله عنه)جمع شد و هيچ سند موثق و کاملي در دست نيست.اگر سندي داريد بگيد تا ما هم بدانيم.کتاب کليني را ميگويد که به اعتراف تيجاني يک سوم ان کذب است و همچنين مجلسي بسياري از روايات ان را رد کرده ومحدث قرن شما افاي بهبودي نزديک 3000 حديث ان را قبول دارد و بقيه را رد کرده است.بحار الانوار(ظلمات)که ديگر حرفش را نزن.چون بقول دکتر شريعتي که گفته بود اين کتاب پر است از اراجيف تا جاي که اسناد خود را از خر گرفته و سلسله حمار دارد.(البته اين روايت در کافي هم امده).تازه بقول شما امامان شما هميشه مظلوم بوده واکثرا نعوذ بالله در حال تقيه بوده ومعلوم نيست کدام سخنشان از روي صدق وکدام يک تقيه است پس چطور کلام امامان خود را از هم جدا ميکنيد.اين اخري هم که رفته تو چاه از ترس نواصب.هيچ کس او را نديده و يا سخني از او نقل نکرده مگر اينکه بر ان شخص اختلاف کرده و عده اي او را صادق وعده اي او را دروغ گو دانسته اند(جريان احمدي نژاد و ورود امام زمان به مجلس را که بياد داريد وميدانيد که بعدا بعضي از علماي شما چه قشقره اي بپا کردند).تازه در همين کتاب کافي بابي است تحت عنوان کلام معصوم صعب مصتصعب که در اين باب روايات زيادي اورده که مي گويد کلام معصوم بسيار مشکل است.در کتاب الغدير جلد7ص530ميگويد و قد تواتر عن ائمه ان امرنا اوحديثنا صعب مصتصعب يعني از ائمه به تواتر رسيده که امر و کلام ما بسيار مشکل است.حال شما با اين حساب نه قران را داريد نه کلام معصوم را.مومن اقا ديگر چه دژي برايتان مانده.کفار ميخواهند ثابت کنند که دين محمد به درد نمي خورد اما شما ظاهرا قبل از انها اين امر را ثابت کرده ايد.واما در مورد اياتي که اورده ايد و فرموده ايد که همين که همراه رسول الله بوده اند سودي به حالشان نداردبله اين درست است اما اين در حالي است که اين همراهي انها براي منفعت شخصي خود بوده يا از روي نفاق و صرفا همراهي جسم انها باشد از روي اکراه نه همراهي انها از رو ايمان اخلاص واين در حالي است که خداي متعال صدق انها در همراهيشان را تاييد فرموده و انها را مومنان حقيقي ناميده که جان بر کف در طلب رضاي الله هستند وحاضرند براي خدا از هر کس وهر چيزي بگذرند.خداوند متعال در سوره ي انفال در ايه ي74 ميفرمايد:والذين امنو و هاجروا و جاهدوا في سبيل الله والذين اووا ونصروا اولئک هم المومنون حقا لهم مغفره و رزق کريم(کساني که ايمان اوردند و هجرت کردند(مهاجرين)و تلاش کردند در راه خدا و کساني که پناهشان دادند و نصرتشان دادند(انصار)انها مومنين حقيقي هستند!!!براي انها مغفرت است و رزق کريم) و همچنين 18فتح که از حسن نيت انها خبر داده وبعد رضايت خود را از انها اعلام ميکند ودر ايه ي100درتوبه که در نهايت وعده ي بهشت را به انصار و مهاجر داده و ما را به تبعيت از انها فرا ميخواند.واما در مورد محمد رسول الله والذين معه اشدائ علي الکفار رحماء بينهم تراهم رکعا سجدا يبتغون فضلا من الله و رضوانا سيماهم من اثر سجود...بايد گفت الله متعال انها را همراه پيامبر دانسته با اين صفات که با هم رحيم هستند و با کفار تند،انها دائما در حال رکوع و سجود هستند،نشاني ايشان بر اثر سجده بر چهرهايشان پيدا است. و فضل و رحمت پروردگارشان را مي خواهند.ايا با اين همه وصف باز هم همراهي پيامبر برايشان مفيد نيست.ايا هر کسي ارزويش متصف شدن به اين صفات نيست.افلا تعقلون.از تمام دوستان ميخواهم اين مطالب را بدون تعصب بخوانند و به اياتي که در پيامهاي قبلي گذاشته ام مراجعه کنند تا بدانند که صحابه کيست.و قران را تلاوت کرده و به تدبر در معاني ان بپر دازند. |
162 |
نام و نام خانوادگي: كنعان -
تاريخ: 21 تير 90
توجه كنيد... توجه كنيد... بدون تعصب ميگم افتخار ميكنم سني شدم و از خرافات و بدعت ها دور شدم الان تو ايران بخاطر اشكار شدن حقيقت از سوي شبكه جهاني وصال فارسي دارن ماهواره ها را جمع ميكنند. قبلا كه شيعه بودم فقط به من ياد داده بودند كه فقط و فقط به ابوبكر و عثمان و عمر و باقي صحابه فحش بدم يعني مذهب من كه شيعه بودم مذهب شتم و لعن بود به من فهمانده بودند لازم نيست نماز بخوانم و روزه بگيرم فقط هر سال در ماه محرم كافي بود بخاطر حسين سينه بزنم اخه اين هم شد مذهب پيامبر كسي از او والاتر نبود ولي هيچ كس براي او اين كارها را نكرد دوستان گرانقدرم بدانيد بخدا قسم من شما را بخاطر خدا دوست دارم پس دعوت ميكنم مثل من منطقي فكر كنيد و دست از اين تعصب برداريد فرداي قيامت هيچ كدام از اين اخوندهايي كه جز لعن دوستان پيغمبر را به ما ياد ندادند جوابگوي گناه ما را نخواهند شد همين اخوندها هستند كه مملكت و دنيا را به هم ريختند خلاصه ديگه نميدونم چي بگم فقط شما را با افكار پاكتون دست خدا ميسپارم ما مسلمونا اهل فكر هستيم جواب نظر: !!! |
163 |
نام و نام خانوادگي: موحد خدا پرست -
تاريخ: 23 تير 90
سلام بر اهل توحيد مشکل غرب در جلساتي که با ايران در مورد مسائل هسته اي دارد اين است که غرب وارد نيت خواني مي شود و دليلي بر ادعاي خود ندارد و مي گويد نه، شما اي ايران نيت داري در آينده بمب اتم بسازي . خواننده گرامي اين سخن مقامات ايران است و خوب به آن توجه کنيد . اگر ما نمي توانيم نيت يک شخص حاضر در کنار خودمان را بفهميم پس چطور مي توانيم بگوييم نيت اشخاصي که در 1400 سال پيش کار نيکي را انجام داده اند بد و پليد بوده است . از خدا بترسيد اينقدر نگوييد صحابه درست است کار خوب مي کردند ولي نيتشان بد بود. مگر شما غيب مي دانيد مگر شما دستگاه نيت خواني در زمان را داريد. وا عجبا |
164 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 23 تير 90
با سلام السيد ناصح عليكم السلام في اي مكان ان شاء الله محترمه : جناب در رد جواب به شما حتما استاد اين جانب جوابي براي شما خواهد داد اما از قبلش بگويم كو گوش شنوا : ============================================================================== حضرت عالي فرموديد كه : تنها فرقه اي در اسلام ........... خليفه شما جناب عمر در معني آيهى شريفهى «وَفَاکِهَةً وَأَبّاً»4 كه يكنفر انرا تلاوت كرد گفت: «ما از به تکليف افتادن در فهم اينها منع شديم!». تفسير ابنجرير، ج30، ص38 کشاف زمخشري، ج3، ص253 درّالمنثور سيوطى، ج6، ص317 بسيارى ديگر از کتابهاى بزرگان اهل سنت آمده =================================================================================== جناب عمر خليفه دوم شما تصميم گرفت زنى را که در شش ماهگى فرزندش متولد شده بود، سنگسار کند. حضرت علي(عليهالسلام) با خواندن آيهى «وَحَمْلُهُ وَفصالُه ثَلاثونَ شَهراً»2 ثابت کرد که مدت باردارى مىتواند شش ماه باشد. و عمر، آن زن را آزاد کرد و گفت: «لَولا عليٌ لَهَلَکَ عُمَر؛ اگر على نبود عمر هلاک مىشد.» در سنن کبري، ج7، ص442 تفسير رازي، ج7، ص484 درّالمنثور سيوطى، ج1، ص288 و در بسيارى ديگر از کتابهاى بزرگان اهل سنت آمده ======================================================================== « عمر خليفه دوم شما به زيادىِ مهر زنها اعتراض کرد. يکى از زنان به خليفه معترض شده و آيه «وَآتَيْتُمْ إِحْدَاهُنَّ قِنطَاراً»3 را خواند و خليفه اشتباه خود را پذيرفت» يعنى خليفه به آيهى شريفهى قرآن توجه نداشت در تفسير ابن کثير، ج1، ص467 درّالمنثور، ج2، ص133 و در بسيارى ديگر از کتابهاى بزرگان اهل سنت آمده ========================================================================= وقتيكه فهم و عمل خليفه به قران كريم اينطور باشد واي بحال پيروانش . باور نميكنيد اينهم يك سخن قصير ( بله قصير ونه قصار ) از جناب خليفه دوم شما . قسمتي از خطبهى خليفه دوم : «هر کس مىخواهد از قرآن سؤال کند، به نزد ابى بن کعب ( كه هنوز در زمان عمر يهودي بوده ولي حق استادي بر گردن ايشان داشته ) برود و هر کس مىخواهد از حلال و حرام سؤال کند، سراغ معاذ بن جبل برود و هر کس مى خواهد از واجبات سؤال کند، به نزد زيد بن ثابت برود و هر کس مىخواهد از مال و ثروت سؤال کند، نزد من بيايد که من خزانهدار مىباشم.» اين خطبه در سنن کبرى بيهقي، ج6، ص210 سيرهى عمر ابنجوزي، ص87 آمده است. ============================================================================= اما در مورد تحريف قران كريم : فرموديد كه : نوري طبرسي در کتاب خود فصل الخطاب في تحريف کتاب رب الرباب بيش از 2000 روايت از معصوم نقل کرده و مي گويد .... ايا خوب خوانديد كه مصادر حديثي ان كي مي باشد ايا اين احاديث را صحيح شمرد ايا شما سند رجالي انرا برسي كرديد ؟؟؟؟؟ ايا علماي شما در مورد تحريف قران چه مي باشد . ============================================================================ عن ابن عباس، قال: قال عمر: إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ مُحَمَّدًا صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِالْحَقِّ وَأَنْزَلَ عَلَيْهِ الْكِتَابَ فَكَانَ مِمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ آيَةُ الرَّجْمِ فَقَرَأْنَاهَا وَعَقَلْنَاهَا وَوَعَيْنَاهَا رَجَمَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَرَجَمْنَا بَعْدَهُ فَأَخْشَى إِنْ طَالَ بِالنَّاسِ زَمَانٌ أَنْ يَقُولَ قَائِلٌ وَاللَّهِ مَا نَجِدُ آيَةَ الرَّجْمِ فِي كِتَابِ اللَّهِ فَيَضِلُّوا بِتَرْكِ فَرِيضَةٍ أَنْزَلَهَا اللَّهُ وَالرَّجْمُ فِي كِتَابِ اللَّهِ حَقٌّ عَلَى مَنْ زَنَى إِذَا أُحْصِنَ مِنْ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ إِذَا قَامَتْ الْبَيِّنَةُ أَوْ كَانَ الْحَبَلُ أَوْ الِاعْتِرَافُ ثُمَّ إِنَّا كُنَّا نَقْرَأُ فِيمَا نَقْرَأُ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ أَنْ لَا تَرْغَبُوا عَنْ آبَائِكُمْ فَإِنَّهُ كُفْرٌ بِكُمْ أَنْ تَرْغَبُوا عَنْ آبَائِكُمْ أَوْ إِنَّ كُفْرًا بِكُمْ أَنْ تَرْغَبُوا عَنْ آبَائِكُمْ صحيح البخاري، ج8، ص25و 26 صحيح مسلم، ج5، ص116 مسند احمد، ج1، ص40 و 55. السنن الدارمي، عبدالله بن بهرام الدارمي ، ج2، ص179 سنن ترمزي، ج2، ص442 المحلى ، ابن حزم ، ج 11 ، ص 236 . از ابن عباس نقل شده که گفت : عمر گفت: خداوند رسول خدا را به حق فرستاد و بر او کتاب را نازل کرد. پس در بين آنچه بر وي نازل شده بود آيه سنگسار بود .پس ما آن را خوانديم فهميدم وبا تمام وجوددرک کرديم.رسول خدا سنگسار کرد.وما هم سنگسار نموديم.پس ترسيدم که اگر مدتي بر مردم بگذرد کسي بگويد که قسم به خدا ما اين آيه را در کتاب خدا نمي بينيم .پس به سبب ترک يکي از واجبات الهي به گمراهي بيفتند .و... ============================================================================= الشعراني از بزرگان اهل تسنن نيز مي گويد : ولولا ما يسبق للقلوب الضعيفة ووضع الحكمة في غير اهلها لبينت جميع ما سقط من مصحف عثمان . اگر نبود مشکلاتي که براي قلبهاي ضعيف پيش مي آيد واگر نبود اينکه علم در غير جايگاهش قرار مي گرفت ، تمامي مواردي را که از قرآن عثمان کم شده است مطرح مي کردم!!! الكبريت الاحمر على هامش اليواقيت والجواهر ، ص143 . ============================================================================== آلوسي ، مفسر اهل تسنن نيز بعد از ذکر روايات تحريف مي گويد : والروايات في هذا الباب اكثر من ان تحصى . روايات در اين باب بيشتر از آن است که شمرده شود. روح المعاني ، ج1 ، ص24 .خ ================================================================== فخر الدين الرازي در تفسيرش مي گويد: نقل في الكتب القديمة ان ابن مسعود كان ينكر كون سورة الفاتحة من القرآن وكان ينكر كون المعوذتين من القرآن . در كتابهاي قديمي ديده ام كه: ابن مسعود مي گفت فاتحة الکتاب ( سوره حمد) وسوره فلق وناس از قرآن نيست!!! مفاتيح الغيب ، ج 1 ، ص169 . ========================================================================= اما در مورد صحابه انهاي كه در عهد رسول صلي الله عليه و اله و سلم اسلام اوردند و بر اين ايمان خود تا اخرين لحظه عمرشان باقي مانند مورد احترام شيعيان خصوصا من رافضي ( بله من رافضي شما برويد قران بخوانيد تا بفهميد كه رافضي يعني چه ) ميباشند اما ان كساني كه در عهد رسول الله منافقانه اسلام اوردند يا بعد از اسلام اوردنشان بصف منافقان پيوستند خصوصا ان جماعتي كه در برگشت به مدينه قصد كشتن حضرت رسول اكرم صلوات الله عليه را داشتند يا كساني كه بعد از رحلت ايشان را ترك كردند و به دنبال مقامي براي خودشان بودند و و و لعنه خدا بر اين منافقان . بگذار اياتي از قران در مورد ايت افراد بياورم تا خيالت راحت شود كه الله سبحان تعالي در مورد اين منافقين چه ميگويد : ( وعد اللّه المنافقين والمنافقات والكفّار نار جهنّم خلدين فيها هي حسبهم ولعنهم اللّه ) التوبه : 68 . . وآنان را همرديف كفّار در جهنّم دانسته و مورد لعن قرار داده است ( إنّ المنافقين في الدرك الأسفل من النّار ) النساء : 145 . . بلكه جايگاه آنان را در پستترين منطقه جهنّم قرار داده است =============================================================================== لبيك يا علي |
165 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 23 تير 90
با سلام اما شما مسلمان راستين مسلمآ از خداوند متعال خوف داريم براي همينه كه صحابه مومن را دوست ميداريم اما ان به اصطلاح صحابه كه در اصل منافق بودند نه بخاطر خوف از خداوند متعال نمتوانبم دوست داشته باشيم بلكه دشمن هم ميدانيم . اما شما براي خاطر خدا هم كه شده سنگ اين منافقين را به سينه نزنيد . لبيك يا علي |
166 |
نام و نام خانوادگي: سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) -
تاريخ: 24 تير 90
جناب ناصح فعلا با يک سئوال کوچک شما را مورد آزمايش قرار ميدهم نظر شما در مورد اينکه عايشه ميگويد (( آيه ي رضاع کبير )) در قرآن کريم وجود داشت و آن قرآ« در زير تخت من بود و بعد از وفات رسول خدا (ص) بزي آن آيه را خورد چيست؟ خواهشمند است در جواب حاشيه نرويد زيرا در صورتي که به عدم صداقت شما پي ببرم، مبناي مذهب و خلفايت را مقابل چشمانت قرار خواهم داد. يک سئوال کوچک ديگر ::: ابتدا به اين آيه ي شريفه از سوره مبارکه ي مائده توجه کنيد. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَينِ وَإِن كُنتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُواْ وَإِن كُنتُم مَّرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاء أَحَدٌ مَّنكُم مِّنَ الْغَائِطِ أَوْ لاَمَسْتُمُ النِّسَاء فَلَمْ تَجِدُواْ مَاء فَتَيَمَّمُواْ صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُواْ بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُم مِّنْهُ مَا يُرِيدُ اللّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُم مِّنْ حَرَجٍ وَلَكِن يُرِيدُ لِيُطَهَّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ اى كسانى كه ايمان آوردهايد چون به [عزم] نماز برخيزيد صورت و دستهايتان را تا آرنج بشوييد و سر و پاهاى خودتان را تا برآمدگى پيشين [هر دو پا] مسح كنيد و اگر جنبايد خود را پاك كنيد [=غسل نماييد] و اگر بيمار يا در سفر بوديد يا يكى از شما از قضاى حاجت آمد يا با زنان نزديكى كردهايد و آبى نيافتيد پس با خاك پاك تيمم كنيد و از آن به صورت و دستهايتان بكشيد خدا نمىخواهد بر شما تنگ بگيرد ليكن مىخواهد شما را پاك و نعمتش را بر شما تمام گرداند باشد كه سپاس [او] بداريد آيه 6 از سوره مبارکه ي مائده چند ميليون سني در دنيا زندگي ميکنند؟ چند در صد از آنان نماز ميخوانند؟ قاعدتا براي خواندن نماز بايد وضو بسازند. آيا آن چند ميليون نفر سني مذهب که ادعا ميکنيد در اکثريت هم هستيد بر طبق همين آيه شريفه از قرآن کريم وضو ميگيرند؟ آيا اينگونه بدعتها که بنده تنها به يک مورد کوچک از آن در مذهبتان اشاره کرده ام ، شما را به سوي تفکر بدور از احاطه و نقش شيطان رجيم راهنمائي نکرده است؟ آيا فکر ميکنيد که اکنون هم مانند عصر جاهليت اعراب سوسمار خوار است که مردم خزعبلات شما را بپذيرند؟ براستي قرآن چه زيبا مي فرمايد ::: و اکثرهم لايومنون -- لا يعقلون اين تنها گوشه اي کوچکي از بدعتهاي شما اهل بدعت در دشمني با قرآن کريم و سنت پيامبر (ص) است. هيچکدام از خلفاي شما بر مبناي قرآن و سنت عمل نکردند بلکه تعمدا بر خلاف قرآن و سمن عمل کردند و دليل آن نفوذ يهود در دستگاه خلافت و عدم مشروعيت الهي خلافت آنان بود وجود تنها 8740 حديث دروغ از ابوهريره (( همان کسي که کمتر از دوستال در زمان رسول خدا ص ادعاي مسلماني کرد ولي در اصل يهودي و از دشمنان اسلام و رسول خدا ص بود )) و دوستي بسيار نزديک يهوديان با خلفاي ثلاثه تا حدي که يهود هم اکنون منبع بزرگ حديث اهل سنت به حساب مي آيد، دلالت بر چه چيزي ميکند ؟؟؟؟ آيه 51 از سوره ي مبارکه ي مائده ::: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ اى كسانى كه ايمان آوردهايد يهود و نصارى را دوستان [خود] مگيريد [كه] بعضى از آنان دوستان بعضى ديگرند و هر كس از شما آنها را به دوستى گيرد از آنان خواهد بود آرى خدا گروه ستمگران را راه نمىنمايد منافق هميشه رسواست جناب ناصح براستي قرآن همانند دژ محکمي در مقابل عمر و عمريان است شما همان بيچاره مردمي هستيد که هيچگاه تفکر نميکنيد و دين خدا را دستخوش خلفاي خائن، حيله گر و گناهکارتان کرده ايد دين اسلام عزيز هيچگاه بر مبناي اجبار و توحش و تجاوز و قتل و غارت نبوده است چنانچه قرآن کريم مي فرمايد (( لا اکراه في الدين قد تبين الرشد . . .)) سنت نبوي هم بر مبناي اجبار در دين نبوده است. بنابراين نه قرآن و نه سنت رسول خدا ص هرگز دين اجباري را تآئيد نکرده اند که هيچ، بلکه تصريح و تآکيد در اجباري نبودن آن داشته اند. دين خدا بر پايه تبليغ و اخلاق و رحمت و رعفت الهي است و به همين دليل پيامبر ما حضرت محمد مصطفي (ص) که پيامبر رحمة للعالمين لقب گرفته است مي فرمايد ::: اني بعثت لاتمم مکارم الاخلاق --- همانا من مبعوث شدم براي مکارم اخلاق هزاران بار تاريخ را برايتان زير رو کردم تا شايد هدايت شويد !!! رسول خدا ص بعد از مبعوث شدن به پيغامبري به تمام بلاد نامه نوشتند و آنان را دعوت به اسلام کردند، بعضي پذيرفتند مانند نجاشي پادشاه حبشه و برخي هم مانند خسرو پرويز ملعون نامه آن حضرت را پاره کردند، اما رسول خدا ص چون تمام و کمال حامل پيام خدا و عامل وحي حضرت حق بود دستور حمله به ايران را صادر نکرد، اين در حاليست که شيرمرداني مانند علي ع در کنارش بودند، اين به اين خاطر بود که دين اسلام اجباري نيست و پيامبر ص به وظيفه ي خود بعنوان پيامبر مسلمانان عمل ميکرد. حال پيش خودت قضاوت کن آيا کسي را که بر خلاف قرآن و سنت عمل کند ميتوان مسلمان دانست؟ آيا ميشو.د امور مسلمين را به کسي سپرد که بر خلاف اسلام و قرآن عمل ميکند؟ عمر بر خلاف قرآن و سنت به ايران حمله کرد و بعد قتل و غارت اجدا مادري شما را به کنيزي برد و اجدا پدري شما را به بردگي !!! براستي غيرتتان کجاست؟ شرط اول مسلماني غيرت است عمر طبق آئين يهود عمل کرد و تنها از اسلام نامش را يدک ميکشيد !!! آيا دين اسلام دين اجبار و شمشير و توحش بود ؟ بهتر نيست تعصب را کنار گذاشته و براي اولين بار در زندگي هر چند کوتاه قدري هم تفکر کنيد؟؟؟ براستي فهم قرآن بزرگترين معجزه است يا حق |
167 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 25 تير 90
با سلام جناب كنعان توجه كن ........... توجه كن ما شيعه علي هستيم براي اينكه حضرت حق تعالي به رسول خودشان حضرت محمد صلي الله عليه و اله وحي كرد كه ولايت حضرت علي عليه السلام بر مسلمانان ابلاغ كند و او هم انجام داد . هرچند ميدانم كه پايه مدهب جديدتون چه وهابي و چه سني بر پايه دروغ بوده ادعاهاي تو را دروغ مي پندارم و خوب ميدانم كه تو از ان وهابيون كشته مرده مجري فاسق شبكه وصول پول از انگليس و عربستان عبد الشيطان فاسق ملحد زاده پست و دروغگوي لندني هستي . اما اولين منكر سنت رسول خدا درجهان اسلام :ابو بكر عتيق ابن ابي قحافه در جواب به حضرت فاطمه سلام الله عليهما گفت كه از پيامبر عليه الصلاة و السلام كه فرمود: ( انا معاشر الانبياء لانورث ما تركناه صدقة ) چه دروغ بزرگي و چه دروغگو بزرگي . شما هم به تبعيت از اين خليفه خودتان مگوييد: <<دوستان گرانقدرم بدانيد بخدا قسم من شما را بخاطر خدا دوست دارم )) كدام خدا ؟؟؟ خداي ابوجهل ابي لهب .... و اين ملحد زاده لندني . لبيك يا علي |
168 |
نام و نام خانوادگي: 1 2 -
تاريخ: 25 تير 90
دست درند نكه |
169 |
نام و نام خانوادگي: تنها -
تاريخ: 25 تير 90
شما شيعيان بايد مطالعه کنيد و ببينيد که کدام درست است ، شما که فقط به سخنان پوچ مراجع بيخودتون اکتفا ميکنيد ، چرا خودتان تحقيق نمي کنيد ، اگر عقيده شما درست بود پس چرا يک ميليارد نفر سني ميشدند ،شما را به خدا قسم همين طوري نظر ندهيد و سخنان مراجع تقليدتان را که فقط به دنبال تفرقه بين مسلمانان هستند را تکرار نکنيد و خودتان برويد و براي چيزي که نميدانيد تحقيق کنيد .خداوند از همه ي ما راضي و خشنود باد |
170 |
نام و نام خانوادگي: ابوزهرا -
تاريخ: 26 تير 90
براي چندين بار در امروز خدا را شکر مي کنم که خدايا تو را شکر که دشمنان ما را از احمق ها آفريدي آخر نامؤمن مسجد نرفته اگر به استدلال تو باشد که جمعيت مسيحيان از مسلمانان (بالاخص) اهل سنت بيشتر است پس بايد آنها برحق باشندو شما باطل (سواي آنکه خود شما (اهل سنت) نيز چهار فرقه ايتان باهم از عقايد تا احکام کلي باهم مشکل داريد و بماند که سلفيه آمده و منکر هر چهارتايتان شده) والسلام علي من التبع الهدي |
171 |
نام و نام خانوادگي: جمع تنهايان -
تاريخ: 26 تير 90
با سلام جناب تنها چرا با اين يك ميليارد كه گفتي هنوز تنهائي . اهان حالا فهميدم البته بايد با يك خاطره اينو شرح بدهم باشه. چند روز پيش داشتم شبكه كلمه نگاه ميكردم انجا سه نفر نشسته بودتد كه بحساب با هم حرف مي زدتد من كه نفهميدم چي مي گفتند و متوجه شدم كه اين سه نفر هم نمي فهميدند كه چي ميگفتند بعچ كه خوب دقت كردم ديدم كه خنددار اينه اوني كه لب هايش تكان ميخورد هم خودش نمي فهميد چي داره ميگه . حالا با مطاله نظر شما فهميدم كه چرا ان لحظه هر چهار تايي ما احساس ميكرديم كه تنهاييم . و اگر خواستم از تنهايي بيرون بيايم يا به اين سايت مراجعه ميكنم يا شبكه ولايت را نگاه ميكنم يا ديدن دوستان مومن ميروم يا علي |
172 |
نام و نام خانوادگي: راه حق -
تاريخ: 27 تير 90
يا فقط از آن خداست به بندگان خداوند از كلمه (يا) استفاده كردن شرك است. خواهشمند است به دين و مذهب خدا و پيامبرش(ص)توهين نكنيد.خواهشمند است تحقيق كنيد تا راه رستگاري را در پيش بگيريد.احمق گفتن به اهل سنت كه مذهب خداوند متعال وپيامبرش و اهل بيت است عواقب خطر ناكي در پي خواهد داشت.خداوند همگان را به راه راست هدايت كند |
173 |
نام و نام خانوادگي: حميد -
تاريخ: 28 تير 90
به شما روافض قبر پرست چي بايد گفت؟ اگر مذهب اهل سنت چهار فرقه هست پس چرا مذهب قبر پرستي شما 126 فرقه هست که همديگر را کافر ميخوانيد؟ بگم؟ بگم که اماميه و زيديه و بکتاشيه شما دوازده امامي رو لعنت ميکنند؟ بگم که فرقه مولويه و نعمت الهيه شيعه جايگاه ائمه را بالاتر از خدا ميدانند ؟ جواب نظر: با سلام دوست گرامي چيزي كه شما قبر پرستي ميخوانيد مذهب ائمه اربعه اهل سنت بوده است : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=shobheh&id=75 اينكه يك مذهب ، ديگري را برحق نداند ، امري طبيعي است ، در ميان مذاهب اربعه نيز دقيقا همين مطلب موجود بوده است ؛ اين كار لازمه بر حق دانستن خود است . گروه پاسخ به شبهات |
174 |
نام و نام خانوادگي: سيد محمد حسيني -
تاريخ: 29 تير 90
********************************************************************************************************* جواب نظر جناب-----------------------------------حميد---------------------------------- ظاهرا نديده ايد که شافعي گفته است که شوم تر و خبيثتر از ابوحنيفه زاده نشده است و يا اينکه غزالي ميگويد ابوحنيفه شريعت را واژگون نمود...هرکس اين کار را عمدا انجام دهد کافر است و اگر سهوا مرتکب چنين کاري شود فاسق است و بسياري مصادر ديگر. اگر در مورد فرق اهل سنت خواستيد تحقيق کنيد نگاهي به ليست کتاب الملل والنحل شهرستاني بيندازيد. يا حق ********************************************************************************************************* |
175 |
نام و نام خانوادگي: رامين ناصري -
تاريخ: 29 تير 90
سلام ما از دست يك رافضي خيلي رنج ميبريم كه به خاطر بول همه مردم يك روستا بنام دسك بخش بنت سيستان وبلوچستان را از دين منهرف كرده است از شما خواهش مي كنم كه دعا كنيد يا هدايت شود يا بميرد وبسزاي اعمال زشت وبليدش برسد چون هر ادم ساده لوحي كه مشكلي داشته باشد اول دعوتش ميدهد به رافضي و مشرك شدن بعد با اطلاعات مشكلش را حل ميكند خلاصه با اطلاعات همدست شده كه هر ادم بي سواد و ساده اي را منهرف كنند بلوچستان زراباد جواب نظر: !!! |
176 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 29 تير 90
با سلام جناب رامين ناصري از كجا فهميدي رافضيه ؟؟؟ اخه من هم رافضي هستم و اصلاً اين كار شيطاني را نميكنم . حتماً اون كسي كه بخاطر پول مردم منحرف ميكنه از وهابيون . راستش اين وهابيون كثيف بخاطر نوكري صهيونيست ملت خودشون ميفروشند حالا اون صهيونيستها هستند كه به اين نوكرهاي بي جيره و مواجب پول هم ميدهند . نمونه اش اين فاسق عبد الشيطان ملحد زاده لندني فاسق كه با اطلاعات انگليس همدسته هم خودش بي سواده هم يك عده بيسواد يا بهتر بگويم حرامزاده را دور و بر خودش جمع كرده . هدايت شدن توي كارش نيست من دعا ميكنم كه هرچه زودتر نابود بشه هم خودش هم اربابش . امين رب العالميين . لبيك يا علي |
177 |
نام و نام خانوادگي: محسن طالب -
تاريخ: 29 تير 90
بسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله الذي جعلنا من المتمسكين بولايت امير المومنين جناب آقاي ناصح واقعا به حالتان تاسف مي خورم كه بر جهالت خود نيز دليلي جاهلانه آن هم به تصور خود از قرآن مي آوريد و كاملا احمقانه شيعه را به اعتقاد به انحراف قرآن مي كنيد البته حق مي دهم كتابي مبني بر دلايل اعتقادات شيعه در اختيارتان نگذاشته اند زيرا هدايت فردي مثل شما يعني هدايت كل جاهلان در دين رسول خدا اولا اعتقاد ما بر اين نيست كه قرآن تحريف شده بلكه اعتقاد ما اين است كه بر اساس همين قران مي توان ولايت امير مومنان را اثبات نمود. اگر آيه هفتم سوره ال عمران را گوشه نظري بيندازيد به نكات جالب توجهي مي رسيد معني آيه مذكور بدين شرح است : اوست آن كه اين كتاب را برتو فرو فرستاد بخشي از آن اياتي است با معاني استوار و روشن كه بخش مرجع اين كتاب است و ساير آيات به آنها تفسير مي شود و بخشي ديگر آياتي است كه معناي استوار آنها با معاني نا استوار مشتبه مي شود كساني كه در دلهايشان انحرافي هست از قران انچه را كه مشتبه است دنبال مي كنند تا گمراهي مردم را طلب كنند ......... پس ما قران را ميفهميم ولي مانند شما سطحي نگاه نمي كنيم و با ذهني پرسشگرانه در جستجوي حقايقي بالاتر از كنون هستيم ضمنا شارحي همچون ابن ابي الحديد كه خود از بزرگان اهل سنت هست شرحي كتير بر كتاب به قول شما بي سند نهج البلاغه نوشته و درمورد اينكه گفتيد ما زبان امامانمان را نمي فهميم اتفاقا خيلي بهتر مي فهميم و لي بخاطر كشف حقيقت امامان ما هميشه شيعيان خود را امر به پ}وهش مي كنند تا در راه كسب معارف ديني خود قدم برداشته و خود به حقايق ديني خود برسيم تابه سرنوشت شما كه دين خود را از نياكان و و پدرانتان كپي نموده ايد گرفتار نشويم در ضمن مي خواهم اگر تحمل شنيدن حقيقت را داريد خيليفه دومتان را خوب برايتان از كتب خود معرفي كنم اميدوارم پاسخي جاهلانه نداده و فكري به اين موارد و اعتقادات خود بكنيد و درب توبه باز و نا اميدي از درگاه الهي گناهي بس نا بخشودني است : بدعت در اذان صبح .مالك بن انس در کتاب موطأ مى نويسد: مؤ ذن عمر نزد عمر بن خطاب آمد تا او را براى نماز صدا كند، ديد عمر خوابيده است ، پس گفت : الصلاة خير من النوم . يعني نماز بهتر از خواب است. عمر هم دستور داد مؤ ذن ، اين جمله را در اذان صبح قرار دهد. (1) زرقانى در تعليق خود بر اين روايت در شرح موطأ مالك مى نويسد: اين مطلب را دارقطنى در سنن خود آورده است كه عمر به مؤ ذن خود گفت : وقتى در نماز صبح به حىّ على الفلاح رسيدى بگو: الصلاة خير من النوم ، الصلاة خير من النوم .(2) اين حديث را ابن ابى شيبه از هشام بن عروه نقل كرده است . ساير محدّثان بزرگ اهل سنّت نيز آن را روايت نموده اند. اسناد: (1) الموطأ للامام مالك ص 58 ح 151 ط بيروت. (2) ما جاء في النداء للصلاة ص 25 .نهي از متعه زنان (ازدواج موقت) .خليفه دوم متعه ازدواج موقت زنها را برداشت و آن را حرام کرد. زماني که متصدي حکومت شد و کرسي خلافت را غصب کرد گفت: متعتان کانتا علي عهد رسول الله و انا احرمهما و اعاقب (1) يعني دو متعه در زمان پيامبر اکرم صلوات الله عليه واله (حلال) بوده و من امروز آنها را حرام ميکنم و مرتکبين آنها را به کيفر ميرسانم. يكي متعه زنان و ديگري متعه حج. ودر بعضي از نسخه ها آمده: ثلاث کان علي عهد رسول الله انا انهي عنهن و احرمهن و اعاقب عليهن متعه النساء و متعه الحج و حي علي خير العمل. در اين سخن عمر به يکي ديگر از بدعتهاي خود يعني حذف حي علي خير العمل از اذان نيز اشاره کرده است. مسلمانان اتفاق دارند که نکاح متعه در صدر اسلام شايع بود و صحابه در زمان رسول خدا به آن عمل ميکرده اند و در زمان ابوبکر و در پاره اي از عهد عمر نيز بوده. بعد از آن عمر نهي کرد. ميگويند يک سني مذهب با شيعه مذهب در رابطه با متعه نزاع کردند. سني از شيعه پرسيد که به چه دليل ميگويي متعه حلال است؟ شيعه گفت: دليل من قول عمر خطاب است که در همه جا نقل کرده اند که او گفت: کانتا في زمن رسول الله و انا احرمهما. کدام دليل بهتر از اين است که ميگويد: در زمان پيغمبر بود؟ پس به فرموده خدا و رسول خدا حلال است و ميگفته که من حرام کردم! به او بايد گفت که: تو خدا و پيغمبر نيستي به تو چه ربطي دارد ؟ چرا حرام ميکني؟ احمد بن حنبل در مسند خود نقل کرده است از عمران بن حصين که او گفت: نازل شد متعه در کتاب خدا و ما عمل ميکرديم به آن و تا رسول خدا بود جميع صحابه عمل به آن ميکردند و نشنيديم که قرآن نسخ آن را کرده باشد يا رسول الله منع آن نموده باشد. تا آنکه رسول خدا از دنيا رحلت نمود. در صحيح ترمذي ذکر شده است که: از عبدالله بن عمر پرسيدند که: نظرت راجع به متعه نساء چيست؟ گفت: البته حلال است و آن سوال کننده از اهل شام بود. گفت: پدر تو مردم را از آن نهي کرده است. عبدالله گفت: پدرم نهي کرده است و رسول خدا امر فرموده. من گفته رسول را به جهت گفته پدرم ترک نخواهم کرد. و در کتب و تواريخ و احاديث ذکر شده است که: ابن عباس و ابن مسعود و جابر بن عبدالله انصاري و ابوسعيد خدري و سامه بن اکوع و مغيره بن شعبه و جمعي کثير از اصحاب و تابعين التفاتي به سخن عمر نکرده اند. و فتوي ميدادند که متعه مباح و حلال است و عمل به آن هم ميکردند. و ميگفتند که چيزي را که ما نزد رسول خدا شنيده باشيم و در حيات او نقيض آن را نشنيديم از قول عمر برميگرديم. در تفاسير طبري و فخر رازي و ابن حيان و الدر المنثور و ثعلبي در تفسيرش ذکر کرده اند که حضرت اميرالمومنين عليه السلام فرمود: لولا نهي عمر عن المتعه ما زني الا شقي. (2) يعني اگر عمر از متعه نهي نميکرد هيچ زنايي واقع نمي شد مگر براي شقي و بدبخت. پس بايد دانست که منع عمر از متعه باعث زنا و فحشا در جامعه شد و رواج پيدا کرد. عمر با اين عمل خود حکم خدا و رسولش را ابطال نمود و سبب شيوع فحشا گرديد و مشمول اين سه ايه شد: و من لم يحکم بما انزل الله فاولئک هم الظلمون......فاولئک هم الفاسقون.....فاولئک هم الکافرون. يعني هر کس به دستور خدا حکم نکند (بر خلاف آن دستور بدهد) او از ستمکاران و از فاسقان و از کافران خواهد بود. اسناد: (1) تفسير الرازي ج 2 / 167 وج 3 / 201 و 202 ط 1، شرح نهج البلاغة لابن أبى الحديد ج 12 / 251 و 252 وج 1 / 182، البيان والتبيان للجاحظ ج 2 / 223، أحكام القرآن للجصاص ج 1 / 342 و 345 وج 2 / 184، تفسير القرطبى ج 2 / 270 وفى طبع آخر ج 2 / 39، المبسوط للسرخسي الحنفي باب القرآن من كتاب الحج وصححه ج، زاد المعاد لابن القيم ج 1 / 444 فقال ثبت عن عمر وفى طبع آخر ج 2 / 205 فصل اباحة متعة النساء، كنز العمال ج 8 / 293 و 294 ط 1، ضوء الشمس ج 2 / 94، سنن البيهقى ج 7 / 206، الغدير للاميني ج 6 / 211، المغنى لابن قدامة ج 7 / 527، المحلى لابن حزم ج 7 / 107، شرح معاني الاثار باب مناسك الحج للطحاوي ص 374، مقدمة مرآة العقول ج 1 / 200. (2) جاء في تفسير الطبري ج 5 ص19 ، ط الأولى دار إحياء التراث العربي. قال الحكم: قال علي رضي الله عنه : لولا أن عمر رضي الله عنه نهى عن المتعة ما زنى إلا شقى روى القرطبي في تفسيره ج 3 ص 1700 ، ط دار الثقافة و روى عطاء عن ابن عباس قال : ما كانت المتعة إلا رحمة من الله تعالى رحم بها عباده ولولا نهى عمر عنها ما زنى إلا شقي -و قال السيوطي في تفسيره الدر المنثور ج 2 ص 486 ، ط دار الفكر - وأخرج عبدالرزاق وأبو داوود في ناسخه وابن جرير عن الحكم أنه سئل عن هذه الآية أمنسوخة ؟ قال : لا وقال علي : لولا أن عمر نهى عن المتعة ما زنا إلا شقي .نهي از حج تمتع .پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه وآله خود فريضه حج تمتع را انجام داد. و از سوى خداوند متعال مأ مور به انجام آن گرديد. نص صريح گفتار خداوند اين است: پس هر كه با پايان بردن عمره تمتّع به سوى حج تمتّع رود، آنچه از قربانى ميسر است [قربانى كند]. و هر كس به قربانى تمكّن نيافت سه روز در ايام حجّ روزه بدارد و هفت روز هنگام مراجعت، كه ده روز تمام شود اين عمل بر آن كس است كه اهل شهر مكّه نباشد. (ايه 196 سوره بقره) ولي روزى عمر در منبر خطبه خواند و ضمن آن با كمال صراحت و بى پروايى گفت: دو متعه در زمان پيامبر اکرم صلوات الله عليه واله (حلال) بوده و من امروز آنها را حرام ميکنم و مرتکبين آنها را به کيفر ميرسانم. يكي متعه زنان و ديگري متعه حج.(1) و در روايت ديگر آمده است که عمر گفت: دو متعه در زمان رسول الله صلي الله عليه و اله و خلافت ابوبکر بود. و من امروز از آنها نهي مي کنم (حرام مي كنم) (2) همچنين ابو موسى مي گويد: عمر گفت : حج تمتّع سنّت پيغمبر است ، ولى من مى ترسم حاجيان در زير درخت با زنان خود همبستر شوند، سپس با آنها به حج بروند !! (3) از ابن عباس مي گويد: شنيدم که عمر مي گفت: به خدا قسم من شما را از حج تمتع نهي مي کنم در حالي که به طور قطع آن در کتاب خدا آمده است و خودم آن را با رسول الله ص انجام مي دادم !! (4) اسناد: (1) تفسير الرازي ج 2 / 167 وج 3 / 201 و 202 ط 1، شرح نهج البلاغة لابن أبى الحديد ج 12 / 251 و 252 وج 1 / 182، البيان والتبيان للجاحظ ج 2 / 223، أحكام القرآن للجصاص ج 1 / 342 و 345 وج 2 / 184، تفسير القرطبى ج 2 / 270 وفى طبع آخر ج 2 / 39، المبسوط للسرخسي الحنفي باب القرآن من كتاب الحج وصححه ج، زاد المعاد لابن القيم ج 1 / 444 فقال ثبت عن عمر وفى طبع آخر ج 2 / 205 فصل اباحة متعة النساء، كنز العمال ج 8 / 293 و 294 ط 1، ضوء الشمس ج 2 / 94، سنن البيهقى ج 7 / 206، الغدير للاميني ج 6 / 211، المغنى لابن قدامة ج 7 / 527، المحلى لابن حزم ج 7 / 107، شرح معاني الاثار باب مناسك الحج للطحاوي ص 374، مقدمة مرآة العقول ج 1 / 200. (2) قال عمر: " متعتان كانتا على عهد رسول الله صلى الله عليه وسلم وعلى عهد أبى بكر رضى الله عنه وأنا أنهى عنهما ". راجع: وفيات الاعيان لابن خلكان ج 2 / 359 ط ايران، الغدير ج 6 / 211. (3) أخرجه الامام أحمد من حديث عمر في ص 49 من الجزء الاول من مسنده (منه قدس). مسند أحمد ج 1 / 49، الغدير ج 6 / 202 عن المسند. (4) وعن ابن عباس قال: سمعت عمر يقول: والله انى لانهاكم عن المتعة وانها لفى كتاب الله ولقد فعلتها مع رسول الله صلى الله عليه وآله يعنى العمرة في الحج . راجع: سنن النسائي ج 2 / 16، تاريخ ابن كثير ج 5 / 109. اعتراف عمر ان الرسول صلى الله عليه وآله فعل متعة الحج وهى في كتاب الله: صحيح مسلم ص 896 ح 157، مسند الطيالسي ج 2 / 70 ح 516، مسند أحمد ج 1 / 49 و 50 ط 1، سنن ابن ماجة ص 692 ح 2979، كنز العمال ج 5 / 86 ط 1، مقدمة مرآة العقول ج 1 / 225، حلية الاولياء ج 5 / 205. گوشه اي از خشونت هاي عمر .پژوهشگران در تحليل شخصيت خليفه دوم و اثبات خشونت بي حد و حصر عمر به موارد ذيل استناد کرده اند: نمونه اول) او نخستين کسي بود که شلاق (دره) در دست گرفت. (1) نمونه دوم) شخصي به عمر گفت: مردم از تو خشمگين اند! مردم از تو خشمگين اند! مردم از تو متنفرند! عمر پرسيد: براي چه؟ آن مرد گفت از زبان و عصاي تو ! (2) نمونه سوم) عايشه فرزند عثمان بر اين اعتقاد بود که تندي عمر- ديگران را از انتقاد به او بازداشته است. (3) نمونه چهارم) يک بار غلام زبير بعد از نماز عصر به نماز ايستاد. در همان لحظه متوجه شد که عمر با دره (شلاق) خود به طرف او مي آيد. بلافاصله از آنجا فرار کرد. (4) نمونه پنجم) ابن عباس ميگويد: من براي پرسيدن يک سوال از عمر دو سال صبر کردم. مانع من از پرسش ترس از عمر بود. (5) نمونه ششم) خشونت عمر به حدي رسيد که ابن عباس در عصر وي. جرات ابراز حکم شرعي ارث را نداشت. وقتي بعد از مرگ عمر بر خلاف نظر وي در زمينه ارث سخن گفت و به او اعتراض شد که چرا در زمان عمر نميگفتي. جواب داد: به خدا قسم از او ميترسيدم. (6) نمونه هفتم) آورده اند که شخصي نزد عمر آمد و پرسيد: معناي آيه الجوار الکُنّس چيست؟ عمر با چوب دست زد و عمامه او را انداخت..! (7) نمونه هشتم) از عبدالرحمن بن يزيد چنين روايت شده است: شخصي درباره کلمه وأبّاً از عمر سوال کرد. عمر نيز با تازيانه سراغ او رفت. (8) نمونه نهم) روايت شده است که شخصي به خليفه گفت: من شديدترين آيه را در قران مي دانم. عمر با تازيانه بر سر او کوبيد و گفت: به تو چه مربوط که در قران تحقيق مي کني ! (9) نمونه دهم) ابوهريره مي گويد: در دوران زمامداري عمر هيچ فردي نبود که حديثي از پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله نقل کند، مگر آنکه خون از پشتش جاري مي گرديد. (10) نمونه يازدهم) روزى در راه ديد كه عده اى به دنبال ابى بن كعب افتاده اند. درّه (تازيانه) كشيد كه بر سر او فرود آورد. ابى گفت : يا اميرالمؤ منين ! از خدا بترس . عمر گفت : اين جمعيت چيست كه دنبالت افتاده اند، اى پسر كعب ؟ نمى دانى اين عمل ، تو را مفتون مى كند و آنها را خوار مى نمايد. (11) نمونه دوازدهم) درّه او مانند تازيانه عذاب بود كه بزرگان صحابه از آن وحشت داشتند، تا جايى كه گفته اند: وحشتناكتر از شمشير حجاج بن يوسف بود. (12) نمونه سيزدهم) صاحب كتاب حياة الصحابه مي گويد: عمر نسبت به زنان خشنونت بيشتري داشت. زنان از او مي ترسيدند. و ما در اينجا گوشه اي از اين خشونت ها را بيان مي کنيم: طبرى به سلسله سند از سعيدبن مسيّب نقل مى كند كه گفت : وقتى ابوبكر مرد ، عايشه با جمعى از زنان براى او نوحه سرائى به راه انداخت . عمر خطاب به خانه او آمد و آنها را از گريستن بر ابوبكر منع كرد، ولى زنان اعتنايى نكردند و سرگرم كار خود بودند. عمر به هشام بن وليد گفت : به درون خانه برو و دختر ابو قحافه را خارج نما. وقتى عايشه اين حرف را از عمر شنيد، به هشام گفت : من نمى گذارم وارد خانه من بشوى ، ولى عمر گفت : داخل شو، من به تو اجازه مى دهم . هشام نيز داخل شد و امّ فروه خواهر ابوبكر را نزد عمر آورد. عمر دُرّه را به دست گرفت و او را مضروب ساخت ! زنان نوحه گر نيز وقتى اين (خشونت ) را ديدند، متفرق شدند!! (13) نمونه چهاردهم) به گزارش عبدالرزاق صنعاني، ابراهيم نخعي مي گويد: عمر در صفوف زنان مي گشت، ناگهان بوي عطر از آنان به مشامش رسيد، در آن حال گفت: اگر مي دانستم اين بو از کيست با او چه و چه مي کردم... زني که در آنجا خود را معطر کرده بود، از ترس بول کرد! (14) نمونه پانزدهم) سيماي خليفه چنان ترسناک بود که زن حامله اي از (ترس) ديدن او سقط جنين کرد. اين حادثه زماني رخ داد که خليفه به دنبال زني فرستاد تا در جلسه دادگاه حاضر شود. آن زن در بين راه از شدت خشونت عمر و ترس از او، فرزند خود را سقط کرد! (15) نمونه شانزدهم) عمر زني را در پوششي ديد که ديدن آن به شگفت آمد. در مورد او سوال کرد. گفتند: آن زن، کنيز فلاني است. عمر چندين ضربه با تازيانه اش به او زد. در حالي که مي گفت: اي زن پست! آيا خود را شبيه زنان آزاد مي گرداني! (16) نمونه هفدهم) به طور قطع بهترين راه شناخت عمر مراجعه به کلام اميرالمؤ منين عليه السلام است. آنجا كه مولا علي عليه السلام در خطبه شقشقيه راجع به واگذارى خلافت از جانب ابوبكر به عمر سخن مى گويد، مى فرمايد: ابوبكر آن را در موردى جنجال برانگيز قرار داد. سخنانش تند و تماس با وى سخت ، ولغزشهايش بسيار، وعذر خواستن از آن فراوان بود! همچون كسى كه بر شترى سركش سوار است كه اگر مهارش را محكم نگاهدارد، بينى حيوان پاره مى شود و چنانچه آن را رها كند به رو در مى افتد. به خدا قسم ! مردم در زمان او دچار خبط و خطا و تلون و اعتراض شدند. اسناد: (1) طبري: تاريخ الامم و الملوک ج 4 ص 209 (2) تاريخ المدينه المنوره ج2 ص858 (3) ابي سعيد منصور بن الحسين: نثر الدر ج4 ص34 (4) المعرفه و التاريخ ج1 ص364-365 (5) ابن جوزي :تاريخ عمر بن الخطاب ص 126 (6) ابن حزم اندلسي: المحلي ج8 ص279-280 (7) سنن دارمي ج1ص54 (8) الدرالمنثور ج6ص317 (9) الدر المنثور ج2ص227 (10) تاريخ ابن عساکر ج3ص11 (11) الغدير للاميني ج 6 / 271، الكامل ج 2 / 369، فتوح البلدان للبلاذرى ص 286 (12) الطبقات لابن سعد ج 3 / 282 (13) كتاب حياة الصحابه ج3ص260 (14) المصنف ج4ص343 و-344 (15) شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد1/183، تاريخ عمر بن خطاب ص125 (16) عبقرية عمر ص130 عمر: "اي کاش...!" .به روايت بخاري ابن عباس گويد: به هنگاميکه عمر ضربه خورده بود بر وي وارد شدم و او را در حال پريشاني و وحشت زدگي ديدم. پس گفتم: باکي بر تو نباشد اي اميرالمومنين. عمر گفت: اي ابن عباس اگر به اندازه ظرفيت زمين براي من طلا بود همه را از ترس عذاب الهي فديه ميکردم. پيش از آنکه آن را ببينم. (1) نيز در روايت ديگري که در اين زمينه از ابن عباس روايت شده و نامبرده به عمر بشارت بهشت داده- عمر گفت: اما بشارت تو مرا به بهشت پس به خداي قسم اگر آنچه بين آسمانها و زمين است از من بود. همه را به خاطر آنچه در پيش دارم فديه مي دادم قبل از آنکه بدانم چه خبر است. (2) همچنين به روايت ابن سعد آمده: عمر گفت: اي کاش من چيزي نبودم. اي کاش فراموش شده بودم. آنگاه خورده آشغالي که همانند کاه يا چوب بود از لباسش برگرفت و گفت اي کاش من مثل اين بودم. (3) و گفت: اي کاش من قوچ خانواده بودم و آن قدر مرا مي پروراندند که چاق ترين قوچان مي نمودم آنگاه هرکس را دوست مي داشتند به ديدار آنها مي آمد و بر آنها وارد مي شد. پس مرا مي کشتند و مقداري از گوشتم را مي پختند و مقدار ديگرش را سرخ مي کردند پس مرا ميخوردند و در حال...بودن مرا خارج مي نمودند و من آدم نبودم. (4) نيز در روايت عمر به هنگام ضربه خوردن از ابولولو گفت: اگر آنچه بين آسمان و زمين است از آن من بود همه را در راه آنچه از عذاب الهي در پيش دارم فديه مي دادم پيش از آنکه بفهمم اوضاع از چه قرار است. (5) و در روايت متقي هندي بجاي "آنچه بين آسمانها و زمين است" "آنچه خورشيد برآن تابيده" آمده است.(6) اسناد: (1) صحيح بخاري 2/179 باب مناقب عمر (2) کنز العمال به نقل از عبدالرزاق طيالسي احمد حنبل و ابن سعد.12/676 (3) طبقات ابن سعد 3/262 (4) حليه الاولياء: ابونعيم 1/52-- منهاج السنه: ابن تيميه به شرح فوق و اعتراف به صحت آن. (5) همان (6) کنز العمال 12/677 به نقل از ابن مبارک. ابن سعد. الغريب ابوعبيد. کتاب عذاب القبر بيهقي ابنه اي بودن عمر از کتب اهل سنت کان سيدنا عمر مابونا !" .ابن سعد در بحث استخلاف عمر مي گويد: قال: أخبرنا إسحاق بن يوسف الأزرق و محمد بن عبد الله الأنصاري و هوذة بن خليفة قالوا: أخبرنا ابن عون عن محمد بن سيرين قال: قال عمر بن الخطاب: ما بقي في شيء من أمر الجاهلية إلا أني لست أبالي إلى أي الناس نكحت و أيهم أنكحت. يعني: عمر ميگويد:از احوال وامور جاهليت چيزي در من باقي نماند الا اينکه هنوز براي من فرق نمي کند که کسي مرا بکند يا من کسي را بکنم. (1) بخاري در صحيح خود چاپ هند مي گويد: کان سيدنا عمر مأبونا ًو يتداوي بماء الرجال يعني آقاي ما عمر ابنه اي بود و با آب مردان خود را مداوا مي کرد . ابن حجر عسقلاني در فتح الباري شرح بخاري چاپ بولاق براي توجيه اين مطلب مي گويد: ماء الرجال نبت ينبت في اليمن. يعني ماءالرجال گياهي است که در يمن مي رويد ! و جواب ابن حجر را يکي از بزرگان چه خوب داده است که:ماءالرجال نبت،ينبت بين الصلب و الترائب. و همچنين سيوطي در کتاب تصحيح لغة ابنة چاپ بولاق، و ابن اثير جزري در اغلاط القاموس به اين مطلب تصريح کرده اند. همچنين احمد بن محمد السياري در التنزيل و التحريف مي گويد: شخصي بر امام صادق عليه السلام وارد شد. و گفت: سلام بر تو اي اميرالمومنين ! امام صادق عليه السلام ايستادند و فرمودند: همانا اين اسم تنها مختص مولا اميرالمونين علي بن ابيطالب عليه السلام و هيچ کس صلاحيت آن را ندارد. و کسي راضي نمي شود او را اميرالمونين عليه السلام خطاب کنند مگر اينکه مابون باشد! و اگر ابنه اي نباشد به آن مبتلا مي شود. و اين قول خداوند است که ميفرمايد: إِنْ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا إِناثاً وَ إِنْ يَدْعُونَ إِلَّا شَيْطاناً مَرِيداً (نساء/117) يعني: نمىخوانند جز خدا مگر منفعلها (مادگاني) را، و نمىخوانند مگر شيطان بيفائده را. (2) اين در حالي است که در بسياري از روايات آمده مردم ابوبکر ، عمر و عثمان را "اميرالمومنين" مي ناميدند. و ايشان نيز هيچگاه به اين مساله اعتراض نکردند و بلکه از اين لقب راضي نيز بودند ! اسناد: (1) طبقات الکبري ج3ص289چاپ بيروت سال 1377ه ق 1957ميلادي (2) مستدرک الوسائل ج10ص400 .نسب عمر از کتب شيعه .علامه مجلسي رحمه الله از بعضي از اصحاب، از محمد بن شهر آشوب و غير او مطلبي را نقل کرده که مطابق با حديث منقول از حضرت صادق عليه السلام است و آن حديث چنين است که مجلسي فرموده: در کتاب عقدالدرر از يکي از اصحاب ديدم که روايت کرده به اسنادش از علي بن ابراهيم بن هاشم از پدرش از حسن بن محبوب از ابن زيات از حضرت صادق عليه السلام که آن حضرت فرمود: صهاک کنيز عبدالمطلب بود و صاحب کفل، شترچران و از اهل حبشه. اين کنيز به نکاح مايل بود، نفيل جد عمر او را خواست و عاشق او شد، در چراگاه شتران با صهاک نزديکي کرد. صهاک به دختري به نام حنتمه باردار شد. چون حنتمه را زاييد از اهل و نزديکان ترسيد، او را در پارچه اي پشمين پيچيد و بين حشم داران مکه انداخت. هشام بن مغيرة بن وليد او را پيدا کرد و به منزلش برد و تربيت کرد و او را حنتمه نام گذاشت. و اخلاق عرب بود که هر کس يتيمي را بزرگ مي کرد او را به فرزندي مي گرفت. چون حنتمه بزرگ شد خطاب به او نظر انداخت و ميل کرد و ارا از هشام خواستگار شد و با او تزويج کرد و عمر از او متولد. پس خطاب پدر و جد مادري و دايي عمر است و حنتمه مادر و خواهر و عمه اوست و در اين معني شعري به حضرت صادق عليه السلام نسبت داده شده است. .نسب عمر از طريق اهل سنت .در کتاب شاخه طوبي صفحه 1 عالم جليل القدر شيخ يوسف بحراني و محمد بن السايب کلبي و ابي مخنف لوط بن يحيي ازدي در کتاب صلاة در معرفت صحابه و کتاب التنقيح در نسب صريح روايت کرده اند از عبدالله بن سيابه که او گفت: نکاح شبه از اقسام نکاح حلال است و متولد از شبهه و زنا نجيبتر است از ولد فراش و گاه در بعضي نسبتها کراماتي اتفاق مي افتد که مناسب حال و سزاوار شان اوست از ارتباط نسبت بعضي به بعض و عرب فخر مي کرد اگر اين قسم نسبت در خودشان يا در چهارپايان ايشان بود. شاعري در تعريف شتر خود گفت: ... بعد از آن گفته: نفيل از حبشه بنده کلب بن لوي بن غالب قريشي بوده است. بعد از مردن کلب عبدالمطلب او را متصرف شد. و صهاک کنيزي بود که از حبشه براي آن جناب فرستاده اند. روزها نفيل را به چراندن شتران و صهاک را به چراندن گوسفندان به صحرا مي فرستاد و در چراگاه ميان ايشان تفرقه مي انداخت. روزي اتفاق افتاد که اين دو در چراگاهي جمع شدند. نفيل عاشق صهاک شد. و عبدالمطلب زير جامه پوستي بر پاي صهاک کرده بود. و بر آن قفلي زده بود و کليد آن را با خود نگاه مي داشت. چون نفيل اظهار ميل و خواهش جماع کرد، صهاک گفت: راه اين کار مسدود است با اين لباس پوست که پوشيده ام و اين قفل که بر آن است. نفيل گفت: به جهت آن حيله کنم. پس قدري روغن گوسفند گرفت و آن پوست و اطراف آن را نرم کرد و آن را پايين کشيد که تا زانو رسيد پس با او جماع کرد. و به خطاب حمل برداشت. چون صهاک زاييد از ترس جناب عبدالمطلب آن را در مزبله انداخت و زن يهوديه نانوايي او را برداشت و تربيت کرد. چون بزرگ شد شغل هيزم کني پيش گرفت. از اين جهت او را حطاب (با حاء بي نقطه) مي گفتند. و در زبانها به غلط خطاب شد. و صهاک در نهان گاه گاه او را سرکشي مي کرد. روزي در نزد او کج شد بود. کفل او نمايان شد. خطاب برخاست و نداست که او کيست. و با او جماع کردو حامله شد به حنتمه! او را نيز بعد از زاييدن به مزبله انداخت و هشام بن مغيرة بن وليد آنرا برداشت و تربيت کرد و از اين جهت در نسب به او نسبت مي دهند. چون بزرگ شد خطاب در خانه هشام تردد مي کرد، حنتمه را ديد، در نظرش مرغوب افتاد و خواستگار شد. هشام حنتمه را به او تزويج کرد و از او عمر متولد شد. پس خطاب والد عمر است به جهت اينکه از نطفه او حنتمه او را زاييد و جد اوست چرا از زناي او با صهاک حنتمه متولد شد. و چون حنتمه و خطاب از يک مادرند، پس خطاب دايي و جد مادري و پدر اوست. و حنتمه مادر اوست که او را زاييد و خواهر او چون عمر و حنتمه از يک پدرند و عمه او زيرا که حنتمه و حطاب از يک مادرند که صهاک باشد. اين است ملخص کلام کلبي و ابو مخنف را در اين مقام کلام طويلي است که از ذکر آن مي گذريم. و نيز از کتاب مثالب محمد بن السايب نقل شده که بعد از زناي نفيل با صهاک عبدالعزيز بن رياح نيز با وي مواقعه کرده و خطاب منتسب به اين دو نفر است. ابن حجاج شاعر گويد: من جده خاله و والده ... و امه اخته و عمته اجدر ان يبغض الوصي و ان... ينکر يوم الغدير بيعته ترجمه: کسي که جد مادري او دايي و پدر او هم هست و مادرش خواهر او و عمه او هم هست. چنين نسبي سزاست که وصي پيامبر ص را دشمن دارد و بيعت خود را با او در روز غدير منکر شود. و همچنين در جلد سوم شرح نهج البلاغه صفحه 50 مرحوم خويي آمده است که علامه حلي در کشف الحق گفته است: کلبي از رجال اهل سنت است که در کتاب مثالب گفته است: صهاک کنيزي حبشي متعلق به هاشم بن عبدمناف بوده است که نفيل پسر هاشم با او نزديکي کرده و پس از او عبدالعزي پسر رياح با او نزديکي کرد، سپس صهاک پسري زاييد به نام نفيل که عمر بن خطاب است. .عمر بن خطاب بن نفيل از قبيله قريش بود. او در سال 13 ( عام الفيل ) در مکه به دنيا آمد. کنيهاش ابوحفص و مادرش، حنتمه بود. تا پيش از مسلمان شدن ظاهري، از دشمنان رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم به شمار ميرفت. بنا بر برخي روايات، هنگامي که عمر از سوي سران قريش مامور کشتن رسول خدا شد، متوجه شد که خواهر و شوهرخواهرش مسلمان شدهاند. از اين رو خشمگين به خانه آنها رفت و خواهر خود را به شدت کتک زد. اندکي بعد با آيات قرآن آشنا شد و در سال ششم بعثت به ظاهر اسلام آورد. عمر اندکي پيش از رسول خدا به مدينه هجرت کرد. به اقرار کتب اهل سنت وي بارها پيامبر اکرم صلي الله عليه واله را اذيت و موجبات ناراحتي ايشان را فراهم کرد. هنگام شهادت خاتم الانبيا، مانع نوشتن وصيتنامه شد و گفت: تب بر رسول خدا چيره شده و هذيان ميگويد! از اين رو، مايه حسرت بسياري از ياران رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم شد که چرا مسلمانان از آن وصيت مهم محروم شدند. عمر در سقيفه بني ساعده حضور داشت و بيشترين نقش را در برگزيدن ابوبکر و بيعت مردم با او ايفا کرد. ابوبکر نيز در هنگام مرگ، وصيت کرد که عمر پس از وي خليفه شود. از اين رو عمر در سال 13 هجري، پس از مرگ ابوبکر، به خلافت دست يافت و لقب اميرالمؤمنين را براي خود برگزيد. عمر ده سال و شش ماه خلافت کرد و در اين مدت به تاسيس ديوان و دفتر براي حکومت همت گماشت و مقررات حکومتي بسياري وضع کرد. بسياري از سرزمينهاي اسلامي (مانند عراق، فلسطين، شام، مصر و بخشهاي بسياري از ايران ) در دوران خلافت او فتح شد. يکي از اقدامات نادرست وي، طبقهبندي اصحاب رسول خدا جهت دريافت حقوق و مزايا بود؛ به طوري که در سال اّخر زندگي خود با مشاهده اختلاف طبقاتي شديد بين مسلمانان گفت:اگر سال ديگر زنده باشم، بيت المال را به روش پيامبر به طور مساوي بين مردم تقسيم ميکنم. مورخان عمر را مردي بلندقد، سرخرو و تندخو توصيف کردهاند که در مواردي به رسول خدا نيز اعتراض مينموده است؛ از جمله در واقعه صلح حديبيه و متعه حج. حفصه، دخترش، يکي از همسران رسول خدا بود. به اعتقاد اهل سنت عمر در 27 ذيحجه سال 23 هجري، در 63 سالگي بر اثر ضربه شمشير ابولولو از دنيا رفت و در خانه رسول خدا، در کنار مرقد پيامبر به خاک سپرده شد. ولي پيروان مکتب راستين تشيع با دلايل قطعي معتقدند که وي در روز نهم ربيع الاول کشته شده است. (اسدالغابه، ج 4، ص 145، الکامل، ج 2، ص 209 تا 219 و 9 تا 19، معجم رجال الحديث، ج 13، ص 31.) |
178 |
نام و نام خانوادگي: سيد محمد حسيني -
تاريخ: 30 تير 90
جواب نظر جناب----------------------------------------رامين ناصري--------------------------------------- از بحث علمي شما ممنونيم!!! |
179 |
نام و نام خانوادگي: روح الله ابراهيمي -
تاريخ: 31 تير 90
من نتوانستم اين فايل را دانلود کنم با تشکر بسيار از تلاش هاي شما و به اميد توفيق روز افزون شما جواب نظر: با سلام به دليل برخي مشکلات در جابجايي سرور در صورت بروز چنين مشکلاتي کافي است تا در لينک فايل صوتي موردنظر پسوند سايت را به دامنه اصلي (دات کام) تغيير دهيد. لينک صحيح:http://www.valiasr-aj.com/sound/s24.wma موفق و مؤيد باشيد معاونت اطلاع رساني مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج) |
180 |
نام و نام خانوادگي: مهدي -
تاريخ: 03 مرداد 90
سلام من ديشب وصال فارسي نگاه مي کردم سوالي برام مطرح شد سوال اينه (حضرت علي هنگامي که ايمان اورد 2شهادت داد يا 3 شهادت) خيلي منا تحت تاثير گذاشته خواهش مي کنم جواب بده جواب قانع کننده جواب نظر: با سلام دوست گرامي ايمان ، يعني اعتقاد داشتن قلبي به تمامي دستورات شرايع كه منجر به عمل به آنها ميشود . آيا كساني كه در ابتداي بعثت رسول خدا (ص) شهيد شدند ، ايمان به زكات و خمس و جهاد داشتند ؟! يا آنها قبل از وجوب اين موارد از دنيا رفتند ؟! اسلام اميرمومنان قبل از وجوب ولايت حضرت بر همه كائنات بوده است . جداي از اينكه در باب ايمان ، اقرار لفظي نياز نيست و همين كه در دل باشد كفايت ميكند . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
181 |
نام و نام خانوادگي: اچ دي -
تاريخ: 06 مرداد 90
سلام خدمت دكتر ملازاده .تشكر از شبكه خوب تون كه همه را به را راست اداعت ميكني.خدمت جناب حالي سوالي داشتم .من سه سال كه عاشق دختر عمويم شدم .كه همش هدر رفت .به گفته مادرش كه ميگه من را شير داده در سن 9 ماهه چهار بار شير داده .حالا موندم چكار كنم .ايا ميشه برم خواستگاري يا نه .......؟تو را خدا جواب قانع كننده بدين .من هر شب شبكه شمارا تماشا ميكنم .اچ دي 22 سال ايران |
182 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 07 مرداد 90
با سلام جناب اچ دي بنظر ميرسد كه خيلي گيج هستي شايد اينهم اثر اون شيري باشد كه به شما داده اند چونكه در اين سايت به اين ملحدزاده دكتر نميگويند بلكه يك جيره خوار فاسق عبد الشيطان ملحد زاده لندني نمي تواند دكتر شود مگر اينكه دكترا شو در مكر حيله و دروغ انهم از دانشگاه شماره 10 خيابان پائين گرفته تحت نظارت اساتيد تربيت كننده اون عبد الوهاب نجدي تعليم ديده باشد . در مورد اينكه ميگويند چهار بار شيرت داده داند شايد نمي خواهند دخترشان را بدبخت كند . از ملحد زاده اين سوال را نكن چونكه اين ملحد زاده ممكنه هوس كنه با تو برادر شود . لبيك يا علي |
183 |
نام و نام خانوادگي: همين بس که کافر نيستم -
تاريخ: 07 مرداد 90
شما قبر پرستان بدعتگر ، حداقل شعورِ انساني را نداريد . من افتخار ميکنم که اهل سنت پيامبر هستم و به قرآن اتکا ميکنم نه به دروغها و افسانه هاي واهي انسان هاي نادان و فرصت طلب . شما وقتي به صحابه ي پيامبر توهين مي کنيد يعني به خدا و پيامبر بزرگش توهين مي کنيد . يعني شعور شما به ايجا هم قد نميدهد . از شما که در سجود ، طلبتان را از فاطمه مي خواهيد همين انتظار مي رود . به قرآن برگرديد . واقعا که ارزش هدايت هم نداريد چون در غير اين صورت خدا هدايتتان مي کرد . کافر بمانيد تا به عذاب الاهي نايل آييد چون امام زمان شما همان ؟؟؟؟ است . |
184 |
نام و نام خانوادگي: انسان -
تاريخ: 08 مرداد 90
عزيزان من افرادي كه در لباس روحانيت شيعه كارهاي خلاف اسلام انجام ميدهند و با منابعي كه خودشان با بدعت آنها را ايجاد كرده اند چه مي شود گفت آيا پيروان آنها در جهل كامل هستند يا نه خودتان قضاوت كنيد؟؟؟ |
185 |
نام و نام خانوادگي: امين آغا -
تاريخ: 14 مرداد 90
جناب181 از سطر دوم شما ميتوان فهميد که شما (اگر) به خدا و پيامبرش توهين نميکنيد به دختر ، عمو ،پسرعمو و داماد پيامبرش هم نبايد توهين کنيد ولي شما و خانتان عمر از اين کارها خوب بلديد. و اين اين هم از شعور شماست که بيشتر از اين قد نميدهد. شما که همه ي زندگيتو از ابن عبدالوهاب مي خواهي و خودت خبر نداري به قرآن برگرد ملحد! يک تار موي غلام امام زمان ما ارزش جان و مال همه ي شماها را دارد . در عشق عمر بمير تا روز ابد. |
186 |
نام و نام خانوادگي: امين آغا -
تاريخ: 14 مرداد 90
جناب 160 احتمالا پدر و مادرت خيلي بي تربيت بودند که چنين اراجيفي يادت دادند .آخ آخ آخ ما که در مذهب شيعه از اين حرفا نداريم.شايد هم بچه پرورشگاهي بودي و پدر و مادرت شيعه نما بودند و جيره خوار اهل عمر ، و تو را براي مقاصد شومشان ،( مثل همين نظرات کثيف ) بزرگ کردن و خودت بي خبري ،غافل!!! به فکر نان باش که خربزه آب است. اين دغل بازيها برا سياه کردن شيعه ديگه کهنه شده . کنعان ملعون. اميدوارم خودت رو پيدا کني. مجهول الحال!!! |
187 |
نام و نام خانوادگي: ماني جعفري -
تاريخ: 17 مرداد 90
جناب همين بس که کافر نيستي . ابله حداقل يک بار به يک مسجد شيعه اماميه برو تا ببيني که ما در سجده نماز ار خدا طلب ميکنيم ا نه از حضرت فاطمه زهرا.. ثانيا شما سني ها حتي جرات ندارين توي نظرات خنده دارتون اسم واقعي تون رو بنويسيد از اسم مستعار استفاده ميکنيد. بيشعور توي کتب شيعه تناقض بيشتره يا کتب سني ها؟؟؟؟ ما ميتونيم حقانبت خودمون رو از کتب شما ثابت کنيم آيا شما ميتونيد از کتب پر از اراجيف تون خودتون رو ثايت کنيد؟؟؟؟؟؟؟؟؟ گاگول آدمايي که شما ازشون روايت نقل ميکنيد يه مشت آدم کج و کوله است .... احمق مادر زاد کمي تعصبت رو کنار بذار...................... |
188 |
نام و نام خانوادگي: ناصح -
تاريخ: 17 مرداد 90
السلام عليکم يا شيعه العالم استيقظوا در رد شاه اسماعيل صفوي اولا بايد گفت با اين سوالالت جهل خود را نسبت به کتاب و سنت وعلوم عربي نشان داده ايد.جاهلي مانند تو هيچ وقت نميتواند اهل سنت را که دين پيش انهاست ازمايش کند.ولي با اين حال جواب خزعبلات شما را خواهم داد تا همه بدانند که چه کسي قراني است و چه کسي خرافاتي وشيطاني. فرموده ايد که از جواب دادن فرار نکنم .برادر من اين همه ايه در مورد صحابه(رض) و سهولت فهم قران واينکه شما معتقد به تحريف قران هستيد در متن هاي پيشين برايتان اورده ام حال انکه شما و دوستانتان به هيچ يک انها جواب نداده و از همه فرار کرده و چسپيده ايد به يک سري دروغ هاي تاريخي و کذبهاي که در کتابهاي ما هست که خود علماي ما ان را رد کرده اند.گفته ايد اگر جواب ندهيد مبناي مذهب شما را جلوي چشماتان قرار ميدهم.مثلا اگر جواب ندهم چکار بلدي غير از فحش وتوهين وافترا بر اصحاب(رض) وازواج رسول(رض) وعلماي ما. اقاي شاه تمام قران در زمان خود رسول الله(ص) جمع گرديد وحتي خود زيد بن ثابت(رض) وعده ي زيادي از صحابه(رض) ميگويند در روزهاي اخر عمر رسول الله(ص) تمام قران را براي ايشان قرائت کرديم و ايشان تاييد فرمودند.وهيچ کس نگفته که فلان ايه گم يا فلان ايه کم يا زياد شده وتمام اخباري که در اين موارد در کتب ما هست کلا دروغ بوده وهيچ يک سند ي ندارد.تازه اعتقاد به اين روايت کلام الله را رد ميکند انجا که ميفرمايد:( إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ )(ما خود قران را فرستاده ايم و خود پاسدار ان هستيم).و اين قول ام المومنين(رض) در هيچ کتاب معتبري با سند صحيح نيامده ويک کذب اشکار است. اما بريم سراغ وضو وببينيم حق با کيست؟والله اگر کسي کمي علم نحو ميدانست و تعصب نداشت اين حرف جاهلانه را نميگفت و خود را گمراه نميکرد.قبل از دادن جواب از شما ميپرسم ايا ميداني عطف چيست؟تا حالا اسمش را شنيده اي؟ميداني به چه درد ميخورد؟ طبق علم نحو اين ايه به شستن پا تصريح ميکند زيرا اگرچه کلمه ي ارجلکم با اعراب نصب بلا فاصله بعد از رءوسکم با اعراب مجرور امده است،ولي به ان عطف نميشود بلکه عطف بر کلمه ي وجوهکم و ايديکم هر دو با اعراب نصب يعني اندام هاي شستني است،و هر سه (وجوه،ايدي،ارجل) با اعراب نصب مفعول صريح براي فعل اغسلوا هستند.يعني پاها را مثل صورت و دست بايد شسته شود و اينکه چرا ارجلکم بلافاصله بعد از وجوهکم و و ايديکم نيامده به خاطر ترتيب وضو است.واگر طبق نظر رافضيان ميبود در اين صورت کلمه ي ارجلکم ميبايست عطف بر رءوسکم ميشد و اعراب ان نيز مجرور ميبود حال انکه اعراب ان نصب است. سبحان الله از اين بلاغت و شيواي قران .الله اکبر از زيباي متني قران.و باز الله اکبر از بي سوادي شما رافضيان. اخر جاهل اگر عربي بلد نيستي چرا مياي و دم از قراني ميزني که به زبان عربي نوشته شده .بجاي اينهمه که به سر و کله ي خودتون مي زنيد بخاطر حسين(رض)، کمي زبان حسين(رض) را ياد بگيريد.اگر با فهم جاهلانه ي شما به سمت قران برويم بايد گفت والعياذ بالله،الله از پيامبر(رض) بيزار است.سوره ي توبه ايه ي3 الله ميفرمايد:( أَنَّ اللّهَ بَرِيءٌ مِّنَ الْمُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ )(خدا و رسولش(ص) از مشرکين بي زار هستند)ولي اگر طبق نظر جاهلانه ي شما رافضيان باشد و کلمه به کلمه معني کنيم وعطف را در معني ان دخيل ندانيم بايد گفت والعياذ بالله خدا از مشرکين و پيامبرش(ص) بيزار است.از تمام دوستان خواهش دارم که سري به کتب نحوي زده يا اگر اين کار برايشان امکان پذير نيست سري به کتب عربي دبيرستان بزنند!!!!! اين يک طرف قضيه بود اما طرف ديگر مطلب نظافت و پاکيزگي است.پيامبر(ص) به اصحاب(رض) واهل بيت(رض) خود امر مي فرمود که حتي بين انگشتان خود را خوب بشويند تا پاکيزه تر و طاهر باشند. اگرسري به مساجد اهل سنت بزنيد ميبينيد که هيچ بوي بدي از ان نميايد چون براي ما نظافت و پاکيزه بودن در نماز بسيار مهم است تا جاي که پيامبر(رض) ميفرمايد کسي که مثلا سير ميخورد به مسجد نيايد اما انسان از بوي بد پاهاي شما در مساجدتان نزديک است که خفه شود و بوي بد پاهايتان انسان را گيج ميکند. اما گفته ايد چند ميليون سني در دنيا است؟بيش از نود درصد مسلمانان دنيا اهل سنت وجماعت هستند.همان هاي که شما همه ي انها را به خاطر يک موهوم که رفته تو چاه تکفير کرده و انها را از سگ نجستر ميدانيد.(اگر خواستيد بگيد تا ادرس دقيق بهتوم بدم). اما در مورد ابوهريره(رض) که يکي از اصحاب رسول الله(ص) است بايد گفت ديگ به ديگ ميگه روت سياه.اولا تمام احاديث ايشان بدون تکرار از چند صد حديث تجاوز نميکند.حال انکه بعضي از راويان شما بيش از 30000يا70000 روايت را از معصومان شما اورده اند.و باز هم قابل مقايسه با راوياني مانند ابو بصير و زراره نيستند.کتاب هاي اهل سنت مانند درياي است که در اين ميان پر است از دروغ و کذب و احاديث ضعيف ولي با اين حال تمام راويان ان انسان هستند.(البه ناگفته نماند که تمام کتب حديثي وتاريخي ما تصحيح شده است).اما در کتب معتبر شما مانند کافي سلسله حمار به چشم ميخورد و روايات خود را از خر نقل کرده اند.به اين ترتيب که خر رسول(ص) از پدرش و او از نيکانش تا رسيده به خر نوح(ص).راستي اگر بخواهيم صدق يا کاذب بودن اين راويان را بررسي کنيم بايد چکار کنيم.لابد بايد به کتاب حيوان شناسي سربزنيم تا بفهميم که کدام خر صادق وکدام خر کاذب است. گفته ايد که خلفا(رض) بدور از کتاب وسنت بوده اند. من در رد سخنانت فقط قول علي(رض) را برايت مياورم انجا که ميفرمايد:(همانا خداوند محمد(رض) را...زماني که رسالتش را به پايان رسانيد...سپس مسلمانان!بعد از او دو مرد صالح رادر بين خودشان به خلافت برگزيدند !که هر دو به کتاب عمل کردند!!! و بسيار نيکو سيرت بودند!!! و انگاه خداوند هر دوي انها را ميراند که درود و رحمت خدا بر هر دوشان باد!!!)(الغارات ج1ص210،ناسخ واتواريخ ميرزا تقي سپهري ج3کتاب2ص241 ،الدرجات الرفيعه ص336،ابن ابي الحديد و مجلسي در شرح نهج البلاغه و البحار با کمي تفاوت اورده اند،وقعه الصفين ص201 با کمي تفاوت در الفاظ) وباز علي در نامه به معاويه ميگويد:(در اسلام همانگونه که ميپنداري بعد از او(رسول الله)از همه مخلص تر و افضل تر ابوبک صديق و عمر فاروق هستند و به جان خودم سوگند که مرتبه ي ان دو در اسلام بزرگ است و با وفات ايشان به اسلام صدمه ي شديدي رسيده است خداوند هر دو را رحمت کند)(شرح نهج البلاغه ابن ميثم بحراني جزء31ص448)وباز از زبان علي ميشنويم که در جواب مسلمانان که چرا صديق اکبر را براي خلافت انتخاب کردند (همانا ما ابوبکر را شايسته ترين مردم به ان(خلافت)ميبينيم زيرا او يار غار است وهمدم او و ما ميدانيم که برايش سني است و رسول خدا نيز به او امر کرد که امام جماعت شود در حالي که خود زنده بود)(شرح نهج ابلاغه ابن ابي الحديد چ1 ص332)و اما زماني که ابوسفيان براي اعتراض به نصب صديق اکبر پيش شير خدا امد امير المومنين علي کرار در جوابش فرمود:(تو در اسلام...واگر ما ابوبکر را شايسته ي اين کار نميديديم او را در اين امر ازاد نميکرديم)(شرح ابن ابي الحديد ج1ص130،کتاب الشاف ،علام الهدي،ص428،وقعه الصفين نصر بن مزاحم ص91،حماسه ي حسيني مطهري ج3 ص124و125 با کمي تفاوت،سيد بن طاووس در کتاب خود کشف المحجه).يا اينکه علي در مورد صديق اکبر و فاروق اعظم ميفرمايد:(دوستان و حبيبانم و برادران پدرت ابوبکر و عمر دو امام هدايت،دو شيخ السلام،دومرد قريش،دو نفري که بعد از رسول الله مردم به انها اقتدا کردند،وهر کس به اانها اقتدا کرد،مصون و محفوظ ماند و و هر کس اثارشان پيرو کرد به را راست هدايت گرديد)(تلخيص شافي،طوسي،ج2ص428)ودر همان ماخذ گفته که امام علي فرمود:(با پيامبر بر روي کوه احد بوديم که کوه حرکت کرد پس به کوه فرمود :سر جايت باش زيرا کسي غير از پيامبر و صديق(ابوبکر) وشهيد(عمر) بر تو نيست).از علي روايت شده که در توصيف عمر فرمود:(خداوند نيکيهاي عمر را پاداش دهد که کجي ها را راست نمود و بيماري ها را درمان کرد وسنت پيامبر را بر پا داشت!وفتنه ها و تبهکاري ها را پشت سر گذاشت و در زمانش فتنه اي رخ نداد.پاک وکم عيب از دنيا رفت.نيکوي خلافت را در يافت واز شر ان پيشي گرفت.طاعت خدا را به جاي نهاد و انچنانکه سزاوار بود از خدا ترسيد و پرهيز گاري نمود)(نهج البلاغه شرح فيض الاسلام جزء4 کلام219،شرح ابن ابي الحديدج3ص92جزء12،شرح ابن ميثم بحراني ج4ص96،97،و همچنين در شرح صبحي صالح ص350 و محمد عبده ج2ص322 وشرح فارسي ج4ص712 امده است)در کتاب الشافي علم الهدي ص171وتلخيص الشافي طوسي ج2ص428 ومعاني الاخبار ابن بابويه ص117 وشرح ابن ابي الحديد ج3ص417 اورده اند که هنگام غسل امير المومنين علي فرمود:(هيچ کس بر روي زمين در بين شما به اندازه ي اين مکفون برايم دوست داشتني تر نيست که خدا را با نامه ي اعمال او ملاقات کنم).و باز از علي و فرزندانش حسن و حسين روايت شده که فرمودند:(همانا ابوبکر برايم به منزله ي گوشهايم است و عمر به منزله ي چشمام و عثمان به منزله قلب است)(عيون الخبار الرضا ابن بابويه چاپ قم ج1 ص313، معاني الخبارص110). و در مطلبي ديگر که بعدا برايتان مي فرستم سخنان بقيه ي ائمه را برايتان مياورم. جناب رافضي اين سخنان علي است که در مورد خلفاي راشدين زده و انها را تعريف و تمجيد کرده، حال تو که 1400 سال بعد امده اي و عند الجيب فتوا صادر ميکني چي ميگي؟براستي که شما نوادگان يزدگرد هستيد که به داخل اسلام نفوذ کرده و ميخواهيد انتقام کسرا را از مسلمانان بگيرند.(يزدگرد گفته بود براي نابودي مسلمانان بايد به داخل انها نفوذ کرد). اما در مورد حمله ي اعراب به ايران من فقط چند مورد را به شما گوش زد مي کنم: 1.اولا اولين بار ساسانيان به مسلمانان حمله کردند.حتما ميدانيد که شاه ايران چند نفر را اجير کرد تا رسول الله را دستگير کند.اين اولين تهديد انها بود پس محرک جنگ انها بودند. 2.انها بارهاي بار به يمن و عراق حمله کرده و مردم و کاروان ها را قتل عام ميکردند. 3.مسلمانان به ايران حمله نکردند بلکه به حکومت ظالم ايران حمله کردند. 4.در اين جنگ اکثر مردم از مسلمانان حمايت کردند چون از ظلم و جور انها خسته شده بودند (شاهد من بر اين ادعا اين است که تمام ايرانيان دين انها را قبول کردند و تا زمان دولت صفويه در اوج پيشرفت بودند حال انکه در اين مدت اقوام زيادي به ايران حمله کردند از جمله مغول ها و ديگران ولي هيچ گاه ايرانيان دين انها را نپذيرفتند). 6.و در اخر شما را به کتابهاي زير ارجاع ميدهم-دين ستيزي نافرجام اثر استاد بزرگ و مظلوم ايران زمين اقاي طباطباي. و اسلام و ايران اثر مطهري. جناب که شما اسم يک خون ريز را بر خود گذاشته اي انشاء الله که توبه کرده واز شرک و بدعت دست برداشته و به توحيد بپيوندي و اگر چنين نشد خدا تو را با شاه اسماعيل حشر فرمايد وما را با اصحاب محمد.امين. راستي شما يک فرق بزرگ با انهاي ديگر داريد و ان اينکه اول سخنان خود را مثل همکار ها يتان با عربي شروع نکرديد اخه يک بار من با عربي شروع کردم و همه ي برادران در رد من با عربي شروع کردند.يعني ما هم عربي بلديم.!!! والسلام علي من اتبع الهدي. |
189 |
نام و نام خانوادگي: ناصح -
تاريخ: 17 مرداد 90
السلام عليکم النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ در رد سخنان بي پايه ي مومن عبدالله جاهل من ناصح هستم 21 ساله واهل کردستان و مثل شما و رفقايتان نيستم که اسم مستعار انتخاب کنم. (گنبد و بارگاه براي قبور ممنوع است؟ پس اين بارگها ها از آن كيست؟)اين همه گنبد و بارگاه ها را انسان هاي درست کرده اند که اطلاعي از دين نداشته و در مقابل شعائر الله ميخواهند شعائر درست کنند و ميترسند مردم به مکه ومدينه رفته و با دين حقيقي اشنا شده و بقول قزويني تلفات بدهند.هر چيز که در اسلام نشان اشرافي گري و اسراف باشد حرام است و شما اين گنبد و بارگاه ها را براي امامان خود نمي خواهيد بلکه اخوند هايتان ميخواهند که توجيه کاخهاي خود را با ان گنبد هاي طلاي و پر زرق وبرق بکنند.اما در مور خانه ي کعبه نيز بايد گفت که اين کار اسراف بوده و بار هاي بار علماي ما حرام بودن ان را اعلام کرده واين طلاها را بدعت دانسته و از اين کار منع کرده اند ولي چون قدرتي نداشته اند نتوانسته اند راه به جاي ببرند.اما فرق ما با شما در اين است که شما بدعت هاي وارد در دين را ثواب دانسته وما بدعت هاي وارد در اهل سنت را رد کرده و با تمام وجود با ان مبارزه ميکنيم. چرا با بيشرمي «مسجد» را «پرستشگاه» ترجمه ميكنيد؟بيسواد من ترجمه ي تحت الفظي ان در فارسي را به کار بردم.تازه اگر شما اين همه بر روي مسجد حساس هستيد پس اين همه حسينيه و... چيست که در مقابله با مسجد درست کرده ايد؟اما پرستشگاه يعني جاي که خدا را پرستش ميکنند.فکر نمي کردم که زبان خودتون رو هم بلد نباشي!اما جواب اين ايه را در جاي ديگر داده ام.تازه اين حرف را که مومنين نزدند بلکه افرادي زدند که تازه انها را شناخته بودن که عده اي گفتند بر ان مکان ديوار درست کنيم و عده اي ديگر که بر اين امر غلبه کردند گفتند مسجدي درست کنيم که الله فقط نقل قول هر دو طرف را کرده ولي هيچ کدام را تاييد نکرده.. و اما در مورد تحريف قران که مدارک زيادي را اورده ام ولي در مورد غلط تفسير کردن قران بايد گفت که بابا شما ديگه کي هستي؟شما هرچي رو که قران در مذمت منافقين اورده به انصار ومهاجرين نصبت ميدهيد.هر ايه اي را که در مورد فرعون و ديگر ظالمان تاريخ اورده شده را به خلفاي سه گانه نسبت ميدهي(اگر مدرک خواستي بگو تا بهت بدم).قائل به بطن دار بودن قران هستيد.و تمام ايه را که در مورد ولايت و امامت به کار ميبريد را يا قيچي ميکنيد يا با يک اسباب نزول غلط تفسير ميکنيد يا با يک روايت دروغ.حال مياي و ميگي که چرا قران را بد تفسير ميکني. اما در مورد مشرک بودن پدرانمان که شکي نيست ولي شما چون پيروي انها در لباس اسلام هستيد ميخواهيد هر جور شده انها را موحد جلوه بدهيد. مومن اغا من گفتم که انها منحرف بوده اند واين انحراف انها در توحيدشان بود.در توحيد الوهيت و ربوبيتي که به نظر من شما از انها مشرک تر هستيد. ( هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ)( هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ )( هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاء الْحُسْنَى يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ )ايا انها خدا را با اين صفات ميشناختند يا نه؟ايا انها ميدانستند که الله چنين صفاتي دارد يا اگر ميدانستند به ان عمل ميکردند.چرا ايتقدر چوب انها را به سينه ميزنيد.ما که ميدانيم.چون شما باز مانده هاي کسرا هستيد که وقتي ديديد که نمي توانيد رو در رو با اسلام مقابله کنيد امديد و وارد اسلام شديد تا از داخل ان را نابود کنيد.شما سلمان را دوست داريد نه به خاطر مسلمان بودنش بلکه به خاطر ايراني بودنش.شما حسين و فرزندانش را دوست داريد چون حسين زني از ايرا ن داشت.شما از عمر بدتان ميايد چون حکومت شما را از بين برد و اما شما علي را فقط بهانه کرده ايد تا در لباس اسلام به اسلام ضربه بزنيد. اما در مورد علم عمر بايد گفت که او عالم ترين اين امت بعد از صديق اکبر بود و سخنانش را علماي ما ضبط وثبت کرده اند.اگر خواستيد سري به کتاب خانه ي فيلتر شده ي عقيده بزنيد وکتاب هزار سخن از امير المومنين عمر را دانلود کنيد.عمر بعد از رسول بيشترين خدمت را به اين دين کرد.دين را در تمام دنيا منتشر کرد وعدالت را بر پا کرد تا جاي که تمام دنيا معترف به بزرگي و عدالت اين ابر مرد بوده اند. اما عمر همه جا مدافع محمد بود و هيچ جا به او شک نکرد و در راه اوبارهاي بار زخمي شد.در تاريخ امده که عمر در جنگ احد بيش از 21 زخم خورد و سخنگوي مسلمانان در بالاي کوه احد او بود. البته شايد منظور شما از فضيلت تجاوز و كشتار و قتل عامهاي وحشيانه او در ايران و برقراري نظام آپارتايد «موالي گري» بود؟در مورد اين حرف شما بايد گفت واقعا که پرو هستي.شما رافضي ها اعتقاد به امامت داريد و حکومت که حق مردم است را گرفته و داده ايد به 12 نفر که يکي از انها رفته تو چاه و هزار سال که قايم شده.اين در حالي است که الله مي فرمايد:(وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ)(و کارهايشان را با شوري پيش مي برند).تا زماني که انها نماندند حکومت را باز از مردم بگيريد و به ولي وفقيه بدهيد و او را نمايند ه ي تام الاختيار امام کرده ايد و ميگويد راي او در برابر تمام ملت است.ما نظام نژاد پرستي داريم يا شما عمامه سياه ها.عمر قاتل بود يا ولي فقيه شما که در اين سه ده ده ها هزار نفر رو کشت.کي ندا رو کشت. کي هاله رو کشت.کي در سال 67 اين همه اعدام کرد.کي مفتي زاده و سبحاني و ضيايي و عبدالملک ملازاده وفرساد و ده ها عالم سني رو کشت.نکنه اعدام هاي سال 60و61رو يادت رفته.حال ما قاتليم يا شما عشق صيغه اي ها.اغا مومن دزديدن راي مردم هم فضيلت نيست رذيله است.. اما درمورد شيخ السلام ابن تيميه بايد گفت که ايشان پدر شما رافضي ها رو در اورده اما شما در حواب او چه کرده ايد غير از عمل به وصيت مجلسي خبيث که ميگه :بر دشمنانتان افترا بزنيد و به انها دروغ ببنديد وانها را شهره ي عام وخاص کنيد.اما شما از همه کس شبيه تر يهود هستيد همچنانکه شيخ الاسلام در شاهکار خود منهاج السنه چنين ميگويد:انها چون دين خود را از عبدالله ابن سبا يهودي گرفته اند از همه کس به انها شبيه تر هستند وبعد نمونه اي از شباهت هاي روافض با يهود را مياورد. 1.يهود ميگويد که فرمان رواي مخصوص خاندان خاصي است وروافض نيز چنين اند. 2.يهود ميگويد تا زمان خروج مسيح دجال و نزول شمشير از اسمان جهاد در راه خدا لازم نيست و روافض مي گويند تا خروج مهدي جهاد لازم نيست. 3.يهوديان در نماز لباسشان را پايين مي اندازند و روافض نيز چنين هستند. 4.يهوديان تورات را تحريف کرده ان و روافض نيز قائل به تحريف قران هستند/. 5.يهوديان به جاي سلام ميگويند السام عليکم يعني مرگ بر تو و روافض نيز چنين هستند. 6.يهود ماهي زناب ومار ماهي را نمي خورند و روافض نيز چنين اند. 7.روافض اموال همه ي مردم را غير از خودشان را بر خود حلال ميدانند و روافض چنين هستند. 8.يهوديان فريب دادن مردم را جايز ميدانند،روافض نيز چنين هستند. 9.يهوديان گوشت خرگوش و طحال را نميخورند روافض نيز چنين هستند. 10.يهوديان مسح بر خفين را جايز نمي دانند و يهود نيز چنين است. اين بخشي از شباهت هاي شما با يهود بود. اما در مورد فحاشي به علي بايد گفت که شما بزرگترين توهين را به علي کرده ايد.تو را به خدا مردي را که خلافتش را ازش بگيرند،زنش را بکشند،دخترش را با زور ازش بگيرند،اسم فرزندانش را به زور عوض کنند،25سال خانه نشينش بکنند و بعد يک بار از حقش دفاع نکند مرد است.اصلا او انسان است.به خدا قسم يک موش از او بهتر است.اين بلاي است که شما بر سر علي اورده ايد.اما علي که ما وتاريخ راستين ميشناسد غير از اين است. ما علي را ميشناسيم که در راه حبيب خود بارها جان فشاني کرد.او همان کسي است که قاتل عمرو بن عبدود بود.او شير خدا بود.از هيچ کس و هيچ چيز جز خدايش نميترسيد.او داماد رسول اکرم بود واز سابقين اولين بود.ما علي را ميشناسيم که در جواب ابو سفيان گفت که اگر ما ابوبکر را شايسته اين امر نميدانستيم او رادر اين کار رها نميکرديم.ما علي را دوست داريم.پدر ومادرم صدها بار فداي او باد.خاک پاي او طوطياي چشم اهل سنت است.اما ما چون او را دوست داريم ديگر خدايش نميکنيم.و او را از حدي که هست بالا تر نمي بريم ودر مورد او غلو نمکنيم. اما فحاشي هاي شمادر کتابهايتان نسبت به علي:در تفسير قمي در جلد اول و تفسير عياشي جلد اول در ذيل ايه ي26بقره ميگويند:البعوضه هو علي.يعني علي همان پشه است. امادر کتاب سليم بن قيس ص130 و شرح کافي مازندراني ج5ص290 وبحار النوار ج25ص70 و مستدرک سفينه البحار ج3ص 294 ميگويد که رسول الله به علي فرمود:( قم يا دابه الارض) .و اما در کافي در باره ام کلثوم ميگويد او فرجي بود که از ما غصب کردند.ايا اينها و امثال اين مطالب توهين به علي نيست. اما در مورد ابن سينا و بيروني و غيره من انها را در باب علم تجربي اوردم نه ديني.واما من مطمئنم که شما دين ما را نپذيرفته ايد واين اعتراف شما به ان است. اما در مورد اتش زدن کتابخانه من شما را به کتاب ايران و اسلام مطهري ارجاع ميدهم.اما چه کسي کتابخانه ي بغداد را اتش زد و بسياري از کتاب ها را به داخل اب انداختند.ايا ميدانيد مغول ها به دستور طوسي خبيث اين کار را کردند تا جاي که ميگويند ان اب رودخانه از رنگ جوهر کتاب ها رنگ عوض کرده بود.چه کسي بيش از يک ميليون انسان را در بغداد کشت.چه کسي ابن حاجب و ده ها عالم ديگر را در قبال گرفتن رصد خانه کشت.واقعا که شما پيرو ان خون ريز هستيد.ما فرزندان عايشه هستيم و شما پيروان عبدالله بن سبا.اما در مورد حجاج و يزيد مروان بايد گفت که اجماع اهل سنت بر اين است که انها ظالم و فاسق بوده اند ولي سگ انها از حکومت ولايت مدار تروريست شما بهتر است. اما در مورد اصحاب اين همه ايه را اورده ام که اسم مهاجرين وانصار را اورده وبعد انها را تعريف وتمجيد کرده اما در يک ايه خبري از امام دوازدهم خون ريز شما نيامده. اما اي مردم تو رو به خدا شما حکومت غير اسلامي عربستان رو با ام القري جهان اسلام!مقايسه کرده وبعد ببينيد که مردم کدام کشور در راحتي بيشتري هستند. در مورد افتراي که به امير المومنين زده اي بايد گفت که واقعا پرروي.کي در زندانها به دخترها و پسر هاي مردم تجاوز ميکند.حتما نايبان بر حق امام زمان.شما چون خود اين کاره هستيد ميخواهيد به همه ي مردم اين انگ را بزنيد. خدا هدايتتان کند. والسلام علي من تبع الهدي. |
190 |
نام و نام خانوادگي: موحد -
تاريخ: 27 مرداد 90
به نام خدا اقاي ناصح خداوند امسال شمارا زياد كند دستت درد نكند وخداوند اجرتان دهد |
191 |
نام و نام خانوادگي: نارينه -
تاريخ: 28 مرداد 90
واقعا متاسفم براي اين رافضي ها اگر جرات دارين چرا در عموم اين حرفا ها را نميزني تو ي تلويز يون هاتون وقتي امام جمعه هاتون از وحدت اسلامي حرف ميزنن با بي شرمي تمام اون موقع چرا عقايد خرافيتون در مورد عمر ...... نميگين جرات شو ندارين چون ديگه به خونهي خدا راهتون نميدن عربستان اگه دينتون بر حق بود الان رافضي کعبه را به دست مي گرفتن |
192 |
نام و نام خانوادگي: نارين -
تاريخ: 28 مرداد 90
رافضي ها مگر شما هموني نيستين كه امام حسين رو تو كربلا جا تنها رها كردين واسه همين زنجير ميزنين كه پشيماني سودي ندارد نادان دين خدا رو رها كردي ديگه چرا ادعاي دارين |
193 |
نام و نام خانوادگي: شاه عباس صفوي کبير ( رضي الله عنه ) -
تاريخ: 29 مرداد 90
بسم رب الحيدر سخني با خانم نارينه و آقاي نارين که حتما هردوشون هم يکين 1- اولا اگه ما درباره واقعيت ها درباره عمر در جمع حرفي نميزنيم بخاطر حفظ همون وحدته که خودت هم گفتي . البته در بعضي جاها سخن گفتن درباره عمر در جمع هم زشته هم جرات ميخاد چون بالاخره زن و بچه و ناموس مردم هم اونجا نشستن نميشه هر حرفي رو زد . مثلا سخن درباره اصل و نسب عمر و معرفي پدر و پدربزرگ و دايي عمر و مادر و خواهر و عمه عمر واقعا سخته و جرات ميخاد آخه با چه رويي بگيم که اون سه مرد همه يک نفرن و اون سه زن هم همه يک نفر!!!!!!! ------------------------------------------------------------------------------------ 2- خيلي معذرت ميخاما مگه تو مسلمون نيستي؟ مگه ادعات نميشه که دينت بر حقه ؟ پس عقلتو به کار بنداز و ببين اگه دينت بر حقه چرا بيت المقدس قبله اول مسلمونا و نيز کشور فلسطين که يک سرزمين اسلاميه الان بايد در دست صهيونيست ها باشه؟ نکنه دينت برحق نيست؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!! ---------------------------------------------------------------------------------- 3- البته به فضل و ياري خدا در آينده شيعه با ظهور امام زمان ( عج) حتما کعبه رو از لوث مشتي مفتي وهابي و شرابخوار پاک خواهد کرد . زياد عجله نکن وقتش ميرسه اللهم العن قتلة اميرامومنين علي عليه السلام الحمدلله الذي جعلنا من المتمسکين بولايت علي ابن ابيطالب عليه السلام |
194 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 29 مرداد 90
با سلام جناب نارين ( يا نارينه ) اتش جهنم پرست . جواب 190 نه ما از اون رافضيها نيستيم ما از رافضياني هستيم كه غاضبين امامت اهل البيت عليهما السلام را لعن ميكنيم ( غاضب امامت يعني اون اولي و دومي و سومي و ال اميه ال مروان ..... ) از اون رافضياني هستيم كه بعد از نبوت حضرت محمد صلي الله عليه و اله وسلم به امامت و ولايت حضرت علي و يازده فرزند برومندشو ( عليهما السلام ) معتقد هستيم و لاغير . اما زنجير زني ( كه البته منظورت عزاداري است ) اينهم سنت نبوي و سنت انبيا عليهما السلام ديگر و فرشتگان الله سبحان تعالي است كه براي امام حسين عزاداري كردند . حتما برايت نگفته اند برو كمي مطالعه كن ؟؟؟؟ اما در جواب 189 نارينه نه خير علماي شيعه حرفشون را در جلسات عمومي ميگويند بارها اينرا شنيده ايم اما چرا ائمه جمعه و يا در تلويزيون به انصورتي كه تو ميگويي بحث نميكنم براي اينه كه ملزم به رعايت بعضي از مسائل هستند حال چه در مورد اعتقادات اهل سنت باشه يا مسحيان يا يهوديان و يا زرتشتيها ...... در ضمن خانه خداست اين وهابيون غاضب منافق غلط ميكنند كه كسي را را ندهند در ضمن ميشه بگي غير از اون چند سالي بعد از فتح مكه تا وفات حضرت محمد صلي الله عليه و اله و سلم و اون پنچ سال چند ماهي كه حضرت علي عليه السلام بر مسند خلافت بود جند سال اين خانه در دست مومنين بود ؟؟؟؟ حقيقتاً اگر به سال نرسيد بگو چند ماه ؟؟؟؟؟ اگر به ماه نرسيد بگو چند هفته ؟؟؟؟ اگر به هفته نرسيد بگو چند روز ؟؟؟؟؟ خجالت نكش اگر به روز هم نرسيد ساعت و دقيقه ازت قبول ميكنيم . لبيك يا علي |
195 |
نام و نام خانوادگي: ناصح -
تاريخ: 02 شهريور 90
السلام عليکم يا شيعة العالم استيقظوا در رد سخنان بي پايه مجيد م علي قبل از جواب اقا بايد به چند نکته اشاره کرد 1:من در تمام سخنان خود اولا قران را معيار قرار داده و بعد سخنان علماي شما در مورد ان مطلب (يعني نظر انها) 2:شما در تمام پاسخ هاي که من داده ايد به هيچ وجه جوابي به اياتي که از قران يا رواياتي که اورده ام نداده ايد. 3:شما ها در جواب هاي خود رواياتي را مورد استناد قرار داده ايد که به طور کلي از سه حالت خارج نيست(1يا اصلا همچنين روايتي وجود ندارد2-روايات يا ضعيف هستند يا موضوع3-يا روايت را قيچي ميکنيد به اين صورت که مثلا امام فخر رازي روايتي را اورده و بعد ان را رد کرده يا اصلا ادامه ي حديث را نمي خوانيد4-يا روايت صحيح است و شما از ان برداشت اشتباه مي کنيد)البته اين کار همه ي شما را فضي ها است اما بريم سر اصل مطلب:واقعا که قران دژ محکمي است در برابر خرافات.خدا را شاکرم که الله متعال اين گونه در قرانش مردم را به سوي حق راهنماي کرده تا جاي که جاهلاني مثل شما با چند روايت دروغي يا قيچي شده نمي توانيد با ان مقابله کنيد.اي برادران اين همه ايه قران براي شما در رابطه با سهولت فهم قران اورده ام حال انکه شما رافضي ها به يک دانه ي انها پاسخ نداده و از تمامي انها فرار کرده ايد و بعد رفته ايد سراغ قول امير المومنين عمر(رض) يا شعراني يا فخر رازي که شما انها را کافر دانسته و سخنان انها براي شما هيچ مدرکي نيست.و اما در باره ي سخنان عمر (رض)بايد گفت که سخنان او در مورد متشابهات است که مي گويد اگر فردي معني ان را نداند بر او عيبي نيست چون اين ايات به مرور زمان براي بشر روشن ميشود مانند اينکه بعضي ايات است که بر معجزات علمي قران دلالت دارد و در هر زمان قسمتي از ان براي بشر روشن ميشود.که قران مثلا در ايه ي 53 فصليت به اين مطلب اشاره دارد.و اين چه ربطي به فهم قران دارد .ما اهل سنت ميگوييم که قران قابل فهم است و هر کس ميتواند انرا بفهمد بشرطي که اسباب ان را کسب کند .مثلا به زبان عربي مسلط باشد،اسباب نزول را بداند،ناسخ و منسوخ را بداند و ...ولي اين بدان معني نيست که اگر فردي ان اسباب را کسب کرد مي تواند تمام قران را بداند چون قران مانند دريايي است که هر روز انسان به مطالب جديدي از ان پي مي برد.اما هر انسان با مراجعه به قران ميتواند عقيده خود را از ان استنباط کند و تازه عمر(سن) انسان نيز مجال چنين عملي را نميدهد.واما در مورد سنگسار بايد گفت که به فرض صحت اين ماجرا بايد گفت که قرار نيست عمر تمام مسائل دين را بداند و براي همين است که قران ميفرمايد و امرهم شوري بينهم تا اگر مسئله اي پيش امد اهل شوري با هم مشورت کرده تا احتمال گمراهي و خطا کمتر باشد و اين نشان دهنده ي اين است که عمر اهل شورا بود واينکه علي را امين خود ميدانست نه دشمن خود و علي هم او را در امور مهم مشورت ميداد و او را ياري داده و رفيق او بود .واما در مورد داستان مهر زنان بايد گفت که اين داستان دليلي بر کمال فضل عمر (رض)ودين و تقواي اوست و نشانه ي حق پذيربودن اوست حتي اگر حق از زبان زني هم خارج شود.و از شروط افضل بودن اين نيست که فاضل او را از امري اگاه نگرداند چنانکه هدهد به سليمان گفت:( فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِن سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ )يعني:(من از چيزي اگاهي يافتم که تو اگاه نيستي من براي تو از سرزمين سبا يک خبر قطعي دارم)وچنانکه موسي به خضر گفت:( قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَى أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً)يعني(موسي به او گفت که ايا از تو پيروي کنم تا ازانچه به تو تعليم داده شده و مايه ي رشد و اصلاح من است به من بياموزي)درحالي که تفاوت موسي و خضر بسيار بيشتر از تفاوت عمر و اصحاب نظير او بود،و قطعا موسي از خضر افضل تر بود.ما نميتوانيم که بگوييم که اين چه پيغمبري است که از کسي اموزش ميخواهد که خود از او فاضلتر است،پس نميتوانيم به عمر نيز ايراد بگيريم.اما در مورد خطبه ي دوم بايد گفت که:( فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ)و عمر هم در اين خطبه اهل ذکر را معرفي ميکند که اين هيچ ربطي به غير قابل فهم بودن قران ندارد.اما در مورد تحريف قران بايد گفت که نوري طبرسي اين روايات را صحيح دانسته و ان را در اثبات تحريف قران نوشته.شيخ مفيد ميگويد:(روايات زيادي از ائمه هدي وارد شده که قران موجود دستکاري شده و ستمکاران چه کارهايي که با قران نکرده اند!چه کم و کاستي هاي که در ان ننموده اند_اوايل المقالات ص98)ابوالحسن عاملي در کتاب خود مقدمه ي البرهان في تفسير القران،فصل4ص49 ميگويد:(درستي اين موضوع پس از پيگيري روايات و بررسي در اثار،نزد من کاملا روشن و اشکار است و حکم بوجود ان از ضروريات مذهب تشيع است و يقينا بزرگترين هدف انها غضب خلافت است)وهمچنين عدنان البحراني در کتاب خود مشارق الشمول الدريه ص126ميگويد:(تحريف و تغيير قران از مسلمات است وفرقه ي بر حق،بر تحريف ان اجماع دارند و اقرار به اين موضوع، از ضروريات مذهب بر حق است)و سيد نعمه الله الجزايري در کتاب خود النوار النعمانيه ج2ص357 ردي بر کساني نوشته که قائل به تحريف قران نيستند.واما اجماع اهل سنت بر اين است که اگر کسي قاءل به تحريف قران است کافر است. اما شما بيسواد ها اي کاش معني ناسخ ومنسوخ را ميدانستيد.عمر ميگويد که اين ايه در زمان رسول اللهٌٌ (ص)تلاوت ميشود و بعد منسوخ گشت ولي حکم ان پا بر جاست.واين را شما رافضي ها هم قبول داريد که اين ايه منيوخ التلاوه شده ولي حکم ان باقي است.(سنگسارهاي که شما در ايران ميکنيد حاکي از اين است).واما چرا شما رافضيها قول علماي ما را تحريف وقيچي کرده.الوسي و مخصوصا فخر رازي از ان جمله عالماني هستند که در يک مورد چندين روايت را ذکر کرده و بعدا تمام انها را رد کرده و بعد روايت صحيح را انتخاب ميکنند.در اين موارد هم چنين است که ابتدا انها روايت ها را ذکر کرده و بعد انها را رد کرده اند(امام الوسي قول مازندراني و طبرسي را در مورد تحريف قران اورده و بعد ان را به شدت رد کرده و مي فرمايد:اين قول کمال حماقت و جهالت را نشانميدهد).اما شما رافضي ها هنوز يا فرق صحابه و منافق را نميدانيد يا خود را به نفهمي زده ايد.اي جاهل صحابه با منافق يکي نيست. تعريف صحابه:کسي را صحابه ميگويند که به رسول الله ايمان اورده و بعد تا اخرين لحضه با رسول الله بوده واز دين بر نگشته و با ايمان از دنيا رفته. منافق:کسي که ازاول به رسول الله ايمان ندارد ولي از روي ظاهر ميگويد من مسلمانم و او از هر کافري خطرش بيشتر است. با اين حساب صحابه به هيچ وجه منافق نيست چون با تعريف ان تناقض دارد وما نمي توانيم بگوييم صحابي منافق.مانند اين است که بگوييم مومن کافر.دو چيزي که با هم در تناقض هستند.اما اياتي که اورده ايد درسوره ي منافقين در مورد منافقان است نه صحابه اين ايات از ايات قبل از 68 شروع شده و منافقان را سر زنش ميکند تا جاي که ميرسد به ايه ي:( لَكِنِ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ جَاهَدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ وَأُوْلَئِكَ لَهُمُ الْخَيْرَاتُ وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ )يعني( ولي پيغمبر و مؤمناني كه با او هستند ، با مال و جان خود به جهاد ميپردازند ( تا خدا را از خود خوشنود سازند و دين خدا را بالا برند ) . همه خوبيها و نيكيها ( از قبيل : پيروزي و غنيمت دنيا ، و بهشت و كرامت آخرت ) از آن ايشان است ، و آنان بيگمان رستگارانند . )و بعد ادامه ميدهد و اعراب منافق را سرزنش کرده تا ميرسد به ايه ي:( وَالسَّابِقُونَ الأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالأَنصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ رَّضِيَ اللّهُ عَنْهُمْ وَرَضُواْ عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَداً ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ )يعني:( پيشگامان نخستين مهاجران و انصار ، و كساني كه به نيكي روش آنان را در پيش گرفتند و راه ايشان را به خوبي پيمودند ، خداوند از آنان خوشنود است و ايشان هم از خدا خوشنودند ، و خداوند براي آنان بهشت را آماده ساخته است كه در زير ( درختان و كاخهاي ) آن رودخانهها جاري است و جاودانه در آنجا ميمانند . اين است پيروزي بزرگ و رستگاري سترگ ).پس ميبينيم که خود قران منافقين را از اصحاب جدا کرده است. .در اينده رد يبر مومن عبدالله و محسن طالب و امين اغا مينويسم. لبيک يا الله |
196 |
نام و نام خانوادگي: علي سني -
تاريخ: 05 شهريور 90
ناصح عزيز ضمن درود برفراست وزيركي شما ما سنيان مثل شما همه چيز رادرزمينه اين روافض مي دانيم ولي به خاطر اينكه حكومت ايران اسلامي قرن 1تا 7 هجري درحال حاضر دردست اين خونخوران وامام پوسيده شده شون درداخل چاه! است وهمه رسانه هاي ملي دردست اين نوكران انگليس وآمريكا ويهوديان مي باشد حق اظهارنظر علني رازما گرفته اند. مدتي است كه درشعرشاعران كهن وحتي تا دوره هاي معاصر تحقيق مي كنم به غيرازشهرياركسي رانيافتم حتي يك بيت شعردروصف مقدسات اين شيعيان سروده باشد ولي شعرهايي ازمولوي ،نظامي، سعدي ،فردوسي دروصف خلفاي راشدين يافته ام مانند: فردوسي - شاهنامه - آغازكتاب- بخش 7 دروصف پيغمبر: که خورشيد بعد از رسولان مه نتابيد بر کس ز بوبکر به عمر کرد اسلام را آشکار بياراست گيتي چو باغ بهار پس از هر دوان بود عثمان گزين خداوند شرم و خداوند دين چهارم علي بود جفت بتول که او را به خوبي ستايد رسول مولوي - ديوان شمس-غزل شماره114- اندر دل ما تويي نگارا غير تو کلوخ و سنگ خارا هر عاشق شاهدي گزيدست ما جز تو نديدهايم يارا گر غير تو ماه باشد اي جان بر غير تو نيست رشک ما را اي خلق حديث او مگوييد باقي همه شاهدان شما را بر نقش فنا چه عشق بازد آن کس که بديد کبريا را بر غير خدا حسد نيارد آن کس که گمان برد خدا را گر رشک و حسد بري برو بر کين رشک بدست انبيا را چون رفت بر آسمان چارم عيسي چه کند کليسيا را بوبکر و عمر به جان گزيدند عثمان و علي مرتضا را شمس تبريز جو روان کن گردان کن سنگ آسيا را نظامي- شرفنامه- بخش 4 - درباب معراج پيامبر ه مهر علي گرچه محکم پيم ز عشق عمر نيز خالي نيم هميدون در اين چشم روشن دماغ ابوبکر شمعست و عثمان چراغ سعدي شيرازي- بوستان- درنيايش خدا وپيامبر درود ملک بر روان تو باد بر اصحاب و بر پيروان تو باد نخستين ابوبکر پير مريد عمر، پنجه بر پيچ ديو مريد خردمند عثمان شب زندهدار چهارم علي، شاه دلدل سوار خدايا به حق بني فاطمه که بر قول ايمان کنم خاتمه گر دعوتم رد کني ور قبول من و دست و دامان آل رسول عطارنيشابوري- ديوان اشعار-قصايد- قصيده شماره5 به خون حمزه و عثمان و مرتضي و عمر به خون يحيي و سبطين و جملهٔ شهدا ه صد هزار نبي و به بيست و چار هزار بسي و اند هزار اهل صفه و اهل صفا به داغ وجه بلال و دل چو بدر هلال به وجه زرد صهيب و به درد بودردا به آه سرد اويس قرن سوي يثرب به عشق گرم معاذ جبل سوي مبدا سنايي - ديوان اشعار- قصايد- قصيده56- دروصف پيامبرويارانش گفت: اي بوبکر با احمد چرا يکتا شدي گفت:هر حرفي که ضعفي يافت آن مدغم بود گفتم: اي عمر تو ديدي بوالحکم بس چون بريد گفت: زمرد کي سزاي ديدهٔ ارقم بود گفتم: اي عثمان بنا گه کشتهٔ غوغا شدي گفت: خلخال عروس عاشقان ز آندم بود گفتم: اي حيدر ميي از ساغر شيران بخور گفت: فتح ما ز فتح زادهٔ ملجم بود باد را گفتم: سليمان را چرا خدمت کني گفت: از آن کش نام احمد نقش بر خاتم بود اي سنايي از ره جان گوي مدح مصطفا تا ترا سوي سپهر برترين سلم بود سنايي-طريق التحقيق- دروصف حضرت عثمان دين شرف يافته و دنيا زين از جمال وجود ذوالنورين منبع جود و جامع قرآن صد ف در مکرمت عثمان آنکه همت وراي کيوان داشت جيب جان نور نقد قرآن داشت طلعتش بوده نور هر ديده سرمهٔ شرم داشت در ديده دلش از حرص و حقد خالي بود فلکش اختر معالي بود عطار- اسرارنامه-بخش دوم- درنعت رسول اكرم ويارانش برو انگشت نه بر نبض صديق که هست او رادلي پر نور تحقيق عمر را گوي تا برخيزد از خشم زند ابليس را انگشت در چشم بعثمان گو بقرآن شو قوي پشت بزن يک يک ورق قرآن بانگشت علي را گوي تا فرمان بري را ببخشد در نماز انگشتري را انوري ابيوردي-ديوان اشعار-قصيده111- درمناجات باري تعالي نه در خلافت بوبکر دم زنم به خلاف نه در امامت فاروق در مجال نطق نه در نشستن عثمان چو رافضي بدگوي نه در شجاعت حيدر چو خارجي احمق سر خوارج خواهم شکافته چو انار دل روافض خواهم کفيده چون جوزق اوحدي مراغه اي- جام جم- درحضوردل واحياي نفس مرد را شرم سرخ روي کند خلق را خوب خلق و خوي کند يافت عثمان ز شرم و ايمان زين کاتب وحي گشت و ذوالنورين جواب نظر: با سلام دوست گرامي 1- شما بهتر است به جاي اينكه همه چيز را در مورد روافض بدانيد ، كمي در مورد خلفاي خود و زندگي آنها و كارهايي كه كردهاند تحقيق كنيد ! 2- به اشعار شعرا تمسك كرده و آنها را دليل حقانيت خود يافتهايد ، با اينكه خداوند متعال در ذم شعرا در قرآن ميگويد «والشعرا يتبعهم الغاوون» 3- گفتهايد فردوسي سني بوده است ؛ البته جالب است كه فردوسي دشمنان اهل بيت را حرامزاده ميداند و به جرم رفض و تشيع ، از جايزه سلطان محروم شد ، و به همين دليل در قبرستان روافض دفن گرديد ! راجع به ابيات منسوب به وي در مدح خلفا نيز كه نه از جهت وزن و نه از جهت قدرت شعري به ساير ابيات وي و نه از جهت عقيدتي به آنچه از وي مسلم است ميخورد به آدرس ذيل مراجعه كنيد : http://www.porsojoo.com/fa/node/2287 4- حافظ نيز ميگويد : قبر امام هشتم و سلطان دين رضا ، از جان ببوس و بر در آن بارگاه باش 5- مولوي نيز بعد از عمري سنيگري ميگويد : زين همرهان (اصحاب) سست عناصر دلم گرفت ، شير خدا و رستم دستانم آرزوست 6- بعضي از افرادي كه به آنها تمسك كردهايد نيز متهم به همجنسبازي و... هستند كه ديگر به آنها اشاره نخواهيم كرد . گروه پاسخ به شبهات |
197 |
نام و نام خانوادگي: مظهر کورد -
تاريخ: 06 شهريور 90
با سلام واقعا نمي دانم شبكه ي وصال فارسي ان همه كليپ درباره ي اخوند هاي مشرك پخش مي كند چرا شيعه ها بيدار نمي شوند كه من با گوش هاي خودم شنيدم كه يك مداح گفت: زينب ناموس خداست<استغفرالله>يا اقاي محمود كريمي كه مي گويد خدايم علي است اقاي محمود كريمي كه مورد قبوليت تمام شيعه هاست وحتي در تلويزيون همان كليپ مداحي راپخش كرد اگر حضرت علي باحضرت عمر بد بود چرا دخترش ام کلثوم را به عقدحضرت عمر دراورد اين گفته حتي در اصول کافي امده است يا اينکه خداوند در قران براي پاکي حضرت عايشه ايه نازل کرده است شما ها به ان فش ميدهيد جواب نظر: با سلام دوست گرامي اگر چنين است كليپهاي آقاي خيرشاهي نيز كه «ماري خود را شبيه نام عمر كرد» و «عمر به جاي او حج به جا آورده است» و... نيز موجب هدايت شيعه است ! در مورد ازدواج ام كلثوم بهتر است به آدرس ذيل مراجعه كنيد ، و البته بهتر است قبل از مراجعه اين را بدانيد كه محققين شيعه و سني ، ام كلثوم همسر عمر را دختر ابوبكر و دختر خوانده حضرت علي عليه السلام مي دانند : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=83 اما در مورد ادعاي نزول قرآن در پاكي عائشه ، آيا نام عائشه در قرآن آمده است ، يا اينكه مقصود از آيات برائت عائشه است ، تفسير شما است ؟ بهتر است كمي در ادعاهاي خود نيز دقيق باشيد . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
198 |
نام و نام خانوادگي: سيده السادات حسيني -
تاريخ: 06 شهريور 90
واقعا كه حرفهاي آقا ناصح جوابي ندارند و بنده جواب آنها را از عالمين شيعه مذهب ميخوام نه آخوندهاي دزد و زنا كار خواهشا اگه جوابي داره يكي بياد جواب بده كه من و خانواده ام بعد از خواندن آن به كلي گيج مانده ايم براي خود متاسفيم كه يك مشت شياد كلاه بردار ضد اسلام ضد پيامبر ضد علي و ضد اصحاب راستين پيامبر ضمام ما رو به دست گرفته و هيچ شرمي از خدا و رسولش ندارند البته خواهشا مثل قزويني دست به مغالطه كاري نزنند و خط به خط توضيح دهند به خداوندي خدا اگه منطقي جواب نداديد كه مطمنم كه سالهاست ما در جاهليت و تعصب كوركورانه به سر ميبريم جواب نظر: !!! جالب است كه نظرات ديگر شما با نامهايي مانند مهدي و... ارسال شده است . گروه پاسخ به شبهات
|
199 |
نام و نام خانوادگي: محمدبن عبد الوهاب -
تاريخ: 12 شهريور 90
اقاي ملازاده من يك پسر14 ساله ي موحدهستم ازوقتي كه شنيدم كه پيغمبرخدافرمودندهرصدسال يك بار يك نفرمي ايدودين اسلام رازنده مي كندمن تصميم گرفتم ان يك نفردرصده ي خودم باشم ميخواهم ازشمابپرسم كه در انتخاب رشته چه رشته اي راانتخاب كنم تابه اين هدفم كمك كند |
200 |
نام و نام خانوادگي: راسان سعيدي -
تاريخ: 15 شهريور 90
چند ميليون سني در دنيا است؟بيش از نود درصد مسلمانان دنيا اهل سنت وجماعت هستند.همان هاي که شما همه ي انها را به خاطر يک موهوم که رفته تو چاه تکفير کرده و انها را از سگ نجستر ميدانيد.(اگر خواستيد بگيد تا ادرس دقيق بهتوم بدم). اما در مورد ابوهريره(رض) که يکي از اصحاب رسول الله(ص) است بايد گفت ديگ به ديگ ميگه روت سياه.اولا تمام احاديث ايشان بدون تکرار از چند صد حديث تجاوز نميکند.حال انکه بعضي از راويان شما بيش از 30000يا70000 روايت را از معصومان شما اورده اند.و باز هم قابل مقايسه با راوياني مانند ابو بصير و زراره نيستند.کتاب هاي اهل سنت مانند درياي است که در اين ميان پر است از دروغ و کذب و احاديث ضعيف ولي با اين حال تمام راويان ان انسان هستند.(البه ناگفته نماند که تمام کتب حديثي وتاريخي ما تصحيح شده است).اما در کتب معتبر شما مانند کافي سلسله حمار به چشم ميخورد و روايات خود را از خر نقل کرده اند.به اين ترتيب که خر رسول(ص) از پدرش و او از نيکانش تا رسيده به خر نوح(ص).راستي اگر بخواهيم صدق يا کاذب بودن اين راويان را بررسي کنيم بايد چکار کنيم.لابد بايد به کتاب حيوان شناسي سربزنيم تا بفهميم که کدام خر صادق وکدام خر کاذب است. گفته ايد که خلفا(رض) بدور از کتاب وسنت بوده اند. من در رد سخنانت فقط قول علي(رض) را برايت مياورم انجا که ميفرمايد:(همانا خداوند محمد(رض) را...زماني که رسالتش را به پايان رسانيد...سپس مسلمانان!بعد از او دو مرد صالح رادر بين خودشان به خلافت برگزيدند !که هر دو به کتاب عمل کردند!!! و بسيار نيکو سيرت بودند!!! و انگاه خداوند هر دوي انها را ميراند که درود و رحمت خدا بر هر دوشان باد!!!)(الغارات ج1ص210،ناسخ واتواريخ ميرزا تقي سپهري ج3کتاب2ص241 ،الدرجات الرفيعه ص336،ابن ابي الحديد و مجلسي در شرح نهج البلاغه و البحار با کمي تفاوت اورده اند،وقعه الصفين ص201 با کمي تفاوت در الفاظ) وباز علي در نامه به معاويه ميگويد:(در اسلام همانگونه که ميپنداري بعد از او(رسول الله)از همه مخلص تر و افضل تر ابوبک صديق و عمر فاروق هستند و به جان خودم سوگند که مرتبه ي ان دو در اسلام بزرگ است و با وفات ايشان به اسلام صدمه ي شديدي رسيده است خداوند هر دو را رحمت کند)(شرح نهج البلاغه ابن ميثم بحراني جزء31ص448)وباز از زبان علي ميشنويم که در جواب مسلمانان که چرا صديق اکبر را براي خلافت انتخاب کردند (همانا ما ابوبکر را شايسته ترين مردم به ان(خلافت)ميبينيم زيرا او يار غار است وهمدم او و ما ميدانيم که برايش سني است و رسول خدا نيز به او امر کرد که امام جماعت شود در حالي که خود زنده بود)(شرح نهج ابلاغه ابن ابي الحديد چ1 ص332)و اما زماني که ابوسفيان براي اعتراض به نصب صديق اکبر پيش شير خدا امد امير المومنين علي کرار در جوابش فرمود:(تو در اسلام...واگر ما ابوبکر را شايسته ي اين کار نميديديم او را در اين امر ازاد نميکرديم)(شرح ابن ابي الحديد ج1ص130،کتاب الشاف ،علام الهدي،ص428،وقعه الصفين نصر بن مزاحم ص91،حماسه ي حسيني مطهري ج3 ص124و125 با کمي تفاوت،سيد بن طاووس در کتاب خود کشف المحجه).يا اينکه علي در مورد صديق اکبر و فاروق اعظم ميفرمايد:(دوستان و حبيبانم و برادران پدرت ابوبکر و عمر دو امام هدايت،دو شيخ السلام،دومرد قريش،دو نفري که بعد از رسول الله مردم به انها اقتدا کردند،وهر کس به اانها اقتدا کرد،مصون و محفوظ ماند و و هر کس اثارشان پيرو کرد به را راست هدايت گرديد)(تلخيص شافي،طوسي،ج2ص428)ودر همان ماخذ گفته که امام علي فرمود:(با پيامبر بر روي کوه احد بوديم که کوه حرکت کرد پس به کوه فرمود :سر جايت باش زيرا کسي غير از پيامبر و صديق(ابوبکر) وشهيد(عمر) بر تو نيست).از علي روايت شده که در توصيف عمر فرمود:(خداوند نيکيهاي عمر را پاداش دهد که کجي ها را راست نمود و بيماري ها را درمان کرد وسنت پيامبر را بر پا داشت!وفتنه ها و تبهکاري ها را پشت سر گذاشت و در زمانش فتنه اي رخ نداد.پاک وکم عيب از دنيا رفت.نيکوي خلافت را در يافت واز شر ان پيشي گرفت.طاعت خدا را به جاي نهاد و انچنانکه سزاوار بود از خدا ترسيد و پرهيز گاري نمود)(نهج البلاغه شرح فيض الاسلام جزء4 کلام219،شرح ابن ابي الحديدج3ص92جزء12،شرح ابن ميثم بحراني ج4ص96،97،و همچنين در شرح صبحي صالح ص350 و محمد عبده ج2ص322 وشرح فارسي ج4ص712 امده است)در کتاب الشافي علم الهدي ص171وتلخيص الشافي طوسي ج2ص428 ومعاني الاخبار ابن بابويه ص117 وشرح ابن ابي الحديد ج3ص417 اورده اند که هنگام غسل امير المومنين علي فرمود:(هيچ کس بر روي زمين در بين شما به اندازه ي اين مکفون برايم دوست داشتني تر نيست که خدا را با نامه ي اعمال او ملاقات کنم).و باز از علي و فرزندانش حسن و حسين روايت شده که فرمودند:(همانا ابوبکر برايم به منزله ي گوشهايم است و عمر به منزله ي چشمام و عثمان به منزله قلب است)(عيون الخبار الرضا ابن بابويه چاپ قم ج1 ص313، معاني الخبارص110). و در مطلبي ديگر که بعدا برايتان مي فرستم سخنان بقيه ي ائمه را برايتان مياورم. جناب رافضي اين سخنان علي است که در مورد خلفاي راشدين زده و انها را تعريف و تمجيد کرده، حال تو که 1400 سال بعد امده اي و عند الجيب فتوا صادر ميکني چي ميگي؟براستي که شما نوادگان يزدگرد هستيد که به داخل اسلام نفوذ کرده و ميخواهيد انتقام کسرا را از مسلمانان بگيرند.(يزدگرد گفته بود براي نابودي مسلمانان بايد به داخل انها نفوذ کرد). اما در مورد حمله ي اعراب به ايران من فقط چند مورد را به شما گوش زد مي کنم: 1.اولا اولين بار ساسانيان به مسلمانان حمله کردند.حتما ميدانيد که شاه ايران چند نفر را اجير کرد تا رسول الله را دستگير کند.اين اولين تهديد انها بود پس محرک جنگ انها بودند. 2.انها بارهاي بار به يمن و عراق حمله کرده و مردم و کاروان ها را قتل عام ميکردند. 3.مسلمانان به ايران حمله نکردند بلکه به حکومت ظالم ايران حمله کردند. 4.در اين جنگ اکثر مردم از مسلمانان حمايت کردند چون از ظلم و جور انها خسته شده بودند (شاهد من بر اين ادعا اين است که تمام ايرانيان دين انها را قبول کردند و تا زمان دولت صفويه در اوج پيشرفت بودند حال انکه در اين مدت اقوام زيادي به ايران حمله کردند از جمله مغول ها و ديگران ولي هيچ گاه ايرانيان دين انها را نپذيرفتند). 6.و در اخر شما را به کتابهاي زير ارجاع ميدهم-دين ستيزي نافرجام اثر استاد بزرگ و مظلوم ايران زمين اقاي طباطباي. و اسلام و ايران اثر مطهري. جناب که شما اسم يک خون ريز را بر خود گذاشته اي انشاء الله که توبه کرده واز شرک و بدعت دست برداشته و به توحيد بپيوندي و اگر چنين نشد خدا تو را با شاه اسماعيل حشر فرمايد وما را با اصحاب محمد.امين. راستي شما يک فرق بزرگ با انهاي ديگر داريد و ان اينکه اول سخنان خود را مثل همکار ها يتان با عربي شروع نکرديد اخه يک بار من با عربي شروع کردم و همه ي برادران در رد من با عربي شروع کردند.يعني ما هم عربي بلديم.!!! جواب نظر: با سلام |
201 |
نام و نام خانوادگي: ناصر ايماني -
تاريخ: 20 شهريور 90
والا من يكي كه گيج شدم نميدونم اين آقا مسلمانه يا زرتشت از مسلمان دفاع ميكنه يا از خسروپرويز ملعون آخه ادم حسابي حالا عمر اشتباه كرد به زور هرچي حالا شمشير باشه گرز باشه و يا هرچيزي ديگه اومد پدران ما رو از اتش پرستي دراورد به دين اسلام دين پيغمبر عظيم هدايت كرد واقعيتش اينه كه اگه شيعيان مسلمان بودند و از اسلام كينه و عقده نداشتند بايد هر روز هزار صلوات بر عمر ميفرستادند كه اونا رو و نياكان اونا رو با دين اسلام اشنا كرد شما كه نامه رسول خدا رو پاره ميكرديد و با منطق حالي نميشديد خوب بايد با زور شمشير حالي ميشديد در آخر من نتيجه ميگيرم كه تشيع به خاطر كينه قديمي كه از اسلام داره اسلام بعضي از كارهاشون رو مثل ازدواج پدر و دختر و برادر و خواهر حرام كرد بيشترين نفرت رو از عمر دارند مطمن باشيد اگه به جاي عمر، علي ايران رو به تسخير مسلمانان در مياورد امروز همين شيعيان علي از لعن كنندگان ان امام بزرگ بودند به اميد هدايت همه بندگان خدا |
202 |
نام و نام خانوادگي: محمود وصالي -
تاريخ: 21 شهريور 90
با سلام يه نکته هست که از مردم رفع شبه کنيد....مانور زيادي روي اين مي شود که ما شيعيان مشرکيم چون توسل به امامان و .... داريم و ميگن که در قرآن نيز بيان شده فقط به الله توسل کنيد اينو کامل توضيح دهيد که مردم از دين واقعي خود که شيعه هست زده نشوند.اينها هر چيزيو به قرآن استناد مي کنند.هرچه زودتر در مورد توسل يه برنامه کامل بزاريد |
203 |
نام و نام خانوادگي: محمد -
تاريخ: 21 شهريور 90
نهج البلاغه( 14/35)6 (همان گروهي با من بيعت کردند که با ابوبکر و عمر وعثمان بيعت کرده بودند و بر آن چيزي که با آنها بيعت نمودند با من بيعت کردند پس فردي که در بيعت حضور داشته است نمي تواند بيعت خود را پس بگيرد و کسي که حاضر نبوده حق انتخاب ديگري ندارد و شورا از آن فقط مهاجرين و انصار است پس اگر شورا انتخاب کرد مورد پسند خداست و اگر فردي اعتراض کرد يا با ايجادبدعتي عليه آن شوريد دوباره به آنچه بر آن بود باز گردانده شود اگر نپذيرفت با او بجنگيد چون راهي غير از راه مومنان درپيش گرفته است ) -حال چرا حضرت علي تاکيد مي کند که اينها همان افرادي هستند که با خلفاي گذشته بيعت کردند يعني بر آنها اعتراض نکردند و بدعتي نياوردند -دوم اينکه شوراي مخصوص انتخاب خليفه فقط در انحصار مهاجرين و انصار است (اگر مهاجرين و انصار بر فردي اتفاق نمودند خدا به اين راضي است ........سوره توبه آيه 100) براي مهاجرين و انصار چه ستايشي بهتر ازاين که آنچه آنها بر آن اتفاق نمودند خدا از آن راضي است . آيا شماها پيرو حضرت علي(ع) هستيد آيا علي اصحاب پيامبر را لعن ميکرد؟وقت آن نرسيده که کمي فکر کنيد؟ |
204 |
نام و نام خانوادگي: محمد -
تاريخ: 22 شهريور 90
"اياک نعبد و اياک نستعين" معناي اين آيه بسيار ساده است. هيچ راهي براي تغيير دادن و تفسير کردن اشتباهي آن، براي هيچ فردي که مرضي در دل دارد باقي نمي گذارد. خداوند در يک جمله کوچک، اسلام، توحيد، و خالص کردن دين را به ما مياموزد. خداوند در يک جمله کوچک، به من و شما ياد ميدهد که چگونه در دکان تمام دکانداران مذهبي را ببنديم. خداوند در يک جمله کوچک و بسادگي به ما ياد ميدهد که از شرک دوري کنيم و بگوئيم: "(خداوندا) فقط بندگي تو را ميکنيم، و فقط از تو کمک ميخواهيم." در هفده رکعت نمازها، هر روز، حداقل ده بار من و شما در پيشگاه خداوند ايستاده ميگويم " فقط از تو کمک ميخواهيم" اين عهدي است که من و شما هر روز بکرات با خداوند ميبنديم. اگر من چندي بعد دستم را به آسمان بلند کنم و از کسي غير از خداوند طلب کمک کنم، يا بدرگاه غير خدا دعا کنم، معني اين کارم چيست؟ احتياجي ندارد که راه دوري برويم تا خداوند و قدرت بي همتاي او را بشناسيم، درک کنيم، و متوجه شويم که فقط و فقط به چه کسي بايد دعا کنيم، و فقط و فقط از چه کسي بايد کمک بطلبيم. |
205 |
نام و نام خانوادگي: محمد -
تاريخ: 22 شهريور 90
در آيه 107 سوره 10 (سوره يونس) خداوند ميفرمايد: "اگر خدا ضرري بتو برساند، هيچكس جز او نميتواند آنرا برطرف كند و اگر خيري برايت بخواهد، هيچكس جلوي لطفش را نميتواند بگيرد. لطفش را به هر يك از بندگانش كه بخواهد ميكند. او آمرزنده مهربان است. " در آيه 31 سوره 42 (سوره شوري) خداوند ميفرمايد: "و غير از خدا هيچ يار و ياوري براي شما وجود ندارد." "(خداوندا) فقط بندگي تو را ميکنيم، و فقط از تو کمک ميخواهيم." اين عهدي است که من، بارها و بارها با خداوندم هر روز ميبندم. در آيه 18 سوره 13 (سوره رعد) خداوند ميفرمايد: "... خدا وضع قومي را تغيير نميدهد، مگر اينكه خود آن قوم آنچه مربوط به خودشان است را عوض كنند. ( يعني طرز فكر و گفتار و عملشان) وقتي خدا بلائي براي قومي بخواهد، هيچكس و هيچ چيز جلوي آن را نميگيرد، و هيچ كمك كنندهاي غير از خدا براي آنها وجود ندارد." در آيه 70 سوره 6 (سوره انعام) خداوند به رسول ميفرمايد: "فقط تذكر بده كه هر كس گرفتار اعمال خودش ميباشد و كسي غير از خدا ياور و شفيعي ندارد." خداوند بسادگي به من ميفرمايد که من غير از خود خداوند هيچ كمك كنندهاي، ياور و شفيعي ندارم. گرفتاري من چيست اگر من معني واضح و روشن اين جمله را نفهمم؟ در آيه 18 سوره 72 (سوره جن) خداوند ميفرمايد: " کسي را در كنار خدا به كمك نخوانيد " در آيه 60 سوره 40 (سوره مومن) خداوند ميفرمايد: "و خداوند شما گفت مرا بخوانيد تا دعاي شما را اجابت كنم." در آيه 73 سوره 22 (سوره حج) خداوند براي من و شما مثلي ميزند، اين مثل در مورد بت ها و بت پرستي نيست، خداوند ميفرمايد "کساني" يعني افرادي که ما غير خدا بدرگاهشان دعا ميکنيم و از آنها براي اجابت دعاهايمان کمک ميخواهيم: "اي مردم، مثلي زده شده به آن گوش دهيد: کساني را که غير از خدا به کمک ميخوانيد هرگز مگسي را خلق نميکنند، اگر چه براي آن متحد شوند و اگر يک مگس چيزي را از آنها بربايد نميتوانند آن را از چنگ مگس درآورند. طالب و مطلوب هر دو ضعيف هستند." در آيه هاي 104 و 105 سوره 10 (سوره يونس) خداوند ميفرمايد: "بگو اي مردم، اگر از دين من دچار شک هستيد بدانيد كه من كساني را كه غير از خدا عبادت ميكنيد، عبادت و بندگي نميكنم ولي خدائي را بندگي ميكنم كه جان شما را ميگيرد. بمن دستور داده شده كه از افراد باايمان باشم. و بمن امر شده كه رو به دين توحيدي بياور و از مشركين نباش." |
206 |
نام و نام خانوادگي: محمد -
تاريخ: 22 شهريور 90
"بعد از سخن خدا و آياتش به چه سخني ايمان مياورند؟" بخاطر احترام به بينندگاني که به اين افراد ميگويند، ايمان ما فقط و فقط به سخنان خداوند و آيات او است. ما مسلمان هستيم. يعني فقط تسليم فرمايشات خداوند (قرآن مجيد) هستيم. ما دنباله رو هيچ بشري نيستيم که به اسم دين دکان باز کرده، و سعي ميکند مردم بي اطلاع از قرآن را با مطالبي که در قران وجود ندارد، و با کتب و افکاري که حتي ضد قرآن است، در حماقت مطلق سرگردان نگاه دارد و از اين راه زندگي نکبت بارش را بگذراند. اگر اصرار کرد که شما را با جملاتي مثل "اين کتاب را فلان انساني که سالهاست از دنيا رفته، يا اين کتاب را آقاي فلاني نوشته" گيج کند، و با بزرگ کردن آن فرد بحد بالاتر از يک بشر شما را مورد تاثير قرار دهد. به او ياد آور شويد که در سوره اسراء آيه هاي 9 و 12 خداوند ميفرمايد: " اين قرآن مردم را به درست ترين راه هدايت ميکند " " ما هر چيزي را كاملا توضيح دادهايم." آيا اين قرآني که خداوند ميفرمايد آنرا کاملا توضيح داده و به بهترين راه هدايت ميكند، احتياج به بشري دارد که آنرا بهتر کند؟ يا اينکه هدايتش طوري است كه مردم آنرا نفهمند؟ اين کتاب الهي، اين قرآن، فرمايشات خداوند است که من در موردش صحبت ميکنم، خداوندي که اشتباه در فرمايشاتش وجود ندارد، نه کتابي که بشري که حتي قادر به کنترل کردن آب دماغش هم نيست مينويسد، و هر لحظه اي که خداوند تصميم بگيرد، همان لحظه آن بشر آنطور که خداوند تصميم بگيرد نابود ميشود. خداوند در آيه 50 سوره نساء ميفرمايد: "نگاه كن چگونه دروغهايي را به هم ميبافند و به خدا افترا ميزنند. همين يك گناه آشكار براي شخص كافي است." شما فکر ميکنيد منظور خداوند از اين جمله " همين يك گناه آشكار براي شخص كافي است." چيست؟ لطفا چند لحظه بمعني و به عمق اين جمله بينديشيد. بياد آيه 6:38 سوره انعام افتادم که خداوند ميفرمايد: "ما در (اين) كتاب (در قرآن) چيزي را فروگذار نكرديم" شما از اين آيه بسيار واضح و روشن چه ميفهميد؟ آيا هنوز افرادي هستند که اصرار دارند که مطالبي که خداوند در قرآن براي ما ذکر نکرده را براي ما تشريح کنند؟ و با مطالبي که به هم ميبافند ما را قانع کنند که چقدر عالم هستند؟ خداوند ميفرمايد "در قرآن چيزي را فروگذار نکرده." بعضي ها عقيده ديگري دارند و سعي در ذکر و تشريح آن مطالب ميکنند. متاسفانه افرادي هستند که مطالب و نظريات اين مخلوقات خداوند را بجاي فرمايشات و دستورات خداوند باور ميکنند. اسم اين افراد بنظر شما چيست؟ بياد سخني از سالار مردي افتادم که پيروي کردن از اعمال او وظيفه هر فرد مسلماني است. من شخصا در طول زندگيم سعي کرده ام که از اعمال اين شهيد راه اسلام و توحيد پيروي کنم. هر وقت که بر سر دوراهي گير کردم، به اين فکر ميافتم که، اين مظهر مردانگي که مطيع کامل و مطلق دستورات خداوند (قرآن) بود اگر در اين موقعيت قرار ميگرفت، چه تصميمي ميگرفت و چه ميکرد؟ اين سالار مرد ميفرمايد: " يا خداوند سبحان دين ناقص فرستاده و از ايشان كمك خواسته آن را كامل كنند؟... يا آنها شريک خدا هستند و حق دارند نظر خود را بگويند و وظيفه خدا است که آن را قبول کند؟ ... يا خداوند سبحان دين را كامل فرستاده و پيغمبر (ص) از رساندن آن بمردم كوتاهي كرده؟" اين سالار مرد شاه مردان حضرت علي (ع)، امام مسلمين جهان، پدر بزرگوار سيدالشهدا است. حالا من و شما بر سر دو راهي بزرگي هستيم! 1. فرمايشات خداوند (قرآن مجيد) و فرمايشات حضرت محمد (ص)، آخرين رسول عاليقدر خداوند که هرگز و هيچ وقت حرفي بر خلاف قرآن نميزد و کاري بر خلاف قرآن نميکرد و فرمايشات امــيرالمومــنين مظهر مسلماني و خدا پرستي، سالار مردي که نامش لرزه به اندام هر جنگجويي ميانداخت، کاتب و مطيع قرآن مجيد، امام مسلمانان جهان، پدر ارجمند سيدالشهدا امام حسين (ع) و امام حسن (ع) که نهج البلاغه و دعاي کميل از سخنان اوست را قبول و اجرا کنيم، يا 2. در به در بگرديم تا کتابي که انساني که در ميان عظمتي که خداوند يکتا آفريده حتي کوچکترين ذره اي از گردي هم نيست، بشري که حتي قادر به مبارزه کردن با ويروس کوچکي مثل ويروس سرماخورگي يا اسهال که آنقدر کوچک است که ما فقط قادر به ديدن آن با ميکروسکب هستيم هم نيست، و نميتواند حتي جهاز هاضمه خودش را کنترل کند و براي گذراندن زندگي نکبت بارش و ثروت و مقام ، شب و روز مطالبي سر هم ميکند و سعي ميکند بنام دين بخورد من و شما بدهد گوش کنيم و اوامرش را اجرا کنيم؟ دوستان و عزيزان، تعجب نکنيد، عده اي هنوز قسمت دوم را انتخاب ميکنند. اميد من اين است که خداوند به اين دسته که بخاطر دوري از قرآن (فرمايشات و رابطه مستقيم خداوند با من و شما) لطفي کند و همانطور که خداوند در آيه 3:103 سوره آل عمران ميفرمايد و بما دستور داده: "همگي به رشته الهي ( قرآن) بچسبيد و دچار تفرقه نشويد" خداوند در آيه 6:153 سوره انعام در مورد افرادي که قسمت اول را انتخاب ميکنند ميفرمايد: "اين راه راست من است از آن پيروي كنيد و از راههاي ديگر پيروي نكنيد چون شما را از راه خدا دور و متفرق ميكند. اين چيزيست كه خدا شما را به آن سفارش كرده تا پرهيزكار شويد." در اين مورد خداوند در آيه 3 سوره اعراف ميفرمايد: "از آنچه از خداوندتان به شما نازل شده (از قرآن ) پيروي كنيد و از اوليائي غير از آن پيروي نكنيد." آيا اين دستور بسيار روشن براي من قابل فهم نيست؟ فرد مسلمان مطابق اين دستور صريح و واضح خداوند فقط از قرآن پيروي ميكند و از اوليايي غير از قرآن پيروي نميكند. چون مسلمان تسليم خدا است نه تسليم انسان ها. و خداوند در آيه 45:11 سوره جاثيه ميفرمايد که چه آينده اي در انتظار افراديست که منكر آيات خداوند ميشوند: "اين قرآن راهنماست ( راه درست زندگي را به انسانها نشان ميدهد) و كساني كه منكر آيات خداوندشان ميشوند عذابي پر درد دارند." خداوند در آيه 20 سوره مزمل ميفرمايد: "تا آنجا كه ميتوانيد قرآن بخوانيد و نماز را بپا داريد و زكات بدهيد و به خدا قرض نيكو بدهيد." خداوند به من و شما دستور ميدهد، تا آنجا که ميتوانيد قرآن بخوانيد. تعجب ميکنم، در فرمايشات خداوند، هيچ حرف يا حتي اشاره اي در مورد احاديث بيشمار و کتاب هاي بيشمار ديگري که در دسترس ما گذاشته اند نيست. آيا بعد از اين دستور صريح، قاطع، و روشن، فرد مسلمان بايد در شک باشد که راه مستقيم بطرف خداوند يکتا کدام است؟ خداوند در آيه 47:24 سوره محمد ميفرمايد: "آيا در آيات قرآن فكر نميكنند يا بر دلهايشان قفل زده شده؟" خداوند در آيه 41:26 سوره فصلت ميفرمايد: "افراد بي ايمان گفتند به اين قرآن گوش ندهيد و سخن بيهوده وارد آن كنيد تا پيروز شويد." خداوند در آيه 6:21 سوره انعام ميفرمايد: "كيست ظالمتر از كسي كه دروغي را سر هم كند و از قول خدا بگويد يا منكر آيات او شود؟ ظلم كنندگان رستگار نميشوند." خداوند در آيه 155 سوره انعام ميفرمايد: "اين قرآن كتاب مباركي است كه ما نازل كرديم بنابراين از آن پيروي كنيد و از نافرماني و عذاب خدا بترسيد تا مورد رحمت او قرار گيريد." خداوند صريحا ميفرمايد از قران پيروي کنيد. آيا هنوز جاي سوالي هست؟ آيا من و شما احتياج به افرادي داريم که اين آيات را به عربي براي ما که امکان شديدي دارد که عربي ندانيم با بادي در غب غب بخواند و طوري که دلش ميخواهد آيات خداوند را ترجمه کند؟ دانستن زبان عربي دليل مسلماني نيست. شمر هم عربي خيلي خوب حرف ميزد. بعضي از اين افراد قرآن نخوانده براي من و شما تکليف تعيين ميکند، يا بر خلاف قرآن قانونگذاري ميکند. بآنها بگوئيد در اسلام، قانون گذاري فقط و فقط از آن خداست. بآنها بگوئيد کتابها و مطالبي را که در دست داري زمين بگذار و قرآن را باز کن و به آيه 26 سوره کهف نگاه کن که خداوند ميفرمايد: "مردم ياوري غير از او ندارند و او كسي را در قانونگذاري شريک خود نميکند." بطور کامل، تمام قوانين خداوند در قرآن است، و خداوند بطور کامل آنها را براي ما شرح داده. و همانطور که خودش فرموده، در مورد هيچ چيز کوتاهي نکرده. قرآني که خداوند خودش ميفرمايد کتابي کامل است. يعني احتياج به هيچ بشري چه زنده چه مرده ندارد. به قسمت اول اين آيه نگاه کنيد: "مردم ياوري غير از او ندارند" برداشت شما از اين جمله بسيار روشن چيست؟ خداوند در آيه 6:38 سوره انعام ميفرمايد: "ما در (اين) كتاب (در قرآن) چيزي را فروگذار نكرديم." من نميفهمم، خداوند ميفرمايد در قرآن چيزي را فروگذار نكرده، با چه جراتي عده اي غير اين نظر ميدهند؟ به نظر شما، اسم اين افراد، و اسم اين عملشان چيست؟ خداوند در آيه 5:101 سوره مائده ميفرمايد: "اي افراد باايمان، از چيزهائي كه اگر براي شما روشن شود شما را ناراحت ميكند سئوال نكنيد. اگر موقع نزول قرآن درباره آنها سئوال كنيد براي شما روشن ميشود. خدا از آنها درگذشته. خدا آمرزنده بردبار است." استاد بختياري نژاد مينويسد: "اين سوالها درباره دين بوده که با روشن شدن آن وظيفه مسلمانان سنگين تر ميشده. خدا مسلمانان را از مسئله تراشي منع کرده، ولي بعضي از فقها توضيح المسائل نوشتند و باعث تفرقه مسلمانان شدند. چون هر دسته اي پيرو يکي از آنها شدند. خدا در آيه 31 نساء ميفرمايد: اگر شما از بين آنچه از آن نهي شده ايد، بزرگهايش را انجام ندهيد گناهان ديگر شما را ميبخشيم و شما را با احترام وارد بهشت ميکنيم. چه رسد به آنچه خداوند در مورد آن چيزي نگفته و در قرآن اثري از آن نيست؟ " باز بياد يکي از مظاهر مسلماني، شاه مردان اميرالمومنين و مطالبي که او فرمود افتادم. اين بزرگوار در سخن کوتاه 102 يا 105 نهج البلاغه فرمود: "خدا چيزهائي را بر شما واجب کرده آنها را ضايع نکنيد (آنها را انجام دهيد) و براي شما حدودي تعيين کرده از آنها تجاوز نکنيد، و شما را از چيزهائي نهي کرده حرمت آنها را از بين نبريد (آن کارها را نکنيد) و در مورد چيزهائي براي شما ساکت مانده (حرفي نزده) و آنها را از روي فراموشي ترک نکرده خودتان را درباره آنها به زحمت نيندازيد." مسئله تراشي نکنيد آية الله مطهري مينويسد: " آنجا كه خدا مردم را آزاد گذاشته شما براي مردم تعيين تكليف نكنيد. " بعد از اين مقدمه که در آن سعي کردم با کمک خداوند يکتا و با عرضه کردن آيات الهي ثابت کنم قران تنها مرجع کاملا مطمئني است که ما بايد از آن پيروي کنيم و نگذاريم دکانداران مذهبي ما را از راه حق و حقيقت، با مطالبي که بهم ميبافند از اسلام و قرآن دور کنند، به مطلب "غير از خداوند را بکمک خواندن" ميپردازم. در سوره شوري آيه 31 خداوند ميفرمايد: "غير از خدا هيچ يار و ياوري براي شما وجود ندارد" کدام قسمت از اين آيه يراي من قابل فهم نيست؟ در سوره جن آيه 18 خداوند ميفرمايد: " کسي را در كنار خدا به كمك نخوانيد " در سوره احقاف آيه 5 خداوند ميفرمايد: " كيست گمراه تر از كسي كه غير خدا را به كمك ميخواند" از يک يک شما از صميم قلبم خواهش ميکنم در مورد اين دستورات صريح و بسيار واضح و روشن خداوند فکر کنيد. برداشت شما از اين آيات چيست؟ اجازه بدهيد از شما سوالي بکنم، وقتي فردي بعد از اينکه اين آيات و دستورات را در قرآن خوانده، دستش را بآسمان بلند ميکند و ميگويد "يا علي مدد" يا ميگويد "يا ابولفضل بدادم برس" يا ميگويد "يا سيدالشهدا" با اين حرفي که زده چه کرده، و معني اين کارش چيست؟ چطور فراموش کرده که خداوند ميفرمايد: "غير از خدا هيچ يار و ياوري براي شما وجود ندارد". در مورد اين دستور صريح و بسيار واضح خداوند نظرتان چيست: ” کسي را در كنار خدا به كمك نخوانيد". نظرتان در مورد اين قسمت چيست؟ "كيست گمراه تر از كسي كه غير خدا را به كمك ميخواند" با دانستن اين دستورات واضح و صريح خداوند، اگر کسي از غير خدا کمک بخواهد، معني اين کارش چيست؟ |
207 |
نام و نام خانوادگي: محمد -
تاريخ: 22 شهريور 90
اجازه بدهيد مثلي بزنم. اگر من در كردستان دستم را به آسمان بلند کنم و بگويم "يا علي" و فردي در اصفهان دستش را بلند کند و بگويد "يا علي" و فردي در تهران دستش را بلند کند و بگويد "يا علي" و فردي در پاريس دستش را بلند کند و بگويد "يا علي". اگر ما فکر کنيم حضرت علي (ع) دعاي همه ما را که در يک لحظه در تمام اين نقاط که او را به کمک خوانده ايم ميشنود، آنوقت ما، يکي از صفاتي را که فقط و فقط اختصاص به خداوند دارد (خداوند همه جا هست و همه را ميشنود) را به حضرت علي (ع) داده ايم و با اين عملمان ندانسته به خداوند شرک ورزيده ايم. در آيه 115 سوره 2 (سوره بقره) خداوند ميفرمايد: "مشرق و مغرب مال خدا است. پس به هر طرف كه رو كنيد خدا همان طرف است. خدا وسعت دهنده دانا است." لطفا ترجمه دعاء کميل را بخوانيد. حضرت علي (ع)، امــيرالمومــنين در دعاي کميل و در نهج البلاغه، حتي يک بار از حضرت محمد (ص) هم کمک نخواسته، و فقط و فقط از خداوند کمک ميخواهد. حضرت علي (ع)، امــيرالمومــنين مظهر مسلماني و خدا پرستي است. اين سالار مرد که نامش لرزه به اندام هر جنگجو و دلاوري مي اندخت، در راه توحيد شهيد شد، بجز "يا الله" از زبانش چيزي نمي شنيدي. نام خداوند اول و آخر و همه زندگي او بود. اين دلاور والامقام، اين شهيد راه توحيد و خدا پرستي که پيروي کردن از اعمالش افتخار زندگي من است، پشت رسول خداوند حضرت محمد (ص) ميايستاد و همراه آن والامقام نماز ميخواند و ميگفت: "اياک نعبد و اياک نستعين" "(خداوندا) فقط بندگي تو را ميکنيم و فقط از تو کمک ميخواهيم." لحظه اي فکر کنيد، اگر حضرت علي (ع)، در اينجا حاضر بود و ميشنيد من که خودم را مسلمان ميخوانم و ادعا ميکنم که از پيروان علي هستم، بر خلاف دستور واضح و صريح خداوند، با وجود عهدي که بارها و بارها با خداوند بسته ام و هر روز تکرار کرده و ميکنم، با گفتن "يا علي" از شخص او يا بشر ديگري کمک بخواهم، اين سالار مردي که در راه "يا الله" و توحيد شهيد شد، چه بلائي سر من ميآورد؟ حضرت علي (ع)، امــيرالمومــنين بتمام دستورات خداوند يکتا (قرآن مجيد) عمل ميکرد، دستوراتي مثل "کسي را در كنار خدا به كمك نخوانيد" بنابراين، فقط و فقط از خداوند کمک ميخواست و فقط و فقط بدرگاه خداوند يکتا دعا ميکرد. اگر من مسلمانم و حضرت علي (ع) امام من است، اگر من با افتخار ميگويم "من مسلمانم" اسم پدر من علي بود، و من اسم پسرم را علي گذاردم، آيا نبايد دنباله روي قدم هاي امــيرالمومــنين، علي (ع) باشم؟ اگر جواب مثبت است، ما از روش شاه مردان، حضرت علي (ع) پيروي ميکنيم. پيروي کردن از سالار مردي چون امــيرالمومــنين، حضرت علي (ع)، کاتب و مطيع قرآن مجيد، امام مسلمانان جهان، پدر بزرگوار و عالي مقام سيدالشهدا، و مانند او بجاي هر معبود ديگري "يا الله" گفتن، و سر پيچي نکردن از دستورات خداوند وظيفه هر مسلماني است. در مورد افرادي که از بندگان خدا کمک ميخواهند و بدرگاه آنان دعا ميکنند و اين بندگان خدا را اولياء خود گرفتند، در آيه 102 سوره 18 (سوره کهف) خداوند ميفرمايد: "آيا افراد بيايمان خيال كردند كه ميتوانند بجاي من، بندگان مرا اولياء خود بگيرند؟ ما جهنم را براي افراد بيايمان آماده كردهايم." بار ديگر که شنيديد کسي يکي از بندگان خداوند را بجاي خداوند اولياء خود گرفته، از او بخواهيد اين آيه را بخواند. در آيه هاي 37 و 38 سوره 7 (سوره اعراف) خداوند ميفرمايد: "... وقتي كه فرستادگان ما براي گرفتن جانشان پيش آنها بيايند به آنها ميگويند كساني را كه غير از خدا ميخوانديد كجا هستند؟ ميگويند آنها را گم كردهايم، عليه خود شهادت ميدهند كه كافر بودند. خداوند گفت شما هم با گروههاي جن و انسي كه قبل از شما از دنيا رفتند وارد آتش جهنم شويد. هرگاه گروهي وارد جهنم شوند گروه ديگر را لعنت ميكنند تا وقتي كه همگي وارد جهنم شوند و بهم برسند. بعديها درباره قبليها ميگويند خداوندا، اينها ما را گمراه كردند عذاب آنها را از آتش جهنم چند برابر بده. خداوند ميگويد عذاب همه دو برابر است ولي شما نميدانيد." در آيه هاي 50 و 51 و 52 سوره 8 (سوره انفال) خداوند ميفرمايد: "كاش وقتي را كه فرشتگان جان افراد بيايمان را ميگيرند ببيني، در حاليكه به صورت و پشت آنها ميزنند به آنها ميگويند عذاب سوزان را بچشيد. اينكار بعلت كارهائي است كه ميكرديد، چون خدا به بندگانش ستم نميكند. اينها مثل آل فرعون و افرادي كه قبل از آنها بودند، منكر آيات خدا شدند. خدا هم بعلت گناهانشان آنها را دچار عذاب كرد، چون خدا نيرومند و مجازاتش شديد است." در آيه 78 سوره 22 (سوره حج) خداوند ميفرمايد: "بنابراين نماز را بپا داريد و زکات بدهيد و ( فقط) به خدا توسل جوئيد، او مولاي شماست، چه مولاي خوبي و ياور شايسته اي." بياد بياوريد که بعضي از ما به چه افرادي توسل ميجويند و چه افرادي را مولاي خود ميخوانند؟ افسوس و صد افسوس از بي اطلاعي از قرآن. در سوره انعام آيه 1 خداوند ميفرمايد: "ستايش و بزرگداشت فقط اختصاص به خدا دارد كه آسمانها و زمين را خلق كرد و تاريكي و نور را برقرار كرد." آيا فهميدن و درک کردن اين دستور بسيار واضح و روشن براي من بايد مشکل باشد؟ خداوند ميفرمايد " ستايش و بزرگداشت فقط اختصاص به خدا دارد" من را چه شده که اين موارد که خداوند ميفرمايد فقط به او اختصاص دارد را بر خلاف دستور او به بندگان او ميدهم؟ بار ديگر اگر کسي را ديديد که انساني را تا اين حد بالا برده، باو امر و دستور خداوند را گوشزد کنيد. ******* دوستان عزيراجازه بدهيد با آياتي از قرآن مجيد اين مطلب را خاتمه بدهم. لطفا متوجه باشيد که در آيات زير خداوند در مورد "کساني" صحبت ميفرمايد، نه در مورد بت ها و بت پرستان. يعني روي سخن پروردگار با افرادي است که از انسان ها بت ساخته اند. در آيه 60 سوره 40 (سوره مومن) خداوند ميفرمايد: "و خداوند شما گفت مرا بخوانيد تا دعاي شما را اجابت كنم. اشخاصي كه خود را بزرگتر از اين ميپندارند كه بندگي مرا بكنند (تسليم دستورهاي من باشند) با خواري وارد جهنم ميشوند." خداوند در اين آيه و در آيات ديگر براي ما کاملا تشريح کرده که فقط و فقط مستقيما از چه کسي بايد کمک خواست و به درگاه چه کسي بايد دعا کرد. خداوند ميفرمايد " مرا بخوانيد تا دعاي شما را اجابت كنم" آيا هنوز من بايد گيج باشم و ندانم که فقط و فقط براي اجابت دعاهايم، چه معبودي را بايد خواند و بدرگاهش دعا کرد؟ و فقط وفقط چه معبودي است که تنها او قادر به اجابت دعاهاي من بوده، هست، و در آينده خواهد بود؟ در آيه هاي 14 و 26 و 27 سوره 18 (سوره کهف) خداوند ميفرمايد: "معبود ديگري را غير از او بكمك نميخوانيم، چون در آنصورت حرفي دور از حقيقت زدهايم." "مردم ياوري غير از او ندارند و او كسي را در قانونگذاري شريک خود نميکند." "هر قدر از كتاب خداوندت كه به تو وحي شده بخوان. سخنان او تغير ناپذير است و غير از او هرگز پناهي پيدا نميکني." خداوند در آيات بالا به من و شما بوضوح، بسادگي، و صريحا ميفرمايد: 1. من نبايد معبود ديگري را غير از او بكمك بخوانم، 2. مردم ياوري غير از او ندارند، 3. غير از خداوند، من هرگز پناهي پيدا نميکنم. آيا من هنوز در اين مورد به راهنمائي هاي بيشتري احتياج دارم؟ گذشته را فراموش کنيد، خداوند در آيات زيادي فرموده که توبه ما را قبول ميکند و ما را ميبخشد و ما را ميامرزد. حالا که من دسترسي به تمام دستورات خداوند (قرآن مجيد) را پيدا کرده ام. حالا که من براحتي فهميده ام که خداوند به من در اين آيات چه ميفرمايد. حالا که من کوچکترين شکي ندارم که خداوند مرا بعد از توبه ام بخشيده. اگر من هنوز راه ديگري بروم، راهي که خداوند بطور واضح و صريح به من ميفرمايد از آن دوري کنم، آنوقت اسم من چيست؟ در آيه هاي 43 و 44 سوره 18 (سوره کهف) خداوند ميفرمايد: "... كساني غير از خدا وجود نداشتند كه به او كمك كنند و خودش هم نميتوانست كمكي بخود بكند. آنجا متوجه شد كه كمك كردن فقط از آن خداست و بهترين پاداش و عاقبت خوش هم در اختيار اوست." خداوند ميفرمايد " كمك كردن فقط از آن خداست" متاسفانه از کودکي غير اين را در مغزهاي ما گنجانده اند. خواهش ميکنم نگذاريد نسل آينده اعمال ما را تکرار کنند و آنها را با حقيقت اسلام (قرآن مجيد) آشنا کنيد. در آيه 16 سوره 50 (سوره ق) خداوند ميفرمايد: "ما انسان را آفريديم و ميدانيم وجودش او را به چه كارهائي وسوسه ميكند. ما از رگ گردن به او نزديكتريم." لحظه اي فکر کنيد، بجز خداوند، چه چيزي يا کسي از رگ گردن به انسان نزديکتر ميشود؟ آيا هنوز من بايد دنبال "فردي" بگردم که درخواست مرا به خداوند بگويد؟ آيا آن فردي يا افرادي را که من انتخاب ميکنم، از خداوند من، از رگ گردن من، از فاصله بين من و قلبم به من نزديک تر هستند؟ به فرض محال اگر باشند که هرگز نيستند، آيا من فراموش کرده ام که با دعا بدرگاه غير خداوند و از غير خداوند کمک خواستن، من باور کرده ام که قدرت ديگري غير خداوند ميتواند در همه حال و در همه جا دعاي مرا بشنود، و اين معبود قادر است که در همه جا و در همه حال حاجات مرا برآورده کند؟ با اين طرز فکر و با اين اعمالم، من باور داشته ام که وجود ديگري ميتواند کارهائي که فقط و فقط اختصاص به خداوند من دارد (حضور در همه جا، شنيدن دعا و درخواست من در همه جا، و برآوردن حاجت من در همه جا) را انجام دهد. افرادي که اين باور را دارند، صفاتي که فقط و فقط اختصاص به خداوند دارد را به غير خداوند، به انساني، به معبود ديگري داده ام. اسم اين تصور و باور بزبان فارسي سليس و به زبان قرآن مجيد شرک به خداوند است. در آيه 106 سوره 12 (سوره يوسف) خداوند ميفرمايد: "بيشتر آنها در حالي به خدا ايمان ميآورند كه هنوز مشرك هستند." در آيه 24 سوره 8 (سوره انفال) خداوند ميفرمايد: "و بدانيد كه خدا بين انسان و قلبش قرار ميگيرد و بدانيد كه پيش او جمع ميشويد." خداوند بين شما و قلب شما قرار ميگيرد، خداوند از رگ گردن به شما نزديکتر است. معني اين آيات چيست؟ خداوند به من ميفرمايد: بدرگاه هيچ کس دعا نکنم، از هيچ کس و هيچ چيزي غير او کمک نطلبم. خداوند به من ميفرمايد: اگر من تصور و باور کنم که غير از او (ذات مقدس خداوند) مبدأ ديگري قادر است کارهائي را که فقط و فقط اختصاص باو دارد را انجام بدهد، با اين باور، من مشرک شده ام. آيا من باز هم احتياج به توضيح بيشتري دارم؟ در آيه 52 سوره 7 (سوره اعراف) خداوند ميفرمايد: "ما كتابي براي ايشان آورديم و با آگاهي آن را توضيح داديم. كتابي كه براي افراد با ايمان هدايت و رحمت است." اين "ايشان" که خداوند در موردش صحبت ميکند، من و شما و فرزندان من و شما هستند. آيا ما نبايد اين کتاب را بخوانيم و درک کنيم که خداوند چه ميفرمايد؟ آيا ما نبايد اصرار کنيم که فرزندانمان، نسل آينده هم آنرا بخوانند و با هدايت خداوند، با اسلام حقيقي، با قرآن مجيد آشنا شوند، تا مثل کذشتگان ما فريب يک مشت دکاندار مذهبي قرآن نخوانده را نخورند؟ در آيه هاي 196 و 197 سوره 7 (سوره اعراف) خداوند ميفرمايد: "مولا و ياور من خدا است كه قرآن را نازل كرده و او يار و ياور افراد درستكار است. كساني را كه غير از خدا به كمك خود ميخوانيد، توانائي ياري شما را ندارند، خودشان را هم نميتوانند ياري كنند." خداوند در مورد بت ها صحبت نميفرمايد " كساني را كه غير از خدا به كمك خود ميخوانيد " صحبت در مورد "کساني" افراديست که براي ما از آنها بت ساخته اند، و ما بدرگاه اين افراد دعا ميکنيم، برايشان نذر ميکنيم، از آنها درخواست کمک ميکنيم، و از آنها ميخواهيم که دعاي ما را اجابت کنند. اگر کسي خودش را هم نميتواند ياري کند، چطور قادر است من و شما را ياري کند؟ متوجه هستيد دوري از قرآن ما را بکجا برده و با ما چه کرده؟ در آيه 31 سوره 42 (سوره شوري) خداوند ميفرمايد: "و غير از خدا هيچ يار و ياوري براي شما وجود ندارد." گرفتاري من چيست؟ کدام قسمت از اين دستور واضح و صريح را نميفهمم؟ آيا هنوز هم من بايد در اين مورد سوالي داشته باشم؟ در آيه 30 سوره 13 (سوره رعد) خداوند به رسول اکرم ميفرمايد: "بگو او خداوند من است. معبودي غير از خدا وجود ندارد. بر او توكل كردهام و بازگشت من بسوي او است." در آيه 6 سوره 41 (سوره فصلت) خداوند به رسول اکرم ميفرمايد: "بگو من فقط انساني مثل شما هستم. به من وحي ميشود كه معبود شما معبودي يگانه است. مستقيما بطرف او برويد و فقط از او طلب آمرزش كنيد. واي بر مشركين." بعد از خواندن اين آيه، اگر من از غير خداوند کمک بطلبم، و بر ضد دستور صريح خداوند، مستقيما بطرف خداوند نروم، و از معبود ديگري طلب آمرزش کنم، دعا بدرگاهش کنم، و از او درخواست کمک کنم، اسم من چيست؟ در آيه 20 سوره 40 (سوره مومن) خداوند ميفرمايد: "خدا به حق قضاوت و حكم ميكند و كساني كه آنها غير از خدا به كمك ميخوانند ذرهاي قضاوت و حكم نميكنند. چون خدا شنونده و بينا است. " در آيه 66 سوره 40 (سوره مومن) خداوند به رسول اکرم ميفرمايد: "بگو من از بندگي كساني كه غير از خدا بکمک ميخوانيد نهي شدهام چون دليلهاي روشني از خداوندم براي من آمده و امر شدهام كه تسليم (خداوند) صاحب اختيار همه مردم جهان باشم." |
208 |
نام و نام خانوادگي: بنده خدا -
تاريخ: 22 شهريور 90
سلام محمد اينها نه که نميفهمن بلکه اگه چنين کاري نکنن نانشون قطع و به هوا و هوس(صيغه) خودشان نميرسند اينها اگه از خدا ميترسن لعن به کسي که خدا اعلام رضايت ازشان کرده نميکنند اين اخوندهاي مشرک کم کم دارن غرق ميشين . اب تا زير بينيشان رسيده مردم از گودالهاي شرک و ظلالت دارن در ميان انشاالله خداوند به اين اخوندهاي نابودشان کنه آمين آمين آمين |
209 |
نام و نام خانوادگي: محمد عمر -
تاريخ: 23 شهريور 90
واقعا اقاي ناصح خداوند شما را خير دهد که از دين خداوند و رسولش با دلايل و مستندات قراني و محکم دفاع ميکنيد اما کاش برادران شيعه در رد جواب شما به جاي فش و ناسزا گفتن که برايشان يک عادت شده همچنين دلايلي مي آوردند و يا مسئولين به جاي فيلتر کردن سايت هاي عقيده ما و راه ندادن علماي ما تو صدا سيما مينشستند رو در رو و پخش زنده مناظره ميکردند تا معلوم ميشد که کدام مذهب دليل قراني و صحيح بر ادعاي خود دارد اما صد حيف اينجا ايران ام القراي اسلام است و ازادي عقيده و دفاع از عقيده خود ممنوع و جرم است |
210 |
نام و نام خانوادگي: شاه ولايت -
تاريخ: 23 شهريور 90
جناب مهمد اگر جنابعالي معتقد به قرآني و براي خودت مفسر والاتباري شدي اين آيه قرآن را براي بنده معني و تفسير كن اَليَوم اَکـــــــمَلــــــتُ لَکُم دينکُم وَ اَتـــــــمَمـــــــتُ عَلَيکُم نِعمَتي وَ رَضــــــــــيـــــتُ لَکُمُ الاِسلامَ ديناً هر وقت اين آيه را معنا کردي بيا. مثل کعب الاحبار پياز عکّه حضرات والاتبارت را بهشتي نکن!!!!!!! اما جناب بنده خدا من از تو سوال دارم: آيا اگر در شهر جنابعالي 20 تا دکتر فاسد شد شما ديگه دکتر نميريد؟؟؟؟؟ |
211 |
نام و نام خانوادگي: بخت النصر -
تاريخ: 23 شهريور 90
جناب 201-204 همه اينها را نوشتي آخرش نگفتي چرا ابوبکر را به جاي الله متعال جاعل خليفة الله ميداني؟ مگر ابوبکر دانه شني هم خلق کرد است؟ |
212 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 23 شهريور 90
با سلام جناب بنده شاخ شيطان نجده . فقط بگم " بزك نمير بهار ميايد كمبزه با خيار مياد . ببينم كي سرش زير اب رفته : بن الــــي تونس , مبارك مصر . يا منافق ملعون خادم امريكا و انگليس و ايطاليا و و و قذافي ؟؟ ببينم كي اب تا زيز بينيش رسيده : ال خليفه بحرين اليهود حجاز محتله . يمن ؟؟؟ كي منطره يا امواج غرق كننده انقلاب اسلامي غرقشون كنه . فاسقين اردن , يا مغرب يا الجزيره . باش تا غرق شدن اين كفار را ببيني اما در جواب شما ..... لبيك يا علي |
213 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 23 شهريور 90
با سلام جناب ناصح : ايه قراني اوردي كه : بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ ﴿۶﴾ الاحزاب پيامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر [و نزديكتر] است و همسرانش مادران ايشانند. اما در جاي ديگر ميخوانيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا ﴿۳۳﴾ الاحزاب و در خانههايتان قرار گيريد و مانند روزگار جاهليت قديم زينتهاى خود را آشكار مكنيد و نماز برپا داريد و زكات بدهيد و خدا و فرستادهاش را فرمان بريد خدا فقط مىخواهد آلودگى را از شما خاندان [پيامبر] بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند اين ام المومنين شما چرا به تمامي قران كريم عمل نكرد . اگر بجاي ايشون يك زن عادي فقط و فقط بخاطر وصيت شوهرش كه يك مرد عادي است نبايد از شهر خودش بيرون برود شما در مورد اين زن چه ميگوييد ؟؟ اگر اين زن همسر دوم پدر شما باشد ( يعني مادر ناتني شما يا بقول معروف امك ) و با كسي كه به ايشون نظر سوء دارد ( همانطور كه طلحه به عايشه نظر سوء داشت ) بخواهد بيرون برود شما چكار ميكنيد ؟؟؟ حالا چه برسد به اينكه اين عدم خروج يك امر الهي باشد انهم بصورت يك ايت قراني باشد . الله سبحان تعالي در قران ميفرمايد در ايات نازل شده بانديشيد ؟؟؟ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا ﴿۲۴﴾ محمد آيا به آيات قرآن نمىانديشند يا [مگر] بر دلهايشان قفلهايى نهاده شده است إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَأَمْلَى لَهُمْ ( 25 ) محمد بىگمان كسانى كه پس از آنكه [راه] هدايت بر آنان روشن شد [به حقيقت] پشت كردند شيطان آنان را فريفت و به آرزوهاى دور و درازشان انداخت يا مگر نه اينكه قران كريم مي فرمايد : بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ ﴿۳۲﴾ القمر و قطعا قرآن را براى پندآموزى آسان كرديم پس آيا پندگيرندهاى هست. بعد ببينم در كجاي قران امد كه عمر فاتح ايران بود؟؟؟؟ مگر نه اينكه قران كريم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُّبِينًا ﴿۱﴾ الفتح كجاي اين ايه اسم عمــــر امده بس كنيد منافق پرست نباشيد شخص پرست نباشيد و بخدا ايمان بياوريد و از اصحاب شيطان نباشيد . در اخر بشما ميگويم بمانند امت قوم لوط نباشيد و هشداردهنگان ( حضرت محمد صلي اله عليه و اله و اهل بيت مكرمش را تكذيب نكنيد ). بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ بِالنُّذُرِ ﴿۳۳﴾ القمر قوم لوط هشداردهندگان را تكذيب كردند شما چرا ؟؟؟؟؟ لبيك يا علي |
214 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 24 شهريور 90
با سلام جناب محمد سوال كردي كه : ..... اگر من در كردستان دستم را به آسمان بلند کنم و بگويم "يا علي" چگونه ميتواني اينرا بگويي حال انكه خيلي بيشتر از اين تعداد مسلمانان ( شيعيان + اهل سنت ) در نماز يوميه خود ميگويند : السلام عليک ايها النبي و رحمة الله و برکاته بحق كه اين صحيح است ايا فكر ميكني حضرت نبي صلي الله عليه و اله جواب سلام نماز گذاران را نميدهد ؟؟؟ ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- فرموديد .... در آيه 115 سوره 2 (سوره بقره) خداوند ميفرمايد: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَلِلّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ إِنَّ اللّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ﴿۱۱۵﴾ البقره و مشرق و مغرب از آن خداست پس به هر سو رو كنيد آنجا روى [به] خداست آرى خدا گشايشگر داناست بر منكرش لعنت . بعد گفتي ... بنابراين، فقط و فقط از خداوند کمک ميخواست ... باز هم بر منكرش لعنت اما شما ايا تابحال دكتر رفته ايد يا نه ؟؟؟ ايا براي بافتن يك ادرس از كسي كمك گرفتي ؟؟؟ ايا براي رفتن از مكاني به مكان ديگز از وسيله اي استفاده كرده اي ؟؟؟ چرا ؟؟؟ چرا ؟؟؟ چرا ؟؟؟ چرا ؟؟؟ چرا ؟؟؟ چرا ؟؟؟ چرا ؟؟؟ چرا ؟؟؟ چرا ؟؟؟ قال سيدنا محمد صلي الله عليه و اله و سلم انا اول شافع و اول مشفَّع من نخستين كسى هستم كه شفاعت مى كند و نخستين كسى هستم كه شفاعت او پذيرفته مى شود. سنن ترمذى ج5 ، ص 248 ، باب ما جاء في فضل النبي ، باب 22 ، حديث رقم : 3695 ؛ سنن دارمى ج 1 ، ص 26 ، باب ما أعطي النبي صلي الله عليه و سلم الفضل خوب متوجه اين حديث باش انرا خوب بخوان و خوب بفهم وقتي كه حضرت محمد صلي الله عليه و اله ميفرمايند انا اول يعني دوم و سوم و چهارم و پنجم ,,,,,,, هم هستند كه ميتوان از انها طلب شفاعت كرد شايد ايه قراني بخواهي : بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ . المائدة / 35 . اي كساني كه ايمان آوردهايد ، از خدا بترسيد و براي تقرب به او وسيــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــهاي بجوييد . لبيك يا علي |
215 |
نام و نام خانوادگي: متاسفم -
تاريخ: 24 شهريور 90
سلام آقاي محمد براي كي دارين نصيحت ميكنيد در زيز قران از نظر تشيع رو براتون مينويسم اياک نعبد و اياک نستعين"(شيعه:اياكم نعبد و اياكم نستعين) در آيه 107 سوره 10 (سوره يونس) خداوند ميفرمايد: "اگر خدا ضرري بتو برساند، هيچكس جز او نميتواند آنرا برطرف كند و اگر خيري برايت بخواهد، هيچكس جلوي لطفش را نميتواند بگيرد. لطفش را به هر يك از بندگانش كه بخواهد ميكند. او آمرزنده مهربان است. " (شيعه :بجز او امامان و اهل بيت امام خميني آيت الله خامنه اي و ديگر آخوندها))) در آيه 31 سوره 42 (سوره شوري) خداوند ميفرمايد: "و غير از خدا هيچ يار و ياوري براي شما وجود ندارد." ((شيعه انجا منظور از خدا امامان پيامبران صالحان و البته همه آخوندها ميباشد) در آيه 18 سوره 72 (سوره جن) خداوند ميفرمايد: " کسي را در كنار خدا به كمك نخوانيد " (شيعه:اين آيه مربوط به سالها قبل بوده حالا عقل ميگه در كنار خداوند ميتونيد يه 12 امام و يه 124000 پيلمبر و يه 1240000000....آخوند رو در كنار خدا و به كمك خدا ببينيد در آيه 70 سوره 6 (سوره انعام) خداوند به رسول ميفرمايد: "فقط تذكر بده كه هر كس گرفتار اعمال خودش ميباشد و كسي غير از خدا ياور و شفيعي ندارد."(شيعه:نه بابا چي ميگي تو احاديث سني اومده كه ميتوني تو فلان كتاب فلان جلد و فلان صفحه و فلان خط تا اين كتابها هستند قران ديگه چيه برو كنار قبرو بارگاه سنگي امام رضا برو كربلا بر بتخانه ها و روي قبرها اونا هم ميتونند كار خدا رو انجام بدن ميتونند شفاعت كنند مگه تو مريض ميشي نميري پيش دكتر قران حالا يه چيزي گفته ولي تو يه ادرس بخواي بايد وسيله بطلبي خداوند اين آيه ها رو كه براي ما نياورده تاريخ مصرفش گذشته |
216 |
نام و نام خانوادگي: محمد -
تاريخ: 24 شهريور 90
دين و حكم و نظر خدا چيزي است كه از آيات قرآن بدست مي آيد. فرمايشات خداوند (قرآن) که هدايت و رحمتي است براي مردمي كه به آن ايمان مي آورند، در دست ماست چرا به نظريات و دستورات ديگران توجه ميکنيم؟ آقاي مجيد م علي من واقعا ديگه نميتونم با چه زباني سخن بگويم شما كتاب الله قران و اون همه آيه صريح رو ناديده ميگيرين و دوباره مياين خانه اول و از كتب حديث اهل سنت آدرس ميدين با اعتقاد به اين كه در كتب حديث اهل سنت حديث قوي ضعيف و حتي بي سند هم وجود دارد ولي تو با چه استدلالي ده ها آيه صريح بدون هيچ شك و شبه اي در مورد معني و تفسير آنها (هر شخصي كه در سطح ابتدايي عربي رو بتونه بخونه ميفهمه)رو بي خيال ميشي و حرف از سنن ترمذي و سنن دارمي ميزني سوره فاتحه رو يك پيش دبستاني هم حفظشه آيا اونجا گفته نعوذ بالله اياكم نعبد و اياكم نستعين؟ البته در مورد اون حديث هم بله حضرت محمد (ص)در آخرت روز حساب و در محضر حق تعالي درخواست شفاعت امت خود رو از خداوند ميكند)ولي به اين معني نيست كه در اين دنيا صفات خداوند رو داره و گوش به دعاهاي تمام مردم هست و همه جاست پيغمبر كجا جسارت كرده و اين همه آيه صريح خداوند رو زير سوال ببره پرسيدي ايا فكر ميكني حضرت نبي صلي الله عليه و اله جواب سلام نماز گذاران را نميدهد ؟؟ خيلي سوال بي اساسي پرسبند خداوند ميگه صلوات بر محمد عبادته پس ما تو نمازي كه ميخونيم(تشهد)صلوات ميفرستيم بر رسول الله و در مقابل چيزي از ايشان نميخواييم بلكه يكي از عبادات رو به جا آورديم و عبادت مخصوص ذات الله و نه هركس و هرچيز ديگري حتي پيامبر اعظم و ما جواب اين عبادت را از الله تعالي ميخواييم در مورد تك آيه اي كه آخوندهاي شما رو اون مانور ميزنند معني و مفهوم وسيله رو مغازه داران ديني و دين فروشان وسيله اي براي برقراري بازار خود كرده اند من هيچي نميگم و به تفسير اين آيه و مفهوم وسيله از زبان بزرگمرد تاريخ اميرالمومنين علي(رض) قناعت ميكنم امام علي(رض) در خطبه 110 نهج البلاغه، ايمان به خدا، ايمان به پيامبر (ص)، جهاد در راه خدا، اقامه نماز، پرداخت زکات، روزه، حج ، صدقه و انجام کارهاي نيک را از وسيلههاي ايمان و تقرب به خدا ميدونندبرشمرده اند پس وسيله بين من و خداي من اعمال خودم و عبادات من هست نه بت نه سنگ نه اشخاص و نه امامان و بزرگان كه خود با اون همه اخلاص و عبادت جهت تقرب به الله باز هم از خشم خداوند و عذاب جهنم در كمال خشوع و تواضع ميترسيدند الله هدايتتون كند |
217 |
نام و نام خانوادگي: عثمان -
تاريخ: 24 شهريور 90
آقاي مجيد م علي وسيله در آيه فوق ايمان به خدا و پيامبر اکرم (صلي اللّه عليه و آله و سلّم ) و جهاد و عبادات همچون نماز و زکات و روزه و زيارت خانه خدا و همچنين صله رحم و انفاق در راه خدا اعم از انفاقهاي پنهاني و آشکار و همچنين هر کار نيک و خير ميباشد. همانطور که علي (عليه السلام ) در نهج البلاغه فرموده است : ل ما توسل به المتوسلون الي الله سبحانه و تعالي الايمان به و برسوله و الجهاد في سبيله فانه ذروه الاسلام ، و کلمه الاخلاص فانها الفطره و اقام الصلاه فانها المله ، و ايتاء الزکاه فانها فريضه واجبه و صوم شهر رمضان فانه جنه من العقاب و حج البيت و اعتماره فانهما ينفيان ال فقر و يرحضان الذنب ، و صله الرحم فانها مثراه في المال و منساه في الاجل ، و صدقه السر فانها تکفر الخطيئه و صدقه العلانيه فانها تدفع ميته السوء و صنائع المعروف فانها تقي مصارع الهوان ... يعني : بهترين چيزي که به وسيله آن ميتوان به خدا نزديک شد ايمان به خدا و پيامبر او و جهاد در راه خدا است که قله کوهسار اسلام است ، و همچنين جمله اخلاص (لا اله الا الله ) که همان فطرت توحيد است ، و بر پا داشتن نماز که آئين اسلام است ، و زکوه که فريضه واجبه است ، و روزه ماه رمضان که سپري است در برابر گناه و کيفرهاي الهي ، و حج و عمره که فقر و پريشاني را دور ميکند و گناهان را ميشويد، و صله رحم که ثروت را زياد و عمر را طولاني مي کند، انفاقهاي پنهاني که جبران گناهان مينمايد و انفاق آشکار که مرگهاي ناگوار و بد را دور ميسازد و کارهاي نيک که انسان را از سقوط نجات مي دهد. لطفا مغالطه نفرماييد درود بر شما آقاي محمد تمام نوشته هايت رو خواندم چه زيبا از كلام خداوند حرف زدي و چه بلايل محكم و چه آيه هاي صريح زيبا و بدون شك و شبه اي را ذكر كردين تمام دلايل شما از كلام الله بود درود بر شما واقعا درود برشما از آقايان شيعه ميخوام در مورد آيه هاي مذكور جواب پس بدن كه محاله چون نميشه بگيم اياكم نعبد......... يا الله چقدر زيبا حرف زدين آقاي محمد . |
218 |
نام و نام خانوادگي: ناصح -
تاريخ: 25 شهريور 90
السلام عليکم. درود خداوند بر مصطفي و ال و ياران او. از برادراني که اين متن ها را خوانده اند و از ان استفاده کردند و نظر داده اند بسيار متشکرم.اين توفيق الله متعال است که بنده اي ناچيز مانند من چنين توفيقي يافته که با خرافات مبارزه ميکند.اي برادران سعي کنيد که به کتاب و سنت مراجعه کنيد تا بتوانيد دين را ان طور که هست بشناسيد.در اخر من تمام برادران را به اثار بزرگ مردان معاصر همچون:علامه شهيد احمد مفتي زاده,استاد شهيد ناصرسبحاني,شهيد غريب استاد فاروق فرساد,شهيد سيد قطب,امام البنا,امام مودودي,دکتر يوسف قرضاوي,محمد قطب,عبدالکريم زيدان,محمد غزالي,امام الباني,عبدالله بن باز,طباطبايي,علامه برقعي,حيدر علي قلمداران,محمد باقر سجودي,ايت الله سنگلجي. |
219 |
نام و نام خانوادگي: عليرضا ن -
تاريخ: 25 شهريور 90
با سلام در مورد اظهارات آقاي محمد ،به نظر من ايشان دچارتندروي شده اند و شامل آيه اي که در قرآن مي فرمايد:بعضي آيات را ميگيرند و بعضي آيات را رها مي کنند،هستند. جناب محمد همانطور که مي دانيم اصول عقايد و احکام در قرآن است و شرح و تفسير و نحوه عمل کردن به آن در قالب گفتار و سيره رسول اکرم مشخص شده است. دوست عزيز ترفيع رسول اکرم در بسياري از آيات قرآن آشکار است،چنانکه خداوند در نوع صفات ثبوتي و سلبي، نام مبارک رسول اکرم را در کنار نام شريف خود ذکر کرده است. به عنوان مثال:خداوند فرمانبرداري از پيامبرش را همانند اطاعت از خود دانسته و در آياتي مي فرمايد: فرمانبردار خدا و رسولش باشيد(سوره انفال آيات1-20-46و مجادله آيه13و آيات32-132سوره آل عمران و نظاير آن) و خداوند در دعوت به ايمان مي فرمايد:اي کساني که ايمان آورده ايد به خداوند و پيامبرش(آيه136سوره نسا) و خداوند در مورد استجابت مي فرمايد:اي کساني که ايمان آورده ايد دعوت خدا و پيامبرش را اجابت کنيد(آيه24سوره انفال) و در مورد نصرت مي فرمايد: خدا و رسولش را ياري کنيد(آيه8سوره حشر) و درآيه 56سوره مائده مي فرمايد: و کساني که ولايت خدا و پيامبراو و افرادي را که ايمان آورده اند. و در آيه اي ديگر در برابر مقررات و فراميني که خدا و پيامبرش وضع کرده اند، اختيار را از مومنان سلب کرده و فرموده است: هيچ مرد و زن مومني را اجازه اي نيست هنگامي که خدا و رسولش امري را مقرر داشتند، در کارشان خود سر باشند، و هر کس از فرمان خدا و رسولش سر به پيچد، بي شک به گمراهي آشکاري افتاده است.(آيه36سوره احزاب) همچنين در صفات سلبي نيز در برائت از شرک و مشرکان مي فرمايد: اين(اعلام) بيزاري از سوي خدا و پيامبر او، به کساني از مشرکان است که با آنها عهد بسته ايد.(آيه1سوره توبه) و همچنين درآيه 14سوره نسا سرپيچي از فرمان رسول خدا را به منزله سرپيچي از دستورات خود دانسته و فرموده است: و آنکس که نافرماني خدا و پيامبرش را و از مرزهاي تجاوز نمايد، او را وارد آتشي مي کند که جاودانه در آن خواهد بود.(همچنين آيه 23سوره جن) و در آيه اي ديگر به رباخواران درباره جنگ با خدا و رسولش چنين هشدار مي دهد: اگر چنين نمي کنيد، بدانيد خدا و رسولش با شما پيکار خواهند کرد.(آيه 279سوره بقره) و در مورد اذيت کردن آيه 57سوره احزاب و حتي خداوند در مسائل مالي نيزنام مبارک رسول خدا را در کنار نام مبارک خود ذکر کرده است.(آيه 41سوره انفال) همانطور که مي بينيد خداوند هر جا اوصافي را براي خود ذکر ميکند براي پيامبرش همان اوصاف را مي شمارد، البته بايد توجه داشت که اوصاف ثبوتي و سلبي ذاتاً متعلق به خدا است و در پرتو عنايت الهي به رسول اکرم اين اوصاف داده شده است. با توجه به اين آيات و آيات ديگري که خداوند رسول اکرم را در گفتار و رفتارش حجت خود بر خلق قرار داده است و او را پيشواي امت تعيين، و مقرر داشته است تا از او پيروي کنند، همچنانکه در آيه 7سوره حشر مي فرمايد: آنچه را رسول خدا براي شما آورده بگيريد و از آنچه نهي کرده خودداري کنيد. و در آيه 31سوره آل عمران مي فرمايد: بگو، اگر خدا را دوست داريد، از من پيروي کنيد. و در جاي ديگر در آيه 21سوره احزاب مي فرمايد: بي شک پيامبر خدا نمونه و الگوي نيکويي براي شما است. باز هم از اين واضحتر خداوند در آيات 3و4سوره نجم مي فرمايد: و هرگز از روي هواي نفس سخن نمي گويد آنچه مي گويد چيزي جز وحي که بر او نازل شده نيست. باز در آيات 44تا46سوره الحاقه خداوند مي فرمايد: و اگر چيزي را به دروغ به ما نسبت دهد، دست راستش را مي گيريم، سپس رگ حياتش را قطع مي کنيم. جانب محمد هدف من از گفتن مطالب بالا اين بود که خداوند در قرآن کريم مي فرمايد: قرآن و سنت پيامبر مکمل يکديگرند، پس قرآن در کنار سنت پيامبر نه جدا ازهم. همچنين رسول اکرم از کساني خبر داده اند که خواهند آمد و خواهند گفت که تنها از قرآن براي ما بگوييد و اصولاً به حديث پيامبر اعتنا نمي کنند. رسول اکرم سخناني در زمينه دارد که برخي از آنها در کتابهاي مکتب اهل سنت آمده است، به عنوان مثال: در سنن ترمذي و ابن ماجه و دارمي و مسند احمد و سنن ابو داود چنين امده است: رسول خدا فرمود: اين را بدانيد که بر من قرآن نازل شده و به همراه آن همانندش سنت، آگاه باشيد که دور نيست مردي که شکمش سير راحت بر جايگاه خود تکيه داده بگويد: تنها قرآن را دريابيد ، و هر چه را که در آن حلال ديديد حلالش بدانيد و آنچه را که حرامش يافتيد حرام و ناروايش بشماريد. در سنن ترمذي حديث مذکور چنين ادامه دارد: در حالي که بي گمان هر چه را رسول خدا حرام کرده است، مثل آنست که خدا حرام فرموده است. پس همانطور که مي بينيم اين سخن رسول اکرم را آيات بالا تاييد مي کند. پس همه کلام خدا در آيات بالا در اين باره بود، حجت بودن گفتار و رفتار پيامبر در کنار قرآن است. جناب محمد منظور از آيه ( واعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا) اين نيست که معناي تمسک به رسول خدا و ائمه اطهار کنار گذاشتن قرآن است، دوست عزيز طبق گفته شما اگر ما به قرآن مراجعه کنيم، قرآن ما را به رسول ارجاع مي دهد و اگر کسي رسول را کنار گذاشت به قرآن چنگ نزده است. خداوند در آيه 101سوره آل عمران مي فرمايد: و چگونه کافر مي شوييد با آن که آيات الهي برشما خوانده مي شود و فرستاده ي او در ميان شماست، و هر کس که به خدا تمسک جويد، قطعاً به راه راست هدايت شده است. در حقيقت خداوند دو چيز را در ميان مردم قرار داده است: آيات قرآن و رسولش ، به عبارت ديگر کلام قرآن حق است و همين قرآن بر حق ما را به سوي رسول ارجاع مي دهد. آياتي ديگر در اين زمينه: خداوند در آيه 43سوره نحل مي فرمايد: اگر نمي دانيد از آگاهان بپرسد. و در آيه 49سوره عنکبوت مي فرمايد: ولي اين آيات روشني است که در سينه دانشوران جاي دارد. ودر آيه 44سوره نحل مي فرمايد: ما اين ذکر را بر تو نازل کرديم تا آنچه به سوي مردم نازل شده است براي آنها روشن سازي. و همچنين آيه 59سوره نسا و آيه 64سوره نحل و آيه 80سوره نسا در اين زمينه است. پس در حقيقت اگر کسي بخواهد به خود قرآن معتقد باشد، قرآن مي گويد بدون رسول اکرم پيروي از من غلط است. جناب محمد شما که خود را متعهد به قرآن مي دانيد، چقدر به قرآن عمل مي کنيد؟ آيا اين کتاب الهي را در زندگي روزمره خود عملي مي کنيد و فرهنگ متعالي قرآن را در زندگي پياده مي کنيد يا خير؟( البته همه اين موارد در خود من هم صادق است) جناب محمد يک مثال ساده از قرآن: شما که به قرآن عمل مي کنيد، خداوند در قرآن آيات 24تا32سوره عبس مي فرمايد: پس انسان بايد به عذاي خويش بنگرد-که ما آب را به صورت بارشي فرو ريختيم- آنگاه زمين را شکافتيم- و در آن دانه رويانديم- و انگور و سبزي- و زيتون و درخت خرما- و باغ هاي انبوه و ميوه و علف- استفاده شما و دامهايتان باشد. اين آيات با کلمه فلينظر آغاز شده اند و به انسان هشدار مي دهند که با دقت و نکته سنجي به غذايي که مي خوريم بنگريم و هر چيزي نخوريم. و در ادامه آيات خداوند مي فرمايد: عمده غذاي اصلي انسان دانه هاي گياهي يا همان پروتئين هاـ مواد قندي مثل انگور- چربي ها مثل زيتون و ويتامينها مثل ميوه جات و سبزيجات مي باشد. جناب محمد آيا خداوند در اين آيات سرخ کردني ها، ساندويچ، پيتزا وفست فودها اشاره اي داشته است؟ پس چرا به اين آيات قرآن عمل نمي کنيم؟ گوسفند را در نظر بگيريد، اگر جلوي اين گوسفند شما گوشت بياوريد، حتي اگر گوسفند گرسنه هم باشد از گوشت نمي خورد، چون غذاي گوسفند گياه است و همين مثال به صورت برعکس در مورد درندگان مثل شير، حالا اين گوسفند که مي داند چه غذايي بخورد تا بيمار نشود ، پس چرا ما انسانها با توجه به اين که خداوند غذاي اصلي ما را در اين آيات به وضوح بيان کرده است از آن غافل هستيم. بي دليل نيست که خداوند در آيه 30سوره فرقان از زبان مبارک پيامبر مي فرمايد: پروردگارا امت من اين قران را مهجور قرار دادند وبه آن پشت کردند. به قول شما مگر قرآن نمي گويد: مگر بر قلب شما قفل زده اند که در مورد اين کتاب تفکر و تدبر نمي کنيد؟ و همچنين آيه 179سوره اعراف. هدف از بيان اين جملات اين بود که در اين آيات خداوند ما را متوجه غذا مي کند چيست؟ خداوند در آيه 51سوره مومنون مي فرمايد: اي پيامبران از خوراکي هاي پاکيزه بخوريد و کار شايسته کنيد که من به آنچه انجام مي دهيد ، دانايم. از مضمون اين آيه سراسر نور استنباط مي شود که عمل صالح در گرو مصرف غذاي پاک و سالم است و اين دو يعني عمل صالح و غذاي پاکيزه با هم قرينند. و همچنين آيه 172سوره بقره . جناب محمد فهم قرآن بدون متخصص مشکل است، به طور مثال در قرآن ، آيات محکم و متشابه وجود دارد. محکمات قرآن را همه مي فهمند و نيازي به آيه ديگر ندارند، اما جايي که قرآن مي فرمايد: خدا کرسي و تخت دارد که آسمان و زمين را فرا گرفته است يا آيه ديگري که مي گويدخداوند بر عرش نشسته است، اين گونه آيات را متشابه مي گويند و معناي متشابه را فقط خداوند و کساني که راسخ درعلم هستند. و همچنين بعضي ديگر از آيات قرآن ، آيان ديگر را تفسير مي کنند و گاهي در اين موارد وقتي چند آيه را کنار هم بگذاريم، معنا روشن مي شود. همچنين در قرآن، آيات عام و خاص داريم، که چندين مثال را عرض مي کنم. خداوند متعال در قرآن کريم در آيه 18سوره مائده مي فرمايد: مالکيت آسمانها و زمين و آنچه ميان آنهاست از آن خداست و بازگشت همه به سوي اوست. و در آيه اي ديگر مي فرمايد: نه فرزندي بر خود گرفته و نه شريکي در مالکيت و حاکميت دارد. اين گونه آيات را آيات عام مي گويند، يعني اينکه حاکميت و مالکيت در هستي ويژه خداوند است. اين گونه آيات با آيات ديگري که مي گويد،يا از آنهايي که مالک آنهاييد هيچگونه منافاتي ندارد، زيرا خداوند در آيه26سوره آل عمران مي فرماييد: بگو خداوندا مالک ملک و حکومت تويي، به هر کس که بخواهي مالکيت مي دهي و از هر کس بخواهي مالکيت را مي گيري. هر که را خواهي عزت مي بخشي و هر که را خواهي خوار مي سازي. پس خداوند متعال هنگامي که بنده خود را مالکيت و حکومت مي بخشد، اين بنده شريک وقرين مالکيت خدا نمي گردد، و در اينجا مالکيت غير خدايي و بدون خدايي محقق نمي شود. همچنين صفت خالق و محيي نيز اينگونه است، زيرا خداوند در آيه 102سوره انعام خود را آفريننده همه چيز معرفي کرده است و در آيه 3سوره فاطر مي فرمايد: آيا آفريننده اي جز خدا هست؟ و در آيه 54سوره اعراف مي فرمايد: آگاه باشيد که آفرينش و تدبير از آن اوست ، و در آيه 80سوره مومنون مي فرمايد: و اوست که زنده مي کند و مي ميراند، و در آيه 9سوره شوري مي فرمايد: ولي و صاحب اختيار خداست و اوست که مردگان را زنده مي کند. پس همانطور که مي بينيد نيز انحصار خالقيت و احيا در اين آيات فقط متعلق به خداوند است. حال اين انحصار خالقيت و احيا خداوند به هيچ روي با اذن و اجازه اي که به عيسي بن مريم (ع) براي خلق و احيا مي دهد ، منافاتي ندارد. و در آيه 110سوره مائده مي فرمايد: و هنگامي که به اذن من ، از گل چيزي همانند پرنده مي ساختي و در آن مي دميدي و به اذن من پرنده اي مي شد، و کور مادرزاد و مبتلاي به پيسي را به اذن من شفا مي دادي، و مردگان را زنده مي کردي. و همچنين از زبان خود حضرت عيسي در آيه 49سوره آل عمران مي فرمايد: من از گل چيزي همانند پرنده مي سازم سپس در ان مي دم و به اذن خدا پرنده اي مي شد و کور مادرزاد و مبتلاي به پيسي را درمان و مردگان را به اذن خدا زنده مي کردم. پس در اين آيات خداوند خداوند خالق همه چيز است و توان آن را دارد که به عيسي(ع) اجازه دهد تا او هم به اذن خدا شکل پرنده بسازد و بيافريند، ودر عين حال در همه اين موارد، خالق اصلي خداوند متعال است. همچنين در احيا و زنده کردن که خداوند هم قادر است تا مردگان را بدون واسطه در روز قيامت زنده کند و هم قادر است تا زنده کردن را به عيسي بن مريم(ع) ببخشد و به اذن او مردگان را زنده کند و هم قادر است زنده کردن را در ضربتي قرار دهد که با بخشي از گاو زرد رنگ بني اسرائيل بر جنازه مقتول زده شود و آن کشته زنده گردد و آنها را از قاتل خود با خبر سازد. پس عيسي بن مريم (ع) نيز که پرنده مي آفريند و مرده زنده مي کرد، اين خلق و احيا را با اذن خدا انجام مي داد، بنابراين عيسي(ع) به گاه آفريدن و احيا شريک و هم رديف و هم طراز خدا نبود، او تنها با اذن خدا بود که مي افريد و زنده مي کرد. همچنين صفت شفيع نيز اينگونه است، خداوند در آيه 51سوره انعام مي فرمايد: براي آنها جز او ولي و شفيعي نيست، و همچنين در آيه 4سوره سجده مي فرمايد:هيچ ولي و شفيعي جز او براي شما نيست آيا متذکر نمي شويد؟ ، و در آيات 43و44سوره زمر و آيه 70سوره انعام به اين موضوع اشاره دارد که شفيع تنها خداوند است. آيات مذکور با آيات که در زير مي آيد هيچ گونه منافاتي ندارد، چنانکه مي فرمايد: در آيه 3سوره يونس: هيچ شفيعي نيست مگر به اذن او ، و در آيه 255سوره بقره مي فرمايد: کيست که نزد او جز به اذن او شفاعت کند. و همچنين آيه 109سوره طه و آيه 23سوره سبا و آيه87سوره مريم و آيه 28سوره انبيا به اين موضوع اشاره دارد. پس طبق اين آيات خداوند متعال هنگامي که به بندگان صالح خود اجازه شفاعت مي دهد، اصل شفاعت از آن اوست و تنها به آنها اجازه داده تا شفاعت کنند، پس شفيع حقيقي در اين هنگام جز خدا نباشد. صفت ولي نيز اين گونه است خداوند در آيه 116سوره توبه و آيه 107سوره بقره و آيه 102سوره کهف مي فرمايد که ولي و ياوري جز خدا نيست ، اين گونه آيات نيز هيچ گونه منافاتي با آيه55سوره مائده که خداوند مي فرمايد: ولي شما تنها خداست و پيامبر و کساني که ايمان آورده اند، آنها که نماز را برپا مي دارند و در رکوع زکات مي دهند. و روشن ترين مثال براي تاييد آيات بالا نمونه اي است که خداوند در آيه 42سوره زمر مي فرمايد: خداوند است که همه ارواح را به گاه مرگشان مي گيرد. پس اين آيه مي گويد خداوند ارواح را مي گيرد، و در آياتي ديگر خداوند مي فرمايد: آنها که فرشتگان روحشان را مي گيرند(آيه 28سوره نحل) ، و در آيه ديگر مي فرمايد: آنها که فرشتگان روحشان را مي گيرند و پاکيزگانند و به آنها مي گويند: سلام بر شما (آيه 32سوره نحل) ، بنابراين هر که بگويد فرشتگان با اذن خدا ارواح را به هنگام مرگ مي گيرند، نه دروغ گفته و نه مشرک شده، و هر که بگويد فرشته مرگ عزرائيل با اذن خدا ارواح را به گاه مرگ مي گيرد، نه دروغ گفته و نه مشرک شده، و ميان اين دو قول و قول به اينکه خداوند است که همه ارواح را به هنگام مرگ مي گيرد مي گيرد ، هيچگونه منافاتي نيست زيرا در همه حالات کسي غير خدا و يا همراه خدا ارواح را نگرفته ، بلکه اين خود خداست که جانها را گرفته است. جناب محمد اين استدلال شما با استدلال خوارج در تکفير کساني که در جنگ صفين حکميت پذيرفتند ، يکسان است ، خوارج نيز چون شما به آياتي مثل آيه 67سوره يوسف و آيه 114سوره انعام را مايه استدلال خود قرار دادند، که در اين آيات آمده است که حکم تنها از آن خداست ولي شما چون خوارج يادتان رفته است که اگر در قرآن آمده است حکم تنها از آن خداست ، اين آيه نيز آمده است که خداوند در آيه 42سوره مائده مي فرمايد: پس اگر نزد تو آمدند در ميان آنها حکم و داوري کن يا از آنها روي بگردان و اگر از آنها روي بگرداني ، هيچ زياني به تو نمي رسانند، و اگر در بين آنها حکم کردي ، حکم به عدالت کن. پس همانطور که مي بينيد خداوند در اين آيه پيامبرش را اختيار مي دهد که در ميان اهل کتاب حکميت و داوري نمايد. بنابراين جناب محمد ، دادن صفت حاکم و مالک و شفيع و خالق و زنده کننده و ميراننده و ولي به غير خدا اگر با اذن خدا باشد، در چنين حالي، غير خدا و جز خدا و همراه خدا در کار نخواهد بود. بنابراين، خواندن پيامبر و توسل به او در راه خدا نيز اگر با اذن خدا باشد، در اينجاهم ، خواندن غير خدا و جز خدا و همراه خدا در کار نبوده و از مصاديق نهي در آيه مورد استدلال شما يعني آيه 18سوره جن که مي فرمايد: پس هيچ کس را با خدا نخوانيد، نخواهد بود. خداوند در آيه 35سوره مائده مي فرمايد: اي کساني که ايمان آورده ايد، از خدا بپرهيزيد و وسيله اي براي تقرب به او بجوييد و در راه او جهاد کنيد، باشد که رستگار شويد. خداوند در آيه ما را به سه کار دستور مي دهد تا رستگار شويم: 1)پرهيز از مخالفت فرمان خدا 2)وسيله اي براي تقرب به او 3)جهاد در راه خدا ، پس در اين آيه خداوند به ما مي گويد وسيله اي براي تقرب به خود بجوييد، حالا اين وسيله مي تواند هر چيزي که ما را به خدا نزديک کند يا به عبارت ديگر بندگي خدا ميشود، باشد مثل ايمان به خدا و پيامبر، نماز، روزه و غيره ، وهمچنين شفاعت پيامبران و امامان و بندگان صالح که طبق صريح قرآن باعث تقرب به خدا مي شود در مفهوم وسيع توسل جاي دارد و همچنين پيروي کردن از آنان همه موجب نزديکي به خدا مي شود. جناب محمد نظر شما درباره آيات 59و74سوره توبه چيست؟ آيا تا به حال اين آيات را خوانده ايد؟ اين آيات را با توجه به آيه 18سوره قيامة بخوان، مي داني چرا؟ چون خداوند در اين آيه به پيامبر مي فرمايد:پس هرگاه آن را خوانديم از خواندن آن پيروي کن. ببينيد در اين آيه سراسر نور خداوند به پيامبرش دستور مي دهد وقتي قرآن را برتو مي خوانيم از آن پيروي کن، پس جناب محمد شما هم با توجه به اين آيه ، آيات 59و74سوره توبه را بخوان ، ببين چه مي فهمي؟ خداوند در آيه59سوره توبه مي فرمايد: اگر به آنچه خدا و پيامبرش به آنان داده باشند، و بگويند خداوند براي ما کافي است و به زودي خدا و رسولش ، از فضل خود به ما مي بخشند، ما تنها رضاي او را مي طلبيم. و در آيه 74سوره توبه مي فرمايد:آنها فقط از اين انتقام مي گيرند که خداوند و رسولش ، آنان را به فضل و کرم خود بي نياز ساختند. همانطور که مي بينيم در اين آيات خداوند ، فضل خودش و رسول اکرم را دررديف هم آورده است، آيا اين شرک است يا توحيد. همان طور که خداوند عزرائيل براي قبض کردن ارواح، و پيامبران را براي هدايت ، و شيطان را براي گمراهي ، همان خدايي که به عيسي بن مريم (ع) قدرت زنده کردن مردگان و خلق کردن مي دهد و همان خدايي که صفت شفيع و مالک و ولي و غيره مي دهد ، همان خدا مي تواند حساب و کتاب قيامت را به پيامبر و امامان واگذار کند، همان خدا مي تواند وقتي ما در هر نقطه از جهان گفتيم يا محمد ، يا علي ، در يک لحظه آنها را به حضرت محمد و علي برساند ، همان خدايي که صفت مغني به پيامبرش مي دهد ، پس مي تواند اين کارها را انجام دهد ، حالا اين کجايش کفر است؟ کجايش تعطيل کردن اختيارات خداوند است؟ جناب محمد، عبادت نهايت ذلت و خضوع در برابر کسي است که اعتقاد به الوهيت او داشته باشيم و يا او را فاعل استقلالي و غير وابسته بدانيم. بنابراين عبادت دو رکن دارد :1) نهايت ذلت و خضوع 2)اعتقاد به الوهيت يا فاعل استقلالي و ناوابسته. هرگاه يکي از اين دو رکن نباشد، ديگر مفهوم عبادت و پرستش ، صدق نمي کند. خداوند خود به فرشتگان فرمان داده است که در مقابل آدم سجده کنند(آيه 34سوره بقره) و يا فرزندان را به نهايت خضوع و تذلل در برابر والدين دستور داده است(آيه24سوره اسرا)، پس اين اعمال عبادت و پرستش غير خدا محسوب نمي شوند ، و گرنه خداوند امر به آن نمي داد. جناب محمد در توسل، گاهي حاجت خود را از خدا مي خواهيم و هنگام دعا، او را به حق اوليائش قسم مي دهيم که حاجت ما را برآورده سازد، اين روش را پيامبر اکرم تعليم فرمود و خود نيز به آن عمل مي کرد.(در اين زمينه به مسند احمدبن حنبل ج4ص138حديث عثمان بن حنيف مراجعه کن). در نوع دوم توسل، خداوند را حاجت دهنده مي دانيم و از اولياي الهي مي خواهيم بر آمدن حاجت ما را از درگاه الهي در خواست کنند. در خواست دعا، نه تنها موثر دانستن غير خدا نيست، بلکه اعتراف به اين مطلب است که تنها حاجت دهنده و موثر در عالم هستي،خداست. در نوع سوم توسل، به طور مستقيم حاجت خود را از اولياي الهي طلب مي کنيم که اين نيز شرک نيست، زيرا تاثيرگذاري آنها، به صورت غيراستقلالي و وابسته به اراده و قدرت الهي است و اسباب و واسطه هاي فيض، همچنانکه در اصل وجود و بقاي خويش، وابسته و قائم به او هستند ، در فاعليت و تاثيرگذاري نيز وابسته به اراده و قدرت خداوند مي باشند. بنابراين، نه توحيد در ربوبيت به معناي انکار نقش اسباب است و نه اثبات نقش اسباب و واسطه هاي فيض، منافي با توحيد ربوبي است. از اين رو تمسک به آنها، منافي با توحيد ربوبي ندارد؛ ولي اگر کسي اسباب و واسطه هاي فيض را فاعل مستقل از اراده و قدرت خداوند بداند و يا معتقد به مبدا موثري در عالم هستي باشد که خدا آن را سبب و واسطه فيض قرار نداده ، آن وقت دچار شرک شده است، بنابراين ،توسل و حاجت خواستن از اولياي الهي ، تمسک به رابطه هاي فيض الهي و اسبابي است که فاعل بودن آنان وابسته به قدرت و اراده خداوند است و در نتيجه، اين حاجت خواستن ، شرک در ربوبيت نيست، همچنانکه تمسک به ساير اسباب مثل پزشک و دارو ، شرک در ربوبيت نيست. از طرفي ديگر، ما اوليا را خدا نمي دانيم ، بلکه تمام افتخار اولياي الهي اين است که بنده و مخلوق خداوند هستند، آنان همچون ديگران غذا مي خورند و براي تامين معاش، تلاش و کوشش مي کنند و براي رفع خستگي همچون ديگر انسانها استراحت مي کنند و مواردي از اين قبيل. پس پيامبران و امامان نه تنها چيزي از بشر بودن کم ندارند، بلکه کامل ترين افراد بشر و نمونه عالي انسانها در تمامي ابعاد هستند، پس شرک در الوهيت(شرک در ذات) هم نيست. همچنين با توجه به آنچه در تبين مفهوم عبادت گذشت، شرک در عبادت و پرستش نيز نخواهد بود؛ چون عبادت، خضوع و خشوع همراه با اعتقاد به الوهيت يا ربوبيت معبود است، بنابراين هيچکدام از اقسام شرک ، براين نوع از توسل صدق نمي کند؛ برخلاف پرستش بتها و شفاعت جويي مشرکان که خداوند درباره آنها در آيه 18سوره يونس مي فرمايد: و به جاي خدا ، چيزهايي را مي پرستند که نه به آنان زيان مي رساند و نه به آنان سود مي دهد و مي گويند: اينها نزد خدا شفاعت گران ما هستند. با دقت در اين آيه خداوند مشرکان را به دو جهت زير مورد سرزنش و توبيخ قرار داده داست:1) عبادت و پرستش بتها 2) اعتقاد به وساطت بتها مشرکان مکه اعتقاد به الوهيت بتها نداشتند و آنها را الله نمي دانستند، زيرا مي گفتند: هولا شفعاونا عند الله= اينها نزد خدا شفاعت گران ما هستند، اما دچار شرک در ربوبيت بودند، يعني بتها را موجوداتي مي دانستند که مستقل از اراده و قدرت خداوند، منشا تاثير و جلب خير و دفع ضررند و به همين جهت، با قرباني کردن و خضوع و خشوع در برابر بتها، در صدد جلب رضايت آنها بودند. در نتيجه عمل مشرکان از دو جهت زيز مورد نکوهش است: 1)شرک در ربوبيت 2) شرک در عبادت اعتقاد به ربوبيت و عبادت در برابر سنگ و چوبي که با دست خود تراشيده بودند، نشانه شدت پستي اين اعتقاد و عمل است، در حالي که توسل به اولياي الهي، اعتقاد به وساطت کساني است که خداوند به آنان چنين منزلتي داده است. جناب محمد، شيعيان اولياي الهي را نه الله مي دانند و نه اعتقاد به ربوبيت و فاعليت استقلالي آنان داريم، بلکه به نظر ما هرگونه فاعليت و تاثيرگذاري اسباب و واسطه هاي فيض، وابسته به اذن و اراده و قدرت خداوند است. بنابراين ، اصل اعتقاد به شفاعت و توسل ، مورد سرزنش نيست، بلکه اعتقاد به شفاعت کساني که خداوند به آنها چنين مقامي عطا نفرموده ، آن هم با اعتقاد به استقلال آنها اشکال دارد؛ ولي اگر خداوند در طول اراده و قدرت خود( دقت شود نه در عرض آن) به ديگر مخلوقات خويش اختياراتي بدهد و ما بدون اعتقاد به قدرت استقلالي آنها، به آنان توسل جوييم يا آنها را شفيع قرار دهيم، اصلاً و ابداً ربطي به شرک ندارد. جناب محمد، اگر خداوند مي فرمايد: اياک نعبد و اياک نستعين، در آيه اي ديگر نيز مي فرمايد: از صبر و نماز ياري جوييد. در پايان, جملاتم را با اين آيه شريفه به پايان مي رسانم: خداوند در آيه 179سوره اعراف مي فرمايد: به تحقيق ما جهنم را براي اکثر جن و انس آفريديم، زيرا براي اين نوع افراد قدرت درک و فهم داديم در حالي که حقيقت را نمي فهمند، به آنان چشم اعطا کرديم اما حقيقت را نمي بينند و به آنان گوش عنايت کرديم اما حقيقت را نمي شنوند، آنان مانند چهارپايانند، بلکه پستر، همانا آنان از غافلانند. |
220 |
نام و نام خانوادگي: بنده خده -
تاريخ: 26 شهريور 90
خطاب به211 جناب ما اگه مي گيم السلام عليک ايها النبي,کمک از نبي که نخواستيم جناب اخوند معني سلام بلدي؟ در خطاب که ميگي بايد وسيله بجوييد , منظور خدا که با نماز روزه زکات و.... وسيله بجوييد نه با يا علي يا با فش دادن به خلفاو ام المئمنين |
221 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 27 شهريور 90
با سلام جناب بنده خدا بر داشت شما از جوابيه من بسيار تا بسيار غلط بود .يك بار ديگر نظر من را بخوانيد . جواب من به اقاي محمد بود كه ميخواست بداند كه ايا حضرت علي هم صداي ما را ميشنود يا نه . منهم پرسيدم اگر حضرت محمد صلي الله عليه و اله سلام ايــــــــــن همه را ( البته به اذن الله سبحان تعالي ) ميشنود و جواب ميدهد حتماً حضرت علي عليه السلام ( البته به اذن الله سبحان تعالي ) ميشنود. بعد فرموديد كه (((( ما اگه مي گيم السلام عليک ايها النبي,کمک از نبي که نخواستيم )))) از دكتر چي . از مهندس چي از يك بچه كوچك چي كمك گرفتي يا نه در ضمن من يكي كه خلفاي شما را البته اون , 1 , 2, 3 لايق نميدانم كه بخواهم فحش به انها بدهم حتي اگر لايق فحش دادن هم بودند من به انها فحش . حضرت علي عليه السلام فرمودند «إنّى أكره لكم أن تكونوا سبّابين » نهج البلاغه : خ 206 ، شرح ابن ابى الحديد : 11 / 21 . . لبيك يا علي |
222 |
نام و نام خانوادگي: محمد -
تاريخ: 28 شهريور 90
با سلام جناب عليرضا مشکل اساسي شيعيان امروز اينه که هرکسي بياد طبق آيه قران حرف بزنه اولين اتهامي که بهش ميزنند ميگن يارو تندرو شده يارو وهابي شده کسي که بياد از سخنان خداوند حرف بزنه وهابيه ولي اگه سخنان خداوند رو گوشه اي بذاري از نقل قولهاي امامان و بزرگان که اکثرا تحت تاثير سلايق و عواطف مدخوش وتحريف شده اند حرف بزنند ميگن عالم واقعيه تنها سندي که در تمام اديان اسلامي کوچکترين انحرافي نداشته است همين قران است و امروزه کسي بياد از قران حرف بزنه يا تندروه يا وهابيه و يا ديوانه است ايت الله برقعي قمي رو که ميشناسين بزرگترين مرجع تقليد شيعيان در اون زمان بعد از کلي تحقيقات و مطالعات طبق کلام الله پي برد که خرافات رو کنار بگذاره طبق آيات صريح قران پي برد که تنها ياور و شفيع خداونده طبق آيات صريح قران پي برد که کساني را که خداوند صراحتا رضايت خود رو از آنها اعلام کرده رو نبايد لعن کرد و خيلي چيزهاي ديگر که بر اثر مطالعه قران به آنها پي برد شيعيان چه اتهامهايي بر او زدند الانم که الانه بعضي ميگن تحت تاثير وهابيت قرار گرفت بعضي ميگن بيماري جنون گرفت و ...جناب عليرضا دين خداوند خيلي آشکار و واضحه واي به حال اونهايي که خودشون رو به ناداني ميزنند در حالي که همه چيز مثل آينه براشون روشنه به اميد هدايت جواب نظر: !!! 1- اولا آقاي برقعي مرجع تقليد شيعه نبود 2- او سني نشد ، و تا آخر عمر مانند شيعيان نماز خواند و حتي وصيت كرد در امامزاده روستاي خودشان دفن شود ! گروه پاسخ به شبهات |
223 |
نام و نام خانوادگي: عليرضا ن -
تاريخ: 29 شهريور 90
با سلام به جناب محمد مثل اينكه شما متن ارسالي در بخش نظرات را كامل نخوانديد, خواهشمندم جواب قبلي به متن شما را با توجه به آيه 179سوره اعراف بخوان. دوست من خواهشمندم نظر خود را صريحاَ در مورد آيات زير بگوييد: خداوند متعال در قرآن کريم مي فرماييد: 1)در سوره زمر آيات 43و44 مي فرمايد:آيا غير از خدا شفيعاني گرفته ايد؟بگو اگر چه مالک چيزي نباشند و درک وشعوري نداشته باشنند. بگو شفاعت همه اش از آن خداست که حاکميت آسمانها و زمين از آن اوست وهمه شما به سوي او باز گردانده مي شويد. 2)در سوره سجده آيه 4 مي فرمايد: هيچ ولي و شفيعي جز او براي شما نيست. ايا متذکر نمي شويد؟ 3)در سوره انعام آيه 51 مي فرمايد: براي آنها جز او ولي و شفيعي نيست. 4)در سوره انعام آيه 70 مي فرمايد: و به آنها تذکر بده تا گرفتار دست آورد خود نشود، که جز خدا نه وليي است و نه شفيعي. پس همانطور که ملاحظه مي کنيد، در اين آيات شفاعت فقط براي خداوند است وبس. اما در قرآن بعضي آيات بعضي آيات ديگر را تفسير مي کنند، به آيات زير دقت کنيد: 1)در سوره يونس آيه 3 مي فرمايد: هيچ شفيعي نيست مگر به اذن او. 2)در سوره بقره آيه 255 مي فرمايد: کيست که نزد او جز به اذن او شفاعت کند؟ 3)در سوره طه آيه 109 مي فرمايد: در آن روز، شفاعت سودي نبخشد مگر کسي که خداي رحمان به او اجازه داده و گفتارش را بپذيرد. 4)در سوره سبا آيه 23 مي فرمايد: و شفاعت سودي نبخشد مگر از کسي که خدا به او اجازه داده است. 5)در سوره مريم آيه 87 مي فرمايد: مالک شفاعت نيستند، مگر کساني که نزد خداي رحمان عهد وپيماني دارند. 6)در سوره انبيا آيه 28 مي فرمايد: وشفاعت نمي کنند مگر براي آنکس که خدا راضي باشد. پس همانطور که مي بينيم خداوند متعال هنگامي که به بندگان صالح خود اجازه شفاعت مي دهد ، اصل شفاعت از آن اوست و تنها به آنها اجازه داده تا شفاعت کنند. پس شفيع حقيقي در اين هنگام فقط خداست. دوست من نظر خود را درباره آيات 59و74سوره توبه را نگفتيد كه خداوند به پيامبرش صفت بي نياز كننده داده است. جناب محمد من از قرآن براي شما مي گوييم شما از برقعي نظر شما درباره سنت پيامبر چيست؟ خداوند خود در قرآن ما را به پيامبر ارجاع مي دهد. |
224 |
نام و نام خانوادگي: سيد محمد حسيني -
تاريخ: 29 شهريور 90
جواب نظر جناب-------------------------------------------------------بنده خدا------------------------------------------------------ پس چه کار اشتباهي کرد خليفه دوم که براي طلب باران بجاي نماز و روزه متوسل شد!!! يا حق |
225 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 29 شهريور 90
با سلام جناب مهمد اقاي عليرضا ن همان خط اول نظرشان ( 217 ) جواب نظر ( 220 ) شما را داده بودند سعي كنيد هم انرا خوب بخوانيد هم مهمتر از ان خوب بفهميد . دروغ گفتن و اشتباه بيان كردن و انهم به عمد از شواهد يك وهابي است . ايات قراني را انجور كه ميخواهيد تفسير ميكنيد و شايد يك حديث هر چند صيحح ولاكن غير مربوط مياوريد . اينها مشخصات يك وهابي است كه عين امامشان ابن تيمه الحراني دروغگو , خائن و ريا كار ميباشد كه بايد ديد اين ابن الحراني انرا از چه كساني به ارث برده. جناب دروغگو خائن و ريا كار چطور ممكن است يك غير شيعي باشد و وصيت بكند كه در امامزاده دفن شود . چرا اين متوفي وصيت نكرد كه براي دفنش به يك قبرستان غير شيعي يا حداقل دفن يك قبرستان شيعي ولي بدون امامزاده . سني بودنش پيشكش وهابي بودنش هم سوال برانگيز ميباشد وهابي بوده باشد و در امامزاده قريه اش دفن شده باشد ؟؟؟؟ خواهشمندم كـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم دروغ بگوييد . لبيك يا علي |
226 |
نام و نام خانوادگي: محمد -
تاريخ: 04 مهر 90
آقاي مدير سايت كم آوردين نظرات بنده را اخيرا نمايش نميدين و لي فحش هاي رافضيون رو نمايش ميدي متاسفم براي اسلام كه شما و امثال شماها از درون بهش ضربه ميزنيد ولي امروزه علم و ارتباطات اينقدر پيشرفت كرده كه مردم و شيعيان آگاه همه چيزو ميفهمند و در محدوده خفقان ديني شما خارج شده و آگاهانه فكر ميكنند براي امتحان ميتوني داخل كوچه و بازار بگردي و از مردم شيعه نظرسنجي بكنيد خواهيد ديد كه غالب بر 90 درصد آنها ديگه از ديني كه شما آخوندها بر ان چنگ زده ايد و وسيله اي براي امرار معاشتون شده بيزارند و بر جعلي بودن اون تاكيد دارند اين مهم خيلي قابل لمس هستش و هيچ كس نميتونه اونو انكار كنه و متاسفانه خيلي ها دچار دين زدگي و اسلام زدگي شده و به هيچي اعتقاد ندارند و كار تا اونجايي پيش رفته كه خيلي هاشون به تمسخر اسلام و بانيان آن برامده اند ولي خواهشان منكر اين حرفها نشيد و يك نگاهي به اطرافيان خود بندازين تاكي به خودمون دروغ بگيم اين بار هم كه شده با خودتون راست باشين و دست از اين كارهاتون بردارين شما اسلام را بازي گرفته ايد جواب نظر: !!! |
227 |
نام و نام خانوادگي: عليرضا ن -
تاريخ: 05 مهر 90
با سلام جناب محمد شما نظر اين جانب را در كامنت 217نخواندي خواهشمندم دوباره بخوان و جواب بده. خواهشمندم نظر صريح خود را در مورد آيات زير بگوييد: 1)در سوره زمر آيات 43و44 مي فرمايد:آيا غير از خدا شفيعاني گرفته ايد؟بگو اگر چه مالک چيزي نباشند و درک وشعوري نداشته باشنند. بگو شفاعت همه اش از آن خداست که حاکميت آسمانها و زمين از آن اوست وهمه شما به سوي او باز گردانده مي شويد. 2)در سوره سجده آيه 4 مي فرمايد: هيچ ولي و شفيعي جز او براي شما نيست. ايا متذکر نمي شويد؟ 3)در سوره انعام آيه 51 مي فرمايد: براي آنها جز او ولي و شفيعي نيست. 4)در سوره انعام آيه 70 مي فرمايد: و به آنها تذکر بده تا گرفتار دست آورد خود نشود، که جز خدا نه وليي است و نه شفيعي. پس همانطور که ملاحظه مي کنيد، در اين آيات شفاعت فقط براي خداوند است وبس. اما در قرآن بعضي آيات بعضي آيات ديگر را تفسير مي کنند، به آيات زير دقت کنيد: 1)در سوره يونس آيه 3 مي فرمايد: هيچ شفيعي نيست مگر به اذن او. 2)در سوره بقره آيه 255 مي فرمايد: کيست که نزد او جز به اذن او شفاعت کند؟ 3)در سوره طه آيه 109 مي فرمايد: در آن روز، شفاعت سودي نبخشد مگر کسي که خداي رحمان به او اجازه داده و گفتارش را بپذيرد. 4)در سوره سبا آيه 23 مي فرمايد: و شفاعت سودي نبخشد مگر از کسي که خدا به او اجازه داده است. 5)در سوره مريم آيه 87 مي فرمايد: مالک شفاعت نيستند، مگر کساني که نزد خداي رحمان عهد وپيماني دارند. 6)در سوره انبيا آيه 28 مي فرمايد: وشفاعت نمي کنند مگر براي آنکس که خدا راضي باشد. پس همانطور که مي بينيم خداوند متعال هنگامي که به بندگان صالح خود اجازه شفاعت مي دهد ، اصل شفاعت از آن اوست و تنها به آنها اجازه داده تا شفاعت کنند. پس شفيع حقيقي در اين هنگام فقط خداست. |
228 |
نام و نام خانوادگي: کوروش موحد -
تاريخ: 05 مهر 90
چند سوال اگه علي عليه اسلانم خليفه من عند الله بود به قول شيعه پس چرا 1-خودش در حتي يک حديث در نهج البلاغه به اين امامت خود از قران يا حديث غدير چه در دوران سه خليفه اول(دوران به استلاخ تقييه) وچه در دوران خلافت خود نام نبرده است. 2- چرا امامان بعداز او استنادي به حديث غدير براي امامت جدشان علي وبدگويي نسبت به خلفاي قبل از اونکردند 3 چرادر کتابهايي مثل سحيفه سجاديه و...يک بار هم به حديث غدير به عنوان سند امامت امام علي استناد نشده است 4-چرا اگر امامت از اصول دين است حتي يک آيه سريح الدلاله در مورد واجب بودن اين موضوع کلي در قران نيست جواب نظر: با سلام دوست گرامي به سوال اول شما در آدرس ذيل پاسخ داده شده است : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=700 2- در كتاب الاحتجاج ، نه تنها استناد ائمه به غدير ، بلكه استناد بسياري از صحابه نيز آمده است 3- صحيفه سجاديه كتاب دعا است و نه كتاب عقيدتي 4- امامت از اصول مذهب است و نه از اصول دين ،جداي اينكه اصول دين نيز تنها به صورت كلي در قرآن آمده است و نه با تمام جزئيات و مصاديق ، آيا نام 124000 پيامبر در قرآن آمده است ؟! با اينكه نبوت از اصول دين است . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
229 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 05 مهر 90
با سلام جناب مهمد دروغ بگيد تا انجايي كه ميتوانيد دروغ بگوييد , يادم نبود اين سيرت اون دو نفره . لبيك يا علي |
230 |
نام و نام خانوادگي: عليرضا -
تاريخ: 06 مهر 90
من كنت مولا فهذا علي مولا يا علي مدد يا علي مدد يا علي مدد هركي ادعاي مناظره داره شب زنگ بزنه به شبكه جهاني اهل البيت ع جناب آقاي الهياري منتظرتان هست. |
231 |
نام و نام خانوادگي: رضا -
تاريخ: 06 مهر 90
به نام خداوند بخشنده ومهربان سلام وعرض ادب به خدمت تمام دوستان من قبلا خرافي و مشرك بودم اما بعد از5سال تحقيق خدا را شكر خرافاتي را كه اخوندهاي شكم گنده يادمون داده بودند را دور انداختم والان يك شيعه واقعي هستم برادران شيعه ام تورا به خدا خود را نجات دهيد واز گوش دادن به اخوندهاي شكم گنده دست برداريد وقران را چراغ راه خو دگردانيد برادرانم خواهش ميكنم ناموس و عقيده وزندگي خود را نجات دهيدو از تعثب دست برداريد به اميد ملاقات همديگر در بهشت خداوند انشاالا جواب نظر: با سلام دوست گرامي جناب رضا يا همان خلفاي راشيدن يا ؟؟؟؟ اميدواريم كه راست گفته باشيد كه 5 سال تحقيق كردهايد ، زيرا كسي كه 1 سال هم اهل تحقيق باشد، از تعثب نه ، بلكه از تعصب دست بر ميدارد ، همچنين به ديگران اهانت نمي كند و بلكه دليل علمي بيان ميكند ، ان شاء الله (نه ان شاالا) كه همگان اهل تحقيق باشند گروه پاسخ به شبهات |
232 |
نام و نام خانوادگي: محمد -
تاريخ: 06 مهر 90
جناب عليرضا چند ده آيه صريح و بدون هيچ شبه هاي از قران آمده حالا براي جواب اون چند آيه اي كه شما از روي قياس و نتيجه گيري اون ها رو تفسير كردي من در زير توسل و انواع اون رو تعريف ميكنم و ازتون خواهش دارم چون ميدونم انسان باسوادي هستي بدون تعصب نظر بدين: تعريف توسل توسل در اصطلاح عبارت است از وسيله قرار دادن هر نوع عمل صالحي که موجب رضايت خدا و تقرب بدو گردد. توسل در لغت به معني: بوسيله چيزي به کسي نزديکي جستن، وسيله قرار دادن، دست بدامن شدن، درخواست، تقاضا، التماس. انواع توسل: توسل مشروع: آنچه مطابق شرع باشد و شرع آنرا روا و جايز بداند، شرعي. توسل ممنوع: منع شده، بازداشته شده، نهي شده، غير جايز. توسل مشروع و جايز ۱ـ تـوسل به ذات خداي تعالي جايز است، مانند اينکه بگوئي: يا الله. ۲ـ توسل به يکي از اسماء الله: يا رحمن، يا رحيم، يا حي، يا قيوم . ۳ـ توسل به صفات بارىتعالي: (اللهم برحمتک أستغيث. خدايا به رحمت تو دادرسي و استغاثه و فرياد رسي مىکنم). و مانند اينها. ۴ـ توسل به دعاي مرد صالحي که زنده است و وجود دارد، مثلاً مىگوئيم: اي شيخ برايم دعا کن، و ماننـد اين، چنانکه صحابـه از رسول الله (ص) طلب باران مىکردند . ۵ـ توسل به عمل نيک و صالح: مانند قصه اصحاب غاري که صخرهاي درِ غار را بر روي آنها بست، و خدا را با اعمال صالحي که انجام داده بودند دعا کردند، خداوند مشکل آنها را بر طرف کرد و از غار بيرون آمدند. و ممکن است بگوئي: خدايا به دوستى و محبت من به پيامبرت، و توحيدم به تو، و طاعتم، به تو و رسولت، اين چيز را به من بده. توسل غير مشروع سؤال و طلب از مردگان و يا شخص غير حاضر بطور مباشر، شرک اکبر بشمار مىرود. و خداوند بندگان را ارشاد و راهنمائي کرده تا فقط او را بخوانند، و غير از او را نخوانند، و وعده به اجابت داده است، و خداوند ميفرمايد: (وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُواْ لِي وَلْيُؤْمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ). البقرة/۱۸۶ [وهنگاميکه بندگانم از تو درباره من بپرسند من نزديکم و دعاي دعا کننده را هنگاميکه مرا بخواند پاسخ مىگويم پس آنان هم دعوت مرا بپذيرند و به من ايمان بياورند تا آنان راه يابند]. و همچنين فرمودند: (وَقَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَکُم). غافر/۶۰ [پروردگار شما مىگويد: مرا بفرياد خوانيد تا بپذيرم]. و ما را راهنمائي کرده تا تنها از او کمک بخواهيم، و ما در هر رکعت نماز چنين مىگوييم: (إِيَّاکَ نَعْبُدُ وإِيَّاکَ نَسْتَعِينُ). الفاتحة/۵ [پروردگارا تنها تو را مىپرستيم، و از تو ياري مىجوييم]. با اينحال مىبينيم که بيشتر نمازگزاران اگر اجابت دعايشان به تأخير افتاد، بسوي قبرها و ضريح رو مىآورند و به آنها توسل مىجويند، در حاليکه خداوند تواناست که فوراً دعاي آنها را اجابت کند، ولي اين يک نوع ابتلاء و امتحان براي بندگانش مىباشد، چون حکمت الهي موجب شده تا بندگان خود را امتحان کند، و ممکن است اجابت بنده را بتأخير انداخته تا صدق و راستي او را بداند، چون اگر صادق باشد بر شدائد و مصيبتها صبر کرده استوار مىشود، و بجز خدا کس ديگري را نخواهد خواند، اگر هم کوهها بر سرش پايين آيد، و يا زمين شکافته شده او را ببلعد، و اين گونه اشخاص اعتماد و توکلشان بر خدا قوي و محکم است. پس مطمئاً خدا درخواست او را بدون جواب نمىگذارد و فرد ديگر در اين امتحان به فتنه افتاده و فريفته مىشود، ايمان او ضعيف شده، و شيطان اينکار را برايش زينت داده تا او را از دايره اسلام خارج نمايد، و سوگند خود را برآورده کند هنگامي که گفت: (قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ. إِلاَّ عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ). ص/ ۸۲ـ ۸۳ [گفت به عزت و عظمتت سوگند که (در پرتو عمر جاويدان وتلاش بيامان) همه آنان را گمراه خواهم کرد، مگر بندگان مخلص تو از ايشان را (که بر آنان سلطه وقدرتي نداشته و وسوسه ام در ايشان نمىگيرد)]. تطبيق عملى توسل مشروع (جايز) در عهد صحابه دعا عبادت است، چنانکه خداوندتبارک و تعالي دعا را عبادت ناميده فرمودند: (وَقَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِي أَسْتـَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ) غافر/ ۶۰ [پروردگار شما مىگويد: مرا به فرياد خوانيد تا بپذيرم. کساني که خود را بزرگتر از آن ميدانند که مرا به فرياد خوانند، خوار و پست داخل دوزخ خواهند گشت]. خداوند دعا را به عبادت تفسير نمودند، بلکه بطور صريح و واضح در حديثي که امام احمد وأبوداود وترمذي ونسائي وابن ماجه وابن أبي حاتم وابن جرير وابن حبان وحاکم از رسول الله (ص) روايت کردهاند که فرمودند: ((إنَّ الدعاء هو العبادة)). دعا همان عبادت است. و امام أحمد از حديث ابيهريره روايت مىکند که رسول الله (ص) فرمودند: ((من لم يدع الله عز وجل يغضب عليه)). کسيکه خدا را نخواند، خدا بر او خشم و غضب مىگيرد. صحابه از اين حديث چنان فهميدند که هر کس غير از خدا را بخواند مشرک و کافر است، اگر هم طلب او از فرشتهاي مقرب و يا پيامبري مرسل باشد، و آنـها اينکار را در شديدترين اوقات و مشکلات هم انجام نمىدادند. در اين باره اين مثالي از زندگي صحابه بعد از وفات رسول الله (ص) مىزنيم. در خلافت عمر قحطي رخ داد، از عباس عم رسول الله (ص) درخواست شد تا از خدا برايشان طلب باران کند، وقتي در مصلّي بودند عمر گفت: ((اللهم إنا کنّا نتوسل إليک بنبينا فتسقينا، وإنا نتوسل إليک بعم نبينا فاسقنا … فيسقون)).خدايا ما به رسول تو توسل مىکرديم، و تو بر ما باران فرود مىآوردي، و در حال حاضر به عموي پيامبرت توسل مىجوييم، پس خدايا بر ما باران فرود آور … و خدا بر آنها باران فرود مىآورد . پس عباس دعا مىکرد، و آنها آمين مىگفتند. چرا صحابه مانند اهل زمان ما از مردگان طلب کمک و شفاعت نکردند؟ در حاليکه آنها داناترين و آگاهترين مردم به حلال و حرام بودند، آنها بودند که پشت سر رسول الله (ص) به نماز ايستادند، و با او جهاد کردند، و با او به حج رفتند، و با او در مسجد نشسته خطبه گوش مىکردند، و آنها بودند که از ادب و اخلاق او آموختند. همچنين مسافرت بسوي قبور پيامبران يا أولياء ومانند آن جايز نيست، زيرا اينکار به شرک منتهي مىشود. پس به وسيلهها همان حکمي تعلق مىگيرد که به اهداف و نيتها و مقاصد تعلق دارد. به همين سبب مىبينيم که رسول اکرم (ص) مسافرت بسوي قبرها را حرام نموده است: ((لا تشد الرحال إلاَّ إلى ثلاثة مساجد: المسجد الحرام ومسجدي هذا والمسجد الأقصى)).سفر (بسوي مساجد) جايز نيست مگر بسوي سه مسجد: مسجد الحرام، و مسجد نبوي، و مسجد الأقصي. و مقصود اين است که سفر بسوي قبر شخص صالح و مانند آن صحيح نيست. ما هم پيامبر را بيشتر از جان خود، و بيشتر از پدر و مادر و فرزند و اهل و مال خود دوست داريم، و صحابه و اولياء و صالحين را نيز دوست مىداريم، همچنين کسىکه آنها را دوست داشت، او را دوست مىداريم، و کسيکه با آنها عداوت و دشمني نمود، با او دشمني مىکنيم، و مىدانيم کسىکه با ولي خدا دشمني کند، با خدا به جنگ پرداخته است. پس آيا دوست داشتن و محبت اينها موجب آن است که آنها را به جاي خدا پرستش کنيم؟! و آنان را شبيه و مانند خدا بدانيم؟! و به آنها توسل جوييم؟! و بر قبرهايشان طواف کنيم؟! و برايشان نذر و ذبح و قربانى کنيم؟! از اينجا پي مىبريم و مىفهميم که طلب غير از خدا به آنچه قدرت و توانائي آنرا ندارد شرک بخداي سبحانه و تعالي است، مانند کسيکه نزد قبر أولياء و صالحين آمده و از آنها طلب نياز بسياري کنند، مانند شفاي مريض، و بازگشت مسافر، و دادن فرزند به کسي که عقيم و نازاست، و پيدا کردن گم شده، اگر هم بگويند ما معتقديم که همه چيز از خداست. پس اين معتقدات عينا شرک زمان جاهليت است که قبلاً ذکر شده و شرک اکبر ناميده مىشود. و رسول الله (ص) براي مبارزه با آن مبعوث شدند. دلائلي بر اينکه طلب از أولياء شرک اکبر است: خداوند مىفرمايد: (فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا) الجن/۱۸[پس کسي را با خدا پرستش نکنيد]. (أحداً) اينجا نکره در سياق نهي است که بر عموم دلالت مىکند، يعني: هيچ چيز با خدا پرستش نمىشود، و اينکه طلب غير از خدا شرک اکبر است که تمامي اعمال را نابود مىکند. خداوند مىفرمايد: (أَيُشْرِکُونَ مَا لاَ يَخْلُقُ شَيْئاً وَهُمْ يُخْلَقُونَ. وَلاَ يَسْتَطِيعُونَ لَهُمْ نَصْرًا وَلاَ أَنفُسَهُمْ يَنصُرُونَ. وَإِن تَدْعُوهُمْ إِلَى الْهُدَى لاَ يَتَّبِعُوکُمْ سَوَاء عَلَيْکُمْ أَدَعَوْتُمُوهُمْ أَمْ أَنتُمْ صَامِتُونَ. إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُکُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجِيبُواْ لَکُمْ إِن کُنتُمْ صَادِقِينَ. أَلَهُمْ أَرْجُلٌ يَمْشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَيْدٍ يَبْطِشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَعْيُنٌ يُبْصِرُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا قُلِ ادْعُواْ شُرَکَاءکُمْ ثُمَّ کِيدُونِ فَلاَ تُنظِرُونِ. إِنَّ وَلِيِّيَ اللّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْکِتَابَ وَهُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ.) (الأعراف/ ۱۹۱ـ ۱۹۶) [آيا چيزهايي را انباز خدا مىسازند که نمىتوانند چيزي را بيافرينند و بلکه خودشان هم آفريده مىشوند؟ انبازهاي آنان نه مىتوانند ايشان را ياري دهند و نه مىتوانند خويشتن را کمک نمايند. شما اگر انبازهاي خود را به فرياد خوانيد تا شما را هدايت کنند. پاسخ شما را نمىتوانند بدهند و خواسته شما را بر آورده کنند. براي شما يکسان است، خواه آنـها را به فرياد خوانيد، و خواه خاموش باشيد. بتهايي را که بجز خدا فرياد مىداريد و مىپرستيد، بندگاني همچون خود شما هستند آنان را به فرياد خوانيد و اگر راست ميگوييد بايد که به شما پاسخ دهند . آيا اين بتها داراي پاهايي هستند که با آنـها راه بروند؟ يا داراي دستهايي هستند که با آنـها چيزي را برگيرند؟ يا چشم هايي دارند که با آنـها ببينند؟ يا گوشهايي دارند که با آنـها بشنوند؟ بگو: اين بتهايي را که شريک خدا مىدانيد فرا خوانيد و سپس شما و آنـها همراه يکديگر در مورد من نيرنگ و چاره جوئي کنيد و اصلاً مرا مهلت ندهيد. بيگمان سرپرست من خدايي است که اين کتاب (قرآن را بر من) نازل کرده است و اوست که بندگان شايسته را ياري و سرپرستي ميکند]. همه اين آيه ها نصوص صريح و واضحي است در اينکه طلب غير از خدا شرک اکبر است که فرد را از دايره اسلام خارج مىکند. به کسى غير از رسول الله (ص) اقتداء و تأسى نمىکنيم. متأسفانه افرادي که از ديدگاه مردم از جمله علماء بشمار ميروند و يا صاحبان مقام و قدرت هستند مانند انسانهاي جاهل و نادان نزد قبرها کارهائي انجام ميدهند که در واقع از جمله گمراهان بشمار مىروند. و ممکن است مردم در اين باره از آنها فتوي بخواهند، در جواب مىگويند: حکم اين چيز جايز و صحيح است، و از شرک بشمار نمىرود!! و مردم به آنها اقتداء مىکنند، ولي عاقل و دانا اين کار را انجام نمىدهد، زيرا مىگويد آنچه رسول الله (ص) و سلف صالح آنجام ندادهاند، من آنرا انجام نمىدهم. پس وقتي رسول الله (ص) در تمامي زندگي خود غير از خدا را نخواسته، و هيچ کس از او چنين کاري نديده، نه در صلح و نه در آشتي، نه در وقت جنگ و نه در وقت شادي و مسرت، و نه در خوشي و خرمي و نه در شدت و سختي، بلکه آنچه از او ثابت شده اينکه هرگاه مشکل يا مصيبتي به او رسيده به بلال مىگفت: ((يا بلال أرحنا بها)) [بخاري وأحمد]. اى بلال ما را با نماز خواندن آرامش ده. و ما در هر نماز اين آيه را مىخوانيم: (إِيَّاکَ نَعْبُدُ وإِيَّاکَ نَسْتَعِينُ). الفاتحه/۵ [پروردگارا تنها تو را مىپرستيم و از تو ياري مىخواهيم]. يعني هيچکس غير از تو نمىپرستيم، و از او يارى نمىطلبيم، بلکه فقط از تو کمک مىخواهيم. و خداوند در قرآن مىفرمايد:(لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ).الأحزاب/۲۱ [سرمشق و الگوي زيبايي در (شيوه پندار وگفتار و کردار) پيغمبر خدا براي شماست]. و خداوند نفرموده که: براي شما در اهل زمانتان قدوه حسن و خوبي است، (و نفرمود که: چرا به مردم زمانتان اقتداء و تأسي نکرديد). و بنگر که بنىاسرائيل هنگامىکه در معصيت خدا از علماء و عابدان خود اطاعت کردند، خداوند چه فرمود: (اتَّخَذُواْ أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ). التوبه/۳۱ [يهوديان و ترسايان علاوه از خدا، علما ديني و پارسايان خود را هم به خدائي پذيرفتهاند]. و هنگامىکه عدي بن حاتم اين آيه را شنيد، گفت: اي رسول الله ما آنها را نمىپرستيديم ـ چون قبل از اسلام در دين نصاري بود ـ در جواب رسول الله (ص) فرمودند: ((أليسو يحلون ما حرم الله فتحلونه ويحرمون ما أحل الله فتحرمونه؟ قال: بلى، قال: فتلک عبادتهم)). [الترمذي ۵/۲۵۹]. آيا حلال نمىکردند، آنچه خدا آنرا حرام کرده بود، و شما نيز آنرا حلال مىکرديد، و حرام نمىکردند آنچه خدا آنرا حلال کرده بود، و شما نيز آنرا حرام مىکرديد؟ عدي بن حاتم در جواب گفت: بلي اي رسول خدا! آنحضرت (ص) فرمودند: اين همان عبادت کردن آنهاست. |
233 |
نام و نام خانوادگي: عليرضا ن -
تاريخ: 06 مهر 90
با سلام جناب محمد، به نظرم بحث با شما بي فايده است، خيلي ببخشيد که اين جمله را بکار مي برم، باور کن استدلال شما دقيقاً مثل خوارج است که در جنگ صفين در تکفير کساني که حکميت را پذيرفتند، مي باشد. دوست من ، يک سوال ساده از شما پرسيدم، و از جواب دادن شانه خالي کرديد و مرا متهم به قياس کرديد، من فقط به شما مي گويم که جناب محمد آيات قرآن را در کنار هم بگذار تا مفهوم آنها را دريابي؟؛ دوباره آيات قرآن در مورد شفاعت را مي گويم و شما اين دو دسته آيات را براي من توضيح دهيد؟ خداوند متعال در قرآن کريم مي فرماييد: 1)در سوره زمر آيات 43و44 مي فرمايد:آيا غير از خدا شفيعاني گرفته ايد؟بگو اگر چه مالک چيزي نباشند و درک وشعوري نداشته باشنند. بگو شفاعت همه اش از آن خداست که حاکميت آسمانها و زمين از آن اوست وهمه شما به سوي او باز گردانده مي شويد. 2)در سوره سجده آيه 4 مي فرمايد: هيچ ولي و شفيعي جز او براي شما نيست. ايا متذکر نمي شويد؟ 3)در سوره انعام آيه 51 مي فرمايد: براي آنها جز او ولي و شفيعي نيست. 4)در سوره انعام آيه 70 مي فرمايد: و به آنها تذکر بده تا گرفتار دست آورد خود نشود، که جز خدا نه وليي است و نه شفيعي. پس همانطور که ملاحظه مي کنيد، در اين آيات شفاعت فقط براي خداوند است وبس. اما در قرآن بعضي آيات بعضي آيات ديگر را تفسير مي کنند، به آيات زير دقت کنيد: 1)در سوره يونس آيه 3 مي فرمايد: هيچ شفيعي نيست مگر به اذن او. 2)در سوره بقره آيه 255 مي فرمايد: کيست که نزد او جز به اذن او شفاعت کند؟ 3)در سوره طه آيه 109 مي فرمايد: در آن روز، شفاعت سودي نبخشد مگر کسي که خداي رحمان به او اجازه داده و گفتارش را بپذيرد. 4)در سوره سبا آيه 23 مي فرمايد: و شفاعت سودي نبخشد مگر از کسي که خدا به او اجازه داده است. 5)در سوره مريم آيه 87 مي فرمايد: مالک شفاعت نيستند، مگر کساني که نزد خداي رحمان عهد وپيماني دارند. 6)در سوره انبيا آيه 28 مي فرمايد: وشفاعت نمي کنند مگر براي آنکس که خدا راضي باشد. پس همانطور که مي بينيم خداوند متعال هنگامي که به بندگان صالح خود اجازه شفاعت مي دهد ، اصل شفاعت از آن اوست و تنها به آنها اجازه داده تا شفاعت کنند. پس شفيع حقيقي در اين هنگام فقط خداست. حالا جناب محمد، شما اين دو دسته آيات را براي من شرح بده. جناب محمد شما در نظرهاي قبلي خود فقط مي گفتيد که پروردگارا فقط از تو ياري مي جوييم، حالا چي شده که توسل به دعاي مرد صالحي که زنده است و وجود دارد، رامطرح مي کنيد و مي گفتيد که امام علي (ع) از رسول الله در خواستي نداشت ولي حالا مي گوييد که صحابه از رسول الله طلب باران مي کردند، خب صحابه مستقيماً از خداوند طلب باران مي کردند؟ اين که مي گوييد که توسل به مرد صالحي که زنده است و وجود دارد، فقط ممکن است ، نشانه عجز شماست. جناب محمد آيا پيامبر اسلام ، پيامبر همه مسلمانان است يا نه؟ اگر هست فقط براي مسلمانان صدر اسلام است؟ پس خواهشمندم اين اراجيفي که مي گويند آيا مي توان به اولياي الهي پس از مرگشان توسل جست، همانگونه که در زمان حياتشان مي توان توسل جست، را مطرح نکنيد ، چون از ديدگاه اسلام ، مرگ نابودي و نيستي انسان نيست ، بلکه انتقال حقيقت انسان از عالمي به عالم ديگر است، قرآن درباره مرگ در آيه 11سوره سجده، کلمه توفي را به کار مي برد که به معناي گرفتن به تمام و کمال است ، يعني از ديدگاه قرآن در هنگام مرگ ، فرشته الهي انسان را با تمام هويت و واقعيتش که همان روح اوست تحويل مي گيرد و از اين عالم به عالم ديگر منتقل مي کند، پس از ديدگاه قرآن ، تمام واقعيت انسان ، روح اوست و فرشته الهي بدن انسان را به جايي منتقل نمي کند ، بدن انسان در همين دنيا مانده و به علت ماده بودن از بين رفته و به خاک تبديل مي گردد، اما انسان با تمام هويت و واقعيتش پس از مرگ باقي مي ماند. و از طرف ديگر حيات انسان را در فاصله ميان مرگ تا روز قيامت را برزخ مي گويند، برزخ به معناي ميان دو چيز است(آيه 100سوره مومنون) و از طرف ديگر عالم برزخ مکاني گسسته از اين عالم نيست، بلکه محيط بر اين جهان است ، نسبت عالم برزخ به اين جهان شبيه نسبت اين جهان به عالم جنين است ، همانطور که جهان فراجنيني ، بر جنين احاطه دارد ، جهان برزخ نيز عالمي فرا مادي و محيط بر جهان ماده است. هويت فرامادي عالم برزخ، به گونه اي است که ادراکات در آن بسار قويتر از اين جهان است ، زيرا احاطه بر عالم ماده دارد و اين ادراکات ، بدون وساطت ابزارهاي مادي صورت مي گيرد، پس رسول اکرم متعلق به همه مسلمانان است نه فقط مسلمانان صدر اسلام. جناب محمد چرا خداوند در قرآن بر پيامبران گذشته که از دنيا رفته اند، سلام مي فرستد:( آيه 79سوره صافات= سلام بر نوح در ميان جهانيان باد - يا در آيه109سوره صافات= سلام بر ابراهيم). جناب محمد آيات 59و 74سوره توبه را براي من شرح دهيد که خداوند به پيامبرش صفت بي نياز کننده داده است؟ جناب محمد، آيات 82و83سوره ص مي فرمايد:( گفت به عزت و عظمتت سوگند که همه آنان را گمراه خواهم کرد، مگر بندگان مخلص تو را از ايشان)، جناب محمد در اين آيات خداوند گروهي از بندگان خود را به عنوان مخلصين به فتحه لام معرفي مي کنند، قرآن کريم بعضي از انسانها را مخلص به کسره لام و به اسم صيغه اسم فاعل خوانده و برخي ديگر را با عنوان مخلص به فتحه لام و به اسم مفعول،مورد مدح قرار داده است. مخلصين به کسره لام، انسانهاي والايي هستند که کارهايشان را براي خداوند و در پرتو تبعيت از فرامين او انجام داده و هر شائبه الهي را از دامن زندگي خويش زدوده اند، به طوري که عبوديت حق تعالي در همه حرکات آنها تجسم يافته است. اما مخلصين به فتحه لام به معني خالص شده ها است، انسانهايي که خداوند آنها را خالص کرده و خودش پاکي و خلوص آنها را ضمانت کرده است. و اين مرتبه و موقعيت والاي معنوي را، بسار بالاتر از مقام مخلصين با کسره لام، مي باشد و هر کسي شايسته بهره مندي از آن را ندارد. جناب محمد خداوند در اين آيه مصداق روشني از مخلصين به فتحه لام را نياورده است که مراد از آن بندگان که از تيررس فريب شيطان به دورند، چه کساني هستند؟ جناب محمد حالا شما اگر آيات ديگر را در کنار اين آيات قرار دهيد، خداوند مصداق بعضي از مخلصان به فتحه لام را تعيين کرده است.(به خاطر همين است که به شما مي گويم که آيات را در کنار هم بگذار تا مفهوم دقيق آن را دريابي). خداوند در آيه 45تا47سوره ص فرموده است:( به ياد بياور بندگان ما ابراهيم و اسحاق و يعقوب را ، صاحبان دستها(ي نيرومند) و چشمها(ي بينا) - ما آنها را با خلوص ويژه اي خالص کرديم ، و آن يادآوري سراي آخرت بود) ؛ و در آيه 51سوره مريم مي فرمايد:( و در اين کتاب از موسي ياد کن که مخلص بود و رسول و پيامبري والا مقام) ؛ و در آيه 24سوره يوسف مي فرمايد:( او يعني يوسف از بندگان مخلص ما بود). جناب محمد، خداوند در آيات39و40سوره صافات بر خورداري از رحمت غير متناهي براي مخلصين مي شمرد:( و جز بر حسب آنچه کرده ايد جزا نمي يابيدـ مگر بندگان مخلص خدا)؛ و همچنين در آيات 159و160سوره صافات درباره مخلصين مي فرمايد:( پاک ومنزه است خداوند از آنچه مي گويند- مگر بندگان مخلص خدا). جناب محمد ، حالا که ديدي با گذاشتن آيات قرآن در کنار هم ،مصداق مخلصين به فتحه لام مشخص شد ، حالا به نظر شما اين قياس است يا مفهوم واقعي آيات 82و83سوره ص؟ دوست عزيز در نظرات قبلي خود گفته بودي که اگر که کسي اصرار کرد شما را با جملاتي مثل ، اين کتاب را فلاني انسان که سالهاست از دنيا رفته ، يا اين کتاب را آقاي فلاني نوشته، گيج کند، و با بزرگ کردن ان فرد به حد بالاتر از يک بشر شما را مورد تاثير قرار دهد، به او يادآور شويد که در سوره اسرا ايه 9و12 خداوند مي فرمايد:( اين قرآن مردم را به درست ترين راه هدايت مي کند) ، حالا چي شده که دست به دامان احمدبن حنبل و ابوهريره و ترمذي و غيره شدي؟ جناب محمد مگر نمي گوييد که عمر بهترين خلق بعد از پيامبر و ابوبکر است و القابي مثل فاروق و سيد پيران بهشت و امثال همين ها مي دهيد ، آيا صحيح است که بهترين خلق بعد از پيامبر و ابوبکر به عباس که بعد از جنگ بدر مسلمان شده ، او واسطه قرار دهد؟ اصلا چرا عمر مستقيماً از خداوند درخواست نکرد، مگر خداوند مطابق با نظر عمر آيه نازل نمي کرد؟ جناب محمد در صحيح مسلم ج2ص671حديث108آمده است که : رسول خدا قبر مادرش را زيارت نمود و گريست و همراهان خود را نيز به گريه انداخت( همانطور که مي دانيم پيامبر مادرش را در شش سالگي در مدينه از دست داده بود و بعد از چهل و چند سال به هنگام هجرت به مدينه قبر مادرش را زيارت نموده است. و همچنين قبور رسول خدا(ص) و ابوبکر و عمر را نيز مسلمانان زيارت مي کنند، حالا شما مي گوييد که مسافرت به سوي قبور پيامبران و اوليا ممنوع است.) جناب محمد طواف کنندگان پيرامون کعبه ، حجر اسماعيل را نيز طواف مي کنند و ديواره آن را مسح مي کنند ، و قبر اسماعيل(ع) و مادرش هاجر به اتفاق علماي اسلام در حجر قرار دارد. جناب محمد، توحيد در لغت ، به معناي يکنا دانستن است و هنگامي که برخداوند اطلاق مي شود ، به معناي اعتقاد به وحدانيت و يکي بودن خداست، و شرک در لغت به معناي همتا دانستن در چيزي است، و شرک در اصطلاح به معناي شريک قرار دادن براي خدا در حاکميت و ربوبيت است و حقيقت آن ، اين است که کسي را همتاي خدا و هم تراز او در خالقيت ، مالکيت ، ربوبيت و عبادت بدانيم و اين همان شرک عظيم است. قرآن در آيه 36سوره نحل مي فرمايد:(ما در هر امتي رسولي را برانگيختيم که خداي يکتا را بپرستيد و از طاغوت اجتناب کنيد)، مهمترين مطلب در اين آيه اين است که چه عملي نشانه توحيد و چه عملي نشانه شرک است ، تا هر کسي به راحتي نتواند به کسي اتهام شرک بزند و يا او را خارج از دايره توحيد کند. عبادت در اصطلاح قرآن و حديث ، ارکان خاصي دارد که با بودن آنها ، عبادت تحقق مي يابد و بدون آنها ، تنها مطلق خضوع محقق مي شود، آن ارکان عبارتند از :1)انجام فعلي که گوياي خضوع و تذلل باشد 2) عقيده و انگيزه خاصي که انسان را به عبادت و خضوع نسبت به شخص واداشته است، مانند:الف) اعتقاد به الوهيت کسي که براي او خضوع کرده است: خداوند در آيه 96سوره حجر درباره مشرکان مي فرمايد:(همانها که معبود ديگري با خدا قرار دادند، اما به زودي مي فهمند)، و همچنين در آيه 81سوره مريم مي فرمايد:(و آنان غير از خدا ، معبوداني براي خود برگزيدند تا مايه عزتشان باشد)، از اين دو آيه استفاده مي شود که رکن عبادت غير خدا و شرک ، اعتقاد به الوهيت غير خداوند است ، در حالي که شيعيان ، پيامبر و امامان را بنده شايسته خدا مي دانند(لا حول ولا قوة الا بالله) يعني اينکه همه اراده ها مسخر اراده و توان خداوند است و همه پيامبران وامامان مستقل از اراده و خواست خداوند ، هيچند و تمام قدرت و ارزششان به واسطه اتصال به منبع لايزال خداوند است و بندگي و اطاعت آن بزرگواران نسبت به خداوند ، موجب شده است که خداوند به آنها معجزات و کرامات فراواني عطا نمايد. ب) اعتقاد به ربوبيت کسي که بر او خضوع کرده است: خداوند متعال در آيه 72سوره مائده مي فرمايد:( اي بني اسرائيل ، خدايي را که آفريننده من و شماست ، بپرستيد) و همچنين در آيه 51سوره آل عمران مي فرمايد:(همانا پروردگار من و شما خداست ، بپرستيد او را که همين است راه راست)، از اين دسته آيات نيز استفاده مي شود که يکي از ارکان عبادت غير خدا و شرک ، اعتقاد به ربوبيت استقلالي غير خداوند است ، در حالي که شيعيان احترام و خضوعي که در برابر پيامبران و امامان دارند ، به اين عنوان است که آنها بندگان خوب خدا و اولياي الهي هستند و براي آنها ، جدا از ربوبيت و اراده الهي ، هيچ نقش و جايگاهي را قبول ندارند. بر اين اساس ، حقيقت شرک آن است که کسي را همتاي خدا و همتراز او در خالقيت ، مالکيت ، ربوبيت و عبادت بدانيم ، ولي اگر بگوييم: حضرت عيسي (ع) ، بيماران غير علاج را به اذن خدا شفا مي داد و مردگان را به اذن خدا زنده مي کرد و با علمي که از ناحيه خدا کسب کرده بود ، از مسائل پنهاني و غيب خبر مي داد، نه به راه شرک رفته ايم و نه سخني بيهوده گفته ايم.(آيه 49سوره آل عمران وآيه 110سوره مائده)، بنابراين ، اگر از پيامبر(ص) و بعضي از بندگان صالح خدا ، همچون اهل بيت(عليهم السلام) چنين اموري را به همين صورت ، يعني به اذن خدا تقاضا کنيم، نه تنها شرک نيست، بلکه عين توحيد است، زيرا شيعيان هرگز آنان را همتراز و هم رديف و شريک و مستقل در تاثير قرار نداده ايم، بلکه آنها را بندگاني سربه فرمان خداوند و مجري اوامر او دانسته ايم. حالا جناب محمد از شما من سوال دارم که خدايي که خود را در قرآن (ان الله علي کل شي قدير) معرفي کرده است ، آيا نمي تواند قدرت و اختيارات ويژه اي به برخي از بندگان خاصش عطا نمايد که آنها به اذن او اعمال کنند؟ جناب محمد از آيات قرآن به خوبي استفاده مي شود که انسانها براي توبه و بهره مندي از آمرزش الهي و يا حاجت خواستن ، سه وضعيت مي توانند داشته باشند: 1) توبه به درگاه الهي و حاجت خواستن به طور مستقيم توسط خود شخص گناهکار و يا نيازمند انجام گيرد ، چنانکه در آيه 67سوره قصص مي خوانيم:(اما کسي که توبه کند و ايمان بياورد و به مار شايسته پردازد، اميد است که از رستگاران باشد.) 2)علاوه بر اين که انسانها به طور مستقيم به درگاه الهي توبه کنند و حاجت بخواهند ، پيامبران يا اولياي الهي براي آنها طلب آمرزش يا طلب حاجت کنند، چنانکه در آيه 64سوره نسا مي خوانيم:(و اگر آنان وقتي به خود ستم کرده بودند ، پيش تو مي آمدند و از خدا آمرزش مي خواستند و پيامبر براي آنان طلب آمرزش مي کرد ، قطعاً خدا را توبه پذير مهربان مي يافتند)، بديهي است که در اين صورت ، بندگان خدا از آمرزش و لطف بيشتر خدا بهره مند خواهند شد و علاوه بر دعاي خودشان ، از دعاي اولياي الهي نيز کمک مي گيرند. 3)گاهي به جهت شدت تواضع و يا جهت شدت خطا، انسانهاي گناه کار و يا نيازمند، ترجيح مي دهند تنها به وسيله پيامبران و اولياي الهي از خداوند ،طلب آمرزش و يا طلب حاجت کنند ؛ چنانکه برادران حضرت يوسف(ع) به جهت شدت خطاي خود به حضرت يعقوب(ع) مراجعه کردند و گفتند:( اي پدر براي گناهان ما ، آمرزش خواه که ما خطا کار بوديم، گفت: به زودي از پروردگارم براي شما آمرزش مي خواهم که او همانا آمرزنده مهربان است)(آيه 97و98سوره يوسف) بنابراين هر سه روش طلب آمرزش و طلب حاجت ، از سوي خداوند و آيات قرآني تاييد شده اند و واسطه قرار دادن اوليا به هيچ وجه شرک نيست و منافاتي با در خواست مستقيم از خدا ندارد، بلکه آدمي اگر از وساطت اولياي الهي بهره مند شود ، از لطف و آمرزش بيشتر خداوند نيز بهره مند خواهد شد.(همانطور که در بالا گفتم مسئله زنده بودن را پيش نکش که نشان ناتواني شماست). جناب محمد يک لطفي کن و خود را با حضرت محمد صلي الله عليه و ٱله و سلم مقايسه نکنيد، مي داني چرا؟ چون پيامبر اکرم واجد همه مزاياي فرد فرد انبيا و بعضي خصايص ويژه است که حتي انبياي قبلي فاقد آن بوده اند، و همچنين نکته ديگري که تا روز قيامت احدي بهتر از پيامبر اسلام نخواهد آمد، زيرا رسول اکرم انسان کامل است و هر چند ميليونها سال بگذرد کاملتر از او نخواهد آمد، و اگر کاملتر از وي يافت مي شد حتماً او به مقام خاتميت مي رسيد نه رسول اکرم.(آيه40سوره احزاب) و خداوند در آيه 4سوره يس به پيامبر مي گويد که پيامبر تو بر صراط مستقيم هستي. پس جناب محمد، آيا شما با توجه به اين آيات انساني کاملتر از پيامبر سراغ داريد؟ بلکه انسانهاي ديگر بايد رسول الله را واسطه در پيشگاه خدا قرار بدهند. خداي متعال رسول اکرم را مغني مي داند، پس خود آن حضرت غني است، زيرا تا خود غني نباشد نمي تواند مغني ديگران باشد، از اين جهت غناي پيامبر بسته به غناي الهي است، از اين رو بعد از جمله (اغنيهم الله و رسوله) در ايه74سوره توبه بلافاصله خداوند فرمود:( من فضله) يعني از فضل خداوند ، نفرمود:(من فضلهما)، سخن از تثنيه نيست بلکه فقط سخن از فضل خداست ، و اغناي پيامبر فضل خداست چون خدا در آيه 53سوره نحل مي فرمايد:(آنچه از نعمتها داريد، همه از سوي خداست ، و هنگامي که ناراحتي به شما رسد، فقط او را مي خوانيد)، پس رسول اکرم چهره برجسته فيض الهي را نشان مي دهد. در عظمت رسول خدا همين بس که خداوند در آيه 87سوره حجر مي فرمايد:( ما به تو سوره حمد و قرآن عظيم داديم)، کتابي که خداوند در آن مي فرمايد: اگراين قرآن را برکوهي نازل مي کرديم، مي ديدي که در برابر آن خاشع مي شود و از خوف خدا مي شکافت) ولي رسول خدا آن را به خوبي تحمل کرد ، قلب نازنين پيامبر ، همانند قرآن داراي دو صفت نرمي و صلابت است(آيه159سوره آل عمران) و صلابت پيامبر را مي توان از مقايسه با کوه فهميد ، زيرا کوه با همه صلابت در برابر وحي توان مقاومت ندارد ولي قلب نازنين رسول خدا آن را تحمل کرد، حالا آقاي محمد آيا من حق ندارم اين چنين پيامبر عظيم شاني را در پيشگاه خدا واسطه قرار دهم؟ جناب محمد شما در نظرات قبلي اظهار داشتيد که خيلي به امام علي (ع) ارادت داريد، حالا يک فضيلت از امام علي (ع) را گوش کن: در تاريخ است که دروازه خيبر بوسيله امام علي (ع) فتح شده است، تا اين قسمت مورد اتفاق همه است، ولي در کتب ما درادامه اش آمده است که حضرت دروازه را تا 40متر پرتاب کرد؟ به نظر شما چنين چيزي امکان پذير است؟ آيا اين غلو است؟ مي خواهم با استفاده از آيات قرآن يک چيزي به مراتب فوق العاده که اصلاً با عقل جور در نمي آيد بگويم که آن وقت مي گويي که اين چيزي نيست در برابر آن، و جالب اينکه اين کار توسط يک غير پيامبر انجام شده است؟ وقتي حضرت سليمان از نزديکان خود خواست که چه کسي مي توتند تخت ملکه سبا در يمن را بالفور نزد من حاضر نمايد- قرآن از دو نفر ياد مي کند، فردي به نام عفريت از طايفه جن گفت: من قادرم آن را پيش از آنکه از مقامت بلند شوي نزدت بياورم. فرد ديگري که در روايات از او به آصف تعبير شده است، گفت: من بر آن قادرم در يک چشم به هم زدن بلکه قبل از آنکه پلکت به چشمت برسد، آن را بياورم. نکته جالب اينکه شخص دوم که از چنين قدرتي برخوردار است ، قرآن خصوصيت وي را از علم به کتاب آسماني (عنده علم من کتاب) بر مي شمارد، از اينجا روشن مي شود که علم به کتاب الهي مخصوصاً اگر کتاب، کتابي چون قرآن باشد و داننده آن شخصي مانند پيامبر(ص) يا امام علي (ع) باشد ، مي تواند خاستگاه ولايت تکويني مافوق آصف باشد.( عفريتي از جن گفت: من آن را نزد تو مي آورم ، پيش از آنکه از مجلست برخيزي و من نسبت به اين امر توانا و امينم- اما کسي که دانشي از کتاب داشت، گفت: پيش از آنکه چشم بر هم زني ، آن را نزد تو خواهم آورد)(آيات 39و40سوره نمل) جناب محمد ، حالا نظرت درباره امام عي (ع) چيست؟ امام علي (ع) دروازه خيبر و انداختن آن به حدود 40متري را نه با قوه بدني و رژيم غذايي بلکه به قوه ملکوتي و نفس شعله ور با نور الهي ، اين کار را انجام داده است. در پايان باز هم از شما خواهش دارم آيات قرآن را در کنار هم قرار دهيد تا مفهوم واقعي آنها مشخص شود. |
234 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 06 مهر 90
با سلام روزا جان ( 228 ) يعني نعوذ بالله علماي ما به سنت معاويه شكم باره اقتدا ميكنند ؟؟؟ شما كشته مردهاي معاويه ملعون كه بيشتر بايد به او اقتدا بكنيد كه الحق هم ميكنيد . ابن عبّاس ميگويد: من با كودكان بازي ميكردم كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم آمد. خودم را پشت دري مخفي كردم. حضرتش به پشتم زد و فرمود: برو به معاويه بگو بيايد. من آمدم و گفتم: او دارد غذا ميخورد. مجدّدا مرا فرستاد و چون برگشتم گفتم: او دارد غذا ميخورد. حضرت فرمود: «لا اشبع اللّه بطنه». (صحيح مسلم، ج 4، ص 2010، كتاب البرّ والصّلة والآداب، باب 25، ح 96 و 97.) يعني خدا شكمش را سير نكند. او به همين نفرين به مرض «جوع» (يعني گرسنگي) مبتلا گشت و هرگز از كنار سفره سير برنخاست بلكه از خستگي دست ميكشيد. شما معاويه ملعون حرامزاده پرستها مگر به سنتش عمل نميكند ؟؟؟؟ حد اقل به نا علماي خودت بنگر كه از فرط خوردن مرض قند گرفتند كور شدند . در مورد مرض قند ميگويند : ديابتيها در معرض آسيبهايي مانند حملات قلبي، مشکلات کليوي، نابينايي، ناشنوايي . براي نمونه به اين لينك مراجعه كن : تصوير: دو مفتي کور وهابي http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=shobheh&id=74 در اخر از تعثب دست برميداريم وليكن اول بايد دنبال معني ان باشم تا بفهمم منظورت چي مي باشد . خيلي بخودت وعده بهشت را دادي مگر از اون 1, 2, 3و معاويه , خالد يزيد متنفري كه نميخواهي با انها محشور شوي لبيك يا علي |
235 |
نام و نام خانوادگي: عليرضا ن -
تاريخ: 07 مهر 90
با سلام جناب آقاي مجيد م علي با اجازه شما در تکميل اين حديث که در صحيح مسلم است، علماي اهل سنت براي اينکه اين ننگ از پيشاني معاويه پاک کنند، حتي از تهمت زدن به پيامبر نيز ابايي ندارند. حديثي که شما از صحيح مسلم نقل کرديد، براي اينکه آن را توجيح کنند به ساحت مقدس پيامبر اکرم توهين کرده اند، که اين حديث است: ( خداوندا ، من از تو پيماني مي ستانم که هرگز خلاف آن نخواهي کرد، از آنجا که من يک بشر هستم ، پس، هر مومني را که آزردم ، دشنامش دادم ، لعنتش کردم، تازيانه اش زدم، آن را براي او صلاة و زکاة و پاکي و قربتي قرار ده که در روز قيامت به تو نزديکش گرداند.)( صحيح مسلم باب کساني که پيامبر لعنتشان کرد). حالا طراحان جاعل آمدند، (حديث اللهم لا تشبع بطنه = خدايا شکمش را سير مگردان را) در کنار حديث جعلي بالا قرار دادند، و افرادي مثل ذهبي و ابن کثير اينگونه نتيجه گرفته اند: 1) ذهبي مي گويد: شايد حديث ، خدايا شکمش را سير مگردان را ، براي معاويه مايه فخر و مباهات باشد، چون پيامبر فرموده: خداوندا لعنت و ناسزاي من به ديگران را مايه زکاة و پاکي و رحمت قرار بده. 2) ابن کثير مي گويد: براستي که معاويه در دنيا و آخرت خود از اين دعا( منظور همان نفرين) بهره مند گرديد.( البدايه و النهايه ج8ص119) از اين گونه روايات معتبر در مکتب اهل سنت معلوم مي شود که لعن پيامبر برمعاويه و ابوسفيان و ديگر بزرگان قريش ، تنها به خاطر نزديکي اينان به خداوند ، و باعث پاکي و طهارت و کفاره گناهانشان خواهد شد، بنابراين ، روشن است سود اين گونه روايات در مرحله اول به چه کساني خواهد رسيد، کساني که بعدها ساليان دراز زمامدار مسلمانان شدند و اختيار و مال و دين و آيين مردم را داشتند. حالا بينيم که قرآن در مورد اخلاق پيامبر چه مي فرمايد: خداوند در آيه 4سوره قلم مي فرمايد:( و براستي که تو اخلاق عظيم و برجسته اي داري)، و در آيه 128سوره توبه خداوند مي فرمايد:( از ميان شما پيامبري به سويتان آمده است که رنج هاي شما بر او سخت گران مي باشد، و برشما حريص و آزمند است و با مومنان رووف و رحيم است)، همانطور که مشاهده مي کنيم خداوند درباره پيامبرش چنين سخن مي گويد و او را بدين شکل توصيف مي کند، ولي روايات موجود در کتب معتبر اهل سنت ، مي کوشند که اثبات کنند که انگيزه و علت اصلي کارهاي پيامبر و سخنان او هواي نفس است، اصرار دارند که ثابت نمايند بسياري از کلمات پيامبر به خاطر خشم يا خشنودي از افراد بوده است و از حقيقت و واقعيت به دور است.( و هرگز از روي هواي نفس سخن نمي گويد-آنچه مي گويد چيزي جز وحي که به او نازل شده نيست=آيات 3و4سوره نجم). از اين جالبتر که بخاري در صحيحش از عبدالله بن مسعود روايت کرده است که پيامبر فرمود: دشنام دادن به مسلمانان فسق است و جنگ با او کفر(صحيح بخاري کتاب الايمان باب 36و کتاب الادب باب 44)(صحيح مسلم کتاب الايمان ج1ص47حديث116)(تناقض در صحيحين). |
236 |
نام و نام خانوادگي: محمد -
تاريخ: 08 مهر 90
ببينيد اقاي عليرضا مشكل من واختلافي كه در بحثهاي ما وجود دارد هرچه ادامه بديم دور باطل زده ايم چون اثاثا معني توسل از ديدگاه من و شما دو معني متفاوت ميباشد وقتي كه من ميگم توسل به شخص حاظر و زنده صحيح ميباشد منظورم اين نيست كه از ان شخص بخواهم حاجتم را براورده كند و يا شفاعتم بدهد من از وي ميخواهم كه در حضور خودم حي و حاظر برايم دعا كند چون شخص صالحي است از خدا برايم دعا كند اگه بدونم خلوص خودم از اون شخص بيشتر و يا هم سطحيم هيچ وقت اين كار رو نميكنم وقتي كه شخصي مرده است و جسما من او را نميبينم و نيست از كجا بدانم برايم دعا كرده مشكل شما اين است كه توسل ميكنيد به امامان و بزرگان و صاحبان قبور و شفاعت و روزي را مستقيما و صراحتا از امام رضا امام علي و غيره ميطلبيد امثال شما مثل آيت الله الله ياري جلو ميليونها بيننده صراحتا ميگه يا امام علي روزيم بده حال جناب علي رضا اگه شما هم بر اين عقيده ايد كه توسل به معني شفاعت و روزي خواستن از غير خدا صحيح ميباشد و با اون معني كه ما از توسل داريم متفاوت است با عرض پوزش من حاظر به ادامه بحث نبوده و بحث با شما را بي فايده و پوچ ميدانم شما وقتي ميرين مشهد نميگين يا خدا به خاطر احترام و بزرگي امام رضا شفايم بده اصلا تنها كسي كه در اونجا بحثي ازش نيست خداوند است شما ميگين ما هرچه داريم از امام حسين داريم پس نقش خداوند به عنوان رزاق و روزي دهنده كجاست؟شما ميگين امام رضا مريضيم را شفا داد آيا اينها شرك اكبر نيست؟آيا براي اينكه مشرك باشيم حتما بايد بگيم خدا يكي نيست؟ما خداوند جل جلاله را با صفاتش مي شناسيم صفاتي كه فقط مختص وي ميباشد حال اگه بيايم صفاتش (رازق شافي و ...)به كسي غير از او بديم آيا مرتكب شرك اونم از نوع اكبرش نشديم شما اگه به اطرافيانتون نگاه كنيد و توجه كنيد كمتر وقتي هست كه در كلامشون خداوند را به كمك بگيرند تكيه كلامشون يا علي يا ابوالفضل يا مهدي يا امام رضا و ...انتظار دارم واقع بينانه حرف بزنيد و آنچه ملموس است و انچه وجود عيني دارد رو بگيد اينجا بحث از دين و اعتقادات است بحث سياسي كه نيست الكي بيايم تو توهماتمون سير كنيم واقعيات رو منكر شيم و چيزهايي كه عينا ميبينيم رو انكار كنيم جناب عليرضا وقتي كه اخوندي جلو ميليونها بيننده دستهاشو بلند ميكنه ميگه يا علي رزقم بده شفاعتمون كن ديگه تو ميخوايي از چي دفاع كني؟شيعه موحدي كه من در موردش تحقيق كرده ام اين مذهبي نيست كه با سياست يكي شده و وسيله اي شده جهت امرار معاش سياسيون .جناي عليرضا بنده در محيط كارم بالغ بر 150 نفر از دوستان شيعه دارم كه متاسفانه با اين اعمالي كه از عالمان ديني خود ديده اند و با اي فتواهاي غير قابل هضمي كه ميدن تماما از دين و مذهب زده شده و كسي كه نماز بخونه و مخصوصا كسي كه روزه بگيره رو شديدا تمسخر ميكنند اينه مذهب اهل بيت و پيروان امام علي؟مطمنم شما هم به عينه اين واقعيات رو ميبينيد فقط كافيست پرده تعصب رو از روي چشمهامون برداريم و با واقعيات زندگي كنيم تمام دين در امام زمان امام رضا و امام علي جمع شده كمك بخواييم روزي بخواييم شفاعت بخواييم . من در اين مورد مطالب جالبي رو چند روز پيش نوشتم نشون به اون نشون كه بيانيه آقاي آيت الله برقعي رو بعد از سو قصدي كه بهشون شده بود رو نيز آورده بودم كه متاسفانه نمايش داده نشد در نهايت جناب عليرضا من شديدا توسل به غير خدا رو طبق آيات متعدده قراني شرك دانسته و توسل به شخص صالح در قيد حيات اونم فقط به معني دعا كردن و نه چيز ديگري حالا اگه شما عقيده داريد كساني غير خدا روزي ميدهند شفاعت ميكنند و در كل در اداره دنيا با خداوند شريك هستند جايز است و شريك قرار دادن با خدا رو عبادت ميدونيد من حرفي ندارم در پناه حق |
237 |
نام و نام خانوادگي: عليرضا ن -
تاريخ: 09 مهر 90
با سلام ببينيد آقاي محمد شما هيچکدام از سوالهاي مرا جواب نمي دهيد، من به شما مي گويم که يکسري آيات قرآن مي گويد که شفاعت فقط براي خدا هست ودر آيات ديگري ، خود خداوند به اذن خود اين شفاعت را به بعضي بندگان صالح خود مي دهد، اين دو دسته آيات را لطفاً براي من توضيح بدهيد؟ لطفاً توضيح بدهيد؟ جناب محمد از شما عاجزانه تقاضا دارم آيات 59و74سوره توبه را به من توضيح دهيد، و مرا راهنمايي کنيد؟ جناب محمد شما در نظر قبلي خود آيات سوره ص را آوريد ، ولي در اين آيه خداوند مصداق مخلصين را نفرموده بود و ديديد که بگذاشتن آيات ديگر در کنار اين آيات مصداق مخلصين به فتحه لام مشخص شد، پس دوباره به شما مي گويم که آيات قرآن را در کنار هم بگذار تا مفهوم آن را درک کني. جناب آيات قرآن صريحاً مي گويد که حقيقت انسان روح او است ، ولي از نظر شما همه چيز در جسم ختم مي شود. جناب محمد فرموديد که وقتي که شخص مرده است و جسماً او را نمي بينم و نيست از کجا بدانم از کجا بدانم برايم دعا کرده است، جناب محمد حال شما نگاهي به آيه 89سوره بقره کن که چگونه يهود قبل از به دنيا آمدن حضرت محمد (ص)، به نام رسول خدا که در تورات يافته بودند بر مشرکان عرب از قبيله اوس و خزرج پيروزي مي جستند، و بدون اينکه جسم پيامبر ببينند بر او توسل مي جستند و مي گفتند: پروردگارا به حق نبي امي از تو مي خواهيم که ما را بر آنها پيروز گرداني.( تفسير طبري ذيل آيه)، حالا جناب محمد اگر من از خدا بخواهم که پروردگارا به حق نبي امي مادرم را شفا بده آيا اين شرک است؟ جناب محمد فرموديد که اگر بدونم که خلوص خودم از آن بيشتر و يا هم سطح آن باشد ، هيچ وقت اين کار را نمي کنم، پس چرا عمر خطاب که بهترين خلق خدا بعد از پيامبر و ابوبکر است ، عباس را پيشگاه خدا واسطه قرار داد؟ هنوز به من جواب نداديد که چرا اصلاً عمر مستقيماً از خداوند متعال نخواست تا باران ببارد؟ خواهشاً جواب بدهيد؟ يکبار مي گويد که خدايا تنها از تو ياري مي جوييم ، و مي گويي که امام علي (ع) کسي را واسطه قرار نداد، از طرف ديگر مي گويي که اصحاب، پيامبر را واسطه قرار دادند؟ قسم حضرت عباس را باور کنيم يا ..... جناب محمد همانطور که قبلاً در کامنت 217 به شما گفتم :در نوع سوم توسل، به طور مستقيم حاجت خود را از اولياي الهي طلب مي کنيم که اين نيز شرک نيست، زيرا تاثيرگذاري آنها، به صورت غيراستقلالي و وابسته به اراده و قدرت الهي است و اسباب و واسطه هاي فيض، همچنانکه در اصل وجود و بقاي خويش، وابسته و قائم به او هستند ، در فاعليت و تاثيرگذاري نيز وابسته به اراده و قدرت خداوند مي باشند. بنابراين، نه توحيد در ربوبيت به معناي انکار نقش اسباب است و نه اثبات نقش اسباب و واسطه هاي فيض، منافي با توحيد ربوبي است. از اين رو تمسک به آنها، منافي با توحيد ربوبي ندارد؛ ولي اگر کسي اسباب و واسطه هاي فيض را فاعل مستقل از اراده و قدرت خداوند بداند و يا معتقد به مبدا موثري در عالم هستي باشد که خدا آن را سبب و واسطه فيض قرار نداده ، آن وقت دچار شرک شده است، بنابراين ،توسل و حاجت خواستن از اولياي الهي ، تمسک به رابطه هاي فيض الهي و اسبابي است که فاعل بودن آنان وابسته به قدرت و اراده خداوند است و در نتيجه، اين حاجت خواستن ، شرک در ربوبيت نيست، همچنانکه تمسک به ساير اسباب مثل پزشک و دارو ، شرک در ربوبيت نيست. از طرفي ديگر، ما اوليا را خدا نمي دانيم ، بلکه تمام افتخار اولياي الهي اين است که بنده و مخلوق خداوند هستند، آنان همچون ديگران غذا مي خورند و براي تامين معاش، تلاش و کوشش مي کنند و براي رفع خستگي همچون ديگر انسانها استراحت مي کنند و مواردي از اين قبيل. پس پيامبران و امامان نه تنها چيزي از بشر بودن کم ندارند، بلکه کامل ترين افراد بشر و نمونه عالي انسانها در تمامي ابعاد هستند، پس شرک در الوهيت(شرک در ذات) هم نيست. جناب محمد گفتي که مسافرت به سوي قبور انبيا يا اوليا و مانند آن جايز نيست، زيرا اين کار به شرک منتهي مي شود، و من در جواب شما گفتم که : در صحيح مسلم ج2ص671حديث108آمده است که : رسول خدا قبر مادرش را زيارت نمود و گريست و همراهان خود را نيز به گريه انداخت( همانطور که مي دانيم پيامبر مادرش را در شش سالگي در مدينه از دست داده بود و بعد از چهل و چند سال به هنگام هجرت به مدينه قبر مادرش را زيارت نموده است). و همچنين قبور رسول خدا(ص) و ابوبکر و عمر را نيز مسلمانان زيارت مي کنند، حالا شما مي گوييد که مسافرت به سوي قبور پيامبران و اوليا ممنوع است، پس اينها را توضيح دهيد؟ جناب محمد طواف کنندگان پيرامون کعبه ، حجر اسماعيل را طواف مي کنند و ديواره آن را مسح مي کنند و قبر اسماعيل و هاجر در انجا قرار دارد، پس چرا اين کار را مي کنند؟ جناب محمد ، من چکار دارم به همکاران محل کار شما ، مگر شيعيان با همکاران محل کار شما سنجيده مي شوند تا شما چنين نتيجه اي بگيريد؟ من از شما سوالاتي کردم و شما اصلاً به من جواب نمي دهيد؟ جناب محمد، توسل در نظر من يعني ، به معني تقرب جستن و يا چيزي که باعث تقرب به ديگري از روي علاقه و رغبت مي شود ، مي باشد. و شفاعت از ماده شفع به معني ضميمه کردن چيزي به همانند او است. جناب محمد ، متوسل شدن به پيامبران و امامان در حقيقت توسل به مقام روحاني آنهاست که روح خود را پرورش داده و به کمالاتي رسيدند، و روح براي بقاست نه فنا، ولي شما مي گويد که فقط جسم او را ببينم. دوست عزيز اگر آيات شفاعت را درست مي خواندي ، مي ديدي که خداوند در آيه 28سوره مريم مي فرمايد:( و شفاعت نمي کنند مگر براي آن کس که خدا راضي باشد). جناب محمد در ايه 22و23سوره قيامت خداوند مي فرمايد:( چهره هايي که در آن روز خشنود و بشاشند و به پروردگارشان نظاره مي کنند)، براي درک اين آيه شما بايد اين آيات را در نظر بگيريد:(آيه 103سوره انعام که مي فرمايد: ديدگان او را در نيابند و او ديدگان را در يابد، و آيه 110سوره طه که مي فرمايد: علم آنها او را در برنگيرد، و آيه 11سوره شوري که مي فرمايد: هيچ چيز همانند او نيست)، پس همانطور که مي بيني ما بايد آيات قرآن را در کنار هم بگذاريم تا مفهوم واقعي آن بدست آيد؛ تا شامل آيه اي که مي فرمايد: بعضي آيات را مي گيرند و بعضي ديگر را رها مي کنند ، نشويم. رسول خدا درباره خوارج مي فرمايد: قرآن را مي خوانند اما از گلويشان پايين نميرود. |
238 |
نام و نام خانوادگي: پرويز از کردستان -
تاريخ: 09 مهر 90
با سلام اين سلام و خسته نباشيد را از يك موحد قبول كنيد كه خود را نه سني مي نامد و نه شيعه بلكه تنها موحد مي داند شما جناب دكتر بدانيد كه قدم در راه سخت و دشواري نهاده ايد كه در آن ممكن است با دشواري ها و سختي هاي روبرو شويد اما انسان صبور با تكيه به معبود خويش مي تواند سختي هاي زيادي را براي خود هموار سازد و اگر اجازه بدهيد مي خواستم سخني بگويم 1- چرا ما بايد نعمتي را كه خدا به ما داده است و ما را از حيوان جدا مي سازد رها كرده و خود را به دست يك سري مدعيان و محبين اهل بيت بدهيم چرا نبايد همچنان كه از قران پيروي مي کنيم كمي هم از عقل خود پيروي كنيم و عقل را معيار قرار دهيم و حق از باطل جدا شود 2-تمامي کتاب هاي اهل سنت و اهل شيعه و غيره را کنار بزاريم و به قران باز کرديم که تمامي جواب ها سريح و روشن و کامل و بدون هيچ عيب و نقصي در آن وجود دارد و بدون شک کلام الله است 3- اي برادران يکي از موحدان جمله اي دارد که مي فرمايد(از بنده مخواه اگر دهد منت است و اگر ندهد خفت است)(از خدا بخواه اگر دهد نعمت است و اگز ندهد حکمت است) |
239 |
نام و نام خانوادگي: موسي -
تاريخ: 10 مهر 90
سلام در جواب 235 آقاي پرويزعقل انسان نا کامل است و اگر انسان تنها با عقل خودبه قر آن رجوع کند بي شک گمراه خواهد شد.ودليل بنده:اين است که اگر عقل انسان کامل ميبود ديگر خودش حتي بدون دليل و برهان بايد راه حق را پيدا ميکرد و همچنين همه ي انسانهايي که عقل شان کامل ميبود بايد يک دين و آيين را انتخاب ميکردن. درضمن تشيع در بعضي از کتب مستدل خود چه با صراحت چه پوشيده به تحريف قرآن اذعان کردن پس چطور اونها ميتونند به قران استدال کنند .... خودتون نگاه کنيد... 1.کليني در 1/413 2.قمي ؛استاد کليني در تفسيرش 5/1,9,10 3.مفيد در کتاب اوايل المقالات 4.فيض کاشاني در تفسيرش الصافي 5/حر عاملي متوفاي 1104هجري در وسايل شيعه 6/مجلسي در بحار الانوار انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون |
240 |
نام و نام خانوادگي: عليرضا ن -
تاريخ: 10 مهر 90
با سلام به جناب پرويز حرف شما قبول و به قرآن باز گرديم. جناب پرويز وقتي من به قرآن مراجعه مي كنم با آيات زير روبرو مي شوم: 1) اگر نمي دانيد از اهل ذكر(آگاهان ) بپرسيد.(آيه43سوره نحل) 2)ما اين ذكر(قرآن) را بر تو نازل كرديم, تا آنچه به سوي مردم نازل شده است براي آنها روشن سازي(آيه 44سوره نحل) 3)كسي كه از پيامبر اطاعت كند, خدا را اطاعت كرده است(آيه80سوره نسا) 4) اي كساني كه ايمان آورده ايد اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد پيامبر و اولو الامر را(آيه59سوره نسا) 5)ما قرآن را بر تو نازل نكرديم مگر براي اينكه آنچه در آن اختلاف دارند, براي آنها روشن كني(آيه 64سوره نحل) 6)ولي اين آيات روشني است كه در سينه دانشوران جاي دارد(آيه 49سوره عنكبوت) جناب پرويز طبق آين آيات اگر كسي بخواهد به خود قرآن معتقد باشد, قرآن مي گويد بدون رسول پيروي از من غلط است. جناب پرويز خداوند متعال , پيامبر گرامي اسلام را با قرآن قرار داده و مي فرمايد: ( و از نوري كه با او نازل شده پيروي نمودند, آنان رستگارانند=آيه 157سوره اعراف), طبق اين آيه پيامبر و قرآن هر دو نزد خداوند حضور داشتند و خداوند يكي را انزال و ديگري را ارسال كرد , يعني اگر انسان كامل به صورت كتاب تدويني جلوه كند مي شود قرآن و اگر قرآن به صورت انسان كامل در آيد, مي شود پيامبر اسلام. جناب پرويز براي همين است كه خداوند در آيه 7سوره حشر مي فرمايد:( آنچه را رسول براي شما آورده بگيريد و از آنچه نهي كرده خودداري نماييد). پس اين آيات مي فرمايد كه خداوند دو چيز در ميان مردم قرار داده است: آيات الهي و رسول اكرم(ص), يعني همان قرآن و سنت صحيح پيامبر. دوست عزيز اين جمله آخر شما در ست است كه همان معني (لا حول و لا قوه ال بالله= تمام نيروها از اوست) را مي دهد , ولي اين بدان معنا نيست كه ما از هيچ سببي استفاده نكنيم, مثلاَ اگر بخواهيد بار سنگيني مثل يخچال و كمد را از زمين بلند كنيد و از ديگران كمك بگيريد آيا اين مخالف آيه اياك نستعين است؟ پس شما نبايد هيچ وقت براي بلند كردن يخچال از ديگران كمك يگيريد چون از بنده خواستيد و منت است. |
241 |
نام و نام خانوادگي: فاطيما شايان -
تاريخ: 10 مهر 90
با سلام. فقط چندتا سوال دارم؟ شما از خداوند عزيزتر ,مهربونتر, بخشنده تر, كريم تر ,عاشق تر به بندگان, تواناتر در شفا دادن كمك كردن, سراغ داريد؟ مگه امامان و پيامبران از خداوند بر ما گنهكاران دلسوزترند؟چرا من كه ميتونم خيلي راحت با خالق خودم بدون هيچ خجالت و شرمي رازونياز كنم بين خودم و خدام واسطه قرار بدم؟اصلاَ چه لذتي بالاتر از اينكه ما با آفريدگار خودمون صحبت كنيم؟اگه كسي تو دنيا وجود داشته باشه كه درد منو بهتر از خودم بفهمه,از همه مهربونتر باشه,از همه تواناتر باشه قطعا اون فقط و فقط خداي عزيزه ونه بندگانش.پيامبران و امامان در مسير زندگي ما انسانها فقط حكم راهنما رو دارن مثل مسير جاده اي كه تابلوهاي راهنمايي و رانندگيش براي هدايت رانندگان نصب شدن.در سوره ي حمد بارها وبارها ميگيم:خدايا تنها تو را ميپرستيم و تنها..... از تو..... ياري ميجوييم؟؟؟!!!! حالا از غير خدا ياري بگيريم؟ استغفرلله..... .من عاشق خداي خودم هستم و پيامبران و امامان رو به دليل اينكه عاشق واقعي خدا بودن و در راه هدايت ما انسانها قدم برداشتن و زجر كشيدن خيلي خيلي دوست دارم...ولي هرگز از اونها چيزي طلب نميكنم.يكتاپرستي و توحيد يعني فقط و فقط و فقط بگيم خدا. جواب نظر: با سلام خواهر گرامي كسي منكر امكان ارتباط مستقيم با خدا و ضرورت آن نشده است ، اما خود خداوند در قرآن يكي از راههاي رسيدن به حق تعالي را واسطه قرار دادن صالحين قرار داده است ، و به عنوان نمونه براي مسلمانان ماجراي توسل فرزندان يعقوب به وي را بيان كرده و به مسلمانان دستور مي دهد به نزد رسول خدا (ص) را بروند تا او براي آنها استغفار كند . يعني اگر واقعا ميخواهيد به خداوند متعال نزديك شويد بايد از راهي كه خود او ترسيم كرده است برويد . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
242 |
نام و نام خانوادگي: بخت النصر -
تاريخ: 10 مهر 90
جناب پرويز گويي تضاد دروني و تناقض گفتاري اصلي از اصول مذهب شما و رکني از ارکان دين شماست. چنان اين تناقض دروني براي شما عادي شده است که حتي از بيان يک کامنت بدون تناقض دروني عاجز هستيد: 1)) -تمامي کتاب هاي اهل سنت و اهل شيعه و غيره را کنار بزاريم و به قران باز کرديم که تمامي جواب ها سريح و روشن و کامل و بدون هيچ عيب و نقصي در آن وجود دارد و بدون شک کلام الله است 2)) اي برادران يکي از موحدان جمله اي دارد که مي فرمايد(از بنده مخواه اگر دهد منت است و اگر ندهد خفت است)(از خدا بخواه اگر دهد نعمت است و اگز ندهد حکمت است) ******** جناب پرويز اين شعري که گفتي از قرآن است يا از کتابي غير از قرآن کريم؟ مگر تو ما را به کنار گذاشتن تمامي کتب امر نکردي؟ پس چگونه است که خود از کتابي ديگر ميگويي؟ آخر تناقض و تضاد در گفتار تا کجا؟ آخر دو رويي و دو گويي تا کجا؟ ******* البته اگر شما ذرهاي انس با قرآن داشتيد آگاه بوديد که خداوند متعال ميفرمايد: «والشعراء يتبعهم الغاوون» حال به جاي عمل به قرآن کريم و دستورات و احکام آن همچنان ميتوانيد پيرو شعرا باشيد. «يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله وابتغوا اليه الوسيله وجاهدوا في سبيله لعلكم تفلحون» امر خداوند متعال است به ابتغاء وسيله براي قرب به سوي او. همانگونه که فرزندان گناهکار حضرت يعقوب (عليه السلام) ايشان را وسيله قرار دادند: «يا ابانا استغفر لنا ذنوبنا» ******* آيا خداوند متعال از شنيدن دعاي فرزندان يعقوب (عليه السلام) ناتوان بود؟ (نعوذ بالله) آيا خداوند متعال از رگ گردن به ايشان نزديک تر نبود؟ پس چرا حضرت يعقوب (عليه السلام) به آنها نگفت: استمداد از من براي دعا شرک است و فقط بايد خود از خداوند استغفار کنيد؟ ********* جناب پرويز چه پست و چه زشت است که قربانيان بمباران شيميايي سردشت، عبد و بنده سفاکاني شوند که به صدام 70 ميليارد دولار کمک مالي کردند. آخر مگر مشرکان عبد ابن تيميه از نجد، شما را انسان ميدانند که خود را بنده پول آنها کردهاي؟ |
243 |
نام و نام خانوادگي: بخت النصر -
تاريخ: 10 مهر 90
جناب موسي ميشود بفرماييد چرا عمر بن خطاب از آتش زدن قرآن لذت ميبرد؟ با تشکر |
244 |
نام و نام خانوادگي: محمد -
تاريخ: 10 مهر 90
آقاي عليرضا شما اين چند آيه رو آورديد كه خداوند از هيچ كسي صراحتا به عنوان شفيع سخن نگفته و اسم هيچ يك از امامان و بزرگان رو نياورده اگه تو بدنو تعصب كوركورانه و تعصب دوران جاهليت (خيلي ببخشيد در جواب تعبير و تمثيل خوارج شما) به اين آيات توجه كني اين چند آيه هم تاييدي بر اون چن ده آيه ايست كه صراحتا و دقيقا بدون هيچ تفسير عوام الفريبي ميباشد قضاوت را به عهده همه خوانندگان منصف ميذارم 6 آيه زير تفسيز آيات ديگه اي است(قسمت اندكي كه در حد توان به آنها اشاره كرده ام)آقاي عليرضا در معني 6 آيه ذير به چه چيزي اشاره شده كه بالغ بر 30 الي چهل آيه صريح قران رو زير سوال ميبري و ميگي اين چند آيه تفسير آنهاست در كداميك اشاره شده كه امام رضا ابوالفضل حضرت علي و غيره شفا ميدن روزي ميدن و ...نه جناب عليرضا شما تفسيرهاي بسيار ضعيف و غيرقابل قبولي را از چند ايه ميكنيد و با كمال پررويي آنها را جايگزين قسمت عظيمي از قران ميكنيد كه خداوند به صراحت و بدون نياز به تفسيرهاي جانبدارانه من و شما دارد در چند آيه زير در همه ايات خداوند ديگر آيات متعدده خود را تاييد كرده و فرموده اند بدون اذن وي كسي نميتونه شفاعت كنه تازه اينجا حرف از شفاعته و به تفسير سني و بسياري از شيعيان منظور خداوند پيامبر اكرم در روز محشر (اگه به دومين آيه توجه كني فرموده اند (درآن روزيعني روز محشر)از خداوند تقاضاي شفاعت امت خود را دارد اونم در حد تقاضا نه اينكه خودش شفاعت كنه بلكه طبق آيات زير كه شما نقل كردين به اذن و اجازه خداوند شما يك آيه بياوريد كه خداوند فرمايش كرده باشند رازقي هم و جود دارد كه حتي به اذن وي رزق بدهد شما عينا از امامان تقاضاي رزق و روزي ميكنيد 6 ايه ذير همشون يك جمله رو تكرار ميكنند كه خداوند مي فرمايند كسي بدون اذن او شفاعت نميكند ودر اينجا از كسي صراحتا سخن نگفته جناب عليرضا شما آيات لازم به تفسير رو كه تعدادشون هم خيلي كمه با كمال جسارت و دروغ پردازي تفسير اون همه آيه صريح قرار ميدين اكنون آقاي عليرضا من 6 ايه اي كه شما اوردين رو آوردم و چندين مورد از اون همه آيه صريح رو پشت سرشون ميارم خودتون و وجدانتون بدون تعصب و با انصاف بگين كدوم دسته صريح ترند ؟كدوم دسته تفسير اون يكي دسته است ؟كدوم دسته نياز به تفسير مغرضانه و دروغ پردازي ندارند ؟كدوم دسته خداوند بدون نياز به تفسير آخونهاي دزد و زناكار(خمس بگير و صيغه اي) مفهوم سخنان خود رو بيان كرده جناب عليرضا شما ميگين كه من جواب آيه هايي كه ذكر كردي رو ندادي جناب عليرضا اينها جواب نميخواستند بلكه خودشون تصديقي بر كلام من و آيه هاي متعدد و صريحي بود كه ذكر كردم اينم آيه هاي شما : 1 )در سوره يونس آيه 3 مي فرمايد: هيچ شفيعي نيست مگر به اذن او. 2)در سوره بقره آيه 255 مي فرمايد: کيست که نزد او جز به اذن او شفاعت کند؟ 3)در سوره طه آيه 109 مي فرمايد: در آن روز، شفاعت سودي نبخشد مگر کسي که خداي رحمان به او اجازه داده و گفتارش را بپذيرد. 4)در سوره سبا آيه 23 مي فرمايد: و شفاعت سودي نبخشد مگر از کسي که خدا به او اجازه داده است. 5)در سوره مريم آيه 87 مي فرمايد: مالک شفاعت نيستند، مگر کساني که نزد خداي رحمان عهد وپيماني دارند. 6)در سوره انبيا آيه 28 مي فرمايد: وشفاعت نمي کنند مگر براي آنکس که خدا راضي باشد.(متوجه شدين كه همشون يك جمله رو ميگن و اونم منظور پيامبره كه در روز قيامت از خداوند تقاضاي شفاعت امت خود را ميكند و هيچ ربطي به شفاعت و رزق دادن امامان و بزرگان ندارد حداقلش اينه كه در متن عربيش و ترجمه اش ما هيچي نديديم اما اقاي عليرضا من جواب آيه هاي فوق رو دادم شايد كامل نباشد و تفاسيرش از نظر اهل سنت باشد حداقلش اينه كه جواب دادم ولي از شما ميخواهم بدون هيچ حرف حاشيه اي فقط و فقط مفهوم و معني آيات زير رو براي بنده بگين كار سختي نيست اگه سواد خواندن عربي و ترجمه در سطح ابتدايي رو دارين(معني كلمه به كلمه ) يك آوانسي هم كه ميتونم بهتون بدم شبانه روز بشينيد و از علما و اخوندها كه با عرض پوزش بايد يگم شما فقط حرفهاي اونها رو تكرار ميكردين و از خود هيچ حرف تازه اي نداشتين (برخلاف برداشتي كه اون اولا ازتون كردم) مشورت بگيرين اگه از ايه هاي زير تونستين تفسير ديگري به نفع بازار خود بكنين . من تفسيرهاي شمارو اگه تونستين هرچه باشه فقط متن صريح عربي قران رو نقض نكنه با كمال منت ميپذيرم اگه تونستين چنين كاري بكنيد من از همين امروز مذهب سنت رسول الله را كنار ميگذارم و به مذهب تحريف شده صفويه ميپيوندم (با عرض پوزش از شيعيان موحد) @در سوره زمر آيات 43و44 مي فرمايد:آيا غير از خدا شفيعاني گرفته ايد؟بگو اگر چه مالک چيزي نباشند و درک وشعوري نداشته باشنند. بگو شفاعت همه اش از آن خداست که حاکميت آسمانها و زمين از آن اوست وهمه شما به سوي او باز گردانده مي شويد. @در سوره سجده آيه 4 مي فرمايد: هيچ ولي و شفيعي جز او براي شما نيست. ايا متذکر نمي شويد؟ @در سوره انعام آيه 51 مي فرمايد: براي آنها جز او ولي و شفيعي نيست. @در سوره انعام آيه 70 مي فرمايد: و به آنها تذکر بده تا گرفتار دست آورد خود نشود، که جز خدا نه وليي است و نه شفيعي. @ايه هاي 104 و 105 سوره 10 (سوره يونس) خداوند ميفرمايد: "بگو اي مردم، اگر از دين من دچار شک هستيد بدانيد كه من كساني را كه غير از خدا عبادت ميكنيد، عبادت و بندگي نميكنم ولي خدائي را بندگي ميكنم كه جان شما را ميگيرد. بمن دستور داده شده كه از افراد باايمان باشم. و بمن امر شده كه رو به دين توحيدي بياور و از مشركين نباش." @در آيه 3 سوره اعراف ميفرمايد: "از آنچه از خداوندتان به شما نازل شده (از قرآن ) پيروي كنيد و از اوليائي غير از آن پيروي نكنيد." @در آيه 18 سوره 72 (سوره جن) خداوند ميفرمايد: " کسي را در كنار خدا به كمك نخوانيد " @در آيه 60 سوره 40 (سوره مومن) خداوند ميفرمايد: "و خداوند شما گفت مرا بخوانيد تا دعاي شما را اجابت كنم." @ آيه 73 سوره 22 (سوره حج) کساني را که غير از خدا به کمک ميخوانيد هرگز مگسي را خلق نميکنند، اگر چه براي آن متحد شوند و اگر يک مگس چيزي را از آنها بربايد نميتوانند آن را از چنگ مگس درآورند. طالب و مطلوب هر دو ضعيف هستند." @در آيه هاي 104 و 105 سوره 10 (سوره يونس) خداوند ميفرمايد: "بگو اي مردم، اگر از دين من دچار شک هستيد بدانيد كه من كساني را كه غير از خدا عبادت ميكنيد، عبادت و بندگي نميكنم ولي خدائي را بندگي ميكنم كه جان شما را ميگيرد. بمن دستور داده شده كه از افراد باايمان باشم. و بمن امر شده كه رو به دين توحيدي بياور و از مشركين نباش." @اياک نعبد و اياک نستعين"فقط تورا ميپرستم و فقط از تو كمك ميخواهم @در آيه 107 سوره 10 (سوره يونس) خداوند ميفرمايد: "اگر خدا ضرري بتو برساند، هيچكس جز او نميتواند آنرا برطرف كند و اگر خيري برايت بخواهد، هيچكس جلوي لطفش را نميتواند بگيرد. لطفش را به هر يك از بندگانش كه بخواهد ميكند. او آمرزنده مهربان است. " @در آيه 31 سوره 42 (سوره شوري) خداوند ميفرمايد: "و غير از خدا هيچ يار و ياوري براي شما وجود ندارد." @در آيه 18 سوره 13 (سوره رعد) خداوند ميفرمايد: "... خدا وضع قومي را تغيير نميدهد، مگر اينكه خود آن قوم آنچه مربوط به خودشان است را عوض كنند. ( يعني طرز فكر و گفتار و عملشان) وقتي خدا بلائي براي قومي بخواهد، هيچكس و هيچ چيز جلوي آن را نميگيرد، و هيچ كمك كنندهاي غير از خدا براي آنها وجود ندارد." @در آيه 70 سوره 6 (سوره انعام) خداوند به رسول ميفرمايد: "فقط تذكر بده كه هر كس گرفتار اعمال خودش ميباشد و كسي غير از خدا ياور و شفيعي ندارد." خداوند بسادگي به من ميفرمايد که من غير از خود خداوند هيچ كمك كنندهاي، ياور و شفيعي ندارم. جناب عليرضا در مورد درخواست حضرت عمر از عباس عموي ÷يامبر در مورد دعاي باران :خلفاي راشدين چه ابوبکر چه عمر چه عثمان و چه علي و کلا صالحان و سابقون اولون اين خصلت رو داشتند که با کمال اخلاص و با اينکه خداوند رضايت خو رو ازشون اعلام کرده بود هيچ وقت خودشون رو از امت حکومت خود اولاتر و با تقواتر نميدونستند و هميشه تواضع رو پيشه کار خود قرار ميدادند چرا در اون زمان در زمان صحابه بهترين امت رسول الله با توجه به اينکه مدتي از وفات رسول الله نگذشته بود به وي توسل نميکردند چون آنها طبق کلام خداوند و آيات صريحش هيچ کس رو به غير از خدا رازق نميدونستند در زمان پيامبر آن حضرت دعا ميکرد و بعد از وي صالحان و تقواداران پيشاپش مسلمانان و در صفوف نماز جماعت دعا ميکردند و بقيه آمين ميگفتند حضرت عمر و يا هيچ يک از ديگر خلفا هيچ موقه براي آرزوهاي شخصي و احتياجات خصوصي از کسي ديگه نميخواست برايش دعا کند دعاي باران يک دعاي گروهي و دسته جمعي بود که يکي بايد جلو ميرفت دعا ميکرد بقيه آمين ميگفتند پس اينجا هيچ کس تقاضاي شفاعت و روزي از غير خدا نکرده بلکه يک دعاي دسته جمعي براي نزول باران بوده که الانم وجود دارد حضرت عمر دعاهايش را از خداون ميکرد و خداوند نيز او را ياري داد تا يک مشت ملت رو از آتش پرستي به دين مبين اسلام آورد ولي انسانها چقدر نمک نشناسند آقاي عليرضا من مصرانه جواب معني و تفسير )از هرنوعش) آيه هاي فوق رو ميخوام پس لفا حاشيه نرويد و از بحث فرار نکنين من دقيقا تفسير اياک نعبد و اياک نستعين رو ميخوام اگه جوابي نداري پس لطفا بساطت رو جمع کن الله مدد |
245 |
نام و نام خانوادگي: محمد -
تاريخ: 17 مهر 90
خيلي متاسفم ميشه توضيح بدين چرا نظر بنده در جواب به آيه هايي كه آقاي عليرضا ميگن بي جواب مونده نمايش داده نشد من اون شب شايد يك ساعت وقتمو گذاشتم روي اون جوابيه كه شرط ميبندم ترسيديد نمايشش بدين بعد از اون هم كه قسمت ارسال نظر هم از سايت حذف كردين و حالا بماند اين چند نظر اخير از كجا اومدن؟؟؟اگه اينقدر به دين و مذهبتون و صحت اعتقاداتتون اطمينان دارين ديگه نيازي به جا زدن و سانسور كردن نداريد شماها كه ادعاي اسلام ناب رو دارين بايد براي هر شبهه(به قول خودتون)جوابيه اي منطقي داشته باشين اگه دوباره به دروغگويي متهم نميشم خواهشا دليل عدم نمايش اون نظر بنده رو ذكر كنيد جواب نظر: با سلام دوست گرامي كسي كه به دنبال حقيقت باشد اينگونه سخن نميگويد . طبيعي است كه موسسات پاسخگويي از چند نفر پاسخگو تشكيل شدهاند و در صورتي كه مشكلي براي اين اشخاص پيش آمده باشد ، مدتي كار پاسخگويي به تاخير ميافتد. و در اين مدت ، بخش نظرات سايت بسته ميشود . اما د رمورد نظراتي كه اشاره كرديد بي جواب مانده است ؛ بسياري از نظرات بارها پاسخ داده شده است و بدون جواب علني ميشود ، زيرا پاسخ آنها بسيار ساده است و حتي دوستان مراجعه كننده به سايت هم پاسخ آنها را ميدانند ، و بارها ديده شده كه دوستان ما به آنها پاسخ گفتهاند . بنا بر اين نيازي به پاسخ دادن به همه نظرات نيست . البته اگر واقعا احساس مي كنيد بعضي از مسائل بسيار سخت هستند آنها را بنويسيد تا پاسخ داده شود . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
246 |
نام و نام خانوادگي: عليرضا ن -
تاريخ: 21 مهر 90
با سلام جناب محمد همانطور که قبلاً بهتون گفته بودم ما در قرآن آيات عام و خاص داريم، به طور مثال در آياتي مثل آيات 43و44سوره زمر و آيه 4سوره سجده و آيه 51سوره انعام و آياتي مشابه اين آيات آمده است که خداوند مي فرمايد: ( مردم غير از خدا، هيچ ولي و شفيعي ندارند) و من هم مثل شما به اين آيات اعتقاد دارم که شفاعت و يا هر چيز ديگه اي به طور ذاتي و استقلالي فقط و فقط براي خداوند است و بس ، اما جناب محمد در آياتي مثل ، آيه 255سوره بقره و آيه 3سوره يونس و آياتي مشابه اين آيات خداوند مي فرمايد:( هيچ شفيعي نيست مگر به اذن او)، که اين آيات نشان مي دهد که اگر خداوند متعال بخواهد که خواسته است شفاعت با اجازه او هست. يک مثال ساده براي شما مي زنم: اگر کسي به شما بگويد که در کل ماه مهر کسي به خانه ما مهمان نيامد ، اين يک عام است، ولي بعد بگويم که الا در روز 17ماه مهر، کلمه الا ، عام را تخصيص مي زند، اگر شما فقط قسمت اول را ملاحظه کنيد، معنايش اين است که هيچ شخصي در ماه مهر به خانه ما مهمان نيامده است، ولي کلمه الا در روز 17ماه مهر آن را استثنا مي کند؛ پس همانطور که ملاحظه مي کنيد در آياتي که شما ميگيد که شفاعت فقط براي خداوند است، اين آيات با آياتي که خداوند مي فرمايد که مگر با اجازه او شفاعت هست، هيچ گونه منافاتي ندارند. جناب محمد شما چرا متوجه نيستيد که شيعيان به هيچ وجه به پيامبر (ص) و ائمه اطهار عليهم السلام به صورت مقام مستقل از مقام الاهي نمي نگرند ، بلکه آنان را انسانهاي برتري توصيف مي کنند که با تلاشها و مجاهدتهاي خود و همچنين عنايت خداوند ، مراتب عاليه را طي نموده و به مقام قرب الهي نايل آمده اند، از اين رو آنان پيش خداوند مقام و جايگاه رفيع و چه بسا منحصر به فردي دارند، جناب محمد من به شخصه معتقدم که انسانهاي عادي مقام و منزلت رفيعي نزد خداوند ندارند و براي رسيدن به قرب الهي به واسطه هايي نيازمندم که دست من گناه کار را گرفته و من را در رسيدن به قرب الهي ياري نمايند، از اين لحاظ پيامبر و ائمه نقش واسطه را ايفا مي کنند ، نه نقش شفاعت کننده به صورت مستقل و يا هر چيز ديگه به صورت مستقل از خداوند. جناب محمد ، نکته بعد توجه به تعريف و مولفه عبادت است که عبادت صرفاً خضوع و تعظيم به کسي يا شي اي نيست، بلکه خضوعي و تعظيمي است که با اعتقاد به خدايي و الوهيت آن توام باشد، براين اساس اگر توجه و احترام من بر پيامبر و امامان با اعتقاد به خدايي آنان باشد، آن وقت حق با شما و ديگر منتقدان شيعه است، ولي من چنين اعتقاد و عملي را به شدت از خود به دور مي دانم، اما اگر توجه و خضوع بر پيامبر و امامان نه به قصد عبادت و خدايي، بلکه صرف احترام و اعتقاد به مقام برتر آنان پيش خداوند باشد، چنين اعتقادي عبادت نيست و با توحيد عبادي منافاتي نخواهد داشت. به عنوان مثال خداوند خود به فرشتگان فرمان داده است که در مقابل آدم سجده کنند(آيه 34سوره بقره)، واضح است که اين کار فرشتگان عبادت و پرستش غير خدا محسوب نميشود. جناب محمد مساله شفاعت نيز در همين چارچوب است، خداوند در قيامت به تعدادي از انسانهاي برتر و مقرب خويش مانند پيامبران و صالحان اجازه شفاعت مي دهد، و من معتقدم که پيامبر و ائمه نيز در شمار شفاعت کنندگان هستند که به اذن خداوند پيروانشان را شفاعت مي کنند و اين مساله نيز با توحيد ربوبي خداوند در قيامت تعارض ندارد. جناب محمد در نظرات قبلي خود اگر يادتان باشد، فقط مي گفتيد که شفاعت کننده فقط خداوند است( که در اين مساله شکي نيست که شفاعت کننده حقيقي و ذاتي فقط خداوند است) ولي حالا چه شده است که مي گويد: پيامبر به اجماع شيعه و سني در روز محشر از خداوند تقاضاي شفاعت امت خود را دارد، که اين نشان مي دهد که پس اگر خدا بخواهد شفاعت کننده اي با اذن او هست. جناب محمد در ابتداي جملات خود گفتيد که خداوند از هيچ کس صراحتاً به عنوان شفيع سخن نگفته و اسم هيچ يک از امامان و بزرگان رو نياورده است، با توجه به اين حرف شما که مي گوييد، خداوند صراحتاً از کسي به عنوان شفيع نام نبرده است ، پس از کجا پي برديد که پيامبر شفيع است؟ آيا اين تناقض نيست؟ اما اين که مي گويي پيامبر (ص) در روز محشر، از خداوند تقاضاي شفاعت امت خود را دارد ، اونم در حد تقاضا، نه اينکه خودش شفاعت کنه ، حرفي مردود است، شما اگر با دقت اين آيات گفته شده را با دقت بخوانيد، مي فهميد که اين آيات اجازه شفاعت داده است نه تقاضاي شفاعت. در ايه109سوره طه مي فرمايد: در آن روز، شفاعت سودي نبخشد مگر کساني که نزد خداوند رحمان به او اجازه داده و گفتارش را بپذيرد. يا آيه 23سوره سبا مي فرمايد: و شفاعت سودي نبخشد مگر از کسي که خدا به او اجازه داده است(جناب محمد جمله -اذن له- يعني چه؟)، و در آيه 87سوره مريم مي فرمايد: که مالک شفاعت نيستند، مگر کساني که نزد خداي رحمان عهد و پيماني دارند( جناب محمد جمله- لا يملکون الشفعة الا من اتخذ عند رحمان عهدا- آيا اين آيه معني تقاضاي شفاعت مي دهد؟)؛ جناب محمد همانطور که در اين آيات مي بينيد، اولاً خداوند شفاعت فقط براي خود مي داند که جملاتي مثل (لا يملکون الشفعة - ولا تنفع الشفعة)، همان آياتي را تاييد مي کند که مي فرمايند: شفاعت فقط براي خداوند است، و دوماً در ادامه آيه مي فرمايد: مگر کساني که خداوند به او اجازه داده است. پس در اين آيات اجازه شفاعت به آنها داده شده است، نه تقاضاي شفاعت، اصلاً فرض کن که تقاضاي شفاعت داده است، به نظرمن اگر پيامبر از خداوند تقاضاي شفاعت کند، صد در صد که نه بلکه دويست درصد خداوند تقاضاي شفاعت پيامبر را قبول مي کند. پس جناب محمد قطعاًً پيامبر بزرگترين شفاعت کننده در نزد خداوند است و هيچ شکي نيست، ولي اينکه مي گوييد ، هيچ ربطي به امامان و بزرگان ندارد، حرف درستي نيست، آيه به صراحت مي گويد که خداوند به بندگان صالح اجازه شفاعت مي دهد و قطعاً امامان جزء بندگان صالح خداوند مي باشند. شما مي گفتيد امام علي (ع) شاه مردان است ، بزرگ مرد تاريخ است و الگوي من در زندگي است، پس حتماً اين بزرگ مرد جزء شفاعت کنندگان نزد خداوند است، يا شايد جناب محمد شما هم از کساني هستيد که به آل محمد حسادت مي کنيد! جناب محمد طبق آيات قرآن شفاعت براي خداست و من هم مثل شما به اين اعتقاد دارم و هنگامي که خداوند به بندگان صالح خود اجازه شفاعت مي دهد، اصل شفاعت از آن اوست و تنها به آنها اجازه داده تا شفاعت کنند ، پس شفيع حقيقي در اين هنگام جز خداوند متعال نيست. خواهشاً اين را بفهميد. هنوز به من جواب نداديد که چرا خداوند در آيه 74سوره توبه به پيامبر صفت مغني داده است، مگر صفت مغني مخصوص خداوند نيست؟ پس چرا خداوند به پيامبر صفت مغني يا بي نياز کنندگي مي دهد؟ جناب محمد اين که خداوند به پيامبر صفت بي نياز کنندگي مي دهد ، معني آن اين نيست که پيامبر به صورت مستقل از خداوند بي نياز مي کند، بلکه پيامبر از ذات خود هيچ چيزي ندارد، اما از فضل پروردگار ، ديگران را بي نياز مي کند، چون پيامبر طبق افاضه الهي وسيله کامروا شدن است. جناب محمد حالا که شما آيات قرآن را کنار هم نمي گذاريد، من براي شما چند مثال مي زنم تا بفهمي که ( القرآن يفسر بعضه بعضاً) است، پس دقت کن. 1) خداوند در آياتي قرآن را کلام خود معرفي مي کند، و در آيه ديگر آن را کلام رسول نيز دانسته است، خداوند در آيات 17تا19سوره قيامت مي فرمايد:( چرا که جمع کردن و خواندن آن برعهده ماست- پس هرگاه آن را خوانديم، از خواندن آن پيروي کن- سپس بيان آن بر عهده ماست)، و همچنين در آيه 19سوره تکوير مي فرمايد:( که اين قرآن کلام فرستاده بزرگواري است)؛ جناب محمد مي بيني که خداوند همانگونه که قرآن را کلام خود معرفي مي کند، آن را کلام و قول رسول نيز دانسته است، دقت کن، اين سخن رسول الهي است، حال رسول مي تواند فرشته وحي باشد يا رسول گرامي اسلام ، زيرا هر دو مصداق رسول هستند، و قرآن مي تواند کلام هر دو باشد. همانطور که مي دانيم بالاصاله قرآن کلام خداست و بالتبع کلام فرشته و پيامبر، زيرا اينان مظهر هاي خداوند هستند و کلام خدا از زبان پيامبر و جبرئيل شنيده مي شود و انها از خود در اصل وحي هيچ سخني ندارند، بلکه فقط حاملان کلام حق و وحي الهي هستند. حالا جناب محمد اگر ما بگوييم که قرآن کلام جبرئيل يا پيامبر است، نه دروغ گفته و نه مشرک شده ايم و ميان اين قول و قول به اينکه قرآن کلام خداست هيچ گونه منافاتي نيست، زيرا در همه اين حالات کسي جز خدا قرآن را نازل نکرده است. 2) خداوند در آيه 124سوره بقره مي فرمايد:( هنگامي که خداوند ، ابراهيم را با وسايل گوناگوني آزمود، و او به خوبي از عهده آزمايشها برآمد، خداوند به او فرمود: من تو را امام و پيشواي مردم قرار دادم ، ابراهيم عرض کرد:از دودمان من، خداوند فرمود: پيمان من به ستمکاران نمي رسد)، اين ايه شريفه اشاره دارد به اينکه خداوند مقام امامت را به او داد و اين واقعه در اواخر عمر حضرت ابراهيم(ع) اتفاق افتاده و در دوران پيريش و بعد از تولد اسماعيل و اسحاق، حالا دليل بر اين گفته چيست؟ دليل برآن اين است که بعد از جمله ( اني جاعلک للناس اماما) از حضرت ابراهيم فرموده که گفت:( و من ذريتي) و اگر داستان امامت قبل از بشارت ملائکه به تولد اسماعيل و اسحاق بود ، ابراهيم (ع) علمي و حتي اميدي به اينکه صاحب ذريه مي شود نمي داشت، چون حتي بعد از بشارت ملائکه باز انرا باور نکرد و در جواب ملائکه سخني گفت که نا اميدي از اولاد دار شدن از ان پيداست. خداوند در آيات51تا55سوره حجر مي فرمايد:( به مردم خبر ده از ميهمانان ابراهيم- آن زمان که بر او در آمدند و سلام گفتند، ابراهيم گفت: من از شما بيمناکم- گفتند: نترس که ما تو را به فرزندي دانا بشارت مي دهيم- گفت: آيا مرا که پيري مسلطم شده بشارت مي دهيد به چه بشارت مي دهيد؟- گفتند: به حق بشارت مي دهيم و از مايوسان نباش) ، و همچنين به طوريکه قرآن در آيات 71تا73سوره هود مي فرمايد که همسر حضرت ابراهيم نيز اميدي نداشت به اينکه صاحب فرزند شود، اينک حکايت قرآن:( همسرش ايستاده بود، خنديد، پس او را بشارت به اسحاق و بعد از او يعقوب داديم- گفت: اي واي بر من، آيا من فرزند مي آورم در حالي که پيرزنم، و اين شوهرم پير مردي است؟ اين راستي چيز عجيبي است- گفتند: آيا از فرمان خدا تعجب مي کني؟ اين رحمت خدا و برکاتش بر شما خانواده است، چرا که او ستوده و والا است)؛ همانطور که ملاحظه مي کنيد از سراپاي سخنان ابراهيم(ع) و همسرش نا اميدي مي بارد و به همين جهت ملائکه در مقابل سخناني مي گويند که تسلي خاطر آنان باشد و دلخوششان سازد، پس ابراهيم(ع) و خانواده اش اطلاعي نداشتند که به زودي صاحب فرزند مي شوند و با اين حال وقتي مي بينيم بعد از شنيدن اين مژده که خدا او را به مقام امامت ترفيع مي دهد، تقاضا مي کند که اين مقام را به بعضي از ذريه من روزي فرما، مي فهميم که او در حال گفتن اين تقاضا داراي فرزند بوده، چون سخن، سخن کسي است که خود را داراي فرزند مي داند، پس معلوم مي شود که اين درخواست از ابراهيم(ع) در اواخر عمرش و بعد از بشارت بوده است. جناب محمد هدف گفتن اين آيه با آياتي که ملائکه بشارت به فرزند دار شدن ابراهيم(ع) مي دهد اين است که حضرت ابراهيم در موقع نزول 124سوره بقره داراي فرزند بوده و در آن موقع ابراهيم (ع) داراي مقام نبوت بوده است، چون جمله( اني جاعلک للناس اماما) وعده اي است به ابراهيم(ع) که در آينده او را امام مي کند و خود اين جمله و وعده از طريق وحي به ابراهيم(ع) ابلاغ شده، پس معلوم مي کند که قبل از آن که اين وعده به او برسد، پيامبر بوده که اين وحي به او شده است، پس به طور قطع امامتي که بعدها به او مي دهند، عير از نبوتي است که در آن حال داشته است. جناب محمد حالا شما ديديد که با ترکيب اين ايه با آيات سوره حجر و سوره هود ، فهميديم که اين امامت ابراهيم(ع) ربطي به نبوت ايشان ندارد، حالا شما سري به تفاسير اهل سنت بزن بدون هيچ گونه دليلي و تنها از سر تعصب اين امامت ابراهيم(ع) را به نبوت تفسير کرده اند.( براي اطلاع بيشتر در اين زمينه تفسير الميزان علامه طباطبايي مراجعه کن که فقط با آيات قرآن اين قضيه را اثبات مي کند و کاملاً با دليل ومنطقي و قرآني، ثابت مي کند که امامت ابراهيم(ع) غير از نبوت ايشان است). 3) سوره ص را قبلاً برايت با آيات قرآن ثابت کردم که شيطان قسم خورده بود که همه بندگانت را گمراه مي کنم جز فقط مخلصين با فتحه لام را گمراه نمي تواند، کند؛ سپس با آيات ديگر نمونه اي از اين افراد مخلص که همان پيامبران هستند، برايت ثابت کردم. يا در آيه 42سوره زمر خداوند مي فرمايد:( خداوند است که همه ارواح را به گاه مرگشان مي گيرد)، جناب محمد چرا اين آيه را نمي فهمي خداوند خيلي راحت به من و شما مي گويد که خودم همه ارواح را به گاه مرگشان مي گيرم. جناب محمد پس چرا فرشته مرگ در کار خداوند دخالت مي کند، و ارواح را به هنگام مرگشان مي گيرند؟ جناب محمد اين آيات را با آيه 42سوره زمر چه نتيجه اي مي دهد؟ 1) خداوند در سوره نحل آيه 28مي فرمايد:( آنها که فرشتگان روحشان را مي گيرند و به خود ستم کرده اند...) و آيه 32سوره نحل مي فرمايد:( آنها که فرشتگان روحشان را مي گيرند و پاکيزگانند، به آنها مي گويند: سلام بر شما....) و در آيه 61سوره انعام مي فرمايد:( فرستادگان ما روح را مي گيرند و کوتاهي نمي کنند)؛ جناب محمد با ترکيب اين آيات کنار هم اين نتيجه مي دهد که اگر هر که بگويد فرشتگان با اذن خدا ارواح را به هنگام مرگ مي گيرند، نه دروغ گفته ايم ، نه مشرک شده ايم( چيزي که افرادي امثال شما خيلي راحت کلمه مشرک را بر ديگران مي گويند)، و هر که بگويد: فرشته مرگ عزرائيل با اذن خدا ارواح را به هنگام مرگ مي گيرد، نه مشرک شده ايم و نه دروغ گفته ايم وميان اين دو قول و قول به اينکه خداوند است که همه ارواح را به هنگام مرگ مي گيرد ، هيچگونه منافاتي نيست، زيرا در همه اين حالات کسي غير خدا و يا همراه خدا ارواح را نگرفته، بلکه اين خود خداست که جانها را گرفته است. جناب محمد کجاي اين مساله شرک است؟ کجاي اين مساله تفسير نادرست است؟ پس طبق نظرات شما اگر کسي بگويد فرشته مرگ ، جانها را مي گيرد آيا منظورش اين است که فرشته مرگ به صورت مستقل از خدا جانها را گرفته است؟ مساله توسل و شفاعت نيز همين گونه است، شما درک درستي نداريد، چرا الکي بدون هيچ دليلي به شيعيان تهمت شرک مي زنيد. جناب محمد اگر من بخواهم مثل شما بعضي آيات را گرفته و يعضي آيات را رها کنم، آنوقت بايد براي خداوند متعال (نعوذ بالله) دست و پا و امثال اينها قايل شوم ، ولي چون من اين آيات را با توجه به آيه 103سوره انعام( ديدگان او را در نيابند و او ديدگان را دريابد) و ايه110سوره طه( علم آنها او را در بر نگيرد) و آيه11سوره شوري(هيچ چيز همانند او نيست) مي خوانم ، هرگز چنين جسارتي به خداوند رحمان نمي کنم، شما سري به کتب معتبر اهل سنت بزن ، آنوقت قضيه دستت مي آيد. جناب محمد اين آيات را براي من تفسير کن: 1) آيه 46سوره بقره:( مومنان پروردگارشان را در قيامت ملاقات مي کنند)- 2) آيه 5سوره عنکبوت:( هر کس به ملاقات خدا اميد دارد) - 3) آيه 23سوره قيامت:( چهره هايي در آن روز خشنود و بشاشند و به پروردگارشان نظاره مي کنند) - 4) آيه 88سوره قصص:( همه چيز هالک و فاني مي شود مگر وجه و صورت او) - آيه 27سوره الرحمان:( وجه و صورت پروردگار صاحب جلال و اکرام باقي مي ماند)؛ يا ديگري مثل، آيه 22سوره فجر يا آيه 210سوره بقره و آيه 2سوره حشر و آيه 26سوره نحل و آيه 4سوره حديد و آيه 54سوره اعراف و مثال اين ايات که براي خداوند اعضا و جوارح را بيان مي کند، جناب محمد شما مجبوريد که براي تفسير صحيح اين آيات به آيات گفته شده که مي گويد، خداوند شبيه هيچ چيز نيست، مراجعه کنيد، اگر اين کار نکنيد......، لطفاً سري به کتاب الايمان صحيح مسلم و کتاب التوحيد صحيح بخاري بزن تا متوجه قضيه شوي و جالب اينکه ابن خزيمه در اين باره کتاب ويژه اي دارد به نام توحيد و اثبات صفات خدا، تاليف کرده و همه روايات را صحيح دانسته است، فهرست برخي ابواب کتاب ابن خزيمه: اثبات نفس براي خداوند- اثبات وجه براي خداوند- باب ذکر صورت خداوند- باب ذکر چشم براي خداوند- باب اثبات دست براي خداوند- باب اثبات پا براي خداوندو باب بيان اينکه همه مومنان خداي عز و جل را نظاره مي کنند. جناب محمد شما سري به کتاب توحيد شيخ صدوق و اصول کافي بزن تا ببيني ائمه عليهم السلام چگونه اين آيات را تفسير کرده اند. جناب محمد ، محض رضاي خدا شماها دم از سنت رسول خدا نزنيد که جسارت هاي فراوان شماها به پيامبر در کتابهايتان است، مثل افسانه غرانيق، نزول اولين وحي بر پيامبر، و امثال اينها در کتاب هايتان زياد است و علماي نادان شما به جاي اينکه آنها را تکذيب کنند براي اثبات آنها دليل هم آورده اند؟( به عنوان مثال براي اثبات افسانه غرانيق آيات 73تا75سوره اسري را دليل آورده اند)، جناب محمد ما در قرآن آياتي داريم که اثبات مي کند که فقط بايد به سنت رسول اقتدا کنيم، شما که ادعاي سنت رسول را داريد، پس اين حديث يعني چه؟( سنت من و سنت خلفاي راشدين را بعد از من را بگيريد و با چنگ و دندان نگاهشان داريد)، جناب محمد اگر در جايي سنت خلفا با سنت رسول تعرض داشت ما به کدام اقتدا کنيم؟ جناب محمد شمايي که ادعاي سنت رسول را داريد، اين آيه را براي من تفسير کنيد:( و هر کس با عمره تمتع حج گذارد= آيه 196سوره بقره)، جناب محمد آيا الان کسي حج با عمره برگزار مي کند، رسول خدا که در زمان حيات خود در حجة الوداع بدان عمل نمود، ولي خليفه اجتهاد کرد و از عمره تمتع منع کرد و دستور به حج افراد داد و سپس در تاييد اين اقدام خليفه از پيامبر حديث جعل کردند که پيامبر دستور به حج افراد داده است و از عمره تمتع نهي فرموده است. جناب محمد ولي آيه قرآن چيز ديگري مي گويد؟ جناب محمد، آيه اياک نعبد و اياک نستعين يعني اينکه خدايا تنها تو را مي پرستيم و تنها از تو ياري مي جوييم، جناب محمد اگر خدا اين آيه را مي فرمايد در کنارش اين ايات را نيز مي فرمايد: آيه 45سوره بقره:( از صبر و نماز ياري جوييد و اين کار جز براي خاشعان گران است) - آيه 153سوره بقره:( اي افراد با ايمان از صبر و نماز کمک بگيريد، خداوند با صابران است)، جناب محمد همانطور که مي بينيد ، خداوند در اين ايات، به انسان مي گويد که در برابر مشکلات زندگي و مصائب روزگار از صبر و نماز ياري بجوييد، آيا اين مخالف آيه اياک نستعين است؟ جناب محمد آيه اياک نستعين به اين معنا نيست که ما از هيچ سببي استفاده نکنيم، مثلاً با بيمار شدن به پزشک مراجعه کنيم آيا اين مخالف آيه اياک نستعين است؟ اگر هست پس شما نبايد هيچ وقت در طول زندگي خود به دکتر مراجعه کنيد چون از خدا نخواستيد و مخالف آيه اياک نستعين است. جناب محمد از اين به بعد شما براي بلند کردن اجسام سنگين از کسي کمک نگيريد لطفاً. جناب محمد فرض کن فردي بيماري سلياک دارد( سلياک بيماري است که در آن روده کوچک به آرد گندم و جو حساس است و بيمار در صورت خوردن گندم و جو در داراز مدت به بيماري ms مبتلا مي شود)، و خود نداند که به اين بيماري مبتلا است ، حالا سوال من اين است که اين فرد از کجا بداند که سلياک دارد؟ آيا خداوند به ايشان وحي مي کند که سلياک دارد؟ يا اينکه فرد به پزشک مراجعه مي کند و با آزمايش متوجه مي شود که سلياک دارد و به او مي گويد که شما تحت هيچ عنوان نبايد از گندم و جو استفاده کنيد و در اين صورت استفاده بيماري شما بيشتر مي شود، حالا اگر اين فرد بيايد بگويد که خدايا من از تو شفا مي خواهم و به توصيه هاي پزشک هم عمل نکند و گندو و جو بخورد، آيا خداوند چنين شخصي را شفا مي دهد؟ مسلماً خداوند چنين شخصي را شفا نمي دهد چون خداوند با انسان در قرآن اتمام جحت کرده و در آيه 24سوره عبس به انسان مي فرمايد:( انسان بايد به غذاي خويش بنگرد)، خداوند خيلي راحت به من و شما مي گويد که براي بيمار نشدن ، انسان به غذاي خويش توجه کند. جناب محمد آيا چنين شخصي از خدا بخواهد که او را شفا دهد و به پزشک مراجعه نکند، ايا خداوند او را شفا مي دهد؟( دقت کن که خداوند چون قادر مطلق است مي تواند چنين شخصي را شفا ده ، ولي اين نکته را در نظر داشته باش که هر چقدر که خداوند شفا دهنده و رحمان و کريم است، همان اندازه نيز حکيم دانا عالم است). جناب محمد ولي اگر چنين شخصي با اميد به اينکه شفادهنده فقط خداوند است و پزشک فقط واسطه است و با رعايت کردن نکات پزشک و آيه 24سوره عبس ، حتماً چنين شخصي را خداوند شفا مي دهد، اصلاً شک نکن. آيه اياک نستعين در نظر من يعني اين. جناب محمد اگر يادتان باشد در نظرهايتان گفتيد که اگر من بدانم که خلوص خودم از کسي بيشتر باشد،هيچ وقت اين کار را نمي کنم، من به شما خيلي ساده مي گويم که مگر شماها اعتقاد نداريد که عمر بعد از پيامبر و ابوبکر بهترين خلق خداست، پس چرا اين بهترين خلق خدا بعد از پيامبر و ابوبکر ، عباس را که به مراتب از عمر خلوصش پايين تراست ( البته از نظر من عباس عموي بزرگوار پيامبرخيلي بهتر است) ، چرا عمر ايشان را واسطه قرار داد؟ آيا عمر نمي توانست خود مستقيماً از خدا بخواهد؟ در پايان جناب محمد که خود را موحد مي دانيد، شما كه خود را موحد مي دانيد هنوز نمي دانيد که شرط حرام است؟ در ضمن من نيازي به آوانس شما ندارم، من همين آوانسي که خداوند به بندگانش داده است دو دستي که هيچ، دو دست ديگر هم قرض مي کنم و به آن مي چسبم. |
247 |
نام و نام خانوادگي: محمد رستم? -
تاريخ: 22 مهر 90
سلام اقا? دکتر برام از سخنران? ها?تان ارسال کن?د متشکر .من خ?ل? شما را دوست دارم |
248 |
نام و نام خانوادگي: محمد -
تاريخ: 23 مهر 90
جناب عليرضا جواب سوالات و آيه هايي كه اوردين رو دادم انتظار دارم شما هم جواب سوالات من رو بدين البته جواب من نه جواب سخنان صريح خداوند رو ازتون ميخوام ميدونم كه صد در صد محاله كه بتونيد ولي دوست دارم شجاعانه اعتراف كنيد كه چيزي براي گفتن نداشتين الله مدد |
249 |
نام و نام خانوادگي: عليرضا ن -
تاريخ: 24 مهر 90
با سلام جناب محمد , بنده در تاريخ 21مهرماه جواب سوال شما را دادم و ساعت 11براي سايت ارسال كردم, كه مسولين در سايت درج نكردند كه جاي بسي تاسف است كه البته مسئولين كمبود نيرو را دليل اين كار ذكر كردند, و بنده دوباره جواب را مي فرستم: جناب محمد همانطور که قبلاً بهتون گفته بودم ما در قرآن آيات عام و خاص داريم، به طور مثال در آياتي مثل آيات 43و44سوره زمر و آيه 4سوره سجده و آيه 51سوره انعام و آياتي مشابه اين آيات آمده است که خداوند مي فرمايد: ( مردم غير از خدا، هيچ ولي و شفيعي ندارند) و من هم مثل شما به اين آيات اعتقاد دارم که شفاعت و يا هر چيز ديگه اي به طور ذاتي و استقلالي فقط و فقط براي خداوند است و بس ، اما جناب محمد در آياتي مثل ، آيه 255سوره بقره و آيه 3سوره يونس و آياتي مشابه اين آيات خداوند مي فرمايد:( هيچ شفيعي نيست مگر به اذن او)، که اين آيات نشان مي دهد که اگر خداوند متعال بخواهد که خواسته است شفاعت با اجازه او هست. يک مثال ساده براي شما مي زنم: اگر کسي به شما بگويد که در کل ماه مهر کسي به خانه ما مهمان نيامد ، اين يک عام است، ولي بعد بگويم که الا در روز 17ماه مهر، کلمه الا ، عام را تخصيص مي زند، اگر شما فقط قسمت اول را ملاحظه کنيد، معنايش اين است که هيچ شخصي در ماه مهر به خانه ما مهمان نيامده است، ولي کلمه الا در روز 17ماه مهر آن را استثنا مي کند؛ پس همانطور که ملاحظه مي کنيد در آياتي که شما ميگيد که شفاعت فقط براي خداوند است، اين آيات با آياتي که خداوند مي فرمايد که مگر با اجازه او شفاعت هست، هيچ گونه منافاتي ندارند. جناب محمد شما چرا متوجه نيستيد که شيعيان به هيچ وجه به پيامبر (ص) و ائمه اطهار عليهم السلام به صورت مقام مستقل از مقام الاهي نمي نگرند ، بلکه آنان را انسانهاي برتري توصيف مي کنند که با تلاشها و مجاهدتهاي خود و همچنين عنايت خداوند ، مراتب عاليه را طي نموده و به مقام قرب الهي نايل آمده اند، از اين رو آنان پيش خداوند مقام و جايگاه رفيع و چه بسا منحصر به فردي دارند، جناب محمد من به شخصه معتقدم که انسانهاي عادي مقام و منزلت رفيعي نزد خداوند ندارند و براي رسيدن به قرب الهي به واسطه هايي نيازمندم که دست من گناه کار را گرفته و من را در رسيدن به قرب الهي ياري نمايند، از اين لحاظ پيامبر و ائمه نقش واسطه را ايفا مي کنند ، نه نقش شفاعت کننده به صورت مستقل و يا هر چيز ديگه به صورت مستقل از خداوند. جناب محمد ، نکته بعد توجه به تعريف و مولفه عبادت است که عبادت صرفاً خضوع و تعظيم به کسي يا شي اي نيست، بلکه خضوعي و تعظيمي است که با اعتقاد به خدايي و الوهيت آن توام باشد، براين اساس اگر توجه و احترام من بر پيامبر و امامان با اعتقاد به خدايي آنان باشد، آن وقت حق با شما و ديگر منتقدان شيعه است، ولي من چنين اعتقاد و عملي را به شدت از خود به دور مي دانم، اما اگر توجه و خضوع بر پيامبر و امامان نه به قصد عبادت و خدايي، بلکه صرف احترام و اعتقاد به مقام برتر آنان پيش خداوند باشد، چنين اعتقادي عبادت نيست و با توحيد عبادي منافاتي نخواهد داشت. به عنوان مثال خداوند خود به فرشتگان فرمان داده است که در مقابل آدم سجده کنند(آيه 34سوره بقره)، واضح است که اين کار فرشتگان عبادت و پرستش غير خدا محسوب نميشود. جناب محمد مساله شفاعت نيز در همين چارچوب است، خداوند در قيامت به تعدادي از انسانهاي برتر و مقرب خويش مانند پيامبران و صالحان اجازه شفاعت مي دهد، و من معتقدم که پيامبر و ائمه نيز در شمار شفاعت کنندگان هستند که به اذن خداوند پيروانشان را شفاعت مي کنند و اين مساله نيز با توحيد ربوبي خداوند در قيامت تعارض ندارد. جناب محمد در نظرات قبلي خود اگر يادتان باشد، فقط مي گفتيد که شفاعت کننده فقط خداوند است( که در اين مساله شکي نيست که شفاعت کننده حقيقي و ذاتي فقط خداوند است) ولي حالا چه شده است که مي گويد: پيامبر به اجماع شيعه و سني در روز محشر از خداوند تقاضاي شفاعت امت خود را دارد، که اين نشان مي دهد که پس اگر خدا بخواهد شفاعت کننده اي با اذن او هست. جناب محمد در ابتداي جملات خود گفتيد که خداوند از هيچ کس صراحتاً به عنوان شفيع سخن نگفته و اسم هيچ يک از امامان و بزرگان رو نياورده است، با توجه به اين حرف شما که مي گوييد، خداوند صراحتاً از کسي به عنوان شفيع نام نبرده است ، پس از کجا پي برديد که پيامبر شفيع است؟ آيا اين تناقض نيست؟ اما اين که مي گويي پيامبر (ص) در روز محشر، از خداوند تقاضاي شفاعت امت خود را دارد ، اونم در حد تقاضا، نه اينکه خودش شفاعت کنه ، حرفي مردود است، شما اگر با دقت اين آيات گفته شده را با دقت بخوانيد، مي فهميد که اين آيات اجازه شفاعت داده است نه تقاضاي شفاعت. در ايه109سوره طه مي فرمايد: در آن روز، شفاعت سودي نبخشد مگر کساني که نزد خداوند رحمان به او اجازه داده و گفتارش را بپذيرد. يا آيه 23سوره سبا مي فرمايد: و شفاعت سودي نبخشد مگر از کسي که خدا به او اجازه داده است(جناب محمد جمله -اذن له- يعني چه؟)، و در آيه 87سوره مريم مي فرمايد: که مالک شفاعت نيستند، مگر کساني که نزد خداي رحمان عهد و پيماني دارند( جناب محمد جمله- لا يملکون الشفعة الا من اتخذ عند رحمان عهدا- آيا اين آيه معني تقاضاي شفاعت مي دهد؟)؛ جناب محمد همانطور که در اين آيات مي بينيد، اولاً خداوند شفاعت فقط براي خود مي داند که جملاتي مثل (لا يملکون الشفعة - ولا تنفع الشفعة)، همان آياتي را تاييد مي کند که مي فرمايند: شفاعت فقط براي خداوند است، و دوماً در ادامه آيه مي فرمايد: مگر کساني که خداوند به او اجازه داده است. پس در اين آيات اجازه شفاعت به آنها داده شده است، نه تقاضاي شفاعت، اصلاً فرض کن که تقاضاي شفاعت داده است، به نظرمن اگر پيامبر از خداوند تقاضاي شفاعت کند، صد در صد که نه بلکه دويست درصد خداوند تقاضاي شفاعت پيامبر را قبول مي کند. پس جناب محمد قطعاًً پيامبر بزرگترين شفاعت کننده در نزد خداوند است و هيچ شکي نيست، ولي اينکه مي گوييد ، هيچ ربطي به امامان و بزرگان ندارد، حرف درستي نيست، آيه به صراحت مي گويد که خداوند به بندگان صالح اجازه شفاعت مي دهد و قطعاً امامان جزء بندگان صالح خداوند مي باشند. شما مي گفتيد امام علي (ع) شاه مردان است ، بزرگ مرد تاريخ است و الگوي من در زندگي است، پس حتماً اين بزرگ مرد جزء شفاعت کنندگان نزد خداوند است، يا شايد جناب محمد شما هم از کساني هستيد که به آل محمد حسادت مي کنيد! جناب محمد طبق آيات قرآن شفاعت براي خداست و من هم مثل شما به اين اعتقاد دارم و هنگامي که خداوند به بندگان صالح خود اجازه شفاعت مي دهد، اصل شفاعت از آن اوست و تنها به آنها اجازه داده تا شفاعت کنند ، پس شفيع حقيقي در اين هنگام جز خداوند متعال نيست. خواهشاً اين را بفهميد. هنوز به من جواب نداديد که چرا خداوند در آيه 74سوره توبه به پيامبر صفت مغني داده است، مگر صفت مغني مخصوص خداوند نيست؟ پس چرا خداوند به پيامبر صفت مغني يا بي نياز کنندگي مي دهد؟ جناب محمد اين که خداوند به پيامبر صفت بي نياز کنندگي مي دهد ، معني آن اين نيست که پيامبر به صورت مستقل از خداوند بي نياز مي کند، بلکه پيامبر از ذات خود هيچ چيزي ندارد، اما از فضل پروردگار ، ديگران را بي نياز مي کند، چون پيامبر طبق افاضه الهي وسيله کامروا شدن است. جناب محمد حالا که شما آيات قرآن را کنار هم نمي گذاريد، من براي شما چند مثال مي زنم تا بفهمي که ( القرآن يفسر بعضه بعضاً) است، پس دقت کن. 1) خداوند در آياتي قرآن را کلام خود معرفي مي کند، و در آيه ديگر آن را کلام رسول نيز دانسته است، خداوند در آيات 17تا19سوره قيامت مي فرمايد:( چرا که جمع کردن و خواندن آن برعهده ماست- پس هرگاه آن را خوانديم، از خواندن آن پيروي کن- سپس بيان آن بر عهده ماست)، و همچنين در آيه 19سوره تکوير مي فرمايد:( که اين قرآن کلام فرستاده بزرگواري است)؛ جناب محمد مي بيني که خداوند همانگونه که قرآن را کلام خود معرفي مي کند، آن را کلام و قول رسول نيز دانسته است، دقت کن، اين سخن رسول الهي است، حال رسول مي تواند فرشته وحي باشد يا رسول گرامي اسلام ، زيرا هر دو مصداق رسول هستند، و قرآن مي تواند کلام هر دو باشد. همانطور که مي دانيم بالاصاله قرآن کلام خداست و بالتبع کلام فرشته و پيامبر، زيرا اينان مظهر هاي خداوند هستند و کلام خدا از زبان پيامبر و جبرئيل شنيده مي شود و انها از خود در اصل وحي هيچ سخني ندارند، بلکه فقط حاملان کلام حق و وحي الهي هستند. حالا جناب محمد اگر ما بگوييم که قرآن کلام جبرئيل يا پيامبر است، نه دروغ گفته و نه مشرک شده ايم و ميان اين قول و قول به اينکه قرآن کلام خداست هيچ گونه منافاتي نيست، زيرا در همه اين حالات کسي جز خدا قرآن را نازل نکرده است. 2) خداوند در آيه 124سوره بقره مي فرمايد:( هنگامي که خداوند ، ابراهيم را با وسايل گوناگوني آزمود، و او به خوبي از عهده آزمايشها برآمد، خداوند به او فرمود: من تو را امام و پيشواي مردم قرار دادم ، ابراهيم عرض کرد:از دودمان من، خداوند فرمود: پيمان من به ستمکاران نمي رسد)، اين ايه شريفه اشاره دارد به اينکه خداوند مقام امامت را به او داد و اين واقعه در اواخر عمر حضرت ابراهيم(ع) اتفاق افتاده و در دوران پيريش و بعد از تولد اسماعيل و اسحاق، حالا دليل بر اين گفته چيست؟ دليل برآن اين است که بعد از جمله ( اني جاعلک للناس اماما) از حضرت ابراهيم فرموده که گفت:( و من ذريتي) و اگر داستان امامت قبل از بشارت ملائکه به تولد اسماعيل و اسحاق بود ، ابراهيم (ع) علمي و حتي اميدي به اينکه صاحب ذريه مي شود نمي داشت، چون حتي بعد از بشارت ملائکه باز انرا باور نکرد و در جواب ملائکه سخني گفت که نا اميدي از اولاد دار شدن از ان پيداست. خداوند در آيات51تا55سوره حجر مي فرمايد:( به مردم خبر ده از ميهمانان ابراهيم- آن زمان که بر او در آمدند و سلام گفتند، ابراهيم گفت: من از شما بيمناکم- گفتند: نترس که ما تو را به فرزندي دانا بشارت مي دهيم- گفت: آيا مرا که پيري مسلطم شده بشارت مي دهيد به چه بشارت مي دهيد؟- گفتند: به حق بشارت مي دهيم و از مايوسان نباش) ، و همچنين به طوريکه قرآن در آيات 71تا73سوره هود مي فرمايد که همسر حضرت ابراهيم نيز اميدي نداشت به اينکه صاحب فرزند شود، اينک حکايت قرآن:( همسرش ايستاده بود، خنديد، پس او را بشارت به اسحاق و بعد از او يعقوب داديم- گفت: اي واي بر من، آيا من فرزند مي آورم در حالي که پيرزنم، و اين شوهرم پير مردي است؟ اين راستي چيز عجيبي است- گفتند: آيا از فرمان خدا تعجب مي کني؟ اين رحمت خدا و برکاتش بر شما خانواده است، چرا که او ستوده و والا است)؛ همانطور که ملاحظه مي کنيد از سراپاي سخنان ابراهيم(ع) و همسرش نا اميدي مي بارد و به همين جهت ملائکه در مقابل سخناني مي گويند که تسلي خاطر آنان باشد و دلخوششان سازد، پس ابراهيم(ع) و خانواده اش اطلاعي نداشتند که به زودي صاحب فرزند مي شوند و با اين حال وقتي مي بينيم بعد از شنيدن اين مژده که خدا او را به مقام امامت ترفيع مي دهد، تقاضا مي کند که اين مقام را به بعضي از ذريه من روزي فرما، مي فهميم که او در حال گفتن اين تقاضا داراي فرزند بوده، چون سخن، سخن کسي است که خود را داراي فرزند مي داند، پس معلوم مي شود که اين درخواست از ابراهيم(ع) در اواخر عمرش و بعد از بشارت بوده است. جناب محمد هدف گفتن اين آيه با آياتي که ملائکه بشارت به فرزند دار شدن ابراهيم(ع) مي دهد اين است که حضرت ابراهيم در موقع نزول 124سوره بقره داراي فرزند بوده و در آن موقع ابراهيم (ع) داراي مقام نبوت بوده است، چون جمله( اني جاعلک للناس اماما) وعده اي است به ابراهيم(ع) که در آينده او را امام مي کند و خود اين جمله و وعده از طريق وحي به ابراهيم(ع) ابلاغ شده، پس معلوم مي کند که قبل از آن که اين وعده به او برسد، پيامبر بوده که اين وحي به او شده است، پس به طور قطع امامتي که بعدها به او مي دهند، عير از نبوتي است که در آن حال داشته است. جناب محمد حالا شما ديديد که با ترکيب اين ايه با آيات سوره حجر و سوره هود ، فهميديم که اين امامت ابراهيم(ع) ربطي به نبوت ايشان ندارد، حالا شما سري به تفاسير اهل سنت بزن بدون هيچ گونه دليلي و تنها از سر تعصب اين امامت ابراهيم(ع) را به نبوت تفسير کرده اند.( براي اطلاع بيشتر در اين زمينه تفسير الميزان علامه طباطبايي مراجعه کن که فقط با آيات قرآن اين قضيه را اثبات مي کند و کاملاً با دليل ومنطقي و قرآني، ثابت مي کند که امامت ابراهيم(ع) غير از نبوت ايشان است). 3) سوره ص را قبلاً برايت با آيات قرآن ثابت کردم که شيطان قسم خورده بود که همه بندگانت را گمراه مي کنم جز فقط مخلصين با فتحه لام را گمراه نمي تواند، کند؛ سپس با آيات ديگر نمونه اي از اين افراد مخلص که همان پيامبران هستند، برايت ثابت کردم. يا در آيه 42سوره زمر خداوند مي فرمايد:( خداوند است که همه ارواح را به گاه مرگشان مي گيرد)، جناب محمد چرا اين آيه را نمي فهمي خداوند خيلي راحت به من و شما مي گويد که خودم همه ارواح را به گاه مرگشان مي گيرم. جناب محمد پس چرا فرشته مرگ در کار خداوند دخالت مي کند، و ارواح را به هنگام مرگشان مي گيرند؟ جناب محمد اين آيات را با آيه 42سوره زمر چه نتيجه اي مي دهد؟ 1) خداوند در سوره نحل آيه 28مي فرمايد:( آنها که فرشتگان روحشان را مي گيرند و به خود ستم کرده اند...) و آيه 32سوره نحل مي فرمايد:( آنها که فرشتگان روحشان را مي گيرند و پاکيزگانند، به آنها مي گويند: سلام بر شما....) و در آيه 61سوره انعام مي فرمايد:( فرستادگان ما روح را مي گيرند و کوتاهي نمي کنند)؛ جناب محمد با ترکيب اين آيات کنار هم اين نتيجه مي دهد که اگر هر که بگويد فرشتگان با اذن خدا ارواح را به هنگام مرگ مي گيرند، نه دروغ گفته ايم ، نه مشرک شده ايم( چيزي که افرادي امثال شما خيلي راحت کلمه مشرک را بر ديگران مي گويند)، و هر که بگويد: فرشته مرگ عزرائيل با اذن خدا ارواح را به هنگام مرگ مي گيرد، نه مشرک شده ايم و نه دروغ گفته ايم وميان اين دو قول و قول به اينکه خداوند است که همه ارواح را به هنگام مرگ مي گيرد ، هيچگونه منافاتي نيست، زيرا در همه اين حالات کسي غير خدا و يا همراه خدا ارواح را نگرفته، بلکه اين خود خداست که جانها را گرفته است. جناب محمد کجاي اين مساله شرک است؟ کجاي اين مساله تفسير نادرست است؟ پس طبق نظرات شما اگر کسي بگويد فرشته مرگ ، جانها را مي گيرد آيا منظورش اين است که فرشته مرگ به صورت مستقل از خدا جانها را گرفته است؟ مساله توسل و شفاعت نيز همين گونه است، شما درک درستي نداريد، چرا الکي بدون هيچ دليلي به شيعيان تهمت شرک مي زنيد. جناب محمد اگر من بخواهم مثل شما بعضي آيات را گرفته و يعضي آيات را رها کنم، آنوقت بايد براي خداوند متعال (نعوذ بالله) دست و پا و امثال اينها قايل شوم ، ولي چون من اين آيات را با توجه به آيه 103سوره انعام( ديدگان او را در نيابند و او ديدگان را دريابد) و ايه110سوره طه( علم آنها او را در بر نگيرد) و آيه11سوره شوري(هيچ چيز همانند او نيست)، هرگز چنين جسارتي به خداوند رحمان نمي کنم، شما سري به کتب معتبر اهل سنت بزن ، آنوقت قضيه دستت مي آيد. جناب محمد اين آيات را براي من تفسير کن: 1) آيه 46سوره بقره:( مومنان پروردگارشان را در قيامت ملاقات مي کنند)- 2) آيه 5سوره عنکبوت:( هر کس به ملاقات خدا اميد دارد) - 3) آيه 23سوره قيامت:( چهره هايي در آن روز خشنود و بشاشند و به پروردگارشان نظاره مي کنند) - 4) آيه 88سوره قصص:( همه چيز هالک و فاني مي شود مگر وجه و صورت او) - آيه 27سوره الرحمان:( وجه و صورت پروردگار صاحب جلال و اکرام باقي مي ماند)؛ يا ديگري مثل، آيه 22سوره فجر يا آيه 210سوره بقره و آيه 2سوره حشر و آيه 26سوره نحل و آيه 4سوره حديد و آيه 54سوره اعراف و مثال اين ايات که براي خداوند اعضا و جوارح را بيان مي کند، جناب محمد شما مجبوريد که براي تفسير صحيح اين آيات به آيات گفته شده که مي گويد، خداوند شبيه هيچ چيز نيست، مراجعه کنيد، اگر اين کار نکنيد......، لطفاً سري به کتاب الايمان صحيح مسلم و کتاب التوحيد صحيح بخاري بزن تا متوجه قضيه شوي و جالب اينکه ابن خزيمه در اين باره کتاب ويژه اي دارد به نام توحيد و اثبات صفات خدا، تاليف کرده و همه روايات را صحيح دانسته است، فهرست برخي ابواب کتاب ابن خزيمه: اثبات نفس براي خداوند- اثبات وجه براي خداوند- باب ذکر صورت خداوند- باب ذکر چشم براي خداوند- باب اثبات دست براي خداوند- باب اثبات پا براي خداوندو باب بيان اينکه همه مومنان خداي عز و جل را نظاره مي کنند. جناب محمد شما سري به کتاب توحيد شيخ صدوق و اصول کافي بزن تا ببيني ائمه عليهم السلام چگ.نه اين آيات را تفسير کرده اند. جناب محمد ، محض رضاي خدا شماها دم از سنت رسول خدا نزنيد که جسارت هاي فراوان شماها به پيامبر در کتابهايتان است، مثل افسانه غرانيق، نزول اولين وحي بر پيامبر، و امثال اينها در کتاب هايتان زياد است و علماي نادان شما به جاي اينکه آنها را تکذيب کنند براي اثبات آنها دليل هم آورده اند؟( به عنوان مثال براي اثبات افسانه غرانيق آيات 73تا75سوره اسري را دليل آورده اند)، جناب محمد ما در قرآن آياتي داريم که اثبات مي کند که فقط بايد به سنت رسول اقتدا کنيم، شما که ادعاي سنت رسول را داريد، پس اين حديث يعني چه؟( سنت من و سنت خلفاي راشدين را بعد از من را بگيريد و با چنگ و دندان نگاهشان داريد)، جناب محمد اگر در جايي سنت خلفا با سنت رسول تعرض داشت ما به کدام اقتدا کنيم؟ جناب محمد شمايي که ادعاي سنت رسول را داريد، اين آيه را براي من تفسير کنيد:( و هر کس با عمره تمتع حج گذارد= آيه 196سوره بقره)، جناب محمد آيا الان کسي حج با عمره برگزار مي کند، رسول خدا که در زمان حيات خود در حجة الوداع بدان عمل نمود، ولي خليفه اجتهاد کرد و از عمره تمتع منع کرد و دستور به حج افراد داد و سپس در تاييد اين اقدام خليفه از پيامبر حديث جعل کردند که پيامبر دستور به حج افراد داده است و از عمره تمتع نهي فرموده است. جناب محمد ولي آيه قرآن چيز ديگري مي گويد؟ جناب محمد، آيه اياک نعبد و اياک نستعين يعني اينکه خدايا تنها تو را مي پرستيم و تنها از تو ياري مي جوييم، جناب محمد اگر خدا اين آيه را مي فرمايد در کنارش اين ايات را نيز مي فرمايد: آيه 45سوره بقره:( از صبر و نماز ياري جوييد و اين کار جز براي خاشعان گران است) - آيه 153سوره بقره:( اي افراد با ايمان از صبر و نماز کمک بگيريد، خداوند با صابران است)، جناب محمد همانطور که مي بينيد ، خداوند در اين ايات، به انسان مي گويد که در برابر مشکلات زندگي و مصائب روزگار از صبر و نماز ياري بجوييد، آيا اين مخالف آيه اياک نستعين است؟ جناب محمد آيه اياک نستعين به اين معنا نيست که ما از هيچ سببي استفاده نکنيم، مثلاً با بيمار شدن به پزشک مراجعه کنيم آيا اين مخالف آيه اياک نستعين است؟ اگر هست پس شما نبايد هيچ وقت در طول زندگي خود به دکتر مراجعه کنيد چون از خدا نخواستيد و مخالف آيه اياک نستعين است. جناب محمد از اين به بعد شما براي بلند کردن اجسام سنگين از کسي کمک نگيريد لطفاً. جناب محمد فرض کن فردي بيماري سلياک دارد( سلياک بيماري است که در آن روده کوچک به آرد گندم و جو حساس است و بيمار در صورت خوردن گندم و جو در داراز مدت به بيماري ms مبتلا مي شود)، و خود نداند که به اين بيماري مبتلا است ، حالا سوال من اين است که اين فرد از کجا بداند که سلياک دارد؟ آيا خداوند به ايشان وحي مي کند که سلياک دارد؟ يا اينکه فرد به پزشک مراجعه مي کند و با آزمايش متوجه مي شود که سلياک دارد و به او مي گويد که شما تحت هيچ عنوان نبايد از گندم و جو استفاده کنيد و در صورت استفاده بيماري شما بيشتر مي شود، حالا اگر اين فرد بيايد بگويد که خدايا من از تو شفا مي خواهم و به توصيه هاي پزشک هم عمل نکند و گندو و جو بخورد، آيا خداوند چنين شخصي را شفا مي دهد؟ مسلماً خداوند چنين شخصي را شفا نمي دهد چون خداوند با انسان در قرآن اتمام جحت کرده و در آيه 24سوره عبس به انسان مي فرمايد:( انسان بايد به غذاي خويش بنگرد)، خداوند خيلي راحت به من و شما مي گويد که براي بيمار نشدن ، انسان به غذاي خويش توجه کند. جناب محمد آيا چنين شخصي از خدا بخواهد که او را شفا دهد و به پزشک مراجعه نکند، ايا خداوند او را شفا مي دهد؟( دقت کن که خداوند چون قادر مطلق است مي تواند چنين شخصي را شفا ده ، ولي اين نکته را در نظر داشته باش که هر چقدر که خداوند شفا دهنده و رحمان و کريم است، همان اندازه نيز حکيم دانا عالم است). جناب محمد ولي اگر چنين شخصي با اميد به اينکه شفادهنده فقط خداوند است و پزشک فقط واسطه است و با رعايت کردن نکات پزشک و آيه 24سوره عبس ، حتماً چنين شخصي را خداوند شفا مي دهد، اصلاً شک نکن. آيه اياک نستعين در نظر من يعني اين. جناب محمد اگر يادتان باشد در نظرهايتان گفتيد که اگر من بدانم که خلوص خودم از کسي بيشتر باشد،هيچ وقت اين کار را نمي کنم، من به شما خيلي ساده مي گويم که مگر شماها اعتقاد نداريد که عمر بعد از پيامبر و ابوبکر بهترين خلق خداست، پس چرا اين بهترين خلق خدا بعد از پيامبر و ابوبکر ، عباس را که به مراتب از عمر خلوصش پايين تراست ( البته از نظر من عباس عموي بزرگوار پيامبرخيلي بهتر است) ، چرا عمر ايشان را واسطه قرار داد؟ آيا عمر نمي توانست خود مستقيماً از خدا بخواهد؟ در پايان جناب محمد که خود را موحد مي دانيد، شما خود را موحد مي دانيد هنوز نمي دانيد که شرط حرام است؟ در ضمن من نيازي به آوانس شما ندارم، من همين آوانسي که خداوند به بندگانش داده است دو دستي که هيچ، دو دست ديگر هم قرض مي کنم و به آن مي چسبم. يا محمد مدد به اذن الله |
250 |
نام و نام خانوادگي: محمد -
تاريخ: 26 مهر 90
جناب عليرضا شما به جاي جواب دادن به اصل سوال از تمثيل و تشبيه و مغالطه استفاده كردين ولي بنده به هيچ وجه راضي نشدم و در اخر از احترام نسبي شما قدر داني كرده و از ابن مناظرات استفاده نمودم و از اين كه شما دريافتين كه يا علي مدد اشتباه است و از يا علي مدد به اذن الله و يا محمد مدد به اذن الله استفاده كردين خوشحالم و لي نصيحت بنده به عنوان برادر كوچكتر اينه كه بگين يا الله به احترام محمد مدد يا الله به احترام و بزرگي علي مدد هميشه كلمه الله جلوتر و بالاتر از ديگر اسامي باشه جناب عليرضا من به عنوان اهل سنت به هيچ مذهبي لعن و فحش نميدم و به اعتقادات هر مذهبي احترام ميگذارم من ميگم در مذهب اهل سنت هم مثل شيعه داريم كه اعتقادات خرافي و شركي داره من شيعه خرافي را هميشه از شيعه موحد جدا ميدونم شيعه موحد طبق دستورات محمد و علي فحش نميده لعن نميكنه نميگه علي رزقم بده امام رضا شفايم بده حداكثرش ميگه يا علي به اذن الله مدد كن اي كاش همه تو توسلاتشون اين به اذن الله رو مياوردند به هر صورت جناب عليرضا من مدتي به اينترنت دسترسي نخواهم داشت ولي حداقلس خوب بود به اين نتيجه رسيديم كه يا محمد مدد به اذن الله و بنده در آخر دعا ميكنكم كه الله همه مسلمان ها رو به احترام همه بزرگان و محبانش ، پيامبر و علي وصحابه پاك پيغمبر و اهل بيت رسو ل الله مدد كنه و از اين منجلاب تفرقه لعن فحش دو دستگي و تفرقه نجات دهد |
251 |
نام و نام خانوادگي: عليرضا ن -
تاريخ: 27 مهر 90
با سلام خيلي جالبه جواب به اين واضحي دادم, با آيات قرآن كه هيچ شبهه اي باقي نماند, اول مي گفت كه شفاعت فقط براي خداست, بعد ديد كه با كنار گذاشتن آيات قرآن, شفاعت به اذن خدا هست و تلويحاَ به شفاعت رسول الله اعتراف كرد, ديد كه در آياتي خداوند مي گويد كه خود ارواح را مي گيرد ولي با در نظر داشتن آيات ديگر ديد كه خداوند اين كار را از طريق فرشتگان انجام مي دهد, ديد كه خداوند چه طور صفت بي نياز كنندگي به رسولش داده است به جاي اينكه جواب بدهد, مي گويد تمثيل و تشبيه استفاده كردين, ديد كه خداوند در قرآن علاوه بر اينكه قرآن را كلام خود مي داند , آن را كلام رسول نيز مي داند. جناب محمد , اينكه من مي گويم يا محمد مدد به اذن الله يا يا محمد مدد , در هر دو صورت منظور من همان كمك خواستن از خداوند است, و فقط رسول الله به دليل مقام والا يشان , آن حضرت را واسطه قرار مي دهم و بنده با افتخار بعد از نماز دعاي ( يا محمد يا علي يا علي يا محمد اكفياني فانكما كافيان فانصراني فانكما ناصران) را مي خوانم, و منظور من در دعا اين است كه محمد و علي به اذن خدا كفايت مي كنند و آيات قرآن اين را تاييد مي كند: خداوند در ايه 36سوره زمر مي فرمايد:( آيا خداوند براي بنده اش كافي نيست) يا در آيه 129سوره توبه مي فرمايد:( اگر آنها روي بگردانند, بگو خداوند مرا كفايت مي كند, هيچ معبودي جز او نيست, بر او توكل كردم و او صاحب عرش بزرگ است), جناب محمد اگر شما از عقلتان استفاده كنيد مي بينيد كه خداوند در اين ايات مي فرمايد: خدا كافي است و با كفايت خدا نيازي به كفايت غير نيست, ولي در آيه 64سوره انفال مي فرمايد:( اي پيامبر , خداوند و مومناني كه از تو پيروي مي كنند , براي حمايت تو كافي است, جناب محمد حال اين آيه كه مي گويد: خدا و مومنان براي تو كافي است, دليلش اين است كه مومنان مظهر خداي كافي هستند و گرنه دو كافي و دو حسيب در عام نيست, بلكه مومنان , ابزار لطف و كفايت الهي اند, چنانكه خداوند در آيه 62سوره انفال فرمود:( او همان كسي است كه تو را با ياري خود و مومنان تقويت كرد), جناب محمد ؛حالا ديدي كه اين آيات چطور دعاي فرج امام زمان را تاييد كرد. جناب محمد خداوند در آيه 61سوره انعام مي فرمايد:( او بر بندگان خود تسلط كامل دارد و مراقباني براي شما مي گمارد , تا زماني كه يكي از شما را مرگ فرا رسد, فرستادگان ما جان او را مي گيرند و آنها كوتاهي نمي كنند), جناب محمد مگر خداوند قادر مطلق نيست , مگر خداوند طبق آيه بر همه چيز تسلط ندارد, پس چرا خداوند براي گرفتن جانها خود عمل نمي كند؟ اصلاَ چرا خداوند مراقب مي گذارد؟ نعوذ بالله خداوند ناتوان است؟(پناه بر خداوند جهانيان براين جسارت) , يا نه اينكه خداوند از طريق اسباب همه چيز را انجام مي دهد. و فرشتگان كارهاي گوناگوني را به اذن خدا انجام مي دهند, مثل ثبت اعمال انسانها كه آيه 18سوره ق آن را تاييد مي كند:( انسان هيچ سخني را بر زبان نمي آورد مگر اينكه همان دم , فرشته اي مراقب و آماده براي انجام ماموريت است) , خب جناب محمد نظرت درباره اين آيه چيست؟ چرا خداوند خود اعمال انسانها را ثبت نمي كند؟ يا اينكه خداوند فرشتگان را به اذن خود براي اين كار گماشته است. يا وظيفه ديگر فرشتگان قبص روح انسانها كه آيه 61سوره انعام آن را تاييد مي كند. جناب محمد اگر فرشتگان در شووني كه عهدار آن هستند, همه آنها با اذن خداي قادر است. جناب محمد حال كه فرشتگان به اذن خدا اين وظايف را انجام مي دهند, آيا معلم فرشتگان يعني انسان كامل نيز به اين وظايف آگاه نيست؟ جناب محمد طبق آيه 31سوره بقره معلم بودن انسان كامل را تاييد مي كند:( سپس علم اسما را همگي به آدم آموخت , بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: اگر راست مي گوييد اسامي اينها را به من خبر دهيد), جناب محمد اگر هر مقامي را كه فرشتگان به اذن خدا دارند, حتماَ معلم آنها نيز انسان كامل نيز دارا است كه باز هم آيات زير آنها را تاييد مي كند: خداوند در آيه 105سوره توبه مي فرمايد:( بگو عمل كنيد كه خداوند و رسولش و مومنان اعمال آنها را مي بينند و به زودي , به سوي دانا نهان و آشكار , باز گردانده مي شويد و شما را به آنچه عمل مي كرديد , خبر مي دهد), يا در آيات 46تا48سوره احزاب مي فرمايد:( اي پيامبر ما تو را گواه فرستاديم و بشارت دهنده و انذار دهنده - و تو را دعوت كننده به سوي خدا به فرمان او قرار داديم و چراغي روشني يخش) يا در آيه 28سوره سبا مي فرمايد:(ما تو را جز براي همه مردم نفرستاديم تا بشارت دهي و بترساني , ولي بيشتر مردم نمي دانند) يا در ايه107سوره انبيا مي فرمايد:( ما تو را جز براي رحمت جهانيان نفرستاديم) يا در آيه 41سوره نسا مي فرمايد:( حال آنها چگونه است, آن روزي كه از هر امتي , شاهد و گواهي مي آوريم , و تو را نيز بر آنان گواه خواهيم آورد). جناب محمد نظرت درباره اين آيات چيست؟ خداوند در اين آيات مي فرمايد كه رسول و مومنان اعمال شما را مي بينند , مگر شما نمي گوييد كه هر كس از اين دنيا رفت , دستش از اين دنيا كوتاه است؟ پس چه شد؟ خداوند مي فرمايد: اي پيامبر ما تو را براي همه بشريت اعزام كرده ايم, نه فقط مسلمانان صدر اسلام. خداوند مي فرمايد: اي پيامبر , ما تو را شاهد امت و بشير و نذير و دعوت كننده به سوي خدا و سراج منير قرار داديم و ما تو را رحمت براي جهانيان فرستاديم, نه فقط براي مسلمانان صدر اسلام. يعني اي پيامبر تو را براي تمام جوامع بشري در پهنه زمين و تا روز قيامت مبعوث شده اي و هيچ بشري و هيچ عصري از حيطه رسالت تو مستثنا نيست, چنين رسولي شاهد اعمال همگان خواهد بود. جناب محمد نظر خود را بيان كنيد؟ جناب محمد , خداوند در آيه 8سوره منافقون مي فرمايد:( آنها مي گويند: اگر به مدينه بازگرديم , عزيزان ذليلان را بيرون مي كنند, در حالي كه عزت مخصوص خداوند و رسول او و مومنان است, ولي منافقان نمي دانند), همچنين در آيه 139سوره نسا مي فرمايد:( همانها كه كافران را به جاي مومنان , دوست خود انتخاب مي كنند , آيا عزت و آبرو نزد آنان مي جويند ؟ با اينكه همه عزتها از آن خداست ), جناب محمد اگر خداوند صفتي به غير خود مي دهد, مانند آيه 8سوره منافقون , در بخش ديگر مثل آيه 139سوره نسا , همان صفت را منحصراَ براي خود مي داند, يعني همه عزت از آن خداست, ولي گاه همان عزت الهي در آينه رسالت پيامبر(ص) ظهور مي كند و گاه در ايمان مومنان. جناب محمد با تركيب اين دو آيه اين نتيجه نمي دهد كه خدا و پيامبر در عرض هم , عزت مي دهند, پيامبر و مومنان اگر چه عزت هستند ولي در حقيقت , عزت از آن خداست, نه آنكه غير خدا داراي عزت به صورت ذاتي باشنند. جناب محمد از صفات خداوند , رافت و رحيم , مگر نيست, حالا ببين كه خداوند چطور به رسولش صفت رافت و رحيم مي دهد: در ايه 128سوره توبه مي فرمايد:( به يقين رسولي از خود شما به سويتان آمد كه رنج هاي شما بر او سخت است و اصرار بر هدايت شما دارد و نسبت به مومنان , رئوف و رحيم است). جناب محمد ببين كه خداوند چطور صفت رئوف و رحيم به رسولش داده است. يا از ديگر صفات خدا محيي است و خداوند اين صفت خود را در آيه 24سوره انفال به پيامبر مي دهد. يا خداوند در آياتي هر گونه اطاعتي را براي خود مي داند و در آيه ديگر مي فرمايد:( از خدا و رسولش و اولو الامر اصاعت كنيد=آيه 59سوره نسا). جناب محمد هنوز به من نگفتيد كه چرا در آيه 74سوره توبه , خداوند به رسولش صفت بي نياز كنندگي داده است؟ جناب محمد, پيامبر كه نمونه انسان كامل است و مظهر اسماي خداوند است و بدون اذن خداوند حكمي را نمي كند و در اين جهت نظير فرشتگان است:(هرگز در سخن او پيشي نمي گيرند و به فرمان او عمل مي كنند=آيه 27سوره انبيا), جناب محمد شاهد اين مطلب آيه 105سوره نسا است كه خداوند مي فرمايد:( ما اين كتاب را به حق بر تو نازل كرديم , تا به آنچه خداوند به تو آموخته , در ميان مردم قضاوت نمايي و از كساني مباش كه از خائنان حمايت كني), جناب محمد اگر در آيه دقت كني مي بيني كه خداوند در آيه مي فرمايد كه (بما اراك الله) يعني بايد بر اساس آنچه خدا بر تو ارائه كرده است , حكم كني, نه بر اساس راي خودت. جناب محمد بنده هم به صحابه پاك پيامبر احترام مي گذارم, نه صحابي كه مقام والاي رسول اكرم نشناختند و در حالي كه آن حضرت در مسجد مشغول خواندن خطبه نماز جمعه بود , همين كه صداي طبل ورود كالاي تجاري به گوش رسيد, پيامبر را تنها گذاشتند:( و هنگامي كه آنها تجارت يا سرگرمي و لهوي را ببينند پراكنده مي شوند و به سوي آن ميروند و تو را ايستاده به حال خود رها مي كنند , بگو: آنچه نزد خداست بهتر از لهو و تجارت است و خداوند بهترين روزي دهندگان است=آيه11سوره جمعه), چنين گروهي كه دنيا را برگزيده و آخرت رها كردند و چهره واقعي آنها در حوادث بعدي بهتر شناخته شد , و باقي را با فاني عوض كردند و گروه كمي ماندند و رسول اسلام مامور شد كه به آنها يگويد:( خداوند بهترين روزي دهندگان است). يا خاك پاي ذوالشهادتين, خزيمه بن ثابت انصاري هستم كه به پيامبر مي گويد:( اي رسول خدا , من تو را در نقل اخبار آسماني تصديق مي كنم , چگونه در مورد غير آن تصديق نكنم؟) يا خاك پاي مقداد و سعد بن معاذ هستم كه در جريان مذاكرات پيرامون جنگ بدر موقعي پيامبر مي گويد, نظرات خود را بگوييد, مقداد مي گويد كه : ما به تو ايمان آورديم و تصديقت نموديم و گواهي داديم كه آنچه تو آورده اي همه حق است و از جانب خدا , به خدا قسم . اگر فرمان دهي كه در آتش فرو رويم , همراه با تو چنين خواهيم كرد. و يا سعد بن معاذ مي فرمايد:( پدر و مادرم فداي تو باد يا رسول الله, ما به تو ايمان آورديم و تصديقت نموديم و گواهي داديم كه آنچه تو آورده اي همه حق است و از جانب خدا, به هر چه كه مي خواهي فرمان بده و هر آنچه را دوست داري از اموال ما بگير و هر اندازه كه مايلي باقي گذار, سوگند به خدا كه اگر دستور دهي تا خويش را به دريا زنيم, سرپيچي نخواهيم كرد. جناب محمد, آنچه در اين جريان( حال بماند كه در اين جريان ابوبكر و عمر چه گفتند كه افرادي مثل ابن هشام و طبري و مسلم آن را به كذا كذا يا نكو گفت, تبديل كردند, و بخاري كه اصلاَ اين جريان را نقل نمي كند از همه موثق تر مي شود. شما به مغازي واقدي مراجعه كن و سخنان ابوبكر و عمر را ببين) در خور توجه است اين است كه جرا پيامبر از سخنان مقداد و سعدبن معاذ مسرور شد؟ با اينكه آنها نظري در باب جنگ يا صلح ارائه نكردند, علت شادماني پيامبر از اظهارات اين دو صحابي بزرگ آن بود كه در بيانات آنها نهايت تسليم در برابر رسول خدا نمايان بود . كه اين روشن مي كند كه پيامبر در همه زمينه ها معصوم هستند و اين گونه نبود كه در برابر محمد انسان مخالفت و سرپيچي نمايند و در حق او احتمال خطا و اشتباه بدهند و تنها در برابر محمد نبي مطيع باشند.( حالا كتب سني ها را نگاه كن كه موافقات عمر را اعتقاد دارند). جناب محمد اين چنين صحابي هايي از نظر من شامل آيه 100سوره توبه هستند. جناب محمد محمد منتظر نظرات شما درباره آياتي كه براي خداوند اعضا و جوارح تعيين مي كنند, هستم؟(چون شما سخت معتقد هستيد كه بعضي آياتي به نفع خودتان است را بگيريد). جناب محمد در پايان براي من نقش بازي نكن, اگر جوابي نداري بهانه نياور كه من مدتي به اينترنت دسترسي ندارم, چون الان همه گوشي هاي موبايل نيز , اينترنت موبايل دارند و بنده شخصاَ گاهي اوقات از موبايل وارد سايت مي شوم. |
252 |
نام و نام خانوادگي: عليرضا ن -
تاريخ: 06 دي 90
با سلام درود و رحمت فراوان خداوند بر آيت الله قزويني و حجت الاسلام کياني: بنده خود از پاي گيرنده شاهد بودم که حجت الاسلام کياني، براي مناظره دکتر قزويني با آقاي حيدري، پيشنهاد مناظره به استديو به استديو يا مناظره در شبکه ثالث را دادند که آقاي هاشمي از ترس گفتند که فقط ما حاضريم که در شبکه کلمه مناظره کنيم . هاشمي از چي مي ترسي، اگه جرات داري مناظره به صورت استديو به استديو را قبول کن، يا اگه راست مي گي شما با شبکه ولايت تماس بگيريد و منظره کنيد. ............................................... درود بر حجت الاسلام کياني............................................................ |
253 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 06 دي 90
با سلام ..................... اي خــوانده ترا خـدا ولــي ادر کني ..................... بر تو ز نبــي نص جلي ادر کني..................... ..................... دستم تهي و لطف تو بي پايانست ..................... يا حضرت مرتضي علي ادر کني ..................... درود بر حجت الاسلام جناب كياني كه واقعاً با مهارت كامل و در كمال ادب اين اقايان را زير فشار قرار داد , فكر ميكنم الان اين اقايون كلمه دور هم نشسته اند و دنبال كلماتي ميگردند كه بتوانند راه برون رفتي از اين مناظره پيدا كنند . پرسيديد كه از چه ميترسند و بقول معروف چيزي كه عيان است چه حاجت به بيان , اين اقايون مجري شبكه كلمه نه تنها ميترسند بلكه دربان در استوديو كلمه هم ميترسه چرا كه مطمئناً بعد از شروع اين مناظره صاحبان وهابي اين شبكه براي جلو گيري از بيشتر مفتضح نشدن بايد در اين شبكه را تخته كنند . لبيك يا علي |
254 |
نام و نام خانوادگي: عبدالعلي -
تاريخ: 23 دي 90
باسلام وتسليت اربعين سيد وسالار دشت کربلاحضرت امام حسين (ع)وفرزندان گرامي وبرادران با وفايش مخصوصا حضرت عباس (ع)وياران گرامي آن حضرت وباآرزوي ظهور مولا صاحب الزمان (عج الله تعالي فرجه ) ازخداوند طول عمر با برکت براي جناب آقاي دکتر قزويني راکه باعث افتخار ما مي باشد راخواهان وخواستدارم سوادواطلاعات اين مرد بزرگ امثال (حيدري ملعون)رابه چا لش کشيده است به طوري که حاظر به مناظر با ايشان حتي ازکتب اهل سنت که اکثراتوسط امويان نوشه شده اندنخواهد شد لذا خواهشمندم که براي اگاهي برادران اهل سنت تا مي توانيد تلاش کنيد تاشايد عوام آنان ازاين مفتيان جهنمي دست بردارند |
255 |
نام و نام خانوادگي: ليلا -
تاريخ: 20 بهمن 90
مولوي ساده لوح عوام فريب |
256 |
نام و نام خانوادگي: ليلا -
تاريخ: 20 بهمن 90
ملازاده خلافت در زبان عربي به معناي جانشيني از طرف خدا ميباشد فكر كنم همين براي عقل ناقص شما كفايت كند |
257 |
نام و نام خانوادگي: ليلا -
تاريخ: 20 بهمن 90
حق يكيست ان هم از ان عليست.علي حق است و حق گرد علي مي چرخد.دستان جهالت را كنار بگذاريد اين گفته بجاست كه هر جا عقل است عمري نيست و هر جا عمري هست عقل نيست |
258 |
نام و نام خانوادگي: زبير -
تاريخ: 20 بهمن 90
شما شيعيان صفوي عقليداريد که پدر خودتان نمي شناسيد اگر درحضرت عمر نبود چرا قول خداوند با حضرت عمر در قران يکي است ري حضرت عمر با خداوند يکيهست شما صفويا کور هستي افتاب را چه گناه |
259 |
نام و نام خانوادگي: زبير -
تاريخ: 20 بهمن 90
بيعقلاي صفوي خون خواران شما از ترس نمي گذاريد در تهران اهلسنت نماز در مسجد بخوانند وازادي بيان به اهلسنت نميدهيد شمااز حقيقت ميترسيد |
260 |
نام و نام خانوادگي: فقط حيدر اميرالمومنين -
تاريخ: 25 اسفند 90
باذن مولانا امير المومنين سلام،من فقط ميخوام چندتا سوال بپرسم و خواهش ميکنم جواب بدين ۱:تاحالا شنيدين عمر ابوبکر عثمان(لعنةالله عليه)کسي را شفا بدن ۲:مگه قران نميگه که براي اولياي خدا ترس نيست پس چرا ابوبکر هنگامي که تو غار بود ؟؟به خودش ميلرزيد؟طبق نص قران هست اين گفته ۳:چرا عمر از فرمان پيامبر سرپيچي کرد هنگامي که گفت قلم کاغذ بيارين براي اينکه خليفه ي بعد از خودش که علي بوده رو تعيين کنه ولي اون سرپيچي کرده وبه پيامبر گفته که هزييون ميگي؟ ۴:چرا معناي خليفه براي ما ها که ميشه به معناي دوسته ولي براي شما به معناي جانشين منظورم اون زماني که ابوبکر گفت من بعدي عمر خليفة. پسر خوب من هرچي که ميگم طبق سند خودتان ميگي نه برو نگاه کن بالا بري پايين بياي علي ولي خداست عبادن بي ولايت حقه بازيست بناي مسجدش بت خانه سازيست چرا سني نميخواهد بداند وضوي بي ولايت آب بازيست راستي آيه ۶سوره ي مائده رو پيش نهاد ميکنم بخوني طرز وضو گرفتن و گفته ولي با اون وضويي که شما ميگيريد فرق داره نميدونم شايد شما بهتر از قران وخدا ميدونيد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ |
261 |
نام و نام خانوادگي: وحيد -
تاريخ: 07 فروردين 91
خدا نجاتتان بدهد و به راه اسلام هدايتتان کندتا راه سنت پيامبر را در پيش بگيريد |
262 |
نام و نام خانوادگي: مذهب حق -
تاريخ: 18 فروردين 91
واقعا حضرت علي گفتار حق را گفته است گوش کنيد و پيرو سنت شويد:موضع امام علي عليه السلام و فرزندانش در قبال شيعيان امام علي عليه السلام نسبت به فرزندانش، بر شيعيان خشميگنتر بود. او به شيعيانش گفت: من شما را شب و روز و آشكار و نهان بهجنگ با اين قوم دعوت نمودم و به شما گفتم با آنان بحنگيد. قبل از اينكه با شما بجنگد. سستي كنيد تا اينكه مكرر بهشما حمله كردند. (نهج البلاغه ص68) از شما خواستم براي جهاد حركت كنيد، حركت نكرديد. شما را تفهيم و توجيهكردم، نفهميديد. مخفيانه و علناً شما را دعوت كردم، اجابت نكرديد. صبح صفوفتان را استوار ميكنم، غروب چونكمان خم ميشويد. اي كسانيكه جسمهايتان حاضر اما عقلتان غايب است، رهبرانتان گرفتار اختلاف رأي شما هستند.اميرتان حكم خدا را اطاعت ميكند اما شما حكم او را به جاي نميآوريد. امير اهالي شام نافرماني خدا را ميكند، اماآنها مطيع او هستند. به خدا دوست دارم با معاويه معامله كنم، دينار در ازاي درهم. از من ده نفر بگيرد و يك نفر از آنها رابه من بدهد. خدا را سپاس ميگويم از آنچه مصلحت نموده و به آنچه كه مرا توسط شما در آزمون قرار داده است. ايگروهي كه به آن چه دستور داده ميشويد پيروي نميكنيد و چون دعوت داده شويد اجابت نميكنيد. سوگند به خدا،چون اجل من فرا رسد، خداوند ميان من و شما جدايي ميفكند، من از همنشيني شما بيزارم. آيا شگفت نيست كهمعاويه ستمگران فرومايه را ميخواند، از او اطاعت ميكنند بدون هيچگونه چشمداشتي، من شما را دعوت ميكنم بابذل و بخشش اما از من پراكنده ميشويد و با من مخالفت ميكنيد. (نهج البلاغه ج2 ص100) حضرت در ادامه ميفرمايد: از شما به چندين غم و اندوه مبتلا هستم. اول اينكه با اينكه گوش داريد اما كر هستيد. دوماينكه حرف ميزنيد اما در واقع لال و گنگ هستيد. و سوم اينكه با وجوديكه چشم داريد، اما نميبينيد. به هنگام جنگدر پايمردي چون آزادگان نيستيد و در هنگام سختي و بلا چون برادران قابل اعتماد نيستيد. اي كسانيكه بسان شترانيهستيد كه ساربانشان را گم كردهاند، اگر از يك سو شما را جمع ميكنند از سوي ديگر پراكنده ميشويد. (نهج البلاغهص188 و 189) قسم به خدا گمان ميكنم اين قوم بر شما غلبه خواهند كرد زيرا بر باطل خود متحد هستند و شما بر حق بوده اما پراكندههستيد و نافرماني امامتان را ميكنيد. آنها در ره باطل از امام خود اطاعت كرده و امانت را به صاحبش اداء ميكنند، اماشما خيانت ميكنيد. آنها در شهرها اصلاح ميكنند و شما فساد ميكنيد. (نهج البلاغه ص65) همچنين فرمود: قسم به خدا گفتار شما را باور نميكنم و به ياريتان اميد نبستهام و دشمن را توسط شما نميترسانم. شمارا چه ميشود؟ داروي دردتان كدام است؟ (نهج البلاغه ص75) ميخواهم داروي دردم باشيد، در حاليكه درد من شما هستيد مانند كسي كه بخواهد خاري را كه در بدنش فرو رفته باخار درآورد. واي بر شما آيا دنيا را بر آخرت ترجيح ميدهيد؟ وقتيكه شما را دعوت به جهاد با دشمن ميكنم مانندكسي كه در حالت مرگ است چشمهايتان ميچرخد. سوگند به خدا من فكر ميكنم اگر آتش جنگ شعله ور شود ازپسر ابوطالب جدا ميشويد مانند جدا شدن سر از بدن. (نهج البلاغه ص82 و 83) دوست داشتم اصلاً شما را نديده و نميشناختم. خدا شما را هلاك گرداند. قلبم را چركين و سينهام را از خشم لبزيزكرديد و با بي اعتنايي و نافرماني تان انديشهام را آلوديد تا اينگه قريش گفتند پسر ابوطالب مرد دليري است اما از دانشجنگ چيزي نميداند. (نهج البلاغه ص70) در جاي ديگري ميفرمايد: چون به شما در فصل گرما دستور آمادگي جهاد دادم گفتيد به ما مهلت ده تا گرما بگذرد وچون در زمستان شما را به جهاد خواندم گفتيد مهلت ده تا سرما بگذرد. (نهج البلاغه ص69) گرفتار كساني شدهام كه از دستور اطاعت نميكنند چون دعوت داده شوند اجابت نميكنند پدرتان هلاك شود. چگونهانتظار كمك از جانب پروردگار را داريد؟ آيا ديني نيست كه شما را جمع كند؟ و غيرتي نيست كه شما را برانگيزاند؟ درميانتان فرياد ميزنم و ياري ميجويم شما نه حرف مرا گوش ميكنيد و نه دستورم را اجرا ميكنيد. (نهج البلاغهص90) سوگند به خدا بدبخت آن كسي است كه شما به كمك او برويد(نهج البلاغه ص118) دوست داشتم خداوند بين من وشما فاصله ميانداخت و مرا به ميان افراد شايستهتري ميبرد. (نهج البلاغه ص203) خدا يا خسته و وامانده شدم. اينها مرا خسته و وامانده كردند. به جاي اينها جماعت شايستهتري را به من بده و به جايمن فرد بدتري را بر اينان مسلط كن. (نهج البلاغه ص65) امام حسن (رض) در مورد شيعيانش از اهل كوفه ميگويد: قسم به خدا من با معاويه پيمان ميبند تا خون من و مصونو خاندان من در امان باشند و اين بهتر از اين است كه كساني كه گمان ميكنند شيعيان من هستند، مرا بكشند. به خدا اگربا معاويه بجنگم همين قوم مرا اسير كرده و به معاويه تحويل ميدهند. قسم به خدا اگر با او صلح كنم احترامم را حفظميكند. طبرسي از امام حسين (رض) روايت ميكند كه او گفت: من اهل كوفه را آزمودم و شناختم. آنان نه در كردار و نه در گفتارپايبند پيمانشان نيستند و دفاع نميكنند. انسانهاي مسخ شدهاي هستند، به ما ميگويند دلهايشان با ماست اما بر روي ماشمشير ميكشند. (الاحتجاج طبرسي ص148ـ149) علي (رض) در مورد اهل بصره ميگويد: بصره محل فرود ابليس و كشتگاه فتنه هاست. (نهج البلاغه ج3ص18) كليني از امام موسي كاظم كه يكي از امامان شيعه است روايت ميكند كه گفته است: وجه تمايز شيعيان ما از ديگران ايناست كه شيعيان ما توصيف كنندگاني بيش نيستند و هرگاه آنها را بيازمائيد، ايشان را مرتد خواهيد يافت. (الكافي،الروضه، ج8 ص228) جواب نظر: باسلام دوست گرامي شما حضرت علي عليه السلام را خليفه مي دانيد يا نمي دانيد؟ اگر خليفه مي دانيد بايد بگوييم خطاب حضرت در اين خطبه ها به مسلمانهايي بوده كه او را به عنوان خليفه قبول داشته اند و قرار بوده در لشكرش با او در برابر دشمن بجنگند! والا كساني كه شيعه هستند و ايشان را به عنوان امام قبول دارند هيچ گاه از حكم ايشان سرپيچي نكرده اند و اين افراد هميشه دور حضرت بوده اند ولي چنين افرادي كم بوده اند همچون عمارياسر مالك اشتر ابن عباس قيس بن سعد محمدبن ابي بكر و...براي اطلاع از تشتت جمعيتي كوفه به كتاب ارشاد شيخ مفيد ره و ديگر كتب كه به تحليل جمعيتي پرداخته اند مراجعه كنيد در پايان با استناد به همين سخنان حضرت چند سؤال مطرح مي كنين و منتظر پاسخ شما هستيم. 1. آيا اين مردم همان صحابه نيستند؟ پس عدالت صحابه چه مي شود؟ 2. اين معاويه اي كه حضرت براي جنگ با او اينهمه خون جگر مي خورد را خليفه مي دانيد يا نه؟ 3. معاويه بر حق است يا اميرالمؤمنين علي عليه السلام؟ 4. او جزو صحابه هست يا نه؟ آيا علي عليه السلام او را عادل مي داند يا نه؟ شما چه؟ اما در مورد روايت امام كاظم عليه السلام اين روايت سندش ضعيف است ولي صرف نظر از سند، با دقت در روايت و به قرينه آخر آن مي توان فهميد كه منظور از آن غير شيعه اصطلاحي در جامعه الان ماست و روايت ميگويد:كساني كه خود را پيرو ما مي دانند نبايد به سخن اكتفا كنند بلكه مهم عمل است نه اينكه مثل اهل سنت بگوييد اهل بيت را دوست داريم ولي در عمل تابع خلفا باشيد.» السلام علي من اتبع الهدي گروه پاسخ به شبهات |
263 |
نام و نام خانوادگي: شمشيري بر كمر شيعة -
تاريخ: 20 فروردين 91
بزدلترين مخلوقات الله زرتشتانند زرتشت = شيعة اينها هميشة خداوندشان آتش بودة خميني هندي از هند فرار كرد كه دورباره ايران به آتشكده زرتشتيان تبديل كند ملاحظة فرمائيد تنها جمهوري اسلامي در دنيا اسلامي درونش نيست بي اسلامترين كشور دنيا ايران است حالا كه نامش كذاشته اند جمهوري اسلامي سبحانك ربنا هذا بهتان عظيم |
264 |
نام و نام خانوادگي: دوستار صحابه(رض) -
تاريخ: 21 فروردين 91
والا تا جا?? که همه م?دونن انگلستان برا تضع?ف امپراطور? عثمان? که تا دل اروپا رفته بود در ا?ران به کمک صفو?ون مذهب واه? تشک?ل داد که از طرف غرب عثمان? را درگ?ر کند.در ضمن همه شهرها? ا?ران سن? مذهب بودند ازن?شابور گرفته تا ش?راز تبر?ز(شاعران? مثل خ?ام عطار فردوس? سعد? حافظ مولانا شمس تبر?ز? ابوبکر سله باف تبر?ز? و..)مسولان سا?ت لطفا نظرمو وارد کن?ن. |
265 |
نام و نام خانوادگي: بخت النصر -
تاريخ: 06 ارديبهشت 91
جناب دوستار صحابه(رض) چرا عمر بن خطاب به يهوديان خدمت کرد و آنها از چنگال مسيحيان فلسطين رهايي بخشيد؟ |
266 |
نام و نام خانوادگي: بخت النصر -
تاريخ: 06 ارديبهشت 91
جناب شمشيري بر كمر شيعة چرا عمر بن خطاب شاگردي کعب الاحبار يهودي را ميکرد؟ |
267 |
نام و نام خانوادگي: سيف المهدي -
تاريخ: 13 ارديبهشت 91
با سلام-اصلا به وهابيون وجماعت سني اجازه طرح سوال ندهيد.نبايد نظرات شيطاني انهارا در سايت خود درج كنيد.من خودم در دفاع از اهل البيت سلام الله اجمعين به شبكه منحوس كلمه شيطان عبد شيطان حيدري ايميلهاي متعددي فرستادم. كه انها درجواب من گفتند سرت را ميبرم وهتاكي كردند.اين فرقه ضاله وتروريستي چيزي براي گفتن ندارند.ل؟؟؟؟-وقتي اين جماعت فرزند خبيث ونابكار هند جگر خوار وابوسفيات اين شجر ه خبيث را حضرت خطاب ميكنندتكليفشان مشخص است.ايميل مرا اعلام كنيد.حاضرم با انها مناظره كنم.اللهم العجل لوليك الفرج |
268 |
نام و نام خانوادگي: احمدي -
تاريخ: 21 خرداد 91
سلام خدمت تمام دست اندر كاران سايت.اينهابايد بدانندكه اسلام ناب وحقيقي هيچ وقت زيربارظلم نميرودوبادشمنان اسلام برضداسلام ومسلمانان همدست نميشود.درحا ل حاظرميبينيم كه تمامي اعراب سني مطيع وفرمانبرداراجانب هستندوبرضد بقيه مسلمانان توطئه ميكنند حالانكه شيعيان هميشه با ظلم درستيزند.درجهان فعلي مسلمانان تحقيرميشوندو حتي كاريكاتورپيامبرگرامي اسلام رادرست كردنديك روزنشنيدم كه كشور عربستان وبقيه مسلمان نماها به جز ايران،افغانستان وپاكستان آنراتقبيح.كرده باشند.اينهافقط بلدندازيهودپشتيباني كنند چون اينهاتمامشان ازتبارابوسفيان هستندوهنوزهم كه هنوزاست مسلمان نشده اند. ياعلي مدد به كوري چشم دشمنان علي |
269 |
نام و نام خانوادگي: محمد زاهدان -
تاريخ: 07 شهريور 91
سني ها بريد به قيافه مولوي هاتون نگاه کنيد بخدا ؟؟؟بااين همه دلايل استدلال باز هم ادم نميشيد روز قيامت نميتونيد بگيد ما نميدونستيم بدونيد که به شما فهموندن اما خودتون رو زديد به نفهمي ياعلي |
270 |
نام و نام خانوادگي: دانيال -
تاريخ: 14 آذر 91
کي ميدونه از بين اين همه فرقه هاي اسلامي کدومشون قراره بره به بهشت حق باکدومشونه من مسلمان نيستم اما پيامبرتون گفته فقط يه فرقه از اهل بهشته چون ايشان يک دين واحد جامع کامل را به قول خودتون اورده تاريخ شما رو خوب مطالعه کردم حق و حقيقت مثل خورشيد روشنه نميدونم شما چرا متوجه نمي شويد فقط به خاطر لجبازي تقليد کور کورانه من خدا را دوست دارم به وجودش اعتقاد دارم اگر دين شما واقعا دين خدا باشد پس واي به حال تمام کساني که عناد ولج بازي ميکنن |
271 |
نام و نام خانوادگي: يک شيعه -
تاريخ: 28 آذر 91
عبادت بي علي حقه بازيست /اساس مسجدش بت خانه سازيست چرا سني نمي خواهدبدااند/وضو ي بي ولايت اب بازييسسسست |
272 |
نام و نام خانوادگي: يه مسلمان -
تاريخ: 18 دي 91
السلام علي من اتبع الهدي: اول اينکه بداند رضايت از ايمان نشانه. شيطان است. دوم اينکه حضرت عمر. (رض) ملاءکه و يا پيامبر نبوده اند که خطا و اشتباه نداشته باشند(قابل توجه بعضي ها). دومآ احاديثيکه شما اورديد خود دليل بر حق پذير بودن ايشان است. که در کمتر حکومتي مردم اينچنين ازادي داشته (قابل توجه غربي ها!) و اين را بدانيد ايشان وقتي از دنيا رفتند مقداري پول قرض داشتند که پس دادن ان را به عهده ي فرزندش عبد الله گذاشت(قابل توجه بعضي ها)سبحان الله چگونه از خدا شرم نداريد. ايشان کاز ايران و عربستان و قسمتي از افريقا و اروپا . و شام وعراق و... در حکومت اسلامي بود با اين وضع زندگي ميکند که نقل شده است ايشان يک لباس که داراي پينه هاي متعدد بوده است را بر تن داشتند . حکومت ايشان داراي يک دمکراسي اسلامي بوده است. با اين حال چرا از خدا نميترسيد وخيلي راحت به ايشان تهمت ميزنيد. و بدانيد که يک غلام مجوسي به نام فيروز ايشان را در هنگام خواندن نماز صبح ترور کرد(اولين ترور در اسلام.) و ايشان به شهادت رسيدند. اين غلام مجوسي که ايراني بکد و نام او فيروز (ابولولو) بوده است نه تنها ايشان بلکه 13 نفر و به قولي7 نفر راشهيد کرد و بسياري از مسلمان ها زخمي شدند. و بعد او را گرفتند و به درک فرستادند. که البته نمادي از قبرش در بعضي جاها جايگاه پابوسي و تبرک بعضي ها شده است(دين مجوس مبارکتون). و بعد با اين وجود که صحابه (همون هايي هم که شما قبول داريد) و حتي حضرت علي و اهل خانه پيامبر با اجازه گرفتن از ام المومنين ايشان را در کنار پيامبر به خاک سپردند. پس چرا هيچ کسي (شما که تهمت قتل به ايشان ميزنيد)به اين کار اعتراضي نکرد حتي اگ لفظي باشه. شماها که اينطور تهمت ميزنيد چکههدفي جز تجزيه اسلام و تفرقه داريد. نميدانم چرا ميان داماد و پدرزن(به ترتيت عمر و علي زضي الله عنهما)تفرقه ميندازيد اگر چه انها رفته اند و امت پيامبر با تفرقه باقي مانده است. و بزرگترين سوال از خودم اين است که :ايا ديني که نتواند مردم زمان پيامبر ص. به درستي اصلاح کند(صحابه). و با فوت پيامبر همه ي مردم کافر شوند حي نزديکان و زنان جز چند نفر قليل، چگونه ميتواند بعد از1400سال مرا اصلاح کند و فرد سالمي باشم. با اين وجود که هر روز فتنه هاي شيطان براي افزايش فحشا بيشتر ميشود؟ چگونه اين دين ميتواند تا قيامت نشان دهندهي راه مردم باشد حتي سال ها پس از م ميدانيد،خيلي از ما ايراني ها نه از عمر و يا علي بلکه از اسلام بدمان مي ايد چون هنوز ايين نحس مجوسي در ذهن هاي مردم وجود دارد. بدشان مي ايد از جنگ قادصيه. که سپاه اسلام با4هزار نفر 120هزار نفر از ايراني ها را که فرماندهشان رستم فرخ زاد بود(رستم تو شعرا)با فرماندهي سعد بن ابي وقاص در هم کم کوبيدند.(يعني يک مسلمان به30 کافر)و رستم رو هم کشتند. البته علت حمله اين بود که پادشاه ايران به مسلمانان مناطق ديگر ظلم ميکرد و براي او نامه فرستادن اما او دست از دشمني بر نمي داشت با مسلمنان |
273 |
نام و نام خانوادگي: مصطفي -
تاريخ: 19 بهمن 91
نقد نظرات از جملات برادران اهل سنت معلومه سخن حق شنيدن و فقط با فحش دادن دارن پيش ميرن من يکي مطمئن شدم که شيعه بر حق هست اما آنهايي که ميگن شيعه در دوران صفويه درست شده پس به نظر شما پيامبر هم از پادشاهان صفويه حساب مي شود اين هم دروغ بودن حرف شما که در احاديث خودتان آمده است حالا ببين شيعه ساخته دست کيست مذهب شيعه بر اعتقاد به خلافت بلا فصل امير مؤمنان عليه السلام استوار است كه به نصب الهي و تبليغ پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم و امامت ائمه اثني عشر عليهم السلام صورت گرفت . اّما محبّت خدا و اوليايش و دشمني با دشمنان خدا و اوليي خدا لازمه اسلام است . نمىشود كسي مسلمان واقعي باشد امّا دشمنان خدا و رسول و اولياءاللَّه را دوست بدارد؛ چنانكه خداوند متعال مىفرمايد :(لَا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْعَشِيرَتَهُمْ . . ) مجادله : 22 « نخواهي يافت قومي را كه به خدا و روز قيامت ايمان داشته باشند و دشمنان خدا و رسول را دوست بدارند ، هر چند آنان پدران و فرزندان و برادران و خويشاوندانشان باشند ». 1-احاديث فراواني از طريق شيعه و سني ، از پيامبرخدا صلي الله عليه و آله وسلم نقل شده كه آن حضرت شيعه را برگِ شجره طيّبه در آيه شريفه زير دانسته است : )أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ( . ابراهيم : 24 آيا نديدهي كه چگونه خدا مثل زده است : كلمه پاكيزه همچون درخت پاكيزه است ، كه ريشه آن ثابت و استوار و شاخه آن در آسمان است . پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم همچنين فرمودهاند : « شيعتنا ورقها » ؛ شيعيان ما برگهاي آن درختند . اكنون تنها به چند منبع حديثي از اهل سنّت در پا نويس ارجاع مىگردد : شواهد التّنزيل حاكم حسكاني ، ج1 ، ص407 ، ح430 و ج1 ، ص408، ح431 و ج2 ، ص203 ، ح837 ؛ المستدرك علي الصحيحين ، حاكم نيسابوري ، ج3 ، ص160؛ تاريخ مدينه دمشق ، ج42 ، ص65 و 66 ؛ ينابيع المودّه قندوزي حنفي ، ص256 2-احاديث بسياري نيز گواه است كه پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم شيعيان علي عليه السلام را مصداق ( . . . أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ ) ؛ بيّنه : 7 «آ نان هستند كه بهترين مردماند » دانسته و فرموده است : « هُمْ أَنْتَ وَ شِيعَتُكَ يا عَلِيّ » ؛ يا علي ، آنان ، تو وشيعيان تو هستند . (شواهدالتنزيل ، ج2 ، ص466) در اين مورد نيز به ارائه نشاني چند حديث از كتب اهل سنّت بسنده مىكنيم : شواهد التّنزيل ، ج2، ص460و 461 ، ح1126و ج2، ص464 ، ح1131 ، ج2 ، ص467 ، ح1139 ؛ تفسير روحالمعاني ، ج30 ، ص207 ؛ جامعالبيان طبري ، ج30 ، ص171 ؛ الفصولالمهمّه ابن صبّاغ ، ص123؛ نورالأبصار ، ص87؛ فرائد السّمطين جويني ، ج 1 ، ص155 ، ح118؛ كفايةالطالب ، گنجي شافعي ، ص244 و 245 ؛ تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج42 ، ص371 و المناقب خوارزمي ، ص111 ح120؛ تفسير الدُّرالمنثور السيوطي ، ج8 ، ص589 3-از پيامبر خدا صلي الله عليه و آله وسلم همچنين نقل شده كه فرمود :وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ ، واقعه : 10 - 11 «ذ لك عليّ و شيعته هم السابقون إلي الجنّة » ؛ « ايشان علي و شيعيان او هستند ( كه در رفتن ) به بهشت ، بر ديگران پيشي مىگيرند ».(شواهد التّنزيل ، الحاكم الحسكاني ، ج2 ، ص295، ح927) 4-پيامبر خدا صلي الله عليه و آله وسلم بشارت داد كه خداوند ما و شيعيان ما را از يك طينت آفريد : « فيها طينة خلقنا اللَّه عزّ و جلّ منها و خلق منها شيعتنا » . تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج42 ، ص65 ؛ بشارةالمصطفي ، ص207 5-حاكم حسكاني از اصبغ بن نباته روايت كرده است كه گفت : از علي عليه السلام شنيدم كه مىفرمود : پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم دست مرا گرفت و فرمود :« برادرم ! در ( ثَواباً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوابِ . . . وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ لِلْأَبْرارِ ( آل عمران : 195 و 198 تو ثواب و پاداشي و شيعيانت نيكانند.(شواهد التنزيل ، حاكم حسكاني ، ج1 ، ص178 ، ح189) حالا نتيجه ميگيريم که شيعه ساخته دست پيامبر است ولي اهل سنت چه وقت به وجود آمد و ساخته دست چه کساني است اولين پيشواي مذاهب اربعه،جناب ابوحنيفه، متوفاي 150 هجري دومين پيشوا، جناب مالك بن انس، متوفاي 179 هجري سومين پيشوا، جناب شافعي، متوفاي 204 هجري چهارمين پيشوا، جناب احمد بن حنبل، متوفاي 240 هجري ائمه اربعه فوق، 5/1 قرن يا 5/2 قرن با زمان ظهور اسلام فاصله دارند. اما امام علي در چه زماني بوده است مگر از دوران کودکي تا رحلت پيامبر با ايشان نبود. اما اينكه چه عواملي دست به دست هم داد و چه بسترهايي در جامعه آن روز فراهم آمد تا اين مذاهب اربعه، رسميت و ظهور پيدا كرد؟ ابتدا بايد به 6 نكته اساسي را بايد توجه كنيم و بدون توجه به اينها، تبيين و توضيح اين قضيه كه چگونه مذاهب اربعه در جامعه شكل گرفت، امكان پذير نيست: نكته اول: پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در عصر خود، تنها مرجع پاسخگوئي به مشكلات مردم بود؛ چه در حوزه سياست و چه در حوزه اخلاق و امور اجتماعي و ... . نكته دوم: از آنجايي كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، آخرين فرد از سلسله أنبياء (عليهم السلام) است كه با آمدنش، پرونده نبوتش براي هميشه مختومه شد و شريعت او، ناسخ تمام شرايع گذشته است و دين او، تا قيام قيامت، دين جاودانه است. لذا در طول حيات خودش، تكليف آينده امت و شريعت را مشخص كردند. نكته سوم: بحث انحراف جامعه اسلامي از اهل بيت (عليهم السلام) بود. نكته چهارم: علم و آگاهي جامعه، بر اينكه اهل بيت (عليهم السلام)، شايسته ترين افراد براي تبيين مسائل ديني و حراست و حفاظت از شريعت هستند. نكته پنجم: بنياميه، عامل بزرگ انزواي اهل بيت (عليهم السلام) بود. نكته ششم: وحشت بني عباس از گسترش فرهنگ شيعه و توجه توده مردم به وجود مقدس امام صادق (عليه السلام) و دانشگاهي كه او تأسيس و شاگرداني كه او تربيت كرده بود. اگر به اين 6 نكته بي توجهي كنيم، قطعا، تبيين اين مسئله كه مذاهب اربعه اهل سنت چگونه پيدا شد، امكان پذير نيست. نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آينده جامعه اسلامي را مي ديد و خودش فرمود كه امت من بعد از من به 73 فرقه متفرق خواهند شد و جز يك فرقه، همه آنها هلاك و وارد آتش جهنم خواهند شد. اختلاف ميان امت اسلامي براي نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، با الهام از منبع وحي، كاملا روشن و واضح بود؛ لذا آمدند در كنار قرآن، آخرين كتاب آسماني، اهل بيت خودش را به عنوان عِدل و همطراز و همسنگ قرار دادند و فرمودند كه اگر به كتاب خدا و اهل بيت (عليهم السلام) من تمسك كنيد، براي هميشه، از گمراهي بيمه خواهيد شد. يعني جدايي از قرآن يا اهل بيت (عليهم السلام)، مساوي است با ضلالت و گمراهي. «حديث ثقلين»، در كتابهاي معتبر اهل سنت آمده است.جناب ابن كثير سلفي دمشقي صراحت دارد و ميگويد: قد ثبت في الصحيح أن رسول الله (صلي الله عليه و سلم) قال في خطبته بغدير خم: إني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي و انهما لن يقترفا حتي يرد علي الحوض تفسير ابن كثير، ج4، ص122 جناب ناصر الدين الباني نسبت به اين قضيه، با كمال صراحت ميگويد: روايت صحيح است. شرح الجامع الصغير، ج2، ص217 نكته جالب توجه كه همه، به ويژه جوانان عزيز اهل سنت بايد توجه كنند، اين است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: فلا تقدموهما فتهلكوا و لا تقصروا عنهما فتهلكوا و لا تعلموهما فإنهما أعلم منكم از قرآن و اهل بيت من پيشي نگيرد كه هلاك مي شويد و از آنها هم عقب نمانيد كه هلاك مي شويد. در پي اين نباشيد كه چيزي را به آنها ياد بدهيد، چون آنها از شما عالم ترند. المعجم الكبير للطبراني، ج3، ص66 و ج5، ص167- الدر المنثور للسيوطي، ج2، ص60 - مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص164 - كنزالعمال، ج1، ص188 اين يك مسئله كاملاً واضح و روشن است. بعد از رحلت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و انتقال ايشان به ملأ اعلي، مردم از اهل بيت (عليهم السلام) فاصله گرفتند. مردم هم مي دانستند كه اهل بيت (عليهم السلام)، عالم ترين انسان هاي جامعه به سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هستند. جناب ابن عبد البر از استوانههاي علمي و رجالي اهل سنت در كتاب الاستيعاب في معرفة الاصحاب، ج3، ص40 با صراحت از ام المؤمنين عايشه نقل ميكند: علي أعلم الناس بالسنة علي، أعلم و آگاه ترين انسان ها به سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است. ابن عباس مي گفت: عِلم من و عِلم ديگر صحابه، در برابر عِلم علي، همانند قطره اي است در برابر هفت دريا. الاصابه لابن حجر عسقلاني، ج2، ص509 - حلية الاولياء لأبي نعيم، ج1، ص65 خود خليفه دوم بارها مي گفت: لو لا علي لهلك عمر تأويل مختلف الحديث، ج1، ص162 علاوه بر اين، در همان عصر حاكميت بنياميه، مردم، علم و قطع داشتند بر اينكه تنها كساني كه شايستگي مرجعيت علمي و رهبري ديني را دارند، اهل بيت (عليهم السلام) هستند. اگر تاريخ امام سجاد (عليه السلام) را مطالعه كنيد - با اينكه ايشان كاملا در انزوا بود و رفت و آمدهايش تحت كنترل بود و جاسوسان بنياميه مراقب او بودند - وقتي شخصيتهاي بزرگ اهل سنت به امام سجاد (عليه السلام) مي رسند، آنچنان از او با عظمت نام مي برند كه موجب شگفتي همگان مي شود. آقاي مالك بن أنس ميگويد: لم يكن في اهل البيت مثل علي بن الحسين اهل بيت پيامبر، شخصيتي همانند امام سجاد (عليه السلام) را ندارند سير اعلام النبلاء للذهبي، ج4، ص389 ابو زرعه كه از شخصيتهاي علمي و رجالي و از استوانههاي اهل سنت است، با كمال صراحت ميگويد: ما رأيت احدا كان افقه من علي بن الحسين من فقيه تر از امام سجاد (عليه السلام) كسي را نديدم. تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج41، ص371 همچنين جناب ذهبي، وقتي به علم و آگاهي امام سجاد (عليه السلام) مي رسد، ميگويد: فقد كان أهلا للإمامة العظمى سير اعلام النبلاء للذهبي، ج4، ص398 امام سجاد (عليه السلام) اهليت و شأنيت داشت براي تصدي امامت عظمي و رهبري بزرگ جامعه اسلامي. همچنين در رابطه با امام باقر (عليه السلام)، بزرگان اهل سنت با كمال صراحت، از تقوا و علم و آگاهي و فقاهت او سخن گفته اند و زبانزد عام و خاص بوده است. جالب اينكه جناب فخر رازي، امام المشكّكين، در تفسيرش، ج32، ص125، در چاپ قبلي و در چاپ دارالفكر بيروت، ج16 در ذيل آيه شريفه «إنا اعطيناك الكوثر» ميگويد: فانظر كم قتل من اهل البيت، ثم العالم ممتلىء منهم و لم يبق من بنى أميّة في الدنيا أحد يعبأ به، ثم انظر كم كان فيهم من الأكابر من العلماء كالباقر و الصادق و الكاظم و الرضا (عليهم السلام) با اينكه دودمان بنياميه تلاش كردند اهل بيت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را بكُشند و از بين ببرند و نسل اهل بيت (عليهم السلام) را براي هميشه از صحنه گيتي بَركَنند، أما دنيا مملوّ از فرزندان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) است؛ ولي از بنياميه، يك نفر را هم نمي بينيم. ببينيد چه شخصيتهاي برجسته اي از اهل بيت (عليهم السلام) مانند امام باقر (عليه السلام) و امام صادق (عليه السلام) و امام كاظم (عليه السلام) و امام رضا (عليه السلام) است. تفسير الرازي، ج32، ص124 بنياميه، عاملي بودند براي انزواي اهل بيت (عليهم السلام). بردن نام حضرت علي (عليه السلام) در جامعه آن روز، جرم نابخشودني بود. به تعبير ابن حجر عسقلاني در تهذيب التهذيب كه در شرح حال آقاي رباح ميگويد: كان بنو أمية إذا سمعوا بمولود اسمه على قتلوه تهذيب التهذيب لابن حجر، ج7، ص281 - تهذيب الكمال للمزي، ج20، ص429 - سير أعلام النبلاء للذهبي، ج5، ص102 حتي مردم اين اجازه را نداشتند كه نام نوزادان خودشان را حضرت علي (عليه السلام) بگذارند. نكته پاياني اينكه، در دوراني كه بنياميه و بني عباس مشغول درگيري سياسي بودند – به ويژه از سال 107 تا سال 132 كه بنياميه سقوط مي كند و اوج اين درگيري ها از سال 126 آغاز ميشود - امام باقر (عليه السلام) و امام صادق (عليه السلام) فرصت را غنيمت مي شمارند و دور از هياهوي سياسي، دانشگاه بزرگي را تأسيس ميكنند و به تربيت و پرورش شاگردان نمونه مي پردازند؛ به طوري كه فارغ التحصيلان صاحب نظر و فقيه و مجتهد امام صادق (عليه السلام) به مرز 4 هزار نفر مي رسيد. وقتي بني عباس روي كار مي آيند، به ويژه منصور دوانيقي، از اين گسترش فرهنگ شيعه توسط امام صادق (عليه السلام) و توجه توده مردم به اين فرهنگ و اينكه مردم از اقصي نقاط كشور، مشكلات سفر را به جان و دل مي خرند تا خود را به مدينه برسانند و از مكتب پر فيض امام صادق (عليه السلام) استفاده كنند و با افتخار برگردند و تشرّف خودشان را به محضر امام صادق (عليه السلام) و استفاده از مكتب ايشان را براي مردم نقل كنند، بني عباس را به فكر انداخت كه اگر اين تفكر شيعي پيش برود، فردايي براي ما نخواهد بود و چه بسا فردا روز، اين تربيت شدگان مكتب امام صادق (عليه السلام)، به فكر براندازي و سقوط حكومت بني عباس باشند. لذا به اين فكر افتادند تا افرادي را معين كنند كه توانائي ايستادگي در برابر امام صادق (عليه السلام) را دارند و مي توانند مكتبي را تأسيس و دكاني را درست كنند. آمدند شخصيتهاي برجسته آن روز، مانند آقايان ابو حنيفه و مالك بن أنس و شافعي و احمد بن حنبل را عَلَم كردند و مبالغ كلاني را در اختيار اينها قرار دادند تا بتوانند براي مقابله با فرهنگ امام صادق (عليه السلام) تلاش كنند. الإحكام في اصول الأحكام لإبن حزم آندلسي، ج6، ص126 - فقه السنة للشيخ سيد سابق، ج1، ص10 تعبير جناب سيد سابق كه از فقهاي بنام و پرآواره اهل سنت است، اين است: محافظة علي الارزاق التي رتبت لهم و از ابو زرعه نقل ميكند كه: فقهاي آن زمان، به خاطر وظايفي كه براي آنها معين شده بود و مبالغ كلاني كه در اختيار آنها قرار مي گرفت، اين تشكيلات را راه اندازي كردند. خلاصه اينكه: با نگاهي به تاريخ و بررسي زواياي تاريخ پنهان، مي بينيم كه عوامل اصلي پيدايش مذاهب اربعه اهل سنت، عوامل سياسي بوده است و اين عقيده ماست و قصد اهانت به عزيزان اهل سنت را نداريم و اين را با كمال شهامت عرض مي كنيم كه اين مذاهب را ساختند تا بتوانند مكتب اهل بيت (عليهم السلام) را به انزوا بكشانند و فرهنگ شيعه را از جامعه حذف كنند و غير از اين، هدف ديگري در كار نبوده است. پس نتيجه شيعيان از سنت واقعي پيامبر پيروي مي کنند و چه کسي بهتر از ائمه که از نوادگان او و هم از اهل بيت پيامبر بودند و پيامبر بارها مي فرمودند : من دو چيز گرانبها در بين شما ميگذارم قرآن و عترتم (اهل بيت ) هرگاه به اين دو تمسک جوييد گمراه نخواهيد تا اينکه در حوض کوثر بر من وارد شوند. اما اهل سنت از بدعت هايي که خلفاي سه گانه در دين وارد کردند پيروي مي کنند و سخن پيامبر را ناديده گرفتند پس اگر شيعه دروغ است پيامبر هم دروغ است چون شيعه ساخته دست پيامبر است و لفظ شيعه براي اولين بار از زبان پيامبر شنيده شد. جناب 261 و 262 شما به ما ضربه نزديد بلکه به پيکر اسلام ضربه زديد |
274 |
نام و نام خانوادگي: قنبر -
تاريخ: 15 اسفند 91
زمانه بر سر جنگ است يا علي مددي دل عدوي تو سنگ است يا علي مددي به غير تو چه کس بر گدا دهد عزت مدد به غير تو ننگ است يا علي مددي |
275 |
نام و نام خانوادگي: نعيمه -
تاريخ: 23 اسفند 91
من سن و سال کمي دارم و هنوز وقت نکردم که تحقيق جامعي در مورد اديان داشته باشم ولي با اين وجود در مورد دين زرتشت تحقيق کردم,دين خوبيه ولي از نظر من کامل نيست يعني در اين عصر نميشه ازش پيروي کرد و همينطور مسيحيت,تحريف رو داخلش ديدم ولي بد نبود با وجود اينکه مسلمونم ولي يه انجيل هم دارم که بعد از قرآن ميخونمش.يهوديت هم که در اون بين با فراماسونري و...مواجه شدم وفهميدم از مرحله پرته.در مورد اهل سنت هم بايد بگم مثل آدميه که خونشو شبا ميسازه بعد اتمام کار يه روز که ميره ببينه چه شکليه ميفهمه تو زمين همسايه ساختتش.اونا باور ندارن الان روز شده الان همه واقعيتو ميبينن.فقط ميخوان بپوشوننش.اين به اصطلاح حضرت عمرشون!!!توزرد از آب در اومده.يه عمر پشتشون خالي بوده.ولي ميتونن درستش کنن مثلا يکي از هم کلاسي هاي خودم با کمک من شيعه شد(البته مخفيانه)من به شما اهل سنت پيشنهاد ميکنم دست از لج و لجبازي بردارين و شيعه شين بابا چندتاتون بايد قرباني ندونم کاري يه آدم بي فکر شين که هزار سال پيش فقط به فکر خلافت خودش بود.والا اون دنيا نميان نميگن بفرمايين برگردين دنيا جبران کنيد!!.من گفتم ولي بازم صلاح کار خويش خسروان دانند |
276 |
نام و نام خانوادگي: سربازولايت -
تاريخ: 04 فروردين 92
باسلام باعرض تسليت فرارسيدن ايام شهادت بي بي دوعالم حضرت فاطمة الزهرا دوستان عزيز ازاولين روزي که اين فرقهش ضاله وهابيت روي کارآمد ناف اينارو بالجبازي بريدن اينااسيردنيان نه اميردنيا...؟ يازهرا. |
277 |
نام و نام خانوادگي: پيرو قرآن -
تاريخ: 16 خرداد 92
شما خزن حضرت ابوبکر را دليلي بر ترسو بودن ان ميدانيد در صورتي که ترس وخزن در قران درباره حضرت لوط وحضرت موسي هم امده ايا پيامبران هم ترسو بودند؟ جواب نظر: با سلام دوست گرامي همه ترس ها و حزن ها منفي نيستند. مثل ترس از قيامت و ترس از بدي کردار خود يا عاقبت به شر شدن خود و ديگران يا ترس از انحراف ديني امت و امثال آن، همگي ترس هايي مثبت هستند که در مديران بزرگ اجتماع و انسانهاي برگزيده بويژه پيامبران بايد باشد. قرآن در چندين جا مؤمنان را به خاطر ترس مي ستايد و حتي دستور به ترس مي دهد. به عنوان نمونه مي فرمايد: «رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إيتاءِ الزَّکاةِ يَخافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ»[؛ مردانى که تجارت و معاملات دنيا آنان را از ياد خدا غافل نمىگرداند و نماز را برپا داشته و زکات را مىپردازند و از روزى که دلها و ديدگان منقلب و مضطرب است، ترسانند.نور، 37. اين آيه ثابت مي کند که برخي ترس ها جزو شرايط ايمان است چه رسد به پيامبري که بايد اين نوع ترس را در حد اعلا داشته باشند. بنابراين هر ترسي مذموم نيست و همه ترسها از اولياء الله برداشته نمي شود. بعد از اين توضيخ بايد گفت ترس هايي که در برخي آيات قرآني به حضرت موسي (ع) نسبت داده شده برخي مربوط به قبل از رسالت و برخي مربوط به بعد از رسالت ايشان است ؛ حالا يا از جان خود مي ترسيد يا براي نا تمام ماندن کار پيامبري ولي در هر صورت نگراني خود را به خداوند مي گويد و با دستور خدا ترس را کنار گذاشته و وظيفه خود را انجام مي دهد. و سرزنشي از طرف خدا متوجه وي نمي شود. حضرت علي (ع) در روايتي در مورد ترس حضرت موسي (ع) در آيه « فَأَوْجَسَ في نَفْسِهِ خيفَةً مُوسى» طه، 67مي فرمايد: « لَمْ يُوجِسْ مُوسَى خِيفَةً عَلَى نَفْسِهِ بَلْ أَشْفَقَ مِنْ غَلَبَةِ الْجُهَّالِ وَ دُوَلِ الضَّلَالِ» موسي برجان خود نبود که مي ترسيد بلکه از غلبه جاهلان و دولت گمراهان مي ترسيد. نهج البلاغه اين نوع ترس ها در قرآن سرزنش نشده بلکه با غلبه بر ترس ها نبوت خود را با اقتدار به پايان برد در مورد ترس حضرت لوط: «وَ لَمَّا أَنْ جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سيءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَ قالُوا لا تَخَفْ وَ لا تَحْزَنْ إِنَّا مُنَجُّوکَ وَ أَهْلَکَ إِلاَّ امْرَأَتَکَ کانَتْ مِنَ الْغابِرينَ»و هنگامى که فرستادگان ما به سوى لوط آمدند، به علّت [حضور] ايشان ناراحت شد و دستش از [حمايت] آنها کوتاه گرديد. گفتند: «مترس و غم مدار که ما تو و خانوادهات را -جز زنت که از باقىماندگان [در خاکستر آتش] است- حتماً مى رهانيم.عنکبوت، 33 اين ترس حضرت لوط هم به دليل شفقت و حس مسؤليتي بود که نسبت به مهمانان خود داشت که مبادا توان حفاظت از آنان در برابر قوم خود نداشته باشد که اين ترس هم مرتفع شد. ولي ترس و حزن ابوبكر بخاطر رسيدن مشركين به غار و ترس از لانه حشراتي بود كه در غار وجود داشت؛ زيرا اگر واقعا ترس ابوبكر بخاطر خدا و رسولش بود چرا بعد از دلداري رسول خدا صلي الله عليه و اله آرام نشد و و به تسلي حضرت اعتنا نكرد؟ جهت اطلاع بيشتر در اين خصوص به اين ادرس رجوع كنيد موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
278 |
نام و نام خانوادگي: ياسر ف -
تاريخ: 19 خرداد 92
سلام بر عليرضا تقاضا ميكنم برويد سوره ي فاطر 22 روم52 و بسياري از آيات ديگر را مطالعه كنيد كه خداوند ميفرمايد شما نميتوانيد صداي خود را به مردگان و اهل قبور برسانيد و در جاي ديگر ميگويد كسي كه شهيد شده نزد من زنده است و روزي داده ميشود شما هرچه قدر سر قبر امام رضا رضي الله عنه حرف بزنيد صحبت كنيد نميشنود و طبق آيات فاطر22 روم52 خداوند ميگويد اهل قبور در روز قيامت از خواستن شما اظهار بي خبري ميكند و طبق آيه قرآن امام رضا و ديگر ائمه بزرگوار از درخئاست شما بيخبرند و از آن آيه اي كه گفتين خدا گفته توسل بجوييد تقاضا ميكنم دنباله آيه را بخوانيد كه انواع توسل ذكر شده آيه را قيچي نفرماييد برادر مراد از توسل اين نيست بري سر قبر و امام زاده درخواست كني كجاي قرآن نوشته بريد سر قبر و پيامب ميفرمايد هر كس بر من درود بفرستد شفاعت من شامل حالش ميشود ..نگفته سر قبرم شفاعت ميكنم ..فقط خداوند موفق باشد برادر عزيزم |
279 |
نام و نام خانوادگي: سلام -
تاريخ: 21 خرداد 92
اگر ملازاده نميتواند با قزويني مناظره کند پس چرا ديگه قزويني ادامه نداد جناب ملازاده 3سال براشون صندلي گذاشته چرا يک بارم زنگ نزدن در حال که استاد خالد به شبکه ي ضلالت زنگ زد و گفتن ما با شما مناظره نميکنيم اين دليل بر ترس شما نيست الان کي بايد رو حرفاي که به خوردش ميدن دقت کنه ها؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ |
280 |
نام و نام خانوادگي: عاشق اميرالمومنين علي -
تاريخ: 21 خرداد 92
کامنت 278 : برادر ياسر ف سلام عليکم ؛ فرموديد : « سوره ي فاطر 22 روم52 و بسياري از آيات ديگر را مطالعه كنيد كه خداوند ميفرمايد شما نميتوانيد صداي خود را به مردگان و اهل قبور برسانيد و در جاي ديگر ميگويد كسي كه شهيد شده نزد من زنده است و روزي داده ميشود » 1. در آيه ي 169 آل عمران لفظ عند ربهم مربوط به يرزقون است و نه أحيا.مگر کسي نزد خدا مرده است که حالا نزد خدا زنده باشد؟! ميفرمايد : کسي را که در راه خدا کشته شده مرده مپندار بلکه زنده است و نزد خدا روزي داده ميشود.نه اين که : نزد خدا مرده مپندار،بلکه نزد خدا زنده است و نزد خدا روزي داده ميشود! تازه در ادامه چه ميگويد : آنها بخاطر نعمتهاي فراواني که خداوند از فضل خود به ايشان بخشيده است، خوشحالند؛ و بخاطر کساني که هنوز به آنها ملحق نشدهاند [= مجاهدان و شهيدان آينده]، خوشوقتند؛ که نه ترسي بر آنهاست، و نه غمي خواهند داشت. جدا از اين که در آيه 154 بقره ميگويد : « و به آنها که در راه خدا کشته ميشوند، مرده نگوييد! بلکه آنان زندهاند، ولي شما نميفهميد! » و اصلا بحث عند ربهم نيست ! 2. در مورد صحبت با مردگان 3 نکته پيش مي آيد : الف) ما توانايي رساندن صداي خود به مردگان را نداريم. ب) صحبت کردن با مردگان طبق آيه حرام است. ج) صحبت کردن با مردگان بيهوده است. در مورد الف که اصلا جاي بحث نيست؛ چرا که ما نميتوانيم صداي خود را به گوش مردگان برسانيم بلکه اين خداست که اين کار را انجام ميدهد. در مورد ب : قطعا حرام نيست چرا که در ادامه ميفرمايد : « تو فقط ميتواني سخن خود را به گوش کساني برساني که آماده پذيرش ايمان به آيات ما هستند و در برابر حق تسليمند » اگر از آيه ي قبل حرام بودن صحبت با مرده را برداشت کنيم پس با توجه به اين آيه سخن گفتن با کفار هم حرام است در حالي که اينچنين نيست. در مورد ج : آياتي از قرآن؛روايات پيامبر و سيره ي نبوي آن را رد ميکند : ج-1 ) : آيه ي 79 سوره ي اعراف که حضرت صالح خطاب به مردگان صحبت ميکند. ج-2 ) : آيه ي 93 سوره ي اعراف که حضرت شعيب خطاب به مردگان صحبت ميکند. ج-3 ) : آيه ي 45 سوره ي زخرف که خداوند به پيامبر ميفرمايد : از پيامبران پيش از خودت بپرس. ج-4 ) : پيامبر بعد از جنگ بدر با کشته هاي مشرکين صحبت کردند و در پاسخ به تعجب کنندگان فرمودند:شما نسبت به آنچه گفتم از آنها شنواتر نيستيد. ج-5 ) : هر روز در نمازهايمان ميگوييم : السلام عليک ايها النبي و رحمة الله و برکاته ج-6 ) : زيارت نامه هايي که اهل سنت در بقيع و نيز در جوار مرقد مطهر پيامبر ميخوانند مثل زيارت نامه ي حضرت زهرا يا زيارت نامه ي آقاي ابوبکر ج-7 ) : سيره ي امامان و علما و بزرگان اهل سنت در توسل و نيز تکريم قبور ج-8 ) : سيره ي اصحاب پيامبر در توسل به پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم يا صحبت کردن با جسد مطهر ايشان از آنجايي خداوند متعال فرموده : « تو نميتواني صداي خود را به گوش مردگان برساني بلکه فقط ميتواني صداي خود را به گوش افراد آماده ي ايمان و تسليم در برابر حق برساني » پس معلوم ميشود منظور از مردگان ، انسانهاي دل مرده است که بر اثر گناهان دلهايشان از پذيرش سخن حق رويگردان است.يعني روح حق پذيري در آنان مرده است و به جنازه تشبيه شده اند که هيچ واکنشي از خود نشان نميدهد. در واقع نه کور در اين آيات به معني نابيناست و نه کر به معني ناشنوا و نه مرده به معني قبض روح شده. بلکه منظور از کر کسي است که صداي حق در او اثر ندارد و منظور از کور کسي است که ديدن آيات الهي او را از خواب غفلت بيدار نميکند و مرده کسي است که دلش در برابر حق مرده.همانطور که خداوند ميفرمايد : «آنها کر و کور گنگند.» که مسلما معني ظاهري آن مد نظر نيست و در جاي ديگر ميگويد : « ... آنها دلهايي دارند که با آن نميفهمند؛ و چشماني که با آن نميبينند؛ و گوشهايي که با آن نميشنوند؛ آنها همچون چهارپايانند؛ بلکه گمراهتر! » حال ممکن است اين شبهه پيش بيايد پس عبارت من في القبور به چه معناست؟ اولا اين هم با انسانهاي دل مرده قابل تطبيق است زيرا همانطور که جنازه ها در قبرهاي تاريک و در حجابي از خاک خفته اند انسانهاي غافل نيز در قبرهايي ظلماني از گناهان و حجابهايي از فسق و فجور قرار دارند. ثانيا توسل و صحبت کردن ما خطاب به جنازه نيست.خداوند کافران را به جنازه تشبيه کرده و اين جنازه است که توانايي پاسخ دادن ندارد و نه روح مرده. روح هم محدود به مکان نيست که بگوييم فلان جا هست و فلان جا نيست. با برداشت شما از آيات پس آيه ي « إِنَّمَا يَسْتَجِيبُ الَّذِينَ يَسْمَعُونَ ۘ وَالْمَوْتَىٰ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ ثُمَّ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ » به اين معناست که افراد ناشنوا همه کافرند چرا که خدا فرموده فقط کساني که ميشنوند دعوت تو را پاسخ ميدهند !! در ضمن توسل به صالحين واسطه قرار دادن آن شخص مابين خود و خداست. اگر کسي ذره اي براي اين فرد صالح استقلال از خداوند را قائل باشد مشرک است. اگر شما در قعر چاهي باشي و افرادي از کنار چاه عبور کنند(در موقعيت نجات باشند) آيا آنان را به کمک نميخواني؟ آيا اين درخواست شرک است ؟ اگر کسي در درسش ضعيف باشد هم سوالاتش را از معلم ميپرسد و هم از شاگردان قوي تر و بعد از امتحان هم از معلم تقاضاي ارفاق دارد. ما خداوند را در همه حال مي خوانيم و از او حاجاتمان را طلب ميکنيم اما چون از گناهانمان آگاهيم که چه بسا مانع اجابت دعا باشد از پاکترين بندگان او که نزد خداوند مقرب هستند و آبرويي دارند ميخواهيم تا دستگيري ما کنند تا خداوند دعاي ما را پاسخ دهد.اما اگر خداوند اراده به عدم اجابت دعا داشته باشد هيچکس ديگر توانايي اجابت ندارد. در ضمن ميتوانيد به بخشهايي از سايت که درباره موضوعات مورد نظر بحث شده مراجعه فرماييد مثل ادرس زير : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?frame=1&bank=maghalat&id=180 موفق باشيد |
281 |
نام و نام خانوادگي: زينب -
تاريخ: 20 مرداد 92
الهم عجل لوليک الفرج به اميد روزي که حق بر همه نمايان شود. |
282 |
نام و نام خانوادگي: مريم س -
تاريخ: 21 مرداد 92
سرکار خانم فاطيما شايان چرا راه دور مي ري ، تا حالا واست اتفاق نيفتاده که از پدرت تقاضايي داشته باشي ولي انجام نده و مادرت رو واسطه قرارداده باشي به نظرت پدرت تورو دوست نداشته اينطور نيست اگه يه کم فکر کني مي فهمي که چون مادرت عزيزتر بوده و احترامش بيشتر بوده واسه پدرت ، شما اونو واسطه قرار مي دي و به خواستت مي رسي حالا ما شيعه ها هم همينيم چون مي دونيم اهل بيت پيامبر و پيامبر پيش خدا عزيزتر از ما هستن اونا رو واسطه قرار مي ديم که خدا به خاطر حرمتي که واسه اونا قائله خواسته هاي مارو بده نه اينکه ما از اونا بخواييم که اينکارو انجام بدن مثل مثالي که براتون زدم شما وقتي چيزي از پدرت مي خواي ميدوني که مادرت قادر نيست اونو بده پس فقط اونو واسطه قرار مي دي ، شما رو به همون خدايي که مي پرستيد يه کم فکر کنيد چرا انقدر تعصب بيجا داريد، جالبه که تو شبکه کلمه شماهايي که به توسل اعتقادي نداريد اس ام اس مي ديد به اون بي سوادا و از اونا مي خواييد که واستون دعا کنن خوب اگه توسل نيست پس چيه و يکي ديگه اينکه وقتي شما مريض مي شيد دکتر نمي ريد اگه بريد که توسل بوده و اگه نريد که دروغ مي گيد اگه فقط خدا اجابت مي کنه پس چرا واسه رفع مريضيتون دکتر مي ريد از خدا بخواييد حل کنه ديگه ، پس دکتر فقط يه واسطس و شما اونا واسطه قرار مي ديد که شفا پيدا کنيد ، لطفاً سفسطه نکنيد و يه کم تفکر کنيد به خدا ضرر نمي کنيد. |
283 |
نام و نام خانوادگي: فداZ صحابه -
تاريخ: 26 مرداد 92
اقا محترم اZين چه قياس مع الفارقي است به قول شاعر :عالم پاک را چه به عالم خاک الله خودش ميگه که من از شاه رگ گردن نزدZک ترم بعد دZيگران را ميخانيد براZي واسطه دوما الله خودش از ما ميخاد که من را صدا کنيد سوما درخواست از زندگان ممکنه چون اينطرف ميتونه دعا کنه نزد الله چهارما ما دکتر ميرZم از تجربيات اون استفاده کنيم در زمينه دارو شناسيZ نه اZنکه اونها را مثل ائمه خداZي ثانيZ قرار بدZيم چرا شما فکر نميکنيد تو رو به الله برZيد قران را بخونيد مشکل شما تو نخوندن قران است جواب نظر: باسلام دوست گرامي؛ با يك توضيح براي شما ثابت مي كنيم كه شما قرآن را يا نمي خوانيد يا بدون توجه به تفسير مفسران حقيقي آن را تفسير و تاويل مي كنيد. خداوند اگر در قرآن مي فرمايد من از رگ گردن به شما نزديكترم از اين جهت است كه خداوند همه جا حضور دارد و شاهد بر اعمال ماست اما در واسطه قرار دادن منظور اين نيست كه خدا از ما دور است و ما مي خواهيم كسي دعاي ما را به گوش خداوند برساند! بلكه در اينجا مقام و منزلت مد نظر است يعني خداوند مقام او از ما بسيار بالاتر است ما گنهكار، مادي و جسماني و پايين هستيم او داراي علو مقام و معنوي و بدور از هرگونه جسمانيت است. او سرچشمه تمام خوبيهاست و ما غرق در رذائل، ارتباط مستقيم داشتن با چنين ذات متعالي و مجرد و مقدسي از سوي ما خلاف ادب است، ائمه طاهرين عليهم السلام بجهت اعمال خالص خود در اين مقام داراي آبرو شده اند؛ در صورتي كه ما از آنها بخواهيم، هم به قرآن عمل كرده ايم كه مي فرمايد: «و ابتغوا اليه الوسيله» يا به مسلمانان مي فرمايد: «فاستغفر الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما» و هم دعاي خود را به استجابت نزديكتر كرده ايم و هم ادب را در درگاه الهي رعايت نموده ايم و هم به مقام و شان اولياي الهي احترام گذاشته ايم. ثانياً خواستن از اولياي الهي براي وساطت ما در پيشگاه خداوند هم همان خواستن از خداست چون آنها استقلالًا از خود چيزي ندارند و هر چه دارند در راه بندگي خداوند به دست آورده اند. مردگان در مرگ خود هم داراي مقام و جايگاه وساطت هستند آنچيزي كه آنها را در زمان زنده بودنشان داراي اين خصوصيت كرده ربطي به جسم آنها ندارد تا با مرگشان از بين برود. وساطت و توسل نامش روي خودش است واسطه بودن يعني از خودش استقلالي ندارد توسل به او يعني از او در رسيدن به خداوند كمك گرفتن اينها به هيچ وجه خداي دوم قرار دادن نيست اگر كسي به معنايي كه مد نظر شماست ائمه ع را مستقلاً در برابر خداوند قرار دهد اشتباه كرده و كار او خطاست و به بقيه ربطي ندارد. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
284 |
نام و نام خانوادگي: عبدالله -
تاريخ: 01 شهريور 92
مشخصه واقعا قران نخونديد اگر هم خونديد نميفهميد اين جمله که :((خداوند مقام او از ما بسيار بالاتر است ما گنهكار، مادي و جسماني و پايين هستيم او داراي علو مقام و معنوي و بدور از هرگونه جسمانيت است. او سرچشمه تمام خوبيهاست و ما غرق در رذائل، ارتباط مستقيم داشتن با چنين ذات متعالي و مجرد و مقدسي از سوي ما خلاف ادب است)) کجاي قران امده چرا از خودتان دليل من دراوردي مياريد فکر کرديد خدا مثل ادمها است که بنده گناهکار رو به حضور نخواد و بي ادبي باشه با گناه از خدا طلب استغفار کنيم چرا هيچ جاي قران نگفته براي دعا توسل کنيد براي توبه توسل کنيد ايه و ابتغوا اليه الوسيله هم بريد تفسيرهاي حقيقي را از اهل سنت بگيريد بخوانيد تفسير اين ايه ميگه براي نزديکي به خدا اعمال صالح رو وسيله قرار بدهيد نماز وسيله اي براي نزديکي به خدا روزه حج دعا و .... خيلي از جوانان شيعه نماز نميخونند و ميروند در مراسم عزاداري شرکت ميکنند و توسل ميکنند فکر ميکنيد لايق رحمت الله هستند نه داداش بهشت براي اعمال است نه براي دوست بودن و فاميل بودن با فلان امامزاده و .... الله هدايتتان کند جواب نظر: باسلام دوست گرامي؛ مضاف بر اينكه اين مطلب بديهي و مسلم است ولي از آياتي هم مي توان در اين مورد استفاده كرد مانند: «يَأَيهَا النَّاس أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنىُّ الْحَمِيدُ»(فاطر 15) «وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُم مِّن بُطونِ أُمَّهَتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شيْئاً وَ جَعَلَ لَكُمُ السمْعَ وَ الأَبْصرَ وَ الأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشكُرُونَ» (نحل 78) «لا تُدْرِكهُ الأَبْصرُ وَ هُوَ يُدْرِك الأَبْصرَ وَ هُوَ اللَّطِيف الخَْبِيرُ» (انعام 103) اي مردم شما فقريد و از خود هيچ چيزي نداريد بلكه نيازمند به خدائيد و خداوند بي نياز و شايسته هرگونه ستايش است. چشمها او را نمى بينند؛ ولى او همه چشمها را مى بيند؛ و او بخشنده (انواع نعمتها، و با خبر از دقايق موجودات،) و آگاه (از همه) چيز است. و خداوند شما را از شكم مادرانتان خارج نمود در حالى كه هيچ چيز نمى دانستيد؛ و براى شما، گوش و چشم و عقل قرار داد، تا شكر نعمت او را بجا آوريد! موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
285 |
نام و نام خانوادگي: عبدالله -
تاريخ: 01 شهريور 92
مجموعه اعتراضاتي که بر حديث قرطاس شده است به شرح ذيل اند: 1- حضرت عمر رضي الله عنه به حضرت پيامبر صلي الله عليه وسلم نسبت هذيان دادند و اين توهيني است به پيامبر صلي الله عليه وسلم و هر کسي که به پيامبر توهين کند از دايره اسلام خارج مي شود لذا حضرت عمر رضي الله عنه از دايره اسلام خارج است!!!(نعوذ بالله) 2- پيامبر همه اقوالش بنا به آيه «و ما ينطق عن الهوي إن هو الا وحي يوحي» (نجم آيه 3) وحي شمرده مي شوند، به حضرت عمر رضي الله عنه دستور دادند که قلم و دوات بياور ولي او در جواب پيامبر حسبنا کتاب الله گفته وبه وحي عمل نکردد و دستور آنحضرت را ناديده گرفته و با سر باز زدن از دستور پيامبر، سبب ايذاء آنحضرت را فراهم آورد و مطابق با آيه: «ان الذين يؤذون الله و رسوله لعنهم الله في الدنيا و الآخرة و اعد لهم عذاباً مهيناً» مورد لعن و نفين خداوند قرار مي گيرد. 3- پيامبر اکرم صلي الله عليه وسلم خواستند مسئله ولايت و خلافت را با کتابت براي حضرت علي رضي الله عنه بيمه کنند و او را جانشين بلافصل خود معرفي نمايند، ولي حضرت عمر متوجه شده مانع کتابت شد!! 4- حضرت عمر رضي الله عنه بوسيله انکار و جلوگيري از آوردن قلم و دوات سبب تنازع عند النبي شد و بنا به آيه: «يا ايها الذين آمنوا لا ترفعوا اصواتکم فوق صوت النبي و لا تجهروا له بالقول کجهر بعضکم لبعض ان تحبط اعمالکم و انتم لا تشعرون» (اي اهل ايمان بالاي صداي پيامبر صدا بلند ميکند و بر او فرياد بر مکشيد مانند فرياد کشيدن بعضي از شما که اين کار، اعمال نيک تان را محو مي کند و شما نمي فهميد. حجرات آيه: 2) اعمال خود را حبط و برباد ساخت. 5- حضرت عمر رضي الله عنه حق مسلمين (تعيين خليفه و جانشين بعد از پيغمبر) را تلف کرد و به مسلمين جهان (العياذ بالله) خيانت نمود. 6- حضرت عمر رضي الله عنه در مقابل کلام رسول الله حسبنا الله گفتند و با اين نظر خود، امت اسلامي را از سنت برحذر داشتند و اين قولش مخالف آيه: «و اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منکم» (اطاعت خدا و رسول و فرمانداران را بکنيد) است زيرا ايشان از دستور و اطاعت پيامبر که همانا دستور خداوند است سرپيچي کردند و مشمول حديث: من اطاعني فقد اطاع الله و من عصاني فقد عصي الله» (کسي که من از من اطاعت کند از خداوند اطاعت کرده و کسي که نافرماني من را کند نافرماني خدا را کرده است) قرار مي گيرد. علماي أهل سنت و جماعت در پاسخ به اين اعتراضات ساکت ننشسته اند بلکه اين نوع اعتراضات را با پاسخهاي جالب و بجا جواب داده اند ولي از آنجايي که اکثر اين کتابها به زبان عربي و اردو هستند و برادران فارسي زبان نمي توانند از آنها استفاده کنند، تصميم بر آن شد تا مجموعه اي از پاسخ خدمت خوانندگان عزيز تقديم گردد اميد است مورد اعتناي خوانندگان و دانشجويان گرامي قرار گيرد. تحقيق حديث قرطاس به اعتبار سند عده اي از علماء بر اين نظراند که حديث قرطاس از نظر سند ضعيف و غير معتبر است و آن را بطور کلي مردود مي دانند البته ناگفته نماند که اين دسته از علما با تحقيق و بررسي هايي که در زمينه ي اين روايت بعمل آورده اند ثابت کرده اند که خبر قلم و قرطاس در اساس موضوع و روايت آن از پيامبر صلي الله عليه وسلم به هيچ وجه صحيح نيست (علامه برقعي در کتاب رهنمود سنت در رد اهل بدعت و شيخ عبد الرحيم خطيب در کتاب شيخين و نويسنده کتاب سيماي فاروق اعظم بر اين نظر اند. براي کسب اطلاعات بيشتر به کتابهاي مذکور مراجعه شود) چنانچه استاد طه در کتاب مرآة الاسلام مي گويد اين خبر گرچه در کتب صحاح هم روايت شده ولي متن و محتوا، طرق و القاءات آن مانع قبول صحت حديث مي باشد مجموعه دلايلي که اين دسته از علماء براي ضعف و معلول قرار دادن حديث استدلال مي کنند از قرار ذيل است: 1- از ميان آنهمه صحابه که در جلسه حضور داشتند بغير از عبد الله بن عباس هيچ کسي رواي حديث قرطاس نيست و بنا به قول ابن عباس که مي فرمايد: «توفي رسول الله و انا ابن عشر سنين» (آنحضرت در حاليکه من ده ساله بودم وفات کردند) معلوم مي شود که در آن جلسه افراد خردسال حضور نداشته اند لذا ابن عباس در جلسه حضور نداشته و اگر پيامبر چنين سخني را بيان مي داشتند، حتماً صحابه ديگر آنرا روايت مي نمودند. عدم روايت ديگران بيانگر اين است که پيامبر صلي الله عليه وسلم چنين سخني را بيان نداشته است. 2- خداوند در آيات متعددي آنحضرت را اُمّي معرفي نموده است و اُمّي به کسي گفته مي شود که سواد خواندن ونوشتن را ندارد. اگر بگوييم که پيامبر صلي الله عليه وسلم در آخرين لحظات زندگي اش دستور مي دهند که قلم و کاغذ بياورند تا براي شما چيزي بنويسم، اين مخالف صريح آيات و کلام خداوند است که مي فرمايد: «ما کنت تتلوا من قبله من کتاب و لا تخطه بيمينک اذا لارتاب المبطلون» (و قبل از آن نتوانستي کتابي را بخواني و به خطي بنويسي تا بمادا مبطلان در نبوت تو شک کنند) و يا اينکه در جاي ديگر مي فرمايد: «فامنوا بالله و رسوله النبي الامي الذي يؤمن بالله و کلماته واتبعوه لعلکم تهتدون» (پس ايمان بياوريد به خدا و رسولش پيغمبر امي، آن پيامبري که فقط به خدا و سخنان خدا بگرود و شما بايد پيرو او شويد تا هدايت يابيد- عنکبوت آيه: 48) از گفته فوق (تقاضاي کتابت توسط شخص پيامبر) چنين بر مي آيد که در طول سالهاي مديدي قصه امي بودن آنحضرت يک قصه ساختگي بوده و وي مي توانسته است بنويسد و در پايان عمرش قصه امي بودن را برملا ساخته اند (العياذ بالله) 3- پيامبر اکرم صلي الله عليه وسلم با لغت اهل حجاز صحبت مي کردند والفاظي که در حديث است بطور هلمّوا، صيغه جمع استعمال شده، مخالف با عادت و ورش وي مي باشد زيرا که اهل حجاز کلمه هلمّ (صيغه مفرد) را براي تثنيه و جمع بطور يکسان استعمال مي کردند ولي در حديث صيغه هلمّوا که لغت بني تميم است بکار رفته است. 4- لفظ «قوموا عنّي» خلاف عادت و اخلاق آنحضرت صلي الله عليه وسلم مي باشد، کسي که رحمت للعالمين است و خداوند در وصف وي مي فرمايد: «و لو کنت فضا غليظ القلب لانفضوا من حولک» (آل عمران آيه: 159) چگونه اصحابش را از محفل خارج مي کند. 5- نسيان راوي که مي گويد: «نسيت الثالثة» دال بر ضعف حافظه راوي است و اين جرحي ديگر بر راوي حديث قرطاس است. 6- در اين روايت آمده است که آنحضرت صلي الله عليه وسلم فرمودند: «قلم و دوات بياوريد تا گمراه نشويد و اصحاب، قلم و دوات نياوردند و پيامبر صلي الله عليه وسلم نيز از مسئله قلم و دوات سکوت کردند و آنرا ديگر مطرح نساخت؛ از مفهوم اين قضيه بر مي آيد که پيامبر صلي الله عليه وسلم، خودش اسباب گمراهي امت را فراهم ساخته اند (نعوذ بالله) 7- مسئله ديگر اينکه اصحاب وقتي که قلم و دوات نياوردند آيا گمراه شدند يا خير؟ در صورتيکه معتقد به گمراهي همه صحابه باشيم در آنوقت هيچ يک از اهل بيت نيز از اين قاعده استثناء نمي شود و مسئله ضلالت و گمراهي در حق آنها نيز ثابت مي شود که اين خود مخالف آيات و احاديث و اجماع امت است و اگربگويم که گمراه نشده اند اين مخالف حديث قرطاس مي شود که مي فرمايد: «ائتوني اکتب لکم کتاباً لا تضلوا بعدي ابداً». بنابر دلائل مذکوره، حديث قرطاس حديثي است ضعيف، و معلول که خبر واحد نيز مي باشد و بوسيله آن نمي توانيم صحابي جليل القدري چون حضرت عمر رضي الله عنه را مورد انتقاد و بازخواست قرار بدهيم. جواب نظر: باسلام دوست گرامي؛ اولاً ابن عباس سنش پانزده سال بوده چنانكه إبن حجر عسقلاني در كتاب تهذيب التهذيب، جلد 5، صفحه 243 در شرح حال إبن عباس ميگويد: اختلاف است كه آيا إبن عباس در زمان رحلت نبي معظم (صلي الله عليه و آله) 10 ساله بود يا 13 يا 15 ساله بود. بعد روايتي را از خود إبن عباس نقل ميكند كه ميگويد: «قبض النبي صلي الله عليه و سلم و أنا بن خمس عشر سنة.» وقتي رسول الله صلي الله عليه و سلم از دنيا رفت، من 15 ساله بودم. سپس ميگويد: اين نظريه را كه إبن عباس در زمان رحلت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) 15 ساله بوده، مورد تاييد آقاي احمد بن حنبل رئيس حنابله است. ثانياً روايتي كه در صحيحين آمده تصحيح سندي نمي شود و مورد قبول است. و در صورت زير سوال بردن ابن عباس، روايات فراواني از او كه در صحيحين آمده را بايد رد كنيد و اين مشكل را بيشتر مي كند و با اعتقاد اهل سنت در مورد اين كتاب نمي سازد. مضاف به اينكه امام بخاري، امام مسلم، علامه بدر الدين عيني، علامه ابن حجر و... آنرا صحيح دانسته اند. ثالثاً اين روايت از غير ابن عباس هم آمده است در منابع معتبر أهل سنت مانند المعجم الاوسط طبراني همين روايت را از قول خود عمر بن خطاب نقل كرده است. يعني حديث قرطاس را از غير إبن عباس، خود عمر بن خطاب هم نقل ميكند و ميگويد: عن عمر قال: لما مرض النبي صلي الله عليه و سلم قال: أدعوا لي بصحيفة و دواة أكتب كتابا لا تضلوا بعده أبدا، فقال النسوة من رواء الستر: ألا تسمعون ما يقول رسول الله صلي الله؟ فقلت: إنكن صواحبات يوسف إذا مرض رسول الله صلي الله عليه و سلم عصرتن أعينكن و إذا صح ركبتن عنقه، فقال رسول الله صلي الله عليه و سلم: دعوهن، فإنهن خير منكم. وقتي رسول الله (صلي الله عليه و سلم) بيمار شد، فرمود: قلم و كاغذي بياوريد تا نامهاي بنويسم كه شما را از ضلالت و گمراهي حفظ كند. (المعجم الاوسط للطبراني، ج5، ص288 ـ الطبقات الكبرى لمحمد بن سعد، ج2، ص243 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص34 ـ كنز العمّال للمتقي الهندي، ج5، ص644) بعد ميگويد: ما از اين كار رسول الله (صلي الله عليه و سلم) به شدت ناراحت شديم. با اينكه زنها از پشت پرده اعتراض كردند و من به زنها اعتراض كردم. آقاي احمد بن حنبل حديث قرطاس را از طريق جابر بن عبدالله انصاري نقل كرده است: عن جابر: أن النبي صلي الله عليه و سلم دعا عند موته بصحيفة ليكتب فيها كتابا لا يضلون بعده، قال: فخالف عليها عمر بن الخطاب حتي رفضها. رسول الله (صلي الله عليه و سلم) در هنگام مرگ، قلم و كاغذي خواست تا كتابي بنويسد كه امت را از گمراهي براي هميشه مصون بدارد. عمر بن خطاب با اين كار مخالفت كرد تا اينكه رسول الله (صلي الله عليه و سلم) صرف نظر نمود. (مسند احمد، ج3، ص346) در اين مورد مي توانيد به مقاله «آيا حديث قرطاس، تنها از طريق ابن عباس نقل شده است؟» مراجعه نماييد. همچنين در كتب شيعه با اسناد مختلف آمده است كه مي توانيد به مقاله «آيا حديث قرطاس در منابع شيعه نيز آمده است ؟» مراجعه نماييد. رابعاً اين سخن شما با روايات و تعريفاتي كه از ابن عباس شده نمي سازد؛ إبن عباس درست است يك كودك بود، حالا يا 10 سال يا 15 سال، ولي در زمان رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) از يك موقعيت علمي ويژه برخودار بود. يعني يك فرد نابغه بوده كه خود عبدالله بن عمر نقل ميكند از خليفه دوم كه ميگفت: من خودم ديدم رسول الله صلي الله عليه و سلم روزي إبن عباس را در كنارش نشانيد و دست بر سرش كشيد و آب دهان در داخل دهان إبن عباس نهاد و فرمود: «أللهم فقهه في الدين و علمه التأويل.» خدايا! او را فقيه در دين نما و تأويل در قرآن را به او بياموز. (مسند احمد، ج1، ص266 ـ مستدرک علي الصحيحين للحاکم النيشابوري، ج3، ص534 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص276 ـ المصنف لإبن أبي شيبة الكوفي، ج7، ص520) و جالب اينكه إبن حجر نقل ميكند از خود إبن عباس كه ميگويد: من بعضا نزد رسول الله صلي الله عليه و سلم ميرفتم و ميديدم جبرئيل امين در كنار ايشان است و وحي نازل شده است. روزي جبرئيل به من گفت: «إنه كائن حبر هذه الأمة، فاستوص به خيرا.» اين از شخصيتهاي برجسته علمي امت خواهد بود. (تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج5، ص244 ـ عمدة القاري شرح صحيح بخاري للعيني، ج13، ص260 ـ الإتقان في علوم القرآن للسيوطي، ج2، ص494 ـ سبل الهدى و الرشاد للصالحي الشامي، ج11، ص129) خامساً رسول الله بي سواد نبوده است و امي به معني كسي است كه در ام القري يعني در مكه به دنيا آمده و آيه ديگري كه بيان داشتيد هم قبل از نبوت ايشان را مي گويد چنانكه تصريح دارد. در اين مورد به مقاله «آيا پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله وسلم بي سواد بودند ؟» مراجعه نماييد. فرموديد از مفهوم اين روايت بدست مي آيد كه رسول الله صلي الله عليه و آله با سكوت در برابر آوردن قلم و دوات خودش سبب گمراهي امت شده است! بايد بدانيد وظيفه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) دستور دادن است، اگر مردم مخالفت كردند و دچار گمراهي شدند، مسؤوليتش به عهده خود مانعين كتابت است، نه به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله). در سوره مائده، آيه 92 اين قضيه را خيلي واضح و روشن بيان كرده است. «وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ احْذَرُوا فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا عَلَي رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ» خدا و پيامبر را اطاعت كنيد، از مخالفت بپرهيزيد. اگر مخالفت كرديد، وظيفه پيامبر رساندن است. اتفاقاً كساني كه فكر و عقل براي تعقل داشته و دارند حقيقت را از اين جريان مي فهمند بدون اينكه ايشان چيزي نوشته باشند در حقيقت رسول الله صلي الله عليه و آله به دو دليل از نوشتند منصرف شدند ا. اگر مي نوشتند آنهايي كه در حضور رسول الله صلي الله عليه و آله گفتند ما را قرآن بس است به يقين يعد از آن هم همين را به راحتي مي گفتند لذا نوشتن اين مطلب فايده اي نداشت. 2. اعتراض افرادي كه قرار است حكومت را غصب كنند به همه نشان داد كه اينها حتي لياقت مسلمان ناميده شدن ندارند كه اينگونه در مقابل رسول خود گستاخانه سخن مي گويند چون مسلمان يعني تسليم، چه برسد به اينكه حكومت هم بخواهند بكنند اگر كساني نفهميدند و يا حالا نمي فهمند مسئول اعمال و اعتقاداتشان خودشان بايد باشد نه رسول الله صلي الله عليه و آله. فرموديد: اگر گمراه شده باشند اهل بيت هم جزو آنها هستند! چقدر اين سخن بي اطلاعي شما را در مورد وقايع تاريخ نشان مي دهد همه مي دانند پس از رسول الله صلي الله عليه و آله چه اتفاق افتاده اصحاب دو گروه شده و... چگونه همه را يك گروه حساب مي كنيد. در اين مورد به مقاله «صحابهاي که مشروعيت خلافت ابوبکر را قبول نداشتند» مراجعه نماييد. براي توضيحات بيشتر در مورد حديث قرطاس مي توانيد به مطالب زير مراجعه نماييد: موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
286 |
نام و نام خانوادگي: رحيم -
تاريخ: 15 مهر 92
با سلام بايد خدمت آقا عبداله کامنت 285 بگم آخه برادر من ادم بايد عقل داشته باشه مگه ميشه پيامبر يک دين از طرف خدا بياره و نستجيروباله يادش بره براي تبين اين دين تازه کسي را به عنوان جانشين معرفي کنه .اين چه حرفي شما ميزنيد و عقيده داريد کتاب خدا کافيه آيا اين کتاب مفسر نميخاد که از منبع اصلي فيض ببره و بتونه دقيق تبين کنه آيا شما فکر مي کنيد عمرو عثمان و ابوبکري که بيشتر عمرشون در جهالت و بت پرستي گذشته بهتر از علي بن ابيطالب که حتي يک لحظه بت پرست نبوده مي تونن خليفه رسول خدا باشن . اونوقت با آيتي که درشان اميرالمومنين است چکار خواهيد کرد. انشاله حدا شمارو با عمروابوبکر و عثمان محشور کنه و ما را هم با علي بن ابيطالب و اهل بيت عصمت و طهارت الهم عجل لوليک الفرج |
287 |
نام و نام خانوادگي: بهنام -
تاريخ: 22 آبان 92
اين عزيز ما اومده ميگه پيامبر علم نوشتن يا همون سواد نداشتن تا آخر عمرشون .آيا اين ممکنه که فردي منتها درجه قدرت فکري و ذهني رو داشته باشه و از اون ور هم سواد نوشتن نداشته باشه؟پيامبر طبق آيه تا قبل از بعثت و اندي بعد از اون سواد نوشتن نداشتن تا مردم کوتاه فکر جاهليت يه وقت نگن قرآن نوشته خود محمد ص است. از اون طرف پيامبري که قول مشهورش بود توي جنگها که هر اسيري اگه به ده نفر سواد نوشتن ياد بده آزاد ميشه چطور خودش نوشتن رو ياد نگرفت؟؟؟پيامبر واقعا قلم و کاغذ خواستن که ابوالحسن رو در وصيتشون براي آخرين بار امام معرفي کنن.يا علي |