![]() | ||
![]() |
مقالات | سخنراني ها | شبکه سلام | موبايل | انتشارات | محصولات نرم افزاري | ليست پاسخ ها |
![]() |
تاريخ: 17 آبان 1392 |
![]() |
|
آيا ازدواج امام حسين (ع) با ارينب ، در پيش آمد قضيه كربلا نقش داشته است؟ | ||
سئوال كننده: مليکا مالکي توضيح سؤال : زني نخست نامزد يزيد ميشود و چون [امام] حسين او را گمراه ميكند و با گول زدن او را به سوي خود ميكشد و به اين گونه كينهجوئي يزيد برانگيخته ميشود كه منجر به كشته شدن [امام حسين] ميشود. همانطور كه ميبينيد اين مطلب را نيز با كمك اسناد تاريخي مطرح نمودهاند. منتظر پاسخ شما هستم . مقدمه : اين شبهه از سوي برخي از دشمنان اهل بيت عليهم السلام طرح شده كه ادعا ميكنند علّت زمينه ساز واقعه كربلا و شهادت امام حسين عليه السلام داستان عاشقانهاي بود كه بهواسطه عشق و علاقه شديد يزيد به زني به نام «اُرَيْنَبْ» همسر «عبدالله بن سلام» آغاز شد و امام حسين عليه السلام با اقدامي كه در بعضي كتابها ذكر شده مانع از اين دست يازي و شهوتراني يزيد گرديد . در حقيقت چنين وانمود كردهاند كه سرآغاز كينه توزي و دشمني يزيد با امام حسين عليه السلام و سرمنشأ واقعه كربلا اين ماجرا بوده است . پاسخ: در پاسخ به اين دوست گرامي عرض ميكنيم: با تحقيقي كه ما در متون و منابع تاريخي داشتيم تنها كتاب قابل اعتنائي كه اين واقعه را ذكر كرده است كتاب الامامه و السياسه ابن قتيبه دينوري متوفاي 276 هق از مصادر تاريخي اهل سنّت ميباشد. كه هر محقّقي با مطالعه اين متن، آن را به يك داستان و رمّان شبيهتر ميبيند تا يك اتّفاق حقيقي. ما جهت اطّلاع از كلّ اين ماجرا ترجمه مطالب نقل شده در كتاب الامامه و السياسه را در اين جا ميآوريم : عشق يزيد و حيله معاويه يزيد بن معاويه شبى با يكى از نديمان پدرش معاويه كه رفيق نام داشت شب نشينى كرده ، و رفيق مشغول سخن گفتن بوده ، و از هر طرف سخنى به ميان مى آورد. يزيد مجلس را خلوت و خصوصى ديده ، اظهار ميكند: خداوند حكومت پدرم (معاويه) را پايدار داشته ، و عافيت و تندرستى به او عطا نمايد. دقت فكر و حسن نظر و راى جميل او مرا واميداشت كه در تمام امور خود به صلاح بينى او اتكاء نموده ، و حتى احتياجى به اظهار نيّات و خواستههاى قلبى خود نديده ، و در همه امور خود با توجه كامل او توكل و اطمينان داشته باشم ، ولى پدرم با آن علم و حلم و توجهى كه دارد: از صلاح بينى و خير خواهى من غفلت نموده ، و مخصوصا در يك موضوع مرا به كلى محروم و ضايع كرد. خداوند از خطاها و سيئات اعمال او بگذرد. - رفيق: خيال مى كنم سوء تفاهم و اشتباهى رخ داده است ؛ زيرا محبت و علاقه شديد و توجه و مهربانى كامل پدرت درباره شما قابل انكار نيست ، و شما خودتان ميدانيد كه : پدرتان تا چه اندازه نسبت به شما علاقه نشان داده ، و پيوسته آخرين هدفش خوشى و آسايش و رضايت خاطر و بلندى مقام و شوكت شما است . يزيد سرش را پائين انداخته ، و محسوس بود كه : از اظهار خود پشيمان شده ، و به گفته خود نادم است . رفيق پس از تمام شدن مجلس ، به سوى عمارت معاويه رهسپار گرديده ، و اجازه ملاقات طلبيد. معاويه به خاطر خصوصيتى كه با رفيق (نديم خود) داشت : فهميد كه شرفيابى او در آن وقت شب از جهت امر لازمى خواهد بود، و روى اين لحاظ اجازه داد و رفيق وارد اطاق مخصوص گرديد. رفيق مذاكرات خود را با يزيد درميان گذارده ، و ملال خاطر و تكدر قلب و گلايه و زبان حال او را در پيشگاه معاويه به عرض رسانيد. - معاويه: عجبا، تا به حال كوچكترين عملى كه موجب ناراحتى و تكدر خاطر و كراهيت جانب او باشد از من صورت نگرفته است ، و هميشه خواستارم تا خواستهها و كارهاى او مطابق ميل و موافق خواهش و رضايت كامل او انجام پذيرفته ، و هيچگونه درباره او مهربانى و خوبى و احسان مضايقه نكنم . سپس دستور داد: يزيد را پيش او بخوانند. نديم معاويه پيش يزيد آمده ، و او را به پيشگاه امير دعوت كرد. يزيد با عجله فرمان پدرش را پذيرفته ، و به سوى او حركت نمود. يزيد خيال كرد كه : اين دعوت در اين هنگام شب ، به خاطر استشاره كردن و مذاكراتى است كه پيرامون پيش آمدى صورت خواهد گرفت ، زيرا معاويه در كارهاى مشكل و امور سياسى حكومت خود با يزيد استشاره نموده ، و به كمك فكر او آن مشكل را حل ميكرد. يزيد به اطاق مخصوص پدرش وارد شده و نشست . معاويه پس از ملامت و مذمت كردن پسرش يزيد، اظهار داشت : من به موجب علاقه شديدى كه نسبت به تو داشتم تو را بر اشخاص بزرگ و مردان فضيلت و اصحاب رسول اكرم (ص ) برترى داده ، و بر آنها امير و پيشوا قرار دادم ؛ و مقام و مرتبه تو را بر ديگران ترفيع داده ، و به خاطر گرفتن بيعت براى تو منزلت آنان را پائين تر و كمتر قرار دادم . يزيد در حاليكه از شدت شرمندگى و خجلت غرق عرق بود به سخن آمده گفت : من نمى خواستم در مقابل نعمتها و مهربانيهاى شما كفران ورزم ، من بهخيرخواهى و صلاح بينى و احسان شما اعتراف دارم و چون سخن به اينجا رسيده است ، مجبورم سرّ باطنى خود را افشاء كرده و علت انزجار و گلايه خود را بيان كنم . همان طور كه معلوم و روشن است ، انسان به خاطر ادامه زندگى خود و براى آسايش و تنظيم امور زندگانى خويش : نيازمند به ازدواج و زناشويى است ، و البته در انتخاب زن لازم است بيش از پيش دقت و توجه كرد. تا زنى كه از هر جهت سزاوار و مناسب است اختيار و انتخاب شود. من هنگامى كه كمال ادب و زيبائى و حسن سيرت و صورت دختر اسحاق (ارينب) را مى شنيدم ، در دل خود خاطر خواه و علاقه مند و عاشق او شده بودم ، و كوچكترين احتمالى نميدادم كه از جانب شما مسامحه و سستى و تأخيرى در اختيار و خواستگاري از او رخ بدهد، ولى شما به كلى غفلت ورزيديد، به حدى كه او را از جاى ديگر خواستگاري كرده ، و به عقد (پسر عمويش) عبدالله بن سلام در آمد. من از اين پيش آمد بينهايت متأثر شده و آسايش و طمأنينه خاطر و آرامش را از من سلب نموده ، و با حالت اضطراب و ناراحتى و تشويش به سر ميبرم . محبت و عشق و علاقه ارينب رفته رفته در قلب من بيشتر شده ، و صبر و استقامت را از دلم ربوده است . آرى صبر من تمام شده ، و بيش از اين حوصله استقامت و خوددارى و نگهدارى سرّ ضمير خويش ندارم . - معاويه: آرامش قلبت را از دست نداده ، و به من مهلت بده . - يزيد: پس از پايان يافتن و از بين رفتن موضوع، مهلت دادن و فكر كردن و اقدام نمودن چه نتيجه خواهد داشت . - معاويه: نميدانم عقل و استقامت و مردانگى تو كجا رفته است . - يزيد: عشق بر خرد غالب شده ، و به خاطر نمايش عشق، عقل و صبر و تقوى و طمائينه دل رخت بر بسته است . و اگر كسى ميتوانست در مقابل سيطره عشق ، تقوى و عقل خود را از دست ندهد، البته حضرت داود (ع ) براى اين قسمت پيش قدم و مقدم بود، در صورتيكه آن حضرت اظهار عجز و ناتوانى و بى صبرى نموده ، و در مقابل محبتى كه به زني پيدا كرده بود، اضطراب نفس و تشويق خاطر پيدا كرد. - معاويه: براى چه مرا پيش از فوت وقت مطلع نكردى ؟ - يزيد: خيال نميكردم محتاج به تذكر باشد، زيرا كه توجه و عطوفت شما را نسبت به خود به اندازه اى شديد و كامل ميديدم كه احتمال غفلت از اين قسمت را نميدادم . - معاويه: راست است ، ولى بايد بيش از پيش خود را حفظ كرده و تقوى و عقل و صبر را از دست داده نداده ، و سرّ ضمير خود را پيش كسى اظهار ننمائى . شايد بتوانم به مقصد نائل آيم . معاويه به درياى فكر غوطه ور شده ، و براى حل اين مطالب انديشه ها و حيله هايى طرح مى كرد. و ارينب كه از جهت جمال و كمال و شرافت و مال سر آمد زنان زمان خود و شهره آفاق گشته بود، پس از ازدواج كردن با پسر عموى خويش عبدالله بن سلام (از طائفه قريش ) در مملكت عراق با هم زندگانى ميكردند. و عبدالله بن سلام از جانب معاويه مأموريت و حكومتى داشته و داراى فضيلت و مقام و منزلت بلندى بود. معاويه پس از نقشه كشى ها و انديشه هاى بسيار، صلاح در اين ديد كه : نامهاي به عبدالله بن سلام نوشته ، و او را به جانب شام احضار نمايد. معاويه به اين مضمون نامه نوشت و ارسال كرد: چون نامه من به تو رسيد بدون تأخير به سوى شام حركت كن ، اميد است در اين سفر خير بسيار و نتيجه مهمى به تو رسيده ، و نصيب كاملى به دست تو آيد. عبدالله بن سلام پس از رسيدن نامه ، بدون تأخير به سوى شام حركت كرده ، و در منزلى كه قبلا به اشاره معاويه براى او مهيا شده بود وارد شد. معاويه ، ابوهريره و ابودرداء (از اصحاب رسول الله ) را احضار نموده ، و پس از مقدمات و ذكر سخنانى چند و رجز خوانيها، گفت : دخترى دارم كه موقع ازدواج او فرا رسيده ، و ميخواستم براى انتخاب همسر او، دقت كامل و توجه تمامى به كار برده ، و كسى را انتخاب و در نظر بگيرم كه از جهت فضيلت و ديانت و تقوى و ادب و مروت مورد وثوق و اطمينان من باشد، و به نظر من مصداق اين اوصاف شخص عبدالله بن سلام است كه از هر جهت زيبنده و سزاوار است ، و مخصوصا علت اقدام عاجل من اين است كه : مبادا پيش از انجام گرفتن اين قسمت اجل مرا دريابد، و كسانيكه پس از من امور سلطنت و حكومت را به دست ميگيرند، به خاطر عجب و بزرگوارى حكومت و كوچك شمردن ديگران و به بهانه پيدا نكردن هم رتبه و كفو، از تزويج زن ها ممانعت ننمايند. من ميل دارم كه شخصا اين قدم را برداشته ، و راه را براى آيندگان روشن كنم ، تا جانشينان من نيز با من هم فكر و هم قدم باشند. ابوهريره و ابودرداء اظهار تشكر كرده گفتند: البته شما كه صاحب و كاتب رسول الله (ص ) بوديد، از هر جهت براى اجراى دستورات واقعى و عمل كردن به احكام حقيقى كه موجب سپاس گذارى و شكر خالق و رضاى او است ، تقدم و اولويت خواهيد داشت . معاويه - پس مناسب ميدانم كه شما اين نظريه مرا به عبدالله بن سلام ابلاغ نمائيد، و البته با دختر من نيز مشورت و مذاكره خواهيد نمود، ولى تصور ميكنم او هم با فكر و تصويب من مخالفت نكرده و از صلاح ديد من خارج نشود. معاويه پس از بيرون رفتن آن دو نفر، به اندرون كاخ رفته ، و به دختر خود توصيه كرد: هنگامي كه ابوهريره و ابودرداء با او مذاكره نموده ، و او را براى عبدالله بن سلام خطبه و خواستگارى نمايند، در جواب ايشان چنين اظهار كند كه : عبدالله بن سلام بى نهايت مرد زيبنده و مناسب و محترم و پسنديده است فقط مانعى كه در اينقسمت موجود است : بودن زن او ارينب است ، زيرا غيرت و خوى من با اين امر سازگار نبوده ، و روى اينجهت ميترسم سخنى بگويم يا عملى را مرتكب شوم كه موجب سخط و غضب الهى واقع شده ، و بر عذاب و گرفتاريهاى هميشگى گرفتار آيم : و تا ايشان با ارينب زناشوئى مى كند: اين اقدام عملى نخواهد شد. ابوهريره و ابودرداء نزد عبدالله بن سلام آمده ، و گفتار معاويه را به او ابلاغ نمودند. عبدالله بن سلام بى نهايت مسرور گشته ، و شروع به عرض تشكر و سپاس گوئى نموده ، و از الطاف و مراحم و توجهات معاويه كه درباره او مبذول شده است بسى اظهار امتنان و خوشحالى نمود. عبدالله بن سلام پس از اين كه در مقابل توجه اين نعمت :سپاس خالق را به جا آورد، و از نعمتها و حسن نظر و عطوفت و رحمت معاويه سپاس گوئى كرد تقاضا نمود كه آن دو نفر براى خواستگارى رسمى به پيشگاه معاويه رهسپار شوند. ابوهريره و ابودرداء به عنوان خواستگاري به پيشگاه معاويه مراجعت نمودند. معاويه اظهار داشت : همان طوركه گفتم من از اين وصلت بينهايت خوشوقت و فرحناكم ، و چون لازم است با خود دختر نيز مذاكره شده و نظر و موافقت او را هم تحصيل بنمائيم ميبايد شما اين قسمت را نيز شخصا انجام بدهيد. ابوهريره و ابودرداء به اطاق مخصوص دختر معاويه وارد شده و نظر پدرش معاويه را براى او به تفصيل فهمانيدند. دختر به همان شكل كه پدرش تعليم داده بود پاسخ داد. و در نهايت گفت: عبدالله ميتواند همسر و كفو مناسبي باشد فقط تنها مشكلي كه او هست اين اين كه او صاحب همسر است و من ترس از آن دارم كه من با اين كار خود غيرت او را عليه خود برانگيخته و موجب سخط الهي گردم. ابوهريره و ابودرداء نزد عبدالله بن سلام برگشته ، و جريان مذاكرات خودشان را با معاويه و دخترش را براي او نقل كرده ، گفتند: به نظر ما تنها مانعى كه موجود است ، وجود ارينب است . عبدالله بن سلام روى سادگى خود، در حضور آن دو نفر، طلاق زن خود ارينب را جارى كرده ، و آنها را شاهد طلاق قرار داد. ابوهريره و ابودرداء پس از شنيدن صيغه طلاق ، به سوى معاويه مراجعت نموده ، و جريان امر را به او اطلاع دادند. معاويه كه در اين مرتبه حاجت خود را برآورده ديد: شروع به غمزه و ناز كرده ، و گفت : من از اين عمل به اين فوريت متأثر شدم ، عجله و شتاب كردن ايشان سزاوار نبود، بهتر اين بود كه ايشان صبر ميكردند و بالاخره كار به يك ترتيبى انجام مى گرفت ، البته آن چه مقدر است به وقوع خواهد پيوست ، هر چه بود خوب يا بد گذشته است ، ما بايد پيرامون مقدمات و شرائط كار خودمان روى فكر صحيح و نظر صائب به خوبى تأمل كرده ، و سپس تصميم بگيريم . معاويه پس از اظهار اين مطالب درهم و مبهم گفت : شما مرخص شده و مراجعت نمائيد البته آنچه تصميم گرفتم به اطلاع شما خواهيم رسانيد. معاويه پس از اين جريان نامه به پسرش يزيد نوشته ، مژده داد كه كارهاى مقدماتى انجام گرفته ، و به مطلوب نزديك شده ، و اينك عبدالله بن سلام طلاق ارينب را داده است . پس از چند روز ابوهريره و ابودرداء به سوى معاويه برگشتند. معاويه اظهار داشت : طوري كه مسبوق شديد، رضايت و موافقت دخترم بايستنى است ، و شما فعلا جريان امر را به او تذكر داده ، و براى تحصيل رضايت و اجازه او وارد مذاكره شويد. ابوهريره و ابودرداء نزد دختر معاويه آمده ، و پس از اين كه فصلى از مراتب و مقامات و فضائل اخلاقى و شخصيت عبدالله بن سلام ذكر نمودند، گفتند: عبدالله بن سلام به خاطر پيشنهاد شما ارينب را طلاق داده و فعلا موافقت و اجازه پدر شما نيز فقط متوقف به رضايت شما است . دختر معاويه پس از ذكر مقدمات و سخنهاى چند، اظهار كرد: اگر چه تحقق امور وابسته به تقديرات الهى است ؛ ولى در كارهاى مهم و بزرگ ميبايد تا ممكن است دقت و فكر نموده ، و روى صبر و تأمل قدم برداشت ، تا موجبات پشيمانى و تاءثر فراهم نيايد، مخصوصا در اين موضوع كه سرنوشت آدمى را در زندگانيش معين كند، و من به خداى متعال توكل كرده ، و از او استمداد مى نمايم كه آنچه صلاح و خير من است وسائل آن را پيش آورد، و البته نتيجه را به عرض شما خواهم رسانيد ابوهريره و ابودرداء از مجلس برخاسته ، و دعا كردند كه ، خداوند خير شما را بخواهد و شما را توفيق و تأييد فرمايد. سپس نزد عبدالله بن سلام آمده ، و جريان امر را نقل نمودند. عبدالله بن سلام اين بيت را خواند: فان يك صدر هذا اليوم ولى فانّ غدا لناظره قريب اگر چه جريان امروز بر ضرر ما تمام مى شود، ولى فردا هم نزديك است ، و بايد منتظر فردا باشيم تا فردا چه پيش آمد كند. در اين موقع مردم از جريان امر عبدالله سلام آگاهى يافته ، با همديگر ميگفتند: به طور مسلم معاويه عبدالله بن سلام را فريب داده است و اين خبر به گوش همه رسيده ، و حتى در شهرهاى ديگر نيز منتشر شده و هر كسي كه در هر جايى ، از اين قضيه آگاهى مى يافت : از معاويه بد گويى كرده ، و از خدعه و حيله او سخن ميگفت : و همه يك زبان ميگفتند: معاويه با حيله گرى خود مقدماتى را جور كرده است كه عبدالله بن سلام زن خود را طلاق داده است ، و منظور معاويه اين است كه : زن او را براى پسر خودش يزيد تزويج كند، چه امير خوبى است كه پروردگار جهان او را براى حفظ رعيت بيچاره برانگيخته است ! عبدالله بن سلام براى اين كه تكليفش يكسره و روشن بوده ، و از حال تشويش و اضطراب و نگرانى بيرون آيد، از ابوهريره و ابودرداء تقاضا كرد تا براى گرفتن آخرين جواب پيش دختر معاويه بروند. اين بود كه ابوهريره و ابودرداء باز پيش دختر آمده ، و گفتند: اميدواريم كه در اين مدت تحقيقات كاملى به عمل آمده ، و آنچه صلاح و خير بوده است . خداوند روشن و معلوم ساخته است . دختر معاويه اظهار كرد: پروردگار جهان را سپاسگذارم كه مرا در اين امر روشن ، و صلاح و تكليف مرا معين فرمود، من هر چه فكر و تأمل كردم ، رضايت و موافقت خود مرا نتوانستم دريابم ، و چون با ديگران استشاره نمودم : نظر آنان را نيز مختلف و ضدّ و نقيض دريافتم ، اين خود يگانه علت ناراحتى و عدم رضايت خاطرم بود. عبدالله بن سلام چون پاسخ نامساعد دختر را استماع كرد: دانست كه فريب خورده ؛ و بى نهايت مضطرب و پريشان شده ، و مهموم و مغموم گشت ! سپس به خود آمده و گفت : خدايم را حمد مى كنم ، و در مقابل نعمت هاى او ستايش مينمايم ، البته چيزى را كه پروردگار جهان بخواهد قابل تغيير و تبديل نيست . كسى نتواند قضا و تقدير او را ردّ و عوض كند، انسان هر چه روى فكر و عقل و تدبير رفتار نمايد باز نخواهد توانست از محيط حكمرانى خداوند خارج شده ، و كوچكترين ضررى را كه مقدر است از خود دفع كند، فرح و سرور، آسايش و ناراحتى ، نعمت و نقمت اين جهان پايدار نيست ، آدمى بايد در مقابل تقديرات غيبى تسليم و خضوع كرده ، و صبور و ثابت قدم و محكم باشد. اين مذاكرات بطول انجاميده بود، و ايام عدّه (در حدود سه ماه ) ارينب سپرى شده ، و مانعى براى خطبه او باقى نمانده بود. معاويه ابودرداء را مأموريت داد كه: به سوى عراق رهسپار شده ، و ارينب را براى پسرش يزيد خواستگارى نمايد. ابودرداء حركت كرده ، و به عراق رسيد، و در آن حسين بن على عليه السلام در عراق ساكن بوده ، و از جهت علم و معرفت و بخشش و جود و حال و مقام بر همه برترى داشته ، و بزرگ و سيّد اهل عراق بود. ابودرداء پيش خود فكر كرد كه : سزاوار نيست پيش از تشرف به محضر آن حضرت ، به سوى مأموريت خود برود، حسين بن على عليه السلام پسر دختر پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم و سيّد جوانان اهل بهشت بوده ، و بر همه مسلمين فرض و لازم است كه : او را تجليل و تكريم نموده ، و حقوق او را رعايت كنند. ابودرداء به قصد زيارت آن حضرت ، و براى اداى اين حق واجب و ديدن جمال مبارك او، و به عنوان عرض ارادت و محبت خالصانه به سوى خانه پسر پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم حركت نمود. حسين بن على عليه السلام چون ابودرداء را ديد، از جاى خود بر خاسته و با او مصافحه كرد، و از او تجليل و احترام و تعظيم نموده و فرمود: مرحبا مرحبا به تو اى صاحب و رفيق پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم و همنشين او كه اشتياق مرا به رسول خدا تجديد نمودى ، و احزان و غصه هاى مرا به ياد آوردى ! سپس فرمود: از آن روزى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم از دنيا رحلت فرموده است ، كسي را از ياران و اصحاب آن حضرت نميبينم مگر اين كه بى نهايت متأثر و محزون شده و از شدت علاقه و اشتياق و محبتى كه به آن حضرت دارم ، بى اختيار اشك از چشمهايم جارى مى شود و جگرم مى سوزد. در اين هنگام به خاطر ياد رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم اشك از چشمهاى ابودرداء نيز جارى شده ، و گفت : خداوند لبانه را بيامرزد كه بوسيله او با همديگر آشنائى و ارتباط پيدا كرديم . حضرت حسين بن على عليه السلام فرمود: قسم به خداوند كه من به تو علاقمندم ، و اشتياق داشتم تو را ملاقات بنمايم . ابودرداء گفت : معاويه مرا به خاطر خواستگارى ارينب دختر اسحاق به پسرش يزيد به اينجا فرستاده است ، و من هر چه فكر كردم ديدم زيارت و تشرف و عرض اخلاص و سلام و تجديد عهد با حضرت شما، از هر امرى مقدم تر و واجبتر است . حضرت حسين عليه السلام از ياد آورى و اظهار محبت ايشان تشكر نموده ، و سپس فرمود: من هم در نظر داشتم پس از سپرى شدن ايام عده ارينب كسى را كه اهليت دارد، به عنوان خواستگارى به پيش او بفرستم و الان كه شما چنين قصدي داريد از جانب من نيز خواستگارى نمائيد. البته شما براى ابلاغ نظر من از همه لايق تر و سزاوارتر هستيد شما در مجلس ارينب از جانب من نيز خطبه نمائيد و در نتيجه هر طورى كه خدا و او بخواهند انجام پذيرفت ، و در نظر داشته باشيد كه آنچه يزيدبن معاويه به عنوان مهريه حاضر است بدهد، از جانب من نيز مانعى نيست و حاضرم . ابودرداء گفت : در انجام اين خدمت مفتخرم . ابودرداء به سوى خانه ارينب حركت كرد، و داخل اطاق شده و نشست ، و پس از بيان مطالب و مقدماتى چند، راجع به تقديرات خداوند جهان و صبر و تسليم در مقابل حوادث و تسلى دادن به ارينب از جهت فراق عبدالله بن سلام ، اظهار داشت : من از جانب دو نفر براى خطبه و خواستگارى تو به اينجا آمده ام ، اول امير اين امت و پسر ملك و ولى عهد و خليفه او يزيدبن معاويه ، دوم پسر دختر رسول الله صلّي الله عليه و آله و پسر نخستين كسي كه قبول اسلام نمود و سيد و آقاى جوانان اهل بهشت حضرت حسين بن على عليهالسلام، و البته شما خودتان هر دو تاى آنها را از جهت سن و فضيلت و مرتبت و سائر خصوصيات مى شناسيد، پس هر يكى از آنها را كه ميخواهيد انتخاب و تعيين نمائيد. ارينب پس از سكوت طولانى گفت : اى ابودرداء اگر چنين پيشنهادى براى من در غياب شما ميكردند، من آرزومند ميشدم كه از شما مشورت و صلاح بينى كنم ، و به هر وسيله اى بود خدمت شما رسيده و با شما استشاره مى نمودم ، حالا كه شما خودتان حاضر و آگاه هستيد عقيده و نظر خودتان را در اين موضوع بيان فرمائيد؟ من پس از خدا به شما ايمان و اطمينان دارم ، و از شما تقاضا مى كنم كه : با كمال بيطرفى و با نهايت خلوص باطن و نيت ، آنچه را كه صلاح و خير من است بيان فرمائيد. - ابودرداء: اظهار نظر و بيان عقيده كردن از من غلط است ، زيرا كه من رسولى بيش نيستم ، و شما خودتان مختاريد. - ارينب : خداوند شما را موفق بدارد، من هم دختر برادر شما هستم ، و فعلا با شما استشاره كرده و توقع دارم تنها حقيقت و خداوند را در نظر گرفته و آنچه حق و صحيح است براى من روشن و بيان فرمائيد و البته در بيان حق كوچكترين وحشت و خوف و ملاحظات ديگري را به خود راه نخواهيد داد. - ابودرداء: دختر من ! پسر پيغمبر نزد من محبوبتر و بهتر است ، من خود با اين چشمم ديدم كه رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم لبهاى خود را به لبهاى نازنين حضرت حسين بن على عليه السلام گذاشته ميبوسيد، تو هم لبهاى خود را بگذار به محلى كه لب هاى رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم به آنجا گذاشته شده است . - ارينب : قبول كردم و آن حضرت را اختيار نمودم . حضرت حسين بن على عليهما السلام ارينب را به عقد نكاح در آورده ، و مهريه بسيار زيادى براى او تعيين نمود. اين قضيه در ميان مردم منتشر شده ، و حتى به گوش معاويه هم رسيد. معاويه از شنيدن اين خبر بي نهايت غضبناك و متأثر شده ، و نسبت به ابودرداء هم بسيار بدبين و عصبانى گشت . معاويه مي گفت : من بايد خودم را ملامت كنم كه چنين كسى را براى انجام دادن امر مهمى انتخاب نمودم ، و كوتاهى و جهالت از ناحيه من سر زده است ، و بايد نتيجه فكر خام خود را مشاهده كنم . عبدالله بن سلام هنگامي كه از خانه خود خارج مي شد، كيسه هائي را كه پر از جواهر و درّهاى قيمتى و ناياب بود، مهر كرده و به عنوان امانت به زن خود ارينب سپرده بود، و چون در شام تحت فشار و سختى قرار گرفته ، و مخصوصا از جانب معاويه (به خاطر بدگويى ) و نسبت مكر و خدعه او به معاويه ) محدود و مورد غضب قرار مي گرفت صبر و توانش تمام شده ، و بناچار به سوى عراق مراجعت نمود. عبدالله بن سلام دارائى خود را كه همراه خود برداشته بود در اين مدت خرج كرده ، و از اين جهت نيز در مضيقه و فشار واقع شده و مىخواست از آن جواهر و درّهاى امانتى كه نزد ارينب بوده استفاده نمايد. و با اين حال احتمال قوى ميداد كه ارينب به خاطر سوء رفتار و عمل زشت او كه بدون جهت و با آن سوابق حسنه خدمت گذارى هاى ارينب طلاق او را گرفته بود از ردّ كردن آن امانت خوددارى كرده و هيچگونه اعترافى به آن مال ننمايد. ولى خواه ناخواه به سوى عراق حركت كرده و خدمت حضرت امام حسين عليه السلام تشرف حاصل نموده و پس از عرض سلام و اظهار اخلاص و محبت ، و پس از ذكر جريان اجمالى خود، گفت : هنگام سفر امانتى را كه پيش من بسيار با اهميت و پر قيمت و پر ارزش است به ارينب سپرده بودم و چون امروز مورد نياز و احتياج من است تقاضا ميكنم كه شما درخواست بفرمائيد تا آنرا مستردّ بدارد، و قسم به خدا كه من از ارينب خجل هستم ، زيرا من از او كوچكترين عمل خلاف و ناهنجارى نديده ام ، و از او راضى هستم ، ولى پيش آمدهاى مخالف مرا مقصر و شرمنده ساخت . حضرت امام حسين عليه السلام ساكت و آرام نشسته و جوابى نگفت سپس از جاى خود حركت نموده و به اندرون خانه آمده و به ارينب فرمود: اينك عبدالله بن سلام از سفر شام مراجعت نموده و مذاكره از حسن رفتار و اخلاق و درستى و امانت دارى تو بود، و از شما بي نهايت تعريف و توصيف كرده ، و اظهار خجلت و اسف و شرمندگى مى نمايد، و ضمنا ميگويد: امانتى پيش او دارم كه اگر مسترّد بدارد موجب تشكر و شادى خواهد بود. حضرت امام حسين عليه السلام پس از بيانات فوق ، فرمود، عبدالله بن سلام حرف نامربوطى نميزند، و آنچه ميگويد صحيح و درست و حق است ، شما نيز مناسب است امانت او را ردّ كنيد. ارينب گفت : راست ميگويد. امانتى به من سپرده و با مُهر خود مُهر كرده است ، همين طور پيش من محفوظ است . حضرت حسين بن على عليهما السلام از اعتراف و امانت دارى ارينب بى نهايت خوشحال و اظهار رضايت و تشكر نموده ، و به ارينب فرمود: خوب است كه عبدالله بن سلام را اطلاع بدهم ، و حضورا امانت او را به دست خود او برسانم. سپس آن حضرت پيش عبدالله بن سلام آمده و فرمود: به طوريكه معلوم ميشود عين امانت شما به همان حاليكه بود باقى است ، و ارينب به اين قسمت اعتراف مينمايد، و صلاح و خير شما در اين است كه خودتان وارد اطاق او شده ، و بي واسطه از دست او امانتى را كه به او سپرده بوديد پس بگيريد. - عبدالله بن سلام : آيا اجازه ميفرمائيد كه آن امانت را به هر وسيله باشد به من رسانيده ، و احتياجى به حضور من نباشد؟ حضرت امام حسين عليه السلام فرمود: نه ، بايد خودت حاضر شده ، و به دست خود امانت را پس گرفته ، و ذمّه ارينب را تبرئه كنى ! عبدالله بن سلام وارد اطاق ارينب شده ، و حضرت حسين عليه السلام فرمود: اين عبدالله بن سلام است كه حاضر شده است ، تا امانت او را به خود او ردّ نمائيد. ارينب كيسه هاى امانتى را حاضر كرده ، و در مقابل او گذاشت . عبدالله بن سلام بي نهايت خوشحال شده ، و اظهار تشكر نمود. حضرت امام حسين عليه السلام در اين ساعت از اطاق بيرون رفت . عبدالله بن سلام مهر يكى از كيسه ها را برداشته ، و مشتى از دُرها را به ارينب داده ، و اظهار كرد: اين مقدار قليل را از من بپذير. در اين هنگام اشك از چشمهاى آنها جارى شده ، و صدايشان به گريه بلند گشت ، و به زبان حال بر گذشته تأسف و تحسّر ميخوردند. حضرت امام حسين عليه السلام وارد اطاق شده ، گفت : خدايا شاهد باش كه من ارينب را سه طلاقه كردم ، خدايا تو عالم هستى كه نظر من از تزويج ارينب جمال و مال او نبود، تنها مقصد من اين بود كه او را براى شوهرش حفظ و نگهدارى كرده ، و از اين راه ثواب و اجرى ببرم ، خداوندا جزاى خيرى به من عطا كن . حضرت امام حسين عليه السلام ارينب را طلاق داده و آنچه براى او مهريه تعيين فرموده بود همه را به او داد. عبدالله بن سلام ، ارينب را به عقد خود در آورده ، و با كمال خوشى و محبت و صفا با همديگر زندگانى نمودند. الامامه والسياسه، ابن قتيبه دينوري (276هق)، تحقيق الزيني ، ج 1 ، ص 167 . اولاً ابن قتيبه بدون هيچ اشارهاي به ناقل و راوي اين داستان حكايت را از شخص ثالثي نقل ميكند كه براي ما آن شخص شناخته شده نيست ؛ پس داستان از نظر سندي مشكل دارد و قابل احتجاج نيست ؛ ثانياً : اشكال مهم ديگري كه در اين داستان وجود دارد اين است كه امام حسين عليه السّلام در يك مجلس همسرش را سه طلاقه ميكند و حال آن كه بر اساس فقه شيعه كه بر گرفته از روايات اهل بيت معصومين عليهم السّلام است سه طلاق در يك مجلس جايز نميباشد. ثالثاً : گذشته از بطلان قطعي روايت فوق ، به اندازه كافي در اسباب و عوامل زمينه ساز واقعه كربلا در كتب شيعه و سنّي بحث شده است كه هيچ جاي شك و شبهه باقي نمي گذارد تا نوبت به طرح اين شبهه سست و بي اساس برسد. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات مؤسسه تحقيقاتي حضرت وليّ عصر (عج) | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: داوودانصارى -
تاريخ: 15 آذر 87
سلام عليکم خسته نباشيد خداوند خيرتان دهد چنين کارهاي ارزشمندي قطعا اجر بسيار دارد.از خدا برايتان توفيقات روز افزون خواهانم. |
2 |
نام و نام خانوادگي: مجيد -
تاريخ: 17 آذر 87
با سلام مقاله جناب دينوري بسيار جالب بود . خوشبختانه چون ايشان و علماي اهل سنت اين كتاب را 100 % صحيح نمي دانند ما ميتوانيم ملطالب زير را ذكر كنيم : 1 ) خضوع و خشوع يزيد ( ملعون ) در برابر پدرش هر چند شراب خوار و ميمون باز با شد اين ادبش جاي تعريف دارد ؟؟؟؟؟؟؟؟ 2 ) پدر بايد به هر دري بزند كه فرزند را عقده ئي نشود حتي مكر و خدعه هر چند در مقام خليفه؟؟؟؟؟باشد . 4 ) حفظ ناموس (طعمه قرار دادن دختر براي رسيدن به اميال ) ؟؟؟؟؟ 3 ) صحابه كلاه سرشان ميرود . 4 ) نا اگاهي خليفه مسلمين از كوچكترين مسائل خانوادگي ( نميدانم (عقل) و (استقامت) و( مردانگى) تو كجا رفته است؟ ) سه چيزي كه در اين پسر وجود نداشت. 5 ) دينوري دروغ هم بلد نيست بگويد( بمانند ديگران ) و ان جاري شدن حكم 3 طلاقه و بدون حضور شاهد ؟؟؟؟ حال خود كلاه خود را قاضي كنيد . يا علي |
3 |
نام و نام خانوادگي: منتظر -
تاريخ: 04 دي 87
با سلام با توجه به توضيحات فوق چرا اين داستان در بين شيعيان متواتر است جواب نظر: با سلام متواتر به اين معني است که چند سند داشته باشد ؛ اما اين روايت تنها يک سند سني دارد و تمامي کساني که آن را نقل کرده اند آن را با همين يک سند نقل کرده اند که اين به معني قبول روايت نيست ؛ چون خود ايشان از عامي بودن سند اطلاع دارند . همانطور که در کتب اهل سنت روايات بسيار امده است که مولف آنها را قبول ندارد . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
4 |
نام و نام خانوادگي: ا.شعري -
تاريخ: 07 دي 87
دليل هاي گفته شده خيلي جالب بودند |
5 |
نام و نام خانوادگي: جواد علي قلي پور -
تاريخ: 25 اسفند 87
اجركم عندالله |
6 |
نام و نام خانوادگي: قادم -
تاريخ: 04 فروردين 88
بالاخره اين قضيه وازدواج امام حسين با اين زن حقيقت دارد؟؟آيا کل اين داستان ساختگيست يا قسمتي از آن؟لطفا به من پاسخ دهيد چون اکثر سايتها ووبلاگهاي ضد اسلامي با دامن زدن به اين موضوع وطرح آن سعي در منحرف نشان دادن تشيع دارند ومتاسفانه اکثر افراد بي ايمان وسست ايمان هم اين مطلب را مي گويند. وبالاخره ما به پيروان شيطان چه جوابي بدهيم؟ جواب نظر: با سلام دوست گرامي همانطور كه در اين مقاله نيز آمده است ، ماجراي ازدواج با ارينب (و يا جزيي از آن) هيچ سند صحيحي ندارد ؛ بنا بر اين هيچ مقداري از آن قابل قبول نيست . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
7 |
نام و نام خانوادگي: اميري -
تاريخ: 04 فروردين 88
اين داستان، به دلائل زير، بي اعتبار و قابل نقد و ترديد جدي است: 1ـ ابو درداء، (عويمر بن عامر يا عويمر بن قيس) بنا بر نظر مشهور در زمان خلافت عثمان (31 ـ 321 يا 33) درگذشت. برخي وفات او را سال 38 يا 39 هجري دانستهاند(2)، در حالي که داستان مذکور در اواخر سلطنت معاويه و زماني رخ داد که معاويه، يزيد را به عنوان جانشين خود معيّن کرده بود. قطعاً در آن زمان ابو درداء، در حال حيات نبود و سالها از درگذشت وي سپري شده بود. 2ـ داستان در منابع تاريخي و حديثي مشهور و کهن ذکر نشده است، در حالي که اگر رخ داده بود، با شهرت و کيفيتي که در داستان آمده، حتماً در منابع حديثي يا تاريخي ذکر ميشد. تنها کتاب مشهوري که آن را آورده «الامامه و السياسه» است که برخي در انتساب آن به «ابن قتيبه» ترديد جدي کردهاند.(3) 3ـ در هيچ کدام از منابع شيعه و سني ذکر نشده که امام حسين بعد از شهادت علي(ع) و رفتن به مدينه، در اواخر سلطنت معاويه، به عراق (کوفه) آمده باشد و مدت نسبتاً طولاني درنگ نموده تا در آنجا ازدواج نمايد. 4ـ در داستان آمده که امام «ارينب» را سه طلاقه کرد، در حالي که از نظر مکتب اهل بيت(ع) سه طلاقه نمودن همسر در يک مجلس و بدون ازدواج مجدد با وي، ارزش ندارد و محقق نميگردد. 5ـ در برخي منابع گفته شده: کسي که با وي ازدواج کرد، امام حسن است، که در اين منابع، اشارهاي به اينکه امام او را طلاق داده، نشده است.(3) در کتاب «تسلية المُجالس وزينة المجالس» داستان را به صورت مختصر دربارة امام حسن(ع) آورده، يادآور ميشود که اين جريان در مدينه رخ داد و بعد از ملاقات عبدالله با همسر سابق خود و گريه آن دو، امام او را طلاق داد و وي مجدداً به عقد شوهر سابق خود درآمد و به خانة او رفت.(4) منبع مذکور، به جهات زير، از اعتبار و ارزش مناسب برخوردار نيست: أ) کتاب مذکور، از منابع متأخر و غير مشهور (حدود قرن ده هجري) است، نيز وضع نويسنده، از جهت نسب، تاريخ زندگي، محيط تربيتي، ميزان اعتبار و علميت، به صورت دقيق معلوم نيست.(5) ب) اين کتاب بعد از مطالعه کتاب «روضة الشهداء» ملا حسين کاشفي سبزواري متوفاني حدود 910(6) و بر اساس و شيوه و اقتباس از آن نگارش يافته است. نويسنده بعد از تمجيد و تعريف از کتاب «روضة الشهداء» و نويسندة آن مينويسد: بعد از مطالعه آن کتاب از خداوند خواستم بر اساس و روش وي کتابي بنويسم تا در اين کار از او پيروي کرده باشم. وي يادآور ميشود که مطالب صحيح و آنچه در کتابهاي دانشمندان ما وجود داشت، گردآوري کردم.(7) اساس و منشأ کتاب مذکور، کتاب «روضة الشهداء» است. «روضة الشهداء» که مستند مهم اين کتاب به شمار ميرود، به سختي نقد شده است. ميرزا عبدالله افندي اصفهاني از بزرگان قرن دوازدهم، کتابشناس بلندپايه شيعه(8) درباره منابع «روضة الشهداء» بر اين باور است که بيشتر، بلکه تمام روايات موجود در آن، از کتابهاي غير مشهور، بلکه غير قابل اعتماد نقل شده است.(9) افزون بر اين، در کتاب «روضة الشهداء» در بيشتر موارد به ويژه موارد حساس، هيچ مصدر و مأخذي براي آنها ياد نشده، در مواردي که مأخذ آورده، اغلب آن منابع اشکال دارد.(10) ج) داستان مذکور در «روضة الشهداء» نيز نيامده است، چنان که در منابع کهن يافت نشد و نويسنده آن را با تعبير «روايت شده»، آورده، هيچ کدام از راويان يا منابع آن را نام نبرده است! بنابر اين، اين داستان، درباره امام مجتبى نيز داراي ارزش و اعتبار نيست و به افسانه شباهت دارد. دربارة امام حسين(ع) نيز اعتبار ندارد و افسانه بودن آن نسبت به امام حسين(ع) روشنتر است، چنان که مطالبي که ذکر شد، معلوم شد. دقت در جزئيات آن، افسانه بودن گزارش را به خوبي اثبات ميکند. توجه به اين مطلب نيز ضروري است که در هيچ کدام از منابع نيامده که علت يا يکي از علتهاي واقعه کربلا، اين جريان است و يزيد به جهت کينهاي که در اين باره از امام حسين داشت، با حضرت جنگ کرد. پينوشتها: 1ـ الامامه والسياسه، ص 166 ـ 173. 2ـ ابن عبدالبرّ،الاستيعاب، ج 3، ص 1229 ـ 1230؛ ابن حجر عسقلاني، الاصابه في تمييز الصحابه، ج 4، ص 622؛ ابن اثير الکامل، ج 3، ص 129. 3ـ دائره المعارف بزرگ اسلامي، ج 4، ص 459. 4ـ ابن شهرآشوب، مناقب، ج 4، ص 43 ـ 44؛ بحار الانوار، ج 44، ص 171 ـ 172. 5ـ محمد بن ابي طالب حسيني کرکي، تسلية المُجالس وزينة المَجالس، ج 2، ص 54 ـ 58. 6ـ همان، ص 11 ـ 16 (مقدمه کتاب). 7ـ الذريعه، ج 11، ص 294. 8ـ تسلية المُجالس وزينة المجالس، ج 1، ص 51 ـ 52. 9ـ رسول جعفريان، تأملي در نهضت عاشورا، ص 340. 10ـ ميرزا عبدالله افندي، رياض العلماء وحياض الفضلاء، ج 2، ص 190. 11ـ تأملي در نهضت عاشورا، ص 340. |
8 |
نام و نام خانوادگي: مرادي -
تاريخ: 19 شهريور 88
از اين همه تهمت به اهل بيت و جانشينان خدا در زمين بپرهيزيد . بهتره اول علم و ايمان خودتون رو بيشتر کني اقا .بعد مطلب بنويسيد. فکر اخرتت هم باش . اهل بيت جز پاکي و راستي چيزي براي ما که نميخواستند خودشون در عمل اولين بودند. به همين خاطر قران ايشان را السابقو ن السابقون اولئک المقربون معرفي ميکند . امام ع بخاطر حفظ همين درستي پاکي و برحق بودن به جنگ فرد فاسدي به نام يزيد رفت.اون وقت شما اراجيفي مينويسي که اصلا با واقعييت جور در نمياد |
9 |
نام و نام خانوادگي: حامداورعي -
تاريخ: 06 آبان 88
اسلام عليک يااباعبدالله الحسين جانم به فداي توياحسين |
10 |
نام و نام خانوادگي: سعيد -
تاريخ: 25 آذر 88
اين روايت مشتمل بر چندين مذمت و نکوهش آشکار درباره ي معاويه فريبکار و فرزند هوس رانش است و هم زمان مشتمل بر چندين فضيلت در بزرگواري امام حسين است مانند اينکه ايشان از سوي صحابي رسول خدا سرور جوانان اهل بهشت دانسته شده و بر يزيد برتري داده شده است, صرف نظر از سند روايت در خود اين روايت چندين دليل بر حقانيت و برتري امام حسين نسبت به يزيد در نزد صحابه وجود دارد با اين روايت چه را ميخواهند ثابت کنند؟!! آيا بخشي از آن را رد ميکنند و بخشي ديگر را ميپذيرند؟!!! أيکفر ببعض و يؤمن ببعض |
11 |
نام و نام خانوادگي: سعيد حسيني (شاه اسماعيل صفوي) -
تاريخ: 26 آذر 88
السلام عليک يا اباعبدالله الحسين با سلام در واقع منظور و هدف اهل سنت زير سئوال بردن قيام امام حسين ع است که که بخوبي در مقاله (ينوري) مشهود است زيرا از نظر آنان معاويه امير المومنين بوده و هر کس بر عليه فسق و فجور جنايات و شرابخواري معاويه قيام کرده باشد را خارج شده ي از دين ميدانند اما نميدانم چرا اهل سنت وقتي به جنايات معاويه ميرسند وقتي به جائي ميرسند که چهار نفر مدعي پدري معاويه ميشوند يا وقتي به جنايات و شراخواري زنبارگي و . . . . يزيد پسر معاويه ميرسند، باز هم بي شرمانه از آنان دفاع ميکنند و با ايجاد شبهه و تحريف و داستان سازي سعي در پنهان نگاه داشتن علت اصلي قيام آن امام همام مي نمايند همانگونه که فرمايشات پيامبر را در مورد حضرت امير پنهان کردند و خود را بجاي آن بزرگوار قرار دادند. اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد اللهم العن الجبت و الطاغوت |
12 |
نام و نام خانوادگي: حسين احدي -
تاريخ: 29 آذر 88
باسلام به شما شيعيان ودوستاران واقعي سيدالشهدا(ع) ازخانم مالکي وبقيه کساني که اين داستان رامي پذيرندخواهش مي کنم بگويندکه اين داستان رابراساس کدام مدرک ميپذيرند وخواهش ميکنم ازايشان که اگرحقانيت امام ثابت شدنگويندکه اينهابراساس سخنان شيعيان است درضمن ازشما ميخواهم نويسندگان ضدامامي را معرفي کنيد |
13 |
نام و نام خانوادگي: ل -
تاريخ: 08 دي 88
غلط کرده کسي که اين مطلب را نوشته. اصلا از نظر تاريخي وجود ندارد. امام حسين ع در واقعه عاشورا در خواب پيامبر ص را ديد که فرمود خداوند دوست دارد حسين ع را شهيد ببيند. و حسين ع براي احياي دين اسلام و رسول خدا قيام کرد. تا حکومت را از دست ظالمان بگيرد. خاندان مطهر پيامبر ص فريبکار يا ازمند به دنيا و ظواهر ان نيستند که به خاطر زني اخرت را به دنيا بفروشد. در حاليکه خداوند مکان انها را در بهشت در اعلي عليين قرار داده و نياز به زنان اين دنيا ندارند به غير همسر مبارک و مطهرشان شهربانو خانم س . |
14 |
نام و نام خانوادگي: حسين احدي -
تاريخ: 01 اسفند 88
باسلامي دوباره به شمادوستاران حضرت سيدالشهدااينجانب به عنوان يکي ازنوکران وغلامان اين ارباب بزرگواربه شمادوستاران توصيه ميکنم که مزخرفاتي که حرام لقمه گان ضدانقلابي چون صوراسرافيل وهخاي بي شرف بي همه چيز درباره واقعه کربلاکه ميگويندجنگ کربلابه خاطريک زن بوده توجهي نکنند زيرا کاملا مشخص است که امام بزرگوار استغفرالله بي عقل نبوده که به خاطر اميال وشهوات دست به ان عمل بزندزيراامام بزرگواراحتمال اينکه کوفيان باتوجه به سابقه تاريکشان ايشان را ياري نکنندراداده است واين چيزي جزالهي بودن اين حرکت راميدهدوبعداکثرنويسندگان غيرشيعي اعم ازسني وغيرمسلمان حرکت ايشان رانه فقط اسلامي بلکه ازادي وازاده خواهانه معرفي کردندچنانکه درميان غيرمسلمانان ازاده وازادي خواه هم دوستاروپيرودارد |
15 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 01 اسفند 88
جناب حسين احدي بنده بسيار بيسار بيسار عصباني هستم. کاش ميتوانستم در جايي فرياد بزنم. ميدانيد از چه چيزي؟ بنده هيچ استعدادي نداشته باشم در يک زمينه الحمد الله استعداد خوبي دارم: جاي پاي يهود را خوب ميشناسم. آهاي ملت شيعه چرا يکي جواب اين بهرام مشيري کافر و بيسواد را نميدهد؟ عجب. نميبينيد وب سايتها و ويکي پديا و .... همه جا پر شده از سخنان ضعيف و سخيف اين مردک کافر؟ چنان اين مردک کافر بيسواد است که به راحتي ميتوان چرنديات او را پاسخ داد. تنها نقطه قوت آنها چهره مثلا مردمي و منتقد از حکومت آنها است. آنهم با چند مچ گيري از ارادت او به حکومت جهاني يهود قابل حل است.(به قول آيت الله قزويني جواب نقضي!!!) حال نقش يهود کجا است؟ وقتي مساله اي به سادگي قابل حل است و کسي آن را حل نکرده است يعني يهود وارد صحنه شده است و از روند طبيعي جلوگيري کرده است. يعني چه؟ يعني تدريس علوم ديني در مدارس متوسطه و عاليه افتضاح در افتضاح است که جوانان چنين به راحتي فريب مشتي لاطالئات يک کافر را ميخورند(پناه به خدا). يا علي |
16 |
نام و نام خانوادگي: حسين احدي -
تاريخ: 08 اسفند 88
درودخدابرعاشقان ابا عبدالله مخصوصا دوست بسيارعزيزاقا يا خانم مومن عبدالله متاسفانه مادردوره اي زندگي مي کنيم که به خاطراشتباهات بعضي ايزسران حکومت تفکرات ضدشيعي درحال شکل گيري است همين سبب مي شودافرادمعلوم الحالي که سگ درخانه اسراييليها وامريکاييهاهستندمي ايندبه نام ايراني بودن وبه اسم کوروش کبير شعاراي کوروش اسوده بخواب مابيداريم مي دهندکساني که کوروش کبيراگرزنده بودننگ داشت انهارا ايراني بداند بااستفاده ازاشفته بازارمي ايندوشبه درشعايرديني ايجادمي کنندوعاشورارا زيرسوال مي برند درحالي که هرانسان اهل مطالعه اگربيشترمطالعه کنندبيشتربه دروغ بودن حرفشان پي مي برد لذا ازجناب عالي درخواست دارم بيشتر روشنگري کنيد |
17 |
نام و نام خانوادگي: شور -
تاريخ: 22 آذر 89
سلام كارتون در اطلاع رساني عاليه فقط قوي ادامه بديد كه ظهور نزديكه |
18 |
نام و نام خانوادگي: محمد رباني -
تاريخ: 20 مرداد 90
توضيحات بسيار عالي بود تشکر ميکنم |
19 |
نام و نام خانوادگي: فرشته از اصفهان -
تاريخ: 13 آذر 90
يار الها هممون رو رو با راه راست هدايت كن . خدايا اوني هم كه هدايت پذير نيست و تازه با افكار غلطش باعث گمراهي بقيه ميشه رو نابود كن. عشق واقعي و بدون چون و چرا به علي و فرزندانش لياقت ميخواد كه خدا نصيب همه نميكنه.( به خدا نصيب هر كسي نميكنه) امروز همان خوارج 1400 سال پيش باز هم وجود دارند. به اسم مسلماني و گاه به اسم حتي شيعه خودشون رو محب علي مي دانند ولي واسفا از بي دينيشان و صد رحمت به كافر. اگه عشق و حب علي تو قلب اين افراد بود اين شبهه ها رو وارد نميكردن.اينها بازماندگان همانهايي هستند كه 1400 سال پيش هم بودن و بغض و كينه علي رو به دل داشتند و همه بغضشان رو در نهايت روز عاشورا برسر فرزند پاكش خالي كردن. كمي از خواب غفلت بيدار بشيد اگه خواب هستيد و اگر هم كه خودتون رو به خواب زديد كه ديگر هيچ ... چون با سور اسرافيل هم نميتوان گوشهاي كر رو شنوا كرد . جانم فداي علي و اهل بيتش |
20 |
نام و نام خانوادگي: سيد علي سلطاني -
تاريخ: 16 آذر 90
درباره اين داستان حرف و نقل زياد است بعضي گفته اند: تناقضاتي در اين داستان وجود دارد که به دليل همين تناقضات اين داستان کذب و دروغ است تناقضاتي همچون اينکه بعضي گفته اند معاويه ابودرداء را براي خواستگاري ارينب فرستاد (الامامه والسياسه) وبعضي گفته اند ابوهريره را براي اين کار فرستاد (ابن قتيبه) بعضي گفته اند امام حسن مجتبي(عليه السلام) با ارينب ازدواج کرد وبعضي قائلند امام حسين (عليه السلام) با او ازدواج کرد بعضي گفته اند امام، ارينب را در يک مجلس سه طلاقه کرد در حالي که سه طلاقه در يک مجلس در شريعت ما مردود است و تناقضات ديگر... ولي بعضي گفته اند اين داستان حقيقت دارد لکن چيزي که مهم است اين است که ما حتي اگر قائل به صحت اين داستان هم بشويم نه تنها هيچ تنقيص وعيبي براي حضرت ابا عبدالله الحسين (عليه السلام) نيست بلکه نشان از سياست وکياست و رافت ورحمت حضرت ابا عبدالله الحسين (عليه السلام) است که فقط وفقط اين کار را براي خنثي کردن نقشه شوم وشيطاني يزيد ملعون انجام داده اند ولاغير حضرت ابا عبدالله الحسين (عليه السلام) نقشه شيطاني يزيد ملعون را خنثي مي کند ودر نهايت ارينب وعبدالله (شوهر اول ارينب) را به هم مي رساند بدون اينکه هيچ گونه تماسي با ارينب داشته باشد با اينکه او همسر شرعي امام بود اين تکه آخر داستان مورد اتفاق همه مورّخين است يعني همه مورّخين بالاتفاق آن را نقل کرده اند که : امام با ارينب ازدواج کرد ونقشه يزيد ملعون را برملا کرد وعبدالله را از اشتباهش آگاه کرد سپس او را طلاق داد وبه عقد عبدالله درآورد ومهريه ارينب را به عنوان هديه ازدواج به آنها بخشيد. براي آگاهي بيشتر مي توانيد به کتب زير مراجعه کنيد: الامامه والسياسه، ص 166 ـ 173 الاستيعاب ، ج 3، ص 1229 ـ 1230 الاصابه في تمييز الصحابه ج4 ص622 الکامل ابن اثير ج3 ص129 بحارالانوار ج4 ص171 زينه المجالس ج2 ص54 تأملي در نهضت عاشورا ص 340 رياض العلماء وحياض الفضلاء، ج 2، ص 190 |
21 |
نام و نام خانوادگي: فاطمه صابري -
تاريخ: 17 آذر 90
از منابع آقاي سيستاني استفاده كنيد |
22 |
نام و نام خانوادگي: مهدي ابراهيمي -
تاريخ: 04 مهر 91
با عرض سلام و خسته نباشيد من در مورد اين موضوع چيزهايي شنيده بودم ولي با توجه به اعتقاداتم زره اي شک نداشتم ولي با خواندن اين موضوع مسئله برايم روشن شد و از خداوند براي شما ارزوي موفقيت و سربلندي دارم. التماس دعا |
23 |
نام و نام خانوادگي: حميد روشنايي -
تاريخ: 30 آبان 91
سلام. خسته نباشيد.واقعا ديگه دليلي روشنتر از اين وجود داره كه نشون بده اين جماعت بي دين براي ضربه زدن به اهل بيت(ع) به هر ريسمان پوٍٍسيده اي چنگ ميزنن؟؟؟؟؟؟؟؟ ولي هيهات که نمي دونن نوري رو که خدا روشن کرده نمي تونن خاموش کنن و فقط سبيل خودشونو به باد ميدن. |
24 |
نام و نام خانوادگي: اسماعيل ديناشي -
تاريخ: 04 آذر 91
من قبلا" اين داستان راشنيده بودم مي دانم واقعيت دارد |
25 |
نام و نام خانوادگي: اسماعيل ديناشي -
تاريخ: 04 آذر 91
من قبلا" اين داستان راشنيده بودم مي دانم واقعيت دارد |
26 |
نام و نام خانوادگي: عالم مقدس ملکوت -
تاريخ: 05 آذر 91
بسم الله و الصلاه و الصلاه علي روسل الله السلام عليكم و رحمه الله ان چه كه عقل وشرع تضمين ميكند اين است كه حضرت امام حسين عليه السلام فقط لله خروج كردند و در روايات طرفين اهداف امام حسين عليه السلام از زبان مبارك خود ان حضرت ابراض شده است كه حضرت فرمود فقط براي امر به معروف و نهي از منكر و براندازي ظلم و ستم و كفر و سركشي و براي زنده كردن ايين الهي و سنت جدم و طريقت پدرم قيام كردم .... لذا اصل قيام سيد الشهدا عليه السلام روشن است و اما ان چه كه مثل اين رمان نسبت ميدهند هرگز نميتواند واقعه عاشورا ساخته باشد گرچه به كينه هاي يزيد عليه بر حسين افزوده باشد السلام علي مرمل بالدما |
27 |
نام و نام خانوادگي: محمد -
تاريخ: 05 آذر 91
سلام عليکم! ممنون اما فکر کنم در اين لينک جواب کامل تر و جامع تري به اين قضيه داده: http://borhan.blog.ir/1391/08/29/Answer-to-questions-in-the-about-Ashura-and-Imam-Hussein-%28AS%29-%20Part-II-love-storey |
28 |
نام و نام خانوادگي: محمدرضا بلبل پور -
تاريخ: 13 آذر 91
سلام جنبه ديگر اين موضوع را هم در نظر بگيريم. به فرض محال که اين ماجرا درست باشد، به ياد داشته باشيم که طبق اسناد شيعه و سني، اين يزيد بود که آغازکننده جنگ بود و با آن لشگر عظيم به مصاف امام حسين(ع) رفت. امام(ع) هم که سه بار تکرار کردند که خونريزي را کنار بگذاريد و اجازه بدهيد که بروم، عليه يزيد قيام نخواهم کرد. اگر به فرض محال اين داستان صحيح باشد، متوجه مي شويم که يزيد يک انسان هوسباز و عقده اي است که بخاطر عقده هاي درونيش، به کودک 6ماهه تا زنان و مردان رحم نکرده و سر فرزند رسول خدا(ص) را بخاطر يک عقده رواني که داشته بريده! وگرنه چه کسي است که بر پايه اسناد شيعه و سني نداند که دليل قيام امام حسين(ع) چه بود؟! خوب توجه کنيد: امام حسين(ع) براي اصلاح امت جدش و احياء امر به معروف و نهي از منکر قيام مي کند. يزيد بخاطر، نه حتي خلافت بلکه شکست عشقي و هوس بازي و عقده هاي دروني روبروي امام حسين(ع) مي ايستد. خداوند دشمنانمان را از ..... آفريده! چرا که خودشان به دنبال محکوم کردن خودشان هستند!! |
29 |
نام و نام خانوادگي: علي خاني -
تاريخ: 27 آذر 91
صلي الله عليک ايها الشيب الخزيب توهين به سيدالشهدا روز مرگ ماست. |
30 |
نام و نام خانوادگي: عليرضاموسوي تبريزي -
تاريخ: 28 آذر 91
سلام عليکم. گروه پاسخ به شبهات مذهبي ضمن تقديرازشمابايداين نکته رامتذکرشوم گرچه شمااين واقعه رابه دو سه دليل ردنموده ايدوممکن است ادله شمانيزبتوان به نوعي خدشه وآنراتوجيه نمودبهرحال مهم نيست فقط بايدتوجه داشت که قسمت پاياني اين واقعه،به طبيعت بلندامام حسين عليه السلام مي خوردوازاين جهت قابل توجه است که امام حسين عليه السلام مي فرمايد: "خدايا شاهد باش كه من اُرَينَب را سه طلاقه كردم ، خدايا تو عالم هستى كه نظر من از تزويج اُرَينَب جمال و مال او نبود، تنها مقصد من اين بود كه او را براى شوهرش حفظ و نگهدارى كرده ، و از اين راه ثواب و اجرى ببرم ، خداوندا جزاى خيرى به من عطا كن." حضرت امام حسين عليه السلام اُرَينَب را طلاق داده و آنچه براى او مهريه تعيين فرموده بود همه را به او داد. عبدالله بن سلام ، اُرَينَب را به عقد خود در آورده ، و با كمال خوشى و محبت و صفا با همديگر زندگانى نمودند. راست باشديادروغ من اين قطعه راکه خواندم به گريه افتادم ازامام حسين عليه السلام جزاين نمي توان انتظارداشت. وصدالبته که منظورمن تائيداين نيست که علت واقعه کربلا اين موضوع بوده است! روح خبيث يزيدنمي توانست وجودمبارک امام حسين عليه السلام راتحمل کند. لايستوي اصحاب الجنة واصحاب النار اصحاب الجنة هم الفائزون. وصلي الله علي سيدنامحمدواله وسلم |
31 |
نام و نام خانوادگي: هادي ت -
تاريخ: 02 دي 91
با تشكر ببخشيد به نظر يه نتاقضي بوجود آمده و اينكه در پاسخ به يكي از سوال كنندگان فرموديد اين ازدواج (ازدواج امام جسين ع با ارينب ) صورت نگرفته است ولي از طرفي در جائي ديگر ودر مقاله زندگاني امام به اين ازدواج صراحت داريد . لطفا مجددا بفرمائيد چنين ازدواجي ايشان داشته اند ياخير؟ جواب نظر: باسلام دوست گرامي به دلايلي كه در متن گذشت اين روايت قابل استناد نيست. سخني كه در يادداشتها گفته شده است هرچند فقط در حد يك مؤيد است و نظري به صحت و سقم اين روايت ندارد ولي در عين حال متاسفانه كارشناسي نشده است كه اصلاح خواهد شد. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
32 |
نام و نام خانوادگي: غلامحسين نورمندي -
تاريخ: 11 دي 91
سلام خسته نباشيد برداشت بنده اين است که معاويه لعنت الله عليه مانند روباه مکاربوده ودست نشانده عمر لعنت الله عليه ميباشد خداوند هردورا لعنت کندکه يک نام نيک ازخودبه يادگار نگذاشتن ونتيجه کار اين دونفريزيد ملعون است که بزرگترين جنايت رامرتکب شدانشاالله هرچه زودتر آقايمان تشريف بياورندوانتقام خون جدش آمام حسين(ع)راازاين نامردها بگيرد لعنت برابوبکر عمر معاويه يزيد عايشه حفصه وهندجگرخوار آمين ياربالعالمين جهت ظهور آقاامام زمان صلوات الهم صل علي محمدوآل محمدوعجل فرجهم |
33 |
نام و نام خانوادگي: منصور رستم زاده -
تاريخ: 16 دي 91
سلام حتي اگر اين داستان سست باشد.دور از واقعيت نيست و نشاندهنده بزرگي و انسانيت و فهميدگي سالار شهيدان سرورمان حسين ابن علي است درود بر خاندان بزرگوار رسول خدا كه همه چه سني و چه شيعه و چه مسيحي و چه كافر همه به بزرگي اين خاندان معترفند و در مقابل بزرگي و شرافت و عزمت اين بزركان خاكسارند |
34 |
نام و نام خانوادگي: غضنفري -
تاريخ: 18 دي 91
سلام بر محبين اهلبيت عليهم السلام برادر عزيزم جناب منصور رستم زاده: بنده با شما هم عقيده ام که سني و شيعه و مسيحي به بزرگي اهلبيت عليهم السلام معترفند ولي در مورد گزينه آخري"کافر"بايد با ظرافت بيشتر صحبت کرد چون کفار درجه بندي دارند "رقيق"و "غليظ" که اولي غليظ را بر مردم عربستان مسلط کرد بنابر اين الان که وهابيت بر عربستان يهودي مسلط شده ميتوان گفت که وهابيت به بزرگي اهلبيت عليهم السلام معترف نيستند بلکه معترضند. واين موضوع را مردم خيلي سال پيش متوجه شدند و به اولي( رقيق) اعتراض کردند که چرا (غليظ) را بر ما مسلط کردي قيامت جواب خدا را چي ميدي؟ رقيق يا اولي گفت کدام خدا؟ |
35 |
نام و نام خانوادگي: محمد -
تاريخ: 24 دي 91
سلام خسته نباشيد اسم دختر معاويه چه بود وبا چه کسي ازدواج کرد.ممنون جواب نظر: با سلام دوست گرامي در كتاب نسب قريش سه دختر براي معاويه ذكر شده است 1-هند كه با عبد الله بن عامر بن كريز ازدواج كرد 2-رملة كه با عمرو بن عثمان بن عفان ازدواج كرد 3-عائشة كه با محمد بن زياد بن أبي سفيان ازدواج كرد .نسب قريش ، اسم المؤلف: أبو عبد الله المصعب بن عبد الله بن المصعب الزبيري الوفاة: 236هـ ، دار النشر : دار المعارف - القاهرة ، تحقيق : ليفي بروفسال ج 4 ص 128 موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
36 |
نام و نام خانوادگي: آرمان شاه قلي -
تاريخ: 12 اسفند 91
با سلام و خسته نباشيد به خاطر شفاف سازي شما ممنونم |
37 |
نام و نام خانوادگي: فرشاد نوري -
تاريخ: 04 فروردين 92
با سلام متاسفانه اين همه صفات و بزرگواري ها و فداکاري ها با اسناد معتبر هست درباره مولاي ما امام حسين و ملت غرب زده ما تحت تاثير ترور هاي شخصيتي شبکه هاي ماهواره جو گير مي شن و ميان سوال هاي چرت و پرت مي پرسن کل نظام خلقت در کربلا خلاصه شده اونوقت ميان مي گن دعوا سر يک زن بوده؟ من به عينه در يکي از شبکه هاي ماهواره اي ديدم که مجري ؟؟؟مي گفت : امام حسين کي بود ؟ کربلا چي بود ؟ دو تا عرب بودن که سر زن دعوا مي کردن !!!!! هرکس به ولايت علي ( و اهل بيتش) شک دارد ، با مادر خويش در ميان بگذارد يا اميرالمومنين روحي فداک |
38 |
نام و نام خانوادگي: احمد کهن روز -
تاريخ: 20 فروردين 92
دلايل وپرسش به شبهه فوق تا حدودي توانسته ترديد مرا نسبت به واقعه فوق بر طرف کند ،موق باشيد |
39 |
نام و نام خانوادگي: وحيد معصومي -
تاريخ: 09 خرداد 92
با سلام و تشکر از زحمات بي دريغ شما در پاسخگويي به شبهات ديني ، لطفاً پاسخ هاي خود را مستند به منابع نماييد. |
40 |
نام و نام خانوادگي: الهام -
تاريخ: 25 خرداد 92
ممنون از مقاله و نظرات همه عاشقان امام حسين(ع)... كه از سال 87 كه تاريخ درج اين مقاله هست تا الان كه سال 92 هستيم همچنان نظرات و نقدهايي به آن وارد شده و اين نشون ميده كه چقدر حضرت(ع) بين شيعيانشون محبوبيت دارند... |
41 |
نام و نام خانوادگي: من -
تاريخ: 12 مرداد 92
ببخشيد چرا وقتي يه نفر سوال ميكنه اينقدر تو نظرات بهش توهين ميشه؟؟؟خب اگه يه نفر يه سوالي ميپرسه كه خلاف عقايد شماست كه نبايد با اين تندي باهاش برخورد كنيد اين خودش نتيجه عكس داره خواهشا اينقدر احساسي و افراطي نباشيد اما خدايش از پستتون ممنونم خيلي باحال بود كاملا منطقي بود آخه خدايش ميشه همچين چيزي؟؟؟اون كه اين داستانو روايت كرده چطوري همه جا بوده ريز ريز ماجرارو ديده؟تازه مگه اينقدر امام حسين بيكار بوده!!!!منم اينو تو يه كتابي خونده بودم جالبه انتشارات خود ايرانم بود!!!!مردم جوگيرن مي خوان همه چيزو ربط بدن به گلابي بازي(عشق و عاشقي منظورمه) |
42 |
نام و نام خانوادگي: آمنه -
تاريخ: 30 مرداد 92
يا حق السلام و عليک يا ابا عبد الله سلام بر همه عاشقان حضرت... من نمي خوام خيلي به داستان اشاره کنم.چراکه همه دوستان فهيم اشاراتي را مبني بر صحت و سقم داستان داشته اند ...جز اينکه... به فرض اينکه اين داستان صحت داشته باشد... مگر نه اين که سرورم حسين به اراده خداوند از عالم غيب خبر داشته اند.درنتيجه از حيله معاويه ملعون و پسر فوق فاسدش آگاه بودند.به اين ترتيب با کمک خداوند آن زن مظلوم را به صورت امانت گرفتند تا به شوهر نادانش پس دهند.... اصل صحبت من با سوال کننده اين سوال است(خانم مليکا مالکي) آيا شما مسلمانيد؟آيا ميدانيد خداوند امامان را براي هدايت بندگان خود فرستاده نه گمراهي!!!!!! اميدوارم خداوند همه مارا به راه راست هدايت کند وبا ظهور فرزند سرورم حسين ع (مهدي زهرا) انتقام خون ثارالله را بگيرند.... ان شا الله |
43 |
نام و نام خانوادگي: رضا -
تاريخ: 17 آبان 92
همه اين داستان هاي پوچ در جهت خدشه و ضربه زدن به يکي از بالهاي شيعه(حضرت ابا عبدالله و واقعه کربلا) مي باشد که که در طوفانها و بلايا و توطئه ها آن را حفظ کرده است . |
44 |
نام و نام خانوادگي: حسين دانش -
تاريخ: 17 آبان 92
چرا اين شبهه ها تا الان نبوده؟چرا بارها از پيامبر اکرم >ص< و ائمه نقل شده است که در آخرالزمان گروه کمي مومن باقي ميمونند به همين دليله .. شايد واسه هممون سوال پيش بياد ولي نبايد شک کنيم بايد به اين حرفا شک کنيم و قبول نکنيم...يا حسين مظلوم (ع) خدايا ايمان من يکي رو محکم تر کن به حدي که هيچ چيزي نتونه حتي يه لحظم ازش کم شه..يا حسيــــــــــــن (ع) جاني فداک |
45 |
نام و نام خانوادگي: شمس الدين جليليان -
تاريخ: 17 آبان 92
ماجراي ارينب به فرض صحت , کوچک ترين خدشه اي به ساحت مقدس ابي عبدالله وارد نمي کند و اصل موضوع حفظ بنيان خانواده اي است که مورد دستبرد حاکم جائر قرار گرفته و امام رحمت به نيکوترين شکل اين مهم را به انجام رسانده اند و اما يزيد خبيث محدوديتي در دسترسي به رقاصه ها و رامشگران نداشته که در حسرت يک زن آن هم حداقل ده سال بعد از اين ماجرا هنوز در فکر انتقام باشد در ثاني از هنگام به درک واصل شدن معاويه بن هند جگرخوار و تاجگذاري يزيدبن فاسق بن فاسق و در همه ي منابع اهل سنت مسئله ي مورد اختلاف فقط موضوع خلافت و بيعت است و نه چيز ديگر . از همه ي اينها که بگذريم مسئله ي اصلي در نفي اين شبهه همان ماندگاري حادثه ي کربلاست . يقينا اگر مکتب بزرگ عاشورا برخاسته از موضوع کوچکي مانند ازدواج ارينب بوده باشد به اين اندازه ماندگار نمي شد . |
46 |
نام و نام خانوادگي: احسان -
تاريخ: 17 آبان 92
به نظر نمي آيد که اين داستان از اساس دروغ باشد. حداقل کليتي از آن اتفاق افتاده است. از آنجا که روش اعراب و پيامبر عزيز و امامان بزرگوار در اختيار کردن زنان متعدد بر همه ما آشکار است نبايد پذيرفتن آن سخت باشد. |
47 |
نام و نام خانوادگي: محسن -
تاريخ: 19 آبان 92
اللهم صل علي محمد و آل محمد |
48 |
نام و نام خانوادگي: آتاناز پاشا -
تاريخ: 25 آبان 92
با کمي فکر ميفهميد که اگه جنگ به خاطر يک زن بود تا امروز ايت امام اسطوره شجاعت و مظلوميت نميشد من مسلمان نبودم من 3سال بيشتر از مسلمان شدنم نميگذره اما تو اين سالهاي کم هم دريافتم که اگه به خاطر همچين موضوع پوچي بود همان موقع شجاعت و مظلوميت امام حسين با جسد مبارکش خاک ميشد پس به دين کامل خدا و امامان معصومش شک نکنين |
49 |
نام و نام خانوادگي: محمد -
تاريخ: 27 آبان 92
هرچي ميخوان در مورد امام حسين (ع) بگن ،بگن ولي اينو مطمعن باشين اگه خدشه اي به اهل بيت وارد بود تا الان با اين عظمت و شکوه از اونا ياد نمي شد و از اذ هان پاک مي شد لبيک يا حسين(ع) يا لثارات الحسين(ع) |
50 |
نام و نام خانوادگي: طيبه -
تاريخ: 28 آبان 92
السلام عليک يا ابا عبداله "لبيک يا حسين(ع)" |
51 |
نام و نام خانوادگي: قدرت ا.. شيرازي -
تاريخ: 30 آبان 92
سلام وصلوات ودرود خداوند برمحمد وآل محمد آل پاک پيامبر معصوم ومبرا از هر گونه رجس وپليدي هستند کساني که ذاتاً ونفساً شيطان وشيطان صفت هستند از هيچ تهمت نسبت به آل محمد که آل الله هستند کوتاهي نکرده اند وکوتاهي نخواهند کرد خداوند دشمنان اهل بيت را لعنت فرستاده است وهابيت عربستان که امروز در راس دشمني با اهل بيت پيامبر اسلام هستند در تلاش زنده کردن نام بني اميه هستند. ولي انقدر احمق هستند که قرآني را که خودشان آنرا چاپ ميکنند خداوند حفاظت ونگهداري آن را تعهد کرده وشان آهل بيت همان باطن قرآن است |
52 |
نام و نام خانوادگي: حامد -
تاريخ: 04 آذر 92
سلام ودرودوصلواتخداوندبرمحمد(ص)وآلمحمد(ص) |
53 |
نام و نام خانوادگي: امين -
تاريخ: 05 آذر 92
سلام برسيدوسالارشهيدان امام(ع)^امام به بزرگي ومردانگيت منوببخش منراجب شمااشتباه کردم من نوکرشماوخاندان شما بزرگانم |
54 |
نام و نام خانوادگي: مرضيه از کرج -
تاريخ: 24 آذر 92
سلام خسته نباشيد. ببخشيد بنظر من وظيفه شماست آنقدر دلايل اصلي جنگ و شهادت امام حسين و .... را بطور خلاصه گسترش دهيد تا پيش از آنکه مردم مطالب واهي را بخوانند ابتدا مطالب واقعي را بدانند تا در برابر مطالب نادرست ضعف نداشته باشند و اعتقاداتشان ضعيف نشود. بفهمانيد که امامان ما براي پايداري قرآن و عترت و اسلام و رضاي خداوند جنگيدند و شهيد شدند. چنانکه در همين دهه جنگ ايران و عراق هم کلي شهيد و جانباز بجا گذاشته. پس دلايل را مختصر و مفيد توضيع کنيد. |
55 |
نام و نام خانوادگي: علي روستانيا -
تاريخ: 29 آذر 92
حسين ابن علي كه خود و تمام اهل بيتش را در راه خدا فدا كرد و به عبارتي بزرگترين جنايت تاريخ در حق او و خانداش شد همانا او مولا و اربابم است - به عشق حسين زنده ام. |
56 |
نام و نام خانوادگي: اميدفلاح -
تاريخ: 02 دي 92
متن بالا قطعاً زايچه ي اذهان پليدي است که ميخواهند حماسه ي جاودان وآسماني کربلا را زميني جلوه دهند .عشق به حسين عشق به پيامبر وخداست .هرگز گردوخاک شبهه برآن نمي نشيند .ببينيد هرسال عاشورا زنده تر از سال گذشته است ودولت وزمان ومکان نمي شناسد .حسين پيک راستين خداست .جسين نماد خدا در زمين است .اگر حسين ع نبود اسلام هم نبود اگر حسين (ع)قيام نمي کرد اسلام هم از سال 61هجري فراتر نمي رفت واگر قيام حسين(ع) نبود آيا اسلام امروز به اين مرحله از پيشرفت مي رسيد ؟ نه هرگز عزيزان شيعه! اين خرافات فقط به قصد کمرنگ کردن روح عاشوراست با آنکه ظاهراً قصد ستايش امام را داشته اما درباطن يقين داشته باشيد که نيتي سو وجود دارد .ودر پايان خدايا زندگي ومرگ ما را حسيني قرار بده وهرچه سريعتر ظهور منتقم راستين کربلا امام عصر آن وجود حاضر غايب را برسان وهمواره برابوسفيان وفرزندش معاويه و بر يزيد و ابن سعد وشمروبن مرجانه وابن زياد لعنت ونفرين الهي باد |
57 |
نام و نام خانوادگي: Sanaz -
تاريخ: 04 بهمن 92
اللهم العن اباسفيان و معاويه و يزيد ابن معاويه اين قصه دروغ و جعل بيش نيست خدا لعنت كند نويسنده اين داستان را و خدا همه حسودان و گمراهان دشمنان اهل بيت ع را لعنت كند |
58 |
نام و نام خانوادگي: محمد علي -
تاريخ: 26 اسفند 92
خاک بر سر اون احمقي که اين حرف هاي دري وري را گفته آخه ما اصلا فهم و شعور اين را داريم که بفهميم علت قيام امام حسين که جان تمام عالم فداي يک تار مويش باد چيست؟يک انسان حرامزاده ي ميمون باز مثل يزيد که زنا کاري ميکرده را با انسان پاکي مثل اباعبدالله که جان تمام عالم فداي او باد مقايسه مي کنيد خاک برسر من که شرمم مي آيد حسين جان عاشقتم تا به ابد |
59 |
نام و نام خانوادگي: مسلم -
تاريخ: 04 فروردين 93
بسم الله الرحمن الرحيم و اياه نستعين من فكر مي كنم ابا عبدالله الحسين (ع) به كربلا رفت هزاران دلايل پيدا و پنهان دارد كه همه انها را حتي برخي اولياي اللهي به جز رسول خاتم (ص) و ائمه اطهار(عليهم السلام) درك نمي كنند كوچكترين دلايل اين بود امام (ع) رفت به كربلا و بزرگترين نجم نوراني شد الا الابد براي اطاعت از محمد و ال محمد(عليهم الصلوه و السلام) اقا سيدالشهدا, (ع) الا الابد اولي و دومي را با خون خود رسواي عالم كرد كه مردم را گمراه كردند با اينكه خداوند فرمود يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ سوره مائدة آيه 67 اي پيامبر ما ؛ آنچه را که از جانب پروردگارت بر تو نازل شده است ، ابلاغ گردان ؛ و اگر آن را ابلاغ نکني پس رسالت او را ابلاغ نکرده اي . امام(ع) مردم را از گمراهي نجات داد و امام(ع) با شهادتش بهانه اي براي بخشش همه مومنان شد به نظر من سوار بر سفينه النجاتمان تا از غافله محمد و الش (ص) جا نمانيم |