![]() | ||
![]() |
مقالات | سخنراني ها | شبکه سلام | موبايل | انتشارات | محصولات نرم افزاري | ليست پاسخ ها |
![]() |
تاريخ: 22 آذر 1386 |
![]() |
|
چرا خداوند انسان را آفريد؟ | ||
سؤال كننده : ياسين شوشتري خداوند كريم در جاي جاي قرآن مجيد به اين پرسش اساسي و مهم بشر پاسخ داده است ؛ از جمله ميفرمايد : وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ . الذاريات / 56 . من جنّ و انس را نيافريدم جز براى اينكه عبادتم كنند (و از اين راه تكامل يابند و به من نزديك شوند) . حرف «لام» در كلمه « ليعبدون» لام غرض است ؛ يعنى تنها فلسفه خلقت جن و انس و غرض از خلقت آن ها اين است كه خداوند را با اختيار و نه اجبار ، عبادت كنند تا به تكامل و سعادت ابدي نائل شوند . در نتيجه ، عبادت و فرمان برداري از دستورات خداوند و در نتيجه رسيدن به اعلي درجه كمال ، هدف اصلي خلقت جن و انس است و خداوند براي رسيدن بشر به اين هدف مهم ، تمام وسائل و ابراز مورد نيازش را نيز فراهم كرده است . از طرف در وجود آنها عقل يا همان پيامبر دروني را نهاده است كه در هر لحظه و هر آن در اختيار انسان است و ميتواند با استفاده از آن از مهلكه نجات يافته و به هدف مقدسش برسد ، و از طرف ديگر در طول تاريخ بيش از صد هزار پيامبر را همراه با كتابهاي الهي فرستاده است تا انسانها را براي رسيدن به اين هدف ياري دهند و آنها نيز به بهترين وجه وظيفه خود را انجام دادهاند ، حال اگر انسان با وجود اين همه وسائل ، ابزار ، راهنما و ... نتواند به هدف اصلي اش برسد و به جاي رفتن به كعبه اعرابي راهي تركستان شود ، تقصير خود او است و نقص غرص پيش نخواهد آمد . مرحوم شيخ صدوق رضوان الله تعالي عليه در كتاب شريف علل الشرائع ، ج1، ص 13 و 14 مينويسد: عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ قَالَ خَلَقَهُمْ لِيَأْمُرَهُمْ بِالْعِبَادَة . از ابى بصير نقل شده كه وى گفت : راجع به فرموده حقّ تعالى «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» از امام صادق عليه السّلام پرسيدم : حضرت فرمودند : مقصود اين است كه : حقّ تعالى جنّ و انس را آفريد تا ايشان را به عبادت امر فرمايد. و در روايت ديگري نقل ميكند : عن جميل بن دراج، قال: قلت لأبي عبد الله (عليه السلام): جعلت فداك، ما معنى قول الله عز و جل: وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ؟ فقال: «خلقهم للعبادة». جميل بن درّاج نقل شده است كه وى گفت : به امام صادق عليه السّلام عرضه داشتم : فدايت شوم: معناى وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ الخ چيست؟ حضرت فرمودند: خداوند متعال جنّ و انس را فقط براى عبادت آفريده. و همچنين مينويسد : عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (عليه السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ قَالَ خَلَقَهُمْ لِلْعِبَادَةِ قُلْتُ خَاصَّةً أَمْ عَامَّةً قَالَ لَا بَلْ عَامَّة . از جميل بن درّاج نقل شده است كه وى گفت : از حضرت امام صادق عليه السّلام راجع به معناى فرموده حقّ تعالى «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» سؤال كردم .حضرت فرمودند : مقصود اين است كه خداوند جنّ و انس را براى عبادت آفريده. عرضه داشتم: گروه خاصى را يا عموم مردم را؟ فرمودند: خير، بلكه عموم را به منظور عبادت خود آفريده است . براي تحقيق بيشتر در اين باره ، به تفسير الميزان تأليف علامه طباطبائي رحمت الله عليه ، ذيل همين آيه مراجعه فرماييد . گروه پاسخ به شبهات مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج) | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: sacmechi f -
تاريخ: 26 بهمن 87
خدا به عبادت انسان و جن چه احتياجي دارد ؟ جواب نظر: با سلام دوست گرامي اين خداوند متعال نيست كه به عبادت جن و انس احتياج دارد ؛ بلكه بندگان هستند كه محتاج عبادت چنين خدايي هستند . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
2 |
نام و نام خانوادگي: mj -
تاريخ: 03 فروردين 88
در جواب مي گويم پسترين مخلوقات خداوند عز وجل نيازي به انسان و جن ندارند بلا تشبيه چه برسد به خداوند تبارک و تعالي |
3 |
نام و نام خانوادگي: انس -
تاريخ: 21 تير 88
همان طور كه براي sacmechi f گفته ايد الله صمد هيچ نيازي به پرستيده شدن توسط خلق ندارد. اما شما در پاسخ به اين سوال كه چرا خداوند انسان را آفريده ؟ طوري به نوشتار درآوريده ايد كه در اذهان سوالي مشابه سوال دوستمان را ايجاد مي كند. شما به عنوان يك سايت كه در دسترس تمامي افراد از اديان متفاوت هست ملزم هستيد از تفاسير متعدد براي پاسخگويي به اين سوال استفاده كنيد چرا كه برداشت صحيح از آيات قرآن كريم براي همه ممكن نيست و از طرف ديگر برداشت ها متفاوت است و همچين اگر قسمت روايات حذف و يا قسمت هاي سفيد را براي پاسخگويي به اين سوال استفاده كنيد ديگر نياز به مراجعه به كتب ديگر را پيدا نمي كند هر چند انسان از داشتن آگاهي هر چه بيشتر سير نمي شود. جواب نظر: با سلام دوست گرامي ايجاد شدن سوالات مرتبط با اين بحث در ذهن خواننده ، كه منجر به پرسيدن سوال و گرفتن پاسخ شود ، با ايجاد شبهه فرق ميكند ! ما در هر بحث ، پاسخ به سوال مربوط را مطرح ميكنيم و نه پاسخ به سوالات متفرقه اي كه ممكن است با اين بحث ارتباط داشته باشند . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
4 |
نام و نام خانوادگي: غلامحسين حيدري از شهر سرپل - افغانستان -
تاريخ: 06 مرداد 88
شما در تشريحات بالا گفته ايد كه خداوند جن و انس را براي پرستش آفريده است و از طرفي هيچ نيازى به پرستش آنان ندارد بلكه آنان هستند كه براي نائل آمدن به سعادت ابدي به پرستش خداوند ضرورت دارند. آيا ممكن است در اين مورد تشريحات و دلايل بيشتري ارائه نماييد. زيرا با مطالب بالا سوالات زيادي در اين مورد در ذهن هر كس بوجود مى آيد. چون من فكر ميكنم دليل خلقت انسان و جنيات فقط پرستش خداوند نيست بلكه دلايل ديگري هم ميتواند داشته باشد. با تشـــــكر جواب نظر: با سلام دوست گرامي آنچه ما گفتيم ، مطابق با آيه قرآن است كه «ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون» ممكن است ادله ديگري نيز براي خلقت وجود داشته باشد ، اما هدف كامل همين هدف بوده است كه اگر تنها همين يك هدف نيز بود ، براي خلقت كافي بود . در مورد عدم احتياج خداوند به پرستش ، اين مطلب احتياج به دليل مفصل ندارد و همين كه خداوند مالك همه چيز و قادر مطلق است ، احتياج براي او معني پيدا نميكند ! موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
5 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 06 مرداد 88
جناب غلامحسين حيدري سلام عليکم خسته نباشيد بنده فکر ميدهم شما در تعريف و معني لغت عبادت و پرستش بايد کمي بيشتر دقت داشته باشيد. کسب علم و دانش و کسب روزي حلال ( به خصوص در اين آخر الزمان) و سفر و نبرد و صلح و ... همه و همه نيز اگر براي رضايت الله باشد عبادت هستند. آقاي غلام حسين ما مخلوقات فقير هستيم و خداوند غني است. لذا ما را چاره اي جز حرکتي ابدي به سوي غني نيست تا بتوانيم از فقر خود دور و به غناي او تقرب جوييم. اين حرکت پيوسته را عبادت گويند. امام صادق(ع) مهمان خود را توصيه به خوردن کرد و فرمود: «کل اما علمت انه تعرف مودة الرجل لاخيه باکله من طعامه» بخور، مگر نميداني که دوستي انسان با برادر ديني خود با خوردن او از غذايش شناخته ميشود. آري برادر حتي غذا خوردن نيز ميتواند عبادت باشد. |
6 |
نام و نام خانوادگي: محمد بيگدلي -
تاريخ: 20 مهر 88
باسلام اين را که مي گويند خداوند چرا انسان را افريد نمي دانم چون از زهن و درک ناچيز من و شما بيشتر است و ما قابل درک کردن آن نيستيم پس بهتر است به کلام خداوند در قرآن مجيد رجوع کنيم تا بتوانيم اين سوال جواب درست برسيم |
7 |
نام و نام خانوادگي: معصومه قيطاسي -
تاريخ: 27 مهر 88
با سلام ، جوابي که شما داديد پاسخ اين سئوال است كه چرا خداوند انسان را آفريد حالا من يک سئوال دارم که مي خوام شما بهش جواب بديد که خداوند با تمام بي نيازيش اصلا" چرا آفريد (چرا دنيا و چيزهايي که در اون را آفريد.) جواب نظر: با سلام دوست گرامي فرق بين يك هنرمند قبل از خلق اثر هنري و بعد از آن چيست ؟ تنها فعليت يافتن قدرت دروني هنرمند و بروز خارجي آن است . خداوند كمال مطلق است ، و جمال مطلق و طبق روايت «ان الله جميل يحب الجمال» قدرت خداوند ، قبل از خلق كردن و يا بعد از خلق كردن ، فرقي نميكند ؛ علم او نيز چنين است ؛ اما خلق كردن ، نمود يافتن اين قدرت لا يزال الهي است و نمود كمال آن (كمالي كه به مرتبه فعل رسيده است) موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
8 |
نام و نام خانوادگي: معصومه قيطاسي -
تاريخ: 18 آبان 88
با سلام خسته نباشيد ،استاد جواب پرسش قبلي رو با برهان عليت داد و پرسش ديگه اي رو طرح کرد که چطور خدايي که ثابت و تغيير ناپذير مي تون يک دنياي متغير رو رهبري کن و بر اون تاثير بگذاره؟ |
9 |
نام و نام خانوادگي: هاشم هاشمي -
تاريخ: 25 آبان 88
يعني به نظر شما خداوند انسان را آفريد که موجودي داشته باشد که او را ستايش کند (؟؟؟ ) نظر من اين است که خداوند انسان را آفريد چون قابليت انسان شدن داشت و خداوند ذاتش آفرينش است |
10 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 25 آبان 88
جناب آقاي هاشم هاشمي با عرض سلام عبادت و حمد فقط به معني خم و راست شدن و پچ پچ کردن ذکري نيست. اين عملي است که جامدات هم از عهده آن بر ميآيند. ظاهر عبادت ميتواند نماز باشد يا نزديکي به همسر. ميتواند روزه باشد يا خوردن غذا. ميتواند ايستادن باشد يا دويدن. ولي براستي عبادت چيست؟ و چرا ما بايد خداوند عظيم و اعلي را عبادت کنيم؟ براستي که خداوند خود بهترين دليل را گفته است: «يا أَيُّهَا النّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَي اللّهِ وَ اللّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميدُ» بشر بذات از خود هيچ ندارد. نه از خود هستي دارد و نه علمي و نه فهمي. و نه حتي خودي. جناب هاشمي حال شما بفرماييد. موجودي که هيچ است و از خود هيچ ندارد چگونه ميتواند رشد يابد و صاحب قدرت و علم و چيزي شود؟ آيا جز به گدايي کردن از موجود غني؟؟؟ جناب هاشمي بشر يعني حرکت. اين حرکت و جنبش است که به انسان معني ميدهد. آن هنگام که بشر از حرکت بايستد ديگر بشر نيست. حتي اگر در بهترين قصرها و عظيم ترين کاخها زندگي کند. حال به قرآن مجيد رجوع کنيم: «وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ ما لا يَضُرُّهُمْ وَ لا يَنْفَعُهُمْ » پس عبادت خداوند علي و اعلي است که به ما منفعت ميرساند. حال بنده از شما ميپرسم آيا کفار در زندگي روزمره خود صاحب منفعت نميشوند؟ مگر کفار صاحب علم نميشوند؟ مگر صاحب قدرت نميشوند؟ مگر راز درمان بيماري ها را کشف نميکنند؟ آنها که عبادت خداوند را نميکنند. «وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ ما لا يَمْلِكُ لَهُمْ رِزْقًا مِنَ السَّماواتِ » خداوند صاحب رزق است. به دليل فقر ذاتي خود او را عبادت ميکنيم تا رزق ما را افزون کند. «إِنَّما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ أَوْثانًا وَ تَخْلُقُونَ إِفْكًا إنَّ الَّذينَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ لا يَمْلِكُونَ لَكُمْ رِزْقًا فابْتَغُوا عِنْدَ اللّهِ الرِّزْقَ وَ اعْبُدُوهُ وَ اشْكُرُوا لَهُ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ » خداوند ما را امر ميکند که رزق را او طلب کنيم و جز او را عبادت نکنيم. پس چگونه است که کفار هم صاحب رزق ميشوند؟؟؟ *************************** جناب هاشمي منفعتي نيست جز در عبادت خدا. رزقي نيست جز در عبادت خدا. ثمري نيست جز در عبادت خدواند. نتيجه اي نيست جز در عبادت خدا. تمام اين اختراعات و علوم و اکتشافات و دانستني ها و صنايع اگر به نزديکي و قرب به خداوند منجر نشود جز بدبختي و بيچارگي و درماندگي نتيجه اي ندارند. خوشا آنان که الله يارشان بى. به حمد و قل هوالله کارشان بى. خوشا آنان که دائم در نمازند. بهشت جاودان ماوايشان بى. « الذين هم علي صلاتهم دائمون» اين دائمين در صلاة چي کساني هستند؟ عليا ولي الله عليا حجة الله عليا وصي رسول الله |
11 |
نام و نام خانوادگي: م م موسوي -
تاريخ: 06 بهمن 88
باسلام: بنده كتاب 23سال مرحوم علي دشتي رامطالعه كردم سئوالاتي در زهنم پديد آمد كه يكسال است جواب منطقي نگرفتم لطفا درمورد بعضي آيات قران كريم اشاره شده در بخش متافيزيك اين كتاب را توضيح دهيد كه قبول داريد يا نه . اگرنه چرا ؟ ضمنا كتاب يا سايتي مي خواهم كه آيات قرآن را به ترتيب نزول آيه دقيق نوشته باشد . رب اعوذ بك من همزات الشياطين جواب نظر: با سلام دوست گرامي از شما تقاضا داريم شبهه خود را به صورت كامل و دقيق براي ما بفرستيد ، تا دقيقا به پاسخ شبهه شما اشاره شود . در مورد ترتيب نزول هم ، در اين زمينه كتابهايي نوشته شده است ، اما تقريبا تمامي انها بر روي حدث و گمان و ادله غير قطعي است ! موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
12 |
نام و نام خانوادگي: دكتر كياني -
تاريخ: 13 بهمن 88
خورشيدي كه نور ندهد خورشيد نيست سنگ است.آبي كه عطش را برطرف نكند آب نيست. پس خدا يا خالق بايد خلق كند در غير اينصورت ... پس خلق كردن ايه خالق است.جواب اين سوال در خود سوال نهفته ومبرهن است. |
13 |
نام و نام خانوادگي: اميد -
تاريخ: 26 بهمن 88
در مورد شناخت هدف آفرينش، در قالب يک مقدمه و چند نکته و تذکر، به گفتوگو مينشينيم. مقدمه تذکر اين نکته را به عنوان مقدمه خاطرنشان ميسازيم که «آفرينش»، لباس به وجود آمدن است که خداوند آن را بر پيکره نيستي (عدم) پوشانده و با به وجود آوردن همه، آنها را از زاويه نيستي، به گرماي خورشيد هستي، منتقل ساخته است. از اين رو، «وجود»، خود نعمتي است که از آبشار الطاف الهي سرچشمه گرفته است و اگر چيزي امکان و شايستگي آفرينش و به وجود آمدن داشت، اما آفريده نميشد، آن وقت جاي انتقاد بود؛ زيرا با نگاه عقل و فطرت، به خوبي آشکار ميشود که هميشه «بودن» و «داشتن»، بهتر از «نبودن» و «نداشتن» است. درباره هدف آفرينش به نکات زير توجه کنيد: 1. معناي هدف، بايد مشخص شود. «هدف براي هر کار و هر راه، نقطه اي است که آن راه و کار، به آن ختم مي شود». دقت کافي در اين نکته، ما را از خطاهاي بسياري ايمني مي بخشد. در طول تاريخ بشر، اين خطاها بر سر راه کساني قرار گرفته که به معناي صحيح «هدف» نينديشيده و يا آن را نيافته اند. از اين رو، آنچه را که لازمه زندگي و يا از اجزاي حيات دنيوي بشر بوده و در مواردي ايده آل براي بخشي از زندگي به حساب مي آمده، به اشتباه، هدف براي تمام حيات تلقي نموده اند و با توجه به چگونگي اين تلقي و انتخاب، دچار زيان در زندگي يا شکست هاي روحي شده اند. در اين باب، مي توان به کساني اشاره کرد که بهره مندي از لذت ها و شهوت ها را هدف دانسته اند؛ در حالي که اين، تصور غلطي است؛ زيرا آن چه جزء زندگي است، نمي تواند هدف زندگي باشد. براي چنين افرادي، پس از پايان زندگي، - حيات دنيوي - رسيدن به هدف، هيچ تصويري ندارد. کساني که رسيدن به مدارج عالي علمي را هدف زندگي خود دانسته اند، علاوه بر آن که ممکن است در رسيدن به اين مطلوب، ناکام شوند و به دليل احساس شکست، ديدي منفي و مأيوسانه نسبت به زندگي بيابند، در صورت موفقيت نيز پس از پايان زندگي دنيوي، نيل به هدف ديگر براي آنان معنا نخواهد داشت. بنابراين، بايد «زندگي» و «هدف از زندگي» از يکديگر متمايز شوند و آن چه داخل در محدوده زندگي است، هدف زندگي تلقي نشود. به هر صورت، هنگام پرداختن به پرسش هدف زندگي، بايد مافوق حيات طبيعي قرار گيريم؛ تا سراغ آن را در حيات طبيعي محض و شئون آن نگيريم.1 2. بايد هدف را به درستي بشناسيم. روشن است که متفکران و انديشمندان بسياري، در همه جوامع، با توجه به مکاتب گوناگون در طول تاريخ، هدفهاي متفاوتي براي زندگي ترسيم و ارائه کرده اند. اين بدان معنا نيست که همه اين نظرها، درست و همه اين هدفها، صحيح شناخته و به ديگران شناسانده شده باشند؛ زيرا ضديت و يا تناقض بسياري از اين هدفها، نشانگر صحت اين مدعاست. فرض کنيد بيماري داريد که نياز فوري به دارويي خاص دارد و شما مي دانيد که اين دارو، تنها در يک داروخانه عرضه مي شود؛ امّا شما اين داروخانه را نمي شناسيد. اکنون درمي يابيد که دانستن نام يا مشخصات اين داروخانه از طرفي و يافتن آدرس آن از طرف ديگر، تا چه حد ضروري و جدي است؛ يعني همان قدر که دانستن نام و مشخصات داروخانه براي يافتن دارو مهم است، اين که شما از کدام خيابان و به چه شکلي برويد، تا به آن داروخانه برسيد، اهميت خواهد داشت. بدون شک اگر نام و آدرس و چگونگي رفتن به داروخانه به صورت اشتباه در اختيار شما قرار گيرد، لطمه اي جانسوز و جبران ناپذير، براي شما در پي خواهد داشت. در اولين قدم از جستوجو براي يافتن هدف زندگي و راه رسيدن به آن، پاي ما به زنگ خطري برخورد مي کند که هر چند تکان دهنده است، اما براي هوشياري و دقت بيشتر، سودمند خواهد بود. آن زنگ خطر با زبان خود به ما چنين مي گويد: «تنها يک بار اين راه را خواهي رفت و يک بار زندگي را تجربه خواهي کرد». اين اخطار مهم و جدّي، ما را بر آن مي دارد که با دقتي متناسب با اهميت موضوع و موشکافي بسيار، به کاوش بپردازيم و ضريب اطمينان بالايي براي يافته خود دست و پا کنيم. با توجه به نکات مذکور، متوجه خواهيم شد که شناخت هدف زندگي، کار آساني نيست؛ تا در توان ما يا امثال ما که خود براي اولين و آخرين بار از اين راه مي گذريم و گويي بايد دستي از آستين غيب برآيد و با انگشت اشاره اي، هدف و سمت و سوي آن را به ما بنماياند. خوشبختانه بايد بگوييم اين دست، برآمده و در تعيين هدف و چگونگي رسيدن به آن، کاري کارستان کرده است. خداوند مهربان که دوست دارد ما سعادتمند و نيکفرجام باشيم و برناتواني ما در اين باب، عليم است، حکيمانه و مشفقانه، در حالي که به همه جهان هستي احاطه داشته، رمز و راز آن را از آغاز تا انجام، مي داند و هدف زندگي و راه رسيدن به آن را به خوبي و پله پله، به ما مي آموزد و ما که اين را کامل ترين و مطمئن ترين تعليم مي دانيم، با استفاده از آيات قرآني - يعني سخن خداوند - آن را براي شما باز مي گوييم. خداوند متعال در آيات گوناگوني اين حقيقت را براي ما بازگفته است که همه جهان هستي و به ويژه انسان به عالم بالا بازخواهند گشت و فرجام تمامي امور و پايان زندگي، به سوي خداوند و از آنِ اوست؛ «وَ إِلَي اللّهِ عاقِبَتُ الْأُمُورِ؛ و فرجام کارها، به سوي اوست».2 «وَ إِلَي اللّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ؛ و [همه] کارها به سوي خدا بازگردانده مي شود».3 بر اين اساس، هدف، غايت، فرجام و آرماني که اسلام براي بشر تصوير کرده، فقط خداست و آدمي با جدا شدن از اصل و حقيقت خويش که همان «روح خدا» ميباشد، دوباره به سوي خداوند در حرکت است و در واقع، جهان به سوي آن هدف، در جريان است و ما چه بخواهيم، چه نخواهيم، چه بدانيم و چه ندانيم، رو به سوي آن هدف داريم؛ هدفي که ماوراي زندگي و عالم مادي و بلکه محيط بر عوالم ديگر است. بنابراين، هدف از زيستن آدمي در اين دنيا، بازگشت مختارانه و آزادانه او به اصل خويش است و اين، عبارت است از حرکت و صعود و بازگشت به سوي خداوند و به بيان ديگر، انسان تنزل يافته، بايد تلاش کند تا دوباره خود را پاک گرداند و کمالات از دست رفته، محدود شده و زير حجاب قرار گرفته خود را باز يابد و به حقيقت اصلي خود نايل آيد. چگونگي رسيدن به اين هدف و کيفيت اين بازگشت را نيز خداوند متعال، خود روشن ساخته است. حضرت حق، رسالت تبيين اين چگونگي را بر دوش برترين انسان ها، يعني انبيا قرار داده است و در واقع، در پرتو پيروي از ايشان و عمل به هدايت ها، ارشادات و تعاليم آنان است که آدمي مي تواند به اصل خود، يعني حقيقت انسانيت و روح خدا که هدف اصلي و زندگي اوست، دست يازد. به بخشي از آيات خدا در اين باب توجه فرماييد: «فَاتَّقُوا اللّهَ يا أُولِي الْأَلْبابِ الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللّهُ إِلَيْکُمْ ذِکْراً رسُولاً يَتْلُوا عَلَيْکُمْ آياتِ اللّهِ مُبَيِّناتٍ لِيُخْرِجَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَي النُّورِ؛ پس اي خردمنداني که ايمان آورده ايد! از خدا بترسيد. راستي که خدا به سوي شما تذکاري فرو فرستاده است؛ پيامبري که آيات روشنگر خدا را بر شما تلاوت مي کند؛ تا کساني را که ايمان آورده و کارهاي شايسته کرده اند، از تاريکي ها به سوي روشنايي بيرون ببرد».4 اين آيات با لحن خاصي، اين حقيقت را مطرح مي کنند که پيامبران آمده اند تا با دستگيري انسان، او را از تاريکي هايي که به واسطه تنزلش از موطن اصلي خود در آن افتاده، خارج کنند و او را به سوي نور - که همان حقيقت انسان و «روح خدا» بودن اوست - ببرند؛ «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً وَ داعِياً إِلَي اللّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِيراً؛ اي پيامبر! ما تو را [به سِمت ] گواه و بشارتگر و هشداردهنده فرستاديم و دعوت کننده به سوي خدا به فرمان او و چراغي تابناک».5 اين عبارات نيز حکايتگر اين حقيقت است که بعثت انبيا، براي دعوت به سوي حضرت حق است و آنان همچون چراغي تابناک، روشنگر راه آدمي در رسيدن به مقصود و هدف زندگي اند. ناگفته نماند که قرآن کريم، ايمان و عمل صالح را دو رکن اساسي و دو رهتوشه مهم براي رسيدن به هدف حقيقي و اصلي انسان در زندگي تلقي کرده است. از ميان آيات بسيار، تنها به چند نمونه زير اشاره مي کنيم: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِينَ إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ؛ به راستي انسان را در نيکوترين اعتدال آفريديم؛ سپس او را به پست ترين [مراتب ] پستي بازگردانيديم؛ مگر کساني را که ايمان آورده و کارهاي شايسته کرده اند که پاداشي بي منت خواهند داشت».6 «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ؛ واقعاً انسان دستخوش زيان است؛ مگر کساني که ايمان آورده و کارهاي شايسته کرده اند».7 بنابراين، بر اساس آيات قرآن امور زير روشن ميشود: 1. هدف زندگي، خارج از آن و در پايان راه آن قرار دارد و نه در متن آن. 2. هدف زندگي، رسيدن و بازگشت به حقيقت اصلي خود، يعني «حقيقت انسان» و روح خدا است. 3. خداوند، چگونگي و کيفيت رسيدن به اين هدف را توسط انبياي الهي براي ما روشن ساخته است. خداوند در کنار عقل که حجت دروني است و در راه رسيدن به هدف زندگي، ما را به کلياتي رهنمون مي کند، انبيا و کتابهاي آسماني را به منظور راهنمايي و معرفي جزئيات اين راه، فرستاده است. 4. ايمان و عمل صالح، دو رکن اصلي و مهم براي نيل به هدف حقيقي زندگي تلقي شدهاند. از آن چه به طور فشرده و اجمالي گفتيم، روشن مي شود که هدف زندگي براي نوجوان، جوان، دانشجو، کارگر، کارمند، پزشک، عارف، هنرمند، معلم، زن، مرد و در يک کلمه «انسان»، يکسان است و هر کس به اندازه ايمان و عمل صالحي که دارد و يا کسب مي کند، مي تواند به هدف حقيقي زندگي دست يابد. معني اين سخن، اين است که عارف بودن يا مذهبي بودن، لزوما از هنرمند بودن يا جوان بودن يا تلاشگر بودن يا پزشک بودن جدا نيست؛ بلکه صاحبان هر شغل و حرفهاي و دارندگان هر ذوق و طبعي، مي توانند با شناخت صحيح هدف زندگي و چگونگي رسيدن به آن و انجام اعمال و داشتن عقايد صحيح و اوصاف و اخلاق پسنديده و در يک کلام، «ايمان و عمل صالح»، در سير به سوي خداوند و بازگشت به حقيقت انساني، شرکت جويند. با اين نگاه به هدف زندگي، تلاش در جهت ايمان و عمل صالح، هر چند سخت باشد، اما بسيار لذتبخش است. رو به سوي خدا آوردن، هر چند دوري برخي از اطرافيان را به دنبال دارد، اما بسيار آرامشبخش و آميخته با انس و لطف است و هجران از اين وصال، بسيار جانسوز است. براي آشنايي بيشتر با اين مباحث به کتاب زير مراجعه کنيد: 1. انسان از آغاز تا انجام، سيدمحمدحسين طباطبايي، ترجمه، تحقيق و تعليقه از صادق لاريجاني، الزهراء، تهران. 2. مقالات، محمد شجاعي، سروش، تهران، ج اول. 3. فلسفه و هدف زندگي، محمد تقي جعفري. 4. زندگي ايده آل و ايده آل زندگي، محمد تقي جعفري. 5. انسان از ديدگاه اسلام، عبدالله نصري. 6. فلسفه و هدف زندگي، زين العابدين قرباني. 7. هدف زندگي، مرتضي مطهري. پينوشتها: 1. عبدالله نصري، تکاپوگر انديشهها (زندگي، آثار و انديشههاي محمدتقي جعفري)، ص 220. 2. لقمان، آيه 22. 3. آل عمران، آيه 109. 4. طلاق، آيه 10-11. 5. احزاب آيات 41-45. 6. تين، آيات 4-6. 7. عصر، آيه 2-3. |
14 |
نام و نام خانوادگي: سيامک -
تاريخ: 05 ارديبهشت 89
فرض کنيد من قران رو قبول ندارم. اينو از نظر عقلي واسم بگيد که چرا خدا با وجود اينکه به عبادت نياز نداره هدف از خلقت رو عبادتش معرفي کرد؟ جواب نظر: با سلام دوست گرامي خود شما فرمودهايد كه خداوند با اينكه به عبادت نيازي ندارد ! عبادت يا فايدهاش به معبود ميرسد ، يا به عابد يا به هر دو ! وقتي طبق فرض ، معبود نيازي به عبادت نداشت نتيجه ميشود بهره بردن عابد از اين عبادت ! يعني اين لطف خداوند را ميرساند كه به ما اجازه داد كه او را عبادت كنيم و نفعش نيز به خود ما ميرسد ! موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
15 |
نام و نام خانوادگي: امير اماري -
تاريخ: 04 مرداد 89
آيا جريان هدايت الهي مخدوش نيست و کامل است ؟ بدين معنا که بعضي پيامبران الهي که آمدند و غلبه نمودند بر ظالمين قومشان استمرار نيافت حکومتشان و کتابهايشان که هدايتگر بود تحريف شد و عالمان و خواص هدايتگر قوم فاسد شدند و منحرف از راه الهي چرا که معصوم نبودند و مامور هم نبودند و در هيچ موردي رسالت به طور کامل اجرايي نشد و به طور کامل ابلاغ نگشت و تفاسير و آرا گوناگون سبب اختلاف شد و... تا زمان پيامبر اسلام که همين امور تکرار شد با اين فرق که کتاب تحريف نشد مسيحيان مسيحي ماندند يهوديان هم و به ديگران ابلاغ کامل نشد آرا گوناگون ماند و اسلامي با هزاران تفسير ، هدايت بعد پيامبراعظم به دست چند خواص تحريف شد مردمي هم که معرفتي از امام و جايگاهش نداشتند راضي بودند به وضع موجود و به ديگران آنچه بايد نرسيد و اديان منحرف ماند وهدايت مردم را بر عهده داشت تا اينکه انديشمندان متحول نمودند نگاه به دين را و دستوراتش را که سرنوشت محتوم و منطقي مي بود و انسان با آن اهداف عاليه که ميگوييد و مقامش ماند بي معرفت و بي نگاه و توجه به تمام آنچه که الله ازو ميخواست و طور ديگر زندگي نمود و روزگار ميگذراند به وضع موجود و اميدي براي آمدن فردي با نشانه هاي الهي و کرامات براي دگرگوني کامل عقلي انسان ها و يارانش و تاريخي بدون اين آينده محتوم که مي آيد و تجربه هايي که براي بقيه گذارد |
16 |
نام و نام خانوادگي: احيايي -
تاريخ: 10 مرداد 89
سلام عليكم هدايت الهي بر اتساس فطرت و عقل و تعاليم انبيا و مبتني بر اختيار انسان است و هنوز هم تمام نشده است و انشا الله با ظهور منجي مطلق حضرت حجه ابن الحسن ع كامل خواهد شد |
17 |
نام و نام خانوادگي: محمد22 -
تاريخ: 20 مرداد 89
آقا مرديم از اين جواب كليشه اي : خدا به عبادت انسان و جن چه احتياجي دارد ؟ جواب نظر: با سلام دوست گرامي اين خداوند متعال نيست كه به عبادت جن و انس احتياج دارد ؛ بلكه بندگان هستند كه محتاج عبادت چنين خدايي هستند . موفق باشيد شما انگيزه افرينشي كه از طرف خداست را عبادت معرفي كرديد بعد مي گوييد كه خدا احتياجي به عبادت ما نداره واين ماييم كه به آن احتياج داريم پس انگيزه چي بوده؟ جواب نظر: باسلام دوست گرامي؛ هدف خلقت مربوط به ماست و خداوند اعمالش هدفدار است ولي هدف آنها براي ماست و او بي نياز است از هرچيز حتي هدفي كه مربوط به خودش باشد، هدف او عبادت كردن ما و به كمال رسيدن ماست و اين لطف او در حق ماست و لطف كردن به ديگري براي فايده اوست نه كسي كه لطفي انجام مي دهد. مشكل اين است كه ما خدا را با اعمال خود قياس مي كنيم و حال آنكه ما بايد از حال و هواي ماديات و جسم خارج شويم تا بتوانيم تصوير درستي داشته باشيم. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
18 |
نام و نام خانوادگي: الهام -
تاريخ: 10 شهريور 89
خداوند انسان را آفريد چون بايد ميآفريد، چون ذات آفرينش داشت. حالا ممکنه دلايل ديگهاي هم وجود داشته باشه، ولي واقعا چه اهميتي داره!!!!! خدا دوست داشته ما رو آفريده، اونم به بهترين شکل. مهم نيست چرا. مهم اينه که حالا که انسان آفريده شديم، واقعا انسان باشيم تا از آفرينشمون لذت ببريم. اونوقت خود به خود به جواب سوالاتمون ميرسيم. |
19 |
نام و نام خانوادگي: محمد اميراني -
تاريخ: 11 شهريور 89
السلام سوال : اين عين عباراتي است که 25 سال پيش و در نوجواني در دفترم نوشته بودم اگر بنده اي تمام نعمتهايي که باريتعالي به او داده است را نخواهد .... يعني اصل اينجا (دنيا )را نخواهد .... يعني اصلا نخواهد که باشد(زنده باشد ) ..... پس شکر چه چيز را بايد بجاي آورد ؟( چه تكليفي است ..) و حمد چرا بايد بگويد ؟ پاسخ به اين سوال ساده - مسيري كوتاه براي درك اصل خلقت , توحيد , و معرفت به ذات اقدس ا..... جواب نظر: با سلام دوست گرامي يكي از خصائص مشترك بين تمامي انسانهاي داراي درك و عقل ، حب كمال است ؛ و اگر كسي چنين خصوصيتي نداشته باشد ، در واقع داراي درك و شعور نيست ! وقتي كسي داراي حب كمال است ، نياز خود به مقدمات كمال را درك ميكند و هيچ گاه چنين فكر نميكند كه «هيچ نعمتي را نميخواهم»! مگر آنكه از حقيقت جمله گفته شده آگاهي نداشته باشد ! در واقع گفتن چنين جملهاي از دو حال خارج نيست ، يا در واقع معني واقعي اين جمله را نميداند و تنها اين جمله به صورت تصوري ناتمام ذهن او را به خود مشغول كرده است ؛ و يا ميداند ولي داراي حب كمال نيست و در حقيقت ، داراي عقل و هوش درست نيست ! كه چنين شخصي اصلا تكليف ندارد ! موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
20 |
نام و نام خانوادگي: احسان -
تاريخ: 31 شهريور 89
شما همه داريد سوال رو ميپيچونيد و جواب نميديد چون جوابي براي ما وجود نداره، ولي حتما خدا يه علتي داشته كه آفريده! بعضيهاتون ميگيد خدا آفريده كه عبادتش كنن. نه!در جواب ميگيد اون نيازي به عبادت نداره و ما نياز داريم! ولي خوب پس چرا ما رو آفريد كه نياز به عبادت داشته باشيم؟ اصلا ما رو نميافريد كه نياز به عبادت نداشته باشيم! درست نميگم؟ بعضي از كسايي كه شرك ميورزن ميگن: موجودات كاري رو نميكنن مگر نيازي به اون داشته باشن. پس شما اون خدايي رو كه اون همه قدرت داره و به هيچ وابسته نيست ميپرستين. ولي چنين چيزي وجود نداره! ما نميتونيم دليل درستي براي جواب به اين سوال بديم. چون جواب سوال خدا چرا ما رو آفريد رو نميدونيم! من يواش يواش دارم به جواب اين سوال نزديك ميشم. ولي خيلي جوابها تو ذهنم ميچرخه و من واقعا نميدونم كدوم درسته! دارم سعي ميكنم اونا رو تفكيك كنم و جواب صحيح رو پيدا كنم! منتظر باشيد تا پست بعدي! |
21 |
نام و نام خانوادگي: علي -
تاريخ: 27 آذر 89
آقا احسان گل من دو جواب و دو مقاله زيبا در اين مورد پيدا کردم (از سايت پاسخگويي به سوالات ديني)که برايت مي زارم يکي اش را در اين پست و ديگري اش را که بايد دقت بيشتري را در آن بکني در پست بعد حتما بخونش از مسئولين سايت هم مستدعي هستم که اين جوابها را به ايشان بفرستند.باتشکر: هر موجود با شعوري در کارهاي ارادي خويش هدفي را دنبال مي کند، مثلاً انسان غذا مي خورد تا سير شود، آب مي نوشد تا سيراب گردد، از درماندگان دستگيري مي کند تا نامش به نيکي ياد شود و يا به پاداش الهي نايل گردد و... . هدف خداوند از خلقت جهان آفرينش، به ويژه انسان چيست؟ آيا خدا مانند ما به خاطر سود خويش و يا به جهت گريز از زيان و خطر، کاري را انجام مي دهد؟ قبل از پاسخ به اين امر مي پردازيم که هدف در کارهاي ارادي موجود با شعور به چه معنا است؟ هدف داشتن به يکي از اين سه معنا است: 1. سودطلبي و جلوگيري از زيان: انسان در خود نيازها و کمبودهايي مي بيند که انگيزه مي شوند تا فعاليت کند و نقيصهها و خواستهها را برطرف نمايد. 2. سود رساندن به ديگران: بدين گونه که انسان در انجام کاري نخست هدفش سود رساندن به ديگران باشد، ولي در حقيقت هدف از آن کار تکامل معنوي و آرامش دروني خودش است، مثلاً پدري که براي پرورش و آموزش فرزندش، خود را در رنج و زحمت قرار مي دهد و مي گويد که هدفي جز نفع فرزند ندارم. در حقيقت هدفش اين است که فرزندي نمونه داشته باشد. وي به خوبي مي داند که داشتن فرزند خوب، از بزرگترين افتخارات و عاليترين کمالات است. در اين گونه اهداف نيز انسان هدفش تکامل خويشتن است، ولي براي رسيدن به هدف خود به تکامل ديگري مي پردازد. 3. انجام دهنده کار منافع خودش را در نظر نگيرد، بلکه تنها به خاطر نفع رساندن به ديگري، کاري را انجام دهد، شبيه مادري که خود را فراموش مي کند و به فرزند خويش عشق مي ورزد و همانند پروانه مي سوزد و پرواز مي کند. وي به مصلحت خويش نميپردازد. نمونه ديگري که شبيه اين مورد است، انسان شيفتهاي است که در بندگي وعبادت خدا از ياد خود غافل مي شود، به گونهاي که حضرت علي(ع) فرمود: "الهي ما عبدتک خوفاً من نارک ولا طمعاً في جنتک و لکن وجدتک اهلاً للعبادة فعبدتک؛ خداوندا! عبادت من نه به جهت ترس از آتش تو است و نه طمع در بهشتت، بلکه به جهت اين است که تو را شايسته عبادت يافتم". در اين هدف خود و نفع شخصي منظور نيست، بلکه خويش را فراموش مي کند. حال با توجه به اين سه نوع هدف بنگريم که خداوند در آفرينش انسان و جهان کدام يک از اين سه نوع هدف را دنبال مي کند؟. قطعاً از نوع اوّل و دوّم نيست، چون خداوند بي نياز است. وقتي خدا را آن چنان شناختيم ودانستيم از اينکه خداوند وجودي است که از هر جهت بي نهايت و غني است و هيچ گونه نقص و نياز در ذات او راه ندارد، روشن مي شود که هدف در کارهاي خدا فقط به معناي سوم است که عبارت است از: رساندن فايده به مخلوقات خويش و تکامل همه جانبه و رفع نقصها و نيازهاي آنان. به گفته شاعر: من نکردم خلق تا سودي کنم بلکه تا بر بندگان جودي کنم او نخواسته است نيازي از خود را برطرف کند، چون بي نياز است. او به آفرينش نپرداخت تا نقصي را از خود دفع کند، چون بي عيب و نقص است. خدا، جهان و انسان را آفريد تا همه به سوي کمال رهسپار شوند و قابليّت و قوه نهفته در خويش را به کمال و فعليّت رسانند. جهان را آفريد تا انسان براي رفع نيازهاي خويش و درک کمالات از آن بهرهگيري کند. انسان را آفريد و به او اراده عطا کرد تا با اختيار خويش راه کمال پويد و خود را از نقصها بپيرايد. هدف از آفرينش جهان و انسان، تکامل جبري و ناخود آگاه جهان و تکامل ارادي و خود خواسته انسان است. همه را براي تکامل انسان خلق کرد و انسان را براي قرب خداوندي. ابر و باد و مه و خورشيد و فلک در کارند تا تو ناني به کف آري و به غفلت نخوري قرآن مي فرمايد: "و ما خلقت الجن و الانس الاّ ليعبدون؛(1) جن و انس را جز براي بندگي و اطاعت نيافريدم". تا از اين طريق آنها به کمال برسند و در خلقت انسان فرمود: "افحسبتم انّما خلقناکم عبثاً و انّک الينا لا ترجعون؛(2) آيا پنداشتيد که شما را عبث و بيهوده آفريديم و شما به سوي ما باز نميگرديد"؛ يعني آيا مي پنداريد که به سير تکاملي خود به سوي يک واقعيّت مطلق ادامه نميدهيد و به سوي خدا باز نميگرديد؟ نيز فرمود: "الّذي خلق الموت و الحياة ليبلوکم ايّکم احسن عملاً؛(3) خداوند مرگ و زندگي را آفريد تا شما را بيازمايد که کدام نيکوکارتريد". يعني انسان را خلق کردو او را در جهان آزمايش و ابتلا قرار داد تا انسان با اختيار و اراده خود حرکت تکاملي خويش را بپيمايد. پينوشتها: 1. ذاريات (51) آيه 56. 2. مؤمنون (23) آيه 115. 3. ملک (67) آيه 2. |
22 |
نام و نام خانوادگي: علي -
تاريخ: 27 آذر 89
سوال ازهدف آفرينش انسان داراي دو جنبه است :( الف ) هدف فاعل ( خداوند )ب ) هدف فعل ( انسان ) . هدف فاعل ( با قدري مسامحه ) ؛ يعني ، آنچه خدا رابه آفرينش انسان برانگيخت و هدف فعل ؛ يعني ، آنچه انسان به آن منتهي مي شود .روشن است که هدف فاعل در آفرينش انسان قبل از آفريدن اواست و هدف فعل پس از آفريده شدن او . هدف فاعل در آفرينش انسان با توجه به مطالب زيرروشن مي شود: : - 1)خداوند متعال به مقتضاي اين که خودش واجب الوجوداست و وجود او وابسته به چيزي نيست ، هيچ محدوديتي و نقصي ندارد وهمه کمال ها را دارا است ؛ بلکه عين کمال است . - 2)از جمله کمالات اوفياض و جواد بودن است . خداوند در قرآن مي فرمايد : ( ( و ما کان عطا ربک محظورا"؛ و عطاي پروردگارت منع نشده است ) ) ، ( اسرا، آيه 20) ) . 3)هرخيري و کمالي ناشي از وجود است و هر شر و نقصي ناشي از عدم ؛ مثلا"علم خير و کمال است و جهل شر و نقص به شمار مي آيد .قدرت نيز درمقابل عجز و ناتواني ، يک امر وجودي است . پس معلوم مي شود که وجودخير است و در مقابل آن هر شر و نقصي از عدم است . 4)با توجه به مقدمه سوم مي توان دريافت که فياض و جواد بودن خداوند با آفريدن وايجاد کردن محقق مي شود .پس لازمه ً فياض بودن آفريدن است 5)اين نکته را مي توان از راه ديگري نيز بيان کرد و آن اين که اگر چيزي امکان ايجاد شدن را داشته باشد و خداوند نيز به عنوان علت فاعلي ، توانايي ايجاد آن را داشته باشد؛اما آن را ايجاد نکند، اين نيافريدن با توجه به اين که وجود خير است منع ازخير است و بخل محسوب مي شود و بخل از خداوند محال است . از اين مقدمات نتيجه مي گيريم که علت غايي و هدف فاعل در آفرينش ، فياض بودن خداوند است ؛ يعني ، اگر سوال شود چه چيز باعث شد خدا بيافريند؟پاسخ مي دهيم که فياض بودن او باعث آفرينش شده است . 6)صفات خدازايد بر ذات او نيست . صفات انسان و ديگر اجسام زايد بر ذات آنها است ؛مثلا" سيب يک ذات دارد و سرخي و شيريني صفت آن است . اين سرخي وشيريني ، خارج از ذات سيب است . سيب مي تواند به جاي اين صفات ،ترش و سبز باشد و ذات او باقي بماند .بحث اتحاد ذات و صفات خداوند،يک بحث کلامي عميق است که مي توانيد در علم کلام در بحث توحيدصفاتي مطالعه کنيد . آنچه در اين جا براي ما مهم است ، اين که فياض بودن -که علت غايي آفرينش است - خارج از ذات خدا نيست . پس اگر سوال شودچرا خداوند آفريد؟ خواهيم گفت : چون خدا است . پس علت غايي در واقع خود خداوند است . اين همان سخن فلاسفه است که مي گويند : علت غايي و علت فاعلي در افعال خداوند، متحد است و شايد بتوان همين معنا را ازبرخي آيات قرآن نيز استفاده کرد : ( ( اليه يرجع الامر کله ؛ و تمام کارها به اوبازگردانده مي شود ) ) ، ( هود، آيه 123 ) . براي آگاهي بيشتر ر.ک : 1- الميزان ،ج 8، ص 44علامه طباطبايي 2- معارف قرآن مصباح يزدي 7)اين که گفته مي شود، آفريدن لازمه فياض بودن خدا است ، بدين معنا نيست که او مجبوربه آفريدن است ؛ زيرا در جبر همواره يک نيروي خارج و برتري بر اراده قدرت فاعل غلبه دارد واو را مجبور مي کند؛ اما درباره ً خداوند هيچ نيروي ديگري - غير از او - فرض نمي شود، چه رسد به اين که برتر از او باشد تابتواند او را مجبور کند .پس وقتي مي گوييم بين فياض بودن و آفريدن تلازم است ، اختيار و اراده را در آفرينش از او سلب نکرده ايم و در واقع بين فياض بودن و آفرينش اختياري و ارادي تلازم است . 8)حال که معلوم شد هدف فاعل در آفرينش ذات خداوند است ؛ پس هر آنچه غيراز ذات به عنوان هدف ذکر مي شود، به عنوان هدف مياني است ( نه هدف حقيقي و نهايي ) ؛مثلا" گفته مي شود خدا آفريد تا به بندگان جود کند من نکردم خلق تا سودي کنم بلکه تا بر بندگان جودي کنم يا خدا آفريد تا بندگان را به کمال برساند .ويژگي هدف مياني اين است که همواره معقول است که از هدف آن سوال کرد؛ مثلا" مي پرسند؛ چرا خداوند انسان را آفريد؟ مي گوييد تا او را به کمال برساند و يا به او جود کند .در اين جا مي توان دوباره پرسيد : چرا او را به کمال برساند؟ يا چرا به او جود کند؟ مي گويند : چون فياض و جواد است. ديگر صحيح نيست که سوال شود : چرا فياض و جواد است ؛ زيرا فياض بودن در ذات او هست . 9)آنچه گفته شد هدف فاعل در اصل آفرينش است ؛ اما هدف فاعل در آفرينش يک موجود خاص ( مانند انسان ) نيازمنديک نکته ويژه است . اين نکته درباره انسان عبارت است از ( کمال خاصي که خداوند مي خواست با خلقت انسان آن را بيافريند ) . توضيح : لازمه کمال فياض بودن خداوند اين است که هر کمال ممکني را بيافريند . او قبل از آفرينش انسان ، موجودات ديگري را به نام ملايکه آفريده بود که از همان ابتداي آفرينششان داراي همه کمالات ممکنه بودند؛ يعني ، همه ً کمال ها رابالفعل دارابودند .پس هرگز به کمال جديدي دست پيدا نمي کنند و مرتبه ًوجوديشان تکامل نمي يابد [ خداوند از زبان ملايکه فرمود : ( ( و ما منا الا له مقام معلوم . و انا لنحن الصافون . و انا لنحن المسبحون ؛ و هيچ يک از ما ( فرشتگان ) نيست مگر [ اين که ] براي او [ مقام و ] مرتبه اي معين است و ماييم که صف بسته ايم و ماييم که خود تسبيح گويانيم ) ) ، ( صافات ، آيه 166 -164 ) . حضرت علي ( ع ) فرمود : ( ( ثم فتق ما بين السماوات العلا فملاهن اطوارا" من ملايکته منهم سجود لايرکعون و رکوع لاينصبون و صافون لايتزايلون و مسبحون لايسامون ؛ سپس آسمان هاي بالا را از هم گشود و ازفرشتگان گوناگون پر نمود .گروهي از فرشتگان همواره در سجده اند و رکوع دارند و گروهي در رکوع اند و نمي ايستند و گروهي در صف هايي ايستاده اندو پراکنده نمي شوند و گروهي هموراه تسبيح گويند و خسته نمي شوند ) ) ، ( نهج البلاغه ، خطبه اول ) . ] آنان خدا را پرستش مي کنند واين کمالي است که خداوند به آنها داده است و آنان امکان نا فرماني و مخالفت ندارند [ خداوندمتعال فرمود : ( ( لايسبقونه بالقول و هم بامره يعملون ؛ [ فرشتگان ] در سخن براو پيشي نمي گيرند و خود به دستور او کار مي کنند ) ) ، ( انبيا، آيه 27 ) و نيزفرمود : ( ( عليها ملايکه غلاظ شداد لايعصون الله ما امرهم و يفعلون مايومرون ؛ بر آن [ آتش ] فرشتگاني خشن [ و ] سختگير [ گماشته شده ] اند ازآنچه خدا به آنان دستور داده سرپيچي نمي کنند و آنچه را که مامورند انجام مي دهند ) ) ، ( تحريم ، آيه 6 ) ] . خداوند به دليل فياض بودنش ، مي خواست علاوه بر کمالي که ملايکه دارند، يک کمال برتري نيز بيافريند و آن کمال اختياري انسان است ؛ يعني ، موجودي را بيافريند که همه اين کمال ها را بااختيار و انتخاب خود به دست بياورد .از اين رو انسان را آفريد، انساني که ازابتدا داراي همه ً کمالات نيست ؛ اما به گونه اي است که مي تواند به آن کمال ها برسد .روشن است کمالي که انسان با اختيار و انتخاب آزاد خودتحصيل مي کند، از کمال اعطايي ملايکه برتر است [ اميرمومنان ( ع ) فرمود : ( ( ان الله عز و جل رکب في الملايکه عقلا" بلاشهوه و رکب في البهايم شهوه بلا عقل و رکب في بني آدم کليهما فمن غلب عقله شهوته فهو خير من الملايکه و من غلبت شهوته عقله فهو شر من البهايم ؛ خداوند عز وجل ملايکه را از عقل آفريد و در آنان شهوت قرار نداد و حيوانات را از شهوت آفريد و در آنان عقل قرار نداد و بني آدم را از عقل و شهوت آفريد .پس هرکس عقلش بر شهوتش پيروز شود از ملايکه برتر خواهد بود و هر کس شهوتش بر عقلش غلبه کند از حيوانات پست تر خواهد بود ، ( وسايل الشيعه ، ج 11، ص164 ) پس هدف فاعل و علت غايي در آفرينش انسان ، فياض بودن خداوند است . لازمه فياض بودن خدا، اين است که اين نوع از کمال ممکن را نيز بيافريند و اصلا" اين کمال برترين کمال امکاني است . 10)ازاين رو، هر انساني که همه کمال هاي ممکنه انساني را کسب کند، غرض اصلي از خلقت انسان را معنا خواهيد بخشيد و شايد معناي حديث ( ( لولاک لما خلقت الافلاک ؛ اگر براي تو نبود افلاک را نمي آفريدم ) ) همين نکته باشد. براي آگاهي بيشتر ر.ک : 1- بحارالانوار، علامه مجلسي ، ج 16، ص 406،روايت اول ، باب 12 2- الميزان ، علامه طباطبايي ، ج 10، ص 157، ذيل آيه ( هود، آيه 7 ) |
23 |
نام و نام خانوادگي: امير نبوتي -
تاريخ: 12 بهمن 89
ســــــــــــــــــــــوال کــــــــــننده گـــــــــــــــــــــــــرامي خيلي از جواب ها در تقديرات الهي نهفته است تقديرات آنچه وضع شده است با اراده الهي و ما جز در تقديرات نيستيم هرچه انجام دهيم در تقديرات است آنچه موجود است در تقديرات است به همين واسطه عدالت و ديگر صفات الهي متجلي شده و ظهور مي کند و افعال انساني آنچه مي داند و آنچه نمي داند از کل هستي و قوانين همه در تقديرات است به عنوانمثال تمام اکتشافات اختراعات که مي آيند جز ظهور تقديرات نيست آنچه به عنوان هدف خلقت انسان منظور است سه جنبه دارد منظور 1- اگر خلقت شخص باشد که به نظرم بيشتر افراد در خلقت خود سوال دارند و کمتر به خلقت ديگري کار دارند ، ورود انسان به اين زمين بر اساس تقديرات است يعني در مرتبه نازله اش از ترکيب دو سلول نر و ماده و بر اساس کدهاي ژنتيکي کروموزوم ها و عوامل بسيار زياد ديگري که مي دانيم و نمي دانيم صورت ميگيرد بعــــلاوه روح بقا و زندگي فرد در اين زمين و دنياي مادي کمي معنوي جز با رسالت فردي نيست که ابتدايي ترينش با علم ظاهري و فطري ادامه پيدا ميکند علم فطري منظور تعليم نايافتگي و بر اساس خلقت زيستي موجود است مثل تولد و مرگ نوزاد و ..... و فرد در سنين بالاتر بر اساس اکتساب علم ظاهري مي تواند به علم حضوري و مقامات انساني نايل آيد و نيــــــــــــــز مقامات دنيوي پاک و آلوده گرچه همين امر وابسته به جريان هدايت الهي اعم از ارسال پيامبران ، فطرت ،شان خالق بودن الله و .. است و در مرتبه دوم هدايت و مديريت انسان در دنيا است که بر اساس بـــــــــــــــــــــاور به قوانين علم تجربي و ثابت و بي قاعده به دست گرفته است 2- اگر آفرينش کلي انسان ها باشد که بحث انسان کامل که همان حقيقت محمديه است ميباشد و بايد دانست اين مورد محوريت اصلي است و انسان ابدي (تاکيد مي کنم انسان ابدي ) در عوالم بعدي به اين راه تا ابد ادامه خواهد داد و معرفت پيدا خواهد کرد و مقامش بالا خواهد رفت واين سير در بي حدي صفات بي نهايت الهي صورت مي گيرد و بماند . . . . ا |
24 |
نام و نام خانوادگي: امير نبوتي -
تاريخ: 12 بهمن 89
از شما کارشناس محترم خواهش مي کنم با توجه به متن ارسالي جناب نبوتي که قبولش دارم به سوال 15 پاسخ بدهيد |
25 |
نام و نام خانوادگي: علي توانا -
تاريخ: 02 مرداد 90
اين شبهه رو يکي از نزديکترين دوستاي من به ذهنم انداخت و من با مطالعه مطالب اين سايت مجاب شدم. موفق باشيد. |
26 |
نام و نام خانوادگي: ندا گلبار -
تاريخ: 28 مرداد 90
اي دنيا روزي تموم ميشه وبه ان دنيا ميرويم تا کي ادامه دارد؟ |
27 |
نام و نام خانوادگي: زهرا ت از استراليا -
تاريخ: 22 مهر 90
خدابه عبادت بنده نيازندارد |
28 |
نام و نام خانوادگي: آفرين -
تاريخ: 01 آبان 90
سلام وبلاگ جالبي بود |
29 |
نام و نام خانوادگي: نيلوفر. ف -
تاريخ: 28 آبان 90
فقط اعتقاد قلبي به خدا کافي است؟ جواب نظر: با سلام خواهر گرامي شيطان نيز يقين به وجود خدا داشت ، و اعتقاد قلبي به مقام ربوبي ؛ اما اين اعتقاد چون با عمل و اطاعت همراه نشد ، طرد شد . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
30 |
نام و نام خانوادگي: عليرضا -
تاريخ: 19 آذر 90
با سلام. چند وقتيه که ذهنم مشغول سوالات مختلفي شده و به سرحد افسردگي دارم مي رسم.اگه امکان داره بنده رو راهنمائي کنيد. اينکه: چرا خدا مارو آفريد؟ من که شخصا دوست ندارم وجود داشته باشم تا بخوام به کمال برسم.يعني فيض خداست که به زور ما باشيم؟ من که ميگم اين يه ظلمه.من حتي از نفس کشيدنم زجر ميکشم.چه زجرآوره اين زندگي.حتي اگه اون دنيا برم بهشت با تمام خوبي هاش باز هم نبودنم رو ترجيح ميدم.به خود خدا قسم که از همه چي خسته شدم.هيچ جواب درستي هم به من داده نشده.به نظرم خلقت من ظلم به منه.ظلم مطلق.من جديدا اينجوري شدم.قبل از اين خيلي خدا رو دوست داشتم.خواهشا منو راهنمائي کنيد.ممنونم. جواب نظر: با سلام دوست گرامي حب كمال ، حبي دروني است و يكي ازمقومات ذات انساني است ، و هيچ انساني از آن خالي نيست ؛ آنچه خداوند متعال به شما و ساير انسانها داده است ؛ يعني نميتوان ادعا كرد كه من انسانهستم ولي حب كمال ندارم . آنچه خداوند به شما داده است ، مطابقت كامل با همين حب دارد . و نمي توان تنها با ادعاي نداشتن اين حب ، واقعيت را منكر شد . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
31 |
نام و نام خانوادگي: محمدرضا -
تاريخ: 28 دي 90
بنده همان به كه ز تقصير خويش عذر به درگاه خداي آورد ورنه سزاوار خداونديش * كس نتواند كه به جاي اورد يجايي مطرح شد كه:(( اگر من قبل از به وجود امدنم از سر نوشتم با خبر ميشدم كه معتاد ميشوم يا مشروب خوار ميشوم يا...سر نوشت خوبي ندارم وحق انتخاب به من داده ميشد اصلا به اين دنيا نمي امدم!)) من گفتم:خدا راه سعادت و كمال رو براي هر انساني قرار داده. او به اختيار خويش معتاد-شراب خوار- كافر يا به عكس دانشمند-عالم و... ميشود درست است ما قضاي الهي داريم اما در كنارش قدر الهي نيز هست! البته من اين جواب را در دل مطرح كردم چون فكر ميكردم ناقص است! پاسخ واضح به اين سوال چيست؟ |
32 |
نام و نام خانوادگي: مجيد -
تاريخ: 08 فروردين 91
سلام ممنون از پاسخ به سوالاتون اما بزرگواران اين جوابي که شما داديد جواب اين سوال هست که "حالا که خلق شديم بايد چيکار کنيم؟" و شما گفتيد قران ميگه بايد عبادت کنيم سوال مربوط به قبل از خلقته نه بعدش!!! يعني زماني که انساني نبود خوب چرا انسان رو خلق کرد؟ شما در کامنت 7 گفتيد که "فرق بين يك هنرمند قبل از خلق اثر هنري و بعد از آن چيست ؟ تنها فعليت يافتن قدرت دروني هنرمند و بروز خارجي آن است . خداوند كمال مطلق است ، و جمال مطلق و طبق روايت «ان الله جميل يحب الجمال» قدرت خداوند ، قبل از خلق كردن و يا بعد از خلق كردن ، فرقي نميكند ؛ علم او نيز چنين است ؛ اما خلق كردن ، نمود يافتن اين قدرت لا يزال الهي است و نمود كمال آن (كمالي كه به مرتبه فعل رسيده است)" . بزرگوار خوب همان هنرمند هم به خلق هنر خود "نياز" دارد ، مثلا کسي که مادر زاد نقاش است اما علاقه اي به نقاشي ندارد (البته تنفري هم ندارد) هيچ وقت نقاشي ميکشد؟؟ هنرمندي که شما فرموديد بعد از خلق هنر احساس رضايت ميکنه و بهتر بگم کيف ميکنه و "نياز درونيش" رو پاسخ ميده اما خدا چي؟؟ خدا هم ميخواسته کيف کنه؟؟ اين که ميشه تغيير و تحول!!! اگر فرض بر اين بگذاريد که من مسلمان نيستم و دليل عقلاني به جاي دليل قراني بديد ممنون ميشم :) جواب نظر: باسلام دوست گرامي خداوند خالق است و خلق كار اوست، خورشيد نور مي دهد چرا ندارد، خاصيت خالق بودن خلق كردن است لذا لذت و كيف و.. معني ندارد و او لطف كرد و ما را خلق كرد تا به كمال برسيم كه اگر به اين مرتبه رسيديم بسياري از اختيارات خود را به ما مي دهد دست و چشم و اعضاي چنين فردي كار خدايي مي كند . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
33 |
نام و نام خانوادگي: jamal jamali -
تاريخ: 26 مهر 91
من قبل از خلقتم هيچ نيازي به {وجود داشتن} نداشتم. يعني اين چند مليارد سال اينقدر راحت بودم که حتي فکرشم نميتونيد بکنيد. خدا هم که نيازي نداشته به خلقت من. پس اسن وسط کدوم نامردي ميخواسته که من وجود داشته باشم؟ خدا بدون اجازه چرا ما رو به وجود مياره؟ راهي که طبق اديان مختلف هيچ بازگشتي نداره و همه ابدي هستيم؟ جواب نظر: باسلام دوست گرامي خداوند خالق ماست و صاحب اختيار ما لذا براي خلق ما نيازي به اجازه ما ندارد به لحاظ عقلي هم دور است و محال زيرا اگر خداوند براي خلق ما نياز به اجازه ما مي داشت بايد موجود مي بوديم تا اجازه دهيم و براي موجود شدن نياز به اجازه ما بود پس اجازه ما متوقف بر وجود ماست و وجود ما متوقف بر اجازه ما و اين دور مصرح است و باطل. خداوند اگر ما را بوجود آورده وسايل هدايت را هم در اختيار ما گذاشته است لذا نمي توان گناه و خطاي اختياري و عمدي خود را با اينگونه اعتراضات و خيالبافيها توجيه كرد. بهتر است بجاي گشتن دنبال دليلي كه خدا را مقصر بدانيم خود را مقصر دانسته و به اشتباه خود اعتراف كنيم و از انحراف خود بازگرديم خداوند مهربان است و راه توبه را باز گذاشته است و از بازگشت بنده خود استقبال مي كند. او بنده گنهكاري كه به گناه خود اعتراف دارد و برگشته و به عفو خدا دل خوش كرده را از بنده اي كه اعمال خير انجام مي دهد ولي در دل، خود را به عملش دلخوش كرده بيشتر دوست دارد. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
34 |
نام و نام خانوادگي: تيمور بابادوست ثاني -
تاريخ: 07 آبان 91
سلام بر همه ي شما من مي خوام بگم که خداوند مهربان ترين مهربان هاست. او پاک است و بي نهايت پاکي را دوست دارد. او آغاز و پايان هر چيزي است. خداوند متعال گناهانمان را ببخشد.آمين يا رب خدانگهدارتان. |
35 |
نام و نام خانوادگي: امين -
تاريخ: 14 آبان 91
با سلام شما در کامنت 31 گفتين : "خورشيد نور مي دهد چرا ندارد، خاصيت خالق بودن خلق كردن است لذا لذت و كيف و.. معني ندارد " بايد بگم که مثال افعال خدا با موجودات کار اشتباهي است. نقاش اگر نقاشي ميکشد نياز خود را بر طرف ميکند. خورشيد اگر ميتابد ، اراده اي در آن ندارد و به دليل سوختن گاز هاي موجود در آن است. بنده با وجود جستجوي فرآوان هنوز به جواب اين سوال خود نرسيده ام که چرا خداوند انسان را آفريد تا او را عبادت کند و در صورت تخطي به دوزخ مبتلايش کند ؟ خواهش ميکنم مرا راهنمايي کنيد. افراد زيادي را ميشناسم که چون به جواب اين سوال نرسيده اند از دين دلسرد شده اند . اگر جواب را به ايميلم بفرستين ممنون ميشم. جواب نظر: باسلام دوست گرامي اينجا دو مطلب است كه لازم است با توضيحي آنها را از يكديگر جدا كرد: ا. خدا كاري را براي مقصد و هدفي نميكند. ب. از خدا كار بي مقصد و هدف صادر نميشود. يعني فاعل، هدفي براي خود ندارد، گرچه براي فعل، هدف ضروري است، يعني خدا مقصد ندارد، گرچه براي جهان و افعال ما داشتن مقصد و هدف ضروري است. خدا مقصد و هدف ندارد، چون معناي مقصد داشتن و هدف دار بودن اين است كه فاعل، داراي كمال نباشد و چيزي را فاقد است و مي كوشد در كارش به مقصد برسد و به كمال نائل شود. كار، رابطه بين فاعل و هدف است كه فاعل توسط كارش به كمال و هدف نائل شود. اگر فاعل عين كمال محض و كمال نامحدود و مطلق باشد، كمالي جدا از فاعل فرض نميشود كه فاعل آن را نداشته باشد و بخواهد به آن دست يابد؛ زيرا هر كمالي فرض شود، در ذات فاعل به مطلق و نامتناهي بودن ذاتش، وجود دارد. نيز چون خداوند بي نياز است و بي نيازي عين ذات او است، كمبودي ندارد تا با عمل، كمبودش را ترميم كند و به هدف برسد. اما اين كه چون حكيم است، كار بي هدف از او صادر نميشود، براي آن است كه حكمت خداوند منشأ كار او است. اگر حكمت منشأ عمل شد، عمل داراي نظام خاص و هدف مخصوصي است.( آيت الله جوادي آملي، تفسير موضوعي قرآن كريم، مركز نشر فرهنگي رجا، چاپ دوم، ج 4، ص 580) خداوند كارش خلقت است؛ براي خلق كردن كسي هم نياز به اجازه از او يا از ديگري ندارد؛ خداوند در قرآن مي فرمايد: لا يُسْئَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْئَلُونَ (انبيا/23) يعني هيچ كس نمىتواند بر كار او خرده بگيرد؛ ولى در كارهاى آنها، جاى سؤال و ايراد است؛ با اين حال انسان را به هدف عبادت و رسيدن به كمال آفريد، و برترين كمال او را در صورتي قرار داد كه با اختيار خود به اين مهم برسد و براي كسي كه به اين هدف برسد اجر فراواني قرار داد؛ فردي كه در اين مسير قرار دارد را هم با ادوات فراوان همچون عقل، فطرت، پيامبران و كتب آسماني و وجدان ... كمك كرد و براي آزمايش ايمان او، وي را در برابر وساوس نفس اماره و شيطان جني و انسي قرار داد تا سنت امتحان صورت پذيرد كه تنها در اين صورت كمال واقعي خواهد بود با اين حال اگر او راه خلاف را برود و بر خلاف عقل و سنت و سخن صريح پيامبران و كتب آسماني، عملي را انجام دهد و بر اشتباهش اصرار بورزد عقاب و آتش، حق اوست و چنين عملي به هيچ وجه در مورد او ظلم نخواهد بود. نمي دانيم چه چيزي براي شما حل نشده است ولي مهم اين است كه خدا ظلم نمي كند و در برابر نيكي افراد بالاتر از عدالت رفتار كرده و همه را از فضل خود بهره مند مي كند. چگونه در مورد خدايي كه ما را آفريده و همه چيز ما از آن اوست مي توان گفت: چرا ما را آفريد و ما را عقاب مي كند؟!!! انسان در اصل خلقت اختياري ندارد و اصلاً وجود ندارد تا اختياري داشته باشد و اگر معتقد باشيم كه خدا در خلقت ما هم بايد از ما اجازه مي گرفت دور خواهد بود و دور عقلاً باطل است چون از طرفي وجود ما بسته به اجازه ماست و اجازه ما بسته به وجود ما! موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
36 |
نام و نام خانوادگي: امين -
تاريخ: 22 آبان 91
با سلام دليل و هدف خلق انسان ، به کمال رسيدن خداوند نيست چون خدا بي نياز از کمال است. دليلش حکمت اوست که خلقت را از هدف براي او فارغ مي کند. اما هدف و دليل براي ما نياز است و نه او که کامل است. قانع شدم. با تشکر از پاسخگويي شما. اميدوارم در دنيا و آخرت سر بلند باشيد. |
37 |
نام و نام خانوادگي: محمد صادقي -
تاريخ: 23 آبان 91
با سلام بعضي ها متعقدند که خدا انسان را براي اين آفريد تا با عبادتش به کمال برسد ويک نظر ديگر اينکه تا انسان زمين را اباد کند و دراين مور د نظر هاي متفاوتي همان طور که ميدانيد وجود دارد که هيچ يک از آنها تا کنون نتوانسته پاسخ من باشد مگر خدا به عبادت يا آباد کردن زمين توسط انسان نياز دارد ؟ که اين از وجود خداي متعال مبراست چندي پيش يکي از اساتيد دانشگاه گفت شيطان مأمور به فريب انسان است همان طور که عزرائيل مأمور به گرفتن جان انسان هست نظرم را خلاصه مي کنم . به نظر بنده خداوند خواسته از اين قدرتش استفاده کند و موجودي خلق نمايد که داراي قدرت اختيار و انتخاب تعقل تفکر و... باشد تا با او سرگرم باشد و هدف از فريب حَضرت آدم توسط شيطان بهانه اي بوده تا او را از بهشت بيرون کند آيا تا کنون فکر کرده ايد چرا شاعر ميگويد ما لعبتکانيم و فلک لعبت باز يعني يکي را در اين دنيا وجهان ديگر عذاب دهد و ديگري را خوشبخت نمايد و در کل با انسان سرگرم باشد لطفاً اگر نظر ديگري داريد برايم بفرستيد خوشحال ميشم جواب نظر: باسلام دوست گرامي انسان است كه نيازمند است و كارها را از روي نياز انجام مي دهد هر چند قبول اينكه انسان هر كاري را از روي نياز انجام مي دهد هم ممكن است مخدوش باشد. خداوند بي نياز است و كارش از روي نياز نيست كار خداوند را نبايد با ديد انساني سنجيد اگر براي ما پذيرفتن يا تصور چرايي اعمال خدا سخت است بخاطر نقصي است كه در ما وجود دارد انتظار اين كه همه حكمتهاي اعمال خداوند نا متناهي را با اين وجود و عقل متناهي و محدود و ناقص و پر از شبهه و خرافه خود بفهميم بسيار انتظار نابجايي است. دوست گرامي مشغول شدن به اين مسائل و غافل شدن از اعمال و وظائف، وسوسه شيطان است به هر دليلي كه خلق شده ايم ما خالقي داريم كه ما را آفريده و نعمتهاي فراواني به ما داده است حمد و سپاس او و عبادت او نوعي تشكر از او در مقابل نعمتهاي اوست كه هر عاقلي آن را لازم مي داند ارتباط با او و بدست آوردن دستورات او تنها از طريق انسانهاي پاك ممكن است و وجود خلوص و معجزات آن را به اثبات رسانده است حال وظيفه ما معلوم پس پرداختن به چنين موضوعي تا اين حد، و نپذيرفتن دلايل چيزي جز لج بازي نمي تواند باشد كه شما را از آن بر حذر مي داريم. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
38 |
نام و نام خانوادگي: وحيد ميرزاپور -
تاريخ: 01 دي 91
درود بر شما خواهش ميکنم جواب بنده رو بديد اصلا انسان چرا آفريده شده که حالا بخواد عبادت کنه؟ هدف خدا از خلقت انسان چيست؟ مگه خدا بي نياز مطلق نيست؟ پس ميتونسته تا ابد تنهاي مطلق بمونه حالا چه نيازي به وجود ما داشته؟ اصلا مخلوقات ديگر چرا به وجود آمده اند؟ جواب نظر: با سلام دوست گرامي هدف داشتن به يكي از اين سه معنا است: 1. سودطلبي و جلوگيري از زيان: انسان در خود نيازها و كمبودهايي مي بيند كه انگيزه مي شوند تا فعاليت كند و نقص ها و و خواسته ها را برطرف نمايد. 2. سود رساندن به ديگران: بدين گونه كه انسان در انجام كاري نخست هدفش سود رساندن به ديگران باشد، ولي در حقيقت هدف از آن كار تكامل معنوي و آرامش دروني خودش است، مثلاً پدري كه براي پرورش و آموزش فرزندش، خود را در رنج و زحمت قرار مي دهد و مي گويد كه هدفي جز نفع فرزند ندارم. در حقيقت هدفش اين است كه فرزندي نمونه داشته باشد. وي به خوبي مي داند كه داشتن فرزند خوب، از بزرگترين افتخارات و عاليترين كمالات است. در اين گونه اهداف نيز انسان هدفش تكامل خويشتن است، ولي براي رسيدن به هدف خود به تكامل ديگري مي پردازد. 3. انجام دهنده كار منافع خودش را در نظر نگيرد، بلكه تنها به خاطر نفع رساندن به ديگري، كاري را انجام دهد، شبيه مادري كه خود را فراموش مي كند و به فرزند خويش عشق مي ورزد و با اشتياق به او رسيدگي مي كند حال با توجه به اين سه نوع هدف بنگريم كه خداوند در آفرينش انسان و جهان كدام يك از اين سه نوع هدف را دنبال مي كند. قطعاً از نوع اوّل و دوّم نيست، چون خداوند بي نياز است. وقتي خدا را آن چنان شناختيم و دانستيم وجودي است كه از هر جهت بي نهايت و غني است و هيچ گونه نقص و نياز در ذات او راه ندارد، روشن مي شود كه هدف در كارهاي خدا فقط به معناي سوم است كه عبارت است از: رساندن فايده به مخلوقات خويش و تكامل همه جانبه و رفع نقصها و نيازهاي آنان. او نخواسته است نيازي از خود را برطرف كند، چون بي نياز است. او به آفرينش نپرداخت تا نقصي را از خود دفع كند، چون بي عيب و نقص است. خدا، جهان و انسان را آفريد تا همه به سوي كمال رهسپار شوند و قابليّت و قوه نهفته در خويش را به كمال و فعليّت رسانند. جهان را آفريد تا انسان براي رفع نيازهاي خويش و درك كمالات از آن بهره گيري كند. انسان را آفريد و به او اراده عطا كرد تا با اختيار خويش راه كمال پويد و خود را از نقصها پاك كند و همه را براي تكامل انسان خلق كرد و انسان را براي قرب خداوندي. قرآن مي فرمايد: "و ما خلقت الجن و الانس الاّ ليعبدون؛ جن و انس را جز براي بندگي و اطاعت نيافريدم". تا از اين طريق آنها به كمال برسند و در خلقت انسان فرمود: "افحسبتم انّما خلقناكم عبثاً و انّكم الينا لا ترجعون؛آيا پنداشتيد كه شما را عبث و بيهوده آفريديم و شما به سوي ما باز نمي گرديد"؛ يعني آيا مي پنداريد كه به سير تكاملي خود به سوي يك واقعيّت مطلق ادامه نمي دهيد و به سوي خدا باز نمي گرديد؟ نيز فرمود: "الّذي خلق الموت و الحياة ليبلوكم ايّكم احسن عملاً؛خداوند مرگ و زندگي را آفريد تا شما را بيازمايد كه كدام نيكوكارتريد". يعني انسان را خلق كردو او را در جهان آزمايش و ابتلا قرار داد تا انسان با اختيار و اراده خود حركت تكاملي خويش را بپيمايد. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
39 |
نام و نام خانوادگي: نسي -
تاريخ: 04 بهمن 91
سلام من نميفهمم,شماميگيد خداماروآفريدتاعبادتش کنيم,ازطرفيم خدابه اين کارمانيازي نداره وماايم که نيازمندشيم.خب چراماروآفريدکه به عبادتش نيازمندباشيم؟ ميگيدمهم نيس چراخداماروآفريده اين مهمه که ماروبه بهترين نحوآفريده بهمون نعمت داده,بله اين مهمه اماوقتي ذهن کسي بادليل به وجودآمدنش درگيره,نميتونه يه دفعه بيخيال همه چي شه وبگه نعمتام مهمه!! وميگيدخورشيدنورداره وچرانداره!چرااتفاقاداره!بخاطرگازهاشوواکنش هاشه.مگه هرکاروپديده اي دليلي نداره؟ ممنون ميشم اين قسمتاي مبهم روبرام روشن کنيد! جواب نظر: با سلام دوست گرامي براي رسيدن به جواب درباره هدف خلقت انسان، ضروري است بدانيد كه: اولا: صفات كماليه خدا اقتضا دارد جهان به گونهاي آفريده شود كه در مجموع بيشترين كمال و خير ممكن را داشته باشد; يعني از بركت نظام احسن كه بر جهان آفرينش حاكم است، انساني كه از مادة زميني خلق شده، بتواند با پيمودن راه تكامل به گوهري آسماني و شريف تبديل شده، از نظر مراتب كمال از هر موجود ديگر برتري يابد و به خدا تقرب جويد. خلق جمادات و نباتات و حيوانات و... در راستاي پيدايش نظام احسني است كه در مجموع زمينة رشد انسان را فراهم ميآورد. اين پرسش، سابقة ديرينهاي دارد و مانند برخي از مسائل فلسفي، براي همگان مطرح است. غالب انسانها مايلند بفهمند كه هدف خلقت خودشان و يا مجموعه انسانها چيست؟ اين پرسش براي افرادي به صورت يك عقدة "لاينحل" در ميآيد كه دايره هستي را به جهان ماده منحصر مينمايند و مرگ را پايان زندگي بشر ميدانند و عالمي به نام "رستاخيز" و سرايي به عنوان "آخرت" را نميپذيرند; امّا كساني كه زندگي مادّي را براي انسان، منزلي از منازل زندگي بشر ميدانند و به دنبال اين جهان به سراي ديگري معتقدند و اين جهان را روزنه و پلي براي نيل به ابديت ميدانند، پاسخ به اين پرسش، آسان است و بر فرض اگر هدف از آفرينش انسان را در اين جهان نتوانند بدانند، هدف از خلقت را در جهان ديگر و در زندگي ابدي، جستوجو ميكنند و ميگويند: "هدف خلقت انسان، در اين جهان، آماده كردن او براي يك زندگي ابدي و جاوداني است كه خود، هدف و مطلوب نهايي است." بعد از ذكر اين مقدمه، به طور اجمال به بررسي هدفِ آفرينش ميپردازيم: براي خلقت و آفرينش، دو هدف ميتوان تصور كرد: نخست: هدف متوسط; دوم: هدف غايي و عالي با مراجعه به آيات قرآن و روايات اهلبيت:، روشن ميشود كه هدف متوسطِ خلقت، عبادت و بندگي خداست. اين مطلب، در همة پديدههاي عالم، ساري و جاري است. خداوند، دربارة همة اشياي مادّي عالم ميفرمايد: "...وَ إِن مِّن شَيْءٍ إِلآ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لَـَكِن لآ تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ..." (اسرأ، 44) همه موجودات، تسبيح خدا ميگويند; امّا شما تسبيح آنان را نميفهميد." و دربارة انسان و جنّ نيز ميفرمايد: "وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاْنسَ إِلآ لِيَعْبُدُونِ".(ذاريات،56) آفرينش انسان و جنّ براي بندگي است. بنابراين، از ديدگاه وحي، همه هستي تسبيحگوي ذات اوست!(ر.ك: ترجمة الميزان، موسوي همداني;، ج 18، ص 612ـ614، بنياد علمي و فرهنگي علامه طباطبايي;.) امّا هدف عالي و غايي، وصول به مبدأ نور هستي است; يعني منتهياليه سير مخلوقات، اوست: "وَ أَنَّ إِلَيَ رَبِّكَ الْمُنتَهَيَ".(نجم،42) انتهاي سير انسان به سوي پروردگار است: "إِنَّ إِلَيَ رَبِّكَ الرُّجْعَيََّ".(علق،8) بازگشت همگان به سوي خداست: "إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّـآ إِلَيْهِ رَ َجِعُون".(بقره،156) همه اين آيات، غايت سير را روشن ميكند. البته رسيدن به خدا، همان به كمال مطلق رسيدن مخلوقات است. هنگامي پديدههاي هستي كمال آخِر خود را مييابند كه به قرب الهي برسند. پس روشن شد هدف غايي خلقت، به كمال رسيدن همة موجودات و رسيدن انسان به مقام قرب الهي است. در اينجا دو مطلب ديگر را نيز بايد مورد توجه قرار داد: نخست اينكه خداي متعال، فياض به تمام معناست و باران رحمت او هميشه بر بندگان ميبارد و مانعي هم براي آن نميتوان تصور كرد; به ديگر سخن، مقتضي موجود و مانع مفقود است; پس بايد خلق كند; چون لازمة ذات او خلاقيت و فياض بودن است. دوم اينكه آيا خدا در آفرينش، ذينفع است يا نه؟ در پاسخ بايد گفت: منفعت و سود، به خلق بر ميگردد; نه به خالق; يعني خدا ذينفع نيست; يا به عبارت ديگر، ناقص نيست كه با اين كار به كمال برسد; بلكه سود به مخلوق بر ميگردد. من نكردم خلق تا سودي كنمبلكه تا بر بندگان جودي كنم به ديگر سخن: آفرينش، احسان و فيض از جانب خدا نسبت به مخلوقات است و چنين آفرينشي حُسن ذاتي دارد و قيام به انجام دادن فعلي كه ذاتاً پسنديده است، جز اينكه خودِ فعل زيبا باشد، به چيز ديگري نياز ندارد; بنابراين اگر كسي بپرسد: چرا خالق منّان، دست به چنين كار پسنديدة با لذات زده است؟ در پاسخ بايد گفت: خداوند كه فيّاض عليالاطلاق است، (با توجه به اينكه ميتوانست موجودي را خلق كرده، به كمال برساند) اگر چنين نميكرد، جاي پرسش و ايراد بر او بود. ممكن است اين پرسش نيز در ذهن انسان مطرح شود كه مگر خداوند نيازمند پرستش بندگان است؟ در پاسخ ميگوييم: همانطور كه ميدانيد، هدف از فعل، در خداوند متعال و انسانها متفاوت است. هدف در افعال انسان عبارت است از فايدهاي كه هنگام فعل، انسان در نظر ميگيرد و براي رسيدن به آن تلاش ميكند; يعني هدف انسان از فعاليتهايش دفع كمبودها و نيازمنديهاي خودش ميباشد; امّا درباره خداوند نميتوان گفت: هدف از فعل او تأمين نيازمنديها و رفع نواقص است; زيرا خداي متعال به چيزي نياز ندارد تا براي تأمين آن كاري انجام دهد. او كمال مطلق است و هر كس هر چه دارد و هر بهرهاي كه از هستي داشته باشد، از او گرفته است و در ذات خود فاقد چيزي نيست تا با انجام دادن كاري كامل شود; بلكه هدف از افعال خداوند، تناسب با ذات الهي داشتن يا رفع نياز بندگان است. عبادت هم جزو اهداف آفرينش است و از اهداف متوسط براي رسيدن به كمال نهايي و غايي ميباشد و فايدة عبادت، تنها عايد بنده ميشود و او را پرورش داده، از نقص به كمال ميبرد و در عبادتِ بنده هيچ فايدهاي براي خداوند متصور نيست. بنابراين، همانطور كه اشاره شد، هدف غايي از آفرينش انسان، تكامل و وصول به رحمت الهي است و افرادي ميتوانند از اين رحمت و فيض الهي استفاده كنند كه به نهايت درجة تكامل رسيده باشند; از اين رو، اثر تكامل، آرامش در سايه سار رحمت الهي است: "وَ لاَ يَزَالُونَ مُخْتَلِفِينَ # إِلآ مَن رَّحِمَ رَبُّكَ وَ لِذَ َلِكَ خَلَقَهُمْ; (هود، 118 و 119) آنان همواره در اختلافند; مگر آنچه پروردگارت رحم كند و براي همين ]رحمت[ آنان را آفريد." كه اين باعث ورود به بهشت و زندگي جاودان داشتن در آنجا ميشود.(ر.ك: معارف قرآن، آيةالله مصباح يزدي، 1ـ3، ص 155 ـ 179، مؤسسة در راه حق.) چنانكه مولاي متقيان ميفرمايد: "بيگمان، خداي سبحان دنيا را مقدمهاي براي زندگي پس از آن قرار داده است و آن را براي مردم، بوتة آزموني شمرده است تا هر آنكه را نيكوكارتر است، باز شناسد. اين است كه ما براي دنيا آفريده نشدهايم و مأموريتمان تلاش در جهت آن نيست; بلكه براي آزمايش در دنيا نهاده شدهايم".(فرهنگ آفتاب، فرهنگ تفصيلي نهجالبلاغة، عبدالمجيد معاديخواه، ج 1، ص 77، نشر ذره.) در پايان، مناسب است به "هدف نهايي" در كارهاي انسان نيز اشارهاي كنيم: از ويژگيهاي هدف نهايي اين است كه هر چه باشد، چون و چرا نميپذيرد; توضيح اينكه: اگر از دانشآموزي بپرسيم: براي چه درس ميخواني؟ ميگويد: براي اينكه به دانشگاه راه يابم. باز اگر پرسش كنيم: دانشگاه را براي چه ميخواهي؟ ميگويد: براي اينكه دكتر يا مهندس شوم. ميگوييم: مدرك براي چه ميخواهي؟ ميگويد: براي اينكه فعاليت مثبتي انجام دهم و درآمد خوبي داشته باشم. باز اگر بپرسيم: درآمد خوب را براي چه ميخواهي؟ ميگويد: براي اينكه زندگي آبرومند و مرفهي داشته باشم. سرانجام ميپرسيم: زندگي مرفه و آبرومند براي چه ميخواهي؟ در اينجا ميبينيم، لحن سخن او عوض ميشود و ميگويد: خوب براي اينكه زندگي مرفه و آبرومندي داشته باشم; يعني همان پاسخ سابق را تكرار ميكند و اين پاسخ نهايي او به شمار ميرود. دليل آن هم اين است كه او همواره بر پاسخ پاياني خويش تأكيد خواهد كرد. در اينجا هم وقتي گفته ميشود: هدف از آفرينش چيست؟ ميگوييم: براي تكامل انسان و دريافت رحمت خدا. اگر پرسيده شود: تكامل و قرب پروردگار براي چه منظوري است؟ ميگوييم: براي قرب به پروردگار! يعني اين هدف نهايي است و همه چيز را براي تكامل و قرب ميخواهيم; امّا قرب و دريافتِ رحمت، ذاتاً ارزشمند است و ماوراي آن خوبي ديگري نيست.(تفسير نمونه، آيةالله مكارم و ديگران، ج 22، ص 393، دارالكتب الاسلامية.) ثانيا: دنيا راه است. راه نميتواند هدف باشد. اگر هدف از آفرينش تنها زندگي در اين جهان باشد، لازم ميآيد كه جهان آخرت وجود نداشته باشد، نيكان پاداش داده نشوند و بدان به كيفر كردارشان نرسند، چون در دنيا نميتوان به طور كامل، پاداش نيكان و كيفر بدان را داد.استفاده از مطالب ستاد پاسخ گويي به مسائل ديني موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
40 |
نام و نام خانوادگي: اميد ثنايي -
تاريخ: 07 بهمن 91
باسلام شما در مقاله بالا با اشاره به آيه اي از آيات قرآن عرض کرديد هدف از خلقت عبادت بوده است. حال آنکه اگر هدف عبادت بود مگر فرشتگان بي چون و چرا خداند را عبادت نميکردند نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ اين قسمتي از يک آيه ي قرآن است!!!! جواب نظر: باسلام دوست گرامي؛ دليل خود را بيشتر توضيح دهيد؟ گويا مي خواسته ايد بفرماييد كه اگر خدا انسان را براي عبادت خلق كرده، با وجود عبادت فرشتگان چه نيازي به عبادت ما بوده است؟ اگر منظور شما اين است بايد بگوييم، اولاً خود قرآن تصريح دارد كه علت خلقت ما عبادت بوده است. مي فرمايد: وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُون؛ (من جنّ و انس را نيافريدم جز براى اينكه عبادتم كنند (و از اين راه تكامل يابند و به من نزديك شوند). ثانياً خداوند نيازي به عبادت ندارد؛ بلكه نياز خود ماست براي رسيدن به كمال. و خداوند به ما لطف كرده است كه ما را خلق كرده؛ عبادات ما هم حداقل كاري است كه ما مي توانيم در برابر نعمات الهي انجام دهيم. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
41 |
نام و نام خانوادگي: محمود سعيدي -
تاريخ: 25 اسفند 91
fبهترين جمله اي که خداوند به بنده اش براي سعادت او فرموده چيست جواب نظر: با سلام دوست گرامي در كلام الهي برخورداري از تقواي الهي و همچنين ياد و ذكرالهي از مهمترين عوامل سعادت ذكر شده است خداوند در آيه 130 آل عمران مي فرمايد: «وَ اتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون از خدا بپرهيزيد، تا رستگار شويد همچنين در سوره انفال آيه 45 مي فرمايد: «يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِذَا لَقِيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُواْ وَ اذْكُرُواْ اللَّهَ كَثِيرًا لَّعَلَّكُمْ تُفْلِحُون» اى كسانى كه ايمان آورده ايد! هنگامى كه (در ميدان نبرد) با گروهى رو به رو مى شويد، ثابت قدم باشيد! و خدا را فراوان ياد كنيد، تا رستگار شويد و نتيچه اين سعادت رسيدن به قرب دائمي خداوند است كه در سوره هود آيه 108 ذكر شده است: هوَ أَمَّا الَّذِينَ سُعِدُواْ فَفِى الجْنةِ خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ إِلَّا مَا شَاءَ رَبُّكَ عَطَاءً غَيرْ مجَذُوذٍ(امّا آنها كه خوشبخت و سعادتمند شدند، جاودانه در بهشت خواهند ماند، تا آسمانها و زمين برپاست، مگر آنچه پروردگارت بخواهد! بخششى است قطع نشدنى! حال كه سعادت حقيقي انسان كه همان رسيدن به قرب الهي و سعادت اخروي است تنها از طريق يك سري فعاليتهاي عقلي، اخلاقي، و ديني است كه به دست ميآيد موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
42 |
نام و نام خانوادگي: يحيي -
تاريخ: 23 فروردين 92
درود برتمامي انسان هاي پاک دنيا...همه امامان و بزرگان دين مي گويند که خداوند به ما انسان ها احتياج ندارد و ما هستيم که به خداوند احتياج داريم پس اگر خدا به ما احتياج ندارد چرا ما را افريده است و براي چه افريده است؟ جواب نظر: باسلام دوست گرامي؛ در نظرات قبلي پاسخ داده شده است. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
43 |
نام و نام خانوادگي: سيدعلي حسيني -
تاريخ: 19 ارديبهشت 92
سلام .من يک سوالي دارم که ازمتني که نوشته بوديد نفهميدم .چرا خدا مارا افريد که خودش سرنوشت مارا مي دانست ؟ جواب نظر: با سلام دوست گرامي علم خدا به سرنوشت انسان به معني عدم اختيار داشتن انسان در تغيير سرنوشتش نيست بلكه علم خدا به سرنوشت انسان به اين معني است كه خدا مي داند اين انسان با اختيار خود به چه سرنوشتي گرفتار مي شود. توضيح بيشتر اينكه: خدا هر شخصي را مختار آفريده و از پيش مي داند که فلان شخص در فلان زمان چه کاري را با اختيار خود انجام خواهد داد. انسان از آن جهت که ذاتاً مختار آفريده شده است نمي تواند کار ارادي را بدون اختيار انجام دهد. لذا نمي توان وصف اختياري بودن را از فعل ارادي او حذف نمود.علم پيشين خدا نيز به کار اختياري او تعلّق گرفته است نه به کار او صرف نظر از اختيارش. بنابراين، در علم پيشين خدا، چيزي به نام «ابولهبِ کافر» وجود نداشت؛ لذا چنين چيزي نيز خلق نشده و آنچه در علم خدا وجود داشته و دارد « ابولهبِ مختاراً کافر» است لذا خدا هم «ابولهبِ به اختيار خود کافر» را آفريده است نه «ابولهبِ کافر» را. بنابراين، از علم پيشين خدا نسبت به کار آينده ي انسان جبري لازم نمي آيد. خدا مي دانست که ابولهب به اختيارش کافر خواهد شد، لذا ابولهب طبق علم تغيير ناپذير خدا، به اختيار خود کافر شد امّا علم خدا باعث مجبور شدن آن نشد؛ بلکه بر عکس چون در علم خدا ابولهب با اختيار خود کافر بود و پس حتماً بايد ابولهب به اختيار خود کافر مي شده است. بنابراين علم خدا به سرنوشت با اختيار خود انسان تعلق گرفته است موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
44 |
نام و نام خانوادگي: مسعود -
تاريخ: 28 ارديبهشت 92
سلام. افکاري در ذهن من همواره منو اذيت مي کنن و با اينکه مي دونم خوب نيستند و مي گم پناه ببر به خدا از شر شون ولي بازم درست نميشه. حالا فکر مي کنم با فکر نکردن بهشون درست نميشه بلکه بايد معرفت پيدا کرد. مثلا اين که چرا خداوند متکبره که از اوصافشم هست و اين که بايد مورد ستايش قرار بگيره. با اينکه مي دونم اين صفات وقتي براي انسان هاست بد ميشه نه براي خدا ولي بازم منو اذيت مي کنن. آيا نبايد اصلا بهشون فک کنم؟ اصولا وقتي فکر هاي باطل در مورد خدا به ذهن مي آيد آدم بايد چه کار کنه؟ ممنون جواب نظر: باسلام دوست گرامي؛ همچنانكه خودتان نوشته ايد بايد معرفت خود را در اين امور كامل كنيد و منظور از آن صفات را بدانيد تا هرگاه دوباره به ذهنتان رسيد باعث شود جلوه اي از حقيقت الهي بر شما تداعي شود نه اينكه باعث اذيت شما باشد. اما دوصفت متكبر بودن خدا و مورد ستايش بودن او؛ براي تاييد صحت اين صفات در مورد خداوند و عدم صحت آن در مورد انسان بايد به ريشه مذموم بودن اين صفات در مورد انسان توجه كنيم، و اينكه چرا خداوند اين صفت را براي انسان نمي پسندد؟ چون انسان شايسته اين صفا نيست. انساني كه سراپا نياز و احتياج به خداوند است و اگر خدا او را يك لحظه رها كند هيچ است و هرچه دارد از خداوند گرفته و مدام از فيض او استفاده مي كند، انساني كه هزاران حادثه و بدبختي و گرفتاري آسماني و زميني و مشكل و مريضي و نياز او را احاطه كرده اند، چه جاي تكبر؟ به چه چيز تكبر كند؟ اما خداوند همه كاره و غني علي الاطلاق و بي نياز و مبرا از هر عيب و نقص و دهنده همه نيكي ها و خوبيها و قادر مطلق كه همه به او محتاجند چگونه تكبر نكند؟ چگونه مورد ستايش نباشد؟ تكبر خداوند، تكبر يك موجودي است كه همه صفات پسنديده از او نشات گرفته و او منشا همه نيكيهاست و تمام نيكوكاران، نيكوكاري را از او ياد گرفته اند. آيا تكبر، چنين كسي را سزاوار نيست؟ خداوند مالك همه مِلكهاست، چگونه به خود ننازد و تكبر نكند؟ اگر ما نبايد تكبر كنيم چون هر چه داريم در سايه لطف خداست و نازيدن ما به چيزي خواهد بود كه به ما تعلق ندارد لذا براي ما پسنديده نيست اما در خداوند مساله بر عكس است. اگر انساني چيزي ساخت و تكبر كرد، فكر نكرده است كه عقل و بدن و وقت و وسايل و... همه را از خداوند گرفته تا به اين هدف رسيده و الا تكبر نمي كرد بلكه خدا را بر اين لطف ستايش مي كرد اگر او ما را خلق نمي كرد نبوديم تا كاري بكنيم و بر آن تكبر بورزيم لذا در هر لحظه زندگي و نفس كشيدن بايد خدا را حمد گوييم و باز هم از پس آن بر نخواهيم آمد. به هنگام هجوم افكار بد بايد از شر شيطان به خداپناه برد و فكر خود را از آنها غافل داشت. زيرا او مقلب القلوب و الابصار است و بس. موفق باسيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
45 |
نام و نام خانوادگي: شيعه -
تاريخ: 31 ارديبهشت 92
بسم الله الرحمي الرحيم با عرض سلام و ادب و احترام لطف کنين پاسخ اين اشکال که از سوي فردي ملحد گرفته شده است رو بفرمايين. الله در سورهيِ حمد ميگويد : ما را به راه راست هدايت فرما، راه آنها كه بر آنان نعمت دادي، نه راه مغضوبان و نه راه گمراهان پرسش: آيا اين گمراهان نيستند که نياز به هدايت دارند؟ هدايتِ هدايتشدگان، همسانِ دارو برايِ سالمان است و دريغ از هدايتِ گمراهان، همسانِ حذرِ دارو برايِ بيماران! و ما همچنان از منطقِ الله در شگفتيم! جواب نظر: با سلام دوست گرامي مراد از طلب هدايت در سوره حمد كه مكرر در نماز مى خوانيم و مى گوئيم : (اهدنا الصراط المستقيم ) ، طلب هدايت بعد از هدايت است ؛ زيرا صراط مستقيم مراتب و درجاتى دارد كه همه افراد در پيمودن اين درجات يكسان نيستند، هر مقدار از اين درجات را انسان طى نمايد، باز درجات بالاتر و والاترى وجود دارد كه انسان با ايمان(از جمله پيامبران و امامان) بايد از خدا بخواهد تا او را به آن درجات هدايت كند. مويد اين مطلب آيه وَ يَزيدُ اللَّهُ الَّذينَ اهْتَدَوْا هُدىً . كسانى كه در راه هدايت گام نهادند، خداوند بر هدايتشان مى افزايد.مريم، 76. است. طبق اين آيه هدايت درجاتى دارد هنگامى كه درجات نخستين آن بوسيله انسان پيموده شود خداوند دست او را مى گيرد و بدرجات عاليتر مى برد، و اين هدايت يافتگان نيز در پرتو ايمان و اعمال صالحشان هر روز به مراحل بالاترى گام مى نهند نكته ديگري كه از روايات در ذيل «اهدنا الصراط المستقم » استفاده مي شود اين است كه مقصود از در خواست هدايت، درخواست ثبات و استقامت در صراط مستقيم است موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
46 |
نام و نام خانوادگي: زهرافياضي -
تاريخ: 30 تير 92
با سلام من پاسخ به اين سوال را به کسي مي خواهم بدم که داره از صفر شروع مي کنه پس اگه امکان داره دلايل بيشتري بياريد ضمنا چرا خدا بايد مارا براي عبادت بيافريند در صورتي که به ما نياز نداره يا اگه هم براي رسيدن ما به تکامل است چرا خداوند بايد ما را بيافريند که بعد بخاهيم به تکامل برسيم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ |
47 |
نام و نام خانوادگي: نازي اميديان -
تاريخ: 12 شهريور 92
با سلام من 15 سالمه و دقيقا سوال خانم زهرا فياضي را دارم اگر ميشه با زبان ساده به اين سوال جواب بديد. ممنون جواب نظر: با سلام كاربر گرامي؛ ما عبد خداييم و همه چيز ما متعلق به اوست و اختيار را هم او به ما تفضل كرده است با توجه به اين حقيقت جايي براي اين سوال نمي ماند كه چرا خدا ما را براي كمال آفريد؟ اگر عبد اوييم و همه چيز ما تفضل اوست و خلقت ما هم تفضل است چه معنا دارد كه خدا را در مورد آن بازخواست كنيم كه چرا ما را خلق كرده اي؟ ما اگر خداوند را در حد انسان ندانيم مشكل حل مي شود. بايد خداشناسي خود را تقويت كرد و ديد خود را در مورد مسائل ديني به حقيقت نزديك كرد و از گناه و انحراف اجتناب كرد و گناه اين كارها را با اين سخنان به گردن خدا نينداخت. ما در اين مورد در نظرات قبلي مفصل سخن گفته ايم لطفا هر دو صفحه مربوط به نظرات را با دقت بخوانيد انشاء الله به جواب خود مي رسيد ولي مضاف بر آنها به نكات ديگري در اين مورد از بزرگان دين اشاره مي شود: خداوند در قرآن مي فرمايد: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» (ذاريات، آيه56) نكاتى را در مورد اين آيه يادآور مى شويم: 1- «ليعبدون» نشان مى دهد كه غرض از خلقت بشر عبادت كردن بشر است نه معبود شدن خدا، و گرنه مى فرمود: «الا لاُعبد» يا «لاكون لهم معبودا» و آن نقص خدا را مى رسانيد زيرا تا معبود نشده فاقد آن كمال خواهد بود، اما «ليعبدون» راجع به عبادت كردن بشر و رسيدن بشر به كمال مطلوب است. «الا» نشانگر انحصار مى باشد. 2- لام در «ليعبدون» براى غرض است، فعل بايد بالاخره غرضى داشته باشد و گرنه عبث و سفهى خواهد بود. آن غرض، سبب كمال صاحب غرض خواهد بود، و چون در خدا نقصانى نيست، پس آن كمال راجع به فاعل نيست، بلكه راجع به فعل خدا و عايد بر انسان است. به عبارت ديگر: غرض از خلقت انسان عبادت است و آن كمالى است عايد بر انسان كه نتيجه اش رحمت و مغفرت و سعادت دائمى است. ناگفته نماند: در اينجا فعل خدا تابع غرض خارجى نيست، بلكه غرض خارجى از فعل خدا به وجود مى آيد، غرض خدا از اين خلقت ذات خداست، زيرا كه خدا كمال مطلق است و مقتضاى كمال مطلق، خلقت مى باشد. 3- منظور از عبادت در «ليعبدون» مطلق اطاعت و فرمانبرى است، خواه در كارهاى عبادى باشد يا غير عبادى، به عبارت ديگر: عبادت حقيقى آنست كه انسان تمام كارهاى زندگى خويش را با فرمانهاى خدا تطبيق كند. زيرا خدا براى همه كارهاى زندگى فرمان و دستورى دارد. 4- اما چرا عبادت، غرض از خلقت شده است؟ چون زندگى دنيا بدون آخرت عبث است، خداى فرمايد: «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنا لا تُرْجَعُونَ» (مؤمنون، آيه115)، تنها راه رسيدن به رحمت و مغفرت و سعادت ابدى و بهشت، اطاعت از فرمان خدا در همه مراحل زندگى است، پس معناى حقيقى «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ ...» آنست كه: من آنها را خلق نكرده ام مگر براى رساندن به بهشت و سعادت ابدى. (تفسير أحسن الحديث، ج10، ص359) آيت الله مكارم شيرازي مي فرمايد: خداوند در قرآن مى فرمايد: «من جن و انس را نيافريدم جز براى اينكه عبادتم كنند؛ وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ». و مي فرمايد: من نيازى به آنها ندارم «و هرگز از آنها نمى خواهم كه به من روزى دهند، و هيچگاه نمى خواهم مرا اطعام كنند!؛ ما أُرِيدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَ ما أُرِيدُ أَنْ يُطْعِمُونِ». و مي فرمايد: «خداوند است كه به تمام بندگانش روزى مى دهد، و صاحب قوت و قدرت است؛ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ». اين چند آيه كه در نهايت اختصار و فشردگى است پرده از روى حقيقتى كه همه خواهان آگاهى از آنند برمى دارد، و ما را در برابر هدفى بزرگ قرار مى دهد. توضيح اينكه: بدون شك هر فرد عاقل و حكيمى كه كارى انجام مى دهد هدفى براى آن در نظر دارد، و از آنجا كه خداوند از همه عالمتر و حكيمتر است بلكه با هيچ كس قابل مقايسه نيست اين سؤال پيش مى آيد كه او چرا انسان را آفريد؟ آيا كمبودى داشت كه با آفرينش انسان بر طرف مى شد؟! آيا نيازى داشته كه ما را براى پاسخگويى به آن آفريده است؟! در حالى كه مى دانيم وجود او از هر جهت كامل و بى نهايت در بى نهايت است و غنى بالذات. پس طبق مقدمه اول بايد قبول كنيم كه او هدفى داشته، و طبق مقدمه دوم بايد بپذيريم كه هدف او از آفرينش انسان چيزى نيست كه بازگشت به ذات پاكش كند. نتيجتا بايد اين هدف را در بيرون ذات او جستجو كرد، هدفى كه به خود مخلوقات بازمى گردد، و مايه كمال خود آنها است، اين از يك سو. از سوى ديگر در آيات قرآن تعبيرهاى مختلفى در باره هدف آفرينش انسان شده است. در يك جا مى خوانيم: «الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا؛ او كسى است كه مرگ و زندگى را آفريد تا شما را آزمايش كند كدامين نفر بهتر عمل مى كنيد؟» (ملك- 2) در اينجا مساله آزمايش و امتحان انسانها از نظر"حسن عمل" به عنوان يك هدف معرفى شده است. و در آيه ديگر آمده است: «اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْماً؛ خداوند كسى است كه هفت آسمان را آفريده و از زمين نيز مانند آن خلق كرده است، فرمان او در ميان آنها نازل مى شود تا بدانيد خداوند بر هر چيز توانا است، و علم او به همه موجودات احاطه دارد» (طلاق- 12). و در اينجا "علم و آگاهى از قدرت و علم خداوند" به عنوان هدفى براى آفرينش آسمانها و زمين (و آنچه در آنها است) ذكر شده است. در آيه ديگر مى خوانيم: «وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً واحِدَةً وَ لا يَزالُونَ مُخْتَلِفِينَ- إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ؛ اگر پروردگارت مى خواست همه مردم را امت واحده (و بدون هيچگونه اختلاف) قرار مى داد، ولى آنها همواره مختلفند- مگر آنچه پروردگارت رحم كند، و براى همين (رحمت) آنها را آفريده» (هود- 118 و 119) بر طبق اين آيه "رحمت الهى" هدف اصلى آفرينش انسان است. اما آيات مورد بحث تنها روى مساله عبوديت و بندگى تكيه مى كند، و با صراحت تمام آن را به عنوان هدف نهايى آفرينش جن و انسان معرفى مى نمايد. اندكى تامل در مفهوم اين آيات، و آنچه مشابه آن است، نشان مى دهد كه هيچ تضاد و اختلافى در ميان آنها نيست، در واقع بعضى هدف مقدماتى، بعضى متوسط و بعضى هدف نهايى اند و بعضى نتيجه آن. هدف اصلى همان "عبوديت" است كه در آيات مورد بحث به آن اشاره شده، و مساله "علم و دانش" و "امتحان و آزمايش" اهدافى هستند كه در مسير عبوديت قرار مى گيرند، و "رحمت واسعه خداوند" نتيجه اين عبوديت است. باين ترتيب روشن مى شود كه ما همه براى عبادت پروردگار آفريده شده ايم، اما مهم اين است كه بدانيم حقيقت "عبادت" چيست؟ آيا تنها انجام مراسمى مانند ركوع و سجود و قيام و قعود و نماز و روزه منظور است؟ يا حقيقتى است ما وراى اينها؟ هر چند عبادات رسمى نيز همگى واجد اهميتند. براى يافتن پاسخ اين سؤال بايد روى واژه "عبد" و "عبوديت" تكيه كرد و به تحليل آنها پرداخت. "عبد" از نظر لغت عرب به انسانى مى گويند كه سر تا پا تعلق به مولا و صاحب خود دارد، اراده اش تابع اراده او، و خواستش تابع خواست او است. در برابر او مالك چيزى نيست، و در اطاعت او هرگز سستى به خود راه نمى دهد. و به تعبير ديگر "عبوديت"- آن گونه كه در متون لغت آمده- اظهار آخرين درجه خضوع در برابر معبود است، و به همين دليل تنها كسى مى تواند معبود باشد كه نهايت انعام و اكرام را كرده است و او كسى جز خدا نيست. بنا بر اين عبوديت نهايت اوج تكامل يك انسان و قرب او به خدا است. عبوديت نهايت تسليم در برابر ذات پاك او است. عبوديت اطاعت بى قيد و شرط و فرمانبردارى در تمام زمينه هاست. و بالآخره عبوديت كامل آن است كه انسان جز به معبود واقعى يعنى كمال مطلق نينديشد، جز در راه او گام بر ندارد، و هر چه غير او است فراموش كند، حتى خويشتن را! و اين است هدف نهايى آفرينش بشر كه خدا براى وصول به آن ميدان آزمايشى فراهم ساخته و علم و آگاهى به انسان داده، و نتيجه نهائيش نيز غرق شدن در اقيانوس "رحمت" او است. (تفسير نمونه، ج22، ص385) موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
48 |
نام و نام خانوادگي: پريسا -
تاريخ: 29 مهر 92
انساني كه سراپا نياز و احتياج به خداوند است و اگر خدا او را يك لحظه رها كند هيچ است و هرچه دارد از خداوند گرفته و مدام از فيض او استفاده مي كند، انساني كه هزاران حادثه و بدبختي و گرفتاري آسماني و زميني و مشكل و مريضي و نياز او را احاطه كرده اند، با سلام خداوند عظيم وكمال مطلق چرا انسانها را غرق در اين همه ببختي و نقص آفريده اين همه مريضي و بدبختي و ملال و نقص براي چه؟ جواب نظر: باسلام دوست گرامي؛ انساني كه چنين سرا پايش را نياز و نقص فرا گرفته اينهمه مغرور مي شود ببينيد اگر نقص و نيازي نداشت چه مي كرد؟ نياز انسانها باعث پيوند آنها و ارتباط آنها با يكديگر مي شود. نياز است كه اسب هواي نفس سركش را رام كرده و تكبر را تعديل مي كند. اگر نياز انسانها نبود بسياري از مشاغل اجتماعي ايجاد نمي شد نياز است كه صحنه آزمايش را براي انسان ايجاد مي كند. و... نيازمند بودن انسانها چيز بدي نيست بلكه طبيعي انسان است ما از جسميم و نياز، ذاتي جسم است. ما معلوليم و نياز، ذاتي معلول است. اين دنيا نظام علت و معلول است نظام اسباب و مسببات است اراده خدا هم همين بوده كه ما در چنين دنيايي قرار گيريم(يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميدُ فاطر/15) و روح الهي خود را تربيت كنيم. هرچه شرايط براي روح سخت تر باشد او را پخته تر و ناب تر مي كند. خداوند در قرآن مي فرمايد: «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ * وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبينَ (عنكبوت2و3) آيا مردم پنداشتند كه تا گفتند ايمان آورديم، رها مى شوند و مورد آزمايش قرار نمى گيرند؟ و به يقين، كسانى را كه پيش از اينان بودند آزموديم، تا خدا آنان را كه راست گفته اند معلوم دارد و دروغگويان را [نيز] معلوم دارد.» هركه در اين بزم مقرب تر است *** جام بلا بيشترش مي دهند. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
49 |
نام و نام خانوادگي: فرناز اسدپور -
تاريخ: 06 آبان 92
سلام.ممنون از اين سايت خوبتون خيلي عاليه |
50 |
نام و نام خانوادگي: سامان -
تاريخ: 17 آبان 92
ساييتتون عاليه ممنون |
51 |
نام و نام خانوادگي: مجتبي -
تاريخ: 05 آذر 92
سلام.هنوز توضيح کامل نيست. مگر نداريم که خدا جن و انس رو تنها براي عبادت کردن آفريد؟ خوب يک سوال ديگه مطرح ميشه که مگه خدا نياز به عبادت ما داره؟و در جاي ديگه خدا گفته ((الله الصمد يعني خدا بي نياز است)) خودش گفته براي عبادت آفريده و خودش هم گفته نه تنها به عبادت بلکه به هيچ چيز ديگه اي محتاج نيست. جواب نظر: باسلام دوست گرامي؛ ما به اين سوال شما قبلاً پاسخ داده ايم. خداوند انسان را براي رفع نيازهاي خودش خلق نكرده است بلكه اين انسان است كه به عبادت خداوند براي رسيدن به كمال خود نيازمند است. خداوند با خلقت انسان در حق او لطف نموده و انسان براي شكر گذاري اين نعمت و ديگر الطاف خداوند بايد دائماً مشغول به حمدو ثناي او باشد و از آنجا كه همه چيز خود را از خدا گرفته و اگر نظر خداوند از او برگردد و او را به حال خود واگذارد سر از نابودي در مي آورد بايد او را عبادت كند. عبادت اظهار بندگي و نيازمند بودن به درگاه خداست، فرد با عبادت خداوند بيچارگي و ضعف و نياز و هيچ بودن خود در مقابل خداوند را اعلام مي دارد. خداوند با اين دو آيه مي خواهد همين را به ما بفهماند كه اگر شما را براي عبادت آفريديم خيال نكنيد كه نيازمند به اين عبادت شما بودم بلكه براي خود شماست و سعادت شما در گرو آن است. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
52 |
نام و نام خانوادگي: ايمان علي زينلي -
تاريخ: 08 آذر 92
ممنون متشکرم عالل به وبلاگ من هم سربزن(http://www.bazy12.niloblog.com/) باي بايييييييي خداحافففففففظظظظظظظ .................................. |
53 |
نام و نام خانوادگي: اليار -
تاريخ: 14 آذر 92
با سلام اول از همه اينو بگم خوش به سعادتون که دارين دنبال راهو چاره ميگردين بعضيا هستن که معرفت اينجور کارارو ندارن سوالارو ديدم يچيزايي يادم افتاد خواستم به اشتراک بذارم البته بي ادبي نباشه محمود جان هرچه گشتيم ذکري بالاتراز صلوات پيدا نکرديم اقا و خانوم يحيي_فياضي واميديان اول از همه چندتا سوال ميپرسم تو خودتون حلو فصلش کنيد 1 چرا پدرومادر علاقه دارن که فرزند داشته باشن؟ 2 چرا هر خونه اي يه قانون خاصه خودشو داره؟ 3 چرا والدين دوست دارن که از تجربشون استفاده کنيم و به حرفاشون گوش بديم؟ راستي دقت کردين هر وقت به حرفشون عمل نميکنيم يه اتفاقي ميوفته... بنظر من خدا تنهاييو دوست نداره مخلوقاتو افريده وبه انسان از روح خودش دميده ببينيد چقدر انسانو دوست داره عبادتم مثه استفاده از تجربه هايه پدرو مادره نبايد از سوي ترس از خدا باشه بايد از فهمو درک اين نعمتهايي که به ما داده باشه اميدوارم يه قطره از دريارو توجيح کرده باشم اقا مسعود يکي که خيلي دوست داره با يه خطه تلفني ديگه بهت پيام ميده ميخواد امتحانت کنه چه جور ادمي هستي شما جوابشو نميدي اما خود خوري ميکني که اين کيه چرا مزاحم ميشه مطمئنم اگه به جواب ندادن بعضي اتفاقات ادامه بدي شايد يکم اذيت بشي ولي پيش طرفي که دوست داره بيشتر عريز ميشي شيعه_ مطمئنا کسايي که راه خدارو پيش ميرن از خدا طلب صراط مستقيم دارن نه اونايي که دست به هر راهي ميزنن خدايا مارو به راهي که دوست داري هدايت کن ممنون ميشم صلواتي براي سلامتي امام زمان بفرستيد |
54 |
نام و نام خانوادگي: علي ن -
تاريخ: 16 آذر 92
يا سلام.. هدف از رسيدن به كمال يا فنا يا دينار خداوند جيست؟ جرا بداهت وجود بأيد براي ما بديهي باشد؟ جواب نظر: با سلام دوست گرامي درپاسخ اولتان مي گوييم : كمالات انساني بر دو قسم است: 1. كمالات اعتباري از قبيل داشتن ثروت و جايگاه و مقام اجتماعي. 2. كمالات حقيقي از قبيل داشتن علم و صفات حميده اخلاقي و جمال ظاهري و معنوي. داشتن و نداشتن كمالات اعتباري براي گوهر انسانيت نقصان محسوب نميشود. بود و نبود آن تأثيري در شخصيت انساني ندارد و از اين رو انسانها از نظر علاقهمندي به آن متفاوتاند. اما كمالات واقعي به گونهاي در قوت و شدت انسانيت انسان تأثير دارد و هر انساني بر حسب فطرت خدايي خود گرايش به آن داشته و علاقهمند به آن است و اگر كسي اين علاقه قلبي و ميل باطني را انكار نمايد يا انكار او صرفاً در حدّ زبان است ولي قلب او زبان را تصديق نمينمايد و يا مسأله به گونهاي بر او مشتبه شده است.شهيد مطهري، مجموعه آثار، ج 3، ص 451 ـ 501 كمالي را كه خداوند ميخواهد انسان به آن برسد كمال حقيقي و تكويني است و كمال اخروي چنين كمالي است. واضح است هيچ انساني نميتواند نسبت به آن بيتفاوت باشد چون بالفطره طالب اين نوع از كمالات از قبيل جاويدانگي، بهرهمندي ازانواع نعمتها و لذت بردن از حيات و... است و خداوند از طريق پيامبران راه وصول به اين كمالات را براي انسان تسهيل كرده است. 2. اعتقاد به حكمت الهي جزو اعتقادات ما است. و در جاي خود مبرهن شده است خداوند حكيم است و افعال او بر اساس حكمت، علم و مصلحت در نظام خلقت صورت ميگيرد. و هر چيزي را بهر هدفي آفريده است، چه ما به اهداف الهي و حكمتها و اسرار خلقت او وقوف يابيم و يا اين كه از آن اطلاع نيابيم. و از سوي ديگر اين نكته نيز مسلم است، ما بشر محدوديم و نه از نظام خلقت آگاهي كامل داريم و نه از اسرار خلقت. و عدم اطلاع ما از اسرار خلقت نشانه عبث و بيهوده بودن خلقت نيست، چون آفريدگار جهان حكيم علي الاطلاق است، هيچ كاري از او بدون حكمت صادر نميشود. بر اين اساس اگر هدف از كمال انسان براي ما به خوبي توجيه نشود منافات با حكمت الله ندارد چون قصور در علم ما است. با توجه به اين نكته جواب پرسش شما اين است: 1. اما اينکه هدف از کمال چيست و چرا خداوند انسان را براي رسيدن به كمال خلق كرده و خواسته به كمال برسد؟ ما در مقابل اين پرسش را از شما داريم اگر خداوند انسان را براي وصول به كمال خلق نكند و نخواهد كه او به كمال برسد، پس چه كند؟ لابد خواهيد گفت براي رسيدن به نقصان و رذالت اخلاقي خلق نمايد، و از او بخواهد به سمت دنائت، پستي و رذايل اخلاقي سير كند چون قضيه دو شق بيشتر ندارد يا براي رسيدن به كمال ميآفريند يا براي رسيدن به نقصان يا نه براي اين و نه براي آن، شق سوم با حكمت الله سازگار نيست. چون خلقت بدون هدف خواهد شد. و شق اول را كه شما نميپذيريد پس شق دوم باقي ميماند. اولاً آيا فطرت شما ميپذيرد، يك چنين خلقي صورت بگيرد. شما در كارهاي خود از جمله تحصيلاتتان روز به روز آيا ميخواهيد پيشرفت داشته باشيد و كمال پيدا كنيد و يا بدتر شويد؟ ثانياًاينكه خداوند موجودي را براي رسيدن به كمال خلق نكند، با خدايي او سازگار نيست و لازمه كمال مطلق بودن او آن است كه نظام هستي را بسان يك نقاش هنرمند و چيره دست به صورت احسن بيافريند و انسان را براي وصول به كمال خلق كند و از او بخواهد با اختيار خود طي طريق نموده و به كمال برسد. 2. اگر منظور شما اين است كه هدف و غرض خداوند از رساندن انسان به كمال چيست؟ پاسخ اين است كه قضيه دو بعد دارد: يك بعد آن مربوط به انسان است كه به عنوان عامل پذيراي كمال است و بعد ديگر آن مربوط به خداوند است كه به عنوان عامل مفيض كمال ميباشد. امّا نسبت به انسان، به مقتضاي اين كه خداوند فياض علي الاطلاق و غني بالذات است، هدف خداوند از خلقت انسانها اين نيست كه نفعي عايد او شود زيرا او نيازي ندارد، بلكه هدف او نفع رساندن به انسان است ميخواهد انسان به كمال برسد و بدين طريق مستحق پاداشهاي الهي گردد.سبحاني، جعفر، الالهيات، ج 1،ص 263، و اين كه در سوره هود آيه 119 آمده است هدف از خلقت انسان وصول به رحمت حق (رسيدن به بهشت) است ناظر به همين مطلب ميباشد. امّا نسبت به خداوند، يعني چه عاملي باعث گرديد اراده خداوند به اين تعلق گرفت كه جهان و انسان را به منظور رسيدن به كمال بيافريند؟ با اين كه نيازي به آنان نداشت خواست به آنان نفعي رساند؟ از ديدگاه فلسفي عاملي كه باعث اراده خداوند به ايجاد اشياءگرديد حب الله بر ذاتش و كمالاتش است كه ايجاب نمود تا موجوداتي را بيافريند و كمال خود را به مرحله ظهور قرار دهد. در حديث قدسي آمده است: من كنز مخفي بودم، پس دوست داشتم شناخته شوم، فلذا خلق را ايجاد كردم تا شناخته گردم. اين هدف هر چند با خلقت هر موجودي تأمين ميشود چون هر موجودي عارف به خداوند و مسبّح اوست. امّا در خلقت انسان عنايت ويژهاي صورت گرفته است و آن اين كه از آن جايي كه خداوند واجد جميع كمالات است، تمامي صفات جمال از قبيل علم، قدرت، بهجت، جاويدانگي و... را دارد و با توجه به حب الله به ذاتش، بر اساس آيات مربوط به خلافت انسان اراده الهي به اين امر تعلق گرفت كه مظهر و نمايندهاي بسان خود در زمين ايجاد كند كه در ذات، صفات و آثار بسان او باشد فلذا انسان را آفريد. جوادي آملي، تفسير تسنيم، ج 3، ص 93، واضح است خداوند موجودي را كه با اين هدف آفريده است، همان گونه حب به ذات حق ايجاب كرد او را بيافريند حب الهي به صفات و كمالاتش ايجاب مينمايد انسان با اختيار خود به كمالات خدايي نايل آيد و بسان خداوند مظهر علم، قدرت، جاويدانگي و كمال او باشد. و براي اكثريت پيروان مكتب توحيد صحنه بروز اين كمالات روز قيامت است. حضرت امام خميني در كتاب مصباح الهدايه اين روايت را آورده است كه در روز قيامت نامهاي از خداوند به بهشتيان به اين مضمون ميرسد: از خدا حي، قيوم و جاويدان به انسان حي و قيوم و جاويدان، امّا بعد هر گاه من اراده ايجاد و تحقق چيزي را ميكنم آن شي موجود ميگردد. اكنون تورا نيز به گونهاي قرار دادم، كه هر گاه ايجاد شي را اراده كني آن شي ايجاد ميشود.امام خميني، مصباح الهدايه، نور 13، ص 53، بنابراين اگر كسي كمالات انساني را در اثر پيمودن راه انبيا، كسب نكند از آن حب الهي خود را به دور نگهداشته است. البته بايد اين نكته را اشاره كنم درجات كمال متفاوت است و انسانها نيز در وصول به آن متفاوتاند، پيامبران و ائمه معصومين ـ عليهم السلام ـ در عاليترين مراتب اين درجات قرار دارند. بنابراين هدف از وصول به كمال درجات انسان وصول او به رحمت حق و برخوردار شدن از نعمتهاي جاويدانه الهي و آرميدن در جوار قرب حق است. و در جانب خداوند هدف الله از وصول انسان به كمال حب او به ذاتش است كه ميخواهد مثال و مظهري بسان خود در عالم ايجاد كند كه داراي علم و قدرت و جاويدانگي باشد و وصول به اين مقام جز از طريق پيمودن راه انبياء امكان پذير نيست و تعداد معدودي به مقام كامل اين مظهريت نايل ميآيند. منابع جهت مطالعه بيشتر: 1. آموزش كلام اسلامي، محمد سعيدي مهر، ج 1،بحث حكمت الهي، قم، موسسه فرهنگي طه، اول، 1377. 2. انسان شناسي، محمود رجبي، قم، موسسه امام خميني، چهارم، 1382، فصل پاياني. 3. تفسير تسنيم، جوادي آملي، ج 3، قم، مركز نشر اسراء، اول، 1380. اي مؤمنان! هنگامي كه خدا و رسول او شما را به سوي چيزي فرا ميخواند، اجابت كنيد براي اين كه به شما حيات جاويدانه ميبخشدو بدانيد خداوند از خود انسان به او نزديكتر است. و همانا به سوي او محشور ميشويد. (قرآن كريم، انفال 24) برگرفته از سايت انديشه قم جهت تکميل سوال دومتان عرض مي کنيم خلقت و آفرينش و افاضة هستي، اقتضاي ذاتي مبداء هستي بخش است و تكامل موجودات، مقصود بالعرض نظام خلقت است . روشن كردن جهان و جهانيان، از ويژگي ذاتي و اقتضائات وجودي آفتاب فروزان است يعني خورشيد اگر نورافكني مي كند به خاطر اقتضاي ذات اوست حال موجودات چگونه و تا چه اندازه از آن استفاده مي كنند اين مقصود بالعرض تابش نور خورشيد است و نه مقصود بالذات آن به عبارت ديگر: خدايي خدا اقتضاي آفرينش دارد؛زيرا كه «آفريدن» به معناي ايجاد کردن است. هر وجودي خير است و لازمه فياض(بخشنده) بودن خداوند، عطا کردن او است هر چيزي که اقتضاي وجود و هستي داشته يا امکان وجود داشتن آن باشد، فيض وجود از خدا دريافت مي کند .خداوند بخل در وجود و هستي دادن ندارد، تا موجودي که امکان وجود آن است ، وجود را دريافت نکند. لذا جهان هستي نمادي از لطف، مهرباني، علم، قدرت، حکمت و... خداست،به طوري که بدون آفرينش، صفات جمال و جلال خدا مخفي و پنهان مي ماند .چرا كه هر «بود»ي، «نمود»ي دارد؛ نمي شود فياض باشد ، اما فيضي نداشته باشد، همان گونه که نمي تواند نور باشد. اما روشنايي نداشته و رحمت باشد. اما بخشش نداشته باشد! موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
55 |
نام و نام خانوادگي: امير نبوتي -
تاريخ: 15 دي 92
ســــــــــــــــــــــوال کــــــــــننده گـــــــــــــــــــــــــرامي مي خواهيد در سه سوت بفهميد که چرا خدا انسان را آفريد براي داشتن جواب 1- لطفا شناخت خود را از خدا بگوييد 2- شناخت خود را از انسان و مخلوق بگوييد خوب به نظرم براي داشتن جواب سوال فهم درست و کامل از دو موضوع بالا کافيه , و گرنه مشکل در فهم از خدا و مخلوق است |
56 |
نام و نام خانوادگي: زهرا -
تاريخ: 30 دي 92
ميگيد خدا عادل ومهربان است.ميگم اگر عادل بودوقتي انسان را افريد واينهمه سختي جلوي پاش گذاشت حداقل بايد خودکشي راحرام نمي کرد.اگر ميگيد اختيار داريم دروغ است اولين حق ادم اين است که اگر نخواستيم زنده نباشيم با کدام عدالت و انصافي خودکشي حرام شده؟ جواب نظر: باسلام خواهر گرامي؛ آيا تا به حال ديده ايد كه مادران جلوي فرزندان خود را از افتادن در حوادث مي گيرند و تمام سعي و تلاششان اين است كه او را حفظ كنند؟ آيا تا به حال مادري را ديده ايد كه فرزند خردسالش را از افتادن از پرتگاه يا جاي بلندي كه بيم جان اوست نگه دارد ولي او بر افتادن پاي بفشارد؟ چرا مادرش با وجود مهرباني در حق او، وي را از اين كار باز مي دارد و چه بسا در صورت اصرار با خشونت جلوي او را بگيرد؟ شايد خودتان هم مادر باشيد و همين مساله را تجربه كرده باشيد. حال خداوند كه چندين برابر از مادر بر ما مهربان تر است چگونه اجازه دهد ما از روي ناداني خود را نابود كرده و زمينه خلود در آتش را براي خود فراهم كنيم؟ اتفاقاً اجازه دادن چنين كاري مساوي با بي رحمي و عدم حكمت او مي باشد كه او از اين اعمال مبراست. با توكل بر خداوند در پناه او موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
57 |
نام و نام خانوادگي: نلبل -
تاريخ: 06 بهمن 92
نتا |
58 |
نام و نام خانوادگي: Masoud Alizaadeh -
تاريخ: 25 بهمن 92
ببينيد عزيزيان اين سوال خيلي ذهن منو به خودش مشغول کرده که ما انسان ها براي چي آفريده شديم ؟! طبق فرمايش قرآن انسان ها فقط براي عبادت خداوند آفريده شده اند ! خب صحيح ولي من بحثم سر اينه که خدا چرا بايد ما رو خلق کنه تا عبادتش کنيم ؟ مگه خدا چه نيازي به عبادت ما داره ؟ آخه چرا بايد خداوند يه سري موجودات به نام انسان رو خلق کنه که اشرف مخلوقاتش هم باشند اونوقت اين انسان ها در جرياني به نام زندگي قرار بگيرند و بعد از اينکه در دنيا مورد آزمايش قرار گرفتند در روز رستاخيز حسابرسي بشن ؟ الان چه مشکلي با آفريده شدن انسان ها خلق شد ؟ ما به چه دردي ميخوريم که آفريده شده ايم ؟ سوال من اينه اگه ميتونيد راهنمايي کنيد./// متشکر ! جواب نظر: باسلام دوست گرامي؛ خداوند مولا و همه كاره ماست و ما عبد و مخلوق اوييم حال با اين تفسير چه جايي براي اين سخن مي ماند؟ اگر خداوند صاحب اختيار ماست پس اجازه خلقت ما هم بدست اوست و چون او خواسته و او حكيم است ديگر جاي تشويش و نگراني و اعتراض نمي ماند. او خداوندي است كه بر ما منت نهاده و ما را خلق نموده و ما را در ذيل رحمت بي انتهاي خود قرار داده و ما را به شرافت نعمت گرانقدر خود يعني «عقل» زيور داده و ما را در اعمالمان مختار نموده و براي هدايت ما هزاران رسول و كتاب فرستاده و تمام نعمات خود را در حق ما به اتمام رسانده و در احكام و دستورات خود بر ما آسان گرفته و در صورت خطا و گناه درب توبه خود را بر روي ما باز نموده و اين رحمت بي انتهاي او به اين دنيا ختم نشده بلكه هزار برابر آن را در آن دنيا براي نيكوكاران وعده داده و با افرادي كه در مسير او قرار گيرند ولي داراي برخي گناهان جزئي هستند باب شفاعت ائمه را در آن دنيا باز نموده و به بهانه هاي مختلف انسانها را ذيل اين رحمت واسعه خود قرار داده است و در بهشت آنچه قابل وصف نيست از خوبي در اختيار انسان قرار مي دهد كه تا ابد در آنجا خواهد ماند. با اين تفاصيل بي انصافي و ناشكري است كه شاكر او نباشيم و از كرده او اظهار نارضايتي كنيم. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
59 |
نام و نام خانوادگي: اميربراتي -
تاريخ: 11 اسفند 92
سلام چرا خدا ما را مي آفريند بعد مي ميراند سپس زنده مي کند و حسابرسي صورت مي گيرد، اين چرخه کي تمام مي شود؟ چرا انسان ها متفاوتند آيا تفاوت انسانها با عدالت تناقض ندارد. جواب نظر: باسلام دوست گرامي؛ بهشت و لقاي الهي و رضوان او و يا جهنم و عذاب الهي پايان کار انسان است و جاودانه در آنجا خواهيم ماند. ورود و خروج ما به اين دنيا براي عبادت و معرفت خداوند و امتحان پس دادن در اين مورد بوده است . تفاوت انسانها براي امرار معاش، ضروري است و در امتحان الهي اين تفاوتها لحاظ شده و جزاي هرکس بر اساس توانايي و قدرتش شنجيده مي شود. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
60 |
نام و نام خانوادگي: نگين -
تاريخ: 23 اسفند 92
سلام براي رسيدن به هدف عبوديت ميشه عادي هم زندگي كرد پس چرا يك سري انسان ها عمر خود را صرف كشف اسرار و رموز دنيايي ميكنند كه فاني است و فقط به اين هدف آفريده شده كه انسان مدتي در آن زندگي كند و برود يا چرا مهندساني سعي در ساخت ابزاري براي آسايش انسان دارند؟ با كمي امكانات هم ميتوان بندگي خدا را كرد . كلا نميفهمم چرا بايد درس بخوانيم خب شما ميگوييد خدا ميخواهد ما به كمال در همه زمينه ها برسيم تا نماينده خدا در زمين باشيم اما همان طور كه گفتم علم در مورد اين زمين و جهان فاني چه فايده اي دارد شايد هم منظور شما از علم، شناخت خدا و ... باشد كه در اين صورت اصلا مدرسه و دانشگاه رفتن جز در رشته هاي عرفان و ... معني اي ندارد و بيهوده است. جواب نظر: باسلام دوست گرامي؛ عبوديت فقط به نماز خواندن و ذکر گفتن و ... نيست بلکه رفع نيازهاي جامعه و دستگيري از نيازمندان و فراهم کردن زمينه آسايش ديگران يا فراگيري علوم مختلف براي رفع نيازهاي جامعه همه و همه اگر با نيت الهي باشد عبادت است چنانکه در مقابل، اگر نماز خواندن از روي ريا و بدون اخلاص باشد عبادت نيست و انسان را به کمال نمي رساند. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |